hosseingmn

Members
  • تعداد محتوا

    1,314
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های hosseingmn

  1. زندگینامه شهید سید مرتضی آوینی از زبان خودش من بچه شاه عبدالعظیم هستم و درخانه‌ای به دنیا آمده و بزرگ شده‌ام كه درهر سوراخش كه سر می‌كردی به یك خانواده دیگر نیز برمی‌خوردی. اینجانب - اكنون چهل و شش سال تمام دارم. درست سی و چهار سال پیش یعنی، درسال 1336 شمسی مطابق با 1956 میلادی در كلاس ششم ابتدائی نظام قدیم مشغول درس خواندن بودم. در آن سال انگلیس و فرانسه به كمك اسرائیل شتافته و به مصر حمله كردند و بنده هم به عنوان یك پسر بچه 12-13 ساله تحت تأثیر تبلیغات آن روز كشورهای عربی یك روزی روی تخته سیاه نوشتم: خلیج عقبه از آن ملت عرب است. وقتی زنگ كلاس را زدند و همه ما بچه‌ها سر جایمان نشستیم اتفاقاً آقای مدیرمان آمد تا سری هم به كلاس ما بزند. وقتی این جمله را روی تخته سیاه دید پرسید:« این را كه نوشته؟» صدا از كسی درنیامد من هم ساكت ، اما با حالتی پریشان سر جایم نشسته بودم. ناگهان یكی از بچه‌ها بلند شد و گفت:« آقا اجازه؟ آقا، بگیم؟ این جمله را فلانی نوشته و اسم مرا به آقای مدیر گفت. آقای مدیر هم كلی سر و صدا كرد و خلاصه اینكه: «چرا وارد معقولات شدی؟» و در آخر گفت:« بیا دم در دفتر تا پرونده‌ات را بزنم زیر بغلت و بفرستمت خانه.» البته وساطت یكی از معلمین، كار را درست كرد و من فهمیدم كه نباید وارد معقولات شد. بعدها هم كه در عالم نوجوانی و جوانی، گهگاه حرفهای گنده گنده و سؤالات قلمبه سلمبه می‌كردیم معمولاً‌ به زبان‌های مختلف حالیمان می كردند كه وارد معقولات نباید بشویم. مثلاً‌ یادم است كه در حدود سال‌های45-50 با یكی از دوستان به منزل یك نقاش‌كه همه‌اش از انار نقاشی می‌كشید، رفتیم. می‌گفتند از مریدهای عنقا است و درویش است. وقتی درباره عنقا و نقش انار سؤال می‌كردیم با یك حالت خاصی به ما می‌فهماند كه به این زودی و راحتی نمی‌شود وارد معقولات شد. تصور نكنید كه من با زندگی به سبك و سیاق متظاهران به روشنفكری نا آشنا هستم، خیر من از یک راه طی شده با شما حرف میزنم .من هم سالهای سال در یكی از دانشكده‌های هنری درس خوانده‌ام، به شبهای شعر و گالری های نقاشی رفته ام.موسیقی کلاسیک گوش داده ام. ساعتها از وقتم را به مباحثات بیهوده درباره چیزهایی كه نمی‌دانستم گذرانده‌ام. من هم سال‌ها با جلوه فروشی و تظاهر به دانایی بسیار زیسته‌ام. ریش پروفسوری و سبیل نیچه‌ای گذاشته‌ام و كتاب «انسان تك ساختی» هربرت ماركوز را -بی‌آنكه آن زمان خوانده باشم‌اش- طوری دست گرفته‌ام كه دیگران جلد آن را ببینند و پیش خودشان بگویند:«عجب فلانی چه كتاب هایی می‌خواند، معلوم است كه خیلی می‌فهمد.»... اما بعد خوشبختانه زندگی مرا به راهی كشانده است كه ناچارشده‌ام رودربایستی را نخست با خودم و سپس با دیگران كنار بگذارم و عمیقاً بپذیرم كه«تظاهر به دانایی» هرگز جایگزین «دانایی» نمی‌شود، و حتی از این بالاتر دانایی نیز با «تحصیل فلسفه» حاصل نمی‌آید. باید در جست و جوی حقیقت بود و این متاعی است كه هركس براستی طالبش باشد، آن را خواهد یافت، و در نزد خویش نیز خواهد یافت. و حالا از یك راه طی شده با شما حرف می‌زنم. دارای فوق لیسانس معماری از دانشكده هنرهای زیبای دانشگاه تهران هستم. اما كاری را كه اكنون انجام می دهم نباید با تحصیلاتم مربوط دانست. حقیر هرچه آموخته‌ام از خارج دانشگاه است. بنده با یقین كامل می‌گویم كه تخصص حقیقی درسایه تعهد اسلامی به دست می‌آید و لاغیر. قبل از انقلاب بنده فیلم نمی‌ساخته‌ام اگر چه با سینما آشنایی داشتم. اشتغال اساسی حقیر قبل از انقلاب در ادبیات بوده است. اگر چه چیزی – اعم از کتاب یا مقاله – به چاپ نرسانده‌ام. با شروع انقلاب حقیر تمام نوشته‌های خویش را اعم از تراوشات فلسفی، داستان‌های كوتاه، اشعار و .... در چند گونی ریختم و سوزاندم و تصمیم گرفتم كه دیگر چیزی كه «حدیث نفس» باشد ننویسم و دیگر از خودم سخنی به میان نیاوردم. هنر امروز متأسفانه حدیث نفس است و هنرمندان گرفتار خودشان هستند. به فرموده خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی«رحمه‌الله علیه» تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز سعی كردم كه خودم را از میان بردارم تا هرچه هست خدا باشد و خدا را شكر بر این تصمیم وفادار مانده‌ام. البته آنچه كه انسان می نویسد همیشه تراوشات درونی خود او است- همه هنرها اینچنین‌اند كسی هم كه فیلم می‌سازد اثر تراوشات درونی خود اوست- اما اگر انسان خود را در خدا فانی كند آنگاه این خداست كه در آثار ما جلوه‌گر می‌شود. حقیر اینچنین ادعائی ندارم اما سعی‌ام بر این بوده است. با شروع كار جهاد سازندگی در سال 58 به روستاها رفتیم كه برای خدا بیل بزنیم. بعدها ضرورت‌های موجود رفته رفته ما را به فیلمسازی برای جهاد سازندگی كشاند. در سال 59 به عنوان نمایندگان جهاد سازندگی به تلویزیون آمدیم و در گروه جهاد سازندگی كه پیش از ما بوسیله كاركنان خود سازمان صدا وسیما تأسیس شده بود، مشغول به كار شدیم. یكی از دوستان ما در آن زمان «حسین هاشمی» بود كه فوق لیسانس سینما داشت و همان روزها از كانادا آمده بود. او نیز به همراه ما به روستاها آمده بود تا بیل بزند. تقدیر این بود كه بیل را كنار بگذاریم و دوربین برداریم. بعدها «حسین هاشمی» با آغاز تجاوزات مرزی رژیم بعث به جبهه رفت و در روز اول جنگ در قصر شیرین اسیر شد – به همراه یکی از برادران جهاد بنام «محمد رضا صراطی» – ما با چند تن از برادران دیگر، كار را تا امروز ادامه دادیم. حقیر هیچ كاری را مستقلا˝ انجام نداده‌ام كه بتوانم نام ببرم. در همه فیلمهایی كه در گروه جهاد سازندگی ساخته شده است سهم كوچكی نیز – اگر خدا قبول كند – به این حقیر می‌رسد و اگر خدا قبول نكند كه هیچ. به هر تقدیر، من فعالیت تجاری نداشته‌ام. آرشیتكت هستم! از سال 58 و 59 تاكنون بیش از یكصد فیلم ساخته ام كه بعضی عناوین آنها را ذكر می كنم: مجموعه«خان گزیده‌ها»، مجموعه «شش روز در تركمن صحرا»، «فتح خون»، مجموعه«حقیقت»، «گمگشتگان دیار فراموشی(بشاگرد)»، مجموعه «روایت فتح» - نزدیك به هفتاد قسمت- و در چهارده قسمت اول از مجموعه «سراب» نیز مشاور هنری و سرپرست مونتاژ بوده‌ام. یك ترم نیز در دانشكده سینما تدریس كرده‌ام كه چون مفاد مورد نظر من برای تدریس با طرح درس‌های دانشگاه همخوانی نداشت از ادامه تدریس در دانشگاه صرف نظر كردم. مجموعه مباحثی را كه برای تدریس فراهم كرده بودم با بسط و شرح و تفسیر بیشتر در كتابی به نام «آینه جادو» - بالخصوص در مقاله‌ای با عنوان تأملاتی درباره‌ سینما كه نخستین بار در فصلنامه سینمایی فارابی به چاپ رسید – در انتشارات برگ به چاپ رسانده‌ام. _____________________________________________________________________________________________ زندگینامه: شهید سید مرتضی آوینی در شهریور سال 1326 در شهر ری متولد شد تحصیلات ابتدایی و متوسطه‌ی خود را در شهرهای زنجان، کرمان و تهران به پایان رساند و سپس به عنوان دانش‌جوی معماری وارد دانشکده‌ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد او از کودکی با هنر انس داشت؛ شعر می‌سرود داستان و مقاله می‌نوشت و نقاشی می‌کرد تحصیلات دانشگاهی‌اش را نیز در رشته‌ای به انجام