seyedmohammad

Scientific Pal
  • تعداد محتوا

    1,290
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    27

تمامی ارسال های seyedmohammad

  1. متن اخبار اصلی تو این مایه ها بود که یه یارویی داره یک موتور پالس جت می سازه تو اوکراین. ( که تمام بچه های گرایش پیشران موقع خوندن لونوار و همفری و اینا همین کارو با چند متر لوله تو حیاط دانشگاه می سازن) ایده ی خودشم اینه که ببیندن روی هایمارس تا بردش دوبرابر بشه.بعد بر اساس همین تلاش یارو ،‌پوستر کروز طراحی کردن و سناریوی سوارم با سروصدای زیاد چیدن و الخ. حقا که زرشک!
  2. بازار بزرگ ذوب آهن قراضه ....
  3. ربطی به آرش 24 که برای پژوهشگاه فضایی هست،‌ نداره. همون موقع هم بحث شد که دو موتور دو مسیر کاملا جدا در توسعه داشته ن.
  4. 182 علی الظاهر با موتور بی نام مرحله سوم قاصد + خیبر شکن روبرو هستیم . والله الهادی .
  5. فقط رعد و طوفان و کیا ۲ امرپ هستن.
  6. بسمه تعالی 182 پیشرانش ژل پایه همه تاکنون الکل ژله ای یا سوخت ژلاتینی که با باعنوان تجاری آتشزنه به فروش میرسه رو دیدید . برای تهیه این ماده به دو روش عمل میشه یا با حل کردن اندکی کربومر در حداقل آب و سپس تنظیم pH با استفاده از چند قطره دی یا تری اتانول آمین ژل رو درست میکنن و بعد الکل رو اضافه میکنن تا یک محلول کامل و پایدار تشکیل شود .یا اینکه کلسیم کربنات را با استیک اسید واکنش داده و آب آن را خارج میکنن بعد به رسوب کلسیم استات حاصل الکل اضافه میکنن تا ژل تشکیل بشه . اینکار رو در مورد مواد پر انرژی تر هم میشه انجام داد و ازونها برای ساخت پیشرانه ی موشک و یا راکت و یا سر جنگی استفاده کرد .در این حالت موادی به سوخت اصلی اضافه میشه که اون رو با حفظ خاصیت احتراق به شکل نیمه جامد درمیاره . امروزه با گسترش نانو شیمی و وجود انواع پلیمرها ، معمولا از پلیمر برای این کار استفاده میشه . استفاده از ژل به عنوان ماده موثره ی سر جنگی مسوق به سابقه هست . بمب های ترمو باریک در برخی انواع از خود دارای دوغاب ژله ای هستند . نوعی ماده ی منفجره به نام ریزال risal که توسط روسها استفاده میشه حالت ژله ای داره .بمب معروف ناپالم هم از ترکیبی با حالت ژله ای بهره میبرد . پيشرانه هاي ژل بیس در واقع آخرین فن آوری در زمینه ی پیشرانش هستند كه آنها رو مي توان حالت بهينه شده پيشرانه هاي مايع دانست. ضربه ویژه بالا، دانسيته مناسب، ايمني بيشتر نسبت به پيشرانه هاي مايع و جامد و امکان مديريت تراست از جمله مزاياي اين پيشرانه ها نسبت به پيشرانه هاي متعارف جامد و مايع هست که هر مورد رو به طور جداگانه اشاره خواهیم کرد انشالله . مزیت دیگر این پیشرانه ها ، فشار بخار کمتر، قابلیت پذیرش مواد پرانرژی جامد و قابلیت انبارداری آسان تر هست . ضربه ویژه ( ایمپالس ویژه ) : مواد پر انرژی جامد اکثرا همون مواد فعال در سوخت جامد مانند پودر المینیوم ، منیزیم و بور هستند . با اضافه كردن ذرات جامد پرانرژي فلزي و غيرفلزي به مواد منفجره هوا سوز (FAE)، سطح انرژي و در نتيجه ضربه ویژه آنها به ميزان فوق العاده اي افزايش مي يابد. دانسیته : تلاش هایی برای اضافه کردن مواد جامد پرانرژی به سوخت مایع انجام شده ولی مشکل اینه که به دليل اختلاف چگالي وزني ذرات جامد با سوخت مايع، معمولاً پديده اي به نام ناپايداري فاز و ته نشين شدن ذرات جامد كه عمدتاً ناشي از تاثير نيروهاي خارجي (جاذبه، شتاب سلاح و ...) مي باشد در اين نوع تركيبات رخ مي دهد که با ژل کردن سوخت مایع این مشکل از بین میره .به دلیل اهميت توزيع يكنواخت و همگن اين ذرات جامد درون سوخت مايع موجب میشه كه مشخصه كلوئيدي * ژل به عنوان يك مزيت مورد توجه قرار بگیره. ایمنی و ریالیبلیتی : این مساله مربوط به یکی از تفاوت های مهم سوخت جامد و مایع هست و اون هم رزونانس شدید سوخت مایع در حین حرکت موشک هست . این رزونانس هم با تغییر مرکز ثقل موشک روی هدایت موشک تاثیر میزاره و هم ایجاد الکتریسته ساکن میکنه که میتواند در مواردی خطرناک باشه .برای هدایت دقیق تر همواره فرامینی درون کد هدایت موشک نوشته میشه تا خطاهای حاصل از تکان های سوخت مایع رو اصلاح کنه . سوخت جامد این مشکل رو نداره ولی چون از درون به سمت بیرون میسوزه لازمه که بدنه ی موشک که در تماس با بیرون قالب سوخت هست به صورت ویژه تقویت بشه تا در مقابل سوخت ، مقاومت داشته باشه . مشخصه که این مشکل در سوخت ژله ای وجود نداره و سوخت به صورت یکنواخت و مانند سوخت مایع میسوزه . البته ژله هم در مقایسه با سوخت جامد تا حدودی رزونانس داره ولی در مقابل سوخت مایع به حساب نمیاد . مساله ی بعدی نجات از فرآیند خطرناک و بسیار ریسکی ریخته گری یا قالب گیری سوخت جامد هست که بسیار ظریفه و همواره احتمال عدم قالب گیری درست و کرم خوردگی درون سوخت وجود داره . مدیریت تراست : سوخت جامد در کنار مزیت هایی که نسبت به سوخت مایع داره مانند انبارداری طولانی تر ، امکان مدیریت سوزش وجود نداره و پس از روشن کردن سوخت تا انتهای قالب میسوزه . این یکی از دلیل هایی هست که در موشک های سوخت جامد چند استیج پیش بینی میشه تا بشه با چند قسمت کردن سوخت ، تاحدودی اون رو مدیریت کرد . انبار داری : سوخت ژل مانندسوخت مایع قابل تزریق در هر ظرف وبه هر شکلی هست در صورتی که قالب گیری سوخت جامد از قواعد خاصی پیروی میکنه و بعد از یکبار قالب گیری امکان تغییر شکلش نیست . همچنین بر خلاف سوخت مایع چکه نمی کند و در مقابل شرایط نامناسب انبار داری مقاوم تر است . طبق اعلام شرکت گرومن هزینه ی انبار داری این نوع سوخت به نسبت سوخت جامد یک به ده هست . در طي دهه هاي اخير تحقيقات وسيعي جهت ساخت، كنترل كيفيت، احتراق و بكارگيري اين پيشرانه ها صورت گرفته است. ولی به دلیل لبه ی تکنو لوژی بودن ، چیز زیادی تاکنون در رسانه ها منتشر نشده است . با توجه به گستره ی استفاده هر جا که موتورهای راکتی امکان استفاده داشته باشند امکان استفاده از ازین تکنولوژی نیز وجود دارد . از جمله كاربردهاي اين پيشرانه ها، بكارگيري آنها در موتور اژدرها، موشک های بالستیک و کروز و حتی سيستمهاي پرتاب صندلي خلبان مي باشد. اولین تلاش ها در دهه 50 و در naca و برای ساخت سوخت جهت استفاده در موتورهای رمجت ( جهت استفاده در هواپیماها و موشک ها ) انجام شده و به شکست انجامید . در دهه های بعد نیروی هوایی آمریکا تحقیقات رو ادامه داده و سعی کرد برای موشک های برد بلند سوخت هیدرازین و مشتقاتش ( دی متیل و تری متیل ) رو به صورت ژل مورداستفاده قرار بده که اونهم در اوایل دهه 80 متوقف شد . بعد از شکست در نیروی هوایی ، نیروی زمینی پروژه های کوچکتری برای این هدف مشخص کرد و یکی از اولین کارهای موفق که در این زمینه رسانه ای شده مربوط به تست دو موشک تاو توسط TRW است که ادعا شده باعث برد بیشتر تاو نسبت به موتور قبلی شده است .لینک شرکت نورتروپ گرومن نیز مدعی استفاده موفق ازین فن آوری در پروژه ی موشک آینده Future Missile Technology Integration (FMTI متعلق به ارتش آمریکاست . لینک یکی دیگر از پیشروان پژوهش در مورد پیشرانش ژل بیس در کشور آلمان و شرکت MBDA هست .( لینک )آلمان از سال 2000 پژوهش در زمینه ی Gelled propellant rocket motor (GRM) رو شروع کرده و ادعا شده که در سال 2009 این تکنو لوژی در مرحله TRL 6 قرار داشته وبنا براین میشه حدس زد هم اکنون در چه مرحله ای هست . راکتهای آزمایشی یا به اصطلاح SOUNDING ROCKETS نتایج مثبتی رو به نمایش گذاشته اند که در این پی دی اف قابل مطالعه هست . هم چنین بر اساس این لینک ناسا در پی استفاده از سوخت هیدروژن مایع به صورت ژله ای هست که در صورت تحقق انقلابی در عرصه ی سوخت خواهد بود . در ایران نیز با توجه به این لینک ها (1 و 2 . 3 ) در مجله ی مواد پرانرژی در دانشگاه مالک اشتر مشخصا در ودجا در مورد سوخت مایع مورد استفاده در خانواده ی موشک های ایرانی سوخت مایع ( هیدرازین ) و با توجه این دو لینک ( 1 و 2 ) در دانشگاه امام حسین ( علیه السلام ) در سپاه پروژه هایی ( ساخت سوخت ژل با پودر آلومینیوم ) در مورد این نوع سوخت ها در جریان هست . * کلوئید (Colloid) یا چسب‌سانی حالتی در مخلوط مواد بین محلول و سوسپانسیون است که ذرات حل‌شونده در آن بزرگتر از ذرات محلول‌ها هستند و نور را پخش می‌کند، اما در عین حال کوچکتر از ذرات مخلوط‌ها هستند و ته‌نشین نمی‌شوند پراکندگی ذرات آن‌ها به صورت پراکندگی یونی و مولکولی نیست، بلکه به صورت مجموعه‌های مولکولی به نام میسل می‌باشند که به راحتی از حلال، قابل تشخیص هستند تصاویر : نمونه ی سوخت هایپر گولیک ژل شده : نمونه ی کروسین ( نفت سفید ) ژل شده و تقویت شده با الومینیوم : تصویر شماتیک موتور سوخت ژل .ژل طی فرآیند افزایش فشار به صورت مایع درمیاد و به درون محفظه ی احتراق تزریق میشه : تصویر شماتیک راکت با سوخت ژل . یک پیستون با فشار دادن ژل اون رو به شکل مایع درمیاره و به درون محفظه ی احتراق تزریق میکنه : تصویر ساده تر از نحوه ی کار موتور بالا : تصویر تست راکتی شرکت MBDA : هر گونه کپی برداری حتی بدون ذکر منبع مجاز و شرعا حلال است .
  7. بسمه تعالی 182 سه درس از درگیری نظامی روسیه و اوکراین در این نوشتار به سه نکته ی مهم نظامی ازصدها نکته در درگیری اخیر روسیه و اکراین پرداخته می شود. این درس ها به ترتیب اولویت به سه سطح راهبردی ( استراتژیک) ، راهکنشی ( تاکتیکی ) و راهکاری ( تکنیکی) پرداخته می شود. در مورد تعریف استراتژی و راهبرد به موضوعات دیگر در همین انجمن مراجعه کنید. در مورد تفاوت سطح تاکتیکی و تکنیکی باید توجه داشت که تاکتیک بالاترین سطح توصیف رفتار است اما تکنیک ها توصیف دقیق تری از رفتار در زمینه یک تاکتیک ارائه می دهند. در تعاربف مرتبط با سطوح رفتاری، سطح دیگری به نام پردازه یا رویه(procedure) نیز تعریف می شود که در اینجا به آن نمی پردازیم زیرا معمولا رویه‌ها یک توصیف سطح پایین و بسیار دقیق از رفتار در زمینه یک تکنیک ارائه می‌دهند و در بررسی های سیاستی چندان به کار نمی آیند. همچنین به دلیل اینکه بخش اعظم یادداشت در مورد یک موضوع راهبردی است در این قسمت ارسال می شود. در بخش راهبردی، تلاش نمودیم با شناسایی رفتار کشورهای خواستار هسته ای شدن، به یک دسته بندی رسیده و مدل مناسبی را برای ادامه پارادایم هسته ای ایران در مواجهه با قدرت های هسته ای پیشنهاد کنیم. بدیهی است تنها ارائه اصل ایده مولف دراین یادداشت مورد نظر بوده است و هرگونه توسعه در اصل نظریه و مفاهیم مرتبط نیازمند پژوهش های بیشتر است. درس اول: سطح راهبردی : در بررسی های نظری مرتبط با سلاح های هسته ای، معمولا سه فاز اشاعه، خلع سلاح و کنترل را به عنوان تاریخچه این موضوع بیان می کنند ولی با توجه به موضوع مورد بحث ما، درروند ورود تسلیحات اتمی به تاریخ سیاسی/ نظامی دنیا می توان آن را به دو دوره تقسیم بندی کرد: نخست بدو پیدایش و در ادامه آن دوران اشاعه، در این دوره کشورهای فاتح جنگ دوم جهانی یکی پس از دیگری به باشگاه دارندگان سلاح اتمی[1] وارد شدند و نقش خود را به عنوان یک ابر قدرت برای دهه های بعد در عرصه سیاسی نظامی دنیا تثبیت کرده و بر همین اساس ساز و کار های لازم را نیز ایجاد کردند. دوم دوران منع اشاعه یا فاز کنترل، در این دوره پس از شکل گیری معاهده بین المللی NPT[2] که در 1968 تدوین و از 1970 اجرایی شد، قدرت های دارای سلاح اتمی تا آن زمان با به رسمیت شناختن و مشروعیت بخشیدن[3] به توانایی نظامی اتمی خود[4]، جلوی ورود دیگر کشورها به این عرصه، به عنوان یک فاکتور مهم با پتانسیل تغییر پارادایم[5] حاکم بر وضعیت نظامی و به تبعیت آن وضعیت سیاسی کشورها را گرفتند. تا قبل از این دوره کشوری چون چین که در آن دوره از نظر قدرت نظامی، اقتصادی و سیاسی کشوری جهان سومی بود با کمک هایی که به طرق مختلف به دست آورد در 1964 اولین تست اتمی اش[6] را انجام داد و توانست خود را به عنوان یک قدرت اتمی مطرح کند و از بستر به دست آمده از قدرت نظامی توانست جایگاه نظامی و حتی اقتصادی اش را بهبود بخشد. حتی روسیه که تا پیش از جنگ جهانی دوم یک قدرت نظامی دست چندم اروپایی بود صرفا با اتکا به توان اتمی که از سال 1949 آن را به دست آورد[7] توانست خود به را به عنوان یک هماورد تمام عیار در برابر آمریکا (بلوک غرب) مطرح سازد. به عنوان یک نتیجه منطقی کشورهای عضور باشگاه اتمی خواهان محدود شدن "حق" دسترسی دیگر کشورها به سلاح اتمی به عنوان مهمترین فاکتور ایجاد برتری نظامی شدند. از 1970 تا کنون کماکان در فاز کنترل یا منع اشاعه اتمی از سوی کشورهای اتمی نسبت به دیگر کشورها[8] به سر می بریم. به رقم مانع تراشی ها و ایجاد ساز و کارهایی چون NPT کشور های دیگری نیز به طرق مختلف از جمله با راه اندازی برنامه های اتمی پنهانی سعی به ورود به باشگاه دارندگان سلاح اتمی داشتند. از جمله این کشور ها می توان به کره جنوبی، کره شمالی، آفریقای جنوبی، هند، عراق، پاکستان، آرژانتین، ایران، سوریه، اسرائیل و لیبی اشاره کرد. در این بین تنها کشورهای کره شمالی، هند و پاکستان توانستند به طور موفقیت آمیز و علنی به توانایی تولید سلاح اتمی دست یابند و آن را حفظ کنند. اسرائیل نیز به رقم آنکه تمامی کارشناسان نظامی بر حجم قابل ملاحظه تسلیحات اتمی آن متفق القول هستند[9] اما به طور رسمی سیاست انکار و ابهام اتمی[10] را در پیش گرفته است. هند در سال 1974 [11]و پاکستان در سال [12]1998 اولین آزمایش های اتمی خود را انجام دادند. به رقم سیاست های کنترلی[13] و محدود کننده ای که از سوی آمریکا علیه برنامه اتمی این دو کشور در پی گرفته می شود، از جمله معامله اتمی هند-آمریکا[14] که در سال 2005 امضا شد، این دو کشور به دلیل عدم واگذاری تسلیحات اتمی خود تا به امروز توانسته اند از مزایای نظامی و سیاسی دارا بودن این دست تسلیحات استفاده قابل توجه ببرند و حتی در عین اینکه هیچ تحریم همه جانبه ای را تجربه نمی کنند روابط سیاسی و اقتصادی عمده ای را با غرب و حتی چین و روسیه بر قرار سازند. برخی کشورها نیز وضعیتی ویژه و نسبتا پیچیده تر را تجربه کرده اند. این کشورها لیبی، کره شمالی و ایران هستند. لیبی : لیبی برنامه اتمی خود را از اواخر دهه 1960 در پیش گرفته بود، اما در عمل هیچ گاه نتوانسته بود برنامه اتمی خود را به مرحله تست اتمی برساند. برنامه اتمی لیبی یک برنامه نسبتا گسترده و شامل ابعاد مختلفی بود. این کشور در ابتدا تلاش کرد مستقیما از چين سلاح اتمي‌خريداري كند ولی موفق نشد. پس از آن یک راكتور تحقيقي 10 مگاواتي را براي نيروگاه تاجورا از شوروي خريداري كرد و برنامه ساخت یک راكتور 440 مگاواتي دیگر به همراه شوروي را شروع کرد که این نیز به نتیجه نرسید. در یک تلاش ناموفق دیگر در ديدار محرمانه اي در پاريس، ليبي و پاكستان معاهده مخفيانه‌اي براي ساخت سلاح امضا کردند اما اين موضوع هم هيچ وقت به نتيجه نرسيد. قذافی حتی با خود آمریکا هم برای خرید فن آوری هسته ای مذاکره نمود. پس از دهها تلاش ناموفق در طی حدود بیست سال، در دهه نود میلادی فشار های جدی برای منصرف کردن لیبی از برنامه هسته ای اش آغاز شد. نهایتا لیبی در سال 2003 طی توافقی[15] اعلام کرد که کلیه مواد و تجهیزات مربوط به برنامه اتمی اش را از بین می برد و حتی بخشی از این تجهیزات مستقیما به آمریکا منتقل شد. هدف از این کار تنش زدایی[16] و عادی سازی روابط با غرب بود. این سیاست تنش زدایی توانست در سال های پس از آن روابط اقتصادی لیبی را به عنوان یک تامین کننده نفت با برخی کشورهای اروپایی بهبود بخشد اما روابط لیبی و غرب هیچگاه به مرحله عادی سازی تمام عیار نرسید. در نهایت همان کشورهای اروپایی چون فرانسه و ایتالیا که شرکای عمده حکومت دیکتاتوری معمر قذافی بودند نقش عمده ای را در ساقط کردن حکومت وی ایفا کردند. لیبی از توانایی رسیدن به یک فناوری بسیار مهم نظامی صرف نظر کرد اما در برابر، تنها تحریم هایی که آن را از حقوقش منع کرده بود را تا حدی از پیش پا برداشت. --- مثال لیبی به خوبی نشان می دهد قدرت های اتمی بدون هیچ هزینه ای تنها با معامله بر سر تحریم هایی که برای طرف مقابل وضع کرده اند ، بدون اینکه واقعا امتیازی به کشور طرف معامله بدهد، برنامه اتمی دیگر کشورها را بر می چینند و عامل برتری[17] بی چون و چرای خود را حفظ می کنند. کره شمالی: اولین تلاش های جدی کره شمالی برای دست یابی به سلاح اتمی به 1962 باز می گردد، در آن دوره پیونگ یانگ خود را متعهد به تبدیل شدن به چیزی می دانست که "دژ تمام عیار[18]" می نامید؛ چیزی که در نهایت به حکومت کره شمالی به شدت نظامی گرا ی امروزی ختم شد.