جستجو در انجمن

مشاهده نتایج برای برچسب های 'اسراییل'.



تنظیمات بیشتر جستجو

  • جستجو بوسیله برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


انجمن ها

  • بخش داخلی
    • اخبار و قوانین
    • ماهنامه میلیتاری
    • گالري عكس و فيلم
    • کتابخانه میلیتاری
    • مقالات برتر
  • War and History - بخش جنگ و تاریخ
    • مباحث جامع نظامی
    • پیمان ها - قراردادها و معاملات تسلیحاتی
    • دکترین و استراتژی
    • عملیات های نظامی
    • جنگ تحمیلی
    • تحولات روز امنیتی نظامی بین الملل
    • General Military Discussions
  • Air force Forum - بخش نیروی هوایی
    • هواپیماهای نظامی
    • بالگردهای نظامی
    • تسلیحات هوایی
    • متفرقه در مورد نیروی هوایی
    • سایر بخشهای نیروی هوایی
    • Airforce - English
  • Army Forum - بخش نیروی زمینی
    • ادوات و تسلیحات زمینی
    • خودروهای نظامی و زره پوش ها
    • مباحث جامع زرهی
    • توپخانه زمینی
    • موشک های زمین پایه
    • الکترونیک زمینی
    • تجهیزات و تسلیحات انفرادی
    • متفرقه نیروی زمینی
    • سایر بخشهای زمینی
    • Ground forces - English
  • Navy Forum - بخش نیروی دریایی
    • شناورهای سطحی
    • شناور های زیرسطحی
    • هوا دریا
    • تسلیحات دریایی
    • سایر بخش های نیروی دریایی
    • علوم و فنون دریایی
    • راهبردها و راهکنش های دریایی
    • تاریخ نیروی دریایی
    • اخبار نیروی دریایی
    • Navy - English
  • News Section - بخش خبر
    • اخبار روز ایران و جهان
    • اخبار صفحه اول
    • رایانه و شبکه
    • English News
  • Non-Military Forums - سایر بخشها
    • دیگر موضوعات و مطالب

پیدا کردن نتایج در ...

