Navard

VIP
  • تعداد محتوا

    630
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    13

تمامی ارسال های Navard

  1. به نام خداوند بخشنده و مهربان مقدمه: خبرنگار به آرامی تاریخ اکتبر1980 را بر روی برگه ای که در دست داشت یاداشت می کند تا آماده مصاحبه با یکی از نامی ترین مشاهیر تاریخ هندوستان گردد. مدتی از آغاز جنگ ایران و عراق گذشته و این اتفاق سوژه ای مناسب برای طرح سوالی جنجالی بود. خبرنگار از وی می پرسد، نظرتان در رابطه با حمله عراق به ایران چیست؟ سام در پاسخ می گوید: "حیف از آن خاک پاک که مورد تعرض نظامی قرار گیرد. بروید و ببینید پشت سر این حمله کدام قدرت جهانی قرار دارد و چه می خواهد، جنگ ادامه سیاست است. افسوس که پیر شده ام وگرنه به ایران می رفتم و داوطلبانه در دفاع از سرزمین نیاکانم شرکت می جستم." فیلد مارشال سام هرمز جمشید منکشا اجداد وی در قرن دوم هجری با فشار روز افزون حاکمان مسلمان رو به رو شدند. قوانین سفت و سخت بر زندگی زرتشتیان باقی مانده در ایران جاری بود. برقراری نظام مالیاتی ظالمانه امان همه را بریده بود و چاره ای جز فرار برای آن ها باقی نمی گذاشت. تعداد زیادی از زرتشتیان از شهرهای مختلف ابتدا به ناچار به خراسان کوچ کردند. که با ادامه فشارها مسیر هندوستان را در پیش گرفته اند. بخش بزرگی از این کوچ کنندگان ساکن شهر ساری بودند( طبق گفته منابع) آنها با آتش مقدس خود که بهرام نام داشت سفر مخاطره آمیزی را در پیش گرفتند و بعد از حوادث گوناگون و مدتی مدید به شهر گجرات رسیدند. گجرات در هند از نظر آب و هوایی شباهت فراوانی به شهر ساری داشت. ساری بعلت نزدیکی به دریای مازندران آب و هوای معتدل و زمین های حاصل خیز و سر سبزی دارد. شباهت های گجرات به دل مهاجرین نشست. نماینده ای از طرف پارسیان به نزد فرماندار گجرات رفت. فرماندار با شروطی آنها را پذیرفت که مهمترین آنها گذاشتن سلاح بر زمین و هماهنگی با پوشش لباس و زبان محلی بود. آنها چون ترس جان داشتند پذیرفتند. با این حال سعی بر این کردند که همواره با یکدیگر ازدواج کنند و آداب اصیل ایرانیان که تمامی آنها از درست نیتی و صداقت ریشه می گرفت را سر لوحه جامعه خود قرار دهند. آنها محل سکونت خود را نوساری ( ساری جدید) نامیدند تا هرگز خاک مادری را فراموش نکنند. بعد گذشت قرن ها، پارسیان موفق ترین و متحد ترین قوم در بین تمام اقوام کشور هزار طائفه هندوستان هستند. در دل این قوم فرزندی به دنیا آمد که پدرش وی را سام نام نهاد. وی فرزند پنجم خانواده بود و از همان کودکی استعدادی شکوفا از خود نشان می داد . پدرش همواره از او می خواست که مانند خودش پزشک شود. ولی سام در جواب می گفت: من یک پارسی هستم و مردان پارسی سپاهی گری را بر پیشه های دیگر ترجیح می دهند و من باید افسر شوم. در سال 1931 کمیته دانشگاه نظامی هند طرح ایجاد یک نیروی منظم نظامی را با جذب جوانان 18 تا 20 سال آغاز می کند. برای قبولی در این دانشگاه در سال 1932 کنکوری برگذار می شود که سام هرمز جمشید در آن جز 15 رتبه اول می گردد. وی بعنوان بخشی از اولین دانشجویان دانشگاه نظامی هند انتخاب می شود. در این دانشگاه فقط 22 نفر توانستند شرایط مدنظر خدمتی را به پایان برسانند که یکی از آنها سام بود. سام توانست در 1 فوریه 1935 با درجه ستوان دومی از این دانشکده فارغ التحصیل شود. در آن سال ها نیروهای هندی تازه آموزش دیده قبل از اعزام به یک واحد هندی، ابتدا به یک هنگ انگلیسی می پیوستند. در نتیجه سام به گردان دوم رویال اسکاتلندی مستقر در لاهور پیوست و بعد ها به هنگ دوازدهم مرزی مستقر در برمه اعزام شد. وی را بعلت تسلط بر چند زبان هندی و انگلیسی و ... بعنوان مترجم بکار گرفتند. سام هرمز در ایام جوانی سربازان هندی در جنگ برمه و مقابله با ژاپن در 1942 با آغاز حملات ژاپن به مناطق تحت سلطه انگلیس در جنوب شرق آسیا و نزدیکی آنها به شبه قاره هند خطر جدی اصلی ترین مستعمره امپراطوری بریتانیا را تهدید می کرد، در آن روز ها کمبود در تعداد افسران بیداد می کرد. تقدیر با سام همراه شده بود. وی در آنجا بعلت لیاقت بسیاری که از خود نشان میداد به درجه سرگردی موقت دست یافت. وی به آرزویش نزدیک شده بود و به فرماندهی هنگ "گورخا" رسیده بود. این هنگ همان هنگی است که ضد حملات علیه ارتش سلطنتی ژاپن را آغاز کرد. در طی نبرد بر سر تپه های پاگودا هنگ گورخا با یک ضد حمله شدید توانست نیروهای ژاپنی را پس بزند. به هنگ سام آسیب 50 درصدی وارد شده اما او به هدفش رسیده است. سام در این نبرد به شدت زخمی شد. سرلشکر دیوید کاوان فرمانده لشکر 17 پیاده با مشاهده نبرد و شجاعت هنگ گورخا با شتاب به سوی سام حرکت کرد و از ترس آنکه مبادا سام بمیرد مدال نظامی خود را به سام بست و گفت به یک فرد مرده نمی توان مدال نظامی داد! بعدها با انتشار این خبر در روزنامه لندن کسب مدال توسط سرگرد هندی رسمی شد. بدن مجروح سام به دست یک پزشک استرالیایی سپرده شد. پزشک با دیدن شدت جراحت، عمل را نپذیرفت ولی با تهدید هم رزم سام، بسوی او بازگشت و پرسید چه بر سرش آمده؟ در همان لحظات سام بهوش آمد و در پاسخ گفت یک قاطر به من لگد زده است. پزشک تحت تاثیر شوخ طبعی وی قرار گرفت و جان وی را نجات داد و هفت گلوله از ریه و کبد و کلیه های وی خارج کرد! بخش بزرگی از روده های وی برداشته شد. خطر از بیخ گوش سام عبور کرده بوده. در جنگ جهانی دوم سام هرمز در درگیری های متعددی شرکت کرد و در سال 1944 به درجه سرهنگ دومی نائل آمد. پس از تسلیم بی قید و شرط ژاپن وی سرپرست خلع سلاح 60هزار اسیر جنگی ژاپنی شد. وی چنان خوب از عهده مسئولیتش بر آمد که حتی یک گزارش بی انضباطی در اردوگاهش ثبت نشد. جهت مشاهده تصویر بزرگتر بر روی آن کلیک کنید با استقلال هندوستان در سال 1947، پاکستان هم برنامه ی استقلال خود را دنبال می کرد. سام هرمز که بعد جنگ دوره های جدیدی را گذرانده بود کمک شایانی به تشکیل ارتش هند جدید کرد. در همین گیر و دار در 22 اکتبر نیروهای پاکستانی به کشمیر نفوذ کرده و دومل و مظفر آباد را تسخیر کردند. فردای آن روز مهاراجا هاری سینگ، حاکم ایالت جامو و کشمیر از هند درخواست کمک کرد. صبح روز 27 اکتبر نیروهای هندی به منطقه اعزام شدند و شهر سیرناگر درست قبل از رسیدن نیروهای پاکستانی بدست نیروهای هندی افتاد. با آغاز ضد حملات هند، پاکستانی ها دچارصدمات جدی شدند. که در نهایت جنگ بدون نتیجه قطعی به پایان رسید.