HRA

Editorial Board
  • تعداد محتوا

    466
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    12

تمامی ارسال های HRA

  1. سلام برادر بزرگوارمان جناب @MR9 تصویری در بروزرسانی ارسال نمودند به شرح زیر : با توجه به مباحثی که در تاپیک های جنگ های هیبریدی خدمت دوستان ارائه شده این موارد فراتر از تغییر نام چند کوچه و خیابان بوده و به صورت دانه های یک پازل بسیار بزرگتر در حال شکل دهی یک نوع جنگ نوین (که ما در اینجا با عنوان جنگ هیبریدی به آن اشاره نموده ایم) می باشد . در همین مطلب موارد زیر را برای کشور خودمان بومی سازی نمایید : اینگونه موارد جزئی در کنار موضوعات دیگر (به عنوان مثال وقایع مرتبط با آموزش و پرورش و مدارس کشور و مسابقات فوتبال و ...) ، در حال وارد آوردن ضرباتی به بخش های مختلف جامعه در راستای از هم گسیختن لایه های اجتماعی ، تهی سازی عقیدتی (چه دینی و چه ملی گرایی واقعی) و دشمن پنداری افراطی افراد و ... می باشد . مهمترین نکته این است که با توجه به پنهان بودن و بعضا جزئی بودن اینگونه اقدامات ، حساسیت های کمتری در بخش هایی از جامعه ایجاد می کند ، اما طراحان اصلی با قرار دادن وقایع در کنار هم به سمت هدف خود در حال حرکت هستند و به این شکل ، از هم گسیخته شدن روابط اجتماعی ، باعث افزایش برخورد ها و احساسی تر شدن آنها و کاهش قوام اجتماعی می گردد . در کنار مطالب بالا ، مطلب زیر را که در تاپیک توافق هسته ای قرار داده شد هم می تواند جزئیات بیشتری را برای همراهان آشکار کند : همچنین متن زیر که در تاپیک قوانین جنگ های هیبریدی خدمت دوستان ارائه شد هم در اینجا می تواند به فهم مسئله بیشتر کمک نماید : در ضمن دوستان برای اینکه به درک بهتری از گستردگی اقدامات دست یابند آهنگ زیر را در کنار تصویر بالا قرار دهید (نظم و هماهنگی اقدامات و گستردگی بازیگران آن) : پی نوشت - موارد دیگری هم وجود دارد که بنا به مسائلی فعلا از پرداختن به آنها صرف نظر می نمایم . امیدوارم در آینده فضا برای بیان آنگونه موارد هم مهیا شود .
  2. بخش چهارم نمونه های منطبق بر نظریه سوریه بعد از بهار عربی در سال 2011 ، گزینه جمهوری های عربی سکولار به طور گسترده ای در طرح زمین جنگ آمریکا وارد گشت . برای جمع ‌بندی ساختارهای استراتژیک این عملیات بزرگ ، این مفهوم برای ایالات‌ متحده آمریکا جهت کمک به گروه چند ملیتی اخوان المسلمین برای رسیدن به قدرت از الجزایر تا سوریه از طریق مجموعه ‌ای از عملیات‌های تغییر رژیم هماهنگ علیه کشورهای رقیب (سوریه) ، شرکای غیرقابل اطمینان (لیبی) و کشورهای نیابتی استراتژیک برای گذار اجتناب ‌ناپذیر رهبری (مصر، یمن) به وقوع پیوست . محیط استراتژیک حاصل قرار بود ، شبیه به اروپای شرقی دوران جنگ سرد باشد ، در حالی که هر یک از دولت ها توسط همان گروه (اخوان‌المسلمین به جای حزب کمونیست) رهبری می شدند و به صورت نیابتی توسط یک نماینده خارجی کنترل می گشتند . در این موضوع ایالات متحده به صورت رهبری از پشت پرده ، وقایع را توسط دو کشور ترکیه و قطر هدایت می نمود . این همپیمانی ایدئولوژیک سازمان ‌یافته اما ضعیف ، آن قدر در خود تناقض داشت تا از طریق تاکتیک ‌های ساده تقسیم و اداره کنترل نشود (تا بدین وسیله از سازماندهی مستقل آن علیه عربستان سعودی و کشورهای حوزه خلیج فارس جلوگیری شود) اما با این حال به راحتی بر نفرت فرقه ای برای بسیج نیروها بر علیه ایران و منافع منطقه ای آن دامن زد و از این طریق آن را به ابزاری بسیار انعطاف پذیر برای پیشبرد استراتژی کلان آمریکا در خاورمیانه تبدیل نمود . اما با توجه به منشاء آشوبناک این قمار ژئوپلیتیکی ، از قبل مشخص بود که عناصر آن مطابق برنامه پیش نروند و تنها تحقق نسبی این پروژه می تواند در اولین تلاش به وقوع بپیوندد ، که دقیقاً همان اتفاقی بود که مردم سوریه در برابر تهاجم جنگ هیبریدی بر علیه شان ، ایستاده و در برابر آنها مقاومت کردند و برای دفاع از دولت سکولار خود جنگیدند . می توان ادعا كرد كه سوریه می توانست به عنوان استراتژیك ترین دستاورد از بین كشورهای تحت تأثیر بهار عربی شناخته شود و این موضوع توسط جنگ هیبریدی بسیار سخت چند ساله ثابت می شود كه آمریكا علیه آن کشور انجام داد که البته این تلاش ها به شکست منجر شد . در مقایسه با سوریه ، مصر که پرجمعیت ترین کشور عربی است تنها باید با تروریسم سطح پایین مدیریت شده توسط قطر در صحرای سینا پس از سرنگونی دولت اخوان المسلمین مواجه باشد . دلیل این تناقض آشکار در اهمیت نسبی اهداف کلان استراتژیک آمریکا ناشی از عوامل ژئواکونومیک می باشد که در پشت جنگ سوریه است که در آینده بررسی خواهند شد . اوکراین عوامل ژئواستراتژیک در پشت صحنه جنگ اوکراین بسیار ساده‌ تر از آن چیزهایی است که در پشت جنگ سوریه بودند . بخشی از انگیزه سرنگونی دولت اوکراین و متعاقب آن برنامه های ضد روسی اجرا شده ، فریب دادن روسیه و ایجاد دامی برای این کشور به منظور مداخله در اوکراین و ایجاد شرایطی مانند افغانستان در سال 1979 و جنگ دومباس بود . اما واشنگتن نتوانست در این زمینه به هدف خود برسد ، با این وجود در تبدیل کل قلمرو اوکراین به سلاح ژئوپلیتیکی علیه روسیه به موفقیت هایی نایل شد . برژینسکی با کنایه می‌ گفت که بدون اوکراین ، امپراطوری اوراسیایی روسیه متوقف خواهد شد . اما او یک مفهوم کاملا متفاوتی در ذهن داشت که از منظر ژئوپلیتیکی حقایق اساسی زیادی را در خود نهفته دارد (فکر او این بود که روسیه تلاش خواهد کرد تا امپراطوری خود را در منطقه بنا کند) . امنیت ملی فدراسیون روسیه تا حد زیادی به رویداد های اوکراین مشخص می ‌شود، به خصوص که مرتبط با مرزهای گسترده غربی است و یک دولت متخاصم در کیف می تواند میزبان زیرساخت های دفاع موشکی آمریکا باشد ، که این امر در افزایش شانس ایالات ‌متحده برای خنثی سازی توانایی ضربه دوم روسیه موثر است و در نتیجه روسیه را در موضع تهدید هسته‌ ای قرار می دهد، که یک تهدید استراتژیک بزرگ برای روسیه محسوب می گردد . در واقع ، بیان دقیق تر جمله برژینسکی این است که اگر غرب موفق شود اوکراین را به یک دشمن بلند مدت برای روسیه تبدیل کند ، از آن زمان به بعد مسکو ، با یک مانع سیاسی بزرگ بر سر جاه ‌طلبی ‌های آینده خود مواجه خواهد شد . سناریوی شوم اوکراین که میزبان واحدهای دفاع موشکی ایالات‌ متحده یا ناتو است هنوز به طور کامل اجرا نشده است ، اما این کشور هنوز در حال حرکت به سوی عضویت در ناتوی در سایه Shadow NATO می باشد که به موجب آن ، بدون گرفتن تضمین رسمی برای دفاع متقابل ، اوکراین تبدیل به عضو غیر رسمی این سازمان می‌ شود . افزایش همکاری های نظامی بین کیف و واشنگتن و گسترش آن ما بین اوکراین و بلوک غرب ، براساس عملیات تهاجمی علیه منافع استراتژیک روسیه است . با این حال، این به آن اندازه که ممکن بود بد باشد نیست ، زیرا برنامه ریزان استراتژیک آمریکا با ساده انگاری فرض می کردند که پنتاگون از آن زمان به بعد می تواند کنترل کریمه به دست بگیرد و بنابراین خواهد توانست واحدهای دفاع موشکی و دیگر فناوری های بی ثبات کننده خود را درست در آستانه سرزمین روسیه قرار دهد . استدلال غلط در تفکر غربی ها در زمان آماده سازی جنگ هیبریدی این بود که روسیه در دفاع از منافع تمدنی ، بشر ‌دوستانه و ژئواستراتژیک خود در کریمه عقب خواهد نشست و یا اگر از این موضوعات عقب ننشیند ، وارد باتلاق مورد نظر برژینسکی خواهد شد ، که البته اکنون تاریخ گواه این است که آمریکایی ها وخیم ترین اشتباه محاسباتی را مرتکب شده اند . ادامه دارد ...
