Ramtin

Members
  • تعداد محتوا

    51
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های Ramtin

  1. اولا شليك 1000 موشك در روز كمر اقتصاد هر كشوري ميشكنه و امريكا هم قدرت شليك اين حجم بالاي موشك در يك روز را ندارد... فرض كنيم كه اين كار شدني است... با برخورد 1000 موشك به ايران باور كنيد هيچ اتفاقي نميفته اما برخورد 1000 موشك به يك كشور كوچك و متراكم 5 ميليون نفري، براي آن ها يك فاجعه است... اسراييل به هيچ وجه توانايي درگيري نظامي با ايران رو نداره ... من اصلا نمي فهمم اينا كه اين قدر به گفته خودشون قوي هستند چرا همين سيد حسن نصرالله كه بيخ گوششون هست رو نمي كشن ؟؟؟ چرا حزب الله رو از بين نمي برن ؟؟؟ زورشون به اونا هم نميرسه بعد واسه ما شاخ و شونه ميكشن :D :? :D
  2. داشتن موشك ضد كشتي دليل بر عدم توجه به يگان هاي شناور نيست... ما نياز به ناوشكن ها و رزمناو هاي پيشرفته مدرن داريم. با موشك ضد كشتي فقط مي شود دفاع كرد... اگر لازم شد براي منافع ايران به يك منطقه يا جزيره خاص حمله كنيم تكليف چيست ؟؟؟؟ با موشك هاي ضد كشتي كه نمي شود عمليات انجام داد. اگر مي خواهيم قدرت اول منطقه باشيم بايد خود را در همه ابعاد تجهيز كنيم...
  3. با تجهيزشدن ايران به موشك هاي3M54، متوقف ساختن جريان صدور نفت از خليج فارس براي ايران آسان‌ترخواهد شد. اين در حاليست كه عمده انرژى دنيا و بالغ بر 40 درصد صادرات نفت جهان از منطقه خليج فارس و تنگه هرمز مي‌گذرد همچنين براساس آمار، سالانه 13 هزار فروند شناور از طريق تنگه هرمز وارد خليج‌فارس مي‌شوند. ايران طي مانور دريايي اخير خود (ضربت ذوالفقار) يك موشك ضد كشتي قابل شليك از زير دريايي را آزمايش كرده كه به نظر مي‌رسد از نوع Klub ساخت روسيه است‌. بر اساس اين گزارش، وزن اين موشك دو تن و با سر جنگي 220 كيلوگرمي خود از لوله‌هاي 533 ميليمتري (21 اينچي‌) ويژه پرتاب "اژدر" در زير دريايي‌هاي كلاس "كيلو" شليك مي‌شود. سرعت نوع ضد كشتي اين موشك به 3 هزاركيلومتر در ساعت مي‌رسد و برد آن بالغ بر 220 كيلومتراست. نوع ضد اهداف زميني اين موشك داراي بردي برابر 300 كيلومتر و سر جنگي به وزن 440 كيلوگرم است‌. اين نشريه ادعا كرد؛ ايران داراي 3 فروند زير دريايي "كلاس كيلو" است كه آنها را طي سال هاي دهه 1990 از روسيه خريداري كرده است‌. چين نيز سفارش 12 فروند زير دريايي "كلاس كيلو" را به روسيه داده كه چند فروند از آنها را به همراه موشك‌هاي 3M54 تحويل گرفته است‌. بر اين اساس امكان دارد ايران نيز موشك هاي 3M54خود را از روسيه يا چين تهيه كرده باشد. نشريه استراتژي در ادامه گزارش خود همچنين مدعي شد، بعيد است ايران خود دست به ساخت چنين موشك هايي زده باشد، حتي چين با وجود منابع و تجربيات بيشتر، تاكنون در اين زمينه دست به اقدامي بارزي نزده است. براي به دست آوردن چنين موشكي‌، آسانترين راه عقد يك قرارداد خريد از روسيه‌، چين يا حتي هند است‌. هند نيز موشك هاي‌ 3M54 را در اختيار دارد اما موشك‌هاي هندي از نوع فروخته شده به ايران نيستند‌. همچنين اين امكان وجود دارد كه ايران به شليك يك موشك "كروز" ابتدايي ساخت روسيه از نوع "گرانات‌" از لوله‌هاي پرتاب اژدر زير دريايي‌هاي خود اقدام كرده باشد. اين موشك طي كه در سال هاي دهه 1980 توليد شده براي حمله عليه هدف هاي ثابت زميني با كلاهك هسته‌اي طراحي شده است‌. با تجهيز شدن ايران به موشك هاي3M54، متوقف ساختن جريان صدور نفت از خليج فارس‌، حداقل براي مدت زماني‌، براي ايران آسان‌ترخواهد شد. بر اساس اين گزارش به گفته يكى از اعضاى مجلس نمايندگان آمريكا با توجه به آنكه 40 درصد از نفت دنيا از اين شاهراه حياتى مى گذرد، اگر اين تنگه براى مدت طولانى بسته شود اقتصاد جهانى سقوط خواهد كرد. همچنين به گفته سفيرعربستان، از آنجا كه تمامى توليدكنندگان نفت در خاورميانه براى رساندن نفت خود به بازارهاى جهانى به تنگه هرمز وابسته هستند، اقدام نظامى عليه ايران كل جريان نفت در منطقه را متوقف خواهد كرد. به گفته وي، دو پنجم كل جريان جهانى نفت، معادل 17 ميليون بشكه در روز از تنگه هرمز عبور مي‌كند و در صورت اقدام نظامى عليه ايران كشتي‌هاى نفتكش تمامى كشورهاى خليج فارس در معرض خطر قرار خواهند گرفت.
