جستجو در انجمن

مشاهده نتایج برای برچسب های 'عراق'.



تنظیمات بیشتر جستجو

  • جستجو بوسیله برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


انجمن ها

  • بخش داخلی
    • اخبار و قوانین
    • ماهنامه میلیتاری
    • گالري عكس و فيلم
    • کتابخانه میلیتاری
    • مقالات برتر
  • War and History - بخش جنگ و تاریخ
    • مباحث جامع نظامی
    • پیمان ها - قراردادها و معاملات تسلیحاتی
    • دکترین و استراتژی
    • عملیات های نظامی
    • جنگ تحمیلی
    • تحولات روز امنیتی نظامی بین الملل
    • General Military Discussions
  • Air force Forum - بخش نیروی هوایی
    • هواپیماهای نظامی
    • بالگردهای نظامی
    • تسلیحات هوایی
    • متفرقه در مورد نیروی هوایی
    • سایر بخشهای نیروی هوایی
    • Airforce - English
  • Army Forum - بخش نیروی زمینی
    • ادوات و تسلیحات زمینی
    • خودروهای نظامی و زره پوش ها
    • مباحث جامع زرهی
    • توپخانه زمینی
    • موشک های زمین پایه
    • الکترونیک زمینی
    • تجهیزات و تسلیحات انفرادی
    • متفرقه نیروی زمینی
    • سایر بخشهای زمینی
    • Ground forces - English
  • Navy Forum - بخش نیروی دریایی
    • شناورهای سطحی
    • شناور های زیرسطحی
    • هوا دریا
    • تسلیحات دریایی
    • سایر بخش های نیروی دریایی
    • علوم و فنون دریایی
    • راهبردها و راهکنش های دریایی
    • تاریخ نیروی دریایی
    • اخبار نیروی دریایی
    • Navy - English
  • News Section - بخش خبر
    • اخبار روز ایران و جهان
    • اخبار صفحه اول
    • رایانه و شبکه
    • English News
  • Non-Military Forums - سایر بخشها
    • دیگر موضوعات و مطالب

پیدا کردن نتایج در ...

یافتن نتایج که ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروز رسانی

  • شروع

    پایان


Filter by number of...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


Website URL


Yahoo


Skype


Location


Interests

پیدا کردن 51 results

  1. بسمه تعالی 182 به بهانه ی چهل سالگی دفاع مقدس ؛ دفاع مقدس به مثابه یک میراث بشری 1: به اعتقاد نظریه پردازان روابط بین الملل ، تا زمان جنگ جهانی دوم ، مهم ترین دلیل در شعله ور شدن آتش جنگ ها ، عدم واکنش مناسب جهانی به تهاجمات مرزی، عبور از مرز های نظامی، اشغال و تجزیه کشور های دیگر بود. در بحران چکسلواکی وپیش از جنگ دوم ، موسولینی پیش‌نهاد کردکه کنفرانسی متشکل از قدرت‌های اروپایی بریتانیا، فرانسه، ایتالیا و آلمان نازی برای رسیدگی به آن تشکیل شود. در ۱۹۳۸ این کنفرانس بدون حضور نماینده‌ای از شوروی یا چکسلواکی در مونیخ تشکیل شد و این قدرت ها بدون درنظر گرفتن تمامیت ارضی چکسلواکی ، در پایان جلسه سودت را به آلمان بخشیدند . نویل چمبرلین پس از امضای توافق‌نامه مونیخ گفت: «امروز ماصلح را برای زمانه‌مان را تحقق بخشیدیم.» ولی خبر نداشت که بی توجهی به حق حاکمیت ملی و حفظ تمامیت ارضی کشور های دیگر چه عواقبی در بر خواهد داشت ! هیتلر پس از اتریش و چکسلواکی به سراغ لهستان رفت و آتش جنگی را روشن کرد که اروپا و برخی نقاط دیگردنیا را به مدت بیش از ۶ سال در خود فرو برد. کشور های قدرتمند دنیا در سایه عدم واکنش و نادیده گرفتن اشغال خاک دیگر کشور ها، که به ظاهر مستقیما آسیبی به منافع آنان نمی زد، به دنبال به دست آوردن صلح سعادتمندانه ای بودند که هرگز آن را به دست نیاوردند. به دنبال این جنگ خانمان سوز بود که به منظور برقراری صلح و امنیت در جهان و محترم شمردن تمامیت ارضی کشور ها، منشور ملل متحد در تاريخ 26 ژوئن 1945 در سانفرانسيسكو در پايان كنفرانس ملل متحد درباره تشكيل يك سازمان بين‌المللي به امضاء رسيد و در 24 اكتبر همان سال لازم‌الاجرا گرديد. در ماده 1 از فصل 1 منشور این سازمان آمده است: "حفظ صلح و امنيت بين‌المللي و بدين منظور به عمل آوردن اقدامات دسته جمعي موثر براي جلوگيري و برطرف كردن تهديدات عليه صلح و متوقف ساختن هرگونه عمل تجاوز يا ساير كارهاي ناقض صلح و فراهم آوردن موجبات تعديل و حل و فصل اختلافات بين‌المللي يا وضعيت‌هايي كه ممكن است منجر به نقض صلح گردد با شيوه‌هاي مسالمت‌آميز و برطبق اصول عدالت و حقوق بين‌الملل... " 2 : پس از جنگ جهانی دوم، از یک سو به دنبال رقابت ها و توسعه طلبی های شدت گرفته در پی جنگ سرد، از سوی دیگر به دلیل اوج گرفتن مساله امنیت انرژی، مجددا مناقشات ارضی و به راه انداختن جنگ ها و کودتا ها توسط ابر قدرت ها شدت گرفت. در ادامه تسلط چنین جوی، جنگ 8 ساله ایران و عراق که یکی از طولانی ترین، خسارت بار ترین و پرتلفات ترین جنگ های قرن 20 ام بود به راه افتاد. این جنگ در شرایط عدم ثبات داخلی ایران در پی وقوع انقلاب اسلامی در سال 1979 و در کمتر از یک سال پس از انقلاب در حاکی که تمامی نهاد های حاکمیتی دچار تنش و تحولات بوده و ارتش نیز پس از پیوستن به انقلاب وضع آشفته و نابسامانی داشت شروع شد. صدام وعده پیروزی قریب الوقوع را می داد و خود اولین گلوله توپ را به سمت ایران شلیک کرد . همچنین ارتش عراق به شدت از سوی کشور های غربی و شرقی تجهیز شده بود تحت حمایت سنگین مستشاری و اطلاعاتی آنان بود . در سوی دیگر ارتش و سازمان نظامی ایران در ضعف و آشفتگی و تحریم تسلیحاتی به سر می برد به نحوی که بسیاری منتظر سقوط قریب الوقوع حکومت نوپای ایران و یا دست کم اشغال بخش های وسیعی از خاک ایران از جمله مناطق نفت خیز ایران بودند. این مقاومت با چنگ و دندان نظامیان ارتشی و سپاهی و به ویژه نیرو های داوطلب مردمی بود که خاک ایران را از دهان صدام بیرون کشید و تمامیت ارضی آن را حفظ کرد. این جنگ که با تحریک و دسیسه ابر قدرت ها توسط صدام علیه ایران تحمیل شد می توانست مثال دیگری باشد از جنگ های صورت گرفته بر سر منابع انرژی خصوصا منطقه بسیار نفت خیر جنوب شرق ایران، اما نکته ی مهم آن مباح شمردن کشور گشایی هایی بود که از سوی قدرت های جهانی و حتی دیگر کشور های منطقه قرار بود صلح سعادت مندانه دیگری را در پی داشته باشد. اما دوباره گندم صلح به دندان هیچ کدام از آن کشور ها نرسید، پس از خاتمه جنگ ایران و عراق، صدام در حالی کویت را اشغال کرد که چشم به سرزمین های شبه جزیره عربستان دوخته بود. همان دو کشوری که در سال های جنگ ایران و عراق بیشترین حمایت مالی را از صدام کرده بودند. پس از آن تنها ورود آمریکا و دیگر کشور های غربی عضو ائتلاف بود که عربستان را از خطر اشغال شدن رهانید و خاک کویت را آزاد کرد. ورودی که با به راه انداختن جنگ اول خلیج فارس همراه بود و تاسیس پایگاه های نظامی و استقرار گسترده نظامیان آمریکایی و سلطه دولت مطبوعشان بر گلوگاه های تولید انرژی جهان را به دنبال داشت. همچنین، در اتفاقی کم نظیر هر دو بلوک شرق و غرب که در جای جای جهان از هیچ فرصتی برای رقابت و تخاصم با یکدیگر دریغ نمی ورزیدند، برای یاری رژیم بعث به رهبری صدام علیه ایران متحد شده بودند. تانک های مدرن تی 72، موشک های بالستیک اسکاد، هواپیما های بسیار پیشرفته میگ 25 و 29 که در آن زمان آخرین دستاورد های بلوک شرق بود و بسیاری تسلیحات دیگر، از شوروی سابق، هواپیما های سوپر اتاندارد، میراژ اف-1 ، موشک های ضد کشتی اگزوست، سامانه پدافندی رولند و حتی تاسیسات اتمی از سوی فرانسه، بسیاری تجهیزات و حتی سلاح های شیمیایی از آلمان، و در نهایت اطلاعات ماهواره ای و تصاویر هوایی، کمک های مستشاری و در نهایت حتی دخالت مستقیم از سوی ایالات متحده، در کنار دلار های نفتی شیخ های حاشیه خلیج فارس صدام را در برابر ایران یاری می رساند. چرا که نفت و امنیت انرژی مگا ترند جدیدی بود که پس از کشور گشایی های جنگ جهانی دوم محبوب شده بود، و هر دو بلوک شرق و غرب بر سر آن تفاهم و اتفاق نظر داشتند. این در حالی ست که مبنای شکل گیری سازمان ملل به عنوان یگانه سازمانی که تمامی دولت ها و ملت های جهان را با یکدیگر مرتبط می سازد و به دور یک میز می نشاند آن بود که حقوق و تمامیت ارضی کشور ها محترم و خدشه ناپذیر دانسته شود. 3: جنگ ایران و عراق یکی از طولانی ترین جنگ های قرن 20 ام بود و با فاصله کوتاهی جنگ اول خیلج فارس را در پی داشت . این جنگ همزمان با انقلاب رسانه ای در دنیا و فراگیر شدن رسانه های دیداری اتفاق افتاد و موجب شد تا افکار جهانی در مورد این جنگ و منازعات بعدی در خاور میانه حساس شود، زیرا در بسیاری از کشور های جهان، خصوصا کشور های غربی روزانه اخبار متعددی از جنگ ایران و عراق منتشر می شد. اگر جنگ ویتنام وجدان های مردم جهان را در مورد جنگ افروزی مستقیم ابرقدرت ها حساس نمود؛ جنگ ایران و عراق مردم جهان را متوجه بعد جدیدی ازین آتش افروزی ها نمود . طولانی شدن جنگ در مناطق نفت خیز، آن هم در شرایطی که هر دو بلوک شرق و غرب در آن همکاری و مشارکت دارند، افکار عمومی را در مورد اهداف پنهان و اصلی به راه افتادن این جنگ حساس کرد. به ویژه انکه پس از پایان جنگ ایران و عراق، پس از آنکه صدام با چراغ سبز آمریکا دست به اشغال کویت زد، همان آمریکا، خود به ناگاه مدعی پرچم داری مبارزه با صدام و آزادی سازی کویت شد. این رسوایی ها و آگاهی عمومی از حقایق جنگ های نفتی بود که کار را برای دست اندازی های نظامی قدرت های بزرگ به خاک دیگر کشور ها به میزان کم نظیری دشوار ساخت؛ مقاومت طولانی ایرانیان، که در شرایطی که در جنگی نابرابر و تحت تحریم های شدید، با چنگ و دندان مقاومت کردن و گوشت تن را سپر گلوله قرار دادن مانع از نابودی کشور و به تاراج رفتن سرزمین های نفت خیز در دسیسه چیده شده توسط ابر قدرت ها، و آگاه شدن افکار عمومی جهان در مورد اهداف پنهان این جنگ شد، موجب شد تا دولت آمریکا حتی در ژست مبارز آزادی نیز کار دشواری در اقناع افکار عمومی در توجیه مداخله نظامی خود داشته باشد و مجبور به اجرای تبلیغات و پروپاگاندای گسترده از جمله داستان معروف رسوایی شهادت دروغین دختر سفیر کویت شود. [1] نهایتا نتیجه آن شد که افکار عمومی به هیچ وجه جنگ افروزی را تحت هر عنوانی برنمی تابید و تنها واقعه ای چون 11 سپتامبر می توانست از پس توجیه افکار عمومی برای اشغال افغانستان و افزایش حضور و مداخله نظامی آن کشور در خاور میانه بر آید. برای اشغال عراق نیاز به افسانه سرایی ها در مورد انبار های تسلیحات کشتار جمعی عراقی بود که دستمایه اشغال آن کشور قرار گرفت. همان دست مایه ای که با رسوا شدن دروغ ها و دسیسه های آن یکی از بزرگترین بی آبرویی های دولت آمریکا در 100 سال گذشته را به بار آورد و دولت بوش پسر را به یکی از منفور ترین دولت های آمریکا در داخل آمریکا و سطح بین المللی بدل کرد. و در ادامه کار به آنجا کشید که در برابر فشار افکار عمومی راهی جز خاتمه اشغالگری و خروج نظامیان از عراق باقی نماند. حتی برای دولت ترامپ شعار خارج کردن نظامیان از افغانستان و خاتمه جنگ به بزرگ ترین دستاورد بدل شد . 4 : حساسیت افکار عمومی مردم جهان نسبت به حق حاکمیت ملی کشورها ، حاصل بی خانمان شدن ، کشته شدن و نقص عضو انسانهای بسیاری بوده واین بهایی بسیار گزاف به شمار می آید . این آگاهی از اهداف واقعی تجارت جنگ در بین قدرت های بزرگ بود که راه را برای دست اندازی های بیشتر به خاک دیگر کشور ها بست و مقاومت 8 ساله و خون صد ها هزار ایرانی در برابر اشغال گری ، نقش کم نظیری در شکل گیری آن ایفا کرد. ازین رو میتوان گفت که دفاع مقدس ایران نه تنها یک موضوع ملی بلکه یک میراث بشری و متعلق به تمام انسان های آزاده است : میراث تثبیت حق حاکمیت ملی و تمامیت ارضی . [1] https://en.wikipedia.org/wiki/Nayirah_testimony
  2. بسمه تعالی عین الاسد، پایگاهی که باید انهدام کامل را تجربه میکرد. مقدمه آنچه پیوسته در اخبار و تحلیل های غربی پیرامون ایران میخوانیم، بدون غلو کردن، این است که ایران در منطقه پروکسی هایی دارد که از دید آنها هم تروریست و آدم کش هایی خون آشامند، که به صغیر و کبیر، نظامی و غیر نظامی رحم نمیکنند، گویی که این تروریست ها مدتی در فضا زندگی میکرده اند و ایران این بیگانگان فضایی را برای مقابله با ایالات متحده که در همسایگی خودش قرار دارد به کره زمین آورده و حق حاکمیت این کشور در همسایگی خویش در ایالت های عراق و افغانستان و ولات عربی خلیج فارس را نقض نموده است. بنابراین لازم است تا با اقدامات بی ثبات کننده رژیمی که خود نیز بر ایالت ایران به غضب و با خشونت و تروریسم حاکم شده و البته با همین پروکسی های تروریست اش بشدت مقابله نمود، آنهم با هر ابزاری، اقتصادی، نظامی، فرهنگی، سیاسی و ... گذشته از این دلایل بسیار محکم برای مقابله با ایران و شیعیان!، آمریکا دلایل اقتصادی محکمتری برای حفاظت از ایالت عراق دارد و آنهم نفت است که به حساب بنده با صادرات حدودا سالانه 80 میلیارد دلار نفت توسط عراق، این کشور اگر تمام فروش نفت خود را به ایالات متحده واگذار کند، میتواند هزینه 7 هزار میلیارد دلاری که آمریکا برای حفظ امنیت مردمش در عراق کرده جبران کند، البته پس از 90 سال. با این کمدی سیاه در مقدمه، سری به واقعیت های نظامی روی زمین بزنیم، موقعیت جئو استراتژیک عین الاسد. پایگاهی در مرکز عراق، 160 کیلومتری غرب بغداد در استان الانبار و در فاصله 300 کیلومتری از مرز ایران، با عنوان اصلی عربی القاعده الجوی القادسیه. یکی از 5 ابر پایگاه هوایی عراق در زمان صدام که در سال 1975 و با درس گرفتن از نبردهای اسراییل و اعراب بدست پیمانکاران یوگوسلاویایی با هزینه 280 میلیون دلار آمریکا ساخته شد. از خصوصیات این پایگاه مجهز بودن آن به شلتر های نگهدارنده هواپیما در برابر بمباران هوایی و پیشرفته ترین هواپیمای وقت یعنی میگ های 25 ساخت شوروی بود. در جنگ 2003 آمریکا بر علیه عراق، این پایگاه توسط نیروهای استرالیایی ائتلاف اشغال شد، و تا 2011 تبدیل به بزرگترین پایگاه نظامی نیروهای ائتلاف آمریکایی در غرب بغداد گشت. علت این امر نزدیکی به بغداد، قرارگیری در پشت رودخانه فرات، نزدیکی به مرز سوریه و همچنین وجود امکانات فراوان رفاهی در آن یاد شده است، در کنار نظامیان آمریکایی این پایگاه محلی برای نشست و برخاست ایرفورس وان، یا همان هواپیمایی اختصاصی دولت فدرال آمریکا که برای جابجایی ریاست جمهوری استفاده میشود بوده است. این پایگاه پذیرای روئسای جمهور و وزرای آمریکایی، جرج بوش، اوباما، ترامپ، جان بولتون، رابرت گیتس، کاندولیزا رایس، پیتر پیس، و از همه اینها مهمتر چاک نوریس وملانیا ترامپ بجای فرودگاه بین المللی بغداد بوده است. ترامپ در پرواز مخفیانه خود به این فرودگاه از ناراحتی رفیق قلدرش بولتون بخاطر خاموش کردن همه چراغ هوای هواپیما و بستن همه پنجره ها شکوه نموده. در زمان جنگ عراق این پایگاه محل استقرار نیروی اعزامی تکاوران دریایی دوم آمریکا به همراه چند اسکادران هوایی بود و تا سال سپتامبر 2011 که آخرین نیروهای بجا مانده از آن تخلیه شدند، عملا در آن سال بسته شد. تا اینکه مجدد در سال 2014 و شکل گیری ائتلاف آمریکایی مقابله با داعش، فعالیت این پایگاه با استقرار تکاوران دریایی آمریکا به همراه جنگنده های اف 18 مجددا آغاز شد و تاکنون ادامه دارد. چرایی اهمیت این پایگاه از نظر نظامی اهمیت اصلی این پایگاه که از لحاظ جئو استراتژی نظامی کمتر به آن پرداخته شده است، قرار گیری آن در مرکز یک حمله احتمالی از سوی رژیم صهیونیستی به سمت ایران است، آنقدر نزدیک به مرکز که اگر خطی راستی از تهران تا تلاویو بکشیم از روی این پایگاه عبور خواهد کرد: در همه نقشه ها و تحلیل های مختلفی در سراسر نت از تحلیل گران و اندیشکده مختلف مطالعات نظامی و راهبردی بدست آوردم، همین خط که کوتاه ترین مسیر ممکن است به عنوان کریدور اصلی پرواز جنگنده های صهیونیستی به سمت ایران و بالعکس مسیر پاسخ احتمالی از سوی ایران بدان اشاره شده است. حمله ای که در بسیاری از سناریوها موفقیت آمیز بودن آن به حضور تعداد وسیعی از هواگردهای رادار گریز، بمب افکن های بزرگ همراه با بمب های سنگرشکن و یا حملات با استفاده از موشک های بالستیک با سرهای جنگی هسته ای کم توان براورد شده است. ایالات متحده خود نیز در تهمید برای حمله احتمالی به تاسیسات هسته ایران، اشکال مختلفی از تسلیحات سنگر شکن مانند بمب 2.5تنی GBU-28 و بمب سنگین 13 تنی MOAB برای نفوذ به عمق 40 متری و بونکر های زیر زمینی طراحی کرده است، رها سازی چنین بمب های بسیار سنگینی مستلزم حضور بمب افکن در نزدیکی اهداف زمینی بصورت پنهانکار یا در نهایت اسکورت و پشتیبانی هوایی با تعداد بسیاری از جنگنده های مختلف به منظور ایجاد امنیت هوایی برای مهاجمین و انهدام همزمان شبکه های پدافندی ایران است. این حمله با این وسعت برای سرزمین های اشغالی که در فاصله 1300 کیلومتری در خط مستقیم از مرزهای ایران قراردارند (دست کم نزدیک به 3 تا 5 هزار کیلومتر عملیات پروازی یک هواگرد) حجم عظیمی از عملیات هوایی، شناسایی، سوخترسانی، پشتیبانی و همچنین امداد و نجات خلبانان در دوردست احتیاج دارد و بدین منظور زیرساخت های بسیاری در اطراف ایران برای پوشش چنین حمله ای نیاز است تا در صورت بروز نقص فنی، اقدام تقابلی پدافند و نیروی هوایی ایران در تعقیب و ضربه متقابل، تمهیدات لازم را پیش بینی کرده باشد. در یک اقدام هوایی برای طرح ریزی عملیات، مسافت نخستین فاکتوری است که به آن توجه میشود، مسافت و مسیر پرواز تعیین کننده میزان و چگونگی مدیریت مصرف سوخت و سوخترسانی، مقدار مهمات قابل حمل و میزان سنگینی وزن جت ها، پیچیدگی عملیات جمینگ و طرح و نقشه های مختلف برای مسیرهای هوایی ست. بدیهی است که یک حمله موفق بهتر است با کمترین میزان سوخت برای هر هواپیما و حجم مهمات زیاد، با تعداد کمتری از هواپیما تعداد کمتری از پرواز و مسیری کوتاه تر انجام شود. پرواز دسته های بزرگ، امکان غافلگیری را از بین میبرد، احتمال موفقیت پدافند حریف و تلفات هواگرد های مهاجم را بیشتر میکند، از طرفی مسافت های طولانی به مقدار سوخت بسیار بیشتری نیامندند که سبب میشود تا چند مرحله سوختگیری هوایی و در هر مرحله افزایش ریسک اتفاق افتد. مسیر طولانی و سوخت زیاد باعث قابلیت کمتری در حجم و تعداد بمب ها نسبت به هر جنگنده و یا بمب افکن می شود و احتمال موفقیت حمله را کمتر کرده و تعداد پروازهای لازم را بیشتر میکند. اگر به تجربه های نیروی هوایی بنگریم، نزدیک ترین تجربه در دسترس عملیات غرور آفرین حمله به اچ 3 توسط نیروی هوایی ایران در یک پرواز 3500 کیلومتری ست. گفتنی ست رادارهای پدافند عراق به مدت 67 دقیقه جنگنده های ایران را در کنسول های خود مشاهده کرده اند، اگر عراقی ها و ترکها جنگنده های ایران را بجای یکدیگر اشتباه نگرفته بودند، هر لحظه نیروی هوایی عراق یا ترکیه میتوانست جلوی ادامه حمله و یا بازگشت جنگنده ها به مبدا خود را بگیرد و تلفات سنگینی به نیروی هوایی کشورمان نیز وارد کند. فرماندهان وقت نیروی هوایی ایران بدلیل طولانی بودن مسیر پرواز، پایگاه هوایی پالمیرا در سوریه را به عنوان موقعیت اضطراری برای فرار جنگنده ها در صورت وقوع اقدام متقابل عراق در بستن مسیر بازگشت و یا بروز نقص فنی تدارک دیده بودند. سوخترسان های ایرانی از فرودگاه دمشق برخاستند تا در ارتفاع 100 متری از سطح زمین که مشابه ارتفاع پروازی یک موشک کروز است دوبار در رفت و برگشت در فاصله مرزهای هوایی عراق و سوریه به فانتوم های ایرانی سوخترسانی کنند، چنین عملیات پیچیده و بی نظیری که در دنیا تکرار نشده است، با استفاده از 4 مرتبه سوخترسانی، 2 مرتبه در دور دست و خاک دشمن، دو مرتبه در آسمان ایران (ارومیه) به همراه عملیات الکترونیک و فریب هوایی وسیع برای گول زدن پدافند و نیروی هوایی عراق و ترکیه انجام شد. نقشه عملیات هوایی H3 مشابه همین تمهیدات نیز برای هر حمله هوایی، نیاز است، گرچه جنگنده های امروزی نسبت به دهه 60 از بهره وری و قابلیت حمل سوخت بسیار بهتری بهره مند هستند، منجمله جنگنده های رژیم صهیونیستی، افزون بر آن امکانات پنهانکاری و تقابل الکترونیک پیشرفته تری را در اختیار دارند، و چنین مزایایی باعث میشود تا بتوانند از مسیر های کوتاه تر و مستقیم تر طرح عملیات را پیاده سازی کنند. اما همچنان تمهیدات برون مرزی نظیر پایگاه های هوایی و موقعیت های سوختگیری هوایی و شناسایی هوابرد در نزدیکی مرزهای ایران برای صهیونیست ها در صورت طراحی یک حمله به تاسیسات هسته ای ایران الزامی است و هیچ عملیاتی بدون پیش بینی چنین امکاناتی اجرایی نخواهد بود. اما چرا از دید من عین الاسد، در چنین حمله ای نقش بسیار وسیعی میتواند داشته باشد، موارد بسیاری را میتوان برشمرد، نخست، پشتیبانی هوایی، نظیر همان نقشی که پایگاه هوایی پالمیرا و فرودگاه دمشق در فراهم آوردن امکان نشست و برخاست اضطراری برای ایران در حمله به اچ3 فراهم آورد، دوم بستن دست ایران در تعقیب جنگنده های صهیونیست در آسمان عراق، سوم مشارکت مستقیم در حمله به تاسیسات هسته ای ایران بدلیل نزدیکی بسیار به مرزهای ایران در صورتی که آمریکا بخواهد خودش اقدام کند، چهارم ایجاد امکان رهگیری موشک های بالستیک شلیک شده از سوی ایران و فراهم ساختن هشدار زودهنگام برای اسراییل و یا حتی اقدام پدافندی علیه موشک های بالستیک و کروز ایران، فراهم آوردن عملیات فریب همانند همان اقدامی که ایران در فریب پدافند ونیروی هوایی عراق با استفاده از جنگنده های اف 14 در مشغول کردن فرودگاه بغداد و حمله با استفاده از اف5 ها برای زدن تاسیسات نفت کرکوک صورت داد، تا تصمیم گیران ارتش عراق نسبت به نوع تهاجم ایران به خطا بیفتند و اسکادران های بمب افکن اف 4 ایرانی بتوانند خود را به دوردست ترین پایگاه هوایی در مرز با اردن برسانند. و اما بیاییم و به تصاویر و نقشه های تحلیل گران غربی در مورد امکان پذیری حمله اسراییل از خاک سرزمین های اشغالی به ایران و کریدورهای پروازی بنگریم، کوتاه ترین و یا مسیر اصلی از عین الاسد میگذرد: در تصویر فوق CENTRAL ROUTE به دقت از بالای عین الاسد عبور میکند چرا آمریکا نباید در عین الاسد باقی بماند سوای جنبه های نظامی که ناامنی فراوانی برای کشورمان ایجاد کرده است، باقی ماندن آمریکا در عین الاسد به منظور مقابله با داعش البته دروغی بیش نیست، ایالات متحده یک پایگاه پهپادی عظیم در عین الاسد برای کشتار بی حساب مردم خاورمیانه و تامین امنیت اسراییل، ایجاد کرده اند. آنها از این پایگاه ها اقدام سیاسی خود در منطقه به ابزارهای نظامی تضمین میکنند، این پایگاه ها را باید ابزارهای لازم در جهت تشکیل طرح خاورمیانه بزرگ و تجزیه عراق و ایران بدانیم. هم اکنون به اذعان بسیاری از اندیشمندان، منجمله تحلیل گران برخی اندیشکده های آمریکایی، آنها لازم میدانند تا بلوک سنی-کردی و تجزیه عراق را صرفا به بهانه واهی مقابله با ایران شکل دهند، اما این آشکار است که آنها به دنبال قتل عام مردم منطقه، بخصوص مسلمانان خاورمیانه بدست یکدیگر و توسعه بیشتر اختلافات قومی و مذهبی صرفا برای امنیت اسراییل و وابستگان سیاسی خود در حکومت های غیر مردمی بخصوص پادشاهی های عربی هستند. سیاست مدیریت اختلافات برای حفظ جایگاه خود بعنوان پلیس باغ وحشی که حق اصلی استفاده از هرگونه قوه قهریه را برای خود تصور میکند. با استفاده از پکیج های نظامی-اقتصادی در اقساط نفتی بلند مدت. با ادعای تامین صلح، از بمباران هوایی و سازمان های امنیتی نظامی یا همان PMCs های خود برای تعمیق خشونت و تروریسم بهره گیری می کنند، این روشن است که کشتن مردم هیچ گاه راه حلی برای تروریسم نبوده و به توسعه و ترویج خوی انتقام دامن خواهد زد، بدیهی ست این انتقام و تروریسمی که بی دلیل توسط آمریکا شعله ور شده است، متوجه سیاستمداران وابسته و نظامیان آمریکایی خواهد بود همانهایی که در قوانینشان بدون محاکمه مردم را کشته و اقدام متقابل مردم مظلوم خاورمیانه در برابر خود را تروریسم قلمداد میکنند. در همان ابتدای شروع جنگ جنوب افغانستان پس از حملات یازده سپتامبر، عملیاتی در آسمان پاکستان توسط پهپادهایی که از عربستان! برخاسته بودند انجام شد، آنزمان برای من قابل پیش بینی بود که آمریکا القاعده را در سراسر خاورمیانه، از افغانستان تا یمن و عراق و سوریه و ... هر جا که بتواند برچسب تروریسم بزند تسری داده و خودش با پهپاد آن را دنبال خواهد کرد، در فاصله سالهای 2004 تا 2013 آمریکا با وجود اعتراض های بسیاری از مردم افغانستان و پاکستان، بیش از 375 حمله پهپادی انجام داده که به کشته شدن 2561 نفر مطابق با آمارهای اعلام شده رسمی منتهی شده، از سال 2002 تا 2013 نیز مشابه همین حملات پهپادی 99 مورد در یمن نیز صورت گرفته که به کشته شدن 552 نفر انجامیده، در سومالی، سوریه، عراق، و ... نیز چنین حملاتی انجام شده است، در تمامی این ترورهای هوایی غیر نظامیان بسیاری نیز کشته شده اند، مطابق با برخی آمارهای رسمی، در بیش از 6700 حمله پهپادی آمریکا در خاورمیانه رقمی بالغ بر 12هزار نفر ترور شده اند که دست کم 1200 نفر آنها غیر نظامی و از این میان نزدیک به 400 نفر کودک بوده اند. مبرهن است که هیچ یک از این ترورهای هوایی یا حکم مرگ های آمریکایی با استفاده از محکومیت قضایی متهمان صورت نگرفته است. تا کنون فقط در دو دولت اوباما و ترامپ 900 حمله پهپادی منجر به ترور انجام شده است، آنهم بر سر مردمی که حتی برای دفاع از خود شاید قادر به خواندن و نوشتن شکواییه نباشند چه رسد به پیگیری در سازمانهای بین المللی و کنوانسیون های حقوق بشر. از همه موارد فوق که بگذریم، ترور یک شخصیت رسمی نظامی، و نفر دوم جمهوری اسلامی ایران، از نظر محبوبیت در میان مردم، در کشوری ثالث و در زمان صلح با زیرپا گذاشتن تمام قواعد و رسوم بین المللی در حقوق دیپلماتیک، بیانگر آن است که این هیولای ترور هوایی دیگر حد و مرزی برای خود نمیشناسد. اگر امروز به فکر مقابله همه جانبه با فناوری تروریسم بی حد و حصر آمریکا در خاورمیانه نباشیم، باید منتظر روزگاری بمانیم که تمامی نخبگان، دانشمندان و حتی مردم عادی کشور ما ایران نیز منتظر بمبی باشند که پهپادهای آمریکایی از آسمان بر سرشان بی اندازد و در عوض بگوید آخ اشتباه شد، یا اینکه مشکوک بودیم!. و برای آنهایی که باور ندارند حملات پهپادی ایالات متحده در سراسر خاورمیانه ربطی به ایران ندارد: نویسنده WORIOR اقتباس یا درج مطلب تنها با ذکر نام نویسنده و آدرس سایت مجاز است. تقدیم به ارواح پاک شهدای مقاومت.
  3. behnamsniper