  3. قوانین جنگ های هیبریدی بخش سوم زمینه سازی برای جنگ هیبریدی جنگ‌های هیبریدی همیشه بعد از دوره ای از پیش شرط های اجتماعی و ساختاری به وقوع می پیوندند . اولین پیش شرط با جنبه‌ های اطلاعاتی و قدرت نرم ایجاد می شود که جمعیت کلیدی ، برای زمان بی ثبات سازی را به حداکثر می رساند و آن‌ها را در مسیری قرار می دهد تا به این باور برسند که نوعی از عمل به منظور تغییر وضعیت فعلی امور مورد نیاز است. نوع دوم مربوط به ترفند های گوناگون ایالات ‌متحده است تا دولت هدف به صورت غیر عمد و نا آگاهانه ، اختلافات سیاسی و اجتماعی که از پیش شناسایی شده اند را تشدید کند ، با این هدف که شکاف هایی از انزجار های هویتی ایجاد شود تا به وسیله آن جامعه را مستعد پذیرش پیش شرط ها کرده و متعاقب آن سازماندهی های سیاسی توسط NGO ها شکل بگیرد (که در اکثر موارد این سازماندهی ها به بنیاد سوروس و / یا موقوفه ملی برای دمکراسی National Endowment for Democracy مرتبط هستند ) . برای توسعه تاکتیک ‌های پیش شرطی ساختاری ، رایج ‌ترین روش شناخته ‌شده و مرسوم در سطح جهانی ، تحریم می باشد که هدف ضمنی آن (اگر چه همیشه موفق نبوده) ایجاد زندگی دشوارتر برای شهروندان متوسط جامعه هدف است تا آنها بیشتر به ایده تغییر رژیم متمایل شوند و بدین گونه به آسانی به سمت اقدام بر روی تکانه ها و تحریکات خارجی هدایت گردند . مورد کمتر شناخته شده و بیشتر غیر مستقیم در این موضوع ، که تقریبا در همه جا پیاده سازی می شود و از روش های رسیدن به این هدف است ، این می باشد که ایالات متحده بر روی وظایف بودجه بندی معلوم کشورهای مورد نظر ، یعنی مقدار درآمدی که دریافت می کنند و اینکه آن را دقیقا در چه راهی صرف می نمایند ، تاثیر بگذارد (م . کاهش درآمد کشور هدف و اینکه آن درآمد در مصارف خاصی صرف شود مثلا برای غذا یا کالاهای مصرفی) . رکود جهانی در انرژی و قیمت کلی مواد اولیه به کشورهای صادر کننده به شدت ضربه می زند ، که بسیاری از آن‌ها به طور غیر مستقیم وابسته به فروش چنین منابعی هستند تا بتوانند به اهداف مالی خود برسند و کاهش درآمد تقریبا همیشه منجر به کاهش احتمالی هزینه‌ کرد های اجتماعی می‌شود. همزمان با این موارد ، برخی دولت ها با تهدیدات امنیتی تولید شده توسط آمریکا مواجه هستند که مجبورند به آن تهدیدات به فوریت پاسخ دهند ، که در نتیجه آن‌ها مجبور می شوند تا به طور غیر منتظره‌ای پول بیشتری به برنامه‌ های دفاعی خود که ممکن بود در برنامه‌های اجتماعی سرمایه‌ گذاری شوند ، اختصاص دهند . تمام اینها در جای خود باعث می شوند تا از هزینه‌ کرد های اجتماعی دولت هدف کاسته شود و در میان مدت شرایط برای وقوع یک انقلاب رنگی به عنوان اولین مرحله در جنگ هیبریدی افزایش پیدا کند . در این حالت یک دولت همزمان کاهش درآمد ها و نیاز به بودجه های دفاعی بیشتر را تجربه می کند که این موضوع می تواند اثر افزونی بر قطع شدن خدمات اجتماعی گذاشته و مبتنی بر شدت برآیند بحران داخلی و موفقیت NGO های تحت تأثیر آمریكا در سازماندهی سیاسی بلوك های هویتی که در برابر دولت قرار گرفته اند ، چارچوب زمانی وقوع انقلاب رنگی را از میان مدت به کوتاه مدت سوق دهد . ادامه دارد ...
