RezaKiani

Members
  • تعداد محتوا

    1,925
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    2

تمامی ارسال های RezaKiani

  1. تا سیه روی شود هر که در او غش باشد... البته من صبر می کنم تا مخاطبین من و شما نه الان بلکه سیصد سال بعد قضاوت کنند درباره ی قدرت ایران....
  2. با سلام مجدد خدمت عزیزان حاضر در بحث اول سری به صحرای کربلا بزنیم: 2500 سال قبل اگر از ارسطو می پرسیدی که چرا سیب از درخت می افته روی زمین ؟ بهتون جواب می داد چون جایگاه طبیعی سیب زمین هست و هر چیزی رو وقتی که ولش کنی به سمت جایگاه طبیعی خودش حرکت می کنه تا اونجا از حرکت بایسته. اگر می پرسیدی چرا دود می ره هوامی گفت چون جایگاه طبیعی دود کره ی آتش هست و دود حرکت می کنه به سمت جایگاه طبیعی خودش... اگر می پرسیدی جایگاه طبیعی چیه و چرا جایگاه طبیعی سیب زمینه و جایگاه طبیعی دود آسمون؟ بهتون جواب می داد: ما کلا 4 کره داریم: خاک مرکز کائنات رو اشغال کرده چون سنگین ترین عنصر هست و کره ی خاکی رو شکل داده. روی اون آب که سنگینی کمتری داره جمع شده و کره ی آب رو شکل داده( به همین دلیل هست که وقتی لفظ قلم حرف می زنیم به کره ی زمین می گیم کره ی خاکی... درسته از نظر مساحت بیشتر سطح زمین رو آب پوشونده ولی از نظر حجم بیشتر کره ی زمین رو خاک تشکیل داده) بعدش کره ی هوا هست که سبک تر از آب و خاک هست و روی اونها قرار میگیره و بعدشم کره ی آتش هست که بالاتر از اون سه تاست و بعدشم که فلک قمر هست که ماه توش قرار گرفته. سیب چون اصلش از جنس خاک هست وقتی می افته برمیگرده به سمت کره ی خاک تا در جایگاه طبیعی خودش قرار بگیره.....دود هم چون اصلش از جنس آتش هست وقتی مانعی درکار نباشه حرکت می کنه به سمت جایگاه طبیعی خودش یعنی کره آتش بعد اگر ازش می پرسیدی بین دو تا وزنه ی سنگین و سبک اگر از یه ارتفاع یکسان و همزمان ول بشن کدومش زودتر میادش زمین؟ جواب می داد: وزنه ی سنگین تر... چون خاک بیشتری درش موجود هست و میل بیشتری داره تا به جایگاه طبیعی خودش برگرده و به همین دلیل سریعتر سقوط می کنه.... ارسطو هیچ وقت حاضر نشد آستین هاش رو بالا بزنه و بره بالای ی یه ساختمون بلند و این حرفاش رو امتحان کنه... به جاش نشست و برای حرفاش فرضیه بافی کرد و فلسفه بافی کرد و آسمون ریسمون به هم بافت و در حدود 2000 سال همه ی طرفدارانش هم به همون راهی رفتند که حضرت استاد رفته بود.... حدود 500 سال قبل یه آدم پاچه ورمالیده ای به نام گالیله گفت من میرم آستین بالا میزنم و دو تا وزنه سنگین و سبک رو از بالای برج پیزا میندازم پایین تا ببین استاد حرفش چقدر درسته؟ اگر گالیله هم مثله ارسطو نشسته بود و فلسفه بافی کرده بود و شعر از خودش درآورده بود در باب سقوط اجسام احتمالا بنده ی حقیر به جای اینکه پشت کامپیوتر بشینم و تایپ کنم داشتم الان یا توی بیابون بیل می زدم تا توی طویله خر قشو می کردم. در باب اینکه قدرت چی هست و چه مولفه هایی داره و مال ایران چقدر هست و مال بقیه چقدر هست هم دو تا راه حل وجود داره..... یا می تونیم کتابهای خارجی و ایرانی و گزارشهای فلان اندیشکده و فلان گزارشگر و فلان تحلیل گر رو بخونیم و بعدش بشینیم آسمون ریسمون ببافیم و فلسفه دربکنیم و خودمون رو در اوج ابرها ببینیم.... می تونیم هم مثل گالیله آستین بالا بزنیم و قدرتمون رو امتحان بکنیم تا ببینیم که یه من ماست اصولا چقدر از توش کره در میاد.... من هر چقدر که سوال می کنم ظاهرا به در بسته می خورم.... از حضراتی که ایران رو یه قدرت تاثیر گذار منطقه ای می دونند فقط یه سوال می کنم و بحث از نظر من دیگه بسته شده است. فقط لطف کنید و همین یکی رو جواب بدهید: سیاست خارجی ایران در زمینه ی تأمین امنیت خلیج فارس که بارها و بارها توسط تریبونهای مختلف نظام اعلام شده این هست: امنیت خلیج فارس باید توسط نیروهای منطقه ای تأمین بشه و نیروهای فرامنطقه ای حق ندارند که به بهانه ی حفظ امنیت کشتی هاشون رو به خلیج فارس بفرستند... با فرض اینکه یه مورد اضطراری پیش بیاد آیا ایران می تونه یه ایست بازرسی بذاره توی دهنه ی خلیج فارس و جلوی ورود کشتی های نظامی غرب رو به داخل خلیج فارس بگیره؟ آیا توانش رو داره؟ آیا پشتیبانی کشورهای منطقه رو داره؟ آیا می تونه برای پیش برد سیاست خودش یه ائتلاف از کشورهای منطقه رو تشکیل بده و اونها رو در جهت اهداف سیاست خارجی خودش نگهداره؟ اگر حوصله کردید و خواستید جواب بدید فقط خواهشا چارت و الگو و ماتریس و اینها برامون پست نکنید... من بیسواد بلد نیستم بخونم.... من فقط بلدم مثل گالیله مسائل رو تحلیل بکنم.....