رساند که به طبع هنری او سازگار بود ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی معماری را کنار گذاشت و به اقتضای ضرورت‌های انقلاب به فیلم‌سازی پرداخت: "حقیر دارای فوق لیسانس معماری از دانشکده‌ی هنرهای زیبا هستم اما کاری را که اکنون انجام می‌دهم نباید به تحصیلاتم مربوط دانست حقیر هرچه آموخته‌ام از خارج دانشگاه است بنده با یقین کامل می‌گویم که تخصص حقیقی در سایه‌ی تعهد اسلامی به دست می‌آید و لاغیر قبل از انقلاب بنده فیلم نمی‌ساخته‌ام اگرچه با سینما آشنایی داشته‌ام. اشتغال اساسی حقیر قبل از انقلاب در ادبیات بوده است... با شروع انقلاب تمام نوشته‌های خویش را - اعم از تراوشات فلسفی، داستان‌های کوتاه، اشعار و... - در چند گونی ریختم و سوزاندم و تصمیم گرفتم که دیگر چیزی که "حدیث نفس" باشد ننویسم و دیگر از "خودم" سخنی به میان نیاورم... سعی کردم که "خودم" را از میان بردارم تا هرچه هست خدا باشد، و خدا را شکر بر این تصمیم وفادار مانده‌ام. البته آن چه که انسان می‌نویسد همیشه تراوشات درونی خود اوست همه‌ی هنرها این چنین هستند کسی هم که فیلم می‌سازد اثر تراوشات درونی خود اوست اما اگر انسان خود را در خدا فانی کند، آن‌گاه این خداست که در آثار او جلوه‌گر می‌شود حقیر این چنین ادعایی ندارم ولی سعیم بر این بوده است." شهید آوینی فیلم‌سازی را در اوایل پیروزی انقلاب با ساختن چند مجموعه درباره‌ی غائله‌ی گنبد (مجموعه‌ی شش روز در ترکمن صحرا)، سیل خوزستان و ظلم خوانین (مجموعه‌ی مستند خان گزیده‌ها) آغاز کرد "با شروع کار جهاد سازندگی در سال 58 به روستاها رفتیم که برای خدا بیل بزنیم بعدها ضرورت‌های موجود رفته‌رفته ما را به فیلم‌سازی کشاند... ما از ابتدا در گروه جهاد نیتمان این بود که نسبت به همه‌ی وقایعی که برای انقلاب اسلام و نظام پیش می‌آید عکس‌العمل نشان بدهیم مثلاً سیل خوزستان که واقع شد، همان گروهی که بعدها مجموعه‌ی حقیقت را ساختیم به خوزستان رفتیم و یک گزارش مفصل تهیه کردیم آن گزارش در واقع جزو اولین کارهایمان در گروه جهاد بود بعد، غائله ی خسرو و ناصر قشقایی پیش آمد و مابه فیروزآباد، آباده و مناطق درگیری رفتیم... وقتی فیروز‌آباد در محاصره بود، ما با مشکلات زیادی از خط محاصره گذشتیم و خودمان را به فیروزآباد رساندیم. در واقع اولین صحنه‌های جنگ را ما در آن‌جا، در جنگ با خوانین گرفتیم. گروه جهاد اولین گروهی بود که بلافاصله بعد از شروع جنگ به جبهه رفت دو تن از اعضای گروه در همان روزهای او جنگ در قصر شیرین اسیر شدند و نفر سوم، در حالی که تیر به شانه‌اش خورده بود، از حلقه‌ی محاصره گریخت. گروه بار دیگر تشکل یافت و در روزهای محاصره‌ی خرمشهر برای تهیه‌ی فیلم وارد این شهر شد: "وقتی به خرمشهر رسیدیم هنوز خونین‌شهر نشده بود شهر هنوز سرپا بود، اگرچه احساس نمی‌شد که این حالت زیاد پر دوام باشد، و زیاد هم دوام نیاورد ما به تهران بازگشتیم و شبانه‌روز پای میز موویلا کار کردیم تا اولین فیلم مستند جنگی درباره‌ی خرمشهر از تلویزیون پخش شد؛ فتح خون." مجموعه‌ی یازده قسمتی "حقیقت" کار بعدی گروه محسوب می‌شد که یکی از هدف‌های آن ترسیم علل سقوط خرمشهر بود. "یک هفته‌ای نگذشته بود که خرمشهر سقوط کرد و ما در جست‌و‌جوی "حقیقت" ماجرا به آبادان رفتیم که سخت در محاصره بود تولید مجموعه‌ی حقیقت این گونه آغاز شد." کار گروه جهاد در جبهه‌ها ادامه یافت و با شروع عملیات والفجر هشت، شکل کاملاً منسجم و به هم پیوسته‌ای پیدا کرد آغاز تهیه‌ی مجموعه‌ی زیبا و ماندگار روایت فتح که بعد از این عملیات تا پایان جنگ به طور منظم از تلویزیون پخش شد به همان ایام باز می‌گردد. شهید آوینی درباره‌ی انگیزه‌ی گروه جهاد در ساختن این مجموعه که نزدیک به هفتاد برنامه است چنین می‌گوید: "انگیزش درونی هنرمندانی که در واحد تلویزیونی جهاد سازندگی جمع آمده بودند آن‌ها را به جبهه‌های دفاع مقدس می‌کشاندند وظایف و تعهدات اداری. اولین شهیدی که دادیم علی طالبی بود که در عملیات طریق القدس به شهادت رسید و آخرین‌شان مهدی فلاحت‌پور است که همین امسال "1371" در لبنان شهید شد... و خوب، دیگر چیزی برای گفتن نمانده است، جز آن که ما خسته نشده‌ایم و اگر باز جنگی پیش بیاید که پای انقلاب اسلامی در میان باشد، ما حاضریم. می‌دانید! زنده‌ترین روزهای زندگی یک "مرد" آن روزهایی است که در مبارزه می‌گذراند و زندگی در تقابل با مرگ است که خودش را نشان می‌دهد.” اواخر سال 1370 "موسسه‌ی فرهنگی روایت فتح" به فرمان مقام معظم رهبری تاسیس شد تا به کار فیلم‌سازی مستند و سینمایی درباره‌ی دفاع مقدس بپردازد و تهیه‌ی مجموعه‌ی روایت فتح را که بعد از پذیرش قطع‌نامه رها شده بود ادامه دهد. شهید آوینی و گروه فیلم‌برداران روایت فتح سفر به مناطق جنگی را از سر گرفتند و طی مدتی کم‌تر از یک سال کار تهیه‌ی شش برنامه از مجموعه‌ی ده قسمتی "شهری در آسمان" را به پایان رساندند ومقدمات تهیه‌ی مجموعه‌های دیگری را درباره‌ی آبادان، سوسنگرد، هویزه و فکه تدارک دیدند. شهری در آسمان که به واقعه‌ی محاصره، سقوط و باز پس‌گیری خرمشهر می‌پرداخت در ماه‌های آخر حیات زمینی شهید آوینی از تلویزیون پخش شد، اما برنامه‌ی وی برای تکمیل این مجموعه و ساختن مجموعه های دیگر با شهادتش در روز جمعه بیسم فروردین 1372 در قتلگاه فکه ناتمام ماند. شهید آوینی فعالیت‌های مطبوعاتی خود را در اواخر سال 1362، هم زمان با مشارکت در جبهه‌ها و تهیه‌ی فیلم‌های مستند درباره‌ی جنگ، با نگارش مقالاتی در ماهنامه‌ی "اعتصام" ارگان انجمن اسلامی آغاز کرد این مقالات طیف وسیعی از موضوعات سیاسی، حکمی، اعتقادی و عبادی را در بر می‌گرفت او طی یک مجموعه مقاله درباره‌ی "مبانی حاکمیت سیاسی در اسلام" آرا و اندیشه‌های رایج در مود دموکراسی، رای اکثریت، آزادی عقیده و برابری و مساوات را در نسبت با تفکر سیاسی ماخوذ از وحی و نهج‌البلاغه و آرای سیاسی حضرت امام(ره) مورد تجزیه و تحلیل و نقد قرار داد. مقالاتی نیز در تبیین حکومت اسلامی و ولایت فقیه در ربط و نسبت با حکومت الهی حضرت رسول(ص) در مدینه و خلافت امیرمؤمنان(ع) نوشت و اتصال انقلاب اسلامی را با نهضت انبیا علیهم‌السلم و جایگاه آن با جنگ‌های صدر اسلام و قیام عاشوا و وجوه تمایز آن از جنگ‌هایی که به خصوص در قرون اخیر واقع شده‌اند و نیز برکات ظاهری و غیبی جنگ و ویژگی رزم‌آوران و بسیجیان، در زمره‌ی مطالبی بود که در "اعتصام" منتشر شد. در مضامین اعتقادی و عبادی نیز تحقیق و تفکر می‌کرد و حاصل کار خویش را به صورت مقالاتی چون "اشک، چشمه‌ی تکامل". "تحقیقی در معنی صلوات" و "حج، تمثیل سلوک جمعی بشر" به چاپ می‌سپرد. در کنار نگارش این قبیل مقالات، مجموعه مقالاتی نیز با عنوان کلی "تحقیقی مکتبی در باب توسعه و مبانی تمدن غرب" برای ماهنامه‌ی "جهاد"، ارگان جهاد سازندگی، نوشت "بهشت زمینی"، "میمون برهنه!"