joker

Members
  • تعداد محتوا

    512
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های joker

  1. به نقل از : http://tabnak.ir/fa/pages/?cid=48654 خاطرات علم در سال 1969 بيشتر مربوط به آينده خليج فارس و روابط ايران و عراق است. در ژانويه 1968 دولت بريتانيا قصد خود را به خروج از خليج فارس در پايان 1971 اعلام نمود. شاه ضروري دانست ترتيبي بدهد تا اين خلا را كه از فروپاشي امپراتوري انگليس ناشي مي‌شد پر كند. بحرين و قطر و شيخ نشين‌هاي سواحل متصالح در جنوب خليج فارس طبق معاهدات قرن نوزدهم تحت الحمايه انگليس بودند. انگلستان لازم مي‌ديد قبل از اعطاي استقلال به اين شيخ‌نشين‌ها روابط آنان را با ايران و عرابستان سعودي عادي سازد. ايران از يك قرن پيش بر سر حاكميت بحرين با انگلستان اختلاف داشت. همانطور كه خاطرات علم نشان مي‌دهد شاه نگران بود مبادا چشم‌پوشي از ادعاهاي ايران بر بحرين خيانت به منافع ملي تعبير شود. (خاطرات، 22 مرداد 1347) شاه و دولت انگليس براي اينكه ايران را قادر سازند از مخالفت با استقلال بحرين دست بردارد، سرانجام موافقت كردند اختلافات خود را به اوتانت دبيركل سازمان ملل متحد ارجاع كنند. اوتانت نيز نماينده شخصي خود را به بحرين فرستاد تا درباره نظر مردم آن جزيره حقيقت يابي كند. در همان حال ايران ادعاي مالكيت سه جزيره واقع در دهانه خليج فارس را عنوان كرد. انگلستان معتقد بود كه جزاير تنب بزرگ و كوچك متعلق به شيخ‌ رأس الخيمه مي‌باشند. ايران اظهار نظر كرد كه تنها راه تثبيت وضع اين جزاير، در نظر گرفتن موقعيت آنها با خط منصف خليج فارس است كه در اين صورت جزاير به ساحل ايران نزديكترند تا به ساحل عربستان. از نظر حقوقي اين جزاير براي ايران بود و بحرين نيز جزء خاك ايران محسوب مي‌شد. اما شاه كه خود را بي نياز از مشاوره با صاحب نظران مي‌دانست و فكر مي‌كرد نابغه سياست خارجي و ديپلماسي است، سعي كرد بحرين و جزاير سه گانه را به هم مربوط كند. يعني در يك معامله با انگليسي‌ها در قبال اعطاي استقلال به بحرين، حق ايران بر جزاير سه گانه را تثبيت نمايد. اما در عمل انگليس كلاه بزرگي بر سر شاه گذاشتند. در آن زمان هنوز كشورهاي عربي قدرت نداشتند و شاه به راحتي مي‌توانست حق ايران را از آنها مطالبه نمايد. امير دبي در ديدار با شاه مي‌گويد: «من مطمئنم كه اعليحضرت هرگز تصور تحت فشار قرار دادن كشور ضعيفي مثل ما را هم نمي‌كنند. اما شما هر چه صلاح مي‌دانيد انجام بدهيد، كاملا در اختيار شما هستيم.» (خاطرات، پنجشنبه، 10 مهر) و يا: «ما همه چاكران وفادار اعليحضرت فارس هستيم. ما را راهنمايي كنيد» (شنبه، 10 خرداد 1349) اما شاه از اين فرصت استفاده نكرد و ترجيح داد منافع ملي را فداي طرح انگلستان نمايد. شاه از بيم اينكه مردم ايران او را وطنفروش بخوانند، استقلال بحرين را منوط به نظر مردم بحرين نمود و اين عمل در تاريخ ايران سابقه نداشت. حتي علم نيز به سفير انگليس در مورد اين راه حل اعتراض ميكند و مي‌گويد: «ما هيچ گاه نمي‌توانيم چنين پيشنهادي را تصويب و در برابر ملت ايران توجيه كنيم.» (سه شنبه 21مرداد1348) جالب اينكه شاه نيز توجه خطر نظرخواهي در مورد استقلال بحرين هست و به علم مي‌گويد: «به سفير تكرار كن كه اگر من پيشنهادش را بپذيرم مرتكب خودكشي شده‌ام. اگر اين خودكشي در راه حفظ منافع ملت ايران بود،‌چندان اهميتي به آن نمي‌دادم ولي به عقيده من اين طرح خيانت به منافع ملي است، بدين جهت نمي‌توانم آن را بپذيرم».(دوشنبه 21 مرداد1348) اما در نهايت شاه تسليم فشار انگليس مي‌گردد. اين خاطرات نشان مي‌دهد شاه ايران در برابر انگليس تا چه حد ناتوان است. در لابلاي خاطرات علم، خبري از شاه مقتدر و با ابهت نيست و چهره واقعي شاه نمايان ميگردد. نماينده سازمان ملل در بحرين پس از مشاوره با سران منطقه، گزارش داد كه مردم بحرين استقلال را به اتحاد با ايران ترجيح مي‌دهند. گزارش او مورد پذيرش مجلس ايران قرار گرفت. شاه بر اين باور بود كه با نشان دادن حسن نيتش در جريان بحرين دولت بريتانيا در عوض مجبور است ادعاي او را بر ابوموسي و جزاير تنب به رسميت بشناسد. اما جريان به گونه ديگر رقم خورد. شاه با ساده لوحي تمام فكر ميكرد كه انگليس در مقابل حاضر است حق حاكميت ايران بر جزاير سه گانه را تاييد نمايد(خاطرات 28 بهمن 1347) پس از اينكه شاه بحرين را از دست داد از اعتراضهاي به حق مردم ايران در اين موضوع هراس داشت . علم ميگويد: پس از مسابقه فوتبال ايران و اسرائيل، «در استاديوم امجديه، 30000 تماشاچي بلند شدند و با هم سرود ملي را خواندند، و جشن و سرور تا سحر ادامه پيدا كرد. شاه شانس آود كه كسي از فرصت استفاده نكرد تا در مورد بحرين تظاهرات كند. موضوع اخير به كلي از يادها رفته است.» (جمعه 21 فروردين 1349) شاه حاضر نبود هيچ اعتراضي را در مورد بحرين بشنود و در جواب اعتراضاتي كه به او مي‌شد به صراحت گفته بود: «اين بحث و جدال‌ها در شأن من نيست»(خاطرات شنبه، 15 فروردين 1349) شوروي به دليل رقابت با انگليس نسبت به جدا شدن بحرين از خاك ايران اعتراض نمود! ( 17 فروردين 1349) اما ايران خود اعتراضي به اين مساله نداشت و يك ساعت پس از اعلام استقلال بحرين، ايران اين كشور را به رسميت شناخت. اعلام خبر استقلال بحرين از راديو ايران به قدري مضحك پخش شد كه علم مي‌گويد: «گوينده خبر چنان با افتخار و غرور آن را خواند كه گويي هم اكنون بحرين را فتح كرده‌ايم.» (سه شنبه،‌ 17 ارديبهشت 1349) شاه بحرين را از دست داد بدون اينكه موقعيت ايران در مورد جزاير سه گانه ثبيت نمايد و پس از تلاش فوق‌العاده سرانجام شاه موفق شد يك موافقتنامه از سران انگليس و قبايل عربي بگيرد و آن را به عنوان سند احراز مالكيت ايران بر جزاير سه گانه تلقي نمايد. غافل از اينكه پير مكار سياست، بازي‌هاي بسيار در آستين دارد. انگليس ايران را تشويق كرد كه به صورت مستقيم وارد عمل شده و بدون اينكه موافقتنامه حقوقي با اعراب امضا كند، به اشغال نظامي جزاير سه گانه دست بزند. علم مي‌گويد سفير انگليس از من پرسيد: «به چه دليل ما تا اين حد در مورد حاكميت قانوني بر اين جزاير اصرار مي‌ورزيم؟ چرا به سادگي آنها را اشغال نمي‌كنيم.» (جمعه، 9 خرداد 1349) به هر حال ايران در همين چارچوب موافقتنامه‌اي را امضا مي‌كند. در اين موافقتنامه از عبارت «occupation» استفاده شد كه به معناي «اشغال» است. در واقع اعراب خليج فارس موافقتنامه‌اي را امضا مي‌كنند و ميپذيرند كه ايران جزاير سه گانه را «اشغال» نموده است (نه اينكه بر اساس حق قانوني آنها را تصرف كرده است). همين كلمه بعدها دستاويزي شدكه امارات متحده عربي ادعا نمايد ايران اين جزاير را اشغال نموده است و خواستار بازپس‌گيري آن گردد. بعيد است كه تنظيم كنندگان توافقنامه در آن زمان متوجه بار معنايي «اشغال» نبوده‌اند، اما احتمالا شاه براي به رخ كشيدن قدرت نظامي خود از اين واژه استفاده كرده است. بنابراين مشكلات امروز ما با امارات متحده عربي، ميراث يك شاه مغرور با تفكر ميليتاريستي است. علم، خود اذعان مي‌كند كه در اين معامله، ايران به شدت دچار خسارت شد و زماني كه با سفير انگليس درباره بحرين و سه جزيره سخن مي‌گويد به شدت دچار نااميدي مي‌گردد و سپس مي‌گويد: «حال من به قدري بد شد كه با تب در رختخواب افتادم. و سه روز است كه گرفتار هستم.»(خاطرات،دوشنبه 27 خرداد1349) دوشنبه، 28 بهمن 1347 : امروز بعد ازظهر سر دنيس رايت سفير انگليس به ديدنم آمد . وي از رويدادهاي زوريخ ناراحت است، زيرا كه نماينگان كنسرسيوم نفت ضمن ملاقاتي پرتنش و غير دوستانه با شاه حاضر نشده‌اند تضمين كنند كه در در آمد نفت ما يك ميليارد دلار در سال باشد. در خصوص بحرين مذاكرات از هم اكنون شروع شده با اين هدف كه نظرات شاه تأمين شود. او بطور كاملا محرمانه به من اظهار داشت كه جزاير تنب قطعا به ايران داده خواهد شد. انگليسي‌ها به شيخ رأس الخيمه هشدار داده‌اند كه اين جزاير در طرف ايراني خط منصف خليج فارس قرار دارد و اگر او به نوعي تفاهم با ما (ايران) نايل نشود، ما آنها را قانونا و در صورت لزوم با زور از وي خواهيم گرفت. شيخ حاضر است معامله كند. آنگاه در مورد جزيره ابوموسي سؤال كردم. سفير پاسخ داد كه اين جزيره زير خط منصف قرار دارد. گفتم ما به‌اندازه كافي قوي هستيم كه اين خط را ناديده بگيريم. مدتي در اين خصوص شوخي كرديم. سپس وي نگراني شديد خود را از اينكه سياست ما در خليج فارس ممكن است به درگيري با عرب‌ها منتهي شود به شدت اظهار نگراني كرد. گفتم: «به جهنم! مگر عرب‌ها براي ما چه كرده‌اند؟ بهتر است دست از حركات بيموردشان بردارند و با شركت در هزينه‌هاي دفاعي خليج فارس موافقت كنند و بگذارند ما كارمان را بكنيم» . سفير در خصوص اينكه آيا اساسا اعراب حاضرند دست ما را در خليج فارس باز بگذارند، اظهار ترديد كرد و گفت فراموش نكنيد كه آنان اصرار دارند خليج فارس را «خليج عربي» بنامند. جواب دادم ما حاضريم يك موافقت‌نامه دفاعي پنجاه ساله با آنها منعقد كنيم. چنين موافقت‌نامه‌اي در مجموعه نظير موافقت‌نامه‌هايي خواهد بود كه زماني با انگليسي‌ها داشته‌اند. چهارشنبه،‌28 اسفند 1347: بعد از ظهر سفير انگليس به ديدنم آمد. درباره بحرين و جزاير خليج فارس كه او مايل است به عنوان دو موضوع جداگانه مطرح شود مذاكره كرديم. مي‌گفت اشغال مجدد جزاير تنب براي ما (ايران) آسان است ولي در مورد ابوموسي اشكال دارد چون اين جزيره نزديك به ساحل عربستان قرار گرفته و تصرف آن به اين آساني نيست. پاسخ دادم موقعيت جغرافيايي جزاير نه تصميم ايران را تغيير مي‌دهد و نه عرب‌ها را قادر مي‌سازد كه تكه‌اي از خاك ايران را در تصرف داشته باشند. سفير اظهار داشت كه يافتن راه حلي براي مسأله بحرين مسلما تأسيس فدراسيون امارات متحده عربي را تشويق خواهد كرد و در اين مرحله ايران خواهد توانست ابوموسي را به منظور منافع امنيتي مشترك در خليج فارس تصرف كند .اگر چنين كاري صورت بگيرد ما خواهيم توانست به پشتيباني بريتانيا متكي باشيم. در شام شاهانه شركت كردم و پيشنهادات گوناگون سفير را به عرض رساندم. شاه از من خواست به سفير بگويم با دوستاني نظير او، ايران نياز به دشمن ندارد. من زير بار نرفتم و گفتم به عقيده من بهتر از اين حرف‌ها تضمين منافع اقليت ايراني در بحرين و خليج فارس است. شاه به فكر فرو رفت و چيزي نگفت .... يكشنبه، 3 فروردين 1348: سفير انگليس به ديدنم آمد. به او گفتم مادامي كه سرنوشت جزاير تنب و ابوموسي روشن نشود، نخواهيم توانست به توافق درباره بحرين نايل شويم. پاسخ داد در اين صورت داريم وقتمان را تلف مي‌كنيم. گفتم: عيبي ندارد، سپس پيشنهاد كرد همانطور كه با شيخ رأس الخيمه تماس گرفتيم، با شيخ شارجه نيز تماس بگيريم. در صورتي كه معامله‌اي صورت بگيرد انگليسي‌ها از ما پشتيباني خواهند كرد. گفتم اين پيشنهاد را به عرض شاه خواهم رساند ولي خودم در وضعي نيستم كه درباره آن اظهار نظر كنم. سفير انگليس امروز راغب‌تر از ملاقات قبلي بود كه حل مسأله بحرين را به پيشنهادهاي مربوط به جزاير مرتبط سازد. خاطر نشان كرد كه اگر ايران به تأسيس فدراسيون امارات عربي كمك كند، در اين صورت ما (ايران) خواهيم توانست به دعوت و از جانب فدراسيون جزاير را تصرف كنيم، بي آنكه ترس از واكنش شديد عرب‌ها داشته باشيم. گفتم: «بي‌پرده بگويم من اعتماد خود را به پيش‌بيني‌هاي شما از دست داده‌ام ... شش سال پيش ..... خود جنابعالي ... به من گفتيد كه دست كم تا بيست سال ديگر ما محكم‌ترين تعهدات را نسبت به شيوخ خواهيم داشت و هر گونه دخالت خارجي به خاك آنها را حمله مستقيم به منافع بريتانيا تلقي خواهيم كرد. هنوز پنج سال نگذشته بود كه انگلستان خروج كامل خود را از خليج فارس اعلام كرد. شما و كشورهاي غربي عموما فقط در فكر منافع نفتي‌تان هستيد، منافعي كه ايران به خوبي قادر است از جانب شما حفظ كند. سفير چيزي نگفت ولي من بر اين باورم كه دولت‌هاي غربي در ته دلشان از ايران واهمه دارند و مايل نيستند ما بر خليج فارس تسلط داشته باشيم. اكنون بايد انتظار را پيشه كنيم كه چه خواهد شد. سه شنبه،21مرداد 1348: اقدامات اخير انگلستان در مورد جزاير تنب و ابوموسي به اطلاع سفير رساندم و افزودم نمي‌توانيم پيشنهاد غير منصفانه آنها را در خصوص مراجعه به آراء عمومي در بحرين بپذيريم. انگليس پيشنهاد مي‌كند كه نمايندگان اوتانت عقايد و نظرات اهالي بحرين را فقط بر اساس بحث و گفتگو با تعدادي از گروه‌هاي صنفي به سازمان ملل متحد گزارش دهند. ما هيچ گاه نمي‌توانيم چنين پيشنهادي را تصويب و در برابر ملت ايران توجيه كنيم. سفير گفت: اينطور نيست. در صورتي كه نماينده اوتانت نتواند پس از تماس با اين گروه‌هاي خاص نظر روشني درباره عقيده بحريني‌ها بيابد، آن وقت اوتانت آرزوي كامل خواهد داشت كه با ساير اقشار جامعه بحرين تماس بگيرد. در نظر داشته باشيد كه ما زحمت زيادي كشيديم تا شيخ بحرين را به پذيرفتن همين قدر راضي كرديم. او اصولا مخالف هر چيزي بود كه شباهت به مراجعه به آراء عمومي داشته باشد. پاسخ دادم::گور پدر شيخ بحرين ! اعليحضرت به نحوي عاقلانه تصميم گرفته‌اند وضعيت ما را در خليج فارس روشن سازند و براي نيل به اين منظور اين شهامت را داشته‌اند كه پيشنهاد مراجعه به آراء عمومي را كه منصفانه‌ترني راه حل مسئله بحرين است بنمايند. به همين مناسبت از اطراف و اكناف دنيا در داخل ايران كه مسئله بحرين حساسيت فوق‌العاده دارد مورد ستايش قرار گرفته‌اند. ولي اكنون انگليس با نقشه‌اي مداخله مي‌كند كه ممكن است كل قضيه را بر هم بزند. من به عنوان مشاور شاه، وزير دربار و حافظ منافع سلسله پهلوي با شما صحبت مي‌كنم و مي‌گويم پيشنهادتان به كلي غير قابل قبول است. چهارشنبه،‌22 مرداد 1348: شرفيابي،‌ مذاكرات با سفير انگليس را به شاه گزارش داردم. شاه بدوم چون و چرا ايستادگي مرا تصويب كرد و گفت: «به سفير تكرار كن كه اگر من پيشنهادش را بپذيرم مرتكب خودكشي شده‌ام. اگر اين خودكشي در راه حفظ منافع ملت ايران بود،‌چندان اهميتي به آن نمي‌دادم ولي به عقيده من اين طرح خيانت به منافع ملي است، بدين جهت نمي‌توانم آن را بپذيرم». پنجشنبه، 10 مهر 1348 شرفيابي ... در ضيافت ناهاري كه به افتخار شيخ راشد امير دوبي ترتيب داده شده بود شركت كردم. او را دو سه بار ديده‌ام و هميشه به نظرم مردي آرام و آينده نگر آمده است، درست خلاف ساير شيوخ خليج كه گويي همگي دچار عقده‌هاي حقارت هستند. مسائل مهم منطقه مورد بحث قرار گرفت، به سفر حردان التكريتي معاون نخست وزير عراق به دوبي اشاره كردم. با لبخندي تلخ گفت: «بايد مي‌شنيديد كه چه قول‌هايي به ما داد كه از ما دفاع خواهند كرد». در مورد نفت، تعيين حدود فلات قاره و تداخل در ادعاي مالكيت آبهاي ساحلي، شاه پيشنهاد كرد مناطق مورد اختلاف توسط يك شركت مشترك مورد بهره‌برداري قرار گيرد. شيخ لبخندي زد و گفت: «من مطمئنم كه اعليحضرت هرگز تصور تحت فشار قرار دادن كشور ضعيفي مثل ما را هم نمي‌كنند. اما شما هر چه صلاح مي‌دانيد انجام بدهيد، كاملا در اختيار شما هستيم». حتي در مورد مسايل دفاعي هم گفت ترجيح مي‌دهد به اعليحضرت متكي باشد، و سپس افزود: «من به ارتشي كه سرانجام فرمان مرگ مرا امضا مي‌كند چه احتياجي دارم! تنها چيزي كه مورد نياز من است يك نيروي پليس منظم است.» او از شيخ زايد امير ابوظبي انتقاد كرد كه در مورد تأسيس اتحاديه امارت عربي هيچ اقدام مثبتي نمي‌كند. فكر يك ارتش متحد را نمي‌پسندد. و ميل دارد به عوض انتخاب افسراني از بحرين، انگلستان، عراق و يا هر جاي ديگر، خود دست تنها اينكار را انجام دهد. شاه اصرار داشت حسن نيت ما را تأكيد كند و از هر جهت به او اطمينان خاطر داد . سپس مسئله بحرين را مطرح كرد كه ما با بزرگواري بيش از حد با آن برخورد كرده‌ايم. آنگاه در مورد فجيره و شارجه سؤال كرد . شيخ پاسخ داد: «مردم آنجا در نهايت فلاكت زندگي مي‌كنند و شيوخ تا قران آخر پولها را به جيب مي‌زنند.» شاه سپس كوشيد مسأله جزاير تنب و ابوموسي را مطرح كرند، ليكن شيخ با زيركي از پاسخ‌گويي شانه خالي كرد. يكشنبه، 18 آبان 1348: سفير انگليس امروز بعد از ظهر به ديدنم آمد. تمام تلاشمان را كرديم تا مشكلات موجود در راه معامله 50 ميليون ليره‌اي خريد موشك را حل كنيم. دستور داشتم به او خاطرنشان كنم كه شاه پيشنهاد كرده بود كه انگليس‌ها از توليد نفت ليبي بكاهند تا در آمد دولت ليبي كه اعلام كرده يك معامله 150 ميليون ليره‌اي خريد اسلحه را با انگلستان لغو كرده است، كاهش پيدا كند . سفير انگليس لبخندي زد و گفت كه پيش‌بيني‌هاي شاه بدون استثناء صحيح از آب در مي‌آيند. سپس به مسئله جزاير تنب و ابوموسي پرداختيم . سفير گفت، «ما بنا بر قول و قرارهايمان در قبال شيخ شارجه و رأس الخيمه متعهديم، معهذا تشويقشان مي‌كنيم تا با ايران به نوعي توافق برسند، مشروط بر اين كه شما هم اشغال جزاير را موكول كنيد به توافق طرفين و يا اجازه آنها و ادعاي پس گرفتن جزاير را بر مبناي حق قانوني نداشته باشيد: خوب اين منطقي است، اگر هر راه ديگري را برگزينيم با عرب‌ها درگير خواهيم شد ... دوشنبه، 19 آبان 1348: شرفياب شدم . گزارش ملاقات ديروزم را با سفير انگليس به عرض رساندم. وقتي به اظهار نظرش در مورد جزاير رسيدم شاه منفجر شد و گفت: «غلط زيادي كرده است . اين جزاير متعلق به ما هستند . گفتم: ما بايد عملي فكر كنيم. هدف اصلي اعليحضرت در اشغال جزاير تقويت قدرت دفاعي ما در خليج فارس است. اعليحضرت قبلا اعلام كرده بودند كه اگر نفتي در اين جزاير پيدا بشود بين ما و عرب‌ها تقسيم خواهند كرد. بنابراين هدف ما اشغال است نه مالكيت. شاه اظهار نظري نكرد ولي متوجه شدم كه حرفهايم چندان خوش آيند نبوده است. شنبه، 29 آذر 1348: شيخ رأس الخيمه به دعوت وزير امور خارجه ما، كه اميدوار است با او بر سر استرداد جزاير تنب به توافقي برسد، در تهران است. من در حال حاضر امكان توافقي را نمي‌بينم، ضمنا شيخ خيلي محتاط است مبادا از طرف ساير كشورهاي عربي براي دادن خاك عرب‌ها به ايران، به خيانت متهم شود. عجب اهانتي! عرب‌ها فقط به دليل اين كه امپراتوري انگليس اين جزاير را از ما غصب كرد، صاحب آن شده‌اند، و حالا چنان از آنها صحبت مي‌كنند كه گويي ارث پدرشان است. شنبه، 15 فروردين 1349: شام در كاخ ملكه مادر صرف شد. در مورد مسايل گوناگون بحث شد از جمله بحرين. شاه گفت، چند نفري پرسيده‌اند چرا مسئله بحرين به نحوي به مجلس عرضه شده كه تمام مسؤوليت را بر عهده بگيرد؟ اما به قول خودشان، « اين بحث و جدال‌ها در شأن من نيست، اگر مردم ايران درك نمي‌كنند كه من حاضرم زندگي‌ام را براي آنها فدا كنم، چرا خودم را درگير اين كنم كه كي چقدر مسؤوليت قبول مي‌كند؟ از طرفي ديگر، اگر فداكاري من درك بشود، در آن صورت، ديگر دليلي براي نگراني ندارم.» اين حرف‌ها در كمال صميميت بيان شد، چون فقط در حضور دوستان بسيار خصوصي گفته شد. دوشنبه، 17 فروردين 1349 ساعت پنج بعد از ظهر نخست وزير را در كاخ نياوران ملاقات كردم. درباره مسائل جاري صحبت كرديم. چهره نخست وزير گرفته بود. همانطور كه پيش بيني مي‌كرديم، روس‌ها نسبت به اقدام اوتانت در مورد بحرين اعتراض كرده و گفته‌اند كه از حدود مسئوليتش فراتر رفته، و قبلا از شوراي امنيت تأييديه نگرفته است؛‌علي رغم اين كه پادگوني در سفر اخيرش به تهران از اين سياست بسيار تعريف كرد و آن را مورد حمايت قرار داد. البته مسأله اصول مطرح است. شوروي‌ها خوش ندارند دبيركل سازمان ملل بدون تأييد روس‌ها بر يك رأي‌گيري عمومي رياست داشته باشد. طبيعي است كه حساب كرده‌اند اگر در اين مورد دبير كل را تأييد بكنند، در آينده اگر بخواهيد همين عمل را در مورد چكسلواكي بكند، تكليف آنها چه مي‌شود. ممكن است اعتراض‌هاي ديگري هم داشته باشند؛ چه بسا مي‌خواهند لطفي بكنند در حق عوامل ناراضي اينجا و عراق، كه مخالف روابط دوستانه ميان ايران و بحرين هستند، يا هواي عرب‌هايي را داشته باشند كه بعضي‌هايشان در كمال ساده‌لوحي تصور مي‌كنند رأي مجمع عمومي سازمان ممل نتيجه‌اش اتحاد ايران و بحرين خواهد بود. جمعه 21 فروردين 1349: يك خبر داخلي مايه دلخوشي است. در مسابقه نهايي فوتبال جام آسيا كه در تهران برگزار شد ايران دو بر يك اسراييل را شكست داد. جشن وشادي شهر را فرا گرفت. در استاديوم امجديه، 30000 تماشاچي بلند شدند و با هم سرود ملي را خواندند، و جشن و سرور تا سحر ادامه پيدا كرد. شاه شانس آود كه كسي از فرصت استفاده نكرد تا در مورد بحرين تظاهرات كند. موضوع اخير به كلي از يادها رفته است. گروهي از فرصت استفاده كردند و شعارهاي شديد ضد اسراييلي دادند، كه در ايران بي‌سابقه است . شاه اين را از چشم كمونيست‌ها مي‌بيند. سه شنبه،‌17 ارديبهشت 1349: شوراي امنيت سازمان ملل متحد در خواست اكثريت را مبني بر استقلال كامل بحرين تصويب كرد. نماينده ما در سازمان ملل بلافاصله قول حمايت ايران را ارائه كرد. شنيدن خبر اين قضيه از راديو تهران بسيار جالب بود ـ گوينده خبر چنان با افتخار و غرور آن را خواند كه گويي هم اكنون بحرين را فتح كرده‌ايم. جمعه، 27 ارديبهشت 1349: صبح امروز رفتم سواري .... به دستور شاه سفير انگليس را فرا خواندم تا اين پيغام را به او بدهم: «اگر شيوخ شارجه و ام‌القوين اقدام به حفر چاه‌هاي نفت در آب‌هاي ابوموسي بكنند، ايران از دخالت نظامي خودداري نخواهد كرد. و انگليسي‌ها بهتر است بدانند اگر از شيوخ پشتيباني بكنند، با ما طرف خواهند بود. و چنين رودررويي بين ايران و انگليس نتايج مثبتي نخواهد داشت. و راه را براي بسياري مسايل صاف خواهد كرد. اولا غرور ايرانيان ارضاء خواهد شد، و پس از شكست دادن انگليسي‌ها ما را در موقعيتي قرار مي‌گيريم كه شيوخ را وادار كنيم شرايط ما را در مورد جزاير بپذيرند». سفير از من تقاضا كرد كه از هر گونه درگيري در مورد ابوموسي خودداري كنيم؛‌ اگر موقعيت ايجاب كند ايران مي‌تواند كتبا اعتراض كند. او هم به سهم خود قول مي‌دهد. تمام تلاش خود را به خرج دهد تا از حفاري در اطراف جزيره ممانعت به عمل آيد، هر چند شيخ شارجه امتياز آن را از قبل به شركت نفت اكسيدنتال داده است. خدا را شكر كه او سر قولش ايستاد . هم اكنون بي بي سي اعلام كرد كه همه نوع حفاري در اطراف ابوموسي، به دليل بروز اختلاف ميان شارجه و ام‌القوين در مورد ادعاهاي هر كدام نسبت به فلات قاره، متوقف شده است. شنبه، 28 ارديبهشت ـ جمعه، 8 خرداد 1349: شيخ راشد حاكم دوبي در تهران بود و مذاكرات من با او وقتي براي نوشتن اين خاطرات باقي نگذاشت . شنبه پيش ملكه عازم اصفهان شد تا از بناها و يادبودهاي اين شهر قديمي كه سخت مورد بي‌توجهي قرار گرفته، بازديد به عمل آورد. بايد خدا را شكر كنيم كه او به اين مسايل علاقه‌مند است. پس از همراهي او به فرودگاه برگشتم و شرفياب شدم. جمعه، 9 خرداد 1349: سفير انگليس را احضار كردم. به او گفتم شاه احساس مي‌كند كه انگليسي‌ها در مورد جزاير كوچكتر‌ين اقدامي به عمل نياورده‌اند. در مورد جزاير به او هشدار دادم كه اگر در اسرع وقت اقدامي به عمل نياورند تمام اعتبارشان را از دست خواهند داد. پرسيد، به چه دليل ما تا اين حد در مورد حاكميت قانوني بر اين جزاير اصرار مي‌ورزيم؟ چرا به سادگي آنها را اشغال نمي‌كنيم. و مشكل را با يك حركت قاطع حل نمي‌كنيم . پيشنهادش واقعا متعارف انگليسي‌ها بود، كه از قضا من هم با آن موافقم. مأموريت مهم ديگري هم از طرف شاه داشتم كه از سفير بخواهم از جانب ما براي دريافت وامي با بهره كم از كويت دخالت كند؛ مبلغي در حدود 100 ميليون ليره، بابت خريد لوازم نظامي و غيره از انگلستان. شاه آدم زيركي است، و خوب مي‌داند چه موقع برگ برنده‌اش را رو كند. به سفير هشدار دادم كه جز شاه و من كسي از اين قضه وام از كويت خبر ندارد. و اين ارقام در هيچ يك از آمار رسمي وام‌هاي كشور مندرج نخواهد شد. سرانجام، بار ديگر تكرار كردم كه اگر كشور ثالثي اقدام به حفاري در اطراف آب‌هاي ابوموسي بكند، ما به زور متوسل خواهيم شد. شنبه، 10 خرداد 1349: شرفيابي ... به شاه در مورد گفته تحريك آميز وليعهد دوبي پيش از ترك تهران گزارش دادم، گفته بود، «ما همه چاكران وفادار اعليحضرت فارس هستيم. ما را رهنمايي كنيد». افزودم كه نياز داريم براي سياستمان در خليج فارس استراتژي‌هاي گوناگون در نظر بگيريم. تا اگر يكي موفق نشد، استراتژي‌هاي ديگر را به كار ببنديم. به عنوان مثال، در مورد فدراسيون امارات، آيا ما بايد نقش نگهبان آنها را به عهده بگيريم يا بايد با تك تك اعضا به توافق جداگانه برسيم؟ تمام اين راه حل‌ها بايد بررسي شود و گزارش كاملي به شاه داده شود. شاه در پاسخ گفت، در حال حاضر، راه ما مشخص است. بايد تمهيدي به كار ببنديم كه هر يك از آنها موافقت‌نامه مالي جداگانه‌اي در مورد دفاع با ما امضاء كند. گفتم: بي‌ترديد نقشه فوق‌العاده‌اي است، اما همچنان بايد راه‌هاي ديگر را نيز بررسي كنيم. از هر چه بگذريم،‌ آيا حقيقتا انتظار داريم كه نيروي نظامي ايران چنين مسؤوليت وسيعي را بر عهده بگيرد؟ آيا اين به نفع ماست؟ شاه از اين حرف من كه اشاره‌اي به بي‌كفايتي ارتش داشت خشمگين شد. ولي وظيفه من روشن است، صابون خطر سرپيچي را به تنم ماليدم و گفتم، «عجيب است كه اعليحضرت اين چنين خشمگين شدند. ولي وقتي ار بيخ پيدا كند، جنگ و رژه ارتش دو چيز كاملا مجزاست. اعليحضرت مي‌خواهند كه ايران قدرت حاكم خليج فارس باشد. اما پيش از آن بايد قابليت واقعي ارتشمان را ارزيابي كنيم، و اين ارزيابي بايد در كمال واقع بيني صورت بگيرد. دوشنبه،‌12 خرداد 1349: روز پرمشغله‌اي بود. ساعت هفت صبح امروز را با مذاكره براي خريد هليكوپترهاي شينوك آغاز كردم. شاه علاقه خاصي نسبت به اين معامله دارد. خود هليكوپترها قادرند 40 نفر را در جا نقل و انتقال بدهند . بعد سفير انگليس آمد تا متن نامه‌اي را كه دولت متبوعش به شيوخ‌ام القوين و عجمان فرستاده است، به من نشان دهد. شيوخ اكيدا از اقدام به حفاري در اطراف ابوموسي بر حذر شده‌اند، در وهله اول به دليل ادعايي كه شارجه نسبت به جزيره كرده است. سفير در شرايطي نبود تا نسخه‌اي از نامه را به من بدهد ولي لب مطلب از اين قرار بود: 1-كشور ثالثي بايد به دعوت شود تا اختلافات ميان عجمان و ام القوين را سرو سامان بدهد 2-شارجه نسبت به حفاري در اين مناطق نبايد ادعايي داشته باشد 3-تمام طرفين بايد نسبت به علائق ايران در منطقه، هوشيار باشند موضع ايران در ارتباط با ابوموسي بايد در اسرع وقت روشن شود. بنابر اظهار سفير، «با بر هم زدن روابط ميان شيوخ، ما جلو حفاري را مي‌گيريم بي‌ آنكه لزومي به دخالت نظامي ايران پيش بيايد. در اين ميان به آنها ياد‌آور شده‌ايم كه انگلستان تا دوازده ماه ديگر نيروهاي خود را از خليج فارس خارج خواهد كرد، و از آن پس امارات عربي رأسا با ايران رودررو خواهند بود كه كشوري است به مراتب قويتر از هر كدام از آنها. آنها حق حفاري دوباره را ندارند تا اين كه مسأله ادعاي ايران حل و فصل شود. اما بايد اضافه كنم، كه شركت نفت اكسيدنتال، به اميد راه‌ اندازي حفاري‌هاي اكتشافي، اعمال فشارهايي مي‌كند». در پاسخ گفتم كه، «ايران كمترين علاقه‌اي به منافع نفتي ابوموسي ندارد و فقط مي‌خواهد از آنجا به عنوان پايگاه نظامي استفاده كند. نكته‌اي كه لزوما با منافع نمايندگان كمپاني‌هاي نفتي منافاتي ندارد. اما چند تا از شيوخ در سفرهايشان به تهران و ملاقات با شاه اظهار داشته‌اند كه انگلستان آنها را از هر نوع قرار و مداري با ايران منع مي‌كند، كه كاملا با قول شما در مورد اعمال سازش مغايرت دارد». سفير اين اتهام را رد كرد و گفت، شاه كه مي‌دانيد عرب‌ها چه دروغ‌گوهايي هستند. گفتم: بله عرب‌ها دروغگويي را از شما انگليسي‌ها ياد گرفته‌اند! دوشنبه 27 خرداد1349: امروز بعدازظهر را به مدت سه ساعت، با سفير انگليس گذراندم. در مورد امارات رك و پوست كنده حرفم را زدم، «شما طرف كي هستيد؟ ما هيچ وقت گستاخي شما را فراموش نمي‌كنيم. چرا اجازه مي‌دهيد اين شيوخ به آزادي در تمام جهان عرب سفر كنند و سوء تفاهم‌هاي بيشتري در مورد جزاير به وجود آورند؟ قصدتان چيست؟ وقتي اينها به تهران مي‌آيند، هرگز اتفاقي نمي‌افتد جز رد و بدل كردن تعارف‌هاي ديپلماتيك‌. چرا هيچ كمكي نمي‌كنيد. همين قدر بدانيد كه اين جزاير تحت هر شرايطي متعلق به ماست، هر چه پيش آيد.» او هم گفت، براي دفاع از جزاير ما هم زور را با زور پاسخ خواهيم گفت. گفتم هر كاري دلتان مي‌خواهد بكنيد. اين جزاير حتي اگر اين اهميت استراتژيك را هم نداشتند باز هم براي مردم ايران از اهميت زيادي برخوردار بودند و شما نمي‌توانيد با افكار عمومي بازي بكنيد. ما دست از بحرين برداشتيم. حالا انتظار داريد همين كار را در مورد اين جزاير بكنيم. لابد بعدا هم بايد در مورد خوزستان تسليم ملي‌گراهاي عرب بشويم. شماها داريد با دم شير بازي مي‌كنيد و در مقام دولت شما، وظيفه من است كه به شما هشدار بدهم. قول‌هاي شما هميشه توخالي از آب در آمده‌اند. در پايان اين محاكمه، سفير اعتراف كرد كه در طول دو هفته گذشته به حدي ناراحت بوده كه شب‌ها خوابش نمي‌برده است. «من حقيقتا نمي‌دانم به شما چه بگويم، يا به لندن چه گزارش كنم. تازه لندن دست و پايش را گم كرده كه جواب شيوخ را چه بدهد. همه دچار دردسر شده‌ايم.» پيش از رفتن يك نكته را هم خصوصي به من گفت، «پس از عرض حال عراق، سفير شوروي نزد من آمد و پيشنهاد كرد كه توصيه نمي‌كند از اشغال جزير توسط ايران پشتيباني كنيم. اين هم از به اصطلاح رفقاي شمالي ايران.» بعد از اين ملاقات حال من به قدري بد شد كه با تب در رختخواب افتادم . و سه روز است كه گرفتار هستم. سه شنبه، 28 خرداد 1349: شرفيابي براي حضور شيخ خليفه، نخست وزير بحرين، كه بعدا به ناهار دعوت داشت. با حاكم بحرين شيخ عيسي نسبت نزديك دارد. در مجموع آدم مطلع و باهوشي به نظر مي‌آمد، انگليسي‌اش درجه يك است. جمعه،‌31 خرداد1349: با معشوقم دو ساعتي اسب سواري كرديم. علي رغم گرما بسيار دلپذير بود. با سفير انگليس ملاقات كردم . اعتراف كرد موفق نشده شيخ رأس الخيمه را از رفتن به بغداد منع كند. ولي هم او و هم شيخ شارجه را تحت فشار قرار داده‌ايم تا راه حلي براي مشكل جزاير بيابند كه در جهت پيشنهاد ايران براي اشغال مشترك جزاير باشد. به آنها تأكيد كرده‌ايم كه اين فرصت نادري است، و به لطف بزرگواري ايران اين بهترين راه حل و فصل اين مشكل است. سفير هم مثل شاه معتقد است كه خروج انگلستان از خليج فارس به مرحله‌اي رسيده كه جاي برگشت ندارد. سر ناهار گزارش اين ملاقات را دادم . شاه اظهار داشت، ما همچنان بايد مراقب باشيم. شيوخ ممكن است در مورد جزاير با يكي از شركت‌هاي نفتي خارجي به توافق برسند . اگر چنين معامله‌اي را ناديده بگيريم، به وضوح پذيرفته‌ايم كه ادعاي آنها اعتبار دارد...» جمعه 30 مرداد1349: در مورد مسئله‌ جزاير،‌سفير گفت نماينده مخصوصي از لندن مأمور شده تا راه حلي براي قضيه بيابد، شخصي است به نام سر ويليام لوس،‌كه قبلا مأمور مقيم ديپلماتيك انگليس در خليج فارس بوده است. او كار را به يك شرط پذيرفته؛ اين كه اختيارات تام داشته باشد تا تمام امكانات موجود را براي حل و فصل قضيه بررسي كند و هرگونه تصميم از قبل تعيين شده‌اي را نديده بگيرد. حكومت محافظه‌كار با اين شرط موافقت كرده است و اكنون اعتراف مي‌كنند كه تعهدشان مبني بر جلوگيري از خروج انگليسي‌ها از خليج فارس چيزي جز تبليغات انتخاباتي نبوده و فقط به قصد رأي آوردن گفته شده است. سفير همچنين افزود كه شيوخ شارجه و رأس الخيمه منتظر عربستان سعودي هستند تا به تفاهمي با ايران برسد، ولي سعودي‌ها هم به كلي از زير بار اين قضيه شانه خالي كرده‌اند. سه شنبه، 31 شهريور 1349: شرفيابي ... گزارش ملاقاتم را با سر ويليام لوس دادم كه خواسته بود در مورد حرفي كه شاه زده است توضيحي بپرسم. منظور شاه از گفتن اين جمله كه ايران نسبت به حضور انگليسي‌ها در خليج فارس اعتراضي نخواهد داشت مشروط بر اين كه بر مبناي توافق دو جانبه‌اي با شيوخ باشد، چه بوده است. شاه گفت: «اولا كه امارات بايد مستقل بشوند؛ فقط در آن صورت است كه مي‌توانند به نوعي توافق برسند. يكي از شرايط به دست آوردن استقلال آنها هم خروج تمام نيروهاي خارجي از خليج فارس است. اگر فدراسيون جديد امارات در نهايت از انگليسي‌ها دعوت كند كه باز گردند، آن وقت مسئله شكل ديگري پيدا مي‌كند» سه شنبه،‌28 مهر 1349: همزمان موفقيتي در مذاكرات نفت تهران به دست آورده‌ايم و فرمول تسهيم سود 50-50 به 45-55 به نفع ما تغيير كرد. همچنين قرار شد در مورد بهاي نفت تجديد نظر بشود ... اتفاقي كه ذكرش بي مناسبت نيست، اين است كه سفير انگليس به ملاقات من آمد و اعلام كرد شديدا توصيه مي‌كنم مذاكرات را با شركت‌هاي نفتي قطع نكنيد. اين پيام را به شاه رساندم، كه علي‌رغم خودداري معمولش، به سختي مي‌توانست آتش خشمش را فرو بنشاند. گفت، «حالا ديگر انگليسي‌ها به من توصيه مي‌كنند، اگر يك بار ديگر به خودشان جرأت بدهند به من توصيه كنند، چنان پدري ازشان بسوزانم، كه جد و آبادشان را ياد كنند. پدر سوخته‌ها » در مورد مشابه ديگري چند هفته پيش كه به جزيره كيش رفته بوديم، صحبت تنب و ابوموسي پيش آمد و شاه گفت، «اگر لازم بشود، آنها را با زور خواهيم گرفت، عرب‌ها و انگليسي‌ها هم هر گهي دلشان مي‌خواهد بخورند.» چنين اعتماد به نفسي حقيقتا باعث غرور است. جمعه 4 دي 1349: براي اولين بار در دويست سال اخير يك شيخ بحرين سفري رسمي به ايران كرده است. در فرودگاه، شاهپور غلامرضا، نخست وزير و من از او استقبال كرديم. خيلي جالب است كه تا همين اواخر ما از او با عنوان:«شيخ فلان فلان شده و غاصب بحرين » نام مي‌برديم. اما امروز او ميهمان عزيز و محترم ماست. ناهار را با شاه صرف كرد كه بعدا به او افتخار داد و در اقامتگاه او چاي صرف كرد. اين هم يكي از اولين‌هاي ديگر؛ تاكنون سابقه نداشته كه شاه ديدار يك شيخ خليج فارس را پس بدهد. به اين موضوع اشاره كردم و گفتم شايد داريم ادب و نزاكت را از حد مي‌گذرانيم ولي شاه پاسخ داد كه مايل است شيخ يكي از اقمار ايران بشود. شيخ از بازديد شاه بسيار خوشوقت شد. روز نهم آذر سال 1350 ايران جزاير تنب را اشغال كرده، و روز بعد پيمان دفاعي منعقده في مابين انگليس در شيخ نشين‌اي خليج فارس (درياي عمان) لغو گرديد و بنياد امارات متحده عربي نهاده شد. رأس الخيمه به عمل ايران اعتراض كرد و يك سال دست به دست كرد تا سرانجام به فدراسيون جديد پيوست. در مورد ابوموسي، ايران و شارجه توافق كردند كه منطقه را به دو بخش مساوي تقسيم كنند، و بخش مسكوني جزيره متعلق به شارجه باقي ماند. ايران براي نشان دادن حسن نيتش موافقت كرد كه فعاليت‌هاي شركت نفت كرسنت همچنان به روال سابق، در منطقه متعلق به آن و آب‌هاي اطرافش،ادامه پيدا كند. و به منظور ايجاد تسهيلاتي براي اين امر، ايران انگيزه‌هاي گوناگون مالي به نحوي محرمانه براي شيخ شارجه فراهم آورد . منبع: گفتگوهاي من با شاه جلد (1)، به كوشش عبدالرضا هوشنگ مهدوي
