mohamad

Members
  • تعداد محتوا

    102
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های mohamad

  1. موشک زمین به هوای MIM-23 موسوم به HAWK تعداد لانچرها : 150 تعداد موشكها : بيش از هزار فروند ستون فقرات پدافند موشکی ضدهوائی ایران را سیستمهای پیشرفته HAWK تشکیل می دهند که تقریبا قادر به رهگیری و انهدام هر نوع هواپیمائی می باشد. طراحی و ساخت این موشک در دهه ۱۹۵۰ میلادی آغاز شد و در سال ۱۹۶۲ آزمایش شد و بعدا به تولید انبوه رسید و چندین بار در آن تغییراتی ایجاد شد تا آنجا که در سالهای کنونی تبدیل به یک سیستم ضد موشکی شده است. این سیستم در جنگ ۱۹۶۷ میان اعراب و اسرائیل و در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به خوبی عمل کرد و تعداد زیادی هواپیمای عراقی توسط این موشک سرنگون شد. ایران دارای تعداد زیادی موشک هاوک است که با چنین پدافندی در کنار توپهای قدرتمند ضدهوائی تقریبا هر نوع هواپیمای مهاجم محکوم به نابودی هست. لازم به ذکر است که این موشکها در ردیف موشکهای برد متوسط ضدهوائی قرار داشته و در صورت ارتقا و نصب سیستمهای پیشرفته قابلیت رهگیری و انهدام موشکهای كروز و بالستیک را نیز دارد. مشخصات این موشک عبارتند از : كشور سازنده : ايالات متحده آمريكا نوع ماموریت : انهدام انواع هواپیما در ارتفاع متوسط + انهدام موشكهاي كروز طول : ۳.۸۱m قطر : ۳۸.۴cm وزن : 635kg حداكثر برد : ۲۴ الی ۴۰ کیلومتر حداكثر ارتفاع اثر : ۹.۱۴km سرعت : ۲۶۵۰ کیلومتر در ساعت نوع سیستم هدایتی : Radar directed semi-active homing نوع سیستم هدایتی درون موشک : Semi-active homing وزن کلاهک : ۱۳۶.۲ کیلوگرم بازه زمانی شلیک : ۳ ثانیه حسگرها : High power continuous wave radar (HIPIR) Continuous wave acquisition radar (CWAR) Pulse Acquisition Radar (PAR) and passive optical scan قیمت هر موشک : ۲۵۰۰۰۰ دلار هزینه ایجاد یک سایت موشکی هاوک با توجه به منابع اطلاعاتي آمريكا( هزینه موشکها در نظر گرفته نشده است) : ۴۵۰۰۰۰۰۰ دلار
  2. با حال بود icon_frown یک هفته از موشک های کوتاه برد لیست برداری می کردم :x :x
  3. عدنان الدلیمی – یکی از منفور ترین خلبانان تاریخ وقتی جنگ شروع شد این ژنرال هنوز سروان بود . یکی از اولین ماموریت های او بمباران یک بیمارستان پر از مجروح در اهواز بود . بیمارستانی که حتی بیماران غیر نظامی نیز در آن بستری بودند. در همان روز ها هم بود که به همراه یک اسکادران بازار روز اهواز را بمباران کرد و به یک قطار مسافربری نیز حمله برد.هنوز صحنه های دلخراش جنایات او در بمباران بیمارستان – بمباران بازار پر از مردم غیر نظامی و ... هنوز در اذهان مردم زنده است . کمی بیشتر با این ... آشنا شوید عدنان الدلیمی در سال 1954 (1333)در شهر عانه از توابع استان الانبار عراق متولد شد . و پس ار پایان تحصیلات در دوره متوسطه وارد نیروی هوایی عراق شد و پس از سه سال از دانشکده نیروی هوایی فارغ التحصیل شد . درباره خصوصیات اخلاقی این ... این را بدانید که در ایام جوانی دارای کلکسیونی از زنان بود که معشوقه های او به حساب می آمدند . خانه این خلبان عشرتکده ای بود که دامن بسیاری از زنان و دختران جوان در آن آلوده شد به طوری که گزارشات بسیاری از او به مرکز پلیس می رسید که همه به خاطر دوستی او با رییس پلیس بایگانی می شد . او در سال 64 پس از بمباران جزیره خارک که طبق اطلاعیه نظامی عراق ادعا شده بود طی آن چند کشتی غرق شده و به تاسیسات و اسکله های جزیره آسیب وارد شده موفق به دریافت مدال شجاعت و نشان قادسیه شد . او در همان سال 64 هم با همراهی یک اسکادران موفق به بمباران تهران شد . پروازهای این خلیان و بمباران مناطق مسکونی آبادان اهواز دزفول بستان مهران تهران و دیگر شهرهای ایران از به اصلاح افتخارات او می باشد و او همیشه به آنها می نازید . او حتی در مراسم اعطالی مدال شجاعت به صدام گفت : سرورم من خانه های ایرانیان را به آتش کشیدم. و صدام با لبخندی به او گفت : آفرین بر تو . تو یکی از شیرام قادسیه هستی که برای خود و عشیره ات مجد و افتخار آفریدی . اما شهرت این خلبان ... بیشتر به دلیل کشتار تاریخی مردم بیگناه و بی دفاع شهر حلبچه می باشد . او فرماندهی اسکادرانی را بر عهده داشت که با فرو ریختن بمب های شیمیایی خود شهری را در کمتر از چند دقیقه ... عدنان در تاریخ 1/7/1988 در مصاحبه ای با مجلیه الف-با عراق گفت : به ما درباره بمباران شهرها دستورهایی داده شده بود . در آن روز من مسئول پایگاه هوایی الناصریه بودم . اخبار واصله حکایت از آن داشت که نیروهای ایرانی شهر حلبچه را اشغال کرده اند . پس از یک پرواز شناسایی متوجه شدیم که نیروهای ایرانی به عمق خاک ما نفوذ کرده اند . به اطلاع فرماندهی رساندیم که در این شرائط بمباران فایده ای ندارد . از توپخانه خواسته شد تا این ماموریت را انجام دهد ولی گلوله باران آنها هم فایده ای نداشت . در آن هنگام ژنرال حمید شعبان فرمانده نیروی هوایی عراق در تماسی به عدنان می گوید باید یک حمله شیمیایی به منطقه انجام دهید . ساعت 2 بعد از ظهر جنگنده ها تیک اف کردند و نیم ساعت بعد حلبچه در انبوه گازهای کشنده از نفس افتاده بود. خلبان عدنان به یکی از دوستانش گفته بود که وقتی عکس های بمباران حلبچه را به حمید شعبان فرمانده نیروی هوایی عراق نشان دادیم تصور کردیم به خاطر کشته شدن هم وطنانش افسرده می شود ولی او خنده بر لبانش نشست و نزدیک بود از خوشحالی کنترل خود را از دست بدهد . بعد از مدتی عدنان وسایر خلبانان شرکت کننده در آن عملیات با صدام ملاقات کردند . صدام به آنان گفته بود : مهم این است که شما درس فراموش ناشدنی به دشمن دادید. پس از آن عملیات جنایتکارانه عدنان به عنوان مشاور فرمانده نیروی هوایی منصوب شد و پس از مدتی با دختر فرمانده نیروی هوای ازدواج کرد . وی همچنین طی عملیات مرصاد (تلاش ناموفق منافقین به کشورمان پس از پایان جنگ) ماموریت ایجاد پوشش هوایی را برای منافقین برعهده داشت . حالا در کنار نام سرهنگ آمریکایی پل وار فیلد تیبس که همه هنرش سبز کردن قارچ اتمی بر فراز هیروشیما بود نام سرتیپ عدنان الدلیمی را هم به خاطر بسپارید. منبع : http://co-pilot.blogfa.com/post-19.aspx :|
  4. P_8 خدای دریا ها (پوزیدون) سازنده بویینگ گسترش یافته ی بویینگ737 نوع حمله به زیر دریایی /حمله ی زمینی پی 8 پوزیدون هواپیمایی است که بر پایه ی بویینگ800 _737و پی 3اوریون برای حمله به زیر دریایی ها گسترش یافته ودر سال 2009تا سال 2013تولید میشود . این هوا پیما قرار است از گشتی نیروی دریایی امریکا در سال های خدمت اف 35 با شد. پروزه ی این هواپیما در پی کنسل شدن پروزه ی پی 7درسال 2000 راه اندازی شد . پی 8که قرار است تا سال2013 ث 108 عدد از ان برای نیروی دریایی امریکا تولید شود جایگزین 200عدد پی 3 اوریون قدیمی شود با انتشار این خبر معلوم شد که چرا امریکا به کشور های زیادی پیشنهاد خرید اوریون های دسته دوم امریکا یی را داده است. گفتی است که ارزش این داد چیزی حدوده 45ملیارد دلار است. پی 8 از سی 40 کلیپر و تی 34 که آن دونیز مانند پی8 بر اساس بویینگ 737_800 ساخته شده اند بزرگ تر است . بغیر از نیروی دریایی امریکا استرالیا برای جای گزینی ای پی3 هایخود ایتالیا برای جای گزینی Wedgetailهای خود . هند برای جای گزینی Il_38های خود کانادا نیز برای گسترش نیروی هوادریا ی خود این هواپیما توانایی حمل وشلیک انواع ازدر ها مین ها وموشک هارپون رادارد. characteristics • Crew: Flight:2 Mission:7 • Length: 129 ft 6 in (39.47 m) • Wingspan: 117 ft 2 in (35.72 m) • Height: 42 ft 1 in (12.83 m) • Empty weight: 138,300 lb (62,730 kg) • Max takeoff weight: 188,200 lb (85,370 kg) • Powerplant: 2× CFM International CFM56-7B, 27,000 lbf (120 kN) each Performance • Maximum speed: 490 kts (907 km/h) • Cruise speed: 440 kts (815 km/h) • Service ceiling: 41,000 ft (12,500 m) این هم برای بالا رفتن سواد بروبچ منبع en.wikipedia.org
  5. mohamad

