-
تعداد محتوا
1,290 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
-
Days Won
27
پست ها ارسال شده توسط seyedmohammad
-
-
بسمه تعالی
اندیشکده رند
اندیشکده رند که به نام شرکت رند یا رَند کورپوریشن RAND Corporationشناخته میشود یک اندیشکده سیاستگذاری با رویکرد مسائل جهانی و غیرانتفاعی آمریکایی است، که در سال ۱۹۴۸ توسط شرکت هواپیماسازی داگلاس، با هدف ارائه خدمات تحقیقاتی و تحلیل سیاسی به نیروهای نظامی ایالات متحده آمریکا ( نیروی هوایی ) تأسیس شد. موسسین اولیه به شرح زیر بودند :
+ هنری آرنولد که از سال ۱۹۳۸ تا سال ۱۹۴۱ فرمانده نیروی هوایی آمریکا در جنگ جهانی دوم بود.
+ دونالد ویلس داگلاس، کارآفرین مشهور، صنعتگر و مهندس هواگرد آمریکایی بود، که در سال ۱۹۲۱ شرکت هواپیماسازی داگلاس را راهاندازی کرد. این شرکت در سال ۱۹۶۷ با مکدانل ادغام شد و مکدانل داگلاس ( سازنده ی هواپیماهای معروف اف 15 و 18 ) را پدید آورد.
+ کورتیس لیمییک که ژنرال سطح بالایی در نیروی هوایی آمریکا بود.
مطابق اطلاعات سایت این اندیشکده ، هم اکنون بخشی از بودجه این شرکت را حکومت فدرال ایالات متحده آمریکا و موقوفه های اندیشکده و برخی خیرین و صاحبان شرکتهای فعال در حوزههای بهداشت و سلامت و دانشگاهها، همچنین کمک های کوچک شهروندان تأمین میکنند.اطلاعات مربوط به بودجه ی عظیم این موسسه که در سال 2019 نزدیک 350 میلیون دلار است به صورت شفاف در آدرس www.rand.org/about/clients_grantors.html#industry قابل مشاهده است .
هم اکنون این اندیشکده آمریکایی بخش اعظم بودجه خود را از دولت فدرال آمریکا دریافت میکند. اگرچه به لحاظ میزان تاثیر ، اندیشکده ی بروکینگز ، بیشترین ضریب نفوذ در سیاست های دولت آمریکا را دارد ولی رند به لحاظ سازمان ، نیرو ، منابع و بودجه بسیار بزرگتر از بروکینگز است و بودجه ی آن تقریبا دوبرابر اندیشکده ی بعدی در لیست بودجه یعنی بروکینگز است . تصویر مقابل مربوط به مقایسه ی بودجه ی مهم ترین اندیشکده های آمریکایی در سال 2011 میلادی در گزارش سایت واجا است . با توجه به تصویر پایین بودجه ی بنگاه رند در سال مالی منتهی به 2018 در حدود 345 میلیون دلار است که رشدی حدود 17 درصد را نشان میدهد . یعنی به طور متوسط سالانه حدود 2.5 درصد رشد درآمد در این چند سال .
همچنین بخش عظیمی از بودجه ی این بنگاه توسط بخش های مختلف دولت فدرال تامین میشود . به طوریکه 20درصد از بودجه توسط سازمان بهداشت و خدمات عمومی و نزدیک به 70 درصد بودجه از بخش های نظامی ، دفاعی و امنیتی دولت فدراال تامین میشود . در این میان سهم ارتش ، نیروی هوایی ، امنیت داخلی و دفتر هماهنگی دفاعی از همه بیش تر است .
اندیشکده«رند» صرفا به پژوهش در مورد مسائل داخلی آمریکا نمی پردازد بلکه نگاه جهانی و عام تری نسبت به مسائل و موضوعات دارد . این اندیشکده در کشورهای اروپایی نیز حضور دارد و با محوریت« پژوهش های دفاعی و سیاست خارجی» فعالیت می کند. شواهد بسیاری وجود داردکه این اندیشکده دارای رابطه تنگاتنگی با نهاد های نظامی و امنیتی آمریکا ـ به دلایل اشراف در حوزه های نظامی، امنیتی، اطلاعاتی ـ است.به همین دلیل از سوی نهاد های دفاعی و امنیتی این کشور تغذیه مالی میشود و حتی دارای دسترسی های اطلاعاتی ویژه به نظر میرسد . به طور مثال در اوج مذاکرات هسته ای ایران و گروه 5+1 و در حالی که طرفین در اوج سکوت خبری ، مشغول مذاکره در پشت درهای بسته بودند گزارشی توسط علیرضا نادر، کارشناس مسائل ایران با عنوان «مذاکرات هسته ای با ایران در چند قدمی موفقیت» تنها یک روز قبل از توافق نامه ژنو موسوم به برجام در یک جلسه بیان شد . رند دراین جلسه آورده بود که مذاکرات هسته ای ایران با شش قدرت غربی در چند قدمی موفقیت است و تنها عاملی که می تواند این توافق را برهم بزند زیاده خواهی های برخی همچون اسرائیل و شخص نتانیاهوست. که البته مشاهده شد که توافق مذکور در 3 آذر 92 انجام شد و با مخالفت صریح مقامات رژیم صهیونیستی روبرو شد ولی غرب به رژیم صهیونیستی از طریق سفرهای متعدد مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، شرمن و مسئول مذاکره کننده آمریکا اطمینان داد که این توافق هسته ای با ایران خطری برای منافع اسرائیل نیست. و باز تجربه نشان داد که توافق هسته ای نه تنهابه ضرر رژیم صهیونیستی نبود بلکه ایران را نیز برای مدت چند سال مهار کرد و به لاک دفاعی فرو برد .
این اندیشکده جزو اندیشکده های میانه رو Centristدسته بندی میشود ولی کارکنان آن بیشتر به دمکرات ها گرایش نشان می دهند . (1) در سیاست، منظور از میانهگرایی، رویکرد سیاسی یا موضع خاصی است که شامل پذیرش یا حمایت از توازنی از درجهای از برابری اجتماعی و درجهای قشربندی اجتماعی در عین مخالفت با تغییرات سیاسی است که در جامعه گردش قابل توجهی چه به چپ و چه به راست ایجاد کند. سیاستهای چپ میانه و راست میانه هر دو نزدیکی با میانه گرایی دارند و هر یک تا حدی به سوی متناظر خود از طیف سیاسی گرایش دارند. در آمریکا یک نظرسنجی معتبر از گالوپ در سال 2012 نشان داده بین ۳۵–۳۸٪ آمریکاییان در ۲۰ سال گذشته خود را میانه رو دانستهاند.[۲]
شعاری که «اندیشکده رند» در صفحه ی دونیت خود بدان اشاره می کند این است که« ما بر این باوریم افراد باید تصمیم بهتری بگیرندزمانیکه با واقعیات روبرو می شوند»(3)
نام این اندیشکده با بسیاری از بزرگترین پروژه های تاریخ آمریکا ، گره خورده و همچنین بسیاری از بزرگترین نوابغ تاریخ آمریکا برای این شرکت کار کرده اند . در آینده در یک مطلب مجزا به نقش تاریخی این اندیشکده در پروژه های بزرگ تاریخ آمریکا خواهیم پرداخت .
دفتر مرکزی این اندیشکده در سنتا مونیکا، کالیفرنیا قرار دارد و به نوعی جزو اندیشکده های غرب آمریکا دسته بندی میشود . ساختمان ستاد این اندیشکده ، مجموعه ی عظیمی به شکل یک چشم است .
در ادامه به خواست خدا به طور مرتب گزارش هایی ازین اندیشکده در ارسال های بعدی منتشر خواهد شد .
..............................................
1.https://www.usnews.com/news/articles/2011/03/03/think-tank-employees-tend-to-support-democrats
2. Saad, Lydia (January 12, 2012). "Conservatives Remain the Largest Ideological Group in U.S." Gallup (company). Retrieved 20 November 2012.
3.https://www.rand.org/giving.html
-
1
-
25
-
-
بسمه تعالی
اندیشکده بریتانیایی دموس
Demos یک اندیشکده مستقر در انگلستان با دیدگاه سیاسی بین حزبی است. این سازمان 26 سال پیش در سال 1993 تأسیس شد و در سیاست گذاری های اجتماعی تخصص دارد ، از آنزمان تاکنون راه حل های مبتنی بر شواهد را در طیف وسیعی از زمینه ها - از آموزش و مهارت تا بهداشت و مسکن - تهیه کرده است.وضعیت حقوقی این اندیشکده به صورت خیریه ثبت شده است .
دموس لفظی یونانی به معنی مردم عادی و قاطبه ی جمعیت است ( دمو در لفظ دموکراسی نیز به همین معنا اشاره دارد . ) همچنین این اندیشکده مرکز تجزیه و تحلیل رسانه های اجتماعی را در خود جای داده است که منجر به بررسی چگونگی تأثیر ظهور دنیای دیجیتال بر سیاست ، تصمیم گیری می شود.
اندیشکده دیگری به همین نام در آمریکا وجود دارد که چند سال پس از این اندیشکده تاسیس شده است . اندیشکده آمریکایی دموس برخلاف همنام انگلیسی خود دارای گرایشات واضح لیبرال است .
اندیشکده دموس در پاسخ به آنچه موسسینش به عنوان یک بحران در سیاست گذاری در انگلیس می دیدند ، شکل گرفت . از نظر موسسین درگیر شدن رأی دهندگان در سیاست ها در حال کاهش است و نهادهای سیاسی از نظر آنها قادر به سازگاری با تغییرات عمده اجتماعی نیستند. Demos بعنوان شبکه ای از شبکه ها طراحی شده بود که می تواند منابع مختلف ایده و تخصص را برای بهبود سیاست های عمومی جمع کند.
در انتخابات سال 1997 ، این اندیشکده به حزب کارگر ، به ویژه رهبر آن ، تونی بلر ، نزدیک بود . این در حالیست که این مرکز خود را مستقل از هر حزب سیاسی تعریف می کند.
دمووس با تعدادی از شرکا از جمله ادارات دولتی ، ادارات بخش دولتی و خیریه همکاری می کند.
در آگوست 2006 ، در یک سخنرانی در کنفرانس دموس ، دکتر جان رید ، وزیر امور خارجه انگلیس اظهار داشت که ممکن است انگلیسی ها "مفهوم آزادی خود را اصلاح کنند " ، زیرا که " آزادی توسط تروریست ها سوءاستفاده می شود. "
این اندیشکده به لحاظ شفافیت بودجه توسط بنیاد Transparify به عنوان کاملا شفاف توصیف شده است .
.........................................................
en.wikipedia.org/wiki/Demos_(UK_think_tank)
www.demos.co.uk
-
12
-
-
موقع نگارش اندکی در عجله بودم و به نظرم برابر نهاده های خوبی انتخاب نکردم .
برابر نهاده ی " نامردم انگاری " رو برای Dehumanization و برابر نهاده ی " اهریمن انگاری " رو برای Demonizing مناسب میدونم .
..........................................................................
بر 4 آبان 1399 در 00:55 , 2016f35 گفت:در بین کشورهای مسلمان هم هیچ کس جنایات دولت ارمنستان در خوجالی و قتل عام زنان و کودکان بیگناه و همچنین تبدیل مساجد و اماکن دینی مقدس به محل نگه داری گاو و خوک را از یاد نبرده است. موضع ولادیمیر پوتین در رابطه با مسئله قره باغ بسیار منطقی، عادلانه و عاقلانه بود و باعث محبوبیت بیشتر وی در بین مردم روسیه شد.
پاسخ پیش تر داده شده بود اگر دقت میکردی :
بر 3 آبان 1399 در 16:57 , seyedmohammad گفت:گرگینه های دو سوی ارس که نسخه ی بازتولید شده تفکرات مذهبی داعش در لباس تفکرات نژادپرستانه هستند نیز باید بدانند که نظام اسلامی وارد بازی مسلمان نمایی و شیعه نمایی ایشان نخواهد شد.
-
8
-
-
بسمه تعالی
ایران و بحران قره باغ ؛ یک جنگ مذهبی ؟
تاکنون جنگ های بسیاری بر سر عقاید بین انسانها درگرفته است برخی ازین جنگ ها بر سر عقاید دینی بوده اند و برخی دیگر نه . فی المثل درگیری های گسترده بین کمونیست ها و کاپیتالیست ها و یا جنگ داخلی آمریکا به طور رسمی ناشی از یک عقیده ی مذهبی نبوده اندگرچه میتوان آنها را جنگ بر سر عقاید دانست. البته انواع تعاریف کاهش دهنده [1]وجود دارند که تاکید میکنند بسیاری از اعلام موضع های رسمی تنها روبنایی برای مسایل اقتصادی و یا نژادی هستند. نهایت این نظریات کاهش دهنده آنهایی هستند که جنگ و ستیز را یک امر ذاتی برای انسان دانسته و حتی اقتصاد و جنگ بر سر منابع را نیز امری روبنایی میدانند.
جنگ دینی نیز خود بر دونوع است جنگ ناشی از انگیزه های دینی و جنگ توجیه شده با انگیزه های دینی . در مورد دوم باید توجه داشت که احتمال ظاهری بودن انگیزه های مذهبی و دینی بیشتر است.مهمترین علت در گر گرفتن آتش جنگ های مذهبی تفاوتهای مذهبی است. مفهوم تفاوت های مذهبی خود به یک گروهه ی بزرگتر اشاره دارد: تفاوت های انسانی.
این قسم خاص از تفاوت های انسانی میتواند بین یک واحد سیاسی ( نظام مستقر، دولت ، پادشاهی الخ) ، یا میان فرقهها و مذاهب مختلف ویا ادیان مختلف تحت یک حاکمیت سیاسی باشد. در قرن بیستم عبارت holy war و عبارت هایی ازین دست یادآور افراط گرایی دینی است . این انبوهه های معمولا کوچک مذهبی تاکنون کوشیده اند به گسترش خشونتآمیز محتوای ایمان خود بپردازد، در برخی از موارد مانند گسترش ایمان با حذف افراد دیگری که به باور ایشان ایمان نداشته اند بوده است . برخی از مصادیق اخیر این موضوع ، نسل کشی مسلمانان توسط بوداییان در برمه، درگیری های دایمی میان مذاهب در هند، کشتار های دسته جمعی توسط افراط گرایان مسیحی و البته جنایت های پرشمار سنی های تندرو (سلفی ) به خصوص در قضایای عراق و سوریه بوده است .
بر اساس برخی پژوهش ها [2] از میان 1763 جنگ ثبت شده به لحاظ تاریخی چیزی در حدود 7 درصد آنها با انگیزه های مذهبی بوده اند. البته نکته ی مهمی در اینجا وجود دارد : جنگ های مذهبی معمولا بسیار خونبارترند. براساس پژوهش دیگری [3]بیش از ده درصد از خونبارترین درگیری های تاریخی با انگیزه های مذهبی رخ داده اند.
گذشته ازنظریاتی که وجود انگیزه های مذهبی را در مورد جنگ ها از اساس قبول ندارند، میتوان میل واضحی را در میان دولت ها و گروه ها برای نوعی از توجیه مذهبی برای درگیریهایشان دانست.
مهم ترین دلیل امر فوق چنین به نظر میرسد: مذهبی کردن به جهت روانی و تبلیغاتی دارای ابعاد و تاثیرات مهم داخلی و خارجی است .
ابعاد داخلی: یکی از مهمترین ابعاد رنگ و وبوی مذهبی دادن به جنگ ها، کمک به پروسه ی ناانسان پنداری [4] و یا شر پنداری [5] دشمن است. مذهب امر مهمی است و برای بسیاری از مردم جهان، اعتقادات مذهبی مهم ترین چیزها در زندگی ایشان است. کسی که مخالف این عقاید باشد . یا به آنها توهین کند قطعا موجود شریری است و باید به شدیدترین وجه با وی برخورد نمود. این کار به رهبران گروه ها و جوامع کمک میکند تا احساسات پیروانشان را تهییج کنند و ازیشان خشونت بیشتری در قبال دشمن طلب کنند. مثال های زیادی در این مورد وجود دارد که محور شرارت جرج بوش گویا ترین مثال است.
ابعاد خارجی : در بعد خارجی استفاده از پوشش جنگ مذهبی که حوزه ی عقاید راسخ است به رهبران جوامع میکند که جوامع یا دولت های دیگر را حتی الامکان از منطقه ی خاکستری خارج کنند. آنها با ساختن یک دو قطبی جعلی [6]به بازیگران خارجی اعلام میکنند که یا با ما هستید و یا بر علیه ما. این تکنیک بسیاری از کمک های بالقوه را به بالفعل تبدیل میکند. در این مورد نیز آمریکای دوره ی جرج بوش یکی از کاملترین نمونه های معاصر است.
شواهدی هم اکنون از درگیری قره باغ مخابره می شود که حاکی از میل طرفین به مذهبی کردن این جنگ است. هدف قرار دادن کلیساها و مساجد، استفاده از ادبیات مذهبی و دعوت از کشورهای هم مذهب از نمونه های این اقدامات است. اقداماتی چون بی حرمتی به اماکن مذهبی میتواندواقعا ازطرف دشمن و یا حتی خود این کشورها به صورت پرچم ساختگی [7] صورت گرفته و تشدید شود.
این درحالی است که درگیری قره باغ یک درگیری با زمینه های فتح زمین [8] و در مراحل بعد ناشی از کینه های تاریخی و عمدتا نژادی است. کشتارهای وسیعی که دو طرف به عنوان زمینه های تاریخی این نزاع مدام برآن تکیه میکنند از سوی هر دو طرف و بر اساس بنیان های نژادی صورت گرفته است.
ممکن است که دو طرف با تلاش برای دادن توجیهات مذهبی به این درگیری در بعد تبلیغات داخلی موفقیت هایی به دست بیاورند ولی باید بدانند که زمان تاثیر گذاری بر دیگر کشورها با استفاده از ادبیات مذهبی گذشته است. کسی در دنیا فریب هیچ یک از دو کشور برای اسلامی یا صلیبی کردن جنگ را نخواهد خورد.
جمهوری اسلامی کماکان با پایبندی به قوانین بین المللی قره باغ را خاک آذربایجان میداند. البته باید به یاد داشت همانگونه که قره باغ بخشی از خاک آذربایجان بوده و پس از مدتی از آن جدا شده است کشور آذربایجان نیز در طول تاریخ بخشی از سرزمین ایران بوده و اکنون چندسالی است که مستقل شده است. جمهوری اسلامی همچنین هرگونه درگیری منطقه ای را به صلاح منطقه ندانسته و راه حل این بحران را در گفت و گو میداند.
ایران در صورت اعلام جنگ مذهبی قطعا مخاطب ارمنستان نخواهد بود. ولی گرگینه های دو سوی ارس که نسخه ی بازتولید شده تفکرات مذهبی داعش در لباس تفکرات نژادپرستانه هستند نیز باید بدانند که نظام اسلامی وارد بازی مسلمان نمایی و شیعه نمایی ایشان نخواهد شد. تفکرات نژاد پرستانه هیچ جایی در اسلام ندارند از آن رو که طبق نص قرآن کریم : ان اکرمکم عندالله اتقاکم .
...........................................................................................................................................
[1] https://en.wikipedia.org/wiki/Reductionism
[2] Axelrod, Alan; Phillips, Charles, eds. (2004). Encyclopedia of Wars (Vol.3). Facts on File. pp. 1484–1485 Index entry for Religious wars category.
[3] Matthew White (2011). The Great Big Book of Horrible Things. W.W. Norton & Company. p. 544.