  4. ستون فقرات موشك هاي ضد كشتي ايران را سي 802 تشكيل مي دهد... و تقريبا روي همه تجهيزات از جمله سوخو24 ، رزمناوها، هواناوها، يگان هاي ساحل به دريا و هليكوپرها هم نصب شده اند و بار ها هم اعلام شده و هم در رزمايش ها ديده شده اند... بنابراين هسته اصلي موشك هاي ضد كشتي ما سي 802 (نور) و پس از آن سي701 (كوثر) و كرم ابريشم (رعد) قرار دارند... اگر هم موشك هايي مانند اگزوسه يا سانبرن و هارپون هم در ايران باشند به صورت كاملا محدود هستند و چندان جنبه عملياتي ندارند... من فكر نمي كنم فرانسه در سال 2003 به ايران موشك فروخته باشه... فروش سانبرن هم هيچ وقت رسما اعلام نشده و من فقط در اينترنت اين مطلب رو ديدم. در هيچ رزمايشي هم ما سانبرن شليك نكرديم... لا اقل اعلام نكردند. در مورد اشكوال هم كه توسط سپاه آزمايش شد، من فكر نمي كنم تعداد اين موشك در ايران زياد باشه يا اينكه ما اين موشك رو توليد كنيم... به هر حال بايد كمي منطقي فكرد ... اين تسليحات پس از بمب اتم جزو سلاح هاي استراتژيك روس ها هستند. اما به نظر من سي 802 يك انتخاب درست براي ما بوده و با توجه به اينكه در ايران به صورت انبوه توليد مي شوند هيچ محدوديتي در استفاده از اين موشك نداريم.
  5. صرب ها خيلي از پرنده هاي ناتو و امريكا رو مندهم كردند ولي بنده تا حالي جايي اسمي از بي1 و بي2 و بي52 نشنيده بودم. و تعداد اف117 ها هم سه فروند بود... البته تا اونجا كه من مي دونم.
  6. كشورهاي غربي در حال بيشتر كردن حضورشون در خليج فارس و درياي عمان هستند، علاوه بر اون در صدد تجهيز شيخ نشين هاي جنوبي هم بر اومدن. مي ترسم وقتي به فكر بيفتيم كه خيلي دير شده ... وقتشه نيروي دريايي يه تكوني به خودش بده.
  7. البته فكر مي كنم اين خلاصه وصيتنامه آدولف هيتلر بود... چون در وصيتنامه از يهوديان خيلي چيزها گفته بود و بارها تاكيد كرده بود كه آن ها عاملان شروع و ايجاد جنگ بودند... در مورد اينكه شخص هيتلر نابغه نظامي بود بنده مخالف هستم ... هيتلر صرفا نابغه سياسي بود. پيروزي هاي به دست آمده در جنگ حاصل تلاش ژنرال هاي نابغه اي مانند رومل و رونشتت و اسكورزيني و گودريان و... بود. درست از نيمه جنگ كه هيتلر نظر ژنرال هايش را گوش نمي داد و خيال مي كرد باعث پيروزي ها شخص اوست، شكست هاي آلمان هم شروع شد. شايد اگر در استالينگراد و كورسك و نرماندي و علي الخصوص دونكرك و آفريقا كمي هم براي نظر ژنرال هايش ارزش قايل مي شد نتيجه جنگ چيز ديگري است. من هيچ وقت دليل اين همه خودرايي و تصميمات بي مورد در جنگ دوم رو نمي فهمم... گاهي به اين نتيجه مي رسم شايد واقعا هدف از جنگ فقط تشكيل اسراييل بوده و اصلا از همون اول قرار نبوده آلمان در جنگ پيروز بشه ...
  8. Ramtin

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    كسي كه از خدا نترسد هر كاري مي كند جناب مارمولك خان... شرمنده نمي تونستم چيزي نگم به اين حرف شما ... من كاري با اين حكومت ندارم اما هر حكومتي كه روي قشر دانشجو اسلحه بكشه فاتحه اش خونده است. من خودم به اين انقلاب و امام اعتقاد دارم ... اما نظام فعلي اون چيزي نيست كه اين ملت سال 57 واسش قيام كرد... به قول استاد شهيد دكتر شريعتي : طاغوت به سه شکل در جامعه وجود دارد. به شکل تاجر و سرمایه دار مانند قارون،فرمانروا و حاکم مثل فرعون و روحانیت. آری طاغوتی از جنس روحانیت مانند بلعم باعورا...
  9. Ramtin

    اينك آخرالزمان

    به نظر من هم خيلي بيشتر از اونكه فكر كنيم به عصر ظهور نزديك شديم ... ما كه لياقت نداريم از ياران حضرت باشيم... فقط اميدوارم از دشمنانش نباشيم.
  10. ممنون از مقاله خوب شما دوست عزيز ... بقيه دوستان هم كم و بيش از قابليت ها و توانايي هاي اين جنگنده قدرتمند با خبر هستند... چيز زيادي براي گفتن نيست الا اينكه نيروي هوايي ما شديدا به جنگنده هايي از اين دست نياز داره ... ان شاالله به زودي زود سوخو30 هاي پيشرفته منقوش به پرچم ايران در پايگاه هاي شكاري ارتش قرار گيرند...
