برترین های انجمن

  1. 7mmt

    7mmt

    Editorial Board


    • امتیاز

      54

    • تعداد محتوا

      1,321


  2. MR9

    MR9

    Forum Admins


    • امتیاز

      52

    • تعداد محتوا

      8,624


  3. aminor

    aminor

    VIP


    • امتیاز

      23

    • تعداد محتوا

      2,932


  4. karmania20152015

    karmania20152015

    Editorial Board


    • امتیاز

      20

    • تعداد محتوا

      413



ارسال های محبوب

Showing content with the highest reputation on جمعه, 16 اسفند 1398 در همه مناطق

  1. 5 پسندیده شده
    ماک آپی که برای پروژهFCAS نشان داده شده این هست . هرچندممکنه در آینده تغییر کنه :
  2. 3 پسندیده شده
    بسم الله الرحمن الرحیم امیر المومنین (علیه السلام): مَا أَكْثَرَ الْعِبَرَ وَ أَقَلَّ الِاعْتِبَارَ با توجه به اطلاعات و اخبار منتشر شده در مورد پروژه های پدافندی برد کوتاه، به ویژه پروژه سپر که ظاهرا بر اساس پنتسیر روسی ساخته شده است، این یادداشت بر آن است تا برخی نظریات و پیشنهادات خود را در باب این موضوع بیان کند. نخست در باب اهمیت پدافند برد کوتاه در میادین نبرد مدرن: همان طور که مستحضر هستید با توجه به تغییر میادین نبرد به سمت استفاده از جنگ افزار های دوربرد، هوشمند و شبکه محور،و نیز رشد روز افزون تهدیدات جدید در حوزه پدافند از جمله حملات انبوه توسط پهپاد ها و ریز پرنده ها و موشک های کروز، پدافند برد کوتاه از جهات مختلف اهمیت ویژه ای یافته است. پدافند برد کوتاه از یک سو آخرین لایه پدافندی قبل از رسیدن موج حملات دشمن به اهداف و تاسیسات استراتژیک و با اهمیت حیاتی (همچون تاسیسات گازی پارس جنوبی یا تاسیسات اتمی) ست، از سوی دیگر حافظ سامانه های دور برد و میان برد در برابر موج انبوه حملات توسط سلاح های دور ایستایی ست که با هدف اوت نامبر کردن سامانه های دوربرد و نابودی آنها جهت ایجاد خلع در شبکه پدافندی یا مجبور ساختن به مصرف موشک های برد بلند و گران قیمت برای نابودی اهداف ازان قیمت غیر قابل چشم پوشی، شلیک می شوند. تجربه ی تاریخی چنین حملاتی که به ویژه از جنگ اول خلیج فارس و عملیات طوفان صحرا شروع شد و تا منازعات پس از آن از جمله در جنگ دوم عراق درسال 2003، جنگ داخلی لیبی، جنگ سوریه و ادامه و تکامل یافت، سرعت رشد و تکامل این استراتژی و جنگ افزار های مربوطه، میزان اثر گذاری آنها در میادین نبرد، توان دشمنان در بکار گیری گسترده و دامنه دار چنین تسلیحاتی –از جهت مالی، لجستیکی و فناوری- اهمیت و خطر این دست تهدیدات را غیر قابل کتمان ساخته است. در این باب سخن بسیار است که خود موضوع مقاله مفصل جداگانه ای ست. بررسی آنچه در مورد پروژه های داخلی منتشر شده: به نظر می رسد از سوی با توجه به سابقه و تجربه به کار گیری سامانه ی پدافندی کوتاه برد تور ام-1 روسی در ایران، و نیز شهرت سامانه های روسی پنتسیر و نسل جدید سامانه ی تور در دنیا و آشنایی نزدیک با این سیستم ها در خلال درگیری های سوریه، این دو سامانه به عنوان پایه ای برای طراحی نسخه ی مشابه داخلی در نظر گرفته شده اند، عقاب به عنوان سامانه مشابه تور و سپر به عنوان سامانه مشابه پنتسیر. گرچه از برخی اطلاعات و اظهار نظر های منتشر شده به نظر می رسد که طاعون موازی کاری ها گریبان گیر این پروژه نیز شده است، اما در این نوشتار اطلاعات موجود را بر اساس وجود تنها سامانه سپر تحلیل می کنیم. از آنجا که به نظر می رسد سامانه های پنتسیر و تور به عنوان مبنایی برای طراحی نسخه ایرانی در نظر گرفته شده اند، از این روی بررسی مشخصات و عملکرد عملیاتی سامانه های مذکور اجتناب ناپذیر می باشد. ابتدا در مورد سوابق این 2 سامانه در ایران به اختصار توضیح کوتاهی ارائه می شود سابقه تور ام-1 در ایران به سال 85 و بر اساس اطلاعات موجود خرید 29 آتش بار از این سامانه بر می گردد. کاربر تمامی آتشبار های تور خریداری شده سپاه پاسداران می باشد. این سامانه در مناطق پدافندی مهم و نیز در رزمایش های پدافندی همواره حضور چشم گیری داشته است. از سوابق مهم آن در ایران اما می توان به 3 مورد شاخص اشاره کرد. v فرندلی فایر هواپیمای اف-14 تامکت به خلبانی شهید کریمایی و کمک خلبانی شهید فصیحی بر فراز خلیج فارس در بهمن ماه 1390 v شکار پهپاد هرمس 180 اسرائیلی در سال 2014 v سرنگون کردن هواپیمای مسافر بری اوکراینی در 18 دی ماه 1398 در مورد پنتسیر اما ایران جز کاربران و خریداران رسمی این سامانه نمی باشد و اطلاعاتی از حضور و عملیاتی بودن آن در ایران موجود نیست. اما از سوی نشریه دفاعی جینز اطلاعاتی منتشر شده که حاکی از آن است که از خرید 1 میلیارد دلاری سوریه برای خرید سامانه پنتسیر در سال 2006 که فرایند تحویل آن از سال 2007 شروع شد، تعداد 10 آتشبار از این سامانه تا سال 2008 به ایران تحویل داده شده است. این اطلاعات در شماره 112 نشریه میلیتاری بالانس منتشر شده در سال 2012 از سوی موسسه بین المللی مطالعات استراتژیک (IISS) نیز منعکس شده است. بررسی اجمالی توانایی های سامانه ها در نسخه تور ام-1 تحویلی به ایران این سامانه 8 موشک را حمل می کند که مکانیزم پرتاب آن از نوع لانچ سرد است که در کنار مزایای قابل توجه، البته دارای معایبی نیز هست. هر آتشبار تور توانایی درگیری هم زمان تنها با 1 هدف را دارا بود که البته در به روز رسانی بعدی توانایی درگیری همزمان با 2 هدف به آن افزوده می شود. هر آتشبار این سامانه به یک سیستم اپتیکال تلویزیونی نیز مجهز است که از آن می توان صرفا جهت تایید هدف استفاده کرد و قابلیت رهگیری یا هدایت به خط دید بر اساس آن وجود ندارد. در تعداد اندکی از آتشبار های عملیاتی در ایران جز اپتیک مذکور یا یک سامانه الکترواپتیکال جدید تعویض شده است که قابلیت دید در شب را نیز دارا می باشد. نسل جدید سامانه ی تور Tor-M2E، نسخه ای ارتقا یافته از نسل قبلی خصوصا از جهت رادار و سیستم کنترل آتش است که می تواند در هر تلار تا 16 موشک از نوع 9M338 را به صورت آماده به شلیک حمل کند. این موشک ها فاقد سیکر مستقل هستند و از طریق فرمان رادیویی هدایت می شوند، این روش گرچه موجب کاهش هزینه می شود ولی در عین حال آسیب پذیری را در برابر جنگ الکترونیک افزایش می دهد. طبق اطلاعات موجود هر تلار از این سامانه می تواند به طور هم زمان با 4 هدف درگیر شود که نسبت به نسل قبل بهبود یافته است. رهگیری و شلیک به سمت اهداف در حال حرکت از ویژگی های قابل توجه این سامانه است. پنتسیر از سوی دیگر سامانه ای ست با پیکره بندی منحصر به فرد، که در کنار استفاده از یک توپ 2 لول با نواخت بالای 30 میلی متری از 12 موشک هات لانچ مایل پرتاب نیز استفاده می کند. موشک های مورد استفاده در این سامانه متفاوت از موشک های سامانه ی تور است، ولی از جهت هدایت رادیویی دارای شباهت است. بر اساس اطلاعات موجود در منابع با دسترسی عمومی، موشک 57E6 مورد استفاده در این سامانه دارای مشخصاتی به شرح زیر است: - موشکی ست 2 مرحله ای که مرحله ی اول را بوستر تشکل داده است و قسمت دوم بدون داشتن مولد رانش مستقل، صرفا با اتکا به انرژی فراهم شده توسط بوستر مرحله اول ادامه مسیر می دهد. - وزن: 76 کیلوگرم خود موشک، 94 کیلوگرم همراه کانتینر - برد 18 کیلومتر - 20 کیلوگرم سرجنگی - مکانیزم هدایت: رادیویی/ به خط دید پنتسیر سوری مجموعه پدافندی روسیه در پایگاه لاذقیه در سوریه متشکل از 5 تلار پنتسیر، 1 واحد تور ام-2 ، خودروی بارگذار و رادار اکتساب هدف L696 گرچه ترکیب و تجمیع موشک و توپ و نیز سامانه های راداری و اپتیکی و کنترل آتش مورد نیاز تنها بر روی یک کشنده متحرک، از جهاتی موضوعی اغوا کننده است، اما در عین حال کارنامه ی عملیاتی این سامانه، عمدتا درگیری های سوریه، چه در مواردی که تحت هدایت و استفاده ی ارتش سوریه بوده، و چه در مواردی که در پایگاه های در اختیار روسیه، توسط خود پرسنل روسی بکار گیری شده، حاکی از عملکردی ضعیف است، تا جایی که در چندین مورد در حملات رژیم اشغالگر اسرائیل به مواضع ارتش سوریه، این سامانه ی دفاعی خود شکار موشک های کروز دلیله شد، در درگیری های اخیر در منطقه ادلب نیز بر اساس اطلاعات منتشر شده دست کم 2 سامانه پنتسیر شکار پهپاد های ترک شده اند در حالی که حتی از کشف هدف تهدید نیز عاجز بوده اند. در سایر حملات صورت گرفته از سوی اسرائیل نیز که عمدتا شامل شلیک تعداد 8 تا 16 موشک دلیله در هر حمله بوده این سیستم در بهترین حالت موفق به شکار تعداد اندکی از تهدیدات شده است. تصاویر اخرین مورد انهدام پنتسیر در سوریه در تاریخ 3 مارچ 2020 توسط ترکیه. نقش سامانه اخلالگر کورال که تصاویر حضور آن در سوریه نیز منتشر شده بود در پرونده انهدام پنتسیر پر رنگ است. سامانه جنگ الکترونیک کورال ساخت ترکیه از جمله دلایل این عملکرد نا امید کننده ضعف شدید در برابر جنگ الکترونیک، عدم امکان درگیری هم زمان در چند جهت، توان درگیری هم زمان تنها با 2 هدف، مشکل موشک ها در مقابله با اهداف با مانورپذیری بالا، و البته ضعف اساسی در شبکه پدافندی سوریه است. اخیرا در وبسایت Army Recognition که از منابع شناخته شده در حوزه ی نظامی ست گزارشی از عملکرد سامانه های کوتاه برد روسی منتشر کرد است، بر اساس این اطلاعات از آوریل تا اکتبر سال 2018 میلادی سامانه تور ام 2 یو 80 هدف هوایی را رهگیری کرده است و درصد موفقیت این سامانه در حدود 80 درصد بوده است و این در حالی است که میزان موفقیت سامانه پانتسیر اس 1 در برابر این اهداف 19 درصد است بوده است. از همین روی روسیه به دنبال توسعه و ساخت نسخه پیشرفته تری از این سامانه با تجهیزات الکترونیکی، رادار و موشک جدید است که Pantsir-SM نام دارد. همچنین گزارشاتی غیر رسمی وجود دارد که سامانه پنتسیر در بدو ورود به سوریه در آزمایشاتی حتی در برابر سیستم های جنگال ساخت کره شمالی نیز دچار اختلال در عملکرد شدید شده است. مشکلات نسخه فعلی پنتسیر عمدتا به ضعف جدی در فضای الکترومغناطیسی آلوده، توانایی محدود رادار در مواجهه با اهداف کم RCS ، آسیب پذیری هدایت رادیویی ، و نیز قابلبت محدود موشک در مقابله با اهداف مانور پذیر است. از انجا که نیروی پیشرانش این موشک تنها توسط بوستر مرحله اول تامین می شود که ظرف مدت 1.5 ثانیه موشک را به سرعت 3.8 ماخ می رساند و پس از جدایش بوستر صرفا با اتکا به انرژی جنبشی حاصله ادامه مسیر می دهد، در مقابله با اهداف چابک و مانورپذیر به دلیل آنکه پس از هر بار تغییر مسیر بخش قابل توجهی از انرژی خود را از دست می دهد، احتمال جا ماندن از هدف تقویت می شود، هم زمان ضعف هدایت این موشک در برابر جنگ الکترونیک احتمال ایجاد خطا در هدایت را تقویت می کند که به نوبه ی خود مزید بر علت می شود. در مورد مواجه های متعدد این سامانه در برابر حملات روتین رژیم اسرائیل به سوریه نیز ضعف در حوزه هایی همچون اوت نامبر شدن به عنوان یکی از بزرگترین تهدیدات برای سامانه های پدافندی، و نیز جنگ الکترونیک که خصوصا هدایت رادیویی در برابر آن آسیب پذیری بیشتری دارد، مشکلات مربوط به پیکره بندی که باعث شده هر تلار تنها در یک جهت قابلیت درگیری داشته باشد و .... از جمله مواردی بوده اند که باعث شده اند حملات رژیم اشغالگر با نرخ موفقیت قابل توجه همراه باشد. از سوی دیگر گرچه عملکرد سامانه ی تور به میزان قابل توجهی بهتر بوده، لیکن این عملکرد نیز در شرایط عملیات نظامی محدود و نه یک جنگ تمام عیار به دست آمده است. این سامانه گرچه در عمده پارامتر ها عملکرد بهتری نسبت به پنتسیر دارد اما به جهت مکانیزم هدایت عدم برخور داری موشک ها از جست و جو گر مستقل، کماکان آسیب پذیری قابل توجهی در برابر جنگ الکترونیک دارد، و علاوه بر آن به دلیل همین مورد فقدان سیکر تا اخرین لحظه ی قبل از برخورد نیاز به هدایت توسط سامانه را دارد، که ضمن آنکه ظرفیت سیستم را برای درگیری با اهداف دیگر اشغال می کند، احتمال خطا رفتن موشک به جهت تاثیر پذیری فرامین رادیویی از اخلال گسترده را افزایش می دهد. همچنین به دلیل مکانیزم پرتاب کلد لانچ، و نیز سطح بالای ماشینیزم این موشک از پیچیدگی های بسیار زیادی برخوردار است که تولید آنرا خصوصا برای کشور هایی که تجربه فنی لازم در این زمینه را ندارند بسیار دشوار و هزینه بر ساخته، و از طرف دیگر اطمینان پذیری عملیاتی را کاهش می دهد. 2 مورد هدف قرار گرفتن پنتسیر سوری توسط موشک های دلیله اسرائیل موشک کروز هواپرتاب دلیله با برد 250 کیلومتر، سلاح اصلی اسرائیل در حمله به تاسیاست نظامی سوریه اگرچه موارد مطرح شده در مورد هر دو سامانه برد کوتاه عقاب و سپر می توان به عنوان معیاری جهت ارزیابی قابلیت ها در یک میدان رزم واقعی احتمالی قرار داد، اما تمرکز اصلی این یادداشت بر روی سامانه سپر خواهد بود. سپر اطلاعات محدودی به صورت نیمه رسمی از این سامانه منتشر شده است اما بر اساس دیگر اطلاعاتی که از منابع اوپن سورس قابل دست یابی ست می توان پیشبینی های قابل توجهی در مورد ساختار و قابلیت های این سامانه داشت. گرچه از حدود یک سال قبل اطلاعات و تصاویری موجود بود که حاکی از آن بود که احتمالا پروژه ای جهت ساخت سیستم پدافند کوتاه برد مشابه پنتسیر در ایران در جریان است، اما اولین بار وجود قطعی این پروژه و نام آن توسط اطلاعاتی که از سوی نهادهای نظامی در اختیار خبرنگار تسنیم قرار گرفته بود اعلام شد. اولین نشانه ها در مورد توسعه چنین سامانه ای را می توان به دیده شدن نسخه تمام متحرک از توپ 35 میلیمتری 2 دولول اورلیکن در قالب پروژه حائل و نیز تجهیز آن به سامانه الکترواپتیکال جهت کشف و رهگیری هدف تحت پروژه سراج نسبت داد. همچنین اطلاعاتی در مورد تجهیز این توپ به سنسور های لازم جهت شلیک گلوله های با