  4. سلام اتفاقا این رویکرد به نظرم به درد ما نمی خورد . چرا باید در عصر هجمه رسانه ای به ما ، برای یک همچین مواردی کمیته اضطراری تشکیل بشود و یا اگر تشکیل شد رسانه ایش بکنند . نکته مهم این است که آستانه تحمل آنها به دلیل تاریخشان بسیار پایین است و یک همچین اتفاقاتی برایشان سنگین تمام می شود و اگر ادامه یابد بسیاری از ذهنیت های مردم دنیا را نسبت به آنها تغییر خواهد داد . حالا به همین نسبت هم بگیرید جامعه شان هم آستانه تحمل پایینی دارد . یعنی اگر روزی بتوانیم فشار را بر روی جامعه آنها ببریم به سرعت واکنش های هیستریک نشان خواهند داد (حالا این را در تقابل با جامعه خودمان بگذاریم حقایق جالبی آشکار خواهد شد)
  5. قوانین جنگ های هیبریدی بخش دوم عوامل ژئواستراتژیک و اقتصادی : قبل از پرداختن به زمینه های ژئواکونومیک جنگ هیبریدی مهم است که توضیح دهیم که ایالات متحده نیز دارای انگیزه ژئواستراتژیکی مانند به تله انداختن روسیه در یک باتلاق از پیش ساخته شده می باشد . این موضوع در نظریه برژینسکی به طور همزمان در شرق اروپا از طریق دونباس (ناحیه شرقی اوکراین و جنوب غرب روسیه) ، منطقه کوهستانی قره باغ در قفقاز و در آسیای مرکزی از طریق دره فرغانه قابل استفاده است و اگر این استراتژی از طریق تحرکات زمان ‌دار با هم همگام شوند ، تله های سه گانه ای ایجاد می شوند که به طور دائمی برقدرت تحرک خرس بزرگ (روسیه) اثر خواهند گذاشت . در این رویکرد ماکیاولیستی همیشه خطری برای روس ها وجود خواهد داشت زیرا بر اساس واقعیت های ژئوپولیتیک غیرقابل انکار ، ایجاد شده اند و بهترین کاری که مسکو میتواند انجام دهد این است که سعی کند از شعله ور شدن همزمان این سه ناحیه در محیط پیرامونی پسا شوروی خود جلوگیری نماید و یا به سرعت و به طور صحیح به بحران های ناشی از تحریکات آمریکا در لحظه پدیدار شدن آنها پاسخ دهد . در نتیجه عوامل ژئواستراتژیک جنگ های هیبریدی از منظر ژئواکونومی ، به ویژه در مورد روسیه ، در بعضی از موارد غیر قابل توضیح هستند، اما در جهت ساخت الگویی برای بررسی بیشتر مربوط به سایر اهداف مانند چین و ایران در نظریه برژینسکی ضروری است که به این نظریه نه به عنوان یک تدبیر جنگی بلکه به جای آن بیشتر بر روی انگیزه‌ های اقتصادی ایالات ‌متحده درمورد هر کدام از این کشورها تمرکز کنیم . این الگو می‌تواند به وضوح در سوریه و اوکراین دیده شود و این قانون جنگ های هیبریدی است. تاکتیک‌ های خاص و تکنولوژی های سیاسی مورد استفاده ، که در هر بی ‌ثبات سازی مورد استفاده قرار می گیرند ممکن است متفاوت باشد ، اما مفهوم استراتژیک برای این اصل اساسی یکسان است. با در نظر گرفتن این هدف ، این امکان وجود دارد که از مباحث تئوریک به سمت مباحث کاربردی حرکت کرده و مسیرهای جغرافیایی پروژه های مختلف را که ایالات متحده می خواهد هدف قرار دهد را بررسی کنیم . برای واجد شرایط شدن یک هدف ، پروژه های مرتبط کننده چند جانبه فراملی مبتنی بر انرژی ، نهادی و یا اقتصادی و یا همپوشانی در میان این سه مقوله باید وجود داشته باشد ، تا احتمال بیشتری برای ایجاد یک سناریوی جنگ هیبریدی بر علیه یک کشور مشخص ، ایجاد گردد . آسیب پذیری های ساختارهای سیاسی – اجتماعی : هنگامی که ایالات متحده هدف خود را شناسایی می کند ، شروع به جستجو برای آسیب پذیری های ساختاری آن می نماید که در جنگ هیبریدی آتی مورد استفاده قرار دهد . ماهیتا ، این آسیب پذیری ها به شکل اجسام فیزیکی ای مانند نیروگاهها و جاده ها نیستند که بتوان در آنها خرابکاری انجام داد (اگر چه آنها نیز مورد توجه هستند) ، اما ویژگیهای اجتماعی - سیاسی که قرار است دستکاری شوند آنهایی هستند که بر جدایی قسمت های خاصی از مردم از بافت ملی کشور هدف تاکید دارند و در نتیجه به این شکل به انقلاب ها و شورش های مدیریت شده از خارج از کشور مشروعیت می بخشند . موارد زیر از رایج‌ ترین آسیب‌ های ساختاری اجتماعی - سیاسی هستند که به آماده‌ سازی برای جنگ هیبریدی یاری می رسانند و از هر یک از آنها می توان برای یک ناحیه مشخص جغرافیایی استفاده نمود و در نتیجه هر یک از آنها به عنوان یک آهنربا برای ایجاد یک انقلاب رنگی و مقدمه ای برای تعیین حدود سرزمینی در رویکرد جنگ غیر متعارف پس از آن استفاده می شود : نژاد و قومیت دین و مذهب تاریخ مرزهای اداری نا برابری‌ های اجتماعی - اقتصادی جغرافیای فیزیکی هر چقدر همپوشانی ما بین هر یک از این عوامل بیشتر باشد ، انرژی پتانسیل جنگ هیبریدی بیشتر می گردد و همپوشانی هر متغیر با دیگر عوامل به صورت نمایی رشد کرده و قابلیت بقای کمپین های آینده و ادامه قدرت آن را می افزاید . ادامه دارد ...
  6. پهباد های سامارا تقلید زیستی زمینه ساخت ربات‌هایی با الهام از فرم های حیات ، مخصوصا توجه به نحوه حرکت حیوانات می باشد ، اما پروژه‌ ای توسط محققان دردانشگاه فناوری و طراحی سنگاپوردر حال انجام می باشد که به جای حیوانات ، در آن از گیاهان الهام گرفته شده است . با پنج پهباد بدون سرنشین که با مهار به یکدیگر متصل هستند ، این پروژه می‌تواند به آرامی تعدادی از ربات‌ های کوچک را در یک منطقه توزیع کند ، همان طور که یک درخت ، سلاله های بالقوه را در باد آزاد می نماید . قبل از وارد شدن به جزئیات این تحقیق ، شایان‌ ذکر است که دفتر تحقیقات نیروی دریایی آمریکا و ناسا در حال حاضر در حال هزینه ، بر روی ربات های کوچکی هستند که به صورت سوارم های بی سرنشین به عنوان یک پلتفرم حسگر حرکت می کنند . با استفاده از تجهیزات الکترونیکی و مخابراتی ارزان ، هواپیماهای بدون سرنشین می‌توانند یک زمین را پوشش دهند و همه چیز را از داده‌های هواشناسی تا شاید حتی تشخیص شیمیایی یا سلاح های زیستی را فراهم نمایند . چیزی که پهباد های سامارا samara-drones را جذاب می سازد ، دینامیک و کنترل جمعی و جداگانه بال های یکتای سامارا در هنگام سقوط می باشد . در حالی که هواپیماهای بدون سرنشین طرح نیروی دریایی آمریکا و ناسا ، اغلب گلایدرهای پسیو هستند ، با این وجود هنوز از طریق ناوبری اینرسی وار و فلپ های کنترل در هر بال، مانند یک هواپیمای سنتی یا گلایدر به سمت مکان هدایت می‌شوند. اما در اینجا ، بال‌ های خود چرخان سامارا ، تنها یک فلپ به طرح تک بال به آن اضافه می‌ کند تا به وسیله آن فرود نرم حامل را کنترل نماید . در مجموع ، پنج پهباد سامارا به وسیله یک دستگاه لانچر یگانه با یکدیگر لینک شده و به صورت یک واحد یکتا نازل می شوند تا وقتی که زمان مناسب برای جدایی از یکدیگر را یافته و محل مناسب فرود را بیابند . در میان مزایای طراحی ، همانطور که در IEEE Spectrum اشاره شده است ، توانایی پایین رفتن به صورت عمودی ، اجازه ورود به استوانه های عمودی ، قبل از گسترش پهباد ها ، درفضاهای باز پایین ورودی را می دهد . این کار می‌تواند برای برخی محیط‌ های زیرزمینی خاص یا در جنگل‌ ها مناسب باشد ، چرا که پهباد سامارا می تواند به زیر شاخ و برگ درختان رفته و در آن هنگام در بخش هایی که به سختی قابل دسترسی هستند فرود آید . در حال حاضر سامارا می تواند حدود 30 گرم بار را حمل نماید که به احتمال زیاد برای حمل یک سنسور کوچک کافی می باشد . در حالی که محققان بر روی بهبود کنترل و سرعت هواپیماهای بدون سرنشین تمرکز دارند ، برنامه ریزان نظامی و طراحان علاقه‌مند به استفاده از امکانات بالقوه ای که توسط این فرم به آنها می دهد ، می‌توانند به ظرفیت حمل و نقل با استفاده از چرخش دانه وار فکر کنند. یک میکروفن که می تواند صدا ها را از طریق ورودی یک غار مخابره کند ، یک دوربین که حرکات را در زیر چتر های درختان نشان می دهد ، سنسورهای حرارتی که حرکت انسان ها ، حیوانات و وسایل نقلیه را نمایان می کنند و همچنین رادیوهایی که می توانند به استراق سمع پیام های کوتاه محلی بپردازند ، می توانند با استفاده از این تکنولوژی به کار گرفته شوند . سنسورهایی که برای مدت های طولانی توسط وسایل نقلیه به کار گرفته می شدند ، اکنون می توانند به مانند یک دانه که توسط باد پراکنده می شود عمل نمایند . صرفاً برای میلیتاری / بن پایه : C4ISRNET
  7. سلام البته علاوه بر مواردی که شما و جناب @arminheidari ذکر فرمودید ، نا امنی کنترل شده در سوریه می تواند به نفع ترکیه تمام شود که بنده قبلا در پست زیر به صورت موردی اشاره ای به این موضوع کرده بودم .
