bell214

Members
  • تعداد محتوا

    353
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های bell214

  1. بالگرد صبا شرکت پنها بالگرد سبک موتور پیستونی پیستونی(( صبا )) را برای آموزش های خلبانی طراحی و نمونه سازی کرده است . قیمت تمام شده این بالگرد بسیار پایین بوده و برای اموزش خلبانی بسیار با صرفه میباشد. بالگرد صبا دو نفره بوده و قابلیت حمل خلبان و کمک خلبان را دارا میباشد. از این بالگرد ارزان قیمت میتوان در کنار کاربری اموزش خلبانی؛ در زمینه پرواز های شناسایی و گشتزنی ؛ نقشه برداری؛ کنترل مرز های کشور؛ کنترل خطوط لوله های نفت و گاز ؛ کنترل ترافیک ؛ کنترل جنگل ها و محیط زیست، استفاده نمود . با توجه به نیازمندی های کشور به این نوع بالگرد شرکت پنها در حال رنامه ریزی برای ساخت این بالگرد است. مشخصات: پیشینه وزن برخاست : 930 کیلو گرم سقف پرواز : 3100 متر توان ورد نیاز موتور : 190 اسب بخار نر خ صعود : 3/8 متر بر ثانیه مصرف سوخت : 12 گالن بر ساعت پیشینه سرعت رو به جلو : 158 کیلو متر بر ساعت بیشترین مداومت پروازی : 3 ساعت پیشینه برد : 360 کیلو متر گنجایش مخزن سوخت اصلی: 30 گالن گنجایش مخزن سوخت اضافی : 19 گالن عکس بالگرد صبا... منبع: ماهنامه صنایع هوایی شماره 240 تاپیک منتقل شد. sina12152000
  2. bell214

    جغرافیای قدرت نرم ایران

    جغرافیای قدرت نرم ایران چیزی که این‌روزها به سوال بزرگی بدل شده است دامنه‌ی متاثر از قدرت نرم ایران است. حوزه‌ی نفوذِ قدرتِ نرمِ ایران تا کجاست؟ منازعه تمدن غرب با جهان اسلام سالیان متمادیست که ادامه یافته، و باید گفت اگر تاریخ این منازعه را پس از جنگ های صلیبی بررسی کنیم، همچون چراغ راهی، آینده موج بیداری اسلامی را روشن‌تر خواهد کرد. مقاله اخیر علی رهجو به این موضوع اختصاص یافته، تا نشانه هایی از یک پیروزی قریب الوقوع را در ذهن مخاطبان ترسیم کند، پیروزی‌ای که در سایه بصیرت و صبر محقق خواهد شد: چند روزی بود که شهر وین در محاصره‌ی آن‌ها بود. بالاخره از خطِ مقدمِ سپاه خبر رسید که نَقب‌زن‌ها موفق شدند در موجِ اولِ استحکاماتِ شهر، شکافِ عمیقی ایجاد کنند. در دلش خوشحال بود. خیلی دوست داشت تا شهر را دست‌ نخورده و با کمترین تخریب فتح کند. برای همین چیزی نزدیک به دو ماه بود که از زمان آغازِ محاصره می‌گذشت اما تازه امروز استحکاماتِ استوار و به روزِ شهر برای پیش‌روی و تصرفِ آن به اندازه‌ی کافی تخریب شده بود. وین پیش رویش بود، پایتختِ هابزبورگ‌ها، امپراتوری‌ای در مرکزِ اروپا و وین قلبِ تپنده‌ای که داشت به دستِ مسلمانان می‌افتاد. کرم مصطفی کوپرولو باید عجله می‌کرد، چرا که سپاهیانِ متحدِ اروپایی به رهبریِ جان سوبیسکیِ سوم (John III Sobieski)، پادشاهِ لهستان داشتند به سرعت به وین نزدیک می‌شدند، نیروهایی که برای کمک به امپراتوریِ تحت‌الحمایه‌ی پاپ، لشکر کشیده بودند. سواره‌نظامِ سنگینِ شاهِ لهستان، انگیزه‌های بالایی داشتند. چرا که در این جنگ، شاه‌ِشان بیش از اینکه بر روی منافعِ کشورش تاکید کند برای‌شان از سرنوشتِ مسحیت گفته بود، به آن‌ها گفته بود که اگر زمانی در جنگ‌های صلیبی، منازعه بیرون از خاکِ اروپا بود این‌بار اما قلب اروپا بود که میدانِ نبرد بود. کرم مصطفی پاشا، وزیرِ اعظمِ محمدِ چهارم، پادشاه عثمانی، باید عجله می‌کرد... تلاش امپراتوریِ عثمانی برای پیش‌روی به سمتِ اروپای مرکزی امپراتوریِ عثمانی نامش را از عثمانِ اول (1326-1259) وام گرفته است، شاهزاده‌ی مسلمانِ ترکی که اهلِ آناتولی بود. عثمان، مناطقِ اطراف را که تحتِ کنترلِ سلسله‌ی سلجوقی بود فتح کرد و حکومتِ عثمانی را در سالِ 1300 میلادی بنیان گذارد. نیروهای عثمانی برای اولین بار در سالِ 1345 به اروپا حمله کردند و سرتاسر بالکان را تصرف کردند. با فرماندهیِ تیمور، سردارِ عثمانی در طیِ سال‌های 1402 تا 1453 و در دورانِ حکومتِ محمدِ دوم (محمدِ فاتح؛ 1481-1429)، عثمان‌ها امپراتوریِ بیزانس (روم شرقی) را نابود کرده و پایتخت‌اش قسطنطنیه را تصرفت کردند. شهری که نامش به استانبول (یعنی شهری مملو از اسلام) تغییر کرد و پایتختِ عثمانی به آن‌جا انتقال یافت. تحتِ حکومتِ سلیمِ اول (1520-1467 میلادی) و پسرش سلیمانِ اول (سلیمانِ شکوه‌مند)، امپراتوریِ عثمانی به بزرگترین کشورِ جهان بدل شد. سلیمان، کنترل بخش‌هایی از ایران، عمده‌ی عربستان و بخشِ بزرگی از مجارستان و بالکان را در اختیار داشت. همچنین در اوایلِ قرنِ 16، عثمانی‌ها سلسله‌ی مملوک را که در سوریه و مصر حاکم بود شکست دادند و نیروی دریایی آن‌ها کنترل عمده‌ی ساحلِ جنوبیِ دریای مدیترانه در شمالِ افریقا را به دست گرفت. افولِ قدرتِ امپراتوریِ عثمانی از اواخرِ قرنِ 16 آغاز شد،‌ بعد از اینکه ناوگانِ دریایی عثمان‌ها در نبردِ لپانتو (Lepanto) در سال 1571 شکست خورد. نبردی که در آن عثمان‌ها قصدِ ضمیمه کردنِ جزیره‌ی قبرس را به خاکِ‌ خود داشتند. در همین دوران بود که قوای عثمانی دو بار وین را محاصره کردند. اما تلاشِ اصلیِ آن‌ها برای فتحِ پایتختِ اتریش در سالِ 1683 بود. [align=center][align=center] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/100786_679.gif[/img][/align] «نقشه‌ی گسترش امپراتوری عثمان از سالِ 1300 تا 1683»[/align] تلاش عثمانی برای نفوذ به قلب اروپا تصرف وین مدت‌ها بود که به آرزوی استراتژیک امپراتوری عثمانی بدل شده بود؛ هم به دلیل اشرافِ این شهر بر منطقه‌ی دانوب (منطقه‌‌ای از دریای سیاه تا اروپای غربی)، و اروپای جنوبی، و هم دسترسی آن به راه‌های تجارتی در شرق مدیترانه تا آلمان. [align=center][align=center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/100788_798.jpg[/IMG[/align]] «وین و جایگاه آن در اروپای مرکزی» [/align] عثمانی‌ها در اولین تلاشِ خود در سالِ 1529 وین را محاصره کردند که به دلیل لجستیک ضعیف و هوای نامساعد و مسیرهای مواصلاتی ناهموار و فرسوده‌ی اروپا در فصلِ حمله، نتوانستند حصر را به فتح بدل کنند. در بیش از 100 سالی که عثمان‌ها برای حصر بعدی فرصت داشتند، لجستیک مفصلی را فراهم آوردند، جاده‌ها و پل‌های زیادی را تعمیر و تاسیس کردند، مقادیرِ زیادی از مهمات و دیگر منابع را از قبل به مراکز لجستیکیِ موجود در مسیر و منطقه‌ی بالکان فرستادند. قلبی که به چنگ نیامد اما با این همه، حصری که در 14 جولایِ 1683 آغاز شده بود 56 روز طول کشید تا به تخریبِ موجِ اولِ استحکاماتِ وین بیانجامد. چهار روز بعد یعنی در روزهایِ یازدهم و دوازدهمِ سپتامبر، ارتشِ متحدِ اروپاییِ تحتِ حمایتِ پاپ (اتحادیه‌ی مقدس- Holy League-)، به رهبری جان سوبیسکیِ سوم (Jan III Sobieski) پادشاهِ لهستان، به وین رسید. سرنوشتِ تمدنِ غرب در لبه‌ی پرتگاهِ سقوط قرار گرفته بود. درست بیرون مرزهای وین پایتخت اتریش، دو ارتش مسلح علیه یکدیگر صف آراستند. مسلمان‌ها در شرق، علیه مسیحیان در غرب. پیروزیِ عثمان‌ها بدیهی به نظر می‌رسید. اما کرم مصطفی تردید داشت. سربازانِ او فاصله‌ی زیادی را از وطن‌شان طی کرده بودند. آذوقه‌ی‌شان در حال تمام شدن بود. تا چه زمانی مجبور بودند در آن‌جا، دور از خانه بمانند؟ آیا ارتش می‌توانست زمستان را تاب بیاورد؟ کرم مصطفی ممکن بود در محاصره پیروز شود، اما آیا می‌توانست آشتی را هم حاکم کند؟ در نهایت نیروهای کمکی که متشکل از 84000 نفر بودند، توانستند در نبرد وین، قوای 150 هزار نفریِ کرم مصطفی را که در دو جبهه؛ یکی برای فتحِ شهر و دیگری برای شکستِ ارتشِ متحد می‌جنگیدند، ناکام گذارند. نبرد وین، نمادی برای منازعات امروز و آینده این نخستین بار بود که تا به آن روز موجِ پیش‌روی اسلام بعد از طلوعِ آن در صحرای عربی، توسط غرب عقب رانده شد. و این نقطه‌ی بازگشت در برخوردِ تمدن‌هایی بود که با شیوع اسلام در قرن هفتم آغاز شده بود. از این رو بود که نبرد وین بعد از وقوع، دیگر نه کارکردی سخت بل کاردکردی نرم پیدا کرد و به نمادی برای منازعاتِ میان تمدنِ غرب و جهانِ اسلام بدل شد. به عنوانِ مثال، 11 سپتامبر تاریخِ آشنایی برای تمامِ جهان است. 11 سپتامبرِ سالِ 2001 میلادی، تاریخی است که در آن آمریکا یک خودزنی تاریخی کرد تا خودش را محق نشان دهد و به بهانه‌ی مبارزه‌ی جهانی با تروریسم، گرند استراتژیِ (Grand Strategy) خود را با عنوانِ ظاهری و عوام‌فریبِ مبارزه‌ی جهانی علیه تروریسم کلید بزند. استراتژی‌ای که ایران در مرکز آن قرار گرفته بود و طبق آن افغانستان و عراق اشغال شدند و ایران محاصره. استراتژی‌ای که محتوای واقعی آن تعیین تکلیف یک‌باره‌ی آمریکا با جهانِ اسلام و کشورهای باقیمانده در حال و هوای جنگِ سرد بود. این استراتژیِ کبیر، جنگی را به راه انداخت که جنگ علیه تروریسم نامیده شد اما به اعترافِ الیوت کوهن (Eliot A. Cohen) و جیمز وولسی (R._James_Woolsey)، کلیدِ آغازِ جنگِ جهانیِ چهارم بود. اسرائیل، وینای مدرنِ غرب اما نبردِ وین، همچنان در نبردِ نرمِ میانِ اسلام و غرب، موردِ استفاده قرار می‌گیرد. نیل فرگوسن، مورخ و اقتصاددانی که این روزها جامه‌ی استراتژیست‌ها را هم به تن کرده است، از این نماد برای منازعه‌ی میانِ جهانِ اسلام و اسرائیل استفاده کرده است. او اسرائیل را معادلِ مدرنی برای وینای قرنِ 17 می‌داند. اگر آن‌ روز نماینده‌ی تمدنِ غرب یعنی وینا، در حصرِ نماینده‌ی اسلام یعنی عثمانی قرار داشت، امروز هم اسرائیل آوت پست (Out Post) یا پاسگاهِ مرزیِ غرب در سرزمین‌های اسلامی و البته این روزها در حصر اسلام است. آن‌طور که فرگوسن می‌گوید: مورخین باید همواره درباره‌ی زمانِ حال صحبت کنند، بعضی‌ها ممکن است با بدبینی نگاه کنند و بگویند که به آینده بیشتر علاقه‌مندند تا به گذشته، اما نکته اینجاست که اگر تاریخ ندانید آینده را نخواهید فهمید. همین مسئله