  11. تجهيزاتي كه در جنگ سرد ساخته شده اند معمولا دو جور اسم دارند. براي مثال وقتي ماهواره هاي جاسوسي امريكايي حضور يك جنگنده جديد (سوخو24) در پايگاه هاي شوروي با خبر شدند نام فنسر رو بر روي اين جنگنده نهادند. اما بعدها با معلوم شدن اسم اصلي جنگنده، اين نام فرعي (فنسر) كه توسط وزارت دفاع ايالات متحده براي آن انتخاب شده بود نيز، از بين نرفته و هنوز به اين جنگنده اطلاق مي شود. بنابراين تمام جنگنده هاي روسي، اسمي امريكايي هم دارند. مانند سوخو25 = فراگ فوت ، سوخو27= فلانكر و... اين امر در مورد موشك هاي روسي هم صادق بود. اين طور كه در منبع نوشته شده بود فكر مي كنم نام سام5 گامون ، نام امريكايي اين سامانه است و نام اس200 ولگا ، اسم اصلي و روسي به حساب مي آيد.
  12. SA-5 گامون ( S-200 ولگا) توسعه اولیه سامانه روسی S-200 ولگا موسوم به سام5 گامون در اتحاد جماهیر شوروی، در اواخر دهه 1950 آغاز شد. گمان می رود نام های دیگری چون V-860 , 5V21 , 5V28 و آنگارا نیز به این سامانه موشکی داده باشند. آن گونه که گزارش شده سه گونه از سام5 وجود دارد: نمونه متعارف SA-5A با سرجنگی انفجاری انفجاری شدید نمونه SA-5B مجهز به سرجنگی هسته ای نمونه SA-5C با سرجنگی متعارف و مانورپذیری و هدایت ارتقا یافته. سام5 گامون سالها موجب رقابت جنگ افزاری گسترده ای میان شوروی و ایالات متحده گردید. به ویژه آنکه برخی گزارش ها حکایت از توانمندی محدود ضد موشک بالستیک آن داشت و در اوایل دهه 1970 در این نقش آزمایش شد. نقش اصلی این موشک مبارزه با هواپیماهای بلندپروازی مانند SR-71 بود. افزون بر این قصد بر این بود که علیه موشک های اتمی دورایستا، همانند هاوند داگ، اسکای بولت و بلو استیل، به کار گرفته شود. هم اکنون احتمالا هدف از به کارگیری آن رویارویی با هواپیماهای اخلالگر و پیش اخطار هوابرد E-3 است. گزارش های تایید نشده ای نیز درباره وجود یک جستجوگر پایانی راداری منفعل برای این موشک به منظور به کارگیری علیه هواپیماهای ویژه جنگ الکترونیک، وجود دارد. اداره نومدن شمار بسیار زیادی موشک سام5 استقرار یافته که فراتر از 2000 فروند هستند و کارایی آن ها به دلیل عمر بالای سامانه، محدود گشته، دشوار است. اگر چه در سال 1992 برنامه ای برای ارتقا سامانه سام5 با نام S-200D تدوین شد. این سامانه 300 کیلومتر برد دارد و می تواند تا ارتفاع 37 کیلومتری هدف را رهگیری کند. موشک سام5 گامون 4 بال مثلثی به همراه 4 بالچه کنترلی متحرک به شکل مثلث ناقص در عقب بدنه خود دارد. طول آن 10.6 متر و قطر آن 0.86 متر است. گمان می رود که وزن پرتاب موشک 2800 کیلوگرم باشد. که 4 راکت کمکی سوخت جامد آن را نیز در بر می گیرد. راکت های کمکی یاد شده در دور تا دور نیمه عقبی بدنه موشک، میان بالها و بالچه های کنترلی قرار دارند. طول راکت های کمکی 4.8 متر است. و پس از پرتاب و پایان یافتن سوزش آن ها و رسیدن موتور به شرایط عملیاتی مطلوب، از موشک جدا می گردند. هدایت مرحله میانی به وسیله فرمان رادیویی انجام می گیرد و موشک و هدف به وسیله یک رادار CW باند H (هفت گیگا هرتز) اسکویر پیر ردگیری می شوند. هدایت پایانی نیز به وسیله یک جستجوگری راداری نیمه فعال انجام می گیرد. موتور اصلی موشک برد آن را به 150 کیلومتر می رساند، اما برد اصلی موشک به احتمال زیاد تابع کارایی رادار درگیری اسکویر پیر است. آن گونه که گزارش شده دو نمونه سرجنگی برای آن وجود دارد: سرجنگی متعارف 217 کیلوگرمی انفجاری شدید و سرجنگی هسته ای کوچک با توان 25 کیلوتن TNT که احتمالا دارای فیوز مجاوراتی یا فرمان رادیویی هستند. موشک سام5 ، موشکی به نسبت سنگین و غیر مانورپذیر با توانمندی ضعیف در درگیری های ارتفاع پایین است. گمان می رود که سام5 بتواند اهداف غیرمانوری را تا ارتفاع 20 کیلومتر رهگیری کند. موشک روی یک پرتابگر تک ریلی نصب می گردد.سیستم یاد شده جا به جا می شود و متحرک نیست. همچنین گمان بر این است که بیشتر سامانه ها اکنون رادار مراقبت بارلاک B ( نام روسی P-50 ) را به کار می گیرند که 6 پرتو به هم تنیده دارد که در بسامد های جدا در حدود 3 گیگاهرتز کار می کنند. برد رادار یاد شده حدود 390 کیلومتر است. وظیفه ارتفاع یابی در این سامانه به عهده رادار PRV-11 سایدنت است که در باند E کار می کند. وضعیت عملیاتی: SA-5A نخستین بار در سال 1963 ، SA-5B در سال 1970 و SA-5C در میانه دهه 70 استقرار یافتند. به احتمال بسیار پس از این نیز بهسازی هایی بر روی این سامانه انجام گرفته و ممکن است هم اکنون S-200D با برد 300 کیلومتر در خدمت باشد. شمار موشک های در خدمت در سال 1980 حدود 2000 فروند بود که این تعداد در روسیه به 1300 فروند کاهش پیدا کرده که در 130 سایت مستقر هستند. سامانه سام5 در ترکیب های صادراتی متفاوت به کشورهای بلاروس، بلغارستان، جمهوری چک، آلمان، گرجستان، هند، کره شمالی، لیبی، لهستان، سوریه،اکراین، ایران و اسلواکی صادر شده است. لیبی موشک های سام5 در مارس و آوریل سال 1986 علیه ایالات متحده به کار گرفت. اما تدبیر نیروهای امریکایی و شلیک موشک های AGM-88 هارم به وسیله آن ها، هیچ کدام از سام5 ها به هواپیماهای امریکایی برخورد نکردند.
