برترین های انجمن

  1. MR9

    MR9

    Forum Admins


    • امتیاز

      78

    • تعداد محتوا

      8,620


  2. mehran55

    mehran55

    Editorial Board


    • امتیاز

      49

    • تعداد محتوا

      1,104


  3. EshqAli

    • امتیاز

      34

    • تعداد محتوا

      486


  4. MF44

    MF44

    Members


    • امتیاز

      14

    • تعداد محتوا

      1,107



ارسال های محبوب

Showing content with the highest reputation on چهارشنبه, 6 اسفند 1399 در همه مناطق

  1. 7 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز ، بحث شیرین تاریخچه تولید و بکارگیری پهپاد در سازمان رزم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: پهپاد در دفاع مقدس روند شکل گیری و نقش آفرینی یگان پهپاد سپاه در دفاع مقدس سرگردنه شده بودیم راهزن سر گردنه ؛ البته مجبور بودیم به این کار. از روزی که نام گردان روی ما گذاشته بودند ، رهایمان کرده بودند به امان الله. نه نیروئی ، نه تجهیزاتی ، نه امکاناتای و نه حتی سرکشی ای ... حالا ، خودمان و خلبانان مان را می شد توی چادرها وسط ظل گرمای جنوب استراحت داد ، لابراتوارها را باید کجا می گذاشتیم توی این برهوت ؟ شانس مان گل کرد و دو کانکس دبش آورده بودند برای طرح قدسی ها ، اما از خوش اقبالی ما ، راننده ها آدرس را اشتباهی آمده بودند. وکیلی با آن لهجه غلیظ اصفهانی اش زنگ زد که چکار کنم اینها را ؟ فی الفور ، سر از پا نشناخته ، جواب دادم : خب بنده خدا ، شانس در خانه آمده ، پیاده شان کن. بگو طرح قدس همین جاست. مهر تحویل را هم موقعی بزن که کار از کار گذشته باشد. وکیلی هم همین کار را کرد. چقدر این مهر روزهای بعد برای مان دردسر آفرید. اما به آن می ارزید که لابراتوارهایمان سر و سامانی بگیرد. این راهزنی از آن روز برایمان شد یک راهبرد. پروژه بعدی مان ، قاپیدن سوله بیت الزهراء مربوط به فرماندهی نیرو بود. [ ] سوله را باز کرده بودند که ببرند ، اردوگاهی ، پادگانی ، جایی ... نمی دانم. اما دو سه ماه روی زمین مانده بود دست نخورده. به فکر مان رسید آن را هم قاپ بزنیم. چون آنکه منار می دزدد ، اول فکر جایش را می کند ، نقشه فوندانسیون آن را برای بچه ها در اهواز فرستادم و گفتم مشغول شوید تا خودش برسد. عوامل ام توی فرماندهی ، خود بچه های ستاد بودند. قریشی و دیگران ، همه با هم دست به یکی کردند ، تا از این لحاظ ما را از محرومیت درآورند. می دانستند زینب بلاکش هستیم. خلاصه افتادم به جعل امضاء . چقدر هماهنگی می خواست تا دو دستگاه تریلی گیر بیاوریم، حکم مجوز بگیریم و توی وسط روز آن را از دژبانی رد کنیم. به جای فرمانده نیرو هم ، خودم روی مجوز امضاء کردم. به اهواز که رسید بچه ها به سرعت آن را علم کردند تا کسی به فکر برگرداندنش نیافتد. کار که به سرانجام رسید ، این بار طوفانی به پا شد ، سخت تر از طوفان های باد و خاک که هر روز چادرهایمان را توی اهواز بلند می کرد. جلودار طوفان "رضا حیدری بود". او را که رد کردیم "زرگر" مرا از ستاد فراخواند که چرا این کار را کردی؟ - نیاز داشتیم. - همین؟؟!! - ریخته بود روی زمین ، صاحاب نداشت. گفتیم اسراف نشود ، زدیم به زخم مان. - این یعنی دزدی از حوزه فرماندهی. - من خودم از حوزه فرماندهی هستم. دزدی از خودمان بی معنی است. خلاصه ما را بردند پیش فرمانده نیرو ، برادر حسین دهقان. او ریش سفیدی کرد تا یه جورایی ما را از فشار درآورد. آنها که کوتاه آمدند ، گفتم : حالا که به حمدالله به خیر گذشت ، حاجی جان ! یک ژنراتور برق فلان جاست ، برداریم برای پهپاد ؟ کارد می زدیم ، خون شان در نمی آمد. - چقدر پر رو هستی ، دزدی کردی ، اضافه هم میخواهی ؟؟!! این را همه با هم گفتند. توضیح دادم که ما یک موتور برق یاماهای کوچک داریم که برای سشوارها،برای فایبرگلاس ها، برای چه و چه ، کم جان است ... برادر دهقان که می خواست از شرمان خلاص شود ، به " نیلفروشان" یک نامه نوشت تا یک دستگاه موتور برق CVA28 به ما بدهند. راوی : عبدالمجید مختار زاده * * * * * خلبانِ غوّاص قدیمی تر از من بود و پروازهای فراوانی نیز انجام داده بود. اما به گمانم هنوز تجربه لازم را نداشت. دوست عزیزم برادر حداد را می گویم. من به همراه ایشان تیم جلو بودیم. از داخل نی زارها تقریبا از کمین های دشمن هم گذشتیم و به انتهائی ترین نقطه هور رفتیم. اما آنجا یک آبگرفتگی بزرگ پیشروی مان را سد کرد ؛ منطقه L مانند بود و شانس آوردیم که در آنجا توی روز هیچکس ، نه از ما و نه از دشمن ، ترددی صورت نمی گرفت. اما برای عکسبرداری منطقه بسیار مناسبی بود. بعد از اینکه تیم عقب ، هواپیما را برایمان فرستادند ، حداد آنرا گرفت و مشغول عکسبرداری از منطقه تحت اشغال دشمن شد. اما موقع برگشت ، هر کاری کرد نتوانست آنرا برگرداند. تا آمدم بجنبم و هواپیما را از او تحویل بگیرم ، یهو موتور خاموش شد و هواپیما ، پنجاه شصت متر آن سوی ما و درست در منطقه تحت اشغال عراق توی آب افتاد و توی هور ، ولوو ماند. سابقه نداشت در چنین شرایطی از خیر هواپیما بگذریم. چاره کار فقط برگرداندن آن بود. برای همین برادر خرم از تیم عقب خودش را به ما رساند تا به کمک یکی از ما توی آب برویم. نفر اطلاعاتی همراهمان پیشنهاد داد چون یکی از مقرهایمان همین نزدیکی است ، به آنجا رفته و لباس غواصی تهیه کنیم. فکر خوبی بود. ماندن هواپیما روی آب، خطر نفوذ آب به داخل دوربین را داشت. برای همین عجله کرده و پس از تهیه لباس غواصی ، من و خرم آنها را پوشیده و توی آب رفتیم. کوچکترین سر و صدائی می توانست توجه عراقی ها را جلب کند. ما بیشتر نگران هواپیما و اطلاعات درون آن بودیم تا خودمان. توی آب ، با آن لباس های غواصی، جز اینکه هواپیما را آرام آرام به سمت مواضع خودمان هل دهیم. چاره دیگری نداشتیم. این کار زمان زیادی برد اما هم خودمان سالم برگشتیم و هم هواپیمایمان. تا آمدیم کناری نفس تازه کنیم ، یهو از توی سنگری که احساس می شد هیچ جنبنده ای توی آن نباشد ، یک نفر اسلحه به دست با لهجه غلیظ عربی گفت : ایست. تکان نخورید. مانده بودیم ، اگر عراقی است چرا فارسی دستور می دهد ؟ اما چیزی نگفتیم تا بیشتر بدانیم. خودش با دستپاچگی گفت : عراقی هستید ؟ نفر اطلاعاتی گفت : پدر آمرزیده اگر عراقی هستیم چرا فارسی با ما حرف می زنی ؟ یهو پرخاش کرد : مگه منافقین عربند ؟! من گفتم : حالا چرا داری بحث می کنی ؟ خیر ما عراقی نیستین و ایرانی ایم و از نیروهای اطلاعات. این بار به حالت هجومی ایستاد : معلوم شد دروغ می گوئید. بچه های اطلاعات توی این وقت روز بیرون نمی آیند. درست می گفت. کار بچه های اطلاعات عموما شب ها صورت می گرفت. به لباس های غواصی مان که نگاه کرد ، ادامه داد : ها ، وُلِک فهمیدم. از زیر آب آمده اید به جاسوسی. حالا توی این گیر و ویر مانده بودیم ، خستگی مان را در کنیم یا برای این داداش اهوازی مان ، از پهپاد ، از عکسبرداری و پرواز بگوئیم. به او گفتم : برادر کار خودت را بکن و ما را ببر به اسارت. ما هم داریم همانجا می رویم. یکی از همراهان جلوتر رفت و با حوصله کل ماجرا را گفت. باور کرده یا نکرده رهایمان کرد به امان خدا. آن طرف تر باز همین آش بود و همین کاسه. به این یکی گفتیم که خلبان هستیم. گفت اگر خلبان هستید پس چرا لباس غواصی تن تان است. تقصیر آنها نبود. گیر لباس های غواصی مان بود. بعد از کلی توضیحات وقتی او هم رهایمان کرد ، با خود گفتیم لخت باشیم بهتر از این است که لباس غواصی کار دست مان بدهد. لباس های غواصی را درآوردیم و همان طور لخت به قرارگاه برگشتیم. این بار بچه های خودمان، با دیدن ما زدند زیر خنده و متلک و تا روزها ول کن مان نبودند. راوی : محمد اردلان ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب این کتاب خواهیم پرداخت. پ.ن 3 : به دلیل رعایت امانتداری لازم است بیان نمایم که بخاطر جلوگیری از یکنواختی مطالب ، تعدادی عکس هم در لابلای مطالب تاپیک قرار داده ام که این عکس ها عموما مربوط به کتاب نبوده و توسط اینجانب انتخاب شده اند
  2. 3 پسندیده شده
    بسم ا.. ویدئویی از رزمایش پیامبر اعظم 16 نزسا https://www.aparat.com/v/aMY0r
  3. 3 پسندیده شده
    بسم ا... ویدئوی موشک باران پادگان های منافقین در خاک عراق عملیات رضوان https://www.aparat.com/v/xOhfd پی نوشت : تجمیع سه تاپیک مشابه عملیات رضوان و مطالب مرتبط با موشکباران مقرهای منافقین ، پنجم اسفند سال 1399 خورشیدی
  4. 3 پسندیده شده