یافتن نتایج که ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروز رسانی

  • شروع

    پایان


Filter by number of...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


Website URL


Yahoo


Skype


Location


Interests

پیدا کردن 22 results

  1. مراکز عمده هسته ای اسرائیل بطور عمده در 7-8 منطقه مهم پراکنده شده است که به اختصار در مورد هر کدام توضیح داده می شود. دیمونا: شهری است که در صحرای نقب واقع شده و قلب برنامه هسته ای اسرائیل در نیروگاه واقع در اینجاست. این مکان محل تولید پلوتونیم و تریتیوم بمب های هسته ای اسرائیل است. این نیروگاه 150 مگاواتی در سال 1963 با کمک فرانسه راه اندازی شد و آب سنگین و مواد سوختی آن از آرژانتین ، اسرائیل ، نروژ ، نیجر ، افریقای جنوبی و مرکزی ، بلژیک ، فرانسه و گابن تامین شده است. پلمحین: در این پایگاه نظامی موشک های بالستیک اسرائیل بر فراز دریای مدیترانه آزمایش می شود. تمامی این موشکها توانایی حمل سلاح هسته ای را دارند. این مرکز در جنوب تل آویو قرار دارد. کفار زاخاریا: این محل مرکز نگه داری موشک های بالستیک اسرائیل مجهز به کلاهک های هسته ای است و تمامی موشک ها در تانکر های بتونی در زیر زمین قرار دارد. تیروش: در این کارخانه سلاح های هسته ای استراتژیک و شدید النفجار اسرائیل ساخته می شود. این مرکز محل اصلی تحقیقات اسرائیل در زمینه بمب های گرما هسته ای نیز هست. رحوووت: این مرکز در سال 1954 تاسیس شد و وظیف آن تولید آب سنگین برای نیروگاه هسته ای دیموناست. محل استقرار این مرکز در جنوب تل آویو است. یودفات: در این کارخانه که در شرق شهر حیفا و در تاسیساتی زیرزمینی و مستحکم مستقر است تسلیحات هسته ای روی موشک های بالستیک جریکو ولوز سوار یا از روی آنها پیاده می شود. عیلبون: محل ساخت سلاح های هسته ای و تاکتیکی اسرائیل که در جلیله شرقی است و یک مرکز دفاع موشکی مامور محافظت از آن است. روبین نبی: در این مرکز هسته ای یک رآکتور که توسط آمریکا برای اسرائیل ساخته شده در حال فعالیت است. انرژی حرارتی این رآکتور حدود 200 مگا وات است و از آن برای شیرین کردن آب دریا نیز استفاده می شود.
  2. مرکاوا (Merkava) نوعی تانک جنگی است که توسط اسرائیل، به منظور تامین هر چه بیشتر امنیت جانی سرنشینان در شرایط سخت جنگی و در اصل برای کمک به ارتش اسرائیل ساخته شده است. از آنجایی که موتور تانک در قسمت جلوی آن قرار دارد، در نتیجه جرم بیشتر تانک در این قسمت جمع شده و در شرایط بحرانی فرار از در پشتی تانک برای سرنشینان آسانتر می شود. مرکاوا سریع حرکت می کند، بسیار پر قدرت است و بدنه آن از نوعی فلز ضد ضربه کم نظیر ساخته شده است. مجموعه این خصوصیات Merkava را به یکی از ایمن ترین تانک های جهان برای سربازان تبدیل کرده است. تعداد زیادی از این نوع تانک در کارخانه ای واقع در یکی از شهر های مرکزی اسرائیل به نام تلاشومر (Tel HaShomer) تولید و نگهداری می شوند، به علاوه قطعات لازم برای ساخت نیز در اسرائیل و توسط شرکت های فعال در زمینه صنایع نظامی از جمله IMI, Elbit, Soltam و ... ساخته می شوند. تاریخچه در سال 1967 پس از جنگ شش روزه - جنگ "اعراب و اسرائیل" یا جنگ "ماه ژوئن" نیز نامیده می شود و درواقع نبرد اسرائیل با کشورهای عربی نظیر مصر، اردن، عراق و سوریه بود که طی آن اسرائیل موفق شد نوارغزه، شبه جزیره سینا در مصر، نواحی غربی اردن و فلات جولان در سوریه را به تصرف خود در آورد - و تحریم اسرائیل توسط کشور فرانسه، وزارت دفاع اسرائیل قراردادی مبنی بر همکاری و مشارکت با کشور انگلستان در ساخت نوعی تانک جنگی به نام چیفتن (Chieftain) را به امضاء رساند. در سال 1969 با فشار کشور های عربی، انگلستان مجبور به لغو این قرارداد و کنار گذاشتن اسرائیل از این پروژه شد. این کار اسرائیل را متوجه این نکته کرد که به منظور تامین تسلیحات نظامی اش نمی تواند به کمک دیگر کشورها تکیه کند، در نتیجه با استفاده بهینه از نیروهای داخلی، مصصم به ساخت یک تانک جنگی که عملا یکی از مخرب ترین جنگ افزارهای نظامی به شمار می رود، شد. جمعیت اندک عامل ساخت مرکاوا هر چند اسرائیل حادثه جنگ یوم کیپور (Yom Kippur) در سال 1973 را با ذخایر تسهیلات نظامی آمریکا پیش برد، اما به این نتیجه رسید که کشوری مانند اسرائیل با جمعیت اندکش نمی تواند از عهده تلفات سنگین چنین جنگ هایی برآید؛ در نتیجه تصمیم به ساخت تانک Merkava با هدف حفظ جان سربازانش گرفت. جنگ یوم کیپور که جنگ رمضان، جنگ اکتبر یا جنگ 1973 اعراب و اسرائیل نیز نامیده می شود، جنگی بود که با اتحاد کشورهای عربی به رهبری مصر و سوریه در مقابله با اسرائیل در گرفت. این جنگ که در واقع نوعی جوابیه به جنگ شش روزه بود در تعطیلات یوم کپیور یهودیان آغاز شد و بیست روز به طول انجامید و نهایتا نیز به آتش بس رسید. Merkava Mk 1 برای اولین بار این تانک که مجهز به یک توپ 105 میلیمتری بود، در ماه آوریل 1979 مورد بهره برداری قرار گرفت. در سال 1982 در جنگ لبنان آزمایش شد، ظاهرا سیستم ترمز تانک با مشکلاتی روبرو بود. Merkava Mk 2 اشکالات Mk 1 در این مدل برطرف و بهسازی شد، از آن جمله اضافه شدن یک خمپاره 60 میلیمتری در داخل تانک بود. Mk 2 مجددا در تهاجم اسرائیل به لبنان و بیروت مورد استفاده قرار گرفت. Merkava Mk 3 این مدل که در 1990 معرفی شد، مجهز به یک موتور با قدرتی معادل 1200 اسب بخار و یک اسلحه Smooth-Bore 120 میلیمتری بود. Merkava Mk 3B در سال 1995 عرضه شد، این تانک که Merkava Baz نیز نامیده شد، در سیستم شلیک و تهویه هوای داخل آن نسبت به مدل های قبل تغییراتی بوجود آمد و یک پکیج زرهی به نام Kasag به آن افزوده شد. در واقع Merkava 3 Baz Kasag یکی از امن ترین تانک های دنیا به شمار می رود. آخرین مدل ساخته شده از تانک های Merkava است که از سال 2004 مورد استفاده قرار گرفته است، سیتم ایمنی اش کامل تر شده دقیق تر شلیک می کند. ملاحظات مانند هر تانک دیگر، Merkava نمی تواند در مقابل مین های زیرزمینی مقاومت کند. طی انتفاضه الاقصی سه عدد تانک مرکاوا توسط رزمندگان فلسطین در نوار غزه نابود شد و 7 سرباز اسرئیلی به هلاکت رسیدند. در زد و خوردهای اخیر میان اسرائیل و لبنان (در سال 2006) نیز چندین تانک مرکاوا تخزیب شده و سرنشینان آنها زخمی شده یا به هلاکت رسیدند. مقامات اسرائیلی معتقد هستند که این عملیات و عملیات مشابه با کمک موشک های ضد تانک Metis-M ساخت کشور روسیه انجام شده است. از سال 2005 تعداد ده هزار کارگر در 220 کارخانه ساخت تانک مرکاوا درکشور اسرائیل به کار گمارده شده اند. در همان سال درآمد دولت اسرائیل از صادر کردن تجهیزات و ابزار جانبی تانک مرکاوا رقمی بالغ بر 200 میلیون دلار بود. کارخانه های سازنده این تجهیزات در اسرائیل، در آمد حاصله از صادرات لوازم فوق الذکر را در سال 2007 معادل 400 میلیون دلار پیش بینی کرده اند.
  3. تولد و كودكي به سال 1332 ه.ش در خانواده‌اي مومن و مذهبي در يكي از محلات جنوب شهر تهران به دنيا آمد. دوران تحصيل ابتدايي خود را در دبستان اسلامي «مصطفوي» به پايان برد. ضمن تحصيل، به پدرش كه در بازار به شغل شيريني فروشي اشتغال داشت، كمك مي‌كرد. احمد در همان سال هاي نوجواني با شركت فعال در هيات هاي مذهبي و كلاس هاي قرآن در مساجد جنوب شهر، از ظلم و جنايات رژيم منحوس پهلوي آگاه شد و با سن و سال كمي كه داشت قدم به ميدان مبارزه با طاغوت گذاشت. پس از پايان دوره ابتدايي، در هنرستان صنعتي، شبانه به تحصيل ادامه داد و در سال 1351 موفق به اخذ ديپلم گرديد. سپس به خدمت سربازي اعزام شد و در شيراز دوره تخصصي تانك را گذراند و پس از آن، به سرپل ذهاب اعزام شد. فعاليت سياسي – مذهبي او در دوران سربازي، فردي مذهبي و مومن بود و در بحث ها، مخالفت خود را با رژيم ستمشاهي بيان مي‌كرد. پس از اتمام خدمت سربازي، در يك شركت تاسيساتي خصوصي استخدام شد و بعد از چند ماه، به خرم‌آباد منتقل گرديد و به فعاليت هاي سياسي- تبليغي خود ادامه داد. تا اينكه پس از مدت ها تعقيب و گريز، در سال 1354 توسط اكيپي از كميته مشترك ضدخرابكاري ساواك دستگير و روانه زندان شد و مدت پنج ماه را در زندان مخوف فلك‌الافلاك خرم‌آباد در سلولي انفرادي گذراند. به روايت همرزمانش، با وجود تحمل شكنجه‌هاي جسمي و روحي فراوان، حسرت شنيدن يك آخ را هم بر دل سياه مزدوران ساواك گذاشت، تا اينكه او را به بند عمومي منتقل كردند و حدود نه ماه را نيز در آنجا گذراند و با بالاگرفتن موج انقلاب اسلامي از زندان آزاد گرديد و به آغوش ملت بازگشت. پس از آزادي، در شروع قيام هاي خونين قم و تبريز در سال 1356، نقش رابط و هماهنگ كننده تظاهرات را در محلات جنوبي تهران عهده‌دار شد و رابطه‌اي تنگاتنگ با حركت هاي مكتبي محافل دانشجويي و روحانيت مبارز تهران داشت. با شدت يافتن روند نهضت اسلامي و رويارويي مردم با مزدوران طاغوت، بارها تا پاي شهادت پيش رفت و در روزهاي 21 و 22 بهمن ماه 1357 تلاش و ايثار چشمگيري از خود نشان داد. با پيروزي معجزه آساي انقلاب اسلامي، مسئوليت تشكيل كميته انقلاب اسلامي محل خويش را عهده ‌دار شد. پس از شكل گيري سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به اين ارگان پيوست و دوشادوش ساير همرزمانش با حداقل امكانات موجود به سازماندهي نيروها همت گماشت. مبارزه با ضدانقلاب در كردستان پس از شروع قائله كردستان در اسفندماه سال 1357 به همراه 66 تن از همرزمانش داوطلبانه عازم بوكان شد و به دليل ابتكار عمل هوشيارانه و فرماندهي قاطع خود توانست كليه اشرار مسلح را متواري كند و منطقه را از لوث وجود ضدانقلابيون كه در راس آنها دمكرات ها قرار داشتند، پاكسازي نمايد. او پس از تثبيت مواضع نيروهاي انقلاب در بوكان، به شهرهاي سقز و بانه رفت.. در ابتداي ورود به شهر بانه، به تلافي كمين ناجوانمردانه‌اي كه ضدانقلابيون به نيروهاي ستون ارتش زده بودند، طي يك عمليات دقيق ضدكمين خسارات سنگيني به آنان وارد آورد كه در اين نبرد، چهارصد اسير و دويست كشته از ضدانقلاب برجاي ماند. پس از آن به همراه گروهي از رزمندگان از جمله معاون خود (شهيد محمد توسلي) براي فتح سنندج راهي اين شهر شد. ستون تحت فرماندهي او از سمت راست شهر، حلقه محاصره ضدانقلاب را در هم شكست و به همراه سرداران رشيدي چون محمد بروجردي و اصغر وصالي، سنندج را آزاد نمود و كمر تجزيه‌طلبان را شكست. در زمستان سال 1358 به او ماموريت داده شد تا جاده پاوه – كرمانشاه را كه در تصرف ضدانقلاب بود، آزاد كند. عمليات با فرماندهي او و همكاري سپاه پاوه شروع و با موفقيت كامل به انجام رسيد و ايشان به همراه ساير برادران، وارد شهر پاوه شدند. پس از مدتي، با حكم شهيد بروجردي، به فرماندهي سپاه پاوه منصوب گرديد. آزادسازي شهر مريوان اوايل خرداد 1359 ماموريت آزادسازي شهرستان مريوان كه در تصرف گروهك هاي محارب بود، به وي محول شد. تسلط ضد انقلاب در مريوان به گونه‌اي بود كه از پادگان اين شهر مي‌توانستند افرادي را كه در سطح شهر تردد مي‌كردند شمارش كنند. به همين دليل، به محض نشستن هليكوپتر در محوطه باند فرود، حاج احمد و همراهانش زير آتش همه‌جانبه دشمن قرار مي گيرند. حاج احمد پس از ورود به شهر و سازماندهي نيروها، با يورشي سهمگين و برق‌آسا توانست شهر مريوان و مناطق اطراف آن را از لوث وجود گروهك ها پاك نموده و در اين شهر استقرار يابد. از همين زمان بود كه مسئوليت فرماندهي سپاه مريوان به عهده ايشان گذاشته شد و بلافاصله به اتفاق شهداي بزرگواري چون حاج عباس كريمي، سيد محمدرضا دستواره، رضا چراغي، حسين قوجه‌اي، حسين زماني، محسن نوراني و عليرضا ناهيدي به پاكسازي مواضع مزدوران استكبار اعم از كومله، دمكرات و رزگاري پرداخت. ترس و وحشتي كه از او بر دل سياه ضدانقلابيون نشسته بود به حدي بود كه به قول يكي از همرزمانش، هر وقت به ضدانقلاب خبر مي‌رسيد كه حاج احمد قصد حمله به آنها را دارد، قواي ضدانقلاب، فرار را بر قرار ترجيح مي‌دادند و مانند روباه از معركه مي‌گريختند. آزادسازي ارتفاعات دزلي مشرف بر شهر پنجوين عراق كه در حكم سرپل نفوذ عناصر ضدانقلاب به خاك ايران اسلامي بود، را بايد از ديگر دست‌آوردهاي مهارت رزمي قاطعانه حاج احمد و گروه اندك همرزمش در كردستان دانست. جالب آنكه بني‌صدر ملعون به شدت از هرگونه امدادرساني لجستيكي به نيروهاي سپاه در كردستان (از جمله مريوان) خودداري مي‌كرد و حتي دستور اكيد و مكتوب داده بود تا به سپاه مريوان حتي يك فشنگ هم تحويل داده نشود و بدين گونه حاج احمد در چنين وضع دشواري به نبرد مظلومانه سرگرم بود. پس از حذف باند بني‌صدر از دستگاه اجرايي كشور – در دي ماه 1360 و در شب 27 رجب، مصادف با بعثت حضرت رسول اكرم(ص) – عمليات سرنوشت ‌ساز محمدرسول‌الله(ص) از دو محور مريوان و پاوه بر روي منطقه خرمال توسط حاج احمد و شهيد حاج همت رهبري شد كه در اين محور، رزمندگان اسلام به مرزهاي بين‌المللي رسيدند. اين عمليات در حقيقت سنگ بناي تاسيس تيپ 27 حضرت رسول(ص) به شمار مي‌رود. شركت در دفاع مقدس حاج احمد در سال 1360 پس از بازگشت از مراسم حج، ماموريت يافت تا رزم بي‌امان خود را در جبهه‌هاي جنوب ادامه دهد. او از طرف سردار فرماندهي كل سپاه مامور شد با بكارگيري برادران سپاه مريوان و پاوه تيپ محمدرسول‌الله(ص) – كه بعدها به لشكر تبديل شد – را تشكيل دهد و فرماندهي تيپ مذكور را نيز خود به عهده گيرد. بدين ترتيب به فاصله كوتاهي حاج احمد و ساير سرداران نامي كردستان در معيت شهيد بروجردي راهي جبهه‌هاي جنوب شدند تا تدابير نوين دفاعي كشور، نظام فرهنگي يگان هاي رزمي منظم و مكانيزه سپاه در جنوب را سامان بخشيده و آزادسازي مناطق اشغالي خوزستان را سرعت بخشند. رزمندگان تيپ 27 محمدرسول‌الله(ص) براي ورود به مصاف فتح‌المبين پس از طي يك دوره فشرده آموزشي توسط حاج احمد، خود را آماده كردند و در شب دوم فروردين ماه سال 1360 در محور دشت عباس (چنانه) وارد عرصه پيكار شدند و در اين نبرد پيروزمند نقش اساسي ايفا كردند. پس از مدتي زمينه اجراي عمليات بيت‌المقدس در دستور كار يگان هاي رزمي قرار گرفت. حاج احمد علاوه بر مسئوليت خطير فرماندهي تيپ، در تمامي ماموريت هاي شناسايي شركت داشت و با نفوذ به قلب مواضع دشمن از نزديك راه‌ كارهاي مناسب عمليات را شناسايي مي‌كرد. در شب دهم ارديبهشت ماه سال 1361 عمليات بيت‌المقدس آغاز شد و رزمندگان اسلام به فرماندهي حاج احمد از دو محور به مواضع دشمن يورش بردند. نقطه آغاز عمليات، منطقه دارخوين به سمت جاده اهواز – خرمشهر بود كه با عبور نيروها از ورود متلاطم كارون به سمت دژ مارد جهت‌دهي شده بود. با وجود حجم سنگين آتش كور و بي‌وقفه يگان هاي توپخانه ارتش بعث عراق، رزمندگان اسلام توانستند نيروهاي دشمن را در اين محورها زمين‌گير كنند و كليه پاتك هاي آنها را دفع نمايند. يكي از فرماندهان عملياتي جنگ در مورد نقش حساس ايشان در عمليات بيت‌المقدس مي‌گويد: اگر فرماندهي قاطع و عمل به موقع در بعد از ظهر روز اول عمليات بيت‌المقدس روي جاده اهواز – خرمشهر حاج احمد نبود عمليات به مشكلات زيادي برخورد مي‌كرد. او در همان‌جا اسلحه كلاشينكف خود را به دست گرفت و تا مرز شهادت ايستادگي كرد و رزمندگان نيز با تأسي به او مقاومت بسياري از خود نشان دادند كه در نهايت جاده اهواز – خرمشهر حفظ شد. او به رغم جراحت وخيمي كه از ناحيه پا داشت حاضر به ترك ميدان نبرد نشد و با صلابت و اقتدار تمام از دژهاي مستحكم و ميادين متعدد مين، نيروهايش را عبور داد و در نهايت ساعت 11 صبح روز سوم خردادماه سال 1361 رزم‌آوران تيپ 27 حضرت رسول(ص) با جلوداري سردار حاج احمد متوسليان در كنار ساير يگانهاي سپاه به خاك مطهر خرمشهر قدم نهادند. ايشان در عصر همان روز طي سخنان كوتاهي خطاب به دريادلان بسيجي در برابر مسجد جامع خرمشهر چنين گفت: همه عزيزان ما كه تا امروز در خوزستان غوطه‌ور شده و به شهادت رسيده‌اند براي حفظ اسلام عزيز بوده هرچند داغ فراقشان جگر ما را سوزاند، اما خدا را شكر كه بالاخره توانستيم امروز با آزادي خرمشهر قلب اماممان را شاد كنيم. در پي آزادسازي خرمشهر، حاج احمد در معيت ساير سرداران فتح خرمشهر به محضر فرمانده كل قوا حضرت امام خميني(ره) مشرف شدند. در آن ديدار حضرت امام خميني(ره) اين سرداران دلاور، به ويژه حاج احمد را به گرمي مورد تفقد خاص خويش قرار دادند. حضور در لبنان هنوز طعم شيرين فتح خرمشهر را در ذائقه‌اش احساس مي‌كرد كه خبر تلخ تهاجم ارتش صهيونيستي به خاك لبنان را شنيد. او در اواخر خرداد سال 1361 طي ماموريتي به همراه يك هيات عالي‌رتبه ديپلماتيك از مسئولين سياسي – نظامي كشورمان راهي سوريه شد تا راه هاي مساعدت به مردم مظلوم و بي‌دفاع لبنان را بررسي نمايد. ويژگي هاي اخلاقي آگاهي و شناخت بالاي ايشان در مسائل سياسي – اجتماعي از جمله خصوصيات بارز اين سردار بزرگوار بود. در تدبير و تصميم‌گيري هايش دقت‌نظر داشت. ضمن قاطعيت در كار، بر دل ها فرماندهي مي‌كرد و همواره در بطن مشكلات حضور داشت. به همين دليل، در سخت‌ترين شرايط،‌كسي او را تنها نمي‌گذاشت. امكاناتي را بيشتر از نيروهاي تحت امر خود، به خدمت نمي‌گرفت. به رغم برخورد قاطعانه در امر فرماندهي،‌ از عاطفه بالايي برخوردار بود. علاوه بر فرماندهي، در كارهاي جمعي مانند ساختن سنگر، نظافت محيط، شستن ظروف و ... با پرسنل تحت امر همراهي مي‌كرد. علاقه به مطالعه و بحث پيرامون اخبار و رويدادها، از خصوصيات ديگر او بود. در مواقع مقتضي در جمع صميمي همرزمانش پيرامون مسائل اعتقادي بحث مي‌نمود. حاج احمد نسبت به شهدا و خانواده‌هاي محترمشان احترام خاصي قايل بود و در هر فرصتي به مزار شهدا مي‌رفت و براي رسيدگي به معضلات و حوائج خانواده‌هاي اين عزيزان تلاش مي‌كرد و در غم فراق همرزمانش مي‌سوخت. نقل مي‌كنند: هنگامي كه بر مزار شهيد جهان‌آرا حاضر مي‌شد، آن‌چنان از خود بي‌خود مي‌شد كه تا ساعت ها بي‌وقفه اشك مي‌ريخت و با روح بلند او نجوا مي‌كرد. برادر ديگري نقل مي‌كند: شبي در جوار مرقد مطهر حضرت زينب(س) تا صبح به گريه و نماز مشغول بود. حوالي سحر به سيمايي بشاش و لبي خندان به سوي همسفرانش آمد و در پاسخ به سئوال دوستانش كه خوشحالي او را جويا شده بودند، گفته بود: از سر شب داشتم در فراق برادران شهيدم، مخصوصاً شهيد محمد توسلي اشك مي‌ريختم. به عمه سادات متوسل شدم، تا بلكه ايشان در كارم عنايتي فرمايند. چند لحظه پيش ناگهان ديدم يك پيرمرد نوراني با محاسني سفيد و لباس بسيجي بر تن، كنارم آمد و ايستاد و گفت: پسرم! بي‌تابي نكن، لحظه اجابت دعايت نزديك شده است. نحوه اسارت در چهاردهم تير سال 1361، اتومبيل هيات نمايندگي ديپلماتيك كشورمان حين ورود به شهر بيروت و در هنگام عبور از پست ايست و بازرسي،‌مزدوران حزب فالانژ اتومبيل را متوقف و چهار سرنشين خودرو مزبور به رغم مصونيت ديپلماتيك – توسط آدم‌ربايان دست‌نشانده رژيم تروريستي تل‌آويو گروگان گرفته شده و پس از شكنجه و بازجويي، به نظاميان اسرائيلي تحويل گرديدند،‌كه از سرنوشت آنان تاكنون اطلاعي در دست نيست. درحالي كه همرزمان آن مهاجر الي‌الله، مشتاقانه چشم به راه هستند تا خبري از او و همرزمانش برسد... منبع : سايت ساجد
  4. با سلام دوستان؛ به نظر شما در صورت حمله اسرائیل به تاسیسات هسته ای ایران اقدامات ایران چه خواهد بود و آیا عملیات اسرائیل در نابودی تاسیسات هسته ای چقدر موفقیت آمیز تخمین زده می شود؟ با تشکر
  5. نماینده شهریار از انفجار امروز در پادگان نظامی در روستای «بیدگنه» از توابع شهرستان ملارد در استان البرز خبر داد و گفت: هنوز برآورد دقیقی از تلفات جانی و خسارتهای مالی این حادثه در دسترس نیست و کمیته بحران برای رسیدگی به علل این حادثه تشکیل شده است. به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از پایگاه خبری مجلس شورای اسلامی حسین گروسی با تأیید خبر دو انفجار پی‌درپی در حوالی شهر قدس از توابع شهریار در استان البرز گفت: شدت دو انفجار به حدی بود که صدای مهیب و لرزش آن شیشه برخی ساختمان‌های در نزدیکی محل حادثه را شکسته و مردم را شهریار و شهر قدس را وحشت‌زده کرده است. نماینده شهریار و شهر قدس در مجلس شورای اسلامی افزود: انفجار امروز در پادگان نظامی در روستای بیدگنه از توابع شهرستان ملارد در استان البرز اتفاق افتاده است که در آن بخش چشمگیری از زاغه مهمات منفجر شده است. وی تصریح کرد: هنوز برآورد دقیقی از جزئیات حادثه، تلفات جانی و خسارت‌های مالی این حادثه در دسترس نیست؛ کمیته بحران برای رسیدگی به علت‌های این حادثه تشکیل شده است. مهر =============================================================================== متاسفانه روی گوگل مپ منطقه وسیعی است که میتونسته زاغه ی بزرگی باشه. امیدوارم خرابکاری نبوده باشه و همچنین انبار مهمی. گویا انبار متعلق به سپاه بوده. منتقل شد..........نصير...
