جستجو در انجمن

مشاهده نتایج برای برچسب های 'دفاع مقدس'.



تنظیمات بیشتر جستجو

  • جستجو بوسیله برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


انجمن ها

  • بخش داخلی
    • اخبار و قوانین
    • ماهنامه میلیتاری
    • گالري عكس و فيلم
    • کتابخانه میلیتاری
    • مقالات برتر
  • War and History - بخش جنگ و تاریخ
    • مباحث جامع نظامی
    • پیمان ها - قراردادها و معاملات تسلیحاتی
    • دکترین و استراتژی
    • عملیات های نظامی
    • جنگ تحمیلی
    • تحولات روز امنیتی نظامی بین الملل
    • General Military Discussions
  • Air force Forum - بخش نیروی هوایی
    • هواپیماهای نظامی
    • بالگردهای نظامی
    • تسلیحات هوایی
    • متفرقه در مورد نیروی هوایی
    • سایر بخشهای نیروی هوایی
    • Airforce - English
  • Army Forum - بخش نیروی زمینی
    • ادوات و تسلیحات زمینی
    • خودروهای نظامی و زره پوش ها
    • مباحث جامع زرهی
    • توپخانه زمینی
    • موشک های زمین پایه
    • الکترونیک زمینی
    • تجهیزات و تسلیحات انفرادی
    • متفرقه نیروی زمینی
    • سایر بخشهای زمینی
    • Ground forces - English
  • Navy Forum - بخش نیروی دریایی
    • شناورهای سطحی
    • شناور های زیرسطحی
    • هوا دریا
    • تسلیحات دریایی
    • سایر بخش های نیروی دریایی
    • علوم و فنون دریایی
    • راهبردها و راهکنش های دریایی
    • تاریخ نیروی دریایی
    • اخبار نیروی دریایی
    • Navy - English
  • News Section - بخش خبر
    • اخبار روز ایران و جهان
    • اخبار صفحه اول
    • رایانه و شبکه
    • English News
  • Non-Military Forums - سایر بخشها
    • دیگر موضوعات و مطالب

پیدا کردن نتایج در ...

یافتن نتایج که ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروز رسانی

  • شروع

    پایان


Filter by number of...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


Website URL


Yahoo


Skype


Location


Interests

پیدا کردن 78 results

  1. RezaKiani

    روزی که جنگ را باختیم ...