  5. 2 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . سرنوشت پورسانت خریدهای جنگی ایران "در این وزارتخانه ، به خلاف تمام موسسات و ادارات دنیا ، ملاک خرید ، قبل از هر چیز، دوست بازی و رفیق دوستی است" این بخشی از سخنان هادی غفاری در جلسه آن روز مجلس بود. هادی غفاری در مجلس 20 شهریور 1367 ، در جلسه رای اعتماد به دولت مهندس موسوی [ آن ایام طبق قانون با روی کار آمدن مجلس جدید ، دولت باید دوباره از مجلس جدید رای اعتماد می گرفت] ، حجه الاسلام هادی غفاری ، نماینده مجلس ، در مخالفت با محسن رفیق دوست ، وزیر سپاه ، به شدت از مدیریت وزارت سپاه ؛ به ویژه در بحث خریدهای خارجی و داخلی ، انتقاد کرد و گفت: " دوره گردها، دست فروش های اروپائی، با کمک سلطنت طلبان و دیگر گروه های ضد انقلاب، در کوچه و خیابان های اروپا و هتل ها ؛ در به در به دنبال مأمورین خرید وزارت سپاه می گردند و اگر آنها را بیابند، راجع به یک جنس بنجل، آنقدر بازار گرمی می کنند، تا این که مأمورین خرید راضی می شوند هر کدام را چند درصد بالاتر از قیمت رقیب ارتشی بخرند، تا افتخار و اعتبار خرید جنس مذکور فقط و فقط نصیب آنها گردد. از دیگر خصوصیات این وزارتخانه [آن] است که در خرید، میزان احتیاجات در نظر گرفته نمی شود! میزان تقاضا بستگی به میزان موجودی جنس و نوع آن و میزان حق العمل و پورسانت و حد اشباع روانی خریدار دارد." او برای سخنانش ، مثال های عجیبی هم زد. 21 شهریور، رفیقدوست در جلسه مجلس به سخنان غفاری پاسخ داد و برخی سخنان او را تکذیب کرد و گفت : "این که فرمودند میزان خرید، بستگی به میزان حق العمل و پورسانت و حد اشباع روانی خریدار دارد ، برادر عزیز ! چرا این [همه] افترا و تهمت؟ من این حرف ها را تکذیب می کنم و از ریاست محترم مجلس و جانشین فرمانده کل قوا می خواهم که دستور بدهند پیگیری بشود. شما در مقابل دستگاه های سنتی این گونه موضع گیری نکردید، چطور این طور با این قاطعیت نسبت به افراد متدین و متعهد سپاهی تهمت زدید؟" در ادامه او نیز با ذکر مصادیقی به برخی سخنان غفاری پاسخ داد. هر چند در نهایت رفیق دوست نتوانست رای اعتماد بگیرد و از وزارت سپاه کنار رفت و جای خود را به علی شمخانی داد. موضوعات این جلسه رسمی و منتشر شده، از موضوعات مغفول تاریخ جنگ است و در سال های بعد چندان به آن پرداخته نشده است. سال ها بعد ؛ محسن رفیق دوست در کتاب خاطراتش ، خیلی گذرا به این جلسه اشاره کرده و درباره سخنان غفاری می گوید: "نمی دانم. شاید او هم خواسته ای داشته که عمل نشده.!!!" البته او در خاطراتش به وجود پورسانت در معاملات خارجیِ زمان جنگ اشاره کرده ، اما می گوید: " در وزارت سپاه، خوشبختانه مجموعه ای از افراد شریف آمده بودند به جبهه بروند و ما آن ها را نگه داشته بودیم." محسن رفیق دوست و محسن رضائی در یکی از سفرهای خارجی در ایام جوانی او می گوید برای آنها پورسانت ها مسئله شده بود و در نهایت "حسابی در بانک صادرات دوسلدورف آلمان به نام وزارت سپاه باز کردم ، به آن ها گفتم هر کجا از این پول ها می گیرید به آن حساب حواله کنید. با آن حساب، کلی از احتیاجات دولت برطرف می شد که نمی خواهم بگویم (با خنده) . وقتی هم مرا از وزارت کنار گذاشتند ؛ یک میلیون و دویست هزار دلار به دولت بعدی [احتمالا منظور ایشان وزیر بعدی هست] تحویل دادم" او درباره سرنوشت هدایای غیر نقدی در معاملات می گوید: "می آوردند تحویل می دادند؛ گاهی به شان پاداش می دادم. یا می گفتم هر کدام از این هدایا را دوست داری بردار!! هر چند وقت یک بار صندوق های بزرگِ پر از دوربین و ساعت و ماشین حساب و ... را به جبهه می بردم و به بچه ها جایزه می دادیم." ( برای تاریخ می گویم، ج 1 - ص 415 و ج-2 ص 232-235 ) پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند.
  6. 2 پسندیده شده
    بسم الله........ 4اسفند 1399 پهپاد اوریون در آسمان سوریه شبکه تلوزیونی روسیه 1 روز گذشته گزارشی مستند ومیدانی از مراحل تست چندین پهپاد ساخت این کشور را منتشر کرد . در بخشهای از این گزارش که مربوط به پهپاد اوریون بوده صحنه های از عملیات شناسایی وتهاجمی بر فراز کشور سوریه را هم شامل میشد . بدین ترتیب اولین پهپاد تهاجمی میان برد روسیه به صورت رسمی در سوریه مراحل تست خود را پشت سر گذاشته و اماده تحویل به یگانهای ارتش روسیه است . با توجه به تصاویر این پهپادها از پایگاه هوایی تی 4 در جنوب شرق سوریه به پراوز درامده و اهدافی را در استان های حمص و دیرالزور مورد شناسایی و یا حمله قرار داده اند . به نظر میرسد تا کنون 20 پراوز شناسایی و 17 پراوز هجومی برای این پهپاد فعلا در سوریه ثبت شده است . پهپاد اوریون 1 دارای مداومت پراوزی 24 ساعته با برد 250 کیلومتر سقف پراوز 30 هزار پا( بیش از 7 کیلومتر) تجهیزات و محموله قابل حمل 200 کیلوگرم بوده تعداد تخمینی پهپادهای سقوط کرده روسی از زمان ورود مستقیم این کشور به درگیریهای سوریه پهپاد orlan 10 بیشترین تعداد سقوط را داشته به طور که در یک ماه گذشته سه سقوط از این پهپاد گزارش شده است ستار ها نمایانگر تعداد سقوط هستند
  7. 2 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز ، بحث شیرین تاریخچه تولید و بکارگیری پهپاد در سازمان رزم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: پهپاد در دفاع مقدس روند شکل گیری و نقش آفرینی یگان پهپاد سپاه در دفاع مقدس ویلای خیابان پاسداران پهپاد آمریکائی Lockheed MQM-105 Aquila حساب از دستم در رفته بود ، نمی دانم امشب چندمین شبی بود که حکایتم شده بود حکایت چوپانی که هر شب قبل از خواب یک دانه بزش می شد ده تا ، بیست تا ، صد تا. بعد با شیرش ، ده بز دیگر می خرید. صبح نشده صاحب یک گله بزرگ می شد. خیال مان که از بابت راه اندازی گردان رعد راحت شد ، به فکر خرید پهپاد از خارج افتادیم که سر از آرژانتین در آوردیم. ولی از روزی که از آرژانتین برگشتم ، حال دیگری پیدا کردم. نه اینکه از وسط خار و خاشاک جبهه ، چند روزی رفته باشیم صفا سیتی ؛ بلکه به این خاطر که قرارداد خرید 6 فروند هواپیمای آکوئیلا را با آرژانتینی ها بسته بودیم. آن هم در شرایطی که به قول آرژانتینی ها ، اگر اسرائیل می فهمید پوست از کله شان می کند. احتمالا منظور از هواپیمای آکوئیلای مورد بحث ، همین پهپاد آکوئیلا باشد ( خیلی مطمئن نیستم البته !!!) توی آن شرایط سخت تحریم و نیاز جبهه های جنگ به پرنده های بدون سرنشین پیشرفته ، باز شدن پای هواپیماهای آکوئیلا به جبهه مثل این بود که از یک خانه حصیری ما را برده باشند توی ویلائی در خیابان پاسداران. دو سه ماه انتظار برای رسیدن هواپیماها به ایران زمان زیادی بود اما من و رضا ارباب زجرکش شدیم تا این چند ماه هم گذشت. هنوز دلمان به همان یک دانه بز خوش بد که یهویی معلوم نشد چه اتفاقی افتاد که قضیه آکوئیلا رفت هوا. مثل گیج و منگ ها ، از بس که عصبانی بودم ؛ نمی دانستم یقه کی را بگیرم. رضا اما همه چیز را از چشم من می دید. انگاری که جلویش فیلم بازی می کنم ، اصلا اعتنائی به چهره برافروخته ام نکرد که هیچ ، قسم و آیه هایم نیز برایش ارزشی نداشت. فقط گفت : اون از هواپیماهای چینی که هوای شان دادی ، این هم از آکوئیلاها. دلت خنک شد ؟ هواپیمای آموزشی سسنا ( سیمرغ ) در آسمان اما واقعیت این نبود. فرماندهان نیروی هوائی سپاه ، برای خرید هواپیماهای آموزشی [سسناها و توکانوها] که خیلی هم برای نیرو دهن پر کن بود ، بودجه کم آورده بودند ؛ پول آکوئیلاها را گذاشتند روی بودجه خرید آنها و کار را تمام کرده بودند. به همین سادگی.!!! راوی : عبدالمجید مختار زاده * * * * * نان شب انگار که به کشور چشم بادامی ها رفته باشیم ، از سر و وضع مان فهمیدند که ایرانی هستیم. پا که به مغازه هایشان می گذاشتیم ، حرفی نزده می گفتند : نداریم ، تمام کرده ایم ، مال کسی است. حالا مثلا سر و وضعمان را شکل خودشان در می آوردیم ، رنگ پوست و چشم هایمان را چکار باید می کردیم تا بتوانیم قطعات مورد نیاز هواپیماهایمان را از فروشگاه های مدل شان بخریم ؟! اما ما مگر ول کن بودیم ؟ بقول پدرم پول را روی سنگ بگذاری آب می شود. بالاخره بعد از چند روز گشت و گذار بین فروشندگانی از این دست در لندن ، افرادی را می توانستیم پیدا کنیم که سرشان فقط توی حساب و کتاب باشد. آنها حتی جنس هائی را هم که نداشتند ، با آدرس گیری از ما ، کالاهای مورد نیازمان را از همان مغازه ها و از طریق بازار سیاه خریداری می کردند. ما هم پس از سالی دو سه بار تردد در خیابان های لندن ، برای خودمان توی خرید ، خبره شده بودیم. می دانستیم که کدام مغازه چه دارد و کدام نفر را باید واسطه کنیم تا کالایمان را بخرد. فرستادن شان به ایران هم مکافاتی دیگر بود که باید از راهش وارد می شدیم. ما کم کم یاد گرفتیم که با حضور در نمایشگاه های گاه و بیگاه صنعت هواپیماهای بدون سرنشین ( البته از نوع تجاری - تفریحی اش ) چگونه به اطلاعات دست اول ، دست یابیم و کالاهائی با مصارف دو گانه گیر بیاوریم. ما وقتی باک های بنزینی را گیر آوردیم که توی بال ها جاسازی شده بود ، یا سرورهائی را که در بال و بدنه کارگذاری شده بود را برای بچه های کارگاه باغ شیان در ایران فرستادیم ؛ از ذوق نمی دانستند چیکار کنند. نحوه جاگیری باک سوخت درون بدنه هواپیمای مدل از روزی که بچه ها به فکر ساخت بدنه ، با فایبرگلاس به جای یونولیت افتاده بودند ، کارمان شده بود پیدا کردن مواد پلی استری، مواد اپوکسی و پارچه ای مخصوص این کار. از دیگر خوبی های نمایشگاه ها این بود که کلی کتاب و مجله و بروشور و اطلاعاتی از این دست در مورد هواپیماها گیر می آوردیم که برای بچه های باغ شیان ، حکم نان شب را داشت. راوی : محسن عمل نیک ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب این کتاب خواهیم پرداخت. پ.ن 3 : به دلیل رعایت امانتداری لازم است بیان نمایم که بخاطر جلوگیری از یکنواختی مطالب ، تعدادی عکس هم در لابلای مطالب تاپیک قرار داده ام که این عکس ها عموما مربوط به کتاب نبوده و توسط اینجانب انتخاب شده اند
