جستجو در انجمن
مشاهده نتایج برای برچسب های 'تاریخ'.
پیدا کردن 8 results
-
مارک آنتوان و زمین سوخته آذربایجان مارک آنتوان و زمین سوخته آذربایجان
Navard افزود یک موضوع در جنگهای باستان
به نام خداوند بخشنده و مهربان تهاجم مارک آنتوان به ایران مقدمه: در این نوشته به صورت مختصر به شرح هجوم مارک آنتوان به خاک ایران پرداخته می شود. نبردی که باعث تثبیت و یکپارچگی دولت اشکانیان بعنوان یک حکومت ملی می گردد. نبرد مذکور همواره زیر سایه نبرد معروف حران به فرماندهی سردار سورنا قرار دارد و این در حالیست که این نبرد جز سرنوشت ساز ترین رخدادهای تاریخی این مرز بوم است. دنیا مات و مبهوت قدرتی تازه تاسیس به نام روم است. شمشیر رومی به دورترین سرزمین های اروپا و سواحل مدیترانه رسیده و هیچ کس یارای مقابله با آن را ندارد. ژولیوس سزار با تثبیت قدرت در پی تدارک انتقامی سخت از ایرانیان است. 16 سال قبل (53 پیش از میلاد) رومیان به فرماندهی کراسوس سردار نامی رومی در جنگ با سپاهیان اشکانی به فرماندهی سورنا شکست فاجعه باری را متحمل شده اند. حران(کاره) قتلگاه کراسوس و پسرش گردید. کراسوس با دست کم گرفتن مدافعین اشکانی، با قوایی متشکل 35 هزار لژیون و 4 هزار سواره نظام و 4 هزار سوار نظام سبک اسلحه راهی ایران شد. نیروهای دو سپاه در جنوب شرقی ترکیه یا همان حران به یکدیگر رسیدند. کراسوس در مقابل خود سدی سواره متشکل از 9هزار سوار کماندار و 1000 کاتافراکت می دید. این عدد فقط کمی از تعداد سواره نظام رومی بیشتر بود. سیاهی لشکر پارتی آنقدر کوچک بود که وسوسه را به دل هر سپاهی می توانست راه دهد. پارتیان در سوارکاری و تیراندازی زبان زد و در شرق رزم آورانی پر آوازه بودند. آنها دردوره ی مهرداد بزرگ بر پایه تاکتیک منحصر به فردشان توانستند بخش بزرگی از ایران شهر را از دست سلوکیان و کشور های نو ساخته شرقی چون باختر در بیاورند. جنگ های فرسایشی پارتیان برای بازیابی مرزها در دوران پسا اشغال به یک تلاقی تاریخی و سرنوشت ساز در مقابل قدرت اول غرب آن روزگار یعنی روم رسیده بود. با آغاز نبرد در حران سوار نظام ایرانی با زد و خوردهای سنگین و سبک خطوط دشمن را درگیر خود کردند. در نهایت در یکی از این زد و خوردها سپاهیان ایران به عقب نشینی وانمود کردند. کراسوس با مشاهده عقب نشینی سواران پارتی دستور حمله همه جانبه سواره نظام خود را داد تا نیروهای مقابلش را برای همیشه سرکوب کند. اما از بخت بد کراسوس، این تاکتیک خاص سپاهیان سورنا بود. نام این تاکتیک قیقاج است. قیقاج به این صورت است که سواران سبک اسلحه کماندار وانمود به فرار می کردند تا اینکه انبوهی از نیروهای دشمن بسویشان روانه شوند آنگاه بر روی اسب هایشان روی برگردانده و نیروهای دشمن را به تیر می دوختند. سواره نظام کراسوس که درتعقیب سوارن پارتی بودند از بارش تیرهای سواران کماندار مانند برگ پاییزی بر زمین می افتادند و طولی نکشید که بطور کامل نابود شدند. لژیون رومی که حال بی پناه شده بود مورد تاخت سوارم سپاهیان سورنا قرار گرفت. در پایان این جنگ سر و دست کراسوس و پسرش توسط سورنا به پادشاه اشکانی ارد دوم پیشکش می شود. این درحالی بود که 20 هزار سپاهی رومی کشته و 10 هزار نفر اسیر شده بودند. عقاب های معروف رومی بدست ایرانیان افتاد و این در حالیست که کشتگان ایرانی به زحمت به چند صد نفر می رسید. این گزارش بی سابقه ترین شکست رومی ها تا آن روزگارست! صدای این شکست زبان به زبان در روم می چرخید. رومیان حال یک همسایه جدید پیدا کرده بودند. با این تفاوت که این همسایه در حد و اندازه خود روم بود. در کمال ناباوری سردار پر آوازه این نبرد در نتیجه سوظن ارد کشته میشود. تا دوران پر شکوهی با این فرمانده دلیر تجربه نشود. نقشه سرزمین های آن روزگار که اکثرا در این نبرد نقش ایفا کردند تمام این پیش زمینه ها دلایل قانع کننده ای برای شخص ژولیوس سزار بود که به ایران حمله کند اما عجل به سزار مهلت برآوردن این بلند پروازی را نداد. و در حالی که بزرگترین ارتش تاریخ روم را گردآوری کرده بود فقط سه روز مانده به اعزام نبرد توسط سناتور ها ترور میشود. جمهوری روم در حال تغییر بود. عصر جمهوری روم به عصر امپراطوری روم نزدیک می شد. در روم هم زمان سه دیکتاتور قدرت را در دست گرفته بودند که یک حکومت ائتلافی و گروهی را رهبری می کردند. یکی از این افراد مارک آنتوان دوست و یار وفادار سزار بود. مارک آنتوان برای اینکه از رقبا عقب نماند بعد چهار سال از مرگ سزار زمینه چینی حمله به ایران را ترتیب می دهد. آنتوان نواحی شرقی روم را در اختیار و بر مصر تسلط داشت. و در ثروت و هیبت و ورزیدگی ارتش بر باقی سرداران برتری یافته بود. تصمیم آنتوان