    انتخاب مديران سايت

    من مي خواستم در بخش موشك ها زميني مدير بشوم icon_cheesygrin :mrgreen: :evil: :| :x
  6. دستتون درد نكند اما من گفته بودم كه كدوم به درد ايران مي خوره ولي بچه ها همه چيز گفتند الا جواب ما :lol:
  7. در اولین ماه های آغاز جنگ تحمیلی، یکی از هواپیماهای اف-14 ایرانی، به منظور گشت زنی در منطقه از فرودگاه خاتمی اصفهان برخاسته بود، پس از چندی، در فاصله 60 تا 70 مایلی غرب بوشهر و بر فراز خلیج فارس و تقریباً در ارتفاع 3 تا 4 هزار پایی در حال پرواز بود. در چنین موقعیتی بود که از مرکز کنترل و فرماندهی و از طرف رادار زمینی، به خلبان اف-14 ایرانی خبر داده شد که دو هواپیمای ناشناس دشمن، به سرعت در حال نزدیک شدن به وی هستند و همچنین به او اعلام گردید که به علت دوری مسافت در چنین زمان کوتاه، امکانی برای فرستادن نیروهای پشتیبانی وجود ندارد و او خود باید آسمان را از وجود این دو جنگنده متخاصم پاک کند، و سپس مرکز فرماندهی برای او آرزوی موفقیت کرد. خلبان اف-14، با یک دور چند درجه، جهت پرواز یا (Heading) خود را به سوی آن دو جنگنده به صورت مستقیم تغییر داد. پس از مدتی، اف-14 ایرانی با جنگنده های دشمن که معلوم شد از نوع MiG-21 هستند، در فاصله 20 مایلی به حالت هد تو هد (همان شاخ به شاخ خودمان) در آمده و خلبان اف-14 در فاصله 10 مایلی، رادار موشک فینیکس (AIM-54 Phoenix) را بر روی هواپیمای لیدر که کد آن Fox 1 بود، قفل نموده و به سمت آن پرواز کردن را آغاز نمود، هر چند که برای موشک فینیکس این فاصله بسیار کم و موشک فینیکس یک موشک دور برد بود. پس به دست آوردن موقعیت شلیک مناسب، خلبان اف-14 ایرانی با فشار دادن دکمه مربوط به شلیک این موشک، موجب شد تا یک فروند موشک فینیکس از بدنه اف-14 جدا شده و در فاصله تقریباً 15 متری زیر هواپیما، موتورهای خود را روشن کند و به سوی هدف بتازد. با شلیک موشک، که دود سفید رنگی از خود به جای می گذاشت و تعقیب این دود، ناگهان انفجار بزرگی در آسمان و درست روبروی اف-14 ایرانی روی داد. بله! موشک به دلیل فاصله بسیار نزدیک، درست به وسط هواپیمای میگ 21 برخورد نموده و حتی خلبان آن، فرصت پریدن و اجکت کردن را هم پیدا نکردند و در عرض کمتر از یک ثانیه، هواپیما را تکه تکه نمود. اف 14 ایرانی برای اجتناب از برخورد قطعات آن به هواپیما، صعود نموده دو باره لول کرد. در این شرایط بود که خلبان میگ 21 دوم حساب کار دستش آمده و فهمید که: "کار هر آهن پاره ای نیست هواپیما شکار کردن، اف-14 پیر می خواهد و خلبان کهن". در نتیجه عطای دنبال کردن اف-14 ایرانی را به لقایش بخشیده و به حالت پشت به دشمن به سوی میهن در آمده و به سوی کشورش فرار را بر قرار ترجیح داد و بار دیگر، برتری اف14 تامکت بر همگان آشکار گردید و بعد از چند واقعه مشابه بود که دیگر به هواپیماهای عراقی دستور داده شد در صورت مشاهده هر گونه هواپیمای اف-14 تامکت، به سرعت عقب نشینی کرده و به خاک خود باز گردند. بنازم به این جذبه و صلابت و قدرت بی نظیر! -------------------------------------------------------------------------------- امیدوارم از این ماجرای واقعی هم خوشتون اومده باشه. از این سری مقالات بعداً خیلی می ذارم و امیدوارم که مورد توجهتون واقع بشه. نظراتتون رو برای من تو کامنت بذارید. ممنون.
  8. mohamad

