جستجو در انجمن

مشاهده نتایج برای برچسب های 'ایالات متحده'.



تنظیمات بیشتر جستجو

  • جستجو بوسیله برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


انجمن ها

  • بخش داخلی
    • اخبار و قوانین
    • ماهنامه میلیتاری
    • گالري عكس و فيلم
    • کتابخانه میلیتاری
    • مقالات برتر
  • War and History - بخش جنگ و تاریخ
    • مباحث جامع نظامی
    • پیمان ها - قراردادها و معاملات تسلیحاتی
    • دکترین و استراتژی
    • عملیات های نظامی
    • جنگ تحمیلی
    • تحولات روز امنیتی نظامی بین الملل
    • General Military Discussions
  • Air force Forum - بخش نیروی هوایی
    • هواپیماهای نظامی
    • بالگردهای نظامی
    • تسلیحات هوایی
    • متفرقه در مورد نیروی هوایی
    • سایر بخشهای نیروی هوایی
    • Airforce - English
  • Army Forum - بخش نیروی زمینی
    • ادوات و تسلیحات زمینی
    • خودروهای نظامی و زره پوش ها
    • مباحث جامع زرهی
    • توپخانه زمینی
    • موشک های زمین پایه
    • الکترونیک زمینی
    • تجهیزات و تسلیحات انفرادی
    • متفرقه نیروی زمینی
    • سایر بخشهای زمینی
    • Ground forces - English
  • Navy Forum - بخش نیروی دریایی
    • شناورهای سطحی
    • شناور های زیرسطحی
    • هوا دریا
    • تسلیحات دریایی
    • سایر بخش های نیروی دریایی
    • علوم و فنون دریایی
    • راهبردها و راهکنش های دریایی
    • تاریخ نیروی دریایی
    • اخبار نیروی دریایی
    • Navy - English
  • News Section - بخش خبر
    • اخبار روز ایران و جهان
    • اخبار صفحه اول
    • رایانه و شبکه
    • English News
  • Non-Military Forums - سایر بخشها
    • دیگر موضوعات و مطالب

پیدا کردن نتایج در ...

