برترین های انجمن

  1. EshqAli

    • امتیاز

      30

    • تعداد محتوا

      486


  2. arminheidari

    • امتیاز

      26

    • تعداد محتوا

      7,080


  3. MR9

    MR9

    Forum Admins


    • امتیاز

      20

    • تعداد محتوا

      8,624


  4. worior

    worior

    Administrators


    • امتیاز

      16

    • تعداد محتوا

      8,603



ارسال های محبوب

Showing content with the highest reputation on شنبه, 24 اسفند 1398 در همه مناطق

  1. 4 پسندیده شده
    متاسفانه دیشب جنگنده های آمریکایی مواضع حشد شعبی و فرودگاه در دست احداث کربلا را بمباران کردند فیلمی از حملات https://media.farsnews.ir/Uploaded/Files/Video/1398/12/23/13981223000059.mp4 https://www.farsnews.ir/news/13981223000029/%D8%AD%D9%85%D9%84%D9%87-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%B6%D8%B9-%D8%A7%D9%84%D8%AD%D8%B4%D8%AF-%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D8%B3%D8%AA-%D8%A7%D8%AD%D8%AF%D8%A7%D8%AB-%DA%A9%D8%B1%D8%A8%D9%84%D8%A7-%D8%A8%D9%85%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D8%AF دولت عراق و سیاستمدارها هم نسبت به اتفاقات بی تحرک هستند و یکی حملات به آمریکا رو محکوم می کنن و یکی حملات به حشد شعبی و به نظر میاد شعار اخراج آمریکایی ها شعاری بیش نیست این حملات ما رو باید یاد حملات اسرائیل به سوریه بندازد و صحبت های اسرائیلی ها در خصوص تقسیم کار و بر عهده گرفتن سوریه توسط اسرائیلی و عراق توسط امریکا در اونجا دو مساله مطرح بود اول باید دید برنامه اصلی چیست و تا تکمیل اون و زیرساخت ها درگیری شدید به صلاح نیست و دوم اینکه خود عراقی ها یا سوری ها باید جواب بدن و پاسخ ایران به حملات اونها درست نیست ورود مستقیم دشمنان به عرصه نشون میده از رفتارهای پشت نقاب بیرون اومدن و هرچی دارن میخوان رو کنن تا قضیه به نفع خودشون تغییر کنه در این میان تلفات سنگین ما و از دست دادن نیروهای مخلص قضیه رو برای ما پررنگ میکنه و صبر رو سخت وقتی می خواهیم راهکاری بدیم، باید این مساله رو بررسی کنیم که مسیر فعلی منجر به اخراج امریکایی ها از منطقه می شود؟ چه عراق، چه سوریه و چه افغانستان و چه کشورهای حاشیه خلیج فارس؟؟ تجربه یمن لبنان و سوریه به ما میگه سپاه قدس آینده نگرانه حرکت میکنه و زیر چشم دشمن نقل و انتقالات انجام میده به شخصه اول از همه فکر می کنم که پیدا کردن نفوذی ها و حذف جاسوس ها مهمترین کار قبل از هر اقدامی هست با وجود جاسوس ها اقدام در مقابل به مثل تبعات سنگین دارد نکته بعد لزوم تقسیم حشد شعبی به دو نیرو چریک و نیروی رسمی عراق هست، نیروی رسمی عراق شامل ارتش و پلیس و حتی نیروی هوایی و نیروی چریک نیرویی حرفه ای در حد حزب الله که بتواند حملات انجام بده ولی محلش مشخص نباشد در خصوص آمریکایی ها، باید تاکید کرد، که مهمتر از پایگاه زدن، قطع خطوط لجستیک کارایی دارد اگر بتوان کاروان های زمینی و یا هلیکوپترها و پهن پیکرهای لجستیکی امریکایی رو تحت حملات قرار داد صربه به نقطه قوت آمریکا زده ایم، به نظر من زدن پایگاه های هوایی مهمتر از پایگاه های زمینی هست در مورد سوریه مشکل ترکیه و ادلب هست، تا انجا حل نشود نمی شود کار زیادی صورت داد، غده چرکینی که هر لحظه ممکن است سرباز کند در نتیجه سوریه مجبور به حل ادلب هست بعد از اون باید به ترتیب آمریکایی ها رو از خاکشون بیرون کنن و به سمت آسمان امن برن در مورد اسرائیل هم زدن نقاط نفوذ و جاسوس ها کلیدی هست متاسفانه ارتش سوریه پر از جاسوس و خبرچین های اسرائیلی هست --------------- یه راه دیگه هم داستان زدن عربستان و امارات و تاسیسات نفتی انها از طریق یمن هست
  2. 3 پسندیده شده
    عملیات تاج این آمار شامل سه لشکر ذخیره و ۱۰ تا ۱۲ لشکر پیش بینی شده برای تقویت نیروها نمی شد. تخمین آمریکایی ها از قدرت نیروهای ژاپن در کیوشو - سمت راست ۲ آگوست ۱۹۴۵ - سمت چپ ۹ جولای ۱۹۴۵ عملیات کاتسوگو در همین زمان ژاپنی ها نیز مشغول طراحی نقشه های خودشان بودند . در ابتدا نگرانی ها حول محور حمله ای در تابستان ۱۹۴۵ قرارداشت . به هر حال عملیات اوکیناوا انقدر طول کشید که ژاپنی ها به این نتیجه رسیدند که متفقین تا قبل از موسم بعدی طوفان ها که هوا برای عملیات های آبی خاکی پر خطر است، عملیات دیگری نخواهند داشت. دستگاه اطلاعات ژاپن محل این حمله ها را با تقریب خوبی پیش بینی کرده بود: کیوشوی جنوبی در میازاکی، ناحیه آریاک و یا شبه جزیره ساتسوما. با این وجود که ژاپن چشم انداز واقع بینانه ای برای بردن جنگ نداشت، رهبران ژاپن باور داشتند که می توانند هزینه حمله و اشغال ژاپن را برای متفقین بالاتر از حد ببرند، که به جای بردن جنگ منجر به نوعی آتش بس می شد. نقشه ژاپن برای این کار عملیات کاتسوگو نام داشت. ژاپنی ها تصمیم داشتند که تمامی ملت خود را متعهد به مقاومت در این حمله کنند. از ژوئن ۱۹۴۵ به بعد کمپین تبلیغاتی مرگ شکوهمند یکصد میلیون نفری شروع شد. پیام اصلی این پویش این بود که مرگ برای امپراتور مقدس ژاپن افتخار آمیز است و هر زن و مرد و کودکی باید در زمان رسیدن متفقین، برای این امپراتور بذل جان کند. فارغ از اینکه آیا این عملیات واقعا باعث کشته شدن تمامی ۱۰۰ میلیون ژاپنی می شد یا نه، تحلیل های هر دوطرف آمریکایی و ژاپنی مرگ میلیونی ژاپنی ها را پیش بینی می کرد. بعد از نبرد سایپان پویش تبلیغاتی ژاپنی ها مبنی بر مرگ افتخار آمیز و با شرافت برای امپراتور و نشان دادن آمریکایی ها به عنوان شیاطین سفید، به معنای واقعی کلمه بی عاطفه و دشمنی که می توان از او انتظار هر عملی را داشت( ظاهرادر مورد این آخری حق داشتند – مترجم) ، در اوج بود. در طول نبرد اوکیناوا افسران ژاپنی به افرادی که ناتوان از شرکت در جنگ بودند، دستور دادند برای اینکه به دست آمریکایی ها نیفتند خودکشی کنند. تمام شواهد موجود نشان دهنده این مطلب است که در صورتی که متفقین به جزایر اصلی می رسیدند این اتفاق می افتاد. ژاپنی ها به شکل مخفیانه در حال ساخت یک مرکز فرماندهی زیرزمینی در بخش ناگانو در ماتسوشیرو بودند تا در زمان حمله بتوانند امپراتور و ستاد کل امپراتوری را به آنجا منتقل کنند. در طرح ریزی عملیات کاتسوگو، فرماندهی ستاد کل قدرت متفقین را بیش از واقعیت تخمین زده بود: در حالی که متفقین نقشه عملیات را با ۵۴ لشکر (۱۴ لشکر برای المپیک و ۳۸ تا ۴۰ لشکر برای تاج) طراحی کرده بودند، ژاپنی ها انتظار بیش از ۹۰ لشکر را داشتند. ساختمان زیرزمینی فرماندهی ژاپنی ها در ماتسوشیرو تصاویری از نیروی هوایی سلطنتی ژاپن و خلبانان و کامیکازه ها برگ برنده : کامیکازه دریادار ماتومه اوگاکی در فوریه ۱۹۴۵ به ژاپن فراخوانی و به فرماندهی ناوگان پنجم هوایی در کیوشو منصوب شد. این ناوگان در جنگ اوکیناوا عملیات تن گو، به حملات کامیکازه تخصیص داده شده بود. این واحد آموزش خلبان ها و ساخت هواپیماها را برای دفاع از کیوشو، محتمل ترین محل برای حمله متفقین علیه ژاپن شروع کرد.دفاع ژاپنی ها خیلی به هواپیماهای کامیکازه متکی بود. آن ها جنگنده ها و بمب افکن ها و حتی تقریبا همه مربیان را به این ماموریت اختصاص دادند. ارتش و نیروی دریایی آن ها بیش از ۱۰٫۰۰۰ هواگردٍ آماده استفاده برای ماه جولای داشت (که البته برای ماه اکتبر بیشتر هم می شد) و ژاپنی ها قصد استفاده از همه آن ها را برای این عملیات داشتند. اوگاکی همچنین بر ساخت هزاران قایق انتحاری کوچک به منظور حمله به کشتی های متفقین نظارت داشت. دریادار ماتومه اوگاکی در نبرد اوکیناوا کمتر از ۲٫۰۰۰ هواپیمای کامیکازه شرکت کردند، که تقریبا از هر نه تا یکی موفق بود.آنها در کیوشو به دلیل شرایط مساعدتر (مثل عوارض زمین که پوشش راداری متفقین را کمتر می کرد) به غلبه بر مدافعین آمریکایی به وسیله تعداد زیادی کامیکازه در عرض چند ساعت و بهبود این آمار به مقدار یک در شش امیدوار بودند. مطابق تخمین های ژاپنی ها هواپیماها می توانستند ۴۰۰ کشتی را غرق کنند؛ و چون خلبان ها را به جای حمله به هواپیمابرها و ناوشکن ها برای حمله به کشتی های باربری آموزش می دادند، تعداد تلفات حریف به نسبت نبرد اوکیناوا خیلی بیشتر می شد. برآورد یک تیم تحقیقاتی نشان می داد که کامیکازه ها می توانستند یک سوم تا نصف نیروهای دشمن را تا قبل از پهلوگیری نابود کنند. در طی بحث هایی، دریادار ارنست کینگ فرمانده نیروی دریایی آمریکا و افسران ارشد نیروی دریایی، نگرانیشان را از تلفات بالای ناشی از حملات متفقین به کشتی های این نیروها و لزوم لغو عملیات سقوط و در عوض آن ادامه استفاده از بمباران و محاصره شهرها تا زمان تسلیم ژاپن عنوان کردند. در مقابل ژنرال جورج مارشال این استدلال را مطرح کرد که بمباران ژاپن و گرسنگی دادن به مردم ژاپن ممکن است ژاپنی ها را به درخواست صلح وادار کند، اما چنین روندی ممکن است چندین سال طول بکشد، و البته ضمانتی هم برای چنین پایانی نیست! در نهایت مارشال و ناکس به این نتیجه رسیدند که آمریکا باید به ژاپن حمله کند، هر چند کشتی های زیادی به وسیله کامیکازه ها از بین برود. نیروهای دریای سلطنتی ژاپن : نیروی دریایی امپراتوری ژاپن که ذیل فرماندهی کل نیروی دریایی بود، فارغ از آسیب هایی خرد کننده ای که تا آن زمان به آن وارد شده بود، ماموریت پیدا کرد که تا حد ممکن به متفقین آسیب وارد کند. برای آنها در آن زمان ۴ کشتی جنگی (همگی آسیب دیده)، ۵ هواپیمابر (همگی آسیب دیده)، دو رزمناو، ۲۳ ناوشکن و ۴۶ زیردریایی مانده بود. به خاطر سوخت، نیروی دریای امپراتوری نمی توانست با کشتی های غول پیکر حمله ای داشته باشد، بنابراین آن ها تصمیم گرفتند از تسلیحات ضد کشتی علیه تجهیزات دریایی دشمن در زمان پهلوگیری استفاده کنند. هرچند نیروی دریایی امپراتوری قادر به تحقق حمله ای بزرگ نبود، اما آن ها هنوز هزاران هواپیمای جنگی و حدود ۲ میلیون پرسنل در اختیار داشتند که گویای قابلیت این نیرو در ایفای نقشی بزرگ در عملیات دفاعی آینده بود. به علاوه، ژاپن ۱۰۰ عدد زیردریایی متوسط از کلاس کوریو، ۳۰۰ زیردریایی کوچکتر از کلاس کایریو (متوسط) ۱۲۰ اژدر هدایت پذیر کایتن و ۲٫۴۱۲ قایق انتحاری شین یو داشت. به عکسِ کشتی های بزرگ تر، انتظار این بود که همگی این تجهیزات به همراه ناوشکن ها و زیردریایی ها بتوانند دفاع سختی از سواحل انجام داده و به ماموریتشان که تخریب حدود ۶۰ کشتی باری متفقین بود، عمل کنند. یک واحد از غواصان انتحاری که به آن ها فوکورویو گفته می شد تشکیل شد. وظیفه این واحد بردن مین های دریایی به زیر کشتی های در حال پهلوگیری و انفجار آن ها بود. تعدادی مین در محل سواحل محتمل برای استفاده توسط این واحد، به عمق اقیانوس فرستاده شدند و بیش از ۱۰٫۰۰۰ مین کار گذاشته شد. تعدادی از این ۱۲۰۰ غواص قبل از محاصره ژاپن آموزش دیده بودند. نیروی زمینی ارتش سلطنتی : در هر عملیات آبی خاکی، طرف مدافع دو گزینه برای انتخاب استراتژی دارد: دفاع سخت از سواحل یا دفاع در عمق. در اوایل جنگ، ژاپنی ها استراتژی دفاع سخت در سواحل را بدون در نظر گرفتن نیروی ذخیره به کار می بستند. این تاکتیک در مقابل بمباران های پیش از حمله ضعیف بود. بعدتر درنبردهایی در پله لیو، ایووجیما و اوکیناوا ژاپنی ها استراتژیشان را تغییر دادند و نیروها را به عوارض دفاعی منتقل کردند. ژاپنی ها برای نبرد کیوشو حالتی میانه را انتخاب کردند. عمده نیروها در چند کیلومتری ساحل مستقر می شدند، جایی که تحت بمباران نیروی دریایی دشمن قرار نگیرند و از طرفی اجازه پیاده شدن بدون درگیری را به آمریکایی ها ندهند. نیروهای ضد حمله عقب تر قرار می گرفتند و آماده جابجایی به هر نقطه ای که نقطه اصلی حمله قرار بگیرد، بودند. در مارس ۱۹۴۵ فقط یک لشکر رزمی در کیوشو