    شكار هاي تامكت ها

    بر وبچ با نظرات سازند شون مارا ياري كنن :lol:
  9. mohamad

    موشك كروز ASM2-2 وASM-1 ساخت ژاپن

    موشک کروز (ASM-2(Type 93 موشك كروز ASM-1(Type 80) اولين موشك بومي هوا به زمين ژاپن ميباشد .اين موشك براي بكار گيري در جنگنده ميتسوبيشي F-1 طراحي و ساخته شد.نمونه ساحلي اين موشك ميتوانست به وسيله خودروهاي زرهي در كشتي هاي جنگي نيز مورد استفاده قرار بگيرد. كار طراحي اين موشك در سال 1973 شروع شد و اولين تست ان در سال 1977 انجام پذيرفت. فاز طراحي ان در سال 1980 پايان يافت و ساخت ان در همان سال انجام شد.اولين ارزيابي ان توسط نيروهاي پدافند ژاپن در بين سال هاي 1981 تا 1982 انجام پذيرفت.موشك ASM-1 در سال 1983 در نيروهاي پدافندي ژاپن وارد خدمت شد و معمولا براي استفاده در جنگنده ميتسوبيشي F-1 و F-4J و هواپيماي P-3 Orion گسترش يافت.شايد هم براي ميتسوبيشي F-2 مورد استفاد ه قرار گيرد. موشك كروز ASM-2(Type 93) نسخه اي از ASM-1 است كه برد ان افزايش يافته است.كار ساخت اين نسخه در نيمه سال 1980 شروع شد اما كار ساخت اصلي ان در سال 1987 اغاز شد. تست جنگي ASM-2 در سال 1990 شروع شد و كار ساخت ان در سال 1993 شروع شد.اين موشك در سال 1998 وارد خدمت شد و بطور متداول گسترش يافت براي هواپيماهاي ميتسوبيشي F-1 F-2, P-3C Orion و F-15 Eagle. موشك كروز ASM-2(Type 93) از لحاظ ساختار و شكل شبيه ASM-1(Type 80) ميباشد.بدنه اي استوانه اي شكل با پوزه اي نوك تيز كه چهار بال دلتا شكل كه در ميانه ان قرار گرفته به همراه چهار باله دلتا شكل در جلو.سيستمهاي ناوبري و هدايت خودكار به همراه جستجوگر مادون قرمز و سيستمهاي هدايت موشك همگي به روز شده اند.اين موشك توان حمل كلاهكي ضد زره 150 تا 225 كيلوگرمي را تا مسافت 100 كيلومتري داراست. ژاپن همچنين به روزاوري كرد اين موشك را ونسخه جديد اين موشك ASM-2(Type 96) توانايي شليك از هوا و سيتمهاي پرتاب زميني را داراست و از برد 180 كيلومتري ان در بعضي سايت هاي سخن گفته شده است. موشک (ASM-2(Type 93 نصب شده در جنگنده میتسوبیشی F-1 --------------------------------------------------------------------------------------------------------- خصوصيات عملكرد: موشک کروز سازنده: Mitsubishi Heavy Industries كشور سازنده: ژاپن پيشرانه: موتور توربو جت با سوخت جامد طول:4.10 متر قطر: 0.35 متر برد: 100 كيلومتر سيستم هدايت: سيستم هدايت خودكار,جستجوگر اينفرارد,ديتالينك كلاهك: ضد زره بين 150 تا ۲۲۵ كيلوگرم سال ساخت:1987 ورود به خدمت:1993 ● منبع: Missilethreat,Globalsecurity ● نويسنده:اميرحسام ملایي يگانه Copyrights©Moshaki-nezami.blogfa.com :| :|
  10. mohamad

    موشك كروز ASM2-2 وASM-1 ساخت ژاپن

    نه دادش من از اين كپي موپي ها سر در نمي اورم :lol: اين را هم از يك وبلاگ كامل كپي كردم :lol:
  11. :| شما هم اگر اطتلاعاتي در باره ي هوا پيما هاي گشت در ياي داريد بذاريد :|
  12. http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/1/11/Masada_cobra.jpg http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/4/4e/AH-1S_Cobra.jpg/180px-AH-1S_Cobra.jpg
  13. http://en.wikipedia.org/wiki/Image:Boeing_P-8_Poseidon.jpg http://en.wikipedia.org/wiki/Image:MMA.jpg http://en.wikipedia.org/wiki/Image:Boeing_MMA_Prototype.jpg
  14. خودم ترجمه اش کردم وکار دوم ترجمه ام است icon_cool :| با نظرات خود این تاپیک را کامل تر کنید :|
  15. mohamad