    دو سه هفته ای از پخش مستند کودتای خزنده توسط شبکه ی فارسی بی بی سی گذشته.... حداقل انتظار من این بود که علاقمندان به تاریخ جنگ ایران-عراق که در میلیتاری فعالیت می کنند دست کم یه تایپک جداگانه برای این مستند درست کنند و حتی اگر حوصله ی نقد و تحلیل اون رو ندارند هر کسی نظر خودش رو(فارغ از درست یا غلط بودن نظرش) بیاد و اعلام بکنه.... الان که دیگه به قول معروف آب ها از آسیاب افتاده من فرصت کردم که بشینم و این مستند رو ببینم... بعدش هم یه میز گرد کوچیکی بی بی سی درباره ی این مستند پخش کرد که اون رو هم گوش کردم... یه سری ایده هایی به صورت نامنظم در مغزم شکل گرفته که با دوستان در میان می ذارم و از قبل هم تذکر می دم که همه ی اینها یک سری افکار مغشوش هستند و نه حاصل فکر و تحلیل و .... خلاصه دیگر دوستان هم اگر نظری داشتند بد نیست که در یک تاپیک واحد جمع آوری بشه و شاید در نهایت هم از نظرات عزیزان یه چیز ماندگار باقی ماند. بعد از مقدمه ی بالا نکته ای رو عرض کنم خدمت دوستان: بی بی سی تقریبا 10 روز قبل از پخش مستند خودش شروع کرد به فضاسازی و تبلیغ که آی بیایید یه سند تازه درباره ی جنگ پیدا کردیم و.... خلاصه هیاهو و جنجال به صورتی که مخاطب فکر بکنه حتما یه اسناد خیلی خاصی بوده که الان بی بی سی قصد داره اون رو رو بکنه و احتمالا تمام سازمان سیاسی یا دست کم نظامی ایران رو کن فیکون بکنه.... اما حقیقت ش اینه که وقتی برنامه تموم شد من دیدم که خیلی هم اطلاعات جدیدی رو دریافت نکردم و این جلسه اتفاقا از جلساتی بود که ازش آگاهی داشتم و اگرچه ریز جزئیات داستان رو نمی دونستم ولی از کلیات وقایع اطلاع داشتم... از همین رو فکر می کنم که بقیه ی دوستانی که به تاریخ جنگ علاقمند بوده اند هم احتمالا خودشون به این جریانات رسیده بودند و مستند بی بی سی فقط می تونست در این حد روشنگر باشه که مثلا فلان فرمانده در اون زمان چه سمتی داشته و الان چه سمتی داره.... اما در پس پشت هدف از درست کردن این مستند من فکر کنم یه پیامی مستتر بوده. یعنی هدف بی بی سی و مشخصا آقای باستانی این نبود که جنبه ای ناگفته و نادیده از جنگ رو بازگو بکنند بلکه هدفشون این بود که صداقت نظام رو در زمینه ی ارائه ی اخبار صحیح و در زمان درست به مردم (یعنی ولی نعمتان نظام) زیر سوال ببرند. در انتهای مستندآقای باستانی جمع بندی از داستان ارائه می کنه که میشه به صورت خلاصه ازش این نتیجه رو گرفت که: بعله! نظام در اون زمان حساس اطلاعات مهمی رو از مردم پنهان کرده و به پنهان کاری خودش کماکان ادامه داده و همون طور که در مسائلی مثل قضیه ی غنی کردن سوخت هسته ای و یا سقوط هواپیمای اوکراینی سعی در پرده پوشی کرده در تمامی مسائل مهم و مربوط به مردم همین رویکرد رو داره و اصولا نظام فعلی جمهوری اسلامی در هر زمینه و موقعیتی مردم رو نامحرم می دونه... اینکه بی بی سی چقدر تونسته در القای این نتیجه به فکر مخاطبینش موفق عمل کرده رو نمی دونم چون هنوز هیچ کسی درباره ی این مستند با من صحبت نکرده... یعنی یا مردم اصلا ندیدن یا اگر دیدن چندان براشون مهم نبوده یا اینکه اصلا پیام رو نگرفتن.... این چیزی بود که فعلا به ذهنم می رسه... اگر بازهم چیزی به ذهنم رسید همین جا در ادامه می نویسم
  2. بسمه تعالی 182 به بهانه ی چهل سالگی دفاع مقدس ؛ دفاع مقدس به مثابه یک میراث بشری 1: به اعتقاد نظریه پردازان روابط بین الملل ، تا زمان جنگ جهانی دوم ، مهم ترین دلیل در شعله ور شدن آتش جنگ ها ، عدم واکنش مناسب جهانی به تهاجمات مرزی، عبور از مرز های نظامی، اشغال و تجزیه کشور های دیگر بود. در بحران چکسلواکی وپیش از جنگ دوم ، موسولینی پیش‌نهاد کردکه کنفرانسی متشکل از قدرت‌های اروپایی بریتانیا، فرانسه، ایتالیا و آلمان نازی برای رسیدگی به آن تشکیل شود. در ۱۹۳۸ این کنفرانس بدون حضور نماینده‌ای از شوروی یا چکسلواکی در مونیخ تشکیل شد و این قدرت ها بدون درنظر گرفتن تمامیت ارضی چکسلواکی ، در پایان جلسه سودت را به آلمان بخشیدند . نویل چمبرلین پس از امضای توافق‌نامه مونیخ گفت: «امروز ماصلح را برای زمانه‌مان را تحقق بخشیدیم.» ولی خبر نداشت که بی توجهی به حق حاکمیت ملی و حفظ تمامیت ارضی کشور های دیگر چه عواقبی در بر خواهد داشت ! هیتلر پس از اتریش و چکسلواکی به سراغ لهستان رفت و آتش جنگی را روشن کرد که اروپا و برخی نقاط دیگردنیا را به مدت بیش از ۶ سال در خود فرو برد. کشور های قدرتمند دنیا در سایه عدم واکنش و نادیده گرفتن اشغال خاک دیگر کشور ها، که به ظاهر مستقیما آسیبی به منافع آنان نمی زد، به دنبال به دست آوردن صلح سعادتمندانه ای بودند که هرگز آن را به دست نیاوردند. به دنبال این جنگ خانمان سوز بود که به منظور برقراری صلح و امنیت در جهان و محترم شمردن تمامیت ارضی کشور ها، منشور ملل متحد در تاريخ 26 ژوئن 1945 در سانفرانسيسكو در پايان كنفرانس ملل متحد درباره تشكيل يك سازمان بين‌المللي به امضاء رسيد و در 24 اكتبر همان سال لازم‌الاجرا گرديد. در ماده 1 از فصل 1 منشور این سازمان آمده است: "حفظ صلح و امنيت بين‌المللي و بدين منظور به عمل آوردن اقدامات دسته جمعي موثر براي جلوگيري و برطرف كردن تهديدات عليه صلح و متوقف ساختن هرگونه عمل تجاوز يا ساير كارهاي ناقض صلح و فراهم آوردن موجبات تعديل و حل و فصل اختلافات بين‌المللي يا وضعيت‌هايي كه ممكن است منجر به نقض صلح گردد با شيوه‌هاي مسالمت‌آميز و برطبق اصول عدالت و حقوق بين‌الملل... " 2 : پس از جنگ جهانی دوم، از یک سو به دنبال رقابت ها و توسعه طلبی های شدت گرفته در پی جنگ سرد، از سوی دیگر به دلیل اوج گرفتن مساله امنیت انرژی، مجددا مناقشات ارضی و به راه انداختن جنگ ها و کودتا ها توسط ابر قدرت ها شدت گرفت. در ادامه تسلط چنین جوی، جنگ 8 ساله ایران و عراق که یکی از طولانی ترین، خسارت بار ترین و پرتلفات ترین جنگ های قرن 20 ام بود به راه افتاد. این جنگ در شرایط عدم ثبات داخلی ایران در پی وقوع انقلاب اسلامی در سال 1979 و در کمتر از یک سال پس از انقلاب در حاکی که تمامی نهاد های حاکمیتی دچار تنش و تحولات بوده و ارتش نیز پس از پیوستن به انقلاب وضع آشفته و نابسامانی داشت شروع شد. صدام وعده پیروزی قریب الوقوع را می داد و خود اولین گلوله توپ را به سمت ایران شلیک کرد . همچنین ارتش عراق به شدت از سوی کشور های غربی و شرقی تجهیز شده بود تحت حمایت سنگین مستشاری و اطلاعاتی آنان بود . در سوی دیگر ارتش و سازمان نظامی ایران در ضعف و آشفتگی و تحریم تسلیحاتی به سر می برد به نحوی که بسیاری منتظر سقوط قریب الوقوع حکومت نوپای ایران و یا دست کم اشغال بخش های وسیعی از خاک ایران از جمله مناطق نفت خیز ایران بودند. این مقاومت با چنگ و دندان نظامیان ارتشی و سپاهی و به ویژه نیرو های داوطلب مردمی بود که خاک ایران را از دهان صدام بیرون کشید و تمامیت ارضی آن را حفظ کرد. این جنگ که با تحریک و دسیسه ابر قدرت ها توسط صدام علیه ایران تحمیل شد می توانست مثال دیگری باشد از جنگ های صورت گرفته بر سر منابع انرژی خصوصا منطقه بسیار نفت خیر جنوب شرق ایران، اما نکته ی مهم آن مباح شمردن کشور گشایی هایی بود که از سوی قدرت های جهانی و حتی دیگر کشور های منطقه قرار بود صلح سعادت مندانه دیگری را در پی داشته باشد. اما دوباره گندم صلح به دندان هیچ کدام از آن کشور ها نرسید، پس از خاتمه جنگ ایران و عراق، صدام در حالی کویت را اشغال کرد که چشم به سرزمین های شبه جزیره عربستان دوخته بود. همان دو کشوری که در سال های جنگ ایران و عراق بیشترین حمایت مالی را از صدام کرده بودند. پس از آن تنها ورود آمریکا و دیگر کشور های غربی عضو ائتلاف بود که عربستان را از خطر اشغال شدن رهانید و خاک کویت را آزاد کرد. ورودی که با به راه انداختن جنگ اول خلیج فارس همراه بود و تاسیس پایگاه های نظامی و استقرار گسترده نظامیان آمریکایی و سلطه دولت مطبوعشان بر گلوگاه های تولید انرژی جهان را به دنبال داشت. همچنین، در اتفاقی کم نظیر هر دو بلوک شرق و غرب که در جای جای جهان از هیچ فرصتی برای رقابت و تخاصم با یکدیگر دریغ نمی ورزیدند، برای یاری رژیم بعث به رهبری صدام علیه ایران متحد شده بودند. تانک های مدرن تی 72، موشک های بالستیک اسکاد، هواپیما های بسیار پیشرفته میگ 25 و 29 که در آن زمان آخرین دستاورد های بلوک شرق بود و بسیاری تسلیحات دیگر، از شوروی سابق، هواپیما های سوپر اتاندارد، میراژ اف-1 ، موشک های ضد کشتی اگزوست، سامانه پدافندی رولند و حتی تاسیسات اتمی از سوی فرانسه، بسیاری تجهیزات و حتی سلاح های شیمیایی از آلمان، و در نهایت اطلاعات ماهواره ای و تصاویر هوایی، کمک های مستشاری و در نهایت حتی دخالت مستقیم از سوی ایالات متحده، در کنار دلار های نفتی شیخ های حاشیه خلیج فارس صدام را در برابر ایران یاری می رساند. چرا که نفت و امنیت انرژی مگا ترند جدیدی بود که پس از کشور گشایی های جنگ جهانی دوم محبوب شده بود، و هر دو بلوک شرق و غرب بر سر آن تفاهم و اتفاق نظر داشتند. این در حالی ست که مبنای شکل گیری سازمان ملل به عنوان یگانه سازمانی که تمامی دولت ها و ملت های جهان را با یکدیگر مرتبط می سازد و به دور یک میز می نشاند آن بود که حقوق و تمامیت ارضی کشور ها محترم و خدشه ناپذیر دانسته شود. 3: جنگ ایران و عراق یکی از طولانی ترین جنگ های قرن 20 ام بود و با فاصله کوتاهی جنگ اول خیلج فارس را در پی داشت . این جنگ همزمان با انقلاب رسانه ای در دنیا و فراگیر شدن رسانه های دیداری اتفاق افتاد و موجب شد تا افکار جهانی در مورد این جنگ و منازعات بعدی در خاور میانه حساس شود، زیرا در بسیاری از کشور های جهان، خصوصا کشور های غربی روزانه اخبار متعددی از جنگ ایران و عراق منتشر می شد. اگر جنگ ویتنام وجدان های مردم جهان را در مورد جنگ افروزی مستقیم ابرقدرت ها حساس نمود؛ جنگ ایران و عراق مردم جهان را متوجه بعد جدیدی ازین آتش افروزی ها نمود . طولانی شدن جنگ در مناطق نفت خیز، آن هم در شرایطی که هر دو بلوک شرق و غرب در آن همکاری و مشارکت دارند، افکار عمومی را در مورد اهداف پنهان و اصلی به راه افتادن این جنگ حساس کرد. به ویژه انکه پس از پایان جنگ ایران و عراق، پس از آنکه صدام با چراغ سبز آمریکا دست به اشغال کویت زد، همان آمریکا، خود به ناگاه مدعی پرچم داری مبارزه با صدام و آزادی سازی کویت شد. این رسوایی ها و آگاهی عمومی از حقایق جنگ های نفتی بود که کار را برای دست اندازی های نظامی قدرت های بزرگ به خاک دیگر کشور ها به میزان کم نظیری دشوار ساخت؛ مقاومت طولانی ایرانیان، که در شرایطی که در جنگی نابرابر و تحت تحریم های شدید، با چنگ و دندان مقاومت کردن و گوشت تن را سپر گلوله قرار دادن مانع از نابودی کشور و به تاراج رفتن سرزمین های نفت خیز در دسیسه چیده شده توسط ابر قدرت ها، و آگاه شدن افکار عمومی جهان در مورد اهداف پنهان این جنگ شد، موجب شد تا دولت آمریکا حتی در ژست مبارز آزادی نیز کار دشواری در اقناع افکار عمومی در توجیه مداخله نظامی خود داشته باشد و مجبور به اجرای تبلیغات و پروپاگاندای گسترده از جمله داستان معروف رسوایی شهادت دروغین دختر سفیر کویت شود. [1] نهایتا نتیجه آن شد که افکار عمومی به هیچ وجه جنگ افروزی را تحت هر عنوانی برنمی تابید و تنها واقعه ای چون 11 سپتامبر می توانست از پس توجیه افکار عمومی برای اشغال افغانستان و افزایش حضور و مداخله نظامی آن کشور در خاور میانه بر آید. برای اشغال عراق نیاز به افسانه سرایی ها در مورد انبار های تسلیحات کشتار جمعی عراقی بود که دستمایه اشغال آن کشور قرار گرفت. همان دست مایه ای که با رسوا شدن دروغ ها و دسیسه های آن یکی از بزرگترین بی آبرویی های دولت آمریکا در 100 سال گذشته را به بار آورد و دولت بوش پسر را به یکی از منفور ترین دولت های آمریکا در داخل آمریکا و سطح بین المللی بدل کرد. و در ادامه کار به آنجا کشید که در برابر فشار افکار عمومی راهی جز خاتمه اشغالگری و خروج نظامیان از عراق باقی نماند. حتی برای دولت ترامپ شعار خارج کردن نظامیان از افغانستان و خاتمه جنگ به بزرگ ترین دستاورد بدل شد . 4 : حساسیت افکار عمومی مردم جهان نسبت به حق حاکمیت ملی کشورها ، حاصل بی خانمان شدن ، کشته شدن و نقص عضو انسانهای بسیاری بوده واین بهایی بسیار گزاف به شمار می آید . این آگاهی از اهداف واقعی تجارت جنگ در بین قدرت های بزرگ بود که راه را برای دست اندازی های بیشتر به خاک دیگر کشور ها بست و مقاومت 8 ساله و خون صد ها هزار ایرانی در برابر اشغال گری ، نقش کم نظیری در شکل گیری آن ایفا کرد. ازین رو میتوان گفت که دفاع مقدس ایران نه تنها یک موضوع ملی بلکه یک میراث بشری و متعلق به تمام انسان های آزاده است : میراث تثبیت حق حاکمیت ملی و تمامیت ارضی . [1] https://en.wikipedia.org/wiki/Nayirah_testimony
  3. ناگفته‌هایی از سایت سوباشی یک سرهنگ بازنشسته پدافند هوایی با بیان اینکه اولین هواپیمای میگ 25 که توسط پدافند هوایی سپاه سرنگون شد در اصفهان و با هدایت سایت سوباشی بود، گفت: نقش رادار و اقدام تاکتیکی بر علیه هواپیماهای دشمن پدافند را سرافرازانه از جنگ خارج کرد. به گزارش گروه دفاع و امنیت مشرق، هادی فرخی سرهنگ بازنشسته پدافند هوایی در گفتگو با خبرنگار مهر، در خصوص چگونگی نقش آفرینی مرکز پدافند هوایی در کشوراظهار داشت: مرکز عملیات پدافند هوایی در تهران و مراکز پدافند منطقه ای یا S.D.C ها که در نقاط مختلف کشور از جمله سوباشی همدان مستقر هستند و مراکز کنترل گزارش که تابع آنها هستند شبکه ای را تشکیل می دهند که از 50 سال پیش On Line بودند. یعنی اگر به فرض در گوشه شمال غرب کشور تحرکی دیده می شد، در لحظه به تهران گزارش می شد. یعنی کار در مراکز عملیات منطقه ای مثل همدان یعنی کار 24 ساعته و هفت روز در هفته، چه در جنگ و چه در صلح. وی در خصوص عملکرد مرکز پدافند هوایی همدان موسوم به سایت سوباشی عنوان کرد: سایت سوباشی در هشت سال دفاع مقدس وظایف سنگینی داشت که یکی از آنها کنترل عملیاتی و کنترل آتش پدافند هوایی بیش از 37 شهر بود. این رادار وضعیت های مختلف آمادگی را به پدافند این شهرها و مناطق اعلام می کرد. پدافند را هدایت می کرد، اعلام می کرد که چه زمانی مجازند شلیک کنند. هم چنین پروازهای گشت زنی جنگنده های خودی برای دفاع از این شهرها به عهده سایت سوباشی بود. فرخی اضافه کرد: در جنگ شهرها نیروی هوایی عراق با هواپیماهای میگ-25 که در ارتفاع بالا پرواز می کردند روی شهرهای ما چند بمب بی هدف پرتاب می کرد و فرار می کرد تا با کشتن شهروندان بی دفاع روحیه مردم ما را خراب کند. ارتفاع پروازی میگ های 25 به قدری بالا بود که ما نمی توانستیم با آنها درگیر شویم. اولین هواپیمای میگ 25 که توسط پدافند هوایی سپاه سرنگون شد در اصفهان و با هدایت سایت سوباشی بود. وی با اشاره به اینکه از کارهای مهم سوباشی هدایت جنگنده هایمان بود، گفت: یعنی هواپیماهای فانتوم اف-4 یا اف-14 را در بعضی جاها و به خصوص شیارهای کوهها نگه می داشتیم به هواپیماهای مهاجم عراقی حمله می کردیم و گریز می کردیم. خلبانان ما با سوخت گیری از هواپیماهای تانکر در هوا بعضی وقت ها تا هفت ساعت برای پوشش هوایی منطقه در آسمان بودند. این سرهنگ بازنشسته پدافند هوایی ادامه داد: همچنین بحث آلرت را داشتیم که خلبان داخل هواپیما بر روی باند آماده پرواز بود و به محض اینکه رادار هواپیمای دشمن را کشف می کرد بعد از پنج دقیقه بلند می شد و ما آن را به سمت هواپیمای دشمن هدایت می کردیم. وی تصریح کرد: جنگ و گریز در هوا و هدایت هواپیمای خودی با توجه به سرعت بالای دو هواپیما که روی هم بیش از دو برابر سرعت صوت است زیرکی و سریع الانتقالی خاصی را می طلبد. یک لحظه اشتباه یعنی انهدام هواپیمای خودی یا حمله موفق هواپیمای دشمن به شهرها. فرخی با بیان اینکه در مورد بمباران مناطق نظامی و حیاتی دشمن هم ما اکیپی بودیم که قبل از حمله خلبانان عمل کننده را توجیه می کردیم، گفت: اگر حمله مثلاً سپیده دم بود ساعت دو یا سه نیمه شب به سایت سوباشی می رفتیم و پشت دستگاه می نشستیم چون اطلاعات حمله را نباید پخش می کردیم و هواپیماهای خودی را هدایت می کردیم بدون اینکه با آنها صحبت کنیم. مثلاً به وسیله شماره هایی که رادیو بیان می کرد و زمانی که بمباران انجام می شد تازه خلبان ما اجازه داشت با ما صحبت کند. وی خاطرنشان کرد: در کنار رادار سوباشی ما شبکه دیده بانی مردمی را هم فعال کرده بودیم. چون رادارهای زمینی هر چه قدر هم کامل باشند باز نقاط کور دارند. ما به ادارات مختلف در غرب کشور مراجعه می کردیم، به ایستگاههای آتش نشانی مراجعه می کردیم، مساله را برای اینها توجیه می کردیم و از آنها می خواستیم که اگر هواپیمای مشکوکی دیدند از طریق تلفن به سایت اطلاع دهند. اگر اطلاعات آنها موثق بود از آنها تقدیر می شد. این شبکه خیلی به ما کمک کرد و ما بارها از این اطلاعات جهت سرنگونی هواپیماهای عراقی استفاده کردیم و این هم میهنان را هم با ساعت و سکه طلا مورد تشویق قرار دادیم. این سرهنگ بازنشسته پدافند هوایی نقش رادار سوباشی در جنگ را همانند خاری در چشم دشمن دانست و افزود: این رادار در ارتفاع نصب شده بود و احاطه کامل به شیارهای داخل خاک خودمان و عراق داشت. من در چهار سال آخر جنگ تحمیلی به عنوان معاون عملیات در آنجا مشغول به خدمت بودم. بارها هواپیماهای عراقی که از کمک مستشاران روسی و فرانسوی بهره می بردند سعی کردند تا این رادار را مورد هدف قرار دهند که موفق نشدند. وی با تاکید براینکه قطع نامه 598 توسط ایران و عراق پذیرفته شده بود و حالت نه جنگ و نه صلح بود، گفت: ما تصورمان این بود که دیگر عراق از مرزهای بین المللی رد نمی شود. منتها نه تنها عراق در زمین و هوا به قطع نامه اعتنا نکرد بلکه منافقین را هم روانه خاک ما کرد. فرجی اضافه کرد: پنجم مرداد ماه سال 1367 بود. هواپیماهای عراقی از صبح چندین نوبت سایت سوباشی را بمباران کرده بودند که ناموفق بود چون پدافند کنار سایت امکان بمباران دقیق را به آنها نداده بود. بعد از ظهر یک هواپیمای عراقی از فاصله دور با بمب لیزری دقیقاً اتاق عملیات رادار را هدف قرار داده بودند. وی ادامه داد: در آن زمان من در پایگاه همدان بودم. تا آنجا که یادم می آید در ستاد پایگاه بودم و مشغول بررسی نامه ها بودم که به من تلفن زدند گفتند مثل اینکه سوباشی مورد حمله قرار گرفته است. دیده بان ها گزارش داده بودند و تماس تلفنی هم با سوباشی قطع شده است. سه تا ماشین آماده شدیم و سریع حرکت کردیم . فاصله پایگاه همدان تا سایت سوباشی تقریباً 36 کیلومتر است. ما طی 50 دقیقه به سایت رسیدیم. این سرهنگ بازنشسته پدافند هوایی با بیان اینکه حقیقتاً آنجا عاشورایی بود و طوری این عزیزان شهید شده بودند که انسان فراموش می کرد زندگی جریان دارد، گفت: چون دورتادور اتاق عملیات دیواره های قطور بتنی بود و بمب از بالا وارد اتاق شده بود موج انفجار از داخل اتاق خارج نشده بود و همه چیز را منهدم کرده بود. تیرآهن های قطور مثل یک کلاف خم شده بود. چون بمب دقیقاً به اتاق عملیات اصابت کرده بود نفراتی که در قسمت های دیگر و پناهگاه بودند هیچ صدمه ای ندیده بودند. وی اضافه کرد: آمبولانس و بالگرد به محل آمد. هر کس کاری می کرد. آن قدر آوار زیاد بود که رسیدن به جنازه ها هم سخت بود. همه در حال گریه جنازه ها را در می آوردند و بسته بندی می کردند. بعضی ها بدحال شدند. جنازه هیچ کدام از این عزیزان کامل نبود. جنازه ها را که به موطن اصلیشان فرستادیم روز بعد دو تا دست پیدا شد. دوستان گفتند می توانیم با آزمایشات پزشکی بفهمیم این دست ها مال کدام شهید است اما بنا به فتوای امام که شهید نبش قبر ندارد، این دو دست را به عنوان یادبود شهدای سوباشی در ورودی سایت سوباشی دفن کردیم. فرخی با اشاره به اینکه تمام این عزیزان که در اتاق عملیات بودند شهید شدند، گفت: 19 نفر که 18 نفرشان از پدافند هوایی بودند و یک نفرشان رابط نیروی زمینی بود. اینها بهترین های پدافند بودند. در اتاق عملیات باید هشت نفر حضور داشتند اما بقیه از استراحت شیفتشان زده بودند و داخل اتاق عملیات بودند تا اگر از دستشان بر می آید کمکی کنند چون جنگ شهرها از طرف هواپیماهای عراقی فکر همه ما را ناراحت کرده بود و می خواستیم هر کاری از دست ما برمی اید انجام دهیم. وی افزود: این بچه هایی که آنجا بودند کسانی بودند که برای ماموریت های خاص آموزش دیده بودند. برای هدایت هواپیماهای اکتشافی. اینها را با هواپیماهای کوچک به سایت های رادار می بردند برای اینکه هواپیماهای اکتشافی را هدایت کنند تا عکس های لازم را بگیرند و مسیرهای حمله جدید را انتخاب کنند و برگردند. این شهدا جوانترینشان 23 سال داشت و صاحب یک بچه 2 ساله بود و مسن ترین آنها شهید عسگری هم دوره من افسر عملیات سایت سوباشی بود. این سرهنگ بازنشسته پدافند هوایی با ذکر این نکته که من تقریباً همه آنها را می شناختم، گفت: شهید زمانی، شهید جودکی، شهید جامعه شورانی که از نیروی زمینی بود یا شهید دستنبو که اصلاً از همدان منتقل شده بود. ایشان در معاونت عملیات نیرو با امیر غلامی همکاری می کردند. امیر غلامی ایشان را که افسر راداری خبره ای بودند به تهران آورده بود تا برای بعضی ماموریت ها یا بعضی مشاوره ها پیش ایشان باشد.ایشان افسر شجاع و سریع الانتقالی بود و لحظه ای که رادار مورد هدف قرار گرفت ایشان پشت اسکوپ بود و برای ما نقل شده که در حال هدایت یکی از شکاری های خودی بوده است. وی افزود: سالها از آن اتفاق گذشته است، منتها من ندیدم که جایی از این شهدا صحبتی شده باشد. چون هر وقت که صحبت اتاق عملیات رادار بوده عنوان می شده که سری است و نباید مطرح شود. فرخی با اشاره به اینکه حمله به سایت سوباشی ضربه بزرگی به ما بود هم از نظر نفرات و هم اینکه ما یکی از مهم ترین رادارهایمان را از دست دادیم، گفت: البته کمتر از بیست و چهار ساعت از این حادثه نگذشته بود که پرسنل پدافند یکی از رادارهای تاکتیکی را از مکان دیگری به سوباشی منتقل کردند تا شبکه راداری ما دچار اختلال نشود. وی افزود: الان وقت استفاده از این تجارب و عنوان این رشادت هاست و من عرض می کنم که در آخر جنگ شاید نسبت هواپیماهای عراق به ما ده به یک بود. اما پیروزی ما و نقش رادار و اقدام تاکتیکی بر علیه هواپیماهای دشمن پدافند را سرافرازانه از جنگ خارج کرد. متاسفانه هرچی گشتم عکسی پیدا نکردم که مستقیما به سوباشی مربوط باشه
  4. مقدمه بعد از عملیات خیبر، دشمن علاوه بر سازماندهی سپاه های اول، دوم، سوم و چهارم، اقدام به تشکیل فرماندهی شرق دجله و رده های مواضع پدافندی در سراسر منطقه جنوب کرد و در مسیر آب راه ها و در داخل نیزارها کمین هایی قرار داد تا در صورت هجوم نیروهای ایرانی، نقش هشدار دهنده و تاخیری داشته باشند و از نزدیکی نیروهای شناسایی به خط دشمن نیز ممانعت به عمل آورد و به منظور زیر نظر داشتن هرگونه تحرک و داشتن دید کلی بر هور و اطراف آن دکل های متعددی را نصب کرد. گذشته از کمین و نصب دکل ها، در آب راه ها موانع قابل ملاحظه ای ایجاد کرد که گذشتن از آن ها بسیار سخت و بلکه غیر ممکن می نمود. بعد از این موانع، سیل بندی هم مشرف بر آب به عرض 12 متر و ارتفاع 2 متر احداث کرده و بر روی آن سنگرهای متعددی تعبیه، که از سه جهت، دارای دید کافی بر روی آب بود. در حالی که دستیابی به یک جناح از دشمن در شمال بصره و قطع جاده مهم بصره – العماره، که می توانست منطقه مانور مناسبی را برای عملیات های آینده به سمت بصره و یا العماره باز نموده و دروازه جدیدی را برای ورود به مناطق خشکی جدید بگشاید، هم چنان به عنوان یک هدف مهم تلقی می شد؛ عواملی هم چون تجربیات به دست آمده از عملیات خیبر در خصوص الزامات پشتیبانی و تاکتیکی و عملیات آبی و خاکی، جبران بسیاری از نواقص و کمبودهای مهندسی موجود در عملیات مذکور، در اختیار داشتن جزایر مجنون به عنوان مناطق واسط و سرپل که امکان تمرکز نیروها و انتقال تجهیزات به جلو را تسهیل می نمود، موجب شدند منطقه غرب هورالهویزه مجدداً برای انجام عملیات بزرگ بعدی انتخاب گردد. اهداف عملیات دستیابی و تسلط بر جاده العماره – بصره و نیز راهیابی به مرکز اصلی هورهای غرب دجله – که استان های ناصریه، بصره و العماره را احاطه کرده است – و هم چنین تسلط بر شرق دجله همراه با انهدام نیرو از جمله اهداف این عملیات بود. هم چنین تسلط بر شرق دجله همراه با انهدام نیرو از جمله اهداف این عملیات بود. هم چنین، پاکسازی پاسگاه های ترابه، بلال، ابولیله و نیز روستاهای البیضه، الصخره، پَد خندق و انهدام پل های العزیر، خندق و ... در حد شمالی منطقه عملیات؛ و پاکسازی روستاها و انهدام پل هایی همچون جوبیر و ... در حد جنوبی منطقه در دستور عملیات بود. منطقه عملیات منطقه عملیات در غرب هورالهویزه واقع است که از شمال به ترابه و زجیه و از جنوب به القرنه و کانال سوئیب محدود می گردد. این منطقه دارای دو نوع طبیعت متفاوت است: یک خشکی در قسمت غربی که حداقل عرض آن 2 کیلومتر در زجیه و حداکثر عرض آن 8 تا 9 کیلومتر در عزیر و الهاله می باشد و 2 هور بزرگ (هورالهویزه در شرق و هورالحمار در غرب) این خشکی را احاطه نموده اند. طول منطقه عملیات از ترابه تا الهویدی حدود 50 کیلومتر می باشد. زمین آن از جنس خاک رس نمکی و به حالت گرد است. در نزدیکی سیل بندهای هور نیز با نشست آب، منطقه حالت باتلاقی به خود می گیرد. هم چنین، منطقه مذکور توسط رودخانه دجله به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم می شود که 4/3 خشکی منطقه در شرق رودخانه واقع است. جاده حساس و مهم بغداد – بصره نیز در غرب رودخانه واقع است. وسعت کل منطقه عملیات اعم از خشکی و هور 1000 کیلومتر مربع می باشد که 250 کیلومتر مربع آن خشکی و مابقی آن هور می باشد، دراین منطقه یکی از بزرگ ترین ذخایر نفت عراق موجود می باشد که دولت عراق مشغول بررسی و نقشه برداری آن شده بود. استعداد دشمن از منطقه قلعه صالح تا نهر سوئیب تحت فرماندهی نیروهای شرق دجله بود. استعداد و نحوه گسترش یگان های دشمن به صورت زیر بود: الف – فرماندهی دفاع الاهوار؛ از قلعه صالح تا الکساره: دو گردان کماندویی یوسف و عبدالله از لشکر 10. تیپ 2 کماندویی سپاه چهارم . ب – لشکر 35 پیاده؛ از منطقه الکساره تا نهر روطه. تیپ 429 پیاده با پیاده با 3 گردان . تیپ 94 پیاده با 3 گردان. قاطع القادسیه، خالد، الصنادیه، صدام، دینار الثانی. دو گردان کماندویی الفیحا و محمد قاسم از لشکر 5 مکانیزه. نیروهای کماندو الشیبانی. 4 گردان تانک . 5 گردان توپخانه. ج – فرماندهی نیروهای دفاع از بصره، از نهر روطه تا نهر سوئیب : تیپ 93 پیاده با 3 گردان. تیپ 703 پیاده با 3 گردان. قاطع الشهید . یک گردان تانک. یک گردان توپخانه. د – لشکر 31 پیاده ، از نهر سوئیب تاپاسگاه طلائیه: تیپ 118 پیاده. تیپ 49 پیاده. تیپ 605 پیاده. سه گردان توپخانه. نیروهای که دشمن حین عملیات برای پاتک وارد منطقه کرد نیز عبارت بودند از: لشکر 10 زرهی با تیپ های 17 و 42 زرهی و 24 مکانیزه. لشکر گارد ریاست جمهوری با تیپ های 1 مکانیزه، 2 زرهی، 3 نیروی مخصوص و 4 زرهی. لشکر 4 پیاده کوهستانی با تیپ های 5، 18 و 29 پیاده. لشکر 6 زرهی با تیپ های 16 و 30 زرهی و 25 مکانیزه. لشکر 1 مکانیزه با تیپ های 27 مکانیزه، 34 زرهی و 51 مختلط. لشکر 5 مکانیزه با تیپ های 20 و 15 مکانیزه. تیپ های 65، 66 و 68 نیروی مخصوص. تیپ 10 زرهی. قوای خودی نیروهای عمل کننده در منطقه تحت پوشش سه قرارگاه عملیاتی و با فرماندهی مرکزی قرارگاه خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله وسلم به شرح زیر تشکیل گردیده بود: قرارگاه نجف تحت فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله وسلم هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت: لشکر 25 کربلا. لشکر 14 امام حسین علیه السلام. لشکر 5 نصر. لشکر 7 ولی عصر (عج). تیپ 15 امام حسن علیه السلام. تیپ 18 الغدیر. تیپ 21 امام رضا علیه السلام. گردان های ویژه شهید صدر. گروه 22 توپخانه (2 گردان). گروه 40 توپخانه رسالت (1 آتشبار). لشکر 77 پیاده ارتش. محدوده عملیاتی قرارگاه نجف: از منطقه ترابه تا آب راه نینوا . قرارگاه کربلا تحت فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیاءصلی الله علیه و آله وسلم هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت: لشکر 17 علی ابن ابی طالب علیه السلام. لشکر 31 عاشورا. لشکر 8 نجف اشرف. لشکر 27 محمد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم. تیپ مستقل 44 قمربنی هاشم علیه السلام. لشکر 21 پیاده ارتش با 9 گردان پیاده، 2 گردان مکانیزه و 3 گردان تانک. لشکر 28 پیاده ارتش. گردان های 327، 350، 347، القارعه، 397، 372، 364 و 343 توپخانه. محدود عملیاتی قرارگاه کربلا: از جنوب خط حد قرارگاه نجف تا شمال پَد الهویدی قرارگاه نوح تحت فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله وسلم هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت: لشکر 41 ثارا... . تیپ احمد ابن موسی. محدوده عملیاتی قرارگاه نوح: از پد الهویدی تا کانال سوئیب. هم چنین، دو قرارگاه ظفر 1 و 2 تحت نظر قرارگاه خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله وسلم برای قرارگاه های نجف و کربلا منظور شده بود: الف – قرارگاه ظفر 1 از سپاه، تیپ ویژه شهدا از ارتش، تیپ 1 از لشکر 23 نوهد ب – قرارگاه ظفر 2 از سپاه، تیپ مستقل 33 المهدی (عج) از ارتش، تیپ مستقل 55 هوابرد (4) در مجموع، نیروهای عمل کننده سپاه عبارت بودند از: 345/31 بسیج، 964/13وظیفه و 17010 پاسدار. طرح عملیات برای انجام عملیات، منطقه مورد نظر به دو محور شمالی و جنوبی تقسیم شد. محور شمالی به قرارگاه نجف، و محور جنوبی به قرارگاه کربلا واگذار شد. قرارگاه نجف از شمال البیضه تا امتداد آب راه جمل، و قرارگاه کربلا از شمال، مقابل آب راه جمل و روستای نخیره در شرق دجله؛ و از جنوب، منطقه القرنه (خط الهاله) وارد عمل می شدند. قرارگاه نوح علیه السلام نیز ماموریت داشت ضمن تصرف پدافندی و گسترش در آن محور، به سوی پل زردان پیشروی کند و سپس کانال سوئیب را شکافته و آب را به سمت بصره جاری نماید. هم چنین به دو قرارگاه فرعی ظفر و نجف 2 ماموریت های جداگانه ای به صورت احتیاط و نیز انجام عملیات فریب واگذار شد. به این ترتیب که قرارگاه ظفر می باید آماده می شد تا در صورت امکان به طریق هلی برد از العزیز به طرف شمال – در غرب روخانه دجله – حرکت کند. نجف 2 نیز ماموریت اجرای آتش روی جاده العماره – بصره و شمال پل العزیر به عهده داشت. شرح عملیات عملیات در ساعت 23 روز 20/12/1363 با اسم رمز مبارک یاالله، یاالله، یاالله و قاتلوهم حتی لاتکون فتنه، یا فاطمه الزهرا، یا فاطمه الزهرا، یا فاطمه الزهراسلام‌الله‌علیه آغاز گردید و در همان ساعات اولیه، تمامی خطوط و استحکامات دشمن به سرعت در هم کوبیده شد. در منطقه قرارگاه کربلا، لشکرهای 8 و 31 به سرعت خود رابه خط دوم دشمن رسانده و در ساعت 2 بامداد پس از پاکسازی این خط که دارای تعدادی مین پراکنده نیز بود، به سمت دجله حرکت نمودند. تیپ 44 نیز پس از شکستن خط اول، سریعا یک گردان 110 نفری انفجار را به همراه مواد لازم از روی جاده خاکی جوبیر به سمت پل فرستاد و در ساعت 02:30 اعلام کرد که پل بتونی جوبیر را از دوطرف منهدم نموده است. در منطقه قرارگاه نجف، به علت وجود چند کمین در فاصله زیادی از خطوط اول دشمن، موج دوم نیروها که می بایست از آبراه های اصلی حرکت کنند با این کمین ها درگیر و در نتیجه متوقف شدند و تا ساعاتی بعد مشغول پاکسازی منطقه گردیدند. یکی از یگان های قرارگاه نوح نیز در قسمت پَد الهویدی و سیل بند اول دشمن به سیم های خاردار و موانع دشمن برخورد کرد و سپس با تعویض محور و حل مشکلات در ساعت 3 بامداد خط اول را شکسته و پاکسازی پَد الهویدی را تا ساعت 03:20 به پایان رساند و سپس به سمت داخل پیشروی کرد. در آغاز روشنایی صبح (ساعت 6) قرارگاه نجف پاکسازی خط اول خود را به جز البیضه به اتمام رساند در حالی که واحدهایی از لشکرهای 7، 5 و 14 روی خط دوم درگیر بودند. در این میان، نیروهای لشکر 25 به علت طولانی بودن مسیر خود تا صبح به هدف نرسیده و به عقب بازگشتند. منطقه ترابه نیز به طور کامل پاکسازی گردید. پس از الحاق نیروهای قرارگاه کربلا در خطوط اول و دوم، لشکر 17 از سمت شمال به سمت دجله اقدام به پدافند به سمت شمال نمود و واحدهایی از لشکرهای 8 و 31 به کنار دجله رسیدند. در منطقه قرارگاه نوح نیز لشکر 41، پَد الهویدی و سیل بند اول را پاکسازی کرد. با شروع روشنایی صبح، پاتک های دشمن نیز آغاز شد. فشارهای ممتد دشمن در طول روز اول منجر به بازپس گیری پَد الهویدی و رخنه محدود در چند محور دیگر گردید. در شب دوم، واحدهایی از قرارگاه نجف در محور چهارراه دوم پَد خندق و جنوب آن وارد عمل شدند. لیکن با مقاومت دشمن مجبور شدند به مواضع قبلی خود بازگردند. در این میان، قرارگاه کربلا موفق شد منطقه پیشرفتگی رودخانه دجله و جنوب جوبیر(کیسه ای) را تصرف و تامین نماید. هم چنین، واحدهایی از این قرارگاه موفق شدند خود را به دجله رسانده و ضمن وارد آوردن ضربات موثری بر دشمن، رو به جنوب پدافند نمایند. با شروع روشنایی صبح روز دوم، پاتک های دشمن با شدت بیشتری آغاز گردید و تا پایان این روز موفق به تصرف سیل بند دوم و الصخره و رخنه در برخی نقاط سیل بند اول در جنوب و شمال پَد خندق گردید. در منطقه قرارگاه کربلا، پاتک های دشمن عمدتاً از منطقه الهاله به سمت همایون انجام شد که پس از انهدام تعدادی تانک و نفربر و به گل نشستن تعدادی دیگر، دشمن بدون نتیجه عقب نشست. در روز سوم عملیات، با بمباران هوایی دشمن تعدادی از واحدهای قرارگاه نجف در وضع نامناسبی قرار گرفتند. چهار راه پَد خندق نیز به دست دشمن افتاد و نیروهای خودی در 600 متری شرق این چهار راه مستقر گردیدند. در شب و روز چهارم عملیات، واحدهای قرارگاه نجف در شمال چهارراه پَد خندق به دلیل عدم الحاق به جنوب و نیز فشار دشمن، به مواضع اولیه خود عقب نشینی کردند. هم چنین یکی از واحدهای قرارگاه کربلا از خط صفین 3 به سمت شمال تک نمود که در بعضی از محورها تا جاده خندق پیشروی کرد، لیکن به دلیل عدم پاکسازی منطقه و نیز عدم الحاق با نیروهای قرارگاه نجف مجبور شد به خط صفین 3 باز گردد. سپس، پاتک های شدید دشمن به خط پدافندی صفین 3 آغاز شد. در این پاتک ها، دشمن نتوانست رخنه ای در خط پدافندی مذکور ایجاد کند. در شب پنجم، قرارگاه کربلا با نیروهای باقی مانده خود به غرب دجله تک نمود. اگر چه این قرارگاه توانست ضمن انهدام نیروهای دشمن مستقر در شرق برگراه، قسمت اعظم پل ابوعران را تخریب کند، لیکن با فشارها دشمن از سمت شمال، جنوب و جنوب شرقی تا صبح روز پنجم (25/12/1363) مجبور شد منطقه غرب دجله رابه جز سیل بند غربی – در داخل کیسه ای – را تخلیه کند. با روشنایی صبح روز پنجم پاتک های دشمن با شدت تمام آغاز گردید و تا بعد از ظهر این روز دشمن موفق به ایجاد رخنه در کناره شرقی دجله و برهم زدن آرایش پدافندی خودی گردید. آتش توپخانه دشمن نیز از این روز شدت گرفته و خطوط اول و دوم و سیل بند عقب آب راه ها را مورد هدف قرار داد. با روشنایی صبح روز ششم، پاتک های دشمن ادامه یافت که در ساعت 10 صبح خط صفین 3 به طور کامل به پشت جاده النهیر، جمل 3 منتقل شد. با فشار دشمن و پراکندگی واحد های خودی وضعیت خط بسیار نامساعد بود. بر همین اساس و به دلیل عدم تضمین برای حفظ خط پَدافندی شمال منطقه با توجه به این که در صورت شکستن خط فوق، تمامی نیروهای منطقه درخطر انهدام قرار می گرفتند، تصمیم گرفته شد عقب نشینی شود. این عقب نشینی از ساعت 5 بعد از ظهر 26/12/1363 آغاز شد و تا ساعت 10 شب به پایان رسید و پل پَد چهارم در چند نقطه منهدم و قطع گردید. منطقه ترابه و پَد خندق تا 700 متری شرق چهار راه پَد در دست نیروهای خودی باقی ماند. در شب 2/1/1364 دشمن به روستای ترابه پاتک کرد که با دادن 16 اسیر و تعدادی تلفات مجبور شد عقب نشینی کند. نتایج عملیات طی عملیات بدرعلاوه بر تلفات سنگین که به دشمن وارد شد، بیش از 500 کیلومتر مربع از منطقه هور از جمله روستاهای ترابه، لحوک، نهروان، فجره و نیز جاده خندق به طول 13 کیلومتر، که فاصله آن با جاده العماره – بصره 6 کیلومتر است، به تصرف نیروهای خودی درآمد. لازم به ذکر است که پس از این عملیات، عراق با استفاده از پشتیبانی هوایی و موشکی خود به حملات گسترده به شهرها و مناطق مسکونی و نیز کشتی های حامل نفت ایران مبادرت ورزید. تلفات و خسارات وارده به دشمن تلفات و خسارات وارده به دشمن طی عملیات بدر به شرح ذیل می باشد: کشته و زخمی شدن بیش از ده هزار نفر. به اسارت در آمدن 3200 نفر. انهدام 250 تانک و نفربر انهدام 40 قبضه انواع توپ. انهدام 200 خودرو. انهدام 60 قبضه انواع خمپاره انداز. انهدام 15 دستگاه مهندسی. انهدام 4 هواپیمای PC – V . انهدام 2 هواپیمای میگ و سوخو. انهدام 4 هلی کوپتر. به غنیمت گرفته شدن 50 قبضه انواع خمپاره انداز. به غنیمت گرفته شدن 2 دستگاه رازیت. '' منابع:مرکز مطالعات وتحقیقات جنگ سپاه''
