aryobarzan

Members
  • تعداد محتوا

    110
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های aryobarzan

  1. دوستان گرامی: نقل قول ذیل الزاما ما به معنای تایید محتوی از نظر اینجانب یا سایت میلیتاری نمی باشد ! بلکه فقط جهت آشنایی کاربران با چگونگی انعکاس و تحلیل وقایع جاری ، در رسانه های خبری غیر وطنی می باشد.ولاغیر! روزنامه وال استریت جورنال روز چهارشنبه در گزارشی به جزییات همکاری نیروی دریایی آمریکا با اسرائیل، عربستان سعودی، و چند کشور دیگر در خاورمیانه برای ایجاد شبکه‌ای از پهپادها جهت مهاربیشتر بر فعالیت‌های جمهوری اسلامی ایران پرداخته است. این گزارش اضافه کرده است که وزارت دفاع آمریکا، پنتاگون امیدوار است چنین طرحی را به عنوان یک الگو در دیگر نقاط جهان نیز اجرا کند. در حالی گزارش این روزنامه آمریکایی منتشر شده است که روز گذشته ایالات متحده اعلام کرد سپاه پاسداران سعی کرد یک شناور بی‌سرنشین نظارتی این کشور را در آب‌های خلیج فارس را توقیف کند، ولی به دلیل دخالت ناو و هلیکوپتر آمریکایی مجبور به عقب‌نشینی شد. وال استریت جورنال می‌گوید، افسران آمریکایی از بیان جزییات در خصوص تعداد پهپادها و همچنین شناورهای بی‌سرنشین نظارتی دریایی ایالات متحده و متحدانش در منطقه و چگونگی استفاده از آنها خودداری کرده و گفته‌اند که اطلاعات در این مورد محرمانه است. اما آنها گفته‌اند که پهپادها و شناورهای بی‌سرنشین نظارتی امکان بهتری جهت نظارت دقیق‌تر بر آب‌های منطقه فراهم می‌کنند. نیروی دریایی آمریکا گفته است، انتظار می رود تا تابستان سال آینده ۱۰۰ پهپاد تجسسی کوچک کشورهای مختلف در این طرح مشارکت کنند و منطقه‌ای وسیع از کانال سوئز در مصر تا سواحل ایران را پوشش داده و اطلاعات جمع آوری شده را برای مرکز فرماندهی مرکزی در بحرین، مستقر در ستاد مرکزی ناوگان پنجم آمریکا، بفرستند. مایکل براسور، رئیس کارگروه نیروی دریایی آمریکا مشغول آماده‌سازی ناوگان پهپادی در خاورمیانه، در این زمینه به وال‌استریت جورنال گفته است، ما اکنون در آستانه یک انقلاب فن‌آوری در زمینه تجهیزات نظامی بی‌سرنشین قرار داریم. این روزنامه آمریکایی می‌گوید، طرح شبکه پهپادها که شش ماه از عمر آن می‌گذارد، بخشی از تلاش‌های آمریکا برای گسترش همکاری بین اسرائیل و کشورهای عرب حوزه خلیج فارس است که به دنبال انعقاد پیمان «آبراهام» زمینه آن فراهم شد. این طرح می‌تواند نمادی از تلاش دیگری به رهبری آمریکا برای متحد کردن اسرائیل و کشورهای عرب منطقه برای ایجاد یک شبکه دفاع هوایی منطقه‌ای است. این گزارش می‌افزاید، این طرح از سوی مرکز «عملیات رباتیک» که در منامه بحرین قرار دارد هدایت می‌شود و پرسنل نیروی دریایی ایالات متحده و پیمانکاران خصوصی پیشرفت هواپیماهای بدون سرنشین را زیر نظر دارند. طبق این گزارش، پهپادهایی که اکنون در این طرح مورد آزمایش قرار می‌گیرند غیرمسلح هستند، اما تحلیلگران دفاعی انتظار دارند که نیروی دریایی در آینده به سمت مسلح کردن برخی از آنها حرکت کند. وال استریت جورنال می‌گوید، چنین اقدامی احتمالاً می‌تواند بحث‌های شدیدی در پی داشته باشد. ساخت کشتی‌های بدون سرنشین بزرگتر می‌تواند میلیاردها دلار هزینه داشته باشد و قانونگذاران آمریکایی در خصوص چنین هزینه‌هایی ابراز نگرانی کرده‌اند. آمریکا، اسرائیل، عربستان و برخی دیگر از کشورهای عرب خاورمیانه از اقدامات و فعالیت‌های ایران در منطقه ابراز نگرانی کرده‌اند. در همین زمینه، فرمانده ستاد فرماندهی مرکزی آمریکا٬ سنتکام سال گذشته گفته بود از نگاه ایالات متحده و نیروهای مسلح این کشور در خاورمیانه، «ایران مهم‌ترین تهدید و یا به زبانی دیگر مهم‌ترین بازیگر بد در سطح منطقه» است و تمرکز آمریکا مقابله با تهدیدهای ایران است. منبع :https://www.wsj.com/articles/inside-a-u-s-navy-maritime-drone-operation-aimed-at-iran-11661954273
  2. چون آموزش نیروی انسانی (با کیفیت قابل قبول در سطح استاندارهای سازمانی موفق) حلقه گم شده و پله مفقودی ارگانهای نظامی کشورمان است و به طبع آن برنامه ریزی سازمانی ضعیف !! در نتیجه طراحی ناقص سیستم های سازمانی!! پیرو آن عدم کنترل و بازخور فرآیندهای سازمانی!! و نتیجتا به حاشیه رانی نیروی انسانی کارآمد و جایگزینی نیروی انسانی نابلد و غیر فعال و آموزش ندیده در سطح تصمیم گیری کلان سازمانی و مجددا ارائه آموزش ضعیف و ضعیف تر و ضعیف تر و برو بالا مرحله برنامه ریزی ناقص و مجدد طراحی سیستم ناقص وعدم کنترل بازخور و حذف نیروی انسانی لایق و ........ لوپ و فرآیند حال حاضر ارگانهای نظامی کشورمان
  3. http://gallery.military.ir/albums/userpics/10391/IMG_20210707_183424_826.jpg http://gallery.military.ir/albums/userpics/10391/IMG_20210707_183422_830.jpg با توجه به تصاویر منتشره بنظر میآید لود موشک های قائم با این چینش و ساختار بروی بالگردها طوفان صرفا نمایشی و تبلیغاتی بوده و متاسفانه فعلا جنبه عملیاتی و کاربردی ندارد
  4. دوستان گرامی: نقل قولهای ذیل الزاما ما به معنای تایید محتوی از نظر اینجانب یا سایت میلیتاری نمی باشد ! بلکه فقط جهت آشنایی عزیزان با چگونگی انعکاس ماجرای فقدان احمد متوسلیان و همراهانش طی این ۳۸ سال ، در رسانه های وطنی و غیر وطنی ، با حق انتخاب و تفکیک سره از ناسره و راست از دروغ ، توسط منطق و عقل خواننده می باشد.و لاغیر! https://www.bbc.com/persian/iran-53293101 نقل قول های غیررسمی در ایران حاکی از برنامه بازگشت پیکر احمد متوسلیان از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است که در تیرماه ۱۳۶۱ در جریان ماموریتی در لبنان، همراه با محسن موسوی و تقی رستگار مقدم، دو دیپلمات، و کاظم اخوان، عکاس خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی ربوده شد. مقام های رسمی ایران احتمال مرگ او را منتفی دانسته اند، اما در برابر، شواهد و مستنداتی وجود داشته که علیرغم کشته شدن احمد متوسلیان، مقام مربوطه موضوع را مخفی نگه داشته و تلاش کرده اند زنده ماندن او را برای افکار عمومی محتمل باقی نگه دارند. یکی از تازه ترین ادعاهای زنده بودن احمد متوسلیان مربوط به چهار سال پیش از سوی حسین دهقان، وزیر دفاع ایران در دولت اول حسن روحانی است که گفته بود که او زنده و در اختیار اسرائیل است. احمد متوسلیان که فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله بود در لبنان ماموریت داشت تا کمک های نظامی جمهوری اسلامی ایران را به آن کشور در برابر اسرائیل تسهیل کند. اسرائیل در آن مقطع اراضی جنوب لبنان را اشغال کرده بود. سرنوشت متوسلیان و سه نفر همراهش در ۳۸ ساله گذشته به شکلی رازآلود، مبهم و غیرقطعی باقی نگه داشته شده است. سمیر جعجع، از سیاستمداران لبنانی ادعا دارد که نیروهای تحت امر او در زمانی که رهبر حزب فالانژهای لبنان بوده، در یک ایست بازرسی چهار ایرانی را شناسایی و در دم کشته اند. حمید داوود آبادی، از نویسندگان وقایع مربوط به جنگ ایران و عراق که مورد اعتماد حکومت ایران است، بارها گفته است که احمد متوسلیان همزمان با شناسایی از سوی ربایندگان کشته شد و آزمایش خونی که به اتومبیل حامل او آغشته شده بود توسط سفارت جمهوری اسلامی ایران در بیروت، هویت احمد توسلیان را تایید می کند. حسین دهباشی، پژوهشگر تاریخ که دوره ای کوتاه در دولت اول حسن روحانی پست دولتی در اختیار داشت گفته است که خبر کشته شدن احمد متوسلیان "تازه علنی شده" اما "بسیاری" از جمله او و آقای داوود آبادی "این خبر و محل دقیق شهادت و پیکر او در منطقه براره را می دانستیم. از ما بیشتر آقای اختری سفیر پیشین ایران در سوریه و دیگران می دانسته اند!! اما هر بار که قصد اشاره ای بود، عده ای نگذاشتند". آقای دهباشی در توییتر خود گفته است که از ۲۰ سال پیش از این موضوع مطلع بوده و در مستندی محل دقیق دفن احمد متوسلیان و سه همراه اش را نشان داده اما این تکه از مستند قبل از پخش از شبکه اول سیمای جمهوری اسلامی ایران "سانسور و محرمانه و مصادره شد". حسین دلیریان از خبرنگاران خبرگزاری تسنیم وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هم گفته است که کشته شدن آقای متوسلیان و همراهانش "قطعی شده" و محل دفن او هم "قطعی به نظر می رسد". خبرنگار خبرگزاری تسنیم گفته پس از انجام آزمایش دی ان دی پیکر این چهار نفر به ایران برخواهد گشت. اما برادر آقای متوسلیان قطعی بودن مرگ او را رد کرده و درباره آزمایش دی ان دی گفته ۱۵ سال پیش از استخوان دست پدرش با همین هدف نمونه برداری شده بود اما پیکر کشف شده متعلق به احمد متوسلیان نبوده است. اکبر هاشمی رفسنجانی در خاطرات سال های ۱۳۶۷ و ۶۹ ، در دیدار با خانواده آقای متوسلیان از قول رئیس جمهور کنیا و منابعی در آمریکا نوشته بود که او و همراهانش کشته شده اند. هاشمی رفسنجانی در کتاب خاطرات سال ۱۳۶۷ با عنوان "پایان دفاع، آغاز بازسازی" گفته است "فرستاده رئیس‌جمهور کنیا آمد. اطلاع داد که گروگان‌های ما در لبنان همان سال ۶۲ شهید شده‌اند و خواستار مبادله گروگان‌های انگلیسی و سه اسرائیلی با ۹۰ اسیر شیعه در اسرائیل شد. گفتم اسامی اسرای مورد نظر و آثار گروگان‌های ما را بیاورند." آقای هاشمی در خاطرات سال ۶۹ با عنوان "اعتدال و پیروزی" نوشته است: "اطلاعات آمریکا می‌گوید گروگان‌های ایرانی در دست مارونی‌ها در همان روزهای اول کشته شده‌اند". در واکنش به ربوده شدن احمد متوسلیان، دو دیپلمات و عکاس خبرگزاری ایرنا، دیوید دج رئیس وقت دانشگاه آمریکایی بیروت ربوده و به تهران منتقل می شود. قاسم میرزایی نیکو، از اعضای سابق سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات که در مجلس دهم نماینده بود، از جمله ماموران طرح مبادله دیوید دج با متوسلیان بوده است. آقای میرزایی نیکو در سال ۱۳۹۶ در مصاحبه با روزنامه قانون گفت احمد متوسلیان "انتقاد شدید نسبت به محسن (رضایی فرمانده وقت سپاه) داشت. به هیچ وجه با محسن نمی‌توانست کار کند ولی به هر حال به خاطر منافعی که بین سپاه و ارتش ایجاد شده بود و این دو نهاد به هم نزدیک شده بودند، احمد می‌گفت وقتی این دو نهاد با هم مشکلات را کنار گذاشتند و کار می‌کنند، جفاست اگر ما نتوانیم با وجود مشکلات با یکدیگر کار کنیم". به گفته قاسم میرزایی نیکو ستادی با بودجه مشخص زیر نظر نخست وزیر تشکیل شده بود تا "روی بازگشت احمد متوسلیان کار کند". او در این مصاحبه دیوید دج را شخصیت با نفوذی می خواند که با "کمک حزب الله لبنان ربوده و به تهران آورده شد" و "همه گروه‌های دیگر از حزب‌الله گرفته تا مسیحی‌ها و مارونی‌ها او را قبول داشتند. ما گفتیم برای این که بتوانیم او را با متوسلیان و سایر گروگان‌ها مبادله کنیم، گزینه مناسبی است. با او کار را پیش بردیم. اطلاعات بسیار عمیقی داشت که از او استخراج شد تا این که یک روز درست زمانی که به نتیجه نزدیک شده بودیم، همه برنامه‌ها خراب شد". میرزایی نیکو می گوید "یک روز آقای (محسن) رفیق‌دوست (وزیر سپاه) آمد و گفت که این شخص را بدهید که من ببرم. ما به او گفتیم که این زندانی تحویل ماست و شما نمی‌توانید او را ببرید. رفیق‌دوست گفت محسن رضایی او را خواسته است. خود محسن رضایی واسطه شد تا او را تحویل دهیم... به او گفتیم رفیق‌دوست این آدم را برای گرفتن اسلحه می‌برد نه آزادی احمد و یا سایر گروگان‌ها. محسن رضایی نیز گفت که ما هم اکنون تحت فشاریم و به اسلحه نیاز داریم و باید با سوری‌ها هماهنگ باشیم." به روایت میرزایی نیکو ماموران سپاه پاسداران، رئیس دانشگاه آمریکایی بیروت را به سوریه بردند اما محسن رفیقدوست نگذاشت که جز او و خودش فرد دیگری از هواپیما خارج شود: سوری‌ها نیز آمدند و آقای دیوید دج را بردند و به جای آن ۲۱ افسر سوری را آزاد کردند و یک مقدار سلاح نیز که ما می‌خواستیم به ما دادند و به این ترتیب دست ما کوتاه و خرما بر نخیل ماند". این افسران سوری در اسارت ارتش اسرائیل در منطقه تحت کنترل فالانژیست ها نگهداری می شدند . آقای میرزایی نیکو گفته "هنوز نیز به محسن رضایی می‌گویم که تو باعث شدی احمد آزاد نشود و این مبادله صورت نگیرد". در بیش از سه دهه اخیر ستادی در وزارت خارجه ایران مامور پیگیری وضعیت آقای متوسلیان و سه همراه او بوده است. این ستاد امسال هم مطابق سال های اخیر بیانیه ای منتشر کرده که در آن خواستار روشن شدن سرنوشت این چهار نفر شده است. در سال ۱۳۹۴ یک فیلم سینمایی در ایران بر اساس زندگی احمد متوسلیان با نام "ایستاده در غبار" ساخته شد. در این فیلم از صدای واقعی آقای متوسلیان استفاده شده که از برخی از فرماندهان وقت سپاه و عملکردشان در جنگ با عراق گلایه می‌کند. ******************************************* https://defapress.ir/fa/news/246488/من-حاج-احمد-را-کُشتم-چه-کسانی-نخواستند-حاج-احمد-برگردد به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، امروز سالگرد ربوده شدن حاج احمد متوسلیان و سه همراهش است. پس از گذشت سه دهه هنوز سرنوشت این فرمانده بزرگ در هاله ای از ابهام است. حمید داوود آبادی از محققین حوزه دفاع مقدس و کسی که 27 سال روی پرونده روبوده شدن این چهار دیپلمات فعالیت می‌کند در کانال تلگرامی خود دو خاطره را برای اولین بار منتشر کرد و پیش از آن نوشت انتشار این خاطرات علی رغم میلم خواهم بود. به همین دلیل دقایقی با او گفت و گو کردیم تا دلیل این کراهت در انتشار را جویا شویم. وی می‌گوید: جدیدا جو سازی هایی توسط برخی آقایان صورت گرفته اگر کسی بنا به دلایلی بگوید این عزیزان به شهادت رسیده‌اند، خیانت کرده است. نمی دانم چرا بعضی ‌ها به هر وسیله حتی دروغ دنبال زنده بودن حاج احمد و همراهانش هستند که اگر در این ماجرا ما به دنبال حقیقت می‌بودیم پرونده زودتر به نتیجه می‌رسید. تا امروز نه در دستگاه قضای ما و نه در لبنان هیچ پرونده ای برای این اتفاق تشکیل نشده و ما این سالها فقط دنبال تبلیغات بودیم و شعار دادیم. آقایان می‌گویند اسنادی داریم دال بر زنده بودن آنها، خیلی هم خوب اما اقلا یک برگ از این سندها را ارائه دهید به مردم. اصلا به مردم هم نه به خانواده های آنها نشان دهید. برخوردها طوری شده که انگار حرف زدن از شهادت این عزیزان حرام است. ادعاهایی مطرح می‌شود که باید معلوم شود راست است یا دروغ؟ عیسی ایوبی یکی از کسانی که حرف‌هایش در ماجرای ربوده شدن چهار دیپلمات قابل اعتناست می‌گوید اینها به شهادت رسیده اند و بنده به عنوان یک محقق حرف های او را مطرح کردم و می‌گویم خیلی خب اگر شما حرفی خلاف این آقا دارید مطرح کنید آن هم با سند و مدرک. اما تنها حرف زدن در این موضوع موجب اهانت کردن به طرف مقابل می‌شود. ما که خدای نکرده نمی خواهیم به زور کسی شهید شود اما واقعا یک سند نداریم دال بر زنده بودن آنها. بنده با اغلب مسئولینی که به نوعی درگیر این پرونده هستند صحبت کردم و بدون استثنا همه می‌گویند آنها به شهادت رسیدند اما شما از قول ما این را مطرح نکن و حتی یکی از آنها گفت: نظام فعلا آنها را زنده می خواهد. آنچه در ادامه خواهید خواند خاطره ای است که داوود آبادی برای اولین بار پس از 35 سال منتشر کرده است: چه کسانی نخواستند حاج احمد برگردد؟! خاطره ای که 22 سال است بغضش دارد گلویم را می خراشد و امسال، بالاجبار و یک بار برای همیشه، می گویم. هرچند که می دانم خیلی به ضررم تمام خواهد شد! هرچه که بد شود، از غربت و مظلومیت 35 ساله حاج احمد متوسلیان، کاظم اخوان، تقی رستگار و سید محسن موسوی که بیشتر نیست! اللهم فک کل اسیر خرداد 1374، همراه حسین عزیزی رفته بودیم لبنان. یکی از روزها رفتیم طرف بعلبک تا چند تایی از دوستان قدیمی ام در بعلبک را پیدا کنم. از شانس خوبم، برادر یکی از آنها را به نام «حمیّه» گیر آوردم ولی خودش نبود. طبق مهمان نوازی لبنانیها، به زور ما را به خانه اش برد و شب را مهمان آنها بودیم. خانه ای کوچک و شدیدا فقیرانه، ولی به بهترین نحوی از ما پذیرایی کرد و انصافا چیزی کم نگذاشت. حمیه از اعضای رده بالای «جنبش امل» بود و من با برادر کوجکتر او «اکرم حمیه» تابستان سال 62 در مقر امام مهدی (عج) بعلبک بودم و اتفاقا عکسهایم را هم آورده بودم. در بین گپ و گفت، حرف کشید به چهار گروگان ایرانی. وقتی گفتم: «یکی از اهدافم در این سفر این است تا ردی از آنها پیدا کنم» حمیه چشمانش گرد شد و گفت: «اتفاقا یکی از افراد اصلی که در ربودن آنها دست داشته، الان در بیروت یک تعمیرگاه بزرگ اتومبیل دارد.» از خوشحالی نمی دانستم چه بگویم. وقتی فهمیدم او «روبرت مارون حاتم» معروف به «کبرا»، (محافظ شخصی «ایلی حبیقه» فرمانده پست بازرسی «حاجز برباره» بیروت، محل اسارت گروگانها) فردی است که شخصا حاج احمد متوسلیان را دستگیر کرده، زبانم بند آمد. دیگر تحمل ماندن نداشتم. وقتی پرسیدم: چگونه می شود او را دید؟ گفت: «راستش من خودم نمی دانم او کجاست، ولی یکی از نیروهای اطلاعات سازمان امل دقیقا او را شناسایی کرده و محلش را بلد است ولی یک مشکل دارد.» با تعجب پرسییدم مشکل چیست؟ که گفت: «چون کبرا از مسئولین رده بالای وحشی و جنایتکار فالانژها بوده، لو دادن او خیلی خطر دارد. برای همین او مبلغی پول می خواهد. پول را هم بعد از این که شما رفتید سراغ او و مطمئن شدید خودش است، می گیرد.» مبلغ را که گفت، آن زمان به پول ما می شد «دو میلیون تومان». نماز صبح را که خواندیم، یک ماشین گرفتیم و تخته گاز رفتیم بیروت. اعصاب نداشتم. اضطراب وجودم را گرفته بود. نمی دانستم چطوری با کسی که حاج احمد متوسلیان را ربوده، روبرو شوم. و چه کنم؟! همان اول صبح، رفتم سراغ آقا رضا از دوستان حاج احمد. داخل اتاق که شدم مشغول خوردن صبحانه بود. تعارف کرد که بنشینم. دستپاچه گفتم: «آقا رضا ... آقا رضا .... بگو چه خبری دارم؟» با تعجب پرسید: چی؟ با ذوق و شوق فراوان که به تته پته افتاده بودم، گفتم: حاج احمد ... رفیقتون ... از اون خبر گیر آوردم. لقمه در دستش ماند. چشمانش گرد شد. گفت: از حاج احمد؟ چه خبری گیر آوردی؟ از کی؟ کجا؟ که قضیه را تعریف کردم و گفتم که عامل اصلی ربودن حاجی در همین بیروتِ یک وجبی است. فکرش را بکن آن نامرد خبیث الان دارد در تعمیرگاه خود کار می کند و بغل گوش ما زندگی راحت! سرش را برد در ظرف غذا، لبخندی تلخ زد و گفت: خب. حالا بشین صبحونت رو بخور. فکر کردم دارد شوخی می کند! با تعجب گفتم: آقا رضا، حاج احمد. اونی که دزدیدنش و باز خندید و گفت: صبحونه چی می خوری؟ فول یا حُمُص؟ اصلا نپرسید کجاست و کیست و کی این اطلاعات را به شما داده. یکی دو ساعت بعد که احساس کردم حالش بهتر شده، گفتم: آقا رضا، نمی خوای یه فکری بکنی و با کسی مطرح کنی که یه جوری بریم ببینیم این یارو کجاست و چیکار می کنه و چه خبرهایی از حاج احمد و بقیه داره. فقط خندید. چند روز بعد، ناامید و خسته، شکسته و عصبانی، از لبنان برگشتیم ایران. بعدها شنیدم «روبرت مارون حاتم» معروف به «کبرا» عامل اصلی ربایش چهار گروگان ایرانی در تیر ماه 1361 در حاجز برباره، چون از طرف دستگاه قضایی لبنان به جرم جنایات بیشمارش تحت تعقیب بوده، از لبنان گریخته و به کانادا رفته است! نمی دانم چرا حسی مرا به دنبال سرنوشت حاج احمد و دوستانش می کشید. غیرت دینی و ایرانی؟ نمی دانم. عشق و ایمان به فرمانده ای که اصلا ندیده بودمش؟ نمی دانم. هر چه بود، باعث شد تا هر از چند گاه، کار و زندگی را وابگذارم، مبلغی قرض کنم و با هزینه شخصی بروم لبنان تا ببینم حاج احمد چی شده! زمستان 1377 برای چندمین بار راهی سوریه و لبنان شدم. مثل همیشه با هزینه شخصی و از همه مهمتر، شدیدا مراقب از اینکه برخی افراد و واحدها متوجه نشوند به لبنان آمده ام تا گیر ندهند و کارم را سخت یا ناموفق نکنند! درست مثل عملیات شناسایی در خطوط دشمن در جبهه! در سوریه با حجت الاسلام «اختری» چند ساعتی مصاحبه کردیم. در لبنان هم با حجت الاسلام «سید حسن نصرالله» دبیرکل حزب الله گفت وگو کردیم. حرفهای عجیبی زده شد. غالب آنها مبنی بر شهادتشان بود. آن روزها هیچ تریبون و نشریه ای برای انتشار مصاحبه ها نداشتم. (سال 1380 که مجله فکه منتشر شد، شروع کردم به انتشار مصاحبه ها درباره گروگانهای ایرانی. کتاب کمین جولای 82: تاریخ خرداد و تیر 1380) سال 1378 همراه دو تا از دوستان، جلسه ای با یکی از مقامات بالای کشوری داشتیم. در آن جا قضیه «روبرت مارون حاتم» معروف به کبرا را بازگو کردم و این که رد او را در بیروت زده بودم. لبخندی زد و گفت: من با کبرا صحبت کردم. با تعجب گفتم: پس پیداش کردید؟ که گفت: نه. یکی دو سال بعد از گروگانگیری حاج احمد، در بیروت، بچه ها کبرا رو پیدا کردند و آوردنش پیش من. مجبور شد اصل قضیه رو تعریف کنه. حرفهای عجیبی زد. اشتیاقم را که دید، از نگاهش فهمیدم حرفهای خوشایندی نزده است. با اصرار پرسیدم که کبرا به شما چی گفت؟ که ادامه داد: کبرا گفت: ما اصلا اونا رو نمی شناختیم. اون روز سیصد چهارصد نفر مسلمون رو دستگیر کرده و کشته بودیم. ماشین آنها که به حاجز برباره رسید، جلوش رو گرفتیم. ساعتی معطلشون کردیم. یکی از اونا از ماشین اومد پایین و درحالی که کارت دیپلماتیک در دست داشت، اومد طرف ما. خندیدیم و او را به زور سوار ماشین کردیم و گفتیم که باید منتظر بمانید. چند دقیقه ای نگذشت که یکی از آن چهار نفر که فکر کنم پیراهن سفید تنش بود و بینی اش شکسته بود، با عصبانیت از ماشین پیاده شد و آمد طرف من. ناگهان احساس خطر کردم. تا نزدیکم شد، کُلت کبرای خودم را از کمر کشیدم و گلوله ای در صورتش خالی کردم ...» ******************************************* https://www.google.com/amp/s/www.mashreghnews.ir/amp/872562/ گروه جهاد و مقاومت مشرق - از برنامه ماه عسل دو سال پیش بود که کمپین‌هایی برای آزادی چهار دیپلمات ایرانی راه‌اندازی شد و موجی در جامعه برای یادآوری چهار عزیز تقریبا فراموش شده راه افتاد. همه سعی کردند تا به نحوی خدمتی به مقام این بزرگان داشته باشند، یکی مقاله نوشت، دیگری کتاب نوشت و بعضی‌ها هم سعی کردند تحقیق و تفحص کنند تا بتوانند ردی از چهار دیپلمات ایرانی بدست آورند. ماه عسل تمام شد، 14 تیر ماه گذشت و شور و شوق مردم کمتر شد و رفته و رفته باز هم این موضوع رو به فراموشی رفت، یعنی این روال هر ساله ماست که روزهای نزدیک به 14 تیر و حتی چند روز بعد از این روز تاریخی یک پرونده برای دلخوشی خودمان یا شاید هم از روی وظیفه می‌نویسیم و بعد از آن، همان پرونده را می‌بندیم و دیگر تمام! بعضی روزها مانند آزادسازی مناطق غرب کشور، تولد حاج احمد متوسلیان، آزادسازی خرمشهر و ... بهانه ای می‌شود تا دوباره نمکی به زخم خانواده‌های این چهار نفر بپاشیم و بعد از آن دیگر هیچ! زندگی جریان دارد و نمی‌توان منتظر ماند، چندین سال است که خانواده‌های چهار دیپلمات ایرانی زندگیشان در کنار انتظار عزیزانشان جریان دارد و هر که می‌رسد نمکی بر زخمشان می‌پاشد و می‌رود؛ یکی می‌گوید: «منتظر خبرهایی از حاج احمد باشید»، دیگری می‌گوید: «من خودم دیدم که او را با شلیک گلوله کشتند»، برخی از همرزمان و همراهانشان می‌گویند: «ما تا لحظه آخر آنها را زنده دیدیم» و دوستداران آنها هم می‌گویند: «اللهم فک کل اسیر»، ولی هیچ شخصی از حقایق پشت پرده پرونده حاج احمد متوسلیان و همراهانش نمی‌گوید، شاید به نفع اشخاص نیست و شاید این پرونده و این روز (14 تیر) فرصتی برای مانورهای تبلیغاتی سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و غیره است. چند روز از 14 تیرماه می‌گذرد و همچنان همایش‌ها و جلسات برگزار می‌شوند و همچنان به دنبال مانور برای توجیه کردن افکار عمومی هستند که مثلا ما پیگیر سرنوشت دیپلمات‌هایمان هستیم و در نهایت هیچ و دیگر هیچ و همچنان هیچ! در این پرونده با گفت‌وگو با افراد مطلع که تعدادی از آنها نخواستند نامشان فاش شود و همچنین برادر حاج احمد متوسلیان، پرونده‌ای متفاوت از سال‌های قبل در راستای روشن‌سازی جریان ربوده شده و تلاش برای آزادی این دیپلمات‌ها تهیه کردیم که می‌توانید در ادامه آن را بخوانید: ماجرای ربوده شدن چهاردهم تیر سال ۱۳۶۱، اتومبیل هیئت نمایندگی دیپلماتیک کشورمان حین ورود به شهر بیروت و در هنگام عبور از پست ایست‌ و بازرسی، ‌مزدوران حزب فالانژ اتومبیل را متوقف و چهار سرنشین خودرو مزبور به رغم مصونیت دیپلماتیک، از سوی آدم‌ربایان دست‌نشانده رژیم تروریستی تل‌آویو به گروگان گرفته شده و پس از شکنجه و بازجویی، به نظامیان اسرائیلی تحویل داده شدند ‌که از سرنوشت آنان تاکنون اطلاعی در دست نیست. چهار دیپلماتیک ایرانی، احمد متوسلیان (وابسته نظامی سفارت ایران در بیروت)، سید محسن موسوی (کاردار سفارت ایران)، کاظم اخوان (عکاس خبرگزاری ایرنا) و تقی رستگار مقدم (کارمند سفارت) بودند که بعد از آن اتفاق دیگر هیچ مقام رسمی و غیررسمی در کشور اطلاعات صحیح و درستی از آنها بدست نیاوردند و تمام موضع‌گیری‌ها بر اساس شک و گمان بوده است. شواهد زنده بودن و اسارت در اسرائیل به گفته مرکز اسناد انقلاب اسلامی «اگرچه ابتدا گفته می‌شد که سید محسن موسوی کاردار جمهوری اسلامی ایران در بیروت و همراهانش کشته شده‌اند؛ اما شواهد و مدارک موجود، حاکی از آن است که آن‌ها در اسارت اسرائیل است.» سیدحسن نصرالله دبیرکل حزب‌الله لبنان به مناسبت روز آزادی اسرا در بیروت گفت: «نشانه‌هایی وجود دارد که دیپلمات‌های ایرانی در زندان‌های اسرائیل بسر