    بمب هيدروژني

    ساخت بمب هسته ای -------------------------------------------------------------------------------- بمب هاي اتمي شامل نيروهاي قوي و ضعيفي اند كه اين نيروها هسته يك اتم را به ويژه اتم هايي كه هسته هاي ناپايداري دارند، در جاي خود نگه مي دارند. اساسا دو شيوه بنيادي براي آزادسازي انرژي از يك اتم وجود دارد: 1- شكافت هسته اي: مي توان هسته يك اتم را با يك نوترون به دو جزء كوچك تر تقسيم كرد. اين همان شيوه اي است كه در مورد ايزوتوپ هاي اورانيوم (يعني اورانيوم 235 و اورانيوم 233) به كار مي رود. 2- همجوشي هسته اي: مي توان با استفاده از دو اتم كوچك تر كه معمولا هيدروژن يا ايزوتوپ هاي هيدروژن (مانند دوتريوم و تريتيوم) هستند، يك اتم بزرگ تر مثل هليوم يا ايزوتوپ هاي آن را تشكيل داد. اين همان شيوه اي است كه در خورشيد براي توليد انرژي به كار مي رود. در هر دو شيوه ياد شده ميزان عظيمي انرژي گرمايي و تشعشع به دست مي آيد. براي توليد يك بمب اتمي موارد زير نياز است: - يك منبع سوخت كه قابليت شكافت يا همجوشي را داشته باشد. - دستگاهي كه همچون ماشه آغازگر حوادث باشد. - راهي كه به كمك آن بتوان بيشتر سوخت را پيش از آنكه انفجار رخ دهد دچار شكافت يا همجوشي كرد. در اولين بمب هاي اتمي از روش شكافت استفاده مي شد. اما امروزه بمب هاي همجوشي از فرآيند همجوشي به عنوان ماشه آغازگر استفاده مي كنند. بمب هاي شكافتي (فيزيوني): يك بمب شكافتي از ماده اي مانند اورانيوم 235 براي خلق يك انفجار هسته اي استفاده مي كند. اورانيوم 235 ويژگي منحصر به فردي دارد كه آن را براي توليد هم انرژي هسته اي و هم بمب هسته اي مناسب مي كند. اورانيوم 235 يكي از نادر موادي است كه مي تواند زير شكافت القايي قرار بگيرد.اگر يك نوترون آزاد به هسته اورانيوم 235 برود،هسته بي درنگ نوترون را جذب كرده و بي ثبات شده در يك چشم به هم زدن شكسته مي شود. اين باعث پديد آمدن دو اتم سبك تر و آزادسازي دو يا سه عدد نوترون مي شود كه تعداد اين نوترون ها بستگي به چگونگي شكسته شدن هسته اتم اوليه اورانيوم 235 دارد. دو اتم جديد به محض اينكه در وضعيت جديد تثبيت شدند از خود پرتو گاما ساطع مي كنند. درباره اين نحوه شكافت القايي سه نكته وجود دارد كه موضوع را جالب مي كند. 1- احتمال اينكه اتم اورانيوم 235 نوتروني را كه به سمتش است، جذب كند، بسيار بالا است. در بمبي كه به خوبي كار مي كند، بيش از يك نوترون از هر فرآيند فيزيون به دست مي آيد كه خود اين نوترون ها سبب وقوع فرآيندهاي شكافت بعدي اند. اين وضعيت اصطلاحا «وراي آستانه بحران» ناميده مي شود. 2 - فرآيند جذب نوترون و شكسته شدن متعاقب آن بسيار سريع و در حد پيكو ثانيه (12-10 ثانيه) رخ مي دهد. 3 - حجم عظيم و خارق العاده اي از انرژي به صورت گرما و پرتو گاما به هنگام شكسته شدن هسته آزاد مي شود. انرژي آزاد شده از يك فرآيند شكافت به اين علت است كه محصولات شكافت و نوترون ها وزن كمتري از اتم اورانيوم 235 دارند. اين تفاوت وزن نمايان گر تبديل ماده به انرژي است كه به واسطه فرمول معروف E=mc2 محاسبه مي شود. حدود نيم كيلوگرم اورانيوم غني شده به كار رفته در يك بمب هسته اي برابر با چندين ميليون گالن بنزين است. نيم كيلوگرم اورانيوم غني شده انداز ه اي معادل يك توپ تنيس دارد. در حالي كه يك ميليون گالن بنزين در مكعبي كه هر ضلع آن 17 متر (ارتفاع يك ساختمان 5 طبقه) است، جا مي گيرد. حالا بهتر مي توان انرژي آزاد شده از مقدار كمي اورانيوم 235 را متصور شد.براي اينكه اين ويژگي هاي اروانيوم 235 به كار آيد بايد اورانيوم را غني كرد. اورانيوم به كار رفته در سلاح هاي هسته اي حداقل بايد شامل نود درصد اورانيوم 235 باشد.در يك بمب شكافتي، سوخت به كار رفته را بايد در توده هايي كه وضعيت «زير آستانه بحران» دارند، نگه داشت. اين كار براي جلوگيري از انفجار نارس و زودهنگام ضروري است. تعريف توده اي كه در وضعيت «آستانه بحران» قرار داد چنين است: حداقل توده از يك ماده با قابليت شكافت كه براي رسيدن به واكنش شكافت هسته اي لازم است. اين جداسازي مشكلات زيادي را براي طراحي يك بمب شكافتي با خود به همراه مي آورد كه بايد حل شود. 1 - دو يا بيشتر از دو توده «زير آستانه بحران» براي تشكيل توده «وراي آستانه بحران» بايد در كنار هم آورده شوند كه در اين صورت موقع انفجار به نوترون بيش از آنچه كه هست براي رسيدن به يك واكنش شكافتي، نياز پيدا خواهد شد. 2 - نوترون هاي آزاد بايد در يك توده «وراي آستانه بحران» القا شوند تا شكافت آغاز شود. 3 - براي جلوگيري از ناكامي بمب بايد هر مقدار ماده كه ممكن است پيش از انفجار وارد مرحله شكافت شود براي تبديل توده هاي «زير آستانه بحران» به توده هايي «وراي آستانه بحران» از دو تكنيك «چكاندن ماشه» و «انفجار از درون» استفاده مي شود.