  3. ظاهرا این قصه سر دراز دارد..... من وقت و زحمت ترجمه این مطلب رو اصلا زیر سوال نبردم... خود مطلب ترجمه شده رو هم زیر سوال نبردم.... این که در این اوضاع سختی که همه داریم کسی وقت و انرژی بذاره و یه مطلب دست اول رو ترجمه بکنه برای آگاهی دیگران در جای خودش بسیار هم جای تقدیر داره.... ولی این که من بیام و به جای بی طرف ارائه کردن یه مطلبی ذهن خواننده رو از قبل بایاس بکنم به دور از اخلاق حرفه ای است.... اون هم وقتی که بایاس کردن ذهن مخاطب نه بر اساس استدلال و برهان بلکه بر اساس فلسفه بافی و شعارسازی باشه.... .. شأنیت مطلب ایجاب می کرد که من مترجم مطالب خودم رو در یه تاپیک دیگر یا در ادامه ی مطلب به عنوان یه پست جداگاه به خواننده ارائه می دادم.... اگر منطقی در اون مقدمه ی مذکور بود حتما از چشم این حقیر دور نمی ماند و شأنیت ش هم سر جای خودش مربوط بود...برای رفع شبهه هم می شه به آرای بقیه دوستان مراجعه کنید.... بپرسید در اون مقدمه ی مذکور چقدر استدلال دیده شده؟ درباره ذهن مهندسی حق با شماست... اصلا اصول مهندسی ایجاب میکنه که شما مسائل رو با مدل کردن حل بکنید و مدل کردن یعنی زدن از خیلی پارامترها و چسبیدن به بعضی از انها.... این هست که به قول رضا مارمولک به تعداد مهندسین دنیا مدل وجود داره برای حل کردن یه مسئله..... ایکاش به جای تحلیل وضعیت ذهن علیل این حقیر مطلبی رو که نوشتم تعلیل و تحلیل میکردید و ذهن و ذهنیت رو می ذاشتید برای روانشناسان و روانکاوان.... به هرحال ذهن من الان سالها است که از این نوع دید مهندسی صرف فاصله گرفته.... همون طور که اشاره کردم الان تاریخ حرف اول و آخر رو میزنه در ذهنیت بنده.... هر مفهومی در طبقه بندی ذهن من میره و دنبال شواهد تاریخی مشابه خودش می گرده و به همین صورت هم تحلیل میشه... حالا درست و غلط ش رو نمی دونم.... شاید روش کار ذهن من ایراد داشته باشه اما برای این که بحث روشن تر بشه از مثال خود شما کمک می گیرم: سیاستمدران و نظامیان آمریکایی در سال 59 برای نجات گروگان هاشون به عنوان یه قدرت جهانی از اون سر دنیا پاشدن اومدن این سر دنیا تا به قول شما به ریش ما بخندند... حال موفق شدند یا خیر ش رو میذاریم کنار.... وقتی احمد متوسلیان توی لبنان گرفتار فالانژها شد این قدرت منطقه ای (که شما اون رو قدرت مرکزی منطقه هم می دونید) چه کرد؟ برای نجاتش گروه ویژه فرستاد؟ اصلا اون موقع سیاستمداران و نظامیان ایرانی جرأت همچنین عملیاتی رو داشتند؟ اگر داشتند چرا عملیات نکردند؟ اگر نداشتند چرا من باید ایران رو قدرت مرکزی در خاورمیانه حساب کنم؟ شاید بعضیا بگن اون موقع قدرت مند نبودیم... 16 سال بعد در روز روز ۱۷ مرداد ۱۳۷۷ نیروهای طالبان یا وابسته به طالبان در مزار شریف وارد کنسولگری ایران شدند و هر کسی رو که دیدند به گلوله بستند.... عکس العمل ایران به عنوان قدرت مرکزی خاورمیانه دقیقا چی بود؟ قاتلین کجا هستند؟ قصاص شدند؟ آیا ایران اگر جاشون رو بدونه می تونه همون کاری رو بکنه که آمریکا درباره بن لادن کرد؟ اگر می تونه چرا نمی کنه؟ اگر نمیتونه پس این دیگه چه جور قدرت منطقه ای هستش؟ روز 12 دی 94 شیخ نمر در عربستان اعدام شد.... به حق یا ناحقش کاری نداریم.... ایران به عنوان قدرت مرکزی منطقه مخالف صریح و صددرصد این حکم بود....چتربازهای سپاه رو همون طور که وارد تانکر انگلیسی شدند فرستادیم و نجاتش دادیم؟ جلوی اعدام ش رو گرفتیم... این قدرت رو داشتیم که در تصمیم سازی سعودی ها مداخله و اونها رو عقب بروونیم..... به جاش چیکار کردیم؟ .... کنسول گریشون رو با خاک یکسان کردیم؟ خلاصه که تمام سوالاتی رو که من در این پست مطرح کردم مسائل کاملا عینی هست.... حالا کسی هست که بیادش و عینی جواب بده؟ و به ذهن این حقیر کاری دنداشته باشه.... 14-15 سوال کردم با ذکر نمونه هر کدوم رو جداگانه جواب بدید تا ما ی بی سواد ساده اندیش ساده انگار هم بالاخره آفتاب حقیقت برامون روشن بشه... به خدا ثواب داره
  4. دقیقا برادر!!!! تاریخ واقعا تعارف نداره... اگر هیتلر دو روز وقت می ذاشت و تاریخ جنگهای ناپلئون رو با دقت می خوند فکر حمله به روسیه رو از کله ش بیرون می کرد... من همانند خیلی از اهل فلسفه که ادعا می کنند وقایع تاریخی تکرار پذیر نیستند اعتقاد دارم وقایع تاریخی تکرار پذیر نیستند ولی در عین حال هر واقعه ی تاریخی رو شاید بشه در آینده با کمی مسامحه بازسازی کرد... حالا که کار به اینجا کشید من از دوستمون HRA تقاضا می کنم به 2-3 سوال دیگه هم پاسخ بده: 13 اگر دولت ایران پولش رو توی حسابهای بانکی کشورهای منطقه بخوابونه آیا قدرت این رو هم داره که از اون حسابها به موقع لزوم پول برداشت بکنه؟ 14-اگه شهروندان ایرانی در کشورهای منطقه مورد تعدی و طلم قرار بگیرند دولت ایران قدرت داره که حق اونها رو بهشون برگردونه؟ 15- اگر شهروندان ایران در کشورهای منطقه کشته بشوند آیا دولت ایران توانایی داره که قاتلین اونها را به پای میز محاکمه بکشونه؟ 16- اگر شهروندان ایران پول مملکت رو چپو کنند و بروند کشورهای منطقه آیا دولت ایران توانایی اون رو داره که باتوسل به راهکارهای مشروع بین المللی (یعنی شکایت به اینترپل) و نه آدم دزدی و روشهایی که اسرائیلها ابداع کردند اونها رو به حوزه ی قضایی جمهوری اسلامی برگردونه؟ 17- ایران به عنوان یک تولید کننده نفت چقدر قدرت داره که قیمت اون رو در منطقه(نه در سطح جهان) تعیین کنه و یا بر روی قیمت منطقه ای نفت اثر بذاره؟ یکی از مهمترین مزیتهای آمریکایی ها این هست که در علوم انسانی سعی می کنند تا حد زیادی ریاضی رو وارد بکنند و مسائل رو کمّی بکنند. این هست که ما مثلا در اقتصاد می بینیم ضریب جینی رو تعریف می کنند و الی آخر.... حالا در کنار فناوری(که تعریف کردنش اصلا کار حضرت فیل هست و البته کمّی کردنش) شجاعت و تهور ملی رو چه طور کمّی باید بکنیم؟ منابع انسانی رو چه طور؟ مثلا شما فوق لیسانس تاریخ من رو با فوق لیسانس کسی که از کمبریج فارغ التحصیل شده چطور مقایسه می کنید؟ یا مدرک مهندسی برق من رو با مدرک مهندسی کسی که از ام آی تی مدرک گرفته؟ یا کسی که در مثلا کارخانه ایران خودرو کارگر خط تولید هست با کسی که مثلا در تویوتا کارگر خط تولید هست چطور مقایسه می کنید؟ بهتره به جای تعریف قدرت بر اساس یک سری فاکتورهای ذهنی (که توش همیشه اما واگر و اختلاف هست) یه سری فاکتور معرفی کنید که قابلیت کمّی شدن داشته باشه تا بشه واقعا بحث کرد ببینیم توی منطقه کی چقدر قدرت داره و بتونیم مقایسه بکنیم.... در مورد منابع مالی و سرمایه ای هم همین طور... یعنی باید به وضوح بگیم مثلا کدوم سرمایه قدرت می آفریند... الان ایران نفت داره عربستان هم نفت داره... سرمایه کدوم شون قدرت آفرین هست..... محض اطلاع دوستانی که از دنیای نفت سردرنمیارن بگم که شاید ما از نظر میزان منابع نفتی در دنیا جزو بهترین ها باشیم ولی بسیاری از منابع نفتی ما نیاز به تجهیزات وتکنولوژی دارند که فقط و فقط اون رو در اختیار عربستان سعودی می ذارند... حالا شما برو هی بگو ما نفت داریم ما نفت داریم... مثه اینه که یه گاو صندوق پر پول داشته باشی ولی کلیدش رو گم کرده باشی و هیچ کلیدسازی هم حاضر نباشه برات کلید بسازه.... اگر درباره قدرت قراره مقایسه ای صورت بگیره بهتره تمرکز بحث بر روی قدرت بالفعل باشه(یعنی داشته های فعلی مون) نه اون که نسیه است و معلوم نیست کی به دستمون قراره برسه
  5. من هنوز متوجه ایرادات شما نمیشم.... حرف من واضح هست... این پست تشکیل شده از دو قسمت.... قسمت دوم یه مقاله ترجمه شده است که من فعلا اصلا باهاش کاری ندارم.... قسمت اول هم مقدمه ای است که توسط مترجم بر اون مقاله ترجمه شده اضافه شده و خلاصه اش این هست که ایران قدرت مرکزی منطقه (لابد خاورمیانه) است و غیره.... من هم خدمت شما و بقیه دوستان عرض می کنم که (فارغ از اینکه این اصطلاح قدرت مرکزی اصلا چی هست و در قاموس جغرافیای سیاسی جای دارد یا خیر؟) ایران با هیچ تعریفی حتی یک قدرت منطقه ای متعارف هم نیست..... حالا اگر شما مخالف من هستید موارد زیر را با ذکر 4-5 مثال تاریخی روشن بفرمایید چون همون طور که ذکر کردید بنده ساده دل و ساده اندیش هستم و اصولا تا مثال نزنیدچیزی حالی م نمیشه: 1- آیا ایران یک قدرت منطقه ای است؟ بر اساس کدوم مولفه؟ لطفا فاکتورهای کمی ارائه کنید... منظورم عدد و رقم هست 2- آیا رهبران سیاسی یا نظامی ایران می تونند بدون واهمه از دستگیر شدن توسط اینترپل یا کشته شدن توسط پهپادهای متخاصم به تمامی کشورهای دوست و نزدیک در منطقه مسافرت بکنند؟ 3- اگر فرضا یه کشور متخاصم بخوادش با پهپاد یه رهبر نظامی یا سیاسی ایران رو ترور بکنه ایران می تونه جلوگیری بکنه؟ 4- ایران می تونه اگر ائتلافی بر خلاف مصالح ملی و منطقه ایش شکل بگیره اون رو به هم بزنه یا دست کم چار انفعال بکنه؟ 5- آیا ایران توانایی این رو داره که بین کشورهای درگیر در منطقه میانجیگری بکنه و اونها رو به پای میز مذاکره بکشونه؟ 6- آیا ایران توی 40 سال اخیر یه کنفرانس صلح راه انداخته که هدف ش آشتی دادن طرفهای درگیر در کشورهایی باشه که در اونها جنگ داخلی یا درگیری بین گروه های سیاسی وجود داشته؟ 7- آیا ایران تونسته یه ائتلاف منطقه ای بوجود بیاره و رهبری مطلق اون رو به دست بگیره؟ 8- ایا ایران در منطقه سلطه اقتصادی داره؟ 9 آیا ایران اگر بخواد ایدئولوژی خودش رو در کشورهای منطقه تبلیغ بکنه بهش فرصت داده می شه؟ 10- آیا ایران در منطقه سلطه فرهنگی داره؟ ما تونستیم فرهنگون رو به دیگر کشورهای منطقه صادر بکنیم؟ 11- اگر شریان های اقتصادی ایران بسته بشه ما قدرت اون رو داریم که کشوری رو که شریانهای اقتصادی ما رو بسته باهاش مقابله به مثل بکنیم؟ 12- آیا ایران قدرت اون رو داره که هم آغازگر و هم پایان دهنده ی یک جنگ واقعی (توتال وار) بشه؟ منظورم البته نه جنگهای نیابتیه
  6. در کدوم یک از کشمکشهای منطقه ای ایران حرف اول و آخحر رو توی 40 سال گذاشته زده که شما فکر می کنید ما در مرکز قدرت منطقه هستیم؟ درگیریهای افغانستان در زمان رژیم کمونیستی؟ بعد از سقوط ژنرال نجیب؟ درگیریهای بین ارمنستان و آذربایجان؟ نشستهای مربوط به حقوق ایران در دریا خزر؟ درگیری بین حماس و فتح؟ درگیری های اعراب و اسرائیل؟ توی کدومش اومدن از ایران اصلا نظر خواستن؟ برادر شما شاید تعریف قدرت رو ندونید ولی تعریف ش اینه : قدرت به توانایی میگن ک به شما این اختیار رو بده تا اون چیزی رو که می خوای به دیگران تحمیل کنی یا وادارشون بکنی اون چیزی رو که شما دوست دارید انجام بدن یا ندن؟ با این تعریف ما جور قدرت مرکزی هستیم؟
  7. من توی مقدمه این که به این مطلب ترجمه شده اضافه شده است منطقی ندیدم که قصد تحلیل اون رو داشته باشم..... اصولا اگر مردم کشوری که سردرمداران سیاسی ش به خاطر لج و لج بازی 6 ماه هست نتوانستند وزیر برای مهمترین وزارت خونه ش معرفی بکنند خودشون رو بازیگر مرکزی منطقه بدونند چند جور میشه درباره شون قضاوت کرد الف یا این ملت منطقه نمی دونند چیه ب یا این ملت بازیگر نمی دونند چیه ج یا این مردم توهم زده ان د یا این مردم خودشیفته ن ه ترکیبی از عوامل بالا
  8. بازیگر مرکزی؟؟؟؟ ایران؟؟؟؟ بابا ول کن حاجی.... ما توپ جمع کن هم نیستیم چه برسه به یار ذخیره ....چه برسه ایکه توی بازی باشیم.... چه برسه اینکه کاپیتان باشیم
  9. RezaKiani