  6. ایران – رژیم عبری ، هماوردی استراتژیک در آسیای جنوب غربی مدتهاست که سئوالی با ماهیت استراتژیک ، ذهن تحلیلگران نظامی حوزه جنگ داخلی سوریه را به خود مشغول نموده که چرا جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت ، علیرغم حملات پی در پی اسراییل به دپوهای تسلیحاتی ، کاروان های نظامی و مواضع واحدهای محور مقاومت در سوریه ، عکس العملی در خور و متقابل از خود نشان نمی دهد . برخی این عدم پاسخ را در حوزه سخت افزاری و نظامی جستجو می کنند ، اما تحلیل های مبتنی بر عدم پاسخ مستقیم و فوری نظامی ایران به حملات اسراییل در سوریه ، فقط بخشی از بازی طراحی شده از سوی جمهوری اسلامی ایران در سوریه بشمارمی رود . در واقع ، ماجرای جمهوری اسلامی ایران و اسراییل در صحنه نبرد سوریه ، فقط بخش بسیار کوچکی از صحنه شطرنج منطقه ای این دو در جنوب غربی آسیا بشمارمی آید . با توجه به این امر ، می بایست ماهیت تقابل این دو را در سطوحی با اهمیت بالاتر نسبت به درگیری سخت افزاری مورد بررسی قرار داد . در این خصوص ، ماجرای مورد بحث را می توان در در قدم نخست ، بر اساس تقابل میان ایران و اسراییل برای شکل دهی به یک نظام منطقه ای جدید در جنوب غرب آسیا ( خاورمیانه ) مورد تحلیل قرار داد . در حوزه دانش ژئوپلیتیک ، مفهوم منطقه ، بنا بر تعریف کانتوری و اشپیگل ، دربرگیرنده تعدادی از کشورهاست که بلحاظ جغرافیایی به هم نزدیک هستند و در حوزه سیاست خارجی ، کنش و واکنشی میان آنها برقرار است . به اعتقاد این دسته از اندیشمندان ، یک منطقه ژئوپلیتک ، سه شاخصه بسیار مهم استثنایی بودن ، وجود کنش و واکنش متقابل و انباشت منابع را از خود نشان می دهد . با این وصف ، هر منطقه ژئوپلیتیک ، می بایست از یک نظام منطقه ای ( چهارچوبی برای تبیین رقابتها ، همکاری ها و تضادها ) برخوردار باشد . این نظام منطقه ای ، با عواملی نظیر موقعیت خاص جغرافیایی ، عوامل مختلف سیاسی ، ایدئولوژیکی و امنیتی ، پیوند های تاریخی ، قومی و زبانی قابل شناسایی و تحلیل است که در آن ، هر واحد سیاسی تلاش می کند تا با متمرکز کردن تمامی منابع خود ، این نظام معین را به محیطی مطلوب برای تامین منافع ملی خود در سه سطح کوتاه مدت ، میان مدت و بلند مدت ، تبدیل نماید . در این ارتباط ، می توان به این مساله اشاره نمود که ساختار سازمانی این نظام منطقه ای ، از دو بخش برونی و درونی برخوردار است که اولی ، به ماهیت ارتباط آن با نظام مسلط تر و دومی که در خصوص ایران و اسراییل مصداق بیشتری دارد ، به ساختار روابط درون منطقه ای مرتبط می گردد . درواقع ، ساختار روابط درون منطقه ای ، الگویی است که ارتباط بین بخش مرکزی و پیرامونی را تبیین می نماید . باتوجه به این مساله ، ماهیت اصلی منازعه میان اسراییل و جمهوری اسلامی ایران بویژه در جنگ داخلی سوریه ، جدا از تضادهای آشکار ایدئولوژیکی و مساله فلسطین ، به ماهیت روابط میان بازیگران مرکزی و پیرامونی این دو بازمی گردد، که درآن بازیگر مرکزی سعی خواهد کرد تا جایگاه مرکزی خود را حفظ و بازیگر پیرامونی نیز با بسیج همه منابع و تلاشهای خود ، بدنبال آن است که جایگاه خود را در معادله این نظام منطقه ای ارتقاء ببخشد . در تعریف استاندارد ، بازیگر مرکزی یک نظام منطقه ای ، مرکز ثقل سیاست منطقه مزبور را شکل میدهد و با توجه به وجود زمینه های مشترک می تواند یک الگوی مشخص سیاسی را ایجاد و پایه قدرت منطقه ای خود را بر آن ایجاد نموده و مستمرا" آن را تقویت نماید . اما بازیگر پیرامونی بدلیل برخورداری از متغیرهای خاص سیاسی ، جغرافیایی ، امنیتی ، اقتصادی و اجتماعی و ایئولوژیکی در چهارچوب ایجاد شده توسط بازیگر مرکزی نمی گنجد ، به همین دلیل همواره بعنوان یک عنصر نامتجانس شناخته میشود . بدین ترتیب ، کنش و واکنش میان جمهوری اسلامی ایران و اسراییل در چهار دهه اخیر را می توان در کنار تضادهای ایدئولوژیکی ، به نوعی رقابت برای حفظ جایگاه بازیگر مرکزی ( جمهوری اسلامی ایران ) و بازیگر پیرامونی ( اسراییل ) نیز تحلیل نمود . رژیم عبری ، بدلیل موقعیت خاص ژئوپلیتیکی ، محدودیت منابع طبیعی ، شرایط دموگرافیک پیش بینی شده ، عدم توازن جمعیتی با کشورهای همجوار و چالشها و مشکلات عدیده داخلی در حوزه های مختلف ، در جغرافیای نظام منطقه ای آسیای جنوب غربی ، یک بازیگر پیرامونی بحساب می آید که با تنها بدلیل حمایتهای بی بدیل و غیر قابل چشم پوشی ایالات متحده و همچنین وجود برتری فناورانه بخصوص در حوزه محصولات نظامی بیش از 60 سال است که به حیات خود ادامه میدهد . این مساله باعث شده تا عنصر ارتش به یک عامل مسلط در مرکز تلاش های رژیم عبری برای ارتقاء جایگاه پیرامونی خود به بازیگر مرکزی تبدیل گردد . به همین دلیل ، دکترین نظامی اسراییل از آغاز ( 1948 ) تا کنون بر 6 اصل 1- ایجاد ، حفظ و توسعه برتری کیفی در برابر برتری کمی حریف ، 2- اصل وحدت کشورهای اسلامی منطقه بر علیه موجودیت این رژیم ، 3- اصل توسعه مستمر یک سازمان مسلح فعال ، حرفه ای و کوچک ، 4- اصل اجرای حملات بازدارنده و پیشگیرانه ، 5- اصل انتقال عملیات رزمی به سرزمین دشمن و در نهایت 6- اصل جنگ کوتاه مدت و خودداری از ورود به درگیری های طولانی و فرسایشی استوار گشته است . بطور خلاصه ، استراتژی اسراییل برای موفقیت در نبرد بر سر تصاحب جایگاه بازیگر مرکزی در نظام منطقه ای آسیای جنوب غربی ، بر روی ایجاد یک چتر فناورانه در حوزه نظامی و استفاده از آن برای اجرای حملات پیشگیرانه سریع به منظور خنثی نمودن تلاشهای بازیگر محوری ( حضور جمهوری اسلامی ایران در سوریه ) و منتقل نمودن عملیات نظامی به سرزمین بازیگر مرکزی در بازه زمانی کوتاه قرار دارد . با توجه به این مساله و بطور طبیعی ، برای به حداقل رساندن اثرات این دکترین بر روند تلاش بازیگر مرکزی ( جمهوری اسلامی ایران ) جهت حفظ و ارتقاء موقعیت محوری موجود خود ، لازم است که بازیگر مرکزی نظام منطقه ای ،راهبرد هوشمندانه ای مبتنی بر اصول عملیات تاثیر محور را طراحی و به اجرا گذارد . در تعریف ، عملیات تاثیر محور ، بصورت مجموعه ای از اقدامات برای تغییر شکل رفتار و جهت دهی رفتار دشمن مورد تبیین قرار داد . در این تعریف ، رفتار دشمن ، نه تنها در حوزه نظامی ، بلکه سایر عرصه های رویارویی نظیر حوزه سیاسی ، امنیتی ، اقتصادی و فرهنگی را می بایست تحت تاثیر اقدامات خودی قرارگیرد . در این نوع عملیات ، شکل و ماهیت کاربرد نیروهای نظامی ، غالبا" همگام با اقدامات سیاسی و دیپلماتیک به منظور شکل دهی به رفتار بازیگران حاضر در صحنه بواسطه اقدامات مستقیم یا غیر مستقیم صورت می پذیرد . در این خصوص ، پس از آغاز جنگ داخلی در سوریه ، استراتژیستهای ارشد جمهوری اسلامی ایران با توجه به حساسیت وضعیت سوریه بدلیل همجواری با اسراییل ، بتدریج یک شبکه بسیار قوی از حامیان خود را در سوریه و منطقه پایه گذاری نموده ، تا جایی که با دعوت دمشق از مستشاران ایران برای اعزام به سوریه ، نوعی هراس راهبردی برای رژیم عبری ایجاد گردید . این هراس تا عمق استخوان کارشناسان امنیتی اسراییل نفوذ نمود، بطوریکه بن کاسپیت تحلیلگر ارشد اسراییلی در روزنامه معاریو نوشت که : "نتیجه نبرد اسرائیل علیه قاسم سلیمانی متناقض است. از جنبه تاکتیکی، اسرائیل با موفقیت مانع تلاش ایران برای دستاوردهای محلی می شود. اما از جنبه راهبردی، ایران محوری ایجاد کرده است که از تهران شروع می شود تا به بیروت منتهی می گردد و به بلندی های جولان نیز شعبه می زند ، فاصله ایرانی ها تا مرز ما 80 کیلومتر نیست. حتی بعید است 80 متر باشد. محور شیعی در حال بستن مرزهای ماست. این یک واقعیت ناراحت کننده و پیچیده و تهدید کننده است." بنابراین می توان چنین تحلیل نمود که حملات متناوب اسراییل به اهداف مشخصی در خاک سوریه ، یک نشانه واضح از افزایش حس خطر برای اسراییل بشمار می رود . کارشناسان عبری براین باورند که ایران بطور دقیق در حال پیاده سازی پلان جامع خود در سوریه ، براساس تجربه موفق سالهای ابتدایی دهه هشتاد میلادی در جنوب لبنان و تشکیل حزب ا.... است ، کابوسی که گرچه درسالهای اولیه چندان جدی گرفته نشد ولی سرانجام در تابستان سال 2006 گریبانگیر رژیم عبری گردید و تا کنون این کابوس به شکل مرتب در حال گسترش است . با توجه به این موارد ، عدم واکنش هیستریک جمهوری اسلامی ایران به حملات اسراییل در دو حالت مشخص قابل تحلیل هست : 1- توانایی پاسخ دهی ( به هردلیل نظامی، سیاسی ، امنیتی ) وجود ندارد . 2- پلان طراحی شده برای سوریه و هزینه ای که بلحاظ مالی و انسانی و تجهیزاتی در سوریه پرداخت شده و میشود ، به گونه ای است که نیازمند وجود استانه تحمل بیشتری از سوی محور مقاومت خواهد بود . چرا که براساس یک اصل قدیمی ، در یک دعوا ، عصبانیت یک طرف ( واکنش هیستریک و عصبی بدون منطق ) کمکی به برتری در برابر یک حریف قدرتمند تر نمی کند و تنها مزیت آن ، کاهش قدرت عکس العمل متناسب خواهد بود ، بنابراین ، محور مقاومت و در راس آن ، جمهوری اسلامی ایران با هوشمندی هر چه تمام تر ، با اتخاذ یک راهبرد هوشمندانه که درآن میان اقدامات و تاثیرات رابطه علّی برقرار شده و هدف ، تمرکز بر تاثیر مطلوب راهبرد اتخاذی بوده ، دشمن بعنوان یک سیستم تعریف میشود و با توجه به ملاحضات زمانی صریح و روشن ، ساز وکار مقابله بعداز ارزیابی دقیق طراحی می گردد ، سعی خواهد کرد تا مسیر خود را بسوی موفقیت ( ارتقاء جایگاه مرکزی در نظام منطقه ای ) هموار نماید . در مجموع ، در پیش گرفتن استراتژی فریب و نمایش ، بعنوان عناصرقدرت جمهوری اسلامی ایران در صحنه نبرد سوریه می بایست مورد توجه قرار گیرد . با توجه به تمامی مواردی که بطور خلاصه مطرح گردید ، آگاهی از شیوه تحلیل طرف متخاصم در این میان از اهمیت بسیار خاصی برخوردار خواهد بود . مجموع اندیشکده های امنیتی رژیم عبری ، سالهاست که بصورت منظم و مستمر ، فضای داخلی و خارجی جمهوری اسلامی ایران را پایش کرده و برون دادهای رسمی قابل توجهی را در این زمینه منتشر نموده اند ، در حالی که فضای داخلی رسانه ای در ایران ، عمدتا" رویکردهای خاصی را در حوزه شناخت دقیق از وضعیت نظامی – امنیتی رژیم عبری را در میان عموم دنبال می کند و این روند برای برخورد با استراتژی کلان اسراییل در برابر جمهوری اسلامی ایران کافی به نظر نمی رسد ، می بایست برای بهینه نمودن شناخت از ساختارهای مختلف این رژیم و مسیرهای وارد نمودن ضربات جراحی شده و دقیق ، طرحی نو در انداخت . متن پیش رو نیز آغازی برای بررسی روند وقایع از دید تحلیلگران نظامی – امنیتی رژیم عبری است تا برای شناخت فضای نبرد ، افقی با میدان دید کامل فراهم آید . جمهوری اسلامی ایران در آنسوی مرز اسراییل ، اسراییل ، فشار در سوریه در حوزه مفهومی تهدید استراتژیک ، گسترش حضور ایران در منطقه آسیای جنوب غربی وتوسعه توانایی های نظامی آن در خاک همسایگان اسراییل ( سوریه و لبنان ) موجب شده تا ارزیابی های صورت گرفته از روند فوق الذکر ، باعث گردد تا تصمیم گیرندگان و برنامه ریزان راهبردی اسراییل ، در سالهای اخیر ، توجه خاصی را به این موضوع داشته باشند . بدین معنی که جاه طلبی های ایران و قابلیتهای رو به گسترش آن ، پیامدهای راهبردی استراتژیک- نظامی افزون تری را متوجه اسراییل نموده و درصورت عدم بررسی عمیق ، میتواند نتایج خطرناکی را در سالهای آینده رقم زند . بنابراین ، با توجه به طیف متنوع و تشدید شده تهدیدات ، از تمرکز تلاشهای این کشور برای ایجاد یک جبهه نیرومند نظامی علیه اسراییل ( محور مقاومت . م ) از سوریه و لبنان تا برنامه ریزی های متمرکز در عراق و در عین حال ، توجه جدی به تقویت حماس ( در باریکه غزه ) و همچنین در طولانی مدت ، سرمایه گذاری برای دستیابی به جنگ افزار هسته ای ( ادعای نویسنده متن . م ) موجب شده است تا توازن موجود میان این دو بازیگر منطقه ای ، بسرعت دچار دگرگونی شود . به همین دلیل شناخت روند در پیش گرفته شده توسط ایران ، باعث گردیده تا توجه کارشناسان و تحلیل گران اسراییلی ، بیش از گذشته ، بدان جلب گردد . به همین دلیل ، تحرک بی سابقه ایران در پازل منطقه ای ، اسراییل را بر آن داشته که حتی با قبول خطر یک مخاصمه فراگیر، با کاربرد زور ، تلاشهای صورت گرفته از سوی ایران را خنثی نماید. بدین ترتیب ، تمرکز استراتژی اسراییل در چند سال گذشته ، برروی خنثی سازی برنامه های نظامی ایران در سوریه قرار گرفته ، با این وصف ، ماهیت پویا و دینامیک استراتژی ایران و اقدامات متقابل اسراییل باعث شده تا بتدریج، رویارویی ها جنبه نظامی بخود بگیرد و این مساله ممکن است در آینده نه چندان دور ، پتانسیلی را برای برخورد مستقیم ایجاد نماید . این وضعیت درحالی بسرعت پتانسیل شعله ور شدن یک درگیری را پیدا می کند که اسراییل از سالهای گذشته ، بازدارندگی قابل توجهی را فراهم نموده ( منظور به احتمال زیاد قابلیتهای هسته ای اسراییل باید باشد . م ) و روسیه نیز بشدت در تلاش است تا طرفین را به خویشتنداری فراخواند . این مساله ، با تشدید تنش ها میان ایران و ایالات متحده در دو حوزه هسته ای و منطقه ای می تواند با سرعت افزونتری بسوی برخورد سخت افزاری مستقیم پیش رود . اما از آنجایی که ایالات متحده از گزینه های خاص خود برای خنثی سازی تلاشهای ایران برخوردار است ، این احتمال وجود خواهد داشت که رویارویی ایران و اسراییل در سوریه ، ماهیت متفاوتی بخود گیرد . طراحی ایران در سوریه : بدنبال وقوع سلسله اتفاقاتی که در سال 2010 میلادی در مجموعه کشورهای عرب ( خاورمیانه و شمال آفریقا ) بوقوع پیوست ، جمهوری اسلامی ایران درصدد برآمد تا از خلاء بوجود آمده در ساختار سیاسی این کشور ، استفاده نموده و این روند ، در قالب یک پروژه راهبردی بلند مدت با هدف تقویت شبکه قدرت خود در این حوزه ، آغاز گردید . این مساله تا سال 2015 و شروع فرآیند برنامه جامع اقدام مشترک ( برجام / JCOPA/ توافق هسته ای ) ادامه پیدا نمود ، تا جایی که برخی تحلیلگران براین اعتقادند که پویایی این کشور در جنگ علیه دولت اسلامی ( داعش ) و بسط فرآیند نفوذ مستقیم در کشورهایی نظیر سوریه و عراق و ایجاد شبکه قدرت از سال 2016 با شدت افزون تری پیگیری میشود . بدین ترتیب ، ایران در این بازه زمانی ، تلاش می نمود تا براساس یک پیش زمینه تاریخی ، قدرت خود را در سرزمین تاریخی شام ، بین النهرین بسمت سواحل مدیترانه ( منطقه ای که امروز به شناسه کریدور زمینی یا پل زمینی شناخته می شود ) با فراغ بال بیشتری گسترش دهد . این تلاش ها ، عمدتا" و در درجه نخست ، مبتنی بر 1- حضور فعال در گستره زمینی ، 2- تاثیر گذاری بر ساختارهای ضعیف حاکمیتی در عراق ، سوریه و لبنان ، 3- ایجاد زیرساختهای نظامی و واحدهای نظامی در مقیاس قابل ملاحضه در قالب عناصر رزمی نیابتی که می بایست به طرفداری از تهران ، جنگهای منطقه ای را دنبال نموده و با استفاده از اهرم های اقتصادی ، بتدریج قدرت ایران را در این منطقه تثبیت کند ، قابل تعریف است . در واقع ، علاقه تهران برای دنبال نمودن جاه طلبی های برنامه ریزی شده ، تمایل این کشور برای ایجاد یک عمق استراتژیک (strategic depth) در حوزه ژئواستراتژیک آسیای جنوب غربی به منظور خنثی سازی تلاش های ایالات متحده برای تضعیف و سرنگونی حاکمیت قابل تفسیر است . با توجه به این مساله ، سوریه جنگ زده ، یک حلقه بسیار مهم و راهبردی در برنامه بلند مدت ایران بشمار می رود تا به صورت دائمی ، یک بزرگراه در دسترس به سواحل مدیترانه و از آن مهمتر ، ایجاد یک ارتباط مستمر لجستیکی با حزب ا... لبنان ( مهمترین و قدرتمندترین اهرم ایران در مرزهای اسراییل ) فراهم گردد . مقامات ارشد ایران ، با یاد آوری مستمر این مساله که حکومت بشار اسد ، بقای خود را مدیون تلاش های تهران است ، در طولانی مدت هدفگذاری دقیقی برای ادغام هر چه بیشتر حاکمیت سوریه بعنوان یک شریک فرعی در سر دارد . این امر در حوزه هایی نظیر سیاست داخلی ، اقتصادی ، بخصوص مزیت احتمالی دسترسی به قراردادهای بازسازی و همچنین منابع طبیعی این کشور و در نهایت بلحاظ نظامی ، از اهمیت بسزایی برای مقامات تهران برخوردار به نظر می رسد . با این اوصاف ، نقطه عطف طراحی راهبردی ایران در سوریه از اوایل سال 2016 میلادی آغازشد ، بویژه پس از اینکه ارتش سوریه و متحدین آن ، نبرد حلب را با موفقیت بسود خود خاتمه دادند . این عملیات که به شکل خاص توسط شاخه "قدس" سپاه پاسداران انقلاب اسلامی طراحی و به مرحله اجرا درآمد ، درواقع ، نقطه آغازی برای تبدیل سوریه به یک جبهه قدرتمند نظامی در برابر اسراییل محسوب می شد . درآن زمان ، نهادهای اطلاعاتی اسراییل ، ارزیابی های مشخصی را در خصوص اهداف پیدا و پنهان سپاه قدس به فرماندهی قاسم سلیمانی ( سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی . م ) در حوزه تلاش برای توسعه و استقرار دائمی در سوریه و ایجاد قابلیتهای نظامی ارائه نمودند که خلاصه این تحلیل ها شامل موارد ذیل می گردید : - ایجاد نیروی زمینی قابل ملاحضه بلحاظ سازمانی - ایجاد بسترهای ضروری برای استقرار هواگردهای بدون سرنشین در پایگاه های هوایی سوریه - استقرار سامانه های تهاجمی دریایی در دو بندر اصلی نیروی دریایی ارتش سوریه ( لاذقیه و طرطوس ) - انتقال هزاران فروند راکت و موشک به سوریه - انتقال مقادیر انبوهی از مهمات به زاغه های مشخص شده در خاک سوریه - انتقال سامانه های دفاع هوایی زمین پایه بومی وهمچنین انتقال کارخانه های تولید مهمات به سوریه که در خصوص مورد دوم ، این مساله تا حدودی با زیرساختهای قبلی ارتش سوریه ادغام شده است . - انتقال و استقرار بیشتر از یکصد هزار نیروی شبه نظامی از جمله ، ایجاد یک نیروی مشابه حزب ا... در مرزهای این کشور با اسراییل - ایجاد بسترهای کسب اطلاعات درست مقابل ارتش اسراییل - ایجاد زیرساختهای رزمی در جنوب سوریه و همجوار با مرزهای اسراییل برای ایران ، مجموعه قابلیتهای ایجاد شده در سوریه ، می بایست به خط مقدم جبهه در جنوب لبنان که سالها پیش ازاین ، حزب ا... در آن متولد و در یک بازه زمانی 30ساله ، زرادخانه ای عظیم و غیر قابل تصور ( شامل 130 هزار فروند موشک بنا بر برآوردهای اطلاعاتی سازمان های امنیتی اسراییل ) برای آن فراهم گردید ، پیوسته تا یک جبهه واحد تشکیل گردد . علاوه براین ، ایران در تلاش است تا با حداکثر امکانات موجود به نیروهای نیابتی خود کمک کندتا با ایجاد شبکه ای از تونلها ، زمینه را برای استفاده از آنها در زمان جنگ و نفوذ بدون خطر به داخل اسراییل ، فراهم نماید . این وظیفه ، عمدتا" بردوش حزب ا... بعنوان بخشی مهم از مجموعه بازیگران حال حاضر در سوریه که برای ادامه حیات حکومت اسد می جنگند ، قرار گرفته است . این وضعیت ، آنچنان از اهمیت زیادی برخوردار بود که برنامه نظامی ارتش اسراییل (IDF) به جای تکیه بر سناریوهای قبلی خود ، شامل جنگ سوم لبنان ( تابستان 2006 ) یا نبردهای 1982 ، بتدریج بر سناریونویسی برای ایجاد یک جبهه شمالی که درآن تمامی واحدهای ارتش با یک جبهه گسترده از سوریه تا لبنان که مملوء از پرتاب کننده های موشک و عناصر نظامی نیابتی ، روبرو خواهند شد ، متمرکز شده اند . به اعتقاداین برنامه ریزان ، ایجاد وگسترش چنین جبهه ای می تواند براحتی اسراییل را دچار چالش جدی نماید . علاوه براین ، مقامات ارشد امنیتی اسراییل براین باورند که چشم انداز حضور بلند مدت ایران در سوریه میتواند تاثیرات مخربی را بر کشورهای همجوار ، بویژه اردن که ثبات درآن برای اسراییل بسیار پراهمیت است ،برجای گذارد . شایان ذکر است که خط مقدم ایران در جنوب لبنان ، شامل تعداد محدودی نیروی شبه نظامی و حجم عظیمی از راکتهای کوتاهبرد را می توان با جاه طلبی های هسته ای تهران مرتبط دانست. درواقع ، این دو به گونه ای طراحی شدند که بصورت متقابل ، یکدیگررا تقویت نمایند . درواقع ، زرادخانه موشکی حزب ا... ، سپری است تا از حمله احتمالی اسراییل به تاسیسات هسته ای ایران جلوگیری بعمل آورد که شباهت زیادی به مدل کره شمالی ( نشانه گیری هزاران موشک بسوی سئول برای ایجاد بازدارندگی ) را نشان میدهد . در حالی که متقابلا ، قابلیتهای هسته ای ایران ( پس از رسیدن تهران به بمب ) میتواند بعنوان یک چتر استراتژیک، همه نیروهای نیابتی و بازیگران تحت هژمونی ایران را زیر پوشش خود قرار دهد . پروژه دقیق (precision project) : بخش مهمی از راهبرد ایران که در سطور قبل مورد بررسی قرار گرفت ، متمرکز کردن همه تلاشها برای ارتقاء قابلیتهای حزب ا... از طریق طراحی و اجرای برنامه دقیق (precision project) مدت می بایست تحقق یابد . این تلاش ها به شکل خاص با تبدیل بخش مهمی از زردادخانه موشکهای قدیمی میانبرد این گروه به موشکهای برد بلند هوشمند با دقت بالا که به سامانه های هدایت کننده مجهز خواهد شد ، قرار است صورت پذیرد ( در این میان ،بیشتر از 100 هزار تیر موشک کوتاهبرد حزب ا.. شامل موشکهای کاتیوشا و گراد از این برنامه مستثنی هستند ) . براساس ارزیابی های اطلاعاتی اسراییل ، هدف از این پروژه ، تسلیح حزب ا... در کوتاه مدت به حداقل 1000 موشک میانبرد و برد بلند با خطای دایره ای (CEP ) ده متر (10 متر ) خواهد بود . مجموعه این ارزیابی ها نشان میدهد که تهران درصدد است تا به منظور کاهش خطر پذیری حمل موشکهای مونتاژ شده در کاروان هایی که نسبت به حملات هوایی آسیب پذیر هستند ، نخست امکان تولید صنعتی را در تاسیسات مخفی ( در خاک سوریه و لبنان ) فراهم نموده و پس از آن ، با فراغ بال بیشتری ، انها را به نیروی به کاربرنده ، تحویل دهد . از دید فنی ، میتوان این پروژه را با با هدف مسلح سازی حزب ا... به نسخه های هدایت شونده زلزال-2 ( مجهز شده به سامانه هدایت GPS با برد 200 کیلومتر و سرجنگی 600 کیلوگرمی ) و فاتح-110 ( گونه بهبود یافته زلزال مجهزبه سامانه های ناوبری داخلی و افزایش دقت دایره ای آن در مقایسه با دقت قبلی 500-1000 متری ) منطبق دانست . این موشکها به افزونه های (KIT) که اندازه آنها کوچکتر از یک چمدان مسافری کوچک بوده و احتمالا به سامانه های هدایت ماهواره ای GPS/ GLONASS برای بهبود روند هدایت و پایش زیرسیستم ها ، مجهز است . مضاف براین ، شمار زیادی از راکتهای ام-302 که خارج از برنامه دقیق هستند نیز بهبود و ارتقاء یافته اند و با این برنامه ، می توان آنها را در قالب موشکهای دقیق خانواده "رعد" ( Raad / ( thunder طبقه بندی نمود . از اواسط سال 2017 ، ایران در سه نوبت متوالی ، قابلیت آتش موشکی خود را با هدف قرار دادن موقعیت استقرار عناصر دولت اسلامی (داعش . م ) به نمایش گذاشت ، در حالی که این موشکها برای رسیدن به هدف خود ، صدها کیلومتر برفراز آسمان کردستان عراق و سوریه ، به پرواز درآمده بودند . درهمان زمان ،برآوردها نشان میداد که ایران از موشکهای جدید خود ، شامل ذوالفقار ( نوع بهبود یافته فاتح-100 با 700 کیلومتر برد ) ، قیام ( نمونه بهبود یافته خانواده شهاب با بردی درحدود 800 -750 کیلومتر ) و فاتح-110 بی ( با برد 300 کیلومتر) استفاده نموده است . نخستین شلیک در ژوئن 2017 با مشکلات قابل توجهی روبرو شد ، در حالی که شلیکهای صورت گرفته در سپتامبر واکتبر 2018 به شکلی انجام پذیرفت که درجریان آن ، تعدادی از موشکهای مورد استفاده دورتر از اهداف خود به زمین اصابت کردند که به احتمال زیاد ، این مساله به مشکلات ایرانی ها در حوزه کنترل کیفیت پس ازتولید برمی گردد ، در حالی که بقیه موشکها ، اهداف مورد نظر را با دقت بسیار بالایی مورد اصابت قرار دادند . درکنار موشکهای بالستیک ،ایرانی ها پتانسیل رو به گسترش خود در زمینه طراحی و تولید پرنده های بدون سرنشین برد بلند را با تحویل آنها به حزب ا... و شبه نظامیان یمنی که ازآنها پشتیبانی می کنند، بخوبی به نمایش گذاشتند . این مساله با هدف قرار گرفتن زیرساختهای نفتی سعودی ، فرودگاه بین المللی ابوظبی و مقامات ارشد یمنی ( شامل فرمانده اطلاعات ارتش یمن ) بسرعت جنبه های پنهان برنامه پهپادی ایران را تا حدودی آشکار نمود . این مساله ، با توجه به انتشار اخباری مبنی بر حضور مشاوران نظامی حزب ا... در یمن و کاربرد گسترده پهپادهای این گروه در سوریه ، تهدید بسیار جدیدی را علیه اسراییل پدید آورده بود . از دید اسراییل ، " برنامه دقیق (precision project)" ایران ، شاید خطرناکترین مولفه طراحی شده ای باشد که قرار است شکل نهایی آن در سوریه به منصه ظهور برسد . اکثریت تحلیلگران امنیتی ، براین باورند که به رغم قدرت نظامی فراهم شده ، اسراییل کشوری کوچک و آسیب پذیر است که مراکز مهم جمعیتی ، زیرساختهای نظامی و اقتصادی آن در منطقه ای به عرض 20 کیلومتر و درازای 80 تا 100 کیلومتر پراکنده شده ، درنتیجه ، مسلح شدن حزب ا... به تعداد نسبتا" بالایی از موشکهای بادقت بالا ، موجب میشود تا این گروه پتانسیل اولیه هدف قرار دادن مولفه هایی که برای امنیت اسراییل حیاتی بوده و همچنین توانایی آن در ادامه بقاء در یک جنگ فرسایشی را فراهم می آورد ، در اختیار خواهد گرفت واین به احتمال زیاد ، هزینه سنگینی را بر اسراییل تحمیل خواهد نمود . درآنسوی جبهه ، حزب ا... نیز نیت اصلی خود برای هدف قراردادن زیرساختهای استراتژیک اسراییل را با موشکهای موجود خود ، پنهان نمیکند . رهبر این گروه ،سیدحسن نصرا... در سخنرانی ها و همچنین یک ویدئوی منتشر شده در دسامبر2018 ، بصورت ضمنی ، بدین نکته اشاره می کند که مجموعه ای از اهداف ، شامل پایگاه های هوایی ، راکتور هسته ای دیمونا ، مقر وزارت دفاع ، مقر ستاد ارتش در تل آویو ، فرودگه بن گورین ، تاسیسات بندری حیفا ، تاسیسات نمک زدایی در سواحل مدیترانه ، تاسیسات پتروشیمی ، نیروگاه های برق و ... برای اقدام مقابل ثبت و هدف گیری شده است . فشار متقابل اسراییل : با توجه به رویه تهاجمی ایران در سوریه ، اسراییل به شکل طبیعی از آغاز بحران در این منطقه ، سعی نموده تا با گسترش خطوط قرمز ، نقش خود را در بیش از گذشته در روند تحولات به نمایش گذارد . در این حوزه ، خطوط قرمز اسراییل در ابتدای جنگ داخلی در سوریه را میتوان در موارد مشخصی نظیر انتقال تسلیحات راهبردی ( و یا به اصطلاح "تغییر دهنده بازی " / game changing ) به حزب ا... بواسطه شرایط خاص سوریه ، گسترش تهدید علیه اسراییل در امتداد مرز میان سوریه و اسراییل و همچنین جلوگیری از ایجاد محدودیت برای اجرای عملیات رزمی ، بخصوص برای نیروی هوایی برشمرد . با توجه به این مساله ، تمرکز اصلی اسراییل درآغاز ، برروی تحرکات عناصر حزب ا.. قرارداشت . اما هنگامی که ایران شروع به آغاز اجرای برنامه های بلندپروازانه خود در سوریه نمود و ازسال 2016 ، برشدت فعالیت های خود افزود ، این روند برای اسراییل گران آمد ، بدین معنی که توسعه فعالیتها و روند استقرار نظامی ایران در بخشهای گسترده ای از سوریه ، موجب میشد تا در بلند مدت ، امنیت اسراییل ، بصورت قابل توجهی مورد تهدید قرار گیرد . این در حالی بود که مقامات ارشد تهران ، در کنار دنبال نمودن استراتژی سرکوب داعش ، به شکل موازی آنچه که برنامه " precision project " نامیده میشد و ماهیتی کاملا نظامی و راهبردی را به نمایش می گذاشت ، دنبال می نمود . سپهبد گادی آیزنکوت دراوایل سال 2017 ، سپهبد گادی آیزنکوت (Lt. Gen. Gadi Eisenkot) که در آن زمان رییس ستاد ارتش اسراییل بشمارمی رفت ، پس از تایید کابینه وقت اسراییل ، کارزار هدفمندی را به منظور مقابله و خنثی سازی با شطرنج پیچیده ایرانی ها در سوریه و وادار نمودن ایران به خارج نمودن عناصر نظامی اش از سوریه در پیش گرفت. آیزنکوت در جریان پرسش و پاسخ محرمانه ای که تنها بخشهایی از آن منتشر شده ، براین استدلال قرار داشت که اسراییل می بایست با تمامی توان (شامل تمامی مزیتهای اطلاعاتی وعملیاتی ) طرح های دشمن خطرناک و قدرتمند حاضر در سوریه ( جمهوری اسلامی ایران . م ) شناسایی و با آن مقابله نماید ، چرا که در صورت عدم توجه به این مساله ، این امکان وجود خواهد داشت که در آینده ، شرایط برای مقابله بسیار سخت تر از امروز گردد . کارشناسان امنیتی براین باورند که استدلال آیزنکوت را میتوان ناشی از تجربه قبلی در خصوص در پیش گرفتن موضع انفعالی در قبال حزب ا.. لبنان در یک بازه زمانی ده ساله ( 1990 تا 2000 ) دانست . همین امر موجب شد تا به استناد اطلاعات منتشر شده توسط منابع معتبر دفاعی ، ارتش اسراییل در بازه زمانی یکساله ( 2018-2017 ) صدها حمله هوایی را بر علیه نقاط استقراری واحدهای ایرانی و همپیمانانش اجرا نماید . این مساله آنچنان برای اسراییل به صورت یک مساله حیاتی درآمده بود که آیزنکوت در مصاحبه ای با نیویورک تایمز اعتراف نمود که نیروی هوایی اسراییل تنها در سال 2018 ،نزدیک به 2000 تن بمب در این حملات بکار برده است . به اعتقاد کارشناسان نظامی ، تلاش های IDF را می توان در قالب یک مفهوم عملیاتی جدید وبصورت "کارزاری میان یک جنگ / جنگی میان یک جنگ ( campaigns between the wars) " که در عبری با شناسه "mabam" نیز شناخته میشود ، به تصویر کشید . این مفهوم را به شکل خاص میتوان بر پایه این ایده که می بایست توانایی های مرگبار نیروی متخاصم را قبل اینکه دریک جنگ محتمل درآینده ، موجبات محدودیت رزمی برای IDF را فراهم آورد ، نابود نمود و یا در حداقل وضعیت ، کاهش داد ، دانست . اما این نابودی یا کاهش قابلیتهای مرگبار رزمی می بایست به گونه ای اعمال شود که در عین نمایش عزم اسراییل برای مقابله ، بازدارندگی آن را نیز به منصه ظهور رسانده و کارایی علمیاتی دشمن را در چهارچوب زمانی مشخصی به تاخیر انداخته و از گسترش و تقویت آن جلوگیری بعمل آورد . به همین سبب ، رفتار اسراییل از آغاز جنگ داخلی در سوریه را با هدف مدیریت شکاف میان جاه طلبی های نیروی متخاصم ، در عین عدم تمایل آن برای ورود به یک درگیری مستقیم مسلحانه می توان مورد تبیین قرار داد . بدین سان ، اثر بخشی ایده استفاده از مفهوم mabam بر علیه ایران درسوریه را می توان مبتنی بر عناصر ذیل دانست : 1-شناسایی صحیح و اولویت بندی طیف متنوع تهدیدات که در گستره زمینی سوریه بعنوان اهداف ارزشمند ، پراکنده شده اند . این اهداف ، نه تنها شامل عناصر نیابتی ، بلکه شامل عناصر نظامی ایرانی نیز می شود . 