برترین های انجمن

  1. AM4

    AM4

    Editorial Board


    • امتیاز

      16

    • تعداد محتوا

      361


  2. MR9

    MR9

    Forum Admins


    • امتیاز

      12

    • تعداد محتوا

      8,621


  3. mostafa_by

    • امتیاز

      7

    • تعداد محتوا

      2,358


  4. oldmagina

    oldmagina

    Editorial Board


    • امتیاز

      5

    • تعداد محتوا

      2,138



ارسال های محبوب

Showing content with the highest reputation on پنجشنبه, 1 فروردین 1398 در همه مناطق

  1. 4 پسندیده شده
    [align=center]سرلشگر خلبان حسین خلعتبری مکرم قهرمان جنگهای دریایی[/align] [align=center][/align] درسال 1328 در روستای "بصل کوه" شهرستان رامسر، در خانواده "خلعتبری مکرم" پسری به دنیا آمد که نام او را حسین گذاشتند و به راستی این نام برازنده او بود. کسی که بعدها در بین بعثیون به "حسین ماوریک" شکارچی ناوهای اوزای عراقی معروف شده بود و برای خود او یا پیکرش، جایزه تعیین کرده بودند. شخصی که مهارت او در خلبانی و شلیک موشک ماوریک (نوعی موشک هوا به سطح) در نیروی هوایی شهره بود. حسین دوران کودکی و جوانی را در رامسر سپری نمود و بعد از گذراندن دوران تحصیلات ابتدایی و دبیرستان، در سال 1349 به خدمت مقدس سربازی اعزام شد. پس از گذراندن دوران سربازی، در سال 1351 به دلیل علاقه وافری که به فن خلبانی داشت وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد و بعد از گذراندن دوره مقدماتی، پرواز جهت طی نمودن دوره پیشرفته به کشور آمریکا اعزام شد. قبل از سفر به آمریکا، حسین خلعتبری به دیدار خانواده می شتابد و به مادرش وکالت می دهد که: "مادر تمام حقوق ماهیانه‌ام را براى رفع مشکلات نیازمندان هزینه کن" در کشور آمریکا حسین ابتدا دوره خود را در دانشگاه شپارد آغاز کرد و سپس به دانشگاه تگزاس منتقل شد. استعداد خیره کننده او در یاد گیری و درپی آن هدایت هواپیما، باعث شده بود به عنوان دانشجوی ممتاز شناخته شود و نام او را تمامی اساتید به عنوان یک دانشجوی برجسته بر زبان آورند. در همین حین حسین به خاطر مهارت خاصی که درخلبانی داشت، دوره شلیک موشک ماوریک که یک موشک هوا به سطح است و به وسیله آن می توان انواع شناورها را هدف قرار داد، را با موفقیت طی کند. سرانجام دوره خلبانی حسین پایان می یابد و او با دریافت گواهینامه خلبانی در هواپیمای اف 4 به ایران باز می گردد و در پایگاه ششم شکاری بوشهر با درجه ستواندومی مشغول به خدمت می شود [align=center][/align] با شروع جنگ، ببر مازنداران به دشمن می تازد در 31 شهریور ماه سال 1359 کشور بعثی عراق با تهاجمی همه جانبه به ایران حمله می کند. نیروی هوایی عراق در اولین ساعات بعدازظهر همین روز 10 مرکز مهم نظامی از جمله پایگاه های هوایی ایران را به شدت بمباران می کند و در خیال خود این گونه می پندارد که نیروی هوایی ایران را به طور کامل از بین برده است. البرز، ضرب شست حسین و یارانش در کم تر از دو ساعت بلافاصله بعد از حمله عراقی ها، نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران دست به کار شده و ترتیب انجام دو عملیات را در همان روز می دهد که بر اساس آن یکی از عملیات ها با رمز البرز به پایگاه هوایی بوشهر می رسد. تعدادی از بهترین ها انتخاب می شوند که حسین یکی از آنهاست. 4 فروند فانتوم مسلح به خلبانی تعدادی از بهترین های نیروی هوایی از جمله شهیدان: شهید سرلشکر خلبان حسین خلعتبری، شهید سرلشکر خلبان سیدعلیرضا یاسینی، شهید سرلشکر خلبان داوود اکردای، شهید سرگرد خلبان حسن طالب مهر و تعدادی دیگر از تیزپروزان نیروی هوایی به پرواز در می آیند. هدف پایگاه شعیبیه در استان بصره بود. با رسیدن به هدف، حسین با مهارت خاصی که در شیرجه زدن با هواپیما دارا بود تمامی اهداف از پیش تعیین شده را بمباران می کند و سالم بازمی گردد. [align=center][/align] حمله 140 عقاب به عراق در روز یکم مهر ماه سال 1359 عملیات گسترده ای از سوی نیروی هوایی با نام کمان -99 آغاز می شود که طی آن 200 فروند هواپیما به پرواز در می آیند و 140 فروند از مرز عبور کرده و به عراق حمله می کنند. در این عملیات باز هم حسین نقش عمده ای دارد. او از پایگاه ششم شکاری به پرواز درآمده و به عنوان فرمانده یک دسته 8 فروند به بغداد حمله می کند. مانورهای عالی از میان ساختمان ها و پرواز با ارتفاع بسیار پایین او و تعدادی دیگر از خلبانان در شهر بغداد، باعث می شود خبرگزاری ها لب به تحسین از مهارت خلبانان ایرانی باز کنند. 2 روز بعد از این عملیات از سوی روزنامه کیهان با حسین مصاحبه شد و او این گونه گفت: "خلبانان نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران عملا ثابت کردند که از هیچ صدامی واهمه ندارند و روحیه شان بسیار عالی است. ایشان در مورد نبرد با عراق گفتند: از چندی پیش هواپیماهای عراقی به خاک ما تجاوز می کردند و ما تنها به تعقیب آنها می پرداختیم ولی بعد از آن به ما ماموریت هایی داده شد که پایگاه های نظامی عراق را بمباران کنیم و این پایگاه ها درست در قلب عراق قرار داشتند و ما ماموریت خود را با نهایت موفقیت بدون این که کوچک ترین ضربه ای به ما وارد شود، در خاک عراق انجام دادیم. ایشان همچنان یادآور شدند در حمله روز یکم مهر ماه (کمان99) مواضع حساس و مهم عراق در چند منطقه از جمله بغداد، بصره، ام القصر و... منهدم شد و این ضربه محکمی بود که بر ارتش عراق وارد کردیم ." حسین خود درباره این عملیات چنین می گوید: اولین ماموریت برون مرزی من به عنوان خلبان، اول مهرماه سال 59 بود. (شهید خلعتبری در عملیات روز 31 شهریور به عنوان کمک یا همان افسر ناوبری شرکت کردند )، پس از بمباران مهرآباد توسط عراق، به ما دستور داده شد بلافاصله با هشت فروند هواپیما به بغداد حمله کنیم. در طول مسیر در هر پنج مایل ما را هدف قرار می دادند و به طرف ما موشک می زدند ولی ما همچنان در دل آسمان پیش می رفتیم تا سرانجام به هدف رسیدیم و پایگاه « الرشید» و « المثنی» را در قلب بغداد درهم کوبیدیم. خاطره جالب من در این ماموریت دیدن یک گنبد طلائی در بخش جنوبی بغداد بود. از طریق رادیو به هواپیماهای همراه گفتم من یک گنبد طلائی می بینم. جناب سرهنگ "محققی" در جوابم گفتند: زیارتتان قبول، آن جا مقبره امام موسی کاظم (ع ) است. ماموریت، پایگاه شعیبه ماموریتی برای انهدام تاسیسات پایگاه شعیبه به پایگاه ششم شکاری محول شد. خلعتبری برای این ماموریت انتخاب می شود. ماموریت را با موفقیت انجام می دهد و خسارات جبران ناپذیری به پیکره بعثیون وارد می کند. در راه بازگشت خلبان کمک می گوید: - حسین، مثل این که نوک مگسک این موشک ها کج است. شهید خلعتبری می گوید: - چطور؟ و کمک جواب می دهد: تا حالا 28 موشک برای ما شلیک کرده اند ولی هیچ کدام به ما اصابت نکرده است. واقعا معجزاتی بوده که ما شاهدش بوده ایم. [align=center][/align] حماسه هفت آذر 59 ( مروارید) در روزهای ابتدایی آذر ماه سال 1359 طبق هماهنگی های به عمل آمده از سوی نیروهای هوایی و دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، قرار می شود در روز هفتم آذر ماه، نیروی دریای و هوایی به دو اسکله البکر و الامیه حمله کنند. روز عملیات فرا می رسد و حسین این دلاور مازنی، سواربر اسب آهنین خود می شود و به همراه تعدادی دیگر از خلبانان شجاع نیروی هوایی همچون شهید سرلشکر خلبان عباس دوران و شهید سرلشکر خلبان سیدعلیرضا یاسینی در دل آسمان جای می گیرند. این جاست که حسین کاری می کند که تا مدت ها حتی بعد از شهادتش افسران نیروی هوایی و دریایی عراق از شنیدن نام او لرزه به اندام شان می افتاد. پرواز آغاز شده و حسین با مانورهای دیدنی، خود را در بهترین موقعیت ها قرار می دهد و یکی پس از دیگری ناوچه های عراقی را غرق می کند. شهید سرلشگر خلبان یاسینی در این خصوص این گونه نقل می کند: در قسمتی از این عملیات چند فروند از ناوچه های اوزای عراقی از ترس شکارنشدن توسط خلبانان شجاع نیروی هوایی در کنار کشتی های تجاری پنهان شده بودند که خلبانان ما متوجه آنها می شوند. با هماهنگی انجام شده توسط خلبانان قرار شد یک سری از طرف خاک کویت و یک سری هم از دهانه فاو و خور جلوی ناوچه های اوزا را بگیرند. درحالی که مشغول بررسی موضوع بودیم، خلبان کابین عقب من را متوجه ناوچه اوزای عراق کرد که به آرامی از بغل یک کشتی تجاری جدا شده و به سمت دهانه خور درحال حرکت بود. به طرفش شیرجه می رفتم که ناوچه اوزا متوجه حضور من شد و بلافاصله خود را به کشتی بازرگانی رساند. در همین حین شهید خلتعبری فریاد زد: - رضا ناوچه را در رادار دارم و آماده شلیک موشک به آن هستم. که در جوابش گفتم: - دقت کن طوری بزنی که آسیبی به کشتی تجاری وارد نشود. زیرا ممکن است بهانه دست سایر کشورها بیفتد و بگویند که ایران کشتی های تجاری را در خلیج فارس هدف قرار می دهد. شهید خلعتبری اطمینان داد که ناوچه را طوری بزند که هیچ آسیبی به کشتی تجاری نرسد و سپس با یک فروند موشک ماوریک، چنان دماغه ناوچه را زد که چندین متر آن را از کشتی تجاری جدا کرد و آن را به قعر آب های خلیج فارس فرستاد. که به شوخی به او گفتم: - حسین لقمه آماده مرا گرفتی. آماده باش تا برای هدف بعدی بریم. همین طور ادامه دادیم. هدف بعدی ایستگاه راه آهن ام القصر بود که به همراه شهید خلتعبری آن جا را به تلی از آتش تبدیل نمودیم. شهید خلتعبری به همراه دیگر خلبانان شرکت کننده در این عملیات توانستند ناوهای اوزا، ناوهای مین جمع کن، ناو نیروبر و چندین اژدر افکن به ارزش کلی 240 میلیون دلار را هدف قرار دهند و نیروی دریایی عراق را منهدم کنند. بعد از این عملیات