تكنيك «چكاندن ماشه» ساده ترين راه براي آوردن توده هاي «زير بحران» به همديگر است. بدين صورت كه يك تفنگ توده اي را به توده ديگر شليك مي كند. يك كره تشكيل شده از اورانيوم 235 به دور يك مولد نوترون ساخته مي شود. گلوله اي از اورانيوم 235 در يك انتهاي تيوپ درازي كه پشت آن مواد منفجره جاسازي شده، قرار داده مي شود.كره ياد شده در انتهاي ديگر تيوپ قرار مي گيرد. يك حسگر حساس به فشار ارتفاع مناسب را براي انفجار چاشني و بروز حوادث زير تشخيص مي دهد: 1 - انفجار مواد منفجره و در نتيجه شليك گلوله در تيوپ 2 - برخورد گلوله به كره و مولد و در نتيجه آغاز واكنش شكافت 3- انفجار بمب در «پسر بچه» بمبي كه در سال هاي پاياني جنگ جهاني دوم بر شهر هيروشيما انداخته شد، تكنيك «چكاندن ماشه» به كار رفته بود. اين بمب 5/14 كيلو تن برابر با 500/14 تن TNT بازده و 5/1 درصد كارآيي داشت. يعني پيش از انفجار تنها 5/1 درصد ازماده مورد نظر شكافت پيدا كرد. در همان ابتداي «پروژه منهتن»، برنامه سري آمريكا در توليد بمب اتمي، دانشمندان فهميدند كه فشردن توده ها به همديگر و به يك كره با استفاده از انفجار دروني مي تواند راه مناسبي براي رسيدن به توده «وراي آستانه بحران» باشد. البته اين تفكر مشكلات زيادي به همراه داشت. به خصوص اين مسئله مطرح شد كه چگونه مي توان يك موج شوك را به طور يكنواخت، مستقيما طي كره مورد نظر، هدايت و كنترل كرد؟افراد تيم پروژه «منهتن» اين مشكلات را حل كردند. بدين صورت، تكنيك «انفجار از درون» خلق شد. دستگاه انفجار دروني شامل يك كره از جنس اورانيوم 235 و يك بخش به عنوان هسته است كه از پولوتونيوم 239 تشكيل شده و با مواد منفجره احاطه شده است. وقتي چاشني بمب به كار بيفتد حوادث زير رخ مي دهند: 1- نفجار مواد منفجره موج شوك ايجاد مي كند. 2 - موج شوك بخش هسته را فشرده مي كند. 3 - فرآيند شكافت شروع مي شود. 4 - بمب منفجر مي شود. در «مرد گنده» بمبي كه در سال هاي پاياني جنگ جهاني دوم بر شهر ناكازاكي انداخته شد، تكنيك «انفجار از درون» به كار رفته بود. بازده اين بمب 23 كيلو تن و كارآيي آن 17درصد بود.شكافت معمولا در 560 ميلياردم ثانيه رخ مي دهد. بمب هاي همجوشي: بمب هاي همجوشي كار مي كردند ولي كارآيي بالايي نداشتند. بمب هاي همجوشي كه بمب هاي «ترمونوكلئار» هم ناميده مي شوند، بازده و كارآيي به مراتب بالاتري دارند. براي توليد بمب همجوشي بايد مشكلات زير حل شود:دوتريوم و تريتيوم مواد به كار رفته در سوخت همجوشي هر دو گازند و ذخيره كردنشان دشوار است. تريتيوم هم كمياب است و هم نيمه عمر كوتاهي دارد بنابراين سوخت بمب بايد همواره تكميل و پر شود.دوتريوم و تريتيوم بايد به شدت در دماي بالا براي آغاز واكنش همجوشي فشرده شوند. در نهايت «استانسيلا اولام» دريافت كه بيشتر پرتو به دست آمده از يك واكنش فيزيون، اشعه X است كه اين اشعه X مي تواند با ايجاد درجه حرارت بالا و فشار زياد مقدمات همجوشي را آماده كند. بنابراين با به كارگيري بمب شكافتي در بمب همجوشي مشكلات بسياري حل شد. در يك بمب همجوشي حوادث زير رخ مي دهند: 1 - بمب شكافتي با انفجار دروني ايجاد اشعه X مي كند. 2 - اشعه X درون بمب و در نتيجه سپر جلوگيري كننده از انفجار نارس را گرم مي كند. 3 - گرما باعث منبسط شدن سپر و سوختن آن مي شود. اين كار باعث ورود فشار به درون ليتيوم - دوتريوم مي شود. 4 - ليتيوم - دوتريوم 30 برابر بيشتر از قبل تحت فشار قرار مي گيرند. 5 - امواج شوك فشاري واكنش شكافتي را در ميله پولوتونيومي آغاز مي كند. 6 - ميله در حال شكافت از خود پرتو، گرما و نوترون مي دهد. 7 - نوترون ها به سوي ليتيوم - دوتريوم رفته و با چسبيدن به ليتيوم ايجاد تريتيوم مي كند. 8 - تركيبي از دما و فشار براي وقوع واكنش همجوشي تريتيوم - دوتريوم ودوتريوم - دوتريوم و ايجاد پرتو، گرما و نوترون بيشتر، بسيار مناسب است. 9 - نوترون هاي آزاد شده از واكنش هاي همجوشي باعث القاي شكافت در قطعات اورانيوم 238 كه در سپر مورد نظر به كار رفته بود، مي شود. 10 - شكافت قطعات اروانيومي ايجاد گرما و پرتو بيشتر مي كند. 11 - بمب منفجر شود. :|
  16. mohamad