2- دستیابی به اطلاعات جاسوسی به روز با وضوح بالا 3- ایجاد امکان برای اجرای حملات ضربتی دقیق با حداقل تلفات جانبی برای IDF 4- ایجاد فضا و مشروعیت سیاسی برای دنبال نمودن این کارزار 5- ارزیابی دقیق از رفتار دشمن ، بررسی روند منطقی حرکات آن به منظور برنامه ریزی باهدف اجرای کامل استراتژی جنگی میان جنگ دیگر (campaign between the wars) تا نیت اصلی ، یعنی احتراز از وقوع یک جنگ دیگر به حریف منتقل شود ، ضمن اینکه ارزیابی دقیق به معنای دنبال نمودن روند شناسایی پتانسیل های بالقوه دشمن نیز خواهد بود . 6- استمرار روند طراحی شده و همزمان بسط تجارب بدست آمده و اعمال آن در آینده 7- ارسال پیام های مستمر به نیروی متخاصم به منظور القای وجود آمادگی روانی و فنی برای نیل به اهداف طراحی شده کارزار تا زمانی که لازم باشد . درواقع ، رویکرد mabam اسراییل در سوریه ، شامل یکسری کارزار اطلاعاتی محاسبه شده است ، بدین صورت که برخی مواقع ، هویت واقعی موقعیتهای مورد نظر ، قبل از حمله بواسطه رسانه های مختلف ،افشاء شده تا مسئولیت هرگونه تلفات جانبی و ایجاد فشار روانی و رسانه ای از سوی طرف مقابل به کمترین حد خود تتزل یابد . پی نوشت : 1- ادامه دارد ............ 2- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند./ MR9 
  7. پس از جنگ جهانی دوم و با کاهش قدرت کشورهای انگلیس و فرانسه انها نیروهای حود را از بخش هایی از خاورمیانه و از جمله سوریه خارج کردند. با خارج شدن نیروهای بیگانه و پس از فارغ التحصیل شدن اولین سری خلبانان اموزش دیده در مدرسه پرواز(در انگلستان) در سال 1948 نیروی هوایی این کشور تاسیس شد. در سال 1950 دو کشور سوریه و مصر در صدد ان شدند تا در هم ادغام شده و ایالات جموری عربی(United Arab Republic) را پایه ریزی کنند. در نتیجه این تصمیم نیروی هوایی سوریه شروع به رشد کرد این نیرو با استخدام پرسنل بیشتر و به خدمت در اوردن هواپیماهای بیشتر توان خود را افزایش داد. با این حال حافظ اسد( رییس جمهور سابق سوریه) تنها به این قرارداد اکتفا نکرد و سوریه در پیمان ورشو نیز عضو شد. هدف از این اقدام نزدیک تر شدن هر چه بیشتر به اتحاد جماهیر شوروی( سابق) بود. پس از این اقدام سیل تسلیحات روسی وارد ارتش سوریه شد که نیروی هوایی این کشور نیز از این موضوع مستثنی نماند. علی رغم دریافت این امکانات نیروی هوایی سوریه هیچ وقت در مقابل نیروی هوایی اسراییل خوش اقبال نبود( چه از لحاظ مهارت خلبانان و چه از لحاظ توانمندی) در جنگ 6 روزه نیروی هوایی سوریه مرتب از نیروی هوایی اسراییل شکست میخورد و در نهایت نیز دو سوم نیروی خود را از دست داد و مجبور شد از بعضی از پایگاه های خود عقب نشینی کند. شکست نیروی هوایی سوریه بعدها زمینه ساز شکست نیروی زمینی این کشور شد و جنگ را به نفع اسراییل به پایان رساند. در جنگ یوم کپور نیروی های مصری و سوری در ابتدا با موفقیت هایی رسیدند ولی مجددا نیروی هوایی اسراییل توانست بر نیروی هوایی سوریه غلبه کند و نتیجه جنگ مجددا به نفع اسراییل رقم خورد. پس از پایان این جنگ نیروی هوایی این کشور همچنان از تسلیحات روسی استفاده کرد. در حالیکه نیروی هوایی مصر از تجهیزات روسی ناامید شده و به تجهیز خود به وسیله تجهیزات غربی روی اورد. در جریان این جنگ نیروی هوایی پاکستان 16 نفر از خلبانان خود را به سوریه و مصر فرستاد تا در این جنگ از انها پشتیبانی کند. ولی زمانی که این خلبانان رسیدند مصر قرارداد اتش بس را امضا کرده بود. با این حال سوریه همچنان به جنگ ادامه میداد. 8 تن از خلبانان پاکستانی پروازهای جنگی خود را با هواپیماهای Mig-21 اغاز کردند. اولین موفقیت خلبانان پاکستانی توسط خلبان ستار علوی (Sattar Alvi) به دست امد. وی موفق شد در یک نبرد هوایی یکی از میراژهای اسراییلی را نابود کند. به خاطر این اقدام او دولت سوریه از او تقدیر به عمل اورد. خلبانان عراقی در جریان جنگ یوم کپور موفق شدند تعدادی F-4 Phantom اسراییلی را نیز نابود کنند. هیچ یک از خلبانان پاکستانی در این جنگ کشته نشدند و انها هیچ هواپیمایی را از دست ندادند. با این حال این خلبانان موفق ترین خلبانان نیروی هوایی سوریه نبودند و خلبانان البانیایی و چکسلواکیایی و بلغاری که در خدمت نیروی هوایی سوریه بودند موفق شدند تعداد بیشتری هواپیمای اسراییلی را ساقط کنند خلبانان پاکستانی و البانیایی و چکسلواکیایی و بلغاری تا سال 1976 در نیروی هوایی سوریه باقی ماندند و به تربیت خلبانان سوری و اموختن هنر رزم در هوا به انان مشغول بودند. این اموزش ها به همراه خرید تجهیزات جدید باعث شد تا نیروی هوایی سوریه در جنگ لبنان(1980) موفق تر عمل کند : 87 هواپیمای از دست رفته در مقابل نابودی 64 فروند هواپیمای اسراییلی. نیروی هوایی سوریه بعد از جنگ لبنان نیز به تجهیز خود به وسیله تجهیزات شرقی ادامه داد. پس از این جنگ اطلاعات کمی در مورد این نیرو منتشر شده و حتی در مورد تعداد بعضی از مدل ها هم تردید وجود دارد. اما بعضی از اخبار که اعلام شده اند نشان میدهد نیروی هوایی این کشور تعدادی MIG-29 , Su-24 خریداری کرده است. همچنین گزارشاتی وجود دارد که از تمایل دمشق به خرید Su-27 حکایت دارد. اخرین و شاید مهمترین خرید این نیرو نیز سفارش 8 فروند رهگیر Mig-31 است. پایگاه های هوایی نظامی سوریه 1-Abu ad Duhor 2-Afis 3-Al Qusayr 4-An Nasiriya 5-As Suwayda 6-Dumayr 7-Hamah 8-Jirah 9-Khalkhalah 10-Marj As Sultan 11-Marj Ruhayyil 12-Minakh 13-Qabr as Sitt 14-Saiqal 15-Shayrat 16-Tiyas متاسفانه نتونستم اطلاعات خوبی در مورد این پایگاه ها به دست بیارم. به همین دلیل فقط به بیان نام اونها بسنده میکنم دارایی های نیروی هوایی سوریه: متاسفانه عکسی از هواپیماهای این کشور در اختیار ندارم...دوستانی که دارند ارسال کنند. جنگنده ها: Mikoyan-Gurevich MiG-29: مجموعا 56 فروند( مدل B: چهل و دو فروند و مدل SMT: چهارده فروند) Mikoyan-Gurevich MiG-23: 173 فروند Mikoyan-Gurevich MiG-25: 37 فروند Mikoyan-Gurevich MiG-21: 142 فروند هواپیماهای پشتیبانی زمینی: Sukhoi Su-24 20 فروند Sukhoi Su-22 50 فروند هواپیماهای اموزشی: Aero L-39 Albatros 23 فروند MBB 223 Flamingo: 35فروند MFI-17 Mushshak: 6 فروند هواپیماهای ترابری و VIP: Antonov An-26: 4 فروند Ilyushin Il-76: 4 فروند Dassault Falcon 20: 2 فروند Dassault Falcon 900: 1 فروند Tupolev Tu-134: 4 فروند Yakovlev Yak-40: 6 فروند هلیکوپتر های هجومی: Mil Mi-24: 46 فروند Aérospatiale SA-341 Gazelle: 42 فروند Mil Mi-2: 20 فروند هلیکوپترهای ترابری: Mil Mi-8: 55فروند Mil Mi-17: 45 فروند موشک ها: هوا به هوا: Vympel AA-2 Atoll Bisnovat AA-6 Acrid (بازنشسته شده است) Vympel AA-7 Apex Molniya AA-8 Aphid Vympel AA-9 Amos (برای MIG-31 های سفارش داده شده است/ هنوز تحویل نشده است) Vympel AA-10 Alamo هوا به زمین: Zvezda AS-7 Kerry Zvezda AS-10 Karen Raduga AS-11 Kilter Zvezda AS-12 Kegler Molniya AS-14 Kedge Euromissile HOT زمین به هوا(SAM Lavochkin SA-2 Guideline: 275 لانچر Isayev SA-3 Goa: 143 لانچر(در حال ارتقا یافتن هستند) Almaz SA-5 Gammon: 48 لانچر SA-7 Grail 200 لانچر SA-8 Gecko : 60 لانچر ___________ منبع: دانشجو
  8. آفتاب: فرمانده واحد پدافند موشکی نیروی هوایی روسیه گفته‌است که جدیدترین سیستم پدافندی این کشور موسوم به S-400 از هفته آینده در اطراف مسکو مستقر شده و تا پایان سال 2015 حراست از اتمام مراکز مهم اقتصادی و سیاسی روسیه را بر عهده‌دار شده و شانس وقوع هرگونه حمله پیش دستانه خارجی را به حداقل خواهد رساند . به گزارش خبرگزاری ریانووستی، سرتیپ الکساندر گورکوف روز پنج‌شنبه با اعلام این خبر گفت: «اولویت اول، حراست از حریم هوایی مسکو است و به همین منظور این سیستم از هفته آینده در مراکز مهم اطراف مسکو مستقر خواهد شد. بعد از آن S-400 در دیگر مناطق کشور نیز مستقر خواهد شد». وی افزود که این سیستم جدید طی دو مرحله در اختیار نیروی هوایی روسیه قرار خواهد گرفت، به گونه‌ای که تا آغاز سال 2010 شهرهای بزرگ و مناطق اطراف آنها را شامل می‌شود و در مرحله دوم یعنی تا سال 2015 پوشش هوایی بقیه مناطق کشور را نیز در بر خواهد گرفت. به گفته گورکوف به غیر از S-400، نمونه‌های مدرنیزه شده بقیه محصولات صنایع نظامی روسیه نیز به‌زودی در اختیار واحد پدافند ضدموشکی قرار خواهد گرفت. وی گفت که این تسلیحات شامل سیستم‌های پدافندی با برد کوتاه، متوسط و دور می‌شود. به ادعای تحلیلگران نظامی روسیه سیستم پدافند موشکی S-400 قابلیت انهدام همه اجسام پرنده از جمله هواپیما، هواپیماهای بدون سرنشین و موشک‌های بالستیک با هر سرعتی را دارا است . حداکثر برد این موشک‌ها از نظر مسافت 400 کیلومتر و از لحاظ ارتفاع 30 کیلومتر است. تفاوت عمده S-400 نسبت سیستم‌های مشابه آن است که کلاهک‌ موشک‌های این سیستم به ابزارهای نشانه‌روی خودکار در آسمان مجهز شده‌اند. گفتنی است موضوع استقرار سپر دفاع موشکی آمریکا در اروپای شرقی باعث تکاپوی شدید فرماندهان ارتش روسیه شده‌است. روس‌ها می‌گویند که استقرار این سیستم موازنه استراتژیک کنونی در قاره اروپا را از بین برده و قابلیت پیش‌دستی آمریکا در هر برخورد نظامی احتمالی را افزایش می‌دهد.
  9. دیمونا (در عبری: דימונה) نام یکی از شهرهای کشور اسرائیل است که در استان جنوبی اسرائیل و در صحرای نگب قرار گرفته است. شهر دیمونا در حدود ۳۴٬۰۰۰ نفر جمعیت دارد(شهر دیمونا، مرکز یهودیان سیاه‌پوستی است که اکثرا از اتیوپی به اسرائیل مهاجرت کرده‌اند). مرکز تحقیقات اتمی نگب و نیروگاه اتمی دیمونا در ده کیلومتری جنوب شهر دیمونا قرار دارد ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------- اين تاپيك براي بررسي چگونگي حمله ايران به نيروگاه اتمي ديمونا در صورت آغاز جنگ بين ايران و ر‍ژيم اشغالگر ايجاد شده(دوستان فرض را بر اين بگذارند كه مسئولين ما به خاطر روند جنگ و بررسي تمامي مسائل تصميم به اين كار گرفتند) موارد كليدي كه مي توان مطرح كرد ميزان تاثيرات چنين اقدامي براي اسرائيل و تاكتيك هاي پيش روي ايران كه در انتها به موفقيت در عمليات فوق منجر بشود.(خرابكاري داخلي – حملات موشكي – بمباران هوايي و ...) منتظر ديدگاه دوستان اهل نظر هستم تاپيك مرتبط: آيا رژيم صهيونيستي توان حمله به تاسيسات اتمي بوشهر را دارد(تحليل اعضا)
  10. متن زير، آخرين سخنراني سردار شهيد حاج احمد متوسليان براي قواي محمد رسول الله در پادگان زبداني واقع در خارج از شهر دمشق است.كمتر از ده روز پس از ايراد اين سخنان، حاج احمد در جاده طرابلس به بيروت به همراه 3 تن از همراهانش به اسارت مزدوران مسيحي رژيم صهيونيستي در آمد. بسم‏الله الرحمن الرحيم بعد از انجام عمليات فتح‏المبين در ايران، روند مسايل سياسى جهان، تغييرات عمده‏اى پيدا كرد و كامل كننده اين تغييرات، عمليات پيروزمندانه الى بيت‏المقدس بود. در پى اين دو عمليات بود كه ابر قدرت آمريكا و امپرياليزم بين‏المللى به اين نتيجه رسيدند كه عراق نه تنها قادر نيست در مقابل انقلاب اسلامى ايران بايستد و آن را به زانو در بياورد، بلكه موجوديت خود او نيز در منطقه به خطر افتاده و هر آن بيم آن مى‏رود كه با سقوط جريان صدامى در منطقه امپرياليزم و منافع آن متحمل ضربات سنگينى بشوند. به همين دلايل، امپرياليزم به فكر افتاد كه بايد اين جريان بعثى را به نحوى از نابودى نجات دهد. بنابراين تصميم گرفتند تا هماهنگى خاصى در بين ايادى خودشان در منطقه ايجاد نمايند. شما عزيزان خودتان شاهد اين هماهنگى هستيد و سكوت سران مرتجع منطقه در مقابل تجاوز اسراييل، دليل اين مدعاست. ژنرال الكساندر هيگ - وزير خارجه آمريكا - گفته است: ما بايد سه مسأله جنگ ايران و عراق، بى‏ثباتى كشورهاى خليج فارس و بحران در جنوب لبنان را هر چه سريع‏تر حل كنيم! البته ما نيز بر اين اعتقاد هستيم؛ ولى بر طبق آن خط مشى‏اى كه اسلام به ما ارايه مى‏دهد. آمريكا آرام نمى‏نشيند و هر روز توطئه‏اى جديدتر و خدعه‏آميزتر از قبل را بر ملت‏هاى مسلمان تحميل مى‏نمايد؛ غافل از آنكه تا در اقصى نقاط جهان گوينده "لااله الا الله" هست، همان جا نيز مرز اسلامى ماست. ما اين هنرنمايى‏هاى فرسوده و نقاشى‏هاى از بين رفته در طول تاريخ بر روى صفحات لجن مالى شده‏اى را كه به نام مرزهاى جغرافيايى در بين ممالك اسلامى علم كرده‏اند، هرگز قبول نداريم. آقاى هيگ - وزير خارجه آمريكا - يك هفته قبل از حمله اسراييل به جنوب لبنان در روز سى‏ام مه 1982 مى‏گويد: ما تا هفته آينده، اين سه مسأله را حل خواهيم كرد. اسحاق شامير - وزير خارجه اسراييل - نيز براى آنكه اعتراضى به وزير خارجه آمريكا كرده باشد، بر آشفته مى‏گويد: شما آمريكايى‏ها، چرا طرح‏ها و برنامه‏هاى نظامى محرمانه ما را افشا مى‏كنيد؟! مجموعه اين بيانات، نشان‏دهنده توطئه‏اى است كه از قبل طرح‏ريزى شده است و ابرقدرت آمريكا و فرزند نامشروع و خلفش اسراييل، هر دو از اين تجاوز جنايتكارانه به لبنان، با خبر و همدست يكديگر بوده‏اند. آنها از اين تجاوز، چنين تحليلى نيز داشته‏اند كه اولين نتيجه اين حمله، ايجاد فشارهايى بر ايران است؛ به اين معنا كه پيام اين فشارها به ايران، اين خواهد بود كه جنگ با عراق را حل و فصل نماييد تا ايران و عراق دوش به دوش همديگر عليه اسراييل بجنگند! از سوى ديگر، اگر ايران فريب اين توطئه خدعه‏آميز را نخورد و ما به جنگ ادامه داديم، اذناب مرتجع و دست نشانده آمريكا در كشورهاى منطقه، ما را به‏عنوان كشورى ضداسلام! محكوم كنند؛ با اين تحليل مكارانه كه دشمن صهيونيستى به ممالك اسلامى لبنان و سوريه تجاوز نموده و عراق مايل است عليه اسراييل بجنگد؛ ولى ايران نمى‏خواهد! طبيعتا همين مسأله، ما را وا مى‏داشت كه به آتش بسى ننگين تن بدهيم. كما اينكه به احتمال 80 درصد قصد داشتند در عراق كودتايى انجام بدهند، صدام را بر كنار نمايند و آتش بس يكجانبه‏اى را در جنگ اعلام كنند و طى مقطعى پانزده روزه از سرزمين‏هاى اشغالى ايران خارج شده، آنگاه بحث شناسايى آغازگر جنگ و شناختن مجرم كه از اهم خواسته‏هاى ايران بوده و هست را به حكميت دو ارگان گرگ صفت محول كنند؛ يكى، شوراى امنيت سازمان ملل متحد و آن ديگرى، ديوان عالى عدالت بين‏المللى يا همان "دادگاه لاهه"! ما هم خوب مى‏دانيم كه سگ زرد برادر شغال است و هر دو با هم يكى هستند. آمريكا و اسراييل در نهايت ناباورى مشاهده مى‏كنند كه ايران، با آنكه در حال جنگ با عراق است، در جبهه ديگرى نيز وارد عمل مى‏شود و نيرويى تقويت شده و قدرتمند به لبنان اعزام مى‏نمايد و با اين اعزام نيرو، دشمنان انقلاب اسلامى در منطقه با حالتى بهت‏زده، همه نقشه‏هاى خود را نقش بر آب و تمامى معيارها و محاسباتشان را برعكس و وارونه شده مى‏بينند! وقتى كه در شب بيست و يك خرداد ماه، ما وارد فرودگاه بين‏المللى دمشق شديم، افرادى كه براى استقبال آمده بودند، فكر مى‏كردند كه ما براى بازديدى تشريفاتى و حضور در ضيافتى دو ساعته به سوريه آمده‏ايم! برادرها! تمامى مردم لبنان، شما را مرجع و ملجأ خود مى‏دانند و معتقدند كه فقط شما مى‏توانيد آنها را نجات دهيد. الان در لبنان مردم مدام مى‏پرسند: كى مى‏آييد؟ كى عمل مى‏كنيد؟! هر لبنانى را كه مى‏بينيم، اولين حرفش اين است كه آيا شما پاسداران انقلاب اسلامى ايران هستيد؟ وقتى پاسخ مثبت مى‏دهيم، بلافاصله مى‏پرسند: پس كى به اينجا مى‏آييد؟! عزيزان، ان‏شاءالله با به كار بردن تمام تاكتيك‏هايى كه تاكنون آموخته‏ايم و به كار بردن تمامى امكاناتى كه در اختيار داريم، با ايمان به الله و اعتقاد به خدا، تن به اين آتش‏بس‏ها نخواهيم داد. ما به آنچه كه برادرمان "رفسنجانى" در اين رابطه گفته است، صحه مى‏گذاريم كه گفت: "ما در آنجا سلاح و نيرو داريم و اراده و تصميم به دست ماست و خودمان نيز عمل مى‏كنيم و ما هرگز تن به سازش نخواهيم داد." با افراد و كشورها تا آن زمانى كه عليه كفر "يعنى اسراييل" بجنگند، ما نيز همراه و همكار خواهيم بود و اكنون برادران سورى‏مان در اين جهت هستند و ما هم در كنارشان هستيم و با اين برادران همكارى مى‏كنيم و مى‏جنگيم و اعتقاد داريم كه انقلاب اسلامى را بايد به جهان صادر كنيم. ان‏شاءالله خداوند به همه شما برادرها توفيق بدهد و به همه ما نيز اين توفيق را بدهد كه بتوانيم قوانين انفرادى و اجتماعى اسلام را هم درون خودمان و هم در اجتماع‏مان پياده كنيم... اين حركت جديد ما نيز در منطقه نه صرفا به عنوان يك حضور سمبليك و صورى است، بلكه حضور ما در اين منطقه، عمل نيز در پى دارد. با اسراييل وارد جنگ خواهيم شد و عمليات‏مان را عليه آنها شروع خواهيم كرد. هر كس با ماست؛ بسم‏الله! هر كس با ما نيست، خداحافظ! ما با ايمانمان مى‏جنگيم؛ جندالله با ايمانش مى‏جنگد. بگذار بوق‏هاى تبليغاتى رسانه‏هاى صهيونيستى و سران اسراييل به ما بگويند شما براى خودكشى آمده‏ايد! ما ثابت مى‏كنيم كه خون ما باعث خواهد شد كه سرزمين‏هاى مقدس اسلامى از دست امپرياليزم آمريكا و اين رژيم غاصب و فاسد صهيونيستى آزاد بشود. اينها - اسراييلى‏ها - وقتى باورشان شد كه نيروهاى ما به عزم جنگ با آنها دارند به سوريه مى‏آيند، فورا اعلام آتش بس كردند! آتش بس؟! الان تمام فشارها دارد وارد مى‏شود كه كشورهاى ديگر هم تن به آتش بس بدهند؛ آن هم در شرايطى كه ارتش اسراييل با تجاوز به لبنان، در منطقه‏اى به طول هشتاد كيلومتر و به عرض چهل كيلومتر پيش مى‏آيد و سرزمين مقدس اسلامى را اشغال مى‏كند. تا به امروز مؤمنين سخت‏ترين مقاومت‏ها را در مقابل اسراييل از خودشان نشان داده‏اند و هنوز ارتش صهيونيستى نتوانسته وارد شهر "صور" شود. چرا؟ چون در صور شيعيان سكونت دارند و آنها معتقدند كه نيروهاى ايرانى، امروز يا فردا از راه مى‏رسند و به همين دليل است كه اين چنين در مقابل ارتش سفاك اسراييل مقاومت كرده‏اند. تا اين لحظه نگذاشته‏اند كه آنها وارد صور بشوند. با آن كه برادران و خواهران ما در محاصره دشمن قرار گرفته‏اند، ولى بحمدالله هنوز دشمن نتوانسته است به مناطق شيعه‏نشين وارد بشود. سخت‏ترين مقابله‏هاو مبارزه‏ها توسط همين شيعيان محروم صورت گرفته؛ آن هم در موقعيتى كه ساير جريانات، حتى آن كسانى كه معتقدات ناسيوناليستى و ملى‏گرايى داشتند، در مقابل دشمن پا به فرار گذاشتند. اين مسلمانان واقعى هستند كه اكنون دارند در مقابل تجاوز صهيونيست‏ها ايستادگى مى‏كنند و ما نيز به يارى خدا هر شهرى را كه توسط اسراييلى‏ها محاصره شده، با در محاصره انداختن نيروهاى دشمن آزاد خواهيم كرد و اسراييل را به سقوط مى‏كشانيم! روزى را نزديك خواهيم نمود كه اسراييل چنان بترسد و در فكر اين باشد كه مبادا از لوله سلاحمان، به جاى گلوله، پاسدار بيرون بيايد. باشد كه ما شبانگاهان بر سرشان بريزيم؛ همچون عقابان تيزپروازى كه شب و روز برايشان معنا ندارد و باشد آنجايى به هم برسيم كه با گرفتن هزاران اسير از صهيونيست‏ها به جهانيان ثابت كنيم كه ما به اتكا به سلاح ايمان‏مان مى‏جنگيم؛ نه به اتكاى هواپيما، نه با موشك‏هاى سام، نه با تانك، نه با توپ، نه با آتش جنگ‏افزارهاى مادى‏مان، ان‏شاءالله." منبع : رجانيوز[/align] منتقل شد! sina12152000
