برترین های انجمن

  1. mehran55

    mehran55

    Editorial Board


    • امتیاز

      26

    • تعداد محتوا

      1,103


  2. aminor

    aminor

    VIP


    • امتیاز

      5

    • تعداد محتوا

      2,919


  3. Crash

    Crash

    Army


    • امتیاز

      5

    • تعداد محتوا

      1,055


  4. MR9

    MR9

    Forum Admins


    • امتیاز

      4

    • تعداد محتوا

      8,587



ارسال های محبوب

Showing content with the highest reputation on سه شنبه, 14 خرداد 1398 در همه مناطق

  1. 10 پسندیده شده
    بنام خداوند بخشنده مهربان با سلام خدمت دوستان عزیز میلیتاریست ؛ دوستان این داستان راستان، یکی از برگهای زرین ولی فراموش شده تاریخ دفاع مقدس هست. مطمئن باشید که ارزش خوندن رو داره ======= آغاز آشنایی شب بود. پتویم را برداشتم از چادر زدم بیرون. حوصله شلوغی را نداشتم. دلم می خواست یک گوشه ساکت گیر بیاورم و بخوابم. ذهنم درگیر اتفاقات صبح تا حالا بود. راه افتادم طرف زمین صبح گاه. با خودم گفتم: اینجا هم بزرگ است و هم آرامش بیشتری دارد. جای خلوت زمین صبح گاه را پیدا کردم و پتویم را پهن کردم و «آخیش». ولو شدم. چشم هایم خسته بود. اما آسمان هم زیبایی خاصی داشت. نگاه می کردم و فکرم مشغول که خوابم برد. نمی دانم چقدر گذشته بود که حس کردم کسی کنارم دارد زمزمه می کند. غلت زدم و پتو را کشیدم روی سرم. فکر کردم خواب می بینم، اما صدای زمزمه همچنان می آمد. سرم را بیرون آوردم و با چشمانم اطراف را کاویدم. حالا صدای گریه هم می آمد. چند نفر بودند انگار. تکان نخوردم. فقط چشم برگرداندم. سه نفر کنار هم نشسته بودند. زمزمه می کردند. دقت کردم هم به تُن صدا و هم به خودشان. یک دفعه حس کردم آب یخ ریختند روی سرم. حاج احمد متوسلیان، حاج همت و بابایی بودند. داشتند مناجات می خواندند؛ یعنی حاج احمد می خواند و همت و بابایی گریه می کردند. لبم را گزیدم و با خودم گفتم: «خاک بر سرت». یاد صبح افتادم که چه برخوردی با این سه تا داشتیم. * * * 350 نفر بودیم که از قم راهی جبهه شده بودیم. زیر نظر تیپ 27 محمد رسول الله(ص). قم خودش تیپ و لشکر نداشت و زیرمجموعة تهران بود. در زمین صبح گاه جمع شده بودیم و منتظر بودیم تا حاج احمد متوسلیان بیاید و فرمانده برایمان انتخاب کند. فکر می کردیم از جمع خودمان یکی را انتخاب کند که دیدیم یک نفر به سمت مان می آید. منظم ایستادیم. حاج همت بود و یک غریبه. همت کمی عصبانی بود. کمی تند صحبت کرد و ما هم نگذاشتیم کلامش تمام شود. زمزمة اعتراض مان کم کم به فریاد تبدیل شد و... هیچ... بی نتیجه ماند. گردان ما از تمام گردان ها بهتر بود. هم از لحاظ روحیه و هم توان جسمی و هم تجربه عملیاتی بچه ها. همین باعث شده بود حساس باشیم روی فرمانده مان تا متوسلیان هم با حساسیت برای مان تصمیم بگیرد. از رفتن همت چند دقیقه ای نگذشته بود که یک جیپ کنارمان توقف کرد. حاج احمد متوسلیان بود و حاج همت و آن غریبه. بچه ها متوسلیان را که دیدند غصه شان سر باز کرد. دور متوسلیان را گرفتیم. بغض کرده بودیم. بین ما و حاجی یک علاقه خاصی بود. خیلی می خواستیمش. حاج احمد نشست و ماهم دورش نشستیم. حاجی نگاه مهربانی به ما کرد و بعد شروع کرد به صحبت کردن. می گفت: «ما همه از جبهه آمدن مان یک هدف داشتیم و حالا هم فقط برای یک هدف می جنگیم. همه مان می خواهیم دل امام از ناراحتی دربیاید و شاد بشه. امام حالا گفته باید خرمشهر آزاد بشود. من و شما هم باید کمک کنیم تا این حرف امام به نتیجه برسه. بچه ها! شما غیر از این چیز دیگری می خواهید؟ نه به خدا. امام به ما بگوید بمیر، همه برایش جان می دهیم. اما و اگر و چرا هم نمی آوریم.» بعد دست غریبه را گرفت و گفت: «این بابایی است. برادر من و شما که مثل ماها فقط برای یک هدف آمده. به خاطر دل امام. من به او ایمان دارم. شما هم به او ایمان داشته باشید. این قدر در این یکی ـ دو سال جنگ در جبهه بوده و در عملیات ها شرکت کرده که کلکسیون تیر و ترکش است. هر دستوری که او بده دستور من است. شما هم مطمئن باشید که بابایی جز رضای خدا هیچ چیزی نمی خواهد. یکی از مجروحیت های شهید احمد بابائی در جبهه غرب بغض مان بی صدا اشک شده بود. حاجی هم دل مان را حسابی سوزاند. بابایی را کنار ما گذاشت و خودش و همت راه افتادند که بروند. دوره شان کردیم. حاجی را بغل کردیم و بوسیدیم. همت را هم. سوار جیپ شدند و رفتند. ما ماندیم و فرمانده جدیدمان حاج احمد بابایی. بابایی ارتشی بود. این را همان اول به ما نشان داد. شهید احمد بابائی (نیروی هوائی ارتش - پیش از انقلاب) به صف شدیم و گفت: به دستور من می دوید تا آن دیوار و برمی گردید. و شمرد: 1، 2، 3. دویدیم. اما چند نفر که هنوز دل شان با فرمانده ارتشی جدید نبود، ایستادند. رفتیم و برگشتیم. بابایی نگاهی به سر تا پایشان کرد. یکی لباس سپاه داشت و آن دو تا هم بسیجی بودند. سپاهی را تنبیه کرد و سینه خیز بردش. گفت: باید به دستور فرمانده تان گوش بدهید. چه بابایی و چه غیر از اون. تا شب آموزش و تمرین و بدو و بشین، حرکت، صبر و تنبیه و ... ادامه داشت. دیگر از تک و تا افتاده بودیم. موقع نماز رهایمان کرد. شام را که خوردیم، آماده می شدیم برای خواب. همه به فکر بابایی و سخت گیری هایش بودیم که دوباره آمد و شروع کرد در چادرهایمان گشتن. از تک تک بچه ها احوال می پرسید. نگاه می کرد که بچه ها شام خورده اند، پتو دارند، چیزی کم و کسر ندارند. مثل پدر مهربانی به بچه ها نگاه می کرد. همه ذهنیت ها را عوض کرد. انگار نه انگار که فرمانده مان است. شهید احمد بابائی در لباس ارتش * * * صدای «العفو العفو» و هق هق گریه سه نفرشان اشکم را درآورده بود. تکان نمی خورم که نفهمند آنجایم. نزدیک اذان صبح بلند شدند و رفتند و من تازه فرصت کردم بنشینم و آزادانه گریه کنم. خبر ازعملیات صبح توی صبح گاه، بابایی اول برای مان صحبت کرد. گفت: «فقط بیست روز تا شروع عملیات وقت داریم. باید هم در این بیست روز آماده شویم. عملیات آزادسازی خرمشهر، ان شاءالله. گردان ما هم خط شکن است. پس همه باید تلاش مان را بکنیم.» تمرینات مان شروع شد. سخت و طاقت فرسا. از نیمه شب شروع می شد تا اوایل شب بعد. خیلی سختی می کشیدیم، اما بابایی آن قدر محبت بچه ها را خریده بود که کسی لب به اعتراض باز نمی کرد. شهید احمد بابائی در کردستان مثلاً یک شب ساعت شش آماده باش زد. تازه نماز خوانده بودیم. آماده شدیم و پیاده راه افتادیم. تا ساعت چهار صبح راه می رفتیم توی بیابون. تاریکی مطلق. هیچ جا را نمی دیدیم. بچه ها شوخی می کردند که: ان شاءالله نماز صبح خود را اهوازیم. دیگری