mohammadhossein

Members
  • تعداد محتوا

    528
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های mohammadhossein

  1. ماشاالله از اول هم باید این منطقه رو میدادن دست سپاه
  2. هر کشوری بر اساس منافع خودش عمل می کنه . حالا چرا بعضی ها برای فهمیدن این موضع بدیهی مشکل دارند دلیلش معلوم نیست
  3. یعنی این ریگی که به کفششون بوده خیلی اذیتشون می کرده (بزرگ بوده) که نمی تونستن پیاده شن !؟
  4. mohammadhossein

    تحلیل و پیگیری تحولات عراق

    دوستان شما رو به همین امام رضا علیه السلام قسم از این تصاویر استفاده نکنید. زبونمون مو در آورد . دیگه دوران این عکس ها و ... گذشته . ما ها که شیعه هستیم نباید این کار رو انجام بدیم
  5.       واقعا ارتش سوریه داره با اینا خیلی خوب تا می کنه   باید یه جوری بزننشون تا دیگه هیچکدومشون جرات انجام دادن چنین کاری رو نداشته باشند. فکرش رو بکنید کسی که توی این سن چنین کاری می کنه وقتی به سن بالاتری برسه چه حیوونی می شه
  6.   در این مورد حق با شماست فکرم رفته بود روی 2022 :mrgreen:   شما که اینقدر دم از برده داری می زنید چرا اروپایی ها توی ایران برده داری نمی کنن !؟  اینا که به خون ما هم تشنه هستند   در ضمن این رقم 4 دلار روزانه ای رو که شما عنوان می کنید قبول ندارم  . متوسط درامد کارگران چینی چیزی در حدود 700 دلار در ماه هست
  7.     اینکه غرب ضرر می کنه تاثیری در تصمیم گیری چین نداره بلکه تاثیرش بروی خود غربی هاست   توی اقتصاد پیش بینی های کوتاه مدت هم آنچنان قابل استناد نیستند چه برسه به پیش بینی هایی که مربوط به نیم قرن آینده می شن. با کوچکترین جنگی قیمت طلا و نفت به شدت بالا می ره و از اون طرف به کشورهای مصرف کننده فشار شدیدی وارد می شه یا با هر صلحی و خیلی از موارد دیگه . پس اینکه هند و ... در آینده چی می شن فارغ از اینکه آیا واقعا توانایی های لازم رو دارند یا نه  قابل پیش بینی نیست . شاید به قول شما پتانسیل های لازم رو داشته باشند اما آیا لزومی هست که این پتانسیل های بالقوه ، بالفعل شوند !؟ اما در چین این پتانسیل به صورت بالفعل درآمده است  ضمن اینکه سرعت رشد بالاتری هم نسبت به اون کشورها داره.   فرضا درگیری بین روسیه و اروپا و امریکا شکل بگیره و چین هم بخاطر منافع اقتصادی از این درگیری فاصله بگیره آیا با این شرایط این کشور می تونه به اون جایگاهی که براش هدف گذاری کرده برسه ؟   و اما آخرین صحبت من در ارتباط با موضوع چین   این کشور چیزی در حدود 4 هزار میلیارد دلار ذخایرارزی داره . حدود 1300 میلیارد دلار از آمریکا طلب داره و ... این مطالب نشون می ده که اگر وابستگی اروپا و آمریکا به چین بیشتر نباشه کمتر هم نیست کشوری با چنین توانایی هایی مسلما نسبت به ما خیلی بهتر می تونه فشارهایی رو که به اقتصادش وارد میشه رو تحمل کنه           خواهشا اینقدر به چینی ها لطف نکنید چین اصلا اقتصادی نداره که بخواد 80 درصدش وابسته به غرب باشه !!!!! اون چیزی که شما ازش به عنوان مستعمره یاد  می کنی سرمایه گذاری خارجی هست . چیزی که تمام کشورهای دنیا برای انجامش برنامه ریزی های بسیار گسترده ای انجام می دن   خوب کارگر با حقوق 4 دلار در روز کار می کنه اما می تونه نیازهایی رو که داره در حد معمول پوشش بده. ضمنا همین کارگرها اگر کارخانجات به قول شما ارباباشون نبود کجا می خواستند کار کنند. اولین باری هست که چنین موضع گیری عجیبی رو در ارتباط با سرمایه گذاری های خارجی می بینم !!     اگر قلاده ی روسیه دست آمریکا بود الان وضعیت اوکراین این نبود که تاپیک تحولاتش به صفحه ی 90 برسه. الان این بحث ها بین دوستان در جریان نبود. اونی که قلادش دست یکی دیگس آمریکاس   هنوز المپیک زمستانی شروع نشده که بخواد بمب گذاری ای در اون صورت بگیره . آخرین بار وقتی که آمریکا قصد حمله به سوریه رو گرفته بود این روسیه بود که تهدید به حمله به عربستان و قطر کرد  چرا آمریکا اون حمله رو انجام نداد .؟! آمریکا که قلاده ی روسیه دستش هست !!!!   یه بار دیگه این تاپیک رو از صفحه ی اول مطالعه کنید.
  8. mohammadhossein

