جستجو در انجمن

مشاهده نتایج برای برچسب های 'ایران'.



تنظیمات بیشتر جستجو

  • جستجو بوسیله برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


انجمن ها

  • بخش داخلی
    • اخبار و قوانین
    • ماهنامه میلیتاری
    • گالري عكس و فيلم
    • کتابخانه میلیتاری
    • مقالات برتر
  • War and History - بخش جنگ و تاریخ
    • مباحث جامع نظامی
    • پیمان ها - قراردادها و معاملات تسلیحاتی
    • دکترین و استراتژی
    • عملیات های نظامی
    • جنگ تحمیلی
    • تحولات روز امنیتی نظامی بین الملل
    • General Military Discussions
  • Air force Forum - بخش نیروی هوایی
    • هواپیماهای نظامی
    • بالگردهای نظامی
    • تسلیحات هوایی
    • متفرقه در مورد نیروی هوایی
    • سایر بخشهای نیروی هوایی
    • Airforce - English
  • Army Forum - بخش نیروی زمینی
    • ادوات و تسلیحات زمینی
    • خودروهای نظامی و زره پوش ها
    • مباحث جامع زرهی
    • توپخانه زمینی
    • موشک های زمین پایه
    • الکترونیک زمینی
    • تجهیزات و تسلیحات انفرادی
    • متفرقه نیروی زمینی
    • سایر بخشهای زمینی
    • Ground forces - English
  • Navy Forum - بخش نیروی دریایی
    • شناورهای سطحی
    • شناور های زیرسطحی
    • هوا دریا
    • تسلیحات دریایی
    • سایر بخش های نیروی دریایی
    • علوم و فنون دریایی
    • راهبردها و راهکنش های دریایی
    • تاریخ نیروی دریایی
    • اخبار نیروی دریایی
    • Navy - English
  • News Section - بخش خبر
    • اخبار روز ایران و جهان
    • اخبار صفحه اول
    • رایانه و شبکه
    • English News
  • Non-Military Forums - سایر بخشها
    • دیگر موضوعات و مطالب

پیدا کردن نتایج در ...