[19] [20] کره شمالی در نهایت توانست اولین آزمایش اتمی شکافتی اش[21] را در سال 2006 به انجام رساند و خود را به عنوان یک قدرت اتمی جدید معرفی کرد. کره شمالی در مجموع تا سال 2017، شش آزمایش اتمی انجام داد که قوی ترین آنها یک بمب اتمی شکافتی تقویت شده بود و بنابر برخی تخمین ها[22] معادل 250 کیوتن TNT قدرت داشت. اهمیت این آزمایش ها در برنامه اتمی هر کشوری از آن روست که دانش ساخت و بهینه سازی سلاح های اتمی به شدت تجربی و نیازمند آزمون و خطاهایی ست که در کامل ترین شکل آن صرفا از طریق تست های گرم به دست می آید. البته انواع دیگری از تست های جایگزین برای تست تمام عیار (full-scale) مانند تست هیدرو نیز وجود دارد. آزمایش هیدرو-هسته ای یا زیر بحرانی که در آن مواد سوخت معمولی برای سلاح هسته ای کمتر از مقدار لازم برای حفظ یک واکنش زنجیره ای است حتی توسط معاهده منع جامع آزمایش هسته ای منع نشده است ولی برای اجرا نیاز به دانش فنی بالا دارند. بدین جهت پیشرفتگی و بهینگی سلاح های اتمی کشورهای دارنده این دست تسلیحات کاملا نسبت مستقیمی دارد با تعداد آزمایش های اتمی ( انفجار) که این کشورها ترتیب داده اند. ایالات متحده حد فاصل سال های 1945 تا 1992 تعداد 1032 مورد انفجار اتمی آزمایشی را در کارنامه خود ثبت کرد[23] این تعداد برای اتحاد جماهیر شوروی/ روسیه حد فاصل سال های 1949 تا 1991 معادل 981 مورد بود[24]. پس از تحریم های شدید، پیونگ یانگ که پیش از آن نیز سعی کرده بود خود را ایزوله نگاه دارد با فشارهای شدیدی مواجه شد. این رژیم با هدف کاهش تحریم های شورای امنیت و آمریکا در سال 2018 گفت و گوهایی را با آمریکا و همسایه جنوبی اش در پیش گرفت. در نتیجه این گفت و گو ها که به دیدار دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا، مون جائه[25] رئیس جمهور کره جنوبی، و کیم جونگ اون[26] رهبر کره شمالی در سال 2019 انجامید، کره شمالی متعهد شد برنامه آزمایش های اتمی خود را متوقف کند، علاوه بر آن کره شمالی بخشی از تاسیسات اتمی خود را نیز داوطلبانه منهدم کرد و به برخی از بازرسی های بین المللی و دیگر اقدامات نیز تن داد. در 31 اکتبر 2018، قانونگذار کیم مین کی[27] از حزب حاکم دموکرات کره جنوبی[28] بیانیه ای صادر کرد که در آن فاش ساخت که مقامات سرویس اطلاعات ملی کره جنوبی[29] چندین سایت آزمایشی هسته ای و موشکی کره شمالی را رصد کرده اند و آنها اکنون برای بازرسی بین المللی آماده هستند. کیم همچنین اظهار داشت که سایت آزمایش هسته ای پونگی-ری[30] کره شمالی که اکنون غیرفعال است و پایگاه پرتاب ماهواره سوهاه[31] در این مشاهدات گنجانده شده است. این دیدار توسط مقامات اطلاعاتی همراه با توافق سپتامبر 2018 پیونگ یانگ بود که در آن رهبر کره شمالی کیم جونگ اون با بستن سوها موافقت کرد و به کارشناسان بین المللی اجازه داد تا برچیده شدن سایت آزمایش موتور موشک و سکوی پرتاب را مشاهده کنند[32]. --- در مورد کره شمالی مشاهده می کنیم که بر خلاف لیبی حتی متوقف شدن 4 ساله برنامه اتمی اش در عمل به هیچ موردی از رفع تحریم و کاهش فشارهای آمریکا بر این کشور نیانجامید. حتی با اینکه بر خلاف لیبی دانش هسته ای را تاحدود زیادی به دست آورده بود و سلاح هسته ای را هم تست نموده بود. به طور خلاصه در این بخش مایلم استدلال کنم که مشخصا داشتن دانش هسته ای و یا حتی پیش رفت در این دانش و ساختن سلاح نمی تواند موجوب تثبیت حق داشتن دانش هسته ای و حق داشتن سلاح هسته ای شود. برای تثبیت این حق مشخصا به موارد دیگری نیاز است مهم ترین فاکتورهای دیگری که به نظر می رسد اراده سیاسی در نوع مذاکره و یا داشتن قدرت های دیگر مکمل ( واضحا قدرت اقتصادی و یا ارتش متعارف قدرتمند) است. اوکراین: پس از سخنرانی زلنسکی در مورد قدرت اتمی از دست رفته اوکراین توجه جهانی باردیگر به این موضوع جلب شد. در ایران نیز سایت های خبری این موضوع را دستمایه تبلیغات عمدتا سیاسی خود قرار دادند. واقعیت آن است که در سال 1991 و پس از فروپاشی شوروی، اوکراین تازه استقلال یافته دارای 3 هزار کلاهک اتمی بود که پس از آمریکا و روسیه آن را به سومین کشور دارنده بیشترین سلاح اتمی در دنیا تبدیل می کرد[33]. اوکراین به عنوان یک کشور اروپایی و یکی از مهمترین جمهوری های اتحاد جماهیر شوروی از لحاظ صنعتی توان قابل توجهی در سطح دنیا داشت. نظام دیوانی و اقتصادی نسبتا منظمی داشت و عملا درگیر هیچ یک از مشکلاتی که کشوری چون ایران امروز درگیر آن است نبود، اما به دلایلی از جمله بحران های مالی به ارث رسیده از شوروی سابق (نفوذ امنیتی های سابق در نهاد های به ظاهر دمکراتیک) و نیز سعی در تنش زدایی با غرب و ایجاد روابط گرم اقتصادی از توان اتمی خود دست کشید. در 1994 در توافقنامه بوداپست[34] که میان اوکراین، بلاروس و قزاقستان که کشورهای تازه استقلال یافته از شوروی دارای ذخایر تسلیحات اتمی بودند از یک سو، و روسیه، انگلیس و آمریکا ازسوی دیگر، سه کشور استقلال یافته قبول کردند در ازای " تضمین های امنیتی در برابر تهدید یا استفاده از قوای نظامی علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی شان" تسلیحات اتمی خود را واگذار کنند[35]. این امر درحالی بود که طبق برخی گزارش ها اوکراین صرفا به صورت فیزیکی این کلاهک ها را در اختیار داشت و امکان فعال سازی آنها صرفا از طریق کدهایی[36] بود که در اختیار روسیه بود[37] [38]. در سال 2009 نیز روسیه و ایالات متحده بیانیه مشترکی را صادر و در آن اعلام داشتند که تضمین های امنیتی توافق نامه بوداپست حتی پس از انقضای معاهده ی START کماکان پابرجا خواهد ماند[39]. دولت اوکراین گمان می کرد امنیت اوکراین به دلیل اشتراکات فرهنگی، اقتصادی و حتی قومی فراوان با روسیه همواره از جانب مرزهای شرقی اش تامین خواهد بود، و علاوه بر آن با این اقدام در جهت تنش زدایی با غرب روابط سیاسی و اقتصادی بسیار گسترده ای را نیز با بلوک غرب به دست خواهد آورد که به رونق هرچه بیشتر اقتصاد و صنعت اوکراین کمک می کند. اما همه اینها، با وجود پتانسیل عظیمی که این کشور به عنوان مهمترین و صنعتی ترین جمهوری اتحاد جماهیر شوروی پس از روسیه از آن برخوردار بود، نه تنها موجب شکوفایی چشم گیر اقتصادی اوکراین نشد بلکه تمامیت ارضی اش نیز تامین نشد. هیچ یک از تضمین های داده شده از سوی روسیه و آمریکا و دیگر کشور ها در زمان اشغال کریمه و مناطق شرقی اوکراین گره ای از کار کیف نگشود، و حداکثر اقدام برخی کشورهای غربی اعمال تحریم های محدود، ارسال تسلیحات دست چندم و نه چندان تاثیر گذار و در نهایت لفاظی بود. در این بین آلمان حتی مرزهای هوایی خود را به روی هواپیمای انگلیسی حامل کمک نظامی بست[40].البته اکنون و پس از آغاز تجاوز روسیه رویه ارسال سلاح به اوکراین تغییر یافته و سیل سلاح های غربی به این کشور سرازیر شده است. البته در همین برهه هم طرف های غربی سعی در حفظ سطح تنش داشته و از ارسال سلاح هایی که خاک روسیه را هدف قرار دهد سرباز می زنند. ( برای نمونه عدم ارسال پرتابه های برد بلند هیمارس تاکنون) --- در مورد اکراین می توان دید که این کشور نه تنها از توان اتمی خود دست کشید، بلکه به دلیل مشکلات اقتصادی که در تمام سال های پس از فروپاشی شوروی داشت نتوانست توان نظامی کنوانسیونی خود را حفظ کند چه رسد به ارتقای تجهیزات. بسیاری از تجهیزات نظامی باقی مانده از دوره شوروی از وضعیت عملیاتی خارج و یا حتی اوراق شدند، از سوی دیگر هیچ نوسازی عمده ای نیز به دلیل مشکلات اقتصادی عمده در ارتش این کشور، به رغم توانایی فنی و صنعتی عظیمی که در اختیار داشتند صورت نگرفت. این بخش از استدلال متکی بر آن است که تصور سیاستمداران اکراین مبتنی بر به دست آوردن فاکتورهای دیگر قدرت مانند قدرت اقتصادی و یا داشتن ارتش متعارف قوی بدون سلاح هسته ای، چقدر نادرست بوده است و امروز مشخص است که با حفظ تسلیحات هسته ای احتمال حمله روسیه بسیار کمتر می شد. ایران: برنامه اتمی ایران به رغم قدمت قابل توجه[41] [42] هیچگاه به مرحله آزمایش گرم سلاح اتمی نرسید. در طی دو دهه اخیر در موارد متعدد ایران جهت محدود کردن و یا حتی تعلیق برنامه اتمی خود با گروهی از کشورهای غربی و یا مجموعه کشورهای عضور شورای امنیت مذاکره کرده است. این تاریخ طولانی مذاکرات شامل بیانیه سعدآباد[43]، توافق بروکسل[44]، توافق پاریس[45]، مذاکرات 6 گانه ژنو[46]، تفاهم هسته‌ای لوزان[47] و نهایت برجام (JCPOA)[48] می باشد. در هر دوره از توافقات طرف ایرانی با اعتماد سازی (در حوزه های اتمی و حتی غیر اتمی)، تعلیق برنامه اتمی، توقف توسعه برنامه، کاهش ذخایر اورانیوم غنی شده، کاهش تعداد سانتریفیوژ ها[49]، تعطیلی تاسیسات، بازرسی های سخت گیرانه و بی نظیر در سطح دنیا و ... را پذیرفته، دست آورد این مذاکرات اما همواره کارشکنی، حفظ و حتی تشدید تحریم ها، محور شرارت خواندن ایران، تهدید به حمله نظامی، عدم اجرای وعده های داده شده به طرف ایرانی، تحریم های فلج کننده، مصادره اموال، منع تجارت با ایران، تحریم نفتی و بانکی، تهدید های چند باره در دوره اوباما و ترامپ به مورد حمله اتمی قرار گرفتن، تعطیلی و عقب ماندگی برنامه اتمی، ترور های متعدد دانشمندان اتمی، جاسوسی و خراب کاری های عمده در صنعت اتمی ایران بوده است. مهم ترین باخت ایران در جریان مذاکرات از دست دادن پتانسیل تولید سالانه 4 الی5 کیلوگرم پلوتونیوم بر اثر از دست دادن راکتور آب سنگین اراک بود. نقل قول هایی منتسب به صالحی و یا مرحوم فخری زاده وجود دارد که خروجی آب سنگین اراک را مناسب تولید سلاح ندانسته اند. از سوی دیگر برخی معتقدند که این مقدار پلوتونیوم با اندکی تغییر در طراحی راکتور، پتانسیل تولید سالانه یک یا دو سر جنگی تاکتیکال ( حدود 20 کیلو تن) را برای ایران فراهم می نمود. ---- وضعیت امروز ایران در مقایسه با موارد پیش گفته نشان دهنده ی خسارت بیش از حدی است که ملت ایران تنها از" نحوه ی مذاکره و اراده ی سیاسی بلاتکلیف موجود" متحمل شده اند. در مجموع مذاکرات و معامله های اتمی ایران حتی نسبت به مورد حداقلی چون لیبی نیز سودمند نبوده است. این در حالی ست که در مورد لیبی و کره شمالی، این دو کشور به واقع چیز زیادی را از دست ندادند، لیبی حتی به توان فنی ساخت سانتریفیوژ نرسیده بود، کره شمالی نیز تسلیحات اتمی خود را واگذار نکرد، و تاسیسات اتمی مهم و تاثیرگذاری را به تعطیلی نکشاند، به همین چندان جهت انتظار دریافت امتیاز های چشمگیری از آمریکا را می توان برای آنها متصور نبود. حال آنکه ایران در آستانه تبدیل شدن به یک قدرت اتمی همه چیز را داد و هیچ به دست نیاورد. نتیجه گیری: از آنچه در مورد تاریخچه هسته ای شدن کشورها گفته شد می توان چهار مدل را در انواع مذاکرات انجام شده با قدرت های اتمی شناسایی نمود. مدل اول مذاکره بر سر دانش هسته ای ؛ مدل لیبی است. مدل دوم مذاکره بر سر حق ساخت سلاح هسته ای؛ مدل کره شمالی است. مدل سوم مذاکره بر سر حق انباشت سلاح های هسته ای؛ مدل اکراین است و مدل چهارم که مدل هند و پاکستان است مدل مذاکره بر سر حق کاربست سلاح هسته ای است. مدل ایران اما مشخصا یک مدل بلاتکلیف است. ایران با سابقه بسیار طولانی در دانش هسته ای جهت حفظ این دانش و بر سر موارد ادعایی مذاکرات را شروع نمود.سپس به طور مخفیانه برای ساخت سلاح هسته ای اقدام کرد و به طور مخفیانه بدون رسیدن به مرحله تست گرم آن را کنار گذاشت. از آن زمان همواره با موضوع "بازه فرار هسته ای" بازی می کند و در یک بلاتکلیفی مطلق تحریم هایی که باید برای ساخت سلاح متحمل می شد را تحمل کرده و بدون ساخت سلاح تنها با بازی با کارت فرار هسته ای قصد امتیاز گیری از کشورهای هسته ای را دارد. توضیح بیشتر آنکه در دوره های قبل از دولت تدبیر و امید سعی می شد از افزایش میزان غنی سازی و حجم ذخایر اورانیوم غنی شده به عنوان اهرمی در مذاکرات برای امتیاز گرفتن - یا موضوعی برای معامله – استفاده شود. اکنون اما به نظر می رسد ادبیات جدیدی در حال شکل گرفتن است . ادبیاتی که امروزه در سطح نخبگانی و بعضا مردمی شکل گرفته است عموما بر پایه این رویه است که ایران ابتدا بمب (کلاهک) اتمی را بسازد و سپس بر سر آن با طرف های غربی و شرقی مذاکره کند. تجربه اوکراین به وضوح نشان می دهد که این ره به ترکستان است و توفیقی از این مسیر نصیب ایران نخواهد شد. اوکراین بر سر سه هزار کلاهک اتمی با امضای شرق و غرب توافق کرد، و امروز در حالی در لبه فروپاشی اقتصادی و تجزیه ایستاده است که آن توافق ها و امضای مکتوب شده در همان روی کاغذ باقی مانده اند. به بیان دیگر کلیه فعالیت ها و مذاکرات صورت گرفته با کشورهای در شرف اتمی شدن یک بازی مجموعه صفر[50] بوده است که در آن یک طرف همه چیز را به دست می آورد و طرف دیگر همه چیز را از دست می دهد. تجربه دو دهه مذاکرات اتمی در دولت های مختلف با رویکرد های مختلف نیز به نوبه خود این نظر را اثبات کرده است. در شرایط موجود با یک نگاه واقع گرایانه نمی توان وضعیتی را در یک بازی مجموعه صفر متصور بود که ما برنده کامل و قدرت های اتمی یا درواقع اعضای شورای امنیت[51] بازنده تحولات باشند. در این حالت بهترین رویکرد ممکن این است که بتوان با ابتکار عمل معادلات را به سمت بازی با مجموع غیر صفر[52] سوق داد. خروجی این بازی باید احقاق تمامی حقوق ملت ایران و رفع تمامی تحریم ها و موانع باشد، بدون اینکه چیزی را – یا مانند مذاکرات پیشین همه چیز را - در این بین ببازیم. در این رویکرد جمهوری اسلامی ایران ساخت، عملیاتی سازی و انباشت سلاح اتمی را به انجام می رساند و به هیچ وجه بر سر مواردی چون میزان ذخایر اورانیوم غنی شده، تعداد و نوع سانتیرفیوژ ها، درصد غنی سازی و ... مذاکره نمی کند. با خارج شدن از آن بازی بی حاصل و کهنه 20 ساله، در واقع این بار ایران به عنوان یک قدرت اتمی اثبات شده[53]، بر سر کاربرد و یا عدم کاربرد سلاح اتمی مذاکره می کند و نه بر سر داشتن و یا نداشتن سلاح اتمی، حفظ و یا از دست دادن ظرفیت صنعت اتمی. این درواقع سطح و ادبیاتی ست که ابر قدرت ها در قالب آن با یکدگیر صحبت و مذاکره می کنند، رویه ای ست که آمریکا و روسیه برای دهه ها از آن پیروی کرده اند. مواردی همانند اینکه توافق شود در چه محل هایی سلاح اتمی انباشت شود یا نشود یا در چه تعدادی به چه شکلی صورت گیرد همگی از مصادیق مربوط به حوزه کاربرد (مقدمات کاربرد) می باشد. لاجرم ایران نیز برای خروج از این دور باطل و بی سرانجام بیست ساله ناگریز است که وارد این فاز شود. البته در برابر این سیاست برخی بیم سرنوشت کره شمالی را برای ایران می دهند و معتقدند که پیونگ یانگ پیشتر این مسیر را پیموده و جز انزوای بی مانند در سطح بین المللی و رشد فقر چیزی نصیبش نشده است. اما اشتباه این استدلال از آن جا ست که اولا کره شمالی اساسا در قطع رابطه خودخواسته با دنیا به سر می برد و ایزوله بودن نسبت به دیگر کشورهای دنیا روش حاکمرانی بوده است که حکومت کمونیستی این کشور به صورت خودخواسته در پیش گرفته است. کره شمالی هیچگاه در هیچ برنامه و یا مذاکره ای قصد ارتباط و تجارت آزاد با جامعه جهانی را نداشته است. دوم آنکه مساله سلاح اتمی برای کره شمالی، آنچنان که پیشتر در ابتدای این یادداشت اشاره شد از بدو امر مساله ای در قالب تفکر قلعه ای و صرفا دفاعی بود. پیونگ یانگ در طی حدود هفتاد سال گذشته (پس از جنگ کره) همواره به دنبال تبدیل شدن به دژی تمام عیار بوده است و نه یک ابر قدرت فعال و دارای ارتباطات گسترده در سطح دنیا، و مسیری کاملا متضاد با مسیر پیشنهادی در این یادداشت را در پی گرفته است. به بیان دیگر در نظر مخالفان رویه پیشنهادی بین رفتار سیاسی[54] و مساله سلاح اتمی کره شمالی، یک مغالطه بزرگ صورت می گیرد. اما در مدل هند و پاکستان که از جمله دارندگان سلاح اتمی در مقیاس قابل توجه هستند، مساله سلاح اتمی آنها کاملا( اگرچه به طور غیر رسمی) پذیرفته شده و هدف هیچ کارزار فشار حداکثری و تهدید به جنگ از سوی هیچ ابر قدرتی دیگر نیستند. این دو کشور نه تنها مورد تحریم های فلج کننده قرار نگرفته اند بلکه روابط عمده ای با شرق و غرب داشته و حتی این روابط وارد حوزه نظامی نیز شده است. علاوه بر این به دلیل توان تسلیحات اتمی این کشور ها دیگر کشورها اساسا نمی توانند تمام گزینه ها را برای آنها روی میز بگذارند و ابزارهای فشار احتمالی برای ایشان به شدت محدود شده است. دامنه این موضوع فراتر از این موارد رفته و حتی کار به آنجا می کشد که آمریکا به شدت با مسائلی که حاکمیت ملی این کشورها را به خطر بیاندازد مقابله می کند، چرا که بیم آن دارد که در میان آشوب تسلیحات اتمی این دو به دست دیگر کشور ها و یا حتی بازیگران غیر دولتی بیافتد. مشخص است که راه فعلی که جمهوری اسلامی ایران در حال پیمودن آن است مسیر "کره شمالی سازی" است. آنچنان که در طی دو دهه گذشته نیز جز افزایش انزوا و تحریم، بسته شدن انواع مسیر های تجاری و مالی ماحصلی برای ایران نداشته است. [1] nuclear-weapon states [2] Non-Proliferation Treaty [3] کشورهایی که تا پیش از 1 ژانویه 1967 سلاح اتمی خود را ساخته و آزمایش کرده اند. [4] شامل آمریکا، انگلیس و شوروی که قدرت های اتمی بنیانگذاران NPT بودند و از آنها به عنوان Recognized nuclear-weapon state ratifiers یاد می شود، و کشورهایی چون چین و فرانسه که سلاح آتمی آنها به موجب این پیمان به رسمیت شناخته شد Recognized nuclear-weapon state acceders [5] Paradigm shift [6] در 16 اکتبر 1964 چین نام خود را به عنوان 5 امین کشوری که پس از آمریکا، شوروی، انگلیس و فرانسه دست به آزمایش سلاح اتمی زده است در تاریخ ثبت کرد. چین پروژه دست یابی به سلاح اتمی خود را از اواسط دهه 1950 و پس از جنگ کره آغاز کرده بود، و البته در این مسیر از کمک های چشم گیر شوروی در حوزه مسائل فنی و تجهیزات برخوردار شده بود. تحقیقات در باره طراحی این بمب در موسسه فیزیک و انرژی اتمی پکن، و کار غنی سازی اورانیوم در منطقه لانژو صورت می گرفت. اما با سرد شدن روابط شوروی و چین در اواخر دهه 1950 شوروی از همکاری های فنی در این پروژه دست کشید. در جوئن 1959 نیکیتا خروشچف تصمیم گرفت از ارائه نمونه اولیه بمب به چینی ها خودداری کند. این مساله چین را وادار کرد تا کار بر روی سلاح اتمی را با اتکا به توان داخلی و تحت پروژه 59-6 پیگرید. سرانجام در اکتبر 1964 چین توانست اولین آزمایش اتمی خود را در صحرای گوبی در غرب چین، در نزدیکی جاده تاریخی ابریشم به انجام برساند. این بمب معادل 22 کیلوتن قدرت داشت که 1 کیلوتن بیشتر از بمب Fat Man بود که آمریکا در طی جنگ جهانی دوم با آن شهر ناکازاکی را نابود کرده بود. چین در مجموع 47 آزمایش اتمی انجام داد که آخرین آن در 29 جولای 1996 تنها 2 ماه پیش از امضای معاهده ی منع آزمایش اتمی (CTBT) بود. قوی ترین این آزمایش ها معادل 4 مگاتن (4 میلیون تن) TNT قدرت داشت که از نوع هیدروژنی بود. [7] اتحاد جمهاهیر شوروی سابق اولین آزمایش اتمی اش را در تاریخ 29 آگوست 1949 با کد "RDS-1" در سایت تست Semipalatinsk در قزاقستان امروزی به انجام رساند. این بمب معادل 22 کیلوتن TNT قدرت داشت. پس از بمباران هیروشیما و ناکازاکی در 1945، و دیدن قدرت بی مانند این تسلیحات جوزف استالین دستور داد تا در طی یک دوره 5 ساله پروژه ساخت بمب اتمی به انجام برسد و این مهم بر عهده دانشمند اتمی جوان، ایگور کورچاتوف گمارده شد. بمب RDS-1 شباهت بسیار زیادی به بمب Fat Man آمریکایی داشت که ناکازاکی را ویران کرده بود. این به این دلیل بود که شوروی توانسته بود با جاسوسی اطلاعات پروژه