  11. مقدمه : به بهانه حمله مجدد اسراییل به سوریه ( دی 1399 خورشیدی ) که گفته میشود نزدیک به 40 نفر تلفات را در پی داشته ، بصورت گذار ، روند عملکرد IDF به سال 2020 در سوریه مورد بررسی قرار می گیرد ، جایی که ماهیت عملکرد طرفهای درگیر از ابتدای شروع مخاصمات در سوریه ، همواره به نوعی با شوک و بُهت ، همراه بوده است . ایران و رژیم عبری ، نبرد برای کسب برتری نظامی : در طول نزدیک به 9 سال از آغاز جنگ داخلی بین المللی در سوریه ، نیروی هوایی ارتش اسراییل(IAF) بیشتر از 300 حمله هوایی را بر علیه اهداف ادعایی متعلق به سپاه پاسداران و شبکه نیروهای شبه نظامی وابسته به آن ( موسوم به شبه نظامیان فراملی شیعه / شبکه تهدید ایرانی ITN) در سوریه انجام داده است . با این حال برخی تحلیلگران جنگ داخلی سوریه براین اعتقادند که حملات هوایی مستمر اسراییل با یک هدف اصلی ، یعنی جلوگیری از تثبیت حضور ایران در سوریه و جلوگیری از ایجاد یک مسیر امن به منظور انتقال تسلیحات پیشرفته به حزب ا... و سایر نیروهایی که امنیت رژیم عبری را مورد تهدید قرار میدهد ، صورت می گیرد . پل لجستیکی ایران به سوریه و گذرگاه ابوکمال برخی ناظران براین باورند که این مسیر به یک نقطه تعادل در منطقه برای ایران تبدیل شده است با توجه به این مساله و براساس اطلاعات موجود ، از ابتدای سال 2020 تا ماه مه همین سال ،نیروی هوایی عبری 14 عملیات هوایی را در سوریه انجام داده که در جریان این حملات ، چیزی در حدود 23 موقعیت مختلف در سراسر خاک سوریه به غیر از شمال شرقی این کشور را مورد هدف قرار گرفته است . از میان 14 حمله فوق ، 5 حمله در یک بازه زمانی دو هفته ای میان 20 آوریل تا 4 ماه مه رخ داده که این امر نشاندهنده افزایش فعالیت شبکه تهدیدات ایران بوده است . هر قدر هم شرایط تغییر کند ، عکس العمل به آن مشابه خواهد بود ... بررسی روند حملات هوایی اسراییل به استان های قنیطره ،سویدا ، درعا و دمشق ، بخوبی این تحلیل را در اختیار کارشناسان نظامی قرار میدهد که شاخه عملیات خارجی سپاه پاسداران ( سپاه قدس / IRGC-QF) علیرغم اطلاعات طرف روسی ، همچنان در نزدیکی مرزهای شمالی اسراییلی با شدت هرچه تمام تری ، به فعالیت خود ادامه می دهند و اسراییل نیز با کاهش یا افزایش این تحرکات ، حملات هوایی خود را تنظیم می کند . به اعتقاد منابع اطلاعاتی غربی ، گستره وسیعی از نیروهای شبه نظامی ، استخوان بندی قدرت ایران در سوریه را تشکیل میدهد در واقع ، سراسر بخش جنوبی سوریه در طول 9 سال گذشته ، به منطقه اصلی عملیات هوایی ارتش اسراییل تبدیل شده ، چرا که مبداء قریب به اکثر محموله های تسلیحاتی سپاه که به قصد تحویل به حزب ا... درلبنان یا حماس در غزه ارسال می شود ، از اطراف دمشق صورت می گیرد . این درحالی است که اگر چه بلندی های جولان همچنان در اشغال IDF قرار دارد ، اما تل آویو در طول این 9 سال ، نگرانی خود را از اینکه در کنار جولان ، محور جنوبی سوریه تبدیل به یک سکوی پرش دوم برای ایران جهت هرگونه عملیات غافلگیرانه شود ، پنهان نکرده است . نگرانی اسراییل از گسترش سریع نظامی ایران در سوریه آنچنان عمیق است که فرودگاه بین المللی دمشق (DAI) جایی که هواگردهای ترابری سنگین نیروی هوا- فضای سپاه ، خطوط هوایی غیرنظامی وابسته به این نیرو و گاهی هواگردهای نیروی هوایی ایران ، موشک ، سلاح ، مهمات و اقلام نظامی را به یگانهای مستقر در سوریه تحویل می دهند نیز از حملات مستمر IAF در امان نمانده است . اما در حالی که فرودگاه دمشق به یک هدف روتین برای نیروی هوایی رژیم عبری تبدیل شده ، حمله هوایی 13 فوریه 2020 به برجسته ترین و درواقع نقطه اوج این بمباران ها تبدیل گردید ، چرا که پس از چند سال تردید ، IAF یکی از قرارگاه های سپاه پاسداران ( بنا بر ادعای نویسنده . م ) را در ساختمانی سه طبقه در نزدیکی بخش ورودی فرودگاه را مورد حمله قرار داد که به دلیل اهمیت آن ، زیر پوشش گسترده رسانه ها قرار گرفت . ابوکمال ، نقطه جدید فشار اسراییل علیه ایران : حدود مرزی میان سوریه و عراق پس بازپسگیری شهر ابوکمال توسط سپاه پاسداران از عناصر داعش در اواخر سال 2017 به نقطه جدیدی برای حملات نیروی هوایی اسراییل تبدیل گردید . این شهر بدلیل موقعیت ژئواستراتژیک ، یک نقطه پراهمیت در پل لجستیکی ایران است که تا لبنان ادامه پیدا می کند وگفته می شود که تمامی تسلیحات ایرانی ارسال شده به مقصد جنوب لبنان یا غزه ، می بایست از این گذرگاه عبور نماید . در سال 2019 ، ایران پس از مدتها بررسی شرایط منطقه ، یک ابر انبار زیرزمینی با شناسه پادگان امام علی (ع) را برای ذخیره محموله هایی که بصورت مستمر وارد سوریه می شد ، تاسیس نمود ، در حالی که همزمان با این تحرکات ، واحدهای بسیج مردمی سوری به همراه یک نیروی 60 نفری از شبه نظامیان عراقی متمایل به ایران ، مسئولیت حفاظت از این مجموعه و تمامی محور مرزی میان سوریه و عراق را برعهده گرفته بودند . گسترش ماموریتهای محوله به این نیروها ، بعدها موجب شد تا عناصری از کتائب حزب ا.. ، سازمان بدر ، النجباء ، عصائب اهل الحق و گردان های امام علی (ع) در قالب بسیج مردمی ، نیز وارد عمل شده و نقش بسیار مهمی را در حفظ منطقه بسود ایران بازی کنند . سایر شبه نظامیان تحت حمایت ایران نیز شامل تیپ 313 (سوری ) ، لواء فاطمیون ( هزاره های شیعه افغانستانی ) ، لواءزینبیون ( شیعیان زیدی پاکستانی ) نیز حضور بسیار فعالی را از خود به ثبت رسانده اند . بدین ترتیب سازمان های اطلاعاتی عبری تخمین می زنند که شبکه شبه نظامیان ایران شامل 6200 نیروی رزمنده است که در حوزه جغرافیایی دره رودخانه فرات مستقر و ان را تحت کنترل کامل دارند . موقعیت پادگان امام علی (ع) بنا بر ادعای منابع اطلاعاتی عبری آیا این موقعیت ، یک نقطه محوری برای ایران محسوب میشود یا اینکه تنها یک سیبل ثابت فریب دهنده برای جذب حملات IAF و منحرف نمودن اذهان تحلیلگران اطلاعاتی اسراییل است!!!! بطور طبیعی ، این منطقه ، شامل گذرگاه ابوکمال ، به کانون تمرکز برنامه ریزان نیروی هوایی عبری درآمده و در سال 2020 ، در سه بازه زمانی متفاوت ( ژانویه ، مارس و مه ) مواضع سپاه پاسداران را در شرق سوریه مورد هدف قرار دادند . در ژانویه 2020 ( بطور دقیق حدود یک سال پیش . م ) جنگنده های عبری یک کاروان ناشناس را در حومه ابوکمال بمباران کردند که در نتیجه این حمله ، 8 شبه نظامی عراقی کشته (شهید) شدند ، در حالی که به ادعای تل آویو ، این کاروان موشکهای خاصی را می بایست به حزب ا... تحویل می داد . در همان زمان نیز،یک انبار دپوی سلاح در منطقه فوق بشدت بمباران گردید . در 11 مارس 2020 ، زیرساختهای بسیج مردمی سوریه در حومه ابوکمال مجدداً مورد حمله قرار گرفت که به شکل خاص ، پادگان امام علی(ع) هدف از قبل برنامه ریزی شده ای بود که در مجموع سه حمله به این منطقه ، چیزی در حدود 48 شبه نظامی عراقی و ایرانی کشته (شهید ) شدند . در واقع ، ستاد مشترک ارتش عبری ، به این نتیجه رسیده بود که حفظ فشار بر گذرگاه لجستیکی ابوکمال برای محدود کردن آزادی مانور واحدهای ایرانی در سوریه بسیار ضروری است و برای نمایش اراده معطوف به هدف ( کاهش مانور عناصر ایرانی در این منطقه ) نیروی هوایی فارغ از بُعد مسافت ، موظف است تا منطقه را تحت پوشش خود قرار دهد . به همین دلیل در بازه زمانی سال 2020 ، حداقل 5 بار مواضع ایران در منطقه فوق مورد هدف قرار گرفت . شیوه کاربرد مهمات اسپایس محصول رافائل رافائل مدعی است که این مهمات جدید قابلیت شلیک در شرایط همه گونه آب و هوایی ( روز / شب ، آب و هوای نامطلوب ) را با استفاده از دو جستجوگر CCD / IIR و همچنین الگوریتم های پیشرفته تطبیق منظر ، را در اختیار کاربران خواهد گذاشت . به گفته مقامات این شرکت ، جستجوگر Spice در نزدیکترین فاصله ممکن ، هدف را شناسایی و آن را به شکل کاملا هوشمند با دیتای موجود در حافظه خود ، مطابقت داده و به همین دلیل ، خطای احتمالی ناشی از اخلال در GPS را تا حد ممکن ، کاهش دهد . سپاه قدس ، انتقال زیرساختها به زیرزمین : برخی ناظران نظامی براین اعتقادند که حملات فزاینده IAF به زیرساختهای سپاه پاسداران موجب شده تا فرماندهان این نیرو بسرعت تسهیلات و تاسیسات حیاتی خود را برای محاظت در برابر حملات هوایی به زیرزمین منتقل کنند . بدین معنی که پادگان امام علی (ع) در حالی بعنوان یک هدف ثابت تقویت شده برای نیروی هوایی عبری ، به بزرگترین مرکز دپویی سپاه در سوریه تبدیل شده که بسرعت مراکز پیشرفته تری در سراسر خاک سوریه در حال ایجاد است . آنچه که ارزیابی های خسارت منطقه نبرد (BDA) از بمباران های آوریل 2020 نشان میدهد ، نیروی هوایی عبری ، چیزی در حدود 9 مرکز ذخیره سازی را در شمال منطقه پالمیرا بمباران نموده که به احتمال بسیار زیاد مقصد نهایی جنگ افزارهای ارسال شده زمینی از طریق ابوکمال یا پایگاه هوایی تیاس بوده است . در حدود یکهفته بعد ، در بیست و هفتم آوریل 2020 ، اسراییل تاسیسات مشابهی را در پایگاه هوایی مِزِه در دمشق مورد هدف قرار داد که تحلیل ها حاکی از آن بود ورودی این تاسیسات آسیب دیده ولی اینکه بخش زیرزمینی آن نیز آسیب دیده یا خیر ، مشخص نگردید. پایگاه هوایی مِزِه تحت کنترل کامل دپارتمان اطلاعات نیروی هوایی ارتش سوریه است که مهمترین شریک نیروی قدس سپاه در عملیات بر ضد شورشیان مسلح و اسراییل بشمار می رود . ناظران نظامی بر این اعتقادند که درصورت ادامه ساخت دپوهای زیرزمینی توسط ایران ، نیروی هوایی اسراییل بتدریج بسوی مهمات سنگرشکن سنگین خواهد رفت . از انجا که برد این نوع پرتابه ها ، نسبت به موشکهای کروز کمتر است ، جنگنده های نیروی هوایی اسراییل بالاجبار می بایست به هدفهای خود نزدیکتر شوند و همین امر ، آنها را در برابر سامانه های دفاع هوایی سوری قرار خواهد داد. مهمات نفوذ کننده جی بی یو-39 بعنوان مثال ، براساس شیوه استاندارد نیروی هوایی عبری ، موشکهای کروز دلیله از فاصله 250 کیلومتری قابل شلیک است و درمقایسه ، مهمات GBU-39 علیرغم قطر کمتر ، بدلیل حمل یک سرجنگی بزرگتر (4 برابر)، در شرایط ایده آل ، می تواند از فاصله 64 کیلومتری رها شود . از سویی دیگر ، مهمات نفوذ کننده BLU-109 با کلاهکی به وزن 874 کیلوگرم ، نیازمند رها سازی از بردی نزدیکتر را دارد ، ضمن اینکه حمل این مهمات ، سطح مقطع راداری جنگنده حامل را افزایش خواهد داد و ضمن کاهش قدرت مانور و برد پروازی ، شبکه دفاع هوایی سوریه را برای رهگیری آن در موقعیت بهتری قرار می دهد . جنگنده F-16I مسلح به مهمات دوهزار پاوندی BLU-109 سنگرشکن ، سلاح اصلی نیروی هوایی عبری برای اجرای حملات علیه تاسیسات زیر زمینی اما برخلاف تصور ایده آل سطور بالا ، حملات غیر قابل باور نیروی هوایی عبری بر علیه اهدافی در نزدیکی حمص و شعیرات و درست در محدوده برد سامانه اس-300 سوری ، باردیگر ، برتری هوایی ارتش عبری را در آسمان سوریه ، به رُخ دوطرف کشاند . با این وصف ، در حالی که عوامل توپولوژیک و تاکتیکی در آنالیز عملکرد شبکه دفاع هوایی سوریه دخیل هستند ، اکنون مشخص شده که روسها اگر چه سیستم اس-300 را به سوریها ، هدیه داده اند ، اما کاربرد آن را بر علیه جتهای عبری ممنوع نموده اند . بعنوان مثال ، در 31 مارس 2020 ، نیروی هوایی عبری ، فرودگاه نظامی شعیرات را مورد حمله قرار داد که در جریان آن ، بخشی از باند پرواز تخریب ، سامانه های کنترل ترافیک هوایی پایگاه منهدم و یک انبار که ستاد ارتش اسراییل مدعی استفاده از آن بعنوان انبار سلاح توسط نیروهای ایرانی بود ، منهدم شد ، هر چند سوریها بلافاصله باند فرودگاه را ترمیم و با جایگزینی سیستم های ترافیک هوایی ، ظرف دو هفته رفت و آمد هوایی در شعیرات از سرگرفته شد . اما این پایان کار نبود ، در یکم ماه مه ، حمله دیگری از سوی اسراییل ، این بار در نزدیکی حُمص موجبات تخریب یک مجموعه دپویی نظامی ( به ادعای IDF) را فراهم آورد که در پی آن یک زنجیره انفجارات صورت پذیرفت و محوطه بطور کامل نابود شد . مسلح سازی و تجهیز حزب ا... ، همچنان ادامه دارد : سه روز بعد از حمله به حُمص ، در چهارم ماه مه 2020 ، نیروی هوایی عبری به یک مرکز تولید موشک در الصفیره ( منطقه ای در جنوب حلب) حمله بردند که براساس ادعای مقامات اطلاعاتی IDF ، یکی از سه مورد تاسیساتی است که متعلق به مرکز مطالعات علمی و تحقیقاتی سوریه بوده و احتمال می رود که مرکز توسعه تسلیحات WMD ارتش سوریه باشد . این مرکز از دهه ها پیش ، به شکل سنتی ، تولید موشکهای اسکاد و عوامل شیمیایی را برای ارتش سوریه ، برعهده داشته و مقامات تل آویو اکنون معتقدند که این مرکز بطور کامل تحت هدایت ایران ، مسئولیت تولید انبوه مهمات هدایت دقیق برای حزب ا... و سایر گروه های نظامی قرار دارد . بر همین اساس ، گفته می شود که در سال 2016 ، ایران در پاسخ به حملات مستمر نیروی هوایی عبری به سوریه ، یک طرح بسیار گسترده را برای انتقال فناوری مهمات هدایت دقیق به حزب ا... آغاز نمود ، بدین معنی که به جای قبول ریسک تحویل موشکهای آماده به حزب ا... ، خط تولید کیت های بروزرسانی به منظور بهینه سازی موشکهای سازمانی این گروه نظامی را در سوریه ایجاد نمود . در نتیجه ، با هدایت و کنترل عملیاتی ایران ، مهندسان حزب ا.. شیوه تولید تسلیحات پیشرفته را دریافت می کردند . این گروه با استفاده از این فناوری ها ، بیشتر از 150 هزار تیر موشک قدیمی خود را در قالب یک برنامه از قبل تعیین شده ، به مهمات هدایت دقیق تبدیل کرده ومی کنند . خطر این برنامه برای تل آویو چنان بود که در سال 2019 ، ارتش اسراییل ، اطلاعات مربوط به 4 سایت تولید موشک را منتشر کرده و معتقد بودند که برنامه ایران در حال رسیدن به نتیجه نهایی است . بخش اطلاعاتی ارتش اسراییل در آن زمان معتقد بود که تمامی فعالیتهای مربوط به برنامه گسترده ایران برای توسعه نفوذ خود در سوریه ، بویژه ساخت تاسیسات نظامی زیرزمینی ، تحت هدایت ژنرال سلیمانی ( سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی ) است و به احتمال زیاد ، ترور وی در فرودگاه بغداد ، با هدف ایجاد اخلال در این برنامه صورت گرفته است . با این وصف ، حملات هوایی اسراییل پس از این دوره زمانی ، شاهدی بر ادامه دار بودن برنامه موشکی ایران در سوریه است . اگر این تحلیل واقعیت داشته باشد ، ارتش اسراییل ، روزهای سختی در آینده پیش روی خود خواهد داشت ، اگر چه احتمالاً گزینه های قابل تاملی را نیز برای پاسخ ، در اختیار خواهد گرفت . پی نوشت : استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند .  برگردان به پارسی ، اختصاصی برای بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ( MILITARY.IR) مترجم : MR9
  12. Eitan ( اولین نفربر چرخدار اسرائیل) به تازگی رژیم صهیونیستی یک نفربر زرهی چرخدار 8x8 با نام Eitan (ایتان) را رونمایی کرده است. با توجه به اینکه ارتش اسرائیل در نظر دارد تمامی نفربرهای ام 113 خود را از خدمت بازنشسته کند برای تکمیل ناوگان نفربرهای زرهی خود در کنار نفربر سنگین نامر قرار است به زودی از نفربرهای چرخدار ایتان استفاده کند.مسئولین نظامی اسرائیل اشاره کرده اند که این نفربر جدید قرار نیست جایگزین نفربر نامر باشد. در حقیقت نفربر چرخدار ایتان با توجه به قابلیت های حرکتی ویژه این امکان را به ارتش اسرائیل خواهد داد که در صورت نیاز به شکل سریع تر به تهدیدات پاسخ دهد. این نفربر چرخدار به یک پیشرانه یا 750 اسب بخار قدرت مجهز است که این امکان را می دهد تا به سرعت 90 کیلومتر بر ساعت دست پیدا کند و سربازان را به محل مورد نظر برساند. ایتان در نمونه پایه مجهز به یک ایستگاه سلاح کنترل از راه دور است. این نفربر جدید نسبت به نفربر نامر وزن سبک تر وهزینه ساخت کمتری دارد که باعث می شود ساخت و تولید آن برای رژیم صهیونیستی مقرون به صرفه باشد. به نظر میرسد این نفربر جدید در بخش حفاظت نیز در سطح بالایی قرار دارد و می تواند در مقابل طیف گسترده از تسلیحات مقاومت از خود نشان دهد همچنین ایتان مجهز به سیستم دفاع فعال است که می تواند امنیت خدمه و سرنشینان را هر چه بیشتر تامین کند. ایتان توانایی جابه جایی 12 سرنشین را دارد. تحرک و چالاکی بالا برای جابه جایی هر چه سریع تر نیروها هدف اصلی از ساخت نفربر ایتان بود. نفربر ایتان با توجه به تجربیات جنگ غزه در سال 2014 ساخته شده است با توجه به این نکته که در سیستم رزم این رژیم وجود یک نفربر چرخدار خالی بود و عمدتا از نفربرهای شنی دار استفاده می شد در صورت ساخت و به کارگیری این نفربر چرخدار سرعت العمل نیروهای این رژیم برای پاسخ به تهدیدات به طور قابل ملاحضه ای افزایش خواهد یافت . اسرائیل مدعی است که ایتان پیشرفته ترین نفربر در دنیا است نمونه اولیه این نفربر زرهی در حال گذراندن تست ها و آزمایشات است و بعد از آن به تولید انبوه می رسد.
  13. بسم ا... گسیل پدافند هوایی مدرن باور-373 به سوریه/ ایران اجازه زدن بدون هشدار قبلی هواپیماهای اسراییلی را در آسمان سوریه دریافت کرده است منابع اطلاعاتی رژیم صهیونیستی می گویند، ارتش روسیه اجازه هدف قرار دادن بدون هشدار قبلی هواپیماهای اسرائیلی را در سرتاسر آسمان سوریه به ایران داده است. سفررییس ستاد کل نیروهای مسلح به سوریه
  14. موشکDelilah یک موشک الکترو اپتیکال می باشد که در اسرائیل و توسط صنایع نظامی این رژیم (IMI) به منظور هدف قرار دادن اهداف متحرک و غیر متحرک ساخته شده است.موشک Delilah نام سری موشک های گوناگون اسرائیل می باشد که توسط IMI ساخته شده اند.این موشک در اصل به عنوان یک تله هوایی ساخته شده بود، اما در دهه 1990 نوع تهاجمی و ضربتی از این موشک عرضه شد که توسط F-16 ها و F-4E های آپگرید شده ، که نقش جنگنده های هجومی را ایفا می کردند ، استفاده می شد.نوع ضد رادار این موشک از نوع هواپرتاب می باشد. این گونه از نیمه دهه 60 میلادی وارد خدمت شد. وظیفه این نمونه یافتن سایت های راداری در هنگامی بود که این رادار ها در حال کار بودند و با این کار آنها را یافته و نابود می کرد. Delilah-1 این گونه از نوع هواپرتاب می باشد و در رده موشک های کروز قرار می گیرد . این موشک دارای یک موتور توربو جت بود و این موتور توربوجت به آن این امکان را می داد تا با درنگ کردن درست به خوبی هدف قرار دادن اهداف متحرک ، اهداف با استتار بسیار خوب را نیز مورد هدف قرار دهد.که این ویژگی این موشک را به یک موشک ایده آل برای نابودی سایت های سام تبدیل کرده است.این موشک دارای بردی برابر 150 کیلومتر است و توانایی نابود اهداف ، چه دریایی و چه زمینی را دارد.هدایت خودکار به کار رفته درآن به خوبی سیستم های هدایتی INS/GPS می باشد که به موشک امکان انجام ماموریت های خود اتکا را می دهد.این موشک توانایی تطبیق با سرهای جنگی گوناگون را دارد و نیز می تواند توسط بسیاری از هواگرد ها حمل شود.این موشک توانایی شلیک از هواگردها ، بالگردها یا لانچر های زمینی را دارد. اندازه جمع و جور این موشک به آن این امکان را می دهد که توسط بالگردهای سیکورسکی UH-60A و SH-60B حمل شود.این موشک سر جنگی کوچک ولی موثر حمل می کند که به آن امکان هدف قرار دادن و نابودی اهداف با کمترین خطر را می دهد.این موشک نخستین بار توسط اسرائیل در جولای و آگوست 2006 ، یعنی درجنگ با لبنان، استفاده شد.این موشک در این جنگ توسط F-16D پرتاب می شد. Delilah-2 این موشک با سرمایه گزاری چین درحال توسعه و ساخت توسط اسرائیل می باشد .این موشک از موتور Bet Shemesh Sorek 4 استفاده می کند که تراستی معادل 800 پوند ایجاد می کند. این ویژگی به موشک این امکان را می دهد که برد بیشتر و سر جنگی بزرگتری داشته باشد. Delilah-GL این موشک یک موشک زمین پرتاب می باشد که در اصل نوع تغییر یافته موشک کروز Delilah است و بردی معادل 250 کیلومتر دارد که ممکن است برد واقعی آن نباشد ، یعنی امکان دارد این موشک بردی بیش از 300 کیلومتر داشته باشد . این موشک با سر انفجاری متعارف 30 کیلوگرمی مسلح می شود اما توانایی حمل انواع دیگری را نیز دارد. این موشک توسط GPS هدایت می شود و توانایی گشت در منطقه جنگی را قبل از تایید هدف دارد. مترجم :Phantom3 استفاده از این مطلب تنها با ذکر نام مترجم و لینک به سایت Military.ir مجاز می باشد.
  15. بسمه تعالی عین الاسد، پایگاهی که باید انهدام کامل را تجربه میکرد. مقدمه آنچه پیوسته در اخبار و تحلیل های غربی پیرامون ایران میخوانیم، بدون غلو کردن، این است که ایران در منطقه پروکسی هایی دارد که از دید آنها هم تروریست و آدم کش هایی خون آشامند، که به صغیر و کبیر، نظامی و غیر نظامی رحم نمیکنند، گویی که این تروریست ها مدتی در فضا زندگی میکرده اند و ایران این بیگانگان فضایی را برای مقابله با ایالات متحده که در همسایگی خودش قرار دارد به کره زمین آورده و حق حاکمیت این کشور در همسایگی خویش در ایالت های عراق و افغانستان و ولات عربی خلیج فارس را نقض نموده است. بنابراین لازم است تا با اقدامات بی ثبات کننده رژیمی که خود نیز بر ایالت ایران به غضب و با خشونت و تروریسم حاکم شده و البته با همین پروکسی های تروریست اش بشدت مقابله نمود، آنهم با هر ابزاری، اقتصادی، نظامی، فرهنگی، سیاسی و ... گذشته از این دلایل بسیار محکم برای مقابله با ایران و شیعیان!، آمریکا دلایل اقتصادی محکمتری برای حفاظت از ایالت عراق دارد و آنهم نفت است که به حساب بنده با صادرات حدودا سالانه 80 میلیارد دلار نفت توسط عراق، این کشور اگر تمام فروش نفت خود را به ایالات متحده واگذار کند، میتواند هزینه 7 هزار میلیارد دلاری که آمریکا برای حفظ امنیت مردمش در عراق کرده جبران کند، البته پس از 90 سال. با این کمدی سیاه در مقدمه، سری به واقعیت های نظامی روی زمین بزنیم، موقعیت جئو استراتژیک عین الاسد. پایگاهی در مرکز عراق، 160 کیلومتری غرب بغداد در استان الانبار و در فاصله 300 کیلومتری از مرز ایران، با عنوان اصلی عربی القاعده الجوی القادسیه. یکی از 5 ابر پایگاه هوایی عراق در زمان صدام که در سال 1975 و با درس گرفتن از نبردهای اسراییل و اعراب بدست پیمانکاران یوگوسلاویایی با هزینه 280 میلیون دلار آمریکا ساخته شد. از خصوصیات این پایگاه مجهز بودن آن به شلتر های نگهدارنده هواپیما در برابر بمباران هوایی و پیشرفته ترین هواپیمای وقت یعنی میگ های 25 ساخت شوروی بود. در جنگ 2003 آمریکا بر علیه عراق، این پایگاه توسط نیروهای استرالیایی ائتلاف اشغال شد، و تا 2011 تبدیل به بزرگترین پایگاه نظامی نیروهای ائتلاف آمریکایی در غرب بغداد گشت. علت این امر نزدیکی به بغداد، قرارگیری در پشت رودخانه فرات، نزدیکی به مرز سوریه و همچنین وجود امکانات فراوان رفاهی در آن یاد شده است، در کنار نظامیان آمریکایی این پایگاه محلی برای نشست و برخاست ایرفورس وان، یا همان هواپیمایی اختصاصی دولت فدرال آمریکا که برای جابجایی ریاست جمهوری استفاده میشود بوده است. این پایگاه پذیرای روئسای جمهور و وزرای آمریکایی، جرج بوش، اوباما، ترامپ، جان بولتون، رابرت گیتس، کاندولیزا رایس، پیتر پیس، و از همه اینها مهمتر چاک نوریس وملانیا ترامپ بجای فرودگاه بین المللی بغداد بوده است. ترامپ در پرواز مخفیانه خود به این فرودگاه از ناراحتی رفیق قلدرش بولتون بخاطر خاموش کردن همه چراغ هوای هواپیما و بستن همه پنجره ها شکوه نموده. در زمان جنگ عراق این پایگاه محل استقرار نیروی اعزامی تکاوران دریایی دوم آمریکا به همراه چند اسکادران هوایی بود و تا سال سپتامبر 2011 که آخرین نیروهای بجا مانده از آن تخلیه شدند، عملا در آن سال بسته شد. تا اینکه مجدد در سال 2014 و شکل گیری ائتلاف آمریکایی مقابله با داعش، فعالیت این پایگاه با استقرار تکاوران دریایی آمریکا به همراه جنگنده های اف 18 مجددا آغاز شد و تاکنون ادامه دارد. چرایی اهمیت این پایگاه از نظر نظامی اهمیت اصلی این پایگاه که از لحاظ جئو استراتژی نظامی کمتر به آن پرداخته شده است، قرار گیری آن در مرکز یک حمله احتمالی از سوی رژیم صهیونیستی به سمت ایران است، آنقدر نزدیک به مرکز که اگر خطی راستی از تهران تا تلاویو بکشیم از روی این پایگاه عبور خواهد کرد: در همه نقشه ها و تحلیل های مختلفی در سراسر نت از تحلیل گران و اندیشکده مختلف مطالعات نظامی و راهبردی بدست آوردم، همین خط که کوتاه ترین مسیر ممکن است به عنوان کریدور اصلی پرواز جنگنده های صهیونیستی به سمت ایران و بالعکس مسیر پاسخ احتمالی از سوی ایران بدان اشاره شده است. حمله ای که در بسیاری از سناریوها موفقیت آمیز بودن آن به حضور تعداد وسیعی از هواگردهای رادار گریز، بمب افکن های بزرگ همراه با بمب های سنگرشکن و یا حملات با استفاده از موشک های بالستیک با سرهای جنگی هسته ای کم توان براورد شده است. ایالات متحده خود نیز در تهمید برای حمله احتمالی به تاسیسات هسته ایران، اشکال مختلفی از تسلیحات سنگر شکن مانند بمب 2.5تنی GBU-28 و بمب سنگین 13 تنی MOAB برای نفوذ به عمق 40 متری و بونکر های زیر زمینی طراحی کرده است، رها سازی چنین بمب های بسیار سنگینی مستلزم حضور بمب افکن در نزدیکی اهداف زمینی بصورت پنهانکار یا در نهایت اسکورت و پشتیبانی هوایی با تعداد بسیاری