    روزی که جنگ را باختیم ...

    لازم نیست بنده و شما چیزی رو به چالش بکشیم عزیز دل.... شما رفرنس بدی اون که اهل مطالعه است خودش پیدا می کنه... اون که اهل مطالعه هم نیست که دنبال هیچ چی نمی ره.... تکلیفش روشنه در این مورد هم حق باشماست.... ولی شما خودتو بذار جای مسئولان نظامی و سیاسی اون موقع... خوب این بندگان خدا سالها در بوق و کرنا کردن که ما قراره اولش بریم کربلا... از اونجا هم با همون فرمون صاف بریم تا برسیم به ساحل مدیترانه.... بعد یه دور نود درجه بزنیم به چپ تا خود بیت المقدس.... خوب وقتی بعد از 8 سال هزینه کردن به هیچ کدومش نرسیدن بالاخره باید یه حرفی می زدن دیگه.... تقصیر رو باس گردن یکی می نداختن دیگه... نمی شد که مرحوم رفسنجانی یا محسن رضایی بیان بگن تقصیر ما بود که این همه وعده دادیم و به هیچ کدوم نرسیدیم... انداختنش گردن تحریم تسلیحاتی و فلان و بهمان.... بازهم حق با شماست.... ولی متاسفانه مسئولان ما بیشتر از اینکه به مردم دروغ بگن به خودشون دروغ گفتند و بدتر اینکه این دروغها رو هم باور کردن... نتیجه اش اینکه با چهار تا دونه شناور زیر 1500 تنی زهوار درفته ادعای سیادت دریایی 7 دریا رو میکنیم و از این جور شعارها... کاملا معلوم هست که اون توهمات هنوز گریبان بعضی از عزیزان سیاستگذار رو رها نکرده و این خودش از دروغ گفتن به مردم خیلی بدتره چون در نهایت به جایی میرسه که اعراب توی جنگ 6 روزه رسیدن.... با نصف اول فرمایش شما موافقم... متاسفانه تحلیلهای درستی به جامعه ارائه نشده..... اما اینجور هم نبوده که هر کسی نقدی داشته طرف رو خفه ش کرده باشند.... شما نوشته های من رو توی وبلاگم اگر بخونی هر بار درباره ی تاریخ جنگ 8 ساله با عراق بوده نقد هم داشته ولی تا حالا حتی یک برخورد هم نبود..... یه مقدار خود ما هم مقصریم... یعنی بعضی وقتها انصاف نداریم... فرضا من طرفدار سپاه م اون وقت میام تمام زحمت بچه های ارتش رو زیر سوال می برم... یا برعکس ش اگر طرفدار ارتش باشم سپاه رو می کوبم... خلاصه اگر جانب انصاف رعایت بشه کسی به انتقادات ما انتقاد نمی کنه.... مخصوصا همینجا که جوش نسبت به سالهای قبل خیلی بهتر شده و راحت تر مسائل مطرح میشه.... خداوند همه رو به راه راست هدایت کنه و از همه بیشتر بنده رو
  10. RezaKiani

    روزی که جنگ را باختیم ...

    من متوجه عرایض شما و دوستان هستم برادر..... این تحرکات از اواسط سال 58 شروع شد و تا عید نوروز 59 به گلوله باران روستاهای طرفین با توپخانه رسید.... روزنامه های اون روزها هر روز این تحرکات رو پوشش خبری می دادند.... من من باب مثال خدمت دوستان عرض کردم که این تحرکات بر خلاف تصور بیشتر مردم یه طرفه نبود بلکه ما هم به نوعی مقابله به مثل می کردیم.... شما هم حق دارید عراق بعضی از گروه های معارض با نظام رو تسلیح می کرد.... ایران هم در عوض طالبانی رو تسلیح می کرد.... یعنی تا جایی که شد مقابله به مثل شد اما کلا بحث من این نیست.... بحث من این هست که جنگ و صلح و آتش بس و اینها همه شون تعریف حقوقی هم دارند و وقتی که دوستان درباره شون صبحت میکنند بد نیست که دقیقتر صحبت بکنند... دیگه واقعا نمیدونم با چه زبونی بگم
  11. RezaKiani

    روزی که جنگ را باختیم ...