، "تمدن اسراف و تبذیر"، "دیکتاتوری اقتصاد"، "از دیکتاتوری پول تا اقتصاد صلواتی"، "نظام آموزش و آرمان توسعه یافتگی"، "ترقی یا تکامل؟" و... از جمله مقالات آن مجموعه است. این مقالات بعد از شهادت او با عنوان "توسه و مبانی تمدن غرب" به چاپ رسید این دوره از کار نویسندگی شهید تا سال 1365 ادامه یافت. مقارن با همین سال‌ها شهید آوینی علاوه برکارگردانی و مونتاژ مجموعه‌ی "روایت فتح" نگارش متن آن را بر عهده داشت که بعدها قالب کتابی گرفت با عنوان "گنجینه‌ی آسمانی". او در ماه محرم سال 1366 نگارش کتاب "فتح خون" (روایت محرم" را آغاز کرد و نه فصل از فصول ده‌گانه‌ی آن را نوشت. اما در حالی که کار تحقیق در مورد وقایع روز عاشورا و شهادت بنی‌هاشم را انجام داده و نگارش فصل آخر را آغاز کرده بود به دلایلی کار را ناتمام گذاشت. او در سال 1367 یک ترم در مجتمع دانشگاهی هنر تدریس کرد، ولی چون مفاد مورد نظرش برای تدریس با طرح دانشگاه هم‌خوانی نداشت، از ادامه‌ی تدریس صرف‌نظر کرد. مجموعه‌ی مباحثی که برای تدریس فراهم شده بود، با بسط و شرح و تفسیر بیش‌تر در مقاله‌ای بلند به نام "تاملاتی در ماهیت سینما" که در فصلنامه‌ی "فارابی" به چاپ رسید و بعد در مقالاتی با عناوین "جذابی در سینما"، "آینه‌ی جادو"، "قاب تصویر و زبان سینما"و... که از فروردین سال 1368 در ماهنامه‌ی هنری "سوره" منتشر شد، تفصیل پیدا کرد. مجموعه‌ی این مقالات در کتاب "آینه‌ی جادو" که جلد اول از مجموعه‌ی مقالات و نقدهای سینمایی اوست. جمع‌آوری و به چاپ سپرده شد. سال‌های 1368 تا 1372 دوران اوج فعالیت مطبوعاتی شهید آوینی است. آثار او در طی این دوره نیز موضوعات بسیار متنوعی را شامل می‌شود. هرچند آشنایی با سینما در طول مدتی بیش از ده سال مستندسازی و تجارب او در زمینه‌ی کارگردانی مستند و به خصوص مونتاژ باعث شد که قبل از هرچیز به سینما بپردازد. ولی این مسئله موجب بی‌اعتنایی او نسبت به سایر هنرها نشد. او در کنار تالیف مقالات تئوریک درباره ماهیت سینما و نقد سینمای ایران و جهان، مقالات متعددی در مورد حقیقت هنر، هنر و عرفان، هنر جدید اعم از رمان، نقاشی، گرافیک و تئاتر، هنر دینی و سنتی، هنر انقلاب و... تالیف کرد که در ماهنامه‌ی "سوره" به چاپ رسید. طی همین دوران در خصوص مبانی سیاسی. اعتقادی نظام اسلامی و ولایت فقیه، فرهنگ انقلاب در مواجهه با فرهنگ واحد جهانی و تهاجم فرهنگی غرب، غرب‌زدگی و روشن‌فکری، تجدد و تحجر و موضوعات دیگر تفکر و تحقیق کرد و مقالاتی منتشر نمود. مجموعه‌ی آثار شهید آوینی در این دوره هم از حیث کمیت، هم از جهت تنوع موضوعات و هم از نظر عمق معنا و اصالت تفکر و شیوایی بیان اعجاب‌آور است. در حالی که سرچشمه‌ی اصلی تفکر او به قرآن، نهج‌البلاغه، کلمات معصومین علیهم‌السلام و آثار و گفتار حضرت امام(ره) باز می‌گشت. با تفکر فلسفی غرب و آرا، و نظریات متفکران غربی نیز آشنایی داشت و با یقینی برآمده از نور حکمت، آن‌ها را نقد و بررسی می‌کرد. او شناخت مبانی فلسفی و سیر تاریخی فرهنگ و تمدن جدید را از لوازم مقابله با تهاجم فرهنگی می‌دانست چرا که این شناخت زمینه‌ی خروج از عالم غربی و غرب زده‌ی کنونی را فراهم می‌کند و به بسط و گسترش فرهنگ و تفکر الهی مدد می‌رساند. او بر این باور بود که با وقوع انقلاب اسلامی و ظهور انسان کاملی چون امام خمینی(ره) بشر وارد عهد تاریخی جدیدی شده است که آن را "عصر توبه‌ی بشریت" می‌نامید. عصری که به انقلاب جهانی امام عصر(عج) و ظهور "دولت پایدار حق" منتهی خواهد شد. منبع:www.aviny.com ___________________________________________________________________________________________________________ در دانشگاه ما آرامگاهی برای شهدای گمنام ساخته شده که بر آن این جمله شهید آوینی نوشته شده است: گمان ما این است که ما ماندیم و شهدا رفتند، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برد و شهدا ماندند. یادش گرامی، وراهش پر رهرو
  2. http://i2.tinypic.com/outd90.jpg برخلاف گزارش منابع غربی ايران پس از پيروزی انقلاب اسلامی هيچ موشک فونيکس جديدی دريافت نکرد . در دستورالعملهای کمپانی هيوز جهت انبارکردن اين موشکها مدت ۱۰ سال عمر مفيد برای آنها پيش بينی گرديده است وهر ۳ سال يکبار اين موشکها بايد مورد بازبينی کامل قرار گيرد . سروان جواد : در زمان جنگ ما فرصتی برای اينکار نداشتيم ولی از سال ۱۹۹۱ ما شروع به شمارش و آماربرداری انبارهای خود کرديم . در جريان موسوم به ايران کنترا ما ليستی بالغ بر ۱۰۰۰ قطعه مورد نياز برای موشکهای فونيکس به آمريکائيها تحويل داديم . در اين ليست اقلامی نظير باتری ـ چاشنی و ۲۰۰ قطعه مخصوص موسوم به 1M54ALE که در جهت افزايش عمر مفيد اين موشکها بکار ميرود به چشم ميخورد . اين مقدار برای ما کافی بود اما ما مطمئن بوديم که آمريکائيها همه اقلام مورد نياز ما را تحويل نخواهند داد. در نهايت نيروی دريائی آمريکا با ارسال ۴۰ قطعه از ۲۰۰ قطعه درخواستی موافقت کرد و دليل آنرا تأثير منفی بر آمادگی نيروی دريائی آمريکا در صورت تحويل همه قطعات اعلام کرد .البته ما مجبور بوديم همين تعداد راقبول کنيم وانتظاری هم جز اين نداشتيم . به کمک همين قطعات دريافتی ما موفق شديم نه تنها موشکهای موجود را دوباره فعال کنيم بلکه توانايی آنرا بدست آورديم تا موشکهای خود را به تنهائی آماده عمليات نگاه داريم . مشکل آماده سازی تامکتها از سال ۱۹۸۶ همچنان افزايش می يافت زيرا مشکل قطعات يدکی حساس روز بروز خودنمائی بيشتری ميکرد . به همين علت تعداد هواپيماهای آماده پرواز در اين سال به ۲۵ فروند کاهش يافت . با اين وجود تامکتها با تعداد اندک خود به مقدار مورد نياز پرواز عملياتی انجام ميدادند . سروان هاشمی در اينمورد ميگويد : ما کماکان با اف ـ ۱۴ ها پرواز ميکرديم هرچند که آنها رادار AWG - 9 ويا کامپيوتر AMCC فعال نداشتند . به هر حال آنها همچنان از توپ ۲۰ ميليمتری قدرتمندو موشکهای سايدويندر بهره می بردند . تامکتها همچنين از قدرت مانور بالائی برخوردار بودند وبه همين علت توانائی غلبه بر هواپيماهای دشمن را داشتند . تنها زمانی که کامپيوترهای ADC آنها از کار ميافتادند قادر به پرواز به با آنها نبوديم و گربه های ايرانی بايد در آشيانه خود ميماندند . داستانی که بارها در مطبوعات انتشار يافته است مربوط به انتقال يک فروند اف ـ ۱۴ به شوروی سابق ميباشد. بر اين اساس يک فروند تامکت در قبال دريافت کمکهای تکنيکی و سلاحهای جديد در اختيار شوروی قرار گرفت. اين داستان اما از پايه واساس اشتباه ميباشد زيرا اسنادی غير قابل انکار موجود است که خلاف آنرا اثبات ميکند . در اوايل سالهای ۹۰ ميلادی زمانی که ايران هواپيماهای ميگ ـ ۲۹ خود را از شوروی تحويل گرفت , يکی از طراحان شرکت ميکويان که جهت معرفی و آموزش به ايران آمده بود ازفرماندهان ايرانی تقاضای پرواز با يک فروند شکاری F- 5F در کابين دوم را نمود که اين تقاضا مورد موافقت قرار نگرفت . در طول سالهای جنگ سازمان اطلاعات عراق تلاش زيادی نمود تا خلبانان ناراضی ايرانی را تشويق به پرواز به عراق و تقاضای پناهندگی از آنان کند.درسال ۱۹۸۴ يک فروند F- 4 E به همراه خدمه پروازی به سمت عراق پرواز نمودوخو د را تسليم عراقيها کرد .