  2. در كشاكش قدرت‌های بزرگ و رقابت آنها در منطقه و عرصه بین‌الملل و پیامدهای حاصل از آن مانند جنگ عراق، افغانستان، فلسطین، لبنان، گرجستان و شكل‌گیری گروه‌های تروریستی مانند القاعده، طالبان و گروه‌هایی در اقصا نقاط جهان كه همگی به رقابت تسلیحاتی منجر شده است، محدودیت‌های سیاسی دیگر مانعی برای فروش سیستم‌های دفاع ضدهوایی، موشك‌های ضدتانك و تسلیحات نبوده و در این میان جمهوری اسلامی ایران از این مساله مستثنا نیست. نكته قابل توجه این است كه كشورمان در كنار خرید تسلیحات، سیستم نظامی و دفاعی با توجه به اعمال تحریم‌های 30 ساله به توانمندی ویژه بومی در بسیاری زمینه‌ها دست یافته كه در كنار خرید سیستم ‌های پیشرفته دفاعی و ساخت انواع مختلف تسلیحات و موقعیت استراتژیك، برتری ویژه‌ای در میان كشورهای منطقه پیدا كرده است. در سیاست‌های نظامی معمولا میزان توان دفاعی و نظامی یك كشور از خطوط قرمز آن محسوب می‌شود، اما با توجه به بخش اعلامی، این توان در زمینه‌های مختلف در كشورمان به شرح زیر است: زیردریایی‌های ایران به مین‌هایی با سیستم مغناطیسی، صوتی و سنسورهای فشارسنج مجهز هستند كه می‌توانند در خلیج‌فارس و دریای عمان برای شناورهای بیگانه تهدیدی جدی باشند. مركز مطالعات استراتژیك و بین‌الملل آمریكا در گزارشی به شرایط جغرافیایی خلیج فارس پرداخته و عنوان می‌كند: «بسیاری از مناطق خلیج فارس به علت عمق كم، قابلیت تردد زیردریایی‌های اتمی و غیراتمی كشورهای بیگانه را ندارند و بیشتر آب‌های عمیق در داخل مرز دریایی ایران قرار دارند.» در كشورمان استراتژی قایق‌های تندرو دنبال شده و طراحی شناورهای موشك‌انداز، باعث تحولی چشمگیر در این بخش شده است. شناورها اعم از سطحی و زیرسطحی و شناورهای لجستیكی در مدل‌های مختلف طراحی و ساخته شده‌اند. صنایع دریایی ما تركیبی است یعنی شناور، سیستم‌های الكترونیكی و سلاح‌هایی مثل تیربار و موشك هر كدام در جای جداگانه ساخته و در یك جا مونتاژ می‌شود. زیردریایی‌های السابحات یك نمونه از این اقدامات است. قطعات ساختاری، پنل‌های ساندویچی، انواع لوله‌های مختلف هیدرولیكی و هواناوهای یونس 6 و یونس 22 طراحی شده است. قابل‌توجه است كه اولین لندین كرافت سنگین برای سازمان بنادر و كشتیرانی در وزارت دفاع ساخته شد. ایران ناوگان دریایی‌ای دارد كه حاوی ناوشكن ، زیردریایی ، صدها قایق تندرو و مجهز به موشك دریایی با بردهای مختلف و همچنین موشك‌های پیشرفته زمین به دریاست كه می‌تواند هر هدف دریایی در خلیج فارس و دریای عمان را نابود كند. مثلا كوثر نمونه‌ای از موشك میان برد است كه در جنگ 33 روزه توانست ناوچه پیشرفته اسرائیلی «ساعر» را نابود كند. موشك جدید فجر‌ 3 كه از سوی متخصصان نظامی كشورمان ساخته شده و با موفقیت مورد آزمایش قرار گرفته ؛ البته برد این موشك اعلام نشده است. موشك شهاب 3 دارای برد 2500 كیلومتری با درصد خطای 2 در 10000 است. موشك شهاب 3 یك موشك كوتاه برد بالستیك ‌(MRBM) است كه در ابتدای آزمایش‌ها، بردی معادل 1300 كیلومتر داشت. این موشك قادر به حمل انواع كلاهك‌های اتمی وغیراتمی است كه از سوخت مایع برای تهیه نیروی پیشران استفاده می‌كند. - موشك شهاب 1 و 2 - موشك فاتح 110 كه یكی از دقیق‌ترین موشك‌های موجود در داخل كشور با سوخت جامد است. - موشك توفان، یكی از پیشرفته‌ترین موشك‌های ضد زره با عمق نفوذ 760 میلی‌متر و برد 3850 متر و دارای سیستم ضد جمینگ است تا دشمن نتواند آن را منحرف سازد. مجهز به سیستم دید در شب و قابل شلیك از بالگرد‌های كبراست. - موشك تندر، طراحی شده برای مقابله با زره‌های واكنشگر. - راكت صاعقه، طراحی شده به منظور نابودی نفرات دشمن و دارای 40 میلی‌متر طول است و به جهت برد، مقدار تركش‌ها و قدرت انفجاری آن اهمیت بسیاری دارد و پرواز آن در هوا بدون صداست. - موشك صیاد 1و2 كه برای نابودی بمب‌افكن‌ها و هواپیماهای شناسایی دشمن طراحی شده و زمین به هوا می‌باشد و به تولید انبوه رسیده است. - موشك سطح به هوای شهاب ثاقب، موشكی كوتاه برد برای دفاع ضد هوایی در ارتفاع پایین و بسیار پایین است و ردیاب و سیستم هدایت فرماندهی و كنترل بیسیمی دارد. دارای سرجنگی 14 كیلوگرمی و ماسوره زمانی ایر است و 4 درصد خطا دارد. - موشك میثاق 1و2، این موشك نمونه مدرنیزه شده استینگر است كه از روی شانه پرتاب می‌شود و دارای سیستم هیومینگ غیرعامل مادون قرمز با قابلیت تهاجمی در تمام جهات است. - موشك كروز، طراحی شده برای استفاده در هواپیما و شناوراست كه روی شناور‌های ذوالفقار 1400 و ذوالجناح نصب شده و این شناورها با سرعت 90 كیلومتر حركت كرده و همزمان اقدام به شلیك این موشك می‌كنند. - موشك هوشمند دوربرد و فوق مدرن ثاقب كه مورد آزمایش قرار گرفته است. هوشمندی، برد زیاد، سرعت بسیار بالا و غافلگیركنندگی را از جمله ویژگی‌های این موشك دور برد عنوان كرده‌اند. این موشك دارای قدرت تخریب بسیار بالا و قابل پرتاب از كلیه سامانه‌‌های شناور است. - در بخش زمینی انواع و اقسام مهمات سبك و سنگین در كشور تولید می‌شود. اور هال كلیه تانك‌های غربی و شرقی و تولید انواع تانك و نفربر كه نمونه بارز آن تانك‌های ذوالفقار 1 ، 2 و 3 كه بسیار پیشرفته می‌باشد و در داخل تولید می‌شود و زره واكنشگر دارد، از آن جمله است. - نفربر شنی‌دار آبی خاكی براق، نمونه دیگر این تولیدات است كه با حفاظ زرهی مناسب و تحرك بسیار خوب و استفاده از پدافند « ش.م.ه » آن را از دیگر نفربرها متمایز می‌كند. - تولید مین‌كوب تفتان كه با خرج گود تا 10 كیلوگرم تی ان تی را پاكسازی می‌كند و تا عمق 5/2 متر پایین می‌رود، عرض معبر پاكسازی آن 3 متر و دارای سیستم كنترل از راه دور است. - تولید انواع و اقسام خودروهای تاكتیكی دودیفرانسیل و خودروهای تجاری. - تولید سلاح ملی انفرادی خیبر با طراحی كاملا جدید كه خشاب آن در عقب قرار دارد، سلاح را سبك‌تر می‌كند و جزو مدرن‌ترین سلاح‌های انفرادی است. - موشك زمین به هوای رعد، موشك هدایت‌شونده زوبین، موشك‌های زمین به هوای ماوریك، موشك‌های هوا به هوای رادار گریز و حرارتی فینیكس، اسپاروساید وانیدو، سكوهای پرتابگر موشك زمین به هوای جوهاك و سامانه موشك اسكای كار و موشك زمین به زمین نازعات و زلزال نیز از جمله توانمندی‌های دیگر ایران است. - عاشورا موشكی بالستیك با برد میان 2 تا 2 هزار و 500 كیلومتر است كه قابلیت حمل كلاهك غیركلاسیك را دارد. - موشك قدر با برد 1119 مایل، یكی دیگر از موشك‌های ایران است كه از لحاظ سرعت جزو سریع‌ترین موشك‌های دنیاست و می‌تواند بر تمام رادارها و موشك‌های ضد موشك فائق آید. - متخصصان هوایی كشورمان هم اكنون روی تمام هواپیماهای تجاری و نظامی در حال تحقیقات هستند و قادرند تمام این هواپیماها و بالگردها را اورهال و تعمیر اساسی كنند. - آشیانه فجر وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح بزرگ‌ترین سازه فلزی است كه تاكنون در كشور و خاورمیانه ساخته شده و همزمان 8 تا 12 هواپیمای پهن پیكر می تواند در آن قرار گیرد. - قطعه‌سازی در صنایع هوایی حرف اول را می‌زند. پیش از انقلاب اسلامی هیچ كاری در این زمینه انجام نشده بود. كارخانه بل ایجاد شده بود و تنها در حد چك‌های اولیه روی بالگردها انجام می‌شد. هم اكنون شركت پنها هم بالگرد‌های شباویز و 2091 و بالگردهای شاهد را تولید می‌كند و هم تعمیرات اساسی سنگین را انجام می‌دهد. - در طراحی هواپیماهای بدون سرنشین پیشرفته، صنایع هوایی ایران موفق شده است هواپیماهای ابابیل ، مهاجر 1 ، 2 ، 3 و 4 ، هدهد و صاعقه 1 و 2 را تولید كند. این هواپیماها با هزینه بسیار پایین و فناوری روز ساخته شده است. - هواپیمای بدون سرنشین مهاجر 1، 2، 3 و 4 با كاربرد مراقبت هوایی ، شناسایی ، جنگ الكترونیكی ، رله ارتباطی ، دیده‌بانی ، هدف‌یابی ، هدایت آتش توپخانه ، كنترل نوارمرزی برای مبارزه با قاچاقچیان ، كنترل ترافیك شهری و عكسبرداری به منظور تهیه نقشه‌های جغرافیایی است كه می‌توانند سلاح‌های كوچك را حمل و پرتاب كنند. - در زمینه هواپیماهای جنگی هواپیمای جت پیشرفته «اینتگرال» طراحی شده و در زمینه بالگردهای هجومی و ترابری نیز 9 مورد در داخل تولید می‌شود. - هواپیمای ایران 140 كه در نوع خود پیشرفته‌ترین است در انواع كاربری ساخته می‌شود. - یكی دیگر از تولیدات ، ساخت شیشه و لاستیك هواپیماست كه ما را در زمره 8 كشور تولیدكننده آن قرار می‌دهد. - ایران همچنین بر در اختیار داشتن سامانه دفاعی هوایی موثر كه شامل موشك‌های روسی پیشرفته «تور ‌ ام یك‌» می‌شود ، متمركز شده است. علاوه بر این موشك‌های گوناگون و مختلف «سام» نیز هست كه در كنار آن ایران تلاش می‌كند صدها پایگاه ضد هوایی مجهز به رادار پیشرفته محلی كه بارزترین آن پایگاه میثاق است، داشته باشد كه قادر است صدها حمله هوایی را با قدرت عالی پاسخ بدهد و موشك‌های متحرك را هدفگیری كند به نقل از جام جم آنلاین