این جنگ ریشه ای بر دشمنی بی پایان هند و پاکستان شد. در سال ۱۹۶۱ که خطر تصرف «لاداخ» از سوی چین احساس می شد، سام هرمز جمشید در مقاله ای از سیاست های «کریشنا منون» وزیر دفاع وقت هند انتقاد کرد و علنا نوشت که منون از فنون نظامی بی اطلاع است یا سوءنیت دارد. به همین دلیل هنگامی که در سال ۱۹۶۲ نیروهای هندی در لاداخ از برابر چینیان گریختند او را مامور جبهه کردند و سام که درجه ژنرالی داشت در فرمانی خطاب به نظامیان تحت فرمان خود نوشت: می دانید که من یک پارسی ام و عقب نشینی در ذات ما گناه است. بنابراین، جز با دستور کتبی هرگونه عقب نشینی ممنوع است و مرتکب به دادگاه صحرایی فرستاده خواهد شد و تا من زنده باشم دستور عقب نشینی داده نخواهد شد. با همین فرمان، هندیان ایستادند و اراضی بیشتری را از دست ندادند.( پارارگراف از روزنامه اعتماد) این نبرد ها نشان دادند که باید نیروی نظامی قدرتمندی را در مقابل پاکستان و چین توسعه داد و البته هند در نتیجه ی آن به سرعت ارتشی بزرگ را فراهم کرد که اولین درگیری تمام عیار جدید آن در در 1965 و نبرد کشمیر رخ داد که با پیروزی قاطع هند همراه شد. نقشه ای از موجودیت پاکستان شرقی و محور های درگیری در 1970 اعتراضات بر سر خودمختاری پاکستان شرقی(بنگلادش) شدت گرفت. آن زمان بنگلادش بخشی از پاکستان بود. این سرزمین 1600 کیلومتر از خاک اصلی پاکستان فاصله داشت و پاکستان تمام تدارکاتش به این بخش از خاکش را از طریق دریا میرساند. با شدت گیری ناراضیتی و اعتراضات، پاکستان دست به ایجاد یک قحطی و فشار اقتصادی ساختگی زد تا شاید مردم این ناحیه زیر فشار ساکت شوند. اما این رفتار دولت پاکستان نتیجه عکس می دهد. پاکستانی ها تمام این اتفاقات را زیر سر هند می دانند. در مارس 1971 پاکستان یک کارزار شدید را برای مهار جدائی طلبان آغاز میکند. با اعزام تعداد زیادی نیروی امنیتی به پاکستانی شرقی یک حکومت پلیسی مخوف برقرار می شود. در نتیجه این تندروی، هزاران نفر از اهالی پاکستان شرقی جان خود را از دست می دهند. در این بین ده میلیون نفر به بنگال غربی پناهنده شدند. بنگال غربی تحت نفوذ هند قرار داشت. هند در آن سال ها با رکود اقتصادی دست و پنجه نرم می کرد و این تعداد پناهنده تیرخلاصی بر پیکرش بود. در نتیجه در هند تصمیم بر این گرفته شد که از تشکیل دولت مستقل بنگال حمایت شود. جنگ حتمی به نظر می رسید. بدبینی در بین طرفین به حد اعلای خود رسیده بود و همه حرف از جنگ می زدند. طی جلسه کابینه نخست وزیر ایندیرا گاندی از سام هرمز که آن روز ها ریاست ستاد ارتش را بر عهده داشت پرسید که آیا می شود هم اکنون با پاکستان وارد جنگ شد؟ سام پاسخ داد هم اکنون اکثر یگان ها در دیگر نقاط مستقر هستند و همچنین تعداد بسیار کمی تانک در منطقه مستقر است. وی همچنین به بارش های موسمی پیش رو اشاره کرد که تدارکات جنگ را ناممکن می کرد. وی پس از ترک جلسه درخواست استعفا داد که نخست وزیر آن را نپذیرفت و در عوض از اون مشاوره خواست. سام گفت اگر به من اجازه دهید تا جنگ را با شرایط خودم مدیریت کنم و تاریخ آغاز جنگ با من باشد می توانم پیروزی را برایتان به ارمغان بیاورم. گاندی موافقت کرد. پس از آن روز سام هرمز به دنبال برنامه ریزی استراتژی خود رفت. ارتش دست به مقدمه چینی های گسترده ای زد. هند دست به آموزش یک گروه بزرگ از شبه نظامیان ملی گرای بنگال زد. حدود سه تیپ از نیرو ها آموزش دیدند و 75هزار نفر هم مسلح شدند. این نیرو ها وظیفه ی اجرای عملیات پارتیزانی و آزار دادن نیروهای پاکستانی را بر عهده داشتند که در ابتدای جنگ بصورت موثر مورد استفاده قرار گرفتند. تعداد زیادی از یگان ها به منطقه منتقل شدند. پاکستانی ها در 3 دسامبر 1971 با مشاهده تحرکات هند که جنگ را حتمی می دیدند دست به اجرای یک حمله پیش دستانه زدند. پاکستان به تقلید از اسرائیل دست به حمله هوایی گسترده علیه 11 پایگاه غربی هند زد با این تفاوت که بر خلاف روند جنگ شش روزه، نتوانست به نیروی هوایی هند آسیب جدی وارد کند. روز بعد نیروی هوایی و دریایی هند عملیات گسترده ای را در دو جبهه شرقی و غربی آغاز کرد. هند با یک حمله شبانه دریایی با قایق های اوسا چند کشتی نظامی و غیر نظامی مستقر در کراچی را مورد هدف قرار داد. ناوهای هواپیمابر هندی نقش پر رنگی در پیروزی دریایی و اجرای محاصره ی پاکستان شرقی داشتند. اوضاع در پاکستان شرقی برای دولت مرکزی رو به وخامت می رفت. نیروی دریایی هند بنگلادش را محاصره کرده بودند و بدین طریق تنها راه ارتباطی پاکستان با پاکستان شرقی بسته شد. بخش بزرگی از شناور های پاکستان مستقر در بنگلادش مورد هدف قرار گرفتند. نیروی دریایی پاکستان به کل فلج شده بود. نیروی هوایی هند هم در طی آن چند روز چهار هزار سورتی پرواز انجام داد. این تعداد حمله هوایی در آن روز ها کم نظیر بود. در نتیجه حملات وحشتناک نیروی هوایی هند، دشمن بر روی زمین کاملا فلج شد. پاکستان سعی در باز کردن جبهه ای جدید در کشمیر کرد که نتیجه ای نگرفت. جنگ برای پاکستان فاجعه بار بود. پاکستان این بار هم آغاز گر جنگ بود اما به کل آبروی خود را از دست می داد. با قطعنامه سازمان ملل نیروهای دوطرف موظف بر اجرای آتش بس و بازگشت نیروهایشان به مرزها شدند. اما پاکستان برای همیشه پاکستان شرقی را از دست داد. این جنگ یک موفقیت بسیار بزرگ در کارنامه سام هرمز جمشید منکشا بود. اولین پیام رادیویی منکشا در 9 دسامبر 1971 به سربازان پاکستانی: "نیروهای هندی شما را محاصره کرده اند. نیروی هوایی شما نابود شده است. شما هیچ امیدی به کمک آنها ندارید. بنادر مسدود شده اند. هیچ کس از دریا نمی تواند به شما برسد. شما کیش مات شده اید. همه ی مردم آماده انتقام ظلمی هستند که شما مرتکب شده اید. چرا می خواهید زندگی تان را هدر دهید؟ آیا شما نمی خواهید به خانه و نزد فرزندانتان بروید؟ وقت را از دست ندهید و سلاحتان را بر زمین بگذارید. زمین گذاشتن سلاح شما مایه شرمساری نیست." لحظه تسلیم درنهایت بعد روز ها جنگ در 16 دسامبر 1971 تسلیم نامه رسمی توسط سپهبد امیر عبدالله خان نیازی امضا شد و جنگ سوم هند و پاکستان به پایان رسید. سام هرمز دستور منع غارت و تجاوز را داد و بر لزوم حفظ احترام و دوری از بیگم ها (زنان به زبان هندی) تاکید کرد. همه سربازان سام را می شناختند و می دانستند که نمی توانند از دستوراتش سر پیچی کنند. از طرف سام جمله ای نقل شده که خطاب به سربازان گفته: وقتی یک زن مسلمان را می بینید، دستان خود را در جیب بگذارید و به سام فکر کنید! رفتار سام هرمز آنقدر با اسرا خوب بود که به نماد دلسوزی در برابر اسرا تبدیل شد. او برای اسرا قرآن تهیه می کند. می گذارد مراسم های خود را بر گذار کنند و تبادل نامه با خانواده هایشان انجام میدهد. نیروهای هندی با پرچم هندوستان در بنگلادش . .