می‌برند. اسرائیل در گزارش خود ادعا می‌کند که چهار دیپلمات ایرانی توسط نیروهای لبنانی (فالانژهای سابق) ربوده شده، به دست این نیروها کشته شدند و اجساد آنان دفن شده ‌است. اسرائیل دشمن ماست و ما نمی‌توانیم به گزارش‌های آن اعتماد کنیم. همان‌طور که اسرائیلی‌ها در گذشته هم حضور بعضی اسیران در زندان‌های خود را تکذیب می‌کردند، اما مشخص شد که این اسیران در زندان‌های این رژیم بوده‌اند.» حسین دهقان (وزیر دفاع ایران) سوم خرداد ۱۳۹۵ خبر داد احمد متوسلیان و دیپلمات‌های ربوده شده ایرانی زنده‌اند و در اسارت اسرائیل هستند. یک زندانی یونانی آزاد شده از زندانهای اسرائیل با مراجعه به سفارت ایران در یونان ادعا کرده که هر چهار ایرانی را در زندانهای اسرائیل دیده ‌است. اما رونن برگمن در کتاب «برخیز و بی‌درنگ او را بکش» (بهمن ۱۳۹۶) به نقل از رابرت حاتم (مسئول کشتار فالانژیست‌ها) می‌گوید فالانژها با اجازه اسرائیلی‌ها چهار دیپلمات ایرانی را به قتل رساندند. ***** این داستان را تمام کنید حمید داوودآبادی، جانباز، عکاس، خبرنگار، محقق و نویسنده دفاع مقدس که پیگیر پرونده حاج احمد متوسلیان بود و توانسته بود با هزینه و پیگیری‌های شخصی تا حدودی به اسنادی که می‌تواند اطلاعاتی از پرونده این چهار دیپلماتیک برملا کند، دست پیدا کند و درباره این داستان می‌گوید: «بیش از ۳۰ سال است در چنین روزهایی، این خبر در رسانه‌ها به چشم می‌خورد: «وزارت امور خارجه با انتشار بیانیه شدیداللحنی ضمن محکوم کردن ربودن چهار گروگان ایرانی در لبنان، خواستار تشکیل کمیته حقیقت یاب بین‌المللی شد»واقعا خجالت‌آور نیست؟! پررویی تا چه‌ حد؟! شما را به هر خدایی که می‌پرستید این مسخره‌بازی را بس کنید و هزینه آن را صرف امور خیریه نمایید! واقعا چه کسی طی ۳۶ سال گذشته موظف بوده کمیته حقیقت یاب نه در سطح بین المللی که در همین کشور خودمان تشکیل دهد و نداده است؟! از پرتقال‌فروش که پرسیدم گفت: «به خدا من کاره‌ای نبوده و نیستم، آنان که حقوق‌های کلان و حق ماموریت‌های دلاری دریافت می‌کنند باید چنین کاری می‌کردند!» واقعا تشکیل یک کمیته حقیقت‌یاب چند سال طول می‌کشد و بیش از ۲۱ میلیارد تومان هزینه می‌برد؟! آقایان‌ وزارت خارجه که ۳۶ سال است یک بیانیه مسخره و پوچ را کپی و منتشر می‌کنید واقعا خودتان از تکرار آن خسته نشده‌اید؟! جان مادرتان مستندات زنده بودن چهار گروگان مظلوم را نه برای عموم مردم، که حداقل برای خانواده‌های چشم انتظار آنان منتشر کنید تا امیدوار شوند! ای کاش یکی از آن چهار عزیز «آقازاده» بود تا همان روزهای اول حتی اگر شده به ضرب و زور معامله تبادل و ... آزاد می‌شدند! یاد نظریه کارشناسان نخبه وزارت خارجه بر کتاب «کمین جولای ۸۲ » روزشمار گروگانگیری آن چهار عزیز افتادم که: «این کتاب نباید چاپ می‌شد چون ما تلاش داریم بگوییم حاج احمد دیپلمات بوده ولی این کتاب لو داده که او سپاهی بوده است!» این آقایان اگر در وزارت خارجه بورکینافاسو هم کار می‌کردند می‌فهمیدند ‌که: پنج روز بعد از اسارت حاج احمد، یک مجله داخلی عکس و مصاحبه مفصل او را با عنوان «برادر احمد فرمانده سپاه سوریه و لبنان» منتشر کرد!» **** مادر شهادت پسرش را قبول کرده است به مناسبت سالروز ربوده شدن چهار دیپلمات ایرانی با «امیر متوسلیان» برادر سردار احمد متوسلیان به گفت‌وگو پرداختیم. از او سوال می‌کنم که نسبت به سال گذشته اقدام مثبتی در راستای پیدا شدن و یا اطلاع از اوضاع آنها انجام شده است؟ می‌گوید: «امسال هم مانند پارسال هیچ اتفاق خاصی نیفتاد. چند وقت پیش هم که روز آزادی خرمشهر بود، آقای روحانی رئیس‌جمهور محترم از ما دعوت کردند و مادرم به مدت سه ساعت مشقت سختی راه را تحمل کردند و در مراسم رئیس‌جمهور شرکت کردند و در نهایت هم هیچ نتیجه‌ای هم حاصل نشد. این بازی، همچنان بازی است و مطمئن باشید این بازی نهضتش ادامه دارد.» - افرادی می‌گویند چشم‌انتظاری برای حاج احمد معنایی ندارد، همین طور است؟ راست می‌گویند. امروز صبح با حاج محمد آقا کوثری که هم دو دوره نماینده مجلس بودند و هم فرمانده سپاه حضرت رسول‌الله(ص) و هم همرزم حاج احمد بودند به مدت یک ساعت و نیم به گفت‌وگو پرداختم و زمانی که ایشان خواست از حاج احمد یاد کند، گفت: «شهید حاج احمد متوسلیان». یکی از دوستانی که همراه من بود، گفتند حضرت آقا گفتند آنها را شهید خطاب نکنید، و او پاسخ داد: «حضرت آقا نظرشان این است که به آنهایی که دعا می‌کنند ما شهید شویم، می‌گویند نه شهید نمی‌شوید، باید خدمت کنید» و این موضوع برای این است که اسم حاج احمد زنده بماند وگرنه حاج احمد آقا شهیدند. حاج آقا کوثری هم مصر بودند که حاج احمد آقا را همان ابتدا شهید کردند و اینها قصه دوستان است که تعریف می‌کنند و فیض می‌برند که این چهار نفر را بلاتکلیف نگه دارند. وقتی به یک نفر می‌گویند پدرت اسیر است، او را آنقدر عزیز می‌کنند، تا پدرش یک روز آزاد شود. اما وقتی که می‌گویند پدرت شهید شد، تا چهلم همه یادشان می‌رود، همه ریش‌ها را می‌تراشند و دیگر کسی یاد پدر شهیدش نیست! لذا دوستانی هم هستند که از ادامه‌دار شدن این داستان فیض می‌برند و یکی از این افراد، خانواده آقای موسوی‌ است. «رائد موسوی» هر ساله هزینه‌ای را می‌گیرد که بخواهد در آن محل تحقیق کند ولی هیچ تحقیقی تاکنون ارائه نداده است. کسی تا کنون از رائد موسوی پرسیده است که عموی شما که این سال‌ها مبالغ بالایی برای پیگیری از سرنوشت چهاردیپلمات گرفته است، آیا تا کنون یک صفحه گزارش از اقداماتش ارائه داده است؟ من به رائد موسوی هم گفتم که هیچ وقت به عمویت نگفتی، عمو، بابای من کو؟ یا زمانی که دیدی عمو برایت پول خرج می‌کند آن هم پول‌هایی که از بیت‌المال می‌گیرد دیگر ساکت شدی! خیلی جالب است؛ بخشی از مسئولان خودمان هم مردم‌مان را بازی می‌دهند، مثل سردار دهقان و محسن رضایی. سردار دهقان می‌گوید: «یک وزیر دفاع همیشه یک وزیر دفاع است» به این آقا زنگ زدم، گفتم شما گفتید دیپلمات‌های ما زنده هستند، سند و مدرک مستنداتی را که داشتی و روی آن حرف زدی به مردم ارائه کن، اصلا خانواده‌ها را بی‌خیال، چون حرمتی برای خانواده‌ها قائل نیستید. شما به مردمی که پیگیری سرنوشت حاج احمد و سه نفر دیگر هستند، به آنها این اسنادی را که می‌گویی داری، نشان بده! این اسناد کجاست؟ چرا این اسناد را به مردم معرفی نمی‌کنی؟ - مادرتان هنوز چشم انتظار است؟ مادر می‌گویند که ان‌شاءالله خدا، احمد را قرین رحمت کند و شفیع ما شود. مادر شهادت حاج احمد را رسما قبول کردند و حدود سال گذشته آب پاکی را روی دست ما ریختند و گفتند: «من هم حاج احمد را به خدا برگرداندم و هیچ گونه توقعی ندارم و با خدا معامله کردم.» **** حاج احمدی نبود! فردی که نخواست نامش فاش شود در گفت‌وگو با «کیهان» درباره سرنوشت و زوایای پنهان ربوده شدن این چهار دیپلمات گفت: «حاج احمد زمانی که در سفارت بود و قرارشد که لبنان بروند، به دلیل اینکه پاسپورتی به همراه خود نداشت، به سراغ کارمندان سفارت می‌رود و پاسپورت‌های آنها را می‌بیند تا فردی را که از لحاظ چهره به او شباهت داشته باشد را پیدا کند، در نهایت با پاسپورت فردی به اسم «عباس عبدی» می‌رود و از آن چهار دیپلمات تنها «سیدمحسن موسوی» پاسپورت داشته است. اصلا آن 500 نیرویی که به لبنان رفتند پاسپورت نداشتند و یکی از دلایلی که دولت ایران نمی‌تواند رسما این ماجرا را دنبال کند، همین است! البته آن زمان لبنان در جنگ به سر می‌برده است و دولت قانونی نداشته و به اصطلاح دست اسرائیلی‌ها بوده است و نمی‌توان اصلا ادعایی مبنی براینکه چرا چند نفر ایرانی به داخل کشور شما آمدند و گم شدند را داشت. علت حضور موسوی در بیروت مشخص بود و آن تحویل سفارت به شخص دیگری بود، ولی علت بیروت رفتن حاج احمد اصلا مشخص نیست و کاظم اخوان هم برای تهیه چند عکس و فیلم با این دو نفر راهی سفر می‌شود و بعد در ادامه در پادگان زبدانی، حاج احمد به یکی از افراد می‌گوید تو هم با ما بیا و آن فرد می‌گوید من اگر به این شهر بیایم به دست اسرائیلی‌ها اسیر می‌شوم و در همین حین تقی رستگار به حاج احمد می‌گوید: «من بیایم؟» و حاج احمد هم پاسخ می‌دهد: «چشمانت آبی است و شبیه اروپایی‌ها می‌مانی، ایرادی ندارد تو هم با ما بیا» و این چهار نفر به این صورت با هم همراه می‌شوند. لشکر حاج احمد در ابتدا در پادگان زبدانی در 40 کیلومتری زبدانی مستقر شدند و اجازه هیچ عملیات و کاری به آنها ندادند و حاج احمد هیچ نقشی در راه‌اندازی حزب‌الله لبنان نداشت و صحبت‌هایی که در این رابطه می‌شود تماما شایعه است چراکه یک سال بعد از اینکه حاج احمد اسیر می‌شود یک گروهی به فرماندهی «احمد کنعانی» به لبنان می‌روند و «احمد کنعانی» در ابتدا سپاه پاسداران لبنان را ایجاد می‌کند و بعد در سال 64 این سپاه می‌شود «حزب‌الله لبنان». حاج احمد رفته بود در سوریه تا با اسرائیل بجنگد و اصلا ربطی به حزب‌الله ندارد و افراد برای بحث‌های اسطوره‌ای «حاج احمد» را به حزب‌الله ربط می‌دهند ولی در اصل در تاریخ تحریف ایجاد کرده و افراد را از سرنوشت این دیپلمات‌ها گمراه می‌کنند. سیداحمد موسوی معاون پارلمانی رئیس‌جمهور سابق که بعدها رئیس کمیته پیگیری چهار دیپلمات شد در جلسه‌ای به ما گفت: «من قبل از جنگ 33 روزه وقتی با سید حسن نصرالله صحبت می‌کردم، به من گفت: «تنها راهی که برای آزاد کردن حاج احمد و همراهانش باقی مانده این است که ما از اسرائیل در قبال اینها اسیر بگیریم و ما این کار را می‌کنیم» و بعد از آن جنگ 33 روزه لبنان برای آزادی حاج احمد متوسلیان شروع شد که در ادامه هم دو نفر اسرائیلی را که گرفتند برای تبادل آنها اولین خواسته آزاد کردن حاج احمد بود، اما حاج احمدی وجود نداشت...» ***** شاه کلید پرونده چهار دیپلمات ایرانی یک نفر در سراسر کره خاکی وجود دارد که موفق شده است همواره خودش را در سایه نگه دارد و به اصطلاح دم به تله ندهد، آن فرد کسی نیست جز «سیدحسین موسوی» شاه کلید اصلی پرونده چهار دیپلمات ایرانی. این شخص که امروز دیپلماتی بازنشسته است حدود بیست سال مسئول مستقیم پرونده چهار دیپلمات ایرانی بود و جالب این جاست که حتی یک بار دیده نشد که در انظار عمومی ظاهر شود و یک کلمه حرف حساب درباره مسائل مربوط به این پرونده تحویل مردم دهد. آقای موسوی تا امروز حتی یک برگ از نتایج پیگیری‌های بیست ساله خود را به احدی ارائه نداده و مدعی است که اسناد و مدارک او محرمانه و به کلی سری است. جای پای این شخص در جای جای پرونده چهاردیپلمات دیده می شود اما این را هم باید گفت که هرجا این آقا جای پا ثبت کرده، بر ابهام و مشکلات پرونده اضافه شده است چراکه او بارها مسائل نادرستی را به خورد رسانه های عمومی داده است. هر آدم صاحب نظری که به تمام ماجرا مروری داشته باشد یقین حاصل می کند که «سیدحسین موسوی» قطعا از رازآلود نگه داشتن پرونده چهار دیپلمات به صورت جدی منتفع می شود و حتی امروز هم به خاطر خارج شدن مسیر پرونده از کنترل خود به شدت گلایه دارد. جالب این که مسئولان فعلی پرونده چهار دیپلمات می گویند: «آقای «سید حسین موسوی» به هیچ وجه آنها را در جریان مسیر طی شده در این ماجرا در دوران مسئولیت خودش قرار نداده و هنوز هم پرونده این چهار نفر به خاطر اعمال نفوذهای او، دچار رکود است و پیشرفتی ندارد. » «سیدحسین موسوی» رسما ادعا می کند که به هیچ مقامی پاسخگو نیستم و حتی رئیس جمهور هم در جایگاهی نیست که من توضیحی به او دهم. بعضی گمان دارند او از پرونده چهار دیپلمات برای مصونیت خود استفاده می‌کند و یک سوال در ذهن افرادی که این داستان را دنبال می کنند همیشه باقی است که یک دیپلمات معمولی چرا باید این میزان مخفی کاری کند؟
  5. فاصله بین پیروزی و شکست !! فقط یک قدم است!! آنهم توهم پیروزیست!!! (ناپلئون بناپارت) طی عملیات چشمه صلح ( در صورت تحقق و موفقیت) !! ترکیه بیش از ۴ میلیون پناهنده سوری (مخالفین حکومت بشاراسد ) و احتمالا یک میلیون پناهنده دیگر از سایر کشورهای اروپایی را به دالان ۱۰۰۰ کیلومتری مورد نظرش تزریق خواهد کرد !! که به همراه بیش از ۲ میلیون ساکن حاضر در ادلب و جسرالشغور و الباب و افرین و ...... جمعیتی قابل قبول ( بیشتر از ، یک سوم کل جمعیت ۱۸ میلیونی سوریه) تحت چتر حمایت نظامی سیاسی اش جمع خواهند شد!! و بدون شک در همین راستا ، موافقت اتحادیه عرب (تشنگان به خون بشار و ایران) و اتحادیه اروپا و چین و روسیه ( کم کردن دردسر بازگشت جنگجویان چچنی و ایغور وترکستانی و......) را هم به راحتی و آسانی جلب خواهد کرد !!! و این یعنی افزایش تصاعدی مجدد دردسرهای سیاسی نظامی ایران در سوریه!! و خطر از دست رفتن تمامی دستاوردهای این ۷ سال!!