یافتن نتایج که ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروز رسانی

  • شروع

    پایان


Filter by number of...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


Website URL


Yahoo


Skype


Location


Interests

پیدا کردن 31 results

  1. مراکز عمده هسته ای اسرائیل بطور عمده در 7-8 منطقه مهم پراکنده شده است که به اختصار در مورد هر کدام توضیح داده می شود. دیمونا: شهری است که در صحرای نقب واقع شده و قلب برنامه هسته ای اسرائیل در نیروگاه واقع در اینجاست. این مکان محل تولید پلوتونیم و تریتیوم بمب های هسته ای اسرائیل است. این نیروگاه 150 مگاواتی در سال 1963 با کمک فرانسه راه اندازی شد و آب سنگین و مواد سوختی آن از آرژانتین ، اسرائیل ، نروژ ، نیجر ، افریقای جنوبی و مرکزی ، بلژیک ، فرانسه و گابن تامین شده است. پلمحین: در این پایگاه نظامی موشک های بالستیک اسرائیل بر فراز دریای مدیترانه آزمایش می شود. تمامی این موشکها توانایی حمل سلاح هسته ای را دارند. این مرکز در جنوب تل آویو قرار دارد. کفار زاخاریا: این محل مرکز نگه داری موشک های بالستیک اسرائیل مجهز به کلاهک های هسته ای است و تمامی موشک ها در تانکر های بتونی در زیر زمین قرار دارد. تیروش: در این کارخانه سلاح های هسته ای استراتژیک و شدید النفجار اسرائیل ساخته می شود. این مرکز محل اصلی تحقیقات اسرائیل در زمینه بمب های گرما هسته ای نیز هست. رحوووت: این مرکز در سال 1954 تاسیس شد و وظیف آن تولید آب سنگین برای نیروگاه هسته ای دیموناست. محل استقرار این مرکز در جنوب تل آویو است. یودفات: در این کارخانه که در شرق شهر حیفا و در تاسیساتی زیرزمینی و مستحکم مستقر است تسلیحات هسته ای روی موشک های بالستیک جریکو ولوز سوار یا از روی آنها پیاده می شود. عیلبون: محل ساخت سلاح های هسته ای و تاکتیکی اسرائیل که در جلیله شرقی است و یک مرکز دفاع موشکی مامور محافظت از آن است. روبین نبی: در این مرکز هسته ای یک رآکتور که توسط آمریکا برای اسرائیل ساخته شده در حال فعالیت است. انرژی حرارتی این رآکتور حدود 200 مگا وات است و از آن برای شیرین کردن آب دریا نیز استفاده می شود.
  2. دوستان خوبم من اين مطلب رو تو ويكي پديا پيدا كردم مي دونم كه مطالب اين سايت معتبر نيست ولي برام جالب بود كه واقعيت رو از زبان افراد مطلعي كه احتمالا اينجا هستن بدونم با اين هدف كه مطالب زير رو تو سايت ويكي پديا ويرايش كنم چون به عقيده من خيلي يك طرفه است به هر حال داره در مورد سه تا ناو مهم ايران حرف مي زنه نه سه تا لنج ماهيگري خواهش مي كنم در اين مورد نظر تون رو بگيد عملیات آخوندک (به انگلیسی: Operation Praying Mantis) حمله نیروی دریایی آمریکا به دو سکوی نفتی ایران در اواخر جنگ ایران و عراق است که به تلافی برخورد ناوچه آمریکایی ساموئل بی. رابرتز (به انگلیسی: USS Samuel B. Roberts) به یک مین دریایی رها شده از کشتی مین گذار ایران ارج انجام گرفت.به دنبال این حمله نیروی دریایی دو کشور با یکدیگر درگیر شدند که خسارات فراوانی به طرف ایرانی وارد آمد. در ۱۸ آوریل ۱۹۸۸ (میلادی) نیروهای آمریکایی با چندین گروه سطحی جنگ را آغاز کردند ٫ بعلاوه نیروی هوایی از ناو هواپیمابر انترپرایز (به انگلیسی: USS Enterprize) ٫ عملیات با هماهنگی دو گروه سطحی آغاز شد ٫ یک گروه به همراه دو ناوشکن و یک واحد تدارکاتی آبی خاکی به سکوی نفتی ساسان حمله کردند ٫ گروه دیگر که در برگیرنده یک ناو موشک انداز و دو ناوچه بود به سکوی نفتی سیری حمله کردند ٫ تفنگداران نیروی دریایی از شاخه واکنش سریع به سکوی نفتی ساسان حمله کردند و به جمع آوری مدارک و کارگزاری مواد منفجره جهت از کار انداختن آن پرداختند . نیروی دریایی آمریکا در حال بازرسی ادوات جنگی دریایی ایران بر روی سکوی نفتی ساسان ایران با اعزام قایق های تندروی بوقمار (به انگلیسی: Boghammar) و حمله به چندین هدف متفاوت در خلیج فارس به این حمله پاسخ گفت ٫ شامل کشتی تدارکاتی با پرچم آمریکا و یک کشتی با پرچم پاناما ٫ بعد از این حمله هواپیماهایA-6E با راهنمایی ناوچه های آمریکایی به سمت قایقهای تندرو هدایت شدند ٫ هواپیما ها با رها کردند بمبهای راکی کلاستر (به انگلیسی: Rockeye Cluster ) بر روی قایقهای تندرو باعث غرق شدن یکی و آسیب دیدن چندی دیگر شدند که بعد از خسارت دیدن به جزیره ابوموسی پناه بردند. برخورد با وارد شدن جوشن ٫ قایق توپ دار کلاس کمان ٫ ادامه پیدا کرد ٫ جوشن اقدام به پرتاپ موشکهای هارپون (به انگلیسی: Harpoon missle) خود به سوی وین رایت (به انگلیسی: USS Wainwright) کرد که این عمل با پرتاب چهار موشک استاندارد (به انگلیسی: Standard missle) از سوی سیمپسون (به انگلیسی: USS Simpson) پاسخ داده شد و در همین حین وین رایت هم با پرتاپ دو موشک استاندارد این حمله را ادامه داد ٫ این حمله سازه اصلی کشتی ایرانی را منهدم کرد ولی باعث غرق شدن فوری آن نشد٫ ‌بیگلی (به انگلیسی: USS Bagley) هم یک فروند از هارپون های خود را به سمت آن شلیک که البته به هدف نخورد٬ سه کشتی با نزدیک شدن به جوشن اقدام به غرق کردن آن با استفاده از آتشبار توپخانه کردند. در این حین دو عدد اف-۴ (به انگلیسی: F4) نیروی هوایی به وین رایت نزدیک شدند ٫ که با پرتاپ چند فروند موشک استاندارد از منطقه فراری شدند. نبرد ادامه پیدا کرد هنگامی که ناوچه سهند که از بندر عباس حرکت کرده بود وارد کش مکش با چندین واحد سطحی نیروهای دریایی آمریکا شد ٫ ناوچه به‌وسیله هواپیماهای اینترودر(به انگلیسی: Intruder A-6es) که مشغول گشت زنی مراقبتی برای جوزف استراس (به انگلیسی: Uss joseph struss) بودند ردیابی شد. ناوچه سهند چندین موشک به سمت هواپیماهای اینترودر شلیک کرد که هواپیماها با دو موشک هارپون و چهار بمب هدایت شونده لیزری اسکیپر (به انگلیسی: Laser-guided skipper bombs) پاسخ دادند ٫ جوزف استراس هم یک موشک هارپون به آن اضافه کرد ٫ اغلب ٫ اگرنه تمام سلاحهای شلیک شده با کشتی ایرانی برخورد کرد٫شعله های آتش از روی عرشه سهند به آسمان سر کشید و به تدریج به باطری کشتی (به انگلیسی: Magazine) رسید که باعث انفجاری شد که این انفجار به غرق شدن کشتی کمک کرد. ناوچه سهند در حال سوختن بعد از حمله در تاریخ ۱۸ آوریل سال ۱۹۸۸ میلادیبا وجود غرق شدن سهند یکی از پیشرفته ترین کشتیهای ناوگان ایران ٫ایرانیها همچنان به نبرد ادامه دادند ٫ کمی بعدتر در همان روز ٫ خواهر خوانده سهند ٫ ناوچه سبلان وارد معرکه شد و با آتش چند فروند موشک زمین به هوا به اینترودر ها آنها را مورد حمله قرار داد .خلبان اینترودر با پرتاپ یک بمب هدایت شونده لیزری بر روی سبلان کشتی را به طور کامل از کار انداخت به طوری که حتی قادر به حرکت هم نبود ٫ که البته بعدا به‌وسیله یدک کشهای ایرانی به بندرعباس بازگردانده شد ٫ در این حین مقامات ارشد در واشنگتن که در جریان امور بودند به واحدهای آمریکائی دستور دادند که نبرد را ترک کنند. با اتمام عملیات واحدهای ناوگان آمریکا خسارات فراوانی به نیروی دریایی ایران و تجهزات استراق سمع بر روی دو سکوی نفتی ایرانی وارد کردند ٫ سبلان البته در ۱۹۸۹ تعمیر شد و از آن زمان تا کنون به روز شده است و کماکان در خدمت نیروی دریای جمهوری اسلامی ایران قرار دارد ٫ آسیب رسیده به سکوهای نفتی هم همچنین تعمیر شد و کماکان در خدمت هستند. آمریکائی‌ها در این عملیات دو تن از خلبانان بالگرد کبری توپدار خود را از دست دادند . کبری ٫ از متعلقات ترینتون (به انگلیسی: USS Trenton) بود که در هنگام پرواز در اطراف وین رایت در ۱۵ مایلی جنوب غربی جزیره ابوموسی کمی بعد از تاریکی سقوط کرد ٫ جسد دو خلبان آن به‌وسیله غواصان نیروی دریایی در ماه می پیدا شد ٫ بدنه بالگرد هم کمی بعد تر در آن ماه از آب بیرون کشیده شد ٫ منبع رسمی نیروی دریایی گفته اند که هیچ نشانه ای از برخورد بر روی بدنه بالگرد به چشم نخورده است و احتمالاً بالگرد در حال مانور برای فرار از آتش نیروهای ایرانی سقوط کرده است ساموئل بی. رابرتز در حال جابجایی بعد از مورد اصابت قرارگرفتنیک ماه بعد ناو موشک انداز وینسنز(به انگلیسی: USS Vincennes) برای مراقبت برای خروج ساموئل بی رابرتز و افزایش توان نظامی آمریکا بعد از درگیریهای متناوب با ایران به منطقه احضار شد. تنش فوق العاده باعث شد تا خدمه وینسنز به سمت هواپیمای پرواز شماره ۶۵۵ ایران ایر در یک پرواز تجاری عادی شلیک کنند ٫ که باعث کشته شدن ۲۹۵ نفر سرنشینان غیرنظامی و خدمه این هواپیما در ۳ ژوئیه شد ٫ کمتر از دو ماه از رسیدن وینسنز به منطقه. بر اساس گفته های دولت آمریکا، ایرباس ایرانی به یک هواپیمای اف-۱۴ در حال حمله اشتباه گرفته شد٫ دولت ایران هرچند ٫ بر این مدعا تاکید دارد که وینسنز با علم بر اینکه هواپیمای غیر نظامی است آن را مورد هدف قرار داده است. در ۶ نوامبر ۲۰۰۳ (میلادی) دیوان دادگستری بین‌المللی ادعای ایران برای دریافت خسارت تحت این عنوان که ایالات متحده پیمان دوستی دو کشور در سال ۱۹۵۵ (میلادی) را زیر پا گذاشته را رد کرد . این دادگاه همچنین ادعای بر عکس ایالات متحده مبنی بر خیانت ایران به پیمان فوق را رد کرد
  3. در ۲۵ فوريه ۵(۱۹۲۵ اسفند ۱۳۰۴) اولين خلبان ايراني كه كلنل احمدخان نخجوان نام داشت يك هواپيماي برژت -۱۹ را با پرچم و نشان ايران از فرانسه به پايگاه قلعه مرغي تهران پرواز داد. كلنل نخجوان در فرانسه دوره ديده بود و فقط ۲۰۰ ساعت پرواز داشت. بدين ترتيب در اين تاريخ اولين هواپيماي نيروي هوايي ايران با خلباني يك ايراني مرزهاي بين المللي را درنورديد و به فضاي پروازي ايران رسيد. در اين زمان ديگر خلبانان ايراني تحت نظارت يك استاد خلبان آلماني به نام «شفر» در ايران دوره مي ديدند. خريد هواپيما قسمت آسان كار بود. آموزش خلبانان براي پرواز كردن با آنها، نفرات پشتيباني زميني براي نگهداري و تعمير آنها و ساختن فرودگاه ها قسمت سخت كار بود كه زمان هم مي برد. در همين دوره زماني نيروي هوايي ايران از قالب يك اداره كوچك در ستاد فرماندهي ارتش خارج شده و به يك نيروي جداگانه تبديل شده بود كه «نيروي هوايي ارتش شاهنشاهي ايران» نام گرفته بود؛ اولين فرمانده نيروي هوايي ايران هم كسي نبود به جز كلنل احمدخان نخجوان. در سال ۱۹۲۴ (۱۳۰۳) اولين گروه از دانشجويان دوره خلباني و تكنسين پرواز به روسيه و فرانسه فرستاده شدند. بعدها در سال ۱۹۲۹ (۱۳۰۸) ايران ۱۵ خلبان داشت كه شش نفر از آنها در مدرسه پرواز ايستر فرانسه و ۹ نفر ديگر در مدرسه پرواز سباستوپول روسيه آموزش خلباني ديده بودند. در اين سال IIAF مخفف Imperial Iranian Air Force داراي ۳۳ فروند هواپيما از ۹ مدل مختلف بود. طي ۱۵ سال به يعني تا آغاز جنگ جهاني دوم بيش از ۳۰۰ هواپيما از ۱۸ مدل مختلف در اختيارنيروي هوايي ايران بود. در همان زمان هشت پايگاه هوايي كه مدارس آموزش خلباني و يك مركز آموزش تعميرات و نگهداري را شامل مي شدند ساخته شده بود. يك كارخانه مونتاژ هواپيما به نام «شهباز» هم ساخته شده بود كه قادر بود سه مدل مختلف هواپيما را مونتاژ كند. در سال ۱۹۴۱ (سوم شهريور ۱۳۲۰) بي طرفي ايران در جنگ جهاني دوم نقض شد و نيروهاي هوايي و دريايي انگليس و روسيه از شمال و جنوب به ايران حمله كردند. نيروي هوايي جوان ايران كه به تازگي به ساختن ساختارهاي اساسي خود مشغول شده بود، تحت هيچ شرايطي توانايي رويارويي با اين نيروي عظيم و توانمند را نداشت. با اين وجود تعدادي از پرسنل جوان اين نيرو تصميم به مقابله با بيگانه گرفتند و با كنترل پادگان قلعه مرغي دو هواپيما از اين پادگان به خلباني سروان وثيق و استوار شوشتري كه با شليك ضدهوايي مواجه شده و به ناچار آسمان تهران را ترك كردند. نيروهاي ائتلاف انگليس و روسيه كنترل دو پايگاه هوايي ايران را در دست گرفتند. آنها به ترتيب در مهرآباد و قلعه مرغي مستقر شدند. از نيروي هوايي جوان ايران تقريباً هيچ چيز باقي نماند. پس از پايان جنگ ارتش بريتانيا ايران را ترك گفت اما ارتش روسيه از ترك ايران سر باز مي زد و كنترل شمال ايران را در اختيار داشت. سه ماه پس از اين اتفاق نيروهاي سرخ روسيه ايران را ترك گفتند. پس از اين نيروي هوايي ايران هميشه به عنوان نيروي برتر در خاورميانه شناخته مي شود. موقعيت استراتژيك ايران توسط آمريكا ناديده گرفته نشد و آمريكا از اوايل دهه ۱۹۶۰ شروع به فروش تعداد زيادي از هواپيماهاي پيشرفته خود به ايران كرد. در سال ۱۹۶۵ ميلادي ايران اولين هواپيماجت خود با نام اف - ۸۴ جي جت ثاندر دريافت كرد. در سال ۱۹۶۵ هواپيماهاي اف-۵ فريدم توسط ايران خريداري شدند و به دنبال آن در سال ۱۹۶۸ اف-۴ فانتوم هم به ايران فروخته شد. در سال ۱۹۷۰ ايران داراي قوي ترين نيروي نظامي در منطقه بود. قبول فروش هواپيماهاي فوق پيشرفته اف-۱۴ اي تام كت به همراه موشك هاي پيشرفته اي آي ام - ۵۴ فينيكس از سوي آمريكا به ايران نشان دهنده روابط بسيار گرم بين ايران و آمريكا بود. در پي وقوع انقلاب اسلامي در سال ۱۹۷۹ دكترين و استراتژي نظامي ايران تغيير يافت و ايران ديگر به خريد تسليحات پيشرفته و گرانقيمت علاقه نشان نداد و همين باعث ايجاد نوعي تغيير قدرت در منطقه شد. ايران ديگر نه تنها دوست صميمي آمريكا نبود، كه به خاطر سياست هاي امپرياليستي و ضد انساني آمريكايي به دشمن اصلي آن تبديل شد. آمريكا و ديگر كشورهاي غربي تحريمي نظامي عليه ايران اتخاذ كردند. كمك هاي آمريكا قطع شده بود و نيروي هوايي ايران از فرار و بركناري افسران زمان شاه رنج مي برد كه همين امر به پايين آمدن سطح سرويس دهي در نيروي هوايي منجر شده بود. به دليل تحريم تسليحاتي ايران و نرسيدن قطعات مورد نياز، آمار عملياتي نيروي هوايي ايران سريعاً رو به كاهش بود. پس از انقلاب نيروي هوايي به «نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران» كه خود ارتشيان به آن «نهاجا» مي گويند تغيير نام داد. نام انگليسي آن هم Islamic Republic of Iran Air Force است كه به اختصار IRIAF خوانده مي شود. در همين اوضاع و احوال عراق با مناسب يافتن فرصت درصدد برآمد تا با حمله به ايران قسمت هاي وسيعي از خاك ايران را ضميمه قلمرو خود كند؛ به همين خاطر در ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ (۳۱ شهريور ۱۳۵۹) با يورشي عظيم به خاك ايران از طريق هوا، زمين و دريا جنگ تحميلي هشت ساله را عليه ايران آغاز كرد. جنگ با حمله هوايي نيروهاي عراقي به شش پايگاه نيروي هوايي ايران و چهار پادگان آغاز شد و همزمان چند لشكر و تيپ مستقل عراق در چهار محور از طول ۷۰۰ كيلومتر مرز مشترك با ايران به عمق خاك ايران يورش بردند. اولين حمله هوايي عراق چندان موفقيت آميز نبود. دلايل آن را مي توان به برنامه ريزي ناكافي و نادرست عمليات، نداشتن اطلاعات كافي از اهداف و استفاده نامناسب از بمب هاي جي پي(بمب هايي كه هدف خاصي ندارند و براي انهدام كلي به كار مي روند) برشمرد. در مهرآباد يك هواپيماي اف-۴ اي در هنگام جابه جايي براي در امان ماندن از حملات دشمن دچار سانحه شد و از همدان هم گزارش هايي در مورد خسارت يك فروند اف-۴ رسيد. اولين عمليات هوايي ايران در پاسخ اين حمله و بلافاصله پس از آن در خاك عراق موفقيت آميز بود. در اين عمليات چهار فروند هواپيماي اف-۴ به پايگاه دريايي الشعبيه در نزديكي بندر ام القصر حمله بردند. اين چهار فروند هواپيما كه ۴۵۰ كيلوگرم بمب بر سر اين پايگاه ريختند عمليات خود را از پايگاه بوشهر شروع كردند. در ميان اهداف چندباطري موشك ضد كشتي وجود داشت. اين عمليات تلافي جويانه نيروي هوايي ايران به قدري سريع بود كه خط پدافند عراق در طول مسير پرواز دچار غافلگيري شده بود. روز بعد در عملياتي غيرقابل باور ۱۴۰ فروند از جنگنده ها و جنگنده بمب افكن هاي ايران به ويژه اف-۴ و اف-۵هاي پايگاه هاي بوشهر، همدان و تبريز توانستند با نفوذ خود به خاك عراق تلفات سنگيني به پايگاه ها و تاسيسات نظامي عراق وارد كنند. در اولين روزهاي جنگ چندين حمله هوايي ديگر به تاسيسات نظامي عراق از قبيل ام القصر انجام شد. در يكي از اين حملات دو فروند اف-۴ كه هر كدام شش بمب جي پي ۳۴۰ كيلوگرمي حمل مي كردند به تاسيسات نظامي دريايي و كشتي هاي موشك انداز عراق حمله بردند. در حدود ۲۰ دقيقه بعد يك فروند هواپيماي آر اف-۴ اي عكس هاي شناسايي از منطقه گرفت كه نشان مي داد كشتي ها و تاسيسات بندري دچار صدمات و خسارات سنگيني شده اند. تاكتيك كلي در طول انجام چنين عمليات هايي رسيدن به هدف از راههاي مختلف، انجام يك پاپ -آپ بيش از رسيدن به هدف و شيرجه زدن روي هدف براي انهدام آن است. در هنگام بازگشت دو اف-۴ يكي از آنها توسط يك موشك سام مورد اصابت قرار گرفت كه باعث آسيب ديدن برخي از سيستم هاي آن شد اما همچنان مي توانست پرواز كند. اما آتش خاموش كن ها كار نكردند و بال راست - محل اصابت موشك - آتش گرفت. باند فرود نزديك ترين پايگاه هوايي هم به دليل هجوم اوليه ارتش عراق براي فرود مناسب نبود و به همين خاطر مجبور به فرود در يك باند ناآماده با سرعت بالا شد. چرخ ها تركيدند و هواپيما در حالي كه سرنشينان آن اجكت كرده بودند از انتهاي باند خارج شد. بعدها اين هواپيما با تعويض بال و ديگر تعميرات دوباره به جنگنده هاي مورد استفاده در جنگ پيوست. اين تعويض بال كه اولين بار در ايران انجام مي شد را مي توان نقطه آغاز انجام كارهاي غيرممكن در نيروي هوايي دانست. در اولين ماههاي جنگ «نهاجا» تلاش هاي خود را به جلوگيري پيشرفت نيروي زميني ارتش عراق معطوف كرده بود. جنگنده هاي ايراني براي اين كار با استفاده از راكت هاي ضد زره دانه به دانه تانك ها و زره پوش هاي عراق را شكار مي كردند و حتي گاهي اوقات تا ارتفاع سه تا چهار متر زمين هم پايين مي آمدند. در مقابل عراق هم از هواپيماهاي ميگ-۲۱ و ميگ-۲۳ براي پوشش نيروي زميني خود استفاده مي كرد كه اين پوشش به ناچار منجر به درگيري هوايي بين ايران و عراق مي شد كه مي توان پيروزي هاي ايران در اين زمينه را بيشتر از عراق دانست. مخصوصاً در اوايل جنگ كه آنها در مقابل هواپيماهاي اف-۱۴ ايران توانايي انجام هيچ عملي را نداشتند كه در اواخر جنگ با خريد ميراژ اف-۱ از فرانسه توانستند كمي جنگ هاي هوايي را متعادل كنند. جنگ تحميلي عليه ايران علاوه بر خسارات و تلفات جانبي بسيار، دستاوردهاي ارزنده اي براي نيروي هوايي ايران داشت. نيروي هوايي در اين هشت سال توانست به تكنولوژي ساخت بسياري از قطعات مورد نياز خود دست يابد و در برخي موارد به خودكفايي برسد.
  4. http://www.pinetreeline.org/planes/B-52-10.jpg هواپیمای بمب افکن B-52، بمب افکنی دور برد و در کلاس سنگین وزن است که می تواند گونه های مختلفی از ماموریت ها را به انجام برساند. این هواپیما قادر به پرواز در سرعت های بسیار بالا، البته زیر سرعت صوت و در ارتفاع بالغ بر 50,000 پا پرواز بوده و توانایی حمل بمب های هسته ای یا اتمی و همچنین بمب های معمولی را نیز دارد. http://www.saceliteguard.com/images/B-52 H dropping M-117 750 pound bombs.jpg هواپیمای بی 52 برای مدت بیش از 35 سال تنها بمب افکن دارای سرنشین سنگین وزن ایالات متحده بوده است. این بمب افکن، قادر به پرتاب و شلیک بیشتر سلاح های موجود است و حتی بدین صورت، بیم آن می رود که پس از به روز ساختن سیستم های اویانیکی و پیشرانه ها و دیگر قمست های آن، این هواپیما تا سال 2045 نیز در خدمت باشد. البته این بمب افکن آمریکایی را BUFF که مخفف عبارت Big Ugly Fat Fellow و به معنای مرد چاق گنده زشت است، نیز می نامند. اولین مدل هواپیمای بی 52 در سال 1954، اولین پرواز خود را انجام داده و مدل B آن نیز در سال 1955 وارد خدمت گشت. به طور کلی 744 بمب افکن بی 52 ساخته شده و آخرین گونه آن نیز که مدل H نامیده می شود، در سال 1962 تحویل شد. این بمب افکن استراتژیکی، دارای بردی برابر با 14,162 کیلومتر است که از این رو، هواپیمایی میان قاره ای یا کانتیننتال گفته می شود. البته این برد، در حالت بدون سوخت گیری هوا به هوا اندازه گیری شده است، و در غیر این صورت، برد این هواپیما، با سوخت گیری هوا به هوا می تواند نا محدود باشد. در این هواپیما، از مدل جی به بعد تغییراتی در شکل بدنه مانند کوتاه تر شدن سکان عمودی یا همان پایدار کننده عمودی آن داده شد. http://www.militarypictures.info/d/294-3/B-52.jpg این بمب افکن سنگین ساخت شرکت بوئینگ بوده و از هشت موتور توربوفن پرات اند ویتنی TF-33 هر یک با قدرت کشش بیش از 7000 کیلوگرم بهره می برد. بالاترین سرعتی که این هواپیما قادر به دستیابی به آن است، حدود 0/8 ماخ بوده که معادل 650 مایل بر ساعت نیز می باشد. هدایت این هواپیمای بمب افکن بر عهده 5 خدمه بوده که سیستم صندلی خدمه ها، از توانایی اجکت یا پرتاب کردن در مواقع خطر نیز برخودار است. لازم به ذکر است که قیمت تمام شده این هواپیمای غول پیکر، حدود هفتاد و چهار میلیون دلار می باشد.