  5. تاریخ: 15 تا 16 دی ماه 1359(5 تا 6 ژانویه 1981). محل: جنوب کرخه کور، غرب اهواز. نتیجه: پیروزی عراق در ضد حمله،سقوط هویزه. متخاصمین: جمهوري اسلامي ايران در برابر عراق فرماندهان: ايران :تیمسار ظهیر نژاد فرمانده نیروی زمینی ارتش تیمسار فلاحی رییس ستاد مشترک ارتش آیت الله خامنه ای نماینده رهبری در شورای عالی دفاع سرهنگ حسینی فرمانده عملیات نیروی زمینی تیمسار لطفی فرمانده لشکر 16 زرهی قزوین تیمسار جمشیدی فرمانده تیپ 1 لشکر 16 زرهی قزوین شهید حسین علم الهدی فرمانده سپاه سوسنگرد جاودان اثر علی هاشمی فرمانده سپاه حمیدیه عراق: ؟ استعداد رزمی ايران :در حدود 15000 نفر تیپ 1و3 از لشکر 16 زرهی قزوین تیپ 2 از لشکر 92 زرهی اهواز 2 گردان از لشکر 77 پیاده 2 گردان از سپاه پاسداران سوسنگرد گروهی از ستاد جنگهای نامنظم (شهید چمران) عراق: در حدود 20000 نفر تیپ 35 و 43 زرهی از لشکر 9 گردان 14 زرهی تیپ 20 مکانیزه از لشکر 5 تیپ 8 مکانیزه از لشکر 8 تیپ 31 نیروی مخصوص تلفات: ايران: 140 تا 250 دستگاه تانک 100 دستگاه خودروی زرهی 1 فروند هواپیما 1 فروند هلیکوپتر عراق: 1000 نفر کشته و مجروح 800 نفر اسیر 50 دستگاه خودرو 55 دستگاه تانک 3 فروند هلیکوپتر 15 دستگاه موشک انداز پیش زمینه با گذشت 3 ماه از آغاز تجاوز عراق به ایران و سقوط خرمشهر فشار بر روی سران سیاسی و نظامی کشور در جهت بیرون راندن متجاوزین از خاک ایران شدت گرفت. ابوالحسن بنی صدر ،رییس جمهور وقت و فرمانده کل قوا، در روز 26 آذر 59 در طی جلسه ای به فرماندهان نظامی عالی رتبه ارتش خطاب می کند:«به هر ترتیبی که هست برای عملیات آفندی طرح ریزی کنید. من دیگر در مقابل نظریات و خواسته های مردم و رهبران مذهبی قدرت مقاومت ندارم، یا باید طرحی را تهیه و اجرا کنید و یا اینکه بروید در رسانه های گروهی صریحا علت عدم امکان اجرای عملیات آفندی را برای مردم توضیح دهید.» در نتیجه این فشارها، نیروی زمینی ارتش دو طرح حمله بزرگ را به منظور بازپس گیری مناطق از دست رفته درجبهه جنوب آماده می کند. طرح اول حمله از سمت غرب اهواز و جنوب هویزه به منظور بیرون کردن دشمن از دشت آزادگان و از بین بردن تهدید عراق نسبت به اهواز، هویزه و سوسنگرد برنامه ریزی می شود. طرح دوم باید به فاصله چند روز پس از طرح اول اجرا می شد و با حمله از سمت ماهشهر و آبادان به صورت گازانبری نیروهای عراق را که از کارون رد شده و آبادان را از سمت شرق محاصره کرده بوند در هم می شکست و در نهایت به آزادی خرمشهر می انجامید. هر یک از دو طرح در چند مرحله اجرا می شدند و در صورت موفقیت در هر مرحله، مرحله بعدی عملیات شروع می شد. ارتش بنابر آموزه های استاندارد خود در هر دو حمله بر تک زرهی و نفوذ عمیق در مواضع دشمن تکیه داشت. در هر دو طرح قرار بود که بار اصلی عملیات بر دوش واحدهای زرهی باشد و نیروهای پیاده در کنار زرهی حرکت کرده و پس از رسیدن به اهداف عملیات مواضع جدید را تثبیت کنند. متأسفانه تمهیدات لازم برای حملاتی با این ابعاد توسط نیروی زمین در نظر گرفته نشده بود و در نتیجه هر دو عملیات با شکست مواجه شدند. عملیات نصر؛ وضعیت عمومی منطقه عملیات منطقه جغرافیایی كه در مرحله اول عملیات مورد نظر بود غرب اهواز و جنوب سوسنگرد را شامل می شد. این منطقه ازطرف شمال به شاخه شرقی-غربی رودخانه كرخه، از شرق به رودخانه كارون بین كوت بدالله تا آبادی فارسیات و ازمغرب جاده هویزه به یزدنو و ازجنوب به پادگان حمید و جفیرمحدود می شود. در جنوب غربی حمیدیه رودخانه كرخه نور از كرخه منشعب می گردد. ابتدا به سمت جنوب و سپس در نزدیكی روستای بنی تمیم به سمت غرب تغییرمسیر داده به موازات كرخه پس ازعبور از هویزه به هورالعظیم می ریزد. به علت لایروبی های سالیانه و ریختن گل و لای این رودخانه در دو طرف آن عارضه مرتفعی ازهویزه تا آبادی اژدك پدید آمد كه در زمینهای هموار و مسطح جنوب دارای ارزش نظامی است. انشعابات كرخه و كرخه كور در مواضع بارندگیهای شدید، سبب آب گرفتگی زمینهای اطراف می شود كه می تواند برای حركت نیروها ، به ویژه تجهیزات زرهی و مکانیزه، محدویت ایجاد كند. زمین منطقه به گونه ای است كه درمواقع خشكی بسیار نرم و درهنگام بارندگیهای شدید و طغیان رودخانه ها با باتلاقی و یا به صورت گل چسبیده ای درمی آید كه حركت افراد و یا خودروها را تنها به جاده محدود می سازد. بعلت فقدان عوارض طبیعی و همواربودن زمین، ایجاد عوارض مصنوعی در هنگام عملیات پدافندی یا آفندی و استفاده از و سایل سنگین مهندسی جهت ایجاد خاكریزیا حفركانال ضرورت می یافت. موقعیت نظامی منطقه عملیات درمرحله اول عملیات، رودخانه كرخه كور درقلب منطقه عملیاتی و اقع شده بود و نیروهای دشمن قسمتی از كرانه شمالی و جنوبی را در اشغال داشتند. پادگان حمید كه هدف نهایی مرحله اول محسوب می شد در جنوب شرقی این منطقه قرار داشت. برای رسیدن به این اهداف و تامین آن، انجام عملیات در امتداد جاده اهواز-خرمشهربه دلیل وجود مواضع مستحكم دشمن، امكان پذیر نبود. یگانهایی از لشكر5 و9 عراق در این مواضع مستقر بودند. دشمن به دوطرف آرایش داشت. در منطقه كرخه كور آرایش دشمن به سمت شمال و درغرب كارون آرایش به سمت شرق بود. در منطقه شمال غربی هویزه و جنوب غربی آن بین نیروهای دشمن الحاق وجود نداشت. به طوری كه هویزه و بخشهایی از هورالعظیم همچنان در اختیار نیروهای خودی بود. عقبه یگانهایی كه در شمال كرخه نور مستقربودند، جنوب آن رودخانه بود و این نقطه آسیب پذیری دشمن به حساب می آمد. طرح مانور عملیات نصر دومین عملیات بزرگ ارتش، با تکیه بر نیروهای زرهی بود و در منطقه هویزه به اجرا درآمد. طرح عملیات نصر توسط ستاد مشترک ارتش تهیه شده بود و یک طرح بلندپروازانه در چهار مرحله بود. قرار بود که در مرحله اول جفیر و پادگان حمید، در مرحله دوم کوشک و طلاییه و در مرحله سوم خرمشهر آزاد شود. در مرحله چهارم نیز قرار بود تا در صورت امکان پیشروی به سوی حومه بصره از محور تنومه انجام شود. قرار شد تا مرحله اول عملیات نصر در چهار محور جداگانه اجرا شود. در شمالی ترین محور قرار بود تا تیپ 1 لشکر 16 زرهی به همراه نیروهای نامنظم وابسته به شهید چمران از هویزه و از میان شکافی که بین تیپ 8 مکانیزه و تیپ 43 زرهی وجود داشت به سمت جنوب شرقی پیشروی کنند و با یک حرکت احاطه ای تیپ 43 زرهی را محاصره کنند. در محور دوم تیپ 3 لشکر 16 زرهی که توسط دو گردان از سپاه تقویت شده بود باید از کرخه کور عبور می کردند و یک تک جبهه ای را بر روی مواضع تیپ 43 زرهی اجرا می کردند. این دو محور قرار بود که در جنوب کرخه کور با یکدیگر الحاق کرده و بعد به سمت جفیر پیشروی کنند و آن را آزاد کنند. در سمت غرب اهواز و بر روی هور نیز دو تک های زرهی از دو محور جداگانه صورت می گرفت. محور اول از فارسیات به سمت عباویه و محور دوم کمی جنوب تر از محور اول و به موازات آن در جهت ایستگاه حمید انجام می شد. این دو محور نیز قرار بود که پس از الحاق با هم پادگان حمید را از دست دشمن خارج کنند. پس از رسیدن به اهداف مرحله اول و تثبیت آنها باید جهت تک زرهی به سمت جنوب غربی و در دو محور موازی به سمت طلاییه و کوشک می چرخید. برای اینکه عملیات با غافلگیری بیشتری همراه شود ساعت رهایی را ساعت 10 صبح روز 15 دی مصادف با 28 صفر انتخاب کردند. عملیات عملیات نصر در ساعت 10 صبح 15 دی ماه 59 آغاز شد. در اولین حرکت تیپ 3 لشکر 16 زرهی و گردانهای سپاه توانستند با موفقیت در محور ابوحمیظه-سوسنگرد از کرخه کور عبور کنند و تا 20 کیلومتری جنوب شرق هویزه در خطوط عراق نفوذ کنند. محور شمالی نیز با موفقیت به سمت جنوب حرکت کرد و با چرخش به سمت شرق با محور دوم الحاق کرد. در نتیجه الحاق تیپ 1 و 3 لشکر 16 زرهی تیپ 43 زرهی عراق کاملا محاصره شد. نیروهای عراقی که عقبه خود را از دست داده بودند به صورت نامنظم شروع به عقب نشینی کردند و با از دست دادن 800 نفر اسیر و مقادیر زیادی تسلیحات گروهی از آنان توانستند عقب نشینی کنند. در محور فارسیات آتش تهیه 20 دقیقه دیرتر از ساعت تصویب شده اجرا شد و نصب پل بر روی کارون و عبور واحدهای زرهی لشکر 92 زرهی با 3 ساعت تأخیر مواجه شد. از سوی دیگر پس از عبور از کارون محور جنوبی با میدان مین برخورد کرده و متوقف شد و محور مرکزی نیز با اندکی پیشروی 300 متر پس از کارون متوقف شد. در نتیجه هیچ کدام از این محورها نتوانستند به جاده خرمشهر-اهواز برسند و آن را قطع کنند. مرحله اولیه عملیات در ساعت 16 روز 15 دی به پایان رسید در حالیکه در محور شمالی عبور از کرخه کور با موفقیت انجام شده بود ولی در محورهای جنوبی نیروهای زرهی تنها توانسته بودند از کارون عبور کنند و سرپلی در ساحل غربی آن به دست آوردند ولی پیشروی قابل ملاحظه ای انجام نداده بودند. در محور شمالی واحدهای پای کار با آنکه با موفقیت خط دشمن را شکسته بودند از اقدامات تأمینی غفلت کردند و نیروها و تجهیزات زرهی در دشت بازقرار گرفتند. از طرفی عدم الحاق با دو محور مرکزی و جنوبی سبب شده بود تا نیروهای محور کرخه کور به دشمن جناح بدهند. مرحله دوم عملیات در ساعت 8 صبح روز بعد با هدف رسیدن به جفیر از محور شمالی شروع شد. جاده جفیر به عنوان محور عملیات انتخاب شد و نیروهای سپاه جلوتر از واحدهای زرهی ،که پشتیبانی از آنها را برعهده داشتند، حرکت به سمت جنوب را آغاز کردند. در شب اول عملیات عراق تعدادی از نیروهای خود را وارد منطقه کرده و آرایش داده بود. همچنین دو گردان تانک عراق در غرب جاده جفیر مستقر بودند. در نتیجه، پس از اندکی پیشروی، نیروهای سپاه با حملات توپخانه و هواپیماهای عراق زمینگیرشدند. با ته کشیدن مهمات و سوخت تانکهای لشکر 16 زرهی، فشار عراق بر روی واحدهای زرهی لشکر 16 قزوین بیشتر شد و سبب شد تا در بعد از ظهر روز 16 دی واحدهای زرهی بدون اطلاع نیروهای سپاه عقب نشینی کنند. تیپ 1 لشکر16 زرهی در حال عقب نشینی زیر آتش شدید عراق واقع شد و بسیاری از تجهیزات و تانکهای خود را از دست داد و تقریبا منهدم شد. با عقب نشینی تانکهای تیپ 1 زرهی نیروهای سپاه و تعدادی از نیروهای داوطب و نامنظم در محاصره یک ستون تانک عراقی افتادند و همگی شهید شدند. از جمله افرادی که در این مرحله از عملیات نصر در محاصره شهید شدند فرمانده سپاه هویزه ،سید حسین علم الهدی، بود. در ساعت 9 صبح روز 17 دی پاتک عراق به سمت جنوب کرخه کور آغازشد و در ساعت 14 آتشباری عراق بر روی مواضع ایران تشدید شد. در نتیجه، دستور تخلیه به پشت کرخه کور به لشکر 16 زرهی ابلاغ شد اما تا فردای آن روز هنوز یگانهایی از تیپ 3 لشکر 16 در مواضع خود در جنوب کرخه کور باقی مانده بودند. در حوالی ساعت 6 بعد از ظهر عقب نشینی باقیمانده تانکهای تیپ 3 به سمت شمال رودخانه کرخه کور آغاز شد در حالیکه نیروهای سپاه که هنوز در جنوب کرخه کور باقی مانده بودند حرکت مؤثری از جانب دشمن مشاهده نکردند. عقب نشینی واحدهای زرهی ایران عراق را در راه رسیدن به کرخه کور مصمم تر کرد و آتش شدید عراق سبب شد تا نیروهای سپاه با عقب نشینی از پل حمودی فردوس پل را منفجر کنند. در اوایل شب نیروهای عراقی به مواضع خود قبل از آغاز عملیات نصر بازگشتند و دوباره در حاشیه کرخه کور موضع گرفتند. پس از نبرد در روز 21 دی هویزه از محور سوسنگرد و جنوب شرقی مورد تهدید قرار گرفت و جاده سوسنگرد-هویزه زیر آتش مستقیم دشمن درآمد. 4 روز بعد هویزه کاملا محاصره شد و در روز 27 دی 59 شهر سقوط کرد. برنامه ریزی غلط بزرگترین عامل شکست ایران در عملیات نصر بود و با وجود پیروزی اولیه سبب شد تا نه تنها ایران تعداد زیادی از تجهیزات و ادوات زرهی خود را ،که جانشینی برای آنها وجود نداشت، از دست بدهد بلکه شهر هویزه نیز که از ابتدای جنگ اشغال نشده بود در محاصره قرارگرفت و سقوط کرد. اولین اشتباه نیروی زمینی ایران عدم شناسایی قدرت دشمن بود. لشکر 16 زرهی به تازگی وارد منطقه شده بود و با زمین عملیات هیچ گونه آشنایی نداشت. با اینکه در تمام محورها تک زرهی بار اصلی حمله را بر دوش می کشید انتخاب بد زمین و زمان عملیات سبب شد تا تک زرهی در محورهای جنوبی به گل بنشیند و تانکها پس از گرفتن سرپل فرصتی برای بازشدن در دشت و انجام تهاجم نداشته باشند. در فصل زمستان منطقه جنوب کرخه کور رملی و پر از گل و لای می شود و در نتیجه تانکهای لشکر 92 زرهی اهواز بدون اینکه فرصت مقابله در یک نبرد زرهی را پیداکنند در گل گیرکردند. عدم پشتیبانی و نبود مهندسی رزمی در منطقه عملیات سبب شد تا جاده کافی پشت سر لشکر 16 زرهی کشیده نشود و در نتیجه انتقال مهمات و سوخت به تانکهای این لشکر با مشکل مواجه شد و درنتیجه بسیاری از تانکهای این لشکر از بین رفتند یا به دست دشمن افتادند. برنامه ریزی غلط سبب شده بود تا مهمات کافی برای تانکها در نظر گرفته نشود. این اشتباه در مرحله دوم عملیات تأثیر مرگبار خود را نشان داد. اشکال دیگر برنامه ریزی های صورت گرفته برای عملیات نصر در نظر گرفتن نیروهایی اندک برای غلبه بر تعداد بیشتر دشمن بود که در مواضع مستحکم دفاعی قرار داشتند. در حالیکه استانداردهای نظامی نسبت 3 به1 را برای یک حمله موفقیت آمیز پیشنهاد می کنند در هیچ کدام از محورها نسبت مهاجمین ایرانی به مدافعین عراقی حتی به نسبت 2 به 1 هم نمی رسید. از سوی دیگر هیچ نیروی ذخیره ای برای عملیات در نظر گرفته نشده بود و با فروکش کردن قدرت نیروی تک کننده نیرویی در پشت جبهه نبود که جای نیروهای تک ور را پر کند. در ضمن برنامه ای برای شکست احتمالی عملیات در نظر گرفته نشده بود. عقب نشینی تیپ های 1و 3 لشکر 16 زرهی بدون پشتیبانی و به صورت نامنظم صورت گرفت و نیرویی نبود تا این عقب نشینی را پوشش دهد. عملکرد نیروی هوایی و هوانیروز در این عملیات قابل توجه نبود و با اینکه هوانیروز در ابتدای جنگ توان بالایی از خود نشان داده بود در عملیات نصر نتوانست پشتیبانی هوایی مؤثری از نیروهای تک ور انجام دهد. اگر هوانیروز می توانست در روز اول عملیات در محورهای جنوبی به کمک تانکهای لشکر 92 زرهی بیاید و راه آنها را بازکند شاید این عملیات با نتیجه ای دیگر خاتمه می گرفت. از دیگر اشکالات این عملیات نبودن تمهیدی برای مقابله با آتش ضدتانک پیاده نظام عراق بود. عراق بر اساس تجربیات مصر در جنگ 1973 اعراب و اسرائیل در عبور از کانال سوئز، نیروهای پیاده خود را به موشکهای هدایت شونده ضد تانک مجهز کرده بود و همین موشکها تلفات زیادی را به تانکهای ایرانی وارد کردند. تیپ های 1 و3 لشکر 16 زرهی که از حمایت دو گردان پیاده سپاه و نیروهای نامنظم شهید چمران برخوردار بودند توانستند آتش ضد تانک پیاده نظام عراق را بهتر خنثی کنند ولی میدانهای مین و موشکهای ضدتانک و آتش توپخانه عراق واحدهای لشکر 92 زرهی را که از کارون گذشتند خیلی زود زمین گیر کردند. به فاصله اندکی پس از شکست تک زرهی نیروی زمینی در جنوب سوسنگرد، حمله زرهی دیگری در جبهه جنوب برای شکستن محاصره آبادان انجام شد که آن هم به شکست دیگری انجامید. درباره آن خواهیم نوشت. نويسنده: رضاکیانی موحد لينك منبع: wars-and-history.com/post/382
  6. عمليات نصر( هويزه ) : شهادت سيد حسين علم الهدي عمليات نام نظم و در نوع خود گسترده " نصر'' با هدف ازاد سازي " جفير ، پادگان حميد و در نهايت خرمشهر " و شرق بصره طرح ريزي شد . بنا بر اين بود تا با دستيابي به اهداف مورد نظر ، نيروهاي دشمن تا حومه شهره " بصره " تعقيب شوند. اين طرح فراگير و بزرگ در روز 15 دي ماه 59 ، با استعداد سه تيپ زرهي از لشگر 6 و لشگر 92 زرهي اهواز و و دوگردان پياده از نيروهاي سپاه پاسداران ، همچنين شماري از افرا ستاد جنگ هاي نا منظم به اجرا در آمد . رزمندگان اسلام از دو محور جاده حميديه – سوسنگرد و هويزه وارد عمل شدند . در آغاز كار با موفقيت چشمگيري پيش رفت و شمار فراواني از افسران و سربازان عراقي به اسارت در امدند ، اما به دليل عدم برنامه ريزي براي حقظ و تثبيت دستاورد هاي عمليات و ضعف طراحي ، رزمندگان مجبور به عقب نشيني شدند . طي اين روند نزديك به يكصد و چهل تن از پاسداران و دانشجويان پيرو خط امام يه فرماندهي شهيد سيد حسن علم الهدي ( فرمانده سپاه هويزه ) در حلقه محاصره دشمن قرار گرفته و دليرانه به شهادت رسيدند . اين عمليات دومين تجربه نا موفق ارتش ج . ا در حملات گسترده بود كه به مدت 3 روز به طول انجاميد . در اين حمله عليرغم شكست حلقه محاصره شهر سوسنگرد ، هويزه در 27 در ماه 59 به اشغال نيروهاي دشمن در آمد و با خاك يكسان شد . پس از پايان عمليات نصر ، معروف به نبرد هويزه ، تعداد 1800 تن از نيروهاي دشمن كشته ، اسير و زخمي شدند . همچنين 55 دستگاه تانك ، 3 فروند هليكوپتر و 50 دستگاه خودروي دشمن منهدم شد . نام عمليات : نصر ( هويزه ) زمان اجرا : 15/10/1359 مدت اجرا : 3 روز مكان اجرا : جاده حميديه - سوسنگرد و هويزه تلفات دشمن ( كشته ، اسير ، زخمي ) : 1800 نفر ارگان هاي عمل كننده : زرهي ارتش ج . ا ، نيروي زميني سپاه ، ستاد جنگ هاي نا منظم به فرماندهي شهيد دكتر مصطفي چمران اهداف عمليات : آزاد سازي جفير ، پائگان حميد و در نهايت خرمشهر مقدمه : شرحي بر عمليات هاي دفاع مقدس
  7. امير شهيد سپهبد «علي صياد شيرازي» در سال 1372 با حضور در مسجد كوي دانشگاه تهران، طي يك سخنراني در سالروز شهادت شهيد «حسين خرازي» به بررسي چند عمليات‌ كه در سال‌هاي نخستين دفاع مقدس از سوي زرمندگان اسلام انجام شده بود، پرداخت كه شرح عمليات افتخارآفرين بيت‌المقدس يا آزادسازي خرمشهر، نيز بخشي از سخنان وي را تشكيل مي‌داد. وي با تقدير از شهدا و تاكيد بر تداوم راه آنها تاكيد كرد: فقط بيان بيوگرافي هر شهيد در شناخت راه شهيدان كفايت نمي‏كند، ما بايد به عنوان سربازان اسلام كه مديون شهدا هستيم در ادامه راه آنها كوتاهي نكنيم و خواهان نتيجه‌بخشي آرمان‏هاي اين شهيدان باشيم. وي با اشاره به عمليات «بيت المقدس» كه بعدها به نام فتح خرمشهر معروف شد، ادامه داد: در اين عمليات ما در جبهه‌ا‌ي به طول 170 كيلومتري مبارزه كرديم، در اين عمليات قرارگاه قدس، فتح و نصر با توجه به تجربه علمليات طريق القدس، ثامن ائمه و فتح المبين نبرد سنگيني را در منطقه‌اي به وسعت 6 هزار كيلومتر مربع آغاز كردند. شهيد صياد شيرازي افزود: در اين عمليات كه ما اول در طول جاده اهواز و خرمشهر، كه خاكريز دشمن در طرف شرق بود عمليات را آغاز كرديم، مرحله دوم پيشرفت دژ مرزي بود و مرحله سوم دنبال كردن دشمن از شمال تا كوشك و بالاخره مرحله چهارم در خود شلمچه بود. ما سه بار متوالي حمله كرديم و تلفاتي در اين سه بار به ما وارد شد. در اين عمليات شهيد خرازي، شهيد زنده كاظمي فرمانده تيپ نجف اشرف آن موقع و لشكر 88 اكنون، يك تيپ از هوابرد ارتش كه فرماندهي آن تيپ هنوز زنده است و مسووليت بالايي را دارد، اينها سه بار متوالي حمله كردند و تلفات سنگيني وارد شد كه يك دفعه ديديم فرماندهي در جلسه‌اي ما را جواب كردند و گفتند شما چه جوري مي‏گوييد لشكر و تيپ! در صورتي كه اكنون 25 روز است كه مي‏جنگيم و تلفات سنگيني به ما وارد شده است، مجروح زياد داده‏ايم و نيروها خسته‏اند. البته حدود پنج هزار كيلومتر را آزاد كرده بوديم و پنج هزار نيروي دشمن را اسير گرفته بوديم ولي هنوز خرمشهر آزاد نشده بود و در دست دشمن بود و به شكل غده سرطاني نمود داشت، در آن زمان از نظر فرماندهي معنا نداشت كه جنگ قطع شود، آن زمان بهترين زمان جنگ براي فتح خرمشهر بود چون اگر حمله را نيمه كاره رها مي‏كرديم دشمن خود را بازسازي مي‏كرد و در عمليات بعدي تلفات زيادتري مي‏داديم. خداي متعال در قرارگاه كربلا جرقه نوري نشانده كه طرحي را در ذهن يك طراح قرار داد و آن طرح تنها راهي بود كه مي‏توانستيم خرمشهر را محاصره كنيم و بعد آن را بگيريم. ما با سردار رضايي جلسه‏اي قرار داديم و براي اينكه هماهنگ با يكديگر عمل كنيم اين طرح را مورد بررسي قرار داديم، اين جلسه حدود پنج دقيقه بيشتر وقت نگرفت و هر دوي ما با اميدواري و قوت قلب گفتيم اين طرح بهترين طرح براي فتح خرمشهر است كه بايد اجرا شود. من يك لحظه ديدم سردار رضايي مكث كرد و گفت «اين طرح را چگونه به فرماندهان ابلاغ كنيم، به ما مي‏گويند چرا در مورد اين طرح مشورت نكرديد؟ خصوصا بچه‏هاي سپاه كه دوست داشتند در اجراي طرح‏ها مورد مشورت قرار بگيرند.» من خطاب به سردار رضايي گفتم: من اين طرح را ابلاغ مي‏كنم، شما نگران نباشيد. در قرارگاه جنوب در نزديكي اهواز و خرمشهر كه البته قرارگاه اصلي ما نبود، با فرماندهان دور هم نشستيم. شهيد صياد شيرازي با اشاره به اهميت نقش مدير، گفت: مدير اگر جذاب و داراي ظرفيت كافي باشد و زود از كوره در نرود مي‏تواند پيوند مناسبي با زيرمجموعه خود داشته باشد، البته بايد با زير مجموعه خود مشورت كند. وقتي كه يك مدير تصميمي را گرفت بايد به خدا توكل كند البته مدير وقتي كه با زير مجموعه خود مشورت مي‏كند اين مشورت كردن با شركت در تصميم‏گيري متفاوت است؛ مخصوصا در جبهه جنگ. در قرارگاه جنوب كه تمام فرماندهان لشكر و تيپ‏هاي ارتش و سپاه در كنار هم فشرده نشسته بودند صحبتم را با دعاي فرج آغاز كردم. البته در ابتدا كمي ترسيدم كه كم بياورم. خطاب به فرماندهان گفتم تصميم دارم فرماني را به شما ابلاغ كنم، همه ساكت شدند و گوش دادند و من فرمان را ابلاغ كردم، ديدم همه سرها به هم نگاه مي‏كنند و هر كس منتظر بود يك نفر حرفي بزند. اولين كسي كه صحبت كرد زندهاد احمد متوسليان بود، البته شايد زنده و در دست اسراييلي‏ها باشد. او فرمانده تيپ حضرت رسول(ص) بود، ايشان با لحني جدي و تند گفت فلان كس! ما نظر داده بوديم، چه جوري شد؟ اين طرح از كجا آمد؟ من خيلي آرام و متواضع گفتم معذرت مي‏خواهم من به شما عرض كردم كه فرمان ابلاغ مي‏كنم؛ نظر نخواستم، نگاهي كرد، ما هر دو در جبهه‏هاي كردستان با هم بوديم و خاطره‏ها داشتيم. احساس كردم كه قانع نشد، ولي احمد سرش را زير انداخت و چيزي نگفت. بعد از ايشان، نفر دوم شهيد خرازي رحمت الله عليه بود، ايشان تندتر از متوسليان خطاب به من، گفت: ما در جلسه قبل خيلي مطلب گفته بوديم، چه جوري شد؟ اين طرح چيست؟ من تندتر شدم و گفتم: معذرت مي‏خواهم، من خدمت برادران عرض كردم باز تكرار مي‏كنم من فرمان فرماندهي قرارگاه را ابلاغ مي‏كنم. اگر نگرفته‏ايد بگوييد تا دوباره تكرار كنم، بحثي نداريم، صحبت ديگري هم نيست؛ ايشان نيز عين شهيد احمد قانع نشد، سرش را زير انداخت. نفر سوم نوبت ارتشي‏ها بود البته ارتشي‏ها به دليل تربيت نظامي كه دارند مودبانه‏تر و با زبان فني صحبت مي‏كنند. شخص ارتشي كه شروع كرد به صحبت گفت جناب سرهنگ ـ البته من در آن زمان سرهنگ بودم ـ معذرت مي‏خواهم ما در جلسه قبل به شما سه راهكار ارايه داديم و اين هيچ كدام از طرح‏هاي ما نيست، چه جوري شد؟ خدا به زبانم آورد و ياريم كرد جمله‏اي بر زبان آوردم كه فكر مي‏كنم فني‏ترين جمله است. خطاب به فرد ارتشي گفتم نفهميدم شما كه استاد دانشكده هستيد چرا شما چنين حرفي را مي‏زنيد؟ مگر شما نمي‏دانيد كه فرمانده در مقابل راه‏كارهاي ارايه شده سه راه‏حل دارد يا اينكه يكي از راه‏حل‏هاي ارايه شده توسط زير مجموعه را انتخاب مي‏كند يا اينكه راه‏كارها را با هم تلفيق مي‏كند يا اينكه هيچ كدام اينها را انتخاب نمي‏كند و طرح ديگري را در نظر مي‏گيرد؛ و اين نيز جزء راه‏حل سوم است، يعني راه‏حلي متفاوت از راه‏حل‏هاي ارايه شده. آن شخص ارتشي نيز گفت؛ معذرت مي‏خواهم. ولي اگر نفر چهارمي صحبت مي‏كرد ديگر نمي‏توانستم چيزي بگويم. يك دفعه ديدم يك نفر در آخر نشسته كه آن سردار سرتيپ پاسدار رحيم صفوي بود؛ همرزم بسيار شايسته و قديمي ما در كردستان. روحيه مرا مي‏شناخت و احساس كرده بود كه ما عصباني هستيم، با اشاره به مانند رهبر يك اركست به من گفت كه آرامشت را حفظ كن، بدون اينكه حرفي بزند و اين حركت او روي من اثر گذاشت و من مقداري آرامش كسب كردم. دوباره چرخه از نو شروع شد و شهيد احمد متوسليان گفت: جناب سرهنگ من معذرت مي‏خواهم هيچ منظور خاصي نداشتيم ما تابع دستور و تكليف هستيم. وقتي كه او اين را گفت، آرامش پيدا كردم؛ خجالت كشيدم چون خودم را آماده كرده بودم كه تندتر سخن بگويم. بعد شهيد خرازي بلافاصله بعد از شهيد احمد گفت ما تابع دستور هستيم. وقتي كه ايشان اين حرف را زد من خطاب به آنها گفتم پس چرا شما معطل هستيد وقت كمي داريم. و همه بلند شدند و چنان با سرعت رفتند كه من تنها ماندم. همانطور كه ايستاده بودم يك لحظه تمام وجودم را اضطراب گرفت. با خداي خود گفتم؛ خدايا اگر اين عمليات نگيرد و پيروز نشويم من چطوري دفعه ديگر دستور بدهم، ما با توكل به تو چنين دستوري را داديم. شب عمليات شروع شد، سه تا محور بود، در محور اول با يك تيپ از لشكر 21 شهيد حمزه ارتش، آنها در محور اول در همان ساعات اوليه در بين صفوف دشمن شكاف ايجاد كردند. البته بين شلمچه و خرمشهر ما بايد در هفت كيلومتر دشمن را قطع مي‏كرديم و خودمان را به اروندرود مي‏رسانديم كه تازه به مردم بگوييم خرمشهر را محاصره كرده‏ايم تا كه مردم حضور پررنگ‏تري در جبهه داشته باشند. محور اول توسط شهيد احمد به نحو مطلوب پيش مي‏رفت ولي دو محور ديگر تا ساعت 5 / 4 صبح باز نشد و شهيد احمد نيز داد و بيداد مي‏كرد كه چرا نمي‏آييد؟ ما داريم از چپ و راست مي‏خوريم. خدا كمك كرد، ساعت 5 صبح بود كه ديديم از پشت بي‏سيم با هيجان اعلام كردند كه شهيد خرازي گفت ما داريم به طرف جلو مي‏رويم و نزديك رودخانه هستيم و حدود 5/6 صبح بود كه اعلام كرد ما به رودخانه رسيديم. آنقدر آنها به سرعت پيشرفته بودند كه هلي كوپتر دشمن فكر مي‏كرد كه هنوز در آن منطقه نيروهاي خودشان ساكن هستند. نزديك‏هاي صبح اين هلي كوپتر در فاصله پايين از خرمشهر حركت مي‏كرد، اين هلي كوپتر را با آرپي‏جي زدند، هيچ‏كس تاكنون با آرپي‌جي، پدافند نظامي نكرده است. از اين صحنه تلويزيون فيلم‏برداري كرده و نشان مي‏دهد كه چگونه در هوا هلي‏كوپتر دشمن سرنگون مي‏شود البته در همان روز نزديك بود كه اين بلا سر هلي‏كوپترهاي خودي نيز بيايد. ساعت 7 صبح بود كه شهيد خرازي با بي‏سيم با هيجان با ما تماس گرفت و گفت ما توانسته‏ايم حدود هفتصد نفر نيرو جمع‏آوري كنيم و اجازه مي‏خواست كه از طرف پل خاكريزي به طرف عراقي‏ها بزند. ما آمديم بگوييم نه ولي به خرازي گفتم اجازه بدهيد كه مشورت كنم، در ستاد جنگ نيز وقتي پيشنهاد را مطرح كردم هيچ كس نظر مثبت نداشت، همه مي‏گفتند اگر اين عمليات نگرفت، هفتصد نفر را از دست مي‏دهيم. آمدم تماس بگيريم با شهيد خرازي و بگويم اين كار را نكند، ديدم كه او زودتر تماس گرفت و پرسيد كه سرانجام مذاكره چه شد؟ آمدم بگويم كه نمي‏شود كه گفت دارد وقت مي‏گذرد و ما همان جا يك تصميمي گرفته‏ايم، من هم گفتم جلو برويد. نيم ساعت بيشتر طول كشيد كه سر و صداي بي‏سيم بلند شد گفتم حتما گير افتاده‏اند. بي‏سيم را روشن كردم ديدم شهيد خرازي مي‏گفت كه هر چه جلوي خود را نگاه مي‏كنيم مي‏بينيم كه عراقي‏ها دست خود را بالا گرفته‏اند، چه كار بايد كنيم؟ من فهميدم منظور او چه چيزي است. چون نيروهاي عراقي زياد بودند و نيروهاي او كم بودند و نمي‏توانستند نيروهاي عراقي را كنترل كنند. پيشنهاد كردم يك هلي‏كوپتر بالا برود و ببيند كه عمق آنها تا كجاست؟ يك هلي‏كوپتر بالا رفت و خلبان با هيجان گفت تا چشم من كار مي‏كند تمام عراقي‏ها در خيابان خرمشهر دستان خود را بالا برده‏اند حالا نمي‏شد كه به اسيران عراقي بگوييم كه شما فعلا در سنگر برويد كه ما نيرو جمع‏آوري كنيم و بعدا شما را ببريم و بازداشت كنيم. در نهايت خداوند اين را در ذهن ما رساند كه همه رزمندگان يك خط شوند و يك قسمت آنها به طرف رودخانه و قسمت ديگر آنها به طرف جاده خرمشهر تقسيم بندي شوند و با دست به سربازان عراقي علامت دهيم كه توي جاده بروند. چشمشان كور، ما ماشين نداشتيم كه با ماشين ببريمشان، بايد پياده مي‏رفتند. البته چون در منطقه خودمان حركت مي‏كردند خيالمان‏ راحت بود، در اين عمليات برخلاف معمول كه دوست داشتيم اسير زيادي از دشمن بگيريم اين دفعه دوست داشتيم بگويند كه اسيران عراقي تمام شده است؛ البته نگران بوديم كه وضعيت فرق كند و اينها ـ سربازان عراقي ـ رفتنشان تا ده صبح طول كشيد، بعد سنگرها را تصرف كرديم و تا ساعت 5 بعدازظهر طول كشيد تا اسرا را كه حدود 14 هزار و پانصد نفر بودند، بشماريم . البته دو ماه طول كشيد كه تمام مهمات آنها را سنگر به سنگر بيرون آوريم. در اين عمليات ما توانستيم شش هزار كيلومتر مربع از خاك كشور را آزاد كنيم و حدود نه هزار نفر را نيز اسير كنيم. بهترين درك عرفاني از عمليات بيت‏المقدس و آزادي خرمشهر در پيام امام خميني(ره) وجود دارد كه در آن پيام ابعاد عرفاني فتح خرمشهر بيان شده و هم‏چنين ما را از آفت‏زدگي غرور پرهيز داده و در نهايت فرموده «خرمشهر را خدا آزاد كرد» البته ما اكنون داريم با سرمايه شهدا زندگي مي‏كنيم و تا زنده‏ايم بايد اين سرمايه بزرگ را حفظ كنيم. البته فكر نكنيم اين سرمايه باقيمانده از شهدا فقط به درد جبهه و جنگ مي‏خورد ما عاشق جنگيدن نيستيم ولي خود را مكلف به جنگيدن با دشمنان خود مي‏كنيم و هر وقت كه زمان اقتضا كند عاشقانه مي‏جنگيم. يك عده فكر مي‏كنند كه ما جنگ طلب هستيم و جنگ را دوست داريم، رزمندگان اسلام اين جور نشان دادند كه جنگ را دوست ندارند ولي در مقابل دشمنان اسلام عاشقانه مي‏جنگند. Isna.ir
  8. سرتیپ خلبان شهید جواد فکوری فرمانده ومغز متفكر نیروی هوایی و وزیر دفاع گفتن از شهید فکوری بسیار شیرین و بسیار تلخ است شناسایی شخصیت شهید فکوری و مطلب درباره او نوشتن، هم شیرین است و هم تلخ. ذکر شادی های، پیروزی ها، شکست ها، غم ها،همه وهمه باعث می شود که شوق برای شناخت شخصیت والای او بیشتر شود. دریکی از روزهای سرد زمستان دی ماه سال 1317 در محله چرنداپ شهر تبریز در یک خانواده مذهبی متولد شد. پدر شهید فردی مذهبی و از کاسب های جزء بود. به دلیل این که کارش رونق نداشت، به همراه خانواده به تهران عزیمت می کند. جواد در این موقع دوران کودکی را سپری می کند. پس از طی شدن دوران کودکی، برای گذراندان دوره تحصیلات ابتدایی وارد مدرسه اقبال می شود و پس از آن تحصیلات متوسطه خود را در دبیرستان مروی تهران آغاز و در سال 1337 مدرک دیپلم خود را با موفقیت کسب می کند. فکوری در سال 1338 در کنکور سراسری شرکت کرده و در رشته پزشکی پذیرفته شد ولی به خاطر علاقه زیادی که به خلبانی داشت، با انصراف دادن از تحصیل در دانشگاه در مهر ماه همین سال وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد. پس از گذراندن دوره مقدماتی پرواز، اولین پرواز مستقل خود را درسال 1339 با هواپیمای T-33 بر فراز آسمان دوشان تپه در وضعیت های مختلف و به مدت یک ساعت ونیم با موفقیت انجام داد. فکوری پس گذراندن این دوره، جهت تکمیل آموزش به کشور آمریکا اعزام شد و پس از یک سال و نیم با 263 ساعت آموزش پرواز، موفق به اخذ گواهینامه خلبانی هواپیمای شکاری بمب افکن اف 4 شد و پس از بازگشت به ایران، با درجه ستواندومی در پایگاه یکم شکاری مشغول به خدمت شد و پس از مدتی به پایگاه هوایی شیراز منتقل شد و در گردان تاکتیکی شکاری مشغول به خدمت شد. او در سال 1343 ازدواج کرد که ثمره این ازدواج 2 فرزند پسر و یک دختر است. در طول این مدت وی به پایگاه های مختلف سفر می کرد. ابتدا پایگاه مهرآباد، سه سال پایگاه همدان،‌ 3 سال در تهران، 8 سال در شیراز. [align=center][/align] دینم را به درجه نمی فروشم در مدت حضور در شیرازف فکوری چهار، پنج سال مطالعات گسترده بر ادیان مختلف انجام داد که این مطالعات باعث گرایش شدید او به اسلام شد. نماز به موقع، قرآن و روزه‌اش ترک نمی‌شد. در آن زمان تیمسار ربیعی فرمانده پایگاه شیراز بود. یک روز ربیعی در ماه رمضان ساعت 10 صبح فکوری را برای صرف نوشیدنی به دفترش دعوت کرده بود. فکوری هم که روزه دار بود نرفت. چند روز بعد تیمسار ربیعی همسر ایشان را می بیند و گله می کند. در بازگشت همسر فکوری به او می گوید:‌ - امسال،‌ سال درجه‌ات است. با ربیعی سر ناسازگاری نگذار. اما او تاکید می کند: - دینم را به درجه و دوره نمی‌فروشم. فکوری به تدریج با گذراندن دوره های هنر آموزگاری پرواز، تیراندازی هوایی در شب و فرماندهی ستاد با ساعت پروازی بالا بر روی هواپیمای اف 4 یکی از بهترین خلبانان این جنگنده تا قبل از پیروزی انقلاب بود. مسئولیت های عملیات گردان 102 شکاری، گردان یکم شکاری، گردان پرواز کور و عملیات تیپ سوم شکاری از عمده مسئولیت های جواد فکوری تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بود. در تمام این مدت او اصلا به مرخصی نمی رفت که بعد از طی شدن این مراحل تصمیم می گیرد سه ماه مرخصی بگیرد. در این هنگام او به همراه خانواده برای گذراندن دوره ستاد در آمریکا زندگی می کرد که انقلاب اسلامی پیروز می شود و در اسفند 57 او به ایران باز می گردد و بعد از سه ماه به تبریز منتقل می شود. در تبریز وی گرفتار ماجرای جدایی طلبان حزب خلق مسلمان می شود که بعد از مخالفت با درخواست آنان مبنی بر در اختیار گذاشتن اسحله به این گروه، بعد از مدت زمان اندکی توسط این گروه به گروگان گرفته می شود که بعد از 48 ساعت توسط شهید اردستانی و تعدادی از پرسنل نیروی هوایی نجات پیدا می کند. وقتی فکوری آزاد شد، تمام تنش کبود بود،. زخم های عمیقی در پایش به وجود آمده بود. لباس پروازی اش تکه تکه بود. ولی گروگان گیران نتوانسته بودند بر مقاومت او غلبه کنند. شب هنگام دکتر چمران به منزل او زنگ می زند و خواستار این می شود که هیاتی به تبریز اعزام شود که فکوری می گوید صلاح نمی دانم زیرا تعدادی از پرسنل پایگاه (که بعدا دستگیر شدند) با آنها هستند و بر روی باند، ضدهوایی کار گذاشته اند و هر هواپیمایی که نزدیک شود آن را هدف قرار می دهند. در این هنگام فکوری بعد از اقامت سه روزه در تهران به تبریز می رود و با کمک او و پرسنل گروه ضربت و انجمن اسلامی پایگاهف عناصر فریب خورده دستگیر و همه چیز به حالت عادی بر می گردد. فکوری در تمام دوران خدمتش در ارتش، به عنوان فردی مذهبی و قاطع شناخته می‌شد و به همین علت پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم او به ترتیب به عنوان فرمانده پایگاه هوایی تبریز، فرمانده منطقه هوایی مهرآباد، معاونت عملیات نیروی هوایی و به علت جدیت در کار و مسئولیت های محوله، در هفتم خرداد سال 1359 به عنوان فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب شد. فکوری جزء، بزرگانی بود که پله به پله،‌ نردبان ترقی را طی کرد و وقتی به جایگاه خلبانی و کسوت هدایت جنگنده‌های ایرانی رسید،‌ کمال واقعی را با تمام وجود حس و لمس کرد. سرتیپ خلبان جواد فکوری، مردی بزرگ و وارسته بود که در برهه ای از زمان پا در رکاب رزم نهاد و با طرح ها و ابتکارات خود ضربه شستی به دشمن نشان داد، که دیگر نامردانه یا دزدانه به حریم مقدس ایران پای نگذارد فکوری وزیر دفاع و فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، در شرایطی فرمانده این نیرو شد که بعد از کودتای نافرجام نوژه، شیرازه امور از هم پاشیده شده بود. عناصر وابسته، با طرح مسائل انحرافی و شعار انحلال ارتش درصدد آشوب بودند. در این برهه از زمان امام خمینی (ره) که خوب می دانستند اگر ارتش از بین برود استقلال ایران به خطر می افتد، با تمام قدرت از ارتش و فرماندهان آن پشتیبانی کردند و در اطلاعیه هایی از ارتش و نیروی های نظامی حمایت کردند و روحانیت نیز با الهام از سخنان گهربار امام (ره) شروع به تقویت ارتش کردند. او به دلیل لیاقت، کاردانی، شایستگی و احساس مسئولیت در زمان تصدی پست فرماندهی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در بیستم شهریور ماه سال 1359 با حفظ سمت به عنوان وزیر دفاع در کابینه شهید رجایی انتخاب شد. البته پس از مدتی مورد تشویق قرار گرفت و به سمت مشاور جانشینی رئیس ستاد مشترک ارتش انتخاب شد. [align=center][/align] جنگ آغاز می شود فکوری به عنوان وزیر دفاع و فرمانده نیروی هوایی، مسئولیت سختی در زمان جنگ داشت. به طوری که بعد از شروع جنگ 20 روز فرصت پیدا نکرد به منزل شان سر بزنند. بعد از حمله نیروی هوایی عراق به ایران، فکوری به فکر جوابی دندان شکن به آنها بود که طی دستوری دو پایگاه هوایی را مامور می کند تا در کم تر از 2 ساعت جوابی دندان شکن به آنها بدهند. یکی از کارهای گران قدر او، اعزام 140 هواپیمای جنگنده در تاریخ یکم مهر ماه سال 1359 به سوی خاک عراق پس از اولین حمله هوایی ناگهانی مزدوران بعث بود. فکوری به عنوان فرمانده جهت منسجم و هماهنگ کردن نیروها بسیار تلاش می کرد. وی در تمام دوران خدمتش در ارتش به عنوان فردی مذهبی و قاطع شناخته می شد. این شهید بزرگوار دست به تغییر ساختار بنیادی و ساماندهی در نیروی هوایی زد و هنوز سرگرم سر و سامان دادن اوضاع بود که ابتدا ماجرای کودتای نوژه و سپس جنگی ناخواسته آغاز شد و به راستی با نگاهی به وضعیت او در آن زمان می توان گفت کم تر فرماندهی رویدادهای سنگین و پرمخاطره ای را که در زمان مسئولیت او حادث شده بود، به خود دیده است. [align=center][/align] توطئه آمریکا بعد از تسخیر لانه جاسوسی سندی بدست آمد که در آن نقشه گرافیکی طراحی شده بود که در آن وضعیت نیروی های نظامی ایران و عراق و نحوه تمرکز نیروی هوایی دو طرف در غرب و جنوب ایران ترسیم شده بود. حتی محورهای عملیاتی نیز با نوک پیکان مشخص شده بود. نقشه مذکور توسط یکی از عوامل جاسوسی که خود را در پوشش یک چوپان جا زده بود به سفارت آمریکا در عراق ارسال شد که عراق بعدا از همان نقاط به ایران حمله کرد. در این نقشه یک پایگاه متروکه وجود داشت که کاملا استتار شده بود تا در تیررس ایران نباشد (البته این نقشه بدین شکل بعد از حمله عراق کشف شد). از این فرودگاه حملات زیادی به ایران می شد. پس از کشف این سند، فکوری دستور عکس برداری هوایی از مختصات منطقه مزبور را به صورت محرمانه صادر می کند که بعد از عکس برداری مشخص شد که در این پایگاه متروکه یک باند فرعی وجود دارد که از آن مخفیانه برای حمله به ایران استفاده می شود. چند روز بعد از عکس برداری شهید فکوری به صورت کاملا محرمانه دستور بمباران آن جا را صادر می کند. جنگنده بمب افکن های نیروی هوایی این باند و پایگاه را به شدت بمباران می کنند. شدت خسارات وارده به قدری زیاد بود که تا پایان جنگ هم عراق نتوانست آن جا را بازسازی کند. [align=center][/align] ابتکار و خودکفایی در نیروی هوایی در آخرین روزهای پاییز سال 1359 جنگ روزهای سخت و بحرانی خود را طی می کرد. دشمن با اتکا به انواع تانک و نفربرهای زرهی از هیچ گونه جنایتی فروگذار نبود و در مسیر حرکت خود هر که را می دید به خاک و خون می کشید، بیمار، کودک، پیرزن و پیرمرد برایش هیچ فرقی نمی کرد. در این بین خلبانان شجاع شکاری و خلبان شجاع هلی کوپترهای کبری در اقداماتی بی سابقه به جنگ های انفرادی با تانک ها می پرداختند. در این زمان فکوری در این فکر بود که اگر جنگ به همین شکل ادامه پیدا کند باید از تاکتیک ها و روش های جدید برای مقابله استفاده کرد که به وسیله آنها علاوه بر این که دشمن نتواند دست نیروی هوایی را بخواند، بلکه تلفات و ضایعات بیشتری نیز به آن وارد شود. در این هنگام خلبانان شجاع هلی کوپترهای کبری برای منهدم کردن تانک ها و ادوات دشمن از "موشک تاو" استفاده می کردند که به دلیل استفاده زیاد، این درحال اتمام بود و همان طور که گفته شد، به دلیل این که ایران در تحریم تسلیحاتی بود، باید برای این مشکل فکری می شد. جواد فکوری به عنوان وزیر دفاع در جلسه ای با حضور فرماندهان و کارشناسان نظامی و متخصصین و خلبانان، از آنها خواست که هر چه سریع تر طرحی ارائه کنند که بتوان طی آن موشک هوا به زمین "ماوریک" که بر روی هواپیماهای اف 4 نصب می شد را برروی هلی کوپتر کبری نیز نصب کنند. بلافاصله کار آغاز شد ولی این کار بسیار مشکل بود؛ به دلیل این که باید موشکی را که تا آن روز برای هواپیماهای شکاری بود روی هلی کوپتر نصب کنند و برای این کار باید علاوه بر تغییراتی که در لانچر موشک و سیسم آیرودینامیک هلی کوپتر داده می شد، کنسول کنترل اسلحه، مانیتور، پانل کنترل موشک نیز در هلی کوپتر نصب می شد. به هرحال کار شبانه روزی بر روی یک فروند هلی کوپتر کبری آغاز شد و پس از دو ماه کار بی وقفه اولین نمونه آماده آزمایش شد. برای آزمایش، هلی کوپتر به منطقه کوشک نصرت انتقال پیدا کرد. هلی کوپتر توسط خلبان روشن شد و بعد از مدتی در آسمان جای گرفت. با شمارش خلبان موشک شلیک شد و با هدف برخورد کرد. نتایج خارج از پیش بینی ها بود. تخریب موشک بعد از برخورد با هدف عالی بود. فکوری که خود در محل انجام آزمایش حضور داشت طی سخنانی برای حاضرین گفت: - امروز یکی از روزهای تاریخی و سرنوشت ساز و نقطعه عطفی در تاریخ جهاد خودکفایی نیروهای مسلح به شمار می آید . [align=center][/align] تعمیرات باید در داخل نیروی هوایی انجام شود با توجه به تحریم تسلیحاتی و همچنین قطع رابطه ایران و آمریکا و به دلیل این که عمده ترین تامین کننده ادوات و تجهیزات نیروی هوایی تا آن زمان کشور آمریکا بود، نیروی هوایی بشدت دچار کمبود قطعات شده بود. در آن زمان طرحی از سوی تنی چند از فرماندهان به دکتر چمران ارائه شد که به سبب آن تعمیرات اساسی هواپیما در ایران صورت بگیرد. با موافقت چمران این طرح طی نامه ای به فکوری اطلاع داده شد. فکوری هم در اولین گام با جذب پرسنل خوش فکر،خلاق، توانمند، پرتلاش و مومن نیروی هوایی با کم ترین امکانات شروع به تشکیل تیم های مخصوص با تخصص های مختلف نمود و پایه گذار خودکفایی نیروی هوایی شد. این حرکت در کوران جنگ هنگامی که تعمیرات و نگهداری هواپیما، پدافندی، راداری، سیستم های ارتباطی همگی در نیروی هوایی انجام می شد نمود بیشتری پیدا کرد. این کار همچنان ادامه دارد؛ به طوری که علاوه به تعمیرات، ما شاهد ساخت انواع هواپیما و سیستم های پدافندی در داخل کشور هستیم. که همگی این تحولات عظیم و زیر بنایی در نیروی هوایی با رهنمودهایی این شهید بزرگ بود که مانع خروج میلیون ها دلار ارز از کشور شد. سیل اتهامات به سوی جواد فکوری پس از فرار خائنانه بنی صدر رئیس جمهور معزول و رجوی رهبر سازمان منافقین به وسیله یک فروند هواپیمای 707 نیروی هوایی در سال 1360 از ایران، سیل اتهامات به سوی فکوری سرازیر شد و تا جایی پیش رفت که منجر به استعفای او از وزارت دفاع و نیروی هوایی شد. البته پس از این ماجرا سرلشکر فلاحی با حکمی از سوی امام خمینی (ره) ایشان را به سمت مشاور ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب کرد. [align=center][/align] ولی ماجرا چه بود ؟ نیازهای عملیاتی نیروی هوایی در آن زمان باعث شده بود که هواپیماهای تانکر در شبانه روز در آسمان حضور داشته باشند. برای یکی از این پروازها "بهزاد معزیگ، خلبانی که شاه را از ایران خارج کرد و با بازگرداندن هواپیمای شاه به ایران چهره قابل قبولی در بین خلبانان داشت، انتخاب شد. او با تهدید کادر پروازی، بنی صدر و رجوی را سوار بر هواپیما می کند و به قصد گشت زنی و سوخت رسانی، به پرواز در می آید. هواپیما بعد از پرواز مدتی در مسیر تعیین شده بود و بعد از مدتی سمت خود را تغییر داده و با سرعتی زیاد به سمت غرب حرکت می کند. بلافاصله هواپیماهای شکاری از فرودگاه مهرآباد به پرواز در می آیند. در این هنگام از سوی رادارهای زمینی مرتب به هواپیمای تانکر اخطار داده می شود که به مسیر برگردید وگرنه هدف قرار می گیرید. در این زمان فکوری که سراسیمه خود را رسانده است، با حالت عصبانی دستور می دهد که هواپیماهای شکاری که در منطقه پرواز می کنند هواپیمای تانکر را تعقیب کنند و پیاپی اخطار بدهند، در صورت عدم بازگشت و تغییر مسیر، توسط هواپیماهای شکاری مورد هدف قرار گیرد و تاکید می کند حتی اگر در تعقیب و گریز از مرز هم خارج شدند ولی به تعقیب ادامه داده تا هواپیما را سرنگون کنند و اگر خود نیز با کمبود سوخت مواجه شدند هواپیما را ترک کنند. در این هنگام شکاری های پایگاه همدان نیز به پرواز در می آیند که اثری ندارد. شکاری های مهرآباد هم با تانکر حدود 190 مایل فاصله دارند که در این فاصله به هیچ وجه نمی توانستند تانکر را هدف قرار دهند. هواپیما بعد از گذشتن از مرز به فرانسه می رود و بعد از بازگشت دو نفر از خدمه پروازی یکی از آنها تاکید می کند که: - مرتبا از رادار زمینی به ما اخطار می دادند و ذکر می کردند که اگر ادامه بدهید مورد اصابت موشک قرار می گیرید. در همین زمان هواپیمای جنگنده نیز به ما اخطار داد که اگر برنگردید شما را هدف قرار می دهم. معزی با هواپیما گردشی کرد ولی چون جنگنده با ما فاصله زیادی داشت و او مطمئن شد که به ما نمی رسد، با سرعت به راه خود ادامه داد و از شمال کشورمان گریخت. فکوری در هنگام تحویل مسئولیت به فرمانده بعدی نیروی هوایی، به پرسنل دفتر خود می گوید: - مولا علی (ع) می فرماید، زندگی بی شک به مثابه مسافرخانه ای است که امشب توقف گاه من است و فردا دیگری، دل بستن به امکانات و مقدورات دنیوی چیزی بس عبث و بیهوده است که من هرگز چنین نکردم. [align=center][/align] جواد پرواز بی فرود خود را آغاز می کند شامگاه هفتمین روز مهر ماه سال 1360، بعد از شکسته شدن حصر آبادان به فرمان امام (ره) و توسط رزمندگان اسلام، سرداران تصمیم می گیرند که گزارش فتح و پیروزی را به اطلاع امام خمینی (ره) برسانند. هواپیمای سی 130 که از تهران برای انتقال مجروحان به اهواز آمده بود به زمین می نشیند. پس از انتقال مجروحین، خلبان از تیمسار فلاحی می خواهد به دلیل این که می خواهد در اسرع وقت مجروحان را برساند، او و همراهان با پروازی دیگر به تهران بیایند که فلاحی موافقت می کند. بعد از انتقال مجروحان به داخل هواپیما، خلبان متوجه می شود که فلاحی، نامجو، فکوری، کلاهدوز و جهان آرا نیز سوار بر هواپیما شده اند. خلبان مجددا نزد فلاحی می رود و او به خلبان می گوید چون هواپیمای دیگری فعلا نمی تواند پرواز کندف ما با شما می آئیم. هواپیما به سمت تهران حرکت می کند، همه چیز تا 70 مایلی تهران نرمال است. هواپیما با سرعت 200 نات در ارتفاع 24000 پایی درحال پرواز است که ناگهان صدای انفجار مهیبی در قسمت راست هواپیما روی می دهد. در پی این انفجار برق هواپیما قطع می شود و هواپیما هر چهار موتور خود را از دست می دهد. در این لحظه هواپیما در وضعیت بدی قرار دارد و با سرعت درحال کم کردن ارتفاع می باشد. خلبان بلافاصله از کادر پرواز می خواهد که چرخ های هواپیما را باز کنند تا در موقع برخورد باز زمین ضربه کم تر باشد. چرخ های سمت راست باز می شود ولی چرخ های سمت چپ ... فکوری با شنیدن صدای انفجار، سراسیمه به داخل کابین هواپیما می رود و علت را جویا می شود. خلبان با چراغ قوه تمامی علائم کابین را که بر روی صفر بود به فکوری نشان می دهد. که فکوری می گوید: - همه چیز تمام شد، امیدی نیست، به خدا توکل کنید. او کابین را ترک می کند و در کنار دیگر سرداران می نشیند و قرآن کوچک جیبی خود را باز کرده و شروع به تلاوت قرآن می کند. خلبان در آخرین لحظات از طریق باتری هواپیما با برج مراقبت تماس می گیرد و تاکید می کند: - هیچی ندارم، هیچی ندارم. لحظاتی بعد از مخابره این پیام، هواپیما به سختی با زمین برخورد می کند و بر اثر برخورد، چرخ قسمت راست هواپیما کنده می شود. خلبان و کمک به سختی و از پنجره کوچک کابین خارج می شوند، در این هنگام کپسول اکسیژن کابین منفجر می شود و کابین خلبان را منهدم می کند. قسمت دم و بال چپ هواپیما آتش می گیرد و درنتیجه آن تمامی مسافرینی که در این قسمت بودند در دم شهید می شوند و حفره ای در کنار هواپیما ایجاد می شود که خلبان و کمک خلبان، موفق می شوند تعدادی از مسافرین را نجات بدهند. به دلیل وجود تابوت شهدا در هواپیما و درست بسته نشدن آنها، تعدادی از تابوت ها با مسافرین برخورد کرده و آنها را بیهوش می کنند که این خود باعث سوختن تعدادی در آتش می شوند. [align=center][/align] در این هنگام روح بزرگ شهید فکوری پرواز بی فرود خود را آغاز نموده بود. با شهادت شهید فکوری، ارتش ایران یکی از بزرگ ترین تئوریسین های خود را از دست داد. شهید فکوری که خدمات ارزنده ای به ارتش ایران و بخصوص نیروی هوایی کرده بود، سبک بال به سوی معبود شتافت. ولی نیروهای ارتش جمهوری اسلامی ایران تا پایان جنگ هرگز این سخن شهید فکوری را فراموش نکردند. - این جنگ پایانش زمانی است که ما به دنیا اثبات کنیم ملتی هستیم که به زانو در نخواهیم آمد و حاضر هستیم بهای این تسلیم نشدن را بپردازیم. [align=center][/align] منبع زندگي نامه و خاطرات خلبانان نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران
  9. بسم الله الرحمن الرحیم سلام! از دوستان و اعضا محترم میلیتاری خواهشمندیم تا فیلم های خود را در رابطه با دفاع مقدس در این تایپیک مطرح نمایید.           :rose: :rose: :rose:اجرکم عند الله :rose: :rose: :rose: لطفا عکس ها به گالری منتقل شود. یا علی
  10. عملیات رمضان؛ ورود به خاک عراق صدام پس از اشغال خرمشهر و به بهانه حمله سراسری اسراییل به جنوب لبنان، قصد داشت جنگ را خاتمه داده و امتیاز خرمشهر را برای خود نگهدارد. از سوی دیگر فرماندهان ایرانی با اطلاع از این قصد بر آن شدند تا با فتح منطقه‌ای از خاک عراق و گرفتن امتیاز اراضی، پایان عادلانه‌ای به جنگ بدهند. به این ترتیب عملیات «رمضان» در چهار محور و پنج مرحله از سوی فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ارتش جمهوری اسلامی ایران طراحی گردید، تا با عبور از خط مرز بین المللی، یک زمین مثلث شکل به وسعت 1600 کیلومتر مربع تصرف شود. این منطقه از شمال به «کوشک» و «طلاییه» و پاسگاههای مرزی در جنوب هویزه و حاشیه جنوبی «هورالهویزه» و از غرب به رودخانه اروند ـ در نقطه تلاقی دجله و فرات به نام القرنه ـ تا شلمچه در غرب خرمشهر و از شرق به خط مرزی شمالی ـ جنوبی و از کوشک تا شلمچه منتهی می‌شد. مهندسی عراق درمنطقه شمال غربی «بصره» و «تنومه» خطوط پدافندی عراق را با ساخت یک کانال به طول 30 و عرض 1 کیلومترـ که مختص پرورش ماهی بود ـ با پمپاژ آب و احداث موانع و کمین و سنگرهای تیربار به عنوان مانعی اساسی و بازدارنده از حملات احتمالی نیروهای ایرانی به سوی بصره تدارک دیده بودند.همچنین در قسمت جنوبی منطقه ـ روبروی شلمچه ـ آب رها شده بود تا از هرگونه تردد نیروهای زرهی و پیاده، عملا ممانعت به عمل آید. سرانجام عملیات رمضان در شب 21 ماه مبارک رمضان و سالروز شهادت امام علی (ع) در ساعت 21 و 30 دقیقه شامگاه 23 تیر 1361 با رمز «یا صاحب الزمان ادرکنی» در منطقه عملیاتی شلمچه در شرق بصره آغاز شد. در این حمله 10 تیپ از سپاه و دو لشکر از نیروی زمینی ارتش حضور داشتند که تحت امر 4 قرارگاه عملیاتی کار می‌کردند. در مرحله نخست ـ در سه محورـ به علت موانع و استحکامات پدافند مثلثی شکل و میادین مین فراوان، نیروهای ایرانی نتوانستند با سرعت عمل به تمامی اهداف مورد نظر دست پیدا کنند، لذا با روشن شدن هوا از ادامه پیشروی خودداری شد. اما در محور جنوبی ـ جنوب پاسگاه زید ـ چهار تیپ از سپاه و دو تیپ از ارتش توانستند با سرعت عمل چشمگیری همه مواضع دشمن را در هم کوبیده و تا عمق 30 کیلومتری مواضع عراقی‌ها رسیده و خود را به نهر «کتیبان» شرق اروند و کانال «ماهیگیری» برسانند، به گونه‌ای که به قرارگاه لشکر 9 زرهی عراق دست یافته، و ضمن به غنیمت گرفتن خودروی تویوتای فرماندهی، قرارگاه را منهدم نمایند. علی‌رغم این موفقیت، جناح راست نیروها باز مانده بود و با روشن شدن هوا عراقی‌ها با یک لشکر زرهی فشار اصلی را معطوف به این منطقه کرده و از تأمین نیروهای پیشروی ایرانی ممانعت به عمل آوردند. در این مرحله از عملیات 85 دستاه تانک و نفربر و 12 توپ دشمن منهدم و 71 دستگاه تانک و نفربر نیز به غنیمت گرفته شد. مرحله دوم نیز در محور میانی ـ جنوب پاسگاه زید ـ و با همان یگانها و با تقویت دو تیپ دیگر در تاریخ 25 مرداد ماه 1361 صورت گرفت، که چندان موفقیت‌آمیز نبود و تنها مقداری خسارت به دشمن وارد‌ آمد و شماری از آنان کشته و زخمی و اسیر شدند. در مرحله سوم احتمال می‌رفت که دشمن با تجمع نیروهای زرهی و آرایش وسیع آنان قصد پاتک دارد، لذا در تاریخ 30 مرداد ماه 1361 از شرکت نیروهای زرهی خودی صرف‌نظر شد تا نیروهای پیاده بتوانند به انهدام تانکها و نفربرها بپردازند. بنابراین عملیات مرحله سوم از جنوب پاسگاه زید آغاز شد و نیروهای ایرانی بطور خیره‌کننده‌ای به درهم شکستن و تصرف مواضع دشمن پرداختند. رزمندگان اسلام توانستند در این مرحله مهم، در زمینی به وسعت 180 کیلومتر مربع، نزدیک به 700 دستگاه تانک و نفربر را منهدم و 14 دستگاه تانک و نفربر دشمن را که 4 دستگاه آن از نوع پیشرفته «تی 72» بود را به غنیمت بگیرند. مرحله چهارم عملیات در یکم شهریور ماه 1361 از محور جنوبی منطقه عملیاتی شلمچه شروع شد اما به دلیل هوشیاری و آمادگی عراقی‌ها و استحکامات و مواضعی که تعبیه شده بود، راهی از خط نخست دشمن، به روی رزمندگان اسلام باز نشد. مرحله پنجم و پایانی که تلاش نهایی و اصلی این عملیات سیاسی ـ نظامی بود، در تاریخ 6 شهریور ماه 1361 از شمال پاسگاه زید در حد فاصل دژ مرزی عراق و خاکریزهای مثلثی آغاز شد. در بدو درگیری و نبرد، همه چیز طبق طرح فرماندهان ایرانی پیش می‌رفت و نیروهای ارتش و سپاه توانستند گذشته از پاکسازی و الحاق، خاکریزی مناسب و دو جداره در جناح شمالی بسازند. ولی از آنجا که دقت کافی در ساخت آن بکار نرفت، دشمن توانست 5 کیلومتر در آن رخنه کند. در این مرحله 130 دستگاه تانک و نفربر منهدم و 11 دستگاه نیز به غنیمت گرفته شد و همچنین 800 تن از نیروهای دشمن کشته و زخمی شدند. بنابراین آمار کل تلفات و خسارات وارده به ارتش عراق در عملیات رمضان عبارت بود از: 1097 دستگاه تانک و نفربر منهدم شده، 50 تانک و نفربر به غنیمت نیروهای اسلام در آمد و 8715 تن از نیروهای بعثی عراقی نیز کشته و زخمی و اسیر شدند. جمهوری اسلامی ایران با اجرای این عملیات سیاسی ـ نظامی نشان داد که در نفوذ به خاک عراق و ادامه نبرد، تنها به دنبال خواسته‌های به حق مردم خود است، هر چند که محدوده پاسگاه زید عراق به وسعت 400 کیلومتر مربع تصرف و لشکر 9 زرهی عراق به طور کامل منهدم شد و هدف اصلی تأمین نگشت، اما این عملیات یک اقدام مثبت تلقی گردید. نام عملیات‌: رمضان زمان اجرا‌: 23/4/1361 تلفات دشمن (کشته، زخمی یا اسیر)‌: 8715 رمز عملیات‌: یا صاحب الزمان ادرکنی مکان اجرا: منطقه عملیاتی شلمچه ـ شمال غربی خرمشهر و شرق بصره ارگانهای عمل کننده‌: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروهای ارتش جمهوری اسلامی اهداف عملیات: فتح منطقه‌ای از خاک عراق و گرفتن امتیاز اراضی برای پایان عادلانه به جنگ دو ساله ـ طی 5 مرحله
  11. عمليات طريق القدس ؛ فتح بستان با عزل بني صدر از فرماندهي كل قوا و انتصاب سرهنگ صياد شيرازي ( امير سپهبد علي صياد شيرازي ) به فرماندهي نيروي زميني ارتش و انجام عمليات ثامن الائمه كه به شكست حصر آبادان معروف شد ، هماهنگي سپاه و ارتش بيشتر و ارتباط فرماندهان اين دو قوا تنگ تر و محكمتر گرديد و زمينه هايي تبيين استراتژي جديد در جنگ با هدف آزادسازي مناطق تحت اشغال دشمن فراهم شد . از ميان طرح هايي كه در شوراي عالي دفاع مطرح بود ، طرح قطع ارتباط دشمن از شمال به جنوب با آزاد سازي " تنگه چزابه " و آزاد سازي شهر " بستان " براي رسيدن به نوار مرز بين المللي نيز وجود داشت . بنابراين در بامداد 8 آذر 1360 عمليات " طريق القدس " با رمز مقدس " يا حسين " به طور همزمان در چند محور و با هدف آزاد سازي شهر بستان و رسيدن به خطوط مرزي در چزابه آغاز شد . در اين نبرد كه طراح آن شهيد حسن باقري بوده و فرماندهي آن را سپاه پاسداران بر عهده داشت ، 23 گردان از سپاه و 9 گردان از ارتش در مصاف با 60 گردان مجهز دشمن از چند محور ، نبرد را آغاز كردند . رزمندگان اسلام با عبور از منطقه رملي در شمال بستان ، دشمن را دور زده و بستان را فتح كردند . عبور از زمين هاي رملي صعب العبور سبب غافلگيري دشمن گرديد و بدين ترتيب همه اهداف از پيش تعيين شده به دست آمد . در طي يك هفته عمليات ، منطقه اي به گستره 650 كيلومتر مربع شمال شهر بستان ، تنگه استراتژيك چزابه ، 70 روستا و پنج پاسگاه مرزي آزاد شد و پس از گذشت 420 روز از آغاز جنگ تحميلي ، رزمندگان توانستند در منطقه عمومي سوسنگرد و بستان ، در مرز بين المللي مستقر شوند . همچنين فتح چزابه موجب شد تا اتصال قواي دشمن در غرب كرخه و غرب كارون گسسته شده و توان قواي سپاه سوم و چهارم ارتش عراق در جنوب تجزيه گردد . اين عمليات بهترين زمينه براي پيروزي در عمليات بزرگ " فتح المبين " تلقي مي شود . در اين عمليات 180 دستگاه تانك و نفربر ، 200 دستگاه خودرو ، 13 فروند هواپيما و 4 فروند هليكوپتر منهدم و 45 گردان و گروهان از 12 تيپ و نيروهاي كماندويي لشگر 5 مكانيزه ارتش عراق از بين رفته و 4046 تن از نيروهاي دشمن كشته ، زخمي و اسير شدند . طي عمليات طريق القدس ، غنايمي نيز از دشمن به دست آمده است كه به اين ترتيب گزارش شده است : 1- 100 دستگاه تانك 2- 150 دستگاه بولدوزر و ماشين هاي مهندسي – رزمي 3- 19 قبضه توپ 152 ميليمتري 4- 70 دستگاه نفربر 5- 250 دستگاه خودرو 6- 2 قبضه تيربار سنگين دوشكا با خودرو 7- ميزان قابل توجهي سلاح مهمات عمليات " طريق القدس " نخستين مرحله از استراتژي موسوم به « راه كربلا » بود . در اين عمليات " عباس كرد آبادي " و " احد فروغي " از فرماندهان سپاه پاسداران به شهادت رسيدند. نام عمليات : طريق القدس ( فتح بستان ) زمان اجرا : 8/9/1360 مدت اجرا : 14 روز مكان اجرا : منطقه عملياتي چزابه – شمال شهر بستان رمز عمليات : يا حسين تلفات دشمن : 4046 كشته ، زخمي و اسير ارگان هاي عمل كننده : سپاه و ارتش اهداف عمليات : قطع ارتباط شمال به جنوب دشمن در خاك ايران با آزاد سازي شهر بستان و تنگه چزابه و رسيدن نوار مرز بين المللي قابل توجه علاقه مندان به عمليات هاي 8 سال دفاع مقدس
  12. /گرامیداشت روز نیروی دریایی/ نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی پس از گذشت دو ماه از شروع جنگ تحمیلی طی یک عملیات تهاجمی گسترده در تاریخ 7 آذر 59 ضربه های سنگینی به نیروهای عراقی وارد کرد تا جایی که صدام این خبر را «بدترین خبر در طول زندگى خود» خواند و تا پایان جنگ صادرات نفت عراق از طریق خلیج فارس قطع شد. به گزارش خبرگزاری مهر، رژیم بعث عراق در آغاز جنگ تحمیلی به موازات پیشرفت درغرب و جنوب ایران برای تسلط بر خلیج فارس نیز برنامه ریزی کرده بود تا از طریق نیروی دریایی به سمت شرق ایران وارد و خیلی زود به منطقه حیاتی خارک و بوشهر دست پیدا کند، اما نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی در اولین عملیات تهاجمی خود در 7 آذر 59 توانست ضربه سنگینی به نیروی دریایی ارتش عراق وارد کند و خط بطلانی بر بسیاری از تصورات گذشته بکشد. تا پیش از این عراقیها و حامیان آنها تصور می کردند نیروهای مسلح خصوصا نیروی دریایی و هوایی ارتش با رفتن مستشاران نظامی خارجی و کمبود سلاح و مهمات تقریبا از بین رفته و آنها می توانند به راحتی در فضای ایران و منطقه دریایی خلیج فارس جولان بدهند. پیروزی در منطقه دریایی خلیج فارس پیروزی در جنگ و شکست در آن ،شکست در کل میادین به حساب می آمد. دشمن هم می دانست که اگر موفق به شکست نیروهای ایران در این منطقه شود خلیج فارس از اختیار ایران خارج شده و راه دریایی آن بسته می شود و منابع اقتصادی ایران که تقربا به طور انحصاری از طریق این آبراه تأمین می شد از ایران جدا شده و در نهایت نیز شکست نیروهای ایرانی را در پی خواهد داشت. عراق از اروندرود به خاطر وجه مشترکی که با ایران داشت نمی توانست به سود خود بهره برداری کند، بنابراین طرح تصرف «خورموسی» و جدا کرد آن از ایران را ریخت با این تصور که با کنترل این منطقه به دلیل نزدیکی ساحل عراق با«خور موسی»، ناحیه شمال دریایی ایران به کلی فلج می شود، اما عملیات پیروزمندانه نیروی هوایی در دومین روز از تهاجم عراق به ایران که همه کارشناسان و تحلیلگران خارجی را متعجب ساخت و خصوصا حمله نیروی دریایی ایران به قلب نیروی دریایی دشمن و نابودی پایانه های عظیم نفتی آن، آنها را از درستی این فکر دور کرد. طى دوازده ساعت عملیات مروارید که از سپیده دم ۷ آذر سال ۱۳۵۹ شروع شد، کارکنان غیور ناوچه موشک انداز « پیکان» و نیروهاى تفنگدار و تکاور ضمن سرنگون کردن دو فروند بالگرد و یک فروند از هواپیماهاى میگ عراقى به پشتیبانی نیروى هوایى ارتش توانستند، بیش از ۹۰ درصد از یگانها و نیروهاى پشتیبانى کننده ناوگان درگیر دریایى عراق را منهدم نمایند و سرانجام پس از ساعت ها نبرد بی امان، هنگام ظهر در حالی که دلاورمردان آخرین گلوله های خود را به سوی دشمن نشانه می رفتند، ناوچه پیکان مورد اصابت چند موشک قرار گرفت و با پرسنل شجاع خود در شمال خلیج فارس، در دل آبهای گرم و نیلگون آن جای گرفت و صفحه زرین دیگری بر تاریخ نبردهای دریایی کشور افزوده شد. دراین عملیات تصرف بزرگترین پایانه های صدور نفت منطقه، یعنی دو سکوی نفتی «البکر» و «الامیه» که شاهرگ حیاتی و اقتصادی عراق بود و نیز پاکسازی چند منطقه دریایى در شمال خلیج فارس، منجر به ناکارکردن و از بین رفتن ناوگان اصلى نیروى دریایى صدام و قطع صادرات نفت عراق از طریق خط لوله خلیج فارس شد. در واقع عملیات دریایی «مروارید» سرآغاز تحولی عظیم در صنعت نیروی دریایی ایران شد؛ خروج کشتى ها از منطقه خیلج فارس با حراست و ضریب ایمنى بالا، تعمیر بیش از ۹۰% از تجهیزات مدرن و سامانه هاى پیچیده ناوها، ناوشکن ها و سایر شناورها به دست تواناى متخصصین، به خودکفایى صددرصد نیروی دریایی انجامید. طی سالهای جنگ تأسیس و بهره بردارى از مراکز آموزش عالى و تخصصى و همچنین کارخانه هاى عظیم قطعه سازى و شناورسازى آغاز شد، به طورى که در دوران سازندگى نیز این امر به اوج خود رسید و مراکز آموزش عالى و مجتمع هاى دانشگاهى این نیرو هم اکنون به عنوان مدرنترین و مجهزترین مراکز علمى - دریایى خاورمیانه شناخته شده است. امام (ره) در پیامی به مناسبت پیروزی در عملیات دریایى مروراید فرمودند:«... رویارویى نیروى دریایى ارتش با دشمن و آن همه افتخارات رزم، رشادت، شهامت و شهادت نشانه اى از اقتدار و اعتبار این نیروى بزرگ و سرافراز است...» آیت الله هاشمی رفسنجانی در بخشی از خاطرات خود در مورد نتایج این عملیات می گوید : " ... از آن تاریخ دیگر عراق خلیج فارس را برای خودش بی خاصیت دید چراکه راهی برای دسترسی به دریا نداشت، بنابراین برای صدور نفت، ترابری خود را به « اردن» منتقل کرده و در« خلیج عقبه» با صرف هزینه های زیادی اسکله های اردن را تقویت نمود و از« دریای احمر» برای خود راه عبوری ساخت. آنها برای صدور نفت به « بندر جیهان» ترکیه متکی بودند و مقداری هم توسط تانکرهای نفت کش از طریق «اردن» صادر می کردند و در مواردی هم برای حضور در دریا از بنادر کشورهای جنوب خلیج فارس استفاده می بردند." وی در بخش دیگری از تشریح این عملیات به کمک های کشورهای غربی اشاره کرده و تصریح می کند: "... به این ترتیب سیادت خلیج فارس از هفتم آذر 59 به همت نیروهای مسلح ایران به ویژه نیروی دریایی و حمایت نیروی هوایی ارتش تا آخر جنگ در اختیار ایران بود و با تصمیم و در خواست ایران این دریا برای عبور و مرور کشتی ها امن شد. هرچند عراق با کمک برخی از کشورهای حوزه خلیج فارس، آمریکا، فرانسه و... با وارد کردن انواع هواپیماهاى جنگى از قبیل میراژ، سوپر فولدن و سوپراستاندارد، شناورهاى غیرنظامى ایرانى و خارجى را مورد حمله موشکى و هوایى خود قرار مى داد که این امر نیز با توانمندی علمی و فنی نیروی دریایی خنثی مى شد، رژیم بعث عراق نتوانست در طول جنگ از باقیمانده نیروی دریایی خود که در «بندرام القصر» محبوس مانده بود، بهره ای ببرد و نیز نتوانست کشتی ها و سلاحهای فراوان جنگی که از ایتالیا خریده بودند را به منطقه بیاورند." منبع خبرگزاری مهر
  13. مرواریدی در ژرفا مصاحبه با خانواده شهيد سرهنگ خلبان «محمدهاشم آل‌آقا» قهرمان شکاری (F-14) مقدمه: مدتها بود كه به صورت جسته و گريخته در محافل گوناگون كه از جنگ و نيروي هوايي صحبتي به ميان مي‌آمد و يادي از شهدا و همچنين شهيد سرهنگ خلبان «محمدهاشم آل‌آقا» مي‌شد، همرزمان و دوستانش در شجاعت، دلاوري، صداقت و خاكي بودن وي اتفاق نظر داشتند. ما نيز پيرو وظيفه‌مان مترصد فرصتي بوديم كه خدمت خانواده معظم شهيد رسيده و نسبت به احوالات وي معرفت بيشتري حاصل كنيم. اشاره كتاب «تامكت‌هاي ايران در جنگ تحميلي» به اين شهيد بزرگوار كه در شماره پيشين از نظرتان گذشت، بهترين بهانه براي اين منظور بود كه به لطف خداوند با دريافت اذن شرفيابي از خانواده شهيد مقصودمان حاصل شد. باز هم مثل هميشه خود را در آن‌قدر مرتبه‌اي نمي‌بينم كه رمز و راز شهداي ميهن را بنگارم و به تصوير بكشم، با اين حال براي رسالتي كه بر دوشم سنگيني مي‌كند بهانه خوبي دارم. سايلي را گفت آن پير كهن چند از مردان حق‌گويي سخن گفت خوش آيد زبان را بر دوام تا بگويد ذكر ايشان را مدام گر نيم زايشان از ايشان گفته‌ام خوشدلم كاين قصه از جان گفته‌ام محمدهاشم در 27 آبان سال 1324 در خاندان بزرگ «آل‌آقا» كه از خانواده‌هاي سرشناس شهر كرمانشاه مي‌باشد پا به عرصه وجود گذاشت. دوران تحصيل خود در مقاطع ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در شهر كرمانشاه گذراند. با اعلام مخالفت مادرش با وجود عشقي كه به پرواز داشت از اين كار منصرف شد اما علاقه وافر وي به ارتش كه همانا عشق خدمت به وطن بود باعث شد كه نهايتا به جمع نيروهاي مسلح بپيوندد. به دنبال آن وي پس از شركت در آزمون ورودي، موفق به راهيابي به دانشكده افسري نيروي زميني ارتش شده و با توجه به عطش دروني‌اش در ميل به بال گشودن همزمان در جهت جلب رضايت مادر گام بر مي‌دارد. پس از فارغ‌التحصيلي از دانشگاه افسري اصرار وي كارگر افتاده و مادر به خلبان شدن فرزند راضي مي‌شود. هاشم كه گويي در ابتداي راه قرار دارد با نيروي مضاعفي بلافاصله اقدام كرده و با شركت در آزمون دانشكده خلباني از اين امتحان نيز سربلند بيرون آمده و با رسيدن به آرزوي ديرينه خود به جرگه دانشجويان خلباني نيروي هوايي ارتش مي‌پيوندد. با اتمام كلاسهاي زميني و آموزش مقدماتي پرواز، طبق روال آن روز نيروي هوايي براي تكميل دانش پرواز خود راهي ايالات متحده مي‌شود. با اتمام دوره، مفتخر به دريافت وينگ خلباني شده و راه بازگشت به وطن را در پيش مي‌گيرد. سروان خلبان هاشم آل‌آقا مقارن با سال 1350 به كشور بازگشته و با امريه ستاد فرماندهي نيروي هوايي به عنوان كمك خلبان جنگنده F-4، فانتوم، به پايگاه هفتم شكاري شيراز منتقل مي‌شود. در ادامه در سال 1351 برابر امريه ديگري براي ادامه انجام وظيفه به پايگاه يكم شكاري تهران فرستاده مي‌شود. هاشم در همين سال با دختري در همان محله سكونت پدر و مادرش در شهر كرمانشاه آشنا شده و اين آشنايي به ازدواج اين دو ختم مي‌شود. آنها زندگي مشتركشان را در تهران آغاز كرده و پس از حدود 4 سال، در سال 1356 آماده سفري طولاني مي‌شوند. سروان خلبان آل‌آقا براساس صلاحديد فرماندهان وقت به همراه تني چند از خلبانان فانتوم، با خانواده‌هايشان براي آموزش هدايت پرنده پيچيده، انقلابي و جديد نيروي هوايي ارتش، گرومن F-14 تامكت عازم پايگاه نيروي دريايي ايالات متحده در ايالت ويرجينيا مي‌شوند. براي خلبانان باتجربه فانتوم همچون هاشم آل‌آقا پرواز با گربه گرومن و كاربري تسليحاتش كار آنچنان سختي نبود. زيرا در درجه اول F-4 و F-14 هر دو اصلا براي نيروي دريايي ايالات متحده طراحي و ساخته شده و بديهي است كه از يك استاندارد يكسان براي طراحي و ساخت آنها استفاده شده است و در درجه دوم از سه موشك هوا به هواي مورد استفاده تامكت‌هاي ايران، فانتوم قابليت شليك دو موشك آن (AIM-7 اسپارو و AIM-9 سايدوايندر) را دارد. با توجه به اينكه آل‌آقا و همرزمانش در جنگنده فانتوم در چگونگي استفاده از اين دو موشك تجربه كافي و وافي داشتند، فقط مي‌بايست اسلحه اصلي تامكت، موشك اسطوره‌اي هيوز AIM-54 فينيكس و رادار آن هيوز AWG-9 را به‌طور كامل بشناسند. اگر عوامل مذكور را به اضافه هوش و جسارت ايراني كنيم مي‌شود حدس زد كه تمام نفرات اعزامي به راحتي بتوانند دوره خلباني F-14 را با موفقيت و سربلندي طي كنند. پس از پايان دوره در مدت حدود 18 ماه، خلبانان جديد جنگنده جديد در آبان 57 به سرزمين اجدادي خود باز مي‌گردند. با توجه به اينكه كانون فعاليت F-14 در ايران پايگاه هشتم شكاري مي‌باشد، هاشم به همراه خانواده خود از تهران به اصفهان نقل مكان مي‌كند. سكونت آنها در اصفهان مصادف مي‌شود با اوج‌گيري تظاهرات مردمي عليه حكومت پهلوي كه در نهايت به پيروزي انقلاب اسلامي ايران در بهمن 57 منجر شد. وقوع انقلاب در كشورمان سنگ محك بسيار جالبي براي تعيين عيار ارق ملي و حس وطن‌پرستي كاركنان نيروهاي مسلح بود و چه زيبا كه آل‌آقا و همرزمان ميهن‌پرستش در اين آزمون كوچكترين ناخالصي از خود نشان ندادند. سروان خلبان محمدهاشم آل‌آقا كه در زمان پيروزي انقلاب از افسران ارشد نيرو محسوب مي‌شد و مدتها بود كه به عنوان استاد خلبان، آموزش خلبانان را به عهده گرفته بود پس از پيروزي انقلاب امر آموزش را با جديت بيشتري پيگير شد. آري او نيز مي‌دانست آموزش صحيح و كامل مهمترين رمز پيروزي بر دشمنان ملت است. با شروع جنگ تحميلي فعالانه وارد صحنه نبرد شد و در عين حال از آموزش جوانان غافل نشد تا اينكه به علت رشادت، جديت و جسارت در امور محوله در سال 1362 از طرف فرماندهي وقت نيرو به سمت جانشين فرماندهي عمليات نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران منصوب مي‌شود. رسيدن به پست معاونت عمليات نيرو بهانه خوبي بود تا هاشم در كنار سرهنگ خلبان «عباس بابايي» خود را هرچه بيشتر درگير جنگ كرده و تواناييهاي خود را در اين عرصه، عرضه دارد. بابايي و آل‌آقا همواره پيش از انجام هر عملياتي ابتدا خود مبادرت به شناسايي و ارزيابي هدف از لحاظ موضع پدافندي، سمت حمله و غيره كرده تا عمليات اصلي با خطر كمتر و ديد بازتري صورت گيرد. نكته جالب توجه در اين مطلب اين است كه آنها هرگز گرفتار جو پست و مقام نشده و فقط به اين مساله كه در كجا مي‌توانند منشا اثر باشند توجه داشتند «آري ما چنين جان بركفاني داشتيم». هاشم آل‌آقا در درجه اول همانطور كه ذكر شد از فرماندهان ارشد نيرو بود و در درجه دوم مشغله‌هاي فراواني به عنوان طراح عمليات داشت و اين دو مورد كافي بود تا نتواند پروازهاي عملياتي انجام دهد، با اين حال فعالانه در پروازهاي گشتي و اسكورت نفتكش‌ها و كشتيهاي تجاري شركت مي‌كرد و اين‌چنين بود تا به خواست خدا خليج نيلگون و هميشه فارس ايران، مشهد شهيد سرهنگ خلبان محمدهاشم آل‌آقا باشد. تقويم‌ها روز 20 مرداد 1363 را نشان مي‌داد و آسمان آبي خليج فارس يكي از گرمترين روزهاي خود را سپري مي‌كرد. هاشم آل‌آقا و كمك خلبانش در يك تامكت طي ماموريتي مشغول اسكورت نفتكش‌ها و كشتيهاي تجاري كشورمان بود. در همين اثنا ناگهان مورد حمله چند فروند جنگنده ميراژ F1 عراقي قرار مي‌گيرد. درگيري آغاز و پس از مدتي جنگ و گريز تامكت‌ها آل‌آقا مورد اصابت موشك شليك شده از طرف جنگنده عراقي قرار گرفته و به درون آب سقوط مي‌كند. شاهدان عيني حادثه كه دورادور ناظر درگيري آنها بودند خطر شليك شدن موشك سوپر 530F-1 به سمت تامكت را به آل‌آقا گوشزد مي‌كنند اما آل‌آقا در جواب آنها مي‌گويد هيچ نشانه‌اي دال بر حمله موشك به سمتشان در سامانه‌هاي هشداردهنده مشاهده نمي‌كند. اين مطلب گوياي آن است كه عراقي‌ها با استفاده از اطلاعات فني كه امريكايي‌ها در اختيار آنها قرار داده بودند در استفاده از نقاط ضعف F-14 كاملا موفق عمل كرده‌اند. همسر هاشم كه از چند روز پيش براي ديدن اقوام به كرمانشاه رفته بود در روز بازگشت به تهران كه مصادف مي‌شود با روز شهادت هاشم با شكسته شدن ديوار صوتي شهر كرمانشاه توسط جنگنده‌هاي عراقي مواجه مي‌شود. با مشاهده اين اتفاق گويي به وي الهام مي‌شود كه براي هاشم اتفاقي افتاده اما با ذكر و ياد خدا آرامش يافته و به خود تلقين مي‌كند كه انشاءا... اتفاقي نيفتاده. پس از رسيدن به تهران هرچه منتظر مي‌ماند از تلفن هاشم خبري نمي‌شود. صبرش لبريز شده و با پايگاه هشتم تماس مي‌گيرد. ديسپچ پايگاه با توجه به اينكه تامكت آل‌آقا بازنگشته و هيچ خبر دقيقي دال بر شهادت يا زنده بودنش در دست نيست با جوابهاي سربالا به همسر وي مي‌گويد: «همين الان دوباره براي ماموريتي ديگر به پرواز درآمد. به محض بازگشت مي‌گوييم با شما تماس بگيرد.» با شنيدن اين جوابها و طولاني شدن انتظار، همسر شهيد از وقوع سانحه براي هاشم يقين حاصل مي‌كند. با سقوط تامكت آل‌آقا با توجه به اينكه از اسارت به دست عراقي‌ها و يا شهادتش اطلاعي در دست نبود به اضافه اينكه وي به عنوان جانشين عمليات نيرو در جريان تمام عملياتهاي آتي و استراتژي جاري نيروي هوايي بود به همين علت بلافاصله تمامي طرحهاي نيرو دستخوش تغييراتي اساسي شد. اين قضيه گذشت و نيروي هوايي با اعلام مفقودالاثر شدن هاشم بر ابهامات و سوالات سقوط وي افزود. همسر هاشم كه همچنان منتظر بازگشت وي به خانه بود چندين سال پس از مفقودالاثر شدن همسرش در يكي از شبهاي قدر خالصانه دست به دامن ائمه اطهار شده و از آنها مي‌خواهد وجود يا عدم وجود هاشم را براي وي معلوم كنند. توسل وي جواب داده و همان شب خواب شهيد بزرگوار را مي‌بيند. هاشم كه در سبزه‌زارمانندي با لباس خلباني به ديدن همسرش آمده بود در جواب سوال وي كه پرسيد: «هاشم، مي‌خواهم بدانم كه تو هستي يا نيستي؟» مي‌گويد: «من نيستم.» پس از مدت كوتاهي گفتگو، شهيد اظهار مي‌دارد «من سردم است و بايد بروم». همسر شهيد صبح فردا خوابي كه ديده بود را با يكي از علما در ميان مي‌گذارد. در جواب مي‌شنود با توجه به اظهار سرما توسط شهيد، پيكر پاك وي در درون آب قرار دارد. همسر هاشم پس از اين واقعه از شهادت همسرش يقين حاصل مي‌كند و جالب آنكه مدت كوتاهي بعد از طريق نامه رسمي نيروي هوايي اعلام شهادت همسرش را دريافت مي‌دارد. ناگفته نماند هاشم آل‌آقا تا پيش از آرام گرفتن در قعر آبهاي خليج فارس چندين بار تا مرز شهادت پيش رفت. حدود سه ماه پيش از شهادت، در بهار سال 1363 صبح يك روز همسر شهيد با كمك مادرش بدون نيت قبلي گوسفندي را قرباني كرده و بين مردم تقسيم مي‌كنند. حوالي ظهر شهيد بابايي با منزل آل‌آقا تماس گرفته و جوياي احوال هاشم مي‌شود. با توجه به اينكه هاشم پس از ترك منزل تماس نگرفته بود، همسر شهيد از وضعيت وي اظهار بي‌اطلاعي مي‌كند. شهيد بابايي از اينكه كسي به همسر هاشم اطلاعات ضد و نقيض نداده، آرام شده و در جواب نگراني وي مي‌گويد كه اتفاقي نيفتاده و هاشم تا ساعاتي ديگر به خانه مي‌رسد. پس از بازگشت شهيد به منزل، هاشم مي‌گويد كه در درگيري با جنگنده‌هاي عراقي، هواپيمايش به شدت صدمه ديده و هيچ اميدي به بازگشت نداشته است. شايد آن قرباني نطلبيده بلاگردانش شده بود!!! شهيد سرهنگ خلبان محمدهاشم آل‌آقا كه از باتجربه‌ترين و ارزشمندترين خلبانان تامكت نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران محسوب مي‌شد با مورد اصابت قرار گرفتن جنگنده‌اش درون كابين ماند تا پيكر پاكش به قعر آبها سقوط و روح بلندپروازش به اوج آسمانها عروج كند. براي خليج هميشه فارس چه افتخاري از اين بالاتر كه چنين مرواريدهاي نابي را در درون خود جاي داده است. مگر مي‌شود خليجي كه فرزندان اين ديار را در دل خود جاي داده نام مجعول عربي را پذيرا باشد، چه اين شيران خصم خروش براي مقابله با همين اعراب خودفروخته به پا خواستند. شهيد محمدهاشم آل‌آقا فردي آرام و صبور بود و نسبت به خانواده خود تعصب خاصي داشت و همسرش عامل اخير را مهمترين علت ازدواجش با وي مي‌داند. هاشم هيچ‌گاه از اسرار شغلي خود با همسرش صحبتي به ميان نمي‌آورد و اين مورد تا بدانجا پيش رفته بود كه همسر وي پس از شهادتش به پست واقعي هاشم در نيروي هوايي پي مي‌برد! جا دارد در اين جا خاطره‌اي كه سرهنگ خلبان «مسعود اقدام» در كتاب «انتخابي ديگر»1 بيان كرده را بياوريم. اقدام در اين مطلب كه با عنوان «برخورد با پرندگان سيگال» در كتاب مزبور به چاپ رسيده عنوان مي‌كند كه در اوايل جنگ در پروازي به همراه شهيد بزرگوار «عليرضا ياسيني» به قصد انهدام سه سايت موشكي زمين به دريا كه از پشت پايگاه هوايي شعيبيه كشتيهاي كشورمان را مورد اصابت قرار مي‌داد در يك جنگنده F-4 عازم ماموريت مي‌شود. طبق برنامه براي درامان ماندن از رديابي توسط رادارهاي دشمن قرار بود آنها با عبور از 30 مايلي «خورموسي» و پرواز بر فراز باتلاقهاي «فاو» و «ام‌القصر» خود را در موقعيت مناسب به روي هدف برسانند. با عبور از مرز اقدام به عنوان خلبان كابين عقب تمام حواس خود را معطوف بررسي سامانه‌هاي مختلف هواپيما و تهديدات موشكي دشمن مي‌كند تا در صورت شليك بتوانند به موقع با مانور مناسب آن را منحرف كنند. خطري احساس نمي‌شد و جنگنده با سرعت بسيار بالا در ارتفاع پايين بر فراز ني‌زارها به حركت خود ادامه مي‌داد كه ناگهان زمين و زمان در جلو چشمان هر دو خلبان تيره و تار شد. اقدام حدود 20 ثانيه بعد به هوش آمده و مشاهده مي‌كند كه جنگنده در يك صعود 50 درجه‌اي در حال گردش به راست است. بلافاصله فرامين هواپيما را در اختيار گرفته و از طريق راديوي هواپيما سعي در برقراري ارتباط با ياسيني مي‌كند. خلبان كابين جلو هيچ عكس‌العملي از خود نشان نمي‌داد. اقدام در همين زمان به بررسي شرايط پرداخت تا متوجه شود چه اتفاقي افتاده. تكه‌هاي گوشت و پر اطراف كابين نشان از برخورد دسته‌اي از پرندگان دريايي (كه در آن سرعت حكم يك گلوله ضدهوايي را دارد) به جنگنده را داشت. هواپيما در كنترل بود اما تمام سامانه‌هاي ناوبري از كار افتاده بود. تعيين مسير درست بازگشت تنها با كمك رادار كنترل زمين ميسر بود كه تماسهاي متعدد اقدام با رادار هيچ نتيجه‌اي دربر نداشت. اقدام براي چندمين بار در راديوي هواپيما گفت: ـ از ابابيل به رادار! اگر صداي مرا مي‌شنوي جواب بده! ناگهان صداي مبهمي به گوش رسيد. بلافاصله تكرار كرد: ـ از ابابيل به رادار! ناگهان صداي روشن و واضحي در راديو طنين‌انداز مي‌شود! ـ ابابيل، من عقابم، به گوشم! اين پيام كه در واقع نويد زندگي براي فانتوم و خلبانانش محسوب مي‌شد، صداي خلبان F-14 حاضر در منطقه، شهيد والامقام سروان خلبان «هاشم آل‌آقا» بود. آل‌آقا در ادامه مي‌گويد: ـ مشكلي برايتان پيش آمده؟! ـ هواپيمايمان صدمه ديده. نمي‌دانم خلبان كابين جلو بيهوش شده يا به شهادت رسيده. ـ خونسردي خودت را حفظ كن! سعي كن كنترل هواپيما را به دست بگيري! دارم به سمت شما حركت مي‌كنم. وقتي كه آل‌آقا به بالاي سر فانتوم زخمي رسيد گفت: ـ ابابيل! همين‌طور به پرواز ادامه بده. مراقب باش از دستگيره صندلي‌پران استفاده نكني! چون چتر صندلي باز شده و بالاي هواپيما رهاست. هواپيمايتان شبيه «آواكس»2 شده است. ـ متشكرم! سعي مي‌كنم هواپيما را هدايت كنم. ولي نمي‌دانم چه بلايي سر ياسيني آمده است. ـ خونسردي خودت را حفظ كن و همين‌طور به پرواز ادامه بده! من پشت سرت در حركت هستم، نگران نباش! موتورها با آن كه با قدرت صد در صد در حال پيشراندن جنگنده بودند با اين حال فانتوم صدمه ديده سرعتي حدود 180 نات داشت كه براي جنگنده سرعت كمي است. پس از مدتي ياسيني نيز به هوش آمده و با اعلام اين كه مي‌تواند جنگنده را هدايت كند، فرمان را در دست مي‌گيرد. نهايتا هواپيما به سلامت در پايگاه فرود آمده و بدين وسيله هاشم آل‌آقا جنگنده F-4 باارزش و دو خلبان ارزشمندتر را به دامان وطن باز مي‌گرداند. همسر قهرمان شهيد از آن زمان كه هاشم ديگر به خانه بازنگشت، نگهداري و پرورش دو يادگار شهيد (بابك و بهزاد) را به تنهايي به عهده گرفت و نشان داد كه از حماسه‌سازان ميدانهاي نبرد حق عليه باطل چيزي كم ندارد. وي كه براي فرزندان خود هم پدر بود و هم مادر با تلاشي خستگي‌ناپذير توانست آنها را به سمت مدارج بالاي علمي رهنمون شود. دكتر «بابك آل‌آقا» فرزند ارشد شهيد با ارايه پايان‌نامه دكتراي خود با عنوان «بررسي تاثير محيط هوا ـ فضا بر فيزيولوژي بدن هوانوردان» در سال 1379 توانست در سطح خاورميانه مقام اول را كسب و به دريافت لوح تقدير از دست رييس‌جمهور وقت جناب آقاي «خاتمي» مفتخر شود. لازم به ذكر است پايان‌نامه وي هم‌اكنون در تعدادي از خطوط هوايي به عنوان مرجع تدريس مي‌شود. افتخاري ديگر از افتخارات ديگر همسر سرافراز شهيد آل‌آقا اين است كه وي خواهر شهيد نيز مي‌باشد. شهيد سروان خلبان «مصطفي صغيري» كه از خلبانان جنگنده F-4، فانتوم نيروي هوايي بود در ماموريتي در روز 23 مهر 1359 كه از پايگاه سوم شكاري همدان به قصد هدفي در شهر سليمانيه عراق برخاسته بود، مركبش در خاك عراق مورد اصابت قرار گرفته و به فيض عظيم شهادت نايل مي‌آيد. متاسفانه باخبر شديم كه چندي پيش همسر اين دلاورمرد عرصه پيكار دارفاني را وداع گفته. ما نيز به نوبه خود با تسليت به خانواده آل‌آقا براي اين مرحومه علو درجات را از درگاه ايزد منان خواستاريم. هم‌اكنون براي بزرگداشت مقام والاي 70 تن از خلبانان شهيد نيروي هوايي ارتش كه پيكر پاكشان هرگز به آغوش وطن بازنگشت، يادماني در بهشت زهرا ساخته شده است. در پايان از خانواده معظم شهيد آل‌آقا به خصوص همسر بزرگوارشان كه ما را به گرمي پذيرفتند و با شكيبايي پاسخگوي سوالات ما بودند تشكر و قدرداني مي‌كنيم. منبع مدیران محترم لطفا منتقل کنن...