    نبرد نورفولک

    لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر نبرد نورفولک نبرد نورفولک یک درگیری تانک ها بود که در تاریخ 27 فوریه 1991 در طول جنگ خلیج فارس بین ایالات متحده امریکا و انگلستان از یک سو و نیروهای گارد ریاست جمهوری بعثی عراق در سوی دیگر روی داد. نیروهای اولیه درگیر در این نبرد لشکر 2 زرهی امریکا، لشکر یکم پیاده (مکانیزه) و تیپ 18 مکانیزه و تیپ 9 زرهی از نیروهای گارد ریاست جمهوری عراق و واحد های دیگری از لشکرهای عراقی بودند. از انجا که یکی از تیپ های لشکر 1 مستقر نشده بود، لشکر 2 زرهی به لشکر 1 پیاده امریکا ملحق شده بود. لشکر 1 زرهی بریتانیا ماموریت داشت تا از جناح راست نیروهای VII (یکی از دو ارتش اصلی اروپایی امریکا در طول جنگ سرد) محافظت کند. رقیب اصلی لشکر 1 بریتانیا در این زمان لشکر 52 زرهی عراق و لشکرهای چندگانه پیاده عراقی بودند. این نبرد، اخرین نبرد در جنگ بود که بعد از ان اتش بس همه جانبه ایجاد شد. بعد از اتش بس دو نبرد دیگر در نزدیکی چاه های نفت الرمیله روی دادند. براساس برخی منابع، نبرد نورفولک دومین نبرد بزرگ تانک ها در طول تاریخ امریکا و بزرگترین نبرد تانک ها در جنگ اول خلیج فارس است. بیشتر از 12 لشکر همراه با چنیدن تیپ و واحدهای جداگانه در نبرد نورفولک شرکت داشتند. نیروهای امریکایی و بریتانیایی حدود 750 دستگاه تانک و صدها نوع دیگر از خودروهای عراقی را نابود کردند. البته این حجم از نابودی ارتش عراق، جدای از نابودی دو لشکر گارد ریاست جمهوری عراق توسط لشکر 3 زرهی در Objective Dorset در تاریخ 28 فوریه 1991 است. در طول این عملیات، لشکر 3 زرهی توانست 250 دستگاه خودروی دشمن را منهدم کرده و 2.500 سرباز عراقی را اسیر کند. بیش از یک دهه از این نبرد گذشت تا کیفیت و چگونگی منابع در مورد اغلب نبردهای جنگ اول خلیج فارس روشن شود. بسیاری از نبردهای زمینی در طول عملیات طوفان صحرا از بسیاری از نبردهایی که در اروپای جنوبی و غربی در طول جنگ جهانی دوم روی داد-حداقل از نظر تعداد تجهیزات به کار گرفته شده در ان- بزرگتر بودند. نمای کلی عملیات این نبرد حدودا در 60 مایلی شرقی و به فاصله 18 ساعت از نبرد البصیه (Battle of Al Busayyah- نبرد تانکی که در 26 فوریه 1991 بین ارتش عراق و نیروهای امریکایی روی داد. این نبرد به نام شهر البصیه که شاهراهی مهم و یکی از دژهای دفاعی عراق بود نام گرفته است)، و چند کیلومتر دورتر از نبرد 73 شرقی روی داد. نبرد نورفولک به نام منطقه نورفولک، منطقه ای که خطوط لوله نفت IPSA و چندین خط اهن و انبار تجهیزات عراقی که ارتش از ان دفاع می کرد را در خود جای داده بود، نام گرفته است. منطقه نورفولک در غرب خط مبدا حرکت جنگی کیوی، شرق خط مبدا حرکت جنگی اسمش، و شمال خط مبدا حرکت جنگی گریپ قرار داشت. خطوط مبدا حرکت جنگی (phase line) مرجع های نقشه ای هستند که هر چند کیلومتر یک بار بر روی نقشه برای اندازه گیری پیشروی یک عملیات نظامی مورد استفاده قرار می گیرند. نیروهای درگیر نیروهای درگیر در این این نبرد شامل لشکر 1 پیاده، تیپ سوم از لشکر 2 زرهی امریکا، و تیپ های 18 مکانیزه و 9 زرهی گارد ریاست جمهوری عراق و واحدهایی دیگر از 11 لشکر عراقی همچون لشکرهای 26، 48، 31 و 25 زرهی عراق می شدند. لشکرهای 10 و 12 زرهی عراق نیز حضور داشتند. عراقی ها دو تیپ مستقل زرهی نیز در منطقه داشتند که شامل تیپ های 50 و 29 زرهی می شد. لشکر 3 زرهی امریکا مسئولیت نبرد در منطقه دورست را بر عهده داشت. عملیات ضد شناسایی نیروی ویژه 1-41 پیاده، واحدی سنگین از لشکر 2 زرهی بود. در ابتدا این واحد شامل گردان یکم، هنگ 41 پیاده، گردان سوم، هنگ 66 زرهی، گردان چهارم و هنگ سوم توپخانه می شد. نیروی ویژه 1-41 اولین گروه ائتلافی بود که در تاریخ 17 فوریه 199 به مرز عربستان صعودی نفوذ کرد و و عملیات های زمینی در خاک عراق با نیروهای بعثی در تاریخ 17 فوریه صورت داد. به فاصله کوتاهی بعد از رسیدن، نیروی ویژه 1-41 همراه با اسکادران اول و هنگ چهارم سواره نظام ماموریت ضد شناسایی را دریافت کرد. این نیروی مشترک و کار گروهی انها به نام نیروی ویژه اهنین (Task Force Iron ) شهرت یافت. عملیات ضد شناسایی عموما شامل نابودی و عقب راندن واحد های شناسایی دشمن و عدم اجازه به نظارت بر نیروی های خودی اطلاق می شود. در 15 فوریه 1991، گردان چهارم از هنگ سوم توپخانه بر روی یک کاروان عراقی و چند کامیون همراه که مشغول شناسایی و نظارت نیروهای امریکایی بودند اتش گشود. در 16 فوریه 1991 به نظر می رسید که چندین خودروی عراقی در حال شناسایی و مراقبت نیروی ویژه هستند و با اتش امریکایی ها عقب رانده شدند. گزارش شد که یک دسته نظامی دیگر عراقی در شمال شرقی نیروی ویژه موضع گرفته اند. انها نیز با اتش توپخانه عقب رانده شدند. غروب همان روز گروه دیگری از خودروهای عراقی شناسایی شدند که به سمت مرکز نیروی ویژه حرکت می کردند. به نظر می رسید که این خودروها از نو ع BTR و تانک های ساخت شوروری باشند.ساعتی بعد نیروی ویژه با واحد های شناسایی عراقی درگیر شد. امریکایی های با شلیک موشک تاو یک تانک را نابود کردند. بقیه گروه شناسایی عراقی یا با اتش توپخانه نابود شدند و یا عقب نشینی کردند. در 17 فوریه 1991 عراقی ها با اتش خمپاره به نیروی ویژه حمله کردند و بعد از ان موفق به فرار شدند. غروب همین روز عراقی ها با اتش توپخانه به نیروی ویژه حمله کردند اما صدمه ای به نیرو وارد نشد. حمله و نفوذ قبل از حمله، برای کاستن از مقاومت عراقی ها، گردان های چهرام از هنگ سوم توپخانه و هنگ 210 توپخانه شروع به اتش بر روی مواضع عراقی ها کردند. حدود 300 توپ از چندین کشور مخنلف در حمله شرکت داشتند. بیش از 14.000 دور شلیک توپخانه و بیش تر از 4.900 موشک از سامانه راکت انداز چند گانه MLRS بر روی مواضع عراقی ها در این نوبت از حمله شلیک شد.در مراحل اولیه از این اتش ها، عراق حدود 22 گردان توپخانه خود را از دست داد. این میزان تخریب شامل نابودی حدود 396 قبضه توپ عراق نیز می شود. در پایان این حملات، تجهیزات نیروی توپخانه عراق دیگر وجود نداشت. یکی از واحد های عراقی که در طول اماده سازی کاملا منهدم شده بود، گروه توپخانه 48 پیاده نظام بود. فرمانده این گروه اعلام کرد که واحد وی 83 قبضه از 100 قبضه توپ خود را حین اماده سازی از دست داد. مکمل این حملات زمینی، حملات هوایی بمب افکن های B-52 و AC-130 های نیروی هوایی بودند. پیاده نظام نیروی ویژه 1-41 ماموریت یافت تا به مواضع اولیه دفاعی در مرز عربستان صعودی-عراق نفوذ کند. بار دیگر اسکادران اول و هنگ چهارم سواره نظام به کمک انها امدند. زمانی که انها وارد خاک عراق شدند با مواضع و سنگرهای بتونی چندگانه عراقی ها مواجه شدند. این مواضع دفاعی توسط واحدی به بزرگی تیپ محافظت می شدند. واحد های امریکایی اماده درگیری با سربازانی که در این مواضع و سنگرهای بتونی تقویت شده موضع گرفته بودند شدند. شش ساعت طول کشید تا نیروی ویژه بتواند این سنگرهای بتونی پیچیده را پاکسازی کند. عراقی ها با اتش سلاح های کوچکی همچون ار پی جی ها، خمپاره ها و انچه که از تجهیزات توپخانه برایشان باقی مانده بود با نیروی ویژه درگیر شدند. مجموعه ای از درگیری هایی که روی داد باعث تلفات سنگین و عقب رانده شدن عراقی ها از مواضعشان شد. تعداد بسیاری نیز به اسارت در امدند، تعدای فرار کردند و کشته شدند یا توسط دیگر واحد های ائتلاف دستگیر شدند. در طول پاکسازی سنگرهای بتونی، نیروی ویژه دو پست فرماندهی تیپ و پست فرماندهی لشکر 26 پیاده عراقی را اشغال کرد. نیروی ویژه یک فرمانده تیپ، چندین فرمانده گردان، فرماندهین همراه و افسران ستاد عراقی را دستگیر کرد. همان طور که درگیری ادامه می یافت، نیروی های پیاده نیروی ویژه از فاصله نزدیک با تانک هایی که در دخل گودال پنهان شده بودند و کمین کرده بودند درگیر شدند. برای چند ساعت، تیم های فرعی ضد تانک عراقی مسلح به RPG، تانک های تی 55، و نیروهای پیاده عراقی به خودروهای در حال عبور امریکایی اتش گشودند، و تنها توسط دیگر تانک های امریکایی و خودروهای رزمی که به دنبال نیروهای جلودار می امدند، نابود شدند. نیروی ویژه 1-41 به خاطر این اقدامات، نشان افتخار UAV را دریافت کرد. نبرد اغاز می شود نبرد نورفولک به نوعی ادامه درگیری بود که با نبرد 73 شرقی در روز قبل از ان اغاز شد. نبرد نورفولک در ساعت 30 بامداد روز 27 فوریه اغاز شد. دو تیپ حمله کننده لشکر یکم پیاده امریکا، شامل تیپ سوم از لشکر دوم زرهی، در خطوط مبدا حرکت جنگی 75 شرقی، 2.000 متر بالاتر از خطوط 73 شرقی مستقر بودند. تیپ های امریکایی با لشکر توکلنا علی الله (Tawakalna Division ) از گارد ریاست جمهوری و تیپ 73 از لشکر 12 زرهی عراق درگیر شدند. لشکر توکلنای گارد ریاست جمهوری عراق، قوی ترین لشکر عراق بود که 220 تانک T72 و 278 IFV (خودروی زره پوش چرخ دار یا شنی دار) در اختیار داشت. در طول این درگیری لشکر 12 زرهی عراق نابود شد. حدود 40 تانک عراقی و تعدا مشابهی خودروی زرهی عراقی نابود شدند. با حمایت هوایی از طرف گردان دوم، حملات بالگردهای هوانیروز و اتش پشتیبانی گردان چهارم از هنگ سوم و هنگ 210 توپخانه، که مانع حملات توپخانه ای عراق می شدند، لشکر 1 پیاده توانست راهی از بین خطوط دوم عراقی ها باز کند. سه ساعت بعد از این رویداد، لشکر یکم 6.2 مایل از منطقه نورفولک عبور کرد و در بین مه غلیظ توانست تانک ها، کامیون ها و پیاده نظام عراقی را نابود کند. لشکر 2 زرهی 60 تانک عراقی و 35 خودروی زره پوش جنگی (AFV) و خطوط انتقال نفت IPSA را نابود کرد. در بحبحه و سردرگمی عملیات، واحد های امریکایی با نیروهای عراقی در بیابان قاطی شدند. این سردرگمی باعث چند شلیک به نیروهای خودی شد. اسکادران اول و هنگ چهارم زرهی سواره نظام، حمله لشکر 1 پیاده در عراق و کویت را رهبری و هدایت کردند، و راه فرار ارتش عراق در کنار شهر کویت و بزرگراه بصره را بستند. اسکادران پیشروی سریع خود را ادامه داد و در اوج کار خود توانست فرودگاه صفوان در عراق را تصرف کند. اسکادران اول، هنگ چهارم زرهی سواره نظام توانستند 65 تانک، 66 نفربر زره پوش ( APC)، 66 کامیون، 91 سنگر بتونی را نابود کرده و 3.010 سرباز دشمن را اسیر کند. با طلوع خورشید، لشکر 1 پیاده توانست کنترل منطقه نورفولک را به دست گیرد و لشکر پیاده مکانیزه توکلنا نیز به عنوان یک نیروی رزمی دیگر وجود خارجی نداشت. در مجموع 11 لشکر عراقی نابود شدند. تمامی تلفات امریکایی 6 کشته (یک نفر بر اثر اتش نیروی های خودی) و 25 مجروح بود. نیروی ویژه 1-41 چند خودروی زرهی و چند تاک ابرامز خود را از دست داده بود. لشکر 2 زرهی و لشکر 1 پیاده 550 تانک عراقی و 480 نوع از دیگر خودروهای عراقی را در طول نبرد نابود کردند. حضور بریتانیا لشکر 1 زرهی بریتانیا مامور محافظت از جناح راست نیروهای VII بود. طراحان عملیات نیروی ویژه چنین تصور کرده بودند که زمانی که حمله نیروهای VII به داخل مواضع عراق مشخص شود، لشکر 52 زرهی عراق ضد حمله را اغاز خواهد کرد. لشکر 1 زرهی بریتانیا دو تیپ (چهارم و هفتم) در اختیار داشت که در عملیات گرانبی (Operation Granby) شرکت کردند، عملیات گرانبی نامی بود که به عملیات های نظامی ارتش بریتانیا در طول جنگ اول خلیج فارس اطلاق شد.لشکر 1 به تانک های چلنجر 1 به عنوان تانک اصلی میدان نبرد مسلح بود. این تانک ها به توپ های 120م خان دار، دوربین های حرارتی، و زره های کامپوزیتی چوبام (از معروف ترین زره های کامپوزیتی) مسلح بودند و تنها رقیب انها در میدان نبرد تانک امریکایی M1A1 ابرامز بود. سربازان پیاده بریتانیایی با خودروهای زرهی سری Warrior (یک سری از خوردوهای زرهی انگلیسی که برای جایگزینی با سری قدیمی FV430 ساخته شدند) به میدان نبرد اعزام می شدند. وریر های حفاظت زرهی بسیار خوبی داشتند و به یک توپ 30 م مجهز بودند.مدل های اصلاح شده از این خودرو شامل نمونه خمپاره انداز، موشک های ضد تانک میلان، و خودروی فرماندهی و کنترل نبرد بودند: علاوه بر این بریتانیایی ها طیف متنوع و عالی از خودروهای زرهی سبک بر پایه شاسی FV101 Scorpion را در اختیار داشتند. توپخانه انگلیسی ها عمدتا شامل هویتزرهای M109، M110 و سامانه راکت انداز چند گانه MLRS می شد که با سیتم های امریکایی هماهنگی داشتند. پشتیبانی هوایی انها نیز شامل بالگردهای غزال –که برای شناسایی به کار برده می شدند-و بالگردهای Lynx می شد که معدل بالگرد AH-1 کبرا بود. انگلیسی ها واحدهای پزشکی، لجستیکی و مهندسی لازم را نیز در اختیار داشتند. این واحد کوچک اما قدرتمند توسط سرلشکر 47 ساله رابرت اسمیت فرماندهی می شد. وی عضو واحد چتربازان بریتانیا و کارشناس زرهی و تاکتیک های تانک شوروی بود. لشکر وی دو تیپ در اختیار داشت. تیپ چهارم با مهندسان و توپخانه بیشتر تقویت شده بود. تیپ چهارم برای ماموریت های شکست محاصره ناگهانی و پاکسازی زمین در زمان نفوذ در نظر گرفته شده بود. تیپ هفتم سنگین زرهی نیز برای درگیری های تانک با تانک در نظر گرفته شده بود. در 26 فوریه 1991، توپخانه انگلیسی ها برای یک ساعت بر مواضع عراقی ها اتش گشود. این اتش سنگین ترین اتش از زمان جنگ جهانی دوم بود. همان شب، تیپ هفتم انگلیسی وارد یک نبرد شبانه تانک با گردان تانکی از لشکر 52 زرهی عراق شد. بعد از 90 دقیقه درگیری، بیش از 50 تانک عراقی و خدمه ان نابود شدند. همان شب، تیپ 4 انگلیسی یک ستاد و محل توپخانه تیپ 807 لشکر 48 پیاده را نابود کرد. نیروهای پیاده انگلیسی مواضع دفاعی عراقی را که تیپ 803 پیاده از ان دفاع می کرد را پکسازی کردند. بعد از 48 ساعت درگیری، لشکر 1 زرهی بریتانیا توانست چهار لشکر پیاده عراقی (لشکرهای 26، 48، 31 و 25) را نابود کند و با چندین درگیری سریع مواضع لشکر 52 زرهی را اشغال کند. تا نیمه شب هیچ گونه مقاومت سازمان یافته ای از سوی عراق بین لشکر 1 زرهی انگلیسی تا خلیج فارس وجود نداشت. در این روز، یک تانک چلنجر انگلیسسی توانست دوربردترین شکار تانک ثبت شده را با استفاده از مهمات زره شکاف کفکش دار تثبیت شده با بالک (APFSDS-یک نوع مهمات نفوذگر انرژی جنبشی که برای هدف قرار ددادن خودروهای مدرن طراحی شده است) از فاصله 4.700 متری ( 2.9 مایلی) به دست اورد که دوربرد ترین شکار تانک به تانک ثبت شده است. در 27 فوریه 1991، لشکر 1 زرهی بریتانیا توانست مناطق نهایی در بزرگراه بصره در شمال رشته کوه مولتا (Multa ) را تصرف و امن کند. لشکر 1 زرهی بریتانیا 217 مایل را ظرف 97 ساعت طی کرده بود. لشکر 1 زرهی 200 تانک عراقی را نابود کرده و یا به غنیمت گرفته بود و تعدا بسیار بیشتری از خودروهای زرهی، کامیون ها، خودروهای شناسایی و....را نیز نابود کرده بود. منطقه دورست در 28 فوریه، لشکر 3 زرهی امریکا بعد از مقاومت شدید عراقی ها و نابودی بیش از 250 خودروی دشمن منطقه دورست را پاکسازی کرد. تیپ 3 و لشکر 3 زرهی نیز 2.500 سرباز دشمن را اسیر کردند. نبردها و اقدامات لشکر 3 و تیپ 3 باعث نابودی دو لشکر گارد ریاست جمهوری عراق شد. در ظرف تقریبا 24 ساعت نبرد مداوم، تیپ 3 توانست 547 خودروی دشمن از جمله 102 تانک، 81خودروی زرهی، 34 قبضه توپ و 15 توپ ضد هوایی را نابود کرده و یا غنیمت بگیرد. صد ها تن پشتیبانی و تدارکات و 528 اسر نیز غنیمت این مرحله از عملیات بود. در طول عملیات، تنها 3 تانک M1A1 ابرامز لشکر سه زرهی اسیب دید. پانزده سرباز لشکر سوم بین دسامبر 1990 و اواخر فوریه 1991 کشته شدند. در اوج نبرد، لشکر 3 زرهی شامل 32 گردان و 20.533 نفر پرسنل بود. این نیرو بزرگترین ائتلاف در جنگ خلیج فارس و بزرگترین لشکر زرهی در تاریخ بود. نیروی زرهی ان نیز شامل 360 تانک ابرامز، 340 خودروی زرهی برادلی، 128 هویتزر خودکششی 155 م، 27 بالگرد تهاجمی اپاچی، 9 سامانه راکت انداز چند گانه MLRS و.......بود. زمان: 27 فوریه 1991 مکان درگیری : استان المثتی عراق نتیجه: پیروزی قاطع نیروهای ائنلاف نیروهای درگیر رژیم بعثی عراق ایالات متحده- انگلستان واحدهای درگیر عراق لشگرهای توکلنا علی الله گارد ریاست جمهوری لشکر 10 زرهی لشکر 12 زرهی لشگر 52 زرهی لشگر 25 پیاده لشگر 26 لشگر 31 پیاده لشگر 48 پیاده تیپ 9 زرهی تیپ 18 مکانیزه تیپ 50 زرهی تیپ 29 زرهی امریکاو انگلیس لشکر 2 زرهی امریکا (نیروی مهاجم) لشگر 1 پیاده لشگر 3 پیاده لشگر 1 سواره نظام لشگر 1 زرهی بریتانیا تیپ 210 توپخانه اسکادران اول، هنگ چهارم سواره نظام (امریکا) تلفات و خسارات نیروهای بعثی (در مواجهه با نیروهای امریکایی) تلفات سنگین 937 سرباز اسیر 550 تانک نابود شده 480 نوع دیگر خودروهای نابود شده 396 قبضه توپ نابود شده منطقه دورست تلفات سنگین 250 تانک نابود شده 2.500 سرباز اسیر بخش انگلیسی ها تلفات سنگین 200 تانک نابود شده تلفات سنگین بر خودروهای زرهی امریکا 6 سرباز شکته شده 25 مجروح 5 تانک نابود شده 4تا 5 خودروی زرهی نابود شده منطقه دورست 15 سرباز کشته شده 3 تانک اسیب دیده بریتانیا تعدای مجروح و زخمی مترجم: محمد رجبعلی منبع: https://en.wikipedia.org/wiki/Battle_of_Norfolk توجه: این مطلب قبلا توسط حقیر در سایت jangavaran.ir منتشر شده است. شادی ارواح طیبه امام، شهدا، شهدای مدافع حرم، شهدای آتش نشان سلامتی و تعجیل در فرج آقا، مولا و صاحب اختیارمون مهدی قائم (عج) سلامتی و طول عمر با عزت برای نائب بر حق ایشان امام خامنه ای (مد ظله العال ) سلامتی و پیروزی رزمندگان جبهه مقاومت 5 صلوات محمدی عنایت کنید