  8. حالا این از بعد تهاجمیش بود . در مقابل این بعد دفاع وجود داره که نیروها در سطح تاکتیکی و فردی باید به گونه ای آموزش دیده باشند که اسیر اینگونه عملیات ها نشوند و به سرعت دست به تقابل بزنند . رامبو هم با حال بود . البته مستحضر هستید که رامبو بازی توی ایران جواب نمیده ، چون همینکه بیاد توی خیابون گشت ارشاد می گیردش .
  9. یک نکته ای که فراموش کردم در پست قبل بیان کنم این است که عامل ایجاد کننده فضای آشوب برای محدود کردن هدف ، ترس از جنگ (سایه جنگ) را ایجاد می کند تا مغز متفکر هدف در انجام اقدامات و در نتیجه شناسایی ابعاد محیط آشوبناک محتاط تر شده ، گزینه هایش کمتر گردد و یا زمان را از دست بدهد تا سیستم از هم فرو بپاشد .
  10. سلام به نظرم رسید در چارچوب یکی از جملات مقاله اصلی ، یکسری از مفاهیم موجود در جنگ هیبریدی که در مقاله موجود نیست را یک توضیح کوچکی دهم . دوستان توجه کنند یکی از مفاهیم موجود در جنگ هیبریدی موضوع نظریه آشوب است . در اینجا دشمن با ایجاد آشوب های ناشی از اقداماتش باعث از بین رفتن نظم در سیستم هدف می شود و کار را به جایی می رساند که سیستم هدف را دچار فساد کامل کرده (از منظر عملکردی) و برای اینکه تهدید از بین رود نیاز به راه اندازی مجدد و تغییر رژیم پیدا شود . این بدان معنا است که دشمن سعی می کند فضای تصمیم را به سمت آشوبناک هدایت کند . در واقع مغز متفکر سیستم هدف نتواند روابط علی و معلولی بین پدیده ها را شناسایی نماید و با شرایط بحرانی مواجه گردد (به وقایع نگاه کرده و بسیاری از آنها را عقلانی نبیند و یا درک نکند) . در اینجا نمی توان بهترین راه حل را یافت بلکه باید به دنبال ایجاد ثبات رفت . چون زمان اندک ، شرایط بحرانی و اطلاعات از وضعیت موجود بسیار کم و یا ناموجود است باید دست به اقدام زد و تاثیر اقدامات را بر فضا مشاهده کرد و سپس با اطلاعات به دست آمده ، از محیط بی نظمی که دچارش هستیم خارج شویم . در این صورت بسیاری از اقدامات ما ، ممکن است اشتباه باشند و یا بهینه و کارا نباشند و در واقع خوراک جدیدی برای ضربه به جامعه هدف ایجاد می کنند (از طریق عملیات روانی) . در این فضا روابط خطی ، بین علت ها و معلول ها برقرار نیست و گاها علت های کوچک می توانند وقایع بزرگ خلق کنند . نکته مهم در اینجا ، در به کار گیری دینامیک های غیر خطی آشوبناک ، شناخت از سیستم هدف و بازیگران موجود در آن است . مثلا در بعد جامعه ، شبکه های اجتماعی شناخت کافی به گردانندگان آن می دهند تا بتوانند ساختار ها ، بازیگران و تعارضات را بهتر شناسایی کرده و اصول آشوب را اجرا نمایند (گاف امنیتی که در کشور ما درمواجه با شبکه های اجتماعی صورت پذیرفت در اینجا نمایان می شود) و به دلیل غیر خطی بودن و غیر قابل پیش بینی بودن برای هدف ، حلقه OODA واژگون خواهد شد و به این شکل آشوب ، چند منظوره و عمیق می شود . در حقیقت دشمن یک آشوب خلاقانه (منحصر به فرد) و مدیریت شده ایجاد می کند تا سیستم هدف را از بین ببرد . حالا یکبار دیگر جمله بالا را مطالعه کنید . همانطور که گفته شده در نظریه آشوب روابط خطی برقرار نیست یعنی شاید آشوب مدیریت شده باشد اما می تواند فضای آشوبناک را حتی برای تولید کننده آن به ارمغان آورد و این یعنی کنترل آن زمان بر و هزینه بر خواهد بود . به همین دلیل است که گفته می شود آمریکا ، جنگ های هیبریدی را هرگز در کشور متحد خود و یا درهر جایی که منافع بنیادین دارد اجرا نمی کند مگر اینکه مجبور باشد . پی نوشت بی ربط - دیگر در هیچ کار گروهی مشارکت نخواهم کرد و در چارچوب قوانین مستند شده انجمن (البته اگر روحی در کار نباشد) با رویکرد جدید در کنار دیگر دوستان فعالیت خواهم کرد . موفق باشید
  11. سلام بحث بسیار فراتر از این حرف ها می باشد . آن سعی خواهند کرد که هرگونه شده ابزار های قدرت را از ایران سلب کنند تا بتوانند برنامه اصلی خود را پیاده نمایند که بحث غنی سازی یکی از همین ابزار های قدرت بود . قبلا مقاله ای در انجمن قرار دادم از اندیشکده بروکینز و جمله ای درون آن بود به شرح زیر : می بینید که صحبت از شکل دادن به آینده خاورمیانه هستش و ابزار های ایران که باید گرفته شود شامل جمعیت جوان و تحصیل کرده ، منابع اقتصادی متنوع و حس تاریخی ما به قدرتمند بودن و برتر بودن هستش . تنها راه سلب این موارد نا امن کردن ایران ، کم کردن تراکم جمعیتی آن و در آخر نیست کردن ایران است . همین نام ایران همواره آنها را اذیت خواهد کرد . یک نکته مهم اینکه برخلاف تصور و تبلیغات اهمیت خلیج فارس و تنگه هرمز در حال افزایش می باشد و همچنین دریای مکران و دریای کاسپین هم اهمیتشان هر روز بیشتر می گردد . در کنار اینها وزن منطقه غرب آسیا به دلایل مختلف که یکی از آنها متصل کردن آسیا ، اروپا و آفریقا به یکدیگر است در حال افزایش است . در ضمن از اهمیت نفت این منطقه نه تنها در آینده کم نخواهد شد بلکه بر ارزش آن همواره افزوده می گردد و هیچ جایگزینی برای آن وجود ندارد (لااقل در سه دهه آینده ) . به نظر طرحی که برای منطقه ما در نظر گرفته شده شباهت زیادی به طرح برنارد لوئیس یهودی خواهد داشت یعنی نفر سمت چپ تصویر زیر : البته افرادی نقشه زیر را به اشتباه طرح لوئیس می دانند که پندار غلطی می باشد : نقشه بالا توسط رالف پیتر در سال 2006 (Blood Borders) و در هیاهوی طرح خاورمیانه جدید ارائه شده بود که به دنیا نیامده سقط شد . اما لوئیس بعدا طرح زیر را ارائه کرد : البته تلاش هایی برای آغاز اجرای این طرح ها در منطقه کردستان عراق صورت پذیرفت که فعلا خنثی شدند (منظور این است که شواهدی دال بر درستی چنین طرح های وجود دارند) و البته کارهایی در مناطق دیگر در حال انجام است . در مورد فشار رسانه ای به نظرم در آینده با استفاده از ظرفیتی به مراتب بیشتر از زمان حال و حتی با استفاده از تعدادی چهره های ابله غربی (بخوانید سلبریتی های غربی) بر غوغای رسانه ای بر علیه ما افزوده خواهد شد . اما نکته مهم این است که تا وقتی این اوباش غربی در منطقه ما حضور دارند این منطقه و مردم آن روی آسایش را نخواهند دید همانگونه که در چند قرن اخیر ندیده اند . هر طور که شده آنها را باید از منطقه خودمان به همان جایی که از آن آمده اند بیرون کنیم و این مسئله ربطی به نوع حکومت های کشورهای منطقه ندارد . ما باید آنقدر قوی شویم تا غرب آسیا که خانه ما است را در دست خود بگیریم . یک نکته دیگر هم اینکه وقتی صحبت از جنگ هیبریدی می شود یعنی احتمال وارد شدن به فاز جنگ نظامی گسترده بسیار کم است و یا اصلا وجود ندارد . در واقع سعی می شود تا نزاع در منطقه خاکستری به سمت برخورد تمام عیار نظامی نرود . چند پست زیر مکمل های خوبی برای مطلب بالا هستند : موفق باشید پی نوشت - مطلب اصلی این موضوع به نظرم بالای 30 بخش بشود پس دوستان تحمل نمایند . در ضمن تمایل ندارم درباره مطالب ارائه شده در این پست با دوستان دیگر بحثی داشته باشم پس پیشاپیش از این دوستان طلب عفو می نمایم .
