Arash

VIP
  • تعداد محتوا

    1,330
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    1

تمامی ارسال های Arash

  1. خاطره آخرین پرواز سرتیپ خلبان شناسایی فرج الله فرسیابی یکی از مهمترین عوامل پیروزی در جنگها، دستیابی به اخبار و اطلاعات دقیق از وضعیت نیروهای دشمن و نحوهء گسترش آنها می باشد، لذا در ارتشهای جهان، واحدهای جمع آوری اطلاعات عملیات، نقش ویژه ای را اجرا می نمایند. واحدهای عملیاتی و اجرا کننده به خوبی می دانند که اجرای عملیاتی بدون آگاهی از وضعیت نیروهای دشمن یا با شکست مواجه خواهد شد و یا اینکه در صورت موفقیت، تلفات و ضایعات تجهیزاتی و انسانی بسیار زیادی را به دنبال خواهد داشت. در طول جنگ ویرانگر 8 ساله با عراق، ارزش داده های اطلاعاتی به وضوح به اثبات رسید، زیرا با توجه به کمکهای بی دریغ اقتصادی، نظامی و حمایتهای سیاسی کشورهای گوناگون از رژیم صدام، نیروهای مسلح ما در تنگنا قرار گرفته بودند و به مروز ذخائر تسلیحاتی موجود، کاهش یا به اتمام می رسیدند و توان تجهیزاتی ما نسبت به عراق تحلیل می رفت. در نتیجه انجام هرگونه عملیات نظامی علیه عراق، می بایست با داشتن اطلاعات دقیق انجام پذیرد تا حداقل تلفات و ضایعات حاصل شود. مهمترین وسیله جمع آوری اطلاعات، هواپیماهای شناسایی بودند که با تهیه عکسهایی هوایی، محل دقیق تجمع نیروها، سلاحهای سنگین، سایتهای موشکی سام و راههای نفوذ برای نیروهای ایرانی را مشخص می نمودند؛ به طوریکه بررسی و تفسیر دقیق عکسهای هوایی، فرماندهان نیروهای زمینی را قادر می ساخت تا در دل شب، نیروهای خود را به منطقهء دشمن نفوذ داده و عملیات موفقیت آمیزی را به اجرا درآورند. عراقیها با اطلاعاتی که از طریق آواکسهای سعودی بدست می آوردند، همواره بخش مهمی از توان پدافندی خود را جهت جلوگیری از انجام موفقیت آمیز هواپیماهای شناسایی اختصاص داده بودند تا به هر ترتیب ممکن، هواپیماهای شناسایی به ویژه RF-4 را سرنگون سازند و یا عملیات نفوذی آن را با شکست مواجه سازند. از اواسط دی 1361 که طرح عملیات بسیار ناموفق و جاه طلبانه «والفجر مقدماتی» تهیه و نیروهای زمینی خود را برای اجرای آن آماده می کردند، بدیهی بود که عکسهای هوایی یکی از مهمترین عوامل برای اجرای درست آن عملیات محسوب می گردید و این ماموریت به گردان 11 شناسایی واگذار گردید. روز پنجشنبه 7 بهمن 1361 در ساعت 6:30 وارد گردان 11 شناسایی تاکتیکی در پایگاه مهرآباد شدم. فرمانده گردان ماموریت را برابر روش جاری ابلاغ نمود و یادآور شد که پیش از شروع مراسم دهه فجر،می بایست از منطقه عکسبرداری شود تا روزهای دهه فجر عملیات شروع شود؛ لذا نیاز است که آخرین اطلاعات تاکتیکی از وضعیت نیروهای عراقی بدست آید. برنامه پروازی تنظیم گردید. یک فروند هواپیمای RF-4E با کد رمز «آرش11» به خلبانی سروان حمید نادری نیا و سروان فرج الله فرسیابی در ساعت 12 از پایگاه مهرآباد به پرواز درآمد و برابر طرح عملیات، دو جنگنده شکاری F-14 Tomcat به منظور پوشش هوایی و اسکورت (Top Cover) از پایگاه هشتم شکاری اصفهان و یک فروند تانکر KC-707 از پایگاه سوم در همدان به پروازآمد. در آسمان ایذه سوختگیری هوایی را انجام دادیم و منتظر دستور رادار ماندیم تا در زمانی که آسمان منطقه از رهگیرهای عراقی خالی شد، بتوانیم بدون درگیری، ماموریت خود را انجام دهیم. پس از حدود 20 دقیقه پرواز بر روی ایذه، رادار پایگاه با کد رمز به ما اطلاع داد که می توانید وارد منطقه شوید. از آنجا که عوامل اطلاعاتی بیگانه و آواکسها، پرواز ما را به عراقیها اطلاع داده بودند، به محض ورود به آسمان منطقه مورد نظر، توسط زیادی از رهگیرهای دشمن شناسایی شدیم و بنابراین رادار پایگاه، فرمان گردش سریع به سما داخل مرزهای ایران را داد. با استفاده از سیستم گیرنده اخطار راداری (RWR) محل هواپیماهای و سایتهای موشکی عراق را مشخص کردیم و نسبت به ارجحیت تهدید، عملیات جنگ الکترونیک (ECM) را آغاز نمودیم. خوشبختانه با وجود فعالیتهای بسیار شدید سایتهای موشکی، بدون خطر از منطقه دور شده و به منطقه ایستایی هواپیمای تانکر رسیدیم و دوباره سوختگیری هوایی انجام دادیم و منتظر اعلام ایستگاه رادار باقی ماندیم. ساعت حدود 15 ایستگاه رادار با کد رمز اعلام نمود که می توانید وارد منطقه مورد نظر شوید. بلافاصله تا ارتفاع 50 هزار فوتی اوج گرفتیم و وارد منطقه عملیات شدیم. به منظور افزایش سرعت، حدود 2000 فوت ارتفاع را کم کردین و در مسیر تعیین شده با سمت 310 درجه و ارتفاع 48 هزار فوت و سرعت بیش از 1.6 ماخ، عملیات عکسبرداری را شروع نمودیم. هنوز بیش از چند ثانیه نگذشته بود که در سیستم اخطارگر RWR، علائمی را دریافت نمودم که نشانگر فعالیت رادارهای هواپیماهای رهگیر عراقی از سمت چپ، روبرو و پشت سر هواپیمایمان بود. به سروان نادری نیا گفتم با گردش شدید به سمت راست و در مسیر 90 درجه پرواز را ادامه دهد. همزمان بر اساس تهدیدات و با در نظر گرفتن ارجحیت، شروع به پخش پارازیت (ECM) کردم. از آنجا که تهدید اصلی از ساعت 11 (روبرو) بود تمام انرژی خود را روی آن هواپیمای مهاجم که از نوع Mirage F-1 بود متمرکز نمودم. اما از آنجا که سیستم جنگهای الکترونیکی ما بر مبنای فرکانس رادارهای بلوک شرق برنامه ریزی شده بود، قادر به منحرف کردن موشکهای فرانسوی Super 530 نبودیم و نخستین موشک به قسمت زیر بدنه در ناحیه دم هواپیما برخورد نمود. نادری نیا سوال کرد این صدای چه بود؟ جواب دادم: موشک، زیاد مهم نیست، فقط خونسرد گردش به راست را ادامه بده و در سمت 90 درجه به سمت خاک ایران پرواز کن. نادری نیا جواب داد: شنیدم به سمت 90 درجه گردش می کنم. در این هنگام که هنوز هم از سه جهت گوناگون، تهدیدات الکترونیکی مربوط به رادار هواپیماهای رهگیر عراقی را دریافت می کردم، دومین موشک به زیر بال راست هواپیما اصابت کرد و با تکان بسیار شدید، هواپیما را به سمت چپ متمایل نمود. گفتم حمید یک موشک دیگر به ما اصابت کرد، گردش به سمت 90 درجه را ادامه بده. وضعیت بسیار بحرانی بود و از هر طرفی موشکی شلیک می شد و با فاصله کمی از کنار هواپیمای ما می گذشت و در هوا منفجر می گردید. در این گیرودار، صدای آشنای منشور الکترونیکی را شنیدم که گفت عراقیها یک هواپیما را دوره کرده و موشکباران می کنند، این کدام هواپیماست؟ جواب دادم ما را می زنند. در همین موقع برای آخرین بار در عمرم صدای سروان نادری نیا را شنیدم که گفت چهار تا هدف از روبرو به ما نزدیک می شوند. من هم گفتم یک هدف هم دارد از سمت ساعت 9 نزدیک می شود. لحظه ای بعد متوجه شدم که دود آن قطع گردید و فهمیدم که هدف ساعت 9، هواپیما نبوده و بلکه یک موشک است. مسخ شده بود و قدرت هیچگونه عکس العملی را نداشتم و فقط نزدیک شدن موشک را تماشا می کردم. بله یک موشک هوا به هوای فرانسوی سوپر ماترا (Super 530D) با رنگ سفید و شطرنجی بود که به ما نزدیک می شد و لحظه ای بعد شعله های نارنجی رنگ و سپس صدای انفجار شدیدی را شنیدم که با تخلیه فشار کابین و کنده شدن کاناپی همراه بود. به علت وزش شدید باد، کلاه پرواز و ماسک اکسیژن به بیرون پرتاب شد و دستکش پرواز از دستم بیرون آمد، ضمن اینکه تماس من از طریق آیفون داخلی با سروان نادری نیا قطع گردید. برابر دستورالعمل، کنترل مجدد را اجرا و استیک کنترل را تا حد نهایت جلو دادم، اما فشار روی آن احساس نکردم و متوجه شدم تلاشم بی نتیجه است. از طرفی به علت کمبود اکسیژن و سرمای بسیار شدید 50 درجه زیر صفر (در ازای هر 1000 فوت ارتفاع، 2 درجه هوا سرد می شود) تنفسم بسیار مشکل و بدنم به سرعت سرد شد و احساس کردم اگر چند ثانیهء دیگر در هواپیما باقی بمانم، دستانم یخ زده و قادر به کشیدن دستگیره صندلی پران نخواهم بود. لذا به سرعت تصمیم به استفاده از صندلی پران گرفتم. صندلی پران با موفقیت کار نمود. به علت رقیق بودن هوا و کمی فشار هوا و فشار جی زیاد، حالت بیهوشی به من دست نداد و من به خوبی متوجه انجام دقیق عمل پرش گردیدم. (به هنگام استفاده از صندلی پران، حدود 13 جی فشار به خلبان وارد می شود که باعث بیهوشی موقت وی می گردد). چتر صندلی پران پس از دو یا سه چرخش باز شد و به صورت پایدار و در حالت سقوط آزاد به سمت زمین آمد. در این هنگام خود را برای نخستین خطر بعدی یعنی عدم کارکرد اتوماتیک سیستم جدا کننده خلبان از صندلی آماده کردم تا چنانچه ضرورت داشته باشد از سیستم غیراتوماتیک استفاده کنم و خود را از صندلی جدا نمایم. زمان به کندی می گذشت، به طوری که تمام مراحل زندگیم از کودکی تا آن لحظه به صورت یک فیلم سینمایی کوتاه از جلوی چشمانم گذشت و خاطرات شیرین و تلخ گذشت و بالاخره چگونگی ماموریت و بروز سانحه را به خاطر آوردم و در نهایت به خود نهیب زدم که مرد به فکر زنده ماندنت باش و سعی کن به طور صحیح دستورالعملهای مربوطه را انجام دهی. در همین افکار غوطه ور بودم که شوک ناشی از باز شدن اتوماتیک چتر در ارتفاع 13000 فوتی مرا به خود آورد. بالای سرم چتر زیبای نارنجی سایه افکنده و کاملاٌ باز شده بود و از این جهت آسوده خاطر شدم و برای جلوگیری از حرکت شدید پاندولی چتر، چند ضربه به بند چتر زدم تا از حرکت پاندولی خارج شد و به حال سکون درآمد. در این هنگام متوجه محدودیت دید چشم سمت چپم شدم، با دست روی چشمم کشیدم و دستم خون آلود شد. حدس زدم که بر اثر ترکش موشک، پوست یا گوشت کنده شده و روی چشمم افتاده است. گفتم خدا را شکر، فعلاٌ یک چشم هم کافی است و باید تلاش کنم تا خود را نجات دهم و اسیر نشوم. در آسمان به دنبال چتر سروان نادری نیا می گشتم ولی چیزی ندیدم، فهمیدم که صندلیش عمل نکرده و در هواپیما باقی مانده است، زیرا با وضعیتی که برای صندلی انتخاب کرده بودم، حدود یک و نیم ثانیه پس از من، او نیز می بایستی به بیرون هواپیما پرتاب شده باشد. به فکر نجات خود افتادم و به یاد استاد کلاس نجات خدمه از مرگ. مرحله نخست تشخیص موقعیت بود. ساعت 15 خورشید از غرب می تابد، ایران در شرق قرار دارد، پس با یک چرخش گردشی، خورشید را در پشت سرم قرار دادم. به زیر پا نگاه کردم، بلندیهای میشداغ در سمت چپ و تنگه «چذابه» سمت راست من قرار داشتند و باید تلاش می کردم تا خود را از خط الرآس کوه بگذرانم. با دانستن اینکه تنگه چذابه منطقه لجمن است (لبه جلویی منطقه نبرد) تلاش کردم تا با استفاده از بلندی چنر و باد پشت که معمولا در آن منطقه از غرب به شرق می وزد، خود را هرچه بیشتر به نیروهای ایرانی نزدیک کنم. دست چپم به شدت یخ زده بود، به طوری که قادر به باز و بسته کردن انگشتان خود نیز نبودم، لذا همین دست را در داخل بندل چتر قرار دادم و با دست راست، مچ دست چپم را گرفتم و با تمام قدر بند را کشیدم و به خود نهیب زدم که باید بیشتر تلاش کنی تا بدست عراقیها نیفتی. چتر به آرامی پایین می آمد. وزش باد سریع از غرب به شرق، کمک شایانی به من کرد. اندک اندک به زمین نزدیک می شدم و چون دشمن امید خود را برای به اسارت گرفتن من از دست داده بود، با شلیک گلوله های ضدهوایی، قصد کشتن مرا داشت. گلوله های ضدهوایی را پایین تر از خود در هوا می دیدم که یکی پس از دیگری منفجر می شوند ولی برخوردی به من نداشت. در زیر پای خود، خط الرأس کوه را می دیدم. نهایت تلاش خود را کردم تا آن را پشت سر بگذارم. فاصله ام به زمین کمتر شده بود، به عبارت دیگر، زمین درشتتر دیده می شد (اصطلاحی است برای خلبانان و چتربازان) باید خود را برای فرود صحیح آماده می کردم، پاها را جفت نمودم، اما ناگهان به شدت به زمین برخورد نمودم در سرم بر اثر برخورد با سنگ، شکاف عمیقی ایجاد گردید که با خونریزی بسیار شدید همراه بود. به علت عدم فرود صحیح به دلیل از دست دادن دید چشم چپ و در نتیجه نداشتن دید عمق و تطابق بود که من در آن موقع متوجه این نقیصه نبودم. به هر حال پس از فرود، چتر را از خود جدا کردم و جعبه کمکهای اولیه را برداشتم و سعی کردم زیپ آن را باز کنم تا با استفاده از بیسیم موجود در آن، موقعیت خود را به هواپیمای تانکر 707 و هواپیماهای تاپ کاور F-14 اطلاع دهم، اما از آنجا که انگشتانم یخ زده بود، قادر به گرفتن کوچکترین اشیاء از جمله زیپ در جعبه کمکهای اولیه نبودم. تصمیم گرفتم با دندان زیپ را باز کنم، اما به دلیل جراحتهای شدید وارد شده به صورت وگونه هایم و احساس سوزش بسیار شدید، از این کار پشیمان شدم؛ لذا جعبه را بدوش گرفته و به سمت مشرق به راه افتادم تا هرچه زودتر خود را از محل فرود چتر دور کنم، زیرا احتمال زیادی وجود داشت که هلیکوپترهای عراقی برای پیدا کردن من به محل فرود چتر بیایند. اصول آموزش نجات از مرگ بر این مبنی است که بلافاصله خود را از دید دشمن دور کن. در ابتدای راه می دویدم، اما به مرور که خون بیشتری از بدنم جاری می شد، توان خود را دست می دادم و قدرت بدنیم رو به تحلیل می رفت. راه رفتن کم کم برایم بسیار مشکل شده بود. از طرفی ماسه های روان، مشکل را بیشتر می کرد، به طوری که هر قدمی که بر می داشتم، به زمین می افتادم و دوباره برخاسته و به راه خود ادامه می دادم. ماسه های روان روی زخمهای شدید صورتم پاشیده می شدند، خون در بینی و دهانم لخته شده بود، به طوری که تنفس برایم مشکل بود. دیگر قدرتی در پاهایم باقی نمانده بود. ناامیدانه از زمین بلند شدم و به اطراف نگاه کردم. در فاصله ای نه چندان دور (شاید 200 متر یا بیشتر) درختی را دیدم. با خود گفتم هرجا که آب هست، گیاه می روید، پس خود را باید به پای آن درخت برسانم. به هر ترتیب به پای درخت رسیدم. با خود گفتم اگر بتوانم خود را به بالای درخت برسانم و در میان شاخه های آن استتار کنم، چه کار بزرگی انجام داده ام. چنانچه هلیکوپتری وارد منطقه شود، بدون آنکه مرا ببیند، من آن را شناسایی می کنم و اگر از نوع هلیکوپترهای ایرانی بود، علامت می دهم تا مرا نجات دهد، در غیراینصورت تا تاریک شدن هوا، به پنهان شدن خود ادامه می دهم و در شب با استفاده از قطب نما به سمت شرق حرکت خواهم کرد. عقربه ساعت 16:30 را نشان می داد، یعنی حدود یک ساعت و نیم از سقوط هواپیمای ما گذشته بود. افکار گوناگونی در مغزم دور می زد، اما مهمترین آنها، تنهایی و وضعیت همرزم بود و اینکه چگونه زنده خواهم ماند. در این افکار غرق بودم که صدای موتورسیکلتی مرا به خود آورد. جوانک 16 – 17 ساله و لاغراندامی روی موتور نشسته بود. جلوی پای من ترمز کرد و با زبان عربی پرسید: جیش العراقی او جیش الایرانی؟ جواب دادم: جیش الایرانی و چون دیگر کلمات بیشتر عربی نمی دانستم، لذا من از جوانک پرسیدم شما ایرانی هستی یا عراقی؟ آن جوانک کلماتی را به زبان آورد که معنی آن را نمی دانستم، اما به نظر می رسید مرا دعوت به سوار شدن به موتور می کرد. به او گفتم: مرا به نیروهای ایرانی برسان. با حرکات سر و دست به من اطمینان داد که همین کار را خواهد کرد. پشت سرش روی زین موتور نشستم و دست چپ خود را که به شدت یخ زده بود، به دور گردنش انداخته و در زیر یقه کتش پنهان کردم و با دست راستم، کمرش را نگه داشتم. در حالی که سرم را روی شانه اش قرار داده بودم، به جلو نیز نگاه می کردم تا سایه خودم، او و موتورسیکلت را جلوتر از از موتور ببینم و این علامت نشان می داد که به سمت شرق در حرکت است. هنوز مسافت زیادی را طی نکرده بودیم که به فکرم رسید اگر این شخص عراقی یا ستون پنجم دشمن باشد، چه خواهد شد؟ باید او را از پای درآورم یا دست کم آماده باشم تا چنانچه قصد تحویل مرا به عراقیها داشته باشد، با وی مبارزه کنم. اما وسیله دفاعی من چیزی جز یک کارد سنگری نبود. چرا کلت به همراه نداشتم؟ بله دقیقاٌ یک ماه قبل از این سانحه یعنی شب هفتم دی 1361، خواب وحشتناکی دیده بودم که با یکی از دوستان مورد اصابت موشک دشمن قرار گرفتیم و پس از ترک هواپیما با چتر در محلی فرود آمدم و سربازان عراقی مرا محاصره کردند. من با کلت چند نفر از آنها را زدم که یکی از آنها با اسلحه کلاشینکف مرا به رگبار بست. به دلیل همین خواب آشفته، اسلحه گرم با خودم حمل نمی کردم. درست پیش از پرواز، نادری نیا کلت خود را فشنگ گذاری می کرد که به او خوابم را گفتم و یادآور شدم که اسلحه به همراه نمی آوردم و به او هم توصیه کردم که نیاورد. نادری نیا جواب داد: می دانم که با این اسلحه کاری نمی توان کرد، اما چنانچه در کوهها سقوط کنم، دست کم طعمه گرگها و کفتارهای گرسنه نخواهم شد. تنها وسیله دفاعی ام را که یک کارد سنگری بود روی لباس «جی سوت» نصب شده بود در اختیار داشتم. کارد را از غلافش بیرون آورده و در جیب روی سینه لباس پرواز قرار دادم تا در زمان لازم بتوانم از آن استفاده کنم. در کویر صدایی جز صدای موتورسیکلت شنیده نمی شد. اصولا ما زبان یکدیگر را نمی دانستیم و حرفی نمی توانستیم بزنیم، فقط چشم خود را به مسیر دوخته بودم که دائماٌ به سمت شرق باشد. حدود 20 دقیقه به این ترتیب راه پیمودیم که ناگاه نور خورشید به چشمم افتاد و متوجه شدم که موتورسوار تغییر مسیر داده است. بلافاصله کارد سنگری را از جیب بیرون آورده و در پهلویش گذاشتم و با دست چپ به گردنش فشار آوردم و با صدای تهدیدآمیزی گفتم به سمت شرق حرکت کن وگرنه تو را می کشم. آن جوانک با کلمات و اشاره به من فهماند که به دلیل جمع شدن آب در دریاچه نمک فصلی که از نزولات آسمانی حاصل شده، ناچار است در جهتی دیگر حرکت کند تا دریاچه را پشت سر بگذارد و در حالی که کارد را در پهلویش نگهداشته بودم گفتم: ادامه بده، ولی اگر خطا کنی کشته می شوی. پس از چند دقیقه به یک جاده خاکی که روی آن گازوئیل و ملاس چغندر ریخته بودند رسیدم. (جاده ای که در عملیات طریق القدس ساخته شد) آن جوانک گفت: طریق الایرانی. گفتم برو به سمت شرق. با سرعت به طرق شرق در حرکت بودیم تا به کنار رودخانه ای رسیدیم که عده ای کارگر مشغول ساختن پل بر روی آن بودند. با ایستادن موتورسیلکت، کارگران اطراف ما جمع شدند و البته همگی به زبان عربی صحبت می کردند. عرقی از یأس و ناامید بر پیشانیم نشست و با خود گفتم که کارم تمام است و در محاسبات خود اشتباه کرده ام و احتمالا این رودخانه نیسان است و اسارت من حتمی می باشد. در همین هنگام یکی از کارگران که به زبان فارسی با لهجه ترکی صحبت می کرد گفت: آقا ایرانی هستی؟ گفتم: بله، شما چطور؟ گفت: من هم ایرانیم. پرسیدن اینجا کجاست؟ جواب داد: شما در خاک ایران هستید و این رودخانهء کرخه است. پس از شنیدن این جمله، احساس آرامش کردم و روی زمین دراز کشیدم. دلم می خواست بخوابم. به آن کارگر ترک زبان گفتم: اگر می توانید مرا به نیروهای ایرانی برسانید. گفت: شما را به بیمارستان جندی شاپور می بریم. گفتم: نزدیکترین پاسگاه ژاندارمری کجاست؟ گفت: پاسگاه عبدالخان. گفتم: بسیار خوب، مرا به عبدالخان برسانید. آنها مرا از زمین بلند کردند و با کمک کابلی که روی رودخانه کشیده بودند، قایق را به طرف دیگر رودخانه هدایت نمودند. در این هنگام دست در جیب کردم تا پولی را که به همراه داشتم به عنوان پاداش و سپاسگزاری به آن جوانک موتورسوار بدهم، اما او بدون کوچکترین انتظار و توقعی سوار موتورش شد و از محل دور گردید. من هنوز هم او را نمی شناسم. در هر صورت کارگران مرا سوار بر یک وانت کردند و به پاسگاه عبدالخان رسانیدند. با دیدن تلمبه خانه و پرچم سه رنگ ایران، مطمئن شدم که نجات یافته ام. از فرمانده پاسگاه خواستم تا بلافاصله وضعیت مرا به قرارگاه کربلا گزارش دهد تا در فرصت باقیمانده به دنبال سروان نادری نیا بگردند. ساعتی بعد هلیکوپتر بل214 در کنار پاسگاه بر زمین نشست و سرهنگ خلبان (شهید) یزدان طلب را دیدم که در پاسگاه حضور یافته و به کمک گروه امداد و نجات، مرا به داخل هلیکوپتر بردند. هلیکوپتر مرا تا پایگاه چهارم شکاری وحدتی (دزفول) برد و سپس با یک هواپیمای باربری C-130 به تهران برده شدم. در تهران معالجات موثر واقع نشد و برای تکمیل درمان به اسپانیا اعزام گردیدم. سروان فرسیابی در این ماجرا، چشم چپ خود را از دست داد و به افتخار جانبازی مفتخر گشت ولی از سرنوشت سروان نادری نیا، متاسفانه هیچگاه اطلاعی بدست نیامد. http://ganjjang.ir/upload/images/vwhnqco6iv147udxn430.jpg
  2. در همان عملیاتی که شهید عباس دوران عملیات شهادت طلبانه و قهرمانانه انفجار محل برگزاری اجلاس سران غیر متعهد ها را با کوبیدن هواپیمای آسیب دیده اش در تاریخ ثبت کرد ، امیر خلبان محمود اسکندری نیز خلبان هواپیمای دوم بود که توانست از سد کمربند موشکی غیر قابل نفوذ جهان هواپیمای آسیب دیده اش را سالم به پایگاه خود برگرداند . او البته قبلتر هم در مقدمات عملیات آزاد سازی خرمشهر توانسته بود پس از بارها عدم موفقیت دیگر خلبانان در انهدام پل استراتژیک بسته شده بر روی اروند رود در میان پدافند مهیب عراقی ها پل اروند رود را منهدم کرده و ارتباط لشگر 11 عراق با 20 هزار نفر نیرو را با عقبه قطع کرده و موجبات نرسیدن کمک ، محاصره و نهایتا شکست آنها و آزادی خرمشهر شود . امیر خلبان اسکندری در عملیات تاریخی حمله به پایگاه اچ - 3 به عنوان شگفت انگیزترین عملیات هوایی تاریخ مشارکت داشت . او دوبار بار فانتوم تیر خورده اش را سالم به پایگاه خود برگرداند . بمباران پالایشگاه کرکوک ، پترو شیمی بغداد و ایستگاه راداری تموز از دیگر عملیات های موفق این عقاب تیز پرواز ایرانی بود . کارشناسان شرکت مارتین لاکهید ، سازنده جنگنده اف- 4 و یا همان فانتوم عملیات حمله به اچ -3 را کاملترین عملیات فانتوم در تاریخ جنگ های هوایی فانتوم معرفی کرده اند و این خلبان ایرانی را ماهر ترین خلبان فانتوم در طول تاریخ میشناسند .امیر سرتیپ محمود اسکندری سال 1380 در سانحه تصادف رانندگی درگذشت. در تاریخ 17 اردیبهشت سال 61 سرهنگ دوم خلبان محمود اسکندری و ستوانیکم خلبان اکبر زمانی پلی که توسط مزدوران عراقی روی اروند رود ساخته شده بود و برای پشتیبانی لشکر 11 ارتش عراق در خرمشهر استفاده میشد، با یک حمله ی بسیار دقیق آن را منهدم کردند و در نتیجه ی آن دهها هزار نفر از عراقی ها به اسارت رزمندگان ایرانی در آمدند. نیروی هوایی با انجام 900 سورتی پرواز پوشش هوایی , 850 سورتی پرواز ترابری هوایی به منظور حمل نیرو و آماد و تخلیه مجروحین , 315 سورتی پرواز سوختگیری , 110 سورتی پرواز پشتیبانی آتش نزدیک هوایی و ماموریت های مخصوص , 22 سورتی پرواز شناسایی ،در عملیات آزاد سازی خرمشهر شرکت کرد و113 نفر شهید و 11 نفر اسیر در این عملیات غرور آفرین داشت. سرهنگ خلبان شهید طالب مهر , سرهنگ خلبان شهید امجدیان و سرهنگ خلبان شهید جهانگیر انقطاع از شهدای خلبان نیروی هوایی در این عملیات بودند و بقیه شهدا نیز از کارکنان فنی و پدافندی و سایر تخصصهای نیروی هوایی بودند. همچنین سرتیپ خلبان روادگر , سرتیپ خلبان اعظمی و سرتیپ خلبان ذوالفقاری به دلیل مورد اصابت قرار گرفتن هواپیما هایشان و غیر قابل کنترل بودن آن هواپیما را ترک و به اسارت دشمن درآمدند.