[4] Dehumanization of the enemy
[5] Demonizing the enemy
[6] https://en.wikipedia.org/wiki/False_dilemma
[7] False flag
[8] به دلیل وسعت کم سرزمینی دو کشور
-
1
-
29
-
-
5 hours قبل , zed گفت:با سلام خدمت همه دوستان گرامی
صحنه نبرد پشت پرده ای دارد که آن بنیه اقتصادی و هزینه ای است که انجام می شود . مشخصا در بعد آموزش خلبانان ما در قبل از دوران انقلاب با دومیلیون دلار آموزش می دیدند در حالی که برای خلبانان عراقی 150 تا 200 هزار دلار هزینه می شد و این علاوه بر تفاوت سخت افزاری دور نیروی هوایی بود و بعدها با سیل کمک های انجام شده به عراق در انتهای جنگ این وضعیت عوض شد . به نظر می رسد با بودجه ایکه صرف نیروهای مسلح ما می شود بیش از این هم نباید انتظار داشت . جنگ اول خلیج فارس نیاز به بازنگری راهبرد نظامی ما را نشان داد و جنگ سوریه در عمل فرصتی برای سنجش داده ها و ستانده ها بود و به نظر می رسد تغییر نگرش در میان نیروهای مسلح ما در حال اتفاق افتادن است .
ذکر این نکته نیز لازم است که شکست های اتفاق افتاده در سوریه تماما به تفکر نظامی و فرماندهان ما بر نمی گشت بلکه در بسیاری از آنها ارتش دوست و برادر سوریه دخیل بود . به هر حال نبرد القصیر یا آزاد سازی نبل و الزهرا هم کار همین فرماندهان موجود بود . در هر ارتشی تعداد اندکی از فرماندهان درخشان می شوند . همه فرماندهان آلمان جنگ جهانی گودریان و رومل نبودند . همینطور که در ارتش سوریه همه سهیل حسن و عصام زهیرالدین نشدند .
به نظر می رسد تغییر نسل فرماندهان تا زمانی که با ایجاد زیر ساختها و تقویت بودجه همراه نشود نفع خاصی را عاید ما نخواهد کرد . نیروهای مسلح بودجه را از دولت باید بگیرند و دولت باید آن را در مجلس تصویب کند . پس این تغییر نسل نه تنها در نیروهای مسلح بلکه در کل ساختار اداری و اقتصادی و فرهنگی کشور باید اتفاق بیافتد .
شرایطی بود که خرج کردن در نیروهای مسلح و بنیه نظامی کاشت و آبیاری در کویر دانسته می شد نظیر خیلی موراد دیگر که امروز با آنها دست به گریبانیم . نساختن پالایشگاه ، نساختن مسکن ، تحدید نسل و فرزند آوری و غیره و همان تفکر هنوز هم سرکار هست و سیاستها را خنثی می کند .
Z
ایده ی نهایی مقاله این نیست که باید فرماندهان جوان روی کار بیایند . هم چنین این نیست که همه ی مشکلات نیروهای مسلح با آمدن فرماندهان جوان حل میشود .
ایده ی نهایی آن است که شیفت نسلی ناگزیر است و به جهت شکاف نسلی باید مدلی برای مدیریت روند آن طراحی شود وگرنه مشکلاتی به وجود خواهد آمد .
در آینده در مورد مدل های مدیریت شیفت نسلی هم صحبت خواهد شد انشالله .
-
10
-
-
بخش سوم :
تبعات مساله شکافت نسلی :
این مساله را می توان از 2 جهت بررسی کرد.نخست آنچه به طور عمومی در تمامی ارتش های دنیا رخ می دهد و نسبت آن با دوران انفجاری فناوری، دوم اهمیت این موضوع در شرایط خاص ایران.
اگرچه روال معمول در تمامی ارتش های دنیا درگیر بودن با 3 نسل در هرم پرسنلی خود است: نسل جوان تر نیروهای تازه وارد، نسل پیشین در میانه هرم و مسن ترین و البته با تجربه ترین نسل در بالاترین رئوس ساختار فرماندهی، ولی سرعت و شتاب گیری پیشرفت فناوری و تاثیر بی بدلیل آن در شکل دهی به میادین نبرد موجب شده است که شاهد شکل گرفتن شکافی میان نسل های قدیمی تر با موضوعات روزی باشد که نیروی عملیاتی با آن مواجه می شود یا خواهد شد. در این بین در کشور هایی که نرخ دانش آکادمیک و مطالعه در بین سطوح فرماندهی بالاتر بوده و آموزش های نظامی به طور نظام مند به روز می شود عمق این شکاف ها کمتر بوده و حتی در کشور های پیشرو جهت سازگاری و حتی بهره بردن نیروی عملیاتی از قابلیت های نوین در دسترس، دکترین های جدیدی در دست تالیف قرار می گیرد. این روند را می توان از عملیات طوفان صحرا به عنوان اولین جنگ که یک ارتش با استانداردهای موج سومی در آن درگیر شد، تا سیر عملیاتی شدن قابلیت های موج چهارمی در ارتش های مدرن امروز، و نیز تحلیل و تئوریزه کردن مفاهیم موج پنجمی برای ارتش های آینده، پیگیری کرد.
در برخی موارد این دکترین ها چنان آینده نگرانه و پیشرو در بوده که علاوه بر بهره بردن تمام و کمال از توان فناوری روز، مسیر و نیازمندی های توسعه فناوری، در جایی که لبه دانش بشری به پیش رانده می شود، را برای حتی 2 تا 3 دهه بعد مشخص می کنند. به عنوان نمونه ای می توان به تلاش های ژنرال استاری در توسعه و تدوین مفاهیم موج سومی اشاره کرد. شخصیت دانش پژوه وی به عنوان یک دشمن دانا برای نظام اسلامی شایسته توجه است آنچنان که کتابخانه شخصی وی شامل بیش از 4 هزار جلد کتاب بود، آشنایی به علوم روز و جسارتش در پیاده سازی مفاهیم جدید در ساختاری با دیسیپلین شدید که نسبت به وضع موجود اینرسی. (میل به عدم تغییر وضعیت حاضر ) دارد، از ویژگی های بارزی بود که زمینه شروع و به ثمر نشستن اقدامات وی را فراهم آورد. در اهمیت چنین رویکردی در ارتش های جهان و اینکه چه نقشی در سرنوشت آنها در آینده میدان نبرد می تواند بازی کند، بازخوانی خود عملیات طوفان صحرا کافی ست. در یک سوی این جنگ ارتش بعث عراق قرار داشت که یکی از قدرتمند ترین ارتش های جهان به لحاظ کمیت نیروی انسانی و نیز پیشرفته بودن تجهیزات نظامی بود. قوای زرهی عراق را آن روزگار 5 امین قدرت زرهی دنیا می دانستند، در بخش هواپیما و نیروی هوایی به روز ترین تجهیزات دنیا از فالکروم ها، فنسر ها تا فاکسبت های ساخت شوروی که آخرین دستاورد های بلوک شرق بودند تا میراژ های فرانسوی را در اختیار داشت. در بخش پدافند به روز ترین تجهیزات راداری و سامانه های پدافندی ساخت شوروی و حتی رولند فرانسوی را در اختیار داشت که با وجود شکست عراق ولی توانستند برای قوای ائتلاف دردسر قابل توجه ایجاد کنند. قدرت عراق را حتی فرماندهان و نظامیان ایران نیز به خوبی به یاد دارند که در اواخر جنگ وضع جبهه ها را به چه سان کشانده بود، فاو چگونه سقوط کرد و ...
اما به رغم آن توانایی این عقب ماندگی ساختار فرماندهی عراق که ساختاری موج دومی در برابر ساختار موج سومی طرف آمریکایی، بود که موجب شد طومار آن ارتش قدرتمند در 43 روز در هم پیچید و بزرگراه مرگ از آن باقی بماند.[1]
امروزه اما به دلیل سرعت قابل زیاد تحولات حوزه فناوری، و نیز عمیقتر شدن شکاف نسلی از جهت ارتباط با فناوری، آنچنان که نسل جوان را که در سنین ورودی های جدید ارتش ها قرار دارند آنطور که پیشتر مورد بحث قرار گرفت "نسل شبکه" می نامند، در ارتش های. دنیا به طور نظام مند به روز نیز شاهد بروز تعارضاتی هستیم که حاکی از این افزایش فاصله نسلی و عدم توانایی ارتباط بر قرار کردن نسل های قبلی با موضوعات روز است. این موارد در این ارتش ها اگرچه به دشت معضلات عمیق و منجر به ناکارآمدی در ارتش های کشور هایی با اینرسی زیاد و دگم اندیشی نیست، اما در عین حال مسائل جالب توجه و قابل بحثی بوده اند که از چشمان رصدگر پژوهشگران و اندیشکده های حوزه نظامی و مسائل راهبردی دور نمانده اند.
مثالی از اثرات شکاف نسلی در سطح دنیا :
جهت بررسی موردی نمونه ای از این مسائل بررسی وضعیت ارتش رژیم اشغالگر قدس از 2 جهت حائز اهمیت فوق العاده است. نخست آنکه به بررسی ارتش رژیمی پرداخته می شود که با جمهوری اسلامی ایران دارای دشمنی راهبردی و منازعه فعال منطقه ای ست. دوم آنکه ارتش این رژیم به جهت ضعف عمده ای که از جهت عمق راهبردی ناچیز گریبان گیر آن بوده به نحوی که هر اشتباهی در هر جنگی و هر نقطه ضعفی در هر منازعه نظامی می توانسته تبدیل به آخرین اشتباه آن رژیم شود، در طی چند دهه گذشته به ویژه در حوزه مسائل راهکنشی و توسعه تجهیزات مدرن و البته روزآوری ساختار های هدایت و فرماندهی یکی از ارتش های پیشرو در جهان بوده است. موفقیت این رژیم در این حوزه تا حدی بوده است که حتی کشور های دارای سابقه نظامی گری تاریخی و و صاحب سبکی در فناوری نظامی چون چین، روسیه، فرانسه و حتی در مواردی خود آمریکا، دارای ارتباط نظامی مستمر نظامی با آن رژیم بوده و از دست آوردهای نظامی آن بهره برده اند. این ارتباط نظامی و ابعاد آن چنان گسترده و متنوع است که خود می تواند موضوع گزارش مفصل دیگری باشد.
داستان این ناهمگونی نسلی اما از این قرار بود: این رژیم اعلام نیازی تحت عنوان پروژه کارمل[2] با درخواست های مشخص جهت توسعه وسیله ای اثبات گر فناوری جهت بررسی و توسعه قابلیت های تانک ها و خودرو های زرهی نسل بعد، اعلام کرد. از جمله موارد مهم در نیازمندی های عملیاتی این طرح به قابلیت های نظارتی شناسایی پیشرفته، آگاهی محیطی با دید 360 درجه، قابلیت های رزم شبکه محور و هوش مصنوعی، و نیز امکان عملیاتی سازی تانک مورد بحث تنها با 2 خدمه که درون یک دریچه[3] در شاسی تانک قرار می گرفتند، می توان اشاره کرد. در سال 2018 , 3 پیمانکار نظامی خصوصی طرح های خود را در این باره ارائه کردند که شامل کمپانی های Rafael، IAI و Elbit Systems بودند. جهت مقایسه مفاهیم طرح شده در این پروژه را دست کم 3 دهه فراتر از مفاهیم عملیاتی در حوزه زرهی قوای مسلح ایران می توان دانست، نوآورانه بودن مفاهیم این پروژه در حدی بود که از مفاهیم طرح شده در پروژه های نسل آینده کشور صاحب سبکی در حوزه زرهی چون روسیه و مشخصا تانک مدرن T-14 آرماتا نیز فراتر بود.
هر یک از این کمپانی ها به صورت جداگانه شروع به طراحی و توسعه فناوری های کانسپت خود شد. این طراحی ها به کلی بخش داخلی خودروهای زرهی را تغییر میداد و دارای کاکپیت پیشرفته ای مشابه هواپیماهای جنگنده بود. یکی از چالش برانگیز ترین بخش های این پروژه این بود که این تانک یا خودروی زرهی می بایست می توانست تنها با 2 خدمه به صورت کامل عملیاتی شود. در حال حاضر تانک های اصلی میدان نبرد که بر اساس مکتب غربی طراحی شده اند، از جمله تانک های مرکاوا، عموما دارای 4 خدمه اصلی هستند، و تانک های روسی به جهت برخورداری از مکانیزم گلوله گذاری اتوماتیک دارای 3 خدمه هستند. واضح است که عملیاتی شدن کامل یک تانک مدرن تنها با 2 خدمه نیازمند سطح بالایی از اتوماسیون و یکپارچگی سخت افزاری با خدمه می باشد.
در این بین یکی از خلاقانه طرح ها مربوط به کمپانی IAI بود. ویژگی های شاخص و متمایز کانسپت این کمپانی شامل استفاده از یک نمایشگر چند منظوره وسیع و نیز استفاده از. دسته کنترلر کنسول های بازی Xbox ساخت کمپانی ماکروسافت بود. البته ایده استفاده از این کنترلر ها پیش از آن در ساخت یکی از زیردریایی های اتمی کلاس ویرجینیای آمریکا نیز سابقه داشت[4].
نمونه اثباتگر فناوری کانسپت کمپانی IAI
فلسفه استفاده از چنین. دسته کنترلر هایی را می تون در این واقعیت جست که نسل جوانی که عمده جمعیت کاربر این تجهیزات خواهد بود، همان نسل هزاره ای که دوران جوانی خود را با انفجار عصر دیجیتال سپری کرده یا نسل شبکه ای که همراه انقلاب فناوری اطلاعات بلوغ یافته، برای سال های قابل توجه عمر خود را با چنین ابزار هایی سپری کرده، به آنها خو گرفته، آشنایی کامل با آنها داشته، و در بسیاری موارد کارهای مشابهی را در قالب گیم ها و شبیه سازی ها انجام داده است. چنان کاکپیت پیشرفته و سطح بالای اتوماسیون و هوش مصنوعی از یک سو علاوه بر حجم بالای اتوماسیون و کاهش نیاز به خدمه، به شدت بار کاری خدمه را کم کرده، از سوی دیگر رابط کاربری با بخش مکانیکال تانک را از نزدیک به زبان مکانیک و ماشین به سمت زبان های رایانه ای کاملا سطح بالا و حتی سطوح انتزاعی رسانده به نحوی که تجربه هدایت تانک در دنیای واقعی را به شدت به تجربه هدایت تانک در بازی های رایانه ای نزدیک کرده است. کاری که برای دهه ها خدمه جوان پیش از قرار گیری در تانک واقعی به انجام رسانده بودند.
در عمل نیز بازخورد های گرفته شده از کاربران بیشترین سطح راحتی رابط کاربری، بهبود عملکرد و سرعت کسب مهارت خدمه در کار با تانک مربوط به همین طرح کمپانی IAI بود، دقیقا همان طرحی که رد شد!
علت این امر را می توان در آن دانست که آن کسانی که آن کنترلر ها را دست گرفته بودند، با آن آشنا بودند و هیچ حس عجیب و بیگانه ای هنگام کار کردن با آن نداشتند، همان کسانی نبودند که در مورد سرنوشت پروژه تصمیم می گرفتند، کسانی از نسل دیجیتال! که کاملا برعکس، در سطوح فرماندهی افرادی بزرگ شده نسل آنالوگ که آن کنترلر ها برای شان ناآشنا، بیگانه و نامانوس بود، هیچ حس یکپارچگی با آن نداشته و شاید حتی وجود آن را کسرشان نظامی گری می دانستند درباره پروژه تصمیم گرفتند.
البته چنین موردی در مورد چنان پروژه بلند پروازانه ای نه یک فاجعه و شکست بزرگ برای صنایع نظامی رژیم غاصب، که به عنوان یک متر نشان دهنده ی آن بود که حتی در ساختار ارتش به روز و پیشرفته ای با سطح بالای دانش نظامی میان فرماندهان نیز چنین شکاف نسل هایی در حال دیده شدن است، حال سرنوشت آن ارتش های دگم که در برخی کشور هایی که در مفاهیم مربوط به جنگ جهانی دوم و ماقبل آن ثابت شده اند چه خواهد بود؟
بررسی ضرورت تغییر نسل در ساختار فرماندهی قوای مسلح ایران :
لزوم تغییر نسل در ایران را می توان بر 2 دلیل عمده استوار کرد. نخست ایستایی نسل: اگرچه در کشور های دیگر نیز عموما راس هرم فرماندهی در محدوده 60 سالگی قرار دارد، ولی در طی زمان این افراد 60 ساله از نسل های متفاوت بر منسب قرار می گیرند. حال آنکه در ایران و به ویژه در سپاه پاسداران نسلی از فرماندهان دوره جنگ همواره رئوس فرماندهی را در اختیار داشته، جنگی که بیش از 3 دهه از پایان آن می گذرد و در این 3 دهه ایستایی نسلی در سطوح بالای فرماندهی حکم فرما بوده است. این امر علاوه بر اشکالاتی که پیشتر بیان شد، به دلیل علت دومی که در ادامه بحث می شود اثرات ناگوار تشدید شده ای را به همراه داشت.
دلیل دوم نرخ بالای فاصله با علوم روز و تجهیزات در میان فرماندهان نسل فعلی ست. البته که این عزیزان در سال های جنگ رشادت های بسیار داشته، پیروزی ها و افتخارات فراوان کسب کرده اند ، ولی تاریخ جنگ فقط به همین موارد خلاصه نمی شود. جنگ در شرایطی علیه ایران تحمیل شد که در ارتش ساختار نظامی از هم پاشیده، سطوح فرماندهی در بسیاری موارد خالی مانده، با سومدیریت ها و بعضا خیانت های انجام شده توان عملیاتی یگان های ارتش به شدت تحلیل رفته بود. در مورد سپاه نیز با نیرویی تازه تاسیس مواجه بودیم که عمده فرماندهان آن چندان سابقه رزمی در میدان های عملیاتی یا محافل آکادمیک نداشته و در شرایط اضطراری و بر حسب ضرورت سکان هدایت را به دست گرفته و وارد میدان شدند. این کم تجربگی ها در سپاه و حتی ارتش و در کنار آن ضعف ساختار ها هزینه های زیادی را بر انقلاب نوپای ایران تحمیل کرد. البته در نهایت قوای مسلح ایران در طی این جنگ آبدیده شده، تمامیت کشور را حفظ کرده و تجربه ها اندوختند. اما تجربه هایی که با قیمت گزاف بدست آمده بود، قیمتی که با دریایی از خون بهای آن پرداخت شد. در طی دفاع مقدس بر اساس آمارها , بیشترین تعداد عملیات های اجرا شده از سوی طرف ایرانی شکست خورد و در مجموع بیش از 3 برابر طرف عراقی متحمل تلفات شدیم. در کنار فتوحات بزرگی چون الی بیت المقدس , عملیات رمضان ها، کربلای 4 و 5 ها و والفجر مقدماتی ها را هم از سر گذراندیم. البته که در آن شرایط راهی جز این نبود، و اگر نبود جان فشانی ها و رشادت های صورت گرفته چه بسا چیزی از انقلاب و ایران تا به امروز باقی نمانده بود.
