f222

Members
  • تعداد محتوا

    81
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های f222

  1. جلفاره اسم اصلی امارات بوده و به عنوان کشوری که حضورش در منطقه جديد و بقايش مديون انگلستان است، اکنون نسبت به خاک جمهوری اسلامی ایران ادعاهای واهی طرح می کند اما باید گفت که جلوگيري از حاكميت موثر ايران بر جزاير خلیج فارس از برنامه هاي اساسی انگلستان در منطقه خاورمیانه بوده و حتي در آن برهه فانوس هاي دريايي كه در جزاير ايراني نصب شده بود انگلستان تاكيد داشت صرفا توسط كاركنان هندي اداره شود. به گزارش خبرنگار سیاسی مشرق، این روزها پس از حضور رئیس جمهور کشورمان به عنوان اولین مقام رسمی ایران بعد از الحاق جزایر سه گانه ابوموسی، تنب بزرگ و کوچک شاهد واکنش نامناسب مقامات اماراتی هستیم، اما بررسی سابقه حضور شیخ نشین های امارات در منطقه خارومیانه نشان از دست نشاندگی آنان در منطقه دارد. در گذشته ادعاي واگذاري تعدادي از جزاير ايراني به نام شيوخ خليج فارس يكي از اهداف انگلستان بوده زيرا جزاير قشم، هنگام، بحرين، تنب ها و ابوموسي براي اين منظور مطرح شده بوده است. البته در مورد جزایر هنگام و قشم انگلستان تصمیم گرفت اين دو جزيره که به موجب اجاره نامه اي در اختيار امام مسقط گذاشته شده بود و با لغو اجاره نامه مديريت آن هم پايان یابد و در مورد بحرين، تنب ها و ابوموسي هم تا 1970 اين ادعا وجود داشت و در نهایت با نقش آفرینی استعمار پیر بحرین از ایران جدا شد. از سوی دیگر بكار بردن نام جعلي براي خليج فارس از سوي شيوخ ساكن در منطقه يكي از مواردي در ميان آنها رواج يافته و تبليغات وسيعي نيز در اين جهت از سوي شان صورت مي گيرد اما با وجود اسناد مستند تاريخي جاي هيچ گونه انكاري براي آنان باقي نمي ماند ولي بررسي علل طرح چنين نام مجهولي براي يك حقيقت تاريخي دو نكته را آشكار مي كند يكي اينكه تغيير نام برنامه اي بوده كه از سوي انگلستان پيگيري شده و ديگر اينكه سابقه 200 ساله شيوخ آنان را وادار به جستجوي هويت مستقل تاريخي براي خود كرده است. در اسناد اينديا آفيس و ركود آفيس بريتانيا پرونده اي است مربوط به 1937 با عنوان تغيير نام خليج فارس كه فقط يك برگ هم بيشتر ندارد و مضمون اين يك برگ اين است كه يكي از روزنامه هاي كشوري عربي نام خليج فارس را خليج عربي ذكر كرده است البته اين نكته هم بايد يادآوري كرد كه در قرن19 و اوايل قرن 20 بريتانيا استراتژي را در دستور كار داشت تحت عنوان depersinizition كه اين استراتژي عبارت بود از جلوگيري از ايجاد نيروي دريايي موثر در خليج فارس بخصوص در قرن 19؛ حتي در اين برهه دو كشتي ايراني شوش و پرسپوليس كه زمان مسافرت دوم ناصر الدين شاه از آلمان ها خريداري شده بود شديدا مقامات بريتانيايي اظهار نگراني مي كردند و خواهان محدودسازي ايران بودند زيرا سرتيپ حاجي احمد خان كه دريادار اين دو كشتي بود مسافرت هايي به جنوب خليج فارس كرده و نامه هايي از شيوخ آنجا گرفته بود كه برخي از آنها اظهار وفاداري به پادشاه وقت ايران كرده و اين موضوع را به عنوان احياي نيت امپراطوري ايران يادآوري كرده بودند بنابراين آنها كشتي شوش را به اروند رود بردند تا از خليج فارس دور شود. در هر حال تغيير نام خليج فارس يكي از مظاهر استعماري بريتانيا بوده كه اعمال حاكميت ايران را از سياسي، فرهنگي و اجتماعي در منطقه خليج فارس كمرنگ كند. بررسی ریشه های تاریخی نشان می دهد که از قرن پنجم قبل از ميلاد نام اين منطقه خليج فارس بوده و آن را هم ايران انتخاب نكرده بلكه جامعه بين المللي وقت يعني يوناني ها و رومي ها و پس از آنها روم شرقي و امراي عباسي و جغرافياي دانان اسلامي ذكر كرده اند و در كتب تاريخي از جمله طبري، يعقوبي و مسعودي اين نام آمده و حتي پس از ورود پرتقالي ها و اسپانيايي ها نيز شاهديم كه در اسناد آنها هم اين نام مورد استفاده قرار گرفته و در برهه اي كه انگليسي ها و فرانسوي ها وارد مي شوند نيز نام خليج فارس، فارس بوده است و همچنين در دايره المعارف بريتانيا، آمريكا، شوروي سابق و در اسناد سازمان ملل متحد نام خليج فارس پايدار مانده است منتها برخي از شركت هاي خارجي كه معاملاتي با شيوخ خليج فارس دارند به خاطر حفظ منافع شان اين نام مجعول را ذكر مي كنند ولي بسياري از آنها سعي مي كنند فقط نام خليج را ذكر كنند بنابراين از لحاظ قدمت تاريخي و تعاملي كه با جامعه ايران دارند اين نام قابل كتمان نيست. موجوديت جامعه جنوب خليج فارس نیز به اواخر قرن 18 و اوايل قرن 19 باز مي گردد، در مورد كشور كويت و بحرين بايد گفت كه آل اتوبي در اواخر قرن 18 از صحراي نجد حركت مي كند يك شاخه از آنها وارد كويت مي شود با نام آل صباح و يك شاخه ديگر به نام آل خليفه وارد بحرين مي شود اساسا حضور آنها در خليج فارس به آغاز قرن 19 باز مي گردد و ساكنان ابوظبي و دبي هم از طايفه بني ياس هستند اينها نيز در اواخر قرن 18 به اين منطقه آمده اند و همچنين اعراب بني كعب نيز به همين صورت هستند، راجع به قاسمي ها هم دو نگرش است يك عهده مي گويند از سواحل ايران و عهده اي مي گويند آنها از صحراي نجد مهاجرت كرده اند بنابراين حيات تاريخي آنها 200 سال است و ايران از گذشته يك امپراطوري بوده و حتي در زمان صفويه و نادر شاه نيز تسط كاملي بر منطقه داشته است بنابراين تعاملات ايران به صورت گسترده بوده اما اين شيوخ عده اي مهاجر بوده اند كه از صحراي نجد كوچ كرده و حتي موجوديت آنها مديون بريتانيا است در غير اين صورت يا جذب ايران و يا عثماني شده بودند اصلا خود عربستان سعودي در آغاز قرن 19 گسترش پيدا كرد به منطقه الحصا ولي قبل از آن امير نجد بودند در حالي كه ايران در گذر تاريخي چند هزار ساله حضور داشته است. آنها بدنبال هویت مستقل تاریخی برای خود هستند و در پوزيشن پيپرهاي سازمان ملل كه منتشر مي كنند معتقدند كه در طول تاريخ داراي حاكميت بوده اند در صورتي كه حضوري در طول تاريخ نداشته اند. جمهوری اسلامی ايران بايد روي حقانيت تاريخي و سياسي خود ايستادگي كند و آنها باید از ايران مقتدر تمكين كنند و اساسا بالقوه ايران اين توان را دارد و در برابر وارد كنندگان خدشه ايستادگي كند ايران بايد در جهت احراز جايگاه مسلط در منطقه كوشا باشد البته روابط حسنه را نیز بايد با همسايگان حفظ کند. http://www.mashreghnews.ir/fa/news/111399/%D9%85%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%AF%D9%8A%D8%AA-%D8%B4%D9%8A%D9%88%D8%AE-%D8%AE%D9%84%D9%8A%D8%AC-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3-%D9%85%D8%AF%D9%8A%D9%88%D9%86-%D8%A7%D9%86%DA%AF%D9%84%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D8%AA
  2. شیخ خالدین احمد آل خلیفه، وزیر خارجه بحرین گفت: "بحرین قویا سفر احمدی نژاد به جزیره بوموسی را محکوم و آن را نقض اشکار حاکمیت امارات بر سرزمینش می داند" خلیفه بن سلمان ال خلیفه، نخست وزیر بحرین ضمن ابراز همبستگی با امارات در مورد جزایر سه گانه گفت: "بحرین هرگونه اقدامی که به منزله نقض حاکمیت امارات باشد را محکوم می کند" به گزارش انتخاب، وی افزود: "بحرین کاملا از تلاش های امارات در جهت حفظ حاکمیت بر سرزمینش حمایت می کند و از طرفین می خواهد که اعتماد سازی کرده و به هر اقدامی که منجر به اختلال در روابط کشورهای منطقه می شود پایان بدهند" همچنین، شیخ خالدین احمد آل خلیفه، وزیر خارجه بحرین گفت:[align=left][img]http://www.asriran.com/files/fa/news/1391/1/25/216897_719.jpg[/img] "بحرین قویا سفر احمدی نژاد به جزیره بوموسی را محکوم و آن را نقض اشکار حاکمیت امارات بر سرزمینش می داند" وی افزود: "ایران باید به درخواست های امارات پاسخ داده و به مسئله ی اشغال جزایر سه گانه پایان دهد و یا اینکه وارد مذاکرات مستفیم یا حل آن در دادگاه لاهه شود" وزیر خارجه بحرین گفت: "منامه از امارات که با خویشتن داری به دنبال حفظ ثبات در خلیج ع ر ب ی و حل مسئله ی اشغال جزایر است، حمایت می کند" بر اساس این گزارش، یک منبع بلندپایه اماراتی در گفتگو با العربیه اعلام کرد، وزیران خارجه شورای همکاری کشورهای عربی خلیج فارس به درخواست ابوظبی برای بررسی دیدار احمدی نژاد از جزیره بوموسی نشست فوق العاده برگزار می کند. امارات روز گذشته سیف محمد عبید الزعابی سفیر خود در تهران را پس از دیدار رئیس جمهوری اسلامی ایران از جزیره بوموسی برای " مشورت " به ابوظبی فراخواند. http://www.asriran.com/fa/news/209320/%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D9%86%D8%B4%D8%B3%D8%AA-%D9%81%D9%88%D9%82-%D8%A7%D9%84%D8%B9%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%87%D9%85%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%B3%D9%81%D8%B1-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%DB%8C-%D9%86%DA%98%D8%A7%D8%AF-%D8%A8%D9%87-%D8%A8%D9%88%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C
  3. نباید با آنها محاربه و مخاصمه داشت، اما باید ‌آنها را ادب کرد و بهترین ادب‌کردن نیز همین کاری بود که رئیس جمهور انجام داد که من این کار رئیس جمهور که به این جزایر سفر کرد را بسیار تأیید می‌کنم چرا‌که آنجا خاک ایران است و من از این کار رئیس جمهور خیلی خوشحالم و ایشان باید به یک یک این جزایر سفر کند تا ببیند ‌چه جواهراتی در خلیج فارس داریم. یک پژوهشگر تاریخ ایران با تشریح تاریخچه مالکیت ایران بر "ابوموسی"، جزایر سه‌گانه ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک را جزو لاینفک خاک ایران دانست. خسرو معتضد پژوهشگر تاریخ ایران در گفت‌و‌گو با خبرگزاری فارس ‌به گستاخی مسئولان امارات نسبت به سفر رئیس‌جمهور به جزیره ابوموسی اشاره کرد و با "بی‌جا" و "بی‌مورد" خواندن ادعاهای اماراتی‌ها اظهار داشت: سفر ریاست جمهوری به هر قسمت از کشور که خاک "لاینفک" ایران است، چه ارتباطی به یک کشور خارجی دارد؟ لذا اماراتی‌ها پا را از حد خودشان فراتر گذاشته‌اند. * ‌دلایل و قرائنی برای مالکیت ‌امارات ‌بر ‌ابوموسی وجود ندارد وی با اشاره به عدم وجود ‌هیچ‌گونه دلایل و قرائن مبنی بر مالکیت ‌امارات عربی بر ‌جزیره ابوموسی، یادآور شد: در زمان مظفرالدین شاه پرچمی ‌توسط شیخک‌های عربی در ابوموسی ‌نصب شد که ‌مظفر‌الدین شاه دستور قطعی ‌صادر کرد و ‌گمرکی‌های ایران نیز آن پرچم را از جزیره ابوموسی برداشتند که البته این موضوع ‌یک استخوان لای زخمی بود که انگلستان در دورانی که ما نیروی دریایی نداشتیم و مشکلات زیادی هم داشتیم و کشور زیر سیطره انگلستان و روسیه بود، این استخوان لای زخم را ایجاد کرد. * ابوموسی در هیچ زمان ارتباطی به کشوری غیر از ایران نداشته است این پژوهشگر تاریخ ایران ادامه داد: در هیچ زمان ابوموسی ارتباطی به کشوری غیر از ایران نداشته و اصلاً ‌آن موقع کشوری به نام امارات وجود نداشته است، معتضد تأسیس ‌‌پاسگاه ژاندارمری در ابوموسی در سال 1329 به دستور ‌رزم‌آرا را یادآور شد و گفت: ‌انگلستان در زمانی که جنگ جهانی دوم شروع شد و نیروی دریای ایران موقتاً از بین رفت، یک مقدار در آنجا قدرت گرفت و ‌اجازه داد که این شیوخ "رأس‌الخیمه" و "ابوظبی" و "دبی" به ابوموسی رفت و آمد کنند که ‌در آن زمان چون دولتی در امارات وجود نداشت، دولت ایران نیز چندان مخالفتی با آنها نداشت. "مثلاً در دوران قاجاریه بندرلنگه را به یکی از شیوخ جنوب خلیج فارس به صورت مقاطعه می‌سپردند، حتی تا زمان امیر‌کبیر که بساط اینها را جمع کرد، بندر‌عباس در مقاطعه امیر عمان بود، در واقع اینها(شیوخ خلیج فارس) را رعیت ایران می‌دانستند و یک کشور نبودند بلکه شیخ‌نشین‌هایی بودند که دولت ایران به علت اُنسی که به آب و هوای جنوب ایران داشتند، اجازه می‌داد‌ که اینها حتی مقاطعه بگیرند، یعنی مثلاً حاکم عمان به دولت ایران یک پولی را پیشنهاد می‌کرد و می‌گفت من سالی 10 هزار تومان به دولت ایران می‌دهم، ‌شما هم اجازه دهید من اینجا را اداره کنم و مالیات آن را بگیرم، یعنی اینها دولت نبودند بلکه شیوخ‌ و امرایی بودند که اتفاقاً نادرشاه با نیروی دریایی خود آنها را به تصرف درآوده بود، بنابراین این آمدن اینها چندان برای ایرانی‌ها اهمیتی نداشت." * دولت ایران به شیوخ حاشیه خلیج فارس به عنوان یک دولت نگاه نمی‌کرد وی با بیان اینکه "یادم می‌آید در دوران کودکی ما می‌نوشتند که شیوخ آن سوی خلیج فارس یعنی شیوخ قطر، دبی ابوظبی، برای شکار "پازن" و "بزکوهی" به جزیره هرمز می‌آمدند و دولت حتی اجازه می‌داد که به بندرعباس هم بیایند، یادآور شد: ‌دولت ایران به این شیوخ به عنوان یک دولت نگاه نمی‌کرد بلکه آنها به عنوان یک همسایه‌های محلی بودند، چه‌آنکه اکراد عراق سال‌های سال گوسفندان خود را برای چرا به خاک ایران می‌آوردند، یا مثلاً عشایر ما در آذربایجان رمه خود را به خاک روسیه تزاری می‌بردند و آنها نیز همین کار را می‌کردند و یک سری از ترکیه برای علف‌چر‌ به ایران می‌آمدند لذا دولت ایران این موضوعات را آنچنان مهم نمی‌دانست اما چند باری که فضولی کردند و در آنجا (ابوموسی) پرچم نصب کردند، مظفرالدین شاه دستور داد که "به اینها بگویید فضولی نکنند" و بعد رفتند و پرچم آنها را برداشتند، گمرک ایران نیز که در زمان مظفر‌الدین ‌شاه تاسیس شد، در تمام این نواحی نگهبان‌ گذاشته بود و هیچ مسئله‌‌ای وجود نداشت. این پژوهشگر تاریخ ایران با یادآوری تأسیس ‌‌امارات متحده عربی در سال 1349 و "دست و پا زدن‌های" ‌انگلستان ‌و فشار این کشور به شاه برای جداسازی بحرین از خاک ایران تصریح کرد: ‌شاه ‌اشتباه کرد و به راحتی بحرین را از دست داد و خیلی بی‌مورد در هندوستان مصاحبه کرد و گفت "ما رفراندوم می‌کنیم" که رفراندوم نیز انجام نشد، یعنی هیچ‌گونه همه‌پرسی ‌صورت نگرفت و فقط ‌از 40 خانواده شیخ از جمله آل‌خلیفه پرسیدند و آنها هم گفتند می‌خواهیم مستقل باشیم. * خیانت بزرگ شاه در ماجرای جداشدن بحرین از خاک ایران وی جدا شدن بحرین از خاک ایران را یکی از خیانت‌های بزرگ شاه برشمرد و یادآور شد: شاه ‌‌بدون مطالعه و به خاطر یک قول احمقانه که به سفیر و وزیر خارجه انگلیس داده بود، بحرین را از دست داد‌ و جالب است که جدا شدن بحرین در مجلس ایران تصویب نشد و به صورت یک اعلامیه دولت بود که هویدا آمد و اعلام کرد. * برخی اعراب در قالب یک کلونی در ابوموسی ماندند معتضد با بیان اینکه انگلیسی‌ها هر‌ جا می‌روند، کاری می‌کنند‌ که آنجا مستقل شود، افزود: ‌در سال 1350، شیوخ شارجه، قطر، دبی و ... بعد از اینکه ‌در جشن‌های شاهنشاهی در تخت جمشید حضور یافتند، ‌قبول کردند که جزیره ابوموسی و تنب بزرگ و تنب کوچک را به ایران پس دهند که تنب کوچک از نظر استراتژیک برای ایران بسیار اهمیت دارد و بر تنگه هرگز مشرف است؛ آنها هم قبول کردند و هیچ مشکلی نداشتند، فقط صحبت بر این شد که کسانی که برای ‌امارات عربی و دبی هستند، می‌توانند مانند یک "کلونی" در ایران بمانند، مثل کلونی‌ افغان‌ها که در ایران زندگی ‌و کار می‌کنند و با خواهش و تمنا به ایران می‌آیند، یا مثلاً یک میلیون کرد عراقی به صورت یک کلونی به ایران پناهنده شدند و ایران هم از آنها پذیرایی کرد و وقتی که اوضاع عراق آرام شد، آنها هم برگشتند و رفتند، لذا دولت‌ ایران موافقت کرد که آنها(اعراب و شیوخ حاشیه خلیج فارس) در ابوموسی بمانند. * تلاش اعراب حاشیه خلیج فارس برای افزایش جمعیت خود در ابوموسی وی به تلاش اعراب و شیوخ حاشیه خلیج فارس برای افزایش جمعیت خود در جزیره ابوموسی اشاره و خاطرنشان کرد: ‌اختلافی که جمهوری اسلامی با اینها دارد و حق هم با جمهوری اسلامی است، این است که آنها می‌خواهند جمعیت خود را زیاد کنند و به همین دلیل با کشتی‌های زیاد، افراد خود را در این جزیره پیاده می‌کردند و می‌خواهند بگویند تعداد اعراب بسیار زیاد است، در حالی که همه اعراب در ‌گذشته رفتند و یک کلونی کوچکی باقی ماند؛ حالا اینها به بهانه‌ سفرهای سیاحتی و تجارتی به آنجا می‌آمدند و با عنوان اقامت موقت تعداد خود را زیاد می‌کردند که بگویند اینجا متعلق به ماست اما دولت ایران به هیچ عنوان به اینها نگفته بود که این جزیره متعلق به شماست، بلکه گفته بود ما با شما که از گذشته به اینها مهاجرت کرده‌اید، ‌کاری به شما نداریم، الان نیز آنها در یک قسمت جداگانه هستند و دولت کاری به آنها ندارد، قسمت ایران سر‌‌ جای خود