بر این بود که با ارتشی چند برابر بزرگتر از کراسوس به جنگ ایران برود و البته هرگز در پی سواران فرار کرده پارتی هم نرود. وی توانست 16 لژیون بزرگ رومی که شامل 60 تا 70 هزار نیروی ورزیده و زبده بود گرد هم بیاورد. این نیرو توسط 10 هزار اسب سوار و 20 هزار نیروی ذخیره پشتیبانی میشد . پادشاه ارمنستان ارتاوسدس هم در این جنگ متحد انتوان شده و با 13 هزار سوار و پیاده او را همراهی می کرد. این پشتیبانی با مشاهده قدرت درخور روم بوجود آمد و به طریقی از روی استیصال صورت گرفت که در ادامه جنگ تاثیر خود را می گذارد. تصویر سمت راست ارتاوسدس و تصویر سمت چپ مارک آنتوان سپاه عظیم رومی در 36 پیش از میلاد به فرات می رسد اما دفاع سرسختانه ایرانیان آنهارا وادار می کند به ارمنستان بازگردند. با توجه به تجربیات رومی ها از شکست های قبلی در بین النهرین و با توجه به این تفکر که مرکزیت دفاع ایران در آن سرحدات است تصمیم بر این گرفته می شود که در یک حمله سریع شهر پراسیا که پایتخت آذربایجان(آتروپاتکان) یا همان ماد کوچک است را به تسخیر درآورند. فرهاد چهارم پادشاه وقت ایران با خواندن دست متحدین به این شهر رفته و رهبری دفاع از این دژ محکم را برعهده میگیرد. رومی ها مدت زیادی را قبل شروع جنگ و در ایام تابستان صرف ساختن تسلیحات محاصره کرده و روزهای طلایی را دست داده بودند. برای جبران این زمان از دست رفته با پیشنهاد ارتاوسدس این تسلیحات رها می شوند تا سرعت رسیدن به پراسیا را دو چندان کنند. تصور آنتوان بر این بود که این شهر بی دفاع و بی حفاظ مستحکم است اما آنتوان با رسیدن به این شهر متوجه می شود که اشتباه کرده و این شهر از دژ مستحکمی برخورد است و این محاصره بدون ابزار دژگیری بی نتیجه می ماند. به این علت عده ای از نفرات را مامور می کند تا به نیروها و تسلیحات رها شده بپیوندند و به سرعت راه میدان نبرد در پراسیا در پیش بگیرند. این نیرو ها با رسیدن به مقصد مورد نظر با اجساد هزاران رومی رو به رو می شوند و از آلات محاصره چیزی جز تیکه های چوب سوخته مشاهده نمی کنند. معلوم می شود که ایرانیان در نخستین ضربه کاری خود این تجهیزات را نابود کرده اند. با رسیدن خبر به اردوگاه روم نیروهای ارمنی متوجه می شوند که عاقبتی جز یک شکست دیگر در پیش نیست. در نتیجه میدان نبرد را ترک می کنند . اما مارک آنتوان در یک اشتباه مرگبار به محاصره دژ مذکور ادامه می دهد به این امید که گذر زمان و کمبود مواد غذایی ایرانیان را وادار به تسلیم کند اما این گونه نمی شود. فرهاد چهارم پادشاه اشکانی ایرانیان از آغاز محاصره تاکتیک ثابت و مداومی را در پیش گرفتند. آنها روز و شب به دسته های سیورسات رومی حمله می کردند و رومی ها به ناچار استعداد این دسته ها را به دو هزار نفر و حتی بیشتر افزایش میدادند که باز راه به جایی نمی برد. در اقدام بعدی نیروهای ایران هر چه بدستشان می رسید را می سوزاندند تا به دست رومیان نیوفتد. با توجه به بزرگ بودن سپاه روم و نیاز مبرم سواره نظام بزرگ این ارتش به علیق به سرعت رومیان با مشکل روبه رو شدند. آنتوان متوجه شد که به سرنوشت کراسوس دچار شده است و به ناچار راه فرار را در پیش میگیرد. وی ابتدا سعی کرد که به سوریه برود ولی با سپاهی بزرگ از نیروهای اشکانی رو به رو می شود. وی به ناچار به سوی شمال عقب نشینی کرد تا به ارمنستان برود. از این لحظه دیگر شب و روزی نبود که ایرانی ها به سپاه روم حمله نکنند. چنان عرصه بر سپاه رومی تنگ شد که از بیم حمله پارتیان حتی از ارسال دسته جات آذوقه به روستاهای اطراف باز ماندند. رومیان به هر جا قدم می گذاشتند با زمین ها بی آب و علف و علیق رو به رو می شدند. آنتوان گمان می برد که پاییز آذربایجان مانند روم طولانی است و در آن دما تغیر چندانی نمی کند. ولی ناگهان متوجه میشود که زمستان آذربایجان بسیار زودتر از انتظار فرا رسیده است. زمین ها پوشیده از برف شده و برودت هوا سختی کار را دو چندان می کند. بسیاری از رومیان بر اثر سرمازدگی جان میدهند. در همین حال بیماری تیفوس و اسهال خونی در بین نیروهای رومی شایع میشود و حتی سردار رومی به اسهال خونی مبتلا می گردد. رومیان در برابر این مصائب هیچ راه و چاره ای نمی دیدند. در نهایت بعد گذر روز ها و تلفات بسیار، آنتوان به ارمنستان می رسد. آنها با گذر از رود ارس نفسی راحت میکشند. گفته شده رومیان بعد گذر از آذربایجان هم دیگر را در آغوش گرفتند و زمین را می بوسیدند مانند کسانی که سال ها از وطن خود دور بوده اند. آنها می توانند کمی استراحت کنند اما از ترس خیانت پادشاه ارمنستان قبل از بهار ادامه راه می دهند. آنها مجبور به گذر از کوه های تورروس بین آذربایجان و ارمنستان آن روزگار شدند. رومیان در روز نخست حمله 40هزار سوار به همراه آورده بودند و این در حالی بود که بعد گذر از این کوه ها حتی یک اسب هم به همراه نداشتند. بیش از 32 هزار نفر از نیروهای متحد کشته می شوند این در حالی است که فقط 5هزار ایرانی در برابر این تعداد کشته شده اند.