اما واقعه غير منتظره در تاريخ ۲ سپتامبر۱۹۸۶ بوقوع پيوست . رأس ساعت ۱۴ يک فروند تامکت ايرانی به خلبانی سروان احمد مرادی به همراه سروان نجفی (RIO) به سمت پايگاه البکر عراق پرواز نمودند. اف ـ ۱۴ که در ارتفاع بالا پرواز ميکرد به سرعت توسط رادارهای عراقی شناسائی شده و متعاقب آن ۲ فروند MIG - 23 ML که سرگرد محمد ( فرمانده اسکادران ۶۳ ) فرمانده دسته آنان بود جهت مقابله به پرواز در آمدند . با توجه به اينکه رادارهای عراقی هيچ هواپيمای ديگری را بغير از اين تامکت شناسايی نکردند, فرماندهان عراقی به موضوع مشکوک شده و احتمال دادند که ايرانيها تله ای گذاشته اند . سپس يک فروند MIG - 25 PDS از پايگاه تموز به پرواز در آمد . ميگ ـ ۲۳ ها با کم کردن ارتفاع به تعقيب تامکت که همچنان به سمت غرب ميرفت ادامه دادند. در زمانيکه به ۲۰ کيلومتری تامکت رسيدند دستور شليک صادر شد . سرگرد محمد سعی در شليک يک فروند موشک R-24R کرد اما موفق به اينکار نشد . رفته رفته فاصله آنان تا تامکت ايرانی کاهش می يافت . در فاصله ۸ کيلومتری ,هواپيمای همراه (Wingman) او يک موشک R - 24 T خود را شليک کرد . به فاصله کوتاهی انفجاری روی داد و تامکت ايرانی با از دست دادن ارتفاع با سرعت هر چه تمامتر به سمت زمين نزديک ميشد . ميگهای عراقی خود را به نزديکی تامکت رساندند و با تعجب شاهد باز شدن ارابه فرود اف ـ ۱۴ شدند. تامکت قصد تسليم شدن داشت . با ديدن اين صحنه خلبانان عراقی با فرماندهان مافوق تماس گرفته و ضمن تشريح صحنه خواستار دستورات آنان شدند. به فاصله کوتاهی فرماندهان عراقی متوجه شدند که خلبانان ايرانی يکروز زودتر از موعد از قبل تعيين شده به عراق پرواز کرده اند . بلافاصله به ميگها دستور داده شد تا تامکت ايرانی را تا پايگاه العبيده اسکورت نموده و مقدمات فرود آنان را فراهم آورند . اما برای اينکار زمانی باقی نمانده بود . هدايت هواپيما از دستان سروان مرادی خارج شده بود و خدمه پروازی بايد جان خود را نجات ميدادند . اف ـ ۱۴ ايرانی در نزديکی نومانيه سقوط کرد و چنان لاشه آن متلاشی شد که مقامات عراقی قادر به کسب هيچگونه اطلاعات مفيدی از آن نشدند. سروان مرادی اطلاعات زيادی در اختيار عراقيها قرار داد اما مقدار زيادی اطلاعات غلط هم لابلای آنان بود . بعنوان مثال او اعلام کرد که ايرانيها ديگر قادر نيستند موشکهای AIM - 7 را از اف ـ ۱۴ های خود شليک کنند . بعد از بازجوئيهای مفصل اين خلبان ايرانی به سوئيس فرستاده شد تا در آنجا زندگی راحتی بدور از جنگ را آغاز کند . اما تنها ۳ ماه پس از اقامت او در سوئيس , يکروزکه او دختر خود را از مدرسه به خانه می آورد توسط عواملی ناشناس مورد اصابت گلوله قرار گرفت . RIO اين تامکت ايرانی ( سروان نجفی ) از دادن هرگونه اطلاعات به استخبارات عراق خودداری کردودر پی آن به بازداشتگاه اسرا منتقل شد . در سالهای ابتدای دهه ۹۰ ميلادی او به همراه هزاران اسير ديگر به وطن خود مراجعت نمود . اين اف ـ ۱۴ اولين وتنها تامکت ايرانی بود که بدست نيروهای عراقی افتاد . لازم به تذکر است که لاشه اين هواپيما برخلاف برخی گزارشات هرگز در اختيار شوروی قرار نگرفت . مدتی کوتاه پس از اين واقعه يکی از کارشناسان سازمان CIA آمريکا به عراق دعوت شد تا لاشه هواپيمای ايرانی را مورد بازبينی قرار دهد . کارشناس مزبور پس از تحقيقات کافی گزارشی تهيه کرد که مستقيم به پنتاگون فرستاده شد . پس از دريافت اين گزارش در ماه دسامبر ۱۹۸۶ جلساتی محرمانه به مدت دو هفته در پنتاگون با عنوان « علل توانايی ايرانيان در آماده سازی تامکتهای خود » تشکيل گرديد .در اين جلسات که افسران نيروی دريايی آمريکا , متخصصين شرکت گرومان و تعدادی از مقامات بلندپايه سياسی شرکت داشتند مشخص شد که ايرانيها خيلی زودتر از آنچه که آمريکائيها ميپنداشتند موفق به ساخت قطعات يدکی اف ـ ۱۴ ها گرديده اند . نتيجه اين جلسات اما هيچگاه در اختيار افکار عمومی قرار نگرفت بطوری که هنوز با گذشت سالها خلبانان آمريکايی بر اين باورند که هيچگاه با گربه های ايرانی مواجه نخواهند شد . شايد عنوان موضوع ديگری در اينجا جالب باشد . در سال ۱۹۸۲ عراقيها موفق شدند بک فروند موشک فونيکس را بدست آورند . اين موشک که به مقدار زيادی تخريب شده بود پس از شليک به خطا رفته بود و در نقطه ای دور افتاده در جنوب عراق پيدا شد . سيستم تخريب خودکار اين موشک هم بدلايل نامشخصی عمل نکرده بود . اين موشک در سال ۱۹۸۵ در اختيار کارشناسان شوروی قرار گرفت . از سال ۱۹۸۶ ميلادی نيروی هوائی ايران با مدلهای قدرتمندتر هواپيماهائی که به تدريج به خدمت عراق در آمدند روبرو گشت . هواپيماهای مدرن Mirage F.1 EQ5 و Mirage F.1 EQ6 و MIG - 25 RB و سوخو SU - 22 که به سلاحهای دقيق و هدايت شونده پيشرفته مجهز شده بودند , رفته رفته نفوذ عراق در حريم هوايی ايران را افزايش می دادند. بخصوص حملات نيروی هوائی عراق به مناطق جنوبی خليج فارس بر گسترش مناطق تحت پوشش ايران تأثير بسزائی داشت . در اينمورد سروان هاشمی خاطرات خود را چنين بازگو ميکند : بايد اعتراف کرد که عراقيها روزبروز توانائی بيشتری در هدايت و کنترل وسايل پروازی جديد خود پيدا ميکردند. بخصوص نقش ميراژها برجسته تر ميشد . در ماه آگوست ۱۹۸۶ پايانه نفتی سيری چنان مورد حملات پی در پی قرار گرفت که ما مجبور شديم از پايانه خارک برای صدور نفت خام خود استفاده کنيم و عملأ صدور نفت از آنجا متوقف شد . سپس عراقيها حملات خود را متوجه جزيره لارک نمودند. خوشبختانه عراقيها برای چنين عملياتی خلبانان ورزيده کافی نداشتند زيرا پرواز با هواپيمای يک موتوره توسط يک خلبان که مسافت ۲۳۰۰ کيلومتر را طی يک پرواز رفت و برگشت بايد طی کند مهارت بالايی ميطلبد . آنها توانائی ادامه اين عمليات را به سبب فشار زياد بر کادر پروازی به مدت طولانی نداشتند .همچنين تلفات بالای عراقيها که بوسيله تامکتهای ايرانی متحمل ميشدند را بايد به آن افزود .تامکتها کماکان نقش بازدارندگی خود را بخوبی ايفا ميکردند . با وجودی که هواپيماهای عراقی به سيستمهای راداری و کشف کننده جديد مجهز شده بودند ولی همچنان از شناسائی زودهنگام موشکهای فونيکس در زمانی که رادارهای AWG - 9 آنها در وضعيت « Track -While - Scan » قرار داشتند عاجز بودند . اما با اين وجود عراقيها در سال ۱۹۸۷ حملات خود را پيوسته ادامه دادند . صف آرائی نيروها در خليج فارس روزبروز پيچيده تر ميشد . در ماه آگوست ۱۹۸۷ تامکتهای ايرانی بارها کاروان ناوگان نيروی دريائی آمريکا را که نفتکشهای کويتی را اسکورت ميکردند تحت نظر داشته و بارها آنها را در فاصله بين تنگه هرمز تا ساحل کويت همراهی کردند . در همان ماه اولين رويارويی بين نيروی هوائی ايران و نيروی دريايی آمريکا بوقوع پيوست . يک فروند هواپيمای F - 4 E يک موشک AIM - 7 بطرف يک هواپيمای ORION P- 3 C آمريکائی شليک کرد و بفاصله کمی پس از آن يک F - 14 A آمريکايی متعلق به VF - 21 به فانتوم ايرانی حمله کرد . در جريان اين نبرد کوتاه هوايی هيچکدام از موشکهای شليک شده به هدف اصابت نکرد . پس از اين حادثه ايرانيها مجبور شدند که قدرت خود را در منطقه هوايی بندرعباس تقويت کنند که با انتقال يک اسکادران تامکت و يک اسکادران فانتوم از بوشهر اين مهم تحقق يافت . هر چند که اين امر به قيمت کاهش حفاظت هوايی تهران و جزيره خارک ميسر گشت . آخرين درگيريهای مهم مابين ايران و عراق در ماه فوريه ۱۹۸۸ رخ داد . زمانی که خبرگزاريهای جهان خبر عدم توانايی ايران در استفاده از F - 14 های خود را دائمأ پخش ميکردند ميراژهای عراقی يک سلسله عمليات بر عليه پايگاه هشتم شکاری اصفهان را آغاز نمودند .