    تحلیل و پیگیری تحولات عراق

      ممنون از شما   بنده هم هیچ  اعتقادی به ناصبی بودن اینها ندارم . اما استدلال شما کاملا اشتباه هست. اگر به دنبال ثابت کردن این مسئله هستید باید دنبال دلایل قابل قبول باشید. عکسی که معلوم نیست فوتوشاپ هست یا نیست و در ضمن در صورت اصلی بودن هم تنها بیانگر اعتقادات یک نفر است هیچ دلیلی برای این موضوعی که شما عنوان کردید نیست   مثل این می مونه که یکی بره بغل برج آزادی یه نوشته بگیره دستش که از اسرائیل تشکر می کنیم بعد اونوری ها عنوان کنن که ایرانی ها دوست اسرائیل هستند
  9.   اولا دقیقا سود و ضرر ناتو هم کاملا در این مورد تاثیرگذار هست . طبق گفته ی خود شما که هر کشوری بر اساس منافع خودش تصمیم می گیره دوما فعلا هیچ کشوری پتانسیل های چین رو برای تولید با کیفیت و ارزان نداره سوما مشکل شما اینه که منافع رو فقط در موضوع اقتصاد می بینید . مسائل مهم تری هم وجود داره
  10.   مسئله اینه که اگر درگیری به این وسعت برسه دیگه هیچ کشوری نمی تونه بی طرف بمونه .   نکته ی دیگه اینکه همونقدری که چین به آمریکا و اروپا و ... نیاز داره این کشورها هم همونقدر یا بیشترش به چین نیاز دارند. هزینه ی تولید بسیار پایین در چین هست که قیمت بسیاری از تولیدات شرکتهای غربی را در حد قابل قبولی برای مشتری قرار داده است. و بسیاری از مزایای دیگر   ببینید وقتی که شما یک قدرت هسته ای اون هم در سطح روسیه باشید هیچ وقت شکست به اون شکلی که ما مد نظرمون هست سراغ شما نمیاد.
  11. البته اگر ناتو و آمریکا در صورت درگیری دخالت کنند اونموقع باید منتظر دخالت کشورهای دیگری هم بود که به نفع روسیه وارد عمل میشن   آمریکا هم هیچوقت حاضر نمی شه بخاطر کشوری مثل اوکراین شرایط طلایی رو که بعد از جنگ های جهانی براش ایجاد شد رو از دست بده . چون اینبار هر ضربه ای بزنه همون یا بزرگترش رو می خوره
  12. mohammadhossein

    تحلیل و پیگیری تحولات عراق

      به همین سادگی !!!
  13.     ممنون از تذکرتون    حقیقتش برای قرار دادن این مطلب مقداری عجله کردم و اونجوری که باید در مورد تحقیق نکردم. به دلیل اینکه منبعی برای ساخت خانه و ... ذکر نشده بنده آنها را از پستی که گذاشتم حذف کردم.
  14.     حضرت نوح(ع) بعد از ۲۵۰۰ سال عمر کردن در آفتاب خوابیده بود که عزرائیل آمد که او را قبض روح کند، گفت: به من مهلت بده که به سایه روم؛ آنگاه برخاست و در حین رفتن گفت: تمام عمر من مانند آمدنم از آفتاب به سایه است، فرشته مرگ او را قبض روح کرد.(۵)     دلیل ویرایش : نبود منبع درست برای مطالب گفته شده .   با عرض معذرت
  15. mohammadhossein