    بمب هيدروژني

    :| همجوشی هسته ای بنیاد اصلی بمب هیدروژنی را تشکیل می دهد. همان طور که از شکافته شدن هسته های سنگین «شکافت هسته ای) ، مقدار عظیمی انرژی حاصل می شود. از پیوند هسته های سبک نیز انرژی بیشتری به دست می آید. در هر یک از دو حالت هسته هایی با جرم متوسط تشکیل می گردد. که جرم آنها کمتر از جرم اولیه ای است که برای تشکیل آنها به کار رفته است. در حالی که در روش شکافتن ، ماده اولیه منحصر به اورانیوم و توریم است. در روش پیوند هسته ای از هر اتم سبکی مثلا اتم هیدروژن می توان استفاده نمود. هیدروژن مورد نیاز در واکنش همجوشی هسته ای: هیدروژن موجود در تمامی آبهای اقیانوس ها یکی از مواد اولیه روش پیوند هسته هارا تشکیل می دهد. هیدروژن سنگین که نسبت به هیدروژن معمولی فوق العاده نایاب است برای پیوند بسیار نا مناسب ترند. و با وجودی که در هر 6400 اتم هیدروژن ، فقط یک اتم آن هیدروژن سنگین می باشد، بنابرین مقدار هیدروژن موجود در اقیانوس ها بسیار کافی است. برای اینکه پیوند هسته ای انجام گیرد چه شرایطی لازم است؟ برای انجام عمل پیوند با هسته دو اتم را به شدت به هم بزنیم، تا به هم پیوند خورده و در هم ذوب شوند. اما دافعه الکترواستاتیکی هسته ، مانع بزرگی در این راه جلوی پای ما گذاشته است. در فواصل بینهایت نزدیک این دافعه فوق العاده زیاد است. البته راه حل ساده ای به نظر می رسد بدین معنی که بایستی به هسته ها آنقدر سرعت دهیم که از این مانع رد شوند. می دانیم که سرعت ذرات در هر گازی بستگی به درجه حرارت آن گاز دارد. پس کافی است درجه حرارت را آنقدر بالا ببریم تا سرعت لازم برای عبور از این مانع به دست آید درجه حرارت لازم برای این کار چندین میلیون درجه سانتی گراد است و چنین حرارتی در کره زمین وجود ندارد. اما اگر یک بمب اتمی در وسط توده ای از هسته های سبک منفجر شود ، حرارت فوق العاده ای که از انفجار بمب حاصل می شود، حرارت هسته های سبک را به قدری بالا می برد که پیوند آنها را امکان پذیر سازد. این موضوع اساس ساختمان بمب حرارتی و هسته ای ( ترمونوکئر) می باشد. همان طوری که در کبریت عادی برای آتش گرفتن ابتدا فسفر موجود در آن بر اثر مالش محترق می شود و آنگاه گوگرد را روشن می سازد، در بمب های (حرارتی و هسته ای ) نیز ابتدا یک بمب اتمی معمولی منفجر می شود و در نتیجه انفجار توده ای از اجسام سبک را به حرارت فوق العاده ای می رساند به طوری که هسته های آنها به هم می پیوندند و آنگاه انفجار مهیب تری انجام می گیرد بعد از انفجار یک بمب اتمی معمولی ، عمل سرد شدن به سرعت انجام می گیرد. بنابرین ، باید فعل و انفعالاتی را در نظر گرفت که در آنها عمل پیوند به سرعت انجام گیرد. اگر یک بمب اتمی را در مخلوطی از دوتریوم و تریتیوم محصور کرده و مجموعه را در یک محفظه با مقاومت مکانیکی زیاد قرار دهیم، پس ازانفجار بمب اتمی محیط مساعدی برای یک فعل و انفعال ترمونوکلئر ( فعل و انفعال هسته ای گرمازا) به وجود می آید و در اثر آن عمل پیوند هسته ها انجام شده و هلیوم به وجود می آید. تریتیوم + دوتریوم -----> هلیوم + نوترون در نتیجه این فعل و انفعال ، حدود هفده میلیون الکترون ولت ، انرژی آزاد می شود. این میزان انرژِی نسبت به واحد وزن ماده قابل انفجار ، در حدود چهار برابر انرژی است که از شکسته شدن اورانیوم حاصل می شود. به عبارت دیگر در موقع پیوند هسته های دوتریم و تریتیوم ، انرژی بیشتر بر واحد جرم نسبت به شکافته شدن هسته های اورانیوم رها می شود. تهیه بمب هیدروژنی دو اشکال عمده دارد که عبارتند از: اولا باید دوتریوم و تریتیوم را به حالت مایع به کار برد. چون این دو عنصر در حالت معمول به صورت گاز هستند و در حرارت فوق العاده زیاد هم با کندی به هم پیوند می خورد. و لذا مجبورند آنها را در حرارتی معادل 250 درجه سانتی گراد زیر صفر نگه دارند. به طورری که وزن دستگاه لازم به وضع غیر عادی سنگین می شد. و بمب با زحمت زیاد حمل و نقل می گردید و پرتاب آن به وسیله هواپیما بسیار مشکل بود. ثانیا اگر چه تهیه دوتریوم سهل است اما تهیه تریتیم فوق العاده مشکل و پرخرج می باشد. و برای تهیه آن باید در کوره اتمی عنصر لیتیم را به وسیله نوترون ، بمباران کنند که از تجزیه متوالی آب به وسیله جریان الکتریکی ، آب سنگین به دست می آید. بطوریکه دوتریوم یکی از عناصر مرکب آن است. از تجزیه آب سنگین «دوتریوم) به دست می آید. :|
  17. همانطور كه مي دانيم ٬ دو جبهه شرق و غرب ٬ و در اينجا روسيه و فرانسه ٬ هميشه به دنبال ساخت محصولاتي بوده اند كه به نوعي از همتايان خود برتر بوده و قابل رقابت با آنها باشد. در اين مقاله ٬ هواپيماهاي سوخوي Su-30 MK روسي و ميراژ 2000 فرانسوي مورد مقايسه گرفته و توانايي تاكتيكي و عملياتي آنان سنجيده خواهد شد. هواپيماي Su-30MK ٬ آشكارا سعي در حفظ شكل ظاهري و همچنين تواناييهاي خود نزديك به نياكان او يعني هواپيماهاي معروف سوخوي 27 فلانكر ٬ با تمركز بر روي افزايش تواناييهاي چند ماموريتي خود ٬ دارد. اين هواپيما ٬ به كلاس هواپيماهاي اصطلاحآ «سنگين وزن» تعلق دارد. بزرگترين ويژگي اين هواپيما ٬ استقلال و مستقل بودن آن از پايگاه هاي زميني ــ البته نه به طور كامل ــ براي حمله به اهداف زميني يا هوايي خويش يا عمليات رهگيري است ٬ به طوري كه ظاهرآ نيازي به اطلاعات هدف گيري از پايگاه هاي زميني ندارد. اما هواپيماي ميراژ 2000 ٬ هواپيمايي سبك وزن است كه اصولآ براي عمليات دفاع هوايي در صورت حمله دشمن با اتكاء كامل بر پشتيباني اطلاعاتي زميني توليد شده است.اما ٬ آخرين گونه اين هواپيما يعني ميراژ M-2000-5 ٬ به طور قابل توجهي در حال فروش جهاني است و بيشتر كشورها در صدد خريد آن هستند. اين هواپيماي فرانسوي ٬ در عمليت دور از خانه به دليل ضعف سيستمهاي شناسايي خود ٬ به راحتي مغلوب حريف خود يعني Su-30MK كه داراي استقلال عملياتي از پايگاه خانه است ٬ مي شود.البته مقايسه اين دو هواپيما ٬ از لحاظ پايه اي چندان صحيح نيست ٬ به دليل اينكه هر يك از اين دو هواپيما به كلاسي مخصوص بستگي داشته و داراي امتيازات منحصر به فرد در زمينه هاي تخصصي خود هستند. اما باز مواردي وجود دارد كه بتوان بين اين دو هواپيما به مقايسه گزاشته شده و در توانايي هر يك سنجيده شود. عملكرد بهينه هواپيماي Su-30MK را مي توان به پيكربندي درست ساختاري و آيروديناميكي آن نسبت داد. از لحاظ قدرت آيروديناميكي ٬ واقعآ Su-30MK مانند تمام هواپيماهاي خانواده فلانكر رقيبي ندارد.در مقابل ٬ ويژگيهاي آيروديناميكي هواپيماي ميراژ ٬ چندان معلوم نبوده ٬ اگرچه شكل بالهاي دلتا و مثلثي و بدون دم بودن آن در سرعت هاي مافوق صوت بسيار موثر و مفيد است.