فیوز قابل زمان بندی جهت افزایش هرچه بیشتر اثرگذاری آن وجود دارد. حائل در رزمایش پدافندی ولایت 97 سامانه سراج- وجود سنسور های چند گانه جهت رصد آسمان منطقه و رهگیری هدف و نیز امکان کشف حین رهگیری از نقاط شاخص این مجموعه می باشد. اورلیکن مجهز به سنسور مازل ولاسیتی که به جهت کنترل و دقت آتش بهتر و نیز فرمان دادن به فیوز مجاورتی با محاسبه سرعت گلوله و فاصله تا هدف، استفاده می شود. (با تشکر از elo) گرچه اطلاعات موجود تا بدینجا حاکی از تلاشی ارزشمند و طراحی سامانه ای قابل را دارد، اما مواردی حساسیت و نگرانی ما را بر انگیخت. همچنین وضعیت موجود، تهدیدات پیش رو، و نیز نیازمندی های عملیاتی خاص جمهوری اسلامی ایران، و البته نظر به شدت مخالف پژوهشگران حوزه ی نظامی از جمله اعضای این اندیشکده نسبت به موازی کاری ها، و تلاش برای ارائه راه حلی جامع موجب شکل گیری نظرات و پیشنهاداتی شد که در ادامه بیان می گردد. از جمله موارد اصلی موجب نگرانی تصویری منتشر شده از مدل تونل باد موشکی 2 مرحله ای مشابه موشک مورد استفاده در سامانه پنتسیر (البته با تفاوت هایی در طراحی بالک ها) است، از آنجایی که سایر مدل های موجود در تصویر تبدیل به محصول عملیاتی شده اند یا در پروسه مربوطه قرار دارند بیم آن می رود که این مدل نیز سرنوشتی مشابه یافته و موشک سامانه سپر نیز وارث عیوب طراحی سامانه ی روسی باشد. مدل تونل باد موشک ایرانی نسخه اصلی موشک 57E6مورد استفاده در سامانه پنتسیر اس-1 البته با توجه به شباهت غیرقابل انکار میان طراحی مرحله دوم این موشک با موشک اسپارو، و نیز افزایش قطر و وینگ اسپن نسبت به موشک مشابه در سامانه پنتسیر، صرفا بر اساس یک احتمال، می توان این موشک را حاصل یک جراحی بر روی موشک های اسپارو دانست، بدین شکل که از قسمت بعد از وارهد و بالک های کنترلی که شامل بخش موتور سوخت جامد موشک می باشد جدا شده، یک قسمت جایگزین شامل بالک های استابلایزر به آن افزوده شده و در نهایت با توجه به زمین پرتاب بودن موشک از سرعت و ارتفاع از سطح صفر (از سرعت و ارتفاع اولیه پرتاب های هواپایه بهره نمی برد) مشابه موشک پنتسیر به یک بوستر سوخت جامد قطور تر و البته بسیار قوی تر مجهز شده باشد. در صورت درست بودن این سناریو در مورد باقی ماندن سیکر آشیانه یاب اصلی موشک، یا ارتقای احتمالی آن و یا حتی حذف به کلی آن و استفاده از همان فرامین رادیویی مشابه پنتسیر که ارزان تر و البته آسیب پذیر تر است، اظهارنظر قطعی نمی توان داشت. طرح پیشنهادی، چرا و چگونه: آنچنان که پیشتر عرض شد معتقد به اهمیت فراوان سامانه های بردکوتاه خصوصا در مقابله با تهدیدات نو ظهور و حملات انبوه توسط تسلیحات دور ایستا و لزوم برخورداری این سامانه ها از استاندارد ها و قابلیت های سطح بالا هستیم تا نه تنها بقای خود در میدان رزم را حفظ کنند، بلکه ضامن بقای تاسیسات حیاتی برای کشور باشند که بعضا دهه ها عمر و ده ها میلیارد دلار هزینه صرف ساخت آنها شده و نابودی آنها می تواند ضربات جبران ناپذیر بر پیکره ی ایران عزیز وارد آرد. به رغم پهنه ی وسیع جغرافیایی، برخی از مهم ترین و استراتژیک ترین تاسیسات کشور در نقاط مرزی (جنوب) واقع هستند نه در "عمق استراتژیک" کشور، در واقع همیشه و در همه موارد داشتن پهنه ی جغرافیایی وسیع فراهم آورنده ی عمق استراتژیک لازم در همه سطوح نیست. حمله به این تاسیسات نه تنها نیاز به عملیات های پر ریسک عمقی ندارد، بلکه در مواردی مانند تاسیسات پارس جنوبی عدم رعایت اصول پدافند غیر عامل این تاسیسات را به شدت آسیب پذیر ساخته است. از جمله دیگر موارد این دست تاسیسات استراتژیک می توان به پایانه ی نفتی خارک اشاره کرد، "با وجود توسعه ترمینال های نفتی جایگزین خارک در طی جنگ و بعد از آن، همچنان خارک اصلی ترین پایانه صادرات نفت خام کشور است و آسیب دیدن آن ضربه سنگینی به صادرات نفت و اقتصاد ملی ایران وارد می سازد. همچنین پارس جنوبی گذشته از تولید 70 درصد گاز کشور، طی سالهای اخیر و برنامه تبدیل سوخت نیروگاه های برق سیکل ترکیبی از مایع به گاز و توسعه نیروگاه های گازی، اصلی ترین تامین کننده سوخت نیروگاه های برق کشور محسوب می شود و اخلال در روند تولید آن به معنای خاموشی وسیع در ایران است" [1]. بر خلاف پالایشگاه جم که در جانمایی آن اصول پدافند غیر عامل تا حد زیادی رعایت شده است و با قرار گرفتن در میان رشته کوه ها از تیررس مستقیم آتش دشمن در امان مانده است، اما در مورد تاسیسات پارس جنوبی جانمایی آن به جهت سهولت ترابری تجاری به قیمت آن تمام شده تا ده ها میلیارد دلار تاسیسات گران قیمت در بی دفاع ترین شکل ممکن جلو تر از ارتفاعاتی که می توانست پناه آنها باشد قرار گیرند و در خط آتش مستقیم ساده ترین حملاتی از سمت ساحل قرار بگیرند که به راحتی می توانند فاجعه آفرین باشند. از این روی با توجه به اهمیت استراتژیک این تاسیسات حفاظت از آنها توسط سامانه های کوتاه بردی که توان مقابله با سوارم تسلیحات استنداف دشمن را داشته باشند اهمیتی صدچندان می یابد. عدم رعایت اصول پدافند غیر عامل در جانمایی تاسیسات استراتژیک پارس جنوبی همچنین به جهت افزایش تطبیق پذیری، کاهش هزینه های توسعه و تست محصول، کاهش هزینه های تولید خصوصا از جهت افزایش تیراژ، افزایش کیفیت تولید و کنترل کیفیت از جهت مقرون به صرفه شدن اتوماسیون در فرایند تولید و نیز متمرکز و نظام مند تر شدن فرایند تولید، کاهش هزینه های تعمییر نگه داری و آموزش و افزایش ارزش، قائل به ارائه راه حل های جامع خصوصا در حوزه ی نظامی هستیم که در آن نه سود و زیان تجاری صرف بلکه امنیت ملی در میان است. طرح پیشنهادی مورد نظر نه تنها با طراحی و توسعه ی 2 یا چند محصول کاملا متفاوت توسط سپاه و ارتش در حوزه ی پدافند زمین پایه ی برد کوتاه مخالف دارد، بلکه سعی در ارائه راه حلی دارد که پدافند را در سایر حوزه ها نیز بهره مند سازد، در عین حال آنکه از جهت قابلیت ها و مطابقت داشتن با نیازمندی های عملیاتی روز، امکان استفاده در پیکره بندی های متفاوت بر اساس نیاز با توجه به رعایت مفاهیم ماجولاریتی و معماری باز در طراحی سیستم، و البته با نگاه به تغییرات پیش روی میدان رزم، بتواند محصولی قابل و موثر باشد. پدافند برد کوتاه نه تنها یک خلا در پدافند زمین پایه است، بلکه در حوزه های هواپایه و دریاپایه نیز قوای مسلح جمهوری اسلامی از ضعف مشابهی رنج می برد. در حوزه پدافند دریا پایه به رغم تلاش های صورت گرفته در بخش های پدافند برد بلند، میان برد، برد کوتاه، و دفاع نزدیک وضعیت ناوگان نیروی دریایی متاسفانه اسف بار است و امکان تکرار تجربه ی تلخ عملیات مانتیس در یک نزاع دریایی حتی با قدرت های نظامی دست چندم! نه تنها دور از ذهن نیست که به شدت محتمل است! و این مساله تبدیل به پاشنه ی آشیل نیروی دریایی شده است. در نیروی هوایی نیز وضعیت چندان بهتری را شاهد نیستیم، ناوگانی پیر و فرتوت، از نظر فناوری کاملا از رده خارج، و دست کم در بخش هوا به هوا (پدافند هواپایه) فاقد تسلیحات با اثر بخشی قابل اعتنا. گرچه وضعیت فعلی تسلیحات هواپایه نیروی هوایی، و نیز روند در حال پیگری توسعه جنگ افزار های هواپایه که در سال های اخیر در بخش هوا به زمین خصوصا با پروژه هایی چون یاسین، بالابان و قاصد سرعت بهتری یافته که خود نیازمند بحث مفصل دیگری ست، این نوشتار در مورد نیروی هوایی به مساله مهم و ضروری موشک های کوتاه برد هوا به هوا (به عنوان بخشی از مساله ی جامع تسلیحات هواپایه) می پردازد. در این بخش به غیر از تعدادی موشک های به نسبت تواناتر R-73 آرچر خریداری شده از شوروی سابق که بر روی ناوگان کم تعداد جنگنده های فالکروم عملیاتی ست، مابقی زرادخانه ی کوتاه برد نیروی هوایی را انواع قدیمی موشک های حرارتی چینی و سایدواندر آمریکایی تشکیل می دهد که کاملا فاقد توان عملیاتی لازم است. مساله ی موشک های کوتاه برد برای نیروی هوایی ایران از سوی دیگر از آن جهت اهمیت می باید که به نسبت موشک های برد متوسط هدایت راداری فعال، با هزینه ها و پیچیدگی های به نسبت کمتری می تواند بر روی جنگنده ها بکار گیری شود، گرچه این موشک ها به تنهایی توان ایجاد و حفظ برتری هوایی را به نیروی هوایی نمی دهد اما می تواند با اتخاد تاکتیک ها و استراتژی مناسب نقش مکمل بسیار با ارزشی را برای پدافند زمین پایه بازی کند و بقای در میدان رزم و اثر بخشی آنها را دو چندان ساخته، در عین حال به صورت حداقلی توان پوشش و دفاع در پهنه ی آسمان را خصوصا در برابر تهدیدات کروز و پهپادی فراهم آورد. پیشنهاد مورد نظر این مجموعه بر طراحی و ساخت موشکی واحد استوار است که با حداکثر استفاده از قطعات مشترک و مشابهت، و با حداقل ممکن تغییرات در تمامی حوزه های هوا پایه، زمین پایه، دریا پایه و حتی زیر سطح پایه! قابلیت بکار گیری را داشته باشد، در عین اینکه از ضعف های سامانه هایی که پیشتر مورد اشاره قرار گرفت دور باشد. به عنوان مثالی از سابقه چنین راه حل هایی در سطح دنیا می توان به موشک آلمانی IRIS-T اشاره کرد که به صورت هواپایه، زمین پایه، دریا پایه و حتی زیر دریایی پایه قابلیت بکار گیری دارد. قابل توجه است که حتی کشوری چون تایلند در پی خرید این موشک برای جنگنده های قدیمی F-5 خود (که مشابه آن نه تنها در ایران موجود که پایه جنگنده های صاعقه و کوثر نیز بوده است) می باشد تا به واسطه ی آن توان هوایی خود را بهبودی قابل توجه بخشد. این موشک در کشور های اتریش، بلژیک، آلمان، مصر، یونان، ایتالیا، نروژ، عربستان سعودی، آفریقای جنوبی، اسپانیا و سوئد در حال خدمت عملیاتی ست. استفاده ی چند منظوره از موشک پدافندی کوتاه برد IRIS-T نیازمندی های عملیاتی پیشنهادی ایده ی پیشنهادی مورد نظر طراحی موشکی با مشخصاتی که در ادامه ذکر می شود را مطرح می کند که نه درگیر ضعف های موشک سامانه ی پنتسیر باشد و نه اسیر پیچیدگی های فراوان موشک مورد استفاده در سامانه ی تور، در عین حال پروژه ای باشد که کلیه ی بخش های قوای مسلح ایران، در زمین، هوا و دریا از نتیجه ی آن بهره مند شوند و در توسعه ی آن چه از جهت مالی و چه فناورانه مشارکت داشته باشند. از جمله تاکیدات اصلی صورت گرفته در این ایده مساله وجود سیکر (جست و جو گر) و ماجولار بودن آن است. این مورد از چند جهت حائز اهمیت است: v نخست آنکه مقاومت موشک را در برابر جنگ الکترونیک بالا برده و شانس برخورد با هدف را بهبود می دهد v دوم، داشتن سیکر این موشک را به سلاحی کاربردی در بخش های دیگر خصوصا در نیروی هوایی بدل می کند. v سوم، ماجولار بودن سیکر سبب می شود علاوه بر آنکه در مناطق با اهمیت بالای پدافندی بتوان از بهترین نوع جست و جو گر های در دسترس برای نابودی هرچه مطمئن تر تهدیدات بهره برد، در سایر مناطقی که اهمیت پدافندی کمتری دارند، یا محدودیت های بودجه ما را مجبور به کاستن از هزینه ها می کند، آن سیکر را با نسخه های ساده تری جایگزین کرد، تا ضمن آنکه کماکان سیستم از بخشی از فواید داشتن جست و جو گر مستقل استفاده کند، موجب کاهش هزینه ها نیز گردد، علاوه بر آن امکان حمله به هدف توسط 2 موشک با جست و جو گر های متفاوت نیز فراهم می شود، برای مثال، شلیک هم زمان 2 موشک به سمت هدف، یکی مجهز به سیکر آشیانه یاب راداری، دیگری مجهز به تصویر ساز حرارتی، تا اهداف خطرناک با دقت و اطمینان هرچه بیشتری نابود شوند. v چهارم آنکه دیگر احتیاجی به هدایت تا آخرین لحظه وجود ندارد و ظرفیت سیستم جهت درگیری با اهداف بعدی به مراتب زودتر آزاد می شود. آنچنان که پیشتر عرض شد با توجه به اتکای دشمنان در استفاده از تسلیحات دورایستا در تعداد انبوه برای سرکوب پدافند، این مساله اهمیت دوچندانی می یابد. برای مثال: " فرض کنیم، در تهاجم یک روزه در طی 8 ساعت، با هدف گشایش مسیر پدافند و بدست گرفتن آسمان ایران، ائتلاف مهاجم، اقدام به اجرای تهاجمی با مشخصات ذیل بنماید: v 4000 موشک کروز، در برد های مختلف، بدون خطا(فرض میشود، این تعداد موشکی هست که به هدف خواهد رسید) v اهداف عمقی و مرزی آیا چنین حمله ای از نظر هزینه ای و لجستیک برای ائتلاف مهاجم دشوار خواهد بود؟ v قیمت هر موشک تاماهاوک کلاس 4 که از آخرین و بیشترین حجم امکانات مسیریابی بهره میجوید، 1.87 میلیون دلار با نرخ شناور 2017 محاسبه شده است، بنابراین 4000 موشک حداکثر 8 میلیارد دلار هزینه خواهد داشت و این رقم حتی اگر به 10 یا 20 میلیارد دلار نیز برسد، با توجه بودجه نظامی کشورهایی مانند آمریکا و اعراب منطقه، همچنین تامین هزینه در چند سال مالی، رقمی دور از ذهن و دست نیافتنی نیست. هم اکنون نیز فقط دو کشور عربستان و امارات در حدود 1200 موشک کروز در اختیار دارند. اگر به این دو کشور، سایرین چون ایالات متحده، فرانسه، انگلستان و ... اضافه شوند، مقدار 4000 موشک رقم کاملا دست یافتنی خواهد بود. v از نظر لجستیک نیز، با توجه به تعداد بسیار پایگاه های اجاره ای و تسخیری دشمن در منطقه، و گستردگی پهنه جغرافیایی مرزهای کشورمان، استقرار چنین موشک هایی فقط به ناوها محدود نمی شود، و تمامی پایگاه های زمینی میتوانند به عنوان محل پرتاب استفاده شوند، و میتوان این فرض را گرفت که طی سالهای اخیر این انبار سازی موشک های کروز صورت گرفته باشد و به زمان حمله موکول نگردیده است.