  3. اواخر اسفند ماه سال 1363 بود که تازه عملیات بدر تمام شده بود و بر و بچه های خلبان مامور به پایگاههای درگیر هر کدام به پایگاه ها و محل خدمتی اصلیشون برگشته بودند، نزدیک شب عید بود و ما هم گفتیم خوب این خواست خدا بوده که برای اولین بار بعد از انقلاب امسال شب عید را در کنار خانواده بسر ببریم، تو همین حال و هوا بودیم که صدام نامرد شهر زنی را بصورت خیلی ناجوانمردانه ای و درست دو - سه روز مانده به عید آغاز کرد، که بلافاصله طی یک تلفنگرام آنی از طرف معاون عملیات نیرو دستور صادر شد که کلیه خلبانان اف 14 که در ستاد نیرو خدمت میکنند و بقول ما (همه پیر و پاتالها) در کمترین زمان خودشان را به پایگاههای هفتم و هشتم شکاری برسانند، خوب من هم که تازه دو روزی بود از پایگاه ششم بوشهر به محل اصلی خدمتم در ستاد نیرو و امور ایثارگران بازگشته بودم، بلافاصله و با اولین پرواز ایران ایر همان روز خودم را به شیراز رساندم و به محض ورود به ترمینال شیراز حضور خودم را تلفنی به جناب سروان خلبان عطالله معصومی که افسر عملیات و برنامه نویس گردان بود اعلان نمودم، که انهم نامردی نکرد و برای دو ساعت بعد ما را برنامه کرد که بریم پرواز و در منطقه جنوب پرواز کنیم. محل اسکان من در این ماموریت در یکی از مهمانسراهای ویلائیVIP شیراز و در جوار خلبانان تانکر بود که آنها هم بطور مرتب و بصورت نوبه ای دائما"بین تهران و شیراز در ماموریت بوده و تامین کننده اصلی بنزین هواپیماهای شکاری اف 14 و اف 4 در پروازهای منطقه بودند البته بدون کوپن که آن زمانها مد شده بود!! تعیین شده بود که من بجای اسکان در این محل در منزل ویلائی جنب همین مهمانسرا که متعلق به رفیق و همکار عزیز و مجردمان جناب سروان خلبان غلامحسین هاشم پور (شاغلام خودمون) بسر میبردم و عموما" هم سایر دوستان اعم از خلبانان شکاری و یا خلبانان تانکر میهمان در پایگاه در مواقعی که پرواز نداشتند در همین منزل دور هم جمع میشدیم و روزگار را با هم میگذراندیم. دو سه روزی از اقامت من و انجام پروازهای معمول گشت هوائی در منطقه جنوب از مبداء شیراز گذشته بود که بعد از ظهر از گردان اطلاع دادند شهید بابائی دنبال شما میگردند و در صورت امکان با ایشان تماس بگیرید. که از دیسپچ پست فرماندهی سئوال نمودم، ایشان کجا هستند که من تماس بگیرم؟ پاسخ داد الان نمیدانم کجا هستند ولی آن موقع که شما پرواز بودید (صبح) ایشان از امیدیه زنگ زدند، در همین گیر و دار که من در پی پیدا کردن محل ایشان بودم، تلفن زنگ زد و از آنطرف خط شهید بابائی سراغ بنده را می گرفت چون میدانست که هر زمان به شیراز بروم پیش شاغلام اتراق میکنم و هر کسی هم اگر پرواز و یا کار شخصی نداشته باشد در همون حوالی بسر میبرند.... لذا شماره منزل ایشان را گرفته بودند و بدنبال بنده حقیر می گشت، تلفن را برداشتم و بعد از سلام و احوالپرسی معمول سئوال کردم عباس جون چه خوابی دیدی, روز اول عیده عیدی میخواهی بدی؟ که در جوابم با همان لهجه شیرینی که داشت گفت: برادر مثل اینکه شب عیدیه در جوار شاغلام و عطا و کمال و خلیل و ایرج..... جمعتان جمع بوده و خیلی بهتان خوش گذشته است؟، پس به همین خاطر امشب هواپیمای شماره.....بردارید و بدون کابین عقب هواپیما را ببرید اصفهان، که آنجا نفر کم داریم، گفتم حالا چرا بدون کابین عقب و شب؟ میترسی بلائی سر یکی از اونا بیارم؟ که گفت نه ببم جان، یکی از هواپیماها اصفهان در آنجاست و چون خودشان کابین عقب کم دارند شما بدون کابین عقب اون هواپیما را ببر و در اصفهان ماموریتهای واگذاری آنجا را انجام بده ضمنا" انجا هم تنها نیستی رفیقات هستند که سر گرم باشید!؟! خوب بعد از این دستور شفاهی و لبیک گفتن ما طبق معمول، کمی سر بسر هم گذاشتیم و سئوال کردم دنبال کوپن موپن که نیستی؟ خندید گفت نه ببم خدا نکند، زبانت لال بشد، و بعد خداحافظی کردیم و بلافاصله با گردان تماس گرفتم و در خواست آماده نمودن هواپیمای مورد نظر ایشان را جهت پرواز به اصفهان برابر امریه شفاهی معاونت عملیات بعد از غروب آفتاب را نمودم. بعد از استراحتی کوتاه و خداحافظی با دوستان، همان شب تنهائی با هواپیمای مورد نظر به سمت اصفهان پرواز کردم و سر زمان به پایگاه هشتم رسیدم و پس از انجام امور بعد از پرواز به مهمانسرای پایگاه مراجعه نمودم که ملاحظه کردم عباس راست می گفت، هر چی آدم هر جا بوده انجاست، جناب افغانطلوعی، پیراسته، محنتی، ... و تعدادی هم از برو بچه های قدیمی اف 5 مثل جناب مسعود افشار و اشجع زاده ... و غیره خلاصه ما هم به همین جمع اضافه شدیم بعد از سلام و احوالپرسی حضورمون را به اطلاع افسر عملیات گردان رساندیم. روز سه شنبه پرواز صبح زود بود و منطقه پروازی ما بین همدان و دزفول قرار داشت که وظیفه ما تامین پوشش هوائی در این منطقه بود که البته در طول این مدت بغیر از یکی دو بار هدایت ما از سوی رادار همدان به سمت اهداف عراقی و عقب گرد هواپیماهای عراقی به داخل مرز های خودشان تفاق خاص دیگری در طول پرواز روی نداد و پرواز آرام و بی سر و صدائی انجام دادیم و روز چهارشنبه هم مجددا" برابر برنامه تنظیمی گردان 82 از قبل از ظهر تا غروب آفتاب در منطقه اهواز پرواز انجام دادیم و چندین مورد عراقیها را که در هجومهای گله ایشان به منطقه اهواز حمله ور شده بودند، کیش دادیم و بدون هیچ درگیری اساسی باز با دست خالی به پایگاه برگشتیم و بعد از انجام کارهای معمول و چک کردن برنامه های روز بعد جهت استراحت به VIP بازگشتیم. بعد از صرف شام مشغول صحبت با دوستان بودیم و گوش دادن به اخبار تلویزیون که تلفن زنگ زد و جناب افغانطلوعی که تلفن را جواب داده بود صدا زد فری بیا، پست فرماندهی با شما کار داره، گوشی را گرفتم، یکی از بچه های دیسپچ بود و گفت از شیراز هر کاری کردند نتوانسته اند که با شما تماس بگیرند لذا، پیغام دادند که شما به هیچوجه فردا (پنج شنبه) پرواز نکنید!! خیلی عجیب بود، گفتم چه کسی این پیغام را داده که درجه دار دیسپچ گفت، من پیغام را از سوی دیسپچ شیراز گرفتم و فکر میکنم از طرف جناب هاشم پور و یا معصومی این پیغام را داده اند، سئوال کردم دلیل اینکار را نگفتند؟ که پاسخ داد خیر، چیزی در این مورد اظهار نکرده اند فقط اصرار بر این بوده که حتما" این پیغام بشما داده بشود!! من با تعجب خدا حافظی کردم و بلافاصله با جناب جاوید نیا که در آن زمان افسر برنامه نویس عملیات و گردان 82 بود تماس گرفتم و پرسیدم جاوید کسی راجع به عدم انجام و یا انجام پرواز فردای من مورد خاصی را بشما اعلان کرده؟ که ایشان هم تعجب کرد و پاسخ منفی داد و بعد که جریان تلفن پیغام شیراز پست فرماندهی را برایش تعریف کردم گفت، متاسفانه از صبح تلفنهای شهری ایراد داشته و به همین دلیل ممکن بچه ها از شیراز نتوانستند باهات تماس بگیرند و خواستند از طریق پست فرماندهی پیغام بدهند که آنهم پیغام را ناقص گرفته، ولی احتمالا" بچه ها می خواستند شوخی کنند، که خداحافظی کردیم و گوشی را گذاشتم و جریان را برای بقیه تعریف کردم و هر کسی یک چیزی گفت و یک کم خندیدیم و بعد هم رفتیم بخوا بیم تا برای پرواز فردا آماده باشیم. برنامه پرواز روز پنج شنبه چهارم فروردین 64 من برای ساعت 0930 صبح به همراه جناب عباس صنعتکار یکی از کابین عقب های گردان 82 تنظیم شده بود که ضمنا" این اولین باری بود که بنده با ایشان در یک پرواز با هم برنامه شده بودیم و منطقه پروازیمان هم در منطقه ای بین غرب قزوین تا جنوب غربی همدان بود که بعد از بریف کامل پروازی و توضیح مواردی که ممکن است در پرواز و درگیریهای احتمالی پیش بیاید بسمت هواپیما حرکت نمودیم تا راس ساعت پرواز را انجام دهیم. هواپیمای ما در آنروز مسلح به چهار تیر موشک فونیکس و دوتیر موشک اسپارو و دوتیر موشک ساید وایندر بود که ترکیب خوبی را داشت، از باند پروازی بلند شدیم و بعد از چند دقیقه و ترک رادیوی اپروچ اصفهان با هر دو رادار کرج و همدان تماس را برقرار و حضور خودمان را اعلان نمودیم. و طبق معمول جهت کنترل وضعیت منطقه و هواپیماهای عراقی مهاچم و هواپیماهای خودی که برای انجام ماموریت بمباران مناطق مختلف عراق از آن منطقه می گذشتند در تماس دائم بودیم، در طول مدت این پرواز چندین مرحله تحت کنترل رادار به سراغ چند هواپیمای عراقی که در حال انجام عملیات ایزائی در نزدیک مرز بودند رفتیم که به محض اطلاع از حضور ما و در یکی دو مورد با انجام قفل راداری آنان مجبور به بازگشت بداخل خاک خود شده و ما هم به منطقه ایستائی خودمان بازگشتیم. ساعت نزدیک به چهار بعد ازظهر بود و ما تازه از آخرین بنزینگیری هوائی به منطقه خودمان بازگشته بودیم که مجددا" رادار ما را از نزدیک شدن یک دسته دو فروندی از هواپیماهای عراقی به مرز آگاه نمود و در خواست نمود که آنان را تحت نظر داشته باشیم، که این بار من که تقریبا" از خلوتی منطقه خسته شده بودم شروع به کم کردن سریع ارتفاع نموده و در همان حال از کابین عقب خواستم که اگر IFF روشن است سریعا" آنرا خاموش نماید و همزمان با باز کردن موتورها بصورت حداکثر شروع به ازدیاد سرعت نمودم تا در یک حالت غافلگیر کننده و از پائین به بالا اینبار بدون انجام قفل راداری خودم را به هواپیماهای عراقی رسانده و حمله خودم را آغاز کنم که در همین اثنا کنترولر رادار که مرا در صفحه رادار خود از دست داده بود شروع به صدا کردن نمود و مرتب درخواست اعلان موقعیت میکرد، من که با استفاده از پستی و بلندیهای منطقه در حال پرواز در لابلای ارتفاعات منطقه بودم شروع به پاسخ دادن به رادار کرده و از وی خواستم حواسش فقط به هواپیماهای عراقی باشد و به موقعیت من زیاد کاری نداشته باشد، همین جا لازم است توضیح دهم که در موارد عادی انجام مکالمات رادیوئی جزء وظائف کابین عقب هواپیما میباشد و جناب صنعتکار که اولین بارش بود با من پرواز میکرد بنا به عادت معمول ولی با کمی دلخوری در همین گیر و دار از من خواست که اجازه دهم ایشان پاسخ لازم را به ایستگاه رادار بدهند!! که من هم بدلیل درگیری با پرواز در ارتفاع پست به ایشان گفتم هر وقت لازم بود میگویم که شما صحبت کنید!! خوب با همین برخوردی که در کابین بین ما پیش آمده بود، بدون رد و بدل شدن هر گونه حرف وصحبت دیگری به پرواز خودم ادامه دادم و رادار هم مرتبا" موقعیت و سمت هواپیماهای عراقی را در رادیو اعلان مینمود و در جائی که حدود سی مایلی هواپیماهای عراقی قرار داشتم با تمام نیرو شروع به Pull Up کردن و بالا آوردن هواپیما نمودم و رادار هواپیما هم کماکان در حالت TWS قرار داشت و سمت من دقیقا" 280 درجه و سمت هواپیماهای عراقی 60 درجه بود که موقعیت خوبی را برای من جهت Re Attack یا حمله مجدد از سمت راست و به داخل خاک خودمان بر روی هواپیماهای عراقی فراهم می نمود تا در صورت عدم شلیک موشک دور برد بتوانم در یک داگفایت با آنها درگیر شویم، فاصله من تا مرز به کمتر از ده مایلی رسیده بود که ناگهان هواپیماهای عراقی با گردش شدید به سمت چپ خودشان شروع به دور شدن از منطقه نمودند و مشخص بود که رادارهای زمینی آنان از نزدیکی و حضور ما مجددا" با خبر شده و آنان را باز گردانده بودند و رادار همدان هم که در این وضعیت مجددا" ما را در اسکوپ خود میدید، بدلیل نزدیکی زیاد ما به مرز از ما درخواست نمود که سریعا" به منطقه پروازی خودمان باز گردیم و این آخرین مرحله از پرواز آنروز در این منطقه پروازی بود که با ناکامی بعد از حدود شش هفت ساعت پرواز باید به سمت پایگاه اصفهان باز می گشتیم. چون دیگر نیازی به بنزینگیری مجدد نداشتیم و میخواستیم به پایگاه بازگردیم علیرغم رعایت میزان 8500 پاوند بنزین باقیمانده در هواپیما که همیشه برای ترک منطقه و رفتن برای بنزینگیری مجدد آنرا در نشاندهنده بنزین از قبل ست مینمودیم و به آن Bingo Fuel میگوئیم تا حدود 6000 پاوند بنزین باقیمانده هواپیما در منطقه ماندیم و پس از اعلان وضعیت منطقه توسط رادار همدان و با خبر شدن از حضور یک فروند هواپیمای اف 4 بصورت پوشش هوائی همان منطقه، من با رادار همدان خداحافظی نموده و به سمت پایگاه اصفهان رهسپار شدیم. ساعت نزدیک به 4.5 بعد از ظهر بود که در نزدیکی فرودگاه با پائین دادن چرخ و فلاپ و غیره و با انجام آخرین چکهای پروازی قبل از نشستن بصورت کامل، آماده فرود بودیم که از دور خودروئی را در سر باند مشاهده نمودم و با کمی دقت متوجه شدم که خودرو فرماندهی پایگاه است که احتمالا" منتظر است تا بعد از نشستن هواپیمای ما از باند عبور نماید و به سمت برج مراقبت اصفهان و یا محل دیگری رهسپار گردد، در همین اثنا صدای فرماندهی پایگاه سرهنگ (تیمسار بازنشسته فعلی) رضا عطائی را از رادیو هواپیما شنیدم که من را صدا میزند!! بلافاصله در پاسخ با ایشان تماس گرفتم و اعلان نمودم که در Short Final باند هستم و چند لحظه دیگر خواهم نشست، که ایشان سئوال نمودند وضعیت خودت و هواپیما چطور است، گفتم همه چیز عالی است، ایشان گفت فری جان منطقه جنوب خالی است، گشت منطقه با اشکال روبرو شده و اوضاع زیاد جالب و آرام بنظر نمیرسه لذا از تهران درخواست نموده اند در صورت امکان برای مدتی بروید در منطقه خارک و در اختیار ایشان باشید تا نفر بعدی آماده پرواز گردد و خود را به منطقه برساند، در پاسخ گفتم من پنج شش ساعته که بالا هستم و خسته شدم ضمن اینکه بنزین هم ندارم تا خودم را به منطقه بر سانم، ایشان گفتند اگر اینکار را انجام بدهید مشکل بزرگی حل خواهد شد و ((بصورت کد و رمز من را از تعداد بالای تانکرهای نفتی پر شده در جوار اسکله خارک و در انتظار اجرای طرح خروج )) با خبر نمودند، که بلافاصله چرخ و فلاپ جمع کرده و گردش به چپ به سمت تانکر منطقه جنوب را گرفتم و از ایشان درخواست نمودم به تانکر اطلاع دهند که من نیاز فوری به بنزین دارم و در صورت امکان بسمت من پرواز نماید که ایشان هم با تائید مراتب از من تشکر و خداحافظی نمودند. به محض جمع نمودن چرخ و فلاپ ها با گردش به چپ شروع به صعود به ارتفاع 24000 پائی نموده و با اینکه جناب صنعتکار بعد از آن مشاجره کوتاه رادیوئی ساکت در کابین عقب نشسته بود و هیچ صحبتی نمیکرد و روزه سکوت گرفته بود، خودم کلیه تماسهای رادیوئی را انجام و با عوض نمودن کانال رادیو کابین جلو بر روی رادیوی تانکر شروع به صدا کردن تانکر نمودم و به سمت منطقه ایستائی آنان در حال پرواز بودم و بدون اینکه منتظر پاسخی از سوی کابین عقب باشم فقط روی رادیو اینتر کام (داخلی) گفتم روی تانکر قفل راداری انجام بدهید!! زیرا بنزینم وضعیت خوبی نداشت و باید سریعا" موقعیت تانکر را دقیقا" پیدا می کردیم والا باید تصمیم میگرفتم که آیا به مسیر ادامه دهم و یا در بین راه در شیراز بنشینم، در همین حال و هوا صدای تانکر را در پاسخ به صداکردن خود شنیدم که بعد از سلام و احوالپرسی، خلبان تانکر با حالتی پریشان سئوال کرد، فری تو بالا چکار میکنی؟ ابتدا" صدا را نشناخته بودم ولی بعد از صحبت مجدد ایشان صدا را شناختم و در پاسخ گفتم، مهدی جان مگر قرار بود بالا نباشم، خلبان تانکر جناب مهدی همتی بود که در روزهای قبل که ابتدا به شیراز رفته بودم ایشان را با تفاق سایر دوستان 707 در همانجا ملاقات نموده بودم، ایشان مجدد سئوال نمود مگر پیغام پست فرماندهی دیشب بتو نرسید که امروز پنج شنبه پروازی انجام ندهی؟؟ گفتم، نمیدونم کدوم دیوانه ای گفته بود که من امروز پرواز نکنم ولی علتش و نگفته بود و بیخودی هم که نمیشه پرواز نکرد انهم تو این اوضاع و احوال!! در همین اثنا به ایشان گفتم مهدی جان من هیچی بنزین ندارم سریعا" بگرد طرف من و در رستوران را باز کن، که در پاسخ گفت من هم بنزینی برام باقی نموده شش هفت ساعته بالا هستم م و دارم میرم شیراز بشینم اما میتونم تو مسیر حدود 1000 پاوند از بنزین خودم بهت بدهم، گفتم خدا بده برکت بیا جلو ، در حین نزدیک شدن به تانکر از جناب همتی پرسیدم مهدی جان حالا میگی اصل قضیه چی بوده یا نه؟ که گفت دیروز بعد از بازگشت از پرواز "ممیش" (منظور ایشان جناب محمد رضا محرمی یکی از خلبانان تاپ تانکر های 707 بود) نهار را که خورد همان جا از خستگی روی کاناپه خوابش برد و بعد از مدتی یکهو با صدای گریه شدید از خواب پرید و داشت در خواب تو را صدا میزد، که بعد از آرام کردنش، گفت خواب دیدم روز پنج شنبه بعد از ظهر است و فریدون مازندرانی تو یک منطقه دیگری پرواز میکرده ولی یکدفعه سر از منطقه جنوب در آورد و در حین پرواز با چندین هواپیمای عراقی درگیر شد و یکی دو تا از آنها را زد ولی بقیه عراقیها اونو ساندویچ اتک کردن وسط آب زدنش و فری هم نتوانست از هواپیما بیرون بپره!!!! این کل جریان بود ولی چون ما همه به خوابهائی که تا حالا ممیش دیده اعتقاد داریم و میدانیم حتما" اتفاق میفته لذا با تماس با برو بچه ها اول فکر میکردیم تو هنوز تو شیرازی ولی بعد که گفتند رفتی اصفهان هر کاری کردیم نتوانستیم باهات تماس بگیریم، لذا از جناب معصومی و هاشمپور خواستیم هر طوری شده از طریق پست فرماندهی به تو اطلاع بدهند تا امروز که پنج شنبه است پروازی انجام ندهی!! تازه جریان تماس نامفهوم پست فرماندهی برایم داشت روشن میشد، که با خنده به مهدی همتی گفتم، مهدی جان ممیش باز پر خوری کرده و خوابهای عجیب و غریب دیده، لذا تو کاری به این کارها نداشته باش و ببین تانکر بعدی کی پا میشه تا من بنزین را پر کنم و برم تو منطقه که گفتند اوضاع جالت نیست و منطقه خالی مانده و کسی نیست!! در همین اثناء صحبت کردن با آقا مهدی به تانکر جناب همتی رسیدم و دیدم همه چیز آماده و مهیا است و سریعا" اون 1000 پاوند بنزینی که قول داده بود گرفتم و ایشان هم بعد از اتمام بنزینگیری ما گفت، وای وای میدونی کی داره میاد جای من؟ گفتم کی میاد؟ گفت ممیش داره میاد تو منطقه!! گفتم خوب بهتر خودش می بینه که خواب.... چپه.... چند دقیقه در همان منطقه منتظر شدیم تا تانکر بعدی برسه داخل منطقه هولدینگش که صدای ممیش را شنیدم و بعد از تماس با وی با ناباوری با شنیدن صدای من، اول درخواست تغییر فرکانس کرد و بعد از اون هر چی دلش خواست تو رادیو گفت و بار من کرد!!! آخر هم گفت توی دیوانه مگر نمی دونی همه خوابهای من تا حالا درست از آب در آمده؟ پس چرا امروز پرواز کردی، ضمن اینکه نصف جریان تا الان همانطور که من تو خواب دیده بودم اتفاق افتاده ؟!؟! خلاصه بعد از کلی مذاکرات دیپلماتیک فی مابین با آقا ممیش، و با دادن قول مردانه به وی بابت اینکه تو این پرواز هیچ دیوانگی خاصی از ما سر نزند، ایشان را تا منطقه ایستائی اش که در حوالی کازرون بود همراهی کرده و پس از پر کردن باکهای بنزین، بطرف منطقه مربوطه پرواز نمودیم. به محض ترک تانکر با رادار بوشهر تماس حاصل نمودم و از حضور و آمادگی خودمان در منطقه وی را مطلع نمودم و با کم کردن ارتفاع برای رفتن به ارتفاع حدود یکصد پائی بالای آب در هوائی کاملا" Haze بدلیل غبار محلی و نزدیکی به زمان غروب خورشید، خود را در ضلع ورودی منطقه و بسمت غرب قرار دادم و بلافاصله بعد از انجام این رادیو کال با رادار بوشهر صدای یکی از بچه های اف 14 شیراز بنام جناب سید محسن حسینی را شنیدم که روی رادیو داخلی ما اعلان نمود (( ددی، من رفتم هیچی ندارم )) تکیه کلام محسن "ددی" بود که تو هر یک چمله اش این کلمه را دو سه بار تکرار میکرد، بلافاصله بعد از اعلان ترک منطقه از طرف محسن حسینی صدای خلبان اف 4 ی هم که در شرق بوشهر پرواز میکرد را با همین مضمون تو رادیو شنیدم و او هم بدلیل مشکل راداری که داشت با ما خدا حافظی کرد و منطقه را ترک گفت تا در بوشهر بنشیند، نگاهی به اطراف خارک انداختم دیدم بیش از بیست و سه چهار فروند کشتی نفت کش که هر کدام تا خر خره در آب فرو رفته بودند بصورت پراکنده در اطراف اسکله "تی" خود نمائی میکنند و مشخص است که همه در انتظار انجام برنامه خروج در اواخر همان شب هستند، تازه متوجه شدم چرا جناب سرهنگ عطائی فرمانده پایگاه انقدر اصرار داشت که هر طوری شده سریعتر ما خودمان را به منطقه برسانیم، خوب قسمت این بود تا از آن پرواز طولانی خسته کننده در غرب کشور به جنوب بیایم و یک مدت کوتاهی هم اینجا پرواز کنیم و مواظب این بندگان خدا باشیم تا بارشون را بدون دغدغه خاطر از این محل خطر ناک دور کنند. حدود پنجاه دقیقه ای بود که داشتیم در منطقه پرواز می کردیم و همه چیز آرام و بدون سر و صدا پیش میرفت و من با چک کردن میزان بنزین باقیمانده و حساب و کتاب زمان خروج از منطقه با رسیدن به همان میزان بنزین Bingo Fuel تصمیم داشتم که تا در انتهای آخرین لگ (ضلع) منطقه که بسمت غرب بود که رسیدم منطقه را ترک کنم، که همزمان صدای رادار بوشهر رشته افکارم و بهم زد و شنیدم که روی رادیو اعلان نمود "همسایه قرمزه" این بدین معنی بود که احتمال حمله به جزیره خارک می رود و کلیه سیستمهای پدافندی، به حالت آتش به اختیار در آمده اند، کمی در همان مسیرم ادامه دادم که مجددا" صدای رادار بوشهر را شنیدم که می گوید "ما هم قرمزیم" ضمنا" شما هم سریعا" گردش به چپ کنید و بگردید به سمت 180 درجه و بطرف جنوب منطقه ادامه دهید!! این بدین معنی بود که از یک ایستگاه راداری و یا سیستم شنود منطقه ای به رادار منطقه بوشهر اعلان وضعیت نموده که احتمالا"این جزیره در شرف مورد حمله قرار گرفتن از طرف هواپیماهای عراقی می باشد و با اعلان وضعیت قرمز در بوشهر، حمله هوائی قطعی است، و در این حالت است که پدافند هر دو منطقه خارک و بوشهر به حالت صد در صد آماده باش و آتش به اختیار در آمده بودند، پس از این رادیو کال بوشهر به نشاندهنده بنزین نگاه کردم دیدم عدد 8000 پاوند را رد کرده ام و نشان دهنده بنزین رو به کم شدن میباشد، با خود فکر کردم خوب اگر الان بگویم که من بنزینم تمام شده و باید منطقه را ترک کنم ، که همه فکر میکنند اف 14 ترسید و به بهانه کمبود سوخت از منطقه خارج شده!! و اگر هم بخواهم منطقه را ترک کرده و سریعا" بروم بنزین بگیرم و باز گردم که ممکن است در این فاصله هواپیماهای که نمیدانم هنوز در کجای منطقه خلیج فارس قرار دارند خودشان را به جزیره خارک رسانده و ترتیب همه این سوپر نفتکشها و اسکله بارگیری نفت را با هم بدهند ..... پس خدای من چکار کنم ؟ چه تصمیمی را باید می گرفتم؟!؟! خوب بنا بدرخواست رادار گردش به چپ را هم آغاز نموده بودم و در سمت حدود 180 درجه بسمت جنوب جزیره در حال پرواز بودم که نگاهی به نشاندهنده بنزین انداختم و دیدم حدود 7000پاوند بنزین باقیمانده و لذا تصمیم به ماندن گرفتم و به کابین عقب اعلان نمودم بنزین مان برای ورود به درگیری خیلی کم است، ولی انتخاب دیگری نداریم و باید تا آخرین لحظه در منطقه بمانیم، لذا حواست را خوب جمع کن و تا اعلان نکردم ایجکت نمیکنید هر جائی که لازم بود خواهم گفت و آنوقت ایجکت میکنید!! اينجا لازمه توضيح بدهم كه عموما"من در پروازهائي كه با کابین عقب های قدیمی تر مي رفتم پرواز، دسته انتخاب وضعیت Ejection Command Handle را میگفتم بر روی MCO قرار دهند، تا در صورت بروز هرگونه مشکلی در حین درگیریهای هوائی و در آخرین لحظات پروار در صورت نیاز و صلاحدید اگر اعلان ایجکت نمودم، کابین عقب با ایجک نمودن خود من را هم از هواپیما خارج نماید، در این پرواز هم از ابتدا گفته بودم که کابین عقب همین کار را کرده و حالت MCO را انتخاب نموديم ولی با توجه بشرایطی که در آن قرار گرفته بودیم و کم شدن سریع بنزین باقیمانده که هر آن ممکن بود به علت تمام شدن آن مجبور به ایجکت و خروج اضطراري از هواپیما شویم قبل از گردش به سمت هواپیماهای عراقی به کابین عقب گفتم Ejection Handle را روی حالت Pilot قرار میدهیم اما تا زمانی که اعلان نکردم شما هواپیما را ترک نمی کنید، بدین ترتیب اگر کابین عقب هم به هر دلیلی بصورت ناگهانی تصمیم به ایجکت می گرفت به تنهائي قادر بود خودش را به بیرون پرتاب کند و من هنوز می توانستم در هواپیما باقی مانده و آنرا هدایت نمايم. با اين تصميم كه گرفتيم، از رادار پرسيدم خوب اگر هدفي داري چرا من را به سمت جنوب مي فرستيد، اول بگو ببينم چه خبره؟ كنترولر رادار در جواب گفت، برابر اعلان رادار بندر امام رادار ( رادار موبايلي كه از بهبهان به اين منطقه گسترش داده شده بود و به همين خاطر هواپيماي خفاش هم در پرواز بود تا مكمل اين رادار باشد)، بالاي ده (10) فروند هواپيما در حال نزديك شدن به منطقه هستند و لي هنوز نتوانستيم با آنها ارتباط راداري برقرار نمائيم، كه در جواب گفتم پس من را برگردان به سمت 300 درجه تا ببينيم چي داريم!! با اين اعلان و با انجام گردشي سريع به راست در سمت 300 درجه قرار گرفتيم و به صنعت كار گفتم رادار را اول Tilt كن كف آب تا ببينيم چيزي داريم يا نه، به محض ثابت شدن هواپيما در سمت دلخواه اهداف به ترتيب در صفحه رادار ما مشخص ميشدند و بعد از سرچ كامل ارتفاعات بالاتر و هر دو سمت چپ و راست آنان و اطمينان از اينكه فقط همين تعداد هستند، مشخصات اهداف را به ترتيبي كه ميديدم و شامل يكدسته دو 2 فروندي در جلو، و سه دسته 3 فروندي در پست سر آنها و در آخر هم يك دسته 2 فروندي ديگر كه جمعا" تعداد 13 فروند ميشدند و در ارتفاع حدود 500 پائي بالاي آب و در سمت 120 درجه با فاصله اي حدود 75 مايلي از ما بطرف بوشهر در پرواز بودند را به رادار داديم كه آنها هم پس از چك نمودن مجدد تعداد و سمت و فاصله اهداف گفته هاي ما را تائيد نمودند، خوب ديگر مسئله داشت راستي راستي جدي ميشد و در وضعيتي كه هر لحظه بنزين داره كم و كم تر ميشه تازه ميخواهيم با اين جماعت زبون نفهم هم درگير بشيم، در همين اثنا صداي مميش هم كه راديو خود را بر روي كانال رادار ست نموده بود تا تمام مراحل پرواز ما را زير نظر داشته باشه نيز مرتبا" شنيده ميشد كه ميگفت" لامصب تو كه بنزين نداري پس چرا انجا وايستادي" چون او ميدانست كه از زمان بنزينگيري ما مدتي است گذشته و من هم كه درگير اين هدفهاي جديد بودم و نميتوانستم جوابي به او بدهم، لذا تنها يكبار روي راديو گفتم " لطفا" راديو را اشغال نكنيد" بلافاصله به ردار گفتم اينها الان بايد بگردند به سمت 180 تا 200 درجه چون احتمال ميدهم كه از سمت جنوب بخواهند حمله را انجام بدهند لذا حواست باشه اگر گردش كردند همه را داشته باش كه كسي از بينشان جدا نشده باشه چون اگر آنها بگردند من هم از راست ميگردم تا به موقع روبرويشان در بيايم. منطقه واقعا" بهم ريخته بود، صداهاي مختلفي را در اطراف كنترولر ايستگاه رادار ميشنيدم كه نشان دهنده التهاب شديد در بين افراد ايستگاه رادار بود و همزمان صحبت با من، مكالمات زياد ديگري با ساير ايستگاهها و سايتهاي پدافندي توسط افراد ديگر شنيده ميشد، كنترولر رادار اعلان نمود هدفها گردش براست نموده و سمت 170 درجه را با فاصله 55 مايلي از شما گرفتند، در همين موقع چراغهاي نشاندهنده Low Fuel Light سمت چپ و راست هر دو روی پانل Caution Light روشن شده بود و پشت سر هم چراغهاي ديگري نيز در حال روشن شدن بود، تنها كاري كه قبل از انجام گردش براست خودم انجام دادم تنظيم حداقل ارتفاع 35 پائي بالاي آب در Radar Altimeter بود تا در صورت چرخش سريع و كم شدن فاصله با آب را با بوقي كه ميزند بمن هشدار بدهدو ارتفاع را گوشزد كند، ضمنا" از كابين عقب هم پرسيدم سيستمها ALR ها و ALQ و چف و فلير همه روشن است؟ كه با پاسخ Yes Sir ايشان خيالم از اين بابت هم راحت شد، تنها اشكالمان كمبود شديد بنزين بود كه كاريش هم نميتونستيم بكنيم و در اين موقعيت بايد تا آنجائي كه اجازه ميداد جلو ميرفتيم و اگر موشكي نميخورديم بموقع ايجكت ميكرديم!! نشاندهنده بنزين 2500 را نشان ميداد كه به همين خاطر چندين چراغ Warning روشن شده و يا برخي در حال چشمك زدن بود، در همين موقع هدفها گردش خودشون از سمت چپ به سمت حدود 20 درجه با فاصله اي حدود 35 مايلي از ما شروع كردن كه با اعلان اين وضعيت از سوي رادار من هم گردش خودم را از سمت راست آغاز و شروع به كم كردن ارتفاع نمودم تا در حدود 50 پائي بالاي آب قرار بگيرم در اواخر گردش بود كه به جناب صنعتكار گوشزد كردم كه از گردش در آمديم فقط بيرون را نگاه كن و مواظب بيرون باش، بهيچوجه روي هيچكدام از تاركت ها قفل راداري نكن و اگر لازم بود خودم از PLM Lock استفاده ميكنم ، نگاهي به نشاندهنده بنزين انداختم ديدم داره از 2000 ميره پائين تر و از اواسط گردش، خودم هم تنها بيرون از هواپيما را نگاه ميكردم تا ببينم چيزي بطرفمان شليك شده يا نه، درست در لحظه اي كه در روبروي هواپيماهاي عراقي و در فاصله حدود 20 مايل از هم قرار گرفته بوديم جناب صنعتكار با نزديك شدن اهداف و آغاز بكار شديد سيستمهاي ECM دستپاچه شد و روي اولين هدف قفل نمود كه بلافاصله با فرياد بلندي در راديو قفل راداري را شكستم و گفتم مگر نمي بيني چند تا موشك داره بطرفمان مي آيد؟ كنترولر رادار كه همه هواپيماهاي عراقي و همينطور ما را در اسكوپ خود ميديد با اين مكالمه من كه روي راديو انجام شد ديگر صدايش در نمي آمد، توي آسمان بيش از بيست فروند موشك كله قرمز مستقيم داشت بطرف ما ميامد، صداي انواع آزير ها از سيستمها بلند شده بود و چراغهاي هشدار دهنده يكي پس از ديگري چشمك ميزد و چف و فليري بود كه پشت سر هم از زير و ته هواپيما شليك ميشد، تنها راه نجاتمان شروع مانورهاي سنگين و گردش هاي شديد به چپ و راست بود كه ما به ان Jinking ميگوئيم، سكوت مرگبار راديوئي هم جا را گرفته بود و تنها ما بوديم و موشكهاي در حال پرواز بسمت ما كه از روبرو يمان مي آمدند، با استفاده از حداكثر قدرت موتور و دو سه باري با استفاده از نيش After burner پس سوز موشكها را يكي پس از ديگري Defeat ميكرديم، هشت فروند از هواپيماهاي ميگ 27 ( ميگهاي 23 بهينه سازي شده) عراقي مخصوص بمباران كه حامل انواع بمب ها بودند با ديدن اين صحنه كليه بمبها و مهمات خودشان را يكجا در آب رها كردند و هر يك سعي مينمود با گردش بسمت عراق زودتر از ديگري خود را از صحنه دور نمايند، در اين بين هواپيماهاي پوشش بمب افكنها نيز كه همگي از نوع ميراژهاي اف 1 بودند و هر كدام حامل 4 تير موشك سوپر ماترا 530 بودند بصورتي احمقانه هر پنچ فروند با هم موشكهاي خود را همزمان بسوي ما شليك نموده بودند و به همين علت بود كه يكباره تعداد زيادي موشك باهم در آسمان به پرواز در آمده بود، و حال كه هنوز ما روي هوا بوديم و موشكي هم به ما اصابت نكرده بود و كماكان بسمت آنها در حال پرواز بوديم، از ترس فلايت آنان نيز مانند هواپيماهاي بامبرشان از هم گسيخته شده و با وجود اف 14 در منطقه آنها نیز حداكثر سعي خود را بكار مي بردند تا هر چه سريعتر از هواپيماي ما و رينگ موشكهاي هاگ خود را بدور نگاه دارند و لذا هر كدام در آن ارتفاع پائين با دستپاچگي شديد به سمتي مي گشت تا در دام ما نيفتاد، غافل از اينكه ما خود با حداقل بنزين امكان داشت هر لحظه بدون اصابت موشكي به هواپيما مجبور به ترك آن شده و ايجكت نمائيم!!! با اينكه هوا غبار آلود و نزديك به تاريك شدن بود و پس از منحرف كردن اكثر موشكها و انفجارشان در هوا و يا سقوط شان در آب، در سمت راستم سه فروند از آخرين هواپيماهاي پوششي ميراز ها را كه با چشم قابل رويت بودند ديدم و با گردشي فوق العاده تند از راست به سمت آنان چرخيدم كه ديدم، هر سه فروند پس سوزهايشان را روشن كرده و در حال پرواز بصورت زيگزاك بر روي آب بسمت خاك عراق هستند و هر لحظه در يكي از اين گردشها احتمال سقوط يكي از آنان در آب مي رود، كه با ديدن عدد 600 روي نشاندهنده بنزين بلافاصله هواپيما خود را كنترل و از ادامه مسير منصرف شدم و قبل از هر كاري موتورها را به حالت 90% در آوردم، ديگر هواپيمائي دور و بر ما نبود، و مدت زيادي بود كه راديو در سكوتي طولاني فرو رفته بود، از كابين عقب سئوال كردم آيا متوجه هيچ ضربه و يا شوكي به هواپيما نشده ايد؟ كه با پاسخ منفي دادن وي كمي خيالم راحت تر شده و مشغول تعيين موقعيت خود و هواپيما شدم، با يك نگاه متوجه شدم در حد فاصل بين دو جزيره فارسي و عربي حدودا" پنجاه مايلي جنوب خارك قرار دارم، رادار را صدا زدم، پاسخي نشنيدم، مجددا" رادار را صدا زدم و نهايتا" براي سومين بار رادار را صدا زدم، كه اينبار كنترولر رادار با ناباوري و با بغض شديدي كه در گلو داشت پاسخ من را داد و سئوال كرد مگر شما هنوز تو هواپيما هستيد؟!؟! به او گفتم پس قرار بود كجا باشيم؟ كنترولر كه حالا باورش شده بود ما هنوز زنده هستيم با خوشحالي گفت ما و كليه شناورهاي تو منطقه صداي شديد انفجار را كه در اثر پرتاب تعداد زيادي بمب در آب بوده شنيديم ولي فكر مي كرديم يكي از آن موشكها هم كه شليك شد بشما اصابت نموده و شما در آب سقوط نموديد و متاسفانه همين اطلاع را به مركز و پايگاه هشتم هم داده ايم!!! در پاسخ كنترولر گفتم نه برادر مي بينيد كه ما هنوز زنده ايم فقط آماده باش و به برج بوشهر اطلاع بدهيد كه من بصورت اضطراري بايد در بوشهر بنشينم اگر بتوانم به آنجا برسم!! كنترولر رادار كه تازه خودش را پيدا كرده بود پاسخ داد ، قربان ما و همسايه هنوز قرمزيم!! گفتم آقا جون قرمز و سبز و سفيد نداره به همه بگو سفيد كنند !! من دارم مي آيم تا بنشينم، در پايان همين مكالمه صداي جناب محرمي را شنيدم كه به رادار اعلان كرد، نشستن ايشان منتفي است ما تا چند لحظه ديگر با هم دست ميدهيم!! گيج شده بودم مگر مميش ديوانه شده !! سريع از كابين عقب خواستم آنتن را بالا بده و ببيينه چيزي جلوي ماست، برابر مقررات هواپيماي تانكر در يك دوره ايستائي دور از مرزها و در داخل سرزمين اصلي و در ارتفاع بين 22000 الي 28000 پائي بايد پرواز كند، چطوري اون ميگويد ما الان با هم دست ميدهيم، تو همين فكرها بودم كه كابين عقب هواپيماي تانكر را درست در مقابلمان در حدود فاصله 30 مايلي و در حال كم كردن ارتفاع بزير 5000 پائي بالاي آب گرفت و من حيران مانده بودم كه اون اعجوبه انجا چه ميكند!! موقعيت تانكر را با رادار بوشهر چك نموديم و تائيد شد و با حالتي ناباورانه بسمت او در حركت بودم كه در همين زمان صداي جناب جاويد نيا را شنيدم كه داشت با رادار بوشهر صحبت ميكرد و اعلان ميكرد جناب عطائي (فرمانده پايگاه هشتم شكاري) و جناب مهرگانفر ( از خلبانان اف 14 و خلبان بونانزا) با يك فروند بونانزا از اصفهان بلند شدند و بسمت بوشهر در پروازند و درخواست نمودند كه آخرين وضعيت اف 14 را برايشان توضيح دهيد، كه آيا تيم رسكيو و نجات به منطقه سقوط رسيده يا نه؟ و اطلاعي از بیرون پريدن و يا نپريدن بچه ها داريد يا نه؟ با توجه به وضعيت هواپيماهاي موجود تو منطقه حدس زدم آقايون بحث آخرين وضعيت ما را دارند دنبال ميكنند كه بلافاصله روي راديو جاويد را صدا زدم و پرسيدم جاويد دنبال كي ميگردي؟ يك لحظه صدام را نتوانست تشخيص بده و با اون لهجه شيرين اصفهانيش گفت، مثيكه فري رو زدندش، نميدونيم پريده س بیرون يا نپریدس ؟ گفتم جاويد مطمئني که پریده س؟ تازه صدايم را تشخيص داد و گفت فري تو كجائي؟ پاسخ دادم تو هواپيما و داخل لباسهام!! گفتم جاوید جون تا شب نشده بونانزا را برگردون بشينه پايگاه، من هم بر ميگردم پايگاه اگر بنزين بگيرم در غیر اینصورت امشب بوشهر ماهی میخورم!! بعد از اين مكالمات راديوئي كه يك كم خستگي امان در كرد رفتيم بطرف تانكر و نهايتا" در ارتفاع 2000 پائي بالاي آب توانستيم خودمان را به تانكر رسانده و به بسكت بنزين گيري وصل بشيم، اما مميش هم كه هنوز باور نداشت كه من ديگر بدنبال هواپيماهاي عراقي نخواهم رفت از پر كردن فوري باكهاي ما خود داري مي كرد و صد پاوند پاوند بنزين ميداد تا ما کاملا" منطقه بوشهر را هم رد كرده و به همان صورت متصل بهم ارتفاع را به حدود بيست و دو هزار پائي رسانديم و همزمان هم صداي هواپيماي ديگري را از شيراز شنيدم كه تازه از شيراز بلند شده و بسمت منطقه مي آمد و بدين ترتيب ما با خداحافظي از رادار بوشهر و جناب محرمي اين خلبان شجاع و دلاوري كه براي نجات ما دست بريسك بزرگي زده بود و عليرغم تمامي دستورالعملها و قوانين در ان وضعيت نا مساعد ما را از ترك اجباري هواپيما و از دست دادن يكفروند هواپيماي اف 14 نجات داد، بيكي از غير منتظره ترين روزهاي پروازي خود پايان داديم. البته همینطور که در راه رسیدن به پایگاه اصفهان بودیم از طریق کنترولر رادار بوشهر با خبر شدیم که برابر گزارش و تائید سایتهای شنود نیروی هوائی و نیروی دریائی و بالاخره هواپیمای خفاش که در منطقه بودند تعداد دو فروند از هواپیماهای مهاجم پوشش هوائی که از نوع میراژ بودند و یک فروند از بمب افکنهای میگ 27 عراقی به پایگاههای خودشان بازنگشتند و از کل سیزده فروند هواپیمای مهاجم عراقی که برای درهم کوبیدن تاسیسات جزیره خارک و از بین بردن نفتکشهای آماده ترک منطقه به ماموریت اعزام شده بودند تنها 10 فروند آنان به پایگاههای مربوطه بازگشتند، و این خبری بود که خستگی این پرواز و مخاطرات آنرا بطور کل از تن ما بیرون کرد، ضمنا" زبون رفیق هم پروازیمان را هم باز نمود..!! بامید سرفرازی ایران عزیز منبع
  4. من چند وقت پیش یه فیلم دیدم که در اون با جناب سپهبد برزین مصاحبه شده بود در مورد زمانی که قرار بود بین اف 14 و اف 15 یک هواپیما انتخاب بشه که صحبت ها ایشون من رو به فکر فرو برد که ما با خرید 70 فروند اف 14 و عدم تحویل موشک های سایدواندر و اسپاروی قابل نصب بر روی این هواپیما . مشکل استفاده از موشک فونیکس در سال های 65 و 66 و مشکل ذاتی موتور این پرنده افسانه ای در کنار نکات مثبت اون مثل رادارش که خود مینی آواکس بود و برای پوشش کشور ما که مناطق کوهستانی زیای داره بهترین انتخاب ممکن است . در مقابل 280 اف 15 به هزینه نگهداری پایین تر و مچ بودن موشک های مورد استفاده فانتوم ها و تایگر ها بر روی این پرنده ، عدم نیاز به به خرید تجهیزات اضافی ( البته اگه شاهکار هایی که خلبان ها عربستانی با این هواپیما انجام میدن رو در نظر نگیریم ) که البته این مقایسه رو ما با وجود پیروزی انقلاب و اتفاقات بعد از آن باید بررسی کنیم ( چون اگر تمام موشک های مورد نیاز اف 14 تحویل میشد و مشکل موتور هم با تعویض اون حل میشد به نظر من اف 14 حتی با تعداد کمتر نسبت به اف 15 انتخاب خیلی بهتری برای ما بود ) که اگر با تمام شرایط انقلاب و جنگ اگر اف 14 خریده بودیم برای ما بهتر بود یا اگر اف 15 خریده بودیم . ممنون میشم نظر شما رو هم بدونم دانلود فیلم
  5. وصف نیروی زمینی ایران در سال 1362 به قلم محمد رضا شاه کتاب "پاسخ به تاریخ" -نوشته محمد رضا شاه-قسمت 3- فصل 12،ارتش ایران در سال 1362: -1500 تانک انگلیسی موسوم به "شیر ایران" که از طرف مهندسان انگلیسی برای شرایط ایران طراحی شده و از هر جهت به تانک های مشابه برتری داشت. این تانکها قرار بود به موتور جدید،توپ 120 میلی متری تله متر با لیزر و زرهی از نوع تازه مجهز باشد و همه ی دستگاه های آن با کامپیوتر تنظیم و رهبری شود. -800 تانک "چیفتن" با موتور جدید و دستگاه هایی که فوقا ذکر شد. -460 تانک "m-60" مجهز به دستگاه های جدید و توپ 105. -400 تانک "m-47" با طرح جدید نظر شده و توپ 90 میلی متری که امکان جایگزینی آن با توپ 105 وجود داشت. -250 تانک " اسکورپیون" مخصوص عملیات اکتشافی. - تانکهای دیگری از نوع فوق میبایستی متعاقبا سفارش داده شود. از نظر توپ خانه واحدهای ارتش ایران میبایست دارای قدرت آتش مشابه با واحدهای ارتش پیمان آتلانتیک شمالی باشد و ما می توانستیم در آینده بسیار نزدیک در کارخانه های داخل کشور توپ های 105و120و150 و حتی قوی تر تولید نماییم. (در ادامه شاه به برنامه های تولید اسلحه در ایران میپردازه که اونچه که مربوط به نیرو زمینی هست مینویسم.) - موشکهای ضد تانک TOW. ما در فکر آن بودیم تا به نوع متعارف این موشکها که دارای سرعت کمتر از صوت است اکتفا نکرده و به ساختن موشکهای فوق صوت "TOW" با لیزر بپردازیم. -موشکهای ضد هوایی سام7. -موشک ضد تانک شوروی. -دستگاه های پرتاب موشک تله گیده از نوع دراگون برای نیرو زمینی با بردی 2 برابر متعارف یعنی 1000 متر به جای 500 متر. ارتش ایران در پایان سال 1357 دارای 3 تیپ هوابرد بود که میبایست 1362 به 5 تیپ افزایش یابد. منبع به منبع هم رجوع کنید بد نیست توضیح بعضی از دوستان جالب و قابل توجه هست
  6. قرارداد لغو ( به تاریخ توجه شود 14 بهمن 1357 یا سوم فوریه 1979)      منبع : United States Treaties and Other International Agreements, Volume 30, Part 3   گزارش مجله FLIGHT دقیقا یک ماه پس از پیروزی انقلاب ۵۷، از لغو قراردادهای نظامی ایران و علاقمندی مصر، اسراییل و عربستان در خرید اف-۱۴ ها و اف-۱۶ ها و کشتی های جنگی ایرانی     منبع : رهروان ارتش