    با سلام مجدد خدمت همه عزیزان..... من صحبت هام رو خلاصه می کنم بلکه شبهات برطرف بشه... کل عرایض من حول چند محور است: 1- بعضی کلمات بار حقوقی دارند. در دید من و شما دزد و اختلاس گر و راشی و مرتشی و گران فروش و کم فروش و خائن در امانت همه شون یکی هستند اما از دید یک قاضی هر عنوانی مختص به جرم خاصی هست... همین امر در مورد کلمات جنگ و صلح و آتش بس و .... هم صدق می کنه... مثلا جنگ امریکا و ژاپن در سال 1945 تموم نشد چون درسته که ژاپن در سال 45 تسلیم شد ولی قرارداد صلح با آمریکا رو چند سال بعد امضا کرد.... پس از 45 به بعد آمریکا و ژاپن از دید حقوق بین الملل در جنگ بودن.... حالا شاید برای مردم عادی این ها مهم نباشه.... اما برای بچه های میلیتاری که آدمهای دقیق و حواس جمعی هستند لازم هست که کم کم یاد بگیرند که این جور مسائل رو هم لحاظ بکنند. 2- بحث اصلی این تاپیک این بود که در چه روزی جنگ رو باختیم.... نویسنده/مترجم روز حمله عراق در اسفند 66 به خارک رو به عنوان نقطه ی عطف جنگ اعلام کرده.... من روزی رو به عنوان نقطه ی عطف می دونم که تصمیمات کلانی گرفتیم (یعنی استراتژی اتخاذ کردیم) که زیرساختها و پتانسیلهای لازم برای رسیدن به اون نتایج و اهداف رو نداشتیم. 3-اهداف ایران از ادامه جنگ بارها در مصاحبه های مسئولان و تریبونهای رسمی نظام اعلام شده... از جمله این تریبون های رسمی خطبه های نماز جمعه هم هستند به ویژه خطبه های نماز جمعه تهران که توسط مقام معظم رهبری (حفظه الله تعالی) در زمانی که رئیس جمهور بودند، مرحوم رفسنجانی ( رضی الله عنه)، مرحوم آیت الله منتظری(رضی الله عنه) ایراد می شد... این خطبه ها دقیقا تریبونهای رسمی نظام بودند و بسیاری از خواسته های ایران در همین جا مطرح می شدند. بهتره یه تاپیک جداگانه در این باره درست بشه و تمام ابعاد مسئله رو بررسی بکنیم. 4 نظام جمهوری اسلامی از روز اول هیچ کدام از سازمانهای بین المللی و به ویژه سازمان ملل رو به رسمیت نمی شناخت و اگر در اونها عضو بود و بیرون نیومد به خاطر دفاع افسد به فاسد بود.... علتش رو خود دوستان می توانند تحقیق بکنند.... خلاصه اینکه ما از این سازمانها هیچ انتظاری نداشتیم مگر اینکه بدون چون و چرا و تحقیق در هر قضیه ای حق رو به ما بدهند که خوب با ساز و کار این جور سازمان ها جور در نمی آمد. ترجیحا بهتره یه تاپیک جداگانه در این باره درست بشه و تمام ابعاد مسئله رو بررسی بکنیم. 5- در مورد هواپیمای تامکت متاسفانه منبع مورد نظرم رو پیداش نکردم و به همین دلیل از همه دوستان معذرت می خوام... تا پیدا شدن منبع (البته اگر پیداش کردم) اعتراف می کنم که اشتباه کردم. 6- درباره آغاز جنگ می خواستم بگم همون گونه که اون طرف تعرض های مرزی داشت و عملیاتهای خرابکاری در داخل خاک ما انجام میداد (بنا به شواهد و مدارک) ما هم در خاک عراق این جور عملیات ها رو انجام می دادیم.... در نتیجه اینکه آغاز جنگ رو فقط به خاطر توسعه طلبی های ارضی صدام بدونیم یه مقداری ساده کردن قضایا هست....هر چند که بند آخر پست ALALA رو قبول دارم و می دونم که این تعرضات دو جانبه دلیل نمیشد که دو کشور 8 سال رودر روی هم قرار بگیرند ولی باز هم بهتره یه تاپیک جداگانه در این باره درست بشه و تمام ابعاد مسئله رو بررسی بکنیم. 7- در باره ی فاو... طبق مطالعات من (بر اساس کتابها و اسناد منتشر شده توسط سپاه) اصلا فاو هدف حمله نبود... قرار بود که فاو به عنوان سرپل فتح بشه تا از اونجا ناصریه رو بگیریم و راه عراق به کویت و دریا رو کلا مسدود کنیم... البته هدف نهایی طبق معمول بصره بود با این تفاوت که یه بار از روبرو زدیم بهش(عملیات رمضان) دو بار از بالا (خیبر و بدر9 این دفعه قرار شد که از جنوب بصره رو دور بزنیم..... با این فرضها(جدا کردن بصره و ناصریه) گرفتن و نگه داشتن فاو درست بود... اما وقتی که تیرمون به سنگ خورد و نتونستیم از شبه جزیره فاو خارج بشیم بهترین کار این بود که در یک فرصت مناسب برمیگشتیم عقب... نه اینکه جایی بمونیم که دسترسی ما به عقبه مون تنها با دو سه تا پل امکان پذیر باشه... خلاصه اینکه فاو جای موندن نبود و باید هر چه زودتر تخلیه می شد.... عراق هم در خرمشهر همین وضع رو داشت... آلمان هم در استالینگراد و لنین گراد همین وضع رو داشت... یعنی جاهایی گرفته شده بود اما این جاها چندان برای دفاع مناسب نبودند و حتی اگر هم ازشون می شد دفاع کرد با هزینه ی زیادی همراه بود.... می شد این انرژی رو صرف جاهای دیگری کرد که به نتایج بهتری رسید. خداوند به همه دوستان خیر بده و فرصت خدمت به نظام و مردم رو از ما و شما نگیره
  12. RezaKiani

    روزی که جنگ را باختیم ...

    احسنت زدی تو خال.... من هم همین رو میگم.... وقتی میگم جنگ ایران و عراق اصلا باید ببینیم که تعریف جنگ چی چی هست..... اینی که ما به یه واقعه بگیم جنگ دلیل نمیشه که جامعه بین الملل بهش بگن جنگ و در برابرش موضع بگیرن...
  13. RezaKiani

    روزی که جنگ را باختیم ...

    سلام بر 591 شاید بد نباشه جای مسخره کردن بقیه یه کمی هم فکر کنیم شاید حرفشوون حقیقتی رو داشته نشون بده ..... اولارمحض اطلاعتون اول یه مثال بزنم..... فرض کنیم که شما و دوست شما به صورت شراکتی یه مغازه زدید.... اگر دوست شما از دخل پول برداشت می تونید به جرم دزدی ازش شکایت کنید؟ خیر.... برای اینکه عنوان مجرمانه دزدی (سرقت) شامل این جرم نمیشه.... عنایت داشته باشید که در حقوق بین الملل هم واژه ها کارکرد خودشون رو دارن.... این بحث رو همین جا درز می گیرم... دوما اینکه عراق اولین تامکت ایران رو تقریبا یه هفته قبل از جنگ زد و خلبانش رو هم آورد توی تلویزیون نشون داد.... اگر این اسمش تجاوز نیس پس چیه؟ اصلا چرا باید جنگنده ای که برد موشکش در حدود 200 کیلوتر هستش در خاک عراق پرواز بکنه؟ دوما که در فصلنامه نگین ایران (وابسته به مرکز مطالعات دفاع مقدس سپاه پاسداران) شماره 29 (تابستان 88) به نقل از حاج اسدلله احمدی از روایان مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس نوشته: حدود 6 ماه قبل از جنگ یعنی اوایل فروردین 1359 حملات توپخانه ای عراق شروع می شود. برادران سپاهی برای خنثی نمودن این اقدامات به تشکیل گروه های برون مرزی اقدام می کنند[...] تا مانع از حمله ارتش عراق به پاسگاه های مرزی ایران شوند. اگر این اسمش تجاوز به خاک کشور همسایه نیست چیه؟ من خودم هستم و اون نوشته روهم من نوشتم... شک نکن ایشون برای خودشون نظر دادن... فاو رو به هچ قیمتی نمیشد نگه داشت..... به این علت ساده که اصلا از اولش گرفتن فاو اشتباه بود..... وقتی شما جایی رو گرفتی که نمیتونی نگه ش داری.... نگه داشتن اونجا جز اشتباه نیس.... سلام مجدد..... منابع مختلف رو نمی دونم اما می دونم که سیاست خارجی ایران از روز 22 بهمن 57 این بود که سازمان ملل و هچ سازمان بین المللی دیگری رو اصلا قبول نداشت تا بخواد به دنبال چیزی هم باشه و بخواد از اونها چیزی رو بگیره ... شما به جای منابع مختلف مصاحبه ها و خطبه های نماز جمعه اون زمون ها رو بخون... البته برای روشن تر شدن قضیه می تونید مصاحبه فصلنامه نگین ایران با دکتر خرم، رییس ستاد قطعنامه 598 و دبیر استراتژی وزارت امور خارجه و مشاور ارشد وزیر در دوره پذیرش قطعنامه 598 (شماره 28 بهار1388) بخونید....
  14. RezaKiani

    روزی که جنگ را باختیم ...