مشکل اما از آنجا شروع شد که آن عزیزانی که تا پیش از ضرورت جنگ اساسا نظامی نبوده، هیچ دانش نظامی نداشته، و تجربه اندوخته شان در شرایط اضطرار با هزینه های سنگین به دست آمده بود , بدون اینکه بسیاری شان هیچ گاه تبدیل به نظامیان تمام عیار، دارای دانش به روز، و اساسا علاقه مند به دانش روز بشوند در تمامی 3 دهه پس از جنگ کماکان سکان هدایت قوای مسلح را در انحصار خود نگاه داشتند. اگرچه در طی سال های پس از پایان جنگ شاهد رشد صنایع نظامی داخلی بودیم و بعضا دستآورد های در سطح جهانی بزرگی را توانستیم بدست آوریم. اما به جهت همان ضعف در سطوح فرماندهی و آموزش نه تنها پیشرفت های مشابهی را شاهد نبودیم که اثرات آن به وضوح در برخی عملکردهای نیرو های مسلح دیده می شود. تا پیش از ورود جدی ایران به مساله بحران سوریه در زمان حیات پربرکت سردار بزرگ اسلام شهید سلیمانی بسیاری از کارشناسان مستقل مسائل نظامی کاملا ناکارآمدی ها و عدم آمادگی نیرو های ایرانی را برای ورود به چنان منازعه ای پیشبینی کرده بودند که متاسفانه در عملیات محرم ودر عمل نیز همان نتایج مشاهده شد. در رویکرد نهایی میتوان اتفاقاتی چون عملیات محرم و یا فاجعه خان طومان را از آن جهت مفید دانست که شاید موجب گردد قوای مسلح ایران موجب کاستی های خود در رده های تجهیزات عملیات و و … گردد و چون یک سیلی است که بهتر است آن را از تروریست ها در بیش از هزار کیلومتر دورتر از مررز های خودی بخوریم تا در جنگ احتمالی دیگری در مرزهای ایران . نرخ بالای تلفات، بی برنامگی ها ، عدم بهره وری و صرف هزینه های سنگین در برابر دستاورد های اندک، و در بسیاری موارد فاصله چند دهه ای عملکرد با میادین نبرد روز، به نحوی که در حوزه فرماندهی، آموزش و حتی تجهیزات سطح استاندارد هایی. دقیقا در حد زمان دفاع مقدس . شکست ها و عقب نشینی ها تا آنجا که کمتر از 18 درصد از خاک سوریه در اختیار قوای دولتی باقی مانده و آنهم مانند تکه یخی در زیر آفتاب هر روز در حال از دست رفتن بود، واقعیات میدان نبرد سوریه را تا پیش از ورود گسترده ارتش روسیه، تشکیل می داد. حتی پس از آن هم در مواقعی که نقش ارتش روسیه و بمباران های آن در بخشی از مناطق عملیاتی کم می شد شکست های سخت و پر تلفاتی را متحمل می شدیم که از دردناک ترین آنها می توان به شکست پر تلفات در خانطومان اشاره کرد که پیکر برخی شهدای آن فاجعه پس از 4 سال به تازگی به دست آمده است.
این ناکار آمدی را حتی تا پیش از جنگ سوریه به وضوح برای چشمان بینا آشکار بود. اگرچه شهادت در دیدگاه شیعه همواره " اکرام من الله " و " عطیه من الرب " دانسته شده ولی شهادت دسته جمعی نیروهای صابرین در ارتفاعات جاسوسان و تلفات سنگین مدافعان وطن آن هم در شرایطی که اجرای عملیات پاکسازی آن ارتفاعات حتی متناسب استاندارد های مربوط به جنگ جهانی دوم نیز نبود . این سطح از تلفات برای یکی از نخبه ترین نیروهای عملیاتی جمهوری اسلامی به هیچ وجه قابل قبول نبوده و ضعف در مراتب مختلف فرماندهی نمایان بود. همچنین عملکرد های نه چندان قابل قبول و تحمل تلفات قابل توجه در درگیری های مرزی در مناطق شرقی که با شدت کمتر هنوز هم ادامه دارد از نشانه های دیگری بود که کارشناسان را قبل از جنگ سوریه از واقعیاتی در قوای مسلح ایران آگاه می کرد.
در بخش آموزش نیز علاوه بر ضعف های دیده شده در سوریه که بعضا این ضعف آموزش حتی مانع از بهره بردن از پتانسیل اندک تجهیزات موجود می شد، می توان به نتایج کسب شده در مسابقات نظامی روسیه نیز اشاره کرد.
این مسابقات در رشته های مختلف و متنوعی برگذار می شود که به جهت عدم آمادگی طرف ایرانی تنها در معدودی از رشته ها شرکت می کند. بحث این مسابقات بسیار مفصل است، به اختصار به بخش زرهی آن پرداخته می شود. در بخش زرهی تا قبل از دو دوره پیش، تیم های زرهی ارتش برنده مسابقات داخلی شده و به این مسابقات اعزام می شدند. پس از کسب نتایج بسیار ضعیف در دوره های ابتدایی که بعضا با عملکرد های فوق العاده ضعیفی همراه بود: عدم توانایی لود کردن نوار فشنگ تیربار، غرق کردن خودروی زرهی و .... نهایتا تا قبل از دوره سال 2019 تیم ارتش توانست خود را به تیم های میانی جدول برساند آن هم در شرایطی که فاصله عملکردی زیادی با تیم های روسیه و چین دارا بود. در دوره سال 2019 اما 3 تیم نخبه زرهی سپاه راهی روسیه شد. اما حاصل کار تیراندازی هایی بود که هیچگاه به هدف نمی خورد، مسیر هایی که هیچگاه به درستی طی نمی شد و حتی در یک مورد به دلیل اشتباه خدمه پیشران تانک دچار آتش سوزی شد. نهایتا پس از کشور های گمنام آسیای مرکزی، شرق اروپا و حتی ارمنستان تیم نخبه زرهی سپاه در مجموع آخر شد و ضعیف ترین نتایج را کسب کرد. این نمایش ضعیف و دور از شان انقلاب اسلامی و دور از آبروی اهل بیت عصمت و طهارت (سلام الله علیهم اجمعین ) را اما مورد دیگری تکمیل کرد. در این دوره روسیه برای اولین بار 3 تیم زرهی زنان را نیز راهی مسابقات کرده بود. بهترین نتیجه تیم نخبه نیروی زمینی سپاه با اختلاف زیاد از ضعیف ترین نتیجه ضعیف ترین تیم زنان روسیه نیز نازل تر بود.
علاوه بر مشکلات عدیده ساختاری و عقب ماندگی آن که شرح و آسیب شناسی گسترده و مشروح آن خود می تواند موضوع گزارش دیگری باشد، در برخی موارد ناآگاهی فرماندهان و اظهار نظرهای غلط و نسنجیده ایشان به کمک زرادخانه رسانه ای دشمنان قسم خورده اسلام و انقلاب آمده و خوراک رسانه ای آنها را تا مدت ها فراهم کرده و اعتبار و ابروی مجموعه نیروهای مسلح را که برای کسب و حفظ آن خون ها ریخته شده را به راحتی بر باد می دهند. متاسفانه ما در حال حاضر در بالاترین سطوح فرماندهی قوای مسلح با فرماندهانی مواجه هستیم که حتی اسم پرکاربرد ترین تجهیزات در اختیار نیرو های تحت امرشان را نیز به درستی نمی دانند. . فرمانده نیروی زمینی ارتش در برنامه زنده تلویزیون جمهوری اسلامی , تفاوت سلاح مشهور روسی دراگانوف با کالیبر 7.62*54 با سلاح آنتی متریال ساخت جهاد خودکفایی در کالیبر 14.5 را نمی داند، سلاح سازمانی ژ3 با کالیبر 7.62*51 را می خواهد با ام.پی5 با کالیبر 9*19 جایگزین کند. آ یا فرمانده دیگری در جهاد خودکفایی نیروی زمینی سپاه در یک مصاحبه رسمی , سلاح معروف ام1 را همان ام4 ، و تانک تی55 را همان تی90 می داند. فرمانده پیشین نیروی زمینی ارتش خودرویی را که کپی ناشیانه ای از خودروی فیلم های هالیوودی بوده رونمایی می نماید در حالی که به زبان انگیسی روی آن future generation tank (نسل آینده تانک) نوشته است . فرمانده کل سپاه در مجلس شورای اسلامی متاسفانه پهپاد ها و بالگرد های پشتیبانی را در کنار موشک های قاره پیمای اتمی در زمره تسلیحات استراتژیک می پندارد . نهایتا هم ایشان در یک بی درایتی آشکار با رونمایی از دستگاه کرونا یاب مستعان به آبروی سپاه پاسداران صدمه ی قابل توجهی وارد نمودند .
مثال های بالا از آن رو ذکرشد که بسیاری از آنها با وجود یک گروه رسانه ای و یا مشاورین جوان و آشنا به علوم روز قابل پیشگیری به نظر میرسد .
در آستانه ی گام دوم انقلاب اسلامی و با توجه به منویات رهبر انقلاب در بیانیه گام دوم , شاید بتوان گفت که توجه به مساله جوان گرایی میتواند مهم ترین درس دفاع مقدس در آستانه چهل سالگی دفاع مقدس به عنوان یکی از بزرگترین و افتخار آمیز ترین اتفاقات تاریخ ایران باشد .
البته همانگونه که ذکر شد مهم ترین مساله در مورد جوان گرایی نه سپردن امور به جوانان بلکه انجام مطالعات و طراحی مدلی برای مدیریت این روند است تا مشکلاتی چون خویش سالاری و عدم شایسته سالاری که در روند تغییر نسل , در کمین است اتفاق نیفتد .
به خواست خدا ادامه دارد .
-
21
-
-
بخش دوم :
نسل شبکه
آخرین نسلی که اولین گروه از جوانان آن در حال ورود به عرصه های مختلف حرفه ای در اجتماع می باشد نسل شبکه است. این نسل اگرچه با توجه به تفاوت های فرهنگی، مذهبی و جغرافیایی در جای جای دنیا تفاوت هایی در خصوصیات خود در مناطق مختلف دنیا با دیکدیگر دارند، اما با توجه به ویژگی اساسی معرف آنها، که شبکه و عصر اطلاعات و زندگی در دهکده جهانی ست، دارای ویژگی های مشترک و مشابه فراوانی بسیار فراتر از تفاوت های خود هستند. در پژوهشی ویژگی های این نسل در جامعه آمریکا این چنین توصیف شده است:
در طی دوران حیات جوان آنها، نسل شبکه از طریق پیشرفت انفجاری در فناوری، بی ثباتی اقتصادی، خشونت عمومی و اجتماعی رو به افزایش، و جنبش های عدالت جویی شکل گرفته است.[1] تلاطم های سیاسی 2 دهه اخیر آمریکا – که در ایران نیز با علل متفاوتی اجتماع با آن دست به گریبان بود- تاثیر شدیدی بر روی این نسل گذاشته است. حتی بزرگسال ترین افراد نسل شبکه دنیا را پیش از حوادث 11 سپتامبر به یاد نمی آروند. آنها کشور خود را در ظاهر مبارزه با تروریسم، همواره درگیر جنگ های مختلف در خاطر دارند.
بزرگ شدن نسل شبکه همراه با طلوع رنسانس دیجیتال بود. این نسل آنچنان به اطلاعات و فناوری دسترسی دارد، که هیچ نسلی تا پیش از این نداشته است. آنها همراه تلفن های هوشمند و دسترسی به شبکه اینترنت باند پهن جهانی دوران رشد خود را گذرانده اند.[2] هر جیزی که آنها میل به دانستن آن داشته اند تنها تا فشردن یک کلیک با آنها فاصله داشته است.
این ترکیب قدرتمند از اطلاعات و سرعت خود را در پرسنل ارتشی جوانی نشان داده است که پاسخ فوری و تعامل دائمی را ترجیح می دهند. آنها مایل هستند اطلاعات به صورت دیداری ارائه شود و می تواند چند کار را به صورت هم زمان به پیش ببرند. اما این ارتباطات موبایلی پیشرفته هزینه ها و معایبی نیز به همراه داشته است. این امر می تواند موجب کاهش تعاملات فیزیکی، افزایش تعاملات افراطی، کاهش تمرکز به دلیل چند وظیفگی، حواس پرتی، و نرم های اجتماعی غیر معمول شود.[3]
نسل شبکه حجم عظیمی از اطلاعات را به سرعت می بلعد، اما در عین حال نسبت به موضوعاتی که پیامد هایش را درک نمی کنند به سرعت علاقه خود را از دست می دهند.[4] برای یک افسر غیر سازمانی از نسل شبکه نادرست خواهد بود که در جایی دوری و به دور از دسترسی به شبکه قرار داشته باشد، چرا که آنها انگیزه دارند از طریق توانایی هایشان در سازمان شان یا در جهان تاثیر گذار بوده و موفق باشند.[5]
قابلیت های نسل شبکه شامل اتصال سراسری، اطلاعات، و تعامل می باشد. آنها از نظر روانی احساس نیاز به متصل بودن به کاری را دارند که در حال انجام اش هستند. بسیار بیشتر از آنچه نسل پیش از آنها چنین احساس نیازی داشت. آنها مایل اند چرایی و چگونگی کاری که در حال انجام اش هستند را بدانند. اگر آنها احساس کنند که در حال ایجاد تغییری در سازمان نیستند، یا رهبر کاری آنان متوجه ارزش تلاش های آنان نیست، به سرعت به دنبال جای دیگری خواهند بود تا در آنجا تفاوتی ایجاد کنند[6].
آنها مایل اند خودشان مستقیما چیزها را بفهمند و درک کنند، تا آنکه یک ناظر بالای سر برای حتی کوچکترین امور داشته باشند که تک تک راه حل ها را به آنها دیکته کند، که فلسفه فرماندهی ماموریت ارتش این چنین است[7]. بخشی از این میل به حل مشکلات جهان بدین جهت است که آنها تمایل دارند راه های خلاقانه ای را برای حل مشکلات امتحان کنند که تا پیش از آن آزموده نشده اند. نسل شبکه از اینکه خود شخصا چیزی را با کمک اینترنت بیاموزد لذت می برد و در برابر فناوری های نوین احساس راحتی بی مانندی دارد. آنها با اتکا به خود با راهنمایی های کوچکی از سوی اعضای ارشد پژوهش در مورد موضوعات را شروع می کنند، و هم رده ها و ارشد های خود را به عنوان منابعی می بینند که می توانند در اجرای تلاش هایشان از آنها کمک بگیرند[8].
نسل شبکه همچنین مخیر بودن را ارزش می نهد. این ترجیح الزاما به این معنی نیست که باید انتخاب های زیادی وجود داشته باشد تا از میانشان یکی را برگزینند، بلکه بیشتر درباره ی این است که فردیت و خلاقیتشان را بروز دهند[9]. به جهت میل محرکه برای تغییر دنیا، نسل شبکه بیشتر در تظاهرات ها، راهپیمایی ها، و مبارزات برای تغییرات اجتماعی شرکت می کنند[10]. آنها ترسی از کار سخت ندارند، اما می خواهند تلاش هایشان دیده شود و تغییری ایجاد کند. در حوزه ی کار آفرینی، "اگر می خواهید درگیر نسل شبکه شوید، مطمئن شوید که به فردیت آنها احترام می گذارید به همان اندازه که عملکرد و تلاش شان را به رسمیت می شناسید." [11]
در پژوهشی در باب همین موضوع در مورد ارتش ایالات متحده به قلم رابرت فارمر[12] آمده است:
ارتش ایالات متحده در حال حاضر متشکل از 4 نسل است: نسل بومر[13] (1946-64)، نسل X [14] (1965-80)، نسل Y [15] (1981-2000)، و نسل Z [16] (کسانی که از سال 2001 به بعد متولد شده اند)[17]. هر یک از این گروه ها دارای ارزش های منحصر به فردی ست که بر نحوه درک آنان نسبت به مسائل، استفاده، و واگرایی نسبت به ارزش های ارتش تاثیر می گذارد. به طور قابل ملاحظه ای، ارزش های هر نسل می تواند جهت پیشبینی پاسخ های هریک از گروه های نسلی بکار رود، لذا واکنش های آنها قابل پیشبینی و یا قابل تخفیف یا شدت بخشی برای رسیدن به انسجام بیشتر در واحد رزمی، افزایش درک فردی و گروهی، و کمتر دامن زدن به نزاع های فردی ست. به طور ویژه این پژوهش می پرسد، "چگونه رهبران نظامی می توانند روابط منفی میان ارزش های نسلی هر یک از نسل ها و ارزش های نظامی را کاهش دهند در عین اینکه بتوانند از تراز مثبت این ارزش ها برای افزایش قابلیت ها و توان اعمال قدرت نظامی در افق 2050 بهره برند؟"[18]
ارزش های مقامات اجرایی کشوری و رهبران قوه مقننه معمولا به اهداف استراتژیک ملی گره خورده اند. بر اساس اسناد بالادستی کشورها که بر قوانین جزئی بر اساس آن بنیان نهاده شده ; رهبران در تلاش هستند آن انگاره ای را بتراشند که تصویر مجسم آمال ملی و عقیدتی باشد. اهداف استراتژیک , وضعیت نهایی حرکتی هستند که رویکرد عملیاتی از آن مشتق می شود، و بر روی شکاف میان وضعیت فعلی و وضعیت مورد نظر پلی ایجاد می کنند[19]. ارزش ها در طی زمان تغییر می کنند و منابع زیادی روی آنها تاثیر می گذراند. از این روی تصمیم سازان بینشی می سازند تا همزمان که فرمان حرکت کشور را به سمت آن هدف در دست دارند، وضعیت پایانی را همواره در افق آن نگاه دارند. آنچنان که تصمیم سازی تحت تاثیر فرهنگ تصمیم سازان قرار دارد، فرهنگ ارتش و نیروهای مسلح نیز بر فرهنگ تصمیم سازان تاثیر می گذراد. اگر ارزش های نیروی مسلح با کسانی که توسط آن تصمیمات یا فرمان ها تاثیر می پذیرند مشترک نباشد، آن تصمیمات یا فرمان ها امکان معنی و مفهوم یافتن را پیدا نمی کنند. اگر زیردستان تصمیم یا فرمان را درک نکنند، چندان محتمل نیست که نسبت به آن تعهدی پیدا کنند و تنها با آن انطباق پیدا می کنند. محیط عملیاتی امروز بر پیچیدگی و کنترل غیر متمرکز تحت مفهوم فرماندهی ماموریت، ارزش می نهد، که نیازمند تعهد سربازان به جای تطبیق و پذیرش زیردستانه آنان است[20]. بنابراین پل زنی میان شکاف های نسلی به منظور ایجاد درک مشترک از ارزش های ارتش به منظور بر قراری نظم مناسب و دیسیپلین لازم در نیروی مسلح امروزی لازم و حیاتی ست. ارزش های نسل ها قابل تعریف است و تصویری واضح از اینکه چگونه –به عنوان یک گروه- افراد رفتار خواهند کرد، پرورش خواهند یافت، و انتظار پاداش خواهند داشت، به دست می دهد. پژوهش در رفتار نسل ها تمایزات بارزی را در بین نسل های مختلف نشان می دهد. [21]
در یکی دیگر از پژوهش های صورت گرفته چالش های مساله شکاف نسلی این چنین بر شمرده شده است:
یک مشکل در مورد نصیحت هایی که در باب به خدمت گیری و رهبری نسل جوان در گفته می شود، وجود دارد: نسل هزاره دیگر نسلی نیست که ارتش نیاز داشته باشد در مورد آنها تمرکز کند. هزاره ی جدیدی ها –کسانی که ما بین 1980 تا 1996 متولد شده اند- در حال پیوستن به ارتش نیستند؛ آنها خود ارتش هستند! تا سال 2015 حدود 72 درصد از پرسنل فعال ارتش را نسل هزاره تشکیل می دادند. در واقع حتی در سال گذشته تعداد زیادی از این نسل هزاره ای ها می توانستند با 20 سال سابقه خدمت بازنشسته شوند.
کسانی که به تازگی برای ورود به خدمت ثبت نام کرده اند در حال گذراندن دوره های آموزشی ای هستند که ارزش زمانی که صرف آنها می کنند را ندارد و متناسب نسل جدید نیستند. این ها آموزش های نسل جدید نیستند: نسل شبکه
نسل شبکه که اعضای آن به عنوان NetGens نیز شناخته می شوند، شامل افرادی می شود که در و پس از 1997 متولد شده اند. در کشور های اروپایی , ژاپن و آمریکا تا سال 2015 این نسل جمعیتی بالغ بر 70 میلیون نفر را تشکیل می دادند. در این سال مسن ترین افراد این نسل 21 ساله می شدند. در حال حاضر نسل شبکه ای ها بخش قابل توجهی از جمعیت استخدامی ارتش را تشکیل می دهند که شامل 15 درصد از نیروی وظیفه نام نویسی کرده در سپاه تفنگداران دریایی[22] می باشد.