مانور پذيري بي همتاي سوخوي در تمام دنيا شناخته شده و تصديق شده است. موتورهاي با قابليت منحرف كردن قدرت موتور به جهت دلخواه ٬ اين جنگنده را قادر ميسازند كه براي مثال به خوبي از عهده مانور كبرا برآمده و حتي گاه مانورهايي در زاويه حمله 130 درجه انجام دهد. اين مانورهاي بي نظير را نمي توان عادي ناميد ٬ بلكه بايد از آنها به عنوان «فوق العاده» ياد كرد كه يكي از مهمترين عوامل موفقيت در جنگ هاي هوايي نزديك يا تن به تن است. اين قابليت بيشتر به علت دارا بودن سيستم الكترونيكي كنترل موتور هواپيما ممكن شده كه در طي آن ٬ سيستمي هوشمند به طور اتوماتيك زاويه مورد نياز براي سطوح كنترلي مانند شهپرها و همچنين زاويه انحراف خروجي موتورها را محاسبه كرده و بر اساس آن هواپيما تغيير جهت مي دهد. امنيت پرواز نيز با يك سيستم محدود كننده شتاب گرانشي زمين كه توسط آن يا شتاب گرانشي زياد ميشود كه به علت آن وزن تا 9 برابر سنگين تر شده و خون به مغز خلبان نميرسد يا حالت منفي به خود گرفته و وزن سبكتر مي شود و خون زيادي به مغز ميرسدو در هر دو حالت باعث مختل ساختن فعاليت مي شود كه شتاب G را در وضعيتهاي مختلف كنترل كرده و محدود ميكند. بدين گونه خلبان در اين هواپيما با راحتي تمام ميتواند به عمليات بپردازد. هواپيماي ميرلژ 2000 به طرزي كاملآ معمولي پرواز كرده و به انجام ماموريت مي پردازد. اين هواپيما ٬ داراي سيستم انحراف قدرت موتور نبوده و حداكثر زاويه حمله آن از 25 تا 28 درجه تجاوز نمي كند. البته اين هواپيما از نظر تحمل شتاب گرانشي زمين ٬ برتري به مقدار ناچيز 5/0 G دارد كه حتي در نظر نمي آيد.البته ميراژ با وجود ضعف هايي كه داراست ٬ قابليت چرخيدن به جهات مختلف را با سرعت بالا داراست و پيكربندي بال دلتا شكل آن و فلپهاي داخلي براي تنظيم وضعيت دماغه ي هواپيما ٬ جنگنده فرانسوي را قادر ميسازد كه بدون معطلي از حالت پرواز عادي و افقي ٬ به حالت اوج گيري كاملآ عمودي در آيد. همچنين برخورداري از تنها يك موتور و همچنين وزن سبك تر نسبت به سوخوي ٬ موجب برتري اين هواپيما از نظر چالاكي در جست و خيزهاي هوايي و مصرف سوخت كمتر و هزينه هاي نگهداري كاهش يافته ميشود. ناگفته نماند كه جنگنده ميراژ از توانايي پرواز دز ارتفاع پايين با سرعت بالا نيز برخوردار بوده و نسل جديد اين هواپيما يعني ميراژ M-2000-9 ٬ از رادارهاي جديدي براي بهبود عمليات هوا به زمين خود سود مي برد. دو هواپيماي سوخوي و ميراژ ٬ از نظر سقف پرواز ٬ سرعت و قابليت شتابگيري تقريبآ در سطح يكساني قرار دارند و سنگيني هواپيماي سوخوي در مقابل ميراژ ٬ با داشتن يك موتور بيشتر نسبت به ميراژ 2000 جبران شده است كه با اين اوصاف ٬ اين دو هواپيما در زمان يكساني به منطقه درگيري ميرسند.اما با اين حال ٬ توانايي رهگيري سوخوي با شعاع عملياتي 3000 كيلومتري ٬ 45٪ نسبت به ميراژ بيشتر بوده و ميتوان يك كشور نسبتآ متوسط از نظر مساحت را به خوبي پوشش دهد. هواپيماي سوخوي ٬ همچنين امتياز دو خلبان بودن را داراست كه به آن امكانات وسيع و دقت عمل بيشتر از نظر بمباران هاي هوايي و غيره را ميدهد و از اين لحاظ ٬ اين مسءله براي ميراژ تك نفره يك ضعف تلقي مي شود. از لحاظ قابليت حمل سلاح ٬ سوخوي قادر است تا 40٪ سلاح بيشتري نسبت به ميراژ حمل نمايد و اين ويژگي اين توانايي را به سوخوي ميدهد كه در يك حمله هوابه زمين ٬ تعداد بيشتري از اهداف زميني را نابود سازد. از سوي ديگر ٬ پيشرانه ها يا موتورهاي هواپيماي سوخوي نقش غير قابل انكاري در افزايش كارايي و عملكرد اين هواپيما دارند. موتور AL-31FP سوخوي در مقابل موتور M53-P2 ساخت سنكما موتوري بهينه تر از نظر مصرف ويژه سوخت است. اين موتورها ٬ حتي در شرايط بحراني مانند مانورهاي بسيار سخت كه در آنها هواي مورد نياز موتور به دليل وضعيت ويژه ورودي ها به خوبي تامين نميشود ٬ عملكرد ثابت و نسبتآ يكساني را حفظ مي كنند. در اين مقايسه ٬ نقش اويونيك يا سيستم هاي الكترونيكي هواپيما به راستي غير قابل چشم پوشي است. اجازه بدهيد نگاهي نيز به سيستم هاي اويونيكي هواپيماهاي مورد مقايسه بيندازيم. برتري رادار Su-30MK از نظر برد تشخيص رادار ٬ تجسس ٬ ضد اغتشاش بودن و توانايي براي شليك موشكهاي فعال و نيمه فعال كارايي و تاثير فوق العاده اي را در نبردهاي دوز از خانه يه ارنغان مي آورد. در عليه اهداف زميني ٬ توانايي هاي راداري دوجنگنده تقريبآ يكسان مي باشد.تمام هواپيماهاي مدرن روسي ٬ شامل Su-30MK ٬ به مقر مكان يابي نوري مجهز ند كه اين سيستم ٬ قادر است به طور خودكار اهداف هوايي را شناسايي كرده و بر روي آنان قفل نمايد ٬ و سپس با دقت بالايي فاصله و مختصات و ساير مشخصات آنان را نمايان سازد.اين سيستم ٬ دقت هدف يابي را افزايش و زمان جستجو را به طور موثري كاهش ميدهد. مصونيت رادار اين هواپيما در مقابل سيستم هاي ECM مغشوش كننده رادار ٬ آن را قادر ميسازد كه بدون هيچ گونه مشكلي آسمان را تجسس نمايند. براي ماموريتهاي زميني ٬ چه ميراژ چه سوخوي مجهز به سيستم جستجو كننده هدف نوري مي باشند كه تقريبآ داراي خصوصيات مشتركي هستند. هواپيماهاي جنگنده مدرن روسي ٬ كلآ داراي خصوصيت بقاپذيري فراواني هستند. براي مثال ٬ در هواپيماي Su-30MK از سيستم هاي جاوگيري كننده نشت سوخت و همچنين دستگاه هاي اطفاء حريق بسيار عالي بهره برده مي شود كه بقا پذيري اين هواپيما را به مقدار 20٪ نسبت به هواپيماهاي كلاس ميراژ 2000 افزايش مي دهند.از لحاظ برد موشك هاي مورد استفاده ٬ تسليحات هوا به هواي Su-30MK داراي حدود 30٪ برد بيشتر نسبت به موشكهاي به كار گرفته در ميراژ ــ مانند سوپرا ــ هستند و امكاناتي چون قابليت شليك از فواصل دورتر را نسبت به حريف خود فراهم مي آورند.لازم به ذكر است كه هواپيماهاي سوخوي Su-30MK از 12 مقر تسليحاتي و ميراژ 2000 از 9 مقر براي حمل سلاح ها سود مي جويند. قابليت حمل دوبرابر بهب در سوخوي در مقابل ميراژ ٬ باعث كاهش تعداد سورتي پروازهايي مي شود كه براي نابودي مجموعه اي از اهداف زميني مورد نياز است ٬ و در نتيجه اين عمل ٬ تعداد تلفات ممكن هوايي كاهش مي يابد. در كل ٬ مي توان به اين نتيجه رسيد كه به كارگيري جنگنده اي دوربرد با قابليت استقلال از پايگاه هاي زميني براي فراهم آوردن اطلاعات مورد نياز به واسطه سيستم هاي پيشرفته به كار رفته ٬ بسيار مقرون به صرفه تر از انجام نبرد با تعداد زيادي جنگنده كوتاه برد ٬ غير موثر و در عين حال با تواناييهاي كمتر و وابسته است . نهايتآ ٬ با اين اوصاف و شرايط موجود در اين مقايسه كلي ٬ هواپيماي Su-30MK در سطح برتري بالاتري نسبت به هواپيماهاي ميراژ قرار مي گيرد. منبع : ماهنامه نوآور شماره 23 منتظر نظرات شما هستم!!!! :wink:
  18. من اين را از اين را تمام و كمال از يك سايت كپي كردم :|
  19. mohamad