یافتن نتایج که ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروز رسانی

  • شروع

    پایان


Filter by number of...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


Website URL


Yahoo


Skype


Location


Interests

پیدا کردن 176 results

  1. ایران پس از تجربه ی ساخت شناورهای پشتیبانی با تغییر کاربری دادن شناور های تجاری بزرگ توسط ارتش و سپاه (ناوهای مکران، شهید رودکی، شهید مهدوی) به دنبال ساخت یک ناو بزرگ با توانایی فرود و پرواز پهپادها و هلیکوپتر ها میباشد. ویژگی های ناو پهپادبر(بالگردبر) شهید بهمن باقری: ناو پهپادبر شهید بهمن باقری باند پرواز دارد که پهپاد می‌تواند با چرخ از روی آن حرکت کرده و به پرواز درآید و در بازگشت هم می‌تواند با چرخ بر روی آن بنشیند. این کشتی دارای طول ۲۴۰ متر با ارتفاع ۲۱ متر و باند ۱۸۰ متری است.در قسمت زیرین شناور شهید باقری نیز حدود ۳۰ فروند شناور موشک‌انداز کلاس عاشورا حمل می‌شود. همچنین مجهز به بالگرد و موشک است و گنجایش 60 فروند پهپاد بر روی عرشه آن را دارد. ماموریت ناو پهپادبر(بالگردبر) شهید بهمن باقری: سردار تنگسیری : شناور شهید بهمن باقری سومین شناور نیروی دریایی سپاه برای انجام ماموریت های اقیانوسی و آب‌های دوردست خواهد بود. مأموریت اصلی نیروی دریایی سپاه در خلیج فارس است؛ اما در خارج از مدار تعیین شده، برای مأموریت‌های نیروی دریایی ارتش در دریای عمان، با این نیرو همراه و هماهنگ هستیم؛ برای اینکه مسیر را برای عبور کشتی‌های کشورمان عادی و امن کنیم. چگونگی تغییر کاربری کشتی تجاری پرارین: اطلاعات نشان می دهد که این ناو پهپادبر در اصل کشتی پرارین، یک کشتی کانتینری بزرگ بوده است. پرارین در سال 2000 ساخته شد و با پرچم ایران فعالیت می کرد. پرارین دارای ظرفیت حمل 3280 TEU، طول کلی 240.2 متر و در عریض ترین نقطه 32.2 متر است. کار این تغییر کاربری توسط کارخانه کشتی سازی ایزوایکو در غرب بندرعباس در حال انجام است. این تبدیل شامل اضافه کردن یک پایه به عرشه کشتی برای پرواز پهپادها است. در حال حاضر مشخص نیست که آیا یک پایه به سمت راست کشتی نیز اضافه خواهد شد یا نه. این واقعیت که محدوده ی روبنا روی عرشه اصلی کشتی قرار دارد به این معنی است که طرح سنتی ناو هواپیمابر امکان پذیر نیست. گوشه های اضافه شده بر روی عرشه کشتی نیز سنتی نیستند. احتمالاً این اشاره به یک باند پروازی دارد که از عقب تا سمت راست جلوتر از بدنه قرار دارد. تصاویر ماهواره‌ای منبع باز نشان می‌دهند که کشتی در پایان ماه مه ۲۰۲۲ به اسکله خشک منتقل شده عرشه آن خالی شده و کشتی به رنگ خاکستری درآمد. کار بر روی عرشه پرواز اضافه شده، در حدود ۱۹ نوامبر ۲۰۲۲ در تصاویر ماهواره ای آشکار شد. مقایسه با ناوهای بالگرد بر و ناو های هواپیمابر فعلی جهان: با توجه به طول 240 متری ناو پهپادبر شهید بهمن باقری، این ناو قابل مقایسه با ناوهای بالگرد بر جهان از لحاظ اندازه میباشد و میتوان این ناو را ناو بالگرد بر هم در نظر گرفت. لیست کشورهای دارای ناو هواپیمابر و بالگردبر در جهان: آمریکا : 11 عدد ناو هواپیما بر و 9 عدد ناو بالگرد بر چین : 2 عدد ناو هواپیما بر و 1 عدد ناو بالگرد بر فرانسه : 1 عدد ناو هواپیما بر و 3 عدد ناو بالگرد بر انگلستان : 2 عدد ناو هواپیما بر ایتالیا : 2 عدد ناو هواپیما بر روسیه : 1 عدد ناو هواپیما بر هند : 1 عدد ناو هواپیما بر ژاپن : 4 عدد ناو بالگرد بر اسپانیا : 1 عدد ناو بالگرد بر استرالیا : 2 عدد ناو بالگرد بر برزیل : 1 عدد ناو بالگرد بر کره ی جنوبی : 2 عدد ناو بالگرد بر ترکیه : 1 عدد ناو بالگردبر مصر : 2 عدد ناو بالگردبر تایلند : 1 عدد ناو بالگردبر الجزایر : 1 عدد ناو بالگردبر ایران : 1 عدد ناو بالگردبر (پهپادبر) در حال ساخت ________________________________________ گرد آوری و ترجمه از mehdi persian برای میلیتاری   ________________________________________  منابع: https://www.farsnews.ir/amp/14011204000790 http://www.hisutton.com/Iran-IRGC-Drone-Carrier-Update.html#:~:text=Work is progressing on the,a large merchant ship hull. https://en.m.wikipedia.org/wiki/Aircraft_carrier https://worldpopulationreview.com/country-rankings/aircraft-carriers-by-country
  2. مرداد گذشته، یک ماهواره سنجش از دور ساخت روسیه برای ایران از پایگاه فضایی بایکونور پرتاب شد و انتظار می‌رود سه ماهواره دیگر نیز در سال‌های آینده به فضا پرتاب شوند. همچنین شواهد قانع‌کننده‌ای وجود دارد که نشان می‌دهد یک شرکت روسی در حال ساخت یک ماهواره ارتباطی برای ایران است که در سال 2024 در مدار زمین ثابت قرار می‌گیرد. ماهواره ی خیام: مرداد 1394، ایران با دو شرکت روسی در مورد پرتاب ماهواره سنجش از دور ساخت روسیه که توسط ایران اداره می شود، به توافق اولیه دست یافت. ماهواره ایرانی در 18 مرداد 1401 به وسیله ی شرکت روس کاسموس به فضا پرتاب شد. مشخصات فنی ماهواره: مشخصات فنی ماهواره توسط روسیه و ایران اعلام نشده است ولی می توان از یک حق اختراع منتشر شده توسط شرکت NPK Barl در مرداد 1401 اطلاعات جدیدی بدست آورد. این طرح یک ماهواره سنجش از دور با وضوح بالا را توصیف می کند که دقیقاً شبیه خیام است. دارای یک گذرگاه شش ضلعی و چهار پنل خورشیدی است که با زاویه 45 درجه نسبت به محور طولی ماهواره به سمت پایین امتداد دارند. محموله یک تلسکوپ کورش(Korsch) با پنج عنصر نوری است. تلسکوپ کورش یک تلسکوپ آناستیگمات سه آینه ای فشرده است که میدان دید وسیعی را ارائه می دهد. این تلسکوپ تصویربرداری را در یک کانال پانکروماتیک و چهار کانال چند طیفی (نزدیک مادون قرمز، قرمز، سبز و آبی) ارائه می دهد. سه پیکربندی ممکن برای تلسکوپ ارائه شده است که همگی با نسبت کانونی f/11.53 (نسبت کانونی تقسیم فاصله کانونی بر دیافراگم است)میباشند. مقادیر سه پیکربندی عبارتند از: دهانه / فاصله کانونی 0.535 متر6.17 متر 0.75 متر8.65 متر 1.1 متر12.68 متر در اولین پیکربندی که در شکل زیر نشان داده شده است، وزن تلسکوپ 125 کیلوگرم و طول آن 1.8 متر است. دو پیکربندی دیگر منجر به گذرگاه طولانی‌تر می‌شود، اما نیازی به تغییر در جعبه‌های الکترونیکی محموله و آرایه‌های پیکسل CCD ایجاد نمیکند. این تلسکوپ از یک آرایه کانونی کروی و نه مسطح برای کمک به جلوگیری از لکه دار شدن تصاویر استفاده می کند. یک آرایه اسکن الکترونیکی داده‌ها را در باند X با سرعت‌های 480 مگابیت تا 1.5 گیگابیت بر ثانیه به زمین ارسال می‌کند (نرخ بالاتری نسبت به گزارش NPK Barl در فوریه 2021 ). سازنده محموله نوری مشخص نیست، اما برخلاف تخصص این شرکت در سیستم های زمینی می تواند خود NPK Barl باشد. طی نمایشگاهی در سال 2019، این شرکت تلسکوپ سنجش از دور را به نمایش گذاشت که انتظار می‌رفت ظرف دو سال آینده به فضا پرواز کند. گزارش شده است که وزن آن تنها 46 کیلوگرم است و همچنین کوچکتر از نمونه ثبت اختراع به نظر می رسد، اما تنها ماهواره میزبان ممکنی که در حال حاضر برای آن قابل شناسایی است، خیام است. احتمالاً تنها یک بخش از تلسکوپ به نمایش گذاشته شده است. در یکی از نقشه‌های همراه با حق ثبت اختراع(پتنت) ، ماهواره در بالای طبقه فرگات در داخل محفظه محموله موشک سایوز-2-1a قرار دارد (که نشان می‌دهد پرتاب اولیه به وسیله ی این ماهواره بر به جای سایوز-2-1b سنگین تر بود). اگرچه پتنت‌ها به ندرت به پروژه‌هایی اشاره می‌کنند که به آن‌ها مربوط می‌شود، اما در اینجا ماهواره در واقع متعلق به پروژه 505 نشان داده شده است. همانطور که در نقاشی زیر مشاهده می‌شود، ماهواره‌ها به اندازه‌ای کوچک هستند که سه عدد از آنها در داخل دماغه قرار گیرند. کاربرد خیام: به طور رسمی، خیام تنها کاربردهای غیرنظامی در زمینه هایی مانند کشاورزی، مدیریت منابع طبیعی و نظارت بر محیط زیست خواهد داشت. مدت کوتاهی پس از پرتاب، رئیس سازمان فضایی ایران مدعی شد خیام به دلیل اندازه کوچکش نمی تواند به عنوان یک ماهواره جاسوسی استفاده شود. با این حال، وضوح زمینی گزارش شده آن (0.73 متر) برای انجام کارهای شناسایی ارزشمند کافی است. مرکز کنترل ماموریت خیام: به گزارش اخبار ایران، مرکز کنترل ماموریت خیام در مرکز فضایی ماهدشت که تقریباً در 60 کیلومتری غرب تهران و نرسیده به شهر کرج قرار دارد. این مرکز در اوایل دهه 1970 برای دریافت اطلاعات از ماهواره های سنجش از دور خارجی تأسیس شد که اولین آنها ماهواره های لندست ایالات متحده بود. همانطور که در تصاویر Google Earth مشاهده می شود، ساخت یک ساختمان جدید در این سایت حدود آوریل 2020 آغاز شد و اکنون کامل شده است. احتمالاً در گزارش تلویزیون ایران که پس از پرتاب خیام از مرکز کنترل مأموریت پخش شد، دو آنتن سهموی در شمال شرقی ساختمان جدید دیده می‌شود. همکاری های روسی/ایرانی بعدی: خیام پیش بینی می شود حداقل پنج سال فعالیت داشته باشد و قرار است در سال های آینده ماهواره های بیشتری نیز به آن ملحق شوند. پس از پرتاب، حسن سالاریه اعلام کرد که ایران سه ماهواره دیگر از همین نوع را سفارش داده است و افزود: اولین ماهواره در مجموع 40 میلیون دلار هزینه داشته است. به نظر می رسد که همکاری فضایی بین روسیه و ایران اکنون فراتر از حوزه سنجش از دور است. در هفته‌های اخیر شواهدی به دست آمده است که روسیه در حال ساخت یک ماهواره ارتباطی زمین‌ایستا برای ایران با نام اکواتور (به روسی به معنای «استوا») است. این نام برای اولین بار در سال 2020 در بیوگرافی مختصری از متخصص ISS Reshetnev، تولید کننده پیشرو روسیه در ماهواره های ارتباطی مستقر در نزدیکی کراسنویارسک در سیبری ظاهر شد. در کنار آن بسیاری دیگر از پروژه ها نیز به آن اشاره شد که این شخص در آن مشارکت داشته است و جزئیات بیشتری ارائه نشده است. ایران در نهایت قصد دارد ماهواره‌های ارتباطی زمین‌ایستا را با استفاده از پرتاب‌کننده‌های بومی پرتاب کند، اما به‌نظر نمی‌رسد ماهواره‌هایی که در آینده قابل پیش‌بینی به فضا پرتاب می‌شوند، قادر به قرار دادن محموله با این ویژگی در این نوع مدار باشند. بنابراین، این کشور احتمالاً برای پر کردن جای خالی باقیمانده نیز به روسیه متکی خواهد بود. اگر معامله‌های دیگری در این زمینه هنوز وجود داشته باشد، پشت درهای بسته انجام شده است. ________________________________________ تلخیص و ترجمه از mehdi persian برای میلیتاری ________________________________________ منبع: https://www.thespacereview.com/article/4475/1
  3. شناور شهید باقری به بالگرد، موشک و پهپاد مجهز خواهد شد فرمانده نیروی دریایی سپاه: شناور شهید باقری که در آینده ساخت آن به اتمام می‌رسد، علاوه بر داشتن یک ناوگروه در داخل خود، باند پرواز هم دارد که پهپاد می‌تواند از روی آن حرکت کرده و به پرواز درآید و در بازگشت هم می‌تواند بر روی آن بنشیند. شناور شهید باقری با ۲۴۰ متر طول و ۲۱ متر ارتفاع، مجهز به بالگرد، موشک و پهپاد است. این شناور به گونه‌ای در حال ساخت است که از روی عرشه آن حدود ۶۰ پهپاد می‌تواند پرواز کند و بنشیند. وستانیوز
  4. مقدمه : به بهانه حمله مجدد اسراییل به سوریه ( دی 1399 خورشیدی ) که گفته میشود نزدیک به 40 نفر تلفات را در پی داشته ، بصورت گذار ، روند عملکرد IDF به سال 2020 در سوریه مورد بررسی قرار می گیرد ، جایی که ماهیت عملکرد طرفهای درگیر از ابتدای شروع مخاصمات در سوریه ، همواره به نوعی با شوک و بُهت ، همراه بوده است . ایران و رژیم عبری ، نبرد برای کسب برتری نظامی : در طول نزدیک به 9 سال از آغاز جنگ داخلی بین المللی در سوریه ، نیروی هوایی ارتش اسراییل(IAF) بیشتر از 300 حمله هوایی را بر علیه اهداف ادعایی متعلق به سپاه پاسداران و شبکه نیروهای شبه نظامی وابسته به آن ( موسوم به شبه نظامیان فراملی شیعه / شبکه تهدید ایرانی ITN) در سوریه انجام داده است . با این حال برخی تحلیلگران جنگ داخلی سوریه براین اعتقادند که حملات هوایی مستمر اسراییل با یک هدف اصلی ، یعنی جلوگیری از تثبیت حضور ایران در سوریه و جلوگیری از ایجاد یک مسیر امن به منظور انتقال تسلیحات پیشرفته به حزب ا... و سایر نیروهایی که امنیت رژیم عبری را مورد تهدید قرار میدهد ، صورت می گیرد . پل لجستیکی ایران به سوریه و گذرگاه ابوکمال برخی ناظران براین باورند که این مسیر به یک نقطه تعادل در منطقه برای ایران تبدیل شده است با توجه به این مساله و براساس اطلاعات موجود ، از ابتدای سال 2020 تا ماه مه همین سال ،نیروی هوایی عبری 14 عملیات هوایی را در سوریه انجام داده که در جریان این حملات ، چیزی در حدود 23 موقعیت مختلف در سراسر خاک سوریه به غیر از شمال شرقی این کشور را مورد هدف قرار گرفته است . از میان 14 حمله فوق ، 5 حمله در یک بازه زمانی دو هفته ای میان 20 آوریل تا 4 ماه مه رخ داده که این امر نشاندهنده افزایش فعالیت شبکه تهدیدات ایران بوده است . هر قدر هم شرایط تغییر کند ، عکس العمل به آن مشابه خواهد بود ... بررسی روند حملات هوایی اسراییل به استان های قنیطره ،سویدا ، درعا و دمشق ، بخوبی این تحلیل را در اختیار کارشناسان نظامی قرار میدهد که شاخه عملیات خارجی سپاه پاسداران ( سپاه قدس / IRGC-QF) علیرغم اطلاعات طرف روسی ، همچنان در نزدیکی مرزهای شمالی اسراییلی با شدت هرچه تمام تری ، به فعالیت خود ادامه می دهند و اسراییل نیز با کاهش یا افزایش این تحرکات ، حملات هوایی خود را تنظیم می کند . به اعتقاد منابع اطلاعاتی غربی ، گستره وسیعی از نیروهای شبه نظامی ، استخوان بندی قدرت ایران در سوریه را تشکیل میدهد در واقع ، سراسر بخش جنوبی سوریه در طول 9 سال گذشته ، به منطقه اصلی عملیات هوایی ارتش اسراییل تبدیل شده ، چرا که مبداء قریب به اکثر محموله های تسلیحاتی سپاه که به قصد تحویل به حزب ا... درلبنان یا حماس در غزه ارسال می شود ، از اطراف دمشق صورت می گیرد . این درحالی است که اگر چه بلندی های جولان همچنان در اشغال IDF قرار دارد ، اما تل آویو در طول این 9 سال ، نگرانی خود را از اینکه در کنار جولان ، محور جنوبی سوریه تبدیل به یک سکوی پرش دوم برای ایران جهت هرگونه عملیات غافلگیرانه شود ، پنهان نکرده است . نگرانی اسراییل از گسترش سریع نظامی ایران در سوریه آنچنان عمیق است که فرودگاه بین المللی دمشق (DAI) جایی که هواگردهای ترابری سنگین نیروی هوا- فضای سپاه ، خطوط هوایی غیرنظامی وابسته به این نیرو و گاهی هواگردهای نیروی هوایی ایران ، موشک ، سلاح ، مهمات و اقلام نظامی را به یگانهای مستقر در سوریه تحویل می دهند نیز از حملات مستمر IAF در امان نمانده است . اما در حالی که فرودگاه دمشق به یک هدف روتین برای نیروی هوایی رژیم عبری تبدیل شده ، حمله هوایی 13 فوریه 2020 به برجسته ترین و درواقع نقطه اوج این بمباران ها تبدیل گردید ، چرا که پس از چند سال تردید ، IAF یکی از قرارگاه های سپاه پاسداران ( بنا بر ادعای نویسنده . م ) را در ساختمانی سه طبقه در نزدیکی بخش ورودی فرودگاه را مورد حمله قرار داد که به دلیل اهمیت آن ، زیر پوشش گسترده رسانه ها قرار گرفت . ابوکمال ، نقطه جدید فشار اسراییل علیه ایران : حدود مرزی میان سوریه و عراق پس بازپسگیری شهر ابوکمال توسط سپاه پاسداران از عناصر داعش در اواخر سال 2017 به نقطه جدیدی برای حملات نیروی هوایی اسراییل تبدیل گردید . این شهر بدلیل موقعیت ژئواستراتژیک ، یک نقطه پراهمیت در پل لجستیکی ایران است که تا لبنان ادامه پیدا می کند وگفته می شود که تمامی تسلیحات ایرانی ارسال شده به مقصد جنوب لبنان یا غزه ، می بایست از این گذرگاه عبور نماید . در سال 2019 ، ایران پس از مدتها بررسی شرایط منطقه ، یک ابر انبار زیرزمینی با شناسه پادگان امام علی (ع) را برای ذخیره محموله هایی که بصورت مستمر وارد سوریه می شد ، تاسیس نمود ، در حالی که همزمان با این تحرکات ، واحدهای بسیج مردمی سوری به همراه یک نیروی 60 نفری از شبه نظامیان عراقی متمایل به ایران ، مسئولیت حفاظت از این مجموعه و تمامی محور مرزی میان سوریه و عراق را برعهده گرفته بودند . گسترش ماموریتهای محوله به این نیروها ، بعدها موجب شد تا عناصری از کتائب حزب ا.. ، سازمان بدر ، النجباء ، عصائب اهل الحق و گردان های امام علی (ع) در قالب بسیج مردمی ، نیز وارد عمل شده و نقش بسیار مهمی را در حفظ منطقه بسود ایران بازی کنند . سایر شبه نظامیان تحت حمایت ایران نیز شامل تیپ 313 (سوری ) ، لواء فاطمیون ( هزاره های شیعه افغانستانی ) ، لواءزینبیون ( شیعیان زیدی پاکستانی ) نیز حضور بسیار فعالی را از خود به ثبت رسانده اند . بدین ترتیب سازمان های اطلاعاتی عبری تخمین می زنند که شبکه شبه نظامیان ایران شامل 6200 نیروی رزمنده است که در حوزه جغرافیایی دره رودخانه فرات مستقر و ان را تحت کنترل کامل دارند . موقعیت پادگان امام علی (ع) بنا بر ادعای منابع اطلاعاتی عبری آیا این موقعیت ، یک نقطه محوری برای ایران محسوب میشود یا اینکه تنها یک سیبل ثابت فریب دهنده برای جذب حملات IAF و منحرف نمودن اذهان تحلیلگران اطلاعاتی اسراییل است!!!! بطور طبیعی ، این منطقه ، شامل گذرگاه ابوکمال ، به کانون تمرکز برنامه ریزان نیروی هوایی عبری درآمده و در سال 2020 ، در سه بازه زمانی متفاوت ( ژانویه ، مارس و مه ) مواضع سپاه پاسداران را در شرق سوریه مورد هدف قرار دادند . در ژانویه 2020 ( بطور دقیق حدود یک سال پیش . م ) جنگنده های عبری یک کاروان ناشناس را در حومه ابوکمال بمباران کردند که در نتیجه این حمله ، 8 شبه نظامی عراقی کشته (شهید) شدند ، در حالی که به ادعای تل آویو ، این کاروان موشکهای خاصی را می بایست به حزب ا... تحویل می داد . در همان زمان نیز،یک انبار دپوی سلاح در منطقه فوق بشدت بمباران گردید . در 11 مارس 2020 ، زیرساختهای بسیج مردمی سوریه در حومه ابوکمال مجدداً مورد حمله قرار گرفت که به شکل خاص ، پادگان امام علی(ع) هدف از قبل برنامه ریزی شده ای بود که در مجموع سه حمله به این منطقه ، چیزی در حدود 48 شبه نظامی عراقی و ایرانی کشته (شهید ) شدند . در واقع ، ستاد مشترک ارتش عبری ، به این نتیجه رسیده بود که حفظ فشار بر گذرگاه لجستیکی ابوکمال برای محدود کردن آزادی مانور واحدهای ایرانی در سوریه بسیار ضروری است و برای نمایش اراده معطوف به هدف ( کاهش مانور عناصر ایرانی در این منطقه ) نیروی هوایی فارغ از بُعد مسافت ، موظف است تا منطقه را تحت پوشش خود قرار دهد . به همین دلیل در بازه زمانی سال 2020 ، حداقل 5 بار مواضع ایران در منطقه فوق مورد هدف قرار گرفت . شیوه کاربرد مهمات اسپایس محصول رافائل رافائل مدعی است که این مهمات جدید قابلیت شلیک در شرایط همه گونه آب و هوایی ( روز / شب ، آب و هوای نامطلوب ) را با استفاده از دو جستجوگر CCD / IIR و همچنین الگوریتم های پیشرفته تطبیق منظر ، را در اختیار کاربران خواهد گذاشت . به گفته مقامات این شرکت ، جستجوگر Spice در نزدیکترین فاصله ممکن ، هدف را شناسایی و آن را به شکل کاملا هوشمند با دیتای موجود در حافظه خود ، مطابقت داده و به همین دلیل ، خطای احتمالی ناشی از اخلال در GPS را تا حد ممکن ، کاهش دهد . سپاه قدس ، انتقال زیرساختها به زیرزمین : برخی ناظران نظامی براین اعتقادند که حملات فزاینده IAF به زیرساختهای سپاه پاسداران موجب شده تا فرماندهان این نیرو بسرعت تسهیلات و تاسیسات حیاتی خود را برای محاظت در برابر حملات هوایی به زیرزمین منتقل کنند . بدین معنی که پادگان امام علی (ع) در حالی بعنوان یک هدف ثابت تقویت شده برای نیروی هوایی عبری ، به بزرگترین مرکز دپویی سپاه در سوریه تبدیل شده که بسرعت مراکز پیشرفته تری در سراسر خاک سوریه در حال ایجاد است . آنچه که ارزیابی های خسارت منطقه نبرد (BDA) از بمباران های آوریل 2020 نشان میدهد ، نیروی هوایی عبری ، چیزی در حدود 9 مرکز ذخیره سازی را در شمال منطقه پالمیرا بمباران نموده که به احتمال بسیار زیاد مقصد نهایی جنگ افزارهای ارسال شده زمینی از طریق ابوکمال یا پایگاه هوایی تیاس بوده است . در حدود یکهفته بعد ، در بیست و هفتم آوریل 2020 ، اسراییل تاسیسات مشابهی را در پایگاه هوایی مِزِه در دمشق مورد هدف قرار داد که تحلیل ها حاکی از آن بود ورودی این تاسیسات آسیب دیده ولی اینکه بخش زیرزمینی آن نیز آسیب دیده یا خیر ، مشخص نگردید. پایگاه هوایی مِزِه تحت کنترل کامل دپارتمان اطلاعات نیروی هوایی ارتش سوریه است که مهمترین شریک نیروی قدس سپاه در عملیات بر ضد شورشیان مسلح و اسراییل بشمار می رود . ناظران نظامی بر این اعتقادند که درصورت ادامه ساخت دپوهای زیرزمینی توسط ایران ، نیروی هوایی اسراییل بتدریج بسوی مهمات سنگرشکن سنگین خواهد رفت . از انجا که برد این نوع پرتابه ها ، نسبت به موشکهای کروز کمتر است ، جنگنده های نیروی هوایی اسراییل بالاجبار می بایست به هدفهای خود نزدیکتر شوند و همین امر ، آنها را در برابر سامانه های دفاع هوایی سوری قرار خواهد داد. مهمات نفوذ کننده جی بی یو-39 بعنوان مثال ، براساس شیوه استاندارد نیروی هوایی عبری ، موشکهای کروز دلیله از فاصله 250 کیلومتری قابل شلیک است و درمقایسه ، مهمات GBU-39 علیرغم قطر کمتر ، بدلیل حمل یک سرجنگی بزرگتر (4 برابر)، در شرایط ایده آل ، می تواند از فاصله 64 کیلومتری رها شود . از سویی دیگر ، مهمات نفوذ کننده BLU-109 با کلاهکی به وزن 874 کیلوگرم ، نیازمند رها سازی از بردی نزدیکتر را دارد ، ضمن اینکه حمل این مهمات ، سطح مقطع راداری جنگنده حامل را افزایش خواهد داد و ضمن کاهش قدرت مانور و برد پروازی ، شبکه دفاع هوایی سوریه را برای رهگیری آن در موقعیت بهتری قرار می دهد . جنگنده F-16I مسلح به مهمات دوهزار پاوندی BLU-109 سنگرشکن ، سلاح اصلی نیروی هوایی عبری برای اجرای حملات علیه تاسیسات زیر زمینی اما برخلاف تصور ایده آل سطور بالا ، حملات غیر قابل باور نیروی هوایی عبری بر علیه اهدافی در نزدیکی حمص و شعیرات و درست در محدوده برد سامانه اس-300 سوری ، باردیگر ، برتری هوایی ارتش عبری را در آسمان سوریه ، به رُخ دوطرف کشاند . با این وصف ، در حالی که عوامل توپولوژیک و تاکتیکی در آنالیز عملکرد شبکه دفاع هوایی سوریه دخیل هستند ، اکنون مشخص شده که روسها اگر چه سیستم اس-300 را به سوریها ، هدیه داده اند ، اما کاربرد آن را بر علیه جتهای عبری ممنوع نموده اند . بعنوان مثال ، در 31 مارس 2020 ، نیروی هوایی عبری ، فرودگاه نظامی شعیرات را مورد حمله قرار داد که در جریان آن ، بخشی از باند پرواز تخریب ، سامانه های کنترل ترافیک هوایی پایگاه منهدم و یک انبار که ستاد ارتش اسراییل مدعی استفاده از آن بعنوان انبار سلاح توسط نیروهای ایرانی بود ، منهدم شد ، هر چند سوریها بلافاصله باند فرودگاه را ترمیم و با جایگزینی سیستم های ترافیک هوایی ، ظرف دو هفته رفت و آمد هوایی در شعیرات از سرگرفته شد . اما این پایان کار نبود ، در یکم ماه مه ، حمله دیگری از سوی اسراییل ، این بار در نزدیکی حُمص موجبات تخریب یک مجموعه دپویی نظامی ( به ادعای IDF) را فراهم آورد که در پی آن یک زنجیره انفجارات صورت پذیرفت و محوطه بطور کامل نابود شد . مسلح سازی و تجهیز حزب ا... ، همچنان ادامه دارد : سه روز بعد از حمله به حُمص ، در چهارم ماه مه 2020 ، نیروی هوایی عبری به یک مرکز تولید موشک در الصفیره ( منطقه ای در جنوب حلب) حمله بردند که براساس ادعای مقامات اطلاعاتی IDF ، یکی از سه مورد تاسیساتی است که متعلق به مرکز مطالعات علمی و تحقیقاتی سوریه بوده و احتمال می رود که مرکز توسعه تسلیحات WMD ارتش سوریه باشد . این مرکز از دهه ها پیش ، به شکل سنتی ، تولید موشکهای اسکاد و عوامل شیمیایی را برای ارتش سوریه ، برعهده داشته و مقامات تل آویو اکنون معتقدند که این مرکز بطور کامل تحت هدایت ایران ، مسئولیت تولید انبوه مهمات هدایت دقیق برای حزب ا... و سایر گروه های نظامی قرار دارد . بر همین اساس ، گفته می شود که در سال 2016 ، ایران در پاسخ به حملات مستمر نیروی هوایی عبری به سوریه ، یک طرح بسیار گسترده را برای انتقال فناوری مهمات هدایت دقیق به حزب ا... آغاز نمود ، بدین معنی که به جای قبول ریسک تحویل موشکهای آماده به حزب ا... ، خط تولید کیت های بروزرسانی به منظور بهینه سازی موشکهای سازمانی این گروه نظامی را در سوریه ایجاد نمود . در نتیجه ، با هدایت و کنترل عملیاتی ایران ، مهندسان حزب ا.. شیوه تولید تسلیحات پیشرفته را دریافت می کردند . این گروه با استفاده از این فناوری ها ، بیشتر از 150 هزار تیر موشک قدیمی خود را در قالب یک برنامه از قبل تعیین شده ، به مهمات هدایت دقیق تبدیل کرده ومی کنند . خطر این برنامه برای تل آویو چنان بود که در سال 2019 ، ارتش اسراییل ، اطلاعات مربوط به 4 سایت تولید موشک را منتشر کرده و معتقد بودند که برنامه ایران در حال رسیدن به نتیجه نهایی است . بخش اطلاعاتی ارتش اسراییل در آن زمان معتقد بود که تمامی فعالیتهای مربوط به برنامه گسترده ایران برای توسعه نفوذ خود در سوریه ، بویژه ساخت تاسیسات نظامی زیرزمینی ، تحت هدایت ژنرال سلیمانی ( سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی ) است و به احتمال زیاد ، ترور وی در فرودگاه بغداد ، با هدف ایجاد اخلال در این برنامه صورت گرفته است . با این وصف ، حملات هوایی اسراییل پس از این دوره زمانی ، شاهدی بر ادامه دار بودن برنامه موشکی ایران در سوریه است . اگر این تحلیل واقعیت داشته باشد ، ارتش اسراییل ، روزهای سختی در آینده پیش روی خود خواهد داشت ، اگر چه احتمالاً گزینه های قابل تاملی را نیز برای پاسخ ، در اختیار خواهد گرفت . پی نوشت : استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند .  برگردان به پارسی ، اختصاصی برای بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ( MILITARY.IR) مترجم : MR9