  3. امروز روی سایت ساجد ( http://www.sajed.ir/ ) بودم دیدم در مورد انتشار کتابی تحت عنوان امیر ابادان مطلبی نوشته یه کم برام جالب بود ، یه پیگیری کردم ببینم این بنده خدا چرا معروف شده ... جالب بود برام به نقل از : http://www.jeslami.com/1387/13870707/13870707_jomhori_islami_10_jebheh_va_jang.HTML حماسه شكست حصر آبادان در خاطرات امير سرتيپ كهتري امروز ايران قهرمانان و پهلوانان بسياري دارد; كساني كه نامشان در جريده تاريخ ثبت خواهد شد; شكوه جنگاوران ايراني را كه مردان ميدان بودند براي آيندگان بازخواهند گفت و از رفتارشان و شجاعتشان قصه ها خواهند ساخت ماجراي « كهتري » افسانه نيست داستاني هم برايش نساخته اند. امروز هم او در تاريخ حماسه هاي آبادان حضور دارد هم رزمندگاني كه با او بودند و جنگيدند و هم مردم آبادان كه دوستش دارند. بي سبب نيست كه مردم آبادان نام فرزندانشان را « كهتر » مي گذارند يا مي خواهند كه بهمنشير را « كهترشير » بخوانند. بي سبب نيست كه سربازان و درجه داران يگانش از ظاهر او هم الگوبرداري مي كردند; فرماندهي براي مدافعان آبادان !. بعد از آنكه دشمن توانست بعد از مدت ها از ورطه هولناك خرمشهر خارج شود و صف مدافعان اين شهر را در چهارم آبان 1359 بشكند مغرورانه راهي آبادان شد تا با كشتاري ديگر دياري ديگر را هم از آن خود كند. در تاريخ 9 آبان عراقي ها از سمت نخلستان هاي ذوالفقاريه به سمت آبادان حركت كردند اما خيلي زود زمينگير شدند; به سد محكمي برخورده بودند. افسري شجاع به نام منوچهر كهتري و سربازانش با شتاب خودشان را به محل نفوذ دشمن رساندند و چنان بي مهابا به دشمن تاختند كه راه گريزي برايش نماند و ... اولين شكست دشمن ثبت شد . او آن روزها فرمانده گردان 153 از لشكر 77 بود كه از قوچان به منطقه اعزام شده بود. امير سرتيپ كهتري بعدها در حماسه شكست حصر آبادان هم چنان دشمن را به ستوه آورد كه در ميان حلقه مدافعان اين شهر براي هميشه چهره شد. ببينيم اين امير نام آور ارتش در آبادان چه كرد كه اينگونه براي مردم آن ديار جاودانه شد. اينها از گفته هاي امير سرتيپ بازنشسته منوچهر كهتري است ; درباره آنچه در آبادان اتفاق افتاد : حماسه ذوالفقاريه چهارم آبان 1359 عراقي ها توانستند خرمشهر را اشغال كنند و 9 آبان 1359 سپاه سوم عراق از طريق كارون وارد بهمنشير شد تا به خيال خود آبادان را هم تصرف كند. يكي از عواملي كه به حركت نيروهاي عراقي سرعت مي بخشيد و نقش كليدي داشت خيانت هاي منافقان بود كه هم بهترين راه هاي نفوذ و حمله را به دشمن نشان مي دادند و هم پيشمرگ متجاوزان بعثي مي شدند. آنها تمام ساختمان هاي ذوالفقاريه را اشغال و تاميني براي عراقي ها برقرار كرده بودند و عامل اصلي پيشروي عراق به آنجا بودند. در همان روز حمله عراق دستور صادر شد كه از آبادان به سمت بهمنشير برويم . نيروها را تا خسرو آباد با اتوبوس جا به جا كرديم اما آتش سنگين دشمن مانع حركت نيروها به اين شكل بود. از همان منطقه از خودروها پياده شديم ; آرايش نظامي به نيروها دادم و عازم بهمنشير شديم . شرايط دشواري بود و باران گلوله و آتش دشمن هر لحظه عزيزي را از ما مي گرفت اما هر يك از نيروهاي ما شهيد مي شد ديگر نيروها نه تنها دچار وحشت نمي شدند بلكه مصمم تر به راه خود ادامه مي دادند. هنگامي كه ما به ذوالفقاريه رسيديم هوا رو به تاريكي بود. به محض اينكه نيروهاي ما وارد اين نخلستان شدند جنگ تن به تن شروع شد و نيروهاي ما توانستند با رشادت و مهارت خارق العاده دشمن را عقب برانند و مانع از تحقق هدف بعثي ها (اشغال آبادان ) شوند. اگر آن شب نيروهاي ارتش موفق نمي شدند خط دشمن را بشكنند و آنها را به عقب برانند تمام خوزستان سقوط مي كرد. وقتي دشمن از ذوالفقاريه بيرون رانده شد و موفق نشد آبادان را اشغال كند دست به محاصره آبادان زد. يازده ماه آبادان در محاصره ماند; ما روزهاي حساسي را مي گذرانديم . اگر آبادان به دست دشمن مي افتاد تا بندر امام سقوط مي كرد و خرمشهر تنها اتكاي آنها نمي شد و در واقع پيروزي آنها تثبيت مي شد اما شكست خوردند و اين اولين شكست نيروهاي عراقي بود و آن طور كه اسراي عراقي به ما گفتند : قرار بود صدام در آبان ماه از نيروهايش در آبادان سان ببيند! صدام با آنها قرار گذاشته بود كه در آبادان از نيروهايش سان ببيند و دستور داده بود كه نيروهاي عراقي مهمات و سوخت و امكانات زيادي با خود نياورند; چون در آبادان همه چيز هست . يعني ما را خيلي دست كم گرفته بود. دشمن زخم خورده از اين شكست وقتي نتوانست با آن همه تداركات و امكانات وارد آبادان شود شهر را محاصره كرد و زير آتش سنگين خود گرفت . طي دو روز آتش بي امان دشمن بسياري از نيروهاي ما مجروح شدند يا به شهادت رسيدند. شب 11 آبان نيروهاي عراقي با 2 گردان تكاوري بار ديگر حمله كردند و اين حمله در حالي صورت گرفت كه نيروهاي ما به دليل خستگي زياد در حال استراحت بودند. حدود نيمه هاي شب بود كه يكي از بچه ها اطلاع داد صداي آب مي آيد. وقتي براي سركشي رفتم ; سياهي هايي را ديدم كه در حال عبور از بهمنشير بودند. به علت جزر رودخانه ساحل زيادي در اختيار دشمن بود و اين بهترين شرايط حمله را در اختيار دشمن مي گذاشت . در آن شرايط بهترين كار اين بود كه با استفاده از نارنجك تفنگي به استقبال دشمن برويم . با همكاري يكي از افراد 4 جعبه نارنجك تفنگي را بين سياهي ها كه نيروهاي عراقي بودند پرتاب كرديم . صبح گشتي خبر آوردند كه سرتاسر بهمنشير مملو از اجساد تكاوران عراقي است كه شب قبل هدف قرار گرفته بودند. جيب اين عراقي ها پر از طلاها و زيور آلاتي بود كه از خرمشهر غارت كرده بودند. امير شما فرموديد كه در ذوالفقاريه نبرد تن به تن درگرفت . در آن نبرد تن به تن با عراقي ها توان و قدرت رزمندگان اسلام چطور بود و چگونه توانستيد بعثي ها را عقب بزنيد وقتي وارد نخلستان هاي اطراف بهمنشير شديم جنگ تن به تن بالا گرفته بود و نيروهاي ما مدام در حال پيشروي بودند. در يكي از صحنه ها با يكي از فرماندهان عراقي مواجه شدم كه پشتش به من بود و مرتب فرياد مي زد و به نيروهايش مي گفت : « برگرديد فرار نكنيد! » . اين را سربازان ما كه عربي مي دانستند گفتند. من چون فرمانده بودم فقط يك كلت ـ كه سلاح سازماني ام بود ـ داشتم ولي كلت وسيله خوب و چندان مطمئني براي جنگ خيلي نزديك نيست . در يك لحظه تصميم گرفتم خودم را روي فرمانده عراقي پرتاب كنم . ولي او خيلي قوي هيكل بود و با يك بدل مرا به زير خود كشيد و با دست هايش قصد خفه كردن مرا داشت . در آخرين لحظاتي كه نفس هايم به شماره افتاده بود ناگهان متوجه شدم دست هاي فرمانده عراقي شل شد و يكي از نيروهاي ما با سرنيزه او را به هلاكت رساند. اين فرمانده عراقي هم كلت به كمر داشت ولي كلتش خالي بود. امير كهتري خاطرات ديگري از اين روزهاي حماسه دارد. از مجروحيت هايش و از لحظاتي كه نگراني وضعيت رزمندگان آسايش و استراحت را براي او سخت مي كرد. اينك خاطره اي از امير كهتري كه در اولين همايش پيشكسوتان خراساني دفاع مقدس بازگو كرد : « از ناحيه چند عضو به شدت مجروح شده بودم و جراحت ها عفوني شده بود. امير شهيد فلاحي مرا به بيمارستان اهواز منتقل كرده و به كاركنان بيمارستان توصيه كردند مراقبم باشند تا قبل از بهبودي بيمارستان را ترك نكنم ! وقتي پزشكان براي معاينه ام آمدند بلند شدم و گفتم چيز مهمي نيست ! پزشك معالج از نحوه بلند شدنم ايراد گرفت و برنامه اي داد تا خودم را براي عمل جراحي آماده كنم برنامه اي طولاني بود و نمي توانستم دوري بچه ها را تحمل كنم ; كساني كه سنگرم در كنار آنان بود و قول داده بودم كه به سلامت بازشان گردانم ! قولي عجيب كه نمي دانم چگونه داده بودم به هر حال بايد برمي گشتم . نيمه هاي شب بود كه از اتاقم در بيمارستان خارج و وارد راهرو شدم ديدم در اتاقي نيمه باز است وارد آن اتاق كه شدم ديدم تعدادي روپوش سفيد و گوشي معاينه پزشكان آنجا قرار دارد. يكي از روپوش ها را پوشيدم و يك گوشي همچون پزشكان روي گردن آويختم و از اتاق خارج شدم . با عبور از محوطه به در آهني رسيدم و از بالاي در خودم را به خارج محوطه رساندم . كمي كه جلوتر رفتم ديدم كه هنوز در مجموعه بيمارستان قرار دارم . به مسير خود ادامه دادم تا به اتاقك نگهباني رسيدم . آهسته به اتاقك نزديك شدم و قصد عبور آرام از كنار آن را داشتم كه ناگهان آمبولانسي از راه رسيد. نگهبان در را براي ورود آمبولانس باز كرد و با ورود آمبولانس در پرتو نور چراغ هاي آن مرا ديدند يكي از سرنشينان آمبولانس بلافاصله به سراغم آمد و در حالي كه به من چسبيده بود خواستار رسيدگي به بيمارش شد. هرچه گفتم : « بيمار را منتقل كنيد من هم مي آيم ! » قانع نشد. ناچار وارد آمبولانس شدم و تنها كاري كه به فكرم رسيد گرفتن نبض بيمار بود. سپس آن را آرام رها كردم و گفتم : « بيمار را به بخش منتقل كنيد; خودم را مي رسانم . بعد هم به آرامي از بيمارستان خارج شدم . هنوز فاصله اي را طي نكرده بودم كه يك ماشين رسيد; مسيرم را پرسيد. گفتم به سه راه اهواز مي روم . راننده مرا با احترام سوار كرد. در طول مسير دائما از مشكلاتش مي گفت و شرح مي داد كه هنگام غذا خوردن چه ناراحتي هايي دارد و با اين تصور كه من دكتر هستم علت و درمان بيماري اش را مي پرسيد. با اطلاعاتي كه داشتم پاسخ مي دادم اما قانع نمي شد و با تكرار سوالات و شرح بيشتر به دنبال راه حل هاي دقيق تري بود. ديدم كه به سادگي دست بردار نيست براي فرار مسائل جنگ را مطرح كردم و با اين ترفند زمان گذشت تا به سه راهي اهواز رسيديم . با تشكر از او جدا شدم و بلافاصله با خارج كردن روپوش با يك كاميون خودم را به ماهشهر رساندم و از آنجا با نيروهايم تماس گرفتم و آنها به دنبالم آمدند. » اين امير سرافراز با همين منش مورد احترام و توجه سربازانش قرار داشت . يكي از سربازان او مي گويد : « پس از رشادت ها و تلاش فراوان امير كهتري در عمليات مختلف صدام براي سر امير جايزه تعيين كرده بود! راديوي عراق نيز به سربازان ايراني مي گفت : به