  14. [center]بسم الله الرحمن رحیم لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم[/center] [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/5~16.jpg[/img][/center] با سلام... داشتم راجع‌به عملیات ها و درگیری های سپاه و یا ارتش جست‌و‌جو میکردم در اینترنت که به این مطلب جالب رسیدم... راستش اصلا فکر نمی‌کردم که یه همچین عملیاتی هم بوده باشه و البته با دیدن عکس‌هاش کلی هم لذت بردم... باز خدا خیر بده دوستان فارس رو که برای ادم‌های تشنه‌ای مثل بنده چنین فایل‌هایی میذارن!! کمی تحقیق بیشتر، هیچ نتیجه‌ای رو به دستم نداد.... بنابراین همون مطالبی که پیدا شد رو خدمت عزیزان قرار میدم امیدوارم که دوستان خوششون بیاد... به نظر، جناب عباسی که بسیار عشق خوردن و عکس گرفتن دارن ظاهرا ))) این عکس ها رو بعد از بیش از ۲۵ سال رسانه‌ای کردن... ----------------------------- قرارگاه برون مرزی رمضان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در سال ۶۶ و اواخر جنگ عملیات های چریکی و نامنظم زیادی رو انجام داد... [center] [url="http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/4~18.jpg"][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/thumb_4~18.jpg[/img][/url][/center] [center]کماندوهای تیپ ۶۶ که در سال ۶۵ و ۶۶ عملیات های زیادی در کردستان عراق انجام دادن[/center] فتح ۸ که در شمال عراق و منطقه‌ی کردستان این کشور انجام گرفت یکی از بزرگ‌ترین های این عملیات هاست. طي‌ اين‌ يورش‌ پايگاه‌ و مقر حفاظتي‌ ارتش‌ عراق‌ در منطقه‌ اتروش‌ سقوط‌ كرده و منهدم‌ شد. به‌ همراه‌ آن، بخشي‌ از تجهيزات‌ نظامي‌ از جمله‌35 دستگاه‌ خودرو سبك‌ و نيمه‌ سنگين‌ ارتش‌ عراق‌ از بين‌ رفت. همچنين‌۴ خودرو حامل‌ مهمات‌ و يك‌ انبار مهمات‌ دچار آتش‌ شد و ده‌ها سلاح‌ نيمه‌ سنگين‌ و سنگين‌ منهدم‌ گرديد. مقر سازمان‌ امنيت‌ مركز حزب‌ بعث‌ و جيش‌الشعبي‌ در شهر اتروش‌ نيز ويران‌ شد و در مجموع‌۸۳۰ نفر از نيروهاي‌ دشمن‌ كشته‌ و زخمي‌ شده‌ يا به‌ اسارت‌ رزمندگان‌ اسلام‌ و معارضان‌ كرد عراق‌ در آمدند. طي‌ اين‌ يورش‌ پايگاه‌ و مقر حفاظتي‌ ارتش‌ عراق‌ در منطقه‌ اتروش‌ سقوط‌ كرده و منهدم‌ شد. به‌ همراه‌ آن، بخشي‌ از تجهيزات‌ نظامي‌ از جمله‌35 دستگاه‌ خودرو سبك‌ و نيمه‌ سنگين‌ ارتش‌ عراق‌ از بين‌ رفت. تا جایی که بنده تحقیق کردم، ظاهرا این عملیات یک شهید ([color=#b22222]حسین ترکمان‌پری[/color] ) داشته است که به نظر بنده، یک موفقیت کامل با کمترین تعداد تلفات و بیشترین سوداوری و نتیجه بوده است. [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/6~15.jpg[/img][/center] شناسنامه‌ی عملیات: [b]نام‌ عمليات: فتح‌8[/b] [b]زمان‌ اجرا: 28/4/1366[/b] [b]تلفات‌ دشمن‌ (كشته، زخمي‌ و اسير) : 830[/b] [b]رمز عمليات: يا رسول‌ الله(ص)[/b] [b]مكان‌ اجرا: منطقه‌ شمالي‌ استان‌ موصل‌ عراق‌ - عقبه‌ محور شمالي‌ جبهه‌ دشمن‌[/b] [b]ارگان‌هاي‌ عمل‌كننده: رزمندگان‌ نيروي‌ زميني‌ سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامي‌ و معارضان‌ كرد عراق‌[/b] [b]اهداف‌ عمليات: انهدام‌ اماكن‌ تاسيساتي‌ و پايگاه‌هاي‌ نظامي‌ دشمن‌ و حمايت‌ از معارضان‌ كرد عراق‌[/b] [center][url="http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/7~8.jpg"][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/thumb_7~8.jpg[/img][/url][/center] [center]نیروهای تیپ۶۶، در حال تمرین برای اماده شدن برای عملیات در انواع محیط ها(عملیات در برف و کوه!)[/center] نتایج عملیات: 1- سقوط و انهدام بیش از 40 پایگاه و مقر حفاظتی در منطقه. 2- انهدام مرکز آتش‌بار توپ‌خانه‌ی اتروش. 3- انهدام سازمان امنیت مرکز حزب بعث و مقر جیش الشعبی شهر اتروش. 4- انهدام بخشی از تجهیزات نظامی دشمن در منطقه، از جمله 35 دستگاه خودرو سبک و نیمه‌سنگین نظامی، 4 خودرو حامل مهمات و یک انبار مهمات، 7 قبضه خمپاره‌انداز، 2 قبضه دوشکا و 2 قبضه ضدهوایی. 5- تعداد کشته‌ها و زخمی‌های دشمن: بیش از 800 نفر. 6- تعداد اسرای دشمن در این عملیات: 30 نفر. [center][url="http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/4~17.jpg"][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/thumb_4~17.jpg[/img][/url][/center] [center][url="http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/7~7.jpg"][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/thumb_7~7.jpg[/img][/url][url="http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/6~14.jpg"][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/thumb_6~14.jpg[/img][/url][url="http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/5~15.jpg"][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/thumb_5~15.jpg[/img][/url][/center] [center]بازگشت نیروها از عملیات فتح ۵ در خاک کردستان عراق در خرداد سال ۶۶[/center] [center]در روز ۲۸ تیرماه سال ۶۶، تیپ ویژه‌ی ۶۶ هوابرد سپاه، عمیق ترن عملیات رو در طول دفاع مقدس در خاک عراق به مرحله‌ی اجرا برد و با استفاده از نیروهای کماندویی تیپ ۶۶ هوابرد، و همچنین حمایت راکت‌انداز های مینی کاتیوشاه و خمپاره‌انداز ۱۲۰ عملیات را با موفقیت به پایان بردند. همچنین، به نظر می‌رسد که یک بزرگوار دیگر که در این تیپ و در این عملیات شرکت داشته اند، بعد ها توسط گروهک تروریستی جندالشیطان به شهادت رسیده اند که نام مبارک این شهید گرانقدر، فرشاد شفیع پور می‌باشد. [b]شهید ترکمان‌پری که شهید شدن، یکی از نیرو‌ها ایشون رو یک‌تنه تا ایران میارن و این طولانی ترین رکورد حمل پپیکر یک شهید میباشه که جالبی داستان هم اینه که کسی اسم ایشون رو نمیده!!![/b] حرف زدن اضافی رو تموم میکنم و مستقیم میرم به سراغ عکس‌های این عملیات شجاعانه با این توضیح که توضیحات هرچند عکس رو یکبار قرار دادم و می‌تونید از راست به چپ بخونیدش :[/center] [center][url="http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/6~16.jpg"][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/thumb_6~16.jpg[/img][/url][url="http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/4~19.jpg"][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/thumb_4~19.jpg[/img][/url][url="http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/5~17.jpg"][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/thumb_5~17.jpg[/img][/url][/center] [center]۲۴تیر‌ماه[/center] 24 تیرماه 1366. محمد ناظری رسیده است. تیم های گردان مالک به ایران باز می‌گردند. ناظری(نشسته) و عباسی ایستاده با کلاه کردی، ناظری و عباسی در پندرو، آماده عزیمت به سمت اتروش، 24 تیرماه 1366، مهدی اردیخانی از مقر نزدیک اتروش آمده بود و به سمت ایران می‌رفت. او کمیته‌‌‌ی چتر بازی تیپ 66 را با سایر برادران هوابرد سروسامان داده و تیم های سقوط آزاد را تا سطح قابل قبولی آماده کرده بود. عباسی و مطیع نژاد در هنگام جدا شدن از مهدی و عزیمت به اتروش- 24 تیرماه 66 [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/4~20.jpg[/img][/center] [center]جاده متروکه شهر بارزان- عباسی و زاهدان در انتهای ستون[/center] [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/5~18.jpg[/img][/center] [center]ستون نیروهای ویژه‌ی هوابرد در جاده متروکه‌ی شهر بارزان در خاک عراق[/center] [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/6~17.jpg[/img][/center] [center]شهید فرشاد شفیع پور در شهر متروکه بارزان[/center] [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/7~9.jpg[/img][/center] [center]عباسی قاطر چموشی را که حاضر نبود بار ببرد را مهار کرده و به ستون نیروها می‌رساند[/center] [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/8~4.jpg[/img][/center] [center]عباسی در بالای ارتفاعات شیرین- در کف دشت رود زاب دیده می‌شود[/center] [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/cartridge20003~0.jpg[/img][/center] [center]ورود نیروها به دره‌ی شیرین. این دره منطقه زیبا و جنگلی است. عباسی در انتهای ستون[/center] [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/f10.jpg[/img][/center] [center]ناظری و جوان سربازی که در عملیات رشادت زیادی به خرج داد. او پیکر حسین ترکمان پری را به کشور منتقل کرد. دره‌ی شیرین در پشت سر آنها دیده می شود[/center] [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/f11.jpg[/img][/center] [center]در انتهای دره شیرن نیروها برای استراحت در شب اطراق کردند. شهید ترکمان پری (با پیراهن آبی) در سمت چپ تصویر در حال تعریف خاطره‌ی مدرسه. پس از او ناظری نشسته است و سپس عباسی. شهید شفیع پور با لباس روشن در کنار عباسی. جوانی که در سمت راست تصویر (نفر اول) دیده می‌شود. سه روز بعد پیکر مطهر شهید ترکامن پری را یک تنه تا ایران می‌آورد تا رکورد طولانی ترین حمل پیکر یک شهید به طول 180کیلومتر را به نام خود ثبت کند. البته نام این جوان را هیچ کس نمی داند[/center] [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/f12.jpg[/img][/center] [center]نیروها، دره شیطان را که محل استقرار نیروهای حزب کمونیست(شیوعی) عراق بودند طی کرده‌ناد و از گردونه موسوم به گذرگاه کاساندرا بالا آمده‌اند(اسم گذاری از روی فیلم های خارجی از سوی نیروهای ایرانی برای صحبت بدون مرز در پشت بیسیم بود) عباسی و ناظری در بالای دره[/center] [center] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/f13.jpg[/img][/center] [center]رودخانه کف دره، باده‌های حوضچه‌ای که هر یک به اندازه‌ی یک استخر ورزشی معمولی است و آب انها به صورت پلکانی در حوضچه‌ی بعدی می‌ریزد. یکی از شگفتی‌های طبیعت شمال عراق است. ناظری، شهید شفیع پور، زاهدی و سایر برادران در بالای گردنه خستگی از تن به در می‌کنند[/center] [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/f14.jpg[/img][/center] [center]روستای چهار بوت در شمال کردستان عراق . از این روستا به بعد مناطق مسیحی نشین کردستان عراق آغاز می‌شود. عباسی و ناظری در کنار تعدای از کودکان کرد عراقی[/center] [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/f15.jpg[/img][/center] [center]عبور دشوار از رودخانه پهن زاب. قاطرها به سختی به آب زدند و شنا کنان به آن سوی رفتند. بارها را با تیوپ منتقل کردند اما آب به برخی تجهیزات صدمه زد[/center] [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/f16.jpg[/img][/center] [center]کنار رود زاب نیروها تا غروب استراحت کردند و سپس برای استفاده از تاریکی در عبور از مناطق آلوده به نیروهای دشمن آماده حرکت شدند. ناظری گوش شهید ترکمان پری را می فشرد که چرا دیر برای رفتن آماده شده است.[/center] [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/f17.jpg[/img][/center] [center]26 تیرماه 1366 کنار رود زاب. شهید ترکمان پری (نفر وسط)[/center] [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/f19.jpg[/img][/center] [center]29تیرماه 1366. روز قبل، عملیات چریکی فتح 8 با رمز یا رسول الله انجام شد. حسین ترکمان پری شهید شد. عباسی، مطیع نژاد ومحمود صاحبی مجروح شدند[/center] [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/f23.jpg[/img][/center] [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/f21.jpg[/img][/center] [center]31 تیرماه 1366 و حمل مجروحین عملیات توسط قاطر به عقب[/center] [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/f23.jpg[/IMG][/center] [center] [IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/f24.jpg[/IMG][/center] [center]1 مرداد 1366- ستون عملیات در بازگشت به میهن به دره شیطان می‌رسد. گرئنه موسوم به گذرگاه کاساندرا و دشواری انتقال نیروها و تجهیزات . امکان حمل مجروح با قاطر یا از روش دیگر نبود .[/center] [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/f25.jpg[/img][/center] [center]2 مرداد 66 .کنار چشمه‌ای پرآب در خاک عراق رزمندگان در حال وضو و شست و شو[/center] [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/f26.jpg[/img][/center] [center]نام این سربازان وظیفه که ستون فقرات عملیان فتح 8 بودند را کسی نمی داند. مردان گمنامی که از دفاع مقدس برای خود هیچ طلب مادی و دنیوی نداشتند[/center] منابع: [url="http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910431000873"]فارس نیوز[/url] [url="http://www.ashoora.ir/defae-moghadas/karname-amaliat/fath-8/menu-id-32"]سایت عاشورا[/url] [url="http://www.farsnews.com/plarg.php?nn=217549&st=483125"]عکس‌ها[/url] -------------- پ‌ن: این تاپیک در حالی نگارش میشه که فردا صبح کنکور دارم! و تصمیم گرفته بودم که بشینم به شدت بخونم، بعد یه دفعه این فکره اومد تو که داداش من تو که میخوای نظامی بشی کنکور میخوای چیکار؟! کاردانی از سرت هم زیاده!! این شد که بیخیال درس خوندن واسه فردا شدم و اومدم این تاپیک رو زدم!! پس اگر جایی غلط املایی تابلو بود یا یه همچین چیزایی، به بزرگی خودتون ببخشید چون فکرم مشغول چند تا چیز همزمانه.... پ‌ن: دوستان اگر عکس ها و یا فیلم هایی از عملیات های اینچنینی بازم دارن، لطف کنن در این تاپیک قرار بدن تا اصولا تاپیک به یک تاپیک کامل تبدیل بشه... البته اگر خوشتون اومد! پ‌ن: با تشکر از جناب قرمز بابت انتقال عکس ها به گالری.. پ‌ن: یه سری عکس دیگه(حدود ۸عکس) از این بزرگواران در عملیات فتح ۵ هم در لینک سوم موجوده که دوستان میتونن ببینن.... خودم هم سعی میکنم که عکس های اون عملیات رو اینجا وتوی همین تاپیک اضافه بکنم.... فعلا خستم!
  15. عملیات فتح-1 (کرکوک) قرارگاه رمضان که به عنوان مرکز فرماندهی و اجرای جنگ‌های نامنظم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پنجمین سال جنگ تحمیلی شکل گرفت، مأموریت‌های متعددی بر عهده داشت. هدف فرمانده سپاه پاسداران از ایجاد چنین قرارگاهی عبارت بود از: نفوذ نیروهای رزمنده در عمق خاک دشمن با استفاده از روش‌های جنگ پارتیزانی و چریکی به منظور درگیر کردن ارتش عراق در مناطق گوناگون، اخلال در حرکت ماشین جنگی صدام، ارتباط با گروه‌ها و اقشار مختلف مردم عراق اعم از کُرد و عرب در جهت حمایت از حرکت‌های مردمی علیه حکومت بعث و اجرای مأموریت‌های متعدد با هدف کشاندن نیروهای نظامی صدام به نقاط گوناگون کشور عراق و ایجاد تنش و پراکندگی میان سپاه‌ها و لشکرهای ارتش آن کشور. نیمه‌ی دوم سال 1365، فصل نوینی در تحرکات قرارگاه رمضان آغاز شد و اجرای عملیات فتح1 در 19 مهر 1365 که با هم‌کاری جلال طالبانی و گروه تحت رهبری وی یعنی اتحادیه‌ی میهنی کردستان عراق در منطقه‌ی کرکوک انجام شد، نقطه‌ی آغاز این تحول تازه به شمار می‌آید. مقاله‌ی حاضر به بررسی ابعاد گوناگون عملیات فتح1 پرداخته است. مقدمه عملیات نامنظم شامل آن دسته از عملیات‌های نظامی است که مانند یک عملیات منظم از ساز و کار مشخص رزمی و چارچوب‌های تعریف شده و کمی برخوردار نیست، اما در عین حال از اصول و معیارهای معینی پیروی می‌کند که در نقاط گوناگون جهان، به کار گرفته شده و ساز و کار ویژه‌یی را معرفی می‌کند. نابرابری در زمینه‌ی امکانات و تجهیزات نظامی و ادوات جنگی، اصلی‌ترین دلیل بهره‌گیری ارتش‌ها و گروه‌های نظامی از شیوه‌های جنگ چریکی و پارتیزانی و پیروی از اصول جنگ‌های نامنظم است. با این استدلال می‌توان در نگاهی جامع و وسیع به جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، دلیل استفاده‌ی فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و حتی ارتش جمهوری اسلامی ایران از "شیوه‌ی جنگ نامنظم" را دریافت، زیرا روشن است که در طول جنگ از نظر لجستیکی و نظامی، هیچ‌گونه توازن و برابری میان ارتش ایران و عراق وجود نداشت و حتی در برخی مقاطع، این نابرابری شکننده بود. بهره‌گیری از استراتژی جنگ نامنظم در حالی فکر مدیریت جنگ در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را به خود معطوف کرد که تصور بر هم خوردن نابرابری امکانات و تجهیزات در آن موقعیت و حتی تأمین حداقل‌های مورد نیاز یک دفاع مقتدرانه، امری ناممکن بود؛ چه رسد به این‌که از ابتدای سال 1365 همه‌ی مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران اعلام کرده بودند که سال مذکور "سال سرنوشت" نام دارد و سرنوشت جنگ تحمیلی نیز مشخص خواهد شد. انتظار عمومی در سال 1365، اجرای عملیاتی گسترده در جبهه‌ها و مقهور کردن ارتش تا بُن دندان مسلح عراق بود، اما اقدامات پدافندی و لجستیکی ارتش عراق، بر مشکلات اجرای چنین عملیاتی با رعایت اصل غافل‌گیری افزوده بود و همه‌ی یگان‌های رزمی و قرارگاه‌ها مأموریت یافته بودند در خط حد یگان خود تحرک داشته باشند تا جبهه‌ها، حالت رخوت و رکود پیدا نکنند. قرارگاه رمضان نیز از این قاعده مستثنی نبود و از آن‌جا که نفس چنین دستوری، اجرای عملیات با بهره‌گیری از روش‌های جنگ نامنظم و پارتیزانی بود، قرارگاه رمضان مأمور به این اقدام شد و بر فعالیت‌های خود به لحاظ کمی و کیفی افزود. رابطه‌ی مجدد با شخصیت‌ها و گروه‌های معارض عراقی، به ویژه اشخاصی همچون جلال طالبانی، مسعود بارزانی، سران حزب الله کُرد عراق، آیت‌الله محمدباقر حکیم و مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق و برخی دیگر از شخصیت‌های مبارز شیعه‌ی عراق، به افزایش فعالیت‌های سیاسی- نظامی قرارگاه رمضان در سال 1365 انجامید و سبب طراحی و اجرای سلسله عملیات‌های نامنظم با عنوان "عملیات فتح" گردید. در این میان، "عملیات فتح1" که 19مهر1365 با هم‌کاری "جلال طالبانی" و پیش‌مرگان تحت امرش در اتحادیه‌ی میهنی کُردستان عراق و با هدف انهدام قسمتی از پالایشگاه کرکوک انجام شد و رزمندگان سپاه و ارتش موفق شدند در عمق180کیلومتری دشمن نفوذ و ضربه‌یی سخت بر پیکر ماشین جنگی صدام وارد کنند، نقطه‌ی آغازین و بسیار مهم این سلسله عملیات‌ها به شمار می‌آید که در این نوشته‌، به اختصار به شش محور مهم آن پرداخته می‌شود. نکته‌ی مهم این‌که عملیات فتح1 برای راویان مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس نیز از نظر ثبت و ضبط وقایع تاریخ‌ساز، یک نقطه‌ی عطف به شمار می‌آید، زیرا دقیقاًٌ در این عملیات بود که اعزام یک راوی (به هم‌راه نیروهای عمل‌کننده) به داخل خاک عراق و مناطق عمقی‌تر آغاز شد و امکان کسب تجربه‌یی گران‌سنگ در زمینه‌ی تحقیقات میدانی برای عملیات‌های نامنظم و پارتیزانی را فراهم آورد. اما مهم‌ترین و اصلی‌ترین دستاورد عملیات فتح1 ورود اصلی جدید (در ششمین سال دفاع مقدس) به میان معیارها و شاخص‌های اساسی مبارزه با حکومت دیکتاتوری و تجاوزگر بعث بود. البته این معیار جدید که تا قبل از عملیات فتح1 نیز به طور جسته و گریخته وجود داشت، اما تحلیل‌گران و کارشناسان مسائل نظامی و سیاسی - نظامی جنگ، توجه چندانی به آن نمی‌کردند، عبارت بود از: نقش مردم و گروهای معارض کُرد و عرب عراقی در مبارزه علیه حکومت بعثی عراق. نگاهی به وضعیت گروه‌های معارض عراقی: سابقه‌ی مبارزات مردمی و همچنین درگیری‌های گروه‌های معارض عراقی با حکومت بعث عراق به مدت‌ها قبل از شروع تجاوز عراق به مرزهای ایران بر می‌گردد و صدام حسین و حکومت جنایت‌کار عفلقی‌اش در این مدت با انواع شیوه‌ها و ترفندها، با این اقدامات مقابله می‌کرد و قادر به کنترل و سرکوب تحرکات مردمی و گروهی شده بود. در واقع، حزب بعث به رهبری صدام به منظور تسلط هر چه بیش‌تر بر جای جای سرزمین عراق، سیاست‌ها و روش‌های موذیانه، ریاکارانه و پلیدی به کار می‌گرفت که ثمره‌یی جز کشتار و شکنجه‌ی اقشار مردم عراق اعم از کُرد و ترک و عرب (شیعه و اهل تسنن) و نابودی نسل و منابع ملی و ذخایر این کشور نداشت. ایجاد شکاف و اختلاف میان اقوام و طوایف گوناگون و کوچک کردن گروه‌ها، احزاب و تشکل‌های سیاسی و مردمی که با هدف تضعیف این گروه‌ها و آسان شدن سرکوب آنان انجام می‌گرفت، از جمله‌ی این روش‌ها و سیاست‌ها بود، سیاستی که این حکومت دیکتاتور سال‌های سال با استفاده از آن توانست با سرعت و خشونت هر چه بیش‌تر شخصیت‌های سیاسی- اجتماعی مخالف خود را از میان بردارد و در عرصه‌ی تبلیغات نیز دست‌های جنایت‌کار استخبارات و عناصر اطلاعاتی و امنیتی‌اش را- که عامل این اعمال سبعانه بودند- در پس اختلافات گروه‌ها، اقوام و شخصیت‌ها، پنهان و "ناشناس" معرفی کند. این حکومت جنایت‌کار در این راه به حدی ماهرانه عمل می‌کرد که یک طرف و حتی در موارد متعدد‌ی هر دو طرف اختلاف را به پای میز مذاکره و سازش با حکومت عفلقی صدام می‌نشاند. حوادثی که برای بسیاری از گروه‌های معارض کُرد و عرب عراقی در دهه‌های1970 و 1980 میلادی (از ......تا سال 1365هـ. ش.) رخ داد و سرنوشتی که برای بیش‌تر شخصیت‌های مبارز این گروه‌ها در این دوران رقم خورد، از این حوزه خارج نبود. اتحادیه‌ی میهنی کردستان عراق به رهبری جلال طالبانی از جمله گروه‌های قدرتمند معارض عراقی بود که در طول این دو دهه‌ در برابر سیاست‌های مزورانه و فریب‌کارانه‌ی حکومت بعث، مواضع متفاوت و بعضاً متناقضی اتخاذ کرد. مواضع و اقدامات اتحادیه‌ی میهنی کُردستان عراق و جلال طالبانی: جلال طالبانی و گروه تحت رهبری وی از سال 1970 تا 1990میلادی در برابر مسائل داخلی عراق، حکومت بعث و حاکمیت دیکتاتوری صدام، گروهک‌های تروریست و ضد انقلاب ایرانی، جنگ تحمیلی و جمهوری اسلامی ایران و حتی در برابر دو بلوک مسلط بر جهان یعنی شوروی و کشورهای بلوک شرق و ایالات متحده‌ی امریکا و کشورهای بلوک غرب و نیز موضوعات استراتژیک بین‌المللی، مواضع متفاوتی داشت. همین امر سبب شده بود که مسئولان لشکری و کشوری ایران در مورد سیاست‌های جدید این شخصیت معارض عراقی و گروهش در سال 1986 میلادی (1365هـ. ش.) مبنی بر ارتباط با جمهوری اسلامی ایران و هم‌کاری مستقیم با قرارگاه رمضان و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در جنگ تحمیلی، دچار تردید شوند و با تأمل بیش‌تری به آن بپردازند، به عبارت دیگر، چرخش180درجه‌یی مواضع این اتحادیه و ارسال نامه برای هم‌کاری با جمهوری اسلامی جهت اجرای عملیات مشترک علیه ارتش عراق مشکوک و باور نکردنی بود زیرا، اتحادیه‌ی میهنی کُردستان عراق در یک مقطع زمانی، افراد تروریست سازمان منافقین را پناه داده و با وجود فعالیت‌های ضد انسانی و تروریستی این گروهک علیه مردم و نظام جمهوری اسلامی ایران، به تیم‌های عملیاتی این سازمان اجازه داده بود از معابر وصولی منطقه‌ی تحت کنترل خود استفاده و در آن جا رفت‌وآمد کنند. همچنین پیش‌مردگان این اتحادیه با رزمندگان ایرانی در کُردستان ایران و عراق درگیر شده و برخی رسانه‌ها اخبار و در گزارش‌هایی در این‌باره منعکس کرده بودند. در مقطع زمانی دیگری نیز، همین گروه معارض عراقی به پیشنهاد فریب‌کارانه‌ی حکومت جنایت‌کار صدام مبنی بر امضای تفاهم‌نامه‌ی عدم درگیری با ارتش عراق و هم‌کاری با این حکومت، پاسخ مثبت داده بود. جلال طالبانی، در مصاحبه‌یی با راوی مرکز قرارگاه رمضان (برادر مسعود سرمدی) در24مهر1365، چند روز پس از اجرای عملیات فتح1، در توجیه این سیاست‌های متناقض گفت: ... [در مورد منافقین] اولاً – این‌ها، واقعاً قبل از این‌که ما بیاییم به این مناطق، این‌جا بودند؛ یعنی مثلاً شما می‌دانید این کوهی که حالا می‌بینید"چرماوند"، زیر دست دشمن بود تا سال 1985(1364هـ. ش.) و این منطقه همه در دست دشمن بود و دشمن به آن منطقه مسلط بود. بعد از قطع مذاکرات، ما این منطقه را آزاد کردیم و این منطقه جزو منطقه‌ی ما شد. درباره این مسئله، طبعاً بعد از دوستی و هم‌کاری ما با جمهوری اسلامی، ما سیاستی را برای برادران جمهوری اسلامی روشن کردیم و توضیح دادیم که در هیچ کاری در امور داخلی ایران دخالت نخواهیم کرد و بر علیه جمهوری اسلامی به هیچ گروهی، به هیچ حزب و جماعتی، هم‌کاری و کمکی نخواهیم رساند و حمایت هم نخواهیم کرد و ما از این همه چیزها می‌خواهیم که منطقه‌ی کُردستان و منطقه‌ی آزاد شده‌ی کُردستان عراق تحت کنترل کامل ما باشد و از این منطقه، هیچ نیرویی نمی‌تواند برود به ایران حمله بکند. مثلاً حالا برای شما مثال می‌زنم در این‌جا شما یک گروهی که خودتان به منافقین نام می‌برید و اسم‌شان، خودشان می‌گویند مجاهدین خلق، در کُردستان بودند. ما به آن‌ها گفتیم کسی نباید از خاک ما علیه ایران استفاده بکنند و این راه مسدود است به سوی شما و این‌ها گوش نکردند، آمدند چندین بار درگیری با ما کردند آخرین بار این بود که گروهی از این افراد مسلح [منافقین] که از دولت [صدام] پول و اسلحه می‌گیرند و برای دولت عراق دیدبانی و جاسوسی می‌کنند، می‌خواستند از منطقه‌ی آزاد شده عبور کنند و بروند در ایران چه کاری انجام بدهند. گفتیم کا‌که؛ نمی‌شود از منطقه‌ی ما عبور کنید، این منطقه‌ی ماست و قبول نداریم. گفتند نخیر، ما می‌رویم و از دولت عراق دستور گرفته‌ایم و از دولت عراق اجازه گرفته‌ایم. گفتیم دولت عراق در این‌جا نیست؛ این‌‌جا منطقه‌ی آزاد شده است. در این‌جا اتحادیه‌ی میهنی وجود دارد. آن‌ها شلیک کردند و دو تا پیش‌مرگه‌ی ما را شهید کردند و پیش‌مرگان ما هم از خود دفاع کردند و ده نفر از آن‌ها را کشتند و از همه‌ی منطقه‌ی آزاد شده، ایشان را بیرون راندیم؛ یعنی در منطقه‌ی آزاد شده نماندند. ...(1) در مورد مذاکره با رژیم بعث، مذاکرات ما با رژیم عراق در سال 1984 یعنی اواخر 1983 و اوایل 1984 شروع شد. در زمانی بود که ما در وضع خیلی مشکلی قرار گرفته بودیم، اتحادیه‌ی میهنی کُردستان در جنگ بود با عراق و برادران جمهوری اسلامی کم لطف بودند و ما، از پشت نیروهای دیگر ما را می‌زد، جو [جبهه واحد دموکراتیک عراق] علیه ما جنگ می‌کرد، ما در حصار اقتصادی بودیم، کمبود زیاد داشتیم، آذوقه و اسلحه نداشتیم، کمک‌های خارجی از ما بریده شده بود وضع ما خیلی واقعاً دشوار بود و مشکلات فراوانی [پیش] روی ما بود و همه‌ی راه‌ها و درها به روی ما بسته شده بود. یک وضعیتی به وجود آمد که ناچار شدیم مذاکرات بکنیم برای این‌که یک نفسی بکشیم و یک استراحتی پیدا بکنند نیروهای خسته شده‌ی پیش‌مرگان کُردستان که خیلی خسته شده بودند و اوضاع اقتصادی ایشان بد بود، استراحتی بکنند و تجدید قوا و تجدید نیرو بکنند و وضعیتی به وجود بیاید که ما بتوانیم به مبارزه‌ی خودمان ادامه بدهیم. البته ما فکر نمی‌کنیم که مذاکره خودش باعث تقویت صدام شده، هم‌کاری و وحدت با صدام باعث تقویت می‌شد یعنی ما اگر، اتحادیه‌ی میهنی، جزو دولت می‌شدیم و با دولت هم‌کاری می‌کردیم و این نیروهای خودمان را در طرف او می‌گذاشتیم این حتماًً باعث می‌شد که دولت تقویت بشود و بتواند عمر خودش را دراز بکند ولی ما برعکس، از مدت مذاکرات استفاده کردیم برای پیش‌برد نیروی خودمان، توسعه و گسترش تشکیلات خودمان و مردم کُرد را بسیج کردیم بیش‌تر دور اتحادیه‌ی میهنی جمع شوند... و بعداً در وقت مذاکرات واقعاً مبارزه‌ی ما یعنی اپوزیسیون ما علیه دولت تمام نشده بود، فقط مبارزه‌ی مسلحانه متوقف شده بود ولی مبارزات مردمی را ما رهبری می‌کردیم، اعتصابات، تظاهرات در شهرها علیه رژیم، ده‌ها هزار سرباز فراری پیش ما مانده بودند و از ارتش فرار کرده بودند و نرفته بودند به جنگ علیه جمهوری اسلامی یا علیه ما و در این مدت [دوران مذاکرات] بود، مدتی بعد از این، [برای] مردم کُرد بار دیگر معلوم شد که این دولت هیچ چیزی به خلق کُرد نمی‌دهد چون قبل از مذاکره، دولت، یک تبلیغات وسیعی را شروع کرد در کُردستان و رفت پیش مذهبیون و مسلمان‌ها و ... و گفت ما حاضر هستیم همه چیز بدهیم و این‌ها [اتحادیه] عامل سوریه هستند و از حافظ اسد دستور می‌گیرند و نمی‌خواهند با ما چیز [آشتی] بکنند؛ مردم، خیلی به ما فشار آوردند ولی بعضی چیزها هست که مردم باید در آزمایش و تجربه یاد بگیرند و یاد هم گرفتند که: نخیر؛ این بار هم دولت [صدام] دروغ می‌گوید و هیچ چیزی به خلق کُرد نمی‌دهد؛ بعد از آن، باعث شد که جنگ شروع بشود بار دیگر بین ما و ایشان [حزب بعث] به این شیوه‌ی وسیع که حالا خودتان می‌بینید چه مناطق آزاد شده‌یی در کُردستان عراق هست. توده‌های مردم چه‌طور علیه دشمن شده‌اند و با پیش‌مرگان اتحادیه‌ی میهنی کُردستان چه‌طور قهرمانانه علیه دولت جنگ می‌کنند. ...(2) به هر حال، توجیه این پیشینه اگرچه با کلمات و جملاتی آمیخته با باورها و اعتقادات ایرانیان هم‌راه بود، اما باور آن و پذیرش تقاضای اتحادیه‌ی میهنی کُردستان عراق (ارتباط و هم‌کاری با جمهوری اسلامی ایران)، هم‌چنان برای عده‌یی دشوار بود. برقراری روابط جلال طالبانی با جمهوری اسلامی ایران: عملیات فتح1 که در پی پذیرش تقاضای جلال طالبانی مبنی بر هم‌کاری با نیروهای رزمنده‌ی جمهوری اسلامی ایران از جانب مسئولان وقت لشکری و کشوری انجام شد، تا حد بسیاری به ابهامات و تردیدها در مورد مواضع جدید اتحادیه‌ی میهنی کُردستان عراق پایان داد و منطقه‌ی آزاد شده‌ی کُردستان عراق که در کنترل این اتحادیه‌ قرار داشت، بستر مناسبی تشخیص داده شد تا رزمندگان ایرانی، به ویژه نیروهای تحت امر قرارگاه رمضان (مرکز فرماندهی و اجرای جنگ‌های نامنظم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) به اجرای عملیات‌های چریکی و پارتیزانی در ابعاد گوناگون بپردازند. البته این موافقت در پی چندین ماه تلاش مداوم این گروه معارض عراقی برای یافتن کانال مناسب ارتباط و اثبات حسن نیت خود انجام شد و در این مدت یعنی از اواخر سال 1364 تا پاییز 1365، اتحادیه‌ی میهنی کُردستان عراق، ضمن رفع ابهامات موجود در مورد مواضع و عمل‌کرد این گروه معارض عراقی، بسیار کوشید تا روابط سرد میان این اتحادیه‌ و جمهوری اسلامی ایران آرام آرام به ارتباطی منطقی و تعریف شده سوق پیدا کند و به اصطلاح یخ‌های این روابط ذوب شود. جلال طالبانی و سایر رهبران اتحادیه‌ی میهنی در اولین گام همه‌ی تلاش خود را بر جلب نظر فرمانده و مسئولان قرارگاه رمضان معطوف ساخته و با ایجاد پایگاه و قرارگاه تاکتیکی ثابت سپاه پنجم در استان‌های کُردنشین، در عمق و وسعتی حیرت‌انگیز، امکان حضور فرماندهان رده‌های مختلف و مسئولان اطلاعات و عملیات را در منطقه‌یی به عمق تقریبی200 کیلومتر در خاک عراق فراهم کردند، منطقه‌یی که حکومت عراق آن جا را امن و دور از آتش جنگ قلمداد می‌کرد. برای فرماندهان و مسئولان اطلاعات و عملیات قرارگاه رمضان حضور در این مناطق و مشاهده‌ی اهداف نظامی، تأسیسات گوناگون اقتصادی و پایگاه‌های ارتش عراق اعم از پایگاه‌های نیروی زمینی و نیروی هوایی از نزدیک‌ترین فاصله و حتی با چشم غیر مسلح، اعجاب‌انگیز می‌نمود، اما عجیب‌تر چهره‌ی فرماندهان قرارگاه‌ها و یگان‌های منظم بود که به هنگام استماع گزارش مسئولان قرارگاه رمضان از چگونگی حرکت خود در خاک دشمن و حضورشان در میان مردم شهرها و روستاهای عراق حیرت‌زده بودند. در واقع باور این مطلب برای فرماندهان سخت بود که چه‌طور می‌شود حرکت چند ده متری یگان‌های منظم خودی در جبهه‌های جنوب با موانع متعدد‌ی روبه‌رو شود و دشمن به محض کوچک‌ترین تحرک آن‌ها را زیر آتش سنگین قرار دهد، ولی در شمال عراق، فرماندهان رده‌های مختلف قرارگاه رمضان در آرامش کامل به وسیله تویوتا لندکروز کیلومترها روی جاده‌های عراق حرکت کنند و بین مردم روستاها و شهرهای این کشور حضور یابند تا جایی که حتی طرح پیشنهادی فرمانده قرارگاه رمضان برای اجرای عملیات نظامی در بغداد به طور جدی طراحی و سازمان‌دهی شد و اقدامات اولیه برای اجرای آن نیز آغاز شد، اگرچه حتی در رده‌ی فرماندهی نیروی زمینی سپاه پاسداران نیز این طرح به دقت بررسی نشد و اصلی‌ترین دلیل آن، باور نکردن مشاهدات و اقدامات نیروهای قرارگاه رمضان بود. "عملیات انتقال" مقدمه‌ی عملیات فتح 1: اگر چه حضور فرماندهان و مسئولان قرارگاه‌ها، یگان‌ها و واحدهای گوناگون نظامی در پشت خطوط جبهه و در مناطق عمقی دشمن، با خطر هم‌راه بود، اما به منظور اقناع فرماندهان رده‌های مختلف تصمیم‌گیرنده و عمل کننده‌ی نظامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و درک موقعیت مطلوب و بستر آماده‌ی این منطقه‌ی گسترده، چنین اقدامی در دستور کار قرارگاه رمضان در مقطع زمانی مذکور قرار گرفت. فهرست فرماندهان و مسئولانی که هنگام درگیری نیروهای خودی با ارتش عراق، از خطوط اولیه‌ی دشمن عبور کردند و در پشت جبهه و مناطق عمقی عراق استقرار یافتند و آزادانه چندین روز و حتی چند هفته به شناسایی مناطق و طراحی عملیات در جهت اهداف گوناگون پرداختند و حتی با مردم و اعضای رده‌های مختلف گروه‌های معارض عراقی مستقیم ارتباط برقرار کردند فراوان و تحسین برانگیز است و اقدام آنان را می‌توان در ردیف عملیات‌های بزرگ نظامی که شاید در کم‌تر جنگی اتفاق می‌افتد به شمار آورد. البته از مجموع این اقدامات و طراحی‌های مانورهای گوناگون در نهایت امر، قرارگاه خاتم‌الانبیا(ص) و سیاست‌گذاران اصلی کشور در خصوص مسائل جنگ، با قید دو شرط با اجرای عملیات‌های چریکی و پارتیزانی از جانب قرارگاه رمضان و با هم‌کاری گروه‌های معارض عراقی موافقت کردند: 1. این عملیات‌ها در قالب "سلسله عملیات‌های فتح" انجام شد.2. رهبران و سران گروه‌های معارض عراقی امنیت مناطق تحت کنترل خود را برای عبور رزمندگان ایرانی، تضمین کنند. بدین ترتیب عملیات فتح1 – که نقطه‌ی آغاز سلسه عملیات‌های فتح در چارچوب عملیات نامنظم به شمار می‌رود- با هم‌کاری اتحادیه‌ی میهنی کُردستان عراق و با هدف حمله به تأسیسات نفتی کرکوک و پایگاه‌های نظامی و جاسوسی دشمن در آن منطقه، اجرا شد. تذکر این نکته لازم و ضروری است که به دلیل ضرورت عبور نیروهای عمل کننده از منطقه‌ی تحت کنترل اتحادیه‌ی میهنی کُردستان عراق و رسیدن به اهداف خود عملیات فتح1 با هم‌کاری این گروه معارض عراقی انجام شد و اگر اهداف مورد نظر این عملیات با عبور از منطقه‌ی تحت کنترل حزب دمکرات کردستان عراق- بارزانی‌ها- تحقق می‌یافت، قطعاً با این گروه هم‌کاری انجام می‌گرفت. به عبارت دیگر، فرمانده و مسئولان قرارگاه رمضان آنچه مدنظر داشتند اجرای عملیات چریکی و پارتیزانی در همه‌ی مناطق قابل دست‌رسی دشمن بود و تأکیدی بر هم‌کاری یک گروه معارض عراقی خاص نداشتند. در واقع موضوع مهم برای آن‌ها هماهنگی با رهبران گروه‌های معارضی بود که کنترل منطقه‌ی آزاد شده‌یی را بر عهده داشتند که رزمندگان برای وصول به اهداف باید از آن جا عبور می‌کردند. به هر حال، در پی اظهار آمادگی جلال طالبانی و گروه تحت رهبری وی برای اجرای عملیات در کرکوک طرح مانور فتح1 از جانب فرمانده وقت نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تصویب شد. در پی ابلاغ دستور اجرای عملیات فتح1 به قرارگاه رمضان، با توجه به ایجاد قرارگاه فرعی رمضان در منطقه‌ی یاغسمر استان سلیمانیه‌ی عراق با عنوان " قرارگاه مقدم رمضان"، این مأموریت به این قرارگاه ابلاغ و فرماندهی آن به همراه معاونت پشتیبانی قرارگاه رمضان، موظف شدند سلاح، مهمات و ادوات جنگی مورد نیاز عملیات فتح1 را به داخل خاک عراق انتقال دهند. انتقال تجیهزات نظامی و حدود200 رزمنده‌ی بسیجی و سپاهی به پشت خطوط دشمن و پیمودن 180 کیلومتر راه* برای رسیدن به اهداف مورد نظر، خود به تنهایی یک عملیات نظامی محسوب می‌شود، ضمن آن‌که علاوه بر این تعداد رزمنده و تجهیزات، به منظور کامل بودن ترکیب نیروها مسئولان و نیروهای متخصص مخابرات، بهداری، تخریب، تبلیغات و راوی مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز که – وظیفه‌ی خطیر ثبت و ضبط وقایع و رخدادهای عملیات را در میدان نبرد بر عهده داشت-انتقال یافتند. افزون بر این، کمک‌های دارویی و آذوقه نیز برای رفع نیازهای مردم ساکن در مناطق آزاد شده‌ی تحت کنترل به اتحادیه‌ی میهنی کُردستان عراق انتقال داده شد. برای آگاهی از حجم تجهیزات نظامی جابه‌جا شده، آمار زیر قابل توجه و دقت است: 1. کلاشینکف1500قبضه. 2. B.K.C 40 قبضه. 3. دوشکا 15 قبضه. 4. R.P.G 7 60 قبضه. 5. خمپاره‌انداز 120 م.