mahdi7243

Members
  • تعداد محتوا

    92
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های mahdi7243

  1. mahdi7243

    خروج اضطراری از هواپیما (Eject)

    دستت طلا رضا جان
  2. mahdi7243

    خروج اضطراری از هواپیما (Eject)

    ممنون رضا جان از کی باید اکانت گالری بگیرم
  3. mahdi7243

    ارتش و حماسه حاج عمران

    بمناسبت سالگرد عمليات غرورآفرين كربلاي 7 و حماسه هاي لشكر 64 پياده اروميه در اين عمليات در پي پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي ايران به رهبري حضرت امام خميني (ره ) جهانخواران شرق و غرب كه حركت و عملكرد ارتش را در انقلاب مشاهده نمودند و ارتش را يكي از مدافغان اصلي انقلاب ديدند درصدد دسيسه و شيطنت عليه ارتش برآمدند و شعارهاي متفاوتي در جهت تضعيف روحيه و حتي انحلال ارتش سردادند و در اين راه از هيچ كوششي دريغ نكردند و حتي جنگ مسلحانه ترتيب داده و غائله گنبد و كردستان را پيش كشيدند تا با اين حركتها بتوانند از يك طرف ارتش را درگير كنند و از طرف ديگر انقلاب نوپاي اسلامي را ساقط نمايند. از آنجائيكه بدنه ارتش مومن و اسلامي بود فرزندان غيور و دلاور ارتش از اصول خود دست نكشيدند و همچنان با كمترين امكانات بيشترين هجمه هاي دشمنان را دفع و با ايثار و نثار بهترين جوانان و كاركنان خود به پاسداري از انقلاب اسلامي برخاستند و تمامي توطئه هاي دشمنان را در نطفه خفه كردند. از اين رو بود كه حضرت امام (ره ) در پيام تاريخي خود (29 فروردين ) را روز ارتش نام گذاري نمودند و ملت و مسئولين نظام را موظف به حمايت از ارتش كردند. با اين پيام تاريخي و جان بخش رزمندگان پرتوان ارتش » آرامش و قوت قلب پيدا كردند و با قدرت هرچه تمام تر در برابر توطئه هاي ضدانقلاب و اشرار مفسد ايستادند و تا آخرين قطره خون پاك خود اجازه ندادند در كشور اسلامي ناامني حاكم شود. يكي از مناطقي كه در معرض خطر انواع توطئه ها و دسيسه هاي استكبار جهاني و عوامل دست نشانده آنان قرار گرفته استان آذربايجانغربي به لحاظ قرارگرفتن در مسير ترانزيت اروپا و هم مرزي با كشورهاي عراق تركيه و شوروي سابق بود. اين استان از بدو پيروزي انقلاب اسلامي مركز تاخت وتاز اشرار و ضدانقلاب از خدا بي خبر بود كه تحت عناوين مختلف هر كدام به استعداد حداقل 100 نفر در منطقه حضور داشتند و امنيت و آسايش مردم را مختل كرده بودند. لشگر 64 پياده اروميه مستقر در اين استان از بدو پيروزي انقلاب با استعانت از كمكهاي خداوندي و با ايثار و شجاعت در برابر اين دشمنان ايستاد و در همان ابتدا به پاكسازي محورهاي استان پرداخت و شهرهاي مهاباد سردشت تكاب شاهيندژ نقده پيرانشهر و محورهاي مواصلاتي را به سرعت پاكسازي و شهرها را از لوث ضدانقلاب پاك و آرامش و آسايش را به اين شهرها برگرداند. توانمندان سرافراز لشگر 64 اروميه علاوه بر پاكسازي مناطق استان همزمان با هجوم ددمنشان بعثي به ميهن اسلامي بلافاصله در مرزهاي جمهوري اسلامي مستقر و با تمام وجود در دو جبهه داخلي و خارجي با قدرت و بدون هيچگونه ضعفي به پاسداري از مرزهاي نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران پرداخت و اجازه هيچگونه تعدي و تجاوز به دشمنان را نداد و در اين راه رشادتهاي وصف ناپذيري نيز از خود نشان داد و عملياتهاي بزگي همچون : والفجر 2 قادر نصر 9 عمليات بزرگ سه كاينان و عمليات غرورآفرين كربلاي 7 را در متن خاك عراق انجام داد . بطوريكه عمليات كربلاي 7 در جهان و در بين مسئولين نظام بازتاب خاصي پيدا كرد و حضرت امام خميني (ره ) در اين عمليات با فرمانده عمليات تماس تلفني برقرار كرده و فرمودند : شما با اين عملتان قلب مرا خشنود ساختيد. اين عمليات بزرگ سند زنده اي از دلاوريها و رشادتهاي توانمندان لشكر 64 پياده اروميه است كه در گراميداشت سالروز آن فرصت مغتنم دانسته و گوشه هايي از اين عمليات ظفرمند به امت قهرمان و شهيدپرور ايران اسلامي تقديم مي شود. طرح عمليات : فصل سرما در سال 1365 آغاز و منطقه عملياتي حاج عمران و كليه محورهاي مواصلاتي و تداركاتي پشت خطوط دفاعي در بعضي از مناطق تا 9 متر از برف پوشيده و سوز و سرماي زمستاني همراه با كولاك به همه جا حاكم گشته و شرايط جوي طوري بود كه آنان اجراي هرگونه عمليات را از نيروها سلب نموده بود. با اين اوضاع و احوال رزمندگان لشكر 64 پياده اروميه جهت نشان دادن توان رزمي خود به دشمن زبون حفظ آبرو و شرافت سربازي و گشودن اوراق رزين ديگري در تاريخ امت اسلامي و انتقام خون عزيزاني كه در بمبارانهاي شهرهاي كشور جان خود را مظلومانه از دست داده و به شهادت نايل آمده بودند و با الهام گرفتن از قدرت لايزال الهي عملياتي را با عنوان كربلاي 7 طرح ريزي كردند . اهداف عمليات : 1 ـ نشان دادن توان رزمي دلاوران اسلام 2 ـ انهدام ماشين جنگي دشمن 3 ـ تصرف ارتفاعات استراتژيك منطقه 4 ـ تسلط بر محور حاج عمران به رواندوز . 5 ـ ايجاد تسهيلات لازم براي ادامه نبرد مبارزين عراق در شمال . 6 ـ انتقام خون شهداي شهرهاي بمباران شده توسط رژيم بعثي عراق منطقه جغرافيايي حاج عمران : پادگان حاج عمران در 15 كيلومتري غرب شهرستان پيرانشهر و در 150 كيلومتري شرق شهر اربيل عراق واقع گرديده است . اين پادگان به منظور كنترل محور رواندوز به پيرانشهر ساخته شده و نيروهاي مستقر در آن كه عمدتا از نيروهاي زبده عراقي به شمار مي رفتند به منظور كنترل محور رواندوز به پيرانشهر مستقر تا بتوانند در كمترين زمان ممكن ارتفاعات شرق به مرز ايران و عراق و محور فوق الذكر را كنترل نمايند. در اين منطقه ارتفاعات حساس و استراتژيكي وجود دارد كه براي دشمن اين امكان را مي داد كه كليه تحركات را در كاسه حاج عمران كنترل و زير ديد مستقيم خود قرار دهد. ازجمله اين ارتفاعات تپه شهدا ارتفاع 2519 ارتفاعات نصر ارتفاعات گردمند و واراس هستند كه با طرح عمليات كربلاي 7 توسط دلاورمردان ارتش اسلام اين مناطق و ارتفاعات از دست دشمن خارج و تحركات دشمن در ديد و تيررس رزمندگان قرار گرفته و از بمباران شهرهاي مرزي ايران توسط مزدوران جلوگيري شد. مشخصات عمليات : نام عمليات : كربلاي 7 زمان و رمز عمليات : ساعت 1 دقيقه بامداد 65 12 13 با رمز مبارك (يا مولاي متقيان ) محل عمليات : منطقه عمومي حاج عمران در شمال غربي كشور دستاوردهاي عمليات : 1 ـ تصرف ارتفاعات استراتژيك گردمند تپه سرخي يال كله اسبي ارتفاعات مهم و حساس 2519 و تسلط بر شهرهاي چومان مصطفي كاورت ناوپردان كام استرن و در تيررس قراردادن تجمع و محل استقرار نيروهاي دشمن بعثي . 2 ـ كشته و زخمي شدن 3000 نفر و تعداد 279 نفر اسير 3 ـ انهدام چندين دستگاه تانك نفربر و خودرو و آسيب كلي حدود 12 گردان پياده بازتاب عمليات كربلاي 7 در مطبوعات خوشتر آن باشد كه سر دلبران گفته آيد در حديث ديگران اجراي عمليات غرورآفرين كربلاي 7 و پيروزيهاي بدست آمده توسط دلاورمردان ارتش اسلام علاوه بر اينكه در مطبوعات داخلي بازتاب مطلوب داشته و تيترهاي بزرگ صفحه اول روزنامه ها در تاريخ 65 12 14 به اين عمليات اختصاص يافته بود در مطبوعات خارجي نيز انعكاس و بازتاب به سزايي داشته ازجمله خبرنگاران عكاسان و فيلمبردان كشورهاي آمريكا انگليس ژاپن كانادا نروژ سوئد فنلاند و فرانسه از فتوحات مردان پرتوان لشگر 64 نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي ايران در مناطق آزادشده حاج عمران فيلم عكس و گزارش تهيه كردند. اروميه ـ خبرنگار روزنامه جمهوري اسلامي تهيه و تنظيم با همكاري روابط عمومي لشكر 64 پياده اروميه http://www.jomhourieslami.com/1382/13821221/13821221_jomhori_islami_10_jebheh_va_jang.HTML#awal_titr
  4. [img]http://irupload.ir/images/gcwou3gk23d1tfr2cj.jpg[/img] اگوستا وستلند EH101 هلیکوپتری با توانایی حمل بار به میزان متوسط است که برای مقاصد نظامی طراحی شده اما در مصارف غیر نظامی نیز بکار گرفته شده است این هلیکوپتر با همکاری دو شرکت وستلند انگلیس واگوستای ایتالیا توسعه و تکمیل یافت نامیدن این این هلیکوپتر با عنوان "EH101" یک اشتباه لفظی محسوب میشود زیرا این هلیکوپتر با نام اصلی EHI01 (European Helicopter Industries)مشخص شده بود و در کارخانجات اگوستاوستلند تولید و به بازارهای جهانی عرضه میشود در بهار سال 1977 میلادی وزارت دفاع انگلستان گزارشی مبنی بر نیاز نیروی دریایی خود به یک هلیکوپتر برای شرکت در ماموریتهای جنگی دریایی وضد زیر دریایی را منتشر نمودهلیکوپتری که بتواند جایگزین هلیکوپتر های سی کینگ نیروی دریایی سلطنتی انگلستان شود وستلند موافقت خود را برای توسعه ی یکی از طرحهای نامزد به نام WG.34 اعلام نمود در همین زمان نیروی دریایی ایتالیا نیز که به دنبال جایگزینی برای سی کینگ های خود که توسط کارخانه اگوستا ساخته میشدند میشدند کمپانی اگوستا را برای مذاکره با وستلند به منظورهمکاری و توسعه مشترک تشویق کرد این همکاری مشترک در سال 1979 تکمیل یافت ودر ژوئن همان سال کمپانی جدیدی( [EHI] مستقر در لندن) برای مدیریت پروژه شکل گرفت EHI هلیکوپتری که دارای توانایی هایی بالای متناسب با نیاز نیروی دریایی ایتالیا و انگلیس بود درخور بازاری بزرگتر برای فروش و و عرضه بود در 12 ژوئن 1981 دولت انگلیس 20میلیارد دلار بودجه برای ساخت 9 فروند از نمونه های اولیه اختصاص داد و اولین بار درنمایشگاه هوایی پاریس در سال 1985 کمپانی اگوستا شرحی از کاربردهای هلیکوپتر جدید را به همراه مدل اصلی هلیکوپتر ارائه کرد پس از توسعه و بهینه سازی های طولانی اولین فروند در9 اکتبر سال 1987 پرواز کرد EHI در ژانویه 2004 به دنبال ادغام کمپانی های سازنده اش AgustaWestland International Limited نام گرفت و در نتیجه تغییراتی در سال 2007 به AW101 ارتقا یافت [img]http://irupload.ir/images/h1joxo1tc1ds9tiofl2y.jpg[/img] مشخصات: خدمه:4نفر ظرفیت مسافر: ایستاده 45 نفر نشسته روی صندلی 24 نفر 16 برانکارد به همراه پزشکها طول:22/81 قطر روتور:18/59 ارتفاع:6/65 وزن خالی:10500کیلوگرم بار مفید:5443کیلوگرم حداکثر وزن هنگام تیک اف:15600کیلوگرم قوای محرکه:3 موتور توربو شفت رولز رویس توربومکاRTM322-01 هرکدام با قدرت 1725 کیلووات سرعتی که هیچ وقت از ان فراتر نخواهد رفت:309کیلومتربر ساعت برد:1389کیلومتر ارتفاع خدمتی:4575متر نرخ صعود:10/2متر بر ثانیه جرم/قدرت:284/9 وات بر کیلوگرم کاربران: کانادا دانمارک ایتالیا ژاپن پرتغال انگلیس امریکا ژاپن ترجمه و نوشته:محمد مهدی اکبری