پس از جنگ گاندی تصمیم گرفت که به وی درجه فیلد مارشالی بدهد ولی با مخالفت باقی نظامیان همراه شد. سام در 1972 بازنشسته می شد با این حال دوره خدمت وی 6 ماه دیگر تمدید گردید. در نهایت در 1 ژانویه 1973 وی به درجه فیلد مارشال ارتقاء یافت. فیلد مارشال سام هرمز پس از قریب به چهار دهه فعالیت در 15 ژانویه 1973 از خدمت فعال بازنشسته شد. پس از خدمت به استادی دانشکده ی افسری پرداخت. در دوران پسا خدمت شدیدا مورد هجمه ی جریانات رقیب و برخی همکاران سابق قرار گرفت. عده ای وی را نژاد پرست و حتی ضد یهود نام نهادند. با این حواشی کمی از ارزش های این اسطوره نظامی نادیده گرفته شد. وی با اینکه فیلد مارشال بود اما حقوق کامل دریافت نمی کرد. در سال 2007 پس از 30 سال در دوره ریاست جمهوری عبدالکلام 13 میلیون پوند به او اعطا شد که جبران حقوق معوقه اش در این سال ها باشد. فیلد مارشال سام هرمز جمشید منکشا در ساعت 12:30 روز 27 ژانویه 2008 بر اثر بیماری ذات الریه درگذشت. آخرین جمله ای که از وی شنیده شد، این بود: "من خوبم " وی در مجاورت قبر همسرش در قبرستان پارسیان اوتی به خاک سپرده شد. از او دو دختر و سه نوه به یادگار مانده است. پرتره ای از فیلد مارشال سام هرمز جمشید منکشا آخرین سردار پارسی نویسنده: Navard پیوست: این مقاله اولین نوشتار با جزئیاتی است که در رابطه فیلد مارشال سام هرمز جمشید منکشا در وب پارسی نوشته شده است. این مطلب برای انجمن military.ir تهیه شده و هر گونه برداشت از آن با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است. منبع: 1-روزنامه اعتماد مورخ ۱۳۸۵/۰۴/۱۰ 2 - کتاب صد جنگ بزرگ تاریخ(علی غفوری) 3- https://en.wikipedia.org/wiki/Sam_Manekshaw 4-
  2. ماموریت نجات در پشت خطوط دفاعی عراق جنگنده F-14 تامکت یکی از معروف‌ترین ماموریت‌هایی که در طول عملیات طوفان صحرا انجام شد، پرواز جستجو و نجاتی بود که توسط یک جنگنده پشتیبانی نزدیک A-10s و یک بالگرد MH-53J از اسکادران بیستم ماموریت ویژه در تاریخ ۲۱ ژانویه ۱۹۹۱ برای نجات ستوان دوم جونز صورت گرفت. این عملیات نخستین ماموریت جستجو و نجات آمریکا در پشت خطوط دشمن پس از جنگ ویتنام بود. ستوان دوم جونز خلبان جنگنده F-14 تامکت از اسکادران VF-103 نیروی دریایی آمریکا بود که به همراه ستوان لارنس اسلید افسر رادار خود، در آسمان عراق می جنگیدند. جونز و اسلید در اولین ساعات بامداد روز چهارم جنگ، در حالی که در حال بازگشت به ناو یو اس اس ساراتوگا (CV-60) بودند، پس از یک اسکورت موفق جنگنده جنگ الکترونیک EA-6B فراولر، توسط یک موشک پدافند هوایی سام۲ عراقی هدف قرار میگیرند. آنها در راه بازگشت به ناو هواپیمابر، یک موشک را می بینند که از میان ابرها به سمتشان می‌آید. جونز سرعت جنگنده را زیاد میکند و اقدامات گریز را انجام میدهد، اما موشک در نزدیکی دم تامکت منفجر میشود. هواپیما وارد یک چرخش غیرقابل کنترل میگردد که خدمه هواپیما را مجبور به اجکت می‌کند. در آسمان، دو خلبان قبل از ورود به ابرها برای آخرین بار یکدیگر را می بینند. ستوان دوم جونز جونز در حالی که با چتر نجات در آسمان معلق است، سعی میکند رادیو PRC-90 خود را بیرون بیاورد، اما به دلیل اینکه دستکش بهمراه نداشت و دستانش از سرما سست شده بود، می ترسید که رادیو از دستش رها شود، پس از آن کار صرف نظر کرد و تصمیم گرفت که ابتدا فرود بیاید. بعد فرود شروع به حرکت در مسیری کرد که تصورش بر این بود که بسوی غرب و مرز عربستان ختم می‌شود اما وقتی خورشید طلوع کرد متوجه شد که در اشتباه است. با این وجود در آن لحظه احساس کرد که چندان هم بد نشده که از محل سقوط فاصله دارد. او به یک پوشش گیاهی کوچک میرسد و به کمک چاقوی خود، یک سنگر روباه حفر میکند. پس از حدود شش ساعت خاموشی بیسیم، در ساعت ۱۲:۰۵ به وقت محلی، رادیو خود را دوباره امتحان میکند و شخصی به تماس او پاسخ میدهد. همانطور که جونز در کتاب جنگ هوایی خلیج فارس(Gulf Air War) به یاد می‌آورد که این اولین باری بود که می‌دانستم یک تلاش برای نجاتم در حال انجام است. شخص پشت بیسیم به من گفت: «بگذار کمی نزدیکتر بیایم تا بتوانم با تو صحبت کنم.» وی در ادامه گفت که وقتی نزدیکتر آمدم فلر پرتاب خواهم کرد تا بتوانی مرا در آسمان ببینی. جونز در آن زمان نمی‌دانست چه هواگردی به سراغش خواهد آمد اما از آنجا که یک هواگرد خودی به سراغش می‌آمد خوش حال بود جنگنده A-10 تاندربولت او فکر میکرد با یک بالگرد طرف است ، اما وقتی خلبان به او گفت که با یک هواپیما پرواز می کند، متعجب شد. هواپیما مذکور چیزی نبود جز یک A-10 تاندربولت! خلبان A-10 با اینکه جونز را ندید، اما در ارتفاعی بسیار نزدیک به جونز پرواز می کرد و توانست موقعیت نجات را در سیستم ناوبری اینرسی خود ثبت کند. او گفت: «باید سوختگیری کنم. و به ناچار محل را ترک کرد. هنگامی که نیروهای جستجو و نجات به سمت موقعیت پرواز میکردند، شنیدند که میگ های عراقی به سمت آنها می آیند. یک جنگنده رهگیر F-15 ایگل تهدید میگ ها را دفع میکند. A-10 ها بعد از سوختگیری مجدد به منطقه باز میگردند، و بالگرد ها را به موقعیت نجات هدایت میکنند. جونز پشت بیسیم می شنود که خدمه A-10 ها به هلیکوپترها می گفتند که ۴۸ کیلومتر تا موقعیت نجات فاصله دارند. آنها از جونز خواستند که بازتابنده سیگنالش را به سمت جنوب بتاباند و پس از اینکه جونز این کار را کرد، یکی از A-10 ها به او گفت که در ۲۴کیلومتری به دنبال یک هلیکوپتر بگردد، اما او فقط A-10 ها را می دید که به صورت دایره ای پرواز می کردند. لحظه نجات ستوان دوم خلبان جونز از آنجایی که شنود عراقی ها به مکالمات آنها گوش می داد، نیروهایی را به منطقه فرستادند، در ۸۰۰ متری پایین تر از جاده جنوبی، جونز یک کامیون ارتش عراق را میبیند. لحظات رعب آوری بود، او به یاد میآورد که A-10 ها و همچنین هلیکوپترها مسلحند و طولی نمی‌کشد که A-10 با توپ های ۳۰ میلی متری خود شلیک کرده و کامیون عراقی را منهدم میکنند. در همان لحظه جونز یک هلیکوپتر را میبیند. او در وصف این لحظه بعد ها گفت: «من هرگز منظره ای به زیبایی آن بالگرد H-53 بزرگ و قهوه ای رنگ ندیده بودم. » بالگرد MH-53J ستوان جونز به پایگاهی در عربستان سعودی آورده شد، جایی که برای یک معاینه پزشکی مختصر در بیمارستان بستری میشود، سپس روز بعد به اسکادران خود بازمیگردد و در نهایت پس از سه روز استراحت مجدد پرواز میکند. کمک خلبان وی، یعنی ستوان اسلید، به خوش شانسی وی نبود. او به مدت ۴۳ روز اسارت، بازجویی، شکنجه و گرسنگی را تحمل میکند که در آخر جان سالم به در برده و آزاد می شود. پی نوشت : Navard/ ذکر نام انجمن military.ir در هر برداشتی از این مطلب الزامی است. بن مایه ۱ بن مایه ۲