مارک آنتوان نهایت در بهار به سوریه می رسد. این در حالی است که از ارتش بزرگش چیزی جز نابودی دیده نمی شود. در تاریخ نظامی این عقب نشینی با عقب نشینی فاجعه بار ناپلئون بناپارت در روسیه قابل مقایسه است. این جنگ یک پیروزی بزرگ برای ایران و پادشاهی فرهاد چهارم و هم یک لکه ننگ فراموش نشدنی در تاریخ روم بود. نتیجه: آنتوان در کمتر از 20 سال بعد از کراسوس از ایرانیان شکست سنگینی می خورد تا برای رومیان ثابت شود در شرق با یک دشمن ضعف روبه رو نیستند. آنها متوجه شدند با یک دولت قدرتمند رو به رو هستند که روش خود را برای جنگیدن دارد. در نتیجه پس از این نبرد به فکر مقابله با آن افتادند. چندی بعد مارک آنتوان و همسرش کلئوپاترا پس از شکست پی در پی از اگستوس خودکشی می کنند و اگستوس زمامدار روم می شود و راه صلح با ایران را در پیش میگیرد. مارک آنتوان با شکست از پارت ها در روم از عرش به فرش می رسد. رومیان برای شکست دادن ایرانیان و تسلط بر ارمنستان و آذربایجان و قفقاز و سوریه 600 سال جنگیدند اما به نتیجه قاطع دست نیافتند. تا اینکه درنهایت امپراطوری ایران پس از سال ها و در یک جنگ 18 ساله به دست اعراب مسلمان فرومی پاشد و بر اثر حمله اعراب به سرزمین های رومی این امپراطوری هم بتدریج در جهان به حاشیه رفته و منقرض می شود. "این مطلب برای انجمن mililtary.ir نوشته شده و استفاده از آن با ذکر نام انجمن و نویسنده بلامانع است." نویسنده: Navard منابع: 1-ایران پیش از اسلام (حسن پیرنیا) 2-صد جنگ بزرگ تاریخ(علی غفوری) 3-تاریخ پلوتارک 4-تاریخ تمدن ایران(کاوه فرخ) 5-https://it.wikipedia.org/wiki/Marco_Antonio -
با هدف مشارکت کاربران عزیز در تولید محتوای علمی انجمن میلیتاری ، و در ذیل برنامه احیای تاپیک های پنج گانه، تاپیک دانشنامه نیروی زمینی با فرمی تازه و قوانینی جدید مجددا راه اندازی می شود. از تمام دوستانی که علاقه به شرکت در این تاپیک دارند انتظار میرود که قوانینی که در ادامه ذکر می شوند را ابتدا به طور دقیق مطالعه بفرمایند ثانیا نسبت به اجرای ان اهتمام جدی داشته باشند 1- کلیه قوانین انجمن در مورد این تاپیک مصداق پیدا می کند . 2- هر پست ، می بایست حداقل با استفاده از یک پاراگراف 2 خطی و حداکثر در 5 خط ، تصویر ارائه شده را تشریح کند . (در صورت ارسال تصویر بدون شرح ،پست بلافاصله مخفی خواهد شد) ( نکته : بر تصویر بدون شرح ، فایده ای مترتب نیست ، چرا که هدف اصلی تاپیک ، ارائه مطالبی است که در کوتاه مدت قابلیت تبدیل شدن به تاپیک را نداشته و ارسال آن بصورت یک موضوع مستقل ، زمان بر خواهد بود ) 3- تصاویر ارسالی می بایست در گالری انجمن ، بارگذاری گردد ( در صورت دراختیار نداشتن اکانت گالری ، کاربر موظف هست ، تصاویر را بصورت لینک ارسال نماید تا توسط مدیر مربوطه منتقل شود ) 4- حداکثر تعداد تصاویر ارسالی ، 5 عدد ( یکی بصورت سایز نرمال و 4 تصویر دیگر در سایز کوچک ) خواهد بود . ( با هدف جلوگیری از سنگین شدن صفحات ) 5- تصاویر مربوط به تجهیزات نظامی ( زمینی ، هوایی ، دریایی ، فضایی ) می بایست در گالری مربوط به خود ارسال گردد . در نتیجه کاربران عزیز از ارسال تصاویر صفحه پرکن ، خودداری نمایند . 6- این تاپیک با هدف شناسایی موضوعات جذاب به منظور تبدیل شدن به یک موضوع مستقل ایجاد شده است ، در نتیجه کاربران عزیز از ارائه تصاویر به اصطلاح سرگرم کننده (FUN) بشدت خودداری فرمایند 7- در صورت وجود نقص یا اشتباه و یا حتی سئوال در خصوص مطالب ارائه شده ، کاربران عزیز از برهم زدن نظم و روال تاپیک بشدت خودداری نموده و نظرات خود را در خصوص مطالب ، در استاتوس یا PM پیگیری نمایند . 8- شرح تصاویر می بایست به زبان پارسی ارائه گردد . 9- حتی الامکان از قراردادن تصاویر ومطالب تکراری خودداری گردد . 10- مطالب و تصاویر کپی شده از سایر منابع در وب ، به هیچ عنوان پذیرفته نمی شود ( به استثنای مطالبی که مربوط به تاریخ نیروهای مسلح ایران است ) 11- همه پست ها می بایست با فونت تاهوما و شماره 14 ( برای تیتر مطلب شماره 18 ) ارائه گردند. ===================== p.s : پست های که یک یا چند بند از قوانین فوق را نقض کنند از دسترس خارج می شوند . تشکر از برادر بزرگوار و ارجمند جناب MR9
- 152 پاسخ ها
-
- 18
-
-