است و آنها هم یک طرف دیگر هستند و اینجا خاک ایران است. * ایران سفیر خود در امارات را فرابخواند ‌"الان که افاغنه در سیستان و خراسان زیاد هستند و بعضی‌ها پناهنده شده‌اند، آیا می‌توانند ادعا کنند که کشور متعلق به ماست؟". "آیا ‌ترک‌ها که آلمان را پرکرده‌اند، ‌می‌توانند بگویند چون شما به ما پناه دادید، آلمان متعلق به ماست؟" معتضد این دو پرسش را مطرح کرد و ادامه داد: باید نسبت به امارات عکس‌العمل نشان داد ‌و الان که آنها سفیر خود را احضار کردند، دولت ایران نیز باید بلافاصله سفیر خود را فرا‌بخواند. * امارات زیر علم آمریکا و انگلیس سینه می‌زند این پژوهشگر تاریخ ایران با بیان اینکه امارات الان از ایران دلخور است، چون دولت ایران سفارشاتی که از دبی به ایران می‌آید را نمی‌پذیرد و از کشور اصلی یعنی چین می‌پذیرد، اظهار داشت: ‌اماراتی‌ها ‌‌زیر علم آمریکا و انگلیس سینه می‌زنند و شنیدم که یک کشتی فرانسوی جنگی نیز در ساحل دبی لنگر انداخته است. * باید امارات را ادب کرد/ تقدیر از سفر احمد‌نژاد به ابوموسی معتضد افزود: نباید با آنها محاربه و مخاصمه داشت، اما باید ‌آنها را ادب کرد و بهترین ادب‌کردن نیز همین کاری بود که رئیس جمهور انجام داد که من این کار رئیس جمهور که به این جزایر سفر کرد را بسیار تأیید می‌کنم چرا‌که آنجا خاک ایران است و من از این کار رئیس جمهور خیلی خوشحالم و ایشان باید به یک یک این جزایر سفر کند تا ببیند ‌چه جواهراتی در خلیج فارس داریم. * اعتراض ‌امارات ‌کاملاً بی‌جاست/ اعتراف‌نامه شیوخ عرب درباره ابوموسی وی اعتراض ‌امارات به سفر رئیس جمهور به جزیره ابوموسی را "کاملاً بی‌جا" دانست و گفت: در کتابی ‌که آقای دکتر اقتداری تهیه کرده و مطالب این کتاب در زمان مظفر‌الدین شاه توسط "سدیدالسطنه کبابی" که سیاست‌مدار بوده و از مورخین بندر‌عباس بوده، آماده شده است، نوشته شده که ‌بسیاری از شیوخی که به جزیره ابوموسی آمدند، یک اعتراف‌نامه نوشتند و اعلام کردند که "ما برای علف‌چر‌ و گوسفند‌چرانی می‌آییم و رعیت دولت ایران هستیم و مهمان دولت ایران هستیم و بسیار از دولت ایران تشکر می‌کنیم که اجازه داده ما در اینجا بمانیم و گوسفندان خود را چرا دهیم"، لذا نمی‌شود که ‌هر کس که می‌آید ‌گوسفند خود را چرا دهد، بعد تقاضای مالکیت کند. * ایران باید در روابط با امارات تجدید‌نظر کند این پژوهشگر تاریخ ایران جزایر سه‌گانه ابوموسی، تنب‌ بزرگ و تنب کوچک را "جزو لاینفک" خاک ایران عنوان کرد و با بیان اینکه ‌هیچ‌گونه مذاکره‌ای ‌درباره این جزایر لازم نیست، تأکید کرد: مذاکره در این زمینه مانند این است که انسان درباره زن و بچه خود مذاکره کند، لذا اعتراض امارات به رفتن رئیس جمهور به یک بخش از خاک ایران، به منزله فضولی و خلاف عرف دیپلماتیک است و ایران باید در روابط با امارات تجدید‌نظر کند. http://www.asriran.com/fa/news/209303/%D9%85%D8%B9%D8%AA%D8%B6%D8%AF-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D8%B1%D8%A7-%D8%A7%D8%AF%D8%A8-%DA%A9%D8%B1%D8%AF
  4. بدانید که روابط ایران و حامیان غربی شما تا ابد بدین گونه تیره نخواهد بود تا شما بتوانید در شکاف بین روابط ایران و غرب ، رقص عربی کنید و فکر کنید که این مستی تا همیشه ادامه دارد. روابط بین الملل مانند رودخانه ای همواره در تغییر و تحول است ولی گویا شما آن را مردابی می پندارید که همواره به نفع شما راکد خواهد ماند! عصرایران - به احتمال قریب به یقین ، امرای امارات متحده عربی ، به این جمع بندی رسیده اند که "آب آلوده شده و مهیای ماهیگیری است!" ؛ به همین خاطر است که وزارت خارجه این کشور جنوبی خلیج فارس و نیز متحدان عرب امارات ، به سفر رئیس جمهور ایران به بخشی از خاک ایران واکنش نشان داده و حضور احمدی نژاد در جزیره بوموسی را "تجاوز به حقوق سرزمینی امارات" دانسته اند! در این که جزایر بوموسی ، تنب کوچک و تنب بزرگ بخشی از سرزمین بزرگ ایران هستند و البته غیرقابل انفکاک از میهن ، تردیدی نیست. این را خود اماراتی ها هم می دانند چه آن که اسناد و مدارک تاریخی متعددی در این باره وجود دارد که نشان می دهد ادعای اعراب درباره این جزایر ، هیچ بنیادی ندارد. با این حال ، به حکم "کسی که خود را به خواب زده است نمی توان بیدار کرد" ، همچنان خود را به جهالت تاریخی زده اند ، کما این که درباره نام تاریخی خلیج فارس نیز برغم وجود نقشه های گاه به جا مانده از صدها و هزاران سال پیش به نافهمی و لجاجت خویش ادامه می دهند. بنابراین ، سخن گفتن بر مبنای ادله تاریخی و حقوقی برای کسانی که خود ، برحقانیت ایران در این باره واقف اند چیزی جز کوبیدن آب در هاون نیست. http://www.asriran.com/files/fa/news/1391/1/25/216844_940.jpg شیخ عبدالله بن زاید آل نهیان وزیر خارجه امارات:سفر رئیس جمهور ایران به بوموسی نقض گسترده حاکمیت امارات است(!) بنابراین بهتر است "برادران(!) عرب حاکم بر جنوب خلیج فارس" را با برخی واقعیت ها آشنا کنیم که لااقل حد و حدود خود را بدانند و زبان در کام گیرند و به همان خاک خویش که عمدتاً از صدقه سری انگلیسی ها عایدشان شده بسنده کنند و روزگار بگذرانند. خلاصه ماجرا این است که حکام عرب جنوب خلیج فارس با خود اندیشیده اند: " اوضاع ایران چندان مناسب نیست ، تحریم ها علیه ایران روز به روز شدیدتر می شوند ، نفت ایرات مشتریانش را از دست می دهد ، فشارها علیه ایران در پرونده هسته ای ادامه دارد ، تورم و گرانی بیداد می کند ، اختلافات دولت و مجلس توان داخلی را فرسوده و ... و همه این ها باعث شده مردم به ستوه بیایند و نارضایتی های داخلی افزایش یابد. بنابراین فرصت خوبی است برای سوء استفاده و کندن بخشی از خاک ایران! " اما برای این که همسایه ها از توهم به در آیند بدانند که هر مشکل و اختلافی در داخل صرفاً به خود ملت ایران مربوط است و مردم ایران بدان حد از بلوغ تاریخی و سیاسی و اجتماعی رسیده اند که اجازه ندهند مشکلات داخلی طمع ورزی های خارجی را به وجود آورد. شیوخ جنوب خلیج فارس! بدانید و آگاه باشید که اگر پای تمامیت ارضی کشورمان به میان بیاید - و مخصوصاً اگر طرف ادعا هم شماهایی باشید که در آزمون ملت ایران مردود شده اید - هر گونه اختلاف سلیقه و مشکل داخلی به حاشیه ی اصل "دفاع از تمامیت ارضی" می رود. ملت ایران طالب جنگ نیست ، خاصه آن که نسل کنونی ایرانیان جنگی 8 ساله را با تمام رنج هایش تجربه کرده است و هرگز نمی خواهد بناهایی که در دوران سازندگی بعد از جنگ ، آجر به آجر ساخته اند آسیب ببینند اما این بدان معنا نیست که اگر چند "شیخ تازه به دوران رسیده عرب" از گرد راه رسیدند و گفتند این چند جزیره مال ما ، در جوابشان بگوییم :بفرمایید ببرید،ما تازه از جنگ رهیده ایم و کلی هم مشکل داریم! شیوخ عرب جنوب خلیج فارس ، بدانند که اگر امروز بدان حد از گستاخی رسیده اند که می توانند نسبت به همسایه بزرگ شمالی شان ادعای ارضی هم بکنند ، به خاطر آن نیست که خودشان بزرگ شده اند و قدرتی به هر رسانده اند و برای خودشان کسی شده اند! نه آقایان شیوخ! شما واقعاً کسی نیستید! این را توهین به خود نپندارید ، بلکه عین واقعیت است. برای اثبات این ادعا ، فقط کافی است "پدر اجاره ای" تان آمریکا از منطقه برود و پشت تان را خالی کند ؛ آن وقت است که صدایتان می گیرد و زانوهایتان می لرزد و دوباره متوجه موقعیت تان می شوید. بدانید که قدرت شما ، عَرَضی است و وابسته به حضور بزرگتان آمریکا و از نزد خود چیزی ندارید ولی قدرت ایران ، در همه تاریخ قدرتی ذاتی بوده است و همچنان خواهد بود. بدانید که روابط ایران و حامیان غربی شما تا ابد بدین گونه تیره نخواهد بود تا شما بتوانید در شکاف بین روابط ایران و غرب ، رقص عربی کنید و فکر کنید که این مستی تا همیشه ادامه دارد. روابط بین الملل مانند رودخانه ای همواره در تغییر و تحول است ولی گویا شما آن را مردابی می پندارید که همواره به نفع شما راکد خواهد ماند! البته ما بر مسوولان سیاست خارجی خودمان هم خرده می گیریم که با شما در شأن خودتان رفتار نکردند و در حق تان برادری کردند و ندانستند "خوبی که از حد بگذرد ، نادان خیال بد کند" تا بدانجا که بر سفر رسمی رئیس جمهور ایران به بخشی از خاک ایران هم خرده بگیرد. آقایان شیوخ! هر وقت ایران بر سفر آل نهیان بر دوبی خرده گرفتند ، هر گاه ایران انتقاد کرد که چرا آل سعود به جده رفتند ، اگر تهران بر فلان مقام آل خلیفه ایراد گرفت که چرا به فلان ساحل قطر رفتید و ... آن گاه شما هم بر ایران خرده بگیرید که چرا مقاماتش به بوموسای ایران می روند. و سخن آخر این که شیوخ عرب حاکم بر جنوب خلیج فارس ! یادتان باشد که "شیر نشسته ، از کفتار ایستاده بلند تر و قدرتمند است." ، حد و شأن خود را بدانید و این مساله ساده را بفهمید که در پس امروز ، فردایی هم هست ؛ همه پل های پشت سرتان را خراب نکنید. http://www.asriran.com/fa/news/209260/%D8%B3%D8%AE%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D8%B4%DB%8C%D9%88%D8%AE-%D8%B9%D8%B1%D8%A8-%D8%AD%D8%A7%DA%A9%D9%85-%D8%A8%D8%B1-%D8%AC%D9%86%D9%88%D8%A8-%D8%AE%D9%84%DB%8C%D8%AC-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3-%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D9%87%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1-%D9%BE%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%AC%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA
  5. جانشین فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران با اشاره به دستیابی به فناوری ساخت بالگرد در كشور گفت: نیروی زمینی ارتش هم قادر به تولید بالگرد است و هم كار تعمیر و نگهداری را انجام می دهد. به گزارش مشرق، امیر كیومرث حیدری در گفت و گو با ایرنا اظهار داشت: مهم ترین برنامه این نیرو در سال 1391 تحقق نهضت خوداتكایی است كه رهبر معظم انقلاب بر آن تاكید كردند. وی با بیان اینكه با همه توان تلاش می كنیم تا فرمایشات رهبر معظم انقلاب را در سال جاری تحقق بخشیم افزود: نیروی زمینی ارتش برای سال 1391 در عرصه تولید تسلیحات، ارتقای تانك ذوالفقار و تولید جنگ افزارهای سبك، سنگین و تسلیحات ضد زره و ارتقای بالگردها برنامه دارد. جانشین فرمانده نیروی زمینی ارتش همچنین با اشاره به توانایی این نیرو در عرصه هوانیروز و بالگرد گفت: ما به فناوری تولید بالگرد دست یافته ایم به طوری كه هم قادر به تولید بالگرد هستیم و هم كار تعمیر و نگهداری را انجام می دهیم. امیر حیدری خاطرنشان كرد: ارتقای سامانه های بالگرد 209 كبری توانمندی های نیروی زمینی ارتش را نشان می دهد. http://www.mashreghnews.ir/fa/news/110435/%D8%AE%D8%A8%D8%B1-%D9%85%D8%AC%D8%AF%D8%AF-%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D8%B4-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D9%82%D8%A7%D8%A1-%D8%AA%D8%A7%D9%86%DA%A9-%D8%B0%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D9%82%D8%A7%D8%B1 [color=orange] تیتر به خبرگزاری فارس اصلاح شد . منتقل شد به اخبار نظامی 00Amin[/color]
  6. نیروی هوایی روسیه در سال 2015 میلادی به سیستم‌های جدید پدافند هوایی "ویتیاز" و "اس‌ ـ 500" مجهز می‌شود. به گزارش مشرق به نقل از ایسنا، ویکتور گومنی، فرمانده نیروی پدافند هوایی روسیه با اعلام این خبر گفت: اکنون نیروهای موشکی پدافند هوایی روسیه، سیستم‌های جدید "پانسیر ـ اس" و همچنین سیستم "اس ـ 300" را دریافت می‌کنند. پیشتر آلکساندر سوخوروکوف، معاون اول وزیر دفاع روسیه اعلام کرده بود که ساخت بخش‌های اساسی پدافند "اس ـ 500" آغاز شده است و مشخصات فنی آن جزو اسرار نظامی بوده و فاش نمی‌شود. سیستم موشکی پدافند هوایی ویتیاز، سیستم پدافند تکمیل شده اس ـ 300 است. تعداد موشک‌ها در آن از 4 به 16 افزایش یافته است. دیگر مشخصات ویتیاز مشابه سیستم‌های "اس-300" بوده و برای دفاع از موسسات صنعتی، نهادهای دولتی، پایگاه‌های نظامی و مقرهای فرماندهی در برابر حملات هوایی و فضایی دشمن است. این سیستم قادر به نابودسازی اهداف بالستیک بوده و از قابلیت حمله به اهداف زمینی نیز برخوردار است و می‌تواند هواپیماهای دشمن را در فاصله 150 کیلومتری و ارتفاع 27 کیلومتری منهدم کند. http://www.mashreghnews.ir/fa/news/110137/تجهیز-نیروی-هوایی-روسیه-به-s500 ادغام شد . 00Amin
  7. f222

    تاپیک جامع رزمایش ارتش های خارجی

    بزرگترین رزمایش هوایی تاریخ بحرین با مشارکت بی سابقه 100 جنگنده از 10 کشور جهان اخیرا در منطقه خلیج فارس آغاز شده است. به گزارش مشرق به نقل از مهر، روزنامه البیان امارات امروز در مطلبی به برگزاری بزرگترین رزمایش هوایی در تاریخ بحرین پرداخته و مشارکت 100 جنگنده از 10 کشور خارجی در آن را بی سابقه اتوصیف کرده است. بر این اساس، نیروهای دفاعی بحرین این رزمایشهای هوایی را هر ساله برگزار می کنند اما امسال با توجه به شرایط منطقه تصمیم گرفته اند کمک بیشتری از همپیمانان منطقه ای و بین المللی خود بگیرند. منامه هدف از انجام این مانورها را انجام تمرینهای مشترک هوایی با نیروهای هوایی کشورهای دوست و حفظ امنیت و ثبات منطقه خلیج فارس عنوان کرده است. مانورهای هوایی بحرین از سال 1988 تاکنون هر ساله برگزار شده اما رزمایش امسال بزرگترین آنها محسوب می شود. این در حالی است که وزیرخارجه بحرین اخیرا در گفتگو با یک روزنامه ژاپنی از توافق آمریکا و 6 کشور عرب حاشیه خلیج فارس درباره استقرار سپر موشکی یکپارچه در منطقه خبر داد. آمریکا اخیرا به کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس پیشنهاد استقرار سپر موشکی واحد را ارائه داده که بر مبنای آن سیستمهای راداری مشترک و عملیات تبادل اطلاعات میان دو طرف صورت می گیرد. http://www.mashreghnews.ir/fa/news/109778/%D8%A2%D8%BA%D8%A7%D8%B2-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%B1%D8%B2%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D9%87%D9%88%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D8%A8%D8%AD%D8%B1%DB%8C%D9%86
  8. پرویز سروری عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی معتقد است که ایران هرگونه اقدام غرب علیه بلوک مقاومت و علی الخصوص سوریه را اقدام علیه خود تلقی می کند. به گزارش رسالت، پرویز سروری عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی معتقد است که ایران هرگونه اقدام غرب علیه بلوک مقاومت و علی الخصوص سوریه را اقدام علیه خود تلقی می کند. وی با اشاره به اینکه کنفرانس به اصطلاح دوستان سوریه در ترکیه نام بی مسمایی داشت و در واقع کنفرانس دوستان آمریکا و اسرائیل بود گفت: چنین نشست هایی که در راستای ضربه زدن به محور مقاومت است هیچ تجانسی با آرمان‌های مردم سوریه نداشت که این کشور اشتهار به پایداری در برابر تجاوزات اسرائیل و استکبار جهانی دارد. این عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس با تاکید بر اینکه تلاش برای شکست محور مقاومت خشنود سازی نظام سلطه جهانی و بازگشت به خط ارتجاع و سازش است ادامه داد: مردم سوریه نشان دادند علاوه بر اصلاحات به دنبال تثبیت خط مقاومت در برابر اسرائیل هستند و از این رو نشست اخیر در ترکیه نیز در راستای اهداف اسرائیل بود و نه ملت سوریه . سروری همچنین با اشتباه دانستن مواضع آنکارا در قبال مسائل منطقه افزود: این روزها ترکیه به آلت دست آمریکا و رژیم صهیونیستی تبدیل شده است و اقدامات ترک ها زمینه ساز واگرایی بین نیروهای انقلابی در برابر جبهه استکبار شده است. وی همچنین مواضع ایران در برابر مسئله سوریه را بسیار شفاف و صریح دانست و با بیان اینکه تهران از هرملتی که در برابر اسرائیل مقاومت کند حمایت جدی می کند یادآور شد: هر حرکتی برای ضربه زدن به منافع اعضای بلوک مقاومت ضربه به اتحاد و انسجام اسلامی و ایران کلیه تمهیدات را برای مقابله با چنین اقداماتی آماده کرده است. http://www.ghasednews.ir/fa/news/21391/%D8%A7%D9%82%D8%AF%D8%A7%D9%85-%D8%BA%D8%B1%D8%A8-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%B3%D9%88%D8%B1%DB%8C%D9%87%D8%9B-%D8%B6%D8%B1%D8%A8%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D9%86%DA%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86