منهتن و آزمایش Trinity را به دست آورد و بر اساس آن بمب پلتونیومی خود را طراحی کند. [8] prohibition of development, production, stockpiling and use [9] دست کم 90 کلاهک اتمی [10] Atomic ambiguity [11] اولین تست اتمی هند تحت پروژه Pokhran I در 18 می 1974 در شمال شرقی منطقه پوکاران در ایالت راجستان در فاصله کمتر از 100 کیلومتری مرز پاکستان صورت گرفت. این بمب که "بودای خندان" نام داشت در یک شفت زیر زمینی منفجر شد و قدرتی معادل 12 کیلو تن (12000 تن) TNT داشت. این قدرت حدودا معادل نیمی از توان بمب اتمی ترینیتی بود که اولین تست اتمی تاریخ (در 16 جولای 1945) بود که توسط آمریکا انجام شد. هند حد فاصل سال های 1974 تا 1998 تحت پروژه های Pokhran I و Pokhran II در مجموع 7 آزمایش اتمی انجام داد که قدرتمند ترین آنها معادل45 کیلوتن TNT قدرت داشت. [12] پاکستان اولین تست اتمی خود را در تاریخ 28 می 1998 پاسخ به برنامه Pokhran II هند تحت پروژه Chagai-I به انجام رساند. در این پروژه در مجموع 5 آزمایش سلاح اتمی صورت گرفت که قوی ترین آنها معادل 40 کیلوتن TNT قدرت داشت. در سال 2005 بی‌نظیر بوتو مدعی شد که پدرش ذوالفقار علی بوتو به وی گفته بوده که پاکستان از سال ها قبل، و در واقع در سال 1977 توانسته بوده به سلاح اتمی دست یابد اما صرفا به دلیل اجتناب از تنش های بین المللی از آزمایش آن سرباز زده بود، و در سال 1998 تنها پس از آزمایش های اتمی جدید هند انگیزه لازم برای اجرای آزمایش اتمی به دست آمد. [13] Arms control policy [14] India–United States Civil Nuclear Agreement [15] https://www.armscontrol.org/factsheets/LibyaChronology [16] De-escalation [17] The factor of superiority [18] all-fortressization [19] Samuel Ramani (February 18, 2016). "These 5 things help make sense of North Korea's nuclear tests and missile launch" [20] John Pike. "Nuclear Weapons Program". globalsecurity.org. Archived from the original on March 2, 2010. [21] nuclear fission device [22] NORSAR revised estimate based on a tremor of 6.1M [23] https://www.ctbto.org/nuclear-testing/the-effects-of-nuclear-testing/the-united-states-nuclear-testing-programme. [24] https://en.wikipedia.org/wiki/List_of_nuclear_weapons_tests_of_the_Soviet_Union [25] Moon Jae-in [26] Kim Jong-un [27] Kim Min-ki [28] Democratic Party of Korea [29] National Intelligence Service [30] Punggye-ri [31] Sohae [32] "North Korea is reportedly preparing nuclear and missile sites for international inspectors". CNBC. October 31, 2018. [33] Ukraine Special Weapons Archived 1 April 2005 at the Wayback Machine, GlobalSecurity.org [34] Budapest Memorandum on Security Assurances [35] Vasylenko, Volodymyr (15 December 2009). "On assurances without guarantees in a 'shelved document'" [36] فعال سازی با این کد ها از طریق سامانه های Permissive Action Link و سامانه های فرماندهی و کنترل روسی انجام می پذیرفت. [37] Martel, William C. (1998). "Why Ukraine gave up nuclear weapons: non-proliferation incentives and disincentives". In Barry R. Schneider; William L. Dowdy (eds.). Pulling Back from the Nuclear Brink: Reducing and Countering Nuclear Threats [38] Pikayev, Alexander A. (Spring–Summer 1994). "Post-Soviet Russia and Ukraine: Who can push the Button?" [39] Ukraine, Nuclear Weapons, and Security Assurances at a Glance | Arms Control Association". [40] https://twitter.com/terror_alarm/status/1483366144274743301?t=ikoxHoIkJktu1bpoA3iWjg&s=09 [41] برنامه هسته‌ای ایران که در سال ۱۳۲۹ آغاز شده بود در سال ۱۳۵۳ با تأسیس سازمان انرژی اتمی ایران و امضای قرارداد ساخت نیروگاه اتمی بوشهر شکل جدی به خود گرفت. ایران در سال ۱۳۳۷، به عضویت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی درآمد و در سال ۱۳۴۷ پیمان عدم تکثیر سلاح‌های هسته‌ای (ان‌پی‌تی) را امضاء کرد و دو سال بعد آن را در مجلس شورای ملی به تصویب رساند. [42] Khan, Saira (2010). "The study case:Iran". Iran and nuclear weapons. Routledge Global SecurityStudies. pp. ۴۷–۴۸. ISBN 978-0415-45307-3. [43] در ۲۹ مهر ۱۳۸۲ [44] ۴ اسفند ۱۳۸۲ [45] در ۲۴ آبان ۱۳۸۳ [46] آخرین مورد در ۳ آذر ۱۳۹۲ [47] ۱۳ فروردین ۱۳۹۴ [48] ۲۳ تیر ۱۳۹۴ [49] centrifuge [50] Zero-sum game [51] United Nations Security Council [52] non zero-sum game [53] تثبیت قدرت اتمی و در صورت لزوم اراده استفاده از سلاح اتمی شامل مباحث فنی مفصلی می باشد که از موضوع این یادداشت خارج است. البته پیشتر این موارد موضوع بررسی اندیشکده ممتن (موسسه مطالعات و تحلیل های نظامی) بوده است. [54] political behavior
  8. درس سوم: سطح راهکاری از جنگ های دوره ناپلئون تا جنگ اخیر در اوکراین اهمیت و تاثیرگذاری توپ خانه (گلوله زنی) همواره برای کارشناسان و نخبگان نظامی دنیا عیان بوده است. توپخانه اولین مصداق قدرت آتش در ارتش ها بوده است و از آن زمان عموما برای انهدام مواضع، ادوات یا نیروی‌های پیاده دشمن جهت پشتیبانی نیروهای خودی استفاده می شود و در حملات و آفند ها این یگان عموما نقش آتش پشتیبان را ایفا می‌کند. علت پیدایش توپخانه در زمان های قدیم و در هنگام اجرای عملیات های محاصره ( قلعه های نظامی و یا شهرها) برای آن بوده که بتوان به استحکامات و ساختمانهایی که به نیروهای دشمن برتری آتش می دهند از فاصله ی دور آسیب وارد ساخت. در جنگ تحمیلی 8 ساله نیز توپخانه نقشی بی بدیل و انکار ناشدنی ایفا کرد. به ویژه در طرف ایرانی، تخصص، آموزش و فرماندهی توپخانه سطح بالاتری را شاهد بودیم و به رغم کاستی ها این نیرو در تمامی عملیات ها نقشی کلیدی بر عهده داشت به نحوی که بدون این عنصر حیاتی پیروزی در هیچ عملیاتی ممکن نمی نمود. همچنین یکی از مهمترین نقاط قوت امروزی ما یعنی فن آوری موشکی حاصل تلاش های نیروهای جمعی ادوات و توپخانه در زمان دفاع مقدس بوده است . به همین سبب در طی جنگ و سال های اولیه پس از پایان آن شاهد خرید های تسلیحاتی در حوزه توپخانه از مبدا کشورهای مختلف، خصوصا کانادا (ghn-45) ، چین و کره شمالی بودیم. این موضوع مشکلاتی را نیز برای نیروهای کاربر به وجود آورد. در فهرست مشکلات می توان به مسایل مرتبط با آموزش نیروها( سیستم های شرقی و غربی) و مسایل مرتبط به تامین و نگهداری (نت) اشاره نمود. مهم ترین مشکل حاصل از این تنوع در تجهیزات تنوع بیش از حد کالیبر است به گونه ای که تقریبا تمام کالیبرهای عملیاتی روز دنیا و برخی کالیبرهای خارج از رده هنوز در سازمان رزم توپخانه ایران حضور دارند. تنوع کالیبر در کنار دیگر مشکلات انواع ادوات فعال در توپخانه نیروهای مسلح ایران - به ترتیب- از این قرار است: 105 میلیمتر: توپ آمریکایی کششی ام 101 با برد 11 کیلومتر که در دوره جنگ جهانی دوم ساخته شده. پیش از انقلاب دست کم 250 اراده از آن خریداری شد و تا به امروز نیز به همان صورت اولیه صرفا با انجام تعمیرات و بازسازی – بدون هیچ گونه ارتقای موثر – در وضعیت عملیاتی قرار دارد. 122 میلیمتر: توپ کششی D 30 که اولین بار در طی جنگ تحمیلی با غنیمت گیری از ارتش عراق وارد سازمان رزم ایران شد. پس از پایان جنگ در دهه 90 در جریان خرید تسلیحاتی از شوروی سابق بیش از 100 عراده از آن خریداری شد و در سال های بعد نمونه های بومی از آن با نام اچ. ام. 40 ساخته شد. برد آن حدود 15 کیلومتر است. توپ کششی تایپ 60 ساخت چین که در اواسط جنگ از چین خریداری شد . تخمین زده می شود که در نهایت در مجموع حدود 100 عراده از این توپ خریداری شده باشد. برد مهمات معمول این توپ 23 کیلومتر است. گاوازلیکا که یک توپ خود کششی روسی روی شاسی شنی دار است و برجک آن قابلیت چرخش 360 درجه دارد. این توپ در میانه جنگ در تعداد محدود از دو طریق غنیمت و خرید خارجی (در مجموع حدود 60 عراده) وارد سازمان رزم ایران شد. 130 میلیمتر: توپ کششی تایپ 59 چینی نیز مانند مورد قبلی اولین بار در دوره جنگ تحمیلی وارد سازمان رزم ایران شد. این یکی از پرتعداد ترین و در عین حال بی کیفیت ترین قطعات توپخانه ای خریداری شده در دوره پس از انقلاب است به نحوی که در سال های مختلف با خرید هایی از مبدا چین و کره شمالی در مجموع چیزی حدود 1000 عراده از این توپ خریداری شد. برد این توپ با مهمات معمولی به حدود 27 کیلومتر می رسد. 155 میلیمتر: توپ کششی جی. سی. 45 ساخت کاناداکه معمولا در ایران به نام توپ اتریشی – اتریش کشور واسطه خرید بود - شناخته می شود. این توپ که در اواسط جنگ در تعداد بیش از 100 عراده به صورت قاچاقی خریداری و به سازمان رزم ایران وارد شد یکی از دقیق ترین و با کیفیت ترین قطعات توپخانه ای ایران است. بر اساس برخی منابع در دهه 70 شمسی ایران تعداد محدودی از نسخه چینی این توپ را نیز خریداری کرد. برد این توپ به حدود 40 کیلومتر می رسد توپ خود کششی ام. 109 آمریکایی در دو مدل A و A1 در مجموع در تعداد حدود 450 عراده، پیش از انقلاب خریداری شد. این توپ نسبت به دیگر قطعات هم دوره خود دقت و تحرک مناسبی داشت. تخمین زده می شود که کماکان حدود 200 عراده از آن صرفا با بازسازی و تعمیر (با همان شکل اولیه) کماکان در خدمت باشد. رعد 2 هم در همین کالیبر خودکششی شنی دار ایرانی است که بر اساس هویتزر آمریکایی ام. 109 ولی با شاسی متفاوت در تعداد محدود ساخته شده است. هویتزر کششی آمریکایی ام 114که از در دوره پیش از انقلاب خریداری شد. بر اساس این مدل نسخه ای داخلی با نام اچ ام 41 ساخته شده است. اچ. ام. 41 که نسخه بومی توپ آمریکایی کششی ام. 114 می باشد. با مهمات معمول برد آن به 30 کیلومتر می رسد. مهمات هدایت لیزری بصیر نیز برای این توپ ساخته شده است. 170 میلیمتر: توپ خود کششی کوکسان که بر روی شاسی تانک تی 55 ساخته شده است و محصول کره شمالی می باشد و ایران مبدا تنها دارنده خارجی آن است. این توپ در اواسط جنگ در تعداد 20 عراده خریداری شد. کوکسان با ورود به خدمت خود عنوان دوربرد ترین قطعه توپخانه ای ایران را با برد قابل توجه 60 کیلومتر از آن خود کرد. اگرچه تعداد کوکسان ها محدود بود ولی نقش قابل ملاحظه ای در توپخانه ایران بازی کرد. به نظر می رسد این توپ همچنان در وضعیت عملیاتی قرار داشته باشد – و همچنان بدون ارتقا و دخل و تصرف در وضعیت اولیه آن. 175 میلیمتر: توپ خود کششی شنی دار ام 107 آمریکایی است که مدت ها دوربرد ترین قطعه توپخانه ای ایران بود. برد آتش این توپ به 40 کیلومتر می رسید و پیش از انقلاب 40 عراده از آن خریداری شده بود. 203 میلیمتر: توپ خود کششی ام. 110، شنی دار آمریکایی دیگری است که بزرگترین هویتزر خود کششی موجود در ایران است. مهمات این توپ 90 کیلوگرم وزن دارد و برد آن به 25 کیلومتر می رسد. این توپ نیز با همان وضعیت اولیه در خدمت عملیاتی قرار دارد. توپ ام115 پیش از انقلاب از آمریکا خریداری شد و تا به امروز نیز بدون کوچکترین تغییری عملیاتی است. این توپ دارای مشکلات ذاتی طراحی است به گونه ای که گلوله های این توپ 90 کیلوگرم وزن دارند ولی برد آنها تنها حدود 16 کیلومتر است. طراحی و ساخت این توپ به جنگ جهانی دوم باز می گردد، و ایران در سال 1969 تعداد 50 عراده از آن را به صورت دست دوم خریداری کرد. . به این لیست بایستی تعداد محدود توپ های 180 میلیمتری و 152 میلیمتری را نیز اضافه نمود. در دهه های پس از جنگ اما به دلیل مشکلاتی مانند ضعف صنعتی و تحریم تسلیحاتی، و از سوی دیگر امکان رسیدن به برد های بلند تر، حمل سرجنگی بزرگتر، و نیز نرخ آتش بالاتر، شاهد بوده ایم که عمده تمرکز و تلاش صنایع نظامی ایران بر توپخانه راکتی متمرکز بوده است. هدایت پذیر کردن این راکت ها (به ویژه در سال های اخیر) که ضعف دقت آنها را نسبت به توپخانه گلوله زنی تا حد زیادی جبران می کرد نیز مزید بر علت شده است. البته در این حوزه نیز شاهد افزایش بی برنامه تنوع کالیبر ها، پرتابگرها و کشنده های مختلف هستیم که حاکی از ضعف و عدم یکپارچگی فرماندهی در این حوزه است. اما همزمان در سایر نقاط دنیا در مسیری معکوس شاهد بوده ایم که سرمایه گذاری قابل توجهی بر روی توسعه سیستم های توپخانه ای مدرن با تکیه بر اصولی چون، یکسان سازی کالیبر، افزایش پودمان پذیری، افزایش چشم گیر سطح اتوماسیون، افزایش دقت، افزایش برد، و تنوع در مهمات (با کالیبر یکسان) بوده ایم. توپخانه مدرن امروزی با تعداد خدمه ای به مراتب کمتر، سرعت جابجایی و استقرار به مراتب بالاتر، نرخ آتش غیر قابل مقایسه و بردی چند برابری نسبت به نمونه های منسوخ (کماکان فعال در نیروی های مسلح ما) دارد به نحوی که در نمونه های افزایش برد یافته برد هایی در محدوده 100 کیلومتر و حتی بیشتر قابل دسترس است. از سوی دیگر این ادوات به انواع سامانه های کنترل آتش و محاسبات بالستیک رایانه ای به روز و دیتا لینک های امن مجهز شده اند و قادراند به نحو احسن در قالب جنگ شبکه محور دست به عملیات زده و دقیق ترین اجرای آتش را در دورترین فواصل به انجام رسانند. کارایی برخی از این سامانه های مدرن تا 5 برابر نسخه های از رده خارج و در مواردی به جهت اختلاف بسیار زیاد عملکرد اساسا غیر قابل مقایسه است. علاوه بر این نسبت به توپخانه راکتی هزینه هر شلیک توپخانه گلوله زنی پایین تر، و در عین حال حتی در صورت عدم استفاده از مهمات هدایت شونده، دقتی به مراتب بالاتر در دسترس می باشد. همچنین در بسیاری مناطق نبرد استفاده از یک گلوله 155 میلیمتری با میزان مواد منفجره به مراتب کمتر که با دفت به هدف اصابت می کند کاملا برای نابودی اهداف و اجرای موفق عملیات کافی ست، حال آنکه در برابر سرهای جنگی 100 کیلوگرمی و حتی سنگین تر راکت های توپخانه ای در بسیاری موارد، به خصوص در حوزه جنگ شهری، تنها منجر به خسارات جانبی و تلفات غیر نظامی بیشتر می شود. علاوه بر این حتی در درگیری اخیر میان روسیه و اوکراین، در حالی که طرف روسی یکی از بزرگترین زرادخانه های توپخانه راکتی دنیا را در اختیار دارد، کماکان شاهد استفاده گسترده و نقش موثر توپخانه گلوله زنی هستیم. حتی در طرف مقابل نیز به کرات شاهد بوده ایم که چگونه طرف اوکراینی با اجرای اتش دقیق توپخانه ستون های متعدد زرهی روسی را منهدم ساخته است. این در حالی ست که با تحویل سامانه های توپخانه ای غربی به اوکراین که با اختلاف به جهت برد و دفت به توپخانه روسی برتری دارند حجم خسارات و تلفات وارده به طرف روسی افزایش قابل ملاحظه ای داشته است به نحوی که در موردی تنها در یک آتش باری توپ های M-777 با اسناد تصویری مشاهده شد که بیش از 70 دستگاه انواع ادوات زرهی روسیه در هنگام عبور از دنیپر نابود شد. همچنین علاوه بر افزایش برد و دقت، و قابلیت جنگ شبکه محور، مورد دیگری که کارآمدی توپخانه مدرن را دوچندان ساخته است افزایش تحرک می باشد. در این حوزه شاهدیم که انواع شاسی های زرهی چرخدار و شنی دار مدرن، و نیز در نمونه های متعدد و البته موفقی انواع هویتزرهای کامیون سوار (همچون آرچر و سزار به عنوان معروف ترین موارد) توسعه داده شده است. در زمینه توپخانه متحرک بایستی از خود کششی های شنی دار به سمت طراحی یک پلت فرم بر بستر کامیون مانند توپخانه های روز دنیا حرکت شود. این سامانه بایستی دارای سامانه کنترل آتش رایانه ای و همچنین بارگذار خودکار جهت حداکثر بهره وری از متحرک بودن و چابکی باشد.در زمینه ی کالیبر همانگونه که تاکنون مشاهده شده است بایستی به سمت یکسان سازی کالیبر ها ( 155) حرکت نموده و انواع مهمات برای این کالیبر توسعه داده شود. در مجموع با نظر به میدان جنگ در اکراین می توان دید که توپخانه گلوله زنی که موضوعی متروک و فراموش شده در ایران است هنوز دارای عملکرد بسیار درخشانی در صحنه ی نبرد به خصوص در صورت ارتقا و به روزرسانی و به کار گیری در شبکه ی کامل تسلیحات و فرماندهی هوشمند خواهد بود و نیاز است تا هم در زمینه ی سازمانی ( نیروی انسانی، طرح عملیات و تمرینات) و هم در زمینه ی تجهیزات ( به روز آوری و یکسان سازی و ادغام در شبکه ی تسلیحاتی) توجه بیشتری به آن معطوف گردد. والحمدلله رب العالمین