سلام! قسمت اول رو فکر کنم سال پیش اپ کردم!! ولی الان که برگشتم میخوام این تاپیک تموم بشه کلا. اگه یادتون نیست، این قسمت اول رو بخونین! این هم دوم هستش! http://www.military.ir/forums/topic/29145-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7/ قسمت دوم: مهاجم ها می آیند!! سه گانه ی خطرناک! بعد از این، انگلو ساکسون ها همیشه با همدیگه میجنگیدن و همدیگه رو ضعیف میکردن تا بالاخره یه دشمن مشترک پیدا شد و این جنگها تموم شد! ساکسونهایی که توی Essex بودن، منطقه ی Sussex و Kent ها رو میدیدن که چطوری از جنگ همیشگی انگلوساکسونها استفاده کردن و قدرتشون رو زیاد میکنن. کل قسمت East Anglia توسط قبیله هایی که از رودخونه Wash و Humber اومده بودن اشغال شد و مهاجمها سریع امپراتوری های کوچیکشون رو درست کردن به نام های Northumbria و Mercia و Wessex! هر کدوم از اینها اول توافق کردن با همدیگه کار نداشته باشن و اشتباه انگلوساکسونها توی جنگیدن با هم رو تکرار نکن و به جاش هر کدوم توی یه قسمت از خاک بریتانیا پیشروی کنن! Northumbria شروع کردن به اشغال Strathclyde توی غرب و اسکاتلند توی شمال! Mercia شروع کردن به خوردن زمین های ولز! Wessex هم هرچی زمین از Devon و Cornwall مونده بود رو برای خودش برداشت! مشکلات کم کم شروع شد. اسکاتلند لقمه ی خیلی بزرگی بود برای Northumbria و اونها نمیتونستن به راحتی کنترلش کنن. مخصوصا به خاطر مشکلاتی که توی داخل با همدیگه پیدا کرده بودن. مذهبی های Aidan و Cuthbert و Wilfrid با Willibrord سر تقسیم مالیت های اسکاتلند با هم مشکل پیدا کردن. مقاومت وحشی های اسکاتلندی و جنگ های تازه شروع شده با Mercia از یه طرف و جنگ داخلی قسمتهای Bernicia و Deira از یه طرف باعث شد این قدرت بزرگ، کم کم از بین بره. اوضاع برای بقیه هم خیلی خوب جلو نمیرفت. Mercia با اینکه خیلی نظامی قوی بود، حتی نمیتونست یه منطقه به اندازه ولز رو کامل جزو خودش کنه. اوضاع انقدر عجیب بود اینجا که حتی مرز مشخصی نداشت این حکومت و یه منطقه ممکن بود امروز جزو اونها باشه و ماه بعد نه، بدون اینکه جنگی انجام شده باشه! Wessex یه کم اوضاعش بهتر بود. مرزهاش رو رودخونه های Thames و Cotswolds و Severn درست کرده بودن و اون طرفش هم دریا بود. برای همین حداقل میدونستن دارن به کجاها حکومت میکنن!! سرعت رشد اونها کمتر از دوتای دیگه بود، ولی به خاطر نظم توی حکومت، قدرتشون بیشتر طول کشید. بزرگترین و قوی ترین شاه ها، Ecgberht بود. زمان زیادی از قدرت گرفتن این سه گانه جلو نرفته بود که تهدید دشمنها شروع شد. همونطور که سه قرت قبل انگلیسی های به بریتانیا حمله کرده بودن، حالا شمالی ها و Dane دانمارکی ها شروع به حمله به اونها کردن! تقصیر خودشون هم بود! احمق ها انقدر مشغول جنگ با همدیگه توی مرزهای زمینی با هم بودن که یادشون رفته بود از دریا مراقبت کنن که دشمن دیگه ای نیاد!! آلفرد کبیر! دشمن این بار زرنگ تر بود. روحی جنگجویی خیلی قوی انگلیسی ها رو کشیش ها و میسون های (رائفی پور!) روم و ایرلند، تغییر دادن و اونها رو آدمهای ارومی کردن که خیلی خوب هست وقتی جنگی نیست، ولی ...! synod of Whitby (میشه انگار شورای کلیسا، نمیدونم فارسیش چیه دیکشنری هم دیدم ها!) سال 644 تشکیل شد و کشیش ها تونستن چیزی که سربازهای رومی از دست داده بودن رو پس بگیرن!! بریتانیا دوباره مسیحی شد، این بار انگلیسی مسیحی. اما مسیحی ها همیشه دوست دارن اشتباه رو چند بار تکرار کنن!! اونها خودشون رو با سلاح های روز تجهیز نکردن و فکر میکردن دینشون کافی هست برای دفاع از خودشون! (duh!) و همون بلایی که کافرهای انگلیسی برای بریتانیایی های مسیحی اومدن، سر انگلیسی های مسیحی هم اومدن!! دانمارکی ها وارد شدند!! جانشین های Ecgberht توی Wessex قدرت مقابله با دشمنهای جدید رو نداشتن، اون دوتای دیگه که خودشون رو هم نمیتونستن کنترل کنن! این شکست خوردن از دانمارکی ها ادامه داشت تا وقتی که نوه ی Ecgberht، یعنی الفرد کبیر Alfred the Great شاه شد توی 879. خیلی ها هنوز به اون شاه ارتور دوم میگن. اما این بار همه چیز مثل حمله قبلی خارجی ها به بریتانیا نبود. نه الفرد مثل شاهزاده های بریتانیا ادم ضعیفی بود، نه دانمارکی ها قدرت مهاجم های انگلیسی توی 300 سال پیش رو داشتن. تازه Wessex به خاطر سرعت رشد کمش، تونسته بود کشور متحدتری درست کنه نسبت به کشوری که بریتانیایی های 300 سال پیش داشتن. الفرد ادم تیپیکال Wessex بود. یعنی توی همه ی کارها خوب بود، ولی توی هیچ کدوم عالی نبود. چیزهای اخلاقی رو هم انجام میداد بر عکس شاه های دیگه. اون تونست رهبر دانمارکی ها Guthrum رو مجبور به صلح کنه، اینطور که جنوب غرب انگلیس از لندن به چستر برای ارتور بود و بقیه برای دانمارک. بدترین چیز برای دانمارکی ها