    سلام مجدد.... اینکه عراق به ایران تجاوز کرده دلیل نمیشه که جنگ رو هم اون شروع کرده.... از دیدگاه حقوقی بخواهیم بررسی کنیم اصلا بین ایران و عراق جنگی روی نداده.... نه این به اون اعلان جنگ کرد و نه اون به این... سفارت خونه هاشون تا سال 66 در هر دو کشور فعلا بود و برقرار... درباره فاو اگر خودمون هزارتا تانک هم میذاشتیم اونجا عراق پسش می گرفت بسکه شیمیایی زده بود... باتلاقی کردن و نکردن زمین فرق چندانی نداشت.... فراموش نکنیم مجنون رو هم با هلی بورن گرفتن عراقیا.... تازه داشتن جنگیدن یاد می گرفتن.... درباره قتل عام هم مخالفم... تقریبا نیروی زمینی سپاه هر چی رو که داشت روی قمار حلبچه گذاشته بود... و خوب قمار رو باخت.... تا اونجا که من خوندم تنها کسی که فهمید صدام مخصوصا داره توی کردستان اجازه پیشروی می ده به ایران تا از جنوب حمله کنه به فاو غلامعلی رشید بود که هیچ کس هم حرف ش رو گوش نکرد.... در کلیات با حرفتون موافقم.... جنگ با عراق به جای اینکه وسیله ای برای بیرون راندن دشمن بشه شد وسیله ای برای یه سری تسویه حسابهای داخلی: بنی صدر، بازرگان و دار و دسته ش، و خیلی دیگه یواش یواش کنار گذاشته شدن و یه سری آدمهایی که معلوم نبود چی هستن و کی هستند بولد شدن تا بعدا سکان کشور رو به دست بگیرن
  15. RezaKiani

    روزی که جنگ را باختیم ...

    سلام.... بر اساس کدام سند تاریخی این ادعا رو می کنید؟
  16. RezaKiani

    روزی که جنگ را باختیم ...

    اگر دشمن هم همزمان اجازه نده که ما به اهداف خودمون برسیم اون هم پیروز شده با این حساب هر دو طرف برنده شدن یا اینکه هر دو شکست خوردن و این همون وضعیتی هست که در اخر جنگ ماا بهش رسیدیم
  17. RezaKiani

    روزی که جنگ را باختیم ...

    در کلیات حق با شماست... بحث ادامه داری است
  18. RezaKiani

    روزی که جنگ را باختیم ...

    سلام و خسته نباشید.... برد و باخت رو باید از دید افراد مختلف دید؟ اگر از دید استراتژی نگاه کنید ما باختیم... علتش چیه؟ اهداف ما از ادامه ی جنگ چیا بودن؟ 1-تنبیه متجاوز 2- بیرون کردن متجاوز 3- گرفتن غرامت 4- سرنگون کردن صدام در زمان قبول کردن 598 ما به هچ کدوم از این هدفها نرسیده بودیم.... از این دید شکست خوردیم.... از دید نظامی اما شکست نخوردیم.... علتش اینه که یه مقداری از زمینهای عراق هم در دست ما بود.... در ادامه ی جنگ احتمال داشت که وضعیت عوض بشه ولی احتمال ش کم بود چون تمام قدرتها تصمیم گرفته بودن که این جنگ بودن برنده تموم بشه.... از طرفی انرژی ما و عراق هم تموم شده بود... از نظر نیروی انسانی هر دو طرف به شدت تحت فشار بودن... از نظر تجهیزات هر دو طرف تحت فشا ربودن.... هیچ کشوری دیگه نه به ما و نه به عراق وام نمی داد.... فروش نفت افت کرده بود.... شاید چند ماهی می تونستیم هر دو ادامه بدیم ولی بی نتیجه می موند... در نهایت از نظر نظامی به وضعیت مساوی رسیدیم اون دو بند اخر که اضافه کردید رو هم خداوند بهتر می دونه.... من فقط بر اساس اسناد موجود تحلیل کردم
  19. RezaKiani

    روزی که جنگ را باختیم ...

    احسنت.... حرف ما رو خلاصه کردی برادر.... خدا خیرت بده
  20. RezaKiani

    روزی که جنگ را باختیم ...

    همان طور که یکی از دوستان فرمودند عنوان بحث اشتباه است زیرا که ما جنگ رو نباختیم بلکه به وضعیت پات رسیدیم یعنی نه ایران دیگه توان داشت که ادامه بده و نه عراق البته از دید استراتژی همین که ایران به اهدافش نرسید خودش یه جورایی شکست محسوب میشه... با این روکرد اگر به قضیه نگاه کنید ما وقتی جنگ رو باختیم که تصمیم گرفتیم بعد از بازپس گیری خرم شهر به جنگ ادامه بدیم در حالیکه زیرساخت ها و لاوازم مورد نیاز رو فراهم نکرده بودیم... اون برنامه هایی که ما داشتیم نیازهایی داشت که اصلا درکشور فراهم نشده بودند و خب در نتیجه تقریبا تمامی اقدامات نظامی ماا هم ب ا شکست روبرو شدند. اگر کمی عقب تر بروید بازهم یک نقطه عطف دیگه می رسید که از دید همه پنهان مونده.... اگر بنا بر تصور خیلیها ( از جمله مرحوم رفسناجی) با فتح بصره جنگ به پایان می رسید ما دقیقا بعد از آزاد سازی خرمشهر جنگ رو باختیم... به این علت ساده که از تنومه تا خود بصره حتی یک گردان عراقی وجود نداشت.... همون وقت باید کار بصره ی سره می شد که نشد...
  21. بر خلاف تبیلغات رسمی همشون به دام نیفتادند حدود 2-3 سال بعد 4-5 تا از اینها حمله کردن به سکوی نوروز.... نقشه رو که نگاه کنید می فهمید کجای خلیج فارس هست..... در کل با حرفاتون موافقم
  22. بی انصافی نکن برادر... سه تا زیردریایی کیلو خریدیم... چن تا میگ 29 خریدیم با فنسر... فقط یادمون رفت موشک هم براشون بخریم
  23. جالبه که ما چرا نمیریم از کشور دوست و برادر چین اینها رو بخریم... نفت در برابر قایق
  24. با سلام و تشکر از این مطلب خوبی که ترجمه شده لازم به ذکر است که در میان فهرستی که از نقاط ضعف این تایپ از شناورهای رزمی ارائه شده مهمترین نقطه ضعف اونها ذکر نشده.... مهمترین اشکال این قایقهای موشک انداز، و همچنین اون چیزی که در ایران بهش می گیم قایقهای تندرو، این هست که برای وضعیتهای دریایی متلاطم اصلا مناسب نیستند و اگر قرار است که دفاع سرزمینی به اونها واگذار بشه تنها کاری که دشمن لازم داره انجام بده تا همه ی این قایقها رو زمین گیر!!!! (بندرگیر) بکنه این هست که حمله ش رو در یک روز طوفانی انجام بده... در این وضعیت ناوهای هواپیمابر و کشتی های بزرگ با وزن 5000 تن به بالا مشکل آن چنانی ندارند اما کشتی های کوچک اصلا نمی تونند به دریا بزنند. در نتیجه اگر قرار است که با این سناریو از سواحل خودی دفاع بشه همون بهتر که موشکهای کروز رو ببنیدم شون پشت کامیون و خلاص.... این که فکر کنیم چون میتونیم روی این جور قایقها موشکهای کروز با برد 2500 کیلومتر نصب کنیم در عمل هم می تونیم واقعا اهداف دشمن رو در فاصله ی 2500 کیلومتری بزنیم بیشتر به جوک می مونه.... برای شکار شناورهای دشمن در برد 2500 کیلومتر حتما نیاز به یک شبکه ی جمع اوری اطلاعات مرکب از انواع ماهواره، پهپادهای برد بلند، هواپیماهای آواکس، هواپیماهای الینت و سیگینت هست... همه ی اینها در مجموع می تونن اطلاعات لازم برای هدفیابی و هدف گیری چنین موشکهایی رو فراهم کنند. بدون ابزار شناسایی کافی موشکهای نصب شده بر روی قایقهای موشک انداز عملا هیچ کاره هستند. لازم به ذکر هست که پیشینه ی این چنین قایقهای سبکی به جنگ جهانی دوم برمی گرده که آلمان نازی نمونه های اژدر افکن این گونه شناورهای سبک رو وارد کارزار کرد.... فکر کنم توی سایت مطلبی درباره شون باشه.... خلاصه در یک نبرد دریایی واقعی اگر اینها در کنار شناورهای دیگر باشند می تونند نقش خودشون رو بازی کنند وگرنه اگر اتکای دفاع از سواحل یک کشور تنها به این قایقهای موشک انداز واگذار بشه دخل اون کشور اومده
  25. RezaKiani