این نسل جدید از نظر فکری بیشتر برای خطر ها و عدم قطعیت ها آمادگی دارد، و سرشار از اراده و اعتماد به نفس می باشد، اما در عین حال به طرز منحصر به فردی شکننده می باشد. نیروهای مسلح نیازمند سر سختی ذهنی بیشتری فراتر از آنچه نسل شبکه در زمان ورود به ارتش در اختیار دارند، می باشد. نسل شبکه اطلاعات را به روش متفاوتی دریافت می کنند، خود را در درجه اول به عنوان اشخاص منحصر به فرد و نه جزئی از اجتماع می بینند، و ارزش کمتری برای رویه های سنتی قائل هستند. این نیرو های تازه استخدام شده در حال دگرگونی چالش های نیروی انسانی هستند که ارتش با آنها مواجه است. امروزه بخش عمده ای از ارتشی های نسل هزاره ای مجبورند روش های ارتباطی و آموزشی خود در برابر افراد نسل شبکه را تغییر دهند، تا بتوانند از آنها جنگجو یانی بسازند که بتوانند بر فشار های شدید مناقشات مسلحانه چیره شوند. [23]
نسل های متفاوت با مدل ارزشی نیروهای مسلح به نحو متفاوتی تعامل می کنند. محققین، اندیشگران امور نظامی، و فرماندهان تیپ دیدگاه های متفاوتی در این باب دارند که چه چیز مهم است و چرا. علاوه بر این، انسان ها بر اساس نظرات و عقایدشان، جهان بینی و شغل شان، به مفاهیم اهمیت و ارزش می دهند. برای مثال اندیشگران ممکن است به تمامیت و یکپارچگی بیشترین اهمیت را بدهند، حال آنکه فرماندهان تیپ بالاترین ارزش را ازان وظیفه بدانند.
زمانی که در مورد تئوری نسل ها و اهمیت آن مطالعه می کنیم، هدف درجه اول انطباق تمامی اعضای قوای مسلح اعم از سپاه، ارتش، وزارت دفاع، و نیروی انتظامی با مدل ارزشی انقلاب اسلامی، تبدیل به برترین امور می شود. از آنجایی که همه پرسنلی که وارد نیروهای مسلح شده اند قوانین، ارزش ها و اصول مشخصی را که در برابر آنان قرار گرفته را درک می کنند، عملکرد قوای مسلح در کلیت آن، فردیت افراد را کم ارزش نمی کند یا تجانس گروهی را از بین نمی برد. با تغییر کردن افرادی که تصمیمات را اتخاذ می کنند، به همین ترتیب تعابیر و تفاسیر از اطلاعات و استاندارد های پیاده سازی نیز دچار تغییر می شود.
در ساختار ارتش های جهان معمولا نسل جوان جایگاه های سطوح پایینی، نسل میان سال در سطوح میانی، و نسل مسن تر در سنین 50 و بالاتر سطوح عالی فرماندهی را عهده دار هستند. در قوای مسلح ایران اما پس از انقلاب اسلامی ساختار فرماندهی ارتش در سطوح عالی و میانی به کلی دچار تغییرات اساسی شد، سپاه نیز نیرویی بود که اساسا به تازگی تاسیس شده بود و آنچنان که پیشتر ذکر شد عموم فرماندهان رده بالای آن جوانانی کم سن و سال بودند. در اینجا مدل سنتی ساختار سنی نیروهای مسلح دستخوش تغییر شد که این تغییرات و اخلاص و جسارت این فرماندهان البته برکات فراوانی به همراه داشت. با گذشت ایام و گذشت بیش از 30 سال از پایان جنگ اما ما شاهد یک رکود نسلی بوده ایم، رکود نسلی که نسل جوان و میان سالی که در صف ارتقای جایگاه بوده اند را نیز در هرم فرماندهی رسوب داده و بعضا حتی به سن بازنشستگی رسانده. این مساله به نوبه خود مستعد آن است که این نسل را نیز تحت محافظه کاری شدیدی که خود دست به گریبان آن بوده، به بازتولید بحران رکود نسلی سوق دهد. واژه "بحران" تعمدا و آگاهانه از آن روی بکار رفته است که به معنای واقعی کلمه این مساله مستعد آن است که منجر به ایجاد ناکارآمدی های عمده و تهدیدات در سطح امنیت ملی شود.
به خواست خدا ادامه دارد .
[1] Seemiller & Grace, 2017
[2] Patel, 2017
[3] Green 2019
[4] Heitzman, 2018
[5] Mercurio, 2017
[6] Rampton, 2017
[7] Department of the Army, 2012
[8] Seemiller & Grace, 2017
[9] Bridges, 2015
[10] Weise, 2019
[11] Patel, 2016, para. 16
[12] Robert M. Farmer
[13] Boomer
[14] baby buster, slacker, or Gen X
[15] echo boomer, Generation Y, or generation next
[16] در برخی طبقه بندی ها شامل نسل هزاره سوم و نسل شبکه
[17] Cameron B. Caine, Generational Differences in Workplace Ethics: A Supplemental Report of the 2011
[18] Col John P. McDonnell, “National Strategic Planning: Linking DIMEFIL/PMESII to a Theory of
Victory”
[19] Department of Defense. ADP 3-0, 1.
[20] Scott Borerud. “An Overview of Ethical Philosophy”
[21] How Can the United States Army Leverage the Strengths of Three Disparate Generations to Fight and Win the Nation’s Wars?
[22] Marine Corps
-
1
-
14
-
-
بسمه تعالی
نمونههایی از نادیده گرفته شدن حاکمیت ملی و مرزهای جغرافیایی کشورها پیش از دفاع مقدس:
· بحران آذربایجان (1945-1946)
شوروی با وجود پایان جنگ جهانی دوم از تخلیۀ خاک ایران امتناع کرده، با تقویت و تشویق گروههای جدایی طلب آذربایجان و کردستان ایران، سعی در تجزیۀ خاک کشورمان داشت که در نهایت به این هدف نرسید.· جنگ کره (1950-1953)
این جنگ با عبور نیروهای کرۀ شمالی از مرز رسمی میان دو کشور با هدف تصرف کرۀ جنوبی و یکپارچه ساختن شبه جزیرۀ کره آغاز شد و با ورود نیروهای سازمان ملل متحد و شکست ارتش کرۀ شمالی و متحدان چینی پایان یافت.· نخستین جنگ هند و چین (1946-1954)
فرانسه با پشتیبانی ایالات متحده پس از خروج ارتش امپراتوری ژاپن از هند و چین، بار دیگر فعالیت استعماری خود را در منطقه آغاز کرد و پس از مقاومت ویتنامیها وادار به ترک هند و چین شد.· تهاجم چین به تبت (1950)
ارتش چین، تبت را ضمیمۀ جمهوری خلق چین کرد.· نبرد استقلال الجزایر (1954-1962)
مقاومت ملت الجزایر منجر به خروج نیروهای فرانسوی و پایان استعمار شد.· جنگ ویتنام (1955-1975)
ایالات متحده پس از خروج فرانسویها، مستقیماً وارد هند و چین شد و با بهانه قرار دادن واقعۀ خلیج تونکین، جنگ ویرانگری را آغاز کرد که با شکست ارتش آمریکا و سقوط دولت غربگرای ویتنام جنوبی پایان یافت.· انقلاب مجارستان (1956)
ارتش سرخ شوروی با عبور از مرزهای رسمی، انقلاب مردم مجارستان را به شدت سرکوب کرد.· بحران سوئز (1956)
پس از ملی شدن کانال سوئز توسط جمال عبدالناصر، نیروهای بریتانیا، فرانسه و اسرائیل به مصر حمله کردند و پس از اولتیماتوم شوروی و عدم همکاری ایالات متحده، وادار به ترک خاک مصر شدند.· بحران کنگو (1960-1967)
بلژیک پس از پایان رسمی استعمار کنگو، با تحریک عواملش در استان کاتانگا، سعی داشت مهم ترین معادن کنگو را تحت کنترل خود درآورد و برای ایجاد کاتانگای خودمختار از مزدوران اروپایی و آفریقای جنوبی استفاده میکرد و حتی موفق شد نیروهای سازمان ملل متحد را در چند نبرد شکست دهد.· تهاجم خلیج خوکها (1961)
نیروهای مسلح ضد انقلاب کوبا با پشتیبانی ایالات متحده قصد ساقط کردن حکومت کاسترو را داشتند، ولی پس از پیاده شدن در سواحل کوبا از ارتش این کشور شکست سختی خوردند.· جنگ مرزی آفریقای جنوبی (1966-1989)
با خروج استعمارگران پرتغالی از آنگولا، درگیری میان نیروهای آفریقای جنوبی (حکومت آپارتاید) و چریکهای کمونیست تحت حمایت شوروی و کوبا تبدیل به جنگ تمام عیار شد.· جنگ شش روزه (1967)
اسرائیلیها در جنگی سریع، تهاجم کشورهای سوریه، مصر و اردن را دفع کرده، نوار غزه و بلندیهای جولان را ضمیمۀ خاک خود ساختند.· بهار پراگ (1968)
شوروی برای ممانعت از گسترش آزادیهای اجتماعی به همراه نیروهای پیمان ورشو، چکاسلواکی را اشغال کرد.· جنگ هند و پاکستان (1971)
هند با جدا کردن پاکستان شرقی، کشور بنگلادش را ایجاد کرد.· جنگ قبرس (1974)
ترکیه به قبرس تحت کنترل یونان حمله کرد.· جنگ داخلی لبنان (1982)
اسرائیلیها با بهانۀ درخواست کمک دولت لبنان، این کشور را اشغال کردند.· جنگ چاد (1987)
تهاجم لیبی به چاد با شکست ارتش قذافی پایان یافت.· جنگ افغانستان (1979-1989)
نیروهای شوروی برای گسترش نفوذ بر افغانستان، این کشور را اشغال کردند، اما در مقابل مقاومت مجاهدین افغان، وادار به خروجی خفت بار گشتند.-
7
-
-
بسمه تعالی
چهلمین سال دفاع مقدس و گام دوم انقلاب اسلامی
چکیده :
با توجه به وضعیت نظامی ایران در آغاز انقلاب دشمنان ایران گمان می کردند که با استفاده از این فرصت می توانند طی مدت کوتاهی بخش های وسیعی از خاک ایران را اشغال کرده، و حتی حکومت مرکزی را به سقوط بکشانند .
اگر دوعامل اصلی یک نیروی مسلح را شامل ابزار و تجهیزات و نیروی انسانی بدانیم ؛ بایستی اذعان نمود که در ابتدای انقلاب و در شرایط تحمیل جنگ هردو عامل به شدت ضربه خورده بود ولی پژوهش در تاریخ دفاع مقدس آشکار میسازد که در اینجا نه صرفا تجهیزات و نه صرفا مجهادت های شجاعانه نیرو های انسانی مشارکت کننده در دفاع مقدس، بلکه فرماندهی جهادی فرماندهان جوان و مخلص انقلابی بود که آنچه از تجهیزات قابل استفاده و در اختیار بود را در یک سو و در سوی دیگر نیروی سربازان دلیر ایران اسلامی را در اختیار گرفته و در جنگی نابرابر و تحت تحریم دشمن بعثی را به پشت مرز های بین المللی رانده و نواحی اشغال شده را آزاد کردند.
این جهاد مخلصانه تا آنجا ادامه یافت که پس از 8 سال تحریم اقتصادی و نظامی شدید و نیز دخالت مستقیم و غیر مستقیم کشور های منطقه ای و فرامنطقه ای به نفع عراق، از ساز و برگ جنگی مورد نیاز چیزی که برای جنگ قابل اتکا باشد، آنچنان که در نامه محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه پاسداران ایران، مورد نیاز بودن آنها قید شده بود، باقی نمانده بود؛ و نیز استفاده گسترده دشمن از تسلیحات شیمیایی و وارد آمدن تلفات انسانی پر شمار بر گرده توان نظامی ایران سنگینی می کرد، و ناچار به پذیرش قطع نامه تن دادیم.
در سال های پس از جنگ نیز با ادامه تحریم ها و فشار های سیاسی از یک سو و از سوی دیگر توان محدود اقتصادی در دسترس جهت بازسازی نظامی توان ایران، باز این مدیریت و فرماندهی جهادی این عزیزان بودن که راه گشای مشکلات شد و با بهره گیری از روش های غیر کلاسیک و با حداقل ممکن هزینه به توان نظامی ایران جان تازه ای بخشیده و دژ بازدارندگی نظامی ایران را مستحکم ساختند. در این مسیر ایران به توفیقات قابل توجه و کم نظیری در سطح جهانی دست یافت که از آن جمله می توان به پیشرفت های صورت گرفته در حوزه موشکی و سامانه های بی سرنشین اشاره کرد. البته در سال های اخیر و با مساله ی برجام شاهد بروز شکاف هایی در دیواره های بازدارندگی نظامی ایران بوده ایم که موضوعی فراتر از بحث یادداشت جاری، و خود محل بحث در گزارش دیگری ست.
در طی دهه های بعدی تا بدین جا که 4 دهه از آغاز دفاع مقدس گذشته و وارد دومین سال از گام دوم انقلاب اسلامی شده ایم، ما شاهد حداقل تغییرات نسلی در راس هرم قوای نظامی ایران بوده ایم به نحوی که می توان گفت در طی 4 دهه گذشته همین نسل از جوانی تا میان سالی و اکنون در سنین بیش از 60 و حتی 70 سالگی سکان امور را در اختیار داشته اند و با پشت صف نگه داشتن نسل بعدی در فرماندهان نظامی دچار رکود نسلی شده ایم. در واقع خود آن نسل فرماندهان جوان سال های جنگ قصه ی خویش را که خود قهرمانان اصلی آن بوده اند را فراموش کرده و عموما در پس از سال های مجاهدت های انقلابی و ساختار شکنی های شجاعانه به حفظ 4 دهه رکود نسلی رسیده اند.
در آستانه ی گام دوم انقلاب اسلامی و با توجه به منویات رهبری در بیانیه گام دوم , شاید بتوان گفت که توجه به مساله تغییر نسل میتواند مهم ترین درس دفاع مقدس در آستانه چهل سالگی دفاع مقدس به عنوان یکی از بزرگترین و افتخار آمیز ترین اتفاقات تاریخ ایران باشد .
البته مهم ترین مساله در مورد تغییر نسلی همان گونه که در مقاله توضیح داده شده است نه تنها جوان گرایی در سازمان و سپردن امور به جوانان بلکه انجام مطالعات و طراحی مدلی برای مدیریت این روند است تا مشکلاتی چون خویش سالاری و عدم شایسته سالاری که در روند تغییر نسل در هر سازمانی , در کمین است اتفاق نیفتد .
........................................................................................................
قسمت اول :
وضعیت نظامی ایران در آغاز انقلاب به معنای واقعی کلمه آشفته بود.در نقاط متعددی گروه های تروریستی و تجزیه طلب درگیری های مسلحانه گسترده ای به راه انداخته بودند. در ساختار فرماندهی ارتش بسیاری از پست ها خالی مانده بود. هزاران مستشار آمریکایی که به عنوان آموزش با ارتش ایران همکاری میکردند با وقوع انقلاب از کشور اخراج شده بودند، تعداد زیادی از فرماندهان نظامی فرار کرده، بازنشسته شده یا برکنار شده بودند، نظام سربازگیری ناکارا شده بود و بخشی از نیروهای نظامی کشور درگیر ناآرامیهای داخلی شده بودند. به علاوه برخی مصوبات دولت موقت همچون ضرورت خدمت نیروهای ارتشی در زادگاهشان و نیز اعطای مجوز استعفا به افسران ارتش باعث شد ارتش نتواند از بسیاری قابلیتهای خود استفاده کند. در این بین سپاه پاسداران نیز نیرویی تازهتأسیس متشکل از جوانان بود که امکانات و توانایی لازم برای جنگ را نداشت. فرماندهان رده بالای سپاه را غالباً جوانان کم تجربه تشکیل میدادند که از اصول کلاسیک رزم بیاطلاع، و فاقد هر گونه سابقه و تجربه ای در میادین رزم کلاسیک بودند. تجهیزات نظامی از نظر نگه داری، تامین قطعات یدکی و آموزش وضعیت ضعیفی داشت. از این میان می توان به وضعیت لشکر 92 زرهی اشاره کرد که استعداد پرسنلی آن به 20 درصد تقلیل یافته بود.
دشمن گمان می کرد با استفاده از این فرصت می تواند طی مدت کوتاهی بخش های وسیعی از خاک ایران را اشغال کرده، و حتی حکومت مرکزی را به سقوط بکشاند
در اینجا نه صرفا تجهیزات و نه صرفا مجهادت های شجاعانه نیرو های انسانی مشارکت کننده در دفاع مقدس، بلکه فرماندهی جهادی فرماندهان جوان و مخلص انقلابی بود که آنچه از تجهیزات قابل استفاده و در اختیار بود را در یک سو و در سوی دیگر نیروی سربازان دلیر ایران اسلامی را در اختیار گرفته و در جنگی نابرابر و تحت تحریم دشمن بعثی را به پشت مرز های بین المللی رانده و نواحی اشغال شده را آزاد کردند.
این جهاد مخلصانه تا آنجا ادامه یافت که پس از 8 سال تحریم اقتصادی و نظامی شدید و نیز دخالت مستقیم و غیر مستقیم کشور های منطقه ای و فرامنطقه ای به نفع عراق، از ساز و برگ جنگی مورد نیاز چیزی که برای جنگ قابل اتکا باشد، آنچنان که در نامه محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه پاسداران ایران، مورد نیاز بودن آنها قید شده بود، باقی نمانده بود؛ و نیز استفاده گسترده دشمن از تسلیحات شیمیایی و وارد آمدن تلفات انسانی پر شمار بر گرده توان نظامی ایران سنگینی می کرد، و ناچار به پذیرش قطع نامه تن دادیم.
در سال های پس از جنگ نیز با ادامه تحریم ها و فشار های سیاسی از یک سو و از سوی دیگر توان محدود اقتصادی در دسترس جهت بازسازی نظامی توان ایران، باز این مدیریت و فرماندهی جهادی این عزیزان بودن که راه گشای مشکلات شد و با بهره گیری از روش های غیر کلاسیک و با حداقل ممکن هزینه به توان نظامی ایران جان تازه ای بخشیده و دژ بازدارندگی نظامی ایران را مستحکم ساختند. در این مسیر ایران به توفیقات قابل توجه و کم نظیری در سطح جهانی دست یافت که از آن جمله می توان به پیشرفت های صورت گرفته در حوزه موشکی و سامانه های بی سرنشین اشاره کرد. البته در سال های اخیر شاهد بروز ترک ها و تبعات آن در دیواره های بازدارندگی نظامی ایران بوده ایم که موضوعی فراتر از بحث یادداشت جاری، و خود محل بحث در گزارش دیگری ست.
در طی دهه های بعدی تا بدین جا که 4 دهه از آغاز دفاع مقدس گذشته و وارد دومین سال از گام دوم انقلاب اسلامی شده ایم، ما شاهد حداقل تغییرات نسلی در راس هرم قوای نظامی ایران بوده ایم به نحوی که می توان گفت در طی 4 دهه گذشته همین نسل از جوانی تا میان سالی و اکنون در سنین بیش از 60 و حتی 70 سالگی سکان امور را در اختیار داشته اند و با پشت صف نگه داشتن نسل بعدی در فرماندهان نظامی دچار رکود نسلی شده ایم. در واقع خود آن نسل فرماندهان جوان سال های جنگ قصه ی خویش را که خود قهرمانان اصلی آن بوده اند را فراموش کرده و عموما در پس از سال های مجاهدت های انقلابی و ساختار شکنی های شجاعانه به حفظ 4 دهه رکود نسلی منتهی به ایام پیری و محافظه کاری رسیده اند.