می گفت: این جوری که ما داریم می ریم هفت ـ هشت ساعت دیگه حرم حضرت معصومه(س) هستیم... هوا کم کم داشت روشن می شد دلشوره گرفتیم که نماز صبح مان را کجا می خوانیم که دیدیم دژبانی پادگان پیدا شد. کلی خندیدیم که حاجی دستت درد نکند. هشت ساعت ما را در بیابان دور خودمان گرداندی. حاجی قطب نما را 360 درجه گرفته بود و هشت ساعت پیاده دور زده بودیم. از پادگان به پادگان. فقط دویدیم که نمازمان قضا نشود. ادامه آموزش در انرژی اتمی بعد از چند روز قرار شد گردان برای آمادگی بیشتر به سایت انرژی اتمی دارخوین برود. کانکس های سایت انرژی اتمی دارخوین (مقر لشکر 17 علی ابن ابیطالب) انرژی اتمی در دید عراقی ها بود و جاده اش زیر آتش توپ و خمپاره ها. با این حال برای این که بیشتر آماده شویم، چند روز باقی مانده تا شروع عملیات را برای آشنایی بیشتر با شرایط و آموزش آنجا بودیم. هوا گرم بود. پنجاه درجه دمای آنجا بود. آفتاب پوست و استخوان را می سوزاند اما دل حاجی نمی سوخت انگار. تمرین های مان سرجایش بود. عطش هم پدرمان را درمی آورد. چون جاده زیر دید بود. فقط شب ها برای مان یک تانکر آب می آوردند که هم برای خوردن، هم برای شست و شو و هم.... به خاطر همین در مضیقه بودیم. از سحر تا نیمه شب آموزش می دیدیم. یک بار داشتیم کنار لوله های نفت می دویدیم که حاجی ایستاد. گردان را هم نگه داشت. بعد گفت: برادرها سریع پوتین هایشان را دربیاورند. سریع سریع. بعد بروید بالای لوله ها و بدوید تا آن انتها. چشم های مان گرد شد. همین جوری توی پوتین پاهای مان از شدت حرارت زمین می سوخت. حالا لوله آهنی ... که دیدیم حاج احمد بابایی خودش خم شد و پوتین هایش را درآورد. ما همین کار را کردیم و پریدیم بالای لوله ها و سوختیم. می سوختیم و می دویدیم. پاهایمان تاول داشت. تاول می زد. می سوخت. پوستش کنده می شد. خون می آمد. اما ما همچنان می دویدیم. بابایی بلند فریاد زد: «عملیات می خواهد شروع شود. شماها گردان خط شکن هستید. همه عملیات بسته به کار شماست. ضعف نشان دهید، کوتاهی کنید، بترسید یا خسته شوید، همه زحمات به هدر می رود. مهمات کم است. ادوات ما مثل عراقی ها نیست. باید با گوشت و پوست بجنگید. پس خسته نشوید. شهید بابائی ( نفر اول ایستاده از سمت راست) - حاج احمد متوسلیان ( نفر اول ایستاده از سمت چپ) دعای کومله یادش به خیر! چقدر سختی کشیدیم! شب ها فقط دو ساعت می خوابیدیم. آن قدر گرم بود که انگار در حمام سونا بودیم، ولی خستگی همه را بیهوش می کرد. اما بابایی همان دو ساعت را هم آرام نمی گرفت. دور می افتاد و به همه بچه ها سر می زد. تمام بچه ها را می شناخت. یک شب یکی از بچه ها از شدت گرما رفته بود بالای کانکس ها خوابیده بود. حاجی فهمیده بود یکی کم است. خیلی گشته بود تا بالاخره صبح بالای کانکس پیدایش کرده بود. صدایش زده بود که پسرم تو آن بالا چه کار می کنی؟ آن بنده خدا هم که مست خواب بود توی همان حال خواب و بیدار گفته بود: حاجی داشتم دعای کومله می خواندم خوابم برد. حاجی خندیده بود که: اولاً کمیل نه کومله، دوماً نماز صبح که خواندی با چی وضو گرفتی. گفته بود: با آب کتری. حاجی گفته بود پاشو بیا عزیزم توی کتری چایی بوده نه آب. تو با چایی وضو گرفتی و نماز خواندی. مربی روح و جسم وضعیت مان خیلی سخت بود. اما هیچ وقت شکایت نمی کردیم. مثل پروانه دور بابایی می گشتیم. یک ویژگی دیگری هم داشت، آن هم اینکه علاوه بر جسم بچه ها روح شان را هم تربیت می کرد. عادات بدمان را می خواست از بین ببرد. کمک مان می داد برای کشتن خواهش های نفسانی مان. مثلاً یک شب که بردمان رزم شب، گفت: کسی حق ندارد در حین رزم سیگار بکشد. صبح، خسته برگشتیم، اما نگذاشت برویم توی چادر. نگه مان داشت. گفت: کی سیگار کشید؟ کسی جواب نداد. پرسید: کی سیگار رو درآورد، ولی نکشید؟ دو نفر دست شان را بلند کردند. گفت: کی درآورد و لبش گذاشت؟ یک نفر دستش را بلند کرد. همه را مرخص کرد. از آن سه نفر، دو نفر بسیجی بودند و یکی پاسدار. به بسیجی ها گفت بروید، اما دیگر تکرار نشود، اما پاسدار را تنبیه کرد؛ صدتا کلاغ پر برو بعد مرخص. جانش بود و بسیجی ها شب عملیات شب عملیات رسید. مرحله اول آزادسازی خرمشهر تا چند ساعت دیگر شروع می شد. سینه هامان از شوق داشت می ترکید. حال و هوای خاصی داشتیم. ما و یک گردان از ارتش در قسمت خودمان خط شکن بودیم. باید از جاده اهواز ـ خرمشهر می گذشتیم. رمز عملیات را که اعلام کردند، حرکت کردیم. از رودخانه گذشتیم. به خط دشمن نزدیک شده بودیم. خط را شکستیم. کار سخت بود، اما انجامش دادیم. گردان از جاده رد شد، آن هم زیر آتش شدید دشمن. به اهداف رسیده بودیم و باید خط را تثبیت می کردیم. عراقی ها تازه بیدار شده بودند. آن قدر سنگین آتش می ریختند که به زحمت توانستیم طاقت بیاوریم. می دانستیم که در محاصره هستیم. بابایی گفته بود که باید یک هفته در محاصره باشید، اما مقاومت کنید و عقب ننشینید. به خاطر همین هرچه در توان داشتیم مهمات برداشته بودیم. برای یک هفته صبر و جنگ. گاهی فشار عراقی ها آن قدر زیاد می شد که بابایی هم آر.پی.جی برمی داشت و می آمد کمک ما هفت روز محاصره روز سوم محاصره، عراق پاتک سنگینی کرد. تنها سلاح سنگین مان آر.پی.جی بود و گلوله ها هم خیلی کم. عراقی ها با تانک هایشان به طرف ما می آمدند. تشنگی، خستگی، فشار دشمن و کمبود مهمات امان بچه ها را بریده بود. حاج احمد متوسلیان و همت هم کنار ما بودند. شهید ناطق آر.پی .جی زن بود. یک لحظه عصبانی شد و رفت مقابل متوسلیان و داد زد: «حاج احمد دروغگو! کو توپ هات؟ کو تانک هات؟ دروغگو متوسلیان صبر کرد. وقتی شهید ناطق داد و قالش تمام شد با حالت جدی گفت: «بسیجی توپ و تانکش آر.پی.جی اش است. اگر بسیجی بخواهد به فکر توپ و تانکش باشد، باید بمیرد نگاه بچه ها همه به حاجی و کلامش بود. مطیع بودیم. با سختی آن محاصره هفت روزه را گذراندیم. هفت روز مظلومیت و تشنگی، بی مهماتی، هفت روز گوشت و خون مقابل توپ و تانک. هفت روز یک گردان در مقابل دو لشگر عراق. خیلی از بچه ها شهید و مجروح شده بودند، اما حاج احمد گفت مرحله دوم را هم باید شما انجام بدهید. در مرحلة دوم بابایی دستور داد که فقط سلاح سبک بردارید. یعنی همان آر.پی.