    جنگنده دی-520

    قسمت دوم حکومت ویشی دی-520 در موزه ی لابورژه در آوریل 1941 هیتلر با ساخت 1000 فروند دی-520 برای نیروی هوایی ویشی موافقت کرد با این شرط که 2000 فروند جنگنده ی آلمانی در کارخانجات هواپیماسازی فرانسه ساخته شود و به لوفت وافه واگذار گردد. در راستای این موافقتنامه قرار شد تا 550 فروند دی-520 ساخت شود تا جایگزین تمام جنگنده های تک سرنشین فرانسه شود. قرار بود که هواپیماهای جدید با همان تجهیزات دی-520 استاندارد ساخته شوند اما پس از چندی از موتورهای قوی تری برای آنها استفاده شد. در سال 1941 دی-520 های نیروی هوایی و دریایی ویشی درگیر مبارزه با خلبانان متفقین بر سر کنترل لبنان و سوریه شدند. دی-520 ها تنها جنگنده های فرانسوی بودند که می توانستند بدون دردسر تا سوریه پرواز کنند. آنها در مسیر خود به سوریه در خاک ایتالیا و جزیره ی رودس (تحت کنترل ایتالیا) توقف می کردند. در روز 8 جولای 1941 دی-520 ها برای اولین بار با فیری فیلمارس های نیروی هوایی سلطنتی روبرو شدند و به قیمت از دست دادن یک فروند دی-520 توانستند 3 فروند هواپیمای بریتانیایی را سرنگون کنند. در روز 9 ژوئن دو فروند هاریکن به ازای یک فروند دی-520 شکار شدند. در طی این نبردها در کل 266 سورتی پرواز توسط نیروی هوایی ویشی انجام شد که 99 سورتی متعلق به دی-520 ها بود. خلبانان فرانسوی ادعا می کردند که توانسته اند 31 هواپیمای بریتانیایی و استرالیایی را شکار کنند در حالیکه 11 فروند دی-520 را در رزمهای هوایی و 24 فروند را در اثر آتش توپخانه ی ضدهوایی یا حوادث دیگر از دست داده اند. در روز دهم جولای دی-520 ها به تعدادی بمب افکن بلنهایم که توسط 7 فروند کورتیس توماهاوک همراهی می شدند حمله کردند. فرانسوی ها ادعا کردند که 3 فروند بلنهایم را به زیرکشیده اند اما دست کم 4 فروند دی-520 نیز شکار شدند. یک روز بعد یک فروند دی-520 توانست یک فروند پی-40 را ساقط کند. خود این جنگنده توسط تکخال استرالیایی بابی گیبز شکار شد. به تدریج برتری فرانسوی ها محو شد چرا که فقدان توپخانه ی ضدهوایی سبب شد آنها بسیاری از هواپیماهایشان را بر روی باند فرودگاه از دست بدهند. در روز 26 ژوئن توماهاوکها به فرودگاه حمص حمله کردند و 5 فروند دی-520 را بر روی زمین منهدم کرده و 3 فروند دیگر را ناکار کردند. در انتهای این نبرد حکومت ویشی 179 فروند از 289 فروند هواپیماهایش را در منطقه از دست داد. بقیه ی هواپیماها به جزیره ی رودس فرارکردند. آنها در کل 26 هواپیما را در نبردهای هوایی از دست دادند و 27 فروند از هواپیماهای دشمن را نیز شکار کردند. در طی پیاده شدن متفقین در آفریقا باردیگر خلبانهای فرانسوی با هواپیماهی متفقین درگیر شدند. آمریکایی ها ادعا می کند که 14 پیروزی هوایی در این عملیات داشته اند که تنها یک فروند آنها دی-520 بوده است. نیروی هوایی ویشی در شمال آفریقا 173 فروند دی-520 داشت که 13 فروند آنها را از دست داد. نیروی دریایی ویشی هم 19 فروند دی-520 خود را از دست داد. در میان 44 فروند هواپیمایی که فرانسوی ها شکارکردند یک اسکادران کامل از جنگنده های ناوهواپیمابر اچ.ام.اس فوریوس تنها توسط دی-520 ها شکار شدند. نیروی هوایی فرانسه ی آزاد(مارشال دوگل) تعداد اندکی از دی-520 ها توسط خلبانان فرانسه ی آزاد برای آموزش بکاربرده می شدند. در کنار 3 فروندی که در زمان تسلیم شدن فرانسه به بریتانیا فرارکردند 2 فروند دیگر نیز هنگام عقب نشینی رژیم ویشی از لبنان به دست متفقین افتاد. این هواپیماها توسط خلبانان اسکادران نورماندی-نیمن به پرواز در می آمد. این اسکادران در نهایت به روسیه فرستاده شد و با یاک-1 های روسی تجهیز گردید. متفقین در دسامبر 1942 و پس از اینکه نیروهای تحت فرمان حکومت ویشی در شمال آفریقا به متفقین پیوستند آنها 153 فروند دی-520 در اختیار داشتند. خلبانهای فرانسوی در طی عملیات نظامی در تونس از هواپیماهایشان برای گشت هوایی استفاده می کردند اما عدم تطابق با بسیمهای متفقین ارزش نظامی هواپیماهای آنها را کاهش می داد. از اوایل سال 1943 این هواپیماها به عنوان هواپیمای آموزش بکار گرفته شدند و به تدریج با اسپیتفایر و پی-39 جایگزین شدند. در طی عملیات آزادسازی فرانسه تعداد اندکی از دی-520 ها که از دست آلمانها نجات پیداکرده بودند برای حمله بر علیه مواضع آلمانها بکاربرده شدند. ایتالیا در حدود 60 فروند دی-520 در اختیار نیروی هوایی سلطنتی ایتالیا قرارگرفت. خلبانهای ایتالیایی دست کم تا سال 1941 از توانایی های پروازی دی-520 و قدرت توپ اصلی آن تعریف می کردند. در ابتدای سال 1943 لوئیجی گورینی ،تکخال ایتالیایی ها، ده ها فروند دی-520 را از فرانسه جمع آوری کرده و به ایتالیا آورد و در میان اسکادرانهای نیروی هوایی