[2] " همانطور که در این مثال ذکر شد مساله ی مقابله با تهاجم دور ایستای انبوه، خصوصا در یک میدان نبرد شبکه محور، مساله ای به غایت جدی، و خطری در کمین امنیت ملی ایران می باشد. از این روی توان مقابله هم زمان با تعداد اهداف قابل توجه، مقاومت در برابر اخالال، تعداد مناسب موشک آماده به شلیک در هر باتری از سامانه ی پدافندی مطروحه، و قابلیت بکار گیری آن در تمامی سطوح زمین پایه، دریا پایه و هوا پایه، به جای طراحی و تولید چندین سیستم موازی در هر یک از این سطوح با حداقل اشتراکات، هزینه های توسعه و تولید سرسام آور، تیراژ به شدت پایین و دیگر مشکلاتی که قبلا شرح داده شد، از مسائل اصلی لحاظ شده در این طرح می باشد. مشخصاتی که در این ایده برای این طرح مورد نظر است به شرح زیر می باشد: مشخصات موشک (شاهین) - وزن: 100 کیلوگرم (تا حداکثر 150 کیلوگرم کماکان قابل قبول است) - برد: 20 کیلومتر در شلیک زمین به هوا - سر جنگی: 15 کیلوگرم شدید الانفجار ترکش زا - وینگ اسپن: کمتر از 50 سانتی متر - بهره بردن از کانارد، بالک های متحرک انتهایی و نیز سامانه تغییر بردار رانش جهت کنترل - هدایت: لینک راداری، سیکر ماجولار قابل تعویض: فرو سرخ، تصویر ساز حرارتی، آشیانه یاب رداری ... - روش پرتاب: سافت لانچ در حالت زمین پایه و دریا پایه، شلیک از روی ریل یا پس از رها سازی در وضعیت هواپایه - طول: حدود 3 متر (بدون مکانیزم سافت لانچ) - بدنه کامپوزیتی و استفاده از سوخت پر انرژی یک طراحی مفهومی از طرح پیشنهادی برای چنین موشکی : برخی مشخصات کلی سامانه (طوفان شکن): - هر باتری از سامانه متشکل از 6 تلار حامل موشک، در نسخه ی دارای توپ، هر تلار دارای 12 تا 16 موشک عمود پرتاب به روش سافت لانچ با امکان درگیری 360 درجه - استفاده از توپ اورلیکن 35 میلیمتری مجهیز به مهمات با فیوز قابل برنامه ریزی - امکان درگیری با 6 هدف هم زمان توسط هر تلار - در نسخه فاقد توپ، دست کم 24 موشک بر روی هر تلار - برخورداری از خودروی بارگذار با توان بارگذاری بلوکی مهمات و موشک ها جهت به حداقل رساندن زمان بارگذاری (در سامانه ی تور ام-1 به دلیل بار گذاری تک به تک موشک ها زمان بازگشت به رزم هر سامانه بسیار طولانی می باشد.) - قابلیت لینک شدن به شبکه پدافندی و تبادل اطلاعات با سایر سامانه ها - بهره مند بودن هر تلار از چند مجموعه الکترواپتیک برای کشف و رهگیری اهداف که یک مجموعه مستقلا در اختیار توپ باشد. - هر تلار مجهز به یک رادار کشف هدف باند L گردان با توان کشف دست کم 1 متر مربع سطح مقطع راداری از فاصله ی 100 کیلومتری - هر تلار مجهز به یک رادار رهگیر باند X با توان کشف دست کم 1 متر مربع سطح مقطع راداری از 50 کیلومتری - امکان اضافه شدن رادار موج میلیمتری به صورت انتخابی - امکان اضافه شدن رادار های دکل سوار مانند کاستا و نیز دیگر واحد هایی همچون شنود و جنگ الکترونیک به صورت انتخابی - پروفایل برنامه ریزی شده جهت مقابله با انواع تسلیحات دور ایستا، موشک های کروز، پهپاد ها و ریز پرنده ها ... - توان مقابله با اهداف با مانور پذیری بالا - امکان مقابله با اهداف سوپر سونیک، 2.5 ماخ در ارتفاع پست و سرعت های بیشتر در ارتفاعات بالاتر - تجهیز هر باتری به رادار ها و سامانه های مورد نیاز جهت کشف تهدیدات راکتی و توپخانه ای - امکان مقابله Hard kill با تهدیدات راکتی و توپخانه ای امکان کشف مسیر و نقطه برخورد تهدیدات راکتی و توپخانه ای و اعلام اخطار در نقاط مورد تهدید - امکان ارسال مختصات منشا تهدیدات راکتی و توپخانه ای به توپخانه خودی جهت آتش متقابل - ارائه بر روی پلت فرم های چرخ دار 8*8 (یا در صورت لزوم 10*10) مشابه کشنده های مورد استفاده در سامانه باور و نیز امکان ارائه نسخه زرهی بر روی پلتفرم شنی دار - قابلیت حمل توسط هواپیما های il-76 و C-130 - قابلیت ارائه به شکل پک پرتابل قابل نصب بر روی پد بالگرد کوروت های کلاس جماران و من الله توفیق [1] نقل قول شده از Sorena [2] نقل قول از Worrior
  3. 2 پسندیده شده
              پروژه ی  Prime       سرواژه ی  ( بازیابی دقیق ضمن مانور پذیری در بازگشت ) دومین بخش ار برنامه ی  USAF START  بود . هدف برنامه ی استارت توسعه و اثبات تکنولوژی هواگرد های مانور پذیر با بدنه ی برازا بود که ضمن دارا بودن برد 1100 کیلومتری قابلیت ورود مجدد به جو را داشته باشند  . موارد کاربردی برنامه ریزی شده شامل کلاهک موشک های بالیتسک قاره پیما , بازیابی کپسول های ماهواره های جاسوسی و شناسایی (در ماهواره های قدیمی تصاویر و اطلاعات روی دستگاه ها و نوار های مغناطیسی مخصوصی ضبط می شد و درون کپسول هایی برای بازیابی به زمین فرستاده می شد , که خود این قضیه خودش کلی داستان داشت ... – مترجم )  , و فضا پیما های سرنشین دار بود . X-23 Prime یک هواگرد مقیاس کوچک بازگشتی ازمایشی , از پیکره بندی لیفتینگ بادی SV-5D  بود  که برای هواپیمای تست سرنشین دار X-24A برنامه ریزی شده بود . در 3 پرتاب زیر مداری , این هواگرد رباتی (تصویر بالا)  مانور پذیری در تمام طول مسیر برنامه ریزی شده را اثبات کرد و ,  دچار مشکلاتی در زمینه ی سپر حرارتی شد .   Martin-Marietta X-23A   توضیحات :   سازنده : Martin-Marietta مدل پایه : X-23 شناسه : X-23 نسخه : A سیستم تعیین شناسه : نیروی هوایی ایالات متحده مدت اعتبار شناسه : از 1948 تا کنون نقش : تحقیقاتی   مشخصات  :   طول : 2 متر ارتفاع : 0.8 متر فاصله ی بال تا بال : 1.2 متر وزن ناخالص : 405 کیلو گرم پیشران : فاقد پیشران – هوا سر     Martin-Marietta X-24A     Martin-Marietta X-24A  محصول کمپانی مارتین ماریتا در دهه ی 60 بود . کمپانی مارتین سازنده ی هواپیمای اب نشین PBM Mariner  و بمب افکن  B-26 Marauder در خلال جنگ جهانی دوم بود . همچنین این کمپانی در زمینه ی موشکی بسیار فعال بود که ساخت موشک بالستیک قاره پیمای  Titan II   (که قابلیت استفاده به عنوان ماهواره بر را نیز داشت) از جمله ی دستاورد های مهم این مجموعه محسوب می شود .            X-24A   به منظور تحقیق پیرامون پایداری کانسپت shuttlecock  (توپ بدمینتون) طراحی شده بود , یک تئوری که ثبات هواگرد را در فاز بازگشت به زمین از سرعت مداری تا سرعت فرود ارائه می کرد . فلپ های بدنه , باله ها , و سطوح کنترلی همگی به ان شکلی  مسقر و بکار گیری می شدند که به این پیکره بندی کمک می کردند , به نوعی همانند پرهای انتهای یک توپ بدمینتون . در ابتدا SV-5P نام گرفته بود ,    س  X-24A بر اساس هواگرد بی سرنشین بدنه برازای SV-5D/X-23 PRIME , که چند سال قبل از ان به وسیله ی راکتی از پایگاه هوایی وندنبرگ پرتاب شده بود ,  طراحی شده بود و بسیار شبیه ان بود .       در پایین تصویر برش خورده ی X-24A را مشاهده می کنید . اغلب هواپیماهای راکتی طراحی و پیکره بندی داخلی شبیه این داشتند , به ویژه انهایی که از موتور یکسان XLR-11 استفاده می کردند . مخازن سوخت با هلیوم که غیر قابل اشتعال است تحت فشار بود , و دریچه ها و مجراهای خروجی برای ان تعبیه شده بود تا از ایجاد گازهای قابل انفجار مانند اکسیژن مایع جوشان جلوگیری کند , و نیز مانع فشار بیش از حد مخازن شود . سوخت با فشار زیاد توسط توربو پمپ ها به موتور تزریق می شد .               X-24A همانند سایر لیفتینگ بادی های پیشران دار از نفس اتشین موتور XLR-11 نیرو می گرفت ,   س 2 دستگاه از این موتور ها نیروی رانش X-15 را نیز در پرواز های اولیه اش تامین می کردند . و قبل از ان به واسطه ی همین موتور بود که چاک ییگر سوار بر بال های Bell X-1    دیوار صوتی را برای اولین بار در یک پرواز تحت کنترل بشکند .     Martin-Marietta X-24B     بر طبق اطلاعات رسمی X-24B اخرین هواگرد لیفتینگ بادی سرنشین دار قبل از پرواز اولین شاتل بود . در این تصویر متعلق به 1973 بهبود های اساسی و زیاد ایرودینامیکی بر روی شکل اولیه ی X-24A  خودنمایی می کند . اکنون ظاهر ان کمتر شبیه سیب زمینی پخته است و در عوض بیشتر شبیه یک اتو یا یک ارمادیلو ی یک چشم شده است . اما  برحسب همه ی پارامتر ها , این پرنده در کنار HL-10 یکی از بهترین لیفتینگ بادی های ساخته بود .  مدل B  دارای طول بیشتر و شمای کلی گوه شکل بود .             پس از چند بار تلاش برای لانچ که ناکام ماند , و یک پرواز گلایدری به وسیله ی سرهنگ دوم نیروی هوایی Mike Love (تصویر پایین)  ,   س John Manke  اولین پرواز با پیشران روشن X-24B  را در 15 نوامبر 1973 به انجام  رساند .     مایک لاو چهاردهمین خلبان متمایز نیروی هوایی بود که با یک لیفتینگ بادی پرواز کرده بود . مابین 4 اکتبر 1973 تا 15 جولای 1975 , وی 12 بار X-24B را به پرواز دراورد , و همانند سایر خلبانان , در بسیاری ماموریت های دیگر نیز پرواز کرد . در یک پرواز با پیشران فعال در 25 اکتبر 1974 او X-24B را در بالاترین سرعت کسب شده اش برابر 1.76 ماخ به پرواز دراورد . در 1 مارچ 1976 مایک در ماموریتی خلبانی یک فروند اف-4 را به عهده داشت که در حین پرواز هواپیمای او دچار نقص فنی شد وی مجبور به ایجکت شد اما صندلی ایجکشن نیز دارای نقص در عملکرد بود که جان وی را در 37 سالگی گرفت .        خلبانان X-24B   از چپ به راست : Einar Enevoldson  ,  John Manke ( که پرنده را در 22 می 1975 به بلندترین ارتفاعی که ثبت کرد رساند  74100 پا ),  Francis R. Scobee , Tom McMurtry , Bill Dana , و Mike Love . پس از انکه  Bill Dana اخرین پرواز با پیشران فعال را در 23 سپتامبر 1975 به انجام رساند , مجموعه ای از  خلبانان مهمانی که با پرواز هوا سرشی اشنایی داشتند از نیروی هوایی و ناسا برای ارزیابی ویژگی های فرود X-24B  اورده شدند . این خلبانان پرواز های ازمایشی نیروی هوایی , Francis R. "Dick" Scobee  که بعدها از فضا نوردان شاتل فضایی شد و در ژانویه ی 1986 در تراژدی شاتل چلنجر جانش را از دست داد , و خلبانان تست ناسا Einar Enevoldson  و Tom McMurtry بودند . هر کدام از این 3 خلبان 2 پرواز گلایدری انجام دادند , این 6 پرواز اخرین پرواز های سرنشین دار برنامه ی Lifting Body  بودند .     North American X-15       X-15 زیر بال بمب افکن بی-52 به عنوان حامل . این عکس هم چنین به انعطاف پذیری زیاد بال های این بمب افکن اسطوره ای در حین پرواز نیز اشاره می کند , بال در طول پرواز در حدود 16 فوت خم شده بود . اولین X-Planes  که پیشران راکتی داشت و پس از حمل توسط حامل در میانه ی اسمان لانچ می شد بود و به بررسی  پارامتر های پرواز با سرعت خیلی زیاد در حدالکثر ارتفاع قابل دستیابی پرداخت . درسهایی که از این هواپیما و پرنده های تجربی دیگر اموخته شد ان را به موفق ترین هواگرد سری X در تمام دوران تبدیل کرد , North American X-15  . توسط همان کسانی که برای ما P-51 , T-6 , B-25 , B-45 Tornado (اولین بمب افکن جت نیروی هوایی) ,    س  F-86 و F-100 Super Sabre  (اولین جنگنده ی جت مافوق صوتی که وارد خدمت شد) را به ارمغان اوردند ساخته شد , X-15 طراحی شده بود تا بتواند دور از دست ترین نقاط قابل پرواز در اتمسفر را اکتشاف کند :  بیش از 50 مایل ارتفاع و تا 6 ماخ سرعت پروازی . برای اینکه درک کنید چنین پروازی تا چه میزان متهورانه بود این نکته را در نظر بگیرید که هنگامی که X-15 در اواسط دهه ی 50 رونمایی شد تنها کمتر از یک دهه از شکستن دیوار صوتی می گذشت , و اخرین رکوردهای سرعت و ارتفاعی که کسب شده بود , که به وسیله ی خلبانان X-2     Mel Apt  و Iven Kincheloe  بدست امده بود کمتر از نیمی از انچه بود که X-15  به چنگ اورد .       قیافه ی این یارو خیلی اشنا به نظر میاد ! نه ؟ کجا دیدمش ؟!  اره باید خلبان ازمایشی ناسا Neil Armstrong  باشه :winking:   .  این عکس پس از پرواز با X-15  دو سال قبل از اینکه به عنوان یکی از 9 فضانورد جدید ناسا انتخاب شود از او گرفته شد . هواپیمای موجود در تصویر با شماره ی 56-6670  اولین  X-15  ساخته شده می باشد . خطوطی که در بستر دریاچه ی خشکیده و در پشت سر X-15 مشاهده می کنید توسط اربه ی فرود اسکی شکل ان ایجاد شده است , که احتمالا حدود 2 مایل درازا دارند . برنامه ی ایکس-15 پس از سال ها برین استروم -جلسات علمی و فنی فشرده - در نیروی هوایی , دریایی و NACA (کمیته ی مشورتی ملی هوانوردی) در 1954 شروع شد . این پروژه به عنوان بخشی از سنگ بنای دست یابی هواگرد بال دار و قابل استفاده ی مجدد برای پرواز به مدارات فضایی و بازگشت به زمین طراحی شده بود , چندین دهه قبل از اینکه شاتل های فضایی پا به عرصه بگذارند . در اوج پروژه برنامه ریزی شده بود یک نسخه ی 2 سرنشینه از ایکس 15 یا فضا پیمای جسورانه ی جدید X-20  روی یک بوستر موشک ناواهو  //// پیوند /////   ساخت نورث امریکن لانچ شود . در 1 سپتامبر 1955 نیروی هوایی نورث امریکن را برای ساخت 3 فروند ایکس-15 انتخاب کرد . ساخت اولین فروند در خارج از Inglewood واقع در کالیفرنیا در 15 اکتبر 1958 خاتمه یافت . در این زمان , برنامه ی فضایی 1958  با تشکیل شدن NASA پروژه را تغییر داد . برنامه ی مقدماتی NACA برای دست یافتن به مدار فضایی به دلیل تقارن با پروژه ی کپسول فضایی قابل بازیافت که برای رقابت با شوروی پیریزی شده بود و تحت عنوان Project Mercury شناخته می شد , کنار گذاشته شد . اما ایکس -15 برای کنسل شدن بیش از حد ارزشمند بود , بنابراین اجازه پیدا کرد تا ادامه یابد . در واقع ناسا و نیروی هوایی هر دو در نظر داشتند تا از ایکس-15 برای بدست اوردن اطلاعات در مورد برنامه ی فضایی سرنشین دار خودشان استفاده کنند .       در سومین پرواز با پیشران فعال (چهارمین پرواز در مجموع)  در 5 نوامبر 1959  , Scott Crossfield  در  موتور ایکس- 15 شماره ی 2 دچار اتش سوزی شد که وی را مجبور به فرود اضطراری کرد . در نتیجه ی یک فرود سخت , همان طور که در تصویر می توانید ببینید , کمر هواپیما شکسته شد . این پرنده برای تعمییرات به نورث امریکن فرستاده شد و مجددا به پرواز بازگشت .       