  9. درس دوم: سطح راهکنشی پس از وقایع سال 2001 وزارت دفاع آمریکا دست یابی به تسلط اطلاعاتی[1] - دستیابی و بهره برداری از جمع‌آوری، ادغام، تجزیه وتحلیل و استفاده از اطلاعات برای تحقق اهداف ماموریت - را در دستور کار خود قرار داد. همان‌طور که در گزارش سال 2006[1] بررسی دفاع چهارساله بیان شد، دستیابی به این هدف به سیستم‌های پیچیده‌تر بستگی دارد که با هزاران پلتفرم، حسگر، گره تصمیم‌گیری، سلاح و جنگنده متصل از طریق شبکه‌های سیمی و بی‌سیم ناهمگن مشخص می‌شوند. این سیستم‌ها سیستم‌های فوق بزرگ مقیاس(ULS) خواهند بود. شبکه اطلاعات جهانی[1] (GIG)، سیستم‌های رزمی آینده ارتش[1] (FCS) و FORCEnet [1] نمونه‌هایی از این ابر سامانه های نوظهور وزارت دفاع آمریکا هستند که برای سازماندهی و هماهنگ کردن این فضای بزرگ انسانی، کاربردی و فناوری به‌منظور: · به برنامه ریزان وزارت دفاع اطلاعات مناسب را در مکان و زمان مناسب در طیف وسیعی از سیستم‌های پشتیبانی و سیستم‌های میدان نبرد ارائه می‌دهد. · مدیریت بهینه و سازگار منابع اطلاعاتی برای ارائه اطلاعات با کیفیت موردنظر قابل‌استفاده برای جنگجویان درگیر در عملیات تاکتیکی؛ · و حتی در مواجهه با حمله، عملیات اطلاعاتی مؤثری را انجام دهد، درحالی‌که اطلاعات حیاتی برای دشمنان را نیز از دسترس خارج می‌کند. این پایه فناوری باید بتواند محیط انسانی، محاسباتی و ارتباطات را برای جمع‌آوری، فیلترکردن و اولویت‌بندی تحویل این اطلاعات به‌منظور کارکرد مؤثر در زمینه محدودیت‌ها و نواقص منابع گذرا و پایدار، هماهنگ کند. ویژگی اساسی تسلط اطلاعاتی، سازگاری مداوم است. انطباق برای جبران تغییرات در الزامات ماموریت (مانند تغییر مسیر بسته‌های حمله برای درگیرشدن با اهداف حساس زمانی و اصلاح تخصیص جنگ افزارها به اهداف برای جلوگیری از تلفات غیر ضروری) و محیط‌های عملیاتی (مانند توپولوژی‌های شبکه پویا، انتشار/اشتراک تغییرات عضویت، و اتصال متناوب). به عنوان دو عنصر بسیار حائز اهمیت در حوزه تسلط اطلاعاتی می توان از آگاهی میدانی (محیطی) و نیز برتری اطلاعاتی[1] نام برد. اطلاعات [1] در علوم نظامی شامل اطلاعاتی مربوط[1] به دشمن و یا یک منطقه خاص می شود. این اصطلاح همچنین برای آژانس هایی که وظیفه گردآوری این اطلاعات را دارند نیز به کار برده می شود. اطلاعات را می توان در دو سطح تاکتیکی و استراتژیک طبقه بندی کرد. اطلاعات استراتژیک اطلاعاتی است که برای تدوین برنامه های خط مشی و نظامی در سطوح سیاست بین المللی و ملی مورد نیاز است. اطلاعات تاکتیکی اساساً برای پاسخگویی به نیازهای فرماندهان میدانی نظامی در نظر گرفته شده است تا آنها بتوانند برای عملیات رزمی برنامه ریزی کنند. اساساً، اطلاعات تاکتیکی و استراتژیک فقط از نظر دامنه، دیدگاه و سطح بکارگیری متفاوت است.آگاهی میدانی شامل تسلط لحظه ای و بر خط بر میدان عملیات و محیط پیرامون آن است. این آگاهی هم در زمان طرح ریزی عملیات و هم در هنگام اجرای آن از اصول اساسی عملیات نظامی مدرن در ارتش های سطح اول دنیا می باشد. یک میدان عملیاتی شامل چهار دامنه فیزیکی (زمین، دریا، هوا، فضا) و یک دامنه عملکردی (سایبری و طیف الکترومغناطیس) می باشد. میل به همگرایی سریع اثرات انبوه به طور همزمان (و گاهی اوقات به طور مداوم) در چندین حوزه در لحظات تعیین کننده در یک محیط عملیاتی جهانی و پیچیده به همان اندازه مستلزم آگاهی استثنایی و مشابه دانای کل نسبت فضای عملیات است. در طی جمع این دو حوزه و نیز دیگر موارد که نهایتا مفهوم "تسلط اطلاعاتی" را تشکیل می دهند چنان سطحی از قابلیت و توان طرح ریزی تاکتیکی و استراتژیک را در اختیار ارتش ایالات متحده قرار داده است که حتی نسبت به ارتش دوم دنیا نیز شکافی پر ناشدنی ایجاد کرده است. مصادیق مختلفی برای این تاثیر گذاری و نیز سامانه ها و زیرسامانه های دخیل در آن و حتی مهمتر انواع پروتکل های عملیاتی تدوین شده به منظور بهره بردن و تعریف جایگاه عملیاتی این مفهوم در سازمان رزم ایالات متحده می توان بر شمرد. به عنوان متاخر ترین نمونه می توان از به شکست کشاندن فاز اول عملیات نظامی روسیه در اشغال اوکراین نام برد. در این درگیری ایالات متحده و متحدانش با در اختیار گذاردن معدودی تسلیحات و ادوات، اما با ایجاد تسلط اطلاعاتی در منطقه – توسط طیف مختلفی از انواع سنسورهای هواپایه، دریاپایه، فضایی و نیز محیط سایبری و الکترومغناطیس – به نحو کم نظیری اثر گذاری عملیاتی این ادوات در میدان رزم را افزایش دادند. این افزایش عملکرد به نحوی بود که بیش از 100 هزار نیروی عمل کننده روسی در کنار تعداد پرشمار انواع ادوات و جنگ افزار ها در فاز نخست حمله پس از متحمل شدن خسارت و تلفات سنگین و بعضا اعجاز انگیز مجبور به عقب نشینی گسترده – به خصوص از حومه کیف – شدند. موارد و مصادیق متعددی از اثرگذاری تسلط اطلاعاتی آمریکا در جنگ آمریکا می توان نام برد که از حوصله این یادداشت خارج است و در اینجا صرفا به بیان چند مورد بسنده می شود. · پایش و شناسایی دقیق و لحظه ای حرکت واحد های روسی در نقاط مختلف به صورت همزان · پایش و شناسایی لحظه ای خلا های میان واحد های روسی جهت اجرای عملیات پشت خطوط · پایش و شناسایی خطوط لجستیک واحد های روسی در پشت خطوط درگیری به منظور نابودی دقیق آنها و فلج کردن نیروهای عمل کننده · عملیات های گسترده شنود، جمع آوری سیگنال و جاسوسی سایبری که منجر به لو رفتن طرح های عملیاتی و موقعیت واحد های فرماندهی شد که در نتیجه آن چندین ژنرال و افسر عالی رتبه روسی در عملیات های دقیق کشته شدند. ابعاد این عملیات تا جایی ادامه یافت که حتی مکالمات خصوصی سربازان روسی با خانواده هایشان شنود می شد. از این اطلاعات علاوه بر جانمایی و به دست آوردن اطلاعات نظامی، در مواردی حتی برای جنگ روانی و رسانه ای نیز استفاده شد – در یک مکالمه شنود شده همسر یکی از سربازان روسی وی را به تجاوز به زنان اوکراینی تشویق می کرد و انتشار این مکالمه بازتاب گسترده ای یافت. · تجهیز واحد های پدافندی و آتشباری قدیمی اوکراینی به تجهیزات ارتباطی مدرن آمریکایی که نسبت به اخلال و جمینگ مقاومت بالایی دارند. این مساله باعث شد تا با بر قراری موثر ارتباطات امن و نیز حفظ تحرک واحد های عمل کننده اثر گذاری ادوات بسیار قدیمی نیز تا حد قابل توجهی حفظ شود و در عملیات های اخلال نیروهای روسی از کار نیافتند. · از کار انداختن کامل نیروی هوایی روسیه به واسطه حفظ شبکه پدافندی اوکراین (به رغم متحمل شدن خسارت قابل توجه) با ارائه اطلاعات جامع و لحظه ای هواگرد های روسی. در این بخش در ابتدا حملات نیروی هوایی و بالگردی روسیه متحمل خسارات و تلفات سنگین شد، پس از آن بر اساس اطلاعات منتشر شده 90% از سورتی های پرواز جنگنده های روسی تنها بر فراز مناطق حضور نیروهای روسی صورت می گرفت و تنها 10% سورتی ها به حملات در عمق خطوط اوکراینی ها می پرداخت. با ادامه این روند نیروی هوایی روسیه را به جز معدودی سورتی پرواز جنگنده های پشتیبانی نزدیک سوخو-25 می توان به کلی از دور خارج شده دانست. · رصد لحظه ای ناوگان دریایی روسیه که با استفاده از این اطلاعات ارتش اوکراین توانست تلفات و خسارات قابل توجهی به روسیه وارد سازد از جمله غرق کردن رزم ناو کلاس موسکوا. از دیگر عرصه های مهم گسترش سامانه های پدافند موشکی و شبکه رادارهای پیش اخطار مرتبط با آن است. گسترش هر چه بیشتر این پایگاه ها و نیز ناوهای حامل این سیستم ها تسلط و آگاهی اطلاعاتی بیشتری از محیط هوا / فضای مناطق مختلف دنیا برای ایالات متحده به ارمغان آورده است به نحوی که منجر به ایجاد یک برتری راهبردی برای آمریکا به نسبت دیگر رقبا شده است. تنها در منطقه خاور میانه رادارهای پیش اخطار زمین پایه و بسیار دوربردی در اسرائیل، پایگاه اینجرلیک ترکیه و نیز در قطر (پروژه 1 میلیارد دلاری) فعال هستند که بخش قابل توجهی از هوا فضای منطقه خاور میانه از جمله نواحی وسیعی از عمق خاک ایران را پوشش می دهند. علاوه بر این نقش بی بدیل سنسورهای فضا پایه به عنوان بخشی از شبکه جهانی دفاع موشکی آمریکا نیز انکار ناشدنی است. به عنوان یک نمونه، در ماجرای تراژیک ساقط شدن هواپیمای مسافری اوکراینی توسط پدافند سپاه ماهواره های مجهز به سنسور های فرو سرخ آمریکایی [1] بلافاصله حتی شلیک موشک های کوچکی چون موشک های سامانه تور را تشخیص داده بودند و از همان ابتدا اطلاعات مربوط به تعداد شلیک، زمان و فاصله بین دو شلیک را ابتدا در اختیار هم پیمانان و سپس رسانه های عمومی قرار دادند و این در حالی بود که تایید دو شلیک توسط سیستم تور چندین روز بعد توسط مقامات سپاه صورت گرفت. واقعیت آن است که درگیری اخیر اوکراین هر روز ابعاد بیشتری از قدرت سامانه های کسب اطلاعات و شبکه اطلاعاتی آمریکا/ ناتو را نشان می دهد. به نظر می رسد درگیری های اخیر آمریکا در خاورمیانه و با گروه های شبه نظامی اصلا زمینه ی بروز و استفاده ازین تجهیزات را نداشت. اطلاعات عظیمی که فایو آیز و کشورهای هم پیمانش مرتبا در حال کسب، پرورش و تحلیل آن هستند در مقابل گروه های محدود با فعالیت سلولی همچون داعش و القاعده، فزون سزنده (overqualified) است. مفهوم سیطره اطلاعاتی در مقابل بازیگران دولتی و ارتش های منظم بسیار کارآمدتر بوده و علاوه بر اشراف بر محیط نبرد توانایی پیش یابی محیط را هم بالاتر می برد که البته بخشی از این موضوع به پیش بینی پذیر بودن رفتار این بازیگران برمی گردد. بنابراین قدرت اطلاعات نظامی ناتو را نباید در سنجش با بازیگران غیر دولتی بلکه باید در یک نبرد کامل هوایی، زمینی و دریایی مانند جنگ اکراین سنجید. ضعف های عمده ی روسیه شامل مشکلات در حوزه های فرماندهی (طرح عملیات، روحیه ضعیف نیروها)، لجستیکی و مهم تر از همه عدم به روز بودن تسلیحات است ( بخش بزرگی ازین مشکلات به توان اقتصادی ضعیف روسیه برمی گردد). اما در کنار ضعف های روسیه باید به برتری اطلاعاتی کامل ناتو نیز توجه داشت. این برتری اطلاعاتی که امروزه مهم ترین عامل رقم زدن شکست های کنونی روسیه است توجه زیادی را در میان سیاست گذاران و تصمیم سازان کشورهای عضو ناتو برانگیخته است. بسیار محتمل است که با انتشار گزارش های مرتبط با این موضوع بودجه های بیشتری به این موضوع اختصاص داده شود و این شکاف فن آوری عمیق میان ناتو و ما بازهم عمیق تر شود. بنابراین لازم است هرچه زودتر توجه فرماندهان ایرانی به مساله اطلاعات نظامی و نقش بی بدیل آن در هر گونه در گیری احتمالی آینده جلب شده و سیاست های متناسب جهت کاهش فاصله میان ما و دشمن در این بخش اتخاذ شود. ........................................................................................................................ [1] information dominance [1] Quadrennial Defense Review Report, February 2006, https://www.comw.org/qdr/qdr2006.pdf [1] Global Information Grid [1] Army Future Combat Systems [1] ForceNet یک پلت فرم ارتباطات الکترونیکی دفاعی است که برای اتصال کاربران ثبت نام شده در جوامع آنلاین امن استفاده می‌شود. فورس نت ارتباطات و به اشتراک گذاری اطلاعات قابل حسابرسی را تسهیل می‌کند. ارتباط در این بستر از نوع یک به یک و یک به بسیار، از جمله ارتباطات هدفمند و پشتیبانی در شرایط اضطراری و برای افراد خاص ممکن است. [1] intelligence superiority [1] intelligence [1] SBIRS [1] برای آشنایی نگاه کنید به مراجع در صفحه https://en.wikipedia.org/wiki/Space-Based_Infrared_System
  10. وَالْحَمْدُ لِلّهِ قاِصمِ الجَّبارینَ مُبیرِ الظّالِمینَ
  11. بسمه تعالی از پوسایدون تانهنگ قاتل ؛ رده ی جدید سلاح های راهبردی سالهاست که نه تنها رده ی جدیدی به سلاح های استراتژیک افزوده نشده است بلکه در همان رده های پیشین نیز ، اتفاق جدیدی نیفتاده است . پس از ماجراهای رقابت برای نابودی کره زمین توسط دوابر قدرت شرق و غرب در زمان جنگ سرد و استراتژی جنگ محدود هنری کسینجر، حتی میتوان گفت که رده ها ی سلاح های راهبردی رو به لاغر شدن بوده اند و به جای آن سلاح های تاکتیکی دقیق تر توسعه داده میشوند . روند ذکر شده کلان ترند دنیای تسلیحات به نظر میرسید تا اینکه روسیه در اسفندماه 96 برای نخستین بار ازیک نمونه جدید تسلیحاتی به عنوان دستگاه رستاخیز جدید روسی پرده برداشت. دستگاه رستاخیز (doomsday machine یا (doomsday device یک سامانه فرضی است - معمولاً یک اسلحه یا سیستم تسلیحاتی - که می تواند تمام زندگی در یک سیاره ، به ویژه زمین را از بین ببرد ، یا حتی بدتر ؛ خود سیاره را نابود کند . اصطلاح " روز رستاخیز " ، اصطلاحی است که برای پایان سیاره زمین استفاده می شود. بیشتر این انگاره ها بر این واقعیت متکی هستند که بمب های هیدروژنی می توانند به طور دهشتناکی بزرگ ساخته شوند یا اینکه با مواد طراحی شده برای ایجاد ماندگار و طولانی مدت " نمکی" شده استفاده شوند . ( برای آشنایی بیشتر مطلب مربوط به بمب کبالتی را بخوانید . ) داستان رونمایی ازین قرار بود که در نوامبر 2015، در جریان جلسه پوتین با نمایندگان وزارت دفاع دوربین های "کانال اول"تلویزیون دولتی روسیه به طور تصادفی برای یک لحظه ، نموداری را بر روی میز جلوی یکی از ژنرال ها را نشان دادند . تصویر تلویزیونی : آن تصویر شامل یک نمودار گرافیکی بود که سلاح ناشناخته ای به نام "Status-6" را توصیف می کرد. سلاح به شکل یک اژدر غول پیکر با سر جنگی هسته ای، به نظر میرسید . بلافاصله یحث و درگیری های زیادی در سازمان سیا در مورد عمدی یا سهوی بودن این داستان درگرفت . نهایتا سازمان سیا بنا را براین گذاشت که این نشت خبر عمدی بوده است . بلافاصله پس از آن،"راسیسکایا گازتا" روزنامه رسمی روسیه درباره برخی از جزئیات سلاح مورد نظر مقاله‌ای منتشر کرد .به گزارش این روزنامه،"Status-6" ترکیبی از یک اژدر غول پیکر دارای کلاهک هسته ای و زیردریایی بدون سرنشین بود. البته تاکنون نیز این سلاح مداوما به عنوان یک اژدر توصیف میشود ولی واقعیت آن است که سلاح مورد نظریک " آنهپاد " سر واژه ی کلمات " آب نورد هدایت پذیر از دور "است . در دسامبر 2016، پنتاگون تأیید کرد که این سلاح، یک سلاح واقعی است و به آن نام "Canyon" داده شد. این درست پس از آن بود که اژدر جدید از زیردریایی کلاس ساروف، پس از سه سال مورد آزمایش قرار گرفت. در آن زمان گفته شد که تست های بعدی این سیستم در دریای بارنتز در نزدیکی مرز نروژ صورت می گیرد. کلاس ساروف : پوتین رئیس جمهوری روسیه در مارس 2018 از مجموعه نظامی «روز رستاخیز » روسیه رونمایی کرد که شامل تعدادی سامانه تسلیحاتی از جمله سامانه موشکی مافوق صوت آوانگارد و اژدر- زیردریایی فوق الذکر با نام رسمی پوسایدون میشد . پوسایدون در اساطیر یونان خدای دریاها، رودخانه‌ها، سیل، خشكسالی، زمین لرزه و اسب‌ها بود و محافظ آب‌ها محسوب می شد. زمانی كه پوتین در حال معرفی این سلاح بود، فیلمی از عملكرد آن به نمایش درآمد كه نشان می داد این آنهپاد از زیردریایی حامل خود رها می شود و بدون رهگیری می تواند به هدف خود در ساحل هر منطقه ای در جهان نزدیك شود و در آخرین لحظات از آب خارج شده و به هدف برخورد كند. در اخبار رسمی منتشر تاکنون به جزئیات این سلاح اشاره نشده است ولی احتمالا طول آن 24 متر و قطرش 1.6 متر است و دارای یک راکتور هسته ای به عنوان منبع قدرت پیشرانه ها است . حداکثر سرعت آن 180 کیلومتر بر ساعت است و دامنه ی حرکت آن تا 10 هزار کیلومتر می رسد. عمقی که این آنهپاد در آن باید عمل کند حدود هزار متر است. این عمق به این خاطر لازم است که تجهیزات زیر آبی ناتو نتواند این دستگاه را شنود کند و موقعیت آنرا کشف کند . پوسایدون برای آنکه از قابلیت پنهانکاری خود به صورت کامل بهره ببرد ، دارای یک سیستم پیشرانش واتر جت در کنار سیستم پروانه است . این قابلیت صدای اندک پروانه ی زیر دریایی را هم محو کرده و همچنین امکان بهره گیری از امواج ایجاد شده از پروانه wake tracking را نیز برای نیروی متخاصم رهگیر از بین میبرد . این آنهپاد قادر است از هر نقطه در نیمکره شمالی به خط ساحلی آمریکا برسد. علاوه بر این، کشف آن هم بسیار دشوار به نظر میرسد ، زیرا برای غوص های بسیار عمیق طراحی شده است و در سرعت های پایین کاملا بی صدا است. با اندازه گیری محفظه اختصاص داده شده به سر جنگی در تصویر گرافیکی ، گفته میشود قدرت سر جنگی هسته ای این سلاح ، حدود 100 مگاتن است به عبارتی دو برابر بیشتر از قدرتمندترین بمب اتمی است كه جهان تاكنون تجربه كرده است . "بمب تزار" نام قدرتمندترین بمب اتمی است که تاکنون آزمایش شده است. این آزمایش در سال 1961 بر فراز جزیره ای دور از خاک شوروی انجام شد. شعله انفجار به‌ قدری روشن بود که در شهر نروژی وردو، واقع در 900 کیلومتری دیده شد. این بمب دارای قدرت انفجاری 50 مگاتن بود. که معادل بیش از یک هزار و پانصد بمب آمریکایی بود که بر هیروشیما و ناکازاکی ژاپن پرتاب شده بودند. علاوه بر این، بخشی از بار اورانیوم سر جنگی آن توسط ایزوتوپ های کبالت-59 جایگزین شده است. در طی انفجار، این ایزوتوپ ها به کبالت-60 رادیواکتیو تبدیل می شوند که نیمه عمر آن بیش از پنج سال است. "راسیسکایا گازتا" می نویسد که چنین سلاح هایی باعث نابودی تمام موجودات زنده می شود: هیچکس حتی در پناهگاه هایی که برای نجات از حملات هسته ای ساخته شده‌اند زنده نخواهد ماند. گفتنی است که به علت درجه بالای آلودگی رادیواکتیو، هیچ تستی از بمب کبالت تاکنون انجام نشده است . ( پیوند ) برای این سلاح دو سناریو ی اصلی تعریف شده است . انفجار با فاصله از ساحل و انفجار در ساحل : انفجار بافاصله از ساحل : در صورتی که درگیری با ناتو مد نظر باشد ؛ انفجار با فاصله چنین بمبی بنابر برخی گمانه زنی ها باعث بروز سونامی با امواجی به ارتفاع 100 تا 500 متر می شود. در صورت استفاده بر علیه نروژ ( به عنوان خط مقدم ناتو ) موج رادیواکتیو مناطق وسیعی از جنوب نروژ را آلوده میکند که زندگی چندین نسل از نروژی ها در آن مناطق غیر ممکن خواهد ساخت. در صورت استفاده بر علیه ایالات متحده ، در سواحل شرقی ، حتی باعث آسیب بیشتری می شود؛ به دلیل اینکه پایگاه های نیروی دریایی ایالات متحده و مراکز پرجمعیت آن در سواحل قرار دارند . درصورت انفجار یک بمب 100 مگاتنی در نزدیکی نیویورک، موج انفجار مساحتی در شعاع 72 کیلومتر را ازبین خواهد برد . سپس یک تسونامی آلوده به مواد رادیو اکتیو به داخل خاک آمریکا حرکت می کند و همه چیز را در مسیر خود آلوده میکند . البته این کار با توجه به اینکه آب به آسانی آلودگی را در دریاهای سراسر جهان پخش می‌کند باعث آلودگی کل کره زمین خواهد شد . گمانه زنی های اولیه حاکی از آن بود که انفجار کلاهک «پوسایدون» می‌تواند امواج سونامی عظیمی ایجاد کند که برای از بین بردن هر نوع شهر و جمعیتی کافی است. اما برخی دیگر معتقدند که به دلیل کروی بودن موج انفجار ، هنگام انفجار انرژی در همه جهات پخش گردیده و تنها بخشی از آن به طرف اهداف ساحلی هدایت می‌شود . در صورت استفاده در مناطق جنوبی در جایی که دشت‌ها قرار دارند، تخریب کامل در فاصله 500 کیلومتری روی خواهد داد. علاوه بر این، بر اثر پدیده ی fall out باد می تواند آلودگی قابل توجه رادیواکتیو را تا عمق کشور و تا خاک می سی سی پی برساند. چنین موجی می‌تواند تمام موجودات زنده در شعاعی حدود ۹۰۰ کیلومترمربعی را از بین ببرد. انفجار درساحل : برای بررسی اثرات این انفجار شبیه سازیهای متعددی انجام شده است . بر طبق شبیه سازی زیر انفجار ، مساحت بسیار وسیعی تا عمق 1700 کیلومتر و با عرض حدودا 300 کیلومتر را تحث تاثیرات جدی قرار خواهد داد . تصاویردیگر : وسیله ی حامل : گرچه این سامانه با زیر دریایی های کلاس ساروف آزمایش شد اما روسیه برای حمل این زیر دریایی بدون سرنشین یک زیر دریایی خاص را نیز توسعه داده است . نام این زیر دریایی ، بلگورود