  6. اشاره به طرحی به نام " لبیک یک" شده !! که مبنی بر هدایت پذیر کردن راکت های قدیمی موجود است https://www.google.com/amp/s/www.khabaronline.ir/amp/1307015/
  7. دوستان  : قضیه انتخابات ، به این پیچیدگی و حساسی  که رسانه های جمعی  (بلاخص آمریکا) بازار گرمی اش را می کنند  نیست!!! این ژورنالیست ها عادت 4 سال به 4 ساله شونه که  هیاهو راه بندازند!! انتخاب کلینتون  تقریبا مسجل و قطعی شده!! بطوریکه اگر فقط  و فقط در یک ایالت از 8 ایالت باقیمانده  (مشیگان، فلوریدا، نیوهمشایر،کلورادو، اوهایو، کارولنیای شمالی و نوادا یا پنسیلوانیا) حائز اکثریت بشه! به حدنصاب 270 الکترال می رسه!! والسلام!!! که توی 4 تا از ایالت های فوق تا الان جلوتراز ترامپه!! یعنی احتمالا با اختلاف  بیش از 50 تا الکترال  انتخابات را می بره! متاسفانه  !!(ترامپ واقعا مشکلات آمریکا رو زیاد می کرد! حیف شد!) http://www.washingtontimes.com/elections/     دوستان گرامی: نقل قول  ذیل  الزاما ما به معنای تایید محتوی از نظر اینجانب یا سایت میلیتاری نمی باشد !  بلکه فقط جهت آشنایی کاربران با چگونگی انعکاس و تحلیل وقایع جاری ، در رسانه های غیر وطنی می باشد.ولاغیر! http://fa.rfi.fr/%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%AE%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D8%AA-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7-%D8%AF%D9%88-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D8%AA%DA%98%DB%8C-%D9%85%D8%AA%D9%81%D8%A7%D9%88%D8%AA-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%AE%D8%A7%D8%B1%D8%AC%DB%8C-%DB%8C%DA%A9-%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D9%82%D8%AF%D8%B1%D8%AA-20161106/%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7   ****************** انتخابات آمریکا: دو استراتژی متفاوت برای سیاست خارجی یک ابرقدرت تنها چند روز مانده به انتخاباتی که سرنوشت دو کاندیدای رقیب را معین خواهد کرد، تا کنون هیچ برنامه مستقلی برای هماوردی دو دیدگاه رقیب در عرصه دیپلماسی بین‌المللی این قدرتمندترین کشور جهان تدارک نشده و بنظر هم نمی‌رسد که در دوران کوتاه باقی مانده، مگر بدلایل ناشناخته، چنین رویاروئی مهمی به انجام رسد. رأی دهندگان آمریکائی چنان دلمشغول سیاست‌های داخلی دو کاندیدای رقیبند که اهمیت چندانی به سیاست‌های خارجی رقبا نمی‌دهند. با این حال در این دوران پر تشنجی که جهان از سر می گذراند، کمتر کسی است که نسبت به این وقایع بی تفاوت بماند و بویژه دو پدیده فاجعه‌بار تروریسم و موج همه‌جا گستر مهاجرت آوارگان جنگ نگرانش نکند. از همین روست که دو رقیب اصلی انتخابات آمریکا، از فرصت‌های کوتاه ولی متعددی در سخنرانی‌های پایان‌ناپذیر تبلیغات انتخاباتی خود بهره می‌جویند تا درباره استراتژی مورد پسندشان در عرصه سیاست خارجی سخن بگویند. سخنان دونالد ترامپ درباره دیپلماسی امریکا بدون شک سابقه کمتری دارد و کنجکاوی بسیاری برانگیخته است. در واقع او که می خواهد در همه عرصه‌ها باراک اوباما را بکوبد و درباره اعمال او سیاه نمائی کند، به سیاست‌های خارجی او هم که میرسد شماتت‌گرانه اقدامات او را در سوریه و عراق بباد انتقاد میگیرد و حتی قسم می خورد که پرونده هسته ای ایران را نیز باطل کند. کارشناسان متعددی انتقادهای او از سازمان ناتو، از سازمان تجارت جهانی و نیز از پیمان نامه‌های تبادل آزاد تجاری را به تمایل او به "انزوا جوئی" تفسیر می‌کنند. "بارتلمی کورمون" مدیر تحقیقات در انستیتوی روابط بین‌المللی و استراتژیک در پاریس، از معدود کسانی است که اشارات متعدد ترامپ را به مسائل مهم جهانی، پراهمیت و استدلال‌های او را مستحکم توصیف می‌کند و می گوید «او مواضعی را که اینجا و آنجا مطرح کرده است با هوشمندی توضیح می‌دهد و بخوبی از آنها دفاع می کند.» (نشریه لوریان دو ژور- ٤ نوامبر). با این حال حتی در میان جمهوری خواهان نیز کم نیستند سیاست‌مدارانی که از مواضع ترامپ ناراضی و حتی خشمگین‌اند و انزواجوئی او را برای جایگاه آمریکا در جهان خطرناک توصیف می کنند! محافظه کاران آمریکا به هیلاری کلینتون رأی خواهند داد.   چندی پیش، نشریه "لوبس" چاپ پاریس، بیاری فرستاده ویژه خود در آمریکا با یکی از رهبران شناخته شده نومحافظه‌کاران آمریکا، "ویلیام کریستول" مصاحبه کرد (لوبس٢٧ اکتبر) و از قول او نقل کرده است که او و همفکرانش با واژه هائی مانند «مرد خطرناک» یا «شارلاتان» درباره ترامپ حرف می زنند و با شعار انتخاباتی «ترامپ هرگز» به میدان آمده‌اند. ویلیام کریستول که مدیر نشریه "ویکلی استاندارد" است اعتراف می‌کند که برای اولین بار در عمرش آماده شده است تا به یک کاندیدای حزب دموکرات رأی دهد. "برت استفان" برنده جایزه "پولیتزر" و نویسنده "وال استریت جورنال"- که بزررگترین روزنامه ایالات متحده محسوب می شود- بطور مرتب ترامپ را مورد حمله قرار می‌دهد و حتی در مقابل حیرت همگانی علناً خواهان رأی دادن به هیلاری کلینتون شده است. او می نویسد پیروزی کاندیدای دموکرات‌ها «بهترین امید برای محافظه‌کاران است». برت استفان می نویسد، هر نظری درباره کلینتون داشته باشید مهم نیست؛ کافی است بدانید که او یک لیبرال است، در حالی که رقیبش یک ضد لیبرال است. بنوشتۀ برت استفان، ترامپ یک «مارین لوپن است که به لب هایش ماتیک نزده است». بعقیده او این یک فاجعه است که هم از نظر اخلاقی و هم از نظر ژئو پولیتیک ، دونالد ترامپ بعنوان رهبر جهان آزاد معرفی شود. او بدترین بخش دیدگاه‌های ترامپ را «انزوا جوئی» او می‌داند. در واقع، نومحافظه‌کاران اعتقاد دارند که تنها آمریکاست که می‌تواند بشریت را از هرج و مرج و آشفتگی‌ها نجات دهد و دموکراسی را در جهان بگستراند. اگر آمریکا چنین رسالتی را جدی نگیرد و هشیارانه بر اوضاع مسلط نباشد، دیکتاتورها سر بر خواهند داشت و از این ضعف بنفع خود بهره خواهند گرفت. "برت استفان" عقیده دارد که سر برآوردن چین در آسیا و اوضاع آشفته خاورمیانه را با ضعف حضور آمریکا- که توسط اوباما طراحی شده است- باید توضیح داد. بعقیده او سیاست خارجی ترامپ «روایت افراطی» نسخه اوباما خواهد بود. "برت استفان"، برعکس از مواضع هیلاری کلینتون ابراز خرسندی می‌کند؛ او می نویسد در سوریه هیلاری کلینتون نخواهد گذاشت که بشاراسد از خطوط قرمز ما عبور کند. او برای اثبات مدعای خود از سیاست «محکم» هیلاری کلینتون در لیبی یاد می‌کند؛ بنظر او کلینتون همواره جای خود را در کنار «عقاب ها» انتخاب کرده است. شاید به دلیل همین همنشینی با عقاب‌هاست که "پل ولفوویتز"، معاون پنتاگون در زمان جرج بوش و از رهبران نومحافظه کاران آمریکا، هم از خانم کلینتون دفاع می کند و روز سه شنبه آینده به او رأی خواهد داد. آیا واقعاً خانم کلینتون ، آنطور که روزنامه "ویکلی استاندارد" در زمان انتخاب او برای وزارت امور خارجه نوشت، یک «ملکه جنگجو»ست؟ آیا نئوکان‌های آمریکا او را «خودی» می‌دانند؟ برخی از کارشناسان می‌گویند هیلاری کلینتون از همان زمان که همچون بانوی اول آمریکا در کاخ سفید بسر می‌برد از سیاست‌های خارجی همسرش بیل کلینتون حمایت می‌کرد و به چشم خود دید که چگونه حمله نظامی آمریکا در "کوسووُ" به برچیدن دستگاه صرب‌ها یاری رساند و صلح را در بالکان مستقر کرد. این کاری است که نومحافظه‌کاران آمریکا با آن موافقت کامل دارند. با این حال دشوار است که گفته شود محافظه‌کاران، هیلاری کلینتون را از خودشان می‌دانند. "جوشوا موراوچیک" از رهبران برجسته جنبش نو محافظه‌کاران آمریکا، اعلام کرده است که به کلینتون رأی خواهد داد و با اینکه از او خیلی بدش می آید، «ولی هر چه باشد از ترامپ بهتر است». ابهام چه جایگاهی در مواضع خارجی دونالد ترامپ دارد؟ خانم "کیم گاتاس" مفسر معروف "بی.بی.سی" درباره ترامپ می‌گوید، مشکل او این است که به ائتلاف های جهانی آمریکا حمله کرده است. بعقیده او ترامپ در مناسباتش با عربستان سعودی و بقیه کشورهای خاورمیانه بسیار محتاط تر از کلینتون خواهد بود. علاوه بر این درباره جایگاه آمریکا در عرصه جهانی، ترامپ بگفتۀ خانم "گاتاس"، انزواگرائی پیشه می‌کند و می‌خواهد خود را کنار بکشد، ولی در عین حال بدش نمی‌آید که مداخله در فلان یا بهمان واقعه را خود انتخاب کند و هرجا صرف داشت جلو بیاید یا عقب بکشد. بعقیده "کیم گاتاس"، تنها پرونده‌ای که هر دو کاندیدا در آن هم نظر هستند، پرونده اسرائیل و فلسطین است. بدون شک هم‌آوائی این دو درباره این پرونده، با سیاست اوباما در این باره متفاوت است و سردی روابط میان اسرائیل و آمریکا روزهای پایانی خود را می گذراند. این گمانه زنی‌ها را مفسران دیگری هم درباره کاندیداها مطرح کرده‌اند. خانم "الکساندرا دو هوپ شفر" مدیر اندیشکدۀ " جرمن مارشال فاند اف یونایتد استیت " در پاریس، با استناد به کتابی که ترامپ درسال ۲۰۱۱ منتشر کرده است و دیدگاه‌های او را تشریح می کند، معتقد است که ترامپ نه گرایش «مداخله جویانه» دارد و نه گرایش «انزوا طلبانه»؛ او برای دفاع از منافع ملی آمریکا اظهار آمادگی می کند. برای مثال، او از حمله به عراق حمایت نکرد ولی حمله به افغانستان را تأیید کرد، هم اکنون هم آماده مبارزه با داعش است. او در واقع فکر می‌کند که همه جا می‌شود مذاکره و معامله کرد و هرجا با «بهترین شرایط» به نتیجه رسید، چه با شرکای آمریکا و چه با رقبای آن. از همین زاویه است که او از ناتو انتقاد می کند و خواهان «سهم» بیشتر شرکا بویژه آلمان، در این معامله شده است. خانم "شفر"، هیلاری کلینتون را معمار سیاست خارجی اوباما توصیف می کند و معتقد است که دیپلماسی دوران اوباما میراث واقعی اوست. شفر، البته اضافه می‌کند که کلینتون همواره یک گرایش ویژه هم نسبت به اوباما داشته و در سمت راست او مستقر بوده است. با این حال ، بگفتۀ خانم شفر، هر دو آنها اراده واحدی داشتند تا با استفاده از همه امکانات (دیپلماتیک ،تحریم اقتصادی، نیروی نظامی) به سیاستی دست یابند که فایده مند‌تر از بقیه راه حل‌ها باشد. سیاستی که از سال ۲۰۰۹ در آمریکا اجرا شده و تحت عنوان "اقتدار هوشمند" به اجرا در آمده است. ایران در تقاطع دو دیپلماسی متفاوت  استراتژی دو رقیب انتخاباتی آمریکا برای ایران چیست؟ آنچه در سخنرانی های رسمی تا کنون شنیده شده است، نشان می دهد که هر دو کاندیدا مواضع تندتری نسبت به اوباما علیه ایران دارند. ماهها پیش خانم کلینتون در یک مصاحبه وقتی از او پرسیدند که با چه کشوری بیش از همه خصومت دارید ، بی هیچ تاملی از ایران نام برد. ترامپ نیز بارها واکنش‌های منفی و پرخاشجویانه‌ای درباره ایران از خود نشان داده است. او یکبار گفت که اگر به قدرت برسد بسوی کشتی‌های ایرانی که در اطراف ناوگان آمریکا در خلیج فارس می‌گردند شلیک خواهد کرد. درباره قرارداد برجام نیز بیش از یک بار گفت که آنرا باطل اعلام خواهد کرد. خانم کلینتون در تبلیغات انتخاباتی خود قول داده است که اگر رئیس جمهوری آمریکا شود با «اقدامات مخرب ایران» در سوریه و لبنان و در عراق و یمن، مقابله خواهد کرد. او همچنین تأکید کرد که در صورت تخطی ایران از توافق هسته‌ای، برای حمله به این کشور تردید بخود راه نخواهد داد. با این حال "رسول نفیسی" استاد جامعه شناسی سیاسی در آمریکا، معتقد است که در صورت پیروزی کلینتون «همان سیاست‌های اوباما» البته «با کمی چرخش به راست» ادامه پیدا خواهد کرد. او همچنین به نزدیکی بیشتر کلینتون به عربستان و اسرائیل اشاره کرده و در عین حال می گوید که او در صورت پیروزی در چارچوب سیاست فعلی آمریکا با ایران رابطه خواهد داشت. درباره سیاست‌های احتمالی ترامپ آقای نفیسی عقیده دارد که این فرد «غیر قابل پیش بینی» است و روی حرف‌هایش نمی شود حساب کرد. بعقیده او «ترامپ اطلاعی از ضوابط حقوقی روابط بین‌الملل ندارد و خواهان انزوای آمریکاست». سول نفیسی درباره غیر قابل پیش‌بینی بودن رفتار کاندیدای جمهوری‌خواهان می‌گوید، ترامپ می تواند برای ایران بسیار خطرناک باشد؛ او البته اضافه می‌کند که ترامپ همچنین می‌تواند فرد بهتری در رابطه با ایران باشد؛ به این دلیل که مثلاً راحت‌تر می شود با او معامله کرد ************************   موفق باشید :rose: 
  8. ساعت يك و چهل و پنج دقيقه صبح هفتم ماه مه ۱۹۴۵ در سالن يك دبيرستان نوين پسرانه در شهر «رمس» (Reims) در فرانسه ژنرال «آلفرد يودل» (Alfred-Jodl) از فرماندهي كل ارتش آلمان متن تسليم بلاشرط نيروهاي آلمان به متفقين را امضا كرد. در قرارداد چنين آمده بود: «كليه نيروهاي زميني، دريايي و هوايي كه در اين تاريخ تحت فرماندهي آلمان هستند بلاشرط تسليم مي شوند.» «يودل» در كنفرانس تسليم آلمان گفت «بدون شك ملت آلمان بيش از هر ملت ديگري رنج و مصيبت كشيده اند و من فقط مي خواهم فاتحان رفتار مناسب و سخاوتمندانه يي با اين ملت داشته باشند.» آتش بس در كليه جبهه هاي شرق و غرب فردا در نيمه شب به مورد اجرا گذاشته خواهد شد. قرارداد توسط ژنرال «بدل اسميت »(امريكا)،« سوسلوپاروف» (شوروي)، «روب» و «استرونك» (انگلستان)، «سووز» (فرانسه) و« يودل» از آلمان امضا شد. اما چه بر سر نیروی قدرتمند زیر دریایی آلمان آمد؟ آلمان در 1 سپتامبر 1939 و در زمان حمله به لهستان که غالب مورخین آنرا آغاز جنگ دوم جهانی میدانند دارای 52 فروند زیر دریایی رزمی و فعال بود و غیر از این صدها زیر دریایی در صنایع عظیم آلمان در حال ساخت و تولید و آماده تکمیل نهایی جهت تحویل بودند جالب توجه آنکه در همان زمان هم چنین نيرويي از زیر دریایی ها به همراه خدمه آموزش ديده شان براي نيروي دريايي انگلستان؛ رعب آور و هراس انگیز می نمود. صنایع نظامی آلمان تا پایان جنگ موفق به تکمیل و عملیاتی کردن 1101 زیر دریایی دیگر از 6 کلاس در 27 مدل متفاوت گردیدند که لیست آنها به شرح ذیل می باشند ضمنا مدل 28امی تیپ V80 است که به مرحله تولید نهایی نرسید ویا اگر رسید ه نمونه ای از آن در دست نمی باشد. IIA, IIB , IIC , IID , IX , IXB , IXC , IXC/40 , IXD , VIIA , VIIB , VIIC , VIIC/41 , VIIC/42 , IA , ,VIID, U-Flak , VIIF , X B, XIV , XXI , XXIII , V 80 , XVIIA , XVIIB , XVIII ضمنا در پایان جنگ تعداد 135 زیر دریایی هم از مدلهای مختلف در حین ساخت بودند که با تسلیم آلمان هرگز به اتمام نرسیده و عملياتي نشدند. همچنين آلمانها 14 زیر دریایی غنیمتی نیز طی جنگ در اختیار گرفتند.که به ترتیب شامل : هلندی 5 عدد ایتالیایی 4 عدد فرانسوی 3 عدد نروژی 2 عدد انگلیسی 1 عدد و ترکیه ای 1 عدد زیر دریایی ترکیه ای به سفارش ترکیه و مخصوص ارتش این کشور ساخته شده بود که آلمانی ها از تحویل آن به ترکیه خودداری کرده و 20 روز پس از شروع جنگ به خدمت ارتش المان درآمد.