بود. ارتش امپراتوری ژاپن طی ۴ ماه آتی، نیروهایی را از منچوری، کره و شمال ژاپن منتقل کردند و بقیه نیروها را هم افزایش دادند. تا آگوست، آن ها ۱۴ لشکر و چندین سازمان کوچک تر شامل سه تیپ تانک، و در مجموع ۹۰۰ هزار نفر نیرو داشتند. با اینکه ژاپنی ها می تواننستند نیروهایشان را به شدت افزایش دهند، مشکل اصلی در تجهیزات بود. تا آگوست ارتش ژاپن معادل ۶۵ لشکر نیرو داشت، اما تجهیزات برای ۴۰ لشکر و مهمات برای ۳۰ لشکر موجود بود. ژاپنی ها تصمیم نداشتند که همه چیزشان را برای نبرد کیوشو پای کار بیاورند، اماامکانات را طوری برای این نبرد متمرکز کردند که مقدار کمی برای ذخیره باقی ماند. طبق یک تخمین، نیروهای مستقر در کیوشو، ۴۰ درصد از تمام مهمات موجود در ژاپن را در اختیار داشتند. به علاوه، ژاپنی ها سپاه مبارزین داوطلب را، متشکل از مردان سالم با سن بین ۱۵ تا ۶۰ و زنان سالم با سن بین ۱۷ تا ۴۰ به منظور پشتیبانی از جنگ و بعدتر شرکت در نبرد راه اندازی کردند. همچنان کمبود سلاح، آموزش و لباس وجود داشت: خیلی ها سلاحی بهتر از سلاح های قدیمی، کوکتل مولوتف، کمان، شمشیر، چاقو، بامبو و نیزه های چوبی و یا حتی چماق گیرشان نیامد. با این حال از آن ها انتظار داشتند بتوانند در نبرد کاری بکنند. در یک مورد به یک دختر دبیرستانی به نام ایکیکو کاسایی یک جوالدوز (سوزن بزرگ) داده و به او گفته شد: “حتی کشتن یک سرباز آمریکایی هم موثر است. … فقط شکم آن ها را هدف بگیر ". آموزش شلیک به دختران جوان در ژاپن آن ها در طول حمله، به عنوان نیروهای اصلی ذخیره و نیروهای دفاعی خط دوم و در مناطق شهری و کوهستان ها به عنوان نیروهای عمل کننده جنگ های چریکی ایفای نقش می کردند. فرماندهی ژاپنی ها قصد ساماندهی نیروها را به شکل زیر داشت: مجموع نیروهای داوطلب: ۳٫۱۵۰٫۰۰۰ نفر کیوشو: ۹۰۰٫۰۰۰ کانتو (توکیو): ۹۵۰٫۰۰۰ کره: ۲۴۷٫۰۰۰ برای نبرد سرنوشت ساز کیوشو: ۹۹۰٫۰۰۰ کانتو: ۱٫۲۸۰٫۰۰۰ ارزیابی مجدد عملیات المپیک توسط متفقین تهدیدات هوایی:ُ اطلاعات ارتش آمریکا در ابتدا تعداد هواگردهای ژاپنی ها را ۲٫۵۰۰ فروند برآورد کرد. تجربه اوکیناوا برای آمریکا بد بود(تقریبا دو کشته و تعداد مشابهی مجروح در هر سورتی) و احتمالا کیوشو بدتر هم می شد. در اوکیناوا هواپیماهای ژاپنی باید فاصله طولانی را بر فراز آب های آزاد طی می کردند. در کیوشو این مسیر از سرزمین ژاپن رد می شد و کوتاه بود. به تجربه، اطلاعات ارتش دریافته بود که ژاپنی ها تمام هواگردهایشان را به عملیات های کامیکازه اختصاص داده اند و برای رساندن آن ها به نبرد آتی از هواگردها به دقت مراقبت می کنند. تخمین ارتش در می، ۳٫۳۹۲ فروند، در ژوئن ۴٫۸۶۲ فروند و در آگوست ۵٫۹۱۱ فروند هواپیما بود. در نیروی دریایی در تخمینی که در آن بین هواپیمای جنگی و آموزشی تفاوتی قائل نبود، تعدا هواپیماها را در جولای ۸٫۷۵۰ فروند و در آگوست ۱۰٫۲۹۰ فروند برآورد کرده بود. با پایان یافتن جنگ، ژاپنی ها حدود ۱۲٫۷۰۰ فروند هواگرد داشتند که تقریبا نصف آن ها کامیکازه بودند. متفقین اقدامات ضد کامیکازه را آماده کرده بودند که به آن پوشش بزرگ آبی گفته می شد. این اقدامات شامل اضافه کردن جنگنده های بیشتر به جای اژدرها و بمب افکن ها در هواپیمابرها و تبدیل B-17ها به رادارهای مراقبتی (به شیوه ای شبیه کنترل و اخطار پیش هنگام هوابرد AWACSهای امروزی) بود. نیمیتز طرحی برای یک پیش حمله دروغین داشت: فرستادن یک ناوگان چند هفته قبل از حمله اصلی به سواحل مورد نظر برای حمله تا بدین ترتیب هواپیماهای ژاپنی فریب خورده و به چشم ناوگان ترابری به آن ها نزدیک شده و در آخر توسط این ناوگان جنگی نابود شوند. شماتیکی از نحوه عملیات در طرح پوشش آبی دفاع اصلی در برابر حملات هوایی ژاپن با جنگنده های سنگینی بود که در جزایر ریوکا گرد هم می آمدند. واحدهای پنجم و هفتم نیروی هوایی آمریکا و واحدهای هوایی نیروی دریایی آن بعد از حمله فورا وارد جزایر شده بودند و قدرت هوایی برای حمله همه جانبه به ژاپن بیشتر شده بود. برای آمادگی برای حمله یک رشته عملیات علیه فرودگاه و شریان های حمله و نقل ژاپن آغاز شد. تهدیدات زمینی در طول ماه های آوریل، می و ژوئن اطلاعات متفقین، شکل گیری نیروی زمینی ژاپن را با دقت رصد می کردند، به عنوان مثال ۵ لشکر اضافه شده در کیوشو که البته برخی با مخالفت پیش بینی می کردند که تعداد آن ها در کیوشو در ماه نوامبر به حدود ۳۵۰٫۰۰۰ نفر برسد. این پیش بینی در ماه ژولای و با مشاهده ۴ لشکر جدید و دیگر لشکرهای در نظر گرفته شده، تغییر کرد. تا آگوست این تخمین تا ۶۰۰٫۰۰۰ نفر هم رسید و واحدهای رمزنگاری متوجه ۹ لشکر در کیوشوی جنوبی شدند – یک سوم تعداد مورد انتظار و صد البته خیلی کمتر از قدرت انتظار رفته از ژاپن.تخمین نیروهای پیاده در اوایل ژولای ۳۵۰٫۰۰۰ نفر بود که در اوایل آگوست به ۵۴۵٫۰۰۰ نفر افزایش پیدا کرد. پرده برداری اطلاعات در اواسط ژولای از آمادگی ژاپنی ها در کیوشو برای نظامیان و سیاسیون طرف مقابل شوکه کننده بود. در ۲۹ ژولای رئیس اطلاعاتِ مک آرتور سرلشکر چارلز ویلبی برای اولین بار یادآوری کرد که بر اساس تخمین های انجام شده در آگوست، ژاپنی ها توانایی استقرار ۶ لشکر را در کیوشو دارند که البته پتانسیل افزایش این تعداد تا ۱۰ لشکر هم در آن ها هست.این ۶ لشکر تا به حال مطابق انتظار رفتار کرده اند، و [در صورت مراقب نبودن] آینده این مسئله برای ما نامعلوم است. [این به ما هشدار می دهد که] ژاپنی ها ممکن است به نقطه ای برسند که نسبت نیروها یک به یک شود که این برای ما نوید بخش پیروزی نیست!’‘ سرلشکر چارلز ویلبی تا زمان تسلیم شدن، ژاپنی ها فقط در کیوشو بیش از ۷۳۵٫۰۰۰ کارمند نظامی داشتند که یا مستقر شده یا در حال استقرار بودند. در ارتش ژاپن ۴٫۳۳۵٫۵۰۰ نفر خدمت می کردند که ۲٫۷۳۲٫۷۰۰ نفر در نیروی زمینی و ۱٫۹۶۲٫۸۰۰ نفر در نیروی دریایی بودند. گردآوری ارتش ژاپن در کیوشو طرح ریزان عملیاتی آمریکایی و به خصوص ژنرال جورج مارشال را به تغییر جدی در طرح عملیات المپیک یا جایگزین کردن یک طرح دیگر برای حمله مجاب کرد. سلاح های شیمیایی در عملیات پیش رو، امکان به کارگیری سلاح های شیمیایی توسط متفقین که از قبل در جزایر ماریانا مستقر شده بودند، مطرح بود. جنگ گسترده شیمیایی علیه نیروها و محصولات غذایی ژاپن برنامه ریزی شده بود. در طی طرح ریزی، سلاح های شیمیایی هم ذخیره شده بود تا در صورت نیاز استفاده شوند. ژاپن به دلیل الگوهای پیش بینی پذیر باد در منطقه و دیگر عوامل، این کشور در مقابل حملات گاز آسیب پذیر بود. چنین حملاتی تمایل ژاپنی ها به نبرد در غار را از بین می برد، چرا که در غار سربازان در معرض خطر بیشتری قرار می گرفتند. حملات گازی (به علاوه به کارگیری سلاح های اتمی) برای جلوگیری از به وجود آمدن یک اوکیناوای دیگر، در آن یکی طرف این سرزمین، مد نظر قرار گرفته بود.. درست است که مقدار زیادی مهمات گازی تولید شده بود و طرح هم شامل آن ها می شد، اما احتمال استفاده از آن ها پایین بود. ریچارد ب.فرانک اشاره کرده که وقتی در ژوئن ۱۹۴۵ درخواست این طرح به ترومن رسید، او استفاده از مهمات شیمیایی را علیه انسان ها قدغن کرد. البته هنوز مورد درخواستی از او برای استفاده از مهمات شیمیایی علیه محصولات زراعی به قوه خود باقی بود. بر طبق گفته های اودوارد ج.دِریا استفاده استراتژیک در مقیاس وسیع به طور جدی توسط هیچ رهبر آمریکایی مطرح نشد؛ اما استفاده تاکتیکی سلاح های شیمیایی علیه گروه های کوچکی از نیروهای ژاپنی که حاضر به تسلیم شدن نبودند، مورد بحث قرار گرفت. درست است که جنگ شیمیایی در پروتکل ژنو ممنوع محسوب می شد، اما در آن زمان نه آمریکا و نه ژاپن آن را امضا نکرده بودند. با وجود آنکه آمریکایی ها تعهد کرده بودند که نبرد گازی را شروع نکنند، ژاپنی ها قبل در طی جنگ از گاز علیه چینی ها استفاده کرده بودند. ٬ترس از حملات متقابل ژاپن [در مقابل استفاده از سلاح های شیمیایی] کاهش یافته است، چرا که تا پایان جنگ توانایی ژاپن برای انجام حملات گازی با هواپیما یا سلاح های دوربرد از بین رفته است. در ۱۹۴۴ اولترا (یک دستگاه رمز شکن) مشخص کرد که ژاپنی ها درباره توانایی شان برای حمله متقابل در برابر حملات گازی بحث کرده اند. به فرماندهان هشدار داده شده بود که باید پیش بینی های لازم صورت بگیرد تا بهانه ای برای استفاده از گاز داده نشود.’ رهبران ژاپن انقدر ترسیده بودند که برای گسترده نشدن این نوع جنگ، تصمیم گرفتند حملات گازی محدود تاکتیکی در جزایرشان را نادیده بگیرند.٬ اسکیتس علاوه بر استفاده انسانی،‌ ارتش آمریکا استفاده از سلاح شیمیایی را برای نابود کردن محصولات زراعی و گرسنگی دادن به ژاپنی ها برای وادار کردن آن ها به تسلیم شدن، بررسی کرده بود. ارتش آزمایش ترکیبات شیمیایی را برای نابودی کشاورزی در آوریل ۱۹۴۴ شروع کرد، و در طول یک سال از ۱۰۰۰ عامل به ۹ مورد امیدوار کننده شامل اسیدهای فنوکسی استیک رسیده بود.ترکیبی با شناسه LN-8در جریان آزمایشات، بهترین عملکرد را به نمایش گذاشت و برای تولید انبوه در نظر گرفته شد. عقیده بر این بود که انداختن یا پاشیدن علف کش ها موثرترین روش است. در طی یک آزمایش در ژولای ۱۹۴۵ که برای سلاح های شیمیایی مثل آنتراکس یا ریچین بود، از بمب SPDمارک ۲ استفاده شد و پوسته بمب در ارتفاع خاصی باز شد تا مواد شیمیایی را پایین بریزد. تا زمانی که جنگ تمام شود، ارتش همچنان به دنبال نقطه پراکندگی بهینه بود تا ناحیه با وسعت کافی پوشش داده بشود. عناصر فعال در LN-8و دیگر ترکیبات بعدتر برای ساخت عامل نارنجی که در جنگ ویتنام استفاده شد، مورد استفاده قرار گرفتند. سمت راست بمب پسر کوچک که در هیروشیما انداخته شد - سمت چپ بمب مرد چاق که در ناکازاکی انداخته شد سلاح های اتمی به دستور مارشال، حتی بعد از استفاده از دو بمب اتم علیه ژاپن، سرلشکر جان ای.هال استفاده تاکتیکی از سلاح های اتمی را برای حمله به جزایر ژاپن بررسی می کرد (مارشال فکر می کرد که ژاپن بعد از آن دو بمب هم فورا تسلیم نشود). سرهنگ لایل ای.سیمن گزارش داد که تا روز Xحداقل هفت بمب پلوتونیوم از نوع مرد چاق آماده خواهند بود، که می توان آن ها را بر روی نیروهای مدافع انداخت. سیمن توصیه کرده بود که هیچ نیروی آمریکایی حداقل تا ۴۸ ساعت وارد منطقه ای که بمباران شده نشود؛ در آن زمان خطرات باران رادیواکتیو خوب درک نشده بود و ورود به چنین منطقه ای آن هم بعد از این زمان کوتاه خطر جدی در معرض تشعشع بودن را به دنبال داشت. بمب مرد چاق پس از انفجار در ناکازاکی کن نیکولاس مهندسی از ناحیه مهندسی منهتن در تاریخ آگوست ۱۹۴۵ نوشته است که طرح حمله به جزایر اصلی ژاپن به مراحل آخر رسیده و اگر بارگیری ها انجام شود می توانیم حدود ۱۵ بمب اتم برای پشتیبانی از نیروهایمان تدارک ببینیم.٬ ارتفاع ۱٫۸۰۰ تا ۲٫۰۰۰ پایی (۵۵۰ تا ۶۱۰ متری) از زمین برای انفجار بمب در هیروشیما انتخاب شد تا هم بیشترین تاثیر را بر زمین بگذارد و هم با توجه به اینکه قرار بود نیروهای آمریکایی به زودی به شهر رسیده و آن را تسخیر کنند، باعث کمترین میزان رسوب هسته ای شود. اهداف ثانویه طرح ریزان ستاد مشترک متوجه این امر بودند که ژاپنی ها بر گسترش نبردها در کیوشو آن هم تا حد پای کار آوردن همه ژاپن، تمرکز کرده اند. بنابراین آنها برای حمله، اهداف ثانویه ای مثل جزیره شیکوکو، هانشوی شمالی در سندایی یا اومیناتو را هم مورد بررسی قرار دادند. آن ها حتی گزینه صرف نظر کردن از حمله اولیه و حمله مستقیم به توکیو را هم بررسی کردند. حمله به هانشو یک مزیت داشت و یک عیب، مزیتش آن بود که دفاع ژاپن در آنجا ضعیف تر بود و عیبش آن بود که در هانشو امکان پشتیبانی هوایی زمین پایه (البته به جز ب-۲۹ ها) مثل اوکیناوا ، وجود نداشت. چشم انداز عملیات المپیک ژنرال داگلاس مک آرتور هر نوع نیازی به تغییر نقشه حمله ای که کشیده بود را رد می کرد: ٬من مطمئنم درباره پتانسیل گزارش شده ژاپن برای حمله به ما در طی عملیات المپیک خیلی اغراق شده است … در مورد حرکت نیروها در زمین … من تایید نمی کنم … گزارشی که ازوجود یک قدرت سنگین در جنوب کیوشو به شما داده شده است … بهنظر من نباید کوچکترین عقیده ای برای تغییر عملیات المپیک وجود داشته باشد.٬به هر حال، دریادار ارنست کینگ فرمانده عملیات دریایی با همراهی دریادار نیمیتز آماده مخالفت با روند عملیات شده بود،‌ که باعث به وجود آآمدن اختلافات عمده ای در دولتمردان آمریکا شد.٬در اینجا احتمالا تعامل کلیدی بین مارشال و ترومن وجود داشت. شواهد متقنی هست که مارشال تا ۱۵ آگوست درباره حمله همان نظر را داشت … اما چیزی که نظر او را درباره حمله تغییر داد درک او از این مسئله بود که همراهی مردم و به خصوص ترومن با یک حمله پرهزینه که دیگر حتی در نیروهای نظامی هم بر آن اتفاق نظر وجود نداشت، بعید بود. پی نوشت : ادامه دارد ..........