    بی‌صدا رفت و بی‌صورت بازگشت

    صورتش باعث شده تا هر که او را می‌بیند هر گمانی جز واقعیت را از ذهنش عبور دهد؛ عقب ماندگی، جذام، سوختگی و ...   عکس‌العمل و واکنش‌ها هم تقریبا یکسان بوده، هر غریبه‌ای که در کوچه و بازار او را می‌بیند یا از او روی بر می‌گرداند یا ناخودآگاه صورتش در هم کشیده می‌شود.   از او فقط عکسی دیده بودیم، نام و نشانی هم نداشتیم، پیگیر شدیم، فهمیدیم 26 سال است که مردی در مشهد مردانه زندگی می‌کند، بی هیچ هیاهو و سر و صدایی و همسری که او هم مردانه به پای این زندگی ایستاده است.   به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، منطقه خراسان، حاج رجب محمدزاده، یکی از جانبازان 70 درصد کشورمان است که ظاهرا وضعیت جسمی‌ و نوع مجروحیتش، او را از یاد خیلی‌ها برده است.   او از سال 64 به عنوان بسیجی، چهار مرحله به جبهه اعزام شده و آخرین باری که خاک جبهه تن حاج رجب را لمس کرد، سال 66 و در مکانی به نام ماهوت عراق بود.   قرار شد برای دیدن حاج رجب به خانه‌اش در یکی از مناطق پایین شهر مشهد برویم، درحالیکه تا قبل از رسیدن به خانه او هنوز تردید داشتیم که آیا این شخص همان مردی است که ما به دنبالش بودیم یا نه، وارد خانه‌ که شدیم، مردی به استقبالمان آمد که دیدن صورتش تمام تردید‌های ما را به یقین تبدیل کرد.   وقتی به دنبال نام و نشانی از حاج رجب بودم، می‌گفتند جانبازی که شما دنبالش هستید یک سوم صورتش را از دست داده، نمی‌تواند به خوبی حرف بزند، اما همین باعث می‌شد تا برای دیدنش مشتاق‌تر شوم، وقتی وارد خانه‌اش شدم و او را دیدم، تنها سوالی که در ذهنم بی‌جواب ماند این بود که دو سوم دیگری که می‌گویند از صورت این مرد باقی مانده، کجاست؟   وارد خانه که شدیم مردی به استقبالمان آمد که تنها پیشانی و ابروهایش کمی طبیعی به نظر می‌رسید، بینی، دهان، دندان، گونه و یکی از چشمهایش را کاملا از دست داده بود، چشم دیگر او هم به سختی باز می‌شد و مقدار اندکی بینایی داشت.   مقابلش نشستیم، روز جانباز را با اندکی تاخیر به او تبریک گفتیم، حاج رجب هم با زبانی که به سختی با آن سخن می‌گفت از ما تشکر کرد، دیدن صورتش کمی ما را بهت‌زده کرده بود و شروع مصاحبه را سخت‌تر...   از او پرسیدم چه شد که صورتتان را از دست دادید، آن لحظه را یادتان هست؟   حاج رجب با صدایی که به سختی و کمی نامفهوم شنیده می‌شد، لحظه مجروحیت خود را اینگونه برایمان وصف کرد: خیلی کم یادم است، فقط اندازه یک ثانیه، در سنگر داشتم برای کلمن یخ می‌شکستم و دو نفر از همرزمانم در کنارم بودند، ناگهان خمپاره زده شد و بعد از اینکه احساس کردم خون زیادی از من می‌رود، بیهوش شدم.   طوبی زرندی، همسر حاج رجب به کمکش می‌آید، همزمان که او برایمان از لحظه مجروح شدنش می‌گوید، همسرش هم جملات نامفهوم حاج رجب را برایمان بازگو می‌کند.   در آن لحظه چهار نفر در سنگر حضور داشتند، یک سرباز رفته بود تا از تانکر آب بیاورد، حاج آقا هم در حال شکستن یخ بوده و بقیه هم خواب بودند که خمپاره جلوی سنگر می‌خورد.   دوست هم‌سنگرش می‌گفت، یک دفعه دیدم آقا رجب افتاد، تا آمدم از جایم بلند شوم و به او کمک کنم دیدم نمی‌توانم، یک دست و یک پایم قطع شده بود و دیگر هم‌سنگری‌هایش هم شهید شده بودند، آن جانباز نیز چند سال پیش بر اثر جراحاتش شهید شد.   خانم حاج رجب که زمان جانباز شدن همسر نانوایش 30 ساله بود و چهار فرزند داشت، می‌گوید: همسرم همیشه می‌گفت اگر نماز و روزه واجب است، جبهه رفتن هم، حق و واجب است.   پرسیدم چگونه خبر مجروحیت حاج آقا را به شما دادند، محمدرضا محمدزاده، فرزند بزرگ حاج رجب که تنها هشت سال پدرش را با صورت عادی‌اش دیده، می‌گوید: آن موقع من دوم دبستان بودم، قبل از اینکه خبر جانباز شدن پدر را به ما بدهند، او نامه‌ای نوشته بود که مرخصی گرفته و به مشهد بر می‌گردد، ما هنوز از چیزی خبر نداشتیم تا اینکه یکی از هم‌رزمان پدرم من را در کوچه دید و پرسید، پدرت نیامده؟ من جواب دادم نه و او که با خبر از ماجرا بود گفت که «انشاء الله خبرش می‌آید.»   بعد از آن بود که متوجه شدیم جانباز شده ولی نمی‌دانستیم از چه ناحیه‌ای، فکر می‌کردیم دست یا پایش قطع شده است، اما وقتی وارد بیمارستان فاطمه‌الزهرا تهران شدیم من و مادرم با صحنه‌ای مواجه شدیم که برایمان قابل درک نبود. پدرم را فقط از پشت سر توانستم تشخیص دهم، ترکشی که به او خورده بود تمام صورتش را از بین برده بود.   از همسر حاج رجب خواستیم تا برایمان روزهای قبل از مجروحیت و لحظه‎ای که خبر جانباز شدن همسرش را به او می‌دهند، بازگو کند.   وقتی با پسر هشت ساله‌ام و دختر کوچکم که در بغلم بود وارد بیمارستان فاطمه‌الزهرا شدم، با دیدنش فهمیدم این مجروحیت ساده نیست و اتفاق بزرگی برایش افتاده است.   ملحفه سفیدی روی همسرم انداختند تا تمام کند   نزدیک‌تر شدم، صورتش کاملا باندپیچی شده بود، بعد از اینکه باندهای صورتش را برداشتند دیدم فک بالای همسرم از بین رفته، صورتش صاف صاف شده بود و زبان کوچک ته گلویش به راحتی دیده می‌شد. یک چشمش هم به دلیل افتادگی نابینا شده بود و تنها چشم دیگرش آن هم از فاصله‌های نزدیک می‌بیند.   بعد از دیدن آن صحنه از حال رفتم و در اتاق دیگری بستری شدم، آن‌قدر وضعیتش وخیم بوده که در همان ابتدا وقتی متوجه میزان آسیب‌دیدگی همسرم می‌شوند، یک ملحفه سفید روی او می‌کشند، گوشه سالن رهایش می‌کنند تا تمام کند، ولی گویا یک پزشک جراح خارجی از کنارش رد می‌شود، وضعیت او را می‌بیند و می‌گوید او را مداوا می‌کنم.   فرزند بزرگ حاج رجب یادآور می‌شود: گویا در همان لحظه‌ها هم فکر می‌کردند که حاج آقا شهید شده، چون صدای خرخر مثل قطع شدن سر شنیده می‌شد، او را به تبریز و شیراز اعزام می‌کنند، ولی گفته می‌شود که درمان چنین مصدومی کار آن‌ها نیست و به تهران می‌برند.   حاج رجب در این مدت 26 بار زیر عمل جراحی قرار گرفته تا به شکل امروز درآمده، هر بار در این عمل‌ها یک تکه پوست از دست، پا یا سرش جدا می‌کردند و به صورتش پیوند می‌زدند، از پوست سرش برایش ریش و سبیل ساختند، ولی استخوان دماغش جوش نخورد، خانواده‌اش می‌گویند در چهره‌ای که شما از حاج رجب می‌بینید، همه چیز ساخته دست پزشکان است.   