  9. يک وهابي شيعه ستيز سوري که در عربستان سعودي اقامت دارد، گفت که هواداران وي، گروهي از ايراني هاي ربوده شده را در سوريه نگه داشتنه اند تا با ايران در مورد آنها وارد مذاکره شوند. به گزارش گروه بين الملل مشرق، تنها چند ساعت پس از اينکه اعلام شد 12 ايراني در سوريه ربوده شده اند که پنج نفر از آنها مهندساني هستند که در حمص ربوده شده اند، شيخ "ابراهيم بن عبدالعزيز الزعبي" شيخ وهابي در عربستان سعودي گفت که هواداران وي، گروهي از ايراني ها را در سوريه را به عنوان گروگان نگه داشته اند تا در مورد آنها با ايران وارد مذاکره شوند. وي که يکي از نظريه پردازان جريان هاي افراطي جنگجو در سوريه است، به پايگاه خبري "سوريا پوليتيک" گفت که هواداران وي يک گروه ديگري ايراني هاي ربوده شده را در سوريه نگه داشته اند تا در مورد آنها با ايران مذاکره کنند. اين وهابي تندرو گفت که مذاکرات با ايران را با ميانجي گري ترکيه ادامه مي دهد. وي همچنين به پايگاه خبري "سوريا پوليتيک" نوار ويدئويي را داده که براي نخستين بار منتشر مي شود و در آن يکي از افراد ربوده شده ايراني به همراه گذرنامه هاي همراهان ربوده شده اش را به نمايش گذاشته شده است. اين شيخ وهابي ساکن مکه که حزب تأسيس شده به وسيله وي ارتباطات بسيار نزديکي با سلفي ها دارد، با وجود اينکه ايران تصاوير آزاد شدن پنج مهندس ايراني را نيز منتشر کرده، مدعي شد که اين افراد آزاد نشده اند و به امانت به ترکيه سپرد شده اند. او گفت که هفت نفر ديگر نيز همچنان در خاک سوريه هستند. وي که هيچ سندي در مورد فعاليت هاي غيرقانوني زايران ايراني در سوريه در اختيار نداشت، مدعي شد که آنها در مکان هايي بودند که ارتباطي با مکان هاي زيارتي نداشت و به هيمن علت، شک مخالفان دولت سوريه را برانگيخته و بازداشت شده اند. اين در حالي است که مقامات ايراني اعلام کرده اند که اين افراد در مسيرهاي انتقال به شهرهاي زيارتي از سوي مخالفان ربوده شده اند. وي که دبيرکل حزب غيرقانوني موسوم به الاحرار سوريه نيز هست، مدعي شد که شخصاً نظارت بر روند "عدالت شرعي و قانوني" در بازجويي ها از اين افراد را بر عهده داشته و براي آزادي تعدادي از سوري هاي بازداشت شده و برخي از روزنامه نگاران اروپايي در سوريه در مقابل آزادي اين افراد با دولت سوريه وارد مذاکره شده است. تصاوير يکي از ربوده شدگان و گذرنامه هاي برخي از آنان را در ادامه مي بينيد: http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/1/16/151587_623.jpg http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/1/16/151589_297.jpg http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/1/16/151590_908.jpg http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/1/16/151591_639.jpg http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/1/16/151592_565.jpg فيلم يکي از ايرانيان به گروگان گرفته شده که بدون ارائه سند و به دروغ به عنوان پاسدار سپاه معرفي مي شود از طريق پنجره زير قابل مشاهده است: http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/1/16/151578_517.flv http://www.mashreghnews.ir/fa/news/108915/%D8%A7%D9%8A%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%8A%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%87-%D8%B4%D8%AF%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%DA%86%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%84-%D9%88%D9%87%D8%A7%D8%A8%D9%8A%D9%88%D9%86-%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%8A%D9%87-%D9%81%D9%8A%D9%84%D9%85
  10. يک پايگاه خبري اردني نوشت؛ رزمايش بزرگي که قرار است در ماه مي آينده (اواسط خرداد) با مشارکت 17 کشور غربي و عربي در مرزهاي شمالي اردن برگزار شود، با کودتاي احتمالي در سوريه ارتباط دارد. به گزارش گروه بين الملل مشرق، وبگاه اردني "عين" با افشاي اين مطلب تأکيد کرد: تحليلگران هشدار داده اند که تغيير احتمالي حکومت در دمشق مي تواند به يک بي ثباتي داخلي بينجامد که باعث روي کار آمدن سلفي هايي شود که حاکم شدن آنها بر سوريه مي تواند بر کشور اردن تأثير بگذارد که اين مسأله در تعيين موضع اردن در قبال سوريه به شدت مهم است. اين پايگاه خبري همچنين به اظهار نظر چند تحليلگر آمريکايي اشاره کرده و افزوده است: "مارينا اوتوواي" پژوهشگر بنياد کارنگي معتقد است که ديدار مقامات اردني با آمريکايي ها براي فراهم کردن زمينه انجام رزمايش "شير در کمين" ممکن است از ابعادي برخوردار باشد که با وضع جاري سوريه در ارتباط خواهد بود. http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/1/16/151571_690.jpg دولت اردن، هدف از اين رزمايش را "افزايش آمادگي نيروهاي مسلح اردن و همپيمانان اين کشور" و "تأمين امنيت مرزهاي اين کشور با سوريه" اعلام کرده است. اين در حالي است که روزنامه اردني "السبيل" اردن نوشته است: ارتش اردن حالت فوق العاده در بين صفوف خود و بويژه در فرماندهی بخش شمالی در منطقه مرزی با سوریه اعلام کرده است. بر اساس اعلام منابع آگاه، ارتش اردن به شکل قابل ملاحظه ای در منطقه مرزی گشت های نظامی خود را افزایش داده و از سویی دیگر مرخصی افسران و سربازان خود را محدود نموده است. تحليلگران نظامي اعلام کرده اند که هدف از برگزاري اين قبيل رزمايش هاي منطقه اي مي تواند ايجاد دستاويز براي انتقال نيروهاي مسلح و جنگ افزارهاي کشورهاي غربي و عربي مخالف محور مقاومت اسلامي در منطقه خاورميانه باشد که نمونه آن طي رزوهاي آينده در کشور بحرين انجام خواهد گرفت. برخي ناظران آگاه نيز معتقدند نامگذاري رزمايش بزرگ کشورهاي غربي و عربي در اردن به نام " الأسد المتأهب" (شير در کمين) نيز با منظور خاصي انجام شده و از آنجا که شامل نام خانوادگي "بشار الأسد" رئيس جمهور سوريه است، اوضاع جاري در منطقه شامات را هدف گرفته است. دولت اردن تا اين لحظه از اعلام نام کشورهاي مشارکت کننده در اين رزمايش بين المللي به استثناي آمريکا خودداري کرده است اما در عين حال اعلام شده که کشورهاي عربي و غير عربي همپيمان اردن نيز در اين رزمايش حضور خواهند داشت. همزمان با اعلام ديدگاه هاي موافق با "ارتباط رزمايش در اردن با اوضاع سوريه" برخي تحليلگران نيز از ضعيف بودن احتمال تبديل رزمايش به عمليات مداخله نظامي در سوريه سخن مي گويند و معتقدند احتمال ارتباط اين رزمايش با وضعيت جاري در کشور سوريه بعيد است. "يوسي الفرا" پژوهشگر صهيونيست سازمان "آمريکايي ها براي صلح" ابراز عقيده کرده است که رزمايش "شير در کمين" که بزرگترين رزمايش در تاريخ کشور اردن است، با اوضاع سوريه ارتباطي ندارد و هدف از برگزاري آن، تنها نمايش قدرت نظامي به کشورهاي همسايه اردن و تأمين امنيت مرز اردن با سوريه است. البته هنوز اعلام نشده که هزينه بزرگترين رزمايش تاريخ اردن از کدام محل تأمين خواهد شد اما ناظران با توجه به کسري بودجه دولت اين کشور و ميزان بدهي خارجي اين کشور که از مرز 20 ميليارد دلار گذشته و نيز سفر اخير عبدالله دوم، شاه اين کشور به عربستان سعودي، احتمالاتي را در اين زمينه مطرح کرده اند. طبق نظر برخي تحليلگران اردني، آمريکا و رژيم اسرائيل از خطرات طرح گزينه نظامي براي پايان دادن به حکومت فعلي در سوريه بخوبي آگاهند و معتقدند که چنانچه دست نشاندگان داخلي در سوريه نتوانند به هدف خود که سقوط حکومت بشار اسد است نائل شوند، گزينه نظامي همانند ليبي در دستور کار غرب قرار مي گيرد اما اين بار کشورهاي عربي نيز در کنار ارتش هاي غربي خواهند بود و تعدادي از اين کشورها نيز براي ارسال ارتش به سوريه، رسماً اعلام آمادگي کرده اند. از جمله اين کشورها قطر است که "شيخ حمد بن خليفه آل ثاني" پادشاه آن، بتازگي در مصاحبه اي با برنامه 60 دقيقه شبکه آمريکايي "سي بي اس" گفت که کشورهاي عربي بايد ارتش هاي خود را در سوريه مستقر کنند تا جلوي کشتارها در آنجا گرفته شود. به گفته تحليلگران منطقه اي، اين رزمايش و حضور نظامي کشورهاي غربي و عربي در اردن مي تواند زمينه ساز دخالت نظامي آمريکا و غرب در قالب ارتش هاي عربي در منطقه شامات به اسم حفظ صلح در سوريه باشد و نيز از سويي ديگر مي تواند سپري براي جلوگيري از شورش هاي اسلامگرايان اردني و تغيير حکومت اردن و به هم ريختگي اوضاع آوارگان فلسطيني در اردن باشد. به گفته اين افراد، حضور ارتش هاي غربي و عربي در اردن مي تواند براي حمايت از اسرائيل در صورت وقوع هر گونه جنگ احتمالي با سوريه و يا هدف قرار دادن مقاومت در جنوب لبنان باشد و همان طور که از اخبار تحرکات صهيونيست ها بر مي آيد، اين رژيم قصد حمله به جنوب لبنان و پايگاه هاي حزب الله لبنان را نيز دارد. http://www.mashreghnews.ir/fa/news/108896/%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D8%A8%D8%A7%D8%B7-%D8%B1%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%8A%D8%B4-%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D9%86-%D8%A8%D8%A7-%DA%A9%D9%88%D8%AF%D8%AA%D8%A7%D9%8A-%D8%A7%D8%AD%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%84%D9%8A-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%8A%D9%87
  11. اولین گروه از نظامیان امریکایی صبح امروز چهارشنبه وارد استرالیا شدند تا این اقدام آمریکا با هدف نظارت بیشتر و بهتر بر عملکرد نظامی چین ارزیابی شود. به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از خبرگزاری فرانسه، بر اساس استراتژی جدید آمریکا قرار است دو هزار و 500 نظامی آمریکایی در استرالیا مستقر شده و هواپیماهای جاسوسی ایالات متحده نیز در جزایر آن مستقر شوند از همین رو صبح امروز 200 تفنگدار دریایی آمریکا وارد این کشور شدند. محل استقرار این نظامیان دراسترالیا گردشی خواهد بود و هرشش ماه یکبارمحل آن تغییر می کند. آمریکا تا سال 2017 میلادی می تواند نظامیان خود را در استرالیا حفظ کند و پس از آن باید بار دیگر با استرالیا در این باره به توافق برسد. این اقدام آمریکا با هدف نظارت بیشتر و بهتر بر عملکرد نظامی چین صورت می گیرد. در همین رابطه قرار است هواپیماهای جاسوسی ایالات متحده نیز در سواحل استرالیا مستقر شوند. در سال 2011 آمریکا توافق نظامی جدیدی را با استرالیا برای اعزام ناو های جنگی، جنگنده ها و 2500 تفنگدار دریایی به شهر داروین استرالیا، در نزدیکی چین ، به امضا رساند. این پایگاه تازه ترین پایگاهی است که در شبکه پایگاههای زنجیره ای آمریکا، در عرصه جهانی جای گرفته است. این اقدام آمریکا نخستین گسترش نظامی آمریکا در منطقه اقیانوس آرام بعد از جنگ ویتنام است. دلایل اهمیت استرالیا برای آمریکا استرالیا کشوری توسعه یافته در نیمکره جنوبی است. این کشور با ۷٬۶۸۶٬۸۵۰ کیلومتر مربع وسعت، ششمین کشور پهناور دنیا است. این کشور دارای مرز خاکی با کشور دیگری نیست و دور آن را از شرق، اقیانوس آرام، از جنوب اقیانوس منجمد جنوبی، از غرب اقیانوس هند و از شمال چندین دریا و خلیج در بر گرفته ‌است. بیش از پنجاه درصد تولید ثروت جهان در کشورهای حوزه اقیانوس آرام متمرکز شده است. آمریکا و چین در دو سوی اقیانوس آرام در محور قرار دارند ولی کشورهای مهم دیگری هم در قاره آمریکا و هم در قاره آسیا وجود دارند که در تولید ثروت نقش مهمی را ایفا می نمایند. برزیل و کانادا در قاره آمریکا، ژاپن، کره جنوبی و استرالیا درآسیا و اقیانوسیه از اقتصادهای مطرح هستند. ازاین رو می توان گفت هم زمان با جابجایی مرکز ثقل تولید و ثروت از حوزه اقیانوس اطلس، که سواحل شرقی آمریکا را با اروپا پیوند می داد، به شرق آسیا، به تدریج از اهمیت حوزه اقیانوس اطلس کاسته می شود و حوزه اقیانوس آرام جای آن را می گیرد. توجه استراتژی جدید نظامی آمریکا به شرق آسیا، ناشی ازهمین جابجایی مرکز ثقل قدرت و ثروت است. تلقی آمریکا این است که قرن بیست و یکم نیز قرن آمریکا است و این نقش را با بازیگران جدید آسیایی می باید ایفا نماید. انتقال مرکز ثقل توجه آمریکا از اروپا به شرق آسیا در محاسباتی پیچیده تر و دقیق تر صورت می گیرد. http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=1568423
  12. رسانه های خبری از سقوط یک فروند هواپیمای مسافربری دو موتوره روسی در سیبری و کشته شدن 16 تن از مسافران و وخامت حال 5 تن از نجات یافتگان این حادثه خبر می دهند. به گزارش مشرق فارس به نقل از رویترز نوشت، بدنبال سقوط امروز یک هواپیمای مسافربری دو موتوره توربوجت روسی مدل " ATR 72" با 43 سرنشین در سیبری، حداقل 16 تن کشته شدند و 12 نفر دیگر از مسافران نیز از این حادثه نجات پیدا کردند. خبرگزاری رویترز در خبر خود به نقل از یکی از سخنگویان وزارت موقعیت های اضطراری نوشت که این هواپیمای مسافربری در فاصله 30 تا 35 کیلومتری مسافربری در فاصله 30 تا 35 کیلومتری شهر غربی "تیومن" سیبری سقوط کرده است. بر اساس اعلام این سخنگو، 12 تن از مسافران این هواپیما از این حادثه سقوط نجات پیدا کرده اند و اجساد 16 تن دیگر نیز در محل وقوع این حادثه پیدا شده است؛ بر اساس اطلاعات اولیه موجود، 39 مسافر و 4 خدمه پرواز در این هواپیما حضور داشته اند. خبرگزاری دولتی "ریانووستی" روسیه به نقل از مقامات بیمارستانی در شهر "تیومن" این کشور اعلام کرده است که حداقل 5 نفر از مسافرانی که از حادثه سقوط نجات پیدا کرده اند در وضعیت بحرانی به سر می برند. بر اساس اعلام رسانه های روسی، این هواپیمای برد متوسط به خطوط هوایی "یوتیر" روسیه متعلق بوده است که بعد از بلند شدن از روی زمین به مقصد "سورگات"، شهری نفتی در شمال سیبری، سقوط کرده است. http://www.mashreghnews.ir/fa/news/108037/16-%DA%A9%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%D9%82%D9%88%D8%B7-%D9%87%D9%88%D8%A7%D9%BE%DB%8C%D9%85%D8%A7%DB%8C-%D8%B1%D9%88%D8%B3%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%DB%8C%D8%A8%D8%B1%DB%8C