جالب آنکه در بین 14 زیر دریایی فوق موفق ترین هم بود (غرق 7 کشتی با تناژ 40.000 تن و آسیب رساندن به 1 کشتی با تناژ 7.524 تن) اما سرنوشت چه بازی را برای این 1167 زیر در یایی عملیاتی رقم زد. قابل ذکر است دستکم 100.000 افسر و ناوی بصورت فعال و یا آماده به خدمت در یگانهای فوق تا پایان جنگ خدمت میکرده اند. از مجموعه فوق 5 زیر دریایی قبل از پایان جنگ به تصرف متفقین درآمد U110 , U505 , U 570 , U 744 , U 1024 50 زیر دریایی گم شده اند و هنوز یعنی تا سال 2011 اطلاعی از آنها و سرنوشت خدمه آنها بدست نیامده است. قابل توجه آنکه لیست گم شدهها طی سالهای بعد از جنگ و بعد از اطلاع از وضعیت نیروهای متفقین در زمان و مکان گم شدن زیر دریایی ها بطور چشم گیری کاهش یافته است اما واقعا از سرنوشت این 50 زیر دریایی و خدمه آنها تا این لحظه اطلاعی در دست نیست U-1, U-22, U-47, U-54, U-104, U-116, U-122, U-180, U-193, U-196, U-206, U-209, U-240, U-246, U-296, U-337, U-338, U-355, U-376, U-381, U-398, U-396, U-420, U-455, U-479, U-519, U-553, U-578, U-602, U-647, U-648, U-666, U-669, U-683, U-702, U-703, U-740, U-745, U-851, U-855, U-857, U-865, U-921, U-925, U-972, U-1020, U-1055, U-1191, U-1226 و U-184. تعداد 759 زیر دریایی طی 6 سال جنگ جهانی بطور حتم غرق گشته و خدمه آنها کشته یا اسیر و یا نجات یافته اند. که لیست آنها بر حسب تعداد / ماه / سال به شرح جدول زیراست. ژانویه فوریه مارس آوریل می ژوئن جولای آگوست سپتامبر اکتبر نوامبر دسامبر کل 1939 2 5 1 1 9 1940 2 5 3 4 1 1 2 2 1 1 2 24 1941 5 2 1 4 4 2 2 5 10 35 1942 3 2 6 3 4 3 12 9 10 16 13 5 86 1943 7 18 16 16 40 17 38 24 11 26 19 7 239 1944 15 20 25 21 23 25 21 31 21 10 8 14 234 1945 10 23 27 53 19 132 مجموع زیر دریایی های غرق شده برابر است با 759 فروند تعداد 222 زیر دریایی هم به دلايل مختلف منجمله دريافت تداركات ويا تعميرات و يا پايان ماموريت نظامي خود و يا غيره .. و پس از بازگشت به پایگاههای دریایی دیگر تا پایان رسمی جنگ و اعلام متارکه فعال نشدند . تعداد 156 زیر دریایی هم پس از اعلام بیانیه تسلیم ارتش آلمان خود را به همراه زیر دریایی های مسلح خود تسلیم نیروهای متفق در محل های ماموریت خود در سراسر دنیا کردند. که از این تعداد 40 عدد به خدمت نیروهای دریایی فاتحین جنگ در آمدند و 116 زیر دریایی دیگر طبق عملیاتی بنام deadlight توسط نیروهای متفق طی سالهای 1945 الی1946 در دریاهای آزاد مهمات گذاری منفجر و غرق گردیدند. و چنين بودسر انجام و سرنوشت غم انگیز بزرگترین ناوگان زیر دریایی تاریخ جهان اقتباس و ترجمه از http://www.uboat.net
  9. "حندرات " تقریبا 42 کیلومتر از هر دو طرف غرب و شمال بصورت هوایی با مرز ترکیه فاصله دارد. دوست عزیز ، در وب سایت های مختلف ، خودتان فواصل را می توانید محاسبه کنید! مثل سایت :https://www.mapdevelopers.com/draw-circle-tool.php و یا از ابزارهای خود google map  با عنوان Measure distance between points به راحتی استفاده کنید! با راهنمایی لینک ذیل :https://support.google.com/maps/answer/1628031?co=GENIE.Platform%3DDesktop&hl=en     موفق باشید.  :rose: 
  10. دوستان گرامی: نقل قول  ذیل  الزاما ما به معنای تایید محتوی از نظر اینجانب یا سایت میلیتاری نمی باشد !  بلکه فقط جهت آشنایی کاربران با چگونگی انعکاس و تحلیل وقایع جاری ، در رسانه های غیر وطنی می باشد.ولاغیر! http://www.bbc.com/persian/world/2016/03/160314_u04_putin_russia_syria_analysis   *********************((((( شطرنج سیاسی: چرا نیروهای روسیه از سوریه می روند؟ تصمیم ولادیمیر پوتین درباره خروج ناگهانی بخش اصلی نیروهای روسیه از سوریه جهان را غافلگیر کرد. از جمله کارکشته ترین کارشناسان نظامی در خود روسیه را هم. چه کسی فکر می کرد که روسیه در اوج موفقیتش در کارزار سوریه میدان را رها کند و برگردد؟ "چرا که برنگردد؟ روسیه تا حد زیادی به خواسته هایش رسیده". این باور لئونید راگوزین، تحلیلگر مسایل سیاسی روسیه است که با کرملین میانه خوبی ندارد. او می گوید: "مسئله حل معضل سوریه بدون حضور بشار اسد از دستور کار خارج شده؛ نیروهای هوادار آمریکا به حاشیه رانده شده اند؛ اوکراین از سرخط خبرها به قعر خبرها افتاده و بحران اوکراین به دلخواه روسیه منجمد شده. مسئله کریمه دیگر در دستور کار قدرت های جهانی نیست. شیشه اتحادیه اروپا زیر فشار بحران مهاجرت ترک برداشته و دور نیست روزی که یخ تحریم هایش علیه روسیه هم آب شود... مخالفان داخلی روسیه درهم شکسته شده اند و اوکراین به عنوان الگو برای مردم روسیه دیگر جاذبه ای ندارد. قرار نیست انقلابی صادر شود... او (پوتین) نه یک جنگ که سه جنگ را برد. و ما باختیم." ولی نگاه دمیتری گودکف، تنها نماینده مخالف پوتین در پارلمان روسیه به این موضوع، بیشتر برون نگرانه و جهانی است و برای بشار اسد سرنوشت دیگری را ترسیم می کند. این نماینده دوما که مشروعیت اعزام نیروی هوایی روسیه به سوریه را علنا زیر سؤال برده بود، اکنون آشکارا خوشنود است. او می گوید اظهار تسلیت رهبری روسیه به ترکیه در پی انفجار مرگبار در آنکارا و اکنون اعلام خروج نیروهای روسیه از سوریه شاید نشانه هایی از پایان سیاست های خصمانه کرملین باشد. او همچنین افزایش نسبی ارزش روبل روسHN{ر برابر دلار را یکی از پیامدهای این تغییر نسبی سیاست می داند. اما پرسشی که آقای گودکف مطرح کرده شاید در ذهن بسیاری دیگر هم بچرخد: "به هر حال جالب است بدانیم که بشار اسد در ازای چه چیزی معاوضه شده. در ازای لغو پاره ای از تحریم ها؟ یا چیزی دیگر؟". پاسخی هم برای این پرسش هایش ندارد و به جای آن می گوید: "بهتر است بدبین باشم تا خوشبین. در آن صورت احتمال دارد که به ناگاه خوشحال شوم. فرد خوشبین همیشه زانوی غم در بغل دارد، در سوگ آرزوهایش که هرگز برآورده نمی شود." زانوی غم فعلا در بغل کسانی است که فکر می کنند حدود شش ماه مداخله نظامی مستقیم روسیه در سوریه اقتصاد روسیه را افگارتر از آنی که بود کرده است. ویتالی یاروشفسکی، معاون سردبیر روزنامه "نوویا گازتا" می گوید دو میلیون و پانصد هزار دلار هزینه یک روز بمباران های روسیه در سوریه است. و آن هم در دوره ای که اقتصاد روسیه زیر بار تحریم ها و سقوط قیمت نفت شانه خم کرده است. در کشوری که میانگین درآمد حدود ۴۰۰ دلار است و پایتخت آن از گران ترین شهرهای جهان به شمار می آید، چنین هزینه هایی می تواند پیامدهای اقتصادی ناگوار بلندمدت داشته باشد. البته ولادیمیر پوتین در اعلام تصمیم غافاگیرکننده اش از اقتصاد یادی نکرد. او گفت چون به هدف های اصلی مان رسیده ایم، وقت آن است که برگردیم. حملات هوایی روسیه که کمتر از شش ماه ادامه داشت، ارتش درهم شکسته بشار اسد را از موقعیت تدافعی به موضع تهاجمی برگرداند و به متحد کرملین در دمشق مجال آن را داد که در مذاکرات صلح کوتاه نیاید. "ایرک مرتضین" روزنامه نگار طرفدار کارزار نظامی روسیه در سوریه می گوید که نتیجه ای که روسیه به دنبالش بود حاصل شده است: "غرب، متوجه شده که معضل سوریه را نمی توان بدون روسیه حل کرد. غرب، فهمیده که با روسیه باید کنار آمد. روسیه با حملات مرگباری که علیه داعش داشت، آمریکا را هم واداشت که با جد و جهد بیشتر با داعش بجنگد تا این تصور پدید نیاید که داعش را در سوریه نیروی هوایی روسیه و ارتش بشار اسد شکست داده اند". ورود روسیه به جنگ سوریه ناگهانی بود و قدرت های غربی را دچار دست پاچگی کرد.به مانند خروجش. کاخ سفید اعلام کرد که از تصمیم پوتین مبنی بر خروج نیروهایش تا زمان اعلام این خبر آگاه نبوده است. ولادیمیر پوتین به حرکات ناگهانی در شطرنج سیاسی عادت دارد. اما غرب هنوز با این حرکات ناگهانی آقای پوتین خو نگرفته است. گام بعدی، پاسخ بسیاری از پرسش های امروز را خواهد داد. سرنوشت بشار اسد هم در گرو همان گام بعدی است.))))))***************************   جالب است در وبگاههای عربی  به علل دیگری  اشاره شده!! مانند برگزاری موفق مانور "رعد شمال" با همراهی 20 کشور مسلمان (اول بزرگ نمایی خودشان و بعد نتیجه گیری کردن ، روسها قافیه رو باختن)!! سرنگونی میگ 21 سوری با موشک دوش پرتاب حسب منابع خودشان و نتیجه گیری بعدی از آن ، با عنوان قول صادقه الجبیر مبنی بر زمین گیر کردن نیروی هوایی روسیه!! (روسها با توجه به  تجربه تلخ  افغانستان  ، دیگه آنرا تکرار نمی کنند!!) پافشاری علوش در وین مبنی برلزوم کنار رفتن  اسد ، مرده یا زنده ! ( پس زحمت روسها همه اش بی نتیجه است و باید با مخالفین کنار بیایند در نتیجه بهتر است ابتدا برای دلجویی از رزمندگان غیور عرب ، دست از حمایت بشار بردارد و..) خنده دار تر !! استقرارتعداد محدود اف 15 های سعودی در ترکیه که باعث نگرانی خلبانان جان دوست،  روسی شده!! و.... تحلیل های آبکی دیگر که تمامشان با مرکزیت قدرت و اراده عربی  و درایت آنها درمدیریت بحران ها  یمن و بحرین و لبنان و.....  ناشی می گردد! ولاغیر!!   ترکهای طرفدار اردوغان هم از دریچه خودشان و صد البته با رضایت  به آن نیم نگاهی دارند منجمله تهدید تند و تیز اردوغان بر ضد هر نوع تروریست ، بلاخص پ ک ک را علت اصلی میدانند!! ( حضور روسها باعث افزایش قدرت کردهای تروریست شده ، و بعد از وقایع آنکارا ، روسها می خواهند  با دلجویی از ترکیه ، دست خودشان را از عملیات خونبار تروریستها بشویند!!و...) و ادعا های شاخدار دیگر منجمله مرگ شیشانی و ترس از جوش و خروش خون ترکها در قفقاز و.....   دوستان هموطن هم که  عده ای حسب ذهنیت  بد تاریخی ، ابتدا از خیانت و پشت پا زدن دوباره  روسها شروع می کنند و .... تا به آدم فروشی و باج گیری و .... ...... ختم  می کنند!!! (مبنای ذهنی رفیق بازی ، لوطی مسلکی ..  ... از روابط سیاست بین الملل !!) و... دوستان اگر به کسی بر نمی خورد  یاد داستان تمثیلی فیل  مولوی افتادم!!  که صد البته تلاش در جهت درک مطلب صحیح (با افزایش مداوم وزن اطلاعات مستند ) ، همواره شامل این حقیر نیز خواهد شد!! ...   در کف هریک اگر شمعی بدی   اختلاف از گفتشان بیرون شدی ....   بدرود :rose:  
  11. دوستان گرامی: نقل قول  ذیل  الزاما ما به معنای تایید محتوی از نظر اینجانب یا سایت میلیتاری نمی باشد !  بلکه فقط جهت آشنایی کاربران با چگونگی انعکاس و تحلیل وقایع جاری ، در رسانه های غیر وطنی می باشد.ولاغیر! http://www.hunaaden.com/news30950.html ترورسرهنگ اطلاعاتی حکومت هادی در استان ابین به نام "ادهم محمد جعر" بوسیله شلیک مهاجمان ناشناس در محله "بخور مکسر"هنگام خروج از منزل! و باعث مرگ او در دم گردید!! "ادهم محمد جعر" فرمانده قبایل محلی و فرمانده استخبارات در استان ابین بوده است.(26 فوریه)  http://www.hunaaden.com/news30971.html مرگ شیخ سلفی "عبدالرحمن مرعی عدنی" بر اثر شدت جراحات ناشی از عملیات تروریستی در محله فیوش در شمال عدن . نامبرده هنگام خروج از مسجد فیوش هدف حمله مسلحین قرار گرفت که بعد از انتقال به بیمارستان الغد عدن درگذشت. او از شخصیت های با نفوذ عدن بود. (27 فوریه) http://www.hunaaden.com/news30951.html حمله تروریستی به سرتیپ ارتش هادی "عبدالواحد صلاح" فرمانده یگان محافظ شهر اب ، با تله انفجاری ، ساعت 8 غروب هنگام عبور خودرو نامبرده از بازار جرعان در عدن ، که متاسفانه به وئ آسیبی نرسیده! (26 فوریه) http://aden-time.info/NDetails.aspx?contid=5557 درگیری بین مهاجمین مسلح و محافظین قصر معاشیق در عدن (محل استقرار سابق هادی)! طبق اعلام ناظرین  حمله با سلاح سبک  بهمراه شنیده شدن صدای انفجارات پیاپی بوده است (27 فوریه). عجب شهری شده عدن!! پایتخت هادی!!  اینجوری که داره پیش میره ! دیر یا زود هادی و دولتش  باید شهر رو دربست به امان خدا ول کنند و دنبال یه پایتخت دیگه بروند مثل تعز ، ماریب ، ... یا حتی صنعا! البته اگه سر سالم از این مهلکه به  در ببرند! چون القاعده و داعش  سهمشان را از ثروت و عواید این شهر بندری و مهم می خواهند ! و این شهر با مردم هزار رنگش ، عروس هزار داماد است و به او وصال نخواهد داد! ایضا اگر سعودی ها پشتش را خالی نکنند! وگرنه در غیر اینصورت که باید کاسه گدایی توی خیابون های ریاض  برای سیر کردن شکمش  دستش بگیره !!     و در آخر : کاریکاتوری از پایگاه خبری "ام الدنیا" ، از محافل نزدیک به  سیسی  رییس جمهور مصر ، که عملیات سعودی ها را در یمن  به سخره گرفته است!!( با اهانت به ملک سلمان)    با عنوان   :  وقتی جادو بر ضد جادوگرش عمل می کند!!! rolling_on_the_floor  http://arabi21.com/story/890633/%D8%B1%D8%B3%D9%85-%D9%83%D8%A7%D8%B1%D9%8A%D9%83%D8%A7%D8%AA%D9%88%D8%B1%D9%8A-%D9%85%D8%B3%D9%8A%D8%A1-%D9%84%D9%84%D8%B3%D8%B9%D9%88%D8%AF%D9%8A%D8%A9-%D9%88%D9%84%D9%84%D9%85%D9%84%D9%83-%D9%81%D9%8A-%D8%B5%D8%AD%D9%8A%D9%81%D8%A9-%D9%85%D8%B5%D8%B1%D9%8A%D8%A9 که اگر هدف دار باشد ، می باید منتظر اتفاقات جدیدی در روابط مصر و کشورهای خلیج فارس، بلاخص عربستان باشیم! بدرود  :rose:     از فونت مناسب استفاده کنید در صورت تکرار برخورد خواهد شد
  12. http://www.hunaaden.com/news30888.html مردان مسلح افسر ارشد حکومت هادی ، سرتیپ  "عبدربه حسین الاسرائیلی"، را در محله الممداره در شرق شهر عدن ترور کردند. سرتیپ حسین الاسرائیلی  فرماندهی لشگر 15 پیاده نظام در استان ابیان را به عهده داشت که محافظ غرب شهر عدن محسوب می شود. مردان مسلح موتورسوار به  همراه خودرو مسلح به دوشکا روی سرتیپ حسین الاسرائیلی و محافظینش  در زمان خروج از خانه آتش گشودند.  این اولین حمله تروریستی با دوشکا  در عدن محسوب می شود!!!(حسب ادعایی که کرده اند) البته متذکر شده اند که حتما کار طرفداران صالح یا سپاه پاسداران ایران است!!!!!!!!!!!!!!نه القاعده و یا خودشان!! http://hunaaden.com/user_images/news/22-02-16-148523176.jpg تو شهری که  تیم ترور با دوشکا می ره سر قرار! دیگه اون شهر چه شهری بشه!! فاتحه مع صلوات! *********************** جالب: خبرنگار bbc  از تعز گزارش کرد! http://www.bbc.com/news/world-middle-east-35630194 جنگجویان انصار الشریعه (شاخه القاعده در یمن ) تحت حمایت نیروهای اماراتی در جنگ محاصره و تصرف شهر تعز حضور دارند!! این اولین گزارش یک خبرگزاری غربی از همکاری و همیاری مستقیم نیروهای ائتلاف با القاعده یمن در جنگ علیه حوثی ها  می باشد. هرچند در گذشته نیروهای انقلابی یمن (حوثی – صالح) بارها به این همکاری ها  اشاره و آنرا گوشزد کرده بودند اما  رسانه ها هرگز توجهی به آن نکرده بودند!   مطمئنا رسانه ای شدن این موضوع  در افکار عمومی غرب چندان خوشایند سعودی ها نیست!  بخصوص بعد اینهمه  تلاش به مخفی کاری در کنار ولخرجی و بریزو به پاش بین ژورنالیست ها خبرگزاری ها ، برای مقدس و انسانی نشان دادن دخالت  نظامی شان  در یمن!! بدرود :rose: 