  5. با سلام در این تاپیک می خوایم در مورد تانک پیشرفته اسرائیل و ترکیه که یک محصول مشترک هست یک سری اطلاعاتی مختصری بگذاریم . تانک پیشرفته M60T که بیشتر به نام Sabra Mk.III شناخته می شه به دو نمونه مختلف تقسیم می شه که نوع اول این نمونه تانک ها به نام M60 Patton MBT هست که نوع M60T یک نمونه پیشرفته تر و بهینه سازی تر از نمونه اول خود هست که البته این برنامه برای نیروی زمینی ترکیه آماده تولید و طراحی شده بود . مهندسین صنایع نظامی ترکیه با بهره گیری از تانک M60A1 و با بهره گیری از موتور و سلاح ها و توپ بهتر به طراحی این تانک دست پیدا کردند و اون رو برای مرحله تولید به اسرائیل تحویل دادند . این تانک به یک توپ 12.7mm M85 کوچیک و یک توپ 120mm مجهز هست . برنامه ساخت این تانک به وسیله اسرائیل در سال 2006 شروع شد و جالب هست که بدونید این همکاری ها و این تبادل اطلاعات و هزینه های ساخت این نوع تانک هزینه ای به مقدار 688 میلیون دلار رو بر دوش ترکیه گذاشت . البته این تانک به خاطر ویژگی های خاصی که داره و به خاطر اینکه می توان در اون بهینه سازی های بیشتری انجام داد در حال حاضر در اسرائیل به در مراحل آزمایشی هست و به گفته منابع تا سال 2009 این تانک آمده می شه برای خدمت . وزن : 59 تن طول : 6.95 m عرض : 4.05 m ارتفاع : 3.37 m سرنشینان : 3 نفر قابل ذکر هست که این تانک به سلاح های Classified, Steel/Laminate armour و به یک توپ 125 م.م مجهز هست . سلاح های دیگه ای که در این تانک قابل استفاده هستند از قبیل : 7.62 mm M240 Coaxial weapon 7.62 mm MG3A1 Machine gun 12.7 mm M85 Machine gun 60 mm internal mortar هستند . موتور این تانک MTU 881 KA-501 turbo هست . قابل توجه هست که این تانک می تونه 450 کیلومتر رو بدون سوختگیری طی کنه و حداکثر سرعت این تانک 55 کیلومتر در ساعت هست . نوع دوم این که در موردش نوشتیم M60 نام داشت که ساخت کشور آمریکا هست که اطلاعات در مورد این تانک زیاد در دست ندارم و اگر کاربران لطف کنند شاید بشه این مقاله رو کامل کرد . هزاران نوع از این تانک هم اکنون در کشور های مختلفی در حال خدمت هست و گفتنی هست که این تانک به خاطر امکانات فراوان جزو تانک های پیشرفته قرار می ده . این تانک شباهت هایی هم به تان آبرام داره که به خاطر تجهیزات اون هست . این تانک به یک توپ 120 م.م مجهز هست البته در زمینه سلاح اصلی . البته فکر کنم ایران هم از این نمونه تانک داشته باشه . این تانک قابلیت حرکت در آب رو هم داره . وزن : 55.6 تن طول : 9 متر عرض : 3.77 متر ارتفاع : 2.87 متر سرنشینان : 4 نفر سلاح اصلی : یک توپ 120 م.م سلاح ها : x 7.62 (0.3in) MGs and 1 x 12.7mm (0.50in) MG . موتور : GLDS AVDS-1790-9A V-12 diesel 895.5 kW (1200 hp) . این تانک می تونه 430 کیلومتر رو بدون سوختگیر طی کنه که حد اکثر سرعت اون 55 کیلومتر در ساعت هست . این هم دو فیلم از طرز کار این تانک . http://www.youtube.com/watch?v=q0paC4cOgTU http://www.youtube.com/watch?v=5ep5jM9P7lg موفق باشی .
  6. تانكM-47،سومين تانك از سري تانك هاي پاتن(Patton) و یکی از تانک های میدان نبرد اصلی مهم آمریکا در جریان جنگ سرد بود، که در مدل های مختلف تولید و از اوایل دهه پنجاه در ایالات متحده شروع به خدمت کرد، که قرار بود این تانک به وسیله ایالات متحده، جانشین تانک های M-46 از خانواده پاتن شود. این تانک به وسیله ایالات متحده و متحدان آن (پیمانNATO و SEATO) به کار گرفته شد. تانک M-47 تنها تانکی از سری تانک های پاتن بود که هرگز به وسیله ایالات متحده در جنگی شرکت نکرد. نام خانواده این تانک که Patton می باشد، از نام ژنرال جرج اس پاتن( General George S. Patton )، گرفته شده است. این تانک برای جانشین شدن به جای تانک های M-4 Sherman و M-46 patton طراحي شد. و اگرچه این تانک با تانک های بعدی خود، M-48 و M-60 ،از نظر ظاهری شباهت زیادی داشت اما این دو تانک طراحی نسبتا جدیدی داشته و تفاوت هایی بین آنان وجود دارد. تاریخچه اگرچه موتور جدید، مشکلات تحرک و کارایی تانک M-26 Pershing را بهبود داده بود،اما نیروی زمینی آمریکا قصد داشت این تانک را با تانکی جدید تعویض کند. به عنوان راه حلی موقتی، تانک M-46 برای جانشین شدن به جای تانک های M-4 و M-26 طراحی شد. اما پس از مدتی آمریکا قصد تعویض این تانک را با تانکی به نام T42 گرفت.اما آمریکا بعد از شروع جنگ کره تصمیم به طراحی تانکی جدیدتر از پروژه T42 را گرفت. آن ها تصور می کردند که وقت کافی برای توسعه پروژه تانک T42 و برطرف کردن مشکلات اساسی آن وجود ندارد، که این امر باعث شد این پروژه متوقف شده و تانکی با ساختار نسبتا جدید طراحی شود. در نهایت تصمیم این شد که تانکی با برجکT42، بر روی بدنه ای مشابه M-46 نصب شود. این تانک به وسیله کارخانه Detroit Arsenal Tank توسعه یافت و سرانجام این تانک جدید M-47 Patton نام گرفت که در سال 1951 وارد خط تولید شد. سلاح اصلی این تانک یک قبضه توپ 90 میلیمتری است و سلاح فرعی آن شامل مسلسل 62/7میلیمتری و نیز یک مسلسل 7/12 میلیمتری M2 بر روی برجک می باشد. همچنین این تانک دارای مسافت یاب اپتیکالی M12 می باشد. این تانک اگرچه دوره خدمت طولانی در آمریکا نداشت، اما به وسیله بسیاری از کشورها، مانند ایران،پاکستان،ترکیه و.... فعالیت نسبتا زیادی داشت. تاریخچه جنگی تانک M-47 به وسیله نیروی زمینی ترکیه به همراه تانک های M-48 در جریان هجوم ترکیه به قبرس در جولای و آگوست 1974 به کار گرفته شدند. در این ماجرا به طور تخمینی 200 دستگاه تانک از خانواده پاتن گرفتار شدند و حداقل یکی از این تانک ها به طور سالم و دست نخورده به وسیله نیروهای قبرس به غنیمت گرفته شد. گزارش ها حاکی از آن است که این تانک حداقل تا سال 1993 در خدمت قبرس مانده بود. همچنین تانک M-47 به وسیله اردن در جریان جنگ شش روزه، به وسیله پاکستان در برابر هند و به وسیله ایران در برابر عراق استفاده شد. کروواسی نیز از این تانک در برابر صرب ها استفاده کرد. مدل ها M-47: با برجك T42 و يك توپ 90 ميليمتري M-47m:اين نوع، مدل ارتقا یافته نوع M-47 مي باشد كه بالاي 800 دستگاه از آن براي ايران و پاكستان توليد شد. M-47er3:مدل اسپانيايي با زره بهبود يافته. M6:اين مدل به عنوان يك بلدوزر براي اجراي خاك برداري طراحي شد. استفاده كنندگان: ايران-اردن-سومالی-کره جنوبی استفاده کنندگان سابق: اتریش-بلژیک-کروواسی-قبرس(فقط یک دستگاه)-فرانسه-یونان-عراق(تمام آن ها نابود یا اوراق شد.)-ایتالیا-هلند- پاکستان-ژاپن-پرتغال-عربستان سعودی-اسپانیا-جمهوری خلق چین-ایالات متحده-آلمان غربی-ترکیه-یوگوسلاوی مشخصات کلی نوع:تانک میدان نبرد اصلی کشور سازنده:ایالات متحده آمریکا تولید کننده:کارخانه های Detroit Arsenal Tank و American Locomotive تعداد تولید شده:8676 وزن:46 تن طول:51/8 متر عرض:51/3 خدمه:5 نفر زره:101 میلیمتر سلاح اصلی:یک قبضه توپ 90 میلیمتری M36 نيروي محركه:810 اسب بخار(604 كيلووات) ميزان حمل سوخت:878 ليتر برد:130 كيلومتر سرعت:48 كيلومتر بر ساعت ......................... اطلاعات بيشتر:http://en.wikipedia.org/wiki/M47_Patton مترجم:ali_64
  7. بسم الله الرحمن الرحیم از ویکی پدیا : " اراده ، به شوق شدید تحقق فعل اطلاق می‌شود.خواستن و اراده، آن قدر مهم است که گفته شده، خواستن، توانستن است." به طور کلی، «اراده» ، ظرفیت کلی داشتن چنان خواسته‌هایی است که عمل قاطعانه بر مبنای آنها شکل میگیرد. این موضوع به یک کلیشه تبدیل شده‌است که در قرن بیست و یکم هیچ رابطه ای مهمتر از رابطه بین ایالات‌متحده و چین نیست .مانند بسیاری از کلیشه‌های دیگر، این جمله درست است اما خیلی مفید نیست ، چون در مورد ماهیت رابطه ، چیز کمی میگوید و یا بهتر است بگوییم اصلا نمیگوید.در این تاپیک قصد داریم اسناد و تحلیل های مهم این جنگ اراده ها رو خدمت دوستان ترجمه و ارائه بدیم.متن زیر معرفی و بررسی اولبن سند و مهمترین سند در مقابله امریکا با چین هست که به صورت پیش درامد تاپیک اورده شده.ترجمه سند در پست های بعدی خدمت دوستان ارائه میشه. در سال 2015 مرحله تازه ای در محافل سیاست خارجی آمریکا بر سر رسیدن به یک سیاست تهاجمی در قبال چین توسط آخرین گزارش منتشر شده اندیشکده شورای روابط خارجی امریکا آغاز شد.این گزارش با عنوان " بازبینی استراتژی کلان آمریکا نسبت به چین " ( Revising US Grand Strategy Toward China ), چیزی کم‌تر از یک دستور کار برای جنگ نیست. این گزارش به مبحثی اشاره می‌کند که در طول جنگ جهانی دوم مطرح شده‌است ، یعنی ،کلان استراتژی (Grand Strategy) .کلان استراتژی درواقع با " یکپارچه کردن سیاست‌ ها (سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و...) و قدرت نظامی یک ملت ، توسل و نیاز به جنگ را [برای تسهیل اهداف] غیر ضرور می نماید و یا شانس پیروزی را افزایش می دهد. موضوع اصلی گزارش این است که سلطه جهانی آمریکا به واسطه رشد مستمر چین مورد تهدید است و این روند باید توسط ابزارهای اقتصادی , دیپلماتیک و نظامی معکوس شود .به طور قابل‌توجهی , در ابتدای گزارش , نویسندگان آن به راهنمای برنامه‌ریزی دفاعی پنتاگون در سال 1992 اشاره کرده اند که در پی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ایجاد شد و اصرار داشت استراتژی آمریکا باید بر روی ممانعت از ظهور هر رقیب جهانی احتمالی در آینده تمرکز کند . نویسندگان ادعا می‌کنند چین یک " کلان استراتژی " برای سلطه منطقه‌ای و در نهایت سلطه جهانی دارد و روشن می‌کنند که تهدیدی جدی برای آمریکا است که از رشد اقتصادی چین در نظام بین‌المللی کنونی ناشی می‌شود . لحن این گزارش یادآور تحلیلی است که در ابتدای سال ۱۹۰۷ توسط مقام ارشد دفتر وزارت امور خارجه بریتانیا ، ایر کرو (Eyre Crowe) در مورد تهدیدات روبه رشد آلمان و تاثیر آن بر بریتانیا نگاشته شد. با اینکه چین یک قدرت امپریالیستی مثل آلمان نیست ، اما افزایش قدرت اقتصادی آن موقعیت آمریکا را تضعیف می‌کند .طبق این گزارش : " از آنجا که تلاش آمریکا برای ادغام چین در نظم بین‌المللی لیبرالی ، تهدیدات جدیدی مقابل سلطه آمریکا در آسیا ایجاد کرده‌است و می‌تواند در نهایت منجر به یک چالش مهم در سلطه جهانی آمریکا شود، واشنگتن به یک استراتژی کلان در برابر چین نیاز دارد تا به برقراری سلطه خود کمک کند .تکرار سیاست جنگ سرد مبتنی بر " سد نفوذ " (Containment) دیگر ممکن نیست زیرا بر اساس سیاست های اقتدارگرا و توسعه طلبی اتحاد جماهیر شوروی بود، اما رشد اقتصادی چین با جهانی شدن اقتصاد و ادغام چین در بازارهای جهانی مرتبط است. پوستری از استراتژی سد نفوذ این ادعا تایید مستقیمی از تحلیل مارکسیستی است که ریشه جنگ در شیوه عملکرد خود نظام کاپیتالیسم قرار دارد.چین در چارچوب بازار جهانی فعالیت کرده‌است که حداقل توسط آمریکا تاسیس نشده است.اما این ادغام به خودی خود برتری ایالات‌متحده را تضعیف کرده‌است .در این گزارش گفته شده‌است : حمایت ایالات‌متحده از ورود چین به سیستم تجارت جهانی باعث ایجاد وضعیت ناهنجاری شده‌ که در آن واشنگتن به تسریع رشد اقتصادی پکن کمک کرده‌است و به همین ترتیب موجب ظهور یک رقیب ژئوپولتیک شد.بر این اساس , در پیشبرد عوامل اصلی یک " استراتژی کلان " آمریکایی , نویسندگان تمرکز قابل‌توجهی در مسائل اقتصادی دارند . به عنوان بخشی از طرح احیا اقتصادی , آمریکا باید : مجموعه جدیدی از روابط تجاری در آسیا که چین را نادیده می گیرد ایجاد و ابزارهای موثر برای مقابله با استفاده گسترده چین از ابزارهای ژئواکونومیک در آسیا و در مشارکت با متحدین و شرکای آمریکا و فراتر از آن طراحی کند . ایجاد یک مکانیزم جدید کنترل فن‌آوری در برابر چین . پیمان تجاری اقیانوس آرام یا شراکت ترنس-پسیفیک(TPP) ، که در حال حاضر چین را نادیده می گیرد و پیمان تجاری و سرمایه‌گذاری ترنس-آتلانتیک (TTIP ) بین اتحادیهٔ اروپا و ایالات متحده امریکا در دوران اوباما مطرح شد و طبق گزارش از الزامات محدود کردن چین است . عدم ارائه آن به شدت استراتژی کلان ایالات متحده را تضعیف خواهد کرد.قرارداد TPP باعث نزدیک شدن کشورهای همسایه چین به آمریکا و کاهش وابستگی آن‌ها به تجارت با چین می‌شود و در نتیجه قدرت چین در روابط تجاری کاهش میابد. تراز تجاری منفی امریکا در مقابل چین و اتحادیه اروپا تمرکز این گزارش در مورد مسائل اقتصادی به هیچ وجه نمایانگر کاهش معیارهای نظامی نیست. برعکس، نویسندگان اقدامات نظامی مفصلی را تعریف می کنند. پیشنهادات این گزارش عبارتند از گسترش روابط امنیتی ایالات متحده و ژاپن برای پوشش همه آسیا، ارتقا ارتش ژاپن, همسو کردن ژاپن با مفاهیمی مانند نبرد هوا - دریایی (Air - Sea battle)، حمله گسترده به امکانات نظامی در سرزمین اصلی چین و افزایش همکاری با ژاپن در مورد دفاع موشکی (BMD) است. سیستم‌های ضد موشکی برای یک استراتژی تهاجم اولیه حیاتی محسوب می‌شوند چون هدف آن این است که هر گونه اقدام تلافی جویانه را خنثی کند.در کره جنوبی، افزایش ظرفیت BMD و همچنین یک استراتژی جامع به همراه ژاپن برای "تغییر رژیم" در کره شمالی، مورد نیاز است. استرالیا به عنوان «لنگر جنوبی» روابط ایالات متحده در اقیانوس آرام توصیف شده است. این گزارش خواستار استفاده از پایگاه نیروی دریایی استرلینگ در غرب استرالیا برای حمایت از "ساختار نیروی دریایی ایالات متحده در منطقه است." ایالات متحده و استرالیا باید در امر شناسایی ، ناوگان بدون سرنشین را در جزایر کوکوس استرالیا در اقیانوس هند مستقرکنند و "دو کشور باید با هم کار کنند تا سریع تر بتوانند مزیت های بالقوه استرالیا در دفاع موشکی را شناسایی کنند. " تسلیحات هسته ای هند باید به عنوان یک "دارایی" در موازنه قدرت دیده شود، و همکاری نظامی ایالات متحده و هند باید افزایش یابد. نقش اندونزی در تمرینات نظامی مشترک باید گسترش یابد، تمرینات دریایی با ویتنام تقویت شده و فیلیپین باید طیف وسیعی از توانایی های دفاعی را توسعه دهد. در جبهه سیاسی این گزارش ، ایالات متحده باید "دیپلماسی سطح بالا" (high - level diplomacy) را با چین برای کاهش "تنش های شدید ذاتی" شروع کند تا به متحدان و دوستان خود در آسیا و دیگر نقاط اطمینان دهد هدف آن اجتناب از مقابله با چین است. منشا این تناقض آشکار، در بخش مهمی از محرک جنگ آمریکا و تهاجم در جبهه ایدئولوژیک قرار دارد. هدف "دیپلماسی سطح بالا" و حتی سرمایه‌گذاری‌های مشترک احتمالی با چین در برخی موارد، تولید تبلیغات دروغین است که علت جنگ، تقصیر دشمن آمریکا است - در این مورد قاطعیت و پرخاشگری چین. راه اندازی تبلیغات دروغین عنصر اصلی آغاز فعالیت نظامی آمریکا بوده‌است، یعنی از اواخر قرن ۱۹ زمانی که تبدیل به یک قدرت امپریالیستی شد تاکنون . در واقع, این گزارش به طور خاص هر گونه سازش با چین را رد می‌کند. در نتیجه نویسندگان آمده : در اینجا چشم‌انداز واقعی مطلقا ایجاد اعتماد بنیادین, هم‌زیستی مسالمت‌آمیز, " درک متقابل ", " یک شراکت استراتژیک " یا " نوع جدیدی از روابط " بین ایالات‌متحده و چین نیست. " دانلود سند سایت معرفی و شرح سند : https://www.wsws.org/en/articles/2015/05/02/chin-m02.html
  8. با سلام دوستان؛ به نظر شما در صورت حمله اسرائیل به تاسیسات هسته ای ایران اقدامات ایران چه خواهد بود و آیا عملیات اسرائیل در نابودی تاسیسات هسته ای چقدر موفقیت آمیز تخمین زده می شود؟ با تشکر
  9. بمب افكن تهاجمي نسل بعد، LRS-B بمب افكن نسل بعد ( NGB، قبلا به نام بمب افكن 2018 شناخته مي شد ) يك برنامه به منظور توسعه يك بمب افكن جديد براي نيروي هوايي ايالات متحده بود. NGB قرار بود تا در حدود سال 2018 و به عنوان يك بمب افكن پنهانكار، مادون صوت، برد متوسط و با قابليت متوسط حمل سلاح وارد خدمت شود و به تدريج جايگزين بمب افكن هاي پير و پا به سن گذاشته ( B-52 Stratofortress و B-1 Lancer ) گردد. ولي برنامه توسعه NGB با ظهور طرح بمب افكن دور برد تهاجمي سنگين ايالات متحده به فراموشي سپرده شد. اين اتفاق زماني افتاد كه در ژوئن 2010 سپهبد Breedlove در مصاحبه اي بيان كرد كه اصطلاح بمب افكن نسل بعد مرده و از اين به بعد نيروي هوايي بر روي طراحي بمب افكن هاي دور برد تهاجمي كار خواهد كرد كه در آن از سيستم هاي به كار رفته در جنگده هاي F-22 و F-35 استفاده خواهد شد تا بمب افكني مقرون به صرفه و با قابليت هاي استثنايي هر دو جنگنده فوق جهت انجام ماموريت ها طراحي و توليد گردد. بمب افكن دور برد تهاجمي (Long Range Strike Bomber) برنامه توسعه بمب افكن دور برد تهاجمي ( LRS-B ) به معناي واقعي كلمه پنهانكار است! و اطلاعات خيلي كمي از آن منتشر شده است ولي اهميت آن را به خوبي مي توان در رفتار پنتاگون و شركاي صنعتي بزرگ آن احساس كرد.بسياري از كارشناسان معتقدند كه برنامه توسعه اين بمب افكن ساختار نيروي هوايي ايلات متحده را در 20 سال آينده شكل خواهد داد و هر شركتي كه برنده مناقصه توليد اين بمب افكن شود پول پارو خواهد كرد و بازنده نيز مي تواند مطمئن باشد كه جايگاهي در آينده هوانوردي نظامي ايلات متحده نخواهد داشت مگر ان كه معجزه اي كند! هر چند امروزه لاكهيد ماريتن به لطف پروژه F-35 آينده خود را در صنعت هوانوردي نظامي ايالات متحده تضمين كرده است و بويينگ نيز به مدد توليدات هوانوردي غير نظامي خود مي تواند از اين بحران عبور كند و تنها نورث روپ است كه چاره اي ندارد و بايد اين مناقصه را برنده شود تا بتواند با خيال راحت به آينده خود فكر كند شناخته ها و ناشناخته ها پيش بيني شده 80 تا 100 فروند از اين بمب افكن جديد جايگزين ناوگان فعلي بمب افكن هاي ايالات متحده شود. پنهانكار بودن ،قابليت حمل سلاح هاي هسته ايو داراي بودن هر دو حالت پروازي سرنشين دار و بي سرنشين از الزامات طراحي LRS-B است.قيمت تعيين شده براي هر فروند بمب افكن جديد 550 ميليون دلار در سال 2010 پيش بيني شده و قرار است به جهت كم كردن هزينه ها از فناوري موجود در طراحي ان استفاده شود ولي ساختار طراحي آن بايد به شكلي باشد كه بتواند از تكنولوژي هاي آينده نيز استفاده كند.دو رقيب اصلي در طراحي اين بمب افكن يكي كمپاني Northrop Grumman, با سابقه طراحي بمب افكن پنهانكار و گرانقيمت B-2 است و ديگري مشاركت كمپاني هاي بويينگ و لاكهيد مارتين با سابقه طراحي جنگنده هاي F-22 و F-35 .همچنين پيش بيني مي شود در اواسط دهه 2020 اولين پروازهاي اين بمب افكن انجام شود.طبق حدس هايي كه كارشناسان مي زنند نيروي هوايي آمريكا به دنبال يك بمب افكن در اندازه اي حدودا نصف B-2 است كه از دو موتور F-135 همانند F-35 سود ببرد. پيشران F-135 Pratt & Whitney الان همه شما ميگوييد اين كه خيلي كوچيكه، خب مسلما بايد بزرگتر بشه ولي با صحبتي كه رابرت گيتس وزير سابق دفاع انجام داد و به اعضاي كنگره گفت كه قيمت هر فروند 550 ميليون دلار ميشود راه را بر روي بزرگتر شدن اين بمب افكن فعلا بست. و اين نگراني را در بين كارشناسان به وجود آورد كه هر شركتي كه بتواند با حداقل آيتم هاي اساسي يك بمب افكن توليد كند برنده اين مناقصه خواهد بود بدون توجه به نيازهاي اساسي نبردهاي آينده.بنابراين يكسري الزامات از سوي كارشناسان هوانوردي نظامي جهت توسعه LRS-B پيشنهاد شده است : پنهانكاري امروزه ميدانيم كه 80 درصد قابليت پنهانكاري به شكل و طراحي هواپيما بستگي دارد و فقط 20 درصد به مواد و تكنولوزي پيشرفته به كار رفته در آن وابسته است. كه همين 20 درصد هم بيشترين هزينه را به خود اختصاص مي دهد. پس يايد تعادل خوبي را بين اين دو بخش برقرار كرد تا هزينه هاي طراحي و توسعه سرسام اور نباشد. تعمير و نگهداري استفاده از مواد جاذب امواج رادار ساخته شده مي تواند نگهداري اين بمب افكن را بسيار راحت تر كند تا استفاده از موادي كه در لبه تكنولوژي روز قرار دارند و بسيار گران قيمت خواهند بود و نگهداريشان نيز بسيار مشكل است.ولي پلت فرم طراحي نيز بايد به شكلي باشد كه اين پرنده بتواند در 50 سال آينده آسمان ها را همچنان تسخير كند و پذيراي مواد جديد و تكنولوژي هاي نوين نيز باشد. قابليت حمل بمب هاي هسته اي تصميم گيري در اين مورد بايد همين الان صورت بگيرد، هر چند نيروي هوايي علاقه دارد تا چند سال بعد از توليد بمب افكن ها مجوز حمل سلاح هاي هسته اي را براي آنها صادر كند ولي با توجه به پيشرفت هاي سريع در صنعت هوانوردي نظامي از الان اين پرنده بايد طوري طراحي شود كه حداقل نيمي از آنها از ابتدا قابليت حمل بمب هاي هسته اي و هيدروژني را داشته باشند. و توانايي بازدارندگي ايالات متحده را همچنان حفط كنند. كنار گذاشتن طرز فكر شواليه تنها! بسياري از مردم فكر مي كنند كه پنهانكاري يعني يك جنگنده پنهانكار به تنهايي و با شجاعت به مانند يك شواليه به مواضع دشمن حمله مي كند و تمامي آنها را نابود ميسازد!! از الان بايد اين تفكر را دور ريخت و يك برنامه جامع جهت حملات پر تعداد بمب افكن هاي نسل بعد در نظر گرفت و تمام سناريوهاي موجود و تهديدات لازم را در آنها پيش بيني كرد تا قدرت واقعي بمب افكن ها و تاثير آنها بر روي مواضع دشمن مشخص شود. ساخت يك بمب افكن، نه فقط يك پلت فرم صرف در سال هاي بعد LRS-B تنها بمب افكن سنگين ايالات متحده خواهد بود. پس بايد به شكلي طراحي شود كه قابليت باز طراحي بسياري از قسمت هاي آن وجود داشته باشد و بتواند از تكنولوژي هاي آينده نيز به خوبي بهره مند شود. همچنين LRS-B بايد بتواند ماموريت هاي دريايي را نيز به خوبي ماموريت هاي زميني انجام دهد. نگه داشتن خلبان در كابين با وجود داشتن فناوري پروازهاي بي سرنشين اما ما نبايد در دام اين صحبت ها بيافتيم كه LRS-B بايد تنها قابليت بي سرنشين داشته باشد!، نداشتن خلبان در ميدان نبرد يعني نداشتن حس مسئوليت پذيري و ابتكارات لحظه اي نمي توان از جذابيت هاي فراوان پرنده هاي بي سرنشين گذشت ولي يك بمب افكن سنگين بي سرنشي نياز به حمايت زميني بسيار بيشتري از بي سرنشين هاي فعلي دارد كه اين خود هزينه ها را بسيار بالاتر مي برد.مورد بعدي قابليت ضعيف بي سرنشين ها در سوخت گيري هاي هوايي است كه در حين ماموريت هاي يك بمب افكن دوربرد الزامي است و يك خلبان در هر شرايط آب و هوايي يا زماني به راحتي آن را انجام مي دهد.و در آخر فكر كنيد كه يك بي سرنشين بخواهد بمب هسته اي نيز با خود حمل كند، خيلي فكر خوبي نيست و حتي كابوس آور نيز هست. هر چند خيلي ها فكر ميكنند بهتر بمب هاي هسته اي را به دست بي سرنشين ها سپرد! فراموش نكردن چيزهاي كوچك بايد فضاي كافي براي خلبان در پروازهاي طولاني در نظر گرفت تا اعصابش راحت باشد و تحت فشارهاي جسمي قرار نگيرد. اين مورد حتما بايد لحاظ شود و سعي شود از تجربه B-2 در اين مورد درس گرفته شود. در ژانويه 2011 نيروي هوايي فهرستي كوتاه از اهداف مورد نظر خود را براي بمب افكن تهاجمي منتشر كرد اهداف طراحي در نظر گفته شده براي يروژه LRS-B در ژانويه 2011 كل هزينه پروژه نبايد از 40 تا 50 ميليارد دلار بيشتر باشد سرعت مادون صوت حداكثر بردي پروازي بيشتر از 9250 كيلومتر مداومت پروازي 50 تا 100 ساعت براي پروارهاي بي سرنشين قابليت بقا در حملات روزانه به مواضع دشمن با وجو د قدرتمند ترين دفاع هوايي موجود در پايان تصاويري از طرح هاي مفهومي اراده شده توسط سه كمپاني معظم شركت كننده در اين مناقصه طرح پيشنهادي كمپاني نورث روپ گرومن طرح پيشنهادي كمپاني لاكهيد طرح پيشنهادي كمپاني بويينگ حال بايد منتظر ماند و ديد كه در چند ماه آينده مقامات نيروي هوايي كدام يك از طرح هاي پيشنهادي را براي آينده توان هوايي ايالات متحده انتخاب خواهند كرد. نظر شما چيست؟ كم و كاستي بود دوستان به بزرگواري خودتون ببخشيد، تقديم به ارواح طيبه شهداي مرزباني ناجا در حادثه اخير نگور با تشكر فراوان از دوست و استاد گرامي جناب 7mmt به جهت پيشنهاد اين موضوع و كمك هاي بسيارشان تهيه شده توسط امير ارسلان رهسپار ، فقط براي ميليتاري منابع : http://en.wikipedia.org/wiki/Next-Generation_Bomber http://www.defensenews.com/story/defense/air-space/strike/2015/01/18/air-force-bomber-industry/21805275/ http://defensetech.org/2014/09/15/air-force-plans-major-step-in-long-range-strike-bomber-program/ http://breakingdefense.com/2014/09/b-2-pilots-lessons-for-lrsb-americas-new-bomber/