م 3 قبضه. 6. خمپاره‌انداز 81 م.م 2 قبضه. 7. خمپاره‌انداز 120 م.م1500 گلوله. 8. خمپاره‌انداز 81 م.م 1000 گلوله. 9. خمپاره‌انداز 60 م.م 500 گلوله. 10. گلوله‌ی تفنگ 60 م.م 500 گلوله. 11. گلوله‌ی تفنگ 107 م.م 2000 گلوله. 12. موشک R.P.G 7354 گلوله. 13. فشنگ کلاش 21500 عدد. 14. فشنگ B.K.C 10000عدد. 15. فشنگ دوشکا 12000عدد. 16. کوله‌ی R.P.G 7 120 عدد.(3) اقلام مذکور در قالب قرارداد میان جلال طالبانی و رهبران اتحادیه‌ی میهنی کُردستان عراق و فرمانده قرارگاه رمضان، به داخل عراق منتقل شد که مفاد آن به شرح زیر است: به دنبال پی‌گیری‌های اتحادیه‌ی میهنی کُردستان عراق برای ایجاد رابطه با جمهوری اسلامی ایران و پس از چند ماه مذاکرات نمایندگان دو طرف، درباره‌ی اجرای عملیات مشترک نظامی با هدف انهدام تأسیسات نفتی کرکوک و پایگاه‌های نظامی آن، سرانجام میان آن‌ها توافق حاصل شد و در توافق‌نامه‌یی که در این خصوص به امضاء رسید، با درخواست‌های اتحادیه‌ی میهنی موافقت شد. این درخواست‌ها عبارت بودند از: 1. جمهوری اسلامی ایران تسهیلات لازم به منظور تأمین راه عبور اعضای اتحادیه‌ی میهنی کُردستان عراق به ایران و از ایران به دنیای خارج را فراهم کند. 2. ایران کمک‌های مقتضی و مساعدت‌های لازم را به اتحادیه‌ی میهنی کُردستان عراق در جنگ با صدام و رژیم بعث عراق بنماید و از ایشان پشتیبانی کند. 3. از نظر دارویی و امکانات پزشکی، ایران به نیروهای تحت پوشش اتحادیه‌ی میهنی کُردستان عراق که در مناطق آزاد شده‌ی تحت کنترل اتحادیه حضور دارند، کمک نماید و یا اجازه بدهد که اتحادیه بتواند اقلام دارویی و پزشکی مورد نیاز خود را از سایر کشورها تهیه کرده و از طریق ایران به کردستان عراق انتقال دهد. 4. در زمینه‌ی امور تبلیغاتی و اطلاع‌رسانی به رسانه‌های گروهی، ضمن کمک به تأمین برخی اقلام فنی مورد نیاز، اقدامات و هماهنگی‌های لازم جهت انتقال بعضی از قطعات خریداری یا اخذ شده از سایر کشورها به داخل عراق را به انجام رساند. 5. در جهت تأمین آذوقه و سبد مصرفی خانوارها و افراد حاضر در منطقه‌ی آزاد شده‌ی تحت کنترل اتحادیه‌‌ی که در محاصره‌ی اقتصادی و نظامی رژیم عراق قرار دارند، جمهوری اسلامی ایران اجازه دهد که اعضای اتحادیه‌ بتوانند آذوقه و مایحتاج مورد نیاز خود را از شهرها و روستاهای ایران خریداری کرده و به عراق منتقل نمایند. 6. نیروهای اتحادیه در سطح رهبران و فرماندهان و مسئولین، بتوانند به ایران تردد کرده و افرادی که قصد عزیمت به سایر کشورها جهت شرکت در اجلاس و مراسم ویژه‌یی دارند، قادر باشند از طریق ایران به کشورهای مزبور سفر نمایند.(4) به دنبال این توافق‌نامه‌ی هم‌کاری، اقدامات اولیه‌یی که برای اجرای عملیات فتح1 می‌بایست انجام می‌گرفت. به دلیل ضعف سازمانی و نداشتن برنامه‌ی از قبل طراحی شده، با یک ماه تأخیر انجام شد. برادر مصلحی از مسئولان قرارگاه در جلسه‌ی 26 مهر 1365 درباره‌ی دلیل تأخیر عملیات گفت: «...متأسفانه به دلیل این‌که ما سازمان مشخصی نداشتیم که روی این موضوع کار کند یعنی هیچ گروهانی، گردانی، تیپی و لشکری نداشتیم که بگوییم این مأموریت توست؛ برو شناسایی کن، طرحت را بریز و مسائل را دنبال کن...» به هر حال، هدف اصلی عملیات، انهدام تأسیسات نفتی کرکوک بود و ضمن درک اهمیت این هدف، می‌بایست اعزام نیروهای شناسایی و اطلاعاتی- عملیاتی انجام و جزئیات طرح مانور به طور دقیق، تنظیم می‌شد. چرا کرکوک؟ با بررسی جایگاه کرکوک در ساختار سیاسی و اقتصادی عراق، اهمیت حیاتی و نقش مهم این منطقه‌ی استراتژیک مشخص می‌شود و صحت نظر تصمیم‌گیرندگان و مسئولان وقت نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و قرارگاه رمضان در تعیین این هدف مهم برای اجرای عملیات فتح1 به اثبات می‌رسد. شهر "کرکوک" بعد از بغداد و بصره، سومین شهر مهم عراق به شمار می‌آید و در نقطه‌ی تقاطع سه استان یا سه منطقه‌ی استراتژیک عراق شامل بغداد، اربیل و سلیمانیه قرار دارد. این شهر به دلیل موقعیت جغرافیایی و ژئوپلیتیکی‌اش، با توجه به کم‌رنگ شدن نقش بصره در طول جنگ و قرار گرفتن زیر آتش مستقیم حتی به عنوان پایتخت دوم عراق نیز برای حکومت صدام نقش‌آفرینی کرد. ترکیب جمعیتی شهر کرکوک متشکل از قومیت‌های مختلف اعم از کُرد، تُرک، عرب‌های مهاجر و شیعه و سنی بود که حکومت بعث عراق با توجه به آرامش حاکم بر ساکنان این شهر می‌پنداشت، به آسانی می‌تواند با استفاده از نیروی نظامی اندک و سیاست‌های دیکتاتور مآبانه‌یی همچون تخریب اماکن و کشتار اقشار بی‌گناه و همچنین کوچ اجباری برخی اقوام و طوایف، بر این شهر تسلط یابد. منطقه‌ی کرکوک از نظر نظامی، به دلیل قرار گرفتن بین نقاط استراتژیک نظامی همچون ارتفاعات منتهی به سده دوکان و ارتفاعات پیرمگرون، بن‌زرد و کسرت از یک سو و ارتفاعات قره‌داغ و به ویژه جبال حمرین، از سوی دیگر، اهمیت ویژه‌یی دارد. گفتنی است که پس از کرکوک، اولین خط دفاع استراتژیک بغداد، ارتفاعات جبال حمرین می‌باشد. کرکوک در طول دوران مبارزات گروه‌های معارض عراقی و در طول جنگ تحمیلی همواره مرز میان مبارزان کُرد و حکوت عراق بود و به لحاظ "نفت‌خیر بودن" ‌اهمیت اقتصادی بسیاری داشت، طوری که دولت‌مردان ترکیه، گه‌گاهی بی‌محابا اشتیاق خود را برای تعرض نظامی به عراق و تصرف کرکوک از طریق رسانه‌های خارجی بین‌المللی ابراز می‌کردند. در بیان اهمیت نظامی کرکوک به هنگام شناسایی آن منطقه برای اجرای عملیات نظامی، باید به وجود پایگاه هوایی، پایگاه موشکی تاو، مقر اصلی سپاه یکم و هشتم و پادگان مجهز منافقین نیز اشاره کرد. در واقع اهمیت اقتصادی این منطقه از سایر ابعاد آن بیش‌تر بود و پالایشگاه کرکوک تأمین کننده‌ی هزینه‌های ماشین جنگی صدام به شمار می‌رفت. میزان بهره‌برداری از حوزه‌های نفتی کرکوک در زمان اجرای عملیات فتح1 در مهر 1365، بالغ بر 2،700،000 بشکه نفت در روز و بیش از 100 میلیون فوت مکعب گاز بود. این پالایشگاه اصلی‌ترین تأمین ‌کننده‌ی بودجه‌ی حکومت عراق به شمار می‌آمد که خسارت به آن، علاوه بر اقتصاد عراق، بر اقتصاد منطقه و بازارهای بین‌المللی نیز تأثیر می‌گذاشت. شناسایی دقیق اهداف عملیات: از آن‌جا که نیروهای اتحادیه‌ی میهنی کُردستان عراق نقش راهنما را در این عملیات ایفا می‌کردند و بخشی از پیش‌مرگان این گروه معارض عراقی وظیفه‌ی همراهی نیروهای اطلاعات و عملیات قرارگاه رمضان را برای شناسایی اهداف مورد نظر در منطقه‌ی کرکوک بر عهده داشتند، به دلیل معلوم نبودن سازمان یگان عمل کننده به ناچار از نیروهای مستقر در قرارگاه مقدم رمضان در یاغسمر- که برای مشاهده‌ی وضعیت عمومی منطقه در این قرارگاه حضور داشتند - بهره‌گیری شد. برادر مسعود سرمدی راوی مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ در عملیات فتح1 در یادداشت‌های خود در این باره نوشته است: « به دلیل این‌که در ابتدا نیروی مشخصی برای این کار معین نگردیده بود از نیروهای متفرقه‌یی که به منطقه آمده بودند استفاده شد و چند نفر از بچه‌های تخریب، چند نفر از بچه‌های مریوان و چند نفر از بچه‌های تهران به محورهای مختلف برای شناسایی اهداف مورد نظر رفتند.» به دلیل همین بی‌سازمانی، حتی چند نفر از نیروهایی که برای شناسایی اهداف به عمق رفته بودند، بعد از شناسایی به ایران بازگشتند و گفتند که ما برای دیدن منطقه آمده بودیم. برادر مصلح در این‌باره می‌گوید: « ما حتی کارمان با این افراد به جایی رسید که به این‌ها التماس کردیم، گفتیم تو را به خدا بمانید. رضای خدا در این کار است بمانیم. شما اطلاعات کسب کرده‌اید ما بعد از شما نمی‌توانیم کسانی را برای شناسایی بفرستیم. به هر حال چند نفر از این‌ها نماندند و الباقی که ماندند، آمدند و اطلاعات‌شان را آوردند.»(6) در حالی که فرمانده قرارگاه رمضان برای انهدام اهداف تعیین شده در کرکوک یگان عمل‌ ‌کننده‌یی مشخص نکرده بود، اتحادیه‌ی میهنی کُردستان عراق 2000 پیش‌مرگ عضو این اتحادیه را برای این اقدام سازمان‌دهی و حتی فرمانده عملیات و فرماندهان محورها (مالبندها)ی گوناگون را نیز مشخص کرده و نام "عملیات وحدت" را برای آن برگزیده بود. اقدامات نیروهای اعزامی به منطقه‌ی کرکوک و شناسایی مواضع و پایگاه‌ها و نحوه‌ی دست‌یابی به تأسیسات برای حمله‌ی نظامی به آن‌ها، به شکل مطلوبی انجام شد. اما نکته‌ی مهم و ظریف در عملیات فتح1، توانایی تحسین‌ برانگیز فرماندهان قرارگاه رمضان و رهبران اتحادیه‌ی میهنی کُردستان عراق در تلفیق دو نیرو با ساز و کارهای متفاوت بود که برای انهدام هدفی واحد در عملیاتی مشترک در نظر گرفته شده بودند. یگان‌های عمل کننده در عملیات فتح 1: از قرارگاه رمضان یگان‌های زیر وارد عملیات شدند: • تیپ ویژه‌ی هوابرد به فرماندهی برادر شفق. • تیپ ویژه‌ی پاسداران به استعداد 7 دسته و 20 تخریب‌چی (230 نفر)که قرار بود به فرماندهی برادر صادق محصولی عمل کنند. • گروه ادوات به فرماندهی برادر غلام پاک‌روح. • گروه پدافند به فرماندهی برادر بویاقچی. • گروه تخریب مهندسی به فرماندهی برادر محمد عاصمی‌پور. • گروه بهداری به فرماندهی برادر نادری. • گروه مخابرات به فرماندهی برادر بیفان. البته در جریان انتقال نیرو و تجهیزات نظامی به دلیل برخی ناهماهنگی‌ها چند نفر از فرماندهان مذکور، از جمله برادر محصولی، موفق به حضور در منطقه‌ی عملیاتی فتح1 نشدند و در نهایت، 130تن از رزمندگان در قالب یگان‌های گوناگون قرارگاه رمضان به منطقه‌ی عملیاتی وارد شدند. از اتحادیه‌ی میهنی کُردستان عراق نیز 2000 پیش‌مرگه در قالب یگان‌های پارتیزانی زیر وارد عملیات شدند: • تیپ21 کرکوک به فرماندهی کاک سیروان. • تیپ25 خلفان به فرماندهی کاک ملا ارس. • تیپ93 کوی سنجق به فرماندهی کاک ملا ابراهیم. • تیپ23 یورداش به فرماندهی کاک نبغه. • تیپ78 قره‌چرخ به فرماندهی کاک صفین. • تیپ68 دشت هوله به فرماندهی کاک مام غفور. • تیپ برانتی به فرماندهی کاک هیمن. • تیپ51 گرمیان به فرماندهی کاک محمود لنگاوی. • تیپ53 تیروانه به فرماندهی کاک عادل. • تیپ57 سیگرمه به فرماندهی کاک آزاد. • تیپ55 قره‌داغ به فرماندهی کاک آوات. و دو تیپ حفاظتی مالبند (منطقه‌ی) 1و2 اتحادیه. با مشخص شدن نام و تعداد نیروهای عمل‌ کننده، هماهنگی‌های لازم برای اجرای عملیات مشترک و تقسیم وظایف انجام شد و به دلایل مختلف هماهنگی مقتضی به شکل زیر صورت گرفت: « از آن‌جا که واگذاری اهداف مشترک به نیروها امکان‌پذیر نبود؛ اولاً- نیروها به دلیل مدت کوتاه هم‌زیستی مشترک و اختلاف فرهنگی و زبان نمی‌توانستند با یک‌دیگر کار کنند و حتی به دلیل عدم شناخت هم‌دیگر ممکن بود در عملیات یک‌‌دیگر را بزنند و ثانیاً به دلیل عدم امکان تعیین یک فرمانده مشترک، چگونه می‌توانستند برای تعیین زمان عملیات به توافق برسند. واگذاری اهداف مستقل هم امکان‌پذیر نبود چرا که هر یگانی جناح یگان دیگر بود و لذا عدم موفقیت هر گروهی می‌توانست سبب عدم موفقیت گروه دیگر شود و در آن صورت مشخص نمی‌شد که مسئول موفقیت یا عدم موفقیت کیست. به علاوه، کار با ادوات بر عهده‌ی نیروهای سپاه و تصرف پایگاه‌ها بر روی کانی دوملان بر عهده‌ی نیروهای اتحادیه گذاشته شد. ...»(7) طرح مانور و شرح عملیات فتح1: در پی فراهم شدن مقدمات اجرای عملیات و انتقال سلاح‌ها، مهمات و ادوات مورد نیاز عملیات به پشت خط دشمن و استقرار نیروهای عمل‌ کننده که به منظور حفاظت اطلاعات عملیات حدود 48 ساعت قبل از "حمله" وارد منطقه شده بودند، دستور عملیاتی زیر در 19 مهر 1365 با رمز " زینب کبری(س)" صادر شد: « ... هدف: انهدام تأسیسات عمده‌ی نفتی در شمال- حمله به تأسیسات سیاسی، اقتصادی و نظامی در منطقه، حمله به مرکز جاسوسی و امنیتی در داخل شهرهای قابل دسترسی... ... استعداد نیروهای خودی- در این عملیات یک گردان نیروی ادوات و 7 دسته‌ی 17 نفری نیروی پیاده و چند تیم نیروی تخریب از پیاده و 2 هزار نفر از نیروهای اتحادیه وارد عمل خواهد شد. ... منطقه‌ی عملیات در استان کرکوک- شهرهای کرکوک، دبن، آلتون کپری، ترس، قره حسن، شران و در استان اربیل شهرهای اربیل، مخمور، کوی سنجق و شهرستان‌های کندنیاوه: تواج و طق‌طق در استان صلاح‌الدین و شهرهای طوزخورماتو و قادرکرم در استان دیالی شهر کفری و سرقلعه در استان سلیمانیه و شهر چمچال، آغمر، سنگا و ... ... محورهای اصلی در این عملیات: الف. محور (بدر) به منظور انهدام تأسیسات موجود در کرکوک و بابا گورگور و دبس. ب. محور (خندق) به منظور انهدام تأسیسات جبل بور و جمبور."(8) قبل از آغاز عملیات فتح1، نیروهای اتحادیه‌ و فرمانده عملیات آنان کاک نوشیروان به دلیل لو رفتن عملیات در اجرای آن دچار تردید شدند و حتی طرح جای‌گزین، یعنی اجرای عملیات در "دوکان" در دستور کار نیروها قرار گرفت، با این حال فرمانده قرارگاه رمضان– برادر ذوالقدر– که در باختران (کرمانشاه) مستقر بود، در 13 مهر 1365 این پیام را خطاب به نیروهای ایرانی داخل عراق، به قرارگاه مقدم رمضان در یاغسمر ارسال کرد: «... مطمئن باشید دشمن متوجه نشده است. شما به خدا اعتماد کنید تردید به خود راه ندهید. بدون فوت وقت و با سرعت و دقت و قاطعیت بر تمامی اهداف حمله برید و قلب امام و امت و روح شهدا را شاد کنید. همه منتظرند. مبادا که در اراده‌ی خلل‌ناپذیر شما که متکی به اراده‌ی خداست، سستی پیش آید. برادر رحیم صفوی [جانشین نیروی زمینی سپاه پاسداران] نزد ماست و پی‌گیر کار شماست.» آغاز عملیات: پس از رفع تردیدها و ابهامات در زمینه‌ی مسائل حفاظت اطلاعات و عملیات، نیروهای رزمنده‌ی بسیجی و سپاهی متشکل از نیروهای آموزش دیده‌ی تیپ ویژه‌ی هوابرد، تیپ ویژه‌ی75 ظفر، تیپ ویژه‌ی66 پاسداران و گروه‌های تخریب، مهندسی، بهداری، مخابرات، پدافند و ادوات - که بالغ بر 130رزمنده بودند- با تقسیم در مالبند 1و2 منطقه‌ی آزاد شده‌ی کُردستان عراق و ادغام با 2000 نیروی پیش‌مرگه‌ی اتحادیه‌ی میهنی کُردستان عراق عملیات خود را ساعت 2 بامداد 19 مهر 1365، اجرای آتش 4 موشک‌انداز107 م.م (مینی‌کاتیوشا) و 3 خمپاره‌انداز 120م.م و سایر سلاح‌های سبک و نیمه سنگین خود را به مدت 5/3ساعت به انجام رساندند. در دقایق اولیه‌ی عملیات، زبانه‌های آتش ناشی از منفجر شدن لوله‌های انتقال نفت و گاز حیرت نیروهای نظامی عراق را طوری برانگیخته بود که بدون هدف به وسیله‌ی توپ‌های ضد هوایی مستقر در منطقه به اطراف شلیک می‌کردند. همچنین بر اثر اصابت گلوله‌های رزمندگان تحت امر قرارگاه رمضان به انبار مهمات پایگاه‌های نظامی دشمن، انفجار مهیبی رخ داد و بخش وسیعی از منطقه‌ی عملیاتی فتح1 روشن شد. بدین ترتیب، عملیات فتح1 با شلیک گلوله‌های مینی‌کاتیوشا و خمپاره‌ی120م.م، به تعداد بالغ بر 2000 گلوله روی اهداف از پیش تعیین شده در پالایشگاه کرکوک و پایگاه‌های نظامی عراق و همچنین پادگان نظامی منافقین و مرکز تقویت شنود و "مرکز تشویش" فرکانس‌های مخابراتی، به مدت بیش از 3 ساعت، به انجام رسید و با دستور فرمانده عملیات مبنی بر بازگشت نیروهای عمل‌ کننده به نقاط امن در منطقه‌ی آزاد شده‌ی کُردستان عراق، در ساعت05:30 بامداد 20 مهر 1365 به اتمام رسید و خسارت و تلفات فراوانی بر ارتش عراق وارد آورد. اوج موفقیت در یک عملیات پارتیزانی و نامنظم، وارد آوردن ضربه و خسارت بر اهداف تعیین شده و ترک منطقه‌ی عملیاتی در اسرع وقت است، بدون این‌که به نیروهای خودی صدمه‌یی وارد آید. بنابراین، خروج فوری نیروهای عملیاتی در اولویت بخش تکمیلی عملیات قرار داشت و فرماندهان حاضر در منطقه‌ی نبرد به شدت بر بیرون رفتن نیروی انسانی خودی از منطقه تأکید داشتند و حتی به دلیل روشن شدن تدریجی هوا در دقایق پایانی عملیات، دستور دادند در صورتی که انتقال قبضه‌های ادوات، جان نیروی خودی را در معرض تهدید قرار می‌دهد، قبضه‌های مذکور را رها و نیروها را به محلی امن منتقل کنند، ولی نیروهای عمل کننده با پذیرش ریسک مذکور، همه‌ی سلاح‌ها و ادوات را پس از پایان عملیات اجرای آتش، از منطقه خارج کردند و اجازه ندادند، هیچ یک از آن‌ها به دست دشمن بیفتد. در اطلاعیه‌ی قرارگاه خاتم‌الانبیا درباره‌ی نتایج و دستآوردهای عملیات فتح1 چنین آمده است: انهدام هدف‌های عملیات 1. انهدام تأسیسات پالایشگاه کرکوک که ظرفیت [تولید] 30 هزار بشکه در روز را دارا می‌باشد و سوخت نفت سفید، بنزین و گازوییل استان‌های شمالی عراق را تأمین می‌کرد. 2. انهدام واحد بهره‌برداری شماره یک از تأسیسات نفتی عراق که بدین ترتیب 70 درصد از توان بهره‌برداری از نفت عراق در کرکوک از دشمن سلب شد. 3. انهدام نیروگاه حرارتی برق کرکوک که برق مناطق صنعتی و شهر کرکوک را تأمین می‌کرد. 4. انهدام سه پایگاه موشکی زمین به هوا در منطقه‌ی کرکوک که مسئولیت حفاظت هوایی این منطقه را به عهده داشته است. 5. انهدام مقر منافقین و ضد انقلابیون خود فروخته و به هلاکت رساندن نفرات مستقر در آن. 6. انهدام تأسیسات تفکیک نفت و گاز "جمبور" که دارای ظرفیت [تولید] 300هزار بشکه نفت در روز [بود] و نیز تأسیسات تصفیه‌ی مقدماتی گاز و تأسیسات گاز این مجموعه که دشمن را از دست‌یابی به 100 میلیون فوت مکعب گاز محروم خواهد کرد. 7. انهدام تأسیسات تفکیک نفت و گاز "جبل‌بور". 8. انهدام تأسیسات نفت و گاز "شوراو" که ظرفیت جداسازی و تفکیک 100هزار بشکه در روز را دارا بود. 9. حمله و اجرای آتش بر روی قرارگاه سپاه یکم عراق که به این دو قرارگاه ضایعات و خسارات سنگینی وارد شده و تعدادی از فرماندهان ارتش عراق کشته و یا مجروح شدند. 10. انهدام پادگان دارمان که محل استقرار دو تیپ عراقی بوده و شمار کثیری از نفرات دشمن در این حمله کشته و یا زخمی شدند. 11. تسخیر و انهدام بیش از 20 پایگاه بر روی ارتفاعات دوملان و کشته شدن و به اسارت درآوردن تعدادی از نفرات این پایگاه‌ها. 12. انهدام مرکز استراق‌ سمع و جاسوسی الکترونیکی و پارازیت [...] واقع در "سقزلی". 13. به آتش کشیدن دکلی تلویزیونی [...] و ماکروویو کرکوک. 14. انهدام ایستگاه راه‌آهن "بی‌بایگوره" که کار انتقال نفت و فرآورده‌های سوختی را بر عهده داشت.(9) آیت الله هاشمی رفسنجانی نیز در گزارشی درباره‌ی آخرین وضعیت جبهه‌ها، در تشریح عملیات فتح1، گفتند: «... حتماً آقایانی که مایل بوده‌اند با منطقه‌ی کرکوک آشنا شوند، آن‌جا را مورد مطالعه قرار داده‌اند، جایی که از مدت‌ها پیش قله‌های پولادین نام‌گذاری شده بود و واقعاً هم اگر دست نیروهای کارامد بود باید قله‌های پولادین نامیده می‌شد. عراقی‌ها در آن‌جا حدود 20 پایگاه نظامی ایجاد کرده و علاوه بر آن نیروهای احتیاط قابل توجهی هم در آن‌جا گذاشته بودند. حالا، قله‌های پولادین به سرعت سقوط کرد بدون این‌که از نیروهای ما حتی یک نفر شهید بشوند و تنها چند نفر محدود از افراد طالبانی شهید شدند ...»(10) دستآوردهای عملیات فتح1: اجرای عملیات فتح1 هم از نظر موقعیت زمانی و هم به لحاظ منطقه‌ی حساسی که عملیات در آن‌جا اجرا شد یعنی"کرکوک"، دستآوردهای مهمی برای فرماندهان جنگ و تصمیم‌گیران برنامه‌های کلان و دراز مدت نظامی ایران و همچنین برای گروه‌های معارض عراقی، به خصوص جلال طالبانی و گروه تحت رهبری وی یعنی اتحادیه‌ی میهنی کردستان عراق به همراه داشت و تأثیر مهمی بر تحلیل مفسران و کارشناسان جنگ ایران و عراق در رسانه‌های خارجی بین‌المللی گذاشت. همچنین معیار و اصل جدیدی را در تحلیل‌های مربوط به جنگ ایران وارد کرد که پیش از این چندان مورد توجه نبود. این عملیات به فرماندهان و مسئولان جنگ، ثابت کرد که با کمک مردم و مساعدت گروه‌های معارض عراقی، عبور از خطوط مقدم و حرکت در پشت خطوط دشمن و مناطق عمقی عراق، و با بهره‌گیری از شیوه‌ی جنگ‌های پارتیزانی و چریکی، می‌توان خسارت شدیدی بر ماشین جنگی صدام وارد آورد. عملیات فتح1 همچنین، سرآغاز اطمینان مسئولان جمهوری اسلامی ایران به جلال طالبانی و گروهش و ایجاد ارتباط با آن‌ها و اجرای فعالیت‌های مشترک به شمار می‌رفت و نقطه‌ی عطفی در روابط فی‌مابین محسوب می‌شد. در واقع با اجرای این عملیات توجه مفسران رسانه‌های خارجی و تحلیل‌گران مسائل جنگ ایران و عراق به مسایل داخلی عراق، اقوام، طوایف و قبایل نقاط مختلف این کشور و مبارزات مردمی و گروه‌های معارض عراقی با صدام و حکومت عفلقی‌اش جلب شد. تکوین مبارزات مردمی و مخالفت‌های گروه‌های معارض عراقی با سیاست‌های جنایت‌کارانه‌ی صدام و در پی آن، اجرای عملیات فتح1 و تبلیغ هم‌کاری مشترک مردم عراق با رزمندگان ایرانی به واقع مرحله‌ی نوینی را فراروی جنبش‌های مردمی عراق قرار داد و رسانه‌های خارجی جهانی نیز مجبور به انعکاس این تحولات شدند. مراجع سند شماره61689، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، متن دست‌نویس پیاده شده نوار مصاحبه اختصاصی جلال طالبانی رهبر اتحادیه‌ی میهنی کردستان عراق در 24/7/1365 با راوی قرارگاه رمضان در عملیات فتح 1 برادر مسعود سرمدی در محل قرارگاه مرکزی اتحادیه‌ی میهنی یاغمسر، استان سلیمانیه عراق، صص14-12. 2. همان. صص 15 و17. 3. سند شماره 181942، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، نامه فرماندهی قرارگاه رمضان برادر ذوالقدر به جلال طالبانی دبیر کل اتحادیه‌ی میهنی کردستان عراق به شماره224-1ک.ط، ص2، (6/6/1365). 4. نوار شماره 46 جلسه قرارگاه رمضان، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، (26/7/1365). 5. همان. 6. گزارش دست‌نویس راوی مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، عملیات فتح1 برادر مسعود سرمدی، گزارش شماره گ294، صص4و5، (مهر 1365) 7. عمل‌کرد قرارگاه رمضان در دفاع مقدس، کتاب چهارم، صص22و23. 8. مأخذ 6. 9. مأخذ 7. 10. همان. نگین مقاله 5، دوره 40، شماره 40، بهار 1391، صفحه 101-116 XML اصل مقاله (568 K) منبع محسن محمدی معین* چکیده صوت
  16. روايتي ديگر از عمليات كركوك نبرد كركوك به روايت فرمانده عمليات «نيروى قدس» من قرآن را باز كردم و آيه نور از سوره نور آمد: "الله نورالسموات والارض... " فهميديم كه بايد سرعت عمل به خرج دهيم والا فرصت را از دست مى‏دهيم و هم اينكه فهميديم اون شب يك آتشبارى درست و حسابى داريم اشاره: شهيد "حاج اكبر آقابابايى " فرمانده عمليات نيروى قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامى بود. حاج اكبر چند سال پيش عوارض شيميايى‏اش عود كرد و در شهريور ماه سال 1375 شهيد شد. قرار نيست از حاج اكبر صحبت كنيم بلكه قرار است يكى از صحبت‏هاى او را بخوانيم. در آينده مفصلاً از خود حاج اكبر هم خواهيم نوشت ان‏شاءالله. آن روزها شهيد بابايى از پاسداران جوان، زيرك و چالاك قرارگاه رمضان بود. روحش با شهداى كربلا محشور باد. * "انافتحنالك فتحا مبينا " از بنده خواسته شد امشب مقدارى راجع به عمليات فتح يك(عمليات كركوك) صحبت كنم.اين عمليات از عمليات هايى بود كه در داخل آن طور كه بايد روى آن تبليغ نشد و خيلى از برادران از كم و كيف عمليات اطلاع پيدا نكردند كه توضيحاتى را عرض مى‏كنم. بعد از تصرف فاو توسط رزمندگان اسلام و شكست‏هاى بعد رژيم بعثى، دشمن با خط و مشى جديد شروع كرد به بمباران تاسيسات نفتى و زدن مراكز اقتصادى ايران كه البته اين خط مشى هم از خودش نبود؛ زيرا از يك طرف قيمت نفت را به پايين‏ترين سطح آن رساندند و از طرف ديگر مراكز نفتى و اقتصادى ايران را با هواپيماها و سلاح‏هايى كه غربى‏ها در اختيار صدام قرار دادند بمباران كردند؛ يعنى همزمان با كم شدن قيمت نفت شروع كردند صنايع ما را زدن. خب، ضربات اقتصادى براى زير فشار قرار دادن ايران بود و ما بايستى براى مقابله اقدام نماييم. چندين راه داشتيم، يكى استفاده از هواپيما و موشك بود كه خب ما محدوديت‏هايى در اين زمينه داشتيم. يكى هم استفاده از همان سلاحى بود كه اول جنگ تاكنون از آن استفاده كرده‏ايم و آن سلاح ايمان و جهاد بود كه با يك عمليات چريكى گسترده به تاسيسات نفتى و اقتصادى عراق ضربه بزنيم؛ لذا بعد از عمليات‏هاى كربلاى 2 و 3 كه باز خود عمليات كربلاى 3 كه در اثر تلاش و ايثار و از خودگذشتگى بچه‏هاى لشكر 14امام حسين(عليه السلام) در دريا و گرفتن اسكله الاميه بود و پيروزى كه در اين رابطه به دست آمد، لازم بود به منابع اقتصادى عراق ضربه‏اى محكم زده شود كه عمليات فتح يك برنامه ريزى شد. باانجام اين عمليات عراق مجبور مى‏شد حداقل يكى دو لشكر خود را به كردستان بكشد كه اين به نفع ما در جنگ بود و هم اينكه با حضور ما در اين عمليات مى‏توانستيم ضربه اقتصادى گسترده‏اى در كركوك به دشمن وارد نماييم. عمليات كركوك يك عملياتى بود كه براى اولين بار مى‏خواست داخل خاك عراق انجام شود و براى اولين بار بود كه با اتحاديه ميهنى كردستان مى‏خواستيم يك عمليات عليه صدام را به انجام برسانيم. نيروهايى كه مى‏خواستند داخل خاك عراق بروند دو تا مشكل داشتند. يكى اينكه به اتحاديه ميهنى كردستان عراق اعتماد نداشتند؛ چون واقعا به جلال طالبانى نمى‏شد اعتماد كرد؛ چون اصلا معروف بودند به كسانى كه هر لحظه‏اى به يك سمت مى‏روند و البته آنها دنبال منافع خودشان هستند، آنها چند بار با صدام كنار آمده و بر عليه ما جنگ كرده بودند؛ ولى حالا نماينده فرستاده بودند و آمادگى براى همراهى با جمهورى اسلامى عليه رژيم بعثى را اعلام كرده بودند. حالا ما مى‏خواستيم برويم با كسى كه بر عليه ما جنگ كرده بود بايستيم و عمليات كنيم. خيلى شرايط روحى عجيبى مى‏خواست. اين اولين ويژگى آن عمليات بود؛ لذا برادرانى كه داشتند مى‏رفتند داخل خاك عراق بايستى اعتماد مى‏كردند به همين‏ها و در عمق خاك عراق وارد مى‏شدند. و عمليات به آن عظيمى را در كركوك انجام مى‏دادند. اين يكى از ويژگى‏ها بود كه در داخل عراق 45 روز مانده بوديم و بعدش هم اصلا خبر نداشتيم كه عراق آن روز، براى سر هر ايرانى جايزه تعيين كرده بود؛ چون خبردار شده بود! براى سر هر ايرانى دويست هزار دينار آن روز كه هر دينارى برابر 68 تومان ما بود قرار داده بود! بعضى شب‏ها خبر مى‏رسيد كه اينها احتمالاً مى‏خواهند ترتيب همه را بدهند؛ لذا بچه‏ها مسلح مى‏شدند و مى‏خوابيدند. يكى ديگر از ويژگى‏ها اين بود كه در آن زمان تعدادى قابل توجه از پاسداران بايد مى‏رفتند داخل خاك عراق و مرز هم داشت بسته مى‏شد. در رفتن به داخل از مسيرهايى بايد مى‏رفتيم كه در كمين نيفتيم و ما توى اون عمليات يك مقطع‏اش 24 ساعت پياده راه رفتيم يعنى از ساعت 2 امروز تا فردا ساعت 2 يكسره پياده راه رفتيم؛ فقط نماز و 24 ساعت تو كوه مى‏رفتيم و از سليمانيه عبور كرديم رسيديم به كركوك. تو اين عمليات از سلاح سنگين هم مى‏خواستيم استفاده كنيم. برادران سلاح‏ها را از مرز از زير پاى پاسگاه‏هاى عراق وارد عراق كردند و در منطقه‏اى در سليمانيه نگهدارى كردند. بيش از 3 هزار بار قاطر ظرف ده شب وارد عراق شد كه خب حساب كنيد سلاح‏ها بود، مهمات بود، مقدارى هم كمك‏هاى تغذيه‏اى كه البته بيشتر سلاح و مهمات بود بيش از سه هزار گلوله، بيش از 10 قبضه از يك نوع سلاح. حالا اسم سلاح‏ها را به خاطر بردش نمى‏آورم و 13 قبضه هم از يك نوع سلاح ديگر سلاح و سلاح‏هاى مختلف، تيربار و دوشيكا به خاطر ضد هوايى و پدافند هوايى، تصور كنيد بيش از 3 هزار گلوله خمپاره را مى‏خواهى ببرى در عمق 150 كيلومتر داخل عراق با اين راه محدود و پركمين و در كوه. من يادم هست كه سه هزار بار قاطر يعنى 10 شب و هر شب 300 قاطر از يك مسير كه باز كرده بوديم فقط تداركات اين عمليات را حمل كردند. به هر حال سلاح‏ها و مهمات بايستى از جاده بوكان سليمانيه عبور مى‏كرد و نفرات هم همين طور. در اين جاده فاصله پاسگاه‏هاى دشمن بيش از 800 تا 1000 متر بود و بچه‏ها بايستى سلاح و مهمات را از بين اين پاسگاه‏ها عبور مى‏دادند: البته در بعضى جاها هم فاصله تا 2 كيلومتر مى‏رسيد. به خاطر همين نيروهايى در نظر گرفته شد براى پايگاه‏ها كه اگر يك موقع خواستند تيراندازى كنند بريزند و آن را خلع سلاح كنند و سلاح‏ها و مهمات‏ها را عبور دهند. بعد هم اين سلاح و مهمات را از سليمانيه تا نزديكى‏هاى كركوك كه دشمن روى ارتفاعات اطراف شهر پايگاه داشت ما با 20 تا 30 تراكتور و ماشين‏هاى 10 تن و شورولت و تويوتا برديم؛ يعنى همه امكانات را با ماشين برديم، حتى با استفاده از يك تاكتيك حدود 700 گلوله‏مان را از وسط شهر سليمانيه عبور داديم داخل منطقه؛ البته نفراتمان پياده رفتند به خاطر اينكه مسيرها ناامن بود. وقتى بعضى اينها را براى مسوولين مى‏گفتيم باور نمى‏كردند!كردستان عراق موقعيت‏اش مناسب بود براى اين كارها؛ ولى مسوولين باورشان نمى‏شد، حتى در اين عمليات باور نمى‏كردند كه ما مى‏توانيم تا كركوك برويم؛ در صورتى كه كركوك چيزى نيست، ما تا موصل هم مى‏توانيم برويم، تا بغداد هم مى‏توانيم برويم؛ يعنى عراق شرايطى دارد در داخل خاكش - بالاخص در شرايط موجود - كه پيش مرگ‏ها مى‏گفتيم ما را ببريد كربلا، اينها مى‏گفتند حيف كه يك مقدار جوانيد؛ چون عراق جوان اندازه شما نيست كه بگردد. همه توى جبهه هستند، مى‏گفتند اگر يك مقدارى مسن بوديد ما شما را تا كربلا مى‏برديم .خب، يك بدشانسى كه داشتيم اين بود كه جوان بوديم! همه چيز براى عمليات آماده شده بود كه شب قبل‏اش يك خبر رسيد كه دشمن روى ارتفاعات را تقويت كرده و متوجه شده، اين خبرى بود كه طالبانى‏ها مى‏دادند. ما مى‏خواستيم برويم عمليات را اجرا كنيم و برنامه عمليات را به طور جدى تنظيم كرده بوديم كه ادوات را مستقر كنيم روى ارتفاعات و تمام تپه‏ها را بگيريم و از اونجا به تاسيسات نفتى و اقتصادى در كركوك و هدف‏هايى كه شناسايى شده بود حمله كنيم؛ولى اينها آمدند و گفتند دشمن يك تيپ تقويت كرده و اصلا نمى‏شود عمليات بكنيد؛ لذا مجددا براى شناسايى مردد بوديم كه آن روز قرار شد استخاره بكنيم كه من قرآن را باز كرديم و آيه نور از سوره نور آمد: "الله نورالسموات والارض... " فهميديم كه بايد سرعت عمل به خرج دهيم والا فرصت را از دست مى‏دهيم و هم اينكه فهميديم اون شب يك آتشبارى درست و حسابى داريم. به هر حال آخر كار گفتيم مى‏گذاريم با خدا، همه كارها را كرده بوديم گفتيم مى‏گذاريم پاخدا. راه افتاديم با توكل به خدا، هر چى اينها مى‏گفتند نمى‏شود ما اصرار داشتيم عمليات بشود. معاون جلال طالبانى مى‏گفت: نمى‏شود. ما مى‏گفتيم قرآن مى‏گويد مى‏شود. ما مى‏رويم و به زور قالب كرديم برويم. كردها را هم يك مقدار وحشت برداشته بود. كار بزرگى بود، تا حالا تو طول جنگ‏هاى چريكى دنيا يك همچنين كارى سابقه نداشته؛ يعنى واقعا عين فتح‏المبين كه عمليات مهمى بود براى جنگ‏هاى منظم، اين هم فتح‏المبين ديگرى بود در جنگ‏هاى نامنظم؛ يعنى بزرگترين عمليات جريكى در دنيا بود و واقعا اون شب نور بود. پايگاه هوايى كركوك را زديم، يك هواپيما تو باند خورده بود در آن و چه نورى تو آسمان بود، برق كركوك منفجر شد. يادمه نور آسمان را گرفت، خود پالايشگاه كركوك بود كه منفجر مى‏شد و گلوله‏هايى بود كه در آن فرود مى‏آمد، هى آتش توى آتش مى‏آمد اصلا احساس مى‏كرديم اين آتش بيشتر مى‏شود. علاوه بر پالايشگاه كركوك، تاسيسات اصلى كه يك ميليون و دويست هزار بشكه نفت در روز استخراج مى‏كرد براى مصارف داخلى عراق، منفجر شد كه ارتفاع آتش آن كه بيش از صد متر مى‏رسيد. تاسيسات گاز بود كه اين هم زده شد و آتش گرفت. تاسيسات تشويش عراق بود كه روى شبكه بى‏سيم و براى كور كردن شبكه‏هاى بى‏سيمى كار مى‏كرد آن هم زده شد. يك مقر منافقين در سمت شمالى كركوك بود كه شناسايى شد و با اينكه جزء اهدافمان نبود؛ ولى يك سهميه‏اى از گلوله‏ها برايشان قرار داديم تا به آنها بگوييم اگر تو دل صدام و در عمق 150 كيلومترى عراق هم برويد ما با كمك خداوند مى‏توانيم بياييم و شما را بزنيم! و منافقين روز بعد در راديوشون با فحش و داد و بيداد اعلام كردند كه 10 كشته داده‏اند؛ در حالى كه اخبار چند برابر اين كشته‏ها را تاييد مى‏كرد. و من مى‏گويم اينها فقط كار خدا بود، خدا كمك كرد و اين ضربات بر پيكر رژيم بعثى وارد آمد. جالب است وقتى توى تاسيسات گلوله ريخته مى‏شد پدافند عراقى‏ها فكر مى‏كردند هواپيما آمده و بمباران مى‏كند؛لذا سر چهار لول را گرفته بود تو هوا مثل چى داشتند تيراندازى مى‏كردند توى هوا، غافل از اينكه اينها دارند از زمين مى‏خورند! در كركوك وقتى ما تيراندازى مى‏كرديم و صداى گلوله‏ها همه جا را گرفته بود مردم كركوك آمده بودند روى پشت بام‏ها و كف مى‏زدند و خوشحالى مى‏كردند و طرفداران رژيم نيز فكر كرده بودند كه نيروهاى جمهورى اسلامى پيشروى كرده و تا كركوك آمده‏اند؛ لذا شهر را خالى كرده بودند. بعد از عمليات كركوك هم برادران به سرعت عقب‏نشينى كردند و عراق هم هيچ كارى نتوانست بكند و عمليات چريكى با اين موفقيت بالا براى جمهورى اسلامى بدون حتى يك شهيد و تنها با 3 تا زخمى انجام شد كه خيلى ارزشمند است. در برگشت ما نزديك سليمانيه رسيديم. شب رفتيم منزل يكى از كردها، خيلى عجيب بود. اين پيرمر كرد كه از اهل سنت بود خوشش آمده بود از راز و نيازى كه برادرها داشتند. وقتى ديد ما يك مفاتيح كوچك دنبالمون بود آن روز مناجات حضرت على(عليه‏السلام) را مى‏خوانديم در مسجد كوفه "مولاى يا مولاى... " و او آمده بود و گريه مى‏كرد و من هم براش به كردى ترجمه مى‏كردم. يك مقدارى اونجا كردى بلد بودم. ترجمه مى‏كردم، گريه مى‏كرد و مى‏گفت: "اين حرف‏ها از كيست؟ " بعد بهش گفتم از حضرت على(ع) است. چقدر اين پيرمرد علاقه به امام داشت. عشق عجيبى به امام داشت. به من گفت: "يك عكس از امام به من بده " داخل عراق مى‏گفت يك عكس از امام به من بده كه من يك عكس كوچك داشتم بهش دادم، كلى لذت برده بود واقعا بدانيد كه انقلاب اسلامى در بين مستضعفين جاى خودش را پيدا كرده است و هيچ مانعى هم نمى‏تواند اين نفوذ معنوى را در مردم كنترل كند! منبع : http://www.sabokbalan.com/newsagency/inter.php?nid=1602