  13. درباره فضای سایبر چه می‌دانید؟ عرصه پنجم نبردها دارای چه ویژگی‌هایی است؟ چه ارتباطی میان امنیت ملی و فضای سایبر وجود دارد؟ جنگ سایبری چگونه خواهد بود؟ برای روشن شدن این سوالات با گزارش ویژه مشرق همراه شوید........ به گزارش خبرنگار جنگ نرم مشرق، از ظهور کلمه فضای سايبري نزدیک به چهل سال می‌گذرد و در طول اين مدت، دانشگاهیان، نظریه‌پردازان و استراتژیست‌ها بر چگونگی بروز درگیری در این حوزه جدید متمركز بوده‌اند. با اين حال هنوز هم در مورد ویژگی‌های متفاوت آن، كه در آينده بايد انتظار آنها را داشته باشيم. با توجه به ورود فضای سایبر به تمامی عرصه‌های زندگی افراد از موضوعات علمی گرفته تا کار، سرگرمی، اقتصاد، آموزش و ارتباطات، در صورتی که مهاجم بتواند سرویس‌های اینترنتی را از کار بیاندازد، می‌تواند نارضایتی عمومی ایجاد کند که زمینه‌ساز براندازی نرم است. در اين نوشتار به دنبال تبيين فضاي سايبر و ويژگي‌هاي آن، ارتباط ميان فضاي سايبر، جنگ سايبري و تهديد امنيت ملي كشورها را مورد بررسي قرار خواهيم داد. فضای سایبر چیست؟ فضاي سايبر (Cyberspace) عبارتي است كه در دنياي اينترنت، رسانه و ارتباطات بسيار شنيده مي‌شود؛ به نظر مي­رسد بكارگيري اين اصطلاح در اينزمينه و براي ارجاع به امور فني به آن رنگ و بويي صرفا فني و مكانيكي داده باشد. ملاحظه دقيق‌تر اين اصطلاح نشان مي‌دهد كه اين واقعيت، وجوه و جنبه هاي متنوعي از جمله خصلت هاي روانشناختي قابل توجه نيز دارد. در منابع موجود آمده است كه:واژه سايبر از لغت يوناني Kybernetes به معني سكاندار يا راهنما مشتق شده است. نخستين بار اين اصطلاح "سايبرنتيك" توسط رياضيداني به نام نوربرت وينر در كتابي با عنوان "سايبرنتيك و كنترل در ارتباط بين حيوان و ماشين"[1] در سال 1948 بكار برده شده است. سايبرنتيك علم مطالعه و كنترل مكانيزم ها در سيستم‌هاي انساني، ماشيني (و كامپيوترها) است. http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1390/12/22/146933_883.jpg نوربرت وينر سايبر پيشوندي است براي توصيف يك شخص، يك شي، يك ايده و يا يك فضا كه مربوط به دنياي كامپيوتر و اطلاعات است. در طي توسعه اينترنت واژه هاي تركيبي بسياري از اين كلمه سايبر بوجود آمده است كه به تعدادي از آنها اشاره مي­كنيم:‍ فضاي سايبر (Cyberspace)، شهروند سايبر (Cybercitizen) ، پول سايبر (‍Cybercash)، فرهنگ سايبر (Cyberculture )، راهنمايي فضاي سايبر ( CyberCoach ) ، تجارت سايبر ( Cyberbussines ) ، كانال سايبر ( Cyberchannel ) و .... واژه "فضاي سايبر" را نخستين بار ويليام گيبسون نويسنده داستان علمي تخيلي در كتاب نورومنسر "Neuromancer" در سال 1984 به كار برده است. http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1390/12/22/146929_143.jpg ويليام گيبسون تبیین اجمالی مفهوم قدرت و فضای سایبر بنابر ادبیات کلاسیک و مدرن سیاست، قدرت همواره در زمينه معنا مي‌يابد و رشد سريع فضاي سايبر زمينه‌ا‌ي جديد و مهم در سياست جهان است. هزينه‌ي پايين ورود، گمنامي و نامتقارن بودن در آسيب‌پذيري، بدين معناست که بازيگران کوچکتر در فضاي سايبر نسبت به حوزه‌هاي سنتي‌تر سياست جهاني ظرفيت بيشتري براي اعمال قدرت سخت و نرم دارند. تغييرات بوجود آمده در اطلاعات هميشه تاثير مهمي بر قدرت داشته‌اند، اما حوزه‌ي سايبر يک محيط مصنوعي جديد و غيرقابل پيش‌بيني است. ويژگي‌هاي فضاي سايبر برخي از اختلافات قدرت بين بازيگران را کاهش داده و بدين ترتيب مثال خوبي از پراکندگي قدرت را که ويژگي سياست جهاني در قرن حاضر است، به نمايش مي‌گذارد. قدرت‌هاي بزرگ نخواهند توانست به اندازه‌ي حوزه‌هايي چون دريا و خشکي بر اين حوزه مسلط شوند. نکته‌ي ديگري که فضاي سايبر بر آن تاکيد مي‌کند اين است که پراکندگي قدرت به معناي برابري قدرت يا جايگزيني دولت‌ها به عنوان قدرتمندترين بازيگران سياست جهاني نيست.[3] جوزف نای پدر قدرت نرم درباره فضای سایبر می­گوید: قدرت بر اساس منابع اطلاعاتي چيز جديدي نيست؛ اما قدرت سايبري حرف جدیدی به همراه دارد؛ تعاريف متعددي براي فضاي سايبر وجود دارد اما عموما "سايبر" پيشوندي است که معناي فعاليت‌هاي مرتبط با کامپيوتر و الکترونيک را مي‌رساند. بر اساس يکي از تعاريف، "فضاي سايبر يک حوزه‌ي عملياتي است که به منظور بهره‌برداري از اطلاعات از طريق سيستم‌هاي به هم پيوسته و زيرساخت يکپارچه‌ي آنها، با استفاده از علم الکترونيک شکل گرفته است." قدرت به زمينه بستگي دارد و قدرت سايبري به منابعي که قلمرو فضاي سايبر را شکل مي‌دهند. http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1390/12/22/146928_258.jpg دکتر جوزف نای http://www.mashreghnews.ir/media/player/flvplayer.png ظهارات جوزف نای درباره قدرت نرم و فضای سایبر تازه­‌گی فضای سایبر و پیچدگی فهم روابط موجود در این فضا بعضي وقت‌ها فراموش مي‌کنيم که فضاي سايبر تا چه حد تازگي دارد. در سال 1969، وزارت دفاع تحت پروژه‌ي ARPANET شروع به اتصال محدود چند کامپيوتر کرد، و در سال 1972 کدهاي تبادل داده‌ (TCP/IP) ايجاد شدند تا يک اينترنت اوليه را که قادر به مبادله‌ي بسته‌هاي اطلاعات ديجيتال باشد، تشکيل دهند. http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1390/12/22/146923_446.jpg نمایی از ARPANET سيستم نام دامنه‌ي آدرس‌هاي اينترنتي در سال 1983 شروع شد و اولين ويروس‌هاي کامپيوتري در حدود همان زمان بوجود آمدند. شبکه‌ي جهاني (World Wide Web) در سال 1989 آغاز به کار کرد؛ معروفترين موتور جستجو، يعني گوگل، در سال 1998 تاسيس شد و دايرة‌المعارف منبع باز ويکيپديا در سال 2001 آغاز به کار کرد. در اوخر دهه‌ي 1990 شرکت‌هاي تجاري استفاده از فن‌آوري جديد را آغاز کردند تا توليد و فروش را در زنجيره‌هاي پيچيده‌ي تامين جهاني تغيير دهند. پهناي باند و مزارع سرور براي پشتيباني از "پردازش ابري" ، که طي آن شرکت‌ها و افراد مي‌توانند داده‌ها و نرم‌افزارهايشان را در وب ذخيره کنند، تنها همين اواخر بوجود آمده‌اند ICANN (شرکت اختصاص اسامي و شماره‌ها در اينترنت) در سال 1998 بوجود آمد، و دولت آمريکا تنها از ده سال پيش توسعه‌ي طرح‌هاي ملي جدي براي امنيت سايبري را آغاز کرده است. در سال 1992، تنها يک ميليون کاربر اينترنت وجود داشت؛ طي 15 سال اين رقم به يک ميليارد رسيد. در همان اوايل، طرفداران آزادي انديشه اعلام کردند که "اطلاعات مي‌خواهد آزاد باشد" و اينترنت را به عنوان پايان کنترل حکومت‌ها و "مرگ فاصله‌" ترسيم کردند. در عمل، حکومت‌ها و قلمروهاي جغرافيايي هنوز نقش مهمي ايفا مي‌کنند، اما پراکندگي قدرت چيزي است که در اين حوزه بارز است.[5] با توجه به رشد روز افزون کاربران سایبری و عدم شناسایی کاربران در این فضا و همچنین حرکت جهان به سمت استفاده فراگیر از تکنولوژی سایبر در کنار دیگر ویژگی­های فضای سایبر، عملا زمینه تغییر رقابت­های دو طرفه وحتی چند طرفه از زمین، هوا، دریا و حتی فضا، به سمت عرصه پنجم رقابت سوق پیدا می­کند، لذا جنگ سایبری یا نبرد مجازی[6] در این صورت اهمیت پیدا می­کند. نمونه­‌هایی از نگرانی و تلاش آمریکا برای بدست آوردن امنیت فضای سایبر اگر چه ایالات متحده مبدع اولیه فضای اینترنت بوده است و هنوز جای این سوال باقی است که چرا ایالات متحده اقدام به گسترش اینترنت در عرصه جهانی کرده است، لکن با توجه به حجم گسترده داده در این فضا، به نظر می­رسد ایالات متحده نیز یکی از طرف­هایی باشد که در عرصه پنجم نبردها، ضربه پذیر و قابل نفوذ باشد و تا حدودی رصد و یا نظارت بر فضای سایبر از کنترل آمریکا خارج شده است. با توجه به پراکندگی قدرت و بهم خوردن توازن قدرت­ها در فضای سایبری، دیگر بزرگ یا کوچک بودن طرف­های درگیر در فضای سایبر مهم نبوده و تنها تخصص، هوش، خلاقیت در استفاده از فضای سایبر مورد استفاده قرار می­گیرد؛ از همین رو، قرارگاه سایبری آمریکا به دنبال اهمیت فضای سایبری تشکیل می­شود تا با آموزش نیرو در سطوح مختلف سنی، برای آینده­ای نه چندان دور آمادگی­های لازم برای مقابله با تهدید سایبری را کسب کند. "قرارگاه فرماندهای سایبری آمریکا" (USCYBERCOM) یکی از قرارگاه‌های فرعی نیروهای نظامی آمریکا است که زیر نظر "قرارگاه فرماندهی استراتژیک آمریکا" (USSCOM) فعالیت می‌کند. در 23 ژوئن 2009، رابرت گیتس (Robert Gates)، وزیر دفاع وقت، به فرمانده قرارگاه استراتژیک آمریکا دستور تأسیس قرارگاه سایبری را داد. http://www.mashreghnews.ir/media/player/flvplayer.png اعلام تشكيل قرارگاه سايبري آمريكا ین قرارگاه در مجموعه "فورت‌مید" (Fort Meade) مریلند واقع شده و فرماندهی آن بر عهده ژنرال کیث بی. الکساندر است. قابل ذکر است که این قرارگاه در ساختمان "آژانس امنیت ملی آمریکا" (NSA) قرار داشته و فرمانده آن به طور همزمان ریاست آژانس امنیت ملی را نیز برعهده دارد.[7] http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1390/12/22/146934_122.jpg سازمان فورت‌مید نرال الکساندر از سال 2005 ریاست آژانس و از سال 2010 نیز به عنوان فرمانده قرارگاه سایبری منصوب گشت. قرارگاه سایبری فرماندهی عملیات‌های فضای مجازی را متمرکز کرده، منابع سایبری موجود را سازماندهی نموده، دفاع از شبکه‌های نظامی آمریکا و نیز تهاجم به شبکه‌ها کشورهای دیگر را هماهنگ می‌کند http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1390/12/22/146926_305.jpg ژنرال کیث بی. الکساندر http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1390/12/22/146924_445.jpg این راهبرد، آمريکا را ملزم مي­کند، در صورت بروز هرگونه تهديد سايبري از جانب هر کشوري، پس از برآورد ساير گزينه ها از تمام ظرفيت قدرت نظامي خود عليه کشور تهديد کننده استفاده کند؛ از سوی دیگر، تشکیل سازمان­ها و مؤسسات علمی دیگر همچون یارپا و دارپا نیز، از دیگر تلاش­های آمریکا برای مقابله با تهدیدات سایبری است. بخش تحقيقات فني وزارت دفاع آمريكا موسوم به آژانس پروژه‌هاي تحقيقاتي پيشرفته دفاعي (DAPRA) هم ‌اكنون در حال تكميل پروژه ميدان سايبري ملي است: ماكت اينترنتي براي شبيه‌سازي جنگ و اطلاعات سايبري. پروژه ميدان سايبري با هدف آزمايش تاكتيك‌ها و تكنيك‌هاي جديد از طريق بازيهاي جنگ سايبري و نيز آموزش نيروهاي سايبري طراحي شده است. ضمناً، راهبرد جديد مستلزم توسعه سلاح‌ها و ابزارهاي سايبري جديد از قبيل ويروس‌هاي غيرفعال‌، برجهاي ديده‌باني سايبري و غيره است.[8] (IARPA) " فعالیت پروژه­های تحقیقات پیشرفته اطلاعات " نیز به عنوان بازوی اطلاعاتی در خدمت دارپا و وزارت دفاع امریکا به دنبال جمع آوری و تحلیل داده­ها در سطوح مختلف از جمله فضای سایبری است.[ http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1390/12/22/146921_368.jpg http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1390/12/22/146922_600.jpg مام این اقدامات، تنها گوشه­ای از فعالیت­های ایالات متحده امریکا در راستای بالا بردن امنیت، دفاع و مقابله با تهدیدات سایبری است. جنگ سایبری چیست؟ در طول تاريخ، جنگ به انواع گوناگوني دسته‌بندي و طبقه‌بندي شده است. انواع جنگ و تركيب ديگر مفاهيم با آن، براي خلق يا تعريف پديده‌اي جديد در عرصه منازعات انساني، چنان گسترش يافته است كه رسيدن به دريافتي مناسب از همه آنها بر اساس تنها يك نگرش خاص يا يك زاويه ديد معين، بعيد به نظر مي‌رسد در كنار انواع نبردهاي كلاسيك و مدرن و با تسهيل روش‌هاي ارتباطات و بالا رفتن ارزش اطلاعات نسبت به قبل، دستيابي، حفاظت و حتي تغيير در اطلاعات حريف، سبب تغييراتي در راهبردها و روش‌هاي جنگي شده است، جنگ اطلاعات بدون نياز به زمينه‌هاي قبلي در جنگ كلاسيك همچون زمين، هوا و دريا، تنها به دنبال كسب سه عامل بالاست و از هر وسيله‌اي براي رسيدن به هدف خود بهره مي‌برد. با توجه به شكل گيري جنگ اطلاعات و از سوي ديگر، ايجاد فضاي مجازي يا فضاي سايبر، عملا فضاي سايبر به عنوان عرصه پنجم نبردها تعيين شده و جنگ اطلاعاتي بيشتر در اين فضا در جريان است؛ با توجه به ويژگي‌هاي فضاي سايبري (كم هزينه بودن، تبادل سريع اطلاعات، ناشناس بودن كاربر سايبري و...) عملا فضاي سايبري در كنار كمك به عصر ارتباطاتف تهديدي جدي روبروي امنيت ملي حكومت‌ها تلقي مي‌شود و كشوري همچون آمريكا به دليل رشد در عرصه فناوري اطلاعات و گره زدن خود با امكانات فضاي سايبر، عملا تهديدات سايبري را جدي گرفته و حمله سايبري را در حكم حمله نظامي دانسته و اعلام مي‌كند به صورت جنگ سخت با تهديدات سايبري برخورد خواهد كرد. http://www.mashreghnews.ir/media/player/flvplayer.png تبليغي درباره جنگ سايبري فارق از اينكه راهبرد سايبري آمريكا تا چه اندازه تبليغاتي، رواني و يا جدي است، توجه به ويژگي‌ها، نكات مثبت و تهديدات فضاي سايبري براي كشوري همچون جمهوري اسلامي ايران بسيار مهم جلوه مي‌كند، با وجود ورود اينترنت به ايران، با توجه به رشد فناوري ارتباطات و كاربران سايبري در سراسر كشور، ايران براي ورود كامل به عرصه سايبري چند قدمي فاصله داردغ لذا به نظر مي‌رسد قبل از مواجهه با تهديدات سايبري، مي‌بايست خود را از هر جهت بيمه كرده و براي مقابله با تهديدات سايبري اماده شود. http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1390/12/22/146976_492.jpg مسئله امنیت ملي در یک نظام سیاسی، وظیفه دولت تامین امنیت ملی است. در واقع، برآیند تمامی وظایف و کارکردهای دولت در یک نظام سياسي، تامین امنیت ملی به مفهوم امنیت تمامی افراد جامعه است. بنابراین می توان گفت که دولت، کارخانه ای است که محصول آن، امنیت است و بر اساس برداشت و تعریفی که از آن دارند، سیاست ها و راهبردهای خاصی را تدوین می کنند. بنابراین، اتخاذ یک سیاست امنیتی، مبتنی بر پیش فرض ها و انتظاراتی است که نخبگان سیاسی یک کشور در مورد امنیت ملی و موضوع و مصداق آن دارند. اینجاست که اهمیت نوع نظام سیاسی در تعیین موضوع و مصداق امنیت ملی مشخص می شود. مسئله دنیای مجازی و فضای سایبر با توجه به گستردگي و پيچده شدن و اهميت فضاي سايبري در جهان، ضرورت دارد قدرت برد استراتژیک و برد تاکتیکی نظام جمهوری اسلامی ایران در یک جنگ اطلاعاتی و سايبري بیش ار پیش افزایش یابد. بنابر این لازم است تا بسترهای لازم برای یک جنگ تمام عیار اطلاعاتی را به طور فزاینده تقویت نماییم و در مقابل برد استراتژیک و تاکتیکی دشمنان را در یک جنگ اطلاعاتی کاهش دهیم. لازم است تا نظام جمهوری اسلامی به کمک نخبگان بتواند دکترین امنیتی خود را بطور جامع تر و با قبول حضور گسترده تر در فضای سایبر و جامع اطلاعاتی پی ریزی نماید. به نظر مي‌رسد ايجاد سازمان پدافند غیر عامل و پليس سايبري گامي مثبت لكن كوچكي است تا در عرصه فضای سایبر به منظور افزایش برد استراتژیک و راهبردی نظام، مسیری را به صورت پویا پی‌ریزی نمایيم و مهمتر از همه خود در صدد آن برایيم تا عمده ترین و بنیادی ترین نیازهای کاربران را در این فضا تولید و بازتولید نمایيم. هر چند این مسیر در میان بسیاری از نخبگان کشوری به انحاء مختلف پی ریزی شده است، اما سرعت فزاینده تحولات ما را بر آن خواهد داشت تا با جدیت و سرعت بیشتری به این امر همت گماریم. بدون تردید در حال حاضر، علم و تکنولوژی ای که روز به روز در کشورمان رو به شکوفایی خواهد رفت، قدرت ملی مان را در این عرصه نیز به تثبیت خواهد رساند. چرا که رسیدگی به افزایش سطح کیفی نیازهای کاربران از یک سو و تقویت پدافند غیر عامل در فضای سایبر از سوی دیگر، قدرت بخشی و قدرت افکنی ویژه ای را ترسیم خواهد کرد. براي مطالعه بيشتر: 1- گزارش رند درباره جنگ سايبري 2- ويژگي‌هاي فضاي سايبري و جنگ سايبري 3-مقابله با جنگ سايبري 4- تسليحات سايبري http://www.mashreghnews.ir/fa/news/105200/%D8%B9%D8%B1%D8%B5%D9%87-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%A8%D8%B1-%D8%AA%D9%87%D8%AF%DB%8C%D8%AF-%D8%AC%D8%AF%DB%8C-%D8%A7%D9%85%D9%86%DB%8C%D8%AA-%D9%85%D9%84%DB%8C-%D8%AD%D8%A7%DA%A9%D9%85%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D9%88%D8%B9%DA%A9%D8%B3
  14. خبرگزاری مهر-گروه بین الملل : روزهای سه شنبه و چهارشنبه هفته جاری دو خبر درباره برنامه های نظامی جدید آمریکا منتشر شد که نشان می داد واشنگتن عزم خود را برای شکار اژدها آغاز کرده، اما آیا با استقرار سپر موشکی و یا گسیل هواپیماهای جاسوسی به قاره کهن، ایالات متحده می تواند به هدف خود دست پیدا کند؟ آمریکا اعلام کرده که در نظر دارد سپرهای موشکی جدیدی در آسیا و خاورمیانه مستقر کرده و همچنین هواپیماهای جاسوسی خود را در جزایر استرالیا در اقیانوس هند مستقر کند تا نظارت بهتری بر چین داشته باشد. استرالیا نقطه امید آمریکا در هر دو برنامه اعلام شده ( سپر موشکی و استقرار هواپیماهای جاوسوسی ) نام استرالیا به عنوان کشوری دیده می شود که آمریکا در نظر دارد حتما حضور نظامی خود در آن را تقویت کند تا بتواند نظارت بهتری را بر چین داشته باشد. چین دست کم فرصتی چهل یا پنجاه ساله نیاز دارد که تبدیل به قدرت اول و تأثیر گذار جهانی شود. اما این که آمریکا چنین اجازه ای به چین خواهد داد یا نه و در نیمه راه آن را متوقف خواهد کرد، به درستی روشن نیست. آمریکا از هم اکنون در استراتژی جدید نظامی اش محاصره چین را در نظر گرفته است. مخالفت چین با استراتژی جدید نظامی آمریکا با درک همین احساس محاصره شدگی است. البته آمریکا از مسائل محلی در شرق آسیا و اختلاف چین با برخی از کشورها بهره می گیرد و در نظر دارد که اتحاد نظامی قوی بین آمریکا، ژاپن، استرالیا، کره جنوبی و برخی از کشورهای عضو اتحادیه آ، سه، آن و حتی فراتر از آن با هندوستان به وجود بیاورد تا با قدرت طلبی احتمالی چین بتواند مقابله کند. در همین رابطه و در سال 2011 آمریکا توافق نظامی جدیدی را با استرالیا برای اعزام ناو های جنگی، جنگنده ها و 2500 تفنگدار دریایی به شهر داروین استرالیا، در نزدیکی چین ، به امضا رساند. این پایگاه تازه ترین پایگاهی است که در شبکه پایگاههای زنجیره ای آمریکا، در عرصه جهانی جای گرفته است. این اقدام آمریکا نخستین گسترش نظامی آمریکا در منطقه اقیانوس آرام بعد از جنگ ویتنام است. دلایل اهمیت استرالیا استرالیا کشوری است توسعه یافته در نیمکره جنوبی. این کشور با ۷٬۶۸۶٬۸۵۰ کیلومتر مربع وسعت، ششمین کشور پهناور دنیا است. این کشور دارای مرز خاکی با کشور دیگری نیست و دور آن را از شرق، اقیانوس آرام، از جنوب اقیانوس منجمد جنوبی، از غرب اقیانوس هند و از شمال چندین دریا و خلیج در بر گرفته ‌است. بیش از پنجاه درصد تولید ثروت جهان در کشورهای حوزه اقیانوس آرام متمرکز شده است. آمریکا و چین در دو سوی اقیانوس آرام در محور قرار دارند ولی کشورهای مهم دیگری هم در قاره آمریکا و هم در قاره آسیا وجود دارند که در تولید ثروت نقش مهمی را ایفا می نمایند. برزیل و کانادا در قاره آمریکا، ژاپن، کره جنوبی و استرالیا در آسیا و اقیانوسیه از اقتصادهای مطرح هستند. از این رو می توان گفت هم زمان با جابجایی مرکز ثقل تولید و ثروت از حوزه اقیانوس اطلس، که سواحل شرقی آمریکا را با اروپا پیوند می داد، به شرق آسیا، به تدریج از اهمیت حوزه اقیانوس اطلس کاسته می شود و حوزه اقیانوس آرام جای آن را می گیرد. توجه استراتژی جدید نظامی آمریکا به شرق آسیا، ناشی از همین جابجایی مرکز ثقل قدرت و ثروت است. تلقی آمریکا این است که قرن بیست و یکم نیز قرن آمریکا است و این نقش را با بازیگران جدید آسیایی می باید ایفا نماید. انتقال مرکز ثقل توجه آمریکا از اروپا به شرق آسیا در محاسباتی پیچیده تر و دقیق تر صورت می گیرد. داستان تقابل از کجا آغاز شد؟ تقابل و تنش های موجود میان آمریکا و چین از چند سال قبل آغاز شده که مهمترین عامل آن سیاست های خاص اقتصادی چین بویژه در امر صادرات و پائین نگه داشتن ارزش یوآن در برابر دلار بود که همین امر باعث شده بود چین سالانه در معامله با آمریکا صاحب چندین مییلیارد مازاد تجاری شود که همین امر رفته رفته منجر به بروز تنش میان دو کشور شد. علاوه بر آن افزایش سالانه بودجه نظامی چین و برنامه های دفاعی این کشور عاملی بود که موجب هراس آمریکائیها شده بود. آمریکا در سالهای اخیر گزارش های متعددی درباره توان نظامی چین منتشر و درباره آن ابراز نگرانی کرده بود. برای مثال وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) در گزارشی هدفمند از توسعه ارتش چین خبر داده و اعلام کرد: پکن به بهانه مقابله با تایوان در حال آماده کردن ارتشی است که توانایی حمله به آسیا تا گوام (غرب اقیانوس آرام) را داشته باشد. پنتاگون در گزارش سالانه خود به کنگره آمریکا اعلام می کند: ارتش چین سرمایه گذاری در بخش های سلاح هسته ای، موشک های دوربرد، ناوهای هواپیمابر و جنگ سایبری را افزایش داده است. به گزارش وزارت دفاع آمریکا، توازن قوا در شرق آسیا هم اکنون در حال تغییر و بر اساس میل چین است. همانگونه که اشاره شد افزایش بودجه نظامی چین ( بودجه نظامی چین فقط در طی دوسال24 درصد رشد داشته است ) سیاست های تجاری پکن و عوامل دیگری چون فعالیت بیش از حد سایبری چین و ادعای آمریکا مبنی بر جاسوسی سایبری پکن از ایالات متحده موجب شد تا امریکا در سال 2012 تمرکز نظامی خود را از خاورمیانه به مرکز اسیا و مرزهای چین متمرکز کند. بر همین اساس بود که در ابتدای سال 2012 "باراک اوباما" با حضور در وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) به طور رسمی سند راهبرد دفاعی این کشور را منتشر کرد؛ خط مشی‌ که برپایه آن ایالات متحده باید توانایی خود را برای پیروزی در یک جنگ حفظ کند و همزمان این ظرفیت را داشته باشد تا مانع رسیدن دشمن به اهداف خود در یک منازعه دوم شود. تاکید بر حضور بیشتر نیروهای آمریکایی در آسیا، به دلیل افزایش توان نظامی جمهوری خلق چین در منطقه شرق آسیاست. هر چند آمریکا پیشتر و در سالهای اخیر در گزارش های متعدد نسبت به افزایش توان نظامی چین ابراز نگرانی کرده بود اما این برای اولین بار است که برای کنترل اژدهای زرد بصورت شفاف و بی پرده وارد عمل شده و استراتژی نظامی خود را با هدف کنترل آن ترسیم کرده است. نتیجه تردیدی نیست که در استراتژی نظامی جدید آمریکا کشوهای زیادی در شرق و جنوب شرق آسیا به صورت میزبان ارتش آمریکا در خواهند آمد که این امر برای چین در آینده مشکل ساز خواهد شد. آمریکا طرح هایی برای حضور مؤثرتر نظامی در شرق آسیا دارد و از کشوری نظیر سنگاپور تا اندونزی، مالزی، ویتنام و تایلند، نیوزلند و استرالیا حضور نظامی خود را تقویت خواهد کرد. در عین حال آمریکا از نگرانی ژاپن از قدرت گرفتن چین در شرق آسیا بهره خواهد گرفت تا این کشور را در کنار کره جنوبی و استرالیا در اتحادی نظامی با خود نگه دارد. و اما در پاسخ به چنین روندی علیه امنیت ملی چین این کشور به احتمال زیاد در صدد یارگیری و متحدانی در سایر مناطق حساس جهان نظیر خاورمیانه و جنوب آسیا برخواهد آمد. این سیاست چین احتمالا به کشورهایی که با آمریکا مشکل دارند کمک کند که فضای حیاتی جدیدی برای خود به وجود آورند .چین می تواند در محور جهان چند قطبی قرار گیرد و از شکل گیری جهانی با یک قدرت واحد جلوگیری کند. امری که نه تنها به سود این کشور، بلکه به سود سایر کشورها نیز خواهد بود. ---------------------- http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=1565509
  15. منابع وزارت دفاع آمریکا اعلام کرده اند که این افزایش بودجه برای تامین 10 سیستم باطری این سیستم دفاع ضد موشکی اسراییل به مبلغ کلی 500 میلیون دلار است . وزارت دفاع آمریکا از کنگره این کشور درخواست کرد تا بودجه تجهیز سیستم دفاع ضد موشکی " گنبد آهنین " را افزایش دهد. به گزارش عصر ایران جورج لیتل سخنگوی پنتاگون با صدور بیانیه ای ضمن اشاره به این موضوع گفت که تامین امنیت اسراییل به عنوان نزدیک ترین متحد واشنگتن در منطقه جزء اولویت های اساسی سیاست خارجی آمریکا محسوب می شود. با وجودی که در این بیانیه به میزان کمک مالی درخواستی اشاره نشده اما منابع وزارت دفاع آمریکا اعلام کرده اند که این افزایش بودجه برای تامین 10 سیستم باطری این سیستم دفاع ضد موشکی اسراییل به مبلغ کلی 500 میلیون دلار است . دولت اوباما برای سال 2012 مبلغ 3 میلیارد و 100 میلیون دلار به عنوان کمک نظامی آمریکا به رژیم تل آویو اختصاص داده است . این میزان کمک بیشترین کمک به یک دولت خارجی در بودجه آمریکا محسوب می شود. درخواست برای افزایش بودجه کمک نظامی آمریکا به اسراییل در حالی از سوی وزارت دفاع آمریکا صورت می گیرد که در آستانه انتخابات ریاست جمهوری آبان ماه سال جاری باراک اوباما رییس جمهوری آمریکا با موجی از انتقادات فزاینده رقبای جمهوریخواه خود درباره کم توجهی به نزدیک ترین متحد آمریکا در منطقه مواجه شده است . سیستم دفاع ضد موشکی " گنبد آهنین " اسراییل با کمک آمریکا و برای جلوگیری از حملات موشکی به اسراییل طراحی شده است. اسراییل مدعی است این سیستم در ماه گذشته توانسته است 80 درصد از 300 راکتی که از غزه به ست سرزمین اشغالی شلیک شده را مهار کند. http://www.asriran.com/fa/news/206936/%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D8%AC%D9%87-%D8%B3%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D9%85-%DA%AF%D9%86%D8%A8%D8%AF-%D8%A2%D9%87%D9%86%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D9%84-%D8%B1%D8%A7-%D8%A7%D9%81%D8%B2%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D9%85%DB%8C-%D8%AF%D9%87%D8%AF
  16. وبلاگ ' وصیت نامه ' نوشت : http://www.jamnews.ir/Images/News/Smal_Pic/8-1-1391/IMAGE634684717345923745.jpg حوالی ظهر بود، گرما بیداد می کرد، دشمن که از ارتفاعات قلاویزان تارانده شده بود با تمام قوا سعی در باز پس گیری ارتفاعات داشت، نور آفتاب به سود آنها بود ، رزمنده ها که تمام شب مشغول عملیات بودند در این ساعات کمی خسته به نظر می آمدند.تدارکات نرسیده بود و بچه ها تشنه بودند. در جاییکه فرمانده مقرر کرده بود ، خسته وتشنه کیسه های شن را پر می کردند تا از گزند ترکشهای توپ و خمپاره در امان باشند. سنگرها بدون سقف بود ، چون نه فرصتی برای این کار بود و نه خبری از تدارکات بود. دوربینم را برداشتم و برای گرفتن عکس در مسیر خاکریز حرکت کردم.صدای سوت توپ و خمپاره باعث می شد دائم که خیز بروم ، بچه های رزمنده دیگربه خوبی با این صداها آشنا هستند . گوشها عادت می کند و می توانی بفهمی که این صدای توپ از طرف خودی هاست یا دشمن تا بیجا خیز نروی! نمی دانم برای چند دقیقه چه شد که عراقیها جهنمی به پا کردند و آنچنان آتشی روی ما ریختند که مدتی درازکش روی زمین ماندم و با اصابت هر خمپاره و توپی بالا و پایین می شدم . کمی آرامش که ایجاد شد بلند شدم تا اطرافم را بینم . در ابتدا دود حاصل از این همه انفجار و خاک باعث شد درست متوجه اوضاع نشوم ،گوش هایم تقریبا چیزی نمی شنید، به نظرم آمد که زمان از حرکت باز ایستاده و متوقف شده ، از موج انفجارها کمی گیج بودم. دیدم بچه های زیادی به روی زمین افتاد ه اند ، در همین زمان نگاهم به صورت نوجوانی افتاد که صورتش از برخورد خمپاره به نزدیکیش سیاه شده بود و ترکشها ی آن تمامی صورتش را گرفته بود . بی اختیار دوربینم را بالا آوردم و عکسی از او گرفتم. در حال حرکت بود و برای اینکه به زمین نیفتد از لبه های سنگرهای شنی کمک می گرفت. جلو رفتم ، صدای زمزمه اش را می شنیدم ، به آرامی می گفت :"آقا اومدم. حسین جان اومدم." وقتی به او رسیدم دیگر رمقی برایش باقی نمانده بود و به زمین افتاد. او را به آرامی بغل کردم ،همچنان نجوا می کرد. با تمام وجود امدادگر را صدا زدم. صورتش را بوسیدم و به او گفتم :عزیزم ، فدات بشم ، چیزی نیست و نا امیدانه برگشتم و باز امدادگر را به یاری خواستم. حالا اشک هایم با خونهای زلال او در هم آمیخته شده بود، دیگر نجوا نمی کرد و به آسمان چشم دوخته بود . امدادگر آمد ، اما..،.لحظه ای بعد گفت :"کاری از دستم بر نمی یاد ، شهید شده ، برادر زحمت می کشی ببریش معراج شهدا...!(معراج شهدا جایی بود که وقتی بچه ها شهید می شدند ، آنها را کنار هم می گذاشتند تا بچه های گردان تعاون آنها را به عقب منتقل کنند.) در حالیکه تمام بدنم می لرزید او را بغل کردم ، انگار فرشتگان زیر پیکر پاکش را گرفته بودند. آنقدر سبک بود که به راحتی در بغلم جای گرفت و از زمین بلندش کردم. امدادگر با دست محل معراج شهدا را نشان داد .قبل از اینک او را در کنار سایر شهدا بگذارم. صورتش را بارها و بارها بوییدم و بوسیدم ، به خدا بوی عطر گل یاس می داد. پ .ن. 1- عکس بالا مربوط به عملیات کربلای یک است، این عملیات پایانی بود بر استراتژی دفاع متحرک عراق و نیز نقطه شروع امیدوار کننده ای برای نیروهای خودی جهت انجام عملیات محدود ایذایی. منفعل کردن سیاست تهاجمی عراق، هدف عمده ای بود که نیروها به خوبی توانستند به آن دست یابند. سرعت عمل، اعتقاد یگان ها، حفاظت عملیات، فریب دشمن، تناسب نیروها با طرح عملیات، انجام کارهای مهندسی لازم و ... از جمله عوامل بارز و موثر در این عملیات بود. طی این عملیات، منطقه ای به وسعت 175 کیلومتر مربع از خاک ایران و نیز عراق شامل شهر مهران و روستاهای اطراف آن، جاده دهلران – مهران – ایران، ارتفاعات حساس و سرکوب قلاویزان و حمرین و نیز دو پاسگاه مرزی آزاد شد. هم چنین عقبه های دشمن از جمله شهرهای بدره و زرباطیه در دید و تیر قوای خودی قرار گرفت . در این عملیات، 1210 نفر از نیروهای دشمن اسیر شدند. 2- این عکس بر روی جلد نشریه امتداد(شماره 42) به چاپ رسید، همچنین در آلبوم عکس قاب های ماندگار منتشر شد. 3-این خاطره را از وبلاگ حی علی الجهاد نقل می کنم که بی شباهت به مطلب "بوی عطر گل یاس" نیست، توصیه می کنم شرح کامل آن را حتما بخوانید: "....یک نفر از بین جمعیت گفت: پس کو این معجزه حاج آقا! ما که این‌جا جز خاک و چند تا سنگ قبر چیز دیگه‌ای نمی‌بینیم! به دنبال حرف او بقیه هم شروع کردند: حاج آقا باید...برای آخرین بار دل سپردم. یا اباالفضل گفتم و از یکی از بچه‌ها خواستم یک لیوان آب بدهد.آب را روی قبور مطهر پاشیدم و... تمام فضای طلائیه پر از شمیم مطهر و معطر بهشت شد... عطری که هیچ جای دنیا مثل آن پیدا نمی‌شود! همه اون دخترای بی‌حجاب و قرتی، مست شده بودند از شمیم عطری که طلائیه را پر کرده بود. طلائیه آن روز بوی بهشت می‌داد... همه‌شان روی خاک افتادند و غرق اشک شدند! سر روی قبرها گذاشته بودند و مثل مادرهای فرزند از دست داده ضجه می‌زدند ... شهدا خودی نشان داده بودند و دست همه‌شان را گرفته بودند. چشم‌ها‌شان رنگ خون گرفته بود و صدای محزون‌شان به سختی شنیده می‌شد. هرچه کردم نتوانستم آن‌ها را از روی قبرها بلند کنم. قصد کرده بودند آن‌جا بمانند. بالاخره با کلی اصرار و التماس آن‌ها را از بهشتی‌ترین خاک دنیا بلند کردم ..." http://khabarfarsi.com/ext/2292987
  17. 8 سال جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران از جمله بزرگترین نبردهایی است که " M1911 " در آن شرکت کرده است و توانسته است پیروز و سربلند از آن خارج شود. به گزارش گروه دفاع و امنیت مشرق ، سلاح های کمری برای سال های متمادی به عنوان یک سلاح ثانویه توسط سربازان و مامورین انتظامی و امنیتی در سرتاسر جهان مورد استفاده قرار می گیرد. در این میان شرکتهای فراوانی در سرتاسر جهان به طراحی و تولید سلاح های کمری می پردازند. در این میان این سلاح های کمری نام های آشنای بسیار زیادی وجود دارد که هر کدام از آنها به سهم خود دارای شهرت و آوازه ای در دنیای سلاح های کمری هستند. اما بدون شک یکی از قدیمی ترین ، معروف ترین و قابل اعتماد ترین سلاح های کمری که پس از گذشت سالهای زیاد همچنان در سطح جهان مورد استفاده است سلاح کمری " M1911 " ساخت شرکت آمریکایی کلت است. http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/1/7/149578_594.jpg کلت " M1911 " این سلاح کمری نیرومند سالهاست که در بسیاری از نقاط جهان از جمله کشور ما ایران به عنوان سلاح کمری استاندارد نیروی های نظامی و انتظامی به کار می رود. شاید برای بسیاری تعجب برانگیز باشد که چگونه هنوز سلاحی که اولین مدل آن در سال 1911 میلادی یعنی چیزی در حدود 101 سال پیش به دنیا معرفی شد هنوز با قدرت و قاطعیت تمام در حال خدمت در جهان است. در سالهای ابتدایی قرن بیستم ارتش ایالات متحده آمریکا در جنگهای مستعمراتی خود در فلیپین و کوبا به این نتیجه رسید که رولورهای قدیمی ارتش ، دیگر پاسخگوی نیاز سربازان نیست و توانایی متوقف کردن نفرات دشمن را ندارد. به همین دلیل با اعلام نیاز از سوی ارتش آمریکا برای یک سلاح کمری جدید که بتواند گلوله های بزرگ کالیبر 45. 0 اینچ " 11.43 میلی متری " را شلیک کند رقابت بین شرکتهای اسلحه سازی در آمریکا آغاز شد. http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/1/7/149579_730.jpg کلت کالیبر 45. مجهز به صدا خفه کن شرکت اسلحه سازی " کلت" با طرحی از طرف " جان بروانینگ " یکی از طراحان ارشد خود به این رقابت وارد شد. در خصوص فرآیند تست تپانچه های انتخاب شده توسط آمریکا جالب است بدانید که تنها تپانچه کلت ، ساخت آقای برونینگ و تپانچه نیمه اتوماتیک ساخت کارخانه ساویچ به مرحله پایانی تست راه یافتند. در این مرحله هر تپانچه می بایستی تا 6000هزار گلوله شلیک میکرد. پس از هر 100تیر شلیک ، اسلحه اجازه می یافت تا به مدت 5 دقیقه خنک شود و مجدداً یک شلیک 100 تیری دیگر ...و پس از هر 1000 گلوله شلیک اسلحه تمیز و روغنکاری می شد تا 6000 تیر شلیک به اتمام برسد.سپس تست شلیک اسلحه با خشابهای کیفیت پائین صورت می گرفت . بعضی از این خشابها کج شده بودند و برخی بخوبی جا نمی رفتند ولی اسلحه مورد نظر میبایستی بتواند با کمک این خشابها نیز شلیک کند. http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/1/7/149580_216.jpg یک مدل سفارشی که با قطعات طلایی ساخته شده است پس از این تست اسلحه مزبور را در مجاورت اسید ، گل ولای ، گردو خاک و ماسه قرار میدادند. سلاح کمری کالیبر 45 ساخت آقای برونینگ با سربلندی از تمامی این آزمایشات بیرون آمده و علامت استاندارد ارتش آمریکا را دریافت کرد.و ارتش آمریکا پس از تستهای طولانی و طاقت فرسا این تپانچه را پسندید و در سال 1911 با نام (M1911 ) را به تولید انبوه رسانید. در سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی این سلاح به عنوان سلاح کمری استاندارد ارتش ایران وارد خدمت شد. جنگ جهانی اول و دوم ، جنگ کره ، جنگ ویتنام ، 8 سال جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران از جمله بزرگترین نبردهایی هستند که " M1911 " در آن شرکت کرده است و توانسته است پیروز و سربلند از آن خارج شود. در سال 1985 میلادی این سلاح با اسلحه کمری 9 میلی متری " برتا 92 " که در آمریکا به عنوان " M9 " شناخته می شود تعویض شد. در سالهای اخیر بحثهای بسیاری در سطوح بالای نیروهای مسلح ایالات متحده آمریکا در مورد سلاح جدید کمری به خدمت گرفته شده مطرح شده است. دلیل آن هم بیشتر حول محور قدرت بازدرندگی این دو کالیبر مختلف است. باید گفت که یک گلوله 9 میلی متری به دلیل سبکتر بودن به نسبت گلوله کالیبر 45 پس از شلیک با سرعتی در حدود 365 متر بر ثانیه حرکت کرده و معمولا پس از برخورد به هدف با این سرعت بالا از طرف دیگر بدن خارج می شود و همچنان نیروی کافی برای جلو رفتن را دارد. http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/1/7/149581_962.jpg گلوله 9 میلی متری در سمت چپ و گلوله 45. در سمت راست این مسئله باعث می شود که تخریب حداکثری بر روی هدف ایجاد نشود ، اما گلوله سنگین تر کالیبر 45 پس از شلیک با سرعت کمتری در حدود 243 متر بر ثانیه به سمت هدف حرکت می کند و پس از برخورد حداکثر انرژی ممکن را در هدف تخلیه کرده و باعث به وجو آمدن تخریب حداکثری می شود. تجربه جنگهای اخیر در افغانستان و عراق به خوبی نشان داده است که گلوله های 9 میلی متری حتما باید به یکی از اندام حیاتی نفر مقابل برخورد کند تا وی را متوقف کند و گرنه شخص مورد نظر همچنان می تواند به فعالیت ادامه دهد که این خود مستلزم هدف گیری دقیق بوده که عمدتا در زمان یک نبرد در فاصله نزدیک ممکن نیست. http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/1/7/149583_810.jpg " M1911A1 " نکته جالب در این میان این است که با وجود تغییر سلاح کمری استاندارد ارتش آمریکا ، نیروهای ویژه ارتش این کشور همچنان از کالیبر 45 و خصوصا مدل " M1911 " استفاده می کنند. مدل جدید تر این سلاح با عنوان " M1911A1 " نیز به بازار عرضه شده است که از طراحی قبضه بهتربرخوردار بود و در صورت نیاز مشتری می تواند به سیستم هدف گیر لیزری نیز مجهز شود. وزن این سلاح با خشاب خالی در حدود 1 کیلوگرم و ظرفیت خشاب آن 7 تیر است. کشورهای بسیاری در جهان از این سلاح استفاده می کنند که از آن میان می توان به : کره جنوبی ، انگلستان ، نروژ، برزیل ، جمهوری اسلامی ایران ، آرژانتین ، تایوان ، مکزیک ، یونان و.... اشاره کرد. http://www.mashreghnews.ir/fa/news/107326/m1911-%D9%87%D9%85%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D9%82%D8%AF%DB%8C%D9%85%DB%8C-%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B9%DA%A9%D8%B3