  7. [center]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10093/USS_Stormes_28DD-78029.jpg[/center] [indent=1] [size=5][font=arial,helvetica,sans-serif]ناو شکن USS Stormes DD-780 (پلنگ) کلاس آلن ام سامنر تنها کشتی نیروی دریایی ایالات متحده با نام فرمانده مکس کلیفورد اشترومز بود که این فرمانده در طول شب 14 تا 15 نوامبر سال 1942 وقتی ناو پرستون (DD-379) در نبرد دریایی کانال گوادال غرق شد با شجاعت مثال زدنی کشته شد و الهام بخش مردان بی شماری گشت .به خاطر عزم و اراده و استقامت این فرمانده صلیب شجاعت نیروی دریایی ایالات متحده امریکا به وی تعلق گرفت.ناوشکن Stormes DD 780 (پلنگ) در تاریخ 15 فوریه 1944 توسط شرکت کشتی سازی تاد در سیاتل، واشنگتن ساخته و در تاریخ 4 نوامبر 1944 با حمایت مالی توسط خانم اشترومز تکمیل و در 27 ژانویه 1945 به دستور فرماندهی خود ویلیام ان وایلی راه اندازی شد. حضور در جنگ جهانی دوم ناو شکن Stormes (پلنگ)در تاریخ 14 فوریه از سیاتل عازم خلیج سان دیگو شد و در تاریخ 1 آوریل با یک اورهال در صبح روز 22 فوریه با ترک بارانداز و رسیدن به مسیر هاوایی در ظهر همان روز به مسیر خود ادامه داد.ناوشکن Stormes (پلنگ) در تاریخ 30 آوریل به پرل هاربر رسید و روز بعد به عنوان اسکورت برای کشتی عظیم لوئیزویل (CL-28)(تصویر پایین) در مسیر به اوکیناوا قرار گرفت.[/font][/size][/indent] [center]http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/a/ac/USS_Louisville_CA-28-600px.JPG[/center] [indent=1] [size=5][font=arial,helvetica,sans-serif]بعد از طریق گوام این دو کشتی در لنگرگاه هاگوشی در تاریخ 23 ماه می رسیدند و به ناوگان پنجم دریایی امریکا پیوستند . این ناوشکن بلافاصله تحت حمله هوایی برای اولین بار و در شب قرار گرفت . در صبح روز 25 ماه مه هوا بسیار بد و دید کم بود که درساعت 09:05، یک هواپیمای ژاپنی دیده شد، این هواپیما از بین کشتی های نیروی دریایی گذشت و با شلیک کشتی Ammen DD-527 به طور مستقیم و پس از چرخش در حالی که دارای بمب بود با ناو شکن Stormes(پلنگ) برخورد کرد. با نفوذ 5 اینچ به داخل بدنه بمب منفجر شد. با رسیدن ظهر، آتش سوزی مهار شده بود و سوراخ بدنه تعمیر شده بود اما این پایان کار نبود زیرا بیست و یک نفر از خدمه کشته شدند و 15 مجروح.پس از این حادثه ناوشکن به آرامی به سمت کراما رتو حرکت کرد. این ناوشکن تا 5 جولای به خلیج باکنر نقل مکان کرد و وارد حوضچه ی این خلیج قرار گرفت. این کشتی در تاریخ 13 اوت آنجا را ترک کرد و به اندازه کافی برای سفر طولانی به ایالات متحده محکم و آماده شده بود.در تاریخ 17 اوت این ناو شکن به امریکا و خلیج سان فرانسیسکو بازگشت و دوره سه ماهه تعمیرات اساسی روی آن آغاز شد.در ژانویه سال 1946به سمت ساحل شرقی روانه شد و در 14 ژانویه وارد خلیج گوانتانامو، کوبا شد و با ادامه مسیر به نورفولک رسید و به عنوان محافظ ناو هواپیما بر در این منطقه حضور یافت. این ناوشکن به همراهی تانکر های سوخت رسان دریایی و ناو های جنگی از سال 1946 تا سال 1950 پرداخت و از خلیج گوانتانامو تا دریای فلیپین تردد می کرد و در ماه اوت،به چارلستون، کارولینای جنوبی برای خروج از ناوگان دریایی ارتش رهسپار شد. جنگ دو کره[/font][/size][/indent] [indent=1] [size=5][font=arial,helvetica,sans-serif]با این حال، او در ماه سپتامبر همان سال و به دلیل جنگ دو کره دوباره فعال شد. در دسامبر 1950، تعمیرات اساسی در چارلستون کارولینای جنوبی و به مدت شش هفته به آغاز شد و در ماه مه 1951، این ناوشکن به سواحل غربی امریکا رفت و از آنجا برای پیوستن به ناوگان هفتم که در نزدیکی کره مستقر بود شتافت.ناوشکن Stormes (پلنگ) با گروه ضربت 77 به بمباران خطوط دشمن و پشتیبانی از واحدهای بزرگ ناوگان و نجات خلبانان پرداخت و با انجام وظایف ضد زیردریایی تا ژانویه سال 1952 به نورفولک بازگشت.در بازگشت و در عملیات امداد و نجات یک بمب افکن B-29 که توسط میگ های کره شمالی سقوط کرده بود توانست از یازده نفر خدمه این بمب افکن هفت تن از آنان را نجات داده و البته باقی نفرات توسط آتش جنگنده های میگ کره شمالی کشته شدند.در ژوئن سال 1953 و برای یک دوره چهار ماهه وارد محوطه نیروی دریایی نورفولک شد و در فوریه 1954، این ناوشکن به ناپل، سوئز، پورت سعید، عدن، کلمبو، سنگاپور، یوکوسوکا ساسبو ، میدوی، و پرل هاربر رفته و در ماه ژوئیه به خلیج سان فرانسیسکو رسید و در ماه اوت به پایگاه دریایی نورفولک بازگشت.ناو شکن Stormes (پلنگ) در 1 آوریل با حضور در سواحل شرق و در کارائیب برای باقی مانده از سال به استراحت پرداخت . برجسته ترین فعالیت سال در ماه نوامبر بود که ناوشکن Stormes (پلنگ) برای گرفتن یک فضاپیما که حامل یک شامپانزه به نام انوش بود شتافت. فرود فضاپیما در حدود 30 مایلی از ناوشکن Stormes (پلنگ) بود که کپسول حامل این شامپانزه به سلامت توسط این ناوشکن از آب گرفته شد. ناوشکن اشترومز سال بعد را با گروه ضربت آلفا، شکارچی ضد زیردریایی گذراند.در 9 نوامبر سال 1962، ناوشکن Stormes (پلنگ) به محاصره کوبا پیوست و تا پایان بحران موشکی کوبا این وظیفه را ادامه داد. این ناوشکن سپس عملیات خود را به طور منظم از سر گرفت. در سال 1963 مورد بازسازی اساسی .قرار گرفت و بعد ها مامور گشت زنی در آبهای ساحلی جمهوری دومنیکن پرداخت. جنگ ویتنام وظیفه اولیه این ناوشکن در وست پک محافظت از ناو هواپیمابر (CVA-64) در خلیج تونکین بود. در آن زمان،این ناوشکن در حال ارائه پشتیبانی تیراندازی به نیروهای زمینی در ساحل برای یک دوره سه روزه بود. ناوشکن Stormes (پلنگ) در 17 دسامبر 1966 و از طریق دریای مدیترانه به نورفولک بازگشت. پس از مانور آمادگی دفاعی ساحل شرقی امریکا در فصل بهار و تابستان سال 1967و از 14 نوامبر 1967 تا 23 آوریل سال 1968 به ناوگان ششم دریایی ملحق شد.این ناوشکن در ماه ژوئیه سال 1968 به امریکای جنوبی و برای برگزاری مانور جنگی ضد زیردریایی به عنوان بخش IX UNITAS و برای بازدید از بنادر پورتو ریکو، برزیل، و سنت لوسیا رفت.ناوشکن Stormes(پلنگ) پس ازسرگیری عملیات عادی خود در ماه سپتامبر از پایگاه نورفولک به دریای مدیترانه رفته و به ناوگان DesRon 32 در تاریخ 6 ژانویه 1969 پیوست. تور شش ماه پس از بازگشت این ناو شکن به پایگاه نورفولک در 31 ماه مه به پایان رسید. باقیمانده ی سال و در ماه ژوئن 1970، را به برگزاری تمرینات ASW پرداخت. فروش به ایران ناوشکن Stormes (پلنگ ) پس از آخرین تمرینات در ساحل شرقی در تاریخ 18 ژوئن به نورفولک بازگشت و برای بازنشستگی آماده شد.ناوشکن Stormes (پلنگ) در 5 دسامبر 1970 به مناقصه گذاشته شد و در 16 فوریه سال 1972 از لیست نیروی دریایی خط زده شد. ناوشکن Stormes (پلنگ) سر انجام در 16 فوریه 1972 به دولت وقت ایران فروخته شد و در خدمت نیروی دریایی این کشور را به نام پلنگ و به شماره ی (DDG-9) قرار گرفت.ناوشکن Stormes(پلنگ) یک ستاره برای نبرد جنگ جهانی دوم و سه عدد در کره جنوبی، و یکی هم برای خدمت در جنگ ویتنام دریافت کرد. مشخصات نام: مکس کلیفورد اشترومز سازنده: کارخانه کشتی سازی اقیانوس آرام (تاد) در سیاتل تاریخ راه اندازی: 4 نوامبر 1944 خدمت رسانی : از 27 ژانویه 1945 تا 5 دسامبر 1970 شعار: چند منظوره ی باهوش سرنوشت: در 16 فوریه 1972 به ایران فروخته شد در ایران نام : پلنگ (DDG-9) تاریخ ورود: 16 فوریه 1972 سرنوشت: بازنشسته و اوراق در سال 1994 ویژگی ها کلاس و نوع: آلن ام سامنر، کلاس ناوشکن جابجایی : 2،200 تن طول: 376 فوت و 6 در (114.8 متر) عرض: 40 فوت (12.2 متر) پیشرانه: 60،000 مگاوات SHP 45 سرعت: 34 گره (63 کیلومتر در ساعت) برد: 6500 مایل معادل 12،000 کیلومتر به همراه 15 هزار تن بار تسلیحات اسلحه (6 × 5) 38 ایچی (12 سانتی متری)، 12 × تفنگ 40mm AA 11 × تفنگ 20mm AA 10 × 21 لوله اژدر منبع: ارتشی دات کام / مجتبی کیا در آخر از دوست عزیزم جناب امیر آزاد بابت کمک در تهیه این مقاله تشکر می کنم. یا علی (ع) مدد[/font][/size][/indent] [size=5][font=arial,helvetica,sans-serif]یه سری عکس خیلی جالب هم بود که متاسفانه بخاطر نداشتن اکنت گالری نتونستم منتقل کنم و عکس ها فقط برای اعضای ارتشی. کام قابل دیدن هست اگه کسی از دوستان در این سایت عضو هست و اکانت گالری داره ممنون میشم عکس ها رو به این تایپیک منتقل کنه[/font][/size] [size=5][font=arial,helvetica,sans-serif][url="http://www.forum.arteshi.com/showthread.php?t=14955"]منبع[/url][/font][/size] [size=5][font=arial,helvetica,sans-serif]این هم نظر یکی از دوستان به نام آرش کمانگیر که گفتم اینجا هم بذارمش چون خواندنش خالی از لطف نیست[/font][/size] [size=5][font=arial,helvetica,sans-serif][quote][/font][/size] [right][size=5][font=arial,helvetica,sans-serif][color=#333333]به نام خدا . سلام . ابتدا باید عرض کنم که ناوشکن پلنگ اولین ناوشکن نیروی دریائی کشورمان نبوده است .مقام اولین ناوشکن ایران در واقع به ناوشکن آرتمیس تعلق دارد که ناوی انگلیسی و سنگین تر از دو ناو ببر و پلنگ بوده است . ناوشکنهای مذکور نقش بسیار مهمی در حمایت از واحدهای پیاده ایران و اجرای آتش پشتیبانی از نیروهای کشورمان در عملیات موفق و تاریخی ظفار علیه چریکهای تجزیه طلب و مائو ئیست ( جبهه آزادیبخش ظفار و خلیج اشغال شده ) در کشور عمان داشته اند .یکی از دلایل خرید این ناوها در واقع تربیت کادر لازم برای ناوشکنهای سنگین موشک انداز و مدرن نوع ( اسپروانس ) ساخت آمریکا که در نیروی دریائی کشورمان به ناوشکنهای کلاس ( کوروش ) معروف بودند میباشد . این ناوشکنها اگر به اوراقچی ها فروخته نشده بودند با توجه به مدیریت عالی امیر دریادار دکتر سیاری فرمانده محترم و گرامی نداجا و با یک برنامه نوسازی و به روز رسانی تسلیحات- نیروی پیشران و سیستمهای الکترونیک و غیره قطعا به شناورهائی پرقدرت و اقیانوس پیما جهت اجرای برنامه های نداجا تبدیل شده بودند . ناوشکنهای ببر و پلنگ اولین ناوهای ایرانی مجهز به سکوی پرواز بالگرد و موشکهای دو ماموریته ( ضد سطحی- ضد هوائی ) از نوع استاندارد در نیروی دریائی ارتش جمهوری اسلامی ایران بوده اند . توپهای کالیبر 5 اینچ موجود در ناوشکنهای ببر و پلنگ نیز پرقدرت ترین توپهای موجود در نداجا تا زمان حال بوده اند و ناو ببر تنها ناو سنگین مجهز به سونار عمق متغیر در نیروی دریائی ایران بوده است . آنچه به طور بسیار مختصر به استحضار رسید صرفا به منظور آشنائی با ناوشکنهائی است که زمانی با حرکت در آبهای خلیج همیشه فارس و دریای عمان ابهت خویش را به چشم کشورهای منطقه میکشیدند . هنوز افسران زیادی در نیروی دریائی کشورمان هستند که هرچند گاه یکبار خاطرات شیرین خدمت در این شناورهای با شکوه را باز گوئی مینمایند . به امید روزی که ناوشکنهای سنگین موشک انداز و بالگرد بر ببر و پلنگ و آرتمیس ساخت کشورمان سینه امواج را در اقیانوسهای هند و اطلس و آرام بشکافند و پرچم پر افتخار کشورمان را به اهتزاز درآورند .[/color][/font][/size][/right] [size=5][font=arial,helvetica,sans-serif][/quote][/font][/size] [color=#0000cd][size=4][font=tahoma,geneva,sans-serif]تصاویر به گالری منتقل شد.[/font][/size] Electro_officer[/color]
  8. [size=5][font=arial, helvetica, sans-serif]طراحی و ساخت سیستم های سوخترسان هوایی و همچنین سیستم های سوخت گیری هوایی یکی از چالش های پیچیده ی فناوری مهندسی هوافضا می باشد و برای انجام عملیات سوخترسانی هوایی علاوه بر نیاز به استفاده از تجهیزات پیشرفته ی الکترونیکی، توانایی بالا در طراحی و شبیه سازی سیستم در اولویت قرار دارد و از آنجایی که طراحی و عملیاتی کردن آن با تست هوایی بسیار پرهزینه می باشد، لذا همانند سایر طراحی های هوافضایی، نیاز به شبیه سازی و تحلیل سیستم در مواجهه با سیال در خواص مورد نظر هنگام عملیات واقعی دیده می شود. معمولا در طراحی یک سیستم پروازی، روش های مختلفی برای ساخت وجود دارد که اولین و قدیمی ترین روش همان ساخت نمونه ی اولیه و تجسمی و اعمال تغییرات گام به گام است و روش دیگری این است که شما زمانی که می خواهید یک طرحی را برای اولین بار ارائه دهید، بر اساس تجربیات خود در سیستم های قبلی آن را ساخته باشید و سپس آن را بهینه سازی کنید که هر دو روش بسیار پرهزینه هستند و اگر سیستم یک نمونه ی تجاری باشد، ارائه ی آن مقرون به صرفه نمی باشد و ممکن است به دلیل قیمت فروش بالای آن، بازار هدف را از خود دلسرد کند. روش سوم همان استفاده از تحلیل های محاسباتی دینامیک سیال موسوم به روش تحلیلی CFD است که این روش در پروژه های کوچک میلیون ها ریال و در پروژه های بزرگ ممکن است صدها میلیارد ریال صرفه جویی به همراه آورد، زیرا شرایط از قبل تعریف شده اند و سیستم به صورت مجازی طراحی شده است و اکنون موقع محاسبات دینامیک سیال و تحلیل های آن است تا بتوان به بهترین شکل ممکن، پروژه را بهینه سازی کرد و می شود با ساخت نمونه های واقعی یا مقیاسی بسیار کمی، تاییدیه های نهایی آن را برای استفاده های نظامی و تجاری دریافت کرد.[/font][/size] [size=5][font=arial, helvetica, sans-serif][url="http://aerocenter.ir/upload/images/02602152722642959614.jpg"][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10231/02602152722642959614.jpg[/img][/url][/font][/size] [size=5][font=arial, helvetica, sans-serif]یک مهندس هوافضا برای طراحی سیستم سوخترسان هوایی با سه سوال مهم رو به رو می شود و پاسخ به این سوال ها چالشی است که در امتداد راه با آن رو به رو خواهد شد: 1. آیا سیستم سوخترسان توانایی این را دارد که سرعت انتقال سوخت و دبی سوخت وارد شونده به هواپیما را در مقدار بالایی داشته باشد؟ 2. آیا سیستم توانایی این را دارد که با یک نرخ منظم سوخت را به جنگنده منتقل کند؟ زیرا در غیر این صورت، مخازن سوخت نصب شده در بال های جنگنده به صورت ناهمتراز سنگین می شوند و پایداری هواپیما از بین می رود و اتصال هواپیمای سوختگیر به هواپیمای سوخترسان جدا می شود. 3. آیا سیستم به اندازه ای مقاوم هست که ضربه ی "چکش آبی" به آن آسیب نرساند؟ ممکن است جنگنده در یک برنامه ی از پیش تعیین شده و یا به حالت ناگهانی و کاملا اضطراری پس از غافلگیری توسط دشمن، اتصال را از سوخترسان قطع کند و برای مقابله با دشمن اعزام شود که در این صورت، با قطع شدن اتصال، نیروی بسیار بزرگ ضربه ی چکش آبی که در اثر قطع ناگهانی یک سیال مایع مانند سوخت جنگنده ایجاد می شود، باعث تخریب سیستم سوخترسان شود و عملا سامانه ی سوخترسان در ماموریت های بعدی مورد تهدید قرار می گیرد.[/font][/size] [size=5][font=arial, helvetica, sans-serif][url="http://aerocenter.ir/upload/images/99346609125001233630.jpg"][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10231/99346609125001233630.jpg[/img][/url][/font][/size] [size=5][font=arial, helvetica, sans-serif]موارد بالا سوال هایی هستند که پاسخ به آن ها از طریق محاسبات دینامیک سیال انجام می گیرد و طراح می تواند با استفاده از سیستم محاسباتی کامپیوتر، تمامی متغیرهایی که وارد این چالش می شوند را محاسبه و پیش بینی کند و راه کارهایی ارائه دهد تا سیستم در این سه مورد بتواند با موفقیت عملیات خود را انجام دهد. در ابتدا مهندس هوافضا باید تغییراتی که پس از محاسبات اولیه در نظر دارد و فکر می کند که ممکن است به بهبود و بهینه سازی طرح کمک می کند را بر روی طرح اعمال کند و پروسه ی تحلیل ها را مجددا اجرا نماید . در تحلیل CFD ما دو روش یا دو ابزار را در اختیار داریم که یکی از آن ها تحلیل یک بعدی به منظور Piping (لوله کشی) است که سوخت در این تحلیل صرفا بر روی یک محور جریان می یابد و روش دوم روش تحلیل سه بعدی است که برای کامپوننت های پیچیده ای استفاده می شود و برای مثال ما در این روش Nozzle (نازل) را به صورت سه بعدی مورد بررسی قرار می دهیم.[/font][/size] [size=5][font=arial, helvetica, sans-serif][url="http://aerocenter.ir/upload/images/16642219656783092508.jpg"][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10231/16642219656783092508.jpg[/img][/url][/font][/size] [size=5][font=arial, helvetica, sans-serif]روش اول بسیار سریع بوده و مهندس می تواند در سریع ترین زمان ممکن به یک سری از پارامترها و مولفه های اولیه و مورد نیاز دست یابد اما ایراد این روش غیر قابل اعتماد بودن نتایج در شرایط واقعی و یا شبیه سازی است و در کل نمی توان دقت آن را تضمین کرد. بدیهی است که به منظور داشتن دقت بالا در محاسبات باید از ابزار یا روش دوم استفاده کرد که البته با تلفیق روش اول و دوم می توان دقت را از حد استاندارد بالاتر برد که این امر در نتایج طراحی و کاهش هزینه ها نقش مستقیمی دارد. برای این کار یک نرم افزار واحد ممکن است کاربرد چندانی نداشته باشد و باید از مجموعه ی مشخص شده ای از نرم افزارهای گرافیکی-مهندسی و تحلیلی استفاده کرد و برای هر بخش ممکن است از یک نرم افزار جداگانه استفاده شود. برای طراحی گرافیکی سه بعدی از یک نرم افزار، برای تحلیل ایرودینامیکی و دینامیکی از یک نرم افزار دیگر و همچنین برای تحلیل های سازه ای و ... از نرم افزار های دیگری استفاده شود و در نتیجه مشاهده می کنیم که صرفا برای طراحی و محاسبات و تحلیل یک سیستم سوخترسان از نرم افزارها و محاسبه گر های مناسب و مختلفی استفاده می شود. بحث تحلیل جریان سیستم های AAR بحث بسیار گسترده و جذابی است و در این تاپیک از ایروسنتر صرفا یک سری از کلیات را برای مخاطبین و علاقه مندان بیان کردیم. [url="http://www.aerocenter.ir/forum/content/597-aars.html"]منبع : مرکز هوافضا و هوانوردی ایروسنتر[/url][/font][/size] [size=5][font=arial, helvetica, sans-serif]لطفا عکس ها به گالری سایت منتقل شود[/font][/size]
  9.   فکر نکنم فوتوشاپ باشه . هرچند منبع عکس من نیستم . بابک تقوایی هم معمولا فوتوشاپ کار نمیکنه 3 تا بودن که تا اونجا که حضور دهن دارم هر سه در ایران هستند حلا اینکه چی به سرشون اومده در حد شایعه هست =======================   نبرد اشباح، ببرها و گربه‌های ایرانی برفراز انارک   بابک تقوایی نویسنده و پژوهشگر دفاعی در حال حاضر رزمایشی با نام فدائیان حریم ولایت-شش در مناطق مرکزی ایران به مرکزیت پایگاه هشتم شکاری تاکتیکی بابایی (خاتمی) اصفهان در حال جریان است. در این رزمایش، نیروی هوایی ارتش ایران برای نخستین بار اقدام به اجرای تاکتیک‌های ابداعی خود در عملیات جنگال (جنگ الکترونیک)، بمباران شبانه با جنگنده بمب‌افکن های فانتوم و عملیات دیگر کرده است. در این گزارش کوتاه به بررسی اجمالی این رزمایش سه روزه خواهیم پرداخت.   برگزاری مسابقات تیراندازی و رزمایش هوایی توسط نیروی هوایی کشورهای مختلف جهان در وهله اول برای افزایش توان رزمی یگان‌ها و پرسنل است و در وهله دوم پیامی است برای دشمنان احتمالی که آنها را از آمادگی رزمی برای مقابله با هرگونه تهاجم به مرزهای خاکی و دریایی کشورشان مطلع سازد. نیروی هوایی ایران نیز از این امر مستثنی نبوده و در سال‌های اخیر رزمایش‌هایی با نام‌های میلاد نور ولایت، فدائیان و مدافعان حریم ولایت برگزار کرده است.   در شهریورماه سال ۱۳۹۴ نیروی هوایی ارتش ایران برای نخستین بار در سال‌های اخیر، اقدام به انجام رزمایشی به نام فدائیان حریم ولایت-پنج به مرکزیت پایگاه هشتم شکاری تاکتیکی در اصفهان، در مرکز ایران، نمود.   پیشتر نیروی هوایی عمدتا از پایگاه‌هایی چون دوم شکاری تاکتیکی در تبریز و سوم شکاری تاکتیکی در همدان رزمایش‌هایی برای مقابله با خطرات احتمالی در شمال‌غرب (تهدید نیروی هوایی ترکیه) انجام داده بود و برای آمادگی مقابله با تهاجم هوایی از جنوب کشور و خلیج فارس، تنگه هرمز و دریای عمان، رزمایش‌هایی را در جنوب ایران برگزار کرده بود؛ در پایگاه نهم شکاری تاکتیکی در بندرعباس (رزمایش فدائیان حریم ولایت-۴ در سال ۱۳۹۲) و دهم شکاری تاکتیکی در چابهار (میلاد نور ولایت در تیرماه ۱۳۸۸).   در رزمایش سال گذشته تنها ۴۵ فروند هواپیما و دو فروند هلیکوپتر نیروی هوایی از هشت پایگاه شکاری نیروی هوایی شرکت داشتند. در روز نخست آن عملیات مقابله با تهاجم زمینی دشمن فرضی از طریق انجام ماموریت‌های پشتیبانی نزدیک هوایی توسط جنگنده های اف-۴، اف-۵ و اف-۷ نیروی هوایی انجام شده و سپس در روز بعد جنگنده‌های یاد شده به همراه بمب‌افکن‌های سوخو ۲۴ تحت پوشش رهگیرهای اف-۴ و اف-۱۴ و میگ ۲۹ به یک پایگاه هوایی دشمن فرضی حمله کردند؛ همچنین تکاوران ارتش عملیات چتربازی و بار ریزی هوایی را با استفاده از هواپیماهای ترابری و دو فروند هلیکوپتر اجرا کردند.   نیروهای حاضر در رزمایش امسال به دو گروه تقسیم شدند، نیروی آبی (دفاعی) و نیروی قرمز(تهاجمی).   