خلبانان ایکس-15 , از چپ به راست : سروان جوزف اچ انگل از نیروی هوایی ,  سرگرد رابرت راش ورث از نیروی هوایی , جان مک کی از ناسا , سرگرد ویلیام نایت از نیروی هوایی , میلتون تامسون از ناسا و بیل دانا از ناسا . جوزف انگل مدتی بعد به عنوان یکی از فضانوردان ناسا انتخاب شد , اگر چه قبلا توسط نیروی هوایی لقب فضانورد برای پرواز با ایکس-15 به وی داده شده بود . به خلبانان ایکس-15 نیروی هوایی که با این هواپیمای راکتی در ارتفاعی بیش از 50 مایل پرواز کرده بودند رتبه ی فضانورد اعطا شده بود , در حالی که به خلبانان ناسا که در همین ارتفاع یا حتی بلندتر از ان پرواز کرده بودند چنین رتبه ای از طرف ناسا برایشان در نظر گرفته نشده بود . البته اخیرا نظر ناسا در این مورد اصلاح شد و به خلبانان ناسا نیز این عنوان اعطا شد . در طی یک دهه به طول انجامیدن پرواز های ازمایشی ایکس-15 دوزاده خلبان در این پروژه شرکت جستند , 5 خلبان از ناسا به نام های بیل دانا با 16 پرواز , جو واکر 25 پرواز , جان مک کی 29 پرواز , نیل ارمسترانگ 7 پرواز , و میلت تامپسون 14 پرواز . 1 خلبان از کمپانی نورث امریکن , کراسفیلد 14 پرواز , س 5 خلبان از نیروی هوایی : باب وایت 16 پرواز , باب راش ورث 34 پرواز , جو انگل 16 پرواز , ویلیان نایت 16 پرواز , و مایک ادام 7 پرواز . یک خلبان نیز از نیروی دریایی در این برنامه شرکت داشت , فورست پترسون با 5 پرواز . در 15 نوامبر 1967 ایکس-15 شماره ی 3 با سرعت 5 ماخ  از کنترل خارج و وارد یک مسیر گردابه ای شد , در اثر وارد امدن فشار 15 جی هواپیما از هم پاشید و خلبان مایک ادامز در دم جان سپرد .     جو واکر خلبان ارشد مرکز تحقیقاتی درایدن ناسا در کنار ایکس-15 شماره ی 2 در 1961 . او اولین پروازش با این پرنده را در 25 مارچ 1960 انجام داد . او توانست در پروازی در 7 جوئن 1962 سرعت 5.92 ماخ را تجربه کند . او 24 بار با ایکس-15 پرواز کرد و بلند ترین ارتفاعش را در 22 اگوست 1963 در اخرین پروازش با ایکس-15 بدست اورد  354200 پا معادل 67.08 مایل . این یکی از 3 پروازی بود که واکر توانست در ان به ارتفاعی بیش از 50 مایل دست یابد . پس از ان او با ماه نشین تحقیقاتی پرواز کرد , که برای اموزش فرماندهان اپولو برای فرود در سطح ماه مورد استفاده قرار می گرفت . وی در 8 جوئن 1966 هنگامی که هواپیمای F-104  او  در یک پرواز تبلیغاتی در فرمیشنی همراه  XB-70 پرواز می کرد دچار سانحه ای شد که به مرگ خودش و سقوط و کشته شدن یکی از خلبانان ایکس بی-70 انجامید . /////// پیوند /////////     در یک سپتامبر 1961 , یک ایکس-15 به تازگی از ماموریت بازگشته و به زمین نشسته بود . هنگامی که خدمه مشغول بررسی هواپیمای که هنوز داغ بود بودند , یک فروند  هواپیمای مادر  B-52A   برای یک احوال پرسی در ارتفاع پست از راه رسید.          در 9 نوامبر 1962 , ایکس-15 نگون بخت شماره ی 2 در پی یک فرود اضطراری دیگر مجددا دچار حادثه شد . این بار جک مک کی در پشت فرامین قرار داشت . در این پرواز مک کی موتور را از دست داد و مجبور به فرود اضطراری در Mud Lake  "دریاچه ی لجنی" شد , یکی از چندین دریاچه ی خشکی که برای فرود اضطراری در مسیر پروازی ایکس-15 پیش بینی شده بود . ارابه ی اسکیتی در بستر دریاچه فرو رفت که منجر به ملق زدن پرنده شد . جک توسط خدمه ی نیروی هوایی که در محل حاضر بودند نجات یافت . او به شدت مجروح شده بود , اما برای پرواز دوباره با ایکس-15 زنده ماند , گرچه این مجروحیت در نهایت او را زمین گیر کرد . ایکس-15 شماره ی 2 پس از تعمییرات سنگین در فوریه ی 1964  با نام X-15A-2  یه خدمت باز گشت .       صعود ایکس-15 در اسمان   199 امین و اخرین پرواز ایکس-15 در 24 اکتبر 1968 به خلبانی Bill Dana.   انشاالله ادامه دارد ....   شادی ارواح طیبه ی  شهدای گمنام صلوات   //////////////////////////////////////////////   برای مطالعه ی بیشتر توصیه می شود :   http://www.military.ir/forums/topic/29113-martin-marietta-x-24a-در-مسیر-یک-رویا/   http://www.military.ir/forums/topic/29224-martin-marietta-x-24b-یک-گام-جلو-تر/   http://www.military.ir/forums/topic/2848-هواپیمای-x-15/   ///////////////////////////////////////////////////   با تشکر از :  mohammadarea51   منابع پس از تجمیع نهایی در انتهای تاپیک ذکر می شود ............................................... کلیه ی حقوق برای نویسنده و وبسایت میلیتاری محفوظ است . Military.ir        
  4. 1 پسندیده شده
    به گفته هالیوود ریپورتر در صحنه‌های فیلمبرداری فیلم Top Gun: Maverick نه تنها خود تام کروز با جت‌های جنگنده‌ واقعی پرواز میکنه بلکه بازیگران دیگه رو هم قانع کرده تا با جنگنده‌های واقعی پرواز بکنند.کمپانی پارامونت پیکچرز از تام کروز برای این کارش تقدیر کرده و گفته نه تنها هزینه‌ جلوه‌های ویژه فیلم کم شده بلکه مخاطب میتونه تصویر کاملاً واقعی از پرواز با F/A-18 رو ببیند که به انتقال حس فیلم خیلی کمک کرده.البته مشخص نیست که بازیگرهای دیگه این فیلم هم مثل تام کروز آموزش پرواز با این جنگنده‌ها رو دیدند یا نه! بهرحال پرواز با اونها کار هرکسی نیست.قراره این فیلم در تاريخ 26 ژوئن 2020 (6 تیر 99) اکران بشه. پی نوشت : کاربرد سلاح برای تبلیغات ..... یاد بگیریم !!!
  5. 1 پسندیده شده
    پرواز بر فراز آسمان مرگبار کنگره تصمیم می گیرد : تخصیص 75 میلیون دلار برای توسعه هواگردهای شناسایی ارتش تصمیم گیران حاضر در کنگره براین تمایل قرار دارند که بودجه ای به میزان 4/75 میلیون دلار را برای توسعه هواگردهای جدید شناسایی در اختیار ارتش قرار دهند ، اما برخی در کنگره معتقدند که شک و تردیدهایی در این زمینه وجود دارد . در این میان ، یک سئوال حیاتی وجود دارد که آیا یک هواگرد مسلح ، با سقف پرواز پایین و سبک وزن ، تهدیدات روسیه را پاسخ خواهد داد ؟ آیا ارتش می تواند هواگرد شناسایی/ تهاجمی آینده (FARA) را در کنار شش اولویت دیگر خود ، دنبال کند ؟ ژنرال رودی استویچ ، ژنرال بازنشسته ارتش که از انتشار چنین تحلیلهایی نگران به نظر میرسید ، معتقد است که علیرغم نبود اطلاعات لازم از جزییات این طرح ، الزام ارتش برای برخورداری از چنین قابلیتی به کنگره ارسال شده و می بایست اعتبار لازم بدان داده شود . ژنرال رودی استویچ OH-58 وجود نیازمندی های ضروری ، بخش بنیادین هر برنامه تسلیحاتی برای ارتش بشمارمی رود ، اما به شکل خاص ، این برنامه ، تلاش ارتش برای یافتن جایگزینی برای ناوگان بالگردهای شناسایی OH-58 کیووا است که ناوگانش ، اکنون روند کاهشی خود را در بخش های مختلف ارتش دنبال می کند . RAH-66 در گذشته ، پروژه هایی نظیر RAH-66 کومانچی ( بالگردی با فناوری پیشرفته پنهانکاری ) و ARH-70 با جاه طلبی کمتر در حوزه فناوری براساس پلت فرم بالگرد غیر نظامی بل-407 ، لغو گردید . در نتیجه برنامه تسلیح ارتش به یک بالگرد دیده بانی سبک وزن در ابتدای آغاز خود ، بطور کامل از دستور کار خارج شد و ارتش به استفاده از بالگردهای توپدار آپاچی در ترکیب با پرنده های بدون سرنشین ، محدود گردید که نتایج چندان مطلوبی در پی نداشت . ARH-70 اما در حال حاضر ، ارتش با دنبال نمودن برنامه جدیدی که هواگرد شناسایی/ تهاجمی آینده (FARA) نام دارد ، درپی آن است که همزمان سه هدف مهم را محقق کند : 1- طراحی و تولید یک هواگرد جدید با سرعتی در حدود 250-180 گِرِه ، که بسیار سریعتر از یک بالگرد متعارف است که در مجموع نیروهای مسلح را بسوی کاربرد نسل جدیدی از بالگردهای ترکیبی و تیلیت روتورهایی رهنمون می نماید که در آینده ممکن است شرکتهای تسلیحاتی را وارد رقابت جدیدی برای تولید این هواگردها نماید . 2- یک هواگرد شناسایی در این کلاس ، قادر است تا سریع تر و آسان تر از بالگردهای سنگین تری نظیر آپاچی در ارتفاع کم ، برروی مناطق شهری پرواز نماید که در این زمینه، پلتفرمهای کوچکی نظیر بالگرد سیکورسکی S-97 ، مناسب تر از پیشنهادات شرکت بل به نظر میرسد . 3- یک هواگرد با قابلیت پرواز خودکار بیشتر که میتواند با دو خدمه یا بدون آن ( به شکل اختیاری برای کاربر ) پرواز کند ، در ترکیب با نیم دوجین پهپادهای بدون سرنشین مسلح به موشک ، ترکیب قابل توجهی را برای کاربران احتمالی فراهم می نماید . هواگردهای شناسایی مسلح آینده ، در ترکیب با پرنده های بدون سرنشین رزمی ، پیاده نظام و توپخانه ، می توانند حریف قابل توجهی برای کشور متخاصم که به پدافند زمین به هوا به شیوه روسی مسلح هستند ، بشمار آیند ، چرا که با توجه به قابلیتهای فوق الذکر ، این هواگردها می توانند برای اجرای ماموریتهای محوله ، به عمق خاک دشمن نفوذ نموده ، اهداف مورد نظر ارتش را پیدا نموده و در صورت نیاز ، آنها را منهدم نمایند . ایده مفهومی بویینگ- سیکورسکی ژنرال استویچ اعتقاد دارد که خلبانان ارتش با چالشی جدید روبرو خواهند شد ، چرا که هواگردهای سریع آینده ، به مجموعه ای کامل از اقدامات متقابل در برابر دفاع هوایی دشمن مسلح می شوند و این به معنای پشتیبانی نزدیک هوایی مطلوب تر از سایر واحدهای ارتش و تسهیل چنین ماموریتهایی برای نیروی هوایی است . با ورود این هواگردهای جدید، عملیات برفراز خطوط مقدم (FLOT) ، که به معنای حمایت از سربازان در خطوط تماس با دشمن است ، در مقایسه با گذشته ( نظیر آنچه که در سالهای 90-91 اجرا شد ) بسیار مطلوب تر و هماهنگ تر خواهد شد . به اعتقاد این ژنرال آمریکایی ، بالگردهایی آپاچی که قبل از آغاز مرحله اصلی عملیات طوفان صحرا ، ماموریت ایجاد یک حفره در شبکه راداری ارتش عراق را بر عهده داشتند ، بر خلاف تصورات ، عملکردی مطلوب را برجای نگذاشت و صرفاً بدلیل اینکه این واحدها، بخشی از یک نیروی بزرگتر محسوب میشدند ، عملیات تهاجمی آنها موفق ارزیابی گردید . علاوه براین ، در آینده و با ورود این هواگردهای جدید ، ارتش در نظر دارد تا خدمه این سخت افزارهای هوایی را به مجموعه کاملی از تجهیزات بقاء (ASE) مسلح کرده تا پس از آموزشهای ویژه ، عملکردی مطلوب را به نمایش گذارند . به اعتقاد برخی تحلیلگران ، این مساله که بالگردهای ارتش در عملیاتهایی محوله در عراق و افغانستان بدلایل مختلف ، با تهدیدات چندانی مواجه نشدند و بر خلاف تصورات، این تسلیحات با کالیبر کوچک بود که برای خدمه هوایی چالش ایجاد نمود ، امادر جریان تهاجم به عراق در سال 2003 ، یک گردان از بالگردهای آپاچی که در تلاش بود تا بدون پشتیبانی آتش توپخانه ، به کربلا حمله کند ، بشدت از سوی واحدهای عراق مسلح به موشکهای ضد هوایی شانه پرتاب مورد حمله قرار گرفت . با این حال ، ارتش برای اقدام برعلیه یک دشمن مسلح به فناوری پیشرفته تر نظیر روسیه ،حتی با وجود استفاده از پهپادها ، موشکها و پیاده نظام برای تخریب رادارها و آتشبارهای دفاع هوایی ، ممکن است که دچار چالشی به مراتب جدی تر شود ،چرا که بدلیل نزدیک بودن دو نیروی درگیر ، عملاً برد زیاد و سرعت بیش از حد ، بی اهمیت خواهد شد . دراین وضعیت ، که تحلیلی مرگبار از جنگ آینده است ، تنها پرنده های بدون سرنشین هستند که می توانند به درون یک شبکه متراکم دفاع هوایی نفود کنند ، البته حضور خدمه هوایی منسوخ نخواهد شد ولی سرمایه گذاری ها بتدریج به سمت طراحی هواگردهای مسلح تر و با کارایی بالاتر گرایش پیدا میکند . پی نوشت : 1- ادامه دارد 2- به عمل ، کار برآید ..... صرفاً برای میلیتاری / مترجم MR9
  6. 1 پسندیده شده
    امرپ طوفان در خدمت حشد : و ارس در خدمت مرزبانی خودمون!!
  7. 1 پسندیده شده
    پنجمین شماره از مجله الکترونیکی نآورد لینک دانلود مجله الکترونیکی بزرگترین انجمن نظامی وب فارسی
  8. 1 پسندیده شده
    یک نکته برای اینکه دوستان در این انتقاد کمی خوشحال بشن اتفاقات سخت و دردناک برای کشور همیشه خوب تمام شده است در قضیه جنگ تحمیلی علارغم همه دردها و خون جیگرها توان دفاعی ایران روی پای خودش ایستاد در قضیه حمله به عراق در چند جنگ متفاوت ایران از حالت دفاع کلاسیک خارج شد و بحث های دفاع گسسته رو در پیش گرفت در نبرد با امریکا در خلیج فارس نیروی دریایی سپاه قوی شد در جنگ با اسرائیل توان موشکی و پهبادی بصورت تجاری رشد کرد کیفیت و سادگی در دستور کار قرار گرفت در این داستان سوریه هم شوک های دردناکی وارد شد که کمی نگرش ها رو تغییر داد اولی بخش های زرهی بود و سامانه های ضد تاو دومی بخش های پدافند هوایی و لزوم دفاع هوایی هست ( لزوم نیروی هوایی)
  9. 1 پسندیده شده
    از حماقتهای خاص ارتش عربی سوریه انتشار تصاویر مختلف از پرسنل و تجهیزات هست که از اغاز جنگ تا الان هزاران بار شاهد ان بودیم! بسیار ی از مواقع اصول حفاظت اطلاعات این ارتش شاید در حد گروه های تروریستی هم نباشد. این تصاویر هم از سامانه بوک ام 2 سوری در نزدیکی خطوط درگیری در ادلب منتشر شده است .سامانه های پدافند هوایی با ارزشترین تجهیزات روی زمین هر ارتشی هستند قطعا انجام این گونه حرکات در ارتش های صاحب سبکی چون امریکا و روسیه و حتی ارتش های درجه چندم هم شدیترین مجازات را در برخواهد داشت.
  10. 1 پسندیده شده
    صرفا برای مقایسه برای دوستانی که معتقدن امثال کوثر یا اف - ۵ ارتقا یافته دردی رو مشکلات ما درمان نمیکنه، فرض کنید در همین سناریوی نبرد فعلی سوریه و ترکیه، سوریه توان تولید بومی جنگنده ایی در حد اف-۵ های سنگاپور یا تایلند و تایوان داشت که توانایی نبرد bvr و شلیک موشک آمرام رو دارند، آیا با وجود همچین جنگنده ای هر چند سبک و کوتاه برد، در پوشش رادارهای زمین پایه و برد بلند و همینطور پدافند ، نیروی هوایی ترکیه می تونست اینقدر راحت در آسمان سوریه جولان بده؟ قطعا برای توانمند سازی اف -۵ توسعه تسلیحات هوا به هوای مدرن و سنسورهای مربوطه خیلی مهمه.
  11. 1 پسندیده شده
    من به شخصه آینده ای برای تولید جنگنده سرنشین دار که واقعا بدرد ایران بخوره نمی بینم بهتره اونو وارد کنه و با تمام قوا بریم به سمت پهپاد و هوش مصنوعی و ماهواره
  12. 1 پسندیده شده