  10. بررسی شناورهای آینده را با شناورهای آمریکا شروع کردیم و با شناورهای آمریکا به پایان می رسانیم. همان گونه که در قسمتهای اول تا سوم این سلسله مقالات بررسی کردیم، نیروی دریایی آمریکا هنوز برای ساخت نسل بعدی شناورهایی به یک جمع بندی کامل نرسیده است. ساخت شناورهای کلاس دی دی-1000 نیز تلاشی است برای حفظ برتری دریایی آمریکا در قرن بیستم ویکم. در ماه نوامبر 2001 دپارتمان دفاعی آمریکا در پروژه ناوشکنهای جدید کلاس دی دی-21 تجدید نظر کرد و پروژه دیگری با نام "ناوشکن کلاس ایکس" را جایگزین آن نمود. در ماه آوریل سال بعد، شرکت نورث روپ-گرومن برای طراحی شناورهای جدید به عنوان مقاطعه کار اول انتخاب شد. این شرکت نیز شرکتهای رایتئون، جنرال دینامیکز، لاکهید مارتین، بوئینگ و بی آئی سیسیتمز را برای کار بر روی قسمتهای مختلف شناور به عنوان مقاطعه کار جزء انتخاب کرد. تقریبا تمامی شرکتهای بزرگ تسلیحاتی ایالات متحده به نوعی در طراحی یا ساخت این شناور جدید سهیم هستند. پروژه ناوشکن اکس در کنار پروژه های "رزمناواکس" و "شناورهای رزمی ساحلی" پیشرفت خود را آغازکرد. در سال 2006 نیروی دریایی ایالات متحده اولین نمونه ناوشکن جدید خود را "دی دی جی-1000 زوم والت" نامید. تا ماه سپتامبر 2005، نورث روپ-گرومن کار طراحی 11 سیستم حیاتی زوم والت مانند سیستم توپخانه پیشرفته، سیستم پیشرانه یکپارچه، بدنه ساخته شده از مواد مرکب، سیستم پرتاب موشک عمودی پیرامونی، سونار مجتمع و رادار را به اتمام رسانده بود. یک فروند ناوشکن بازنشسته از کلاس اسپورانس در اختیار این شرکت گذاشته شد تا به عنوان یک سکوی آزمایشی برای نصب سیستمهای یادشده بکاربرده شود. باید به خاطر داشت که بسیاری از تجهیزات پیشرفته این شناور قبلا برای ناوشکن های کلاس دی دی-21 طراحی شده بودند ،که با لغو شدن طرح آن شناور، این تجهیزات در ناوشکن کلاس دی دی جی-1000 بکارگرفته خواهند شد. نیروی دریایی تحویل اولین نمونه ناوشکنهای جدید را برای سال 2012 برنامه ریزی کرده است. در ابتدا، تعداد ساخت 32 فروند از این ناوشکنهای جدید برای نیروی دریای درنظر گرفته شده بود ولی کمی بعد مشکلات مالی این تعداد را به 24 و سپس به 7 فروند کاهش داد. در حال حاضر، تنها بودجه کافی برای ساخت 2 فروند ناوشکن جدید تصویب شده است و درصورت موفقیت آمیز بودن طرح، این تعداد افزایش خواهد یافت. هر کدام از این دو شناور آزمایشی 1.3 میلیارد دلار هزینه دربرخواهندداشت. درنهایت، تعداد کلی شناورهای ساخته شده بین 8 تا 12 فروند برآورد می شود. برخلاف نسلهای قبلی ناوشکن های آمریکایی ،که برای عملیات در آبهای عمیق و دور از ساحل ساخته شده بودند، شناورهای کلاس زوم والت بیشتر برای عملیات در آبهای کم عمق ساحلی طراحی شده اند. وظیفه اصلی این شناورها پشتیبانی از عملیات آبی-خاکی، پدافند هوایی، عملیات ضدسطحی و ضدزیردریایی می باشد. یکی دیگر از وظایف احتمالی شناورهای جدید استفاه از آنها به عنوان سکوهای متحرک ضدموشک بالستیک است. این شناورها با استفاده از تکنولوژیهای ارتباطی می توانند اطلاعات مسیر حرکت موشکهای بالستیک دشمن را از ماهواره ها دریافت کرده و با موشکهای ضدموشک خود آنها را هدف قراردهند. طرح بدنه شناورهای کلاس زوم والت برای کاهش سطح مقطع راداری به گونه ای است که بیشتر بدنه شناور در زیر آب قرارمی گیرد. پل شناور تنها قسمتی از بدنه زوم والت است که در بالای سطح آب قرارگرفته و آن هم به گونه ای طراحی شده تا کمترین میزان امواج رادیویی را به سمت منبع فرستنده امواج بازگرداند. علاوه بر آن، حرارت خروجی و اثرمغناطیسی شناور به گونه ای کاهش یافته اند که رهگیری شناور توسط حسگرهای مادون قرمز و مغناطیسی به کمترین میزان ممکن کاهش یابد. تصویر مادون قرمز شناور توسط آب پاشهایی که در اطراف بدنه نصب شده اند و به همراه سیستم خنک کننده هوای غیرفعال کاهش داده می شود. اسکلت شناور و عرشه آن از مواد کامپوزیتی ساخته شده اند. با اینکه بدنه زوم والت 40 درصد بزرگتر از ناوشکنهای کلاس "آرلیک بورک" می باشد اما سطح مقطع راداری آن به اندازه یک قایق ماهیگیری کاهش یافته است. سینه شناور به گونه ای طراحی شده است که بتواند به راحتی موجها را بشکافد تا شناور بتواند در دریای متلاطم بدون تکان و با پایدارای زیاد حرکت کند. برای دی دی جی-1000 یک سیستم پیشرانه یکپارچه با موتورهای الکتریکی در نظرگرفته شده است. این سیستم دارای حداقل صدا است و می تواند بیشترین نیرو را برای تسلیحات و تجهیزات شناور تهیه کند. دو دستگاه توربین گازی رولزرویس "ام تی-30" به قدرت 36 مگاوات نیروی لازم برای به حرکت درآوردن موتورهای الکتریکی را تهیه می کند. بنا بر اظهارات مسئولان شرکت رولزرویس، این موتور قویترین توربین گازی دریایی جهان است. سیستم یکپارچه تولید قدرت دی دی جی-1000 از بعضی جهات مانند سیستمهای قدیمی توربو-الکتریک است اما با استفاده از موتورهای جدیدی که قرار است برای این شناورها ساخته شود این سیستم می تواند 10 برابر کمتر از روشهای قدیمی انرژی الکتریکی مصرف کند. یک رادار آرایه فازی ،که در دو باند "اس" و "ایکس" کار می کند، به همراه لینکهای ارتباط داده به آنتن رادار شناور متصل شده و آن را تغذیه می کنند. این تجهیزات ساخت شرکت "هریس" می باشند. رادار اصلی زوم والت یک رادار چندکاره "آ ان/اسپای-3" است که به صورت یکپارچه با یک رادار دوبانده جستجوی افق و یک رادار باند ،ال، جستجوی حجم کارمی کند. اسپای-3 ساخت رایتئون بوده و یک رادار آرایه فازی در باند "ایکس" است که برای کشف هواگردهایی که در ارتفاع پایین پرواز می کنند ساخته شده است. این رادار می تواند موشکهای ضدکشتی را یافته و هدایت آتش موشکهای ضدموشک را برعهده بگیرد. یک سونار در قسمت زیرین سینه کشتی نصب شده است که با یک سونار یدک کش چندکاره اطلاعات لازم را برای جنگ ضدزیردریایی فراهم می آورد. تمامی سیستمهای الکترونیکی دی دی جی-1000 به وسیله یک شبکه کامپیوتری بزرگ به یکدیگر متصل شده و کنترل می شوند. شناورهای آینده نیروی دریایی آمریکا را می توان یک ابرکامپیوتر واقعی دانست. در طراحی این سیستمها سعی شده است تا حد امکان از سخت افزار و نرم افزارهای تجاری موجود استفاده شود. آی بی ام به همراه رایتئون و لاکهید وظیفه توسعه این سیستمها را برعهده گرفته اند. خدمه این شناور در حدود 140 نفر می باشد که با خدمه 330 نفری ناوشکنهای کلاس اسپورانس و خدمه 200 نفری کلاس الیورهازارد پری قابل مقایسه است. استفاده از سیستمهای خودکار تعداد خدمه را تا حدی باورنکردنی کاهش داده است. باوجودی که زوم والت در رده ناوشکن طبقه بندی شده است اندازه و وزن آن این شناور را در حد یک رزمناو قرارمی دهد. اندازه زوم والت 50درصد بزرگتر از ناوشکنهای آلری-بروک و تقریبا هم اندازه نبردناو آلمانی گراف اسپی ، متعلق به جنگ جهانی دوم، است. تسلیحات شناورهای کلاس دی دی جی-1000 برای عملیات ساحلی و شبکه محور مناسب هستند. بر خلاف شناورهای قدیمی که از پرتاب کننده های عمودی استفاده می کنند در زوم والت تعداد 20 خانه عمودی پرتاب موشک "مارک-57" در دو لبه عرشه جلویی شناور نصب شده اند تا در صورت هدف قرارگرفتن شناور کمترین آسیب به موشک اندازهای آن وارد شود. این سیستم پرتاب موشک عمودی توسط شرکتهای بی آ ئی سیستمز و رایتئون طراحی شده است و می تواند انواع موشک مانند موشک های کروز، استاندارد و سی اسپارو را شلیک کند. سیستم پرتاب موشک عمودی کوششی است برای استفاده بهینه از فضای باارزش مرکز بدنه شناور به گونه ای که امنیت کشتی نیز به بیشترین میزان ممکن افزایش یابد. مارک-57 دارای بارگذاری خودکار بوده و مجموعا 80 تیر موشک در خزانه زوم والت برای آن درنظرگرفته شده است. نبردناوها -که امروزه از رده خارج شده اند- برای حمله به ساحل دشمن به صورت سنتی از 6 تا 12 قبضه توپ با کالیبر بالا (کالیبر 16 اینچ در برابر کالیبر 6.1 اینچ توپهای نصب شده در ناوشکن زوم والت) استفاده می کردند اما برای دی دی جی-1000 تنها دو قبضه توپ 155 میلیمتری در نظر گرفته شده است. این توپها با استفاده از گلوله های راکت دار بردی برابر با 100 مایل دریایی خواهند داشت و نرخ آتش آنها 12 گلوله در دقیقه خواهد بود. گلوله های این توپ مجهز به سیستم "جی پی اس" بوده و شناور زوم والت با استفاده از این گلوله ها می تواند بدون وارد شدن به آبهای ساحلی دشمن دقیقترین آتشباری را بر روی مواضع حریف اجرا کند. هر شناور دی دی جی-1000 می تواند 900 عدد از این نوع گلوله ها را حمل کند که 600 عدد از گلوله های در خزانه بارگذار خودکار توپها قراردارند. در حال حاضر این گلوله ها در شلیکهای آزمایشی تا فاصله 59 مایل دریایی شلیک شده اند. ناظران نظامی قدرت آتش این توپها را برابر با 18 قبضه توپ متعارف "ام-198" می دانند. توپ 57 میلیمتری "مارک-110" ساخت بی آئی سیستمز نیز برای نبرد در فواصل نزدیک در نظرگرفته شده است. نرخ آتش این توپ 220 گلوله در دقیقه و برد آن 14 کیلومتر است. هدایت این توپ به وسیله دست و یا از راه دور صورت می گیرد. توپ مارک-110 مهمات چندمنظوره مارک-295 را بکارمی گیرد و با استفاده از این مهمات می تواند با اهداف هوایی، زمینی یا سطحی درگیرشود. قرار است که سیستمهای تسلیحاتی این شناورها به اندازه ای باهوش باشند که کاملا بدون دخالت انسان هدفگیری و شلیک کنند. این اتوماسیون گسترده یکی از دلایل کاهش تعجب انگیز خدمه شناور می باشد. بر خلاف بیشتر ناوشکنهای متعارف دی دی جی-1000 دارای دو باند پرواز هلیکوپتر است. در پاشنه شناور یک سطح شیبدار برای به آب انداختن قایقهای کوچک درنظرگرفته شده است که می توان از آن برای به آب انداختن قایق و روباتهای شناور یا زیرآبی حتی در دریای متلاطم استفاده کرد. در صورت موفقیت آمیز بودن طرح زوم والت این شناور تا سالهای طولانی ستون فقرات شناورهای رزمی سطحی نیروی دریایی ایالات متحده خواهدبود. دی دی جی 1000 زوم والت مشخصات تاریخ سفارش ؟ تاریخ شروع پروژه 2007 تاریخ به آب انداختن ؟ تاریخ به خدمت گرفته شدن برنامه ریزی شده برای2012 وزن کامل 14564 تن طول 183 متر عرض 24.1 متر آبخور 8.4 متر پیشرانه 2 توربین گازی رولزرویس مارین ترنت-30 هر یک به توان 36 مگاوات؛؟ دستگاه دیزل ژنراتور سرعت 30.3 گره دریایی برد خدمه 140 نفر هلیکوپتر 2 فروند هلیکوپتر اس اچ-60 یا 1 فروند هلیکوپتر ام اچ-60؛3 فروند پهپاد فایراسکات تجهیزات الکترونیک 1 دستگاه رادار3 بعدی چندمنظوره آ ان/اسپای-3؛رادارجستجوی حجم؛سونارسینه کشتی؛سونار یدککش تسلیحات موشک انداز 20خانه عمودی مارک-57 به همراه 80 تیر موشک سی اسپارو،موشک کروز توماهاوک،موشک استاندارد بلاک2؛موشک انداز عمودی ضدزیردریایی آسروک؛2 قبضه توپ 155میلیمتری به همراه 920 گلوله؛2 قبضه توپ دریایی مارک-110 با کالیبر57میلیمتر برای دفاع نزدیک اینهم توپ اعجوبه ساخت سوئد دوستان توجه کنند که عکسها همه تخیلی هستند نه واقعی. نویسنده:رضاکیانی موحد منبع:مجله جنگ افزار
  11. آمريكا: بمب جديد 14 تني ما بسيار قويتر از بمب جديد روسها است »/ برای حمله به مراکز هسته ای ایران آمریکا بمبی بسیار قوی به وزن 14 تن آماده کرده که می تواند اهدافی که در اعماق زمین قرار دارند را منهدم سازد و از این نظر بر بمب خلایی که اخیرا در روسیه آزمایش شده ارجحیت دارد. "توماس مک هنری" سرتیپ بازنشسته و معاون اسبق رییس ستاد نیروی هوایی آمریکا روز چهارشنبه این سخنان را در شبکه تلویزیونی "فوکس" ایراد کرد. وی رییس شورای کارشناساسی کمیته غیر دولتی سیاست ایران (Iran Policy Committee) است. ژنرال آمریکایی اعلام کرد: " ما بمب بسیار سنگینی در اختیار داریم که وزن آن 30 هزار پوند (14 تن) است و توان نفوذ و تخریب واقعی دارد". وی گفت: " بر خلاف بمبی که ما در اختیار داریم سلاح روس ها بمبی نیست که قدرت نفوذ بالایی داشته باشد. من نمی توانم عمق نفوذ پذیری آن را بازگو کنم . مک هنری ضمن تفسیر خبر دیروز شبکه تلویزیونی "فوکس" اعلام کرد که بعد از تصمیم آلمان برای انصراف از تحریمات آتی علیه ایران، آمریکا "چاره دیگری ندارد". وی گفت: " آنها (آلمانی ها) ما را مجبور ساختند که راه نظامی را انتخاب کنیم". وی ضمن تفسیر راه های احتمالی عملیات نظامی علیه ایران اطلاع داد که به اعتقاد وی بهترین راه بمباران گسترده و سنگین به اهداف ایران است. به گفته مک هنری از 65 تا 70 فروند هواپیمای "استلس" (نامرئی) و 400 فروند جنگنده معمولی در این بمباران شرکت خواهند نود. وی اعلام کرد: "این حملات هوایی به مدت 48 ساعت طول خواهد کشید و در حدود 2,5 هزار هدف شامل مراکز هسته ای، مراکز دفاع ضد هوایی، نیروی هوایی، نیروی دریایی، توان موشکی مرتبط به "شهاب-3" و بالاخره مراکز فرماندهی ایران را در بر خواهد داشت . منبع: مركز انجمن هاي تخصصي
  12. در دوازدهم تیرماه 1367 شمسی برابر با سوم ژوئیه 1988 میلادی، هواپیمای مسافری ایرباس ایران که از بندرعباس عازم دوبی بود، بر فراز آب های خلیج فارس و در نزدیکی جزیره "هنگام" مورد هجوم یگان های دریایی متجاوز آمریکایی مستقر در آب های خلیج فارس قرار گرفت و سقوط کرد. این هواپیما که با موشک ناو جنگی وینسنس مورد حمله عمدی نیروهای تجاوزگر و جنایت پیشه شیطان بزرگ قرار گرفت، حامل ۲90 مسافر و خدمه بود که تمامی آنها اعم از مرد و زن و کودک و نوجوان و کهنسال با وقوع این جنایت فجیع به شهادت رسیدند. در میان سرنشینان هواپیما، 66 کودک زیر 13 سال، 53 زن و 46 تن تبعه کشورهای خارجی نیز بودند که کشته شدند. ساقط کردن هواپیمای مسافربری ایران از سوی جنایتکاران آمریکایی، در حقیقت یکی دیگر از مراحل رویارویی استکبار جهانی با جمهوری اسلامی ایران برای تقویت متجاوزان عراقی در جبهه های جنگ و به زانو در آوردن مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران بود. پس از سقوط این هواپیما، مقامات آمریکایی برای توجیه این جنایت نابخشودنی، دلایل ضد و نقیضی عنوان کردند و کوشیدند این اقدام خصمانه را یک اشتباه قلمداد کنند. اما با توجه به مجهز بودن کشتی جنگی وینسنس به پیشرفته ترین سیستم های راداری و رایانه ای و هم چنین مشخص بودن نوع هواپیمای درحال پرواز، مسلم شد که احتمال اشتباه وجود نداشته و این اقدام، کاملاً خصمانه بوده است. با این حال مقام های آمریکایی پس از چندی، در توهینی آشکار به ملت ایران، مدال شجاعت بر گردن ناخدای این ناو انداختند و بدین سان حمایت رسمی خود را از این جنایت اعلام نمودند. به هر تقدیر، این جنایت نیز در کنار جنایات بی شمار دولت آمریکا، در پرونده سیاه استکبار جهانی ثبت شد و لکه ننگ دیگری بر تارک آن جنایت پیشگان نقش بست. شرح حادثه: یک سال پس از تجاوز رژیم عراق علیه ایران در سال 1360 حمله به کشتی های تجاری در خلیج فارس شروع شد و با اعلام مین گذاری سواحل بندر امام خمینی (ره) و حمله به دو کشتی تجاری در تاریخ 31 دی ماه 1360 امنیت خلیج فارس به وسیله عراق مختل شد و پس از آن که فرانسه هواپیماهای "سوپر اتاندارد" و موشک های "اگزوسه" را به عراق تحویل داد، ابعاد این حملات افزایش یافت. در برابر این حملات که عراق به صراحت مسئولیت آن را برعهده می گرفت، شورای امنیت عکس العمل مناسبی نشان نداد ولی در قبال انتساب به دور از واقعیت چند حمله به ایران و شکایت شورای همکاری خلیج فارس، شورای امنیت در 11 خرداد 1363 مطابق با اول ژوئن 1984 میلادی مبادرت به صدور قطعنامه 533 کرد و در آن خواستار توقف این حملات شد. از آغاز جنگ تا 10 ژوئیه 1984 میلادی، 113 کشتی در خلیج فارس مورد حمله موشکی قرار گرفت. جمهوری اسلامی ایران در ژانویه 1985 میلادی به دبیر کل وقت سازمان ملل اعلام کرد که از هر گونه اقدامی برای تامین آزادی و امنیت کشتیرانی در خلیج فارس حمایت و استقبال خواهد کرد، اما حملات به کشتی ها ادامه یافت. تا تیرماه 1366 حدود 5/8 میلیون تن کالا از محموله های کشتی ها در خلیج فارس به زیر آب رفت. 41 کشتی کاملا نابود شدند و به 34 تن محموله کالا آسیب وارد شد و بیش از 300 تن از ملوانان کشورهای گوناگون به قتل رسیدند و به همین تعداد نیز مجروج شدند. بدین ترتیب عراق در هدف خود مبنی بر بین المللی کردن جنگ خلیج فارس تا اندازه زیادی موفق شد و قدرت های غربی و در راس آنها آمریکا حضور گسترده و تهدیدآمیزی در خلیج فارس یافتند و سرانجام کشتی های نفت کش کویتی با پرچم آمریکا در خلیج فارس حرکت کردند و اسکورت نظامی نفتکش ها و کشتی های تجاری مورد نظر آمریکا در خلیج فارس آغاز شد. در 31 سپتامبر کشتی ایرانی مورد حمله نیروهای نظامی آمریکا قرار گرفت. همچنین حملات نظامی آمریکا به سکوهای نفتی ایران دخالت آشکار آن دولت در منطقه به نفع عراق و علیه جمهوری اسلامی ایران را به وضوح نشان داد. یکی از نتایج شوم تشنج آفرینی وسیع رژیم عراق و دامن زدن ایالات متحده به ناامنی درخلیج فارس حمله به هواپیما مسافربری جمهوری اسلامی ایران بود. در مورخه 1۲ تیر 1367 مطابق با 3 ژوئیه 1988 میلادی هواپیمای مسافربری که بر فراز آب های سرزمین ایران و در آب های حوالی جزیره "هنگام" حرکت می کرد به وسیله دو موشک از ناو آمریکایی وینسنس که خود به آب های سرزمینی ایران تجاوز کرده و در آن مستقر بود مورد اصابت قرار گرفت. همه مسافران و خدمه هواپیما با وضع اسفناکی به شهادت رسیدند. متعاقب این تجاوز آشکار، جمهوری اسلامی ایران در روز 14 تیر 1367 طی نامه ای به رئیس شورای امنیت خواستار تشکیل جلسه فوری شورا برای رسیدگی به موضوع شد. 25 تیر 1367 مطابق با 16 ژوئیه 1988 میلادی، شورا تشکیل جلسه داد. از سوی جمهوری اسلامی ایران دکتر ولایتی وزیر امور خارجه وقت ایران و از جانب آمریکا "جرج بوش" معاون وقت رئیس جمهوری در جلسه حضور داشتند. وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران در فرازی از سخنان خود عنوان کرد: "حضور نظامی آمریکا در خلیج فارس تنها منادی مرگ و بی قانونی و شرارت بوده و جز ناامنی چیزی به ارمغان نیاورده است. عمل جنایتکارانه آمریکا در حمله به هواپیمای کشوری به هیچ وجه در قالب دفاع مشروع قابل توجیه نیست." قطعنامه 616 شورای امنیت (1988) شورای امنیت پس ازاستماع سخنان دکتر ولایتی و جرج بوش درجلسه شماره 3831 خود در تاریخ 30 ژوئیه 1988 طرح قطعنامه ای پیشنهادی را تصویب کرد. متن قطعنامه به شرح زیر است: "شورای امنیت، با بررسی نامه مورخه 5 ژوئیه 1988 جانشین نماینده دائم جمهوری اسلامی ایران خطاب به رئیس شورای امنیت و با استماع بیانات نماینده جمهوری اسلامی ایران، ( وزیر امور خارجه وقت علی اکبر ولایتی ) و سخنان نماینده ایالات متحده آمریکا (معاون رئیس جمهوری جرج بوش )، با ابراز تاسف عمیق از این که یک هواپیمای غیرنظامی "ایران ایر" در پرواز برنامه ریزی شده بین المللی 655، در پرواز بر فراز تنگه هرمز به وسیله موشک شلیک شده از ناو جنگی ایالات متحده آمریکا (وینسنس) منهدم گردیده است بر ضرورت تبیین حقایق سانحه توسط بازرسی بی طرفانه درمنطقه خلیج [فارس] تاکید داشته و اظهارات خود را به شرح زیر اعلام نمود: 1- تأسف عمیق خود را از ساقط ساختن هواپیمای غیرنظامی ایران به وسیله موشکی که از یک ناو جنگی آمریکا شلیک شده و تسلیت عمیق خود را به خاطر از دست رفتن غم انگیز جان انسان های بی گناه ابراز می دارد. 2- همدردی صمیمانه خود را به خانواده های قربانیان سانحه غم انگیز و دولت ها و کشورهای آنان اعلام می دارد. 3- از تصمیم سازمان بین المللی هواپیمایی کشوری در پاسخ به درخواست جمهوری اسلامی ایران مبنی بر ایجاد گروه تحقیق برای بررسی تمام حقایق موجود همچنین از اعلام ایالات متحده آمریکا و جمهوری اسلامی ایران مبنی بر تصمیم شان برای همکاری با بررسی سازمان هواپیمایی کشوری استقبال می کند. 4- از تمامی اعضای کنوانسیون 1944 شیکاگو، درخواست می کند که در همه شرایط، مقررات و رویه های سلامت هوانوردی کشوری به ویژه ضمائم آن کنوانسیون به منظور جلوگیری از چنین پیش آمدهایی را دقیقاً مراعات نمایند. 5- لزوم اجرای فوری و کامل قطعنامه 598(1987)، شورا را به عنوان تنها مبنای حل جامع، عادلانه، شرافتمندانه و پایدار، منازعه میان ایران و عراق ابراز و پشتیبانی خود را از دبیر کل برای اجرای این قطعنامه اعلام و خود را ملتزم به همکاری با دبیر کل برای تسریع در اجرای طرح اجرایی او می نماید." جمهوری اسلامی ایران علاوه بر شورای امنیت و شورای ایکائو، شکایت خود را در دیوان بین المللی دادگستری لاهه نیز مطرح کرد. عنصر تخصصی سازمان ملل متحد یعنی ایکائو (سازمان هواپیمایی کشوری بین المللی) نیز از مسائل سیاسی به دور نمانده و به جای بررسی فنی و ارائه طریق به شورای امنیت به ابراز تاسف و تسلیت به بازماندگان سانحه پرداخت. رضا رحمانی www.iran-airforce.blogfa.com