این بود که مسیحی شدن! چیزی که کم کم قدرت جنگی اونها رو کم تر و کم تر کرد. الفرد شاید قسمتی از حکومتش توی جنوب رو از دست داده بود، ولی یکی از نتیجه های جنگ این بود که Mercia دیگه نه متحد بود نه حتی شاه داشت! برای همین الفرد و فرزندهاش به جای جنگیدن با دانمارک، سعی کردن از منطقه Mercia رو اشغال کنن! (وقتی جنگ توی یه قسمت جلو نمیره، همیشه میشه رفت یه جای دیگه رو گرفت!!) این از ساختمون هایی هست که از الفرد جا مونده. الفرد سال 900 مرد، ولی فرزندهاش یعنی Edward the Elder و Ethelfleda بیشتر قسمت های Mercia رو اشغال کردن و سال 975، نوه ی اون یعنی Edgar، تونست همه حکومت های انگلوساکسونی دیگه رو از بین ببره و برای اولین بار از زمان اشغال بریتانیا، یه انگلیسی به کل انگلیس و قسمتهای زیادی از بریتانیا حاکم شد. افسانه ها در کنار تاریخ، فکر کردم جالب هست که توی هر تاپیک، بعضی افسانه های اون زمان رو هم در کنار تاریخ بنویسم. افسانه های خیلی زیادی درباره هویت اصلی مردم اولیه بریتانیا هست، ولی جالب ترین و معروفترین اونها این هست که بزرگترین و قویترین این قبیله ها، druid ها بودن.اونها قومی بودن که همه فرهنگ و دانش خودشون رو فقط با زبان منتقل میکردن و هیچ کتاب یا خط نداشتن، از ترس اونکه دانش عظیمشون به دست بقیه قوم ها بیفته! دروید ها خودشون رو چوپان بقیه اقوام میدونستن و به کمک قدرتهای جادوییشون، اونها رو مجبور به اطاعت میکردن. یکی از دلایل مهم در طولانی شدن اقدام رومی ها برای فتح بریتانیا، مقاومت همین ها بود. هنوز هم بعضی ها اعتقاد دارند که این خاندان، باقی مانده اند و در پس پرده ها، به مراقبت از بریتانیا میپردازن. ممنون از جناب crazy-doctor برای اپ کردن عکس ها!!
-
بسمه تعالی شانه قیام مشت زن ها . نیروهای اتحاد هشت ملیتی که برای سرکوب قیام مشت زنها وارد چین شدند . از راست به چپ: ژاپن-ایتالیا-اتریش مجارستان-فرانسه-آلمان-هند(بریتانیا)-استرالیا-آمریکا-بریتانیا چکیده : در اواخر قرن نوزدهم، زندگی سنتی و بی آلایش مردم چین زیر نفوذ غربگرایی رو به اضمحلال بود. در سال 1894، چین، شبه جزیره کره را در برابر جنگ با ژاپن از دست داده بود و کشورهای قدرتمند آن روز اروپا همچون انگلیس، آلمان و روسیه قسمتهایی از سرزمین چین را اشغال کرده بودند. در گرماگرم چنین دوران ضعف و حقارتی بود که تعدادی از نظامیان چینی یک جنبش ناسیونالیستی ضدغربی به نام بوکسورها یا جامعه مشتهای موزون و هماهنگ علیه خارجیان پدید آوردند که خواه ناخواه افراد بسیار تندرو و متعصبی هم داخل آن بودند. بوکسورها به مبارزه شدید با مبلّغین اروپایی در چین پرداختند. این حوادث که میتوانست به قطع کامل نفوذ بیگانگان از خاک چین منتهی گردد به مذاق هیچ یک از کشورهای استعماری آن روز سازگار نبود. بنابراین آنان ارتشی از شش کشور ژاپن، انگلیس، روسیه، فرانسه، آلمان وبه بهانه حفظ جان اتباع خویش تشکیل داده و به سرکوب قیام پرداختند. پس از سرکوب جنبش بوکسورها دولت وقت چین مجبور به پرداخت غرامت سنگینی به استعمارگران شد. این رویداد و وقایع بعدی باعث ظهور سونیات سن رهبر انقلاب چین، سقوط خاندان امپراتوری منچو و استقرار نظام جمهوری در سال 1912 گردید. این گروه شماری از دوره دیده های ارتش چین بودند که بعدها گروه مستقلی را در این کشور تشکیل دادند . گفته می شود قیام یاد شده با اهداف ضد استعماری در این کشور به وقوع پیوست . ............................................. شورش مشتزنها که با نامهای قیام بوکسورها و جنبش ایهتوان نیز شناخته میشود، جنبشی میهنپرستانه بود که بین سالهای 1898 تا 1901 رخ داد. این جنبش بر ضد امپریالیسم خارجی و مسیحیت بود. این برپاخاستن در جواب تاثیرگذاریهای بیگانگان در چین بود که ناراحتی معترضان دلایل گستردهای از تجار تریاک، تهاجم سیاسی و دخالتهای اقتصادی گرفته تا تبلیغات مبلغین مسیحیت را در برمیگرفت. در چین احساسات عمومی علیه بیگانگان با قراردادهای نابرابری که دولت ضعیف چینگ توان مقاومت در برابر آنها را نداشت بیشتر میشد. با بهرهبرداری مبلغین مسیحی از وضعیت دولت چین و غصب زمینها و داراییهای روستاییان برای کلیسای خود نارضایتی مردم بیشتر میشد. این احساسات عمومی سرانجام منجر به شورشی خشونتبار شد. در قرن نوزده میلادی سراسر چین را گردن زنی، اعدام، شکنجه و گرسنگی فرا گرفته بود. شورشیان مشتزن در سراسر این کشور مردم را در ملاعام گردن می زدند و اعدام می کردند. بعد از اعدام، تکه های بدن آنها که جدا کرده بودند یا اجسادشان را برای عبرت به دیگران نشان می دادند. ۷ ژوئیه سال ۱۹۰۰، سیصد هزار چینی میهن دوست که عنوان «مشت زنان (افراد بدون تفنگ)» بر خود گذارده