  5. عضو دفتر مشاوره نظامي امام(ره) تشريح كرد؛ نقش برجسته رهبر معظم انقلاب در خودكفايي نيروهاي مسلح خبرگزاري فارس: يكي از همافران بازنشسته كه در ابتداي انقلاب عضو دفتر مشاوره نظامي حضرت امام راحل بود، ‌به بررسي نقش برجسته رهبر معظم انقلاب اسلامي در خودكفايي نيروهاي مسلح پرداخت. به گزارش خبرگزاري فارس، پايگاه اطلاع‌رساني دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله العظمي خامنه‌اي طي گفتاري به نقل از سرهنگ نوروزي از همافران بازنشسته كه در اوايل انقلاب‌ در دفتر مشاوره‌ نظامي حضرت امام(ره) مشغول به خدمت بوده، به بررسي نقش رهبر معظم انقلاب اسلامي در خودكفايي نيروهاي مسلح پرداخته است كه مشروح آن در ذيل مي‌آيد: "هر روز ما در جنگ بركتي داشته‌ايم كه در همه صحنه‌ها از آن بهره جسته‌ايم. " اين جمله از بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران نشان مي‌دهد كه جنگ تحميلي علي‌رغم همه‌ سختي‌ها، محنت‌ها و غم‌ها بشارت‌هايي فراواني نيز داشته است. در ميان اين بركات، خودكفايي در نيروهاي مسلح از درخشندگي خاصي برخوردار است. با توجه به نظام وابسته‌ ارتش در اوايل انقلاب، عدم خودباوري برخي مديران و فرماندهان ارشد، جوان بودن سپاه و عدم تجربه كافي در اين زمينه و با توجه به تحريم‌هاي صورت‌گرفته از سوي نظام استكباري، پيشرفت‌هاي نظامي ما در زمينه‌ خودكفايي براي خيلي از ناظران داخلي و خارجي غير قابل باور است. در ادامه، صحبت‌هاي سرهنگ نوروزي را مي‌خوانيد؛ از همافران بازنشسته كه در اوايل انقلاب در دفتر مشاوره‌ نظامي امام(ره) مشغول به خدمت بوده است. او از جرقه‌هاي خودكفايي در ارتش و نقش آيت‌الله خامنه‌اي در اين زمينه مي‌گويد. * جرقه‌هاي خودكفايي هم‌زمان با تأسيس انجمن‌هاي اسلامي ارتش كه در همان اوايل انقلاب و با دستور آيت‌الله خامنه‌اي شكل گرفت، رهبر معظم انقلاب بر خوداتكايي و خودكفايي تأكيد بسياري كردند و بر ايجاد بستر مناسب براي انجام كارهاي مطلوب در توليد و تعمير تجهيزات ارتش سفارش كردند. برادر عزيزمان جناب آقاي عطاءالله بازرگان كه عضو انجمن پايگاه سوم (پايگاه شهيد نوژه) بود، يك روز به انجمن اسلامي مركزي آمد و با هم صحبت كرديم. آقاي بازرگان مطرح كرد كه با رفتن آمريكايي‌ها خيلي از قطعات نمي‌رسد. آن زمان و بعد از قضيه‌ تسخير لانه‌ جاسوسي كاملاً در تحريم بوديم. ايشان مطرح كرد كه ما مي‌توانيم بر اساس سفارش آيت‌الله خامنه‌اي و با كمك متخصصان خودمان، بعضي از اين قطعات را تعمير كنيم. بنابراين اجازه ندهيم كه هواپيماها زمين‌گير شوند. ايشان براي اين كار طرحي داشت. با توجه به ارادت و سابقه‌ آشنايي كه بنده خدمت حضرت آقا داشتم؛ من و آقاي بازرگان خدمت ايشان در ستاد مشترك رفتيم. ايشان در آن زمان مسئول دفتر مشاورت نظامي حضرت امام(ره) بودند. البته ايشان آقاي بازرگان را به عنوان عضو انجمن اسلامي پايگاه سوم مي‌شناختند. وقتي آقاي بازرگان اين طرح را مطرح كرد، حضرت آقا خيلي پسنديدند. آقاي بازرگان كاغذ بسيار بزرگي را كه سازماندهي اين طرح به اسم تحقيقات فني بود، پهن كرد و توضيح داد. مقام معظم رهبري طرح را پسنديدند و نامه‌اي به تيمسار باقري، فرمانده وقت نيروي هوايي نوشتند و آقاي بازرگان را معرفي كردند و اين‌كه از اين طرح حمايت كنند و اين طرح را اجرا كنند و گزارش پيشرفت كار را ارائه دهند. حتي براي گرفتن اتاق و خط تلفن داخلي هم دچار مشكل بوديم. البته با وجود اين‌گونه ضعف‌ها، پشتيباني قوي آيت‌الله خامنه‌اي را داشتيم و اين پشتيباني قوي به ما جرأت مي‌داد كه با وجود مخالفت‌ها بايستيم. * ماجراي خريد نظامي از انگليس من در دفتر مشاورت حضرت امام(ره) بودم و آنجا كار مي‌كردم. يك روز يكي از مسئولان با من تماس گرفت و گفت كار واجبي دارم. من به دفتر او رفتم و گفت كه مي‌داني چه اتفاقي در حال وقوع است؟ گروهي تصميم دارند كه در اوج جنگ، از انگليسي‌ها رادارهاي "مارتلو " بخرند. اولاً انگليس، پشت سر صدام است. بنابراين هرچه هم از آن‌ها بخريم، تمام اطلاعات را به عراق مي‌دهند. ضمناً با پولي كه به انگليس مي‌دهند، مي‌توان روي تهران سقف زد! چنين مصيبتي دارد در مقابل رادارهاي "اي‌دي‌اس4 (ADS4 " كه نيروهاي داخلي مشغول تعمير و راه‌اندازي آن‌ها بودند، اتفاق مي‌افتاد. با حمايت آيت‌الله خامنه‌اي در آن زمان نيروها داشتند رادارهاي ADS4 را تعمير مي‌كردند. ايشان حتي در نماز جمعه فرمودند كه رزمندگان ما دارند رادارهاي (ADS4) را راه مي‌اندازند. آن‌ها براي اين‌كه اين رادارها راه نيفتد، داشتند رادارهاي "مارتلو " را مي‌خريدند. نيروهاي جهاد خودكفايي مي‌گفتند كه صبر كنيد تا ما اين‌ها را راه بيندازيم. آن مسئول وقتي خدمت آيت‌الله خامنه‌اي رسيد و موضوع را براي ايشان بازگو كرد، ايشان ضمن مخالفت شديد با اين خريد، دستور دادند تا تمام اعضاي آن گروه بازنشسته شوند. * مشكلات نظام وابسته با توجه به آن نظام اداري و سازماندهي نيروي هوايي كه كاملاً وابسته به خارج بود و توسط مستشاران خارجي اداره مي‌شد، براي نيرو خيلي سنگين بود كه يك مركز تحقيق را در ستاد نيروها راه بيندازد. يعني اصلاً ساختار اجازه نمي‌داد، چون همه‌ مقرارت و قوانين سازمان و همه‌ ارتباطات سازمان‌ها با هم تعريف شده بود. بنابراين هيچ جايگاهي براي شروع چنين كاري تصور نمي‌شد. از همان ابتدا اين طرح تحريم شد. حتي براي گرفتن اتاق و خط تلفن داخلي هم دچار مشكل بوديم. البته با وجود اين‌گونه ضعف‌ها، پشتيباني قوي آيت‌الله خامنه‌اي را داشتيم و اين پشتيباني قوي به ما جرأت مي‌داد كه با وجود مخالفت‌ها بايستيم. پس از اين‌كه آيت‌الله خامنه‌اي رئيس‌جمهور شدند، ما خيلي قدرت گرفتيم. جريان خودكفايي هنوز متمركز نبود، اما در بخش‌هاي مختلف نيروي هوايي، دوستان متعهد ما، خلبانان و فني‌ها، دست به اين كار زده بودند. در پدافند به‌خاطر آن مشكلاتي كه با رادارها داشتيم، بحث رادار (ADS4) مطرح بود. دستگاه‌هايي كه آمريكايي‌ها آورده بودند، كه احتمالاً هشت دستگاه بود، فقط يك دستگاه و آن هم نه به صورت كامل، در سايت كرج راه افتاده بود و بقيه در انبارها مانده بود. نيروهاي آن‌جا شروع به راه‌اندازي آن‌ها كرده بودند. در پايگاه سوم نيز آقاي بازرگان شروع به تعمير قطعات كرده بود، اما اين‌ها هيچ تمركزي نداشتند. هيچ مركزيتي كه از آن‌جا هدايت و حمايت شوند و بودجه تعريف شود، وجود نداشت. واقعاً مبارزه‌ي شديدي بود. من نمي‌تواتم تصوير آن ايام را براي شما توضيح بدهم. بعضي از فرماندهان و حتي فرماندهان حزب‌اللهي نيروها را طوري بار آورده بودند كه آن‌ها باور نداشتند كه مي‌توانيم رادار تعمير كنيم، مي‌توانيم هواپيما تعمير كنيم و قطعه تعمير كنيم. چنين فرهنگي وجود داشت. ما اغلب در پايگاه‌هاي استعمارگران انگليسي و آمريكايي و اسرائيلي تربيت شده بوديم و آن‌ها به ما خط داده بودند. به گونه‌اي ما را شست‌وشوي مغزي داده بودند كه حتي حزب‌اللهي‌ترين فرماندهان كه خيلي معتقد و نمازخوان هم بودند، باور نمي‌كردند كه ما بتوانيم قدمي برداريم. از يك طرف، نيروهاي فني كه خودشان دست‌اندركار بودند و آمريكايي‌ها به آن‌ها اجازه نداده بودند كه كاري انجام بدهند، عقده‌اي داشتند كه بتوانند كاري انجام دهند. وقتي اين محدوديت برداشته شد، نيرو و فكرشان آزاد شده بود و به‌ خاطر انقلاب، جرأت پيدا كردند كه خيلي از آن طرح‌هايي را كه اجازه‌ي اجرا نداشتند، اجرا كنند. بنابراين تضاد عجيبي بين طبقات پايين بود. اگر عنايت خدا نبود، اگر بينش حضرت امام(ره) نبود كه به خودكفايي، اتكاي به نفس و خودباوري توصيه مي‌كردند و اگر حضور حضرت آقا به عنوان رئيس‌جمهور نبود، يقين بدانيد كه ما نمي‌توانستيم كاري بكنيم. با وجود اشتياق و دل‌سوزي نيروها،‌ اگر حمايت از بالا نبود‌، ما اصلاً نمي‌توانستيم پيش برويم. بعد از تيمسار باقري، شهيد فكوري، فرمانده‌ نيرو شدند. جنگ شروع شد. جنگ هم فشار آورد. يعني اصلاً بركت جنگ اين است، زيرا همه‌ي دستگاه‌ها براي رفع نياز جبهه به قطعات، هواپيماها، رادارها و ... شروع به كار كردند. از اين طرف،‌ تحريم هم بود. و سرانجام "جهاد خودكفايي " به هر حال، جهاد خودكفايي رشد كرد و زمينه‌ فعاليت نيروها در آن بيشتر شد. در اين زمان، مقداري دست نيروها براي كار كردن باز شد. مخصوصاً كه با رياست‌جمهوري حضرت آقا اوضاع بهتر شد. ايشان رئيس‌جمهور شدند و زمينه‌ي كار بچه‌هاي حزب‌اللهي بيشتر شد. اما باز هم آن فرهنگ در نيروي هوايي حاكم بود. فرماندهان نيروي هوايي باور نداشتند كه بتوانيم كارهاي بزرگي انجام دهيم. در يكي از رزمايش‌هاي ما‌ كه هواپيماهاي شكاري سوخت‌گيري مي‌كردند، وابسته‌ي نظامي يونان عكس ‌گرفت و طبق وظيفه‌اش گزارش داد كه در اين رزمايش هوايي، هواپيماهاي شكاري هم سوخت‌گيري مي‌كردند. او را توبيخ كرده بودند كه از مسائل نظامي چيزي نمي‌فهمي! آنها نمي‌توانند چنين كاري را انجام دهند. اين قضيه ادامه داشت تا اين‌كه معاونت خودكفايي به شكل رسمي آغاز به كار كرد و آقاي بازرگان، معاون جهاد خودكفايي شد. البته اسم طرح آقاي بازرگان تحقيقات فني بود، اما نظر آيت‌الله خامنه‌اي اين بود كه كلمه‌ جهاد باشد؛ مثلاً جهاد خودكفايي. يعني اصرار بود كه معاونت جهاد خودكفايي تشكيل شود. * تمركز نيروها و ظرفيت‌ها با تشكيل معاونت جهاد خودكفايي، كارهاي پراكنده‌ نيروها در تمام پايگاه‌ها و ايستگاه‌ها انسجام پيدا كرد. براي آن‌ها بودجه تعيين شد و تجهيزات و امكانات در اختيار آن‌ها گذاشتند. البته با اين‌كه به عنوان معاونت جهاد خودكفايي سازماندهي شد، اما هنوز رابطه آن با بقيه‌ سازمان‌ها تعريف نشده بود. يعني مثلاً ما براي ارتباط معاونت جهاد خودكفايي با معاونت عمليات تعريف نداشتيم. از نظر سازماندهي با معاونت طرح و برنامه، معاونت اداري و حتي با معاونت لجستيك ارتباط نداشتيم. مثلاً بايد روش‌هايي تدوين مي‌شد كه اين روش‌ها، معاونت لجستيكي را مجبور كند كه قبل از خريد، از جهاد درخواست كند و اگر جهاد نمي‌توانست اين قطعه را توليد يا تعمير كند، درخواست خريد انجام شود. چنين تعريفي نبود. تعريغي بين معاونت عمليات و جهاد نبود كه معاونت عمليات خودش را موظف بداند كه با جهاد، براي عمليات برنامه‌‌ريزي كند. مثلاً بگويد كه ما داريم چنين عملياتي انجام مي‌دهيم و نياز به چنين بمب يا موشك يا راداري داريم. اين چيزها نبود و آنچه اتفاق مي‌افتاد، به صورت مجزا از ساختار بود. حضرت آقا اين قضيه را درك كرده بودند. ايشان همان موقع فرماندهان را تشويق مي‌كردند كه روش‌ها را عوض كنيد. يكي از عبارات بسيار زيباي حضرت آقا در آن زمان اين بود كه: "جنگِ با اين روش‌ها، جنگ با خودِ آمريكا است. " يعني به اندازه جنگ با آمريكا اهميت دارد. * سجيل ما پيشرفت‌هايي در قسمت‌هاي تجهيزات فني داشتيم. مثلاً وقتي فلان قطعه تمام شد، جلساتي تشكيل دادند كه آن را از جاهاي مختلف بخرند و بياورند. همان موقع آيت‌الله خامنه‌اي دستور دادند و كميته‌اي زير نظر آقاي بازرگان براي چاره‌انديشي درباره‌ عملياتي نگه‌داشتن هواپيماي اف14 تشكيل شد. البته آن‌هايي هم كه خارج رفتند، نتوانستند كاري بكنند، اما در داخل، اين كميته زير نظر جهاد خودكفايي تشكيل شد. آن‌ها توانستند موشك‌هاي هاگ را طراحي كنند و جاي فونيكس، زير هواپيماي اف14 ببندند. پروژه‌ سجيل، همان استفاده از هاگ به جاي فونيكس بود. با دشواري، آن را آزمايش كردند و آزمايش هم موفقيت‌آميز بود، اما مشكل اين بود كه ساختار وابسته، اجازه‌ آزمايش چنين چيزي را نمي‌داد. قانع كردن عمليات كه آن را آزمايش كنند، مشكل بود. ايراد ساختار وابسته اين است. يعني اگر هماهنگي‌هايي بين عمليات و جهاد وجود داشت، كار خيلي آسان انجام مي‌شد. اگر همه‌چيز تعريف شده بود كه وقتي پروژه‌اي از لحاظ فني به پايان مي‌رسد، طبق اين روش‌ها و با آن پشتيباني و با اين بودجه