  17. عملیات سلطان ، خوش آمدگویی IRIAF به فرانسوی های حاضر در عراق نیروی هوایی عراق در سالهای آخر دهه 1970 میلادی قرادادهایی جهت خرید و بکارگیری جنگنده های میراژ اف 1 با فرانسه منعقد کرده بود . با آغاز کار ساخت این جنگنده ها در فرانسه و نزدیک شدن زمان تحویل آنها تعداد 47 متخصص فرانسوی به همراه تعدای جنگنده Mirage F1C در پایگاه هوایی الهوریه (در نزدیکی بصره) مستقر شدند تا کار آموزش خلبانان عراقی برای پرواز با Mirage F1EQ را شروع نمایند . این تحولات از چشمان تیزبین مسئولان نیروی هوایی کشورمان پنهان نمانده بود و آنان نیز اطلاع دقیقی از ماجرا داشتند . نیروی هوایی بی میل نبود تا با انجام حمله ای به پایگاه هوایی الهوریه کار آموزش عراقیها بر روی میراژ را متوقف کند و همچنین خوش آمدی نیز به ورود فرانسوی ها به جنگ گفته باشد . بنابر این طرحی برای انجام یک عملیات عمقی توسط نیروی هوایی و حمله به پایگاه هوایی الهوریه ریخته شد . در این طرح که با نام عملیت سلطان شناخته میشد قرار بود تا تعداد قابل توجهی جنگنده بمب افکن F-4 فانتوم تا عمق 300 کیلومتری عراق نفوذ کنند و آن پایگاه هوایی را نابود کنند .طراحان اصلی این عملیات سرهنگ افشار و سرگرد شوقی بودند . مطابق این طرح، قرار بود 6 فروند جنگنده F-4E ، هر کدام مسلح به 12 بمب MK-82 (متعلق به اسکادران های 31 و 32 شکاری تاکتیکی مستقر در پایگاه شهید نوژه همدان ) به هدف حمله نمایند . برای این حمله تصمیم گرفته شده بود تا جنگنده ها از شمال عراق به هدف نزدیک شوند ( بر خلاف معمول همیشه که جنگنده ها از غرب عراق وارد آسمان این کشور میشدند ) . این تغییر مسیر به جنگنده ها این امکان را میداد که از خطر قرار گرفتن در برد 12 سایت از 16 سایت موشکی شناخته شده SA-2 ، SA-3 و SA-6 مستقر در منطقه پرهیز نمایند ، همچنین این تغییر مسیر باعث میشد تا جنگنده ها در مسیر گشت های هوایی شناخته شده جنگنده های عراقی که عمدتا با MiG-21 بر روی شهر موصل صورت میگرفت قرار نگیرند . با این وجود ، بارگیری جنگنده های فانتوم با بمبهای 500 پوندی (آن ةم به تعداد 12 تیر برای هر جنگنده) باعث میشد تا وزن هواپیما شدیدا افزایش یابد و به تبع آن جنگنده ها نتوانند با تکیه بر سوخت داخلی خود و مخازن سوخت اضافه ماموریت را به سلامت انجام دهند ، از این رو نیاز به سوختگیری هوایی در بین مسیر احساس میشد . بنابر این قرار شد تا 2 فروند هواپیمای تانکر 707 به همراه گروه پروازی به داخل عراق وارد شوند و کار سوخترسانی به فانتومها را انجام دهند . برای محافظت از تانکرها هم قرار شد 2 فروند جنگنده F-14A تامکت (متعلق به گردان 81 شکاری تاکتیکی پایگاه هشتم شکاری اصفهان) در گروه پروازی حضور داشته باشند . این ماموریت یکی از معدود ماموریتهایی بود که هواپیماهای تانکر و جنگنده های تامکت به طور رسمی اجازه یافتند تا وارد خاک عراق شوند. برای حفظ اصل غافلگیری و شوکه کردن عراقیها ، تصمیم بر آن شد تا گروه پروازی سلطان (شامل تانکرها ، فانتومها و تامکتها) بعد از عبور از فضای هوایی ترکیه وارد آسمان عراق شوند . این آخرین باری نبود که جنگنده های نیروی هوایی از آسمان ترکیه استفاده میکردند . بعد از انجام همه مقدمات ، روز موعود فرا رسید و نیروی هوایی برای اجرای عملیات سلطان کاملا آماده بود . قبل از شروع عملیات سرهنگ افشار ماموریت را برای خلبانهای شرکت کننده کاملا تشریح کرد. وی ابتدا خلبانان فانتومها را نسبت به ماموریت توجیه کرد و در خلال آن به خلبانان گفت که آنها باید بر روی اصول پروازی تمرکز کنند ، همدیگر را در دید داشته باشند ، هدف را پیدا کرده و منهدم نمایند و سپس بعد از توجیه کردن خلبانان تامکتها خطاب به آنها تاکید کرد که آنها میبایست به همراه تامکتهایشان در کنار تانکر ها بمانند و از آنها کاملا محافظت کنند، چون اگر تانکر ها از بین بروند همه چیز از بین خواهد رفت . خود سرهنگ افشار قرار بود تا شخصا در عملیات حضور داشته باشد و از درون یکی از تانکرها عملیات را فرماندهی کند . سحرگاه روز 29 اکتبر 1980 ، پایگاه دوم شکاری تبریز ، شاهد برخاست 3 فروند تانکر 707 (1 فروند ذخیره) ، 8 فروند جنگنده فانتوم (2 فروند ذخیره) و 3 فروند جنگنده تامکت (1 فروند ذخیره) بود . هواپیماها در جنوب ارومیه به یکدیگر ملحق شدند و با حرکت در ارتفاع پایین و در پناه کوهها خود را از دید رادارهای عراقی مخفی کردند . قبل از ورود به آسمان ترکیه تمام هواپیماهای ذخیره به پایگاه بازگشتند . سپس بقیه هواپیماها که اکنون 10 فروند میشدند گروه پروازی سلطان را تشکیل دادند . این گروه پروازی شامل 6 فروند جنگنده فانتوم با اسامی سلطان 1 تا سلطان 6 ، 2 فروند جنگنده تامکت با اسامی سلطان 7 و سلطان 8 و 2 فروند هواپیمای تانکر 707 با اسامی سلطان 9 و 10 بود . لیدر دسته فانتومها ، سلطان 1 به خلبانی سرگرد شوقی بود ، لیدر تامکتها تامکت سلطان 7 به خلبانی کاپیتان صدقی بود و همبال (وینگ من ) او تامکت سلطان 8 به خلبانی کاپیتان تایبی بود. سرهنگ افشار نیز درون تانکر سلطان 9 قرار داشت و از آنجا عملیات را فرماندهی میکرد. هواپیماهای گروه پروازی سلطان به مسیر خود ادامه دادند و وارد آسمان ترکیه شدند و دقایقی به طی مسیر در آسمان ترکیه ادامه دادند ، سپس فضای هوایی ترکیه را ترک کرده و وارد آسمان عراق شدند و در پناه کوههای جبل سینجار به حرکت ادامه دادند ، سپس تمام جنگنده ها یکبار دیگر در آسمان سوختگیری کردند . پس از سوختگیری فانتومها راهی هدف شدند ،در حالیکه تانکرها و تامکتها در همان منطقه شروع به چرخیدن کردند و منتظر آنها ماندند . جنگنده های فانتوم پس از دقایقی توانستند تا بدون مشکل به هدف نزدیک شوند و با رها کردن بمب های خود آنجا را به جهنمی از آتش بدل نمایند . در همان زمانی که فانتومها مشغول بمباران پایگاه هوایی الهوریه و سپس برگشت به سمت تانکرها بودند، رادار یکی از تامکتها 4 جنگنده عراقی را در 70 کیلومتری تانکرها شناسایی کرد . با استفاده از تجهیزات شناخت دوست از دشمن ، مشخص شد که جنگنده های عراقی از نوع میگ 23 فلاگر هستند . خبر حضور جنگنده های عراقی سریعا به اطلاع سرهنگ افشار رسید . افشار میدانست که اکنون میگ 23 ها در منطقه ای بین تانکرها و فانتومها پرواز میکردند و اگر چه تاکنون متوجه حضور هیچ یک از هواپیماهای ایرانی نشده بودند ، اما امکان دارد که فانتومها در سر راه برگشت به سمت تانکرها به آنها بر بخورند و مشکلاتی برایشان بوجود آید ، در شرایط عادی جنگنده های فانتوم مشکلی در رویارویی با جنگنده های عراقی نداشتند اما در چنین ماموریتی سوخت به مانند زندگی بود و رسیدن جنگنده های فانتوم به تانکر ها بدون هیچ تغییر مسیر یا برخورد به دشمن ضروری مینمود ، همچنین هیچ کدام از فانتمها به موشک هوا به هوا مجهز نبودند . از این رو سرهنگ افشار به 2 فروند تامکتی که در معیت تانکرها پرواز میکردند دستور داد تا میگ 23 ها را رهگیری کنند و پیش از رسیدن آنها به جنگنده های فانتوم ، نابودشان کنند. از آنجایی که وقتی برای تلف کردن وجود نداشت ، هر دو تامکت سریعا از تانکر ها فاصله گرفتند و به یکدیگر ملحق شدند و در حالی که ارتفاعشان را به 15000 پا افزایش میدادند به سمت جنوب(مکان حضور فلاگر ها) حرکت کردند . صدقی و تایبی با چک کردن دستگاههای الکترونیکی هواپیماهایشان متوجه شدند که عراقیها هنوز متوجه حضور آنها نشده اند ، بنابر این بازهم افزایش ارتفاع دادند و خود را به ارتفاع 20000 پایی رساندند . در چنین ارتفاعی دست آنها برای حمله بسیار بازتر بود . در آن ماموریت تامکت سلطان 7 با دو تیر موشک AIM-54 فینیکس ، 3 موشک AIM-7 اسپارو و 2 تیر موشک AIM-9‌سایدوایندر مسلح شده بود و تامکت سلطان 8 نیز مجهز به 6 تیر موشک AIM-7 اسپارو و 2 تیر موشک AIM-9 سایدوایندر بود .به خوبی قابل درک است که تامکتها موشکهای دوربردتر و موثرتری نسبت به حریفان خود در اختیار داشتند ، اما هنوز موفقیت آنها منوط به رعایت اصل غافلگیری بود ، تا مبادا نیروی هوایی عراق متوجه حضور آنها شود و جنگنده های دیگری را نیز برای مقابله با آنها به آسمان بفرستد . خدمه تامکتها قرار کردند تا ابتدا تامکت سلطان 7 با فلاگرهای عراقی درگیر شود . در حال افزایش ارتفاع به 22000 پایی ، کمک خلبان تامکت سلطان 7 ، رادار AWG-9 جنگنده را در حالت TWS قرار داد و مشغول بررسی دقیق اهداف شد ، در فاصله 56 کیلومتری از فلاگر های عراقی ، جنگنده های عراقی به وضوح رادار تامکت صدقی قابل مشاهده بودند . 4 فروند میگ 23 به صورت جفتی پشت سر هم حرکت میکردند . صدقی تصمیم گرفت تا ابتدا به میگ 23های جلویی حمله کند . در فاصله 33 کیلومتری از جنگنده های عراقی ، صدقی اجازه شلیک موشک فینیکس را به کمک خلبان داد . وی موشک را بر روی اولین میگ 23 که در جلو حرکت میکرد شلیک کرد ، موشک بلافاصله از تامکت جدا شده و به سمت جنگنده عراقی که در ارتفاع 30000 پایی حرکت میکردند به پرواز در آمد . 8 ثانیه بعد نیز دومین موشک فینیکس به سمت دومین هواپیمای میگ 23شلیک شد . علیرغم شلیک 2 موشک ، هنوز میگ 23 ها به مسیر خود ادامه میدادند ، احتمالا آنها هنوز از حضور تامکتها در منطقه و سرنوشت سیاهی که در انتظارشان بود بیخبر بودند . در حالیکه خدمه تامکتها مسیر موشک های فینیکس را دنبال میکردند و منتظر نتیجه بودند ، از سوی سلطان 9 با آنها تماس گرفته شد و به آنها اطلاع داده شد که عراقیها از حمله به پایگاه الهوریه آگاه شده اند و به میگ 23 ها دستور داده اند تا به سمت فانتومها پرواز کنند و آنها را رهگیری نمایند . میگ 23 های عراقی قصد گردش و حرکت به سمت فانتومها را داشتند اما خوشبختانه فرصتی پیدا نکردند . اولین فینیکس به میگ 23 جلویی برخورد کرد و آن را به تلی از آتش بدل کرد . کمک خلبان تامکت سلطان 7 فریادی از خوشحالی کشید . با این وجود به نظر میرسید که موشک فینیکس دوم به هدف برخورد نکرده اما لحظاتی بعد کمک خلبان متوجه شد که دومین میگ 23 نیز در حال سقوط به طرف زمین است . به احتمال زیاد موشک به خود هواپیما برخورد نکرده بود اما فیوز مجاورتی آن منفجر شده بوده و سرجنگی قوی موشک فینیکس کار میگ 23 عراقی را یکسره کرده بود . تا این لحظه 2 فروند میگ 23 عراقی نابود شده بودند ، اما خدمه تامکتها فرصتی برای شادمانی نداشتند چون هنوز 2 فروند میگ 23 دیگر در منطقه حضور داشتند که ممکن بود خطراتی برای فانتومها ایجاد کنند . میگ 23 های باقی مانده کاملا گیج شده بودند و نمیدانستند چه باید بکنند ، آنها ابتدا به سمت جنوب تغییر مسیر دادند ولی بعد به سمت غرب تغییر مسیر دادند و پس از آن شروع به کاهش ارتفاع نمودند . آنها هنوز هم نمیدانستند که چه چیزی و از چه سمتی آنها را مورد حمله قرار داده است . صدقی و تایبی با دقت فعالیت آنها را بر روی رادارهایشان زیر نظر داشتند و منتظر موقعیت مناسبی برای شکار آنها بودند . شوک ناشی از متلاشی شدن 2 فروند میگ 23 در مقابل چشمان خلبانان میگ 23های باقی مانده باعث شد تا آنها دو اشتباه بزرگ انجام بدهند . یکی اینکه به سمت غرب راه افتادند و پشت خود را به سمت تامکتها نموده بودند (اکنون تامکتها دقیقا در پشت آنها قرار گرفته بودند) و دیگر اینکه کاهش ارتفاع داده بودند و باعث شده بودند تا تامکتها در ارتفاع بالاتری قرار بگیرند که برای حمله بسیار ایده آل تر بود . تامکتها برای چند لحظه پس سوز موتورهایشان را روشن کردند تا به سرعت مناسبی برسند و فاصله شان با فلاگر ها کمتر شود . خدمه دو تامکت اکنون خودشان را برای شلیک موشکهای اسپارو به طرف فلاگر های عراقی که فقط 12 کیلومتر جلوتر از تامکتها بودند آماده میکردند . اینبار نوبت تایبی بود که وارد عمل شود ، بنابر این صدقی 2000 پا از او فاصله گرفت تا مواظب اطراف باشد و چنانچه هنوز جنگنده عراقی ناشناخته ای در منطقه باقی مانده بود آن را رهگیری کند . لحظاتی مانده به شلیک موشکهای اسپارو تایبی با صدقی تماس گرفت و اعلام کرد که در CSD جنگنده اش مشکلاتی بوجود آمده است . ساختار سیستم تسلیحات تامکت بگونه ای است که بدون داشتن یک CSD فعال و بدون مشکل کار رهگیری دشمن و شلیک موشک کاملا غیرممکن است . تایبی میتوانست مشکل را حل نماید ، برنامه ریزی مجدد CSD در حدود 5 دقیقه زمان میبرد و 6 تا 8 دقیقه نیز نیاز بود تا سیستم ناوبری هواپیما اصلاح گردد . اما او در 300 کیلومتری عمق اسمان عراق قرار داشت و فرصت و سوخت کافی برای انجام اینکار ها نداشت . بدون CSD ، تایبی فقط میتوانست از مسلسل هواپیما استفاده کند و برای برگشت به فضای امن ایران نیازمند شانس زیاد و اسکورت از سوی جنگنده دیگری میبود . صدقی که از این مشکل آگاه شده بود و میدانست که تایبی فرصتی برای رفع مشکل ندارد به او دستور داد که از ادامه مسیر خودداری کند و به سمت منطقه ای که تانکرها در آنجا در حال گردش بودند برگردد و منتظر بماند . و خودش نیز به دنبال میگ23های باقی مانده به راه افتاد . صدقی موشک حرارتی را مسلح کرد و به دنبال میگ 23 ها به راه افتاد . وی یکبار دیگر نیز از پس سوز استفاده نمود تا به سرعت دست یابد . اکنون صدقی به نزدیکی فلاگر ها که در 10000 پایی پرواز میکردند رسیده بود . در 1500 متری آنها ، صدقی صدای قفل موشک سایدوایدر را شنید اما قبل از آنکه بتواند موشک را شلیک کند ، فلاگر ها به یکبباره از هم جدا شدند و لیدر به سمت راست گردش کرد و وینگ من هم به سمت چپ . مسلما آنها اکنون از حضور تامکت مطلع شده بودند . صدقی بلافاصله به راست گردش کرد و به دنبال لیدر رفت . فلاگر عراقی سعی در انجام مانورهای شدید جهت جلوگیری از شلیک موشک توسط صدقی داشت اما بالاخره صدقی توانست تا بر روی فلاگر قفل کند و موشک سایدوایندر را به طرفش شلیک کند . ثانیه هایی بعد موشک به هدف برخورد کرد و آن را متلاشی کرد . هنوز لحظاتی از متلاشی شدن فلاگر عراقی نگذشته بود که کمک خلبان صدقی به وی خبر داد که آخرین میگ 23 دقیقا در پشت سر آنها قرار دارد و همچنین سوخت چندانی برای آنها باقی نمانده است . در حال پرواز با سرعت 520 مایل بر ساعت ، با سوخت نه چندان زیاد و با یک میگ 23 دقیقا در پشت سر ، صدقی مانوری شبیه مانور کبرا انجام داد . این مانور باعث شد تا سرعت وی در چند ثانیه به یکباره از 520 مایل بر ساعت به 150 مایل بر ساعت کاهش پیدا کند . اما خلبان آخرین میگ 23 که انتظار چنین مانوری را نداشت غافلگیر شد و به یکباره از صدقی جلو افتاد . اکنون صدقی در پشت سر فلاگر عراقی قرار گرفته بود ، وی مجددا پس سوز را روشن کرد تا به سرعت دلخواه برسد سپس یک تیر موشک حرارتی سایدوایندر روانه فلاگر عراقی کرد . این مشوک نیز همانند 3 موشک قبلی به هدف اصابت کرد و باعث شد تا فلاگر عراقی منهدم شود . پس از منهدم کردن آخرین فلاگر عراقی ، صدقی پس سوز را خاموش کرد و با سرعت عادی به سمت تانکرها به راه افتاد . وی در تماس با سلطان 9 وضعیت خود را اطلاع داد و همچنین متوجه شد که تمام فانتوم ها به سلامت به تانکر ها رسیده اند و پس از سوختگیری راهی آسمان ایران شده اند . پس از لحظاتی صدقی و کمک خلبانش توانستند تانکر سوخترسان را ببیند در حالیکه فانتومهای سلطان 1 و سلطان 3 آن را اسکورت میکردند . صدقی توانست همانند سایر پرنده های حاضر در عملیات به راحتی سوختگیری نماید و به سلامت به آسمان ایران اسلامی برگردد . بعد از عملیات مشخص شد که فانتومهایی که به پایگاه هوایی الهوریه حمله کرده بودند ، علاوه بر وارد کردن خسارات جدی توانسته اند تا 2 فروند میگ 21 و یک فروند Mi-8 را نیز بر روی زمین از بین ببرند . همچنین حداقل یک متخصص فرانسوی در جریان حمله به هلاکت رسید و یک نفر دیگر نیز زخمی شد . بعد از این جریان تمامی متخصصان فرانسوی به فرانسه بازگشتند . همچنین بعدا مشخص شد که 3 خلبان از 4 خلبانی که میگ 23 هایشان توسط صدقی ساقط شده بود کشته شده اند که از جمله آنان میتوان به کاپیتان احمد صباح (شکارچی 2 فروند F-5E ایرانی در روز اول جنگ) اشاره کرد . این مطلب ترجمه آزادی از مطلب کتاب Iranian F-14 Tomcat Units in Combat در مورد این عملیات بود. منبع:انجمن هوافضا
  18. تیمسار سرتیپ دوم جلیل زندی، خلبان قهار شکاری تامکت و تکخال برتر نیروی هوایی ایران بود. او که در تمام دوران جنگ ایران و عراق به خدمت مشغول بود، دارای کارنامه درخشانی است و رکوردهایی که در شکار جنگنده های عراقی بر جای گذاشت عنوان بهترین تکخال تامکت جهان را برایش به ارمغان آورد.جلیل زندی در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ماه سال ۱۳۳۰ در شهرستان گرمسار دیده به جهان گشود. پدرش عزت اله زندی تکنسین راه آهن و مادرش گوهرتاج فولادی خانه‌دار بود. جلیل به همراه خانواده اش تا پایان کلاس نهم دبیرستان (سال ۱۳۴۴) در گرمسار زندگی می‌کرد و به علت انتقالی پدرش به تهران (محله خانی آباد) آمد . او دوره دبیرستان را در تهران، دبیرستان وحید به پایان رساند و در سال ۱۳۴۷ دیپلم گرفت .در آن دوران او در آزمون ورودی دانشگاه پهلوی شیراز در رشته مهندسی کشاورزی پذیرفته شد، اما به علت زیادی مخارج از رفتن به شیراز بازماند. به دلیل آن که سن اعزام به سربازی در آن دوران بیست سالگی بود او باید دو سال صبر می‌کرد و چون بدون کارت پایان خدمت سربازی، اجازه استخدام در ادارات را نداشت به ارتش پیوست. او در اواخر سال ۱۳۴۸ به عنوان همافر به نیروی هوایی ارتش پیوست، اما پس از چند ماه در اوایل سال ۱۳۴۹ به علت علاقه‌ای که به خلبانی داشت به عنوان هنرآموز خلبانی به آمریکا اعزام شد و پس ازگذراندن یک دوره ۱۴ ماهه در آمریکا به عنوان خلبان به ایران بازگشت. در بازگشت زیر نظر شهرام رستمی که به تازگی به عنوان معلم پرواز معرفی شده بود به فراگیری پرواز با هواپیمای F4 -E گمارده شد. او مطابق معمول دوره‌ها را به خوبی گذراند. این موضوع باعث دوستی زندی با ایشان شد که همواره تحت الشعاع احترام متقابل استاد-شاگردی بود.وی درتاریخ بیست و ششم آبان ماه ۱۳۵۷ دوره خلبانی اف-۱۴ای را گذرانده و از آن پس در پایگاه هشتم شکاری اصفهان به خدمت ادامه داد. زندی که پیش از پیروزی انقلاب از خلبانان با تجربه تامکت بود، پس از انقلاب نیز سابقه درخشانی با F-14 از خود به جای گذاشت.در نخستین روز جنگ هنگامی که هواپیماهای عراقی فرودگاه مهراباد را بمباران کردند او برای دیدن بستگانش در تهران به سر می‌برد که با شنیدن خبر بمباران فورا به اصفهان بازگشت. پس از آغاز جنگ نیز در خدمت نیروی هوایی ایران باقی ماند و در کنار دوستان و همرزمانش به دفاع از مرزهای کشور پرداخت. سروان زندی در عملیات معروف به 140 فروندی در روز اول مهرماه 1359 در پرواز پوشش هوایی شرکت فعال داشت. زندی گرچه ابتدا با فانتوم پرواز می کرد، اما شهرتش بیشتر به‌عنوان خلبان جنگنده F-14 است. وی دارای دست کم 9 پیروزی هوایی تایید شده و 2 پیروزی احتمالی است. این لیست بلندبالا شامل ۴ فروند میگ 23، ۲ فروند سوخو 22، ۲ فروند میگ 21 و ۳ فروند میراژ اف1 می‌باشد.از این رو او به عنوان موفقترین خلبان شکاری ایرانی و موفقترین خلبان اف-۱۴ شناخته می‌شود.زندی چندین سال در پایگاه هشتم شکاری اصفهان خدمت می کرد که یکی از پایگاههای اصلی تامکتهای ایرانی به شمار می رفت و نقشی بسزا در تامین امنیت آسمان کشور و مقابله با تجاوزات هواپیماهای عراقی ایفا می کرد. بهمن ماه 1366یکی از ماههای پربار برای گردان 81 شکاری بود. خلبانان این گردان 5 پیروزی تثبیت شده و دو پیروزی احتمالی، ضد جنگنده های F1EQ-5/6 به اضافه انهدام یک فروند بمب افکن B-6D را در کارنامه خود ثبت کردند. درباره دو پیروزی احتمالی گفتنی است این پیروزیها در نخستین نبرد هوایی که گردان 81 شکاری نخستین F-14 خود را از دست داد، حاصل شدند. در این نبرد سرگرد خلبان جلیل زندی نبرد بسیار سنگینی با 8 جنگنده میراژ عراقی آغاز و دو تیر موشک سایدوایندر به سمت آنها شلیک کرد. با توجه به حجم فوق العاده درگیری، خلبانان تامکت فرصت ردیابی موشکهای خود را پیدا نکردند. متأسفانه در این درگیری نابرابر تامکت سرگرد زندی هدف چندین تیر موشک R550 و یک تیر موشک سوپر 530D قرار گرفت، اما خلبان زبردست ما لاشه عقاب را از دست کفتارها بیرون کشید و با یک موتور صدمه دیده راه بازگشت را پیش گرفت. ولی تنها موتور باقیمانده دیگر یارای همراهی هواپیما را نداشت و با کمال تأسف، خلبانان ما مجبور شدند خروج اضطراری کرده و تامکت را به آغوش آبهای نیلگون خلیج همیشه فارس بسپارند.این آخرین مأموریت جنگی سرگرد خلبان زندی بود که تا آن تاریخ با 9 پیروزی تثبیت شده و 2پیروزی احتمالی، لقب پرافتخارترین خلبان F-14 را به خود اختصاص داده بود. زندی در اواخر دوران خدمت به درجهٔ سرتیپ دومی ارتقای درجه یافت و در سال 1370 بازنشسته شد.امیر سرتیپ خلبان فضل الله جاوید نیا در کتاب "نبرد در آسمان" از زندی به نیکی یاد کرده و در مورد همرزمش چنین گفته است: "از مرحوم زندی می توان به عنوان یکی از برترین خلبانان اف 14 نام برد. ایشان در همه موارد نمونه بود. خط، سخنرانی، آواز و در مرحله آخر در پرواز با هواپیمای اف 14 جزو بهترین خلبانان بود. مرحوم زندی تا پایان جنگ پروازهای زیادی انجام داد و بعد از جنگ هم به عنوان مدیر طرح و برنامه منصوب شد. سپس معاون برنامه نیروی هوایی شد و تا زمان بازنشستگی هم در همین پست باقی ماند... مرحوم زندی از دوستان شجاع و باسواد من بود. خاطراتی را که با ایشان داشتم، هرگز فراموش نمی کنم." سرانجام عقاب تیزپرواز آسمان ایران، موفقترین خلبان شکاری ایرانی و تکخال تامکت جهان پروازی ابدی را آغاز کرد. تیمسار جلیل زندی در 12 فروردین ماه سال ۱۳۸۰ در جریان یک سانحه رانندگی در جاده هراز و در منطقه رودهن یا یک دستگاه کامیون تصادف کرد و به همراه همسرش زهرا محب شاهدین جان باخت. از وی 3 فرزند پسر به یادگار مانده است. بی گمان زندی یکی از خلبانان شاخص ایران و آسیاست که با توجه به بازنشستگی تامکت در آمریکا، نزدیک شدن به رکورد او به عنوان برترین تکخال تامکت دست نیافتنی به نظر می رسد. ***************************************** منبع
  19. ایده انجام عملیات نظامی در دریا – پس از عدم موفقیت عملیات والفجر مقدماتی – با سفر دریایی فرماندهان یگان های زمینی سپاه پاسداران و بررسی وضعیت تعرض به منافع عراق در شمال خلیج فارس طرح شد. این امر موجب شد که فرماندهان لشکرها و تیپ ها به آموزش یگان های خود جهت عملیات در آب بپردازند. بر همین اساس، به موازات آماده سازی یگان ها برای عملیات در هور، اندیشه عملیات در دریا علیه منافع عراق بارور شد و در نتیجه ماموریت تعرض به اسکله های نفتی العمیه و البکر به نیروی دریایی سپاه پاسداران (قرارگاه نوح) واگذار گردید. به منظور انجام عملیات ایذایی و محدود، طراحی جهت حمله به اسکله الامیة عراق در خلیج فارس تصویب و اجرای این ماموریت به نیروی دریایی سپاه واگذار شد و یکی از یگان های با تجربه نیروی زمینی سپاه از لشکر 14 امام حسین (ع)، برای انجام این عملیات، به قرارگاه نوح مامور گردید و در ساعت 30/1 دقیقه بامداد روز سه شنبه 11/6/1365، با رمز مقدس حسبنا الله و نعم الوکیل آغاز شد. اهداف عملیات انگیزه اصلی عملیات تصرف و انهدام دو اسکله العمیه و البکر بود. در کنار هدف اصلی، اهداف دیگری نیز دنبال می شد که عبارت بودند از: - تکمیل عملیات والفجر 8 با ساقط کردن مهم ترین پایگاه دریایی دشمن و کوتاه کردن دست او از شمال خلیج فارس. - ایجاد فضا و منطقه سالم دریایی برای کشتیرانی. - اجرای یک عملیات دریایی و نشان دادن حضور مقتدرانه نیروی دریایی سپاه در خلیج فارس. منطقه عملیات دو اسکله نفتی الامیه و البکر در آب های خلیج فارس و در جنوب شرقی راس البیشه با فاصله 12 کیلومتر ازیکدیگر، در یک راستا – نسبت به خط شمال – واقع شده اند. سواحل جمهوری اسلامی، در شمال این اسکله ها و بندر فاو، خورعبدالله و بوبیان نیز درغرب آن قرار دارند. محل تعبیه این سکوها، نقطه تلاقی آب های اروند رود و خورعبدالله با خلیج فارس است . عمق آب در اطراف این اسکله ها در حال مد، 34 متر و در حالت جزر، بین 30 تا 31 متر است. فاصله این دو سکو تا مواضع خودی (در نهر قاسمیه)، به ترتیب، 25 و35 کیلومتر است وطی مسافت میان این اسکله ها تا ام القصر، 3 ساعت به طول می انجامد. سکوهای البکر و الامیه، قبل از شروع جنگ، از عمده ترین محل های صدور نفت عراق بودند که کشتی های بزرگ با تناژ بیش از 300 هزار تن، با پهلو گرفتن در کنار این سکوها، بارگیری می کردند و به دلیل موقعیت جغرافیایی خاص این دو اسکله(عمیق بودن آب در این منطقه و ...) یک سوم نفت عراق از این منطقه صادر می شد. علاوه بر این، با قرار گرفتن این دو اسکله برسر راه ام القصر و بندر بصره، کشتی های بازرگانی عراق، در کنار آن ها لنگر می انداختند و پس از فرا رسیدن موعد تخلیه و یا بارگیری، راهی بنادر مذکورمی شدند. با شروع جنگ و تلاش عراق برای افزایش صدور نفت، فعالیت این سکوها زیاد و در نتیجه، به صورت یکی از اهداف مورد حمله ایران درآمد. با وجود همه موانع و مشکلات موجود، تصرف سکوها – به دلیل اهمیت این منطقه برای جمهوری اسلامی مزایای زیر را در بر داشت: ارزش سیاسی تصرف این دو اسکله، تسلط بر شمال خلیج فارس را به دنبال داشت. و لازم به یادآوری است بعد از عملیات والفجر 8 – که جمهوری اسلامی اعلام کرد بر شمال خلیج فارس مسلط شده است – عراق تعدادی خبرنگار و فیلمبردار به روی اسکله ها آورده بود، تا بدین وسیله نشان دهد که هنوز این منطقه، دارای فعالیت است. هم چنین این عملیات مقارن با تشکیل کنفرانس سران غیر متعهدها در حراره بود و لذا قبل از این که آن را عملیات نظامی صرف محسوب کنیم، می بایستی به عنوان یک عملیات سیاسی نظامی قلمداد کرد. زمینه سازی برای تصرف و تهدید ام القصر با گذشتن امکانات وسیعی روی اسکله ها، رفتن به سوی ام القصر به راحتی انجام می گرفت. از طرف دیگر، نیروهای خودی می توانستند، روزها در این منطقه مستقر و شب ها جهت انجام عملیات، به سوی بوبیان حرکت و مجدداً به این منطقه باز گردند. استعداد دشمن ترکیب قوای دشمن روی هر یک از سکوها، شامل یک گروهان تقویت شده از تیپ 440 دریایی بود. گردان 4، حفاظت ازسکوی العمیه و گردان 1، حفاظت از سکوی البکر را بر عهده داشت. قوای خودی هدایت و فرماندهی عملیات بر عهده قرارگاه نوح (ع) بود که جهت اجرای عملیات یگان های زیر را تحت امر داشت: - لشکر 14 امام حسین (ع) با 2 گردان احتیاط. - دو ناو تیپ 14 کوثر و 13 امیرالمومنین (ع) به عنوان پشتیبان عملیات. طرح عملیات براساس طرح مانور عملیات، دو ناو تیپ کوثر و امیرالمومنین (ع) باید دهانه خور عبدالله را برای جلوگیری از پشتیبانی نیروهای دشمن مستقر روی اسکله ها مسدود می کردند. نیروهای غواص لشکر امام حسین (ع) نیز توسط قایق به نقطه رهایی انتقال می یافتند و سپس با تاریک شدن آسمان، از سه محور به سوی اسکله العمیه روانه شده و آن را تصرف می کردند. آن گاه، نیروهای سوار بر شناور وارد عملیات شده و روی اسکله مستقر می شدند. در صورت امکان، اسکله البکر نیز باید مورد هجوم قرار می گرفت. شرح عملیات حدود ساعت 21 مورخ 10/6/1365 نیروهای غواص به سمت هدف حرکت کردند؛ لیکن به دلیل مشکلاتی همچون مغایرت جهت وزش باد با جهت حرکت غواص ها، قطع تماس آنان با فرماندهی و نیروهای پشتیبانی و ... موجب تاخیر در رسیدن به هدف تعیین شده گردید. حدود ساعت 4 بامداد نیروهای غواص محور راست موفق شدند به سمت چپ اسکله العمیه رسیده و خود را به بالای اسکله و روی پَد هلی کوپتر برسانند و با محرز شدن درگیری روی اسکله، رمز عملیات (حسبناالله و نعم الوکیل) توسط فرماندهی قرارگاه قرائت شد. نیروها به سرعت عملیات پاکسازی پَد و آماده کردن محل برای ورود دیگر نیروها را انجام دهند. در ساعت 05:30 یکی از گروهان های سوار شناور به اسکله رسید و متقابلاً دشمن نیز که سمت راست اسکله را در اختیار داشت، به سوی قایق های این گروهان شلیک کرد و همین امر موجب شد فشار وارد بر غواص های مستقر در اسکله کاهش یابد. با روشن شدن آسمان، نیروهای غواص محورهای دیگر موقعیت خود را یافته و به طرف اسکله حرکت کردند. به این ترتیب، حدود ساعت 8 صبح اسکله العمیه به طور کامل به تصرف درآمد. سپس، اسکله البکر مطابق طرح به آتش کشیده شد. نخستین فشار دشمن به العمیه در ساعت 10 با پرتاب یک موشک آغاز شد و به دنبال آن نیروی هوایی عراق به بمباران منطقه پرداخت. پرتاب موشک های دوربرد تا به هنگام شب نیز ادامه یافت؛ به گونه ای که تا صبح روز دوم عملیات، چهار فروند دیگر به سوی اسکله شلیک شد. هم چنین، دشمن توانست حوالی نیمه شب 8 فروند شناور خود را به طرف اسکله بیاورد. با فرارسیدن روشنایی روز دوم عملیات، هواپیمای دشمن در منطقه حضور یافته و اسکله را بمباران کردند. سپس، ناوچه های عراقی آرایش گرفته وبا حمایت هلی کوپترها به سمت اسکله پیشروی کردند. فشار روی نیروهای خودی هر لحظه بیشتر می شد و بدیهی بود که بدون عملیات پشتیبانی و تکمیلی – که انجام آن به دلایلی صورت نگرفت – عملیات می بایست در همین حد ایذایی خاتمه یافته و نیروها منطقه را ترک کنند. به همین دلیل نیروها عقب نشستند و نزدیک ظهر اسکله العمیه در حالی که تاسیسات و تجهیزات آن کاملا منهدم شده بود، مجددا به تصرف دشمن درآمد. نتایج عملیات تلفات و ضایعات وارده به دشمن در این عملیات به شرح ذیل می باشد: - کشته شدن 63 نفر. - به اسارت درآمدن بیش از 100 نفر. - ساقط شدن دو هواپیمای جنگنده. - انهدام یک ناوچه. - انهدام 15 قبضه ضد هوایی و 2 دستگاه رادار. - به غنیمت درآمدن 4 دستگاه رادار. ساجد -سایت جامع دفاع مقدس
  20. به نام خداوندی که نهال وجود شهیدان را با عرق ملی گرایی آبیاری کرد خلاصه نویس: شقایق شرح کلی نقشه و رزم و مانور عملیات کمتر تعریف شده کربلای 2 (طرح اولیه عملیات بزرگ فتح المبین) سازمان رزم نبرد فتح المبین(طرح نهایی کربلای 2) سازمان رزمی عملیات کربلا2 به استناد طرح عملیاتی نهایی به شرح زیر میباشد. 1_قرارگاه فرماندهی کربلا2 شامل قرارگاه نیروی زمینی ارتش و سپاه پاسداران که با قرارگاههای تابعه به شرح زیر می باشند: 2_قرارگاه قدس شامل تیپ 84 پیاده، تیپ 2 لشکر 92 زرهی، تیپ 14 امام حسین، تیپ 41 ثار الله، تیپ ایلام، گردان مستقل علی اکبر. 3_قرارگاه نصر شامل لشگر 21 پیاده، تیپ 58 ذوالفقار، تیپ 7 ولی عصر دزفول، تیپ 27 رسول الله. 4_قرارگاه فجر شامل لشگر 77 پیاده، تیپ 33 المهدی، تیپ 17 قم، تیپ 35 امام سجاد. 5_قرارگاه فتح شامل لشگر 92 زرهی، تیپ 55 هوابرد، تیپ 25 کربلا، تیپ 46 فجر، تیپ 8 نجف. 6_تیپ 37 زرهی در کنترل قرارگاه کربلا2، گروه 33 توپخانه، یگان هوانیروز. بند مانور طرح عملیاتی کربلا2 فرماندهی عملیات کربلا2 با قرارگاههای قدس، فجر، فتح و نصربا استفاده از تاریکی شب تک نموده و هدف های استقلال، توفیق، آزادی، پیروز، ظفر، تنگ رقابیه، خط سبز و هدف فتحرا تامین و در امتداد خط سرخ پدافند می نماید(ارتفاعات مهم منطقه به نام هدفهای یادشده نامگذاری شده بود). و خط سرخ دامنه غربی ارتفاعات تینه و دوسلک و میش داغ بود. قرارگاه قدس در شمال، دشت عباس و عین خوش، ابتدا هدف استقلال(عین خوش) و مسیر ابوغریب را تامین و از ورود دشمن از سمت جنوب شرقی به منطقه دشت عباس جلوگیری نموده و سپس در امتداد خط سرخ(ارتفاعات تینه و میش داغ) پدافند می نماید. قرارگاه نصر در شمال شرقی، ابتدا هدفهای توفیق(شاوریه) و آزادی(علی گره زد) را تامین و سپس با ادامه تک مقاومتهای باقیمانده دشمن را در منطقه منهدم و در امتداد خط سرخ(ارتفاعات تینه و میش داغ) پدافند می نماید. قرارگاه فجر در مشرق، ابتدا هدف پیروز(تپه ابوصلیبی خات) را تامین می کند و سپس با ادامه تک هدف ظفر(تپه رادار) را تصرف و احتیاط فرماندهی عملیات کربلای2 را تشکیل می دهد. قرارگاه فتح در جنوب شرقی، ابتدا تنگ رقابیه و خط سبز را تامین و سپس با ادامه تک هدف فتح(تپه دوسلک) را تصرف و در امتداد خط سرخ پدافند می نماید. تیپ 37 زرهی احتیاط فرماندهی عملیات کربلا2 را در منطقه جنوب تشکیل میدهد. جریان نبرد فتح المبین سرانجام با تلاش مداومی که در طول سه ماه زمستان سال 1360 جهت آمادگی به عمل آمد نیروهای مسلح ایران توانایی لازم را برای شروع عملیات فتح المبین به دست آوردند و در ساعات پایانی روز اول فروردین ماه تصمیم نهایی اتخاذ شد و در ساعت نوزده بدین شرح به قرارگاه های چهار گانه ابلاغ گردید: (از کربلا2 به قرارگاه های قدس، فجر، نصر و فتح، ساعت(س) روز(ر) ساعت دوازده و سی دقیقه نیمه شب روز 2/1/62 تعیین، و شروع عملیات با کد بسم الله القاصم الجبارین یا زهرا علیه السلام خواهد بود.) بدین ترتیب با پایان مرحله طرح ریزی عملیات کربلا2 (فتح المبین) مرحله اجرایی نبرد آغاز گردید و آغاز این نبرد طبق طرح های از قبل تهیه شده از چهار منطقه جزء و قبل از آن از قرارگاه مرکزی آغاز شد(شایان ذکر است که قرارگاه فتح به دلیل برخورد با یک گروهان رژیم بعث دیرتر و کمی با تاخیر عملیات خود را شروع نمود). طبق دستورات ابلاغی یورش نیروهای ایران به سنگرهای متجاوزان آغاز شد و یگان های توپخانه آماده شدند در سراسر صحنه نبرد از عین خوش در شمال غربی تا رقابیه و میش داغ در جنوب غربی منطقه در خط تماسی قوسی شکل به طول تقریبا 100کیلومتر آتش سنگین و نیمه سنگین را بر روی مواضع دشمن فرو بریزند. لینک اصلی http://www.forum.rei.../thread117.html
  21. هفده ماه از انجام عمليات ناكام " توكل " در منطقه پل نادري و شرق رودخانه وحشي كرخه مي گذشت و دشمن همچنان در منطقه گسترده « فكه ، شوش ، عين خوش ، چنانه » و مناطق ديگري از جبهه جنوب به سر مي برد ، تا سرانجام عمليات فتح المبين در چهار مرحله براي آزاد سازي بخش وسيعي از خاك ميهن و خارج ساختن شهرهاي دزفول ، انديمشك و جاده اهواز – انديمشك از برد توپخانه و سايت موشكي سنگين و پركار عراق طرح ريزي شد . در عمليات طريق القدس زمينه مناسبي براي اين كار بزرگ و سرنوشت ساز فراهم شده بود . براي عمليات فتح المبين فرمانده وقت سپاه ( سرلشگر رضايي ) با قرآن استخاره مي كند كه اين آيه مباركه مي آيد « انا فتحنا لك فتح مبينا » ساعت 30 دقيقه بامداد دوم فروردين ماه 1361 يكصد گردان از سپاه و 35 گردان از ارتش ايران ، در غرب دزفول و شوش با رمز « يا زهرا » به قلب دشمن زدند . در مقابل 170 گردان از قواي رزمي عراق صف كشيده بودند . نيروهاي خودي در قالب چهار قرارگاه عملياتي سازماندهي شده و از چهار محور شوش ، رودخانه كرخه ، كوه " ميشداغ " در جاده اهواز – انديمشك و غرب دزفول حمله را شروع كردند .. در مرحله اول و دوم ، تنگه هاي عين خوش و رقابيه به روي دشمن مسدود و در دو مرحله ديگر ارتش عراق تا پشت رودخانه " دويرج " عقب رانده شد . در اين عمليات شهيدان « حسين خرازي » فرمانده لشگر 14 امام حسين و « محسن وزوايي » فرمانده يك گردان از تيپ 27 محمد رسول الله در شكست عراقي ها در محور رقابيه و " علي گره زد " بزرگترين موفقيت را به ارمغان آوردند . كار بي نظيري كه در اين عمليات انجام شد و مايع شگفتي عراقي ها گرديد ، حفر كانال و تونل در زمين هاي رملي منطقه و دور زدن دشمن از طريق آن بود . لشگر هاي 19 زرهي و 1 مكانيزه عراق كه در اين محاصره غافلگبر شده بودند ، با تحمل آسيب هاي فراوان و شكستي كه « احمد متوسليان » فرمانده تيپ 27 محمد رسول الله به آنها وارد آورد ، از ميان رفتند . با انجام عمليات فتح المبين 2400 كيلومتر از خاك ايران در شمال خوزستان آزاد و دستيابي به چاه هاي نفت " ابوغريب " حاصل شد . طي 10 روز نبرد ، 18 فروند هواپيما ، 3 فروند چرخبال ، 361 دستگاه تانك و نفربر ، صد ها دستگاه خودروي نظامي و شمار چشمگيري از سلاح هاي انفرادي و نيمه سنگين دشمن از بين رفت و بيش از 4000 تن از نيروهاي عراقي كشته و 15000 نفر ديگر نيز به اسارت نيروهاي ايراني در آمدند . همچنين شمار 150 دستگاه تانك ، 170 دستگاه نفربر ، 165 قبضه توپ ، شماري سلاح سبك و نيمه سنگي ، يك سايت كامل موشك سام به همراه سه فروند موشك و انبوهي مهمات ديگر به دست رزمندگان اسلام افتاد . اين عمليات با فرماندهي مشترك قرارگاه كربلا سپاه و ارتش و چهار قرار گاه " قدس " به فرماندهي سردار عزيز جعفري ، " نصر " به فرماندهي سردار شهيد حسن باقري ، " فجر " به فرماندهي سردار شهيد مجيد بقايي و قرارگاه " فتح " به فرماندهي سردار سرلشكر رحيم صفوي و غلامعلي رشيد انجام شد . نام عمليات : فتح المبين زمان اجرا : 2/1/1361 مدت اجرا : 10 روز مكان اجرا : محور شوش ، رودخانه كرخه ، جاده اهواز – انديمشك و غرب دزفول رمز عمليات : يا زهرا ( سلام الله عليها ) تلفات دشمن : بيش از 4000 كشته و 15000 اسير ارگان هاي عمل كننده : سپاه و ارتش اهداف عمليات : آزاد سازي بخش وسيعي از خاك ايران و خارج ساختن شهر هاي دزفول ، انديمشك و جاده انديمشك – اهواز از برد توپخانه و سايت موشكي دشمن در چهار مرحله قابل توجه علاقه مندان به عمليات هاي 8 سال دفاع مقدس
  22. با پيروزي عمليات طريق القدس و قطع ارتباط زميني يگان هاي تحت امر سپاه سوم عراق در دو منطقه ي غرب دزفول و غرب رود کارون، زمينه مناسب براي عمليات در هر يک از اين دو منطقه فراهم شد. منطقه غرب دزفول به دلايلي همچون دور کردن دشمن از شهرهاي انديمشک، دزفول، شوش و تناسب استعداد يگان هاي خودي با وسعت منطقه و تناسب وضعيت طبيعي زمين منطقه با رزم نيروي پياده، براي اجراي عمليات برگزيده شد، سپس يگان ها نقاط حساس زمين را شناسايي کردند. عقبه دشمن به دو تنگه عين خوش و رقابيه اتکاء داشت، بنابراين با توجه به اين وضعيت، عمليات طراحي و اجرا شد. در محور شمالي دو قرارگاه و در محورهاي شرقي و جنوبي هر کدام يک قرا گاه وارد عمل شدند. در مرحله اول، تنگه عين خوش توسط تيپ 14 امام حسين (ع) با فرماندهي حسين خرازي مسدود شد. توپخانه دشمن در منطقه "علي گره زد" با عمليات نفوذي، يک گردان از تيپ 27 حضرت رسول (ص) به فرماندهي محسن وزوايي را منهدم کرد. در مرحله دوم تنگه رقابيه مسدود شد؛ يگان هاي خودي با استفاده از کانالي که در زمين هاي رملي احداث شده بود، تنگه رقابيه را دور زدند و دشمن را از پشت محاصره کردند. دشمن که از همان مرحله اول موقعيت خود را در خطر ديده بود، براي خروج از محاصره، فشار شديدي وارد مي آورد تا تنگه عين خوش را باز کند، اما با رشادت نيروهاي تيپ 14 امام حسين (ع) موفق نمي شود. در مرحله سوم، پيشروي به مقر فرماندهي دشمن آغاز شد و يگان 27 حضرت رسول (ص) به فرماندهي احمد متوسليان، سايت 4 و 5 را که محل استقرار فرماندهي لشکر يک مکانيزه دشمن بود، به اشغال در آورد. در مرحله چهارم، با پاک سازي منطقه آزاد شده و تعقيب دشمن، ارتفاعات منطقه عملياتي به تصرف درآمد و دشمن به غرب رودخانه رويرج عقب رانده شد. بدين ترتيب همه اهداف تامين گرديد و لشکر ده زرهي و يک مکانيزه عراق نيز آسيب جدي ديدند. منطقه : جبهه جنوبي – شوش و دزفول رمز : يا زهرا (س) تاريخ : 2/1/61 تا 10/1/61 هدف: آزاد سازي منطقه غرب دزفول و جاده دزفول – دهلران و تامين انديمشک، شوش ، دزفول و جاده انديمشک – اهواز وسعت منطقه آزاد شده : 2400 کيلومتر مربع عمليات فتح المبين 2 فروردين 1361 اِنّا فَتَحنا لَکَ فَتحَاً مُبيناً. طرح ريزي عمليات افتخارآفرين فتح المبين از اواسط آبان سال 1360 آغاز شد و پس از تلاش هاي مستمر و خستگي ناپذير و انجام مشورت ها و هماهنگي هاي گسترده ميان فرماندهان نظامي، در ساعت سي دقيقه بامداد 2فروردين ماه، فرمان حمله با رمز "بسم الله الرحمن الرحيم، بسم الله القاصم الجبارين و يا زهرا..." صادر شد. رزمندگان دلاور اسلام با دريافت پيام، عمليات حماسي و تاريخي فتح المبين را در شمال خوزستان آغاز کردند و از جنوب و شمال غربي شوش و غرب دزفول در چند محور با ارتش عراق درگير شدند. در ساعت 2 بامداد اولين خاکريزهاي دشمن به دست نيروهاي ايراني سقوط کرد. در اين مرحله عمليات، رزمندگان اسلام موفق شدند ضمن زخمي و به هلاکت رساندن 000، 10 نفر از سربازان دشمن تعداد 200، 2 نفر از آنان را به اسارت خويش در آورند و 7 فروند هواپيماي دشمن را سرنگون و تعداد 60 دستگاه تانک عراقي را منهدم و منطقه اي به وسعت 650 کيلومتر مربع در محورهاي عملياتي شوش و دزفول را از وجود دشمن پاک کنند. روز سه شنبه سوم فروردين تعداد اسراي تخليه شده به مرز 5000 نفر رسيد و رزمندگان ايراني به کليه اهداف خود دست يافتند و منتظر مرحله ي بعدي عمليات شدند. مرحله دوم عمليات فتح المبين (4/1/1361) ساعت يک بامداد چهارشنبه چهارم فروردين مرحله دوم عمليات فتح با کلمه رمز "يا زهرا" آغاز شد و نيروهاي ايران اسلامي در اولين ساعات شروع عمليات، تلفات سنگيني بر قواي دشمن وارد آوردند و به مواضع او در جبهه هاي غرب شوش و دزفول دست يافتند. در اين مرحله از عمليات تنگه رقابيه و ارتفاعات ميشداغ پاکسازي شد. تعداد 4000 موشک و 13 دستگاه کاتيوشا به دست رزمندگان اسلام افتاد و 20 قبضه توپ سالم به غنيمت گرفته شد و تيپ 96 ارتش عراق از هم پاشيد و فرماندهان تيپ هاي 96 و 60 همراه با چند تن از افسران ارشد آن ها به اسارت در آمدند. مجموعه اسراي شمارش شده تا مرحله دوم عمليات از مرز 6000 نفر گذشت. مرحله سوم عمليات فتح المبين (7/1/1361) در سومين مرحله ي عمليات فتح بزرگ "فتح المبين" مهم ترين مواضع حياتي دشمن در غرب شوش و دزفول فتح شد. اين مرحله از عمليات که ادامه عمليات فتح محسوب مي شد، ساعت 22 و 30 دقيقه شب شنبه 7فروردين با نام فتح المبين و با کلمه رمز "يا زهرا" در شمال غربي شوش آغاز شد و رزمندگان ايران اسلامي موفق شدند ضمن انهدام سه تيپ رزمي عراق، حدود 5000 تن ديگر از قواي دشمن را به اسارت در آورند. در اين عمليات سنگين که پيروزي عظيمي براي جمهوري اسلامي ايران محسوب مي شد، مهم ترين پايگاههاي کنترل و دفاع هوايي ايران و حساس ترين مواضع حياتي دشمن در غرب شوش و دزفول از اشغال عراقي ها خارج شد و حدود 70 تانک و نفربر به دست قواي اسلام افتاد. رزمندگان ايران مرکب از دلاورمردان ارتش جمهوري اسلامي، جان برکفان سپاه و بسيج با شکستن نخستين خطوط دفاع دشمن پايگاه هاي رادار و سايت چهار و پنج واقع در حوالي منطقه ابوصليبي خات را به محاصره در آوردند. تعداد هواپيماي سرنگون شده دشمن از آغاز عمليات فتح تا پايان مرحله ي سوم عمليات به 14 فروند رسيد. در اين عمليات تيپ هاي يک پياده مکانيزه، تيپ پياده 93 و تيپ 10 نيروهاي ويژه ي ارتش عراق به کلي متلاشي و اکثر نفرات اين سه تيپ کشته، زخمي و يا به اسارت ارتش اسلام درآمدند و علاوه بر نابودي تعداد بسيار زيادي تانک و نفربر، خودرو و مهمات، ده ها دستگاه تانک، نفربر و خودرو ارتش متجاوز عراق به همراه مقادير قابل توجهي مهمات به دست رزمندگان ايران اسلامي افتاد. طي اين عمليات هزاران تن از قواي عراق به اسارت درآمدند. مرحله چهارم عمليات فتح المبين (8/1/1361) در چهارمين مرحله ي عمليات که سحرگاه روز يکشنبه 8 فروردين با نام فتح و با کلمه ي رمز "يا زهرا" آغاز شد رزمندگان غرور آفرين ايران اسلامي موفق شدند با عمليات برق آسا و کوبنده ي خويش مناطق سندال، چنانه و عين خوش (پادگان ارتفاعات عين خوش)، دشت عباس، امام زاده عباس، ارتفاعات تينه و ابوقريب، واوي، و ارتفاعات بسيار مهم و استراتژيک دوسلک (مرکز فرماندهي و تدارکاتي دشمن) در منطقه ي برغازه را به تصرف در آورند. هم چنين بعد از ظهر همان روز، تيپ هاي 421 و 96 ارتش عراق پس از عمليات رزمندگان افتخارآفرين ايران اسلامي به طور کامل متلاشي و کليه نفرات اين دو تيپ کشته، مجروح و يا اسير شدند. در اين مرحله از عمليات مناطق دشت عباس و امامزاده عباس در شمال غربي منطقه ي شوش و منطقه ي عين خوش از وجود تجاوزگران عراقي پاک سازي و به کنترل کامل نيروهاي ايراني درآمد و تعداد اسراي شمارش شده ي دشمن تا پايان مرحله ي چهارم عمليات فتح به بيش از 15000 تن رسيد. هم چنين در اين مرحله صدها تن از قواي دشمن به هلاکت رسيدند، تعداد 200 دستگاه خودرو، هشت دستگاه تانک به همراه مقادير بسيار زيادي سلاح هاي سبک و مهمات به غنيمت سپاهيان سلحشور اسلام در آمد و ضمناً تعداد هواپيماهاي سرنگون شده دشمن به 18 فروند رسيد. ارتفاعات تينه که از بزرگ ترين حوضچه هاي نفتي شمال خوزستان مي باشد از وجود نيروهاي دشمن پاک شد و چاههاي نفت ابوقريب به کنترل کامل رزمندگان اسلام در آمد. آخرين نتايج حاصله از عمليات پيروزمندانه فتح المبين را به صورت زير مي توان خلاصه کرد: 1- انهدام نيروهاي دشمن که سپاه چهارم ارتش عراق را تشکيل مي داد به استعداد سه لشکر شامل : الف : لشکر 10 زرهي متشکل از تيپ 42 زرهي تيپ 24 مکانيزه، تيپ 7 زرهي و تيپ 60 پياده. ب : لشکر يک مکانيزه شامل تيپ 1 مکانيزه، تيپ27 مکانيزه، تيپ 34 زرهي و تيپ 51 زرهي. پ: تيپ هاي تحت امر لشکر يک و ده شامل تيپ 99 پياده، تيپ 96 پياده، تيپ 426 پياده، تيپ 505 پياده، تيپ 423 پياده، و تيپ 241 پياده. ت : هلاکت و اسارت چندين هزار تن از افراد ارتش خلقي . ث: مجموعه تلفات رزمي دشمن حدود 25 هزار تن بود که يا زخمي شده و يا به هلاکت رسيدند و بالغ بر 15هزار نفر به اسارت درآمدند. ضمناً 360 دستگاه از انواع تانک و نفربر زرهي دشمن منهدم، تعداد زيادي تانک، نفربر و خودروي سبک و سنگين و مقادير بسيار زيادي از انواع مهمات به غنيمت گرفته شد که حدود 150 دستگاه تانک، 170 نفربر و حدود 500 دستگاه خودرو، چندين قبضه موشک سام 6 زمين به هوا، چند قبضه موشک زمين به زمين، 165 قبضه توپ شامل توپ هاي 182 ميليمتري، 130 ميليمتري و 152 ميليمتري از آن جمله بودند. 2- آزاد شدن ارتفاعات مهم شمال غربي خوزستان به اسامي ابوصليبي خات معروف به رادار و سايت، علي گره زد، عين خوش، تينه، برغازه، واوي، رقابيه، ميشداغ، ارتفاعات 350 معروف به ارتفاعات دهليز، شاوريه، دلتا، تپه چشمه، جوفينه، کوت کاپن و ارتفاعات 202. 3- رهايي شهرهاي دزفول، انديمشک، شوش، پايگاه چهارم هوايي و جاده سراسري انديمشک – اهواز و صدها روستا از زير آتش توپخانه دوربرد و موشک هاي تخريبي زمين به زمين دشمن. 4- دستيابي به چاه هاي نفت ابوقريب در ارتفاعات تينه يکي از بزرگ ترين حوضچه هاي نفتي خوزستان. 5- آزادشدن سه پاسگاه ژاندارمري از استان هاي ايلام و خوزستان به اسامي عين خوش، دوسلک و جسرنادري. 6- آزاد سازي فرودگاه اضطراري دهلران . 7- آزاد شدن جاده دزفول، دشت عباس، عين خوش وهم چنين مناطق دشت عباس، دشت چنانه و زمين هاي سرخه که از مهم ترين مناطق کشاورزي شمال خوزستان به حساب مي آيد. در طي عمليات پيروزمندانه فتح المبين دوهزار کيلومتر مربع از خاک ايران اسلامي از تصرف متجاوز خارج شد.