را الکساندْرُس پِتِرسِن (Alexandros Petersen) در مقاله‌ای متاثر از نیل فرگوسن به شیوه‌ی دیگری بیان می‌کند. او معتقد است که مسئله‌ی اسرائیل، مسئله‌ی یهود نیست. مسئله‌ی غرب است. مردم و نخبگانِ غربی باید اسرائیل را نه یک کشورِ یهودی، بلکه پاسگاهِ مرزیِ غرب بدانند که در محاصره هم قرار گرفته است. به تعبیر او، همانطور که بعد از سقوطِ استانبول (قسطنطنیه)، پایتختِ رمِ شرقی، این وین بود که حاضر شد هزینه‌های امنیتِ کشورهای دور از میدانِ نبرد را بپردازد و به جای آن‌ها با عثمانی بجنگد، امروز اسرائیل همان نقشِ وین را دارد بازی می‌کند برای غرب. اما با این همه، این نمادسازیِ تاریخی از اشکالاتِ عدیده‌ای برخوردار است. ابتدای مسیر اوج، انتهای مسیر اوج آنچه که مسلم است، امپراتوریِ عثمانی در روند تکامل خود در انتهای مسیر اوج‌اش اقدام به محاصره‌ی وین کرده است. اگر به روند تحولاتِ این امپراتوری که در ابتدای این نوشتار آمد، توجه شود؛ شکل‌گیری و تثبیت عثمانی در اوایل قرنِ 14 بود و آغازِ افولِ آن در اواخر قرنِ 16. حصر وین در سالِ 1683 و در شرایطی که یک قرن از آغازِ روندِ افولِ عثمانی می‌گذشت رخ داد. [align=center] [align=center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/100789_894.jpg[/img][/align] «ظهور و سقوطِ عثمانی» [/align] در مقابل موجِ فعلیِ بیداریِ اسلامی در منطقه‌ی اسلامی-عربیِ ما، کمتر از نیم‌ قرن است که شکل گرفته و در ابتدای مسیر اوج‌گیری و شیوعِ فراگیر است. یعنی در حالی که انقلابِ اسلامی ایران عمری کمتر از 35 سال دارد و به عنوانِ نقطه‌ی ثقل موجِ اخیرِ بیداری اسلامی محسوب می‌شود، نمی‌توان اسرائیل را هدفِ متناسبی با اهدافِ بزرگ‌ِ این موج دانست. درست است که حذف اسرائیل و بازگشتِ قدس به آغوشِ‌ اسلام یکی از اهدافِ مهمِ انقلاب اسلامی ایران و موجِ جدید بیداری اسلامی است؛ اما با تمامِ اهمیت آن، فتح اسرائیل هدفی متناسب با قدرت و عظمت این رستاخیز اسلامی نیست و نخواهد بود. افق بیداری اسلامی حکومتِ جهانی اسلام است که در این مقیاس،‌ آزاد‌سازیِ قدس، از گام‌های ابتداییْ در مسیرِ حرکت خواهد بود. [align=center] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/100790_616.jpg[/img] «روند اوج‌گیریِ قدرتِ انقلابِ اسلامی»[/align] همان‌طوری که در نمودار هم دیده می‌شود، ابتدای این موجِ بیداری در ایران، 28 مردارد 1332 است که بعد از سرکوبِ موجِ ملی‌گرایی و ضد استبدادیِ مردم ایران، این حرکت 10 سالِ بعد، با قیامِ 15 خردادِ 1342، تکمیل می‌شود و گام اولِ بیداریِ اسلامی در ایران، برداشته می‌شود. در 12 بهمنِ 1357 انقلابِ اسلامی ایران رقم می‌خورد و گامِ بعدی بیداری برداشته می‌شود. گامِ سومِ بیداری در سالِ 67 و با ناکام گذاردنِ غرب برای تصرف سرزمینی ایران، به واسطه‌ی صدام، و پایان جنگ و پذیرش قطعنامه برداشته شد. البته این گام در 14 خرداد 1368 و با انتقال موفقِ رهبری از امام خمینی به امام خامنه‌ای کامل‌تر شد. 10 سال بعد، یعنی در سالِ 1378 و وقایعِ 18 تیر، گام بعدی با حضور مردم ایران در صحنه، در 23ام تیر ماهِ 1378 رقم خورد. در برنامه‌ریزیِ 10 ساله‌ی بعد، وقایعِ انتخاباتِ دهم ریاست جمهوری رخ داد و باز هم با حضور و بیداری مردم در صحنه، در نهم دی ماه 1388، گامِ بعدیِ بیداریِ اسلامی در ایران تثبیت شد. در فاصله‌ی سال‌ِ 1378 تا 1388 دو اتفاقِ مهمِ دیگر هم افتاد؛ یکی جنگِ 33 روزه و دفاعِ موفقِ حزب‌الله لبنان و دیگر جنگِ 22 روزه‌ی غزه و دفاع موفق حماس از فلسطین. اما در حالِ حاضر، انقلاب و بیداریِ اسلامی، در 7امین گام، واردِ فازِ منطقه‌ای شده است. در 16اُم آذر 1389 مردمِ تونس این فاز از بیداری را با آغازِ قیام‌شان کلید زدند، که این گام همچنان در حالِ گسترش است. هر قدر که این موج در مسیرِ اوج خود به پیش رود، اهدافی که در گذشته دست‌یابی به آن‌ها مشکل و دشوار می‌نمود، به اهدافی دست‌یافتنی بدل می‌گردند. بله! اسرائیل و فتح آن اگر روزی هدفِ بزرگی می‌نمود، امروز اما با وجودِ تمامِ اهمیتِ آن برای غرب و البته اسلام هدفی حداقلی است، چرا که مسیر اوج‌گیریِ تمدنِ اسلامی در بیداری اخیر اسلامی تازه در ابتدای راه است و بخشی از مسیر را پیموده. اروپا، وین مدرنِ اسلام اما وین‌ مدرنِ اسلام کجاست؟ اگر غرب هدف خود را حفظ وینای مدرنِ خود در سرزمینِ بیت‌المقدس قرار داده، اما اسلام این روزها در موجِ جدید بیداری‌اش چه از زبان و بیان رهبرانِ خود و چه در عمل جای دیگری را در حصرِ خود فرو می‌برد. بخشی از محاصره‌ی اروپا توسطِ اسلام، به صورتِ ژئوپلتیک و جغرافیایی است. اروپا در بخشِ عمده‌ای از مرزهای جنوب و جنوبِ شرقیِ خود با کشورهای مسلمان روبروست، یعنی کشورهای آفریقاییِ واقع در ساحلِ جنوبیِ دریای مدیترانه و ترکیه. نیل فرگوسن این نکته را خوب متوجه شده است. او نزدیکیِ اروپا به کشورهای اسلامی و برتریِ آن‌ها را از نظرِ رشدِ جمعیتی، خطر می‌داند. خطری بزرگتر از قدرت گرفتنِ چین و هند، از نظر اقتصادی. او در آخرین اثرِ خود یعنی کتاب تمدن، «غرب و باقی تمدن‌ها» (Civilization The West And The Rest) معتقد است همان‌گونه که چین تا سالِ 2021 آماده است تا به بزرگترین اقتصاد دنیا تبدیل شود، اسلام نیز به زودی می‌تواند مسیحیت را به عنوان مذهب مورد علاقه‌ی بشر، پشت سر بگذارد. همان‌طور که می‌دانیم امروز قدرت‌های بزرگِ اقتصادی اروپا مثلِ آلمان، به دلیل نرخِ رشدِ پایینِ جمعیت‌شان، چه بخواهند چه نخواهند، مجبورند از نیروی کارِ روزافزونِ کشورهای دیگر، خصوصاً کشورهای مسلمان بهره بگیرند تا موتور اقتصادشان از تک و تا نیفتد. اما این برای حصرِ کاملِ اروپا کافی نیست. برنارد لوییس، مورخِ غربی بارها به حضورِ مسلمانان در اروپا حساسیت نشان داده است. او بیشتر این موضوع را جمعیت‌شناختی فرض می‌کند. این‌که مسلمین اروپا بیش‌ از مسیحیت زاد و ولد دارند و مسیحیان غیر از اینکه از نظرِ نرخِ رشدِ زاد و ولد از آن‌ها عقب مانده‌اند تازه خودشان هم هر روز بیش از دیروز به اسلام می‌گروند. درست است که امروز اسلام، اسرائیل را در حصر گرفتار کرده، اما هدفی که در 25 سالِ آینده یعنی تا سالِ 2035 متناسب با قدرتِ رو به افزایش اسلام خواهد بود قاره‌ای به وسعتِ اروپاست. اما آیا این حصر مزیتی نسبت به حصر وین دارد؟ آیا اسلام خواهد توانست تا این‌بار حصر خود را با فتح تکمیل کند؟ موجی که باز می‌گردد موجی که به پیش می‌تازد اما واقعه‌ی نمادین حصر وین کارکردِ دیگری هم دارد. این واقعه می‌تواند به صورتِ یک منبعِ شهودی، مثالی باشد برای درکِ بهترِ اتفاقاتی که در 30 سالِ گذشته برای ایران افتاده است. وقتی امپراتوری عثمانی با قدرت نظامی یا سخت توانست وین را محاصره کند، تقریباً با تمام توان و قوای خود به میدان آمده بود. این توان گسترده اگر می‌توانست حصر را به فتح تبدیل کند قطعاً تاریخ به گونه‌ی دیگری رقم می‌خورد و مشخص نبود که عثمانی تا کجای اروپا پیش می‌رفت. اما این حصر به فتح تبدیل نشد و موجِ قدرتِ سختِ به صحنه آورده شده در نبردِ وین شکست خورد و به عقب رانده شد. به بیان ساده این موج پس خورد. در وضعیتِ ساده و ایستا، اگر به مدلِ فیزیکی برخوردِ امواج به سواحلِ صخره‌ای توجه کنیم شاید بهتر متوجه تبعاتِ این پس‌خوردن امواج شویم. [align=center] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/100790_616.jpg[/img] «قدرتِ خورد و بازخورد امواج»[/align] هر موجی در دریا با یک میزانِ مشخصی از قدرت به ساحل برخورد می‌کند. بسته به مقاومتی که ساحل دارد، باز خورد موج قدرتی متناسب اما کمتر از قدرتِ اولیه‌ی موج دارد. اگر این موج بتواند مانعِ خود را در ساحل به هر روشی از پیش بردارد که نیرویش در جهتِ پیش‌روی مصرف خواهد شد اما اگر به هر دلیلی پس بخورد، باید چندین متر در دریا به عقب بازگردد. امپراتوری عثمانی هم وقتی نتوانست وین را فتح کند، قدرت نظامی‌اش پس خورد و از همان جا رو به افول گذاشت و عملاً 300 سالِ بعد دچارِ اضمحلال و فروپاشی شد. ایران در 30 سالِ‌ گذشته، همه‌گونه فشار را تحمل کرده است. این فشارها خصوصاً از حیثِ صلابت نرم در سالِ 88، انباشته شد و به اوج خود رسید. نه تنها حصر بلکه هجمه و فشارِ نرم، کار را به جایی رساند که توسطِ رهبرِ‌ جامعه اعلامِ وضعیتِ جنگی شد. جنگِ نرم در جریان بود. همان‌گونه که نبردِ وین، نبردی سرنوشت‌ساز و البته تاریخ‌ساز بود، جنگ نرم در جریان هم بسیار حیاتی و حساس بود. اما مردم در مقاطع مختلف در صحنه حاضر شدند و در نهایت در نهمِ دی هجمه و قدرتِ انباشته‌‌ی غرب را پس زدند. همان‌گونه که این‌کار را قبلاً در جنگِ 8 ساله انجام داده بودند. پس با این حساب اگر قدرتِ این موج نرم در مواجهه با ساحلِ مستحکمِ ایران پس خورده باشد، پس حتماً بازخوردی هم داشته. بله، در چند ماهِ اخیر بازخوردِ قدرتِ نرمِ غربْ بخشی از دلیلِ بیداری اسلامی در منطقه‌ی ما و بیداریِ اروپایی و حتی آمریکایی است. اما تنها بخشی از دلیل. در مدل فیزیکی بالا اشاره کردم که این، تنها، حالتِ استاتیک و ایستاست. یعنی وضعی که ایران تنها در این 30 سال به صورتِ ساکن و ثابت، همانند ساحلِ صخره‌ای، ایستاده باشد. اما ایران تنها به شکلِ ایستا مقاومت نکرده است. یعنی مقاومتِ ایران به صورتِ هوشمند و پویا بوده. به بیانِ دیگر، ایران نه تنها فشار روزافزون صادره از سوی غرب را تحمل کرده، بلکه در عرصه‌های متعددِ علمی و عملی پیشرفت‌هایِ گسترده‌ای نیز داشته است. پیشرفت و مقاومتِ پویای ایران در مقابلِ حصرْ و هجمه‌ی گسترده‌ی غرب و خصوصاً آمریکا، نه تنها به صورتِ ایستا امواجِ قدرت را پس خواهد زد، بلکه اعتبار و آبروی مضاعف ایران که ناشی از مقاومت و پیشرفتِ توأمان است بر قدرتِ باز‌خورد امواجِ صادره از سویِ غرب، یک نیروی کشسان و مازاد را سوار خواهد کرد، و این امواج را به سوی خود غرب روانه خواهد نمود. جنگِ نرمِ دو سالِ‌ گذشته، بهترین نمونه‌ی عملیاتی برای این مدل است که شباهتِ زیادی به نبردِ وین دارد. جغرافیایِ قدرتِ نرمِ ایران چیزی که این‌روزها به سوال بزرگی بدل شده است، دامنه‌ی متاثر از قدرت نرم ایران است. حوزه‌ی نفوذِ قدرتِ نرمِ ایران تا کجاست؟ همانطور که گفته شد، انقلاب‌های منطقه از دو جهت ناشی از قدرتِ نرمِ برآمده از ایران است: 1. قدرتِ نرمِ حاصل از اعتبارِ یک انقلابِ 30 ساله و ثبات، بقا و پیشرفتِ آن. 2. قدرتِ نرمِ حاصل از پس خوردنِ هجمه‌ی نرمِ غرب علیه ایران. به این دو مورد می‌توان اضافه کرد وقوعِ بحرانِ مالی را، که ناکارآمدیِ نظام اقتصادِ بازار و توانِ مدیریتی غرب را به همه ثابت کرد و البته الهام‌بخشی غرب را هم کاهش داد. این‌ها همه با هم ممزوج شده‌اند و امواجِ قدرت را به سوی غرب پیش می‌برند. [align=center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/100794_860.jpg[/img] «امواجِ قدرت، به سوی باختر» [/align] موج اول قدرتِ نرم ایران، در بیداری اسلامی اخیر، ابتدا در کشورهای تونس، مصر، یمن، بحرین و لیبی ظاهر شد. بعد از سقوطِ بن علی در تونس، مصر با استفاده از بخشی از توانِ همان ابزارهای سایبری که مدت‌ها علیه ایران بسیج بود، یعنی همان انقلابِ توییتری اوباما، در طول دو ماه فروپاشید. این اعترافِ خودِ برژینسکی است که این ابزارها به بهترین شکل توسطِ جوانانِ مصری برای پیش‌برد انقلاب‌شان موردِ استفاده قرار گرفت. این در حالی بود که حکومتِ مصر به طور کامل تحت حمایت غرب و آمریکا بود. یمن نیز با الگوبرداری از مصر همین مسیر را ادامه داد؛ هر چند تا امروز با عملیاتِ تاخیری عربستان و آمریکا، صالح همچنان برایِ ماندن در مسند قدرت تقلا می‌زند. مدلِ انقلاب‌ها در بحرین و لیبی اما، کمی متفاوت‌تر از مصر و یمن است. جنسِ منازعه در این دو کشور بیش از اینکه نرم باشد بیشتر نیمه‌سخت و سخت است، اما آن‌چه که مهم است، مردم با قدرتِ نرم به میدان آمده‌اند و حاضرند برای سرنگون کردنِ حکومت در جایی مثلِ لیبی به جنگِ داخلی با حکومتِ لیبی بروند و در جایی مثلِ بحرین با دستانِ خالی در مقابلِ کلِ نیروهای نظامی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، معروف به سپر جزیره، ایستادگی کنند. در گام بعد این موج در غالب تظاهراتِ گسترده، به اسپانیا رسید و وارد اروپا شد. در تظاهرات‌های گسترده‌ در اروپا، خصوصاً اسپانیا و انگلیس، دو عامل نقش کاتالیزور را ایفا کردند، یکی موج بیداری برآمده از ایران و دیگر بحرانِ مالی که کارد را به استخوان رسانده و مردم را علیه حاکمیت ناکارآمد شوراند. ممکن است بسیاری، این تظاهرات‌های گسترده را بی‌ارتباط با قدرتِ نرمِ برآمده از ایران بدانند. اما مردم در مادرید می‌گفتند که به سبکِ انقلاب جوانانِ مصری در میدانِ اصلی مادرید چادر خواهند زد تا به خواسته‌هایشان برسند و به این میدان، یعنی میدانِ پوئِرتا دِل سُل (Puerta del Sol square)، میدانِ التحریر می‌گفتند. این تقلید در روش و سبکِ اعتراضِ مدنی خود دلیلی بر هم‌خانواده بودنِ این اعتراضات با اعتراضات منطقه‌ی اسلامی-عربی ماست. این یعنی به شکل غیر مستقیم و با واسطه از ایران تاثیر گرفتن و این یعنی موجِ دومِ قدرتِ نرمی که از طرفِ ایران به سمتِ غرب برگشته است. در نهایت این موج خود را در لندن و انگلیس نشان داد. شورش‌هایی که در انگلیس رخ داد، همانند انقلاب‌های منطقه، با ابزارهای سایبری مثلِ فیس بوک ساماندهی می‌شد. دولت انگلیس مجبور شد تا برای آرام کردنِ اوضاع، اینترنت و شبکه‌ی تلفن همراهش را قطع کند. پلیس سایبر و دستگاه اطلاعاتی انگلیس دو نفر از کسانی که این شورش‌ها را در فیس‌بوک ساماندهی می‌کردند به چهار سال زندان محکوم کرد. [align=center] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/100791_855.jpg[/img] «خطِ سیرِ گسترش موج انقلاب‌ها و اعتراضات در منطقه و جهان»[/align] اما این سونامی قرار است تا کجا پیش برود؟ موجِ سوم این قدرتِ نرم قرار است در کجا خودش را نشان بدهد؟ برژینسکی و بسیاری از کارشناسان سیاسی غرب، پیش‌بینی کرده‌اند که دامنه‌های این موج به زودی خودش را در ایالات متحده هم نشان دهد. کمااینکه از 17 سپتامبر دامنه‌ی این اعتراضات به آمریکا هم کشیده شده تا جایی که در نیویورک معترضین قصدِ اشغالِ وال‌استریت به عنوانِ نمادِ حاکمیت بورس و ابرشرکت‌ها بر اقتصادِ‌ آمریکا را دارند. معترضین، آن‌ها را عامل ایجادِ بحرانِ‌ اقتصادی می‌دانند. هر چند این اعتراضات به گستردگیِ اعتراضات در اروپا نمی‌رسد اما، افق بحرانِ مالی و گسترش موجِ انقلابی در جهان، آمریکا را به جد تهدید می‌کند. [align=center] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/100785_885.jpg[/img] «امواج بیداری در دوره‌ی جدید» [/align] اگر به جغرافیای انقلاب‌ها و اعتراض‌هایی که در جریان است دقت کنیم، می‌توانیم کشورها را به هفت دسته‌ی کلی تقسیم کنیم. کشورهای تونس، مصر و لیبی کشورهایی هستند که در حالِ تثبیت انقلاب خود هستند. کشورهایِ یمن و بحرین، کشورهای در حالِ انقلاب‌اند. کشورهایی مثلِ مغرب و اردن کشورهای در شرف انقلاب‌اند، و در نهایت کشورهایی مثلِ عربستان و الجزایر کشورهای مستعد انقلاب‌اند. در گستره‌ی جغرافیایی وسیع‌تر، کشورهایی چون اسپانیا و انگلیس و البته رژیم اشغال‌گر قدس، دست‌خوش تظاهراتِ گسترده بوده‌اند، و کشوری مثلِ آمریکا مستعد وقوع تظاهراتِ مردمی گسترده است. کشور ایران هم در این جغرافیا، کشورِ منشأِ این انقلاب‌هاست. [align=center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/100792_828.jpg[/img] «جغرافیایِ نفوذِ قدرت نرم ایران»[/align] ایران اسلامی به مثابه رُل مدل Role Model در ادبیات علوم انسانی رُل مدل(Role Model)، به شخصی گفته می‌شود که دیگران از رفتار و گرایشاتش پیروی می‌کنند به این دلیل که او را شخصیتی الهام‌بخش و تحسین‌برانگیز می‌دانند. امروز ایران اسلامی که به اعتراف دوست و دشمن، منشأ صدور انقلاب‌های امروز در منطقه‌ی اسلامی-عربی است، در سطح استراتژیک، به عنوانِ‌ یک رُل مدل مطرح است. مدلی که سایر کشورها دوست دارند از مشی او تبعیت کنند، چرا که او را کشوری الهام‌بخش و تحسین‌برانگیز می‌دانند. در وضعی که کشورهای منطقه یکی پس از دیگری انقلاب می‌کنند و نظام‌های ناکارآمدِ خود را کنار می‌زنند، به خوبی می‌دانند که چه چیزی را نمی‌خواهند. اما پس از کنار گذاشتنِ حکومت‌ها چه باید کنند. آن‌ها باید نظام‌سازی کنند. آن‌ها باید رُل مدلی داشته باشند تا همان‌گونه که در انقلاب کردن و تغییر حاکمیت از او تبعیت کردند، در دولت‌سازی و نظام‌سازی نیز از او تبعیت کنند. آن‌ها باید به خوبی متوجه شوند و مشخص کنند که چه می‌خواهند. اینجاست که اهمیت مسئله‌ی نظام‌سازی به عنوان نقشِ انحصاری و کارویژه‌ی ایران اسلامی به عنوانِ رُل مدلِ آن جوامع، مشخص می‌شود. تاکید امام خامنه‌ای بر مسئله‌ی نظام‌سازی خصوصاً در دیدار با نمایندگان مجلس خبرگان از این روست. اما یک تهدید مهم هم در این‌جا مطرح است؛ تهدیدی به نام گندم‌نمایی و جو فروشی. کشورهایی مثلِ ترکیه این‌روزها دوره افتاده‌اند و برایِ کشورهایِ در حالِ‌ تثبیت انقلاب، نسخه تجویز می‌کنند؛ و نظامِ لائیک و جدایی دین از سیاست را پیشنهاد می‌دهند. اینکه آن‌ها روابطِ خود را با اسرائیل به سطح کاردار کاهش می‌دهند و سفیر اسرائیل را اخراج می‌کنند، یعنی سعی دارند خود را به عنوان رُل مدل معرفی کنند به کشورهای منطقه. رجب طیب اردوغان، در جشن پیروزی خود در انتخابات، این‌گونه نطق کرده بود: «سارایو امروز همان‌قدر پیروز است که استانبول. بیروت همانقدر که ازمیر، دمشق همان‌قدر که آنکارا،‌ رام‌الله، نابلس، جنین، کرانه‌ی باختری، بیت‌المقدس همان‌قدر احساسِ پیروزی می‌کنند که دیاربکر در ترکیه.» اما آیا مردم این شهرها امروز پس از تصمیم دولت اردوغان بر استقرار سپر دفاع موشکی در ترکیه،‌ همچنان خوشحال‌اند؟ اردوغان زمانی دموکراسی را با تراموا مقایسه کرده بود: «وقتی به ایستگاه رسیدید، از آن پیاده می‌شوید.» این مدل کاملاً‌ متفاوت از مردم‌سالاری دینی است که امروز مدنظر رهبران ایران است و 30 سال هم هست که در ایران امتحان پس داده. برای ما زمانْ زمانِ نظام‌سازی است و برای مردمِ منطقه، زمانْ زمانِ انتخابِ الگو. نویسنده: علی رهجو [url=http://www.mashreghnews.ir/fa/news/71621/%D8%AC%D8%BA%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8C%D8%A7%DB%8C-%D9%82%D8%AF%D8%B1%D8%AA-%D9%86%D8%B1%D9%85-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86]منبع[/url]