  13. در اينكه امريكا خودش رو وسط كه فكر مي كنم مقصر ژاپن بود ... البته درگيري آنها دير يا زود اتفاق ميفتاد اما شروع كننده ژاپن بود با حمله به پرل هاربر. آلمان كشوري مستبد و جنگ طلب بود و در اون شكي نيست ... اما در ابتداي جنگ هيتلر با دادن يك آوانس به انگليس (نكشتن 300 هزار سرباز اين كشور در حال فرار) قصد صلح با انگليس رو داشت ... اما چرچيل وقتي به قول معروف خرش از پل گذشت حاضر به صلح با آلمان نشد. در مورد روسيه هم هيتلر با استالين پيمان عدم تعرض بسته بود. بنابراين علاوه بر اينكه از نظر نظامي حمله به روسيه كار اشتباهي بود فكر مي كنم از جوانمردي هم به دور بود. هيتلر مي تونست افريقا، هند و چين و ساير كشورها رو براي تعرض انتخاب كند. حمله به روسيه اشتباهي بزرگ بود و نتيجه جنگ رو هم تغيير داد.
  14. در مدت 5 سال در دهه 1970 نیروی هوایی ایالات متحده 3 نوع هواپیما تحویل گرفت که در آینده به قلب تپنده این نیرو در عملیات های جنگی تبدیل شدند. نخست جنگنده F-15 ایگل با توانایی پرواز با سرعت 2 ماخ در سال 1973 معرفی شد و جنگنده برتری هوایی ایالات متحده لقب گرفت. پس از آن F-16 فالکن وارد خدمت گردید و نقش های گوناگونی را در عملیات های نظامی سراسر جهان به عهده گرفت. و سپس نوبت معرفی A-10 یا (گراز زگیلدار!) رسید. چند دهه پس از آنکه بال های پسگرا و دماغه نوک تیز، نمای ظاهری استاندارد هواپیماهای جنگی شده بودند، در سال 1976 هواپیمای A-10 که تاندربولت2 (صاعقه) لقب گرفت - با ظاهر غیر معمول خود تعجب همگان را برانگیخت. از میان ویژگی های آن می توان به بال های ضخیم، مستقیم و دماغه پخ، سرعت بیشینه ای که به سختی به هواپیمای P-51 جنگ جهانی دوم می رسید، دم دوتایی بسیار بزرگ و دو موتور توربوفن که در بالاترین بخش عقبی بدنه نصب شده، اشاره کرد. این طراحی عجیب و غیر معمول بی دلیل نبود. پس از جنگ ویتنام و به کار گرفتن هواپیماهای فانتوم F-4 در حمله به اهداف زمینی، A-10 اساسا به منظور حمله به اهداف زمینی و مقاومت بالا در برابر خسارت های وارده، طراحی و ساخته شد. به ویژه در دورانی که امریکا در جنگ سرد با شوروی به سر می برد تنها یک ماموریت ویژه برای A-10 در نظر گرفته شده بود: از بین بردن تانک ها. در آن روزها گروه های بی شماری از تانک های شوروی در نزدیکی مرز آلمان غربی و دیگر کشورهای اروپایی موضع گرفته بودند و در این سوی مرزها صدها A-10 با موشک های ضدتانک و توپ 30 م م مرگبار خود انتظار آن ها را می کشیدند. توپی که می توانست در هر ثانیه 70 گلوله 2 پوندی ویرانگر شلیک کند. توان آتش تاندربولت تنها ویژگی این هواپیما نیست. مقاومت بالا در برابر پدافند شدید نیروهای روسی می توانست تهاجم همه جانبه آن ها را با تاخیر مواجه کند، مسئله مهمی که با رسیدن نیروهای هم پیمان می توانست نتیجه جنگ را عوض کند. خلبانان این هواپیما هم از نقش تاخیری خود به خوبی آگاه بودند و خود را به شوخی "سرعت گیر جاده" می نامیدند! نیاز به هواپیمای ضدتانک هیچ گاه تکذیب نمی شد ولی در مورد اینکه آیا تاندربولت می تواند این وظیفه را به عهده بگیرد یا خیر مباحث بسیاری درگرفت. مقامات نیروی هوایی تمایل داشتند برای انجام این ماموریت گونه بهسازی شده ای از F-16 را جایگزین A-10 کنند پس از پایان جنگ سرد شایعاتی مبنی بر فرستادن این هواپیما به گورستان هواپیماها بر سر زبان ها افتاد. این شایعات هیچ گاه از سوی مقامات رسمی تایید نشد، ولی شواهد دلیلی بر این مدعا بودند. برنامه پروازی خلبانان این هواپیماها کاهش یافته و حتی به نیروهای تحت تعلیم در پایگاه های هوایی گفته شد که در آینده برنامه های آموزشی آنها تغییر خواهد کرد. اما با وقوع جنگ خلیج فارس و نمایش دیدنی تاندربولت ها در از بین بردن صدها دستگاه کامیون و توپ و خودروهای زرهی در عملیات طوفان صحرا، نشان داد طراحی این هواپیما بسیار دقیق و ماهرانه و مطابق با ماموریت محوله بوده