  5. به نام خدا در زمانی که هون های اروپایی به رهبری اتیلا مشغول فتوحات و جنگ علیه امپراطوری روم بودند، شاخه دیگری از هون ها به نام هیاطله یا هون های سفید به تاخت و تاز علیه امپراطوری ساسانی و هند میپرداختند. موضوع این مقاله بررسی ریشه امپراطوری هپتالیان و نتایج جنگ های آنان با ایران و در نهایت عاقب آنان میباشد. ریشه ها: تقریبا مطمئن هستیم که هپتالیان از بازماندگان امپراطروی کهن و بزرگ شاگنو Xiongnu هستند. آنها حتی از اسم "هون Hun" استفاده کردند تا خود را به این امپراطوری و قرن ها شکوه و جنگاوری آن منتصب کنند. بعد از شکست و نابودی امپراطوری شانگو در طول قرن های اول و دوم بعد از میلاد، بازماندگان آنها به کوهستان آلتای پناه بردند، با وجود نجات از نابودی، آن ها در شرایط سختی زندگی میکردند چرا که از همه طرف توسط دشمان قدرتمندی احاطه شده بودند که بی امان به انها میتاختند، قبایل کنجو، دیلینگ و وسان از شرق و امپراطوری کوشان از جنوب و همینطور سلسله حاکم بر چین، "هان Han" و خاقانات روران از شرق. اما با افول قدرت های بزرگی که انها را احاطه کرده بودند، شرایط تغیر کرد، در اواخر قرن سوم و با اغاز قرن چهارم میلادی، هون ها از کوهستان آلتای خارج شدند و شروع به گسترش در قلب اسیا و اروپا کردند. هون های اروپایی و رهبر معروفشان، اتیلا، در اروپا گسترش پیدا کردند و به پیروزی های بزرگی بر امپراطوری روم غربی دست پیدا کردند. ما در این مقاله به خویشاوندان کمتر شناخته شده آن ها یعنی هون های سفید یا هیاطله و جنگ های آنان با ساسانیان میپردازیم. کوهستان آلتای مکان برخواستن هون ها که امروزه بین چهار کشور روسیه، چین، قزاقستان و مغولستان مشترک است هون ها می آیند! در حالی که هون های اروپایی در حال گسترش قلمرو خود به غرب بودند ، شاخه دیگری از هون ها (هون های سفید) به سمت قلب آسیا حرکت کردند. در اواسط قرن سوم میلادی، هون های سفید شروع به حمله به امپراطوری ساسانی از شمال شرق ایران و همچنین باقیمانده امپراطوری تضعیف شده کوشان (که دست نشاندگان ساسانیان محسوب میشدند) در جنوب اسیای مرکزی و هند کردند در سال 360 میلادی، کیدرات ها Kidarites که قبیله ارشد و حمکران هون های سفید بودند بر باختران و جاده ابریشم که از آن میگذشت و همینطور رودخانه های جیحون و سیحون مسلط شدند. حتی ساسانیان هم برای دفع حملات آنها دچار مشکل شدند و مجبور به پرداخت خراج برای ادامه نیافتن این حملات گردیدند. این خراج گذاری از حکومت یزدگرد اول آغاز شده و تا پایان حکومت نوه وی یزدگرد دوم ادامه پیدا کرد.(1) اینکه کیدرات ها، مغول یا ترک و یا از اقوام ایرانی بوده اند، مورد بحث و اختلاف مورخان بوده است. که ایرانی تبار بودن انها احتمالا به دلیل شکست های سنگینی که به ساسانیان وارد کردند بین منابع فارسی زبان پرطرفدار است. این نظریات تحت تأثیر نوشته های پروکاپیوس، مورخ بیزانسی، به وجود امدند. پروکاپیوس به اشتباه فکر میکرد که لقب "سفید" برای مجزا کردن هون های سفید از سایر هون ها که ظاهر اسیای شرقی ذاشتند به آن ها داده شده در حالی که امروزه میدانیم که رنگ سفید برای هون ها به معنای جهت غرب بوده و همچنین سیاه به شمال، قرمز به جنوب و آبی به شرق اشاره دارند. از بین این چهارتا آبی و سیاه در جامعه "استپ بزرگ The Great Steppe" اغلب برتر و بالاتر در نظر گرفته میشدند به این معنا که قبایلی که در شرق و شمال استپ بزرگ زندگی میکردند یعنی "هون های آبی" و "هون های سیاه" نسبت به همتایان غربی خود "هون های سفید" و "هون های قرمز" ارشدیت داشتند. استفاده کیدرات ها از سمبل های کوشانی باعث شده بود که برخی از مورخان از انها به عنوان اقوام ایرانی نام ببرند اما مشخص شده است که آن ها هون های مهاجم بوده اند که با تصرف شرق ایران، فرهنگ ایرانی را پذیرفته و ایرانیزه شده بودند. کیدرات ها شمال و جنوب رشته کوه هندوکش را فتح کردند و با فتح افغانستان و پاکستان امروزی با امپراطوری قدرتمند گوپتا در هند همسایه شده و به جنگ پرداختند، هندی ها به سختی مقاومت کردند ولی بخش های شمالی پنجاب را از دست دادند. درگیری کیدرات ها با هندی ها تا زمان نابودی آن ها ادامه پیدا کرد. سکه طلای کوشانیان در سال 340 میلادی که با سمبل که با کیدرات ها ضرب شده سکه طلای کیدرات ها، اسم کوشان بر روی آن ضرب شده است Kidara ( Ki-da-ra) Kushana ( Ku-shā-ṇa) سکه کیدراتی با نقش بهرام چهارم که با سمبل کیدرات ها ضرب شده، کیدرات ها سکه های خراج از ایران رو با علامت خود ضرب میکردند یا اینکه از طراحی ساسانیان برای ضرب سکه های خود استفاده میکردند هیاطله وارد می شوند! پایان کار کیدرات ها در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن شش میلادی کیدارت ها مورد هجوم دیگر اقوام مهاجم هون، هیاطله ، قرار گرفتند که آنها را به سمت جنوب و هند میراندند. با مشاهده ضعف کیدرات ها، یزدگرد دوم، امپراطور ساسانی به فکر پس گرفتن سرزمین های شرق ایران از کیدرات ها و پایان دادن به تهدید آن ها افتاد. او پرداخت خراجی را که امپراطوری ساسانی از زمان یزدگرد اول به کیدرات ها پرداخت میکردند را متوقف کرد و به قلب کیدرات ها در باختران لشکرکشی نمود. با وجود این که کیدرات ها از سه طرف درگیر جنگ بودند ( از شمال با هیاطله و از جنوب با امپراطوری گوپتا در هند و از غرب با ایران ساسانی) اما با این وجود موفق شدند شکست سنگینی به ارتش ایران تحمیل کنند. هرچند ایرانی ها موفق شدند مرزهای شرقی را در مقابل حملات کیدرات ها حفظ کنند اما موفق به نابودی آنها نشدند واین مسأله قدرت جنگی اقوام هون را نشان میدهد که حتی در اوج ضعف قادر به شکست دادن ارتش یک امپراطوری قدرتمند بودند.(2) در ایران بعد از مرگ یزدگرد دوم ، پسر ارشد او هرمز به تخت نشست اما برادر کوچکترش، پیروز ، بر او شوریده و به کمک مزدورانی از هیاطله موفق به تصاحب سلطنت شد. این کمک البته بدون چشمداشت نبود و هیاطله سرزمین های ایران در اسیای مرکزی را از پیروزر اول طلب کردند.(3) با وجود اینکه کیدرات ها حملات سنگینی را از خویشاوندان هیاطله خود تحمل میکردند، به طور کامل از بین نرفتند و با احساس کردن ضعف در ساسانیان به حملات خود به شرق ایران ادامه دادند، پیروز اول که به دلیل جنگ داخلی ارتشی برای جنگیدن با کیدرات ها نداشت، از روم شرقی درخواست کمک کرد که بیزانسیان این درخواست را رد کردند، برای خلاصی از شر کیدرات ها، پیروز پیشنهاد ازدواج با خواهرش را به خونکاس پادشاه کیدرات ها داد. اما پیروز سعی کرد کیدارت ها را با فرستادن یک زن از طبقه عادی به جای خواهرش فریب دهد. وقتی کیدرات ها متوجه این فریب کاری شدند حدود 300 نفر از بزرگان ساسانی به کیدرات دعوت کردند و برای تحقیر کردن شاه همه انها را گردن زدند. پیروز نمیتوانست قتل عام مردم خود را نادیده بگیرد و جنگ به سرعت ادامه پیدا کرد. ابتدا ایرانی ها و کیدرات ها با هم برابری میکردند اما با دخالت هیاطله به نفع ایرانی ها، وضعیت تغییر کرد ارتش متحد ایران و هیاطله، در سال 466 میلادی کیدرات ها را با قاطعیت شکست دادند و بلخ را از کنترل آنها خارج کردند. کیدرات ها بعد از این شکست دیگر نتوانستند خود را بازیابی کنند و باقیمانده آنها که به سرزمین های خود در هند عقب نشینی کرده بودند، کمی بعد توسط هیاطله نابود شدند.(4) ادامه شکست های ساسانیان و آغاز امپراطوری بزرگ هپتالیان همانطور که پیشبینی میشد اتحاد ایرانی ها با هیاطله با شکست کیدرات ها به بن بست رسید چرا که هیاطله قلمرو خویشاوندان کیدرات خود را که ایرانی ها از آن خود میدانستند، تصرف کردند. زمانی که پیروز برای پس گرفتن این سرزمین ها به قلمرو هیاطله لشکر کشی کرد، ارتش ایران و هیاطله سه بار با هم رو به رو شدند، که هر سه بار ایرانی ها شکست خوردند. دو بار اول پیروز توسط هیاطله دستگیر شد اما با پرداخت باج سنگینی موفق شد از اعدام بگریزد او حتی مرتبه دوم مجبور شد پسر ارشد و وارث خود قباد را هم به عناون گروگان به دربار هپتالیان بفرستد اما این شکست ها باعث نشد که پیروز دست از تلاش برای بازپسگیری قلمرو خود بردارد و سرانجام در سال 484 میلادی در نبرد سوم، کشته شد و تمام ارتش ایران نابود شدند.(5) (6) (7) جنگ سوم پیروز و هیاطله و مرگ پیروز اول بعد از مرگ شاه، قلمرو ساسانیان برای دو سال در هرج و مرج فرو رفت، بزرگان ساسانی، برادر پیروز، بلاش را به تخت نشاندند اما هیاطله دخالت کرده و قباد اول، فرزند ارشد پیروز را به تخت نشانده و او را به ازدواج دختر پادشاه خود در اوردند. بعد از یک دهه حکومت، قباد مجبور شد به خاطر شورشی که در امپراطوری ساسانی بر علیه او بر پا شده بود به هیاطله پناه ببرد و از آنها درخواست کمک کرد، قباد در ادامه با ارتش سی هزار نفری از هیاطله به ایران بازگشت و با سرکوب شورش موفق شد تخت سلطنت را باز پس بگیرد. البته این موفقیت بهای سنگینی برای قباد داشت. او مجبور شد سرزمین های بیشتری از شرق ایران را به هپتالیان واگذار کند و ایرانی ها مجبور شدند خراج های سنگینی را سالیانه به هیاطله پرداخت کنند. با این اوصاف، قباد اول تقریبا دست نشانده هیاطله محسوب میشد و این وضعیت در طول سلطنت طولانی قباد و تا اواسط دوران حکومت خسرو انوشیروان (تقریبا یک قرن) ادامه پیدا کرد.(8) (9) با تحت کنترل در آوردن ایران، هیاطله توجه خود را معطوف به شرق کردند. در دهه آخر قرن پنجم، هیاطله موفق شدند شهر های با ارزش حوضه تاریم Tarim Basin ، کاشغر، ختن، کوچار (واقع در ایلات سین کیانگ چین امروزی) را که قرن ها تحت کنترل چینی ها بودند را به تصرف خود در آورند و در ادامه در اوایل قرن ششم موفق شدند منطقه اوروم چی urumci را نیز فتح کرده و بدین ترتیب کل حوضه تاریم به تصرف ایشان در آمد و تا سقوط امپراطوری هپتالیان در 560 میلادی در اختیار هیاطله باقی ماند. بدین ترتیب هیاطله با احتساب قلمرو ساسانیان که عملا خراج گذار آن ها محسوب میشدند تقریبا تمام ایالت های غرب و جنوب ترکستان تحت کنترل خود داشتند. در اواسط قرن ششم، هپتالیان در اوج قدرتشان بوده و قلمرو آنها که بزرگترین در جهان محسوب میشد، حوضه ی تاریم از شرق، استپ های قزاقستان از شمال و سرزمین های ثروتمند هند از جنوب و از غرب (از طریق ساسانیان) به بیزانس و روم شرقی میرسید. قلمرو امپراطوری هپتالیان با احتساب سرزمین هایی که در کنترل مستقیم و غیر مستقیم آن ها بودند سکه های ساسانیان با نقش پیروز اول وقباد اول که با سمبل هپتالیان ضرب شده اند پایان کار هپتالیان در اوج قدرت خود هیاطله دچار سرنوشت کیدرات ها شدند چرا که قبیله قدرتمند دیگری از شرق کوهستان آلتای برخاستند. گوک ترک ها! ، گوک ترک ها در اوایل قرن ششم، خاقانات روران را تصرف کرده و حدود نیم قرن بعد برای گسترش قلمرو خود شروع به حمله به هیاطله کردند. در ایران، خسرو انویشروان بعد از سلطنت طولانی پدرش، قباد به تخت نشست، خسرو ابتدا به روم شرقی پرداخت و بعد از چندین جنگ سنگین با بیزانسیان، مرزهای غربی ایران را تثبیت کرد و به توافق صلحی موسوم به توافق صلح 50 ساله دست پیدا کرد. بعد از اینکه خیال ساسانیان از مرز های غربی راحت شد. زمان آن بود تا به هپتالیان بپردازند.(10) با وجود افزایش قدرت ارتش ایران تحت اصلاحات خسرو انوشیروان (11)، باز هم ساسانیان در جنگ با هپتالیان احتیاط میکردند چراکه نتایج جنگ های قبلی را به یاد داشتند. در همین زمان بود که حملات گوک ترک ها تحت عنوان حکومت خاقانات ترک Turkik Khaghanet ، به هیاطله آغاز شده بود، خسور انوشیروان این فرصت را مغتنم شمرده و به خاقان ترک پیشنهاد اتحاد داد، ترک ها به سرعت به این پیشنهاد پاسخ دادند و از شمال به هیاطله تاختند ، همزمان ارتش ایران از غرب حمله خود را آغاز کرد و این کار هیاطله را برای مقابله سخت می کرد، در نهایت ارتش متحد ایران و خاقانات ترک در سال 560 میلادی در نبردی هشت روزه موسوم به نبرد بخارا، گتفار پادشاه هیاطله را شکسست داده و به هپتالیان به عنوان یک امپراطوری پایان دادند.(12) پادشاه شکست خورده هپتالیان به ایران فرار کرد و به خسرو انوشیروان تسلیم و پناهنده شد. در آن سمت ترک ها با بزرگان هیاطله به توافق رسیده و یکی از شاهزادگان آن ها به نام فغانیش Faghanish را به عنوان پادشاه بازماندگان هیاطله در افغانستان تحت نام سلسله چغانیان Chaghaniyan گماشتند به دنبال توافقاتی که ایرانی ها با ترک ها کردند، فغانیش مجبور شد به تیسفون بیاید و از دربار ساسانی حکم حکومت خود را دریافت کند و همچنین باید سالانه به ایران خراج میپرداخت. بدین ترتیب چغانیان به دست نشانده و خراج گذار ایران تبدیل شدند و همچنین در شرق رودخانه جیحون یا آمودریا در ترکمنستان امروزی مرز بین ایران و خاقانات ترک تعیین شد بدین صورت که سرزمین های شرق رودخانه منجمله بخارا متعلق به ترک ها بوده و سرزمین های غرب رود به ساسانیان رسید. بدین ترتیب خسرو انوشیروان موفق شد بسیاری از سرزمین های زا دست رفته ایران را باز گرداند و به بیش از یک قرن و نیم تهدید هون های سفید علیه ایران پایان دهد.(13) صرفا برای میلیتاری پ.ن: در این مقاله از ویدیو زیر الهام گرفته شده است لینک
  6. منفک شده از تاپیک جامع نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران 1399/10/23 خورشیدی ================= پروژه ناو بندر کار بسیار داره و در آینده نزدیک نباید انتظار رونمایی داشته باشیم. این پروژه تغییر اساسی و تبدیل یک ابر تانکر نفتکش به یک ناوبندر نظامی با قابلیت ها و امکانات فراوان هست. یک نفتکش دارای مخازن بسیار بزرگ ذخیره نفت هست که باید به کلی تغییر کنه و دارای بخش های متعدد نگهداری و انبار داری و اسکان و غیره خواهد شد. از طرفی کار بخش اضافه کردن روسازه جدید جهت آشیانه های بالگرد و بخش های وابسته که همین الان هم بخشیش مشخصه اجرا شده. بخش تسلیحات و رادارها و دیگر سامانه های مخابراتی و غیره هم زمان بسیار بالایی خواهد گرفت. با وجود سرعت بسیار پایین ساخت فریگیت های کلاس موج و همچنین اعلام زمانهای به آب اندازی و عملیاتی کردن این شناورها که بارها به عقب افتاده بسیار بعید هست که این شناور عظیم به این زودی ها حتی جهت تست به آب انداخته بشه ، مگر اینکه نیرو به شدت روی این پروژه تمدکز هزینه و انرژی بزاره تا زودتر به نتیجه برسه. البته با روند مشاهده شده به نظر میاد که اینگونه باشه و فرماندهان نیرو خواهان الحاق سریع یک شناور بزرگ و دوربرد جهت پشتیبانی همه جانبه ناوگروه های اعزامی به مناطق دوردست هستند و روند فعلاً با سرعت خوبی دارد پیش میرود.
  7. به نام خداوند بخشنده و مهربان تهاجم مارک آنتوان به ایران مقدمه: در این نوشته به صورت مختصر به شرح هجوم مارک آنتوان به خاک ایران پرداخته می شود. نبردی که باعث تثبیت و یکپارچگی دولت اشکانیان بعنوان یک حکومت ملی می گردد. نبرد مذکور همواره زیر سایه نبرد معروف حران به فرماندهی سردار سورنا قرار دارد و این در حالیست که این نبرد جز سرنوشت ساز ترین رخدادهای تاریخی این مرز بوم است. دنیا مات و مبهوت قدرتی تازه تاسیس به نام روم است. شمشیر رومی به دورترین سرزمین های اروپا و سواحل مدیترانه رسیده و هیچ کس یارای مقابله با آن را ندارد. ژولیوس سزار با تثبیت قدرت در پی تدارک انتقامی سخت از ایرانیان است. 16 سال قبل (53 پیش از میلاد) رومیان به فرماندهی کراسوس سردار نامی رومی در جنگ با سپاهیان اشکانی به فرماندهی سورنا شکست فاجعه باری را متحمل شده اند. حران(کاره) قتلگاه کراسوس و پسرش گردید. کراسوس با دست کم گرفتن مدافعین اشکانی، با قوایی متشکل 35 هزار لژیون و 4 هزار سواره نظام و 4 هزار سوار نظام سبک اسلحه راهی ایران شد. نیروهای دو سپاه در جنوب شرقی ترکیه یا همان حران به یکدیگر رسیدند. کراسوس در مقابل خود سدی سواره متشکل از 9هزار سوار کماندار و 1000 کاتافراکت می دید. این عدد فقط کمی از تعداد سواره نظام رومی بیشتر بود. سیاهی لشکر پارتی آنقدر کوچک بود که وسوسه را به دل هر سپاهی می توانست راه دهد. پارتیان در سوارکاری و تیراندازی زبان زد و در شرق رزم آورانی پر آوازه بودند. آنها دردوره ی مهرداد بزرگ بر پایه تاکتیک منحصر به فردشان توانستند بخش بزرگی از ایران شهر را از دست سلوکیان و کشور های نو ساخته شرقی چون باختر در بیاورند. جنگ های فرسایشی پارتیان برای بازیابی مرزها در دوران پسا اشغال به یک تلاقی تاریخی و سرنوشت ساز در مقابل قدرت اول غرب آن روزگار یعنی روم رسیده بود. با آغاز نبرد در حران سوار نظام ایرانی با زد و خوردهای سنگین و سبک خطوط دشمن را درگیر خود کردند. در نهایت در یکی از این زد و خوردها سپاهیان ایران به عقب نشینی وانمود کردند. کراسوس با مشاهده عقب نشینی سواران پارتی دستور حمله همه جانبه سواره نظام خود را داد تا نیروهای مقابلش را برای همیشه سرکوب کند. اما از بخت بد کراسوس، این تاکتیک خاص سپاهیان سورنا بود. نام این تاکتیک قیقاج است. قیقاج به این صورت است که سواران سبک اسلحه کماندار وانمود به فرار می کردند تا اینکه انبوهی از نیروهای دشمن بسویشان روانه شوند آنگاه بر روی اسب هایشان روی برگردانده و نیروهای دشمن را به تیر می دوختند. سواره نظام کراسوس که درتعقیب سوارن پارتی بودند از بارش تیرهای سواران کماندار مانند برگ پاییزی بر زمین می افتادند و طولی نکشید که بطور کامل نابود شدند. لژیون رومی که حال بی پناه شده بود مورد تاخت سوارم سپاهیان سورنا قرار گرفت. در پایان این جنگ سر و دست کراسوس و پسرش توسط سورنا به پادشاه اشکانی ارد دوم پیشکش می شود. این درحالی بود که 20 هزار سپاهی رومی کشته و 10 هزار نفر اسیر شده بودند. عقاب های معروف رومی بدست ایرانیان افتاد و این در حالیست که کشتگان ایرانی به زحمت به چند صد نفر می رسید. این گزارش بی سابقه ترین شکست رومی ها تا آن روزگارست! صدای این شکست زبان به زبان در روم می چرخید. رومیان حال یک همسایه جدید پیدا کرده بودند. با این تفاوت که این همسایه در حد و اندازه خود روم بود. در کمال ناباوری سردار پر آوازه این نبرد در نتیجه سوظن ارد کشته میشود. تا دوران پر شکوهی با این فرمانده دلیر تجربه نشود. نقشه سرزمین های آن روزگار که اکثرا در این نبرد نقش ایفا کردند تمام این پیش زمینه ها دلایل قانع کننده ای برای شخص ژولیوس سزار بود که به ایران حمله کند اما عجل به سزار مهلت برآوردن این بلند پروازی را نداد. و در حالی که بزرگترین ارتش تاریخ روم را گردآوری کرده بود فقط سه روز مانده به اعزام نبرد توسط سناتور ها ترور میشود. جمهوری روم در حال تغییر بود. عصر جمهوری روم به عصر امپراطوری روم نزدیک می شد. در روم هم زمان سه دیکتاتور قدرت را در دست گرفته بودند که یک حکومت ائتلافی و گروهی را رهبری می کردند. یکی از این افراد مارک آنتوان دوست و یار وفادار سزار بود. مارک آنتوان برای اینکه از رقبا عقب نماند بعد چهار سال از مرگ سزار زمینه چینی حمله به ایران را ترتیب می دهد. آنتوان نواحی شرقی روم را در اختیار و بر مصر تسلط داشت. و در ثروت و هیبت و ورزیدگی ارتش بر باقی سرداران برتری یافته بود. تصمیم آنتوان بر این بود که با ارتشی چند برابر بزرگتر از کراسوس به جنگ ایران برود و البته هرگز در پی سواران فرار کرده پارتی هم نرود. وی توانست 16 لژیون بزرگ رومی که شامل 60 تا 70 هزار نیروی ورزیده و زبده بود گرد هم بیاورد. این نیرو توسط 10 هزار اسب سوار و 20 هزار نیروی ذخیره پشتیبانی میشد . پادشاه ارمنستان ارتاوسدس هم در این جنگ متحد انتوان شده و با 13 هزار سوار و پیاده او را همراهی می کرد. این پشتیبانی با مشاهده قدرت درخور روم بوجود آمد و به طریقی از روی استیصال صورت گرفت که در ادامه جنگ تاثیر خود را می گذارد. تصویر سمت راست ارتاوسدس و تصویر سمت چپ مارک آنتوان سپاه عظیم رومی در 36 پیش از میلاد به فرات می رسد اما دفاع سرسختانه ایرانیان آنهارا وادار می کند به ارمنستان بازگردند. با توجه به تجربیات رومی ها از شکست های قبلی در بین النهرین و با توجه به این تفکر که مرکزیت دفاع ایران در آن سرحدات است تصمیم بر این گرفته می شود که در یک حمله سریع شهر پراسیا که پایتخت آذربایجان(آتروپاتکان) یا همان ماد کوچک است را به تسخیر درآورند. فرهاد چهارم پادشاه وقت ایران با خواندن دست متحدین به این شهر رفته و رهبری دفاع از این دژ محکم را برعهده میگیرد. رومی ها مدت زیادی را قبل شروع جنگ و در ایام تابستان صرف ساختن تسلیحات محاصره کرده و روزهای طلایی را دست داده بودند. برای جبران این زمان از دست رفته با پیشنهاد ارتاوسدس این تسلیحات رها می شوند تا سرعت رسیدن به پراسیا را دو چندان کنند. تصور آنتوان بر این بود که این شهر بی دفاع و بی حفاظ مستحکم است اما آنتوان با رسیدن به این شهر متوجه می شود که اشتباه کرده و این شهر از دژ مستحکمی برخورد است و این محاصره بدون ابزار دژگیری بی نتیجه می ماند. به این علت عده ای از نفرات را مامور می کند تا به نیروها و تسلیحات رها شده بپیوندند و به سرعت راه میدان نبرد در پراسیا در پیش بگیرند. این نیرو ها با رسیدن به مقصد مورد نظر با اجساد هزاران رومی رو به رو می شوند و از آلات محاصره چیزی جز تیکه های چوب سوخته مشاهده نمی کنند. معلوم می شود که ایرانیان در نخستین ضربه کاری خود این تجهیزات را نابود کرده اند. با رسیدن خبر به اردوگاه روم نیروهای ارمنی متوجه می شوند که عاقبتی جز یک شکست دیگر در پیش نیست. در نتیجه میدان نبرد را ترک می کنند . اما مارک آنتوان در یک اشتباه مرگبار به محاصره دژ مذکور ادامه می دهد به این امید که گذر زمان و کمبود مواد غذایی ایرانیان را وادار به تسلیم کند اما این گونه نمی شود. فرهاد چهارم پادشاه اشکانی ایرانیان از آغاز محاصره تاکتیک ثابت و مداومی را در پیش گرفتند. آنها روز و شب به دسته های سیورسات رومی حمله می کردند و رومی ها به ناچار استعداد این دسته ها را به دو هزار نفر و حتی بیشتر افزایش میدادند که باز راه به جایی نمی برد. در اقدام بعدی نیروهای ایران هر چه بدستشان می رسید را می سوزاندند تا به دست رومیان نیوفتد. با توجه به بزرگ بودن سپاه روم و نیاز مبرم سواره نظام بزرگ این ارتش به علیق به سرعت رومیان با مشکل روبه رو شدند. آنتوان متوجه شد که به سرنوشت کراسوس دچار شده است و به ناچار راه فرار را در پیش میگیرد. وی ابتدا سعی کرد که به سوریه برود ولی با سپاهی بزرگ از نیروهای اشکانی رو به رو می شود. وی به ناچار به سوی شمال عقب نشینی کرد تا به ارمنستان برود. از این لحظه دیگر شب و روزی نبود که ایرانی ها به سپاه روم حمله نکنند. چنان عرصه بر سپاه رومی تنگ شد که از بیم حمله پارتیان حتی از ارسال دسته جات آذوقه به روستاهای اطراف باز ماندند. رومیان به هر جا قدم می گذاشتند با زمین ها بی آب و علف و علیق رو به رو می شدند. آنتوان گمان می برد که پاییز آذربایجان مانند روم طولانی است و در آن دما تغیر چندانی نمی کند. ولی ناگهان متوجه میشود که زمستان آذربایجان بسیار زودتر از انتظار فرا رسیده است. زمین ها پوشیده از برف شده و برودت هوا سختی کار را دو چندان می کند. بسیاری از رومیان بر اثر سرمازدگی جان می‌دهند. در همین حال بیماری تیفوس و اسهال خونی در بین نیروهای رومی شایع میشود و حتی سردار رومی به اسهال خونی مبتلا می گردد. رومیان در برابر این مصائب هیچ راه و چاره ای نمی دیدند. در نهایت بعد گذر روز ها و تلفات بسیار، آنتوان به ارمنستان می رسد. آنها با گذر از رود ارس نفسی راحت میکشند. گفته شده رومیان بعد گذر از آذربایجان هم دیگر را در آغوش گرفتند و زمین را می بوسیدند مانند کسانی که سال ها از وطن خود دور بوده اند. آنها می توانند کمی استراحت کنند اما از ترس خیانت پادشاه ارمنستان قبل از بهار ادامه راه می دهند. آنها مجبور به گذر از کوه های تورروس بین آذربایجان و ارمنستان آن روزگار شدند. رومیان در روز نخست حمله 40هزار سوار به همراه آورده بودند و این در حالی بود که بعد گذر از این کوه ها حتی یک اسب هم به همراه نداشتند. بیش از 32 هزار نفر از نیروهای متحد کشته می شوند این در حالی است که فقط 5هزار ایرانی در برابر این تعداد کشته شده اند.مارک آنتوان نهایت در بهار به سوریه می رسد. این در حالی است که از ارتش بزرگش چیزی جز نابودی دیده نمی شود. در تاریخ نظامی این عقب نشینی با عقب نشینی فاجعه بار ناپلئون بناپارت در روسیه قابل مقایسه است. این جنگ یک پیروزی بزرگ برای ایران و پادشاهی فرهاد چهارم و هم یک لکه ننگ فراموش نشدنی در تاریخ روم بود. نتیجه: آنتوان در کمتر از 20 سال بعد از کراسوس از ایرانیان شکست سنگینی می خورد تا برای رومیان ثابت شود در شرق با یک دشمن ضعف روبه رو نیستند. آنها متوجه شدند با یک دولت قدرتمند رو به رو هستند که روش خود را برای جنگیدن دارد. در نتیجه پس از این نبرد به فکر مقابله با آن افتادند. چندی بعد مارک آنتوان و همسرش کلئوپاترا پس از شکست پی در پی از اگستوس خودکشی می کنند و اگستوس زمامدار روم می شود و راه صلح با ایران را در پیش میگیرد. مارک آنتوان با شکست از پارت ها در روم از عرش به فرش می رسد. رومیان برای شکست دادن ایرانیان و تسلط بر ارمنستان و آذربایجان و قفقاز و سوریه 600 سال جنگیدند اما به نتیجه قاطع دست نیافتند. تا اینکه درنهایت امپراطوری ایران پس از سال ها و در یک جنگ 18 ساله به دست اعراب مسلمان فرومی پاشد و بر اثر حمله اعراب به سرزمین های رومی این امپراطوری هم بتدریج در جهان به حاشیه رفته و منقرض می شود. "این مطلب برای انجمن mililtary.ir نوشته شده و استفاده از آن با ذکر نام انجمن و نویسنده بلامانع است." نویسنده: Navard منابع: 1-ایران پیش از اسلام (حسن پیرنیا) 2-صد جنگ بزرگ تاریخ(علی غفوری) 3-تاریخ پلوتارک 4-تاریخ تمدن ایران(کاوه فرخ) 5-https://it.wikipedia.org/wiki/Marco_Antonio