خلبانان عراقی که تا پيش از اين با ديدن گربه های ايرانی فرار را بر قرار ترجيح ميدادند اينبار بشکلی کاملأ متفاوت ظاهر گشتند . خلبانان عراقی که در فرانسه دوره های آموزشی را پشت سر گذاشته بودند و اثری از خستگی ناشی از ۸ سال جنگ در آنها مشاهده نميشد مبارزه جدی بر عليه ايرانيها را در دستور کار خود قرار دادند . تاکتيکهای جنگی خوب و طرحهای دقيق عملياتی و در نهايت هواپيماهای پيشرفته Mirage F.1 EQ5 و Mirage F.1 EQ6 قدرت آنان را بشدت افزايش ميداد. اين نوع ميراژها بهترين هواپيماهايی بودند که فرانسه در اختيار عراق قرار داد. آنها قادر بودند که بخوبی از پس فانتومهای ايرانی برآيند و تسليحات آنان بمراتب پيشرفته تر از امکانات ايرانيها بود . اما خلبانان ايرانی ترسی ازآنان نداشتند . سروان هاشمی ميگويد : ما از امکانات خوب عراق مطلع بوديم اما هيچگاه در فکر تسليم نبوديم و ترسی از نيروهای عراقی که در آن مقطع ۸ برابر توانايی ما را داشتند نداشتيم . اطلاعات ما از توانايی عراق مناسب بود و بدون واهمه به مبارزه با آنها ميرفتيم در عين حال هيچگاه دشمن خود را ضعيف نمی پنداشتيم . بزرگترين درگيری هوايی بين دو کشور در مرحله پايان جنگ در تاريخ ۹ فوريه ۱۹۸۸ بوقوع پيوست . در اينروز ميراژهای عراقی در ۶ مرحله با پرواز در ارتفاع پست به مواضع ايرانيان در خليج فارس حمله نمودند. هواپيماهای اف ـ ۱۴ که در پايگاهای بندرعباس و بوشهر مستقر بودند به مقابله با اين حملات پرداختند . تعداد زيادی از هواپيماهای ايرانی به موشکهای جديد AIM - 9 L مجهز بودند که از طريق منابع نامشخص بدست آنان رسيده بود . سروان قياسی که در آنزمان با درجه ستواندومی در کابين عقب تامکت خدمت ميکرد خاطرات اولين در گيری هوايی خود را چنين شرح ميدهد : با اعلام وضعيت اضطراری و ابلاغ دستوراز مرکز ما برای دفاع در برابردشمن به سمت جنوب غرب پرواز نموديم . من شروع به کنترل تمام سيستمهای هواپيما نمودم و نتايج رضايت بخش بود . کليه سيستمها آماده برای عمليات بودند.به فاصله چند دقيقه رادار هواپيما ۶ هدف را شناسائی نمود و من نتايج را به مرکز عمليات زمينی گزارش دادم . سيستم Combat Tree من آنها را بعنوان ناآشنا شناسائی کرد که من بعنوان دشمن ثبت کردم . خلبان ارتفاع پرواز را افزايش دادو مرا از حمله بوسيله موشک اسپارو مطلع کرد . اولين هدف ما در انتهای سمت چپ يک دسته ۳ تايی قرار داشت . زمانی که من رادار را فعال نمودم دشمن سيستم اختلال الکترونيکی خود را فعال نمود و قفل راداری من شکست . من بسرعت عکس العمل نشان داده و هدف جديدی را روی رادار قفل کردم . اينبار رادار هواپيما هواپيمای انتهای سمت راست را بعنوان هدف انتخاب نمود و در فاصله ۱۰ کيلومتری موشک اسپارو را شليک کرديم . در اينزمان من نه موشک شليک شده را ديدم و نه هدف را اما صفحه نمايش رادار اصابت هدف را تأئيد کرد . بلافاصله من هدف بعدی را جستجو کردم . فاصله ما تا عراقيها چنان کم شده بود که در زاويه ۳۰ درجه سمت راست يک فروند ميراژ ودر زاويه ۳۰ درجه سمت چپ هم يک ميراژ ديگر را مشاهده نموديم . هردوی اين هواپيماها با کاهش ارتفاع درست به سمت ما می آمدند .بلافاصله با ديدن ما هر دوی ميراژها به سمت راست چرخشی انجام دادند و ما هم بدنبال آنها به سمت چپ چرخيديم . اما در اين لحظه يکی از ميراژها اشتباهی مرتکب شد و به سمت چپ چرخيد . خلبان ما موفق شد بسرعت پشت سر او قرار گيرد .چند ثانيه ای ما توانستيم هواپيمای عراقی را در جلوی خود ببينيم . درست بخاطر دارم که هواپيمای عراقی از نوع Mirage F.1 EQ5 ويا Mirage F.1 EQ6 برنگ خاکستری تيره بود . خلبان ما بلافاصله يک فروند موشک سايدويندر شليک کرد. موشک مستقيم بطرف ميراژ عراقی رفت و دهانه خروج گاز را جستجو کرد . خلبان اين ميراژ فرصتی برای ترک هواپيما نيافت . آنروز اما روزی طولانی بود. آنها با پرواز به سمت بوشهر سوختگيری مجدد انجام داده و در ساعت ۱۴:۳۰ مجددأ برای رهگيری هواپيماهای دشمن به پرواز در آمدند . قياسی ميگويد : ما مشغول گشتزنی هوائی شديم ورادار ما در جستجوی دشمن بود . زمانی که در حال پرواز به سمت جنوب غربی بوديم رادارAWG - 9 چندين هدف را که مستقيم به سمت ما می آمدند شناسائی کرد . در مدت کوتاهی فاصله ما تا هدف به ۱۳ کيلومتر رسيد و سپس ما شاهد حمله ۲ فروند ميراژ به تانکرهای نفتکش بوديم . خلبان در اين لحظه سيستم پس سوز را بکار انداخت و ارتفاع را کاهش داد تا از پشت دشمن را غافلگير کند. عراقيها دسته پروازی ( Formation ) خود را شکستند و هرکدام به سمتی پرواز کردند . ما با سرعت زياد يکی از ميراژها را تعقيب کرديم و يک فروند سايدويندر بطرفش شليک کرديم . اما درست در لحظه شليک موشک ,من متوجه ميراژ ديگری که در پشت ما بود شدم . اين هواپيما در فاصله ايده آل برای شليک موشک بطرف ما بود . خلبان ماهر ما با چرخشی سريع به سمت چپ در چشم بر هم زدنی باعث شد که ميراژ از کنار ما با سرعت عبور کند .ما چند دقيقه ای وضعيت را مجددأ چک کرديم و زمانی که مطمئن شديم ميراژی در کمين ما نيست به محل پرتاب موشک سايدويندر بازگشتيم .من شاهد قطعات متلاشی شده ميراژ که بر سطح آب کماکان در حال سوختن بودند شدم . شليک ما موفقيت آميز بود . نيم ساعت پس از اين واقعه ايستگاههای رادار ايرانی پرواز چندين فروند بالگرد متعلق به عربستان سعودی را ثبت کردندکه در جستجوی خلبان اين هواپيما بودند و پس از مدت کوتاهی با نااميدی مجبور به ترک محل شدند . يک هفته پس از اين ماجرا در تاريخ ۱۵ فوريه ۱۹۸۸ سروان خلبان اسماعيلی يک فروند بمب افکن عراقی از نوع Xian H - 6 D ( نسخه چينی بمب افکن روسی توپولف TU - 16 ) را که حامل ۲ فروند موشک ضد کشتی هوا به سطح از نوع C - 601 بود را شناسائی کرد . بمب افکن عراقی درست زمانی که هر دو موشک خود را بطرف تانکر Kirsten Maersk شليک کرد با عکس العمل تامکت ايرانی مواجه شد . اسماعيلی ۲ فروند موشک AIM - 54 يکی بطرف هواپيما و ديگری بسمت موشکهای C - 601 شليک کرد . هر دوی موشکهای هدفهای خود را مورد اصابت قرار دادند اما يکی از موشکهای C - 601 به کشتی نفتکش اصابت کرد . در تاريخ ۱۶ فوريه هم سرگرد رهنورد موفق شد بر فراز جزيره خارک ۲ فروند ميراژ را پس از آنکه موشکهای اسپارو شليک شده به خطا رفت با ۲ فروند موشک سايدويندر منهدم کند . عراقيها اما اين خسارت را هم انکار ميکنند . بخصوص از بين رفتن ۲ فروند ميراژ در يکروز را غير ممکن ميدانند هر چند که حتی نيروی دريايی آمريکا مدارکی دراين رابطه ودر تأئيد آن در اختيار دارد . بطور کلی ميتوان نتيجه گرفت که فرماندهان وافسران عراقی در طول دوران جنگ هميشه سعی در پائين نشان دادن سطح تواناييهای نيروی هوايی ايران و بخصوص تامکتها را داشته اند و قدرت آنها را در گزارشات خود پيوسته پايين و ناچيز بشمار آورده اند . سرگرد کاظم يکی از خلبانان سابق اف ـ ۴ ايران و مأمور حفاظت ـ اطلاعات نيروی هوائی از مراحل بازجويی يکی از خلبانان ميراژهای عراقی که هواپيمای او در فوريه ۱۹۸۸ مورد هدف قرار گرفت خاطرات جالبی داد. او ميگويد : اين خلبان اسير شده به محض شروع بازجويی به من گفت که ما ميدانيم ايرانيها فقط ۲۰ فروند هواپيمای اف ـ ۵ و يک دوجين اف ـ ۴ در اختيار دارند . هيچکدام از تامکتهای شما حتی قابليت پرواز ندارند و تمام اف ـ ۱۴ ها زمينگير هستند . بقيه هواپيماها در بدترين شرايط عملياتی بسر ميبرند خلبانان ايرانی از مهارت کمی برخوردارند . من که از شنيدن حرفهای اين خلبان دربند عراقی متعجب شده بودم بسرعت