ایتالیا پخش کرد. وی در اینباره می گوید: "زمانی که بهترین هواپیمای ما جنگنده ی ماچی سی-200 بود، دی-520 یک هواپیمای خوب ،اگرچه نه خیلی خوب، بود. در مقایسه با سی-200 برتری آن در توپ 20 میلیمتری اش بود." خلبانهای ایتالیایی از این توپ، کابین مدرن، بیسیم عالی و توانایی کنترل هواپیما در مانور اسپین تعریف می کردند اما از ارابه های فرود و ظرفیت کم مسلسلهای آن گله داشتند. از طرف دیگر گلوله های توپ اصلی آن با گلوله های 20 میلیمتری ساخت ایتالیا تفاوت داشت و ایتالیایی ها ناچار بودند تا گلوله های مورد نیازشان را از فرانسه تهیه کنند. ایتالیایی ها از این جنگنده های برای مقابله با بمبارانهای دائمی آمریکایی ها استفاده می کردند. در روز اول مارس 1943 ماگیوره مینگوزی ادعا کرد که با دی-520 خود یک فروند بی-24 آمریکایی را ساقط کرده است. این ادعا بعدتر تأیید شد. احتمالا این اولین شکار ایتالیایی ها توسط دی-520 بود. در 31 جولای 1943 ایتالیایی ها هنوز 47 فروند دی-520 عملیاتی در اختیار داشتند. پس از تسلیم شدن ایتالیایی ها این هواپیماها به عنوان هواپیمای آموزشی توسط هواداران موسیلینی بکار برده شدند. کشورهای دیگر زمانی که آلمانها در نوامبر 1942 تمام خاک فرانسه را اشغال کردند 246 فروند دی-520 را غنیمت گرفتند و 62 فروند نیز تحت نظارت آنها ساخته شد. تعدادی از این جنگنده ها در لوفت وافه برای مقاصد آموزشی بکار برده شد و تعدادی از آنها نیز به متحدین آلمان بخشیده شد. همانطور که ذکر شد در حدود 60 فروند دی-520 به ایتالیای ها رسید. نیروی هوایی بلغارستان نیز 96 یا 120 فروند دی-520 از آلمانها دریافت کرد. در روز 24 نوامبر 1943 تعداد 24 فروند دی-520 به رهگیری 60 فروند بی-24 آمریکایی و 35 فروند پی-38 اسکورت شان ،که برای بمباران صوفیه اعزام شده بودند، پرداختند. خلبانهای بلغاری ادعا کردند که 4 هواپیمای آمریکایی را به زیرکشیده اند و 3 فروند را مجبور به فرود کرده اند درحالیکه تلفات خودشان تنها یک فروند جنگنده بوده است. در دهم دسامبر 1943 تعداد 31 فروند بی-24 ،که توسط پی-38 ها همراهی می شدند، توسط 22 فروند دی-520 مورد حمله قرار گرفتند. آمریکایی ها ادعا کردند که 11 فروند دی-520 را به ازای یک فروند پی-38 از دست داده اند. بعدتر مشخص شد که در طی این نبرد تنها یک فروند دی-520 از دست رفته است. در روز 30 مارس 1944 جنگنده های بلغاری با 450 فروند بمب افکن آمریکایی و 150 فروند پی-38 همراهشان مصاف دادند. آنها در کل 39 فروند جنگنده را برای رهگیری بمب افکنها اعزام کردند که 34 فروند آنها دی-520 بودند. در این نبرد دستکم 8 بمب افکن و 2 فروند پی-38 سرنگون شدند در حالیکه بلغارستان 5 فروند جنگنده و 3 خلبان از دست داد. 2 جنگنده ی دیگر بلغاری ناچار شدند فرود بیایند. در آخرین حمله متفقین به صوفیه در روز 17 آوریل 1944 نیروی هوایی بلغارستان 7 فروند بی-520 و 16 فروند بی.اف-109 را به مصاف 350 فروند بمب افکن آمریکایی ،که 100 فروند موستانگ آنها را همراهی می کرد، فرستاد. خلبانهای بلغاری ،که تا به آن روز موستانگ را از نزدیک ندیده بودند موستانگها، را با بی.اف-109 های خود اشتباه کردند. در اثر این اشتباه خسارت سنگینی به نیروی هوایی بلغارستان وارد شد و آنها 12 فروند جنگنده ی خود را از دست دادند. در روز 28 سپتامبر 1944، 22 روز بعد از تغییر جبهه دادن بلغارستان، هنوز 12 فروند دی-520 عملیاتی در اختیار آنها بود. بعضی از منابع اظهار می کنند که نیروی هوایی رومانی هم تعدادی دی-520 در اختیار داشته است هر چند که هیچ مدرکی بر ادعایشان ارائه نمی کنند. پس از جنگ پس از پایان گرفتن جنگ جهانی دوم دی-520 به عنوان هواپیمای آموزشی در اختیار نیروی هوایی فرانسه باقی ماند. یکی از آنها با بهینه سازی به دو کابین مجهز شد. در مارس 1946نیروی هوایی فرانسه 13 فروند دیگر را به هواپیمای آموزش تبدیل کرد. آخرین پرواز این جنگنده توسط این نیرو در روز سوم سپامبر 1953 صورت گرفت. در حال حاضر 43 نمونه از دی-520 های ساخته شده در موزه های اروپا موجود است. بکاربرندگان بلغارستان، نیروی هوایی و دریایی فرانسه (قبل از جنگ)، فرانسه ی آزاد (به عنوان هواپیمای آموزشی)، لوفت وافه، نیروی هوایی ایتالیا دوویتین دی-520 مشخصات خدمه 1 نفر طول 8.6 متر عرض بالها 10.2 متر ارتفاع 2.57متر سطح بالها 15.87 مترمربع وزن خالی 2123 کیلوگرم حداکثر وزن هنگام برخواست 2785 کیلوگرم پیشرانه یک دستگاه موتور 12 سیلندر توان 930 اسب بخار بیشینه سرعت 560 کیلومتر بر ساعت برد 1250 کیلومتر سقف پرواز عملیاتی 33 هزار پا نرخ صعود 14.3 متر بر ثانیه تسلیحات 1 قبضه توپ 20 میلیمتری (60 گلوله) 4 قبضه مسلسل 7.5 میلیمتری (هر یک 675 گلوله) تجهیزات الکترونیکی 1 دستگاه بیسیم