  3. 3 پسندیده شده
    متاسفانه هنوز برای اخراج امریکایی ها از عراق اراده ای وجود ندارد آمریکایی ها کلی نقاط ضعف دارن و به قول دوستمون از تارک عنکبوت ضعیف تر هستن برای اینکه آمریکایی ها رو زمین زد باید سه کار انجام داد - اول نیروهای خود رو پراکنده کرد - دوم با کمک دوش پرتاب و پهبادهای شکاری به شکار هلیکوپترها و پرنده های سوخت رسان و لجستیکش پرداخت - سوم به خوابگاه ها و فرودگاه هاش حمله کرد و تلفات گرفت( تلفات 200 تایی ) امریکا کلی سر و صدا میکنه ولی نمیتونه تو عراق بدون خط لجستیک کاری انجام بده احتمال زیاد بعد از کلی سر و صدا اقدام اون پهبادها و شکار حشد شعبی با پهباد باشه ولی به راحتی میشه همون پهباد ها رو هم شکار کرد و ایران میتونه گرا بده و حشد شعبی با پهباد به سراغ شکار پهباد اون ها بره باید هوشمند و جسور بود
  4. 3 پسندیده شده
    قصد دارم پست خوب یکی از کاربران لینکدین رو معرفی کنم. اما قبلش تصاویری می ذارم در تایید پست قبل. منبع این تصاویر اکانت قرص قرمز در توییتر هست. چه کسانی صاحب رسانه های آمریکا هستند؟ حالا اون پست ها. یه کاربر ایرانی الاصل که شهروند آمریکا هم هست در لینکدین در حال نقد عملکرد اقتصادی دولت ترامپ هست. با توجه به محدودیت کاراکتر بعضی پست ها در کامنت ها ادامه پیدا کردن. توصیه می کنم نگاهی داشته باشید: https://www.linkedin.com/posts/behnam-m-zadegan-b081b237_us-gdp-rose-by-850-billion-in-2019-as-us-activity-6631827207889186816-Y0DA/ https://www.linkedin.com/posts/behnam-m-zadegan-b081b237_ارزیابی-عملکرد-اقتصادی-دولت-ترامپ۲-کاهش-activity-6633642948846239744-0k-s/ https://www.linkedin.com/posts/behnam-m-zadegan-b081b237_بازده-عملکرد-اقتصادی-دولت-ترامپ۳-در-۲-activity-6635887213374693376-rrd3/ https://www.linkedin.com/feed/update/urn:li:activity:6641725724292108288/
  5. 2 پسندیده شده
    عملیات سقوط (زوال) عملیات سقوط عملیات پیشنهادی متفقین کمی قبل از پایان جنگ دوم جهانی برای حمله به مجموعه جزایر ژاپن در شرق آسیا بود. با این حال ، عملیاتِ طرح ریزی شده در پی حمله اتمی به هیروشیما و ناکازاکی، اعلان جنگ شوروی و حمله به منچوری لغو شد. این عملیات دو بخش داشت . عملیات المپیک و عملیات تاج : بر همین اساس ، عملیات المپیک در نوامبر ۱۹۴۵ برای تسخیر یک سوم از جنوبی ترین جزایر کیوشو و جزیره تازه تسخیر شده اوکیناوا- و استفاده از این جزایر برای مراحل بعدی عملیات برنامه ریزی شده بود. عملیات تاج نیز قرار بود در اوایل سال ۱۹۴۶ برای حمله به دشت کانتو که در نزدیکی توکیو و روی جزیره اصلی هانشو قرار داشت، اجرا شود. پایگاه های هوایی که در کیوشو قرار داشتند و قرار بود در عملیات المپیک تسخیر شوند ، پشتیانی هوایی نزدیک را برای عملیات تاج فراهم می کردند.این عملیات در صورت اجرا بزرگترین عملیات آبی خاکی در تاریخ را رقم می زد. ماهیت زمین عملیات نیز به گونه ای بود که عملیات دفاعی را برای ارتش ژاپن آسان می کرد، چرا که می توانستند به دقت نقشه های متفقین را پیش بینی کرده و نقشه های دفاعی خودشان را اجرا کنند که در قالب عملیات کاتسوگوتبیین شده بود . ژاپنی ها یک دفاع همه جانبه ، البته با تعداد کمی نیروی ذخیره باقی مانده برای عملیات های دفاعی احتمالی دیگر را طراحی کردند .پیش بینی ها برای تلفات متفاوت بود، اما تماما تعداد بالایی را عنوان می کرد. بسته به اینکه ژاپنی ها چقدر در برابر دشمن مقاومت کنند، تخمین ها برای متفقین تا میلیون ها کشته را نشان می داد. شمای کلی از عملیات سقوط طرح ریزی مسئولیت طرح ریزی عملیات سقوط به فرماندهان آمریکایی یعنی دریادار چستر نیمیتز، ژنرال داگلاس مک آرتور و ستاد مشترک ارتش یعنی دریادار ارنست کینگ و ویلیام لهی و ژنرال جورج مارشال و هپ آرنولد(بعدا فرماندهی نیروی هوایی شد) سپرده شد. چون مک آرتور در آن زمان برای ترفیع درجه مد نظر بود ( به یک ژنرال شش ستاره) ، بنابراین در بین این کمیته برای مرجعیت عملیات انتخاب شد. هر چند که در پایان ج ج ۲ درخواست ترفیع او هنوز در سطح بحث های غیر رسمی قرار داشت. آن موقع توسعه بمب اتم به شکل کاملا محرمانه ای دنبال می شد، طوری که معاون رئیس جمهور (هری ترومن) تا زمانی که به عنوان رئیس جمهور انتخاب شود، از آن اطلاع نداشت و معدود افسرانی از خبر داشتند. بنابراین طرح ریزی این عملیات بدون در نظر گرفتن وجود چنین پروژه ای انجام شد. وقتی توسعه بمب تمام شد، ژنرال مارشال فکر می کرد در صورت ساخت تعداد کافی از آن بتوان برای پشتیبانی حمله از این بمب ها استفاده کرد. از سویی دیگر ، در خلال نبرد اقیانوس آرام متفقین نتوانستند روی یک نفر به عنوان فرمانده میدان نبرد توافق کنند. مثلا تا سال ۱۹۴۵ چستر نیمیتز فرمانده میدان را در منطقه اقیانوس آرام بر عهده داشت، داگلاس مک آرتور مقام فرماندهی عالی در منطقه جنوب غربی اقیانوس آرام و دریادار لویس مونباتان فرماندهی عالی در منطقه جنوب شرقی اقیانوس آرام را بر عهده داشتند. اما برای اجرای این عملیات لازم بود تا یک فرمانده واحد انتخاب شود. رقابت بین قوای نظامی برای انتخاب این فرد جدی بود (نیروی دریایی نیمیتز و نیروی زمینی مک آرتور را پیشنهاد می کردند) تا جایی که می توانست اجرای نقشه را تهدید کند. سرانجام نیروی دریایی از پیشنهاد خودش عقب نشینی کرد و مک آرتور برای فرماندهی واحد(در صورت ایجاب شرایط البته!) انتخاب شد. بالا از راست: دریادار نیمیتز، ژنرال داگلاس مک آرتور، دریادار ارنست کینگ پایین از راست: ژنرال ویلیام لهی، ژنرال جورج مارشال، ژنرال هپ آرنولد ملاحظات اولیه : دو ملاحظه عمده که در طرح ریزی ها باید لحاظ می شد زمان و تلفات احتمالی بود. یعنی اینکه چطور ژاپن را در کوتاه ترین مدت و با کمترین تلفات وادار به تسلیم کنند. عطف به کنفرانس کوبک در سال ۱۹۴۳ یک کمیته طرح ریزی مشترک آمریکایی-بریتانیایی نقشه ای طراحی کردند(نقشه ای برای شکست ژاپن) که طبق آن طرفین خواهان حمله به ژاپن تا سال ۱۹۴۷-۴۸ نبودند. رئیس ستاد مشترک آمریکا عقیده داشت که طولانی کردن جنگ تا این حد برای روحیه ملی مردم خطرناک است. در مقابل در کوبک شورای مشترک فرماندهان باور داشتند که ژاپن نهایتا تا یک سال بعد از تسلیم آلمان ناچار به تسلیم خواهد شد. نیروی دریایی آمریکا اصرار بر محاصره و استفاده از قدرت هوایی برای وادار کردن ژاپن به تسلیم داشت. آنها درخواست عملیات هایی برای گرفتن پایگاه های هوایی در نزدیکی شانگهای چین و کره داشتند،‌ که توان عملیات مرحله ای و رو به جلورا برای بمباران ژاپن و نهایتا به تسلیم کشاندن آن ها می داد. نیروی زمینی از آن طرف حرف دیگری می زد. آن ها اعتقاد داشتند که این کار می تواند جنگ را تا حد نامحدودی به طول بکشاند و بی دلیل هزینه جانی را زیاد کند، بنابراین به یک حمله احتیاج داریم. نیروی زمینی از یک عملیات می گفت که در طی آن یک نیروی در مقیاس بزرگ مستقیما در مقابل سرزمین ژاپن ایجاد شود، آن هم بدون انجام هیچ یک از عملیات های جانبی که نیروی دریایی در مورد آن حرف می زد. در نهایتا حرف نیروی زمینی به کرسی نشست. در حقیقت جغرافیای ژاپن این نوع عملیات را بر آن ها تحمیل کرد: فاصله زیاد از خشکی های دیگر و کم بودن ساحل مناسب برای عملیات پیاده سازی نیرو در ساحل. تنها کیوشو (جنوبی ترین جزیره ژاپن) و سواحل دشت کانتو (منتهای جنوب غرب و غرب توکیو) اهدافی واقع بینانه برای حمله بودند. متفقین تصمیم گرفتند یک حمله دو مرحله ای را اجرا کنند. ابتدا عملیات المپیک برای حمله به کیوشواجرا می شد. سپس پایگاه های هوایی در آنجا ایجاد می شد تا پوششی برای عملیات تاج و حمله به ناحیه توکیو ایجاد شود. تصویری از کنفرانس اول کوبک، از راست چرچیل، روزولت، کینگ (نخست وزیر کانادا) فرضیات حمله : جغرافیای ژاپن چیز شناخته ای شده ای بود. بنابراین طرح ریزان ارتش آمریکا دنبال تخمین میزان نیروهای مدافع بودند. بر اساس اطلاعات موجود از عوامل اطلاعاتی که در اوایل سال ۱۹۴۵ ارتباط پیدا کرده بودند فرضیات ارتش شامل این موارد می شد: 1-در این عملیات فقط نیروهای منظم ارتش حضور نخواهند داشت بلکه حضور متعصبانه مردم داوطلب هم اتفاق خواهد افتاد. 2-در آغاز عملیات المپیک نیروهای دشمن در شکل ۳ لشکر در کیوشوی جنوبی و ۳ لشکر در کیوشوی شمالی ظاهر خواهند شد. 3- نیروهایی که برای عملیات کیوشو در نظر گرفته می شوند از ۸ الی ۱۰ لشکر بیشتر نخواهند بود و این سطح از آمادگی به سرعت حاصل خواهد شد. 4- در آغاز عملیات تاج حدود ۲۱ لشکر دشمن شامل لشکرهای پشتیبانی در هانشو حضور خواهند داشت و ۱۴ لشکر از این تعداد احتمالا در دشت کانتو به کار گرفته شوند. دشمن احتمالا نیروی هوایی مستقر در زمین را برای مصون ماندن از حملات به سوی سرزمین های اصلی آسیایی اش عقب بکشد. تحت چنین شرایطی دشمن احتمالا بتواند ۲۰۰۰ تا ۲۵۰۰ جنگنده در این ناحیه گردآوری کند و این نیروها می توانند با استفاده از دشت های ژاپن به عنوان نقطه میانی، علیه زمین های کیوشو عملیات کنند. هری ترومن عملیات المپیک : حمله به کیوشو، در قالب عملیات المپیک قرار بود در روزی که به آن روز ایکس اطلاق می شد (که برای ۱ نوامبر ۱۹۴۵ برنامه ریزی شده بود) شروع شود. ناوگان دریایی متفقین به بزرگترین اندازه خود رسیده بود. : شامل ۴۲ ناو هواپیمابر، ۲۴ ناو و ۴۰۰ ناوشکن و اسکورت. ۱۴ لشکر معادل (۱۳ لشکر ) از آمریکا قرار بود در پهلوگیری اولیه مشارکت کنند. با استفاده از سرپل اوکیناوا به عنوان نقطه میانی، عملیات می توانست قسمت جنوبی کیوشو را تسخیر کند. این منطقه خودش بعدا به عنوان نقطه میانی بعدی برای حمله به هانشو در عملیات تاج، مورد استفاده قرار می گرفت. طرح عملیات المپیک شامل یک طرح فریب هم بود که به عنوان عملیات پاستل نامگذاری شد. هدف این عملیات این بود که ژاپنی ها را متقاعد کند که فرماندهین متفقین از حمله به شکل مستقیم صرف نظر کرده و قصد دارند تا با دور زدن، ژاپن را بمباران کنند. این کار مستلزم تسخیر پایگاه هایی در فرمز ( تایوان ) در امتداد ساحل چین و و در دریای زرد بود. پشتیبانی تاکتیکی هوایی بر عهده نیروهای هفتم پنجم و سیزدهم هوایی بود. آن های مسئول حمله به فرودگاه ها و شریان های حمل و نقل هوایی در کیوشو و هانشو جنوبی و به دست آوردن و حفظ برتری هوایی در سواحل بودند. وظیفه بمباران استراتژیک بر عهده نیروهای ويژه نیروی هوایی آمریکا در اقیانوس آرام ( سازمان تشکیل دهنده نیروهای هشتم و بیستم هوایی) و نیروهای بریتانیایی گذاشته شد. این واحدها باید در طول عملیات تاج هم فعال می ماندند. واحد بیستم باید نقشش را به عنوان نیروی اصلی بمباران استراتژیک برای متفقین و در طی عملیاتی که از فرودگاه های جزایر ماریانا علیه