  12. سلام به نظرم آمد فعلا یک شرح کوتاه از منطقه خاکستری در این موضوع ارائه کنم تا مطلب بالا کمی کامل تر شود و انشاالله در آینده این مبحث در موضوعی جداگانه بسط داده شود . منطقه خاکستری جنگ هیبریدی استفاده از قدرت به منظور دستیابی به اهداف ملی به گونه ای که مسیر به کمترین تنازع فیزیکی (سخت) منجر شود . چنین جنگی در منطقه خاکستری صورت می‌گیرد ، به این معنی که عملیات ها ممکن است به وضوح از آستانه جنگ عبور نکنند که این موضوع می تواند به دلیل ابهام در قوانین بین‌ المللی ، ابهام در اقدامات و اسناد و یا به این دلیل که فعالیت‌ ها انجام یک واکنش از جانب دشمن را توجیه نمی‌کنند صورت پذیرد . در منطقه خاکستری ، دو حالت مبارزه غلبه دارد . اول، عملیات های اطلاعاتی که تمام موارد ازقبیل پروپاگاندا تا استفاده از رسانه‌های اجتماعی برای انتشار اطلاعات درست یا اطلاعات نادرست را شامل می شود . ابزار دوم سایبر است.
  13. همانگونه که گفتم به نظرم در تحلیل دچار اشتباه شدند . درباره اجماع جهانی هم اگر آمریکایی ها به صورت آهسته هم فشار را بر ما افزایش می دادند باز هم به همان صورت آهسته اجماع از بین می رفت . اینجا بحث سر منافع کشورهاست که می خواهند در اقدامات خودشان توازن ایجاد کنند . در کل به عقیده بنده همانگونه که گفتم ما باید هسته اقداماتمان را فارغ از دولت های آمریکا تنظیم کنیم . در ضمن پیش فرض های ذهنی ای وجود ندارد و یا لااقل آنقدری که گفته می شود تاثیر گذار نیستند . تصمیم گیری ها درست یا غلط بر اساس اهداف و جایگاه های کشور ها اتخاذ می شوند . مشکل ما با نام آمریکا نیست بلکه با هژمون بودن آنها و تعارضش با موقعیت سرزمینی ما می باشد .
  14. سلام به نظر آمریکایی ها حرکتی کرده اند که ناشی از تحلیل اشتباه از ساختار های اجتماعی و حاکمیتی ایران هستش . نکته مهم این است که هیچ معلوم نیست که اگر همان استراتژی اوباما ادامه داده می شد هم باز به نتیجه می رسیدند ، اما اکنون چون استراتژی تهاجمی تر و با رویکرد شوک دادن پیاده شده بالطبع واکنش ها هم با سرعت بیشتری داده می شوند و نتیجه ها سریعتر عیان گشته اند . اگر به حالت قبل بود شاید در زمان بیشتری به همین جا می رسیدیم !!
  15. سلام یک نکته ای که دوستان به آن اشاره می کنند درباره اینکه ایران با انجام تحرکاتی باعث عدم انتخاب مجدد ترامپ شود مانند راه رفتن روی لبه باریک هستش . اینکار اگر کوچکترین اشتباهی بشود بهانه های زیادی برای دولت بعدی آمریکا برای افزایش فشار بر ایران ایجاد خواهد کرد . در ضمن هیچ تضمینی وجود ندارد که دولت بعدی رویکرد تهاجمی نداشته باشد . جدا از بعضی رفتارهای نامتعادل ترامپ اگر کلینتون هم رئیس جمهور آمریکا بود به نظر همین فشار ها البته با هوشمندی بیشتری را ما باید تحمل می کردیم . اما در کل ماهیت فشار ها و رفتار های آمریکا فارغ از اینکه چه کسی با چه نگاهی رئیس جمهور این کشور است یکسان می باشد و تنها در نحوه اجرا متفاوت خواهد بود زیرا مبتنی بر واقعیت های جهانی می باشند (البته اشتباه در تحلیل و عمل هم ممکن است اتفاق بیفتد) . پس بهتر است ما هم اصل سیاست هایمان را فارغ از دولت های آمریکا تنظیم نماییم .
  16. سلام این عبارت جنگ در سایه همان نبرد در منطقه خاکستری هستش که نمودارش در پست ابتدایی اهرم های کنترل ایران آورده شد : و در تاپیک مقدمه ای بر جنگ های هیبریدی اشاراتی بهش شده بود و اینگونه تعریف شد : یعنی در مطلب زیر : پی نوشت - فکر کنم باید یک مطلب جداگانه برای منطقه خاکستری آماده کنم انشاالله .