مي‌توانند آن را آزمايش كنند، اما متأسفانه چنين چيزي نبود، بايد التماس مي‌كردند تا به آن‌ها كمك كنند. دغدغه‌ حضرت آقا نيز در آن زمان همين بود. * اگر تحريم‌ها نبود... اگر تحريم‌ها نبود، جهاد خودكفايي راه نمي‌افتاد. اگر هم راه مي‌افتاد، اين‌قدر سرعت در پيشرفت نداشت و به اين اندازه نوآوري نداشتيم. بركت اين تحريم‌ها اين بود كه نيروها با خودباوري خيلي كارها كردند. ما هواپيماي شرقي را سوخت‌گيري كرديم. وقتي كشورهايي مثل ليبي و حتي چين متوجه شده بودند،‌ نامه‌ي درخواست نوشته بودند. مسئولان نظام احتمالاً آقاي بازرگان را خواسته بودند و گفته بودند كه چين، چنين نامه‌اي را براي سوخت‌گيري نوشته است. واقعاً شما چنين تواني داريد كه چين ندارد؟! ما مستشار به ليبي فرستاديم كه هواپيماهاي ليبي را سوخت‌گيري مي‌كردند. بعداً به چين هم رفتند. البته مسائلي پيش آمد كه متأسفانه جلوي اين كار گرفته شد. جريان‌هاي خلافي كه آن زمان بود، اجازه‌ي توسعه‌كار را نداد. يعني ما تا اين‌جا پيشرفت كرديم كه از نظر فناوري از قدرت بزرگي مثل چين جلو زديم. چندين سال بعد از آن كه ما پروژه‌ي سجيل را انجام داديم، آمريكا هم اين پروژه را اجرا كرد. ‌بنابراين اگر دست جهاد خودكفايي باز بود و ساختار وابسته اجازه مي‌داد كه افراد با اين عقيده كه "جنگ با روش‌ها عين جنگ با آمريكا است " ما يقيناً جاي ديگري بوديم. * تاريخ مصرف يا مصرف‌گراييچ حضرت امام(ره) فرموده بودند كه اين تحريم، بركت است. اين بركت براي ما در نيروي هوايي كاملاً مشهود بود. مثلاً طبق روش‌هاي رايج، وقتي تاريخ مصرف برخي از قطعات مي‌گذشت، با وجود اين‌كه قطعه خراب نشده بود، اما چون موعد تعويض آن مي‌رسيد، بايد اين قطعه را عوض مي‌كرديم. لامپ‌هايي روي رادار نصب بود كه خيلي هم گران بود؛ كلاهسترون و مگنتون و ... اين لامپ‌ها تششعات راديواكتيو داشت. نيروها اين لامپ‌ها را عوض مي‌كردند و در هر سايت چاهي كنده بودند كه اين لامپ‌ها را داخل آن چاه مي‌انداختند. بايد اين قطعات را دفن مي‌كردند و مجدداً تقاضاي قطعات جديد مي‌كردند، اما پس از تحريم، نيروها عمر اين قطعات را اضافه كردند. اين نيروها رفتند از آن چاه‌ها، همان قطعاتي را كه سال‌ها دور انداخته بودند، درآوردند و دوباره استفاده كردند. بنابراين همان وابستگي تداوم داشت. به اين ترتيب در قسمت هواپيمايي، عمر اين قطعات را اضافه كردند. در قسمت فني،‌ اداري، عمليات و لجستيك هم مشكل داشتيم. لجستيك طوري طراحي شده بود كه به محض اين‌كه قطعه تمام مي‌شد، به جهاد و داخل كشور مراجعه نمي‌كرد. خودبه‌خود به خارج مي‌رفت. وقتي تحريم شديم، دفاتر خريدي در لندن، سنگاپور و جاهاي ديگر باز كرديم كه بتوانيم خريد كنيم. شما يقين بدانيد كه اگر روحيه‌ي جهاد خودكفايي در كاركنان، فرماندهان و نيروهاي فني نبود، اصلاً دفاع ما در جنگ داوم پيدا نمي‌كرد و از همان اول، هواپيماها زمين‌گير شده بودند. اصلاً انبارها خوابيده بودند و قطعه‌اي نداشتيم. * مي‌گفتند دروغ است! امروز هم كه اين تحريم‌ها افزايش پيدا كرده، انسان‌هاي خبره، نيروهاي قوي، باتجربه، جنگ‌ديده و آشنا به تمام تجهيزات، اعلام آمادگي كردند كه هر كاري را كه زمين مانده مي‌توانند انجام دهند. مثلاً پروژه‌ شهيد دوران و پروژه‌ شهيد بابايي. پروژه‌ شهيد دوران ارتقاي هواپيماي اف‌4 است و پروژه‌ شهيد بابايي، ارتقاي توان رزمي اف‌4 است. پروژه‌ شهيد ستاري، ارتقاي سي‌130 است. پروژه‌ شهيد اردستاني، در رابطه با اف‌5 است و پروژه‌ شهيد حبيبي، در رابطه با ميراژ است. ما الان اين مجموعه را جمع كرده‌ايم و چنين تواني داريم. اين‌ها همان نيروهاي جهاد خودكفايي هستند كه خود حضرت آقا راه‌انداخته بودند. سوخت گيري شكاري به شكاري: در يكي از رزمايش‌هاي ما‌ كه هواپيماهاي شكاري سوخت‌گيري مي‌كردند، وابسته نظامي يونان عكس ‌گرفت و طبق وظيفه‌اش گزارش داد كه در اين رزمايش هوايي، هواپيماهاي شكاري هم سوخت‌گيري مي‌كردند. او را توبيخ كرده بودند كه از مسائل نظامي چيزي نمي‌فهمي! آنها نمي‌توانند چنين كاري را انجام دهند. بعداً اين وابسته‌ يوناني به خاطر اثبات حق خود، به نيروهاي ما متوسل شده بود كه به من اسنادي بدهيد كه از خودم دفاع كنم، زيرا ممكن است من را عوض كنند. يعني پروژه‌ سجيل باوركردني نبود. حتي نيروهاي ما موشك‌هاي ليزري اختراع كردند. موشك‌هاي مختلف را به هواپيماهاي مختلف نصب كردند، به‌گونه‌اي كه مثلاً هواپيماهاي غربي، به سلاح‌هاي شرقي مجهز بودند يا بالعكس. ارتفاع فانتوم: تغييراتي كه روي فانتوم انجام شد، به اندازه‌اي بود كه اگر همين فانتوم در آمريكا بود، اسم ديگري روي آن مي‌گذاشتند، چون از نظر توان، خيلي بالاتر از همان مدل بود. در قسمت رادار، بمب، موشك و حتي بدنه تغييراتي داده شده كه بتواند مقاومت كند. در همان اوايل جنگ، وقتي ارتفاع هواپيماها پايين مي‌آمد، آن‌ها را از پايين با سلاح‌هاي سبك مي‌زدند. اولين دستاورد جهاد خودكفايي كه براي هواپيماها اختراع كرد، محافظي بود كه سلاح‌هاي سبك نتوانند به آن‌ها صدمه بزنند. اين قضيه همين‌طور ادامه داشت و خيلي مؤثر بود. پروژه شباهنگ: آن شب‌هايي كه هواپيماهاي عراقي مي‌آمدند و تهران را مي‌زدند، نه هاگ مي‌رسيد و نه هواپيماها مي‌توانستند كاري كنند، ولي جهاد، موشك استاندارد سطح به سطح را بدون هماهنگي از انبارهاي نيروي دريايي آوردند و روي هاگ سوار كردند. نام اين كار پروژه‌ي "شباهنگ " بود. آن موشك را در بلندي قرار دادند و اولين هواپيما را با همين پروژه زدند. موبايل كردن هاگ: پروژه‌ شباهنگ اصلاً باوركردني نبود، اما اتفاق افتاده بود. كلي طول مي‌كشيد كه جهاد، سايت موشكي هاگ را مستقر كند. نيروهاي جهاد خودكفايي، سايت با عظمت هاگ را موبايل كردند، يعني يك تريلي درست كردند. زماني كه اين تريلي در اين دره‌ها بالا و پايين مي‌رفت، طوري تعبيه كردند كه اين سطح تكان نمي‌خورد. چندين ده ساعت طول مي‌كشيد كه يك سايت هاگ مستقر شود و شروع كند. زماني هم كه مستقر مي‌شد، دشمن مي‌آمد و مي‌زدش. اين سايت را موبايل كردند. اين اتفاق در دنيا نيفتاده بود، ولي ما اين كار را كرديم. در جزيره‌ مجنون با اين سايت چه‌ها كه كردند. چقدر هواپيما آنجا ريختند. نمي‌دانم كدام عمليات بود. آن‌ها فكر نمي‌كردند كه چنين تواني داشته باشيم. يعني امروز اين سايت هاگ، اينجا كار كند و يك ساعت ديگر در جاي ديگر. اصلاً گيج شده بودند. به همين علت تعداد زيادي هواپيما را از دست دادند. * فرود اضطراري شما يقين بدانيد كه اگر روحيه جهاد خودكفايي در كاركنان، فرماندهان و نيروهاي فني نبود، اصلاً دفاع ما در جنگ داوم پيدا نمي‌كرد و از همان اول، هواپيماها زمين‌گير شده بودند. اصلاً انبارها خوابيده بودند و قطعه‌اي نداشتيم. مخصوصاً در طول جنگ كه انبارها كاملاً خالي شد. بعد هم با تحريم تمام آن دفاتر خريد ما را در خارج بستند. خيلي‌ها را كه چيزهايي به ما مي‌فروختند، زنداني كردند. اگر اتكاء به داخل نبود، اصلاً چيزي نمانده بود. با كمبود ترمز هواپيما، هواپيماي اف‌14 در همان ابتدا خوابيده بود. احتمالاً حضرت آقا به ‌خاطر دارند كه يك‌بار با سي‌130 در دزفول پرواز كرده بودند و بعد سي‌130 بر‌گشته بود و با حالت اضطراري ‌نشسته بود. هواپيما اشكال پيدا كرده بود و همين ترمز هواپيما آتش گرفته بود. نيروها بعد از آن ساختاري را تعبيه كردند كه ترمز سي‌130 را خنك نگه‌مي‌دارد تا آتش نگيرد. http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8907060320
  6. mahdi7243

    تاپیک جامع عمليات رمضان

    خواهش می کنم کلنل جان
  7. پارتی بازی شهید کاظمی برای پسرش برنا: مصاحبه و گفت‌وگو با فرزندان کسانی که به نوعی مسوولیتی در جمهوری اسلامی داشته اند، آشنایی با خود آن فرزند مسوول و مسایل و حواشی اطراف پدر یا مادر مسوول او است. جای دادن فرزندان شهدا در این "باشگاه" جدا از صحبت در مورد پدر شهید و علاقه های شخصی آنها ایجاد یک مقایسه است. مقایسه بین فرزندان مسوولی که دارای پدر هستند و برای خود حقوقی را واجب و بی اشکال می بینند و فرزند شهیدی که پدر یا مادرش، جان با ارزش خود را فدای اسلام، انقلاب و ایران عزیز کرده و گاهی مظلومانه در جامعه مورد هجمه استفاده از رانت پدر و سرمایه بنیاد شهید می شود. محمد مهدی کاظمی فرزند سردار سرلشکر احمد کاظمی، بارها در میان مصاحبه بر روی این نکته تأکید داشت که قصد توجیه کردن این تهمت ها را ندارد. محمد مهدی کاظمی، فرزند ارشد شهید احمد کاظمی متولد دی65 (بچه های کربلای5) در کربلای پنج به دنیا آمده، دانشجوی لیسانس در رشته IT تهران جنوب است. * خانواده شما چند نفره است؟ ما کلا چهار نفر بودیم. وقتی حاج آقا شهید شد، سه نفر باقی ماند. من، برادر کوچکم سعید و مادرم. * برادر کوچک شما متولد چه سالی و مشغول چه کاری هستند؟ متول سال69 و الان دانشجوی معماری دانشگاه شهید بهشتی. * الان در حال انجام چه کاری هستی؟ فعلا در حال همکاری با یک موسسه فرهنگی در زمینه شهدا هستم، امیدوارم خداوند توفیق دهد و دنباله رو راه شهدا و پدر در تمام امور باشیم، حالا چه در زمینه فرهنگی، اجتماعی و چه در دیگر زمینه ها. * چقدر با بنیاد شهید ارتباط داری؟ با رییس بنیاد شهید در حد سلام علیک چون از نیروهای پدرم بودند و البته تازه به این سمت منصوب شدند. * از بنیاد حقوق می گیری؟ می دهند ما نمی گیریم. (با خنده) * یعنی دریافت نمی کنی؟ چرا می گیریم، ولی خودشان می دهند. * از طرف سپاه هم حقوق می گیری؟ نه. تا وقتی عضو خانواده سپاه بودیم یعنی تا قبل از شهادت پدر، از آنجا حقوق می آمد. بعد از شهادت پدر این حقوق قطع شد. به عنوان گله گی عرض کنم؛ انگار دیگر خانواده سپاه نیستیم. کل اطلاعات در اختیار بنیاد شهید قرار می گیرد. حقوق و مزایا را هم سپاه تائید می کند و بنیاد وظیفه پرداخت آن را به عهده دارد. * این به نظر تو کار جالبی است؟ فرد را از فضای کار معنوی پدر جدا نمی کند؟ این امکان پذیر نیست که مثلا سپاه، عهده دار این مسوولیت شود، چون همه اینها تعریف شده، ولی اگر می شد زیر مجموعه سپاه می ماندیم، خیلی بهتر بود. پدرم 25سال در سپاه خدمت کرده، (تا لحظه شهادتش را می گویم) حالا بخواهد به گونه ای تصور شود، انگار ما عضو خانواده سپاه نیستیم، وجهه خوبی ندارد. اگر قرار بود بنیاد شهید هم این پول را بدهد، اگر به گونه ای تعریف می شد تا از طریق سپاه پرداخت شود، کار قشنگ تری بود. * مزایای این کار چیست؟ شهدای ما از ابتدای جنگ اسمشان وارد بنیاد شهید شده، ولی خانواده هایی مثل ما که ارتباطی با این مجموعه نداشتیم، تازه باید ده نفر بیایند نظر بدهند؛ اصلا شما کی هستید؟ چی هستید؟ بیایند خانه ما را ببینند و... البته برای خانواده ما نه، ولی برای جمع شهدایی که با پدرم بودند این مشکلات ایجاد شد. مثلا فرزند صغیر داشتند. بنیاد می آمد پرس و جو می کرد، مثلا چه مقدار دارایی دارید و... به نظرم این جالب نیست. ولی خوب همه اینها قبلا در سپاه تعریف شده بود و این اطلاعات را داشت. الان بزرگترین مشکل یک خانواده تازه وارد به بنیاد که قبلا زیر مجموعه سپاه بوده، بحث بیمه است. * با کسی هم در مورد این مشکلات صحبت کردی؟ با رییس سابق بنیاد و فرمانده سابق سپاه، صحبت کردم. چون آن زمان که بیمه سپاه بودیم، دفترچه ما را همه جا قبول می کردند، ولی الان بیمه بنیاد را فقط مراکز خاصی قبول می کنند. یک انتقاد به بنیاد شهید وارد است، واقعا بیاید این مشکل را حل کند، اعتقادمان این است که همه چیزمان از شهداست و بنیاد هم باید تمام امکاناتی که دارد را برای اینها خرج کند دیگر. خودم و خانواده ام را نمی گویم، اشخاص دیگر مد نظرم است. الحمدالله ما مشکل خاصی در بحث چرخاندن زندگی نداریم. ولی من با خانواده ای مرتبط هستم که پدرشان جانباز بوده و شهید شده. گاهی حتی بنیاد شهید آنها را به زور قبول می کند. الان مشکل خدمات درمانی دارند. رییس سابق بنیادآن روز گفت این مشکل حل شدنی نیست و اینطور حرف ها. من گفتم لااقل بیایید اینها را برگردانید به زیر مجموعه های خودشان، مثل ارتش یا سپاه . * بطور کلی بنیاد شهید در امر رسیدگی به خانواده شهدا خوب عمل کرده؟ خیلی بهتر می توانست عمل کند. * چه کارهایی می توانست انجام دهد؟ بنیاد شهید کارهای اشتباهی کرد. شاید اصل کار درست بود و شیوه آن ایراد داشت. الان اگر کسی از دور یک خانواده و یا فرزند شهید را ببیند، فکر می کند چه خبر است. اصلا چرا این سوال مطرح شود تا من محمد مهدی کاظمی پاسخ دهم که آیا عملکرد بنیاد شهید را قبول دارم یا نه؟ * نظر خودت چیست؟ در فکر مردم زمینه بدی جا افتاده. بچه شهید مساوی سهمیه، بچه شهید مساوی رسیدگی ( پسر شهید اسدی سه ساله بود که پدرش شهید شد، اگر یک روز دانشگاه برود، همه می گویند از سهمیه استفاده کرد، ولی هیچ کس نمی داند که چه ها کشیده تا به دانشگاه رسیده، هیچ کس نمی داند کلاس اول که بود، وقتی می خواستند درس خانواده را بدهند، و یاد بدهند بنویسد بابا، دو روز تب کرد) فرزند شهیدی در جمع همین دوستانی که با پدرم شهید شدند، می گفت؛ بیایید برویم کاری کنیم تا همه متوجه بشوند، اگر من بابام را دادم و به من سهمیه ای دادند، چه دلم بخواهد و چه نخواهد، چه استفاده کنم یا نکنم؛ آقا جان من بابام را دادم! کسانی که دائم می زنند تو سر بچه شهید که اینها سهمیه دارند و هزار چیز دیگر، حاضرند پدر را از آنها بگیریم و بگوییم بفرما این سهمیه. پدر همه چیز یک خانواده است. کسی که دارد داد می زند؛ به فرزندان شهدا دارند می رسند، ( که باید هم برسند ) حاضر است پدر خود را در قبال این مزایا بدهد؟ این مساله انگار غیر قابل هضم برای بعضی ها شده.مطمئنا فرد می گوید درس و سهمیه و پول را می خواهم چکار، اگر پدرم نباشد. بنیاد شهید می توانست کاری کند تا این جو حاصل شده، پشت سر فرزند شهید نباشد. اکثر فرزندان شهدا خودشان را در جامعه مخفی می کنند تا کسی نداند فرزند شهید هستند. علت این مساله چیست؟ واقعا کسی هست بیاید بررسی کند چرا فرزند شهید اینطور رفتار می کند؟ سمت ستاد شهدا نرود تا دوستان او نفهمند، پدرش شهید شده است. * خودت جواب این سوال را بده. به نظرم بنیاد شهید به گونه ای عمل کرد که مردم احساس کردند خبری است، که البته هیچ خبری نیست. [img]http://up.iranblog.com/Files7/f906cfcff9ab4bd39716.jpg[/img] * خدماتی را که ارایه داده اند، زیاد در بوق و کرنا کرده اند. منظور شما این است؟ احتمال دارد، حقیقتاً تا به حال به این نکته فکر نکرده ام تا بفهمم چه شده این تفکر به وجود آمده است. ولی الان قابل حل است، یک مسوولی بیاید وارد صحنه شود، مرد و مردانه، کاری هم به ریشه این مسایل نداشته باشد. فقط مردم را نسبت به کار بنیاد شفاف کند. بنیاد شهید تا به حال، غیر از پرداخت آن حقوقی که حق ما و خانواده بوده، کاری نکرده . یک مثال بزنم؛ اگر بروید بیمارستان بقیه الله می بینید که گوشه گوشه آن نوشته اند خانواده معظم شهدا بدون نوبت ویزیت می شوند، این را همه می بینند، در دلشان چه می گویند؟ خدا می داند. ولی هیچ کس نمی داند که این بیمارستان اصلا بیمه بنیاد شهید را قبول ندارد و خانواده شهید را با بیمه شان ویزیت نمی کند. تقریبا 90 درصد خدمات به خانواده شهدا به همین صورت است. فقط سر و صدا است. روزی در جلسه ای با دوستان بنیاد شهید در مورد اینکه شما می خواهید برای بزرگداشت شهدای عرفه چکار کنید؟ (آن اوایل شهادت پدرم) گفتند؛ "ما چکار انجام دهیم؟ خوب سپاه دارد کارش را می کند دیگر. بس نیست آقای کاظمی؟" من خیلی ناراحت شدم، از جلسه بیرون آمدم و گفتم اگر واقعا طرز فکر شما این است که هیچ حرفی نیست. * در مورد فرزندان مسوولین شاید بشود آنها را آورد و از آنها حساب کشید و سوال کرد که مثلا تو از رانت پدر استفاده می کنی یا نه. در مورد فرزندان شهدا هم با چکش بنیاد به آنها تهمت استفاده از رانت می زنند، برای از بین این تفکر چه باید کرد؟ چه کسی این حرف را می زند؟ این مهم است. * مردم و شاید خیلی از افرادی که به نظام علاقه هم دارند... ببینید من یک وقتی بچه مسوول بودم و الان هم احساس می کنم پدرم در جامعه به عنوان یک الگو است، پس احساس مسوولیت می کنم و چون به حرکاتم توجه می شود، برای خودم فیلترهایی می گذارم. تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها. کاری ندارم پشت سر چه کسی حرف است و پشت چه کسی نیست. ولی من که زیر بار این مسوولیت، خواه یا ناخواه رفتم، باید خودم را خیلی کنترل کنم. اگر این کار را نکنم، ضربه آن را می خورم. اتفاقی که الان افتاده، شاید مردم نمونه هایی دیده اند. ولی این را به قول یقین می گویم؛ مردم همه را به یک چشم نگاه نمی کنند. قطعا تفاوت می گذارند بین من بچه شهید با فلانی و فلانی. اما به خود من بستگی دارد، اگر قبول کردم محدودیت هایی را داشته باشم و تا انتها پایبند بمانم، قطعا از اینطور شبهات پیش نمی آید. * حرف دیگری داری در این مورد؟ اتفاقی که الان در بنیاد اتفاق می افتد و چیزی که مردم می بینند، صد و هشتاد درجه تفاوت دارد. خودم را نمی گویم، ولی کسانی که با آنها در ارتباطم را می بینم. بنیاد شهید کاری برای کسی نمی کند. هیچ کاری. به زور بتواند حقوقی به خانواده شهدا بدهد. یکی از کسانی که الان با بنیاد در ارتباطات است بیاید بگوید بنیاد شهید چه کار را برای فرزندان شهدا کرده. * یعنی هیچ کاری نکرده؟ نه اینکه هیچ کاری نکرده. برای مدیران و مسوولین آن احترام قائلم، ولی در مقابل تصوراتی که در جامعه به وجود آورده اند، بنیاد کار شاقی نکرده. * این درد دل بود؟ درد دل نیست، چیزهایی است که می بینم و مقایسه می کنم. ناراحتم از جوی که پشت خانواده شهدا راه افتاده و از طرفی هم ناراحتم از دست بنیاد. شاید من اشتباه فکر می کنم. * برای خودت به عنوان فرزند شهید احمد کاظمی تفاوت خاصی قائل نیستی با کسی که پدرش در جنگ سرباز ارتشی یا بسیجی بوده و شهید شده؟ البته تفاوت قائلم. خودم را در مقابل آنها کوچک و مدیون می بینم. خیلی از خدا ممنون هستم که نعمت پدرم را بیست سال به من داد و بعد من شدم بچه شهید. گاهی فکر می کنم هیچ وقت نمی توانم شکر این نعمت را به جا بیاورم. بابا هزار بار تا مرز شهادت رفت. بارها پدرم در کردستان احتمال شهادت داشت. می شد همان زمان به دنیا آمده باشم، یا چند ماه بعد از شهادت پدرم. ولی الحمدا... این اتفاق برای من نیفتاد و این تفاوت را بین خودم و فرزندان شهدای دیگر می بینم. به این افتخار می کنم که خیلی چیزها از پدرم یاد گرفتم. ولی همیشه برای آن فرزند شهید ناراحتم که هیچ خاطره ای از پدر ندارد. به نظرم این یک محبت الهی بود. * منظورم جایگاه و رتبه پدر بود؟ اگر منظورتان پست و مقام پدر است که به قول خود ایشان همه کشک است. بابا دو هفته قبل از شهادت آمد وسط اتاق، یک کاغذ A4 گذاشت و رفت روی آن ایستاد. گفت؛ محمد، سعید نگاه کنید، اگر به هر دلیلی از سمتی که دارم ( آن موقع فرمانده نیروی زمینی سپاه بود) به هر دلیلی، اخراجم کنند، بازنشسته بشوم یا هر چیزی دیگر، از فردا صبح یا همین الان بگویند تو هیچ کاره ای و اینجا نیا، مثل این است که انگار همین کاغذ A4 را از زیر پای من کشیده باشند بیرون. سعی کنید شما هم همینطور باشید. چنین مسایلی به همین اندازه برای شما ارزش داشته باشد. سعی کردم این نصیحت پدرم را گوش کنم. آن خانواده شهیدی که فرزند و یا پدرش در زمان جنگ شهید شده، زجر و زحمت بیشتری کشیده، پس قطعا مقام او بیشتر است. * به خاطر پدر- کسی که فرمانده نیروی زمینی سپاه بوده و حداقل به اسم و کارت بنیاد فرزند شهید به حساب می آیی- احساس خاصی به شما دست نمی دهد. شانیت خاصی با خود به همراه دارد؟ نمی دانم منظور از احساس خاص چیست؟ ولی قطعا غرور نیست، چرا به خودم می بالم که این توفیق نصیبم شد، اما بیشتر در قبالش احساس مسوولیت زیاد می کنم، اگر قبلا هر کاری می کردم خودم بودم، ولی حالا از اشتباه کردن می ترسم. چون به اسم شهید و فرزند شهید گذاشته می شود. الان احساس می کنم باید تمام حواسم جمع باشد تا به آبروی پدرم خدشه ای وارد نشود. البته ناگفته نماند که بعضی فکر می کنند، بچه شهید هر کاری بکند عیب است و حق نفس کشیدن ندارد. * تا به حال از پدر خوابی دیدی؟ خوابی از پدر دیدم که رویم خیلی تاثیر گذاشت. به قولی در ذهنم کولاک کرد. خواب دیدم جلوی آیینه ایستادم. بدن برای من است ولی سر بابا روی تنم قرار دارد. در خواب هیجان زده بودم و سر و صورتم را این ور آن ور می کردم. دهنم را باز می کردم، چشم را باز و بسته می کردم می دیدم همه اجزا برای بابا است، ولی به فرمان من حرکت می کند. در عالم خواب به خودم گفتم؛ این معنی اش آن است که هر جایی نباید بروم، هر کاری نباید انجام بدهم، هر چیزی نباید ببینم، با هرکسی نباید بایستم عکس بگیرم (عین جمله ای که در خواب گفتم). یک سری مسوولیت هایی به گردن آدم می افتد، امیدوارم خدا تحمل آن را بدهد، تا سربلند بیرون بیاییم. باید دعا کنیم برای خیلی ها و امثال خودم، وقتی با پدرشان روبرو می شوند سرافراز باشند. کمترین فکر این است. * احساس فرزند شهید بودن را می توانی بیان کنی؟ برای کسی که فرزند شهید نیست. خیلی کار سختی است. هیچ وقت فکر نمی کردم یک روز فرزند شهید بشوم، هیچ وقت. وقتی حاج آقا بود. هر روز حس می کردیم که دارد می رود و شاید دیگر نیاید، ولی به خود اجازه نمی دادم فکر کنم شاید روزی بابا شهید بشود. خیلی برایم درد آوره. اسمش فرزند شهید است. دو کلمه در کنار یکدیگر. خیلی ساده می شود گذر کرد، ولی خودش خیلی چیز سختی است در عین حال که افتخاری بزرگه. [img]http://up.iranblog.com/Files7/a864e4d8e4264aeab270.jpg[/img] *سابقه کاری از پدر در ذهن دارید؟ می خواهم بدانم فرزند احمد کاظمی چقدر سابقه پدر خود را می داند؟ بابا در طول بیست سالی که با هم زندگی کردیم، در مورد خودش کلامی حرف نزد. من کی هستم؟ من کجا هستم؟ من چی هستم؟ من و من و من... اصلا. یکی از ویژگی های احمد کاظمی مخلص بودن اوست. یک زمانی بعد نظامی داشت که حرفی نزد. دو هفته رفت بم. نگفت، آخر تو دو هفته رفتی بم چکار کردی؟ بابا من که پسرت هستم نباید بدانم. الان برگشتی؛ چرا صورتت سوخته؟ چرا چشم هات سرخ شده؟ نه صدایت مثل قبل است، آخر چکار کردی که هیچ چیزت مثل قبل نیست؟ در جواب گفت: چیزی نشده، سرما خوردم. یا قبل از شهادت بابام فکر می کردم پدرم رزمنده ای بوده(این را قسم می خورم)، در همین حد ما را نگه داشته بود. کسی به ما چیزی نگفته بود. چون اجازه نمی داد، کسی حرفی بزند. فکر می کردم رفته جنگیده و شهید نشده، بعد از جنگ گفته اند چون تو آدم توانمند و خوبی هستی بیا برو فرمانده لشگر 8 نجف اشرف باش. این را جدی می گویم. در صورتی که بعد از شهادت او فهمیدم خود او این لشگر را تاسیس کرد. * چه خصلت هایی را دوست داری از پدر داشته باشی؟ چند خصلت از پدرم را دوست دارم داشته باشم، یکی اخلاص در عمل؛ آن زمان دانشگاه من تهران جنوب بود و حاج آقا هم نیروی زمینی بودند. نزدیک هم بودیم، بیشتر شب با هم می آمدیم خانه. می شود گفت بعد از نماز مغرب و عشا می دیدم چقدر کار دارد و فعالیت می کند. با خودم مقایسه می کردم؛ ساعت9 یا 10 رفتم دانشگاه، سر چهار تا کلاس نشسته ام و حالا من نفس ندارم ولی او با این همه بدو بدو و جنب و جوش، وقتی به پشت در خانه می رسید، زنگ در خانه را که می زد، تمام این انرژی به بدن او برمی گشت. می رفتیم داخل خانه با برادر کوچکم گرم می گرفت. با روحیه و با نشاط، با مادرم همین طور. تعجب می کردم. مثل یک مرده می رفتم یک گوشه می افتادم و خودم را جمع جور می کردم برای فردا صبح ولی او تا وارد می شد بلند شروع می کرد: "چاکر آقا سعید" و شوخی با همه. خیلی با انرژی. * دلیلی برای این نوع رفتار پدر داری؟ احساس می کنم توکل به خدا و کار برای خدا موجب شده بود که خستگی ناپذیر باشد، بالاخره خدا به یک انسان معنوی انرژی معنوی هم می دهد، بعد هم دقت و برنامه ریزی ایشان موجب می شود برای خانواده هم وقت و انرژی بگذارد. * به نظر خودت نکته ویژه باعث این حالات می شد؟ قبل از شهادت هیچ کدام از مردم او را نمی شناختند. شاید بچه های سپاه به زور. ولی بعد از شهادت چه اتفاقی افتاد؟ اینها عنایت خداوند به ایشان بود. روسفیدی که از حضرت آقا می خواستند نصیبشان شد. امیدوارم دست ما را بگیرند. به عنوان فرزندش می گویم: بابا: بی معرفتی کردی و من را نبردی، از تو انتظار داریم دست ما را بگیری. * پدر خود را شناختی؟ شک ندارم، هنوز پدرم را نشناختم. اگر بگوییم الان پدرم را شناختم دارم دروغ می گویم. با شخصیت پیچیده ای که پدر من داشت. اگر کسی ادعا کند و خودم هم بگویم شناختمش دروغ گفته ام. * ازدواج کردی؟ بله * چند وقت است متأهل شدی؟ خدا توفیق داد دهم فروردین امسال عقد کردیم. * همسر را از کدام قشر انتخاب کردید؟ پدر ایشان پاسدار بودند یا مسوول؟ نه پدر ایشان در زمان جنگ پاسدار بودند، ولی بعد جنگ دیگر پاسدار نبوده. * پدرشان مسوول نیست؟ مسوول مطرح نه. آقای ایمانی خوش خو هستند. * مهریه چقدر دادی؟ همان مقدار که حضرت آقا تعیین فرمودند، چهارده سکه. با افتخار هم می گوییم و خدا را شکر می کنیم. دست بوس حضرت آقا هستیم که قبول فرمودند عقد ما را بخوانند. یک نعمت خیلی بزرگی بود. * به نظرت هرکسی می تواند برود خدمت مقام معظم رهبری برای عقد؟ این یک امتیاز نیست؟ امتیاز یا پارتی بازی است که بابا برایم کرد و همیشه قدردان اویم و حتما به خاطر خود ایشان، حضرت آقا قبول کردند. در دیداری که با حضرت آقا داشتیم ایشان از رفاقت خود با پدرم گفتند. البته این نکته را متذکر بشوم، چون اگر نگویم ممکن است تبعات داشته باشد. عقدی که مقام معظم رهبری برای ما خواندند به صورت غیرحضوری بود. ما رفتیم سرمزار پدر و ایشان با تلفن صیغه را جاری فرمودند، چون عهد کرده اند دیگر حضوری برای کسی عقد نخوانند. چند ماه بعد از عقد موقعیتی پیش آمد و خدمت ایشان رسیدیم. * تا به حال صحن علنی مجلس رفتی؟ چطور؟ جای مهمی است واقعا(با خنده) * نه بروید بنشینید برای اینکه محل قانون گذاری است. از دو زاویه می توان نگاه کرد. از این زاویه که چهار تا شخصیت داخل آن هستند و دیگر اینکه یک جای مقدسی است برای نظام جمهوری اسلامی. از زوایه اول اصلا برای من مهم نیست بروم یا نه. سعی کرده ام اگر جایی قرار است کسی غیر از مقام معظم رهبری به من بها بدهد نروم. ولی به عنوان جای مقدسی برای جمهوری اسلامی ایران بله یک بار توفیق داشتم.(باخنده) * اتاق شما چند متر است؟ فکر می کنم دوازده متری بشود. * لوازم تفریح در منزل چه داری؟ برای تفریح حقیقتا کم وقت می گذارم، ولی لوازم تفریح من هواپیمای مدل است. * علاقه داری؟ یک وقتی دوست داشتم خلبان باشم که فعلا باب آن بسته شد تا آینده ببینیم چه پیش می آید. * اگر بگویند شما به عنوان فرزند فرمانده سابق نیروی هوایی می توانی بروی آموزش خلبانی ببینی یعنی به نوعی به خاطر پدرت، قبول می کنی؟ به نوعی رانت. بستگی دارد ته این کار چی باشد. بارتی بازی باشد یا نه؟ چه سودی دارد؟ سود مادی دارد یا معنوی؟ زیان معنوی دارد یا مادی؟ عقلی خدا داده. فکر می کنم بعد تصمیم می گیرم. البته این چیزی که شما گفتی رانت نمی شود. رانت این است، بروم بگویم آقای رییس جمهور بنده چون فرزند شهید کاظمی هستم باید این امتیازها را به من بدهید. * استفاده خاصی از مزایای فرزند شهیدی کردی؟ مثل سهمیه کنکور یا هر چیز دیگری؟ یک بار شنیدم به فرزندان شهدایی که ازدواج کرده اند هدیه می دهند. رفتیم پرس و جو کردیم گفتند هنوز تعیین نکردیم. فکر کنم هفت هشت ماه پیش بود. دیگر رویمان نشد برویم بپرسیم. * درآمد خاص جدا از حقوق بنیاد داری؟ منبع مالی دیگری دارم. یک کار کارمندی و حقوق بگیری است. چون تبلیغ می شود اسم نمی برم. کار خدمت رسانی به مردم است. * خاطره ای که تا به حال از پدر نگفته باشید داری؟ یا نه همه را گفتی؟ نه، مسلما خیلی از خاطرات خصوصی است و دوست دارم فقط برای خودم باقی بماند. * حالا یک خاطره بگویید. یک خاطره دارم که برای خودم خیلی جالب است. تا سال قبل جایی نگفته بودم، خصوصی بود. یک بار رفته بودیم شمال. تابستان بود گویا. پدر می خواست اخبار را گوش کند، چون همیشه پیگیر اخبار بود. به من گفت برو بیرون آنتن را ببر بالا. توقف کردیم، یک آقائی از دور گفت اینجا نه ایست. من هم آمدم سوار شدم. گفتم بابا یکی هست می گوید بروید. بابا گفت کاری نمی خواهی انجام بدهی، یک دقیقه آنتن را درست کن. آن مرد آمد دم پنجره ماشین. پدر گفت می خواهد آنتن را درست کند الان می رویم. تا آمدیم راه بیافتیم گفت؛ بهت می خورد سپاهی باشی. بابا گفت چطور مگه؟ خلاصه سر صحبت باز شد و معلوم شد رزمنده بوده. گفت من مشکلی دارم، اگر در سپاه هستی مشکل ما را حل کن. پدر مشکل را پرسید. سوارش کردیم که هم تا یک مسیری برسانیمش و هم مشکل خود را مطرح کند. در مسیر بابا از او در مورد مسائل مختلف سوال کرد و ازجمله درباره فرمانده لشگر امام حسین(ع) (که البته خود پدرم در آن زمان فرمانده لشگر امام حسین بود) این بنده خدا شروع کرد فحش و دری وری را به احمد کاظمی گفتن؛ که آره آمده شده فرمانده لشگر 14 امام حسین و آدم مغروری است و می گفت تا انسان های متواضع و خوبی مثل شماها هستند چرا امسال احمد کاظمی باید فرمانده باشد؟ اول از بابا پرسید شما کجای سپاهی؟ بابا گفت من یک رزمنده بودم. خیلی بد گفت. حالا من و سعید برادرم حرصمان گرفته بود، واقعا می خواستیم آن نفر را خفه کنیم بابا از آینه علامت می داد چیزی نگویید. بعد بابا از مشکل او پرسید. وقتی دم خانه اش رسیدیم دیدم اوضاع خانه اش خراب است، وام می خواست برای تکمیل خانه. خانه اش در مرحله سفت کاری بود. آن مرد برگشت به پدر ما گفت: ای کاش همه مثل تو بودن و ای کاش تو می شدی فرمانده لشگر و از اینجور حرف ها. بابا گفت این تلفن را بگیر با فلانی هماهنگ کن و بیا قرارگاه حمزه تا مشکل را حل کنیم. عمدا هم نگفت لشگر 14 تا شک نکند، چون آن زمان فرمانده لشگر 14 هم بود. بنده خدا رفت آنجا. تا به حاج آقا گفته بودند فلانی آمده ایشان می فهمند چه کسی است. می گوید بیاوردیش داخل. از اینجا به بعد را حاج آقا خودش تعریف می کند. می گوید: بنده خدا آمد داخل اصلا داشت می مرد. اسم و اتیکت من را دید داشت سکته می کرد و شروع کرد به عذرخواهی. بعد هم بابا کارش را حل کرد و رفت دوست دارم الان آن آقا را پیدا کنم. این خاطره از این جهت برایم جالب است که پدرم چقدر خالصانه کار می کرد که حتی خیلی از بچه های سپاه هم او را نمی شناختند و چقدر گمنام بود همیشه می گفت اگر کار برای رضای خدا باشد لزومی ندارد غیراز خدا از آن باخبر باشد. * حرف آخر: در محافلی که دعوت می کنند برای صحبت همیشه گفته ام برای یک پدر خیلی راحت است از پسرش صحبت کند، ولی برای یک پسر حرف زدن از پدر بسیار سخت است آنهم کسی مثل من که دوران کوتاهی با پدرش زندگی کرده، شاید بتوانم بگویم توقع بی جایی از فرزند شهید برای صحبت کردن از پدرش وجود دارد. منبع: برنا نیوز
  8. عمليات ثامن الائمه (ع) ، منجر به رفع محاصره آبادان گشت و غنائم زيادي به دست ما آمد. ازجمله يک آتشبار توپخانه 155 ميليمتري کششي که دشمن آن را در شمال آبادان (بين دارخوين و پل مارد) جا گذاشته و گريخته بود. رزمندگان اسلام ، بلافاصله اين آتشبار را تعمير کردند و عملياتي نمودند و در همان منطقه ، بر عليه دشمن بکار گرفتند. سه ماه بعد و در عمليات فتح بستان ، رزمندگان تيپ 14 امام حسين (ع) يک گردان توپخانه 130 و يک آتشبار 105 يوگوسلاوي را از عراقي ها غنيمت گرفتند. اين دو اتفاق ، مبدأ شکل گيري توپخانه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بود. تا قبل از عمليات فتح المبين ، هرچند که فرماندهان يگان ها و سطوح بالاتر احساس ضرورت مي کردند ، اما هنوز اين نياز را با پوست و گوشت خود حس نکرده بودند. از طرفي تا عمليات فتح المبين ، عنصر اصلي و مورد اتکاي آتش پشتيباني سپاه ، خمپاره اندازها بودند که به وفور به غنيمت گرفته شده بودند. اما در لايه هايي از يگان ها ، افرادي هم بودند که نياز به جنگ افزارهاي پشتيباني با برد بلندتر و حجم بيشتر را لمس مي کردند و حتي مصرانه دنبال آن بودند. اما نمي دانستند چگونه و از کجا چنين سلاح هايي را فراهم کنند. خصوصآ که ابرقدرت ها نيز کشور ما را تحريم جهاني کرده بودند و حتي سيم خاردار هم به ما نمي فروختند. در آستانه عمليات فتح المبين که حمله اي بود بسيار گسترده و مهم در منطقه غرب دزفول و به وسعت 5000 کيلومتر مربع ، يکي از مشکلاتي که ذهن طراحان و طراحان عمليات را به خود مشغول کرد ، کمبود و کافي نبودن آتش پشتيباني در اين عمليات بود. هرچند که گردان هاي توپخانه ارتش مأموريت پشتيباني آتش اين عمليات را به عهده گرفته بودند ، اما با توجه به حجم عظيم نيروهاي بسيجي که در قالب تيپ هاي سپاه عمليات مي کردند ، اين آتش پشتيباني اطمينان بخش فرماندهان نبود. در نهايت هم آتش پشتيباني عمليات فتح المبين با همه عظمتش ، بيشتر با جنگ افزارهاي ادوات و خمپاره انداز انجام گرفت. قبل از اين عمليات براي اينکه از امکانات محدود سپاه حداکثر استفاده را ببرند ، حسن مقدم يک ابتکار زد و برنامه ريزي خاصي نمود. او همه فرماندهان ادوات يگان هاي عملياتي را در قرارگاه کربلا جمع کرد و «مرکز هماهنگي آتش» را ايجاد نمود تا حداکثر استفاده را از آتش هاي موجود ببرد. همين ابتکار منجر به ايده تشکيل سازمان توپخانه سپاه شد. اما او براي کار بزرگ تشکيل توپخانه ، نه توپي داشت و نه نيرويي و مهمات و تجهيزات و مرکز آموزش و نه هيچ چيز ديگر. اما