  3. به نام خداوند بخشنده و مهربان بالگرد کاموف ۲۲۶ (Ka-226) که توسط ناتو Hoodlum نامگذاری شده است یک بالگرد دو موتور روسی است که بر پایه بالگرد کاموف۲۶ ساخته شده است. کاموف۲۶ یک بالگرد با دو موتور بود که نخستین پروازش را در سال ۱۹۶۵ انجام داد. هدف از ساخت این بالگرد امور غیر نظامی، به خصوص در زمینه کشاورزی و سم پاشی بود، آن هم درجایی که هزینه برآورد شده برای دیگر بالگردها بسیار بیشتر پیشبینی می‌شد. در کاموف۲۶ برای نخستین بار از سازه کامپوزیت استفاده شد و جهت ارزان سازی و تعمیرات راحت تر از موتور پیستونی در آن بکار رفت. این بالگرد بطور محدودی وارد خدمت دیگر ارگان های شوروی از جمله نیروی هوایی هم شد ولی در نقش اصلی خود یعنی امور غیر نظامی بسیار عملکرد درخشانی ثبت کرد و تا سال ۱۹۸۵ هم در خدمت بود. قسمت جالب داستان اینجاست که تا سال ۲۰۱۸ هم این بالگرد بصورت غیر قانونی در یک کارگاه غیر مجاز در مولداوی تولید میشد که در نهایت کارگاه مذکور توقیف شد و همه این گفته ها از سادگی نسبی تولید این بالگرد خبر می‌دهند. کاموف ۲۶ جهت بزرگنمایی بر روی تصاویر کلیک کنید کاموف۲۶ در حال سم پاشی عملکرد درخشان کاموف۲۶، روس ها را مجاب کرد که بالگرد جدیدی بر پایه آن توسعه بدهند. در گام نخست یک بالگرد تک پیشران با نام کاموف ۱۲۶ توسعه داده شد که از بازه زمانی ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۱ به تعداد ۱۷فروند از آن تولید شد که مشخصا با فروپاشی شوروی طرح آن معلق ماند. بالگرد کاموف ۱۲۶ (تفاوت بارز ظاهری این بالگرد تک پیشران بودن آن است) احساس نیاز جدی روس ها به علت فرسودگی ناوگان بالگردی تا سال ۲۰۰۲ و بسته بودن طولانی مدت خط تولید کاموف ۲۶ و ۱۲۶ سبب شد که روس‌ها به دنبال ساخت یک بالگرد جدید بر اساس طرح بالگرد های نامبرده بروند. در این طرح جدید دو پیشران مطمئن از اولیت ها در نظر گرفته شد. این بالگرد کاموف ۲۲۶ نام گرفت و اولین پروازش را در سال ۱۹۹۷ انجام داد و در نهایت در سال ۲۰۰۲ وارد خدمت شد. در این بالگرد از دو موتور توربوشف آلیسون ۲۵۰ با چهار مخزن سوخت ۷۷۰ لیتری استفاده شده که مدت زمان پرواز با مخزن های سوخت اصلی حدود چهار ساعت و ۳۴ دقیقه و با مخازن جانبی تا ۶ ساعت و ۴۵ دقیقه بود. موتور آلیسون ۲۵۰ در سال ۲۰۲۰، در روسیه این موتور با موتور روسی VK-650V تعویض شد که قدرت ۶۵۰ اسب بخار را به بالگرد میدهد.(لینک خبر) البته لازم به ذکر است این دو موتور تنها پیشرانی نیستند که در این بالگرد مورد استفاده قرار میگیرند. این بالگرد مانند بسیاری از هواگرد های دیگر روسی یک طرح ماژولار محسوب میشود و پیشران ساخت کشور های دیگر با توجه به سفارش مشتری بر روی آن عرضه می گردد. در آوریل ۲۰۱۵ روسیه نسخه جدیدی از این بالگرد با نام Ka-226T با موتور جدید فرانسوی ترموبکا اریوس را رونمایی کرد. در یک تست دو هلیکوپتر Ka-226T در آزمایش پروازی شرکت کردند که نسخه Ka-226T با موتورهای فرانسوی عملکرد بسیار بهتری در مقایسه با Ka-226 های تولیدی با موتورهای الیسون ارائه دادند. موتور دیگری که در این بالگرد میتوان استفاده کرد موتور انگلیسی رویلزرویس با قدرت ۳۷۰ اسب بخار است. موتور انگلیسی برای مأموریت در مناطق کوهستانی مناسب تر است. موتور روسی VK-650V بدنه این بالگرد از سازه لانه زنبوری با روکش آلومینیومی ساخته شده که از جد خود بالگرد کاموف۲۶ به ارث برده است. لازم به ذکر است که کاموف ۲۶ نخستین بالگردی بود که در آن از مواد ترکیبی برای ساختش در شوروی استفاده شده بود. سازه لانه زنبوری علاوه بر استحکام بیشتر سبب سبک سازی چشمگیر بالگرد نیز میشود. پانل لانه زنبوری این بالگرد مشابه دیگر طرح های مرسوم شرکت کاموف از دو ملخ روی هم استفاده میکند که در خلاف جهت یکدیگر حرکت میکنند که در فارسی از آن ها با عنوان "سیستم چرخش عکس العملی" یاد میشود. این سیستم با تمام پیچیدگی هایی که برخوردارست اما از چند مزیت نسبت به بالگرد های تک روتور برخورد است. این سیستم باعث میشود که ملخ‌ها در اندازه کوچکتری ساخته شوند و همینطور نیازی به ملخ انتهایی نباشد و قدرت مانور نیز افزایش یابد و تمام این گفته ها سبب میشود که بالگرد با دقت بالا بر سطوح کوچک و محدود مانند عرشه کشتی فرود آید. کوچک بودن ملخ همچنین سبب جا گرفتن راحت بالگرد در مسیر های باریک میشود. تفاوت دیگر، وجود دو بالک انتهایی با جنس فیبر کربن برای تغییر مسیر است. که مجدد این امر سبب کوچک شدن بالگرد شده و در نتیجه آن میتوان بالگرد را به راحتی توسط کشنده ها و کامیون ها جابه جا کرد. همانطور که مشخص است تلاش زیادی شده که این بالگرد حدالامکان کوچک و سبک و ارزان ساخته شود. کاموف۲۲۶ دارای غلاف کابین قابل تعویض است که امکان تخصصی سازی با توجه به نوع ماموریت از حمل نفرات گرفته تا حمل بار را فراهم میکند و به این طریق می‌توان وزن کلی بالگرد را کاهش داد و به وزن بار افزود. این غلاف را در مدت زمان 20 تا 30 دقیقه می‌توان جدا و نصب کرد. چنین ایده ای در بالگرد های جرثقیل هوایی نیز هم مطرح است و این روش باعث ارزان سازی و استفاده در طیف وسیعی از ماموریت ها میشود. در واقع کاموف۲۲۶ به معنی واقعی کلمه یک جرثقیل هوایی نیز محسوب میشود این ویژگی سبب میشود که از این بالگرد بتوان جهت نصب دکل ها و یا انتقال بارهای با ارزش دیگر در مناطق صعب العبور کمک گرفت و از ساخت کیلومتر ها جاده و تجهیزات و هزینه غیر ضروری صرفه جویی کرد. در حالت حمل نفرات این بالگرد میتواند ۶ تا ۸ نفر را حمل کند و در تغییر به حالت باربری، این بالگرد توانائی حمل بار تا یک و نیم تن را دارد و در مدل آمبولانس هوایی دو برانکارد دو طبقه و خدمه درمانی را حمل میکند . Ka-226 در حالت بدون غلاف کابین پشتی Ka-226 در حالت جرثقیل هوایی دستکم تاکنون نزدیک به ۸۰ فروند از این بالگرد برای ارگان های مختلف و وزارت خانه های روسیه و البته شرکت گازپروم و نیروی هوایی روسیه ساخته شده باشد. روس ها به شدت به دنبال پیدا کردن مشتری خارجی برای این بالگرد هستند و به این منظور امتیاز های مختلف از جمله فراهم کردن امکان خط تولید تحت لیسانس را نیز ارائه میدهند. به همین منظور در در دسامبر ۲۰۱۵ توافق نامه ای برای ایجاد یک سرمایه گذاری مشترک بین روسیه و هندوستان به امضا رسید تا تعداد ۱۹۷ فروند از بالگرد Ka-226T در هند تولید شوند اما هنوز از نتایج این توافقنامه شواهد چندانی در دست نیست. کابین خلبان