جی را هم نمی توانستیم ببریم. راه افتادیم و تا پشت توپ خانة عراق در سکوت رفتیم. وقتی بابایی کلت منور را شلیک کرد و «الله اکبر» گفت، مثل عقاب برسرشان ظاهر شدیم. درگیری مان بالا گرفت. اما توانستیم توپخانه عراقی ها را تصرف کنیم. خیلی از دوستان مجروح و شهید شده بودند. بابایی هم مجروح شده بود. اما نگذاشت بچه ها متوجه بشوند. در پنج کیلومتری خرمشهر بودیم. باید همان جا خط مان را تثبیت می کردیم. بابایی را عقب برده بودند. بی فرمانده بودیم. باز هم کمبود مهمات، تشنگی و خستگی. آتش دشمن هم پدرمان را درآورده بود. با هرچه داشتیم و نداشتیم مقاومت می کردیم. مهمات مان رو به اتمام بود. پاتک دشمن هم خیلی سنگین. تعدادمان هم کم شده بود. حالت ناامیدی داشتیم که دیدم یک موتوری با سرعت، زیر باران گلوله دارد می آید. بی اختیار برایش صلوات فرستادیم که سالم برسد. وقتی رسید، رفتم جلو. موتورش را خاموش کرد. دستش را جلو آورد و گفت: «سلام. من زین الدینم. از قم. شما بچه های گردان مالک هستید؟» باهاش دست دادم و گفتم: «سلام. من هم حاجی زاده ام. آره. ما بچه های مالک ایم. مهمات مان دارد تمام می شود. مهمات می خواهیم.» سریع موتورش را روشن کرد و گفت: «می آورم الان می روم مهمات می آورم.» تا آمد راه بیفتد، پریدم پشت موتور و همراهش رفتم. عراقی ها هم با گلوله بدرقه مان کردند. رسیدیم سر جاده. حسن باقری و حاج همت هم آنجا بودند. مهمات را که برداشتیم، می خواستیم راه بیفتیم که حسن باقری دیدمان. آمد جلو. نگاهی به صورت من کرد. وقتی حال زار و رنگ و روی مرا دید، محکم با دستش کوبید توی صورتش و گفت: عزیزجان، چرا این جوری شدی؟ دستم را گرفت که مثل یخ سرد بود. دوباره کوبید توی صورتش و گفت: خاک بر سر من! خدایا چه کار کنم؟ همت دست باقری را گرفت تا دیگر خودش را نزند و مدام می گفت: حسن جان، دعا کن!» حال باقری دلم را خیلی سوزاند. واقعاً چقدر ما غریب و بی وسیله بودیم. راه افتادیم. باقری بی تاب بود. برگشتیم پیش بچه ها با یک موتور مهمات. دویدند و مهمات را گرفتند. من همانجام افتادم روی زمین. اشعری پرید پشت موتور و با زین الدین رفتند که دوباره مهمات بیاورند. اشعری که می آمد، من می رفتم ... سه روز بدون فرمانده وضعیت جسمی مان اصلاً خوب نبود. سه روز کشید تا توانستیم خط را تثبیت کنیم. حالا فقط پنجاه نفر مانده بودیم. سیصدتا از بهترین دوستانمان شهید یا مجروح بودند. خسته و دلشکسته بودیم که بالگردی نزدیکمان نشست. مقابل چشمان بهت زده مان بابایی از بالگرد پیاده شد.دستش را گچ گرفته بودند. دویدیم طرفش. دورش را گرفتیم. این سه روز بدون فرمانده، با پاتک های سنگین دشمن و سیصد داغ، بی اختیار اشک هایمان سرازیر شد. بچه هایی شده بودیم دور از پدرشان. آن روز خیلی گریه کردیم. بابایی نشست. همه ما هم دورش. ولی ، کار هنوز تمام نشده بود. خرمشهر هنوز دست عراقی ها بود. مرحله آخر عملیات و عروج فرمانده ما آخرین مرحلة عملیات را هم ما باید انجام می دادیم. گردان مالک هنوز زنده بود و خرمشهر اسیر. پس گردان ما جان می داد تا ناموس و غیرتش را نجات دهد. بابایی صحبت می کرد و ما گریه می کردیم. اراده های خسته مان دوباره جان گرفت و احساس شور و توان انجام کار درون مان زنده شد. دستان هم را فشردیم. یکدیگر را در آغوش گرفتیم. سر بر شانه هم گذاشتیم و همه خاطراتمان را گریه کردیم. همة برادرهای شهیدمان را، همة نوجوان های پرپر شده را، همه تن های بی سر را، همة بدن های قطعه قطعه شده را، . همة مادران بی پسر شده را گریه کردیم. همه کربلای بی حسین(ع) را ، و همة زینب(س) بی عباس(ع) را. کمرمان را محکم تر بستیم وهمچنین سربندهای یازهرای مان که تمام بچه های گردان مالک بر بازوی راست خود بسته بودند باید گلوگاه شلمچه به بصره را می بستیم؛ مرحلة سوم عملیات آزاد شدن خرمشهر. عملیات شروع شد. درگیری سخت تر از قبل بود. عراق نمی خواست خرمشهر را از دست بدهد. یک قدم تا خرمشهر فاصله داشتیم. کار سخت بود، اما انجام شدنی. باید به هر قیمتی در روز خط را می شکستیم. وسط عملیات دیگر بابایی را ندیدیم. دلمان شور می زد، اما آتش دشمن سنگین بود. خمپاره ای بابایی را از ما گرفته بود. بدون فرمانده می جنگیدیم و نمی دانستیم. نمی گذاشتند بچه ها بفهمند که روحیه شان را نبازند. سرانجام اهداف را گرفتیم. عملیات تمام شد. دنبال فرمانده مان می گشتیم. خرمشهر آزاد شده بود. می خواستیم همراه بابایی وارد شهر شویم. اما هرچه سراغ او را گرفتیم خبری نبود. رفته بود پیش بچه های دیگر. پیش آن 320 نفر. دلش برایشان تنگ شده بود. رفته بود پیش مهدی اجاق، احمد سعادتمند، اسماعیل پانزده ساله، پیش رضا بلندیان، مختاری، حیدرزاده، حسین ملاغلامی، ناطق، محمد، علی، مجتبی و ... سی نفر از گردان 350 نفری یاد حسین ملاغلامی به خیر. باهم آر.پی.جی می زدیم. مرحله دوم رفت بالا و یک تانک را زد و خوشحال فریاد زد: علی تانک را زدم. پریدم بالای خاکریز تا تانک را ببینم و فریاد زنان گفتم: آفرین حسین، آفرین، اما حسین جوابم را نداد. برگشتم دیدم حسین افتاده. نشستم بالای سرش. بوسیدمش. شهید شده بود. آن موقع سه تا آر.پی.جی زن بودیم، اما بدون حسین ملاغلامی... نرفتیم خرمشهر را ببینیم. دیگر خسته بودیم. تازه می فهمیدیم که چقدر خسته ایم. این دو هفته اندازه دو سال پیر شده بودیم. راهمان را گرفتیم و برعکس همه که می رفتند خرمشهر، ما چند نفر به سمت پادگان برمی گشتیم نزدیک چادرهایمان که شدیم، احساس غربت داشت دیوانه مان می کرد. چادرهای 350 نفری و حالا فقط چند نفر. سی نفر از گردان 350 نفری خدا، چه کار کنیم؟ هرکس وارد چادر خودش که می شد، مثل ابر بهار گریه می کرد. مظلومیت، بی کسی، تنهایی، داغ، داغ برادر و عزیزتر از برادر، همه مان را مچاله کرده بود. مخصوصاً باباغلامی را که مسئول تدارکات مان بود. چون تدارکات کم بود گاهی بچه ها ازش کمپوت می خواستند با بداخلاقی جواب منفی می داد. می گفت: فقط شب عملیات. شب عملیات هم آمد و به همه یک کمپوت داد. اما چون می دانستیم باید یک هفته در محاصره بجنگیم و باید هرچه می توانستیم مهمات برداریم به جای کمپوتمان دو سه تا نارنجک برداشتیم. توی چادرها کمپوت را گذاشتیم و رفتیم. روضه بابا غلامی بابا غلامی حالا می دید چادرهای خالی از بچه هاست و گوشة هر چادر هم چند کمپوت. شروع کرد به گریه کردن. خودش را می زد. مثل پدرهای پسرمرده زار می زد. زبان گرفته بود: «مهدی جان، حمیدم، دورت بگردم بابا. کجایی اسماعیلم. برایت کمپوت آوردم. بمیرم من که شما را اذیت کردم. رضا جان. آقا هادی. بابا بیایید. محمدم، کمپوت نمی خواهی. خدایا کجان بچه هایم. خدایا گل هایم پرپر شدند.» روضه ای بود چندنفره که دل ها را می سوزاند. گردان مالک حالا شده بود دسته مالک. دسته بی فرمانده. دیگر کاری نداشتیم. بار و بندیلمان را جمع می کنیم و راهی قم می شویم. باید برای تشییع بچه ها برسیم. به خانواده هایشان سر بزنیم و سراغ مجروحین هم برویم. راه می افتیم. در قطار کسی حوصله شوخی ندارد. سکوت و غم و نگاه و اشک و سوزهای آرامی که از گوشة چشمانمان می آید و صورت ها را خیس می کند. کسی برای گردان مالک یادمان نمی گیرد!؟ چند روزی در شهر هستیم. قرار است لشکرهای سپاه سازمان جدیدی بگیرند. نیروهای قم می روند زیر نظر لشکر 17 علی بن ابی طالب و از تهران و لشکر 27 محمد رسول الله(ص). جدا می شوند. گردان مالک هم می رود زیر نظر لشکر 17. دسته مالک از 350 نفر فقط سی نفر نیرو دارد. پس منحل می شود گردان فراموش شده ای که نه لشکر 27 برایش یاد می گیرد و نه لشکر 17. مهم نیست. بچه ها روسفیدند. مثل فرمانده غریب شان حاج احمد بابایی، فرمانده صبور و مهربانشان. از ارتش آمده بود در سپاه و کنار بسیجی ها خدمت کرد و حالا ... ما هم تا آخر جنگ بودیم. هرچند که از آن سی نفر هم حالا تنها ده نفر مانده ایم؛ ده نفری که یادگار جنگ اند. جانبازاند و البته سرافراز * * * گفت وگو با علی حاجی زاده و ناگفته هایی از حماسه آفرین خرمشهر، شهید احمد بابابی ================ این خاطرات که جگر من رو سوزند بچه ها. شما رو نمیدونم انشاءالله که لایق باشیم تا امروز پرچم این شهدا رو نگذاریم که به زمین بیوفته و فردای قیامت هم در کنارشون محشور بشیم. ============ بسیار زیبا و تأثیرگذار... منتقل شد PersianKing
  2. 5 پسندیده شده
    حصوز تانک آبرامز مجهز به تروفی در رومانی در طی مراسم افتتاحیه رزمایش چند ملیتی Justice Eagle 19 در منطقه آموزشی Smaradn کشور رومانی، نیروهای آمریکایی نمونه ای از تانک آبرامز را با خود همراه داشتند که مجهز به سامانه دفاع فعال تروفی بود. مدل این تانک آبرامز مشخص نیست اما حدس زده می شود این تانک باید نمونه جدید تانک های آبرامز M1A2 SERv3 باشد.
  3. 3 پسندیده شده
    یادم رفت تصویر پهپاد سقوط کرده حوثی ها در اطراف نجران رو قرار بدم. حمله صورت گرفته ولی احتمالش هست همین پهپاده بوده که قبل از رسیدن به هدف سقوط کرده باشه یا مورد هدف قرار گرفته . چون اکثر اجزای پهپاد در یک مکان هستش احتمال اینکه پهپاد سقوط کرده باشه هم هست. تا جایی که یادم هست گزارشی از شلیک دفاع هوایی و یا اعلام رسمی سعودی ها درباره سرنگون کردن پهپاد مهاجم در نجران منتشر نشد. ....... سال گذشته میلادی انصارالله یکی از سامانه های پاتریوت رو در ساحل غربی با پهپاد مورد هدف قرار داد. حتی رسانه های طرفدار منصور هادی خبر حمله موفقیت آمیز پهپادی یمنی ها رو تایید کردن
  4. 3 پسندیده شده
    [quote name='MR9' timestamp='1405137614' post='392376'] [size=6]حالا انصافاً به دور از هر نگاه حزبی ، کج فهمی و .... چقدر به این بخش از سفارش حضرت امام (ره) عمل شده است ؟؟؟؟؟[/size] [/quote] متأسفانه خیلی کم البته این رو هم بگم. توی این کم کاری نه فقط دولتمردان که بسیاری از شهروندان هم مقصر هستند. همین آمریکائی ها رو ببینید؟ یک نفر توی ویتنام (حمله به یک کشور دیگر= تجاوزکاری) کلی جنایت کرده، ولی مردم اون کشور از اون فرد با عنوان قهرمان یاد میکنند. ولی توی ایران توی جنگ (دفاع از خاک خود= عملی بسیار ارزشمند) جانباز شده، ولی خیلی از مردم یا نسبت بهش بی تفاوت هستند و یا متأسفانه ... بگذریم.
  5. 3 پسندیده شده
    با سلام - این جمله حضرت امام (ره) مدتهاست که فراموش شده و جز یکسری مراسم نمایشی و پر خرج که هزینه های آن بر بیت المال تحمیل می شود ، متاسفانه چیز دیگری نیست : بخشی از متن كامل پیام حضرت امام به مناسبت پذیرش قطعنامه 598 "در میان شما باشم و یا نباشم به همه شما وصیت و سفارش می كنم كه نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد. نگذارید پیشكسوتان شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمره خود به فراموشی سپرده شوند" حالا انصافاً به دور از هر نگاه حزبی ، کج فهمی و .... چقدر به این بخش از سفارش حضرت امام (ره) عمل شده است ؟؟؟؟؟ والسلام من التبع الهدی
  6. 2 پسندیده شده
    بسم الله.......... 11 خرداد 1398 وضعیت یمن و استان ضالع + برخی از غانئم انصارالله از نبردهای این منطقه نیروهای انصاراالله برای چند روز موفق شدن شهر قعطبه رو به کنترل خود در آورده که با حملات سنگین ائتلاف عقب کشیده . در گام بعدی دور جدید حملات را شروع و در آستانه تصرف مجدد شهر بودن که باز هم مجبور به عقب نشینی شدن نیروهای ائتلاف هم چندین حمله برای دور کردن انصارااله از قعطبه ترتیب دادن که با مقاومت رزمندگان انصارالله روبرو شده انهدام ادوات و تانکهای نیروهای ائتلاف کلیپ بخشی از تصاویر https://www.aparat.com/v/HAOab شکار چند ماشین راه سازی نیروهای ائتلاف کلیپ مربوطه https://www.aparat.com/v/vJfR4 انهدام تانک ارتش عربستان در منطقه جیزان نیروهای عربستانی عموما از تانکهای آبرامز در این منطقه استفاده میکنند .ممکن است تصاویر مربوطه به شکار تانک آبرامز باشد کلیپ مربوطه https://www.aparat.com/v/o612Z
  7. 1 پسندیده شده
    Bomarc موشک Boeing CIM-10 Bomarc ( که پیش از سپتامبر 1962 با نام IM-99 Weapon System خوانده می شد )، یک موشک سوپر سونیک برد بلند زمین به هوا بود که در جریان جنگ سرد برای دفاع هوایی آمریکای شمالی بکار گرفته می شد . علاوه بر آنکه این موشک نخستین موشک عملیاتی برد بلند زمین به هوا بود ، همچنین تنها موشک پدافندی بود که توسط نیروی هوایی ایلات متحده آمریکا بکار گرفته شد . این موشک بصورت افقی در پناهگاههایی با سقف متحرک نگهداری می شد و پس از قرار گرفتن به حالت عمودی شلیک میشد تا به کمک پیشران های راکتی به ارتفاعات بالا برسد . پس از این مرحله مسیر حرکت آن به حالت افقی تغییر می کرد تا با استفاده از موتور های رمجت خود و با سرعت 2.5 ماخ پرواز کروز خود را آغاز نماید . این مسیر حرکت خاص ، به موشک اجازه می داد تا تا به بردی بیش از 400 کیلومتر برسد . کنترل زمینی موشک ، هدایت اکثر مسیر پروازی آن را به عهده داشت ، پس از رسیدن موشک به منطقه مورد نظر ، دستور شیرجه به سمت هدف به آن داده می شد و جستجوگر راداری آن برای فاز نهایی ( ترمینال ) فعال می گشت . یک فیوز راداری مجاورتی سرجنگی هسته ای W40 یا نمونه ی بزرگ متعارف آن را منفجر می نمود . نیروی هوایی ایالات متحده در طرح ریزیهای اولیه تصمیم به ساخت و بکارگیری 52 سایت موشکی برای پوشش شهرها و تأسیسات مهم آمریکا را داشت اما در همان زمان ، ارتش ایلات متحده به عنوان یک رقیب ، توسعه و بکارگیری سیستم مورد نظر خود را دنبال می نمود و این دو سرویس نظامی در مطبوعات و دوایر سیاسی مبارزه ی سخت و جدی را با یکدیگر دنبال می نمودند. توسعه این سیستم بطول انجامید اما زمانی که در اواخر دهه 1950 این سیستم آماده استقرار شده بود ، تهدیدات هسته ای از بمب افکن های سرنشین دار به موشک های قاره پیما تغییر سو داد . در این زمان ارتش با موفقیت