است. تاندربولت ثابت کرد که هواپیمایی پرتوان و قابل اطمینان است. در پاییز سال 1990 و هنگامی که جنگ در خلیج فارس آغاز شد، نیاز به ایجاد تغییراتی در A-10 ها آشکار گشت. زیرا این هواپیما را برای جنگ با شوروی و آن هم در اروپا آماده کرده بودند. هنگامی که ارتش امریکا در خلیج فارس درگیر جنگ های شبانه شد نیاز به A-10 بیشتر پدیدار گشت. در این زمان گروهی از خلبانان برای ماموریتی ویژه داوطلب شدند، پرواز در میدا نبرد در تاریکی مطلق. خلبانان از نمایشگر های 6 اینچی، متصل به جستجوگر های فروسرخ روی موشک های ماوریک خود بهره می بردند. هنگامی که خلبانان موشک های ماوریک را شلیک می کردند از منورهای زمان جنگ جهانی دوم بهره می بردند. این گروه از خلبانان طی جنگ با همین روش تعداد چشمگیری از اداوات نظامی عراق را بدون تلفات از بین بردند و این افتخاری بزرگ برای آنان بود. از این زمان نام جدیدی براین هواپیما نهاده شد و آن "نایت هاگ" یا "گراز شب" بود. جنگ خلیج نظر بسیاری از منتقدان نسبت به این هواپیما را عوض کرد. خلبانان A-10 در این جنگ سپاسگذار مهندسانی بودند که با طراحی بی نظیر خود مقاومت این هواپیما در برابر ضربات وارده را به بالاترین حد رسانده بودند. به گونه ای که آنها می توانستند با هواپیمایی که سوراخ سوراخ شده، سالم به مبدا بازگردند. بخشی از قابلیت هایی که مقاومت این هواپیما را به حداکثر می رساند به قرار زیر است: کابین خلبان A-10 با پوششی از تیتانیم حفاظت می شود و سامانه های حفاظتی بیشتری نیز در محل های گوناگون برای محافظت بیشتر نصب شده اند. موتورهای این هواپیما صدای بسیار کمی دارند و به راحتی در منطقه جنگی قابل تعویض و تعمیر هستند. خروجی این موتورها مستقیما بالای سکان افقی هواپیما قرار دارد و در نتیجه از آنها در برابر موشک های پدافند زمینی فروسرخ محافظت می کند. شیشه کابین خلبان 1.5 اینچ ضخامت دارد و ضد گلوله ساخته شده است. این هواپیما قادر است تنها با یکی از دو دم خود به پرواز لدامه دهد. سوخت در مخازنی در ارابه فرود حمل شده و در صورت آسیب دیدن بال ها خطری مخازن سوخت را تهدید نمی کند. همچنین این مخازن از سامانه های اتفا حریق کارامدی برخوردارند. بارها این سامانه ها بودن اطلاع خلبان در طی درگیری، آتش سوزی داخل هواپیما را خاموش کردند و خدمه پس از فرود از آتش سوزی ایجاد شده مطلع می گشتند. در عملیات طوفان صحرا دو خلبان A-10 که سامانه های هیدرولیکی هواپیمای آن ها به شدت آسیب دیده بود، توانستند با کمک سامانه های هدایت دستی به سلامت بازگشته و به زمین بنشینند. این سامانه ها سیستم هیدرولیک را قطع کرده و هدایت با سیم را ممکن می سازند. یک خلبان دیگر در حالی که 378 سوراخ در بدنه هواپیمایش ایجاد شده بود ، توانست به پایگاه بازگردد. کاری که بدون صفحات تیتانیمی غیر ممکن بود. امروزه تاندربولت که اساسا برای حمله به اهداف زمینی طراحی شده بود، دستخوش تغییرات و بهسازی های فراوانی شده که آن را از مامورت اصلی خود فراتر برده است. A-10 هایی که امروزه پرواز می کنند آن هایی نیستند که در جنگ خلیج فارس شرکت کردند. شاید بد نباشد آن ها را با علامت مشخصه A-10P معرفی کنیم تا نشان دهیم تا چه حد با پیشینیان خود متفاوت هستند. کلید اصلی این تفاوت ها شاید بتوان سامانه رایانه ای هدفگیری دقیق در ارتفاع کم (LASTE) دانست. این سامانه در جنگ خلیج هم روی تاندربولت نصب شد ولی در آن هنگام، این فناوری نوینی بود که برای استفاده در میادین نبرد چندان مناسب نبود. نصب این سامانه بر روی A-10 های امروزی بسیار متداول است. اگرچه A-10 به سامانه هایی نیاز داشت تا به کمک آن ها بتواند از ارتفاعات بالا سلاح های خود به سوی هدف شلیک کند. در جنگ خلیج خلبانان از ترس پدافند ارتفاع خود را در حدود 12000 پا حفظ می کردند. ارتفاعی که از برد بسیاری از سلاح های شانه پرتاب بیشتر بود. در این هنگام دقت شلیک کاهش پیدا می