جزای ژاپن اجرا می شد، حفظ می کرد. پس از پایان جنگ در اروپا در می ۱۹۴۵ طرح هایی برای انتقال برخی بمب افکن های سنگین واحد هشتم به پایگاه هایی در اوکیناوا به منظور مشارکت در بمباران های استرتژیک با مشارکت واحد بیستم ریخته شده بود. واحد هشتم قرار بود که بمب افکن های B-17و B-24خودشان را به نوع B-29ارتقا دهند ( این واحد اولین B-29خودش را در آگوست ۱۹۴۵ دریافت کرد). قبل از حمله اصلی، جزایر تانگاشیما، یوکوشیما و مجموعه جزایر کوشیجیما که دور از ساحل ژاپن بود باید گرفته می شد) حمله به اوکیناوا ارزش برقراری لنگرگاه هایی در دسترس را برای کشتی هایی که نیازی به پهلوگیری ندارند یا آسیب دیده اند، ثابت کرد، عملیات المپیک که برای حمله به جنوب ژاپن طراحی شده بود. کیوشو توسط نیروی ششم ایالات متحده از سه نقطه مورد حمله قرار می گرفت: میازاکی، آریاک و کوشیکینو. اگر روی نقشه کیوشو یک ساعت بکشیم این نقاط به ترتیب و تقریبا روی ساعت های ۴، ۵ و ۷ قرار می گیرند. ۳۵ نقطه پهلوگیری به نام شرکت های اتومبیل سازی نامگذاری شدند: آستین، بویک، کادیلاک تا نقاط آخر با نام های استاتز، وینستون و زفیر. با تخصیص یک لشکر به هر پهلوگاه طرح ریزان این حمله باور داشتند که آمریکایی ها با نسبت سه به یک بر ژاپنی ها برتری نفری دارند. در ابتدای ۱۹۴۵ میازاکی تقریبا بی دفاع بود و از آریاک این همسایه نزدیک هاربور شدیدا دفاع می شد. ابدا قرار بر این نبود که تمامی جزیره کیوشو تسخیر شود(. فقط یک سوم جنوبی کافی بود همانطور که در تصویر با خط چین نشان داده شده) این منطقه ناحیه باارزشی به عنوان منطقه میانی برای استفاده در عملیات تاج به متفقین می داد. عملیات تاج: عملیات تاج، عملیات حمله به هانشو در ناحیه دشت کانتو در جنوب پایتخت، قرار بود در روزYشروع شود،‌ که به شکل آزمایشی ۱ مارس ۱۹۴۶ برای آن انتخاب شده بود. عملیات تاج با درگیر کردن ۴۰ لشکر در مرحله پیاده سازی نیروها و مراحل بعد از آن، از عملیات المپیک هم گسترده تر بود.)برای مقایسه در عملیات بزرگ حمله به نورماندی ۱۲ لشکر در مراحل اولیه وجود داشت ( در مرحله شروع، ارتش یکم به ساحل کوجوکوری در شبه جزیره بوسو و بعد ارتش هشتم به هیراتسوکا در خلیج ساگامی حمله می کردند. سپس بیش از ۱۲ لشکر از ارتش دهم و نیروهای مشترک المنافع بریتانیا در آنجا پیاده می شدند. این نیروها سپس به سمت داخل کشور و به سمت شمال می رفتند تا در توکیو به یکدیگر ملحق شوند. هدف از عملیات تاج تسخیر توکیو بود. بازنگری در طراحی عملیات : در المپیک قرار بر این بود که ازمنابع از قبل موجود در منطقه اقیانوس آرام شامل ناوگان دریایی بریتانیا در این منطقه، یک سازمان مشترک المنافع که از حداقل هیجده ناو هواپیما بر (تشکیل دهنده ۲۵ درصد از توان هوایی متفقین) و چهار کشتی جنگی هم استفاده شود. نیروهای ببر یک واحد بمب افکن سنگین دوربرد متشکل از نیروهای مشترک المنافع: یعنی واحدهایی از نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا ، نیروی هوایی سلطنتی استرالیا ، نیروی هوایی سلطنتی کانادا و نیوزلند و فرماندهی بمب افکن نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا باشد . در ۱۹۴۴ طرح های اولیه شامل تشکیل نیرویی متشکل از ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ هواگرد شامل واحدهای سوخت گیری هوایی بود. این مقدار بعدا به ۲۲ اسکادران و در زمان پایان جنگ به ۱۰ اسکادران تقلیل یافت: بین ۱۲۰ تا ۱۵۰ فروند از بمب افکن لانکستر و لینکلن که برای عملیات در خارج از پایگاه های اوکیناوا در نظر گرفته شده بودند. در نیروهای ببر نیروهای زبده اسکادران ۶۱۷ هم که به "سد شکنان" شهرت داشتند، بودند که برای عملیات بمباران ویژه به کار گرفته می شدند. در ابتدا طرح ریزان آمریکایی عملیات تصمیم نداشتند از نیروهای زمینی از نیروهای غیر آمریکایی استفاده کنند. اگر در هر مرحله ای از عملیات المپیک نیازی به تقویت نیرو بود، آن ها از نیروهایی که برای عملیات تاج در نظر گرفته شده بود استفاده می کردند؛ چرا که نیروی بزرگی برای آن از نیروهای منطقه جنوب غرب اقیانوس آرام ، منطقه چین، هند، برمه و واحد فرماندهی اروپا و نیروهای دیگر تشکیل شده بود. این شامل نیروهای پیشگام در اروپا مثل واحد یکم نیروی زمینی آمریکا (شامل ۱۵ لشکر) و واحد هشتم نیروی هوایی می شد. اما شرایط برای تشکیل این نیروها پیچیده شد. چرا که با اتمام جنگ، نیروهای داوطلب میدان را ترک کردند و با نیروهایی با تجربه بالا جایگزین شدند. این موضوع اثربخشی این نیروها را در جنگ کمتر می کرد. دولت استرالیا درخواست مشارکت نیروی زمینی استرالیا را در موج اول حملات کرده بود که مطابق گفته های جان ری اسکیتسِ تاریخ نویس این درخواست توسط فرماندهان آمریکایی رد شد. حتی درخواست برای عملیات تاج هم در مراحل اولیه طراحی رد شد. فرماندهان پیاده سازی هیچ نیرویی از نیروهای مشترک المنافع یا نیرویی از کشورهای متفقین را در کانتو مد نظر نداشتند. تمامی طرح های اولیه بیانگر این بودند که نیروهای حمله کننده، نیروهای بعدی و نیروهای ذخیره تماما باید از نیروهای آمریکایی باشند. در اواسط ۱۹۴۵، زمانی که طرح عملیات تاج بازبینی می شد،‌ بنا به گفته اسکیتس بسیاری از دیگر کشورهای متفق پیشنهاد مشارکت زمینی دادند و بحث هایی هم بین فرماندهان و مسئولین سیاسی حول ابعاد،‌ماموریت، تجهیزات و پشتیبانی شکل گرفت. پیرو این مذاکرات قرار بر این شد که در عملیات تاج نیروهای مشترک المنافعی متشکل از لشکرهایی از نیروی زمینی کشورهای استرالیا، بریتانیا و کانادا هم مشارکت داشته باشند. این کشورها به همراه دیگر کشورهای مشترک المنافع نیروهای جایگزین هم ارائه می کردند. به هر حال، مک آرتور از مشارکت ارتش هندی ها جلوگیری کرد. دلیل آن تفاوت زبان، تشکیلات، ترکیب، تجیهیزات، آموزش و اصول بود. او همچنین توصیه کرد که نیروها مطابق با نیروهای آمریکایی سازماندهی شوند، تجهیزات و آماد آمریکایی باشد و ۶ ماه قبل از عملیات در آمریکا آموزش ببینند. این پیشنهادات البته مورد قبول واقع شد. دولت بریتانیا پیشنهاد کرد که نیروهای زمینی مشترک المنافع توسط سپهبد سر چارلز کیتلی، (نیروی دریایی مربوطه توسط سر ویلیام تنان ) فرماندهی شده و چون .چون نیروی هوایی این نیروها اکثرا از ارتش استرالیا تشکیل شده بود) نیروی هوایی نیروهای مشترک المنافع توسط یک استرالیایی رهبری شود. دولت استرالیا درخواست انتصاب یک افسر بدون هیچ تجربه ای در نبرد ژاپن ، مثل کیتلی و سپهبد لسلی مورزهد که هدایتگر رشته عملیات های گینه نو و بورنئو بود، کرد. در هر صورت قبل از اینکه این موارد به سرانجام برسد جنگ تمام شد. پی نوشت : ادامه دارد ..............
  6. 2 پسندیده شده
    به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری برنا، رسانه محلی آناج در تبریز به تازگی نامه ای از اصغر فردی، شاعر و ادیب ایرانی و همنشین مرحوم شهریار خطاب به اردوغان منتشر کرده که حاوی نکات مهمی در خصوص به قدرت رسیدن اردوغان و اتفاقات بعدی آن است. مرحوم اصغر فردی علاوه بر اینکه در دوره ای مشاور وزیر امورخارجه بوده، ارتباطات گسترده ای با رهبران سیاسی ترکیه، آذریایجان و قفقاز داشته به همین دلیل این نامه مرحوم فردی که سال ۹۴ نوشته شده نکات بسیار مهمی در خصوص اردوغان، نحوه به قدرت رسیدن او، خیانت به مرحوم نجم الدین اربکان و ... دارد. آنچه می خوانید متن کامل این نامه است: " جناب آقای رجب طیب اردوغان اینک پاراگراف زیرین را نه محض یادآوری خود بر شما، بلکه برای یادآوری مناسبتی قریب به ۳۰ ساله به خوانندگان می گویم: نخستین دیدارهایمان از ۲۵ سال پیش، طی دوره مسافرت های مکرر پیر و مرشد حرکت اسلام انقلابی ترکیه مرحوم نجم الدین اربکان خواه در ایام الله جشن های دهه فجر و سالگردهای رحلت امام خمینی(ره) و خواه در مسافرت های مددجویانه اتفاق افتاد که ایشان را در ملاقات‌های سیاسی همراهی می کردم و البته شما در ان ملاقات ها نمی بودید و با دیگر دوستان به سیاحت تهران عازم می شدید. برای برنده شدن شما و همرزمان حزب رفاهتان در انتخابات شهرداری، مذاکرات به مقصد حمایت و مساعدت با حضور من انجام می شد. در اولین روز های تصدی شهرداری استانبول بعد از پیروزیتان در انتخابات مراتب ملاقات شما را با شهردار تهران برقرار کردم تا با ارائه امکانات و تشریک تجارب به تعالی و تنور شما در کشورتان مساعدتی شود. در همان بستر ملاقات‌ها تمهیدات صدور آسفالت برای نوسازی جاده‌های جنوب شرقی ترکیه و دیگر امکانات به محله‌های تحت مدیریت شهرداران منسوب به آن حزب مذاکره میشد. آنگاه که به جرم خواندن شعری بشکوه به زندانت افکنند، آن هفت ماه را من نیز ایام محبس می گذراندم که ماه ما در چاه کنعان است. تا تو از زندان حصار نوار شعر "استانبول" را که با صدای خود خوانده بودی، امضا کرده به من فرستادی (هنوزش همدرد شب‌های دردمندی من است). روز پیروزی شما مقاله‌ای طی دو صفحه کامل در روزنامه کثیرالانتشار کشور تحت عنوان فتح دوم اسلام در باب عالی اسلامبول» به همین قلم منتشر شد ( پنجشنبه ۱۹ دیماه ۱۳۸۱ - روزنامه بهار) که در آن سخاوتمندانه و کامیابانه، غلبه شما را دومین فتح استامبول خواندم. ماه های سخت و سنگین مابعد ۲۸ شباط گذشت. تو و عبدالله گول پیراهن دیگر کردید. نگران شدم که مبادا دل پیر [اربکان] را شکسته باشید. در آنکارا به دیدارش رفتم. در متن‌های کرامت و مناعت گفت: "انشااله که اقدامشان ختم به خیر خواهد بود" اما دلشکسته بود. انتخابت به عنوان نخست وزیر ترکیه را باز طی مکالمه ای دیگر به نام "فتح سوم اسلام در باب عالى اسلامبول" اعلام جشنی جهان اسلامی کردم (پنجشنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۶ ۱۱ اکتبر ۲۰۰۲ - روزنامه جمهوری اسلامی) آن مقاله مورد نارضائی بسیاری از دوستان هموطنم قرار گرفته بود، چون در کمال امیدواری نوشته بودم که انقلاب اسلامی در ایران به نظام و حکومت تبدیل شد و اینک خون خود را به رگ های دیگر اندام های کره اتحاد جهانی اسلام تزریق می کند. شب‌های انتخابات شما تا صبح پای تلویزیون بیدار مینشستم و ده ها ورق کاغذ پیش رو نهاده با ارقام و اسامی شهرها سیاه و تغییرات دقیقه به دقیقه را یادداشت می کردم و ارتقای شما را رای رای، بر می شمردم. ساعت انتظار را با استفاده از داروهای ضد قند خون برای کنترل هیجانات و اضطراب ها می گذراندم تا با غلبه نهایی شما آرام و قرار برگیرم. در طول این شانزده سال بی گمان نصف مدتی را که در تعقیب وضعیت ترکیه بودم، رسانه های کشورم را تعقیب نمی کردم. هر رسانه ای که برای مصاحبه زنده با من ارتباط می گرفت، اگر هم سوالی مربوط به اوضاع ترکیه مطرح نمی کرد، راهی می جستم و گریزی میزدم تا بگویم "مردم قدر این معجزه ظهور طیب را بدانید که اگر چند سال پیش می خوابیدم و امروز بیدار میشدم مانند اصحاب کهف خود را خفنه سیصدساله می انگاشتم که او راه سیصد ساله را در این زمان کوتاه قطع کرد. شبی که بلافاصله بعد از پیروزی در انتخابات در بالکن حزب عدالت و توسعه گفتی: "نباید مغلوب سرمستی ظفر شویم" این جمله را تیتر کرده و تو را در روزنامه ای بی تعارف و تکلف ستودم. در سفرهای منطقه ای و عرض اندامت در لبنان با آنکه این اقدام را حرکتی نابجا و زودرس میدانستم و دستت را می خواندم که خیال بی جای جایگزینی ایران را در سر می پروری، آن را به عنوان احیا و بازسازی دیپلماسی مرده ترکیه تحلیل کردم و نوشتم که "ترکیه طی شصت سال گذشته سیاست خارجی نداشت و وزارت خارجه اش منحصر به امور کنسولی کارگرانش در آلمان بود و محکوم کردن ترورهای ارامنه آسالا، اما آقای اردوغان با خودنمایی در عرصات سیاست خارجی یک دیپلماسی فعال در دنیا ایجاد کرد و نام ترکیه را به گوش جهانیان رساند که دیری بود تا فراموش عالمیان بود. روزی که در