  17. اهرم های کنترل ایران بخش آخر زمین زاگرس برای نیروهای پیاده مشکل آفرین است و کشته شدن نیروهای نخبه رژیم هم در ظاهر و هم در مسائل روحی تاثیر بد می گذارد ، به خصوص که رژیم ادعا می‌کند که از طرف خداوند مورد تایید است . عملیات در محدوده زاگرس، استفاده از حمایت مستقیم آتش توسط زره پوش ها را محدود می کند و نیازمند به پشتیبانی توسط آتش غیرمستقیم دارد و ایجاد مسیرهای لجستیکی در کوهستان و به دور از لبه جلویی منطقه درگیری مشکل و آسیب پذیر است . تغییرات آب و هوایی سریع ، استفاده از قدرت هوایی را مشکل تر می سازد به خصوص اگر هواپیماهای آمریکایی حاضر باشند و بتوانند از حریم هوایی عراق یا خلیج فارس واکنش نشان دهند. رژیم ایران از تماس بین آمریکایی ها و دیگر کرد های ایران وحشت دارد . البته پژاک همچنان درون لیست تروریستی آمریکا باقی مانده است تا به عنوان وسیله ای برای نزدیک شدن به متحد بد آمریکا ، ترکیه استفاده شود . ایران نیز این گروه را تروریستی می داند و با ترکیه بر علیه هر دو گروه پ ک ک و پژاک همکاری نظامی می کند هر چند که اتحادیه اروپا این گروه را تروریستی قلمداد نکرده است و آمریکایی ها همچنان از کرد های سوریه YPG که به پ ک ک و پژاک وابسته هستند حمایت می کند . گروه های مختلف شبه نظامی کرد ایرانی به مانند هم تباران خود در کردستان عراق ، از عدم توانایی در متحد شدن حتی در مقابل ترکیب قدرت های قوی تر عراق ، ترکیه و ایران رنج می برند . با این حال ، آن‌ها ناگزیر نیستند تا با هم متحد شوند تا از نظر نظامی موثر باشند ، همانطور که ، قبلا نشان داده‌ اند . پژاک به نظر می رسد صبورانه در حال پیش بردن یک قیام مدنی در مناطق اکثریت کرد نشین است ، در حالی که رژیم ایران برای پایان یافتن حضور دشمنان تهران در کردستان عراق با استفاده از بحران رفراندوم کرد ها بر دولت کردستان عراق فشار افزون تری را وارد کرد . پژاک و دیگر گروه ها احتمالا آمادگی دارند تا از هرگونه درگیری مابین ایران و آمریکا بهره برداری سیاسی و نظامی کنند . به طور کلی کرد های ایران مهلک ترین نقطه فشار داخلی بر رژیم ایران هستند که دارای اثربخشی نظامی ثابت شده ، آشنایی با محیط بومی ، شبکه‌ های حمایتی ، طبیعت تا حد زیادی سکولار، برابری جنسیتی ، دموکراسی توده ها ، عدم انزجار از غرب و تمرکز بر خود مختاری محلی و فدرالیسم در اکثریت مناطق کرد هستند . حال سوال این است که چه نوع پشتیبانی خارجی ممکن است و چه کسی آن را تامین خواهد کرد . آمریکایی ها بدون شک بهترین مکان برای ارائه آموزش و تدارکات ، با مشارکت مالی احتمالی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس ، به ویژه عربستان سعودی و امارات متحده عربی هستند . شرایط ایده ‌آل شامل شمار مناسبی از مربیان آمریکایی مستقر، یک عنصر حفاظت از نیرو، بیمارستان صحرایی و هواپیماهای حامل سلاح و پول نقد ، همراه با کنترل هوایی ایالات متحده در امتداد مرز کردستان عراق و ایران و آمادگی برای خارج کردن هواپیماهای ایرانی و توپخانه درگیر ایران از نبرد ، خواهد بود. کرد ها می توانند از سیستم های ضد زره پیشرفته (مناسب در برابر وسایل نقلیه ، پناهگاه ها و هلیکوپترها) ، به علاوه ارتباطات امن ، تدارکات و عقبه و همچنین اطلاعات جاسوسی و هدف ‌گیری استفاده کنند . ترکیب دارایی ‌های اطلاعاتی ایالات ‌متحده و شبکه‌ های انسانی خود کردها ، به خصوص اگر یکی از آن ‌ها بخواهد مشکلاتی را برای ایران فراتر از شورش های روستایی و در داخل شهر ها گسترش دهد ، ترسناک خواهد بود . مخالفت های سیاسی از بغداد و احتمالا مابین دولت منطقه ای کردستان عراق با رقبای خود در حکومت های محلی اربیل و سلیمانیه وجود خواهند داشت مگر اینکه حمایت بلند مدت ایالات متحده از بغداد ، تهران و آنکارا تضمین شود . مشکل دیگر ، درست یا غلط ، شهرت آمریکا به عنوان یک دوست کوتاه مدت است که شاید سیاست هایش را تغییر داده و متحدان خود را رها کند (که در بیداری سنی ها و کردهای سوریه و عراق سابقه دارد) . بعید به نظر می رسد که کرد های ایران پس از سقوط جمهوری مهاباد در سال 1946 ، دیگر قبول کنند که به عنوان پیاده نظام مورد استفاده قرار بگیرند . آمریکایی ها باید همه بازیگران را متقاعد کنند که برای مدت طولانی به عنوان قوی ترین گروه در منطقه خواهند بود . یک شروع خوب ، حذف پژاک از لیست گروه های تروریستی می باشد که هرگز منافع غرب را تهدید نکرده اند . این یک پیام قدرتمند برای تهران خواهد بود . گزینه دیگر این است که عملیات مخفیانه بیشتری برای تأمین کردهای ایران از طریق واسطه ها و/ یا هوا بدون مزایای ذکر شده بالا درباره منطقه کردستان عراق انجام شود . در حال حاضر، به نظر می‌رسد که دولت ترامپ می‌خواهد بدون عبور از خطوط قرمز رژیم ، فشار بر ایران را افزایش دهد، که این چیزی است که درمسلح کردن و حمایت از کردها مهم می باشد . با این حال ، این امر قوی ترین اهرم مخرب را بر روی تهران با کاهش احتمال دخالت مستقیم ایجاد می کند . پایان
  18. اهرم های کنترل ایران بخش دوم در دسامبر ۲۰۱۷، یک گروه جهادی وابسته به القاعده ادعا کرد که یک خط لوله نفت را در استان خوزستان در جنوب غربی ایران هدف قرار داده ‌است. این شبه نظامیان معمولا با حملاتی در استان سیستان و بلوچستان هم‌ مرز با پاکستان در ارتباط هستند، که دیگر گروه های رادیکال‌ سنی در آنجا فعالیت می‌کنند . تهران ، مظنونین همیشگی یعنی ایالات‌ متحده ، عربستان ‌سعودی ، اسرائیل و بریتانیا را به دلیل حمایت از شورشیان بلوچستان و گروه های دیگر از جمله مجاهدین خلق ، در این واقعه مقصر دانست . بعید به نظر می ‌رسد که ریاض از شبه نظامیان بلوچ حمایت کند زیرا این گروه ها به پاکستان به عنوان مخفیگاه خود می نگرند و پاکستان که متحد نزدیک عربستان است خود نیز با مشکل بلوچ ها مواجه می باشد . یکی از محققان ، ارزیابی می کند که مخالفت اعراب در جنوب غربی ایران ، محدود و منطقه ‌ای است و قدرت حاشیه‌ ای دارد … همچنین جنبش بلوچ در شرق بسیار کوچک و قومی است و بیش از یک چالش جزئی نیست . ادعاهای غیر قابل اثبات رژیم مبنی بر دخالت خارجی تبدیل به یک رسم شده ، هر چند که عملیات های مخفیانه خارجی به ویژه ترور دانشمندان هسته ای صورت پذیرفته است . کوه های زاگرس غربی ایران و شبه نظامیان کردی که در آنجا فعالیت می کنند ، یک آسیب پذیری ژئواستراتژیک عمده برای تهران است . زاگرس پاشنه آشیل پارسیان از اسکندر تا تهاجم انگلیس و شوروی ، انقلاب ایران ، جنگ ایران و عراق و اشغال عراق توسط آمریکا بوده است. کردهای ایران به دلایل مختلف زیر در یک منطقه با اهمیت حیاتی قرار گرفته اند : دفاع سرزمینی جلوگیری از استقلال دولت منطقه ای کردستان تثبیت یک کریدور شمالی از میان پ ک ک PKK و پژاک به متحدان ایران یعنی سوریه و حزب الله به عنوان بخشی از راه زمینی ایران به مدیترانه رقابت استراتژیک بلند مدت با ترکیه برای نفوذ و تاثیرگذاری نفوذ فرامرزی نیروهای نیابتی تروریستی از پایگاه های ایران عملیات های بی ثبات سازی و تسهیل تجارت غیرقانونی ، از جمله انرژی و تسلیحات در طی سال ‌ها، رژیم گروه هایی از قبیل انصار الاسلام ، گردان‌های القاعده کردستان و تشکیلات عبدالله اعظم را به منطقه کردستان عراق (KRI) و خود عراق ارسال می کرد . از این رو کمی مضحک است که برخی از این کردهای سنی ممکن است به دولت اسلامی عراق و شام بپیوندند و به تهران حمله کنند. این فقط امنیت فیزیکی زاگرس نیست که به حاکمان ایران مربوط می شود . زاگرس یکی از عناصر کلیدی سلطه تهران بر