بود که به شهید خلعتبری لقب "حسین ماوریک" شکارچی ناوهای اوزا را دادند. لازم به ذکر است که در این عملیات شهید خلتعبری به همراه شهیدان یاسینی و دوران، در مجموع بیش از 25 سورتی پرواز عملیاتی داشتند که این تعداد پرواز فقط از عهده خلبانان ماهری همچون این شهیدان بزرگ بر می آمد. بر اساس گفته کارشناسان، شهید حسین خلعتبری در استفاده از هواپیماى اف 4،‌ انجام مانورها و عملیات‌ جنگی،‌ انهدام هدف و شلیک موشک ماوریک همتا نداشت. به قدری مهارت داشت که در هر شیرجه به چندین هدف می توانست حمله کند. بعد از پایان این عملیات، با توجه تخصصی که حسین در شلیک موشک ماوریک از خود نشان داد، مدتى را در هوانیروز جهت آ‌موزش خلبانان بالگرد جنگنده‌ کبرى براى شلیک و کاربرد موشک ماوریک سپرى کرد. حسین خود درباره این عملیات این چنین می گوید: شهید یاسینی به اتفاق ناخدا بزرگی به سراغم آمدند. شهید یاسینی گفت: - خلعتبری، می خواهم بروی زیر آب !! بلند شدم و به طرف اسکله «البکر» و «الامیه» پرواز کردم. در همین زمان جناب همتی فرمانده شهید ناوچه «پیکان» فریاد می زد: - ای هابیلیان آسمان، در 12 مایلی ما چهار فروند ناوچه عراقی مشاهده می شود نابودشان کنید. به محض شنیدن صدا، به طرف آن سمت گرفتیم. دیدم سه فروند ناوچه اوزا و یک فروند اژدر افکن عراقی به حالت تدافعی موضع گرفته اند تا از خودشان دفاع کنند. هواپیماهای عراقی نیز در همه جا پخش بودند ولی جرات نزدیک شدن به ما را نداشتند. به محض این که روی ناوچه های عراقی شیرجه رفتم، یکی از ناوچه ها یک موشک به طرف ناوچه ایرانی هدف گیری کرد. به ناوچه خودی گفتم: - مواظب خودتان باشید. و بلافاصله دو فروند موشک به طرف ناوچه های عراقی رها کردم. تصمیم گرفتم دو فروند دیگر موشک رها کنم ولی آنها درحال غرق شدن بودند. موشک ها را بر روی دو فروند دیگر فرستادم و سریع برگشتم و با رادیو پیام دادم که هواپیماهای گشت ضدسطحی فورا به منطقه بیایند و گفتم یک ناوچه مانده بروید و کارش را تمام کنید. سروان ساجدی بود که با وجود درد شدید کمر و گردن، علاوه بر آن ناوچه، سه فروند دیگر از ناوچه های عراقی را منهدم کرد. افتخار می کنم که مردانه جنگیدیم. در آشیانه می خوابیدیم تا لحظه ای که نیاز باشد آماده باشیم. در این عملیات هواپیمای خود را تعویض و دوباره پرواز می کرد امیرسرتیپ خلبان "عباس جلالی یار" درباره این شهید و عملیات مروارید می گوید: از ویژگی های این شهید بزرگوار این بود که به ایشان می گفتند: «قاتل اوزا» حالا نمی دانم چقدر شما از ناوچه های اوزا عراق اطلاعات دارید. از آن قایق های موشک اندازی بود که به علت برد بلند موشک و قابلیت مانورش، به راحتی ناوهای ما را در خلیج فارس مورد هدف قرار می داد. این شهید بزرگوار آن زمان که در بوشهر خدمت می کرد و زمان عملیات از هواپیمای خودش پیاده می شد و سوار هواپیمای دیگر می شد و با موشک های "ماوریک تلویزیونی" این ناوها را مورد هدف قرار می داد و به همین سبب بنام قاتل اوزا معروف شد. [align=center][/align] حمله به اچ 3 بی نظیر ترین حمله هوایی و حضور پر رنگ حسین در اواخر سال 1359 با توجه به این که عراق تمامی هواپیماهای ذخیره خود را به دلیل سالم ماندن از حملات تیزپروازان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، به مجموعه پایگاه های الولید در نزدیکی مرز اردن انتقال داده بود، نیروی هوایی تصمیم می گیرد که این پایگاه ها را به هر طریق ممکن هدف قرار دهد. طرح اولیه آماده می شود و تعدادی از برجسته ترین خلبانان نیروی هوایی برای این عملیات انتخاب می شوند و دلیل آن این بود که اگر فرمانده دسته پروازی مورد هدف قرار گرفت، خلبانان حاضر مهارت این را داشته باشند که خود هدف را پیدا و آن را منهدم کنند. پس جمعی از بهترین ها انتخاب شدند که در بین آنها نام حسین خلعتبری نیز به چشم می خورد. سرانجام روز پانزدهم فروردین ماه سال 1360 تعداد 8 فروند هواپیمای فانتوم از پایگاه هوایی همدان به پرواز در آمدند و با چهار بار سوخت گیری هوایی و طی مسافتی بالغ بر 1000 کیلومتر، پایگاه های الولید را بمباران کردند و همگی سالم برگشتند. نقش حسین در این عملیات هم خیره کننده بود. در هنگام رسیدن به یکی از پایگاه ها، حسین خلعتبری ارتفاع را زیاد می کند و با شیرجه ای زیبا و مانورهای پی در پی تمامی بمب های خود را بر روی اهداف فرو می ریزد و افتخار دیگری برای خود و میهن عزیزمان خلق می کند. ماموریت، زدن پل العماره از سوی فرماندهی به پایگاه ششم شکاری ماموریت داده می شود تا پل العماره را بزنند. خلعتبری و چند تن از خلبانان شجاع این پایگاه انتخاب می شوند. پل درست وسط شهر بود. خلعتبری وقتی روی پل می رسد، حملات ضدهوائی دشمن به اوج خود رسیده بود. اتومبیل های مختلف که مشخص بود شخصی است، روی پل درحال حرکت بودند. او با قبول خطر دور می زنند و پس از عبور آنها، پل را منهدم می کنند. وقتی از او سوال کردند که چرا چنین کردی؟ گفت: - فرزندی یک ساله ای دارم، یک لحظه احساس کردم که ممکن است توی ماشین بچه ای مثل «آرش» من باشد. چطور قبول کنم که پدری بچه سوخته اش را در آغوش بگیرد؟ بچه سوخته دزفولی یادم نمی رود در دزفول بودم. زن لری بچه سوخته اش را گذاشت بغل من و گفت: - بی غیرت تو خلبان مائی؟ بگیر!! خواستم به او بگویم مادر! ما بی غیرت نیستیم ولی اسلام به ما اجازه چنین کارهائی را نمی دهد لکن دیدم زن خیلی عصبانی است. هنگامی که خبر سقوط خرمشهر را شنیدم و مطلع شدم که به پیرها و بچه ها رحم نکرده و به زن ها هم تجاوز کرده اند، به خدای لایزال و به شرفم قسم خوردم که این بار اگر وارد خاک عراق شدم شهرک «صفوان» را درهم بکوبم ولی وقتی وارد خاک عراق شدم، ابتدای شهر یک مدرسه بود. با چشم خود دیدم مادری بچه اش را در زیر شکم گرفت و روی بچه خوابید در همان لحظه به خود آمدم و بمب هایم را رها نکردم. وقتی رد شدم از شدت خشم چند فشنگ هوائی خالی کردم و به سمت گمرک صفوان پرواز کردم و کامیون های حامل مهمات را منهدم نمودم. با این که بیش از هفتاد مرتبه به خاک عراق حمله کرده ام، ولی قانع نیستم. من باید بجنگم و مرگ برای من افتخار است. در وصیت نامه ام هم ذکر کرده ام که در ولایت خودمان «شیرود» کوهی است که می گویند «میرزا کوچک خان» در آن جا علیه روسیه می جنگیده است. اگر افتخار شهادت پیدا کردم، آن چه از من باقی ماند حتی اگر ذره ای از گوشت بدنم باشد، را در کنار قله آن کوه دفن کنید تا روح من هم پاسدار این مرزوبوم باشد. [align=center][/align] نماینده ایران در دادگاه لاهه مدتی از جنگ گذشته بود که خلتعبری برای دفاع از حقوق ایران که درگیر جنگی ناخواسته شده بود، به عنوان نماینده ویژه ایران در دادگاه بین المللی لاهه حضور می یابد تا در برابر دولتمردان غربى و عربى، از حقوق کشور عزیزمان دفاع کند و در این امر خطیر با ابتکار عملى که در آن جا بروز داد، حقانیت ایران را در جنگ ثابت کرد. با وجود این که مدت ماموریت او در دادگاه لاهه 2 ماه بود، به همه وعده‌ها و وسوسه‌هاى سران کشورهاى آمریکا و انگلیس پشت پا زد و ادامه امور را به کاردار ایران در سوئیس سپرد و پس از 15 روز به کشور بازگشت و در پاسخ به این سوال که چرا تا پایان ماموریت در آن جا نمانده است، می گوید: - نمی توانم شب‌ها و روزها را در سوئیس با آرامش طى کنم درحالی که جنگنده‌هاى دشمن آرامش را از هموطنانم گرفته‌اند. دولتمردان عراق با بودن او آرامش ندارند حسین بلافاصله بعد از بازگشت به ایران پروازهای جنگی خود را از سر می گیرد. با توجه به مهارت او در اکثر عملیات به عنوان فرمانده دسته پروازی به دفاع از میهن می پردازد. تاسیسات نفتی، یگان‌هاى دریایی،‌ پل الاماره و پالایشگاه کرکوک بارها توسط او مورد حمله و تخریب قرار گرفت که تنها قسمتی از دلاوری های این مرد بزرگ است. [align=center][/align] ماموریت حیاتی از سوی فرماندهی نیروی هوایی ماموریتی به پایگاه ابلاغ می شود و خلعتبری برای انجام این ماموریت انتخاب می شود. ماموریت بدین شکل بود که: هدفی پشت سر نیروهای پشتیبانی عراق بمباران شدید شود. ماموریت حیاتی بود. جنگنده ها می بایست 460 مایل از وسط پدافند قوی عراق در ارتفاع بالا پرواز کنند. در حین ماموریت لحظه به لحظه به سمت اف 4 های نیروی هوایی موشک می زدند. فانتوم ها درست روی هدف رسیده بودند که ناگهان یک موشک سام ـ 6 از بالای کاناپی خلعتبری رد شد. هواپیما لرزید. در وسط نیروهای عراقی تعدادی از خانه های متحرک دیده می شود. خلعتبری متوجه این خانه ها می شود و گویا به او الهام شده بود که این خانه ها را بزند. هدف بمباران تانک های دشمن بود ولی خلعتبری ارتفاع هواپیما را زیاد می کند و در یک آن به سمت خانه ها شیرجه می رود. با توجه به مهارتی که او در این کار داشت، خانه ها را هدف گرفته و دقیقا با یک شیرجه تمام آنها را منهدم می کند. در این هنگام ساعت شش و نیم صبح را نشان می دهد. خلعتبری بلافاصله بعد از ماموریت با سرعت به پایگاه برمی گردد و در گزارش پس از پرواز خود این گونه می نویسد که تعدادی از خانه های متحرک را دیدم و بجای اهداف از پیش تعیین شده آنها را مورد هدف قرار دادم. روز بعد از اطاق ویژه اطلاع دادند که: - به خلعتبری بگوئید دیدت عالی بود. زمانی که آن جا را زدی 48 افسر عالی رتبه و دو ژنرال عراقی داخل این خانه ها بودند که به درک واصل شدند. پزشکان: نباید پرواز کنی هید خلعتبری در طول حضورش در دوران جنگ تحمیلى بیش از 70 پرواز برون ‌مرزى برفراز خاک دشمن انجام می دهد. البته این فقط پروازهای عمقی به خاک عراق می باشد و پروازهایی که او بر روی خلیج فارس از جمله در عملیات مروارید انجام می داد، بسیار بیشتر از این تعداد می باشد . با این که پزشکان