  3. مرواریدی در ژرفا مصاحبه با خانواده شهيد سرهنگ خلبان «محمدهاشم آل‌آقا» قهرمان شکاری (F-14) مقدمه: مدتها بود كه به صورت جسته و گريخته در محافل گوناگون كه از جنگ و نيروي هوايي صحبتي به ميان مي‌آمد و يادي از شهدا و همچنين شهيد سرهنگ خلبان «محمدهاشم آل‌آقا» مي‌شد، همرزمان و دوستانش در شجاعت، دلاوري، صداقت و خاكي بودن وي اتفاق نظر داشتند. ما نيز پيرو وظيفه‌مان مترصد فرصتي بوديم كه خدمت خانواده معظم شهيد رسيده و نسبت به احوالات وي معرفت بيشتري حاصل كنيم. اشاره كتاب «تامكت‌هاي ايران در جنگ تحميلي» به اين شهيد بزرگوار كه در شماره پيشين از نظرتان گذشت، بهترين بهانه براي اين منظور بود كه به لطف خداوند با دريافت اذن شرفيابي از خانواده شهيد مقصودمان حاصل شد. باز هم مثل هميشه خود را در آن‌قدر مرتبه‌اي نمي‌بينم كه رمز و راز شهداي ميهن را بنگارم و به تصوير بكشم، با اين حال براي رسالتي كه بر دوشم سنگيني مي‌كند بهانه خوبي دارم. سايلي را گفت آن پير كهن چند از مردان حق‌گويي سخن گفت خوش آيد زبان را بر دوام تا بگويد ذكر ايشان را مدام گر نيم زايشان از ايشان گفته‌ام خوشدلم كاين قصه از جان گفته‌ام محمدهاشم در 27 آبان سال 1324 در خاندان بزرگ «آل‌آقا» كه از خانواده‌هاي سرشناس شهر كرمانشاه مي‌باشد پا به عرصه وجود گذاشت. دوران تحصيل خود در مقاطع ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در شهر كرمانشاه گذراند. با اعلام مخالفت مادرش با وجود عشقي كه به پرواز داشت از اين كار منصرف شد اما علاقه وافر وي به ارتش كه همانا عشق خدمت به وطن بود باعث شد كه نهايتا به جمع نيروهاي مسلح بپيوندد. به دنبال آن وي پس از شركت در آزمون ورودي، موفق به راهيابي به دانشكده افسري نيروي زميني ارتش شده و با توجه به عطش دروني‌اش در ميل به بال گشودن همزمان در جهت جلب رضايت مادر گام بر مي‌دارد. پس از فارغ‌التحصيلي از دانشگاه افسري اصرار وي كارگر افتاده و مادر به خلبان شدن فرزند راضي مي‌شود. هاشم كه گويي در ابتداي راه قرار دارد با نيروي مضاعفي بلافاصله اقدام كرده و با شركت در آزمون دانشكده خلباني از اين امتحان نيز سربلند بيرون آمده و با رسيدن به آرزوي ديرينه خود به جرگه دانشجويان خلباني نيروي هوايي ارتش مي‌پيوندد. با اتمام كلاسهاي زميني و آموزش مقدماتي پرواز، طبق روال آن روز نيروي هوايي براي تكميل دانش پرواز خود راهي ايالات متحده مي‌شود. با اتمام دوره، مفتخر به دريافت وينگ خلباني شده و راه بازگشت به وطن را در پيش مي‌گيرد. سروان خلبان هاشم آل‌آقا مقارن با سال 1350 به كشور بازگشته و با امريه ستاد فرماندهي نيروي هوايي به عنوان كمك خلبان جنگنده F-4، فانتوم، به پايگاه هفتم شكاري شيراز منتقل مي‌شود. در ادامه در سال 1351 برابر امريه ديگري براي ادامه انجام وظيفه به پايگاه يكم شكاري تهران فرستاده مي‌شود. هاشم در همين سال با دختري در همان محله سكونت پدر و مادرش در شهر كرمانشاه آشنا شده و اين آشنايي به ازدواج اين دو ختم مي‌شود. آنها زندگي مشتركشان را در تهران آغاز كرده و پس از حدود 4 سال، در سال 1356 آماده سفري طولاني مي‌شوند. سروان خلبان آل‌آقا براساس صلاحديد فرماندهان وقت به همراه تني چند از خلبانان فانتوم، با خانواده‌هايشان براي آموزش هدايت پرنده پيچيده، انقلابي و جديد نيروي هوايي ارتش، گرومن F-14 تامكت عازم پايگاه نيروي دريايي ايالات متحده در ايالت ويرجينيا مي‌شوند. براي خلبانان باتجربه فانتوم همچون هاشم آل‌آقا پرواز با گربه گرومن و كاربري تسليحاتش كار آنچنان سختي نبود. زيرا در درجه اول F-4 و F-14 هر دو اصلا براي نيروي دريايي ايالات متحده طراحي و ساخته شده و بديهي است كه از يك استاندارد يكسان براي طراحي و ساخت آنها استفاده شده است و در درجه دوم از سه موشك هوا به هواي مورد استفاده تامكت‌هاي ايران، فانتوم قابليت شليك دو موشك آن (AIM-7 اسپارو و AIM-9 سايدوايندر) را دارد. با توجه به اينكه آل‌آقا و همرزمانش در جنگنده فانتوم در چگونگي استفاده از اين دو موشك تجربه كافي و وافي داشتند، فقط مي‌بايست اسلحه اصلي تامكت، موشك اسطوره‌اي هيوز AIM-54 فينيكس و رادار آن هيوز AWG-9 را به‌طور كامل بشناسند. اگر عوامل مذكور را به اضافه هوش و جسارت ايراني كنيم مي‌شود حدس زد كه تمام نفرات اعزامي به راحتي بتوانند دوره خلباني F-14 را با موفقيت و سربلندي طي كنند. پس از پايان دوره در مدت حدود 18 ماه، خلبانان جديد جنگنده جديد در آبان 57 به سرزمين اجدادي خود باز مي‌گردند. با توجه به اينكه كانون فعاليت F-14 در ايران پايگاه هشتم شكاري مي‌باشد، هاشم به همراه خانواده خود از تهران به اصفهان نقل مكان مي‌كند. سكونت آنها در اصفهان مصادف مي‌شود با اوج‌گيري تظاهرات مردمي عليه حكومت پهلوي كه در نهايت به پيروزي انقلاب اسلامي ايران در بهمن 57 منجر شد. وقوع انقلاب در كشورمان سنگ محك بسيار جالبي براي تعيين عيار ارق ملي و حس وطن‌پرستي كاركنان نيروهاي مسلح بود و چه زيبا كه آل‌آقا و همرزمان ميهن‌پرستش در اين آزمون كوچكترين ناخالصي از خود نشان ندادند. سروان خلبان محمدهاشم آل‌آقا كه در زمان پيروزي انقلاب از افسران ارشد نيرو محسوب مي‌شد و مدتها بود كه به عنوان استاد خلبان، آموزش خلبانان را به عهده گرفته بود پس از پيروزي انقلاب امر آموزش را با جديت بيشتري پيگير شد. آري او نيز مي‌دانست آموزش صحيح و كامل مهمترين رمز پيروزي بر دشمنان ملت است. با شروع جنگ تحميلي فعالانه وارد صحنه نبرد شد و در عين حال از آموزش جوانان غافل نشد تا اينكه به علت رشادت، جديت و جسارت در امور محوله در سال 1362 از طرف فرماندهي وقت نيرو به سمت جانشين فرماندهي عمليات نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران منصوب مي‌شود. رسيدن به پست معاونت عمليات نيرو بهانه خوبي بود تا هاشم در كنار سرهنگ خلبان «عباس بابايي» خود را هرچه بيشتر درگير جنگ كرده و تواناييهاي خود را در اين عرصه، عرضه دارد. بابايي و آل‌آقا همواره پيش از انجام هر عملياتي ابتدا خود مبادرت به شناسايي و ارزيابي هدف از لحاظ موضع پدافندي، سمت حمله و غيره كرده تا عمليات اصلي با خطر كمتر و ديد بازتري صورت گيرد. نكته جالب توجه در اين مطلب اين است كه آنها هرگز گرفتار جو پست و مقام نشده و فقط به اين مساله كه در كجا مي‌توانند منشا اثر باشند توجه داشتند «آري ما چنين جان بركفاني داشتيم». هاشم آل‌آقا در درجه اول همانطور كه ذكر شد از فرماندهان ارشد نيرو بود و در درجه دوم مشغله‌هاي فراواني به عنوان طراح عمليات داشت و اين دو مورد كافي بود تا نتواند پروازهاي عملياتي انجام دهد، با اين حال فعالانه در پروازهاي گشتي و اسكورت نفتكش‌ها و كشتيهاي تجاري شركت مي‌كرد و اين‌چنين بود تا به خواست خدا خليج نيلگون و هميشه فارس ايران، مشهد شهيد سرهنگ خلبان محمدهاشم آل‌آقا باشد. تقويم‌ها روز 20 مرداد 1363 را نشان مي‌داد و آسمان آبي خليج فارس يكي از گرمترين روزهاي خود را سپري مي‌كرد. هاشم آل‌آقا و كمك خلبانش در يك تامكت طي ماموريتي مشغول اسكورت نفتكش‌ها و كشتيهاي تجاري كشورمان بود. در همين اثنا ناگهان مورد حمله چند فروند جنگنده ميراژ F1 عراقي قرار مي‌گيرد. درگيري آغاز و پس از مدتي جنگ و گريز تامكت‌ها آل‌آقا مورد اصابت موشك شليك شده از طرف جنگنده عراقي قرار گرفته و به درون آب سقوط مي‌كند. شاهدان عيني حادثه كه دورادور ناظر درگيري آنها بودند خطر شليك شدن موشك سوپر 530F-1 به سمت تامكت را به آل‌آقا گوشزد مي‌كنند اما آل‌آقا در جواب آنها مي‌گويد هيچ نشانه‌اي دال بر حمله موشك به سمتشان در سامانه‌هاي هشداردهنده مشاهده نمي‌كند. اين مطلب گوياي آن است كه عراقي‌ها با استفاده از اطلاعات فني كه امريكايي‌ها در اختيار آنها قرار داده بودند در استفاده از نقاط ضعف F-14 كاملا موفق عمل كرده‌اند. همسر هاشم كه از چند روز پيش براي ديدن اقوام به كرمانشاه رفته بود در روز بازگشت به تهران كه مصادف مي‌شود با روز شهادت هاشم با شكسته شدن ديوار صوتي شهر كرمانشاه توسط جنگنده‌هاي عراقي مواجه مي‌شود. با مشاهده اين اتفاق گويي به وي الهام مي‌شود كه براي هاشم اتفاقي افتاده اما با ذكر و ياد خدا آرامش يافته و به خود تلقين مي‌كند كه انشاءا... اتفاقي نيفتاده. پس از رسيدن به تهران هرچه منتظر مي‌ماند از تلفن هاشم خبري نمي‌شود. صبرش لبريز شده و با پايگاه هشتم تماس مي‌گيرد. ديسپچ پايگاه با توجه به اينكه تامكت آل‌آقا بازنگشته و هيچ خبر دقيقي دال بر شهادت يا زنده بودنش در دست نيست با جوابهاي سربالا به همسر وي مي‌گويد: «همين الان دوباره براي ماموريتي ديگر به پرواز درآمد. به محض بازگشت مي‌گوييم با شما تماس بگيرد.» با شنيدن اين جوابها و طولاني شدن انتظار، همسر شهيد از وقوع سانحه براي هاشم يقين حاصل مي‌كند. با سقوط تامكت آل‌آقا با توجه به اينكه از اسارت به دست عراقي‌ها و يا شهادتش اطلاعي در دست نبود به اضافه اينكه وي به عنوان جانشين عمليات نيرو در جريان تمام عملياتهاي آتي و استراتژي جاري نيروي هوايي بود به همين علت بلافاصله تمامي طرحهاي نيرو دستخوش تغييراتي اساسي شد. اين قضيه گذشت و نيروي هوايي با اعلام مفقودالاثر شدن هاشم بر ابهامات و سوالات سقوط وي افزود. همسر هاشم كه همچنان منتظر بازگشت وي به خانه بود چندين سال پس از مفقودالاثر شدن همسرش در يكي از شبهاي قدر خالصانه دست به دامن ائمه اطهار شده و از آنها مي‌خواهد وجود يا عدم وجود هاشم را براي وي معلوم كنند. توسل وي جواب داده و همان شب خواب شهيد بزرگوار را مي‌بيند. هاشم كه در سبزه‌زارمانندي با لباس خلباني به ديدن همسرش آمده بود در جواب سوال وي كه پرسيد: «هاشم، مي‌خواهم بدانم كه تو هستي يا نيستي؟» مي‌گويد: «من نيستم.» پس از مدت كوتاهي گفتگو، شهيد اظهار مي‌دارد «من سردم است و بايد بروم». همسر شهيد صبح فردا خوابي كه ديده بود را با يكي از علما در ميان مي‌گذارد. در جواب مي‌شنود با توجه به اظهار سرما توسط شهيد، پيكر پاك وي در درون آب قرار دارد. همسر هاشم پس از اين واقعه از شهادت همسرش يقين حاصل مي‌كند و جالب آنكه مدت كوتاهي بعد از طريق نامه رسمي نيروي هوايي اعلام شهادت همسرش را دريافت مي‌دارد. ناگفته نماند هاشم آل‌آقا تا پيش از آرام گرفتن در قعر آبهاي خليج فارس چندين بار تا مرز شهادت پيش رفت. حدود سه ماه پيش از شهادت، در بهار سال 1363 صبح يك روز همسر شهيد با كمك مادرش بدون نيت قبلي گوسفندي را قرباني كرده و بين مردم تقسيم مي‌كنند. حوالي ظهر شهيد بابايي با منزل آل‌آقا تماس گرفته و جوياي احوال هاشم مي‌شود. با توجه به اينكه هاشم پس از ترك منزل تماس نگرفته بود، همسر شهيد از وضعيت وي اظهار بي‌اطلاعي مي‌كند. شهيد بابايي از اينكه كسي به همسر هاشم اطلاعات ضد و نقيض نداده، آرام شده و در جواب نگراني وي مي‌گويد كه اتفاقي نيفتاده و هاشم تا ساعاتي ديگر به خانه مي‌رسد. پس از بازگشت شهيد