  18. چند سالی پس از پایان جنگ جهانی دوم و هضم شدن دستاوردهای کسب شده از تحقیقات دانشمندان آلمانی در کشورهای پیروز جنگ پدیده ای به نام رقابت فضایی ببین دو ابرقدرت شرق و غرب آغاز شد. روند توسعه فناوری فضایی این دو کشور یعنی اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده آمریکا سریعتر از سایر کشورها بوده و البته شکست های بزرگی نیز در مسیر این پیشرفت پدید آمد. به گزارش گروه دفاع و امنیت مشرق ، چند سالی پس از پایان جنگ جهانی دوم و هضم شدن دستاوردهای کسب شده از تحقیقات دانشمندان آلمانی در کشورهای پیروز جنگ پدیده ای به نام رقابت فضایی ببین دو ابرقدرت شرق و غرب آغاز شد. روند توسعه فناوری فضایی این دو کشور یعنی اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده آمریکا سریعتر از سایر کشورها بوده و البته شکست های بزرگی نیز در مسیر این پیشرفت پدید آمد. سایر کشورهای صاحب فناوری های فضایی نیز دچار چنین شکست هایی شده اند و حتی در روسیه و آمریکای فعلی نیز گهگاهی حوادثی در روند برنامه های فضایی پدید می آید. این حوادث بعضاً دارای تلفات جانی و بعضاً فقط دارای خسارت های مادی هستند اما هر دو دسته حوادث بسیار پرخرجی به بار می آورند. انفجار فضاهای پیماهای شاتل و کشته شدن 7 سرنشین و یا انفجار ماهواره بر کاسموس در حال حمل چندین ماهواره مهم از این گونه موارد هستند. در گزارش حاضر به برخی از مهمترین حوادث و شکست های پدید آمده در برنامه فضایی کشورهای مختلف می پردازیم. باید در نظر داشته باشیم کشورمان ایران که چندسالی است با ساخت و پرتاب و کنترل بومی ماهواره به باشگاه فضایی جهان ملحق شده از این قادعده مستثنی نبوده و ممکن است با حوادثی در روند برنامه های فضایی روبرو شود که در دنیای فناوری امری عجیب نبوده و اساساً بروز خطا و شکست به خودی خود مرحله ای در تکامل دانش بشری محسوب می شود. اولین شکست مأموریتی در تاریخ برنامه های فضایی جهان به نام روس ها و در جریان مأموریت «سایوز-1» ثبت شد. این حادثه در 24 آوریل 1967 اتفاق افتاد و به مرگ ولادیمیر کاماروف یکی از فضانوردان موفق روسی منجر شد. در این حادثه به دلیل از کار افتاد سلول خورشیدی، تأمین توان برای سفیه با مشکل روبرو شده و با از کار افتادن برخی سامانه ها، کاماروف با سختی سفینه را برای بازگشت به زمین هدایت کرد که در نهایت با ایراد پیدا کردن چتر ترمز بخش(ماژول) بازگشت به زمین سفیه سایوز-1 و برخورد آن به زمین اولین شکست یک مأموریت فضایی رقم خورد. http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/1/4/149212_560.jpg ر آمریکا نیز سانحه دردناک آپولو-1 بزرگترین فاجعه و اتفاقی تاریخی در رکورد فعالیت های ناسا محسوب شده است. در 27 ژانویه 1967 «ویرجیل گاس گریسوم»، «ادوارد اچ ویات» و «روجر بی چافی» در حادثه ای عجیب در داخل بخش فرماندهی آپولو مشغول تمرین بودند که به دلیل نامعلومی آتش سوزی در داخل محفظه اتفاق افتاد. محفظه ای که درب آن تنها از داخل باز می شد و در نتیجه افراد بیرون فضاپیما توانستند تنها شاهد سوختن همکاران خود در زمان کوتاه حادثه باشند. http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/1/4/149213_686.jpg اولین حادثه ای که منجر به مرگ انسان در فضا یا ارتفاعات بالا شد نیز به همت روسها به وقوع پیوسته است. فضاپیمای «سایوز-11» که به نخستین ایستگاه فضایی جهان یعنی «سالیوت-1» با موفقیت متصل شده بود در بازگشت با مرگ سه خدمه ارزشمند خود روبرو شد. این حادثه در 30 ژوئن 1971 به وقوع پیوست. پس از جدایی موفق سایوز از ایستگاه و ورود ظاهراً موفق آن به زمین و فرود سالم، خدمه زمینی پس از بازکردن درب اتاقک خدمه صحنه ای فاجعه بار را مشاهده نمودند؛ هر سه خدمه دچار حالتی شبیه خفگی شده بودند. بررسی ها نشان می داد سامانه تهویه هوا پس از جدایی کپسول بازگشت از سایر بخش های فضاپیما به دلیل آسیب دیدن در این فرآیند هوای موجود را تخلیه کرده و فشار کابین از بین رفته است. در نتیجه تا زمان ورود به جو رقیق دیگر جانی برای خدمه باقی نمانده بود. http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/1/4/149214_653.jpg فضاپیمای شاتل که با ورود خود به عرصه فضا تحولی در آن ایجاد نمود دو حادثه مرگربار نیز رقم زده است. در 28 ژانویه 1986 نخستین فاجعه فضایی ایالات متحده آمریکا با انفجار فضاپیمای «چلنجر» ثبت شد. در این حادثه به دلیل عدم مقاومت یکی از قطعات در راکت کمکی سمت راست، گاز پرفشار با مخزن سوخت خارجی تماس یافته و با وارد کردن ضربه به آن منجر به شکست سازه ای و در نهایت انفجار سوخت شده است. همه 7 خدمه این پرواز کشته شدند در حالی که حادثه تنها در 73 ثانیه پس از پرتاب رخ داد. http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/1/4/149215_628.jpg http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/1/4/149216_275.jpg حادثه دیگر فضاهای شاتل مربوط به اول فوریه 2003 است. فضاپیمای کلمبیا که 27 مأموریت موفق فضایی را در کارنامه خود ثبت کرده بود در مأموریت 28 نابود شد و 7 خدمه خود را نیز از بین برد. این حادثه در هنگام بازگشت فضاپیما به جو زمین و در ارتفاع بالا رخ داد. گزارش ها حاکی از آن است که شکست سازه ای در بال چپ و جدا شدن آن مقدمه تکه تکه شدن کل کلمبیا و از بین رفتن آن شده است. طبق بررسی کارشناسان در هنگام پرتاب کلمبیا به فضا بخشی از عایق حرارتی مخزن سوخت خارجی جدا شده و به بال چپ برخورد نموده است. این اتفاق باعث ترک برداشتن پوشش محافظ بال چپ و در نتیجه رسیدن حرارت تولیدی بسیار زیاد به بال در هنگام بازگشت به زمین پس از اجرای مأموریت شده است. http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/1/4/149217_721.jpg اینها مواردی از حوادث انسانی مهم در عرصه فضایی بود. هر چند بیشتر دقت ها در این برنامه های فضایی لحاظ شده بود اما با این حال سوانحی نیز رخ داده است. کشورمان ایران نیز که پرتاب انسان به فضا را دنبال می کند از این قاعده خارج نبوده و اساساً رخ دادن سانحه با وجود رعایت تمامی موارد ایمنی باز هم ممکن ات هر چند که سوال اساسی در مورد برنامه فضایی ایران لزوم پیگیری ارسال انسان به فضا با توجه به هزینه های بسیار زیادی آن در شرایطی است که کشور نیاز به ماهواره های عملیاتی زیاد و سامانه موقعیت یابی بومی دارد. ادامه دارد ... http://www.mashreghnews.ir/fa/news/106971/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B4%DA%A9%D8%B3%D8%AA%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%E2%80%8C-%D9%81%D8%B6%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%B9%DA%A9%D8%B3
  19. به گزارش قاصدنیوز، سردار جعفر جهروتي زاده يكي از فرماندهان هشت سال دفاع مقدس است كه در كتاب خاطرات خود با عنوان" نبرد درالوك" چگونگي شهادت حاج ابراهيم همت را در 17 اسفند 62 در عمليات خيبر به زيبايي توصيف مي كند: "... قبل از عمليات خيبر به اتفاق حاج همت و چند نفر ديگر از بچه ها وارد منطقه عملياتي شديم. نيروهاي اطلاعات عمليات مشغول شناسايي بودند و كار برايشان به سبب هور و نيزاري بودن منطقه دشوار بود. از طرف ديگر، افراد بومي نيز در منطقه، وسط هور ساكن بودند و به ماهي گيري و كارهاي ديگري مي پرداختند. همين موضوع باعث مي شد كه نيروهاي شناسايي تهديد شوند به ويژه از سوي بوميان كه قطعا عراقيها كساني را در ميان آنها داشتند كه هرگونه تحركي را گزارش كنند. در اين زمان لشكر 27 در چند جا عقبه داشت. پادگان دوكوهه به عنوان عقبه اصلي و پادگان ابوذر كه بعد از والفجر 4 نيروهاي لشكر در آنجا باقيمانده بودند... [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/29823_731.jpg[/img] شناساييهاي عمليات خيبر ادامه پيدا كرد و دست آخر قرار شد كه تعداد محدودي از نيروهاي بعضي از يگانها براي راه اندازي مقرها و بنه هاي تداركاتي وارد منطقه شوند. تعدادي از نيروهاي واحد ادوات هم آمدند تا منطقه را براي عمليات آماده كتند. شكستن خط طلائيه با عبور از معبر 20 سانتي بالاخره شب عمليات فرا رسيد. محور لشكر 27 منطقه طلائيه بود. البته بعضي از يگانهاي لشكر هم قرار بود در داخل جزيره مجنون عمل كنند. لشك عاشورا و لشكر كربلا نيز محل مأموريت شان داخل جزيره بود. بايد در طلائيه خط را مي شكستيم و جلو مي رفتيم و مي رسيديم به جاده اي كه مي خورد به شهر" نشوه" عراق و منطقه بصره. مأموريت لشكر 27 در حقيقت اين بود كه از اين قسمت راه را باز كند. در مقابل مان هم كانالي به عمق 50 متر وجود داشت. شب اول عمليات بايد از روي دژي مي رفتيم كه تا يك نقطه اي ادامه داشت و پس از آن نقطه كاملا بسته مي شد و پشتش ميدان مين بود و بعد سنگرهاي كمين و سنگرهاي نيروهاي عراقي. تا اين نقطه كه دژ ادامه داشت در ديد عراقيها نبوديم. راهي هم كه كنار دژ براي عبور نيروها وجود داشت 20 سانتيمتر بيشتر عرض نداشت. يك طرف اين راه ديواره دژ بود- در سمت چپ- و طرف ديگرش هم آب. نيروها بايد از اين راه 20 سانتيمتري عبور مي كردند تا به ميدان مين مي رسيدند و پس از خنثي كردن مينها و باز شدن معبر به خط دشمن مي زدند. دشمن تمام امكانات و تسليحاتش را بسيج كرده بود روي اين معبر 20 سانتي متري تا از عبور نيروها جلوگيري كند. دو تا دوشيكا كار گذاشته بوددند و چهار تا كاتيوشاي چهل تايي. فكرش را بكنيد در چند لحظه 120 گلوله كاتيوشا رو اين معبري كه 20 سانتيمتر عرض داشت و 700 يا 800 متر طول، مي ريخت. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/29822_650.jpg[/img] با تعدادي از بچه هاي تخريب خودمان را رسانديم به ميدان مين و معبر باز كرديم. چند نفري از بچه هاي تخريب به شهادت رسيدند ولي نيروها از معبر كنار دژ نتوانستند عبور كنند. آتش عراقيها چنان سنگين بود كه بيشتر بچه ها به شهادت رسيدند و راه بسته شد. من كه مي خواستم برگردم عقب ديدم راه نيست مگر اينكه پا بگذارم رو جنازه بچه ها. بعضي جاها دژ مي پيچيد و در تيررس مستقيم نبود اما كاتيوشا بيداد مي كرد. لحظه اي نبود كه گلوله اي بر زمين نخورد. آن شب عراق به ندرت از خمپاره استفاده كرد و بيشتر آتش كاتيوشا سر بچه ها ريخت. ناچار پا رو جنازه بچه ها گذاشتم و آمدم... فقط ما سه نفر مانده ايم، اگر مي گوييد سه نفري حمله كنيم! آن شب عمليات متوقف ماند و همه چيز كشيد به روز ديگر. شب بعد يك گردان عمليات را آغاز كرد و رفت جلو و تعداد زيادي شهيد و مجروح داد. آن شب هم عمليات موفق نبود و نتوانستيم خط دشمن را بشكنيم. عراق چنان اين دژ را زير آتش مي گرفت كه پرنده نمي توانست پر بزند. از قرارگاه تأكيد داشتند كه هر طور شده خط شكسته شود. بيشتر نيروها به شهادت رسيده بودند و ديگر اميدي نبود كه آن شب كاري انجام شود. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/29824_797.jpg[/img] ن و حاج عباس كريمي و رضا دستواره رفتيم جلو. از روي شهدا رد شديم و رفتيم ديديم كه به غير از تعدادي نيرو بيشتر بچه هايي كه جلو رفته اند همه به شهادت رسيده اند. تأكيد براي شكستن خط به خاطر اين بود كه با متوقف شدن عمليات در اين قسمت عمليات در جزيره هم به مشكل برخورده بود. آن شب حاج همت پشت بيسيم دائم مي گفت:" آقا از قرارگاه مي گويند بايد امشب خط شكسته شود"... نيمه هاي شب پس از ديدن شرايط و اوضاع به اين نتيجه رسيديم كه واقعا هيچ راهي وجود ندارد. رحيم صفوي آمده بود روي خط بيسيم و ما مستقيم صداي او را مي شنيديم كه مي گفت: هرطور هست بايد خط شكسته شود. من پشت بيسيم يك طوري مطلب را رساندم كه: آقاجان فقط ما سه نفر مانده ايم اگر مي گوييد سه نفري حمله كنيم! وقتي فهميدند كه وضعيت مناسب نيست گفتند؛ برگرديد عقب. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/29827_248.jpg[/img] شبهاي بعد حمله از كنار دژ منتفي شد و بنا شد براي عبور از كانال محورهاي ديگر را انتخاب كنيم. براي عبور از كانال هر شب يكي از گردانها مأمور انداختن پل روي كانال و عبور از آن مي شد. دست آخر قرار شد چند نفري از بچه هاي تخريب شناكنان از كانال عبور كنند و آن سو سنگرهاي دشمن را خفه كنند و پس از باز كردن معبر در ميدان مين، نيروهاي ديگر، اين سوي كانال پل بزنند و رد بشوند. بچه هاي تخريب پريدند تو آب كه بروند آن طرف اما زير آتش سنگين دشمن موفق به اين كار نشدند. آخرين شب عبور از كانال را به عهده من گذاشتند. يك مقدار محور را تغيير دادم و رفتم سمت ديگر. دوباره از بچه هاي تخريب تعدادي شناگر انتخاب كرديم و رفتيم پشت خط. شب خيلي عجيبي بود. بين رضا دستواره و حاج عباس كريمي از يك طرف و حاج همت هم از طرف ديگر درگيري لفظي پيش آمد. آن دو مي گفتند: امشب نبايد اين كار انجام شود و حاج همت هم مي گفت: دستور از بالاست و امشب بايد از كانال رد بشويم. بعد از درگيري لفظي شديدي كه پيش آمد بنابر اين شد كه كار انجام شود. حاج همت هم به من گفت: برو جلو و اين كار را انجام بده. آتش عراقيها امان از همه بريده بود. بعد از اينكه از آن محور نااميد شديم قرار شد لشكر داخل جزيره برود. با حاج همت و چند نفر ديگر از بچه ها رفتيم داخل جزيره براي شناسايي تا پشت سرمان هم نيروها بيايند. در جزيره نيروها براي تردد بايد از پلهايي كه به پل خيبري معروف شدند استفاده مي كردند يا از هاوركرافت. بعد از شناسايي برگشتيم و به همراه تعدادي از بچه هاي تخريب به داخل جزيره رفتيم. البته زماني كه ما در طلائيه عمل مي كرديم گردان مالك به فرماندهي" كارور" در جزيره عمل مي كرد و كارور نيز همان جا به شهادت رسيد. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/29826_616.jpg[/img] جزيره تقسيم شده بود به دو محور: محور شمالي و محور جنوبي. هواپيماهاي دشمن به شدت جزيره را بمباران مي كردند. شايد در يكروز نود هواپيما هم زمان جزيره را بمباران مي كردند. در جزيره نيروها فقط رو دژها جا گرفته بودند و بقيه منطقه آب و نيزار بود. يكهو مي ديدي ده فروند هواپيما به ستون يك دژ را بمباران مي كنند و مي روند. حاج همت مي گفت:" بي پدر و مادرها انگار براي مرغ و خروس دانه مي پاشند. نزديك خط يك آلونك گلي بود كه ظاهرا از قبل بوميها آن را ساخته بودند. حاج همت بيسيم و تشكيلات مخابراتي را در آنجا مستقر كرده بود و با فرماندهان در ارتباط بود. بعد از اينكه نيروها در جزيره مستقر شدندف من و حاج همت سوار موتور شديم تا برويم عقب ببينيم وضعيت چه طور است. شهيد همت: "مثل اينكه خدا ما را طلبيده" در آن چند ساعتي كه ارتباط با خط مقدم قطع شده بود حاج همت به من گفت: حالا هي نيرو از اين طرف مي فرستيم كه برود و خبر بياورد ولي هركس رفته برنگشته. يك سه راهي به نام سه راهي مرگ بود كه هركس مي رفت محال بود بتواند از آن عبور كند. حاج همت به مرتضي قرباني- فرمانده لشكر25 كربلا- گفت: يكي دو نفر را بفرستند خبر بياورند تا ببينم اوضاع چه شكلي است. قرباني گفت: من هيچكس را ندارم، هركس را فرستادم رفت و برنگشت. حاجي سري تكان داد و راه افتاد سمت جزيره. قبل از راه افتادن جمله اي گفت كه هيچوقت يادم نمي رود:" مثل اينكه خدا ما را طلبيده". بعد از رفتن حاجي من با يكنفر ديگر راه افتادم سمت جزيره و آمديم داخل خط. عراقيها هنوز به شدت بمباران مي كردند. رفتيم جايي كه نيروها پدافند كرده بودند. وضعيت خيلي ناجور بود. مجروحان زيادي روي زمين افتاده بودند و يا زهرا مي گفتند و صداي ناله شان بلند بود. سعي كرديم تعدادي از مجروحان را به هر شكلي كه بود بفرستيم عقب. جنازه عراقيها و شهداي ما افتاده بودند داخل آب و خمپاره و توپ هم آنقدر خورده بود كه آب گل آلود شده بود. بچه ها از شدت تشنگي و فقر امكانات، قمقمه ها را از همين آب گل آولد پي مي كردند و مي خوردند. حاج همت با ديدن اين صحنه حيلي ناراحت شد. قمقمه بچه ها را جمع كرد و با پل شناور كمي رفت جلو و در جايي كه آب زلال و شفاف بود آنها را پر كرد و آمد. تو خط درگيري به شدت ادامه داشت. عراق دائم بمباران مي كرد. ما نمي توانستيم از اين خط جلوتر برويم. حاج همت به من گفت: شما بمان و از وضع خط مطلع باش. بيسيم هم به من داد تا با عقبه در ارتباط باشم و خودش برگشت عقب. ديدار محبوب در جزيره مجنون؛ سه راهي شهادت وقتي حاجي در حال بازگشت به طرف قرارگاه بوده تا در آن جا فكري به حال خط مقدم بكند در همان سه راهي مرگ به شهادت مي رسد. پس از رفتن حاج همت به سمت عقب يكي دو ساعتي طول نكشيد كه خط ساكت شد. همان خطي كه حدود يك ماه لحظه اي درگيري در آن قطع نشده بود و اين سبب تعجب همه شد. ما منتظر مانديم. گفتيم شايد باز هم درگيري آغاز شود. صبح فردا هوا روشن شد اما باز هم از حمله دشمن خبري نشد. اطلاع نداشتيم كه چه اتفاقي افتاده است. بي خبر از آن بوديم كه در جزيره سري از بدن جدا شده و حاج همت بي سر به ديدار محبوب رفته و دستي قطع شده همان دستي كه براي بسيجيان در خط آب آورد. جزيره با شهادت حاجي از تب و تاب افتاد. بالاخره زماني كه اطمينان حاصل شد از حمله عراقي ها خبري نيست، تصميم گرفتم به عقب برگردم. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/29825_859.jpg[/img] ر حالي كه به عقب برمي گشتم در سه راهي چشمم به پيكر شهيدي افتاد كه سر در بدن نداشت و يك دست او نيز از بدن قطع شده بود. از روي لباسهاي او متوجه شدم كه پيكر مطهر حاج همت است اما از آنجا كه شهادت ايشان برايم خيلي دردناك بود همان طور كه به عقب مي آمدم خود را دلداري مي دادم كه نه اين جنازه حاج همت نبود. وقتي به قرارگاه رسيدم و متوجه شدم كه همه دنبال حاجي مي گردند به ناچار و اگر چه خيلي سخت بود اما پذيرفتم كه او شهيد شده است. شب همان روز بدن پاك حاجي به عقب برگشت و من به قرارگاه فرماندهي كه در كنار جاده فتح بود رفتم. گمان مي كردم همه مطلع هستند اما وقتي به داخل قرارگاه رسيدم متوجه شدم كه هنوز خبر شهادت حاجي پخش نشده است. روز بعد متوجه شدم كه جنازه حاجي در اهواز به علت نداشتن هيچ نشانه اي مفقود شده است. من به همراه شهيد حاج عباديان و حاج آقا شيباني به اهواز رفتيم. علت مفقود شدن جنازه حاج همت نداشتن سر در بدن او بود. چند روز قبل از شهادت حاج عباديان مسئول تداركات لشكر يك دست لباس به حاجي داده بود و ما از روي همان لباس توانستيم حاجي را شناسايي كنيم و پيكر مطر ايشان را به تهران بفرستيم. پس از فروكش كردن درگيريها به دو كوهه و از آنجا هم براي تشييع جنازه شهيد همت به تهران رفتيم. پس از تشييع در تهران جنازه شهيد همت را بردند به زادگاهس"شهرضا"و در آنجا به خاك سپردند. البته در بهشت زهرا نيز قبري به يادبود او بنا كردند". http://www.ghasednews.ir/fa/news/20199/%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1%DA%A9%D8%AC%D8%A7-%D8%B1%D9%81%D8%AA-%D8%A2%D9%86-%D9%85%D8%B1%D8%AF-%D8%A8%DB%8C-%D8%A7%D8%AF%D8%B9%D8%A7... [color=orange] منتقل شد به بخش جنگ 00Amin[/color]
  20. [color=blue][/color]اوایل دهه1970، آمریکایی‌ها دیگر در راه خروج بودند. در خروج آمریکا از ویتنام در آن زمان چند دلیل عمده داشت؛ نخست آنکه نیکسون رئیس‌جمهور جدید این جنگ را اشتباه گذشتگان مى‌دانست و علاقه‌اى به ادامه‌اش نداشت. دوم آنکه آمریکا از نظر نظامى به پیروزى در ویتنام امیدی نداشت و مهم‌تر از همه فشار افکار عمومی جهان برای خروج سربازان آمریکایی از ویتنام روزبه‌روز افزایش می‌یافت. در نتیجه مذاکرات صلح با وجود مواضع سخت شمالی‌ها بار دیگر آغاز شد. با این وجود درگیری‌ها در ویتنام همچنان ادامه داشت. به گزارش همشهری دانستنیها، جنگ ویتنام در بازه خاصی از تاریخ روی داد؛ درست زمانی که آتش جنگ کره خاموش شده بود و جنوب شرقی آسیا نا‌امیدانه زبانه‌های جنگی دیگر را در افقش نظاره می‌کرد. جنگ ویتنام حاصل مجموعه پیچیده‌ای از تفاوت‌ها بود؛ نبرد کوچکی که به جنگی بزرگ تبدیل شد. پرتلفات‌ترین جنگ پس از جنگ دوم جهانى و طولانی‌ترین جنگ دنیای مدرن روایتی پرپیچ و تاب داشت. شروع این اشتباه بزرگ به اوایل دهه 1950 و پایان نخستین جنگ هند و چین باز مى‌گشت. هنگامى که ارتش فرانسه پس از شکست قاطع ازنیروهاى ویت‌مین تحت فرمان مردان سیاسی هانوى به رهبری «هوشی مین» مجبور به ترک ویتنام شدند. کشوری که برای نزدیک به شش دهه زیر پرچم فرانسه زانو زده بود و اینک برای برخاستن تقلا می‌کرد.فرانسه در نهایت در کنفرانس 1954 ژنو به استقلال سه کشور مستعمره خود در هندوچین یعنی کامبوج و لائوس و ویتنام رضایت داد؛ اما در موافقت‌نامه‌های کنفرانس ژنو، ویتنام موقتا به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم شد. به این ترتیب کمونیست‌ها به نیمه‌شمالی عقب می‌نشستند و نیمه جنوبی غیر‌کمونیستی باقی می‌ماند که البته خط ویژه آتش‌بس میان این دو به عنوان مرز سیاسی تفسیر نمی‌شد. در آن زمان هدف ظاهرا این بود که پس از نظرسنجی سراسری از مردم ویتنام، تکلیف حکومت در این کشور معلوم شود اما در عمل داستان شکل دیگری داشت. آمریکا از ترس سقوط کل منطقه به دامان شوروی با این موافقت‌نامه مخالف بود و همین موضوع موجب شد تا با تشویق حکومت ویتنام جنوبی به رهبری «نگو دین دیم»، او را وادارند تا از شرکت در مذاکرات مربوط به رای‌گیری شانه خالی کند. این شد که در 1955 جمهوری مستقل ویتنام جنوبی به رهبری دیم رسما اعلام موجودیت کرد. عدم برگزاری رای‌گیر سراسری موجب شد تا باقیمانده نیروهای ویت مین در جنوب همراه با اوج‌گیری نارضایتی عمومی شدیدا دست به مقاومت بزنند و جبهه آزادی بخش ویتنام که جنوبی‌ها افرادش را ویت‌کنگ صدا می‌کردند با پشتیبانی شمالی‌ها در 1959 شکل بگیرد. آتش زیر خاکستر در طول سال‌های پایانی دهه1950 دامنه عملیات چریک‌های ویت‌کنگ رفته‌رفته گسترش یافت. درحالی‌که جنوبی‌ها با ناتوانی درگیر سرکوب کودتاهای داخلی بودند. آمریکا از۱۹۵۵ تا ۱۹۶۰ چند صدمیلیون دلارکمک و صدها مستشار نظامى به ویتنام جنوبى اعزام کرد اما در عمل فایده‌اى نداشت؛ ‌طوری‌که تا ۸۰‌درصد روستاهاى ویتنام جنوبى به دست ویت‌کنگ‌ها افتاده. نیروهای ویت‌کنگ با استفاده از شبکه‌ای گسترده از تونل‌های زیرزمینی به سرعت جابه‌جا می‌شدند، همین موضوع به جابه‌جایی سریع واحدها و پیچیده شدن درگیری با آنها کمک می‌کرد. نخستین نبرد جدی بین نیروهای طرفین در 12 ژانویه 1962 در گرفت؛ زمانی که بالگردهای آمریکایی با هلی بورد بیش از 1000 سرباز ویتنام جنوبی در پناه آتش سنگین خود حمله به چریک‌ها را آغاز کردند. این تهاجم اگرچه در ظاهر موفقیت‌آمیز بود اما در پایان تاثیری در بر نداشت؛ چراکه کنترل روستاها و راه‌هاى خارج شهرى در تصاحب ویت‌کنگ‌ها باقى ماند. اواخر 1963 دیم طی کودتایی خارج از کنترل که توسط آمریکایی‌ها پشتیبانی شد به قتل رسید. پیامد مرگ دیم بروز هرج و مرج در حکومت و روى کار آمدن ژنرال‌ها در ویتنام جنوبىبود . تا این زمان آمریکا در ویتنام بیش از 16 هزار سرباز داشت و این آمار روزبه‌روز در حال افزایش بود. درعین‌حال چیزی حدود 50 هزار سرباز هم در کره بودند که در صورت نیاز امکان واکنش سریع در منطقه ویتنام را فراهم می‌کردند، با این وجود نیروهای آمریکایی هنوز نقشی فعال در جنگ نداشتند؛ به‌خصوص که کندی بیشتر به تقویت قوای دفاعی جنوب می‌اندیشید. اما پس از دوران کوتاه کندی و روی کار آمدن معاونش، داستان به کلی تغییر کرد. جانسون، رئیس‌جمهوری جدید آمریکا به محض روی کار آمدن موضع تهاجمی گرفت؛ تا جایی که در ۱۹۶۴ در نطقى اعلام کرد که حاضر نیست بگذارد آسیاى جنوب شرقى مانند چین از دست برود. البته ایستادن پای این حرف بعدها برای او خیلی گران تمام شد. رویکرد جدید کمک‌هاى پراکنده و پوشش هوایى آمریکا تا ۱۹۶۴ دردى را از ویتنام جنوبى دوا نکرد و تنها باعث شد تا ویت‌کنگ‌ها با حمایت جدى‌تر از سوى شمالى‌ها، چینی‌ها و شوروی قدرت بیشتری پیدا کنند. با جدی شدن خطر سقوط سایگون (مرکز ویتنام جنوبی) از تابستان ۱۹۶۴ آمریکا بار دیگر تصمیم گرفت تا حضور خود را در ویتنام تقویت کند و از این به بعد بود که سیل سربازان آمریکایى به منطقه سرازیر شد. آمریکا از کره جنوبی و استرالیا و چند متحد کوچک دیگر خود نیروی کمکی دریافت کرد ؛ درعین‌حال فرماندهی مشترک عملیات‌های نظامی در ویتنام را نیز مستقیما برعهده گرفت. در تابستان همین سال طی درگیری مختصر در خلیج تونکن، ناوشکن آمریکایى مادوکس برای مدتی کوتاه با ناوچه‌های ویتنام شمالی درگیر شد اما جان سالم به‌در برد. این همان اشتباهی بود که آمریکایی‌ها منتظرش بودند. تا آن زمان آمریکا هنوز رسما با ویتنام شمالى درگیر جنگ نبود و صرفا علیه چریک‌هاى ویت‌کنگ مى‌جنگید. شمالى‌ها نیز در آن زمان علاقه‌اى به درگیر شدن با آمریکایی‌ها نداشتند؛ حتى حمله آنها به ناوشکن آمریکایى نیز عمدی نبود. آنها گمان مى کردند ناوچه هاى جنوبى را هدف قرار مى دهند. کمتر از ۱۲ ساعت بعد جنگنده‌های برخاسته از ناوهای هواپیمابر لنگرگاه‌های ویتنام شمالی را کوبیدند و این تازه آغاز نخستین راند جنگ بود؛ به‌خصوص که با گذشت زمان، هر روز بر شدت امواج بمباران مناطق شمالی افزوده می‌شد. در هفتم اوت، جانسون از سناى آمریکا مجوز ورود به جنگ را گرفت و در ژانویه ۱۹۶۵ پس از آنکه بار دیگربه ریاست‌جمهورى انتخاب شد با اعزام ۱۸۵ هزار سرباز به ویتنام موافقت کرد. در بهار ۱۹۶۵ نیروی هوایی آمریکا در عملیات رعد خروشان که بیش از 44 ماه به طول انجامید با هزاران سورتی پرواز بمب‌افکن‌های بی52 و اف111 و چیزی نزدیک به یک میلیون تن بمب، بارانی از آتش بر سر شهرهای شمالی ریختند. آمریکایی‌ها گفته بودند که قصد دارند در این عملیات شمالی‌ها را به عصر حجر برگردانند. با این حال جنگ طبق برنامه پیش نمی‌رفت، تلفات نیروی هوایی زیاد بود و سربازان هم تجربه‌ای در جنگ میان جنگل‌ها؛ آن هم با اشباحی که در تاریکی پنهان شده‌ بودند نداشتند. بیش از 938 هواپیما و بالگرد آمریکایی در اثر شدت پدافند هوایی شمالی‌ها در طول این ایام ساقط شد. خطر موشک‌های سام 2 و 3 و جنگنده‌های میگ 17 و 21 شوروی هم که توسط خود شوروی و چین در اختیار ویتنامی‌ها قرار می‌گرفت روزبه‌روز در حال افزایش بود. ورق برمی‌گردد رشد هراس‌آور قواى نظامى آمریکا رفته‌رفته آنها را در وضعیت برتر قرار‌داد. درپاییز۱۹۶۶ صدها هزار نیروى جنوبى در کنار ۴۵ هزار آمریکایى حملات سنگینى را در پناه آتش هلى‌کوپترهاى آمریکایى آغاز کردند. در این شرایط خلبانان بالگردهای آمریکایی از نهایت تلاش خود برای ساخت جهنمی از آتش بر فراز ویتنام فروگذار نکردند؛ اما حتی آتش سنگین بالگردهای هیویی با پشتیبانی جنگنده‌های تهاجمی نیز نتوانست خطوط دفاعی ویت‌کنگ‌ها را بشکند. چیزی حدود 100هزار نفر از طرفین کشته شدند اما ویت‌کنگ‌ها اجازه پیشروى به دشمن را ندادند و حملات با شکست روبه‌رو شد. با این وجود نیروهاى ویت‌کنگ نیز به شدت ضربه خوردند و تعداد نفرات آنها از 100 هزار به 20 هزار نفر کاهش پیدا کرد. واقعیت آن است که سربازان آمریکایی هیچ تجربه‌ای در نبردهای پارتیزانی نداشتند؛ آن هم در سرزمینی که هر کسی می‌توانست ویت‌کنگ باشد. تلفات سربازان آمریکایى در ۱۹۶۷ به بیش از ۱۵هزار نفر رسید و این درحالى بود که آمریکا تنها در همان سال ۲۵ میلیارد دلار براى جنگ هزینه کرده بود. افزایش تلفات و عدم پیشرفتی سازنده در روند جنگ کم‌کم اعتراضاتی را در خود آمریکا به دنبال داشت. بسیاری از مردم نگران جان جوانان ۱۹ ساله خود بودند که عمدتا به عنوان وظیفه در جنگ حضور داشتند. ضد حمله بى‌فرجام بودن حملات آمریکا سبب شد تا ژنرال جیاپ (فرمانده نیروهای شمالی) در ۳۱ ژانویه ۱۹۶۸ با کمک نیروهاى ویت‌کنگ‌ها در جبهه اى به طول 100 شهر در جنوب ویتنام دست به حمله‌ای بزرگ بزند.جیاب برای غافلگیری دشمن چیزی نزدیک به 200 هزار سرباز در قالب 8 هنگ پیاده و 20 گردان با پشتیبانی 81 هزار تن تجهیزات را در طول خط مرزی 17 درجه (خط آتش‌بس) جابه‌جا کرد که در نوع خود بی‌نظیر بود. تا آن زمان نبرد تت، سنگین‌ترین نبرد ویتنام به شمار می‌رفت که در آن بیش از 500 هزار نیروى کمونیست، آمریکایى و جنوبى شرکت داشتند. طبق دستور مستقیم در این حمله برای پیشروی سریع نیروها کسی به اسارت گرفته نمی‌شد. حملات غافلگیرانه شمالی‌ها در بسیارى از نقاط سبب شد تا سربازان آمریکایى با بی‌نظمى عقب نشینى کنند و این مساله در رسانه‌هاى جهان بازتاب بدی یافت. اگرچه نیروهای مدافع آمریکایی و جنوبی پس از سه مرحله پدافند خونین درنهایت موفق به پس زدن نیروهای شمالی شدند. با این وجود این پیروزی برای جانسون یک شکست تلخ بود. آمریکا با وجود تمام سرمایه‌گذاری های​ انجام شده بیشترین تلفات تمام طول جنگ را متحمل شده بود و اینک پیکان انتقادات ضد‌جنگ شدیدا دولت را زیر فشار خود قرار داده بود. نبرد در آسمان نیروی هوایی مهم‌ترین برگ برنده آمریکایی‌ها به شمار می‌رفت که به شکلی گسترده بر فراز ویتنام به کار گرفته شد. درباره شدت بمباران ویتنام شمالی می‌توان گفت که شهر‌های شمالی ویتنام حتی بیش از کل بمباران‌هاى جنگ دوم جهانى بمباران شدند. براساس گزارش​هایی که بعدها منتشر شد بمب‌افکن‌های آمریکایی تنها در فاصله 1964 تا 1969 با بیش از 100 هزار سورتی پرواز رقمی نزدیک به 7 میلیون تن بمب در ویتنام رها کرده بودند و این یعنی برابر رها کردن یک بمب اتمی با قدرتی مشابه بمب هیروشیما در جنگ دوم جهانی. نیروی هوایی در ویتنام به دلیل عدم آموزش کافی خلبانان ایالات متحده خود با مشکلات زیادی هم روبه‌رو بود.