وضعیت حاج رجب بعد از مجروحتیش باعث شده بود تا زندگی خودش و خانواده‌اش هم مثل صورتش از حالت عادی و طبیعی خارج شود، بچه‌هایی که تا مدتی قبل از سر و کول پدر بالا می‌رفتند حالا با دیدنش جیغ می‌کشیدند و فرار می‌کردند.   او بعد از هر عمل صورتی جدید پیدا می‌کرد و همین باعث شده بود تا خانواده‌اش نتوانند به راحتی با این وضعیت کنار بیایند، از همسرش که می‌پرسم چگونه با این وضعیت کنار آمدید، پاسخ می‌دهد: کارم شده بود گریه و تا دو سال هر شب با بغضی می‌خوابیدم که رهایم نمی‌کرد، یک شب که قبل از خواب بسیار گریه کرده بودم خوابی دیدم که بعد از دو سال خداوند صبری به من داد که تا همین حالا ادامه دارد. خواب دیدم در پایین جایی شبیه به جبل‌النور کوهسنگی ایستاده‌ام، مقام معظم رهبری در بالای این کوه دستشان را دراز کرده‌اند و مرا به بالای بلندی آوردند، مادر شهیدی که در کنارمان ایستاده بود را نشان دادند و گفتند مقام شما با مقام این مادر شهید یکی است.   همسر این جانباز 70 درصد بیان می‌کند: هیچ وقت پیش خدا و بنده خدا از این وضعیت گلایه نکردم، ولی فشار این اتفاق آن‌قدر بود که تا مدت‌ها صبح‌ها به یک دکتر مراجعه می‌کردم و بعد از ظهرها به یک دکتر دیگر، این اتفاق برای من بسیار سنگین تمام شد، گاهی می‌گفتم کاش رجب قطع نخاع می‌شد ولی این اتفاق نمی‌افتاد، بچه‌ها نیز کوچک بودند، نمی‌توانستند با شرایط کنار بیایند و با دیدن چهره پدرشان می‌ترسیدند.   فرزند بزرگ حاج رجب هم می‌گوید: برای یک کودک دبستانی سخت بود که پدرش در این وضعیت باشد ولی شاید معجزه خدا بود، اینکه هیچ حس بدی نداشتم، پدر را خودم حمام می‌بردم، لباس‌هایش را تنش می‌کردم و با همان سن کم، همه جا با او می‌رفتم.   حاج رجبی که نه دهان دارد، نه فکی و نه دندانی، حالا آرزویش شده تا بعد از 26 سال لقمه نانی را در دهانش بگذارد و غذاهای خانگی را بخورد، همسرش می‌گوید تا یک سال فقط با سرنگ به حاج آقا غذا می‌دادم. او 27 سال است که فقط مایعات می‌خورد. در طول تمام این سال‌ها کسی پیدا نشد که درد دل ما را بفهمد، فقط می‌گفتند خدا اجرتان دهد، حاج رجب تنها 30 درصد سلامتی داشت که آن هم دو سال گذشته سکته قلبی کرد و مجبور به انجام عمل قلب باز شد، همیشه می‌گویم خوش‌بحال شهدا که شهید شدند، رفتند و راحت شدند، شوهر من جلوی چشمانمان روزی چند بار شهید می‌شود.   در این لحظه فرزند بزرگ حاج رجب دو سال گذشته را به یاد آورد که پدرش را به خاطر عمل قلب باز در بیمارستان بستری کرده بودند، او می‌گوید: سکته‌ای که پدرم دو سال پیش کرد از سنگینی همین حرف‌های مردم بود، زمانی که حاج آقا عمل قلب باز در بیمارستان داشتند، در بخش آی‌سی‌یو مانیتورهایی برای ملاقات‌کنندگان جهت آگاهی از وضعیت بیمارشان نصب شده بود. وقتی برای ملاقات پدر به بیمارستان آمدیم، متوجه شدیم که مانیتور اتاق حاج آقا را قطع کرده‌اند، با پرس‌وجوهایی که کردم فهمیدم مردم شکایت کرده و از تصویر پدرم ترسیده بودند، به همین دلیل مانیتور اتاقش را قطع کردند، این قدر رفت و آمد کردم تا پس از مدتی تصویر وصل شد ولی از دور پدرم را نشان می‌دادند.   او تصریح می‌کند: پرستار اتاق پدرم برای دادن قرص‌هایش با حالتی خاص دم در اتاق می‌ایستاد، در حالیکه صورتش را به سمت دیگری می‌برد تا پدر را نبیند، قرص‌ها را دست من می‌داد تا به او بدهم، درحالی که این‌ها وظیفه پرستار است، من به آن پرستار گفتم، پدرم ترس ندارد، او فقط یک جانباز است، همین.   ما غرق سوال و جواب و نگاه به صورت نداشته حاج رجب بودیم و او نگران دهان خشک مهمانانش، در طول مصاحبه بارها صحبت‌های فرزند و همسرش را قطع می‌کرد و با دستانش به سمت میوه و چای‌هایی که مقابلمان بود اشاره می‌کرد، به اصرار حاج رجب گلویی تازه می‌کردیم و دوباره سوال‌ و جواب‌هایمان را از سر می‌گرفتیم.   دو سال است که کسی به همسرم سر نزده است   از خانواده‌اش پرسیدم در این 26 سال که حاج آقا، جانباز و از کار افتاده شده بودند با داشتن 6 فرزند آیا مشکل مالی هم داشتید؟ همسرش پاسخ داد: با همان حقوق ماهانه بنیاد زندگی‌مان می‌چرخد، چند سال پیش خانه‌ای برایمان گرفتند که برای داماد کردن آخرین فرزندم مجبور شدم آن را بفروشم و در حال حاضر هم مستاجریم، یک بار به بنیاد جانبازان زنگ زدم و گفتم برای عروسی یکی از فرزندانم یک میلیون تومان وام می‌خواهم، آن‌ها هم پاسخ دادند ما پول نداریم قبض آب و برق اینجا را پرداخت کنیم، چگونه به شما وام بدهیم؟   همسر حاج رجب تاکید می‌کند: من هیچ انتظاری ندارم که کمک مالی بشود، ولی حداقل اگر خبری از همسرم بگیرند بد نیست، حدود دو سال است که از طرف بنیاد هیچکس به ما سر نزده، دلیلشان هم این است که بنیاد پول آژانس برای سرزدن به جانبازان را ندارد، به نظرم بنیاد بین جانبازی که روی ویلچر می‌نشیند، با سایر جانبازها تبعیض قائل می‌شود.   حاج رجب 26 سال در آرزوی دیدن مقام معظم رهبری است   اگر حاج رجب را از نزدیک می‌دیدی، کنار آمدن با این جمله که دو سال است کسی به او سر نزده، برایت بسیار سخت می‌شد، خواستم سوال کنم در طول این 26 سال چه کسانی به دیدن حاج آقا آمدند، آیا ایشان دیداری با مقام معظم رهبری و امام جمعه مشهد داشته‌اند که پسرش با خنده‌ای حرفم را قطع کرد و گفت: دو سال گذشته قرار بود پدرم در حرم امام رضا دیداری با رهبری داشته باشند، ولی وقتی در صحن حرم برخی مسوولان با چهره پدرم روبه‌رو شدند طور دیگری برخورد کردند. من نمی‌توانستم پدرم را با این وضعیت تنها در میان آن جمعیت رها کنم، با او از حرم برگشتم در حالی‌که آرزوی دیدار با مقام معظم رهبری همچنان بر دلش مانده است.   فرزند این جانباز 70 درصدی می‌گوید: حاج آقا خیلی مظلوم است، به دنبال جایگاه نیست، ولی داشتن یک دیدار با رهبری فکر نمی‌کنم برای چنین جانبازی خواسته بزرگی باشد.   