  13. در مورد جنگ اول خليج فارس و جنگ دوم كه منجر به سرنگوني صدام شد در تاپيك هاي مختلف بصورت پراكنده بسيار گفته شده است. بررسي رفتار سياسي آمريكا در قبال عراق و پرونده سازي هايي كه آن زمان بر عليه اين كشور انجام داد و نيز جنگ رواني و در نهايت حمله تمام عيار آمريكا به عراق داراي نكات مهمي است كه مي تواند شناخت ما را از دشمن هميشگي مان بيشتر كند. قطعا روش كار آمريكا با ايران نسبت به رفتار آن زمان آمريكا با عراق تفاوت اساسي نخواهد داشت در اين تاپيك من پيشنهاد مي كنم با كمك دوستان ابتدا از اينجا شروع كنيم كه : نطفه جنگ اول آمريكا با عراق از كي بسته شد ؟ آيا صرفا دليل حمله عراق به كويت مي توانست بهانه اي براي حمله آمريكا باشد ؟ چرا آمريكا تصميم گرفت صدام را كه خود پرورده بود سرنگون كند؟ نقش اسراپيل در اين ميان چيست ؟ چرا ارتش عراق كه تجربه 8 سال جنگ + جنگ اول خليج را داشت براحتي در مقابل آمريكا و متحدانش تسليم شد؟ آيا نسخه عراق براي ايران هم قابل پيچيدن است؟ و ده ها سوال ديگر كه در مورد اين دو جنگ قابل پرسيدن است؟ از دوستان مي خواهم كه با شركت در اين بحث به شفاف شدن موضوع كمك كنند.
  14. آفتاب: فرمانده واحد پدافند موشکی نیروی هوایی روسیه گفته‌است که جدیدترین سیستم پدافندی این کشور موسوم به S-400 از هفته آینده در اطراف مسکو مستقر شده و تا پایان سال 2015 حراست از اتمام مراکز مهم اقتصادی و سیاسی روسیه را بر عهده‌دار شده و شانس وقوع هرگونه حمله پیش دستانه خارجی را به حداقل خواهد رساند . به گزارش خبرگزاری ریانووستی، سرتیپ الکساندر گورکوف روز پنج‌شنبه با اعلام این خبر گفت: «اولویت اول، حراست از حریم هوایی مسکو است و به همین منظور این سیستم از هفته آینده در مراکز مهم اطراف مسکو مستقر خواهد شد. بعد از آن S-400 در دیگر مناطق کشور نیز مستقر خواهد شد». وی افزود که این سیستم جدید طی دو مرحله در اختیار نیروی هوایی روسیه قرار خواهد گرفت، به گونه‌ای که تا آغاز سال 2010 شهرهای بزرگ و مناطق اطراف آنها را شامل می‌شود و در مرحله دوم یعنی تا سال 2015 پوشش هوایی بقیه مناطق کشور را نیز در بر خواهد گرفت. به گفته گورکوف به غیر از S-400، نمونه‌های مدرنیزه شده بقیه محصولات صنایع نظامی روسیه نیز به‌زودی در اختیار واحد پدافند ضدموشکی قرار خواهد گرفت. وی گفت که این تسلیحات شامل سیستم‌های پدافندی با برد کوتاه، متوسط و دور می‌شود. به ادعای تحلیلگران نظامی روسیه سیستم پدافند موشکی S-400 قابلیت انهدام همه اجسام پرنده از جمله هواپیما، هواپیماهای بدون سرنشین و موشک‌های بالستیک با هر سرعتی را دارا است . حداکثر برد این موشک‌ها از نظر مسافت 400 کیلومتر و از لحاظ ارتفاع 30 کیلومتر است. تفاوت عمده S-400 نسبت سیستم‌های مشابه آن است که کلاهک‌ موشک‌های این سیستم به ابزارهای نشانه‌روی خودکار در آسمان مجهز شده‌اند. گفتنی است موضوع استقرار سپر دفاع موشکی آمریکا در اروپای شرقی باعث تکاپوی شدید فرماندهان ارتش روسیه شده‌است. روس‌ها می‌گویند که استقرار این سیستم موازنه استراتژیک کنونی در قاره اروپا را از بین برده و قابلیت پیش‌دستی آمریکا در هر برخورد نظامی احتمالی را افزایش می‌دهد.
  15. F-117 نایت هاوک (شاهین تاریکی) نخستین هواپیمای عملیاتی است که به منظور استفاده از فناوری پنهانکاری طراحی شد. طراحی منحصر بفرد این هواپیمای تک سرنشینه تواناییهای استثنایی را به این هواپیمای تهاجمی می افزاید. اندازه این هواپیما در حدود F-15 ایگل می باشد که دو موتور توربو فن F404 که هرکدام نیرویی معادل 48 کیلو نیوتون (10800 پوند) ایجاد می کنند دارد. هم چنین دارای کنترل با سیم می باشد. قابلیت سوختگیری هوایی برد نایت هاوک را افزوده و آن را به یک سلاح بازدارنده و ترساننده ی ایالات متحده تبدیل کرده است. توانایی حمل انواع سلاح ها با سیستمهای ناوبری و حمله یکپارچه و سیستمهای الکترونیک پروازی ( اویونیک) موثر بودن این هواپیما را در عملیات مختلف اثبات می کند و بار کاری خلبان را کم می کند. کشیدن نقشه های با جزییات ریز برای عملیات روی نقاط با پدافند سنگین و قوی با استفاده از سیستم طراحی نقشه خودکار به ارزشهای این هواپیمای منحصر بفرد می افزاید.اولین F-117 در سال 1982 تحویل داده شد و آخرین تحویل در سال 1990 بود. تصمیم تولید F-117 در سال 1978 گرفته شد. اولین پرواز آن در سال 1981 انجام شد. جزییات : وظیفه : هواپیمای تهاجمی پنهانکار سازنده : لاکهید استفاده کننده : نیروی هوایی ایالات متحده موتور : دو موتور توربو فن بدون پس سوز F404-GE-F1D2 با قدرت 48 کیلو نیوتن (10800پوند) ابعاد : طول 10.08 متر، ارتفاع 3.78 متر، دهنه بال 13.20 متر اوزان: وزن خالی آن 13.381 کیلوگرم برآورد شده است، حداکثر وزن برخاست 13.814 کیلوگرم اجرا : حداکثر سرعت 0.98 ماخ یا 1040 کیلومتر بر ساعت(656 مایل بر ساعت)، سقف پرواز 15.240 متر برآورد شده است ( 50000 پا) سلاحها : تا 2268 کیلوگرم (5000 پوند) انواع بمب های هدایت شونده، موشکهای هوا به زمین، موشکهای زد رادار یا موشکهای هوا به هوای AIM-9 که در یک جایگاه درونی حمل می شوند.
  16. سال دیگر وقتی ناوشکن زام‌والت از کارخانه کشتی‌سازی آیرون‌ورکز خارج شود، شاهد ناوشکنی با طرحی خلاقانه و هزینه‌ای سرسام‌آور خواهیم بود که ممکن است فصل تازه‌ای را در صنعت کشتی‌های نظامی آینده باز کند. این کشتی نامعمول که ظاهرش بیشتر یادآور سفینه‌های فضایی یا ماشین‌های جنگی علمی-تخیلی است تا یک ناوشکن، با دیدگاه کاملاً متفاوتی نسبت به ناوهای کنونی که در دنیا ساخته می‌شوند، طراحی شده است. زام‌والت با ابعادی تقریباً دو برابر ناوشکن‌های امروزی کلاس آرلی‌برک (Arleigh Burke) ایالات متحده تنها به نیمی از خدمه کشتی‌های فوق نیازمند است. بر اساس شنیده‌ها بازتاب راداری زام‌والت تنها برابر یک قایق بادبانی کوچک خواهد بود و از این نظر می‌توان آن را یکی از پنهان‌کارترین شناورهای دنیا به شمار آورد. در نخستین نگاه مطمئناً شباهت زیادی میان ظاهر نامتعارف این کشتی با ناوهای جنگی پیدا نمی‌کنید و با وزنی در حدود 14.5هزار تن، این ناوشکن جدید به خودی خود 5 هزار تن از سنگین‌ترین ناوشکن‌های کنونی سنگین‌تر است. واقعیت آن است که نزدیک به صد سال از آخرین باری که ناوی با شکل مقعر بر روی آب‌ها دیده شده می‌گذرد. بدنه این ناوشکن از روبرو همانند یک V برعکس است که همین موضوع یکی از دلایل کاهش سطح مقطع راداریش محسوب می‌شود. شکل بدنه کشتی از بالا همچون نیزه‌ای باریک به نظر می‌رسد که هنگام حرکت روی آب امواج به مراتب کمتری را تولید می‌کند و همین موضوع، رویت آن را از آسمان یا زیر آب مشکل‌تر می‌کند. زام‌والت در اصل برای حمایت از عملیات سطحی در آب‌های کم‌عمق ساحلی طراحی شده است. برای همین منظور کشتی می‌تواند در آب‌هایی به عمق تنها 9.3 متر همچنان شناور باشد. دو توپ بزرگ 155 میلی‌متری هدایت‌شونده توسط کامپیوتر کنترل آتش کشتی به همراه گلوله‌های هدایت شونده توسط جی.پی.اس می‌تواند همانند توپخانه‌ای موشکی، پوشش آتشی تا برد 120 کیلومتری فراهم کند. کشتی برای درگیری سطحی در فواصل دورتر به موشک‌های کروز تاماهاوک نیز مجهز خواهد بود. پدافند اصلی ناو را موشک‌های پدافند هوایی سی.اسپارو و اس.ام.2 تشکیل خواهند داد و به اژدرهای ضد زیردریایی آزراک (ASROC) نیز مجهز خواهد بود. موقعیت لانچرها در داخل بدنه به گونه‌ای تنظیم شده تا در صورت آسیب دیدن بخش‌هایی از کشتی در طول درگیری، بیشتر تسلیحات کشتی همچنان قابل استفاده باقی بمانند. <
  17. شرکت بوئینک در 23 ژوئن 2010 موشکی را با نام jagm را تست کرد ، این موشک هوا به سطح است و جزو برنامه نظامی آمریکا برای توسعه و جایگزینی موشک های BGM-71 TOW ، AGM-114 Hellfire و AGM-65 Maverick میباشد ارتش آمریکا ونیروی دریایی هردو خریداران هزاران فروند از این موشک هستند. ویدئو : http://www.aparat.com/public/public/user_data/flv_video/59/80f574901087b9588ad46e4e4b0aa832174897.flv
  18. مجموعه استحکامات واگنر یا آتشبار واگنر ، بخشی از زنجیره یا محور دفاعی بندر چارلستون واقع در جزیره موریس ( کالیفرنیای جنوبی ) بشمارمی رفت که در جریان جنگ داخلی ایالات متحده ، بخصوص نبردهای سال 1863 به ناگهان در محور توجهات قرار گرفت و براساس آنچه که در تاریخ نظامی این کشور به ثبت رسیده ، مستحکم ترین موضع دفاعی ارتش جنوب ( اتحادیه ) در برابر حملات متعدد ارتش کنفدراسیون ( شمال ) بشمار می آمد . دژ واگنر - نمای بازسازی شده هوایی این دژ ، به یاد سرهنگ دوم کشته شده ارتش اتحادیه ، توماس. ام . واگنر نامگذاری شده بود ، با ابعاد 250 متر در 91 متر ساخته شده و در منطقه ای میان ساحل اقیانوس آتلانتیک در شرق و یک زمین باتلاقی صعب العبور در غرب قرار داشت . دیواره اصلی این دژ از جنس شن ، ماسه و خاک در ارتفاعی به اندازه 91 متر (30فوت ) از سطح دریا ساخته شده بود و با قرار گرفتن تنه درختان نخل و کیسه های شن تقویت می گردید . سرهنگ توماس . ام .واگنر این دژ در دوران اوج فعالیت خود ، 14 قبضه توپ که بزرگترین آن ، یک قبضه توپ 10 اینچی ( 250 م.م ) با قابلیت شلیک پرتابه هایی به وزن 128 پاوند ، در اختیار داشت . این دژ به گونه طراحی شد که می توانست چیزی در حدود 1700 سرباز را در خود جای دهد ، در حالی که برای 1000 نفر از این افراد ، مواضع دفاعی مستحکم شده ( پناهگاه ) دربرابر گلوله باران توپخانه زمین پایه یا شلیک ازسوی دریا را فراهم می آورد . این دژ در محیط اطراف خود ، یک خندق پر از آب ، به عرض 10 فوت ( 3 متر) و عمق 5 فوت ( 1.5 متر) بخود میدید که درون آن به میخ های تیز چوبی و همچنین مین مجهز شده بود . عقبه این دژ نیز در جزیره موریس قرار داشت که توسط آن پشتیبانی می گردید . راست : پرچم ارتش کنفدرال ( شمال ) چپ : پرچم ارتش اتحادیه (جنوب) نخستین نبردی که برای تصرف این دژ صورت گرفت ، در 11 ژوئیه 1863 رخ داد که درجریان آن 12 سرباز کنفدراسیون و 339 سرباز اتحادیه کشته شدند . نبرد دوم برای در اختیار گرفتن این استحکامات ، که نزدیک به 7 روز بعد در 18 ژوئیه 1863 درگرفت ، درتاریخ نظامی معاصر بیشتر شناخته شده بشمارمی رود ، که درآن یگان پنجاه و چهارم ماساچوست که یکی از نخستین یگانهای بزرگ ارتش کنفدراسیون ، متشکل از سربازان رنگین پوست محسوب می شد ، شرکت داشت . فرمانده این یگان ، در زمان وقوع این رویداد ، سرهنگ رابرت گولد شاو بود که درجریان حمله این دژ کشته شد. نقشه محل استقرار دژ واگنر در جزیره موریس این نبرد گرچه یک شکست تاکتیکی برای ارتش کنفدراسیون بود ، اما تبلیغات گسترده ای که برروی مشارکت رنگین پوستان ( بخصوص سیاه پوستان ) در جنگ داخلی آمریکا انجام شد ، موجب گردید تا در بازه انتهای این نبرد تا پایان جنگ ، ارتش شمال ، همواره برتری عددی را در اختیار داشته باشد . پس از حمله نخست در 11 ژوئیه ، یگانهای ارتش جنوب دست به تقویت این دژ زدند ، اما شدت حملات ارتش شمال در روزهای پس ازآن به اندازه ای بود که تا 25 اوت ، یگانهای های سبک اسلحه این ارتش تا 250 یاردی این استحکامات پیشروی نمودند ،اما این تلاش براثر آتشباری سنگین مدافعان شکست خورد . تلاش دوم یگان 54 ماساچوست ، در 26 اوت 1863 موفقیت آمیز تر بود و پس از گلوله باران شدید 60 روزه ای که توسط توپخانه ارتش شمال صورت پذیرفت ، سرانجام در شب ششم و هفتم سپتامبر 1863 این دژ تخلیه و تمامی تسلیحات قابل استفاده آن نیز به عقب برده شد . سرهنگ لاورنس .ام. کیت به اعتقاد مورخین نظامی ، علت اصلی واگذار کردن این دژ به ارتش شمال ، نگرانی فرمانده این قلعه از تشدید آتش توپخانه و حمله سراسری قریب الوقوعی که میتوانست کل سازمان رزم ارتش جنوب در این محور را برهم بزند ، بشمارمیرفت ، چنانکه در 6سپتامبر 1863 ، فرمانده وقت پادگان ، سرهنگ کیت ، به مافوق خود چنین نوشت : " پادگان باید بلافاصله پس از تاریک شدن هوا ، تخلیه شود ، در غیر اینصورت ، همه نیروها کشته یا اسیر خواهند شد . قابل انکار نیست که پرتابه های سنگین توپخانه دشمن ، بتدریج در حال مضمحل کردن دیواره دژ بوده ، برای همین باید قایقهایی برای تخلیه همه نیروها اعزام شود . همین الان ، تمامی مجروحین و نیروهای از کار افتاده ، به عقب اعزام شدند " با توجه به مندرجات این نامه و اذعان فرمانده پادگان واگنر که تنها 400 نیروی آماده رزم برای دفاع در اختیار دارد ، شورای جنگی چارلستون در تاریخ 4 سپتامبر به همین نتیجه رسید وتخلیه دژ براساس برنامه قبلی صورت پذیرفت . پس از پایان جنگ ، داستانی جدید در خصوص علت اصلی تخلیه دژ واگنر مطرح شد که براساس آن ، ادعا گردید که ارتش شمال ، بصورت عمدی ، تعدادی از اجساد یگان 54 ماساچوست را در نزدیکی دژ دفن کردند و تجزیه اجساد باعث شد تا در منابع آب شیرین مورد استفاده این موضع دفاعی ، مشکل ایجاد شود . بدین ترتیب ، آتشباری مستمر ارتش شمال ، در کنار مسدود شدن نسبی مسیر حمل مواد غذایی و آب تازه از عقبه ( چارلستون ) موجبات تخلیه آن را فراهم نمود . با این حال ، بررسی مکاتبات رسمی ارتش کنفدارسیون با این داستان ، تضادهایی را نشان میدهد . بااین وصف ، بیست سال پس از پایان جنگ داخلی ، گروهی متشکل از سه سرباز سابق درماه مه سال 1885 به این منطقه رفتند تا گزارش دقیقی را تهیه نمایند ، اما در طی این 20سال ، تمامی این موقعیت بر اثر پیشروی آب اقیانوس ، شسته و از میان رفته بود . راست : سرهنگ شاو چپ : گروهبان ویلیام کارنی اما سقوط استحکامات واگنر درزمان خود ، از اهمیت راهبردی فراوانی برخوردار می بود . با تصرف این موقعیت و اشغال دژ فورت گرگ ،جزیره موریس به طور کامل در اختیار ارتش کنفدراسیون قرار گرفت . گرچه بندر چارلستون همچنان در دست ارتش جنوب باقی ماند ، اما مسیر پشتیبانی آن قطع گردید و براساس گزارش رسمی ووزیر وقت نیروی دریایی ، تجارت این بندر بسرعت به صفر رسید و متوقف شد . هنگ پنجاه و چهارم ماساچوست ، اسطوره یا تبلیغات نظامی ؟؟ درواقع ، شهرت نبرد بر سر تصرف دژ واگنر ، بدلیل حضور نخستین یگان رنگین پوست ارتش کنفدرال در جنگ داخلی آمریکا بود . این مساله یکی از بحث برانگیز ترین اقدامات دولت شمال بشمار میرفت ، چرا که در عین اینکه برده داری بطور کامل در ایالات شمالی ملغی شده بود ، اما همچنان آفریقایی تباران با رفتار متفاوتی از سوی سفید پوستان مهاجر روبرو بودند ، چرا که درآن زمان ، این ایده که ارزش جنگی سیاه پوستان ، کمتر از واحدهای سفید پوست است بشدت رواج داشت . با این حال ، گروهبان ارتش کنفدرال ، ویلیام کارنی ، به دلیل شجاعت خود در بازگرداندن پرچم ارتش شمال به اولین رنگین پوست دریافت کننده نشان افتخار تبدیل شد . پس از پایان نبرد ، کالبد سرهنگ شاو ، در یک گور بی نام و نشان همراه با رنگین پوستان یگان تحت فرمانش به خاک سپرده شد که گرچه از سوی برخی یک اهانت بشمارمی آمد ولی خانواده وی این امر را بشدت رد می نمودند . فیلم سینمایی GLORY که درسال 1989 ، بر اساس همین واقعه تاریخی ساخته شد جزیره موریس ، بعنوان محل وقوع این جنگ ، کمتر از 1000 هکتار وسعت دارد که بدلیل همجواری با اقیانوس آتلانتیک ، تحت فرسایش شدید قرار می گیرد . اجساد تمامی کشته شدگان ، از جمله بقایای احتمالی جسد سرهنگ شاو ، به قبرستان ملی بوفورت منتقل و مجددا دفن گردید . پی نوشت : 1-بن پایه 2-بن پایه 3-استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند . برگردان به پارسی ، اختصاصی برای بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ( MILITARY.IR) مترجم : MR9
  19. ارتش کره شمالی ، به مناسبت سالگرد بقدرت رسیدن حزب حاکم کمونیست ، رژه سالانه خود را در اکتبر2020 برگزار نمود . در جریان این مراسم که با سخنرانی پر از اشک و آه کیم جونگ اون همراه شد ، وی چالشهای پیونگ یانگ برای مقابله با ویروس کووید-19 و سازمان تحریم ها را مطرح و از اعضای نیروهای مسلح برای تلاشهایشان تشکر نمود . با این حال ، رژه فوق بلحاظ تاریخی ، در سطح بین المللی ، هیجان بسیار زیادی را تولید نمود و کشورهای شرق آسیا ، با اشتیاق همراه نگرانی ، شاهد به نمایش درآمدن سیستم های جدید تسلیحاتی کره شمالی بود . درواقع امر ، بر خلاف سالهای قبل ، رژه اکتبر 2020 شاهدی بر توانایی پیونگ یانگ در ایجاد چالشهای جدید برای امنیت و بازدارندگی هسته ای ایالات متحده و متحدانش محسوب میشد . در نمایش نظامی امسال کره شمالی ، آنچه که در کانون اصلی توجهات دنیا قرار گرفت ، نمونه های برگرفته از تانک اصلی میدان نبرد آرماتا ، سامانه تسلیحاتی متحرک ام-1128 ایالات متحده ، خودروهای زرهی سبک کوماتسو ژاپنی و درنهایت سامانه دفاع هوایی تور روسی بود . علاوه براین،ارتش این کشور ، یک خودروی مسلح به موشکهای ضد زره هدایت شونده را که ازابتدای معرفی درسال 2018 ، دیده نشده بود و همچنین یک موشک کروز جدید ضد کشتی را در معرض دید جهانیان قرار داد . در حوزه موشکهای بالستیک ، پیونگ یانگ موشک بالستیک قاره پیمای هواسانگ-15 (بعنوان دوربردترین موشک موجود در زرادخانه نظامی این کشور ) را بهمراه سامانه غول پیکر KN-25 (سامانه ای جدید که ترکیبی از راکت اندازهای چندگانه و موشکهای بالستیک کوتاهبرد بشمار می رفت ) را رونمایی نمود که گرچه در بدو امر ، به نظر می رسید که در شاسی مورد استفاده با مشکلاتی روبرو است . با این وصف ، قابل توجه ترین سامانه رزمی که در این رژه رونمایی گردید ، ظاهر شدن موشک بالستیک سوخت جامد قابل پرتاب از زیردریایی (SLBM) با شناسه پوگوگ سونگ-4 (Pukguksong-4) بود که با توجه به مشخصات اعلام شده برای آن ، امکان حمله به کره جنوبی وتمامی سرزمین ژاپن را با مسلح شدن به کلاهک هسته ای را خواهد داشت . ارزیابی های اولیه موسسه بین المللی مطالعات استراتژیک نشان میدهد که طول پوگوگ سونگ-4 از مدل قبلی (پوگوگ سونگ-3) کوتاه تر ولی قطر آن بزرگتر ( احتمالا 2.5 متر ) است که آن را در کنار موشکهای مشابه روسی ( بولاوا ) ، چینی ( جی ال-2 ) و آمریکایی ( ترایدنت -2 ) قرار می دهد . نشانه های بصری حاکی از آن است این موشک جدید به یک پیشرانه سوخت جامد جدیدتر مجهز شده ، در حالی که شنیده ها نیز براین مساله تاکید می کند که کره شمالی با تبدیل موشکهای قدیمی تر ( تولید شده در سال 2017 ) امکان ساخت و عملیاتی نمودن یک موشک سبکتر که با افزایش برد و محموله را همراه میشود را بدست آورده است . برخی منابع ، براین اعتقادند که پوگوگ سونگ-4 عمدتا برای تجهیز ناوگان زیرسطحی های ارتقاء یافته کلاس رومئو نیروی دریایی این کشور به 2 تا 3 فروند از این موشکها در نظر گرفته شده است ، اما نکته جالب دراین زمینه ، اسکورت حاملهای این موشک توسط پرسنل نیروی زمینی ( و نه نیروی دریایی ) است که می تواند این احتمال را پدید آورد که موشک جدید می بایست از مشتقات نسخه پوگوگ سونگ-3 باشد ، همانطور که موشک پوگوگ سونگ-2 نیز ، نسخه زمین پایه پوگوگ سونگ-1 ( بعنوان موشک بالستیک دریاپایه ) بشمارمی رفت . در حوزه توان حمل مواد انفجاری ، شکل کلاهک پوگوگ سونگ-4 نشان میدهد که قابلیت حمل 3 کلاهک را خواهد داشت که در پوشش یک حامل چندگانه با قابلیت ورود مجدد به جو ، به مانند نمونه های روسی ، بریتانیایی ، آمریکایی و فرانسوی در سالهای دهه 50 و 60 میلادی قرار گرفته است . با توجه به پیشرفتهای ذکر شده ، آنچه که بسیار محتمل است ، برد پوگوگ سونگ-4 بیشتر از سلف خود خواهد بود ،اما به تقریب ، قابلیت رسیدن به پایگاه های ارتش ایالات متحده در گوام را در اختیار ندارد . اما نگرانی عمده سازمان های اطلاعاتی غربی براین مساله متمرکز شده است که ارتش کره شمالی ، پوگوگ سونگ-4 را بصورت یک موشک بالستیک با لانچر متحرک جاده ای که قابلیت استتار در سایتهای مخفی را داشته باشد ، توسعه داده و به دلیل اینکه در مقایسه با سایر سیستم های بالستیک کره ای ، کوچکتر است ، قابلیت آماده سازی سریع و بطور طبیعی اجرای حملات غیر متعارف تنها در بازه چند دقیقه را بدست آورد. سرانجام ، بمب خبری رژه اکتبر 2020 کره شمالی ، همانطور که انتظار می رفت ، رونمایی از موشک بالستیک جدید با سوخت مایع که احتمالا هواسانگ-16 ( KN-27) بود که در این زمینه ، بخش عمده ای از کارشناسان بر این باورند که این موشک جدید با طولی برابر 25 تا 26 متر ، به بزرگترین موشک سوخت مایع متحرک جاده ای در جهان ( گرچه