به منزل، هاشم مي‌گويد كه در درگيري با جنگنده‌هاي عراقي، هواپيمايش به شدت صدمه ديده و هيچ اميدي به بازگشت نداشته است. شايد آن قرباني نطلبيده بلاگردانش شده بود!!! شهيد سرهنگ خلبان محمدهاشم آل‌آقا كه از باتجربه‌ترين و ارزشمندترين خلبانان تامكت نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران محسوب مي‌شد با مورد اصابت قرار گرفتن جنگنده‌اش درون كابين ماند تا پيكر پاكش به قعر آبها سقوط و روح بلندپروازش به اوج آسمانها عروج كند. براي خليج هميشه فارس چه افتخاري از اين بالاتر كه چنين مرواريدهاي نابي را در درون خود جاي داده است. مگر مي‌شود خليجي كه فرزندان اين ديار را در دل خود جاي داده نام مجعول عربي را پذيرا باشد، چه اين شيران خصم خروش براي مقابله با همين اعراب خودفروخته به پا خواستند. شهيد محمدهاشم آل‌آقا فردي آرام و صبور بود و نسبت به خانواده خود تعصب خاصي داشت و همسرش عامل اخير را مهمترين علت ازدواجش با وي مي‌داند. هاشم هيچ‌گاه از اسرار شغلي خود با همسرش صحبتي به ميان نمي‌آورد و اين مورد تا بدانجا پيش رفته بود كه همسر وي پس از شهادتش به پست واقعي هاشم در نيروي هوايي پي مي‌برد! جا دارد در اين جا خاطره‌اي كه سرهنگ خلبان «مسعود اقدام» در كتاب «انتخابي ديگر»1 بيان كرده را بياوريم. اقدام در اين مطلب كه با عنوان «برخورد با پرندگان سيگال» در كتاب مزبور به چاپ رسيده عنوان مي‌كند كه در اوايل جنگ در پروازي به همراه شهيد بزرگوار «عليرضا ياسيني» به قصد انهدام سه سايت موشكي زمين به دريا كه از پشت پايگاه هوايي شعيبيه كشتيهاي كشورمان را مورد اصابت قرار مي‌داد در يك جنگنده F-4 عازم ماموريت مي‌شود. طبق برنامه براي درامان ماندن از رديابي توسط رادارهاي دشمن قرار بود آنها با عبور از 30 مايلي «خورموسي» و پرواز بر فراز باتلاقهاي «فاو» و «ام‌القصر» خود را در موقعيت مناسب به روي هدف برسانند. با عبور از مرز اقدام به عنوان خلبان كابين عقب تمام حواس خود را معطوف بررسي سامانه‌هاي مختلف هواپيما و تهديدات موشكي دشمن مي‌كند تا در صورت شليك بتوانند به موقع با مانور مناسب آن را منحرف كنند. خطري احساس نمي‌شد و جنگنده با سرعت بسيار بالا در ارتفاع پايين بر فراز ني‌زارها به حركت خود ادامه مي‌داد كه ناگهان زمين و زمان در جلو چشمان هر دو خلبان تيره و تار شد. اقدام حدود 20 ثانيه بعد به هوش آمده و مشاهده مي‌كند كه جنگنده در يك صعود 50 درجه‌اي در حال گردش به راست است. بلافاصله فرامين هواپيما را در اختيار گرفته و از طريق راديوي هواپيما سعي در برقراري ارتباط با ياسيني مي‌كند. خلبان كابين جلو هيچ عكس‌العملي از خود نشان نمي‌داد. اقدام در همين زمان به بررسي شرايط پرداخت تا متوجه شود چه اتفاقي افتاده. تكه‌هاي گوشت و پر اطراف كابين نشان از برخورد دسته‌اي از پرندگان دريايي (كه در آن سرعت حكم يك گلوله ضدهوايي را دارد) به جنگنده را داشت. هواپيما در كنترل بود اما تمام سامانه‌هاي ناوبري از كار افتاده بود. تعيين مسير درست بازگشت تنها با كمك رادار كنترل زمين ميسر بود كه تماسهاي متعدد اقدام با رادار هيچ نتيجه‌اي دربر نداشت. اقدام براي چندمين بار در راديوي هواپيما گفت: ـ از ابابيل به رادار! اگر صداي مرا مي‌شنوي جواب بده! ناگهان صداي مبهمي به گوش رسيد. بلافاصله تكرار كرد: ـ از ابابيل به رادار! ناگهان صداي روشن و واضحي در راديو طنين‌انداز مي‌شود! ـ ابابيل، من عقابم، به گوشم! اين پيام كه در واقع نويد زندگي براي فانتوم و خلبانانش محسوب مي‌شد، صداي خلبان F-14 حاضر در منطقه، شهيد والامقام سروان خلبان «هاشم آل‌آقا» بود. آل‌آقا در ادامه مي‌گويد: ـ مشكلي برايتان پيش آمده؟! ـ هواپيمايمان صدمه ديده. نمي‌دانم خلبان كابين جلو بيهوش شده يا به شهادت رسيده. ـ خونسردي خودت را حفظ كن! سعي كن كنترل هواپيما را به دست بگيري! دارم به سمت شما حركت مي‌كنم. وقتي كه آل‌آقا به بالاي سر فانتوم زخمي رسيد گفت: ـ ابابيل! همين‌طور به پرواز ادامه بده. مراقب باش از دستگيره صندلي‌پران استفاده نكني! چون چتر صندلي باز شده و بالاي هواپيما رهاست. هواپيمايتان شبيه «آواكس»2 شده است. ـ متشكرم! سعي مي‌كنم هواپيما را هدايت كنم. ولي نمي‌دانم چه بلايي سر ياسيني آمده است. ـ خونسردي خودت را حفظ كن و همين‌طور به پرواز ادامه بده! من پشت سرت در حركت هستم، نگران نباش! موتورها با آن كه با قدرت صد در صد در حال پيشراندن جنگنده بودند با اين حال فانتوم صدمه ديده سرعتي حدود 180 نات داشت كه براي جنگنده سرعت كمي است. پس از مدتي ياسيني نيز به هوش آمده و با اعلام اين كه مي‌تواند جنگنده را هدايت كند، فرمان را در دست مي‌گيرد. نهايتا هواپيما به سلامت در پايگاه فرود آمده و بدين وسيله هاشم آل‌آقا جنگنده F-4 باارزش و دو خلبان ارزشمندتر را به دامان وطن باز مي‌گرداند. همسر قهرمان شهيد از آن زمان كه هاشم ديگر به خانه بازنگشت، نگهداري و پرورش دو يادگار شهيد (بابك و بهزاد) را به تنهايي به عهده گرفت و نشان داد كه از حماسه‌سازان ميدانهاي نبرد حق عليه باطل چيزي كم ندارد. وي كه براي فرزندان خود هم پدر بود و هم مادر با تلاشي خستگي‌ناپذير توانست آنها را به سمت مدارج بالاي علمي رهنمون شود. دكتر «بابك آل‌آقا» فرزند ارشد شهيد با ارايه پايان‌نامه دكتراي خود با عنوان «بررسي تاثير محيط هوا ـ فضا بر فيزيولوژي بدن هوانوردان» در سال 1379 توانست در سطح خاورميانه مقام اول را كسب و به دريافت لوح تقدير از دست رييس‌جمهور وقت جناب آقاي «خاتمي» مفتخر شود. لازم به ذكر است پايان‌نامه وي هم‌اكنون در تعدادي از خطوط هوايي به عنوان مرجع تدريس مي‌شود. افتخاري ديگر از افتخارات ديگر همسر سرافراز شهيد آل‌آقا اين است كه وي خواهر شهيد نيز مي‌باشد. شهيد سروان خلبان «مصطفي صغيري» كه از خلبانان جنگنده F-4، فانتوم نيروي هوايي بود در ماموريتي در روز 23 مهر 1359 كه از پايگاه سوم شكاري همدان به قصد هدفي در شهر سليمانيه عراق برخاسته بود، مركبش در خاك عراق مورد اصابت قرار گرفته و به فيض عظيم شهادت نايل مي‌آيد. متاسفانه باخبر شديم كه چندي پيش همسر اين دلاورمرد عرصه پيكار دارفاني را وداع گفته. ما نيز به نوبه خود با تسليت به خانواده آل‌آقا براي اين مرحومه علو درجات را از درگاه ايزد منان خواستاريم. هم‌اكنون براي بزرگداشت مقام والاي 70 تن از خلبانان شهيد نيروي هوايي ارتش كه پيكر پاكشان هرگز به آغوش وطن بازنگشت، يادماني در بهشت زهرا ساخته شده است. در پايان از خانواده معظم شهيد آل‌آقا به خصوص همسر بزرگوارشان كه ما را به گرمي پذيرفتند و با شكيبايي پاسخگوي سوالات ما بودند تشكر و قدرداني مي‌كنيم. منبع مدیران محترم لطفا منتقل کنن...
  4. روايتي ديگر از عمليات كركوك نبرد كركوك به روايت فرمانده عمليات «نيروى قدس» من قرآن را باز كردم و آيه نور از سوره نور آمد: "الله نورالسموات والارض... " فهميديم كه بايد سرعت عمل به خرج دهيم والا فرصت را از دست مى‏دهيم و هم اينكه فهميديم اون شب يك آتشبارى درست و حسابى داريم اشاره: شهيد "حاج اكبر آقابابايى " فرمانده عمليات نيروى قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامى بود. حاج اكبر چند سال پيش عوارض شيميايى‏اش عود كرد و در شهريور ماه سال 1375 شهيد شد. قرار نيست از حاج اكبر صحبت كنيم بلكه قرار است يكى از صحبت‏هاى او را بخوانيم. در آينده مفصلاً از خود حاج اكبر هم خواهيم نوشت ان‏شاءالله. آن روزها شهيد بابايى از پاسداران جوان، زيرك و چالاك قرارگاه رمضان بود. روحش با شهداى كربلا محشور باد. * "انافتحنالك فتحا مبينا " از بنده خواسته شد امشب مقدارى راجع به عمليات فتح يك(عمليات كركوك) صحبت كنم.اين عمليات از عمليات هايى بود كه در داخل آن طور كه بايد روى آن تبليغ نشد و خيلى از برادران از كم و كيف عمليات اطلاع پيدا نكردند كه توضيحاتى را عرض مى‏كنم. بعد از تصرف فاو توسط رزمندگان اسلام و شكست‏هاى بعد رژيم بعثى، دشمن با خط و مشى جديد شروع كرد به بمباران تاسيسات نفتى و زدن مراكز اقتصادى ايران كه البته اين خط مشى هم از خودش نبود؛ زيرا از يك طرف قيمت نفت را به پايين‏ترين سطح آن رساندند و از طرف ديگر مراكز نفتى و اقتصادى ايران را با هواپيماها و سلاح‏هايى كه غربى‏ها در اختيار صدام قرار دادند بمباران كردند؛ يعنى همزمان با كم شدن قيمت نفت شروع كردند صنايع ما را زدن. خب، ضربات اقتصادى براى زير فشار قرار دادن ايران بود و ما بايستى براى مقابله اقدام نماييم. چندين راه داشتيم، يكى استفاده از هواپيما و موشك بود كه خب ما محدوديت‏هايى در اين زمينه داشتيم. يكى هم استفاده از همان سلاحى بود كه اول جنگ تاكنون از آن استفاده كرده‏ايم و آن سلاح ايمان و جهاد بود كه با يك عمليات چريكى گسترده به تاسيسات نفتى و اقتصادى عراق ضربه بزنيم؛ لذا بعد از عمليات‏هاى كربلاى 2 و 3 كه باز خود عمليات كربلاى 3 كه در اثر تلاش و ايثار و از خودگذشتگى بچه‏هاى لشكر 14امام حسين(عليه السلام) در دريا و گرفتن اسكله الاميه بود و پيروزى كه در اين رابطه به دست آمد، لازم بود به منابع اقتصادى عراق ضربه‏اى محكم زده شود كه عمليات فتح يك برنامه ريزى شد. باانجام اين عمليات عراق مجبور مى‏شد حداقل يكى دو لشكر خود را به كردستان بكشد كه اين به نفع ما در جنگ بود و هم اينكه با حضور ما در اين عمليات مى‏توانستيم ضربه اقتصادى گسترده‏اى در كركوك به دشمن وارد نماييم. عمليات كركوك يك عملياتى بود كه براى اولين بار مى‏خواست داخل خاك عراق انجام شود و براى اولين بار بود كه با اتحاديه ميهنى كردستان مى‏خواستيم يك عمليات عليه صدام را به انجام برسانيم. نيروهايى كه مى‏خواستند داخل خاك عراق بروند دو تا مشكل داشتند. يكى اينكه به اتحاديه ميهنى كردستان عراق اعتماد نداشتند؛ چون واقعا به جلال طالبانى نمى‏شد اعتماد كرد؛ چون اصلا