کرد که آن را با افزایش حجم شلیک جبران می کردند. گاهی برای اطمینان از انهدام یک توپ به شلیک 12 بمب از دو هواپیما نیاز بود. خلبانان عملیات طوفان صحرا ساعت های زیادی را صرف یادگرفتن علوم پرتاب بمب می کردند. این آموزش ها شامل اندازه گیری دمای محیط اطراف، غلظت هوا در آن ارتفاع، زاویه شیرجه و... بود که به خلبان اجازه می داد تا تنظیمات سامانه های نشانه روی را با شرایط محیطی سازگار کند. خلبانان به خوبی می دانستند که باید همه این محاسبات را در عرض چند ثانیه انجام دهند، درست در زمانی که دماغه رو به پایین بود و تاندربولت به سمت زمین شیرجه می رفت. اگرچه این محاسبات در تمرین های بسیار سخت طاقت فرسا بودند ولی کارایی خود را در طول عملیات های جنگی به خوبی نشان دادند. در واقع هیچ فناوری دقیق وجود نداشت و هدفگیری تنها به هنر خلبان بستگی داشت. LASTE پایان همه این مشکلات بود. سامانه به طور منظم اطلاعات دریافتی را پردازش می کند و در هنگام شیرجه زمان مناسب برای شلیک را به خلبان اعلام می کند. قبل از نصب این سامانه خلبانان 300 تا 400 بار پرتاب بمب را تمرین می کردند تا به مهارت لازم برسند. ولی با سامانه LASTE یک فرد ناوارد هم به راحتی می توانست به اهداف حمله کرده و آن ها را منهدم کند. هم اکنون اگر یک A-10 به یک تانک حمله کند، تانک شانسی برای سالم ماندن نخواهد داشت. دقت در هدفگیری دیگر به انسان بستگی ندارد و همه چیز به سامانه ها سپرده شده است. برخی از خلبانان عملکرد توپ 30 م م را پس از نصب LASTE شگفت انگیز ارزیابی کرده اند. با این سامانه می توان از ارتفاع 15000 پایی هم به هدف شلیک کرد و گلوله های توپ از آن فاصله هم کارساز هستند. SAS سامانه استاندارد روی A-10 است و انجام مانورهای تاب و غلت را در این هواپیما کنترل کرده و تسهیل می کند. برخلاف F-16 که هدایت آن بدون رایانه غیر ممکن است، تاندربولت هواپیمای پایداری است. در هنگام شلیک علاوه بر LASTE می توان از SAS هم کمک رفت. زیرا نیروی که توپ هواپیما در هنگام شلیک به آن وارد می کند بسیار زیاد است و هواپیما به این سو و آن سو پرتاب می شد. از بهسازی های دیگر در نظر گرفته شده برای A-10 عینک دید در شب است. پیش از عملیت طوفان صحرا خلبانان تمریناتی را برای عملیات های شبانه داشتند. اما عمده تمرینات در روز بود. خلبانان در نبرد با عراق از حسگرهای خاصی بر روی موشک های ماوریک خود برای دید در تاریکی یا دود یا مه استفاده می کردند. آزمایش ها برای ساخت عینکی مناسب بلافاصله پس از جنگ آغاز شد و هم اکنون عینک دید در شب جزو سامانه های استاندارد تاندربولت است. با این حال این سامانه چندان هم خالی از عیب نیست. این عینک ها به خلبان میدان دیدی در حدود 40 درجه می دهند. که این محدودیت خلبان را در عملیات های تهاجمی با مشکلاتی جدی مواجه می کند. محدوده دید طبیعی بسیار بیشتر از این است و خلبان باید مداوم گردن خود را حرکت دهد. دید بد و ناکافی که افق را تیره و تار می سازد باعث سرگیجه خلبان می شود.و نگاه کردن مستقیم به ماه همچون نگاه کردن به خورشید می تواند خطرناک باشد. خلبانان در کل از سامانه های دید در شب راضی هستند زیرا شب را برای آنها مانند روز خواهد کرد. پذیرش A-10 و به خدمت گرفتن آن از سوی خلبانان حمایت می شود. خلبانان این هواپیما عاشق پرواز با آن هستند و از این پرواز لذت می برند. یک خلبان A-10 می گوید: برای من اصلا مهم نیست این هواپیما تا چه اندازه زشت است. من به این هواپیما عشق می ورزم. بهسازی ها برای این هواپیما هنوز ادامه دارد و پیش بینی می شود تا ظهور کامل پرنده JSF ، تاندربولت همچنان نقش فعال و موثر خود را حفظ کند. *** منبع: مجله صنایع هوایی شهریور 79
  15. دوست عزيزم ايكاش لينك منبع اين مطلب يعني وبلاگ ارتش رو در آخر قرار مي داديد. بنده وبلاگ شما رو هم مشاهده كردم و ديدم چندين مقاله بنده بدون ذكر منبع در اون قرار گرفته...