موشک سوخت مایع سارمات روسی که هم اکنون در دست توسعه است ، بزرگتر به نظر می رسد ) تبدیل شده است . قطر این موشک جدید بین 2.5 تا 2.9 متر است که مرحله اول آن با موتور سوخت مایع ، متشکل از یک خوشه شامل چهار پیشرانه RD-250 با رانشی 2 برابر موشک هواسانگ -15 شناسایی شده است . با این وصف ، ماهیت مرحله دوم این موشک همچنان در پرده ای از ابهام قرار دارد . علیرغم غافلگیری رسانه های غربی ، کارشناسان براین باورند که این موشک ، یک حامل / پرتابر متحرک جاده ای است که بلحاظ ابعاد غول پیکر خود ، صرفا در موقعیتهای خاصی می بایست مستقر شده و بدلیل برخوداری از پیشرانه سوخت مایع دربرابر حملات مقابل، آسیب پذیر خواهد بود . با این حال ، اندازه و ابعاد خودروی حامل و پرتابگر نشان میدهد که هم اکنون کره شمالی پتانسیل طراحی و تولید چنین سخت افزاری را بصورت بومی در اختیار داشته و این بدان معناست که تاثیر بازدارندگی آن قابل توجه خواهد بود . در مقام مقایسه ، وزن پرتاب موشک جدید کره ای چیزی در حدود 100000 تا 150000 کیلوگرم است که بصورت قابل توجهی ، از وزن موشک سوخت جامد قاره پیمای چینی DF-41 با وزن پرتاب 80000 کیلوگرم و موشک سوخت جامد ریلی اس اس -24 با وزن پرتاب 104500 کیلوگرم بیشتر به نظر می رسد . با توجه به این مشخصات ، این موشک قابلیت حمل محموله ای به وزن 2000 تا 3500 کیلوگرم شامل 3 تا 4 کلاهک را به هرنقطه ای از خاک اصلی ایالات متحده دارد ، در حالی که دریک آرایش رزمی متفاوت ، می تواند یک کلاهک را به مانند موشکهای بالستیک قاره پیمای روسی اس اس -18 علیه یک هدف خاص نیز حمل کند . دی اف- 41 بدین ترتیب ، اندازه و قدرت حمل این موشک به اندازه ای است که می تواند برای تخریب گسترده شهرهای آمریکای شمالی و همچنین مراکز راهبردی نظامی این کشور مورد استفاده قرار گیرد . مضاف براینکه به گفته ناظران نظامی ، ساخت این موشک احتمالا می بایست بطور خاص برای غلبه بر سامانه دفاع موشکی ایالات متحده که هم اکنون می تواند به ازای هر کلاهک ، 4 موشک رهگیر شلیک کند ، باشد. با این حال ، برآوردها نشان میدهد که ارتش آمریکا ، برای افزایش دقت اصابت به کلاهکهای مهاجم ، با هزینه ای در حدود 1 میلیارد دلار ، به 12 تا 16 شلیک نیاز دارد . بنابراین ، حتی یک نیروی کوچک از موشکهای جدید کره ای با محموله های سنگین فعلی ، می تواند همچنان تهدید آمیز به نظر برسد ،بدین معنی که بی دفاع ماندن برخی شهرهای آمریکایی شمالی ، به چالشی برای مدافعان تبدیل گردد . در مجموع ، اطلاعات موجود نشان میدهد که کره شمالی در حال توسعه یک استراتژی بازدارند ه هسته ای به مانند سایر قدرتهای هسته ای کلاسیک است که شامل طیف متنوعی از سامانه های رزمی استراتژیک است . علاوه براین ، جمهوری خواهان در ایالات متحده از این مساله نگرانند که آزمایش موشک پوگوگ سونگ-4 ، قبل از انتخابات ریاست جمهوری میتواند تاثیر قابل توجهی را بر نتیجه آن برجای گذارد . با توجه به این مساله ، هر دو سامانه راهبردی ارتش کره شمالی ، یک چالش قابل توجه برای منافع امنیتی ایالات متحده است و احتمالا موجبات ظهور رویکردهای جدید در حوزه هایی نظیر بازدارندگی هسته ای ، ساختار نیرویی ، دکترین های نظامی و کمیت نیروی موشکی این کشور خواهد شد . پی نوشت : 1-بن پایه 2- بن پایه 3-بن پایه 4- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند . برگردان به پارسی ، اختصاصی برای بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ( MILITARY.IR) مترجم : MR9
  20. پرونده مختومه لاکربی ، ابزار جدیدی برای جوسازی علیه ایران یکی از اسناد که تیم دفاعی «عبدالباسط» قرار است به دادگاه ارائه کند حاوی یادداشتی از سازمان DIA به تاریخ سپتامبر 1989 است. در این یادداشت آمده است: وزیر کشور پیشین ایران مغز متفکر و حمایت کننده مالی بمب گذاری خط هوایی پان آمریکن بود. عصر ایران- هفته نامه ساندی تایمز از احتمال ارائه اسنادی توسط وکلای عامل بمب گذاری لاکربی برای متهم کردن ایران به دخالت در این حادثه خبر داد. به گزارش عصر ایران (asriran.com) در حالی که گزارش ها حاکی از آزادی قریب الوقوع عامل لیبیایی حادثه لاکربی است این هفته نامه انگلیسی گزارش داد: "چنانچه محکوم لیبیایی حادثه لاکربی از درخواست تجدیدنظر خود در دادگاه منصرف نشود ، مجموعه ای از اسناد اطلاعاتی آمریکا حاوی دخالت ایران در این بمب گذاری که در اختیار تیم وکلای دفاعی او قرار دارد به دادگاه عرضه خواهد شد." براساس این گزارش «عبدالباسط علی محمد المقراحی»، یک افسر اطلاعاتی سابق لیبی و محکوم بمب گذاری لاکربی که قرار است هفته جاری آزاد شود ، از وکلای خود درخواست کرده اسناد و مکاتبات سازمان های جاسوسی آمریکا را در اختیار دادگاه بگذارند. این اسناد در جریان محاکمه این لیبیایی در سال 2000 در اختیار تیم وکلای دفاعی او قرار گرفت. به نوشته ساندی تایمز، در اسناد و مکاتبات مربوط به آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا (DIA) ادعا شده که ایران پشتیبان حمله به هواپیمای بوئینگ 747 خطوط هوایی «پان آمریکن» بر فراز شهر لاکربی اسکاتلند در سال 1988 بوده است. همچنین در این اسناد ادعا شده است: "ایران در واکنش به حمله یک ناو آمریکایی به هواپیمای مسافربری ایرباس خود که پنج ماه قبل از حادثه لاکربی رخ داد ، این بمب گذاری را ترتیب داد." برپایه این گزارش، یکی از اسناد که تیم دفاعی «عبدالباسط» قرار است به دادگاه ارائه کند حاوی یادداشتی از سازمان DIA به تاریخ 24 سپتامبر 1989 است. در این یادداشت آمده است: "وزیر کشور پیشین ایران، علی اکبر محتشمی پور، مغز متفکر و حمایت کننده مالی بمب گذاری خط هوایی پان آمریکن بود." این سند مدعی است: "اجرای این عملیات طی قراردادی به ارزش یک میلیون دلار به احمد جبرئیل، دبیرکل جبهه خلق برای آزادی فلسطین واگذار شد که یکصد هزار دلار از این مبلغ از سوی سفیر ایران در دمشق به عنوان هزینه اولیه اجرای عملیات به جبرئیل پرداخت شد و مابقی پول نیز پس از پایان ماموریت به او پرداخت شد." این سند مندرج در یک گزارش منتشرنشده «کمیسیون بازنگری پرونده های جنایی اسکاتلند» است و به یک گزارش DIA در دسامبر 1989 با عنوان «پرواز پان آمریکن 103؛ همکاری مرگ بار» استناد می کند که از ایران به عنوان حمایت کننده احتمالی این بمب گذاری یاد کرده است. رابرت بیر یک مامور ارشد بازنشسته سیا که ادعای دخالت ایران در این حمله را مطرح کرده مدعی است: "آمریکایی ها نگران بودند تعقیب ایران در این پرونده به اخلال در عرضه نفت و آسیب رسانی به اقتصاد این کشور بیانجامد." هواپیمای بوئینگ 747 شرکت هواپیمایی "پان آمریکن" در دسامبر 1988 از لندن به مقصد نیویورک در پرواز بود که بر فراز آسمان شهر لاکربی اسکاتلند منفجر شد. در این حادثه کلیه 259 سرنشینان هواپیما و 11 نفر در شهر لاکربی کشته شدند. عبد الباسط علی مقراحی که به عنوان عامل این واقعه دستگیر و به حبس ابد محکوم شده بود، در زندان گرینوک در اسکاتلند زندانی است. خبر آزادی قریب الوقوع عبدالباسط پس از آن اعلام شد که وزیر دادگستری اسکاتلند با وی در زندان دیدار کرد. بر اساس گزارش ها، دولت های بریتانیا و لیبی در مورد آزاد کردن وی با هم مذاکره کرده اند. لیبی در ماه مه امسال از بریتانیا درخواست کرد عبد الباسط را به این کشور تحویل دهد. قرار است این شهروند لیبیایی تا پیش از شروع ماه رمضان به لیبی منتقل شود. دولت های آمريکا و بريتانيا ، ليبی را مسئول بمب گذاری در اين هواپيما معرفی کردند. در سال 2003 لیبی پذیرفت به خانواده های قربانیان حادثه لاکربی، 3 میلیارد دلار غرامت پرداخت کند و اینک به نظر می رسد بعد از این که غربی ها توانستند با پرونده لاکربی ، لیبی را تحت فشار قرار دهند و 3 میلیارد دلار از این کشور غرامت بگیرند ، بدشان نمی آید که این پرونده مختومه را به ابزاری علیه ایران تبدیل کنند. http://www.asriran.com/fa/pages/?cid=81149
  21. دوستان هرکسی نظری در این رابطه داره بیان کنه . بستن تنگه هرمز کاری استراتژیک یا عملی اشتباست.؟ توان ایرا ن دربستن این تنگه با وجود نیروی دریایی امریکا چقدر است؟ چند ماه یا روز یاساعت این کار امکان پذیره ؟ راهکار شما استفاده از کدام سلاح هاست؟ این کار درصورت وقوع جنگ احتمالی برضد ایران چند ساعت به طول خواهد انجامید ؟سرعت عمل.. آیا بستن این تنگه راهگشای جنگ احتمالی است یا فقط عملی پرهزینه واشتباه ؟ آیا این کار باعث فشار براسرائیل می شود ؟ برغرب چه طور؟ اگر فشار ایجاد شود چه قدره ؟آیا مانع از ادامه جنگ میشه؟
  22. در آوریل سال 2006 مقاله ای با عنوان "Osirak Redux? Assessing Israeli Capabilities to Destroy Iranian Nuclear Facilities" به قلم "ویتنی راس" و "اوستین لانگ" منتشر شده بود که به بررسی تواناییهای اسرایل در حمله احتمالی به تاسیسات هسته ای ایران پرداخته بود و راهکارهای برای این حمله نیز ارائه کرده بود. از انجا که موضوع حمله یا عدم حمله اسراییل به تاسیسات هسته ایران همواره یکی از موضوعات مورد بحث بوده و هست تصمیم گرفتم تا علی رغم وقت کم و بضاعت زبانی اندک بخش هایی از این مقاله را که به بررسی این موضوع پرداخته است ، جهت استفاده دوستان ترجمه کنم . در این مقاله ابتدا شرح مختصری از عملیات اپرا (حمله نیروی هوایی اسراییل به اوسیراک) ارائه شده است و پس از آن هم به بررسی وضعیت کنونی تلاشهای هسته ای ایران پرداخته شده است . در بخش اخر نیز به بررسی مسائل نظامی همانند راهکارهای اسراییل برای حمله و توانمنهدیهای آفندی و پدافندی دو طرف پرداخته شده است . از آنجا که مطالب مربوط به توانمندیهای هسته ای ایران خارج از حوصله جمع می باشد تنها به ترجمه بخش دوم مقاله می پردازم . در ابتدای بخش دوم توضیحاتی در مورد تسلیحات هدایت دقیق ارائه شده است واماری نیز از این گونه تسلیحات که در اختیار اسرایل هستند داده شده است . از جمله : -نیروی هوایی اسراییل (IAF ) در حال حاضر دارای نوعی بمب بومی هدایت شونده می باشد که قابلیت نفوذ در موانع مستحکم را دارا می باشد . این بمب از کلاس بمب های 1000 پوندی می باشد و با نام PB 500A1 شناخته می شود . -در سپتامبر 2004 اسراییل اعلام کرد که در حدود 5000 بمب هدایت شونده منجمله 500 بمب GBU-27 ( بمب 2000 پوندی با کلاهک نفوذ کننده BLU-109 ) را از آمریکا خریداری خواهد کرد . -اخیرا نیز اسراییل خبر خرید 100 بمب GBU-28 ( بمب 5000 پوندی با کلاهک نفوذ کننده BLU-113 ) از آمریکا را تایید کرده است . فقط ذکر چند نکته ضروری می باشد : - در طول مطلب هر جا به عبارت BLU-109 برخوردید منظور بمب GBU-27و هر جا به عبارت BLU-113 برخوردید منظور بمب GBU-28 می باشد . - به جای نیروی هوایی اسراییل هم از لفظ IAF استفاده خواهد شد . نطنز تاسیسات نطنز از دو جهت متمایز از سایر اهداف هستند : یکی اینکه هم مهمترین هدف برای نابودی هستند و هم اینکه نابودی این تاسیسات مشکلتر از سایر تاسیسات می باشد . ساختمان اصلی غنی سازی دارای دو سالن بزرگ (هر کدام بین 25000 تا 32000 متر مربع) می باشد که در عمق 8 تا 23 متری زمین قرار گرفته اند و بوسیله لایه هایی از بتون محاصره شده اند . وجود عواملی مانند بزرگی تاسیسات و محاصره آنها بوسیله لایه های بتون و قرار گرفتن آنها در زیر زمین باعث شده است تا تنها با یک حمله شدید ، امیدی به تخریب کامل مجموعه یا حداقل بلااستفاده کردن سانتریفیوژها وجود داشته باشد . در اینگونه مواقع از بمب های موسوم به سنگرشکن یا Bunker Buster استفاده می شود که قابلیت نفوذ در زمین را دارند . اما در مورد اهدافی مانند نطنز که عمق اهداف بیشتر از مقداری است که بمب می تواند نفوذ کند چه باید کرد ؟ یکی از روش هایی که در اینگونه موارد می توان از آن استفاده کرد استفاده از چند بمب برای یک نقطه می باشد به این صورت که بمب ها برای برخورد به یک نقطه انتخاب شده باشند اما با کمی تاخیر نسبت به یکدیگر به نقطه مورد نظر برخورد کنند. با این روش هر بمب به حفره ایجاد شده در اثر بمب قبلی برخورد خواهد کرد و مقدار بیشتری را حفر خواهد کرد،برای اولین بار در جنگ اول خلیج فارس بود که از این روش به صورت عملی استفاده شده بود . به نظر می رسد که IAF با در نظر گرفتن این روش اقدام به خرید اینگونه بمب ها نموده است . ژنرال بن الیاهو ( فرمانده سابق IAF و یکی از خلبانان شرکت کننده در عملیات اوسیراک ) در همین رابطه به هفته نامه Jane's Defense weekly گفته بود : " حتی اگر یک بمب برای نفوذ به تاسیسات زیر زمینی کافی نباشد ما توانایی آن را داریم که بمب های دیگری را به محل اصابت بمب قبلی هدایت کنیم و هدف را کاملا نابود کنیم " برای نفوذ در هدف محافظت شده ای همانند نطنز به نظر می رسد که BLU-113 محتمل ترین سلاح قابل استفاده باشد . این بمب قادر است که تا 30 متر در زمین و 6 متر در بتون نفوذ کند و همانگونه که ذکر شد استفاده از یک بمب ممکن است باعث نفوذ به تاسیسات نشود اما 2 بمب پشت سر هم احتمالا موفق به نفوذ خواهند بود. پیش از هر بحث دیگری باید ذکر شود که احتمال اینکه دو بمب دقیقا بر یک نقطه اصابت کنند ( یکی پس از دیگری) در حدود 5/0 می باشد (با فرض 6/0 اصابت دقیق به نقطه هدف ، 3 متر خطای احتمالی برای هر بمب و احتمال 9/0 انفجار هر بمب ) اما سوال اصلی این است که به چند BLU-113 برای تخریب کامل مجموعه نیاز است؟ هر BLU-113 حاوی 306 کیلوگرم ماده منفجره از نوع تریتانول می باشد که در صورت انفجار منطقه ای به شعاع 20 متر را تحت فشار شدیدی برابر با PSI 10 قرار خواهد داد. چنین فشاری برای تخریب مجموعه کافی به نظر می رسد و در مورد سانتریفیوژها هم بسیار بیشتر از نیروی مورد نیاز برای تخریب هست . بنابر این هر BLU-113 محدوده ای در حدود 2000 متر مربع را تحت فشار قرار خواهد داد . جهت افزایش احتمال دست یابی به چنین قدرت تخریبی در کل مجموعه ، تقریبا به 40 جفت BLU-113 نیاز خواهد بود که با محاسبه احتمال 5/0 ( برخورد دو بمب به یک نقطه) حداقل 20 بمب BLU-113 منفجر خواهند شد و منطقه ای در حدود 40000 متر مربع را تحت فشار 10 PSI قرار خواهد داد. این حجم از انفجارات مطمئنا تلفات زیادی را در پی خواهد داشت . محیط محدود شده مجموعه نطنز اثر انفجارات را افزایش خواهد داد . علاوه بر 20 بمب مطرح شده 60 بمب دیگر نیز بر فراز مجموعه رها خواهند شد که حداقل 52 عدد از آنها منفجر خواهد شد ( با احتمال 9/0 تعداد 8 بمب موفق به انفجار نخواهند شد ) . بنابر احتمالات انفجار 3 بمب BLU-113 در هر سالن برای تخریب کامل کافی باشد . همچین هر بمب BLU-113 فشاری در حدود 3 PSI را در شعاع بیش از 40 متر ایجاد می کند (این فشار برای تخریب ساختمان ها کفایت می کند ) . 3 انفجار در حدود 50 تا 60 درصد از هر سالن را با چنین فشاری پوشش میدهد و همراه با سقف های در حال ریزش و قطعات ساختمان ها که به اطراف پرتاب میشوند به احتمال زیاد تمامی سانتریفیوژها را از بین خواهد برد. اما از آنجایی که ممکن است رهاسازی 80 بمب مطرح شده که ایده آل ترین حالت برای حمله می باشد به دلایلی ممکن نباشد به نظرمی رسد در مجموع احتمالا 12 جفت بمب (24 عدد BLU-113 ) بر فراز مجموعه رها خواهند شد که از این تعداد 6 عدد در سالن ها منفجر می شوند و 15 تا 16 بمب دیگر نیز در سرتاسر مجموعه منفجر می شوند یا راه نفوذ را برای بمب های بعدی باز میکنند . علاوه بر تاسیسات زیر زمینی IAF می بایست که ساختمان Pilot Plant ساخته شده در سطح زمین را نیز نابود کند . برای نابودی این ساختمان استفاده از دو بمب 2000 پوندی کافی به نظر می رسد . اصفهان تاسيسات UCF اصفهان مانند تاسيسات نطنز در زير خاك مدفون نشده اند ، البته نشانه هايي از حفاري در مجموعه ديده شده است . ابعاد دقيق اين مجموعه در دسترس نيستند اما با بررسي روي تصاوير گرفته شده از ماهواره ها به نظر مي رسد كه مجموعه طولي برابر با 180 متر و عرضي متغير از 40 تا 80 متر دارد . به نظر نمي رسد كه مجموعه استحكام چنداني داشته باشد اما IAF مي تواند براي اطمينان بيشتر از بمب هاي نفوذ كننده استفاده كند . در اين مورد مي توان از بمب هاي BLU-109 استفاده كرد ، بر خلاف نطنز در اينجا ديگر نيازي نيست تا از بمب ها براي نفوذ به تاسيسات زير زميني بهره برد بنابر اين كمي بي دقتي را مي توان ناديده گرفت . در يك محيط باز هر بمب BLU-109 با انفجار 240 كيلوگرم تريتانول موجود در خود فشاري در حدود 10 PSI را در محدوده اي به شعاع 19 متر ايجاد خواهد كرد و از آنجايي كه به نظر مي رسد كه مساحت مجموعه در حدود 10000 متر مربع هست ، بنابر اين انفجار 9 بمب BLU-109 براي تخريب كل مجموعه كفايت خواهد كرد. با توجه به احتمال 9/0 انفجار هر بمب به نظر مي رسد كه بهتر است با 12 بمب BLU-109 به مجموعه حمله شود تا حداقل 9 بمب منفجر شوند . اراك در تاسيسات آب سنگين اراك دو هدف عمده براي نابود كردن وجود دارد ، اولين هدف تاسيسات توليد آب سنگين و دومين هدف راكتور آب سنگين در حال ساخت مي باشد . هيچ كدام از اين دو هدف استحكام بخشي نشده اند ، از اين رو نابود كردن آنها ساده به نظر مي رسد . بخش مركزي قسمت توليد آب سنگين شامل برج هايي هست كه در آنها از روش گيردلر سولفيد براي توليد آب سنگين استفاده مي شود .اين برجها شامل 3 برج اصلي و 9 برج كوچكتر هستند كه هر كدام قطري در حدود 3 متر دارند .برج ها در دو بخش كه هر كدام 80 متر طول و 30 متر عرض دارند ساخته شده اند ، به نظر مي رسد كه فشاري در حدود 15 PSI براي نابود كردن اين برج ها اكتفا كند . يك بمب هدايت ليزري 2000 پوندي مانند GBU-10 با سرجنگي 428 كيلوگرم تريتونال قادر است تا پس از انفجار فشاري در حدود 15 PSI را در محدوده اي به شعاع 19 متر بوجود آورد . به نظر مي رسد كه براي تخريب هر بخش استفاده از دو بمب كفايت نمايد ، اما براي اطمينان بيشتر مي توان از سه بمب براي هر بخش استفاده نمود . راكتور آب سنگين در حال ساخت نيز شامل ساختمان تمام نشده گنبد راكتور و سيستم خنك كننده مي باشد . اگر چه پيشرفت هايي در اين قسمت حاصل شده است اما هنوز بر سر اين كه آيا نيازي به حمله به اين بخش از مجموعه مي باشد ، ترديدهايي وجود دارد . با فرض اينكه اين بخش ارزش حمله كردن را دارد ، به نظر مي رسد كه 4 بمب 2000 پوندي براي تخريب ساختمان راكتور كافي مي باشد . براورد تعداد كل بمب هاي مورد نياز براي حمله به سه هدف تعداد كل بمب هايي كه براي حمله اي مطمئن به اهداف نطنز ، اصفهان و اراك مورد نياز است عبارت است از 24 بمب 5000 پوندي و 24 بمب 2000 پوندي . اما سوال بعدي اين است كه آيا اين بمب ها شانسي براي رسيدن به اهدافشان دارند ؟ به اين سوال در بخشهاي بعدي جواب داده خواهد شد . ______________________________ توانايي اسراييل در انجام حملات عمقي در دو دهه اي كه از عمليات اوسيراك مي گذرد ، IAF به طرز چشمگيري توانسته است تا توانايي خود در انجام حملات عمقي را افزايش ببخشد . حمله سال 1985 اسراييل به مراكز چريكهاي فلسطيني در تونس را مي توان به عنوان بخشي از اين توانايي ها در نظر گرفت ، حمله مذكور با انجام بيش از 4000 كيلومتر پرواز رفت و برگشت ميسر شد . عمده توانايي اسراييل در انجام حملات عمقي متكي به جنگنده هاي F-15I و F-16I مي باشد . هم اكنون 25 فروند F-15I و در حدود 25 تا 50 فروند F-16I در اختيار IAF مشغول به خدمت مي باشد . F-15I نمونه اسراييلي F-15E‌ مي باشد كه مي تواند با استفاده از مخازن سوخت تطبيقي CFT و مخازن سوخت قابل پرتاب به شعاع عملياتي در حدود 1700 كيلومتر برسد آن هم در حالي كه مشغول حمل 4 بمب 2000 پوندي مي باشد . اين بمب ها كه در بخش هاي پيشين در مورد آنها بحث شده بود قابليت اين را دارند كه به وسيله پادهاي هدفگيري LANTIRN يا LITENING به سمت اهداف خود راهي شوند . همچنين اين جنگنده داراي يك پاد جنگ الكترونيك نيز مي باشد كه به طور پيش فرض در هواپيما نصب شده است ، از جمله ديگر قابليت هاي اين جنگنده مي توان به توانايي حمل موشكهاي هوا به هواي AIM-120 ، AIM-9 و Python-4 اشاره كرد . F-16I نيز نمونه اي از اف 16 بلاك 52 مي باشد كه مخصوص اسراييل ساخته شده است . اين جنگنده نيز توانايي حمل مخازن سوخت تطبيقي را دارا مي باشد . اطلاعات دقيقي از شعاع عملياتي اين جنگنده در دست نيست اما تصور مي شود با استفاده از مخازن سوخت تطبيقي و مخازن سوخت قابل پرتاب ، شعاعي در حدود 1500 تا 2100 كيلومتر قابل دسترسي باشد . اين جنگنده نيز توانايي استفاده از سيستمهاي هدف گيري LANTIRN و LITENING را دارا مي باشد و مي تواند در زمان حمل مخازن سوخت قابل پرتاب ، دو عدد بمب 2000 پوندي نيز حمل كند . علاوه بر اين جنگنده ها ، تعداد فراواني F-16 در اختيار IAF مي باشد كه بصورت بالقوه توان اين را دارند كه با مخازن سوخت تطبيقي مجهز شوند . همچنين 50 فروند F-16D وجود دارند كه تغييرات عمده اي جهت تبديل آنها به يك جنگنده جنگ الكترونيك انجام شده است . در اين جنگنده ها از قسمت ما بين كابين خلبانان تا سكان افقي هواپيما جهت نصب تجهيزات جنگ الكترونيك استفاده شده است . با نصب مخازن سوخت تطبيقي بر روي اين پرنده ها ، مي توان در هنگام حمله از آنها براي مختل كردن سيستمهاي دفاعي موجود در مسير و اطراف هدف استفاده نمود . همچنين حدود 40 فروند F-15A و F-15C دراختيار اسراييل قرار دارند كه مي توان از آنها به عنوان اسكورت استفاده كرد . اين پرنده ها قابليت حما موشكهاي آمرام ، سايدوايندر و Python-4 را دارا مي باشند . هواپيماي هاي پيشرفته به همراه سيستم هاي اطلاعاتي و ارتباطي اسراييل و واحدهاي پشتيباني IDF/AF باعث شده اند تا توانايي IAF در حمله به اهداف دور دست بسيار افزايش يابد . اما در مورد هدفي كه بسيار دورتر از اوسيراك و تونس است چطور ؟ منبع: انجمن هوا و فضا