بیشتر نبرد‌های هوایی بر فراز ویتنام شمالی به‌صورت بصری صورت می‌گرفت. این موضوع شاید در آسمان صاف و بدون ابر صحرای موهاوی مشکل جدی به حساب نمی‌آمد؛ اما جنوب شرقی آسیا کاملا با این آب‌و‌هوا بیگانه بود. در این نواحی باد‌های موسمی برای بیشتر ایام سال موجب ایجاد توده‌های فشرده ابر و توفان‌های الکتریکی می‌شدند؛ حتی در روزهای خوب نیز مه موجب کاهش میدان دید تا 4500 متری می‌شد؛ مهم‌تر آنکه رادار‌ها نیز در ارتفاع پایین توانایی شناسایی اهداف را نداشتند و مشکل پارازیت زمینی همچنان پا برجا بود. مجموع این مشکلات به کمک خلبانان ویتنامی می‌آمد تا با بهره‌گیری از شرایط جوی اقدام به غافلگیری گروه‌های پروازی مهاجم کنند. گرچه آمریکایی‌ها در طول تمام سال‌های جنگ برتری کامل هوایی را در دست داشتند؛ اما خلبانان آمریکایی می‌دانستند تنها زمانی پیروز میدان هستند که اتفاق غیر‌مترقبه‌ای روی ندهد. پیش از جنگ، پیدایش موشک‌های دوربرد با استفاده از رادار این اطمینان را در طراحان آمریکایی جت‌های جنگی به‌وجود آورده بود که دوران نبردهای داگ فایت به سر رسیده و دیگر نیازی به مسلسل در هواپیماها نیست؛ اما طولی نکشید که عکس آن به اثبات رسید. خلبانان آمریکایی به‌زودی به این درک رسیدند که گویی تجهیزات و آموزش‌های آنها برای نسل دیگری از جنگ‌ها ساخته شده است. مرکب‌های گران‌قیمت آنان هنگام پروازهای مادون صوت به شکل استادانه‌ای توسط جنگنده‌های ساده Mig-17 شکار می‌شوند؛ درحالی‌که معجزه موشک‌های جدید آنها به شکل ترسناکی نامطمئن به نظر می‌رسید. مهم‌ترین شانس خلبانان آمریکایی آن بود که خلبانان ویتنامی میگ17 از آموزش خوبی بهرمند نبودند؛ اما خیلی زود با ورود جنگنده‌های جدید میگ21 اوضاع وخیم‌تر شد. این تازه واردان نه‌تنها توانایی پرواز فراصوت را داشتند بلکه نسبت به بیشتر جنگنده‌های آمریکایی هم مانور‌پذیر‌تر بود و از آن مهم‌تر این رقبا به موشک مسلح بودند. قبول شکست نبرد تت در کنار افزایش تلفات هوایى و همچنین افزایش فشار افکار عمومی سبب شد تا جانسون به صورت یک طرفه حملات هوایى را از مارس ۱۹۶۸ کاهش دهد و درخواست مذاکره با سران ویتنام شمالى را بکند. اگرچه در این زمان نیروى آمریکا در ویتنام با گذشتن از مرز 500 هزار نفر به بیشترین میزان خود در طول جنگ رسیده بود؛ اما شرایط در عمل آن‌قدرها خوشبینانه به نظر نمی‌رسید. در این بین روی کار آمدن نیکسون در کاخ سفید تغییراتی را در سیاست آمریکا به وجود آورد؛ تا جایی که در ۱۹۶۹ آمریکا کاملا در انفعال بود و جبهه‌های جنگ تا حدودی با رکود مواجه بودند تا آنکه در آوریل ۱۹۷۰ نیروهای آمریکایی و ویتنام جنوبى ابتدا با حمله به کامبوج تلاش کردند تا با گذشتن از خط 40 هزار سرباز شمالی، پایگاه شمالی‌ها در کامبوج را هدف خود قرار دهند که در عمل تنها توسعه جنگ داخلی در کامبوج را به‌دنبال داشت. سپس آمریکایی‌ها مجددا با حمله به لائوس در غرب ویتنام سعى کردند خطوط مواصلاتى شمالی‌ها را از بین ببرند اما در این کار ناموفق ماندند؛ چراکه با خروج نیروهاى آمریکایى از منطقه، شمالی‌ها مجددا به لائوس مسلط شدند. این حمله نشان داد آمریکا برنده این جنگ نیست. به‌خصوص که آمریکا تا این زمان بیش از 40 هزار کشته در میادین ویتنام داده بود و حتی مرگ هوشی‌مین هم نتوانسته بود در روحیه سربازان شمالی تاثیری بگذارد. سیاست نیکسون در آن زمان مبتنی بر فراهم کردن راه‌حلی سریع برای خروج آمریکایی‌ها از باتلاق ویتنام در قالب صلحی باعزت بنا شده بود. پایان جنگ اوایل دهه1970، آمریکایی‌ها دیگر در راه خروج بودند. در خروج آمریکا از ویتنام در آن زمان چند دلیل عمده داشت؛ نخست آنکه نیکسون رئیس‌جمهور جدید این جنگ را اشتباه گذشتگان مى‌دانست و علاقه‌اى به ادامه‌اش نداشت. دوم آنکه آمریکا از نظر نظامى به پیروزى در ویتنام امیدی نداشت و مهم‌تر از همه فشار افکار عمومی جهان برای خروج سربازان آمریکایی از ویتنام روزبه‌روز افزایش می‌یافت. در نتیجه مذاکرات صلح با وجود مواضع سخت شمالی‌ها بار دیگر آغاز شد. با این وجود درگیری‌ها در ویتنام همچنان ادامه داشت. در 1973 ویتنام شمالى و ویت‌کنگ‌ها با تجهیز قوا دست به حمله سراسرى پایگاه و مرکز نظامى جنوبی‌ها زدند. جیاب با استفاده از فرصت پیش‌آمده حاصل از خروج تدریجی نیروهای آمریکایی، بار دیگر نیروهایش را برای تهاجمی سراسری از سه جبهه به سوی سایگون بسیج کرد. این حمله در نوع خودش بزرگ‌ترین تهاجم زمینی از زمان عبور 300 هزار نیروی چینی از مرزهای چین در جنگ کره به شمار می‌آمد که این بار با پشتیبانی یگان‌های زرهی و پوشش سنگین پدافند هوایی همراه بود. شدت این حمله به‌خصوص زمانی که نیروهای آمریکایی در پی خروج یگان‌های زرهی‌شان بدون پوشش مانده بودند به‌شدت احساس شد؛ تا جایی که آمریکایی‌ها به تنهایی نزدیک به 10هزار نفر تلفات مستقیم در درگیری‌ها دادند.اما در نهایت فشار آتش پوشش هوایی نتیجه داد و شمالی‌ها عقب نشستند؛ آن هم پس از آنکه آمریکایی‌ها بزرگ‌ترین عملیات هوایی دنیا پس از جنگ دوم جهانی را با بیش از 2000 بمب‌افکن شامل 200 بی‌52 برای بمباران شمال به اجرا درآوردند. مذاکرات صلح با وجود موضع بسیار سخت شمالی‌ها، تحت فشار فرسایش جنگ بار دیگر آغاز شد و در ژانویه ۱۹۷۳ بالاخره آمریکا پذیرفت که نیروهاى خود را به‌طور کامل از جنوب خارج کند. در اثر کنار کشیدن تدریجى ارتش آمریکا و کاهش پشتیبانی نظامی، جنوبى‌ها به تدریج توان خود را از دست دادند؛ به‌طوری‌که در ۱۹۷۴ هنگامى که آمریکا همه نیروى خود را از منطقه خارج کرد، صفوف جنوب کاملا از هم پاشید. همین موضوع برای یکسره شدن جنگ کفایت می‌کرد. صدها هزار ویت‌کنگ در کنار ارتش یک میلیون نفره شمال در تهاجمی کامل بازی را تمام کردند و در ۳۰ آوریل ۱۹۷۵ سرانجام سایگون سقوط کرد؛ آن هم درحالی‌که آخرین بالگردهای آمریکایی با برداشتن آخرین نفرات از پشت بام‌ سفارت آمریکا، منطقه را ترک می‌کردند. ویتنام جنوبى و شمالى رسما در 1976متحد شدند و جبهه کمونیست‌ها را در شرق و جنوب آسیا به‌شدت تقویت کردند. این جنگ نزدیک به 4 میلیون کشته برجاى گذاشت که 58 هزار نفر آنها آمریکایى بودند. آمریکا از این نبرد ۳۰۰ هزار زخمى و معلول هم به یادگار گرفت. در نتیجه پایان جنگ ویتنام، توسعه نفوذ بلوک شرق در عرصه جهانى به اوج خودش رسید. متحدان شوروی از کوبا در 150 کیلومتری آمریکا تا ویتنام در ۱۴ هزار کیلومترى آن کشور گسترده شدند و در جنوب آسیا، شمال آفریقا و شرق اروپا دست بالا را ازآن خود کردند. http://www.ghasednews.ir/fa/news/20207/%D8%AC%D9%87%D9%86%D9%85%DB%8C-%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%AC%D9%86%DA%AF-%D9%82%D8%B1%D9%86-%D8%A8%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D9%85 [color=orange] منتقل شد به بخش جنگ 00Amin[/color]
  21. فيلم/ بریدن سر حامی بشار اسد (+18) لطفا این فیلم را نبینید +25 سربریدن مردمی که حامی دولت یا وابستگی به دولت داشتند http://www.598.ir/files/fa/news/1390/12/22/10907_766.flv فيلم/ قتل عام پلیس سوريه توسط معارضين (+18) کمین معارضین و قتل عام پلیس http://www.598.ir/files/fa/news/1390/12/22/10904_370.flv http://www.598.ir/fa/news/45288/%D9%81%D9%8A%D9%84%D9%85-%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%86-%D8%B3%D8%B1-%D8%AD%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D8%A8%D8%B4%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D8%AF-+18 http://www.598.ir/fa/news/45344/%D9%81%D9%8A%D9%84%D9%85-%D9%82%D8%AA%D9%84-%D8%B9%D8%A7%D9%85-%D9%BE%D9%84%DB%8C%D8%B3-%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%8A%D9%87-%D8%AA%D9%88%D8%B3%D8%B7-%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B1%D8%B6%D9%8A%D9%86-+18
  22. یک روزنامه چاپ سرزمین های اشغالی با اشاره به پرتاب متعدد موشک از سوی نیروهای مقاومت به سوی مناطق یهودی نشین از ناکارآمدی سپر موشکی "گنبد آهنین" در رهگیری این موشک ها خبر داد. به گزارش مهر، روزنامه جروزالم پست در جدیدترین مطلب خود با اشاره به شلیک ۹۰ موشک از سوی نیروهای مقاومت در سرزمین های فلسطینی به سوی سرزمین های اشغالی اعلام کرد که گنبد آهنین فقط توانسته ۲۵ موشک را رهگیری کند. این روزنامه در ادامه می نویسد : موجی از موشک ها از سوی غزه به سوی جنوب اسرائیل شلیک شده و شلیک این موشک ها تا ظهر امروز شنبه نیز ادامه داشته است. شلیک موشک از سوی نیروهای مقاومت به سوی سرزمین های اشغالی پس از حمله نظامیان صهیونیست به نوارغزه انجام شد. این روزنامه در حالی به ناکارآمدی سپرموشکی گنبدآهنین در رهگیری موشک های مقاومت اذعان می کند که رژیم صهیونیستی هزینه زیادی را برای استقرار آن متقبل شده است. سیستم موشکی گنبد آهنین دارای ۳ بخش است؛ یک رادار ردیابی موشک، یک مرکز کنترل و یک بخش شلیک موشک. شکل اولیه این سیستم که به‌ صورت موشکهای پاتریوت آمریکا در سرزمین های اشغالی و عربستان به کار گرفته می ‌شد، توانست موشکهای اسکاد پرتاب‌ شده توسط عراق را ردیابی و نابود کند. پیش بینی های اولیه نشان می ‌داد که این سیستم موفقیتی ۱۰ درصدی خواهد داشت. هزینه طراحی و استقرار این سیستم بیش از یک میلیارد یورو برآورد شده‌ است. بخشی از این هزینه را آمریکا تامین کرده ‌است. این سیستم در داخل رژیم صهیونیستی منتقدان زیادی دارد. هر کدام از موشکهای این سیستم هزینه‌ ای معادل ۲۵ هزار یورو دارد و این در حالی است که قرار است این سیستم موشکهایی را که بسیار ارزان ‌قیمت تر هستند و کمتر از چند صد یورو ارزش دارند، سرنگون کند. بعد از تجربه جنگ لبنان و شکست ارتش اسرائیل در مقابل جنبش حزب ‌الله، رژیم صهیونیستی به ‌طور جدی به فکر تقویت سیستم دفاع موشکی خود افتاد. این رژیم پیش از این سیستم دوربرد موسوم به پیکان را طراحی کرده‌ بود اما بعد از جنگ لبنان، تصمیم گرفت که با سرمایه‌ گذاری سنگینی، سیستم گنبد آهنین را طراحی و تولید کند. http://www.ghasednews.ir/fa/news/20281/%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%81-%D8%A8%D9%87-%D9%86%D8%A7%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%A2%D9%85%D8%AF%DB%8C-%DA%AF%D9%86%D8%A8%D8%AF%D8%A2%D9%87%D9%86%DB%8C%D9%86
  23. f222

    موشک کروز BrahMos PJ-10

    پاکستان در سال 1998 میلادی توانست به تعدادی از موشکهای کروز آمریکایی مدل " BGM-109 " تام هاوک دست پیدا کند اما در سوی دیگر میدان، کشور هندوستان هم با همکاری روسیه دست به ساخت یک موشک کروز زد. به گزارش گروه دفاع و امنیت مشرق، دو کشور هند و پاکستان بارها جنگ های بسیاری خونینی با یکدیگر داشته اند و این موضوع باعث شده تا در چند دهه اخیر و خصوصا با فروپاشی اتحاد شوروی و تغییر تاکتیکها و تسلیحات به کار رفته در جنگهای اخیر، این دو کشور به سمت طراحی و ساخت سلاح های جدید بروند. در این میان موشکهای کروز یکی از گزینه هایی است که این دو کشور شدیدا به دنبال دست یابی به آن بوده اند. موشکهای کروز از سالهای قبل در نقش ضد کشتی در دو کشور فوق وجود داشتند اما کروزهایی با قابلیت حمله به اهداف زمینی؛ تجهیزاتی جدید بود که در این دو کشور وجود نداشت. پاکستان در سال 1998 میلادی توانست به تعدادی از موشکهای کروز آمریکایی مدل " BGM-109 " تام هاوک دست پیدا کند. این موشکها که به سمت اهدافی در درون خاک افغانستان شلیک شده بودند در میانه راه با نقص فنی مواجه شده و در خاک پاکستان سقوط کردند. پاکستان با دست یابی به این موشکها توانست به مدل پیشرفته موشکی دست پیدا کند که کمک فراوانی به این کشور در پیشبرد برنامه های موشک کروز این کشور کرد. http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1390/12/20/146197_866.jpg برنامه موشکی "بابور" از همین نقطه آغاز شد. پاکستانی ها به دنبال موشکی بودند که بتواند به وسیله آن به شبکه پدافند هوایی هندی ها نفوذ کنند و اهداف با اهمیت بالا را مورد اصابت قرار دهد. در عین حال بایستی موشک فوق توانایی حمل سر جنگی اتمی را نیز می داشت. کارخانجات دفاع ملی پاکستان به عنوان پیمانکار اصلی طرح وارد شد و توانست موشک فوق را طراحی کرده و به تولید انبوه برساند. موشک کروز بابور یک موشک کروز مخصوص حمله به اهداف زمینی است که می تواند با استاده از سامانه های هدایت داخلی، ژیرسکوپی، نقشه برداری از سطح زمین و سیستم ماهواره ای GPS با درصد خطای بسیار پایین هدف مورد نظر خود را مورد اصابت قرار دهد. این موشک از یک موتور جت برای پرواز به طرف هدف و یک شتاب دهنده اولیه برای رسیدن به ارتفاع مناسب بهره می برد. این موشک در بخش میانی بدنه خود دارای دو باله جمع شده است که پس از رسیدن به ارتفاع مناسب باز شده و به موشک در پروازی بهتر به سمت هدف کمک می کند. http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1390/12/20/146199_733.jpg بابور قابلیت پرتاب از پرتابگرهای زمینی، هواپیما ، کشتی های جنگی و زیردریایی را نیز دارد و دارای طول 7 متر ، قطر 0.52 متر و وزن 1500 کیلوگرم است. وزن سر جنگی این موشک 300 کیلوگرم است که می تواند یک سرجنگی متعارف یا یک سرجنگی اتمی باشد. موتور جت این موشک با سوخت مایع و تاب دهنده اولیه با سوخت جامد کار می کند و سرعت آن نیز در حدود 880 کیلومتر بر ساعت است. از لحاظ برد نیز در طی چندین ارتقاء با افزایش برد زیادی تقویت شد چراکه در ابتدا برد این موشک 400 کیلومتر بود که به کمک ارتقاء های صورت گرفته این برد به 700 و سپس به 1100 کیلومتر رسید. اما در سوی دیگر میدان، کشور هندوستان هم با همکاری روسیه دست به ساخت یک موشک کروز زد. کشور هندوستان هم به مانند همسایه خود پاکستان با مشاهده تغییرات به وجود آمده در شکل جنگها به دنبال ساخت موشکهای کروز با قابلیت حمله به اهداف زمینی رفت. این کشور، کروز ضد کشتی روسی مدل " SS-N-26 " روسی یاخونت را برای این منظور انتخابت کرد. این دو کشور به صورت مشترک کار بر روی این پروژه را آغاز و کشور هندوستان مبلغی در حدود 300 میلیون دلار بر روی این پروژه سرمایه گذاری کرد. در یک نگاه کلی موشک یاخونت یک موشک ضد کشتی بود که با قابلیت پرواز مافوق صوت در ارتفاع پایین، برای نفوذ به سیستم های تدافعی کشتی های جنگی غربی طراحی شد. اما هندوستان به موشکی نیاز داشت که بتواند هم به اهداف در دریا و هم در سطح خشکی حمله کند. http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1390/12/20/146196_364.jpg ویژگی برتر این موشک که آن را سایر موشکهای کروز هم کلاس خود متفاوت می کند سرعت بالای آن است. "براهموس" نامی بود که هندی ها برای این موشک انتخاب کردند. این موشک با توانایی رسیدن به سرعتی بین 2.8 تا 3 برابر سرعت صوت به عنوان سریعترین موشک کروز عملیاتی در جهان شناخته شده است. سرعت بالای این موشک ، مهمترین مشخصه آن است که توانایی غافل گیر کردن دشمن را داشته و زمان کمی را برای واکنش باقی می گذارد. در عین حال در طراحی این موشک از مواد مخصوص جاذب امواج رادار موسوم به " RAM " نیز استفاده شده است و باعث شده است دارای خواص رادارگریزی نیز باشد. همان طور که اشاره شد یکی از نیازهای اصلی هند برای موشک کروز جدید، قابلیت حمله به اهداف زمینی بود. به این منظور هندوستان از سیستم های مکان یاب ماهواره ای جی پی اس یا گلوناس بر روی این موشک استفاده می کند. با توجه به استفاده از این سیستم های ماهواره ای، این موشک توانایی حمله به اهداف ثابت و یا متحرک با سرعت پایین بر روی زمین را نیز دارد. این موشک توانایی پرتاب از کشتی های جنگی، زیردریایی ها، هواپیماهای جنگی و همچنین پرتاب گرهای زمینی را نیز دارد. این موشک دارای طولی در حدود 8.4 متر ، قطری در حدود 0.6 متر و وزنی در حدود 3000 هزار کیلوگرم است. وزن سر جنگی این موشک در حدود 300 کیلوگرم است. http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1390/12/20/146198_945.jpg ر مدل هواپرتاب موشک براهموس برد در حدود 2500 کیلومتر و وزن سرجنگی آن 200 کیلوگرم وزن دارد. کشور هندوستان قصد دارد تا سال 2016 یک مدل از این موشک را با سرعت 7 برابر سرعت صوت را نیز معرفی کند. شاید بسیاری تصور کنند که برد 290 کیلومتری این موشک آنچنان زیاد نباشد اما باید توجه داشت که نیروی هوایی هندوستان با دراختیار داشتن جنگنده های توانایی همچون سوخوی 30 توانایی حمل این موشک تا برد مناسب نسبت به هدف را دارا می باشد. در نهایت باید گفت که دو موشک معرفی شده در این مطلب هر کدام دارای نکات مثبت مخصوص به خود هستند. موشک بابور با برد 1100 کیلومتری و موشک براهموس با سرعت بالای خود می تواند برای هر دشمنی مشکلات بسیار زیادی را ایجاد کنند. http://www.mashreghnews.ir/fa/news/104901/%D8%A8%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B1-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%85%D9%88%D8%B3-%DA%A9%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%DB%8C%D8%A7%D8%AF-%D8%AC%D9%86%DA%AF-%D8%B3%D8%B1%D8%AF
  24. این پهپاد نسبت به وزنش ارتفاع پروازیش عالیه با وزن 12 کیلویی می تونه محموله 5 کیلویی حمل کنه با حسگراش میشه یه پهپاد شناسایی خوب و با اون هزینه اش کاملا مقرون بصرفه