پیش از آغاز رزمایش مدافعان حریم ولایت-شش، معاونت عملیات نیروی هوایی فرمانی صادر کرد برای اعزام ۱۹ فروند هواپیمای شکاری بمب افکن از شش پایگاه شکاری تاکتیکی نیروی هوایی به محل پایگاه اصفهان برای شرکت در این رزمایش. این هواپیماها عبارت بودند از:   شش فروند هواپیمای اف-۴ئی فانتوم دو (McDonnell Douglas F-۴E Phantom II) از پایگاه‌های ششم و نهم شکاری به ترتیب در بوشهر و بندرعباس   شش فروند جنگنده اف-۵ از مدل‌های E و F و دو فروند جنگنده صاعقه (اف-۵ مجهز به دو سکان عمودی) از پایگاه‌های دوم و چهارم شکاری به ترتیب در تبریز و دزفول   یک فروند میگ ۲۹ یو بی جمعی پایگاه دوم شکاری   سه فروند سوخو ۲۴ ام کِی از پایگاه هفتم شکاری شهید دوران   یک فروند هواپیمای شناسایی آر اف-۴ئی (RF-۴E) از پایگاه سوم شکاری تاکتیکی نوژه (شاهرخی) همدان.   این ۱۹ فروند هواپیما در کنار شش فروندجنگنده رهگیر اف-۱۴آ تامکت و شش فروند اف تی-۷ ان (FT-۷N) جمعی پایگاه هشتم شکاری تاکتیکی نیروهای دفاعی را برای حفاظت از قلمرو و نیروهای زمینی تشکیل دادند (نیروی آبی).   در سایر پایگاه‌های شکاری نیروی هوایی در تهران، تبریز، همدان، شیراز شماری دیگر از جنگنده ها برای پرواز و حمله به نیروهای آبی اختصاص یافتند (نیروی قرمز).   رزمایش روز دوشنبه ۲۶ مهرماه آغاز شد و نخستین ماموریت یعنی شناسایی راهبردی اهدافی که باید شب هنگام بمباران می‌شدند را یک فروند هواپیمای شناسایی آر اف-۴ئی و چند فروند هواپیماهای بدون سرنشین ابابیل ۳ و مهاجر ۴ ملقب به هدهد انجام دادند.   ساعاتی بعد پس از تفسیر تصاویر موقعیت نیروهای آبی و قرمز مشخص گردیده و پس از مشخص شدن اهداف، جنگنده های نیروی آبی مستقر در پایگاه هشتم شکاری اقدام به بمباران آنها در تاریکی شب با استفاده از یک روش ابداعی جدید (به گفته سخنگوی نیروی هوایی) نمودند.   این بمباران را چهار فروند جنگنده بمب افکن اف-۴ئی مجهز به بمب‌های سقوط آزاد مارک ۸۱ انجام دادند و در همان حال دو فروند جنگنده رهگیر اف-۱۴آ مجهز به موشک‌های هدایت حرارتی سایدویندر و هدایت راداری اسپارو، پوشش هوایی برای محافظت از فانتوم‌ها را بر عهده داشتند. همچنین برای نخستین بار در سالهای اخیر یک فروند هواپیمای ترابری سی ۱۳۰ ملقب به هرکولس عملیات بار ریزی تاکتیکی شبانه را در ارتفاع ۱۸ هزار پایی انجام داد.   در دومین روز رزمایش یعنی امروز سه‌شنبه ۲۷ مهرماه نیروهای آبی با شبیه‌سازی حمله شیمیایی به پایگاه هشتم شکاری تاکتیکی بابایی مواجه شدند و نیروهای مقابله با حملات شیمیایی و بیولوژیکی اقدام به شناسایی و پاکسازی محل‌های آلوده نمودند. در این عملیات از انواع سامانه‌های رفع آلودگی BFM۵۰۰،‌ درخش ۶ و ۷ و آشکارسازهای DSM و نسل جدید استتار استفاده شد و یک فروند جنگنده رهگیر اف-۱۴آ نیز برای رفع آلودگی شیمیایی با مواد ویژه شسته شد.   پس از این مرحله، دو فروند جنگنده صاعقه و چهار فروند اف-۴ به همراه ۴ فروند اف-۵ و ۴ فروند اف تی-۷ ان که شب گذشته مجهز به بمب‌های تمرینی مارک ۸۲ به وزن ۲۲۷ کیلو شده بودند اقدام به بمباران منطقه انارک کردند. در همین زمان بار دیگر دو فروند اف-۱۴ یکی مجهز به دو فروند موشک هوا به هوای هدایت فروسرخ AIM-۹J سایدویندر و دیگری مجهز به همین نوع موشک اما به همراه دو تیر موشک هوا به هوای آشیانه یاب فعال راداری AIM-۷E اقدام به محافظت از جنگنده های نیروی آبی عازم از اصفهان نمودند.   در مقابل نیز تعداد چهار فروند جنگنده فانتوم از پایگاه سوم شکاری تاکتیکی نوژه (شاهرخی) برخاسته و پس از سوخت‌گیری از یک فروند هواپیمای سوخت‌رسان بوئینگ ۷۰۷ به منطقه انارک رفته و در قالب جنگنده‌های نیروی قرمز اقدام به بمباران موقعیت نیروهای آبی نمودند.   پس از عملیات پاکسازی شیمیایی و بمباران هوایی، دو فروند اف-۱۴ در حین گشت هوایی از پایگاه هشتم شکاری اقدام به تمرین درگیری هوایی با دو فروند میگ ۲۹ نیروهای قرمز (متعلق به پایگاه یکم شکاری اعزامی از تهران) بر فراز منطقه رزمایش نمودند با این تفاوت که میگ‌های ۲۹ نیروی قرمز از پشتیبانی نخستین هواپیمای جنگ الکترونیک نیروی هوایی موسوم به سایه برخوردار بودند که مجهز به تکنولوژی‌ای بود که امروزه نیروهای هوایی غربی برای اختلال رادارها و سامانه‌های رادیویی و ناوبری استفاده می‌کنند.   هواپیمای جنگال سایه، یک فروند فالکن ۵۰ پیشین نیروی هوایی عراق ملقب به سوزانا بود که پیشتر در جنگ ایران و عراق اقدام به انهدام دهها نفت‌کش ایرانی در خلیج فارس و همچنین نابودی یک فروند ناو نیروی دریایی آمریکا با نام یو اس اس استارک کرده بود. این هواپیما به همراه بیش از ۱۴۰ فروند هواپیمای عراقی دیگر برای سالم ماندن از گزند حمله متحدان در جنگ اول خلیج فارس، در دی ماه ۱۳۶۹ به ایران فرستاده شد و در فرودگاه مهرآباد فرود آمد.   در سال ۱۳۹۰ نیروی هوایی تصمیم به بازسازی این فالکن ۵۰ برای تبدیل آن از هواپیمای ضد کشتی به هواپیمای جنگال گرفت و چند پیمانکار خصوصی با استفاده از جدیدترین تکنولوژی موجود کاربری این هواپیما را تغییر دادند. این هواپیما نخستین پرواز خود را پس از تغییر کاربری در سال ۱۳۹۱انجام داد و در سال ۱۳۹۲ کار تجهیز آن به پایان رسید و اولین بار در رزمایش فدائیان حریم ولایت-۵ در سال گذشته شرکت داشت و برای نخستین بار در رزمایش امسال رسما به رسانه‌ها معرفی شد.   همزمان با درگیری هوایی میگ‌های ۲۹ و اف-۱۴ ها، دو فروند جنگنده بمب افکن سوخو ۲۴ جمعی گردان ۷۲ شکاری اعزام به اصفهان و دو فروند اف-۴ئی فانتوم دو جمعی گردان‌های ۶۱ و ۹۱ شکاری اعزامی به اصفهان، انهدام اهداف با استفاده از موشکهای هوا به سطح را آغاز کردند.   جنگنده‌های سوخو ۲۴ هر کدام مجهز به چهار تیر موشک هدایت لیزری خا ۲۵ ام ال (Kh-۲۵ML) اقدام به شلیک نیمی از موشک‌هایشان بر علیه اهدافی با دقت کمتر از یک متر نمودند. این نخستین بار در سالهای اخیربود که در جریان یک سورت پرواز رزمی جنگنده‌های نیروی هوایی چهار موشک هوا به سطح شلیک شده است.   پیش‌بینی می‌شود در بامداد و صبح سوم و نهایی رزمایش یعنی فردا چهارشنبه ۲۸ مهرماه جنگنده بمب افکن‌های فانتوم نیروی هوایی ارتش از مهمات بومی مثل بمب‌های نقطه‌زن هدایت تلویزیونی قاصد و هدایت لیزری ستار در کنار موشک هوا به سطح هدایت تلویزیونی ماوریک ساخت ایالات متحده برای انهدام اهداف زمینی استفاده کنند. همچنین جنگنده‌های اف-۴ و اف-۱۴ موشک‌های هوا به هوای اسپارو و سایدویندر و میگ ۲۹ موشک حرارتی آر-۷۳ را بر ضد اهداف پروازی چون هدف پرنده کرار شلیک خواهند کرد.   همچنین بر اساس برنامه‌ریزی فردا با استفاده از دو فروند سوخت‌رسان بوئینگ ۷۰۷ و ۷۴۷ نیروی هوایی به جنگنده‌های اف-۱۴ و اف-۴ نیروهای آبی و قرمز بار دیگر عملیات سوخت‌رسانی هوایی انجام خواهد شد و بار دیگر هواپیمای سایه اقدام به ایجاد و شبیه‌سازی محیط جنگال در طول رزمایش خواهد کرد. در سراسر رزمایش نیز هواپیماهای شنود صبا و صدف نقش هواپیماهای فرماندهی میدان نبرد را برای هدایت و رصد شرکت کنندگان رزمایش به عهده خواهند داشت و نقش ثانویه آنها نیز رصد رادیویی و الکترونیکی حریم هوایی ایران برای شناسایی ناظران بین‌المللی رزمایش است.   پایان   بابک تقوایی   منبع http://www.bbc.com/persian/37692865
  10.   همونی هست که ناو استارک رو زد . چند تا از نفت کش های ما رو هم زد سال 91 هم به ایران پناهنده شد      
  11.         سال 1359 سال خونین نیروی هوایی ایران به پایان رسید نیروی هوایی ایران در این سال علی رغم دادن تلفات سنگین چه از لحاظ نیروی انسانی و چه از لحاظ تجهیزات تلفات سنگینی بر پیکره تمامی نیروهای دشمن وارد آورد . عملا در شش ماهه اول جنگ این نیرو پا را فراتر از ماموریتهای تعیین شده خود گذاشت و به کمک نیروهای زمینی ایران آمد و به جرات می توان گفت بخش عظیمی از عدم پیشرفت عراق و تصرف مساحت بیشتری از خاک ایران مرهون رشادتهای این نیرو بود . شهدای بسیاری تقدیم این مرز و بوم نمود و بجز آن تعدادی زیادی از خلبانان اسیر شدند و تعدادی هم چه در خاک خودمان و چه در خاک دشمن توسط تیم رسیکیو نیروی هوایی ، دریایی و زمینی نجات پیدا نمودند .    از شروع درگیری ها نیروی هوایی 105 خلبان شهید را تقدیم نمود و پس از شروع رسمی جنگ تحمیلی :    61 نفر از خلبانان شهید در خاک خودمان چه توسط پدافند خودی و چه توسط پدافند دشمن هدف قرار گرفتند و 44 نفر از خلبانان شهید در خاک دشمن هدف قرار گرفتند   پیکر پاک 48 نفر از خلبانان شهید از مجموع 105 نفر تاکنون کشف نگردیده است    از مجموع این 105 عقاب خونین بال نوع جنگنده به شرح ذیل می باشد :   خلبان اف 4 : 62 نفر  خلبان اف 5 : 38 نفر  خلبان سی130 : 3 نفر  خلبان بالگرد : 2 نفر   از مجموع این 105 عقاب خونین بال هنگام شهادت درجه افراد به شرح ذیل بوده  ستوان : 45 نفر  سروان : 43 نفر  سرگرد : 15 نفر  سرهنگ : 2 نفر   این 105 عقاب خونین بال به ترتیب در ماه های ذیل شهید شدند : تیر ماه : 1 نفر  شهریور ماه : 8 نفر  مهر ماه : 58 نفر  آبان ماه : 19 نفر  آذز ماه : 5 نفر  دی ماه : 6 نفر  بهمن ماه : 6 نفر  اسفند ماه : 2 نفر   میانگین سنی شهدای این سال به شرح ذیل می باشد : 35 تا 37 سال : 9 نفر 30 تا 35 سال : 49 نفر 25 تا 30 سال : 45 نفر 20 تا 25 سال : 2 نفر   سهم هر پایگاه در شهدای سال اول به شرح ذیل می باشد : پایگاه یکم شکاری : 10 نفر  پایگاه دوم شکاری : 11 نفر  پایگاه سوم شکاری : 12 نفر  پایگاه چهارم شکاری : 25 نفر  پایگاه ششم شکاری : 23 نفر  پایگاه نهم شکاری : 21 نفر  پشتیبانی مرکز : 3 نفر   از مجموع شهدای این سال 4 نفر بر اثر سانحه بدون دخالت پدافند به شهادت رسیدند   شهید غلامحسین باستانی اولین شهید قبل از شروع رسمی جنگ و شهید فیروز شیخ حسنی اولین خلبان شهید نیروی هوایی پس از شروع رسمی جنگ است و ایشان اولین خلبان شهید نیروی هوایی پس از شروع رسمی جنگ است که بدون جنگنده و روی باند هدف گلوله دشمن قرار گرفته است    شهیدان محمد صالحی و خالد حیدری اولین خلبانان شهید نیروی هوایی در خاک دشمن می باشند    شهیدان ذیل بدون جنگنده به شهادت رسیدند : علی شمس بیگی داخل هلی کوپتر  فیروز شیخ حسنی روی باند پایگاه چهارم شکاری  ابراهیم شریفی روی ناوچه پیکان  حسین ناری قمی در غرب اهواز   شهید عبدالحسین حاتمی به طرز فجیهی به همراه جوانان روستای کرخه زنده به گور شد   شهیدان شوقی ، عزیزی مقدم و حاجی بعد از اسارت جهت تضعیف روحیه دیگر خلبانان به طرز فجیهی به شهادت رسیده اند    تا پایان جنگ تحمیلی این آمار خوشبختانه هیچ وقت تکرار نشد و نیروی هوایی هرگز این تعداد شهید نداد    روحشان شاد و یادشان گرامی باد
  12. انتشار متن بدون دخل و تصرف   پس از انقلاب فقط گردان یازده شناسایی تاکتیکی مستقر در پایگاه یکم شکاری تاکتیکی مهرآباد بود که بطور منظم از ابتدای سال ۱۳۵۹ پروازهای شناسایی در سرتاسر عراق داشت   زمانی که انقلاب به پیروزی رسید نیروی هوایی ایران قدرتمندترین نیروی هوایی خاورمیانه بود مجهز به ۴۶۲ فروند شکاری بمب افکن در خدمت ۱۸ گردان شکاری متعلق به ۸ پایگاه شکاری تاکتیکی. ۲۰ ماه بعد توان رزمی این نیرو در تلاطم‌های نظام تازه تاسیس جمهوری اسلامی به ۱۵ درصد توان پیش از انقلاب رسیده بود و نیروی انسانی با ارزشش شامل افسران عملیاتی با درجه‌های بالاتر از سرگرد را که میلیون‌ها دلار برای تربیت آنها از خزانه کشور صرف شده بود از دست داده بود.   از اواسط شهریور ۱۳۵۹، پایگاه سوم شکاری تاکتیکی نوژه (شاهرخی) اقدام به گشت هوایی با استفاده از اف-۴ئی مسلح به موشک‌های سایدویندر و اسپارو کرد. تصویر یک فانتوم حین سوخت‌گیری در جریان گشت هوایی   سیاستمداران نظام تازه تاسیس که دانش و تخصص لازم را برای اداره کشوری که در نقطه‌ای راهبردی از غرب آسیا واقع شده بود نداشتند، قصد انحلال یگان‌های باارزش نیروی هوایی و فروش تجهیزات آن را داشتند و نیروی انسانی آموزش‌دیده آن را به دلایل عقیدتی و سیاسی پاکسازی می‌کردند. حکومت از این نیرو برای حفظ موقعیت سیاسی خود و مقابله با حزب دموکرات کردستان و کومله -که با حمایت صدام حسین در غرب کشور شورش کرده بودند- استفاده می‌کرد. پاکسازی‌های وسیع در این نیرو ادامه داشت و پس از کودتای نوژه و در تیر ماه سال ۱۳۵۹ با نظارت مصطفی چمران و سرهنگ فکوری فرمانده وقت نیروی هوایی، شدت هم پیدا کرد. در ابتدای فروردین ماه سال ۱۳۵۹، نیروی هوایی عراق مجهز به ۴۶۶ جنگنده رهگیر، بمب افکن و پشتیبانی نزدیک هوایی بود که تنها ۳۶۸ فروندشان آمادگی پرواز داشتند. از این تعداد تنها ۱۶۸ فروند میگ ۲۱، میگ ۲۳ و سوخو ۲۲ و توپولف ۲۲ از لحاظ تکنولوژی و توان رزمی با جنگنده‌های نیروی هوایی ایران برابری می‌کردند. در آن زمان نیروی هوایی عراق اقدام به انجام دهها سورتی پرواز شناسایی و ایذایی بر فراز مناطق مرزی و حتی حریم هوایی ایران کرده بود تا آمادگی رزمی نیروی هوایی ایران را از حیث توانایی مقابله با تهاجم هوایی عراق بسنجد.   پایگاه چهارم شکاری تاکتیکی وحدتی دزفول از اواسط شهریور ۱۳۵۹ اقدام به پروازهای گشت رزمی با استفاده از اف-۵ئی و اف در سرتاسر مناطق مرزی با عراق کرد   این پروازها از دیدگان نیروی هوایی و گروه اطلاعات و شناسایی ارتش ایران به دور نبود و همواره خطر حمله هوایی به مرزهای ایران و ضرورت بازیابی توان رزمی نیروی هوایی به مسئولان حکومت گوشزد می‌شد، اما به دلیل درگیر بودن سیاستمداران کم‌تجربه در جنگ قدرت، این هشدارها شنیده نشد.   حتی در روز ۲۵ فروردین ماه سال ۱۳۵۹، فرمانده وقت نیروی هوایی سرلشکر امیر بهمن باقری -که بعدا به اتهام همکاری با آمریکا بازداشت و به حبس ابد محکوم شد- در نامه‌ای خطاب به رییس ستاد مشترک ارتش خطر جنگ فراگیر با ارتش بعث عراق را گوشزد کرده بود.   در تاریخ ۲۲ شهریور ستوان یکم خلبان محمدرضا عطایی، شکار نخستین جنگنده عراقی (یک فروند سوخو ۲۲) را با موشک اِی آی ام-۵۴آ فونیکس ثبت کرد   به دنبال گسترش دو لشکر مکانیزه عراق در مرز ایلام در روز ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۹، هلیکوپترهای نیروی زمینی عراق اقدام به پروازهای شناسایی بر فراز مناطق مرزی نمودند. دو ماه بعد سرانجام اجازه افزایش سورت‌های شناسایی و گشت هوایی نیروی هوایی بر فراز مناطق غربی کشور صادر شد و پایگاههای دوم، سوم و چهارم شکاری تاکتیکی به ترتیب در تبریز، همدان و دزفول در آماده باش کامل قرار گرفته و پایگاه وحدتی دزفول مامور گشت شناسایی رزمی با اف-۵ در نوار مرزی میان دهلران تا خرمشهر شد. در جریان یکی از این پروازها هواپیمای اف-۵ئی ستوان یکم غلامحسین باستانی با آتش خودی (احتمالا نیروهای سپاه پاسداران) ساقط شد و او جانش را از دست داد.   نیروی زمینی عراق بطور گسترده از هلیکوپترهای میل می-۸ ترابری برای هلی‌برن و انتقال تکاوران ارتش عراق برای خرابکاری در تاسیسات نفتی، مخابراتی و حتی شناسایی و شنود ارتش ایران در مناطق مرزی استفاده می‌کرد   در مرداد ماه سال ۱۳۵۹، نیروی هوایی عراق اقدام به بمباران پاسگاه‌های مرزی ایران و حتی در مواردی حمله به تاسیسات نفتی ایران در مناطق مرزی ایران کرد که در برخی موارد با واکنش جنگنده‌های نیروی هوایی ایران روبرو شد. اما قدرت عمل نیروی هوایی به دستور مسئولان محدود شده بود، زیرا تمام تلاش صدام حسین از این حملات، تحریک ایران به بمباران هوایی پایگاه‌های نیروی زمینی و هوایی ارتش عراق بود. هدف صدام حسین این بود که ایران را آغازگر جنگ معرفی و از عربستان سعودی و هم‌پیمانانش کمک مالی دریافت کند. در تاریخ ۲۸ مرداد، نیروی زمینی ارتش اقدام به صدور آماده‌باش کامل تمام یگان‌های حاضر در غرب و جنوب غرب کشور کرد، یگان‌هایی که به دنبال انقلاب بشدت پاکسازی شده بودند و حتی آمادگی رزمی‌شان بیش از نیروی هوایی و دریایی کاهش یافته بود. در لشکر ۹۲ زرهی یک درجه‌دار فرمانده تیپ زرهی شده بود، راننده تانک چیفتن به اندازه کافی موجود نبود زیرا رانندگان لشکر بازخرید شده و به عنوان راننده لودر و تراکتور به جهاد سازندگی منتقل شده بودند. این ضعف اهمیت نیروی هوایی را در مقابله با هرگونه تجاوز بیش از پیش نشان می‌داد.   در ۲۷ شهریورماه سال ۱۳۵۹، موشک های ضد هوایی ارتش عراق یک فروند اف-۵ئی پایگاه چهارم شکاری تاکتیکی وحدتی به خلبانی سروان محمد زارع نعمتی را در منطقه شلمچه ساقط کرد. تا به امروز جسد سروان زارع نعمتی پیدا نشده است   اوایل شهریور ارتش عراق اقدام به گسترش بیشتر نیروهای تازه نفس شامل سه لشکر پیاده کوهستانی، یک لشکر پیاده و دو لشکر زرهی به مناطق صالح آباد، پیرانشهر، باویسی و قصر، مریوان، مهران و قصر شیرین و نفت‌شهر کرد و حملات مرزی خود را شدت بخشید که اوج آن در روز ۱۵ شهریور بود که جنگنده‌های نیروی هوایی عراق حریم هوایی ایران را نقض و پاسگاه‌های مرزی را که بعدا به اشغال عراق درآمدند بمباران کردند. در پاسخ، نیروی هوایی ایران در روز ۱۹ شهریور اقدام به زدن چند پل مواصلاتی در نزدیکی مرز عراق کرد تا حرکت نیروی زمینی عراق به سمت مرزهای ایران را با مشکل مواجه و ارتباط یگان‌های ارتش عراق را در زینل‌کش و خان‌لیلی در خاک ایران، با فرماندهی عراق قطع کند. پیش‌تر نیز در روز ۱۶ شهریور فانتوم‌های پایگاه سوم شکاری تاکتیکی نوژه (شاهرخی) اقدام به بمباران پاسگاه‌های مرزی عراق و همچنین پاسگاه‌های مرزی تحت اشغال عراق در خاک ایران نموده بودند.   ستوان یکم حسین لشگری (چپ) اولین خلبان اسیر نیروی هوایی ایران و سروان غلامحسین باستانی نخستین خلبانی که جان خود را در جنگ از دست داد. هر دو خلبانان اف-۵ پایگاه چهارم شکاری تاکتیکی وحدتی بودند   در هفته سوم شهریور ماه سرانجام شورای عالی انقلاب دستور افزایش آمادگی رزمی نیروی هوایی را داد و پس از آن نیروی هوایی شتابزده اقدام به افزایش سورتهای پروازی برای افزایش آمادگی پروازی و رزمی خلبانان کرد و حتی چندین سورتی تمرین بمباران هوایی نیز صورت گرفت. اما به سبب کمبود خلبان در برخی از گردان‌ها، تصمیم به آزادسازی برخی از خلبانان زندانی از زندان‌ها و دعوت آنها به خدمت برای دفاع از وطن گرفته شد. سرهنگ فکوری فرمانده وقت نیروی هوایی هیئتی را برای دلجویی از آنها تشکیل داد. هر چند این امر کاملا دیر صورت گرفته بود و امکان بازگشت بسیاری از آن خلبانان پاکسازی شده وجود نداشت اما بودند کسانی که به محض دعوت به خدمت یا آزادی از زندان و حتی رهایی از جوخه اعدام، به خدمت بازگشتند. برخی از آنها جانشان را در جنگ از دست دادند همچون سروان ابوالفضل مهدیار و ستوان یکم غفور جدی اردبیلی و بسیاری دیگر.   در هفته های منتهی به آغاز جنگ ۸ ساله با عراق، نیروی هوایی عراق از میگ ۲۳ بی ان برای حمله به پاسگاه های مرزی استفاده می‌کرد. تصویر یکی از خلبانان گردان ۴۹ نیروی هوایی عراق در مقابل میگ ۲۳ بی ان در سال ۱۳۷۵   پیش از شروع رسمی جنگ و در جریان عملیات رزمی نیروی هوایی، چهار فروند جنگنده و یک فروند هلیکوپتر نیروی هوایی ساقط شد و شش خلبان جان خود را از دست دادند از جمله در منطقه سرپل ذهاب در روز ۱۷ شهریور خلبان کابین عقب اف-۴ ستوان یکم علی ایلخانی به علت برخورد گلوله‌های پدافند خودی جان خود را از دست داد. دو روز بعد یک فانتوم دیگر از پایگاه سوم شکاری تاکتیکی به خلبانی سروان علی شمس‌بیگی و ستوان احمد رمضانی پس از زدن یک پل در نزدیکی مرز ایران و عراق در آسمان عراق هدف پدافند ضد هوایی (روشن نیست خودی یا غیر خودی) واقع شده و خروج اضطراری می‌کنند و در خاک عراق فرود می‌آیند. کمی بعد یک فروند هلیکوپتر جست و جو و نجات بل ۲۱۴ از پایگاه وحدتی نیروی هوایی آنها را نجات می‌دهد اما این هلیکوپتر مورد اصابت پدافند ضد هوایی سپاه قرار گرفت (به دلیل عدم هماهنگی و آشنایی با مدل هواپیما) و خلبانان فانتوم و هلیکوپتر (سروان بیژن فعلی و علی اکبر رشیدی) جان خود را از دست دادند. در گزارش رسمی سانحه علت سقوط، "پدافند برادران" ذکر شده بود. در روز ۱۸ شهریور ۱۳۵۹، فانتوم‌های پایگاه سوم شکاری،۲۰ تانک عراقی و محل فرود هلیکوپترهای هوانیروز عراق را که در کوه های آقداغ مخفی شده بود با راکت و موشک ماوریک هدف قرار دادند و یکی از هلیکوپترهای عراقی و یک فروند میگ ۲۱ نیروی هوایی عراق که برای محافظت از آنها وارد منطقه شده بود ساقط شدند.   نفر اول از سمت چپ ستوان بیژن فعلی خلبان بل ۲۱۴سی جست و جو و نجات پایگاه چهارم شکاری تاکتیکی وحدتی. او در جریان ماموریت خلبانان یک فروند فانتوم سانحه دیده در خاک عراق به نام‌های علی شمس بیگی و احمد رمضانی در روز ۱۹ شهریور ۱۳۵۹ دچار سانحه شد و همراه کمک خلبان خود علی اکبر رشیدی جان خود را از دست داد   پنج روز بعد، ۲۳ شهریور، جنگنده‌های عراقی به هلیکوپتر رئیس جمهوری و نخست وزیر وقت، ابوالحسن بنی‌صدر و محمد علی رجایی حمله ور می‌شوند که موفق به ساقط کردن آن نمی‌شوند. در همان روز فانتوم‌های نیروی هوایی ایران یک میگ ۲۱ عراق را در حین بمباران روستاهای مرزی ایران ساقط کردند. روز قبل از آن هم یک تامکت نیروی هوایی ایران یک سوخو ۲۲ عراقی را ساقط کرده بود. در نهایت در روز ۲۷ شهریور دو فروند اف-۵ئی پایگاه چهارم شکاری وحدتی در حین مأموریت گشت رزمی هوایی یک دسته از نیروهای زرهی عراق را در مناطق اشغال شده در آبدانان و شلمچه مشاهده می‌کنند، اما این دو هواپیما هدف موشک زمین به هوای عراق قرار گرفته و خلبانان آن مجبور به خروج اضطراری می‌شوند، سروان محمد زارع نعمتی جانش را از دست داد و سروان حسین لشگری به اسارت در آمد و ۱۷ سال را -تا سال ۱۳۷۶- در زندان‍های عراق سپری کرد.   منبع http://www.bbc.com/persian/iran/2016/09/160919_me_iran_airforce_before_iraq_war