او به خدا توکل کرده بود و با همت مرداني پراراده ، اين کار را آغاز نمود. دهم فروردين 1361 وقتي که فتح المبين پايان يافت ، يگان هاي عملياتي پانزده هزار نيروي دشمن را اسير کرده بودند و غنيمت هاي بسياري گرفته بودند ازجمله 165 عراده توپ دوربرد و متوسط با توپکش و مهمات بر و همه تجهيزات ديگر. همه مي گفتند اين امداد آشکار خداوند است که توپ و توپچي و توپخانه دشمن بعثي ، يکجا به دست سربازان امام افتاده است. 12 فروردين 1361 ، حسن مقدم ايده تشکيل توپخانه سپاه را با توجه به حجم غنائم بدست آمده ، به فرماندهان مافوق ارائه نمود. برادر سيدرحيم صفوي که آن هنگام مسئول عمليات سپاه بود ، بدون لحظه اي ترديد اين پيشنهاد را پذيرفت و همانجا طي دست نوشته اي ، او را مأمور تأسيس توپخانه سپاه نمود. همچنين از موضع فرماندهي سپاه به او ابلاغ نمود که تدابير و راهکارهاي لازم را ارائه نمايد و هرچه زودتر تشکيلات و سازمان مناسب توپخانه را پيشنهاد دهد. حسن مقدم با چند تن از فرماندهان ازجمله حسن شفيع زاده که در آن هنگام معاون تيپ المهدي (عج) بود ، مشورت کرد و با آنها کار را شروع کرد. آنها با يک تدبير سازماني ، آتشبارهاي 4 توپي را پيشنهاد کردند و 10 آتشبار توپخانه را سازماندهي نمودند. همچنين تعدادي از نيروها و فرماندهان يگان هاي مختلف را شناسايي ، جذب و سازماندهي نمود و عملآ هسته مرکزي توپخانه سپاه را فعال کرد. به موازات کارهاي مقدم ، بچه هاي توپخانه هم فعال شدند و بين دهم فروردين تا دهم ارديبهشت 1361 که شروع عمليات بيت المقدس بود ، گردان ها و آتشبارهاي توپخانه يگان هاي رزمي را سازماندهي کردند ، تمام توپ هاي غنيمتي را تعمير و آماده کردند و براي پشتيباني آتش عمليات بيت المقدس به کار گرفتند. البته 90% توپ ها ، سالم و نو بودند. پس از عمليات فتح المبين ، شهيد عليرضا ناهيدي که فرمانده يگان ذوالفقار تيپ 27 محمد رسول الله (ص) بود ، شهيد غلامرضا يزداني که فرمانده گروهان يکم ادوات بود را مأمور راه اندازي توپ هاي 155 کششي غنيمتي در منطقه «علي گره زد» نمود. سردار شهيد غلامرضا يزداني در اين باره مي گويد:«وقتي توپ ها را تحويل گرفتم ، ديدم عراقي ها هنوز گريس کارخانه توپ ها را هم پاک نکرده اند. از بچه هاي واحد اطلاعات عمليات خواستم که پيگيري کنند و فرمانده اين گردان توپخانه که اسير شده بود و به اردوگاه اسرا برده بودندش را براي کسب اطلاعات فني ، در اختيار ما بگذارند.» آن سرگرد عراقي مي گفت:«عراق اين توپ ها را از فرانسه خريد و از راه دريا حمل کرد. 5 روز قبل از حمله شما ، اين توپ ها را در بندر عقبه اردن از کشتي پياده کردند. 24 ساعت بود که آنها را وارد منطقه جنگي کرده بوديم که شما حمله کرديد و آنها را غنيمت گرفتيد.» از اين مرحله به بعد ، نياز اصلي توپخانه ما مهمات بود. اما عراقي ها اين مشکل ما را نيز حل کرده بودند! آنها زاغه هاي بزرگي در تپه هاي «تينه» منطقه دشت عباس و تنگه ابوغريب ساخته بودند و پر از ده ها هزار قطعه انواع مهمات کرده و رفته بودند. حجم اين مهمات غنيمتي آنقدر بود که تا 9 ماه بعد ، تمام مهمات مورد نياز توپخانه سپاه از اين زاغه ها تأمين مي شد. توپکش ، تجهيزات ، قطعات يدکي و حتي مدارک آموزشي جنگ افزارها هم به مقدار کافي بدست آمد. همه مي ديدند که خداوند اراده فرموده که سپاه را به دست دشمنانش ، به بهترين سلاح ها ، تجهيزات و مهمات روز دنيا تجهيز کند تا با همان سلاح ها ، برعليه خودشان بجنگند. توپ هاي 122 ميليمتري ، 130 ميليمتري و 155 ميليمتري که سپاه در عمليات به غنيمت گرفت ، از پيشرفته ترين جنگ افزارهاي توپخانه دنيا بودند. مشکل اصلي در آموزش تخصصي و بکارگيري جنگ افزارهاي غنيمتي اين بود که سيستم آن سلاح ها شرقي بود و ارتش ما ، مانند آنها را نداشت. نه پاسدارها و نه ارتشي ها ، تجربه استفاده و آموزش آنها را نداشتند. هرجا که از نظر اطلاعات فني و تخصصي با مشکل مواجه مي شدند ، بلافاصله فرمانده همان سلاح را از اردوگاه اسراي عراقي ، به منطقه مي آوردند و او خيلي قشنگ و دقيق ، همه چيز را آموزش مي داد و به اردوگاه بر مي گشت. اتفاق بزرگي افتاده بود. ديگر سپاه توپخانه اي قوي و مجهز داشت و اين براي دشمن ، فوق العاده شوک انگيز و سنگين بود. خصوصآ اينکه سپاه ، با تجهيزات خود او به اين توانايي رسيده بود. در تحليل ها و ارزيابي هاي جهاني نيز تجهيز سپاه به توپخانه ، نکته قابل توجه و تأملي بود. آنها اين پديده را دليل قدرت قوي سازماندهي و مديريت موفق فرماندهان سپاه دانستند. بدين ترتيب طي 5 ماه يعني از فتح المبين تا بعد از عمليات رمضان ، مقطع مهم و سرنوشت سازي در شکل گيري يگان هاي توپخانه سپاه بود. در اين مدت کوتاه ، گردان ها و آتشبارهاي توپخانه يگان هاي رزمي ، عملياتي شدند و کم کم جاي خود را در ذهن فرماندهان و طراحان عمليات باز کردند. از نظر تاکتيکي ، لازم و ضروري بود که توپخانه سپاه ، با يگان هاي توپخانه ارتش هماهنگ باشند. براي همين «مرکز هماهنگي و پشتيباني آتش» ايجاد شد. بدين ترتيب حسن مقدم در قرارگاه مرکزي کربلا ، حسن شفيع زاده در قرارگاه فتح و سايرين در بقيه قرارگاه هاي عمده ، اين هماهنگي را ايجاد مي کردند. روند توسعه سازمان توپخانه و تشکيل گروه ها روند غنيمت گرفتن توپخانه از دشمن ، همچنان در عمليات ها ادامه داشت. بعد از هر عمليات ، همزمان تسليحات غنيمتي را تعمير و بازسازي و سازماندهي مي کردند و به کار مي گرفتند و سازمان توپخانه توسعه مي يافت. عمليات هاي گسترده ، يکي پس از ديگري انجام مي گرفت. تيپ هاي سپاه به لشکر تبديل مي شدند و سازمان رزم سپاه ، از نظر کمي و کيفي توسعه مي يافت. موفقيت هاي بزرگ صحنه هاي نبرد ، فرماندهان و مسئولان کشور را به تقويت و توسعه رده هاي پشتيباني رزمي ترغيب مي کرد. لذا خريد جنگ افزارهاي جديد توپخانه ، در دستور کار دولت قرار گرفت. مقدمات اين فکر و پيشنهاد را حسن شفيع زاده جا انداخت و قابليت هايي که توپخانه سپاه ، در طول عمليات ها از خود نشان داد ، اعتماد مسئولين کشور را جلب کرد. پس از خريد اولين محموله تجهيزات جديد در سال 1362 ، توپخانه سپاه جان تازه اي گرفت. همزمان گروه هاي توپخانه سپاه را در قرارگاه ها تشکيل دادند تا نياز يگان هاي رزمي به آتش دوربرد را مرتفع نمايند. از سال 1362 تا 1366 ، به تدريج 6 گروه هاي 6 گانه توپخانه سپاه شکل گرفتند و در عمليات ها و مأموريت هاي محوله ، به طرز چشم گير و غيرقابل انکاري درخشيدند و موفق نشان دادند. از سال 1362 ، تقريبآ همه لشکرها و تيپ هاي سپاه ، توپخانه داشتند و سازمان توپخانه سپاه ، مراحل رشد و توسعه خود را طي مي کرد. آبان ماه سال 1362 ، حسن مقدم از توپخانه رفت تا «فرماندهي موشک زمين به زمين سپاه» را راه اندازي و سازماندهي کند. پس از اين حسن شفيع زاده ، فرماندهي توپخانه سپاه را برعهده گرفت. او در مراحل اوليه شکل گيري توپخانه طي 18 ماه گذشته نقش محوري داشت ، در راه توسعه و رشد و ارتقاء توان عملياتي سپاه ، قدم بسيار بزرگي برداشت. علاوه بر مأموريت هاي سنگين 8 سال دفاع مقدس در طول 1400 کيلومتر جبهه هاي جنگ ، توپخانه نيروي زميني سپاه با تدبير فرمانده شهيدش حسن شفيع زاده ، موفق به کارهاي بزرگ ديگري نيز شد. اين اقدامات ، مکمل فعاليت هاي عملياتي اين يگان بود و بدون آن ، بقاء سازمان توپخانه امکان نمي يافت. ازجمله مهمترين اين اقدامات مي توان به تأسيس «مرکز آموزش توپخانه» در اصفهان ، ترغيب وزارت صنايع دفاع براي توليد و ساخت توپ و مهمات در کشور ، راه اندازي «مرکز تعميرات توپخانه» در تهران ، ابداع ابتکارات تاکتيکي و تکنيکي متعدد براي رفع نيازهاي جبهه ، برنامه ريزي براي کادرسازي و تربيت صدها فرمانده توپخانه ، ايجاد هماهنگي تنگاتنگ با توپخانه ارتش در مأموريت ها و تعريف و ايفاي نقش بازدارندگي توپخانه دوربرد سپاه در جنگ شهرها اشاره کرد. او همپنين براي ارتقاء توان تاکتيکي توپخانه برنامه ريزي کرد. به نحوي که توپخانه سپاه در 2 سال بعد از تأسيسش ، چنان توان عملياتي داشت که در بعضي عمليات ها ، طرح ريزي آتش و اقدامات استاندارد عملياتي و تاکتيکي را عهده دار مي شد و گردان هاي توپخانه ارتش را تحت امر مي گرفت. مثلآ در عمليات والفجر 8 و با ابلاغ شوراي عالي دفاع ، 15 گردان از توپخانه ارتش ، 70 روز تحت امر سپاه بودند. پس از جنگ جنگ که پايان يافت ، توپخانه نيروي زميني سپاه ، هزاران نيروي کارآمد داشت و حدود 60 گردان سازماندهي شده و تجربياتي تخصصي و بسيار ارزشمند. اين يگان نيز مانند ساير نيروهاي مسلح ، بازسازي خود را آغاز کرد. از سال 1368 به بعد ، امکانات سپاه مي بايست بين 5 نيرويش (زميني ، دريايي ، هوايي ، بسيج ، قدس) و متناسب با مأموريت هايشان تقسيم مي شد. اين کار با آمايش سرزميني و شکل گيري لشکرها و تيپ هاي منتسب ، به سرعت انجام گرفت. يگان هاي موجود توپخانه هم بين تيپ ها و لشکرها توزيع شدند و سازمان توپخانه ، شکل نهايي خود را پيدا کرد. در مقطع فعلي تمام تيپ ها و لشکرها ، يگان توپخانه دارند که روز به روز توسعه کمي و کيفي مطلوب را طي مي کنند. هم اکنون سازمان منسجم و کارآمد توپخانه نيروي زميني سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با صدها گردان و آتشبار در غالب گروه هاي توپخانه و توپخانه يگان هاي رزمي ، با توانايي تخصصي تاکتيکي و تکنيکي و فني بسيار بالايي که دارد ، به لطف خداي متعال و تحت توجهات ولي عصر (عج) و به برکت خون شهيدان ، آماده اجراي مأموريت هاي محوله است. در پايان ، ياد و خاطره 1500 شهيد و صدها جانباز و 30 آزاده توپخانه سپاه را گرامي مي داريم و از خداوند براي آنها ، علو درجات را مسئلت مي نماييم و انشاءالله رهرو راهشان باقي بمانيم. سردار شهيد حسن شفيع زاده، فرمانده توپخانه نيروي زميني سپاه پاسداران در كنار سردار شهيد مهدي باكري [img]http://media.farsnews.com/Media/8809/ImageReports/8809210443/21_8809210443_L600.jpg[/img]