  23. با سلام به در خواست محمد تامکت عزیز در این تاپیک شما با تانک سنگین ایالات متحده آمریکا به نام M26 Pershing آشنا خواهید شد . در طی جنگ جهانی دوم ابتکارات زیادی در زمینه های هوایی ، زمینی و دریایی از کشور های حاضر در جنگ جهانی دوم سر زد . یکی از دیگر ابتکارات ساخت تانکی برای پشتیبانی از نیروی پیاده نظام بود که در همین راستا کشور های فرانسه ، آلمان ، انگلستان و ایالات متحده گام های بلندی رو برداشتند .M26 Pershing نام یکی از تانک های سنگین ایالات متحده آمریکا در طی جنگ جهانی دوم و جنگ کره است . اسم این تانک از روی فرمانده گروه آمریکایی American Expeditionary Force که یک گروه حاضر در جنگ جهانی اول بودند گذاشته شده بود . مثل همه کشور ها در آن زمان آمریکا قصد تولید تانکی دو منظوره را داشت که هم قدرت پشتیبانی از پیاده نظام را داشته باشد و هم قدرت در هم شکستن خطوط دشمن . از سال 1942 تا پایان جنگ جهانی دوم تانک ام4 شرمن این دو وظیفه را به تقریبا به خوبی انجام می داد ولی از بعدی دیگر تانک شرمن یک ضعف عمده داشت و آن پائین بودن سرعت بود . و همین امر باعث شد در طی دو سال بعد آمریکا دست به ساخت تانک هایی مانند T22 ، T23 ، T25 و T26 بزنه . در این نمونه تانک ها برد ، سرعت ، جنگ افزار ، نیرو موتور و برجک متفاوت بودند . اگرچه این تانک ها بسیار خوب عمل می کردند ولی آمریکا هنوز در پی ساخت تانکی با فن آوری و تکنولوژی بهتری بود . در همین راستا بود که دکتر جان دیویسن در سال 1944 دست به تحقیق در مورد ساخت چنین تانکی زد و بالاخره در سال 1945 چنین پروژه ای را تکمیل نمود و اولین تانک M26 را به مرحله تولید رسانید . باید خاطرنشان کرد که تانک ام-26 بسیار دیر به جنگ رسید و خیلی زود هم بازنشسته شد . در حقیقت می توان گفت که در سال 1945 این تانک رسما به نیروی زمینی ایالات متحده آمریکا وارد شد و در سال 1950 پس از به سر انجام رساندن دو جنگ یعنی جنگ جهانی دوم و جنگ کره بازنشسته شد . جنگ ها همانطور که گفته شد این تانک سنگین در سال 1945 وارد به نیروی زمینی آمریکا شد . اما در حقیقت نمی توان گفت که ام26 به طور وسیع در اروپا در طی جنگ جهانی دوم به انجام عملیات پرداخته باشد چراکه نمونه های بسیار کمی از آن به اروپا آورده شدند و بنابر سنگین بودن تانک حمل و نقل آن هم بسیار کند بود . در 23 فوریه سال 1945 این تانک ها به تعداد 30 دستگاه رسما وارد خاک اروپا شدند . اولین عملیات برای این تانک 5 روز بعد از ورود آن بود یعنی در تاریخ 28 فوریه که در طی آن عملیات با یک تانک چند دستگاه تانک تایگر درگیر شدند که در آن عملیات حدود 7 ام26 و 4 تایگر حضور داشتند که در آخر هر چهار تایگر نابود شدند ول یدر عوض 6 دستگاه از ام26 نابود شد و فقط یک تانک جان سالم بدرد برد که ان هم به شدت ضربه خرده بود و شایان ذکر است که از 5 نفر حاضر در تانک ام26 3 نفر آن ها زخمی شده بودند . در همین عملیات بود که افراد و محققان در این امر با بررسی بر روی زره تانک ام26 فهمیدند که زره به هیچ وجه قدرت کافی ندارد و به همین دلیل بود که یک بدنه باسبیت برای ام26 طراحی کردند . زره باسبیت زره بسیار قدرتمند و مقاومی بود ولی به شدت بر روی وزن و سنگین و همچنین موتور تاثیر می گذاشت بنابراین تصمیم گرفته شد که موتور را ازنوع LM66 بکنند . این امر باعث شد که از لحاظ سرعت و مقاومت این انک مجهز تر شود . این نمونه تانک با موتور LM66 و با زره باسبیت به تانک M26A1 معروف شد که در واقع نمونه دوم تانک ام26 بود . در کل این نمونه تانک توانست در 15 عملیات به طور وسیع شرکت کند و توانست بسیار خوب و همانطور که پیشبینی شده بود عمل کند . بعد از جنگ جهانی دوم محققان یک بار دیگر طرز کار این تانک رو مورد بررسی قرار دادند و دست به ابتکارات دیگری زدند و بنابر عملکرد خوب این تانک تصمیم به ساخت انواع دیگر این تانک با استفاده و الگو برداری از این نمونه گرفتند . در طی همین تصمیم 6 نمونه تانک ساخته شد که هم جزو خانواده پرشینگ قرار می گیرند . ام26 یک بار دیگر در جبهه های نبرد شرکت کرد و این بار در جنگ کره . در همین راستا تانک M46 با موتوری بهبود یافته و قدرتمند وارد جبهه جنگ با کره شد در واقع این تانک نمونه دیگری از همین خانواده است که با نام M26E2 هم شناخته می شود . بنابر کارکرد خوب M46 در جبه جنگ تعداد کمی از تانک ام26 به جبهه ی نبرد فرستاده شد . یکی از دلایل وجود وسیع تانک M46 در جبهه های نبرد کره وجود تانک قدرتمند و تقریبا بی رقیب تی-34 کره بود . کشور های استفاده کننده و نمونه های مختلف ام26 در سال 1952 نیروی زمینی بلژیک بیش از 423 دستگاه تانک M26 و M26A1 پرشینگ از طرف آمریکا دریافت کرد البته به عنوان اجاره . در سال 1952 آمریکا در پی قدرتمند کردن متحدان خود بود و به همین دلیل 423 تانک از این نمونه به بلژیک داد و پس از مدت یک سال و هفت ماه آن ها را رسما به بلژیک فروخت . در واقع فرمانده ارشد نیروی زمینی بلژیک ، آکسارت منسوبی بعد از دیدن عملکرد خوب این تانک ها پیشنهاد خرید همه 423 تانک را به آمریکا داد و آمریکا هم با این طرح موفقت کرد . البته این تانک ها در سال 1969 از نیروی زمینی بلژیک بازنشسته شدند و عملا از آن سال استفاده ای از آن ها نشد . همانطور که گفته شد 6 نمونه از این تانک تولید شدند که از آن ها می توان M26 با توپ muzzle brake و همچنین M26A1 با توپ Bore evacuator 80 میلیمتری و همچنین M26A1E2 که التبه این نمونه یک طرح آزمایشی با توپ T15E1/E2بود و همچنین M26E1 با توپ 90 میلیمتری و همچنین M26E2 با موتور بهینه سازی شده M3A1 که در واقع همان M46 است . T26E2 با توپ 105 میلیمتری و در آخر T26E5با توپ 279 میلیمتری . در اینجا باید اضافه کنم که تانک M26E2 همان تانک M46 پایتن است که در واقع یکی از قدرتمند ترین تانک ها در جریان جنگ سرد بود که از یک برجك T42 و يك توپ 90 ميليمتري استفاده می کرد . در کل کشور های استفاده کننده از این سلسله تانک ها کشور های بلژیک و ایالات متحده آمریکا بودند که آمریکا بزرگ ترین استفاده کننده از آن بود . سیستم ها ، موتور ، جنگ افزار و توضیحات کلی تانک ام26 پرشینگ یکی از تانک های قدرتمند جنگ جهانی دوم به شمار می یاد و این تانک به دلیل داشتن وزن 41 تن جزو تانک های سنگین حساب می شه . نمونه های مختلف این تانک سبب شده تا تنوعی در تجهیزات اون باشه برای مثال اگر ما نگاه به مدل نخست این رشته تانک ها بندازیم از بعد جنگ افزار در اون توپ 25 میلیمتری هم پیدا می کنیم ولی اگر به آخرین نمونه اون نگاه کنیم با یک توپ 279 میلیمتری طرف هستیم . تانک نخست یعنی ام26 از سیستم گاز سیستون فابریک برای حرکت و در مناطق صعب العبور استفاده می کرد و برای داشتن سرعت بالا تر از ناستریک حرارتی ولی به دلیل وزن و زره بسیار سنگینی که داشت مجبور بودند از دو سیستم مجزای LINDASTRIAL و همچنین LKJNE3 استفاده کنند تا وزن وارده بر موتور و سیتسم های حرکتی آسیبی وارد نکنه . از بعد رادیویی و ارتباطی این تانک به سیتسم های ارتباطی مولتیماشن مجهز بود که البته امروزه از اون استفاده نمی کنند . از بعد رادیویی و ارتباطی 3 سیستم در اینجا وجود دارد . نمونه اول مولتیماشن است و نمونه های دوم و سوم به ترتیب تاستنین94 و دابریک 12 است . این سه سیستم کل سیتمس های رادیویی و ارتباطی این تانک ها رو در بر می گیرند . در بقیه بقیه نمونه ها هم این سیستم های رادیویی خودنمایی می کنند اگرچه بهینه سازی شده هستند به صورتیکه در تانک T26E2 از نمونه RG25 استفاده می کنند . از بعد جنگ افزاری باید گفت که در نمونه نخست سلاح اصلی این تانک یک قبضه توپ 70 میلیمتری بود که در نمونه های بعدی میزان این توپ ها افزایش پیدا کرد . برجک ام26 از نوع T-13 است که قادر است در 10 ثانیه یک چرخش کامل بکند . در کل نمونه نخست این تانک یعنی ام-26 فقط به تعداد 40 فروند ساخته شد که تعدادی در جنگ جهانی دوم منهدم شدند و به دلیل وجود خرابی در قسمت موتور دیگر تولید نشدند . یکی از اشکالات اساسی این تانک وجود موتور بود . بیشتر موتور هایی که بر روی این تانک نصب می شد با خرابی و اشکال روبرو می شدند و همین باعث شد تا به محض ورود تانک ام46 پاتن این سلسله تانک ها بازنشسته شوند . یکی از اشکالات اساسی که تانک ام-26 داشت در این بود که به دلیل سرعت پائین به طور خیلی سریع شکار می شد و حتی در بعضی از مواقع توسط پیاده نظام منهدم می شد . نام : M26 Pershing نمونه : تانک سنگین کشور سازنده : ایالات متحده آمریکا سال های خدمت : 1945 تا 1950 در آمریکا سال های خدمت در بلژیک : 1952 تا 1969 جنگ ها : جنگ جهانی دوم و جنگ کره وزن : 41.9 تن طول : 8.65 m عرض : 3.51 m ارتقاع : 2.78 m سرنشنیان : 5 نفر ( فرمانده ، راننده ، کمک راننده توپ چی و پر کننده توپ ) سلاح اصلی : توپ 80 میلیمتری ماشین بخار : 8 سیلندر / گازوئیل / 500/450 hp قدرت/سنگینی : 11.9/10.6 hp برد : 161 کیلومتر سرعت : 40 کیلومتر موفق باشید /
  24. احتمال حمله اسرائیل به تاسیسات اتمی ایران این روزها زمزمه های زیادی در خصوص حمله به ایران شنیده می شود. کارشناسان مسایل سیاسی, دفاعی و نظامی در گفتگوهای رسمی و غیر رسمی خود به بررسی این مسئله می پردازند, تحرکات مقامات سیاسی و نظامی آمریکا و اسرائیل در کشورهای همسایه ایران (ترکیه, آذربایجان, گرجستان و...) زیاده شده و حتی سران کشورهای دنیا در مذاکرات و بازدیدهای معمول خود قسمتی از وقت خود را به بررسی و صحبت در خصوص فعالیت های هسته ای ایران اختصاص می دهند. این مسئله آنقدر شیوع پیدا کرده که حتی مردم ایران در کنار مطبوعات و سایر رسانه های داخلی در قبال آن واکنش نشان داده و در وبلاگها و سایت های اینترنتی خود مطالبی را در خصوص حمله احتمالی اسرائیل و آمریکا به ایران و تاسیسات هسته ای منتشر کرده اند. این مسائل در روزها و ماههای اخیر اذهان زیادی را به خود مشغول کرده, چه خبر شده؟ آیا قرار است جنگ جدیدی در منطقه خلیج فارس رخ دهد؟ هنوز هیچ کسی نمی داند که در آینده چه اتفاقی می افتد. آیا آمریکا و اسرائیل واقعا در صدد حمله به ایران و بمباران مراکز اتمی ایران می باشند؟ چنین حمله ای بطور حتم پیامدهای بدی خواهد داشت و تمامی معادلات سیاسی, نظامی وامنیتی خاورمیانه, حساس ترین منطقه جهان را بر هم می زند. تحلیلگران خارجی بر این باورند که آمریکا و اسرائیل به احتمال زیاد پیش از آنکه فرصت از دست برود تعدادی از مراکز هسته ای ایران را مورد حمله قرار می دهند! اما شک و شبهه در این خصوص زیاد است و این اخبار در حالی منتشر می شود که هنوز گفتگوهای مقامات ایرانی برای حل مسالمت آمیز پرونده فعالیت های هسته ای ایران در جریان است و نتایج گفتگوهای اخیر انجام شده در مسکو حاکی از آن است که پرونده ایران از کانال گفتگوهای دیپلماتیک خارج نمی شود و به جبهه جنگ نمی رسد. اما سوالی که وجود دارد این است که اگر هنوز امید به مذاکره از بین نرفته اسرائیل از کوبیدن بر طبل جنگ و قطعی جلوه دادن حمله غافلگیرانه به تاسیسات هسته ای ایران چه هدفی را دنبال می کند؟ در واقع می توان گفت سران اسرائیل قصد دارند با استفاده از سیاست تزریق ترس و نگرانی به افکار عمومی ایران ضعف نظامی و سیاسی خود را پنهان کنند چرا که از توان لازم برای حمله به ایران برخوردار نیستند و می دانند که در صورت بروز هرگونه حرکت نسنجیده ای در پیشدستی برای حمله نظامی به ایران خود بازنده جنگ با ایران می شوند. در واقع می توان اینطور پیش بینی نمود که اصلا حمله غافلگیرانه وجود ندارد و سران اسرائیل فقط قصد دارند از این طریق فشارهای روانی در درون ایران را افزایش داده تا بلکه به این امید بتوانند خللی در اراده دولت و ملت ایران در خصوص ادامه فعالیت های هسته ای بوجود آورند. همه می دانند که اسرائیل در آرزوی تضعیف قدرت ایران است و در این راستا سعی می کند به هر طریقی که شده (حتی جنگ) اهداف خود را عملی نماید. اما می توان گفت که آرزوی اسرائیل برای حمله به ایران و بمباران مراکز هسته ای ایران نظیر آنچه که در سال 1981 و در عراق انجام داد تنها یک آرزوی واهی و بدون پشتوانه است که اسرائیل هیچوقت نمی تواند آنرا عملی نماید. پنج دلیل وجود دارد که هر گونه حمله ای به ایران از سوی اسرائیل شکست می خورد. این دلایل عبارتند از : 1-اسرائیل نمی تواند از بمب اتم استفاده کند هر چند که تسلیحات پیشرفته در دنیای امروز می تواند نقش یک فاکتور کلیدی را در بدست آوردن برتری های نظامی در جنگ بازی نماید اما آنچه مسلم است این است که نحوه واکنش طرف مقابل سرنوشت نهایی جنگ را مشخص می کند. برای مثال بررسی تجربه جنگ ویتنام نشان می دهد که با وجودی که ارتش ایالات متحده با یک ماشین نظامی حرفه ای و مجهز به این کشور حمله نمود نتوانست به هدف مورد نظر خود دست یابد و نهایتا مجبور به عقب نشینی از ویتنام شد. در واقع هیچ کسی فکر نمی کرد که آمریکا در نبرد با کشوری مثل ویتنام که از ارتش قدرتمندی برخوردار نبود و حتی از تجهیزات نظامی پیشرفته ای برخوردار نبود شکست برخورد اما به هر حال آمریکا با وجود تمام برتریهای نظامی که داشت شکست خورد. این مسئله در مورد اسرائیل نیز صادق است. هر چند که اسرائیل از کلاهک اتمی برخوردار است و تجهیزات نظامی پیشرفته ای را از سوی آمریکا و سایر کشورهای غربی دریافت نموده ولی داشتن بمب اتم به تنهائی نمی تواند باعث پیروزی اسرائیل در جنگ احتمالی با ایران شود. اسرائیل با دارا بودن 100 الی 200 کلاهک هسته ای تنها کشوری در منطقه خاورمیانه می باشد که از سلاح اتمی برخوردار است ولی بسیاری از کارشناسان مسایل دفاعی و نظامی بر این باورند که داشتن سلاح هسته ای به تنهایی کارت برنده اسرائیل برای پیروزی در جنگ با ایران محسوب نمی شود. آنچه مانع از حمله اتمی اسرائیل به ایران می شود این است که ایران در واکنش به حملات اسرائیلی از سلاح های بیولوژیکی و شیمیایی برای حمله به مناطق حساسی از اسرائیل استفاده می نماید که بررسی عوارض حملات تلافی جویانه ایران باعث می شود که اسرائیل از حمله اتمی به ایران منصرف شود. انصراف اسرائیل از حمله اتمی به ایران به این علت است که این کشور بسیار کوچک بوده و بخش عظیمی از جمعیت آن در محدوده کوچکی در اطراف تل آویو متمرکز شده است, به همین علت این منطقه بسیار آسیب پذیر شده چرا که بیش از هفتاد درصد از کل جمعیت اسرائیل و هشتاد درصداز ساختار زیر بنایی اسرائیل در این منطقه متمرکز شده است. در اینجاست که زندگی میلیون ها یهودی ساکن در اسراییل در معرض تهدید جدی قرار می گیرد و اسراییل پیش از آن که به فکر حمله پیشگیرانه به ایران باشد، باید به فکر جان آنهایی باشد که تمام جمعیت این کشور یهودی نشین را تشکیل داده اند. به همین علت هر چند که اسرائیل از سلاح اتمی برخوردار است اما تمرکز اقتصادی و جمعیتی آن در یک نقطه چنان ضعفی را به ارتش اسرائیل تحمیل نموده است که هیچگاه نتواند در برابر ایران از سلاح هسته ای استفاده نماید چون در صورتی که ایران این مناطق را مورد حملات شیمیایی یا بیولوژیکی قرار دهد دیگر از اسرائیل چیزی باقی نمی ماند و همین مسئله سبب شده که سلاح های شیمیایی ایران بتوانند به تنهایی عامل بازدارندگی مستحکمی در برابر کلاهک های هسته ای اسرائیل ایجاد نمایند. 2-حمله هوایی به ایران در تئوری ممکن ولی در عمل غیر ممکن است نیروی هوایی اسرائیل برای حمله به تاسیسات هسته ای عراق (اوسیراک) از 16 جت که ترکیبی از بمب افکن های F-15 و جنگنده های F-16 بود استفاده کرد. یکی از علل موفقیت نیروی هوایی اسرائیل در آن عملیات فاصله پروازی مناسب میان اسرائیل و عراق بود که به جنگنده های اسرائیلی این امکان را می داد که بدون نیاز به سوختگیری هوایی بتوانند در زیر خط رادار پرواز کرده و خود را به اهداف مورد نظر برسانند ولی فاصله پروازی طولانی میان تهران و تل آویو مشکلات فنی بسیاری را بر سر حمله هوایی به ایران بوجود آورده که در حالیکه خطرات زیادی را برای هواپیماهای اسرائیلی بوجود می آورد بلکه موفقیت آمیز بودن آنرا نیز در پرده ای از ابهام قرار دهد. وقتی که تمامی این موارد در کنار یکدیگر قرار می گیرند حمله به ایران بسیار مشکل و خطر ناک و به عبارتی غیر ممکن به نظر می رسد. افسران نیروی هوایی اسرائیل و تحلیلگران مسایل دفاعی دانشگاه تل آویو و سایر تحلیلگران غربی که راههای حمله هوایی به ایران را بررسی کرده اند در بررسی های خود به این نتیجه رسیده اند که هیچ تضمینی برای موفقیت حمله هوایی موفقیت آمیز به مراکز هسته ای ایران وجود ندارد. اگر اسرائیل بخواهد مجددا اقدام مشابهی نظیر عملیاتی که در اوسیراک را انجام داد در ایران نیز انجام دهد باید از ترکیبی از جنگنده های F-16I و F-16D استفاده نماید. این هواپیماها دارای برد کافی برای رسیدن به هدف های مورد نظر در ایران و بازگشت هستند، اما به خاطر سوخت گیری هوایی که در مسافت های طولانی لازم است، این هواپیماها نیز از کارآیی چندانی برخوردار نیستند چرا که ضعف نیروی هوایی اسرائیل در امکانات سوختگیری هوایی (اسرائیل از تانکرهای قدیمی – بوینگ 707 – استفاده می نماید) مانع از موفقیت آمیز بودن حملات هوایی به ایران می گردد. 3- توان موشکی ایران قویتر از توان موشکی اسرائیل است اگر اسرائیل بخواهد با موشک به مراکز هسته ای ایران حمله نماید همانطور که قبلا گفته شد بعید به نظر می رسد که از موشک های با کلاهک های هسته ای استفاده نماید بنابراین یکی از موشکهای که اسرائیل در صورت یک حمله موشکی احتمالی از آن استفاده می نماید موشک جریکو-2 است. این موشک قابلیت رسیدن به ایران را دارد ولی با در نظر گرفتن احتمال خطای موشکها بر فراز چنین مسافت طولانی این موشک ها کاربرد کمی بر ضد تاسیسات هسته ای ایران خواهند داشت, مگر اینکه مقدار کافی از مواد منفجره را پخش نمایند که از آنجایی که در ساخت مراکز هسته ای ایران از مصالح ساختمانی مخصوص و منحصر به فردی استفاده شده و از آنجایی که بیشتر این مراکز در عمق زمین ساخته شده اند این موشک ها قابلیت چندانی برای نابودی مراکز هسته ای ایران ندارند. از سوی دیگر ایران در سالهای اخیر موفق به طراحی و تولید نسل جدیدی از موشک های بالستیک شده و در زمینه طراحی و ساخت موشک از اسرائیل سبقت گرفته است. در حال حاضر موشک های شهاب -3 ایران می توانند اهداف دور دستی در خاک اسرائیل را مورد حملات دقیق قرار دهند. موشک های شهاب - 3 ایران با موفقیت آزمایش شده و کاملا قابل اطمینان هستند. از سوی دیگر ایران انواع گوناگونی از موشک های پیشرفته و طولانی پرواز دیگری مثل موشک های کروز را نیز در اختیار دارد که ایران را در برتری موشکی منحصر به فردی نسبت به اسرائیل قرار داده است. این موشک ها هر چند از موشک های شهاب کندتر هستند اما مسیر پرواز آنها قابل پیش بینی نیست. ارتش اسرائیل در سالهای اخیر سعی کرده است با خرید یا طراحی موشک های ضد موشک بتواند یک سیستم موشکی برای مقابله با موشک شهاب -3 تولید نماید ولی طبق اظهاراتی که از سوی مقامات ارشد وزارت دفاع این کشور بیان شده اسرائیل هنوز موفق نشده است که ضعف های موشکی خود را در مقابله با ایران جبران نماید و در صورت بروز یک جنگ احتمالی از این ناحیه متحمل خسارات های فراوانی خواهد گردید. 