  13. جهان‌آفرین تا جهان آفرید *** پرنده ای زشت تر از این نیامد پدید   کاوازاکی سی یک  Kawasaki C-1 یه هواپیمای برد کوتاه ترابری ست که توسط نیروی هوایی ژاپن استفاده میشه که از 1974 در حال خدمت هست . 31 فروند هم ازش تولید شد   [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10266/68-1018-jasdf-kawasaki-c-1_PlanespottersNet_100905.jpg][/url]   که البته در این پست در مورد این هواپیما نمیخوام صحبت کنم بلکه در مورد تمرینی جنگ الکترونیک این هواپیما کاوازاکی ای سی یک Kawasaki eC-1 صحبت میکنیم. دو فروند از اون 31 فروند به این استاندارد ارتقاع داده شدند . اولین پروازش در سال 1984 اتفاق افتاد و تا سال 1985 بیش از 100 تست پروازی رو پشت سر گذاشت . تجهیزات ECM این هواپیما XJ/ALQ-5 توسط صنایع جنگ الکترونیک میتسوبیشی طراحی و ساخته شد . یکی روی دماغه یکی روی دم و دوتا در کناره ی این پرنده تعبیه شد و دو آنتن هم برای تبادل اطلاعات با C-1 های دیگه داشت .     [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10266/Kawasaki_EC-12C_Japan_-_Air_Force_01.jpg][/url]   [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10266/Kawasaki_EC-12C_Japan_-_Air_Force_03.jpg][/url]
  14. كتاب زرّين افتخار و اقتدار كشورمان در روزهاي سرنوشت ساز دفاع مقدّس، [color=#0000ff]يادآور بارش ميليون ها گلوله هاي [/color][color=#000080]توپخانه يكان هاي نيروي زميني ارتش[/color][color=#0000ff] جمهوري اسلامي ايران، در بيش از صدها عمليات دلاور مردان غيور و نجيب ارتش اسلام، سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و بسيج مردمي است.[/color] توپخانه به يكان يا واحدي مي گويند كه مأموريت آن تخريب مواضع دشمن با دامنهٔ عملياتي به مراتب گسترده‌تري نسبت به سلاح هاي انفرادي است. اين يكان به نوعي نقش آتش پشتيبان را در ارتش‌هاي جهان ايفا مي‌كند. به طوركلي، برتري قدرت آتش در ميدان نبرد به وسيله توپخانه به دست مي آيد. اين واحد از جنگ افزارهاي خاصي استفاده مي كند كه قادر است از انرژي هاي شيميايي، مكانيكي جهت انجام فعاليت خود بهره ببرد. علت پيدايي توپخانه در اصل براي اين مهم بوده كه به استحكامات نيروهاي دشمن آسيب وارد سازد. نخستين خاستگاه توپخانه به دوران "تاريخ باستان” مربوط مي شود؛ زماني كه اسكندر مقدوني در حال تصرف سرزمين هاي شرق يونان بود. ولي اولين استفاده گسترده و سازماندهي شده از توپخانه را مي‌توان متعلق به استفاده لژيونرهاي رومي در زمان‌هاي پس از ميلاد دانست. در اهميت توپخانه، در تاريخ آمده است: [color=#0000ff]"تنها شكست عمده نادر در سال 1110 شمسي در جنگ كركوك بود كه نادر نتوانست در برابر نيروي قدرتمند و مجهز عثماني ها كه از توپخانه بهره مي بردند، مقاومت كند؛ زيرا نادر به اشتباه توپخانه-هاي خود را براي حفاظت از شهر بغداد مستقر كرده بود” .[/color] امير دريابان شمخاني درباره نقش و اهميت آتش و پشتيباني آتش در تغيير معادله جنگ در دوران دفاع مقدس، مي گويد: "معادله جنگ زماني تغيير پيدا كرد كه همه در اين مهم متفق شديم كه ما بايد معادله " خون به جاي آتش” را تبديل به معادله "آتش به جاي خون” بكنيم”*. رسته توپخانه رسته توپخانه وظيفه تأمين حداكثر آتش در كمترين زمان ممكن براي نيروهاي رزمي و تك ور خودي در جبهه نبرد را برعهده دارد. هدف اصلي واحدهاي توپخانه را مي توان در اين جمله خلاصه نمود: "[color=#ff0000]امكان دستيابي به وظايف محوله نيروهاي تهاجمي و تك ور با حداكثر كيفيت و حداقل تلفات[/color]”. ديگر اهداف اين رسته رزمي عبارتند از: [color=#ff0000]الف) انهدام هدف هاي راهبردي دوردست دشمن (معمولا در خاك آنها).[/color] [color=#ff0000]ب‌) اجراي آتش ضد آتشبار براي خاموش سازي آتش توپخانه دشمن.[/color] براي رسيدن به اين منظور، از آغاز تشكيل رسته هاي توپخانه در نيروي زميني ارتش تاكنون، در يكان هاي توپخانه بهترين تجهيزات و تسليحات مورد لزوم گردآوري شده است. رسته توپخانه طي حيات خود در عمليات ها و رزمايش هاي متعددي شركت كرده است؛ يكان هاي توپخانه نيروي زميني طي جنگ تحميلي هشت ساله، با كارآيي و شجاعت بسيار به وظايف خود در راه دفاع از ميهن اسلامي عمل كردند و برگ زرّيني از حماسه ها، رشادت ها و دلاوري ها از خود به جا گذاشتند. [color=#0000ff][b]آموزش توپخانه[/b][/color] تا سال 1337 آموزش هاي رسته توپخانه در پادگان عباس آباد تهران اجرا مي شد. در سال 1337 با انحلال لشكر زرهي اصفهان، مركز آموزش توپخانه به اصفهان منتقل و با يك دانشكده توپخانه صحرايي و تعدادي يكان پشتيباني شروع به آموزش هاي مصوبه نمود و پس از مدتي، هنگ پشتيباني آموزشي نيز جهت پشتيباني هاي آموزشي، فعاليت هاي خود را همگام با دانشكده مزبور شروع كرد. تا سال 1346 هيچ نوع آموزش پدافند هوايي در مركز آموزش توپخانه ارائه نمي شد، ولي با خريد جنگ افزارهاي 23 ميلي متري و يك دوره آموزش توسط كارشناسان خارجي، در سال 1346 هيئت آموزش پدافند هوايي در دانشكده توپخانه تشكيل و از سال 1347 رسماً شروع به كار كرد. در اين مركز نگهداري تجهيزات و آموزش كاركنان در حد بسيار خوبي صورت مي گيرد. مركز آموزش توپخانه و موشك هاي اصفهان جوابگوي تربيت پايوران متخصص و متعهد اين رسته براي نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران است. سرلشكر پاسدار سيديحيي رحيم صفوي، فرمانده سابق سپاه، دستيار و مشاور عالي فرماندهي معظم كل قوا عملكرد مركز آموزش توپخانه و موشك هاي اصفهان را چنين توصيف مي كند: "هم رسته توپخانه و هم فرماندهان مؤمن، خردمند و با دانش نظامي بالا در توپخانه كه همه محصول آموزش هاي مركز آموزش توپخانه و موشك هاي اصفهان بوده اند، در جنگ خدماتي را انجام داده اند كه براي هميشه در تاريخ ايران به عنوان افتخارات بزرگ باقي خواهد ماند”* [color=#0000ff][b]توپخانه نيروي زميني ارتش در دفاع مقدس[/b][/color] شهيـد ارجمند سپهبد [color=#0000ff]علي صياد شيـرازي[/color]، در بخشي از خاطره خود درباره ارزش و اهميت آتش مي گويد: "طراحان نظامي مي دانند كه در عمليات، آتش پشتوانه حركت است؛ اصلاً ما در تاكتيك مي گوييم: آتش و مانور؛ آتش بدون مانور و مانور بدون آتش معني ندارد؛ مانور، يعني حركت و پيشروي و تضمين كننده هر حركتي - چه پيشروي و چه عقب روي - آتش است .” يك مانور(رزمايش) كاملاً پيش بيني شده و قاطع، بدون پشتيباني آتش به ندرت موفق خواهد شد. فرماندهان به خوبي مي دانند كه آتش و پشتيباني آتش يكي از سريع ترين عوامل ايجاد قدرت رزمي جهت اعمال نفوذ در ميدان نبرد است؛ براي انجام عمليات، يك فرمانده آگاه، توانايي خود را برحسب قدرت رزمي، كه همان مانور و قدرت آتش است، ارزيابي مي كند و برتري قدرت آتش در ميدان نبرد به وسيله توپخانه به دست مي آيد. نقش با ارزش توپخانه به عنوان "مشت فرمانده” هميشه از اقبال و توجه خاص فرماندهان و نظاميان كار آزموده و آشنايان امور نظامي در طول تاريخ برخوردار بوده است. در فراز و نشيب جنگ ناخواسته و تحميلي، چه بسيار فرماندهان يكان هاي پياده و زرهي خط مقدم جبهه صادقانه اذعان كرده اند كه از شنيدن صداي شليك توپخانه دلگرم شده و آرامش يافته اند. [color=#ff0000]رزمندگان و فرماندهان خط مقدم اعم از ارتش و سپاه از وجود توپخانه نيروي زميني هميشه بيدار ارتش جمهوري اسلامي ايران در سخت ترين لحظات و شرايط احساس امنيت كرده اند.[/color] [color=#0000ff]اميرسرتيپ دوم سعيد پورداراب[/color]، فرمانده تيپ2 لشكر 21حمزه سيدالشهداء(ع) درباره وضع توپخانه هاي خودي، گفت: "من تقريباً از پشتيباني مؤثر توپخانه در عمليات مطمئن بودم” . سردار سرتيپ پاسدار محمد جعفر اسدي، فرمانده سابق نيروي زميني سپاه درباره تأثير پشتيباني [color=#ff0000]توپخانه ارتش[/color] در روحيه رزمندگان مي گويد: "همه(در جنگ) فكر اين بودند كه ما بايد به بچه هاي خط مقدم برسيم؛ بعد از مدتي كه گذشت بچه-هاي خط مقدم دادشان در آمد كه آقا هر چه محبت به ما داريد به توپخانه ارتش بكنيد كه آنها هستند ما را پشتيباني مي كنند و پشتيباني آنها موجب دلگرمي ماست” *. نگارنده كه خود افسر توپخانه است، در خط مقدم جبهه و همچنين در بررسي عكس هاي هوايي تهيه شده در حين و پس از عمليات ها، به خصوص در عمليات هايي كه در آنها آتش تهيه اجرا شده بود، بارها شاهد رضايت فرماندهان عمليات از ميزان خسارات و ضايعات وارده بالا و مؤثر بر اثر آتش توپخانه بر تجهيزات و تسليحات دشمن بودم و همچنين، هرگز از خاطرم نمي رود شادي و شعف رزمندگان و نيروهاي تك ور را در خطوط مقدم جبهه در عمليات هاي بزرگ فتح المبين و بيت-المقدس، هنگامي كه به عنوان ديده بان توپخانه در جمع آنها حاضر مي شدم و خوب به خاطر دارم كه چقدر صداي شليك توپخانه آرامش و دلگرمي براي رزمندگان به ارمغان مي آورد. يكان هاي توپخانه علاوه بر پشتيباني هايي كه با انواع آتش هاي آفندي از عمليات هاي طرح ريزي شده به عمل مي آورند، متوقف كردن هجوم متجاوز و همچنين بي اثر ساختن پاتك هاي سنگين دشمن را در كارنامه افتخارآميز خود دارند. كسي منكر اين واقعيت نيست كه توپخانه مقتدر و قدرتمند نيروي زميني ارتش در هنگام بحران، به ويژه در اوايل جنگ كه حمله دشمن با 12 لشكر و 15 تيپ مستقل در يك حالت غافلگيرانه شكل گرفت، در حالي كه يكان هاي رزمي هنوز آمادگي لازم براي مقابله با دشمن را نداشتند، به سرعت خود را در صحنه حاضر ساخته و با اجراي انواع آتش هاي پدافندي به مثابه يك سپر دفاعي و سدي نفوذ ناپذير، مقابله با دشمن را ميسر ساخت. [color=#ff0000]از مجموع 48 هزار شهيد ارتش، حدود 15 هزار نفر شهداي رسته توپخانه هستند. [/color]آمار تلفات و شهداي روزهاي اول جنگ بيانگر و مؤيد همين مطلب است كه اين شجاعان گمنام تا آخرين نفس در مقابل دشمن ايستادگي كرده و باعث تأخير در حركات و ستوه آوردن دشمن شدند. در تحليل روزهاي آغازين جنگ در كتاب "بازيابي ثبات” آمده است: " اسراي عراقي در اعترافات خود، آتش توپخانه را باعث اصلي تلفات در نيروهاي عراقي ذكر كرده-اند. ميزان خسارت و تلفات به واحدهاي زرهي عراق در برخي محورها، به ويژه در محور عين خوش، امامزاده عباس و گيلان غرب در اثر تلاش توپخانه و بالگردهاي هوانيروز مورد تأكيد اسراء است” . [color=#0000ff]امير سرتيپ دكتر سيد عبدالرحيم موسوي[/color]، جانشين فرمانده كل ارتش در نخستين همايش نام-آوران توپخانه در اصفهان به استناد آمار ثبت شده در ستاد فرماندهي ارتش، گفت: [color=#ff0000]"در دوران دفاع مقدس بيش از [/color][color=#0000ff]50 ميليون[/color][color=#ff0000] انواع گلوله توپ عليه دشمنان شليك شده است”*.[/color] در حالي كه اين ميزان گلوله، جداي از مهمات به غنيمت گرفته شده از دشمن است؛ حجم وقدرت آتش توپخانه آنچنان كوبنده و اثر بخش بود كه يكي از فرماندهان خط مقدم دشمن زبان به اعتراف مي گشايد و مي گويد: "وضعيت ما بسيار بد و سخت است. آتش توپخانه روي ما، بسيار مؤثر و تلفات نفرات با شمارش دقيقه افزون تر مي شود! فعلاً در مواضع خود مقاومت مي كنيم، ولي به داد ما برسيد” . فرمانده يكي ازتيپ هاي عراقي در حالي كه به شدّت روحيه خود را باخته بود، مي گويد: "آتش توپخانه ايران وسيع و بسيار سنگين و مؤثر است؛ تعداد شش دستگاه تانك از كار افتاده، توان رزمي به شدّت پايين آمده ... خواهش ما اين است كه آتش متقابل، روي منابع آتش دشمن ]ايران[ زياد شود تا از حجم آتش آنها كاسته شود” . [color=#0000ff]نكته ديگري كه بسيار حايز اهميت است، اين است كه توپخانه هاي ما از دقّت تير بهتري برخودار بودند كه خود ناشي از رعايت نكات آموزشي، انضباط آتش و دانش بالاي افسران و كاركنان كارآزموده، خلاق و شجاع توپخانه مي باشد كه اين امر تأثير جدّي در جبران كمبود مهمات و حجم آتش داشت.[/color] "وفيق السامرائي” در كتاب "ويراني دروازه شرقي” مي نويسد: " نيروهاي ايراني به كارگيري توپخانه را ماهرانه و در سطحي وسيع آغاز كردند. افسران ديده بان كار هدايت آتش را به خوبي انجام مي دادند و ازاين رو، نيروهاي ما در مواضع آشكار و شكننده اوايل جنگ به شدّت در هم كوبيده مي شدند” . به گفته "الوين تافلر”: [color=#0000ff]" ارتشي كه بهترين ها را تربيت مي كند و با بالاترين سرعت ياد مي گيرد و بهترين ها را مي داند، برتري بزرگي دارد كه بسياري از نقص ها را جبران خواهد كرد” .[/color] يكي از افسران توپخانه، در روزهاي آغازين تهاجم نيروهاي متجاوز عراقي كشورمان، با استفاده از تجربه، تخصص و ابتكار خود، با اقدام ارزشمند و جسورانه، [color=#008000]باعث جلوگيري از عبور دشمن از رودخانه كرخه، تصرف شهر دزفول و قطع شاهراه مياني جنوب و در نتيجه، جلوگيري از به خطر افتادن كليه نيروهاي ايراني مستقر در منطقه جنوب مي‌شود.[/color] نيروهاي عراقي به قصد عبور از رودخانه كرخه و تصرف دزفول حملات خود را شروع مي‌كنند و توپخانه دشمن آتشباري خود را شدت مي‌بخشد. اين درحالي بود كه يكان‌هاي مانوري خودي به دليل اينكه هنوز آمادگي كامل نداشتند، دچار آشوب و اضطراب مي‌شوند و فرماندهان هم تقريباً بدون داشتن طرح از پيش تعيين شده‌اي، فقط از نيروهاي مانوري مي‌خواسته‌اندكه مقاومت كنند. [color=#0000ff]امير سرتيپ اعلمي‌فر[/color] در بيان خاطرات خود مي‌گويد: [color=#008000]" عبور دشمن از كرخه، يعني از دست دادن هميشگي منطقه جنوب. بنابراين من بر آن شدم كه به ياري خداوند متعال، دست به يك اقدام ابتكاري بزنم. با كليه توپخانه‌هاي منطقه تماس برقرار كرده و تمام آتش‌ها راتحت فرمان خود گرفتم. فرماندهي گروه 55 توپخانه نيز خيلي سريع تمام عناصر لازم را فراهم كرد.[/color] وسايل ارتباطي را به سه قسمت تقسيم كردم كه شامل: ديده‌بان‌هاي توپخانه، گردان‌هاي توپخانه و يكان‌هاي مانوري در خط مي شد و ارتباط مستقيم آنها را با مركز تطبيق آتش پي گير شدم. آتش توپخانه را نيز به سه قسمت تقسيم كردم؛ برد كوتاه، ميان‌برد و برد بلند. سپس براساس اطلاعات به دست آمده از منابع مختلف، مواضع دشمن را بر روي كالك طرح آتش بردم. نوك حمله دشمن را با توپخانه ‌هاي بردكوتاه، بخش مياني دشمن را با توپخانه ‌هاي ميان‌برد و عقبه دشمن را با توپخانه‌هاي بردبلند، طراحي كردم. عناصر تير حاصله را، به يكان‌هاي آتش مخابره كردم، آتش‌ها به صورت تمركزي در اختيار مركز تطبيق آتش قرار گرفته و با روش " به فرمان من” اجراي آتش مي‌شد. طرح‌ريزي‌ها لحظه‌اي و تمركز آتش بر سر دشمن، به صورت جارويي و مداوم اجرا مي‌گرديد. گذر زمان و تشنگي و گرسنگي را حس نمي كردم. مواضع دشمن بود و آتش ما. بهتر بگويم مشت كوبنده توپخانه و نيروهايي كه در يكان‌هاي توپخانه از جان و دل، گوش به فرمان بودند، امان از دشمن گرفته شده بود. ديده‌بان‌ها اطلاع مي دادند كه يكان‌هاي دشمن زمين گير شده‌اند، و شادي ديده‌بان‌ها و يكان‌هاي مانوري و توپچي‌ها ... " تأثيرگذاري يكان‌هاي توپخانه نيروي زميني ارتش در دستيابي به پيروزي‌هاي ارزنده نظامي، كه از روز آغاز جنگ تا روزهاي پاياني با تلاش بي وقفه خود در تمام عمليات ها و مراحل مختلف دفاع مقدس نقش محوري ايفاء كردند، غيرقابل انكار است. رئيس مركز تحقيقات راهبردي دفاعي - [color=#0000ff]امير دريابان شمخاني[/color] - درباره نقش توپخانه نيروي زميني ارتش در تمام عمليات ها و مراحل مختلف دفاع مقدس مي گويد: [color=#0000ff] " در مرحله اول كه مرحله پيشروي عراق بود، [/color][color=#ff0000]توپخانه ارتش[/color][color=#0000ff] نقش داشت؛ در مرحله دوم كه مرحله تثبيت و پاكسازي دشمن از سرزمين هاي اشغالي بود، [/color][color=#ff0000]توپخانه ارتش[/color][color=#0000ff] نقش داشت و همچنين در مرحله سوم كه در حقيقت مرحله تعاقب دشمن در سرزمين هاي خود عراق بود، [/color][color=#ff0000]توپخانه ارتش[/color][color=#0000ff] نقش محوري داشت”*.[/color] بسياري از بزرگان رسته توپخانه ارتش همواره در عرصه اجرايي، ستادي و طراحي عمليات، نقش‌هاي قابل توجهي ايفاء كردند. به طور مثال، شهيد امير صياد شيرازي، مصداق عيني و الگويي بزرگ از يك ارتشي است كه اقدامات ارزنده او تنها منحصر به رسته خودش نبود و دلاورمردي‌هايش به عنوان يك طراح برجسته و فرمانده مقتدر در عمليات‌هاي متعدد تا هميشه در كارنامه دفاع مقدس ايران خواهد ماند. [color=#0000ff]سردار سرتيپ اسدي[/color] آشنايي خود و پاسداران را با توپخانه ارتش، چنين توصيف مي كند: [color=#008000]" ما همان روزهاي اول دفاع مقدس با عزيزان مان در توپخانه ارتش آشنا شديم و طعم رشادت ها، مردانگي هاي آنان و پشتيباني قوي اي كه از ما، خصوصاً پاسدارها كردند را، همان روزهاي اول دفاع مقدس، چشيديم”*.[/color] [color=#0000ff][b]نقش توپخانه و تعاملات في مابين ارتش و سپاه[/b][/color] در دوران دفاع مقدّس به لحاظ فرماندهي و مسؤليت عمليات ها و تعاملات في مابين ارتش و سپاه به عبارت جامع تر، مديريت عمليات ها، سه دوره مطرح است. در اين نوشتار مي خواهيم عملكرد و نقش توپخانه نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي ايران را در اين دوران بررسي كنيم. [b][color=#0000ff]دوره اول، زماني كه ارتش در جنگ تنها بود: (سال اول جنگ)[/color][/b] در اين دوره، به خصوص در آن روزهاي آغازين جنگ كه سپاه با بحران هاي داخلي درگير بود و هنوز براي دفاع انسجام ‌نيافته بود، گروهان و گرداني نداشت و هنوز اعلام بسيج عمومي نشده بود، ارتش جمهوري اسلامي ايران مسئوليت مستقيم فرماندهي و اداره امور جنگ و هدايت عمليات در صحنه هاي نبرد را عهده دار بود و مي توان گفت حساس ترين ايام جنگ نيز مربوط به اين دوره زماني است. به رغم همه محدوديت ها (تجهيزات و نيروي انساني) نيرو هاي سه گانه ارتش، اعم از زميني، هوايي و دريايي در برابر دشمن ايستادگي كرده و [color=#0000ff]اولين شهداء و اسراء[/color] را تقديم انقلاب كردند. در زمين، بار مسئوليت سنگين جنگ بر عهده نيروي زميني ارتش بود. كاركنان پايور و وظيفه، اعم از سربازان، درجه داران و افسران در همه رسته هاي پياده، زرهي، توپخانه و ... بودند كه به جبهه ها شتافته و همواره در خط مقدم تير به سينه دشمن مي‌زدند. به جرأت مي توان گفت كه اين نيرو، با نيروهاي توپخانه و هوانيروز خود در طول هشت سال دفاع مقدس، حتي لحظه‌اي استراحت و آرامش نداشت و توانست دشمن را زمينگير و عمليات هاي محدودي را نيز در اين مرحله از جنگ اجرا كند. [color=#0000ff]توپخانه در دوره اول[/color] نبرد نابرابري كه نيروي زميني ارتش در آغاز جنگ با آن روبه رو شد، همانا مقابله با تجاوز ارتش رژيم بعثي عراق - كه در قالب 3 سپاه و با استعداد 12 لشكر و همچنين 15 تيپ مستقل و ساير يكان-هاي پشتيباني كننده - به خاك كشور عزيزمان بود. * اوضاع به اين ترتيب بود كه نيروي زميني به خاطر ناهماهنگي هاي ناشي از پيروزي انقلاب، از نظر تجهيزات و به خصوص نيرو به شدت در مضيقه بود. نيروهاي موجود فقط مي توانستند نقش نيروي پوششي را ايفاء كنند و اين در حالي بود كه در پشت سرشان نيروي قابل ملاحظه اي كه عهده دار دفاع از مواضع اصلي باشد، وجود نداشت. بنابرين، مجبور بودند كمبود توان رزمي خود را با حداكثر استفاده از قدرت آتش يكان هاي توپخانه موجود جبران كنند . به همين دليل به ناچار مهمّات بيشتري مصرف مي شد. در نتيجه، مشكل كمبود مهمات و تدارك مجدد آن به وجود مي آمد. با توجه به اينكه يكان ها و لشكرهاي نيروي زميني در جبهه وسيعي گسترش يافته بودند، رساندن بموقع مهمات در مدت زمان كوتاه كار ساده اي نبود. وسعت گسترش يكان ها با توجه به كمبود يكان توپخانه و همچنين قطاع آتش محدود جنگ افزارهاي توپخانه، طرح-ريزي و پوشش آتش را مشكل تر مي كرد؛ كه با درايت و دانش بالاي افسران غيور و شجاع توپخانه و تلاش و همت والاي همه توپچي ها، بر همه اين مشكلات و كمبودها فايق آمده و با تهيه و اجراي آتش پشتيباني از رزمندگان، در زمان عمليات ها عليه دشمن مانند استفاده از پشتيباني هوايي توسط نيروي هوايي ارتش و هوانيروز و استفاده از آتش گردان‌هاي توپخانه، پشتيباني آتش حداكثري را براي نيروها فراهم آوردند. حماسه هاي اين دوره، يادآور اين نكته است كه: [color=#0000ff]تا زمانى كه دانشجويان دانشكده افسرى در كنار رزمندگان از جان گذشته لشكر ۹۲ زرهى اهواز و نيروهاى مردمى، ۳۴ روز در برابر سه لشكر عراق در خرمشهر مقاومت كردند، تا زمانى كه گردان ۱۴۴ پياده تيپ1 لشگر ۲۱حمزه سيدالشهداء(ع) در پنج كيلومترى آبادان خود را فدا كرد تا نيروهاى لشكر ۷۷ برسند و مانع از سقوط آبادان شوند؛ تا زمانى كه هواپيماهاى نيروى هوايى ارتش خلاف كليه دستورالعمل هاى رايج با رساندن خود به ارتفاع ۱۰ تا ۲۰ مترى زمين واحدهاى زرهى عراق را به مسلسل مى بستند تا رزمندگان زميني به جاى عقب نشينى مقاومت كنند؛ تا مقابله با ارتشى كه در تعداد هواپيماي جنگي، در تعداد جنگ افزار زرهي و توپخانه و ... از برترى برما برخوردار بود. همه نشان دهنده يك چيز بود و هست، آن اينكه [/color][color=#ff0000]ايران و ايرانى "جنگ نمى خواهد”، اما اگر جنگي "آغاز شود” دشمن سالم از مهلكه بيرون نخواهد رفت.