    تاریخچه خودروهای دفاع شیمیایی نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی https://www.aparat.com/v/KaPMh
  13. 1 پسندیده شده
    بسم ا... طرح هایی که تا الان در میلیتاری روی ان کار شده شکل گیری نخستین بدنه بل V-280 در آماریلو شلیک لیزری در وایت سندز تست جنگ افزار لیزری پرانرژی از روی سکوی حامل هوایی درز اطلاعاتی یا تصادف !!!! انتشار تصاویری از یک بالگرد جدید روسی با قابلیت پیمایش با سرعت بالا
  14. 1 پسندیده شده
    شهادت ۲ مرزبان در درگیری با گروهک تروریستی در منطقه جکیگور به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از پایگاه خبری پلیس، مرزبانان هنگ مرزی جکیگور در استان سیستان و بلوچستان با تشدید اقدامات کنترلی در نوار مرزی، از حضور تعدادی تروریست مسلح که به قصد ضربه زدن به یگان‌های مرزی به سمت مرزها پیشروی کرده بودند، مطلع شدند. این گزارش حاکیست، مرزبانان بلافاصله با آتش سنگین با اعضای این گروهک تروریستی به مقابله برخاستند که در این درگیری تعدادی از آنها با توجه به مقاومت شدید مرزبانان با دادن تلفات به سمت خاک کشور مقابل متواری شدند. در این درگیری مسلحانه، متأسفانه دو نفر از مرزداران هنگ مرزی جکیگور به نام استوار یکم «احمد رحمانی فرد» و سرباز «احمد توکلی» به فیض والای شهادت نائل آمدند. گفتنی است؛ فرمانده مرزبانی نیروی انتظامی برای بررسی موضوع عازم منطقه شد. https://www.mehrnews.com/news/4859505/شهادت-۲-مرزبان-در-درگیری-با-گروهک-تروریستی-در-منطقه-جکیگور بدون شرح !!!
  15. 1 پسندیده شده
    پنتاگون رسما یک نفر دیگه را به آمار ضربه مغزی ها اضافه کرد. که الان شده 110 نفر. بعد از اون گفته از این تعداد 33 نفر ضربه ی مغزی شدید دارند و هنوز تحت مراقبت در بیمارستان هستند. بقیه از بیمارستان مرخص شدند.
  16. 1 پسندیده شده
    ضربه ی مغزی خفیف و ضربه ی مغزی شدید پس از حمله ی موشکی ایران به پایگاه موشکی عین الاسد رسانه های آمریکایی با اطلاعات قطره چکانی و پس از چهل روز اعلام کردند که 109 نظامی این کشور دچار ضربه ی مغزی شده اند که 48 نفر دچار ضربه ی مغزی شدید و 61 نفر دچار ضربه ی مغزی خفیف شده اند. اما این ضربه ی مغزی شدید و خفیف چیست؟! ضربهٔ مغزی (انگلیسی: Traumatic brain injury) (اختصاری TBI) هنگامی رخ می‌دهد که یک نیروی بیرونی ترومایی بر قشر مخ وارد شود. ضربهٔ مغزی برپایهٔ شدت، به سه دسته ی شدید و متوسط و خفیف تقسیم می‌شود که تواند منجر به علائم جسمی ، شناختی ، اجتماعی ، عاطفی و رفتاری شود و نتیجه می تواند با توجه به درمان از بهبودی کامل تا ناتوانی کامل منجر شود و عملکرد مغز به طور موقت یا دائمی دچار اختلال شده و آسیب های ساختاری ممکن است با تکنولوژی فعلی قابل شناسایی باشد یا نباشد. جدول زیر انواع صدمات ضربه های مغزی را مقایسه می کند: GCS PTA LOC خفیف 13-15 <1 روز 0-30 دقیقه در حد متوسط 9-12 > 1 تا <7 روز > 30 دقیقه تا <24 ساعت شدید 3–8 > 7 روز > 24 ساعت Gcs : مقیاس کمای گلاسکو یا جی سی اس (GCS, Glasgow Coma Scale) معیاری است برای تعیین عمق و به عبارت دیگر، شدت افت هوشیاری در افراد بالای ۵ سال. Pta : فراموشی پس از سانحه ( PTA ) حالت گیجی است که بلافاصله پس از آسیب دیدگی مغزی (TBI) رخ می دهد که در آن فرد آسیب دیده از هم گسسته شده و قادر به یادآوری وقایعی نیست که پس از آسیب به وجود می آید. Loc : ناهشیاری یا عدم هوشیاری حالتی است که فرد توانایی نگه داشتن آگاهی نسبت به خود و محیط اطراف خود را از دست می‌دهد. این حالت ممکن است کامل بوده یا به صورت نسبی اتفاق بیافتاد یعنی بیمار نسبت به مردم و محرکهای محیطی پاسخ نداشته باشد. علائم ضربه ی مغزی: علائم نیز بستگی به شدت آسیب دیدگی دارد. با وجود TBI خفیف ، بیمار ممکن است هوشیار بماند یا ممکن است برای چند ثانیه یا چند دقیقه هوشیاری خود را از دست دهد. از دیگر علائم TBI خفیف می توان به سردرد ، استفراغ ، حالت تهوع ، عدم هماهنگی حرکتی ، سرگیجه ، مشکل در تعادل ، سبکی سر ، تاری دید یا چشمان خسته ، زنگ زدن در گوش ، طعم بد در دهان ، خستگی یا بی حالی اشاره کرد. ، و تغییر در الگوهای خواب علائم شناختی و عاطفی شامل تغییرات رفتاری یا خلق و خو ، سردرگمی و مشکل در حافظه ، تمرکز ، توجه یا تفکر است. علائم خفیف TBI همچنین ممکن است در صدمات متوسط و شدید مشاهده شود. فرد مبتلا به TBI متوسط یا شدید ممکن است سردرد داشته باشد که از بین نرود ، استفراغ مکرر یا حالت تهوع ، تشنج ، ناتوانی در بیدار شدن ، گشاد شدن یک یا هر دو عنبیه ، گفتار کمرنگ ، افتادگی (مشکلات کلمه ای) ، دیسارتریا ( ضعف عضلانی که باعث ایجاد اختلال در گفتار) ، ضعف یا بی حسی در اندام ، از بین رفتن هماهنگی ، گیجی ، بی قراری یا اضطراب می شود. علائم طولانی مدت TBI متوسط تا شدید عبارتند از: تغییر در رفتار اجتماعی مناسب ، نقص در قضاوت اجتماعی ، و تغییرات شناختی ، به ویژه مشکلات توجه پایدار ، سرعت پردازش و عملکرد اجرایی. الکسیتیمیا، کمبود در شناسایی ، درک ، پردازش و توصیف احساسات در 60.9٪ از افراد مبتلا به TBI رخ می دهد. نقص های شناختی و اجتماعی عواقب طولانی مدت در زندگی روزمره افراد مبتلا به TBI متوسط تا شدید دارند ، اما با توانبخشی مناسب می توان آنها را بهبود بخشید. این ضربه ی مغزی با توجه به شدت آن دارای عوارض بسیار زیادی است که می تواند زندگی فرد را به طور کامل مختل بکند و سالها او را درگیر بیماری کرده و حتی موجب مرگ شود. ==================== ترجمه از mehdi persian منبع : https://en.m.wikipedia.org/wiki/Traumatic_brain_injury https://www.ninds.nih.gov/Disorders/All-Disorders/Traumatic-Brain-Injury-Information-Page
  17. 1 پسندیده شده
    مثل اینکه شلتر مذکور با همان موشک آسیب دیده چون در بازه زمانی میان حمله موشکی و تصویر ماهواره‌ای تاریخ سوم دسامبر تصویر دیگری هست که شلتر را بدون نقص نشان میده، احتمالا در تاریخ سوم دسامبر شئی و یا طبق بعضی نظرات سنگردر همان ناحیه قرار داشته تصویر ۳ دسامبر ۲۰۱۹ تصویر ۲۸ دسامبر ۲۰۱۹ تصویر احتمالی شلتر مورد نظر محل اصابتی دیگر در میان خزشگاه شلترها شمای کلی از تمامی نقاط
  18. 1 پسندیده شده
    فرمانده محترم نیروی هوایی در شبکه 2 : از کارخانه ساخت یوروفایتر بازدید کردم !!! کارخانه ساخت کوثر به مراتب از کارخانه یورو فایتر بهترهست !!!! 19 بهمن 1398 پی نوشت : این تحقیر صنعت دفاعی داخلی نیست ، نقد مصاحبه فرمانده محترم نیروی هوایی است .
  19. 1 پسندیده شده
    تکنولوژی های همگرا در آموزش نظامی محققان فناوری بر این باورند که تحولی که علوم و فناوری‌ های همگرا ایجاد خواهد کرد به ‌مراتب بزرگ‌ تر از تحولی است که ماشین بخار و انقلاب صنعتی در زندگی بشر ایجاد نمود. همگرایی علوم ازنظر فناورانه بسیار جذاب بوده و تحولاتی در زندگی بشر ایجاد خواهد کرد که هم ‌اکنون صحبت کردن در مورد آن‌ ها همانند داستان‌ های علمی تخیلی می ‌ماند. ولی این تحولات آثار اجتماعی و فرهنگی به همراه خواهند داشت که هنوز برای ما ناشناخته است . ترکیب فناوری‌های نوین همگرا به ادغام سینرژیتیکی چهار فناوری نانو، بیو، اطلاعات و علوم شناختی اشاره دارد (NBIC) که هرکدام از این چهار فناوری با سرعت زیادی در حال رشد و توسعه هستند و می توانند یکدیگر را برای رسیدن به هدف مشترک توانمند می‌سازند. در آموزش و تمرینات نظامی این هم‌ گرایی تکنولوژی‌ های نانو (Nano) ، بیو(Bio) ، اطلاعات (Information) و شناختی (Cognitive) ، توسعه یک مرکز یادگیری مجازی ارزان را امکان پذیر می سازد تا حالت های یادگیری فردی (صوتی ، تصویری و لمسی) را برای افراد سفارشی کرده و بهترین محیط سفارشی برای کسب سریع دانش را ایجاد نماییم . نقش تکنولوژی های همگرا (Converging Technologies) در آموزش نظامی نانو : نانو تکنولوژی این عمل را برای دستیاران آموزش کم‌ هزینه و نسبتا ارزان نگه می‌ دارد. می توان یک محیط آموزش واقعیت مجازی را متناسب با حالتهای یادگیری فرد پیش بینی کرد ، از زمینه‌های تحریک فرد استفاده کرد و هر گونه شرمندگی در مورد اشتباهات را کاهش داد . تبادل اطلاعات با کامپیوتر می‌تواند کاملا تعاملی باشد (شامل گفتار ، مشاهده و حرکت) . نانو ابزارها برای ذخیره انواع اطلاعات یا تصاویر لازم و پردازش آن اطلاعات در بازه های زمانی میلی ثانیه برای تعامل در زمان واقعی ضروری است. بیو : بیوتکنولوژی برای ایجاد بازخورد در وضعیت فردی و حفظ و نگهداری آن مهم می باشد . اطلاعات : فناوری اطلاعات باید نرم ‌افزاری را توسعه دهد تا پردازش و نمایش بسیار سریع اطلاعات را میسر سازد. از آنجایی که آموزش نظامی باید شامل روابط تیمی باشد ، در نهایت این نرم افزار باید تعامل بین طرف های مختلف را در خود جای دهد. نوآوری‌ ها همچنین برای فعال کردن دستورالعمل‌های مبتنی بر واقعیت افزوده مورد نیاز هستند که به موجب آن یک فرد ممکن است نمایشی از اطلاعات را در زمان واقعی (realtime) داشته باشد تا بتواند برای او ردیفی از اقدامات تعمیر و نگهداری را به نمایش بگذارد. شناختی : یادگیری موثر باید با درک فرآیند شناختی آغاز شود. افراد دارای حالت‌ های یادگیری متفاوتی هستند (شفاهی، بصری، لمسی) . همچنین آن ‌ها به محرک های مختلف (فرد درمقابل گروه) و زمینه‌های مختلف (ورزشی برای مذکر، اجتماعی برای مونث) واکنش می‌دهند تا از دو قالب کلیشه ‌ای استفاده کنند. حافظه انسانی و فرآیندهای تصمیم ‌گیری به فرآیندهای بیوشیمیایی وابسته هستند. درک بهتر از این فرایندها ممکن است منجر به افزایش تیزفهمی و به یاد آوری بیشتر شود . منابع : مرکز راهبردی فناوری های همگرا معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری http://nbic.isti.ir CONVERGING TECHNOLOGIES FOR IMPROVING HUMAN PERFORMANCE - Mihail C. Roco , William Sims Bainbridge - Springer Science+Business Media Dordrecht ترجمه و گردآوری صرفا برای میلیتاری
  20. 1 پسندیده شده
    با سلام بخش سوم و پایانی : اس-97 رایدر با توجه به مفاهیمی که در بخش های قبل تشریح شد ، ارتش ، بیش از پیش به بهره بردن از مزایای قابلیتهای سطح 3 علاقه مند شده و اینک منابع مطلع براین عقیده اند که ویژگی این برنامه برای تولید یک هواگرد شناسایی مسلح به گونه ای است که فرماندهان ارشد نیروی های مسلح خواهان تسریع در دریافت این سخت افزار هستند . با این حال ، منطقی است که ارتش نمی تواند هردو هواگرد میان وزن و سبک را خریداری و بخدمت گیرد ،اما به شکل نسبی خواهد توانست تا ناوگان کوچکی از این هواگردهای شناسایی را قبل از آغاز یک برنامه برای تولید یک هواگرد بزرگتر که قطعاً گران تر نیز است ، را در اختیار بگیرد . علیرغم این تحلیل ها ، هنوز مشخص نیست که آیا تلاش ارتش برای تسریع روند این برنامه ، بدلیل یگانه بودن آن است یا اینکه حداقل بخشی از ان ، در چهارچوب برنامه FLV دنبال خواهد شد !!!! حال سئوال این است که آیا صنایع نظامی می توانند در زمان مقرر این هواگردها را به ارتش تحویل دهند ؟ به نظر می رسد ، شرکت سیکورسکی ( اکنون بعنوان بخشی از لاکهید ) ، نسبت به سایر مدعیان ، از اعتماد به نفس بیشتری برخوردار است ، چرا که برنامه S-97 بعنوان یک هواگرد شناسایی مسلح اکنون تستهای پروازی خود را پشت سر می گذارد ، هر چند ، شکاف موقتی در برنامه آزمایش ، بعلت یک حادثه منجر به سقوط در 10 ماه گذشته ، ایجاد شده بود . حتی اگر ارتش در حال حاضر نیاز به گونه این هواگرد با قابلیت 6 خدمه نداشته باشد ، طراحی یک گونه ساده تر از این هواگرد کار سختی برای شرکت سازنده نخواهد بود . هواگرد بدون سرنشین وی-247 در مقابل ، شرکت بل نیز در حال کار بر روی یک تیلیت روتور سنگین تر است که بطور طبیعی بزرگتر نیز خواهد بود . از سویی دیگر گونه V-280 ، بلحاظ ابعاد ، از وی-22 کوچکتر خواهد بود ، هر چند شرکت فوق این برنامه را در یک مسیر دیگر در قالب پهپاد V-247 نیز دنبال می کند . با این وصف ، حقیقت ان است که تیلیت روتورها همیشه دو سازه قابل چرخش و همچنین پروانه های بزرگی خواهند داشت و این بدان معنی است که این گونه ، فضای بیشتری را در مقایسه با سایر گونه ها ی موجود ، برای حمل بار در اختیار کاربران می گذارند . به اعتقاد کارشناسان نظامی ، شرکت بل در این زمینه از تجربه فراوانی برخوردار است و پتانسیل برنده شدن در این قرارداد را خواهد داشت ، هر چند سایر شرکتها نیز در این بازی حضور دارند و این به معنای دست باز ارتش برای انتخاب بهترین گونه ارائه شده توسط این شرکتها است . هواگرد هیبریدی ایکس-3 محصول ایرباس تیلیت روتور AW-609 محصول لئوناردو اما خبرهای جدیدی برای شرکتهای آمریکایی نیز وجود دارد ، چرا که حداقل دو رقیب اروپایی و آمریکایی دیگر نیز مشغول نهایی کردن تستهای پروازی طرح های خود هستند که اولین آن ، بالگرد ترکیبی X-3 و همچنین تیلیت روتور لئوناردو AW609 و متقابلاً دو شرکت کارمن و AVX هستند که در گونه های پیشنهادی آنها در مراحل نهایی طراحی است . ایده مفهومی شرکت آمریکایی کارمن ایده AVX ارتش معتقد است که می تواند شش قرارداد طراحی را بطور همزمان دنبال کند که تقریبا" معادل تمامی شرکتهایی است که دراین مقاله از انها نام برده شده ، اما تنها دو قرار داد برای تولید نمونه اولیه تا سال 2030 بسته خواهد شد . پیش بینی ها نشان میدهد که این دو انتخاب احتمالا از شرکتهای بل و سیکورسکی صورت می گیرد ، اما پس از آن ، مدرنیزاسیون ساختار ارتش به گونه ای پیش خواهد رفت که همه را دچار تعجب خواهد نمود . منبع : Congress Divided On $75M For Army Scout Aircraft: Fly The Deadly Skies پی نوشت : 1- بارها در انجمن از ساختارهای رزمی قرن بیست و یکمی و مزیتها و ویژگی های آن نام برده شد و نقاط ضعف و قوت ان بررسی گردید . بارها در خصوص ضروورت نیاز مندی ساختار های نظامی برای ارتباط با همتایان خود صحبت گردید. 2- اینکه حضور فعال شرکتهای دانش بنیان در حوزه نظامی و شکستن انحصار دولتی در این حوزه و حذف موازی کاری ها تا چه اندازه می تواند بطور همزمان ، تحرک فوق العاده ای در اقتصاد و مهمتر از آن ، ساختار دفاعی و حتی تهاجمی نیروهای مسلح ایجاد کند . صرفاً برای میلیتاری / مترجم MR9