فرماندهانی که در زمان جنگ تحمیلی به رغم سن بسیار کم و عدم داشتن سوابق آکادمیک یا میدانی رزمی درخور توجه مورد اعتماد امام خمینی (ره) قرار گرفته و مسئولیت سنگین اداره و فرماندهی جنگ را عهده دار شدند. به عنوان مثال سید یحیی رحیم صفوی در آغاز جنگ 28 ساله، محسن رضایی 26 ساله، علی شمخانی 25 ساله، و علی صیاد شیرازی 36 ساله بود. علاوه بر این می توان از دهه ها فرمانده دیگر با سنین کمتر از 30 سال نام برد که عهده دار فرماندهی جنگ در سطوح مختلف شدند:
«محمود کاوه» را میتوان یکی از جوانترین فرماندهان دفاع مقدس دانست. او در شرایطی فرماندهی «تیپ ویژه شهدا» را بر عهده گرفت که تنها ۲۱ سال سن داشت. محمود کاوه پیش از آنکه اول مرداد ۱۳۶۱ به فرماندهی تیپ ویژه شهدا برسد، از ۱۵ خرداد ۱۳۵۸ مربی آموزش نظامی، از سوم شهریور ۱۳۵۹ مسئول محافظان بیت امام خمینی رحمةاللهعلیه و از ۴ آبان ۱۳۵۹ مربی آموزش نظامی در پادگان کرمانشاه تیپ ویژه شهدا بود. او همچنین در در سال ۱۳۶۵ فرمانده لشکر ویژه شهدا شد. تیپ ویژه شهدا از کلیدیترین یگانهای سپاه بود و موفقیتها و عملیاتهای کمنظیر آن با فرماندهی کاوه باعث شد به لشکر ارتقا یابد. «یونس زنگیآبادی» در سال ۱۳۶۰ و تنها یک سال پس از آغاز جنگ به عضویت سپاه پاسداران در آمد و شجاعت و دلیری او باعث شد در حالی که تنها ۲۱ سال داشت از سوی سردار قاسم سلیمانی فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله، به فرماندهی تیپ امام حسین علیهالسلام برسد. او که در سال ۱۳۴۰ در زنگیآباد کرمان متولد شده بود، ۲۵ دی ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵، زمانی که تنها ۲۵ سال داشت، در شلمچه به شهادت رسید. «مهدی زینالدین» که در سال ۱۳۳۸ در تهران متولد شده بود، پس از انقلاب اسلامی و با تاسیس سپاه پاسداران، به واحد اطلاعات آن پیوست و تا پیش از آغاز جنگ تحمیلی در تبریز و قم به فعالیتهای مختلف پرداخت. با آغاز جنگ، به همراه یک گروه ۱۰۰ نفره برای گذراندن آموزشهای کوتاهمدت به جبههها رفت. او از همان ابتدای جنگ و در حالی که تنها ۲۱ سال سن داشت، توانست مسئول واحد شناسایی و پس از آن مسئول واحد اطلاعات و عملیات سپاه پاسداران در دزفول و سوسنگرد شود و چندی بعد به فرماندهی لشکر علی ابن ابیطالب علیهالسلام منصوب شد.
مهدی زینالدین که یکی از خوشفکرترین و جوانترین فرماندهان دفاع مقدس بود، سرانجام ۲۷ آبان ۱۳۶۳ در شرایطی که همراه با برادرش مجید با هدف شناسایی مناطق جنگی از کرمانشاه به سردشت میرفت، با گروههای مسلح جداییطلب غرب کشور درگیر شد و در حالی به همراه برادرش به شهادت رسید که تنها ۲۵ سال داشت. علیرضا موحد دانش یکی دیگر از فرماندهان سپاه پاسداران بود که در عملیاتهای فتحالمبین، والفجر یک و والفجر دو حضور چشمگیر داشت. او که در سال ۱۳۳۴ در تهران متولد شد، پس از پیروزی انقلاب ابتدا در کمیته انقلاب اسلامی شمیران به فعالیت پرداخت و در فروردین ۱۳۵۸ به سپاه پاسداران پیوست و ابتدا به پاسداران بیت امام خمینی رحمةاللهعلیه پیوست. شهید موحد دانش پس از آغاز ناآرامیهای کردستان رهسپار غرب کشور شد و در چند عملیات برای مقابله با نیروهای جداییطلب حضور یافت. او از ابتدای دفاع مقدس تا دی ۱۳۵۹ به همراه محمد جهانآرا به شناسایی مواضع دشمن در خرمشهر مشغول بود و پس از آن جانشین محسن وزوایی در عملیات بازیدراز ۲ شد. یک دست او در عملیات بازیدراز ۳ در شهریور ۱۳۶۰ قطع شد. شهید موحد دانش پس از آن معاون گردان حبیب بن مظاهر در تیپ ۲۷ محمد رسول الله را بر عهده گرفت. با اتمام عملیات بیتالمقدس به همراه نیروهای «محمد رسول الله» به لبنان اعزام شد و پس از بازگشت در شهریور ۱۳۶۱ با حکم محسن رضایی فرمانده کل سپاه، فرماندهی تیپ ۱۰ سیدالشهدا را عهدهدار شد.
علیرضا موحد دانش در عملیات والفجر یک دوباره مجروح شد و سرانجام ۱۳ مرداد ۱۳۶۲ در جریان عملیات والفجر دو در منطقه حاج عمران، به شهادت رسید. بنابر برخی خاطرههای همرزمانش، در حالی که به شدت زخمی شده بود، خود را به سنگر عراقیها رساند و سیم ارتباطی آنها با عقبهشان را با دندان جوید و قطع کرد و در همین حال بود که گلولهباران نیروهای بعثی، منجر به شهادت او در ۲۸ سالگی شد. سردار سرلشکر احمد کاظمی یکی دیگر از فرماندهانی است که در سالهای جوانی به نقشآفرینی در جبهههای جنگ علیه رژیم بعث عراق پرداخت. او در ابتدای پیروزی انقلاب برای مقابله با دشمنان داخلی انقلاب در اوایل ۱۳۵۹ به کردستان رفت. او که جزء اولین اعضای سپاه پاسداران بود، به همراه یک گروه ۵۰ نفره در آبادان حضور یافت؛ گروهی که پس از مدتی لشکر زرهی ۸ نجف اشرف به فرماندهی احمد کاظمی شد و صدها تانک و نفربر و ماشینآلات جنگی از نیروهای عراقی به غنیمت گرفت. دو سال فرماندهی جبهه فیاضیه آبادان و ۶ سال فرماندهی لشکر ۸ نجف اشرف از سمتهای او در جنگ تحمیلی و همچنین یک سال فرماندهی لشکر ۱۴ امام حسین علیهالسلام، ۷ سال فرماندهی قرارگاه حمزه سیدالشهدا و قرارگاه رمضان و همچنین ۵ سال فرماندهی نیروی هوایی سپاه، بخشی از مسئولیتهای او بوده است. حاج احمد کاظمی از ناحیه پا، دست و کمر بارها مجروح شد و انگشت دستش نیز قطع شده بود. علاوه بر چند مورد بالا، جوانان برومند و شجاع دیگری هم بودهاند که در جریان ۸ سال دفاع مقدس مایه عزت و سربلندی ملت ایران شدند. نزدیک به ۳۰ تن از فرماندهان جنگ را میتوان برشمرد که بین سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۳۰ متولد شدند و سالهای جوانی خود را در جبههها سپری کردند؛ از «سیدحسین علمالهدی» که در سال ۱۳۳۷ متولد شد و در ۲۲ سالگی در عملیات نصر با اصابت همزمان سه گلوله تانک به شهادت رسید، تا «حسین خرازی» که در سال ۱۳۳۶ در اصفهان زاده شد، مسئول اسلحهخانه کمیته انقلاب در زمان پیروزی انقلاب بود و لشکر پیاده ۱۴ امام حسین اصفهان را تاسیس کرد و سرانجام ۷ اسفند ۱۳۶۵ در ۲۹ سالگی در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید.
«محمدعلی جعفری» فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز یکی از جوانترین فرماندهان دفاع مقدس بوده است. فرماندهی قرارگاه غرب، فرماندهی قرارگاه نجف، فرماندهی تیپهای عاشورا و معاونت سپاه شوشتر از مسئولیتهای او بوده است. او که خرداد ۱۳۶۰ به سپاه پاسداران پیوست، از ۲۴ سالگی در جبههها حضور یافت و در عملیاتهای کربلای ۴ و ۵ جانباز شد.
«شهید حاج قاسم سلیمانی» یکی دیگر از فرماندهان جوان جنگ تحمیلی بوده که در ۲۰ اسفند ۱۳۳۵متولد شده و در عملیاتهای فتح فاو، کربلای ۴ و ۵ و همچنین تک شلمچه حضور داشته است. او که در ابتدای انقلاب برای مبارزه با جداییطلبان به مهاباد رفته بود، پس از بازگشت به ریاست پادگان قدس سپاه در کرمان منصوب شد و با آغاز جنگ به آموزش چندین گردان از سپاهیان کرمان میپردازد. سردار سلیمانی پس از جنگ به مبارزه با اشرار در کرمان پرداخت و از سال ۱۳۷۶ همزمان با اوجگیری طالبان در افغانستان به فرماندهی نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منصوب شد.
«علی شمخانی» دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران، از پایهگذاران سپاه پاسداران و فرمانده سپاه در استان خوزستان بود در آغاز جنگ تحمیلی ۲۵ سال داشت و پس از پایان جنگ با انتقال به ارتش، به فرماندهی نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی منصوب شد.
«محمدباقر قالیباف» هم در سال ١٣٦١ در حالی که تنها ۲۱ سال سن داشت ،به عنوان فرمانده تیپ امام رضا(ع) و یک سال بعد در جایگاه فرمانده لشکر ٥ نصر خراسان انتخاب شد.
«حسین دهقان» وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، «محمدابراهیم همت» فرمانده لشکر محمد رسولالله، «حمید باکری» جانشین لشکر ۳۱ عاشورا، «حسن باقری» قائممقام فرمانده نیروی زمینی سپاه، «محسن رضایی» فرمانده سپاه پاسداران در دوران جنگ تحمیلی، «مهدی باکری» فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا، «سید محسن صفوی» فرمانده قرارگاه صراط المستقیم، «محمد بروجردی» فرمانده سپاه کردستان و «محمد جهانآرا» که شکست حصر آبادان مرهون تلاش و مجاهدات او و یارانش بود، همگی فرماندهانی بودند که در ابتدای آغاز جنگ تحمیلی ۲۵ تا ۲۶ ساله بودند.
غلامعلی رشید، احمد متوسلیان، سیدیحیی رحیم صفوی، سیدعطاءالله صالحی، نورعلی شوشتری، داوود کریمی، علی صیاد شیرازی و عبدالحسین برونسی هم از زمره فرماندهانی بودند که در آغاز دفاع مقدس ۲۷ تا ۳۸ ساله بودند. [1]
مساله تغییر نسل را شاید بتوان از جمله مسائلی دانست که به شکل اجتناب ناپذیر و با تولد و ورود نیرو های جوان به عنوان ورودی های جدید از سطوح پایین سیستم از سویی و بازنشستگی، از کار افتادگی و یا فوت نیروهای مسن سیستم در سطوح بالا اتفاق می افتد.
اما فراتر از رویداد های طبیعی چون تولد ها و مرگ ها، مساله تغییر نسل، آمادگی برای آن و حتی لزوم آن بسیار حائز اهمیت است، و نیازمند آن است که فراتر از امری اجتناب ناپذیر به دست طبیعت، به عنوان فرایندی برنامه ریزی شده، سیستمی و سازمان یافته و متناسب با نیاز های عملیاتی، توانایی ها و نقاط ضعف موجود به پیش برده شود. به ویژه آنکه با سرعت گرفتن تحولات خصوصا در عرصه علم و فناوری و تاثیر قاطعی که بر مناسبات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و نظامی دنیا می گذارد، خصوصیات، رفتار ها و قابلیت های هر نسل نسبت به نسل قبلی با تفاوت های بزرگتری تمییز پیدا می کند، و هم زمان عدم ناسازگاری های نسل قبلی با موقعیت های موجود و پیشرو، که نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در سطوح فرماندهی به حتی 3 نسل قبل نیز می رسد و از ثبات چند دهه ای برخوردار بوده است، عمیق تر و اساسی تر شده و می تواند منجر به بروز ناکارآمدی های عمده ای شود. این امر آسیب هایی را در پی داشته و خواهد داشت که در ادامه به آن اشاره می شود.
همان طور که پیشتر گفته شد موضوع تغییر نسل از 2 جهت ورود نسل جدید جوان در پایه سیستم و لزوم تغییر نسل پیشین که در سطوح فرماندهی در راس سیستم که در محدوده سنی 60 سال یا بیشتر قرار دارند، تاثیرگذار و حایز اهمیت می باشد. وردی های جدید از نسل جدید از یک سو چالش های فرهنگی، اجتماعی و ... نسل خود را به همراه خود وارد سازمان رزم قوای مسلح می سازند، از سوی دیگر چالش هایی را نیز در باب تعامل و فرماندهی فرماندهان که با این نسل دارای شکاف نسلی هستند به همراه دارند که هر چه این شکاف نسلی خصوصا از جنبه های فناورانه، آموزشی و اجتماعی شدید تر باشد، چالش های حادتری را در پی خواهد داشت.
در سطح بالا دستانه نیز رکود نسلی و بیگانگی با مسائل و چالش های روز دنیا ناهمگونی شناختی و ضعف در پاسخ گویی و عمل در حوزه چالش های جدید را به همراه دارد که بسیار نمونه ها از آن دیده ایم.
البته مساله شیفت نسلی نه تنها در قوای مسلح ایران که در تمامی ارتش های دنیا به یکی از مسائل کلیدی وضعیت حال و آینده تبدیل شده است و مطالعات و بررسی های گسترده ای حول آن انجام گرفته است، در ایران اما این مساله به جهت رکود 4 دهه ای نسلی این بحران حاد تر شده است.
تئوری نسل ها پیشنهاد می کند که تفاوت های موجود در داخل هر یک از نسل ها و میان هر نسل، قابل تمایز است و دیدگاه های مشترک را تعریف می کند[2]. اکثر پژوهشگران در مورد نظریه نسل ها بر نحوه گروه بندی نسل ها اتفاق نظر دارند. تئوریسین های نسل ها گروه های نسلی را بر حسب بازه زمانی تولدشان دسته بندی می کنند. رویداد های مهم که بر فرهنگ ما تاثیر می گذراند، همانند به پایان رسیدن جنگ جهانی دوم، اثر جدا کننده ای میان نسل ها می گذارند. این رویداد های تغییر دهنده فرهنگ متشکل از باور های مشترکی ست که از گروهی از ارزش ها و نرم ها ساخته شده اند. ارزش های هر گروه عموما همگن هستند و بر اساس رویداد هایی ست که در دوره زندگی اعضای آن گروه رخ داده است وآنها به صورت شناختی و احساسی با آن تعامل داشته اند –به ویژه رویداد های مربوط به جنبش های اجتماعی- کاربرد فناوری، استاندارد های آموزشی، فعالیت ها، حرفه ها، و روابط نسبت به کار، خانواده، ارزش ها، ایده ها، و زمان[3]. به طور خلاصه اعضای هر نسل دارای رفتار، باور ها و آمال مشترکی هستند. البته سال های جدا کننده ی این گروه های نسلی در نزد تمامی پژوهشگران نظریه نسل ها الزاما دقیقا یکسان نیست و بعضا تفاوت هایی دیده می شود.
به خواست خدا ادامه دارد .
[1] https://www.mehrnews.com/news/2408509/%D8%AC%D9%86%DA%AF%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-20-%D9%81%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%B2%DB%8C%D8%B1-26-%D8%B3%D8%A7%D9%84
[2] Craig A. Triscari, “Generational Differences in the Officer”
[3] Twenge and Campbell
-
19
-
-
بسمه تعالی
182
به بهانه ی چهل سالگی دفاع مقدس ؛
دفاع مقدس به مثابه یک میراث بشری
1: به اعتقاد نظریه پردازان روابط بین الملل ، تا زمان جنگ جهانی دوم ، مهم ترین دلیل در شعله ور شدن آتش جنگ ها ، عدم واکنش مناسب جهانی به تهاجمات مرزی، عبور از مرز های نظامی، اشغال و تجزیه کشور های دیگر بود. در بحران چکسلواکی وپیش از جنگ دوم ، موسولینی پیشنهاد کردکه کنفرانسی متشکل از قدرتهای اروپایی بریتانیا، فرانسه، ایتالیا و آلمان نازی برای رسیدگی به آن تشکیل شود. در ۱۹۳۸ این کنفرانس بدون حضور نمایندهای از شوروی یا چکسلواکی در مونیخ تشکیل شد و این قدرت ها بدون درنظر گرفتن تمامیت ارضی چکسلواکی ، در پایان جلسه سودت را به آلمان بخشیدند .
نویل چمبرلین پس از امضای توافقنامه مونیخ گفت: «امروز ماصلح را برای زمانهمان را تحقق بخشیدیم.» ولی خبر نداشت که بی توجهی به حق حاکمیت ملی و حفظ تمامیت ارضی کشور های دیگر چه عواقبی در بر خواهد داشت !
هیتلر پس از اتریش و چکسلواکی به سراغ لهستان رفت و آتش جنگی را روشن کرد که اروپا و برخی نقاط دیگردنیا را به مدت بیش از ۶ سال در خود فرو برد.
کشور های قدرتمند دنیا در سایه عدم واکنش و نادیده گرفتن اشغال خاک دیگر کشور ها، که به ظاهر مستقیما آسیبی به منافع آنان نمی زد، به دنبال به دست آوردن صلح سعادتمندانه ای بودند که هرگز آن را به دست نیاوردند. به دنبال این جنگ خانمان سوز بود که به منظور برقراری صلح و امنیت در جهان و محترم شمردن تمامیت ارضی کشور ها، منشور ملل متحد در تاريخ 26 ژوئن 1945 در سانفرانسيسكو در پايان كنفرانس ملل متحد درباره تشكيل يك سازمان بينالمللي به امضاء رسيد و در 24 اكتبر همان سال لازمالاجرا گرديد. در ماده 1 از فصل 1 منشور این سازمان آمده است:
"حفظ صلح و امنيت بينالمللي و بدين منظور به عمل آوردن اقدامات دسته جمعي موثر براي جلوگيري و برطرف كردن تهديدات عليه صلح و متوقف ساختن هرگونه عمل تجاوز يا ساير كارهاي ناقض صلح و فراهم آوردن موجبات تعديل و حل و فصل اختلافات بينالمللي يا وضعيتهايي كه ممكن است منجر به نقض صلح گردد با شيوههاي مسالمتآميز و برطبق اصول عدالت و حقوق بينالملل... "
2 : پس از جنگ جهانی دوم، از یک سو به دنبال رقابت ها و توسعه طلبی های شدت گرفته در پی جنگ سرد، از سوی دیگر به دلیل اوج گرفتن مساله امنیت انرژی، مجددا مناقشات ارضی و به راه انداختن جنگ ها و کودتا ها توسط ابر قدرت ها شدت گرفت. در ادامه تسلط چنین جوی، جنگ 8 ساله ایران و عراق که یکی از طولانی ترین، خسارت بار ترین و پرتلفات ترین جنگ های قرن 20 ام بود به راه افتاد.