  4.     مقدمه :   به اعتقاد ستاره رزم زرهی ، ژنرال هاینز گودریان ، " رسیدن به جبهه ، نیمی از پیروزی است " و حقیقتاً این جمله در سراسر نبردهای دوران معاصر ، از نبرد وردن در نخستین جنگ جهانی تا کورسک در جبهه شرقی ، نرماندی در شمال غربی اروپا ، نبرد کورال سی  ، عملیات سقوط ( طرح تهاجم به سرزمین اصلی ژاپن در جنگ دوم که هرگز اجرا نشد ) ، عملیات پیاده شدن در  اینچون ( جنگ کره ) ، جنگ 1991 خلیج پارس ، مصداق پیدا کرده و بدون شک در آینده نیز اثبات خواهد شد .   این مقدمه بسیار کوتاه و شاید با ارتباط اندک به متن اصلی ، یک مساله را به فرماندهان محترم نیروی های مسلح ( ارتش جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ) که مخاطب اصلی این سطور هستند ، به شکل جدی یاد آوری می کند که " قدرت هوایی " جزء جدایی ناپذیر صحنه عملیات رزمی در قرن بیست و یکم بوده و خواهد بود .   طبیعتاً همه این عزیزان ، نقش  بی بدیل ناوگان ترابری تاکتیکی C-130  نیروی هوایی را در سالهای دفاع مقدس در پشتیبانی از جبهه های حق علیه باطل به یاد دارند . در نتیجه ، از فرماندهان محترم انتظار بسیار جدی وجود دارد که با اتکاء به این تجربیات ارزشمند که حاصل 2920 روز عملیات رزمی و خون 300000 شهید است ، مسئولیت خود را در بروز نگاه داشتن این دارایی های ارزشمند با جدیت بیشتری ایفا نمایند .     انشاا....   اسب بارکش نیروی هوایی :     به شکل مشخصی ، ناوگان هرکولس های نیروی هوایی ارتش ج.ا.ایران ، یک امتیاز مثبت برای واحدهای نیروی زمینی ، بویژه یگانهای هوابرد محسوب می گردد .براساس اطلاعات موجود ، هرکولس های پایگاه هوایی شیراز عمدتاً برای رفع نیازمندی های دو گردان هوابرد سیصد و یکم و سیصد و دوم نیروی زمینی که بعدها در هم ادغام شده و در سال 1976 با عنوان جدید تیپ 55 نیروهای ویژه  تجدید سازمان یافتند ، به این پایگاه اختصاص پیدا کردند ، در حالی که تیپ 23 نیروهای ویژه ، کار خود را از ابتدا با این پرنده ها و از مبداء پایگاه تهران ، آغاز نمود .         کاپیتان جواد حسینی ، 1962 ، ورود نخستین C-130B به ناوگان نیروی هوایی    در این زمان ، پس از آنکه سردار محمد داوودخان ، نخست وزیر اسبق افغانستان ، پسرعموی خود ، محمد ظاهر شاه را دریک کودتای بدون خونریزی به سال 1973 سرنگون نمود ، خود را رییس جمهور افغانستان اعلام کرد ، پهلوی دوم  در مورد وقوع این کودتاها در کشورهایی نظیر عربستان و کویت ، بشدت دچار نگرانی شد ، بنابراین ، نیروی زمینی ارتش بسرعت دست به تشکیل واحدهای ویژه هوابرد به منظور استقرار در پایتخت زد تا در صورت کودتا در این دوکشور ، این واحدها بسرعت به منطقه اعزام گردند .    به این ترتیب ، این واحدها تشکیل و مسلح شدند . با آغاز دهه 70 میلادی ، واحدهای هوابرد ارتش ایران ، در یک اقدام  غیرقابل پیش بینی ، وارد عملیات ضد شورش در ظفار عمان ، مابین سالهای 1972 تا1978 گردید و تا قبل از وقوع انقلاب اسلامی ایران در بهمن 1357 ، برای اجرای عملیات رزمی در آسیا ، خاورمیانه و شمال آفریقا ، همواره در حال آماده باش رزمی قرار داشت .      فرودگاه مونیخ ، 1354 شمسی      فلسفه تشکیل این واحد نظامی و نگاه داشتن آن در حالت آماده باش دائمی ، با کودتای 1977 پاکستان که در جریان آن ، رییس جمهور وقت این کشور ( ذوالفقار علی بوتو) توسط رییس ستاد ارتش پاکستان ( ژنرال ضیاء الحق) از کار برکنار گردید ، به اثبات رسید . در جریان این کودتا ، بوتو بازداشت شد ، اما سرویس اطلاعاتی وقت ایران به پهلوی دوم هشدار داد که  برنامه  اعدام بوتو ، در دستور کار قرار دارد ، در نتیجه ، وی به واحدهای ویژه تیپ 23 هوابرد فرمان داد تا مقدمات نجات بوتو را فراهم آورند . با این دستور ، واحدهای هوابرد ویژه ارتش ایران ، با استفاده از یک فرودگاه دورافتاده در نزدیکی دریاچه نمک  ( فرودگاه کوشک نصرت ) برنامه نجات بوتو را تمرین نموده تا فرمان اجرای عملیات صادر گردد . اما وقوع انقلاب اسلامی در بهمن 1357 ، موجب توقف تمام برنامه ریزی ها شد و بوتو نیز در سال 1979 اعدام گردید .   پس از پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357 ، دو یگان نخبه نیروی زمینی ( تیپ های 55 و 23 هوابرد ) بدلیل شرکت معدود عناصر خائن  در کودتای ژوئیه 1980 " کودتای  نقاب" دستخوش تغییرات وسیعی شد که موجبات تضعیف آن را فراهم نمود .   اما با شروع جنگ تحمیلی و حمله ناجوانمردانه  ارتش بعث عراق ، پرسنل متعهد ،  حرفه ای و وطن دوست این دو یگان نخبه ، با استفاده از حمّیت دینی و ملی ، دست به بازسازی سازمان رزم این یگانها زده تا از تجربه آنها در جنگ با متجاوزان بعثی استفاده گردد ، تاجایی که بخشی از سازمان رزم تیپ 55 هوابرد ، برای مبارزه با اشغالگران قدس ، به سوریه و لبنان اعزام شدند ، اما پس از مدت کوتاهی به این واحد دستور بازگشت داده شد تا روی جنگ با عراق متمرکز شوند .   پس از پایان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران ، لشکر 23 هوابرد ( قبلاً تیپ 23 هوابرد ) در قالب تیپ 65 هوا-دریا (نوهد ) مجدداً سازماندهی شد و بسرعت برعلیه عناصر تروریستی مستقر در غرب کشور ( پژاک ) ، طالبان ( درشرق) و تجزیه طلبان جنوب شرق وارد عمل گردید که در این میان پشتیبانی همه جانبه اسکادران های ترابری تاکتیکی یازدهم ، دوازدهم و هفتاد و دوم  ، را در پشت خود حس می نمود .     هرکولس های نیروی هوایی ارتش ، ستون فقرات پشتیبانی رزمی در دفاع مقدس بشمار می آمدند      این دو یگان نخبه نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران ( تیپ 23 و 55 هوابرد ) سالانه تمرینات متعددی را برای حفظ آمادگی خود بویژه برای مقابله با حوادث تروریستی نظیر گروگانگیری ، اجرا می نمایند . براساس روند آموزشی ، پرسنل نظامی ، با هرکولس های ترابری  از مبداء تهران ،به منطقه  آموزشی منتقل می شوند ، در حالی که عناصر دشمن فرضی با استفاده از بالگردهای ترابری ، به محل درگیری منتقل و به انتظار آنها می نشینند . بعنوان مثال ، در یک تمرین نظامی ، در حالی که یکفروند C-130H ( رجیستر 4893-5) جمعی اسکادران 12 ترابری تاکتیکی ، پرسنل تیپ 65 نوهد را به  یک جاده کویری دورافتاده ، منتقل می نماید ، بالگردهای هوانیروز نیروی زمینی ( دوفروند بالگرد بل 214 به رجیستر 4898-6 و 4898-6  ) قبل از آن ، با انتقال یکسری خودرو و مسدود کردن جاده ، نقش واحدهای دشمن را بر عهده گرفته بودند . پس از پایان تمرین نیز ، همه واحدها به پایگاه هوایی " جاسک" منتقل شدند .       هرکول های پشتیبانی پارسی     نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران ، یکی از بزرگترین کاربران پرنده های ترابری تاکتیکی  سی-130 هرکولس در  جنوب غربی قاره پهناور آسیا بشمار می رود و به همین سبب ، همواره نیمی از ناوگان 35 فروندی موجود این نیرو که در سه اسکادران حمل و نقل تاکتیکی ( TTS) و دو پایگاه اصلی و مستقل توزیع شده است ، در حال آماده باش کامل برای اجرای ماموریتهای محوله است .   ماموریت این پرنده های ترابری ، عمدتاً شامل حمل و نقل تاکتیکی برای واحدهای مختلف نیروهای مسلح ، انتقال پرسنل و تجهیزات نظامی ، بارریزی هوایی ، اجرای ماموریتهای امداد هوایی ، تخلیه پزشکی ، پشتیبانی از ماموریتهای  حوادث غیر مترقبه است . علاوه براین وظایف متعارف ، ناوگان هرکولسهای نیروی هوایی ، اجرای ماموریتهای کمتر شناخته شده اطلاعات سیگنالی بر فراز ایران ، عراق و سوریه بر علیه تروریسم را بر عهده دارد .     با توجه به ماموریتهای سنگین محوله به این ناوگان که در طول جنگ ایران و عراق ، دچار فرسایش بسیاری شد ، در فوریه 2008 ، فرماندهی وقت نیروی هوایی ارتش ، قراردادی را با شرکت صنایع هوایی ایران (IACI) برای بروزرسانی و ارتقاء هرکولس های موجود در سازمان رزم نیرو را تحت عنوان پروژه ستاری ، منعقد نمود .   اگر چه اطلاعات کمی در این زمینه منتشر شده ، با این حال شواهد و قرائن نشان می دهد که این پروژه شامل نصب و راه اندازی رادیوهای HF و U/VHF که تحت امتیاز صنایع الکترونیک ایران تولید می شد ، بعلاوه یک نمایشگر چند کاره (MFD) با قابلیت استفاده از نقشه های متحرک و همچنین یک رادار ارتفاع سنج با منشاء روسی ، می گردید . با گذشت دو سال از شروع پروژه ، یعنی در 26 سپتامبر 2010 ،نخستین فروند از پرنده ارتقاء یافته ، ( یکفروند C-130E به رجیستر 8514-5)  جمعی اسکادران 11 ترابری تاکتیکی ، در مراسمی با حضور فرمانده وقت نیروی هوایی و وزیر دفاع به پرواز در آمد .     بنابر اعتقاد برخی منابع ، رادیوی جدید ، عمدتاً بعنوان تجهیزات اضافی و درپی درخواست خلبانان نصب شد ، در حالی که نمایشگرهای چندکاره (MFD) عمدتاً برای نمایش داده های پیشرانه  و به شکل  موقت در بخش بالایی  پنل اصلی قرار گرفت . بطور مشخص ، بدلیل تنگناهای موجود ، صنایع هوایی ایران ، برای حل یکسری گلوگاه های حساس ، قرار دادی را بایک شرکت اندونزیایی منعقد نمود تا مشکلات اتصال و ارتباط میان نمایشگرهای چند کاره را با پیشرانه برطرف نماید .  دومین MFD  نیز که برای تسهیل وظایف ناوبر این پرنده نصب گردید ، قابلیتهای جدیدی از جمله یک نقشه متحرک با توانایی استفاده از GPS را برروی یک صفحه نمایشگر رنگی که همزمان توانایی نمایش داده های رادار دیجیتال هواشناسی را داشت ، برای خدمه فراهم می آورد .   در ادامه برنامه ، دومین پرنده ( یکفروند C-130E به رجیستر 8544-5)  جمعی اسکادران 11 تاکتیکی ، در 13 سپتامبر 2008 وارد مجموعه IACI گردید و بعنوان دومین هواپیما برای اجرای ارتقاءهای پیش گفته در قالب پروزه ستاری انتخاب گردید و با انجام مراحل پیش گفته شده ، نخستین پرواز موفقیت آمیز آن در 13 سپتامبر 2011  توسط خلبانان آزمایشگر ، صورت گرفت .   با روندی که بیان شد ، شرکت صنایع هوایی ایران ، در یک قالب منظم ، هر دوسال ، حداقل یکفروند از هرکولس های نیروی هوایی را بروز رسانی و در اختیار کاربرانش قرار می دهد . علاوه برآن ، مراکز تعمیر و نگهداری صحرایی ناوگان C-130 E نیروی هوایی که در دو پایگاه یکم و هفتم تاکتیکی این نیرو مستقر هستند ، هر سال ، حداقل دو هواپیما را اورهال نموده و چک لیستهای  را براساس سختگیرانه ترین استانداردها اجرا می نمایند .     نمای کابین هرکولس به رجیستر 8517-5   این جریان با پایان یافتن ارتقاء سومین هرکولس نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران ( یکفروند C-130E به رجیستر 8517-5)  جمعی اسکادران ترابری تاکتیکی یازدهم ، در سپتامبر 2012 ادامه پیدا نمود و چهارمین فروند ( یکفروند C-130E به رجیستر 8541-5) جمعی اسکادران دوازدهم تاکتیکی ، نیز در دسامبر 2013 به شرکت  طرف قرار داد تحویل گردید . علاوه برآن با آغاز نوامبر 2014 ، ارتقاء یکفروند دیگر از این پرنده های کهنسال ، ( C-130E به رجیستر 8552-5) پایان یافت و به اسکادران دوازدهم تحویل شد و سرانجام ، 8 سال پس از آغاز  این بروزرسانی ها ، در مارس 2015 ، یکفروند C-130E به رجیستر 8513-5  جمعی اسکادران هفتادو دوم ترابری تاکتیکی به شرکت صنایع هوایی ایران تحویل شد تا براساس قرار دادهای امضاء شده ، کار ارتقاء صورت گیرد .   با شدت یافتن آتش جنگ در سوریه و بروز نشانه های جدید از حضور نامحسوس و غیررسمی عناصری از واحدهای مسلح ایرانی برای مقابله با تروریسم افراطی در این کشور جنگ زده ، صنایع هوایی ایران ، کار بروزرسانی و ارتقاء هرکولس های نیروی هوایی را با توجه به نقش راهبردی آنها در این نبرد ، شتاب بیشتری داد ، بطوریکه  ، به شکل همزمان ، دوفروند هرکولس ( یکفروند C-130E به رجیستر 8507-5 جمعی اسکادران یازدهم  و یکفروند C-130H به رجیستر 8538-5   جمعی اسکادران 12 ترابری تاکتیکی) بسرعت در اکتبر 2015 و آوریل 2016 ارتقاء و تحویل داده شد .         یکی از خلبانان هرکولس مستقر در پایگاه یکم  در خصوص چگونگی پرواز هرکولس ارتقاء یافته ( 8514-5) چنین توضیح می دهد :   " شتاب هواپیما ، تا حد زیادی ، به لطف پیشرانه های جدید ، بهبود پیدا کرده ، این مساله بویژه در سرعتهای پایین و در زمان تقرب نهایی برای اجرای نشست و برخاست های تاکتیکی و سریع در باندهای کوتاه ، خودش را نشان می دهد . با این حال ما نمی توانیم به اطلاعات نمایش داده شده در نمایشگرهای دیجیتال اعتماد کنیم و به نشانگرهای آنالوگ قدیمی ، اطمینان بیشتری وجود دارد . چنانکه از دو نمایشگر نصب شده ، یکی همواره از سرویس خارج هست و دیگری نیز اطلاعات نادرستی را ارائه  می کند ، من نمی دانم که چرا نیروی هوایی بیشتر از دو میلیون دلار برای نصب این نمایشگر ها هزینه نموده است !!!!! علاوه برآن ، هرکولس تست شده ( رجیستر 8514-5) در طول پرواز با مشکلات فنی متعددی مواجه شده  و این مساله موجب نگرانی است . بعنوان مثال از این هواپیما در یک پرواز طولانی از تهران تا جزیره خارک در خلیج پارس مورد استفاده قرار گرفت . هنگامی که خدمه برای بازگشت به تهران آماده می شدند ، پیشرانه شماره 4  در زمان راه اندازی دچار نقص فنی شد . در گذشته این مساله براحتی قابل رفع بود ولی در این مورد ، بیشتر از 15 ساعت به انتظار قطعه یدکی بودیم تا پرواز با ایمنی انجام گردد . شخصاً هیچ مشکلی با رادیوهای جدید ندارم ولی برخی از خدمه هنوز به این تجهیزات جدید اعتماد ندارند و هنوز از تجهیزات قدیمی استفاده می کنند"         ادامه  دارد ..............................   منبع : AirForces.Monthly..July.2016  ، صفحات 40-36     پی نوشت :   متاسفانه نویسنده این مطلب ، در یکی از بخشهای این مقاله و بر  خلاف روح حاکم بر یک بررسی علمی / تاریخی ، مطالبی را بیان نموده که مغایر با قوانین بشمار می رود . این نکته به این دلیل بیان شد که  خواننده پس از مراجعه به  متن اصلی ، دچار شبهه نگردد .    این مجموعه با صرف زمان ترجمه  شده است ، بنابراین ، هر گونه برداشت با ذکر منبع (MILITARY.IR) خواهد بود .  در غیر اینصورت ، برداشت کننده  ، عرفاً و شرعاً ، مسئول خواهد بود .   :rose: مترجم( با اندکی تلخیص)  : MR9     :rose:
  5. بسم الله الرحمن الرحیم شاید خیلی از ماها تا امروز اسمی از این شخص نشنیده باشیم...شاید ماها تا زندگی خصوصی شخصی مثل کریس کایل رو میدونیم ولی از قهرمان ملی خودمون که تو سخت ترین شرایط جزو بهترین تک نیرندازان تاریخ(یا به عبارتی شارپ شوتر) بوده هبچ اطلاعی نداریم و این باعث تاسفه... در ابن تاپبک سعی کردم با ذکر نام منابع با اسنفاده از جمع اوری اطلاعات از منابع دیگه این قهرمان ملی رو معرفی کنم.شهید سربلند عبد الرسول زرین عبدالرسول زرین متولد سال ۱۳۲۰، کهگیلویه و بویر احمد اعزامی از اصفهان لشکر امام حسین تک تیرانداز ایرانی در جنگ ایران و عراق بود. وی دارای بیش از ۷۰۰ شلیک موفق از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۲ در کردستان تا عملیات خیبر می‌باشد. اهداف وی نظامیان ارتش عراق و گروه موسوم بهمجاهدین خلق بودند. او در نهایت در سال ۱۳۶۲ در عملیات خیبر با تیر مستقیم سربازان عراقی در حالی که قبلا در اثر انفجار خمپاره زخمی شده بود شهید شد. وی از اسلحه دراگونوف SVD دوربین دارد استفاده می‌کرد. جنگ که شروع شد، طاقت نياورد رفت به مرکز اعزام نيرو،(قبل از جنگ نیز در مسایل کردستان همراه سپاه بود) گفت: «براي اعزام آمده‌ام» مسئول ثبت‌نام سرش را آورد بالا گفت: «هفت تا بچه داري، نمي‌نويسم اصرارنکن.» عبدالرسول سرش را برد جلو و گفت: مي‌نويسي خوب هم مي‌نويسي. مسئول اعزام نمي‌خواست جوابش را بدهد که عبدالرسول مهلت نداد و دوباره گفت: حواله‌ات مي‌کنم به پيامبر (ص) مي‌نويسي يا نه؟ خودکار توي دست مسئول چرخيد. پاسخي نداشت به ناچار نوشت: عبدالرسول زرين اعزام به منطقه. و حالا برق شادي در نگاه عبدالرسول مي‌درخشيد. تصوير ذيل مربوط به منطقه بستان مي‌باشد. وقتي كه تك‌تيرانداز ايراني تصميم گرفت تا يك مانع را هدف قرار دهد و به صورت همزمان يك گلوله به لاله گوش او برخورد كرد. موضوع از اين قرار بود كه اين شهيد و يك تك تيرانداز خبره عراقي به صورت همزمان همديگر را هدف قرار مي‌دهند و گلوله اين شهيد مغز تك‌تيرانداز عراقي هدف قرار مي‌دهد. زرین بسیار ساده و صمیمی بود تواضع وفروتنی عجیبی تمام وجودش را فرا گرفته بود ، حتی ذره ای تکبر از او دیده نشد ، با نگاه به قامت خاکی وظاهر بسیار ساده اش هیچکس نمی توانست باور کند که او همان تک تیر انداز بزرگ است . شهید خرازی می فرماید: قبل از شروع جنگ تحمیلی در کردستان ودر گروه ضربت خیلی خوب خود را نشان داد. دیوانه دره و آوردگاه گاران شاهد دلاوری های اوست . گروه ضربت به فرماندهی حسین خرازی به هر وحشت کده ای سرک می کشید ، وبارها با هنر این پلنگ کوهستان یعنی زرین از مهلکه ها گریخته و نشانه گیری های دقیق او ، بیشترین آسیب ها را به دشمن زده است . تک تیر انداز سرشناس نبرد ، بارها آتش بار دشمن را در ارتفاعات صعب العبور ، فقط با یکبار فشار دادن ماشه تفنگ (( اس وی دی و اف پی کا)) خاموش کرده است . با شروع جنگ تحمیلی به جبهه های جنوب آمده وتا سال 63 به طور مداوم در اکثر عملیاتهای جنوب و غرب حضور فعال داشته است . مسئولیتهای مختلفی از جمله فرماندهی گردان ومحور را بر عهده داشته و گروههای مختلفی را آموزش داده وبه عنوان تک تیر انداز ، بین گردان ها فرستاده است . این ادعای بزرگی است ولی اتفاق افتاده ، شوخی نیست ، این مطلب به تائید حاج حسین خرازی رسیده است و قول اوست که به وسیله سلاح اس وی دی چند هزار دشمن بعثی را(به طور رسمی 700 شلیک موفق) به هلاکت رسانیده و چندین فرمانده عراقی را از میان برداشته است. چند تپه را به تنهائی تصرف نمود، تپه هایی که زرین تصرف کرده به نام خودش نام گذاری کرده اند . شهید خرازی در مورد دلاوری های این شهید فرموده است : انگار که ایشان جنگی به دنیا آمده بود و در جای دیگر ایشان را گردان تک نفره زرین خطاب کرده بودند بدین لحاظ که او به اندازه یک گردان موثر بود شهيد زرين پس از ان كه به تنهايي يك تپه را كه يك گردان از پس آزاد‌سازي آن برنيامده بود، تصرف كرد از جانب حاج حسين خرازي به “گردان يك‌نفره ” معروف شد. تعدادی از خاطرات مربوط به شهید شجاعت و توانایی تک تیرانداز شهید عبدالرسول زرین عبدالرسول يک نفر را فرستاد براي نگهباني. صبح اما سر بريده‌اش را آوردند توي سنگر؛ شب بعد خودش رفت. يک سنگر ديگر همان نزديکي درست کرد و کامل استتارش کرد. توي سنگر قبلي هم شبيه يک نگهبان درست کرد و منتظر ايستاد. چيزي شبيه بوته به سنگر نزديک شد و پريد توي آن. عبدالرسول هم پشت سرش رفت تو سنگر و سرنيزه را فرو کرد توي گردنش. صبح که آفتاب طلوع کرد با بقيه نيروها سراغش آمد. مرد هيکل بزرگي داشت بچه‌ها باورشان نمي‌شد که عبدالرسول از پس او برآمده باشد. به سختي سر نيزه را از گردن آن کومله بيرون آوردند. اما عبدالرسول بود و مهارت جنگي بي‌حد و حصرش... کوه احد بچه‌ها تپه را از دشمن گرفته بودند و حالا حفظ کردنش مهم بود. عبدالرسول بدون اينکه به کسي چيزي بگويد همان جا پايين تپه نشست. براي خودش يک سنگر درست کرد و منتظر ماند. احتمال مي‌داد عراقي‌ها رزمندگان را دور بزنند و بخواهند از پشت حمله کنند. دقايقي گذشت صف طولاني عراقي‌ها را ديد که از توي رودخانه جلو مي‌آيند. اسلحه‌اش را آماده کرد. هفتاد نفر را به زمين انداخت. آب رودخانه از رنگ خون تغيير کرده بود. عبدالرسول کسي نبود که بگذارد بار ديگر خاطره شکست احد از کفار تازه گردد. تک تيرانداز عبدالرسول توي پادگان دشمن نفوذ کرد و همان جا يک کمين درست کرد. چشمش افتاد به فردي که با محافظان زيادي براي سخنراني آمده بودند. اسلحه‌اش را آماده کرد. چشمش را هدف گرفت و شليک کرد همه افراد دشمن به هم ريختند. نمي‌دانستند چه کسي شليک کرده، همه به هم مظنون بودند و فرمانده يکي يکي نيروهاي خودش را جلو مي‌برد و اعدام مي‌کرد به گمان اينکه آن‌ها منافق هستند. عبدالرسول هميشه اين طور عمل مي‌کرد آرام و بي سر و صدا. يادم هست يک‌بار يکي از تک تيراندازهاي دشمن بچه‌ها را با تير مستقيم مي‌زد. عبدالرسول به نيروي همراهش گفت: «تو کلاه آهني را سر يک چوب بگير و از آن تپه بالا ببر.» خودش هم با دوربين ايستاد يک جاي ديگر و مراقب اوضاع بود. کلاه آهني که با شليک گلوله پريد هوا. جاي تک تيرانداز عراقي را شناسايي کرد و با يک گلوله او را به هلاکت رساند. سرانجام روح این مجاهد با صفا و سر باز مخلص لشگر امام حسین(ع) بعد از بارها مجروحیت و به یادگار گذاشتن 7 فرزند و ده ها نکته عبرت انگیز با عشق به حسین بن علی (ع) در عملیات خیبر به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. برای شادی روحش و روح همه شهدای جنگ 8 ساله و جنگ این روزهای محور مقاومت صلواتی بفرستید روحش شاد و یادش گرامی.باعث تاسفه که ما همچین قهرمانی داریم و هیچ فیلم یا مستندی ازش نیست...دوستان به دلیل وقت کم از منابع مختلف اطلاعات و جمع اوری کردم ممنون میشم از بهتر شدن این تاپیک کمکم کنید با تشکر از black angel عزیز http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%B3%D9%88%D9%84_%D8%B2%D8%B1%DB%8C%D9%86 http://taktirandazshhid.blogfa.com/tag/%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D9%87-%D8%B4%D9%85%D8%A7%D8%B1%D9%87-2-%D8%A7%D8%B2%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%B3%D9%88%D9%84-%D8%B2%D8%B1%DB%8C%D9%86 http://cm30.ir/post/407/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%B3%D9%88%D9%84-%D8%B2%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D9%86%D8%A7%DB%8C%D9%BE%D8%B1-%D8%AE%D8%A8%D8%B1%D9%87-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%85%D9%84%D9%82%D8%A8-%D8%A8%D9%87-%D8%B5%DB%8C%D8%A7%D8%AF-%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C-%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D9%86-%DB%8C%DA%A9-%D9%86%D9%81%D8%B1%D9%87--/ http://sahebnews.ir/127489/%D8%B9%D9%83%D8%B3-%D9%82%D8%A8%D8%B1-%D9%86%D8%A7%D8%A8%D8%BA%D9%87-%D8%AA%D9%83-%D8%AA%D9%8A%D8%B1-%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B2%D9%8A-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%B5%D9%81.htm
  6. عملیات فتح-1 (کرکوک) قرارگاه رمضان که به عنوان مرکز فرماندهی و اجرای جنگ‌های نامنظم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پنجمین سال جنگ تحمیلی شکل گرفت، مأموریت‌های متعددی بر عهده داشت. هدف فرمانده سپاه پاسداران از ایجاد چنین قرارگاهی عبارت بود از: نفوذ نیروهای رزمنده در عمق خاک دشمن با استفاده از روش‌های جنگ پارتیزانی و چریکی به منظور درگیر کردن ارتش عراق در مناطق گوناگون، اخلال در حرکت ماشین جنگی صدام، ارتباط با گروه‌ها و اقشار مختلف مردم عراق اعم از کُرد و عرب در جهت حمایت از حرکت‌های مردمی علیه حکومت بعث و اجرای مأموریت‌های متعدد با هدف کشاندن نیروهای نظامی صدام به نقاط گوناگون کشور عراق و ایجاد تنش و پراکندگی میان سپاه‌ها و لشکرهای ارتش آن کشور. نیمه‌ی دوم سال 1365، فصل نوینی در تحرکات قرارگاه رمضان آغاز شد و اجرای عملیات فتح1 در 19 مهر 1365 که با هم‌کاری جلال طالبانی و گروه تحت رهبری وی یعنی اتحادیه‌ی میهنی کردستان عراق در منطقه‌ی کرکوک انجام شد، نقطه‌ی آغاز این تحول تازه به شمار می‌آید. مقاله‌ی حاضر به بررسی ابعاد گوناگون عملیات فتح1 پرداخته است. مقدمه عملیات نامنظم شامل آن دسته از عملیات‌های نظامی است که مانند یک عملیات منظم از ساز و کار مشخص رزمی و چارچوب‌های تعریف شده و کمی برخوردار نیست، اما در عین حال از اصول و معیارهای معینی پیروی می‌کند که در نقاط گوناگون جهان، به کار گرفته شده و ساز و کار ویژه‌یی را معرفی می‌کند. نابرابری در زمینه‌ی امکانات و تجهیزات نظامی و ادوات جنگی، اصلی‌ترین دلیل بهره‌گیری ارتش‌ها و گروه‌های نظامی از شیوه‌های جنگ چریکی و پارتیزانی و پیروی از اصول جنگ‌های نامنظم است. با این استدلال می‌توان در نگاهی جامع و وسیع به جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، دلیل استفاده‌ی فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و حتی ارتش جمهوری اسلامی ایران از "شیوه‌ی جنگ نامنظم" را دریافت، زیرا روشن است که در طول جنگ از نظر لجستیکی و نظامی، هیچ‌گونه توازن و برابری میان ارتش ایران و عراق وجود نداشت و حتی در برخی مقاطع، این نابرابری شکننده بود. بهره‌گیری از استراتژی جنگ نامنظم در حالی فکر مدیریت جنگ در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را به خود معطوف کرد که تصور بر هم خوردن نابرابری امکانات و تجهیزات در آن موقعیت و حتی تأمین حداقل‌های مورد نیاز یک دفاع مقتدرانه، امری ناممکن بود؛ چه رسد به این‌که از ابتدای سال 1365 همه‌ی مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران اعلام کرده بودند که سال مذکور "سال سرنوشت" نام دارد و سرنوشت جنگ تحمیلی نیز مشخص خواهد شد. انتظار عمومی در سال 1365، اجرای عملیاتی گسترده در جبهه‌ها و مقهور کردن ارتش تا بُن دندان مسلح عراق بود، اما اقدامات پدافندی و لجستیکی ارتش عراق، بر مشکلات اجرای چنین عملیاتی با رعایت اصل غافل‌گیری افزوده بود و همه‌ی یگان‌های رزمی و قرارگاه‌ها مأموریت یافته بودند در خط حد یگان خود تحرک داشته باشند تا جبهه‌ها، حالت رخوت و رکود پیدا نکنند. قرارگاه رمضان نیز از این قاعده مستثنی نبود و از آن‌جا که نفس چنین دستوری، اجرای عملیات با بهره‌گیری از روش‌های جنگ نامنظم و پارتیزانی بود، قرارگاه رمضان مأمور به این اقدام شد و بر فعالیت‌های خود به لحاظ کمی و کیفی افزود. رابطه‌ی مجدد با شخصیت‌ها و گروه‌های معارض عراقی، به ویژه اشخاصی همچون جلال طالبانی، مسعود بارزانی، سران حزب الله کُرد عراق، آیت‌الله محمدباقر حکیم و مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق و برخی دیگر از شخصیت‌های مبارز شیعه‌ی عراق، به افزایش فعالیت‌های سیاسی- نظامی قرارگاه رمضان در سال 1365 انجامید و سبب طراحی و اجرای سلسله عملیات‌های نامنظم با عنوان "عملیات فتح" گردید. در این میان، "عملیات فتح1" که 19مهر1365 با هم‌کاری "جلال طالبانی" و پیش‌مرگان تحت امرش در اتحادیه‌ی میهنی کُردستان عراق و با هدف انهدام قسمتی از پالایشگاه کرکوک انجام شد و رزمندگان سپاه و ارتش موفق شدند در عمق180کیلومتری دشمن نفوذ و ضربه‌یی سخت بر پیکر ماشین جنگی صدام وارد کنند، نقطه‌ی آغازین و بسیار مهم این سلسله عملیات‌ها به شمار می‌آید که در این نوشته‌، به اختصار به شش محور مهم آن پرداخته می‌شود. نکته‌ی مهم این‌که عملیات فتح1 برای راویان مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس نیز از نظر ثبت و ضبط وقایع تاریخ‌ساز، یک نقطه‌ی عطف به شمار می‌آید، زیرا دقیقاًٌ در این عملیات بود که اعزام یک راوی (به هم‌راه نیروهای عمل‌کننده) به داخل خاک عراق و مناطق عمقی‌تر آغاز شد و امکان کسب تجربه‌یی گران‌سنگ در زمینه‌ی تحقیقات میدانی برای عملیات‌های نامنظم و پارتیزانی را فراهم آورد. اما مهم‌ترین و اصلی‌ترین دستاورد عملیات فتح1 ورود اصلی جدید (در ششمین سال دفاع مقدس) به میان معیارها و شاخص‌های اساسی مبارزه با حکومت دیکتاتوری و تجاوزگر بعث بود. البته این معیار جدید که تا قبل از عملیات فتح1 نیز به طور جسته و گریخته وجود داشت، اما تحلیل‌گران و کارشناسان مسائل نظامی و سیاسی - نظامی جنگ، توجه چندانی به آن نمی‌کردند، عبارت بود از: نقش مردم و گروهای معارض کُرد و عرب عراقی در مبارزه علیه حکومت بعثی عراق. نگاهی به وضعیت گروه‌های معارض عراقی: سابقه‌ی مبارزات مردمی و همچنین درگیری‌های گروه‌های معارض عراقی با حکومت بعث عراق به مدت‌ها قبل از شروع تجاوز عراق به مرزهای ایران بر می‌گردد و صدام حسین و حکومت جنایت‌کار عفلقی‌اش در این مدت با انواع شیوه‌ها و ترفندها، با این اقدامات مقابله می‌کرد و قادر به کنترل و سرکوب تحرکات مردمی و گروهی شده بود. در واقع، حزب بعث به رهبری صدام به منظور تسلط هر چه بیش‌تر بر جای جای سرزمین عراق، سیاست‌ها و روش‌های موذیانه، ریاکارانه و پلیدی به کار می‌گرفت که ثمره‌یی جز کشتار و شکنجه‌ی اقشار مردم عراق اعم از کُرد و ترک و عرب (شیعه و اهل تسنن) و نابودی نسل و منابع ملی و ذخایر این کشور نداشت. ایجاد شکاف و اختلاف میان اقوام و طوایف گوناگون و کوچک کردن گروه‌ها، احزاب و تشکل‌های سیاسی و مردمی که با هدف تضعیف این گروه‌ها و آسان شدن سرکوب آنان انجام می‌گرفت، از جمله‌ی این روش‌ها و سیاست‌ها بود، سیاستی که این حکومت دیکتاتور سال‌های سال با استفاده از آن توانست با سرعت و خشونت هر چه بیش‌تر شخصیت‌های سیاسی- اجتماعی مخالف خود را از میان بردارد و در عرصه‌ی تبلیغات نیز دست‌های جنایت‌کار استخبارات و عناصر اطلاعاتی و امنیتی‌اش را- که عامل این اعمال سبعانه بودند- در پس اختلافات گروه‌ها، اقوام و شخصیت‌ها، پنهان و "ناشناس" معرفی کند. این حکومت جنایت‌کار در این راه به حدی ماهرانه عمل می‌کرد که یک طرف و حتی در موارد متعدد‌ی هر دو طرف اختلاف را به پای میز مذاکره و سازش با حکومت عفلقی صدام می‌نشاند. حوادثی که برای بسیاری از گروه‌های معارض کُرد و عرب عراقی در دهه‌های1970 و 1980 میلادی (از ......