[/color] ( تکبیر نداره ؟ اینو باید به داعش گفت ) [color=#0000ff][b]دوره دوم - زماني كه ارتش و سپاه با هم عمليات مي كردند: (مهرماه سال1360 تا پايان1363)[/b][/color] در روز هفتم آبان سال60، يعني يك روز قبل از اجراي عمليات طريق القدس، طي امريه اي كه فرماندهي نيروي زميني ارتش و قرارگاه عملياتي كربلاي1 (طريق القدس) ابلاغ كرد، مسئله هماهنگي (به ويژه هماهنگي در رده تصميم گيري ها) مشخص شد. اين دوره است كه تقريباً براي مدت سه تا سه سال و نيم ، در مديريت دفاعي و عملياتي نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران "الگوي دو فرماندهي” حاكم بود، كه چگونگي انجام اين الگو، تأثيرات مثبت و منفي آن، و بحث رعايت اصل وحدت فرماندهي و ...، لازم و ضروري است و نياز به بحث تخصصي و ... دارد و مجالي ديگر. به منظور تعامل و هماهنگي بين ارتش و سپاه در دوران دفاع مقدس، قرارگاه مركزي خاتم‌الانبياء(ص) حضوري فعال داشت و در مواقع لزوم به ارتش جمهوري اسلامي ايران و سپاه پاسداران دستور مي‌داد كه درخصوص موضوعات مختلف، به يكديگر كمك كنند و اين كمك‌ها نيز صورت مي‌گرفت. به هرحال، در اين دوره، به ويژه در سال دوم جنگ (از مهرماه سال1360 تا دي-ماه1361) [color=#ff0000]عمليات هاي پيروزمند چهارگانه شامل عمليات ثامن الائمه(ع)، طريق القدس، فتح المبين و بيت المقدس، به طور مشترك توسط رزمندگان ارتش و سپاه پاسداران اجرا شد.[/color] [color=#0000ff]آتش پشتيباني رزمندگان، بر عهده توپخانه ارتش[/color] همان طور كه مي‌دانيم تا قبل از عمليات بيت المقدس برخي از يكان‌ها مانند مهندسي، توپخانه، و... هنوز در سپاه تشكيل نشده بود و يا در مرحله ابتدايي شكل‌گيري بود؛ [color=#008000]در عمليات بيت المقدس، سپاه با استفاده از تعدادي عراده توپ غنيمت گرفته شده از عمليات هاي طريق القدس و فتح-المبين، 10 آتشبار چهار توپي تشكيل و در اين عمليات شركت داد، اما به رغم تلاش عزيزان مان در سپاه، با آن استعداد اندك، قادر به پشتيباني مؤثر از يكان هاي تك ور نبودند؛ از اين رو مي‌توان نتيجه گرفت، كه اجراي آتش پشتيباني رزمندگان، در زمان عمليات هاي آفندي و به هنگام پدافند-ها بر عهده توپخانه نيروي زميني ارتش بوده است.[/color] نكته ديگر اينكه، براساس يكي از اصول كاربرد توپخانه مبني بر اينكه "[color=#0000ff]توپخانه در احتياط قرار نمي گيرد[/color]”، فراهم نمودن پشتيباني آتش مداوم، و تحت هرگونه شرايط جوي و زمين، همواره نصب-العين فرماندهان توپخانه بوده و در دوران دفاع مقدس، با تلاش بي وقفه و اجراي آتش هاي بموقع، نزديك و دقيق روي نيروها و تأسيسات دشمن، يكان هاي رزمي را پشتيباني مي كرده اند. [color=#0000ff]توپخانه ارتش در دوره دوم[/color] سرازيرشدن صدها هزار نيروى داوطلب با انگيزه به جبهه هاى جنگ در كنار نبوغ جوانان ايرانى از يك سو و عظمت ارتش ايران، به خصوص همت والاي نيروي زميني ارتش در تجهيز و آموزش هاي نيروهاي مردمي، از سوي ديگر سبب شد تا به سرعت شرايط به سود ايران تغيير كند. در حقيقت تهاجم اوليه ارتش عراق نه تنها نقش ضربه را ايفا نكرد، بلكه به مانند حركتى براى بيداركردن يك نيروى برتر عمل كرد. اولين عمليات دراين دوره، [color=#0000ff]عمليات پيروز [/color][color=#ff0000]ثامن الائمه(ع)[/color][color=#0000ff] است كه در پنجم مهر ۱۳۶۰ با [/color][color=#ff0000]شركت لشكر 77 خراسان، تيپ 37 زرهي از ارتش، يكان هايي از سپاه و بسيج مردمي[/color][color=#0000ff] در پي اجراي فرمان قاطع حضرت امام(ره) مبني بر شكستن حصر آبادان انجام گرفت كه در آن در حالى كه از پشتيبانى سنگين [/color][color=#ff0000]توپخانه، هوانيروز و نيروي هوايى [/color][color=#0000ff]بهره مي بردند، نيروهاي عراق در شرق كارون را در هم كوبيده و [/color][color=#ff0000]ظرف ۴۸ ساعت محاصره آبادان را در هم شكستند[/color][color=#0000ff]. اين عمليات از [/color][color=#ff0000]پشتيبانى آتش هشت گردان توپخانه، يك توپخانه لشكري و يكان هايي از سه گروه توپخانه جمعاً 32 آتشبار كه ماموريت اصلي پشتيباني آتش را برعهده داشتند، برخودار بود. [/color][color=#0000ff]در ادامه عمليات پيروز ثامن الائمه(ع)، پيروزي در جهبه مياني، (عمليات طريق القدس) پلي به سوي پيروزي هاي بزرگ و تعيين كننده ديگري چون فتح المبين و بيت المقدس گرديد.[/color] [color=#0000ff]ضربه بعدى را عراق در هشتم آذر ۱۳۶۰ و در [/color][color=#ff0000]محور دشت آزادگان[/color][color=#0000ff] تحمل كرد. اين عمليات به نام [/color][color=#ff0000]طريق القدس[/color][color=#0000ff] معروف شد كه امام راحل(ره) آن را در پيام خود ‹[/color][color=#ff0000]فتح الفتوح[/color][color=#0000ff]› ناميدند كه در واقع پس از عمليات پيروز ثامن الائمه(ع)، دومين عمليات آفندي نسبتاً بزرگ نيروهاي جمهوري اسلامي ايران عليه متجاوز در مناطق اشغال شده خوزستان محسوب مي شود. ن[/color][color=#ff0000]يروهاى ارتش، سپاه و بسيج مردمي، نيروهاى عراقى را از پنج محور اصلى در جبهه جنوب (شمال غرب اهواز)، در حالي-كه از پشتيبانى آتش 12 گردان توپخانه، دو توپخانه لشكري و يك گروه توپخانه بهره مى برد، مورد حمله قرار داده و ضربات سنگينى به آنها وارد كردند.[/color][color=#0000ff] اين عمليات سبب شد تا [/color][color=#ff0000]عراق در شمال خوزستان جبهه دفاعى خود را كاملاً عقب بكشد و خطر حمله به اهواز منتفى شود[/color][color=#0000ff]. همچنين براي اولين بار رزمندگان اسلام توانستند همزمان خطوط مقدم پدافندي و عقبه نيروهاي دشمن را مورد حملات كوبنده و غافلگيرانه خود قرار داده و فرصت هرگونه عكس العمل مناسب را از آنها سلب كنند. [/color][color=#ff0000]در اين عمليات به علت محدوديت مهمات بعضي ازجنگ افزارهاي توپخانه، از گردان هاي 105 ميلي متري كه هيچ گونه محدوديتي از نظر مهمات نداشتند، استفاده شد. همچنين يك گردان توپخانه 105 ميلي متري براي اينكه بتواند حداكثر پشتيباني را از عمليات به عمل آورده و محدوديت برد خود را كاهش دهد، به جلو تغيير مكان داده و موضعي را در ميان تپه هاي رملي حوالي ديدگاه جلو اشغال كرد.[/color] فرمانده نيروي زميني، شهيد ارجمند سپهبد علي صياد شيرازي، در پاسخ گزارش لشكر 16زرهي مبني بر كمبود مهمات، نوشت: " كمبود مهمات مهم نيست، خدا با ماست و من هم با شما هستم” . [color=#0000ff]ارتش و سپاه در كنار صدها هزار نيروى داوطلب و بسيجي كه در جنوب گرد آمده بودند، عمليات [/color][color=#ff0000]فتح المبين[/color][color=#0000ff]، [/color][color=#ff0000]بزرگ ترين تك را در محور شوش، دزفول و غرب رود كرخه[/color][color=#0000ff] سازمان داده و در ۳۰ دقيقه بامداد دوم فروردين ۱۳۶۱ (در حالى كه اصلاً عراق گمان نمى كرد ايران در شب عيد نوروز دست به حمله بزند) از چند محور اقدام به يورش به عمق مواضع عراق كرد. [/color][color=#ff0000]اين عمليات از پشتيبانى آتش 26 گردان توپخانه از سه توپخانه لشكري و چهار گردان كمك مستقيم، توپخانه تيپ هاي مستقل و دو گروه توپخانه بهره مى برد.[/color] درحالى كه انتظار نظاميان عراق اين بود كه ايران پس از عمليات عظيم فتح المبين، مدتى استراحت به نظاميان خود بدهد، اما فرماندهى جنگ با توجه به روحيه بالاى نيروها بلافاصله موقعيت را براى عمليات مناسب ديد و در ۱۰ ارديبهشت ۱۳۶۱ نيروهاى عراقى را مورد حمله قرار داد. [color=#0000ff]در نبرد عظيم [/color][color=#ff0000]بيت المقدس[/color][color=#0000ff]، ضمن [/color][color=#ff0000]بازپس گيرى خرمشهر، بيش از پنج هزار كيلومتر مربع از خاك ايران آزاد و ارتش عراق به پشت مرزهاى بين المللى رانده شد[/color][color=#0000ff]. اين عمليات سبب شد تا [/color][color=#ff0000]۲۰درصد ارتش عراق منهدم و عملاً ماشين جنگى عراق زمينگير شود[/color][color=#0000ff]. در اين عمليات، [/color][color=#ff0000]نيروي زميني ارتش[/color][color=#0000ff]، امكانات بسيارگسترده اي را پاي كار آورده بود؛[/color][color=#ff0000] از جمله [/color][color=#008000]29 گردان توپخانه از سه توپخانه لشكري[/color][color=#ff0000]، [/color][color=#008000]پنج گردان كمك مستقيم[/color][color=#ff0000]، [/color][color=#008000]توپخانه تيپ هاي مستقل و دو گروه توپخانه[/color][color=#ff0000]، جمعاً متجاوز از [/color][color=#008000]500 قبضه توپ[/color][color=#ff0000]. چنانچه تعداد [/color][color=#008000]توپ هاي گردان كاتيوشا[/color][color=#ff0000] را نيز اضافه كنيم، تعداد قبضه توپ هاي كار گرفته شده، بالغ بر [/color][color=#008000]1200 قبضه [/color][color=#ff0000]خواهد شد. لازم به يادآوري است براي تداوم عمليات، [/color][color=#008000]بيش از دو ميليون گلوله توپ[/color][color=#ff0000] براي پشتيباني آتش يكان ها در [/color][color=#008000]26 شبانه روز نبرد مداوم[/color][color=#ff0000] نيز به پاي كار آمده بود. [/color][color=#0000ff]گفتني است علاوه براين، سپاه نيز با استفاده از [/color][color=#ff0000]تعدادي عراده توپ غنيمت گرفته شده از عمليات هاي طريق-القدس و فتح المبين، چندين يكان در حد آتشبارهاي چهار توپي تشكيل و در اين عمليات شركت داده بود[/color][color=#0000ff]”[/color]. [color=#0000ff]دوره سوم - زماني كه ارتش و سپاه جداگانه عمليات مي كردند: (از اوايل سال64 تا پايان جنگ)[/color] در اين دوره، مديريت و فرماندهي و اداره امور عمليات ها، در ارتش و سپاه جداگانه و مستقل بود. در اين دوره سپاه [color=#0000ff]عمليات والفجر8[/color] را به طور مستقل طراحي و [color=#0000ff]به كمك پشتيباني ارتش[/color] به مورد اجرا گذاشت. [color=#0000ff]ارتش نيز براي حمايت از اين عمليات با چهار لشكر در منطقه شلمچه در نقش تك پشتيباني موجب تسهيل عمليات سپاه گرديد.[/color] همچنين عمليات كربلاي5 به طور مستقل توسط سپاه در جنوب اجرا شد و ارتش نيز در منطقه ديگري از مناطق غرب كشور، عملياتي تحت عنوان كربلاي6 را اجرا مي كرد. [color=#0000ff]امير دريابان شمخاني[/color] درباره حضور توپخانه ارتش در عمليات ها مي گويد: " ارتش و سپاه همواره عمليات مشترك نداشتند و همواره عمليات مشترك داشتند. آنجايي كه مي گويند ارتش و سپاه عمليات مشترك نداشتند، هيچ عملياتي وجود ندارد كه [color=#008000]توپخانه ارتش[/color] در آن دخيل نبوده باشد "*. [color=#0000ff]توپخانه ارتش در عمليات والفجر8[/color] در دوران دفاع مقدس، نبردهاي بسياري براي بيرون راندن ارتش متجاوز از سرزمين‌هاي اشغالي ايران و نيز براي ايجاد فشار نظامي بر قواي دشمن، جهت پايان دادن به جنگ تحميلي انجام شده است. برخي از اين نبردها در ادامه تلاش براي دفع تجاوز، در خاك دشمن انجام شده است. يكي از اين عمليات‌ها، [color=#0000ff]عمليات حمله به شبه جزيره فاو[/color] در خاك عراق مي باشد. طبيعتاً طرح‌ريزي چنين عملياتي و نيز ديگر نبردهايي كه در سرزمين دشمن رخ داد، براي فتح نظامي كشور عراق، نبوده، بلكه هدف اساسي آنها رساندن دشمن به نقطه‌اي بوده كه از تحميل جنگ بر ايران پشيمان شده و در آينده نيز تصور انجام چنين كارهايي را در ذهن خود نپرورد. [color=#008000]نبرد فاو در ششمين سال جنگ تحميلي و در روز 20 بهمن سال 1364 در مرز جنوبي استان خوزستان و در جنوب جزيره آبادان، صورت گرفت. اين عمليات در منطقه بسيار حساسي انجام شد، زيرا از يك طرف در مرز اروندرود قرار داشت كه رژيم بعثي عراق به بهانه تسلط بر آن، جنگ با ايران را آغاز كرده بود و از طرفي در تنها راه ارتباطي كشور عراق با خليج‌فارس قرار داشت و ارتباط بندر ام‌القصر را از راه خورعبدالله برقرار مي‌كرد.[/color] از سوي ديگر، تنها اسكله‌هاي نفتي عراق به نام‌هاي "البكر” و "الاميه” در محدوده اين منطقه قرار دارند. زمين منطقه عمليات نيز يكي از زمين‌هاي پيچيده جنگي و عملياتي در آن زمان بود، به گونه‌اي كه شامل انواع عوارض از جمله رودخانه، نهر، نخلستان، باتلاق، جاده، روستا، شهر، ساحل، نمكزار، دشت، اسكله و بندر مي‌شد. براي طراحي عمليات در اين منطقه، علاوه بر آنكه بايد توانايي‌ها و نحوه گسترش و آرايش دفاعي دشمن در نظر گرفته مي‌شد، بايد جنگ با عوارض طبيعي زمين نيز مورد توجه دقيق قرار مي‌گرفت. [color=#008000]شايان توجه است كه عبور از عرض اروند رود يكي از شاهكارهاي نظامي در تاريخ جنگ ها به شمار مي رود. در اهميت بندر و شبه جزيره فاو همين بس كه عراق با قبول تلفات بسيار سنگيني ، بيش از 70 شبانه روز براي بازپس گيري منطقه تلاش مي كرد و 39 فروند جنگنده خود را در اين منطقه از دست داد . هرچند دشمن نتوانست فاو را بازپس گيرد ، اما حملات مكرر آنها باعث شد تا هدف نهايي نيروهاي ايراني كه گشودن جبهه جديد و پيشروي در جنوب بصره بود، به جايي نرسد .[/color] نظر به اينكه عبور از رودخانه خروشان اروند و تك به دشمني كه به اتكاي اين سد طبيعي پدافند كرده، ضرورت آتش انبوه و مداوم را ايجاب مي كرد؛ و چون [color=#0000ff]يكان هاي توپخانه موجود سپاه تكافوي اين نياز را نمي كردند[/color]؛ تصميم براين شد كه [color=#0000ff]نيروي زميني ارتش تعدادي يكان توپخانه، زير امر سپاه[/color] كه ماموريت تلاش اصلي را به عهده داشت، قرار دهد. در اين راستا، فرماندهي نيروي زميني تعداد [color=#0000ff]18 گردان توپخانه [/color]بر حسب برآورد سپاه را، در كنترل عملياتي قرار داد؛ و اين در حالي بود كه نتيجه كارشناسي، با توجه به رعايت حفظ امنيت خطوط پدافندي امكان واگذاري [color=#0000ff]فقط شش گردان[/color] را برآورد كرده بود. همچنين نظر به اينكه سپاه در آن مقطع زماني قادر به طرح ريزي، تطبيق و هدايت آتش در حجم گسترده نبود، مقرّر گرديد [color=#0000ff]قرارگاه گروه 22 توپخانه با مسئوليت تطبيق آتش توسط سرهنگ افراز، در انجام اين امر مهم با سپاه همكاري كند[/color]. به هرحال، در شروع اين عمليات[color=#0000ff] 30 گردان توپخانه (18 گردان از توپخانه ارتش و 12 گردان از توپخانه سپاه) در شرق بهمن شير تا آبادان گسترش يافت[/color] . لازم به يادآوري است، پس از اينكه تك نيروهاي تلاش پشتيباني، براي تصرف جزيره بوارين، به-رغم موفقيت هاي اوليه به سرانجام نرسيد و يكان هاي تك ور به خطوط پدافندي مراجعت كردند، [color=#008000]مجدداً هفت گردان توپخانه پس از تثبيت خطوط پدافندي در شلمچه[/color]، جهت تقويت آتش تلاش اصلي به منطقه فاو اعزام شدند . [color=#008000]بنابراين، تعداد يكان هاي آتش پشتيباني كننده از تلاش اصلي در منطقه فاو، از توپخانه نيروي زميني ارتش، به 25 گردان افزايش يافت[/color]. [color=#0000ff]تلفات رزمي يكان هاي توپخانه در والفجر8:[/color] تلفات رزمي يكان هاي توپخانه در كنترل عملياتي سپاه، از تاريخ 20/11/1364 الي 12/12/1364، 35 نفر شهيد، 278 نفر مجروح و 64 نفر اسير بوده است. امير دريابان شمخاني از تأثير توپخانه ارتش در عمليات والفجر 8 مي گويد: " من در والفجر 8، نقش برجسته اين كار(نقش توپخانه ارتش) را با توجه به شكل و منطقه عمليات و جغرافياي منطقه عمليات كاملا حس كردم و لمس كردم كه چقدر توپخانه ارتش در تثبيت فاو موثر بود "*. در اين باره همچنين [color=#0000ff]سردارسرلشكر رحيم صفوي[/color] ضمن تبيين نقش فرماندهان توپخانه ارتش، مي-گويد: " من اگر بخواهم به نقش توپخانه در هشت سال دفاع مقدس به صورت موضوعي يا عملياتي اشاره كنم، شايد يكي از بهترين صحنه هاي غرورآفرين، نقش توپخانه ارتش در 8 سال دفاع مقدس و نقش فرماندهان دانشمند و شجاع توپخانه در طرح ريزي آتشبارها يا طرح ريزي آتش توپخانه؛ بايستي عمليات فاو را بگويم "*. [color=#0000ff]3/2 از ظرفيت آتش يكان هاي توپخانه نيروي زميني ارتش در والفجر8[/color] با نگرش به مجموع يكان هاي توپخانه تلاش اصلي و تلاش پشتيباني، ن[color=#008000]يروي زميني ارتش با شركت دادن 3/2 از ظرفيت آتش خود، يعني 34 گردان توپخانه از انواع كاليبرها، قدرت آتش بي نظيري را براي اين عمليات فراهم كرد كه در دوران دفاع مقدس بي سابقه بود.[/color] با اين اقدام، [color=#008000]توپخانه هاي دشمن تقريباً در طول عمليات خنثي شدند [/color]و [color=#008000]پاتك هاي دشمن قبل از رسيدن به خطوط درگيري تقريباً 40 الي60 درصد از توان رزمي خود را به علت حجم آتش و دقت تير يكان هاي توپخانه، از دست مي-دادند[/color] . سقوط شهر بندري فاو به دست رزمندگان توانمند نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران، آنچنان براي حكومت بعثي عراق گران تمام شد كه براي باز پس گيري آن با بسيج تمام امكانات خود، اقدام به پاتك هاي سنگين و مداوم نمود. در مقابل، آتش بسيار انبوه و دقيق به وسيله يكان هاي توپخانه اجرا شد، به گونه اي كه پاتك هاي پي در پي نيروهاي متجاوز در هم شكسته و ناكام ماند. [color=#0000ff]سردارسرلشكر پاسدار رحيم صفوي[/color] در ادامه سخنان خود، درباره چگونگي بر هم زدن انسجام نيروها و لشكرهاي عراقي پاتك كننده در منطقه فاو، به وسيله آتش توپخانه ارتش مي گويد: [color=#008000]" منطقه فاو كه تا بصره حدوداً 85 تا 90 كيلومتر فاصله داشت، پس از اينكه در شب 20 بهمن سال 64 منطقه فاو را تصرف كرديم، [/color][color=#0000ff]از روبه روي خرمشهر تا منطقه فاو، يعني حدود 80 كيلومتر، بيش از 20 گردان توپخانه - كه عمدتاً توپخانه نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي بود - را به صورتي آرايش داده بودند[/color][color=#008000]، عزيزان ما، از همين مركز توپخانه و گروه هاي مختلف توپخانه ارتش، از سراسر كشور آمده بودند به كمك؛ عراقي ها كه از بصره مي آمدند در طول جاده استراتژيك براي اينكه، فاو را پس بگيرند؛ با حجم آتش بسيار بالا، آتش ديدباني شده، روبه رو بودند عراق، [/color][color=#0000ff]حدوداً 25 لشكر طي 70 شبانه روز جنگ در منطقه فاو وارد عمليات كرد؛ اما قبل از اينكه اين لشكرهاي عراقي به منطقه برسند، انسجام آنها را با آتش قدرتمند، كه محصول تدابير فرماندهان توپخانه بود، برهم زد[/color][color=#008000] "*.