  9. مروري بر عملكرد پدافند هوايي "وينسنس " در حمله به ايرباس ايراني خبرگزاري فارس: ناو وينسنس علاوه بر در اختيار داشتن رادارهاي مختلف، از وجود سامانه‌هاي پدافندهوايي موشكي ايجس (AEGIS) و استاندارد (STANDARD) كه از پيشرفته‌ترين سامانه‌هاي پدافند هوايي موشكي درياپايه آن زمان محسوب مي‌شد، بهره مي‌برد. يكشنبه دوازدهم تير ماه 1367، مصادف با سوم ژوئيه 1988،جهان شاهد جنايتي باور نكردني از سوي آمريكا بود كه تاكنون آمريكايي‌ها را شرمسار افكار عمومي كرده است. هدف قرار دادن هواپيماي مسافربري ايراني كه 66كودك درآن حضور داشتند، توسط ناو جنگي "وينسنس " آمريكا و به وسيله موشك‌هاي پيشرفته استاندارد "SM2 " آن‌قدر تنفّرآميز بود كه در بيشتر مطالب منتشر شده در اين خصوص به ابعاد عاطفي ماجرا پرداخته شده و در تعداد كمي از مطالب و مقالات نيز به ابعاد فني ماجرا اشاره شده است، اما از اصل مطلب كه عملكرد ناو وينسنس در بخش پدافند هوايي مي‌باشد، غفلت شده است. اين مقاله با بررسي سامانه‌هاي پدافند هوايي ناو وينسنس و عملكرد پدافند هوايي ناو يادشده، سعي در بررسي دقيق‌تر ماجرا و نشان دادن عمق جنايت دارد. تجسس، كشف، شناسايي، رهگيري و انهدام، وظايف "پايه " و اصلي هر مجموعه پدافند هوايي را تشكيل مي‌دهند. گاه وظايف فوق به صورت مجزّا و توسط دستگاه‌هاي مختلف كه روي هم سوار شده‌اند، انجام مي‌شود و گاه، همه وظايف در غالب يك سامانه پدافند هوايي انجام مي‌گيرد؛ يعني ابتدا هواگرد توسط رادار تجسس مورد اكتشاف قرار مي‌گيرد و سپس عمل شناسايي و تفكيك هواگرد از نظر دوست يا دشمن انجام مي‌شود. برخي از سامانه‌ها به صورت مستقل و با استفاده از دستگاه " IFF " Identification Friend Or Foe كه تعبير فارسي آن "شناسايي دوست از دشمن " است، اقدام به شناسايي هواگرد مي‌نمايند. برخي از سامانه‌هاي پدافند هوايي نيز اطّلاعات لازم در خصوص دوست يا دشمن بودن هدف را از طريق رادارهاي پيش اخطار (EW) و در مواردي از سُك‌ها (SOK) و حتي سي‌پي‌ها (cp) دريافت مي‌كنند. در خصوص سامانه‌هاي پدافند هوايي دريا پايه نيز استعلام از مركز فرماندهي يا ناو سرفرماندهي، رادارهاي پرنده و حتي رادارهاي موجود در منطقه و استفاده از كتابچه برنامه زمان‌بندي پروازها مي‌تواند در تشخيص درست هدف مؤثر باشد. در صورتي كه هدف، "ناشناس " تشخيص داده شود، هواپيماهاي شكاري و رهگير با هدفِ مشاهده از نزديك هواگرد و شناسايي و در صورت متخاصم بودن، درگيري با آن به پرواز در مي‌آيند. در واقع هواپيماهاي رهگير و شكاري اوّلين لايه مرسوم در پدافند هوايي محسوب مي‌شوند و موشك‌هاي پدافند هوايي سطح به هوا (زمين پايه ودريا پايه) لايه‌هاي بعدي پدافند هوايي محسوب مي‌شود. در صورتي كه به هر دليل ، لايه‌هاي فوق موفق به انهدام هدف مهاجم نشوند، لايه‌هاي آخر كه توپ‌هاي ضدهوايي در كنار دوش پرتاب‌ها با كاليبرهاي مختلف مي‌باشند، به دفاع از نقطه يا منطقه آسيب‌پذير مي‌پردازند. اما درخصوص عملكرد ناو وينسنس، ابهاماتي وجود دارد كه به آن پرداخته خواهد شد. هواپيماي ايرباس A-300-B2-203 ايراني به شماره پرواز 655 و شناسه IR655 به خلباني كاپيتان "محسن رضاييان " 38 ساله، به مقصد دبي با 290 مسافر كه 39 مسافر غير ايراني و 66 كودك را نيز دربر مي‌گرفت به پرواز درآمد. در آن ايّام، هر هفته دو پرواز از تهران به مقصد دوبي از سوي شركت "ايران اير " انجام مي‌شد. مطابق برنامه مدوّن، پروازهاي فوق پس از برخاستن از تهران، جهت سوخت‌گيري و دريافت برخي خدمات در فرودگاه بندر عباس به زمين مي‌نشست و پس از انجام موارد فوق به مقصد دوبي پرواز مي‌كرد. روز يك‌شنبه 12تير ماه 1367، مطابق برنامه قبلي، هواپيماي فوق مرحله اول پرواز -تهران- بندر عباس- را در ساعت 05:10 به وقت يوتي‌سي (UTC)، به پايان رساند. اما مرحله دوم پرواز - بندرعباس- دوبي- به دليل مشكل گمركي يكي از مسافران با 20 دقيقه تأخير انجام شد. مسير پروازي هواپيماي فوق با مشخصات "A5q,A5qw "پيش‌بيني شده بود. كاپيتان محسن رضاييان با 7 هزار ساعت پرواز كه 2 هزار ساعت آن با هواپيماي ايرباس صورت گرفته بود، از باند فرودگاه بندرعباس و در جهت 206 درجه، با هماهنگي برج مراقبت در ساعت 06:47 به وقت يوتي‌سي (UTC) به پرواز در مي‌آيد. پس از تيك آف ( Take Off)،1 كاپيتان رضاييان ضمن تماس با دفتر ايران‌اير در بندرعباس، فركانس 8/131 مگاهرتز اعلام وضعيت مي‌كند. در ساعت 06:49 به وقت يوتي‌سي ( UTC) در تماس با برج مراقبت ارتفاع خود را 3 هزار و 500 پا گزارش مي‌دهد. ضمن اينكه خلبان رضاييان در فركانس 4/133 مگاهرتز ودر ساعت 06:51 به وقت يو‌تي‌سي (UTC) با برج مركزي كنترل تهران( Tehran ACC) تماس برقرار كرده و حضور درارتفاع هفت هزار پايي را اطلاع مي‌دهد.آخرين تماس ثبت شده هواپيماي ايرباس با برج بندرعباس و هفت ثانيه پس از تماس با برج مركزي كنترل تهران، انجام مي‌شود. انهدام هواپيما نيز در ساعت 06:54 دقيقه به وقت يوتي‌سي (UTC) و در حال صعود از ارتفاع 12 هزار پا به 14 هزار پا انجام شد. اولين اكو (ECHO) يا بليپ (BLIP) هواپيماي مسافربري ايرباس برروي اسكوپ رادار تجسس (SEARCH) در ساعت 10:17 به وقت تهران توسط اپراتور رادار تجسس هوايي ناو وينسنس مشاهده مي‌شود. در حالي كه شناسايي آن هنوز انجام نشده بود. به دليل شرايط خاص منطقه‌اي، اپراتور رادار سرچ (جست‌وجو) بلافاصله افسر مسئول، بخش پدافندهوايي ناو را مطلع مي‌سازد. او نيز كاپيتان راجرز، فرمانده ناو جنگي 2/1 ميليارد دلاري را مطلع مي‌كند. حضور يك فروند اف14 ايراني در منطقه و وحشت آمريكايي‌ها از شرايط خاص حاكم بر منطقه، تصميمات فرمانده راجرز را با بي‌تدبيري همراه مي‌كند. * شرايط خاص منطقه چيست؟ جنگ ايران و عراق، حضور ده‌ها ناو جنگي آمريكايي در خليج فارس و درياي عمان، درگيري نابرابر قايق‌هاي توپ‌دار سپاه با بالگردهاي آمريكايي و نيز ناوچه اسكورت وينسنس، حضور يك فروند اف14 ايراني در منطقه از جمله مواردي بود كه شرايط را غير عادي به نظر مي‌رساند. تقابل مابين آمريكا و ايران نيز به مرحله نظامي رسيده بود. حمله به كشتي "ايران اجر "، حمله به سكوهاي نفتي رسالت و رشادت در تاريخ 27 مهر سال 1366، سكوهاي نفتي نصر، سلمان و مبارك، در 29 فروردين سال 1367، درگيري با قايق‌هاي توپ‌دار ايراني و... سرانجام منجر به اين شد كه آمريكايي‌ها در خليج فارس آرامش نداشته باشند؛ ضمن اينكه در همان ايام حوادثي همچون حمله به ناو "استارك " از سوي هواپيماي عراقي ترس شديدي را بر آمريكايي‌ها مستولي ساخته بود. به ويژه اينكه آنها انتظار حمله از سوي دوست خود عراق را نيز نداشتند؛ هرچند كه عراقي‌ها با عذرخواهي و پرداخت غرامت سعي در جبران داشتند، اما مجموع اين حوادث بر آمريكايي‌ها تأثيرگذار بود. آنها هزاران كيلومتر دورتر از كشور خود و در آب‌هاي سرزميني كشورهاي در حال جنگ، خود را همچون طعمه اي براي طرفين جنگ مي‌دانستند و اين، با برنامه‌ريزي و اهداف سياستمداران آمريكايي تناقض داشت؛ زيرا سياستمداران آمريكايي، سربازان خود را به‌منظور حفظ منافع آمريكا به خليج فارس و درياي عمان فرستاده بودند، ولي نظاميان آمريكايي به فكر جان خود بودند و نه تأمين منافع كشور خود. از اين رو، نظاميان نامبرده شده متأثر از شرايط آن زمان، تصميم‌هاي غيرعقلاني و شتاب‌زده را تجربه مي‌كردند. از جمله تصميم‌هاي غيرمنطقي و شتاب‌زده كه توسط فرمانده راجرز، فرمانده ناو وينسنس اعمال شده بود، تنظيم تمام كانال‌هاي ارتباطي ناو بر روي فركانس‌هاي نظامي از جمله فركانس 243 مگاهرترز بود. در حالي كه ارتباط با هواپيماي مسافربري ايراني از روي يك فركانس غير نظامي ممكن بود. * آشنايي مختصر در خصوص سامانه‌هاي پدافند هوايي ناو وينسنس ناو وينسنس علاوه بر در اختيار داشتن رادارهاي مختلف با كاربري‌هاي گوناگون و سامانه‌هاي پدافندهوايي توپخانه‌اي از وجود سامانه‌هاي پدافندهوايي موشكي ايجس (AEGIS) و استاندارد (STANDARD) كه از پيشرفته‌ترين سامانه‌هاي پدافندهوايي موشكي درياپايه آن زمان محسوب مي‌شد، بهره مي‌برد. سامانه پدافندهوايي ايجس كه سلاحي سطح به هوا و در ياپايه جهت مقابله با موشك‌هاي ضدكشتي و انواع هواگرد مي‌باشد، داراي يك رادار چند منظوره، سامانه‌هاي كنترل سلاح و كنترل آتش، رايانه مخصوص تجزيه و تحليل، سكوي پرتاب موشك، موشك و... مي‌باشد. موشك RIM2 (استاندارد) كه از هدايت دستوري همراه با امكان ناوبري خودكار و با استفاده از هدايت اينرسي در بخش مياني مسير و هدايت آشيانه يابي در بخش نهايي مسير مي‌باشد، داراي اشتراكاتي در نوع بهره گيري در سامانه پدافندهوايي استاندارد نيز مي‌باشد. در واقع استاندارد تلاشي در جهت نوسازي سامانه پدافندهوايي كشتي‌هاي مجهز به ايجس نيز محسوب مي‌شودكه بعدها به‌صورت كامل جايگزين ايجس مي‌گردد. رادار AN/SPY-1A نيز راداري است كه مراحل كشف وتعقيب هدف را انجام مي‌دهد. سامانه پدافند هوايي درياپايه استاندارد نيز كه در اكثر فريگيت‌ها و رزمناوهاي غربي از آن استفاده مي‌شود و در دو نوع برد متوسط (داراي موتور سوخت جامد ) و برد افزايش يافته يا بلند (داراي موتور دوتراستي سوخت جامد همراه با بوستر سوخت جامد) شناخته مي‌شود. اين سامانه قابليت هماهنگي عملياتي با سامانه ايجس را دارا مي‌باشد.آن دسته از موشك‌هايي كه قابليت بهتري در هماهنگي با ايجس دارند و با سامانه آدابتور جهت به كارگيري عليه موشك‌هاي كروز ضد كشتي استفاده مي‌شوند، با عنوان "RIM-66C-SM2 " شناخته مي‌شوند. اين موشك‌ها مشابه موشك‌هاي "RIM-66B " مي‌باشند. موشك‌هاي سري "RIM " عموماً داراي سقف پرواز 20 هزار متر (60 هزار پا)، سرعت حدود دو ماخ الي 5/2 ماخ مي‌باشند. برد (RIM-66B) حدود34 كيلومتر و برد (RIM-67B) حدود 125 كيلومتر است. سرجنگي موشك‌هاي يادشده، عموماً متعارف و حاوي مواد انفجاري شديد همراه با فيوز "ضربتي " يا "مجاورتي " مي‌باشد. * عملكرد پدافند هوايي ناو وينسنس در مواجه با ايرباس ايراني فرمانده راجرز پس از اطلاع از مشاهده اكوي هدف برروي اسكوپ رادار سرچ(جست‌وجو) اعلام "آماده‌باش " مي‌كند و به اپراتور ارتباط راديويي ناو دستور مي‌دهد كه به هواپيماي مشاهده شده در رادار، پيغام اخطار مبني بر عدم ورود به حريم ناو داده شود. پيغام‌هاي اخطار شامل: 3 اخطار، در عرض كمتر از پنج دقيقه براي هواپيماي ايرباس فرستاده شده بود. با توجه به عدم پاسخ‌گويي ايرباس ايراني به اخطارهاي ناو و همچنين عدم دريافت پاسخ از سوي IFF (دستگاه شناسايي دوست از دشمن) و همزماني وقايع رخ داده با اين موضوع و شرايط خاص منطقه‌اي سرانجام منجر به اين شد كه سامانه‌هاي پدافند هوايي موشكي ناو وارد عمل شده و دو فروند موشك سطح به هوا به سمت هواپيماي مسافربري شليك كنند. در اينجا چند سوال مطرح مي‌شود: 1- آيا اقدامات انجام شده از سوي فرمانده راجرز براي شناسايي و تفكيك اهداف و اطمينان از متخاصم بودن هدف كافي بود؟ 2-آيا كاپيتان رضاييان، تعمّدي در عدم پاسخ‌گويي به پيام‌هاي ارسالي از سوي ناو وينسنس داشت؟ 3-آيا كاركنان پدافند هوايي ناو از طرق ديگر نمي‌توانستند به نوع هواپيما يا هواگرد مشاهده شده در اسكوپ و نوع عمل- خصمانه يا عدم خصمانه- پي ببرند؟ 4-آيا تفاوت بين اف14 و هواپيماي مسافربري ايرباس از طريق اطّلاعات دريافتي از رادار سرچ (جست‌وجو) و تراك قابل درك نيست؟ 5-آيا اصلاً هواپيماي مسافربري ايراني عمل خصمانه‌اي از خود نشان داده بود؟ 6- چرا به استعلام از ناوهاي مستقر در منطقه اهميّت كافي داده نشد وآيا نمي‌شد از هواپيماهاي شكاري و رهگيرآمريكايي مستقر در منطقه جهت شناسايي استفاده كرد ؟ * پاسخ به سؤال‌ها در بررسي اقدامات انجام شده از ناو وينسنس كوتاهي فرمانده راجرز غير قابل انكار به نظر مي‌رسد كه در عمدي يا سهوي بودن اين كوتاهي مطالبي نوشته خواهد شد. اولين اقدام مؤثر راجرز كه مي‌توانست از اين جنايت هولناك جلوگيري كند، مراجعه به كتابچه "راهنماي پروازهاي زمان‌بندي شده " كه از سوي "ايكائو " تهيه شده و در اختيار راجرز بود، مي‌باشد. او به كتابچه فوق كه حاوي اطلاعات مفيدي در خصوص پروازها، نوع هواپيماهاي مسافربري ،كريدور پروازي، مبدأ و مقصد، زمان پرواز و... مي‌باشد، مراجعه نكرد؛ چراكه اگر نگاه مختصري نيز به دفترچه يادشده مي‌كرد، متوجه مي‌شد كه درآن زمان مطابق برنامه مندرج در كتابچه فوق پرواز 655 مي‌بايستي با عبور از آسمان خليج فارس انجام مي‌شد. مسئله دوم، موضوع فركانس مورد استفاده در ارسال پيام ناو وينسنس است. همان‌گونه كه اشاره شد، اين فركانس نظامي و غير قابل استفاده براي هواپيماي مسافربري بود. راجرز مي‌توانست ارسال پيام در فركانس‌هاي غير نظامي را نيز بيازمايد. با توجه به اين مطلب و عدم دريافت پيام‌هاي ارسالي از سوي ناو وينسنس به هواپيماي مسافربري ايرباس، تعمدّي در پاسخ‌گويي از سوي هواپيماي ايراني ايرباس وجود نداشت؛ زيرا ايرباس پيامي از سوي ناو وينسنس دريافت نكرده بود. البته راجرز بي‌تدبيري ديگري نيز از خود نشان داد. او مي‌توانست به استعلام انجام شده با ساير ناوها و كشتي‌هاي حاضر در منطقه توجه بيشتري داشته باشد؛ استعلامي كه در آن ناوهاي "مونتگمري " و "سايدز " هواپيما را با احتمال بالا تجاري اعلام مي‌كنند. يا اينكه با مركز فرماندهي خود و يا ساير ناوهاي حاضر در منطقه مكالمه‌اي داشته باشد. براساس گزارش كميته حقيقت ياب- ايكائو- اپراتورهاي رادار ناو هواپيمابر "فورستال " نيز هواپيماي مزبور را به عنوان يك هواپيماي تجاري شناسايي كرده بودند. مسئله بعدي، تشخيص نوع هواپيما از اكوي روي اسكوپ (صفحه نشان‌دهنده علائم راداري) مي‌باشد. با بليپ مشاهده شده از هدف، رايانه رادار اطلاعاتي نظير سمت، برد، ارتفاع و سرعت هواگرد را نشان مي‌دهد. (اطلاعات مشاهده شده پس از رديابي يا TRACK دقيق‌تر محاسبه مي‌شود). بنابراين با توجه به اينكه هواپيماي ايرباس در حال اوج گرفتن بود، هر لحظه ارتفاع نشان داده شده توسط رادار بيش از لحظة قبل مي‌باشد. پس احتمال حمله انتحاري و انجام عمل خصمانه نيز منتفي مي‌شود. ضمن اينكه با مقايسه سرعت هواپيما مي‌توان متوجه غير نظامي بودن هواپيما و تفاوت آن با اف‌14 شد. تفاوت ابعاد اف14 و ايرباس نيز از طريق رادار قابل مشاهده مي‌باشد؛ گفتني است طول اف14، 82 فوت و 8 اينچ و طول ايرباس فوق 177فوت و 5 اينچ مي‌باشد. ديگر اينكه پس از قفل راداري بر روي هدف (LOCK ON) و انجام عمل رديابي (Track)، صداي خاص ناشي از انعكاس امواج ارسالي ( اثرداپلر يا Doppler effect) مشخص كننده نوع هواگرد مي‌باشد و تفاوت ميان صداي حاصل از امواج برگشتي از بالگرد، هواپيماي ملخ‌دار، موشك، هواپيماي مسافربري توربوجت، هواپيماي جنگي و... هر كدام به تفكيك، قابل تشخيص توسط اپراتور رادار رديابي (Track) مي‌باشد. نكته مهم‌تر اينكه مدت‌ها بعد از اين فاجعه روزنامه نيويورك تايمز فاش كرد كه ناو وينسنس و هواپيماي مسافربري ايرباس هر دو در آب‌هاي فلات قاره ايران و آب‌هاي سرزميني ايران به سر مي‌بردند. با توجه به اينكه كاپيتان رضاييان يقيناً ازحضور در آسمان ايران مطّلع بود، انتظار دريافت اخطار و حتي مورد هدف قرار گرفتن بر فراز درياي خودي (Territorial sea ) را نداشت. * ساير امكانات راداري ناو وينسنس سامانه‌هاي راداري (SPYA)، رادار شناسايي دشمن (SLQ-32 )، مركز راداري تحليل و شناسايي دشمن و هدف‌نما (IR GMT)، دستگاه كامل شناسايي دوست از دشمن (IFF)، دستگاه شناسايي و تفكيك امواج مختلف دريافتي (از نظر طول موج ،نوع دستگاه فرستنده و...)، دستگاه‌هاي مخصوص شنود مكالمات راديويي و... از ديگر امكانات راداري ناو جنگي وينسنس به شمار مي‌رفت. در خوشبينانه‌ترين حالت بايد بگوييم كه فرمانده راجرز نتوانست از آنها به خوبي بهره ببرد و يا با بي‌تدبيري و ضعف آموزش خود منجر به بروز فاجعه‌اي بزرگ شد. اما اگر چنين مسئله‌اي صحيح باشد و راجرز با بي‌تدبيري در اين رخداد ظاهر شده باشد، اين سؤال مطرح مي‌شود كه: "اگر اين حادثه بر اثر بي‌تدبيري فرمانده راجرز و عدم تشخيص نوع هواپيما رخ داد، پس چرا راجرز پس از پايان مأموريت به دريافت مدال نائل شد؟! " دريافت اين مدال فقط با يك دليل توجيه پذيراست. فرمانده راجرز در مأموريت محوله موفق ظاهر شد و به‌دليل موفقيت در مأموريت يادشده مورد تقدير قرار گرفت. مأموريت محوّله راجرز چه بوده كه او از پس آن با موفقيت بر مي‌آيد؟ در بررسي عملكرد ناو وينسنس هيچ نكته غير عادي و خارق‌العاده صرف‌نظر از يك مورد مشاهده نمي‌شود كه منجر به كسب مدال و تقدير شود. تمام اقدامات انجام شده ناو وينسنس از قبيل: هدايت و برنامه‌ريزي ميداني براي ساير ناوچه‌ها، هدايت و برنامه‌ريزي اسكورت برخي از كشتي‌ها، حضور در رزمايش‌هاي دريايي و... از وظايف اوليه هرناوي در حد و اندازه ناو وينسنس محسوب مي‌شود. فقط يك نكته باقي مي‌ماند. ناو وينسنس در اجراي مأموريت انهدام هواپيماي مسافربري ايراني كه از رده‌هاي بالاتر فرماندهي ارتش آمريكا ابلاغ شده بود، موفق ظاهر شد. با بررسي مسائل رخ داده در آن سال‌ها متوجه مي‌شويم كه آمريكا از حمايت پنهان رژيم بعثي فراتر رفته و به جنگ "رودررو " با ايران وارد شده بود. اعزام 30 ناو جنگي آمريكا به منطقه خليج فارس و درياي عمان، حمله به كشتي "ايران اجر " (IRAN AJR)، حمله به سكوهاي نفتي رسالت، رشادت در تاريخ 27 مهر سال 1366، سكوهاي نفتي نصر، سلمان و مبارك در 29 فروردين سال 1367، درگيري با ناوها و حتي قايق‌هاي توپدار ايراني و... كه اكثرموارد نامبرده شده در آب‌هاي سرزميني ايران صورت مي‌گرفت، نشانه‌هاي آشكار حمايت آمريكا از عراق و قرار گرفتن رودرروي ايران بود. اما براي اينكه افكار عمومي دنيا از اين جنايت آمريكا، بيش از پيش تحت تأثير قرار نگيرد، آمريكايي‌ها ادعّا كردند كه ناو وينسنس يك فروند هواپيماي اف14 ايراني را ساقط نمود! ادعايي كه كذب آن در عرض 24 ساعت براي جهانيان ثابت شد و شرمساري ابدي را نثار آمريكايي‌ها كرد. به نقل از خبرگذاری فارس
  10. ناوچه استرگوشچي. (type20380) طرح ناوچه استرگوشچي در سال 2001 در كشتي سازي سورنايا در روسيه براي جوابگويي به نياز نيروي دريايي روسيه به شناورهاي پيشرفته وهمچنين پنهانكار با تكنولوژي روز بود. اولين ناوچه در سال 2006 به اب انداخته شد و بعد از ازمايشات در سال 2007 به نيروي دريايي روسيه پيوست. اين ناوچه از مدرنترين تكنولوژيهاي تسليحاتي روسيه براي اهداف دفاعي مخصوصا اهداف ضد زيردريايي هست. [img]http://img27.imageshack.us/img27/4497/steregushchy104m1900tonjg7.jpg[/img] تسليحات اين ناوچه عبارتند از: 8 قبضه موشك انداز عمودي براي موشكهاي ياخونت. يك قبضه موشك انداز براي شليك موشكهاي ضد زيردريايي مدودكا. يك قبضه توپ 100 ميليمتري a-190 . دو سيستم دفاع ضد هوايي و ضد موشك خاشتان. چهار قبضه اژدر افكن 400 ميليمتري. چهار قبضه مسلسل 14.5 ميليمتري. نمونه درياپايه S300 براي دفع حملات هوايي دوربرد. [img]http://www.naval-technology.com/projects/lafayette/images/lafayette1.jpg[/img] وزن خالص ناو........... 1900 تن طول..................... 93 متر عرض................... 13 متر ابخور................... 8 متر سرعت................ 27 گره دريايي برد..................... 4000 مايل خدمه................. 120 نفر هليكوپتر.............. يك فروند كاموف-27 [img]http://visualrian.com/storage/PreviewWM/1849/51/184951.jpg[/img] منابع: www.glibalsecurity.com [b]ادغام شد ( آقا شاکی نشی خوب تکراری بود ) ![/b]
  11. رزمناو تهاجمي كلاس اسلاوا.( پروژه 1164 اتلانتا ) رزمناو تهاجمي كلاس اسلاوا يك مجموعه بزرگ از سلاحهاي ضد كشتي و ضد هوايي براي انجام عمليات تهاجمي و همچنين بازدارنده عليه نيروهاي دشمن است. رزمناو اسلاوا يك نمونه نسبت كوچك رزمناوهاي كلاس كيرو به حساب ميايد كه رزمناوهاي كلاس كيرو در كلاس 25000 تن و رزمناو كلاس اسلاوا در كلاس 11000 تن هستند. از اصلي ترين صلاحهاي اين كشتي موشك ضد كشتي ss-n-12 sandbox هست كه در چهار رديف دوتايي در دو طرف قرار گرفته اند كه جمعا 16 موشك اماده شليك در لانچرها ميشود اين موشك داراي برد 420 ناتيكال مايل و سرعت 2.6 ماخ است. [img]http://gr-zero.com/zeroboard/data/weaponinfo/Bazalt.jpg[/img] از ديگر صلاحهاي قدرتمند اين رزمناو ميتوان به موشك ضد هوايي ( اس300 ) درياپايه ( sa-n-6 grumble ) نام برد كه يك صلاح قدرتمند ضد اهداف هوايي دوربرد به حساب مي ايد اين صلاح در 8 لانچر هشت تايي مجموعا 64 موشك عليه اهداف هوايي به كار ميرود. [img]http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/7/71/SA-N-6_Launchers_on_Marshal_Ustinov.jpg/200px-SA-N-6_Launchers_on_Marshal_Ustinov.jpg[/img] از اين كشتي بين سالهاي 1983 تا 1990 چهار فروند ساخته وتحويل نيروي دريايي روسيه شد و قرار بود 21 فروند از اين كشتي ساخته شده وتحويل نيروي دريايي شود تا جايگزين كشتيهاي كلاس كيندا و كرستا شود ولي با پايان يافتن جنگ سرد و مشكلات مالي دولت روسيه اين طرح فراموش شد. از اين تعداد سه فروند تحويل روسيه ويك فروند تحويل نيروي دريايي اكراين شدند. [img]http://www.fas.org/man/dod-101/sys/ship/row/rus/slava-DNSC9400156.JPG[/img] مشخصات رزمناو : سازنده ---- دفتر طراحي نيكلايو وزن -------- 9800 الي 10000 تن وزن خالي 11200 الي 12500 وزن لود شده كشتي. سرعت -------- 30 الي 32 نات طول ----------- 186 متر پيشران ------- چهار موتور توربين گازي 110000 اسب بخار با دو پروانه 4 پره اي. خدمه --------- 476 الي 529 تصليحات موشكي : 1. 16 موشك ( اس اس 12 سندباكس‌) 2. 64 موشك ( اس اي ان 6 گرامبل ) نوع درياپايه اس300 3 . 4 موشك ( اس اي ان 4 اوزا ) توپها : 1. دو توپ 130 ميليمتري بابرد 28800 متر 2. شش گاتلينگ ak630 با سرعت 6000 گلوله در دقيقه. اژدر : دو جايگاه پنجتايي پرتاب اژدر 533 ميليمتري. سيستمهاي الكترونيكي : 1. رادار جستجوي سه بعدي mr-800 vishkod براي جستجوي هوايي. 2. رادار سه بعدي mr-700 fregat مخصوص جستجوي هوايي وزميني. 3. سيستم نقشه خواني فراند. 4. سيستم كنترل موشك اس اس ان 12 5. سيستم كنترل موشك اس اي ان 6 6. سيستم كنترل موشك اس اي ان 4 ازا 7. سيستم كنترل اتش توپهاي 130 ميليمتري. 8. سيستم كنترل اتش توپهاي گتلينگ. 9. سيستم ارتباط ماهوارهاي ستكام 10. سيستم سونار mg 323 tigan هليكوپتر : يك فروند هليكوپتر كا25 براي حملات ضد زيردريايي و گشت. [img]http://img509.imageshack.us/img509/4449/121moskvama6.jpg[/img] [img]http://www.defencetalk.com/pictures/data/3137/medium/02169099kk4.jpg[/img] منبع : http://www.fas.org
  12. mahdi7243

    پروژه‌ی Zubr بزرگترین هاورکرافت جهان

    [img]http://img.tebyan.net/big/1387/02/30883777167202169914648246186247120248168.jpg[/img] [img]http://img.tebyan.net/big/1387/02/112102133327513116416723222342011172297129.jpg[/img] [img]http://img.tebyan.net/big/1387/02/146361981862052502719575542134717818810335.jpg[/img] [img]http://img.tebyan.net/big/1387/02/13811311071261861732327113201819425384.jpg[/img] [img]http://img.tebyan.net/big/1387/02/7524418217211745168464017623818529236126251.jpg[/img] [img]http://img.tebyan.net/big/1387/02/1893712925535153171892264138702489935183.jpg[/img] [img]http://img.tebyan.net/big/1387/02/11820715825124825430112245382315222623203222.jpg[/img]