تا سال 1365هـ. ش.) رخ داد و سرنوشتی که برای بیش‌تر شخصیت‌های مبارز این گروه‌ها در این دوران رقم خورد، از این حوزه خارج نبود. اتحادیه‌ی میهنی کردستان عراق به رهبری جلال طالبانی از جمله گروه‌های قدرتمند معارض عراقی بود که در طول این دو دهه‌ در برابر سیاست‌های مزورانه و فریب‌کارانه‌ی حکومت بعث، مواضع متفاوت و بعضاً متناقضی اتخاذ کرد. مواضع و اقدامات اتحادیه‌ی میهنی کُردستان عراق و جلال طالبانی: جلال طالبانی و گروه تحت رهبری وی از سال 1970 تا 1990میلادی در برابر مسائل داخلی عراق، حکومت بعث و حاکمیت دیکتاتوری صدام، گروهک‌های تروریست و ضد انقلاب ایرانی، جنگ تحمیلی و جمهوری اسلامی ایران و حتی در برابر دو بلوک مسلط بر جهان یعنی شوروی و کشورهای بلوک شرق و ایالات متحده‌ی امریکا و کشورهای بلوک غرب و نیز موضوعات استراتژیک بین‌المللی، مواضع متفاوتی داشت. همین امر سبب شده بود که مسئولان لشکری و کشوری ایران در مورد سیاست‌های جدید این شخصیت معارض عراقی و گروهش در سال 1986 میلادی (1365هـ. ش.) مبنی بر ارتباط با جمهوری اسلامی ایران و هم‌کاری مستقیم با قرارگاه رمضان و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در جنگ تحمیلی، دچار تردید شوند و با تأمل بیش‌تری به آن بپردازند، به عبارت دیگر، چرخش180درجه‌یی مواضع این اتحادیه و ارسال نامه برای هم‌کاری با جمهوری اسلامی جهت اجرای عملیات مشترک علیه ارتش عراق مشکوک و باور نکردنی بود زیرا، اتحادیه‌ی میهنی کُردستان عراق در یک مقطع زمانی، افراد تروریست سازمان منافقین را پناه داده و با وجود فعالیت‌های ضد انسانی و تروریستی این گروهک علیه مردم و نظام جمهوری اسلامی ایران، به تیم‌های عملیاتی این سازمان اجازه داده بود از معابر وصولی منطقه‌ی تحت کنترل خود استفاده و در آن جا رفت‌وآمد کنند. همچنین پیش‌مردگان این اتحادیه با رزمندگان ایرانی در کُردستان ایران و عراق درگیر شده و برخی رسانه‌ها اخبار و در گزارش‌هایی در این‌باره منعکس کرده بودند. در مقطع زمانی دیگری نیز، همین گروه معارض عراقی به پیشنهاد فریب‌کارانه‌ی حکومت جنایت‌کار صدام مبنی بر امضای تفاهم‌نامه‌ی عدم درگیری با ارتش عراق و هم‌کاری با این حکومت، پاسخ مثبت داده بود. جلال طالبانی، در مصاحبه‌یی با راوی مرکز قرارگاه رمضان (برادر مسعود سرمدی) در24مهر1365، چند روز پس از اجرای عملیات فتح1، در توجیه این سیاست‌های متناقض گفت: ... [در مورد منافقین] اولاً – این‌ها، واقعاً قبل از این‌که ما بیاییم به این مناطق، این‌جا بودند؛ یعنی مثلاً شما می‌دانید این کوهی که حالا می‌بینید"چرماوند"، زیر دست دشمن بود تا سال 1985(1364هـ. ش.) و این منطقه همه در دست دشمن بود و دشمن به آن منطقه مسلط بود. بعد از قطع مذاکرات، ما این منطقه را آزاد کردیم و این منطقه جزو منطقه‌ی ما شد. درباره این مسئله، طبعاً بعد از دوستی و هم‌کاری ما با جمهوری اسلامی، ما سیاستی را برای برادران جمهوری اسلامی روشن کردیم و توضیح دادیم که در هیچ کاری در امور داخلی ایران دخالت نخواهیم کرد و بر علیه جمهوری اسلامی به هیچ گروهی، به هیچ حزب و جماعتی، هم‌کاری و کمکی نخواهیم رساند و حمایت هم نخواهیم کرد و ما از این همه چیزها می‌خواهیم که منطقه‌ی کُردستان و منطقه‌ی آزاد شده‌ی کُردستان عراق تحت کنترل کامل ما باشد و از این منطقه، هیچ نیرویی نمی‌تواند برود به ایران حمله بکند. مثلاً حالا برای شما مثال می‌زنم در این‌جا شما یک گروهی که خودتان به منافقین نام می‌برید و اسم‌شان، خودشان می‌گویند مجاهدین خلق، در کُردستان بودند. ما به آن‌ها گفتیم کسی نباید از خاک ما علیه ایران استفاده بکنند و این راه مسدود است به سوی شما و این‌ها گوش نکردند، آمدند چندین بار درگیری با ما کردند آخرین بار این بود که گروهی از این افراد مسلح [منافقین] که از دولت [صدام] پول و اسلحه می‌گیرند و برای دولت عراق دیدبانی و جاسوسی می‌کنند، می‌خواستند از منطقه‌ی آزاد شده عبور کنند و بروند در ایران چه کاری انجام بدهند. گفتیم کا‌که؛ نمی‌شود از منطقه‌ی ما عبور کنید، این منطقه‌ی ماست و قبول نداریم. گفتند نخیر، ما می‌رویم و از دولت عراق دستور گرفته‌ایم و از دولت عراق اجازه گرفته‌ایم. گفتیم دولت عراق در این‌جا نیست؛ این‌‌جا منطقه‌ی آزاد شده است. در این‌جا اتحادیه‌ی میهنی وجود دارد. آن‌ها شلیک کردند و دو تا پیش‌مرگه‌ی ما را شهید کردند و پیش‌مرگان ما هم از خود دفاع کردند و ده نفر از آن‌ها را کشتند و از همه‌ی منطقه‌ی آزاد شده، ایشان را بیرون راندیم؛ یعنی در منطقه‌ی آزاد شده نماندند. ...(1) در مورد مذاکره با رژیم بعث، مذاکرات ما با رژیم عراق در سال 1984 یعنی اواخر 1983 و اوایل 1984 شروع شد. در زمانی بود که ما در وضع خیلی مشکلی قرار گرفته بودیم، اتحادیه‌ی میهنی کُردستان در جنگ بود با عراق و برادران جمهوری اسلامی کم لطف بودند و ما، از پشت نیروهای دیگر ما را می‌زد، جو [جبهه واحد دموکراتیک عراق] علیه ما جنگ می‌کرد، ما در حصار اقتصادی بودیم، کمبود زیاد داشتیم، آذوقه و اسلحه نداشتیم، کمک‌های خارجی از ما بریده شده بود وضع ما خیلی واقعاً دشوار بود و مشکلات فراوانی [پیش] روی ما بود و همه‌ی راه‌ها و درها به روی ما بسته شده بود. یک وضعیتی به وجود آمد که ناچار شدیم مذاکرات بکنیم برای این‌که یک نفسی بکشیم و یک استراحتی پیدا بکنند نیروهای خسته شده‌ی پیش‌مرگان کُردستان که خیلی خسته شده بودند و اوضاع اقتصادی ایشان بد بود، استراحتی بکنند و تجدید قوا و تجدید نیرو بکنند و وضعیتی به وجود بیاید که ما بتوانیم به مبارزه‌ی خودمان ادامه بدهیم. البته ما فکر نمی‌کنیم که مذاکره خودش باعث تقویت صدام شده، هم‌کاری و وحدت با صدام باعث تقویت می‌شد یعنی ما اگر، اتحادیه‌ی میهنی، جزو دولت می‌شدیم و با دولت هم‌کاری می‌کردیم و این نیروهای خودمان را در طرف او می‌گذاشتیم این حتماًً باعث می‌شد که دولت تقویت بشود و بتواند عمر خودش را دراز بکند ولی ما برعکس، از مدت مذاکرات استفاده کردیم برای پیش‌برد نیروی خودمان، توسعه و گسترش تشکیلات خودمان و مردم کُرد را بسیج کردیم بیش‌تر دور اتحادیه‌ی میهنی جمع شوند... و بعداً در وقت مذاکرات واقعاً مبارزه‌ی ما یعنی اپوزیسیون ما علیه دولت تمام نشده بود، فقط مبارزه‌ی مسلحانه متوقف شده بود ولی مبارزات مردمی را ما رهبری می‌کردیم، اعتصابات، تظاهرات در شهرها علیه رژیم، ده‌ها هزار سرباز فراری پیش ما مانده بودند و از ارتش فرار کرده بودند و نرفته بودند به جنگ علیه جمهوری اسلامی یا علیه ما و در این مدت [دوران مذاکرات] بود، مدتی بعد از این، [برای] مردم کُرد بار دیگر معلوم شد که این دولت هیچ چیزی به خلق کُرد نمی‌دهد چون قبل از مذاکره، دولت، یک تبلیغات وسیعی را شروع کرد در کُردستان و رفت پیش مذهبیون و مسلمان‌ها و ... و گفت ما حاضر هستیم همه چیز بدهیم و این‌ها [اتحادیه] عامل سوریه هستند و از حافظ اسد دستور می‌گیرند و نمی‌خواهند با ما چیز [آشتی] بکنند؛ مردم، خیلی به ما فشار آوردند ولی بعضی چیزها هست که مردم باید در آزمایش و تجربه یاد بگیرند و یاد هم گرفتند که: نخیر؛ این بار هم دولت [صدام] دروغ می‌گوید و هیچ چیزی به خلق کُرد نمی‌دهد؛ بعد از آن، باعث شد که جنگ شروع بشود بار دیگر بین ما و ایشان [حزب بعث] به این شیوه‌ی وسیع که حالا خودتان می‌بینید چه مناطق آزاد شده‌یی در کُردستان عراق هست. توده‌های مردم چه‌طور علیه دشمن شده‌اند و با پیش‌مرگان اتحادیه‌ی میهنی کُردستان چه‌طور قهرمانانه علیه دولت جنگ می‌کنند. ...(2) به هر حال، توجیه این پیشینه اگرچه با کلمات و جملاتی آمیخته با باورها و اعتقادات ایرانیان هم‌راه بود، اما باور آن و پذیرش تقاضای اتحادیه‌ی میهنی کُردستان عراق (ارتباط و هم‌کاری با جمهوری اسلامی ایران)، هم‌چنان برای عده‌یی دشوار بود. برقراری روابط جلال طالبانی با جمهوری اسلامی ایران: عملیات فتح1 که در پی پذیرش تقاضای جلال طالبانی مبنی بر هم‌کاری با نیروهای رزمنده‌ی جمهوری اسلامی ایران از جانب مسئولان وقت لشکری و کشوری انجام شد، تا حد بسیاری به ابهامات و تردیدها در مورد مواضع جدید اتحادیه‌ی میهنی کُردستان عراق پایان داد و منطقه‌ی آزاد شده‌ی کُردستان عراق که در کنترل این اتحادیه‌ قرار داشت، بستر مناسبی تشخیص داده شد تا رزمندگان ایرانی، به ویژه نیروهای تحت امر قرارگاه رمضان (مرکز فرماندهی و اجرای جنگ‌های نامنظم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) به اجرای عملیات‌های چریکی و پارتیزانی در ابعاد گوناگون بپردازند. البته این موافقت در پی چندین ماه تلاش مداوم این گروه معارض عراقی برای یافتن کانال مناسب ارتباط و اثبات حسن نیت خود انجام شد و در این مدت یعنی از اواخر سال 1364 تا پاییز 1365، اتحادیه‌ی میهنی کُردستان عراق، ضمن رفع ابهامات موجود در مورد مواضع و عمل‌کرد این گروه معارض عراقی، بسیار کوشید تا روابط سرد میان این اتحادیه‌ و جمهوری اسلامی ایران آرام آرام به ارتباطی منطقی و تعریف شده سوق پیدا کند و به اصطلاح یخ‌های این روابط ذوب شود. جلال طالبانی و سایر رهبران اتحادیه‌ی میهنی در اولین گام همه‌ی تلاش خود را بر جلب نظر فرمانده و مسئولان قرارگاه رمضان معطوف ساخته و با ایجاد پایگاه و قرارگاه تاکتیکی ثابت سپاه پنجم در استان‌های کُردنشین، در عمق و وسعتی حیرت‌انگیز، امکان حضور فرماندهان رده‌های مختلف و مسئولان اطلاعات و عملیات را در منطقه‌یی به عمق تقریبی200 کیلومتر در خاک عراق فراهم کردند، منطقه‌یی که حکومت عراق آن جا را امن و دور از آتش جنگ قلمداد می‌کرد. برای فرماندهان و مسئولان اطلاعات و عملیات قرارگاه رمضان حضور در این مناطق و مشاهده‌ی اهداف نظامی، تأسیسات گوناگون اقتصادی و پایگاه‌های ارتش عراق اعم از پایگاه‌های نیروی زمینی و نیروی هوایی از نزدیک‌ترین فاصله و حتی با چشم غیر مسلح، اعجاب‌انگیز می‌نمود، اما عجیب‌تر چهره‌ی فرماندهان قرارگاه‌ها و یگان‌های منظم بود که به هنگام استماع گزارش مسئولان قرارگاه رمضان از چگونگی حرکت خود در خاک دشمن و حضورشان در میان مردم شهرها و روستاهای عراق حیرت‌زده بودند. در واقع باور این مطلب برای فرماندهان سخت بود که چه‌طور می‌شود حرکت چند ده متری یگان‌های منظم خودی در جبهه‌های جنوب با موانع متعدد‌ی روبه‌رو شود و دشمن به محض کوچک‌ترین تحرک آن‌ها را زیر آتش سنگین قرار دهد، ولی در شمال عراق، فرماندهان رده‌های مختلف قرارگاه رمضان در آرامش کامل به وسیله تویوتا لندکروز کیلومترها روی جاده‌های عراق حرکت کنند و بین مردم روستاها و شهرهای این کشور حضور یابند تا جایی که حتی طرح پیشنهادی فرمانده قرارگاه رمضان برای اجرای عملیات نظامی در بغداد به طور جدی طراحی و سازمان‌دهی شد و اقدامات اولیه برای اجرای آن نیز آغاز شد، اگرچه حتی در رده‌ی فرماندهی نیروی زمینی سپاه پاسداران نیز این طرح به دقت بررسی نشد و اصلی‌ترین دلیل آن، باور نکردن مشاهدات و اقدامات نیروهای قرارگاه رمضان بود. "عملیات انتقال" مقدمه‌ی عملیات فتح 1: اگر چه حضور فرماندهان و مسئولان قرارگاه‌ها، یگان‌ها و واحدهای گوناگون نظامی در پشت خطوط جبهه و در مناطق عمقی دشمن، با خطر هم‌راه بود، اما به منظور اقناع فرماندهان رده‌های مختلف تصمیم‌گیرنده و عمل کننده‌ی نظامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و درک موقعیت مطلوب و بستر آماده‌ی این منطقه‌ی گسترده، چنین اقدامی در دستور کار قرارگاه رمضان در مقطع زمانی مذکور قرار گرفت. فهرست فرماندهان و مسئولانی که هنگام درگیری نیروهای خودی با ارتش عراق، از خطوط اولیه‌ی دشمن عبور کردند و در پشت جبهه و مناطق عمقی عراق استقرار یافتند و آزادانه چندین روز و حتی چند هفته به شناسایی مناطق و طراحی عملیات در جهت اهداف گوناگون پرداختند و حتی با مردم و اعضای رده‌های مختلف گروه‌های معارض عراقی مستقیم ارتباط برقرار کردند فراوان و تحسین برانگیز است و اقدام آنان را می‌توان در ردیف عملیات‌های بزرگ نظامی که شاید در کم‌تر جنگی اتفاق می‌افتد به شمار آورد. البته از مجموع این اقدامات و طراحی‌های مانورهای گوناگون در نهایت امر، قرارگاه خاتم‌الانبیا(ص) و سیاست‌گذاران اصلی کشور در خصوص مسائل جنگ، با قید دو شرط با اجرای عملیات‌های چریکی و پارتیزانی از جانب قرارگاه رمضان و با هم‌کاری گروه‌های معارض عراقی موافقت کردند: 1. این عملیات‌ها در قالب "سلسله عملیات‌های فتح" انجام شد.2. رهبران و سران گروه‌های معارض عراقی امنیت مناطق تحت کنترل خود را برای عبور رزمندگان ایرانی، تضمین کنند. بدین ترتیب عملیات فتح1 – که نقطه‌ی آغاز سلسه عملیات‌های فتح در چارچوب عملیات نامنظم به شمار می‌رود- با هم‌کاری اتحادیه‌ی میهنی کُردستان عراق و با هدف حمله به تأسیسات نفتی کرکوک و پایگاه‌های نظامی و جاسوسی دشمن در آن منطقه، اجرا شد. تذکر این نکته لازم و ضروری است که به دلیل ضرورت عبور نیروهای عمل کننده از منطقه‌ی تحت کنترل اتحادیه‌ی میهنی کُردستان عراق و رسیدن به اهداف خود عملیات فتح1 با هم‌کاری این گروه معارض عراقی انجام شد و اگر اهداف مورد نظر این عملیات با عبور از منطقه‌ی تحت کنترل حزب دمکرات کردستان عراق- بارزانی‌ها- تحقق می‌یافت، قطعاً با این گروه هم‌کاری انجام می‌گرفت. به عبارت دیگر، فرمانده و مسئولان قرارگاه رمضان آنچه مدنظر داشتند اجرای عملیات چریکی و پارتیزانی در همه‌ی مناطق قابل دست‌رسی دشمن بود و تأکیدی بر هم‌کاری یک گروه معارض عراقی خاص نداشتند. در واقع موضوع مهم برای آن‌ها هماهنگی با رهبران گروه‌های معارضی بود که کنترل منطقه‌ی آزاد شده‌یی را بر عهده داشتند که رزمندگان برای وصول به اهداف باید از آن جا عبور می‌کردند. به هر حال، در پی اظهار آمادگی جلال طالبانی و گروه تحت رهبری وی برای اجرای عملیات در کرکوک طرح مانور فتح1 از جانب فرمانده وقت نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تصویب شد. در پی ابلاغ دستور اجرای عملیات فتح1 به قرارگاه رمضان، با توجه به ایجاد قرارگاه فرعی رمضان در منطقه‌ی یاغسمر استان سلیمانیه‌ی عراق با عنوان " قرارگاه مقدم رمضان"، این مأموریت به این قرارگاه ابلاغ و فرماندهی آن به همراه معاونت پشتیبانی قرارگاه رمضان، موظف شدند سلاح، مهمات و ادوات جنگی مورد نیاز عملیات فتح1 را به داخل خاک عراق انتقال دهند. انتقال تجیهزات نظامی و حدود200 رزمنده‌ی بسیجی و سپاهی به پشت خطوط دشمن و پیمودن 180 کیلومتر راه* برای رسیدن به اهداف مورد نظر، خود به تنهایی یک عملیات نظامی محسوب می‌شود، ضمن آن‌که علاوه بر این تعداد رزمنده و تجهیزات، به منظور کامل بودن ترکیب نیروها مسئولان و نیروهای متخصص مخابرات، بهداری، تخریب، تبلیغات و راوی مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز که – وظیفه‌ی خطیر ثبت و ضبط وقایع و رخدادهای عملیات را در میدان نبرد بر عهده داشت-انتقال یافتند. افزون بر این، کمک‌های دارویی و آذوقه نیز برای رفع نیازهای مردم ساکن در مناطق آزاد شده‌ی تحت کنترل به اتحادیه‌ی میهنی کُردستان عراق انتقال داده شد. برای آگاهی از حجم تجهیزات نظامی جابه‌جا شده، آمار زیر قابل توجه و دقت است: 1. کلاشینکف1500قبضه. 2. B.K.C 40 قبضه. 3. دوشکا 15 قبضه. 4. R.P.G 7 60 قبضه. 5. خمپاره‌انداز 120 م.م 3 قبضه. 6. خمپاره‌انداز 81 م.م 2 قبضه. 7. خمپاره‌انداز 120 م.م1500 گلوله. 8. خمپاره‌انداز 81 م.م 1000 گلوله. 9. خمپاره‌انداز 60 م.م 500 گلوله. 10. گلوله‌ی تفنگ 60 م.م 500 گلوله. 11. گلوله‌ی تفنگ 107 م.م 2000 گلوله. 12. موشک R.P.G 7354 گلوله. 13. فشنگ کلاش 21500 عدد. 14. فشنگ B.K.C 10000عدد. 15. فشنگ دوشکا 12000عدد. 16. کوله‌ی R.P.G 7 120 عدد.(3) اقلام مذکور در قالب قرارداد میان جلال طالبانی و رهبران اتحادیه‌ی میهنی کُردستان عراق و فرمانده قرارگاه رمضان، به داخل عراق منتقل شد که مفاد آن به شرح زیر است: به دنبال پی‌گیری‌های اتحادیه‌ی میهنی کُردستان عراق برای ایجاد رابطه با جمهوری اسلامی ایران و پس از چند ماه مذاکرات نمایندگان دو طرف، درباره‌ی اجرای عملیات مشترک نظامی با هدف انهدام تأسیسات نفتی کرکوک و پایگاه‌های نظامی آن، سرانجام میان آن‌ها توافق حاصل شد و در توافق‌نامه‌یی که در این خصوص به امضاء رسید، با درخواست‌های اتحادیه‌ی میهنی موافقت شد. این درخواست‌ها عبارت بودند از: 1. جمهوری اسلامی ایران تسهیلات لازم به منظور تأمین راه عبور اعضای اتحادیه‌ی میهنی کُردستان عراق به ایران و از ایران به دنیای خارج را فراهم کند. 2. ایران کمک‌های مقتضی و مساعدت‌های لازم را به اتحادیه‌ی میهنی کُردستان عراق در جنگ با صدام و رژیم بعث عراق بنماید و از ایشان پشتیبانی کند. 3. از نظر دارویی و امکانات پزشکی، ایران به نیروهای تحت پوشش اتحادیه‌ی میهنی کُردستان عراق که در مناطق آزاد شده‌ی تحت کنترل اتحادیه حضور دارند، کمک نماید و یا اجازه بدهد که اتحادیه بتواند اقلام دارویی و پزشکی مورد نیاز خود را از سایر کشورها تهیه کرده و از طریق ایران به کردستان عراق انتقال دهد. 4. در زمینه‌ی امور تبلیغاتی و اطلاع‌رسانی به رسانه‌های گروهی، ضمن کمک به تأمین برخی اقلام فنی مورد نیاز، اقدامات و هماهنگی‌های لازم جهت انتقال بعضی از قطعات خریداری یا اخذ شده از سایر کشورها به داخل عراق را به انجام رساند. 5. در جهت تأمین آذوقه و سبد مصرفی خانوارها و افراد حاضر در منطقه‌ی آزاد شده‌ی تحت کنترل اتحادیه‌‌ی که در محاصره‌ی اقتصادی و نظامی رژیم عراق قرار دارند، جمهوری اسلامی ایران اجازه دهد که اعضای اتحادیه‌ بتوانند آذوقه و مایحتاج مورد نیاز خود را از شهرها و روستاهای ایران خریداری کرده و به عراق منتقل نمایند. 6. نیروهای اتحادیه در سطح رهبران و فرماندهان و مسئولین، بتوانند به ایران تردد کرده و افرادی که قصد عزیمت به سایر کشورها جهت شرکت در اجلاس و مراسم ویژه‌یی دارند، قادر باشند از طریق ایران به کشورهای مزبور سفر نمایند.