سیستم نایک هرکولس را بکار گرفت که قادر بود تمامی نیازهای دهه 60 میلادی را پاسخگو باشد. همچنان که آزمایشها ادامه داشت ، نیروی هوایی طرح خود را به 16 سایت موشکی تقلیل داد و پس از آن نیز دوباره به 8 سایت موشکی بعلاوه دو سایت جداگانه در کانادا کاهش داد . در سال 1959 اولین سایت در ایلات متحده فعالیت خود را شروع کرد منتهی از نظر عملیاتی تنها یک موشک در این سایت آماده استفاده بود. ورود به خدمت تمامی موشک ها ، سالها به طول می انجامید و تا آن زمان کارایی سیستم از بین می رفت . فرآیند کنارگذاری سیستم از سال 1969 شروع شد و سرانجام در سال 1972 تمامی سایتهای Bomarc عیر فعال شدند . بعضی از موشکها به عنوان پرنده های هدف بکار گرفته شدند و امروزه تعداد انگشت شماری از آنها باقیمانده است . طراحی و توسعه در سال 1946 شرکت بوئینگ در اجرای پروژه MX-606 نیروی هوایی ارتش ایلات متحده آمریکا مطالعات خود در خصوص موشکهای هدایت شونده زمین به هوا را آغاز نمود . این شرکت تا سال 1950 بیش از 100 موشک با پیکربندی های مختلف را آزمایش کرد که تمام این موشکها با نماد XSAM-A-1 GAPA شناخته می شدند. از آنجا که این تست ها بسیار امید بخش بودند ، در سال 1949 نیروی هوایی تحت پروژه MX-1599 و برای طراحی و توسعه یک موشک رهگیر بدون خلبان قراردادی با شرکت بوئینگ منعقد کرد. ( در آن زمان نیروی هوایی آمریکا از اصطلاح {موشک} رهگیر بدون خلبان برای موشکهای هدایت شونده ی پدافندی استفاده می نمود. ) موشک MX-1599 می بایست یک موشک زمین به هوای برد بلند ، با موتور رمجت و مسلح به کلاهک هسته ای می بود تا بتواند از آمریکای شمالی در برابر بمب افکن های ارتفاع بالا دفاع نماید . مدت کمی پس از انعقاد قرارداد ، مرکز تحقیق و توسعه ی علوم فضایی میشیگان ( Michigan Aerospace Research Center (MARC) ) به پروژه ملحق شد و به همین دلیل موشک با نام جدید Bomarc ( Boeing and MARC ) نامگذاری گردید .در سال 1951 نیروی هوایی برای تأکید بر نوع نگاه خود مبنی بر اینکه موشک چیزی جز یک هواپیمای بدون سرنشین نیست ، تصمیم گرفت تا نمادهای هواپیما ها را به پروزه های موشکی خود اطلاق نماید و به همین دلیل به نام موشک های پدافندی حرف F ( ابتدای کلمه ی Fighter ) افزوده شد وبه همین خاطر نام موشک از Bomarc به F-99 تغییر یافت . از سپتامبر 1952 پروازهای آزمایشی حامل موشک XF-99 آغاز شد و تا سال 1955 ادامه یافت . این تستها تنها شامل بوستر سوخت مایع موشک بود تا شتاب لازم جهت رسیدن به سرعت اشتعال موتورهای رمجت تأمین شود . در فبریه 1955 آزمایشات حامل رانش موشک XF-99A آغاز شد . در این آزمایشات عملکرد موتور رمجت مورد بررسی قرار گرفت اما همچنان هیچ خبری از سیستم هدایت و سر جنگی نبود. نماد YF-99A برای تست حاملهای عملیاتی رزرو شده بود. در آگوست 1955 نیروی هوایی رویه ی اطلاق نمادهای هواپیماها به موشکها را کنار گذاشت و به همین دلیل نامهای XF-99A و YF-99A به XIM-99A و YIM-99A تغییر یافت . در اصل نیروی هوایی نماد IM-69 را برای موشک در نظر داشت اما ( احتمالا به درخواست بوئینگ جهت اختصاص عدد 99 ) این نماد در اکتبر 1955 به IM-99 تغییر یافت . سر انجام در اکتبر 1957 اولین نمونه ی پیش ساخته ی ارائه کننده ی محصول YIM-99A با استفاده از کامل از سیستم هدایت به پرواز درآمد و موفق شد در پرواز خود به موقیعت ( مکانی ) نابودی هدف برسد . در اواخر 1957 بوئینگ قرارداد تولید موشک رهگیر IM-99A Bomarc A را بدست آورد و نهایتا در سپتامبر 1959 اولین اسکادران IM-99A آماده ی فعالیت شد . موشک IM-99A برد عملیاتی 320 کیلومتری داشت و برای پرواز کروز با سرعت 2.5 تا 2.8 ماخ در ارتفاع 18000 متری طراحی شده بود . این موشک 14.2 متر درازا و 7 تن وزن داشت. این موشک می توانست به یک سرجنگی متعارف 450 کلیوگرمی ( 1000 پوند ) یا سرجنگی هسته ای W40 با قدرت 7 تا 10 کیلوتن مسلح شود . پیشران راکتی سوخت مایع آن ، موشک را به سرعت 2 ماخ می رساند و در این زمان موتورهای رمجت RJ43-MA-3 که با گازوئیل 80 اکتان تغذیه می شدند بکار می افتادند و نیروی لازم برای پیمایش بقیه ی مسیر موشک را فراهم می کردند . این موتور رمجت در پهپادهای لاکهید X-7 ، لاکهید AQM-60 Kingfisher و D-21 بکار گرفته شده بود. موشکهای عملیاتی IM-99A بصورت افقی و در پناهگاههایی نیمه سخت با نام کافین نگهداری می شدند . پس از دریافت فرمان پرتاب ، سقف پناهگاه به طرفین باز می شد و موشک به حالت عمودی قرار می گرفت .پس از آنکه موشک با سوخت مایع مورد نیاز جهت پیشران پر می شد ، پرواز موشک با شروع به کار پیشران Aerojet General LR59-AJ-13 اغاز می گردید . پس از رسیدن به سرعت لازم موتورهای رمجت فعال شده و در ارتفاع 20000 متری موشک را به سرعت کروز 2.8 ماخ می رساندند . هنگامی که موشک به 16 کیلومتری هدف می رسید ، رادار Westinghouse AN/DPN-34 موشک ، آنرا تا رسیدن به هدف هدایت و کنترل می نمود . حداکثر برد موشک 400 کیلومتر بود و با یک سرجنگی شدیدالانفجار متعارف یا یک سرجنگی هسته ای W-40 با قدرت 10 کیلوتن مسلح بود . هدایت موشک Bomarc با استفاده از سیستم یکپارچه SAGE ( Semi-Automatic Ground Environment ) صورت می پذیرفت .SAGE یک سیستم خودکار شناسایی ، رهگیری و انهادام هواپیماهای بمب افکن دشمن بود. با استفاده از این سیستم توانایی پرتاب از راه دور موشک های Bomarc که در پایگاههای ثابت و در پناهگاهها آماده ی پرتاب مستقر بودند برای NORAD فراهم می شد. در بهترین وضعیت پروژه 14 سایت در ایلات متحده و 2 سایت در کانادا آماده ی انجام وظیفه بودند . پیشران سوخت مایع Bomarc A راه حل خوب و مناسبی نبود. پیش از پرتاب ، 2 دقیقه زمان لازم بود تا این پیشران سوختگیری کند و این مدت زمان برای یک رهگیر پر سرعت زمان درازی بود . همپنین بکارگیری و استفاده از سوخت هایپرگلیک ( ترکیب هیدرازین و اسید نیتریک) بسیار خطرناک و پر دردسر بود و چندین سانحه جدی نشت بوجود آمد . زمانی که در نیمه های دهه ی 50 میلادی راکتهای پر قدرت سوخت جامد پا به عرصه ی ظهور گذاشتند ، نیروی هوایی کار تحقیق و توسعه ی گونه ی جدید Bomarc با استفده از سوخت جامد و با نام IM-99B یا Bomarc B را آغاز نمود. این موشک از پیشران Thiokol XM51 و نمونه ی بهبود یافته ی موتور رمجت با نام RJ43-MA-7 استفاده می کرد. بعدها موتور رمجت به نمونه ی RJ43-MA-11 ارتقا یافت . اولین موشک IM-99B در می 1959 به پرواز در آمد اما مشکلات سیستم رانش جدید نخستین پرواز کاملا موفق موشک را به تأخیر انداخت. در جولای 1960 موشک توانست یک پهپاد سوپرسونیک KD2U-1/MQM-15A Regulus II را موفقیت