بودند در شهر پکن دست به محاصره سفارتخانه های کشورهای بزرگ و محل سکونت خارجیان و چینی های مسیحی شده زدند و بسیاری را به گروگان گرفتند. این کار چند هفته پیش از آن از شهر Tienstin آغاز شده بود. چینیان از این که میهن آنان همچون گوشت قربانی میان قدرتهای وقت قسمت می شد و از حاکمیت ملی تنها نامی باقی مانده بود خشمگین شده بودند و تحمل آنان پایان یافته بود. این اقدام باعث شد تا ملکه تزی شی که در ابتدا دودل بود، با اصرار محافظهکاران دربار امپراتوری علیه بیگانگان ، اعلام جنگ کند. دیپلماتها، مردمان غیرنظامی خارجی، سربازان و مسیحیان چینی در منطقه سفارتنشین پکن به محاصره نیروهای ارتش امپراتوری درآمدند که این محاصره ۵۵ روز طول کشید. مقامات دولت چین در برابر مسئله زنده نگهداشتن یا کشتن خارجیهای این منطقه با یکدیگر دچار اختلاف شدند که باعث درگیری بین این دو گروه شد. رهبری کسانی که درخواست توافق و زنده نگهداشتن آنان را داشتند با شاهزاده چینگ بود. فرمانده ارشد نیروهای چینی، رونگلو، سه سال پس از شورش ادعا کرد که برای محافظت از محاصرهشدگان تلاش می کردهاست. کشورهای بزرگ انگلستان، فرانسه، آلمان، آمریکا، روسیه و ژاپن برای سرکوب مشت زنان نیرو فرستادند و با وجود اخطاریه (اسمی و ظاهری) امپراتور چین به نیروهای خارجی که مداخله نکنند، این نیروها به قلع و قمع وطندوستان چینی دست زدند، و بسیاری از آنان را پس از دستگیر کردن گردن زدند . محاصره هنگامی پایان یافت که اتحاد هشت ملت نزدیک به ۲۰،۰۰۰ نیروی نظامی به چین فرستادند و پس از شکست دادن ارتش امپراتوری چین، پکن را گرفتند. پروتکل مشتزن در تاریخ ۷ سپتامبر ۱۹۰۱ به قیام خاتمه داد و در آن مجازاتهای سنگینی بر دولت چین بسته شد؛ از جمله ۶۷ میلیون پوند جریمه (معادل ۴۵۰ میلیون تایل نقره) که بیشتر از مالیات یکساله دولت چین بود. این جریمه میبایست در طول سی سال به هشت کشور شرکتکننده در نبرد پرداخت میشد. عکس هایی از این جنایاتی که در چین رخ داد گرفته شده است که بیشتر این عکس ها توسط عکاسان غربی مثل جیمز ریکالتون گرفته شده است. در این عکس یک زندانی در باران روی زمین زانو زده و منتظر سرنوشت تلخ خود است . بالای سر او جلادی از شورشیان مشت زن ایستاده و شمشیرش را پشت خود پنهان کرده است. لحظاتی بعد گردن زدن انجام می شود و عکاسی چشم در چشم جلاد شد و از او عکسی یادگاری با سر زندانی گرفت. در عکس آخر محل اعدام ترک شد. سر زندانی که روی زمین خیس کنار بدن افتاده است: جیمز ریکالتون عکس های زیادی از شورشیان و جنایات آنها گرفت، عکسهای جیمز سال 1990 در کتابی منتشر شد. دستگاهی که با آن گردن را می بستند یک نوع تنبیه بدنی در چین قدیم به حساب می آمد که شبیه نمونه ی غربی خود بود. این دستگاه از دو تخته ی بزرگ ساخته شده بود و هدف این وسیله این بود که زندانی نتواند غذا بخورد و برای غذا خوردن متکی به شخص دیگری شود. روی این تخته نام و محل زندگی و جرمی که انجام داده بود را می نوشتند تا دیگران نیز جرم آنها را متوجه شوند.. این عکس ها از اعدام شورشیان توسط ارتش فرانسه ( جزو هشت کشوری بود که به چین برای مبارزه با شورشیان رفتند) گرفته شده است: لحظه ی اعدام یکی از رهبران شورشیان مشتزن به دست مردم چین: بعد از گردن زدن این رهبر شورشی ، حتی کودکان نیز برای تماشای این اعدام آمدند: این رویداد که وسیعا در کتب درسی کودکان چینی آمده است از عوامل نیرومند شدن این کشور بزرگ شده است به گونه ای که چینیان اینک اطمینان دارند که وطنشان دیگر هیچگاه مقهور و در هم شکسته نخواهد شد. منبع
-
مجموعه تصاویر زیر ترکیبی از عکسهای تاریخی و فضای فعلی محل وقوع همان رخدادهاست: بعضی وقتها بدنیست بدونید کجا ایستادید رومل پیروزی بر فرانسه جبهه شرقی ایووجیما D DAY پیشروی متفقین در اروپا و در نهایت شکست آلمان یالتا اینم بد نیست. تازه تایید صهیونیست بودنم هم میتونه باشه
- 11 پاسخ ها
-
- 80
-
-
-
- تاریخ نظامی
- جنگ
-
(و 3 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
نبرد اسکورپیون نبرد اسکورپیون، اثبات برتری امنیت فرماندهی آلمان
shagh1094 افزود یک موضوع در جنگهای جهانی