  8. 1 پسندیده شده
    "سریع ترین شبح قرن بیستم" بخش نخست برنامه مشترک نیروی هوایی ارتش ایالات متحده و نیروی هوایی رژیم صهیونیستی با هدف ارتقاء پرنده های جنگنده – بمب افکن F-4 و افزایش سرعت پیمایشی آن به 3.2 ماخ برای اجرای ماموریت های شناسایی در ارتفاع بالا و سرعت فراصوت فاکس بت وارد می شود : در ششم نوامبر 1971 ، پرنده های شناسایی بلندپرواز MIG-25 R نیروی هوایی ارتش اتحاد شوروی ، جمعی یگان مستقل شناسایی شصت و پنجم ، به درخواست رییس جمهور وقت جمهوری عربی مصر و با هدف اجرای ماموریتهای شناسایی بر فراز سرزمین های اشغالی ، آشیانه های مستحکم خود در قلمرو اتحاد شوروی را ترک و پس از چند ساعت پرواز ، وارد یک پایگاه ناشناس نیروی هوایی ارتش مصر در نزدیکی قاهره شدند و بلافاصله به آشیانه های سخت سازی شده ای که ویژه این پرنده های محرمانه ساخته شده بود ، انتقال یافتند . خفاش مکار روسی نسخه RB در یکی از پایگاه های هوایی نیروی هوایی مصر در نزدیکی قاهره (1973) بدلیل حساسیت شرایط برای ارتش مصر ، روسها بهترین خلبانان شناسایی موجود در نیروی هوایی ارتش سرخ را به همراه فرمانده پرتجربه این یگان ، یعنی سرهنگ الکساندر وژنوتز ( دارنده مدال قهرمانی ارتش سرخ ) به مصر اعزام نموده بودند . فاکس بتهای شناسایی روسی که سریعترین پرنده شناسایی موجود در سازمان رزم ارتشهای بلوک شرق بشمار می آمدند ، بلافاصله و بسرعت ، پس از فرود و با هدف جلوگیری از افشاء هویت واقعی ، به علائم استاندارد نیروی هوایی عربی مصر در آمده و خدمه پروازی نیز با ایجاد یک حصار امنیتی ، بشدت تحت حفاظت قرار گرفتند . فاکس بت به رجیستر RED 41 اما ورود این پرنده های سریع السیر از چشم کارشناسان اطلاعاتی نیروی هوایی ارتش رژیم صهیونیستی دور نماند ، چرا که با وجود فوق محرمانه بودن حضور این هواپیماها ، به محض آنکه نخستین پرواز شناسایی با سرعت بالا و درارتفاع 75000 فوتی بر فراز صحرای سینا و بخصوص ،گذرگاه استراتژیک " میتلا" انجام گرفت ، کارشناسان نظامی IAF با توجه به متغییرهای پروازی ، نسبت به حضور این پرنده ها ، آگاهی یافتند .با توجه به حساسیت این مساله برای IAF و همچنین اطلاع خلبانان روس از ناتوانی رهگیرهای مستقر در سرزمین های اشغالی و همچنین پدافند هوایی این رژیم که موجب بی پروایی آنان در زمان اجرای ماموریتهای شناسایی می گردید ، مقابله با این تهدید جدید ، در دستور کار قرار گرفت . اما پس از چند مرحله رهگیری ناموفق که موجب ناامیدی فرماندهان وقت IAF را فراهم آورد ، این بار ، نیروی هوایی رژیم صهیونیستی عزم خود را جزم نمود تا حساب خود را با فاکس بتهای روسی تصفیه کند . بدین منظور ، نیروی هوایی با هدف مقابله با این تهدید ، یک جفت جنگنده مک دانل داگلاس F-4E موجود در سازمان رزم خود را که توسط صنایع هوا- فضای این رژیم ، بصورت ویژه ای ارتقاء یافته و به موشکهای AIM-7E مسلح گردیده بود را برای اجرای عملیات رهگیری ، همواره در شرایط آلرت نگهداری می نمود . خفاش های مکار روسی در نهایت پنهانکاری وارد مصر شدند ، اما شبکه ضد اطلاعاتی ارتش رژیم صهیونیستی با استفاده از عوامل خود و ثبت اطلاعات پروازی پرنده هایی که برفراز صحرای سینا به پرواز در می آمدند ، بلافاصله از حضور این جنگنده ها آگاه شدند . با چنین آماده سازی هایی ، در جریان یکی از ماموریتهای شناسایی فاکس بتها بر فراز صحرای سینا ، به محض اطلاع از ورود پرنده های مهاجم به فضای هوایی سرزمین های اشغالی ، دو فروند فانتوم فوق الذکر ، بلافاصله از پایگاه مبداء برخاسته و بسرعت خود را به ارتفاع مناسب جهت اجرای عملیات رهگیری ( 44000 فوتی ) رسانده و بدون تعلل ، مهمات هدایت شونده خود را بسوی اهداف مورد نظر شلیک نمودند .اسپاروهای شلیک شده ، مراحل شلیک را پشت سرگذاشته و سرجنگی موشک نیز در برد موثر خود ، بخوبی عمل نمود . اما میگ های شناسایی روسی که قبلاً از ورود فانتوم ها ، آگاه شده بودند ، با استفاده از دو ویژگی خود ، یعنی سرعت و ارتفاع پروازی بالا ، شتاب گرفته و از منطقه خطر دور شدند ، هرچند اگر اسپاروها به میگ ها هم می رسیدند ، با توجه به ارتفاع پرواز فاکس بتها ، احتمالاً ماسوره مجاورتی آنها بخوبی عمل نمی نمود . علیرغم اینکه فانتوم های موجود در سازمان رزم IAF ، تقریباً لبه فناوری موجود در آن زمان بودند ، اما در مقابل خفاش های شناسایی روسی ، شانس چندانی ( به جهت اجرای موفق عملیات رهگیری ) نداشتند . ناتوانی فانتومهای رهگیر در کنار عدم برد کافی سامانه های پدافندی هاوک ، بدان معنی بود که نیروی هوایی رژیم صهیونیستی ، هیچ برگ برنده و چاره ای در مقابل میگ های بلندپرواز روسی در اختیار ندارد ، بنابراین ، وجود چنین تهدیدی ، آنان را مجبور نمود تا به دفاتر طراحی متوسل شوند . اهمیت این تهدید جدید ، آنچنان بود که "کنست" ( مجلس قانونگذاری رژیم صهیونیستی ) در ماه مارس 1971 ، برای بحث و چاره جویی و چگونگی پاسخ به پروازهای شناسایی نیروی هوایی مصر ، حداقل دوبار جلسه اضطراری برگزار نمود و علاوه برآن ،یک یگان عملیات ویژه ، برای بررسی دقیق تر پایگاه محل استقرار این پرنده های شناسایی ، به عمق خاک مصر اعزام شدند . علاوه برآن ، عناصر وابسته به اطلاعات نظامی ارتش این رژیم موفق شدند تا با ایجاد یک خط ارتباطی میان خود و خدمه پرواز فاکس بتها ، رشوه یک میلیون دلاری و خرید یک ویلا در ساحل مدیترانه رابه خلبانان روسی پیشنهاد دهند که همه این تلاش ها به شکست انجامید . ادامه دارد ....................
  9. 1 پسندیده شده
    با توجه به این تصویر پس گمانه زنی در مورد تصویر پهپادها در ادلب که یکی از پهپادها را مهاجر 4 عنوان کرده بود و من اشاره کردم احتمالا هرون در خدمت ترکیه است پس میتونسته فورپست روسی هم باشه کاملا.
  10. 1 پسندیده شده
    روایتی کاربردی از قاپیدن دانش باید به درک برسیم که " فناوری و علم تقدیم نمی شود بلکه باید فناوری رو قاپید و تنها تشنگان واقعی این کار را می کنند" روایتی از کسب و ارتقا دانش پهپاد در دوران دفاع مقدس و تلاش ها برای کسب تکنولوژی بدون درنظر گرفتن محدودیت ها نکته اول در تکمیل این داستان باید یادآور ارزش و وظایف وزارت امور خارجه در این حوزه و انتقال فناوری شویم دیپلماسی فعال ولی پنهان لینک * بخش نظامی بخش نظامی یا همان وابسته نظامی سفارت علاوه بر حفظ امنیت سفارت، می بایست شناخت دقیق بر توان نیروهای مسلح، تجهیزات و امور مربوط به فرماندهان و وزارت دفاع یا جنگ کشور مقصد داشته باشد. ایجاد بستر برای تجارت تسلیحات نظامی یا اخطار در مورد تهدیدات نظامی یا امنیتی هم در حوزه این بخش می باشد. * بخش تجاری صنعتی شناخت صنایع و فناوری ها در کشور هدف این بخش است و پیرو آن بررسی و ایجاد امکان جذب و انتقال تکنولوژی و فناوری از یا به کشور هدف بررسی و فرصت و تهدید ها مستند و گزارش می شود. ایجاد بستر برای تربیت یا صدور نیروی متخصص در این بخش دیده می شود. همچنین شناخت بازارها و صدور و خرید محصولات از دیگر اهداف بخش تجاری و صنعتی است. * بخش علمی و تحصیلی دانشگاه ها، موسسه های پژوهشی به عنوان مراکز علمی و تحقیقاتی شناسایی شده و افراد تراز اول و پروژهای نوین تحقیقاتی مدنظر قرار می گیرند. اینگونه خط سیر و نقشه راه علمی کشور تعیین و پتانسیل های کشور برای همکاری علمی و پژوهشی مشخص می گردد. همچنین ایجاد بورس های تحصیلی هدف مند و هدایت و حمایت از دانشجویان مستعد از وظایف این بخش است. دوره های حین تحصیلی و آموزشی کوتاه مدت، همایش های علمی و تهیه منابع دست اول علمی هم از کارهای اولیه محسوب می شود.  نکته دوم نمایشگاه های محلی و بین المللی نظامی لینک نمایشگاه های بین المللی فقط محلی برای خریداران و فروشندگان کالا نیست، بلکه محلی عالی برای خریداران ایده هست با تشکر از @mehran55 بابت مقالات خوبشان و تکیه برا نمایش واقعیت طلایی پیرامونمان