گروه های مختلف قومی – مذهبی است ، یک منطقه ای که مدت ها تلاش کرده است تا آن را تحت کنترل درآورد و یک سیاهچاله ای است که نیروهای نظامی و مالی مورد نیاز در جاهای دیگر را می بلعد . برخی از مشکلات اصلی دوران قبل از انقلاب ، در خود انقلاب و جنگ ویرانگر ایران و عراق، خطرات ناشی از ناآرامی و/ یا سوء استفاده های خارجی از اقلیت های ایران در طول زاگرس بوده است ، که نیاز به حفظ نیروهای مسلح فراوان در آن منطقه برای حفظ امنیت داخلی و دفاع خارجی و اجتناب از تلفات جمعی را اجتناب ناپذیر کرده است . از این رو ترجیح ایرانی ها بر این است که برای ایجاد امنیت به جای شهروندان ایرانی از شهروندان کشورهای دیگر مانند لبنان ، سوریه ، عراق ، پاکستان و افغانستان استفاده نماید (م . به نظر منظور نویسنده افزایش عمق استراتژیک برای ایران می باشد) . حمایت خارجی از کردهای ایران اوضاع را به طور قابل ‌توجهی پیچیده خواهد ساخت. یکی از ناظران ارزیابی می‌کند که کردهای ایران هرگز تهدیدی جدی برای رژیم ایجاد نکرده اند که البته این موضوع با شواهد تاریخی همخوانی ندارد. براساس تحقیقات اولیه شواهد کافی درباره اثربخشی مبارزه گروه‌های کرد که در کوهستان ها فعال بوده‌اند دیده می شود . پژاک که به طور مداوم توسط ناظران خارجی که تحت تاثیر پروپاگاندای ایران قرار می گیرند دستکم گرفته می شود در تابستان سال ۲۰۱۱ در یک درگیری منجر به کشته شدن صدها نیروی سپاه پاسداران، نیروی قدس و شبه نظامیان سنی مستقر در ایران شدند و یک پیروزی بزرگ را به دست آوردند. پژاک در این درگیری نه تنها تهاجم عمده سپاه پاسداران را خنثی کرد بلکه در اعماق ایران عملیات انجام داده و توانست تا به کاروان‌های تدارکات نظامی کمین زده و به پایگاه‌های جداگانه سپاه حمله کند و زیرساخت‌های حیاتی را از جمله خط لوله گاز تبریز - آنکارا منهدم نماید . ادامه دارد ... لینک بخش اول :
  19. مقاله که برای هفته پیش هستش و در رابطه با اتفاقات روزهای گذشته . اما در کل استدلال عنوان شده به نظرم غلط نیست البته شاید تنها بخشی از متغیر ها را شامل شود . درباره جنگ تجاری هم مسئله دو طرفه هستش و تعرفه تنها یکی از اهرم های دخیل در آن . با این وجود بنده متخصص این موضوعات نیستم و از جنگ در حوزه های مالی و اقتصادی تنها به اطلاعات محدود به مقالات و رو خوانی کتاب جنگ های ارزی آشنایی دارم و ولاغیر .
  20. سلام به نظرم نویسنده مطلب یعنی آنتونی کردزمن تحلیلش را برای به نقد کشیدن همین انگاره ای که توسط شما بیان شد نوشته باشد . احتمالا اگر مطلب را یکبار دیگر با دقت مطالعه بفرمایید متوجه خواهید شد که استقلال نفتی مفروض به چه معنا است و چگونه به چالش کشیده می شود .
  21. اهرم های کنترل ایران تحلیل اصلی بر روی بحران کنونی در روابط ایران و آمریکا حول محور فشار حداکثری و احتمالات بالقوه نظامی آمریکا می ‌گردد . با این وجود ، حرکت دیگری وجود دارد که شامل یک مجموعه ی منحصر به فرد از اسب ها در شطرنج منطقه ای می شود و یکی از آنها مستقیما از قوانین بازی تهران می آید . فشار بر روی ایران نتیجه می دهد ، اما باید این فشار به درستی اعمال گردد . گزینه‌های مخرب برای هدف قرار دادن دارایی‌های ایران و نیروهای نیابتی آن بدون استفاده از نیروهای زمینی وجود دارد ، اما دولت آمریکا خواهان جنگ در خلیج ‌فارس نیست . تهران این مساله را می‌داند و فعالیت های مخرب قابل کتمان خود را در منطقه خاکستری ، با استفاده از نیروهای نیابتی و عملیات مخفی ادامه می‌دهد . پس چگونه می‌توان تهدیدات ایران را نسبت به متحدان آمریکا در خلیج فارس ، اسرائیل و تجارت منطقه‌ ای محدود کرد ؟ چه کاری می ‌توان در مورد سلاح‌ های کشتار جمعی، موشک‌ های بالستیک، نیروهای نیابتی و فعالیت ‌های تروریستی ، حمایت از کشتار های بشار اسد ، گروگان‌ گیری و فعالیت‌های بدخواهانه منطقه ‌ای و جهانی که شامل استفاده از نیروهای زمینی و یا ایجاد درگیری با شدت بالا و افزایش قیمت نفت است انجام داد ؟ چگونه می ‌توان بر ایران بدون ایجاد هرج و مرج بیشتر در منطقه و عواقب ناخواسته آن فشار وارد آورد و آن را کنترل کرد ؟ تجزیه و تحلیل های در دسترس اندکی درباره عملیات های مخفی وجود دارد - دقیقا همان منطقه‌ خاکستری که در آن ایران ترجیح می‌دهد به دلیل ضعف نظامی متعارف خود در مقایسه با ایالات‌ متحده ، اسرائیل و کشورهای شورای همکاری خلیج (فارس) عمل کند. تحلیل در مورد این که چگونه باید در این باره عمل کنیم، چه چیزی باید باشد و چه عواقبی ممکن است رخ بدهد، ضعیف است. توصیه ‌ها درباره اقدامات پنهانی برای بی ‌ثبات کردن ایران پیش از بحران جاری است . از آنجا که رژیم مستقر در تهران از طریق انقلاب به قدرت رسید ، بقا هدف اولیه آن است و انقلاب متقابل بزرگ ‌ترین ترس آن می باشد . آمریکا برای تحت فشار قرار دادن ایران و تقویت بازدارندگی ، باید از این ترس از طریق عملیات های روانی ، جنگ سایبری ، جنگ اقتصادی و اقدامات پنهان بهره ببرد . آخرین مورد از این اقدامات می‌ توانند شامل تحریک و حمایت از شورش های روستایی و شهری با کمک های مخرب و مهلک از گروه ‌های ضد رژیم ، ترور شخصیت ها و خرابکاری در زیر ساخت‌ های حیاتی باشند . این تفکر اخیرا دوباره ظاهر شده ‌است ، یعنی حمایت از اقدامات کمتر نمایان و قابل تکذیب برای تحمیل هزینه‌ های قابل ‌توجه به ایران ، پیچیده کردن تحلیل هزینه - ریسک برای تهران و نشان دادن اینکه بازیگران دیگر می‌توانند از اقدامات انکار پذیر محتمل استفاده کنند. به این شکل رژیم ایران مجبور به منحرف کردن تمرکز و منابع خود از فعالیت های مخرب منطقه ای به امنیت داخلی بوده و بدین ترتیب تمایلی کمتری به رفتار های سوء خواهد داشت . در این بین برخی ملاحظات مهم نیز وجود دارند. از جمله اینکه : کدام یک از گروههای مخالف داخلی برای حمایت خارجی مناسب هستند ؟ کدام یک از بازیگران خارجی این حمایت ها را تامین خواهند کرد و این حمایت ها چه اشکالی می توانند داشته باشند ؟ عواقب و پیامد های ناخواسته احتمالی ، مانند فروپاشی کامل دولت یا عملیات‌های ترور انتقام جویانه رژیم ، پرتاب موشک و/ یا اقدامات حزب‌الله علیه اسرائیل چگونه خواهند بود؟ با این وجود ، زمان زیادی نگذشت که مشاور امنیت ملی آمریکا از ارائه کمک به تمامی اقلیت‌ها ، اتحادیه‌ها و دیگر گروه‌ ها در ایران حمایت کرد. یکی از اتاق فکر های برجسته ایالات ‌متحده تغییر رژیم در طی نا آرامی های داخلی ۱۸ - ۲۰۱۷ مبنای خود قرار داد و همچنین ناآرامی های مدنی در تهران یک پیشنهاد دیگر بود - چیزی که رئیس‌جمهور ترامپ گفته‌ است که در پی آن نمی باشد . برخی از توصیه های سیاسی می توانند براساس تجزیه و تحلیل سود و زیان و احتمال موفقیت در تحریک ایران در جهت رفتار مطلوب بدون عواقب ناخواسته ، رد شوند . هر دانشجو مبحث کودتا و ضد کودتا درک می کند که تصرف و حفظ تهران در صورت عدم حضور نیروهای خارجی نیازمند حضور ارتش یا سپاه پاسداران ایران است که تانک های خود را به میدان آورند با فرض اینکه تدارکات برای کودتا کشف نشده باشد . همچنین باید سوخت ، مهمات و تدارکات کافی و در دسترس با پشتیبانی هوایی برای مقابله با عملیات ضد کودتا موجود باشد . صرفا برای میلیتاری - بن پایه : BESA Center Perspectives Paper No. 1205 , 21 June 2019 پی نوشت - مطلب فوق صرفا برای آگاهی از تحلیل های دشمنان از اندیشکده Begin-Sadat Center for Strategic Studies رژیم صهیونیستی ترجمه شده و تعدادی از مطالب مندرج در آن مورد تایید مترجم نمی باشد . ادامه دارد ...