به نام خداوند خون و خدای سلاح/ خداوند دشمن ستیز و خدای دفاع برگردان: شقایق عملیات اسکورپیون عملیات نظامی در طول نبرد ج ج 2 بود که در شمال آفریقا رخ داد. این مبارزه ای بین نیروهای متحدین به رهبری ژنرال اروین رومل و نیروهای انگلیسی تحت فرماندهی ژنرال استرافر بود که در 26-27 می 1941 رخ داد. اسکورپیون یک ضد حمله آلمانی علیه انگلیسیها در گذرگاه هلفایا در شمال غربی مصر و در پاسخ به عملیات برویتی انگلیسی ها بود. عملیات آلمان موفقیت انگیز بود و باعث شد بریتانیایی ها تحت فشار قرار بگیرند و از گذرگاه هلفایا گذر کنند و به مرز باک باک سوفافی عقب نشینی کنند. اسکورپیون دومین عملیات تهاجمی رومل پس از ورود به آفریقا محسوب میشد. زمینه پس از پیروزی و پیشی گرفتن بریتانیا بر ایتالیا در عملیات قطب نما، فرماندهی عالی آلمان رومل را برای بازیابی وضعیت نیروهای کورپس آفریقایی فرستاد. رومل یکبار حمله کرد، و نیروهای بریتانیایی را به جز قلعه توبروک، از مرکز لیبی به پشت مرزهای مصر راند. نیروهای متحدین حدود 15 کیلومتر در مصر پیشروی کردند و شهر ساحلی سولوم و گذرگاه هلفیا و بخشی از جنوب شرقی را آزاد ساختند. http://up.reich-history.com/images/60402987532410534951.jpg بخشی از عملیات در کویر غربی و در ج ج 2 گذرگاه هلفیا یک شکاف در کناره دشت ساحلی بود که با یک باریکه از داخل آفریقا جدا میشود و حدود یک کیلومتر با مرز ساحلی فاصله دارد. در تاریخ 15-16 ماه مه، نیروهای بریتانیایی با عملیات برویتی حمله را شروع کردند. در مجموع نیروها از طریق گذرگاه هلفیا عبور کردند و به سمت بیابان و نیروهای آکسیس که در راه فورت در لیبی بودند، حمله بردند. آنها عقب رانده شدند اما در همان هلفیا سنگر گرفتند. رومل میدانست که هلفیا یک موقعیت کلیدی بود و اجازه حرکت آزادانه میان دشت های ساحلی و داخلی را میداد و به همین دلیل برای بازپس گرفتن آن مصمم شد و تنها 10 روز بعد دوباره حمله را آغاز نمود. حمله ی رومل در شب 26 مه، سه گروه ضربت آلمانی در بین مسیر ساحل و گذرگاه هلفیا مستقر شدند. این گروه ها زیر مجموعه پانزر داک بود که فرماندهی آن را ماکسیمیلیان فون هرف بر عهده داشت. آنها صبح زود روز بعد حمله را آغاز نموده و هلفیا توسط سپاه سوم کولداشتورم محافظت میشد. آنها به خوبی میجنگیدند اما نتوانستند آلمان را متوقف کنند چون امنیت فرماندهی آلمان فوق العاده بوده و بریتانیا از ترس قیچی شدن و احاطه شدن منطقه را ترک کرد. http://up.reich-history.com/images/00031856597995533579.jpg رومل در سمت چپ و SdKfz.250/3 تحت فرماندهی او در طول روز عقب نشینی های بسیاری انجام شد و سرهنگ دوم موبرای به قصد پیروزی و با اجازه خروج کرد اما 173 رقم تلفات داد(فقط 170 تا مربوط به سپاه سوم بود) مانند 4 اسلحه سنگین، 8 ضد تانک، 4 تانک. هیچ نیروی بریتانیایی قادر به ارائه پشتیبانی نبود بطوریکه واحد های بریتانیایی به طور مرتب از گذرگاه خارج میشدند و هر لحظه امکان آن میرفت که دوباره توسط دول محور اشغال شود. بدین ترتیب تمام زمین دوباره از احتصار بریتانیا درآمد و به تصرف دول محور رسید. تاریخ: 26-27 مه 1941 محل: کانال هلفیا، مصر نتیجه: پیروزی دول محور طرفین درگیر: انگلیس-آلمان فرماندهان: آلمان: ماکسیمیلیان فون هرف، انگلیس: ویلیام گات استحکامات: بریتانیا: سپاه XIII، گردان پیاده نظام و حمایت تسلیحات آلمان: نیروهای آفریقایی تلفات: انگلیس 173 تلفات، 23 تا مربوط به توپخانه و 5 تا تانک و بقیه نیز متفرقه. آلمان: هیچ تلفاتی نداد. لینک مقاله اصلیhttp://www.forum.reich-history.com/thread452.html http://www.forum.reich-history.com/images/smilies/87984166578757837318.jpg به نام خداوند خون و خدای سلاح/ خداوند دشمن ستیز و خدای دفاع برگردان: شقایق عملیات اسکورپیون عملیات نظامی در طول نبرد ج ج 2 بود که در شمال آفریقا رخ داد. این مبارزه ای بین نیروهای متحدین به رهبری ژنرال اروین رومل و نیروهای انگلیسی تحت فرماندهی ژنرال استرافر بود که در 26-27 می 1941 رخ داد. اسکورپیون یک ضد حمله آلمانی علیه انگلیسیها در گذرگاه هلفایا در شمال غربی مصر و در پاسخ به عملیات برویتی انگلیسی ها بود. عملیات آلمان موفقیت انگیز بود و باعث شد بریتانیایی ها تحت فشار قرار بگیرند و از گذرگاه هلفایا گذر کنند و به مرز باک باک سوفافی عقب نشینی کنند. اسکورپیون دومین عملیات تهاجمی رومل پس از ورود به آفریقا محسوب میشد. زمینه پس از پیروزی و پیشی گرفتن بریتانیا بر ایتالیا در عملیات قطب نما، فرماندهی عالی آلمان رومل را برای بازیابی وضعیت نیروهای کورپس آفریقایی فرستاد. رومل یکبار حمله کرد، و نیروهای بریتانیایی را به جز قلعه توبروک، از مرکز لیبی به پشت مرزهای مصر راند. نیروهای متحدین حدود 15 کیلومتر در مصر پیشروی کردند و شهر ساحلی سولوم و گذرگاه هلفیا و بخشی از جنوب شرقی را آزاد ساختند. http://up.reich-history.com/images/60402987532410534951.jpg بخشی از عملیات در کویر غربی و در ج ج 2 گذرگاه هلفیا یک شکاف در کناره دشت ساحلی بود که با یک باریکه از داخل آفریقا جدا میشود و حدود یک کیلومتر با مرز ساحلی فاصله دارد. در تاریخ 15-16 ماه مه، نیروهای بریتانیایی با عملیات برویتی حمله را