(4) به دنبال این توافق‌نامه‌ی هم‌کاری، اقدامات اولیه‌یی که برای اجرای عملیات فتح1 می‌بایست انجام می‌گرفت. به دلیل ضعف سازمانی و نداشتن برنامه‌ی از قبل طراحی شده، با یک ماه تأخیر انجام شد. برادر مصلحی از مسئولان قرارگاه در جلسه‌ی 26 مهر 1365 درباره‌ی دلیل تأخیر عملیات گفت: «...متأسفانه به دلیل این‌که ما سازمان مشخصی نداشتیم که روی این موضوع کار کند یعنی هیچ گروهانی، گردانی، تیپی و لشکری نداشتیم که بگوییم این مأموریت توست؛ برو شناسایی کن، طرحت را بریز و مسائل را دنبال کن...» به هر حال، هدف اصلی عملیات، انهدام تأسیسات نفتی کرکوک بود و ضمن درک اهمیت این هدف، می‌بایست اعزام نیروهای شناسایی و اطلاعاتی- عملیاتی انجام و جزئیات طرح مانور به طور دقیق، تنظیم می‌شد. چرا کرکوک؟ با بررسی جایگاه کرکوک در ساختار سیاسی و اقتصادی عراق، اهمیت حیاتی و نقش مهم این منطقه‌ی استراتژیک مشخص می‌شود و صحت نظر تصمیم‌گیرندگان و مسئولان وقت نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و قرارگاه رمضان در تعیین این هدف مهم برای اجرای عملیات فتح1 به اثبات می‌رسد. شهر "کرکوک" بعد از بغداد و بصره، سومین شهر مهم عراق به شمار می‌آید و در نقطه‌ی تقاطع سه استان یا سه منطقه‌ی استراتژیک عراق شامل بغداد، اربیل و سلیمانیه قرار دارد. این شهر به دلیل موقعیت جغرافیایی و ژئوپلیتیکی‌اش، با توجه به کم‌رنگ شدن نقش بصره در طول جنگ و قرار گرفتن زیر آتش مستقیم حتی به عنوان پایتخت دوم عراق نیز برای حکومت صدام نقش‌آفرینی کرد. ترکیب جمعیتی شهر کرکوک متشکل از قومیت‌های مختلف اعم از کُرد، تُرک، عرب‌های مهاجر و شیعه و سنی بود که حکومت بعث عراق با توجه به آرامش حاکم بر ساکنان این شهر می‌پنداشت، به آسانی می‌تواند با استفاده از نیروی نظامی اندک و سیاست‌های دیکتاتور مآبانه‌یی همچون تخریب اماکن و کشتار اقشار بی‌گناه و همچنین کوچ اجباری برخی اقوام و طوایف، بر این شهر تسلط یابد. منطقه‌ی کرکوک از نظر نظامی، به دلیل قرار گرفتن بین نقاط استراتژیک نظامی همچون ارتفاعات منتهی به سده دوکان و ارتفاعات پیرمگرون، بن‌زرد و کسرت از یک سو و ارتفاعات قره‌داغ و به ویژه جبال حمرین، از سوی دیگر، اهمیت ویژه‌یی دارد. گفتنی است که پس از کرکوک، اولین خط دفاع استراتژیک بغداد، ارتفاعات جبال حمرین می‌باشد. کرکوک در طول دوران مبارزات گروه‌های معارض عراقی و در طول جنگ تحمیلی همواره مرز میان مبارزان کُرد و حکوت عراق بود و به لحاظ "نفت‌خیر بودن" ‌اهمیت اقتصادی بسیاری داشت، طوری که دولت‌مردان ترکیه، گه‌گاهی بی‌محابا اشتیاق خود را برای تعرض نظامی به عراق و تصرف کرکوک از طریق رسانه‌های خارجی بین‌المللی ابراز می‌کردند. در بیان اهمیت نظامی کرکوک به هنگام شناسایی آن منطقه برای اجرای عملیات نظامی، باید به وجود پایگاه هوایی، پایگاه موشکی تاو، مقر اصلی سپاه یکم و هشتم و پادگان مجهز منافقین نیز اشاره کرد. در واقع اهمیت اقتصادی این منطقه از سایر ابعاد آن بیش‌تر بود و پالایشگاه کرکوک تأمین کننده‌ی هزینه‌های ماشین جنگی صدام به شمار می‌رفت. میزان بهره‌برداری از حوزه‌های نفتی کرکوک در زمان اجرای عملیات فتح1 در مهر 1365، بالغ بر 2،700،000 بشکه نفت در روز و بیش از 100 میلیون فوت مکعب گاز بود. این پالایشگاه اصلی‌ترین تأمین ‌کننده‌ی بودجه‌ی حکومت عراق به شمار می‌آمد که خسارت به آن، علاوه بر اقتصاد عراق، بر اقتصاد منطقه و بازارهای بین‌المللی نیز تأثیر می‌گذاشت. شناسایی دقیق اهداف عملیات: از آن‌جا که نیروهای اتحادیه‌ی میهنی کُردستان عراق نقش راهنما را در این عملیات ایفا می‌کردند و بخشی از پیش‌مرگان این گروه معارض عراقی وظیفه‌ی همراهی نیروهای اطلاعات و عملیات قرارگاه رمضان را برای شناسایی اهداف مورد نظر در منطقه‌ی کرکوک بر عهده داشتند، به دلیل معلوم نبودن سازمان یگان عمل کننده به ناچار از نیروهای مستقر در قرارگاه مقدم رمضان در یاغسمر- که برای مشاهده‌ی وضعیت عمومی منطقه در این قرارگاه حضور داشتند - بهره‌گیری شد. برادر مسعود سرمدی راوی مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ در عملیات فتح1 در یادداشت‌های خود در این باره نوشته است: « به دلیل این‌که در ابتدا نیروی مشخصی برای این کار معین نگردیده بود از نیروهای متفرقه‌یی که به منطقه آمده بودند استفاده شد و چند نفر از بچه‌های تخریب، چند نفر از بچه‌های مریوان و چند نفر از بچه‌های تهران به محورهای مختلف برای شناسایی اهداف مورد نظر رفتند.» به دلیل همین بی‌سازمانی، حتی چند نفر از نیروهایی که برای شناسایی اهداف به عمق رفته بودند، بعد از شناسایی به ایران بازگشتند و گفتند که ما برای دیدن منطقه آمده بودیم. برادر مصلح در این‌باره می‌گوید: « ما حتی کارمان با این افراد به جایی رسید که به این‌ها التماس کردیم، گفتیم تو را به خدا بمانید. رضای خدا در این کار است بمانیم. شما اطلاعات کسب کرده‌اید ما بعد از شما نمی‌توانیم کسانی را برای شناسایی بفرستیم. به هر حال چند نفر از این‌ها نماندند و الباقی که ماندند، آمدند و اطلاعات‌شان را آوردند.»(6) در حالی که فرمانده قرارگاه رمضان برای انهدام اهداف تعیین شده در کرکوک یگان عمل‌ ‌کننده‌یی مشخص نکرده بود، اتحادیه‌ی میهنی کُردستان عراق 2000 پیش‌مرگ عضو این اتحادیه را برای این اقدام سازمان‌دهی و حتی فرمانده عملیات و فرماندهان محورها (مالبندها)ی گوناگون را نیز مشخص کرده و نام "عملیات وحدت" را برای آن برگزیده بود. اقدامات نیروهای اعزامی به منطقه‌ی کرکوک و شناسایی مواضع و پایگاه‌ها و نحوه‌ی دست‌یابی به تأسیسات برای حمله‌ی نظامی به آن‌ها، به شکل مطلوبی انجام شد. اما نکته‌ی مهم و ظریف در عملیات فتح1، توانایی تحسین‌ برانگیز فرماندهان قرارگاه رمضان و رهبران اتحادیه‌ی میهنی کُردستان عراق در تلفیق دو نیرو با ساز و کارهای متفاوت بود که برای انهدام هدفی واحد در عملیاتی مشترک در نظر گرفته شده بودند. یگان‌های عمل کننده در عملیات فتح 1: از قرارگاه رمضان یگان‌های زیر وارد عملیات شدند: • تیپ ویژه‌ی هوابرد به فرماندهی برادر شفق. • تیپ ویژه‌ی پاسداران به استعداد 7 دسته و 20 تخریب‌چی (230 نفر)که قرار بود به فرماندهی برادر صادق محصولی عمل کنند. • گروه ادوات به فرماندهی برادر غلام پاک‌روح. • گروه پدافند به فرماندهی برادر بویاقچی. • گروه تخریب مهندسی به فرماندهی برادر محمد عاصمی‌پور. • گروه بهداری به فرماندهی برادر نادری. • گروه مخابرات به فرماندهی برادر بیفان. البته در جریان انتقال نیرو و تجهیزات نظامی به دلیل برخی ناهماهنگی‌ها چند نفر از فرماندهان مذکور، از جمله برادر محصولی، موفق به حضور در منطقه‌ی عملیاتی فتح1 نشدند و در نهایت، 130تن از رزمندگان در قالب یگان‌های گوناگون قرارگاه رمضان به منطقه‌ی عملیاتی وارد شدند. از اتحادیه‌ی میهنی کُردستان عراق نیز 2000 پیش‌مرگه در قالب یگان‌های پارتیزانی زیر وارد عملیات شدند: • تیپ21 کرکوک به فرماندهی کاک سیروان. • تیپ25 خلفان به فرماندهی کاک ملا ارس. • تیپ93 کوی سنجق به فرماندهی کاک ملا ابراهیم. • تیپ23 یورداش به فرماندهی کاک نبغه. • تیپ78 قره‌چرخ به فرماندهی کاک صفین. • تیپ68 دشت هوله به فرماندهی کاک مام غفور. • تیپ برانتی به فرماندهی کاک هیمن. • تیپ51 گرمیان به فرماندهی کاک محمود لنگاوی. • تیپ53 تیروانه به فرماندهی کاک عادل. • تیپ57 سیگرمه به فرماندهی کاک آزاد. • تیپ55 قره‌داغ به فرماندهی کاک آوات. و دو تیپ حفاظتی مالبند (منطقه‌ی) 1و2 اتحادیه. با مشخص شدن نام و تعداد نیروهای عمل‌ کننده، هماهنگی‌های لازم برای اجرای عملیات مشترک و تقسیم وظایف انجام شد و به دلایل مختلف هماهنگی مقتضی به شکل زیر صورت گرفت: « از آن‌جا که واگذاری اهداف مشترک به نیروها امکان‌پذیر نبود؛ اولاً- نیروها به دلیل مدت کوتاه هم‌زیستی مشترک و اختلاف فرهنگی و زبان نمی‌توانستند با یک‌دیگر کار کنند و حتی به دلیل عدم شناخت هم‌دیگر ممکن بود در عملیات یک‌‌دیگر را بزنند و ثانیاً به دلیل عدم امکان تعیین یک فرمانده مشترک، چگونه می‌توانستند برای تعیین زمان عملیات به توافق برسند. واگذاری اهداف مستقل هم امکان‌پذیر نبود چرا که هر یگانی جناح یگان دیگر بود و لذا عدم موفقیت هر گروهی می‌توانست سبب عدم موفقیت گروه دیگر شود و در آن صورت مشخص نمی‌شد که مسئول موفقیت یا عدم موفقیت کیست. به علاوه، کار با ادوات بر عهده‌ی نیروهای سپاه و تصرف پایگاه‌ها بر روی کانی دوملان بر عهده‌ی نیروهای اتحادیه گذاشته شد. ...»(7) طرح مانور و شرح عملیات فتح1: در پی فراهم شدن مقدمات اجرای عملیات و انتقال سلاح‌ها، مهمات و ادوات مورد نیاز عملیات به پشت خط دشمن و استقرار نیروهای عمل‌ کننده که به منظور حفاظت اطلاعات عملیات حدود 48 ساعت قبل از "حمله" وارد منطقه شده بودند، دستور عملیاتی زیر در 19 مهر 1365 با رمز " زینب کبری(س)" صادر شد: « ... هدف: انهدام تأسیسات عمده‌ی نفتی در شمال- حمله به تأسیسات سیاسی، اقتصادی و نظامی در منطقه، حمله به مرکز جاسوسی و امنیتی در داخل شهرهای قابل دسترسی... ... استعداد نیروهای خودی- در این عملیات یک گردان نیروی ادوات و 7 دسته‌ی 17 نفری نیروی پیاده و چند تیم نیروی تخریب از پیاده و 2 هزار نفر از نیروهای اتحادیه وارد عمل خواهد شد. ... منطقه‌ی عملیات در استان کرکوک- شهرهای کرکوک، دبن، آلتون کپری، ترس، قره حسن، شران و در استان اربیل شهرهای اربیل، مخمور، کوی سنجق و شهرستان‌های کندنیاوه: تواج و طق‌طق در استان صلاح‌الدین و شهرهای طوزخورماتو و قادرکرم در استان دیالی شهر کفری و سرقلعه در استان سلیمانیه و شهر چمچال، آغمر، سنگا و ... ... محورهای اصلی در این عملیات: الف. محور (بدر) به منظور انهدام تأسیسات موجود در کرکوک و بابا گورگور و دبس. ب. محور (خندق) به منظور انهدام تأسیسات جبل بور و جمبور."(8) قبل از آغاز عملیات فتح1، نیروهای اتحادیه‌ و فرمانده عملیات آنان کاک نوشیروان به دلیل لو رفتن عملیات در اجرای آن دچار تردید شدند و حتی طرح جای‌گزین، یعنی اجرای عملیات در "دوکان" در دستور کار نیروها قرار گرفت، با این حال فرمانده قرارگاه رمضان– برادر ذوالقدر– که در باختران (کرمانشاه) مستقر بود، در 13 مهر 1365 این پیام را خطاب به نیروهای ایرانی داخل عراق، به قرارگاه مقدم رمضان در یاغسمر ارسال کرد: «... مطمئن باشید دشمن متوجه نشده است. شما به خدا اعتماد کنید تردید به خود راه ندهید. بدون فوت وقت و با سرعت و دقت و قاطعیت بر تمامی اهداف حمله برید و قلب امام و امت و روح شهدا را شاد کنید. همه منتظرند. مبادا که در اراده‌ی خلل‌ناپذیر شما که متکی به اراده‌ی خداست، سستی پیش آید. برادر رحیم صفوی [جانشین نیروی زمینی سپاه پاسداران] نزد ماست و پی‌گیر کار شماست.» آغاز عملیات: پس از رفع تردیدها و ابهامات در زمینه‌ی مسائل حفاظت اطلاعات و عملیات، نیروهای رزمنده‌ی بسیجی و سپاهی متشکل از نیروهای آموزش دیده‌ی تیپ ویژه‌ی هوابرد، تیپ ویژه‌ی75 ظفر، تیپ ویژه‌ی66 پاسداران و گروه‌های تخریب، مهندسی، بهداری، مخابرات، پدافند و ادوات - که بالغ بر 130رزمنده بودند- با تقسیم در مالبند 1و2 منطقه‌ی آزاد شده‌ی کُردستان عراق و ادغام با 2000 نیروی پیش‌مرگه‌ی اتحادیه‌ی میهنی کُردستان عراق عملیات خود را ساعت 2 بامداد 19 مهر 1365، اجرای آتش 4 موشک‌انداز107 م.م (مینی‌کاتیوشا) و 3 خمپاره‌انداز 120م.م و سایر سلاح‌های سبک و نیمه سنگین خود را به مدت 5/3ساعت به انجام رساندند. در دقایق اولیه‌ی عملیات، زبانه‌های آتش ناشی از منفجر شدن لوله‌های انتقال نفت و گاز حیرت نیروهای نظامی عراق را طوری برانگیخته بود که بدون هدف به وسیله‌ی توپ‌های ضد هوایی مستقر در منطقه به اطراف شلیک می‌کردند. همچنین بر اثر اصابت گلوله‌های رزمندگان تحت امر قرارگاه رمضان به انبار مهمات پایگاه‌های نظامی دشمن، انفجار مهیبی رخ داد و بخش وسیعی از منطقه‌ی عملیاتی فتح1 روشن شد. بدین ترتیب، عملیات فتح1 با شلیک گلوله‌های مینی‌کاتیوشا و خمپاره‌ی120م.م، به تعداد بالغ بر 2000 گلوله روی اهداف از پیش تعیین شده در پالایشگاه کرکوک و پایگاه‌های نظامی عراق و همچنین پادگان نظامی منافقین و مرکز تقویت شنود و "مرکز تشویش" فرکانس‌های مخابراتی، به مدت بیش از 3 ساعت، به انجام رسید و با دستور فرمانده عملیات مبنی بر بازگشت نیروهای عمل‌ کننده به نقاط امن در منطقه‌ی آزاد شده‌ی کُردستان عراق، در ساعت05:30 بامداد 20 مهر 1365 به اتمام رسید و خسارت و تلفات فراوانی بر ارتش عراق وارد آورد. اوج موفقیت در یک عملیات پارتیزانی و نامنظم، وارد آوردن ضربه و خسارت بر اهداف تعیین شده و ترک منطقه‌ی عملیاتی در اسرع وقت است، بدون این‌که به نیروهای خودی صدمه‌یی وارد آید. بنابراین، خروج فوری نیروهای عملیاتی در اولویت بخش تکمیلی عملیات قرار داشت و فرماندهان حاضر در منطقه‌ی نبرد به شدت بر بیرون رفتن نیروی انسانی خودی از منطقه تأکید داشتند و حتی به دلیل روشن شدن تدریجی هوا در دقایق پایانی عملیات، دستور دادند در صورتی که انتقال قبضه‌های ادوات، جان نیروی خودی را در معرض تهدید قرار می‌دهد، قبضه‌های مذکور را رها و نیروها را به محلی امن منتقل کنند، ولی نیروهای عمل کننده با پذیرش ریسک مذکور، همه‌ی سلاح‌ها و ادوات را پس از پایان عملیات اجرای آتش، از منطقه خارج کردند و اجازه ندادند، هیچ یک از آن‌ها به دست دشمن بیفتد. در اطلاعیه‌ی قرارگاه خاتم‌الانبیا درباره‌ی نتایج و دستآوردهای عملیات فتح1 چنین آمده است: انهدام هدف‌های عملیات 1. انهدام تأسیسات پالایشگاه کرکوک که ظرفیت [تولید] 30 هزار بشکه در روز را دارا می‌باشد و سوخت نفت سفید، بنزین و گازوییل استان‌های شمالی عراق را تأمین می‌کرد. 2. انهدام واحد بهره‌برداری شماره یک از تأسیسات نفتی عراق که بدین ترتیب 70 درصد از توان بهره‌برداری از نفت عراق در کرکوک از دشمن سلب شد. 3. انهدام نیروگاه حرارتی برق کرکوک که برق مناطق صنعتی و شهر کرکوک را تأمین می‌کرد. 4. انهدام سه پایگاه موشکی زمین به هوا در منطقه‌ی کرکوک که مسئولیت حفاظت هوایی این منطقه را به عهده داشته است. 5. انهدام مقر منافقین و ضد انقلابیون خود فروخته و به هلاکت رساندن نفرات مستقر در آن. 6. انهدام تأسیسات تفکیک نفت و گاز "جمبور" که دارای ظرفیت [تولید] 300هزار بشکه نفت در روز [بود] و نیز تأسیسات تصفیه‌ی مقدماتی گاز و تأسیسات گاز این مجموعه که دشمن را از دست‌یابی به 100 میلیون فوت مکعب گاز محروم خواهد کرد. 7. انهدام تأسیسات تفکیک نفت و گاز "جبل‌بور". 8. انهدام تأسیسات نفت و گاز "شوراو" که ظرفیت جداسازی و تفکیک 100هزار بشکه در روز را دارا بود. 9. حمله و اجرای آتش بر روی قرارگاه سپاه یکم عراق که به این دو قرارگاه ضایعات و خسارات سنگینی وارد شده و تعدادی از فرماندهان ارتش عراق کشته و یا مجروح شدند. 10. انهدام پادگان دارمان که محل استقرار دو تیپ عراقی بوده و شمار کثیری از نفرات دشمن در این حمله کشته و یا زخمی شدند. 11. تسخیر و انهدام بیش از 20 پایگاه بر روی ارتفاعات دوملان و کشته شدن و به اسارت درآوردن تعدادی از نفرات این پایگاه‌ها. 12. انهدام مرکز استراق‌ سمع و جاسوسی الکترونیکی و پارازیت [...] واقع در "سقزلی". 13. به آتش کشیدن دکلی تلویزیونی [...] و ماکروویو کرکوک. 14. انهدام ایستگاه راه‌آهن "بی‌بایگوره" که کار انتقال نفت و فرآورده‌های سوختی را بر عهده داشت.(9) آیت الله هاشمی رفسنجانی نیز در گزارشی درباره‌ی آخرین وضعیت جبهه‌ها، در تشریح عملیات فتح1، گفتند: «... حتماً آقایانی که مایل بوده‌اند با منطقه‌ی کرکوک آشنا شوند، آن‌جا را مورد مطالعه قرار داده‌اند، جایی که از مدت‌ها پیش قله‌های پولادین نام‌گذاری شده بود و واقعاً هم اگر دست نیروهای کارامد بود باید قله‌های پولادین نامیده می‌شد. عراقی‌ها در آن‌جا حدود 20 پایگاه نظامی ایجاد کرده و علاوه بر آن نیروهای احتیاط قابل توجهی هم در آن‌جا گذاشته بودند. حالا، قله‌های پولادین به سرعت سقوط کرد بدون این‌که از نیروهای ما حتی یک نفر شهید بشوند و تنها چند نفر محدود از افراد طالبانی شهید شدند ...»