اعماق معدن زونگولداک معدن کنان پنجاه و هفتمین سالگرد تولدت را جشن گرفتند، من هم شعری به سیاق فراموش شده "محمد عاکف" سرودم و با آنکه هیچ رسانه ای در ترکیه پخش و نشرش را بر عهده نمی گرفت با توسل به نفوذ دوستان خود در برخی کانال ها به پخش آن با صدای خودم اهتمام کردم: گاوور شاد اولماسین آرتیق کی دئوریلمیش دیر عثمانلی بوگون احیا اولوب "غازی محمد"لر داها شانی بوگون دنیاده تورکیه "رجب طیب" له عنوانلی بوتون عثمانلی بیر تک انسانین جانیندا دیرچلدی بوغازدان بیرداها غازی کئچیب اسلامبولا گلدی " روزی که در دفاع از مسلمانان مظلوم بحرین گفتی "نباید اجازه دهیم تا کربلای دیگری در تاریخ اسلام رخ دهد" گریه‌ای عاشورائی سر دادم و دعایت کردم هر جمله‌ای چنین را که از حنجره تو خارج می شد، بر ورق زر بر گرفته، مجلس به مجلس و کو به کو و سو به سو در دست می گرداندم، به رخ بدگویان و بدخواهان می کشیدم و خاموششان می کردم. روزی که در دافوس شیمون پرز را سرکوب کردی، آن نهیب های"وان مینوت" را در آفاق ایران بازتاب دادم. روزی که کشتی "ماوی مرمره" به اهتمام دوست و برادرم «بلند ییلدیریم» راهی کرانه های رود اردن شد و مسافرانش به شهادت رسیدند، شب تا سحر مضطرب بودم که برادرم طیب چه خواهد کرد. تو گرچه به پای خونخواهی نایستادی، اما شکوه ای سر کردی. بازوهای تبلیغاتی ارگنکونی ها، وابستگان "ژنرال ولی کوچوک" ها جامعه جمهوری آذربایجان را نیز بر علیه شما آلوده و مسموم ساخته بودند، اما از حوزه نفوذ و شهرت خود در آن جامعه بهره جسته، به نفع شما تملق ها کرده و مقاله ها نوشتم. روزی که با «لولا داسیلوا» رئیس جمهور برزیل به میانجی گری بین ایران و غرب برخاستی، ایران و سیاستمدارانش را این ظهور و حضور دیپلمات هایی ناشی و بی قدرت غریب و غیر قابل قبول می آمد، اما با استفاده از تمامی نفوذ و تاثیرم در دستگاه تصمیم گیری و مذاکره با معاون رئیس جمهور آنها را به پذیرش مذاکره تشویق کردم. همه می گفتند که ما را نیازی به میانجیگر نیست و آقای اردوغان برای ابتیاع اعتبار به خود وارد این میدان شده است و من این را نیک میدانستم، اما چه میشد که برادرم به بهای همراهی با ایران و به نام ایران اعتباری برای خود دست و پا کند؟ و چرا نکند؟ مگر سلطان عمان همان نمی کند؟ نخستین انحراف عمیق و خطای بزرگت با ادبار به سوریه رخ داد. همه مسلمانان انقلابی جهان از جمله همه ایران به بهت و حیرتی گران فرو رفتند. دیگر جای دفاع و توجیه و تبرئه ای باقی نبود، هر کودکی می توانست بفهمد که سوریه واپسین سنگر گشوده به اسرائیل و تنها مسیر حمایت از گروگان‌های لبنانی در دست اغیار و تنها مخرج خلاص حزب الله و حماس از محاصره صهیونیسم است. اما تو با همه صهیونیست ها و یاوران غربی آنها هم داستان شدی تا سوریه به دست آنان درافتد و مبارزان بی یار و یاور فلسطین و لبنان به چنگال صهیونیستها گرفتار آیند، بینوایان غزه را مدافعی نماند، با رژیمی که سوراخ رفح را هم بر روی بی دفاعان غزه بسته بود همدست شدی. روزی که برای سخنرانی به ترکیه دعوت شدم، برادران مسلمانم که دیری بود تا با تو مسافتی گرفته و دور شده بودند، طعنه ام زدند و گفتند دیدی که ماهیت طیب چه بود؟ اینک حرف مخالف زدن درباره واقعات سوریه را سانسوری سنگین حکمفرماست؛ اما من باز پاسخی بر این اظهارات می تراشیدم که همه حیرت می کردند و می گفتند دیگر این دلیل به عقل جن هم نمی رسد. برادران ایرانی ام مرتب تماس می گرفتند که چه شد؟ این طیب مورد ستوده تو که مرتبا سنگش را به سینه میزنی و برای تقریب ایران با او تلاش می کنی؟ آری تحلیل تراشیدم که به عقل تو و هیچ جن دیگری نمی رسید. تا آنکه باری برادران ایرانی ام بین تو و ایران دیواری برنیافرازند و آن خیال که اتحاد جهانی اسلاممان در همین بین الدولتین نقش بر آب نگردد: گفتم و نوشتم که برادرمان طیب با پذیرفتن نقش همصدری پروژه خاورمیانه بزرگ و نمایشی از خود به عنوان منادی اسلام ملایم غرب را فریفته و امتیازی ربوده که دستش را برای زدودن آدمک های کهن و پوسیده غرب در ترکیه گشاده دارند. تا او آن کند که کرد و اینک بی آنکه امتیازی بالمقابله به آمریکا دهد، صدها تن از هم پیالگان غرب را به زندان چپانده. کلیه جای پای های آمریکا را در ترکیه زدوده و از بین برده است، اینک آمریکا با خود به حسب حال نشسته و دریافته است که از دست طیب چه کلاهی تا خناق بر سرشان رفته است و اینک به ترصد پس گرفتن داده هایشان از طیب در آمده اند و اینکه او برای ترمیم اعتماد فروریخته غرب، در سوریه چنان ترکتازی می کند که حتی آمریکا وادار به کشیدن ترمزش می شود. او اینهمه را محض نمایش انجام می دهد، بی آنکه نقشی موثر بر علیه سوریه ببازد. اما رفته رفته با گسیل تروریست ها، حمایت پسمانده های القاعده، متشکل کردن تکفیریون سلفی و انداختن شرِ شوم آن دام و دد، به جان دولت و ملت سوریه، دیگر چه جای توجیه و تنزیهی می ماند؟ می شنیدم که همان ناخدایان کشتی «ماوی مارمارا» در رستوران های استانبول با سران تروریستها فالوده می خورند و قهوه ترک می نوشند و صدها هزار دلار پول نقد شاباش می افشانند تا جان مسلمانان سوریه را بستانند. اینهمه نیز به امر طیب اتفاق می افتاد. مساجد استانبول را -که ماذنه هایش هرگز خاموش نمانده و اذان های دین بنیانش نغمه ساز جاویدش بوده- به صحنه جذب نیروی خوارج بئس البدل ساخته ای و عاقبت دست نامحرم را به سینه معبدمان رسانده ای. آیا استاد هر دومان "محمد عاکف" این را به من و تو آموخته و خفته بود؟ در اوج دعوایت با آن مجسمه «کور خوش» (خوش گؤرو) -کرکس آغلار گولن- در ایران گریزی و شیعه ستیزی از او تندتر و پیشتر تاختی. باز ما بودیم که به نام به سر بردن شرط مودت و وفا کلیه مجاری نفوذ جماعت پنسیلوانیا گزین به ایران را عقیم کرده و آنها را چنان از این نفوذ ناامید ساختیم که بالاخره از سر عصبانیت، ماهیت خود را عریان ساخت و لو داد کین دیرینش را استفراغ کرد و گفت: «اگر بگویند، یک طرف ایران و یک طرف جهنم لابد به ایران نمی روم». و ایرانیان را اولاد متعه» خواند و شیعه را رافضی بی دین. بارها به دوستان ایرانی ات گفته بودی که "من در تکیه ها و درگاهها به عشق اهل بیت آلفته شده ام و آن جزمبت نواصب از من بدور است" و چندی نیز چنین می پنداشتیم و می دیدیم، اما به قول شاعرمان (سایه): «چه شد آن مهر و وفائی که من آموختمت؟» آیا استادمان «نجیب فاضل» نیز در پی تشکیل هلال بیمار گونه و ذهنی سنی زیست؟ که در قبال انگاره معلول اذهان بیمار و معلول موسوم به «هلال شیعی» در پی پدید آوردن «هلال سنی» خروج کردی و دامن با پلشتی خوارج آلودی؟ با کدام منطق و تربیت دینی و کدام انگیزش اتحاد جهانی اسلام در کنگره ماقبل آخرین حزبت آن سفلگان بینوای دین و دنیا باخته را کنار خود چیدی و با دستی، دست های تا مرافق آلوده به خون "طارق الهاشمی" شیعه کش محکوم به اعدام را، با دیگر دست، دستان خائن مرسی را و با دست سوم، دستان دراز و متکدی «خالد مشعل» را بر گرفتی و برفراختی که اینک! هلال سنی! بر اساس معرفه الترکیه ام میدانم که تفکرات و رویکرد سُنّه و نظریه مذهبی این صفحات از دیرباز با جماعات اهل سنه و جماعه دیگر بلاد دیگر است و حب اهل بیت نزد مسلمانان ترکیه بسیار بیشتر از دیگر برادران سنی است. اگر فتنه مفتیان و آفت سلاطین خودخلیفه پندار بگذارد. برادر غیورا ! این خطابت تو را به پرتگاهی مهیب فروغلتاند تا جایی که دست در کاسه شیوخ بحرین و قطر شدی و پناه به زیر عبای ویرانگران خانه نبی گشتی با مولودین نامشروع "کلنل همفر" نرد عشقی کلان باختی. یاد آر ز شمع مردہ یاد آر... یاد آر تعطیلات نوروزی سه سال پیش را که احمدی نژاد تو را برای تعرضی بابت یکی از همین دست خطایایت تعارض کرد و به حضور نپذیرفت اما عصرگاه همان روز هیات ترکمن را به دیدار طلبید و من در تبریز سرگرم نوروز، که اعضای هیات همراهت یافتندم و ماجرا را گفتند که رئیس می خواهد به دیدار مقام معظم رهبری بشتابد و ایشان در مشهدند و نظر به تعطیلات، سفیر نمی تواند کارسازی کند که باز به رغم رای و اراده رئیس جمهور کشورم ریشی گرو نهادیم تا دوستان به مشهد رهنمونت شوند، که با اهل بیت به پیشگاه همان رهبری شرفیاب شدی که چندی پس از آن در دو نوبت به نام بشکوه او جستی و دل ایرانیان و سایر مسلمانان میلیونی آفاق جهان اسلام را خستی. دستکم به پاس آن مکرمت که به رغم اراده رئیس جمهورش در ایران راه داد و در به روی تو گشاد و خاتون و دخترت را به حجاب خوش تمجید کرد حفظ اللسانی می کردی. آنچه در دانشگاه ازمیر کردی اعاده آن نزاکت بود؟ نیک می دانستی که سرور و آقای سیاستمداران این روزگار -اعنی باراک اوباما- هم تاکنون جرات یاوه گفتن و ذکر نام او را نداشتند، اما تو چنان کردی؟ باری بسیار کسان پاس نان و نمکها را فراموش می کنند اما لااقل محاسباتی می دارند که اگر چنین گویم از چشم هم چنان درافتم، پس نگویم. اما کدام هدف و تامین رضایت که بود که تو آن را به جلب نفرت ملتی و میلیونها تن از امتی ترجیح کردی؟ چندی اجازه دادی تا عروسکان خیمه شب باز در فیلمی که به هفتاد و دو دولتش فروختی، پادشاه تاریخی مورد تجاوز واقع شده هشتاد میلیون ایرانی را با رکیک ترین فحش های اوباشانه نام برند. در جهت نخستین گام های تولیدات بومی جهازات عسگری، نسخه ساخت «پهباد» از ینگی دنیائیان گرفتی و پیشرفته ترین جهاز تهاجم خود را «چالدران» نامیدی، برادر تو دشمن بودی در لباس دوست؟ کدام افتخار را به تکرار آمدی؟ بیشتر شناسندگان ترک من می دانند که در ترکیه شاید جز دو سه کس از جمله استادین نیرین «خلیل اینانجیق» و «ایلبر اور تایلی» کسی تا حد من به تاریخ عثمانی وقوف مستوفا ندارد و کسی این مایه بر روی همه متون کتب آن تاریخ مرور و توقف نداشته است. از سوی دیگر نیز ایرانی هستم و چندان که هم با تاریخ ادوار متعدد آن آشنائی وافی دارم و از این روست می گویم و می آیمش از عهده برون که چالدران سیه رو ترین ورق تاریخ آل عثمان بود، عقل ،انکار و کتمان این بی شرمی و نامردی را حکم می کند، یا تکرار و تجدید تلفظ آن را؟ آن دو سه مورخین منصفش را فراخوان و احوال همه تجاوزات عثمانی به ایران را از آنها باز پرس! تا آزرم کنی. "چالدران" واقعه ای بیش از ننگ و بدنامی پدید آورده یک سیه مست نبود. باز آمدی و پانصدمین سالگرد این اشغال و تجاوز نامردانه را به نام فتح و ظفر جشن گرفتی، نام اهل قلمی را از کتیبه خیابانی در محله «فاتح» اسلامبول زدودی و «چالدران» اش نهادی. دوست نه، آیا دشمن هم این کند؟ قبل غرور، -همان که از سرمستی اش اعراض میکردی و دیگر دوستانت را نیز از ابتلاء به تب و تاب آن باز میداشتی - اکنون چنان بادی به برونت افکنده تا خود را "سلیمان قانونی" بیانگاری که تاریخش نفرین و ملعنت بار آمده خون ناحق برادر و پسرکانش بود. خود به که اشبه می داری طیب؟ به جای تشبه به سلمان و مقداد و ابوذر، تقلید و تفاخر «سلیم» مست و «سلیمان» جائر و برادرکش به حکم چه آموزه ای است؟ در پی برافراشتن کاخ سفید و گماشتن عساکر سلاجقه روم و عثمانی در جناحین، تخیل و انگاره سلطنت بر ربع مسکون در سر پکر پختی و ایران را از یمن منع کردی. برادرم طیب ابرهه زمان با فیل هایش بر یمن لشگر کشیده است و حوثی کشان راه انداخته است، چرا نهیب مهیب بر سر آن ابرهکان گمراه برنیاوردی و بر طیر ابابیل سوت زدی که متفرق شوند؟ مگر ایران لشگر کشیده و با بمب افکن ها بر بر و بوم مسلمانان تاخته و بمب می ریخت؟ که خواستی تا باز گردد. چرا درست در ایام مذاکره ایران بر سر ستم هسته ای که کلبه ستمگران عالم به گوشه ای فشرده اند و باج می جویند، به جای ارسال پیام "برادرا! لا تخف ولا تحزن! که طیب در کنار توست"، با نتانیاهو همنوا شدی و اظهار دلواپسی کردی و درست در آن حیث و بیص که او شیون شوم وای صنعایا! و دمشقا! و بغدادا! و بیروتا بر فراز کرده، جیغ بنفش با آن شیوخ شوم در آمیختی؟ الیس صبح بقریب؟ آقای رئیس جمهور اردوغان! ایران نه در همان دوران صفوی که شانزده بار تحت تهاجم و اشغال آل عثمان قرار گرفت، و نه در ادوار سابق و لاحق هرگز ترکیه را رقیب خود نیانگاشته و به چنین چشمیش ننگریسته، اما به همین بقین نیز می دانم که دوره ای نبوده که رجال سیاسی ترکیه دمی را از رقابت با ایران فارغ و آرام گذرانده باشند. مخصوصا در دوره مشئوم حکمرانی لائیکها روزی را نمی توان جست که صفحات جرائد ترکیه از مقالات و تبلیغات ایران ستیزانه سیاه نبوده باشد و همچنین بالمقابله در ایران نیز شاید کمتر روزی یافت شود که در جرائدش نامی از ترکیه رود، اگر هم رود یا در ستون ورزش و مسابقات نام «فنر باغچه» و ... است و یا (خدا به دور دارد) در حادثاتی چون زلزله و... که آن همه نیز از منابعی جهانی جون آسوشیتدپرس و... نقل می شود. اما من بر حسب همان دانش تاریخ عثمانی و سپس اشراف به الحال ترکیه که همه ذرات جاری از شرائین فرهنگ و هنر و ادبیات و سیاست و تاریخ و اجتماعیات و مردم شناسی و قوم شناسی ترکیه را از برم، می دانم که تو هم مانند همه سرکردگان دیگر آن ملک نگران اعتلاء ایران شده ای. با یاد است که «سلیمان دمیرل» در هر مذاکره دیپلماتیک با ما انگار که کورنومتر بر ساعد بسته، روز می شمرد که: «امروز چهار صد و سی و دو سال است تا با شما نجنگیده ایم». اما برادر غیور اعتلای ایران بر هر کس هم که ضرر آورد، همواره موجب برخورداری ترکیه شده است. تو که به یاد داری آن روز ترکیه را که ۷۰ سنت در خزانه نداشت و رئیس جمهور که به ایران می آمد، گفت: "به خدا برای وام خواهی نمیروم" ناگاه همان ترکیه در اثر و از قبل اشغال ایران توسط عراق و حمایه دارانش سرنوشت دیگر کرد. فراموش نکرده ای که ترکیه به شکرانه ایران در بحران اقتصادی آسیا و روسیه مانند جزیره ثباتی فارغ ماند و باز در آخرین بحران اقتصادی جهانی از کمترین آسیبی مصون ماند، چون پول ایران مانند خون در رگهای تن نیم جانش واریز شد، پس تعالی و ترقی ایران همواره به نفع شما بوده و ایران هر گاه به نان و نوائی رسیده بیشترین سهم الارث یکسویه از آن ترکیه شده است. پس این چه رشگی گران است که گریبان رجال ترکیه را در مشت می دارد؟ بدی پشت بدی، اما در ازای چه بهائی؟ آیا ثروت و مکنت دنیا، عمر نوح و ملک سلیمان ارزش آن دارد که انسان پا روی پاکی گذارد و در مقابل سیه مستان خوش رقصد؟ آن شب در خانه متوفائی "سوره انفطار" را به تلاوتی محزون و شیرین خواندی دریغم آمد که صاحب چنین تربیت و معالمی چرا اینهمه معارف را در زندگی و در این مجال کوتاه امتحان دنیا به کار نبست؟ مگر نخواندی حدیث فرعون و موسی را؟ مگر نمیدانی قصه عاد و ثمود را؟ آن همه دانستن و خواندن و تربیت اگر در اوج و ستیغ تمکن و اقتدار به کار نیاید، در لحد به چه کار آید؟ از سر تفرعنی -که معارض با اخلاق و آموخته های ما از رحله تدریسات مشایخمان بود- در آمدی و مجلس وکلای ملت ایران را نیز به گمان خود، تخفیف کردی و گفتی که نزول اجلال و تنزل شان به سطح مجلس شورای ایران نمی کنی، وقتی این سخن را به زبان می آوردی هیچ اندیشه نمی کردی که مجلس یعنی نمایندگان ملت و اعنی خود ملت؟ تو در مقابل یک ملت و آنهم چنین ملتی چنین تفرعنی وزیدی؟ فقط یک نکته دلم را دردناک می کند و آن دردی است که ما متفکرین و دانشوران ایرانی تا در آمدیم که رنج زخم های عثمانی را با طعم حلاوت تو فراموش کنیم، آن زخم را با سرانگشتان زهرآگین تری خراشیدی، طیب اردوغان! من در عمرم هرگز به کرسی اندرزی فراز نشده ام چون کار من وعظ نبوده است، بر عکس تو که دانش آموخته مدرسه "امام خطیبی" و در بقا که گاه واعظانی چند مخاطب این افشای "حافظ شیراز" می شوند؛ واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند لا بل کار من تعلیم است و اینک در جبه یک معلم می گویم که تو قصص مردان ماسبق و سلاطین دهر را نیک میدانی و عاقبتشان را نیز، پس بکوش که نام نیک در جهان باز گذاری که آن حکیم گفت: زلف سیاه سایه پرّ هماایمیش اقلیم حسنه آنین ایچون پادشاه ایمیش بیر سجده ایله قیلدی رخ آفتابی زر خاک جناب دوست عجب کیمیایمیش آوازه یی بو عالمه داوود گیبی صال باقی قالان بو قبه ده بیر خوش صدایمیش آقای اردوغان می دانی که من هیچیک از مواردی که نمک از سفره ایران چشیده ای ذکری به میان نیاوردم. باری تو برای خلاصی از حق نان و نمک و به حکم جوانمردی فرصت این سفر را مغتنم بدار از این ملت و دولت عذر خواهی کن. اصغر فردی دوشنبه هفدهم فروردین ماه ۱۳۹۴ شمسی ششم آوریل ۲۰۱۵ مسیحی" منبع
  7. 2 پسندیده شده
    @Navard قابل درک هست و قطعا هم چیزی که ما میبینیم همین هست. ولی خب امکانات نابرابر دو طرف رودررو (بهتره بگیم یک طرف با چند طرف اونم از نوع به غایت قدرتمندش )باعث میشه نشه از همون ابتدا برابر هم عمل کرد. یعنی یکی زد ما هم از همون اول یکی بزنیم. منوط به اینکه هدف و برنامه ای داریم مثلا در سوریه. که اگر نداشته باشیم دقیقا مصداق ضرر تام و تمام هست این شرایط. مثلا من مقایسه میکنم با حزب الله و لبنان و سالهای اولیه شکل گیریش که گاها ضربات متعدد و پشت سرهمی میخورد ولی توان پاسخگوییش محدود بود تا رسید به امروز. ولی به نظرم در عراق میشه شرایط را تغییر داد به یک بحث اون شکلی. در عراق شاید مشکل این بود که قبل از اخراج اشغالگر ( بر خلاف لبنان ) یک نیروی متحد رسمی شکل گرفت و این شد پاشنه آشیل ( البته برای مبارزه با داعش شکل گرفت و مقاومت در بند شکل دهیش لااقل در اون مقطع نبود ) یعنی بدون اخراج اشغالگر در زمین اشغالی تشکیلاتی درست شد کاملا در دسترس و چتر اطلاعاتی دشمن ( با خیانت قطعی گروه های سیاسی ) و خب همین باعث شد ضربه بخوریم ولی نتونیم بزنیم چون اون به عنوان اشغالگر و زورگو مجاز بود و شما مجبور به پاسخگویی به دولت رسمی، سیاسیون و افکار عمومی.
  8. 2 پسندیده شده
    در گذشته در مورد موسسه مردم نهاد Halo که در زمینه خنثی سازی بمب و مین در عراق فعالیت دارد مطلبی تهیه شد. در این پست جدید یک موسسه مردم نهاد دیگر در زمینه خنثی سازی مین به نام MAG معرفی میشود. فعالیت موسسه مردم نهاد Halo در عراق : موسسه مردم نهاد ( MAG ( Mines Advisory Group فعالیت بشردوستانه جهت حنثی سازی میدان های مین انجام میدهد. این موسسه در سال 1989 در منچستر انگلیس تاسیس شد. موسسه MAG در سال 1989 برای پاکسازی مین ها و بمب های عمل نکرده ناشی از جنگ شوروی و افغانستان تشکیل شد. بعد از فعالیت در افغانستان به مرور زمان فعالیت خود را در کشور های مختلفی از جمله عراق، سومالی لند، آنگولا ، کامبوج ، چاد، لائوس، مالی، میانمار، سومالی سریلانکا، ویتنام و لبنان گسترش داد. تمرکز اصلی موسسه MAG آموزش افراد محلی توسط کارکنان این موسسه برای خنثی سازی مین ها است. موسسه MAG از سال 1992 در عراق فعال است. این موسسه هم اکنون 750 کارمند عراقی دارد که می توانند در سطح جهانی برای مبارزه با مین هاو بمب های عمل نکرده فعالیت کنند. بعد از ظهور داعش در عراق یکی ازماموریت های اصلی موسسه MAG پاکسازی مناطق آلوده در شهر تل‌عفر بود. همچنین موسسه MAG فعالیت خود در مناطق مرزی در سوریه را نیز اغاز کرد. خنثی سازی مین ها وبمب های عمل نکرده می تواند در بهبود کیفیت زندگی مردم مناطق جنگ زده اثرگذارباشد و جان انسان های بیگناه بسیاری را حفظ کند. لزوم توجه به پاکسازی مناطق الوده نیازمند مشارکت جهانی با همکاری کشور ها و موسسه های بشردوستانه است. خنثی سازی مین ضد نفر مدل وی-69 در شمال عراق_خنثی سازی مین با استفاده از تجهیزات ایمنی و به شکل خوابیده جهت حفظ جان نیروی انسانی زنان عراقی اموزش دیده تحت نظر مربیان موسسه MAG ومجهز آماده برای خنثی سازی مناطق الوده افراد موسسه MAG در سوریه
  9. 1 پسندیده شده
    "لطفا توسط مدیران عزیز سایت به بخش مربوطه منتقل شود" گاهی بعضی از جوانترها طعنه می زنند که" زمانی که کشورهای پیشرفته هواپیماهای رادارگریز و زیردریایی های هسته ای می سازند ساخت تسلیحات با تکنولوژی پایین تر از جانب صنایع دفاعی ایران چه مفهومی دارد؟" نگاهی کوتاه به جنگهای 50 سال اخیر ،مانند جنگ ویتنام یا جنگ ایران-عراق، نشان می دهد که همیشه طرف برنده آن کسی نیست که سلاح هایی مدرنتر دارد. در صحنه جنگ آن کس موفق تر عمل می کند که از کمترین امکانات بیشترین بهره را ببرد. نگاهی به مقاله زیر نشان می دهد حتی آنانکه در حوزه هوافضا دست به ساختن هواپیماهای رادارگریز و گران قیمتی مانند بمب افکن بی-2 یا جنگنده اف-22 می زنند نیز از امکانات در دسترس شان چگونه استفاده می کنند. هواپیمای ای.تی-802یو در حقیقت یک هواپیمای سمپاشی و آتش نشانی بود که توسط شرکت ایرتراکتور طراحی و به بازار عرضه شد. در سال 2008 و پس از فراخوان نیروی هوایی آمریکا برای برنامه "هواپیمایی ضربتی-شناسایی سبک" شرکت ایرتراکتور تصمیم گرفت تا نمونه ای از ای.تی-802 را برای انجام عملیات پشتیبانی نزدیک هوایی یا شناسایی بسازد. ایرتراکتور با نصب زره در قسمتهای کابین و موتور، تعویض شیشه های کابین با شیشه ضدگلوله و مخازن سوخت ضدنشت هواپیمای جدیدش را ای.تی-802یو نام نهاد و آن را در نمایشگاه هوایی پاریس همان سال به نمایش درآورد. 9 جایگاه سلاح ،که در زیر بدنه و بالهای این هواپیما نصب شدند، به ای.تی-802 اجازه می دهند تا حجم وسیعی از سلاح ها را با خود حمل کند. از جمله سلاح های محمول این هواپیما می توان به گاتلینگ کالیبر 50 سه لوله جی.ای.یو-10آ، راکت انداز 7 لوله ام-206 و بمبهای 500پاوندی مارک-82 اشاره کرد. مشتری می تواند در صورت نیاز جایگاه های حمل سلاح را تا 15 جایگاه توسعه دهد. همچنین به سفارش مشتری می توان سیستمهای پیشرفته تری مانند کلاهخود مجهز به نمایشگر، سیستم هدایت آتش، هدف یاب برای بمب یا موشکهای لیزری مانند موشک هلفایر، یا انواع دوربینهای شناسایی را بر روی ای.تی-802 نصب کرد. ای.تی-802 به یک بیسیم چند کاناله ساخت ولفسبرگ فلکسکام مجهز شده است که خدمه می توانند به وسیله آن با افسران مقدم ناظر هوایی مستقر در صحنه عملیات تماس برقرار کنند تا به صورت مؤثرتری مواضع دشمن را بمباران کنند. برای انجام عملیات شناسایی می توان ای.تی-802 را به یک برجک مخصوص در زیر بدنه مجهز کرد که جایگاه نصب دوربین ام.اکس-15دی ساخت وسکام می باشد. با مجهز شدن ای.تی-802 به کانال ارتباط داده ،به سفارش مشتری، فرماندهان عملیات می توانند تصویر کاملی از صحنه نبرد در زمان واقعی داشته باشند. این اطلاعات می تواند برای تغذیه دیگر قرارگاه های عملیاتی، هواپیماهای دیگر و ناظران مقدم هوایی استفاده شود. ای.تی-802 با نصب دوربینهای دید در شب می تواند در هر گونه عملیات شبانه رزمی بکارگرفته شود. مداومت پروازی ای.تی-802 در حدود 10 ساعت است که می توان با نصب مخزن سوخت خارجی آن را افزایش داد. برجک نصب دوربین و دیگر سنسورها برای عملیات شناسایی یا نظارتی. این هواپیما ارزش رزمی خود را در عملیات مبارزه با مواد مخدر نشان داده است. با وجود بیش از 200 اصابت گلوله خدمه ای.تی802 تا کنون حتی یک زخمی هم در طی عملیات رزمی نداشته اند. تحویل ای.تی-802یو به نیروی هوایی آمریکا از ژانویه 2011 آغاز شده است. ای.تی-802یو مشخصات سازنده ایرتراکتور طول 10.87متر عرض بال 18متر ارتفاع 3.5متر سطح بال 37.3مترمربع وزن خالی 2903کیلوگرم حداکثر وزن در هنگام بلندشدن 7257کیلوگرم پیشرانه 1دستگاه موتور توربوپراپ پی.تی6آ ساخت پرت اند ویتنی توان 1600 اسب بخار حداکثرسرعت 370کیلومتر/ساعت سرعت پیمایش افقی 300کیلومتر/ساعت برد 2963کیلومتر مداومت پروازی 10ساعت سقف پرواز عملیاتی 7620متر تسلیحات 9 جایگاه نصب سلاح در زیربدنه و بال برای حمل انواع بمب، موشک، راکت انداز یا مسلسل به وزن 4100کیلوگرم ترجمه و تحقیق:رضاکیانی موحد منبع:http://wars-and-history.mihanblog.com/post/129