هدف قرار دهد. از آنجا که پیشران جدید جای کمتری می گرفت و امکان حمل سوخت بیشتری برای موتورهای رمجت فراهم می شد ، برد موشک به 700 کیلومتر افزایش یافت . همچنین سیستم هدایت آشیانه ی فاز تریمنال موشک نیز با استفاده از نخستین رادار پالس داپلر دنیا یعنی Westinghouse AN/DPN-53 ارتقا یافت . تمامی موشک های IM-99B با سرجنگی هسته ای W-40 مسلح شدند . در ژوئن 1961 نخستین اسکادران IM-99B عملیاتی شد و Bomarc B بسرعت جایگزین موشکهای Bomarc A شد. در تاریخ 23 مارس 1961 یک موشک Bomarc B توانست در ارتفاع 30000 متری با موفقیت موشک کروز Regulus II را منهدم کند و عنوان بالاترین ارتفاع انهدام هدف در دنیا تا آن تاریخ را از آن خود کند . بین سالهای 1957 تا 1964 ، شرکت بوئینگ 269 موشک CIM-10A و 301 موشک CIM-10B تولید کرد . ( بهترین برآورد از قیمتی که پیدا کردم نشان می داد هر موشک با سر جنگی هسته ای W-40 حدود 10.5 میلیون دلار آب می خورد ) ویدئو ها : https://www.aparat.com/v/w59l0 2:failure https://www.aparat.com/v/Kc5E9 3:bomarc b https://www.aparat.com/v/wVuZz 4:دقت https://www.aparat.com/v/3Mr0S با تشکر ویژه از جناب remo برای آپلود ویدئو ها در آپارات (نمی دونم چرا افزونه ویدئو درست کار نکرد ، مجبور شدم لینک بگذارم !)
  8. 1 پسندیده شده
    اینگونه نیست که موشک بلند برد شلیک بشه و مثلا زمانی که میرسه به هدف، پرنده مذکور دور شده باشه یا ... معمولا سامانه هدایت زمینی، سیر پروازی مهاجم رو بررسی میکنه و موشک رو به منطقه ای شلیک میکنه که قبلا محاسبه کرده پرنده در اون منطقه خواهد بود، بعبارتی در یک زمان مشخص یک پرنده با سرعت و خط سیر مشخص، تنها در یک محدوده مشخص میتونه تغییر مسیر بده، با فرض اینکه هدف یه تانکر باشه، اگر چنین موشکی شلیک بشه هواپیما رو مجبور کنه 100 کیلومتر از مسیرش دور بشه، کل نقشه مهاجم به هم میریزه، و اگر آواکس باشه، 100 کیلومتر از امکان کشف دور میشه، حتی اگر منهدم نشود،... میتونیم از راکت دزفول استفاده کنیم و بجای سرجنگی چند موشک کوچکتر در اندازه میثاق بدون بوستر! اطراف هدف رها کنیم. اگر نتونه یک جنگنده یا هواپیما رو بزنه، دسته پروازی رو کاملا پراکنده خواهد کرد، تا 6 میثاق در سر جنگی دزفول قابل جا دهی هست،. دزفول گرچه مانورپذیر نیست، اما این امکان رو دارد که اگر هدف در یک دایره به قطر 150 کیلومتر قابلیت جابجایی داشته باشد، در فاصله 700 کیلومتر به هر نقطه قابل پیش بینی در این دایره برسد،.. اضافه کنم: در مورد هدفیابی در برد بلند قاعده اینگونه است، که با هر لحظه نزدیک تر شدن موشک به هدف، میزانی که هدف قابلیت مانور دارد کمتر میشود، مثلا وقتی موشک در 600 کیلومتری باشد هدف میتواند 100 کیلومتر جابجا شود، اما وقتی در 300 کیلومتر باشد، مقدار نصف خواهد شد(50کیلومتر)، و همینطور تا نزدیکی هدف. بنابراین در طول مسیر میزان تغییر مسیری که موشک رهگیر انجام میدهد تا به نزدیکی هدف برسد بسیار کمتر از هواپیمای مهاجم هست، و اگر موشک در ارتفاع بالا باشد، جاذبه و سرعت به نفع موشک خواهد بود تا هواپیما.
  9. 1 پسندیده شده
    لااقل در دو حمله اخیر به سوریه که منجر به اصابت شده ( حمله به بهانه هدف قرار گرفتن پهپادشون و حمله دیشب به بهانه شلیک راکت ) صهیونیستها یا وادار شدند یا اینکه ترجیح دادند موقتا از تاکتیک قبلی و خط خبری ای تبلیغیشون فاصله بگیرند. خط خبری و تبلیغاتی ای که به شدت و حتی مسقیم توسط امثال مسئولانشون تبلیغ میکردند: ای مردم سوریه! این ایران و حضورش در سوریه هست که باعث حملات ما به پایگاه هاشون میشه و در ادامه مجبوریم به واکنش پدافند ارتش سوریه هم حمله کنیم و پس دلیل قربانی شدن سوریها پایگاه های ایران هست. در حالیکه در دو حمله اخیر یکی حالا به اذعان خودشون یک واکنش پدافندی مستقل به پهپاد صهیونیستی! و دیگری شلیک راکت از جنوب که معلوم نبوده عمدی بوده یا خیر مقرهایی که هدف قرار گرفتند مقرهای ارتش سوریه بوده مستقیما و خودشون هم ادعا نکردند که پایگاه های ایرانی بوده و سربازان سوری ای که به شهادت رسیدند. پ ن: خب حملات بامداد امروز گویا به همون منوال سابق بود. حمله به تیفور و فرودگاه که اشاره به چند ساختمان، یک انبار مهمات و چند «تجهیزات نظامی» بوده.از دلایل حملات دیشب که در نوع خودش بعد از مدتی بود که تکرار شد میشه به این موارد پرداخت: 1.در حملات دو روز گذشته به مواضع ارتش سوریه که خود صهیونیستها هم اعلام کردند که به دو موضع توپخانه ای و چند ایستگاه اطلاعات و رصد ارتش سوریه بود عمدتا؛ ایستگاه های پدافندی یا راداری در تی فور فعال شده و حملات بامداد امروز برای هدف قرار دادن این موضع پدافندی فعال بوده. خصوصا در اهداف تجهیزات نظامی عنوان شده که در فرودگاه میتونه اشاره به پدافند داشته باشه. 2.به سیاق گذشته حملات با بهانه یا دلیل مرسوم حمله روتین به پایگاه های ایران انجام شده بنا به دلایل بهانه جویی، قدرت نمایی یا واقعا یک جا به جایی یا رصد اطلاعاتی خاص. 3.بعد از انتخابات تا حدی حملات کاهش یافته بود (با این فرض که نتانیاهو نیازی به قدرتنمایی تبلیغاتی نداشته) حالا با وضعیت فعلی نتانیاهو دوباره این نمایش تبلیغاتی را از سر گرفته. 4.اطلاعات تکمیلی این رژیم از شلیکها و منشاشون به مقاومت معطوف شده ( حالا به هر دلیلی) و خواسته پاسخی به مقاومت داده باشه. یک نکته ای وجود داره به نظر نیروهای فعال ایرانی به قراین مختلف در سوریه کاهش پیدا کرده ( به هر دلیلی از جمله عدم نیاز عملیاتی، فراموش نکنیم مهمترین دلیل حضور ایران در تیفور برنامه ریزی حملات پهپادی خصوصا شاهدها ضد داعش در صحرای سوریه بود که همون موقع فعالیت داعش هم اون حمله به تیفور انجام شد و حالا احتمالا شاهدهای ارزشمند دیگه در سوریه نیازی بهشون نیست و نیستند هم، یا به دلیل کاهش ریسک و همچنین دلایل دیگه) و احتمالا در جاهایی که باید الان حضور دارند. نکته دوم که دوستان مطلع احتمالا بهتر واقف هستند تبدیل شدن مضحک «دیده بان حقوق بشر سوریه» به یک منبع خبری منفرد و مرجع برای رسانه های خبری غربی است. یک رسانه تقریبا تک نفره در لندن که اوایل کار یک شبه اکانت هواداری حمایت متعصبانه از النصره و جنایتکاران و تروریستها بود و بعدها که ورق در سوریه کم کم برگشت ادعای بی طرفی کرد و البته مدارش به همون مدار سابق میچرخه و خودش را به عنوان یک مرجع خبری جا زده با مخلوطی از خبرهای درست و نادرست ولی کاملا آشکارا در ضدیت با مقاومت و بعضا خبرهایی از جبهه مقابل.
  10. 1 پسندیده شده
    دوست عزیز سرعت 6 ماخ تقریبا 7408.8 کیلومتر بر ساعت هست
  11. 1 پسندیده شده