ها در نسخه Ka-226T؛ در کابین کلیات مشابه ka-26 است و تفاوت در بروز آوری نرم افزاری و صفحات نمایش است بنظر می‌رسد محتمل ترین مشتری خارجی این بالگرد کشور ایران باشد. در بهار سال ۱۳۹۶ و پس از توافق برجام، شرکت کاموف روسیه بالگرد Ka-226 را به ایران پیشنهاد میدهد و از آنجا که ایران با کمبود بالگرد در جهت ماموریت های جاری و چه جهت بازسازی ناوگان فرسوده فعلی رو به روست به این پیشنهاد علاقه نشانه می‌دهد. کار تا آنجا پیش میرود که در همان سال ها یک بالگرد کاموف برای ارزیابی به ایران منتقل شده و تست هایی را پشت‌سر میگذارد که البته از نوع آن اطلاع چندانی در دست نیست ولی قابل پیشبینی است که بعلت تحریم های مشترک ایران و روسیه این کشور هم مانند خود روس ها نتواند از پیشران های فرانسوی و انگلیسی استفاده کند و احتمالا بالگرد تست شده نسخه ی با پیشران روسی باشد. طبق شنیده ها بنظر می‌رسد این بالگرد در پرواز های خود بر فراز مناطق کوهستانی دچار ضعف هایی بوده و این در حالی است که جغرافیای ایران شامل پستی بلندی های فراوان و از جمله دو رشته کوه گسترده در شمال و غرب خود است و به همین علت در آن مقطع این بالگرد و تمام مزایایی که شرکت سازنده بالگرد ارائه میداد، نظر ایران را به خود جلب نکرده و تا تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۱ از این بالگرد خبری نبود تا اینکه معاون صنایع حمل و نقل وزارت صمت ایران از توافق جدی دو کشور جهت ساخت مشترک این بالگرد خبر میدهد. (لینک خبر) ( لینک خبر) پرواز این بالگرد در آسمان ایران به همراه یک بالگرد بل ۲۱۴ ایران نیاز به تعداد بسیار زیادی بالگرد دارد و کشور های چین و روسیه تنها بازار خرید این کشور هستند. روابط بسیار نزدیک ایران و روسیه پس از جنگ اوکراین و گزارش های متعدد خبرگزاری های غربی از خرید و فروش سلاح بین این دو کشور سبب گمانه زنی ها متعددی شده است. این بالگرد با توجه به میانگین قیمت ۴/۵ میلیون دلاری که نسبتا ارزان محسوب میشود گزینه خوب برای خرید پر تعداد است و میتواند کمک شایانی به بخش جستجو و نجات، آمبولانس هوایی، امداد بلایای طبیعی و ترابری سبک و امور مهندسی و تاکسی هوایی و کشاورزی و ... باشد . مشخصات عمومی بالگرد کاموف ۲۲۶: خدمه: ۱-۲ نفر سرنشین: ۶ تا ۸ نفر محموله: ۱۰۵۰ کیلوگرم در داخل یا ۱۱۰۰ کیلوگرم در آویز خارجی طول: 8.1 متر ارتفاع: 4.15 متر وزن ناخالص: ۳۸۰۰ کیلوگرم قطر روتور اصلی: ۲ × ۱۳ متر حداکثر سرعت: ۲۵۰ کیلومتر در ساعت سرعت کروز: ۲۲۰ کیلومتر در ساعت برد: ۶۰۰ کیلومتر سقف پرواز: ۶۲۰۰ متر نویسنده: Navard ذکر نام انجمن military.ir در هر برداشتی از این مطلب الزامی است. منابع: بن مایه ۱ بن مایه۲ بن مایه۳ بن مایه۴ بن مایه ۵
  4. یک نگاهی به گزارش های موشکافانه رسانه ها از مهاجر۶ و شاهد۱۳۶ غنیمتی در اوکراین بندازیم برای ما روشن میشه که ما هم وضع چندان متفاوتی نداریم. تقریبا اکثر قطعات کلیدی پهپاد از تراشه ها گرفته تا پیشران و ... اکثرا از کشور های دیگر تامین میشه. البته این موضوع هیچ ایرادی هم نداره اگر مسیر پشتیبانی این قطعات حفظ بشه.
  5. اون سازه ها مرتبط با جنگنده نیست. خیلی گمانه زنی ها اونو مرتبط با هواگرد های غیر نظامی یا دستکم ترابری میدونند. اما مهرآباد تنها پایگاه نیست که در حال رشد. با توجه به تصاویر ماهواره ای خیلی از پایگاه ها و فرودگاه های شاهد تغییراتند. پایگاه کرمانشاه پایگاه زاهدان کیش مهرآباد (ابعاد بزرگ این شیلتر ها در این عکس کاملا واضح) شیلتر جدید در مهرآباد تصاویر از اکانت توییتری تندر
  6. به نام خداوند بخشنده و مهربان مقدمه: آنچه که همه می دانیم این است که سرعت یک شناور بسیار کمتر از سرعت اتوموبیل و هواپیماست. دلیل این موضوع در ویژگی ها آب نهفته که هزار برابر چگال تر از هواست. در شناور های هیدروفیل(آب سُر) سعی بر این شده تا نیروی پسا به حداقل ممکن برسد که در نتیجه آن اتلاف نیروی پیشران کمتر می شود. بدین سان می توان گفت که هدف از ساخت شناورهای هیدروفیل رسیدن به یک حد وسط بین هواپیما و شناور است. هیدروفیل همچون بالک هایی در زیر شناور ها نصب هستند و باعث فاصله گرفتن بدنه اصلی شناور از آب می شوند و بدین طریق با نیروی پسا مقابله می کنند. شناورهای هیدروفیل پر قدرت معمولا دارای سه موتور متفاوت هستند که دو پیشران دیزلی برای حرکت در آب با سرعت های کم و یک پیشران توربین گازی برای بلند کردن شناور بر روی هیدروفیل در سرعت های بالا مورد استفاده قرار میگیرند. توربین گازی این امکان را ایجاد می کنند که شناور از روی سطح آب بلند شده و به سرعت های بسیار زیاد حتی تا 100 کیلومتر در ساعت و یا بیشتر نیز برسد و این ویژگی ها از شناورهای هدیروفیل یک گزینه مطلوب در عرصه نظامی میتواند بسازد. جهت بزرگنمایی بر روی تصاویر کلیک نمایید تصاویری از شناور کلاس پگاسوس و برخواستن آن ها از سطح آب در دهه هفتاد میلادی دنیا شاهد تغییرات بسیار در تاکتیک ها و تسلیحات جنگ دریایی بود. بخش عمده ای از این تغییر صحنه نبرد، نتیجه عملکرد موفق اسرائیل در نبرد دریایی لاذقیه است که به کارزاری برای اثبات قایق های موشک انداز در آن سال ها تبدیل گردید. کشورهای مختلف با این ایده مواجه شدن که سرعت زیاد می تواند عاملی مهم در فرار از برد موشک های با برد و سرعت کم آن روزگار باشد و همینطور افزایش برد موشک ها در یک شناور می تواند یک چالش جدی در برابر قایق هایی با سرعت کم مرسوم ایجاد کند. شوروی با توجه به ضعف های خود در دریا نسبت به ناوگان ایالات متحده و ناتو دست به توسعه دو تاکتیک عمومی زد. آنها در گام نخست برای ایجاد یک لایه دفاعی در آب های دور دست شروع به گسترش استفاده از بمب افکن های حامل موشک کروز در نقش ضد کشتی کردند. در واقع بمب افکن ها وظیفه نا امن سازی محیط میدان نبرد برای ناو های هواپیمابر و باقی ناوگروه ناتو را بر عهده داشتند و از طرفی در لایه دوم برای تکمیل پرتابگر های ساحلی در آب های نزدیک به قلمرو شوروی، دست به ساخت و استقرار تعداد پرشماری از شناور های موشک انداز سبک زدند که وظیفه آن ها مقابله با ناوگان ناتو در مناطقی بود که پوشش هوایی نسبی توسط نیروی هوایی شوروی برای این شناور ها فراهم میشد. در آمریکا نیز چنین دیدگاهی بوجود آماده بود که برای برتری در نبرد های ساحلی به یک شناور جنگی کوچکتر و پر سرعت برای مقابله با تعداد بسیار زیاد شناور های موشک انداز پیمان ورشو، مانند کلاس های کومار و اوسا نیاز است. نتیجه گیری نهایی به آنجا رسید که شناور های هیدروفویل بهترین راه برای برآورده کردن این نیاز هستند. پروژه مذکور