  21. 1 پسندیده شده
    بخش دوم ..... آیا این برنامه اولویت دارد ؟؟ طبق یک فرآیند متعارف ، ارتش با اولویتهای متعددی برای تامین بودجه آنها ، روبرو است ، اما این بودجه عموماً با توجه به تهدیدات روسها و چینی ها طبقه بندی و دریافت می گردد که در حال حاضر شش برنامه اصلی شامل: 1- پرتابه های توپخانه بردبلند با دقت بالا ، 2- خودروهای زره پوش جدید ، 3- هواگردهای جدید ، 4- گسترش شبکه ضد اخلال و هک ، 5- سامانه های دفاع هوایی جدید 6- در نهایت تجهیزات جدید برای عناصر پیاده نظام مورد شناسایی قرار گرفته است . شش اولویت اصلی ارتش ایالات متحده 2024-2020 با این حال ، جزییات اولویت شماره 3 ( هواگردهای جدید ) ، که در قالب بالگرد های عمود پرواز آینده نیز طبقه بندی شده ، نشان میدهد که ارتش نه تنها قصد دارد تا برنامه جایگزینی بالگردهای کیووا را دنبال نماید ، بلکه ایده هایی برای طراحی و تولید یک هواگرد تهاجمی / ترابری که با شناسه FVL نیز شناخته میشود را برای جایگزینی هزاران فروند بالگرد UH-60 بلاک هاوک را در دست بررسی دارد که یک هزینه بیشتر برای ارتش بشمار می رود . برنامه v-280 اما در این میان ، یک مساله گیج کننده به نظر می رسد ، بدین معنی که بالگرد عمود پرواز آینده ، اولویت شماره 3 ارتش بشمار می آید ، در حالی که شناسه برنامه مشترک برای تولید یک خانواده بزرگ از هواگردهای پیشرفته برای جایگزینی4 گونه از بالگردهای فعلی ، نیز در همین اولویت پیگیری میشود . شرکت بل – سیکورسکی با همکاری بوئینگ صدها میلیون دلار سرمایه گذاری را بروی یک هواگرد مشترک چند ماموریته (JMR) انجام داده که ازاین قابلیت برخوردار است تا در اولویت شماره 3 ارتش قرار گیرد . با این وصف ، در حال حاضر ، ارتش بر روی یک هواگرد رزمی سبک تر که ویژگی هایی مشابهی با برنامه FVL داشته و در اولویت شماره یک طبقه بندی شده ، متمرکز گردیده است . در نتیجه برنامه ای که با شناسه FVL CS1 نامگذاری شده ، در حقیقت یک هواگرد شناسایی/ پشتیبانی با توانایی حمل شش نفر نظیر بالگرد سیکورسکی s-92 است ، هر چند ترجیح ارتش این است که این طرح فقط با دو خدمه کامل گردد. گونه مشترک از این هواگرد عمود پرواز نسبت به آنچه که هم اکنون ارتش انتظار دارد ، سرعت پیمایش آهسته تری خواهد داشت . این گونه مشترک پس از تبدیل به یک برنامه رسمی ، در اوساط سال 2030 ، به میانه توانایی های طراحی شده خود ، رسیده واین خبر خوبی برای واحد هوایی سپاه تفگداران است ،چرا که فرماندهان این نیرو برای جایگزنی ناوگان بالگردهای AH-1Z و UH-1Y ، و حتی وی-22 برنامه ریزی نموده بودند ، اما برای ناوگان شینوک و بلک هاوک ، ابهامات فراوانی وجود داشت . ادامه دارد............... پی نوشت : امنیت در قرن بیست و یکم ، یکی از جذاب ترین کد واژه های حاضر در مجموعه علوم راهبردی است . این واژه در یک تعریف ، مقابل واژه تهدید قرار می گیرد که مفهوم نخست را مداوم مورد چالش قرار می دهد . در واقع ، امنیت ، تابع "نوع ، میزان و شدت" تهدید خواهد بود . صرفاً برای میلیتاری / مترجم MR9
  22. 1 پسندیده شده
  23. 1 پسندیده شده
          فضاپیمای مانورپذیر بوئینگ  X-40A بستری ازمایشی برای توسعه ی فضاپیمای X-37 بود . این فضاپیمای بی سرنشین با مقیاس 85% نسبت به ابعاد ایکس-37 برای مجموعه ای از تست های ایرودینامیکی و ناوبری فضاپیمای تحقیقاتی ایکس-37 ساخته شد. پس از اولین ازمایش رها سازی و پرواز در اگوست 1998 این پرنده به ناسا منتقل شد و اصلاحاتی روی ان صورت پذیرفت. مابین 4 اپریل تا 19 می 2001 این فضاپیما  7 پرواز بدون پیشران فعال را با موفقیت کامل پشت سرگذاشت. در سال 2001 قابلیت های پرواز هواسرشی ایکس-37 که دارای بدنه ای قطور و برازا و بال های کوتاه بود، به اثبات رسید و اعتبار و صحت سیستم هدایت پرواز ان تایید شد. اولین تست رها سازی ایکس-40 در 11 اگوست 1998 در ساعت 6:59 ، در پایگاه هوایی Holloman در نیومکزیکو به انجام رسید . این پروژه ای مشترک مابین بوئینگ و نیروی هوایی تحت عنوان فضاپیمای مانور پذیر بود. این پرنده در 4 کیلومتر دور تر از باند شماره ی 4 توسط یک فروند بالگرد بلک هاوک از ارتفاع حدود 2800 متری رها شد، ایکس-40 به سمت باند پرواز کرد و فرایند تقرب را همچون شاتل فضایی انجام داد و در سمت چپ خط مرکزی باند فرود امد. چتر های ترمز ان به درستی عمل کرد و پس از طی مسافتی در حدود 2100 متر متوقف شد. در تست های بعد وظیفه ی بلک هاوک بر عهده ی یکی فروند بالگرد CH-47 Chinook گذاشته شد.    مشخصات :   ·         Length: 6.5 m (21 ft) ·         Wingspan: 3.5 m (11 ft) ·         Height: 2.3 m (7.5 ft) ·         Empty weight: 2,500 lb (1,100 kg) ·         Useful load: 1,200 lb (540 kg) Performance ·         Maximum speed: 480 km/h (300 mph)           بوئینگ X-37  که همچنین با نام هواگرد ازمایشی مداری "OTV" نیز شناخته می شود، فضا پیمایی بی سرنشین می باشد . این هواگرد توسط راکت های فضایی در مدار قرار داده می شود سپس قادر است به جو بازگشت کند و همانند هواپیمایی فضایی روی باند فرود بیاید. ایکس-37 توسط نیروی هوایی امریکا برای ماموریت های پرواز مداری در نظر گرفته شده بود تا فناوری های فضایی قابل استفاده ی مجدد را به اثبات برساند. این فضا پیما نسخه ای مشتق شده با ابعاد 120%  از  سلف خود  Boeing X-40 بود . کار برنامه ی ایکس-37  قبل از انکه در 2004 به وزارت دفاع منتقل شود در 1999 به عنوان یکی از پروژه های ناسا شروع شد. اولین تست رها سازی از حامل ان در 7 اپریل 2006 در پایگاه هوایی ادواردز واقع در کالیفرنیا به انجام رسید. اولین ماموریت فضایی این فضاپیما ،  USA-212 ، با لانچ توسط راکت اطلس 5 در تاریخ 22 اپریل 2010 انجام شد. ایکس-37 سپس توانست در 3 دسامبر  2010 با موفقیت به زمین باز گردد که در طی ان برای اولین بار سپر حرارتی و ایرودینامیک هایپرسونیک ان در معرض ازمایش قرار گرفت. دومین فروند ساخته شده از ایکس-37 برای انجام ماموریت USA-226  در 5 مارچ 2011  لانچ شد، این فضاپیما در 16 جولای 2012 به زمین بازگشت. سومین ماموریت در دومین پرواز ایکس-37 شماره ی 1 تحت عنوان USA-240 در 11 دسامبر 1012 شروع شد که پس از انجام ماموریت در 17 اکتبر 2014 در پایگاه هوایی واندربرگ فرود امد. چهارمین ماموریت ایکس-37 تحت عنوان USA-261 در 20 می 2015 شروع شد و تا کنون ادامه دارد. توسعه :  در 1999 ناسا بوئینگ را برای طراحی و توسعه ی  این فضاپیما انتخاب کرد که توسط شاخه ی کالیفرنیای این کمپانی ، فانتوم ورکز ساخته شد. در طی یک دوره ی 4 ساله 192 میلیون دلار صرف این پروژه شد که سهم ناسا از ان 109 میلیون دلار، نیروی هوایی 16 میلیون دلار و کمپانی بوئینگ 67 میلیون دلار بود . در اواخر 2002 یک قرار داد جدید 301 میلیون دلاری از سوی ناسا تحت برنامه ی  Space Launch Initiative  به بوئینگ اعطا شد.    کانسپتی که در 1999 برای ایکس-37 تهیه شده بود.       طراحی ایرودینامیکی ایکس-37 از جد بزرگ ترش شاتل فضایی اقتباس شده ، فلذا نسبت نسبت برا به پسای مشابه، برد عبوری کمتر در ارتفاع بلند و سرعتی از مرتبه ی ماخ مشابه با پروژه ی هایپر سونیک دارپا  Hypersonic Technology Vehicle دارد.  در اعلام نیاز اولیه ی ویژگی ها ی این فضاپیما ،  delta-v (میزان انتگرال نیرو نسبت به زمان مورد نیاز برای هر مانور) برابر 3.1 کیلومتر بر ثانیه برای تغییر مدار لحاظ شده بود . هدف اولیه برای برنامه ی ایکس-37 قابلیت الحاق به ماهواره های در حال گردش و انجام  تعمییرات بود. در اصل این فضاپیما طراحی شده بود تا در محفظه ی بار شاتل فضایی به فضا حمل شود، اما پس از اینکه مشخص شد پرواز با شاتل غیر اقتصادی است، تحت طراحی مجدد قرار گرفت تا توسط راکت دلتا5 یا راکت های ماهواره بر مشابه لانچ شود . برنامه ی ایکس-37 در 13 سپتامبر 2004 از ناسا به دارپا " Defense Advanced Research Projects Agency" منتقل شد . پس از ان این پروژه طبقه بندی شده "classified project" اعلام شد. دارپا سطح برنامه ی ایکس-37 را به عنوان بخشی از سیاست فضایی مستقل وزارت دفاع ایالات متحده امریکا که از فاجعه ی شاتل چلنجر در 1986 پیگیری می شود، ارتقا داد .   تست های هواسرشی   نمونه ای که در تست های رها سازی اتمسفری مورد ازمایش قرار گرفته بود فاقد پیشران بود. به جای درب محفظه ی ترابری در نسخه ی عملیاتی، قسمت بالای بدنه ی ان محصور و دارای سازه ای تقویت شده بود تا این امکان را پیدا کند که به هواگرد مادر متصل شود . در سپتامبر 2004 دارپا اعلام کرد که در تست اتمسفری اولیه ی ایکس-37 از هواپیمای White Knight محصول کمپانی  Scaled Composites که یک هواپیمای تحقیقاتی ارتفاع بلند می باشد، لانچ خواهد شد /////// پیوند ////////  .        در 21 جولای 2005 ایکس-37 مراحل لازم را طی و قابلیت حمل شدن و پرواز با وایت کینگ را در پایگاه فضایی موجاوه واقع در کالریفرنیا به دست اورد. در نیمه ی دوم سال 2005، سازه ی  X-37A  ارتقا پیدا کرد، که از جمله ان تقویت ارابه ی دماغه بود . ازمایش های بیشتری برای اثبات قابلیت حمل و پرواز توسط هواپیمای مادر انجام شد و پیش بینی می شد اولین رها سازی در اواسط فوریه ی 2006 به وقوع بپیوندد. اولین نمایش عمومی عملکرد ایکس-37 برای پرواز بدون پیشران ان در 10 مارچ 2006 زمان بندی شد، اما به دلیل وقوع یک طوفان قطبی این پرواز لغو شد. تلاش بعدی برای پرواز در 15 مارچ 2006 نیز به دلیل وزش باد شدید کنسل شد. در 24 مارچ 2006 ایکس-37 مجددا به پرواز درامد اما قطع ارتباط دیتا لینک وانع از اجرای پرواز ازادانه شد، و فضاپیما در حالی که هنوز به وایت کینگ مادر متصل بود به پایگاه بازگشت. بالاخره در 7 اپریل 2006 ایکس-37 توانست اولین پرواز ازادانه ی گلایدری خود را انجام دهد. در طی فرود اما از محدوده ی باند خارج شد و متحمل خسارات جزئی گردید. در پی تمدید مدت تعمییرات، پروژه برای طی باقی برنامه ی پرواز های ازمایشی از موجاوه به پایگاه نیروی هوایی  Plant 42  در پالمدیل واقع در کالیفرنیا منتقل شد. گرچه هواپیمای مادر، وایت کینگ تا هنگامی که پرواز های ازمایشی در Plant 42 برنامه ریزی شود در پایگاه موجاوه باقی ماند. 5 پرواز جدید انجام  شد که در 2 مورد انها ایکس-37 از هواپیمای مادر رها شد و فرود موفقیت امیزی را پشت سر گذاشت، این 2 پرواز در 18 اگوست 2006 و 26 سپتامبر 2006 به وقوع پیوستند.   X-37B   در 17 نوامبر 2006 نیروی هوایی اعلام کرد که به دنبال توسعه ی  نسخه ی مخصوص به خود از X-37A ی ناسا است . نسخه ی طراحی شده ی مخصوص نیروی هوایی X-37B Orbital Test Vehicle نام گرفت . OTV در همان صنایع قبلی با تلاش و حمایت های دولتی توسط دارپا، ناسا، نیروی هوایی و با رهبری  U.S. Air Force Rapid Capabilities Office  دفتر قابلیت های چالاک نیروی هوایی در همکاری با ناسا و لابراتوار تحقیقاتی نیروی هوایی ساخته شد. کمپانی بوئینگ پیمان کار اولیه ی برنامه  OTV بود .  X-37B  طوری طراحی شد تا بتواند در هر ماموریت تا 270 روز در فضا  باقی بماند. دبیر نیروی هوایی در این باره بیان داشت : برنامه ی OTV بر کاهش ریسک ، ازمایش، و توسعه ی کانسپت عملیاتی برای تکنولوژی های فضاپیماهای قابل استفاده ی مجدد ، در پشتیبانی از اهداف بلند مدت توسعه ی فضایی ، تمرکز دارد. در ابتدا برنامه ریزی شده بود X-37B در محفظه ی بار شاتل فضایی به فضا حمل شود اما در پی فاجعه ی شاتل کلمبیا در سال 2003 این وظیفه بر دوش راکت  Delta II 7920 نهاده شد. در پی نگرانی هایی در مورد اجزای ایرودینامیکی دربر گرفته نشده ی فضاپیما در طی لانچ ، متعاقبا X-37B برای قرار گیری در محفظه ی محموله ی راکت اطلس 5 منتقل شد. پس از اتمام هر ماموریت X-37B در پایگاه نیروی هوایی واندربرگ واقع در کالیفرنیا فرود می اید در حالی که پایگاه هوایی ادوارد به عنوان سایت جایگزین در نظر گرفته شده است . در سال 2010 کار ساخت دومین فروند X-37B در قالب پروژه ی OTV-2 شروع شد، این فضاپیما اولین لانچ اش را در کارچ 2011 تجربه کرد. در 8 اکتبر 2014 ، ناسا تایید کرد که X-37B در مرکز فضایی کندی در تاسیسات پردازش مدار گردها ، OPF 1 و2  مستقر خواهد شد ، این اشیانه ها قبلا در اختیار شاتل فضایی بود. در ژانویه ی 2014 بوئینگ اعلام کرد که فضاپیما در  OPF 1 مورد استفاده قرار خواهد گرفت ، قبل از ان نیروی هوایی اعلام کرده بود به منظور یک پارچگی عملیات های X-37B این فضاپیما در پایگاه واندربرگ واقع در کالیفرنیا متسقر خواهد شد ، که به تاسیسات لانچ فضایی در پایگاه کیپکاناورال نزدیک تر است. ناسا همچنین ابراز داشت که تست ها برای نشان دادن قابلیت توانایی فرود  X-37B ، با ابعادی در حدود 1 چهارم شاتل، در باند فرودی که قبلا مورد استفاده ی شاتل بوده است پایان یافته است . افزون بر این ناسا اعلام داشت که کار باز سازی این 2 آشیانه تا پایان 2014 به اتمام خواهد رسید. بر روی در اشیانه ی OPF 1 نوشته شد : " Home of the X-37B" . بیشتر فعالیت های پیرامون پروژه ی X-37B به صورت کاملا سری پیگیری می شود. بیانیه ی رسمی نیروی هوایی راجع به این برنامه "تست یک برنامه ی ازمایشی برای اثبات تکنولوژی هایی که برای یک پلتفرم بی سرنشین فضایی قابل اعتماد و با امکان استفاده ی مجدد برای نیروی هوایی مورد نیاز است در این پروژه دنبال می شود. اهداف اصلی X-37B  که دنبال می شود شامل بدست اوردن 2 مهم : فناوری های فضایی قابل استفاده ی مجدد، و وسیله ی عملیاتی ازمایشی ای که بتواند به زمین باز گردد، می باشد. " نیروی هوایی بیان داشت که این موارد شامل تست های اویونیک، سیستم پرواز، هدایت و ناوبری، حفاظت حرارتی، عایق کاری، پیشران، و سامانه های بازگشت به جو می باشد.   