  11. 1 پسندیده شده
    باسلام این شریک استراتژیک و چیزای دیگه بیشتر یجور بازی با الفاظ سیاسی محسوب میشه و در عمل همیشه پوله که حرف آخرو میزنه !
  12. 1 پسندیده شده
  13. 1 پسندیده شده
    بسم الله الرحمن الرحیم وزارت دفاع آلمان رای خود را پس گرفت MK556 اسلحه شرکت Haenel برنده مناقصه با کنسل شدن مناقصه "اسلحه تهاجمی " توسط بوندس وهر ، انتخاب سلاح سازمانی ارتش دفاعی المان به یک معضل تبدیل شده است. بعد از اعلام پیروزی Haenel توسط بوندس وهر وکلای Heckler & Koch در دو جبهه شکایات خود را به دفتر تدارکات بوندس وهر ( BAAINBw ) تسلیم کردند. بر اساس درخواست شرکت Heckler and KochT دفتر تدارکات بوندسوهر در تاریخ 30 سپتامبر 2020 عنوان کرد نقض احتمالی اختراع ثبت شده توسط شرکت CG Haenel GmbH Company قابل تأیید است.وزارت دفاع در ماه دسامبر اعلام کرد که این نظر توسط یک متخصص مجاز تایید شده است و دفتر تدارکات بدین ترتیب با در نظر گرفتن همه جوانب ، پیشنهادات خود را مجدداً ارزیابی می کند.. هاینل تا اواسط ژانویه فرصت دارد تا در این مورد اظهار نظر کند. BAAINBw مأموریت تجهیز نیروهای مسلح آلمان (بوندسوهر) به سیستم های تسلیحاتی مدرن با در نظر گرفتن جنبه های کارایی به هزینه است. با انجام این کار ، مسئولیت توسعه ، ارزیابی و تهیه سیستم های تسلیحاتی بر عهده آن است. شکوایه 320 صفحه ای هکلر و کخ درخواست هکلر و کخ برای بازبینی در مناقصه شامل 320 صفحه است که در آن حدود 60 دلیل از اشتباه بودن تصمیم به نفع Haenel را ذکر کرده است. گفته می شود ، دفتر تدارکات ارتش آلمان فیلم های ارسالی توسط هکلر و کخ را مشاهده کرده است که نشان می دهد چگونه اجزای Haenel's CR223 می توانند با اجزای HK416 جایگزین شوند. به نظر می رسد این ادعا هکلر و کخ را در مورد نقض حق ثبت اختراع و مالکیت معنوی آنها توسط Haenel پشتیبانی کند. گزارش شده است که نمایندگان دادگاه و ارتش آلمان Wehrtechnische Dienststelle (بخش فنی دفاعی) در هنگام بازدید از کارخانه Haenel's حضور داشتند. در بالا می توانید هر دو سلاح را ببینید. فقط به یاد داشته باشید که اسلحه های نشان داده شده در اینجا اسلحه های ارائه شده به مناقصه نیستند و مسئله نقض حق ثبت اختراع در مورد "over-the-beach" است. زمینه این ادعاها توسط هکلر و کخ مبنی بر نقض مالکیت معنوی توسط Haenel با اسلحه MK556 در مورد توانایی به اصطلاح "over-the-beach" این سلاح است .این توانایی بویژه در سلاح تکاورانی که در ساحل دشمن فرود می آیند مورد نیاز است. برای آنها مهم است که بتوانند بلافاصله شلیک کنند ، حتی اگر قبلا تفنگ در آب فرو رفته باشد. با سلاح های معمولی ، آبی که نفوذ کرده می تواند در بدترین حالت منجر به انفجار سلاح در دست کاربر شود. در حق ثبت اختراع HK ، سیستم گلنگدن به گونه ای طراحی شده است که مایع با سرعت تخلیه می شود و در روند شلیک اختلالی ایجاد نمی کند. توانایی "over-the-beach" سلاح HK416 برای تمام نیروهای مسلح جهان قابل مشاهده است که حتی نیروهای مسلح ایالات متحده نیز نیروهای مسلح نخبه خود را به این سلاح مجهز نموده. گفته می شود که واحد ضد تروریستی دلتا فورس هنگام کشته شدن اسامه بن لادن به سلاح های HK مجهز شده است. غواصان رزمی نیروهای مسلح آلمان ، که به عنوان مثال در مالی و نیجر مستقر شده اند ، از HK 416 استفاده می کنند. نیروهای مسلح فرانسه نیز چهار سال پیش حدود 100000 قبضه اسلحه HK 416 سفارش دادند. اعتراض مهم دیگر هکلر و کخ ، نحوه آزمایش کارشناسان در دفتر تدارکاتی را زیر سال می برد. نتایج آزمایش سلاح ها با اسلحه مورد استفاده قابل تکرار نیست. با دو سلاح پیشنهادی هکلر و کخ در مناقصه( HK433 - HK416A7 ) ، آزمایشگران بوندسوهر ظاهراً نتایج تیراندازی بسیار متفاوتی به دست آوردند. با این حال ، این شرکت استدلال می کند که این سلاح ها از نظر ساختاری تقریباً یکسان هستند و بنابراین اختلاف زیادی که گفته می شود اندازه گیری شده است ، امکان پذیر نیست.علاوه بر این ، همان افرادی مسئول نتیجه آزمون هستند که سالها پیش نقایص ادعایی در G36 را کشف کردند ، که باعث شد هکلر و کخ از وزارت دفاع شکایت و در دادگاه برنده شوند. طبق گفته قاضی وقت ، بوندسوهر دقیقاً همان چیزی را که سفارش داده دریافت کرده است. مورد بعدی نقض حق ثبت اختراع ، خصوصیات خشاب 30 تایی است ، که گفته می شود توسط شرکت آمریکایی Magpul ثبت اختراع شده است. Haenel در بیانیه خود درباره این گزارش اشاره كرد كه هیچ اختراعی را نقض نکرده و این احتیاط فنی مطابق با مفهوم "بهترین فناوری روز - State of the art" است که برای چندین دهه در اسلحه های مختلف تولید کنندگان بین المللی یافت شده است. این شرکت گفت: یکی دیگر از ادعاهای نقض حق ثبت اختراع مربوط به خشاب است که بخشی از پیشنهاد Haenel در مناقصه نبوده.Haenel افزوداین ادعاها اصلاً مربوط به MK 556 نبود ، بلکه مربوط به سلاح دیگری بود که توسط Haenel تولید شده است و آن تفنگ نیمه اتوماتیک CR 223 است که از جمله توسط چندین نیروی پلیس ایالتی در آلمان مورد استفاده قرار می گیرد. (لازم به ذکر است که اسلحه MK 556 مشتق شده از CR 223 است) اعطای قرارداد با قیمت دامپینگ؟ در مناقصه مذکور بیان شده که هکلر و کخ با ارائه بسته 179 میلیون یوروی در برابر بسته ی 152 میلیون یورویی Haenel رقابت را باخته است . از آنجا که اسلحه های ارائه شده باید از نظر فنی با توجه به ارزیابی داخلی قابل مقایسه باشند ، به نظر میرسد که بوندس وهر صرفا در مورد پیشنهاد ارزان تر تصمیم گرفته است. اسلحه Haenel با کمی بیش از 1000 یورو برای هر سلاح بدون احتساب مالیات بر ارزش افزوده ، آنقدر ارزان است که جای سوال دارد که آیا حتی هزینه های تولید را نیز تأمین می کند یا خیر. اگر دامپینگ تایید شود ، این برای قراردادهای عمومی غیرقانونی است. هنگامی که از Haenel سوال شد که آیا قیمت ارائه شده هزینه های تولید را پوشش می دهد ، Haenel پاسخی نداد.در نوامبر سال گذشته ، واحدهای ضد تروریستی لهستان 546 قبضه از اسلحه MK 556 را خریداری و حدود 1.4 میلیون یورو برای آنها هزینه کردند یعنی برای هر کدام بیش از 2500 یورو . یک فاجعه سیاسی نظامی ، وجود یک قرارداد فرعی مخفی؟ گفته می شود بازرسان دفتر تدارکات اشتباهات رسمی در روند مناقصه را کشف کرده اند.نمایندگان بوندس وهر توسط اعضای مجلس مورد سوال قرار گرفتنداما آنها نمی خواستند در این باره چیزی بگویند.بازرسان BAAINBw متوجه شده اند که یک توافق نامه کتبی پنهانی و ظاهراً غیرقانونی بین بخش حقوقی BAAINBw و Haenel پس از آخرین پیشنهاد ارسال شده توسط هر دو شرکت ("بهترین و پیشنهاد نهایی") بسته شده است. اینکه توافق نامه دقیقاً شامل چه چیزهایی است هنوز مشخص نیست.دفتر تدارکات و Haenel در این زمینه سکوت کرده اند. اگر سوءظن تأیید شود ، برای بوندس وهر شرم آور خواهد بود زیرا در کمیته دفاعی مجلس ، نمایندگان مجلس صریحاً از نمایندگان وزارت دفاع پرسیده بودند که آیا از مشکلات احتمالی انتخاب برنده آگاهی دارند یا خیر ؟ همچنان مورد تردید است که آیا Haenel با 120 کارمند می تواند چنین نظم بزرگی را در این کشور اداره کند یا اینکه سلاح ها از امارات متحده عربی به دست می آیند ، Haenel در بیانیه مطبوعاتی گفت ، 90 درصد سلاح در آلمان تولید می شود.واقعیت این است که این شرکت بخشی از شبکه تو درتوی شرکت هایی است که امارات متحده عربی پشت آن ایستاده است. به گفته کارشناسان دفتر تدارکات ، شیوخ اماراتی سالها برای دستیابی به یک سفارش بزرگ برای بوندسوهر به طور سیستماتیک کار کرده اند. گفته می شود که شیوخ می خواستند بزرگترین شرکت اسلحه سازی در جهان را بسازند ، که سفارش آلمان "بهترین بازاریابی" برای آن است. واقعیت دیگر این است که برای هکلر و کخ ، تصمیم برلین یک ضربه سخت در یک زمان نامناسب بود. این شرکت بدهی زیادی دارد - تعهدات مالی 249 میلیون یورویی آن تقریباً به اندازه گردش مالی سالانه اش است. پس از دو سال ضرر و زیان ، سرانجام H&K دوباره سودآور شده بود. با این وجود ، با توجه به مشکل هنوز حل نشده بدهی ، اوضاع همچنان متشنج است. در آخر کارشناسان معتقدند که شاید یکی از دلایل لغو این مناقصه این است که در حال حاضر بوندس وهر منتظر تصمیم ارتش آمریكا در مورد برنامه Next Generation Squad Weapon هستند كه می تواند الگوی سلاح های تهاجمی را از كالیبر كوچك و پر سرعت مانند 5.56x45 mm به سمت گلوله های بزرگ مانند 6.8 NGSW تغییر دهد. آلمان و انگلیس این برنامه را از نزدیک زیر نظر دارند. سمت راست 5.56 و سمت چپ 6.8 NGSW منابع : https://www.businessinsider.de/politik/deutschland/geheim-papier-so-knapp-unterlag-heckler-und-koch-firma-haenel/ https://www.businessinsider.de/politik/deutschland/geheime-absprache-mit-bundeswehr-behoerde-auftrag-fuer-neues-sturmgewehr-an-c-g-haenel-womoeglich-rechtswidrig/ https://www.tagesspiegel.de/politik/patentrechtsverletzung-durch-hersteller-haenel-verteidigungsministerium-zieht-zuschlag-fuer-neues-bundeswehr-sturmgewehr-zurueck/26262130.html https://www.thefirearmblog.com/blog/2020/10/09/breaking-bundeswehr-withdraw-order-for-haenel-mk556/ https://www.thefirearmblog.com/blog/2020/12/16/c-g-haenel-raided-during-investigation-into-bundeswehr-rifle-debacle/ https://www.mdr.de/thueringen/sued-thueringen/suhl/suhl-haenel-sturmgewehr-bundeswehr-gutachten-100.html https://www.mdr.de/thueringen/sued-thueringen/suhl/sturmgewehr-vergabeverfahren-haenel-weist-vorwuerfe-zurueck-100.html https://www.thefirearmblog.com/blog/2021/02/04/potd-mr223-v-cr223 https://www.mdr.de/thueringen/sued-thueringen/suhl/haenel-rechnet-weiter-mit-sturmgewehr-auftrag-von-bundeswehr-100.html