است . این زیر دریایی از کلاس اسکار 2 است ولی یک زیر دریایی رزمی نیست و هیچ موشکی اعم از کروز و بالستیک حمل نخواهد کرد. این زیر دریایی طراحی شده است تا زیردریایی های کوچکتر را حمل کند . زیردریایی «بلگورود» می تواند مجموعا 6 فروند «پوسایدون» را حمل کند. زیردریایی بلگورود به عنوان جدیدترین عضو نیروی دریایی فدراسیون روسیه و بخشی از ناوگام شمال است و اکنون طولانی ترین ترین شناور زیرسطحی در دنیاست و به خاطر پیشرانه مبتنی بر راکتور هسته‌ای خود می‌تواند سال‌ها بی‌نیاز از سوخت‌گیری دریانوردی کند. بلگورود طراحی شده است که تا عمق 500 متری در آب غوص کند . قدرت جابجایی «بلگورود»50 درصد بیش از همتاهای آمریکایی اش یعنی کلاس «اوهایو» است. همچنین زیردریایی بلگورود با 184 متر طول، 14 متر درازتر از زیردریایی‌های حامل موشک بالستیک کلاس اوهایو ساخت آمریکا و 9 متر درازتر از زیردریایی‌های کلاس تایفون ساخت شوروی است. همچنین هنگام غوص کامل بیش از 30 هزار تن وزن دارد که 11 هزار تن بیشتر از وزن زیردریایی‌های اوهایو است . بنابر این این مجموعه ی سلاح یک پکیج کامل است . سناریو مورد تصور بسیار ساده است . چند فروند بلگورود بیش از 20 فروند پوسایدون را در نواحی مختلف دنیا رها میکنند . پوسایدونها در تمام دنیا گشت میزنند و یا مدتی – از چند هفته تا چند سال – را کف نشینی کرده و آرام میگیرند تا مطمئن شوند که کسی از جای آنها خبر ندارد . سپس به آرامی و در حالت سکوت ( با پیشران واتر جت ) به سوی نقاط ازپیش تعیین شده حرکت نموده و دوباره در نواحی نزدیک به سواحل دشمن مشغول کف نشینی میشوند . در زمان حمله موتورهای اصلی را روشن کرده و با سرعت بسیار بالا ( بیش از صد کیلومتر بر ساعت ) به سمت ساحل حرکت کرده و سر جنگی خود را منفجر میکنند . بسته به موقعیت مورد نظر میتوانند با فاصله از ساحل ( برای ایجاد امواج تسونامی ) عمل نموده و یا خود را به ساحل بکوبند . واکنش ایالات متحده : اولین واکنش رسمی آمریکایی ها آن بود که جیمز متیس با بی اعتنایی کامل گفت که : " این سلاح چیزی از موازنه اتمی را تغییر نخواهد داد . " ولی واقعیت آن است که تمام سامانه های دفاعی فعلی در برابر این سلاح بی اثر بوده و قدرت مقابله یا حتی خنثی‌سازی حملات آن را ندارند . در صورتی که در یک بسته ی الحاقی این آنهپادها برای اثر بخشی بیشتر به موشک های کروز مجهز شوند نیز با توجه به فاصله بسیار کم ممکن تا ساحل ، به نظر نمی رسد بتوان عملاتی ضد کروز مناسبی را بر علیه آنها انجام داد . البته، امریکایی ها نیز با دانستن این اطلاعات بی‌کار ننشسته و در صدد طراحی رده از سلاح ها به عنوان پاسخی به این حرکت روسیه هستند . مهم ترین نکته ی این سلاح ، بی سرنشین بودن و پیشران هسته ای آن است که توان نظارت بر آن را از بین میبرد . اولین پدافندی که در مورد سناریوی بالا به نظر میرسد این است تعدادی زیر دریایی مکان این پوسایدون ها را کشف نموده و همواره آن ها را تعقیب کنند . در صورت وقوع درگیری قبل از انجام هرگونه حرکتی آنها را نابود کنند . این امر با توجه به عدم امکان پوسایدون در دفاع ازخودش ممکن به نظر میرسد ولی دارای دو مشکل است : اول : پنهانکاری فوق العاده این زیر دریایی . دوم :عدم امکان رقابت زیر دریایی های سرنشین دار با آن . با توجه به عمق زیاد غوص این سلاح ؛ بایستی یک زیر دریایی بزرگ از ناوگان زیر سطحی آمریکا مشغول این کار شود که این موضوع تبعاتی را در بر خواهد داشت . زیر دریایی های سرنشین دار همواره وابسته به سطح آب بوده و ناگزیر از بازگشت به سطح آب هستند و این خود یعنی شکست نظارت کامل . البته میتوان این مشکل را با افزایش تعداد زیر دریایی های پست دهنده حل کرد ولی هزینه ی کمر شکنی را بر نیروی دریایی تحمیل خواهد نمود . پاسخ آمریکا به مشکلات فوق طراحی رده ی جدیدی از آنهپاد های بزرگ تقریبا به اندازه ی پوسایدون است . البته آمریکا هیچ گاه نگفته است که هدف از تولید این رده از زیر دریایی ها پاسخ مستقیم به حرکت روسیه است ولی دلیل دیگری برای این طراحی به نظرنمیرسد . در این راستا با امضای یک قرارداد 43 میلیون دلاری، وظیفه توسعه یک ناوگان از زیردریایی های هدایت پذیر از دور به شرکت بوئینگ محول شده است . قرار است در فاز اول ، چهار نمونه طراحی و تولید شود . آنهپاد Echo Voyager بوئینگ، مبنای ساخت نمونه های سفارش داد شده خواهد بود. پیش نمونه ساخته شده مبنای این پروژه است، حدود 16 متر درازا دارد و می تواند به دامنه پیمایش حدودا 12 هزار کیلومتری دست پیدا کند.خود پروژه ی Echo Voyager به نوعی دنباله ی دو پروژه ی Echo Ranger به طول ۵.۵ متر و Echo Seeker به طول ۹.۸ متر بود . سیکر : رنجر: نسل جدید زیردریایی های بویینگ که بر مبنای این پیش نمونه ساخته خواهند شد ، Orca XLUUV نامیده شده و ساختاری پودمانی ( ماجولار ) خواهند داشت؛ به لطف چنین ساختاری نیروی کاربر خواهد توانست با هزینه های کمتری آنها را برای ماموریت های متنوع و گوناگون چینش نموده و به کار بندد .با توجه به پودمان پذیری بالایی که بوینگ از ابتدای این پروژه دنبال میکند و سفارش تعداد محدود نیروی دریایی ، احتمال میرود که نمونه های بعدی حتی بزرگتر ازین نمونه باشند در حالی که از قطعات و ماژول های همین پروژه استفاده میکنند . Orca به معنی نهنگ قاتل است . با توجه به هوشمندی فوق العاده این حیوانات ، نامگذاری انجام شده بیان گر راهبرد اصلی ایالات متحده در طراحی این سلاح است . اگر راهبرد روسیه در طراحی پوسایدون را نهایت کشندگی بدانیم تکیه ی آمریکا در طراحی ضد پوسایدون ، بر هوشمندی است . اهداف تعریف شده در طراحی این زیردریایی ، گذشته از هدایت پذیری از راه دور؛ شامل مسیریابی، اتخاذ تصمیمات درست در شرایط مختلف، ، توزیع قدرت، مانورپذیری و مدیریت سنسورهای گوناگون به صورت خودکار و با هوش مصنوعی ، با حداقل اتکا بر کاربر انسانی است . بنابراین این زیردریایی قادر است تا ماه ها در دریا باقی مانده و به انجام عملیات بپردازد. همچنین سطح هوش مصنوعی به کار گرفته شده در حدی است که برای راه اندازی و ریکاوری این زیردریایی نیازی به وسایل یا دیگر کشتی های پشتیبان نیست. برخلاف پوسایدون ، پیشرانش اورکا از طریق یک پیشرانه هیبریدی دیزل الکتریک تامین خواهد شد، اما به نظر میرسد که با توجه به بی سرنشین بودن ، تاب آوری لازم را برای زیر نظر گرفتن پوسایدون خواهد داشت . در حالی که Boeing Orca XLUUV قصد دارد انواع مأموریت ها را انجام دهد ، نیروی دریایی ایالات متحده جزئیات عملکردهای مورد نظر خود یا هرگونه قابلیت پنهانکاری را فاش نکرده است.در مورد مسلح بودن این زیردریایی هم تاکنون اطلاعاتی منتشر نشده است ولی احتمال میرود که نمونه های مسلح آن نیز وارد خدمت شوند . سخنگوی بوئینگ در زمان امضای قرار داد گفت: این وسیله نقلیه بیش از 2500 ساعت آزمایش اقیانوس دارد. Echo Voyager اولین فاز آزمایش دریایی خود را - یا آزمایش های دریایی Alpha - در سال 2017 هنگامی که حدود سه ماه در سواحل کالیفرنیای جنوبی کار می کرد ، انجام داد تا تحت ارزیابی و آزمایش سیستم قرار بگیرد. وی گفت: "در این مدت ، تیم آزمایش اکو ویجر یک سری آزمایشات عملکردی را برای بررسی توانایی اکو ویجر برای کار بر روی سطح ، زیر سطحی نزدیک به سطح و در عمق زیاد انجام دادند. وظایف آزمایش شامل شارژ باتری ، کنترل وسیله نقلیه در جریان و عملکرد موج ، غوطه وری خودرو و بازگشت به سطح بود. اکو ویجر در سال 2018 و در اوایل سال جاری برای آزمایشات دریایی براوو ، به منظور توسعه وظایف عملیاتی از سری تست های اولیه به دریا بازگشت. طبق گفته بوئینگ ، از آنجا که عملکرد GPS فقط در سطح امکان پذیر است ، ویجر از یک واحد هدایت داخلی تصحیح شده مبتنی بر فیلتر کالمن استفاده میکند که به کمک یک سامانه " سرعت سنج داپلر " Doppler Velocity Log (DVL) و سنسورهای عمق سنج برای تدقیق موقعیت خود ، استفاده می کند. نهایتا آنکه Orca ممکن است برای مدت طولانی بزرگترین نمونه از آنهپادها در اقیانوس نباشد. آزمایشگاه علوم و فن آوری دفاعی وزارت دفاع انگلیس (Dstl) نیز یک رقابت دو مرحله ای 2.5 میلیون پوندی را در ماه آوریل به دنبال راه حل هایی برای آگاهی از توانایی و درک آینده از ابزار XLUUV ها آغاز کرده است . مرحله اول تحقیق و توسعه یک سیستم کنترل مستقل با استفاده از یک بستر موجود را انجام می دهد و مرحله دوم این آزمایشات را در طول دو سال انجام می دهد. در نهایت وزارت دفاع انگلیس به دنبال راه حلی برای انجام عملیات زیر دریایی مخفی اطلاعاتی و تهیه یک وسیله موثر ضد زیر دریایی است. طراحی مورد نظر بایستی این کار را برای حداقل سه ماه در مسافت حداکثر 3000 مایل دریایی از اولین مکان مستقر در آن و با تحمل محموله ای به اندازه دو تن داشته باشد . ......................................... این پیوندها را هم ببینید : پیوند 1 پیوند 2 .................................. https://www.businessinsider.com/russia-doomsday-weapon-submarine-nuke-2018-4 https://www.dailymail.co.uk/sciencetech/article-6799989/Boeing-developing-fleet-massive-robo-submarines-Navy-hit-seas-2022.html https://www.popularmechanics.com/military/weapons/a22537135/russias-nuclear-tsunami-apocalypse-torpedo-is-named-poseidon/ https://ir.sputniknews.com/opinion/201807133758672-%D8%A8%D9%85%D8%A8-%D8%AA%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D8%B3%D9%84%D8%A7%D8%AD-%D8%B1%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%87/ https://en.wikipedia.org/wiki/Status-6_Oceanic_Multipurpose_System https://www.naval-technology.com/features/boeing-orca-xluuv-unmanned-submarine/ https://en.wikipedia.org/wiki/Echo_Ranger https://www.boeing.com/defense/autonomous-systems/echo-voyager/index.page ..................................... العبد و ما فی یدیه ملک لمولاه : هرگونه کپی برداری شرعا حلال و قانونا مجاز است .
  12. بسمه تعالی پهپاد ترکیه ای Akıncı نوع استراتژی توسعه ی سازمان رزم در یک نیروی مسلح ، بایستی همواره توجیه کننده ی روند تولیدات جنگ افزار باشد نه برعکس . ریپر و پریدیتور هر دو پهپاد "مادپ " یا MALE محسوب می شوند. هواپیماهایی که در این کلاس قرار می گیرند دارای سقف ارتفاعی عمومی بین 25000 تا 50،000 پا هستند و توانایی انجام مأموریت های 24 ساعته را دارند. در مقابل ، پهپادهای " بادپ " (HALE) با ارتفاع بالا معمولاً قادر به پرواز به ارتفاع 60،000 پا هستند و تا 32 ساعت می توانند مأموریت های خود را انجام دهند . اما آنها دارای اسلحه نیستند. دو پهپاد اصلی HALE که در حال حاضر در دنیا فعالیت می کنند عبارتند از: Global Hawk و Triton ، نوع دریایی گلوبال هاوک . Reaper ومدل پیشینی آن ، Predator ، موفقیت های بزرگی را برای نیروهای مسلح آمریکا در نبرد با بازیگران غیر دولتی در مناطق مختلفی که در شمال آفریقا تا آسیای جنوبی به سر می برند ، به وجود آورد اند . البته بگذریم که در کنار این موفقیت های بزرگ نظامی ، شکست بسیار بزرگی را نیز برای رژیم حقوقی بین المللی و نیز بنیادهای اخلاق بشری رقم زده اند . توانایی این پهپادها برای نظارت 24/7 ، نظارت مداومی را در اختیار اپراتورها قرار می دهد که در کنار قابلیت حمله در لحظه ی دلخواه ، این رده از پهپاد ها را به ابزاری بسیار مؤثر تبدیل می کند. با این حال ، بازیگران غیر دولتی دارای سیستم های راداری پیشرفته یا سیستم های ضد هوایی نیستند . بنابراین قادر نیستند که هیچ نوع دفاعی در برابر عملیات بدون سرنشین ایالات متحده مطرح کنند. این روند به چرخه ی انتقام بیشتر در زمین های قابل بازی برای این نیروها کشیده شده و چرخه ی آنچه آمریکا " مبارزه با تروریسم " مینامد را تقویت میکند . در مقابل ، نیروهای دولتی عموما از قابلیت های پیشرفته ای برخوردار هستند که می توانند تهدیدهای A2 / AD ایجاد کنند . در حالی که پهپادها ی HALE قادر به پرواز با سرعت های بالاتر - تقریباً بیش از 100 مایل در ساعت سریعتر - و در ارتفاعات بالاتر از پهپادهای MALE هستند ، آنها هم از توانایی پیشرفته ضد هواپیما کاملا در امان نیستند همانطور که به تازگی یک فروند گلوبال هاوک آمریکایی توسط پدافند سپاه پاسداران ساقط شد . اما داستان پهپاد و پدافند نمی تواند در اینجا متوقف شود همانگونه که داستان جنگنده و پدافند متوقف نشد . بنابراین چاره ای نیست جز ساخت و توسعه ی پهپادهای بلند پرواز تر ، پنهانکار تر و بزرگتر تا بتواند تسلیحات دورایستا تری را حمل نماید . به نظر میرسد همین دلیل موجب روی میز قرار گرفتن برنامه های پهپادی HALE در ترکیه و چین شده است . کما اینکه ترکیه اولین کشوری است که پهپاد HALE را مسلح مینماید . این پهپاد Akıncı نام دارد. Akıncı به معنی مهاجم پهپاد جدید ساخت صنایع بایکاراست و گفته می شود ملقب به "ماهی پرنده" است. صنایع Baykar Makina AŞ در سال 1984 تأسیس شد و در ابتدا ماشینکاری های دقیق را برای صنعت خودروی ترکیه انجام می داد . این شرکت کار خود را از سال 2000 روی سیستمهای هوایی بدون سرنشین آغاز کرد. در سال 2005 یک نمونه مینی پهپاد را پرواز داد (نسخه تولیدی دو سال بعد به نیروهای مسلح تحویل داده شد) . بعد ها با تولید و بازاریابی مدل TB2 ، توانست به رقیب صنایع TAI تبدیل گردد . این پهپاد که به قطر و اوکراین صادر شده است ، یک پهپاد تاکتیکی با متوسط وزن 630 کیلوگرم است. از پیکربندی دو میله ای با یک پیشران منفرد پیستونی با قدرت 100 اسب بخار بهره می گیرد و دارای ظرفیت حمل بار بیش از 55 کیلوگرم است که امکان حمل سلاح های کوچک را به آن می دهد. در اوایل سال 2016 SSB ترکیه (ریاست صنایع دفاعی) درخواست توسعه اطلاعات (RFI) را برای توسعه و ساخت یک پهپاد HALE با وزن حدود 4.5 تنی با توان نسلیح به عنوان بخشی از برنامه پهپادهای Akınc Attack صادر کرد. پیشنهاد بایکار ماکینا در تاریخ 31 ژانویه 2018 بر اساس پیشنهاد رقابتی توسط هوافضای ترکیه انتخاب شد و در ژوئن 2018 وزیر دفاع ملی وقت نورنتین کانلیلی اعلام کرد که قراردادی با این شرکت منعقد شده است. وی گفت كه Akıncı راه را برای توسعه یك هواپیمای جنگی بدون سرنشین بومی كه از سال 2027 شروع می شود براساس فن آورهای ی در حال توسعه ، هموار می كند. اولین تحویل Akıncı برای سالهای 2020 یا 2021 برنامه ریزی شده . اولین آزمایش موتور پهپاد در تاریخ 1 سپتامبر 2019 انجام شد . پس از تکمیل سایر تست های فنی، هواپیما به را چورلو منتقل شد .در 6 دسامبر 2019 پس از تاکسی و برخاستن خودکار ، پهپاد پرواز خود را انجام داد و پس از 16 دقیقه پرواز آزمایشی طولانی ، با موفقیت به زمین نشست. مدیر ارشد فناوری Baykar ، پهپاد Akıncı را به عنوان یک پهپاد 5.5 تنی با توانایی انجام کارهای استراتژیک تر توصیف کرده است که میتواند موشک های کروز را حمل کند. Akıncı دارای ظرفیت بارگیری 1،350 کیلوگرم (2980 پوند) شامل 400 کیلو گرم (880 پوند) داخلی و 950 کیلوگرم (2،090 پوند) وزن خارجی است. دارای دو موتور توربوپراپ هرکدام با قدرت 450 اسب بخار (340 کیلو وات) است ، حداکثر وزن برخاستن آن 5.5 تن است. این پهپاد طراحی شده است تا با دو سری موتور 200 اسب بخار (150 کیلووات) یا 750 اسب بخار (560 کیلو وات) پیکربندی شود. از اوت سال 2019 کار تجهیز این پهپاد با موتور توربوپروپ اوکراینی Ivchenko-Progress AI-450C آغاز شده است . طول بال پهپاد بیش از 20 متر (66 فوت) است . طول کلی پهپاد حدود 12.5 متر است و با این موتورها Akıncı حداکثر 24 ساعت استقامت دارد و در ارتفاع عملیاتی حدود 40،000 پا پرواز خواهد نمود . هر چند در سقف ارتفاع پروازی هنوز با گلوبال هاوک تفاوت دارد ولی از تمام پهپاد های رده ی MALE بلند پرواز تر است . بدنه ی پهپاد از نوع curved یا خمیده است . هواگرد دیگری که با این شکل تاکنون تولید شده است united 40 ساخت امارات بود . این نوع بدنه گذشته از برازا بودن امکان جانمایی متفاوت محموله های داخلی را به طراحین میدهد . به طور مثال آنتن ست کام برخلاف دیگر پهپادها ، به جای آنکه در دماغه باشد در میانه بدنه و دارای آزادی بیشتری است . بالها نیز از نوع GULL wing است که نشان دهنده جسارت در طاحی پهپاد است زیرا سالهاست در طراحی هواگردها لحاظ نمیشود .این نوع بالها ریشه در طراحی هواسر ها داشته و توسط مارتین لیپیش در طرح موفق RRG Fafnir استفاده شده بود . به طور کلی این نوع طراحی به همراه بالچه ها _ وینگلت _ های یکپارچه مناسب افزایش زمان پرواز و افزایش نرخ اوج گیری است . ادعا میشود که این پهپاد مجهز به سیستم های مأموریتی بومی توسعه یافته ، از جمله رادارهای اسکن الکترونیکی فعال (AESA) ، رادار SAR / GMTI ، سیستم نظارتی با دید گسترده ، ابزار جنگ الکترونیکی ، مجموعه ELINT / SIGINT ، سیستم های ارتباطی ماهواره ای و فراتر از دید (BLoS) ، و همچنین ، یک غلاف ESM و یک سیستم جدید جلوگیری از برخورد ( تقریبا همگی ساخت آسلسان ) است . همچنین امکان حمل طیف گسترده ای از سلاح های هوا به زمین از جمله بمب های Mk 81/82 ، بمب های با هدایت دقیق Roketsan MAM-C و MAM-L ، موشک های هدایت لیزری Cirit و موشک های ضد تانک L-UMTAS و همچنین بمب های مجهز به کیت های TÜBİTAK-SAGE HGK ، KGK و LGK. موشک کروز Roketsan SOM-A با برد 250 کیلومتر نیز برای ادغام در نظر گرفته شده است و مدیر کل Baykar Makina هالوک گفته است که Akıncı ممکن است مجهز به موشک های هوایی نیز باشد.
  13. الحمدلله که ندادن و الحمدلله که سر اس 300 بازی دراوردن .
  14. اصلا موثر نیست. جنگنده ای که خلبانش بخواد با پیگیری خط دود منبع شلیک روپیدا کنه بعدشم باید با توپش منبع رو بزنه.
  15. دنبال خالکوبی میگردن. واقعا روش دقیقیه برای شناسایی ازوف ها !!!
  16. البته حالت دوم اینه که جمهوری اسلامی در ازای رفع تحریم ها حاضر شده با گلوبالیستها و تشکیلات ضد مسیحی ناسا همکاری کنه و به بهانه پرتاب ماهواره دروغ کروی بودن زمین رو با این تصاویرادیت شده تکرار کنه.