به او گفتم که همين چند لحظه قبل يک دسته ميراژ عراقی توسط يکی از همين تامکتهای زمينگير شده و خلبانان مبتدی و ناشی آن منهدم شدند . بدون توجه به جهالت عراقيها و يا شايد هم دقيقأ به همين علت تامکتهای ايرانی نبردهای خود را در فاصله ماههای مارس تا ژوئن ۱۹۸۸ ادامه دادند و موفق به سرنگونی چندين فروندهواپيمای عراقی بدون کوچکترين خسارتی شدند . اما درست در ماههای پايانی جنگ ايرانيها بايد شاهد تجربيات تلخی می بودند. سروان رئيسی ميگويد : ما اطلاع داشتيم که در ماه ژانويه ۱۹۸۸ فرانسويها تعدادی نامشخص هواپيمای جديد Mirage F.1 EQ6 به عراق تحويل داده بودندو همچنين از قدرت سلاحهای جديد اين هواپيما که شامل موشکهای پرقدرت Super 530 F-1 ميشد کاملأ آگاه بوديم . برای ما مشخص بود که قدرت ما در خارج از محدوده عمل اين موشکها بالا ميباشد . اما با اين وجود و در کمال ناباوری در تاريخ ۱۹ جولای ۱۹۸۸ خبر ناگواری شوک شديدی به ما وارد آورد . در اينروز ۴ فروند هواپيمای شکاری ميراژ بر فراز آبادان با ۲ فروند اف ـ ۱۴ ما درگير شدند . ميراژها موفق شدند که با پرواز در ارتفاع پايين خود را به تامکتها نزديک ساخته و هر دو تامکت را مورد اصابت قرار دهند . هر ۴ خدمه تامکتها موفق به ترک بموقع هواپيماهای خود شدند . بعد ها طی بررسيهائی مشخص شد که تامکتها بوسيله موشکهای کاملأ جديد Super 530 D ساقط گرديده اند . اين نوع موشک بطور اختصاصی برای هواپيماهای ميراژ ۲۰۰۰ و رادارهای Pulse - Doppler آن طراحی گرديده و از برد زياد و دقت خارق العاده ای برخوردار است . متاسفانه اين اتفاق زمانی رخ داد که ما هرگز فرصتی برای تلافی پيدا نکرديم باتوجه به کاهش تدريجی موشکهای AIM - 54 وهمچنين مشکلات نگهداری طولانی مدت آنها , از سال ۱۹۸۶ نيروی هوائی ايران به دنبال سلاحی جايگزين جهت نصب بر روی شکاريهای اف ـ ۱۴ خود برآمد . متخصصين ايرانی تلاش خود را بر روی تبديل موشکهای زمين به هوای MIM - 23 B I-Hawk = Improved Hawk به يک موشک هوا به هوا با قابليت حمل و شليک بوسيله هواپيمای تامکت متمرکز نمودند . http://i2.tinypic.com/outijr.jpg در اواسط سالهای دهه ۷۰ ميلادی نيروی هوائی اسرائيل با کمک گروهی از متخصصان لهستانی تبار از جمله Pinkus Schepinski و Danuta Laszuk و Avraham Wein تلاش نمود تا موشکهای MIM - 23 را بر روی هواپيماهای F- 4 E خود نصب نموده وقابليت پرتاب آن را بدست آورند . اين پروژه به منظور مقابله با هواپيماهای ميگ ـ ۲۵ که در اختيار کشورهای عربی قرارداشت از اهميت ويژه ای برای اسرائيل برخوردار بود. اما اسرائيل پس از مدتی با تحويل گرفتن جنگنده های پيشرفته اف ـ ۱۵ از ايالات متحده اين پروژه را که تحت عنوان Distant Thunder و يا Distant Reach شناخته ميشد به بايگانی سپرد و از پيگيری آن خودداری کرد . اما نيروی هوائی ايران جايگزينی برای اين پروژه نداشت . بنابر گزارشاتی يک گروه از متخصصان اسرائيلی سفری ۳ ماهه به ايران انجام دادند و قبل از اخراج از ايران نتايج آزمايشات نيروی هوائی اسرائيل را در اختيار متخصصان ايرانی قرار دادند. در اين سالها برای نخستين بار دو فروند هواپيمای اف ـ ۱۴ متعلق به اسکادران ۸۲ با انجام آزمايشاتی عملأ اين پروژه را از روی کاغذ به مرحله عمل رساندند . نتايج آزمايشات اوليه چندان رضايت بخش نبود زيرا تطبيق رادار AWG - 9 با موشک MIM - 23 بشکلی که در ابتدا تصور ميرفت آسان نبود . اما متخصصان ايرانی با تلاشی پيگير در اواسط سالهای دهه ۹۰ اولين موفقيتهای خود را در اين زمينه به ثبت رساندند. موشکهای MIM - 23 که به اين منظور دچار تغييراتی شده اند در نيروی هوائی ايران بنام سجيل يا AIM- 23 C شناخته ميشوند . تا به امروز هيچ آمار دقيقی از هواپيماهايی که بوسيله اف ـ ۱۴ های ايران سرنگون گرديده منتشر نشده است . در صورتيکه در آينده چنين آماری هم انتشار يابد باز هم نمی توان به صحت و سقم آن اطمينان کامل داشت . عده ای از خلبانان ايرانی بر اين باورند که آمار منتشره از سوی منابع رسمی ايران به خاطر ملاحضات سياسی تا حدود زيادی با واقعيت فاصله دارد . تفاوت اين ارقام بين خلبانان وفادار به رژيم در داخل و همکاران آنان که در خارج از کشور زندگی ميکنند فاحش است . در سال ۱۹۸۹ کنفرانسی در تهران برپا گشت که هدف از آن تعيين دقيق آمار خسارات نيروی هوائی عراق و عملکرد نيروی هوائی ايران در طول ۸ سال جنگ بود . نتايج اين کنفرانس مشخص ساخت که در طول جنگ ايران و عراق مجموعأ ۷۱ فروند موشک فونيکس از تامکتهای ايرانی شليک و ۱۰ فروند موشک فونيکس همراه با تامکتهای سرنگون شده از بين رفت . همچنين مشخص شد که در ۳۰ نبرد هوائی تامکتها پيروزی را از آن خود نمودند که از اين تعداد ۱۶ تای آن بوسيله موشکهای AIM - 54 يک يا دو پيروزی بوسيله موشک AIM - 7 و مابقی در اثر بکارگيری موشکهای AIM - 9 و يا توپ M - 61 بدست آمد . از سوی ديگر شواهدی موجود است که حکايت از انهدام بيش از ۲۰۰ فروند هواپيمای عراقی بوسيله تامکتها دارد که ۴۰ مورد از آنها بوسيله موشکهای AIM - 54 تحقق يافت . نيروی هوائی عراق آماری در اين زمينه ندارد . تمام آرشيوهای نيروی هوائی طی حمله به عراق و اشغال آن کشور از سوی نيروهای آمريکايی در سال ۲۰۰۳ ناپديد گرديدند. خلبانان عراقی که در جنگ شرکت فعال داشتند طی خاطرات منتشره خود از تعداد ۸ تا ۲۰ فروند هواپيمای از بين رفته توسط تامکتها سخن رانده اند. در اين بين اطلاعات منتشر شده توسط پنتاگون نيز حکايت از نوعی رفتار خاص آمريکا دارد . با وجوديکه در سالهای ابتدای جنگ تعدادی از مدارک محرمانه جنگ بوسيله پنتاگون منتشر شد , در سالهای بعد اين رويه شکلی کاملأ متفاوت بخود گرفت . بر طبق گزارشات پنتاگون ايرانيان موفق شدند که پيروزيهای قابل توجه ای در سالهای ابتدای جنگ بدست آورند اما بعدها پنتاگون از ارائه هرگونه اطلاعاتی خودداری کرد . با وجود تقاضاهای مکرر نويسندگان اين نوشتار در مورد امکان دسترسی به مدارک پنتاگون در مورد عملکرد تامکتهای ايرانی در طول جنگ ۸ ساله , اين تقاضاها با جواب منفی مقامات مسئول در پنتاگون روبرو گشت و اصولأ آمريکاييها وجود چنين مدارکی را انکار نمودند . برای خلبانان سابق نيروی هوائی ايران و پرسنلی که همچنان به خدمت مشغولند , آمار تلفات نيروی هوائی عراق نقش فرعی را بازی می کند . سرهنگ جواد ميگويد : زمانی که من هنوز خدمت فعال درنيروی هوائی انجام می دادم بارها موفق به مطالعه گزارشاتی که از سوی عراق و شوروی منتشر شد گرديدم . همچنين بعدها امکان مطالعه نشريات و جرايدی که نظرات صاحب نظران آمريکايی و انگليسی را منعکس ميکردند فراهم شد . در تمام اين گزارشات يک نقطه اشتراک وجود داشت و آن تکيه بر ناتوانی ايران بود . همه آنها تأکيد داشتند که در تمام طول جنگ ايران از حداکثر ۱۵ فروند هواپيمای اف ـ ۱۴ بهره ميبرد . از اين تعداد هم باز چند فروند فاقد رادار AWG - 9 فعال بودند . همچنين از پرسنل ايرانی بعنوان افرادی ناشی و فاقد مهارتهای لازم نام برده شده است . آنان تأکيد دارند که هيچ موشک فونيکسی از تامکتها شليک نگرديده است . در تمام سالهای جنگ بطور مداوم از کمبود لوازم يدکی ودر نتيجه عدم شرکت مستقيم تامکتها در جنگ سخن رانده شد . با جمعبندی نکات بالا خبرنگاران غربی پروژه تامکتها و خريد اين هواپيما از سوی ايران را