  14. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز ، بحث شیرین تاریخچه تولید و بکارگیری پهپاد در سازمان رزم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: پهپاد در دفاع مقدس روند شکل گیری و نقش آفرینی یگان پهپاد سپاه در دفاع مقدس تروریست !!! کسی نبود به این "کنعانی" بگوید ؛ آخه پدر آمرزیده ، توی کارتنی که 30 کیلو کتاب جا می گیرد ، یک موتور هفت هشت کیلوئی گذاشته ای و آن وقت به مامور گمرک لندن می گوئی : حساس نشو ، تویش کتاب است !؟ مگر هالو است که نفهمد. این حجم کارتن باید بیشتر از هفت، هشت کیلو وزن داشته باشد. چقدر به او گفتیم : "بابا! این را از طریق پست سیاسی بفرست، پلیس لندن شک می کند ، به خرجش نرفت که نرفت". از بس از هول اینکه پس از سالها یک موتور WAE 26 اسب ، گیر آورده و می خواست فوری آنرا به بچه ها در ایران برساند، افتاده بود توی دیگ. البته او حق داشت ، این اولین موتوری بود که مافوق هواپیماهای مدل بود و در ردیف موتورهای پهپاد شناسائی به حساب می آمد. اما چه فایده ، پلیس گمرک گیر داده و آن را باز کرد و متوجه شده بود. نتیجه اش این شد که ؛ هم او را گرفتند بردند اداره پلیس برای بازجوئی ، هم موتور معلوم نشد که کجا گم و گور شد. لابد گذاشتند برای روزی که جنگ تمام شود ، آنوقت پس بدهند! ایام جنگ نفتکش ها در ایران هم ، پلیس لندن به هر کالائی که ممکن بود که که مصرف دوگانه (تجاری - نظامی) داشته باشد، گیر می داد و نمی گذاشتند به ایران وارد شود. سر همین قضایا بود که چند وقت بعد از دستگیری کنعانی مرا هم گرفتند و با هواپیمایی دیگر به ایران فرستادند. از شانس بد ، هواپیما خراب شد و ما را به پاریس بردند ، آنجا مثل لندن چقدر پلیس دور هواپیما جمع شده بود ، تا جائی فرار نکنیم. انگار بن لادن را گیر آورده بودند!!! راوی : محسن عمل نیک * * * * * در مقابل طوفان رمل چقدر نونوار شدیم ، وقتی محسن عمل نیک از انگلیس آمد. او تا حدود زیادی ما را از بی بضاعتی تجهیزاتی درآورد. هم تعدادی دوربین Canon F-1 با عدسی 28 آورد و هم مخازن فیلم را که به راحتی می شد تا 150 فریم فیلم تویش جا داد. از همه خوشحال کننده تر اینکه چند دستگاه رادیو کنترل هم آورد. دست و بال مان که با اینها باز شد ، عمل نیک شد مسئول ساخت و تولید و پشتیبانی وزارت سپاه و من شدم فرمانده ی گردان رعد ، اما از همان اول یک پایم تهران بود و یک پایم اهواز تا برای گردان رعد ، نیرو و امکانات جذب کنم. برای همین تمام کارها افتاده بود روی دوش رضا ارباب. او هم قوت گردان بود و هم انگیزه بخش آن. خدا وکیلی اگر امیدهای او نبود ، پهپاد کی جان می گرفت؟ بعد از سه سال از تشکیل گردان رعد ، پادگان ما شد زمینی در چهال کیلومتری اهواز ، که به جز یک زمین در "بَر ِ بیایان " ، چیز دیگری نداشت ، حتی نمازخانه مان یک چادر گروهی بود . وقتی باد ؛ شن و ماسه ها را با خودش می آورد توی دم و دستگاه بچه ها و نمی گذاشت کار بکنند ، من چطور می توانستم بنشینم و فرماندهی کنم ؟ اول باید فکری برای طوفان رمل می کردم ، فکری برای ساختمان سازی ، تأمین امکانات و ... وقتی توی پادگانت آب نباشد که حمام کنی ، برق نباشد که هواپیماهایت را تعمیر کنی ، فرماندهی چه معنائی داشت ؟ داشتن تعمیرگاه و لابراتوار و ... که شبیه یک آرزو بود. به ذهنمان رسید که دمای تند جنوب را با درختکاری مهار کنیم ، اما آبی نداشتیم. هم برای تأمین آب و برق و هم درختچه افتادیم به التماس پیش بچه های جهاد سازندگی. آن ها مثل ما خاکی و بدون تشریفات بودند ، کافی بود درد را می شناختند ، می افتادند در پی درمانش ، همان چیزی که امروز به آن می گویند مدیریت جهادی. اول از آنها خواستیم ، درختچه به ما بدهند ، گفتند : شما پاسدارها خرابکارید ، درک نمی کنید با چه زجری ما درختچه ها را پرورش می دهیم ، می زنید داغونشان می کنید. پرسیدم : چکار کنیم که مخالف آنرا ثابت کرده باشیم ؟. پاسخ دادند : در ازای 500 چاله ، 500 درختچه می دهیم. یادم آمد تراکتور نیمه خرابی ته پادگان نیروی هوائی سپاه در تهران افتاده بود که قبلا به کار کشیدن هواپیما روی باند می آمد و اکنون که نیروی هوائی نونوار شده بود ، تراکتور ، بی استفاده افتاده بود. پیش برادر حسین دهقان ، فرمانده نیرو رفتم و آن را درخواست کردم . جواب داد : دیوانه ای ؟ کشاورزی راه انداخته ای ؟ بالاخره با چه التماسی آن را گرفتم و فرستادم اهواز. پانصد چاله را که با تراکتور حفر کردیم ، اعتماد بچه های جهاد جلب شد و 500 درختچه به ما دادند. 1000 درختچه بعدی را خودشان پیشنهاد دادند. ما دور تا دور پادگان را درختچه کاشتیم، اما سیراب کردنشان آب زیادی طلب می کرد. دوباره رفتیم سراغ بچه های جهاد ، از آنها خواستیم از کانال رودخانه حق آبه به ما بدهند. ساعتی 800 تومان گرفتند برای یک راننده و یک لودر. برای اینکه حداکثر استفاده را هم از زمان بکنیم و هم از لودر و راننده اش ، تا توانستیم به راننده سیگار و تن ماهی دادیم. حتی از او اجازه گرفتیم بعد از ساعت کاری اش ، دو ساعت خودمان روی لودرش کار کنیم. آب توی پادگان که آمد همین فیلم ها را بازی کردیم تا پادگان برق دار هم شد. پیش خودمان فتح بزرگی کرده بودیم ، حتی انتظار تشویقی هم داشتیم ؛ ولی تا پایان قطعنامه که خبری نشد. جنگ که تمام شد ، گزارشی علیه من نوشتند که باید پاسخگو می شدم. جرمم این بود که شما به چه حقی در حوزه فرماندهی نیرو و بدون هماهنگی با او ، دست به این اقدامات زده اید ؟ تو فرمانده یگان بودی ، نه فرماندهی مهندسی!! وقتی می گویند ، سواره از پیاده خبر ندارد ، مال همین روزهاست. راوی : عبدالمجید مختار زاده ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب این کتاب خواهیم پرداخت. پ.ن 3 : به دلیل رعایت امانتداری لازم است بیان نمایم که بخاطر جلوگیری از یکنواختی مطالب ، تعدادی عکس هم در لابلای مطالب تاپیک قرار داده ام که این عکس ها عموما مربوط به کتاب نبوده و توسط اینجانب انتخاب شده اند
  15. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز ، بحث شیرین تاریخچه تولید و بکارگیری پهپاد در سازمان رزم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: پهپاد در دفاع مقدس روند شکل گیری و نقش آفرینی یگان پهپاد سپاه در دفاع مقدس رویای پرواز آقا چیزی شده ؟ این صدای کودکی خطاب به من بود که غرق تماشای هواپیمای مدلش شده بودم. نمی دانم چطور سر از جاده کرج درآوردم تا پرواز هواپیماهای مدل را در آنجا تماشا کنم. اما این هواپیمای زیبا حسابی توجه مرا به خود جلب کرده بود. من داشتم با همین هواپیما در جبهه های جنگ پرواز می کردم در حالی که دوربین روی آن بسته و از مواضع دشمن عکس می گرفتم که خلبانش باهمان خطاب ، با شتاب روحم را پیش جسمم آورد. جواب دادم : چقدر هواپیمایتان زیباست ظاهرا از مدل های آکروباتی است ؟ پدر کودک جوابم داد : معلوم می شود توی این رشته ای ؟! هواپیمای شما کدام است ؟ جواب دادم : ندارم ، ولی علاقه به تماشا دارم. کمی که با هم دمخور شدیم ، معلوم شد که او را دکتر پرنده می خوانند. اما متخصص قلب و مجاری تنفسی است. هواپیمای مدلش که مشخصاتی مثل بال زیر ، کووری ، موتور O.S.MAX60 درجه 5 و یک کانال FG دیجیتال داشت را برای کودکش از خارج خریداری کرده بود. من از این همه مشخصات کف ام برید. کاش می شد که آنرا در خدمت جبهه می گرفتیم. اما افسوس که تحریم ها دست ما را از این نوع هواپیماها هم بریده بودند. او و فرزندش در پروازهای آکروباتی این هواپیما ، واقعا استاد بودند. هواپیمائی که موتور و رادیویش از کارخانه ریپ مارکس بود. کاتالوگ معرفی قابلیت های موتور O.S.MAX-60 داشتم فکر می کردم روی این هواپیما حتی اگر نمی شد دوربین عکاسی سوار کرد ، اما پرنده خوبی برای عملیات فریب به حساب می آید. از اینکه نمی توانستم از دکتر ، درخواستی برای خرید آن داشته باشم ؛ یا بخواهم که او کار خرید از خارج را برایمان انجام دهد ، حرص می خوردم. چرا که احتمال لو رفتن نوع استفاده از آن در جهت مقاصد جنگ بود و ما خوب به این موضوع واقف بودیم. هیچکس ، حتی افراد خودی هم ، نباید پی به این موضوع می بردند. راوی : غلامرضا کاظمی * * * * * ورود آزاد فرامرز عبدوس ( نفر وسط ) یکی از راویان این خاطره و از موسسین گردان رعد یگان هوائی سپاه که همه اش خلاصه میشد توی پایگاه هوائی قدر در داخل مجموعه ی مهرآباد تهران ، بهترین موقعیت را برای ارتباطمان با فرماندهان درجه یک سپاه از جمله برادران محسن رضائی ، رحیم صفوی ، محسن رفیق دوست و ... فراهم آورده بود. فرماندهان برای رفتن به جبهه های جنگ ، از همینجا و با فالکن سپاه به جنوب یا غرب ، می رفتند و برای بازگشت ، باز در همین پایگاه پیاده می شدند. محسن رفیق دوست و یحیی رحیم صفوی در هواپیمای سپاه ما برای انعکاس نظرات و پیشنهادات و البته تأمین خواسته ها و مایحتاجمان نیاز نبود که مراحل درخواست دیدار با آنها را طی کنیم ؛ همین که پیاده می شدند و یا برای بازدید قسمت های یگان هوائی برای سرکشی می آمدند ، فرصت زیادی برای ارتباط داشتیم. داخل هواپیما تا رسیدن به مقصد نیز فرصتی دیگر برای ارتباط بود و در همین ارتباطات بود که برادر محسن رضائی با آگاهی از حساسیت کار پهپاد ، دست نوشته ای به ما داد که هر نیرویی را از داخل مجموعه های سپاه می توانیم آزاد کنیم و به هر انباری برای تأمین اقلام مورد نیاز خود نیر ، می توانیم وارد شویم. این دستور تا آن موقع برای هیچ یک از قسمت های سپاه صادر نشده بود. ستاد فوریت های جنگ و محسن رفیق دوست از طرفی ما حتی نامه ای از طرف ستاد فوریت های جنگ داشتیم که می توانستیم وارد انبارهای بزرگ لجستیک سپاه در جاده مخصوص کرج شده و بدون محدودیت هر کالائی را برداریم. از توی همین انبارها بود که مقدار زیادی لنز ، دوربین و وسایل مربوط به آنها را برای گردان تازه تأسیس رعد آوردیم. برادر محسن رضائی هم دستور داده بود که یکی از خودروهائی را که تاره وارد سیستم خودروئی سپاه شده بود را به ما بدهند ، این وسیله که دو در داشت و از طرفین باز می شد ، بهترین وسیله برای حمل هواپیماهایمان بود. به خصوص اینکه با اندک تغییراتی در آن ما می توانستیم به جای یک فروند ، چند فروند را داخل آن جا دهیم و در منطقه تردد نمائیم. خودرو اهدائی به گردان رعد همه چیز درحال شکل گیری تند و سریع گردان رعد بود، از آن طرف شهید شوشتری که مسئول تدارکات قرارگاه کربلا بود ، یک باب منزل مسکونی از طاغواتی های فراری را در بهترین نقطه شهر اهواز ( یعنی در کیان پارس) برای استقرار به ما داد. این خانه دو طبقه و شمالی بود که ما به راحتی می توانستیم از حیاط وارد شده و درب هایی را در پارکینگ آن باز کرده و بدون اینکه حتی همسایه ها متوجه سوار و پیاده شدن ما و هواپیمایمان شوند ، به کار خود مشغول شویم. در همان روزها یک تدارکاتی زبل به نام فرمان آرا که البته من با همان فامیل قبلی اش ، برادر مهری صدایش می کردم ، به گردان اضافه شد که در نوع خود تحولی به حساب می آمد ، او ظرف ده روز ، توانست هم خانه کیان پارس را تحویل بگیرد و طبقه همکف آنرا که سالنی تقریبا 80 متری بود را به کارگاهی بزرگ برای ساخت و تولید هواپیما تبدیل کند ؛ و هم طبقه بالا را به یک خوابگاه و کتابخانه تبدیل کند. او همچنین با یک در آهنی بزرگ ، پارکینگ را از حیاط جدا کرد و به محیط اداری اضافه نمود. خدا وکیلی توی آن گرمای 50-60 درجه ی اهواز که خانه ها عموما دو سه کولز گازی داشتند و باز هم جواب نمی داد ، این خانه بهترین بود. چرا که مجهز به دستگاه چیلر بود. مهری یا همان فرمان آرا ، دو سه یخچال صندوقی گرفته بود و آنها را پر می کرد از انواع خوراکی ها. ذاتا آدم دست و دلبازی بود اما اصلا بی حساب و کتاب خرج نمی کرد. یکی از مراحل ساخت استراکچر پهپاد او نیروئی داشت که نقطه ضعف اش را پیدا کرده بودیم ، چون سیگاری بود و ما هر بار مانع سیگار کشیدن اش می شدیم ، بهانه می آورد و می گفت : من فقط وقتی ناراحت می شوم ، سیگار می کشم. ما هم در جواب می گفتیم که اتفاقا ما به جای سیگار هندوانه می خوریم. چشم مان به هندوانه هایی بود که مرتب می خرید ، اما به اصطلاح بچه ها آنها را چکه چکه و سهمیه ای به ما می داد ، لذا او مجبور بود کمتر سیگار بکشد تا هندوانه هایش زود به زود تمام نشود. بهدها ما همین بلا را سر پرتقال هایش هم در آوردیم. نمی دانیم شهید شوشتری با مطالعه و تحقیق این خانه را به ما داده بود یا واقعا اتفاقی بود. ولی بهرحال ، اگر ما چند ماه مطالعه می کردیم تا جائی برای کارگاهمان پیدا کنیم ، به همچین جایی نمی رسیدیم. چون هم از نقطه نظر ترددهای قرارگاهی در امان بودیم و هم از اصول حفاظتی خوبی که لازمه و اساس کار ما بود ، برخوردار شدیم. شهید شوشتری و سرلشکر یحیی رحیم صفوی جدای از آن به دلیل استفاده از مواد رزینی برای ساخت هواپیما و راه اندازی عکاس خانه ، هم باید آب مان فیلتر دار می بود ؛ و هم از جای خنگی باید برخوردار می بودیم که این خانه همچنان جائی بود. از طرفی از منطقه خاکی ، آب تانکری و ترددهای فراوان بسیجی ها از لوازم اولیه به حساب می آمد که در چنان شرایطی هم قرار گرفتیم. متأسفانه هیچ وقت موقعیتی پیش نیامد که دلیل انتخاب این خانه را برای شروع کارمان از شهید شوشتری بپرسیم. این در حالی بود که هنوز این محل در اختیار بهزیستی بود ، ولی شهید شوشتری اصرار داشت که ان خانه را زودتر به ما بدهند. شهید نورعلی شوشتری در سالهای پس از دفاع مقدس راویان : محسن عمل نیک ، فرامرز عبدوس ، رضا ارباب ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب این کتاب خواهیم پرداخت. پ.ن 3 : به دلیل رعایت امانتداری لازم است بیان نمایم که بخاطر جلوگیری از یکنواختی مطالب ، تعدادی عکس هم در لابلای مطالب تاپیک قرار داده ام که این عکس ها عموما مربوط به کتاب نبوده و توسط اینجانب انتخاب شده اند
  16. 1 پسندیده شده
    دو کوهه و مردانش سوار بر وانت ، از پل دوکوهه سرازیر شدیم به سمت ضلع جنوب شرقی پادگان . ساختمان های پنج طبقه موجود در آنجا ، همه نیمه کاره بودند . نه دری داشتند ، نه پنجره ای . حتی این ساختمان ها هیچ رقم تاسیسات اعم از برق ، آب ، مجاری فاضلاب یا خطوط تلفن نداشتن . کل ساختمان ها ، مکعب هایی بودند سیمانی و لخت . با هر قدمی که در این برهوت متروک بر می داشتم ، بهت و ناباوری ام بیشتر می شد . به همت گفتم : آقا جان ، اینجا دیگر کجاست ؟ ما اینجا چه جوری می توانیم مستقر شویم . همت هم نگران ، لب به دندان می گزید ، سرش را به چپ و راست تکان می داد و چیزی نمی گفت . همان شب ، همت خیلی با ملاحظه داشت نقایص اساسی مکان جدید را شرح می داد که دفعتا حاج احمد (متوسلیان) سکوت را شکست و با لحنی شمرده گفت : توجه بفرمایید ! حاج آقا همت . ما ناچاریم به حداقل ها بسنده کنیم ، پس بیایید بیشتر از این وقت خودمان را تلف نکنیم . همین جایی را که به ما داده اند ، برای استقرار برادر ها خوب است . همت که یکه خورده بود گفت : آخر حاج احمد ، عزیزم ، شما که آنجا را ندیده ای ، هیچی ندارد . از من قبول نمی کنی ، بفرما از برادر همدانی بپرس ... حاج احمد مجال نداد ! آیا نباید قدری دوراندیش باشیم . ما قرار است یک تیپ (27 محمد رسول الله) را تشکیل بدهیم . نفرات این تیپ تعدادشانشاید به چهار، پنج هزار نفر بالغ بشود . این چند هزار نفر نیاز به سرپناه و خوابگاه دارند . برای آموزش انها به مکان نیاز داریم ... . پس از انتقال بچه ها به دوکوهه جدید ، ما دو سه روزی را در آنجا به معنای واقعی کلمه ، مشغول عملگی و کار یدی شاق بودیم .حتی خود حاج احمد ، شهبازی و همت هم به محض این که در سپاه ناحیه دزفول از کمند جلساتشان با مسئولین ارشد سپاه رها می شدند ، به سرعت خودشان را به دوکوهه می رساندند ، آستین بالامی زدند و پا به پای بچه ها عرق می ریختند و کار می کردند . عمده تلاش ما این بود که آن ساختمان های نیمه ساخته را برای اسکان نفرات ، قابل بهره برداری کنیم .