این جنگ در شرایط عدم ثبات داخلی ایران در پی وقوع انقلاب اسلامی در سال 1979 و در کمتر از یک سال پس از انقلاب در حاکی که تمامی نهاد های حاکمیتی دچار تنش و تحولات بوده و ارتش نیز پس از پیوستن به انقلاب وضع آشفته و نابسامانی داشت شروع شد. صدام وعده پیروزی قریب الوقوع را می داد و خود اولین گلوله توپ را به سمت ایران شلیک کرد . همچنین ارتش عراق به شدت از سوی کشور های غربی و شرقی تجهیز شده بود تحت حمایت سنگین مستشاری و اطلاعاتی آنان بود . در سوی دیگر ارتش و سازمان نظامی ایران در ضعف و آشفتگی و تحریم تسلیحاتی به سر می برد به نحوی که بسیاری منتظر سقوط قریب الوقوع حکومت نوپای ایران و یا دست کم اشغال بخش های وسیعی از خاک ایران از جمله مناطق نفت خیز ایران بودند. این مقاومت با چنگ و دندان نظامیان ارتشی و سپاهی و به ویژه نیرو های داوطلب مردمی بود که خاک ایران را از دهان صدام بیرون کشید و تمامیت ارضی آن را حفظ کرد. این جنگ که با تحریک و دسیسه ابر قدرت ها توسط صدام علیه ایران تحمیل شد می توانست مثال دیگری باشد از جنگ های صورت گرفته بر سر منابع انرژی خصوصا منطقه بسیار نفت خیر جنوب شرق ایران، اما نکته ی مهم آن مباح شمردن کشور گشایی هایی بود که از سوی قدرت های جهانی و حتی دیگر کشور های منطقه قرار بود صلح سعادت مندانه دیگری را در پی داشته باشد. اما دوباره گندم صلح به دندان هیچ کدام از آن کشور ها نرسید، پس از خاتمه جنگ ایران و عراق، صدام در حالی کویت را اشغال کرد که چشم به سرزمین های شبه جزیره عربستان دوخته بود. همان دو کشوری که در سال های جنگ ایران و عراق بیشترین حمایت مالی را از صدام کرده بودند. پس از آن تنها ورود آمریکا و دیگر کشور های غربی عضو ائتلاف بود که عربستان را از خطر اشغال شدن رهانید و خاک کویت را آزاد کرد. ورودی که با به راه انداختن جنگ اول خلیج فارس همراه بود و تاسیس پایگاه های نظامی و استقرار گسترده نظامیان آمریکایی و سلطه دولت مطبوعشان بر گلوگاه های تولید انرژی جهان را به دنبال داشت.
همچنین، در اتفاقی کم نظیر هر دو بلوک شرق و غرب که در جای جای جهان از هیچ فرصتی برای رقابت و تخاصم با یکدیگر دریغ نمی ورزیدند، برای یاری رژیم بعث به رهبری صدام علیه ایران متحد شده بودند. تانک های مدرن تی 72، موشک های بالستیک اسکاد، هواپیما های بسیار پیشرفته میگ 25 و 29 که در آن زمان آخرین دستاورد های بلوک شرق بود و بسیاری تسلیحات دیگر، از شوروی سابق، هواپیما های سوپر اتاندارد، میراژ اف-1 ، موشک های ضد کشتی اگزوست، سامانه پدافندی رولند و حتی تاسیسات اتمی از سوی فرانسه، بسیاری تجهیزات و حتی سلاح های شیمیایی از آلمان، و در نهایت اطلاعات ماهواره ای و تصاویر هوایی، کمک های مستشاری و در نهایت حتی دخالت مستقیم از سوی ایالات متحده، در کنار دلار های نفتی شیخ های حاشیه خلیج فارس صدام را در برابر ایران یاری می رساند. چرا که نفت و امنیت انرژی مگا ترند جدیدی بود که پس از کشور گشایی های جنگ جهانی دوم محبوب شده بود، و هر دو بلوک شرق و غرب بر سر آن تفاهم و اتفاق نظر داشتند.
این در حالی ست که مبنای شکل گیری سازمان ملل به عنوان یگانه سازمانی که تمامی دولت ها و ملت های جهان را با یکدیگر مرتبط می سازد و به دور یک میز می نشاند آن بود که حقوق و تمامیت ارضی کشور ها محترم و خدشه ناپذیر دانسته شود.
3: جنگ ایران و عراق یکی از طولانی ترین جنگ های قرن 20 ام بود و با فاصله کوتاهی جنگ اول خیلج فارس را در پی داشت . این جنگ همزمان با انقلاب رسانه ای در دنیا و فراگیر شدن رسانه های دیداری اتفاق افتاد و موجب شد تا افکار جهانی در مورد این جنگ و منازعات بعدی در خاور میانه حساس شود، زیرا در بسیاری از کشور های جهان، خصوصا کشور های غربی روزانه اخبار متعددی از جنگ ایران و عراق منتشر می شد. اگر جنگ ویتنام وجدان های مردم جهان را در مورد جنگ افروزی مستقیم ابرقدرت ها حساس نمود؛ جنگ ایران و عراق مردم جهان را متوجه بعد جدیدی ازین آتش افروزی ها نمود . طولانی شدن جنگ در مناطق نفت خیز، آن هم در شرایطی که هر دو بلوک شرق و غرب در آن همکاری و مشارکت دارند، افکار عمومی را در مورد اهداف پنهان و اصلی به راه افتادن این جنگ حساس کرد. به ویژه انکه پس از پایان جنگ ایران و عراق، پس از آنکه صدام با چراغ سبز آمریکا دست به اشغال کویت زد، همان آمریکا، خود به ناگاه مدعی پرچم داری مبارزه با صدام و آزادی سازی کویت شد.
این رسوایی ها و آگاهی عمومی از حقایق جنگ های نفتی بود که کار را برای دست اندازی های نظامی قدرت های بزرگ به خاک دیگر کشور ها به میزان کم نظیری دشوار ساخت؛ مقاومت طولانی ایرانیان، که در شرایطی که در جنگی نابرابر و تحت تحریم های شدید، با چنگ و دندان مقاومت کردن و گوشت تن را سپر گلوله قرار دادن مانع از نابودی کشور و به تاراج رفتن سرزمین های نفت خیز در دسیسه چیده شده توسط ابر قدرت ها، و آگاه شدن افکار عمومی جهان در مورد اهداف پنهان این جنگ شد، موجب شد تا دولت آمریکا حتی در ژست مبارز آزادی نیز کار دشواری در اقناع افکار عمومی در توجیه مداخله نظامی خود داشته باشد و مجبور به اجرای تبلیغات و پروپاگاندای گسترده از جمله داستان معروف رسوایی شهادت دروغین دختر سفیر کویت شود. [1]
نهایتا نتیجه آن شد که افکار عمومی به هیچ وجه جنگ افروزی را تحت هر عنوانی برنمی تابید و تنها واقعه ای چون 11 سپتامبر می توانست از پس توجیه افکار عمومی برای اشغال افغانستان و افزایش حضور و مداخله نظامی آن کشور در خاور میانه بر آید. برای اشغال عراق نیاز به افسانه سرایی ها در مورد انبار های تسلیحات کشتار جمعی عراقی بود که دستمایه اشغال آن کشور قرار گرفت. همان دست مایه ای که با رسوا شدن دروغ ها و دسیسه های آن یکی از بزرگترین بی آبرویی های دولت آمریکا در 100 سال گذشته را به بار آورد و دولت بوش پسر را به یکی از منفور ترین دولت های آمریکا در داخل آمریکا و سطح بین المللی بدل کرد. و در ادامه کار به آنجا کشید که در برابر فشار افکار عمومی راهی جز خاتمه اشغالگری و خروج نظامیان از عراق باقی نماند. حتی برای دولت ترامپ شعار خارج کردن نظامیان از افغانستان و خاتمه جنگ به بزرگ ترین دستاورد بدل شد .
4 : حساسیت افکار عمومی مردم جهان نسبت به حق حاکمیت ملی کشورها ، حاصل بی خانمان شدن ، کشته شدن و نقص عضو انسانهای بسیاری بوده واین بهایی بسیار گزاف به شمار می آید . این آگاهی از اهداف واقعی تجارت جنگ در بین قدرت های بزرگ بود که راه را برای دست اندازی های بیشتر به خاک دیگر کشور ها بست و مقاومت 8 ساله و خون صد ها هزار ایرانی در برابر اشغال گری ، نقش کم نظیری در شکل گیری آن ایفا کرد. ازین رو میتوان گفت که دفاع مقدس ایران نه تنها یک موضوع ملی بلکه یک میراث بشری و متعلق به تمام انسان های آزاده است : میراث تثبیت حق حاکمیت ملی و تمامیت ارضی .
-
17
-
-
12 hours قبل , Abed2 گفت:سلام بر دوستان
تو این رونمایی های اخیر به یک نکته ای برخوردم، مدلی جدید از کرار با موتور بزرگتر و کمی تغییر یافته.
http://uupload.ir/files/0utw_sketch-1598383242814.jpg
قرمز، بوستر راکتی بزرگتر برای احتمالاً وزن بیشتر پهپاد
خاکستری، خروجی موتور جت بزرگتر
سبز، بخش بالایی موتور بزرگ تر شده که احتمالاً مخزن سوخت هست.
ضمن اینکه به نظر میاد بالچه های عمودی دو طرف باریک تر شدن.
لازمه بگم خیلی به این عکس نگاه کردم، به نظر این حقیر اثر پرسپکتیو نیست و واقعاً بزرگتر شده
مدیران اگر صلاح دونستن به گالری انتقال بدن.
تصویر skew شده . قطر خود پهپاد هم بیشتر شده ، تایرهای کشنده هم بزرگتر هستند .
-
7
-
-
4 hours قبل , Brave_Heart گفت:روزی روزگاری برنامه ای بود برای تولید انبوه موشک سوخت جامد و دوربردی با نام غدیر. چه بود و چه شد الله اعلم:
همون موقع گمانه زنی شد که احتمالا غدیر نیست و قدیر هست . نمونه ی سه مرحله ای قدر با دو استیج جامد و یک استیج مایع . حدودا دو متر هم بلند ترمیشه . یه چیزی مثه قاصد ولی به طور خاص برای ASAT ....
-
4
-
-
7 hours قبل , worior گفت:انصافا طرح ابلهانه ایه.
اگر بالدار بود یه چیزی، پرتاب از لانچر برای دادن شتاب اولیه کار منطقی به نظر میومد ولی کواد؟!!
برای ضد کمین سریع دیپلوی میشه .
-
5
-
-
در کلیپ مذکور هیچ تجهیزات ایرانی وجود نداره . تمام تصاویری هم که گذاشتین کاملا ازشون مشخصه که با تجهیزات ایرانی تفاوت دارن .
-
1
-
-
بسمه تعالی
182
باشگاه زیر دریایی های خودکار؛ ورود عضو جدید .
اشاره : در نوشته ی زیر آنهپاد به عنوان سرواژه " آب نورد هدایت پذیر از دور " ( اعم از سطحی و زیر سطحی ) و زهپاد به عنوان سرواژه ی زیردریایی هدایت پذیر از دور به کار میرود .
غوص ترمیناتور : پی گیری روند توسعه ی تسلیحات در سال های اخیر نشان داده بود که ، پس از پهپاد ها، تسلیحات رباتیک پرنده، خودرو های زرهی بی سرنشین، تسلیحات رباتیک زرهی، و نیز شناور های بی سرنشین، دیر یا زود نوبت به زیر سطحی های بی سرنشین یا زهپاد ها نیز می رسید. در سال های گذشته ساخت زهپاد های کوچک، معمولا در ابعاد یک اژدر یا کوچکتر توسط کشور هایی چون آمریکا، انگلستان و سپس چین پیگیری شده بود. وظیفه این دسته از زهپاد ها معمولا جمع آوری اطلاعات اقیانوس شناسی که مورد استفاده زیر دریایی های سرنشین دار است و نیز اجرای عملیات های نظارتی بود. اما در سال های اخیر با داغ شدن عرصه عملیاتی زهپاد ها و به خصوص پس از پروژه بلند پروازانه پوزایدون که توسط روسیه پیگیری می شود، لیگ زهپاد های بسیار بزرگ (XLUUV) نیز در حال شکل گیری است.
از جمله شواهد و اخبار مربوط به جدی شدن رقابت تسلیحاتی در حوزه زهپاد ها می توان به، به دام انداختن زیردریایی بی سرنشین آمریکایی توسط چین در سال 2016 اشاره کرد. در سال 2016 خبری منتشر شد که یک کشتی نظامی چینی موفق شده است یک زیردریایی بی سرنشین (UUV) کوچک متعلق به نیروی دریایی آمریکا را در آب های غرب فیلیپین رهگیری و توقیف کند.
این نوع زیردریایی بی سرنشین امکان تجهیز به طیف وسیعی از سنسور ها جهت پایش محیط، جریان های آبی و دیگر شرایط اقیانوسی را داراست. این شناور دارای سیستم پیشران نبود اما دارای باله های متحرک بزرگی بود که به آرامی جهت و شناوری آن را در طی زمان تغییر می داد و در عمل مانند نوعی گلایدر زیر آبی عمل می کرد.
پس از این واقعه مقامات آمریکایی مدعی شدند که این زیردریایی در حال انجام ماموریت های روتین نظارت نظامی در آب های آزاد بوده است. این شناور غیر طبقه بندی شده بوده و ماموریت آن گردآوری اطلاعاتی بوده که در زمینه اقیانوس شناسی کاربرد دارد.
پس از این مورد نیز اخبار مختلفی پیرامون این دسته از جنگ افزار ها و فعالیت هایشان منتشر شده که از آن جمله می توان به خبری که در سال 2020 از سوی نیروی دریایی هند منتشر شد اشاره کرد:
نیروی دریایی هند کشتی های نظامی چینی را که دهها زهپاد را در آب های منطقه مستقر کردند زیر نظر گرفته است .
بر اساس اطلاعات منتشر شده از سوی رسانه ها اطلاعات اقیانوس شناسی در حال انتقال توسط این زهپاد ها بوده است. چنین اطلاعاتی معمولا برای رزم زیردریایی بکار می رود که توسط عملیات های اطلاعاتی دریایی کسب می شوند.
بر اساس گزارش ها، چین در حال مستقر ساختن ناوگانی از زهپاد ها در منطقه اقیانوس هند است تا تحرکات در این منطقه را زیر نظر بگیرد. به گزارش تامیز هند، هندنیز متقابلا شروع به عملیات های نظارتی و مراقبتی شدید در این منطقه کرده است.
پس از این بود که به مرور شاهد شکل گیری کلاس های توان مند تر و بزرگتری از زهپاد ها بودیم که به عنوان جدیدترین ترند در حوزه زیر سطحی ها در کشور های صاحب سبک و فناوری این حوزه در حال پیگیری هستند، کشور هایی که تعداد آنها از تعداد انگشتان یک دست تجاوز نمی کند.
یکی از مهمترین پروژه ها در این بخش پروژه اورکا از کمپانی بوئینگ می باشد که با طول حدود 15 متر در کلاس زهپاد های بسیار بزرگ قرار می گیرد.قبلا اطلاعاتی از این وسیله در تاپیک از پوسایدون تانهنگ قاتل ؛ رده ی جدید سلاح های راهبردی منتشر شده است.
پس از آن، مهترین پروژه ای که اطلاعاتی از آن منتشر شد، پروژه بلند پروازانه مانتا انگلستان بود که با حدود 30 متر طول عنوان بزرگترین زهپاد در حال توسعه دنیا را از آن خود ساخت.
علت این رقابت داغ ،البته بین تعداد محدودی از کشور ها، آن است که به رغم چالش ها و پیچیدگی های بیشتر ساخت زهپاد های کلاس بسیار بزرگ نسبت به پهپاد ها، واقعیت غیر قابل انکار آن است که با توسعه ی روز به روز هوش مصنوعی ، زیردریایی های رباتیک مسلح در حال ورود به میدان رزم هستند، همچنین محیط زیر سطح امکان اختفای بسار بیشتری نسبت به آسمان و یا سطح دریا فراهم میکند .منظور از چالش و پیچیدگی نیز عدم امکان ارتباطات بی سیم در زیر دریا به گستردگی این امکان در آسمان است . دلیل هم یک محدودیت فیزیکی ساده است ؛ امواج در آب دمپ میشوند .
انگلستان با بستن قراردادی برای ساخت یک زیردریایی بی سرنشین کلاس بسیار بزرگ (extra-large uncrewed underwater vehicle) نشان داد که قصد ندارد از قافله عقب بماند. پس از روسیه با زیردریایی بی سرنشین اتمی پوسایدون و آمریکا با زیردریایی ارکا بوئینگ، انگلستان سومین کشوری بود که با مانتا (Manta) وارد لیگ زیردریایی های بی سرنشین بزرگ مقیاس شد، زیر دریایی که توان حمل و بکار گیری تسلیحاتی مانند اژدر را نیز داراست.
در اختیار داشتن یک XLUUV قابلیت مهمی را در اختیار نیروی دریایی انگلیس قرار می دهد، کشوری که دارای تسلیحات به خصوصی باشد شروع به تدوین انواع دکترین ها ، راهبردها و تاکتیک های مبتنی بر آن سلاح میکند . یعنی با ورود حتی یک فروند ازین وسیله به ناوگان زیر سطحی انگلستان ، ادبیات دفاعی این کشور دستخوش تغییرات و بهبودهای مهمی خواهد شد. همانگونه که پس از ساخت این وسیله ، مالکیت آن به آنها امکان می دهد بیاموزند که چگونه از آن استفاده کنند؛خود پروسه ساختن چنین زیرسطحی هایی نیز دستاوردهای عظیمی در برارد. زیرا ساخت چنین وسیله ای یک یک چالش است که نیاز به غلبه بر موانع فنی بسیاری دارد .
آینده این حوزه می تواند به نفع پیشروان آن باشد که زودتر آموخته اند چگونه به طور موثر از این ابزار ها استفاده کنند.
گذشته از چالش های فنی ساخت ، استیو هال[1] مدیر اجرایی Society for Underwater Technology [2] معتقد است که چالش های دیگری نیز وجود دارد که این پروژه به نیروی دریایی انگلیس کمک خواهد کرد که بر آنها فائق آید: XLUUV ها به نوعی قوانین بین المللی عبور و مرور را خواهند پذیرفت.
توضیح آنکه قوانین دریانوردی بین المللی تنظیم شده اند تا در آب های آزاد از برخورد شناور ها جلوگیری کنند و اضافه کردن تسلیحات خودکار این قوانین را بیش از پیش پیچیده خواهد کرد. این وضعیت مشابه زمانی ست که ربات های مسلح پرنده (پهپاد ها) برای اولین بار شروع به پرواز در آسمان کردند. در چرخه فرماندهی پهپاد ها معولا انسانی حضور دارد که مجوز شلیک را صادر می کند، اما این مساله ممکن است برای یک زیردریایی کاملا خودکار کاربردی نباشد.
زیر سطحی S201 ساخت MSubs پایه ای برای توسعه ی XLUUV جدید نیروی دریایی انگلیس خواهد بود.
این قرار داد به کمپانی انگلیسی MSubs Ltd که بخشی از گروه صنعتی Submergence Group می باشد اعطا شده است. این کمپانی دارای سوابقی در ساخت زیردریایی های سرنشین دار در کلاس میدجت و همچنین زهپاد های[3] بزرگ می باشد. از جمله مشتریان این کمپانی نیوی سیلز نیروی دریایی آمریکا می باشد، که شناور غوص گر [4]DCS جدیدشان در حال ورود به خدمت است. البته چنانچه گفته آمد ، زهپاد بزرگ خود نیروی دریایی آمریکا نیز با نام اورکا توسط بوئینگ در حال ساخت است.
یکی از بلند پروازانه ترین ویژگی های این زهپاد انگیسی این است که دارای برد بیش از 5500 کیلومتری خواهد بود. این مساله این نکته را متبادر می کند که این زیردریایی از پیشران الکترو دیزل یا مستقل از هوا[5] استفاده خواهد کرد، چرا که به نظر نمی رسد برای رسیدن به چنین بردی استفاده از باتری به تنهایی کافی باشد.