او را به خاطر پروازهاى متعدد و پى ‌در پى و فشارهایى که بر جسم او وارد شده بود از ادامه پرواز منع کرده بودند، اما خلعتبرى کسى نبود که جسمش را بر خاک و مردم کشورش ترجیح دهد و از این رو توصیه پزشکان و فرماندهان جنگى‌اش را براى توقف پروازهاى جنگى نپذیرفت. خلعتبری در یکی از مصاحبه‌هاى خبرى این گونه می گوید: - اینها را مى‌گویم که تاریخ بنویسد و آیندگان بدانند که ما در اوج مظلومیت جنگیدیم و هیچ باکى نیست اگر یک میلیون نفر از ما شهید شوند. اگر خود و فرزندان مان هم کشته شویم بازهم تسلیم نمى‌شویم تا دنیا بفهمد ایرانى با غیرت هرگز در مقابل تجاوز سکوت نمى‌کند و تا نابودى متجاوز دست از دفاع نمى‌کشد. [align=center][/align] مردم قطب اصلی جنگ هستند مردم قطب اصلی جنگ هستند. یادم هست که در بوشهر به گردان تلفن زدند که یک پیرزن آمده و اصرار دارد خلبان ها را ببیند. وقتی به گردان آمد، چهار عدد تخم مرغ که کل موجودی او بود به همراه داشت و با لهجه بوشهری می گفت: - اینها را آورده ام که خلبان ها بخورند و چاق شوند و خوب بجنگند. پیرمرد روستایی دیگری تنها گوساله اش را آورده بود و در جلوی هواپیما سر برید. به قول یکی از نویسندگان، ملت ها را باید همیشه در جنگ شناخت و من در این جنگ واقعا ملت خودم را شناختم که چقدر فداکار و ایثارگرند. اگر ارزشمندتر از جانم هدیه ای داشتم، حتما به این مردم خوب تقدیم می کردم. خنده از روی لب هایش محو نمی شد سرتیپ "قاسم محمد امینی" درباره او می گویند: - خنده هیچ وقت از روی لب های شهید خلعتبری محو نمی شد. در بدترین شرایط به همه روحیه می داد. هر وقت که به مازندارن سفر می کرد، در هنگام بازگشت صندوق ماشینش را پر از میوه های فصل مثل پرتقال و نارنگی می کرد و به پایگاه می آورد. سهم همه را می داد. از نگهبانی شروع می کرد و میوه می داد ودر آخر کمی برای خودش می ماند. وقتی در پایگاه همدان بودیم، به رودخانه های اطراف پایگاه می رفت و ماهی صید می کرد. ماهی های بزرگ تر را بین فقرا تقسیم می کرد. ماهی های کوچک تر را به خانه می برد و یا به پایگاه می آورد. [align=center][/align] قهرمان جنگ های دریایی برای همیشه خاموش می شود تعطیلات نوروز سال 1364 در پیش است، ولی گویا حسین هوس سفری دیگر را در سر دارد. او در پایگاه می ماند و به زادگاهش نمی رود. در جواب دوستانش هم که می گویند چرا به دیدن خانواده نمی روی؟ می گوید: - در این شرایط بحرانی مردم هر لحظه به کمک ما نیاز دارند. وجدانم اجازه نمی دهد که این مردم را تنها بگذارم. روز یکم فروردین ماه سال 1364، خلعتبری و ستوان محمد زاده به عنوان شیفت آلرت پایگاه سوم شکاری همدان هستند. ناگهان صدای آژیر بلند می شود و در پایگاه اعلام اسکرامبل (حالت آماده باش) می شود. حسین خلعتبری مکرم به همراه کمک خود ستوان "عیسی محمدزاده عروس محله" یا یک فروند هواپیمای فانتوم دی با نام رمز سلیمان 31 برای مقابله با هواپیماهای دشمن به پرواز در می آید. در کردستان در منطقه سقز با دو فروند میگ 23 عراقی و یک فروند میگ 25 عراقی درگیر می شود. سریعا به سمت یکی از هواپیما گردش کرده و به پرواز ادامه می دهد و در ارتفاع 35000 پایی یکی از میگ های 23 را مورد هدف قرار می دهد که پس از برخورد موشک، میگ منهدم می شود. در همین حین از ایستگاه های رادر زمینی مرزی به اطلاع خلعتبری می رسانند که یک فروند میگ 25 پی دی، در تعقیب آنها می باشد. در این نبرد که حتی تعقیب و گریز آن نابرابر می باشد، میگ 25 اقدام به شلیک یک تیر موشک r-40 می کند موشک با فانتوم برخورد می کند. ستوان محمد زاده موفق می شود اجکت کند و به سختی از ناحیه دست راست آسیب می بیند و توسط نیروهای امداد و نجات نیروی هوایی نجات پیدا می کند. ولی سرلشکر خلبان حسین خلعتبری فرصت اجکت پیدا نمی کند و بدین شکل قهرمان جنگ های دریایی برای همیشه خاموش می شود و به معراج ابدی می رود. بدن قطعه قطعه شده اش را همچون رهبر و مولایش حضرت حسین بن علی (ع) به عنوان سند افتخاری به این امت همیشه بیدار تقدیم می کند و پیکر مطهرش در میان اندوه انبوه کثیری از مردم منطقه که می گفتند تاکنون در منطقه سابقه نداشته تشییع شد و طبق وصیت خودش در قله میرزا کوچک خان (گلزار چهل شهیدان رامسر) به خاک سپرده می شود تا آن گونه که خود می خواست، روحش نیز پاسدار مرز و بوم وطن اسلامی مان باشد. از این شهید بزرگوار دو فرزند به یادگار مانده است. تلویزیون عراق با اعلام این خبر با آب و تاب اعلام کرد که موفق شده یکی از بهترین خلبانان ایرانی را از بین ببرد (شهید کند). ولی آنها نمی دانستند که با شهید شدن خلعتبری و خلعتبری ها، هزاران خلعتبری دیگر از بین مردم سلحشور ایران به پا می خیزد و سلاح بدست می گیرد و علیه آنها دلاورانه می جنگند که این چنین هم بود. نام او هنوز بر سر زبان هاست در هنگام حیات و تا مدتی بعد از شهادت در مجله‌هاى جنگى آمریکا بارها از شهید خلعتبرى به عنوان یک نابغه جنگى و خلبان توانمند درهدایت هواپیماى اف 4، در پروازها و مانورهاى حساس نظامى و عملیاتى نام برده شد. همچنین نام او به عنوان یکى از شاگردان موفق وممتاز دانشگاه شپارد و تگزاس در فراگیرى علوم خلبانى اف 4 طى دوران آموزشش در مصاحبه‌ها و گفتگوهاى اساتید این دانشگاه برده شد است. در سال 2006 یکى از مجلات جنگى آمریکا ویژه‌نامه‌اى در مورد مهارت‌هاى پروازى و ابتکار عمل‌ها و خلاقیت‌هاى شهید خلعتبرى منتشر کرد. [align=center][/align] و اما جاودانه ... بعد از شهادت او وقتی که وصیت نامه او قرائت شد، غیرت و دلاوری اش برهمگان دوباره اثبات شد. در این هنگام تمامی حاضرین متوجه این موضوع شدند که ایران یکی از فرزندان غیورش را از دست داده. در قسمتی از وصیت نامه این شهید بزرگوار مطلبی آمده که همه وجود و مرام و مردانگی خلعتبری در آن پیداست: - اگر ذره ای از خاک وطنم به پوتین سرباز دشمن چسبیده باشد، آن را با خونم در خاک وطن می شویم و مرگ در این راه را افتخار می دانم و اگر ارزشمندتر از جانم هدیه ای داشتم، حتما به این مردم خوب تقدیم می کردم. منبع زندگی نامه و خاطرات خلبانان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران
  2. 2 پسندیده شده
    اسم نفربر ناشناسی که برای اولین بار در رزمایش پیامبر اعظم (ص)-11 سال 1395 نیروی زمینی سپاه ظاهر شده بود مشخص شد. در غرفه نیروهای مسلح ایران در نمایشگاه IQDEX 2019 عراق، یک کلیپ از این نفربر زرهی منتشر شد که نشان می دهد اسم این نفربر زرهی هویزه نام دارد. تا قبل از این نفربر هویزه نام محصولی ساخت وزات دفاع بود که در ۳ مهرماه سال ۱۳۹۱ رونمایی شده بود. تصویری از کلیپ نفربر هویزه در نمایشگاه IQDEX 2019 نفربر زرهی هویزه رزمایش پیامبر اعظم (ص)-11 نفربر زرهی هویزه که در سال ۱۳۹۱ رونمایی شده است
  3. 2 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست و با پوزش از محضر دوستان بخاطر تأخیر سه ساله در تکمیل این تاپیک ، بررسی گرز مخوف روس ها رو به اتفاق هم ادامه میدهیم : آشنائی بیشتر با یک چماق روسی موشک بالستیک زیر دریائی پایه بولاوا ، یکی از پروژهای به ثمر نشسته " موسسه تکنولوژی حرارتی مسکو " می باشد که تحت رهبری طراح ارشد این موسسه " یوری سولومانف " ( یا به تعبیری دیگر یوری سلیمانف - م ) متولد شده و توسعه یافت. گر چه برخی از خصوصیات ژنتیکی و قابلیت های مهندسی آن از موشک بالستیک قاره پیمای RT-2PM2 Topol-M نشأت گرفته است ، اما باید گفت که این موشک جدید ، مسیر طراحی خود را مستقلا و از ابتدا طی کرده است و بر خلاف برخی شایعات نسخه دریاپایه توپول-ام نیست. در واقع موشک Bulava هم سبک تر و هم دارای تکنولوژی پیچیده تری نسبت به موشک Topol-M می باشد. هر چند که انتظار می رود که هر دو موشک ؛ در حوزه برخی شاخص ها و قابلیت ها ، با یکدیگر قابلیت مقایسه و تشابه را داشته باشند ؛ که از مهمترین این موارد می توان به CEP مشابه و پیکربندی یکسان کلاهک های قابل حمل این دو موشک اشاره نمود. اطلاعات منتشر شده از این موشک در چارچوب پیمان START ، به ما می گوید که موشک بولاوا ، توان حمل کلاهکی به وزن 1150 کیلوگرم را تا برد 9500 کیلومتر دارا می باشد. موشک بولاوا ، در واقع یک موشک سه مرحله ای است. مراحل اول و دوم این موشک ، از سوخت جامد استفاده می کنند. اما در مرحله سوم ، موشک بولاوا ؛ از سوخت مایع استفاده می کند. این قابلیت به موشک این امکان را می دهد تا در مرحله سوم و هنگام جداسازی کلاهک ها ، از قدرت مانور بالاتری برخوردار شود. این موشک را می توان از یک موقعیت و سطح شیبدار لانچ و پرتاب نمود ؛ که این قابلیت ( بر خلاف شلیک های عمودی سایر موشک ها ) به زیر دریائی های حامل این امکان را میدهد که در حال حرکت و عدم سکون ، قابلیت شلیک این موشک را داشته باشند. یکی از مهمترین و ترسناک ترین قابلیت های این موشک ، قابلیت های دفاعی آن است که به خاطر نحوه جدا شدن غیر همزمان کلاهک های بارانی خود می تواند در برابر سیستم های ضد موشکی مقاومت نماید و به تعبیری تا حدودی اقدامات ضد موشکی را خنثی نماید. انتظار می رود که زیردریائی های کلاس بوری که موشک بولاوا را حمل می نمایند ، تا سال 2040 میلادی ، بخشی جدائی ناپذیر از سه گانه تهاجم هسته ای روسیه باشند. ادامه دارد ... ----------------------------- پ.ن : دوستانی که پسندیدند ، مثبت را فراموش نکنند پ.ن 2 : ان شاء الله در پست های آینده به تاریخچه و سایر مباحث مرتبط با این چماق روسی ، خواهیم پرداخت.
  4. 2 پسندیده شده