گمانه زنی در مورد اهداف پروژه   در سال 2010 Tom Burghardt  در نوشتاری برای Space Daily این طور نوشت : X-37B   می تواند به عنوان یک ماهواره ی جاسوسی یا برای انتقال تسلیحات به فضا مورد استفاده قرار گیرد. در پی این یادداشت متعاقبا پنتاگون چنین اظهاراتی در مورد X-37B را که ماموریت ان را توسعه ی جنگ افزار های فضا پایه می داند مردود دانست . در ژانویه ی 2012، اتهاماتی مطرح شد مبنی بر اینکه از  X-37B برای جاسوسی از ماژول ایستگاه فضایی چینی  Tiangong-1 استفاده شده است . تحلیلگر فضایی سابق نیروی هوایی Brian Weeden  مدتی بعد این ادعاها را رد کرد ، و تاکید کرد که مدار متفاوت این 2 فضاگرد مانع از هرگونه نظارت عملی از فاصله ی اندک می شود. در اکتبر 2014 نشریه ی اینکلیسی گاردین گزارش داد که به ادعای متخصصین امنیتی از X-37B برای " تست سنسور های شناسایی و جاسوسی  " استفاده شده است به ویژه در این مورد که چگونه می توان انها را در برابر تابش های فضایی و سایر مخاطرات موجود در مدار پایدار و ایمن ساخت.   طراحی         X-37 یک فضاپیمای مدار گرد با قابلیت استفاده ی مجدد رباتیک می باشد. ابعاد ان معادل 120% هواگرد ازمایشی بوئینگ X-40 می باشد. دارای 8.8 متر طول ، و دارای 2 باله ی دمی V شکل است. این فضاپیما توسط نسخه ی 501 از راکت اطلس 5  و در مرحله ی فوقانی Centaur به فضا پرتاب می شود . ایکس-37 طراحی شده تا بتواند در محدوده ی سرعتی تا 25 ماخ در فاز بازگشت به جو ادامه ی فعالیت بدهد. تکنولوژی هایی که در طی این پروژه به اثبات رسیده اند شامل : سامانه ی محافظت حرارتی بهبود یافته، اویونیک پیشرفته، سیستم هدایت خودکار و ایرم فریم پیشرفته می باشد. سیستم محافظت حرارتی این فضا پیما بر پایه ی نسل قبلی سپر حرارتی بازگشت به جو فضا پیماها ساخته شده و از کاشی هایی با ترکیبات سیلیکون دی اکسید و سرامیک بهره می برد. بوئینگ از اویونیک ایکس-37 در توسعه ی فضاپیمای سرنشین دار  CST-100  نیز استفاده کرده است. با استناد به ناسا، توسعه ی ایسک-37 " به طراحی و توسعه ی سفینه ی فضایی ناسا Orbital Space Plane  کمک خواهد کرد، که برای امداد و نجات و جابجایی خدمه ی ایستگاه فضایی بین المللی طراحی می شود. " پیشرانش مستقل ایکس-37 توسط موتور AR2-3 که از پیشران های موجود در انبار است، تامین می شود ، که تراستی معادل 29.341 کیلونیوتن را تامیین می کند. 2 دستگاه از این موتور قبلا برای اموزش فضاموردان طی برنامه ی  NF-104A مورد استفاده قرار گرفته بود. این پیشران برای استفاده ی مجدد در برنامه ی ایکس-37 و استفاده از سوخت هیدروژن پیروکسید گواهی پرواز مجدد دریافت کرد. فرابند فرود در ایکس-37 پس از ورود به جو کاملا خودکار انجام می شود، و دومین فضاپیمای قابل استفاده ی مجددی ست که دارای چنین قابلیتی است، پس از شاتل Buran که ساخت شوروی بود. ایکس 37 کوچکترین و سبک تری فضاپیمایی ست که تاکنون پرواز کرده است با وزن پرتابی در حدود 5 تن ، یک فضاپیما تقریبا در ابعاد 1 چهارم شاتل می باشد . در سال 2013 در کتاب رکورد های جهانی گینس ایکس-37 عنوان کوچکترین فضاپیمای جهان را از ان خود کرد. در 13 اپریل 2015 بنیاد فضایی، Space Foundation ، جایزه ی دستاورد فضایی 2015 را به تیم ایکس-37 به پاس " پیشرفت قابل ملاحظه در زمینه ی فضاپیمای مدرن قابل استفاده ی مجدد ، عملیات فضایی، با طراحی، توسعه، تست و عملیات مداری توسط فضاپیمای X-37B  در طی مجموعا 1376 روز انجام ماموریت در فضا "  اهدا کرد.     تاریخچه ی عملیاتی   تا 17 اکتبر 2014 هر دو فروند X-37B  ساخته شده جمعا 3 ماموریت مداری را به انجام رسانده و مجموع 1376 روز را در فضا سپری کرده بودند.   OTV-1   OTV-1، اولین X-37B   برای اولین ماموریت اش از پایگاه کیپکاناورال با راکت اطلس 5 در 22 اپریل 2010 در ساعت 23:58 به فضا پرتاب شد. این فضاپیما برای ازمایش در مدار LEO قرار داده شد . درحالی که نیروی هوایی جزئیات مداری اندکی از این ماموریت منتشر کرده بود، ستاره شناسان اماتور ادعا کردند که مدار گردشی این فضاپیما را پیدا کرده اند و یافته های خود را به اشتراک گذاشتند. شبکه ی جهانی ستاره شناسان اماتور در 22 می 2010 گزارش داد این فضاپیما در شبی مداری 39.99 درجه ، در مداری به ارتفاع 401 تا 422 کیلومتر هر 90 دقیقه یکبار به دور زمین می چرخد ، که وضعیت معمولی برای ماهواه های نظامی شناسایی هست . چنین مداری همچنین بین بین ماهواره های غیر نظامی LEO نیز مشترک است ، همچنین ارتفاع این فضاپیما در محدوده ایست که ایستگاه فضایی بین المللی و اغلب فضاپیماهای سرنشین دار قرار دارند. در 3 نوامبر 2010 نیروی هوایی اعلام کرد OTV-1 در محدوده ی 3 تا 6 دسامبر به زمین بازخواهد گشت. طبق زمانبندی قبلی OTV-1 از مدار خارج شد و به داخل جو زمین بازگشت، و در 3 دسامبر 2010 در ساعت 9:16 در پایگاه هوایی واندربرگ به زمین نشست . اولین فرود از مدار به روی باند کاملا خودکار تاریخ فضانوردی امریکا به وقوع پیوست . اولین فضاپیمایی در جهان که چنین توانایی از خود ثبت کرده بود به شاتل ساخت شوروی Buran در 1988 بر می گشت. در مجموع OTV-1  244 روز را در فضا سپری کرد. در طی فرود یکی از تایر ها ترکید و بخش زیرین فضاپیما دچار خسارات جزئی شد.   OTV-2   OTV-2 ، دومین نمونه ی ساخته شده از ایکس-37 ، اولین پرتابش را بر فراز راکت اطلس 5 در تاریخ 5 مارچ 2011 از پایگاه کیپکاناورال تجربه کرد. ماموریت این فضاپیما طبقه بندی شده اعلام شد و توسط ارتش امریکا تنها به این توضیح بسنده شد : تلاشی برای ازمایش فناوری های فضایی جدید. در 29 نوانمبر 2011 نیروی هوایی اعلام داشت که ماموریت USA-226 را برای بیش از 270 روزی که در زمان بندی اولیه بوده تمدید خواهد کرد.  در اپریل 2012 جنرال William L. Shelton فرمانده ی فضایی نیروی هوایی ، بیان داشت که ماموریت در حال انجام یک "موفقیت چشم گیر" می باشد. در 30 می 2012 نیروی هوایی اظهار داشت : OTV-2 در جوئن ماموریتش را به اتکام خواهد رساند و در پایگاه هوایی واندربرگ فرود خواهد امد. فضا پیما به صورت خودکار در 16 جوئن 2012 پس از سپری کردن 469 روز در فضا بر باند پایگاه فرود امد.   OTV-3   OTV-3 دومین ماموریت اولین فروند ایکس-37 بی ساخته شده و سومین ماموریت X-37B در مجموع می باشد. در ابتدا برنامه ریزی شده بود تا لانچ در تاریخ 25 اکتبر 2012 انجام شود، اما به دلیل مشکلاتی در موتور راکت اطلس 5 به تعویق افتاد. مدتی بعد در 11 سپتامبر 2012 ، X-37B با موفیقت کامل از پایگاه هوایی کیپکاناورال به فضا پرتاب شد. این ماموریت  USA-240 نام گرفت . OTV-3 با فرود فضاپیما در در پایگاه واندربرگ در تاریخ 17 اکتبر 2014 در ساعت 16:24 خاتمه یافت . در این ماموریت  X-37B  675 روز را در فضا سپری کرد.   OTV-4   نیروی هوایی برای چهارمین بار X-37B را راهی ماموریت کرد، این ماموریت OTV-4 نام گرفت و AFSPC-5   کد گذاری شد. در محفظه ی بار راکت اطلس 5 از پایگاه کیپکاناورال در 20 می 2015 راهی فضا شد. این پرتاب فضایی تحت ماموریت USA-261 انجام شد و دومین ماموریت از دومین ایکس-37 بی ساخته شده است. در این ماموریت رانشگر اثر هال "  Hall effect thruster " تست می شود که برای پشتیبانی از برنامه ی ماهواره های پیشرفته ارتباطی با بسامد بسیار بالا "  Advanced Extremely High Frequency" انجام می گردد؛ در این ماموریت همچنین برای تحقیقات ناسا ازمایش هایی روی مواد مختلف صورت می پذیرد .  این ماموریت برای دست کم 200 روز ادامه خواهد داشت و تا تاریخ 15 دسامبر 2015 فضاپیما همچنان در مدار زمین قرار داشت.   انواع   X-37A اولین نسخه ای بود که توسط ناسا از این فضاپیما ساخته شد. X-37A ، هواگرد تقرب و فرود  ALTV ، برای پرواز های گلایدری در سال های 2005 و 2006 مورد استفاده قرار گرفت .   X-37B   نسخه ای بهینه سازی شده از X-37A  می باشد که برای نیروی هوایی در نظر گرفته شده است. این فضاپیما چندین ماموریت فضایی را در مدار زمین به انجام رسانده.   X-37C   در سال 2011 بوئینگ اعلام کرد که برنامه ای برای ساخت نسخه ی بزرگتری از X-37B دارد که  X-37C نام خواهد داشت. X-37C   ابعادی در حدود 165% تا 180%  X-37B خواهد داشت که به ان اجازه خواهد داد 6 فضانورد را در محفظه ی تحت فشار در قسمت کارگو ی خود منتقل کند. در نظر گرفته شده بود تا این فضاپیما توسط نسخه ای تکامل یافته از راکت اطلس5 پرتاب شود . در این نقش X-37C به طور بلقوه خواهد توانست با کپسول فضایی تجاری بوئینگ CST-100 رقابت کند.     مشخصات :   General characteristics ·         Crew: none ·         Length: 29 ft 3 in (8.92 m) ·         Wingspan: 14 ft 11 in (4.55 m) ·         Height: 9 ft 6 in (2.90 m) ·         Max takeoff weight: 11,000 lb (4,990 kg) ·         Electrical power: Gallium arsenide solar cells with lithium-ion batteries ·         Payload bay: 7 × 4 ft (2.1 × 1.2 m) ·         Powerplant: 1 × Aerojet AR2-3 rocket engine, 6,596 lbf (29.341 kN) thrust using hydrogen peroxide and JP-8 fuel[38] Performance ·         Orbital speed: 28,044 km/h (17,426 mph) ·         Orbit: Low Earth orbit ·         Orbital time: 270 days (design   پرتاب X-37B به فضا با استفاده از راکت اطلس 5   [aparat]SJk1L[/aparat]   فرود X-37B در پایگاه واندربرگ پس از دومین پرواز     [aparat]K9t5G[/aparat]     .........................................................................................   شادی ارواح طیبه ی شهدای گمنام صلوات   قسمت اخر به زودی ... 
  24. 1 پسندیده شده
        هواگرد Boeing X-20 Dyna-Soar برنامه ای در نیروی هوایی امریکا برای توسعه ی فضاپیمایی بود که قابلیت استفاده برای طیف وسیعی از ماموریت های نظامی از جمله شناسایی , بمباران , امداد و نجات فضایی , تعمییر و نگه داری ماهواره ها و رهگیر فضایی برای از بین بردن ماهواره های دشمن  را داشته باشد . این برنامه 660 میلیون دلاری به ارزش ان زمان که معادل 5.1 میلیارد دلار به ارزش امروز است ! از 24 اکتبر 1957 تا 10 سپتامبر 1963 ادامه داشت , و درست هنگامی که پروژه ی این فضا پیما وارد فاز ساخت شده بود لغو گردید . فضا پیماهای دیگری که در ان زمان در حال توسعه بودند مانند  Mercury یا  Vostok , برپایه ی کپسولی طراحی شده بودند که در یک پروفایل پروازی بالستیکی به جو باز می گشتند . در این میان Dyna-Soar بیشتر شبیه شاتل های فضایی بود . طراحی شده بود تا در یک پرواز هواسرشی همانند یک هواپیما که تحت کنترل خلبان است و امکان هدایت و مانور دارد به سوی زمین باز گردد . و به جای سقوط بالستیکی به سمت زمین و بازیابی با چتر این امکان را داشت که در باند یک پایگاه هوایی فرود اید . Dyna-Soar همچنین همانند مرکوری یا  Gemini این قابلیت را داشت که خود را به مدار زمین برساند . این ویژگی ها ایکس-20 را به پیشرفته ترین کانسپت فضاپیمای سرنشین دار در ان برهه ی زمانی تبدیل می کرد . مدت ها بعد تحقیقات در زمینه ی فضاپیماهای قابل بازیابی مجدد دوباره سراغ چنین سبکی از طراحی ها رفت , همچون شاتل فضایی که اولین پرواز مداری اش را در 1981 به انجام رساند یا طرح ها جدید تر و معاصر تری که در قسمت های بعد تاپیک بدان ها پرداخته خواهد شد . پس از جنگ جهانی دوم بسیاری از دانشمندان المانی توسط " دفتر خدمات استراتژیک " طی عملیات گیره ی کاغذ /////////پیوند///////// به امریکا انتقال داده شدند . در میان انها دکتر والتر دورن برگر رئیس سابق برنامه ی موشکی المان در طی جنگ , که از جزئیات دقیق دانش و تکنولوژی پروژه هایی از جمله برنامه ی  Silbervogel که توسط مهندس مشهور  Eugen Sänger   طرح ریزی شده بود اگاهی کامل داشت . در امریکا او در کمپانی BELL مشغول به کار شد . او تلاش کرد در مورد سامانه های هواسرشی بوستر دار در نیروی هوایی و حتی سایر نهاد ها علاقه مندی ایجاد کند . این تلاش ها به درخواست نیروی هوایی برای  تعدادی اثباتگر انجامید  و دفاتر طراحی همچون بل – بوئینگ – کانویر – داگلاس – مارتین – نورث امریکن – ریپابلیک و لاکهید  برای طراحی چنین هواگرد بوست شونده ی هواسرشی در اوایل دهه ی 50 مشغول به کار شدند .   Bomi "موشک بمب افکن" Hywards "سلاح تحقیقاتی هایپر سونیک و توسعه ی سامانه های پشتیبانی کننده " هواگرد شناسایی Brass Bell بمب افکن راکتی "Robo"   توسعه ی  Dyna Soar  را می توان در پروژه ی بمب افکن سیلبروگل در طی جنگ جهانی دوم رد یابی کرد . کانسپت شامل بمب افکنی با پیشرانی راکتی بود که پس از بوست شدن تا ارتفاعی بسیار بلند 50 تا 150 کیلومتر و با سرعت بیش از 5.5 گیلومتر بر ثانیه می توانست فواصل بسیار وسیعی را تا هدف بپیماید . برای راکت حمل کننده ی این هواگرد راکت  A-4 که بر پایه ی موشک بالستیک V-2  ساخته می شد یا راکتهای خانواده  ی  A-9 که در حال توسعه بود و اولین لانچ اش تا 1946 برنامه ریزی شده بود , در نظر گرفته شده بود .   