  13. دوستان گرامی: نقل قول  ذیل  الزاما ما به معنای تایید محتوی از نظر اینجانب یا سایت میلیتاری نمی باشد !  بلکه فقط جهت آشنایی کاربران با چگونگی انعکاس و تحلیل وقایع جاری ، در رسانه های غیر وطنی می باشد.ولاغیر!   مقاله ای از بوستون گلوب:  https://www.bostonglobe.com/opinion/2016/02/18/the-media-are-misleading-public-syria/8YB75otYirPzUCnlwaVtcK/story.html باز نشر در:  http://ir.voanews.com/content/us-media-syria/3199599.html *************************************((( رسانه‌ها درباره سوریه ، افکار عمومی امریکا را گمراه می‌کنند!! پوشش خبری جنگ سوریه به عنوان شرم آورترین فصل تاریخ رسانه ای آمریکا به خاطر خواهد ماند.آخرین نمونه آن ، نحوه گزارشگری درباره قتل عام ارتش در شهر باستانی حلب است. هنگامی که شبه نظامیان خشن سه سال کنترل حلب را در دست داشتند. حکمرانی آن ها با موجی از سرکوب ادامه داشت. آن ها اعلان هایی نصب کردند که به ساکنین شهر هشدار می داد: "بچه های تان را به مدرسه نفرستید. اگر چنین کنید، ما کوله پشتی شان را می گیریم و شما تابوت شان را." سپس کارخانه های شهر را نابود کردند تا شاید مردم بیکار شهر ناچار به پیوستن به جنگجویان شوند. آنها ماشین آلات غارت شده را به ترکیه فرستاده و در آنجا به فروش رساندند. ساکنان حلب سرانجام این ماه  امیدی یافتند. ارتش سوریه و متحدانش برای بیرون راندن شبه نظامیان از شهر فشار می آورند. آن ها هفته گذشته کنترل نیروگاه برق را باز پس گرفتند. جریان عادی برق امکان دارد به زودی در حلب برقرار شود و تسلط شبه نظامیان بر شهر هم به پایان برسد. شورشیان زیر فشار نیروهای روسی و سوری برای ترک حلب، ویرانه ای از شهر به جای گذاشته اند. یکی از ساکنان حلب در شبکه های اجتماعی نوشته است: "شورشیان میانه رو تحت حمایت ترکیه و سعودی محله های مسکونی حلب را زیر باران راکت های بی هدف قرار دادند." مروا عثمان، تحلیلگر ساکن بیروت، می پرسد: "ارتش عرب سوریه، تحت رهبری بشار اسد و دیگر متحدانش، تنها نیروی میدان جنگ علیه داعش است. شما می خواهید تنها نظام طرف جنگ با داعش را تضعیف کنید؟" این روایت از جنگ با نسخه مورد نظررسانه های  واشنگتن نشین ! همخوانی ندارد. در نتیجه، بخش عمده ای از رسانه های آمریکایی روزانه خلاف آن چه واقعا اتفاق می افتد را گزارش می دهند. بسیاری از گزارش های خبری از این حکایت دارد که حلب برای سه سال منطقه ای آزاد بوده اما اینک بار دیگر به مصیبت گرفتار شده است. رسانه ها به مردم آمریکا می گویند کار اخلاقی در سوریه مبارزه با رژیم اسد و شرکایش روسیه و ایران است. و ما باید امیدوار باشیم که ترکیبی از آمریکایی ها، ترک ها، سعودی ها، کردها، و اپوزیسیون میانه رو پیروز خواهند شد. این دروغی بی سر و ته است!!. اما آمریکایی ها برای قبول آن گناهی ندارند. ما تقریبا هیچ اطلاعات واقعی درباره ستیزه جویان و اهداف یا تاکتیک هایشان نداریم. بخش عمده ای از گناه این مساله بر گردن رسانه های ما است. بخش عمده روزنامه ها، مجلات، و شبکه های خبری آمریکایی زیر فشارهای مالی سنگین به شکلی چشمگیر از خبرنگاران امور خارجی شان کاسته اند. اکنون خبرهای مهم تر درباره جهان از دست گزارشگران ساکن واشنگتن بیرون می آید. در چنین فضایی، دسترسی به منابع خبری و اعتبار رسانه ای به پذیرش پارادایم رسمی بستگی دارد. گزارشگرانی که اخبار سوریه را پوشش می دهند صحت اخبار را با پنتاگون، وزارت خارجه آمریکا، کاخ سفید، و متخصصان اندیشکده ها تطبیق می دهند. آن ها پس از زدن چرخی بر روی آن چرخ و فلک، احساس می کنند تمام ابعاد ماجرا را پوشش داده اند. این شکل خلاصه نویسی جذابیتی ایجاد می کند که پاسخگوی اخبار مرتبط با سوریه است. گزارشگران منطقه جنگی شامل آمریکایی ها به شکل حیرت آوری در تلاش برای ارائه گزارش هایی در تقابل با گزارش های تولید شده در واشنگتن هستند. این گزارشگران با وجود خطرات جدی جانی برای یافتن حقیقت در سوریه سخت تلاش می کنند. گزارشگری آن ها اغلب تاریکی رفتار گروهی غیرعقلانی را نمایان می کند. با این وجود برای بسیاری از مصرف کنندگان خبر، صدای آنها در میان صداهای ناهنجار و بلند گم می شود. گزارش ها از منطقه اغلب تحت الشعاع اجماع در واشنگتن قرار می گیرد. گزارشگران ساکن واشنگتن به ما می گویند که النصره، یکی از نیروهای قدرتمند در سوریه از شورشیان و میانه روها تشکیل شده است نه افراد محلی مرتبط با القاعده. عربستان سعودی  به عنوان حامی مبارزان آزادی معرفی می شود در حالی که پشتیبان اصلی داعش است. ترکیه سال ها راه ورود جنگجویان خارجی به سوریه برای پیوستن به گروه های تروریستی را هموار کرده است، اما چون آمریکا به ترکیه نیاز دارد، در باره این مساله کمتر می شنویم. .... هر کاری که روسیه و ایران در سوریه انجام می دهند منفی و برهم زننده ثبات توصیف می شود، فقط به این خاطر که آن ها انجام اش داده اند؛ زیرا این سیاست و خط رسمی در واشنگتن است. این نوع بی اطلاعی پا به کمپین انتخابات ریاست جمهوری آمریکا هم گذاشته است. در آخرین مناظره کاندیداهای دموکرات در میلواکی، هیلاری کلینتون ادعا کرد که مبنای تلاش های سازمان ملل متحد برای صلح در سوریه توافقی بود که او در ژوئن ۲۰۱۲ برایش مذاکره کرد. این حرف کاملا خلاف حقیقت است. در سال ۲۰۱۲ هیلری کلینتون، وزیر خارجه وقت آمریکا، به ترکیه، عربستان سعودی، و اسراییل پیوست تا در تلاشی موفق طرح صلح کوفی عنان شکست بخورد، زیرا آن طرح به ایران کمک می کرد اسد را دست کم به طور موقت در قدرت نگهدارد. هیچ کس در مناظره میلواکی در این باره اطلاعی نداشت تا کلینتون را به چالش بکشد. سیاستمداران یا دولت ها ممکن است برای اقدامات ناخوشایندی که در گذشته انجام دادند بخشیده شوند، اما ژورنالیسم قرار است از نفوذ قدرت و دروغگویی ذاتی دور بماند. ولی در این بحران به شکل تاسف آوری شکست خورد. گفته می شود که آمریکایی ها به جهان بی اعتنا هستند. این چنین است، اما مردم دیگر کشورها هم همین طور هستند. اگر مردم بوتان یا بولیوی مسائل سوریه را درست نفهمند پیامد جدی ندارد. اما بی توجهی ما خطرناک تر است زیرا ما بر مبنای آن دست به عمل می زنیم. ......... . در مورد سوریه روایت عمومی رسانه ها  این است: "با اسد، روسیه، و ایران بجنگید! برای حمایت از صلح به دوستان ترک، سعودی، و کرد ما بپیوندید." این نگاه فاصله ای هولناک از واقعیت دارد. این رویکرد همچنین به طولانی تر شدن جنگ می انجامد و سوری های بیشتری را با رنج و مرگ روبرو می کند. )) ************************************* نتیجه آنکه : جهت موفقیت در نبرد های جاری و آتی پیرامونی خود نباید از تاثیر افکار عمومی و جهانی  و جنگ رسانه ای غافل شده و آنرا دستکم گرفت! در قرن بیست و یکم کسب پیروزی پایدار ،الزاما منوط  به شجاعت سربازان و کیفیت تسلیحات آنان  درصحنه نبرد و تصرف مناطق جغرافیایی  نیست!!بلکه ارزش و نقش اندیشکده های سیاسی کشورها ، در آماده سازی و جهت دهی افکار کشوری ، منطقه ای و جهانی  بسیار تاثیر گذار و راه گشاست!! می باید افکار و راهبردمان را بدون آنکه رنگ و بوی نژادی یا فرقه گرایانه  بگیرد با دلایل عقلانی و انسانی  ،در شیپور کرده و شبانه روز در آن بدمیم!! مبادا که جنگ رسانه ای را به ساده گی واگذار کرده یا از آن غافل شویم !! چه، ماحصل اش کمرنگ شدن و یا  تضیع خون پاک شهدای این راه است!! بدرود :rose: 
  14.  قابل توجه دوستان گرامی: نقل قول  ذیل به معنی تایید  محتوی از نظر اینجانب یا سایت میلیتاری تلقی نمی گردد !  بلکه فقط جهت آشنایی کاربران با چگونگی انعکاس و تحلیل وقایع جاری ، در رسانه های غیر وطنی می باشد.ولاغیر!   گزارش تحلیلی از وب سایت العربیه ( که خاندان سعودی  و دولت کویت پشتیبان مالی آن است)  https://farsi.alarabiya.net/fa/middle-east/2016/02/06/این-روزها-در-اطراف-حلب-محل-حضور-نیروهای-ایرانی-چه-می-گذرد؟.html  **************************************************************** ((     این روزها در حومه حلب ، جایی که نیروهای ایرانی حضور دارند چه می‌گذرد؟     پیش از دخالت مستقیم روسیه در سوریه، استان حلب دروضعیت پیچیده ای قرارداشت. انقلابیون کنترل نیمی از شهر، روستاهای حومه شمالی و غربی و بیشتر حومه جنوبی را در دست داشتند  در حالی که نیروهای دولتی نیمی از شهر را که مراکز امنیتی، دانشگاه‌ها، محله‌های اعیان‌نشین و قلعه‌های تاریخی در آن قرار دارد را کنترل می‌کردند. همچنین بخش‌های کوچکی از حومه جنوبی مرتبط با استان حماه، در دست نیروهای دولتی است. در حالی که داعش، حومه شرقی حلب را تصرف کرده و نیروهای کُرد بر بخش‌های کوچکی از شمال غربی شهر و همچنین بر مناطق وسیع کُردنشین در شمال غرب استان که هم مرز با ترکیه است، کنترل داشتند.   اما با ورود ایرانیها ومتحدینشان روی زمین و روسها از هوا وضعیت تغییر کرد. نبرد های اخیر ، ابتدا برای شکستن محاصره کفریا و فوعا از راه حومه جنوبی حلب که در کنترل نیروهای دولتی قرار دارد، آغاز شد. ایرانی‌ها موفق شدند در زمینی به عرض بیش از ۱۰ کیلومتر و طول بیش از ۲۰ کیلومتر به موازات اتوبان بین‌المللی دمشق پیشروی کنند. اما نتوانستند از اتوبان بین‌المللی عبور کرده و به کفریا و فوعه  برسند.  پس از آن ایرانی‌ها تصمیم گرفتند عملیات خود را به طور موقت در حومه جنوبی حلب متوقف کرده و نیروهای نظامی خود را به سمت شمال روانه کنند. این حرکت با پشتیبانی هوایی ارتش روسیه همراه بود که حملاتش نسبت به گذشته دو چندان شده بود. جنگنده‌های ارتش روسیه بیش از ۱۲ بار مواضع انقلابیون در شمال حلب را در روز را بمباران می‌کنند و در هر حمله، از شش جنگنده استفاده می‌کنند که هر کدام از آن‌ها، دو هدف را مورد حمله قرار می‌دهند. این وضعیت ادامه یافت تا این‌که ایرانی‌ها موفق شدند به نبل و الزهرا برسند.   ایرانی‌ها در این دو عملیات بر دو هدف اصلی تمرکز کردند؛ نخست به دست آوردن یک پیروزی نمادین از راه «نجات دادن شیعیان اهل بیت از دست سنی‌های ناصبی» بر حسب تعبیرشان که در روستاهای یاد شده در محاصره بودند. از این راه می‌خواستند هاله‌ای از تقدس به جنگشان ببخشند، از همین رو توانستند هزاران شیعه از ایران، افغانستان و لبنان را بسیج کنند. هدف دوم، چند تکه کردن مناطق تحت کنترل انقلابیون و دور کردن آن‌ها از یکدیگر است به گونه‌ای که آن‌ها را تضعیف کرده و حملات آینده را علیه مواضعشان تسهیل می‌کند.ایرانی‌ها در جنوب حلب تا کنون موفق نشدند به هیچیک از این دو هدف  برسند. اما در شمال برعکس ، کاملا موفق عمل کردند. رسانه‌های دولتی سوریه شبه‌نظامیان خارجی را در شهرک‌های نبل و الزهرا نشان داد در حالی که «پیروزی مقدسشان» را جشن می‌گرفتند. بخش اعظم حومه شمالی حلب از دیگر مناطق آزاد شده توسط انقلابیون جدا شد به گونه‌ای که منطقه جدا شده اکنون از سوی داعشی‌های مستقر در شرق و ایرانی‌های مستقر در جنوب و کردهای مستقر در غرب، محاصره شده است. این منطقه تنها یک گذرگاه دارد و آن هم به سمت ترکیه در شمال است. اکنون سقوط گذرگاه «باب السلامه» در آینده نزدیک مساله‌ دور از انتظاری نیست، همانگونه که گذرگاه «کسب» به دست نیروهای دولتی افتاد و ترک‌ها نتوانستند کاری بکنند و آرزویشان در ایجاد منطقه‌ای امن در شمال سوریه و اسکان پناهجویان سوری در آن، به یک سراب تبدیل شد. علاوه بر آن، شهر حلب در آستانه محاصره قرار گرفت به ویژه این‌که نیروهای کُرد به جاده الکاستیلو که شهر حلب را به حومه شمالی غربی آن وصل می‌کند، بسیار نزدیک هستند. بمباران شدید روسیه همواره مناطق نزدیک به این جاده را هدف قرار می‌دهد. نبل و الزهراء برای بیش از سه سال توسط انقلابیون محاصره بودند، دلیل این محاصره هم متمرکز شدن نیروهای اسد و شبه‌نظامیان فرقه‌گرای آن در این شهر با تکیه بر بستر شیعه موجود بود. علاوه بر آن نظام اسد از این دو شهرک به عنوان پایگاه نظامی و مرکزی برای بمباران مناطق تحت کنترل انقلابیون در حومه شمالی استفاده کرد. اما محاصره دو شهرک توسط انقلابیون حقیقی نبود زیرا نیروهای حمایت از خلق کُرد و شبه‌نظامیان متحدشان، آتش بسی اعلام نشده با دو شهرک در دو سال اخیر منعقد کردند به گونه‌ای که تمام ما یحتاج دو شهرک از راه مناطق تحت کنترل کُردها در غرب دو شهرک، محقق شد. علاوه بر آن هلیکوپترهای نظام پیش از آتش‌بس با کُردها، مقادیر زیادی اسلحه، غذا و پول به سمت دو شهرک محاصره شده پرتاب می‌کردند. پس از جدا شدن بخش اعظم حومه شمالی حلب از دیگر مناطق انقلابیون، موجی گسترده‌ای از آورگان به سمت ترکیه از همه روستاها و شهرک‌ها که در شمال حلب قرار دارند، آغاز شد، مناطقی که بر روی خط فاصل مناطق تحت کنترل ایرانی‌ها تا نبل و الزهراء قرار دارند. مشخص‌ترین این مناطق عبارتند از: اعزار، تل رفعت، مایر، کفرنایا و کفرناصح، اما پناهجویان به دلیل بستن مرزها و افزایش بی‌سابقه تدابیر امنیتی در مناطق قاچاق در مرزها زیر آسمان و بدون سر پناه گیر افتاده‌اند. علاوه بر آن‌چه گذشت، وضع اقتصادی در مناطق انقلابیون در آینده نزدیک به شدت  تحت تاثیر مسدود شدن گذرگاه باب السلامه قرار خواهد گرفت. درنتیجه  عمده تکیه بر محصولات کشاورزی در مناطق حومه شرقی که در تصرف داعش قرار دارد خواهد بود. علاوه برآن  نفتی که با قیمت پایین از مناطق داعش خریده می‌شود؛ شمال سوریه به طور کامل برای به کار انداختن موتورهای برق ،آب  وهمچنین تهیه سوخت برای خودروها بر این نفت تکیه دارد  .))****************************************************************   امیدوار و آرزومندم  اولا :تصرف گذرگاه باب السلامه توسط بچه های مقاومت هرچه سریعتر محقق گردد تا مانع از حاتم بخشی زمین آن توسط  ارتش آزاد به ترکها و ائتلاف عربی ، به بهانه ایجاد منطقه امن  و تاسیس سرپل دخالت ونفوذ  به خاک سوریه شود. در اینصورت  رویای ایجاد جای پا به بهانه منطقه امن  ، فقط با جنگ ودرگیری در مناطق تحت کنترل داعش یا خلق کرد میسر خواهد شد! که مسلما  هیچکدام به آسانی عملیاتی واجرایی  نخواهد گردید. ثانیا : شکست حصر ناجوانمردانه از  فوعه و کفریاست ، که مطمئنا پس از تعیین تکلیف گذرگاه باب السلامه وا آزاد شدن بچه ها در شمال حلب  ، می باید پرونده نیمه باز آن در جنوب حلب و شرق ادلب  به سرعت  بسته  و نهایی گردد.