  8. بسمه تعالی چهلمین سال دفاع مقدس و گام دوم انقلاب اسلامی چکیده : با توجه به وضعیت نظامی ایران در آغاز انقلاب دشمنان ایران گمان می کردند که با استفاده از این فرصت می توانند طی مدت کوتاهی بخش های وسیعی از خاک ایران را اشغال کرده، و حتی حکومت مرکزی را به سقوط بکشانند . اگر دوعامل اصلی یک نیروی مسلح را شامل ابزار و تجهیزات و نیروی انسانی بدانیم ؛ بایستی اذعان نمود که در ابتدای انقلاب و در شرایط تحمیل جنگ هردو عامل به شدت ضربه خورده بود ولی پژوهش در تاریخ دفاع مقدس آشکار میسازد که در اینجا نه صرفا تجهیزات و نه صرفا مجهادت های شجاعانه نیرو های انسانی مشارکت کننده در دفاع مقدس، بلکه فرماندهی جهادی فرماندهان جوان و مخلص انقلابی بود که آنچه از تجهیزات قابل استفاده و در اختیار بود را در یک سو و در سوی دیگر نیروی سربازان دلیر ایران اسلامی را در اختیار گرفته و در جنگی نابرابر و تحت تحریم دشمن بعثی را به پشت مرز های بین المللی رانده و نواحی اشغال شده را آزاد کردند. این جهاد مخلصانه تا آنجا ادامه یافت که پس از 8 سال تحریم اقتصادی و نظامی شدید و نیز دخالت مستقیم و غیر مستقیم کشور های منطقه ای و فرامنطقه ای به نفع عراق، از ساز و برگ جنگی مورد نیاز چیزی که برای جنگ قابل اتکا باشد، آنچنان که در نامه محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه پاسداران ایران، مورد نیاز بودن آنها قید شده بود، باقی نمانده بود؛ و نیز استفاده گسترده دشمن از تسلیحات شیمیایی و وارد آمدن تلفات انسانی پر شمار بر گرده توان نظامی ایران سنگینی می کرد، و ناچار به پذیرش قطع نامه تن دادیم. در سال های پس از جنگ نیز با ادامه تحریم ها و فشار های سیاسی از یک سو و از سوی دیگر توان محدود اقتصادی در دسترس جهت بازسازی نظامی توان ایران، باز این مدیریت و فرماندهی جهادی این عزیزان بودن که راه گشای مشکلات شد و با بهره گیری از روش های غیر کلاسیک و با حداقل ممکن هزینه به توان نظامی ایران جان تازه ای بخشیده و دژ بازدارندگی نظامی ایران را مستحکم ساختند. در این مسیر ایران به توفیقات قابل توجه و کم نظیری در سطح جهانی دست یافت که از آن جمله می توان به پیشرفت های صورت گرفته در حوزه موشکی و سامانه های بی سرنشین اشاره کرد. البته در سال های اخیر و با مساله ی برجام شاهد بروز شکاف هایی در دیواره های بازدارندگی نظامی ایران بوده ایم که موضوعی فراتر از بحث یادداشت جاری، و خود محل بحث در گزارش دیگری ست. در طی دهه های بعدی تا بدین جا که 4 دهه از آغاز دفاع مقدس گذشته و وارد دومین سال از گام دوم انقلاب اسلامی شده ایم، ما شاهد حداقل تغییرات نسلی در راس هرم قوای نظامی ایران بوده ایم به نحوی که می توان گفت در طی 4 دهه گذشته همین نسل از جوانی تا میان سالی و اکنون در سنین بیش از 60 و حتی 70 سالگی سکان امور را در اختیار داشته اند و با پشت صف نگه داشتن نسل بعدی در فرماندهان نظامی دچار رکود نسلی شده ایم. در واقع خود آن نسل فرماندهان جوان سال های جنگ قصه ی خویش را که خود قهرمانان اصلی آن بوده اند را فراموش کرده و عموما در پس از سال های مجاهدت های انقلابی و ساختار شکنی های شجاعانه به حفظ 4 دهه رکود نسلی رسیده اند. در آستانه ی گام دوم انقلاب اسلامی و با توجه به منویات رهبری در بیانیه گام دوم , شاید بتوان گفت که توجه به مساله تغییر نسل میتواند مهم ترین درس دفاع مقدس در آستانه چهل سالگی دفاع مقدس به عنوان یکی از بزرگترین و افتخار آمیز ترین اتفاقات تاریخ ایران باشد . البته مهم ترین مساله در مورد تغییر نسلی همان گونه که در مقاله توضیح داده شده است نه تنها جوان گرایی در سازمان و سپردن امور به جوانان بلکه انجام مطالعات و طراحی مدلی برای مدیریت این روند است تا مشکلاتی چون خویش سالاری و عدم شایسته سالاری که در روند تغییر نسل در هر سازمانی , در کمین است اتفاق نیفتد . ........................................................................................................ قسمت اول : وضعیت نظامی ایران در آغاز انقلاب به معنای واقعی کلمه آشفته بود.در نقاط متعددی گروه های تروریستی و تجزیه طلب درگیری های مسلحانه گسترده ای به راه انداخته بودند. در ساختار فرماندهی ارتش بسیاری از پست ها خالی مانده بود. هزاران مستشار آمریکایی که به عنوان آموزش با ارتش ایران همکاری می‌کردند با وقوع انقلاب از کشور اخراج شده بودند، تعداد زیادی از فرماندهان نظامی فرار کرده، بازنشسته شده یا برکنار شده بودند، نظام سربازگیری ناکارا شده بود و بخشی از نیروهای نظامی کشور درگیر ناآرامی‌های داخلی شده بودند. به علاوه برخی مصوبات دولت موقت همچون ضرورت خدمت نیروهای ارتشی در زادگاهشان و نیز اعطای مجوز استعفا به افسران ارتش باعث شد ارتش نتواند از بسیاری قابلیت‌های خود استفاده کند. در این بین سپاه پاسداران نیز نیرویی تازه‌تأسیس متشکل از جوانان بود که امکانات و توانایی لازم برای جنگ را نداشت. فرماندهان رده بالای سپاه را غالباً جوانان کم تجربه تشکیل می‌دادند که از اصول کلاسیک رزم بی‌اطلاع، و فاقد هر گونه سابقه و تجربه ای در میادین رزم کلاسیک بودند. تجهیزات نظامی از نظر نگه داری، تامین قطعات یدکی و آموزش وضعیت ضعیفی داشت. از این میان می توان به وضعیت لشکر 92 زرهی اشاره کرد که استعداد پرسنلی آن به 20 درصد تقلیل یافته بود. دشمن گمان می کرد با استفاده از این فرصت می تواند طی مدت کوتاهی بخش های وسیعی از خاک ایران را اشغال کرده، و حتی حکومت مرکزی را به سقوط بکشاند در اینجا نه صرفا تجهیزات و نه صرفا مجهادت های شجاعانه نیرو های انسانی مشارکت کننده در دفاع مقدس، بلکه فرماندهی جهادی فرماندهان جوان و مخلص انقلابی بود که آنچه از تجهیزات قابل استفاده و در اختیار بود را در یک سو و در سوی دیگر نیروی سربازان دلیر ایران اسلامی را در اختیار گرفته و در جنگی نابرابر و تحت تحریم دشمن بعثی را به پشت مرز های بین المللی رانده و نواحی اشغال شده را آزاد کردند. این جهاد مخلصانه تا آنجا ادامه یافت که پس از 8 سال تحریم اقتصادی و نظامی شدید و نیز دخالت مستقیم و غیر مستقیم کشور های منطقه ای و فرامنطقه ای به نفع عراق، از ساز و برگ جنگی مورد نیاز چیزی که برای جنگ قابل اتکا باشد، آنچنان که در نامه محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه پاسداران ایران، مورد نیاز بودن آنها قید شده بود، باقی نمانده بود؛ و نیز استفاده گسترده دشمن از تسلیحات شیمیایی و وارد آمدن تلفات انسانی پر شمار بر گرده توان نظامی ایران سنگینی می کرد، و ناچار به پذیرش قطع نامه تن دادیم. در سال های پس از جنگ نیز با ادامه تحریم ها و فشار های سیاسی از یک سو و از سوی دیگر توان محدود اقتصادی در دسترس جهت بازسازی نظامی توان ایران، باز این مدیریت و فرماندهی جهادی این عزیزان بودن که راه گشای مشکلات شد و با بهره گیری از روش های غیر کلاسیک و با حداقل ممکن هزینه به توان نظامی ایران جان تازه ای بخشیده و دژ بازدارندگی نظامی ایران را مستحکم ساختند. در این مسیر ایران به توفیقات قابل توجه و کم نظیری در سطح جهانی دست یافت که از آن جمله می توان به پیشرفت های صورت گرفته در حوزه موشکی و سامانه های بی سرنشین اشاره کرد. البته در سال های اخیر شاهد بروز ترک ها و تبعات آن در دیواره های بازدارندگی نظامی ایران بوده ایم که موضوعی فراتر از بحث یادداشت جاری، و خود محل بحث در گزارش دیگری ست. در طی دهه های بعدی تا بدین جا که 4 دهه از آغاز دفاع مقدس گذشته و وارد دومین سال از گام دوم انقلاب اسلامی شده ایم، ما شاهد حداقل تغییرات نسلی در راس هرم قوای نظامی ایران بوده ایم به نحوی که می توان گفت در طی 4 دهه گذشته همین نسل از جوانی تا میان سالی و اکنون در سنین بیش از 60 و حتی 70 سالگی سکان امور را در اختیار داشته اند و با پشت صف نگه داشتن نسل بعدی در فرماندهان نظامی دچار رکود نسلی شده ایم. در واقع خود آن نسل فرماندهان جوان سال های جنگ قصه ی خویش را که خود قهرمانان اصلی آن بوده اند را فراموش کرده و عموما در پس از سال های مجاهدت های انقلابی و ساختار شکنی های شجاعانه به حفظ 4 دهه رکود نسلی منتهی به ایام پیری و محافظه کاری رسیده اند. فرماندهانی که در زمان جنگ تحمیلی به رغم سن بسیار کم و عدم داشتن سوابق آکادمیک یا میدانی رزمی درخور توجه مورد اعتماد امام خمینی (ره) قرار گرفته و مسئولیت سنگین اداره و فرماندهی جنگ را عهده دار شدند. به عنوان مثال سید یحیی رحیم صفوی در آغاز جنگ 28 ساله، محسن رضایی 26 ساله، علی شمخانی 25 ساله، و علی صیاد شیرازی 36 ساله بود. علاوه بر این می توان از دهه ها فرمانده دیگر با سنین کمتر از 30 سال نام برد که عهده دار فرماندهی جنگ در سطوح مختلف شدند: «محمود کاوه» را می‌توان یکی از جوان‌ترین فرماندهان دفاع مقدس دانست. او در شرایطی فرماندهی «تیپ ویژه شهدا» را بر عهده گرفت که تنها ۲۱ سال سن داشت. محمود کاوه پیش از آنکه اول مرداد ۱۳۶۱ به فرماندهی تیپ ویژه شهدا برسد، از ۱۵ خرداد ۱۳۵۸ مربی آموزش نظامی، از سوم شهریور ۱۳۵۹ مسئول محافظان بیت امام خمینی رحمةالله‌علیه و از ۴ آبان ۱۳۵۹ مربی آموزش نظامی در پادگان کرمانشاه تیپ ویژه شهدا بود. او همچنین در در سال ۱۳۶۵ فرمانده لشکر ویژه شهدا شد. تیپ ویژه شهدا از کلیدی‌ترین یگان‌های سپاه بود و موفقیت‌ها و عملیات‌های کم‌نظیر آن با فرماندهی کاوه باعث شد به لشکر ارتقا یابد. «یونس زنگی‌آبادی» در سال ۱۳۶۰ و تنها یک سال پس از آغاز جنگ به عضویت سپاه پاسداران در آمد و شجاعت و دلیری او باعث شد در حالی که تنها ۲۱ سال داشت از سوی سردار قاسم سلیمانی فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله، به فرماندهی تیپ امام حسین علیه‌السلام برسد. او که در سال ۱۳۴۰ در زنگی‌آباد کرمان متولد شده بود، ۲۵ دی ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵، زمانی که تنها ۲۵ سال داشت، در شلمچه به شهادت رسید. «مهدی زین‌الدین» که در سال ۱۳۳۸ در تهران متولد شده بود، پس از انقلاب اسلامی و با تاسیس سپاه پاسداران، به واحد اطلاعات آن پیوست و تا پیش از آغاز جنگ تحمیلی در تبریز و قم به فعالیت‌های مختلف پرداخت. با آغاز جنگ، به همراه یک گروه ۱۰۰ نفره برای گذراندن آموزش‌های کوتاه‌مدت به جبهه‌ها رفت. او از همان ابتدای جنگ و در حالی که تنها ۲۱ سال سن داشت، توانست مسئول واحد شناسایی و پس از آن مسئول واحد اطلاعات و عملیات سپاه پاسداران در دزفول و سوسنگرد شود و چندی بعد به فرماندهی لشکر علی ابن ابیطالب علیه‌السلام منصوب شد. مهدی زین‌الدین که یکی از خوش‌فکرترین و جوان‌ترین فرماندهان دفاع مقدس بود، سرانجام ۲۷ آبان ۱۳۶۳ در شرایطی که همراه با برادرش مجید با هدف شناسایی مناطق جنگی از کرمانشاه به سردشت می‌رفت، با گروه‌های مسلح جدایی‌طلب غرب کشور درگیر شد و در حالی به همراه برادرش به شهادت رسید که تنها ۲۵ سال داشت. علیرضا موحد دانش یکی دیگر از فرماندهان سپاه پاسداران بود که در عملیات‌های فتح‌المبین، والفجر یک و والفجر دو حضور چشمگیر داشت. او که در سال ۱۳۳۴ در تهران متولد شد، پس از پیروزی انقلاب ابتدا در کمیته انقلاب اسلامی شمیران به فعالیت پرداخت و در فروردین ۱۳۵۸ به سپاه پاسداران پیوست و ابتدا به پاسداران بیت امام خمینی رحمةالله‌علیه پیوست. شهید موحد دانش پس از آغاز ناآرامی‌های کردستان رهسپار غرب کشور شد و در چند عملیات برای مقابله با نیروهای جدایی‌طلب حضور یافت. او از ابتدای دفاع مقدس تا دی ۱۳۵۹ به همراه محمد جهان‌آرا به شناسایی مواضع دشمن در خرمشهر مشغول بود و پس از آن جانشین محسن وزوایی در عملیات بازی‌دراز ۲ شد. یک دست او در عملیات بازی‌دراز ۳ در شهریور ۱۳۶۰ قطع شد. شهید موحد دانش پس از آن معاون گردان حبیب بن مظاهر در تیپ ۲۷ محمد رسول الله را بر عهده گرفت. با اتمام عملیات بیت‌المقدس به همراه نیروهای «محمد رسول الله» به لبنان اعزام شد و پس از بازگشت در شهریور ۱۳۶۱ با حکم محسن رضایی فرمانده کل سپاه، فرماندهی تیپ ۱۰ سیدالشهدا را عهده‌دار شد. علیرضا موحد دانش در عملیات والفجر یک دوباره مجروح شد و سرانجام ۱۳ مرداد ۱۳۶۲ در جریان عملیات والفجر دو در منطقه حاج عمران، به شهادت رسید. بنابر برخی خاطره‌های همرزمانش، در حالی که به شدت زخمی شده بود، خود را به سنگر عراقی‌ها رساند و سیم ارتباطی آنها با عقبه‌شان را با دندان جوید و قطع کرد و در همین حال بود که گلوله‌باران نیروهای بعثی، منجر به شهادت او در ۲۸ سالگی شد. سردار سرلشکر احمد کاظمی یکی دیگر از فرماندهانی است که در سال‌های جوانی به نقش‌آفرینی در جبهه‌های جنگ علیه رژیم بعث عراق پرداخت. او در ابتدای پیروزی انقلاب برای مقابله با دشمنان داخلی انقلاب در اوایل ۱۳۵۹ به کردستان رفت. او که جزء اولین اعضای سپاه پاسداران بود، به همراه یک گروه ۵۰ نفره در آبادان حضور یافت؛ گروهی که پس از مدتی لشکر زرهی ۸ نجف اشرف به فرماندهی احمد کاظمی شد و صدها تانک و نفربر و ماشین‌آلات جنگی از نیروهای عراقی به غنیمت گرفت. دو سال فرماندهی جبهه فیاضیه آبادان و ۶ سال فرماندهی لشکر ۸ نجف اشرف از سمت‌های او در جنگ تحمیلی و همچنین یک سال فرماندهی لشکر ۱۴ امام حسین علیه‌السلام، ۷ سال فرماندهی قرارگاه حمزه سیدالشهدا و قرارگاه رمضان و همچنین ۵ سال فرماندهی نیروی هوایی سپاه، بخشی از مسئولیت‌های او بوده است. حاج احمد کاظمی از ناحیه پا، دست و کمر بارها مجروح شد و انگشت دستش نیز قطع شده بود. علاوه بر چند مورد بالا، جوانان برومند و شجاع دیگری هم بوده‌اند که در جریان ۸ سال دفاع مقدس مایه عزت و سربلندی ملت ایران شدند. نزدیک به ۳۰ تن از فرماندهان جنگ را می‌توان برشمرد که بین سال‌های ۱۳۴۰ تا ۱۳۳۰ متولد شدند و سال‌های جوانی خود را در جبهه‌ها سپری کردند؛ از «سیدحسین علم‌الهدی» که در سال ۱۳۳۷ متولد شد و در ۲۲ سالگی در عملیات نصر با اصابت همزمان سه گلوله تانک به شهادت رسید، تا «حسین خرازی» که در سال ۱۳۳۶ در اصفهان زاده شد، مسئول اسلحه‌خانه کمیته انقلاب در زمان پیروزی انقلاب بود و لشکر پیاده ۱۴ امام حسین اصفهان را تاسیس کرد و سرانجام ۷ اسفند ۱۳۶۵ در ۲۹ سالگی در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید. «محمدعلی جعفری» فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز یکی از جوان‌ترین فرماندهان دفاع مقدس بوده است. فرماندهی قرارگاه غرب، فرماندهی قرارگاه نجف، فرماندهی تیپ‌های عاشورا و معاونت سپاه شوشتر از مسئولیت‌های او بوده است. او که خرداد ۱۳۶۰ به سپاه پاسداران پیوست، از ۲۴ سالگی در جبهه‌ها حضور یافت و در عملیات‌های کربلای ۴ و ۵ جانباز شد. «شهید حاج قاسم سلیمانی» یکی دیگر از فرماندهان جوان جنگ تحمیلی بوده که در ۲۰ اسفند ۱۳۳۵متولد شده و در عملیات‌های فتح فاو، کربلای ۴ و ۵ و همچنین تک شلمچه حضور داشته است. او که در ابتدای انقلاب برای مبارزه با جدایی‌طلبان به مهاباد رفته بود، پس از بازگشت به ریاست پادگان قدس سپاه در کرمان منصوب شد و با آغاز جنگ به آموزش چندین گردان از سپاهیان کرمان می‌پردازد. سردار سلیمانی پس از جنگ به مبارزه با اشرار در کرمان پرداخت و از سال ۱۳۷۶ همزمان با اوج‌گیری طالبان در افغانستان به فرماندهی نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منصوب شد. «علی شمخانی» دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران، از پایه‌گذاران سپاه پاسداران و فرمانده سپاه در استان خوزستان بود در آغاز جنگ تحمیلی ۲۵ سال داشت و پس از پایان جنگ با انتقال به ارتش، به فرماندهی نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی منصوب شد. «محمدباقر قالیباف» هم در سال ١٣٦١ در حالی که تنها ۲۱ سال سن داشت ،به عنوان فرمانده تیپ امام رضا(ع) و یک سال بعد در جایگاه فرمانده لشکر ٥ نصر خراسان انتخاب شد. «حسین دهقان» وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، «محمدابراهیم همت» فرمانده لشکر محمد رسول‌الله، «حمید باکری» جانشین لشکر ۳۱ عاشورا، «حسن باقری» قائم‌مقام فرمانده نیروی زمینی سپاه، «محسن رضایی» فرمانده سپاه پاسداران در دوران جنگ تحمیلی، «مهدی باکری» فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا، «سید محسن صفوی» فرمانده قرارگاه صراط المستقیم، «محمد بروجردی» فرمانده سپاه کردستان و «محمد جهان‌آرا» که شکست حصر آبادان مرهون تلاش و مجاهدات او و یارانش بود، همگی فرماندهانی بودند که در ابتدای آغاز جنگ تحمیلی ۲۵ تا ۲۶ ساله بودند. غلامعلی رشید، احمد متوسلیان، سیدیحیی رحیم صفوی، سیدعطاءالله صالحی، نورعلی شوشتری، داوود کریمی، علی صیاد شیرازی و عبدالحسین برونسی هم از زمره فرماندهانی بودند که در آغاز دفاع مقدس ۲۷ تا ۳۸ ساله بودند. [1] مساله تغییر نسل را شاید بتوان از جمله مسائلی دانست که به شکل اجتناب ناپذیر و با تولد و ورود نیرو های جوان به عنوان ورودی های جدید از سطوح پایین سیستم از سویی و بازنشستگی، از کار افتادگی و یا فوت نیروهای مسن سیستم در سطوح بالا اتفاق می افتد. اما فراتر از رویداد های طبیعی چون تولد ها و مرگ ها، مساله تغییر نسل، آمادگی برای آن و حتی لزوم آن بسیار حائز اهمیت است، و نیازمند آن است که فراتر از امری اجتناب ناپذیر به دست طبیعت، به عنوان فرایندی برنامه ریزی شده، سیستمی و سازمان یافته و متناسب با نیاز های عملیاتی، توانایی ها و نقاط ضعف موجود به پیش برده شود. به ویژه آنکه با سرعت گرفتن تحولات خصوصا در عرصه علم و فناوری و تاثیر قاطعی که بر مناسبات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و نظامی دنیا می گذارد، خصوصیات، رفتار ها و قابلیت های هر نسل نسبت به نسل قبلی با تفاوت های بزرگتری تمییز پیدا می کند، و هم زمان عدم ناسازگاری های نسل قبلی با موقعیت های موجود و پیشرو، که نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در سطوح فرماندهی به حتی 3 نسل قبل نیز می رسد و از ثبات چند دهه ای برخوردار بوده است، عمیق تر و اساسی تر شده و می تواند منجر به بروز ناکارآمدی های عمده ای شود. این امر آسیب هایی را در پی داشته و خواهد داشت که در ادامه به آن اشاره می شود. همان طور که پیشتر گفته شد موضوع تغییر نسل از 2 جهت ورود نسل جدید جوان در پایه سیستم و لزوم تغییر نسل پیشین که در سطوح فرماندهی در راس سیستم که در محدوده سنی 60 سال یا بیشتر قرار دارند، تاثیرگذار و حایز اهمیت می باشد. وردی های جدید از نسل جدید از یک سو چالش های فرهنگی، اجتماعی و ... نسل خود را به همراه خود وارد سازمان رزم قوای مسلح می سازند، از سوی دیگر چالش هایی را نیز در باب تعامل و فرماندهی فرماندهان که با این نسل دارای شکاف نسلی هستند به همراه دارند که هر چه این شکاف نسلی خصوصا از جنبه های فناورانه، آموزشی و اجتماعی شدید تر باشد، چالش های حادتری را در پی خواهد داشت. در سطح بالا دستانه نیز رکود نسلی و بیگانگی با مسائل و چالش های روز دنیا ناهمگونی شناختی و ضعف در پاسخ گویی و عمل در حوزه چالش های جدید را به همراه دارد که بسیار نمونه ها از آن دیده ایم. البته مساله شیفت نسلی نه تنها در قوای مسلح ایران که در تمامی ارتش های دنیا به یکی از مسائل کلیدی وضعیت حال و آینده تبدیل شده است و مطالعات و بررسی های گسترده ای حول آن انجام گرفته است، در ایران اما این مساله به جهت رکود 4 دهه ای نسلی این بحران حاد تر شده است. تئوری نسل ها پیشنهاد می کند که تفاوت های موجود در داخل هر یک از نسل ها و میان هر نسل، قابل تمایز است و دیدگاه های مشترک را تعریف می کند[2]. اکثر پژوهشگران در مورد نظریه نسل ها بر نحوه گروه بندی نسل ها اتفاق نظر دارند. تئوریسین های نسل ها گروه های نسلی را بر حسب بازه زمانی تولدشان دسته بندی می کنند. رویداد های مهم که بر فرهنگ ما تاثیر می گذراند، همانند به پایان رسیدن جنگ جهانی دوم، اثر جدا کننده ای میان نسل ها می گذارند. این رویداد های تغییر دهنده فرهنگ متشکل از باور های مشترکی ست که از گروهی از ارزش ها و نرم ها ساخته شده اند. ارزش های هر گروه عموما همگن هستند و بر اساس رویداد هایی ست که در دوره زندگی اعضای آن گروه رخ داده است وآنها به صورت شناختی و احساسی با آن تعامل داشته اند –به ویژه رویداد های مربوط به جنبش های اجتماعی- کاربرد فناوری، استاندارد های آموزشی، فعالیت ها، حرفه ها، و روابط نسبت به کار، خانواده، ارزش ها، ایده ها، و زمان[3]. به طور خلاصه اعضای هر نسل دارای رفتار، باور ها و آمال مشترکی هستند. البته سال های جدا کننده ی این گروه های نسلی در نزد تمامی پژوهشگران نظریه نسل ها الزاما دقیقا یکسان نیست و بعضا تفاوت هایی دیده می شود. به خواست خدا ادامه دارد . [1] https://www.mehrnews.com/news/2408509/%D8%AC%D9%86%DA%AF%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-20-%D9%81%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%B2%DB%8C%D8%B1-26-%D8%B3%D8%A7%D9%84 [2] Craig A. Triscari, “Generational Differences in the Officer” [3] Twenge and Campbell
  9. بسمه تعالی 182 به بهانه ی چهل سالگی دفاع مقدس ؛ دفاع مقدس به مثابه یک میراث بشری 1: به اعتقاد نظریه پردازان روابط بین الملل ، تا زمان جنگ جهانی دوم ، مهم ترین دلیل در شعله ور شدن آتش جنگ ها ، عدم واکنش مناسب جهانی به تهاجمات مرزی، عبور از مرز های نظامی، اشغال و تجزیه کشور های دیگر بود. در بحران چکسلواکی وپیش از جنگ دوم ، موسولینی پیش‌نهاد کردکه کنفرانسی متشکل از قدرت‌های اروپایی بریتانیا، فرانسه، ایتالیا و آلمان نازی برای رسیدگی به آن تشکیل شود. در ۱۹۳۸ این کنفرانس بدون حضور نماینده‌ای از شوروی یا چکسلواکی در مونیخ تشکیل شد و این قدرت ها بدون درنظر گرفتن تمامیت ارضی چکسلواکی ، در پایان جلسه سودت را به آلمان بخشیدند . نویل چمبرلین پس از امضای توافق‌نامه مونیخ گفت: «امروز ماصلح را برای زمانه‌مان را تحقق بخشیدیم.» ولی خبر نداشت که بی توجهی به حق حاکمیت ملی و حفظ تمامیت ارضی کشور های دیگر چه عواقبی در بر خواهد داشت ! هیتلر پس از اتریش و چکسلواکی به سراغ لهستان رفت و آتش جنگی را روشن کرد که اروپا و برخی نقاط دیگردنیا را به مدت بیش از ۶ سال در خود فرو برد. کشور های قدرتمند دنیا در سایه عدم واکنش و نادیده گرفتن اشغال خاک دیگر کشور ها، که به ظاهر مستقیما آسیبی به منافع آنان نمی زد، به دنبال به دست آوردن صلح سعادتمندانه ای بودند که هرگز آن را به دست نیاوردند. به دنبال این جنگ خانمان سوز بود که به منظور برقراری صلح و امنیت در جهان و محترم شمردن تمامیت ارضی کشور ها، منشور ملل متحد در تاريخ 26 ژوئن 1945 در سانفرانسيسكو در پايان كنفرانس ملل متحد درباره تشكيل يك سازمان بين‌المللي به امضاء رسيد و در 24 اكتبر همان سال لازم‌الاجرا گرديد. در ماده 1 از فصل 1 منشور این سازمان آمده است: "حفظ صلح و امنيت بين‌المللي و بدين منظور به عمل آوردن اقدامات دسته جمعي موثر براي جلوگيري و برطرف كردن تهديدات عليه صلح و متوقف ساختن هرگونه عمل تجاوز يا ساير كارهاي ناقض صلح و فراهم آوردن موجبات تعديل و حل و فصل اختلافات بين‌المللي يا وضعيت‌هايي كه ممكن است منجر به نقض صلح گردد با شيوه‌هاي مسالمت‌آميز و برطبق اصول عدالت و حقوق بين‌الملل... " 2 : پس از جنگ جهانی دوم، از یک سو به دنبال رقابت ها و توسعه طلبی های شدت گرفته در پی جنگ سرد، از سوی دیگر به دلیل اوج گرفتن مساله امنیت انرژی، مجددا مناقشات ارضی و به راه انداختن جنگ ها و کودتا ها توسط ابر قدرت ها شدت گرفت. در ادامه تسلط چنین جوی، جنگ 8 ساله ایران و عراق که یکی از طولانی ترین، خسارت بار ترین و پرتلفات ترین جنگ های قرن 20 ام بود به راه افتاد. این جنگ در شرایط عدم ثبات داخلی ایران در پی وقوع انقلاب اسلامی در سال 1979 و در کمتر از یک سال پس از انقلاب در حاکی که تمامی نهاد های حاکمیتی دچار تنش و تحولات بوده و ارتش نیز پس از پیوستن به انقلاب وضع آشفته و نابسامانی داشت شروع شد. صدام وعده پیروزی قریب الوقوع را می داد و خود اولین گلوله توپ را به سمت ایران شلیک کرد . همچنین ارتش عراق به شدت از سوی کشور های غربی و شرقی تجهیز شده بود تحت حمایت سنگین مستشاری و اطلاعاتی آنان بود . در سوی دیگر ارتش و سازمان نظامی ایران در ضعف و آشفتگی و تحریم تسلیحاتی به سر می برد به نحوی که بسیاری منتظر سقوط قریب الوقوع حکومت نوپای ایران و یا دست کم اشغال بخش های وسیعی از خاک ایران از جمله مناطق نفت خیز ایران بودند. این مقاومت با چنگ و دندان نظامیان ارتشی و سپاهی و به ویژه نیرو های داوطلب مردمی بود که خاک ایران را از دهان صدام بیرون کشید و تمامیت ارضی آن را حفظ کرد. این جنگ که با تحریک و دسیسه ابر قدرت ها توسط صدام علیه ایران تحمیل شد می توانست مثال دیگری باشد از جنگ های صورت گرفته بر سر منابع انرژی خصوصا منطقه بسیار نفت خیر جنوب شرق ایران، اما نکته ی مهم آن مباح شمردن کشور گشایی هایی بود که از سوی قدرت های جهانی و حتی دیگر کشور های منطقه قرار بود صلح سعادت مندانه دیگری را در پی داشته باشد. اما دوباره گندم صلح به دندان هیچ کدام از آن کشور ها نرسید، پس از خاتمه جنگ ایران و عراق، صدام در حالی کویت را اشغال کرد که چشم به سرزمین های شبه جزیره عربستان دوخته بود. همان دو کشوری که در سال های جنگ ایران و عراق بیشترین حمایت مالی را از صدام کرده بودند. پس از آن تنها ورود آمریکا و دیگر کشور های غربی عضو ائتلاف بود که عربستان را از خطر اشغال شدن رهانید و خاک کویت را آزاد کرد. ورودی که با به راه انداختن جنگ اول خلیج فارس همراه بود و تاسیس پایگاه های نظامی و استقرار گسترده نظامیان آمریکایی و سلطه دولت مطبوعشان بر گلوگاه های تولید انرژی جهان را به دنبال داشت. همچنین، در اتفاقی کم نظیر هر دو بلوک شرق و غرب که در جای جای جهان از هیچ فرصتی برای رقابت و تخاصم با یکدیگر دریغ نمی ورزیدند، برای یاری رژیم بعث به رهبری صدام علیه ایران متحد شده بودند. تانک های مدرن تی 72، موشک های بالستیک اسکاد، هواپیما های بسیار پیشرفته میگ 25 و 29 که در آن زمان آخرین دستاورد های بلوک شرق بود و بسیاری تسلیحات دیگر، از شوروی سابق، هواپیما های سوپر اتاندارد، میراژ اف-1 ، موشک های ضد کشتی اگزوست، سامانه پدافندی رولند و حتی تاسیسات اتمی از سوی فرانسه، بسیاری تجهیزات و حتی سلاح های شیمیایی از آلمان، و در نهایت اطلاعات ماهواره ای و تصاویر هوایی، کمک های مستشاری و در نهایت حتی دخالت مستقیم از سوی ایالات متحده، در کنار دلار های نفتی شیخ های حاشیه خلیج فارس صدام را در برابر ایران یاری می رساند. چرا که نفت و امنیت انرژی مگا ترند جدیدی بود که پس از کشور گشایی های جنگ جهانی دوم محبوب شده بود، و هر دو بلوک شرق و غرب بر سر آن تفاهم و اتفاق نظر داشتند. این در حالی ست که مبنای شکل گیری سازمان ملل به عنوان یگانه سازمانی که تمامی دولت ها و ملت های جهان را با یکدیگر مرتبط می سازد و به دور یک میز می نشاند آن بود که حقوق و تمامیت ارضی کشور ها محترم و خدشه ناپذیر دانسته شود. 3: جنگ ایران و عراق یکی از طولانی ترین جنگ های قرن 20 ام بود و با فاصله کوتاهی جنگ اول خیلج فارس را در پی داشت . این جنگ همزمان با انقلاب رسانه ای در دنیا و فراگیر شدن رسانه های دیداری اتفاق افتاد و موجب شد تا افکار جهانی در مورد این جنگ و منازعات بعدی در خاور میانه حساس شود، زیرا در بسیاری از کشور های جهان، خصوصا کشور های غربی روزانه اخبار متعددی از جنگ ایران و عراق منتشر می شد. اگر جنگ ویتنام وجدان های مردم جهان را در مورد جنگ افروزی مستقیم ابرقدرت ها حساس نمود؛ جنگ ایران و عراق مردم جهان را متوجه بعد جدیدی ازین آتش افروزی ها نمود . طولانی شدن جنگ در مناطق نفت خیز، آن هم در شرایطی که هر دو بلوک شرق و غرب در آن همکاری و مشارکت دارند، افکار عمومی را در مورد اهداف پنهان و اصلی به راه افتادن این جنگ حساس کرد. به ویژه انکه پس از پایان جنگ ایران و عراق، پس از آنکه صدام با چراغ سبز آمریکا دست به اشغال کویت زد، همان آمریکا، خود به ناگاه مدعی پرچم داری مبارزه با صدام و آزادی سازی کویت شد. این رسوایی ها و آگاهی عمومی از حقایق جنگ های نفتی بود که کار را برای دست اندازی های نظامی قدرت های بزرگ به خاک دیگر کشور ها به میزان کم نظیری دشوار ساخت؛ مقاومت طولانی ایرانیان، که در شرایطی که در جنگی نابرابر و تحت تحریم های شدید، با چنگ و دندان مقاومت کردن و گوشت تن را سپر گلوله قرار دادن مانع از نابودی کشور و به تاراج رفتن سرزمین های نفت خیز در دسیسه چیده شده توسط ابر قدرت ها، و آگاه شدن افکار عمومی جهان در مورد اهداف پنهان این جنگ شد، موجب شد تا دولت آمریکا حتی در ژست مبارز آزادی نیز کار دشواری در اقناع افکار عمومی در توجیه مداخله نظامی خود داشته باشد و مجبور به اجرای تبلیغات و پروپاگاندای گسترده از جمله داستان معروف رسوایی شهادت دروغین دختر سفیر کویت شود. [1] نهایتا نتیجه آن شد که افکار عمومی به هیچ وجه جنگ افروزی را تحت هر عنوانی برنمی تابید و تنها واقعه ای چون 11 سپتامبر می توانست از پس توجیه افکار عمومی برای اشغال افغانستان و افزایش حضور و مداخله نظامی آن کشور در خاور میانه بر آید. برای اشغال عراق نیاز به افسانه سرایی ها در مورد انبار های تسلیحات کشتار جمعی عراقی بود که دستمایه اشغال آن کشور قرار گرفت. همان دست مایه ای که با رسوا شدن دروغ ها و دسیسه های آن یکی از بزرگترین بی آبرویی های دولت آمریکا در 100 سال گذشته را به بار آورد و دولت بوش پسر را به یکی از منفور ترین دولت های آمریکا در داخل آمریکا و سطح بین المللی بدل کرد. و در ادامه کار به آنجا کشید که در برابر فشار افکار عمومی راهی جز خاتمه اشغالگری و خروج نظامیان از عراق باقی نماند. حتی برای دولت ترامپ شعار خارج کردن نظامیان از افغانستان و خاتمه جنگ به بزرگ ترین دستاورد بدل شد . 4 : حساسیت افکار عمومی مردم جهان نسبت به حق حاکمیت ملی کشورها ، حاصل بی خانمان شدن ، کشته شدن و نقص عضو انسانهای بسیاری بوده واین بهایی بسیار گزاف به شمار می آید . این آگاهی از اهداف واقعی تجارت جنگ در بین قدرت های بزرگ بود که راه را برای دست اندازی های بیشتر به خاک دیگر کشور ها بست و مقاومت 8 ساله و خون صد ها هزار ایرانی در برابر اشغال گری ، نقش کم نظیری در شکل گیری آن ایفا کرد. ازین رو میتوان گفت که دفاع مقدس ایران نه تنها یک موضوع ملی بلکه یک میراث بشری و متعلق به تمام انسان های آزاده است : میراث تثبیت حق حاکمیت ملی و تمامیت ارضی . [1] https://en.wikipedia.org/wiki/Nayirah_testimony