سخن گفتن از 26 سال تنهایی حاج رجب و فرزندانی که یک بیرون‌شهر رفتن با پدر، بزرگ‌ترین آرزوی‌شان شده تمامی نداشت، وقتی یکی از عکس‌های او در اینترنت و برخی شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌شود، عده‌ای نظر می‌نویسند «خدا به این مرد اجر دهد، اما دلیل نمی‌شود که فرزندانش با سهمیه به دانشگاه بروند.»   این حرف‌ها بر دل دختر کوچک حاج رجب که از وقتی به دنیا آمده صورت پدر را به همین شکل دیده، سنگینی می‌کند، او با بغضی که سعی در فرو بردن آن دارد، می‌گوید: به پدرم افتخار می‌کنم، او سایه سر ماست، اما طاقت نگاه‌ها و حرف‌های مردم را ندارم. باور کنید حسرت یک پارک رفتن یا زیارت رفتن برای یک کودک آن‌قدر بزرگ است که با یک سهیمه کنکور نمی‌توان آن را جبران کرد، من درس خواندم و امسال بدون استفاده از سهمیه به دانشگاه رفتم.   دلم می‌خواست بنشینم کنار حاج رجب تا جواب همه سوالاتم را از دهان نداشته خودش بشنوم، زبان او برای حرف زدن خیلی سخت می‌چرخید، اما دیگر طاقت نیاوردم، کنارش نشستم، پرسیدم حاج آقا حرم امام رضا که می‌روی از او چه می‌خواهی؟ آرزویت چیست؟ دور گوش‌هایش باندپیچی بود و صدایم را به سختی می‌شنید، سوالم را بلندتر تکرار کردم و گوش‌هایم را تیزتر، خودکارم را آماده در دستانم گرفتم تا از آرزوهای حاج رجب کلمه‌ای را جا نیندازم، دیدم دو دستش را به سوی آسمان دراز کرد و گفت « می‌خواهم خدا از من راضی باشد» منتظر بودم تا حرفش را ادامه دهد، اما با دستمالی که در دستش بود گوشه همان چشم کوچکی که در صورتش کمی سالم مانده بود را پاک کرد و دیگر چیزی نگفت.   حالا حاج رجب با سیرت است و بی‌صورت، در میان مردمی راه می‌رود که همه آن‌ها بی‌آن‌که بدانند این صورت را چه کسی و برای چه چیزی از او گرفته، نگاهشان را از حاج رجب می‌دزدند، شاید حق دارند، نمی‌دانند که او صورت داده برای نترسیدن ما، برای آرامشی که هنگام غذا خوردن در یک رستوران به آن نیاز داریم، رستورانی که روزی گذر حاج رجب و فرزندش به آن‌جا افتاد و صاحبش به خاطر آرامش مشتری‌هایش او را به آنجا راه نداد.   خودش زبانی برای گلایه کردن ندارد، اما دل همسرش سخت شکسته، دلگیر است از وقتی که با شوهرش بیرون رفته بود، مادری که فرزندش گریه می‌کرد آنها را می‌بیند، انگشت اشاره‌اش را سمت حاج رجب دراز می‌کند و می‌گوید «پسرم اگر گریه کنی می‌گم این آقا تو رو بخوره».   برای همسرش سخت است تا به مادر آن کودک بفهماند شوهرش صورتش را فدا کرده تا دیگر هیچ کسی جرات نکند در خاک وطنش به فرزندان این کشور نگاه چپ بیندازد.   نمی‌دانم چگونه، اما آسان نیست جبران زخم زبان‌ها و نگاه‌هایی که باعث شده تا آخرین خاطره بیرون رفتن دو نفره‌ این زن و مرد به دو سال قبل باز گردد و آنها دو سال از اینکه نمی‌توانند با هم به پابوسی امام رضا(ع) بروند حسرت بخورند.   همسرش می‌گوید: طاقت شنیدن حرف‌های مردم را ندارم، وقتی بیرون می‌رویم و به حاج رجب توهینی می‌کنند، نمی‌توانم ساکت باشم، جوابشان را می‌دهم و در نهایت دعوایی بلند می‌شود، حالا ترس از همین دعواها دو سال است ما را خانه‌نشین کرده است.   به حاج رجب می‌گویم دلت که می‌گیرد چکار می‌کنی، در این سال‌ها خسته نشدی، با همان صدایی که حالا شنیدنش برایمان عادی شده بود، پاسخ داد: خستگی از حد گذشته، در هر حالتی خسته‌ام، چه وقت‌هایی که در میان جمعیت و شلوغی هستم، یا وقت‌هایی که استراحت می‌کنم، روزی هزار بار عذاب وجدان دارم که چقدر مردم با دیدن من اذیت و ناراحت می‌شوند. این صورت برای من عادی شده ولی برای مردم نه.   حاج رجب نوه‌هایی هم دارد که بودنشان او را کمی از تنهایی درآورده، در طول مصاحبه شنیدن غصه‌های پدربزرگ برایشان آسان نبود، دور او می‌گشتند و هوایش را داشتند، نادیا، نوه بزرگش کلاس پنجم دبستان است، او می‌گوید: جشن تولدهایمان را اینجا در خانه پدربزرگ می‌گیریم، عیدها پیش او می‌مانیم و پدربزرگ به ما عیدی می‌دهد، دوست داریم با او بیرون برویم اما طاقت حرف‌های دیگران را نداریم.   اما عشق که باشد، خلاصه شدن زندگی برایت در یک چهار دیواری آن‌قدرها هم تلخ نمی‌شود، کنار همسرش نشستم، آرام به او گفتم در این 26 سال فکر جدایی به سرتان نزد، خندید و گفت: چند سال پیش همسر یکی از جانبازان که دوست من هم بود، زنگ زد، گفت «اگر شوهر من وضعیت حاج رجب را داشت حتما از او جدا می‌شدم»، بعد از این تماس تلفنی تا چهار سال نتوانستم با این دوستم ارتباط برقرار کنم، حرفش به دلم سنگین آمد و به شدت مرا ناراحت کرد.   از حاج خانم می‌پرسم شما که اکثرا در خانه‌اید، با آقا رجب دعوایتان هم می‌شود، صورتش غرق تبسم می‌شود و می‌گوید «بله، چرا دعوا نکنیم» گفتم آخرین بار کی دعوایتان شد، با لبخندی که حال و هوای ما را هم عوض کرد، گفت «قبل از آمدن شما»، پرسیدم سر چه چیزی، پاسخ داد: داشتم برای آمدن شما خانه را آماده می‌کردم که حاج آقا با فلاسک چایی‌اش آمده بود بالای سرم و اصرار داشت تا همان لحظه برایش چایی درست کنم.     به صورت نگران حاج رجب نگاه می‌کنم که گویا این روزها در هیاهو و کش‌مکش‌های سیاسی گم شده، او روزگاری برای این نگرانی جانش را کف دستانش گذاشت، بی‌سر و صدا رفت، بی‌سر و صدا و بی‌صورت هم بازگشت تا امروز منافع ملی و صورت نداشته‌اش در میان دلواپسی‌های نابه‌جای عده‌ای به فراموشی سپرده شود. حاج رجب نقاب نمی‌زند، برخلاف خیلی از آدم‌هایی که چهره واقعی‌شان را پشت شعارها و نگرانی‌های ساختگی‌شان پنهان می‌کنند، او با همین حالش هم از فضای سیاسی کشور بی‌خبر نیست، از میان‌برنامه‌های تلویزیونی فقط اخبار را نگاه می‌کند و از هیچ راهپیمایی یا انتخاباتی جا نمی‌ماند.   حاج رجب خودش است، بی‌هیچ نقابی، حتی می‌توانی لبخند خدا را بر روی لب‌های نداشته او ببینی، صورت حاج رجب جایی جا مانده که هرگاه خواستی روی ماه خدا را ببینی، می‌توانی به اینجا بیایی، اینجا می‌توانی امضا و دست خط خدا را ببینی که بدون هیچ پرده‌ای بر صورت او به یادگار مانده است.     منبع   =======================================================   ای کاش مردم ما و مسئولینمون قدر این فرشتگاه الهی و شهدای زنده رو می دونستند . ای کاش به این عزیزان اندکی توجه می شد  ای کاش  ...
  16. mohammadhossein