  22. تهدیدی متوجه اقتصاد ایالات متحده چرا استقلال نفتی آمریکا یک افسانه است ! به تازگی واردات نفت آمریکا به زیر 2 میلیون بشکه در روز رسیده که کمتر از ۲۰ درصد کل واردات آن از خلیج فارس صورت می پذیرد . با این حال ، ایالات ‌متحده بهای نفت را به قیمت جهانی آن می پردازد و هر بحران در عرضه ، باعث افزایش قیمت ها در آمریکا ، به همان اندازه ای که در هر کشور دیگری در جهان افزایش می یابد می شود . آنچه که برای اقتصاد جهانی و آمریکا مهم‌ تر است این است که صادرات نفتی خلیج فارس از طریق دریا به دیگر اقتصادهای توسعه ‌یافته و صنعتی به ویژه در آسیا منتقل می‌ گردد . کشورهایی مانند چین ، ژاپن ، کره‌ جنوبی ، تایوان و ویتنام از جمله کشورهای وارد کننده کلیدی نفت هستند که جزء 15 کشور صادر کننده به آمریکا می باشند . صادرات آن‌ ها به ایالات متحده در حال حاضر بخش بسیار بزرگی از اقتصاد آمریکا را تحت ‌تاثیر قرار می‌دهد ، حتی بیشتر از زمانی که آمریکا به واردات مستقیم نفت وابسته بود. آخرین اطلاعات سازمان سیا و اداره آمار آمریکا نشان می ‌دهد که کشورهای آسیایی به تنهایی حدود ۲۸ تا ۳۰ درصد از واردات کنونی آمریکا را تامین می ‌کنند که عمدتا به شکل کالاهای تولید شده است و ارزش آنها به حدود ۴ تا ۵ درصد از تولید ناخالص ملی آمریکا می ‌رسد . از این منظر، استقلال انرژی آمریکا کمی بیش از یک افسانه اقتصادی است . پی نوشت - مطلب بالا بخشی از مقاله ای با عنوان The Strategic Threat from Iranian Hybrid Warfare in the Gulf از Anthony H. Cordesman می باشد که توسط CSIS منتشر شده است . صرفاً برای میلیتاری / بن پایه : اندیشکده CSIS
  23. مقدمه ای بر جنگ های هیبریدی – تئوری ، تاریخچه و حال نیروهای عملیات ویژه - جمع بندی و پیشنهادات پیشینه ، تهدیدات جاری و پیشنهاداتی برای استفاده موثر تر از نیروهای عملیات ویژه در سال ۲۰۱۴ ، جهان شاهد آن بود که روسیه کریمه را در ظاهر با سهولت به خاک خود الحاق کرد و در این مسیر از تکنیک ‌های پیشرفته تری نسبت به آنچه که مسکو چند سال پیش در گرجستان استفاده کرده بود بهره‌ برداری نمود . این کار با قرار دادن عوامل روسیه در موقعیت‌های کلیدی در موسسه هایی مانند Ukraine’s SBU (معادل اداره تحقیقات فدرال ایالات ‌متحده) انجام شد . هنگامی که روسیه متوجه شد که زمان شروع تصرف کریمه است ، این کار را با یک حمله سایبری به اوکراین مشابه با عملیات خود در برابر گرجستان آغاز نمود . با این حال، این بار روسیه از این حمله با جنگ الکترونیک پشتیبانی کرد که باعث شد تا مقامات کریمه ارتباط خود را با کی یف از دست بدهند و در نتیجه توانایی کی یف برای تامین موثر فرماندهی و کنترل در طول بحران تضعیف شد . هنگامی که نیروهای روسیه وارد کریمه شدند ، هیچ نشانه ‌ای بر روی لباس های خود نداشته و همچنین درک فراتری از سربازان عادی روس در مورد اینکه چه اتفاقی در حال وقوع است داشتند (م – نیروهای آموزش دیده ای بودند که می دانستند در این شرایط باید چگونه عمل کنند). سردرگمی در بین ساکنان کریمه ایجاد شد و این سردرگمی پس از آن توسط رسانه‌ های روسی و کانال ‌های رسمی تشدید گشت تا حدی که همه آن‌ها این تهاجم را یک قیام محلی ‌نامیدند . لازم به ذکر است که به دلیل تلفیق تکنیک های متعارف و نامنظم روسیه ، توانایی این کشور برای ایجاد سردرگمی و اقدام سریع ، باعث شد کریمه بدون خونریزی در اختیار روسیه قرار بگیرد . این اقدام دقیقا بعد از آغاز یک جنگ تا حدی کاملا غیر متعارف در حمایت از جنبش جدایی طلب شرق اوکراین صورت گرفت (م . برای جلب توجه اوکراین نسبت به شرق کشور و کم شدن تمرکزش بر روی کریمه ) . حال سوال این است که چرا متحدان ناتو نتوانستند پاسخ مؤثر به اشکال جدید تجاوز روسیه که در بخش اول شرح داده شد را ایجاد کنند ؟ لئو بلانکن Leo Blanken پیشنهاد می‌کند که پاسخ این سوال ممکن است در فرضیات به ارث برده شده و عادت‌ های ریشه ای تفکر باقی مانده از جنگ سرد باشد. در حرکت از چرایی به چگونگی (م - حرکت به سمت تدوین دکترین) اسپن برگ ناتسن Espen Berg-Knutsen معتقد است که در برابر تهاجم هیبریدی نیروهای عملیات ویژه می‌توانند نقش کلیدی در دفاع از کشورهای کوچک با تشکیل هسته واحد های چند تخصصی multidisciplinary که تلاش‌های مشترک مقابله با هجوم را هماهنگ می ‌کنند، داشته باشند . سندر فابیان Sándor Fábián پیشنهاد می‌کند که به منظور موثر عمل کردن در برابر استراتژی‌ها و تاکتیک‌های هیبریدی ، کشورهای متحد باید در نظر داشته باشند که نیروهای نظامی خود را از حوزه جنگ ‌های سنتی به سمت جنگ‌های نا منظم و غیر متعارف حرکت دهند . فابیان استدلال می‌کند که بهترین راه مبارزه با یک نیروی هیبریدی ، تبدیل شدن به یک نیروی هیبریدی است ، تلاشی جامع در دولت که پلیس ، ارتش و بخش‌ های دیگر امنیت ملی را ترکیب می‌کند . پایان