شکستی بزرگ و گران قيمت برای ايران توصيف کردند که در هيچ مقطعی به کمک ايرانيان نيامد . اما زمانی که من به عزم و اراده قوی پرسنل وطن دوست ايرانی فکر ميکنم و خاطرات آنروزها را مرور ميکنم به نتيجه ای خلاف آن ميرسم . تامکتها با همه مشکلاتی که در راه آماده نگهداشتن آنها وجود داشت خدمتی فعال در ايران انجام دادند . تا جايی که من به خاطر دارم ما در کليه مأموريتها , هواپيماهای شکاری بمب افکن خود را همراهی ميکرديم . در تمام اين سالها حفاظت هوائی از نيروی زمينی خود را به بهترين وجه انجام داديم . وقتی به خاطر مياورم که چندين و چند بار هواپيماهای عراقی تنها به محض آگاهی از حضور تامکتها در آسمان منطقه را ترک ميکردند بدون آنکه ما با آنها کوچکترين برخوردی داشته باشيم و بدون شليک حتی يک گلوله برتری خود را به اثبات ميرسانديم , به اين نتيجه ميرسم که عملکرد ما در جنگ رضايت بخش بود . برای ما مهم نبود که چه تعداد هواپيمای عراقی را سرنگون ميساختيم . مهم اين بود که آنان را از حمله بازداريم . تاريخ هوانوردی اگر بشکلی منصفانه مورد مطالعه قرار گيردمشخص ميگردد که هيچگاه در طول جنگها عملکردی بهتر از ما وجود نداشته است . امروزه تامکتهای ايرانی همچنان در خدمت فعال ميباشند وآنها ستون فقرات نيروی هوائی ايران در امر دفاع و تفوق هوائی را تشکيل ميدهند . بر طبق گزارشات گوناگون حداقل ۴۴ فروند هواپيمای اف ـ ۱۴ در طی ۴ سال گذشته آماده پرواز گرديده اند . اين هواپيماها به تسليحات مناسب تجهيز و تعميرات و تغييرات اساسی بر روی آنها صورت گرفته است . امروزه طرحی از طرف ايران جهت جايگزينی تامکتها وجود ندارد و مقامات ايرانی در جواب گزارشات متعددی که در نشريات غربی دال بر سفارش هواپيماهای جديد روسی از جمله سوخوی ۲۷ و سوخوی ۳۰ وميگ ۳۱ تنها اظهار بی اطلاعی ميکنند و آنها را شايعاتی بيش نمی پندارند . آنچه امروز مسلم است اينست که گربه های ايرانی حداقل تا چند سال آينده به خدمت فعال خود در ايران ادامه خواهند داد . به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقیست............... به نقل از وبلاگ هوانوردی قرن 21
  3. 18th Century Blunderbuss به جرات می توان گفت سلاح از اولین اختراعات و ابداعات انسان اولیه هوموساپینس در 250 هزار سال پیش(البته اگر از چوب و سنگ های معمولی صرف نظر کنیم) است و کمتر وسیله ای در زندگی انسان است که مانند اسلحه دارای چنین تاریخچه کهن و پر سابقه ای باشد. البته بسیاری از این سلاح ها هنوز هم در فیلم های سینمایی استفاده می شوند. در این مطلب با یکی از مشهورترین سلاح های قدیمی و سینمایی آشنا می شویم. در سال های اولیه 1700 میلادی یکی از محبوب ترین و پرطرفدارترین سلاح های گرم، بلاندرباس( Blunderbuss) نام داشت. مقبولیت بلاندرباس بیشتر به دلیل کارایی و توانایی آن در درگیری های نزدیک بود و جالب است که بدانید این سلاح تا اواسط دهه 1840 میلادی در نیروی زمینی و دریایی بسیاری از کشورها مورد استفاده قرار می گرفت. اما نقطه اوج درخشش این سلاح در اواسط قرن 18 میلادی بود که شهره سربازان، ملوانان و یا حتی غیر نظامیان شده بود. حتی جرج واشینگتن بلاندرباس را به عنوان یک سلاح مکمل برای نیروهای سواره نظام مورد توجه قرار داد. طی قرن 18 لوله بسیاری از بلانرباس ها از جنس برنج یا فولاد ساخته می شد و بلاندرباس های مورد استفاده ملوانان معمولا دارای لوله جلاداده سیاه رنگ بود. به دلیل قدرت خوب این سلاح در فواصل نزدیک، تقریبا در همه کشتی های اروپایی ملوانان در زد و خوردهای نزدیک از بلاندرباس استفاده می کردند. شهرت بلاندرباس به کونه ای بود که آن را بر روی پرده سینماها نیز کشاند. تقریبا در تمامی فیلم ها و سریال های مرتبط با دزدان و یا نبردهای دریایی قرن هیجدهم شما می توانید بلاندرباس را در دست ملوانان ببینید. در کنار نظامیان، غیر نظامیان نیز با علاقه ای وافر بلاندرباس را مورد استفاده قرار می دادند. این سلاح برای بسیاری از مهاجرین به قاره امریکا یاری جدا نشدنی بود، همچنین سورچیان و کالسکه رانان نیز از این سلاح بر ضد دزدان و راهزنان بسیار استفاده می کردند. طول لوله بلاندرباس در حدود 38 سانتی متر و طول کلی سلاح نیز در حدود 77.5 سانتی متر بود و به همین دلیل (طول لوله نسبتا کوتاه ) بلاندرباس نسبت به سایر سلاح های هم عصر خود قابلیت جا به جایی و به کارگیری ساده تری داشت. سیستم چخماغ این سلاح ساده و قابل اطمینان بود و امکان شلیک ساچمه های ریز و درشت و در مواقعی حتی سنگ و قطعات کوچک فلزی توسط این سلاح فراهم بود. کالیبر این سلاح در حدود 2 سانتی متر بوده است. اگر علاقه مند هستید تا این سلاح را ببینید توصیه می کنم فیلم دزدان دریایی کارائیب را مشاهده کنید حتما بلاندرباس را در دست ناخدا جک گنجیشکه خواهید دید. تهیه و تنظیم : hosseingmn منبع اصلی: http://www.militaryheritage.com/musket9.htm منابع فرعی : The Ston Age نوشته پاتریشیا.د و ماهنامه نوآور
  4. لباسهای نظامی مکانیکی گازسوز میدان جنگهای اینده را دردست می گیرند.اقای هومن کازرونی دانشجوی مهندسی مکانیک دانشگاه برکلی کالیفرنیا موفق به طراحی وارائه یک مدل لباس نظامی مکانیکی شده است . این لباس ساخته مهندس کازرونی ملفب به BLEEX مخفف( Berkeley Lower Extremity) از جفت پاهای مکانیکی ویک کوله پشتی بزرگ ویک چهار چوب و قالب تشکیل شده است . در مدل اوایه این لباس سرباز با پوشیدن ان قادر به حمل 75 پوند بار با کمترین توان خواهد بود. بودجه پروژه تحقیقاتی BLEEX که هنوز یک رویای تصویر شده از لوازم نبرد فوق انسانی اینده است توسط دفتر تحقیقات و پیشرفتهای دفاعی امریکا تامین میشود . و اما BLEEX 2 که در اواخر سال 2005 ساخته و ارائه می شود دارای حرکات نرمتر و دویدن سریعتر خواهد بود. منبع نیرو: منبع نیروی BLEEX کازولین است که در یک مخزن کوچک (به اندازه یک گالن ) در کوله پشتی قرار دارد این منبع تامین کننده نیروی حرکت 2 ساعت قسمتهای هیدرولیکی ونیروی الکتریکی برای سنسورها و کامپیوتر ان است انسان در لباس مکانیکی: به گفته مهندس کازرونی در این لباس صفحه کلید و فرمانی برای کنترل وجود ندارد وسرباز قسمتی از لباس می شود . این لباس در نمونه ابتدایی فقط قادر به پیاده روی است (که به اموزش نیاز ندارد )و هنوز توانایی برای فرار از گلوله ندارد . BLEEX با سرعت دو گام در ثانیه حرکت میکند تجهیزات به کار برده شده در لباس : درتحلیل کاربرد و طرز راه رفتن لباسی که مهندس کازرونی در نظر گرفته. حجم زیادی از سیستمهای الکترونیکی گیرنده وارسال کننده داده ها و تنظیم کننده حدود و حرکات که بوسیله حرکت سرباز اداره می شود دیده می شود . در حال حاضر حرکات ان محدود به قدمهای اهسته است ولی تا دو سال اینده توانایی بالا رفتن و نشستن را پیدا میکند شبکه اجرا کننده حرکت بدنه: بیش از 40 سنسور در تمام نقاط پاهای مکانیکی BLEEX وجود دارد. که با حرکت سرباز به سنسورها فشار امده و فعال می شوند وسپس داده ها و دستورات توسط یک LAN از سنسورها به پردازشگر مرکزی یک رایانه کوچک که در کوله پشتی قرار دارد منتقل و جمع اوری می شود سپس یک الگوریتم چگونگی حرکت سرباز را محاسبه و کنترل می کند و فرمان حرکت و راه رفتن را به قسمتهای مکانیکی پا می دهد www.hmsepehr.blogfa.com
  5. hosseingmn