  17. بسمه تعالی نیروهای مسلح و مساله ی نخبگان پیشگفتار: مساله ی نخبگی و نخبگان امروزه در هر سازمانی مطرح است . سازمان های غیر دولتی معمولا به دنبال سیاست هایی برای جذب نخبگان هستند. سازمان های دولتی عموما از سیاست هایی همچون نوآوری باز[1] برای بهره بردن از نخبگان بدون نیاز به جذب و استخدام ایشان را دنبال میکنند. در برخی سازمان های دولتی مانند مجموعه های نظامی، امنیتی به دلیل سیاست های مرتبط با طبقه بندی اطلاعات ، موضوع نخبگان و نحوه ی تعامل سازمان با ایشان پیچیده تر است . دو خلاصه ی سیاستی زیر توسط دو نویسنده نوشته شده اند ولی ایده ی مولف در هر دو تقریبا یکسان است. هر یک از مقالات میکوشد استدلال کند که رویکرد توجه به نخبگان از اساس دارای مشکلاتی است و نهاد های نظامی بایستی رویکرد دیگری را پیش بگیرند. استدلال ها بر مبنای لزوم  توجه به نیازها و تعریف درست آنها بجای حمایت از ابزارها، ایده ها و وسایل است. با این استدلال سرمایه انسانی(شامل نخبگان) نیز بخشی از ابزارهای نیل به حل مسائل و نیازها در نظر گرفته می شود. مقاله دوم توسط واریور نوشته شده و در پست بعدی منتشر می شود انشالله. *** سازمان های نظامی در جمهوری اسلامی ایران، به دلیل شرایط خاص عقیدتی و ایدئولوژیک مصداق سازمان های ارزش محور در علم مدیریت هستند. در علوم مدیریتی گفته میشود که سازمان های ارزش محور، معمولا دارای فرصت هایی هستند: ارزش هاي محوري سازمان و مديريت سازمان بر اساس اين ارزشها مي تواند راهنماي بسيار خوبي جهت رشد و ادامه حيات سازمان باشد ، زیرا اين سازمان ها، به عنوان واكنش در برابر تغييرات محيطي ، ارزش هاي محوري خود را تغيير نمي دهند بلكه در صورت لزوم سعي مي كنند محيط خود يا ساختار هاي قبلي خود را تغيير دهند ، تا بتوانند ارزشهاي سازمان خود را حفظ نمايند. ارزش محوری موجب ایجاد و رشد سازمان هايي می شود كه رفتارشان حاصل تصميم و انتخاب آگاهانه خودشان و مبتني بر ارزش هاست نه ثمره اوضاع و شرايط محیطی. فرصت دیگر آن است که این سازمان ها عموما سازمان هايي عامل ، موثر و مسئوليت پذيرند . همچنین، این نوع سازمان دهی جهت مديريت استراتژيك نیز مناسب اسب زیرا در همه جنبه هاي تدوين ، اجرا و ارزيابي استراتژي ها و به هنگام تصميم گيري در اين زمينه ها بايد ارزش هاي محوري رعايت شوند و مورد توجه قرار گيرند. گذشته از نوع طراحی سازمانی در نیروهای مسلح ایران، نوع مدیریت نیز غالبا ارزش محور[2] است. در مديريت بر مبناي ارزش ها همه طرح ها ، تصميمات و عمليات در سازمان بر اساس ارزش ها هدايت و رهبري مي گردند. در این رویکرد هدف کلی به حداکثر رساندن ارزش سازمان است. این بدان معناست که تصمیمات صرفاً برای دستیابی به سود کوتاه‌مدت نباشند. گفته می شود که اگر تأثیرات بلندمدت تصمیمات بر سودآوری و پایداری سازمان در نظر گرفته شود، بازتاب آن را درآینده و در موفقیت های به دست آمده توسط سازمان، مشاهده خواهد شد. اما این سازمان ها دارای نقاط ضعف و آسیب هایی نیز هستند. مهمترین آسیب ارزش محوری چه در طراحی سازمانی و چه در نوع مدیریت آن است که در صورت تصویب و پذیرش یک ارزش از سوی سازمان – توسط فرهنگ غالب جامعه، فرهنگ سازمان یا اجبار مدیران – ارزش به عنوان هدف غایی سازمان تلقی شده و در صورت تامین آن ارزش ها، سازمان به هدف خویش رسیده است حتی اگر هیچ کار مفیدی درون سازمان صورت نگرفته باشد. در میان ارزشهایی که حقیقتا جزو ارزشهای اصیل هستند ولی به دلیل نوع و ساختار سازمان نیروهای مسلح ما آسیب زا شده اند می توان به برخی موارد اشاره نمود. به دلیل نوع وابستگی به حاکمیت، در ساختار نیروهای مسلح ایران مهمترین ارزش پیش فرض که همواره در معرض آسیب زایی قرار دارد، ارزش بودجه است. ارزش های دیگری که میتوان در این حوزه شناسایی نمود به شرح ذیل است: توجه بیش از حد به دفاع مقدس[3]، ارزش های موقت مربوط به تحولات سیاسی، تحقق شعار ما می توانیم، ارزش تبلیغات و به نظرمی رسد رویکرد توجه به نخبگان نیز با توجه موارد پیش گفته رویکرد صحیحی نبوده و موجب آسیب زایی می گردد. ارزش بودجه: ارزش بودجه به معنی آن است که نیروهای مسلح ایران به عنوان مصرف کننده ی بودجه دارای ارزش های سازمانی جهت جذب حداکثر ممکن از بودجه، گسترش حداکثر بوروکراسی سازمانی برای مصرف این بودجه و تضمین ادامه دار بودن این جریان بودجه می باشد. نمود این مساله را نیز می توان در تعریف پروژه ها بدون در نظر گرفتن نیازهای واقعی نیروهای مسلح جهت مصرف بودجه های تحقیقاتی پژوهشی و یا سیاست گران تمام کردن پروژه ها توسط وزارت دفاع دید که مورد اخیر موجب گسترش نهاد های موازی در سپاه، ارتش و ناجا ( ساتخ ها) و تامین نیاز های اصلی این مجموعه ها به صورت درون سازمانی شده است. توجه بیش از حد به دفاع مقدس: در نظر گرفتن توجه به دفاع مقدس اگر به عنوان یک تجربه ی تاریخی عظیم و یک گنج بزرگ جهت تجربه اندوزی و شناخت تهدیدات و راهکارهای دفاعی و نظامی باشد میتواند بسیار سودمند باشد ولی هنگامی که به عنوان یکی از ارزش های محوری سازمان های نیروهای مسلح در نظر گرفته می شود موجب آسیب هایی از این دست می شود. · عدم گردش نسلی و عدم اطمینان به نسل های جدیدتر به بهانه عدم حضور ایشان در دفاع مقدس و یا لزوم حفظ فرماندهان دفاع مقدس. · عدم به روز آوری جدی و عملی تاکتیک ها و تجهیزات به بهانه جواب گو بودن آنها در زمان دفاع مقدس و تهدیدات آن زمان. · برگزاری مراسمات یادواره های شهدا و بزرگداشت مناسبات دفاع مقدس و صرف بودجه های کلان جهت امور فوق که در این مورد می توان به انتقاد مقام معظم رهبری و نارضایتی ایشان از صرف بودجه ی کلان جهت ساختمان یادمان شهدا در جریان بازدید از دانشگاه افسری امام حسین علیه السلام اشاره نمود. در صورتی که مطابق موارد گفته شده توجه به دفاع مقدس به عنوان یکی از ارزش های محوری سازمان درآید، با توجه به ارزش محور بودن سازمان نیروهای مسلح ایران، با حاصل شدن نتایجی که منجر به بزرگداشت یاد دفاع مقدس گردد اهداف سازمان محقق شده است. ارزش های موقت مربوط به تحولات سیاسی: آسیب های متعدد ارین ناحیه را می توان از ارزش های دوره ای و گذرای سیاسی در سازمان نیروهای مسلح نیز مشاهده نمود. مهم ترین نمود آن به خصوص در وزارت دفاع به دلیل وابستگی به دولت و تغییر جناح های سیاسی قابل مشاهده است. بدین ترتیب که در دوره ی قدرت هر یک از جناح های سیاسی گفتمان آن جناح غالب با تغییرات مدیریتی و هدایت جریان بودجه بر روال کاری وزارت خانه مذکور اثرات عمده گذاشته و بعضا مسیر برنامه های کلان را نیز دست خوش تغییر می سازد. برای مثال در دوره دولت احمدی نژاد بودجه های کلان فضایی برای اهداف غیر واقعی و دور از نیازهای کشور اختصاص داده شد در حالی که با سیاست های تنش زدایی دولت روحانی نه تنها مسیر بودجه فضایی به کل مسدودشد بلکه تلاش شد کل سازمان های مرتبط با این دانش ازبین رفته و دانشمندان فضایی نیز با سرخوردگی جذب کارهای دیگر شوند. تحقق شعار ما می توانیم: شعار "ما می توانیم" نیز گرچه یکی از هوشمندانه ترین راهبرد های مطرح شده از سوی رهبر انقلاب در همه عرصه های اقتصادی، نظامی و صنعتی ست، ولی توجه افراطی به این شعار به عنوان یک ارزش مستقل به خصوص در عرصه نظامی موجب تعریف نمودن پروژه های بی حاصل و بدون استفاده در سازمان رزم نیروهای مسلح ایران، حمایت از ایده های نامتناسب با میدان و رشد نامتوازن فناوری ها جهت اثبات توانایی داخلی شده است که در نهایت نیز خروجی این پروژه ها پس از هزینه بسیار زیاد جهت کسب فناوری و ساخت پیش نمونه های اولیه بایگانی شده و هیچگاه به صحنه ی عمل و استفاده نرسیده است. در صورتی که چنانچه جنبش" ما می توانیم " به معنی بهره گیری از حداکثر ظرفیت تولید داخلی جهت برآورده کردن نیازهای واقعی نیروهای مسلح به کار گرفته شود موجب جهش عظیم هم در تولیدات نظامی و هم در اقتصاد ایران خواهد شد. ارزش تبلیغات: آرامش روانی جامعه، حس امنیت و اقتدار در بعد داخلی، و قدرت نمایی در بعد خارجی نیز مطلبی مهم و بسیار حیاتی ست. اما هنگامی که به عنوان یکی از ارزش های محوری سازمان نیروهای مسلح ایران قرار بگیرد، نتیجه ی آن رونمایی از محصولاتی که هنوز مراحل تست را نیز پشت سر نگذاشته اند، و یا رونمایی های متعدد از برخی پروژه های تکراری با نام های جدید، بزرگ نمایی های خارج از قاعده، و کوچک نمایی های غیر واقعی در مورد تهدیدات موجود است. اوج این مشکل را می توان در رژه ی هر ساله نیروهای مسلح دید که به بدترین شکل ممکن بدون نظم و ترتیب و رعایت اصول رژه دو بار در سال اجرا می شود.پیش ازین نیز مقاله ای با عنوان " نظام رونمایی ها : امنیت زایی و امنیت زدایی" در مورد همین آسیب منتشر شده است. آخرین ارزش موجود در سازمان نیروهای مسلح که به تازگی مورد توجه قرار گرفته است و به اندازه ارزش های پیش گفته مورد توجه نیست ولی بیم آن می رود که مانند ارزش های پیش گفته نهایتا منجر به آسب هایی بشود، مساله نخبگی و توجه به نخبگان است. شکی در بهره بردن در نیروهای نخبه و لزوم شایسته سالاری در هیچ سازمانی از جمله سازمان های نظامی وجود ندارد؛ ولی مشکل آنجاست که در یک سازمان ارزش محور، اگر مساله توجه به نخبگان خود به یک ارزش تبدیل شود، هیچگاه نتایج مورد نظر از بکار گیری نخبگان حاصل نخواهد آمد. نمود این داستان در جشنواره ها و فراخوان های ایده ها و جذب نخبگان که مدتی ست در نیروهای مسلح اتفاق می افتد قابل مشاهده است. اگر چنانچه که در ادامه گفته خواهد شد نیروهای مسلح ایران با رویکرد نیاز محور به سراغ نخبگان رفته و از ایشان برای حل مسائل کمک بگیرند، قطعا در یک رابطه ی دو سویه هم نخبگان امکان خدمت به کشور و مورد حمایت قرار گرفتن را بدست خواهند آورد و هم نیروهای مسلح از خدمات آنها به درستی بهره مند می شوند. اما چنانچه توجه به نخبگان خود به ارزش تبدیل شود، رویکرد مورد نظر منجر به جذب، استخدام، و یا حمایت های مقطعی در بعد مالی و مطرح ساختن حاصل دانش نخبگان در سمینار ها، همایش ها و مجلات تخصصی در قالب مقالات و پژوهش هایی که از روی کاغذ فراتر نمی روند خواهد بود. حقیقت آن است که در طول سال هایی که مساله توجه به نخبگان در نیروهای مسلح مورد توجه قرار گرفته است خروجی این سیاست نهایتا منجر به خمودگی و سرد شدن نخبگان، و در بسیاری از موارد جذب و هضم آنان در نظام بروکراتیک و سلسله مراتب سازمان های نظامی شده است. بنابر این جهت بهره بردن از دانش نخبگان، نبایستی مساله توجه به نخبگان، خود تبدیل به یک ارزش در نیروهای مسلح شود، که در نهایت، مانعی برای بهره بردن از نخبگان و وصول به نتایج مورد نظر خواهد شد. اکنون و با در نظر گرفتن مطالبی که در مورد دیگر ارزش های حاکم بر سازمان نیروهای مسلح ایران گفته شد دوباره به مساله ی نخبگان نظر کنیم. در یک سازمان ارزش محور، نه تنها تعریف نخبگی تابع ارزش های سازمان است بلکه نحوه ی رفتار با نخبگان نیز مشمول همین قاعده است. ارزش هایی چون تظاهر به دینداری و یا ارتباطات خانوادگی که در عرف نیروهای مسلح با عبارت " منًا بودن" از آن تعبیر می شود ( تعریف نخبگی ) و داشتن برخی عقاید سیاسی خاص در دوره های سیاسی ( رفتار با نخبگان) و بسیاری مثال های دیگر از مصادیق غلبه ارزشهای بالاتر در سلسله مراتب ارزش ها بر بر ارزش های پایین تر مانند همین موضوع نخبه سالاری است. این موضوع تا کنون باعث عدم امکان بهره مندی شایسته نیروهای مسلح از ظرفیت جامعه نخبگانی کشور شده است. در صورتی که با رویکرد نیاز محور و با به روزآوری برخی نکات حفاظتی ( حفاظت اطلاعات هوشمند شامل روش های برون سپاری و تقسیم پروژه) می توان از طیف وسیعی از نخبگان جهت براورده ساختن نیازهای دفاعی و نظامی کشور و رفع تهدیدات پیشرو مدد گرفت. البته کل سازمان نیروهای مسلح، در یک حالت آرمانی بایستی دچار تحول در طراحی سازمانی شده، و از طراحی ارزش محور به طراحی فرایند محور میل کنند. از آنجا که امر فوق در کوتاه مدت و میان مدت امکان پذیر به نظر نمی رسد، پیشنهاد می شود که در مدل مدیریتی، بجای مدیریت مبتنی بر ارزش، رویکرد نیازمحور مورد توجه قرار گیرد. در این رویکرد بایستی نیازهای واقعی نیروهای مسلح (در میدان، آینده ی نزدیک و آینده ی دور ) مرتبا نیاز سنجی شده و جهت پاسخ به این نیاز ها از نخبگان به صورت هدفمند بهره گیری شود. در یک مدل پایه نیاز محوری از فرآیند زیر پیروی میکند: نکته ی مهم در این مدل و یا دیگر مدل های پایه در مورد عملکرد نیاز محور آن است که بایستی همواره پایش دقیقی جهت دانستن نیاز های واقعی و تشخیص اولویت آنها و ورود به مراحل بعدی انجام گردد. [1] Open innovation [2] VBM [3] مساله ی عظمت دفاع مقدس و مقام رفیع شهداو وجوب توجه به آن از اصول مسلم است ولی ما دراینجا در مقام آسیب شناسی بوده و ناگزیراز بررسی دقیق موضوعات می باشیم.
  18. ابراهیم کشتش. خونشو من باید توی جوب می ریختم.
  19. بسمه تعالی خلاصه سیاستی نیروهای مسلح و مساله نخبگان 2 نوشته ابراهیم واریور بحث های نظری زیادی در مطالعات توسعه در مورد نحوه ی توسعه در جریان است. یکی از مهمترین مفاهیم در امر توسعه نظامی همچون دیگر مباحث مربوط به توسعه ، توازن در توسعه است. این امر به دلیل رابطه توانمندی نظامی با مساله ی امنیت ملی بیشتراز توسعه ی متوازن در امور اقتصادی و اجتماعی رخ می نماید، ارکان توسعه ی متوازن نظامی به عنوان بخشی از توسعه ی متوازن آن است که نخست توسعه نیروهای مسلح مانعی در برابر توسعه سایر بخشها نباشد، و سپس خود نیروهای مسلح نیز به نحوی توسعه نیابند که شمای یک سازمان با کارکردها و کارامدی های نامتوازن را به نمایش بگذارند، مانند داشتن نیروی زمینی بسیار قدرتمند در کنار نیروی هوایی بسیار ضعیف، ویا داشتن تجهیزات روزآمد در برابر ضعف در حقوق و دستمزد و رسیدگی به پایوران . توازن در توسعه ی نظامی نیازمند پایش دقیق و مستمر سازمان از درون ( سازمان خود کاونده ) و از بیرون توسط سازمان های ناظر، مجموعه های اندیشه ورز و یا ناظران مستقل است . به جهت گریز از بحث های نظری مفصل در مورد مفهوم توازن در توسعه ی نظامی ، باید به کارکرد سازمان نیروهای مسلح نظر کرد. کارکرد اصلی نیروهای مسلح در جمهوری اسلامی پاسخ به نیاز های امنیتی-نظامی موجود کشور و آینده جامعه در چهارچوب فرامین فرماندهی کل قواست. افزایش و کاهش تهدیدات و یا شکل گیری تعاریف جدید برای نیروهای مسلح، به شکل نیازها و نحوه برآورد آنها نیز در عمل تغییر خواهند داد.بنابراین نیروهای مسلح مطابق با وظایف دایمی و یا مقطعی خود نیازهای ثابت و متغیری در بخش دفاعی، در بخش منابع انسانی و در بخش تحقیق و توسعه خواهند داشت. این نیروها به عنوان مالکان و مصرف کنندگان بخش قابل توجهی از دارایی های ثابت و سرمایه های در گردش کشور دارای نیازهایی با خواستگاه های متفاوت هستند: 1- نیازهای با منشاء پیشین: o نیازهای پدید آمده بر اثرنواقص، ضعف ها و کمبودهای گذشته ناشی از سوء مدیریت o نیازهای پدید آمده بر اثر استفاده از تجهیزات و یا از دست دادن نیروهای انسانی (جنگ) 2- نیاز های با منشاء روزمره: o نیاز های پدید آمده بر اثر توزیع بودجه ( تعمیر و نگهداری تجهیزات و هزینه های مستمر نیروی انسانی شامل حقوق ، خدمات و آموزش) o نیازهای پدید آمده بر اثر لزوم کارنامه محاسباتی پیوسته در برابر افکار عمومی، سازمان های ناظر و نخبگان نظامی کشور 3- نیاز های با منشاء آینده: o نیازهای پدید آمده از تهدیدات قطعی آینده شامل تحقیق و توسعه، بهینه سازی و تولید مفاهیم و ادبیات نظامی o نیاز های ناشی از تغییر مبهم تهدیدات و رشد و توسعه علوم و فناوریهای نظامی نتیجه آنکه همواره به دلیل لزوم داشتن یک سنجه اساسی، در سازمان های نظامی سه جنبش در پاسخ به این نیازها بوجود می اید : - در صورتی که نیازهای نخست در سازمان غلبه کنند ( به دلیل وقوع جنگ و یا سوء مدیریت ) سازمان را از توجه به تهدیدات پیش رو باز خواهند داشت . پاسخ به نواقص گذشته جنبش هایی چون نهضت قطعه سازی ( احیاو تعمیر تجهیزات قدیمی) در بعد تجهیزات و یا نهضت خاطره گویی و راهیان نور برای حفظ ارزش ها و تجربیات آن دوره در بعد نیروی انسانی را به دنبال خواهد داشت، اما این نهضت ها پاسخگوی کامل، هدایت شده و دقیقی برای دستیابی به توسعه متوازن نظامی مطابق با نیازهای امروزو آینده نیروهای مسلح نبوده و نیستند. - در صورتی که نیازهای شماره 2 در سازمان غلبه کنند جنبش هایی چون جهاد خودکفایی در بعد تجهیزات و یا حمایت از نخبگان و طرح ها و ایده ها در بعد نیروی انسانی به عنوان پاسخ مطرح میشوند . به دلیل ماهیت مدیریت دولتی و نحوه مصرف بودجه در بعد تجهیزات پیوسته در سالهای اخیر شاهد آن بوده ایم که تجهیزات غیر کاربردی متعددی ساخته شده است. همچنین ابزارهای جنگی ناکارآمد و از رده خارج بسیاری تولید شده اند که برخی حتی در زمان تولید نیز کاربردی نبوده اند و هزینه های بسیاری از نظر زمانی و انرژی به کشور تحمیل کرده اند. همه ی این طرح ها در ذهن نخبگان و مجریان در زمان خود قطعا دارای تعاریف عملیاتی و یا علمی خاصی در ابتدای کار بوده اند که بواسطه طولانی شدن پروژه و یا درست و جامع نبودن پاسخگویی ایده نسبت به نیاز ها، در روز دستیابی به آن دانش یا تجهیزات، همگی یا منسوخ شده بودند یا راهکارهای بسیار کارآمد تر دیگری در برابر خود یافته اند. نمونه های بسیار معروف شامل تلاش 23 ساله کشور برای تولید یک جنگنده بومیست که این جنگنده با وجود اسامی فراوان و رونمایی های مکرر بر اساس یک طرح از رده خارج دهه 60 غربی صرفا در چند نمونه ساخته شده است. در حالی که بسیاری از کشورها جنگنده مذکور را با وجود بروزرسانی های فراوان کنار گذاشته اند و حتی با بهترین کیفیت لازم تولید کردن این جنگنده، نمیتوان هیچ کاربرد عملیاتی در رزم امروز و آینده برای آن یافت. مورد دیگر تلاش 27 ساله کشور برای تولید تانک ایرانی است که با سر هم بندی شاسی روسی و برجک تقلید شده از تانک آمریکایی به هیچ نقطه تولیدی مشخصی نرسیده و نه تنها به هیچ نیازی در نیروهای مسلح پاسخ نداده که در صورت وقوع یک درگیری احتمالی هیچ زیرساخت فنی و عملیاتی برای تولید و بهره برداری از آن دیده نشده است. دو مثال فوق حتی در صورت تامین بودجه فراوان و یک اقدام جامع ملی، فاقد ارزش رزمی و عملیاتی برای جنگ و حتی پاسخگویی به تهدیدات گذشته هستند چه رسد به رفع نیازهای آینده. این مهم، لزوم بازنگری در شیوه های حل مسئله، تعریف نیاز و طرح ها و ایده ها در نیروهای مسلح را گوشزد میکند. - در صورتی که توجه به نیازهای مبتنی بر تهدیدات پیش رو در سازمان مورد توجه قرار بگیرند. نهضت هایی چون تحقیق وتوسعه در بعد نیروی تجهیزات و برون سپاری نخبگانی در بعد نیروی انسانی به عنوان پاسخ مطرح خواهند شد. مثالهای موفق این رویکرد تولید موشک های میانبرد پس از جنگ تحمیلی است. گرچه بسیاری از آن موشک ها بخصوص رده های سوخت مایع در دورانی که به تولید انبوه رسیدند، دردرگیری های نظامی پس از دفاع مقدس، فاقد ارزش عملیاتی و همزمان فاقد صرفه لازم اقتصادی بوده اند، اما با کسب تکنولوژی، با عزم علمی و عملی بالا، بسرعت بروزرسانی هایی به خود دیدند که به تسلیحات کارآمد آینده بدل شدند، و امروز وزنه ای راهبردی برای کشور در معادلات جهانی محسوب میشود. هم اکنون نیز ممکن است ایده های فراوانی برای پاسخ به این نیازها وجود داشته باشد، ولیکن این ایده ها باید در ظرف زمانی، شامل زمان دستیابی به مقدار مورد نیاز و زمان احتمالی استفاده از محصول نهایی مورد توجه قرار گیرند. جنبش پاسخ جامع : به عنوان یک پاسخ جامع و جهت پرهیز از غلبه ی یک دسته از نیازها در نیروهای مسلح جنبش " بازنگری پیوسته نیاز سنجی" به عنوان یک پاسخ جامع مطرح میگردد . اصول این پاسخ جامع به شرح زیر است: - بازنگری مستمر در شیوه پرداختن به مسئله ایده، طرح و ابتکار: در دوره های مشخص و در یک فرآیند سازمان‌یافته و نظام‌مند، بایستی اقدام به مشخص کردن نیازها ، شناسایی شکاف ها میان پاسخ های موجود و نیازها ، و سرانجام تعیین اولویت‌ها برای عمل و پیاده‌سازی راه‌حل‌ ها گردد. دراین راه بر گردآوری و واکاوی اطلاعاتی که به شناسایی نیازهای افراد و گروه‌های عملیاتی منتج می‌شود تاکید می گردد . دستیابی به توان بالا در رفع نیاز ، یعنی داشتن زیرساخت صنعتی-نظامی پویا، که در هر لحظه بتواند به هر نیازی واکنش نشان داده و آنرا برطرف کند. لازمه چنین پویایی، به توانایی در اداره و مدیریت سه قشر از نخبگان اشاره دارد که : 1- صنایع دفاعی کشور را مدیریت میکنند(عمدتا فرماندهان نظامی)، 2- افرادی که صنایع مذکور را به حوزه های تولیدی و دانشی پیوند میدهند(واسطه های پژوهشی-سفارشی) که این افراد شاید صاحب هیچ اختراع ثبت شده و یا اسم و رسم خاصی نباشند اما دارای توانایی بالایی در روابط انسانی و ایجاد درک مشترک میان دانشگاه و صنایع دفاعی هستند، 3- نخبگانی که در بدنه اجرایی و مقننه کشور هستند و میبایست درک صحیحی از نیاز های موجود در نیروهای مسلح از نظر تامین بودجه و ایجاد آزادی عمل داشته باشند. توضیح مورد آخر آنکه بودجه یک میلیارد دلاری وزارت دفاع نمیتواند جوابگوی تولید تسلیحات لازم برای تامین امنیت کشور در بازه ده ساله را داشته باشد، این بودجه اجحاف بزرگی در حق آینده امنیت کشور است و نمیتواند به تولید ملزومات اولیه گسترش ناوگان و تجهیزات متقارن نیروهای مسلح چون کشتی، تانک، جنگنده و نفربر به مقدار لازم در یک بازه میان مدت بیانجامد. عدم داشتن بودجه کافی و یا بزرگ به نوعی نقص محسوب میشود، نه به این مفهوم که وزارت دفاع در تولید انبوه تسلیحات پیچیده ضروری در بازه زمانی لازم ناتوان است، بلکه وزارت دفاع، ارتش و سپاه و سایر صنایع وابسته نیازمند نخبگان و ایده هایی در جریان تولید هستند که در امر تامین بودجه و بهینه سازی زیرساخت های خود یاری رسان باشند. هم اکنون در بسیاری از کشورهای دنیا، طرح های بزرگ ملی تولیدی دفاعی، برنامه و بودجه های تعریف شده عملیاتی ده ساله وجود دارد، دربرخی کشورها(آمریکا) بودجه تولید جنگنده تا سال 2044 هزینه شده و شرکت های خصوصی وابسته بخوبی دولت ها و بانک ها را برای سرمایه گذاری در این پروژه ها مجاب کرده اند. این سرمایه گذاران با اطمینان ازین که یک بازار دایمی دارند، با بودجه های مشخص و از پیش تامین شده یک بازار بین المللی تامین سرمایه نیز برای رفع چالش های احتمالی پیش روی طرح های تولیدی ایجاد کرده و در این راه از نخبگان غیر نظامی بسیار زیادی نیز ازین تامین مالی بهره جسته اند، این نخبگان هم در طراحی و هم در برنامه ریزی و تولید و هم در کسب بودجه و بازاریابی بین المللی درگیر بوده اند. این ابتکار از سوی خود تصمیم گیران دولتی بوده است که یک پروژه بزرگ مانند جنگنده را بصورت مشترک برای همه سازوکارها و سازمان های تولیدی زیردست خود تعریف کند و آنرا به یک شرکت یا یک مجموعه یا حتی یک وزارتخانه به تنهایی وانگذارد تا با داعیه منابع محدود و عدم همکاری سازمانی و نهادی، برای همیشه زخمی و زمینگیر بماند. نهایتا بایستی توجه داشت که بسیاری از مردم دست کم در یک بعد صاحب طرح، ایده و یا ابتکار عمل هستند و از آن مهمتر اینکه کشور ایران استعداد های ملی و مردمی بی پایانی دارد و توجه به نخبگان نبایستی مانع استفاده ازین ذخایر بزرگ مردمی و ملی گردد. - تعریف صحیح نیاز های روز با توجه به ماهیت متغیر تهدیدات : تعریف صحیح نیاز روز نیازمند دید کلی و سامانه ای به مجموعه نیروهای مسلح به عنوان عامل مواجهه با تهدیدات است . در این قسمت تلاش می گردد با دید تحلیل سازمانی ، نیازهایی که پیوسته در حال بسیج منابع و نیروها به سمت خود است شناسایی و برطرف گردد. اما نه به صورت پراکنده با ایده های فراوان، غیر هم ربط و غیر هم پوشان، با نخبگانی که هرکدام خواستار سرانجامی برای طرح، جایگاه و یا موفقیت خود باشند. بنابراین سازمان های مسئول مثلا در بعد تجهیزات وزارت دفاع لازم است برای تعریف یک هدف میان مدت مانند تولید یک جنگنده ملی حقیقی برای بکارگیری همه زیرساخت های موجود در کشور اقدام نماید و با تعریف بودجه مشخص از سوی حاکمیت برای طرح های اساسی مشابه، انجام آنها را بر اساس مکانیزم تقسیم کار صحیح به نخبگانی که بتوانند؛ منابع مالی، دانشی و نیروی انسانی و یا زیرساختی آن را تهیه کنند و به مشارکت عمیق سه قشر مذکور به سرانجام رسانند، بسپارد. هم اکنون که به این باور رسیده ایم که" ما میتوانیم " ، به نظر میرسد وقت آن است که از جنبش " ما چه نیاز داریم" سخن بگوییم. هنگامی که وزارت دفاع به پروژه هایی مانند تولید ماسک یا کارت ملی و یا کامپیوتر خودرو مشغول میشود، هم از هدف و ماموریت اصلی خود دور میماند و هم این پروژه های فرعی سودآوری لازم از جنبه های مختلف مانند ایجاد سرمایه دانشی و یا مالی ندارند. جنبش ما چه نیاز داریم بایستی به دنبال رفع مهم ترین گلوگاه های دفاعی آینده کشور باشد و بجای تولید و درآمدزایی بخشی و موردی بتواند، امور خود را ملی کرده و نهایتا چرخ های اقتصاد ملی را به جریان درآورد. در این راه بایستی به تفکیک نیازها از خواسته ها، علایق و دلبستگی ها توجه نموده و با رویکرد واقع گرایانه به نیاز های امنیتی توجه نمود. نیازها اموری بنیادی هستند که برآورده شدن آنها ضامن بقای سازمان، و در مرحله ی بعد ضامن اصلی دستیابی به خواسته ها و علایق هستند. همچنین بایستی به بی پایان بودن نیازها و خواسته ها و لزوم اولویت بندی در دستیابی بر اساس راهبرد های اصولی ابلاغ شده از سوی رهبر معظم انقلاب بالاخص در بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی توجه شود. این اولویت بندی نه تنها بر اساس یک راهبرد دفاعی-صنعتی، بلکه بر اساس نیازهای گذشته، حال و آینده کل کشور باید تنظیم گردد.