متد بازگشت برازا     اساسا این راکت ها پرنده را در خارج از اتمسفر و در تراجکتوری شبیه موشک های بالستیک قاره پیما قرار می دادند و سپس از ان جدا می شدند . هنگامی که این هواگرد در بازگشت وارد اتمسفر می شد به جای یک سقوط کامل تا سطح زمین همچون کلاهک موشک های بالستیک سرعتش را کاهش می داد و همچون یک هواپیما فرود می امد . چنین هواگردی می بایست از برایی که از بالهایش بدست می اورد استفاده می کرد تا مسیر سرش را تغییر دهد و زاویه ی ان را به سمت بالا هدایت کند در حالی که در حین این فرایند از سرعت نیز بکاهد . در این مسیر  پرنده مجددا وارد فضا می شود . این متد سر خوردن و جست پس از ان تاهنگامی که سرعت به قدری کاهش یابد که خلبان نیاز به محلی برای فرود پیدا کند و هواگرد را به سمت ان گلاید کند و بنشیند تکرار می شود .         این نوع استفاده از برا در فضای اتمسفر با سرعت هایپر سونیک بدین معنی ست که هواگرد در برابر موشک بالستیکی در یک مسیر بالستیک که از موتور مشابهی استفاده می کند برد بسیار بسیرا گسترده تری پیدا می کند . چنین سامانه های بوست-سرشی به طور بلقوه می توانند علیه هر هدفی در هر نقطه ای از کره ی خاکی با سرعت هایپر سونیک عملیات ضربتی انجام دهند , در حالی که رهگیری انها فوق العاده دشوار است و خود هواپیما نیز می تواند نسبت به دیگر بمب افکن های سنگین دوربرد خیلی کوچک باشد و تسلیحات کمی حمل کند . به علاوه هواگرد بوست گلاید قابل بازیابی خواهد بود و می تواند به عنوان یک پرنده ی کوچک سرنشین دار یا یک موشک بی سرنشین غیر قابل بازیابی عمل کند .        در 10 اکتبر 1957 فرماندهی مرکزی تحقیق و توسعه ی هوایی نیروی هوایی طرحهای مطالعاتی Hywards - Brass Bell – و  Robo  را تصویب کرد تا در طی 3 فاز مختصر برای برنامه ی System 464L  , Dyna-Soar توسعه یابند . از انجایی که نیروی هوایی بر این باور بود که به جای چندین طرح مطالعاتی مستقل یک هواگرد واحد می تواند برای ماموریت های شناسایی و بمباران طراحی شود و به عنوان جانشینی برای برنامه ی مطالعاتی  X-15 عمل کند , کلیه ی طرح های پیشنهادی در یک طرح بوست-گلاید  تجمیع شدند . برنامه ی Dyna Soar در 3 سطح به اجرا رسید : به عنوان یک هواگرد تحقیقاتی " Dyna-Soar I  "  . یک هواگرد شناسایی "  Dyna-Soar II / Brass Bell سابق " و هواگردی که قابلیت بمباران استراتژیک  داشت " Robo  /  Dyna-Soar III سابق " . انتظار می رفت اولین تست گلاید  Dyna-Soar I  در 1963 به انجام رسد و در سال پس از ان با پرواز  با پیشران فعال سرعت 18 ماخ را کسب کند . برنامه ریزی شده بود تا موشگ گلایدی رباتیک در 1968 به خدمت گرفته شود و سامانه ی تسلیحاتی کاملا عملیاتی Dyna-Soar III  در 1974 وارد سازمان رزم شود . در مارچ 1958 تعداد 9 کمپانی فعال در هوافضا   در مناقصه ی  قرار داد Dyna-Soar شرکت کردند , از میان اینها پیشنهادات بل و بوئینگ به مرحله ی بعد راه پیدا کرد . اگر چه بل برتری یه ارزش 6 سال طراحی های مطالعاتی را در چنته داشت , در جوئن 1959 این بوئینگ بود که برنده ی قرار داد این فضاپیما شد ( درست در زمانی که طرح پیشنهادی انها دچار تغییرات قابل توجهی شده بود و به شدت به طرحی که بل ارسال کرده بود شبیه شده بود  ) . در اواخر 1961 موشک Titan III به عنوان پرتاب گر این هواگرد انتخاب شد . همه ی مقدمات در حال فراهم امدن بود تا Dyna-Soar  از پایگاه کیپ کاناورال واقع در فلوریدا پرتاب شود .                 ظراحی نهایی X-20 Dyna-Soar در مارچ 1960 به اتمام رسید . دارای پلتفرمی دلتا شکل با بالهای کوتاه بود , با وینگلت هایی در نوک بال        برای کنترل بجای طراحی های دم معمولتر . سازه ی اکیس-20  همچون  پنل های سطح بالایی  قرار بود از سوپر الیاژ  پایه نیکل  René 41 ساخته شود . سطح زیرین را صفحاتی از جنس میلیبدینوم "  molybdenum "  که عایق René 41  بود تشکیل میداد , در حالی که دماغه از گرافیت "  graphite" به همراه میله هایی از جنس زیرکونیا"  zirconia " ساخته می شد .      به دلیل تغییر در نیازمندی ها فرم های مختلفی از Dyna-Soar طراحی شد . همگی گونه ها از شکل و طرح پایه ی مشابهی استفاده می کردند . یک کابین تک صندلی در جلو و مخزنی که محل قرار گیری تجهیزات بود در پشت سر . این مخزن شامل تجهیزات جمع اوری دیتا , سلاح ها , تجهیزات شناسایی , یا در فضاپیمای X-20X  عرشه ای به ظرفیت 4 نفر بود .                       موتور راکتی مرحله ی انتقال در پست مخزن تجهیزات قرار داشت , که فضاپیما را در مدار مانور می داد یا برای فعال شدن در طی لانچ به عنوان بخشی از فرایند بازیابی در طی پرتاب ناموفق . این مرحله ی انتقالی قبل از نزول به سمت اتمسفر جدا می شد . در حین قوس در جو یک سپر حرارتی ویژه ساخته شده از فلز دیرگداز "  refractory metal "  از پنجره ی جلویی هواگرد حفاظت می کرد . این سپر حرارتی پس از ترمز هوایی جدا می شد تا خلبان قادر به مشاهده شود و فرود امنی داشته باشد . در یک نقاشی در مجله ی Space/Aeronautics در قبل از کنسل شدن پروژه فضا پیما را در حال قوس در فضای اتمسفر به تصویر کشیده شد . به دلیل قوانین مکانیک فضایی موشک در هنگامی که وارد مدار شد نیازمند مقادیر بسیار عظیمی از انرژی ست تا بتواند شیب مداری خود را تغییر دهد . از این رو  Dyna-Soar  دارای این قابلیت نظامی ست  که به یک مدار لانچ شود و در انجا با یک ماهواره ملاقات کند و مجاور شود . برخلاف شاتل های فضایی بعدی  Dyna-Soar دارای چرخ در ارابه های فرود 3 گانه اش نبود چرا که چرخ های لاستیکی نیازمند محفظه های خنک کننده بودند در غیر این صورت در طی فاز بازگشت می سوختند . به جای ان کمپانی Goodyear  سورتمه های جمع شدنی با اسکی های دارای برس سیمی مه همانند سازه از سوپر الیاژ  René 41 ساخته شده بودند را برای این فضا پیما توسعه داد .   در اپریل 1960  هفت فضانورد به طور مخفیانه برای این برنامه انتخاب شدند : نیل ارمسترانگ 1960–62 بیل دانا 1960–62 هنری گوردون 1960–63 پیت نایت 1960–63 راسل روجرز  1960–63 میلت تامپسون 1960–63 جیمز وود 1960–63   نیل ارمسترانگ و بیل دانا برنامه را در اواسط 1962 ترک کردند در 19 سپتامبر 1962 البرت کروز  به پروژه اضافه شد و نام 6 فضا نورد باقی مانده در پروژه اعلام عمومی شد . در انتهای سال 62 , کد شناسه ی X-20  به پروژه ی دایناسور اختصاص یافت , بوستری هایی که قرار بود در Dyna Soar I  مورد استفاده قرار گیرند با موفقیت در ازمایشی فعال شدند و نیروی هوایی در لاس وگاس مراسمی را برای رونمایی از X-20 برگزار کرد . کمپانی Minnesota Honeywell  تست های پروازی روی زیر سامانه ی هدایت اینرسیایی را برای پروژه ی X-20 را در پایگاه هوایی Eglin به اتمام رساند . بدین منظور در اگوست 1963 از هواپیمای NF-101B Voodoo استفاده شده بود . یک فروند هواپیمای Boeing B-52C-40-BO Stratofortress  برای لانچ هوایی ایکس-20 به برنامه اختصاص داده شد . هنگامی که پروژه ی ایکس-20 لغو شد از این هواپیما برایی تست های لانچ هواپایه استفاده شد از جمله برای ازمایش کپسول نجات بمب افکن B-1A  .   علاوه بر مباحث بودجه ای که معمولا همراه پروژه های تحقیقاتی هست , برنامه ی  Dyna Soar از 2 مشکل اساسی رنج می برد : تردید و بلاتکلیفی در مورد بوستری که قرار بود فضاپیما را در مدار قرار دهد , و عدم وجود یک هدف روشن برای پروژه . بوستر های مختلفی برای قرار دادن ایکس-20 در مدار پیشنهاد شدند . پیشنها  اصلی نیروی هوایی LOX/JP-4 , فلورین امونیا , فلورین هیدرازین , یا RMI  موتور ایکس-15 بود . بوئینگ به عنوان پیمانکار اصلی به ترکیبی از  Atlas-Centaur علاقه مند بود . در نهایت نیروی هوایی  Titan ره که توسط رقیب شکست خورده , مارتین , نیز پیشنهاد شده بود را مورد توجه قرار داد . اما تایتان-1 به قدر کافی نیرومند نبود تا بتواند ایکس-20  پنج تنی را در مدار قرار دهد . موشک های تایتان-2 و 3  همانند Saturn C-1 که بعدا به Saturn I تغییر نام داد بدین منظور قدرت کافی از خود نشان می دادند , و برای همه ی انها ترکیب مراحل فوقانی و بوستر های مختلفی پیشنهاد شده بود . سرانجام Titan IIIC برای فرستادن دایناسور به مدار برگزیده شد  ,  اما تردید های پیرامون سیستم لانچ برنامه را به تعویق انداخت . هدف اصلی از ساخت دایناسور در طرح پیشنهادی Weapons System 464L  مشخص شده بود , که ترکیبی از تحقیقات هوانوردی به همراه توسعه ی سامانه های تسلیحاتی بود . بسیرای سوال کردند که چرا نیروی هوایی باید یک برنامه ی فضایی سرنشین دار داشته باشد , در حالی چنین اموری در دامنه ی اصلی فعالیت های ناسا تعریف شده است . غالبا توسط نیروی هوایی تاکید می شد که  برخلاف برنامه های ناسا  , داسناسور قابلیت بازگشت کنترل پذیر  دارد و این جایی ست که تلاش های اصلی در برنامه ی ایکس-20 در ان جریان دارد . در 19 ژانویه ی 1963  وزیردفاع رابرت مک نامارا  نیروی هوایی را فراخواند تا بررسی کند در کدام یک از طرح های Gemini یا Dyna-Soar  دست یابی به یک سامانه ی تسلیحاتی فضاپایه دست یافتنی تر است .  در اواسط مارچ 1963 , پس از دریافت مطالعات وزیر مک نامارا اظهار داشت " نیروی هوایی تاکید بیش از حدی بر روی بازگشت به جو کنترل پذیر دارد در حالی که هیچ هدف واقعی ای برای پرواز مداری ان وجود ندارد  " . این بازگشتی از مواضع قبلی وزارتخانه در مورد پروژه ی دایناسور بود . همچنین دایناسور برنامه ی بسیرا گران قیمتی بود که در بهترین حالت تا قبل از اواسط دهه ی 60 برای  انجام ماموریت های سرنشین دار اماده نمی شد . این هزینه های گراف و کاربردهای سوال برانگیز  توجیه برنامه را برای نیروی هوایی بسیار مشکل کرد . سرانجام پروژه ی ایکس-20 دایناسور در 10 سپتامبر 1093 کنسل شد . در روزی که ایکس-20 کنسل شد نیروی هوایی خبر از برنامه ای دیگر داد , لابراتوار سرنشین دار مداری "  Manned Orbiting Laboratory " , به عنوان یک محصول جانبی از پروژه ی Gemini . این برنامه نیز در نهایت کنسل شد . یک پروژه ی سیاه  نیز تحت عنوان ISINGLASS مطرح شد که از یک فروند بمب افکن بی-52 لانچ می شد , این برنامه مورد ارزیابی قرار گرفت و کارهایی نیز در رابطه با موتور ان به انجام رسید ولی در نهایت سرنوشتی بهتر از اسلاف خود پیدا نکرد و لغو شد . به غیر از کنار گذاشته شدن ایکس-20 و ناکامی ان , تحقیقات وابسته ی انی برنامه در مورد فضاپیما های پروژه ی بزرگتر شاتل فضایی را تحت تاثیر قرار داد . طرح نهایی شاتل نیز از بال دلتا شکل برای بازگشت کنترل پذیر استفاده کرد . مدت ها پس از ان فضاپیمای بسیار کوجکتر شوروی BOR-4  دارای فلسفه ی طراحی بسیرا مشابه با دایناسور بود . همچنین سازمان فضایی اروپا در 1975 طرح پیشنهادی را برای فضاپیمای سرنشین دار ارئه کرد تحت عنوان Hermes  که از طراحی مشابه ایکس-20 استفاده می کرد اما ابعادی بزرگتر داشت .     مشخصات :   ·         Crew: one pilot ·         Length: 35 ft 4 in (10.77 m) ·         Wingspan: 20 ft 10 in (6.34 m) ·         Height: 8 ft 6 in (2.59 m) ·         Wing area: 345 ft² (32 m²) ·         Empty weight: 10,395 lb (4,715 kg) ·         Max. takeoff weight: 11,387 lb (5,165 kg) ·         Powerplant: 1 × Martin Trans-stage rocket engine, 72,000 lbf (323 kN) Performance ·         Maximum speed: 17,500 mph (28,165 km/h) ·         Range: earth orbit 22,000 nautical miles, (40,700 km) ·         Service ceiling: 530,000 ft (160 km) ·         Rate of climb: 100,000 ft/min (510 m/s) ·         Wing loading: 33 lb/ft² (161 kg/m²)       .....................................................................................................................................................................................   Boeing X-20 Dyna-Soar   [aparat]v2XT4[/aparat]     X-20 Dyna-Soar Development   [aparat]C0uWd[/aparat]     ////////////////////////////////////////////////// اگر عمر و فرصت مناسبی باقی باشد انشاالله ادامه دارد باتشکر از Stuka   شادی ارواح طیبه ی شهدای گمنام صلوات    
  25. 1 پسندیده شده
    نکته اول: اون چیزی که صدام رو به تعظیم در برابر غرب رسوند شکست اقتصادی و رسیدن به برنامه نفت در برابر غذا بود نه بازرسی. سیا قبل از اینکه از سایتهای موشکی صدام بازرسی کنه توجهش معطوف قدرت اقتصادیش بود: https://www.cia.gov/library/reports/general-reports-1/iraq_wmd_2004/chap2_annxD.html و به درستی کشف کرد که عراق بدون داشتن صنعت مناسب و بدون اقتصاد سالم در برابر تحریم نفت شکننده هست، صدام یک حماقت نسنجیده در حمله به کویت کرد، آمریکایی ها هم با همین بهانه نفتش رو ازش گرفتند، به همین سادگی:     بازرسی یک جزء بود که شما دارید علم می کنید. صدام دروغ گفت؛ برنامه ریزی اقتصادی نداشت،‌و سانسور و سرکوب کرد، نتیجش این شد که مردمش تنهاش گذاشتند و شکست خورد. امروز هم همین روند اکمه، اون زمانی که یک عده می گفتند بشار طاغوته و حمایت نکنید، سانسور کردید، همین شما ها تو میلیتاری تو جاهای دیگه،‌مشرقی ها و فارسی ها هم که یکی بزدل تر از اون یکی. نتیجه این شد که امروز تا خرخره در منجلاب اقتصادی سوریه و عراق و ین غرق هستیم بدون منبع باد آورده نفت و با فسادی که در تار و پود مملکت ریشه دوونده. واقعیتش اینه که با دروغهای شما ها مملکت الان به دون مرغش هم نیازمنده و در وسط دوتا جنگه، هر دوی اون جنگ ها رو هم داره میبازه. یک عده عاقله مرد جمع شدن گندی رو که شما ها در 8 سال گذشته زدید جمع کنند،‌ حالا عجب که شما ها بجای اینکه پشتشون بایستید و عزتتون رو حفظ کنید دارید کاری می کنید که این قضیه هر طرف بره روسیاهیش واسه شما بمونه. اگر به نتیجه نرسه،‌بگند رادیکالهای ایران نگذاشتند و اگر به نتیجه برسه بگن دیدید چه کسانی نمی خواستن ملت جلو بره؟