  10. ایران – رژیم عبری ، هماوردی استراتژیک در آسیای جنوب غربی مدتهاست که سئوالی با ماهیت استراتژیک ، ذهن تحلیلگران نظامی حوزه جنگ داخلی سوریه را به خود مشغول نموده که چرا جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت ، علیرغم حملات پی در پی اسراییل به دپوهای تسلیحاتی ، کاروان های نظامی و مواضع واحدهای محور مقاومت در سوریه ، عکس العملی در خور و متقابل از خود نشان نمی دهد . برخی این عدم پاسخ را در حوزه سخت افزاری و نظامی جستجو می کنند ، اما تحلیل های مبتنی بر عدم پاسخ مستقیم و فوری نظامی ایران به حملات اسراییل در سوریه ، فقط بخشی از بازی طراحی شده از سوی جمهوری اسلامی ایران در سوریه بشمارمی رود . در واقع ، ماجرای جمهوری اسلامی ایران و اسراییل در صحنه نبرد سوریه ، فقط بخش بسیار کوچکی از صحنه شطرنج منطقه ای این دو در جنوب غربی آسیا بشمارمی آید . با توجه به این امر ، می بایست ماهیت تقابل این دو را در سطوحی با اهمیت بالاتر نسبت به درگیری سخت افزاری مورد بررسی قرار داد . در این خصوص ، ماجرای مورد بحث را می توان در در قدم نخست ، بر اساس تقابل میان ایران و اسراییل برای شکل دهی به یک نظام منطقه ای جدید در جنوب غرب آسیا ( خاورمیانه ) مورد تحلیل قرار داد . در حوزه دانش ژئوپلیتیک ، مفهوم منطقه ، بنا بر تعریف کانتوری و اشپیگل ، دربرگیرنده تعدادی از کشورهاست که بلحاظ جغرافیایی به هم نزدیک هستند و در حوزه سیاست خارجی ، کنش و واکنشی میان آنها برقرار است . به اعتقاد این دسته از اندیشمندان ، یک منطقه ژئوپلیتک ، سه شاخصه بسیار مهم استثنایی بودن ، وجود کنش و واکنش متقابل و انباشت منابع را از خود نشان می دهد . با این وصف ، هر منطقه ژئوپلیتیک ، می بایست از یک نظام منطقه ای ( چهارچوبی برای تبیین رقابتها ، همکاری ها و تضادها ) برخوردار باشد . این نظام منطقه ای ، با عواملی نظیر موقعیت خاص جغرافیایی ، عوامل مختلف سیاسی ، ایدئولوژیکی و امنیتی ، پیوند های تاریخی ، قومی و زبانی قابل شناسایی و تحلیل است که در آن ، هر واحد سیاسی تلاش می کند تا با متمرکز کردن تمامی منابع خود ، این نظام معین را به محیطی مطلوب برای تامین منافع ملی خود در سه سطح کوتاه مدت ، میان مدت و بلند مدت ، تبدیل نماید . در این ارتباط ، می توان به این مساله اشاره نمود که ساختار سازمانی این نظام منطقه ای ، از دو بخش برونی و درونی برخوردار است که اولی ، به ماهیت ارتباط آن با نظام مسلط تر و دومی که در خصوص ایران و اسراییل مصداق بیشتری دارد ، به ساختار روابط درون منطقه ای مرتبط می گردد . درواقع ، ساختار روابط درون منطقه ای ، الگویی است که ارتباط بین بخش مرکزی و پیرامونی را تبیین می نماید . باتوجه به این مساله ، ماهیت اصلی منازعه میان اسراییل و جمهوری اسلامی ایران بویژه در جنگ داخلی سوریه ، جدا از تضادهای آشکار ایدئولوژیکی و مساله فلسطین ، به ماهیت روابط میان بازیگران مرکزی و پیرامونی این دو بازمی گردد، که درآن بازیگر مرکزی سعی خواهد کرد تا جایگاه مرکزی خود را حفظ و بازیگر پیرامونی نیز با بسیج همه منابع و تلاشهای خود ، بدنبال آن است که جایگاه خود را در معادله این نظام منطقه ای ارتقاء ببخشد . در تعریف استاندارد ، بازیگر مرکزی یک نظام منطقه ای ، مرکز ثقل سیاست منطقه مزبور را شکل میدهد و با توجه به وجود زمینه های مشترک می تواند یک الگوی مشخص سیاسی را ایجاد و پایه قدرت منطقه ای خود را بر آن ایجاد نموده و مستمرا" آن را تقویت نماید . اما بازیگر پیرامونی بدلیل برخورداری از متغیرهای خاص سیاسی ، جغرافیایی ، امنیتی ، اقتصادی و اجتماعی و ایئولوژیکی در چهارچوب ایجاد شده توسط بازیگر مرکزی نمی گنجد ، به همین دلیل همواره بعنوان یک عنصر نامتجانس شناخته میشود . بدین ترتیب ، کنش و واکنش میان جمهوری اسلامی ایران و اسراییل در چهار دهه اخیر را می توان در کنار تضادهای ایدئولوژیکی ، به نوعی رقابت برای حفظ جایگاه بازیگر مرکزی ( جمهوری اسلامی ایران ) و بازیگر پیرامونی ( اسراییل ) نیز تحلیل نمود . رژیم عبری ، بدلیل موقعیت خاص ژئوپلیتیکی ، محدودیت منابع طبیعی ، شرایط دموگرافیک پیش بینی شده ، عدم توازن جمعیتی با کشورهای همجوار و چالشها و مشکلات عدیده داخلی در حوزه های مختلف ، در جغرافیای نظام منطقه ای آسیای جنوب غربی ، یک بازیگر پیرامونی بحساب می آید که با تنها بدلیل حمایتهای بی بدیل و غیر قابل چشم پوشی ایالات متحده و همچنین وجود برتری فناورانه بخصوص در حوزه محصولات نظامی بیش از 60 سال است که به حیات خود ادامه میدهد . این مساله باعث شده تا عنصر ارتش به یک عامل مسلط در مرکز تلاش های رژیم عبری برای ارتقاء جایگاه پیرامونی خود به بازیگر مرکزی تبدیل گردد . به همین دلیل ، دکترین نظامی اسراییل از آغاز ( 1948 ) تا کنون بر 6 اصل 1- ایجاد ، حفظ و توسعه برتری کیفی در برابر برتری کمی حریف ، 2- اصل وحدت کشورهای اسلامی منطقه بر علیه موجودیت این رژیم ، 3- اصل توسعه مستمر یک سازمان مسلح فعال ، حرفه ای و کوچک ، 4- اصل اجرای حملات بازدارنده و پیشگیرانه ، 5- اصل انتقال عملیات رزمی به سرزمین دشمن و در نهایت 6- اصل جنگ کوتاه مدت و خودداری از ورود به درگیری های طولانی و فرسایشی استوار گشته است . بطور خلاصه ، استراتژی اسراییل برای موفقیت در نبرد بر سر تصاحب جایگاه بازیگر مرکزی در نظام منطقه ای آسیای جنوب غربی ، بر روی ایجاد یک چتر فناورانه در حوزه نظامی و استفاده از آن برای اجرای حملات پیشگیرانه سریع به منظور خنثی نمودن تلاشهای بازیگر محوری ( حضور جمهوری اسلامی ایران در سوریه ) و منتقل نمودن عملیات نظامی به سرزمین بازیگر مرکزی در بازه زمانی کوتاه قرار دارد . با توجه به این مساله و بطور طبیعی ، برای به حداقل رساندن اثرات این دکترین بر روند تلاش بازیگر مرکزی ( جمهوری اسلامی ایران ) جهت حفظ و ارتقاء موقعیت محوری موجود خود ، لازم است که بازیگر مرکزی نظام منطقه ای ،راهبرد هوشمندانه ای مبتنی بر اصول عملیات تاثیر محور را طراحی و به اجرا گذارد . در تعریف ، عملیات تاثیر محور ، بصورت مجموعه ای از اقدامات برای تغییر شکل رفتار و جهت دهی رفتار دشمن مورد تبیین قرار داد . در این تعریف ، رفتار دشمن ، نه تنها در حوزه نظامی ، بلکه سایر عرصه های رویارویی نظیر حوزه سیاسی ، امنیتی ، اقتصادی و فرهنگی را می بایست تحت تاثیر اقدامات خودی قرارگیرد . در این نوع عملیات ، شکل و ماهیت کاربرد نیروهای نظامی ، غالبا" همگام با اقدامات سیاسی و دیپلماتیک به منظور شکل دهی به رفتار بازیگران حاضر در صحنه بواسطه اقدامات مستقیم یا غیر مستقیم صورت می پذیرد . در این خصوص ، پس از آغاز جنگ داخلی در سوریه ، استراتژیستهای ارشد جمهوری اسلامی ایران با توجه به حساسیت وضعیت سوریه بدلیل همجواری با اسراییل ، بتدریج یک شبکه بسیار قوی از حامیان خود را در سوریه و منطقه پایه گذاری نموده ، تا جایی که با دعوت دمشق از مستشاران ایران برای اعزام به سوریه ، نوعی هراس راهبردی برای رژیم عبری ایجاد گردید . این هراس تا عمق استخوان کارشناسان امنیتی اسراییل نفوذ نمود، بطوریکه بن کاسپیت تحلیلگر ارشد اسراییلی در روزنامه معاریو نوشت که : "نتیجه نبرد اسرائیل علیه قاسم سلیمانی متناقض است. از جنبه تاکتیکی، اسرائیل با موفقیت مانع تلاش ایران برای دستاوردهای محلی می شود. اما از جنبه راهبردی، ایران محوری ایجاد کرده است که از تهران شروع می شود تا به بیروت منتهی می گردد و به بلندی های جولان نیز شعبه می زند ، فاصله ایرانی ها تا مرز ما 80 کیلومتر نیست. حتی بعید است 80 متر باشد. محور شیعی در حال بستن مرزهای ماست. این یک واقعیت ناراحت کننده و پیچیده و تهدید کننده است." بنابراین می توان چنین تحلیل نمود که حملات متناوب اسراییل به اهداف مشخصی در خاک سوریه ، یک نشانه واضح از افزایش حس خطر برای اسراییل بشمار می رود . کارشناسان عبری براین باورند که ایران بطور دقیق در حال پیاده سازی پلان جامع خود در سوریه ، براساس تجربه موفق سالهای ابتدایی دهه هشتاد میلادی در جنوب لبنان و تشکیل حزب ا.... است ، کابوسی که گرچه درسالهای اولیه چندان جدی گرفته نشد ولی سرانجام در تابستان سال 2006 گریبانگیر رژیم عبری گردید و تا کنون این کابوس به شکل مرتب در حال گسترش است . با توجه به این موارد ، عدم واکنش هیستریک جمهوری اسلامی ایران به حملات اسراییل در دو حالت مشخص قابل تحلیل هست : 1- توانایی پاسخ دهی ( به هردلیل نظامی، سیاسی ، امنیتی ) وجود ندارد . 2- پلان طراحی شده برای سوریه و هزینه ای که بلحاظ مالی و انسانی و تجهیزاتی در سوریه پرداخت شده و میشود ، به گونه ای است که نیازمند وجود استانه تحمل بیشتری از سوی محور مقاومت خواهد بود . چرا که براساس یک اصل قدیمی ، در یک دعوا ، عصبانیت یک طرف ( واکنش هیستریک و عصبی بدون منطق ) کمکی به برتری در برابر یک حریف قدرتمند تر نمی کند و تنها مزیت آن ، کاهش قدرت عکس العمل متناسب خواهد بود ، بنابراین ، محور مقاومت و در راس آن ، جمهوری اسلامی ایران با هوشمندی هر چه تمام تر ، با اتخاذ یک راهبرد هوشمندانه که درآن میان اقدامات و تاثیرات رابطه علّی برقرار شده و هدف ، تمرکز بر تاثیر مطلوب راهبرد اتخاذی بوده ، دشمن بعنوان یک سیستم تعریف میشود و با توجه به ملاحضات زمانی صریح و روشن ، ساز وکار مقابله بعداز ارزیابی دقیق طراحی می گردد ، سعی خواهد کرد تا مسیر خود را بسوی موفقیت ( ارتقاء جایگاه مرکزی در نظام منطقه ای ) هموار نماید . در مجموع ، در پیش گرفتن استراتژی فریب و نمایش ، بعنوان عناصرقدرت جمهوری اسلامی ایران در صحنه نبرد سوریه می بایست مورد توجه قرار گیرد . با توجه به تمامی مواردی که بطور خلاصه مطرح گردید ، آگاهی از شیوه تحلیل طرف متخاصم در این میان از اهمیت بسیار خاصی برخوردار خواهد بود . مجموع اندیشکده های امنیتی رژیم عبری ، سالهاست که بصورت منظم و مستمر ، فضای داخلی و خارجی جمهوری اسلامی ایران را پایش کرده و برون دادهای رسمی قابل توجهی را در این زمینه منتشر نموده اند ، در حالی که فضای داخلی رسانه ای در ایران ، عمدتا" رویکردهای خاصی را در حوزه شناخت دقیق از وضعیت نظامی – امنیتی رژیم عبری را در میان عموم دنبال می کند و این روند برای برخورد با استراتژی کلان اسراییل در برابر جمهوری اسلامی ایران کافی به نظر نمی رسد ، می بایست برای بهینه نمودن شناخت از ساختارهای مختلف این رژیم و مسیرهای وارد نمودن ضربات جراحی شده و دقیق ، طرحی نو در انداخت . متن پیش رو نیز آغازی برای بررسی روند وقایع از دید تحلیلگران نظامی – امنیتی رژیم عبری است تا برای شناخت فضای نبرد ، افقی با میدان دید کامل فراهم آید . جمهوری اسلامی ایران در آنسوی مرز اسراییل ، اسراییل ، فشار در سوریه در حوزه مفهومی تهدید استراتژیک ، گسترش حضور ایران در منطقه آسیای جنوب غربی وتوسعه توانایی های نظامی آن در خاک همسایگان اسراییل ( سوریه و لبنان ) موجب شده تا ارزیابی های صورت گرفته از روند فوق الذکر ، باعث گردد تا تصمیم گیرندگان و برنامه ریزان راهبردی اسراییل ، در سالهای اخیر ، توجه خاصی را به این موضوع داشته باشند . بدین معنی که جاه طلبی های ایران و قابلیتهای رو به گسترش آن ، پیامدهای راهبردی استراتژیک- نظامی افزون تری را متوجه اسراییل نموده و درصورت عدم بررسی عمیق ، میتواند نتایج خطرناکی را در سالهای آینده رقم زند . بنابراین ، با توجه به طیف متنوع و تشدید شده تهدیدات ، از تمرکز تلاشهای این کشور برای ایجاد یک جبهه نیرومند نظامی علیه اسراییل ( محور مقاومت . م ) از سوریه و لبنان تا برنامه ریزی های متمرکز در عراق و در عین حال ، توجه جدی به تقویت حماس ( در باریکه غزه ) و همچنین در طولانی مدت ، سرمایه گذاری برای دستیابی به جنگ افزار هسته ای ( ادعای نویسنده متن . م ) موجب شده است تا توازن موجود میان این دو بازیگر منطقه ای ، بسرعت دچار دگرگونی شود . به همین دلیل شناخت روند در پیش گرفته شده توسط ایران ، باعث گردیده تا توجه کارشناسان و تحلیل گران اسراییلی ، بیش از گذشته ، بدان جلب گردد . به همین دلیل ، تحرک بی سابقه ایران در پازل منطقه ای ، اسراییل را بر آن داشته که حتی با قبول خطر یک مخاصمه فراگیر، با کاربرد زور ، تلاشهای صورت گرفته از سوی ایران را خنثی نماید. بدین ترتیب ، تمرکز استراتژی اسراییل در چند سال گذشته ، برروی خنثی سازی برنامه های نظامی ایران در سوریه قرار گرفته ، با این وصف ، ماهیت پویا و دینامیک استراتژی ایران و اقدامات متقابل اسراییل باعث شده تا بتدریج، رویارویی ها جنبه نظامی بخود بگیرد و این مساله ممکن است در آینده نه چندان دور ، پتانسیلی را برای برخورد مستقیم ایجاد نماید . این وضعیت درحالی بسرعت پتانسیل شعله ور شدن یک درگیری را پیدا می کند که اسراییل از سالهای گذشته ، بازدارندگی قابل توجهی را فراهم نموده ( منظور به احتمال زیاد قابلیتهای هسته ای اسراییل باید باشد . م ) و روسیه نیز بشدت در تلاش است تا طرفین را به خویشتنداری فراخواند . این مساله ، با تشدید تنش ها میان ایران و ایالات متحده در دو حوزه هسته ای و منطقه ای می تواند با سرعت افزونتری بسوی برخورد سخت افزاری مستقیم پیش رود . اما از آنجایی که ایالات متحده از گزینه های خاص خود برای خنثی سازی تلاشهای ایران برخوردار است ، این احتمال وجود خواهد داشت که رویارویی ایران و اسراییل در سوریه ، ماهیت متفاوتی بخود گیرد . طراحی ایران در سوریه : بدنبال وقوع سلسله اتفاقاتی که در سال 2010 میلادی در مجموعه کشورهای عرب ( خاورمیانه و شمال آفریقا ) بوقوع پیوست ، جمهوری اسلامی ایران درصدد برآمد تا از خلاء بوجود آمده در ساختار سیاسی این کشور ، استفاده نموده و این روند ، در قالب یک پروژه راهبردی بلند مدت با هدف تقویت شبکه قدرت خود در این حوزه ، آغاز گردید . این مساله تا سال 2015 و شروع فرآیند برنامه جامع اقدام مشترک ( برجام / JCOPA/ توافق هسته ای ) ادامه پیدا نمود ، تا جایی که برخی تحلیلگران براین اعتقادند که پویایی این کشور در جنگ علیه دولت اسلامی ( داعش ) و بسط فرآیند نفوذ مستقیم در کشورهایی نظیر سوریه و عراق و ایجاد شبکه قدرت از سال 2016 با شدت افزون تری پیگیری میشود . بدین ترتیب ، ایران در این بازه زمانی ، تلاش می نمود تا براساس یک پیش زمینه تاریخی ، قدرت خود را در سرزمین تاریخی شام ، بین النهرین بسمت سواحل مدیترانه ( منطقه ای که امروز به شناسه کریدور زمینی یا پل زمینی شناخته می شود ) با فراغ بال بیشتری گسترش دهد . این تلاش ها ، عمدتا" و در درجه نخست ، مبتنی بر 1- حضور فعال در گستره زمینی ، 2- تاثیر گذاری بر ساختارهای ضعیف حاکمیتی در عراق ، سوریه و لبنان ، 3- ایجاد زیرساختهای نظامی و واحدهای نظامی در مقیاس قابل ملاحضه در قالب عناصر رزمی نیابتی که می بایست به طرفداری از تهران ، جنگهای منطقه ای را دنبال نموده و با استفاده از اهرم های اقتصادی ، بتدریج قدرت ایران را در این منطقه تثبیت کند ، قابل تعریف است . در واقع ، علاقه تهران برای دنبال نمودن جاه طلبی های برنامه ریزی شده ، تمایل این کشور برای ایجاد یک عمق استراتژیک (strategic depth) در حوزه ژئواستراتژیک آسیای جنوب غربی به منظور خنثی سازی تلاش های ایالات متحده برای تضعیف و سرنگونی حاکمیت قابل تفسیر است . با توجه به این مساله ، سوریه جنگ زده ، یک حلقه بسیار مهم و راهبردی در برنامه بلند مدت ایران بشمار می رود تا به صورت دائمی ، یک بزرگراه در دسترس به سواحل مدیترانه و از آن مهمتر ، ایجاد یک ارتباط مستمر لجستیکی با حزب ا... لبنان ( مهمترین و قدرتمندترین اهرم ایران در مرزهای اسراییل ) فراهم گردد . مقامات ارشد ایران ، با یاد آوری مستمر این مساله که حکومت بشار اسد ، بقای خود را مدیون تلاش های تهران است ، در طولانی مدت هدفگذاری دقیقی برای ادغام هر چه بیشتر حاکمیت سوریه بعنوان یک شریک فرعی در سر دارد . این امر در حوزه هایی نظیر سیاست داخلی ، اقتصادی ، بخصوص مزیت احتمالی دسترسی به قراردادهای بازسازی و همچنین منابع طبیعی این کشور و در نهایت بلحاظ نظامی ، از اهمیت بسزایی برای مقامات تهران برخوردار به نظر می رسد . با این اوصاف ، نقطه عطف طراحی راهبردی ایران در سوریه از اوایل سال 2016 میلادی آغازشد ، بویژه پس از اینکه ارتش سوریه و متحدین آن ، نبرد حلب را با موفقیت بسود خود خاتمه دادند . این عملیات که به شکل خاص توسط شاخه "قدس" سپاه پاسداران انقلاب اسلامی طراحی و به مرحله اجرا درآمد ، درواقع ، نقطه آغازی برای تبدیل سوریه به یک جبهه قدرتمند نظامی در برابر اسراییل محسوب می شد . درآن زمان ، نهادهای اطلاعاتی اسراییل ، ارزیابی های مشخصی را در خصوص اهداف پیدا و پنهان سپاه قدس به فرماندهی قاسم سلیمانی ( سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی . م ) در حوزه تلاش برای توسعه و استقرار دائمی در سوریه و ایجاد قابلیتهای نظامی ارائه نمودند که خلاصه این تحلیل ها شامل موارد ذیل می گردید : - ایجاد نیروی زمینی قابل ملاحضه بلحاظ سازمانی - ایجاد بسترهای ضروری برای استقرار هواگردهای بدون سرنشین در پایگاه های هوایی سوریه - استقرار سامانه های تهاجمی دریایی در دو بندر اصلی نیروی دریایی ارتش سوریه ( لاذقیه و طرطوس ) - انتقال هزاران فروند راکت و موشک به سوریه - انتقال مقادیر انبوهی از مهمات به زاغه های مشخص شده در خاک سوریه - انتقال سامانه های دفاع هوایی زمین پایه بومی وهمچنین انتقال کارخانه های تولید مهمات به سوریه که در خصوص مورد دوم ، این مساله تا حدودی با زیرساختهای قبلی ارتش سوریه ادغام شده است . - انتقال و استقرار بیشتر از یکصد هزار نیروی شبه نظامی از جمله ، ایجاد یک نیروی مشابه حزب ا... در مرزهای این کشور با اسراییل - ایجاد بسترهای کسب اطلاعات درست مقابل ارتش اسراییل - ایجاد زیرساختهای رزمی در جنوب سوریه و همجوار با مرزهای اسراییل برای ایران ، مجموعه قابلیتهای ایجاد شده در سوریه ، می بایست به خط مقدم جبهه در جنوب لبنان که سالها پیش ازاین ، حزب ا... در آن متولد و در یک بازه زمانی 30ساله ، زرادخانه ای عظیم و غیر قابل تصور ( شامل 130 هزار فروند موشک بنا بر برآوردهای اطلاعاتی سازمان های امنیتی اسراییل ) برای آن فراهم گردید ، پیوسته تا یک جبهه واحد تشکیل گردد . علاوه براین ، ایران در تلاش است تا با حداکثر امکانات موجود به نیروهای نیابتی خود کمک کندتا با ایجاد شبکه ای از تونلها ، زمینه را برای استفاده از آنها در زمان جنگ و نفوذ بدون خطر به داخل اسراییل ، فراهم نماید . این وظیفه ، عمدتا" بردوش حزب ا... بعنوان بخشی مهم از مجموعه بازیگران حال حاضر در سوریه که برای ادامه حیات حکومت اسد می جنگند ، قرار گرفته است . این وضعیت ، آنچنان از اهمیت زیادی برخوردار بود که برنامه نظامی ارتش اسراییل (IDF) به جای تکیه بر سناریوهای قبلی خود ، شامل جنگ سوم لبنان ( تابستان 2006 ) یا نبردهای 1982 ، بتدریج بر سناریونویسی برای ایجاد یک جبهه شمالی که درآن تمامی واحدهای ارتش با یک جبهه گسترده از سوریه تا لبنان که مملوء از پرتاب کننده های موشک و عناصر نظامی نیابتی ، روبرو خواهند شد ، متمرکز شده اند . به اعتقاداین برنامه ریزان ، ایجاد وگسترش چنین جبهه ای می تواند براحتی اسراییل را دچار چالش جدی نماید . علاوه براین ، مقامات ارشد امنیتی اسراییل براین باورند که چشم انداز حضور بلند مدت ایران در سوریه میتواند تاثیرات مخربی را بر کشورهای همجوار ، بویژه اردن که ثبات درآن برای اسراییل بسیار پراهمیت است ،برجای گذارد . شایان ذکر است که خط مقدم ایران در جنوب لبنان ، شامل تعداد محدودی نیروی شبه نظامی و حجم عظیمی از راکتهای کوتاهبرد را می توان با جاه طلبی های هسته ای تهران مرتبط دانست. درواقع ، این دو به گونه ای طراحی شدند که بصورت متقابل ، یکدیگررا تقویت نمایند . درواقع ، زرادخانه موشکی حزب ا... ، سپری است تا از حمله احتمالی اسراییل به تاسیسات هسته ای ایران جلوگیری بعمل آورد که شباهت زیادی به مدل کره شمالی ( نشانه گیری هزاران موشک بسوی سئول برای ایجاد بازدارندگی ) را نشان میدهد . در حالی که متقابلا ، قابلیتهای هسته ای ایران ( پس از رسیدن تهران به بمب ) میتواند بعنوان یک چتر استراتژیک، همه نیروهای نیابتی و بازیگران تحت هژمونی ایران را زیر پوشش خود قرار دهد . پروژه دقیق (precision project) : بخش مهمی از راهبرد ایران که در سطور قبل مورد بررسی قرار گرفت ، متمرکز کردن همه تلاشها برای ارتقاء قابلیتهای حزب ا... از طریق طراحی و اجرای برنامه دقیق (precision project) مدت می بایست تحقق یابد . این تلاش ها به شکل خاص با تبدیل بخش مهمی از زردادخانه موشکهای قدیمی میانبرد این گروه به موشکهای برد بلند هوشمند با دقت بالا که به سامانه های هدایت کننده مجهز خواهد شد ، قرار است صورت پذیرد ( در این میان ،بیشتر از 100 هزار تیر موشک کوتاهبرد حزب ا.. شامل موشکهای کاتیوشا و گراد از این برنامه مستثنی هستند ) . براساس ارزیابی های اطلاعاتی اسراییل ، هدف از این پروژه ، تسلیح حزب ا... در کوتاه مدت به حداقل 1000 موشک میانبرد و برد بلند با خطای دایره ای (CEP ) ده متر (10 متر ) خواهد بود . مجموعه این ارزیابی ها نشان میدهد که تهران درصدد است تا به منظور کاهش خطر پذیری حمل موشکهای مونتاژ شده در کاروان هایی که نسبت به حملات هوایی آسیب پذیر هستند ، نخست امکان تولید صنعتی را در تاسیسات مخفی ( در خاک سوریه و لبنان ) فراهم نموده و پس از آن ، با فراغ بال بیشتری ، انها را به نیروی به کاربرنده ، تحویل دهد . از دید فنی ، میتوان این پروژه را با با هدف مسلح سازی حزب ا... به نسخه های هدایت شونده زلزال-2 ( مجهز شده به سامانه هدایت GPS با برد 200 کیلومتر و سرجنگی 600 کیلوگرمی ) و فاتح-110 ( گونه بهبود یافته زلزال مجهزبه سامانه های ناوبری داخلی و افزایش دقت دایره ای آن در مقایسه با دقت قبلی 500-1000 متری ) منطبق دانست . این موشکها به افزونه های (KIT) که اندازه آنها کوچکتر از یک چمدان مسافری کوچک بوده و احتمالا به سامانه های هدایت ماهواره ای GPS/ GLONASS برای بهبود روند هدایت و پایش زیرسیستم ها ، مجهز است . مضاف براین ، شمار زیادی از راکتهای ام-302 که خارج از برنامه دقیق هستند نیز بهبود و ارتقاء یافته اند و با این برنامه ، می توان آنها را در قالب موشکهای دقیق خانواده "رعد" ( Raad / ( thunder طبقه بندی نمود . از اواسط سال 2017 ، ایران در سه نوبت متوالی ، قابلیت آتش موشکی خود را با هدف قرار دادن موقعیت استقرار عناصر دولت اسلامی (داعش . م ) به نمایش گذاشت ، در حالی که این موشکها برای رسیدن به هدف خود ، صدها کیلومتر برفراز آسمان کردستان عراق و سوریه ، به پرواز درآمده بودند . درهمان زمان ،برآوردها نشان میداد که ایران از موشکهای جدید خود ، شامل ذوالفقار ( نوع بهبود یافته فاتح-100 با 700 کیلومتر برد ) ، قیام ( نمونه بهبود یافته خانواده شهاب با بردی درحدود 800 -750 کیلومتر ) و فاتح-110 بی ( با برد 300 کیلومتر) استفاده نموده است . نخستین شلیک در ژوئن 2017 با مشکلات قابل توجهی روبرو شد ، در حالی که شلیکهای صورت گرفته در سپتامبر واکتبر 2018 به شکلی انجام پذیرفت که درجریان آن ، تعدادی از موشکهای مورد استفاده دورتر از اهداف خود به زمین اصابت کردند که به احتمال زیاد ، این مساله به مشکلات ایرانی ها در حوزه کنترل کیفیت پس ازتولید برمی گردد ، در حالی که بقیه موشکها ، اهداف مورد نظر را با دقت بسیار بالایی مورد اصابت قرار دادند . درکنار موشکهای بالستیک ،ایرانی ها پتانسیل رو به گسترش خود در زمینه طراحی و تولید پرنده های بدون سرنشین برد بلند را با تحویل آنها به حزب ا... و شبه نظامیان یمنی که ازآنها پشتیبانی می کنند، بخوبی به نمایش گذاشتند . این مساله با هدف قرار گرفتن زیرساختهای نفتی سعودی ، فرودگاه بین المللی ابوظبی و مقامات ارشد یمنی ( شامل فرمانده اطلاعات ارتش یمن ) بسرعت جنبه های پنهان برنامه پهپادی ایران را تا حدودی آشکار نمود . این مساله ، با توجه به انتشار اخباری مبنی بر حضور مشاوران نظامی حزب ا... در یمن و کاربرد گسترده پهپادهای این گروه در سوریه ، تهدید بسیار جدیدی را علیه اسراییل پدید آورده بود . از دید اسراییل ، " برنامه دقیق (precision project)" ایران ، شاید خطرناکترین مولفه طراحی شده ای باشد که قرار است شکل نهایی آن در سوریه به منصه ظهور برسد . اکثریت تحلیلگران امنیتی ، براین باورند که به رغم قدرت نظامی فراهم شده ، اسراییل کشوری کوچک و آسیب پذیر است که مراکز مهم جمعیتی ، زیرساختهای نظامی و اقتصادی آن در منطقه ای به عرض 20 کیلومتر و درازای 80 تا 100 کیلومتر پراکنده شده ، درنتیجه ، مسلح شدن حزب ا... به تعداد نسبتا" بالایی از موشکهای بادقت بالا ، موجب میشود تا این گروه پتانسیل اولیه هدف قرار دادن مولفه هایی که برای امنیت اسراییل حیاتی بوده و همچنین توانایی آن در ادامه بقاء در یک جنگ فرسایشی را فراهم می آورد ، در اختیار خواهد گرفت واین به احتمال زیاد ، هزینه سنگینی را بر اسراییل تحمیل خواهد نمود . درآنسوی جبهه ، حزب ا... نیز نیت اصلی خود برای هدف قراردادن زیرساختهای استراتژیک اسراییل را با موشکهای موجود خود ، پنهان نمیکند . رهبر این گروه ،سیدحسن نصرا... در سخنرانی ها و همچنین یک ویدئوی منتشر شده در دسامبر2018 ، بصورت ضمنی ، بدین نکته اشاره می کند که مجموعه ای از اهداف ، شامل پایگاه های هوایی ، راکتور هسته ای دیمونا ، مقر وزارت دفاع ، مقر ستاد ارتش در تل آویو ، فرودگه بن گورین ، تاسیسات بندری حیفا ، تاسیسات نمک زدایی در سواحل مدیترانه ، تاسیسات پتروشیمی ، نیروگاه های برق و ... برای اقدام مقابل ثبت و هدف گیری شده است . فشار متقابل اسراییل : با توجه به رویه تهاجمی ایران در سوریه ، اسراییل به شکل طبیعی از آغاز بحران در این منطقه ، سعی نموده تا با گسترش خطوط قرمز ، نقش خود را در بیش از گذشته در روند تحولات به نمایش گذارد . در این حوزه ، خطوط قرمز اسراییل در ابتدای جنگ داخلی در سوریه را میتوان در موارد مشخصی نظیر انتقال تسلیحات راهبردی ( و یا به اصطلاح "تغییر دهنده بازی " / game changing ) به حزب ا... بواسطه شرایط خاص سوریه ، گسترش تهدید علیه اسراییل در امتداد مرز میان سوریه و اسراییل و همچنین جلوگیری از ایجاد محدودیت برای اجرای عملیات رزمی ، بخصوص برای نیروی هوایی برشمرد . با توجه به این مساله ، تمرکز اصلی اسراییل درآغاز ، برروی تحرکات عناصر حزب ا.. قرارداشت . اما هنگامی که ایران شروع به آغاز اجرای برنامه های بلندپروازانه خود در سوریه نمود و ازسال 2016 ، برشدت فعالیت های خود افزود ، این روند برای اسراییل گران آمد ، بدین معنی که توسعه فعالیتها و روند استقرار نظامی ایران در بخشهای گسترده ای از سوریه ، موجب میشد تا در بلند مدت ، امنیت اسراییل ، بصورت قابل توجهی مورد تهدید قرار گیرد . این در حالی بود که مقامات ارشد تهران ، در کنار دنبال نمودن استراتژی سرکوب داعش ، به شکل موازی آنچه که برنامه " precision project " نامیده میشد و ماهیتی کاملا نظامی و راهبردی را به نمایش می گذاشت ، دنبال می نمود . سپهبد گادی آیزنکوت دراوایل سال 2017 ، سپهبد گادی آیزنکوت (Lt. Gen. Gadi Eisenkot) که در آن زمان رییس ستاد ارتش اسراییل بشمارمی رفت ، پس از تایید کابینه وقت اسراییل ، کارزار هدفمندی را به منظور مقابله و خنثی سازی با شطرنج پیچیده ایرانی ها در سوریه و وادار نمودن ایران به خارج نمودن عناصر نظامی اش از سوریه در پیش گرفت. آیزنکوت در جریان پرسش و پاسخ محرمانه ای که تنها بخشهایی از آن منتشر شده ، براین استدلال قرار داشت که اسراییل می بایست با تمامی توان (شامل تمامی مزیتهای اطلاعاتی وعملیاتی ) طرح های دشمن خطرناک و قدرتمند حاضر در سوریه ( جمهوری اسلامی ایران . م ) شناسایی و با آن مقابله نماید ، چرا که در صورت عدم توجه به این مساله ، این امکان وجود خواهد داشت که در آینده ، شرایط برای مقابله بسیار سخت تر از امروز گردد . کارشناسان امنیتی براین باورند که استدلال آیزنکوت را میتوان ناشی از تجربه قبلی در خصوص در پیش گرفتن موضع انفعالی در قبال حزب ا.. لبنان در یک بازه زمانی ده ساله ( 1990 تا 2000 ) دانست . همین امر موجب شد تا به استناد اطلاعات منتشر شده توسط منابع معتبر دفاعی ، ارتش اسراییل در بازه زمانی یکساله ( 2018-2017 ) صدها حمله هوایی را بر علیه نقاط استقراری واحدهای ایرانی و همپیمانانش اجرا نماید . این مساله آنچنان برای اسراییل به صورت یک مساله حیاتی درآمده بود که آیزنکوت در مصاحبه ای با نیویورک تایمز اعتراف نمود که نیروی هوایی اسراییل تنها در سال 2018 ،نزدیک به 2000 تن بمب در این حملات بکار برده است . به اعتقاد کارشناسان نظامی ، تلاش های IDF را می توان در قالب یک مفهوم عملیاتی جدید وبصورت "کارزاری میان یک جنگ / جنگی میان یک جنگ ( campaigns between the wars) " که در عبری با شناسه "mabam" نیز شناخته میشود ، به تصویر کشید . این مفهوم را به شکل خاص میتوان بر پایه این ایده که می بایست توانایی های مرگبار نیروی متخاصم را قبل اینکه دریک جنگ محتمل درآینده ، موجبات محدودیت رزمی برای IDF را فراهم آورد ، نابود نمود و یا در حداقل وضعیت ، کاهش داد ، دانست . اما این نابودی یا کاهش قابلیتهای مرگبار رزمی می بایست به گونه ای اعمال شود که در عین نمایش عزم اسراییل برای مقابله ، بازدارندگی آن را نیز به منصه ظهور رسانده و کارایی علمیاتی دشمن را در چهارچوب زمانی مشخصی به تاخیر انداخته و از گسترش و تقویت آن جلوگیری بعمل آورد . به همین سبب ، رفتار اسراییل از آغاز جنگ داخلی در سوریه را با هدف مدیریت شکاف میان جاه طلبی های نیروی متخاصم ، در عین عدم تمایل آن برای ورود به یک درگیری مستقیم مسلحانه می توان مورد تبیین قرار داد . بدین سان ، اثر بخشی ایده استفاده از مفهوم mabam بر علیه ایران درسوریه را می توان مبتنی بر عناصر ذیل دانست : 1-شناسایی صحیح و اولویت بندی طیف متنوع تهدیدات که در گستره زمینی سوریه بعنوان اهداف ارزشمند ، پراکنده شده اند . این اهداف ، نه تنها شامل عناصر نیابتی ، بلکه شامل عناصر نظامی ایرانی نیز می شود . 2- دستیابی به اطلاعات جاسوسی به روز با وضوح بالا 3- ایجاد امکان برای اجرای حملات ضربتی دقیق با حداقل تلفات جانبی برای IDF 4- ایجاد فضا و مشروعیت سیاسی برای دنبال نمودن این کارزار 5- ارزیابی دقیق از رفتار دشمن ، بررسی روند منطقی حرکات آن به منظور برنامه ریزی باهدف اجرای کامل استراتژی جنگی میان جنگ دیگر (campaign between the wars) تا نیت اصلی ، یعنی احتراز از وقوع یک جنگ دیگر به حریف منتقل شود ، ضمن اینکه ارزیابی دقیق به معنای دنبال نمودن روند شناسایی پتانسیل های بالقوه دشمن نیز خواهد بود . 6- استمرار روند طراحی شده و همزمان بسط تجارب بدست آمده و اعمال آن در آینده 7- ارسال پیام های مستمر به نیروی متخاصم به منظور القای وجود آمادگی روانی و فنی برای نیل به اهداف طراحی شده کارزار تا زمانی که لازم باشد . درواقع ، رویکرد mabam اسراییل در سوریه ، شامل یکسری کارزار اطلاعاتی محاسبه شده است ، بدین صورت که برخی مواقع ، هویت واقعی موقعیتهای مورد نظر ، قبل از حمله بواسطه رسانه های مختلف ،افشاء شده تا مسئولیت هرگونه تلفات جانبی و ایجاد فشار روانی و رسانه ای از سوی طرف مقابل به کمترین حد خود تتزل یابد . پی نوشت : 1- ادامه دارد ............ 2- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند./ MR9 