از جنگنده های مختلف به منظور ایجاد امنیت هوایی برای مهاجمین و انهدام همزمان شبکه های پدافندی ایران است. این حمله با این وسعت برای سرزمین های اشغالی که در فاصله 1300 کیلومتری در خط مستقیم از مرزهای ایران قراردارند (دست کم نزدیک به 3 تا 5 هزار کیلومتر عملیات پروازی یک هواگرد) حجم عظیمی از عملیات هوایی، شناسایی، سوخترسانی، پشتیبانی و همچنین امداد و نجات خلبانان در دوردست احتیاج دارد و بدین منظور زیرساخت های بسیاری در اطراف ایران برای پوشش چنین حمله ای نیاز است تا در صورت بروز نقص فنی، اقدام تقابلی پدافند و نیروی هوایی ایران در تعقیب و ضربه متقابل، تمهیدات لازم را پیش بینی کرده باشد. در یک اقدام هوایی برای طرح ریزی عملیات، مسافت نخستین فاکتوری است که به آن توجه میشود، مسافت و مسیر پرواز تعیین کننده میزان و چگونگی مدیریت مصرف سوخت و سوخترسانی، مقدار مهمات قابل حمل و میزان سنگینی وزن جت ها، پیچیدگی عملیات جمینگ و طرح و نقشه های مختلف برای مسیرهای هوایی ست. بدیهی است که یک حمله موفق بهتر است با کمترین میزان سوخت برای هر هواپیما و حجم مهمات زیاد، با تعداد کمتری از هواپیما تعداد کمتری از پرواز و مسیری کوتاه تر انجام شود. پرواز دسته های بزرگ، امکان غافلگیری را از بین میبرد، احتمال موفقیت پدافند حریف و تلفات هواگرد های مهاجم را بیشتر میکند، از طرفی مسافت های طولانی به مقدار سوخت بسیار بیشتری نیامندند که سبب میشود تا چند مرحله سوختگیری هوایی و در هر مرحله افزایش ریسک اتفاق افتد. مسیر طولانی و سوخت زیاد باعث قابلیت کمتری در حجم و تعداد بمب ها نسبت به هر جنگنده و یا بمب افکن می شود و احتمال موفقیت حمله را کمتر کرده و تعداد پروازهای لازم را بیشتر میکند. اگر به تجربه های نیروی هوایی بنگریم، نزدیک ترین تجربه در دسترس عملیات غرور آفرین حمله به اچ 3 توسط نیروی هوایی ایران در یک پرواز 3500 کیلومتری ست. گفتنی ست رادارهای پدافند عراق به مدت 67 دقیقه جنگنده های ایران را در کنسول های خود مشاهده کرده اند، اگر عراقی ها و ترکها جنگنده های ایران را بجای یکدیگر اشتباه نگرفته بودند، هر لحظه نیروی هوایی عراق یا ترکیه میتوانست جلوی ادامه حمله و یا بازگشت جنگنده ها به مبدا خود را بگیرد و تلفات سنگینی به نیروی هوایی کشورمان نیز وارد کند. فرماندهان وقت نیروی هوایی ایران بدلیل طولانی بودن مسیر پرواز، پایگاه هوایی پالمیرا در سوریه را به عنوان موقعیت اضطراری برای فرار جنگنده ها در صورت وقوع اقدام متقابل عراق در بستن مسیر بازگشت و یا بروز نقص فنی تدارک دیده بودند. سوخترسان های ایرانی از فرودگاه دمشق برخاستند تا در ارتفاع 100 متری از سطح زمین که مشابه ارتفاع پروازی یک موشک کروز است دوبار در رفت و برگشت در فاصله مرزهای هوایی عراق و سوریه به فانتوم های ایرانی سوخترسانی کنند، چنین عملیات پیچیده و بی نظیری که در دنیا تکرار نشده است، با استفاده از 4 مرتبه سوخترسانی، 2 مرتبه در دور دست و خاک دشمن، دو مرتبه در آسمان ایران (ارومیه) به همراه عملیات الکترونیک و فریب هوایی وسیع برای گول زدن پدافند و نیروی هوایی عراق و ترکیه انجام شد. نقشه عملیات هوایی H3 مشابه همین تمهیدات نیز برای هر حمله هوایی، نیاز است، گرچه جنگنده های امروزی نسبت به دهه 60 از بهره وری و قابلیت حمل سوخت بسیار بهتری بهره مند هستند، منجمله جنگنده های رژیم صهیونیستی، افزون بر آن امکانات پنهانکاری و تقابل الکترونیک پیشرفته تری را در اختیار دارند، و چنین مزایایی باعث میشود تا بتوانند از مسیر های کوتاه تر و مستقیم تر طرح عملیات را پیاده سازی کنند. اما همچنان تمهیدات برون مرزی نظیر پایگاه های هوایی و موقعیت های سوختگیری هوایی و شناسایی هوابرد در نزدیکی مرزهای ایران برای صهیونیست ها در صورت طراحی یک حمله به تاسیسات هسته ای ایران الزامی است و هیچ عملیاتی بدون پیش بینی چنین امکاناتی اجرایی نخواهد بود. اما چرا از دید من عین الاسد، در چنین حمله ای نقش بسیار وسیعی میتواند داشته باشد، موارد بسیاری را میتوان برشمرد، نخست، پشتیبانی هوایی، نظیر همان نقشی که پایگاه هوایی پالمیرا و فرودگاه دمشق در فراهم آوردن امکان نشست و برخاست اضطراری برای ایران در حمله به اچ3 فراهم آورد، دوم بستن دست ایران در تعقیب جنگنده های صهیونیست در آسمان عراق، سوم مشارکت مستقیم در حمله به تاسیسات هسته ای ایران بدلیل نزدیکی بسیار به مرزهای ایران در صورتی که آمریکا بخواهد خودش اقدام کند، چهارم ایجاد امکان رهگیری موشک های بالستیک شلیک شده از سوی ایران و فراهم ساختن هشدار زودهنگام برای اسراییل و یا حتی اقدام پدافندی علیه موشک های بالستیک و کروز ایران، فراهم آوردن عملیات فریب همانند همان اقدامی که ایران در فریب پدافند ونیروی هوایی عراق با استفاده از جنگنده های اف 14 در مشغول کردن فرودگاه بغداد و حمله با استفاده از اف5 ها برای زدن تاسیسات نفت کرکوک صورت داد، تا تصمیم گیران ارتش عراق نسبت به نوع تهاجم ایران به خطا بیفتند و اسکادران های بمب افکن اف 4 ایرانی بتوانند خود را به دوردست ترین پایگاه هوایی در مرز با اردن برسانند. و اما بیاییم و به تصاویر و نقشه های تحلیل گران غربی در مورد امکان پذیری حمله اسراییل از خاک سرزمین های اشغالی به ایران و کریدورهای پروازی بنگریم، کوتاه ترین و یا مسیر اصلی از عین الاسد میگذرد: در تصویر فوق CENTRAL ROUTE به دقت از بالای عین الاسد عبور میکند چرا آمریکا نباید در عین الاسد باقی بماند سوای جنبه های نظامی که ناامنی فراوانی برای کشورمان ایجاد کرده است، باقی ماندن آمریکا در عین الاسد به منظور مقابله با داعش البته دروغی بیش نیست، ایالات متحده یک پایگاه پهپادی عظیم در عین الاسد برای کشتار بی حساب مردم خاورمیانه و تامین امنیت اسراییل، ایجاد کرده اند. آنها از این پایگاه ها اقدام سیاسی خود در منطقه به ابزارهای نظامی تضمین میکنند، این پایگاه ها را باید ابزارهای لازم در جهت تشکیل طرح خاورمیانه بزرگ و تجزیه عراق و ایران بدانیم. هم اکنون به اذعان بسیاری از اندیشمندان، منجمله تحلیل گران برخی اندیشکده های آمریکایی، آنها لازم میدانند تا بلوک سنی-کردی و تجزیه عراق را صرفا به بهانه واهی مقابله با ایران شکل دهند، اما این آشکار است که آنها به دنبال قتل عام مردم منطقه، بخصوص مسلمانان خاورمیانه بدست یکدیگر و توسعه بیشتر اختلافات قومی و مذهبی صرفا برای امنیت اسراییل و وابستگان سیاسی خود در حکومت های غیر مردمی بخصوص پادشاهی های عربی هستند. سیاست مدیریت اختلافات برای حفظ جایگاه خود بعنوان پلیس باغ وحشی که حق اصلی استفاده از هرگونه قوه قهریه را برای خود تصور میکند. با استفاده از پکیج های نظامی-اقتصادی در اقساط نفتی بلند مدت. با ادعای تامین صلح، از بمباران هوایی و سازمان های امنیتی نظامی یا همان PMCs های خود برای تعمیق خشونت و تروریسم بهره گیری می کنند، این روشن است که کشتن مردم هیچ گاه راه حلی برای تروریسم نبوده و به توسعه و ترویج خوی انتقام دامن خواهد زد، بدیهی ست این انتقام و تروریسمی که بی دلیل توسط آمریکا شعله ور شده است، متوجه سیاستمداران وابسته و نظامیان آمریکایی خواهد بود همانهایی که در قوانینشان بدون محاکمه مردم را کشته و اقدام متقابل مردم مظلوم خاورمیانه در برابر خود را تروریسم قلمداد میکنند. در همان ابتدای شروع جنگ جنوب افغانستان پس از حملات یازده سپتامبر، عملیاتی در آسمان پاکستان توسط پهپادهایی که از عربستان! برخاسته بودند انجام شد، آنزمان برای من قابل پیش بینی بود که آمریکا القاعده را در سراسر خاورمیانه، از افغانستان تا یمن و عراق و سوریه و ... هر جا که بتواند برچسب تروریسم بزند تسری داده و خودش با پهپاد آن را دنبال خواهد کرد، در فاصله سالهای 2004 تا 2013 آمریکا با وجود اعتراض های بسیاری از مردم افغانستان و پاکستان، بیش از 375 حمله پهپادی انجام داده که به کشته شدن 2561 نفر مطابق با آمارهای اعلام شده رسمی منتهی شده، از سال 2002 تا 2013 نیز مشابه همین حملات پهپادی 99 مورد در یمن نیز صورت گرفته که به کشته شدن 552 نفر انجامیده، در سومالی، سوریه، عراق، و ... نیز چنین حملاتی انجام شده است، در تمامی این ترورهای هوایی غیر نظامیان بسیاری نیز کشته شده اند، مطابق با برخی آمارهای رسمی، در بیش از 6700 حمله پهپادی آمریکا در خاورمیانه رقمی بالغ بر 12هزار نفر ترور شده اند که دست کم 1200 نفر آنها غیر نظامی و از این میان نزدیک به 400 نفر کودک بوده اند. مبرهن است که هیچ یک از این ترورهای هوایی یا حکم مرگ های آمریکایی با استفاده از محکومیت قضایی متهمان صورت نگرفته است. تا کنون فقط در دو دولت اوباما و ترامپ 900 حمله پهپادی منجر به ترور انجام شده است، آنهم بر سر مردمی که حتی برای دفاع از خود شاید قادر به خواندن و نوشتن شکواییه نباشند چه رسد به پیگیری در سازمانهای بین المللی و کنوانسیون های حقوق بشر. از همه موارد فوق که بگذریم، ترور یک شخصیت رسمی نظامی، و نفر دوم جمهوری اسلامی ایران، از نظر محبوبیت در میان مردم، در کشوری ثالث و در زمان صلح با زیرپا گذاشتن تمام قواعد و رسوم بین المللی در حقوق دیپلماتیک، بیانگر آن است که این هیولای ترور هوایی دیگر حد و مرزی برای خود نمیشناسد. اگر امروز به فکر مقابله همه جانبه با فناوری تروریسم بی حد و حصر آمریکا در خاورمیانه نباشیم، باید منتظر روزگاری بمانیم که تمامی نخبگان، دانشمندان و حتی مردم عادی کشور ما ایران نیز منتظر بمبی باشند که پهپادهای آمریکایی از آسمان بر سرشان بی اندازد و در عوض بگوید آخ اشتباه شد، یا اینکه مشکوک بودیم!. و برای آنهایی که باور ندارند حملات پهپادی ایالات متحده در سراسر خاورمیانه ربطی به ایران ندارد: نویسنده WORIOR اقتباس یا درج مطلب تنها با ذکر نام نویسنده و آدرس سایت مجاز است. تقدیم به ارواح پاک شهدای مقاومت.
  16. [align=justify]حكومت اسرائيل از مازاد بودجه سال قبل براي تأمين مالي جنگ در شمال استفاده خواهد كرد و درصورتي كه جنگ فقط به مدت يك ماه ادامه پيدا كند، دولت در بودجه 2007 مجبور نخواهد بود رديف بودجه براي جنگ اختصاص دهد. در ماه ژوئيه ميزان كسر بودجه به 300 ميليون شيكل رسيد...!!! در كنفرانس مطبوعاتي برگزارشده در قدس به تاريخ اول آگوست سال 2006 ميلادي(نوزدهمين روز جنگ) پيامدها و ضررهاي سنگين اقتصادي كه اسرائيل پس از جنگ با لبنان متحمل مي شود،مورد بررسي قرار گرفت. رئيس بانك مركزي اسرائيل "ستانلي فيشر" بيان كرد كه ضررهاي مستقيمي كه به فعاليت هاي اقتصادي وارد شده به ازاي هر هفته جنگ بين 750 ميليون و يك ميليارد و هشتاد ميليون شيكل*(1) مي باشد. وي در همين حال به اين نكته اشاره مي كند كه در صورت ادامه يافتن جنگ به مدت يك ماه توليد ناخالص ملي دچار زياني خواهد شد كه ميزان آن بين هفت تا نه دهم ميزان توليد خواهد بود كه اين مقدار معادل 4/2تا 5/4 ميليارد شيكل خواهد بود. در را بطه با گزارش بانك مركزي اسرائيل در خصوص ميزان تورم در نيمه اول سال 2006 كه به تاريخ 2 آگوست 2006 منتشر شد رئيس بانك مركزي اسرائيل گفت : جنگ در شمال تأثير منفي بر فعاليت اقتصادي از بعد عرضه و تقاضا خواهد داشت. همچنين نرخ تورم در آينده نزديك افزايش خواهد يافت.(هاآرتس:3 آگوست 2006"موطي باسوك" و "تسفي زرحيا"). اسرائيل در طول جنگ دوم لبنان(33روزه) زيان هاي اقتصادي سنگيني را متحمل شد كه اين خسارت ها در زمينه هاي مختلف اقتصادي از جمله بورس، سرمايه گذاري ها، گردشگري، صنايع، بازرگاني، صادرات و واردات متجلي گرديد. علاوه بر اين از پيامدهاي اين جنگ در بودجه 2007 نيز مشاهده مي شود. در اينجا زيان هاي اسرائيل در عرصه هاي مختلف اقتصادي بر اساس مطبوعات بزرگ اسرائيل يعني "هاآرتس"، "معاريف"، "يديعوت آحرونوت" و "هاتسوفيه"، را مورد بررسي قرار مي دهيم: 1*.رشد اقتصادي: پس از آنكه اقتصاد اسرائيل دوران رشد و خروج از ركود سال 2004 را پشت سر مي گذاشت، جنگ با لبنان اين تحول در اقتصاد اسرائيل را متوقف كرد. به گزارش روزنامه "هاتسوفيه" در تاريخ 14/7/2006 و بر اساس بيانيه هاي منتشر شده از سوي دفتر مركزي آمار ، در دوره پيش از جنگ (آوريل-ژوئن) بخش هاي مختلف اقتصاد اسرائيل شاهد رشد بودند. به طوريكه در اين دوره حجم صادرات صنعتي 19.5% ، توليدات صنعتي 7.9% و بازرگاني و خدمات 9.45% رشد داشتند. همچنين اسكان در هتل هاي گردشگري به ميزان 19.5% افزايش داشت. در همين رابطه روزنامه هاتسوفيه در تاريخ 17/8/2006 به نقل از دفتر مركزي آمار مي نويسد كه رشد توليد ناخالص ملي پيش از شروع جنگ در 12ژوئيه 2006 5.1% بوده و اين رشد تا نيمه اول سال 2006 ادامه مي يابد. اما در دوره مشابه سال 2006 اين رشد 6.1% بوده است. اين رشد در سه ماهه دوم اين سال بسيار بيشتر بود به طوريكه اين ميزان به 6.2% رسيد در حاليكه در سه ماهه اول سال 2005 اين رشد5.9% به ثبت رسيده است. در سه ماهه آخر سال 2005 نيز اين ميزان 5.6% ثبت شده است. همچنانكه بخش كار شاهد رشد خوبي بود. به طوريكه توليد بخش كار در نيمه اول سال 2006 به ميزان 7.4% افزايش يافت و در نيمه دوم اين سال به ميزان 6.6% باقي ماند. همين امر در نيمه دوم سال 2005 به ميزان 7.6% ثبت گرديده است. همچنين دفتر مركزي آمار اطلاعات مهمي در رابطه با بالارفتن سطح معيشتي كه بيانگر هزينه هاي فردي مي باشد، ارائه نمود. به طوريكه بر اساس اين اظهارات هزينه هاي يك فرد در نيمه اول سال 2006 3.6% افزايش يافت درحاليكه در نيمه دوم سال2005 1.5% و در نيمه اول همين سال 2% افزايش داشته است. از سوي ديگر يك هفته پس از برقراري آتش بس ايكونوميست پيش بيني هاي خود از رشد اقتصادي اسرائيل را منتشر ساخت(معاريف20/8/2006 يوسي جرينشتاين و ديويد ليفكين)، اين پيش بيني ها خوش بينانه نبود به طوريكه كارشناسان اقتصادي اين مجله پيش بيني كردند كه رشد اقتصادي اسرائيل تا ميزان 4.5% در سال 2006 كاهش يابد و در سال 2007 اين ميزان به دليل زيان هاي ناشي از جنگ كه بر فعاليت هاي بازرگاني تحميل گرديده، به 3.6% برسد. اين پيش بيني ها نسبت به پيش بيني هاي رسمي كه در آستانه جنگ اعلام شد بسيار كمتر بود. چود در اين موضع گيري هاي رسمي، پيش بيني رشد 5.3% در سال 2006 و 4.1% در سال 2007 شده بود و به احتمال قوي وزارت دارايي نيز پيش بيني خود را تنها نزديك به 4% اعلام كرده بود؛ 2*.گردشگري روزنامه هاتسوفيه در تاريخ 14/7/2006 اعلام كرد كه به دليل شرايط امنيتي، در منطقه شمال بيشترين موارد لغو رزرو هتل ها به ثبت رسيده است. تورهاي مكان هاي مختلف گردشگري در شمال نيز به ميزان 100% كاهش يافته است. درحاليكه پيش از جنگ به دليل تعطيلات دانشجويان و مرخصي كارمندان گردشگري داخلي بيشترين ميزان را به خود اختصاص داده بود. يديعوت آحارونوت(تاني گولدشتاين26/7/2006) از توقف فعاليت در هتل هاي "نهاريا " خبر داد. البته فقط روزنامه نگاران و گزارشگران براي پوشش رويدادها در اين هتلها فعاليت مي كردند. اين وضعيت به گونه اي بود كه به گفته باشگاه گردشگري الجليل ، زيان هاي حوزه گردشگري در شمال(هتل ها، مراكز تفريحي و توريستي) تا تاريخ 26/7/2006 به ميزان 65 ميليون شيكل بود. احرنوت در تاريخ 16/8/2006 بر اساس اعلام دفتر مركزي آمار و بخش آمار و اطلاعات وزارت گردشگري به اين حقيقت اشاره مي كند كه گردشگري در دوره بين ژانويه تا ژوئيه 2006 بيشترين ميانگين را به خود اختصاص داده بود. به طوريكه 1212500 گردشگر وارد اسرائيل شدند و نسبت به دوره مشابه سال گذشته 13درصد افزايش داشته است. بر اساس اين بررسي ها گردشگري در هفته اول جنگ 33 روزه به دليل لغو رزرو هتل ها 36 ميليون شيكل و در هفته دوم 27زيان ديد. علت اين امر اين بود كه هتل ها و مراكز گردشگري در هفته اول براي پذيرش گردشگران و تورهاي گردشگري آمادگي كامل داشتند. اما لغو رزرو ها از قبل پيش بيني شده بود. به همين ترتيب زيان هاي ماهيانه بخش گردشگري نزديك به 123ميليون شيكل برآورد مي شود. شركت اطلاعات تجاري "دان آندبردستريت" پيش بيني مي كند كه ميانگين زيان ناشي از جنگ در مناطق تفريحي 40% از درآمد سالانه باشد. پيش بيني مي شد در صورت ادامه جنگ در ماه آگوست، اين مراكز تفريحي به تنهايي 116 ميليون شيكل زيان ببينند. همچنين از اطلاعات تهيه شده دراين شركت آشكار مي شود كه منطقه شمال به تنهايي به واسطه گردشگري روستايي نزديك به 290 ميليون شيكل يعني نزديك 80% از درآمد حاصل از اين بخش را تأمين مي كند. جمع درآمد حاصل از اين صنعت به 360 ميليون شيكل مي رسد. *3.كشاورزي: روزنامه "هاتسوفيه" 14/7/2006 مي نويسد كه فعاليت كشاورزي در اراضي واقع ميان شمال نهاريا در الجليل غربي تا "روش بينا" در قسمت بالاي الجليل به طور كامل متوقف گشته است. بر اساس برآوردهاي سازمان هاي كشاورزي پيش بيني مي شود كشاورزان در منطقه يادشده نزديك به دهها ميليون شيكل زيان ببينند. مدير كل اتحاديه كشاورزان، جيورا سيلع، مي گويد: "ميوه هاي تابستاني در اوج دوره برداشت قرار دارند اما در همين حال فعاليت هاي كشاورزي به طور كامل متوقف گشته است. در صورتيكه اين وضعيت امنيتي بي ثبات ادامه يابد و امكان كاشت نشا هاي جديد وجود نداشته باشد، اين ضرر ها به محصولات فصل آتي برداشت نيز وارد خواهد آمد." همچنين رئيس بخش اقتصاد جنبش موشافوت، ايتسيك كوهن، نسبت به وخامت اوضاع حاكم بر بخش مرغداري ها هشدار مي دهد :"مرغداران در شمال به دليل ضررهاي وارده به علوفه طيور، از وارد آمدن خسارت هاي جبران ناپذير به اين بخش بيمناك مي باشند. " . در همين راستا سايت نيوز ويرست كلاس 9/8/2006 اعلام مي كند كه آتش جنگ نزديك به 750 هزار درخت از درخت هاي بلوط، صنوبر، سرو، بنه و ديگر درختچه ها را در شمال از بين برده است. صندوق تأسيسي اسرائيل اعلام كرده كه ضرر مستقيم ناشي از سوختن درخت ها نزديك به 36 ميليون شيكل، و هزينه جبران اين ضرر و اصلاح زيرساخت جنگل نزديك به 60ميليون شيكل برآورد مي گردد. بدين ترتيب اسرائيل سرمايه اي بزرگ از چوب را از دست داد و با تخريب اين منطقه جنگلي زيان هاي سنگيني را متحمل گرديد. اين در حاليست كه روزنامه هاتسوفيه در تاريخ 16/8/2006 از اعلام آمار زيان هاي ناشي از آتش سوزي در جنگل ها از زمان شروع جنگ در لبنان از سوي صندوق تأسيسي اسرائيل خبر داده بود و در آن به سوختن نزديك به دوازده هكتار از جنگل هاي طبيعي و 40 هكتار از چراگاه ها به دليل اصابت موشك هاي كاتيوشا اشاره شده و هزينه لازم براي بازسازي اين مناطق و جبران خسارت ها نزديك به 200 ميليون شيكل نه 60 ميليون(به ادعاي سايت نيوز وايرست كلاس) برآورد شده است. همچنين اين جنگ به بخش كشاورزي ضررهاي غير مستقيم نيز وارد آورد. معاريف(عوفرا بارون21/8/2006) يادآوري مي كند كه مسئولان وزارت خارجه حجم زيان هاي غير مستقيم ناشي از جنگ به بخش كشاورزي را در هفته اول جنگ در شمال نزديك به 300 ميليون شيكل اعلام كرده اند. اين علاوه بر خسارت هاي مستقيمي است كه ميزان آن بين ده تا 15 ميليون شيكل برآورد شده است. زيان هاي غير مستقيم زيان هايي هستند كه از ممنوع بودن ورود به مزارع و مراقبت از محصولات ، همچنين توقف فعاليت كشاورزان و توقف برداشت ميوه و محصولات زراعي ناشي مي شوند. نيز از ديگر ضررهاي غير مستقيم جنگ عدم سم پاشي محصولاتي بود كه در آينده دچار آسيب خواهند شد. *4.صنايع: هاتسوفيه در تاريخ 14/7/2006 مي نويسد : در طول جنگ فعاليت در نهاريا و كريات شمونه، به طور كامل متوقف گرديد. از تحقيق انجام شده از سوي اتحاديه صنعتگران آشكار مي شود كه 260 كارخانه در شمال به دليل اصابت موشك هاي كاتيوشا به طور كامل به حالت تعطيلي درآمدند كه ضررهاي مالي فراواني بر آنها تحميل گرديد. اين زيان ها در روز اول از بيست تا 50 ميليون شيكل برآورد گرديد. اين برآورد زيان هاي مادي مستقيم كارخانه ها به دليل اصابت موشك ها و نيز ضررهاي غير مستقيم ناشي از عدم انعقاد قراردادهاي آتي را در بر نمي گيرد. در گفتگويي كه روزنامه معاريف با اوريئيل ليفين، رئيس اتحاديه اتاق هاي بازرگاني به تاريخ 13/8/2006 منتشر ساخت، اين مقام مسئول پيش بيني مي كند كه نزديك به ده هزار كارخانه در شمال به طول كامل منحل شوند. اين كارخانه ها به دليل مشكلات نقدينگي از ذخاير لازم نيز بهره مند نيستند. چراكه در طول يك ماه كامل هزينه هاي جاري اين كارخانه ها هيچ گونه درآمدي به دنبال نداشته است. هاتسوفيه در تاريخ 16/8/2006 اظهارات شرجا بروش، ريئس اتحاديه صنعتگران اسرائيل پس از برقراري آتش بس را منتشر ساخت و به نقل از وي نوشت: در طول جنگ 33 روزه لبنان زيان هاي وارده به طرح هاي صنعتي در حيفا و شمال به 4.6 ميليارد شيكل رسيده است. درحاليكه زيان هاي فوري ناشي از توليد در سطح تمامي بخش هاي اقتصادي نزديك به 1.9% يعني معادل 11.5 ميليارد شيكل اعلام شده بود. *5.بورس و بازار مالي: روزنامه معاريف در مقاله اي با عنوان "بورس در سايه حملات حزب الله" (13/7/2006) به كاهش شاخص تل آويو 25 به ميزان 4.25% يعني رسيدن بورس به سطح 748.84 سهم اشاره مي كند. همچنين شاخص تل آويو 100 نيز به ميزان 4.13% كاهش داشت و به سطح 763.31 سهم رسيد و شاخص فنآوري "تل تك 15" نيز 2.02% ارزش خود را از دست داد و به سطح 330.10 سهم رسيد. معاريف در تاريخ 14/7/2006 در مقاله اي تحت عنوان "شمال شعله ور است و سرمايه گذاران از تل آويو فرار مي كنند" اظهار داشت شاخص "معوف" نيز در دو روز اول شروع جنگ به ميزان 8.27% كاهش يافت و به سطح 748.84 رسيد و موجب گرديد سرمايه گذاران در فروش سهام خود شتاب كنند. در صدر اين سرمايه گذاران رئيس ستاد كل ارتش اسرائيل بود كه سهام خود را در روز چهارم از آغاز جنگ به فروش گذاشت. همين امر نيز موجب گرديد افكار عمومي را عليه خود بشوراند و در حال حاضر تحقيق در مورد اين مسأله ادامه دارد. درحاليكه پيش از اين در ماه مه يعني دو ماه پيش از شروع جنگ انبوه سرمايه گذاران براي خريد سهام در شاخص معوف به بازار بورس سرازير شدند. به طوريكه سطح اين شاخص در آن زمان به 900 سهم رسيد. بر اساس گزارش روزنامه هاتسوفيه 18/8/2006 قيمت ها در بوس به طور تدريجي به ميانگين طبيعي خود رسيد. به طوريكه همزمان با افزايش قيمت ها در بورس نيويورك آخرين هفته از تاريخ توزيع قيمت ها در بورس تل آويو ، افزايش يافت. اين گزارش در سه ماهه دوم سال 2006 منتشر گرديد. در پرتو آتش بس شاخص تل آويو 25 به ميزان 1.85% افزايش يافت و به سطح 838.55 سهم رسيد. و شاخص تل تك 15 نيز به ميزان 1.33% يعني تا سطح 346.68 % افزايش يافت. پس از موج افزايش قيمت ها شاهد كاهش اندك قيمت ها هستيم. بر اساس گزارش روزنامه يديعوت آحارونوت (22/8/2006) در قيمت ها كاهش رخ داد به طوريكه بورس تل آويو با كاهش قيمت ها بسته شد و شاخص معوف به ميزان .39% كاهش يافت و به سطح 812..55 رسيد. شاخص تل آويو 100نيز به ميزان .47% كاهش داشت و به سطح 350.09 رسيد. اين مسأله تنها به كاهش قيمت ها خلاصه نمي شود. بلكه جنگ در شمال موجب گرديد كل گردش سهام و مبادلات متأثر از اين جنگ گردد. به طوريكه با كاهش تقاضا براي سهام داخلي، سرمايه گذاران كه سهام خود را فروخته بودند و نيز بانك ها به مبادله ارز روي آوردند تا جاييكه سبد ارز به ميزان 1.32% افزايش يافت و به ارزش 5.0803 شيكل رسيد. روزنامه هاتسوفيه (16/7/2006) از افزايش 55 صدم درصدي قيمت دلار در برابر شيكل خبر داد به طوريكه در دو روز اول جنگ به 4.521 شيكل رسيد و ميزان افزايش آن 2.7درصد اعلام گرديد. اين قيمت بار ديگر كاهش يافت تا در سطح 4.366 ثابت ماند. (معاريف18/8/2006). *6.بازرگاني روزنامه "هاتسوفيه"(15/8/2006) به نقل از دفتر مركزي آمار اعلام كرد كه كسري بازرگاني در ژوئيه به 0.9 رسيد و ميزان واردات كالا به 3.8 و صادرات به 2.9 ميليارد دلار رسيد. در هفت ماهه اول سال 2006 حجم واردات كالا به 26.8 ميليارد دلار و صادرات به 22.5 ميليارد دلار رسيد. كسري بازرگاني در اين بازه زماني به طور متوسط ماهيانه 616ميليون دلار و به طور ساليانه 7.4 ميليارد دلار رسيد (اين ميزان در سال 2008 7.8 ميليارد دلار بود.). ميزان كسري بازرگاني(بدون هزينه كشتي ها و هواپيماها، الماس و سوخت) در ماههاي ژانويه-ژوئيه 2006 به 0.8 ميليارد دلار رسيد كه در مدت مشابه سال 2005 به ميزان 1.5 ميليارد دلار ثبت گرديده بود. *7.