شناور گشتی هیدروفیل موشک انداز (Patrol Hydrofoil Missile) نام گذاری شد و اولین شناور از این کلاس که نام پروژه را هم یدک میکشد پگاسوس لقب گرفت. آمریکایی ها پیش زمینه مناسبی در طراحی شناور های هیدروفیل داشتند. گشت ساحلی این کشور از سال ۱۹۶۳ کاربر یک قایق هیدروفیل با نام USS High Point (PCH-1) بود که عملکرد موفقی از خود برای مقابله با قاچاق و دیگر عملیات های گشتی نشان داد و همچنین در ژوئن ۱۹۶۵ نخستین کشتی هیدروفیل جهان با نام USS Plainview (AGEH–1) در آمریکا توسعه پیدا کرد که از تجهیزات موجود برای توسعه در آن استفاده شده‌ بود. برای مثال با تغییراتی در پیشران J-79 جنگنده F-4 فانتوم بعنوان توربین گازی در کنار دو موتور دیزل بهره گرفته شد. بنابراین شناور هیدروفیل کاملا در دسترس آمریکایی ها بود. شناور USS High Point (PCH-1) شناور USS High Point (PCH-1) در سال ۱۹۷۰ با روی کار آمدن دریاسالار زوموالت، در ریاست عملیات دریایی ارتش آمریکا که مشتاق به افزایش تعداد شناورهای سطحی نیروی دریایی به روشی مقرون به صرفه بود، طراحی و ساخت این پروژه قوت گرفت. نیروی دریایی ایالات متحده طرح مذکور را به عنوان یک شناور استاندارد در سازمان ناتو پیشنهاد داد، سفارش ساخت دو پیش نمونه از پگاسوس در سال ۱۹۷۲ داده شد. نیروی دریایی ایتالیا و آلمان غربی برای مشارکت به این پروژه پیوستند و برخی دیگر از اعضای ناتو، از جمله نیروی دریایی بریتانیا و کانادا نیز به مطالعه و تحقیق بر روی پروژه پرداختند. نیروی دریایی ایالات متحده قصد داشت تا 30 فروند پگاسوس را وارد خدمت کند و همچنین آلمان غربی و ایتالیا قصد خرید به ترتیب ۱۰ و ۴ فروند از این شناورها را داشتند. شناور های کلاس پگاسوس از دو موتور دیزلی مرسدس بنز توربوشارژ دوگانه 800 اسب بخاری نیرو می‌گرفتند که در آب با کمک واترجت به سرعتی معادل 12 گره (22 کیلومتر در ساعت) می‌رسید و زمانی که شناور از آب بر خواسته و روی هیدروفیل قرار می‌گرفت، نیروی محرکه کشتی‌ها توسط یک توربین گازی جنرال الکتریک LM2500 و یک واترجت بزرگ تامین می‌شد که به آنها سرعتی بیش از 48 گره (89 کیلومتر در ساعت) می‌داد. شلیک موشک یکی از چالش های طراحی شناور های هیدروفیل است با این حال شناور های پگاسوس نسبت به اندازه خود به خوبی مسلح بودند و دو پرتابگر هر کدام با چهار کنیستر از موشک کروز ضد کشتی RGM-84 هارپون مجهز بوده و یک توپ 76 میلی‌متری اتوملارا را حمل می‌کردند. هارپون ها، قادر به غرق کردن کشتی های بسیار بزرگتر در فواصل بیش از 110 کیلومتری بودند. شناور تولیدی برای آلمان غربی قرار بود که از موشک MM38 Exocet را استفاده کند. توپ اتوملارا بکار گرفته شده در این شناور یک توپ خودکار با کالیبر76 میلیمتری ساخت ایتالیا است که به اندازه کافی جمع و جور است و بر روی شناور های کوچک می تواند نصب شود. سرعت بالای شلیک آن و در دسترس بودن مهمات گوناگون باعث می شود تا بتواند در کوتاه برد علیه اهداف هوایی و سطحی و همینطور زمینی اقدام کند. مهمات این توپ شامل گلوله های ضد زره ، انفجاری ، مهمات فیوز مجاورتی ترکش زا و ... است که می تواند موشک های ضد کشتی را نیز هدف قرار دهد و یک دفاع ضد هوایی نسبی برای این شناور ایجاد کند. وجود قدرت آتش موثر و همینطور سرعت بالا در این شناور این امکان را ایجاد می کرد که در یک برد مناسب بسوی شناور متخاصم شلیک کرده و با سرعت تمام از برد موشک های دشمن فرار کند و در صورت حمله بسویش با توپ اتوملارا از خود دفاع کند. چیزی که در آن روز ها به آن احساس جدی میشد. پس از بازنشستگی دریاسالار زوموالت، نیروی دریایی تصمیم گرفت بودجه پروژه پگاسوس را به کشتی های بزرگتر منتقل کند. این امر ساخت مداوم شناورهای پگاسوس را با تأخیر رو به رو کرد. با این حال کنگره آمریکا در نهایت، نیروی دریایی را مجبور به تکمیل این شناور ها کرد. مشکلات در پیشرفت پروژه، دیگر کشور ها شریک را مجبور کرد که مشارکت خود را متوقف کنند. البته لازم به ذکر است که پروژه هایی مشابه این پروژه در کشور های چون ایتالیا و ژاپن و کانادا و ... دنبال گردید. در نهایت شش شناور از این کلاس ساخته شد که هر شش کشتی توسط بوئینگ و با کمک دیگر پیمان کارها در سیاتل ساخته شده اند. این شش شناور ها به اسامی زیر هستند: Pegasus (PHM-1) Hercules (PHM-2) Taurus (PHM-3) Aquila (PHM-4) Aries (PHM-5) Gemini (PHM-6) شش شناور کلاس مذکور در یک قاب مستند کوتاه از شناور های هیدروفیل این شناور ها از ۱۹۷۷ تا ۱۹۹۳ در خدمت نیروی دریایی آمریکا بودند و بعد از ۱۶ سال از ورود به خدمتشان نسبتا زود هنگام بازنشسته شدند. زیرا برای مأموریتشان در نیروی دریایی که با مأموریت‌های تهاجمی ترکیبی هوایی عجین بود جایگاهی دیده نمیشد و برای گشت ساحلی مقرون به صرفه بنظر نمی رسیدند. با این حال در دوران خدمت اگرچه تعداد آن ها کم بود اما در دریای کارائیب نقشی پر رنگی در مقابله با قاچاقچیان مواد مخدر و اجرای موثر گشت ساحلی بر عهده داشتند و هرگز فرصت اجرای ماموریت اصلی خود یعنی نبرد با شناور های موشک انداز را پیدا نکردند. نویسنده: Navard ذکر نام انجمن در هر برداشت از این مطلب الزامی است. مطلب مشابه در انجمن: منابع: بن مایه 1 بن مایه 2 بن مایه3
  7. یکی از مواردی که از سال های قبل و علی الخصوص بعد حملات پهپاد های انتحاری به صنایع انرژی عربستان مطرح شده بود این مسئله است که پهپاد های انتحاری ایران بدون وجود یک اپتیک مناسب چگونه می توانند با دقت به اهداف خود حمله کنند و یا اهداف متحرک را مورد حمله قرار دهند(؟). این یک سوال بزرگ بود که با حضور پهپاد های ایرانی در جنگ اوکراین شکل جدی تر به خود گرفت. در اینجا نیروهای اوکراینی با اشاراتی به روش استفاده روس ها از پهپاد های شاهد ۱۳۶ سرنخ مهمی را در اختیار ما قرار دادند. اوکراینی ها در روز های اول حضور پهپادهای ایرانی که تا آن روز هنوز تصویری از آنها منتشر نشده بود و فقط ادعاهایی از حملات به توپخانه و اهداف میدانی اوکراین شنیده میشد ادعا کردند که روس ها معمولا از دو پهپاد برای حملات انتحاری استفاده میکنند. گمانه زنی هایی که از این ادعا میشد شامل این نکته مهم بود که به احتمال فراوان یکی از پهپاد ها دارای تجهیزات شناسایی بوده و دیگر پهپادها را بسوی هدف هدایت میکند. در حقیقت این یک روش ارزان سازی حملات انتحاری است. یکی از پهپاد ها که گران تر و مجهز به ابزار شناسایی است میتواند نقش لیدر را برای دیگر پهپاد های انتحاری بازی کند. در واقع دیگر پهپاد ها فقط نقش یک بمب پرنده را برای پهپاد لیدر بازی میکردند. البته این