    تحلیل و پیگیری تحولات غزه

    [quote name='hamedof' timestamp='1407262936' post='399258'] من یک سوال دارم ! چرا پیامبر ابو سفیان رو نکشت ؟! بدتر ابوسفیان داریم تو تاریخ اسلام ! ام الفساده ! تا خروج سفیانی از نسل همین ملعون ! .... [/quote] [quote name='hossein9' timestamp='1407257453' post='399233'] باشه آقا جون من دیگه بحث و صحبتی ندارم. شما یه بمب ببند به خودت و خودتو بین زن و بچه ی اسرائیلی منفجر کن و روز قیامت هم جوابشو به خدا بده. تا اونجا که من اطلاع دارم، در اسلام زن و بچه در جنگ کشته نمی شوند مگر دست به سلاح ببرند یا خطری ایجاد کنند. اگر غیر از اینه و فتوایی وجود داره دوستان اصلاح کنند. [/quote] چیزی به اسم زن و بچه ی اسرائیلی وجود نداره . اینا همشون مجرم هستند . اینا سرزمین های مردم دیگه رو غصب کردن . وقتی که اونها این کار رو با این شدت انجام می دند باید خودشون هم با این مسئله مواجه بشند تا بخودشون بیان . باعث افتخار این دنیا و سرافرازی اون دنیای منه اگر سعادت بشه که حتی یک اسرائیلی رو به درک واصل کنم . هرچند که نه لیاقتش رو دارم و نه امکانش رو . شما ها یه ختم قرآن برای شادی روح زن و بچه های اسرائیلی بگیر به نظر من موضوع ابوسفیان و ... ارتباطی با موضوع مورد بحث ما نداره
  17. mohammadhossein