اولین نمونه بر اساس افزایش مقیاس و خودکار سازی زیر سطحی سرنشین دار S201 ساخته شده توسط MSubs توسعه پیدا خواهد کرد. اما کمپانی ، پیشنهاد طراحی زهپاد های بسیار بزرگ کاملا جدید را نیز ارائه کرده است که شامل ساخت نسخه بزرگتری از Moray ، دیگر زهپاد بزرگ این کمپانی، می باشد. Moray در نسخه فعلی دارای 25 متر طول، 70 تن وزن، و 100 متر قابلیت غوص روی ست. این زهپاد می تواند مانند یک زیردریایی معمول دریا نوردی کند و می تواند طیف وسیعی از ماموریت ها را از جمله، رزم ضد زیردریایی، مین ریزی و مقابله با مین، و حمله به شناور های سطحی را بر عهده بگیرد. همچنین قادر به اجرا ماموریت های نظارتی و جمع آوری اطلاعات است، و می تواند از عملیات نیرو های ویژه پشتیبانی کند. نقش مسلح به خصوصی که نیروی دریایی انگلیس در ذهن دارد هنوز به درستی روشن نیست، اما Moray دارای رویکردی در همان جهت مورد نظر نیروی دریایی برای زهپاد کلاس بسیار بزرگ آینده خود است.
Moray
کشور های چین، کره جنوبی و ژاپن نیز برنامه هایی برای توسعه زهپاد های بزرگ دارند، باید دید تا روسیه علاوه بر پوزایدون مهره دیگری را نیز وارد این عرصه خواهد کرد یا خیر.
اما آنچه در این روند غافل گیر کننده بود، نه ورود یک عضو جدید غربی به این لیگ کوچک، بلکه ورود عضو جدیدی بود که کسی انتظارش را نمی کشید. این عضو جدید نه چین بود، نه فرانسه، نه ژاپن، نه سوئد ...
در حاشیه مراسم الحاق 100 فروند قایق تندروی راکت انداز، این نیروی دریایی سپاه بود که برای اولین بار تصاویری از پروتوتایپی در حال تست از یک زهپاد کلاس بسیار بزرگ رونمایی کرد. اگر چه این تصاویر بسیار محدود بود و اطلاعات رسمی خاصی در مورد آن منتشر نشد، ولی این پروژه بازتاب قابل توجهی در میان کارشناسان و رسانه های حوزه نظامی داخلی و خارجی داشت.
در میان کارشناسان خارجی کامل ترین گزارش را H I Sutton که تخصصا حوزه زیردریایی ها را پیگیری می کنند و خصوصا اشراف کاملی بر پرونده زیردریایی های ایرانی دارد منتشر کرد؛ همین گزارش توسط بخش دفاع و امنیت مشرق ترجمه شده وبدون اشاره به نام نویسنده اصلی آن با اضافاتی در سایت مشرق منتشرشده است .
متن ساتن به نقل از فوربس به شرح ذیل است :
زیر دریایی مرموزی که می تواند قابلیت های جدید مهمی را به توان نظامی ایران اضافه کند
در جریان مراسم الحاق 100 فروند قایق تندرو به نیروی دریایی سپاه تصاویری از نسخه در حال توسعه یک زهپاد منتشر شد که به نظر می رسد یک زهپاد در کلاس بسیار بزرگ باشد. این شناور می تواند قابلیت های جدیدی به توان رزم نا متقارن ایران اضافه کند. این همچنین بدین معنی ست که ایران به گروه ویژه با اعضای انگشت شماری خواهد پیوست که در آن تنها آمریکا و انگلستان زهپاد هایی در این کلاس دارند.
این زهپاد با زهپاد کلاس بسیار بزرگ اورکا ساخت بوئیگ، که برای نیروی دریایی آمریکا در حال توسعه است، از نظر کلاس ابعادی، و به ویژه پیشرانش الکترو دیزلی به سختی کاملا قابل مقایسه خواهد بود. البته همتای ایرانی ارکا قطعا بسیار ارزانتر خواهد بود.
اضافه شدن زهپاد های بزرگ می تواند جنبه ی جدیدی به توان اعمال قدرت نیروی دریایی سپاه اضافه کند و پرستیژ این نیرو را در سطح منطقه ارتقا بخشد. همچنین پیشران الکترودیزل موجب خواهد شد این شناور بتواند به برد قابل توجهی برسد. همچنین ابعاد بزرگ آن موجب می شود بکار بردن تسلیحات توسط آن امکان پذیر تر شود؛ از آن جمله می توان به توان مین ریزی اشاره کرد. با توجه به شرایطی که این زهپاد در آن دیده شد و نحوه هدایت آن توسط افرادی که بر روی آن نشسته بودند این شناور در مراحل اولیه توسعه خود قرار دارد.
ایران سابقه قابل توجهی در ساخت زیردریایی های سرنشین دار کلاس میدجت و سبک دارد، ولی در مورد این زهپاد آنچه بیشتر چالش بر انگیز است، کنترل و اتوماسیون آن است. البته ایران تجربه هایی برای هدایت قایق های بی سرنشین مانند قایق راکت انداز (یا مهدی) را داراست، اما البته هدایت در زیر آب با توجه به عدم امکان ارتباط الکترومغناطیس در زمان غوص، هدایت و اتوماسیون در زیر آب دارای چالش های ویژه خاص خود است.
البته خود آقای ساتن پیش ازین در جایی گمانه زنی کرده بود که زیر دریایی بی سرنشین ایرانی در مبنای غدیر خواهد بود ولی در مقاله ی اخیر از قول خود عدول نموده و آنرا یک سازه ی دیگر میداند .
مشرق پس از ترجمه مقاله ی ساتن ، این زیردریایی را سازه ای جدید و کاملا کوچکتر از زیردریایی های کلاس غدیر می داندو نسبت به سامانه پیشرانش آن نیزادعایی را مطرح نمی سازد. همچنین کاملا اشتباه آن را مرتبط با سخنان سردار سلامی در همایش قایق های تندرو می داند که گفته بود: باید به سوی تولید شناورهای بدون سرنشین حرکت کنیم.
در پایان نیز در باب اهداف احتمالی از توسعه چنین زهپادی می افزاید:
"طبیعتا در این مرحله نمی توان ماموریت خاصی را برای این شناور تعریف کرد و مشخصا نیاز به اطلاعات و تصاویر بیشتر از آن است اما با توجه به ماهیت وضعیت خلیج فارس و سابقه سپاه در این بخش می توان گزینه هایی مثل حمل اژدر یا حتی استفاده از آن به عنوان یک پلتفرم انتحاری سنگین برای حمله از پایین و ایجاد انفجار در حجم بالا و غرق کردن شناورهای سنگین را در خصوص آن پیش بینی کرد."
لکن لازم به ذکر است که اولا سخنان سردار سلامی مرتبط با پهپاد ها و قایق های تندروی بی سرنشین و رزم مشترک این دو در قالب رزم شبکه محور بودهو ربطی به پروژه ی فوق الذکر ندارد . عبارت " استفاده از آن به عنوان یک پلتفرم انتحاری سنگین " نیز با توجه به هزینه ی ساخت چنین پروژه ای در صورت عدم حمل کلاهک اتمی ، قطعا توجیه ندارد .
در بحث کنترل نیز مساله دیگری که وجود دارد آنکه، کنترل و هدایت این زهپاد مشابه آنهپاد های دیگر چون قایق راکت انداز بی سرنشین یا مهدی نمی تواند باشد و مقوله هدایت و کنترل در زیر آب کاملا مقوله دیگری ست. به دلیل عدم امکان انتشار امواج الکترومغناطیس در زیر آب، در زیر دریایی ها در زمان غوص امکان استفاده از سامانه های موقعیت یابی جهانی چون جی پی اس یا بیدو وجود ندارد، همین امر برای سامانه های موقعیت یابی محلی (LPS) نیز صادق است. لذا برای هدایت و ناوبری در زیردریایی ها از سامانه ای هدایت اینرسیایی، قطب نماهای گردش سنج[6]، اطلاعات آبنگاری و اسکن توپوگرافی بستر دریا استفاده می شود. همچنین از آنجا که امکان ارتباط ان لاین در فواصل دور در هنگام غوص وجود ندارد، این زیردریایی های بدون خدمه یا زهپاد باید دارای سطح بسیار بالایی از اتوماسیون و هوشمندی باشند. درواقع آنها نه عناصر زیر آبی هدایت پذیر از دور که بلکه زیردریایی های رباتیک هستند. به همین جهت در تصاویر منتشره نیز شاهد تست باسیم زیر سیستم ها ( احتمالا فرامین کنترلی زیر دریایی ) هستیم .
در واقع ریشه های این پروژه را می توان در گفته های سردار تنگسیری، فرمانده نیروی دریایی سپاه، در اسفند 97 یافت:
دریادار علیرضا تنگسیری فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران درباره ورود این نیرو به حوزه ساخت و بکارگیری شناورهای زیرسطحی گفت: زیردریایی که ما دنبال آن هستیم، کلاس میدجت است که پیشرفتهتر از زیردریایی غدیر باشد، مانند زیرسطحی فاتح و یا خلیج فارس که هماکنون در وزارت دفاع در حال ساخت است را مدنظر داریم؛ البته یکی از در خواستهای ما زیردریایی های فاتح و خلیج فارس است.
فرمانده نیروی دریایی سپاه درباره تسلیحاتی که در زیردیاییهای سپاه بکارگیری میشوند، گفت: این زیردریاییهای علاوه بر مجهز بودن به اژدر باید به موشکهای کروز زیر سطح به سطح هم مجهز باشند، ضمن اینکه اولین بکار گیرنده موشکهای کروز نصر (زیردریایی پرتاب) هم نیروی دریایی سپاه بود.
وی در پاسخ به سوالی مبنی درباره موشک زیر سطح به سطحی که چندسال پیش سپاه در یکی از رزمایش هایش از آن استفاده کرد، گفت: بنا داریم این موشک را در زیردریاییهای خود بکار بگیریم اما فعلاً نمیتوانم جزئیاتی از آن بیان کنم.
طبق آنچه در این مصاحبه آمده است، نیروی دریایی سپاه به دنبال زیردریایی در کلاس غدیر و لی پیشرفته تر می باشد، البته در خواست هایی برای زیردریایی های بزرگتری در کلاس فاتح را نیز برای آینده خود داشته است.
اما در مورد این زهپاد کلاس بسیار بزرگ بر اساس براورد ها و بررسی های صورت گرفته، این زهپاد نه یک سازه جدید با ابعاد تخمینی طول 10 متر و قطر بدنه 1.5 متر، که در واقع همان زیردریایی کلاس غدیر پیشرفته تری ست که سردار تنگسیری فرمانده نیروی دریایی سپاه از آن سخن گفته بود. این زیر سطحی حاصل اعمال تغییراتی بر روی سازه زیردریایی غدیر است، از جمله حذف سازه بالایی و بخش برجک.
بخش حذف شده مذکور جزء بدنه و سازه اصلی زیردریایی نمی باشد، و صرفا بخشی الحاقی ست که از کاربرد های آن فراهم آوردن بستری جهت استقرار و سوار و پیاده شدن خدمه در مواقع لازم است. نشانه دیگری که ما را به غدیر می رساند اثر توربولانس پروانه زیردریایی در نزدیکی سطح آب در پشت زیر دریایی ست. این اثر و حجم آن کاملا با اثر پروانه اصلی زیردریایی که بزرگتر است و نیروی رانش بیشتری تولید می کند و ضمنا در عمق بیشتری قرار می گیرد متفاوت است.
نمای دیگری از پروانه کوچک مذکور و بخش فوقانی سازه زیردریایی به رنگ سبز روشن که در زهپاد حذف شده است.
دلایل این انتخاب نیز واضح است. در ایران بیش از 20 فروند زیردریایی میدجت غدیر ساخته شده است که همگی عملیاتی ست، خطوط تولید، قطعات یدکی، و تجهیزات تعمیر و نگه داری آن کاملا در دسترس است. و برای تولید آن نیاز به هزینه طراحی و توسعه برای ساخت یک سازه جدید نیست، بخش های سازه ای و پیشران آن نیاز به فرایند تست و توسعه جدید ندارد، مساله تبطیق سلاح آن از پیش حل شده است. علاوه بر این پلتفرم جواب پس داده ای را در اختیار قرار می دهد که پتانسیل فوق العاده ای جهت تبدیل شدن به یک زهپاد کلاس بسیار بزرگ دارد.
در مقام مقایسه مورای انگیسی مشابه غدیر دارای طولی حدود 30 متر است ولی قطر بدنه آن کمتر است، 2.2 متر در برابر 3 متر؛ در برابر وزن 70 تنی مورای زیردریایی کلاس غدیر می تواند تا حداکثر حدود 150 تن وزن داشته باشد. به ویژه با در دسترس قرار گرفتن فضای عرشه فرماندهی، فضاهای خالی مورد نیاز خدمه و حتی فضای مربوط به تدارکات مورد نیاز خدمه در غدیر، از این ظرفیت وزنی و فضای موجود در غدیر می توان جهت حمل سوخت و باتری بیشتر جهت افزایش برد عملیاتی و دوره غوص روی استفاده کرد، یا حتی سنسور ها و تجهیزات شناسایی و نظارتی بیشتری را در آن حمل کرد. در بخش تسلیحات نیز، کار انطباق انواع اژدر ها و حتی موشک کروز زیردریایی پرتاب (پروژه جاسک) پیش از این انجام شده است و نیاز به صرف زمان و هزینه های تحقیق و توسعه و تست های طولانی مدت و هزینه بر برای آن وجود ندارد. این میدجت توان حمل 2 اژدر 535 میلیمتری را داراست که با توجه به ابعاد و قابلیت های کف خوابی و پنهان کاری آن توان کشندگی قابل توجهی به آن می دهد. شلیک موشک های کروز زیر آبی پرتاب نیز علاوه بر قابلیت هدف قرار دادن اهداف سطحی، امکان حمله به اهداف ساحلی و زمینی را نیز در اختیار آن قرار می دهد.
نمای برش خورده میدجت غدیر
فضاهایی که با توجه به بی سرنشین شدن زیردریایی برای حمل باتری، سوخت و تجهیزات دیگر در دسترس قرار می گیرند
تست موشک کروز زیردریایی پرتاب نصر از زیردریایی غدیر در پروژه جاسک
همانگونه که گفته شد ساخت چنین پلتفرم پیچیده و گران قیمتی جهت استفاده انتحاری نه تنها به صرفه نیست که اثری از عقلانیت نیز در آن وجود ندارد. هدف از تولید چنین زهپادی که با توجه به ابعاد آن بزرگترین و سنگین ترین زهپاد جهان خواهد شد، در 2 بعد تدافعی و تهاجمی قابل بررسی ست.
در بحث ماموریت های تدافعی این زهپاد با توجه به عدم نیاز به تامین تدارکات برای خدمه، و نیز فضای قابل توجهی که جهت حمل باتری و سوخت در اختیار خواهد داشت، می تواند دوره های طولانی کف خوابی و غوص داشته باشد. این قابلیت ویژه منجر به عدم توانایی شبکه ISR دشمن در شناسایی و رهگیری آن می شود که از آن می تواند جهت ماموریت های شناسایی، نظارتی و جمع آوری اطلاعات و نیز در مواقع لزوم اجرای کمین بر ضد شناور ها و زیر سطحی های دشمن اقدام کند.
در بحث ماموریت های تهاجمی، مشابه پروژه زهپاد جدید انگلیس طیف وسیعی از ماموریت ها را می توان برای آن متصور بود، از رزم ضد زیردریایی گرفته تا حمله به تاسیسات ساحلی و زمینی دشمن - که با توجه به برد عملیاتی بسیار زیاد آن می تواند تبدیل به دست بلند نیروی دریایی سپاه شود – و حتی پشتیبانی از عملیاتی نیرو های ویژه.
اما یکی دیگر از شاخص ترین ویژگی های این زهپاد در بحث تهاجمی و قدرت آتش، به بخش دیگری از سخنان سردار تنگسیری باز می گردد:
وی در پاسخ به سوالی مبنی درباره موشک زیر سطح به سطحی که چندسال پیش سپاه در یکی از رزمایش هایش از آن استفاده کرد، گفت: بنا داریم این موشک را در زیردریاییهای خود بکار بگیریم اما فعلاً نمیتوانم جزئیاتی از آن بیان کنم.
این صحبت اشاره ای دارد به تست یک موشک خاص در نیروی دریایی سپاه، موشکی که تشابه قابل توجهی با پروژه ss-n-16 شوروی سابق دارا بود. این موشک سلاحی چند مرحله ای بود که می توانست ترکیب بالستیک زیردریایی پرتاب و اژدر یا کروز باشد. که در تاپیک سلاح های میان رده بدان پرداخته شده است.
ss-n-16
تصاویری از اولین تست این موشک توسط سپاه
موشک ss-n-16 در نسخه ای که استیت آخر آن اژدر بود می توانست به برد 100 کیلومتر برسد. علاوه بر برد بسیار بیشتر نسبت به اژدر های معمول، سرعت بسیار بالایی که این موشک اژدر را به شعاع 100 کیلومتری می رساند موجب می شد که فرصت فرار یا عکس العمل از دشمن سلب شود.
در بعد تهاجمی اما ، علاوه بر بکار گیری به عنوان یک سلاح میان رده با مرحله آخر اژدر، با استفاده از این سلاح سپاه می تواند بر یک چالش دیگر نیز غلبه کند. بر کسی پوشیده نیست که یکی از ارکان قدرت سپاه توانایی آن در حوزه موشک های بالستیک است، و البته چه چیز وسوسه کننده تر از آنکه این توان را در عرصه زیر سطحی ها بتوان بکار گرفت. اما چالش عمده در این بخش برای سپاه در اختیار داشتن زیر سطحی است که توان پذیرش چنین موشک هایی را داشته باشند. در دنیا زیر دریایی هایی که توان پرتاب موشک های بالستیک را دارند زیردریایی های اتمی بسیار بزرگی هستند که وزن آنها حتی به ده ها هزار تن می رسد. دلیل این امر نیز 2 نکته است، اول آنکه این زیردریایی ها برای حمل و شلیک موشک های اتمی قاره پیما که ابعاد بزرگی دارند، در کاربرد استراتژیک و در جهت استراتژی تضمین ضربه دوم بکار می روند. دوم آنکه این موشک ها لازم است به صورت عمودی در زیردریایی حمل و لانچ شوند، لذا با توجه به ارتفاع این موشک ها، زیردریایی مذکور لازم است ابعاد بزرگی، خصوصا از جهت ارتفاع داشته باشد.
در روش های پرتاب افقی در دریچه اژدر البته قبلا کارهایی در حوزه موشک های کروز شده بود که معروف ترین نمونه آن موشک های کروز روسی زیردریایی پرتاب کالیبر می باشد که از زیردریایی های کلاس کیلو نیروی دریایی ارتش نیز قابلیت بکار گیری دارند. اما روش لانچ افقی از دریچه اژدر و تراجکتوری بالستیک موشک موشک ss-n-16 این امکان را می دهد که سپاه بتواند از این زیردریایی ها اقدام به شلیک موشک بالستیک کوتاه برد ( با حذف استیت آخر و یا جایگزینی آن با یک سر جنگی بزرگتر ) نماید . چیزی که البته در دنیا سابقه نداشته است و نیروی دریایی سپاه می تواند اولین یگان نظامی بکارگیرنده چنین سلاحی در دنیا باشد. حاصل آن سلاحی خواهد بود که از تحرک و پنهان کاری زیردریایی ها استفاده می کند، از سوی دیگر اما پدافند ضد آن بسیار دشوار تر از پدافند ضد موشک های کروز مادون صوت همچون کالیبر است. ابتکار فوق یعنی : " استفاده از از شناور های مید جت برای حمل موشک های بالستیک به صورت افقی " ابتکاری درخشان و در صورت عملیاتی شدن یک سلاح تراز در راهبرد نبرد نامتقارن سپاه خواهد بود .