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    من از احمدي نژاد خوشم مي آيد چون : گفت بنزين را سهميه بندي مي كنيم كرد :| گفت اراذل را جمه ميكنيم كرد (طي مرحلي كه حنوظ هم در حال اجراست) :| icon_cool تمام اين كار ها جرعت زيادي را مي تلبد البته به دليله سپاهي بودنش از آن برخوردار است :x
  20. نويسنده: نصيف ناصري ترجمه از عربی: علیرضا موحدی "نصيف ناصري" شاعر عراقی الاصل، دوران خدمت سربازی خود را به طور کامل در جنگ عراق با جمهوری اسلامی سپری کرده است. وی که درحال حاضر ساکن سوئد می باشد، اقدام به نگارش قسمت هايی از خاطرات خود از ايام جنگ در صفحات وب شخصی خويش نموده است که ترجمه آن در سايت ساجد منتشر می گردد. بدون شک نگاه و خاطرات سربازان دشمن به جنگ هشت ساله تحميل شده بر جمهوری اسلامی ايران، برای اهل فن و مخاطبين ايرانی و حتی عراقی، نکات جالب و ارزشمندی را در برخواهد داشت. فصل اول: زندگی من در دفترچه خدمت و كارنامه نظامي‌ام درج شده كه به تاريخ 5/5/1979، براي انجام خدمت وظيفه وارد ارتش شده و به تاريخ 5/5/1991 ترخيص شده‌ام و اگر جنگ اول كويت پیش نمی امد ، خدا مي‌داند كه کی از اين خدمت شوم كه 12 سالِ تمام ازدوران جواني‌ام را گرفت، مرخص مي‌شدم. تمام دوره سربازي‌ام كه به 12‌سال مي‌رسيدرا در جبهه‌هاي جنگ گذرانده و در نبردهاي زير شركت كردم: 1- نبرد "‌التطبيقيه" ـ واقع در محور حاج‌عمران در تاريخ 19/9/1985 2- نبرد "الاكتساح‌العنيف" (تار‌و‌مار شديد) در تاريخ 23/4/1986 در منطقه سيدكان 3- نبرد "الغضب الهادر" (خشم خروشان) در تاريخ 13/5/1986 در منطقه حاج عمران 4- نبرد "حاج عمران" در سيدكان در تاريخ 1/9/1986 5- نبرد سوم ارتفاع "گردمند"‌ در تاريخ 3/3/1987 6- نبرد ارتفاع "گردكوه" در تاريخ 23/11/1987 7- نبرد ارتفاع "احمد رومي" در تاريخ 15/1/1988 8-و نبرد ارتفاعات "گوجار" و "كردي هلكان" در تاريخ 17/3/1988 باید بگویم در اين هشت نبرد، كه در سمت يك سرباز كماندويي در آنها شركت كردم؛ از تنفگ كلاشينكف ام جز چهاربار شليك نكردم که آن هم در شب پانزدهم ژانويه سال1988و در بالاي ارتفاع "احمدرومي" در سليمانيه بود.فکر می کنم دليل آن هم يا فرار از جبهه‌هاي نبرد و يا مخفي شدن در جايي بود كه احدی جز شيطان جایم را نداند یکی از در راه كارهاي نظامي كه در جنگ ايران و عراق مورد استفاده قرار می گرفت این بود که تیپ های کماندویی و نیرو های ویژه یک موقعیت پدافندی را براي يك مدت ‌زمان طولاني نگه نمي‌داشتند و مسئوليت آن را به تیپ های پیاده محول میکردند ودر صورتیكه تيپ‌هاي پياده، با حمله شديدي از سوی دشمن مواجه شده و تاب وتوان مقاومت در برابر آن را نداشتند؛ پيش از آن‌كه طرف مقابل موفق به احداث خاكريز‌ها و استحكامات لازم شود ، نوبت به حمله تهاجمي كماندوها مي‌رسيد. ارتش عراق بالغ بر هفت سپاه بود كه هر کدام داراي یک تيپ كماندويي بودند وگاها برخي از اين سپاهها همچون سپاه پنجم در "اربيل" و سپاه اول در "سليمانيه" داراي دو تيپ کماندویی بودند. ماوقتي براي انجام حملات ضد حملات از ارتفاعات بالا مي‌رفتيم، بسياري از سربازان از ترس كشته شدن و بمباران شديد توپخانه، در نزديكي نقاط مسيرتوقف کرده و عقب‌ مي‌ماندند و به طور كل بسياري از همین سربازان نمي‌دانستند كه وقتی بوي متعفن ضد حملات بلند شود ؛ توپخانه سنگين و توپخانه صحرايي، خمپاره‌ها و هواپيماها براي متوقف كردن و ممانعت از حمله دشمن، بمباران شديد خود را اغاز کرده و در نتيجه بمباران هر چه بيشتر بر روي نقاط مسير و جاده‌هاي خاكي و آسفالته كه ستون نيروها و خودروها و تانك‌ها از آن مي‌گذرنداین سربازان بودند که در معرض یک قتل عام تمام عیار قرار مي‌گرفتند .و می توان گفت بيشترين تلفات ارتش عراق در جنگ ايران و عراق در جبهه شمالي، در مواضع عقبه جبهه‌هاست، نه در خطوط مقدم. در ارتش عراق، ساختاري نظامي وجود دارد كه شايد در طرف ايراني نيز موجود باشد و آن هم اين كه:‌ وقتي يك يگان نظامي دست به یک حمله تها جمی مي‌زند،در ابتدای امر توپخانه ماموریت دارد که عمليات "چهارگوش" را به انجام برساند. این عملیات بدين ترتيب است كه توپخانه با گلوله‌هاي جهنمي خود، هدفي را كه تصرف آن مدنظر است رازیر اتش گرفته و از تمام جهات ان را میکوبد و به عبارتی هر 25 سانتيمتر (يك چهارم متر) از زمين را با يك گلوله سنگين مي‌زندو يا اين كه چهار گلوله را در يك متر مربع مورد استفاده قرار مي‌دهد تا هیچ پشه‌اي در هوا و هیچ موشي در عمق زمين قادر به حیات نباشد. با علم به اين نكته كه تركش‌هاي يك گلوله تا مساحت بيش از 50 متر منتشر مي‌شوند. در اولين حملات، با خواندن كتبي در مورد راه كارها و شيوه‌هاي نظامي _ که به وسیله وزارت دفاع و فقط برای استفاده افسران ستاد و فرماندهان به یگان های ارسال می شد _تجربه بیشتری پیدا کردم. در نتيجه بعدا فهميدم وقتي كه يك يگان ،جنگ كوهستاني را آغاز مي‌كند؛ نيروهاي یگان بايد هرچه سريع‌تر به طرف هدف پيشروي كرده،و در پشت خاكريزها و سنگرها پناه بگيرند؛ چرا که در صورت اغاز بمباران كه چندين ساعت به طول خواهد انجاميد، انان به طور حتم کشته خواهند شد. و همچنین فهمیدم كه "بيلي" را كه يك نيروي كماندو حمل مي‌كندرا دور نيندازم؛ چرا که درحفر سنگر و پناه گرفتن در آن ،این بیل كمكم خواهدكرد. لازم است بگویم ؛در اثنای بمباران شديد، خیلی از اوقات پیش می امد که از جمع نیروها جدا شده و از ترس پست نگهباني، به تنهايي در محلی مخفي مي‌شدم. و نيز از برخي كهنه ‌سربازان يادگرفتم كه از دستورات فرمانده گروهان يا فرمانده دسته‌ام اطاعت كنم تا اگر خواستم فرار كنم، يا اینکه موضع پدافندي‌ام را ترك کنم، هوايم را داشته‌باشدو بعد از اتمام نبرد، برضدم گزارش رد نكرده ویا بازجويي‌ام ننمايد. و مرا متهم به عدم پيشروي در اثناي حمله نكند و يا مدعی نشود که در بحبوحه عملیات مرا ندیده است. چرا كه در اين صورت مورد مجازات اعدام قرار میگرفتم. در هر حمله، به همراه ديگرنیروها به جلو پيشروي مي‌كردم؛ اما به مجرد اين كه حمله شروع مي‌شد، از ميدان معركه فرار مي‌كردم. مثَل من، به مانند كساني است كه مایل نیستند در میدان جنگ کشته شوند . همیشه مساجد، كليساها و قهوه‌خانه‌هاي منطقه "ديانا" واقع در اربيل، از ما كه از ترس حملات دشمن فرار مي‌كرديم، پر مي‌شدو ما براي اینکه اطلاعات سپاه پنجم از موضوع فرار مان مطلع نشده و ما را تحت تعقيب قرار ندهد، ريش مان را نمي‌تراشيديم،و صورت مان را نمي‌شستيم و از ترس اين كه اطلاعات تيپ و يا لشكر مارا متهم نكند، در ستاد عقبه يگان‌ حاضر نمي‌شديم. از آن‌جا كه تيپ‌هاي كماندويي بعد از تصرف هدف ، ان را به یک تیپ پیاده تحویل داده و به منظور بازسازي وسازماندهي ، به مقرهاي عقبه بازمي‌گشتند ، پس از اینکه یگان ما نیز باز می گشت؛ ما خودمان را در ميان نيروها ديگر جای داده و وانمود میکر دیم که اتفاقی نیافتاده است و در صورتیکه کسی از ما میپرسید :شما كجا بوديد؟‌ به او جواب مي‌داديم: ـ در گردان يكم بوديم كه در محاصره بمباران شديد قرار گرفتيم و نتوانستيم پيش‌تان بیائیم . يا اين‌كه: "من در گروهان سوم بودم، از فلاني و فلاني بپرسيد." طبعاً‌ اگر از فلاني و فلاني پرسیده میشد ، ما به عنوان افسراني بزدل و ترسو شناخته مي‌شديم. علي‌ايحال، به همين‌صورت در هشت نبرد شركت كردم و فقط چهاربار تيراندازي كردم. يك‌بار هم در بالاي ارتفاع "احمدرومي" در سليمانيه، از ناحيه گونه راست مجروح شدم. icon_frown icon_frown