  16. من با يكي دو تا از بچه هاي حزب الله لبنان دوست هستم... قبل از جنگ 33 روزه از يكيشون شنيدم كه براي حمله به مراكز اتمي اسراييل آموزش ديدن و اگر حمله اي به ايران بشه اولين جواب ايران، حمله حزب الله خواهد بود... منتها از جزييات و شكل حمله صحبتي نكرد. حالا اين حمله موشكي است يا كماندويي من اطلاعي ندارم.
  17. اسراييل نه جرات اين كار رو داره و نه توانايي اون رو ... اگر حمله اي باشه از طرف امريكاست. اسراييل هم در اين حمله هيچ دخالتي نخواهد داشت. همان طور كه در جنگ عراق نداشت.
  18. ممنون دوست عزيز ... اما تاريخ رو فاتحان مي نويسند.
  19. براي نخستين بار در 17 دامبر 1950 جنگنده هاي جت با بال پسگراييده بر فراز كره شمالي رو در روي هم قرار گرفتند. طرفين نبرد،هواپيماهاي نورث روپ امريكن اف86 سيبر و ميگ15 بودند.حدود 31 ماه بعد، موقعي ك جنگ متوقف شد. رقم پيروزي هاي سيبر به 757 هواپيما در برابر تلفات 103 فروندي رسيد. آمار نشان دهنده اين بود كه اف86 جنگنده اي برتر بود. اما آيا اين امر واقعا صحت داشت؟ توسعه اف86 سيبر: پيش از سال 1944 آشكار شده بود كه مبحث جديد موتور جت در بردارنده ترازي بالايي از كارايي است كه توسط هواپيماهاي موتور پيستوني قابل دسترسي نبود. در همين سال بود كه نيروي هوايي امريكا نياز به يك جنگنده روز پرواز با سرعت 966 كيلومتر بر ساعت را اعلام كرد. در مه سال 1945 قراردادي براي ساخت سه پيش نمونه با نيروي هوايي امريكا بسته شد. در سال 1947 نخستين فروند از سه پيش نمونه تكميل گرديد. نيروي ان از يك موتور توربوجت محوري طرح جنرال الكتريك و ساخت شورولت با رانش 17.79 كيلوتن تامين مي شد. در اول اكتبر 1947 نخستين پرواز توسط خلبان آزمايشگر انجمن ملي هوانوردي امريكا انجام يافت كه تقريبا سه ماه زودتر از ميگ15 بود. تقريبا مثل همه پيش نمونه ها اضافه وزن يك مشكل بود.اين كمبود با نصب يك موتور توربوجت جنرال الكتريك با 23.13 كيلوتن رانش جبران شد. بيشينه سرعت از 964 در مدل اوليه به 1083 كيلومتر بر ساعت در مدل توليدي رسيد. در اول مه 1948 اولين پرواز نمونه توليدي انجام گرفت. و در اواخر 1948 نخستين گروه جنگنده با هواپيماهاي جديد خود مجهز گرديد و اين هواپيما در سال بعد سيبر نام گرفت. اف86 سيبر توسعه ميگ15: اتحاد جماهير شوروي كه در طول جنگ دوم جهاني ويراني وحشت انگيز شهرها و روستاهاي خود را متحمل شده بود و به شدت از پيشتازي امريكا در زمينه جنگ افزارهاي اتمي احساس خطر مي كرد، جهت رويارويي با خطر بالقوه بمب افكن هاي بي29 مسلح به بمب اتمي نياز مبرمي به يك رهگير با اوجگيري سريع و تسليحات سنگين را احساس نمود. با اينكه اتحاد جماهير شوروي سهم خود را از تحقيقات زمان جنگ آلمان به دست آورده بود، فقدان موتورهاي بومي كه داراي رانش كافي براي استفاده از اين تحقيقات باشد، مانع كار بود.اما هنگاميكه دولت كلمنت آتلي نخست وزير انگلستان در كمال ناباوري روس ها با درخواست آنها مبني بر اجازه خريد موتورهاي توربوجت درونت و نين موافقت كرد، اين مشكل شوروي برطرف شد و در كل 55 فروند موتور توربوجت انگليسي به شوروي صادر شد. در نوامبر 1947 اولين پيش نمونه از ميگ15 پرده برداري شد. اين هواپيما روي هم رفته كوچكتر و طور قابل توجهي سبكتر از سيبر بود. و تفاوت اساسي آن با سيبر نصب شدن سكان افقي بالاي سكان عمودي بود. در همين سال نخستين پرواز آزمايشي توسط خلبان ويكتوريو گانف انجام شد. در سال 1949 توليد انبوه آغاز شد. زمان آزمايش در حال نزديك شدن بود. در ژوپن 1950 جنگ كره آغاز گرديد... ميگ15 در كارزار: در اول نوامبر 1950 نخستين جنگنده جت با بال پسگراييده در كره ديده شد. نخستين رويارويي دو جنگنده جت در 8 نوامبر، زماني كه جنگنده هاي ميگ15 بمب افكن هاي بي29 را كه در حال بمباران فرودگاه سينويجو رهگيري نمودند، اتفاق افتاد. جنگنده هاي لاكهيد اف80 از گردان پنجاه و يكم رهگير در ارتفاع بالا پرواز پوششي انجام مي دادند و در نبردي كه پيش آمد يك فروند ميگ15 به وسيله ستوان راسل براون سرنگون گرديد. در حاليكه اين عمليات تلخ ترين شروع براي جنگنده جت با بال پسگراييده