    تحلیل و پیگیری تحولات غزه

    [quote name='hossein9' timestamp='1407244421' post='399194'] مثل اینکه متوجه موضوع نیستین. یه روایت یا یه فتوا بیارین برای جواز انجام این کار بعد شروع کنید به موضع گیری. مگه من این حرفو زدم که گناه و کثافت کاری اسرائیل را بشورم؟ بعدش هم مرد مومن، می خواهی با تراکتور حمله کنی، بزن چهار تا نیروی نظامی را بکش نه اینکه به اتوبوس و ماشین حمله کنی. به خدا من نمی فهمم کدام فتوا و حکم شرعی به شما جواز اینو داده که این طوری قضاوت کنید. توی همین اسرائیل لعنتی هم افرادی هستند که با سیاست های دولتشون مخالف هستند. حمله کور به چند تا غیر نظامی چه دردی از فلسطین دوا می کنه جز اینکه اینا بگن: ببینید ما با چه آدمیا طرفیم، حق داریم اینارو می کشیم. باز یارو می زد چهار تا از آدم هایی را که از تماشای موشکباران فلسطین ذوق مرگ می شوند را له می کرد، ممکن بود بگیم یه طورایی شاید حق داشته. ولی این مدلی ... تعجب می کنم که فکر می کنید این حرفهای من دفاع از جنایات اسرائیله. من میگم عاقلانه برخورد کنیم تا کارمون نه مشکل شرعی داشته باشه نه مشکل رسانه ای. [/quote] درود به شرف اون کسی که این کار رو کرد . باید با این بی ناموس ها مثل خودشون برخورد بشه. باید زن و بچه هاشون مثل زن و بچه های فلسطینی طعم مرگ و ترس را بچشند . البته خیلی بهتر بود که این بنده خدا یه انتهاری میزد و تعداد زیادیشون رو می فرستاد به درک .
  18. mohammadhossein

    تحلیل و پیگیری تحولات غزه

    [quote name='hossein9' timestamp='1407159161' post='398897'] حمله با تراکتور به شهروندان عادی کار جالبی نیست و اصلا وجهه ی خوبی نداره. جز اینکه بهونه بده دست صهیونیست ها دستاوردی نداره. [/quote] وقتی که اونها این همه زن و بچه می کشن و هیچکس صداش در نمیاد باید هم از این عملیات ها انجام بشه . با هر دستی می دی باید از همون دست هم بگیری
  19. mohammadhossein

    تحلیل و پیگیری تحولات عراق

    [quote name='patak' timestamp='1406878760' post='398143'] یعنی این جنگ عراق باعث شد یه سری چیزارو به چشم ببینیم بعد بمیریم. آبرامز سالم و چجوری برعکس کردن؟طرف آبرامزو ول کرده پیاده فرار کرده بعد میگیرنش مثه سگ میکشنش. ما فیلم جنگی زیاد دیدیم که عراقیا توش ترسو هستن.ولی پای صحبت رزمنده ها که میشینی گاهی میگن اینا گاهی تا آخرین فشنگشون میجنگیدن.اصلا اینجوری ترسو نبودن.پدرم میگفت یه بار تو مجنون یه عراقی انقد تلفات ازمون گرفت میگفت تو نیزار گیر کرد هر چی مهمات داشت خالی کرد.آخر سر با چاقوشم یکی از بچه هارو زد. میگفت وقتی اسیر شد همه دوس داشتن سرشو ببرن. حالا موندم این نسل عراق به کی رفته؟ [/quote] اینا هم از نسل همون ها هستند با این تفاوت که اینبار جلوشون ایرانی ها نیستند و البته خیلی از همون هایی که به این شکل می جنگیدند بعثی ها بودند نه این ...
  20. [quote name='Shabro' timestamp='1406797941' post='397834'] پیرو این پست که کلیپش توسط آپلود کننده حذف شده بود خودم کلیپ رو آپلود کردم تو آپارات برا بچه های میلیتاری منتی سر کسی نیست دوس دارم شما هم لذت ببرید [url="http://www.aparat.com/v/Us95u"]http://www.aparat.com/v/Us95u[/url] بعد از حمله به مواضع ارتش سوریه تانک های ارتش سوریه نیروهای حمله کننده رو قیچی میکنند- تانک دوم با دور زدن تروریست ها تمامی اونها رو سلاخی میکند! [/quote] حیف این راننده ی تانک که باید پشت چنین لگنی بشینه . اگر دست این بنده خدا آبرمز یا لئوپارد بدن چیکار می کنه دیگه . خیلی قشنگ بود . باید این کلیپ رو برای ارتشی های غیور عراقی پخش کرد ممنون از شما
  21. mohammadhossein

    تحلیل و پیگیری تحولات غزه

    [quote name='Blanco' timestamp='1406789533' post='397817'] نمیدونم چرا احساس میکنم این پیغام هایی که به حاج قاسم نسبت میدن توسط یه سری افراد معمولی نوشته میشه و به نام حاج قاسم در فضای نت پخش میشه ! حاج قاسم مرد عمل هست و وقتی برای اینکارها نداره . اگر هم بخواد پیغامی بده از ادبیاتی استفاده میکنه که شبیه به ادبیات رهبری و سید حسن باشه . الان طوری شده که تا یه اتفاقی در منطقه میافته سریع یه پیغام به نقل از حاج قاسم در فضای نت منتشر میشه . [/quote] می تونم بپرسم نوشتن چنین پیامی چقدر زمان می بره که چون حاج قاسم مرد عمله وقت انجامش رو نداره !؟ اتفاقات قبلا رو با اتفاقات الان مقایسه نکنید تفاوت های بسیاری با هم دارند
  22. [quote name='aminmessi' timestamp='1406714044' post='397628'] [url="http://gallery.military.ir/albums/userpics/10176/Untitled~2.png"][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10176/thumb_Untitled~2.png[/img][/url] این مشکل منه . گرافیک های لپ تاپ HP PROBOOK 4540S با WIN 8.1 از صبح غیر فعال شده است .... [/quote] روش زیر رو تست کنید [url="http://technet.microsoft.com/en-us/library/cc725873%28v=ws.10%29.aspx"]لینک[/url]
  23. mohammadhossein