(10) دستآوردهای عملیات فتح1: اجرای عملیات فتح1 هم از نظر موقعیت زمانی و هم به لحاظ منطقه‌ی حساسی که عملیات در آن‌جا اجرا شد یعنی"کرکوک"، دستآوردهای مهمی برای فرماندهان جنگ و تصمیم‌گیران برنامه‌های کلان و دراز مدت نظامی ایران و همچنین برای گروه‌های معارض عراقی، به خصوص جلال طالبانی و گروه تحت رهبری وی یعنی اتحادیه‌ی میهنی کردستان عراق به همراه داشت و تأثیر مهمی بر تحلیل مفسران و کارشناسان جنگ ایران و عراق در رسانه‌های خارجی بین‌المللی گذاشت. همچنین معیار و اصل جدیدی را در تحلیل‌های مربوط به جنگ ایران وارد کرد که پیش از این چندان مورد توجه نبود. این عملیات به فرماندهان و مسئولان جنگ، ثابت کرد که با کمک مردم و مساعدت گروه‌های معارض عراقی، عبور از خطوط مقدم و حرکت در پشت خطوط دشمن و مناطق عمقی عراق، و با بهره‌گیری از شیوه‌ی جنگ‌های پارتیزانی و چریکی، می‌توان خسارت شدیدی بر ماشین جنگی صدام وارد آورد. عملیات فتح1 همچنین، سرآغاز اطمینان مسئولان جمهوری اسلامی ایران به جلال طالبانی و گروهش و ایجاد ارتباط با آن‌ها و اجرای فعالیت‌های مشترک به شمار می‌رفت و نقطه‌ی عطفی در روابط فی‌مابین محسوب می‌شد. در واقع با اجرای این عملیات توجه مفسران رسانه‌های خارجی و تحلیل‌گران مسائل جنگ ایران و عراق به مسایل داخلی عراق، اقوام، طوایف و قبایل نقاط مختلف این کشور و مبارزات مردمی و گروه‌های معارض عراقی با صدام و حکومت عفلقی‌اش جلب شد. تکوین مبارزات مردمی و مخالفت‌های گروه‌های معارض عراقی با سیاست‌های جنایت‌کارانه‌ی صدام و در پی آن، اجرای عملیات فتح1 و تبلیغ هم‌کاری مشترک مردم عراق با رزمندگان ایرانی به واقع مرحله‌ی نوینی را فراروی جنبش‌های مردمی عراق قرار داد و رسانه‌های خارجی جهانی نیز مجبور به انعکاس این تحولات شدند. مراجع سند شماره61689، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، متن دست‌نویس پیاده شده نوار مصاحبه اختصاصی جلال طالبانی رهبر اتحادیه‌ی میهنی کردستان عراق در 24/7/1365 با راوی قرارگاه رمضان در عملیات فتح 1 برادر مسعود سرمدی در محل قرارگاه مرکزی اتحادیه‌ی میهنی یاغمسر، استان سلیمانیه عراق، صص14-12. 2. همان. صص 15 و17. 3. سند شماره 181942، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، نامه فرماندهی قرارگاه رمضان برادر ذوالقدر به جلال طالبانی دبیر کل اتحادیه‌ی میهنی کردستان عراق به شماره224-1ک.ط، ص2، (6/6/1365). 4. نوار شماره 46 جلسه قرارگاه رمضان، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، (26/7/1365). 5. همان. 6. گزارش دست‌نویس راوی مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، عملیات فتح1 برادر مسعود سرمدی، گزارش شماره گ294، صص4و5، (مهر 1365) 7. عمل‌کرد قرارگاه رمضان در دفاع مقدس، کتاب چهارم، صص22و23. 8. مأخذ 6. 9. مأخذ 7. 10. همان. نگین مقاله 5، دوره 40، شماره 40، بهار 1391، صفحه 101-116 XML اصل مقاله (568 K) منبع محسن محمدی معین* چکیده صوت
  7. با توجه به تحولات اخیر عراق و پیشروی های اخیر داعش در نبود تحرک نیروی هوائی عراق ، در تاپیک های مختلفی در خصوص نیروی هوائی عراق بطور پراکنده صحبت شده است. با توجه به جذابیت بحث برای دوستان تصمیم گرفتم تا در این تاپیک در خصوص نیروی هوائی عراق از گذشته تا بحال مطالبی رو قرار بدم. امیدوارم که مورد استقبال دوستان قرار بگیره مقدمه - نیروی هوائی عراق (به عربی: القوه الجویه العراقیه) یکی از سه بخش محوری ارتش عراق می باشد که زیر نظر ستاد کل ارتش عراق فعالیت میکند و طبق اساسنامه تأسیس آن مسئولیت حفاظت از مرزهای عراق و نیز نظارت و مراقبت بر دارائی های ملی و بین المللی کشور عراق را بر عهده دارد. تاریخچه: سابقه تشکیل این نیرو توسط ارتش بریتانیا به سال 1927 بر میگردد. در واقع بریتانیا پس از جنگ جهانی اول و شکست عثمانی از متفقین ، این نیروی هوائی (و کلا ارتش رزمی عراق) را به عنوان بخشی از نیروهای تحت امر و قیمومیت نیروی هوائی سلطنتی بریتانیا (رویال ایر فورس) ؛ با هدف ایجاد اهرم کنترل در مقابل نیروی هوائی امپراطوری عثمانی تشکیل داده بود و اولین خلبانان این نیرو را نیز خلبانان سابق ارتش عثمانی تشکیل میدادند که توسط ارتش بریتانیا اجیر شده بودند. البته بتدریج این خلبانان با خلبانان بومی عراقی جایگزین شدند. در واقع اولین روز نیروی هوائی عراق را میتوان روز 22 آوریل 1931 نامید که برای اولین بار 5 خلبان نیروی هوائی عراق از کالج هوانوردی سلطنتی بریتانیا فارغ التحصیل شدند و با هواپیماهای Breda (ساخت انگلیس) و کمی بعدتر با هواپیماهای بمب افکن SM-79 ایتالیائی از پایگاه هوائی بغداد به پرواز در آمدند. در سالهای پس از استقلال عراق، نیروی هوائی این کشور همچنان وابسته به نیروی هوائی سلطنتی بریتانیا بود تا اینکه به تدریج سال 1937 با رسیدن تعداد خلبانان این نیرو به 127 نفر اولین گام مهم در توسعه و تثبیت این نیرو برداشته شد. واما نیروی هوائی امروز عراق: بعد از سقوط صدام و اشغال عراق توسط آمریکا (و هم پیمانان اش در غرب) ، تمامی نیروهای نظامی این کشور (از جمله نیروی هوائی ارتش عراق) منحل شدند. بعد از روی کار آمدن دولت جدید این کشور، اراده ای برای تشکیل مجدد این نیرو شکل گرفت و دولت عراق شروع به سفارش خرید تعداد زیادی از انواع مختلف هواگردها (هواپیما، هلیکوپتر و پهپاد) نمود که در ادامه به این خریدها بصورت فهرست وار می پردازم: جنگنده/ بمب افکن F-16 فالکون: ارتش عراق در اولین خرید جت های جنگنده خود ؛ خرید 30 فروند جنگنده F-16 (C Block 52) و 6 فروند هواپیمای دوسرنشینه آموزشی F-16 (D Block 52) را بر اساس "قرارداد امنیتی بغداد- واشنگتن" به کشور آمریکا سفارش داده است که تاکنون فقط یک فروند هواپیمای آموزشی تحویل کشور عراق شده است. * * * جنگنده پشتیبانی نزدیک SU-25 فراگ فوت: بعد از تصرف مناطق بسیاری از کشور عراق و با توجه به عدم تحویل فالکون ها به ارتش عراق ، نوری المالکی نخست وزیر اقدام به سفارش برای خرید 12 فروند هواپیمای سوخو 25 از کشور روسیه نمود که این هواپیماها به تدریج (ولی بسیار سریع) در حال تحویل به ارتش عراق میباشند. منابع غیر رسمی ایرانی ، عراقی و مخالفین از حضور هواپیماهای سوخو 25 ایرانی در عراق هم سخن گفته اند. ارتش عراق و سپاه پاسداران در خصوص این موضوع سکوت کرده اند. * * * جنگنده بمب افکن SU-20 و SU-22 فیتر: ویکیپدیا و همچنین منابع نزدیک به سعودی ها از تحویل 88 فروند جنگنده بمب افکن های سوخو 20/22 به ارتش عراق (توسط ایران و روسیه) هم خبر داده که هنوز توسط هیچ منبع رسمی تائید نشده و هنوز هیچ تصویر عملیاتی هم از این جنگنده ها در عراق دیده نشده است. * * * هواپیمای آموزشی Cessna 208 کاراوان: ارتش عراق دارای 5 فروند هواپیما آموزشی سسنا 208 هست که سه فروند اونها با تغییر کاربری مجهز به موشک های هلفایر شدند و تا قبل از ورود سوخو 25 ها به کشور عراق عملا همین سه فروند بار تمامی حملات هوائی به داعش رو به دوش میکشیدند. * * * هواپیمای آموزشی Cessna 172 اسکای هاوک: ارتش عراق در حال حاضر دارای 18 فروند از این هواپیماهاست * * * هواپیمای آموزشی/ تهاجم سبک Beechcraft T-6 تکسان II : ارتش عراق این هواپیما رو در دو مدل سفارش داده است. مدل T-6A (آموزشی) که از 20 فروند سفارش شده تاکنون 15 فروند رو تحویل گرفتند مدل AT-6C (تهاجم سبک) که از این مدل 24 فروند سفارش داده اند ولی هنوز هیچکدام را تحویل نگرفته اند. * * * هواپیمای آموزشی / تهاجم سبک Super Mushshak سوپر موشک : ارتش عراق از این هواپیمای پاکستانی 20 فروند سفارش داده که هنوز هیچی تحویل نگرفته است. * * * هواپیمای آموزشی / تهاجمی Lasta 95 : ارتش عراق تمامی 20 فروند سفارش داده از این هواپیما رو از صربستان تحویل گرفتند. * * * جت آموزشی/ پشتیبانی سبک L-159 آلکا : ارتش عراق این جت آموزشی رو که نمونه پیشرفته و به روز شده L-39 آلباتروس هست ، به تعداد 12 فروند به جمهوری چک سفارش داده. ولی هنوز هواپیمائی تحویل نگرفته است. * * * جت آموزشی/ تهاجمی KIA T-50 گلدن ایگل: نیروی هوائی عر اق 24 فروند از این جت های فوق مدرن رو به کشور کره جنوبی سفارش داده که هنوز توی صف ساخت هستن و چیزی تحویل عراق نشده. * * * =========================================== انشاءالله سعی میکنم که در پستهای بعدی در خصوص مابقی هواگردهای ارتش عراق (سایر هواپیماها ، پهپادها و هلیکوپترها) هم اطلاعاتی بگذارم. اگر دوستان موافق بودند به مابقی تاریخچه نیروی هوائی عراق (حد فاصل گذشته های دور تا الان) هم در پست های بعدی همین تاپیک می پردازم. لطفا عکسهای این تاپیک توسط دوستان مدیر، به گالری منتقل شوند /// عکسها منتقل شدند cheka
  8. به نام خداوندی که نهال وجود شهیدان را با عرق ملی گرایی آبیاری کرد خلاصه نویس: شقایق شرح کلی نقشه و رزم و مانور عملیات کمتر تعریف شده کربلای 2 (طرح اولیه عملیات بزرگ فتح المبین) سازمان رزم نبرد فتح المبین(طرح نهایی کربلای 2) سازمان رزمی عملیات کربلا2 به استناد طرح عملیاتی نهایی به شرح زیر میباشد. 1_قرارگاه فرماندهی کربلا2 شامل قرارگاه نیروی زمینی ارتش و سپاه پاسداران که با قرارگاههای تابعه به شرح زیر می باشند: 2_قرارگاه قدس شامل تیپ 84 پیاده، تیپ 2 لشکر 92 زرهی، تیپ 14 امام حسین، تیپ 41 ثار الله، تیپ ایلام، گردان مستقل علی اکبر. 3_قرارگاه نصر شامل لشگر 21 پیاده، تیپ 58 ذوالفقار، تیپ 7 ولی عصر دزفول، تیپ 27 رسول الله. 4_قرارگاه فجر شامل لشگر 77 پیاده، تیپ 33 المهدی، تیپ 17 قم، تیپ 35 امام سجاد. 5_قرارگاه فتح شامل لشگر 92 زرهی، تیپ 55 هوابرد، تیپ 25 کربلا، تیپ 46 فجر، تیپ 8 نجف. 6_تیپ 37 زرهی در کنترل قرارگاه کربلا2، گروه 33 توپخانه، یگان هوانیروز. بند مانور طرح عملیاتی کربلا2 فرماندهی عملیات کربلا2 با قرارگاههای قدس، فجر، فتح و نصربا استفاده از تاریکی شب تک نموده و هدف های استقلال، توفیق، آزادی، پیروز، ظفر، تنگ رقابیه، خط سبز و هدف فتحرا تامین و در امتداد خط سرخ پدافند می نماید(ارتفاعات مهم منطقه به نام هدفهای یادشده نامگذاری شده بود). و خط سرخ دامنه غربی ارتفاعات تینه و دوسلک و میش داغ بود. قرارگاه قدس در شمال، دشت عباس و عین خوش، ابتدا هدف استقلال(عین خوش) و مسیر ابوغریب را تامین و از ورود دشمن از سمت جنوب شرقی به منطقه دشت عباس جلوگیری نموده و سپس در امتداد خط سرخ(ارتفاعات تینه و میش داغ) پدافند می نماید. قرارگاه نصر در شمال شرقی، ابتدا هدفهای توفیق(شاوریه) و آزادی(علی گره زد) را تامین و سپس با ادامه تک مقاومتهای باقیمانده دشمن را در منطقه منهدم و در امتداد خط سرخ(ارتفاعات تینه و میش داغ) پدافند می نماید. قرارگاه فجر در مشرق، ابتدا هدف پیروز(تپه ابوصلیبی خات) را تامین می کند و سپس با ادامه تک هدف ظفر(تپه رادار) را تصرف و احتیاط فرماندهی عملیات کربلای2 را تشکیل می دهد. قرارگاه فتح در جنوب شرقی، ابتدا تنگ رقابیه و خط سبز را تامین و سپس با ادامه تک هدف فتح(تپه دوسلک) را تصرف و در امتداد خط سرخ پدافند می نماید. تیپ 37 زرهی احتیاط فرماندهی عملیات کربلا2 را در منطقه جنوب تشکیل میدهد. جریان نبرد فتح المبین سرانجام با تلاش مداومی که در طول سه ماه زمستان سال 1360 جهت آمادگی به عمل آمد نیروهای مسلح ایران توانایی لازم را برای شروع عملیات فتح المبین به دست آوردند و در ساعات پایانی روز اول فروردین ماه تصمیم نهایی اتخاذ شد و در ساعت نوزده بدین شرح به قرارگاه های چهار گانه ابلاغ گردید: (از کربلا2 به قرارگاه های قدس، فجر، نصر و فتح، ساعت(س) روز(ر) ساعت دوازده و سی دقیقه نیمه شب روز 2/1/62 تعیین، و شروع عملیات با کد بسم الله القاصم الجبارین یا زهرا علیه السلام خواهد بود.) بدین ترتیب با پایان مرحله طرح ریزی عملیات کربلا2 (فتح المبین) مرحله اجرایی نبرد آغاز گردید و آغاز این نبرد طبق طرح های از قبل تهیه شده از چهار منطقه جزء و قبل از آن از قرارگاه مرکزی آغاز شد(شایان ذکر است که قرارگاه فتح به دلیل برخورد با یک گروهان رژیم بعث دیرتر و کمی با تاخیر عملیات خود را شروع نمود). طبق دستورات ابلاغی یورش نیروهای ایران به سنگرهای متجاوزان آغاز شد و یگان های توپخانه آماده شدند در سراسر صحنه نبرد از عین خوش در شمال غربی تا رقابیه و میش داغ در جنوب غربی منطقه در خط تماسی قوسی شکل به طول تقریبا 100کیلومتر آتش سنگین و نیمه سنگین را بر روی مواضع دشمن فرو بریزند. لینک اصلی http://www.forum.rei.../thread117.html
  9. به نام خدا با سلام قسمت اول
  10. عصرایران ؛ جعفر محمدی - اجلاس عدم تعهد ، هر چند امروز به دلیل میزبانی کشورمان ، برای ایرانی ها اهمیت دارد اما پیش از این نیز ، یک بار در کانون توجه مردم ایران قرار گرفته بود ، زمانی که قرار بود بغداد میزبان سران عدم تعهد باشد ، آن هم در بحبوحه جنگ ایران و عراق! برای حکومت صدام حسین که در سوم خرداد ۱۳۶۱ ، خرمشهر را از دست داده و ضربه ای حیثیتی در جنگ و جهان خورده بود ، بسیار مهم بود که با میزبانی بزرگ ترین نهاد بین المللی بعد از سازمان ملل ، به ترمیم وجهه خود بپردازد. از این رو ، بغداد خود را مهیای برگزاری اجلاس می کرد و این در حالی بود که ایران ، می کوشید با تبلیغ ناامن بودن پایتخت عراق به دلیل وضعیت جنگی ، مقامات کشورها را از سفر به عراق بازدارد و اجلاس بغداد را منتفی کند. با این حال ، ماشین تبلیغاتی و سیاسی صدام که از پشتوانه قدرت های بزرگ هم برخوردار بود ، گوی سبقت را ربود و قرار شد اجلاس در بغداد تشکیل شود. عراقی ها ، ادعا می کردند که بغداد به حدی امن است که حتی یک پرنده هم بدون اجازه آنها نمی تواند در آسمانش پرواز کند. آنها حتی از مسوولان کشورهای عدم تعهد خواستند تا کارشناسان امنیتی خود را به بغداد بفرستند و از نزدیک شاهد امنیت مثال زدنی آن باشند! زمان اجلاس نزدیک می شد و تلاش های ایران ثمر بخش نبود. همه در تهران به دنبال راهی برای ضربه زدن به دشمن بودند ؛ تا این که پیشنهادی محرمانه از وزارت خارجه به ریاست جمهوری رسید و خیلی زود مقدمات اجرایی کردنش در دستور کار مقامات عالی نظام قرار گرفت. در نامه با تأکید بر اهمیت اجلاس ، تلاش های عراق در این باره و تصریح به این که اهمیت این موضوع از "خرمشهر" کمتر نیست ، آمده بود: "سرنوشت محل برگزاری کنفرانس را یک حرکت نظامی می تواند روشن کند."