    وقتي به منطقه رسيديم، با اوضاع عجيبي رو به رو شديم . هواپیمای اف 4 حسين از ارتفاع 35 هزار پايي با اصابت موشك چنان به زمين خورده بود كه تكه هاي آن در شعاع گسترده اي پراكنده شده بود . از حسين و عيسي هم خبري نبود . بچه ها شروع كردند به تفحص و جمع كردن قطعات هواپيما . اول به سراغ قطعاتي رفتند كه احتمال مي دادند از بدن حسين در ميان آنها چيزي باقي مانده باشد . قطعه ها جمع شد و از ميان بعضي از آنها تكه هايي از بدن حسين كه چسبيده و از بين نرفته بود ند، جمع آوري شدند . با همت بچه ها از آن هيكل رشيد و برازنده چند تكه كه بي اغراق بزرگ ترين آنها به اندازة كف دست بود، گردآمدند و در روي پلاستيكي كنار هم قرار گرفتند . ديگر از رگ ها و گوشت هاي باقي مانده خوني جاري نبود . وقتي به آنها خيره شدم، اين سخن حسين به يادم آمد كه هميشه مي گفت: اگر ذره اي از خاك وطنم به پوتين سرباز دشمن چسبيده باشد، آن را با خونم در خاك وطنم مي شويم و مرگ در اين راه را افتخار مي دانم و اگر ارزشمندتر از جانم هديه اي داشتم، حتماً به اين مردم خوب تقديم میكردم. آري، حسين بر سر پيمان مانده بود و تا آخرين قطره خونش كوشيده بود، وجود نحس دشمن را از خاك پاك ايران بزدايد. با اعلام سلامت عيسي در خروج اضطراري، پايان تفحص هم ابلاغ شد . بچه ها قطعه هاي جمع آوري شده را در داخل تابوتي كوچك قرار دادند و به طرف پايگاه هوايي همدان بردند . روز دوم عيد در ميان ناله و ضجه هاي بي امان، بچه هاي پايگاه با حسين خداحافظي كردند و باقي ماند ة اعضايش را براي دفن به بصل کوه رامسر بردند. ������ مراسم تدفين و ختم در مازندران و پايگاه به پايان رسيد . هركس راه خانه اش را گرفت و رفت. پاي خانه رفتن نداشتم . رفتم كنار خانه حسين نشستم و در و پنجره هايش را تماشا كردم . پرده سياه شب همه جا را پوشاند . آمدم خانه و بدون اينكه ميل به خوردن چيزي داشته باشم، رفتم و پتو را برداشتم و كشيدم روي سرم. سعي كردم بخوابم . نزديك سپيده ، نمي دانم خوابم برده بود يا نه، دوباره با خواب آشفته اي برخاستم . حس كردم حسين در خواب از من چيزي مي خواست. سر، كلاه، منطقه، انفجار چيزهايي بود كه گويا در خواب شنيده بودم . با كنار هم گذاشتن اين كلمات يقين پيدا كردم كه سر حسين بايد در منطقه مانده باشد . صبح زود رفتم دفتر فرمانده پايگاه و گفتم: - جناب سرهنگ ! لابه لاي اعضاي بدن حسين نشاني از سرش پيدا نكرديم . كلاه خلبانيش هم نبود . اگه اجازه بدين، مي خوام با چن نفر از بچه هاي تفحص و سربازاي همشهري حسين برم منطقه و دوباره آنجا رو خوب با اونا بگردم. شايد نشونه ديگه اي از حسين بتونم پيدا كنم! - فكر خوبيه ! يه دستگاه خودرو مناسب وردارين خيلي زود حركت كنين! - از همكاري و همراهي تون ممنونم. - آقا رضا ! حسين محبوب همه ما بود . فداكارياش ر و در پايگاه بوشهر تو عمليات مرواريد و نابود كردن نيروي دريايي عراق هيچ وقت فراموش نمي كنيم. بي خودي كه بهش شکارچی اوزا نمي گفتن! هرجا كه خطر بود، حسين هم بود . براستي عزت و شهادت شايسته اون بود. برين و با حوصله بگردين! شايد نشون ديگه اي ازش پيدا كنين. بلافاصله با ترابري تماس گرفتم و گفتم كه يك دستگاه خودرو با راننده بفرستند جلوِ دفترم . با چند نفر از سربازاي آشنا و كاركناني كه به حسين علاقه خاص داشتند، تماس گرفتم و يك دسته شش نفري تشكيل داديم و راهي كردستان، محل سقوط هواپيماي حسين شديم . وقتي از خودرو پياده شديم، هركدام سمتي را در پيش گرفتيم و به جست وجو پرداختيم . به هر چيز غيرعادي و ناهماهنگ با محيط حساس مي شديم و به سويش مي رفتيم. دو سه ساعتي از جست وجوي مان مي گذشت كه به صداي سربازي همگي به سو ي او برگشتيم . از راه دور اشاره مي كرد كه چيز خاصي را مشاهده كرده و از ما هم مي خواست كه به آنجا برويم . سرباز به سرعت به طرف آن رفت. از سفيدي اش حدس زدم كه بايد كلاه خلبان باشد . همگي به سوي سرباز رفتيم. هنوز چند قدمي مانده بود به او برسيم كه ديدم خم شد و كلاه را برداشت . نگاهي به بيرون و درونش كرد . ناگهان ديدم زانوهايش مي لرزد . آرام روي زمين نشست و دهانه كلاه را به صورتش نزديك كرد . به سرعتم افزودم تا ببينم چه چيز تازه اي ديده است ؛ چه چيزي در داخل كلاه است كه توجه او را جلب كرده؟ ! ديدم سرباز لب هايش را به كلاه نزديك كرد و چيزي را بوسيد . جلوتر رفتم . سرش را بلند كرد و در حالي كه به پنهاي صورتش اشك از چشمانش جاري بود، با ناله حزيني گفت: - آقا رضا! اين سر سرِ حسينه! به خدا اين سر سرِ حسينه! دوباره لب هايش را روي رگ هاي قطع شده حسين گذاشت و ضجه زد . با زمزمه هاي مازني شروع كرد به نوحه سرايي . پاهايم از حركت بازمانده بود . بچه هاي ديگر هم رسيدند . دور سرباز را گرفتند و با او در خواندن مرثيه همنوا شدند . چشم ها در همديگر گره خورده بود و كسي جرئت نداشت، بندهاي كلاه را باز كند و سر را از ميان آن بيرون آورد . كلاه و سر را با احترام به داخل خودرو برديم و راهي سنندج شديم . از آنجا با تلفن موضوع را به اطلاع فرمانده پايگاه و حاج آقاي حسني رساندم . كسب تكليف كردم كه با اين سر و كلاه چه كنيم. آقاي حسني گفت: - آقا رضا! ساعتي تأمل كنيد تا من از دفتر امام بپرسم كه مي شود، نبش قبر كرد و سر را به تكه هاي بدن حسين ملحق كرد يا نه. ساعتي بعد دوباره به آقاي حسني تلفن كردم و نتيجه را پرسيدم. گفت: - دفترامام با نبش قبر و انتقال سر به رامسر مخالفن ... سر رو از توي كلاه بيرون بيارين و تو همون سنندج به خاك بسپارين. حقش هم همين بود . انتقال سر به رامسر، داغ دل مادر، همسر و فرزندان حسين را كه نتوانسته بودند بدن عزيزشان را هم ببينند، دوباره تازه مي كرد. تصميم گرفتيم سر را همانجا دفن كنيم . اما سخت ترين لحظه براي ما لحظه اي بود كه مي خواستيم سر را از كلاه جدا كنيم . گفتنش، نوشتنش حتي تجسم دوباره اش برايم مشكل و نشدني است. حسين خلعتبري، شهيدي بود كه با اقتدا به امام حسين (ع)، سرو جان را يكجا به دوست هديه كرد و ميان سر و تنش جدايي افتاد. منبع : کتاب بازرس صفحات 109 الی 121 نوسنده: علی اعوانی نشر اجا دلیل ارسال دو پست متوالی ارسال نشدن بخش از مطلب در پست اول میباشد.
  5. 1 پسندیده شده
    اولین تصاویر از تست زمینی Sukhoi S-70 به گزارش خبرگزاری Interfax اولین ازمایشات زمینی جدیدترین پرنده ی بدون سرنشین کمپانی سوخو در تاریخ 28 ژوئن 2018 در پایگاه هوایی Novosibirsk انجام شد.این تصاویر که به تازگی درز پیدا کرده است Sukhoi S-70 ملقب به شکارچی (به روسی Okhotnik-B ) در حال تست های زمینی قبل از پرواز نشان میدهد.ظاهرا قرا است اولین پرواز این پروژه ی محرمانه ی روسها در سال 2019 صورت پذیرد.اولین بار درسال 2014 بود که ولادیمیر میخائیلوف مدیر تحقیقات هواپیماهای نظامی سازمان هواپیمایی روسیه (UAC) خبر از وجود چنین پروژه ای در شرکت سوخو را داد.تاکنون ویژگی های زیادی از این پهباد در حال توسعه دردسترس نیست ولی گمانه زنیها از حداکثر وزن برخواست 20 تن در این پهپاد را خبر میدهند که این موضوع آن را سنگین ترین پهپاد توسعه یافته در نوع خود نشان میدهد.در حال حاظر میزان آمادگی اولین نمونه پهپاد از این تصاویر دشوار است، زیرا مشخص نیست که آیا تجهیزات کامل بر روی پرنده نصب شده است یا خیر.به نظر هدف این پروژه ساخت یک پرنده بدون سرنشین با قابلیت های تصمیم گیری مستقل میباشد.چیزی که تاکنون مشخص شده در شکارچی از فناوری های مورد استفاده در پروژه ی T-50 (PAK FA) استفاده خواهد شد .کار بر روی "شکارچی" توسط PJSC زیرشاخه ی "شرکت سوخوی" تحت قرارداد وزارت دفاع روسیه، صادر شده در تاریخ 14 اکتبر 2011 انجام شده است. انتظار میرود پروژه در سال 2020 به بهره برداری برسد. می توان فرض کرد که این هواپیمای بدون سرنشین با توجه به ویژگی های آن با X-47Bمتعلق به Northrop Grumman مقایسه شودیعنی بتواند در شعاع 4000 کیلومتر عمل کند .
  6. 1 پسندیده شده
    به نام خدا با سلام قسمت اول لئوپارد 2 در کنار تی 72 ابرامز در کنار تی 72 T-80U در کنار سنچوریون از چپ به راست : چلنجر 2 ، T-84 ، لئوپارد 2 ، T-80U ، لکلرک ، آبرامز از چپ به راست : چیفتن ، چلنجر 1 ، لئوپارد 2 برای مشاهده تصاویر در ابعاد اصلی بر روی آن ها کلیک کنید!
  7. 1 پسندیده شده
    بسم الله الرحمن الرحیم فروپاشی پدافند هوایی لیبی در حالیکه انفجار اعتراضات مردمی لیبی به بالاترین سطح خود رسیده بود و تقریبا تمامی این کشور افریقایی درگیر جنگی داخلی شده بود اما شبکه پدافند هوایی این کشور به نظر اوضاع ارام ومناسبی را میگذراند. این بخش از ارتش لیبی که برامده از دهه 80 میلادی و مناسبات گسترده لیبی با شوروی بود تنها چند ماه قبل از شروع نا ارامی های داخلی به روزرسانی و ارتقا گسترده ای توسط روسیه به خود دیده بود و شاید کسی تصور نمیکرد این شبکه به ظاهر توانمند در طی چند ساعت و در حمله موشک های کروز Tomahawk و Storm Shadow و بمب های هوشمند JDAM به مردابی راکد تبدیل شود. پدافند هوایی لیبی یک از معدود پدافندهای باقی مانده در سطح جهان بود که به صورت گسترده از تجهیزات ساخت شوروی استفاده میکرد هنگامیکه حمله هوایی در روز 19 مارس اغاز شد شروع ان با شلیک 112 فروند موشک Tomahawk از کشتی های جنگی امریکا و زیر دریایی ها نیروی سلطنتی بریتانیا به سمت سایت های سامانه های ثابت پدافند هوایی چون سام-2 و سام-3 و سام-5 بود همچنین رادارهای هشدار اولیه و مراکز کنترل هوایی نیز از اهداف اولیه حمله بودند در کنار این حمله تعدادی از جنگنده های تورنادو نیروی هوایی سلطنتی با تجهیز به موشک کروز Storm Shadow به تعدای از مراکز فرماندهی پدافند لیبی نیز یورش بردند.این حملات با چنان موفقیتی همراه بود که در جلسه ای که ساعاتی پس از حمله برگزار شد وزارت دفاع امریکا از نابودی کامل رادارهای پدافند هوایی لیبی خبر داد.