  11. با استفاده از طول استند موشک فاتح، تونستم ابعاد موشک فتح را به دست بیاورم. موشک فتح دارای طول 6.5 متر و قطر 40 سانتیمتر است. این موشک نسبت به فاتح110 حدودا 2.30متر کوتاهتر و 20 سانتیمتر قطر کمتری دارد. هیچ گونه اطلاعاتی از جنس موتور و جنس بدنه موشک وجود ندارد. اما احتمالا فتح موشکی با وزن 800-900 کیلوگرم، برد 200 - 300 کیلومتر و سرجنگی 150-200 کیلوگرمی باشد. به نظر میر‌سد سپاه قرار است این موشک را جایگزین نسخه های اولیه فاتح 110 کند. هرچند سرجنگی سبکتری نسبت به فاتح دارد برای زدن اهداف نرم از جمله زیرساخت‌های نفتی، مراکز صنعتی، اهداف غیرمقاوم نظامی و ... بسیار موثر است. با توجه به ابعاد و وزن موشک فتح، می‌توان 4 تیره از این موشک را مانند فجر 5 از روی حامل IVECO پرتاب کرد.
  12. بسم الله الرحمن الرحیم ========== تاپیک منفک شده از مطالب اخبار دفاعی 1399/11/6 خصوصیات موشک‌های حاج قاسم جانشین وزیر دفاع: موشک حاج قاسم دارای برد ۱۴۰۰ کیلومتر و مایل پرتاب و کاملا تاکتیکی است. موشک‌ شهید حاج قاسم قابل رهگیری توسط سامانه‌های پدافندی نیست. موشک کروز دریایی برد بلند شهید ابومهدی در ارتفاع چند متری پرواز می‌کند و از موتور هوا تنفسی بهره می‌برد. http://s10.picofile.com/file/8406222084/قااااااااااااااسم.mp4.html
  13. بسم ا... گسیل پدافند هوایی مدرن باور-373 به سوریه/ ایران اجازه زدن بدون هشدار قبلی هواپیماهای اسراییلی را در آسمان سوریه دریافت کرده است منابع اطلاعاتی رژیم صهیونیستی می گویند، ارتش روسیه اجازه هدف قرار دادن بدون هشدار قبلی هواپیماهای اسرائیلی را در سرتاسر آسمان سوریه به ایران داده است. سفررییس ستاد کل نیروهای مسلح به سوریه
  14. بسم الله الرحمن الرحیم امیر المومنین (علیه السلام): مَا أَكْثَرَ الْعِبَرَ وَ أَقَلَّ الِاعْتِبَارَ با توجه به اطلاعات و اخبار منتشر شده در مورد پروژه های پدافندی برد کوتاه، به ویژه پروژه سپر که ظاهرا بر اساس پنتسیر روسی ساخته شده است، این یادداشت بر آن است تا برخی نظریات و پیشنهادات خود را در باب این موضوع بیان کند. نخست در باب اهمیت پدافند برد کوتاه در میادین نبرد مدرن: همان طور که مستحضر هستید با توجه به تغییر میادین نبرد به سمت استفاده از جنگ افزار های دوربرد، هوشمند و شبکه محور،و نیز رشد روز افزون تهدیدات جدید در حوزه پدافند از جمله حملات انبوه توسط پهپاد ها و ریز پرنده ها و موشک های کروز، پدافند برد کوتاه از جهات مختلف اهمیت ویژه ای یافته است. پدافند برد کوتاه از یک سو آخرین لایه پدافندی قبل از رسیدن موج حملات دشمن به اهداف و تاسیسات استراتژیک و با اهمیت حیاتی (همچون تاسیسات گازی پارس جنوبی یا تاسیسات اتمی) ست، از سوی دیگر حافظ سامانه های دور برد و میان برد در برابر موج انبوه حملات توسط سلاح های دور ایستایی ست که با هدف اوت نامبر کردن سامانه های دوربرد و نابودی آنها جهت ایجاد خلع در شبکه پدافندی یا مجبور ساختن به مصرف موشک های برد بلند و گران قیمت برای نابودی اهداف ازان قیمت غیر قابل چشم پوشی، شلیک می شوند. تجربه ی تاریخی چنین حملاتی که به ویژه از جنگ اول خلیج فارس و عملیات طوفان صحرا شروع شد و تا منازعات پس از آن از جمله در جنگ دوم عراق درسال 2003، جنگ داخلی لیبی، جنگ سوریه و ادامه و تکامل یافت، سرعت رشد و تکامل این استراتژی و جنگ افزار های مربوطه، میزان اثر گذاری آنها در میادین نبرد، توان دشمنان در بکار گیری گسترده و دامنه دار چنین تسلیحاتی –از جهت مالی، لجستیکی و فناوری- اهمیت و خطر این دست تهدیدات را غیر قابل کتمان ساخته است. در این باب سخن بسیار است که خود موضوع مقاله مفصل جداگانه ای ست. بررسی آنچه در مورد پروژه های داخلی منتشر شده: به نظر می رسد از سوی با توجه به سابقه و تجربه به کار گیری سامانه ی پدافندی کوتاه برد تور ام-1 روسی در ایران، و نیز شهرت سامانه های روسی پنتسیر و نسل جدید سامانه ی تور در دنیا و آشنایی نزدیک با این سیستم ها در خلال درگیری های سوریه، این دو سامانه به عنوان پایه ای برای طراحی نسخه ی مشابه داخلی در نظر گرفته شده اند، عقاب به عنوان سامانه مشابه تور و سپر به عنوان سامانه مشابه پنتسیر. گرچه از برخی اطلاعات و اظهار نظر های منتشر شده به نظر می رسد که طاعون موازی کاری ها گریبان گیر این پروژه نیز شده است، اما در این نوشتار اطلاعات موجود را بر اساس وجود تنها سامانه سپر تحلیل می کنیم. از آنجا که به نظر می رسد سامانه های پنتسیر و تور به عنوان مبنایی برای طراحی نسخه ایرانی در نظر گرفته شده اند، از این روی بررسی مشخصات و عملکرد عملیاتی سامانه های مذکور اجتناب ناپذیر می باشد. ابتدا در مورد سوابق این 2 سامانه در ایران به اختصار توضیح کوتاهی ارائه می شود سابقه تور ام-1 در ایران به سال 85 و بر اساس اطلاعات موجود خرید 29 آتش بار از این سامانه بر می گردد. کاربر تمامی آتشبار های تور خریداری شده سپاه پاسداران می باشد. این سامانه در مناطق پدافندی مهم و نیز در رزمایش های پدافندی همواره حضور چشم گیری داشته است. از سوابق مهم آن در ایران اما می توان به 3 مورد شاخص اشاره کرد. v فرندلی فایر هواپیمای اف-14 تامکت به خلبانی شهید کریمایی و کمک خلبانی شهید فصیحی بر فراز خلیج فارس در بهمن ماه 1390 v شکار پهپاد هرمس 180 اسرائیلی در سال 2014 v سرنگون کردن هواپیمای مسافر بری اوکراینی در 18 دی ماه 1398 در مورد پنتسیر اما ایران جز کاربران و خریداران رسمی این سامانه نمی باشد و اطلاعاتی از حضور و عملیاتی بودن آن در ایران موجود نیست. اما از سوی نشریه دفاعی جینز اطلاعاتی منتشر شده که حاکی از آن است که از خرید 1 میلیارد دلاری سوریه برای خرید سامانه پنتسیر در سال 2006 که فرایند تحویل آن از سال 2007 شروع شد، تعداد 10 آتشبار از این سامانه تا سال 2008 به ایران تحویل داده شده است. این اطلاعات در شماره 112 نشریه میلیتاری بالانس منتشر شده در سال 2012 از سوی موسسه بین المللی مطالعات استراتژیک (IISS) نیز منعکس شده است. بررسی اجمالی توانایی های سامانه ها در نسخه تور ام-1 تحویلی به ایران این سامانه 8 موشک را حمل می کند که مکانیزم پرتاب آن از نوع لانچ سرد است که در کنار مزایای قابل توجه، البته دارای معایبی نیز هست. هر آتشبار تور توانایی درگیری هم زمان تنها با 1 هدف را دارا بود که البته در به روز رسانی بعدی توانایی درگیری همزمان با 2 هدف به آن افزوده می شود. هر آتشبار این سامانه به یک سیستم اپتیکال تلویزیونی نیز مجهز است که از آن می توان صرفا جهت تایید هدف استفاده کرد و قابلیت رهگیری یا هدایت به خط دید بر اساس آن وجود ندارد. در تعداد اندکی از آتشبار های عملیاتی در ایران جز اپتیک مذکور یا یک سامانه الکترواپتیکال جدید تعویض شده است که قابلیت دید در شب را نیز دارا می باشد. نسل جدید سامانه ی تور Tor-M2E، نسخه ای ارتقا یافته از نسل قبلی خصوصا از جهت رادار و سیستم کنترل آتش است که می تواند در هر تلار تا 16 موشک از نوع 9M338 را به صورت آماده به شلیک حمل کند. این موشک ها فاقد سیکر مستقل هستند و از طریق فرمان رادیویی هدایت می شوند، این روش گرچه موجب کاهش هزینه می شود ولی در عین حال آسیب پذیری را در برابر جنگ الکترونیک افزایش می دهد. طبق اطلاعات موجود هر تلار از این سامانه می تواند به طور هم زمان با 4 هدف درگیر شود که نسبت به نسل قبل بهبود یافته است. رهگیری و شلیک به سمت اهداف در حال حرکت از ویژگی های قابل توجه این سامانه است. پنتسیر از سوی دیگر سامانه ای ست با پیکره بندی منحصر به فرد، که در کنار استفاده از یک توپ 2 لول با نواخت بالای 30 میلی متری از 12 موشک هات لانچ مایل پرتاب نیز استفاده می کند. موشک های مورد استفاده در این سامانه متفاوت از موشک های سامانه ی تور است، ولی از جهت هدایت رادیویی دارای شباهت است. بر اساس اطلاعات موجود در منابع با دسترسی عمومی، موشک 57E6 مورد استفاده در این سامانه دارای مشخصاتی به شرح زیر است: - موشکی ست 2 مرحله ای که مرحله ی اول را بوستر تشکل داده است و قسمت دوم بدون داشتن مولد رانش مستقل، صرفا با اتکا به انرژی فراهم شده توسط بوستر مرحله اول ادامه مسیر می دهد. - وزن: 76 کیلوگرم خود موشک، 94 کیلوگرم همراه کانتینر - برد 18 کیلومتر - 20 کیلوگرم سرجنگی - مکانیزم هدایت: رادیویی/ به خط دید پنتسیر سوری مجموعه پدافندی روسیه در پایگاه لاذقیه در سوریه متشکل از 5 تلار پنتسیر، 1 واحد تور ام-2 ، خودروی بارگذار و رادار اکتساب هدف L696 گرچه ترکیب و تجمیع موشک و توپ و نیز سامانه های راداری و اپتیکی و کنترل آتش مورد نیاز تنها بر روی یک کشنده متحرک، از جهاتی موضوعی اغوا کننده است، اما در عین حال کارنامه ی عملیاتی این سامانه، عمدتا درگیری های سوریه، چه در مواردی که تحت هدایت و استفاده ی ارتش سوریه بوده، و چه در مواردی که در پایگاه های در اختیار روسیه، توسط خود پرسنل روسی بکار گیری شده، حاکی از عملکردی ضعیف است، تا جایی که در چندین مورد در حملات رژیم اشغالگر اسرائیل به مواضع ارتش سوریه، این سامانه ی دفاعی خود شکار موشک های کروز دلیله شد، در درگیری های اخیر در منطقه ادلب نیز بر اساس اطلاعات منتشر شده دست کم 2 سامانه پنتسیر شکار پهپاد های ترک شده اند در حالی که حتی از کشف هدف تهدید نیز عاجز بوده اند. در سایر حملات صورت گرفته از سوی اسرائیل نیز که عمدتا شامل شلیک تعداد 8 تا 16 موشک دلیله در هر حمله بوده این سیستم در بهترین حالت موفق به شکار تعداد اندکی از تهدیدات شده است. تصاویر اخرین مورد انهدام پنتسیر در سوریه در تاریخ 3 مارچ 2020 توسط ترکیه. نقش سامانه اخلالگر کورال که تصاویر حضور آن در سوریه نیز منتشر شده بود در پرونده انهدام پنتسیر پر رنگ است. سامانه جنگ الکترونیک کورال ساخت ترکیه از جمله دلایل این عملکرد نا امید کننده ضعف شدید در برابر جنگ الکترونیک، عدم امکان درگیری هم زمان در چند جهت، توان درگیری هم زمان تنها با 2 هدف، مشکل موشک ها در مقابله با اهداف با مانورپذیری بالا، و البته ضعف اساسی در شبکه پدافندی سوریه است. اخیرا در وبسایت Army Recognition که از منابع شناخته شده در حوزه ی نظامی ست گزارشی از عملکرد سامانه های کوتاه برد روسی منتشر کرد است، بر اساس این اطلاعات از آوریل تا اکتبر سال 2018 میلادی سامانه تور ام 2 یو 80 هدف هوایی را رهگیری کرده است و درصد موفقیت این سامانه در حدود 80 درصد بوده است و این در حالی است که میزان موفقیت سامانه پانتسیر اس 1 در برابر این اهداف 19 درصد است بوده است. از همین روی روسیه به دنبال توسعه و ساخت نسخه پیشرفته تری از این سامانه با تجهیزات الکترونیکی، رادار و موشک جدید است که Pantsir-SM نام دارد. همچنین گزارشاتی غیر رسمی وجود دارد که سامانه پنتسیر در بدو ورود به سوریه در آزمایشاتی حتی در برابر سیستم های جنگال ساخت کره شمالی نیز دچار اختلال در عملکرد شدید شده است. مشکلات نسخه فعلی پنتسیر عمدتا به ضعف جدی در فضای الکترومغناطیسی آلوده، توانایی محدود رادار در مواجهه با اهداف کم RCS ، آسیب پذیری هدایت رادیویی ، و نیز قابلبت محدود موشک در مقابله با اهداف مانور پذیر است. از انجا که نیروی پیشرانش این موشک تنها توسط بوستر مرحله اول تامین می شود که ظرف مدت 1.5 ثانیه موشک را به سرعت 3.8 ماخ می رساند و پس از جدایش بوستر صرفا با اتکا به انرژی جنبشی حاصله ادامه مسیر می دهد، در مقابله با اهداف چابک و مانورپذیر به دلیل آنکه پس از هر بار تغییر مسیر بخش قابل توجهی از انرژی خود را از دست می دهد، احتمال جا ماندن از هدف تقویت می شود، هم زمان ضعف هدایت این موشک در برابر جنگ الکترونیک احتمال ایجاد خطا در هدایت را تقویت می کند که به نوبه ی خود مزید بر علت می شود. در مورد مواجه های متعدد این سامانه در برابر حملات روتین رژیم اسرائیل به سوریه نیز ضعف در حوزه هایی همچون اوت نامبر شدن به عنوان یکی از بزرگترین تهدیدات برای سامانه های پدافندی، و نیز جنگ الکترونیک که خصوصا هدایت رادیویی در برابر آن آسیب پذیری بیشتری دارد، مشکلات مربوط به پیکره بندی که باعث شده هر تلار تنها در یک جهت قابلیت درگیری داشته باشد و .... از جمله مواردی بوده اند که باعث شده اند حملات رژیم اشغالگر با نرخ موفقیت قابل توجه همراه باشد. از سوی دیگر گرچه عملکرد سامانه ی تور به میزان قابل توجهی بهتر بوده، لیکن این عملکرد نیز در شرایط عملیات نظامی محدود و نه یک جنگ تمام عیار به دست آمده است. این سامانه گرچه در عمده پارامتر ها عملکرد بهتری نسبت به پنتسیر دارد اما به جهت مکانیزم هدایت عدم برخور داری موشک ها از جست و جو گر مستقل، کماکان آسیب پذیری قابل توجهی در برابر جنگ الکترونیک دارد، و علاوه بر آن به دلیل همین مورد فقدان سیکر تا اخرین لحظه ی قبل از برخورد نیاز به هدایت توسط سامانه را دارد، که ضمن آنکه ظرفیت سیستم را برای درگیری با اهداف دیگر اشغال می کند، احتمال خطا رفتن موشک به جهت تاثیر پذیری فرامین رادیویی از اخلال گسترده را افزایش می دهد. همچنین به دلیل مکانیزم پرتاب کلد لانچ، و نیز سطح بالای ماشینیزم این موشک از پیچیدگی های بسیار زیادی برخوردار است که تولید آنرا خصوصا برای کشور هایی که تجربه فنی لازم در این زمینه را ندارند بسیار دشوار و هزینه بر ساخته، و از طرف دیگر اطمینان پذیری عملیاتی را کاهش می دهد. 2 مورد هدف قرار گرفتن پنتسیر سوری توسط موشک های دلیله اسرائیل موشک کروز هواپرتاب دلیله با برد 250 کیلومتر، سلاح اصلی اسرائیل در حمله به تاسیاست نظامی سوریه اگرچه موارد مطرح شده در مورد هر دو سامانه برد کوتاه عقاب و سپر می توان به عنوان معیاری جهت ارزیابی قابلیت ها در یک میدان رزم واقعی احتمالی قرار داد، اما تمرکز اصلی این یادداشت بر روی سامانه سپر خواهد بود. سپر اطلاعات محدودی به صورت نیمه رسمی از این سامانه منتشر شده است اما بر اساس دیگر اطلاعاتی که از منابع اوپن سورس قابل دست یابی ست می توان پیشبینی های قابل توجهی در مورد ساختار و قابلیت های این سامانه داشت. گرچه از حدود یک سال قبل اطلاعات و تصاویری موجود بود که حاکی از آن بود که احتمالا پروژه ای جهت ساخت سیستم پدافند کوتاه برد مشابه پنتسیر در ایران در جریان است، اما اولین بار وجود قطعی این پروژه و نام آن توسط اطلاعاتی که از سوی نهادهای نظامی در اختیار خبرنگار تسنیم قرار گرفته بود اعلام شد. اولین نشانه ها در مورد توسعه چنین سامانه ای را می توان به دیده شدن نسخه تمام متحرک از توپ 35 میلیمتری 2 دولول اورلیکن در قالب پروژه حائل و نیز تجهیز آن به سامانه الکترواپتیکال جهت کشف و رهگیری هدف تحت پروژه سراج نسبت داد. همچنین اطلاعاتی در مورد تجهیز این توپ به سنسور های لازم جهت شلیک گلوله های با فیوز قابل زمان بندی جهت افزایش هرچه بیشتر اثرگذاری آن وجود دارد. حائل در رزمایش پدافندی ولایت 97 سامانه سراج- وجود سنسور های چند گانه جهت رصد آسمان منطقه و رهگیری هدف و نیز امکان کشف حین رهگیری از نقاط شاخص این مجموعه می باشد. اورلیکن مجهز به سنسور مازل ولاسیتی که به جهت کنترل و دقت آتش بهتر و نیز فرمان دادن به فیوز مجاورتی با محاسبه سرعت گلوله و فاصله تا هدف، استفاده می شود. (با تشکر از elo) گرچه اطلاعات موجود تا بدینجا حاکی از تلاشی ارزشمند و طراحی سامانه ای قابل را دارد، اما مواردی حساسیت و نگرانی ما را بر انگیخت. همچنین وضعیت موجود، تهدیدات پیش رو، و نیز نیازمندی های عملیاتی خاص جمهوری اسلامی ایران، و البته نظر به شدت مخالف پژوهشگران حوزه ی نظامی از جمله اعضای این اندیشکده نسبت به موازی کاری ها، و تلاش برای ارائه راه حلی جامع موجب شکل گیری نظرات و پیشنهاداتی شد که در ادامه بیان می گردد. از جمله موارد اصلی موجب نگرانی تصویری منتشر شده از مدل تونل باد موشکی 2 مرحله ای مشابه موشک مورد استفاده در سامانه پنتسیر (البته با تفاوت هایی در طراحی بالک ها) است، از آنجایی که سایر مدل های موجود در تصویر تبدیل به محصول عملیاتی شده اند یا در پروسه مربوطه قرار دارند بیم آن می رود که این مدل نیز سرنوشتی مشابه یافته و موشک سامانه سپر نیز وارث عیوب طراحی سامانه ی روسی باشد. مدل تونل باد موشک ایرانی نسخه اصلی موشک 57E6مورد استفاده در سامانه پنتسیر اس-1 البته با توجه به شباهت غیرقابل انکار میان طراحی مرحله دوم این موشک با موشک اسپارو، و نیز افزایش قطر و وینگ اسپن نسبت به موشک مشابه در سامانه پنتسیر، صرفا بر اساس یک احتمال، می توان این موشک را حاصل یک جراحی بر روی موشک های اسپارو دانست، بدین شکل که از قسمت بعد از وارهد و بالک های کنترلی که شامل بخش موتور سوخت جامد موشک می باشد جدا شده، یک قسمت جایگزین شامل بالک های استابلایزر به آن افزوده شده و در نهایت با توجه به زمین پرتاب بودن موشک از سرعت و ارتفاع از سطح صفر (از سرعت و ارتفاع اولیه پرتاب های هواپایه بهره نمی برد) مشابه موشک پنتسیر به یک بوستر سوخت جامد قطور تر و البته بسیار قوی تر مجهز شده باشد. در صورت درست بودن این سناریو در مورد باقی ماندن سیکر آشیانه یاب اصلی موشک، یا ارتقای احتمالی آن و یا حتی حذف به کلی آن و استفاده از همان فرامین رادیویی مشابه پنتسیر که ارزان تر و البته آسیب پذیر تر است، اظهارنظر قطعی نمی توان داشت. طرح پیشنهادی، چرا و چگونه: آنچنان که پیشتر عرض شد معتقد به اهمیت فراوان سامانه های بردکوتاه خصوصا در مقابله با تهدیدات نو ظهور و حملات انبوه توسط تسلیحات دور ایستا و لزوم برخورداری این سامانه ها از استاندارد ها و قابلیت های سطح بالا هستیم تا نه تنها بقای خود در میدان رزم را حفظ کنند، بلکه ضامن بقای تاسیسات حیاتی برای کشور باشند که بعضا دهه ها عمر و ده ها میلیارد دلار هزینه صرف ساخت آنها شده و نابودی آنها می تواند ضربات جبران ناپذیر بر پیکره ی ایران عزیز وارد آرد. به رغم پهنه ی وسیع جغرافیایی، برخی از مهم ترین و استراتژیک ترین تاسیسات کشور در نقاط مرزی (جنوب) واقع هستند نه در "عمق استراتژیک" کشور، در واقع همیشه و در همه موارد داشتن پهنه ی جغرافیایی وسیع فراهم آورنده ی عمق استراتژیک لازم در همه سطوح نیست. حمله به این تاسیسات نه تنها نیاز به عملیات های پر ریسک عمقی ندارد، بلکه در مواردی مانند تاسیسات پارس جنوبی عدم رعایت اصول پدافند غیر عامل این تاسیسات را به شدت آسیب پذیر ساخته است. از جمله دیگر موارد این دست تاسیسات استراتژیک می توان به پایانه ی نفتی خارک اشاره کرد، "با وجود توسعه ترمینال های نفتی جایگزین خارک در طی جنگ و بعد از آن، همچنان خارک اصلی ترین پایانه صادرات نفت خام کشور است و آسیب دیدن آن ضربه سنگینی به صادرات نفت و اقتصاد ملی ایران وارد می سازد. همچنین پارس جنوبی گذشته از تولید 70 درصد گاز کشور، طی سالهای اخیر و برنامه تبدیل سوخت نیروگاه های برق سیکل ترکیبی از مایع به گاز و توسعه نیروگاه های گازی، اصلی ترین تامین کننده سوخت نیروگاه های برق کشور محسوب می شود و اخلال در روند تولید آن به معنای خاموشی وسیع در ایران است" [1]. بر خلاف پالایشگاه جم که در جانمایی آن اصول پدافند غیر عامل تا حد زیادی رعایت شده است و با قرار گرفتن در میان رشته کوه ها از تیررس مستقیم آتش دشمن در امان مانده است، اما در مورد تاسیسات پارس جنوبی جانمایی آن به جهت سهولت ترابری تجاری به قیمت آن تمام شده تا ده ها میلیارد دلار تاسیسات گران قیمت در بی دفاع ترین شکل ممکن جلو تر از ارتفاعاتی که می توانست پناه آنها باشد قرار گیرند و در خط آتش مستقیم ساده ترین حملاتی از سمت ساحل قرار بگیرند که به راحتی می توانند فاجعه آفرین باشند. از این روی با توجه به اهمیت استراتژیک این تاسیسات حفاظت از آنها توسط سامانه های کوتاه بردی که توان مقابله با سوارم تسلیحات استنداف دشمن را داشته باشند اهمیتی صدچندان می یابد. عدم رعایت اصول پدافند غیر عامل در جانمایی تاسیسات استراتژیک پارس جنوبی همچنین به جهت افزایش تطبیق پذیری، کاهش هزینه های توسعه و تست محصول، کاهش هزینه های تولید خصوصا از جهت افزایش تیراژ، افزایش کیفیت تولید و کنترل کیفیت از جهت مقرون به صرفه شدن اتوماسیون در فرایند تولید و نیز متمرکز و نظام مند تر شدن فرایند تولید، کاهش هزینه های تعمییر نگه داری و آموزش و افزایش ارزش، قائل به ارائه راه حل های جامع خصوصا در حوزه ی نظامی هستیم که در آن نه سود و زیان تجاری صرف بلکه امنیت ملی در میان است. طرح پیشنهادی مورد نظر نه تنها با طراحی و توسعه ی 2 یا چند محصول کاملا متفاوت توسط سپاه و ارتش در حوزه ی پدافند زمین پایه ی برد کوتاه مخالف دارد، بلکه سعی در ارائه راه حلی دارد که پدافند را در سایر حوزه ها نیز بهره مند سازد، در عین حال آنکه از جهت قابلیت ها و مطابقت داشتن با نیازمندی های عملیاتی روز، امکان استفاده در پیکره بندی های متفاوت بر اساس نیاز با توجه به رعایت مفاهیم ماجولاریتی و معماری باز در طراحی سیستم، و البته با نگاه به تغییرات پیش روی میدان رزم، بتواند محصولی قابل و موثر باشد. پدافند برد کوتاه نه تنها یک خلا در پدافند زمین پایه است، بلکه در حوزه های هواپایه و دریاپایه نیز قوای مسلح جمهوری اسلامی از ضعف مشابهی رنج می برد. در حوزه پدافند دریا پایه به رغم تلاش های صورت گرفته در بخش های پدافند برد بلند، میان برد، برد کوتاه، و دفاع نزدیک وضعیت ناوگان نیروی دریایی متاسفانه اسف بار است و امکان تکرار تجربه ی تلخ عملیات مانتیس در یک نزاع دریایی حتی با قدرت های نظامی دست چندم! نه تنها دور از ذهن نیست که به شدت محتمل است! و این مساله تبدیل به پاشنه ی آشیل نیروی دریایی شده است. در نیروی هوایی نیز وضعیت چندان بهتری را شاهد نیستیم، ناوگانی پیر و فرتوت، از نظر فناوری کاملا از رده خارج، و دست کم در بخش هوا به هوا (پدافند هواپایه) فاقد تسلیحات با اثر بخشی قابل اعتنا. گرچه وضعیت فعلی تسلیحات هواپایه نیروی هوایی، و نیز روند در حال پیگری توسعه جنگ افزار های هواپایه که در سال های اخیر در بخش هوا به زمین خصوصا با پروژه هایی چون یاسین، بالابان و قاصد سرعت بهتری یافته که خود نیازمند بحث مفصل دیگری ست، این نوشتار در مورد نیروی هوایی به مساله مهم و ضروری موشک های کوتاه برد هوا به هوا (به عنوان بخشی از مساله ی جامع تسلیحات هواپایه) می پردازد. در این بخش به غیر از تعدادی موشک های به نسبت تواناتر R-73 آرچر خریداری شده از شوروی سابق که بر روی ناوگان کم تعداد جنگنده های فالکروم عملیاتی ست، مابقی زرادخانه ی کوتاه برد نیروی هوایی را انواع قدیمی موشک های حرارتی چینی و سایدواندر آمریکایی تشکیل می دهد که کاملا فاقد توان عملیاتی لازم است. مساله ی موشک های کوتاه برد برای نیروی هوایی ایران از سوی دیگر از آن جهت اهمیت می باید که به نسبت موشک های برد متوسط هدایت راداری فعال، با هزینه ها و پیچیدگی های به نسبت کمتری می تواند بر روی جنگنده ها بکار گیری شود، گرچه این موشک ها به تنهایی توان ایجاد و حفظ برتری هوایی را به نیروی هوایی نمی دهد اما می تواند با اتخاد تاکتیک ها و استراتژی مناسب نقش مکمل بسیار با ارزشی را برای پدافند زمین پایه بازی کند و بقای در میدان رزم و اثر بخشی آنها را دو چندان ساخته، در عین حال به صورت حداقلی توان پوشش و دفاع در پهنه ی آسمان را خصوصا در برابر تهدیدات کروز و پهپادی فراهم آورد. پیشنهاد مورد نظر این مجموعه بر طراحی و ساخت موشکی واحد استوار است که با حداکثر استفاده از قطعات مشترک و مشابهت، و با حداقل ممکن تغییرات در تمامی حوزه های هوا پایه، زمین پایه، دریا پایه و حتی زیر سطح پایه! قابلیت بکار گیری را داشته باشد، در عین اینکه از ضعف های سامانه هایی که پیشتر مورد اشاره قرار گرفت دور باشد. به عنوان مثالی از سابقه چنین راه حل هایی در سطح دنیا می توان به موشک آلمانی IRIS-T اشاره کرد که به صورت هواپایه، زمین پایه، دریا پایه و حتی زیر دریایی پایه قابلیت بکار گیری دارد. قابل توجه است که حتی کشوری چون تایلند در پی خرید این موشک برای جنگنده های قدیمی F-5 خود (که مشابه آن نه تنها در ایران موجود که پایه جنگنده های صاعقه و کوثر نیز بوده است) می باشد تا به واسطه ی آن توان هوایی خود را بهبودی قابل توجه بخشد. این موشک در کشور های اتریش، بلژیک، آلمان، مصر، یونان، ایتالیا، نروژ، عربستان سعودی، آفریقای جنوبی، اسپانیا و سوئد در حال خدمت عملیاتی ست. استفاده ی چند منظوره از موشک پدافندی کوتاه برد IRIS-T نیازمندی های عملیاتی پیشنهادی ایده ی پیشنهادی مورد نظر طراحی موشکی با مشخصاتی که در ادامه ذکر می شود را مطرح می کند که نه درگیر ضعف های موشک سامانه ی پنتسیر باشد و نه اسیر پیچیدگی های فراوان موشک مورد استفاده در سامانه ی تور، در عین حال پروژه ای باشد که کلیه ی بخش های قوای مسلح ایران، در زمین، هوا و دریا از نتیجه ی آن بهره مند شوند و در توسعه ی آن چه از جهت مالی و چه فناورانه مشارکت داشته باشند. از جمله تاکیدات اصلی صورت گرفته در این ایده مساله وجود سیکر (جست و جو گر) و ماجولار بودن آن است. این مورد از چند جهت حائز اهمیت است: v نخست آنکه مقاومت موشک را در برابر جنگ الکترونیک بالا برده و شانس برخورد با هدف را بهبود می دهد v دوم، داشتن سیکر این موشک را به سلاحی کاربردی در بخش های دیگر خصوصا در نیروی هوایی بدل می کند. v سوم، ماجولار بودن سیکر سبب می شود علاوه بر آنکه در مناطق با اهمیت بالای پدافندی بتوان از بهترین نوع جست و جو گر های در دسترس برای نابودی هرچه مطمئن تر تهدیدات بهره برد، در سایر مناطقی که اهمیت پدافندی کمتری دارند، یا محدودیت های بودجه ما را مجبور به کاستن از هزینه ها می کند، آن سیکر را با نسخه های ساده تری جایگزین کرد، تا ضمن آنکه کماکان سیستم از بخشی از فواید داشتن جست و جو گر مستقل استفاده کند، موجب کاهش هزینه ها نیز گردد، علاوه بر آن امکان حمله به هدف توسط 2 موشک با جست و جو گر های متفاوت نیز فراهم می شود، برای مثال، شلیک هم زمان 2 موشک به سمت هدف، یکی مجهز به سیکر آشیانه یاب راداری، دیگری مجهز به تصویر ساز حرارتی، تا اهداف خطرناک با دقت و اطمینان هرچه بیشتری نابود شوند. v چهارم آنکه دیگر احتیاجی به هدایت تا آخرین لحظه وجود ندارد و ظرفیت سیستم جهت درگیری با اهداف بعدی به مراتب زودتر آزاد می شود. آنچنان که پیشتر عرض شد با توجه به اتکای دشمنان در استفاده از تسلیحات دورایستا در تعداد انبوه برای سرکوب پدافند، این مساله اهمیت دوچندانی می یابد. برای مثال: " فرض کنیم، در تهاجم یک روزه در طی 8 ساعت، با هدف گشایش مسیر پدافند و بدست گرفتن آسمان ایران، ائتلاف مهاجم، اقدام به اجرای تهاجمی با مشخصات ذیل بنماید: v 4000 موشک کروز، در برد های مختلف، بدون خطا(فرض میشود، این تعداد موشکی هست که به هدف خواهد رسید) v اهداف عمقی و مرزی آیا چنین حمله ای از نظر هزینه ای و لجستیک برای ائتلاف مهاجم دشوار خواهد بود؟ v قیمت هر موشک تاماهاوک کلاس 4 که از آخرین و بیشترین حجم امکانات مسیریابی بهره میجوید، 1.87 میلیون دلار با نرخ شناور 2017 محاسبه شده است، بنابراین 4000 موشک حداکثر 8 میلیارد دلار هزینه خواهد داشت و این رقم حتی اگر به 10 یا 20 میلیارد دلار نیز برسد، با توجه بودجه نظامی کشورهایی مانند آمریکا و اعراب منطقه، همچنین تامین هزینه در چند سال مالی، رقمی دور از ذهن و دست نیافتنی نیست. هم اکنون نیز فقط دو کشور عربستان و امارات در حدود 1200 موشک کروز در اختیار دارند. اگر به این دو کشور، سایرین چون ایالات متحده، فرانسه، انگلستان و ... اضافه شوند، مقدار 4000 موشک رقم کاملا دست یافتنی خواهد بود. v از نظر لجستیک نیز، با توجه به تعداد بسیار پایگاه های اجاره ای و تسخیری دشمن در منطقه، و گستردگی پهنه جغرافیایی مرزهای کشورمان، استقرار چنین موشک هایی فقط به ناوها محدود نمی شود، و تمامی پایگاه های زمینی میتوانند به عنوان محل پرتاب استفاده شوند، و میتوان این فرض را گرفت که طی سالهای اخیر این انبار سازی موشک های کروز صورت گرفته باشد و به زمان حمله موکول نگردیده است.[2] " همانطور که در این مثال ذکر شد مساله ی مقابله با تهاجم دور ایستای انبوه، خصوصا در یک میدان نبرد شبکه محور، مساله ای به غایت جدی، و خطری در کمین امنیت ملی ایران می باشد. از این روی توان مقابله هم زمان با تعداد اهداف قابل توجه، مقاومت در برابر اخالال، تعداد مناسب موشک آماده به شلیک در هر باتری از سامانه ی پدافندی مطروحه، و قابلیت بکار گیری آن در تمامی سطوح زمین پایه، دریا پایه و هوا پایه، به جای طراحی و تولید چندین سیستم موازی در هر یک از این سطوح با حداقل اشتراکات، هزینه های توسعه و تولید سرسام آور، تیراژ به شدت پایین و دیگر مشکلاتی که قبلا شرح داده شد، از مسائل اصلی لحاظ شده در این طرح می باشد. مشخصاتی که در این ایده برای این طرح مورد نظر است به شرح زیر می باشد: مشخصات موشک (شاهین) - وزن: 100 کیلوگرم (تا حداکثر 150 کیلوگرم کماکان قابل قبول است) - برد: 20 کیلومتر در شلیک زمین به هوا - سر جنگی: 15 کیلوگرم شدید الانفجار ترکش زا - وینگ اسپن: کمتر از 50 سانتی متر - بهره بردن از کانارد، بالک های متحرک انتهایی و نیز سامانه تغییر بردار رانش جهت کنترل - هدایت: لینک راداری، سیکر ماجولار قابل تعویض: فرو سرخ، تصویر ساز حرارتی، آشیانه یاب رداری ... - روش پرتاب: سافت لانچ در حالت زمین پایه و دریا پایه، شلیک از روی ریل یا پس از رها سازی در وضعیت هواپایه - طول: حدود 3 متر (بدون مکانیزم سافت لانچ) - بدنه کامپوزیتی و استفاده از سوخت پر انرژی یک طراحی مفهومی از طرح پیشنهادی برای چنین موشکی : برخی مشخصات کلی سامانه (طوفان شکن): - هر باتری از سامانه متشکل از 6 تلار حامل موشک، در نسخه ی دارای توپ، هر تلار دارای 12 تا 16 موشک عمود پرتاب به روش سافت لانچ با امکان درگیری 360 درجه - استفاده از توپ اورلیکن 35 میلیمتری مجهیز به مهمات با فیوز قابل برنامه ریزی - امکان درگیری با 6 هدف هم زمان توسط هر تلار - در نسخه فاقد توپ، دست کم 24 موشک بر روی هر تلار - برخورداری از خودروی بارگذار با توان بارگذاری بلوکی مهمات و موشک ها جهت به حداقل رساندن زمان بارگذاری (در سامانه ی تور ام-1 به دلیل بار گذاری تک به تک موشک ها زمان بازگشت به رزم هر سامانه بسیار طولانی می باشد.) - قابلیت لینک شدن به شبکه پدافندی و تبادل اطلاعات با سایر سامانه ها - بهره مند بودن هر تلار از چند مجموعه الکترواپتیک برای کشف و رهگیری اهداف که یک مجموعه مستقلا در اختیار توپ باشد. - هر تلار مجهز به یک رادار کشف هدف باند L گردان با توان کشف دست کم 1 متر مربع سطح مقطع راداری از فاصله ی 100 کیلومتری - هر تلار مجهز به یک رادار رهگیر باند X با توان کشف دست کم 1 متر مربع سطح مقطع راداری از 50 کیلومتری - امکان اضافه شدن رادار موج میلیمتری به صورت انتخابی - امکان اضافه شدن رادار های دکل سوار مانند کاستا و نیز دیگر واحد هایی همچون شنود و جنگ الکترونیک به صورت انتخابی - پروفایل برنامه ریزی شده جهت مقابله با انواع تسلیحات دور ایستا، موشک های کروز، پهپاد ها و ریز پرنده ها ... - توان مقابله با اهداف با مانور پذیری بالا - امکان مقابله با اهداف سوپر سونیک، 2.5 ماخ در ارتفاع پست و سرعت های بیشتر در ارتفاعات بالاتر - تجهیز هر باتری به رادار ها و سامانه های مورد نیاز جهت کشف تهدیدات راکتی و توپخانه ای - امکان مقابله Hard kill با تهدیدات راکتی و توپخانه ای امکان کشف مسیر و نقطه برخورد تهدیدات راکتی و توپخانه ای و اعلام اخطار در نقاط مورد تهدید - امکان ارسال مختصات منشا تهدیدات راکتی و توپخانه ای به توپخانه خودی جهت آتش متقابل - ارائه بر روی پلت فرم های چرخ دار 8*8 (یا در صورت لزوم 10*10) مشابه کشنده های مورد استفاده در سامانه باور و نیز امکان ارائه نسخه زرهی بر روی پلتفرم شنی دار - قابلیت حمل توسط هواپیما های il-76 و C-130 - قابلیت ارائه به شکل پک پرتابل قابل نصب بر روی پد بالگرد کوروت های کلاس جماران و من الله توفیق [1] نقل قول شده از Sorena [2] نقل قول از Worrior
  15. موشک «رعد۵۰۰» و نسل جدید پیشران‌های موشکی و ماهواره‌بر سپاه رونمایی شد به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از سپاه نیوز،‌ آیین رونمایی از موشک رعد ۵۰۰ با موتور کامپوزیتی «زهیر» و موتور کامپوزیتی فضایی «سلمان» با نازل متحرک به عنوان نسل جدید پیشران‌های موشکی و ماهواره برها، امروز (یکشنبه ۲۰ بهمن) با حضور سردار سرلشکر پاسدار حسین سلامی فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و سردار سرتیپ پاسدار امیرعلی حاجی‌زاده فرمانده نیروی هوافضای سپاه برگزار شد. بنا بر این گزارش؛ با نمایش موشک چابک رعد ۵۰۰ از نسل جدید پیشران ها با بدنه غیر فلزی و کامپوزیت رونمایی شد. استفاده از فناوری بدنه های الیاف کربن قابلیت تحمل ۱۰۰ بار فشار و دمای۳ هزاردرجه سانتیگراد و دستیابی به موشک‌های بسیار سبک را فراهم می کند. موشک رعد ۵۰۰ از موشکهای نسل جدید است که در مقایسه با موشک فاتح ۱۱۰ با بدنه فولادی، با یک دوم وزن اما ۲۰۰ کیلومتر از افزایش برد برخوردار می باشد. همچنین نیروی هوافضای سپاه امروز از موتورهای موشک با نازل متحرک رونمایی کرد که ترکیب دو دستاورد بزرگ "بدنه کامپوزیت" و "نازل متحرک" در موشک ، امکان استفاده از موتورهای سوخت جامد را در خارج از جو فراهم کرد. با دستیابی به این موفقیت، ساخت ماهواره برهای سبک سوخت جامد، موشک‌های زمین به زمین با سطح مقطع راداری کم و مانورپذیر کردن موشک ها به منظور عبور از سپر موشکی و کاهش هزینه ها و افزایش تولید و کاهش پیچیدگی در تولید و نهایتاً جهش نسلی در موشک ها فراهم شد . https://www.farsnews.ir/news/13981120000587/موشک-رعد۵۰۰-و-نسل-جدید-پیشران‌های-موشکی-و-ماهواره‌بر-سپاه-رونمایی-شد
  16. آیین معارفه فرمانده جدید سپاه قدس آیین معارفه فرمانده نیروی قدس سپاه برگزار شد پی نوشت : 1- تاپیک جدید اخبار دفاعی جمهوری اسلامی ایران با مراسم معارفه فرمانده جدید نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی 2- لینک تاپیک نخست در بند ذیل 2- اخبار دفاعی جمهوری اسلامی ایران I
  17. بسمه تعالی عین الاسد، پایگاهی که باید انهدام کامل را تجربه میکرد. مقدمه آنچه پیوسته در اخبار و تحلیل های غربی پیرامون ایران میخوانیم، بدون غلو کردن، این است که ایران در منطقه پروکسی هایی دارد که از دید آنها هم تروریست و آدم کش هایی خون آشامند، که به صغیر و کبیر، نظامی و غیر نظامی رحم نمیکنند، گویی که این تروریست ها مدتی در فضا زندگی میکرده اند و ایران این بیگانگان فضایی را برای مقابله با ایالات متحده که در همسایگی خودش قرار دارد به کره زمین آورده و حق حاکمیت این کشور در همسایگی خویش در ایالت های عراق و افغانستان و ولات عربی خلیج فارس را نقض نموده است. بنابراین لازم است تا با اقدامات بی ثبات کننده رژیمی که خود نیز بر ایالت ایران به غضب و با خشونت و تروریسم حاکم شده و البته با همین پروکسی های تروریست اش بشدت مقابله نمود، آنهم با هر ابزاری، اقتصادی، نظامی، فرهنگی، سیاسی و ... گذشته از این دلایل بسیار محکم برای مقابله با ایران و شیعیان!، آمریکا دلایل اقتصادی محکمتری برای حفاظت از ایالت عراق دارد و آنهم نفت است که به حساب بنده با صادرات حدودا سالانه 80 میلیارد دلار نفت توسط عراق، این کشور اگر تمام فروش نفت خود را به ایالات متحده واگذار کند، میتواند هزینه 7 هزار میلیارد دلاری که آمریکا برای حفظ امنیت مردمش در عراق کرده جبران کند، البته پس از 90 سال. با این کمدی سیاه در مقدمه، سری به واقعیت های نظامی روی زمین بزنیم، موقعیت جئو استراتژیک عین الاسد. پایگاهی در مرکز عراق، 160 کیلومتری غرب بغداد در استان الانبار و در فاصله 300 کیلومتری از مرز ایران، با عنوان اصلی عربی القاعده الجوی القادسیه. یکی از 5 ابر پایگاه هوایی عراق در زمان صدام که در سال 1975 و با درس گرفتن از نبردهای اسراییل و اعراب بدست پیمانکاران یوگوسلاویایی با هزینه 280 میلیون دلار آمریکا ساخته شد. از خصوصیات این پایگاه مجهز بودن آن به شلتر های نگهدارنده هواپیما در برابر بمباران هوایی و پیشرفته ترین هواپیمای وقت یعنی میگ های 25 ساخت شوروی بود. در جنگ 2003 آمریکا بر علیه عراق، این پایگاه توسط نیروهای استرالیایی ائتلاف اشغال شد، و تا 2011 تبدیل به بزرگترین پایگاه نظامی نیروهای ائتلاف آمریکایی در غرب بغداد گشت. علت این امر نزدیکی به بغداد، قرارگیری در پشت رودخانه فرات، نزدیکی به مرز سوریه و همچنین وجود امکانات فراوان رفاهی در آن یاد شده است، در کنار نظامیان آمریکایی این پایگاه محلی برای نشست و برخاست ایرفورس وان، یا همان هواپیمایی اختصاصی دولت فدرال آمریکا که برای جابجایی ریاست جمهوری استفاده میشود بوده است. این پایگاه پذیرای روئسای جمهور و وزرای آمریکایی، جرج بوش، اوباما، ترامپ، جان بولتون، رابرت گیتس، کاندولیزا رایس، پیتر پیس، و از همه اینها مهمتر چاک نوریس وملانیا ترامپ بجای فرودگاه بین المللی بغداد بوده است. ترامپ در پرواز مخفیانه خود به این فرودگاه از ناراحتی رفیق قلدرش بولتون بخاطر خاموش کردن همه چراغ هوای هواپیما و بستن همه پنجره ها شکوه نموده. در زمان جنگ عراق این پایگاه محل استقرار نیروی اعزامی تکاوران دریایی دوم آمریکا به همراه چند اسکادران هوایی بود و تا سال سپتامبر 2011 که آخرین نیروهای بجا مانده از آن تخلیه شدند، عملا در آن سال بسته شد. تا اینکه مجدد در سال 2014 و شکل گیری ائتلاف آمریکایی مقابله با داعش، فعالیت این پایگاه با استقرار تکاوران دریایی آمریکا به همراه جنگنده های اف 18 مجددا آغاز شد و تاکنون ادامه دارد. چرایی اهمیت این پایگاه از نظر نظامی اهمیت اصلی این پایگاه که از لحاظ جئو استراتژی نظامی کمتر به آن پرداخته شده است، قرار گیری آن در مرکز یک حمله احتمالی از سوی رژیم صهیونیستی به سمت ایران است، آنقدر نزدیک به مرکز که اگر خطی راستی از تهران تا تلاویو بکشیم از روی این پایگاه عبور خواهد کرد: در همه نقشه ها و تحلیل های مختلفی در سراسر نت از تحلیل گران و اندیشکده مختلف مطالعات نظامی و راهبردی بدست آوردم، همین خط که کوتاه ترین مسیر ممکن است به عنوان کریدور اصلی پرواز جنگنده های صهیونیستی به سمت ایران و بالعکس مسیر پاسخ احتمالی از سوی ایران بدان اشاره شده است. حمله ای که در بسیاری از سناریوها موفقیت آمیز بودن آن به حضور تعداد وسیعی از هواگردهای رادار گریز، بمب افکن های بزرگ همراه با بمب های سنگرشکن و یا حملات با استفاده از موشک های بالستیک با سرهای جنگی هسته ای کم توان براورد شده است. ایالات متحده خود نیز در تهمید برای حمله احتمالی به تاسیسات هسته ایران، اشکال مختلفی از تسلیحات سنگر شکن مانند بمب 2.5تنی GBU-28 و بمب سنگین 13 تنی MOAB برای نفوذ به عمق 40 متری و بونکر های زیر زمینی طراحی کرده است، رها سازی چنین بمب های بسیار سنگینی مستلزم حضور بمب افکن در نزدیکی اهداف زمینی بصورت پنهانکار یا در نهایت اسکورت و پشتیبانی هوایی با تعداد بسیاری از جنگنده های مختلف به منظور ایجاد امنیت هوایی برای مهاجمین و انهدام همزمان شبکه های پدافندی ایران است. این حمله با این وسعت برای سرزمین های اشغالی که در فاصله 1300 کیلومتری در خط مستقیم از مرزهای ایران قراردارند (دست کم نزدیک به 3 تا 5 هزار کیلومتر عملیات پروازی یک هواگرد) حجم عظیمی از عملیات هوایی، شناسایی، سوخترسانی، پشتیبانی و همچنین امداد و نجات خلبانان در دوردست احتیاج دارد و بدین منظور زیرساخت های بسیاری در اطراف ایران برای پوشش چنین حمله ای نیاز است تا در صورت بروز نقص فنی، اقدام تقابلی پدافند و نیروی هوایی ایران در تعقیب و ضربه متقابل، تمهیدات لازم را پیش بینی کرده باشد. در یک اقدام هوایی برای طرح ریزی عملیات، مسافت نخستین فاکتوری است که به آن توجه میشود، مسافت و مسیر پرواز تعیین کننده میزان و چگونگی مدیریت مصرف سوخت و سوخترسانی، مقدار مهمات قابل حمل و میزان سنگینی وزن جت ها، پیچیدگی عملیات جمینگ و طرح و نقشه های مختلف برای مسیرهای هوایی ست. بدیهی است که یک حمله موفق بهتر است با کمترین میزان سوخت برای هر هواپیما و حجم مهمات زیاد، با تعداد کمتری از هواپیما تعداد کمتری از پرواز و مسیری کوتاه تر انجام شود. پرواز دسته های بزرگ، امکان غافلگیری را از بین میبرد، احتمال موفقیت پدافند حریف و تلفات هواگرد های مهاجم را بیشتر میکند، از طرفی مسافت های طولانی به مقدار سوخت بسیار بیشتری نیامندند که سبب میشود تا چند مرحله سوختگیری هوایی و در هر مرحله افزایش ریسک اتفاق افتد. مسیر طولانی و سوخت زیاد باعث قابلیت کمتری در حجم و تعداد بمب ها نسبت به هر جنگنده و یا بمب افکن می شود و احتمال موفقیت حمله را کمتر کرده و تعداد پروازهای لازم را بیشتر میکند. اگر به تجربه های نیروی هوایی بنگریم، نزدیک ترین تجربه در دسترس عملیات غرور آفرین حمله به اچ 3 توسط نیروی هوایی ایران در یک پرواز 3500 کیلومتری ست. گفتنی ست رادارهای پدافند عراق به مدت 67 دقیقه جنگنده های ایران را در کنسول های خود مشاهده کرده اند، اگر عراقی ها و ترکها جنگنده های ایران را بجای یکدیگر اشتباه نگرفته بودند، هر لحظه نیروی هوایی عراق یا ترکیه میتوانست جلوی ادامه حمله و یا بازگشت جنگنده ها به مبدا خود را بگیرد و تلفات سنگینی به نیروی هوایی کشورمان نیز وارد کند. فرماندهان وقت نیروی هوایی ایران بدلیل طولانی بودن مسیر پرواز، پایگاه هوایی پالمیرا در سوریه را به عنوان موقعیت اضطراری برای فرار جنگنده ها در صورت وقوع اقدام متقابل عراق در بستن مسیر بازگشت و یا بروز نقص فنی تدارک دیده بودند. سوخترسان های ایرانی از فرودگاه دمشق برخاستند تا در ارتفاع 100 متری از سطح زمین که مشابه ارتفاع پروازی یک موشک کروز است دوبار در رفت و برگشت در فاصله مرزهای هوایی عراق و سوریه به فانتوم های ایرانی سوخترسانی کنند، چنین عملیات پیچیده و بی نظیری که در دنیا تکرار نشده است، با استفاده از 4 مرتبه سوخترسانی، 2 مرتبه در دور دست و خاک دشمن، دو مرتبه در آسمان ایران (ارومیه) به همراه عملیات الکترونیک و فریب هوایی وسیع برای گول زدن پدافند و نیروی هوایی عراق و ترکیه انجام شد. نقشه عملیات هوایی H3 مشابه همین تمهیدات نیز برای هر حمله هوایی، نیاز است، گرچه جنگنده های امروزی نسبت به دهه 60 از بهره وری و قابلیت حمل سوخت بسیار بهتری بهره مند هستند، منجمله جنگنده های رژیم صهیونیستی، افزون بر آن امکانات پنهانکاری و تقابل الکترونیک پیشرفته تری را در اختیار دارند، و چنین مزایایی باعث میشود تا بتوانند از مسیر های کوتاه تر و مستقیم تر طرح عملیات را پیاده سازی کنند. اما همچنان تمهیدات برون مرزی نظیر پایگاه های هوایی و موقعیت های سوختگیری هوایی و شناسایی هوابرد در نزدیکی مرزهای ایران برای صهیونیست ها در صورت طراحی یک حمله به تاسیسات هسته ای ایران الزامی است و هیچ عملیاتی بدون پیش بینی چنین امکاناتی اجرایی نخواهد بود. اما چرا از دید من عین الاسد، در چنین حمله ای نقش بسیار وسیعی میتواند داشته باشد، موارد بسیاری را میتوان برشمرد، نخست، پشتیبانی هوایی، نظیر همان نقشی که پایگاه هوایی پالمیرا و فرودگاه دمشق در فراهم آوردن امکان نشست و برخاست اضطراری برای ایران در حمله به اچ3 فراهم آورد، دوم بستن دست ایران در تعقیب جنگنده های صهیونیست در آسمان عراق، سوم مشارکت مستقیم در حمله به تاسیسات هسته ای ایران بدلیل نزدیکی بسیار به مرزهای ایران در صورتی که آمریکا بخواهد خودش اقدام کند، چهارم ایجاد امکان رهگیری موشک های بالستیک شلیک شده از سوی ایران و فراهم ساختن هشدار زودهنگام برای اسراییل و یا حتی اقدام پدافندی علیه موشک های بالستیک و کروز ایران، فراهم آوردن عملیات فریب همانند همان اقدامی که ایران در فریب پدافند ونیروی هوایی عراق با استفاده از جنگنده های اف 14 در مشغول کردن فرودگاه بغداد و حمله با استفاده از اف5 ها برای زدن تاسیسات نفت کرکوک صورت داد، تا تصمیم گیران ارتش عراق نسبت به نوع تهاجم ایران به خطا بیفتند و اسکادران های بمب افکن اف 4 ایرانی بتوانند خود را به دوردست ترین پایگاه هوایی در مرز با اردن برسانند. و اما بیاییم و به تصاویر و نقشه های تحلیل گران غربی در مورد امکان پذیری حمله اسراییل از خاک سرزمین های اشغالی به ایران و کریدورهای پروازی بنگریم، کوتاه ترین و یا مسیر اصلی از عین الاسد میگذرد: در تصویر فوق CENTRAL ROUTE به دقت از بالای عین الاسد عبور میکند چرا آمریکا نباید در عین الاسد باقی بماند سوای جنبه های نظامی که ناامنی فراوانی برای کشورمان ایجاد کرده است، باقی ماندن آمریکا در عین الاسد به منظور مقابله با داعش البته دروغی بیش نیست، ایالات متحده یک پایگاه پهپادی عظیم در عین الاسد برای کشتار بی حساب مردم خاورمیانه و تامین امنیت اسراییل، ایجاد کرده اند. آنها از این پایگاه ها اقدام سیاسی خود در منطقه به ابزارهای نظامی تضمین میکنند، این پایگاه ها را باید ابزارهای لازم در جهت تشکیل طرح خاورمیانه بزرگ و تجزیه عراق و ایران بدانیم. هم اکنون به اذعان بسیاری از اندیشمندان، منجمله تحلیل گران برخی اندیشکده های آمریکایی، آنها لازم میدانند تا بلوک سنی-کردی و تجزیه عراق را صرفا به بهانه واهی مقابله با ایران شکل دهند، اما این آشکار است که آنها به دنبال قتل عام مردم منطقه، بخصوص مسلمانان خاورمیانه بدست یکدیگر و توسعه بیشتر اختلافات قومی و مذهبی صرفا برای امنیت اسراییل و وابستگان سیاسی خود در حکومت های غیر مردمی بخصوص پادشاهی های عربی هستند. سیاست مدیریت اختلافات برای حفظ جایگاه خود بعنوان پلیس باغ وحشی که حق اصلی استفاده از هرگونه قوه قهریه را برای خود تصور میکند. با استفاده از پکیج های نظامی-اقتصادی در اقساط نفتی بلند مدت. با ادعای تامین صلح، از بمباران هوایی و سازمان های امنیتی نظامی یا همان PMCs های خود برای تعمیق خشونت و تروریسم بهره گیری می کنند، این روشن است که کشتن مردم هیچ گاه راه حلی برای تروریسم نبوده و به توسعه و ترویج خوی انتقام دامن خواهد زد، بدیهی ست این انتقام و تروریسمی که بی دلیل توسط آمریکا شعله ور شده است، متوجه سیاستمداران وابسته و نظامیان آمریکایی خواهد بود همانهایی که در قوانینشان بدون محاکمه مردم را کشته و اقدام متقابل مردم مظلوم خاورمیانه در برابر خود را تروریسم قلمداد میکنند. در همان ابتدای شروع جنگ جنوب افغانستان پس از حملات یازده سپتامبر، عملیاتی در آسمان پاکستان توسط پهپادهایی که از عربستان! برخاسته بودند انجام شد، آنزمان برای من قابل پیش بینی بود که آمریکا القاعده را در سراسر خاورمیانه، از افغانستان تا یمن و عراق و سوریه و ... هر جا که بتواند برچسب تروریسم بزند تسری داده و خودش با پهپاد آن را دنبال خواهد کرد، در فاصله سالهای 2004 تا 2013 آمریکا با وجود اعتراض های بسیاری از مردم افغانستان و پاکستان، بیش از 375 حمله پهپادی انجام داده که به کشته شدن 2561 نفر مطابق با آمارهای اعلام شده رسمی منتهی شده، از سال 2002 تا 2013 نیز مشابه همین حملات پهپادی 99 مورد در یمن نیز صورت گرفته که به کشته شدن 552 نفر انجامیده، در سومالی، سوریه، عراق، و ... نیز چنین حملاتی انجام شده است، در تمامی این ترورهای هوایی غیر نظامیان بسیاری نیز کشته شده اند، مطابق با برخی آمارهای رسمی، در بیش از 6700 حمله پهپادی آمریکا در خاورمیانه رقمی بالغ بر 12هزار نفر ترور شده اند که دست کم 1200 نفر آنها غیر نظامی و از این میان نزدیک به 400 نفر کودک بوده اند. مبرهن است که هیچ یک از این ترورهای هوایی یا حکم مرگ های آمریکایی با استفاده از محکومیت قضایی متهمان صورت نگرفته است. تا کنون فقط در دو دولت اوباما و ترامپ 900 حمله پهپادی منجر به ترور انجام شده است، آنهم بر سر مردمی که حتی برای دفاع از خود شاید قادر به خواندن و نوشتن شکواییه نباشند چه رسد به پیگیری در سازمانهای بین المللی و کنوانسیون های حقوق بشر. از همه موارد فوق که بگذریم، ترور یک شخصیت رسمی نظامی، و نفر دوم جمهوری اسلامی ایران، از نظر محبوبیت در میان مردم، در کشوری ثالث و در زمان صلح با زیرپا گذاشتن تمام قواعد و رسوم بین المللی در حقوق دیپلماتیک، بیانگر آن است که این هیولای ترور هوایی دیگر حد و مرزی برای خود نمیشناسد. اگر امروز به فکر مقابله همه جانبه با فناوری تروریسم بی حد و حصر آمریکا در خاورمیانه نباشیم، باید منتظر روزگاری بمانیم که تمامی نخبگان، دانشمندان و حتی مردم عادی کشور ما ایران نیز منتظر بمبی باشند که پهپادهای آمریکایی از آسمان بر سرشان بی اندازد و در عوض بگوید آخ اشتباه شد، یا اینکه مشکوک بودیم!. و برای آنهایی که باور ندارند حملات پهپادی ایالات متحده در سراسر خاورمیانه ربطی به ایران ندارد: نویسنده WORIOR اقتباس یا درج مطلب تنها با ذکر نام نویسنده و آدرس سایت مجاز است. تقدیم به ارواح پاک شهدای مقاومت.
  18. shirazz امروز 2:09 PM البته این حمله (عین الاسد) ذیل اتفاق "سقوط بوئینگ" قرار گرفت.. یه نکته دیگه هم قرار بود ترامپ سخنرانی کنه. کنسل شد. حالا باید باز چک کنیم ببینیم سقوط قبل سخنرانی احتمالی بوده یا بعدش.. بعدش تمامی خبرگزاری های خارجی رفتن اون اتفاق رو زیر پوشش قرار دادن.. حالا اگر روزگاری مشخص بشه حمله موشکی تلفات بالای 20 نفر داشته، شاید پازل ها جور بشن.. islfk امروز 1:51 PM چطوره که یک هواپیمای نسبتا نو و مدرن درست مصادف با حمله ی ما و وقتی میتونیم دست بالا رو در رسانه ها داشته باشیم سقوط میکنه. با توجه به اینکه محل حادثه تهران و در عمق ایران بوده من احتمال اشتباه خدمه ی پدافند زمینی رو نزدیک صفر میدونم. alala امروز 1:56 PM @islfk اصلا نه خط سیر هواپیما ( شرق به غرب و دورتر از مراکز حساس) و نه محلش (فرودگاه امام و نه حتی مهراباد ) و نه پروفایل پروازیش ( اوجگیری نه فرودش که مشخصا یک جسم دورشونده و سطح به هوا بوده ) و نه شرایط جغرافیایی عمق کشور (بدون هشدار رادراهای مرزی و عمقی دیگه) و نه ساعات کهساعتها از زمان اتمام حمله ایران گذشته بوده و از همه مهمتر فرودگاه اجازه پرواز داده بهش یعنی از شرایط وضعیت فضای کشور هم اطلاع وجود داشته و چه و چه احتمال خطای پدافند را صفر میکنه بماند حالا شبکه یکپارچه و خود تجهیزات مدرن و اصولا تشخیص راحت هواپیمای به این بزرگی در اون ارتفاع و بدون حضور هیچ ترافیک هوایی خاصی و پرنه ای مزاحم ( مثلا مرز بود میگفتیم با ده ها پرنده نظامی در منطقه اشتباه گرفته شده) islfk امروز 2:02 PM @alala احتمال وجود تراشه های آلوده در سیستم هواپیما وجود داره... فراموش نکنیم استاکس نت رو که چند سال مخفی بود. eshqali امروز 2:03 PM یک چیزی که احتمال خرابکاری رو بالا می بره اینه که در همون ابتدای پرواز این اتفاق افتاده. alala امروز 2:06 PM @islfk در برابر دشمن خبیثی مثل امریکا هیچ چیز بعید نیست. کشوری که پرنده بهش فروخته شده را هم فراموش نکنید. اوکراین. یک بازیچه مدام در تقابل با روسها. حتی شاید برای جبهه دیگه ای مدنظر بوده و اینجا استفاده شد. به هر حال هرچه قدر که خباثت و جنایت از چنین رژیمی دیدیدم به همون مقدار باید شکاک باشیم. استاکس نت فقط یک مورد هست. حادثه ملارد و خرابکاری های صنعتی حتی در حوزه نیروگاهی ایران و غیرنظامی و اقتصادی.