حرف هاي او گوش نكنيد و وي را اسير كنيد و تحويل دهيد وگرنه كهتري همه شما را به كشتن مي دهد! » او مي گويد : « به خاطر دارم كه عينك امير مدت هاي طولاني شكسته مي ماند و او فرصت تعمير يا تعويض عينك را پيدا نمي كرد. » اين گونه بود كه اين امير نامي در خاطر اهالي آبادان ماند و امروز بعد از گذشت ربع قرن از حماسه آن روزهاي آبادان كمتر كسي در آبادان هست كه او را نشناسد و به احترامش نايستد. هنوز هم نام كهتري براي آباداني ها يادآور حماسه و مردانگي است . او پهلوان آباداني هاست . اهالي اين خطه حتي براي تقدير از امير كهتري اين خواسته را از مسئولان داشته اند كه بهمنشير را كهتر شير بخوانندمسئولان هم قدردان او هستند. امير سرتيپ كهتري نشان درجه يك فتح را به پاس رشادتي كه در آبادان از خود نشان داده از فرماندهي معظم كل قوا دريافت كرده است . علاوه بر اين خاطرات زيبايي از امام خميني هم دارد. مي گويد : « ما در بانك ملي مستقر بوديم يك شب دو هواپيماي عراقي آمدند بمباران كردند و رفتند. منافقين عادتشان بود كه هر وقت هواپيما مي آمد يا توپخانه تيراندازي مي كرد آن مركزي را كه بيسيم هاي ما در آنجا بود گزارش مي كردند. ما مشغول رد گم كردن آنها بوديم و داشتيم اوضاع بعد از بمباران را جمع و جور مي كرديم كه تلفن زنگ زد. يكي از نفرات مدتي صحبت كرد و بعد گفت : جناب سرهنگ ! شما را مي خواهند. گفتم : كيست گفت : « حاج احمدآقا! » تعجب كردم . گوشي را گرفتم و با ايشان صحبت كردم . گفت : « من از بيت حضرت امام (ره ) صحبت مي كنم ; چي شده ! » گفتم : « مشكلي نيست ; هواپيماها آمدند بمباران كردند و رفتند! » حاج احمدآقا گفتند : « همين ها را بگو; امام (ره ) گوش مي كنند.! » باور كنيد وقتي صداي امام (ره ) را شنيدم روح از بدنم پرواز كرد. امام (ره ) چند سوال كردند و من هم پاسخ گفتم . ايشان زير لب دعا كردند و گفتند : « فالله خير حافظا و هو ارحم الراحمين » . هميشه همين آيه را بر لب داشتند. وقتي صحبت ايشان تمام شد همين طور خشكم زده بود و گوشي در دستم مانده بود! همه بايد بدانند كه حضرت امام (ره ) در جريان جنگ و جبهه ها بودند. هنوز چند دقيقه از بمباران نگذشته بود كه ايشان تلفن زدند. خب آبادان هم جاي حساسي بود! ويژگي هاي شكسته شدن حصر آبادان كه بيشتر شبيه به يك معجزه بود خارج از چارچوب مسائل نظامي بود كه حتي معادلات نظامي جهان را هم برهم زد. امير كهتري ويژگي هاي اين عمليات را بر مي شمارد و مي گويد : اول فرمان تاريخي حضرت امام (ره ) كه براي همه حجت بود و دوم رسيدن اين فرمان به گوش رزمندگان كه والله از پاي ننشستند تا حصر آبادان را شكستند. ما ساعت 12 نيمه شب عمليات را شروع كرديم و 10 صبح آن را با پيروزي به پايان رسانديم اين معجزه نيست !باور كنيد خود من 55 شب نخوابيدم و آب به بدنم نخورد. ماجراي جنگ ما ماورا الطبيعه بود و اين را فقط آنهايي مي دانند كه در جبهه حضور داشتند. عشق و علاقه مردم آبادان به ناجي آبادان يكسويه نيست و او هم آبادان را دوست دارد : « همين حالا اگر حتي كلمه آبادان را روي ماشين ببينم آن قدر چشمم آن را دنبال مي كند تا از نظرم برود. آبادان قلب جنگ بود كه با چنگ و دندان حفظش كرديم . محبت من به آبادان وصف ناپذير است . وصف ناپذير! » و به نقل از : http://www4.irna.ir/View/FullStory/?NewsId=170376 عمليات ثامن الائمه و شكست حصر آبادان از عملياتهاي بسيار سرنوشت ساز دوران دفاع مقدس و حتي مي توان از آن به عنوان پيشگام موفقيت در ساير عملياتهاي اين دوران ياد كرد. اين عمليات به دنبال فرمان تاريخي امام راحل مبني بر شكست حصر آبادان با محوريت لشكر 77 خراسان براي رفع محاصره 11 ماهه اين شهر انجام شد. عمليات ثامن الائمه را مي توان اولين عمليات موفقيت آميز دوران دفاع مقدس ياد كرد و و با انجام اين عمليات سرنوشت ساز توانايي انجام عملياتهاي بزرگ عليه دشمن بعثي در رزمندگان اسلام افزايش يافت. اين عمليات بدنبال موفقيت لشكر 77 خراسان در بيرون راندن ارتش بعثي در منطقه ذوالفقاريه آبادان طراحي و اجرا شد. فرمانده عمليات ثامن الائمه و شكست حصر آبادان در اين ارتباط در گفت و گو با خبرگزاري جمهوري اسلامي گفت: بعد از اشغال خرمشهر در چهارم آبان 1359 ارتش بعث عراق مسرور از اين پيروزي به خيال خام خود با هدف تصرف آبادان و ساير شهرهاي خوزستان تهاجم وسيعي را به اين شهر آغاز كرد. شهر آبادان بعد از اشغال خرمشهر از موقعيت بسيار خاص و استراتژيكي در منطقه برخوردار بود و اين امر طمع عراق را براي تصرف آن در روزهاي ابتدايي جنگ تحميلي افزايش داد. امير سرتيپ "منوچهر كهتري" اضافه كرد: به لحاظ اهميت آبادان ، نيروهاي متجاوز عراقي نهم آبان ماه 1359 وارد روستايي به نام ذوالفقاريه در كنار بهمن شير شدند و قصد اشغال آبادان را داشتند و من به عنوان فرمانده گردان 153 لشكر 77 خراسان به همراه نيروهاي تحت امر خود براي مقابله با نيروهاي عراقي به اين منطقه اعزام شدم. وي بيان كرد: منافقين نقش مهمي در وارد شدن سپاه سوم عراق به منطقه ذوالفقاريه داشتند و خيانتي كه منافقين در جنگ تحميلي در حق ملت ايران روا داشتند در هيچ جاي تاريخ كشورمان سابقه نداشت. او گفت : منافقين ضمن اشغال همه ساختمانهاي روستاي ذالفقاريه و برقراري اقدامات امنيتي خاص براي ورود عراقي ها، عامل اصلي پيشروي آنها به اين منطقه بودند. وي اظهارداشت : هنگام عزيمت به سمت بهمن شير نيروهاي ما نتوانستند به دليل آتش بسيار سنگين نيروهاي متجاوز بعثي با اتوبوس از خسروآباد جلوتر بروند و لذا از آن منطقه به بعد آرايش نظامي به نيروها دادم و بقيه راه را پياده به سمت بهمن شير رفتيم. فرمانده عمليات شكست حصر آبادان افزود: هنگامي كه به منطقه ذوالفقاريه رسيديم، هوا تاريك بود و به محض ورود رزمندگان اسلام به نخلستانها، جنگ تن به تن با نيروهاي عراقي آغاز شد و آنان توانستند با مهارت خارق العاده اي دشمن را به عقب برانند و مانع از تحقق اهدافش در اشغال آبادان شوند. وي اضافه كرد: اگر نيروهاي ايراني نمي توانستند دشمن را از منطقه ذوالفقاريه به عقب برانند تمام خوزستان سقوط مي كرد و اين شكست اولين شكست نيروهاي عراقي در دفاع مقدس بود و بعد از موفقيت در عمليات در منطقه ذوالفقاريه از دست مقام معظم رهبري كه در آن زمان نماينده امام راحل در شوراي عالي دفاع بودند، نشان درجه يك فتح را گرفتم. او گفت: بعد از بيرون راندن نيروهاي دشمن از بهمن شير خط پدافند دفاعي متشكل از نيروهاي شهرباني، فدائيان اسلام و بسيج براي دفاع از آبادان ايجاد كردم و همه اين افراد براي دفاع از شهر مسلح شدند. سرتيپ كهتري افزود: بني صدر كه در آن زمان رييس جمهور بود در استمرار خيانتهاي خود عليه انقلاب مرا تهديد كرد اگر به سپاه و بسيج سلاح بدهيد، شما را تسليم دادگاه نظامي مي كنم و من بدون توجه به تهديدات وي اين اقدام را انجام دادم چون مي دانستم كار من غير قانوني نيست و كسي نمي تواند مرا به جرم اسلحه دادن به مردم براي دفاع از وطنشان مجازات كند. به گزارش ايرنا بعد از آن كه نيروهاي عراقي نتوانستند آبادان را اشغال كنند به مدت 11 ماه اين شهر را محاصره كردند و تا چند روز آتش بي اماني بر سر نيروهاي سلحشور كشورمان ريختند و با گذشت اين مدت امام خميني (ره ) در فرمان تاريخي خود تاكيد كردند، حصر آبادان بايد شكسته شود. او اين عمليات را مادر رشته عمليات نظامي در دوران دفاع مقدس توصيف كرد و افزود: محل اجراي عمليات ثامن الائمه (ع) براي نيروهاي خودي و دشمن بعثي داراي حساسيت و اهميت خاص بود لذا در طرح ريزي، اجرا و هدايت اين عمليات از تمامي اصول و قواعد جنگ كلاسيك استفاده شد. سرتيپ كهتري افزود: محوريت اصلي اين عمليات لشكر 77 خراسان بود و علاوه بر سه تيپ از اين لشكر، تيپ 37 زرهي شيراز و دو گردان تانك از لشكرهاي 16 زرهي و لشگر قزوين تحت امر لشكر 77 خراسان در عمليات فوق شركت داشتند و عراق با لشگر سه زرهي، تيپهاي پياده 43 و 45 و چهار گردان كماندو و تانك، آبادان را محاصره كرده بود. وي افزود: محاصره آبادان توسط دشمن بعثي در سال 1359 پيامدهاي زيادي در سطح داخلي و بين المللي بدنبال داشت و خوراك تبليغاتي مناسب براي رسانه هاي استكباري فراهم كرده بود. او از ديگر پيامدهاي محاصره آبادان را پافشاري دشمن بر خواسته هاي بي شرمانه خود در اشغال ايران و طولاني شدن زمان جنگ براي طرحريزي، تجهيز و جايگزيني نيروهاي جديد به منظور اجراي عمليات بعدي با توجه به محاصره اقتصادي كشور در آن دوران دانست. سرتيپ كهتري گفت: براي انجام اين عمليات نيروهاي لشكر 77 خراسان كه تا آن زمان در مناطق جنگي جنوب و غرب مستقر بودند فراخوانده شده و در منطقه ماهشهر و آبادان مستقر شدند. وي گفت: عمليات ثامن الائمه در ساعت 12 نيمه شب آغاز شد و در ساعت 10 صبح روز بعد با پيروزي رزمندگان لشكر 77 خراسان پايان يافت و بعد از اتمام اين عمليات، امام راحل نام اين لشكر به سبب موفقيت در آن به لشكر 77 پيروز ثامن الائمه (ع) خراسان تغيير