همانطور که پیش از این گفته شد شبکه پدافند هوایی لیبی در دهه 80 توسعه پیدا کرده بود با این حال همزمان به دلیل بی کفایتی نیروهای لیبی در نگه داری و اموزش و بکارگیری تجهیزات ساخت شوروی و روسیه بارها گزارشات مختلفی از منابع روسی در عدم رعایت نکات الزامی سازندگان تجهیزات توسط نیروی لیبیایی منتشر میشد. پدافند هوایی لیبی را باید متشکل از سامانه های سام غیرمتحرک وثابت و شمار زیادی از رادارهای هشدار اولیه ساخت شوروی در نظر گرفت البته در تعداد کمی رادار ساخت ایتالیا نیز در بین این تجهیزات یافت میشد .این رادار ها عمدتا شامل رادارهای ساخت شوروی پی-12 و پی-18 بودند .رادار وی اچ اف پی-18 با برد 250 کیلومتر برای پشتیبانی از سامانه های سام-2 و سام-3 تهیه شده بود. و رادار وی اچ اف پی-14 نیز با برد 400 کیلومتر برای پشتیبانی از سامانه برد بلند اس-200 وی ای یا سام-5 خریداری شده بود.این رادارهای هشدار اولیه با رادارهای کنترل زمین پایه عمدتا در باند S ترکیب میشدند از این رادارها میتوان به رادارهای پی-35 و پی-37 اشاره کرد.البته رادار باند L پی-80 نیز از دیگر موجودی های ارتش لیبی بود.همچنین گزارشاتی از وجود رادار 5N69 که از اولین رادارهای سه بعدی وی اچ اف ساخت شوروی بود برای پشتیبانی بهتر از سامانه های اس-200 خبر میدادند. جالب ترین دارایی پدافند لیبی را باید پنج رادار باند ایکس LPD-20 ساخت ایتالیا دانست که وجود این رادارها به واسطه عکس های ماهواره ای در اواخر دهه 80 میلادی کشف شد.بیشتر این رادار ها در سایت های اطراف شهرهای بنغازی و طرابلس و همچنین دو سایت در خلیج سیدرا و در چهار سایت در مرکز لیبی مستقر شده بودند. سامانه اس-200 وی ای را باید با ارزش ترین سامانه پدافند هوایی لیبی دانست که به صورت تخصصی برای نابودی بمب افکن های استراتژیک و سوخت رسان ها .... در برد 160 تا 180 کیلومتری طراحی شده بود.موشک خاص ان با داشتن سیکر مونوپالس با مقاومت بالا در برابر جمینگ و دو مد کاری “Lock On Before Launch” و “Lock On After Launch”بر ضد اهداف در برد کم و برد بالا و همچنین سر انفجاری سنگین خود از دستاوردهای مهم شوروی به حساب می امد که میتوانست اهدافی چون EA-6B Prowler را به راحتی به زیر بکشاند.همچنین رادار 5N62 به عنوان قلب سامانه اس-200 با استفاده از تکنیک شبه پالس داپلر خود که از اخرین فناوری های توسعه یافته شوروی بود که حتی تا 10 سال بعد از توسعه ان در شوروی در امریکا توسعه نیافته بود از قابلیت خوبی در مقاومت برابر اقدامات جمینگ دشمن برخوردار بود لیبی در هر سایت خود دو رادار از این نوع رامستقر کرده بود که وظیفه پشتیبانی از 6 لانچر نیمه متحرک سامانه اس-200 را بر عهده داشتند. یک باتری در بنغازی و یکی هم در مصراته و خلیج سیدرا و شهر طرابلس مستقر شده بودند که همگی از نوع صادراتی اس-200 وی ای بودند.سامانه اس-200 به گفته بسیاری از کارشناسان سامانه ای به شدت پیچیده میباشد و اموزش های فنی و انجام کارتیمی دقیق و مهارت و تجربه عملیاتی کردن ان بخش بزرگی از افزایش شانس موفقیت این سامانه در انهدام اهداف است چیزی که نبود ان در بین پرسنل لیبیایی به دفعات گزارش شده بود و از ناموفق بودن سامانه های اس -200 لیبی در انهدام اهدافی چون E-2 Hawkeyes, و E-3 AWACS که در نزدیکی سواحل لیبی در حال پرواز بودند به خوبی دیده شد. پایان بخش-1 ادامه دارد.... منابع https://www.globalresearch.ca/libyan-surface-to-air-missiles-sam-threat-to-us-allied-forces/23842 https://defense-update.com/20110320_operation_odyssey_dawn.html https://www.flightglobal.com/news/articles/news-focus-how-odyssey-dawn-tamed-libyas-air-defences-354736/ مناطق تحت پوشش سام های لیبی...قرمز سام-2...ابی سام-3...بنفش اس-200
  8. 1 پسندیده شده
    به نام خدا کلیپ با کیفیت از رزمایش ال بیت المقدس 1 سپاه پاسداران لینک آپارات کلیپ پ.ن: یکی از دوستان کلیپ رو اول منتشر کردن ولی چون چهره ها مشخص بود و کلیپ هم با کیفیت بود و هم اینکه اون شخصی که کلیپ داد به بنده تاکید کرد چهره ها نباشن تو انتشار برای رفع تکلیف از سر بنده مجبور به حذف پست شدیم....این کلیپ هم چهره ها بلور هست و میتونید ذخیر کنید یا انتشار بدین
  9. 1 پسندیده شده
    قصه این روزهای غزه بخاطر وضعیت اقتصادی مردم غزه است. (تحریم-فقر-جنگ) اتفاقی که روزگاری سوریه رو ویرانه کرد، الان هم ونزوئلا ، حکومت های دیگر هم اگر فکری نکنن به سراغ آنها هم خواهد آمد... ۶ بهمن ۱۳۹۷ جنبش حماس دریافت سری سوم کمک مالی دوحه را به دلیل سنگ‌اندازی‌های رژیم صهیونیستی در فرایند دادن اجازه انتقال آن به غزه و تعویق پرداخت آن را رد کرد و خلیل الحیه، عضو دفتر سیاسی این جنبش در نشست خبری غزه گفت، مساله مذکور را طی نشستی به العمادی اطلاع داده است. وی افزود: سیاست اسرائیل را که همچنان به اخاذی، سنگ‌اندازی و انصراف از پایبندی به تفاهم‌های مورد توافق ادامه می‌دهد، رد می‌کنیم و در واکنش به رفتار اسرائیل سری سوم کمک‌ها را نمی‌پذیریم. رژیم اشغال‌گر صهیونیستی از اوایل ماه میلادی جاری به بهانه‌های مختلف اجازه ورود سری سوم کمک‌های قطر به غزه را به دنبال حوادث متشنج میدانی در مرزها با غزه به تعویق انداخت. قطر حدود سه ماه پیش شروع به پرداخت ماهانه کمک مالی کرده و قرار است برای شش ماه این کمک مالی به مبلغ ۱۵۰ میلیون دلار جهت پرداخت حقوق‌های کارمندان حماس، پروژه‌های اشتغال موقت و خانواده‌های فقیر در غزه ادامه داشته باشد. این اقدام براساس تفاهم‌ها علاوه بر قطر به میانجی‌گری مصر و سازمان ملل برای تقویت تفاهم‌ها درباره آتش‌بس میان گروه‌های فلسطینی در غزه، اسرائیل و ممانعت از وخیم شدن وضعیت میدانی صورت گرفته است. -- تظاهرات گسترده در غزه و واکنش حماس به موضع‌گیری‌ها در قبال عملکردش در این راستا "ائتلاف ملی دموکرات" (شامل جبهه مبارزه مردمی فلسطین، جبهه آزادیبخش ملی،‌ جبهه آزادیبخش عربی و جبهه عربی فلسطین) نشستی را برای بررسی تحولات برگزار کرده و در پایان نشست از حماس خواست به حق تظاهرات مسالمت آمیز احترام بگذارد. این ائتلاف از حماس خواست سیاست "سرکوب" تظاهرکنندگان را کنار بگذارد و از مردم فلسطین به خاطر تجاوزات دستگاه‌های امنیتی عذرخواهی کند. این ائتلاف در بیانیه خود تأکید کرد: سیاست سرکوب نقض آشکار آزادی بیان است. ادامه این سیاست حماس را بر سر یک دوراهی قرار می‌دهد یا با مردم باشد و از آن‌ها حمایت کند یا سیاست نظام‌های "مستبد" را در پیش بگیرد که باعث می‌شود غزه وارد بحرانی بزرگ شود. در این بیانیه آمده است: جنبش مردمی در نوار غزه بیان واقعی و ملموسی از واقعیت بحرانی در این منطقه است. ما از تمامی نهادهای حقوقی و مدنی می‌خواهیم این سیاست را محکوم کنند. در همین راستا، حماس بیانیه این ائتلاف را محکوم کرد. سامی ابوزهری، از رهبران جنبش حماس گفت: سیاست تیم اسلو در بحرانی کردن غزه و سپس سوءاستفاده از مشکلات آن در تحقق اهداف خود شکست خورده است. --------------------------- جالبی قصه اینجاست جنبش فتح و حماس با همدیگه اختلاف نظرهای فراوان دارن. خبرگزاری های داخلی هم بعد سکوت یکی دو روزه، اعلام کردن این تظاهرات برعلیه فتح بوده و محمود عباس!! در صورتی که نوار غزه تحت کنترل حماس هست و حتی برخورد صورت گرفته توسط نیروهای حماس بوده..
  10. 1 پسندیده شده
    منابع محلی بار دیگر از خاموشی در کاراکاس، پایتخت ونزوئلا خبر دادند. شاهدان عینی از قطعی برق در کاراکاس خبر دادند. گفته می‌شود تنها ساکنان بخش‌های شرقی کاراکاس با قطعی برق مواجه شدند. هنوز دلیل خاموشی مجدد در ونزوئلا مشخص نشده است. پیش از این در هفتم مارس خاموشی سراسری ونزوئلا را فرا گرفته بود. * (خبر چند ساعت پیش هست، ممکنه تا الان قطعی برطرف شده باشه)
  11. 1 پسندیده شده
    نگاهی به توپ خودکششی ЗСУ-37 یا ZSU-37 اولین سلاح دفاع هوایی مدرن شوروی روسها در طول جنگ جهانی دوم از پوشش بسیار ضعیف سامانه های دفاع هوایی خود رنج میبردند و حتی برخلاف دیگر کشورهای درگیر جنگ از توپ ها دفاع هوایی قابل اطمینانی برخوردار نبودند و بر همین اساس عموما تلافات بالایی در حملات هوایی میدادند. سلاح اصلی روسها توپ 37 میلیمتری شان بود که نه قدرت کافی داشت و نه از جابه جایی و تحرک معمول ان زمان برخوردار بود! در پایان سال 1944 شوروی اولین سلاح خودمتحرک هوایی خود رونمایی کردند سلاحی که ZSU-37 نامیده شد و چیزی جز یک توپ37 میلیمتری 61-K تولید شده در سال 1939 و یک شاسی تانک سبک تی 70ام نبود! قدرت اتش 60 توپ در دقیقه و برد 6.5 کیلومتری برای سلاح جدید ثبت شده بود.همچنین شاسی با موتور 70 اسب بخاری هم از قدرت مناسبی برای تحرک برخوردار بود این سامانه از یک سیستم کنترل اتش مجهز به یک سایت اپتیکی فاصله یاب هم برخوردار بود.این سامانه در بین سالهای 1945 تا 1948 به صورت انبوه ساخته شد .شوروی با دریافت اینکه مقدار اتش این سامانه مناسب نیست پس از مدتی تولید ان رامتوقف کرد.کل این سامانه برای عملیاتی شدن نیاز به 4 خدمه داشت و وزن ان نیز به 9.5 تن میرسید. تصویری زیبا از نمایش این سلاح در میدان سرخ در سال 1946
  12. 1 پسندیده شده