  19. بسمه تعالی انگیزه بالای غرب در ممانعت از دستیابی ایران به سلاح هسته ای نوید جنگ میدهد. \ بعنوان یک ایرانی، یک سوال اساسی در برابر عقل سلیم (کامن سنس) ما وجود دارد؛ واقعا این انگیزه شدید غرب در ممانعت از دستیابی ایران به یک برنامه حتی صلح آمیز هسته ای از کجا آمده و چه دلیلی دارد؟ آیا این سلاح واقعا آنقدر مهم است که بخاطرش مردم ایران زیر حجم وسیعی از تهدیدات و تحریم های بین المللی قرار گیرند؟ آنهم به گونه ای که ابرقدرتی چون آمریکا با تلاش و کوشش و سرمایه گذاری بسیار با هر دستاویزی حتی ممانعت از صدور دارو و واردات مواد غذایی به ایران، طی دو دهه به زعم خویش مانع وجود چنین سلاحی در ایران شود؟. اگر بخواهیم این همه فشار به مردم ایران از سوی غرب به خاطر سلاح هسته ای را بهانه ای برای یک مقابله تمدنی با مردم ایران در همه حوزه ها ندانیم و فقط خود سلاح را ملاک بگذاریم، به این نتیجه ساده میرسیم که حتما آنقدری برای مخالفان بین المللی وجود آن در ایران ارزشش را داشته است که خود را چنین به آب و آتشی برای مقابله با ایران بزنند. اما این ارزش واقعا چرا آنقدر زیاد است؟. چون بمب اتمی در ذات خود یک سلاح صرفا نظامی و یا یک اسلحه به ظاهر برتر است، دلیلی نمیابیم جز اینکه دول غربی حتما آن را مانعی در برابر تهاجم نظامی خود به ایران میدانند. غربی که البته سابقه تهاجم نظامی و نسل کشی ایرانیان در دوران جنگ جهانی اول و دوم و حمایت از صدام حسین در جنگ 8 ساله و نسل کشی ایرانیان با نوع دیگری از تسلیحات غیر متعارف چون بمب شیمیایی در کارنامه خود دارند. اما بیاییم از زاویه دید غرب به بمب هسته ای ایرانی نگاه کنیم، یک استدلال خیلی ساده اما بنیادی؛ آنها بمب اتمی دارند موشک هم دارند، ای وای، بنابراین منطقی است که به ما حمله هسته ای کنند یا آن را به کسانی بدهند که میخواهند به ما حمله کنند، پس ما باید مانع شویم. هیچ استدلال دیگری جز بازی کلمات برای پیچیده سازی همین ایده ساده نمیابید. تمامی پروتکل های ممانعت از اشاعه تسلیحات هسته ای، برنامه های کنترل تسلیحات ووو برای این هستند که غرب با دستاویز های مختلف مطمئن شود تهدید احتمالی علیه خود را با تمهیدات غیر نظامی در ابتدای راه خنثی کرده است. بسیار خوب، اگر همین دیدگاه غربی را ملاک حقانیت بگذاریم، چرا آن را برای ایرانی ها پسندیده ندانیم؟ به کدامین تضمین یک شهروند ایرانی میتواند مطمئن باشد که همسایه شمالی، شرقی، غربی، اسراییل، اروپا، آمریکا و حتی چین، و هند که در دوردست هستند و همگی تجهیزات لازم موشکی و هوایی برای بمباران را در اختیار دارند، به ایران حمله نظامی اتمی نکنند؟ آنهم در زمان و مکانی که ایران بیشترین ناامنی ها و جنگ ها را در همسایگی خود تجربه میکند، مردمانی که بر خلاف کشورهای غربی با تهدیدات واقعی نظامی و تروریسم در جوار مرزهای خود روبرهستند و نمیتوانند این تهدیدات را به شکل وجودی و یا احتمالی در دوردست و آینده اتخاذ کنند. واقعا چگونه یک ایرانی میتواند مطمئن باشد که آمریکا از بیش از یکصد کلاهک اتمی مستقر در ترکیه و امارات و همین تعداد مستقر در ناوهای هواپیمابرش در خلیج فارس و دریای عمان دارد علیه ایران استفاده نکند؟. آن هم کشوری که سوابق بد بسیاری در توجیه سازی برای تهاجم به دیگر کشورها در کارنامه خود دارد، کشوری که یک اقتصاد نظامی بسیار بزرگ دارد و نمیتواند و یا نمیخواهد از توسعه آن دست بردارد و یا آنرا کوچک کرده و در حدود مرزهای خود نگه دارد. چگونه یک ایرانی با وجود این همه تهدیدات علنی در اطراف خویش باید آرامش داشته باشد؟ آنهم وقتی به این ایرانی میگویند با این همه تهدید و تحریم و تروریسم دولتی ما علیه خودتان کنار بیایید، دانشمندان، نظامیان و شهروندان شما را برای امنیت سربازان خود که در همسایگی شما مستقر کرده ایم میکشیم! ولی شما موشک و بمب اتم نداشته باش، چیزی در خاطر ما نمیگنجد جز این باور قطعی که آنها قصد جدی حمله فراگیر نظامی به ما دارند. اما همه این موارد گفته شده به این اندازه عجیب به نظر نمیرسد، که غرب در اعمال و رفتارش، موجبات ایجاد انگیزه قوی در ایرانیان برای تولید سلاح هسته ای شده است؟ این یک دوگانگی عجیب است، گویی که به نظر میرسد آنها دارند سلاح اتمی را به ما تحمیل میکنند؟ پاسخ به این سوال در این برهه و در زمانی که غرب کمپین فشار حداکثری خود را با تمام قوا و ابزارهای نظامی و غیر نظامی اعمال کرده است، دیگر اهمیتی ندارد، همه میدانند، آنها میخواهند ما بمب اتمی بسازیم تا زیربار هزینه های سنگین تهاجم نظامی نروند. این استدلال البته بسیار ابلهانه به نظر میرسد، اما بیاییم صادق باشیم، غرب همه راه های مسالمت آمیز در حل مسئله هسته ای خود با ایران را با بی عملی و فریبکاری بسته است، اعتماد را از بین برده و ترامپ را در تحمیل حداکثری تحریم ها به ایران همراهی نموده و نیازی نیست که ادعاهای همه سیاستگذاران آمریکایی و بسیاری از اروپاییان در مورد اینکه انتظار رژیم چنج در ایران را میکشند مجدد تکرار کرد یا فکت های خبری و مصاحبه های آنان را برای اثبات این راهبرد غربی علیه ایران بکار برد، امری واضح است. ولیکن چنین امر واضحی برای ایران در شرایط کنونی چه راه هایی باقی میگذارد؟ رها کردن حکومت و تحویل آن به اشخاصی یا گروه های پیرو غرب؟! نخست اینکه حتی اگر همین الان نظام جمهوری اسلامی حکومت را رها کند! تا حکومتی جدید شکل بگیرد، چنین حکومتی بواسطه مردم و بواسطه تاریخ یکصد ساله اخیر خود در رابطه با غرب بسرعت سرنگون خواهد شد، از طرفی هیچ یک از آلترناتیوهای موجود غرب پاسخی به آینده چنین تغییر حکومتی نیستند. جریان های خارج نشین تشنه به تسخیر قدرت با رویکردهای بسیار متعارضی که در همان ابتدای انقلابی شکست خوردند و به حاشیه رفتند، جنگ خیابانی قدرت در سرتاسر ایران را بر علیه یکدیگر براه بخواهند انداخت و تجربه ای مشابه آنچه که در سوریه نظیر جنگ همه علیه همه اتفاق افتاد در ایران نیز تکرار خواهد شد. البته این به مذاق رقبای منطقه ای و غربی ایران بسیار خوشایند خواهد بود. چنین وضعیتی احتمال دخالت نظامی خارجی را همچون تجربه ابتدای انقلاب اسلامی و حمله عراق در شرایط خلا قدرت و حکومت نوپای انقلابی فراهم میکند و فرقی نخواهد کرد که حاکمیت جدید ایران در اختیار چه کسی از این گروه های اقل-دگری قرارگیرد، بنابراین قوت بخشی به امنیت و استحکام ملی برای ممانعت از بروز چنین فاجعه عظیمی با همه ابزارها، توسط هر فردی که در حال حاضر در راس قدرت ایران قرار گیرد اجبار است و نه فقط یک مسئله عقلایی. دوم اینکه اگر تغییر حکومت در ایران اتفاق نیفتد، اما تحریم ها و رویکردهای یک جانبه ای که برقرار شدند نیز، از همان سو بدون پیش شرط و کامل برداشته نشوند، منجمله همین راهبرد تغییر رژیم در ایران، خوب دلیلی هم ندارد که حکومت ایران با وجود این همه تهدید دست از برنامه هسته ای خود بکشد، در این شرایط نیز بحران امنیت به قوت خود و در سطح تهدید حمله نظامی فراگیر و یا حتی محدود وجود دارد علاوه بر اینکه اگر تحریم های غرب موفق شوند اقتصاد ایران را منهدم کنند، گرسنگی و معضلات فراگیر حاکمیت را به گونه ای تحت فشار قرار میدهد که، بمب اتمی را وسیله گزار خود از شرایط کنونی بداند. سناریو های موجود در هر دو گزینه فوق از مجرای موفقیت راهبردهایی که غرب پیش گرفته است اتفاق خواهد افتاد. بدین ترتیب در راهبرد کنونی غرب ایران مجبور است تا بمب را بسازد و آن را نیز شیوع دهد، و از طرفی دچار رژیم چنج نیز بشود، هر سیاستمدار عاقلی میفهمد که خطر چنین راهبردی بسیار بسیار بیشتر از آن است که با ایران مطابق با هر آنچه در برجام بود به شکل احترام متقابل و بصورتی دوستانه رفتار میشد. با این وجود اما یک خوش خیالی ترامپی نیز این وسط وجود دارد. و آن این است که ایران بمب اتمی نمیسازد، تا مرز فروپاشی رفته و از طریق نفوذ هایی که در نظام حاکم ایران صورت خواهد گرفت، همراه با تحریم و فشارها بر مردم، حکومت وادار به مذاکره و کوتاه آمدن در برابر همه خواسته های غرب خواهد شد. اما با وجود رقبای منطقه ای خشن ایران، تروریسم، سوابق عهد شکنی غرب در گفتگوهای پیشین و خود برجام، آینده حیات در خاورمیانه و همچنین عدم وجود یک دلیل منطقی که ایران بخواهد امتیاز در دست خود را رها کرده به مذاکره وارد شود، هیچ منطقی پذیرای این استدلال ترامپی نخواهد بود. با همه این قصه ها که خواندیم، شما غربی ها مدتی ایرانی باشید، بمب اتم نسازید،به انواع مذاکرات تن دهید، مذاکراتی که بیشتر شبیه قراردادهای پیمانکاری یک طرفه بدون پرداخت وجه هستند، مدت زیادی بدون کسب درآمد زندگی کنید، و از حقوق خود درصحنه تجارت آزاد بین الملل بهره مند نباشید، سپس موشک های خود را رها کنید و با شورش های مردمی و تروریسم از بیرون و درون مرزهای کشور خود روبرو شوید، و در این شرایط احساس امنیت کنید و به ایرانی بودن خود افتخار هم بکنید!. پس هر عقل سلیم ایرانی میفهمد که غرب بر خلاف ادعای خود، شرایط را بگونه ای تنظیم کرده که ایران به ساخت سلاح هسته ای وادار شود تا مسئله را از راه ساده و دستیافتنی خود حل کند. از طرفی از ورود به درگیری نظامی پر هزینه با غرب دور شود و از سویی دیگر در شرایط شکننده امنیتی و بحران های منطقه ای خود را حفظ کند. نویسنده worior@military.ir اقتباس از مطلب با ذکر نام کاربری نویسنده و یا آدرس سایت آزاد است. متن انگلیسی مقاله بزودی در: www.msai.ir
  20. بسمه تعالی عقب نشینی از برجام چشم انداز راهبردی مبهم. همزمان با عقب نشینی مرحله به مرحله از برجام و طی شدن گام چهارم کاهش تعهدات، زمزمه هایی مبنی بر بازگشت توان تولیدات هسته ای به قبل از برجام به گوش میرسد، اما اینبار با کیفیت و بلوغ فناوری بسیار وسیع تر. سانتریفیوژ های نسل جدید، با توان های 20 تا 50 برابر اجداد خود که طی توافق هسته ای برچیده شدند، همچنین بهینه سازی های مختلف خطوط تولید و بهره برداری، کاهش وسیع ضایعات و پیشرفت های بسیار دیگر در تجهیزات جانبی و وابسته به صنعت هسته ای. در کنار توصیفات فوق، و در ابتدای همه نشست های خبری مسئولان در برنامه هسته ای با رسانه ها این حرف که؛ " اگر اروپایی ها به تعهداتشان عمل کنند، ایران نیز به تعهدات خود در برجام بازخواهد گشت" مکررا گفته شده است. در این یک بام و دو هوای کاهش گام به گام تعهدات، ایده هایی ذهن را به خود مشغول میسازد؛ - نخست اینکه پیش فرض مسئولان این بوده است که غرب در مسیر دروغ پردازی و بی عملی خود پیش خواهد رفت و اقدامی برای بازگشت به عقب و انجام تعهدات خود نخواهد کرد، در این صورت توجیه منطقی برای کاهش تعهدات و حتی رها سازی برجام وجود دارد. و این اقدامات میتوانند توازنی منطقی در برابر این بی عملی به زعم ما برقرار کنند. - دوم اینکه، در دورنمای مسیر پیش گرفته توسط ایران نیز مذاکره مجدد، جایگاهی نخواهد داشت و احتمال اینکه ایران به مذاکرات جدید روی بیاورد از صفر نیز کمتر است. در این صورت هزینه های جدید و اقدامات در مسیر هسته ای بازگشت پذیر نخواهد بود. با دو فرض فوق کاهش تعهدات منطقی مینماید. و این کاهش تا سطح ملغی شدن برجام در عمل که هم اکنون نیز اتفاق افتاده است ادامه خواهند یافت، اما یک سوال منطقی: روند نخست آن است که؛ اگر روزی قرار باشد اروپا در هر سطحی به تعهداتش عمل کند، دولت های بعدی آمریکا و سایر طرفهای درگیر در مسئله هسته ای مشوق های بسیار در کنار تهدیدات جدی وضع کنند، و ما هم نه از موضع ضعف، که از موضع برابر و یا قویتر از زمان امضای برجام، بخواهیم به مذاکراتی جدید با موضوع هسته ای وارد شویم، آن وقت چگونه حاضریم، هزینه های انجام شده کنونی و این فناوری فوق پیشرفته و بالغ کنونی را مجدد کنار بگذاریم؟! روند دیگری که در افق پیش رو بر اساس رویکردهای در پیش گرفته شده کنونی بخوبی دیده میشود، عدم مذاکره با غرب، اتخاذ رویکرد تقابلی حتی در یک یا دو دهه آینده و تحمل شرایط شکننده تحریمی-تهدیدی بدون چشم انداز توقف است. با چنین رویکردی ایران باید با سرعت هر چه تمام به سمت پوشش ضعف های واقعی خود برود و برنامه هسته ای نه در تقابل شکلی کنونی با غرب که در یک راهبرد حل مسئله داخلی (کسب قوت یا کاهش ضعف) دیده شود، در چنین شرایطی شاید بمب اتمی راهشگا تر از برق و داروی اتمی باشد. آیا منطقی نیست با قدم گذاشتن در هر یک از دو روند، راهبرد هسته ای ایران مجددا باز تعریف شود ؟ از دید موافقت با مذاکرات جدید با غرب، در روند نخست آنچه از خواهش های طرف غربی انتظار میرود، آن است که در صورت مذاکره، سطح محدودیت ها بخصوص در حوزه توسعه زیرساخت و اشاعه فناوری کاهش یابد. فلذا اقداماتی که تا آنزمان در پاسخ به عدم اجرای برجام توسط غرب از سوی ایران صورت خواهد گرفت، منجمله گام های دیگر، از موضعی بازگشت ناپذیر باید به آن نگریست. با این رویکرد هرچه گام های ایران، سریعتر، عظیم تر و محکم تر برداشته شود، چشم انداز بازگشت به عقب و وضع محدودیت های پیشین از امکانپذیری کمتر تا مرز دستنیافتنی شدن برخوردار خواهد شد. برای مثال اگر همه 6هزار سانتریفیوژ موجود به نسل 6 و 8 ارتقا یابند، تا ظرفیت 120هزار سویی مورد نیاز ایران تحقق یابد، آنگاه محدودیت تنها برای فراتر نرفتن از ظرفیت قابل مذاکره خواهد بود و نه بازگشت به توانایی های گذشته. این بسیار مضحک است که ایران بخواهد در زمانی تکنولوژی پیشرفته و اقتصادی در اختیار دارد به سطحی مادون آن تنزل کند. دیگر محدودیت مهم موجود در برجام، مسئله راکتور هسته ای آب سنگین اراک است. گرچه فناوری این راکتور حتی پیش از برجام نیز منسوخ بوده و صرفا با اهداف تحقیقاتی راه اندازی شده است، اما ایران میتواند با راه اندازی مجدد اراک با متدهای پیشرفته تر، اراک را به مرکزی برای توسعه پیشران های هسته ای با غنای بالا در نظر بگیرد. و این کار همپوشانی کافی با نیازهای آینده نیروی دریایی و کشتی رانی تجاری ایران، ایضا صادرات تجهیزات خواهد داشت. اما از دید مخالفان مذاکره مجدد که هم اکنون بیشترین توافق در کشور بر روی آن است، مسئله هسته ای به حوزه های مرتبط با انرژی نباید محدود بماند. و از ظرفیت آن در امنیت کشور هم باید بهره جست. مسئله امنیت نه صرفا در معنای نظامی، که در معنای استفاده از صنعت هسته ای بعنوان راهکار موجود و در دسترس برای حل مسائل کشور، از فروش اورانیوم با غنای سفارشی بدون محدودیت، صادرات برق هسته ای، تا صادرات خدمات و دانش فنی هسته ای به همه کشورهایی که آن را برای خود حیاتی بدانند، بدون توجه به محدودیت های اشاعه فناوری هسته ای NPT. غرب در برابر میتواند، تمامی تحریم های ایران که پیشتر همه آنها را ترامپ به شکلی قویتر بازگردانده از طریق سازمان ملل بازگرداند که این اقدامی بیهوده خواهد بود، در وضعیت کنونی رفتار طرف آمریکایی و نبود استقلال سیاسی طرف اروپایی، و بی عملی مطلقی که نشان داده اند، وضعیت برای ایران یکسان خواهد بود و این اقدام تقریبا خنثی و سوخته محسوب میشود، تنها اتفاق جدید برای ایران از این راه آن است که مجدد وارد فصل 7 منشور ملل متحد شود و ائتلافی برای پیگیری آن تا مرز یا اجرای اقدام نظامی علیه ایران وارد عمل شود. نتیجه این اقدام اوضاع امنیتی ایران را تشدید خواهد کرد و نه تنها تسریع کننده برنامه هسته ای خواهد بود، بلکه راهبرد موشکی کنونی کشور را بطور همزمان خواهد تغییر خواهد داد. در اثر چنین اقدامی، مرز های تهدید علیه ایران توسعه میابد، و نیازهای موشکی ایران نیز به سطحی فراتر مقدار کنونی ارتقا خواهد یافت، به نحوی که ایران میبایست از آن پس کشورهای اروپایی و هر کشوری که میخواد ذیل ائتلاف در اقدام فصل هفتی علیه ایران وارد شود تحت دسترسی موشکی قرار دهد. این راهبرد به طرف اروپایی گوشزد میکند که خطای راهبردی کنونی آنها در حل دوستانه مسئله ایی که بخوبی حل شده بود چگونه میتواند به بحران موشکی عظیمی بدل شود، که از قضا اتفاقا بسیار به مذاق سیاستمدار معامله گر آمریکایی و چک هایی که برای فروش پدافند موشکی برای آنها خواهد کشید خوش خواهد آمد، در حالی که ایران مثل همیشه راهی برای عبور از سد پیشرفته ترین تجهیزات نظامی آمریکا خواهد یافت. بدین ترتیب تهدید نظامی علیه اتحادیه با دست خود اتحادیه به سطحی جدید وارد خواهد شد، آنهم در زمانی که ترامپ با خروج از همه پیمان های موشکی پیش قراقل بی نظمی نظامی و رقابت های جدید شده است. کسی نمیداند پیروزی و شکست طرفها در آن دوره چه عواقبی در پی خواهد داشت. تقدیم به دانشمندان شهید برنامه هسته ای. نویسنده worior@military.ir اقتباس از مطلب با ذکر نام کاربری نویسنده و یا آدرس سایت آزاد است. مطلب فوق با زبان انگلیسی: http://msai.ir/2019/12/15/jcpoas-future-shrouded-in-doubt-as-iran-keeps-stepping-away/ این مطلب رو پس از گام چهارم نوشتم، و امروز گام پنجم و خروج کامل ایران از تعهدات ذیل برجام اعلام شد: به گزارش خبرگزاری تسنیم، مشروح بیانیه دولت جمهوری اسلامی ایران به قرار زیر است: بیانیه دولت جمهوری اسلامی ایران جمهوری اسلامی ایران در گام پنجم کاهش تعهدات خود، آخرین مورد کلیدی از محدودیت های عملیاتی خود در برجام، یعنی «محدودیت در تعداد سانتریفیوژها» را کنار می گذارد. بدین ترتیب برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ایران دیگر با هیچ محدودیتی در حوزه عملیاتی (شامل ظرفیت غنی سازی، درصد غنی سازی، میزان مواد غنی شده، و تحقیق و توسعه) مواجه نیست و منبعد برنامه هسته ای ایران صرفا بر اساس نیازهای فنی خود پیش خواهد رفت. همکاری ایران با آژانس بین المللی انرژی اتمی کمافی السابق ادامه خواهد یافت. در صورت رفع تحریم ها و منتفع شدن ایران از منافع برجام، جمهوری اسلامی ایران آماده بازگشت به تعهدات برجامی خود می باشد. سازمان انرژی اتمی موظف است در این چارچوب اقدامات و تمهیدات لازم را با هماهنگی رئیس جمهور اتخاذ نماید. 15 دی 1398 نکته آخر اینکه همچنان ادبیات سابق بدون هیچ منطق راهبردی حتی در گام پنجم ادامه تکرار شده است،...
  21. "بسم الله قاصم الجبارین" توجه : در درون نسخه اصلی مطلب ، کلمه شهادت با واژه دیگری بیان شده ، اما به دلیل جایگاه والای سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی در سلسله مراتب نظامی ایران و محور مقاومت و قلوب تمام ایرانیان این کلمه مقدس و پرمحتوا جایگزین عبارت درون متن اصلی شده است . شهادت (حاج) قاسم سلیمانی بازی را در خاورمیانه تغییر می دهد آیا ترامپ واقعا به عواقب بعد از آن فکر کرده است ؟ با شهادت (حاج) قاسم سلیمانی ، فرمانده سپاه قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران (IRGC) ، احتمال دارد که نقطه عطفی در روابط واشنگتن با عراق و ایران به وجود آید و به طور قابل‌ ملاحظه ‌ای بر وضعیت کلی آمریکا در خاور میانه تاثیر بگذارد . واکنش به این ضربه ممکن است بسیار بزرگ باشد و بستگی به این دارد که آمریکا چقدر برای واکنش ایران و نیروهای فراوان نیابتی آن در خاورمیانه آماده است . پاسخ ايران به شهادت (حاج) قاسم سليماني بسيار جدی و غير قابل پیش بینی خواهد بود با شهادت (حاج) قاسم سلیمانی ، جهنمی می تواند به وجود آید و به دلیل توانایی های نیروی قدس ، ایران دارای چندین میدان نبرد خواهد بود که در آن می تواند به ایالات متحده حمله نماید . حملات به نیروهای آمریکایی و تاسیسات در عراق به طور خاص محتمل است. تهران بیش از ۱۵ سال است که به ایجاد شبکه‌ های گسترده در میان گروه‌های شبه ‌نظامی و سیاستمداران در عراق پرداخته‌ است. در اوایل این هفته ، قبل از شهادت (حاج) قاسم سلیمانی، ایران توانست به سرعت نیروهای نیابتی محلی را بسیج کند تا در سفارت ایالات ‌متحده در بغداد تظاهرات نمایند و یک خطر امنیتی جدی برای پرسنل آنجا ایجاد کنند ، حتی با وجود اینکه متحدان محلی تهران از کشتن آمریکایی‌ های بیشتری اجتناب می‌ کردند . اما اکنون این اجتناب از بین رفته است . در حمله ای که باعث شهادت (حاج) قاسم سلیمانی شد ، همچنین گفته می شود که ایالات متحده رئیس شبه نظامیان طرفدار ایران ، كتائب حزب الله ، ابو مهدی المهندس و چند شخصیت ارشد طرفدار ایران در عراق را نیز به شهادت رسانده است . این نیز بدون مجازات نخواهد ماند ، شبه نظامیان طرفدار ایران در عراق مشتاق انتقام گیری از آمریکا هستند. شهادت فرمانده سپاه قدس تنها ممکن است از نظر سیاسی باعث تقویت ایران شود بسیاری از سیاستمداران عراقی، با ضرورت و در برخی موارد با انتخاب ، روابط نزدیکی با ایران دارند و به همین دلیل فشار برای بیرون راندن نیروهای آمریکایی از کشور افزایش خواهد یافت . اگر بین ایالات ‌متحده و ایران رقابتی وجود داشته باشد، به سادگی می‌توان گفت که ایران متحدان و نفوذ بیشتری در عراق دارد و بسیاری از رهبران عراقی احتمالا نسبت به فشارهای ایران جواب مثبت خواهند داد . نیروهای ارتش آمریكا در افغانستان و سوریه نیز در معرض خطر هستند ، گرچه هردو به دلیل تهدیدهای داعش ، طالبان و سایر گروههای خطرناک از دفاع خوبی برخوردار می باشند . همچنین سپاه و نزدیکان آن ممکن است به سفارتخانه های رسمی ایالات متحده و سایر اهداف مرتبط به دولت آمریکا نیز حمله کنند. با این حال، ایران از مدت‌ ها پیش ضعف نظامی خود را در مقایسه با ایالات‌ متحده به رسمیت شناخته و رهبران آن می‌دانند که اگر یک رویارویی همه‌ جانبه وجود داشته باشد آنها شکست خواهند خورد . در سال ‌های زیادی از درگیری‌ های آمریکا و ایران، ایران واشنگتن را با حملات تروریستی و حمایت از گروه های نیابتی ضد آمریکایی تحریک کرده ‌است، اما زمانی که اوضاع به نظر برسد که ممکن است از کنترل خارج شود ، سعی کرده عقب بنشیند . با این حال، پس از شهادت شدن یک چهره کلیدی مانند (حاج) قاسم سلیمانی آیا این عمل تکرار شود ، مشخص نیست. آیا دولت ترامپ برای عواقب تشدید بحران آماده شده ‌است؟ این امر بستگی به این دارد که آمریکا به چه میزان برای واکنش اجتناب ‌ناپذیر ایران آماده باشد . تفکر سنجشی یک حالت قوی برای دولت ترامپ نیست و بسیار آسان است تا به جای عواقب طولانی مدت این حمله بر رضایت آنی ناشی از به شهادت رساندن یک دشمن بزرگ متمرکز شویم . آنچه ایالات متحده بیش از همه به آن نیاز دارد متحدانش هستند . آنها برای بازداشتن ایران ، حمایت از عملیات نظامی بیشتر در برابر آن در صورت عدم موفقیت در بازدارندگی ، کمک به محافظت از تأسیسات ایالات متحده و در غیر این صورت تقسیم بار ضروری می باشند . متأسفانه دولت ترامپ به بسیاری از متحدین سنتی خود پشت پا زده و در امور ناتو ، استرالیا و دیگران دخالت کرده است . در خاورمیانه ، دولت ترامپ پس از حمله ایران به تأسیسات نفتی عربستان سعودی که یک خط قرمز سنتی بود ، از تلافی خودداری کرد و این پیام را ارسال کرد که پادشاهی باید امنیت خود را به تنهایی حفظ کند . این کشور همچنین تنها نظاره گر قطر ، عربستان سعودی ، ترکیه و امارات با اهداف متضاد در کشورهایی مانند سوریه و لیبی بوده و تلاشی برای ایجاد یک موقعیت مشترک ، که باعث افزایش نفوذ آمریکا و قدرت چانه زنی در مقابله با ایران بشود ، نکرده است. مشخص نیست که همپیمانان اکنون زیر پرچم واشنگتن روند و حتی اگر این کار را انجام دهند ، ممکن است تمایلی به ایستادگی در کنار ایالات متحده نداشته باشند . با این حال ، با به شهادت رساندن فرمانده سپاه قدس ایران ، ایالات ‌متحده ممکن است با یک معضل روبرو شود. این کشور می‌تواند با استقرار نیروهای نسبتا محدود در خاورمیانه در عراق، سوریه و افغانستان باقی بماند و در نتیجه نسبت به حملات ایران آسیب ‌پذیر باشد ، یا ایالات ‌متحده می‌تواند در مواجهه با تهدید ایرانیان کم ‌تر مقاومت کرده و نیروهای خود را منزوی نگه دارد و در نتیجه نفوذ خود را تضعیف نموده و قدرت بیشتری به ایران بدهد . شهادت (حاج) قاسم سلیمانی و هدف قرار دادن چهره های طرفدار ایران در عراق احتمالاً اتفاق کلیدی برای ایالات متحده در منطقه خواهد بود. اینکه پیامدهای خونین بعد از آن چه خواهد شد و اینکه آیا ایالات متحده می تواند در آن هنگام قوی تر ظاهر شود ، به این بستگی دارد که آیا دولت ترامپ این توانایی را دارد که ثبات قدم داشته باشد ، برای دراز مدت برنامه ریزی نماید و با همپیمانان نزدیکش همکاری کند یا خیر. سیاست ترامپ در خاورمیانه تا کنون نشان داده است که برعکس این موضوع محتمل تر است . در پایان ، باید گفت ممکن است شهادت (حاج) قاسم سلیمانی تنها یک پیروزی توخالی و کوتاه مدت باشد . ترجمه و تلخیص صرفا برای میلیتاری - بن پایه : اندیشکده بروکینگز
  22. دیدگاه های کوتاه کارشناسان اندیشکده Rand دالیا داسا کای - مدیر سیاست های عمومی خاور میانه تهران احتمالاً حمله ایالات متحده را به عنوان یک اقدام جنگی تلقی می کند. احتمال تشدید تنش بین دو کشور از قبل زیاد بود ، اما پس از حمله شب گذشته ، تقریباً مسلم است. کای افزود : اکنون ما در یک لحظه بسیار خطرناک قرار داریم . کالین کلارک - محقق تروریسم واکنش ایران می تواند از نظر ماهیت نامتقارن باشد و این بدین معنا است که ارزش دارد حزب الله ، گروه وابسته به ایران را در لبنان و سراسر جهان تحت نظر بگیرید . کلارک همچنین خاطر نشان کرد که این وضعیت اساسا متفاوت از عواقب عملیات‌های آمریکا در ترور اسامه بن‌ لادن رهبر القاعده یا ابوبکر البغدادی رهبر داعش می باشد . در هر صورت ، ایران کشوری بسیار توانایی است ، کشوری که منابع لازم برای مقابله با حمله آمریکا با اقدامات نظامی مخرب خود را دارد. بكا واسر - تحلیلگر سیاسی و متخصص بازی جنگ ایران می تواند با حمله به اهداف نظامی آمریكایی در منطقه پاسخ دهد. وی افزود : عامل جغرافیا با استقرار ارتش آمریكا در خلیج فارس همراه نیست ، حتی اگر تمام اقدامات لازم برای محافظت از نیروها صورت گرفته باشد . جیمز دابینز - سفیر سابق ایالات متحده در اتحادیه اروپا پاسخ ایران به شهادت حاج قاسم سلیمانی تنها ایستادن و تماشا کردن نیست ، همچنین چگونگی واكنش عراق نیز بسیار مهم است. وی افزود : دشوار است كه باور كنید كه دولت عراق همچنان به استقبال نیروهای آمریكایی رفته و به اعطای مصونیت به آنها ادامه خواهد داد. ترجمه شده صرفا برای میلیتاری - بن پایه : اندیشکده Rand پی نوشت - از دوستان خواهشمندم از تکرار صحبت هایی که بارها در این موضوع بیان شده اجتناب کرده ، تا فرصت برای ارائه مطالب و تحلیل های جدید توسط دیگر کاربران فراهم شود . با تشکر
  23. آخرش معادله حل شد. این چند روز کلی گشتم دنبال صحبتهای فرمانده نیروی دریایی تا سر از این پروژه ها در بیارم. در مورد موج 6 که به اسم پروژه سفینه نامگذاری شده این شناور 2200 تن وزن و بیش از 100 متر طول داره و از نوع سه بدنه هست. شناورهای بعدی تا 3000 تن می رسند که طبق تصویر نسخه 3000 تنی با نام پروژه هرمز یک ناو پشتیبانی نیمه سنگین هست که علاوه بر حمل دو بالگرد یا یک بالگرد و دو پهپاد سجیل، 96 سیلوی عمود پرتاب، 4 سامانه کمند، یک توپ 76 میلیمتری و لانچرهای مایل پرتاب برای موشکهای کروز/پدافندی داره. ناو آموزشی خلیج فارس هم تکلیفش معلوم شد طول 207 متر و وزن 5000 تن. پروژه نگین هم که گفته شده 5000 تا7000 تن وزن داره و جای دیگه امیر خانزادری وزن این ناوشکن رو 7000 تن اعلام کرده.
  24. سردار باقری در بازدید از همین نمایشگاه دستاوردهای دفاعی (محل حضور باور) اشاره کردند: در این نمایشگاه شاهد سامانه هایی برای پوشش ارتفاع بلند، متوسط و پست هستیم. ما تنها ارتفاع بلند را مشاهده کردیم و به نظر قسمتی از این نمایشگاه در معرض دید عموم نیست. شاید اون سامانه پست و یا حتی عقاب احتمالی هنوز برای رونمایی اماده نیست ولی ساخته شده نمونه مهندسیش.