  20. در زمینه تراکتور و اینها ....
  21. بسمه تعالی 182 خلاصه سیاستی: بررسی نیاز به پدافند هسته ای مقدمه: اصطلاح پدافند هسته ای گاه به معنی دفاع از سایت های هسته ای به کارمی رود. گاهی نیز به طور خاص در مورد کسانی که در پروژه هایی چون آماد و یا پروژه های مشابه احتمالی درگیر بوده اند به کار می رود تا بر ماهیت دفاعی کار ایشان تاکید شود.* گاهی نیز به معنی استفاده از نیروی هسته ای برای مقاصد پدافندی است. خلاصه ی سیاستی زیر در پی بررسی این موضوع است. *** اصلی ترین تهدید نظامی علیه ایران در سال های پس از انقلاب آمریکا، اسرائیل و برخی کشور های منطقه بوده و هستند. این کشور ها همواره به توان نظامی و حجم تهدیدات خود علیه نظام ایران افزوده اند و اخیرا جسورانه دست به اقدامات خصمانه ی تمام عیار می زنند. اگرچه ایران به لحاظ وسعت، توپوگرافی و نیز توان نظامی قابل توجهی که داراست هدف فوق العاده دشواری برای اشغال زمینی است، اما در عین حال در برابر حملات هوایی خصوصا در مورد زیر ساخت های حیاتی که در نوار ساحلی جنوبی قرار دارند، ضعف های قابل توجهی دارد. در عین حال رزم هواپایه همان نقطه ی قوتی ست که دشمنان ایران خصوصا آمریکا به شدت بر روی آن سرمایه گذاری کرده اند. به همین جهت انبوهی از پایگاه های هوایی را در اطراف مرز های ایران تاسیس کرده اند و بعضی کشور های منطقه نیز خاک و پایگاه های هوایی خود را در اختیار آنان قرار داده اند. این البته امری نیست که از دید سران و نظامیان دور مانده باشد. اصلی ترین استراتژی ایران در هنگام درگرفتن یک جنگ تمام عیار با آمریکا یا ائتلافی به رهبری آمریکا علیه ایران نابودی سریع این پایگاه ها قبل از آن است که بتوانند نقش مثمر ثمری در طی آن جنگ ایفا کنند. در حالی که نیروی هوایی ایران به لحاظ کمی و کیفی دارای ضعف های عمده است و توان اجرای چنین ماموریتی را خصوصا در برابر قوای هوایی کشور های متخاصم ندارد، عمده تلاش ها و سرمایه گذاری های ایران در طی چند دهه گذشته بر روی موشک های بالستیک برای نابودی این پایگاه ها و حتی ناو های هواپیمابر به عنوان پایگاه های هوایی متحرک، و دیگر اهداف نظامی استراتژیک دشمن متمرکز شده است. در واقع در برابر قدرت هوایی حریف دکترین نظامی ایران بر پایه استراتژی انکار (A2AD) و به طورخاص انکار هوا بنا شده است. البته با توجه به وسعت، تعدد و حفاظت شده بودن این پایگاه های هوایی در مورد کفایت و عملکرد توان موشکی متعارف ایران مباحثی از جمله لزوم استفاده از تسلیحات اتمی مطرح شده است که پیش تر به طور مفصل در بسته سیاستی راهبردی از سوی اندیشکده ممتن تهیه شده است و مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفته است. اما تمامی این استراتژی ها و تاکتیک ها در بعد آفندی مطرح می شود . برنامه ریزی برای یک جنگ تمام عیار نیازمند داشتن راهکارهای پدافندی مناسب نیز می باشد. ظهور تسلیحات دوربرد و هدایت شونده یکی از مهمترین عناصر متمایز کننده کارزار های موج دومی و موج سومی است. در طی 3 دهه گذشته مثال های متعددی از عمل کرد و تاثیر گذاری این تسلیحات بر سرنوشت جنگ ها و تمدن ها می توان بر شمرد که عمدتا از جنگ اول خلیج فارس (طوفان صحرا) شروع و با به امروز ادامه و تکامل یافته است. ، سرعت رشد و تکامل این استراتژی و جنگ افزار های مربوطه، میزان اثر گذاری آنها در میادین نبرد، توان دشمنان در بکار گیری گسترده و دامنه دار چنین تسلیحاتی –از جهت مالی، لجستیکی و فناوری- اهمیت و خطر این دست تهدیدات را غیر قابل کتمان ساخته است. در یک طبقه بندی کلی بر حسب تعریف راه حل، این تهدیدات را می توان به دو دسته تقسیم کرد. · تهدیدات کروز، هوا سرشی و شبه بالستیک با سرعت های ساب سونیک و حداکثر 3 ماخ · تهدیدات هوا سرشی، شبیه بالستیک و بالستیک با سرعت های بیش از 3 ماخ و هایپرسونیک در این راستا در مورد دسته اول تهدیدات معتقد به اهمیت فراوان سامانه های بردکوتاه خصوصا در مقابله با تهدیدات نو ظهور و حملات انبوه توسط تسلیحات دور ایستا و لزوم برخورداری این سامانه ها از استاندارد ها و قابلیت های سطح بالا هستیم تا نه تنها بقای خود در میدان رزم را حفظ کنند، بلکه ضامن بقای تاسیسات حیاتی برای کشور باشند که بعضا دهه ها عمر و دهه ها میلیارد دلار هزینه صرف ساخت آنها شده و نابودی آنها می تواند ضربات جبران ناپذیر بر پیکره ی ایران عزیز وارد آرد. به رغم پهنه ی وسیع جغرافیایی برخی از مهم ترین و استراتژیک ترین تاسیسات کشور در نقاط مرزی (جنوب) واقع هستند نه در "عمق استراتژیک" کشور، در واقع همیشه و در همه موارد داشتن پهنه ی جغرافیایی وسیع فراهم آورنده ی عمق استراتژیک لازم در همه سطوح نیست. حمله به این تاسیسات نه تنها نیاز به عملیات های پر ریسک عمقی ندارد، بلکه در مواردی مانند تاسیسات پارس جنوبی عدم رعایت اصول پدافند غیر عامل این تاسیسات را به شدت آسیب پذیر ساخته است. در مورد دسته دوم تهدیدات سامانه های پدافندی مورد نیاز است که بتواند در محدوده های ارتفاعی مختلف با اهداف بسیار پر سرعت درگیر شود. انواع سامانه های ضد بالستیک در این دسته بندی قرار می گیرند. کار در مورد ساخت این سامانه ها در دنیا از دهه 60 میلادی و ایام جنگ سرد شروع شده و تا به امروز ادامه یافته اند. آمریکا، اسرائیل و روسیه (شوروی سابق) سه قدرت نظامی هستند که بیشترین سرمایه گذاری ها را در این حوزه انجام داده اند که البته به لحاظ سطح فناوری و تعدد سامانه ها آمریکا با اختلاف زیاد از سایرین پیش است. در کشور ما نیز در سال های اخیر با تحویل گرفتن سامانه پدافندی اس-300 و نیز ساخت سامانه باور-372 توان بسیار محدودی در این حوزه پدافندی ایجاد شده که البته برای رویارویی در یک سناریوی جنگی مطلقا کافی نمی باشد و توجه و سرمایه بیشتری در این حوزه مورد نیاز است. اما همانند بخش آفندی که در مورد مفید و یا حتی ضروری بودن قدرت آتش اتمی مباحثی از سوی کارشناسان مطرح شده در بخش پدافندی نیز نظراتی از سوی تعدادی از کارشناسان نظامی مطرح شده است که درخور توجه است. در مورد تهدیدات دسته اول سابقه توسعه تسلیحات اتمی برای اجرای عملیات پدافندی در علیه اهدافی که می توان آنها را در این دسته قرارداد وجود دارد، از راکت های غیر هدایت شونده هوا به هوای اتمی، تا موشک های پدافندی دوربرد اتمی همچون سامانه اس-200 در نسخه اصلی (نسخه های صادراتی این سامانه فاقد کلاهک اتمی می باشند). نکته اما اینجاست که شکل و نحوه عملکرد تهدیدات جدید به گونه ای است که این راه حل ها را می توان کاملا منسوخ بر شمرد. حملات امروزه نه توسط اسکادران های انبوه و متراکم جنگنده ها و نه توسط فورمیشنی از بمب افکن های استراتژیک همچون بی-52 برای اجرای عملیات بمباران فرشی، صورت می گیرد. حملات دورایستای امروزی که عمدتا توسط موشک های کروز و هوا سرشی هواپایه صورت می گیرد هرچند به صورت انبوه صورت می گیرد اما عموما از مسیرهای متفاوت و در ارتفاع پست انجام می شود و حتی برخی از این تسلیحات همچون JASSM این قابلیت را دارند تا محدوده هدف را دور زده و از پشت سر به سمت آنها حمله ور شوند. پرواز در ارتفاع پست معضل دیگری ست که بکارگیری تسلیحات پدافندی با کلاهک اتمی را بسیار خسارت بار می کند. در مورد بکارگیری تسلیحات اتمی پدافندی در بردهای بسیار دور، برای مثال در سناریویی گروهی از بمب افکن های آمریکایی از پایگاه دیگوگارسیا برخاسته و در محدوده دریای عرب ده ها فروند موشک کروز AGM-158ER را روانه خاک ایران می کنند، در چنین سناریویی در میانه مسیر علاوه بر آنکه مساله مسیرهای پروازی غیر متراکم و متعدد وجود دارد، نکته دیگر آن است که به فرض به قدر کافی دور بردن برد پدافند به نحوی که به یک مبدا حمله به قدر کافی همگرا و متراکم برسیم، در اینجا درواقع شکل دیگری از سناریوی انکار هوا را مطرح کرده ایم، به شکلی که انهدام خود پایگاه دیگوگارسیا که مبدا خیزش بمب افکن های آمریکایی به سمت ایران است، عملی تر، به صرفه تر و با پیچیدگی های فنی و عملیاتی به مراتب کمتری همراه خواهد بود. ولی در مورد تهدیدات بالستیک و هایپر سونیک از آنجایی که سرعت و ارتفاع پروازی این دسته از تهدیدات عموما زیاد است و سرعت واکنش نسبت به آنها محدود، و نیز سر نسل های متاخر توان مانور دهی این تسلیحات افزایش قابل توجهی داشته، نابودی این تهدیدات نیازمند در اختیار داشتن سامانه های پدافندی با سرعت و دقت بسیار زیاد است به نحوی که بتوانند تخریب لازم را نسبت به هدف اعمال کنند. نسل اول این سامانه ها که در آمریکا و شوروی سابق توسعه یافتند به جهت ضعف در رسیدن به دقت لازم و توان اعمال تخریب مناسب از کلاهک های اتمی بهره می برند تا با شعاع نابودی[1] و قدرت زیاد از انهدام تهدید اطمینان حاصل کنند. به عنوان نمونه می توان از موشک های ضد بالستیک آمریکایی اسپارتان ویژه درگیری با هدف در ارتفاع بلند با کلاهک اتمی به قدرت 5 کیلوتن و موشک اسپرینت ویژه درگیری در ارتفاع کمتر با کلاهک اتمی با قدرت 1 کیلوتن نام برد که هر دو جزئی از سمانه ضد بالستیک سیف گارد بودند. در روسیه امروزی که میراث دار شوروی سابق است تحول عمده ای نسبت به حوزه جنگ سرد نسبت به تهدیدات بالستیک دوربرد رخ نداده و دفاع ضد بالستیک مسکو کماکان بر عهده سامانه های برجای مانده از دوره جنگ سرد است که عملکردی مشابه موشک اسپراینت دارند و از کلاهک اتمی بهره می برند. در مورد آمریکا اما این کشور با توسعه انبوهی از فناوری های جدید و گران قیمت از موشک های غول پیکر با کلاهک اتمی فاصله گرفته و به سمت استفاده از فناوری هایی چون برخورد مستقیم[2] و سرباره کشنده[3] پیش رفته و آنها را جهت بکار گیری در زمین و دریا و محدوده ارتفاع عملکردی مختلف توسعه داده است. لازم به ذکر است که این سامانه ها هنوز در برابر حملات انبوه در حد یک سناریوی آخر الزمانی خصوصا در مورد موشک های قاره پیما محدودیت هایی را در برابر خود دارند هرچند پیشرفت های عمده و چشم گیری خصوصا در دهه های اخیر رخ داده و توسعه و سرمایه گذاری های بیشتر در دست اقدام است. فناوری Hit to kill و نیز Kill vehicle در بین تمامی کشور های جهان تنها در اختیار آمریکا بوده و رژیم اسرائیل نیز با انتقال فناوری از آمریکا تنها به شکل محدودی از این سطح فناوری ها برخوردار است و دیگر کشورها از اروپای غربی گرفته تا روسیه و چین، چه به لحاظ سطح فناوری چه به لحاظ منابع مالی مورد نیاز برای حرکت در مسیر به دست آوردن چنین فناوری هایی با مشکل رو به رو هستند و فاصله بسیار زیادی با آمریکا در این حوزه دارند. با توجه به این موارد ساخت یک سامانه ضد بالستیک، خصوصا ضد قاره پیما که ابزار عمده اعمال قدرت اتمی دشمنان است که به جای آنکه درگیر فناوری های بسیار پیچیده و گران قیمت همچون Kill vehicle بشود، از کلاهک اتمی در محدوده چند کیلوتن بهره ببرد می تواند راه حلی معقول تر و در دسترس تر باشد. والحمدلله رب العالمین *در مورد شهید فخری زاده این عبارت مرتبا تکرار شد. [1] Kill radius [2] Hit to kill [3] Kill vehicle
  22. بسمه تعالی 182 نظام رونمایی ها: امنیت زایی و امنیت زدایی به جهت اهمیت یافتن، برخوردار شدن از روش های نظام مند و دارای فلسفه در باب مساله نظام رونمایی های نظامی باید به دوران جنگ سرد رجوع کرد. در این دوره بود که مساله رونمایی از اهمیت ویژه ای برخوردار شد و هر یک از نظامات شرق و غرب برای آن روال های متفاوتی تعریف کردند. این امر در کنار دیگر سیاست های تبلیغی دو طرف از تاثیر بسزایی در شکل دهی به فضای جنگ سرد برخوردار بود. چیستایی و چرایی فضای جنگ سرد از جهاتی متاثر از جنگ دوم جهانی بود. دنیا به تازگی از شر یک جنگ خانمان سوز جهانی آسودگی یافته بود، جنگی که جان ده ها میلیون نفر را در کام خود فروبرده و شهرها و سرزمین های بسیاری را به نابودی کشانده بود. در عین حال هر یک از دو قطب شرق و غرب حریف خود را قدرتمندتر از آن می دیدند که راه حل نظامی را به عنوان گزینه نخست برای حل اختلافات و حفاظت از منافع خود برگزینند. دراین دوره مفاهیمی چون بازدارندگی، دیپلماسی عمومی، جهت دهی به افکار عمومی و هژمونی در کالبد جدیدی سربراورده و از اهمیت ویژه ای برخوردار شدند. از آنجا که یکی از ویژگی های شاخص جنگ سرد رشد سریع صنایع نظامی بود و شاکله توان هر یک از دو قطب غالب را، خصوصا در جبهه شرقی، توان نظامی طرفین شکل داده بود؛ مساله ارائه و نمایش این توان نظامی در راستای دست یابی به مفاهیمی که پیشتر ذکر شد، در دستور کار قرار گرفت. با وجود داغ بودن مساله جاسوسی های نظامی و صنعتی، و به رغم آنکه از نظر حفاظت اطلاعات، هرچه بیشتر پنهان نگاه داشتن توان و دست آورد های نظامی در اولویت درجه اول قرار دارد، دست یابی و بهره بردن از مفاهیمی چون بازدارندگی، دیپلماسی عمومی و هژمونی چنان ارزشمند و اثر گذار بود که هر یک از طرفین شرق و غرب با توجه به برنامه ها و راهبردهای کلان خود نظامات رونمایی و تبلیغات نظامی خاص خود را تعریف کرده و توسعه دادند و با این کار ریسک هایی که از جانب مسائل حفاظت اطلاعاتی مطرح می شد را به جان خریدند. بلوک غرب در بلوک غرب و خصوصا آمریکا، به مساله تجهیزات نظامی و رونمایی از آنها در غالب سه دسته بندی پرداخته می شد. نخست تجهیزات و فناوری هایی که هیچ گاه هیچ اطلاعاتی از آنها منتشر نمی شد، این دسته از پروژه ها حتی در هنگام تنظیم لوایح بودجه ای ردیف بودجه روشن و مشخصی نداشتند و عموما با اسم های کدگذاری شده به آنها ارجاع داده می شد که بسیاری از آنها حتی تا به امروز طبقه بندی شده باقی مانده اند و یا اطلاعات بسیار اندک و محدودی از آنها منتشر شده است؛ این دست پروژه ها را اصطلاحا پروژه های سیاه[1] می نامیدند. تعداد این پروژه ها محدود بوده و عموما در لبه دانش و فناوری اجرا می شدند و از نظر توانایی به عنوان تجهیزات تغییر دهنده میدان بازی (رزم )[2] روی آنها حساب باز می شد و حتی در مواردی در دسته تجهیزات ویژه سناریوهای ماشین قیامت یا Doomsday قرار می گرفتند. دسته دوم تجهیزات و فناوری هایی بودند که اطلاعات محدودی از آنها امکان انتشار داشت، و باقی اطلاعات و اسناد مربوطه تا مدت زمان مشخصی تحت طبقه بندی قرار می گرفت و پس از طی زمان تعیین شده بخش قابل توجهی از اطلاعات و اسناد مربوطه به پروژه در سطح دسترسی عمومی قرار می گرفت که به عنوان نمونه هایی از این میان می توان به پروژه هایی چون U-2 و یا هواپیمای جاسوسی A-12 اشاره کرد. دسته سوم پروژه هایی بودند که به طور گسترده اطلاعات و تصاویر در مورد آنها منتشر می شد و در مورد توانایی ها و قابلیت هایی آنها تبلیغات صورت می گرفت و برنامه ریزی های ویژه ای جهت برنامه رونمایی از آنها ترتیب داده می شد، هرچند در مورد این دسته سوم نیز اطلاعات برخی جزئیات فنی و فناوری های خاص نیز به صورت طبقه بندی شده باقی می ماند. از علل اساسی این رویکرد غرب را می توان اهداف مرتبط با اعمال قدرت و مفهوم هژمونی دانست که شامل آزادی، گردش آزاد اطالاعات، مالکیت خصوصی و اصالت بازار بود. مالکیت خصوصی صنایع بزرگ نظامی، فضای به مراتب بازتر رسانه ها نسبت به بلوک شرق و مساله بازاریابی جهت فروش این تجهیزات به کشورهای همسویی که از نظر اقتصادی توان تقبل هزینه این تجهیزات را داشتند را می توان به عنوان دلایل سطح دوم معرفی کرد. به عنوان مثال جنگنده اف-4 فانتوم که در دهه 60 میلادی عملیاتی شد به بیش از 11 کشور صادر و در مجموع حدود 5200 فروند از آن ساخته شد. همچنین جنگنده اف-5 تایگر به عنوان یک گزینه ارزان قیمت و دارای سطح فناوری پایین تر که اختصاصا برای متحدین کم درامدتر و با توان فنی پایین تر ساخته شده بود[3] به بیش از 17 کشور صادر و حدود 2250 فروند از آن ساخته شد. به عنوان آخرین مثال نیز می توان به جنگنده اف-16 فالکون اشاره کرد که به بیش از 25 کشور دنیا صادر شده، تا کنون بیش از 4600 فروند از آن ساخته شده و تولید، بازاریابی و فروش نسخه های به روز شده آن کماکان ادامه دارد. بلوک شرق در بلوک شرق و به طور اخص شوروی سابق اما امور دارای مشابهت ها و تفاوت های خاص خود بود. در دستگاه تبلیغاتی شوروی سابق تقریبا می توان وجود سه دسته قبلی را البته با تفاوت هایی قائل بود اما در عین حال دسته چهارم مهم دیگری نیز وجود داشت. این دسته چهارم شامل تجهیزاتی بودند که عملیاتی نشده بودند و یا حتی قابلیت عملیاتی شدن نداشتند، و یا تجهیزاتی که در مورد توانایی ها و قابلیت های آنها بسیار اغراق شده بود. به عنوان نمونه می توان به جنگنده میگ-25 فاکسبت[4] اشاره کرد که تا مدت ها تبدیل به کابوس بلوک غرب شده بود. جنگنده ای که در تبلیغات شوروی با قابلیت هایی چون پرواز در ارتفاع بلند، سرعت نزدیک به 3 ماخ و مجهز به رادار و تسلیحات پیشرفته معرفی شده بود به نحوی که با توجه به معادن بزرگ تیتانیوم شوروی، برای رسیدن به وزن و استحکام و مقاومت حرارتی مناسب، در بلوک غرب گمان می شد بدنه این جنگنده تماما از تیتانیوم ساخته شده است. این جنگنده و توانایی های مخوف آن تبدیل به بدترین کابوس بمب افکن ها و جنگنده های آمریکایی شده بود اما زمانی که در سال 1976 ویکتور بلنکو[5] با یک فروند فاکسبت به ژاپن پناهنده شد مشخص شد که توانایی های واقعی این جنگنده بسیار با آنچه در مورد آن ادعا می شد فاصله داشته و حتی بدنه آن جهت کاهش هزینه تماما از فولاد ساخته شده و از این روی دچار افزایش