    ساختار سربازگیری ارتش هخامنشی و سازمان ظاهری آنها بر اساس اظهارات هرودوت ، بزرگسالان ایرانی (احتمالا از بخش نخبگان جامعه) تا سن ۲۰ سالگی آموزش های نظامی می دیده اند . اما استرابون سن آموزش های نظامی را تا 24 سالگی می داند . استرابون می گوید این امر ممکن است مربوط به هر مرد ایرانی ، صرف ‌نظر از طبقه خاص خود باشد. او همچنین به این نکته اشاره می‌کند که چگونه هر 50 نفر توسط پسری منتخب از خانواده اشراف انتخاب شده و فرماندهی می شده اند و حتی پس از پایان خدمت به ارتش ملی شاهنشاهی هخامنشی، احتمالا تا سن ۵۰ سالگی آماده اعزام به سربازی بوده اند . امروزه با توجه به اظهارات گزنفون ، از نظر تعداد کل سربازان در ارتش ملی هخامنشی ، رقم تخمینی حدود ۱۲۰۰۰۰ نفر از نفوس ایرانی ، به ما داده می شود . جالب توجه است که در مقایسه با یونانیان قبل از قرن چهارم پیش از میلاد، منابع باستانی اشاره می کنند که چگونه ارتش ایرانیان ، ظاهر یکنواخت خود را از طریق لباس های یکسان که در دوران باستان منحصر به فرد بوده است حفظ می کرده اند. این امر ممکن است نتیجه ماهیت متمرکز سازمان ارتش ایران باشد که مستقیما تحت ‌تاثیر فرماندهان فرزانه و پادشاه قرار می گرفته است(در حالی که افراد در ارتش یونان تمایل داشتند که از عقاید انفرادی خود الهام بگیرند). به گفته گزنفون ، کوروش عادت داشته است که لباسهای خود را به نجبای ایرانی و حتی سربازان رده پایین تر بدهد. به عنوان مثال، بهترین لباس ها به نخبگان داده می شد، در حالی که سایر شنل های دیگر با رنگ هایی از طیف بنفش، قرمز سیر مایل به زرشکی و ارغوانی در میان افسران باقی مانده ارتش توزیع می شده اند (م – شاید یکی از دلایل یکسان شدن طرح لباس های سربازان همین امر بوده که وقتی لباس شاه به فرمانده می رسیده است ، سربازان او هم سعی می کرده اند خود را با او هماهنگ کنند) . همچنین پلوتارک نقل می کند که چگونه پیک های سلطنتی امپراتوری هخامنشیان مجبور بوده اند با توجه با رده خود لباس های مشخصی را بپوشند . صرفاً برای میلیتاری / منبع : Realm Of History
  13. 1 پسندیده شده
    إنّا لله وإنّا إليهِ رَاجعُون مرحوم ، امیر سرتیپ خلبان ، احمد دانشمندی ، اولین فرمانده گردان هفتادو دوم شکاری نیروی هوایی ( F-4D) شاهین های آریزونا
  14. 1 پسندیده شده
    ناکام !!!!!!!!! "به مناسبت هفتم آذر ، روز نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در خصوص شناورهای رزمی کلاس اسپرانس ( کلاس کید / کوروش ) صحبتهای ضد و نقیض فراوانی منتشر شده ، با این حال ، جالب هست که ماجرای خرید این شناورهای بسیار پیشرفته ( در زمان خود ) را از زبان فرمانده وقت نیروی دریایی ( دریابان کمال حبیب اللهی ) هم رصد کنیم : "در مورد خرید اسلحه ، متاسفانه مواقعی پیش می آمد که کشتی یا بالگردی خریداری میشد و بعد مجبور بودیم برای این تجهیزات ، استراتژی درست کنیم . یعنی درست قضیه معکوس بود . نمونه اش شاید خرید کشتی های کلاس اسپرانس بود . این کشتی های 500 میلیون دلاری ، شاید یکی دوتا برای کنترل اقیانوس هند کافی بود ولی نه 8 فروند ، روی همین اصل مجبوریم شدم ، دوتایش را کم کنم و قیمت هر کدام را که پانصد میلیون دلار بود را با ناتو صحبت کردم ، با آلمانی ها و هلندی ها که ناوشکن های ناتو را تولید می کردند که در کلاس پایین تری از اسپرانس قرار داشتند ولی با همان سیستم ها و سلاح ها و قدرت آتش ، چیزی در حدود 55 میلیون دلار برای نیروی دریایی هزینه داشت .................... " منبع : تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد ، مصاحبه با دریابان حبیب اللهی
  15. 1 پسندیده شده
    ۱۰۲ و ۱۰۷ درصد؟!!! از اون حرف ها بود ها...یعنی مثلا به جای نفربر استفاده میکردن از هواپیما هاشون. ما که تا حالا بهره وری ۱۰۰ درصد هم نشنیدیم چه برسه به بالاتر...الله اعلم
  16. 1 پسندیده شده
    بنام خداوند بخشنده مهربان   Bulava SS-N-32 بولاوا ، گرزی در دستان خرس های قطبی           گفتار نخست: دوستان عزیز میلیتاریست ، یکی از تسلیحاتی که در میلیتاری کمتر به آن پرداخته می شود ، موشک های استراتژیک قابل پرتاب توسط زیردریائی ها هستند. در این تاپیک بر آن شدیم تا یکی از مدرن ترین دستهای بلند جمهوری فدراتیو روسیه در این حوزه را مورد بررسی قرار دهیم.     RSM-56 Bulava موشک قاره پیمای اتمی زیرسطحی       موشک بولاوا (به روسی : Булава ) به معنای گرز ، که با کد RSM-56 طراحی گردیده ؛ در سازمان رزم ناتو با کدهای SS-N-32  و یا SS-NX-30 شناخته می شود. این موشک بالستیک که برای شلیک توسط زیردریائی طراحی گردیده است ، در سال 2013 بر روی کلاس جدید زیردریائی های نیروی دریائی روسیه به نام  "بوری" ( Borei ) بعنوان یکی از زیردریائی های قادر به شلیک موشک بالستیک هسته ای روسیه ، استقرار یافت.   از این سلاح که به تعبیری یکی از گران قیمت ترین پروژه های تسلیحاتی روسی می باشد ، به عنوان سنگ بنای سه گانه  تهاجم هسته ای روسیه در آینده نام برده می شود.   این موشک نام خود را از بولاوا که یک کلمه روسی و به معنای " گرز" می باشد ، به ارث گرفته است. بولاوا از نظر عملکرد و وزن ، تقریبا مشابه موشک تریدنت می باشد. البته با شعاع عملیاتی کمی بیشتر و وزن پرتاب مقداری کمتر.   مراکز صنعتی و تحقیقاتی روسیه ، از اواخر سال 1990 ، به مطالعه در خصوص طراحی موشکی سوخت جدید  بالستیک جامد برای روسیه اقدام نمودند. هدف این پروژه ، معرفی جایگزین مدرنی برای موشک R-39 Rif عنوان شد.   R-39 Rif   گمانه زنی می شود که سه زیردریائی "بوری" برای اولین بار هر کدام به 16 موشک بولاوا مسلح گردیده اند. این در حالی است که هر یک توان حمل 20 موشک را نیز دارا می باشند. توسعه و استقرار موشک بولاوا در نیروی دریائی روسیه ، توسط پیمان "استارت جدید" تحت تاثیر قرار نمیگیرد.   برنامه  برگزاری آزمایشات و تستهای این موشک ، از همان ابتدا با مشکلات و چالشهای فراوانی روبرو بود. تا سال 2009  ، وقوع 6 شکست در طی 13 آزمایش پرواز و  یک شکست در حین آزمایشات زمینی ، باعث بوجود آمدن دل نگرانی های جدی در خصوص عدم کارائی و یا کارائی پائین اجزای اصلی تشکیل دهنده این موشک گردید.   پس از این شکستها در دسامبر 2009  بود که آزمایشات بیشتر به حالت تعلیق درآمد و یک تیم کاوش و جستجو برای تحقیق در خصوص دلائل این شکستها انتخاب گردید.   در 7 اکتبر 2010 مجددا آزمایشات این موشک از سر گرفته شد. این آزمایش با لانچ و شلیک بولاوا از زیردریائی "دیمیتری دانسکوی" (کلاس تایفون) از دریای سفید به سمت مرزهای شرقی روسیه در خاور دور ، صورت پذیرفت که این آزمایشات نتایج موفقیت آمیزی را به ارمغان آورد.   Dmitri Donskoi Submarine   پس از رفع عیب ها ، تمامی هفت مورد لانچ و شلیک آزمایشی در این سال با موفقیت صورت پذیرفت که نشان از یک حرکت رو به جلو برای این موشک بود. در 28 ژوئن سال 2011  ، این موشک برای اولین بار از حامل استاندارد خود یعنی زیردریائی های کلاس بوری (زیردریائی یوری دالگورکی) با موفقیت شلیک شد و در تاریخ 27 اوت 2011  ، برای اولین بار ؛ برد کامل خود را (نزدیک به 9000 کیلومتر) طی نمود   مسیر طی شده در شلیک موفق بولاوا از دریای سفید   بعد از این پرتاب های موفقیت آمیز و سربلندی در تمامی آزمایشات بود که مجوز راه اندازی خط تولید موشک بولاوا صادر گردید. این موشک به طور رسمی در 27 دسامبر 2011  به خدمت گرفته شد و طبق گزارشات واصله در تاریخ 10 ژانویه 2013 بر روی زیردریائی "یوری دالگورکی" سوار گردیده و عملیاتی شد.   Yury Dolgorkiy Submarine     موشک قاره پیمای بولاوا در یک نگاه     نوع موشک :           SLBM : submarine-launched ballistic missile (SLBM) سازنده :                 جمهوری فدراتیو روسیه تاریخ بکارگیری:       10 ژانویه 2013 کاربر :                  نیروی دریائی روسیه تاریخ تولید :             2011 میلادی   مشخصات عمومی : وزن :                   36.8 تن طول :                   11.5 متر (بدون کلاهک)  / 12.1 متر (آماده پرتاب با کلاهک) قطر موشک :           2 متر قطر تیوب پرتاب :      2.1 متر   مشخصات عملیاتی : کلاهک:               6 کلاهک بارانی (توان حمل 10 کلاهک را هم دارد) با توان 150 هزار تن برای هر یک موتور:                 سه مرحله ای ، سوخت جامد ، سوخت مایع حداکثر برد:           8000 الی 8300 کیلومتر هدایت:                 اینرسائی (احتمالا آسترو-اینرسیائی ) / قابلیت بروز رسانی برای هدایت بوسیله گلوناس دقت:                   350 متر سکوی پرتاب:         زیردریائی های کلاس بوری / زیردریائی های کلاس تایفون           ادامه دارد ...     پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند ، مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : ان شاء الله و اگر عمری باقی بود ، و اگر این تاپیک مقبول دوستان واقع شد ، در آینده نزدیک ، دو تاپیک دیگر در خصوص دو موشک قاره پیمای زیرسطحی دیگر را نیز تقدیم دوستان عزیزتر از جان ، خواهم نمود.   ------------------------------------------------------ کپی رایت : با توجه به تهیه این مطلب برای این انجمن ، ذکر مطالب این تاپیک فقط با بکار بردن military.ir به عنوان منبع مجاز می باشد.   مترجم : مهران (mehran55)   منبع این پست : RSM-56
  17. 1 پسندیده شده