روش خود گویای مزایای بسیاری است که نیروی استفاده کننده میتواند از آن بهره ببرد. با توجه به ادعای برخی منابع غربی اگر قیمت شاهد ۱۳۶ را ۲۰هزار دلار در نظر بگیریم میتوانیم با قیمت خرید یک بمب افکن B-2 که بطور میانگین برابر با ۲ میلیارد دلار است، ۱۰۰ هزار پهپاد شاهد ۱۳۶ وارد خدمت کنیم. البته هدف فقط نشان دادن بهره اقتصادی حاصل از خرید این پهپاد می باشد و گرنه تفاوت در کاربرد و محدودیت های دو سلاح کاملا مشهود است و مورد ذکر شده فوق یکی از دلایل تفاوت قیمت پهپاد انتحاری ایرانی با نمونه مشابه اسرائیلی است ( منبع ). توجه شود که در آگوست 2007، دولت هند اعلام کرد که در حال مذاکره برای خرید هشت تا ده پهپاد هاروپ است. در سپتامبر 2009، نیروی هوایی هند اعلام کرد که سیستم‌های هاروپ را به قیمت 100 میلیون دلار آمریکا خریداری کرده است، و این قیمت تمام شده فقط برای ده سیستم است! بد نیست مشخص شود که قیمت ۲۰ هزار دلار برای فروش به روسیه ادعا شد نه برای نیروهای خود ایران! ( منبع ) در تایید صحبت های فوق در برنامه «صفر تا صد» ساخت جناب مراتی نیز میخ آخر بر این فرضیه کوبیده شد. یکی از مهمانان حاضر که سابقه فعالیت در یگان های پهپادی را داشت، مشخصا می گوید که استفاده از پهپاد انتحاری به دو صورت انجام میشود: ۱- پهپاد مانند موشک کروز بسوی اهداف کلیدی شلیک میشود. ۲- یک پهپاد در نقش پرسه زن عمل کرده و دیگر پهپاد ها را بسوی هدف هدایت میکند. فیلم مصاحبه مذکور
  8. نیروهای مسلح آذربایجان جاده جایگزین کاپان-چاکاتن را هدف قرار داده و حتی به آمبولانس ها نیز اجازه عبور نداده اند. ساکنان آرتساخ(قره باغ کوهستانی)ایزوله شده اند زیرا جاده استپاناکرات-ایروان برای سفر بسیار خطرناک است. گزارش های منابع محلی از ادامه دار بودن حملات پراکنده آذربایجان خبر می‌دهند. باید توجه شود تا این لحظه طرف آذربایجانی هیچ مدرک مستندی از اقدام تحریک آمیز ارمنستان که ادعا میکردند منتشر نکرده و تنها دلیل تنش زایی آن ها هم همین موضوع است !
  9. شناور های محافظ با سامانه های پدافندی برد بلند و مناسب بسیار پر اهمیت هستند. در جنگ لیبی عملکرد شناور های ترکیه تحت الشعاع عملکرد پهپاد TB-۲ بایراکتار قرار گرفت. این در حالی که شناور های ترک با سامانه های پدافندی دوربرد از تمام سواحل و بنادر دولت وفاق را دفاع می کردند. این موضوع باعث شد که نیروی هوایی طرف مقابل که بعضاً از خلبانان زبده نیروهای روسی واگنر هم بودند در میدان نبرد فلج شوند و عمق پشتیبانی ترکیه و متحدانش ایمن باشد. با دست باز پشتیبانی و پرواز پهپاد ها ورق جنگ به نفع دولت وفاق برگشت در جایی که کسی تصورش را نمی‌کرد و صف طولانی از کشور های مطرح نظامی در مقابلشان بود.
  10. همانطور که از قبل پیش بینی میشد این توپ گاتلینگ سه لول که برای نخستین بار در نمایشگاه مصلی سال ۹۸ دیده شد ببصورت پر تعداد و احتمالا به قصد دفاع در ناو شهید سلیمانی نصب گردید. به احتمال چهار توپ سه لول وظیفه ای مشابه دفاع نقطه ای را بر عهده دارند و احتمالا شبکه ای شناسایی و یکپارچه تمام آنها را هدایت می‌کند. توپ پیشانی ناو احتمالا کاربرد دفاع هوایی ندارد. این توپ همان توپ ۳۰ میلیمتری مورد استفاده در نفربر های سری BMP-2 است. ناو شهید سلیمانی یا زودتر از موعد رونمایی شده است یا به دلایلی برخی از زیر سامانه های آن نصب نشده است! مشخصا از سرنوشت رادار های اصلی ناو اطلاعی در دست نیست. جای خالی رادار اصلی در ناو شهید سلیمانی کاملا مشهود است.
  11. بله همینطور این آماری که اسرائیل ذکر کرده و در واقع بیانگر هدف قرار دادن هر چیزی بوده که راکت از آن شلیک می‌شده. البته باید اینو در نظر داشته باشیم که ممکن در بسیاری از این حملات تیم های زبده ی حماس و جهاد حذف شده باشند !
  12. گزارش نظامی اسرائیل از جنگ ۱۲ روزه غزه (عملیات نگهبان دیوار ها یا سیف القدس) در جنگ سال ۲۰۲۱ غزه که ۱۲ روز بطول انجامید اسرائیل ۶۷۵ لانچر گروه های فلسطینی را هدف قرار داد و ۱۵۰۰ عملیات هوایی علیه غزه صورت گرفت. ۲۰۰ نفر از نیروهای نظامی فلسطینی هم کشته شدند که برخی از آنها از مهمترین فرماندهان گروه های حماس و جهاد اسلامی بودند. در حدود ۹۶/۵کیلومتر از تونل های معروف حماس که سال ها ساختشان زمان برده بود نابود شدند. از سویی به اسرائیل ۴۳۶۰ راکت شلیک شد که ۹۰ درصد آن ها توسط گنبد آهنین هدف قرار گرفت. ۶۸۰ راکت حماس در اسرائیل فرود آمدند و ۱۳ غیر نظامی اسرائیلی در جریان نبرد کشته شدند. (۳۶۸ راکت اصابت کردند). با این اوصاف حماس بخش بزرگی از توان خود را استفاده کرد و بخش بسیار بزرگی از دارایی های نظامی اش را هم از دست داد. از دست رفتن ۹۶ کیلومتر تونل آن هم در شهر محاصره شده ای چون غزه چیزی نیست که براحتی قابل جبران باشد. تولید راکت هایی هم که در جنگ قبل استفاده شدند در طی نزدیک به ۸ سال صلح صورت گرفته بود(از ۲۰۱۴ تا ۲۰۲۱). در همان زمان پیشبینی می‌شد که مقاومت غزه و علی الخصوص حماس تا چندین سال به حاشیه و گوشه رینگ برود. ضربات اسرائیل در ۲۰۲۱ به غزه مهلک بوده است. این علاوه بر تحلیل هایی است که از وضعیت سیاسی در غزه گفته می شود. مناطق هدف قرار گرفته توسط اسرائیل در جنگ ۱۲ روزه غزه
  13. موشک ذوالفقار و در پس زمینه صورت فلکی شکارچی
  14. امیر سرتیپ سید محمود موسوی در برنامه صف اول شب یک سیما در شب های گذشته اشاره کرد که ارتش برنامه دارد پهپادی با مداومت پروازی ۲۴ ساعت بسازد که پوشش راداری یک منطقه را بر عهده بگیرد و در حقیقت نقش یک رادار هواپایه را داشته باشد. پهپاد امید یک پهپاد ضد تشعشع(ضد رادار) است. ارتش برنامه برای افزایش برد موشک های مورد استفاده در پهپاد ها را دارد(مرتبط با بحث موشک حیدر) فیلم برنامه صف اول
  15. سلام وقت بخیر اگر منظورتون ماکت کوچک سال ۹۹ است حقیقتا بعید می‌دونم که این پهپاد در این ابعاد ضرورت استفاده داشته باشد. مولتی روتور های متعددی در دو نیرو در این ابعاد با مزایای بهتر در حال خدمت هستند. اما اگر کمی نسخه بزرگتری باشد مانند آنچه که چین توسعه داده است. میتوان در کاربرد ضدزره از آن بهره برد. بالگرد CR500 چین مثال خوبی از این کاربرد است. چینی ها از این بالگرد قرار است در ترکیب با تانک ها استفاده کنند و به نوعی این پهپاد ها طلایه زرهی بوده و جلوتر از تانک ها حرکت میکنند. توانایی حمل ۸ موشک BA-9 با برد شش کیلومتر در نوع خود جالب توجه است. این نوع پهپاد ها خیلی از ضعف های زرهی رو می‌تونه پوشش بده. مفهوم جدیدی که در بحث زرهی مطرح بود همین ترکیب پهپاد ها بخصوص تسلیحات پرسه زن با زرهی است.