    برای این بردهای فوق بلند ، گرچه موتور و سوخت و ... مهم است، اما مسئله های مهمتری از میزان سوخت و موتور وجود دارد. مسئله هدایت و نحوه کشف و رهگیری هدف و مقاومت در برابر جنگ الکترونیک. برای برد800 کیلومتر، اگر سرعت موشک را 6 ماخ هم فرض کنیم یعنی حدود 2000 کیلومتر بر ساعت، نزدیک به 24 دقیقه طول می کشد که به حداکثر برد خود برسد. در عرض این 24 دقیقه، هدف صدها کیلومتر جابجا شده است. تنها گزینه که به ذهن می رسد وجود دیتالینک برای هدایت در میانه مسیر است، که این امر هم آسیب پذیری در برابر اقدامات الکترونیک و جنگ سایبری دشمن را بالا می برد، خصوصا که این موشک باید قاعدتا روی مناطق تحت کنترل دشمن پرواز کند.
  12. 1 پسندیده شده
    دقیقا، فرض کنید موشک صیاد 4 دارای نسخه ای رمجت شود -که به طور طبیعی بدلیل تامین اکسیداتور از اکسیژن هوا تمامی ظرفیت داخلی حمل سوخت به سوخت خالص تخصیص می یابد- و توسط یک پهپاد با ماموریت هوایی مثلا دو تیر از آن قابل حمل و بکارگیری باشد. موشک صیاد 4 در نسخه سوخت جامد فعلی دارای برد زمین به هوای 200 کیلومتر هست، در حالت هوا به هوا و در صورت شلیک از ارتفاعات بالا این عدد به حدود دو برابر افزایش پیدا میکنه و در صورت تجهیز به موتور رمجت دستیابی به اعداد 600 و حتی 800 کیلومتر دور از دسترس نیست. در این صورت هیچ تانکر، بمبر استراتژیک و آواکسی از گزند این موشک دور نیست؛ و حتی دسته های جنگنده ها. برای تقریب به ذهن که 800 کیلومتر یعنی چه، برد رادار آواکسهای سری E-3 حدود 770 کیلومتر هست.
  13. 1 پسندیده شده
    در برنامه عصر مهمان یکی از اعضای یمنی بود که اشاره جالبی داشت. حالا شاید کلیپ همه گیرش را دیده باشیم ولی نکته ای که اشاره میکرد اگر وقفه های مهمان دیگه نبود و احتمالا عدم تسلط به زبان فارسی خودش بیشتر میشد گشودشون. اشاره میکرد که عربستان را دشمن احمق فرض میکنیم که اتفاقا بر خلاف باور امارات در این جنگ دنباله روش نیست بلکه منافع بیشمار امارات و طمع شدیدش برای بنادر یمن و جزیره مهمش در ورودی تنگه هست که عربستان را با داد و قال جلو انداخته ولی به آرامی داره اهدافش را پیش میبره. اشاره میکرد هرگونه توسعه بنادر یمن به ضرر بنادر امارات خواهد بود در اینده دور حتی و حاکمان امارات نوعی نگاهی استعماری دارند در منطقه که با ارزوهای بلندی دارند برای خودشون اجراش میکنند. خلاصه میگفت عربستان در این جنگ فقط سروصدا میکنه از روی نادانی و حماقت و خودش را جلو انداخته که مطلوب امارات هست چون پشت پرده این امارات هست که داره منافع خودش را پیش میره.
  14. 1 پسندیده شده
    علیکم سلام و رحمة الله منبع اصلی یکی از دلایلی که من را مشتاق به تهیه تاپیک کرد همین مسئله است ، خصوصا که اون موتور رمجت در D-21 هم بکار رفته بود .
  15. 1 پسندیده شده
    ما حرفامونو قبلا در مورد صیاد زدی زدیم ولی خوب چیزی جدید مشاهده شده اول مقاله ای شیرین از اشاعه اسلحه تک تیر اندازی صیاد ایران در خاورمیانه https://www.calibreobscura.com/the-iranian-50-cal-am-50-sayyad/ در زمان ازاد سازی باقور از دستان داعش ها عکسی منتشر شد از اسلحه تک تیر اندازی صیاد مجهز به صدا خفه کن نمونه خارجی از اشتایر با تجهیزات کامل همراه با صدا خفه کن https://www.aparat.com/v/e52VD تیر اندازی نیروهای شرکت امنیتی خصوصی روسیه با اسلحه صیاد سوریه https://www.aparat.com/v/TUFum استفاده نیروهای فلسطینی از سه پایه دوربین شرکت Manfrotto برای صیاد حالا نمیدونم حرکت فلسطینی برای نمایش سلاح بوده یا استفاده عملی از میشه یا نه یک نمونه از استفاده سه پایه در ویدئو تبلیغاتی اسراییل https://www.aparat.com/v/4KR5T در اخر هم ویدئو فان اسلحه باز طراحی شده اشتایر اچ اس 50 ام 1 باز طراحی شده در این نمونه طول سلاح 22 سانتی متر کمتر شده وحدود 1 کیلو از وزن سلاح کاسته شده https://www.aparat.com/v/av6rs
  16. 1 پسندیده شده
    ستاد توسعه فناوری های فضایی وحمل و نقل پیشرفته معاونت علمی وفناوری، سه پلتفرم ماهواره ملی را با ایجاد کنسرسیومی از دانشگاه های فعال حوزه فضایی و با کمک شرکت های دانش بنیان به مرحله اجرا درآورده است. درهمین زمینه می توان به پروژه «ایران باس ۱۵» اشاره کرد. این پروژه یک پلتفرم ماهواره ۱۵ کیلوگرمی با محموله تصویربرداری (رزولوشن ۵ متر) است و توسط کنسرسیومی از دو دانشگاه صنعتی شریف و صنعتی مالک اشتر در حال انجام است. در این پروژه طراحی مفهومی و اولیه انجام شده و در حال حاضر در مرحله طراحی تفصیلی است. «پروژه ایران باس ۷۰» پروژه دیگری است که در این زمینه در حال اجرا است. این پروژه نیز یک پلتفرم ماهواره ۷۰ کیلوگرمی با محموله تصویربرداری (رزولوشن ۵ متر) است که توسط کنسرسیومی از دانشگاه های صنعتی امیرکبیر و خواجه‌نصیرالدین طوسی در حال انجام است.همچنین پروژه «ایران باس ۱۵۰» نیز یک پلتفرم ماهواره ۱۵۰ کیلوگرمی با محموله تصویربرداری (رزولوشن ۱ تا ۲ متر) نیز توسط دانشگاه علم و صنعت در حال انجام است. در این سه پروژه حدود ۲۵۰ نفر از متخصصان حوزه فضایی مشغول فعالیت هستند. https://www.mashreghnews.ir/news/955178/پلتفرم-های-ماهواره-ملی-در-کشور-تشریح-شد در مرکز آزمون و یکپارچه سازی پژوهشگاه فضایی ایران صورت گرفت؛ انجام موفق آزمون‌های سامانه انتقال مداری سرپرست معاونت طراحی و تضمین ماموریت پژوهشگاه فضایی ایران از انجام آزمون دیگری در این سامانه خبر داد و گفت: آزمون خمش و کشش سازه اصلی بلوک انتقال مداری هم در سطح کیفی با موفقیت انجام شد. وی ابراز خرسندی کرد که بدین ترتیب، آزمون‌های کیفی سازه اصلی بلوک انتقال مداری با موفقیت در مرکز آزمون و یکپارچه‌سازی پژوهشگاه فضایی ایران به پایان رسیده است. دکتر جعفر صالحی در توضیح نقش این سامانه در ماموریت‌های فضایی گفت: بلوک انتقال مداری، سامانه‌ای است برای انتقال ماهواره‌ها از مدارهای ارتفاع پایین زمین به مدارهای بالاتر که ارتقاء دهنده قابلیت پرتاب بوده و این مهم با بکارگیری ظرفیت‌های ارزشمند موجود در پژوهشکده سامانه‌های حمل و نقل فضایی پژوهشگاه فضایی ایران، محقق شده است. وی تصریح کرد: نخستین مأموریت این سامانه، انتقال ماهواره ۱۰۰ کیلوگرمی از مدار پارک دایروی در ارتفاع ۴۰۰ کیلومتری زمین به مدار بیضوی با ارتفاع اوج ۷۰۰۰ کیلومتری خواهد بود. وی در خصوص ساختار سامانه انتقال مداری اظهار کرد: ساختار آن شامل سازه، سیستم هدایت - ناوبری و کنترل، تامین توان، کامپیوتر پرواز، پیشرانش، کنترل حرارت و سیستم جدایش است. https://isrc.ac.ir/fa/اخبار-و-رویداد/اخبار/اخبار-داخلی/در-مرکز-ازمون-و-یکپارچه-سازی-پژوهشگاه-فضایی-ایران مدیر آزمایشگاه الکترومغناطیسی پژوهشگاه فضایی ایران از اتمام تست سازگاری الکترومغناطیسی ماهواره «ناهید ۱» خبر داد و گفت: تست ۳ ماهواره ظفر، ناهید ۲ و پارس ۱ نیز در این آزمایشگاه انجام می شود https://isrc.ac.ir/fa/اخبار-و-رویداد/اخبار/انعکاس-اخبار-پژوهشگاه-در-سایر-رسانه‌ها/در-گفتگو-با-مهر-مطرح-شد؛-اتمام-تست-سازگاری-الکتروم ظاهرا موقع بران های سیل آسا در ایران لانچ پد سفیر درسمنان زیر گل و لای رفته