    بسمه تعالی شانه       قیام مشت زن ها   . نیروهای اتحاد هشت ملیتی که برای سرکوب قیام مشت زنها وارد چین شدند . از راست به چپ: ژاپن-ایتالیا-اتریش مجارستان-فرانسه-آلمان-هند(بریتانیا)-استرالیا-آمریکا-بریتانیا       چکیده : در اواخر قرن نوزدهم، زندگی سنتی و بی ‏آلایش مردم چین زیر نفوذ غرب‏گرایی رو به اضمحلال بود. در سال 1894، چین، شبه جزیره کره را در برابر جنگ با ژاپن از دست داده بود و کشورهای قدرت‏مند آن روز اروپا هم‏چون انگلیس، آلمان و روسیه قسمت‏هایی از سرزمین چین را اشغال کرده بودند. در گرماگرم چنین دوران ضعف و حقارتی بود که تعدادی از نظامیان چینی یک جنبش ناسیونالیستی ضدغربی به نام بوکسورها یا جامعه مشت‏های موزون و هماهنگ علیه خارجیان پدید آوردند که خواه ناخواه افراد بسیار تندرو و متعصبی هم داخل آن بودند. بوکسورها به مبارزه شدید با مبلّغین اروپایی در چین پرداختند. این حوادث که می‏توانست به قطع کامل نفوذ بیگانگان از خاک چین منتهی گردد به مذاق هیچ یک از کشورهای استعماری آن روز سازگار نبود. بنابراین آنان ارتشی از شش کشور ژاپن، انگلیس، روسیه، فرانسه، آلمان وبه بهانه حفظ جان اتباع خویش تشکیل داده و به سرکوب قیام پرداختند. پس از سرکوب جنبش بوکسورها دولت وقت چین مجبور به پرداخت غرامت سنگینی به استعمارگران شد. این رویداد و وقایع بعدی باعث ظهور سون‏یات سن رهبر انقلاب چین، سقوط خاندان امپراتوری منچو و استقرار نظام جمهوری در سال 1912 گردید.  این گروه شماری از دوره دیده های ارتش چین بودند که بعدها گروه مستقلی را در این کشور تشکیل دادند . گفته می شود قیام  یاد شده با اهداف ضد استعماری در  این کشور به وقوع پیوست .    .............................................       شورش مشتزن‌ها که با نام‌های قیام بوکسورها و جنبش ایهتوان نیز شناخته می‌شود، جنبشی میهن‌پرستانه بود که بین سالهای  1898 تا 1901 رخ داد. این جنبش بر ضد امپریالیسم خارجی و مسیحیت بود. این برپاخاستن در جواب تاثیرگذاری‌های بیگانگان در چین بود که ناراحتی معترضان دلایل گسترده‌ای از تجار تریاک، تهاجم سیاسی و دخالت‌های اقتصادی گرفته تا تبلیغات مبلغین مسیحیت را در برمی‌گرفت.   در چین احساسات عمومی علیه بیگانگان با قراردادهای نابرابری که دولت ضعیف چینگ توان مقاومت در برابر آن‌ها را نداشت بیشتر می‌شد. با بهره‌برداری مبلغین مسیحی از وضعیت دولت چین و غصب زمین‌ها و دارایی‌های روستاییان برای کلیسای خود نارضایتی مردم بیشتر می‌شد. این احساسات عمومی سرانجام منجر به شورشی خشونت‌بار شد.     در قرن نوزده میلادی سراسر چین را گردن زنی، اعدام، شکنجه و گرسنگی فرا گرفته بود. شورشیان مشتزن در سراسر این کشور مردم را در ملاعام گردن می زدند و اعدام می کردند. بعد از اعدام،  تکه های بدن آنها که جدا کرده بودند یا اجسادشان را برای عبرت به دیگران نشان می دادند.     ۷ ژوئیه سال ۱۹۰۰، سیصد هزار چینی میهن دوست که عنوان «مشت زنان (افراد بدون تفنگ)» بر خود گذارده بودند در شهر پکن دست به محاصره سفارتخانه های کشورهای بزرگ و محل سکونت خارجیان و چینی های مسیحی شده زدند و بسیاری را به گروگان گرفتند. این کار چند هفته پیش از آن از شهر Tienstin آغاز شده بود. چینیان از این که میهن آنان همچون گوشت قربانی میان قدرتهای وقت قسمت می شد و از حاکمیت ملی تنها نامی باقی مانده بود خشمگین شده بودند و تحمل آنان پایان یافته بود.        این اقدام باعث شد تا ملکه تزی شی که در ابتدا دودل بود،  با اصرار محافظه‌کاران دربار امپراتوری علیه بیگانگان ،  اعلام جنگ کند. دیپلمات‌ها، مردمان غیرنظامی خارجی، سربازان و مسیحیان چینی در منطقه سفارت‌نشین پکن به محاصره نیروهای ارتش امپراتوری درآمدند که این محاصره ۵۵ روز طول کشید.    مقامات دولت چین در برابر مسئله زنده نگه‌داشتن یا کشتن خارجی‌های این منطقه با یکدیگر دچار اختلاف شدند که باعث درگیری بین این دو گروه شد. رهبری کسانی که درخواست توافق و زنده نگه‌داشتن آنان  را داشتند با شاهزاده چینگ بود. فرمانده ارشد نیروهای چینی، رونگلو، سه سال پس از شورش ادعا کرد که برای محافظت از محاصره‌شدگان تلاش می کرده‌است.   کشورهای بزرگ انگلستان، فرانسه، آلمان، آمریکا، روسیه و ژاپن برای سرکوب مشت زنان نیرو فرستادند و با وجود اخطاریه (اسمی و ظاهری) امپراتور چین به نیروهای خارجی که مداخله نکنند، این نیروها به قلع و قمع وطندوستان چینی دست زدند، و بسیاری از آنان را پس از دستگیر کردن گردن زدند .   محاصره هنگامی پایان یافت که اتحاد هشت ملت نزدیک به ۲۰،۰۰۰ نیروی نظامی به چین فرستادند و پس از شکست دادن ارتش امپراتوری چین، پکن را گرفتند. پروتکل مشت‌زن در تاریخ ۷ سپتامبر ۱۹۰۱ به قیام خاتمه داد و در آن مجازاتهای سنگینی بر دولت چین بسته شد؛ از جمله ۶۷ میلیون پوند جریمه (معادل ۴۵۰ میلیون تایل نقره) که بیشتر از مالیات یکساله دولت چین بود. این جریمه می‌بایست در طول سی سال به هشت کشور شرکت‌کننده در نبرد پرداخت می‌شد.          عکس هایی از این جنایاتی که در چین رخ داد گرفته شده است که بیشتر این عکس ها توسط عکاسان غربی مثل جیمز ریکالتون گرفته شده است.   در این عکس یک زندانی در باران روی زمین زانو زده و منتظر سرنوشت تلخ خود است . بالای سر او جلادی از شورشیان مشت زن ایستاده و شمشیرش را پشت خود پنهان کرده است.       لحظاتی بعد گردن زدن انجام می شود و عکاسی چشم در چشم جلاد شد و از او عکسی یادگاری با سر زندانی گرفت.       در عکس آخر محل اعدام ترک شد. سر زندانی که روی زمین خیس کنار بدن افتاده است:       جیمز ریکالتون عکس های زیادی از شورشیان و جنایات آنها گرفت، عکسهای جیمز سال 1990 در کتابی منتشر شد.   دستگاهی که با آن گردن را می بستند یک نوع تنبیه بدنی در چین قدیم به حساب می آمد که شبیه نمونه ی غربی خود بود. این دستگاه از دو تخته ی بزرگ ساخته شده بود و هدف این وسیله این بود که زندانی نتواند غذا بخورد و برای غذا خوردن متکی به شخص دیگری شود. روی این تخته نام و محل زندگی و جرمی که انجام داده بود را می نوشتند تا دیگران نیز جرم آنها را متوجه شوند..           این عکس ها از اعدام شورشیان توسط ارتش فرانسه ( جزو هشت کشوری بود که به چین برای مبارزه با شورشیان رفتند) گرفته شده است:             لحظه ی اعدام یکی از رهبران شورشیان مشتزن به دست مردم چین:     بعد از گردن زدن این رهبر شورشی ، حتی کودکان نیز برای تماشای این اعدام آمدند:     این رویداد که وسیعا در کتب درسی کودکان چینی آمده است از عوامل نیرومند شدن این کشور بزرگ شده است به گونه ای که چینیان اینک  اطمینان دارند که وطنشان دیگر هیچگاه مقهور و در هم شکسته نخواهد شد.   منبع 
  18. 1 پسندیده شده
    با تشکر بسیار جالب بود ولی تو تمام این تانکها تانک مرکاوا یک سرو گردن تو طراحی از بقیه بالا تره
  19. 1 پسندیده شده
    [quote]چرا تانک های امریکایی انقد بزرگن و تانک های احتمالا روسی یه جورین؟! به قول معروف پیشونی ندارن و ارتفاعشون پایینه!!![/quote] این موضوع بیشتر به طرز تفکر طراحان و طرز تفکری که پشت طراحی یک تانک قرار دارد ، برمی گردد. زمانی که الکساندر موروزوف در حال طراحی تانک تی 54 بود ، یکی از عواملی که سران شوروی برای طراحی تانک جدید به او اجبار کرده بودند ، این بود که تانک طراحی شده می بایست قابلیت تولید انبوه را داشته باشد. به همین دلیل تی 54 طراحی شده کوچک و جمع و جور و سبک (با وزن 36 تن) طراحی شد و به همین دلیل قابلیت تولید انبوه آن حفظ شد. کما اینکه می بینیم بیش از 85 هزار دستگاه از آن نیز به تولید رسید. اما در همان تاریخ در انگلستان تانک سنچوریون طراحی می شد. از آنجایی که غربی ها چندان به قابلیت تولید انبوه یک تانک اهمیت نمی دادند ، اصراری بر سبک طراحی کردن تانک ها نداشتند. به همین خاطر می بینیم که در انگلستان تانک سنچوریون با وزن 51 تن طراحی شد. مسلما اگر روس ها می خواستند تانک شان را بزرگ و سنگین طراحی کنند ، هیچوقت قادر به تولید انبوه آن نیز نمی شدند. به معادله زیر توجه کنید : وزن یک تانک * کمیت تولیدی = وزن کل 85000 * 36 = 3060000 تانک تی 54 10000 * 51 = 510000 تانک سنچوریون پس در واقع علیرغم اینکه تیراژ تولید تانک تی 54 بیش از 9 برابر تانک سنچوریون بود ، اما با این حال میزان متریال به کار رفته در ترکیب همه آنها حدود 6 برابر سنچوریون است. یعنی اگر شوروی می خواست به جای تی 54 تانکی مثل سنچوریون را به تولید میرساند ، اونوقت نمی توانست بیشتر از 50 الی 60 هزار دستگاه از آنرا تولید کند. ضمن اینکه تانک سنگین تر و بزرگتر پروسه زمانی تولید بیشتری نیز نسبت به تانک کوچکتر دارد. این اصلی ترین علت کوچک و جمع و جور طراحی شدن تانک های شوروی سابق است.
  20. 1 پسندیده شده
    قسمت دوم از چپ به راست : چیفتن ، چلنجر 1 ، آبرامز ، ویکرز ام کا 7 ، لئوپارد 2 T-80U و Strv103 مرکاوا مارک 4 در کنار ماگاچ 7 سی از چپ به راست : پسر ، پدر ، پدربزرگ! (چلنجر ، چیفتن ، سنچوریون)
  21. 1 پسندیده شده
    اين سر سرِ حسينه! چند ساعتي از شب گذشته بود كه رو كردم به بچه ها و گفتم: بلند شين برين بخوابين! فردا صبح زود بايد بيدار شين بريم همدان. روز اول عيده، بايد بريم به آقاجون و مادرجون تبريك بگيم . اگه دير بجنبين، ممكنه تخم مرغاي رنگي مادرجونو بچه هاي سحرخيز ببرن و به شما چيزي نرسه! فاصله پايگاه هوايي تا شهر همدان بيشتر از چهل كيلومتر بود . براي ديدن پدر و مادرم و ساير فاميل ، مثل هر سال ، در اولين روز از سال نو بايد به شهر مي رفتيم و تا يكي دو روز ديد و بازديدها را انجام مي داديم و بر مي گشتيم. بچه ها به شوق گرفتن عيدي و ديدن بچه هاي فاميل ، بدون معطلي برخاستند و به اتاق خوابشان رفتند . من هم به قصد مسواك زدن و گرفتن وضوي طهارت قبل از خواب، برخاستم و رفتم دستشويي. شير آب را باز كردم و اولين مشت آب را كه به صورت ريختم، تنم به لرزه افتاد . به هر مشكلي بود بيرون آمدم و رفتم كنار بخاري. همسرم كه اوضاع مرا ديد ، رفت و پتوها را آورد و انداخت روي من. گفت: - زنگ بزنم اورژانس؟! - نه، من كه مشكلي ندارم! مي رم مي خوابم، وضع ام بهتر مي شه. - پاشو تا كمكت كنم بري اتاق خواب! به كمك همسرم رفتم كنار بخاري اتاق خواب و با دو پتو سعي كردم خودم را آرام كنم . مي دانستم كه اين لرزش از بيماري و يا سرما نيست . دلم آشوب بود و به شدت مضطرب . بي بهانه احساس دلتنگي مي كردم و دلم مي خواست گريه كنم؛ اما نشد . سرم را گذاشتم روي بالش و چشم ها را بستم