واردات و صادرات روزنامه يديعوت آحارونوت(2/8/2006) مي نويسد كه سازمان ماليات اسرائيل اعلام كرده جنگ موجب كاهش واردات كالاهاي با عمر بالا گرديده به طوريكه در ماه ژوئيه با كاهش 21درصدي واردات يخچال ،5درصدي ماشين لباسشويي، 29درصدي ماشين ظرفشويي،و 52درصدي دستگاه ويدئو مواجه مي باشيم. نيز ارزش واردات سيگار در ژوئيه افزايش و به ده ميليون دلار رسيد كه به نسبت مدت مشابه سال قبل 6.7 % افزايش ميزان واردات مشاهده مي شود. شايان توجه است كه ميزان كمي سيگار وارد شده در سال 2006 ، 17درصد بالاتر از سال گذشته مي باشد. اين نشانه واردات سيگارهاي ارزانتر و به تبع آن كاهش درآمد دولت از ماليات و عوارض دريافت شده از واردات سيگار و به طور خاص نشانگر كاهش درآمد دولت از ماليات و عوارض واردات كالا مي باشد. از سوي ديگر افزايش مصرف سيگار در اين دوره بيانگر روحيات و فشارهاي روحي فراوان، تنش و دغدغه زياد ميان عموم اسرائيلي ها مي باشد. از سوي ديگر روزنامه يديعوت احرونوت(2/8/2006) به مسأله كند بودن روند صادرات و مشكل شدن اين امر در بنادر و انبار كارخانه ها اشاره مي كند كه دليل اين امر را شرايط جنگ بر مي شمرد. به طوريكه در آنجا كالاهايي خاص براي صادرات آماده مي شوند و ارزش آنها دهها ميليون دلار مي باشد. *8.ميزان پرداخت ها: بر اساس تحقيقي كه از سوي نشريه "يديعوت احرونوت" در تاريخ (1/8/2006) منتشر شده ، به تأثير جنگ بر ميزان پرداختي هاي اسرائيل اشاره شده است. به طوريكه مدير كل گروه سرمايه گذاري BDI تهيلا يناي، مي گويد جنگ در شمال اسرائيل نقش خود را ايفا كرد. وي با اشاره به اجراي لايحه چارچوب اعتبار از آغاز ژوئيه و در دوره سازگاري با وضع جديد كه در مقياس هاي مختلف اثر منفي از خود برجاي گذاشت، اظهار مي كند كه در ماههاي آينده پيامدهاي جنگ در شمال را در مقياس هايي مشاهده خواهيم كرد كه بيانگر پايين بودن سطح مصونيت اقتصاد اسرائيل نيز مي باشد. مسئولان گروه BDI معتقدند كه به دليل توقف فعاليت در شمال ممكن است ميانگين تعداد روزهاي "اعتبار" در اقتصاد ، در ماههاي آينده به شكل قابل توجهي افزايش يابد. اين امر مي تواند بسياري از شركت ها و كارخانه ها را با بحران هاي شديد نقدينگي مواجه نمايد. همچنين اعضاي اين گروه سرمايه گذاري معتقدند بخش هاي خدمات، گردشگري و توليد زراعي در ماههاي آينده به شدت از اين وضعيت تأثير خواهد پذيرفت اما در مقابل حوزه ساخت و ساز و معاملات رونق گرفته و وضعيت آنان بهتر خواهد شد. *9.بخش حمل و نقل روزنامه هاآرتس (حايي بيئور به تاريخ3/8/2006) مي نويسد شركت حمل و نقل همگاني اسرائيل "ايجيد" از شروع جنگ دچار زيان هاي سنگيني در حوزه درآمدها گرديده كه اين ميزان از 15ميليون شيكل فراتر مي رود. علت اين امر كاهش چشمگير شمار مسافران در منطقه شمال مي باشد. *10.شركت ها و بخش كار: سايه جنگ بر شركت هاي صادرات و وارداتي نيز افتاد و موجب تحمل زيان هاي هنگفتي در اين ماه گرديد. از جمله شركت "ترديان كيشر"، كه در زمينه تجهيزات و سيستم هاي ارتباطي نظامي و دستگاههاي بيسيم غير نظامي فعاليت مي كند و به گفته يديعوت آحارونوت(آفي شاؤول به تاريخ 1/8/2006) در سه ماهه دوم 2006 سود خالص اين شركت 10.9 ميليون دلار اعلام گرديد، اين شركت با كاهش 11درصدي نسبت به مدت مشابه سال قبل روبرو گرديد. همچنين حجم فروش شركت در همين سه ماهه دوم سال 2006 به ميزان 1.1درصد كاهش داشته و به 63.3 ميليون دلار رسيده است. مسئولان اظهار مي كنند كه علت اين كاهش تأخير در قرارداد بازرگانان و نمايندگان تجاري خارجي به ويژه اروپايي ها مي باشد كه اين امر از پيامدهاي وقوع جنگ مي باشد. اين مسئولان بيان مي كنند كه "نمايندگان تجار، ؟؟تجهيز شدن به توليدات اين شركت را به تأخير مي اندازند و اين امر در دوره پيش رو، بر قراردادها تأثير منفي خواهد گذاشت به طوريكه ارزش معاملات تا پايان ژوئن سال جاري نزديك به 307 ميليون دلار رسيد. از اين ميان 72درصد معاملات از خارج و نزديك به 38% از معاملات انجام شده در نيمه ژوئيه بايد قبل از پايان سال 2006 اجرا شوند." طبق آنچه هاآرتس (به قلم اورا كوهن1/8/2006) نقل مي كند، شركت اسرائيلي "يسكر" كه اخيراً بازرگان مشهور امريكايي" وارين باوت" به 4 ميليارد دلار آنرا خريداري كرده، در روزهاي اخير در انجام تعهدات صادراتي خود بر اساس برنامه زماني مشخص شده،با مشكلاتي مواجه شده است. اين درحاليست كه كار در كارخانه هاي اين شركت در الجليل به مدت سه روز تعطيل شد اما نمايندگان تجار خارجي پيش بيني مي كنند قراردادها در موعد معين انجام شوند. در صورتيكه جنگ ادامه پيدا كند اين شركت در عمل به قراردادهاي منعقد شده با شركت هاي خارجي با مشكل مواجه خواهد شد و در نتيجه آن بايد غرامت و جريمه هاي مالي سنگيني بپردازد. همچنين بسياري از شركت ها بسته شده و به دليل جنگ فعاليت خود را متوقف ساخته اند كه اين امر آنان را در معرض رويارويي با زيان هاي مستقيم و غيرمستقيم هنگفتي قرار خواهد داد. از سوي ديگر روزنامه معاريف(به قلم عوفرا بارون-20/8/2006) يادآوري مي كند كه بيشتر از يك چهارم شركت ها با خطر تعطيلي مواجه مي باشند. بر اساس برآوردي كه شركت D&B پيرامون خطراتي كه پس از پايان جنگ در شمال متوجه اقتصاد اسرائيل مي گردد، انجام داده ميزان كارهايي كه در تمامي فعاليت هاي اقتصادي با خطر تعطيلي روبرو مي باشند، به ميزان 3% افزايش داشته است. اين ميزان در عرصه كارها و پروژه ها در ژوئيه 23% بود كه در آگوست به 26% رسيده است. همچنين اين شركت پيش بيني مي كند كه در صورت عدم اقدام سريع مكانيسم كار در سازمان هاي جايگزين، وضعيت وخيم تر خواهد گشت. كارشناسان اقتصادي بيشتر بر اين باورند كه ميزان كارها و پروژه ها در بخش كشاورزي كه با خطر تعطيلي روبروست ، در بخش هاي شمالي اسرائيل در حال حاضر به 36% رسيده است به طوريكه بيش از نيمي از اين پروژه ها و كارها در شمال واقع گرديده اند. همچنين بخش گردشگري و مراكز تفريحي در طول اين جنگ به شدت آسيب ديدند و ميزان كارهايي كه با خطر تعطيلي مواجه مي باشند به 35%مي رسد. *11.بودجه: روزنامه يديعوت احرونوت (تاني گلدشتاين به تاريخ2/8/2006) بر اساس برآوردهاي كارشناسان اداره حسابرسي عمومي وزارت دارايي اسرائيل، مي نويسد دولت اسرائيل پيش از جنگ و در بازه زماني بين ماههاي ژانويه تا ژوئيه 2006 مازاد بودجه به ميزان 4.4 ميليارد شيكل را به ثبت رسانده است. اما در دوره مشابه سال گذشته 1.5 ميليارد شيكل بوده است. به گفته اين روزنامه رئيس بانك مركزي اسرائيل پيش بيني مي كند كه حكومت اسرائيل از مازاد بودجه سال قبل براي تأمين مالي جنگ در شمال استفاده خواهد كرد و درصورتي كه جنگ فقط به مدت يك ماه ادامه پيدا كند، دولت در بودجه 2007 مجبور نخواهد بود رديف بودجه براي جنگ اختصاص دهد. در ماه ژوئيه ميزان كسر بودجه به 300 ميليون شيكل رسيد...!!! همچنانكه هزينه هاي دولت از آغاز سال جاري 118 ميليارد شيكل بوده است هزينه هاي بخش هاي حكومت نسبت به سال گذشته به ميزان 2.5% بالاتر بوده است كه اين ميزان هزينه كمتر از پيش بيني مسئولان وزارت دارايي مي باشد. در ماه ژوئيه هزينه ها نسبت به دوره ماههاي آوريل تا ژوئن، به شدت افزايش يافت و به ميزان 2.2 ميليارد شيكل رسيد. درآمدهاي دولت از ماليات از آغاز سال تاكنون به 105.2 ميليارد شيكل مي رسد و نسبت به مدت مشابه سال گذشته 10.9% افزايش داشته است. اما اين درحاليست كه درآمد دولت از ماليات تنها در ماه ژوئيه به 15.1 ميليارد شيكل رسيده است. اين علاوه بر 1.5 ميليارد شيكل كمك امنيتي امريكا به اسرائيل مي باشد. اين جنگ ويژگيهاي بودجه را به هم ريخته است. پس از اينكه فضاي غالب از كاهش بودجه وزارت دفاع در برابر افزايش بودجه ديگر وزارت خانه ها سخن مي گفت، روزنامه يديعوت احرونوت(به قلم عيدو افراتي به تاريخ1/8/2006) منتشر ساخت كه وزارت دارايي در اول آگوست از تحويل 400 ميليون شيكل به وزارت دفاع براي تأمين هزينه هاي جنگ در شمال پرداخت كرده است. هزينه هاي جنگ تا اين تاريخ روزانه 100 ميليون شيكل برآورد شده است. اين ميزان علاوه بر ميلياردها شيكلي است كه به متضررين از جنگ به عنوان غرامت پرداخت شده است. شايان ذكر است اين هزينه ها از بودجه دولت آتي پرداخت خواهد شد و به اين ترتيب لغو و يا توقف عمل به تعهدات داده شده به احزاب ائتلافي در پيش از شروع جنگ صورت مي گيرد. همچنين پيش بيني مي شود بودجه وزارت دفاع نيز كه در سال 2006 به 46.1ميليارد شيكل رسيده بود، باز در معادله اي جديد افزايش يابد. هاآرتس (13/8/2006) مي گويد :بر اساس برآوردهاي منابع رسمي در اسرائيل، زيان هاي فراگير جنگ تا به امروز به 23ميليارد شيكل رسيده است. تأثر مستقيم جنگ بر بودجه 12 ميليارد شيكل بود(هفت ميليارد هزينه هاي دستگاههاي امنيتي و 5 ميليارد شيكل براي پوشش دادن خسارت هاي مستقيم و غير مستقيم ناشي از جنگ). وزارت دارايي معتقد است كه اين جنگ دست كم موجب فقدان 1.5درصدي حجم توليدات يعني معادل نزديك به 9 ميليارد شيكل شده است. (از اين جمله فقدان دو ميليارد شيكل از درآمدهاي مالياتي مي باشد). همچنين دولت دو ميليارد شيكل را به عنوان كمك هاي اضطراري به مقامات محلي در شمال و خدمات اورژانس تحويل خواهد داد. پس از پرداختن به پيامدهاي جنگ بر اقتصاد اسرائيل و زيان هاي سنگيني كه بر اسرائيل وارد گرديده است، اين سؤال بار ديگر مطرح مي شود: دستاورد اسرائيل از جنگ چه بود؟ آيا آنگونه كه دولت اولمرت -بيرتس مدعي بودند، اهداف اسرائيل در جنگ محقق گرديد؟ يا اينكه دستاوردهاي دولت هاي قبلي را نيز به باد داد؟ آيا اسرائيل بار ديگر بدون محاسبه زيان هاي احتمالي ناشي از يك جنگ، وارد ماجراجويي هاي نظامي خواهد شد؟ *(1):"شيكل" واحد پول رژيم صهيونيستي مي باشد. تهيه و ترجمه:خبرگزاري فارس [/align]
  17. در آوریل سال 2006 مقاله ای با عنوان "Osirak Redux? Assessing Israeli Capabilities to Destroy Iranian Nuclear Facilities" به قلم "ویتنی راس" و "اوستین لانگ" منتشر شده بود که به بررسی تواناییهای اسرایل در حمله احتمالی به تاسیسات هسته ای ایران پرداخته بود و راهکارهای برای این حمله نیز ارائه کرده بود. از انجا که موضوع حمله یا عدم حمله اسراییل به تاسیسات هسته ایران همواره یکی از موضوعات مورد بحث بوده و هست تصمیم گرفتم تا علی رغم وقت کم و بضاعت زبانی اندک بخش هایی از این مقاله را که به بررسی این موضوع پرداخته است ، جهت استفاده دوستان ترجمه کنم . در این مقاله ابتدا شرح مختصری از عملیات اپرا (حمله نیروی هوایی اسراییل به اوسیراک) ارائه شده است و پس از آن هم به بررسی وضعیت کنونی تلاشهای هسته ای ایران پرداخته شده است . در بخش اخر نیز به بررسی مسائل نظامی همانند راهکارهای اسراییل برای حمله و توانمنهدیهای آفندی و پدافندی دو طرف پرداخته شده است . از آنجا که مطالب مربوط به توانمندیهای هسته ای ایران خارج از حوصله جمع می باشد تنها به ترجمه بخش دوم مقاله می پردازم . در ابتدای بخش دوم توضیحاتی در مورد تسلیحات هدایت دقیق ارائه شده است واماری نیز از این گونه تسلیحات که در اختیار اسرایل هستند داده شده است . از جمله : -نیروی هوایی اسراییل (IAF ) در حال حاضر دارای نوعی بمب بومی هدایت شونده می باشد که قابلیت نفوذ در موانع مستحکم را دارا می باشد . این بمب از کلاس بمب های 1000 پوندی می باشد و با نام PB 500A1 شناخته می شود . -در سپتامبر 2004 اسراییل اعلام کرد که در حدود 5000 بمب هدایت شونده منجمله 500 بمب GBU-27 ( بمب 2000 پوندی با کلاهک نفوذ کننده BLU-109 ) را از آمریکا خریداری خواهد کرد . -اخیرا نیز اسراییل خبر خرید 100 بمب GBU-28 ( بمب 5000 پوندی با کلاهک نفوذ کننده BLU-113 ) از آمریکا را تایید کرده است . فقط ذکر چند نکته ضروری می باشد : - در طول مطلب هر جا به عبارت BLU-109 برخوردید منظور بمب GBU-27و هر جا به عبارت BLU-113 برخوردید منظور بمب GBU-28 می باشد . - به جای نیروی هوایی اسراییل هم از لفظ IAF استفاده خواهد شد . نطنز تاسیسات نطنز از دو جهت متمایز از سایر اهداف هستند : یکی اینکه هم مهمترین هدف برای نابودی هستند و هم اینکه نابودی این تاسیسات مشکلتر از سایر تاسیسات می باشد . ساختمان اصلی غنی سازی دارای دو سالن بزرگ (هر کدام بین 25000 تا 32000 متر مربع) می باشد که در عمق 8 تا 23 متری زمین قرار گرفته اند و بوسیله لایه هایی از بتون محاصره شده اند . وجود عواملی مانند بزرگی تاسیسات و محاصره آنها بوسیله لایه های بتون و قرار گرفتن آنها در زیر زمین باعث شده است تا تنها با یک حمله شدید ، امیدی به تخریب کامل مجموعه یا حداقل بلااستفاده کردن سانتریفیوژها وجود داشته باشد . در اینگونه مواقع از بمب های موسوم به سنگرشکن یا Bunker Buster استفاده می شود که قابلیت نفوذ در زمین را دارند . اما در مورد اهدافی مانند نطنز که عمق اهداف بیشتر از مقداری است که بمب می تواند نفوذ کند چه باید کرد ؟ یکی از روش هایی که در اینگونه موارد می توان از آن استفاده کرد استفاده از چند بمب برای یک نقطه می باشد به این صورت که بمب ها برای برخورد به یک نقطه انتخاب شده باشند اما با کمی تاخیر نسبت به یکدیگر به نقطه مورد نظر برخورد کنند. با این روش هر بمب به حفره ایجاد شده در اثر بمب قبلی برخورد خواهد کرد و مقدار بیشتری را حفر خواهد کرد،برای اولین بار در جنگ اول خلیج فارس بود که از این روش به صورت عملی استفاده شده بود . به نظر می رسد که IAF با در نظر گرفتن این روش اقدام به خرید اینگونه بمب ها نموده است . ژنرال بن الیاهو ( فرمانده سابق IAF و یکی از خلبانان شرکت کننده در عملیات اوسیراک ) در همین رابطه به هفته نامه Jane's Defense weekly گفته بود : " حتی اگر یک بمب برای نفوذ به تاسیسات زیر زمینی کافی نباشد ما توانایی آن را داریم که بمب های دیگری را به محل اصابت بمب قبلی هدایت کنیم و هدف را کاملا نابود کنیم " برای نفوذ در هدف محافظت شده ای همانند نطنز به نظر می رسد که BLU-113 محتمل ترین سلاح قابل استفاده باشد . این بمب قادر است که تا 30 متر در زمین و 6 متر در بتون نفوذ کند و همانگونه که ذکر شد استفاده از یک بمب ممکن است باعث نفوذ به تاسیسات نشود اما 2 بمب پشت سر هم احتمالا موفق به نفوذ خواهند بود. پیش از هر بحث دیگری باید ذکر شود که احتمال اینکه دو بمب دقیقا بر یک نقطه اصابت کنند ( یکی پس از دیگری) در حدود 5/0 می باشد (با فرض 6/0 اصابت دقیق به نقطه هدف ، 3 متر خطای احتمالی برای هر بمب و احتمال 9/0 انفجار هر بمب ) اما سوال اصلی این است که به چند BLU-113 برای تخریب کامل مجموعه نیاز است؟ هر BLU-113 حاوی 306 کیلوگرم ماده منفجره از نوع تریتانول می باشد که در صورت انفجار منطقه ای به شعاع 20 متر را تحت فشار شدیدی برابر با PSI 10 قرار خواهد داد. چنین فشاری برای تخریب مجموعه کافی به نظر می رسد و در مورد سانتریفیوژها هم بسیار بیشتر از نیروی مورد نیاز برای تخریب هست . بنابر این هر BLU-113 محدوده ای در حدود 2000 متر مربع را تحت فشار قرار خواهد داد . جهت افزایش احتمال دست یابی به چنین قدرت تخریبی در کل مجموعه ، تقریبا به 40 جفت BLU-113 نیاز خواهد بود که با محاسبه احتمال 5/0 ( برخورد دو بمب به یک نقطه) حداقل 20 بمب BLU-113 منفجر خواهند شد و منطقه ای در حدود 40000 متر مربع را تحت فشار 10 PSI قرار خواهد داد. این حجم از انفجارات مطمئنا تلفات زیادی را در پی خواهد داشت . محیط محدود شده مجموعه نطنز اثر انفجارات را افزایش خواهد داد . علاوه بر 20 بمب مطرح شده 60 بمب دیگر نیز بر فراز مجموعه رها خواهند شد که حداقل 52 عدد از آنها منفجر خواهد شد ( با احتمال 9/0 تعداد 8 بمب موفق به انفجار نخواهند شد ) . بنابر احتمالات انفجار 3 بمب BLU-113 در هر سالن برای تخریب کامل کافی باشد . همچین هر بمب BLU-113 فشاری در حدود 3 PSI را در شعاع بیش از 40 متر ایجاد می کند (این فشار برای تخریب ساختمان ها کفایت می کند ) . 3 انفجار در حدود 50 تا 60 درصد از هر سالن را با چنین فشاری پوشش میدهد و همراه با سقف های در حال ریزش و قطعات ساختمان ها که به اطراف پرتاب میشوند به احتمال زیاد تمامی سانتریفیوژها را از بین خواهد برد. اما از آنجایی که ممکن است رهاسازی 80 بمب مطرح شده که ایده آل ترین حالت برای حمله می باشد به دلایلی ممکن نباشد به نظرمی رسد در مجموع احتمالا 12 جفت بمب (24 عدد BLU-113 ) بر فراز مجموعه رها خواهند شد که از این تعداد 6 عدد در سالن ها منفجر می شوند و 15 تا 16 بمب دیگر نیز در سرتاسر مجموعه منفجر می شوند یا راه نفوذ را برای بمب های بعدی باز میکنند . علاوه بر تاسیسات زیر زمینی IAF می بایست که ساختمان Pilot Plant ساخته شده در سطح زمین را نیز نابود کند . برای نابودی این ساختمان استفاده از دو بمب 2000 پوندی کافی به نظر می رسد . اصفهان تاسيسات UCF اصفهان مانند تاسيسات نطنز در زير خاك مدفون نشده اند ، البته نشانه هايي از حفاري در مجموعه ديده شده است . ابعاد دقيق اين مجموعه در دسترس نيستند اما با بررسي روي تصاوير گرفته شده از ماهواره ها به نظر مي رسد كه مجموعه طولي برابر با 180 متر و عرضي متغير از 40 تا 80 متر دارد . به نظر نمي رسد كه مجموعه استحكام چنداني داشته باشد اما IAF مي تواند براي اطمينان بيشتر از بمب هاي نفوذ كننده استفاده كند . در اين مورد مي توان از بمب هاي BLU-109 استفاده كرد ، بر خلاف نطنز در اينجا ديگر نيازي نيست تا از بمب ها براي نفوذ به تاسيسات زير زميني بهره برد بنابر اين كمي بي دقتي را مي توان ناديده گرفت . در يك محيط باز هر بمب BLU-109 با انفجار 240 كيلوگرم تريتانول موجود در خود فشاري در حدود 10 PSI را در محدوده اي به شعاع 19 متر ايجاد خواهد كرد و از آنجايي كه به نظر مي رسد كه مساحت مجموعه در حدود 10000 متر مربع هست ، بنابر اين انفجار 9 بمب BLU-109 براي تخريب كل مجموعه كفايت خواهد كرد. با توجه به احتمال 9/0 انفجار هر بمب به نظر مي رسد كه بهتر است با 12 بمب BLU-109 به مجموعه حمله شود تا حداقل 9 بمب منفجر شوند . اراك در تاسيسات آب سنگين اراك دو هدف عمده براي نابود كردن وجود دارد ، اولين هدف تاسيسات توليد آب سنگين و دومين هدف راكتور آب سنگين در حال ساخت مي باشد . هيچ كدام از اين دو هدف استحكام بخشي نشده اند ، از اين رو نابود كردن آنها ساده به نظر مي رسد . بخش مركزي قسمت توليد آب سنگين شامل برج هايي هست كه در آنها از روش گيردلر سولفيد براي توليد آب سنگين استفاده مي شود .اين برجها شامل 3 برج اصلي و 9 برج كوچكتر هستند كه هر كدام قطري در حدود 3 متر دارند .برج ها در دو بخش كه هر كدام 80 متر طول و 30 متر عرض دارند ساخته شده اند ، به نظر مي رسد كه فشاري در حدود 15 PSI براي نابود كردن اين برج ها اكتفا كند . يك بمب هدايت ليزري 2000 پوندي مانند GBU-10 با سرجنگي 428 كيلوگرم تريتونال قادر است تا پس از انفجار فشاري در حدود 15 PSI را در محدوده اي به شعاع 19 متر بوجود آورد . به نظر مي رسد كه براي تخريب هر بخش استفاده از دو بمب كفايت نمايد ، اما براي اطمينان بيشتر مي توان از سه بمب براي هر بخش استفاده نمود . راكتور آب سنگين در حال ساخت نيز شامل ساختمان تمام نشده گنبد راكتور و سيستم خنك كننده مي باشد . اگر چه پيشرفت هايي در اين قسمت حاصل شده است اما هنوز بر سر اين كه آيا نيازي به حمله به اين بخش از مجموعه مي باشد ، ترديدهايي وجود دارد . با فرض اينكه اين بخش ارزش حمله كردن را دارد ، به نظر مي رسد كه 4 بمب 2000 پوندي براي تخريب ساختمان راكتور كافي مي باشد . براورد تعداد كل بمب هاي مورد نياز براي حمله به سه هدف تعداد كل بمب هايي كه براي حمله اي مطمئن به اهداف نطنز ، اصفهان و اراك مورد نياز است عبارت است از 24 بمب 5000 پوندي و 24 بمب 2000 پوندي . اما سوال بعدي اين است كه آيا اين بمب ها شانسي براي رسيدن به اهدافشان دارند ؟ به اين سوال در بخشهاي بعدي جواب داده خواهد شد . ______________________________ توانايي اسراييل در انجام حملات عمقي در دو دهه اي كه از عمليات اوسيراك مي گذرد ، IAF به طرز چشمگيري توانسته است تا توانايي خود در انجام حملات عمقي را افزايش ببخشد . حمله سال 1985 اسراييل به مراكز چريكهاي فلسطيني در تونس را مي توان به عنوان بخشي از اين توانايي ها در نظر گرفت ، حمله مذكور با انجام بيش از 4000 كيلومتر پرواز رفت و برگشت ميسر شد . عمده توانايي اسراييل در انجام حملات عمقي متكي به جنگنده هاي F-15I و F-16I مي باشد . هم اكنون 25 فروند F-15I و در حدود 25 تا 50 فروند F-16I در اختيار IAF مشغول به خدمت مي باشد . F-15I نمونه اسراييلي F-15E‌ مي باشد كه مي تواند با استفاده از مخازن سوخت تطبيقي CFT و مخازن سوخت قابل پرتاب به شعاع عملياتي در حدود 1700 كيلومتر برسد آن هم در حالي كه مشغول حمل 4 بمب 2000 پوندي مي باشد . اين بمب ها كه در بخش هاي پيشين در مورد آنها بحث شده بود قابليت اين را دارند كه به وسيله پادهاي هدفگيري LANTIRN يا LITENING به سمت اهداف خود راهي شوند . همچنين اين جنگنده داراي يك پاد جنگ الكترونيك نيز مي باشد كه به طور پيش فرض در هواپيما نصب شده است ، از جمله ديگر قابليت هاي اين جنگنده مي توان به توانايي حمل موشكهاي هوا به هواي AIM-120 ، AIM-9 و Python-4 اشاره كرد . F-16I نيز نمونه اي از اف 16 بلاك 52 مي باشد كه مخصوص اسراييل ساخته شده است . اين جنگنده نيز توانايي حمل مخازن سوخت تطبيقي را دارا مي باشد . اطلاعات دقيقي از شعاع عملياتي اين جنگنده در دست نيست اما تصور مي شود با استفاده از مخازن سوخت تطبيقي و مخازن سوخت قابل پرتاب ، شعاعي در حدود 1500 تا 2100 كيلومتر قابل دسترسي باشد . اين جنگنده نيز توانايي استفاده از سيستمهاي هدف گيري LANTIRN و LITENING را دارا مي باشد و مي تواند در زمان حمل مخازن سوخت قابل پرتاب ، دو عدد بمب 2000 پوندي نيز حمل كند . علاوه بر اين جنگنده ها ، تعداد فراواني F-16 در اختيار IAF مي باشد كه بصورت بالقوه توان اين را دارند كه با مخازن سوخت تطبيقي مجهز شوند . همچنين 50 فروند F-16D وجود دارند كه تغييرات عمده اي جهت تبديل آنها به يك جنگنده جنگ الكترونيك انجام شده است . در اين جنگنده ها از قسمت ما بين كابين خلبانان تا سكان افقي هواپيما جهت نصب تجهيزات جنگ الكترونيك استفاده شده است . با نصب مخازن سوخت تطبيقي بر روي اين پرنده ها ، مي توان در هنگام حمله از آنها براي مختل كردن سيستمهاي دفاعي موجود در مسير و اطراف هدف استفاده نمود . همچنين حدود 40 فروند F-15A و F-15C دراختيار اسراييل قرار دارند كه مي توان از آنها به عنوان اسكورت استفاده كرد . اين پرنده ها قابليت حما موشكهاي آمرام ، سايدوايندر و Python-4 را دارا مي باشند . هواپيماي هاي پيشرفته به همراه سيستم هاي اطلاعاتي و ارتباطي اسراييل و واحدهاي پشتيباني IDF/AF باعث شده اند تا توانايي IAF در حمله به اهداف دور دست بسيار افزايش يابد . اما در مورد هدفي كه بسيار دورتر از اوسيراك و تونس است چطور ؟ منبع: انجمن هوا و فضا