  15. قابل توجه دوستان گرامی: نقل قول مطلب ذیل به معنی تایید  محتوی از نظر اینجانب یا سایت میلیتاری تلقی نمی گردد! بلکه فقط جهت آشنایی کاربران با چگونگی انعکاس و تحلیل وقایع جاری ، در رسانه های غیر وطنی می باشد.ولاغیر! گزارش تحلیلی از صدای روسیه http://ir.sputniknews.com/opinion/20160205/1179120.html *****************((( نبل و الزهراء نماد مقاومت یا نماد پیروزی . .  . . . .. شهر های 70 هزار نفری "نبل" و "الزهراء" باضافه شهرهای 30 هزار نفری "فوعه" و "کفریا" چهار شهری بودند که تقریبا از شروع جنگ سوریه در محاصره بودند و فجیع ترین شرایط انسانی را تحمل کردند اما رسانه های بین المللی وابسته به کشورهای غربی و برخی کشورهای عربی فقط شهر14 هزار نفری "مضایا" ، که به دلیل حضور گروه های تروریستی و استفاده آنها از مردم بی گناه به عنوان سپر انسانی مورد محاصره ارتش هست و مردم آن شرایط بغرنجی را متحمل می شوند، را در تیررس گزارش ها و دوربین های خود قرار می دادند و انگار محاصره شدگان در دیگر شهر ها ارزش گزارش خبری را نداشتند.   از همان ابتدا گروه های تروریستی وعده وعید های زیادی را در رسانه های وابسته به خود منتشر کرده بودند که پس از ورود به چهار شهر شیعی نبل و الزهراء وفوعه و کفریا قتل عام فجیعی را به راه خواهند انداخت تا اهالی این شهرها عبرتی شوند برای سوری های دیگری که حاضر نیستند با تروریست ها همکاری کنند. آنها حتی مسابقاتی هم برای طرح فجیع ترین نوع کشتار در اینترنت منتشر کرده بودند و جای تاسف دارد که تعداد زیادی از اتباع کشورهای غربی در این مسابقات شرکت کرده بودند. به هر صورت اهالی این شهر ها با مقاومت جانانه خود در مقابل انواع واقسام حمله ها توانستند عبرتی شوند برای خود تروریست ها و الگویی شوند برای دیگر مردمان سوریه.   . . . . . .   اهالی شهرهای نبل و الزهرا با کمترین امکانات لجستیکی از نظر آذوقه و مهمات ، چهار سال در مقابل این تروریست ها مقاومت کردند(تروریست هایی که به دلیل نزدیکی این دو شهر به مرز ترکیه انواع واقسام تجهیزات مدرن و پیشرفته را در اختیار داشتند) ، در حالی که اهالی خیلی شهرهای دیگر سوریه پا به فرار گذاشتند و در دریای مدیترانه و یا سرزمین های بیگانه آواره و کشته شدند. تعداد سوری های فراری به چند ملیون نفر می رسد و قطعا اگر همین فراری ها همچون اهالی نبل و الزهرا وفوعا و کفریا در شهرهای خود ایستاده بودند ودر مقابل تروریست ها مقاومت می کردند امروزه نه آواره بودند و نه تروریست ها در سوریه جولان و نه کشورشان چنین شرایطی را داشت می دادند. به هر صورت شکست محاصره نبل و الزهرا چندین مزیت برای سوریه و مردم آن به ارمغان آورد: 1 — از این پس تروریست ها نمی توانند با ابزار "اجازه عبور کمک های بشر دوستانه" به اهالی این دو شهر ، سوء استفاده کرده و  برارتش سوریه جهت کمک به تروریست های تحت محاصره در نقاط دیگر ، فشار وارد  کنند. 2 — موقعیت استراتژیک این دو شهر هم حلقه محاصره تروریست های موجود در اطراف شهر حلب را تنگ تر می کند و هم اینکه راه عبور آذوقه و مهمات برای آنها از طریق ترکیه را می بندد. 3 — با این پیروزی ارتش و نیروهای مردمی در سوریه به هدف استراتژیک خود یعنی بستن همه مرزهای سوریه و ترکیه نزدیک تر می شوند واز این پس فقط راه های صعب العبور برای رساندن آذوقه و مهمات برای تروریست ها میسر می باشد. 4 — این پیروزی نشان داد که مردم سوریه برای بازپس گرفتن سرزمین خود از تروریست ها مصمم هستند و با روحیه ای مصمم تر به سمت نابودی تروریست ها پیش خواهند رفت.     5 — قطعا دیگر مردمان سوریه با الگو گرفتن از مردم نبل و الزهرا هم در مکان های خود ایستادگی و مقاومت بیشتر خواهند کرد هم اینکه فراریان به فکر خواهند افتاد که برگردند و برای آزاد سازی شهرهای خود با گروه های تروریستی بجنگند. 6 — مهم ترین و شاید بتوان گفت کلیدی ترین نکته در این ماجرا این است که یگان های مردمی متشکل از نیروهای مردمی چهارگانه زمینی سوریه — عراق — لبنان و ایران با حمایت و پشتیبانی هوایی روسیه نشان دادند که هماهنگی ای بی نظیر به دست آورده اند و این هماهنگی می تواند پشتوانه ای کلیدی برای دولت و ارتش سوریه در مقابله با تروریست ها باشد. ادامه این ماجرا قطعا منجر به آن خواهد شد که اگر مذاکرات به نتیجه نرسد، که البته پیش بینی هم نمی شود که به نتیجه برسد، ماجرا در سوریه به صورت نظامی فیصله پیدا کند. 7 — تروریست های موجود در سوریه امروزه به قطعیت به این نتیجه رسیده اند که ادامه روند به هیچ وجه به نفع آنها نیست و آنها یا باید بمانند و کشته شوند یا اینکه فرار کنند و سوریه را ترک کنند. طی چند روز اخیر گزارش های زیادی مبنی بر فرار تعداد زیادی از این تروریست ها به سمت کشورهای دیگر همچون لیبی یا افغانستان و… منتشر شده که البته واهمه آن را پیش می آورد که اینان در آن کشورها و یا کشورهای دیگر مشکل ساز شوند. 8 — در مورد سوری هایی که امروزه در مقابل رژیم سوریه می جنگند امروزه آنها نیز دو راهکار در پیش دارند یا اینکه تسلیم شوند و به مذاکره با حکومت تن دهند یا اینکه کشته و نابود شوند، که البته هر روز که می گذرد موقعیت حکومت سوریه برای مذاکره و چانه زنی قویتر می شود و به همین دلیل است شاهد ناتوانی مخالفان حکومت در گرد هم آمدن بر سر میز مذاکرات و ترک میز مذاکرات توسط آنها می باشیم.   9 — ادامه موفقیت های گروه 4+1 (روسیه — ایران — عراق — سوریه و حزب الله لبنان) منجر به آن خواهد شد که همین الگو در عراق هم پیاده شود و همه نقشه هایی که برای تجزیه سوریه و عراق پیاده شده بود از بین برود و قطعا کشورهایی که حامی این تروریست ها بودند مجبور خواهند بود تاوان سنگینی برای حمایت های خود پرداخت کنند و چه بسا خود همین تروریست ها به این کشورهای بروند و برای آنها مشکل ساز شوند. 10 — بزودی حلقه محاصره دو شهر دیگر فوعا و کفریا شکسته خواهد شد. در نهایت می توان گفت نظر به اینکه راهکار سیاسی برای مشکل سوریه با شرایطی که مخالفان دولت دارند فعلا قابل دسترسی نیست و متاسفانه راهکار نظامی امروزه به راهکار باقیمانده تبدیل شده و با این موفقیت دولت سوریه مصمم تر خواهد شد که این روند را ادامه دهد و نیروهای همراه آن روحیه ای دو چندان خواهند یافت تا هر چه سریعتر کار گروه های تروریستی را تمام کنند و در مقابل گروه های تروریستی روحیه خود را از دست می دهند و نخواهند توانست به جنگ ادامه دهند. به همین دلیل است که بنده می توانم بگویم "نبل و الزهراء" هم نماد مقاومت وهم نماد پیروزی بر علیه تروریست ها است.)))*****************   امیدواروم بند 10 هرچه زودتر محقق گردد!!  تا امکان انتقام جویی تروریست ها وجانیان انسان نمای گرگ صفت "النصره " و "جیش الاسلام" و .... با هدف  تلافی شکست های جاری از شیر بچه های مقاومت ، از 30هزار مردم فوعا و کفریا  منتفی گردد!!
  16. با توجه به حجم تجهیزات و  نیروها  اعزامی به منطقه ، به نظر می آید شهرکهای  نبل و الزهرا تنها یک هدف مقدماتی برای  نیروهای عمل کننده بوده و دلیل حضور پر شمار نیروهها ،     با هدف نهایی  تسلط بر  شهرهای تل ریفات، عزاز و نهایتا گذرگاه باب السلام باشد!! یعنی پرسینگ سنگین و پرفشار بدون وقفه و کوبنده ، رو به مرز ترکیه!! الا آخر !! که تحرکات ارتش ترکیه و اظهارات همراه با نگرانی و استیصال اردوغان هم  در همین راستاست!!   منتظرشنیدن اخبار  پیروزی های بعدی هستیم اگه وضعیت جوی منطقه ، پشتیبانی هوایی را کند و مختل نکند!! برای آرزوی سلامتی و موفقیت همگی  بچه ها اعم از بدر و فاطمیون و حزب الله  وشیر بچه های شیعه و ...  صلوات محمدی و غرا رو 3 بار بفرست!! ((اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، ))
  17. کشف جسد شیخ الراوی یکی از رهبران برجسته مقاومت جنوب در البریقه که فرماندهی بخشی از جنگ علیه شبه نظامیان حوثی و صالح را طی 9 ماه در عدن بعهده داشت و دست به فعالیت های متعددی به منظورتسلیم عدن و همکاری با هادی و جمع آوری نیرو زده و مورد اعتماد سعودی ها بود. او از شیوخ سلفی و امام جماعت مسجد ابن القيم عدن بوده است! داعش مظنون اول و بعد اختلافات درون گروهی با هادی!! از این بخت و اقبال ها نصیب  نیروهای ائتلاف (سعودی و اماراتی و سودانی و مصری وقطری و ....) بشه !! صلوات بفرست!!     http://www.hunaaden.com/news30418.html   عاجل : مقتل القيادي بالمقاومة الجنوبية الشيخ راوي العريقي -صورة   http://www.hunaaden.com/user_images/news/31-01-16-745513970.jpg . أكدت مصادر متطابقة أن الشخص الذي تم العثور علی جثته في الصولبان عدن مقتولا فجر اليوم هو الشيخ سمحان عبدالعزيز الراوي المعروف باسم الشيخ راوي أحد قيادات المقاومة الجنوبية الذين كان لهم دور في التصدي للمليشيات الحوثية الانقلابية الشيخ راوي عضوا مجلس محلي البريقة عدن وأمام وخطيب مسجد ابن القيم وموظف في المعهد السمكي وداعية سلفي بارز وله إسهامات اجتماعية وبرز كأحد القيادات في المقاومة الجنوبية وتشير الأنباء انه تم اختطافه من البريقاء وتكتيفه وعثر, عليه مقتولا مربوط في جولة سيوزوكي بين الشيخ عثمان وخور مكسر
  18. آیا زمان چرخش از ریاض به سمت تهران فرا رسیده است؟ مقاله‌ای از داگ بنداو در نشریه نیوزویک جان کری وزیر خارجه آمریکا اخیرا به ریاض سفر کرد تا به پادشاهی عربستان سعودی و دیگر شیخ نشین های حاشیه خلیج فارس اطمینان خاطر دهد که ایالات متحده در کنار آنها ایستاده است. او تصریح کرد که در پی توافق هسته ای با ایران "هیچ چیز تغییر نکرده است." روابط بلندمدت واشنگتن با ریاض بر نفت بنا گذاشته شده بود. هرگز هیچ بحث بیهوده ای درباره ارزش های مشترک با عربستان سعودی که بیشتر چون نسخه متمدنانه ای از داعش است، مطرح نبود. آل سعود اداره کننده نظام خودکامه ای است که مخالفت سیاسی، آزادی بیان، آزادی مذهب، و استقلال اجتماعی در آن ممنوع است. در زمان نیاز آمریکا به نفت خارجی، کمی مصالحه بر سر اصول ضروری به نظر می رسید. امروز "روابط خاص" با عربستان بر مبنای نفت، به سختی قابل توجیه است. بازار انرژی در جهان رو به گسترش است؛ ایالات متحده آمریکا به زودی به صادر کننده نفت بدل خواهد شد. رژیم سعودی بدون پول نفت نمی تواند به حیات خود ادامه دهد و از این رو با وجود سقوط بهای نفت به پمپاژ آن ادامه می دهد. واشنگتن در سال های اخیر به ریاض به عنوان مؤلفه ای لازم در سیاست مهار ایران نگاه می کرد. البته بخش عمده "مشکل تهران" محصول آمریکا است: سرنگون کردن دموکراسی ایرانی به ایجاد جمهوری اسلامی منجر شد. نگرانی‌ها زمانی شدت گرفت که تهران ضمن ادامه برنامه هسته ای  با کشورهای سنی در همسایگی و اسراییل رو در رو قرار گرفت. کابوس های عصبی ناشی از انقلاب اسلامی در سراسر منطقه، راهگشای پذیرش همه جانبه عربستان سعودی و رژیم های متحدش از سوی آمریکا شد. اما این استدلال برای حمایت از عربستان سعودی بسیار نخ نما شده است. ریاض به خوبی از پس دفاع از خودش بر می آید. عربستان با بودجه نظامی ۸۱ میلیارد دلاری در سال ۲۰۱۴، که چند برابر بودجه نظامی ایران است، در رتبه چهارم کشورهای با بالاترین بودجه نظامی در جهان قرار گرفت. خطر فروپاشی بازتاب ضعف های داخلی است و حل آن فراتر از توان واشنگتن است: سرکوب عمومی به دست آل سعود و نمونه مشخص آن بدرفتاری با اقلیت شیعه از جمله اعدام اخیر شیخ نمر باقر النمر روحانی شیعه که خواهان مخالفت بی خشونت با پادشاهی سعودی بود. علاوه بر این، توافق هسته ای فرصتی واقعی برای تغییر در ایران پدید آورده است. این روند هر چند سریع و ساده نخواهد بود، اما بر خلاف عربستان سعودی شامل انتخابات، مناظره های سیاسی، تفاوت های مذهبی، مقاومت نسلی، و گرایش های لیبرال است. منافع ادعایی ائتلاف با عربستان سعودی هر چه باشد، آمریکا برایش بهای سنگینی می پردازد. نخستین نمونه این هزینه ها، تامین مجانی محافظان اعضای خاندان سلطنتی است. برای همین دلیل آمریکا جنگ اول خلیج فارس را آغاز کرد و پادگانی نظامی در خاک عربستان بر جای گذاشت. واشنگتن به خواست سعودی ها از جنگ نامشروع آنها در یمن حمایت می کند و رسما خود را به سرنگونی بشار اسد رییس جمهوری سوریه، قویترین نیروی مخالف داعش، متعهد می داند. عربستان سعودی حتی فراتر از مرزهایش ارزش های آمریکایی را زیر پا می گذارد. ریاض در بحرین در همسایگی به سرکوب اکثریت شیعه آن کشور کمک می کند. متون آموزه های اسلامی در مدارس دینی سراسر جهان در عربستان سعودی تهیه می شود. علاوه بر این، پول سعودی ها صرف حمایت از القاعده و شهروندان سعودی مسول اجرای حملات تروریستی یازدهم سپتامبر ۲۰۱۱ شده است. حمایت های مشابهی از افراط گری های خشونت آمیز ظاهرا از سوی بخش خصوصی در عربستان ادامه دارد. رفتارهای عربستان در سال های اخیر بیش از پیش به منافع آمریکا لطمه زده است. آل سعود برای سرنگونی بشار اسد در سوریه بدون نگرانی از این که چه کسی قدرت را پس از او در دست خواهد گرفت، فشار می آورد. در یمن هم سعودی ها یک شورش دیرپا را به مناقشه ای فرقه گرایانه بدل کردند. اعدام شیخ نمر به دست سعودی ها موجی از اعتراضات فرقه ای در بحرین، ایران، عراق، و لبنان را در پی داشت. واکنش ریاض به این اعتراضات، قطع روابط دیپلماتیک با ایران بود؛ حرکتی که موجب تضعیف مذاکرات سیاسی برای حل و فصل جنگ داخلی در سوریه شد. البته این که عربستان نیرویی بی ثبات کننده است، به معنای آن نیست که آمریکا باید دست به تغییر رژیم در آن کشور بزند؛ اما واشنگتن باید دست از حمایت دست و دل بازانه از خاندان سلطنتی سعودی بکشد. آمریکا به طور مشخص باید خود را از جنگ نامشروع عربستان در یمن خلاص کند. آمریکا و عربستان سعودی نیاز به روابطی نوین و عادی تر دارند. دو کشور باید آنجا که منافع مشترک شان ایجاب می کند، با هم کار کنند و آنجا که لازم است با هم مخالفت کنند. واشنگتن باید به شکل دادن به رابطه ای بهتر با تهران ادامه بدهد و تعادل را به سیاست آمریکا در خاور میانه بازگرداند.  