معروف بودند به كسانى كه هر لحظه‏اى به يك سمت مى‏روند و البته آنها دنبال منافع خودشان هستند، آنها چند بار با صدام كنار آمده و بر عليه ما جنگ كرده بودند؛ ولى حالا نماينده فرستاده بودند و آمادگى براى همراهى با جمهورى اسلامى عليه رژيم بعثى را اعلام كرده بودند. حالا ما مى‏خواستيم برويم با كسى كه بر عليه ما جنگ كرده بود بايستيم و عمليات كنيم. خيلى شرايط روحى عجيبى مى‏خواست. اين اولين ويژگى آن عمليات بود؛ لذا برادرانى كه داشتند مى‏رفتند داخل خاك عراق بايستى اعتماد مى‏كردند به همين‏ها و در عمق خاك عراق وارد مى‏شدند. و عمليات به آن عظيمى را در كركوك انجام مى‏دادند. اين يكى از ويژگى‏ها بود كه در داخل عراق 45 روز مانده بوديم و بعدش هم اصلا خبر نداشتيم كه عراق آن روز، براى سر هر ايرانى جايزه تعيين كرده بود؛ چون خبردار شده بود! براى سر هر ايرانى دويست هزار دينار آن روز كه هر دينارى برابر 68 تومان ما بود قرار داده بود! بعضى شب‏ها خبر مى‏رسيد كه اينها احتمالاً مى‏خواهند ترتيب همه را بدهند؛ لذا بچه‏ها مسلح مى‏شدند و مى‏خوابيدند. يكى ديگر از ويژگى‏ها اين بود كه در آن زمان تعدادى قابل توجه از پاسداران بايد مى‏رفتند داخل خاك عراق و مرز هم داشت بسته مى‏شد. در رفتن به داخل از مسيرهايى بايد مى‏رفتيم كه در كمين نيفتيم و ما توى اون عمليات يك مقطع‏اش 24 ساعت پياده راه رفتيم يعنى از ساعت 2 امروز تا فردا ساعت 2 يكسره پياده راه رفتيم؛ فقط نماز و 24 ساعت تو كوه مى‏رفتيم و از سليمانيه عبور كرديم رسيديم به كركوك. تو اين عمليات از سلاح سنگين هم مى‏خواستيم استفاده كنيم. برادران سلاح‏ها را از مرز از زير پاى پاسگاه‏هاى عراق وارد عراق كردند و در منطقه‏اى در سليمانيه نگهدارى كردند. بيش از 3 هزار بار قاطر ظرف ده شب وارد عراق شد كه خب حساب كنيد سلاح‏ها بود، مهمات بود، مقدارى هم كمك‏هاى تغذيه‏اى كه البته بيشتر سلاح و مهمات بود بيش از سه هزار گلوله، بيش از 10 قبضه از يك نوع سلاح. حالا اسم سلاح‏ها را به خاطر بردش نمى‏آورم و 13 قبضه هم از يك نوع سلاح ديگر سلاح و سلاح‏هاى مختلف، تيربار و دوشيكا به خاطر ضد هوايى و پدافند هوايى، تصور كنيد بيش از 3 هزار گلوله خمپاره را مى‏خواهى ببرى در عمق 150 كيلومتر داخل عراق با اين راه محدود و پركمين و در كوه. من يادم هست كه سه هزار بار قاطر يعنى 10 شب و هر شب 300 قاطر از يك مسير كه باز كرده بوديم فقط تداركات اين عمليات را حمل كردند. به هر حال سلاح‏ها و مهمات بايستى از جاده بوكان سليمانيه عبور مى‏كرد و نفرات هم همين طور. در اين جاده فاصله پاسگاه‏هاى دشمن بيش از 800 تا 1000 متر بود و بچه‏ها بايستى سلاح و مهمات را از بين اين پاسگاه‏ها عبور مى‏دادند: البته در بعضى جاها هم فاصله تا 2 كيلومتر مى‏رسيد. به خاطر همين نيروهايى در نظر گرفته شد براى پايگاه‏ها كه اگر يك موقع خواستند تيراندازى كنند بريزند و آن را خلع سلاح كنند و سلاح‏ها و مهمات‏ها را عبور دهند. بعد هم اين سلاح و مهمات را از سليمانيه تا نزديكى‏هاى كركوك كه دشمن روى ارتفاعات اطراف شهر پايگاه داشت ما با 20 تا 30 تراكتور و ماشين‏هاى 10 تن و شورولت و تويوتا برديم؛ يعنى همه امكانات را با ماشين برديم، حتى با استفاده از يك تاكتيك حدود 700 گلوله‏مان را از وسط شهر سليمانيه عبور داديم داخل منطقه؛ البته نفراتمان پياده رفتند به خاطر اينكه مسيرها ناامن بود. وقتى بعضى اينها را براى مسوولين مى‏گفتيم باور نمى‏كردند!كردستان عراق موقعيت‏اش مناسب بود براى اين كارها؛ ولى مسوولين باورشان نمى‏شد، حتى در اين عمليات باور نمى‏كردند كه ما مى‏توانيم تا كركوك برويم؛ در صورتى كه كركوك چيزى نيست، ما تا موصل هم مى‏توانيم برويم، تا بغداد هم مى‏توانيم برويم؛ يعنى عراق شرايطى دارد در داخل خاكش - بالاخص در شرايط موجود - كه پيش مرگ‏ها مى‏گفتيم ما را ببريد كربلا، اينها مى‏گفتند حيف كه يك مقدار جوانيد؛ چون عراق جوان اندازه شما نيست كه بگردد. همه توى جبهه هستند، مى‏گفتند اگر يك مقدارى مسن بوديد ما شما را تا كربلا مى‏برديم .خب، يك بدشانسى كه داشتيم اين بود كه جوان بوديم! همه چيز براى عمليات آماده شده بود كه شب قبل‏اش يك خبر رسيد كه دشمن روى ارتفاعات را تقويت كرده و متوجه شده، اين خبرى بود كه طالبانى‏ها مى‏دادند. ما مى‏خواستيم برويم عمليات را اجرا كنيم و برنامه عمليات را به طور جدى تنظيم كرده بوديم كه ادوات را مستقر كنيم روى ارتفاعات و تمام تپه‏ها را بگيريم و از اونجا به تاسيسات نفتى و اقتصادى در كركوك و هدف‏هايى كه شناسايى شده بود حمله كنيم؛ولى اينها آمدند و گفتند دشمن يك تيپ تقويت كرده و اصلا نمى‏شود عمليات بكنيد؛ لذا مجددا براى شناسايى مردد بوديم كه آن روز قرار شد استخاره بكنيم كه من قرآن را باز كرديم و آيه نور از سوره نور آمد: "الله نورالسموات والارض... " فهميديم كه بايد سرعت عمل به خرج دهيم والا فرصت را از دست مى‏دهيم و هم اينكه فهميديم اون شب يك آتشبارى درست و حسابى داريم. به هر حال آخر كار گفتيم مى‏گذاريم با خدا، همه كارها را كرده بوديم گفتيم مى‏گذاريم پاخدا. راه افتاديم با توكل به خدا، هر چى اينها مى‏گفتند نمى‏شود ما اصرار داشتيم عمليات بشود. معاون جلال طالبانى مى‏گفت: نمى‏شود. ما مى‏گفتيم قرآن مى‏گويد مى‏شود. ما مى‏رويم و به زور قالب كرديم برويم. كردها را هم يك مقدار وحشت برداشته بود. كار بزرگى بود، تا حالا تو طول جنگ‏هاى چريكى دنيا يك همچنين كارى سابقه نداشته؛ يعنى واقعا عين فتح‏المبين كه عمليات مهمى بود براى جنگ‏هاى منظم، اين هم فتح‏المبين ديگرى بود در جنگ‏هاى نامنظم؛ يعنى بزرگترين عمليات جريكى در دنيا بود و واقعا اون شب نور بود. پايگاه هوايى كركوك را زديم، يك هواپيما تو باند خورده بود در آن و چه نورى تو آسمان بود، برق كركوك منفجر شد. يادمه نور آسمان را گرفت، خود پالايشگاه كركوك بود كه منفجر مى‏شد و گلوله‏هايى بود كه در آن فرود مى‏آمد، هى آتش توى آتش مى‏آمد اصلا احساس مى‏كرديم اين آتش بيشتر مى‏شود. علاوه بر پالايشگاه كركوك، تاسيسات اصلى كه يك ميليون و دويست هزار بشكه نفت در روز استخراج مى‏كرد براى مصارف داخلى عراق، منفجر شد كه ارتفاع آتش آن كه بيش از صد متر مى‏رسيد. تاسيسات گاز بود كه اين هم زده شد و آتش گرفت. تاسيسات تشويش عراق بود كه روى شبكه بى‏سيم و براى كور كردن شبكه‏هاى بى‏سيمى كار مى‏كرد آن هم زده شد. يك مقر منافقين در سمت شمالى كركوك بود كه شناسايى شد و با اينكه جزء اهدافمان نبود؛ ولى يك سهميه‏اى از گلوله‏ها برايشان قرار داديم تا به آنها بگوييم اگر تو دل صدام و در عمق 150 كيلومترى عراق هم برويد ما با كمك خداوند مى‏توانيم بياييم و شما را بزنيم! و منافقين روز بعد در راديوشون با فحش و داد و بيداد اعلام كردند كه 10 كشته داده‏اند؛ در حالى كه اخبار چند برابر اين كشته‏ها را تاييد مى‏كرد. و من مى‏گويم اينها فقط كار خدا بود، خدا كمك كرد و اين ضربات بر پيكر رژيم بعثى وارد آمد. جالب است وقتى توى تاسيسات گلوله ريخته مى‏شد پدافند عراقى‏ها فكر مى‏كردند هواپيما آمده و بمباران مى‏كند؛لذا سر چهار لول را گرفته بود تو هوا مثل چى داشتند تيراندازى مى‏كردند توى هوا، غافل از اينكه اينها دارند از زمين مى‏خورند! در كركوك وقتى ما تيراندازى مى‏كرديم و صداى گلوله‏ها همه جا را گرفته بود مردم كركوك آمده بودند روى پشت بام‏ها و كف مى‏زدند و خوشحالى مى‏كردند و طرفداران رژيم نيز فكر كرده بودند كه نيروهاى جمهورى اسلامى پيشروى كرده و تا كركوك آمده‏اند؛ لذا شهر را خالى كرده بودند. بعد از عمليات كركوك هم برادران به سرعت عقب‏نشينى كردند و عراق هم هيچ كارى نتوانست بكند و عمليات چريكى با اين موفقيت بالا براى جمهورى اسلامى بدون حتى يك شهيد و تنها با 3 تا زخمى انجام شد كه خيلى ارزشمند است. در برگشت ما نزديك سليمانيه رسيديم. شب رفتيم منزل يكى از كردها، خيلى عجيب بود. اين پيرمر كرد كه از اهل سنت بود خوشش آمده بود از راز و نيازى كه برادرها داشتند. وقتى ديد ما يك مفاتيح كوچك دنبالمون بود آن روز مناجات حضرت على(عليه‏السلام) را مى‏خوانديم در مسجد كوفه "مولاى يا مولاى... " و او آمده بود و گريه مى‏كرد و من هم براش به كردى ترجمه مى‏كردم. يك مقدارى اونجا كردى بلد بودم. ترجمه مى‏كردم، گريه مى‏كرد و مى‏گفت: "اين حرف‏ها از كيست؟ " بعد بهش گفتم از حضرت على(ع) است. چقدر اين پيرمرد علاقه به امام داشت. عشق عجيبى به امام داشت. به من گفت: "يك عكس از امام به من بده " داخل عراق مى‏گفت يك عكس از امام به من بده كه من يك عكس كوچك داشتم بهش دادم، كلى لذت برده بود واقعا بدانيد كه انقلاب اسلامى در بين مستضعفين جاى خودش را پيدا كرده است و هيچ مانعى هم نمى‏تواند اين نفوذ معنوى را در مردم كنترل كند! منبع : http://www.sabokbalan.com/newsagency/inter.php?nid=1602
  5. ممنون مقاله جالب و خوبی بود. تشکر ما از این دست موارد هر روز تو سایت ها داریم ... واقعا دشمن خیلی خوب داره مهره هاشو حرکت میده
  6. bell214

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    عجب ... در قابلمه بازه حیای گربه رو باش پسره خوب اصلا حرفی از غرامت جنگ هم نمیزنه
  7. واقعا یکی از نوابغ نظامی بودن خدا رحمتشون کنه ... ولی من خودم بعضی موقع ها به شهادتشون شک میکنم ... ممنون از تاپیک تون
  8. تشکر علی اقا کلیپ های واقعا جالبیه ... علی اقا ببخشید ولی اگه اشتباه نکنم با توجه به اینکه کلیپ دوم روی تانک پرچم لیبی هست و تمامی تویوتا ها که مجهز به مسلسل و زره هستن (نواوری در وانت های مسلح)بیشتر تو جنگ لیبی بودن فک کنم این کلیپ مال لیبی هست نه سوریه ...
  9. تشکر دوست عزیز واقعا تصاویر قشنگی هستن ... سایت ساجد واقعا یه سایت عالی و مغذی و غنی از نظر عکس ای مربوط به دفاع مقدس هستش ...