  10. 1 پسندیده شده
    تصاویر حمله شب گذشته آمریکا به حشد الشعبی و فرودگاه در حال احداث کربلا
  11. 1 پسندیده شده
    رونمایی از خودروی رفع آلودگی نیروی زمینی ارتش برای ضد عفونی معابرو تجهیزات
  12. 1 پسندیده شده
    مشکلی که در صنعت هوایی وجود داشته و دارد عدم سرمایه گذاری کافی است. حتی اگر با پرسنل این صنعت صحبت کنید حقوق های پائینی میگیرند. برعکس صنعت هوا فضا و صنایع موشکی در دو دهه اخیر سرمایه گذاری خوبی در ان شده حتی اشل حقوقی پرسنل انها بالاتر است. مثلا من با یک مهندس با سابقه بالا که نزدیک به بازنشستگی بود و فوق لیسانس هم داشت صحبت کردم 5 تومان با اضافه ها 6 میگرفت. طرف مدیر هم بود!!!! دیگر چه انتظاری میتوان داشت. یا حرف هایی که زده میشه فقط حرف است و عزم جدی در این صنعت وجود ندارد. یا این عزم ایجاد شده ولی منتظر کمک روس ها هستند و بر روی توان داخلی حساب نمی کنند و یا این عزم اخیرا ایجاد شده و مشکلات مالی گریبانگیر سیستم شده و فعلا پولی نیست به صنعت تزریق بشه.
  13. 1 پسندیده شده
    تانک سنتورین اسرائیلی (معروف به Sho't ) که توسط نیروهای مصری در جنگ یوم الکیپور منهدم شده است. تجهیزات نظامی اسرائیلی در جنگ یوم الکیپور که به غنیمت نیروهای مصری درآمده است_ در جلوی تصویر میتوان تانک سنتورین را مشاهده کرد.
  14. 1 پسندیده شده
    https://www.dw.com/fa-af/نظرخواهی-اکثریت-آلمانیها-خواهان-اخراج-ترکیه-از-ناتو-هستند/a-51043748 https://www.khabaronline.ir/news/1312674/لوپن-خواستار-اخراج-ترکیه-از-ناتو-شد در فرانسه و آلمان که دو عضو قدرتمند ناتو هستند تمایلاتی برای خروج ترکیه از ناتو وجود دارد یک زمانی تنها کشور عضو ناتو که در دریای سیاه بندر داشت ترکیه بودالان رومانی بلغارستان اکراین که در دریای سیاه بندر دارند عضو ناتو شدند یا بزودی خواهند شد حتی آمریکا هم ترکیه را به اخراج از ناتو تهدید کرده شاید تحیل ندادن اف 35 بخشیش به همسن دلیل باشه اهمیت ترکیه روز به روز تو ناتو کمتر میشه از طرفی کشورهای عربی منطقه هم هستند که عملا زیر نظر آمریکا هستند حمله ترکیه به سوریه ترکیه تو سوریه دنبال این هست که بگه من قدرت هستم اهل سنت هم بیشتر طرفدار مصر و عربستان هستند تا ترکیه تنها جایی که ترکیه می تونه قدرت نمایی کنه تو سوریه هست اردوغان ترکیه را نابود خواهد کرد ترکیه دقیقا مثل پاکستان خواهد شد کلی مجاهداز همه دنیا امدن پاکستان که با شوروری بجنگند بعد از خروج شوروی همه تو پاکستان باقی موندن و این کشور را نابود کردن ترکیه هم همین جوریخواهد شد دیر یا زود تروریست ها سوریه نابود میشن اونوقت ترکیه می مونه با انبوه مجاهدان عاشق شهادت
  15. 1 پسندیده شده
    ایران در شرایط سختی قرار دارد. سخت ترین تحریم های تاریخ علیه ایران وضع شده. ترکیه یکی از کانال های اصلی دور زدن تحریم ها است. در این شرایط تنش شدید با ترکیه فقط امریکا را خوشحال میکند. با تمام این حرف ها عملا ایران در سوریه قدم به قدم کار خود را میکند. مرحله به مرحله ترکیه را از استاد ادلب بیرون می اندازد. فعلا من این سیاست را هوشمندانه میبینم. ولی نظر شما را قبول دارم. دشمن اصلی ایران در اینده ترکیه خواهد بود
  16. 1 پسندیده شده
    با سلام جدای از عشق و ارادت بی مثال این جناب به اردوغان و کشورش ،عرق ایرانی بودن و ابراز چند تعن تاریخی که شاید بنده و امثال بنده از آن بی خبر بودیم ، بعنوان نهیب جالب بود. اردغان و آنچه عوام و عموم ترکیه هستند همانست که نقل قول از سلیمان دمیرل در این نوشته آمده است «خود لمس کرده ام» قطعا افسار بریدن اردغان ملموس است و با توجه به بالا و پایین شدن سیاست خارجیش از چندین سال اخیر که بخوبی یکی دو نمونه اش در این یادداشت امده است قابل پیش بینی بود و به احتمال قوی در اینده نچندان دور ظهور صدام حسین دیگر را خواهیم دید که ایران در معرض تیر ترکش خواهد بود. به دلایل اقتصادی و امنیتی و ذات سیاست منفعلانه افسادطلبان نباید منتظر برخورد جدی از طرف ایران بود که چند وقت پیش جسارت یکی از مشاوران اردوغان ،بدون هیچ واکنشی با سفر ظریف به آنکارا سرپوش گذاشته شد و در ظاهر ختم به خیر شد از طرف دیگر همین سیاست کمرشکنانه ی گفتگویی حضرات اجازه ی عکس العمل را در حد حتی تقابل لفاظی از نیروهای مسلح گرفته که نتیجه ان گستاخی و جسارت بیشتر این بابا و نمکدان شکستن شده . در حوادث اخیر سوریه و شهید شدن نیروهای جبهه ی مقاومت باز هم سکوت جواب دوستان بود.بنده قبول ندارم ایران در کنار سکوت با ذکاوت کارهای خودش رو بعنوان مثال پیش میبره .از قدیم گفتن جواب های ،هوی ست .در تقابل میان ایران و ترکیه حسن همجواری دیگه داره حال بهم زن شده و در اینجا باید گفت کجایی احمدی نژاد«جدا از حواشی که داشت» اردغان عملا و علنا درون گود رو به ایران حریف میطلبد و حریف دقیقا پشت به او کرده و داره غذا میخورد و به نوعی خودش را از جهات مختلف به کری زده و این نوع تفکر تا جایی جواب میده و ممکنه به جایی برسه طرفی که شما پشت بهش کردی از پشت بیاد و در حین غذا خوردن گردن شما رو به هدف خفه کردن فشار بده. این بابا بنظرم خطرش از رژیم صهیونیستی بسیار بالقوه تر خواهد بود. خدا بخیر کنه
  17. 1 پسندیده شده
    به نظرم مقاومت اگر در شرایط عادی ( یعنی شرایطی که برنامه بزرگتری و با دورنمای کلیدی تری در دست اجرا نباشه که لازمش درنگ باشه ) به همین بند ایمان داشته باشه " خداوند قدرتمندتر و بزرگتر از طغیانگری و عظمت دروغین و جعلی آمریکاست. " که در حقیقت ریشه کلیدی اصل مقاومت هست میتونه این توازن وحشتی که آمریکا برقرار کرده و داره نونش را فعلا تو منطقه میخوره ( با تئوری مرد دیوانه ترامپ به عنوان چاشنیش ) بهم بزنه، به قول یکی از دوستان شاید یک حادثه وحشتناک (برای اونها ) تنها بتونه این توازن وحشت دروغینشون را از میان برداره ( یک شوک بزرگ یا درد تدریجی ولی مدام - یک حمله بسیار پرتلفات یا خسارات جانی و مالی و روانی پی در پی، ولی ابتدا باید به خوبی سنجید که همه میدونیم نهایت این کار حمله به ایران هست، تحلیلگران ما باید تحلیل کنند ترامپ در این یکسال خصوصا چنین قصدی خواهد کرد در شرایط ترسیمی ) آیا بخشی از داخل دستگاه حاکمیتی عراق به منظور ردگم کنی و مغشوش کردن فضا در حال همکاری با آمریکاست تا اولا برخی موضوعات از دستور کار خارج بشه و بر برخی اطلاعات سرپوش گذاشته بشه و حتی با برخی ترورهای هدفمند و بمباران های مشخص به اسم تلافی حملات مدارک موجود حذف بشه؟
  18. 1 پسندیده شده
  19. 1 پسندیده شده
  20. 1 پسندیده شده
    اسپر گفته ترامپ مجوز حمله تلافی جویانه در رابطه با تاجی را داده، خبرنگاری ازش پرسید یعنی به اهدافی در خاک ایران حمله میکنید؟(!) ( به قدری در ذهنهاشون از طریق هالیوود و بازیهای رایانه ای و رسانه ها و سیاسیونشون تبلیغ شده که حمله نظامی به یک کشور را جزو تفریحات و حقوق ارتششون (یا ارتش آمریکا) قلمداد میکنند ) که اسپر گفته همه گزینه ها روی میز هست ولی شبه نظامیان در اولویت هستند!! از طرفی حملات دیروز به بوکمال را هم گردن نگرفتند، ممکنه کار اسراییل (ماهی گرفتن از آب گل آلود ) باشه که حالا یا از مبدا س.اشغالی یا پایگاهی در شمال سوریه/اقلیم یا ... انجام میده ( یک پایگاه پهپادی) یا هم که کار خودشون هست و یک واکنش اولیه و سریع برای غافلگیری و به عهده نگرفتن مسئولیتش. خب نیروهای مقاومت خصوصا در سوریه باید بسیار مراقب باشند، آمریکا نشون داده که همزمان برای اینکه در بعد عملیاتی به ایران هم ضربه بزنه سوریه را ترجیح میده. مضافا اینکه ما در عراق حضور چندانی نداریم ولی در سوریه به عنوان یک نیروی خارجی از لحاظ رسانه ای هم میتونند پروپاگاندا کنند. پس در شرایط فعلی برای یک تیر و سه چهار نشان و خوش امد اسراییل و ترکیه و همچنین تضعیف ارتش سوریه هیچ بعید نیست در سوریه مستقیم یا غیرمستقیم اقدام کنند ( حتی مثلا حملات کروز به تی فور یا پایگاه های شناخته شده مقاومت در حلب ) در عراق هم نیروهای حشد باید بسیار مراقب باشند خصوصا فرماندهان چون ترامپ نشون داده که حالا سیاست ترور را از استاد تروریسم دولتی به خوبی یاد گرفته. پ ن: خوب همیت الان در خبرها اومد که شروع کردند و حملات هم گسترده و ادامه دار هست: پ ن2: بماند که آمریکا از مدتها پیش مترصد حمله همه جانبه به حشد بود. قبل از خبر حمله میخواستم اشاره کنم که با انبوه گروه های نفوذی در کشور عراق حملات از طریق هر کسی میتونه صورت بگیره به امریکایی ها. نیورهای تحت حمایت ترکها، اسراییل، تکفیرهای مورد حمایت عربستان، حتی در یک حالت افراطی عدم جلوگیری از عملیات داعش توسط خود امریکایی ها با علم به اینکه میتونه براشون فرصتی باشه تا حشد را و امکانات فراهم امدش در عراق را نابود کنند در این فرصت مناسب. پ ن3: وقتی در مورد گروه های تحت حمایت ترکیه در عراق ( تکفیریهای مرتبط با شاخه القاعده سوریه، ملی گراهای ترکمن، کردهای تحت نفوذ اقلیم و بعثی ها و مزدوران بنده پول و مهاجرت ) صحبت میکنیم و حملات مشکوک حین تجاوز ترکیه در ادلب نباید فراموش کرد نقش این مجنون منطقه ای را اون هم با شرایط فعلی سیاسیش:
  21. 1 پسندیده شده
    تصویری از تانک M48A3 متعلق به ارتش اسرائیل که در نبردی به نام سلطان یعقوب در سال1982 به غنیمت ارتش سوریه درامده است در این تصویر کارشناسان شوروی نیز مشاهده میشوند که برای بازدید از این تانک خصوصا زره واکنشی ERA که توسط اسرائیل بر روی ان نصب شده است در کنار ان ایستاده اند.
  22. 1 پسندیده شده
    ایده تبدیل کشتی های تجاری و یا نفتکش های دریایی به ناوهای هواپیمابر ایده ای قدیمی بوده که در جنگ جهانی دوم توسط انگلیسی ها و متفقین اجرا شد ایده ای که به Merchant aircraft carrier مشهور شد این ایده مشکلاتی از جمله عدم پایداری کشتی ها رو به همراه داشت ولی شرایط اضطراری جنگ باعث شد این طرح اجرا شود کشتی MV Rapana و MV Gadila دو تا از 9 نفت کش شرکت شل بودند که به ناوهواپیمابر شبه نظامی تبدیل شد این ایده اگرچه قابلیت های انچنانی نداشت ولی پاسخی به یک نیاز بود نیازی برای پوشش گشت دریایی و مقابله با زیردریایی های آلمانی که به شدت دریا را ناامن کرده بودند. https://en.wikipedia.org/wiki/Merchant_aircraft_carrier نماهایی از کشتی هایی غیرنظامی که سکوی هواپیماها شدند نمای شماتیک از این نوع کشتی های هواپیمابر --------------- طی بحث های انجام شده در سایت و تاپیک ها نیروی دریایی بدون پوشش هوایی شوخی بیشتر نیست و در جریان جنگ فالکلند نیروی دریایی انگلیس ضربات بدی از نیروی هوایی آرژانتین خورد، این موضوع در کنار گشت های دریایی نیروی دریایی ارتش در برخورد با مهاجمان بیش از پیش خودنمایی می کند بویژه که ما خاطره حمله آخوندک و غرق شدن کشتی سهند رو هم داریم حال با توجه به عدم تمرکز لازم بر روی نیروی هوایی وساخت جنگنده و هزینه بر بودن ناوهواپیمابر استاندارد بدون جنگنده کافی، این پیشنهاد می آید که آیا آماده سازی یک ناو هلیکوپتربر تجاری برای پوشش نیروی دریایی در دریای سرخ و اقیانوس هند با قابلیت پرواز پهبادهای جنگنده آیا می تواند پوشش هوایی حداقلی برای ناوهای ما ایجاد کند ؟؟ هدف حمل 4 الی 8 هلیکوپتر و 10 پهپاد رزمی شناسایی هست
  23. 1 پسندیده شده