پیرمان درآمد تا آن همه نخاله های ساختمانی را از داخل اتاق ها و راهروهای ساختمان ها به بیرون تخلیه کنیم ... . پس از بازگشت از چزابه نیروها در ساختمان های پنج طبقه پادگان دوکوهه مستقر شدند . درون اتاق هایی که اصلا مناسب نبودند . چون علاوه بر ناهمواری های کف اتاق های به هم چسبیده ما ، خاک زمین هم سریع به پتوها نفوذ می کردند . طوری که اگر دو دقیقه روی آن پتوها می نشستی ، سر تا پا خاکی می شدی . در آن سرمای شبانه شب های زمستانی خوزستان ، تا صبح لرز می زدیم ، چون ساختمان ها در و پیکری نداشتند . تعداد انگشت شماری چراغ والور از سپاه دزفول به ما داده بودند که اولا لنگ تامین سوختشان بودیم . اگرخوش شانس بودیم و سپاه دزفول حواله نفت سفید به ما می داد ، وقتی به جایگاه سوخت می رفتیم ، هر سه نوبت یکبار ، شاید خبر خوش آمدن نفت را به ما می دادند .... تردد های شبانه ، برای تجدید وضو یا رفتن به دستشویی هم کم خطر نبود . توی آن ظلمات شبانه کافی بود سر سوزنی پایت را کج بگذاری تا کله معلق زنان از پله ها پرت شوی پایین . یکی دیگر از معضلات فقدان مطلق سرویس های بهداشتی بود ... حاج همت که این وضع را دید درصدد برآمد برای رفع این مشکل کاری بکند . خودش پیشقدم شد و با او رفتیم تعدادی بیل و کلنگ از بچه های ارتش امانت گرفتیم و برگشتیم و در همان زمین بیابانی نقطه ای را برای احداث توالت صحرایی تعیین کردیم . همت آنجا بی معطلی بلوز فرم اش را درآورد ، کلنگی برداشت و شروع کرد به حفر زمین . خدا گواه است که چند روز پیاپی ، بیل و کلنگ از دست همت نیفتاد . در آن روزهای سرد زمستانی به قدری گرم کار دشوار یدی بود که می دیدم پهنای صورت و کتف و سینه اش خیس عرق است و دست هایش تاول زده بودند . می گفت بعدا که سه ، چهار هزار بسیجی اینجا بفرستند و هزار جور کار روی سرمان ریخته شود ، می خواهیم چه خاکی به سر کنیم ؟ فقط خدا می داند در آن شب های طولانی زمستانی ، تا صبح در آن پنج طبقه های بی درو پیکر بر ما چه گذشت . برای پوشش دادن چارچوب های خالی پنجره ها ، بایستی توپ نایلون در اختیار می داشتیم ، که نداشتیم . نه به ما نایلون می دادند ، نه پولی در بساط مان بود که خودمان بخریم . برای تامین روشنایی ساختمان ها ، فانوس بادی نفتی لازم داشتیم . سرویس آبریزگاه های صحرایی را که جدید احداث کردیم تازه متوجه شدیم نیاز به تعداد زیادی آفتابه پلاستیکی داریم . چراغ نفتی والور به شدت کمیاب بود . سخت مفلس بودیم و فی امان الله . این شد که دوتایی ، سوار بر یک وانت تویوتا ، از دوکوهه جدید به سپاه دزفول رفتیم . آنجا بچه های دفتر فرماندهی سپاه دزفول ، جلوی ما را گرفتند و نگذاشتند وارد شویم . گفتند آقا محسن به همراه حسن باقری و برادر عندلیب جلسه دارد . همت خیلی کلافه به نظر می رسید ، به آن برادر مسئول دفتر گفت : به برادر محسن بگویید همت از تیپ محمد رسوالله (ص) آمده با شما کار خیلی مهمی دارد . دقایقی بعد پاسدار خیلی جوانی از اتاق فرماندهی سپاه دزفول خارج شد و به سمت ما آمد . صورت اش محاسنی نداشت . خیلی لاغر و تکیده بود . لباس فرم سبز رنگی هم که به تن داشت به جرات می توانم بگویم سه چهار سایز به تن اش بزرگ بود . نزدیک که رسید ، خیلی جدی با آن صدای توی گلویی و لهجه غلیظ تهرانی خودش گفت : چی چی شده همت ؟ می خواهی چی به محسن بگی تو ؟ دیدم خیلی مسلط و با اعتماد به نفس زیادی دارد حرف می زند . ضمن اسم بردن از اشخاص هم ، ابدا مقید نبود قبل از اسم کوچک یا فامیلی آنها ، القاب یا عناوینی مثل آقا یا برادر را به کار ببرد ... . حاج همت که سابقه خلقیات حسن باقری دستش بود به او گفت : ببین حسن جان به خدا وضع آماد و پشتیبانی این تیپ ما خیلی خراب است . هیچی نداریم ، هیچ کس هم به ما جوابگو نیست . از همین برادر همدانی شما بپرس ، نه پتو داریم ، نه فانوس ، نه چراغ والور ، نه آفتابه . چاره ای نداشتیم جز این که بیاییم دردمان را به برادر محسن بگوییم . خوب که به حرف های همت گوش داد ، دست حاجی را گرفت ، کشید گوشه ای و گفت : بابا جون ، چرا متوجه نیستی تو ؟ چطوری به تو بگم ؟ می خواهی کاری کنی که محسن هم ببره ؟ پا شدی اومدی بگی پتو و فانوس و آفتابه نداری که چی ؟ محسن الان باید ذهنش آزاد باشه که بتونه یه عملیات بزرگ و پیچیده رو طراحی کنه ، یا این که کل انرژی اش رو بذاره برای این که ببینه از کدوم جهنم دره ای می تونه برای بچه های شما پتو و آفتابه تامین کنه ؟! ... تا اینجا را خیلی خوددار و یواش به زبان آورده بود . یک لحظه ساکت شد ، بعد ناگهان صدایش را بالا برد و گفت : برو! بعد هم برگشت ، رفت توی همان اتاقی که از آن بیرون امده بود . آقا ما را می بینی ، شوکه شده بودم . از حاج همت پرسیدم : این کی بود ؟ گفت : نشناختی ؟ حسن باقری همین بود دیگر ... فرمانده کل سپاه به هیچ کس به اندازه حسن باقری اتکا نداشت ... منتها دیگر توقع نداشتم اینقدر جوان باشد . همت یکی دو دقیقه ساکت بود . بعد درگوشی به من گفت : برادر همدانی ، خداوکیلی حسن حرف درستی زد ... زود باش برگردیم خودمان برای حل مشکلات مان یک فکری بکنیم . پ ن . متن آورده شده از کتاب پیغام ماهی ها ، سرگذشت شهید حاج حسین همدانی انتخاب شده است .
  17. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست ، بحث معرفی پرنده های چینی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: (Nanchang CJ-6) Max (حداکثر) یکی از مهمترین ملزومات یک نیروی هوائی کارآمد ، پرداختن صحیح به مقوله آموزش خلبانان برای آن نیرو می باشد. متناسب با این نیاز ، صنایع هوانوردی در گوشه گوشه جهان ، برای رفع این نیاز دست به طراحی تا تولید طیف متنوعی از هواپیماهای آموزشی ( از ملخی تا جت ) زده اند. صنعت هوانوردی چین هم خود را از این نیاز فارغ ندانسته و در برهه های مختلف دست به تولید هواگردهای آموزشی متنوعی زده است. شاید بتوان اولین گام چین در تولید هواپیماهای پایه آموزشی را مونتاژ و سپس تولید تحت لیسانس هواپیمای آموزشی Yak-18 شوروی دانست. در اواخر دهه 50 و اوایل دهه شصت ، جمهوری خلق چین ، تصمیم به تولید نسخه بومی این پرنده آموزشی برای استفاده در یگان های آموزش هوائی خود گرفت. با این مقدمه کوتاه، در معرفی بیستم و یکمین اژدهای زرد به سراغ این هواپیمای ملخی آموزشی چینی رفتیم ، تا با آن بیشتر آشنا شویم. ( Nanchang CJ-6 ) Max بیشینه (حداکثر) سی جی - 6 : هواپیمای پایه آموزشی (Basic Trainer) چینی CJ-6 را باید یکی از نخستین گام های صنعت هوانوردی چین دانست که علاوه بر رفع نیاز های آموزشی داخلی این کشور ، توانست که نیازهای بیسیک آموزشی بسیاری از کشورهاس دیگر را نیز مرتفع نماید. همانطور که در مقدمه ذکر شد ، این پرنده کپی مستقیمی از یاک-18 ( Yakovlev Yak-18 ) شوروی است. یاک-18 شوروی این هواپیما تولید 27 آگوست سال 1958 میلادی است. این هواپیما همچنان در بخش های آموزشی نیروی هوائی ارتش خلق چین و هواپیمائی نیروی دریائی ارتش خلق چین در حال خدمت و انجام وظیفه است. هر چند تعدادی از این پرنده ها به تدریج در حال جایگزینی با نسخه بروز شده تر CJ-7 می باشد. از این هواپیما بیش از 2.000 فروند تولید گردیده و در نیروی هوائی چین و 9 کشور دیگر مورد استفاده قرار گرفته است. کره شمالی ، بنگلادش ، اکوادور ، تانزانیا و ... برخی از خریداران این پرنده آموزشی چینی هستند. نکته جالب توجه در خصوص این هواپیما ، نسخه های رزمی آن است که علاوه بر حمل 2 تیربار 7.62 میلی متری ، امکان حمل بمب و لانچر پرتاب راکت را نیز دارا می باشد. نسخه رزمی CJ-6 مسلح به تیربار درون بال و بمب های نصب شده زیر بدنه این جنگنده چینی ، از یک موتور Zhuzhou SH-6 ساخت چین بهره میگیرد. موتور Ivchenko Ai-14 روسی که موتور Zhuzhou Sh-6 بر اساس آن ساخته شده در خصوص این هواپیما هیچ تاپیکی در میلیتاری وجود ندارد https://en.wikipedia.org/wiki/Nanchang_CJ-6 ادامه دارد... ------------- پ.ن 1 : لطفا دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند پ.ن 2 : انشاءالله اگر عمری باقی بود ، در پست های آینده به سایر پرنده های چینی خواهیم پرداخت.
  18. 1 پسندیده شده
    JWICS JWICS مخفف عبارت Joint Worldwide Intelligence Communications System بوده و شبکه ای برای اطلاعات حساس بخش بندی شده و فوق محرمانه آمریکا (TS/SCI) می باشد که توسط وزارت دفاع ایالات متحده آمریکا راه اندازی شده است . این شبکه توسط وزارت امنیت داخلی، وزارت دادگستری و وزارت امور خارجه آمریکا برای انتقال اطلاعات بسیار حساس و بسیار طبقه بندی شده مورد استفاده قرار می گیرد. JWICS یک مسیر امن برای ویدئو/ داده ها در جامعه اطلاعاتی دفاعی آمریکا با سرعت T1 است که امکان انتقال موارد زیر فراهم می آورد : (1) انتقال فایل های تصویری و اسناد اطلاعاتی با سرعت بالا ما بین سایت ها (2) برقراری کنفرانس های تصویری بین سایت ها (3) دریافت پخش تلویزیونی شبکه اطلاعات دفاعی (DIN) (4) اتصال به معماری مجازی اطلاعاتی مشترک (JIVA) در واقع این شبکه برای برای ارائه ارتباطات چندرسانه ای 24 ساعته TS-SCI شامل ویدئو کنفرانس تلفنی امن (VTC) طراحی شده و مورد استفاده قرار می گیرد . JWICS می تواند از ارتباطات ماهواره ای هم استفاده کند و در آن می توان ترافیک در سراسر شبکه را در بسته های پیش علامت گذاری اولویت بندی شده ارسال کرد، به این معنی که مهمترین و حساس ترین اطلاعات را می توان در سریعترین و امن ترین مسیرها ارسال نمود . JWICS قادر به پشتیبانی از ویدئو کنفرانس تلفنی و VOIP هم می باشد . به دلیل ماهیت بسیار حساس اطلاعات انتقال یافته در JWICS، دسترسی به این شبکه بسیار محدود شده است. رایج ترین کاربران JWICS عضو انجمن اطلاعاتی و اداره اطلاعات فدرال آمریکا (FBI) هستند ، که هر دو به ارتباطات بسیار امن در فعالیت های روزمره نیاز دارند. عمده ارتباطات دفاعي با استفاده از SIPRNet و NIPRNet انجام مي شود. پی نوشت – گفته می شود JWICS یکی از شبکه هایی است که بخشی از اطلاعات آن توسط چلسی الیزابت منینگ سرقت و در اختیار ویکی لیکس قرار گرفته است .