همچنین با توجه به برد عملیاتی بسیار زیاد، که نسخه انگیسی در حال توسعه آن با ابعاد نسباتا مشابه دارای بیش از 5500 کیلومتر برد است، از یک سو و عدم نیاز به خدمه، موجب خواهد شد بدون فشار به منابع نیروی انسانی با تخصص بالا که توان کاربری یک جنگ افزار پیچیده همچون زیردریایی را داشته باشند، بتوان تعداد به نسبت زیادی از این زیردریایی را در برد های طولانی در انواع عملیات های نظارتی، ضد زیردریایی، ضد اهداف ساحلی توسط موشک های کروز و بالستیک بکار بست و آن را تبدیل به دست بلند نیروی دریایی در آب های بلند ساخت. یک توان کاملا استراتژیک در راستای تبدیل نیروی دریایی ایران به یک نیروی دریایی راهبردی.
منابع:
https://www.newsweek.com/uk-navy-world-biggest-underwater-drone-1490759
https://msubs.com/unmanned-submersibles/moray/
[1] Steve Hall
[3] آب نورد هدایت پذیر از دور
[4] Dry Combat Submersible
[5] AIP
[6] قطبنمای گردشسنج (: Gyrocompass) یا قطبنمای غیرمغناطیسی قطبنمایی است که دارای گردشسنجی است. این وسیله قطب جغرافیایی و نه قطب مغناطیسی زمین را نشان میدهد.
....................................................................................................................................................
هرگونه کپی برداری قانونا آزاد و شرعا حلال است .
اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا و غیبة ولینا و قلة عددنا و کثرة عدونا و تظاهر الزمان علینا .
-
2
-
33
-
-
3 minutes قبل , Ghalam گفت:شخص اول مملکت علاوه بر حرام اعلان کردن سلاح هسته ای ، مستقیما به سپاه دستور دادن که به جای افزایش برد ، فقط دقت موشک ها رو بیشتر کنند یعنی احتمالا اگه خود شهید هم بود اجازه نداشت روی موشک های برد بلند کار کنه .
یک زمانی هم نیروی هوایی طرح مهندسی معکوس اف ۱۴ رو داد که باز شخص اول مملکت بهشون گفتند برید سراغ طراحی که نتیجه ش شد صاعقه ی ۲ دم ، قاهر و یاسین .
همه ی موارد بالا مستند است . در مورد مهندسی معکوس اف ۱۴ هم خبرش رو ۱۲ الی ۱۵ سال پیش در همین انجمن خوندم .
بنده یه تحلیل نظامی کردم . شما ماهیگیری نکن داداش !
خود شهید داشت روی پروژه ی قائم کار میکرد که رسما قاره پیما بود و اتفاقا تنها کسی که ازش حمایت میکرد شخص آقا بود !
مهندسی معکوس اف 14 همین الان هم در توان ما نیست .
قاهر هم بسیار طراحی خوبی داره و بنده بارها گفته ام که بسیار امیدوارم از توی پروژه ی قاهر یه چیز به درد بخور دربیاد .
....................................
-
8
-
2
-
-
متاسفانه رونمایی و شلیک بسیار ناامید کننده بود .
هنگامی که موتور سلمان رونمایی شد، همچون طراحی کپسول انتقال افراد یه چیز رویایی و برای پروپاگاندا به نظر میرسید . به دلیل اینکه مشخصا دراون زمان امکان رسیدن به پارکینگ ژئو وجود نداشت . برنامه ای هم برای این کار وجود نداشت .
منتها الان معلوم شد که اتفاقا با برنامه تولید شده و برنامه ی موشکی ما به واقع متوقف شده و پس از فیل های متعدد سیمرغ ، قرار شده از سفیر + انتقال دهنده ی مداری استفاده بشه ....
...............................
هر چی میگذره ابعاد و آثار فقدان و ضایعه ی ترور شهید طهرانی مقدم بیشتر مشخص میشه و متاسفانه نمایش های رسانه ای مثه شاگردان ایشون راه او رو ادامه میدن و پروژه ی قائم متوقف نشده و اینها هم دردی از ما دوا نمیکنه ....
ویرایش : حتی با این پسوند "نظامی " برای پرتاب ماهواره و ساختن لانچر برای سفیر ظاهرا برنامه ی بالستیک هم دیگه خبری ازش نیست و قراره همین سفیر آخرت بالستیک ما باشه ....
-
2
-
3
-
7
-
-
1 ساعت پیش, YEQ گفت:ناو های هواپیمابر فرامرز
چه اسمی پسر !
هم به معنی اینکه با کشتن دشمنان اونا را مورد آمرزش قرار میده هم به معنی اینکه خارج از مرز ها عملیات میکنه ....
-
2
-
-
20 minutes قبل , alala گفت:وزیر بهداتشون گفته اوج همه گیری برای ما زمستان آینده؟! خواهد بود. تا اون موقع اگر واکسنی هم نباشه احتمالا تولید خواهد شد ولی جالبه چرا اون زمان را اشاره میکنه، در حال حاضر نسخه ای در دست دارند که موقتا تکثیر بیماری را جلوگیری میکنه (قاعدتا غیرقرنطینه) و یا پیش نمونه واکسنی در اختیارد ارند یا دارویی محدود برای بهبود افراد ناقل در فاز شدید خودش؟
از طرفی آتلانتیک یک مقاله داشت که در اون چند پزشک ایتالیایی عنوان کردند احتمالا کرونا از نوامبر و دسامبر سال پیش ( آبان ) در ایتالیا شیوع داشته و پزشکان در بخش های شمالی با مواردی از ذات الریه های غیرعادی روبرو بودند که علتش را نمیتونستند تشخیص بدند و فوتی های زیادی هم داشته*. این ورژن چینی ماجرا را که اینکه ما اولین بار کشف کردیم ویروس را دلیل نمیشه مبداش ما بودیم را جالب توجه میکنه و اگر هم اینطور نباشه و مبدا همون چین هم بوده باشه ولی میشه این حدس را در نظر گرفت که مدتها بعد همه گیری جهانی تازه در ووهان پی به ویروس بردند و تنها یک سوال میمونه:
علت طغیان به یک باره بیماری چیه در کشورها در اینصورت اگر از قبل داشته چرخ میزده! بین مردم؟
1.بیماری وجود داره ولی تا وقتی کشورها شروع به آزمایشات نکردند (با توجه به تولید دیرهنگام کیتهای تشخیص و در دسترس قرار گرفتن دیرترش) آماری قاعدتا مشخص نمیشه.
2.با اعلام نتایج آزمایشات و ایجاد اضطراب و ترس و در نتیجه اشباع بیمارستان ها وضعیت از شیوع طبیعی بیماری بین مردم بدتر میشه و دو عامل اضطراب و مسائل روحی و روانی و اشباع بیمارستان ها در سیر صعودی مرگ و میرها خصوصا تاثیر به شدت منفی میزاره.
3. ویروس رفتار نامشخص داره، یعنی دوره ناقل بودن افراد و شیوع خاموشش با دوره فوران علائم و تاثیرگذاری حادش در افراد کاملا ناشناخته و متغیر هست و زمانی شاید بیش از حتی یک ماه را هم شامل میشه.
4. و ....
* همین حالا هم تمام مناقشات ماهان ایر و پرواز چین و تب سنجی در فرودگاه ها که کشورها به عنوان پیشگیری در نظر گرفته بودند با توجه به اراده کشورها در شروع آزمایش ها ( در حقیقت شاید خود کشورها هم از مدتی پیش حدس زده بودند مرگ و میرهای ریوی چی هست ولی تا حد امکان سعی داشتند آزمایشات پرتعداد کرونا را که منجر به تشخیص ناگهانی تعداد زیادی کرونایی میشد را به تاخیر بندازند ) روی هواست تقریبا. یعنی با توجه به فراوانی ویروس ( در کشوری مثل ایتالیا تقریبا سه هفته بعد از قرنطینه همچنان موارد ابتلای بالایی وجود داره که نشون میده بیماری از چه مدت قبلتر در این کشور در حال چرخش بوده و خب کشورها پروازهای ایتالیا را که در اون مقطع کاری نداشتند، بماند ترکیه و هاب منطقه ایش و همچنان آمار مشکوکش ) اصلا مشخص نیست در کدوم کشور از طریق کدوم کشور شیوع پیدا کرده و منشا اولیه دقیقا کجا بوده.
هیچ کدوم . دلیلش شیوع در شهر ووهان بود . در اون شهر به دلیلی که یکی از مهم ترین و قدیمی ترین تاسیسات ویروس شناسی قرار داره هم به طور دوره ای پایش صورت میگیره و هم آمادگی لازم برای اجرای قرنطینه وجود داره . اجرای قرنطینه به نظرمیاد به این دلیل بود که احتمال میدادن از آزمایشگاه خودشون نشت کرده باشه و این داستان قرنطینه فاز وحشت پندمی رو کلید زد .
-
5
-
-
6 minutes قبل , MR9 گفت:بسم ا...
عزیز دل برادر ما ، ساب-21
آغاز : 1943 پایان : 1954
این طرح تفاوت داره با اون طرح های بالا . هواپیماهای بالا بدون دم طراحی شده اند و ذاتا ناپایدار هستند . فلسفه طراحی شون مانور پذبری بسیار بالا هست . در صورتی که هواپیماهایی با طراحی مثه ساب 21 فلسفه طراحی شون پرواز ارزان تر در ارتفاع بالا هست .
-
1
-
3
-
-
8 hours قبل , RezaKiani گفت:نیروی دریایی برای مقابله با آمریکایی ها به دنبال دو راه حل جداگانه رفت. آنها از یک طرف برای مقابله با بمب افکنهای بلندپرواز آمریکایی به یک رهگیر برای دفاع منطقه ای نیاز داشتند و از طرف دیگر برای جنگهای هوایی نیازمند جنگنده ای بودند که جای زیرو را بگیرد. موفقیت جیرو در طراحی زیرو سبب شد تا او را مسئول پیدا کردن هر دو راه حل بکنند. نیروی دریایی رهگیر بلند پرواز را رایدن و جانشین زیرو را رپّو نامید.
حملات سوپر فورترس ها به جزایر ژاپنی واقعا نابود کننده بود . ایده ی هواپیمای رهگیر کوتاه برد منطقه ای به عنوان پاسخ در اکثر کمپانی ها دنبال میشد . به غیر از کمپانی های اصلی مثه میتسوبیشی و کاوازاکی ، کمپانی کیوشو هم طرحی داشت به نام J7W1 Shinden که طراحی بسیار آوانگاردی داشت ولی خوب به اواخر جنگ رسید و تولید نشد .
جالب بود با این که آمریکا در معرض چنین تهدیداتی نبود ولی همزمان طرحی شبیه این رو آزمایش کرد : XP-55 Ascender از کورتیس رایت .
این نوع پیکر بندی ( طراحی کانارد محور ، بدنه ی بسیار کوتاه ، بالهای پس گرا با زاویه زیادو موتور pusher ) که به طور خاص در آن زمان به نظر میرسید بیشتر فاکتور مانوریبلیتی رو لحاظ کرده باشه چندان مسبوق به سابقه نبود . تنها مورد هواپیمای ایتالیایی Ambrosini SS.4 بود که طرح موفقی نبود ولی طرح ژاپنی ها طرح موفقی به نظر میرسید و قرار بود موتور جت هم روش نصب بشود که نشد .
-
1
-
7
-
-
5 hours قبل , 7mmt گفت:سلام
اون موشک در واقع یک سلاح لیفتینگ بادی هست، تاپیک نسباتا مفصلی قبلا در مورد این دسته از هواگرد ها نوشته شده
seyedmohammad @
داداچ با شوما کار دارن
مطلب ترجمه نیست . فی الواقع جزو معدود مطالب دارای "ایده مؤلف " در حوزه ی نظامی پارسی هست . این بار انگلیسی ها باید دنبال معادل بگردند .
Interclass weapon به نظرم بد نیست ...
.................................
جهت دفع دخل مقدر منظور از ایده مولف اورجینالیتی هست .
-
1
-
6
-
-
ماک آپی که برای پروژهFCAS نشان داده شده این هست . هرچندممکنه در آینده تغییر کنه :
-
11
-
-
با تشکر از مطلب خوبتون . به نظرم اگه قرار هست برای مجله هم کار شه یه سری مطالبی در مورد استراتژی زرهی گسترده شوروی و دلایل ژئوپلتیک اون و ادامه داشتنتش تا همین الان به متن اضافه بفرمایید . مثلا توضیح این که وقتی اروپا و آمریکا دنبال سوارم هوایی هستند و چین و ایران دنبال سوارم دریایی چرا روسیه دنبال مقدمات سوارم زرهی میره ...
-
2
-
اندیشکده رند
در دکترین و استراتژی
ارسال شده در · Report reply
بررسی گزارش زیر که توسط اندیشکده ی رند و در سال 2017 منتشر شده است تحت عنوان چالش های داخلی ایران در برابر برجام اکنون و پس از خروج آمریکا شایسته ی توجه است . از آن رو که پس از اقدام حریف ، توجه به برآوردهای او پیش از اقدام میتواند روشن گر مسائل بسیاری باشد . نویسندگان این گزارش علیرضا نادر ، علی اسکاتن و جیمز هوبلن هستند .
نویسندگان در ابتدا اشاره به این مطلب میکند که توافق ایران و گروه 5+1 راه ایران به سوی سلاح هسته ای را مسدود کرده است . سپس به توصیف آرایش سیاسی در ایران پرداخته و تقابل اصطلاح طلبان و میانه رو ها با اصول گرایان را به عنوان مهم ترین چالش نظام جمهوری اسلامی معرفی کرده و مینویسد که مشروعیت نظام جمهوری اسلامی پس از ماجرای موسوم به جنبش سبز ، از سوی عده ای از مردم زیر سوال است .
در ادامه به توصیف چشم انداز سیاسی ایران به زعم خود پرداخته و ابتدا تاریخی از سیر مذاکرات هسته ای را بیان میکند . بنا به تحلیل این اندیشکده چهار گروه جناحی مجزا در ایران وجود دارد:
1. جناح سنتی محافظه کار شامل موسساتی مانند شورای نگهبان و مجلس خبرگان است . اینها طرفدار خودکفایی و مقاومت در برابر امپریالیسم غربی هستند و در عین حال قاطعانه از تسلط روحانیت حمایت می کنند .
2. اصولگرایان که آنها نیزمحافظه کار اجتماعی هستند ولی تمایل به پیشرفت دارند . سپاه پاسداران و جانبازان بسیجی جنگ ایران و عراق بخش مهمی از اردوگاه اصولگرایان را تشکیل داده است .
3. محافظه کاران عملگرا ، یا مرکزگرایان ، این گروه به دنبال توسعه اقتصادی هستند بدون اینکه الزاماً تغییرات سیاسی گسترده ای را اتخاذ کنند . نویسندگان این گزارش این گروه را دارای رویکرد " چینی " میداندومرحوم آیت الله هاشمی و رییس جمهور کنونی ، حسن روحانی را متعلق به این گروه بر میشمرد .
4. اصلاح طلبان . آنها از ادغام ایران در نظام اقتصادی و سیاسی جهانی استقبال میکنند مهم ترین چهره های این گروه به عقیده ی نوسندگان این گزارش خاتمی ، موسوی و کروبی هستند . بیشتر اصلاح طلبان تاکنون از سیستم سیاسی ایران کنار گذاشته شده اندو سپاه هم اکنون هم بسیاری را بخشی از "فتنه" می داند . مهم ترین دلیل این مطلب آن است که پس از انتخابات ریاست جمهوری 2009 ، آنها افراد زیادی را به خیابان ها فرا خواندند و نظام را به چالش کشیدند .
در ادامه و پس از ذکر این مقدمات ، گزارش از چهار محور به بررسی تهدیدات در مورد پایبندی ایران به برجام میپردازد .
اولین چالش ، چالش انتخابات است . پس از توصیف آرایش سیاسی در ایران ، این گزارش به نقش مساله ی هسته ای در مناظرات و انتخابات ریاست جمهوری گذشته میپردازد . از منظر ایشان ، پس از افشای پروژه ی نفوذ و هشدارهای رهبر انقلاب در این مورد و سخت گیری های صورت گرفته در این مورد ، مطرح شدن افراد با گفتمان های دفاع از برجام سخت تر شده است . در این مورد به نقش مجلس خبرگان و آیت الله جنتی در روند نظارت استصوابی به طور مفصل اشاره میشود .
به عقیده ی نویسندگان این گزارش ، از حیث اقتصادی ، اقتصاد بیمار ایران ممکن است سریعترین تهدید بر علیه برجام باشد . زیرا تحریم ها بهبود اقتصادی را کند کرده و اغلب مردم و سیاسیون نیز تحریم های اصلی ایالات متحده را مقصر می داند و در صورتی که روند بهبود اقتصاد شدت نگیرد از برجام ناامید خواهند شد . البته از دید این گزارش مشکل اصلی اقتصاد ایران مسائلی چون پولشویی و دخالت سپاه درامور اقتصادی است و نه تحریم های آمریکا .
منظر بعدی مورد بررسی در این گزارش ، ژئوپلتیک است . گزارش تاکید میکند که افزایش تنش با ایالات متحده می تواند سرانجام رهبران ایران را متقاعد کند که به دست آوردن بازدارندگی هسته ای ارزش خروج ایران از برجام را دارد . در ادامه به تنش های موجود در منطقه اعم از تنش در سوریه ، فلسطین و همچنین یمن و نقش ایران به زعم آمریکایی ها در این مورد پرداخته و احتمال درگیری و تنش را بالا میداند .همچنین احتمال درگیری نظامی ایران و آمریکا را بررسی کرده و احتمال حمله ی آمریکا به ایران را بسیار کم میداند .
آخرین منظر ، مساله ی جانشینی آینده برای آیت الله خامنه ای است . به نظر نویسندگان گزارش ، این مساله احتمالاً محوری خواهد بودبرای نبرد بر سر قدرت در ایران آینده. درگذشت مقام معظم رهبری ومبارزات بر سر انتخاب جانشین او ممکن است شکافها را در درون نظام گسترش دهد و خود این عدم اجماع تهدیدی برای برجام است . در این بخش ، گزارش به بررسی احتمالات و همچنین توضیحاتی در مورد ساختار روحانیت و نحوه ی انتخاب رهبر میپردازد و با برجسته کردن نقش سپاه در مورد انتخاب رهبر آینده ، احتمال به قدرت رسیدن فردی میانه رو و مدافع برجام را بررسی می نماید .
در نهایت جمع بندی گزارش آن است که اجماع نظام عامل اصلی در پایبندی ایران به برجام است و تاکنون ( تا 2017 ) علی رغم اختلافات ، جناح های رقیب ایران در این مورد به موفقیت دست یافته اند . با این حال عدم منافع اقتصادی قابل توجه از توافق هسته ای و افزایش قابل توجه تنش های ایران و آمریکا می تواند به برجام ضربه بزند وبنابراین ، واشنگتن باید اقدامات بیشتری انجام دهد تا اطمینان حاصل شود که یک ایرانی متوسط منافع اقتصادی برجام را می بیند .
.................................................................
به نظر میرسد در صورتی که بخواهیم خروج از آمریکا را بر اساس این سند یا اسنادی با چنین دیدگاه هایی تحلیل نماییم باید بگوییم ، به دلیل افزایش سطح تنش در منطقه ، محقق نشدن پیش بینی ها در مورد فوت رهبر معظم انقلاب و همچنین عدم بهبود اوضاع اقتصادی ایران ، گمانه هایی در آمریکا مبنی بر احتمال خروج ایران از برجام وجود داشته و در نهایت آمریکا با پیش دستی در این کار سعی در به دست گرفتن ابتکار عمل کرده است .
نکته ی دیگر مورد توجه ، دانش نسبتا مناسب نویسندگان در مورد اتفاقات اجتماعی و سیاسی ایران است ولی عدم تسلط ایشان بر موضوع روحانیت شیعه و نظریه ی ولایت فقیه هنگام بحث از موضوع جانشینی رهبر انقلاب ، به چشم میاید .
لینک گزارش :
https://www.rand.org/pubs/perspectives/PE218.html