شروع کردند. در مجموع نیروها از طریق گذرگاه هلفیا عبور کردند و به سمت بیابان و نیروهای آکسیس که در راه فورت در لیبی بودند، حمله بردند. آنها عقب رانده شدند اما در همان هلفیا سنگر گرفتند. رومل میدانست که هلفیا یک موقعیت کلیدی بود و اجازه حرکت آزادانه میان دشت های ساحلی و داخلی را میداد و به همین دلیل برای بازپس گرفتن آن مصمم شد و تنها 10 روز بعد دوباره حمله را آغاز نمود. حمله ی رومل در شب 26 مه، سه گروه ضربت آلمانی در بین مسیر ساحل و گذرگاه هلفیا مستقر شدند. این گروه ها زیر مجموعه پانزر داک بود که فرماندهی آن را ماکسیمیلیان فون هرف بر عهده داشت. آنها صبح زود روز بعد حمله را آغاز نموده و هلفیا توسط سپاه سوم کولداشتورم محافظت میشد. آنها به خوبی میجنگیدند اما نتوانستند آلمان را متوقف کنند چون امنیت فرماندهی آلمان فوق العاده بوده و بریتانیا از ترس قیچی شدن و احاطه شدن منطقه را ترک کرد. http://up.reich-history.com/images/00031856597995533579.jpg رومل در سمت چپ و SdKfz.250/3 تحت فرماندهی او در طول روز عقب نشینی های بسیاری انجام شد و سرهنگ دوم موبرای به قصد پیروزی و با اجازه خروج کرد اما 173 رقم تلفات داد(فقط 170 تا مربوط به سپاه سوم بود) مانند 4 اسلحه سنگین، 8 ضد تانک، 4 تانک. هیچ نیروی بریتانیایی قادر به ارائه پشتیبانی نبود بطوریکه واحد های بریتانیایی به طور مرتب از گذرگاه خارج میشدند و هر لحظه امکان آن میرفت که دوباره توسط دول محور اشغال شود. بدین ترتیب تمام زمین دوباره از احتصار بریتانیا درآمد و به تصرف دول محور رسید. تاریخ: 26-27 مه 1941 محل: کانال هلفیا، مصر نتیجه: پیروزی دول محور طرفین درگیر: انگلیس-آلمان فرماندهان: آلمان: ماکسیمیلیان فون هرف، انگلیس: ویلیام گات استحکامات: بریتانیا: سپاه XIII، گردان پیاده نظام و حمایت تسلیحات آلمان: نیروهای آفریقایی تلفات: انگلیس 173 تلفات، 23 تا مربوط به توپخانه و 5 تا تانک و بقیه نیز متفرقه. آلمان: هیچ تلفاتی نداد. لینک مقاله اصلیhttp://www.forum.reich-history.com/thread452.html http://www.forum.reich-history.com/images/smilies/87984166578757837318.jpg -
به نام خدا در این تاپیک یک سری تصاویر از جنگ اکتبر تقدیم حضور دوستان می شود که احتمالا تابحال کمتر دیده شده است. پوستر فوق توسط مصری ها تهیه شده است. این پوستر نشانگر تلاش نیروهای رزمی مهندسی ارتش مصر است که در حال باز کردن و نفوذ در خطوط بارلو هستند. همانطور که مشاهده می کنید از پمپ های آب برای کنار زدن تل خاک های خطوط بارلو استفاده می شود. ژنرال سعد الشاذلی ژنرال دیوید الیازر آریل شارون ملعون به همراه موشه دایان یک چشم تصویر گرفته شده توسط جنگنده میگ 21 مصری از نیروهای خودی نیروهای اسرائیلی از کرانه شرقی کانال سوئز در حال دید زدن کرانه غربی موشک سام روسی ارتش مصر در کرانه غربی موشک در داخل سنگر قرار گرفته است. نیروی زخمی شده اسرائیلی تانک سنچوریون سرباز اسرائیلی در حال خروج از کنیسه و انتقال نماد مقدس برای جلوگیری از افتادن آن به دست نیروهای مصری تی 55 منهدم شده ارتش سوریه من آخرش نفهمیدم اون دو نفر خوابیده اند یا مرده اند؟؟ جنازه های سربازان اسرائیلی کاکپیت جنگنده ژنرالهای اسرائیلی پل اسرائیلیها بر روی کانال سوئز که در شبانگاه 16 اکتبر بر روی کانال سوئز احداث گردیده شد سرباز اسرائیلی در حال کمک به سرباز زخمی مصری سرباز اسرائیلی در حال نشان دادن جنگنده ساقط شده سوریه <
- 97 پاسخ ها
-
- 33
-
-
در این تاپیک تصاویری از این نیروگاه و شهرکهای اطراف مثل Pripyat که روزگاری محل سکونت هزاران نیروی متخصص و کارگر این نیروگاه بوده است قرار می دهم . شهر Pripyat هم اکنون به شهر ارواح تبدیل شده است و به جز تعداد کمی ساکنین قدیمی که حاضر به ترک زادگاه خود نشده اند فقط توریست ها و افراد ماجراجو به انجا رفت و امد می کنند . ساکنین این شهر حدود 1500 نفر می باشند که در جاهایی خاص که رادیو اکتیو کم می باشد زندگی می نمایند و با کشاورزی در خاک الوده و ماهیگیری از اب الوده زندگی می کنند ! این منطقه و روستاهای اطراف ان دارای حالت مرموز و مخوف می باشد و بنده عاشق این جور مکانها ( مکانهای الوده به رادیو اکتیو و مخوف ) می باشم !!! دوستانی که بازی Call of duty 4 را بازی کرده باشند با Pripyat بیشتر اشنا هستند ! بازی STALKER هم حال و هوای بسیار عالی و مخوفی دارد برای سفر در اطراف چرنوبیل و مناطق اطراف ان . . . . ان شاالله خدا قسمت کنه با دوستان یه سفری به این منطقه بریم و بصورت درخشان در شب برگردیم !! شب تاب بشیم از رادیواکتیو !!! در ضمن دوستان با همکاری خودشان از لحاظ عکس و مطلب تاپیک را کامل بفرمایند .