  23. ناگفته هاي «خاوير پرز دكوئيار» از جنگ ايران و عراق ايالات متحده و اتحاد شوروي بزودي توافق كردند كه در اين جنگ هيچ طرفي برنده نباشد. تنها جايگزين واقعي كه وجود داشت، اين است كه يك طرف يا هر دو طرف از نفس بيفتند. عراق به دنبال عقب‌نشيني‌هاي جدي در جبه‌هاي نظامي، يك حركت سياسي را در سازمان ملل آغاز كرد كه با پشتوانه‌ دوستي با ديگر كشورهاي عرب، بويژه اردن و حمايت جنبش عدم تعهد كه عضوي از آن بود، در متن قطعنامه‌هاي شوراي امنيت و مجمع عمومي تاثير بگذارد. تا وقتي اين سياست، سپري براي عراق در زمينه معرفي به عنوان آغازگر جنگ مي‌بود، گامي به سوي صلح با ايران بر نمي‌داشت. همان‌گونه كه جنگ ادامه مي‌يافت، ايران، تمايل و توانايي به جريان انداختن عمليات محدود را نمايش مي‌داد و عراق نمايشي از ظرفيت برابري در مقابل آنها را داشت، من فكر مي‌كردم اقدام قوي شورا ضروري است. اين اقدام شامل بعضي‌ قضاوت‌ها درباره اصل جنگ و امضاي موافقت‌نامه الجزاير مي‌شد كه زمينه گفتگو بين دو كشور مي‌شد. براي نخستين - نه آخرين بار در اين جنگ، با توجه به اصل 99 منشور سازمان ملل، همان گونه كه دبير كل «والدهايم »پيش از من اين كار را انجام داده بود، شوراي امنيت را به يك نشست براي بررسي جدي جنگ به عنوان تهديدي براي امنيت بين‌المللي فرا خواندم. از وقتي كه دريافتم شوراي تحت اوضاع سياسي اقدام مؤثرتري از آنچه خود انجام مي‌دهم، در سه سالي كه گذشته بود، انجام نداده دست به چنين كاري نزده بودم. ايالات متحده و اتحاد شوروي كه هنوز اسير و درگير جنگ سرد بودند، چيزي از خود نشان نمي‌دادند كه از نفوذ چشم افزايشان براي پايان دادن به جنگ استفاده كنند، دست كم اگر اين اقدام به پيروزي هر كشوري مي‌انجاميد. به علاوه، آنها بزودي توافق كردند كه در اين جنگ هيچ طرفي برنده نباشد. تنها جايگزين واقعي كه وجود داشت، اين است كه يك طرف يا هر دو طرف از نفس بيفتند. اين انتظار، ضعيف‌تر شدف چرا كه در خلال تابستان 1982، فرانسه به طور ناگهاني عراق را با پنج فروند هواپيماي سوپر اتاندار كه مجهز به موشك‌هاي اگزوسه مي‌شدند مجهز كرد كه عراق مي‌توانست با آنها پايانه نفتي جزيره خارك را كه از مهمترين پايانه‌هاي نفتي ايران محسوب مي‌شد، مورد حمله قرار دهد. در چنين اوضاع و احوالي ايران تهديد كرد كه تنگه هرمز را مي‌بندد و شايع شد كه اسرائيل، مقدار قابل ملاحظه‌اي سلاح به ايران فروخته است. پس از آن در پايان ماه اوت، ايران عراق را به استفاده از سلاح‌هاي شيميايي عليه مناطق غيرنظامي، متهم كرد و از سازمان ملل خواست كه هياتي را به طور فوق‌العاده مسئول تحقيق در موضوع كند. پي‌ريزي بنياني براي گفتگوها در پايان ماه سپتامبر 1983، با طارق عزيز وزير خارجه عراق و علي‌اكبر ولايتي وزير خارجه ايران كه هردو براي شركت در مجمع عمومي سازمان ملل، به نيويورك آمده بودند، ديدار كردم. اولاف پالمه هم به نيويورك آمده بود تا با اغتنام فرصت در ديدارها شركت كند. هر دو وزير خارجه، توقعاتي از سازمان ملل داشتند. طارق عزيز، اصرار داشت كه كوشش‌هاي طايمان در جهت پايان دادن به جنگ جاري شود. به وزير خارجه اطمينان دادم كه اين خطر كه اختلافات به يك جنگ فراموش شده بدل شوند، وجود ندارد، مشكل اين بود كه با وجودي كه همه دولت‌هاي عضو، جنگ را يك فاجعه مي‌دانستند، هيچكدام آمادگي جاري كردن كوششي را براي پايان دادن به آن نداشت. من گفتم: آقاي پالمه آماده بود كه كمك كند و در هر زمان كه لازم باشد به منطقه سفر كند، اما براي من به عنوان دبير كل و حتي به ميزاني كمتر براي آقاي پالمه در مسئوليت بالايش به مثابه «شيرجه رفتن در يك استخر خالي» بود. ضروري بود كه در اين استخر آب ريخته شود، كه به مفهوم آن بود كه طرح‌هايي ريخته شود كه بتواند ما را به سوي پيشرفت رهنمون شود. وزير خارجه ايران گفت كه كشورش از بابت تلاشهاي من و اولاف پالمه، سپاسگزار است. به هر روي، ايران نمي‌توانست انتظار داشته باشد كه رژيم عراق «عدالت را بپذيرد». او يادآور شد كه با وجودي كه عراق 15 ماه پيش عقب‌نشيني كامل نيروهايش را از سرزمين‌هاي ايران اعلام كرد، اين كشور به اشغال هزار كيلومتر مربع از سرزمين‌هاي ايران ادامه داد. او گفت: «درست نيست كه يك نفر ماري را در آستين بپروراند كه هرلحظه ممكن است او را نيش بزند.» من فقط مي‌توانم اين را اينگونه تفسير كنم كه اين به مفهوم آن است كه ايران تنها زماني مي‌تواند به صلح بينديشد كه رژيم صدام حسين به دور افكنده شده باشد. اساسي براي گفتگوها با وجود كمترين تغيير در شرايط‌، به هر دو وزير خارجه شفاها پيشنهادهائي كردم كه مي‌توانست به عنوان اساسي براي گفتگوهاي غير مستقيم ميان دو كشور مورد استفاده قرار گيرد. اگر پيشرفتي حاصل مي‌شد، گفتگوها به صورت مستقيم مي‌توانست ادامه يابد. اين پيشنهادها، هدف آغاز مذاكرات را تعقيب مي‌كرد، نه دسترسي به پايان جنگ را. محورهاي مذاكرات را ارتباط با توافق‌هاي حاصل از گفتگو به اين شرح بود: - آتش بس و عقب‌نشيني همه نيروها به خطوط مورد توافق - هماهنگ كردن و رسيدگي به ترتيبات ضروري - تحقيق درباره مسئوليت شروع كشتار - جبران خرابي‌هاي جنگ با توجه به مسئوليت دولت و موضوعات پذيرفه شده بين‌المللي - بازگرداندن اسيران جنگي و بازگرداندن همه پناهجويان و افراد تبعيدي - تدارك موافقتنامه براي بازسازي روابط صلح‌آميز همسايگي ايران و عراق، شامل دخالت نكردن در مسائل داخلي يكديگر - ترتيباتي براي تعيين مرزهاي بين‌المللي بين ايران و عراق اينها محورهائي بود كه بعدها به گونه‌اي متافوت در قطعنامه 598 شوراي امنيت كه جنگ را به پايان رساند، ظاهر شده بود. تنها 5 سال بيشتر طول كشيد. سال‌هايي كه به نظر مي‌رسيد جنگ حتي ابعاد تهديدآميز بيشتري مي‌يابد. طرح به يك گفتگوي واقعي بين دو طرف نينجاميد. از نظر پافشاري دو طرف بر مواضعشان، ضروري بود كه گام‌هاي ديگري برداشته شود. تعديل آثار جنگ، ضرورتي براي پايان دادن به آن‌ بود. طارق عزيز و اكبر ولايتي به عنوان سخنگويان و گفتگوكنندگان رسمي رژيم‌هاي خود در موضوع جنگ باقي ماندند و من بايد تماسهايم را با طارق عزيز در زمينه جنگ خليج فارس و با ولايتي در ارتباط با كسب آزادي گروگانهاي غربي در لبنان ادامه مي‌دادم. آنها هر دو عناصري توانا، معقول و كاملا حرفه اي بودند. ولايتي يك پزشك متخصص كودكان بود كه در ايالات متحده درس خوانده و در زماني كه وزير امور خارجه بود، به تحصيلات خود ادامه داده بود. او تمايل داشت دوستانه رفتار كند، برونگرا و پر انرژي بود او بعضي وقتها روز خود را با بازي تنيس در ساعت 5:30 دقيقه صبح آغاز مي‌كرد. احساسم به من مي‌گفت كه او مي‌كوشد انعطاف‌پذير و مصالحه جو باشد، اما نفوذ او محدود بود. او هيچكدام از تعصب‌هاي ديگر رهبران ايراني را از خود بروز نمي‌داد. طارق عزيز، حس مردي با توانايي‌هايي غير معمول را در من برمي‌انگيخت. انگليسي او عالي بود و هرگز كمتر از حد نياز، آمادگي گفتگو در موضوعات مورد علاقه‌اش را بروز نمي‌داد. او مي‌دانست كه واقعا چه مي‌خواهد بگويد و آن را مي‌گفت. اما هيچوقت مخالفتي را با رئيس جمهوري خود بروز نمي‌داد. هم طارق عزيز و ولايتي مي‌توانستند ساعت‌ها در دفاع از مواضع خود و تكرار آنها سخن بگويند. از ميان اين دو تن به نظر مي‌رسيد طارق عزيز تمايل بيشتري براي يافتن راه‌هايي در حركت از ميان دستورات خود در جهت فائق آمدن بر بن‌بست‌ها دارد. شايد اين بازتاب موقعيت ممتاز او در سلسله مراتب حكومت ملي‌اش بود. هر دو نفر تا حال حاضر در مقام‌هاي برجسته خود بدون پيشرفتي در دولت‌هاي خود باقي مانده‌اند. هر دو نفر بايد از نفوذي فوق‌العاده برخوردار مي‌بودند و آن را كسب كرده بودند. من آن دو را بيشتر از كساني كه براي بقا مي‌جنگند، تلقي مي‌‌كنم. اين را مي‌شد فهميد كه هركدام تعهدي دارند كه سبب مي‌شود به عنوان يك نماينده عمل كنند و هركدام تعهدي دارند كه سبب مي‌شود به عنوان يك نماينده عمل كنند و هركدام آماده بود تا بي‌توجه به برخي ضعف‌ها و ناهماهنگي‌هاي سياسي، براي آنها استدلال منطقي بياورند. آنها زيركتر از آن بودند كه ضعف‌ها و ناهماهنگي‌ها را نبينند. در واكنش به ادامه يافتن گزارش حمله به مراكز غيرنظامي و تهديدهايي عمدتا از سوي ايران در مورد كشتيراني در خليج فارس مي‌شد شوراي امنيت در پايان اكتبر 1983 قطعنامه 540 را تصويب كرد كه در آن بار ديگر قطع فوري هرگونه عمليات نظامي عليه اهداف غير نظامي خواسته شده بود و براي اولين بار دولت‌هاي مخاصم به ترك فوري خونريزيها در منطقه خليج «شامل تمام خطوط دريايي، راه‌هاي‌آبي، فعاليت هاي ترابري، پايانه‌ها، مبادي ورودي و بنادر ...» فرا خوانده شده بودند. من مي‌ديدم كه كلمات و بيان قطعنامه بار ديگر از من مي‌خواست تا «توقف ستيزها» را پيگيري كنم، چيزي كه ايران هرگز با آن موافقت نمي‌كرد. سر آخر كله فارس از خليج خشم ايران را برانگيخته بود اگر چه در آن شرايط اين واژگان بيشتر مورد قبول ديگر دولت‌هاي ساحلي بود. اولاف پالمه در يك سخنراني عمومي در استكهلم گفت كه شورا در نگاشتن قطعنامه‌‌، بسيار شتابزده عمل كرده است. من نمي‌توانستم خود را از همراهي با قطعنامه كنار بكشيم، اما مي‌توانستيم و همين كار را هم كردم، كه هويت خود را از شوراي امنيت جدا كنم. همان‌گونه كه پيش‌بيني مي‌كردم، واكنش ايراني‌ها به قطعنامه منفي بود. دولت ايران نخست ظاهرا از من خواست كه روشن كنم، شوراي امنيت به «كدام خليج» در قطعنامه اشاره دارد. (هيچ توضيحي در كار نبود)،‌در يك پاسخ كتبي، ايران يادآور شد كه اقدام شورا، «همان برخورد نابرابري بوده است كه از آغاز جنگ از سوي عراق، تعقيب شده است.» عراق از اين قطعنامه استقبال كرده و اعلام كرد آماده است تا در «يافتن يك شيوه موثر براي جاري كردن آتش بس براي يافتن راه رفع نگراني‌هاي همه طرف‌ها در جهت رضايت از نتايج» مشاركت كند. به هر روي اين شامل شرايطي مي‌شد كه به ايجاد يك مشكل دنباله‌دار انجاميد و مي‌توانست زدوخورد را به فرجامي برساند. قبول قطعنامه، با اين توضيح همراه بود كه اين قطعنامه «يك مجموعه كامل و تقسيم‌ناپذير» است و با احترام به ماهيت، زمان‌بندي و رويه اجرايي، در اين زمينه اقدام شود. همه طرفها بايد به طور يكسان و به فوريت از آنها بهره‌ ببرند.
  24. تمامي نبردها و عمليات صورت گرفته در دوران دفاع مقدس که به منظور بيرون راندن دشمن متجاوز از سرزمين‌هاي ميهن اسلامي و يا به منظور تعقيب ارتش بعثي، انجام گرفته است، همگي بر پايه تدبير، ابتکار، تفکر و محاسبات بسيار دقيق و کارشناسانه به ثمر رسيده است. در اين ميان، نبرد فاو که همزمان با ايام سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي صورت پذيرفت از ويژگي‌هاي افزون تري در ابعاد برنامه ريزي، طرح ريزي مانور، ايجاد هماهنگي‌هاي لازم در بين يگانهاي رزمي عمل کننده، رعايت حفاظت اطلاعات به منظور غافلگير شدن دشمن، ظهور انعطاف پذيري در يگانهاي مانوري سپاه و نيز حماسه آفريني‌هاي فراوان در جهت انجام هرچه بهتر آن، برخوردار بوده است به گونه‌اي که در آن زمان، اعجاب بسياري از کارشناسان نظامي جهان را برانگيخت. پس از پيروزي رزمندگان اسلام در عمليات والفجر 8، بسياري از کساني که با مسائل جنگ و درگيري‌هاي نظامي در جهان، آشنا بوده اند و دستي در نبردهاي مختلف داشته اند در پي يافتن جزئيات نحوه طراحي و چگونگي اجراي اين عمليات بودند. ازجمله گفته مي‌شود آقاي حافظ اسد رئيس جمهور فقيد سوريه پس از اجراي اين عمليات از وزير امور خارجه وقت ايران خواسته است که چگونگي خلاقيت‌هاي انجام شده براي طراحي اين عمليات و تاکتيک‌هاي به کار رفته به منظور تسلط بر دشمن را، براي ايشان، توضيح دهد. رئيس جمهور سوريه که کشورش هميشه در معرض تهديد رژيم اسرائيل قرار داشته است، تمايل داشت تا نحوه برنامه ريزي و طراحي سخت ترين عمليات ايران را در شرايط نابرابر دريابد. شايد علت تمايل او به اطلاع از جزئيات عمليات تصرف شهر بندري فاو، اين بوده است که کشور سوريه سال هاست بخشي از سرزمين خود را در منطقه جولان، بر اثر تجاوز اسرائيل به آن کشور از دست داده و هنوز راه حلّي نظامي براي بيرون راندن صهيونيست‌ها از خاک خود نيافته است و تمام راه حل‌هاي سياسي نيز با موفقيتي همراه نبوده است. به هرحال عمليات والفجر 8 را از ابعاد مختلف و از زواياي گوناگون مي‌توان مورد بررسي و ارزيابي قرار داد و به تبيين انديشه‌ها و تلاش‌هاي به کار رفته در آن پرداخت. آنچه اين نوشته به آن مي‌پردازد نگاهي به مطالعات و تدابير انجام شده براي طراحي و انجام اين نبرد طولاني و پيروز است. مهمترين مسئله پيش از انجام عمليات والفجر 8، انتخاب منطقه مثلث فاو براي اين نبرد بوده است. اکثر طراحان و برنامه ريزان جنگ، منطقه فاو تا رأس البيشه را به دليل شرايط سخت آن و ابهام در نحوه پشتيباني از يگانه‌هاي مانوري در حين انجام نبرد، براي انجام عمليات نظامي گسترده، پيشنهاد نمي‌کردند. بسياري از فرماندهان باتجربه دوران دفاع مقدس بعد از قطعي شدن طرح اين عمليات در پذيرفتن مسئوليت براي انجام آن تمايلي نشان ندادند و لذا در روزهاي اول نبرد جاي آنان در اين منطقه عملياتي خالي بود. منطقه فاو، سرزميني مثلثي شکل بود که از سه طرف در محاصره درياي خليج فارس، رودخانه اروند و خور عبد الله قرار داشت و از يک سو هم به خاک دشمن در جنوب شرقي بصره متصل بود. حمله به اين منطقه باتلاقي مستلزم عبور از رودخانه عريض و پر تلاطم اروند بود که دشمن بر ساحل آن انواع استحکامات و موانع غير قابل نفوذ، از جمله ميلگردهاي خورشيدي را برپا نموده بود، به طوري که حتي تک نفرات غواص هم نتوانند به آن نزديک شوند. از طرفي هجوم هزاران رزمنده به اين منطقه باتلاقي ـ با فرض عبور موفق از اروند رود ـ نياز به تدارکات و پشتيباني‌هاي پيوسته پس از آغاز عمليات داشت که مي‌بايست از طريق جاده متصل به خشکي انجام مي‌شد. از سوي ديگر عقبه نيروهاي عمل کننده نيز از وضعيت مناسبي برخوردار نبود زيرا آنها نيز از يک طرف در محاصره رودخانه‌هاي اروند، بهمن شير و کارون بودند و از سوي ديگر، منطقه تجمع يگان‌هاي مانوري به ناچار در سرزمين باتلاقي جزيره آبادان تعيين شده بود که تردد در اين ناحيه نيز فقط از طريق جاده‌ها و سيل بندهاي موجود در بين باتلاق‌هاي منطقه امکان پذير مي‌شد. ولي با همه اين مشکلات، تصرف منطقه فاو ارزش نظامي، سياسي و نيز رواني بالايي داشت و حضور رزمندگان اسلام در آن ناحيه، مي‌توانست فشار عظيمي را بر دشمن بعثي وارد آورد و راهي به سوي پايان جنگ تحميلي براي مسئولين کشور باز نمايد. اصولاً يکي از اهداف عمليات فاو در آن زمان تصرف يک منطقه استراتژيک از سرزمين دشمن به منظور کسب امتياز نظامي و سياسي برتر نسبت به دشمن براي رساندن صدام به نقطه تسليم بود. اين منطقه تنها راه ارتباطي عراق با درياي آزاد است و دو بندر مهم عراق « بصره و ام القصر» در انتهاي اين ناحيه قرار گرفته اند. اين دو بندر از طريق رودخانه اروند و خور عبد الله که در دو طرف شبه جزيره فاو قرار دارد با خليج فارس ارتباط مي‌يابند. تسلط بر اين منطقه نفتي به معني قطع ارتباط عراق با دريا و تسلط کامل بر اروند رود بود. اروند رود نيز تنها آبراه حياتي و استراتژيکي مهمي است که بعثي‌هاي عراق ادعاي مالکيت و تسلط بر آن را داشتند و مي‌خواستند که نام آن را در نقشه‌هاي جغرافيايي با عنوان شط العرب به چاپ برسانند. لذا ناکامي در اين منطقه براي سردمداران بعثي و ديکتاتور عراق، فشار رواني و سياسي شکننده اي را براي رژيم بعثي ايجاد مي‌نمود. در آن زمان ارتش دشمن با حضور در منطقه فاو توانسته بود بر دامنه ناامني‌هاي خود در خليج فارس به صورتي فزاينده بيفزايد. بعثي‌ها توانسته بودند با کمک موشک‌هاي ساحل به درياي HY2، آبراه خور موسي را براي تردد کشتي‌ها به مقصد بندر امام خميني ( ره) ناامن نمايند و بزرگترين بندر وارداتي ايران در آن هنگام را از کارايي لازم بياندازند. آنها با پرتاب بيش از نود موشک در خور موسي خسارات زيادي را به کاروان کشتي‌هاي ايران در شمال خليج فارس وارد نمودند.حضور رزمندگان اسلام در منطقه رأس البيشه مي‌توانست تا حد زيادي از روند بروز ناامني در خليج فارس که از سوي حکومت عراق در حال افزايش بود بکاهد و به گسترش امنيت تردد کشتي‌ها در خليج فارس کمک شاياني بنمايد. بنابراين، ابتکار مهم تصميم گيري نظامي در سال 1364، تعيين مثلث فاو به عنوان منطقه عملياتي جديد ايران در آن زمان بود که اهميت بسيارزيادي، هم براي دشمن و هم براي جمهوري اسلامي ايران داشت. ابتکار ديگر، به کار گيري شيوه‌ها و تاکتيک‌هاي جديدي براي انجام اين عمليات بوسيله يگان‌هايي بود که تاکنون در چنين سرزميني و حتي شبيه بهآن منطقه، نجنگيده بودند. «چگونگي عبور از رودخانه عريض اروند» به گونه‌اي که دشمن متوجه حرکت رزمندگان غواص در آب‌هاي پر تلاطم و پر جوش و خروشِ رودخانه نشود، «چگونگي شکستن خط اول دشمن و پاکسازي آن»، در ساحل دور اروند رود، «چگونگي جنگ در نخلستان‌هاي پوشيده از درخت خرما و نيزارها و نهرهاي منشعب از اروند»، ـ که زمين را باتلاقي و تردد در آن را سخت مي‌نمود ـ «چگونگي جنگيدن در شهر فاو»، «چگونگي تعيين خط نهايي پيشروي»، «چگونگي مقاومت در برابر پاتک‌هاي دشمن بعد از تثبيت منطقه عملياتي»، «چگونگي پشتيباني و کمک رساني به ده‌ها هزار رزمنده در حال نبرد» و نيز «امکانات مورد نياز» و «چگونگي تخليه مجروحين احتمالي» از منطقه محاصره شده از سمت دريا و از سوي دشمن، همگي از نکات و مسائلي بودند که بايستي در طراح ريزي عمليات مورد توجه جدي قرار مي‌گرفتند. از سوي ديگر قبل از آغاز انجام عمليات بايستي فرماندهان عالي قرارگاه مرکزي، از عملي شدن تاکتيک‌ها براي حصول به آنها اطمينان حاصل مي‌کردند. اين مسائل، همگي نياز به توسعه تاکتيک‌هاي رزمي و استفاده از خلاقيت‌هاي تازه براي نيل به موفقيت داشت. تجربه جنگ، به فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي که برنامه‌ريزي، طراحي و اجراي اين عمليات را بر عهده داشتند اين توانايي را بخشيده بود تا براي حل همه اين چالش‌ها و مسائل، راه کارهاي تاکتيکي نويني بيابند و از شيوه‌هايي که دشمن تا آن زمان حتي به آنها فکر هم نکرده بود استفاده نمايند. براي عبور از اروند رود مقرر شد همه يگان‌ها غواص‌هايي را آموزش دهند تا بتوانند در «سکوت کامل» و «با سرعت عمل لازم»، و در «تاريکي شب» از اين رودخانه خروشان، عبور کرده و بدون شليک گلوله اي، خود را به خط اول دشمن رسانده و آن را تصرف و پاکسازي نمايند. براي انجام عملياتِ «هجوم اصلي و انتقال عمده قوا» نيز همه لشکرها و تيپ‌هاي مانوري سپاه موظف شدند خود را به «يگان دريايي» مجهز نموده و آموزش‌هاي شنا و قايقراني و اسکله سازي و ساحل شناسي را فرا گيرند و با تکيه بر شناورهاي در اختيار، يگان خود را پشتيباني نمايند. براي تدارک نيروها و ارتباط با عقبه يگان‌ها نيز بنا، بر اين شد که مهندسين متخصص و باتجربه جهاد سازندگي و سپاه پاسداران، کار طراحي «پل‌هاي لوله‌اي و شناور» را بر عهده گيرند و بلافاصله پس از تصرف ساحل دور و خط اول دشمن نسبت به نصب آنها بر روي رودخانه اقدام نمايند به گونه اي که نصب پل ها، مانعي براي جريان طبيعي آب اروند ايجاد نکند. طراحي و احداث پل‌هاي بعثت و فجر حاصل اين تلاش گسترده و فوق العاده بود. انسان‌هاي بزرگي براي طراحي و نصب اين پل‌ها به صورت شبانه روزي تلاش مي‌کردند. نام مهندس بهروز شريف و مهندس حميد سليمي که در اين عمليات، اقدامات مهندسي زيادي را انجام دادند، فراموش نخواهد شد البته حميد سليمي در اثناي اين عمليات به شهادت رسيد و مهندس شريف هم بعدها به لقاء الله پيوست. به منظور مقاومت در برابر پاتک‌هاي دشمن نيز علاوه بر توسل به عنايات خداوند بزرگ از حضور انسان‌هاي شجاع و شهادت طلب بسيجي براي مأيوس کردن دشمن بهره گيري شد که به همراه فرماندهان شجاع و حماسه آفرين خود توانستند دشمن را از بازپس گيري منطقه فاو بازدارند و 75 روز جنگ مداوم را زير بمباران شديد سلاح‌هاي شيميايي در سرزمين دشمن، پيروزمندانه ادامه دهند. ابتکار مهم ديگر، چگونگي انتخاب يگان‌هاي مانوري از بين لشکرها و تيپ‌هاي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بود. واحدهايي که فرماندهان آنها به انجام موفقيت آميز اين عمليات ايمان داشته باشند و بتوانند به گونه‌اي سريع با سازماندهي کارآمد و انعطاف لازم، نيازهاي عمليات را در ساختارهاي سازماني خود بوجود آورند. شناخت دقيق روحيه فرماندهان، مسئولين و نيز يگان‌هاي مناسب از سوي فرمانده وقت کل سپاه که طراح، مبتکر، آفريننده و مجري اين عمليات بود، باعث شد که او در انتخاب يگان‌هاي عملياتي ابتکار ويژه اي را به خرج دهد و واحدهايي را به عنوان يگان‌هاي خط شکن انتخاب نمايد که براي دشمن کمتر تصور آن مي‌رفت. مسئله مهم ديگر، گسترش و آرايش واحدهاي توپخانه و چگونگي استفاده از آتش‌هاي برد بلند براي دفع پاتک‌هاي دشمن و کمک به پيشروي يگان‌هاي عمل کننده در طول نبرد بود. گسترش سازمان رزم توپخانه در منطقه عمليات قبل از آغاز نبرد فاو به گونه اي که دشمن متوجه حضور انبوه آن نشود نيز از تدابير مهمي بود که با رعايت کامل اصول غافلگيري از سوي شهيد بزرگوار توپخانه سپاه، حسن شفيع زاده و ساير همرزمانش صورت گرفت و طرح آتشي تهيه شد که کارايي خود را بخصوص هنگام تلاش‌هاي دشمن براي بازپس گيري منطقه به اثبات رساند. براي مقابله با حجم انبوه بمباران دشمن نيز، علاوه بر استفاده از توپ خانه پدافند هوايي، قرارگاه پدافند خاتم الانبيا(ص)، يک سايت موشکي «هاگ» را در ميان نخل‌هاي جزيره آبادان مستقر نمود که توانست ده‌ها فروند از هواپيما‌هاي دشمن را مورد هدف قرار دهد. گرچه دشمن در اين عمليات گسترده ترين تهاجم با سلاح‌هاي شيميايي را عليه رزمندگان حماسه آفرين انجام داد و بيش از سه هزار بمب و راکت شيميايي بر سر رزمندگان اسلام فرو ريخت و هزاران نفر از سلحشوران سپاه توحيد را با اين سلاح‌ها مصدوم نمود تا بتواند آنان را از منطقه عملياتي خارج نمايد، ليکن تدابير انديشيده شده از سوي بهداري سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و ايجاد حمام‌هاي شست و شو و استفاده از وسايل مختلف براي مقابله با سلاح شيميايي دشمن ازجمله واگذاري ماسک و چفيه به همه رزمندگان که موجب کاهش تنفس مواد شيميايي دشمن مي‌شد، موجب گرديد که حمايت‌هاي وسيع آمريکا و اروپا در تجهيز عراق به جنگ افزارهاي شيميايي و ميکروبي نتواند عزم رزمندگان دلير را براي مقابله با ارتش متجاوز بعث دچار ترديد و سستي نمايد. در مجموع، نبرد فاو که در 20 بهمن سال 1364 با اسم رمز مقدس « يا فاطمه الزهرا(س)» آغاز شد حاصل تفکر، انديشه و ايثار فرماندهان بزرگي است که در مکتب خميني کبير پرورش يافته و توانستند به همراه رزمندگاني که عشق و وفاداري به امام امت تنها انگيزه حضور آنان در ميادين نبرد بود، بزرگ ترين حماسه تاريخ ايران را بيا فرينند. سالگرد اين روز به ياد ماندني و ياد شهداي سرافراز و هميشه جاويد آن و امام شهيدان را گرامي مي‌داريم. منبع : سرتيپ پاسدار حسين علايي - سايت بازتاب
  25. کمان – 99 حمله هوایی سراسری نیروی هوایی عراق علیه نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران در روز سی و یک شهریور ماه آغاز شد. اما عملیات تاکتیکی هوایی برای انهدام نیروی هوایی عراق در روز یکم مهرماه 1359 به منظور کسب برتری هوایی توسط نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران در کمتر از یک روز از آغاز جنگ انجام گردید. این عملیات بر پایه طرح نبرد البرز صورت می گرفت اما در طرح نبرد البرز نیروی هوایی از پیشدستی و غافلگیر نمودن دشمن منع شده بود و به همین لحاظ بود که نیروی هوایی ایران صبر کرد تا اولین ضربات را از دشمن دریافت کند و سپس در روز یکم مهرماه با علم به اینکه اصل غافلگیری دشمن که از اصول جنگ است، هر گز واقع نخواهد شد و دشمن با آمادگی کامل در صحنه حضور دارد، با یکصد و چهل فروند هواپیما فرودگاه ها و پایگاه های هوایی دشمن را در هم کوبید. نام عملیات انهدام نیروی هوایی دشمن. زمان عملیات طلوع آفتاب و آغاز روشنایی روز در سرزمین عراق و در منطقه مربوط به هر یک از اهداف در روز یکم مهرماه 1359. علت انتخاب این زمان این است که چون خورشید از شرق طلوع می کند و هواپیماهای جنگنده بمب افکن نیروی هوایی نیز می بایستی از شرق به غرب به سوی اهداف خود پرواز کنند، بنابراین در هوای گرگ و میش صبحگاهی و تیغ تیز شعاع آفتاب در شرایطی که توپچی های زمین به هوا به سوی شرق و در حقیقت به سوی آفتاب می نگرند، هدف گیری برایشان دشوار می نماید. رمز عملیات کمان – 99 منظور از چنین واژه ای گذاشتن تیر در چله کمان از سوی ملت ایران و رهان نمودن آن تا دور دسترس ترین نقاط عراق بود و 99 نیز تقارن شمارش اوراق و صفحات طرح البرز باعدد 99 بود. منطقه عملیات سراسر خاک و فضای کشور عراق؛ پایگاه های هوایی کرکوک، موصل، رشید، حبانیه، ناصریه، شعیبیه، کوت، المثنی و اهداف دیگر در حد فاصل مدار 30 درجه شمالی یعنی جنوبی ترین مدار در خاک عراق تا شمالی ترین مدار در کشور مذکور که مدار 37 درجه شمالی را شامل می شود. اهداف عملیات این عملیات هوایی تحت نام انهدام نیروی هوایی دشمن (COUNTER AIR OPERATION) اهداف مشخصی داشت مثل پایگاه های هوایی، مخازن سوخت و مهمات هواپیماها، برج های مراقبت هوایی، تأسیسات کارخانجات هواپیما سازی و سوله ها و پناهگاه های اسکادران های تعمیر و نگهداری هواپیماها، باندهای پروازی و این قبیل اهدافی که در زمین گیر کردن هواپیماهای دشمن و کاهش فعالیت های هوایی او علیه نیروهای خودی مؤثر باشند. برای آزادی عمل یگان های مانوری و انهدام این اهداف ابتدا باید مأموریت هایی بنام (SEAD) یا عملیات ضد پدافند هوایی دشمن (SUPPISION ENEMY AIR DEFENCE) قبل از حملات هوایی یا همزمان انجام شود و رادارها و موشک های ضد هوایی و توپخانه ضد هوایی در مناطق هدف از سر راه هواپیماهای بمب افکن برداشته شوند. اجرای موفقیت آمیز این عملیات موجب کسب برتری هوایی در مناطق نبرد و مناطق عملیاتی می شد و هدف اصلی این عملیات ایجاد یک سیادت هوایی مطلق یا (AIR SUPRIMACY) بود و چنانچه چنین هدف بزرگی حاصل نمی شد، دست کم برتری هوایی (AIR SUPERIORITY) باز هم چنانچه مقدور نمی بود، یک برابری هوایی را تضمین نماییم که (AIR PARITY) گفته می شود. در آن زمان که نیروهای زمینی ارتش جمهوری اسلامی در گنبد و کردستان درگیر ضد انقلاب بودند و به تازگی از اتهام کودتای نافرجامی رها شده بودند و هیچ نیروی نظامی دیگری نیز در منطقه خوزستان حضور رزمی نداشت که بتواند جلوی پیشروی تانک های دشمن را سد کند، نیروی هوایی ایران ناگزیر باید از طریق هوا دشمن را آنچنان بمباران می کرد که او به راحتی نتواند شهرهای خوزستان و سایر استان های در راه را یکی پس از دیگری تصرف کند و تحت کنترل خود در آورد. برای این کار احتیاج به برتری هوایی نسبی در مناطق تحت پیشروی و متصرف شده دشمن بود و این عملیات در پایان، توان پروازی رزمی دشمن را به میزان قابل توجهی کاهش می داد و از سوی دیگر در جهت تکمیل استراتژی کلی دفاعی کشور بود. علل انتخاب این اهداف حملات هوایی علیه این اهداف از بّعد تاکتیکی، نیروی زمینی دشمن را در ابعاد خدمات پشتیبانی رزمی و آتش پشتیبانی هوایی، دفاع هوایی و اطلاعات و هشدار اولیه در میدان جنگ با کاستی فراوانی روبرو می ساخت و چنین تدبیری می توانست به تهاجم نیروی زمینی عراق در خوزستان پایان دهد و دشمن را مجبور به اتخاذ وضعیت دفاعی و فرا رفتن در عمق زمین و در سنگرهای دفاعی نماید. از بّعد استراتژیک دفاعی، برآوردهای هوایی دشمن حکایت از زمین گیر بودن نیروی هوایی ایران را داشت و انجام چنین عملیات هوایی سنگین می توانست معادلات استراتژیک دشمن را در سرنگونی نظام اسلامی و چنین تعاریفی منفعل نماید. ضربات وارد شده به دشمن نیروی هوایی عراق برای مدت طولانی بیش از حدود 56 درصد از توانایی خود را نتوانست به کار گیرد. پایگاه رشید که در جوار بغداد قرار دارد و علی القاعده باید به سرعت آماده و درگیر نبرد شود، برابر گزارش اداره دوم نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران در تاریخ نهم آذرماه 59 پس از بمباران هوایی سنگین مجدداً عملیاتی شد. این روند کم و بیش سرنوشت همه پایگاه های هوایی عراق نیز بود. شرایط عمومی کشور و وضعیت بین المللی: نیروی هوایی عراق به پانزده مرکز هوایی جمهوری اسلامی ایران در ساعت دو بعد از ظهر روز سی و یکم شهریور ماه 1359 یورش هوایی سنگینی را آغاز نمود و نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران براساس مفاد طرح نبرد البرز مجاز به پیشدستی نبود و چنین شد که این ضربات اولیه حملات هوایی را ناگزیر تحمل کرد. جنگ در منطقه آغاز گردید و نیروی زمینی ارتش عراق با سه لشگر زرهی و دو لشگر پیاده مکانیزه به سوی خوزستان حرکت نمود. لشکر 92 زرهی اهواز که در جریان توطئه کودتای نافرجام تیر ماه 59 ضربات مهلکی را دریافت کرده بود اکنون توان رزمی اولیه و لازم را برای حفظ سنگرهای دفاعی نداشت و جهان در انتظار سقوط خوزستان و به دنبال آن تحقق یافتن صحبت های زمامدار عراق مبنی بر سرنگون ساختن نظام جمهوری اسلامی ایران در مدتی کوتاه تر از یک هفته به سر می برد. توطئه کودتای نافرجام تیرماه 59 گریبان نیروی هوایی را نیز گرفته بود و براساس اعلام فرمانده این نیرو بیش از 30 درصد توانایی رزمی در نیروی هوایی محاسبه نمی شد. اولین حملات هوایی در ساعات هفده و سی دقیقه و هفده و پنجاه و پنج دقیقه علیه نیروی هوایی عراق در بعدازظهر روز سی و یکم شهریور ماه تحت نام عملیات انتقام انجام گردید. اما در طلوع آفتاب روز یکم مهرماه 59 نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران با یکصد و چهل فروند هواپیمای خود، پایگاه های هوایی عراق را در هم کوبید. کشورهای دوست و هم پیمان عراق شامل کشورهای عرب منطقه و برخی کشورهای اروپایی مثل فرانسه و آلمان و از همه مهم تر ایالات متحده امریکا با این پاسخی که نیروی هوایی ایران به ارتش عراق داد بلافاصله دریافتند که محاسبات آنها چندان دقیق و مبتنی بر اطلاعات درست و حقایق نبوده، احتمالاً ایران از توان دفاعی قابل توجهی برخوردار است. از آن میان خلبانانی که تاکنون از یک آمادگی نسبی برخوردار بوده اند و توانسته اند در این عملیات به نحو شایسته ای شرکت کنند و یگان های لجستیکی و اقتصادی هواپیماها را به نحو شایسته ای تعمیر و برای اجرای عملیات هوایی آماده سازند موقعیت جغرافیایی منطقه عملیات سراسر کشور عراق حد فاصل مدارهای جغرافیایی 30 درجه شمالی و 37 درجه شمالی و در این منطقه وسیع تمامی پایگاه های هوایی نیروی هوایی عراق مورد توجه بود وضعیت دشمن نیروی هوایی عراق صاحب هواپیماهای جنگنده بمب افکن و جنگنده رهگیر بسیار بود که در برآوردهای اطلاعاتی به آنها اشاره شد ولی به طور کلی در آغاز جنگ تعداد اقلام عمده رزمی نیروی هوایی عراق به شرح زیر بوده است: 607 فروند هواپیما 169 فروند هلیکوپتر 775 دستگاه پرتاب کننده موشک های زمین به هوا 713 عراده توپ های پدافند هوایی 116 دستگاه رادارهای اخطار اولیه و ارتفاع یاب و کنترل آتش. وضعیت نیروهای خودی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در آن زمان تنها نیرویی بود که در برابر یورش ارتش عراق قرار گرفت. در این عملیات که عمده ترین عملیات تاکتیکی هوایی در عرف هوانوردی نظامی جهان محسوب می شود، نیروی هوایی ایران از هواپیمای جنگنده بمب افکن برای بمباران سود جست. اجرا و هدایت عملیات در آستانه طلوع آفتاب صبح یکم مهرماه 59 با ابلاغ رمز کمان – 99 هواپیماهای جنگنده بمب افکن و شکاری رهگیر نیروی هوایی در هفت پایگاه هوایی کشور به غرش در آمدند و باندهای پروازی را پشت سر نهادند و هر گروه با بهره گیری از سوختگیری هوایی برای انهدام هدف های دور دست و یا بدون عملیات سوخت گیری در هوا، فضای کشور عراق را شکافتند و در نوردیدند و اهداف خود را در سراسر خاک عراق در هم کوبیدند. اهدافی که در داخل پایگاه های هوایی دشمن مورد توجه خلبانان بود شامل باندهای پروازی، پناهگاه های هواپیماها، راه های خزش، انبارهای مهمات، انبارهای آمادگی و قطعات پشتیبانی کننده هواپیماها، مخازن سوخت هواپیماها و خودروها، رادارهای هدایت کننده هواپیماها، برج های مراقبت کنترل، سیستم های فرماندهی کنترل پایگاه ها و مراکز مخابراتی و انواع آنتن های آن بود. اما نقاطی از دشمن که مورد هدف قرار گرفت: الف) 48 فروند هواپیمای جنگنده بمب افکن تایگر اف – 5 یی پایگاه هوایی موصل در بخش شمال عراق در استان نینوا را در هم کوبیدند. ب) 16 فروند هواپیمای جنگنده بمب افکن فانتوم اف – 4 یی پایگاه کوت در استان میسان (العماره) عراق را در هم کوبیدند. ج) 40 فروند هواپیمای جنگنده بمب افکن تایگر اف – 5 پایگاه هوایی ناصریه را در استان ذیقار عراق در هم کوبیدند. د) 12 فروند هواپیمای فانتوم اف – 4 یی پایگاه هوایی شعیبیه در استان بصره عراق را در هم کوبیدند. ه) 12 فروند هواپیمای فانتوم اف -4 یی پایگاه هوایی الرشید در جوار بغداد را در هم کوبیدند. و) پایگاه های هوایی حبانیه شامل تموز و هضبه در غرب بغداد، فرودگاه بین المللی بغداد، پایگاه هوایی کرکوک در استان کرکوک، فرودگاه المثنی و برخی فرودگاه های دیگر در امواج بعدی حملات هوایی بمباران شدند. در موج دوم حملات هوایی پایگاه یکم شکاری با 50 درصد از هواپیماهای آماده و پایگاه دوم شکاری نیز با 50 درصد از هواپیماهای آماده، حمله ور شدند. نتایج حاصل و بازتاب های سیاسی نظامی خبرگزاری های غیر ایرانی بیشتر مهارت های خلبانان ایرانی و قابلیت های هواپیماهای ایرانی را که ساخت ایالات متحده امریکا بود، با آب و تاب بر روی آنتن هایی فرستادند. نیت آنان تبلیغات برای جهان غرب و محصولات غربی در برابر اتحاد جماهیر شوروی بود. آنها پرواز خلبانان ایرانی را اعجاب برانگیز و قابلیت مانور هواپیماهای غربی را در برابر پدافند هوایی بغداد بی نظیر توصیف کردند، اما آنچه در لابلای تبلیغات به چشم می خورد ضربه روحی شدیدی بود که زمامدار عراق و سیاستمداران غربی بلافاصله پس از انجام این عملیات دریافت کردند. زمامدار عراق پیشنهاد آتش بس و مذاکراتی را به صورت میانجی گری کشورها و سیاستمداران معتبر در قالب یک بیانیه دیپلماتیک آمیخته به شروط بی اهمیتی را عنوان نمود و رسانه های همگانی وحشت مردم ار از ادامه بمباران هوایی منعکس نمودند. پایگاه هوایی رشید در جوار بغداد پس از چندین نوبت بمباران هوایی بالاخره در تاریخ نهم آذرماه 59 عملیاتی شد و این موضوع را اداره اطلاعات یا اداره دوم سماجا طی نامه ای به نیروی هوایی ایران اعلام نمود. تفسیر این خبر چنین بود که این پایگاه عظیم هوایی و برخی پایگاه های دیگر نیروی هوایی عراق از روز یک مهرماه 59 و در تمام این مدت 60 روزی که از جنگ گذشته بود پس از بمباران های سنگین هوایی توسط خلبانان ایرانی دیگر نتوانسته بودند عملیاتی و قابل بهره برداری بشوند و این پیروزی موجب کاهش توان رزمی هوایی دشمن و کاهش فعالیت های هوایی او بر فراز جبهه های زمینی و کسب برتری هوایی برای نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران بود. منبع: http://www.sajed.ir/pe/index.php?option=com_content&task=view&id=33&Itemid=2 انجمن هوافضا