و سعي كردم بخوابم. چند دقيقه يا چند ساعت بود كه خوابيده بودم، نمي دانم؛ ناگهان پس از ديدن خوابي آشفته و ترسناك ، آرامش شبانه ام به هم ريخت و وحشت زده از جا برخاستم . بهت زده اطراف اتاق را پاييدم . همسرم را ديدم كه از خستگي كارهاي قبل از تحويل سال به خواب عميقي رفته بود. برخاستم و آرام از اتاق بيرون آمدم . رفتم به سمت اتاق خواب بچه ها و آهسته از لاي در سرك كشيدم و ديدم آنها هم مثل فرشته هاي معصوم در خواب هستند . لرزش تنم دوباره شروع شد . پتويي را برداشتم و به دور خودم پيچيدم و اطراف اتاق پذيرايي شروع كردم به قدم زدن . همين طور اتاق را از چپ به راست و از بالا به پايين قدم زدم و متر كردم . دلم آرام نگرفت . رفتم به سمت تلفن و گوشي را برداشتم و شمارة خانه حسين را گرفتم . مي دانستم كه دو روز پيش بچه هايش را فرستاده رامسر به خانه پدرش تا در تعطيلات عيد با خيال راحت بتواند به مأموريت برود. با زنگ سوم تلفن، گوشي را برداشت و خوا بآلود گفت: - بله، بفرماييد! - سلام حسين جان! حالت خوبه؟! - آقا رضا شما هستي؟! - آره، خودمم! - خبري شده؟! اتفاقي افتاده؟! - نه، دلم هواتو كرده بود، مي خواستم صداتو بشنفم! -خدا عقلت بده، پسر ! من فردا بايد بروم مأموريت، اين وقت شبي زنگ زدي كه بگي مي خواي صداي منو بشنفي؟! - ببين حسين جون! مي خوام چيزي بهت بگم. فقط نه نگو. - گفتم كه خبريه كه تو اين وقت شب زنگ زدي ... بگو ببينم چه شده! - باور كن هيچ خبري نشده ... مي خواستم بگم اگه مي شه بلن شو و يه كم اسفند واسه خودت دود كن! - ديوونه شدي رضا؟ ! اين وقت شبي منو بيدار كردي و حالا هم مي گي بلن شو اسفند براي خودت دود كن. - راستش هرجا كه مي رم، صحبت توست . يكي مي گه عجب مرد شجاعيه اين حسين ماوريك، اون يكي مي گه حسين ماوريك نه، قاتل اوزا، بعضي ها هم مي گن صدام عهد كرده وقتي دستش به حسين مارويك رسيد، ببرتش در خليج فارس و در هم ون جايي كه داغ اوزاها را به جگر صدام گذاشته، نقره داغش كنه! مي ترسم حسودا و ناجنس ها چشم زخمت بزنن! - نه، واقعاً مغزت تكون خورده ! ببينم شب از تخت نيفتادي؟ ! سرت به جايي نخورده؟ ! ها فكر كنم اين شب عيدي زيادي آجيل و تنقلات خوردي، نكنه رودل كردي؟! مي خواي بيام ببرمت اورژانس؟! - نه، حالم خوبه . فقط مي خواستم خاطرم جمع بشه كه تو هم خوب هستي. - فهميدي كه حالم خوبه . خدا بهت عقل بده . برو بخواب و بذار ما هم بخوابيم! - پس فعلاً خداحافظ. گوشي را كه گذاشتم، كمي آرام شدم و لرزش بدنم هم كمتر شد. اين پا و اون پا مي كردم كه بروم بخوابم يا ... كه صداي اذان از بلندگوي مسجد پايگاه در فضا پيچيد . پتو را از روي شانه ام برداشتم و گذاشتم روي صندلي اتاق پذيرايي و رفتم براي وضو گرفتن . نماز صبح را كه بجا آوردم، چند صفحه اي هم قرآن خواندم تا هوا كم كم روشن شد . سجاده و قرآن را سرجايشان گذاشتم و كتري آب را پر كردم و روي اجاق گاز قرار دادم. رفتم پتو را برداشتم و انداختم روي دوشم و رفتم كنار پنجره اتاق پذيرايي نشستم . آفتاب كم كم از افق خودش را بالا مي كشيد و اشعه نوراني اش در گوشه گوشه پايگاه جلوه گر بود . نگاهم به قنديل هايي كه از شيرواني ساختمان مقابل آويزان بودند، دوخته شد . منظره جالب و زيبايي بود . به صداي قل قل كتري برخاستم . رفتم و شعله گاز را خاموش كردم . دلم نمي خواست بساط صبحانه آماده شود . نمي خواستم حتي همسر و فرزندانم صبح زود از خواب بيدار شوند . آمدم دوباره كنار پنجره نشستم. وحشت و هراس خواب ديشب دوباره به سراغم آمد . پريشان و نگران برخاستم و رفتم سراغ تلفن . شماره آلرت را گرفتم و به صداي آن طرف خط گفتم: - سلام، صبح بخير ! حسين خلعتبري را صدا كن ؛ بگو رضا كارت داره. - آقا رضا ! همين چن دقيقه پيش سفيراي نامرد صدام با سه فروند هواپيماي ميگ روسي مي خواستن آرامش مردم رو به هم بزنن كه با اعلام خطر و آماده باش، حسين با عيسي محمدزاده رفتن كه يه حالي به خلبان هاي عراقي بدن! با شنيدن اين خبر حالم دگرگون شد . گوشي تلفن از دستم افتاد و بي اختيار از روي صندلي سريدم روي فرش و دوباره لرزيدم . بي دليل شروع كردم آرام به گريستن و ضجه زدن . همسرم هراسان بيدار شد و آمد و گفت: - چه خبر شده آقا رضا؟! - هيچي، خبري نيس.... دلم گرفته! -روز اول سال! راستي تلفن چرا رو زمينه؟! رفت سراغ تلفن و آن را برداشت . گوشي قطع شده بود و فقط صداي بوق ممتد از آن شنيده مي شد. - با كي صحبت كردي؟! به كجا زنگ زدي؟! - به پايگاه. مي خواستم با حسين صحبت كنم. - اتفاقي براي حسين افتاده؟! - نه، حالش خوبه، با عيسي رفته مأموريت! - پس اين چه بازيه كه تو در آورده اي؟! - ولم كن ، اين قدر سؤال پيچم نكن. به صداي ما بچه ها هم از خواب بيدار شدند و آمدند . همسرم برخاست و رفت آشپزخانه تا بساط صبحانه را آماده كند . حال و حوصله حرف زدن نداشتم . دوباره به قنديل هاي آويزان از شيرواني خيره شدم . حالا ديگر آفتاب بالا آمده بود و حرارت هرچند ضعيف و بهاريش باعث شده بود قطرات آب قنديل ها به اطراف ساختمان بچكند. بچه ها با سر و صدا و شادي هاي كودكانه مي خواستند كه هرچه زودتر برويم خانه پدربزرگ. بهانه كردم و گفتم: بچه ها! ديشب هوا سرد بوده، ماشين يخ زده؛ بايد صبر كنين تا آفتاب گرم تر بشه و ماشين روشن شه. -اگه دير بريم، ديگه تخم مرغ رنگي به ما نمي رسه! -اگه نرسيد، به مادرجون مي گم دوباره براي شما رنگ كنه. حوصله سؤال و جواب نداشتم . برخاستم و رفتم به سمت اتاق خواب. همسرم هم كه حال و روزم را ديد، بچه ها را به آشپزخانه خواند و گفت: - پدر تون حالش خوب نيس . كمي حوصله كنين تا بهتر بشه . اون وقت باهم به همدان مي ريم! با دعوت مريم، بي ميل رفتم كنار ميز غذاخوري . يك ليوان چاي با يكي دو لقمه نان و پنير خوردم و برخاستم رفتم . طاقت نياوردم و دوباره شماره تلفن آلرت را گرفتم . گوشي را كه برداشتند، صداي گريه و ضجه بود كه از آن سوي خط به گوشم رسيد . قبل از آنكه كسي جوابم را بدهد، گوشي از دستم افتاد . زانوهايم به شدت مي لرزيد. ديگر زبانم بند آمده بود و نمي توانستم چيزي بگويم . همسرم به سرعت آمد و زيربغلم را گرفت. گفت: -چي شده رضا؟! اتفاقي افتاده؟! - نمي دونم! گوشي را برداشت . از صداي گريه كسي كه آن طرف خط بود، فهميد كه هواپيماي ديگري سقوط كرده و خلباني به شهادت رسيده است . بدون اينكه حرفي بزند، رفت و لباس نظامي ام را آورد و گفت: - زود باش! بپوش و برو آلرت. ببين كي شهيد شده. - حسين! حسين با عيسي اين ساعت بالا بودن. - نفوس بد نزن مرد ! خدا نكنه . حسين چيزي بشه . زبونتو گاز بگير. اون جوونه، بچه اش هنوز خيلي كوچيكه.... لباس هايم را پوشيدم و رفتم به گردان پروازي . وقتي رسيدم، ديدم كه بچه ها مثل برادر مرده ها ضجه مي زنند و حسين حسين مي كنند. فهميدم كه خوابم تعبير شده و حسين خلعتبري پر پرواز درآورده و پريده . فرمانده پايگاه و ساير مسئولان هم آمده بودند . از بچه ها پرسيدم: - كي و كجا سقوط كرده؟! - چن دقيقه پيش هواپيما شون در حوالي كردستان ، بعد از اينكه ميگ 23 عراق ر و شكار كرده بود، تو ارتفاع 35 هزار پايي شكار آر40 يه ميگ 25 شده و نزديكاي سقز قبل از اينكه حسين موفق به خروج اضطراري از هواپيما بشه، به زمين برخوردكرده.... - از عيسي چه خبر؟! - عيسي موفق به خروج اضطراي شده؛ اما از حال و روزش خبر نداریم. رفتم سراغ فرمانده پايگاه گفتم: - جناب سرهنگ ! اجازه بدين با چن تا از سربازا و عوامل پروازي، با خودرو به كردستان بريم . همونجايي كه هواپيما سقوط كرده است...! - گفتم دو دستگاه خودرو مناسب آماده كنن . شما هم بجنبين و زودتر حركت كنين.
  22. -1 پسندیده شده
    یکی از دلایل برتری نظامی اسراییل بر اعراب علیرغم اینکه ارتش های عربی از همه لحاظ دست بالا رو داشتن(چه از حیث منابع مالی برتری مطلق عددی و کیفیت بالاتر جنگ افزارها)انتخاب دقیق همراه با وسواس در خرید جنگ افزار بود اونا بادقت سعی میکنن سلاحی رو برا ارتششون انتخاب کنن که بهترین گزینه باشه و در انتخاب اون شرایط منطقه ای نوع تهدید و همچنین سازگار بودن اون سلاح با شرایط و جغرافیاشون رو مد نظر قرار میدن مثال انتخاب جنگنده ایگل در مقابل تامکت که در همون موقع ترکیب تامکت و فونیکس یک سلاح کشند ه و وسوسه انگیز جهت انتخاب بود ولی اونا باتوجه به همه موارد نیاز ایگل رو انتخاب کردن که حالا مشخص شده چه انتخاب بجا و موثری بود جنگنده ای که از خیلی از موارد بر تامکت برتری داره و عامل دوم نوع اموزش و کیفیت بالای اموزش و همچنین استفاده موثر از تمام ظرفیت اون سلاح من در یک مقاله خوندم که خلبانان امریکا از فانتوم و ایگل هاشون به ترتیب ۶۰و۷۰درصد کارایی اونا استفاده میکردن که این رقم برای خلبانان اسراییلی۱۰۲و۱۰۷درصد بوده یعنی به ترتیب ۲و۷درصد بیشتر ازسطح ظرفیت و کارایی تعریف شده این جنگنده ها توسط سازنده
  23. -1 پسندیده شده
    منبع !؟ دلیل برتری رژیم صهیونیستی خیانت توده نیروهای نظامی کشورهای متحد عرب بود... چهره ای که امروز اشکارتر شده...  اسرائیل با شکست کشورهای عرب که عمدتا دارای حاکمان وابسته و دست نشانده بود (که بسیاری از مقامتش از قبل برای این نبرد با امریکا هماهنگ بودند!) وجهه کریح خودش رو مثلا رویین کرد تا در ذهن مردم منطقه یک رژیم شکست ناپذیر رو تداعی ببخشه...اما نمی دونست که همه مردم هم مثل خود و دست نشانده هاش انیستند... انشالله روزی این غده سرطانی را از بین خواهیم بردیم.
  24. -1 پسندیده شده
    احتمالا منبع رسانه های عبری زبان هست. بهره وری بالای صد در صد، فکر کنم تا چند سال دیگه ایالات متحده هم از این رژیم عقب میمونه
  25. -1 پسندیده شده
    هر بالگرد فقط دو موشک اصلا مناسب نبردهای امروز نیست ، بردش هم از بریمستون کمتره