  10. [quote]bell214 جان حقیقتش من شخصا فکر می کنم وقتی مسئولین رده بالا تصمیم می گیرن که یه سری تجهیزاتی رو تو رژه به نمایش بذارن مطمئنا در موردش فکر کردن و مطمئنا یکی از اهداف اصلیشون نمایش این تجهیزات به کشورهای خارجی باشه. و چیزیو که نخوان دیده بشه به نمایش نمی ذارن. حالا شاید در سطح مامورین سختگیری هایی بکنند. این رو ببینید http://aja.ir/portal/Picture/ShowPicture.aspx?ID=b575d86d-6b0e-4f20-9567-29d27089b91b چه لنزایی دارن، حالا به نظرتون فکر می کنید، بنابراین فکر می کنم عکس گرفتن های ما هم از نظر تصمیم گیران اصلی رژه مشکلی نداشته باشه.[/quote] سلامی دوباره . نه داداش من منظورم این بود که چشممون به جمال پر نورشما روشن شد. درباره عکاسی راستشو بخواین منم نمیدونم چرا این همه سخت گیری میشه در مورد عکس .. دیروز من چند تا عکس از تجهیزات گرفتم (البته شهر خودمون) دیدم بعد یه نفر کت شلوار پشیده حول حوش 40 ساله اومد باخنده بهم گفت یا عکساتو پاک کن یا خودت و دوربینت مهمونه ما هستین. منم مجبور شدم پاکشون کنم.(البته من از رو برو نبودم رفتم یکم بالاتر کنار جایگاه بالای درخت شروع کردم به عکس گرفتن که مثل اولی ها با کیفیت نشدن.) البته عکساهم زیاد عکس خاصی نبودن یدونه ام 60 بود با ام 113 من نمیدونم دشمن مثلا چی مونو میخواد از این دربیاره یعنی اطلاعات ازش بکشه خدا عالمه . بازم میگم داداش بیشتر حرف من رو دیدن چهره شما رو شیشه اون جیپ بود
  11. [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/_DSC0766-2.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb__DSC0766-2.jpg[/img][/url] جناب MATF شناسایی شدی برادر. بازم تشکر میکنم از عکسای فوق العاده قشنگت... دوستان فک کنم اون کلاه ابی ها نیروهای ایرانی UN یا صلحبانان سازمان ملل باشن. اقا تو رو خدا نگا کن ادم حرصش در میاد ... تو اینجا نوشته پاکپور فرمانده نیرو زمینی ارتش ادم بخدا سیر میشه از همه چیز تحریریه اینا فرق و اسم فرمانده نیروی زمینی ارتش و سپاه رو نمیدونه... اخه تا کی. http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=1579497
  12. [[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/_DSC0719.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb__DSC0719.jpg[/img][/url] [color=red][b]و ذولفقار [/b][/color] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/_DSC0735-2.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb__DSC0735-2.jpg[/img][/url][/quote] جناب matf اون موشک بدون شک ساخت کارخانجات عرفان لست واره... اما تانک ذولفقار پارسال انقد گفتین که بدنش شکل اون تانکه ... برجکش شکل اون یکی که امسال یه استتاری زدن که اصلا هیچیش معلوم نشه.
  13. واقعا جالب بود... تشکر جناب مهدوی . ایران هم در تاسیسات و سیلو هاش یا پناهگاه برا نیروها به نظرتون همچین چیزی یا شبیه به این داره ؟
  14. تشکر ... واقعا متن و مطلب جالب بود فقط یه اشکال داشت که اونم عکسا کوچیک بودن... من عاشق مکان ها و ساختمان های متروکه نظامی هستم. دستت در نکنه
  15. [color=olive][size=24][align=center]عمليات ظفرمند مرواريد (شمشير 3)[/align][/color] [/size] نام عمليات: مرواريد (شمشير 3) قرارگاه هدايت كننده: قرارگاه مقدم نيروي دريايي آجا با عنوان نيروي رزمي 421 مستقر در بندر بوشهر زمان آغاز عمليات: ششم آذرماه 1359 زمان خاتمه عمليات: دهم آذرماه 1359 منطقه عمليات: شمال خليج فارس در منطقه‌اي به وسعت 20000 كيلومتر مربع [size=18] [b][align=center]هدف از اجراي عمليات:[/align][/b] [/size] - تكميل عمليات اشكان (شمشير1) و شهيد صفري (شمشير 2) جهت انهدام كامل سكوي البكر - انهدام نيروي دريايي دشمن - محروم نمودن دشمن از صادرات نفت - كسب و حفظ سيادت دريايي ج.ا.ا در خليج فارس [b] يگان‌هاي شركت كننده در عمليات:[/b] - ناوگروه ناوچه‌هاي موشك‌انداز شامل ناوچه‌هاي پيكان، جوشن و گرز - يدك‌كش دلير - اسكادران بالگردهاي AB-212 - اسكادران بالگردهاي SH-3D - تيم عمليات ويژه - پايگاه ششم شكاري بوشهر در پوشش و پشتيباني هوايي عمليات [b] مراحل عمليات:[/b] مرحله يكم؛ طرحريزي عمليات شامل: - تهيه برآوردهاي عملياتي، اطلاعاتي، لجستيكي و پرسنلي - تهيه طرح عملياتي مرواريد در چارچوب طرح عملياتي ذوالفقار - انتخاب افراد عمل كننده و سازماندهي تيم عمليات ويژه - انتخاب يگان‌هاي شناور و پروازي و آماده نمودن آن‌ها - انجام هماهنگي بين تيم عمليات ويژه و يگان‌هاي شناور و پروازي عمل كننده - انجام هماهنگي لازم بين نيروي رزمي 421 و پايگاه ششم شكاري براي پوشش و پشتيباني هوايي عمليات - انجام پروازهاي شناسايي تكميلي و تكميل طرح عملياتي مرواريد مرحله‌ي دوم؛ بارگيري و سوار شدن شامل: - انتقال سلاح، تجهيزات و مهمات مورد نياز تاخت اوليه به هوادريا، با رعايت كامل اصول حفاظتي - انتقال تجهيزات، مهمات و آمادهاي مورد نياز تثبيت هدف به بندرگاه، با رعايت كامل اصول حفاظتي - بارگيري تجهيزات، مهمات و آمادها در يدك‌كش دلير - بارگيري و سوار شدن در بالگردهاي شركت كننده در عمليات مرحله‌ي سوم؛ حركت به منطقه‌ي هدف شامل: - حركت دريابرد يدك‌كش دلير به لنگرگاه خارك مطابق طرح زمان‌بندي عمليات - حركت دريابرد يدك‌كش دلير به سكوي نوروز مطابق طرح زمان‌بندي عمليات - حركت دريابرد يدك‌كش دلير از سكوي نوروز به سكوي البكر مطابق طرح زمان‌بندي عمليات - حركت سينه‌مال بالگردهاي AB-212 و SH-3D به منطقه‌ي هدف مطابق طرح زمان‌بندي - گسترش بالگردها روي هدف به منظور انجام واكنش سريع نيروي عمل كننده - حركت و گسترش ناوگروه ناوچه‌هاي موشك‌انداز در منطقه‌ي هدف براي پشتيباني تيم عمليات ويژه مرحله‌ي چهارم؛ تخليه و پياده شدن روي هدف شامل: - تقرب بالگرد حامل عنصر واكنش سريع به ميانه سكو - پرواز ثابت (هاور) بالگرد و پرش نفرات عنصر واكنش سريع بر روي سكو - تقرب بالگرد حامل عنصر پشتيبان به ميانه سكو - پرواز ثابت (هاور) بالگرد و پرش نفرات عنصر پشتيبان و پياده نمودن تجهيزات سبك - پروازهاي گشت بالگرد SH در حوالي سكو به منظور ديدباني و مراقبت از صحنه عمليات - آرايش بالگردها، تحت كنترل فرمانده اسكادران براي بازگشت - بازگشت بالگردها به پايگاه اعزام كننده - حفظ آمادگي كليه يگان‌ها براي انجام واكنش‌هاي غير مترقبه مرحله‌ي پنجم؛ تصرف سر پل شامل: - انتخاب منطقه‌ي مياني سكو مطابق تدبير عملياتي فرمانده به منظور جداسازي نيروهاي دشمن مستقر در سكو - انتخاب جان‌پناه‌هاي اوليه با استفاده از لوله‌هاي قطور سكو - تقسيم تيم واكنش سريع به دو بخش شمالي و جنوبي سكو - انجام تازش و توسعه‌ي اوليه سرپل با اجراي آتش پر حجم و رعب‌آور - به اسارت درآوردن فرمانده سكو در تازش اوليه - تخليه اطلاعاتي فرمانده سكو و اتخاذ وضعيت متناسب با توان موجود دشمن مرحله‌ي ششم؛ توسعه‌ي سرپل و تثبيت هدف شامل: - الحاق ناوچه قهرمان پيكان به قسمت جنوبي سكو و به عهده گرفتن تأمين قسمت جنوبي سكو - تمركز قدرت آتش تيم عمليات ويژه به قسمت شمالي سكو - اجراي آتش‌هاي خرد كننده براي شكستن مقاومت دشمن - پرتاب مستمر نارنجك‌هاي ضد غواص به زير پايه‌هاي سكو - پيشروي تيم عمليات ويژه با آتش و حركت براي پاك‌سازي سكو - تسليم نيروهاي‌ رده يكم مقاومت سكو و به اسارت درآمدن 9 نفر و كشته شدن يك نفر از آنان - توقف عمليات پاك‌سازي سكو بواسطه‌ي تاريكي شب براي ادامه پاك‌سازي در روشنايي روز بعد - برقراري پست‌‌هاي مراقبت و تأمين در نقاط مختلف سكو - استقرار سامانه باسيم بين پست‌هاي تأمين و برقراري ارتباط بين آن‌ها - به اهتزاز درآوردن پرچم مقدس ج.ا.ا بر بلندترين دكل سكو - انتقال اسرا به ناوچه قهرمان پيكان و دريافت برخي اقلام آمادي مرحله‌ي هفتم؛ نبردهاي سطحي و هوايي در دريا شامل: 062130 آذرماه- ظاهر شدن دو هدف سطحي در صفحه رادار ناوچه قهرمان پيكان 062131 آذرماه-جدا شدن ناوچه از سكو و درگير شدن آن با هدف‌هاي كشف شده 062214 آذرماه- گشوده شدن آتش ناوچه دشمن بر عليه ناوچه پيكان 062233 آذرماه- انهدام يك فروند از ناوچه‌هاي دشمن و متواري شدن يك فروند ديگر به طرف خور عبدا... 070055 آذرماه- يك هدف سطحي با فاصله 12 مايل از سمت خور عبدا... گزارش مي‌شود. 070055 آذرماه- ناوچه پيكان هدف مذكور را پلات نموده و به عنوان هدف C نامگذاري مي‌كند ولي براي صرفه‌جويي در مهمات فعلاً با آن درگير نمي‌شود. 070555 آذرماه- هدف C و يك هدف ديگر به رنگ سفيد از سكوي العميه جدا شده و بطرف سكوي البكر عزميت مي‌نمايد. 070625 آذرماه- ناوچه پيكان با هدف C و هدف سفيد رنگ درگير شده و هر دو را هدف آتش توپ 76م‌م قرار مي‌دهد و با انجام مانورهاي مناسب اجازه‌ي آتش مؤثر به دشمن نمي‌دهد. 070635 آذرماه- يك فروند موشك سطح به سطح استيكس از طرف هدف C به طرف ناوچه پيكان پرتاب مي‌گردد كه با مانور به موقع پيكان موشك شليك شده در نزديكي ناوچه به پايه سكو اصابت نموده و در اثر موج انفجار يك نفر از پرسنل پيكان مجروح مي‌گردد. 070640 آذرماه- تيم عمليات ويژه با اجراي آتش‌هاي انبوه اقدام به پاك‌سازي بقيه سكو مي‌نمايد كه در اين پاك‌سازي با انبوه تجهيزات زرهي و مخابراتي رها شده مواجه مي‌شود. 070655 آذرماه- هدف C از صحنه نبرد مي‌گريزد و ناوچه پيكان با هدف دوم درگير و آن را مورد اصابت توپخانه خود قرار مي‌دهد. 070655 آذرماه- ناوچه پيكان با تعدد هدف‌هاي سطحي و تهديدات هوايي تقاضاي پشتيباني هوايي از نيروي رزمي 421 مي‌نمايد. 070655 آذرماه- دو فروند هواپيماي دشمن دست به حمله ناگهاني عليه ناوچه پيكان مي‌زنند كه يكي از آنها در ساعت 0705 مورد اصابت موشك سام هفت مستقر در پيكان قرار گرفته و منهدم مي‌گردد و ديگري از صحنه مي‌گريزد. 070711 آذرماه- از سوي نيروي رزمي 421 آخرين نقطه‌ي هدف C از ناوچه پيكان سؤال مي‌گردد. 070712 آذرماه- ناوچه موشك‌انداز جوشن به همراه 14 نفر از تكاوران زبده در بويه اروند اعلام آمادگي مداخله در صحنه عمليات را مي‌نمايد. 070712 آذرماه- ناوچه قهرمان پيكان به دليل خطرناك بودن صحنه از نيروي رزمي مي‌خواهد كه ناوچه جوشن از بويه جدا نشود و درخواست پشتيباني هوايي مي‌نمايد. 