  18. احتمال حمله اسرائیل به تاسیسات اتمی ایران این روزها زمزمه های زیادی در خصوص حمله به ایران شنیده می شود. کارشناسان مسایل سیاسی, دفاعی و نظامی در گفتگوهای رسمی و غیر رسمی خود به بررسی این مسئله می پردازند, تحرکات مقامات سیاسی و نظامی آمریکا و اسرائیل در کشورهای همسایه ایران (ترکیه, آذربایجان, گرجستان و...) زیاده شده و حتی سران کشورهای دنیا در مذاکرات و بازدیدهای معمول خود قسمتی از وقت خود را به بررسی و صحبت در خصوص فعالیت های هسته ای ایران اختصاص می دهند. این مسئله آنقدر شیوع پیدا کرده که حتی مردم ایران در کنار مطبوعات و سایر رسانه های داخلی در قبال آن واکنش نشان داده و در وبلاگها و سایت های اینترنتی خود مطالبی را در خصوص حمله احتمالی اسرائیل و آمریکا به ایران و تاسیسات هسته ای منتشر کرده اند. این مسائل در روزها و ماههای اخیر اذهان زیادی را به خود مشغول کرده, چه خبر شده؟ آیا قرار است جنگ جدیدی در منطقه خلیج فارس رخ دهد؟ هنوز هیچ کسی نمی داند که در آینده چه اتفاقی می افتد. آیا آمریکا و اسرائیل واقعا در صدد حمله به ایران و بمباران مراکز اتمی ایران می باشند؟ چنین حمله ای بطور حتم پیامدهای بدی خواهد داشت و تمامی معادلات سیاسی, نظامی وامنیتی خاورمیانه, حساس ترین منطقه جهان را بر هم می زند. تحلیلگران خارجی بر این باورند که آمریکا و اسرائیل به احتمال زیاد پیش از آنکه فرصت از دست برود تعدادی از مراکز هسته ای ایران را مورد حمله قرار می دهند! اما شک و شبهه در این خصوص زیاد است و این اخبار در حالی منتشر می شود که هنوز گفتگوهای مقامات ایرانی برای حل مسالمت آمیز پرونده فعالیت های هسته ای ایران در جریان است و نتایج گفتگوهای اخیر انجام شده در مسکو حاکی از آن است که پرونده ایران از کانال گفتگوهای دیپلماتیک خارج نمی شود و به جبهه جنگ نمی رسد. اما سوالی که وجود دارد این است که اگر هنوز امید به مذاکره از بین نرفته اسرائیل از کوبیدن بر طبل جنگ و قطعی جلوه دادن حمله غافلگیرانه به تاسیسات هسته ای ایران چه هدفی را دنبال می کند؟ در واقع می توان گفت سران اسرائیل قصد دارند با استفاده از سیاست تزریق ترس و نگرانی به افکار عمومی ایران ضعف نظامی و سیاسی خود را پنهان کنند چرا که از توان لازم برای حمله به ایران برخوردار نیستند و می دانند که در صورت بروز هرگونه حرکت نسنجیده ای در پیشدستی برای حمله نظامی به ایران خود بازنده جنگ با ایران می شوند. در واقع می توان اینطور پیش بینی نمود که اصلا حمله غافلگیرانه وجود ندارد و سران اسرائیل فقط قصد دارند از این طریق فشارهای روانی در درون ایران را افزایش داده تا بلکه به این امید بتوانند خللی در اراده دولت و ملت ایران در خصوص ادامه فعالیت های هسته ای بوجود آورند. همه می دانند که اسرائیل در آرزوی تضعیف قدرت ایران است و در این راستا سعی می کند به هر طریقی که شده (حتی جنگ) اهداف خود را عملی نماید. اما می توان گفت که آرزوی اسرائیل برای حمله به ایران و بمباران مراکز هسته ای ایران نظیر آنچه که در سال 1981 و در عراق انجام داد تنها یک آرزوی واهی و بدون پشتوانه است که اسرائیل هیچوقت نمی تواند آنرا عملی نماید. پنج دلیل وجود دارد که هر گونه حمله ای به ایران از سوی اسرائیل شکست می خورد. این دلایل عبارتند از : 1-اسرائیل نمی تواند از بمب اتم استفاده کند هر چند که تسلیحات پیشرفته در دنیای امروز می تواند نقش یک فاکتور کلیدی را در بدست آوردن برتری های نظامی در جنگ بازی نماید اما آنچه مسلم است این است که نحوه واکنش طرف مقابل سرنوشت نهایی جنگ را مشخص می کند. برای مثال بررسی تجربه جنگ ویتنام نشان می دهد که با وجودی که ارتش ایالات متحده با یک ماشین نظامی حرفه ای و مجهز به این کشور حمله نمود نتوانست به هدف مورد نظر خود دست یابد و نهایتا مجبور به عقب نشینی از ویتنام شد. در واقع هیچ کسی فکر نمی کرد که آمریکا در نبرد با کشوری مثل ویتنام که از ارتش قدرتمندی برخوردار نبود و حتی از تجهیزات نظامی پیشرفته ای برخوردار نبود شکست برخورد اما به هر حال آمریکا با وجود تمام برتریهای نظامی که داشت شکست خورد. این مسئله در مورد اسرائیل نیز صادق است. هر چند که اسرائیل از کلاهک اتمی برخوردار است و تجهیزات نظامی پیشرفته ای را از سوی آمریکا و سایر کشورهای غربی دریافت نموده ولی داشتن بمب اتم به تنهائی نمی تواند باعث پیروزی اسرائیل در جنگ احتمالی با ایران شود. اسرائیل با دارا بودن 100 الی 200 کلاهک هسته ای تنها کشوری در منطقه خاورمیانه می باشد که از سلاح اتمی برخوردار است ولی بسیاری از کارشناسان مسایل دفاعی و نظامی بر این باورند که داشتن سلاح هسته ای به تنهایی کارت برنده اسرائیل برای پیروزی در جنگ با ایران محسوب نمی شود. آنچه مانع از حمله اتمی اسرائیل به ایران می شود این است که ایران در واکنش به حملات اسرائیلی از سلاح های بیولوژیکی و شیمیایی برای حمله به مناطق حساسی از اسرائیل استفاده می نماید که بررسی عوارض حملات تلافی جویانه ایران باعث می شود که اسرائیل از حمله اتمی به ایران منصرف شود. انصراف اسرائیل از حمله اتمی به ایران به این علت است که این کشور بسیار کوچک بوده و بخش عظیمی از جمعیت آن در محدوده کوچکی در اطراف تل آویو متمرکز شده است, به همین علت این منطقه بسیار آسیب پذیر شده چرا که بیش از هفتاد درصد از کل جمعیت اسرائیل و هشتاد درصداز ساختار زیر بنایی اسرائیل در این منطقه متمرکز شده است. در اینجاست که زندگی میلیون ها یهودی ساکن در اسراییل در معرض تهدید جدی قرار می گیرد و اسراییل پیش از آن که به فکر حمله پیشگیرانه به ایران باشد، باید به فکر جان آنهایی باشد که تمام جمعیت این کشور یهودی نشین را تشکیل داده اند. به همین علت هر چند که اسرائیل از سلاح اتمی برخوردار است اما تمرکز اقتصادی و جمعیتی آن در یک نقطه چنان ضعفی را به ارتش اسرائیل تحمیل نموده است که هیچگاه نتواند در برابر ایران از سلاح هسته ای استفاده نماید چون در صورتی که ایران این مناطق را مورد حملات شیمیایی یا بیولوژیکی قرار دهد دیگر از اسرائیل چیزی باقی نمی ماند و همین مسئله سبب شده که سلاح های شیمیایی ایران بتوانند به تنهایی عامل بازدارندگی مستحکمی در برابر کلاهک های هسته ای اسرائیل ایجاد نمایند. 2-حمله هوایی به ایران در تئوری ممکن ولی در عمل غیر ممکن است نیروی هوایی اسرائیل برای حمله به تاسیسات هسته ای عراق (اوسیراک) از 16 جت که ترکیبی از بمب افکن های F-15 و جنگنده های F-16 بود استفاده کرد. یکی از علل موفقیت نیروی هوایی اسرائیل در آن عملیات فاصله پروازی مناسب میان اسرائیل و عراق بود که به جنگنده های اسرائیلی این امکان را می داد که بدون نیاز به سوختگیری هوایی بتوانند در زیر خط رادار پرواز کرده و خود را به اهداف مورد نظر برسانند ولی فاصله پروازی طولانی میان تهران و تل آویو مشکلات فنی بسیاری را بر سر حمله هوایی به ایران بوجود آورده که در حالیکه خطرات زیادی را برای هواپیماهای اسرائیلی بوجود می آورد بلکه موفقیت آمیز بودن آنرا نیز در پرده ای از ابهام قرار دهد. وقتی که تمامی این موارد در کنار یکدیگر قرار می گیرند حمله به ایران بسیار مشکل و خطر ناک و به عبارتی غیر ممکن به نظر می رسد. افسران نیروی هوایی اسرائیل و تحلیلگران مسایل دفاعی دانشگاه تل آویو و سایر تحلیلگران غربی که راههای حمله هوایی به ایران را بررسی کرده اند در بررسی های خود به این نتیجه رسیده اند که هیچ تضمینی برای موفقیت حمله هوایی موفقیت آمیز به مراکز هسته ای ایران وجود ندارد. اگر اسرائیل بخواهد مجددا اقدام مشابهی نظیر عملیاتی که در اوسیراک را انجام داد در ایران نیز انجام دهد باید از ترکیبی از جنگنده های F-16I و F-16D استفاده نماید. این هواپیماها دارای برد کافی برای رسیدن به هدف های مورد نظر در ایران و بازگشت هستند، اما به خاطر سوخت گیری هوایی که در مسافت های طولانی لازم است، این هواپیماها نیز از کارآیی چندانی برخوردار نیستند چرا که ضعف نیروی هوایی اسرائیل در امکانات سوختگیری هوایی (اسرائیل از تانکرهای قدیمی – بوینگ 707 – استفاده می نماید) مانع از موفقیت آمیز بودن حملات هوایی به ایران می گردد. 3- توان موشکی ایران قویتر از توان موشکی اسرائیل است اگر اسرائیل بخواهد با موشک به مراکز هسته ای ایران حمله نماید همانطور که قبلا گفته شد بعید به نظر می رسد که از موشک های با کلاهک های هسته ای استفاده نماید بنابراین یکی از موشکهای که اسرائیل در صورت یک حمله موشکی احتمالی از آن استفاده می نماید موشک جریکو-2 است. این موشک قابلیت رسیدن به ایران را دارد ولی با در نظر گرفتن احتمال خطای موشکها بر فراز چنین مسافت طولانی این موشک ها کاربرد کمی بر ضد تاسیسات هسته ای ایران خواهند داشت, مگر اینکه مقدار کافی از مواد منفجره را پخش نمایند که از آنجایی که در ساخت مراکز هسته ای ایران از مصالح ساختمانی مخصوص و منحصر به فردی استفاده شده و از آنجایی که بیشتر این مراکز در عمق زمین ساخته شده اند این موشک ها قابلیت چندانی برای نابودی مراکز هسته ای ایران ندارند. از سوی دیگر ایران در سالهای اخیر موفق به طراحی و تولید نسل جدیدی از موشک های بالستیک شده و در زمینه طراحی و ساخت موشک از اسرائیل سبقت گرفته است. در حال حاضر موشک های شهاب -3 ایران می توانند اهداف دور دستی در خاک اسرائیل را مورد حملات دقیق قرار دهند. موشک های شهاب - 3 ایران با موفقیت آزمایش شده و کاملا قابل اطمینان هستند. از سوی دیگر ایران انواع گوناگونی از موشک های پیشرفته و طولانی پرواز دیگری مثل موشک های کروز را نیز در اختیار دارد که ایران را در برتری موشکی منحصر به فردی نسبت به اسرائیل قرار داده است. این موشک ها هر چند از موشک های شهاب کندتر هستند اما مسیر پرواز آنها قابل پیش بینی نیست. ارتش اسرائیل در سالهای اخیر سعی کرده است با خرید یا طراحی موشک های ضد موشک بتواند یک سیستم موشکی برای مقابله با موشک شهاب -3 تولید نماید ولی طبق اظهاراتی که از سوی مقامات ارشد وزارت دفاع این کشور بیان شده اسرائیل هنوز موفق نشده است که ضعف های موشکی خود را در مقابله با ایران جبران نماید و در صورت بروز یک جنگ احتمالی از این ناحیه متحمل خسارات های فراوانی خواهد گردید. 4- اسرائیل توانایی غافلگیری نظامی ایران را ندارد پدافند عراق در ساعت 35/5 دقیقه بعد از ظهر یکی از روزهای گرم ژوئن در سال 1981 توسط شانزده جت نیروی هوایی اسرائیل که در زیر خط رادار و در موازت صحرا پرواز می کردند غافلگیر شد. هواپیماهای اسرائیلی در یک سکوت رادیویی و زیر خط رادار طبق یک برنامه ریزی کاملا حساب شده به اهداف خود در جنوب بغداد رسیدند و در کمتر از 90 ثانیه تمامی تاسیسات هسته ای عراق را نابود کردند. آنها قبل از آنکه پدافند هوایی عراق بتواند واکنش موثری از خود نشان دهد اهداف خود را نابود کرده و بدون اینکه حتی کوچکترین صدمه ای ببینند به سوی تل آویو باز گشتند. یکی از دلایل موفقیت آمیز بودن آن حمله مخفیانه بودن آن بود. وزارت دفاع اسرائیل خبر برنامه ریزی چنین حمله ای را حتی از سران کاخ سفید پنهان نگه داشته بودند و بدون اینکه از آنها اجازه بگیرند تصمیم به حمله به تاسیسات هسته ای عراق گرفتند. اما مشکل فعلی اسرائیل این است که آنها دیگر نمی توانند یک حمله غافلگیرانه نظیر آنچه که در اوسیراک انجام دادند را در ایران عملی کنند زیرا در حال حاضر نیروهای آمریکایی مستقر در خلیج فارس حریم هوایی عراق و منطقه خلیج فارس را کنترل می کنند و اگر هواپیماهای اسراییلی بخواهند اقدامی علیه ایران انجام دهند باید از آمریکایی های اجازه بگیرند که آمریکا به راحتی با آن موافقت نمی کند زیرا در حال حاضر آمریکا در عراق به گل نشسته است و همراهی با اسرائیل در یک جنگ جدید دیگر کابوسی برای ارتش آمریکا ایجاد می کند که اقتدار آمریکا در جهان را زیر سوال می برد, از طرفی اسرائیل به سختی می تواند بر فراز کشورهای عربی پرواز کند زیرا آنها دارای روابط سیاسی و اقتصادی گسترده ای با ایران می باشند و بعلت عقاید دینی و مذهبی نزدیکی که با ایرانیان دارند اجازه پرواز به هواپیماهای اسرائیلی برای حمله به ایران را نمی دهند. در تئوری اسرائیل می تواند از پایگاه هایی در ترکیه به سوی اهداف مورد نظر در ایران پرواز کند. اما اجازه گرفتن از این کشور بسیار غیرمحتمل است. زیرا ترکیه در عین حال که در مورد برنامه تسلیحات هسته ای ایران نگران است ولی مخالف عمل بازدارنده علیه برنامه هسته ای ایران می باشد و از سوی دیگر اردوغان مجبور است پیش از هر نوع تصمیمی بازتاب های آنرا بر امنیت ترکیه و تمامی منطقه خاورمیانه بررسی نماید. به هر حال اگر اسرائیل نهایتا موفق به کسب رضایت ترکیه برای استفاده از حریم هوایی این کشور برای حمله به ایران گردد باز نمی تواند یک حمله هوایی غافلگیرانه را اجرا نماید زیرا از طرفی سیاستمداران و فرماندهان عالی رتبه نظامی ایران از حمله اسراییل به تاسیسات هسته ای عراق درس گرفتند و تمامی مراکز و تاسیسات هسته ای خود را در سراسر ایران و در اعماق زمین پخش کرده اند که حتی موفقیت به حمله به آن مراکز نمی تواند خسارات جدی بر آنها وارد آورد، و از سوی دیگر در صورت مخابره حمله هوایی به یکی از تاسیسات هسته ای ایران تمام پدافند هوایی ایران به حالت آماده باش در می آید و نیروی هوایی ایران با کمک پدافند هوایی ایران که در مناطق مذکور به شدت مجهز بوده و از آموزش های خاصی برخوردار شده است ابتکار عمل را از دست نیروی هوایی اسرائیل خارج کرده و ضربات سختی را بر هواپیماهای متهاجم وارد می آورد. در حقیقت باید گفت که هواپیماهایی اسرائیلی که بتوانند وارد آسمان ایران شوند دیگر نمی توانند از حریم هوایی ایران خارج گردند و توسط پدافند هوایی ایران شکار می شوند. بنابراین اگر اسراییل بخواهد به تاسیسات هسته ای ایران حمله کند باید چندین بار اقدام به یک حمله هوایی گسترده نماید که موفقیت آمیز بودن چنین حملاتی بعید به نظر می رسد چون ایران از توان دفاعی بالا و یک پدافند هوایی مجهز و آموزش دیده برخوردار است. بنابراین برای منهدم کردن موفقیت آمیز تاسیسات هسته ای ایران، اسرائیل باید اطلاعات کاملی در مورد مکان دقیق تاسیسات هسته ای ایران داشته باشد. برای اینکار نه تنها عکس برداری هوایی از مناطقی که تاسیسات هسته ای ایران مثل بوشهر و نطنز قرار گرفته است، لازم است بلکه باید سایر تاسیسات ایران شامل کارگاه های تولید سانتریفوژ و غیره نیز نابود گردند که این مسأله با توجه به قابلیت های بسیار بالای نیروی هوایی و توانایی پدافند هوایی ایران غیرممکن می نماید. ضمن اینکه باید به این نکته توجه داشت که اسرائیل از چنین امکاناتی برخوردار نیست و این می تواند موانع جدی برای بمب افکن های اسرائیل که بر فراز مسافت طولانی پرواز می کنند به وجود آورد. با توجه به موارد فوق به نظر می رسد که احتمال حمله نظامی اسرائیل به تاسیسات هسته ای ایران علاوه بر آنکه با ریسک بالای توام خواهد بود، برای این کشور مخاطراتی نیز به همراه خواهد داشت. 5- اسرائیل توان مالی لازم برای حمله به ایران را ندارد هر چند که سران اسرائیل در اظهارات خود بارها تهران را تهدید به حمله نظامی کرده اند ولی هنگامی که صحبت از حمله به ایران جدی می شود آنها ترجیح می دهند که آمریکا و سایر متحدانش سکاندار حمله به ایران گردند. در حال حاضر فضای سیاسی اسرائیل به علت پیروزی حماس در انتخابات فلسطین و مرگ مغزی آریل شارون چنان شرایط را سخت و دشوار کرده است که هر چند سران سیاسی و نظامی اسرائیل در اظهارات خود تهدید به حمله نظامی به ایران می کنند ولی در عمل نه توان نظامی برای عملی کردن تهدیدات خود را دارند و نه از توان مالی لازم برای حمله به ایران برخوردارند. بنابراین آنها تلاش می کنند که از آمریکا و متحدانش برای حمله به ایران کمک بگیرند که در این مورد نیز نتوانسته اند موفقیتی بدست آورند زیرا اقتصاد آمریکا در حال حاضر در شرایط بسیار نابسامانی به سر می برد و هر گونه حمله نظامی به ایران باعث بالا رفتن قیمت نفت می گردد که آمریکا را از حمله به ایران پشیمان می کند, چرا که این کشور در حال حاضر هزینه های گزافی بالغ بر 300 میلیارد دلار در جنگ عراق هزینه کرده است و نه از توان مالی برای حمله به ایران و نه از حمایت مردمی لازم برخوردار است. تمامی این دلایل می تواند دولت بوش را از ورود به یک ماجراجویی نظامی علیه ایران منصرف کرده که این موضوع نهایتا شکست دیگری برای تل آویو برای ایجاد یک جبهه جهانی برای تحت فشار قرار دادن ایران محسوب می شود. تنها امیدی که در حال حاضر برای اسرائیل باقی مانده مشخص شدن نتیجه مذاکرات تهران – مسکو و تلاش برای تحریم اقتصادی ایران می باشد که بعلت حجم گسترده معاملات ایران با اکثر کشورهای جهان مخصوصا چین و روسیه بعید به نظر می رسد که اسرائیل بتواند در این عرصه نیز فشار چندانی را بر ایران تحمیل نماید. هنگامی که 5 دلیل فوق را در کنار همدیگر قرار می دهیم می توان نتیجه گرفت که احتمال حمله نظامی از سوی اسرائیل و آمریکا به مراکز هسته ای ایران روز به روز کم رنگ تر می شود چرا که اسرائیل می داند فناوری های دفاعی ایران در حال گسترش است و موشک های شهاب 3 و 4 قادر به حمل کلاهک های هسته ای می باشند و حتی می توانند پایتخت های اروپایی را هم هدف قرار دهند. پیچیدگی تاکتیکی و نظامی ارتش و سپاه ایران و حمایت گسترده مردمی در هنگام بروز تهدیدات خارجی سبب شده که ایران از قابلیت دفاع ملی گسترده ای برخوردار باشد و عملا تبدیل به یکی از ارتش های قدرتمند منطقه خاورمیانه گردد. در حال حاضر بزرگترین نگرانی اسراییل از آن است که اگر ایران همچنان به توسعه و پیشرفت در عرصه های اقتصادی، علمی و نظامی ادامه بدهد در آینده ای نه چندان دور به قدرتمندترین کشور خاورمیانه تبدیل شده و منافع غرب در این منطقه حساس و نفت خیز جهان را با خطر مواجه سازد. نکته ای که نباید فراموش کرد این است که از سال 1960 اسرائیل تنها رژیمی در میان کشورهای منطقه بوده است که از فناوری هسته ای برخوردار بوده و بنابراین تلاش این کشور برای انحصاری نگه داشتن این فناوری برای خود و جلوگیری از دستیابی سایر کشورهای منطقه به آن از ستون های ثابت سیاست دفاعی اسرائیل می باشد. لذا غرب و مخصوصا اسرائیل برای جلوگیری از تبدیل شدن ایران به کشوری قدرتمند سعی می کنند با بزرگ نمایی و نظامی جلوه دادن فعالیت های صلح آمیز هسته ای این کشور موانعی بر سر راه پیشرفت های علمی این کشور ایجاد کنند تا از این طریق بتوانند همچنان سلطه خود را در منطقه خاورمیانه حفظ کنند منبع: دوست خوبم داش مرتضی عزیز
  19. به نام خدا ارتش رژیم صهیونیستی یکی از بزرگترین کاربران تانک های خانواده شرمن در جهان به شمار می رفت. صدها دستگاه شرمن تانک در ارتش رژیم صهیونیستی در حال خدمت بودند. رژیم صهیونیستی آن چنان این تانک ها را به روز می کرد که در جریان جنگ شش روزه شرمن های بهینه شده با تی 54 ها و تی 44 های ارتش مصر رو در رو می شدند. از سال 1965 کم کم مدلهای قدیمی این تانک در ارتش رژیم صهیونیستی تبدیل به خودروهایی با کاربری های مختلف می شد. پس از جنگ یوم کیپور در سال 1973 و با ورود نسل جدید تانک های پاتون به ارتش رژیم صهیونیستی ، کم کم تانک های شرمن از ارتش این رژیم جمع آوری شدند. این رژیم به منظور استفاده بهینه از این تانک های خارج از سرویس خود ، آنها را به خودروهایی با کاربری های گوناگون تبدیل می کرد که در این تاپیک به معرفی نمونه های شرمن در ارتش رژیم صهیونیستی می پردازیم. تانک شرمن . . . . . شرمن تانک ، متعلق به ارتش صهیونیستی که در جریان جنگ شش روزه حضور داشته است. این تانک امروزه در موزه جنگ این رژیم در تل آویو قرار دارد. شرمن تانک متعلق به ارتش پاکستان که در درگیری با هند منهدم شده است. =============================================================== حالا به معرفی نمونه های شرمن با کاربری های مختلف در این رژیم می پردازیم. MAR 240 ، با قابلیت شلیک راکت های 240 میلیمتری MAR 290 با قابلیت شلیک راکت های 290 میلیمتری شرمن در نقش آمبولانس نظامی در نقش تانک خط شکن ، مجهز به بولدوزر برای نفوذ در تاسیسات و استحکامات از این خودرو برای آموزش خدمه تانک ها استفاده می شود از این خودرو برای صعود به ارتفاع 27 متری استفاده می شود. این خودرو در درگیریهای کوهستانی توسط یگان های فنی مهندسی استفاده می شود. KILSHON شرمن در نقش لانچر شلیک موشک ضد رادار شرمن مجهز به توپ 155 میلیمتری ، در نقش یک هویتزر لاترون ، ام 50 سوپر شرمن ام 51 ، سوپر شرمن ام 32 ، تانک شرمن در نقش خودروی فنی مهندسی ام 50 لاترون ، مجهز به توپ 155 میلیمتری جیات ، در نقش هویتزر MAKMAT ، شرمن مجهز به یک خمپاره انداز 160 میلیمتری شرمن در نقش مین کوب شرمن با نفشی ناشناخته رژیم صهیونیستی ( و روسیه ) در بهینه سازی تجهیزات قدیمی حرف اول را در جهان می زند. همانطور که می بینید از تانکی که بیش از 30 سال از عمر آن می گذرد و تاکنون در جنگ های متعددی هم شرکت کرده است ، چگونه بهره برداری موثر به عمل آورده اند. شرمن های رژیم صهیونیستی تا دهه 90 همچنان در ارتش این رژیم فعال بودند. فقط برای میلیتاری
  20. سرعت و دقت در دفاع موشکی حرف اول را می زند. به همین دلیل، به ماهواره و یک سیستم رادار قدرتمند و موشک های ردیاب نیاز است. موشک های ردیاب، شبیه موشک های عادی است که در انبار نگهداری می شود. قسمت هوشمند این موشک ها، کلاهک ردیاب آنهاست. این کلاهک ها هیچ نوع مواد منفجره ای در خود ندارند و این یکی از استدلال های آمریکایی ها در اصرار بر "فقط دفاعی" بودن این موشک هاست. موشک های ردیاب، عمدتاً اتوماتیک هسستند و روند فرمان دهی و درگیری در آنها، باید بسیار هوشمندانه تعیین شود، چراکه در صورت پرتاب یکی از این موشک ها، وقت ناچیزی برای مشورت میان واشنگتن، ورشو و پراگ وجود خواهد داشت. تئوری این است که زمانی که یکی از این موشک ها شلیک شود، کلاهک هسته وارد موشک مهاجم شده و آن را در بالاتر از جو زمین، با استفاده از انرژی ناشی از حرکت متقابل نابود می کند. سرعت موشک ردیاب و موشک مهاجم در این لحظه به بیست و چهار هزار کیلومتر در ساعت می رسد، یعنی شش و نیم کیلومتر در ثانیه. بنابراین، هدف قرار دادن موشک مهاجم توسط موشک ردیاب، از هدف قرار دادن یک گلوله با گلوله دیگر هم سخت تر است. آمریکایی ها در بیست سال گذشته بیش از صد میلیارد دلار را خرج برنامه جنجالی توسعه سپردفاعی در مقابل موشک های بالستیک کرده اند. منتقدان می گویند با وجود این هزینه گزاف، پنتاگون - وزارت دفاع آمریکا- هنوز هم ثابت نکرده که این سیستم دفاعی، در شرایط واقعی کار خواهد کرد. اما حامیان این برنامه نه تنها بر کارآیی این سیستم تاکید دارند، بلکه می گویند با این سیستم، می توان یک نقطه بر روی یک گلوله را، با گلوله ای دیگر هدف قرار داد. منبع : نیک چایلدز
  21. سلام. به نظر شما ایران توانایی ساخت همچین چیزی رو داره. و اصولا کارایی یک همچین سپری با توجه به هزینه هاش قابل توجیه؟ با تشکر
  22. به نام خدا در این تاپیک یک سری تصاویر از جنگ اکتبر تقدیم حضور دوستان می شود که احتمالا تابحال کمتر دیده شده است. پوستر فوق توسط مصری ها تهیه شده است. این پوستر نشانگر تلاش نیروهای رزمی مهندسی ارتش مصر است که در حال باز کردن و نفوذ در خطوط بارلو هستند. همانطور که مشاهده می کنید از پمپ های آب برای کنار زدن تل خاک های خطوط بارلو استفاده می شود. ژنرال سعد الشاذلی ژنرال دیوید الیازر آریل شارون ملعون به همراه موشه دایان یک چشم تصویر گرفته شده توسط جنگنده میگ 21 مصری از نیروهای خودی نیروهای اسرائیلی از کرانه شرقی کانال سوئز در حال دید زدن کرانه غربی موشک سام روسی ارتش مصر در کرانه غربی موشک در داخل سنگر قرار گرفته است. نیروی زخمی شده اسرائیلی تانک سنچوریون سرباز اسرائیلی در حال خروج از کنیسه و انتقال نماد مقدس برای جلوگیری از افتادن آن به دست نیروهای مصری تی 55 منهدم شده ارتش سوریه من آخرش نفهمیدم اون دو نفر خوابیده اند یا مرده اند؟؟ جنازه های سربازان اسرائیلی کاکپیت جنگنده ژنرالهای اسرائیلی پل اسرائیلیها بر روی کانال سوئز که در شبانگاه 16 اکتبر بر روی کانال سوئز احداث گردیده شد سرباز اسرائیلی در حال کمک به سرباز زخمی مصری سرباز اسرائیلی در حال نشان دادن جنگنده ساقط شده سوریه <