دادند. يكي ديگر از فرماندهان عمليات ثامن الائمه (ع) هم گفت: به دنبال محاصره 270 درجه اي آبادان توسط عراقي ها، بندر امام خميني (ره ) نيز مورد تهديد قرار گرفت در چنين شرايطي برخوردهاي غير مسوولانه برخي ارگانها و تعدد نظرات فرماندهان جنگ براي اجراي عمليات شكست حصر آبادان نيروهاي ايراني را دچار سردرگمي كرد. امير سرتيپ دوم "علي صديق زاده" افزود: با گذشت 11 ماه از حصر آبادان توسط دشمن بعثي، فرمان امام راحل مبني بر عدم دخالت افراد غير مسوول در اين امر و تاكيد ايشان مبني بر شكست حصر آبادان، فرماندهان و نيروهاي رزمنده را از حالت ابهام و سردرگمي خارج كرد، فرماني كه به دستور نظامي نبود بلكه يك فتواي شرعي مرجع تقليد و فرمانده كل قوا بود. اين فرمان سير عزيمت جوانان پر شور و انقلابي را براي شركت در اين عمليات را افزايش داد و آبادان را مركز توجه فرماندهان عالي جنگ تحميلي قرار داد و در نتيجه به ستاد لشكر 77 ابلاغ شد كه در ماهشهر آبادان مستقر شود. وي افزود: اين امر مهم در نيمه اسفندماه 1359 محقق شد و در 28 اسفندماه من به عنوان رييس ركن سه لشكر 77 خراسان مسووليت اداره جنگ از منطقه دارالخوين تا دهانه فاو را تحويل گرفتم. به گزارش ايرنا او گفت: بررسي و طرح نقشه هاي اوليه انجام عمليات فوق از مدتي قبل با اولويت جلوگيري از پيشرفت، تثبيت و انهدام كامل نيروهاي بعثي تهيه شد و عصر چهارم مهرماه 1360 فرماندهان لشكر 77 و ساير واحدهاي مربوطه و سرداران رحيم صفوي و شهيد كلاهدوز در قرارگاه تاكتيكي شادگان محل فرماندهي اين لشكر حضور يافتند. نام اين عمليات به دليل آنكه لشكر 77 خراسان مربوط به مشهد الرضا(ع) بود به نام عمليات ثامن الائمه (ع) تعيين شد و در جلسه مشترك فرماندهان ضمن تعيين زمان حمله، عمليات ثامن الائمه (ع) با رعايت اصل غافلگيري دشمن در نيمه شب چهارم مهرماه 1360 آغاز شد. وي اظهار داشت: قبل از اين قرار بود عمليات فوق در 31 شهريورماه 59 انجام شود لذا نيروهاي دشمن با اين تصور، در آن مقطع زماني منتظر عمليات بودند و با گذشت زمان كه احتمال انجام عمليات را بعيد مي دانستند، آماده باش نيروها را لغو و مرخصي به آنها را آغاز كرده بود. در چنين شرايطي نيروهاي لشكر 77 خراسان ظرف مدت يك ساعت خود را به سنگرهاي دشمن رساندند و تيپ سه لشكر 77 اولين يگاني بود كه در منطقه دارخوين در مقابل دشمن قرار گرفت لذ اولين اقدام و هدف ما انهدام پل هايي بود كه دشمن با حدود دو كيلومتر بر روي كارون احداث كرده بود. او در اين ارتباط افزود: علت اصلي انهدام پل ها بر روي رودخانه كارون، مسدود كردن امكان كمك رساني به نيروهاي عراقي بود لذا پل فسوه توسط تيپ سه و پل حفار به وسيله تيپ دو لشكر 77 منهدم شد و تيپ يك اين لشكر هم وظيفه مقابله رو در رو با نيروهاي متجاوز بعثي را داشت. تيپ سه لشكر 77 خراسان كه از دارخوين به سمت پل فسوه رسيده بود ساعت 30/11 دقيقه روز پنجم مهرماه 1360 اولين اهداف خود را تصرف كرد و با انجام موفق عمليات شرق كارون به اشغال لشكر 77 خراسان در آمد. وي مهمترين دستاوردهاي عمليات ثامن الائمه (ع) را علاوه بر شكست كامل محاصره آبادان، به هلاكت رسيدن سه هزار نفر از نيروهاي متجاوز بعثي و به اسارت درآمدن يك هزار و 761 تن از آنان ذكر كرد
  4. توي ايران الان[b] سامانه ملي هدي [/b]داره اين كارو با دقت سانتي متري انجام ميده در شهرهاي تهران مشهد اصفهان تبريز بندرعباس و اهواز نصب هست و شعاع خوبي را از مراكز اين شهرها ساپورت ميكنه
  5. joker

    سیستم عامل بومی زمین (Xamin)

    [quote] زمین، سیستم‌عامل کارساز بر پایه توزیع دبیان است که با توجه به نیازهای بومی کشورمان و یا نیازهای خاص مراکز مختلف سفارشی‌سازی می‌شود. این سیستم‌عامل کاملا آزاد و متن‌باز است و آزاد و متن‌باز باقی خواهد ماند.[/quote] فكر كنم اين خبرگزاريها يكي را لازم دارند توجيهشون كنه سيستم عامل لينوكس ، سيستم عامليه كه قبلا توليد شده. و الا ويندوز هاي دستكاري شده را به عنوان اولين[b] سيستم عامل بومي[/b] معرفي ميكردند بهتر بود
  6. خبر خوبا را اول همه بدم عوامل ترور دانشمند شهيد، مسعود علي‌محمدي دستگير شدند. يك منبع آگاه در گفت‌و گو با فارس از دستگيري عوامل ترور دانشمند شهيد، مسعود علي‌محمدي كه سال گذشته در يك عمليات تروريستي به شهادت رسيده بود، خبر داد. شهيد مسعود علي‌محمدي استاد فيزيك دانشگاه تهران روز سه‌شنبه 22 دي‌ماه 1388 در مقابل منزلش توسط گروهك‌هاي ضدانقلاب و تروريستي وابسته به بيگانگان ترور شد.
  7. توي اين سايت انلاين مشخصات عمومي تعداد زيادي تفنگ بادي را ميتونيد با قيمتهاش داشته باشيد www.sems.ir
  8. يه سر به سايتهاي مسابقات بتن ايران بزنن تا بعد تصميم بگيرند به جاي 14 تن بمب ، 140 تن بمب ببندند به دم اين طياره شون
  9. ساخت ابر رايانه به خودي خود كار سختي نيست ، (كلاسترينگ ) تقسيم پردازشها روي تعداد زيادي cpu منتها سرهم كردن و هزينه خريد و خنك كننده ها و برنامه نويسي صحيح براي سيستمهاست كه اونا را متمايز ميكنه
  10. joker

    اخبار مرتبط با سياست خارجي كشور

    تصويب يك قانون غيرقابل فسخ مثلا به مدت حداقل 10سال ممنوعيت فروش نفت چه مستقيم و چه با واسطه به كشورهاي مربوطه به همراه ممنوعيت واردات ازكشورهاشون... مثلا پژو فرانسه / زيمنس آلمان / لوازم خانگي بوش آلمان / راستي [b]صادرات دانشجو [/b]به انگليس چي شد؟
  11. منظورم اينه كه توي ايران با 70 ميليون نفر جمعيت چه انتظاري داري 2 نفر تروريست كه احتمالا فاقد هرگونه سابقه كيفري هم هستند را وزارت اطلاعات دتكت كنه ؟ البته اين دليل نميشه كه از مسئولين و دانشمندها حفاظت خيلي بهتري به عمل نياد اللخصوص الان كه مشخص شده اينا فرقي براشون نداره كي باشه و چه سمتي داشته باشه... هسته اي باشه كافيه
  12. هوم 70 ميليون آدم هست ، كه حداقل X هزار نفر توي اين صنعت هسته اي هستند چه انتظاري داري در مقابل 2 تا سوزن ميون يك انبار كاه. هرچي فكر ميكنم حتي ترور رئيس موساد هم بي ارزشه ، اين سگ مرد ، يكي ديگه مياد بجاش ، بايد يه بلائي سرشون بياد كه نسلشون خشك بشه
  13. همين چند روز پيش بود بحث " جنگ شهرها " و مقابله به مثل با صدام وحشي را داشتيم ميخونديم آ.... بايد بدونن كشتن حتي يك نفر ايراني هم هزينه زيادي براشون خواهد داشت.
  14. [quote]اصلا يه سوال كسي از تعداد موشكهاي شهاب 3 يا سجيل يا قيام يا نصر يا فاتح يا جليج فارس يا قادر خبر داره؟اگه كسي خبر داره بنده مخلص تحليل نهاييش هستم!!!!!!! تعداد تانكهاي عملياتي در ايران؟ تعداد نيروهاي آماده باش و عملياتي؟ تعداد ناوچه ها؟ آمار ناوگان دريايي؟[/quote] تخلیه اطلاعاتیه ؟ خیلیه
  15. شايد خون اين شهيدان باعث بشه بهترين بهانه براي قطع همكاري با آژانسي كه جز معرفي ليست اعضاء انرژي هسته ايران به سازمانهاي تروريستي هيچ كار ديگه اي براي ايران نكرده.
  16. [quote]بله گفتنش اسونه !! اما در چند جبهه جنگيدن خيلي سخت تره[/quote] رسما 8 سال تست شده.
  17. [quote]چرا كسي در مورد خود زني احتمالي سايبري ايالات متحده و سناريو هاي بزرگ سازي قدرت سايبري ايران ، نظر نمي ده ؟؟! [/quote] مثلا چه غلطي بعدش بكنه ؟ حمله به ايران ؟ منتظريم غلط اضافه بكنن تا انتقام خون شهداي 8 سال جنگ را بگيريم. صدامه بي پدر مترسك بود ، پشتش امريكا بود كه بايد يه روزي باهاش بي حساب بشيم.
  18. خب فشار هوا در داخل كابين كه تنظيم شده هست بيرون بدنه هواپيما هم كه به خاطر سرعت حركت فشار كاملا متغيير هست چطوري حساب ميشه پس ؟
  19. يه سوال آمريكا خودش صادر كننده نفته احتمالا با بسته شدن تنگه هرمز بيشتر سود ميكنه از افزايش قيمت نفت.
  20. اين يعني ما سرتون منت ميزاريم كه همين ناوهاي جنگيتون علاوه بر نفتكشها دارن از آبهاي خليج فارس رد ميشن ، زيپ دهنتون را بكشيد و كمتر حرف از " همه گزينه هاي روي ميز" بزنيد. چون ما زير ميز گزينه هاي خيلي بيشتري نداريم
  21. يادمه بعضي وقتا دوستان ميومدن[b] انواع سناريوهاي حمله به ايران را مينوشتند[/b]، فكر كنم الان توي يك خط بتونن خلاصه اش كنند
  22. اگه به ارتفاع قرارگيريش در مقابل قد افراد كنارش نگاه كنيم احتمال اينكه ارابه فرود هم سالم باشه و روي پاي خودش باشه زياده... پوشوندن كه بشه نكته انحرافي منتها فكر اعصاب آمريكائيها را نكردن كه الان به حد كافي قات زده كه نكته انحرافي هم نياز ندارند
  23. [quote] طرف نمیدونه جنگ الکترونیک چیه آمده پست داده که یک چوپان پیداش کرده است ! [/quote] باشه اين تئوري هم قبوله به شرط اينكه قبول كنن اين هواپيماي آخرين مدلشون اينقدر قراضه بوده كه خراب شده و افتاده ، اونم سالم نه تيكه تيكه شده )
  24. اخبار 21:30 از منو تو 1 : آمريكا مدتيست وارد فاز تصميمهاي خشن عليه ايران شده آمريكا تجهيزات نظامي به كشورهاي خليج فارس ميفروشد. علت سقوط اين كوچولو ، نقص فني ذكر شد فكر كنم هنوز فيلم را نديدند واقعا حيفه اين صحنه هاي قشنگو از دست ميدن