    اهرم های ایران در جنگ احتمالی

    با عرض سلام و هم چنین تشکر از تمامی دوستانی که با نظرات ارزشمند خود این تاپیک را مزین کردند. و با عرض پوزش و شرمندگی از بابت غیبت تقریبا طولانی که داشتم و البته عوامل این غیب کما فی السابق ادامه دارد و ممکن است که تا چند وقت دیگر هم سعادت زیارت دوستان را در میلیتاری نداشته باشم icon_wink :lol: همان طور که دوست خوبم امپراتور عزیز هم اشاره کردند در این تاپیک جای خیلی از دوستان دیگر خالی است. انشاء الله که با اضافه شدن دیگر دوستان موضوع بیش از پیش پر بار تر شود.
  6. با سلام به تمامی دوستان و سروران گرامی با تشکر از امپراتور عزیز از بابت ایجاد این تاپیک ارزشمند. متاسفانه به دلیل مشکلات و کمبود وقت نتوانستم تمامی مطالب را بخوانم. البته چکیده ای از کل مطلب را مطالعه کردم. تمامی گزینه هایی که به عنوان دشمن اصلی ما عنوان شده هر کدام در مقطعی از زمان نهایت کمال دشمنی را در حق ما بجا آورده و در این موضوع هیچ شکی نیست ولی بهتر است به این موضوع به صورت نگاه کنید که اینها همگی دست های شیطان هستند از آستین های مختلف بیرون می آیند و دلیل تشابه رفتارشان هم دقیقا همین مطلب است. در واقع اگر به دنبال دشمن واقعی می گردید بنده به شما شیطان را معرفی می کنم. شیطان دشمنی بسیار عجیب است، دشمنی که بزرگترین نقطه قوتش این است که اکثر ما فکر می کنیم که فقط در نقش وسوسه کننده ظاهر می شود در صورتی که این فقط قسمتی از حقیقت وجودی این موجود رانده شده است. این موجود که از آتش آفریده شده و در تمام طول تاریخ به آتش افروزی بین فرزندان آدم مشغول بوده هر از گاهی دست نامبارکش را از آستین یکی از پیروانش بیرون می آورد. پیروانی که دانسته و یا ندانسته پیرو خط شیطان هستند و در مسیر شیطان حرکت می کنند و با دشمنان شیطان که در واقع اولیای خدا و پیروانشان هستند با تمام قوا می جنگند. این آستین ها را در طول تاریخ تحت عناوینی مانند: فراماسون ها، صهیونیست ها، وهابیون و ..... دیده اید. به یاد داشته باشید که خداوند در قرآن فرموده که: الشیطان انه لکم عدو مبین(بدرستی که شیطان از برای شما دشمن آشکاریست. آیه 168 سوره بقره)
  7. hosseingmn

    اخبار مرتبط با تهدیدات امریکا و اسراییل

    حضور یک سرباز اسرائیلی در ایران؟! آفتاب: منابع خبری اسرائیلی مدعی شدند که یک سرباز ارتش رژیم صهیونیستی به مدت یک شب مجبور به اقامت در فرودگاه تهران شد و در این مدت مامورین ایرانی رفتار خوب و مناسبی با وی داشتند. به گزارش آفتاب، این سرباز اسرائیلی که «بنی» نام داشت، مسافر هواپيمای شرکت هواپیمایی «ترکيش ايرلاين» بود که ساعاتی پس از بلند شدن از استانبول، به دليل نقص فنی مجبور شد در تهران فرود بیاید. گفته می‌شود که این سرباز اسرائیلی به علت آنچه ترس از دستگیری توسط ماموران ایرانی اعلام کرده از معرفی خود خودداری کرده و ملیت خود را به پرسنل فرودگاهی ایران «انگلیسی» عنوان نموده، با این حال روزنامه‌های اسرائیلی از قول وی نوشته‌اند که «مامورین ایرانی از ملیت اسرائیلی وی باخبر بودند». این سرباز اسرائیلی سپس به رفتار مهربانانه و بسیار خوب مامورین ایرانی با خود اشاره کرده و افزوده است: «مامورین گارد فرودگاه تهران نه تنها یک جعبه چوبی به من کادو دادند بلکه از من دعوت کردند باز هم از ایران دیدن کنم». گفتنی ‌است که این سرباز اسرائیلی پس از یک شب اقامت به همراه دیگر مسافران این هواپیما در فرودگاه تهران، با پرواز جایگزین شرکت «ترکیش ایرلاین» به مقصد بمبئی پرواز کرد. آفتاب
  8. hosseingmn

    رشته هاي تحصيلي نظامي

    ممنون حامد جان خیلی مفید بود.
  9. با سلام از دوستان عزیز دعوت می کنم که تحلیل خود را از بحران اخیر قفقاز و نقش احتمالی ایران در ماجرا را در این تاپیک بفرمائید. از ارسال پست های انحرافی خودداری کنید.
  10. وجود میگ 31 در ایران اثبات نشده ولی حالا که قرار است فرض کنیم چرا با موشک از رده خارج آر33؟ از اظهارات فرمانده هان نیروی هوایی ارتش هم مشخص است که دلخوشی چندانی از میگ29 ندارند و گفته اند که نقاط ضعفی در میگ 29 دیدیم که حاضر به خرید تعداد بیشتری از آن نشدیم. با حذف گزینه های غلط جواب که گزینه اول است مشخص شد. البته در بین این گزینه ها. قطعا اگر ترکیب موشکهای لود شده در میگ31 بی ام متفاوت بود جواب نظرسنجی هم عوض می شد.
  11. hosseingmn

    افتخار ايران ...

    خیلی جالب بود icon_cool
  12. بسیار عالی بود. خداوند رئیسعلی را بیامرزد و روحش را شاد کند که مردانه در برابر استعمارگران و اشغالگران آنگلوساکسون ایستاد و در نهایت خونش را برای دفاع از مهین فدا کرد.
  13. hosseingmn

    جنگنده های نامرئي

    بسیار مفید و جالب بود.
  14. دست شما دردنکنه آقا رضا الحق که نازی ها سالها از نظر تکنولوژی از متفقین جلوتر بودند. تقریبا تمامی پیشرفتهای تکنولوژییک بشر در قرن اخیر متعلق به آلمان ها بوده. مسالما از طرح Ju 287 در جنگنده هایی مانند SU47 هم استفاده شده.
  15. hosseingmn

    eBomb - بمبی ساده ولی خطرناک

    مطلب خوبی بود. EMP تیغی دو دم است(خودی و غیر خودی نمیشناسه) که به عنوان آخرین تیر ترکش می توان از آن استفاده کرده و در محدوده اثر همه چیز را به 100 تا 200 سال قبل برمیگرداند!!!!!
  16. Reichsmarschall رایش عزیز کاری به بقیه فرمایشات شما و بقیه دوستان ندارم و اصلا قصد ندارم بحث رو کش بدم ولی اسم این مجموعه ای که شما ذکر کردید: اسم این مجموعه فرمانروایان مقدس هست نه پیامبران مقدس. دموی این مجموعه را هم با همین عنوان دارم که اگر ایتنرنت پرسرعت داشتم حتما آپلود می کردم.
  17. فکر می کنم که جواب دوستان در قسمتی از سخنان دبير كل حزب الله آمده باشد که: اين پيروزي اصول ارزشي ايمان به پروردگار متعادل را در وجودمان تقويت كرد. خداوند متعال به ما ثبات قدم بخشيد، ما را ياري كرد تا جايي كه وعده ان تنصر الله ينصركم را محقق ديديم.
  18. آقا رضا اشتباه نکن، به وضع کنونی خاور میانه نگاه کن و ببین که نتیجه جنگ های صلیبی برای ما و آنها چه بوده. شاید در آن زمان آنها صرفا از نظر نظامی از مسلمین شکست خورده باشند ولی با کتاب هایی که از کتابخانه های مصر و اورشلیم در حنگ اول صلیبی به یغما بردند در قرون آینده رنسانسی به پا کردند و تا این حد از ما جلو افتادند. عرض کردم در آن زمان و آن هم صرفا از نظر نظامی، می دانید چرا؟ لازم به یادآوری است که در جنگ اول جهانی زمانی که ژنرال ارتش فرانسه به دمشق رسید به آرامگاه صلاح الدین رفت و با چکمه به سنگ قبر کوبید و گفت: صلاح الدین ما برگشتیم!!! و ژنرال ارتش بریتانیا هم زمانی که به قدس وارد شد گفت: و اکنون جنگ های صلیبی پایان یافت. بله دوست عزیز همان طور که مشاهده کردید در واقع مسلمین بازنده بودند. اما باید بدانید که هنوز هیچ چیز تمام نشده و به یاری حق و در سایه آقا امام زمان(عج) روزی که انشاء الله آنچنان هم دور نیست این جنگ پایان خواهد یافت.
  19. hosseingmn

    تحليل نظامي جنگ هاي باستان

    آقا رضا ممنون از شما بابت توضیحی که دادید. کاملا با شما موافقم که بررسی تاریخی یک جنگ با بررسی نظامی اون کاملا متفاوته و البته همون طور که قبلا هم عرض کردم این مطلب رو از ویکی پدیا به اجبار و صرفا فقط برای آشنایی دوستان با موضوع ارسال کردم. بنده هم مثل شما خیلی به جنگ های پونیک علاقه دارم مخصوصا نبرد کانائه که حاصل نبوغ خالص هانیبال بود. اما ظاهرا شما خیلی بیشتر از بنده در این زمینه مطالعه داشتید که امیدوارم در آینده نزدیک نتیجه مطالعاتتان را در همین سایت مشاهده کنیم. ernesto_rommel انشاء الله از حضور شما استفاده می کینم icon_cheesygrin hans پیشنهاد شما هم در مورد ایجاد تاپیک های جداگانه خوب است. البته این بحث برای اینکه به نتیجه برسد نیاز به یک مدیریت قوی دارد که از جناب رضا کیانی عزیز درخواست می کنم مدیریت و هدایت این بحث را بپزیرند.
  20. راستی دوستان یک سوال icon_cheesygrin توی اون هاگیر واگیر آخر فیلم، حاج مجید اون قمه رو از کجا گیر آورد و باهاش قصد داشت چکاری رو انجام بده icon_cheesygrin اگه متوجه شدید ما رو هم در جریان بزارین.
  21. جالب و مفید بود.
  22. hosseingmn

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    ممنون رضا جان مطلب جالبی فرستادی.