وزن شده است. یک مثال دیگر طرح بمب افکن استراتژیک با پیشران اتمی است. چنین پروژه ای با تفاوت هایی تقریبا به طور همزمان در آمریکا و شوروی در حال پیگیری بود، در طرف آمریکایی به دلیل محدودیت های ایمنی در نهایت این طرح کنار گذاشته شد اما در همان ایام در کمال ناباوری ناظران غربی، شوروی بمب افکن پیشران اتمی خود را به پرواز دراورد. سال ها بعد مشخص شد که شوروی تعمدا و با آگاهی از مشکلات ایمنی و زیستی خطرناک این پروژه طرفا جهت پیشبرد اهداف تبلیغاتی با لاپوشانی و دروغ گویی به خدمه این بمب افکن را به پرواز درآورده، کاری که البته به قیمت مبتلا شدن تمامی خدمه به سرطان و جان باختن اکثر آنها تمام شد. از سوی دیگر شوروی با پذیرفتن فاصله صنعتی خود در بسیاری از فناوری های نظامی و همچنین توان مالی به نسبت محدودتر خود در تسلیحات گروه سوم به جای تبلیغات گسترده بر کیفیت و قابلیت های فنی چشم گیر عموما بر کمیت، توان تولید و تیراژ انبوه این تجهیزات تکیه می کرد به نحوی که در محتوای تبلیغی نظامی شوروی انبوهی از تصاویر یافت می شود که شمار زیادی از تانک ها و جنگنده ها قاب تصویر را پر کرده اند. از سوی دیگر بسیاری از کشورهای هم پیمان و همسوی شوروی توان مالی و صنعتی گسترده ای نداشتند و حتی بعضا به لحاظ فنی توانایی بکارگیری تجهیزات پیشرفته و سطح بالا در آنها موجود نبود، چرا که بر اساس فلسفه و منش پرولتاریایی نظام کمونیستی شوروی که به دنبال مبارزه با امپریالیسم و متحد کردن طبقات کارگر در اقصی نقاط دنیا بود، بسیاری از کشورها و جنبش های همسوی بلوک شرق را کشورهای جهان سومی تشکیل داده بودند. به همین جهت مساله بازار یابی و فروش تجهیزات همانند بلوک غرب در شوروی در دستور کار قرار نداشت، با وجود آنکه بسیاری از تجهیرات از نظر کمیت در تیراژهای افسانه ای تولید می شد. در واقع حتی در بسیاری موارد تجهیزات نظامی قرار گرفته در اختیار کشورهای همسوی بلوک شرق با قیمت های بسیار کم و یا حتی کاملا در قالب کمک بلاعوض نظامی به آنها اعطا می شد. هدف مشترک، مسیر متفاوت در ایامی که یک جنگ جهانی دیگر بدترین کابوس بشر بود، در لبه تیغ بحران کوبا آنچه عطش ابرقدرت ها به بسط هرچه بیشتر قدرتشان را سیراب می کرد نفوذ و سیطره تبلیغاتی بود تا برنده جنگ هایی شوند که جنگ افزارهای مخوف در دو طرف آن صف آرایی کرده اند اما گلوله ای از سلاحی شلیک نمی شود. تا آنچنان که سانتزو در هنر جنگ خود آورده بدون جنگنیدن برنده جنگ ها بشوند. در این راستا علاوه بر هژمونی فرهنگی، ابرقدرت ها برای نمایش یک چهره موفق از خود به عنوان یک مدل توسعه ای و تمدنی کارآمد که حریف را مقهور خود ساخته روی نمایش ابزارها و توان صنعتی نظامی خود حساب ویژه ای بازکرد بودند. چه کسی بیشترین تعداد تانک را در اختیار دارد، چه کسی پیشرفته ترین بمب افکن را عملیاتی کرده، چه کسی سریع ترین جنگنده را ساخته، چه کسی اولین انسان را به فضا فرستاده، چه کسی اولین بار بر روی سطح ماه فرود آمده ، داستانی که دامنه آن حتی به مسابقه فضایی هم کشید. اگرچه دوران جنگ سرد به تاریخ پیوست اما کماکان صنعت نظامی به عنوان نمادی از توسعه فناوری و توان اقتصادی و نیز رکن رکین حفظ تمامیت ارضی و حفاظت از منافع کماکان نقش مهمی در شکل دهی به روابط سیاسی و ساختارهای جئوپلتیک جهانی بازی می کند. سرعت چین در ساخت ناوشکن ها و هواپیمابرهای جدید، مسابقه تسلیحات هایپرسونیک بین روسیه و آمریکا، جنگنده های رادار گریز، بمب افکن های استراتژیک، زیردریایی های اتمی، پهپاد ها و ... را که بازار رقابتی داغی در میان کشورهای قدرتمند نظامی دنیا دارند را می توان جملگی از ارکان نمایش قدرت نظامی، و به تبع آن ارائه الگوی کارآمد و توفق بر رقبا محسوب کرد. اما این نظام تبلیغات و رونمایی از آخرین دستاوردها باید از کارایی لازم برخوردار باشد تا علاوه بر آنکه کارکردهای مورد نظر را ارائه دهد، به سادگی به ضد آنچه که فلسفه وجودی آن بوده بدل نشود. یک نظام رونمایی و تبلیغی نظامی چنانچه از اثر بخشی در جامعه مخاطبینی که پیشتر مورد شناسایی قرار گرفته اند برخوردار نباشد به سرعت به جای امنیت زایی تبدیل به ابزاری خود ساخته برای امنیت زدایی و حتی تهیج دشمنان بدل می شود. چنین نظامی به جای آنکه ارائه دهنده الگویی موفق و مقتدر باشد که بر بلندای دیوار های دژ بازدارندگی بیافزاید صرفا نمایشی مضحک و سخیف خواهد بود که بنیان آن دیوارها را سست می کند. چنان نظامی به جای نمایش یک الگوی کارآمد خود به آیینه ای تمام عیار از بی کفایتی و نابخردی بدل خواهد شد. چنان نظامی به جای آنکه به دشمنان پیام قدرت و هوشیاری بدهد آنان را تهیج کرده و نسبت به ارتکاب اقدامات خصمانه تشویق می کند. چنان نظامی به جای آنکه در میان مخاطبان داخلی، جوانان و نخبگان شور و اشتیاق امید بکارد سر منشا یاس و نامیدی خواهد بود و آنان را نسبت به آینده کشور و نقش خود در آن آینده دلسرد می کند. چنان نظامی به جای تشویق دوستان در سراسر دنیا، طعنه و استهزای دشمنان و سر افندگی دلدادگان را به همراه خواهد داشت. در یک کلام خروجی یک نظام تبلیغی ناکارآمد مشابه آنچه در حال حاضر در کشور با آن رو به رو هستیم، آبی ست که به آسیاب دشمن ریخته می شود. بررسی تجربه های موفق و ناموفق جهانی و ارزیابی کارشناسان امر نشان داده است که یک نظام رونمایی و تبلیغی نظامی موثر باید شامل موارد زیر باشد: · باور پذیری · جذابیت بصری · تعیین و شناخت گروه مخاطبان · باور پذیری : در مباحث رسانه ای عنصر باورپذیری یا اعتبار، هم شامل محتوای پیام و هم شامل منبع پیام می شود و اجزای عینی و ذهنی قابل باور بودن یک پیام یا منبع را در بر می‌گیرد. اصولاً دو راه برای ایجاد اقناع در دیگران وجود دارد: ـ راه محوری ـ راه حاشیه‌ای «راه محوری» در اقناع شامل توجه متفکرانه به استدلال موجود در پیام، ایده‌ها و محتواست و زمانی اتفاق می‌افتد که شنوندة پیام، انگیزه و توانایی فکر کردن در مورد پیام را داشته باشد. در واقع پردازش محوری به معنای تفکر عمیق در ایده‌ها و براهین درون یک پیام است.در موضوعات مرتبط با نیروهای مسلح باید توجه داشت در مواقعی که جامعه ی هدف تحلیلگران نظامی هستند اما «راه حاشیه‌ای» در اقناع زمانی است که دریافت‌کننده‌ی پیام، تلاش نکند با دقت در مورد ایده‌های درون پیام فکر کند. به بیان دیگر، شنوندة پیام، توانایی یا انگیزه یا هر دوی آن‌ها را برای درگیر شدن با پیام ندارد. [6]در این مورد یکی از مهم ترین فاکتور ها، منبع بیان کننده است. منبعی که شروط قابل اعتماد بودن و تخصص را داراست و علاوه برآن از دو عنصر، پویایی و کاریزمای نیز بهره می برد در مورد هر پیامی که صادر می کند بسیار باور پذیر خواهد بود. در این مورد اخبار رسمی صدا و سیما می تواند مثال خوبی باشد. با کاهش اعتماد عمومی به اخبار رسمی سیما مشخصا تبلیغات نظامی این منبع نیز دچار آسیب یادکرده می شود. وجود یک خبرنگار دفاعی مسلط به علوم دفاعی نیز می تواند موجب باور پذیری شود. در این مورد مثلا سیمای رسمی ما از چند خبرنگار بدون تخصص که همزمان از پوشک و شیرخشک هم گزارش تهیه می کنند استفاده می کند. جذابیت بصری: این موضوع دارای فاکتور های متعدد زیبایی شناسانه است که در موضوع تبلیغات مرتبط با دستاوردهای دفاعی نیز بسیار کاربرد دارد. در مورد این موضوع و موضوع شناخت مخاطبان به طور مفصل در اینجا بحث و گفتگو کرده ایم و پیشنهاد می کنم با توجه به این نوشتار یک بار دیگر مرورش کنید. بررسی و مطالعه یک نمونه در خرداد ماه سال جاری، چهارمین فروند از ناوهای کلاس جماران به نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران الحاق شد. این ناو 1400 تنی که از نظر وزنی و توان عملیاتی در استاندارد کورت ها دسته بندی می شود پس از 15 سال از شروع ساخت در خرداد 1400 سرانجام تحویل نیروی دریایی شد. در حالی که در تبلیغات (پروپاگاندای) رسمی عموما این کلاس ناوها ناوشکن خوانده می شوند، اما این ادعایی ست که تنها دست مایه تمسخر و استهزا را فراهم می آورد. در استاندارد های نظامی ناوچه ها عموما در محدوده وزنی 5 هزار تن و ناوشکن ها عموما در محدوده وزنی بین 7 تا 10 هزار تن قراردارند که توان رزمی و قابلیت های دریانوردی بسیار بیشتری دارند، در واقع در حال حاضر نیروی دریایی هیچ ناوی از نوع ناوچه و یا ناوشکن در اختیار ندارد و اصرار فرماندهان این نیرو بر " تفاوت نظام نامگذاری ایران و جهان" مشخصا چیزی بر قابلیت های رزمی این شناورها نمی افزاید. ناوهای کلاس جماران در واقع حاصل تغییرات پر پلتفرم ناوهای کلاس الوند خریداری شده از انگلیس هستند که عمر طراحی آنها به بیش از نیم قرن پیش می رسد و از حیث طراحی و چینش کمپارتمان ها کاملا منسوخ هستند. مدت زمان بین 12 تا 15 سال هم که عموما برای ساخت هر کدام از این چهار ناو کلاس جماران صرف شده، نکته درخشان قابل افتخاری را برای تبلیغ و پروپاگاندای گسترده باقی نمی گذارد. از سوی دیگر این ناوها در بین ناوهای همکلاس خود از نظر توان تسلیحاتی یکی از ضعیف ترین، اگر نه ضعیف ترین، در سطح دنیا هستند و از نظر قابلیت پدافندی در صفر مطلق قرار دارند و در شرایط جنگی صرفا یک تابوت متحرک برای پرسنل آن خواهند بود. در 24 خرداد ماه در میان تبلیغات عمده رسانه های داخلی در حالی که از قابلیت های کم نظیر ادعایی آن و خصوصا رادار عصر بهینه شده مدرن آرایه فازی آن الحاق شد که چندی بعد در عکس های گرفته شده مشخص شد که شناور دشمن شکن مذکور درواقع صرفا از یک ماکت فوق مدرن به جای رادار بهره می برد، واقعه ای که برای مدت ها دست مایه تحقیر و استهزای قوای مسلح جمهوری اسلامی را در سطح منطقه و دنیا فراهم آورد. می بینیم که با عدم دقت بخشی از یک نهاد نظامی چگونه یکی از پر هزینه ترین محصولات دفاعی ما به جای امنیت زایی موجب امنیت زدایی شده و در سطحی بالاتر آبرو و عزتی که به قیمت خون شهدا برای این مملکت و نیروهای مسلح آن خریداری شده بود به ثمن بخس فروخته شد تا زیر تمسخر اجنبی لگدمال شود. و اما آن فغان بلند که گوش فلک را بخراشد: از آنجا که این اتفاق نه برای بار اول و دوم، که تبدیل به رویه ای عادی در سطح نیروهای مسلح شده است و سال به سال بیشتر به عمق فضاحت آن افزوده می شود و بیشتر راه نفس دلسوزان ایران و انقلاب را می بندد، ما را به دامان این سوال می کشاند که اساسا از نظر نیروهای مسلح جمهوری اسلامی فلسفه، چرایی و چیستایی نظام رونمایی ها چیست؟ امنیت افزایی با نمایش یک چهره قدرتمند و استوار، یا امنیت زدایی و تهیج دشمنان با نمایش یک چهره مفلوک، عقب مانده و خرفت از توان نظامی کشور؟ [1] Black Projects [2] Game changer [3] این جنگنده هیچگاه در نیروی هوایی آمریکا به خدمت گرفته نشد [4] MiG-25 Foxbat [5] Viktor Belenko [6]https://fa.wikipedia.org/wiki/مدل_احتمال_ارزیابی
  23. بسمه تعالی 182 سامانه مجید: تکنیکال ساخت صنعت تکنیکال ها در دوران اخیر به شدت مورد اقبال گروه های شوروشی و شبه نظامی قرار گرفته اند. از جمله دلایل عمده آن در درجه اول تحرک بالای این ادوات است که آنها را مناسب جنگ نا متقارن و نبرد در میادین ناهموار می کند و دوم ارزان تر و در دسترس تر بودن پلتفرم های تجاری که برای آنها استفاده می شود است. اما همین دلایل تحرک بالا، توان آفرود مناسب، سادگی تعمییر و نگه داری و هزینه های به نسبت کم موجب شد تا پس از آن ارتش های رسمی کشورها، از جمله حتی ارتش هایی که منابع مالی قابل توجهی در اختیار دارند، نیز به سمت استفاده از این ادوات سوق پیدا کنند. این مورد موجب شد که سطح فن آوری ساخت ازساخت کارگاهی به ساخت کارخانه ای و صنعتی ارتقا پیدا کند هر چند مفهوم پشت ساخت این تجهیزات کماکان ثابت بود. عمده ترین حوزه جغرافیایی که تکنیکال ها در آن به کار گرفته شده اند خاورمیانه می باشد، البته در برخی نقاط و درگیری های دیگر نیز این ادوات حضور قابل توجه داشته اند که از جمله آن می توان به Chadian–Libyan conflict در اواخر دهه 1980 اشاره کرد که در آن نیروهای چاد که تحت حمایت فرانسه بودند با اتکا به تکنیکال ها قوای زرهی لیبی را عقب زده و در جنگ پیروز شدند. تاثیر این تکنیکال ها در این درگیری تا آنجا بود که حتی این جنگ را “Toyota War” نامیدند. نیروهای چاد در این درگیری حدود 1000 نفر تلفات متحمل شدند و تعداد انگشت شماری از تکنیکال های آنها از بین رفت. در طرف دیگری اما ارتش لیبی بیش از 7000 نفر از نیروهای خود را از دست داد و در میان خسارات دیگر صد ها دستگاه از انواع ادوات زرهی و تانک هایش نابود شد یا به غنیمت گرفته شد. اما در کنار تمامی این توانایی ها و حسن شهرت ها تکنیکال ها ضعف های قابل توجهی نیز دارند. در نبود حفاظت مناسب و خلا امکانات شناسایی و آگاهی محیطی موثر، عمده ترین ضعف کاروان های تکنیکال را می توان در برابر حملات هوایی – جنگنده، پهپاد، بالگرد – دانست. اگرچه بسیار از تکنیکال ها به تسلیحاتی همچون zpu و zu-23 با ماهیت ضدهوایی مجهز هستند اما به دلیل نشانه روی چشمی که موجب عدم دقت کافی و ناتوانی در شب و یا شرایط آب و هوایی نا مناسب می شود و نیز برد و ارتفاع درگیری محدود این توپ ها به سرعت قافیه نبرد را در برابر تهدیدات هوایی واگذار می کنند. سامانه پدافندی مجدید، تکنیکال جدید ایران اما می تواند تا حد قابل توجهی ضعف نیروهایی را که توان تحرک شان مبتنی بر تکنیکال است را برطرف کند. این سامانه در یک پیکره بندی کامپکت ( جمع و جور) و کاملا پرتابل علاوه بر آنکه می تواند با لینک شدن به رادارها در یک جنگ شبکه محور به کار گرفته شود، با اتکا به تجهیزات الکترواپتیک خود نیز می تواند به کشف و رهگیری تهدیدات به صورت پسیو اقدام کند. هر یک از این تکنیکال ها می تواند آسمان نبرد را در دایره ای به قطر 16 کیلومتر برای هواگردهای دشمن و دیگر تسلیحات هواپایه همچون موشک های کروز ناامن کند در حالی که به دلیل متحرک بودن و عملکرد پسیو آن کشف و نابودی آن کار دشواری ست. از سوی دیگر به دلیل ارزان بودن به نسبت سامانه هایی چون TorM2 امکان به کارگیری آن در تعداد گسترده وجود دارد. در کنار نقاط قوت یاد شده ضعف هایی نیز در این سامانه وجود دارد. اول آنکه اگرچه در روی کاغذ هر سامانه توان مسلح شدن با 8 موشک AD-08 را داراست، اما در عمل به دلیل محدودیت های اقتصادی در عمل بسیار بعید است که هر سامانه با بیش از 4 موشک مسلح شود. در رزمایش پدافندی اخیر نیز به رغم حضور چند دستگاه سامانه مجید حتی یک سامانه به 8 موشک مسلح نبود. آنچنان که این مشکل هم از جهت اقتصادی و هم ضعف دانش در مورد میادین نبرد مدرن و هم عدم کفایت لازم در فرماندهی که منابع محدود را صرف موازی کاری های بی حاصل می کند، در دیگر سامانه های پدافندی دیگر ایران نیز دیده می شود: تجهیز آتش بارهای سامانه های مرصاد-16 و 3خرداد به لانچر های 3 فروندی، تجهیز سامانه 15 خرداد به تنها 3 لانجر 4 فروندی، در اینجا نیز به احتمال زیاد این قاعده با شدت بیشتری تکرار خواهد شد به نحوی که حتی سامانه های مجید مسلح به 4 موشک نیز چندان پرتعداد نبوده و عمده سامانه های عملیاتی به تنها 2 فروند موشک مجهز شوند. از این رو این سامانه ها (همانند عمده تجهیزات پدافندی ایران) اگرچه دربرابر تعداد محدود هواگردهای دشمن می توانند عملکرد درخشانی داشته باشند، اما در برابر حملات انبوه دشمن برای out number کردن آنها چندان به زحمت نمی افتد. سناریوی مشابهی در حملات اسرائیل به پایگاه های نظامی در سوریه مرتبا رخ می دهد، در هر حمله معمولا بین 8 تا 15 فروند موشک دلیله شلیک می شود، سامانه های پدافندی سوریه در بهترین حالت تنها چند فروند از موشک ها را نابود می کنند و باقی موشک ها هدف از پیش تعیین شده و حتی خود سامانه های پدافندی را نابود می کنند. در نتیجه در مورد سامانه مجید نیز اگرچه در بکارگیری در کمین ها و یا در برابر حملات محدود می تواند موثر باشد، اما عمده ترین ضعف آن در برابر حملات انبوه خواهد بود. دومین مشکل عمده این سامانه این است که در حال حرکت قادر به شلیک نیست که موجب می شود به عنوان یک تکنیکال از مزیت اصلی اش که توان تحرک قابل توجه بوده فاصله بگیرد. البته این مشکل به نظر به دلیل ضعف در استحکام و کیفیت وانت های به کار گیری شده است که موجب می شود نتوانند فشار ناشی از شلیک موشک را تحمل کنند، در حالی که در مورد هدف یابی و کنترل آتش در حین حرکت مشکلی وجود ندارد. از این رو در صورت استفاده بر روی یک پلتفرم توانا تر این مشکل قابل حل خواهد بود. اما چنانچه محدوده این بحث را از نبردهای زمینی به دامنه دریا بکشانیم و قایق های تندرو را به عنوان تکنیکال های دریایی در نظر داشته باشیم مشاهده می کنیم که این قایق ها نیز در برابر حملات هوایی ضعف عمده ای دارند و توان پدافندی محدودی که بر روی برخی از قایق های تندروی ایران با استفاده از توپ های پدافندی همجون zu-23 ایجاد شده همانند نمونه های زمینی شان در برابر تهدیدات هوایی چندان کاری از پیش نبرده و طعمه هواگردهای دشمن می شوند. تجهیز قایق های تندرو به نمونه دریاپایه سامانه مجید، به عنوان تکنیکال های دریایی که بخش قابل توجهی از استراتژی دریایی ایران را خصوصا در محدوده خلیج فارس و تنگه هرمز تشکیل می دهند. می تواند معادله پدافند دریایی را به طرز قابل توجهی دگرگون کند و تبدیل به سلاحی مهلک در برابر هواگردهای دشمن، خصوصا بالگرد ها و پهپاد ها باشد.