4- اسرائیل توانایی غافلگیری نظامی ایران را ندارد پدافند عراق در ساعت 35/5 دقیقه بعد از ظهر یکی از روزهای گرم ژوئن در سال 1981 توسط شانزده جت نیروی هوایی اسرائیل که در زیر خط رادار و در موازت صحرا پرواز می کردند غافلگیر شد. هواپیماهای اسرائیلی در یک سکوت رادیویی و زیر خط رادار طبق یک برنامه ریزی کاملا حساب شده به اهداف خود در جنوب بغداد رسیدند و در کمتر از 90 ثانیه تمامی تاسیسات هسته ای عراق را نابود کردند. آنها قبل از آنکه پدافند هوایی عراق بتواند واکنش موثری از خود نشان دهد اهداف خود را نابود کرده و بدون اینکه حتی کوچکترین صدمه ای ببینند به سوی تل آویو باز گشتند. یکی از دلایل موفقیت آمیز بودن آن حمله مخفیانه بودن آن بود. وزارت دفاع اسرائیل خبر برنامه ریزی چنین حمله ای را حتی از سران کاخ سفید پنهان نگه داشته بودند و بدون اینکه از آنها اجازه بگیرند تصمیم به حمله به تاسیسات هسته ای عراق گرفتند. اما مشکل فعلی اسرائیل این است که آنها دیگر نمی توانند یک حمله غافلگیرانه نظیر آنچه که در اوسیراک انجام دادند را در ایران عملی کنند زیرا در حال حاضر نیروهای آمریکایی مستقر در خلیج فارس حریم هوایی عراق و منطقه خلیج فارس را کنترل می کنند و اگر هواپیماهای اسراییلی بخواهند اقدامی علیه ایران انجام دهند باید از آمریکایی های اجازه بگیرند که آمریکا به راحتی با آن موافقت نمی کند زیرا در حال حاضر آمریکا در عراق به گل نشسته است و همراهی با اسرائیل در یک جنگ جدید دیگر کابوسی برای ارتش آمریکا ایجاد می کند که اقتدار آمریکا در جهان را زیر سوال می برد, از طرفی اسرائیل به سختی می تواند بر فراز کشورهای عربی پرواز کند زیرا آنها دارای روابط سیاسی و اقتصادی گسترده ای با ایران می باشند و بعلت عقاید دینی و مذهبی نزدیکی که با ایرانیان دارند اجازه پرواز به هواپیماهای اسرائیلی برای حمله به ایران را نمی دهند. در تئوری اسرائیل می تواند از پایگاه هایی در ترکیه به سوی اهداف مورد نظر در ایران پرواز کند. اما اجازه گرفتن از این کشور بسیار غیرمحتمل است. زیرا ترکیه در عین حال که در مورد برنامه تسلیحات هسته ای ایران نگران است ولی مخالف عمل بازدارنده علیه برنامه هسته ای ایران می باشد و از سوی دیگر اردوغان مجبور است پیش از هر نوع تصمیمی بازتاب های آنرا بر امنیت ترکیه و تمامی منطقه خاورمیانه بررسی نماید. به هر حال اگر اسرائیل نهایتا موفق به کسب رضایت ترکیه برای استفاده از حریم هوایی این کشور برای حمله به ایران گردد باز نمی تواند یک حمله هوایی غافلگیرانه را اجرا نماید زیرا از طرفی سیاستمداران و فرماندهان عالی رتبه نظامی ایران از حمله اسراییل به تاسیسات هسته ای عراق درس گرفتند و تمامی مراکز و تاسیسات هسته ای خود را در سراسر ایران و در اعماق زمین پخش کرده اند که حتی موفقیت به حمله به آن مراکز نمی تواند خسارات جدی بر آنها وارد آورد، و از سوی دیگر در صورت مخابره حمله هوایی به یکی از تاسیسات هسته ای ایران تمام پدافند هوایی ایران به حالت آماده باش در می آید و نیروی هوایی ایران با کمک پدافند هوایی ایران که در مناطق مذکور به شدت مجهز بوده و از آموزش های خاصی برخوردار شده است ابتکار عمل را از دست نیروی هوایی اسرائیل خارج کرده و ضربات سختی را بر هواپیماهای متهاجم وارد می آورد. در حقیقت باید گفت که هواپیماهایی اسرائیلی که بتوانند وارد آسمان ایران شوند دیگر نمی توانند از حریم هوایی ایران خارج گردند و توسط پدافند هوایی ایران شکار می شوند. بنابراین اگر اسراییل بخواهد به تاسیسات هسته ای ایران حمله کند باید چندین بار اقدام به یک حمله هوایی گسترده نماید که موفقیت آمیز بودن چنین حملاتی بعید به نظر می رسد چون ایران از توان دفاعی بالا و یک پدافند هوایی مجهز و آموزش دیده برخوردار است. بنابراین برای منهدم کردن موفقیت آمیز تاسیسات هسته ای ایران، اسرائیل باید اطلاعات کاملی در مورد مکان دقیق تاسیسات هسته ای ایران داشته باشد. برای اینکار نه تنها عکس برداری هوایی از مناطقی که تاسیسات هسته ای ایران مثل بوشهر و نطنز قرار گرفته است، لازم است بلکه باید سایر تاسیسات ایران شامل کارگاه های تولید سانتریفوژ و غیره نیز نابود گردند که این مسأله با توجه به قابلیت های بسیار بالای نیروی هوایی و توانایی پدافند هوایی ایران غیرممکن می نماید. ضمن اینکه باید به این نکته توجه داشت که اسرائیل از چنین امکاناتی برخوردار نیست و این می تواند موانع جدی برای بمب افکن های اسرائیل که بر فراز مسافت طولانی پرواز می کنند به وجود آورد. با توجه به موارد فوق به نظر می رسد که احتمال حمله نظامی اسرائیل به تاسیسات هسته ای ایران علاوه بر آنکه با ریسک بالای توام خواهد بود، برای این کشور مخاطراتی نیز به همراه خواهد داشت. 5- اسرائیل توان مالی لازم برای حمله به ایران را ندارد هر چند که سران اسرائیل در اظهارات خود بارها تهران را تهدید به حمله نظامی کرده اند ولی هنگامی که صحبت از حمله به ایران جدی می شود آنها ترجیح می دهند که آمریکا و سایر متحدانش سکاندار حمله به ایران گردند. در حال حاضر فضای سیاسی اسرائیل به علت پیروزی حماس در انتخابات فلسطین و مرگ مغزی آریل شارون چنان شرایط را سخت و دشوار کرده است که هر چند سران سیاسی و نظامی اسرائیل در اظهارات خود تهدید به حمله نظامی به ایران می کنند ولی در عمل نه توان نظامی برای عملی کردن تهدیدات خود را دارند و نه از توان مالی لازم برای حمله به ایران برخوردارند. بنابراین آنها تلاش می کنند که از آمریکا و متحدانش برای حمله به ایران کمک بگیرند که در این مورد نیز نتوانسته اند موفقیتی بدست آورند زیرا اقتصاد آمریکا در حال حاضر در شرایط بسیار نابسامانی به سر می برد و هر گونه حمله نظامی به ایران باعث بالا رفتن قیمت نفت می گردد که آمریکا را از حمله به ایران پشیمان می کند, چرا که این کشور در حال حاضر هزینه های گزافی بالغ بر 300 میلیارد دلار در جنگ عراق هزینه کرده است و نه از توان مالی برای حمله به ایران و نه از حمایت مردمی لازم برخوردار است. تمامی این دلایل می تواند دولت بوش را از ورود به یک ماجراجویی نظامی علیه ایران منصرف کرده که این موضوع نهایتا شکست دیگری برای تل آویو برای ایجاد یک جبهه جهانی برای تحت فشار قرار دادن ایران محسوب می شود. تنها امیدی که در حال حاضر برای اسرائیل باقی مانده مشخص شدن نتیجه مذاکرات تهران – مسکو و تلاش برای تحریم اقتصادی ایران می باشد که بعلت حجم گسترده معاملات ایران با اکثر کشورهای جهان مخصوصا چین و روسیه بعید به نظر می رسد که اسرائیل بتواند در این عرصه نیز فشار چندانی را بر ایران تحمیل نماید. هنگامی که 5 دلیل فوق را در کنار همدیگر قرار می دهیم می توان نتیجه گرفت که احتمال حمله نظامی از سوی اسرائیل و آمریکا به مراکز هسته ای ایران روز به روز کم رنگ تر می شود چرا که اسرائیل می داند فناوری های دفاعی ایران در حال گسترش است و موشک های شهاب 3 و 4 قادر به حمل کلاهک های هسته ای می باشند و حتی می توانند پایتخت های اروپایی را هم هدف قرار دهند. پیچیدگی تاکتیکی و نظامی ارتش و سپاه ایران و حمایت گسترده مردمی در هنگام بروز تهدیدات خارجی سبب شده که ایران از قابلیت دفاع ملی گسترده ای برخوردار باشد و عملا تبدیل به یکی از ارتش های قدرتمند منطقه خاورمیانه گردد. در حال حاضر بزرگترین نگرانی اسراییل از آن است که اگر ایران همچنان به توسعه و پیشرفت در عرصه های اقتصادی، علمی و نظامی ادامه بدهد در آینده ای نه چندان دور به قدرتمندترین کشور خاورمیانه تبدیل شده و منافع غرب در این منطقه حساس و نفت خیز جهان را با خطر مواجه سازد. نکته ای که نباید فراموش کرد این است که از سال 1960 اسرائیل تنها رژیمی در میان کشورهای منطقه بوده است که از فناوری هسته ای برخوردار بوده و بنابراین تلاش این کشور برای انحصاری نگه داشتن این فناوری برای خود و جلوگیری از دستیابی سایر کشورهای منطقه به آن از ستون های ثابت سیاست دفاعی اسرائیل می باشد. لذا غرب و مخصوصا اسرائیل برای جلوگیری از تبدیل شدن ایران به کشوری قدرتمند سعی می کنند با بزرگ نمایی و نظامی جلوه دادن فعالیت های صلح آمیز هسته ای این کشور موانعی بر سر راه پیشرفت های علمی این کشور ایجاد کنند تا از این طریق بتوانند همچنان سلطه خود را در منطقه خاورمیانه حفظ کنند منبع: دوست خوبم داش مرتضی عزیز
  25. [align=center]تاریکخانهء اشباح[/align] [align=center]مروری مختصر بر خدمات ساواک در ایران[/align] سازمان اطلاعات مرکزی ایالات متحده – سیا – از سال 1334 به بعد، برای کنترل کامل اتحاد جماهیر شوروی، اقدام به استقرار ماهواره های جاسوسی در مدار زمین نمود که این ماهواره ها، ایستگاههای گیرندهء زمینی شان در خاک ایران قرار داشتند. ایستگاههای شنود در آستارا، چالوس، بهشهر و کبکان در مرزهای جنوبی اتحاد شوروی، با صرف میلیونها دلار به وجود آمدند تا چشم و گوش ساواک برای اطلاع و پیشگیری از حملهء نظامی شوروی به خاک ایران باشند. در این ایستگاهها، کارشناسان خبرهء سازمان سیا و ساواک، خطوط مخابراتی اتحاد شوروی را کاملن تحت کنترل داشتند. آنها با استفاده از مدرن ترین و پیچیده ترین وسائل استراق سمع و شبکه های پرقدرت بی سیم، فعالیتهای نظامی شوروی را زیر نظر داشتند تا اتفاقی همچون اشغال سال 1968 چکسلاواکی به وسیلهء ارتش سرخ در ایران تکرار نشود. علاوه بر این، با استفاده از ماهواره های جاسوسی که ایالات متحده بر فراز خاک شوروی به گردش در می آورد، تصاویری از نقاط حساس نظامی و پایگاههای موشکی این کشور تهیه و به ایستگاههای ردگیری در خاک ایران مخابره می‏شد. این تصاویر و نوارهای ضبط شده، به تهران و دفتر مرکز ساواک ارسال می گردید و تاکنون مشخص نشده است که تجزیه و تحلیل اطلاعات مزبور در تهران انجام می شده است و یا این اطلاعات از تهران به واشینگتن منتقل می شده است. سیستم های جاسوسی و شنود مستقر در پایگاههای کبکان و بهشهر، به قدری پیچیده و پیشرفته بودند که استانفورد ترنر (رئیس وقت سیا) در توصیف آنها گفته بود که این ایستگاهها برای قرن 21 ساخته شده اند! به کمک سیستم های موجود در این پایگاهها، در هر 6 دقیقه یک بار با ماهواره ای که در مدار است، ارتباط حاصل می‏شد. این سیستم هر شیئی را به اندازهء تنها یک متر مربع و در ارتفاع 20 هزار ناتیکال مایلی زمین، در حالی که صرفن ده درصد تشعشع نوری داشت، مشاهده می کرد. سیستم های موجود در پایگاه بهشهر دارای تلسکوپهای عظیم و رادارهای بسیار پیشرفته و گیرنده های بسیار حساس بودند. پایگاه بهشهر بر فراز قلهء کوهی مشرف به این شهر قرار دارد. محل این پایگاه قصری معروف است که به نام صفی آباد شناخته می‏شود که بنای آن را شاهان صفوی بنا نهاده اند. مجموعن در محوطهء پایگاه، هفت دستگاه عظیم تلسکوپی قرار دارد. علاوه بر این هفت گیرندهء پرقدرت تلسکوپی، یک بالب و یک رادار عظیم نیز از دیگر تجهیزات پایگاه هستند. بزرگترین تلسکوپ موجود در پایگاه، طوری تعبیه شده است که در تمام جهات گردش می‏کند. این دستگاه عظیم، ردگیری ماهواره های جاسوسی آمریکا بر فراز شوروی را عهده دار بوده است. یک کرهء بزرگ سفید رنگ، به قطر یک صد متر که از نوعی برزنت ساخته شده است، در فاصلهء کمی با این تلسکوپ قرار گرفته است که بر قطر عمودی آن، یک آنتن ظریف دیده می‏شود. داخل این حباب بزرگ، مملو از نوعی گاز مخصوص است و این گاز توسط دستگاههای بزرگ تهویه، خنک می‏شود. درون حباب، اطاقک های کوچکی قرار دارد که یک نفر می تواند درون آنها نشسته و با گوشی های ویژه ای که درون اطاقک تعبیه شده است، امواج رادیویی گرفته شده توسط حباب را گوش کرده و در صورت نیاز، ضبط نماید. کسانی که درون حباب می آیند، می بایست از ماسک های ویژه ای استفاده کنند، زیرا هوای درون حباب غیرقابل استنشاق است. برای ورود به داخل حباب، می بایست از 3 درب قطور فلزی که دارای قفلهای رمزی بوده به ترتیب و پشت سرهم قرار گرفته اند، عبور کرد. تصور می‏شود گاز ویژه ای که درون حباب قرار دارد، در جذب فرکانس های صوتی و مکالمات رادیویی، تاثیر زیادی داشته باشد. در اطراف حباب، چند دستگاه کوچک و بزرگ قرار دارند. علاوه بر پرسنل آمریکایی مقیم پایگاه، 119 نفر از افراد خبرهء ساواک و نیروی هوایی شاهنشاهی در این پایگاه مشغول به کار بوده اند. یکی از موفقیت های این پایگاه، رهگیری جنگندهء شناسایی شوروی از نوع MiG-25RBS بود که به دستور ش ا ه فقید ایران، دو فروند تامکت به شماره های 6024 – 3 و 6025 – 3 از پایگاه هوایی مهرآباد به تعقیب آن پرداخته و با قفل رادار و سیستم موشکی AIM-54A بر روی میگ25 شوروی، آن را وادار به فرار کردند، به طوری که چنین پروازهایی بر روی خاک ایران، هیچگاه تکرار نشد. MiG-25 RBS over Caspian Sea سايت بهشهر بنا به اظهارات ستوان دوم «محمدرضا صفر زاده»، سپهبد «هاشم برنجیان» عضو ارشد ساواک و رئیس ضداطلاعات نیروی هوایی شاهنشاهی، از جمله افراد سرشناسی بوده است که به این مرکز رفت و آمد می کرده است. افراد ایرانی این پایگاهها می گویند که این ایستگاهها صرف نظر از کنترل خطوط مخابراتی و مخابرات بین ماهواره ای کل خاک اتحاد شوروی و تهیهء عکس از مراکز نظامی و تسلیحات روسها، کنترل قرارداد تحدید سلاح های استراتژیک را هم بر عهده داشته و مواد مورد توافق کنفرانس سالت (SALT) را تحت نظر داشته اند. همچنین آزمایشات موشکی و سیلوهای موشکی روسها نیز تحت کنترل ایستگاههای جاسوسی آمریکا و ساواک در شمال ایران و جنوب شوروی بوده اند و در صورتی که وضع غیرعادی در پایگاههای موشکهای بالستیک اتمی و بین قاره ای اتحاد شوروی دیده می‏شد، ایستگاه جاسوسی بهشهر، مراتب را سریعن به تهران و از تهران به واشینگتن اطلاع می دادند. یکی از موارد جالب کشف شده توسط ماموران ساواک در ایستگاه بهشهر، ساخت هواپیمای جدید روسها بود که در ناتو به نام Ram-K نام گذاری گردید. (این هواپیما، بعدها سوخوی27 نام گرفت.) علاوه بر این با کنترل مخابرات ماهواره ای روسها، جاسوسان سیا و ساواک، از مکالمات سران ارشد اتحاد شوروی با رهبران کشورهای آسیا و شمال آفریقا مطلع می شدند. در پایگاه بهشهر، که مرکز اصلی پایگاههای شنود مستقر در شمال ایران از آستارا تا کبکان بوده است، جمعن حدود 30 خانوادهء متاهل آمریکایی و 10 نفر مجرد سکونت دائم داشته اند. محل سکونت این افراد، دره ای مخوف در دل جنگلهای اطراف پایگاه اصلی بوده است که شدیدن حفاظت می شده و کسی حق ورود به آن را نداشته است. پرسنل این پایگاه، از جمله زبده ترین مامورین سیا و ساواک بوده اند اما به دلیل پیچیدگی فوق العادهء دستگاهها و اینکه تکنولوژی فضایی در تولید آنها به کار رفته بود، در میان کارکنان آمریکایی این پایگاه، تعدادی از متخصصین سازمان هوافضای ایالات متحده (NASA) نیز حضور داشته اند. به دلیل آنکه دستگاههای فوق العاده گران قیمت مستقر در پایگاه بهشهر، به دلیل مرطوب بودن منطقه، دچار زنگ زدگی و پوسیدگی نشوند، مکانیزم فوق العاده جالب و بسیار پیشرفته ای پیرامون آنها به کار گرفته شده بود. بدین ترتیب که اطراف هر دستگاه وسیله ای قرار داده شده بود که با پخش هوای خشک، رطوبت اطراف دستگاه را کاهش می داد. در اطراف هر گیرنده، چند دستگاه گیرندهء تقویتی هم به چشم می خورد. اهمیت پایگاه بهشهر بسیار بیش از سایر ایستگاههای شنود بود. سایر ایستگاههای شنود نیز اطلاعات بدست آمده و نوارهای فیلم و صدای ضبط شدهء خود را به ایستگاه بهشهر می فرستاده اند. پایگاه بهشهر به مدت 24 سال (تا سال 1357) بود که بنا شده بود و تحت پوشش پایگاه نیروی هوایی فعالیت می کرد. به طور کلی پایگاه جاسوسی بهشهر، وظائف زیر را بر عهده داشته است: * حفظ ارتباط با ماهواره های جاسوسی بر فراز شوروی * کنترل آزمایشات موشکی و هسته ای در خاک شوروی * کنترل امواج رادیویی و خطوط مخابراتی و مخابرات ماهواره ای کل خاک شوروی * کنترل پروازهای موشکی مرکز فضایی شوروی که در 650 مایلی از پایگاه جاسوسی واقع است. (بایکونور در قزاقستان) * تهیهء عکس با استفاده از ماهواره از مراکز استراتژیکی و سیلوهای موشکی روسها سایت بهشهر، مکانی بود که سیا و ساواک برای کنترل و جاسوسی اتحاد شوروی، در شمال ایران درست کرده بودند تا ضمن کنترل و نظارت فعالیتهای این کشور، مانع از نفوذ و گسترش بیشتر کمونیسم در حیطهء جنوب مرزهای شوروی شوند. در آن دوران، قوی ترین رادار ساخت دست بشر در شمال ایران نصب شد. این رادارها، کار خود را از سال 1340 آغاز کرده بودند و به نحوی استقرار یافته بودند که تمام سطح جنوب شوروی را تحت پوشش خود قرار می دادند و برد آنها، به شعاع باورنکردنی 5000 کیلومتر بود! سرتیپ کنگرلو، مدیر کل چهارم ساواک، مسئول حفاظت رادارها بود. توضیحات وی دربارهء رادارها به شرح زیر است: 1- پایگاه دارای دستگاه رادار با برد 5000 کیلومتر بوده است (احتمالن برد شنود راديويي مد نظر بوده است) که آمریکایی ها نصب کرده بودند. قیمت بسیار گزاف رادارها را ایران پرداخته بود و قاعدتن به ایران تعلق داشت. 2- هر پایگاه دارای یک پناهگاه بتونی بود که شامل اتاق کار، سالن غذاخوری، اتاق خواب، آشپزخانهء مجهز، انبار و دستشویی می‏شد. این پناهگاه در زیرزمین ساخته شده بود و در برابر حمله اتمی مقاوم بود. 3- هر پایگاه دارای 30 الی 40 پرسنل آمریکایی بود که در 2 شیفت 15 روزه کار می کردند. بدین ترتیب که 15 روز تمام 15 تا 20 نفر کار می کردند و پس از خاتمهء 15 روز، شیفت دوم از تهران می آمد و کار را تحویل می گرفت و شیفت اول، برای 15 روز استراحت، به تهران می رفت. 4- هر پایگاه دارای سرآشپز ماهر، شاگرد آشپز، نظافتکار و مسئول غذاخوری بود که برخی ایرانی بودند و برخی از ملیتهای دیگر نظیر فیلیپین و کره؛ ولی هیچکدام آمریکایی نبودند. 5- نقشهء حفاظت پایگاه را رئیس پایگاه می داد و چون با پایگاههای دیگر یکسان بود، معلوم بود که از ردهء بالاتر دستور حفاظتی داده می‏شد. به هر حال، حفاظت شامل یک محوطهء بسیار وسیع می‏شد که در پایگاهها متفاوت بود و در مناطق جنگلی، به حدود 20 هزار متر مربع می رسید! دور این محوطه، 2 رشته سیم خاردار با ارتفاع 2.5 الی 3 متر وجود داشت و بین دو حصار حدود 10 متر فاصله بود. پایه های حصارها، همه آهنی بودند. هردو حصار در شب ها، به زنگ اعلام خطر وصل می شدند که با دست زدن به آن، زنگ عمل می کرد. در هر پایگاه، حدود 20 نفر گارد محافظ بود که دو نفره گشت می زدند. محافظین مسلح و مجهز به دوربین های دید در شب و چراغ قوه های بسیار پرقدرت بودند. هر پایگاه پست دیده بانی نیز داشت که در هر زمان 5 نفر نگهبانی می دادند و 3 شیفت بودند؛ یعنی جمعن 15 نفر به اضافهء 4 نفر رزرو و یک افسر که رئیس محافظین بود. هزینهء محافظین و فوق العادهء آنها و همچنین هزینهء ساخت محل اسکان آنها، تمامن بر عهدهء ساواک بود. 6- محصول کار رادار که شامل تصاویری از درون خاک اتحاد شوروی بود مستقیمن به ساواک و سفارت ایالات متحده در تهران ارسال می‏شد. خدمتی که انقلاب مذهبیون ایران به سال 1979 با از کار انداختن این رادارها به اتحاد شوروی نمود، خدمت بسیار بزرگی بود و لازم بود که اتحاد شوروی، ارزشی درخور به این عمل قائل شود و از ایران حمایت کند. ولی خرس شوروی نه فقط از ایران پشتیبانی نکرد، بلکه یک گروه سیاسی را برای تجسس به نفع خود و جمع آوری اطلاعات سیاسی و نظامی از کشور و ایجاد هرج و مرج و ناامنی مامور ساخت. ضمن اینکه از همان موقع، یعنی فروردین 1358، شروع به تجهیز ارتش رژیم بعث عراق پرداخت و این رژیم را به حمله به ایران تشویق کرد. با از دست دادن این پایگاهها به دلیل انقلاب، ایالات متحده به ترکیه روی آورد و هواپیماهای جاسوسی U-2 به جای تجهیزات الکترونیک استراق سمع از کار افتاده در ایران، فعالیتهای موشکی و هسته ای شوروی را زیر نظر گرفتند ولی به هیچ وجه موفقیت پست های شنود و رادار مستقر در شمال ایران را نتوانستند تکرار کنند. از کتاب منصور رفیع زاده: مرحوم محمدرضا پ ه ل و ی و ساواک از توجه CIA به KGB باخبر بودند. ادارهء هشتم ساواک نیز برای همین منظور تاسیس شد تا به کار ضدجاسوسی علیه کشورهای خارجی و به خصوص KGB بپردازد. با زیر نظر داشتن جاسوسان آمریکایی، ساواک قادر می‏شد با مدارکی که بدست آورده، عملیاتی را که CIA شروع کرده بود، به اتمام برساند و بدین طریق CIA را دور بزند! تا آنجا که من می دانم، روس ها حتا تا امروز هم نفهمیده اند که چه چیزی باعث شد تا سیستم جاسوسی آنها در ایران برملا شود و ازهم بپاشد. به دلائل امنیتی، تمامی ماجرا، حتا در این کتاب، قابل ذکر نمی باشد. در سال 1975 زنده یاد تیمسار اویسی به من اظهار کرد که به یک افسر سطح بالای ارتش، به دلیل جاسوسی برای اتحاد شوروی، مشکوک است. . . مرحوم اویسی با قاطعیت جواب داد: «نه منصور، گوش کن. وقتی که ما درگیر جنگ مرزی با عراق بودیم، هر وقت تصمیم به حمله در مرز می گرفتیم، عراق در آنجا منتظر ما بود. یک نفر به طور قطع، اطلاعات ما قسمت مرا به روسها خبر می داد و آنها نیز اطلاعات را در اختیار عراقیها قرار می دادند. هیچ شکی در این مورد ندارم.» در سال 1977، ساواک زمینهء مناسبی داشت تا باور کند سرلشگر «احمد مقربی» رئیس برنامه ریزی ارتش شاهنشاهی، برای شوروی جاسوسی می‏کند. ش ا ه دستور داد که چیزی در این مورد به ادارهء اطلاعات ارتش گفته نشود تا موضوع از طریق ساواک پیگیری شود. صدالبته CIA نیز به دستور ش ا ه می بایست بی خبر بماند. یک خائن واقعی به وطن سرلشگر مقربی فردی منزوی و غیرمعاشرتی بود. او از همسر خود جدا شده بود و فقط با یک خدمتکار، در منزل ویلایی خود در قلهک زندگی می کرد. طبق اعترافات بعدی اش، KGB در زمانی که او در مدرسهء نظامی در تهران درس می خواند، به او نزدیک شده بود و تقریبن برای مدت 30 سال برای اتحاد شوروی، جاسوسی کرده است. او یکی از جاسوسان ارشد و مورد اعتماد سازمان KGB بود؛ یک خائن واقعی به وطن. آن طور که CIA بعدن افشا کرد، در خانهء سرلشگر مقربی در تهران، دستگاههای جاسوسی الکترونیک مافوق مجهز و بسیار پیشرفته وجود داشت که به هیچ مامور دیگر KGB در دنیا، داده نشده بود. مورد فوق از چنان اهمیتی برخوردار بود که مرحوم تیمسار نصیری (قبل از دستگیری مقربی) پروندهء آن را شخصن و با کمک چند کارمند ارشد و برگزیدهء ساواک، بر عهده گرفت. بنابراین هیچ یک از کارمندان، شک نمی کردند که کار به خصوصی در جریان است. زیرا که این گروه برگزیده، کار عادی روزانهء خود را ترک نمی کردند. ولی تیمسار نصیری ترتیبی داد که از اعضای کادر مخصوص او، عمدن اشتباهاتی سر بزند تا به مدت چندین ماه به عنوان توبیخ اداری به صورت صوری از کار خود معلق شوند و این فرصت به آنها داده شد که در این فرصت، روی آن پروژه مخصوص، تمرکز پیدا کنند، بدون آنکه در درون یا بیرون اداره، سوء ظن به وجود آید. همچنین ترتیبی داده شد که هیچ حرفی در این زمینه، نتواند به خارج نفوذ یافته و به گوش روسها برسد. [align=center]زنده یاد تیمسار ارتشبد نعمت الله نصیری[/align] [align=center][/align] ارتشبد نعمت الله نصیری فرزند عبدالملک، متولد سمنان، و فارغ التحصیل ممتاز دانشکدهء افسری بود. نصیری، فرماندهی شجاع و با لیاقت بود. وی فرمانده هنگ یک از لشگر گارد شاهنشاهی و فرماندهی گارد سلطنتی را بر عهده داشت. به تاریخ 13 مهر 1350، مقارن با جشن های 2500 ساله شاهنشاهی، به درجهء ارتشبدی ارتقاء پیدا کرد و در شهریور 1357، پس از برقراری حکومت نظامی در تهران و تغییر کابینهء دولت، هنگامی که سفیر ایران در پاکستان بود به تهران احضار و به زندان اوین روانه شد. وی پس از انقلاب 1979، علیرغم مخالفت دولت موقت انقلاب و مرحوم مهندس بازرگان، مخفیانه و توسط صادق خلخالی به تاریخ 26 بهمن 1357 در ساعت 23:40 اعدام شد.