  16. انتشار تصویری از بالگرد بی سرنشین متعلق به ارتش ایران تصویر از ماکت این بالگرد در رزمایش پهپادی سال ۹۹ ارتش (سمت چپ تصویر)
  17. ایران در سال ۹۳ دو فروند شاهد ۱۲۹ وارد سوریه کرد و بعید این تعداد تاکنون و بصورت همزمان از انگشتان یک دست فراتر رفته باشه . در سال ۹۷ سردار حاجی زاده گفت که این پهپاد ها ۷۰۰ سورتی عملیاتی انجام دادن. اعداد و ارقام جدیدی هم گفته شده که بگذریم. آن زمان جز در آمریکا تب استفاده تهاجمی از پهپاد چندان رواج نداشت ولی ایران رس دو سه پهپاد فروند شاهد ۱۲۹ خود را در سوریه رو کشید. با توجه به جنگ قره باغ و نبرد لیبی و ادلب و حتی نحوه عملکرد روس ها در اوکراین میشه نتیجه گرفت این استفاده خیلی هم تاثیر گذار و چشمگیر بود.اوج استفاده از این پهپاد ها هم به نبرد های شرق سوریه با داعش در در سال پایانی خلافت خود خوانده بر میگرده. جهت قیاس بد نیست گفته بشه که نیروی هوایی عراق در دوران پسا عملیات ولفجر۸ در در فاو بطور میانگین در روز ۲۰۰ سورتی عملیات هوایی انجام میداد. این عدد خیلی به آمار حملات ایران در روز های ابتدایی جنگ ایران و عراق منتهی به آزاد سازی خرمشهر شباهت داره. البته در تعداد و نوع اجرای ماموریت و گسترش کم پهپاد این سورتی پرواز شاهد۱۲۹ خیلی چشمگیر. بنظر بخشی از نحوه عملیات پهپادی ایران رو در حمله ترکیبی به پایگاه داعش میشه دید. جایی که پهپاد های تهاجمی و موشک های بالستیک همزمان استفاده شدن. نبرد یمن هم پر از این مثال هاست
  18. در روز رژه شماره سریال۳۲۴۹-۶ مشاهده شده بود. ولی همان روز در بروزرسانی با دوستان صبحتی شد که این امکان وجود دارد که روند کد گذاری با یک فرمول خاص صورت بگیره که بنوعی آمار دقیق تسلیحات بدست دشمن نیوفته. پس این اعداد چندان قابل اتکا نیستند. برای مثال ممکنه برخی اعداد پیشوند باشند یا اعداد در ضریبی ضرب شده باشه. البته در قسمت بد داستان ممکن اعداد واقعا دقیق باشند!
  19. روس ها ساختمانی را در مرکز شهر خارکف هدف قرار دادند. نکته عجیب تکرار خطا حمله موشکی روس ها بود. با این تفاوت که اینبار با موشک کروز طرف هستیم که عملا باید دایره خطا ناچیز داشته باشد . عملا هدف مصون مانده و به غیر نظامیان و خیابان اطراف آسیب وارد شده است. همان چیزی که دقت موشک های امروزی برای رفع آن ساخته شده اند . ویدیو
  20. روس ها دستکم در دو مرتبه از بمب های سنگین ترموباریک علیه اهدافی در اوکراین استفاده کرده اندشایعاتی هم مبنی بر هدف قرار دادن انبار های مهمات اوکراینی در این مناطق وجود دارد که البته چند نکته باید به آنها افزود. بنظر می‌رسد این اهداف در منطقه خارکف که بسیار نزدیک به منطقه درگیری و مقاومت فشرده اوکراینی ها باشد رخ داده است. در حقیقت وجود انبار مهمات به این وسعت کمی جای شک دارد. مقاومت فشرده ی اوکراینی ها در این مناطق هم ممکن است از دلایل تهاجم روس ها برای مثال با بمبی چون فواب بر مدافعین اوکراینی باشد
  21. اخبار روز حمله رو دنبال میکردم. عده ای مدعی شده بودن که حمله ازخاک بلاروس صورت گرفته و فیلم هایی هم منتشر شد . این شاید یک سرنخ باشه برای این دقت پایین
  22. اگر با این معیار نگاه کنیم که واقعا عملکرد موشکی روس ها فاجعه بار. ولی میشه رد یک تناقض آشکار رو گرفت. روس ها روز گذشته تصاویر شلیک سه موشک بالستیک اسکندر به مقر فرماندهی شمالی ، مقر هنگ ارتباطات و انبار سوختی در چرنیهوف را به نمایش گذاشتن که دقت بی نظیری را ثابت کردند. یک تناقض آشکار! باید دنبال دلایل دیگری هم بود در این منطقه خاص که شاید دلیلی بر افزایش خطا بوده باشه روس ها باگ ها بسیار بزرگی دارند نشان میدن. البته باز هم تناقض در این موارد هم هست. بخش دردناکی که از روس ها انتظار نمی رفت استفاده بسیار واکسی از زرهی بود. عدم وجود یک مجموعه شبکه محور که بتونه از ابزار های اطلاعاتی و سنسور های موجود استفاده حداکثری کنه از ضعف های بزرگ دیگست. توان ماهواره ای روس ها عملا به کار اون ها نیامده و در عوض طرف اوکراینی بوضوح با کمک غرب ازاینبخش داره استفاده حداکثری می‌کنه. دلیل واضح هم حملات وحشتناک به عقبه پشتیبانی روس هاست. نحوه جنگیدن روس ها در این جنگ من رو به شک انداخت که آیا واقعا دلیل پیروزی قاطع در جنگ سوریه خود روس ها بودن یا ما!!! پشتیبانی هوایی ضعیف روس ها با توجه به نزدیکی سرزمینی هیچ شباهتی با استفاده حداکثری از نیروی هوایی در سوریه نداره. اونم در شرایطی که تعداد اسکادران ها در سوریه بسیار محدود تر بود. خلاصه باید دلایل سیاسی و روانی شناسی رو هم بر این وضع وحشتناک بی علت ندونست. روس ها عقبه اوکراینی ها رو زیر آتش نمیگیرند و با تسلیح روز افزون اوکراینی ها ورق جنگ بر می گرده. روس‌ها بنوعی دیواره آهنین ساختن و دلیل پیشروی اینهاست نه فرماندهی !
  23. تصاویر هوایی از تاریخ ۲۲ الی ۲۷ فوریه از فرودگاه اوزرنه در استان ژیتومیر اوکراین نشانه میدهد که روس ها در حمله به این پایگاه از موشک های احتمالا بالستیک استفاده کرده اند . مشخصا روس ها در این محل عملیات پارک جنگنده ها در فضای باز و برخی از اماکن نظامی را نشانه رفته بودند. بنظر می‌رسد ۸ پرتابه سنگین به این فرودگاه برخورد کرده که دو پرتابه در ضلع شمال غربی و باقی پرتابه ها حاشیه باند پرواز را هدف قرار دادند.در خوشبینانه ترین حالت و با تصور وجود جنگنده در کنار باند پرواز دقت چندان مطلوب نیست . مخصوصا اگر با موشک اسکندر طرف باشیم که به دقت شهره است...
  24. بعد از نبرد های سنگین در شرق و غرب اروپا آلمان نازی با مشکل کمبود نیروی کار آزموده رو به رو شد. در اینجا نازی ها دست به ساخت دو نیروی رزمی جدید زدن. نیروی اول به Volksgrenadier مشهور شد. و نیروی دوم Volkssturm نام گرفت که نیروهای شبه نظامی و بقولی بسیج مردمی را شامل میشد که چندان ساز برگ نظامی مناسبی نداشته و آموزش خاصی ندیده بودند‌. اما نیروی اول نام برده شده کاملا متفاوت بودند. این نیرو که از پاییز ۱۹۴۴ بهره گرفته شد؛ نبرد سرنوشت ساز آردن نقطه عطف این نیرو بود. این نیرو متشکل از کهنه سربازانی بود که با نیروهای وظیفه کم تجربه تقویت میشدند و تجربه و کمیت در کنار هم ضعف ها را پوشش می دادند. آلمان ها برای جبران خلا پرسنل کادر و افسر در این نیرو از افسران نیروی هوایی (لوفت وافه) و نیروی دریایی(Kriegsmarine)بهره بردند‌ که با توجه به زمین گیری نسبی آلمان ها در آسمان و دریا منطقی بنظر می رسید.