[/color] [color=#0000ff]تدارك مهمات در والفجر8[/color] با توجه به جدول زير، [color=#008000]جمع كل گلوله هاي مصرفي[/color] برابر [color=#ff0000]يك ميليون و 12 هزار و 914 تير[/color] و هم چنين تعداد خودرو مورد نياز[color=#ff0000] 15 هزار و 600 خودرو[/color] مي باشد. با توجه به تعداد خودروهاي مورد نياز و تدارك اين حجم از مهمات كه[color=#ff0000] 4/3 آن در يك ماهه اول عمليات[/color] انجام گرفت، كاري است كه [color=#ff0000]كاركنان تداركاتي يكان هاي توپخانه با حداقل امكانات موجود [/color]و كمك مردمي به انجام رسانده اند. رديف سلاح تعداد وزن گلوله (كيلو) وزن كل تعداد خودرو 1 هويتزر 105 م م 063/384 30 890/521/11 2500 2 موشك انداز 122 م-م 729/41 50 450/086/2 400 3 توپ 130 م م 686/127 50 300/394/6 1200 4 هويتزر 203 م م 884/36 100 400/688/3 7300 5 هويتزر 155 م م 554/422 50 700/127/21 4200 نكته حايز اهميت اين است كه حجم آتش به كار گرفته شده در اين عمليات، در طول دوران دفاع مقدس بي سابقه بوده است. اين واقعيت نشان دهنده [color=#0000ff]عزم و اراده فرماندهي نيروي زميني ارتش است كه تنها در بخش توپخانه، ميزان بالايي از آتش موجود نيرو را به يك منطقه محدود به عرض 30 كيلومتر تخصيص داده و پيشاپيش موفقيت در اين عمليات را تضمين كرده است[/color]. همچنين همراهي و جديّت فرماندهان و تلاش كاركنان شجاع توپخانه نيروي زميني ارتش، براي همكاري و شركت در عمليات والفجر8 فراموش نشدني است، لازم به يادآوري است كه در اثر حجم آتش اجرا شده، بسياري از [color=#0000ff]يكان هاي توپخانه در 20 روز اول آسيب جدّي ديده و با مشكلات تعميراتي و صفر شدن عمر لوله توپ و همچنين خستگي كاركنان مواجه شدند[/color]. براي مداومت پشتيباني آتش، تعدادي از گردان هاي توپخانه در كنترل عملياتي سپاه با يكان هاي مشابه تعويض شد. اينكه صاحب نظران و تحليل گران، يكي از دلايل اصلي موفقيت در تصرف جزيره و شهر بندري فاو را استفاده از حجم آتش توپخانه دانسته اند، واقعيتي مبتني بر تحليل ميدان رزم مي باشد. [color=#0000ff]توپخانه ارتش در عمليات كربلاي5[/color] ناكامي در عمليات كربلاي 4، به شكل نامطلوبي موقعيت برتر جمهوري اسلامي ايران را كه با فتح فاو حاصل شده بود، تحت تأثير قرار داد. شايد اگر عمليات كربلاي4 در تاريخ 3/10/65 كه بر آن، نام "عمليات سرنوشت‌ساز” نهاده بودند، موفق مي‌شد، عملياتي به نام كربلاي5 در منطقه شلمچه، صورت نمي‌گرفت. ناحيه‌‌ مرزي‌ِ راهبردي شلمچه،‌ در منطقه‌‌ شمال‌ غربي‌خرمشهر واقع‌ شده‌ كه‌ از جنوب‌ با اروند رود، از شمال‌ با منطقه ‌‌عمومي‌ اهواز و از غرب‌ با مرزهاي‌ بين‌ المللي‌ ايران‌ و عراق، محصورگرديده‌ است‌. وجود اروند رود در جنوب‌ آن‌، درياچه‌‌ ماهي‌ و جزايربوبيان‌، ويژگي‌ نظامي‌ خاصي‌ را در اين‌ منطقه‌ به‌ وجود آورده‌ و به‌ خاطر نزديكي‌ جغرافيايي‌ آن‌ با شهر صنعتي‌ بصره‌، از نظركارشناسان‌ نظامي‌، داراي‌ اهميت‌ فوق العاده‌اي‌ است‌. دشمن در منطقه شلمچه، مستحكم ترين مواضع و موانع را داشت، به طوري كه عبور از آنها غير ممكن مي نمود و با توجه به اصول نظامي شناخته شده و محاسبات كمي، ضريب موفقيت بسيار ناچيز بود و بالطبع تضمين پيروزي از سوي فرماندهان عمليات را غير ممكن مي ساخت، ليكن بنا به نظر مسئـولان جنگ، ضرورت غير قابـل انكار ادامه جنگ در آن موقعيـت و لزوم تسريع در تصميم گيري پس از عمليات كربلاي 4 سبب گرديد كه صرفاً براي انجام تكليف و با اميد به نصرت الهي، تمامي نيروي سپاه و بسيج براي عمليات كربلاي 5 آماده شوند. ارتش نيز جهت اجراي يك حمله انحرافي به منظور جلوگيري از انتقال نيروهاي عراقي به سمت بصره، وارد عمل شد و در منطقه غرب كشور، عمليات كربلاي6 را اجرا كرد. [color=#0000ff]عراق با تصور اينكه بعد از كربلاي 4 ، ايران از حمله در اين جبهه منصرف شده ، با آغاز عمليات كاملاً غافلگير شد و نيروهاي ايراني توانستند تا نزديكي شهر بصره پيشروي كنند، اما اهميت اين شهر باعث شد تا [/color][color=#ff0000]عراق با بسيج كليه امكانات خود[/color][color=#0000ff] و استفاده بسيار گسترده از [/color][color=#ff0000]سلاح هاي شيميايي[/color][color=#0000ff] دست به مقابله بزند[/color] . هرچند عراق توانست تا حدودي جلو پيشروي نيروهاي ايراني را سد كند، اما پيروز اصلي اين عمليات رزمندگان اسلام بودند كه توانستند خطوط جبهه را تا نزديكي شهر بصره گسترش دهند . درباره نقش و حضور توپخانه نيروي زميني ارتش در عمليات كربلاي 5 به سخنان [color=#0000ff]سردار سرلشكر رحيم صفوي[/color] در مصاحبه با ايشان به مناسبت نخستين همايش نام آوران توپخانه در اصفهان بسنده مي كنيم: " انصافاً در كربلاي 5 توپخانه نيروي زميني ارتش افتخار آفريد و در حقيقت در پيروزي عمليات كربلاي 5 و شكستن دروازه هاي شرق بصره و حفظ اين پيروزي، توپخانه نيروي زميني ارتش نقش مؤثر و تعيين كننده اي داشت "*. بازشناسي و تشريح نقش بي‌بديل و حساس آتش يكان‌هاي توپخانه نيروي زميني ارتش در پشتيباني از صدها عمليات گسترده نيروهاي مسلح طي دوران هشت سال دفاع مقدس و تأثيرگذاري غيرقابل انكار اين يكان‌ها در دستيابي به پيروزي‌هاي ارزنده نظامي كه از روز آغاز جنگ تا روزهاي پاياني با تلاش بي وقفه خود در تمام عمليات ها و مراحل مختلف دفاع مقدس نقش محوري ايفاء كردند، نياز به يك كار تحقيقي و جامع دارد. در پايان اين نكته را يادآور مي شويم كه: [center] چو از دور خاقان چين بنگريد خروشان سواران ايران بديد پسند آمد و گفت اين است سپاه سواران مرد افكن رزم خواه "حكيم فردوسي "[/center] [color=#008000]ايران از هزاران سال قبل به اين سو، اگر به اين نتيجه رسيد كه حمله دشمن ناجوانمردانه بوده، از قدرت آن نهراسيده و از لژيون هاى ورزيده رومى گرفته تا سربازان هراس انگيز عثمانى، تا تفنگداران انگليسى كه در بوشهر اسير عده اي نيروى بومى شدند، به آنها اجازه ورود به فلات ايران را نمي داده و اين رمز ماندگارى ملت ايران است و همين امر سبب شده تا امروز آمريكا نسخه اى را كه براى بغداد –پيچيده، براى ايران ناكارآ بداند.[/color] [color=#ff0000]ياد و خاطره تمام شهداي اسلام [/color][color=#008000]بالاخص15 هزار شهيد توپخانه نيروي زميني ارتش[/color][color=#ff0000] و همچنين همة جانبازان و آزادگان را گرامي مي داريم و از خداوند منّان براي شهداء علو درجات و براي جانبازان و آزاد گان توفيق و سلامتي را مسئلت مي نماييم و ان شاءالله رهرو راهشان باقي بمانيم. [/color] سرهنگ بازنشسته توپخانه ستاد دكتر عزت اله نصيري [url="http://khabarfarsi.com/ext/7800238"]منبع[/url]
  15.   توپخانه ی خوب تا حدود زیادی ضعف نداشتن ایرساپرت خوب رو میتونه پوشش بده ( البته هنوز ایر ساپوت یه چیز دیگه هست ) تو سوریه جنگنده نداریم . توپخانه و خمپاره که میتونیم ببریم 
  16. Arash

    مقایسه میگ - 35 وسوخو- 35bm

    به نام خدا   میخوام یه مقایسه بین سوخو 30 mki سفارش هند و میگ 35 انجام بدم . البته اطلاعات مربوط به ویکی پدیا ( سوخو 30 و میگ 35 ) هست پس زیاد جدی نگیرید    مشخصات اولیه :                               سوخو 30 با رنگ آبی                میگ 35 با رنگ سبز   تعداد سرنشین                                              2 نفره                             1 یا 2 نفره   طول                                                   21.935متر                            17.3 متر   طول‌ بال‌ هاي‌ هواپيما                                    14.7                                   12   ارتفاع                                                      6.36                                  4.7   مساحت بال                                           62 متر مربع                        38 متر مربع   وزن خالی                                              18.4 تن                               11 تن   وزن در حالت لود                                      26 تن                               17.5 تن   ماکسیمم وزن تیک آف                                 38.8                                29.7   پیشرانه                           2 موتور  Lyulka AL-31 با تراست 123 کیلو نیوتن در حالت پس سوز         2 موتور  Klimov RD-33MK با تراست خشک 53 و در حالت پس سوز 88.3 برای هر موتور   بیشترین سرعت                                 2 ماخ در ارتفاع بالا و 1.2 ماخ در ارتفاع پایین                                              2.25 ماخ در ارتفاع بالا و 1.3 ماخ در ارتفاع پایین   رنج                                                              3000 کیلومتر                                                                                          2000 کیلومتر    برد عملیاتی                                            1270 بدون سوخت خارجی                                                                                    1000 کیلومتر   نرخ سعود                                                   300 متر بر ثانیه                                                                                          330 متر بر ثانیه   نسبت تراست به وزن ( شک دارم اعداد داقعی باشه )          0.96                                                                                                     1.03     تسلیحات ( حال ندارم فارسی کنم )   توپ دماغه                                                                                توپ 30 میلیمتری GSh-30-1 در هر دو مشترک    جایگاه تسلیحات    12 hardpoints: 2 × wing-tip AAM launch rails, 6 × pylons under-wing, 2 × pylon under-engine nacelle, and 2 × pylons in tandem in the "arch" between the engines. It can be increased to 14 using multiple ejector racks. It can carry up to 8 tonnes of external stores.   Hardpoints: 9 total (8× under-wing, 1× centre-line) with a capacity of 7,000 kg     موشک های هوا به هوا    10 × R-77 (AA-12) active radar homing medium range AAM, 100 km 10 × Astra missile active radar homing medium range AAM, 80–110 km 6 × R-27ER (AA-10C) semi-active radar guided, long range AAM 130 km 6 × R-27ET (AA-10D) Infrared homing extended range version, long range AAM 120 km 2 × R-27R (AA-10A) semi-active radar guided, medium range AAM, 80 km 2 × R-27T (AA-10B) infrared homing seeker, medium range AAM, 70 km 6 × R-73 (AA-11) short range AAM, 30 km 3 × Novator KS-172 AAM-L 400 km, Indian/Russian air-to-air missile designed as an "AWACS killer"   AA-10 Alamo: 4× R-27R, R-27T, R-27ER, R-27ET AA-8 Aphid: 4× R-60M AA-11 Archer: 8× R-73E, R-73M, R-74M AA-12 Adder: 8× R-77     هوا به سطح   3 × Kh-59ME TV guided standoff Missile, 115 km 3 × Kh-59MK active radar homing anti-ship missile, 285 km 4 × Kh-35 anti-ship missile, 130 km 1 × Brahmos supersonic cruise missile, 300 km 3 × Brahmos-M supersonic cruise missile, 300 km 1 × Nirbhay subsonic cruise missile, 1,000 km 6 × Kh-31P/A anti-radar missile, 70 km 6 × Kh-29T/L laser-guided missile, 30 km 4 × S-8 rocket pods (80 unguided rockets) 4 × S-13 rocket pods (20 unguided rockets)   AS-17 Krypton: 4× Kh-31A, Kh-31P AS-14 Kedge: 4× Kh-29T, Kh-29L Rockets: S-8, S-13, S-24, S-25L, S-250 unguided and laser-guided rockets     بمب     8 × KAB-500L laser-guided bombs 3 × KAB-1500L laser-guided bombs 8 × FAB-500T gravity bomb 28 × OFAB-250-270 gravity bombs 32 × OFAB-100-120 gravity bombs 8 × RBK-500 cluster bombs     Guided: KAB-500L: 500 kg laser-guided bomb KAB-500T: 500 kg TV-guided bomb Unguided: FAB-250: 250 kg bomb FAB-500: 500 kg bomb ZAB-500 fuel-air explosive Bomb   رادار و دیگر مخلفات بعدا مقایسه خواهد شد
  17.   یه توصیه دوستانه خالی رو کم ببند که همیشه بتونی ببندی  icon_eek  icon_eek  icon_eek
  18.     این بالایی توضیح خود سایت بود ولی من خودم یه توضیح رو اضافه میکنم فیلم در مورد گروهان e با نام Easy Company از لشکر 101 هوابرد آمریکا هست . که در روز D-Day و حمله به نرماندی در پشت خطوط آلمان ها فرود میان و مراحل جالب نبرد تا حمله ی آخر آلمان ها به چنگل آردن که توسط این نیروها سد میشه تا چنرال پاتون با نیروی زرهی میاد و خط دفاعی آلمان ها رو میشکنه و نهایتا تسلیم آلمان همونطور که بالا هم گفته شد داستان واقعی هست و خود کهنه سرباز هایی که هنوز زنده موندن میان و توضیحاتی میدن . به نظر خودم یکی از باخالترین خاطره ها این بود   " یکی میرفت نیروی هوایی یکی دیگه نیروی دریایی اون وسط یکی بود که داشت برای هوابرد تبلیغ میکرد . به گوشم نخورده بود گفتم ماجراش چی هست ؟ گفت از هواپیما با چتر پشت دشمن میپری پایین . بلند گفتم کدوم خری حاضر میشه همچین کاری بکنه ؟ گفت حقوق ش ماهی 50 دلار بیشتره . و من همون لحظه ثبت نام کردم " ( البته نقل به مضمون بود )  :laughing:  :laughing:  :laughing:   یکی از نکته های جالب این سریال اینه که یکی از نویسنده هاش تام هنکس icon_cheesygrin  icon_cheesygrin  icon_cheesygrin  هست .    رتبه ی سریال هم که 9.6 از 10 هست   نمیدونم چی باعث میشه کسی این سریال رو نبینه   [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10266/band_of_brothers_banner_by_social_iconoclastd5gthsa.png][/url] ( برای دیدن عکس در سایز بزرگ روی آن کلیک کنید ) بازیگر ها به همراه نام شخصیت های حقیقی   کهنه سرباز های جوان
  19.     این نتیجه گیری بعد از عملیاتی شدن اف 35 های عمود پرواز جالب تر خواهد شد چون تا قبل از ا 35 کل برنامه اینه که دیکوی ها رو زیاد کنن و ... خلاصه سر چینی ها رو گرم کنن تا احتمال آسیب جدی خودشون کمتر بشه
  20. Arash

    شاهکارهای RF-4

    [center][font=tahoma,geneva,sans-serif][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10248/Besmellah_26.png[/img][/font][/center] [center][font=tahoma,geneva,sans-serif][size=5]تصاویر گرفته شده توسط RF-4 نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران[/size][/font][/center] [center][font=tahoma,geneva,sans-serif][size=5][size=4](عموما در دفاع مقدس)[/size][/size][/font][/center] [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10248/IRAF_RF-4_Getting_Picture_03.JPG[/IMG][/center] [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10248/IRAF_RF-4_Getting_Picture_01.jpg[/IMG][/center] [center][url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10248/IRAF_RF-4_Getting_Picture_02.jpg][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10248/thumb_IRAF_RF-4_Getting_Picture_02.jpg[/IMG][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10248/IRAF_RF-4_Getting_Picture_04.jpg][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10248/thumb_IRAF_RF-4_Getting_Picture_04.jpg[/IMG][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10248/IRAF_RF-4_Getting_Picture_15.jpg][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10248/thumb_IRAF_RF-4_Getting_Picture_15.jpg[/IMG][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10248/IRAF_RF-4_Getting_Picture_16.jpg][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10248/thumb_IRAF_RF-4_Getting_Picture_16.jpg[/IMG][/url][/center] [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10248/IRAF_RF-4_Getting_Picture_05.jpg[/IMG][/center] [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10248/IRAF_RF-4_Getting_Picture_06.jpg[/IMG][/center] [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10248/IRAF_RF-4_Getting_Picture_07.jpg[/IMG][/center] [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10248/IRAF_RF-4_Getting_Picture_09.jpg[/IMG][/center] [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10248/IRAF_RF-4_Getting_Picture_10.jpg[/IMG][/center] [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10248/IRAF_RF-4_Getting_Picture_11.jpg[/IMG][/center] [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10248/IRAF_RF-4_Getting_Picture_14.jpg[/IMG][/center] [center][url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10248/IRAF_RF-4_Getting_Picture_17.jpg][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10248/thumb_IRAF_RF-4_Getting_Picture_17.jpg[/IMG][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10248/IRAF_RF-4_Getting_Picture_18.jpg][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10248/thumb_IRAF_RF-4_Getting_Picture_18.jpg[/IMG][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10248/IRAF_RF-4_Getting_Picture_19.jpg][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10248/thumb_IRAF_RF-4_Getting_Picture_19.jpg[/IMG][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10248/IRAF_RF-4_Getting_Picture_20.jpg][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10248/thumb_IRAF_RF-4_Getting_Picture_20.jpg[/IMG][/url][/center] [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10248/IRAF_RF-4_Getting_Picture_22.jpg[/IMG][/center] [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10248/IRAF_RF-4_Getting_Picture_23.jpg[/IMG][/center] [center][url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10248/IRAF_RF-4_Getting_Picture_12.jpg][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10248/thumb_IRAF_RF-4_Getting_Picture_12.jpg[/IMG][/url][/center] [center][url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10248/IRAF_RF-4_Getting_Picture_08.jpg][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10248/thumb_IRAF_RF-4_Getting_Picture_08.jpg[/IMG][/url][/center] [center][url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10248/IRAF_RF-4_Getting_Picture_13.jpg][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10248/thumb_IRAF_RF-4_Getting_Picture_13.jpg[/IMG][/url][/center] [center][font=tahoma,geneva,sans-serif][size=5]کرکوک بعد از عملیات کمان 99[/size][/font][/center] [center][font=tahoma,geneva,sans-serif][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10248/IRAF_RF-4_Getting_Picture_1_-_Kaman_99.jpg[/IMG][/font][/center] [center][font=tahoma,geneva,sans-serif][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10248/IRAF_RF-4_Getting_Picture_4_-_Kaman_99.jpg[/IMG][/font][/center] [center][font=tahoma,geneva,sans-serif][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10248/IRAF_RF-4_Getting_Picture_2_-_Kaman_99.jpg[/IMG][/font][/center] [center][font=tahoma,geneva,sans-serif][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10248/IRAF_RF-4_Getting_Picture_3_-_Kaman_99.jpg[/IMG][/font][/center]
  21.   اگه در ایران ساخته بشه و انتقال فناوری انجام بشه خوبه وگرنه اگه صرف بحث خرید باشه  جنازه بوئینگ و ایرباس به هواپیماهاش شرقی شرف داره
  22.   همه ی تایپ ها که صرفا حرف بود وگرنه همین حالا هم هر کاری کنیم روی اف5 و اف 7 نمیتونیم همچین موشکی لود کنیم (آویزگاه هاشون همچین اجازه ای نمیده )   غربی و شرقی بودن تجهیزات هم زیاد مهم نیست چون ماکسیمم تا 2025 قراره تو خدمت باشند نه 50 سال دیگه   برنامه هایی هم بود که یک رادار تولید بشه و هواگرد ها از همون یکی استفاده کنند که خبری نشد   نیازی نیست خود استاندارد توانایی ارتقای بالایی داره و آخرین مدلش هم در آمریکا با بوستر بردی بیشت از 150 کیلومتر داره
  23. Arash

    گالری جنگنده -رهگیرها

      [aparat]5YgMy[/aparat]
  24.   موشک فونیکس کلا آنالوگ هست ، چیزه عجیبی هم نیست چون در زمان ساخت اش هم تکنولژی هنوز آنالوگ بود رسما میگم حماقت هست اگه الان ما بریم و مدارات آنالوگ این موشک رو مهندسی معکوس کنیم اون هم زمانی که میتونی برد های دیجیتال رو طراحی و جایگزین کنیم همون کاری که ایران کرد و بردهای فونیکس رو جایگزین کر عکس هاش هم در میلیتاری و رهروان موجود هست   میدونی موشک هاوک رو چطور روی اف 14 نصب کردند ؟ مترجم براش گذاشتند به طوری که واسطه شد بین رادار تامکت و سیکر هاوک و این مترجم رو میشه روی پرنده های دیگه هم نصب کرد ، طراحی و برنامه نویسی اش فرق میکنه وگرنه کلیت یکی هست     کلیات حرف من این بود که اگر بخوایم فونیکس رو روی پرنده های دیگه اتفاده کنیم به خاطر وزن بالاش شدنی نیست باید کوچک اش کنیم که همین کوچک کردن ، یعنی طراحی موشک جدید پس چه بهتر کاری که آمریکا با آمرام کرد ما هم بکنیم و یک موشک طراحی کنیم که جسه و وزن زیادی نداشته باشه و بشه روی همه ی تایپ پرنده هامون استفاده اش کنیم . یه استراحتی هم به اسپارو های کم دقت و پر دردسر مون هم میدیم و بازنشسته شون بکنیم
  25.   باید خیلی کوچک بشه که خودش یعنی یه موشک کاملا جدید . از این لحاظ به صرفه نیست یه موشک طراحی کنیم که رو همه ی تایپ پرنده هامون منجمله تامکت لود بشه کار بهتری هست چیری مثل آمرام   از موشک فکور اطلاع دارید ؟