    تحلیل و پیگیری تحولات غزه

    [quote name='senaps' timestamp='1406727355' post='397671'] الان هم زمان با اینکه دارن تلفات نظامی خوبی میزنن به اسرائيل، شرافت هم دارن و حمایت مردم دنیا رو!!! به محض اینکه این دست حرکات رو شروع بکنن، حمایت مردم دنیا رو از دست میدن.... الان بازنده‌ی جنگ چه از نظر مادی! و چه معنوی!! اسرائيله.... هم ابروش رفته... هم روشن فکر و تاریک فکر و خلاصه همه جور ادمی داره علیهشون حرف میزنه... هم کلی تلفات نظامی بد داره میده که فک کنم الان چیزی حدود ۷۰ نفر باید کشته داشته باشن... خیلی خیلی عالی بودش... جنگ خیلی خوب داره پیش میره!!! هم ما داریم نقاط ضعف صهیونیست ها رو پیدا میکنیم، هم صهیونیست ها روحیه‌شون برای درگیر شدن با حزب الله و ایران به کلی از دست میدن، هم سلفیون و اراذل و اوباش امروز و فردای غزه دارن از بین میرن! .... دیگه از این بهتر چی میخوایم ما؟ [/quote] بخش اول صحبت ها تون یه مشکلی داره و اون اینه که الان غزه آسیب به مراتب بیشتری از اسرائیل دیده با توجه به سطح تخریب های گسترده ای که ایجاد شده آبرو کیلویی چنده برادر من . تا وقتی آمریکا پشت این صهیونیست های کثیف هست آبرو می خوان چیکار. آیا این اعتراض های جهانی تاثیری روی کشتار کودکان و زنان گذاشته؟ جواب اینه که حتی باعث وحشی تر شدن این بی شرف ها هم شده چون هیچ چیزی براشون مهم نیست و تمام دولت های غربی پشتیبانشون هستند. بعد از جنگ هم با قدرت رسانه هایی که پشتشون هستند همه چیز رو ماست مالی می کنند میره . اما در مورد بخش دوم . به نظر شما تمام کسانی که توی غزه کشته شدند دشمن ایران بودند !؟ روی چه حساب و منطقی این حرف رو می زنید !؟ واقعا دلتون میاد در مورد بچه های زیر ده سال که اینجور وحشیانه به خاک و خون کشیده می شن صحبت کنید ؟ به نظر من باید یه فکر اساسی برای ضربه زدن به غیرنظامی های اسرائیلی هم بشه چون وقتی اونها نمی فهمند دلیلی وجود نداره که فلسطینی ها هم این مسائل رو رعایت کنند . باید طعم درد و رنج رو به ساکنان سرزمین های اشغالی هم چشاند نه فقط نظامی های اونها
  24. mohammadhossein

    تحلیل و پیگیری تحولات غزه

    چرا فلسطینی ها عملیات های شهادت طلبانشون رو دوباره شروع نمی کنند ؟ امکانش رو ندارند یا دستورش رو ؟ با این وضعیت زن و کودک و غیر نطامی کشی باید به زن و بچه های اسرائیلی هم یه حال اساسی داد
  25. mohammadhossein

    تحلیل و پیگیری تحولات غزه

    [quote name='Babak1391' timestamp='1406156275' post='395946'] این برادر عزیز ربطی به ما نداره و فلسطینیها ۹۹ درصدشون ناصبین و حتی همون بچه ۱۰ سالشون هم شیعیان را نجس میدونن. این مسئله غلسطین بیشتر به شیوخهای وهابی کشورهای عربی مربوطه ما چرا خودون با تمام دنیا دشمن کنیم که وای وای فلسطین از بین رفت خوب به ما چه ! مگر فلسطسنیها مرض دارن که راکت پرانی کنن طرف اسرائیل وقتی میدونن دشمنشون هزاران برابر قویتره! مگر فلسطسنیها مرض دارن که راکت پرانی کنن طرف اسرائیل وقتی میدونن دشمنشون هزاران برابر قویتره! [/quote] جواب این حرفا ها رو قبلا امام خامنه ای حفظه الله به شما و امثال شما دادند : [quote][color="#0000ff"]در بحبوحه‌ی این حرفها، یک وقت دیدیم که ویروسی دارد تکثیر مثل میکند؛ دائم میروند پیش بعضی از بزرگان، بعضی از علماء، بعضی از محترمین، که آقا! شما دارید به کی‌ کمک میکنید؛ اهل غزه ناصبی‌اند! ناصبی یعنی دشمن اهل‌بیت. یک عده هم باور کردند! دیدیم پیغام و پسغام که آقا، میگویند اینها ناصبی‌اند. گفتیم پناه بر خدا، لعنت خدا بر شیطان رجیمِ خبیث. در غزه مسجد الامام امیرالمؤمنین علی‌بن‌ابی‌طالب هست، مسجد الامام الحسین هست، چطور اینها ناصبی‌اند!؟ بله، سنی‌اند؛ اما ناصبی!؟ اینجور حرف زدند، اینجور اقدام کردند، اینجور کار کردند.[/color][/quote]