  19. با آرزوی موفقیت سیاست های منطقه ای ایران در یمن و شاخ آفریقا مقاله ای با عنوان " عربستان از قدرت ایران آینده ، می ترسد!" ازوب سایت صدای روسیه http://ir.sputniknews.com/opinion/20160128/1151957.html نویسنده :مانی محرابی سال 2015 و به دنبال آن 2016 را می‎توان سال درگیری‎های بی سابقه دیپلماتیک تهران و ریاض و به نوعی آغاز جنگ سرد ایران و عربستان دانست. وقایعی که در سال 2015 و ژانویه 2016 رخ داده به حدی پررنگ هستند که شاید بتوان از آنها به عنوان مهمترین رخدادهای مبتنی بر برخورد این دو کشور در شانزده سال ابتدایی قرن بیست و یکم یاد کرد. واقعه اول. عربستان به بهانه پیش گیری از ورود درگیری‎های یمن به خاک خود، ارتش خود را به یاری نیروهای عبدربه منصور هادی در یمن و به مبارزه با نیروهای انصارالله یمن که آنها را تحت حمایت ایران می‎خواند و با هدف جلوگیری از نفوذ ایران در یمن فرستاد که تا امروز این درگیری‎ها به واقع نتیجه‎ای جز شانتاژهای خبری از سوی ریاض در بر نداشته است. واقعه دوم. بر اثر یک غفلت قابل پیش‎بینی در مراسم حج سال 2015 رخدادی رقم می‎خورد که به کشته شدن بیش از 2000 نفر از حجاج ختم شده و فاجعه‎ای جهانی را رقم می‎زند. با اینکه این اولین اتفاق تلخ مراسم حج نبود، ولی این بار صدای اعتراض ایران باعث جلب توجه جهانیان شده و ابعادی جهانی به این فاجعه در ضدیت با حکومت آل سعود می‎بخشد.   واقعه سوم. حکومت عربستان در اقدامی به اعدام شیخ باقر النمر روحانی برجسته شیعی و فعال حقوق بشر دست می‎زند. این در شرایطی‎ست که شیخ النمر از حمایت‎های معنوی ایران برخوردار بوده و این اعدام با واکنش‎های شدیدی از سوی شیعیان جهان رو به رو شد و حکومت عربستان را بیش از پیش در جبهه مقابل گروه‎های شیعه، گروه‎های حقوق بشر و معترضان داخلی قرار داد، با این تفاوت که این بار رهبری جبهه مخالفان در دست ایران بود. واقعه چهارم. حمله به سفارت عربستان در تهران و حمله به سفارت ایران در صنعا شاید دارای شباهت‎هایی باشند اما دو تفاوت عمده دارند. اول اینکه حکومت ایران در حمله به سفارت عربستان نقشی نداشته، اما حمله به سفارت ایران شاهکار ارتش عربستان بوده و حرکتی حکومتی تلقی می‎شود. تفاوت دوم در واکنش دو حکومت است. حکومت ایران واقعه تهران را تقبیح و به دنبال مجازات خاطیان است در حالی که حکومت عربستان در قبال حرکت ارتش این کشور دست به سکوتی معنادار زد. واقعه پنجم. عربستان به بهانه مبارزه با تروریسم دست به ایجاد ائتلافی برای مقابله با تروریسم در یمن، سوریه و عراق زد که به نوعی یارکشی عربستان در مقابل ایران، نه به منظور درگیری نظامی بلکه در جهت اهداف سیاسی و دیپلماتیک بود و با واکنش کشورهای قدرتمند منطقه مانند پاکستان، ترکیه و مصر که یا به این درخواست جواب منفی داده یا تنها به حمایت‎های کلامی بسنده کردند، به واقع شکست خورد. واقعه ششم. درست در زمان شکست ائتلاف عربستان علیه ایران، برجام و توافق ایران با کشور‎های پنج به اضافه یک شرایط اقتصادی و سیاسی ای را برای ایران بوجود آورد که بطور بالقوه ایران را به کشورهای قدرتمند جهان نزدیک کرده که این نزدیکی دیپلماتیک در رابطه با کشورهای روسیه و چین تا حد زیادی بالفعل شده و به تبع آن در آینده نزدیک شاهد حمایت‎های بیش از پیش مسکو و پکن از تهران خواهیم بود. تمام این وقایع به رویارویی مستقیم ریاض و تهران منجر شده و رابطه سرد این دو کشور را از فاز جنگ روانی به فاز جنگی دیپلماتیک مانند جنگ سرد کشانده است که همانطور که ذکر شد کفه ترازوی این مجادله به سمت ایران سنگین است. نکته جالب این است که رخدادهای فوق الذکر تماما کنش‎هایی بودند از سوی ریاض، که تهران تنها به انجام واکنش مناسب پرداخت ! و به واقع می‎توان اینگونه ادعا کرد، که تهران تا امروز هیچ کنشی در قبال ریاض صورت نداده است!! این مجادله دارای برگ‎های برنده دیگری نیز است، مانند درگیری‎های سوریه و عراق و البته حساسیت‎های جدید چین در قبال امنیت خاورمیانه که با طی کردن روند کنونی جهان، تماما به سنگین‎تر شدن ترازو به سمت ایران خواهند انجامید. از این روی حرکات تصمیم گیرندگان سیاسی ریاض که تا به امروز شتاب زدگی عمل کردشان نشانه‎ای بوده بر واهمه و هراس از قدرت ایران آینده، بسیار حساس خواهد بود زیرا ممکن است تهران همانگونه که بارها ادعا کرده اقدام به انجام واکنشی سخت و خشن نماید. البته احتمال درگیری نظامی میان دو کشور تقریبا محال است ولی این مسئله سبب درگیری‎های نیابتی سنگین‎تر از قبل خواهد شد. علی ایحال اقدامات سال‎های 2015 و 2016 عربستان گواهی بر این واقعیت است که عربستان ازقدرت ایران آینده می‎ترسد، ایرانی که با حمایت روسیه و چین، رابطه با اروپا و ایالات متحده، و نفوذ در سوریه و عراق، عرصه‎های سیاسی و نظامی را بر عربستان تنگ خواهد کرد.
  20.  با تشکر از توضیحاتتان، صحیح می فرمایید. پرندههای مزبور در نیروی هوایی امارات  و اردن مشغول به خدمت می باشند. و ظاهرا اماراتی ها به خلبانان یمنی هم در شهر عدن ، پرواز و استفاده از اینها را آموزش می دهند!! مشخصات فنی در این لینک قرار دارد و همچنین وب سایت کارخانه امریکایی سازنده
  21. به نظر میاید جهت کاهش هزینه، عربستانی ها روش حملات هواییشون رو تغییر دادن! هدف قرار دادن سکوی پرتاب موشک اسکاد
  22. امیدوارم این مثل شما ، هرگز و هیچوقت و زمان  ! شامل حال کشور و مردم  عزیزمان نشود!! تا اونجا که می دونم ، ما حدودا 15 سالی هست که علنا و رسما ومستقیما مشغول کشت و کار بلایای طبیعی ! در مقابل  این متعصبین ، خشکه مغز ، مسلمان نما ، بی رحم ، جنایتکار ، .... اعم از طالبان و القاعده و لشگر طیبه و لشگر جنگوی و جندالله و..... تا  اخوان المسلمین والنصره وجبهه اسلامی و فاروق و التوحید و داعش و (پژاک و انصار الله و  بقیه رو خودتون سیاهه کنید!) .......هستیم!! خدا آخر عاقبت ایران عزیزمان  را از دست آتش افروزی های این متعصبین  بی رحم ، ختم به خیر کند!!
  23. این قسمت مثبت مسله است! اما : با توجه به کات ناگهانی فیلم در همین لحظه و عدم وجود هیچ تصویری از ادامه حرکت موشک در راستای افقی و یا اصابت به هدف (بدون برخورد به هدف که پرتاب اقیم وبی نتیجه خواهد بود) با دوربین اولیه  یا دوربین های جانبی و ثانویه که مطمنا برای چنین تستی حتما وجود داشته اند یه نظر می آید  موشک مسیر منحنی را طی کرده ودر حال ادامه آن است در نتیجه با توجه ارتفاع پست اولیه و سرعت زیاد  به نظر نمی آید نازل های خروجی فرصت یا توانایی تصحیح مسیر را داشته باشند ! متاسفانه.
  24. با توجه به اطلاعات امروزی ما و اطلاع و اشراف کامل تاریخدانان حال حاضر از اولویت بندی نظامی و سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و عقیدتی طرفهای درگیر در اروپا اعم از آلمان نازی و روسها و انگلیسی ها و....تحت هر شرایط وهر حالتی ، پایان جنگ با تسلیم بدون قید و شرط یا شکست نهایی آلمانها و متحدین شان تا قبل از پایان 1945 حتمی و محتومه و قطعی می باشد !!!!! چه آلمانها در دونکرک انگلیسی ها رو به دریا میریختند یا نه!! چه به شوروی در فرصت کم باقیمانده تا زمستان سرد 1941 حمله می کردند یا نه!! چه با مدیریت نبرد تاکتیکی و تکنیکی و علمی ، به جای احساسی و قهرمانانه و سلحشورانه در استالینگراد ، نبرد مسکو ، نبرد کورسک و نبرد در ساحل نرماندی و .... را جایگزین می کرد یا نه!!! چه رومل در شمال اروپا انگلیسی ها را تا مصر و کانال سوئز عقب می راند یا خیر!! چه انقلاب گیلانی در عراق بر حسب کمک اطلاعاتی و تسلیحاتی هیتلر و بیرون راندن انگلیسی ها و فرانسوی های آزاد از خاورمیانه صورت می پذیرفت یا نه!!! چه رضا شاه با کمک آلمانها موفق به شکست و یا معطلی متحدین و منقطع کردن خط تدارکاتی شمال به جنوب متفقین می شد یا نه!! چه آلمانها به جای معطلی پشت دروازههای یخ زده استالینگراد و مسکو و کوههای یوگسلاوی و...... قفقاز و چاهای نفت آذربایجان را می گرفتند یا نه!!!! چه آلمانها ، مسکو و کل شهرهای غرب کوههای اورال شوروی را تا کانال مانش در شرق انگلستان و شمال آفریقا را از صحرای سینا تا غربی ترین نقطه مراکش و خاورمیانه را از ایران تا فلسطین و ساحل شرقی مدیترانه تصرف کرده و کاملا اشغال می کردند یا نه!!! (دیگه از این بهتر توی ایدهایتان چی می خواهید!!! این نهایت توانایی یک کشور70 میلیونی وصنعتی در نیمه اول قرن بیستمی است با دستاورد نبردی جهانی طی 5 سال !!!! نه!!!!) و....... و هزاران اما و اگر دیگر ............. با اینحال باز هم نتیجه همان بود که شد !! یعنی تسلیم بدون قید و شرط یا شکست نهایی!! فقط و فقط به این دلیل که روزولت و دولت امریکا و سیاستمداران جمهوری خواه و مسئولین سازمان اطلاعات مرکزی امریکا از سال 1939 تصمیم نهایی خود را جهت مقابله با ایدولوژی نازیسم و کوتاه کردن دست آنها از اقتصاد و سیاست ایالات متحده گرفته بودند!! و دقیقا از همان زمان با جمع آوری مخفیانه دانشمندان به نام از اروپا و امریکا ، کلید پروژه مانهتان را در لاس آلاموس و با توجه به سرمایه و توانایی های عظیم مالی و علمی و اطلاعاتی خود زده بودند!!!! در حالیکه بقیه دولتها در خواب خرگوشی بودند!!!! آنهم خواب بسیار بسیار سنگین ،بطوریکه اروپایی ها فقط چند هفته قبل از حمله اتمی امریکا از چنین توانایی برحسب سخنان آیزنهاور(کفیل ریاست جمهوری امریکا ) مطلع گردیدند(هم چرچیل و هم استالین آنرا نوعی بلوف و تبلیغ و پروپاگاندای امریکایی برداشت کردند) حتی سران ارشد نازی که تحت محاکمه در دادگاه نورنبرگ بودند بعد از اطلاع از حمله اتمی به هیروشیما و ناکازاکی ، توانایی آمریکا در حصول و دستیابی به بمب اتم را باور نداشته وآنرا ترفند تبلیغاتی جهت خام کردنشان می دانستند و نه واقعیت علمی و نظامی!!!! ( چون خودشان موفق به رسیدن به نقطه نهایی و قطعی علمی و فنی بمب اتم نشده یودند و با آنهمه خود بزرگ بینی ، کسب چنین توانایی را در آن مدت کوتاه ،برای دیگران را نیز نفی می کردند!!! یعنی کلا آف آف بودند!! آف آف آف) بدرود