  19. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست ، بحث معرفی پرنده های چینی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: (Shenyang J-6) Farmer (کشاورز) از جنگ ویتنام تا نیردهای خاورمیانه ، تسلیحات مختلف و متنوعی در صحنه درگیری ها حضور می یافتند ، اما نامی که به کرات تکرار می شد و در خصوص آن صحبت میشد ، جنگنده ای ساخت اتحاد جماهیر شوروی بود به نام میگ - 19 ( Mig-19 ) که در زمان خودش بر صحنه های این نبرد ها ؛ تاثیرات مثبت و منفی فراوانی بازی می نمود. در اواخر دهه 50 و اوایل دهه شصت ، جمهوری خلق چین ، تصمیم به تولید نسخه بومی این جنگنده برای استفاده از سازمان رزمی خود گرفت. جنگنده ای که بر خلاف میگ 19 ، از عمر عملیاتی بسیار طولانی تری داشت و در حدود 15 ارتش جهان مورد پسند و استفاده قرار گرفت. با این مقدمه کوتاه، در معرفی بیستمین اژدهای زرد به سراغ این جنگنده چینی رفتیم ، تا با آن بیشتر آشنا شویم. ( Shenyang F-6 ) Farmer مزرعه دار جی - 6 : جنگنده بمب افکن J-6 را باید یکی از گام های مهم صنعت هوانوردی چین دانست که علاوه بر رفع نیاز های داخلی این کشور ، چین را بعنوان یکی از اعضای " باشگاه صادر کنندگان هواپیما" به جهان معرفی نمود. همانطور که در مقدمه ذکر شد ، این پرنده کپی مستقیمی از میگ 19 ( MIG-19 ) شوروی است. میگ - 19 فارمر این هواپیما تولید آپریل سال 1962 میلادی است. این هواپیما تا سال 1990 میلادی در نیروی هوائی ارتش خلق چین ( همچنین تا سال 1992 در هواپیمائی نیروی دریائی ارتش خلق چین ) در حال خدمت و انجام وظیفه بود و در این سالها سرانجام بازنشسته شد. از این هواپیما بیش از 4500 فروند تولید گردید و در نیروی هوائی 15 کشور مورد استفاده قرار گرفت. مصر ، پاکستان ، سودان و ... برخی از خریداران این جنگنده چینی هستند. نکته جالب توجه در خصوص این جنگنده این است که در خلال جنگ ایران - عراق ، هر دو طرف درگیری به این سلاح دست یافته بودند. ایران در خلال سالهای 1980 الی 1987 ، حدود 100 فروند J-6 از چین دریافت نمود ، این در حالی است که عراق J-6 های خودش را از کشور مصر دریافت کرد. F-6 (نسخه صادراتی J-6) در نیروی هوائی مصر این جنگنده چینی ، از دو موتور توربوجت Tumansky RD-9 ساخت شوروی بهره میگرفت. در خصوص این جنگنده هیچ تاپیکی در میلیتاری وجود ندارد https://en.wikipedia.org/wiki/Shenyang_J-6 ادامه دارد... ------------- پ.ن 1 : لطفا دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : انشاءالله اگر عمری باقی بود ، در پست های آینده به سایر پرنده های چینی خواهیم پرداخت.
  20. 1 پسندیده شده
    موشک SM-3 ماموریت اصلیش مقابله با موشک های بالستیک خارج از جو هست در صورتی که ماموریت اصلی صیاد مقابله با هواگرد ها و در داخل جو هست. حالا شاید قابلیت مقابله با بالستیک هم به طور محدودی داشته باشه. هر چند این مورد قبلا اعلام شده بود اما در روز رونمایی خط تولید این مطلب ذکر نشده که نشان میده در این بخش هنوز راه زیادی در پیش هست و مقایسه با پاتریوت و اس ۳۰۰ هم اشتباه هست چه برسد در مورد تکنولوژی های به کار رفته در سیستم پیچیده ای مثل استاندارد ۳ ، اگیس یا تاد و امثالهم بخواد صحبت بشه! دوستان گاها بیش از حد پیچیده به قضایا نگاه می کنند و بحث ها را به بن بست می رسونند. با توجه به عبارت صیاد-۳C روی موشک ها یه مورد احتمال می تونه این باشه که مدل های مختلفی با سیکر های متفاوت از این موشک تولید شده باشه. همانند موشک طائر۲ سپاه.
  21. 1 پسندیده شده
    در حدود 400 شهرستان داریم، که اگر به شکل موزاییکی هر شهرستان بخواد بصورت خود بنیاد حوزه استحفاظی اطرافش(اشرافش به جاده ها و دشت ها) رو بدون نیاز به درخواست پشتیبانی هوایی پوشش اولیه بده، به دست کم؛ 400 لانچر! و 800 موشک فجر 5 هدایت شونده نیاز هست./ برای مراکز 31 استان، دست کم به 4 لانچر در هر مرکز استان و هر لانچر 4 لود معادل 16 راکت، به عدد تقریبی 124 لانچر و حدود 2000 موشک نیاز هست. .. در صورت وجود چنین برنامه ای در کنار لانچرهای 122،240،107 و سایر واحد های توپخانه ای(هویتزر و خمپاره اندازها)، شهرهای کشور برای نیروی زمینی دشمن غیر قابل نفوذ خواهند شد. یادمون نره که اسراییل زمانی در 2004 مدعی شده بود ایران 500 موشک فجر 3و5 در اختیار حزب الله قرارداده، بنابراین ارقام فوق برای ایران براحتی دستیافتنی بوده طی این سالها، و پروژه هدایت پذیر کردن این موشک ها اگر با موفقیت به اجرا دربیاد میتونه نهایت اثربخشی این سامانه رو تضمین کنه،.. با این وجود چون در هجوم های زرهی از حجم انبوهی تانک و نفربر استفاده میشه، بهتره ارتقاها به سمت گونه های ضد تانک(لیزری و efp) مانند اسمرچ تداوم پیدا کنه. ...  
  22. 1 پسندیده شده
    [quote name='Haj_Rezvan' timestamp='1279007080' post='122143'] راکت فجر 5 (فجر در لغت به معنی سپیده دم است) توپخانه راکتی ای است از خانواده فجر [/quote] با سلام ضمن تشکر از ارائه مطلب مفید برای دوستانی که نظراتی درمورد هدایت پذیر بودن این راکت گذاشته اند باید عرض کنم که راکت های فجر 3 وفجر5 فاقد هرگونه سیستم هدایت وکنترلی هسنتد و می شود گفت که نمونه اسکیل شده راکت معروف کاتیوشا (122) می باشد هرسه این راکت ها از لانچر لوله ای خان دار پرتاب می شوند ، دارای بالک های خمیده تاشو می باشند و دایره خطای این گونه راکت ها حداکثر 5 درصد برد نهایی راکت می باشد. اگر در شکل های ارائه شده دقت کرده باشید متوجه می شوید که هیچ گونه سیستم هدایتی در اینگونه راکت ها بکار نرفته است. دوران بالای این راکت ها لحظاتی پس از خروج از لانچر باعث ثبات و پایداری بیشتر راکت می شود. البته اگر بالک های خمیده حذف شوند وبه جای آن بالک های خطی ثابت قرار بگیرند وبین قسمت سربند وسر جنگی یک سیستم هدایت و کنترل با بالچه قرار بگیرد و تغییرات کوچکی در وزن سر جنگی داده شود وهمچنین پرتاب از لانچر ریلی صورت بگیرد در این صورت راکت فجر به موشک تبدیل خواهد شد. التماس دعا [color=#ff0000]////[/color] [color=#ff0000]نقل قول هاتون رو کوتاه کنید[/color] [color=#ff0000]ویرایش شد[/color] [color=#ff0000]cheka[/color]
  23. 1 پسندیده شده
    [quote name='warjo' timestamp='1355217532' post='287745'] [quote name='IR-Craft' timestamp='1355159233' post='287656'] خب اینکه خبر بدیه. خوش به حالشون. اینجا چیزی به نام ارزونی وجود نداره اونم از نوع مسکن حتی اگه سیل بیاد حتی اگه موشک بخوره حتی زلزله بیاد حتی جنگ بشه گرون میشه که ارزون نمیشه. [/quote] برادر من ا زمان جنگ ، وقتي صدام عليه العنه تهران را موشك باران مي كرد ، قيمت مسكن در شمال تهران بشدت كاهش پيدا كرد . خيلي از پولدارهاي تهران آن زمان دنبال فروش خانه هايشان بودن و .... يك عده فوق العاده محدودي هم از اين فرصت استفاده كردند ! [/quote] برادر خیلی چیزا اون زمان بود که الان اثری ازش پیدا نمیکنی. الان عصریه که صدای گرون شدن دلار میاد قیمت اجناس میره بالا ، رسما دلار گرون میشه باز قیمت اجناس میره بالا ، قیمت دلار نسبتا میاد پایین باز قیمت جنس ها میره بالا.
  24. 1 پسندیده شده
    اقا علی تپی مشخصات به عرض سرعت و ارتفاع توجه کنین ببینین درست هستن. من فقط هیمن رو بگم که ایران به تکنولوژی ساخت توپخانه ها و راکتهای هوشمند دست پیدا کرده به شکلی که اونها توانایی اصلاح مسیر و هدفیابی رو دارن.
  25. 1 پسندیده شده
    تا آنجایی که من میدونم فجر 5 در هنگام سقوط توانایی اصلاح مسیر داره . در دریا هنگامی که به سمت هدف شلیک می شه در موقع سقوط می تونه هدفش رو تشخیص بده و به سمتش تا جایی که ممکنه اصلاح مسیر بکنه که این اصلاح مسیر حداکثر 2 کیلومتر هست. یعنی یه نقطه عطف می زنه و مسیر رو به صورت جزئی تغییر می ده . تو مانور سپاه این موشک با موفقیت امتحان شد . با توجه به توانایی شلیک در تعداد بالا می تونه یه جهنم واسه یه ناو بزرگ بوجود بیاره .