بود و با اين همه معلوم د كه اف80 فاقد كارايي لازم در برابر حريف روس خود بود. يعني به چيزي بهتر نياز بود و جنگنده اف86 سيبر تنها انتخاب ممكن بود. در سيزدهم دسامبر هفت فروند اف86 عملياتي به كره رسيد. با اين وجود، آن ها خيلي زود وارد نبرد شدند و چها روز بعد سرهنگ دوم بروس هينتون به نخستين پيوزي كه بعدها مقدمه بسياري از شكارها شد، دست يافت. نقش اصلي جنگنده هاي سيبر فراهم نمودن يك سد گشتي بين پايگاه هاي هواپيماهاي ميگ بود كه اكثرا دور از دسترس و در آن سوي مرزهاي چين بودند و بمب افكن هاي امريكايي در بستن مسيرهاي تداركاي كمونيست ها كه از منچوري به سوي جنوب جريان داشت، درگير بودند. اين محدوده به معبر ميگ ها معروف بود. در اين محدوده جنگنده هاي ميگ15 به وسيله كنترل زميني و پوشش راداري، پشتيباني مي شدند. در حاليكه امريكايي ها از چنين كمكي بي بهره بودند. صحنه منهدم شدن يك ميگ15 و خروج خلبان مقايسه: تا مدت قابل ملاحظه اي، غرب در مورد ميگ15 اطلاعات كمي داشت. بنابراين برداشت هاي اوليه بشتر شخصي بودند. آنچه در پي آمده برگرفته از گزارش هاي سرگرد پدي هاربينسون است: ميگ15 در هر ارتفاعي، از لحاظ اوجگيري برتر از سيبر بود. برتري آن در زير 6100 متر چندان چشمگير نبود. اوجگيري شديد ميگ15 برجسته بود. و در صورت هدف حمله واقه شدن، يكي از راه هاي گريز آن بود. با اين حال ميگ15 هنگامي كه تحت تعقيب بود، به ندرت به شكل عمودي شيرجه م رفت. تاكتيك معمول ميگ15 اين بود كه با شيب زياد به پشت غلت زده، جهت كسب سرعت چند هزار فوت شيرجه زده و سپس از حالت شيرجه خارج شده يا اوجگيري تند انجام دهد. در بالاتر از 6100 متري ميگ مي توانست تنگتر از سيبر دور بزند. هر چه ارتفاع افزايش مي افت مزيت سرعت افقي ميگ بيشتر مي شد.در بالاتر از 12200 متري در گردش افقي سيبر همانند ميگ دچار واماندگي مي شد. همچنانكه كه ارتفاع به كمتر از 9150 متري مي رسيد سيبر مي توانست تنگتر يا همانند ميگ دور بزند. مقايسه قطعي از طريق مقايسه داده هاي اصلي دو پرنده امكان پذير است. داده هاي اصلي كاراي مويد اين نكته است كه جنگنده روسي از اوجگيري فوق العادع بهتر و سقف پرواز بالاتر نسبت به حريف امريكايي خود برخوردار بود. سرانجام اندك زماني پس از جنگ، يك خلبان كره شمالي با يك فروند ميگ15 خود به جنوب گريخت. با اين اقدام نيروي هوايي امريكا توانست آزمون هاي مقايسه اي را انجام دهد. ميگ15 يك جنگنده بي ثبات و با ميل تاب خوردن در ارتفاعات بيش از 0.86 ماخ بود. به هنگام واماندگي هشدار ضعيفي مي داد يا نمي داد. در حاليكه طراح ارشد ميكويان مدعي بود كه خلبانان آزمايشگر، ويژگي هاي رفتاري اين جنگنده را مي ستودند. در عوض خوشدستي سيبر با ويژگي هاي واماندگي آرام، تحسين برانگيز بود. ميزان غلت سيبر سريع تر از ميگ15 بود و در 210 درجه بر ثانيه در 0.6 ماخ به حد بيشينه مي رسيد كهسيبر را قادر مي ساخت تا خيلي سريع تر از حريف خود تغيير مسير دهد كه امتيازي فوق العاده ارزشمند در نبرد بود. بزرگترين اختلاف بين سيبر و ميگ15 جنگ افزار آن ها بود. اف86 كم و بيش، تسليحات استاندارد نيروي هوايي امريكا را كه شش قبضه تيربار كاليبر 0.5 بود، حمل مي نمود. و در مقايسه ميگ 15 كه در ابتدا به عنوان شكارچي بمب افكن هاي سنگين منظور شده بود، به يك توپ 37 ميليمتري و دو توپ 23 ميليمتري مجهز بود. متخصصان روسي چنين برآورد كرده بودند كه براي ساقط كدن يك فروند بي29 ميانگين دو گلوله 37 م م و يا هشت گلوله 23 م م كافي است. در برابر يك هدف بزرگ و غير مانور مانند بي29 ، هماهنگي توپ ها و نشانه گيري مشكل نبود اما شليك به يك هدف گريزان كوچك در حالي كه فاصله با آن پيوسته در حال تغيير است، چيز ديگري بود. در اين مورد خلبانان اف86 كه مورد حمله ميگ 15 قرار گرفته بودند يادآور شده بودند كه گلوله ها 23 م م از بالاي سرشان و گلوله هاي 37 م م از زيرشان مي گذشت. با پايان يافتن جنگ كره چندين گونه جديد از سيبر توسعه يافت. در حاليكه ميگ15 به طور كلي به نفع هواپيماي پيشرفته تر و خوش پروازتر ميگ17 كنار رفت. میگ15 و اف86 منبع: مجله صنايع هوايي آذر 82