070722 آذرماه- ناوچه پيكان دو هدف مهاجم هوايي كه در حال نزديك شدن به ناوچه هستند را گزارش مي‌كند. 070730 آذرماه- ناوچه قهرمان پيكان هدف سطحي با احتساب هدف C را در صحنه رادار خود مشاهده‌ مي‌نمايد و در پاسخ نيروي رزمي مبني بر فرار تاكتيكي مي‌گويد: «ما همين جا هستيم و اصلاً از جايمان تكان نمي‌خوريم و با هر پنج هدف درگير مي‌شويم.» 070740 آذرماه- نوع هدف‌هاي سطحي ناوچه‌هاي موشك‌انداز، اوزا تشخيص داده مي‌شود و موقعيت هر يك از آنها به نيروي رزمي گزارش داده مي‌گردد. 070755 آذرماه- مطابق گزارش رادار بوشهر به ناوچه پيكان اطلاع داده مي‌شود كه چند فروند هواپيما از سمت ام القصر با ارتفاع پايين به طرف صحنه عمليات مي‌آيند. 070837 آذرماه- ناوچه پيكان با يك فروند هواپيماي مهاجم درگير مي‌شود. 070840 آذرماه- يك فروند موشك استيكس به طرف ناوچه پرتاب مي‌شود كه در سمت چپ ناوچه به پلات فرم مركزي سكوي البكر اصابت مي‌نمايد. 070835 آذرماه- در موقعيت 8 مايلي غرب العميه يك فروند ناوچه موشك‌انداز و يك فروند ناو مين روب دشمن بوسيله‌ي تيزپروازان نيروي هوايي هدف قرار مي‌گيرند. 070840 آذرماه- دو فروند هواپيماي F4E بنا به درخواست ناوچه پيكان به منطقه عزيمت و در كنترل عملياتي ناوچه قرار مي‌گيرند. 070900 آذرماه- يك فروند از ناوچه‌هاي تندرو دشمن هدف موشك‌ هوا به سطح تيز پروازان نيروي هوايي قرار مي‌‌گيرد و غرق مي‌گردد. 070910 آذرماه- يك هدف سطحي به عنوان هدف تيره رنگ توسط موشك هوا به سطح هواپيماهاي نهاجا مورد اصابت قرار مي‌گيرد و غرق مي‌گردد. 071045 آذرماه- يك فروند F4E با چهار موشك هوا به سطح پش از گشت در منطقه و عدم برخورد با هدفي به پايگاه مربوطه مراجعت مي‌نمايد. 071136 آذرماه- هواپيماهاي شكاري با هدايت ناوچه پيكان يك فروند ناوچه موشك‌انداز اوزا2 و دو فروند ناوچه تندرو را در سمت 292 و فاصله 15 مايلي از جنوب سكوي البكر منهدم مي‌نمايد. 071138 آذرماه- از ساعت 0814 الي 1136 جمعاً 10 سورتي هواپيما در كنترل عملياتي ناوچه قهرمان پيكان قرار گرفت و با هدايت افسر ناظر مقدم هوايي مستقر در ناوچه تعداد 6 هدف سطحي دشمن منهدم گرديدند. 071204 آذرماه- كليه هدف‌هاي سطحي كه توسط ناوچه پيكان شناسايي گرديده بود بوسيله جنگنده‌هاي قهرمان نيروي هوايي يكي پس از ديگري با هدايت دقيق عملياتي ناوچه پيكان منهدم و غرق گرديدند. 071204 آذرماه- دستور فرمانده نيروي رزمي 421 در مورد ترك منطقه پس از سوار نمودن تيم عمليات ويژه از روي سكوي البكر به پيكان و جوشن ابلاغ مي‌گردد. 071214 آذرماه- مجدداً به پيكان دستور داده شد كه پس از سوار كردن نفرات تيم عمليات ويژه مستقر در سكوي البكر منطقه را ترك نمايد. 071218 آذرماه- امن بودن منطقه از سوي نهاجا و نيروي رزمي 421 به ناوچه پيكان اعلام گرديد. 071229 آذرماه- پيكان پس از سوار نمودن تيم عمليات ويژه و بارگيري غنايم جنگي از سكو جدا شده و به طرف چاه‌هاي نوروز حركت مي‌نمايد. 071238 آذرماه- پيام پيام تحقق اهداف عمليات فراتر از هدف‌‌هاي پيش بيني شده و موفقيت ناوچه پيكان به ناوچه پيكان و ساير يگان‌ها ابلاغ مي‌گردد و نيروي رزمي خواستار ساعت ورود (ETA) ناوچه پيكان مي‌گردد. 071240 آذرماه- ناوچه قهرمان پيكان ساعت ورود (ETA) خود را 1730 گزارش مي‌دهد. (پيكان مي‌گويد ETA 1730 انشاا...) 071247 آذرماه- پيگان گزارش مي‌دهد «ما را زدند» 071248 آذرماه- پيكان پيام مي‌دهد كه مورد حمله موشك قرار گرفتيم، تحرك نداريم. 071252 آذرماه- آخرين پيام ناوچه قهرمان پيكان حاكي از پرتاب موشك‌هاي متوالي به سمت آن و درخواست كمك و اينكه شهيد و زخمي داريم به قرارگاه مقدم نيروي دريايي مستقر در بوشهر مخابره مي‌گردد. 071252 آذرماه- با اعلام مبدأِ تجسس و نجات (مركز ديتوم) آغاز عمليات تجسس و نجات پرسنل ناوچه قهرمان پيكان و اعضاي تيم عمليات ويژه صادر مي‌گردد. - عمليات تجسس و نجات از ساعت 071252 آذرماه تا ساعت 101800 آذرماه (10/9/59) با حضور بالگردهاي هوادريا و پوشش و پشتيباني هوايي تيزپروازان نيروي هوايي قهرمان كشورمان انجام پذيرفت كه در اين عمليات تعداد 16 نفر از قهرمانان اين نبرد بزرگ به همراه پيكر مطهر دو شهيد و همچنين 26 نفر اسير و دو جسد دشمن در منطقه‌ي شرق البكر از آب گرفته شد. - عمليات تجسس و نجات پس از انجام گشت‌هاي بادبزني هوايي همراه با درگيري‌هاي هوايي و سطحي در ساعت 1800 مورخه 10/9/59 بنا به دستور خاتمه يافت و پيكر بقيه‌ي شهدا و مفقودالاثرها به آب‌هاي نيلگون خليج هميشه فارس سپرده شد تا خون پاكشان همواره نگهبان حرّيت و پايداري سرزمين ديرپاي مقدس جمهوري اسلامي ايران باشد. [b] نتايج عمليات:[/b] - انهدام هسته‌ي اصلي نيروي دريايي عراق - كسب سيادت دريايي ج.ا.ا در خليج فارس و محبوس شدن باقيمانده نيروي دريايي دشمن در بندر ام‌القصر - قطع كامل صادرات نفت عراق - وارد آمدن خسارات سنگين به تأسيسات اسكله‌هاي البكر و العميه - قطع خطوط مواصلاتي دريايي عراق - تأمين خطوط مواصلاتي خودي و باز نگه داشتن مسير تردد كشتيراني به بندر امام (ره) - كسب اولين پيروزي لشكريان اسلام و تخريب روحيه‌ي آفندي دشمن - بازتاب رسانه‌اي اولين موفقيت ايران در رسانه‌هاي خارجي و تقويت روحيه رزمندگان اسلام خسارات و تلفات دشمن - انهدام تعداد 7 فروند ناوچه موشك‌انداز نوع اوزا - انهدام يك فروند ناو مين‌روب - انهدام يك فروند ناو نيرو بر - انهدام 3 فروند لندينگ كرافت - انهدام 3 فروند يگان شناور متفرقه - سرنگوني 11 فروند هواپيماي جنگنده دشمن - به غنيمت گرفتن مقادير قابل ملاحظه‌اي سلاح‌هاي سبك، موشك‌هاي دوش پرتاب و دستگاه‌هاي مخابراتي - به اسارت درآوردن تعداد 26تن از نيروهاي دشمن - كشته و مجروح شدن بيش از 600 تن از نيروهاي دشمن [align=center] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/110%7E5.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_110%7E5.jpg[/img][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/120%7E0.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_120%7E0.jpg[/img][/url] [b]ناوچه کلاس پیکان[/b] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/130%7E2.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_130%7E2.jpg[/img][/url] [b]قهرمان عملیات مروارید شهید علیرضا یاسینی[/b] [/align] [url=http://www.aja.ir/portal/Home/ShowPage.aspx?Object=Event&CategoryID=9b08232d-d9dd-45a7-99eb-093c592e0b53&WebPartID=794f4c6d-f28f-4921-b995-855ad97cc306&ID=2fb5aedc-1675-40ac-b3f5-aafce1461ef3]منبع[/url] با تشکر از مدیران محترم لطفا منتقل شود. یا علی
  16. با تشکر از عکس برادر edvardoali واقعا جالب بود و با تشکر خیلی فراوان از نجف خان گرامی اقا عکسات محشره طوفان خیلی حال کردم دستت درست ... و اما یه سوال اقا اینکه میگن تاریخ انقضاء رادار های میراژ تموم شده و کار نمیکنن فلسفش چیه ؟ مگه رادار هم تاریخ مصرف داره ؟ اگه میشه یه توضیح بدین برای من بی سواد
  17. ممنون و تشکر از برادر aminor واقعا شخصیت بالای شهید صیاد یک شخصیتی هستش که هر چقدر دربارش تحقیق بشه کمه شخصیتی که رهبر و مولاش به هنگام رسیدن بر سر تابوتش بوسه ای میزنی تا به این صورت از شخصیت صیاد تجلیل بشه ... یا وقتی که صبح همون فردا که شهید رو دفن کردن خانوادش میرن و میبینن که مولاش قبلاز خانواده بر سر قبرش حاضره و اظهار میکنه که دلم برای صیادم تنگ شده بود همگی نشان از شخصیت بی پایان شهید صیاد داره. خدایا خودت بندگان گنه کاره مثل من رو به خاطر شهید صیاد شیرازی بیامرز. بازم برادر تشکر از پست مفید و به مو قعت. یا علی
  18. [quote][quote][quote][quote]پس ما چی [/quote] سلام - داداش کفتار خوب به شمام دادن دیگه با تشکر از شورای نظامی و مدیران سایت ولی ما لایقش نبودیم خیلی وقته که فعالیت نداریم... تبریک به همه درجه داران و افسران محترم سایت که ارتقا درجه گرفتن...[/quote] به همه دوستان تبریک عرض میکنم ...داداش بل 214 فکر کنم اسم بنده خدا کفتر(کبوتر) باشه نه کفتار [/quote] نه منظورم از این نامگذاری کفتاره!(نپرسید چرا!)[/quote] بابا ای بگم خدا خودم رو چیکار کنه... مردم از سوتی که دادم بابا داداش اسم قحطی بود میذاشتی عقابی شاهینی چیزی... خوب شد گفتی اصلا توجه نکردم اقا شرمنده به جون صدام
  19. [quote]پس ما چی [/quote] سلام - داداش کفتار خوب به شمام دادن دیگه با تشکر از شورای نظامی و مدیران سایت ولی ما لایقش نبودیم خیلی وقته که فعالیت نداریم... تبریک به همه درجه داران و افسران محترم سایت که ارتقا درجه گرفتن... یه خواهش داشتم از مدیریت سایت که حد الامکان فضای داخلی پست هارو یه تغییری بدن و دگمه تشکر و سپاس اضافه بشه و خواهشن جستجو سایت رو هم بروز کنین و پیشرفته تر بشه بازم تشکر.
  20. دوستان این رژه انگار واقعیت داره... من یه کلیپ میدیدم... الان میزارم براتون... تو دقیقه 3 و 20 ثانیه این رژه رو نشون میده ... نگا کنین دانلود: [url]http://www.4shared.com/video/hBvZpfsc/ShoreAsheghi_WMVV9_WMVV8.html[/url]
  21. [quote]اين رژه در دي ها 1357 برگزار شد. ژنرالي كه در اين كليپ ديده مي شود سرلشكر علي نشاط است كه در سال 1358 دستگير و اعدام شد. از جمله ژنرال هاي خوش فكر ارتش به شمار مي رفت كه البته وابستگي اش به دريار هم كه جاي خود دارد. فعاليت هاي نشاط باعث شد تا لشكر يكم و دوم گارد به بهترين سلاح ها مجهز شود و نيروي تحت امر او به اندازه چند لشكر سلاح و تجهيزات داشتند به گونه اي كه فرماندهي بر لشكر گارد كه نيروهاي نخبه و خوش قد و قامت ارتش را شامل مي شد آرزوي هر ژنرال ارتش ايران بود. پس از انقلاب - همانگونه كه دوستان بهتر مي دونند - گارد جاويدان به لشكر 21 حضرت حمزه تغيير نام داد به اين صورت كه 1 و 2 كنار هم قرار گرفتند و تركيب 21 درست شد. از آنجايي كه لشكر گارد يك لشكر تشريفاتي بود و سابقه عملياتي مشخص - به جز مقابله با انقلابيون نداشت - در روزهاي اول جنگ به شدت آسيب ديد. به گفته يكي از فرماندهان جنگ اين لشكر به اندازه اي در انبارهاي خود تداركات داشت كه تا آخر جنگ نيازمند دريافت تجهزات نشد. به گفته فرمانده فعلي اين لشكر در طول دفاع مقدس بيش از 6400 شهيد از اين لشكر تقديم كشور شد كه بيش از 12درصد نيروهاي ارتش را شامل مي شود.[/quote] تشکر دوست عزیز جناب avareh اما ازش خوشم اومد ...به نظر با جنم میاد اما چه میشه کرد... این طور به نظرم میاد که اگه طرف انقلاب بود تو جنگ شهید میشد داداش iran 400 از پرشین گیگ دانلود کن لینکش سالمه ...
  22. تشکر سورنا جان خیلی جالب بود... اقا این مرده که لجنی پوشیده کلاه امریکایی داره به نظرم سرلشکره ... کیه ؟؟میشناسینش بزرگای سایت ؟ بعد انقلاب بوده یا فرار کرده ؟ عکس ردیف دوم از چپ عکس اولی