  17. 1 پسندیده شده
    با سلام به حسین آقای عزیز با این فرض که آسیب به خود موتور باعث از کار افتادن و در معرض خطر بیشتر قرار گرفتن خود تانک میشه بله، موتور که بیرون بدنه نیست که تاندم مستقیم بخوره بهش، موتور در داخل بدنه و در پس زره قرار داره، سرجنگی تاندم باید اول از لایه های زره عبور کنه و بعد تازه به موتور میرسه و موتور هم حدودا 70 - 80 سانت عرض داره حداقل، جنسش هم از آلیاژهای محکم هست، از طرفی مرحله اول سرجنگی تاندم که همون اول عمل میکنه و تموم میشه، حالا سوال اینجاست که توان نفوذ مرحله دوم چقدره و آیا می تونه از پس زره اصلی و عرض موتور بر بیاد؟ در پاسخ میشه گفت که اگر موشکی مانند خریزنتیما یا کورنت/دهلاویه یا موشکهایی با توان نفوذ بالا باشه احتمالش هست، حداقل اینکه موتور از کار خواهد افتاد (مثل همون تصویر و فیلم مشهور جنگ 33 روزه که از موتور مرکاوا داره آتیش میاد بیرون)، اما موشکهای ضد زره ای که زیر 60 یا 70 سانت توان نفوذ دارند بعید هست.
  18. 1 پسندیده شده
    با عرض سلام مجدد خدمت دوستان عزیز میلیتاریست سلام ، توی این پست ، چند تا تصویر هم از تانک ذوالفقار موجود هست : آتشبارهای ایرانی در این پست و به اتفاق هم نگاهی می اندازیم به بخشی از تصاویری آتشبارهائی که در ورودی نمایشگاه اقتدار 40 ارائه شده اند : توپ 57 میلی متری محمول بر روی کامیون توپ 130 میلی متری کامیون پایه راکت انداز خودکششی کامیون پایه فجر راکت انداز خودکششی فلق با دو کالیبر 240 و 333 میلی متری راکت زمین به زمین زلزال ان شاء الله در پست های آتی سایر تسلیحات عکس گرفته شده را خدمت دوستان معرفی می کنیم. پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند.
  19. 1 پسندیده شده
    با عرض سلام مجدد خدمت دوستان عزیز میلیتاریست زرهی در نمایشگاه بخش دوم و پایانی در این پست و به اتفاق هم نگاهی می اندازیم به بخش دوم و پایانی از تصاویر زرهپوش هائی که در نمایشگاه اقتدار 40 ارائه شده اند : خودرو مین ریز خودرو تجسسی خودرو شناسائی سبک زرهپوش پدافندی تجهیز زرهپوش ها به ضد زره کورنت و نسخه ایرانی این موشک زرهپوش سبک بی سرنشین زرهپوش ضد مین و کمین (امرپ) شبیه ساز رانندگی تانک تی 72 ان شاء الله در پست های آتی سایر تسلیحات عکس گرفته شده را خدمت دوستان معرفی می کنیم. پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند.
  20. 1 پسندیده شده
    با عرض سلام مجدد خدمت دوستان عزیز میلیتاریست سلاح های خاص در این پست و به اتفاق هم نگاهی می اندازیم به برخی از تسلیحات خاص و غیر متداولی را که در نمایشگاه ارائه شدند : سلاح شلیک زیر آب ویژه غواصان آرپی جی تفنگی (قابل نصب بر روی سلاح کلاشنیکف) اخلالگر پهپاد کوله ای اخلال گر پهپاددستی ان شاء الله در پست های آتی سایر تسلیحات عکس گرفته شده را خدمت دوستان معرفی می کنیم. پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. 
  21. 1 پسندیده شده
    با عرض سلام مجدد خدمت دوستان عزیز میلیتاریست زرهی در نمایشگاه بخش اول : تانک ها در این پست و به اتفاق هم نگاهی به تانک های موجود در نمایشگاه می اندازیم : تانک تیام ؛ نسخه بروز رسانی شده M47 تانک چیفتن تانک ذوالفقار تانک تی 72 تانک سبک اسکوپیون ان شاء الله در پست های آتی سایر تسلیحات عکس گرفته شده را خدمت دوستان معرفی می کنیم. پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند.
  22. 1 پسندیده شده
    با یکی از دوستان کارگردان صحبت کردم و قرار شده که از این تاپیک یک فیلمنامه خوب در بیاریم :winking: منتها یک مشکلی هست و اون هم خطوط موازی داستانی هست (این داستان توی یک محور ثابت داره پیش میره و اون دوستمون اعتقاد داره که داشتن فقط یک خط داستان میتونه بعد از مدتی باعث عادی شدن جریان داستان و بی علاقگی بیننده بشه. icon_eek icon_eek  )   بهرحال چاره کار افزوده شدن چند خط داستانی موازی هست به فیلمنامه   اگر دوستان خاطراتی از رزمنده ها و جبهه های جنگ دارند که میتونه توی این فیلم نامه بکار بیاد (با خط کلی داستان هم تضاد نداشته باشه) ، زحمت بکشند و توی پست هاشون اضافه کنند به داستان
  23. 1 پسندیده شده
    به نام خدا سلام. الان تو فکر اینم که چرا یه پست با ماهیت دفاع و حمایت از اسرائیل و آرمانهاش و تامین امنیت به اصطلاح یهودیان مقیم سرزمین های اشغال شده که اتفاقاً ملتش هم هنوز حی و حاضرند! اونم با توسل به انواع حیلت های نوشتاری و فکری (در جلد به اصطلاح حقیقت یابی که اتفاقاً پوشش استتاری بسیار فوق خفنی هم هستش و دست رو کلاً باز میذاره برای بازی دادن اذهان) بالای چند ده تا پلاس میگیره اما اینگونه نوشته ها که پیشینه ی ملی-دینی و عاطفی-ماهیتی ملت و ملیت ما هستند * تا!!! یا اثرات ترس از تبخیر شدنه! یا کلاً این روزها احمدی روشن و شهریاری و امثالشون یعنی کشک... تف تو ذات ماهیت اسرائیل...انشاالله که این حضرات غاصب و تروریست دولتیشون به فاخ برن... (خسته شدیم به مولا)
  24. 1 پسندیده شده
    برادر عزیز - مشکل ما ، سطحی نگری ، جناح بازی ، داشتن ذهنیت بد ، دید افراطی حزبی نسبت به مسائل است . یک مثالی که موجب امیدواری دشمنان هم نشود خذمت شما عرض میکنم در همین انجمن ، چقدر میان دوستان بین ارتش و سپاه ، منازعه می شود ؟؟ یک عده سپاه را جزو آمار نمی دونند ( تا جایی که حتی در بررسی تصویریک بالگرد هیویی با آرم سپاه آن را غصبی می دونند ) و از طرف دیگر بعضی از دوستان هم از آن طرف پشت بام می افتند و قس الا هذا . خوب - وقتی که ما فداکارهایی را که توسط این دو نیرو به همین راحتی زیر سئوال می بریم ، انتظار دارید که در سطح کلان ، با این اختلافات مسخره ای که در سطح جامعه وجود دارد ، این عزیزان را کسی مورد توجه قرار بده ؟؟؟ بطور مسلم این انتظار بیهوده ای است برادر عزیز بنده از یکی از دوستان ارتشی ، متاسفانه مسایلی را شنیدم در موردارتش که دود از سر بنده بلند شد و برعکس از دوستان ارتش در مورد سپاه . بگذریم تا دشمن سوء استفاده نکند
  25. 1 پسندیده شده
    خدا کند فرزندان لایقی باشیم برای اینها...برای اینهایی که مثل فولاد آبدیده پشت بزرگترین ارتش خاورمیانه را شکستند