    بخش دوم : شناور رزمی آدمیرال کوزنتسف زمانی که هنوز روی میز طراحی دفاتر نیروی دریایی ارتش سرخ قرار داشت ، بعنوان یک کروزیر حامل هواگرد های رزمی طبقه بندی می شد که می بایست در ابتدای امر حداقل 12 تیر موشک کروز ضد کشتی پی-700 گرانیت با ماموریت انهدام توان رزمی ناوشکن ها و حامل های هواپیمابردشمن در بردهای طولانی را با خود حمل می نمود . این موشک در سال 1983 وارد خدمت شد و بلحاظ کاراکترهای رزمی ، در زمان خود پتانسیل نامتعارفی از جمله برد 625 کیلومتری با سرجنگی 750 کیلوگرمی و سرعت پیمایش 2.5 ماخ را به نمایش می گذاشت . این قابلیت ، به تقریب 3 برابر موشکهای کروز ضد کشتی غربی نظیر هارپون بود . این موشکها پس از تولید انبوه فقط در سه کلاس از شناورهای رزمی روسی ( شامل زیردریایی های کلاس اسکار و شناورهای سطحی کلاس کیروف ) مورد استفاده قرار گرفتند . با توجه به این امر که شناورهای کلاس کوزتسف نیز برای کاربرد این موشکها ، طراحی شده ، این کلاس را بعنوان یک گزینه بالقوه برای ارتقاء مطرح می نماید ، با این تفاوت که در این ارتقاء ، می بایست الگوی مورد استفاده در شناور رزمی سنگین آدمیرال ناخیموف در شلیک عمودی این موشکها مورد توجه قرارگیرد ، چرا که این شناورها با چنین طراحی ، می توانستند حداقل 4 تیر موشک کروز پی-700 را در خود جای دهد که این مساله با کوچکتر شدن موشکهای جدید ، توانمندی های افزون تری را بدانها خواهد داد . در این میان ، مطلوب ترین گزینه برای نیروی دریایی روسیه جهت جایگزینی موشکهای پی-700 ، پرتابه های مافوق صوت جدید Zicron محسوب میشود که بار بردی بیش از 1000 کیلومتر و سرعت تقریبی 8 ماخ در کنار مانورپذیری و پروفایل پروازی پیچیده تر ، عملا" دست نیروی دریایی این کشور را برای مسلح سازی شناورهای کلاس کیف در حوزه ضد شناوری بازتر می نماید. درصورتی که این برنامه ، عملیاتی شود ، این شناور قابلیت حمل 48 تیر موشک فوق الذکر را برای نابود سازی یک ناوگان کامل ، در اختیار خواهد داشت . حتی درصورت کاهش قدرت تخریبی کلاهک ، سرعت و دقت موشک روسی به اندازه ای است که با یک دور شلیک می تواند درصد غیرفعال سازی یک ناوگان در مقایسه با گذشته ، افزون تر نماید . این درحالی است که رقبای روسها در حوزه نیروی دریایی ، اغلب به موشکهای ضد کشتی مادون صوت مسلح شده اند ، کوزنتسف درصورت مسلح شدن به این موشکها ، تهدید عمده ای برای ناوگان نیروی دریایی ایالات متحده و کشورهای اروپایی خواهد بود . از سویی دیگر ، تسلیح کوزتسف به این موشک ، می تواند ضعف آن را در حوزه هواگردهای رزمی بخوبی جبران کرده و با تعویض پیشران و مجهز کردن آن به سیستم های جدید الکترونیک ، آن را به یک سکوی نظامی قابل اتکاء در دریا تبدیل سازد . این مسیر به اعتقاد بسیاری از ناظران نظامی ، می تواند مقرون به صرفه ترین روش برای ادامه بقاء سنگین ترین شناور رزمی نیروی دریایی روسیه تبدیل شود . پی نوشت : 1- بن پایه صرفاً برای میلیتاری / مترجم MR9 
  24. 1 پسندیده شده
    تغییر در استراتژی نیروی دریایی روسیه تسلیح آدمیرال کوزنتسف به موشکهای فراصوت ضد کشتی Zircon و ایجاد پتانسیل برای تبدیل شدن به قاتل حامل های هواپیمابر بخش نخست در میانه دهه هشتاد میلادی ( 1985 ) صنایع نظامی دریایی اتحاد شوروی ، به سفارش نیروی دریایی ارتش سرخ، شناور رزمی آدمیرال کوزنتسف را بعنوان لبه آفندی نیروی دریایی این کشور برای ابتدای دهه نود میلادی ، طراحی و در خط تولید قرار داد . درآن زمان ، تصور این بود که عملیاتی شدن این حامل رزمی ، شکاف عمیق میان حامل های سبکتر کلاس کیف که در قالب یک آرایش سنگین تسلیحاتی ، به یک زرادخانه از موشکهای کروز و همچنین سامانه های سطح به سطح مسلح شده و جتهای رزمی مستقر درآن ، تنها بعنوان یک عامل ثانویه ، می بایست مورد استفاده قرار گیرند ، را جبران نموده وبه جای آن ، ابر حامل های هواپیمابر کلاس اولیانوفسک به مانند حامل های کلاس نیمیتز نیروی دریایی ایالات متحده ، بصورت اختصاصی و بدون سیستم های تسلیحاتی اضافی ، تنها ماموریت حمل جنگنده ها را بر عهده گیرند . کلاس کیف با این وصف ، آنچه که حامل های کلاس کوزنتسف را به یک نمونه جالب تبدیل نمود ، ترکیب قدرت هوایی مستقر در دریا با زرادخانه موشکی قابل توجه موجود درآن بود . جنگنده های حامل این شناور ، قابلیت پرواز از سکوی پرش اسکی مانند آن را داشتند که درمقایسه با جتهای عمود پرواز مستقر درآن ( یاک – 38 ) عملکرد بهتری را علیرغم محدودیتهای وزنی به نمایش می گذاشت ، هر چند ، کیفیت استفاده از منجنیق های بخار هنوز بصورت بی همتایی ، در شناورهای رزمی ادامه داشت . یاک – 38 ( کد ناتو : فورجر ) با این وصف ، سامانه های موشکی مستقر بر شناورهای کلاس کوزنتسف بدلیل طراحی قابل ملاحضه و وجود فضای بیشتر نسبت به شناورهای کلاس کیف ، باعث شده بود تا پتانسیل انهدام شناورهای رزمی دشمن در بردهای غیرقابل باوری ، در اختیار نیروی دریای روسیه قرار گیرد . اما فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در اکتبر 1990 ، بدان معنا بود که نیروی دریایی روسیه ، تا اطلاع ثانوی ، تنها یک فروند از شناورهای کلاس کوزنتسف را در خدمت خواهد داشت . علاوه براین ، بدلیل کمبود شدید بودجه ای ، نیروی دریایی از عملیاتی نگاه داشتن 4 فروند حامل کلاس کیف عاجز شده و برنامه تولید کلاس اولیانوفسک نیز بطور کامل لغو گردید . اما بدلایل مشخص ، ارتش این کشور در طول دو دهه گذشته به انحاء مختلف ، در تلاش بود تا تنها شناور کلاس کوزنتسف را بطور دائم در حال عملیاتی قرار دهد ولی کمبودهای بودجه ای ، مانع از توسعه کامل جنگنده های جدید ، سامانه های پیشران پیشرفته تر و زیرسیستم هایی که می بایست جایگزین سامانه های قدیمی تر گردد ، شد . وضعیت نیروی دریایی این کشور تا جایی دچار بحران شد که خدمه توانایی نگهداری مستمر پیشران این شناور که بسیار مستعد نقص فنی بود ، را نداشتند و حتی پس از بروز بحران سوریه و اعزام این شناور به مدیترانه ( سال 2016 ) نیروی دریایی روسیه مجبور شد ، جنگنده های حامل این شناور را برای اجرای عملیات رزمی ، به پایگاه های زمینی منتقل نماید . از سویی دیگر ، اگر چه قابلیتهای رزمی جتهای MIG-29K و SU-33 شگفت انگیز به نظر می رسید ، اما عملکرد این حامل شناور ، در مقایسه با همتایان آمریکایی و حتی چینی خود ، به شکل قابل ملاحضه ای پایین تر نشان می داد . مضاف براین ، نمایش ضعیف اسکادران های این حامل رزمی ، قدیمی شدن سامانه های موشکی نصب شده روی این کشتی جنگی نیز موجبات غافلگیری فرماندهان روسی را فراهم آورد . در نتیجه ، کوزنتسف بدلایلی که ذکرآن رفت ، از یک حامل هواپیمابر مسلح به موشکهای کروز ، به یک شناور با پتانسیل بسیار محدود شده رزمی تبدیل گردید . مجموع این موارد باعث شد تا آدمیرال کوزنتسف به مرز بازنشستگی از حضور در خط مقدم نبرد نزدیک شده و احتمالا به یک ناو آموزشی برای نیروی دریایی روسیه تا زمان ورود شناورهای جدید ، تبدیل گردد . با این حال ، برخی ناظران معتققدند که روسها درصددند تا با احیای برخی قابلیتهای این شناور ، ازآن بعنوان یک سکوی موشکی برای پشتیبانی از ناوگان خط مقدم دریایی این کشور ، استفاده نمایند . بدین معنی که برخلاف پیش بینی های صورت گرفته برای جایگزینی سوخو-35 های جدید به جای سوخو-33 های فعلی ، سرمایه گذاری احتمالی بر روی ارتقاء سامانه های الکترونیک و پیشران این حامل متمرکز گردد . اما این تغییرات ، درصورتی که نیروی دریایی این کشور مجددا" تصمیم به اعزام کوزنتسف به خط مقدم نبرد را داشته باشد ، کافی نخواهد بود . اما با فناوری های جدیدی که قرار است به این شناور اضافه شود ، این مساله قابل پیش بینی است که پتانسیل رزمی آدمیرال کوزنتسف به یک کشتی جنگی مهلک ، با یک جهش ، به سطح قابل قبولی خواهد رسید . پی نوشت : 1- ادامه دارد .... صرفاً برای میلیتاری / مترجم MR9 
  25. 1 پسندیده شده
    جنگ افزار جدید برای برای محصول کُره ای تطبیق موشکهای هوا به هوای میتیئور با جنگنده پنهانکار KF-X دریکی از مهمترین تحولات صنعت هوانوردی نظامی در شرق آسیا ، قراردادی میان صنایع هوا- فضای کره جنوبی (KAI) و شرکت معظم دفاعی اروپایی MBDA به منظور تطبیق موشکهای دوربرد هوابه هوای اروپایی میتئور با جت رزمی پنهانکار محصول کره جنوبی به امضاء رسیده که در نوع خود ، جالب توجه به نظر می رسد . علت جذابیت این قرارداد را می توان در این نکته جستجو نمود که تا پیش ازاین بر تحلیلگران حوزه هوایی مشخص نبود که مهمات محمولKF-X چه نوع موشکی را در بردهای بلند ، حمل خواهد نمود ، در حالی که بطور همزمان ، نیروی هوایی ایالات متحده و کره جنوبی، به شکل گسترده ای از موشک برد بلند AIM-120 آمرام در یگان های هوایی خود استفاده می نمودند . با توجه به این مساله ، انتخاب موشک اروپایی ، به کره جنوبی این امکان را خواهد تا در کنار متنوع نمودن دپوی مهمات خود با محصول اروپایی ، از مهمترین مزیت این موشک با بردی 3 برابری نسبت به نمونه سی آمرام ، بخوبی استفاده نماید . شهاب اروپایی ، میتئور علاوه براین ، یکی از مهمترین بندهای این قرار داد ، مبحث انتقال فناوری از شرکت اروپایی به شرکت سازنده کره ای است که این مورد میتواند منجر به تقویت زیرساختهای این کشور برای نیل به توسعه یک موشک دوربرد بومی گردد و درآینده نیز بتواند بطور کامل اسکادرانهای KF-X را مسلح نماید . اریک بایرنگر، مدیرعامل MBDA اریک بایرنگر، مدیرعامل کنونی MBDA ، معتقد است که این قرارداد یک گام راهبردی در همکاری با KAI و مجموعه صنعت دفاعی کره جنوبی است ، چرا که این کشور تبدیل به یک شریک راهبردی برای این شرکت شده و ما مفتخریم که KF-X قرار است به قدرتمندترین موشک هوابه هوای فعلی در بازار تسلیحات هوایی مسلح گردد . قرارداد منعقده میان KAI و MBDA درواقع نخستین معامله تایید شده ای شده ای بشمارمیرود که درآن یک موشک اروپایی قراراست با یک جت رزمی غیر اروپایی تطبیق داده شود ، در حالی که این وضعیت حتی برای جتهای اف-35 فروخته شده به نیروی هوایی بریتانیا که بشدت بر مسلح نمودن هواگردهای این کشور به مهمات بومی اتکاء دارد ، مصداق پیدا ننموده است . این درحالی است که درخواست نیروی هوایی هند برای مسلح نمودن جتهای روسی نیروی هوایی این کشور به موشک میتئور به شکل غیرقابل باوری رد شده بود . KF-X محصول بومی کره جنوبی با توجه به شکننده بودن روابط میان ژاپن و کره جنوبی در شرق آسیا ، عملیاتی شدن این موشک اروپایی در نیروی هوایی کره جنوبی به معنای ایجاد دست برتر برای این نیرو در برابر جتهای ژاپنی میتسوبیشی اف-2 ، F-15J و F-35A که همگی به موشک دوربرد AIM-120C مسلح هستند ، خواهد بود . علاوه بر این ، ورود گسترده این موشک ، به معنای کم رنگ شدن برتری عددی نیروی هوایی ژاپن حتی با وجود دوبرابر شدن ناوگان ایگلها و سفارش بیشتری از جتهای اف-35 و همچنین عملیاتی شدن جتهای نسل ششم در دست توسعه توسط نیروی هوایی ژاپن ، خواهد بود . راست : R-37M ... چپ : AIM-120C بااین وصف ، ورود میتئورها بخدمت نیروی هوایی کره جنوبی ، میتواند به ایجاد توازن فناوری میان کره جنوبی ، چین و روسیه نیز بیانجامد ، چرا که نیروی هوایی روسیه احتمالا درصدد بخدمت گرفتن موشکهای R-37M بعنوان یک پیکربندی فراصوت و برد بلند حتی نسبت به میتئور بوده و گمانه زنی هایی مبنی بر فروش آن به چین و در کنار آن ، عملیاتی شدن مهمات هوا به هوای PL-15 نیز وجود دارد ، طبیعتا" حضور میتئور در سازمان رزم نیروی هوایی کره جنوبی به معنای کاهش این خلاء خواهد بود . در مجموع ، برنامه KF-X با مسلح شده به میتئور ، در کنار عملیاتی شدن گونه ای برگرفته از موشک کروز تائوروس بعنوان مهمات سنگر شکن که این نیز در قالب قراردادی با انتقال فناوری بسته شده ، با احتمال ورود نمونه های بومی برگرفته از میتئور می تواند برای مسلح نمودن کل ناوگان جتهای خط مقدم این نیرو یک موهبت بزرگ باشد . صرفا" برای میلیتاری / مترجم MR9 پی نوشت : زمانی که یک سازمان مسلح ، یا یک مجموعه دفاعی ، نقاط قوت وضعف خودش را بخوبی بشناسد ، سعی خواهد کرد تا در کنار تلاش برای بومی سازی فناوری ، با ایجاد ارتباط با حوزه های پیشگام ، سرعت توسعه توان رزمی اش را بهبود ببخشد .