  11. تاریخ: 15 تا 16 دی ماه 1359(5 تا 6 ژانویه 1981). محل: جنوب کرخه کور، غرب اهواز. نتیجه: پیروزی عراق در ضد حمله،سقوط هویزه. متخاصمین: جمهوري اسلامي ايران در برابر عراق فرماندهان: ايران :تیمسار ظهیر نژاد فرمانده نیروی زمینی ارتش تیمسار فلاحی رییس ستاد مشترک ارتش آیت الله خامنه ای نماینده رهبری در شورای عالی دفاع سرهنگ حسینی فرمانده عملیات نیروی زمینی تیمسار لطفی فرمانده لشکر 16 زرهی قزوین تیمسار جمشیدی فرمانده تیپ 1 لشکر 16 زرهی قزوین شهید حسین علم الهدی فرمانده سپاه سوسنگرد جاودان اثر علی هاشمی فرمانده سپاه حمیدیه عراق: ؟ استعداد رزمی ايران :در حدود 15000 نفر تیپ 1و3 از لشکر 16 زرهی قزوین تیپ 2 از لشکر 92 زرهی اهواز 2 گردان از لشکر 77 پیاده 2 گردان از سپاه پاسداران سوسنگرد گروهی از ستاد جنگهای نامنظم (شهید چمران) عراق: در حدود 20000 نفر تیپ 35 و 43 زرهی از لشکر 9 گردان 14 زرهی تیپ 20 مکانیزه از لشکر 5 تیپ 8 مکانیزه از لشکر 8 تیپ 31 نیروی مخصوص تلفات: ايران: 140 تا 250 دستگاه تانک 100 دستگاه خودروی زرهی 1 فروند هواپیما 1 فروند هلیکوپتر عراق: 1000 نفر کشته و مجروح 800 نفر اسیر 50 دستگاه خودرو 55 دستگاه تانک 3 فروند هلیکوپتر 15 دستگاه موشک انداز پیش زمینه با گذشت 3 ماه از آغاز تجاوز عراق به ایران و سقوط خرمشهر فشار بر روی سران سیاسی و نظامی کشور در جهت بیرون راندن متجاوزین از خاک ایران شدت گرفت. ابوالحسن بنی صدر ،رییس جمهور وقت و فرمانده کل قوا، در روز 26 آذر 59 در طی جلسه ای به فرماندهان نظامی عالی رتبه ارتش خطاب می کند:«به هر ترتیبی که هست برای عملیات آفندی طرح ریزی کنید. من دیگر در مقابل نظریات و خواسته های مردم و رهبران مذهبی قدرت مقاومت ندارم، یا باید طرحی را تهیه و اجرا کنید و یا اینکه بروید در رسانه های گروهی صریحا علت عدم امکان اجرای عملیات آفندی را برای مردم توضیح دهید.» در نتیجه این فشارها، نیروی زمینی ارتش دو طرح حمله بزرگ را به منظور بازپس گیری مناطق از دست رفته درجبهه جنوب آماده می کند. طرح اول حمله از سمت غرب اهواز و جنوب هویزه به منظور بیرون کردن دشمن از دشت آزادگان و از بین بردن تهدید عراق نسبت به اهواز، هویزه و سوسنگرد برنامه ریزی می شود. طرح دوم باید به فاصله چند روز پس از طرح اول اجرا می شد و با حمله از سمت ماهشهر و آبادان به صورت گازانبری نیروهای عراق را که از کارون رد شده و آبادان را از سمت شرق محاصره کرده بوند در هم می شکست و در نهایت به آزادی خرمشهر می انجامید. هر یک از دو طرح در چند مرحله اجرا می شدند و در صورت موفقیت در هر مرحله، مرحله بعدی عملیات شروع می شد. ارتش بنابر آموزه های استاندارد خود در هر دو حمله بر تک زرهی و نفوذ عمیق در مواضع دشمن تکیه داشت. در هر دو طرح قرار بود که بار اصلی عملیات بر دوش واحدهای زرهی باشد و نیروهای پیاده در کنار زرهی حرکت کرده و پس از رسیدن به اهداف عملیات مواضع جدید را تثبیت کنند. متأسفانه تمهیدات لازم برای حملاتی با این ابعاد توسط نیروی زمین در نظر گرفته نشده بود و در نتیجه هر دو عملیات با شکست مواجه شدند. عملیات نصر؛ وضعیت عمومی منطقه عملیات منطقه جغرافیایی كه در مرحله اول عملیات مورد نظر بود غرب اهواز و جنوب سوسنگرد را شامل می شد. این منطقه ازطرف شمال به شاخه شرقی-غربی رودخانه كرخه، از شرق به رودخانه كارون بین كوت بدالله تا آبادی فارسیات و ازمغرب جاده هویزه به یزدنو و ازجنوب به پادگان حمید و جفیرمحدود می شود. در جنوب غربی حمیدیه رودخانه كرخه نور از كرخه منشعب می گردد. ابتدا به سمت جنوب و سپس در نزدیكی روستای بنی تمیم به سمت غرب تغییرمسیر داده به موازات كرخه پس ازعبور از هویزه به هورالعظیم می ریزد. به علت لایروبی های سالیانه و ریختن گل و لای این رودخانه در دو طرف آن عارضه مرتفعی ازهویزه تا آبادی اژدك پدید آمد كه در زمینهای هموار و مسطح جنوب دارای ارزش نظامی است. انشعابات كرخه و كرخه كور در مواضع بارندگیهای شدید، سبب آب گرفتگی زمینهای اطراف می شود كه می تواند برای حركت نیروها ، به ویژه تجهیزات زرهی و مکانیزه، محدویت ایجاد كند. زمین منطقه به گونه ای است كه درمواقع خشكی بسیار نرم و درهنگام بارندگیهای شدید و طغیان رودخانه ها با باتلاقی و یا به صورت گل چسبیده ای درمی آید كه حركت افراد و یا خودروها را تنها به جاده محدود می سازد. بعلت فقدان عوارض طبیعی و همواربودن زمین، ایجاد عوارض مصنوعی در هنگام عملیات پدافندی یا آفندی و استفاده از و سایل سنگین مهندسی جهت ایجاد خاكریزیا حفركانال ضرورت می یافت. موقعیت نظامی منطقه عملیات درمرحله اول عملیات، رودخانه كرخه كور درقلب منطقه عملیاتی و اقع شده بود و نیروهای دشمن قسمتی از كرانه شمالی و جنوبی را در اشغال داشتند. پادگان حمید كه هدف نهایی مرحله اول محسوب می شد در جنوب شرقی این منطقه قرار داشت. برای رسیدن به این اهداف و تامین آن، انجام عملیات در امتداد جاده اهواز-خرمشهربه دلیل وجود مواضع مستحكم دشمن، امكان پذیر نبود. یگانهایی از لشكر5 و9 عراق در این مواضع مستقر بودند. دشمن به دوطرف آرایش داشت. در منطقه كرخه كور آرایش دشمن به سمت شمال و درغرب كارون آرایش به سمت شرق بود. در منطقه شمال غربی هویزه و جنوب غربی آن بین نیروهای دشمن الحاق وجود نداشت. به طوری كه هویزه و بخشهایی از هورالعظیم همچنان در اختیار نیروهای خودی بود. عقبه یگانهایی كه در شمال كرخه نور مستقربودند، جنوب آن رودخانه بود و این نقطه آسیب پذیری دشمن به حساب می آمد. طرح مانور عملیات نصر دومین عملیات بزرگ ارتش، با تکیه بر نیروهای زرهی بود و در منطقه هویزه به اجرا درآمد. طرح عملیات نصر توسط ستاد مشترک ارتش تهیه شده بود و یک طرح بلندپروازانه در چهار مرحله بود. قرار بود که در مرحله اول جفیر و پادگان حمید، در مرحله دوم کوشک و طلاییه و در مرحله سوم خرمشهر آزاد شود. در مرحله چهارم نیز قرار بود تا در صورت امکان پیشروی به سوی حومه بصره از محور تنومه انجام شود. قرار شد تا مرحله اول عملیات نصر در چهار محور جداگانه اجرا شود. در شمالی ترین محور قرار بود تا تیپ 1 لشکر 16 زرهی به همراه نیروهای نامنظم وابسته به شهید چمران از هویزه و از میان شکافی که بین تیپ 8 مکانیزه و تیپ 43 زرهی وجود داشت به سمت جنوب شرقی پیشروی کنند و با یک حرکت احاطه ای تیپ 43 زرهی را محاصره کنند. در محور دوم تیپ 3 لشکر 16 زرهی که توسط دو گردان از سپاه تقویت شده بود باید از کرخه کور عبور می کردند و یک تک جبهه ای را بر روی مواضع تیپ 43 زرهی اجرا می کردند. این دو محور قرار بود که در جنوب کرخه کور با یکدیگر الحاق کرده و بعد به سمت جفیر پیشروی کنند و آن را آزاد کنند. در سمت غرب اهواز و بر روی هور نیز دو تک های زرهی از دو محور جداگانه صورت می گرفت. محور اول از فارسیات به سمت عباویه و محور دوم کمی جنوب تر از محور اول و به موازات آن در جهت ایستگاه حمید انجام می شد. این دو محور نیز قرار بود که پس از الحاق با هم پادگان حمید را از دست دشمن خارج کنند. پس از رسیدن به اهداف مرحله اول و تثبیت آنها باید جهت تک زرهی به سمت جنوب غربی و در دو محور موازی به سمت طلاییه و کوشک می چرخید. برای اینکه عملیات با غافلگیری بیشتری همراه شود ساعت رهایی را ساعت 10 صبح روز 15 دی مصادف با 28 صفر انتخاب کردند. عملیات عملیات نصر در ساعت 10 صبح 15 دی ماه 59 آغاز شد. در اولین حرکت تیپ 3 لشکر 16 زرهی و گردانهای سپاه توانستند با موفقیت در محور ابوحمیظه-سوسنگرد از کرخه کور عبور کنند و تا 20 کیلومتری جنوب شرق هویزه در خطوط عراق نفوذ کنند. محور شمالی نیز با موفقیت به سمت جنوب حرکت کرد و با چرخش به سمت شرق با محور دوم الحاق کرد. در نتیجه الحاق تیپ 1 و 3 لشکر 16 زرهی تیپ 43 زرهی عراق کاملا محاصره شد. نیروهای عراقی که عقبه خود را از دست داده بودند به صورت نامنظم شروع به عقب نشینی کردند و با از دست دادن 800 نفر اسیر و مقادیر زیادی تسلیحات گروهی از آنان توانستند عقب نشینی کنند. در محور فارسیات آتش تهیه 20 دقیقه دیرتر از ساعت تصویب شده اجرا شد و نصب پل بر روی کارون و عبور واحدهای زرهی لشکر 92 زرهی با 3 ساعت تأخیر مواجه شد. از سوی دیگر پس از عبور از کارون محور جنوبی با میدان مین برخورد کرده و متوقف شد و محور مرکزی نیز با اندکی پیشروی 300 متر پس از کارون متوقف شد. در نتیجه هیچ کدام از این محورها نتوانستند به جاده خرمشهر-اهواز برسند و آن را قطع کنند. مرحله اولیه عملیات در ساعت 16 روز 15 دی به پایان رسید در حالیکه در محور شمالی عبور از کرخه کور با موفقیت انجام شده بود ولی در محورهای جنوبی نیروهای زرهی تنها توانسته بودند از کارون عبور کنند و سرپلی در ساحل غربی آن به دست آوردند ولی پیشروی قابل ملاحظه ای انجام نداده بودند. در محور شمالی واحدهای پای کار با آنکه با موفقیت خط دشمن را شکسته بودند از اقدامات تأمینی غفلت کردند و نیروها و تجهیزات زرهی در دشت بازقرار گرفتند. از طرفی عدم الحاق با دو محور مرکزی و جنوبی سبب شده بود تا نیروهای محور کرخه کور به دشمن جناح بدهند. مرحله دوم عملیات در ساعت 8 صبح روز بعد با هدف رسیدن به جفیر از محور شمالی شروع شد. جاده جفیر به عنوان محور عملیات انتخاب شد و نیروهای سپاه جلوتر از واحدهای زرهی ،که پشتیبانی از آنها را برعهده داشتند، حرکت به سمت جنوب را آغاز کردند. در شب اول عملیات عراق تعدادی از نیروهای خود را وارد منطقه کرده و آرایش داده بود. همچنین دو گردان تانک عراق در غرب جاده جفیر مستقر بودند. در نتیجه، پس از اندکی پیشروی، نیروهای سپاه با حملات توپخانه و هواپیماهای عراق زمینگیرشدند. با ته کشیدن مهمات و سوخت تانکهای لشکر 16 زرهی، فشار عراق بر روی واحدهای زرهی لشکر 16 قزوین بیشتر شد و سبب شد تا در بعد از ظهر روز 16 دی واحدهای زرهی بدون اطلاع نیروهای سپاه عقب نشینی کنند. تیپ 1 لشکر16 زرهی در حال عقب نشینی زیر آتش شدید عراق واقع شد و بسیاری از تجهیزات و تانکهای خود را از دست داد و تقریبا منهدم شد. با عقب نشینی تانکهای تیپ 1 زرهی نیروهای سپاه و تعدادی از نیروهای داوطب و نامنظم در محاصره یک ستون تانک عراقی افتادند و همگی شهید شدند. از جمله افرادی که در این مرحله از عملیات نصر در محاصره شهید شدند فرمانده سپاه هویزه ،سید حسین علم الهدی، بود. در ساعت 9 صبح روز 17 دی پاتک عراق به سمت جنوب کرخه کور آغازشد و در ساعت 14 آتشباری عراق بر روی مواضع ایران تشدید شد. در نتیجه، دستور تخلیه به پشت کرخه کور به لشکر 16 زرهی ابلاغ شد اما تا فردای آن روز هنوز یگانهایی از تیپ 3 لشکر 16 در مواضع خود در جنوب کرخه کور باقی مانده بودند. در حوالی ساعت 6 بعد از ظهر عقب نشینی باقیمانده تانکهای تیپ 3 به سمت شمال رودخانه کرخه کور آغاز شد در حالیکه نیروهای سپاه که هنوز در جنوب کرخه کور باقی مانده بودند حرکت مؤثری از جانب دشمن مشاهده نکردند. عقب نشینی واحدهای زرهی ایران عراق را در راه رسیدن به کرخه کور مصمم تر کرد و آتش شدید عراق سبب شد تا نیروهای سپاه با عقب نشینی از پل حمودی فردوس پل را منفجر کنند. در اوایل شب نیروهای عراقی به مواضع خود قبل از آغاز عملیات نصر بازگشتند و دوباره در حاشیه کرخه کور موضع گرفتند. پس از نبرد در روز 21 دی هویزه از محور سوسنگرد و جنوب شرقی مورد تهدید قرار گرفت و جاده سوسنگرد-هویزه زیر آتش مستقیم دشمن درآمد. 4 روز بعد هویزه کاملا محاصره شد و در روز 27 دی 59 شهر سقوط کرد. برنامه ریزی غلط بزرگترین عامل شکست ایران در عملیات نصر بود و با وجود پیروزی اولیه سبب شد تا نه تنها ایران تعداد زیادی از تجهیزات و ادوات زرهی خود را ،که جانشینی برای آنها وجود نداشت، از دست بدهد بلکه شهر هویزه نیز که از ابتدای جنگ اشغال نشده بود در محاصره قرارگرفت و سقوط کرد. اولین اشتباه نیروی زمینی ایران عدم شناسایی قدرت دشمن بود. لشکر 16 زرهی به تازگی وارد منطقه شده بود و با زمین عملیات هیچ گونه آشنایی نداشت. با اینکه در تمام محورها تک زرهی بار اصلی حمله را بر دوش می کشید انتخاب بد زمین و زمان عملیات سبب شد تا تک زرهی در محورهای جنوبی به گل بنشیند و تانکها پس از گرفتن سرپل فرصتی برای بازشدن در دشت و انجام تهاجم نداشته باشند. در فصل زمستان منطقه جنوب کرخه کور رملی و پر از گل و لای می شود و در نتیجه تانکهای لشکر 92 زرهی اهواز بدون اینکه فرصت مقابله در یک نبرد زرهی را پیداکنند در گل گیرکردند. عدم پشتیبانی و نبود مهندسی رزمی در منطقه عملیات سبب شد تا جاده کافی پشت سر لشکر 16 زرهی کشیده نشود و در نتیجه انتقال مهمات و سوخت به تانکهای این لشکر با مشکل مواجه شد و درنتیجه بسیاری از تانکهای این لشکر از بین رفتند یا به دست دشمن افتادند. برنامه ریزی غلط سبب شده بود تا مهمات کافی برای تانکها در نظر گرفته نشود. این اشتباه در مرحله دوم عملیات تأثیر مرگبار خود را نشان داد. اشکال دیگر برنامه ریزی های صورت گرفته برای عملیات نصر در نظر گرفتن نیروهایی اندک برای غلبه بر تعداد بیشتر دشمن بود که در مواضع مستحکم دفاعی قرار داشتند. در حالیکه استانداردهای نظامی نسبت 3 به1 را برای یک حمله موفقیت آمیز پیشنهاد می کنند در هیچ کدام از محورها نسبت مهاجمین ایرانی به مدافعین عراقی حتی به نسبت 2 به 1 هم نمی رسید. از سوی دیگر هیچ نیروی ذخیره ای برای عملیات در نظر گرفته نشده بود و با فروکش کردن قدرت نیروی تک کننده نیرویی در پشت جبهه نبود که جای نیروهای تک ور را پر کند. در ضمن برنامه ای برای شکست احتمالی عملیات در نظر گرفته نشده بود. عقب نشینی تیپ های 1و 3 لشکر 16 زرهی بدون پشتیبانی و به صورت نامنظم صورت گرفت و نیرویی نبود تا این عقب نشینی را پوشش دهد. عملکرد نیروی هوایی و هوانیروز در این عملیات قابل توجه نبود و با اینکه هوانیروز در ابتدای جنگ توان بالایی از خود نشان داده بود در عملیات نصر نتوانست پشتیبانی هوایی مؤثری از نیروهای تک ور انجام دهد. اگر هوانیروز می توانست در روز اول عملیات در محورهای جنوبی به کمک تانکهای لشکر 92 زرهی بیاید و راه آنها را بازکند شاید این عملیات با نتیجه ای دیگر خاتمه می گرفت. از دیگر اشکالات این عملیات نبودن تمهیدی برای مقابله با آتش ضدتانک پیاده نظام عراق بود. عراق بر اساس تجربیات مصر در جنگ 1973 اعراب و اسرائیل در عبور از کانال سوئز، نیروهای پیاده خود را به موشکهای هدایت شونده ضد تانک مجهز کرده بود و همین موشکها تلفات زیادی را به تانکهای ایرانی وارد کردند. تیپ های 1 و3 لشکر 16 زرهی که از حمایت دو گردان پیاده سپاه و نیروهای نامنظم شهید چمران برخوردار بودند توانستند آتش ضد تانک پیاده نظام عراق را بهتر خنثی کنند ولی میدانهای مین و موشکهای ضدتانک و آتش توپخانه عراق واحدهای لشکر 92 زرهی را که از کارون گذشتند خیلی زود زمین گیر کردند. به فاصله اندکی پس از شکست تک زرهی نیروی زمینی در جنوب سوسنگرد، حمله زرهی دیگری در جبهه جنوب برای شکستن محاصره آبادان انجام شد که آن هم به شکست دیگری انجامید. درباره آن خواهیم نوشت. نويسنده: رضاکیانی موحد لينك منبع: wars-and-history.com/post/382
  12. بخش اول:موشک های بالستیک موشک الحسین موشک الحسین یک موشک بالستیک کوتاه برد سوخت مایع است که در ابتدا تصور می شد موشکی جدید است ولی اکنون ثابت شده است که یکی از مدل های توسعه یافته موشک اسکاد بی روسی است. الحسین برای حمله به اهداف استراتژیک طراحی شده با کلاهکی 500 کیلوگرمی و بردی معادل 600 کیلومتر.کلاهک این موشک را می توان با مواد منفجره متعارف،شیمیایی و یا میکربی مجهز نمود.نوع هدایت این موشک اینرسیایی بوده که این نوع هدایت بدوی و ابتدایی دقت بین 1000 تا 3000 متر به این موشک داده است.این موشک توسط کشنده ی استاندارد موشک اسکاد (MAZ) و نوعی کامیون آلمانی ساخت شرکت MAN به سوی هدف پرتاب می شده است.الحسین طولی 12.46 متری و قطری 0.88 متری داشته و وزن پرتاب آن 6400 کیلوگرم بوده است.الحسین از موتوری سوخت مایع یک مرحله ای استفاده می کرده است. دقت الحسین به گونه ای بوده است که تنها در مقابل اهداف گسترده موثر بوده،دلیل این امر میتواند دوری محل پرتاب تا هدف بوده باشد(CEP هر موشک برابر با 5% از برد آن است)به همین دلیل بهترین اهداف برایش شهر های پر جمعیت،مناطق عملیاتی،پالایشگاه های نفت و ... باشد.متحرک بودن لانچر این موشک به حفظ بقای آن کمک بسیاری می کند،همانطور که در جنگ خلیج فارس دیدیم. عقیده بر این است که آغاز تولید این موشک به اوایل دهه ی 1980 بر میگردد و اولین گزارش تست پرتاب آن در سال 1987 منتشر شده است.عراق قادر به خرید بسیاری از اجزای این موشک و کمک های بسیاری از کشور های غربی بود منجمله:آلمان شرقی،آلمان غربی،اتریش،برزیل،انگلیس،فرانسه،چین،مصر و حتی آمریکا بود.اولین استفاده الحسین در جنگ ایران و عراق بود که به وسیله آن حملات گسترده ای به تهران و حوزه های نفتی ایران صورت می گرفت،گزارش شده است که تا ماه های اولیه سال 1988 بیش از 190 موشک به طرف ایران شلیک شده است. در طول جنگ خلیج فارس در سال 1991 به جز 8 موشکی که قبل از پرتاب بر روی زمین منهدم شدند عراق 43 موشک علیه اهداف استراتژیک در عربستان و 39 موشک علیه اسرائیل شلیک کرد،هدف از این پرتاب ها این بود تا جهاد اسلامی را علیه اسرائیل و آمریکا تحریک بکند.در طول این مدت پیشنهاد ساخت موشک الهجره داده شد که نوعی از موشک الحسین بود،این پروژه لغو شد. پس از جنگ خلیج فارس بازرسانی از سوی سازمان ملل متحد در عراق به بازرسی از کارخانه های تولید تسلیحات گمارده شدند و از تولید موشک هایی با برد بالاتر از 150 کیلومتر ممانعت به عمل می آوردند که پس از خروج آنان در سال 1998 دوباره ساخت این موشک آغاز شد و ادامه یافت به طوری که تعداد دقیق و محل پنهان سازی الحسین ها نامعلوم است،پس از تغییر دولت عراق در سال 2003 خطر کمتری در زمینه ادامه تولید الحسین وجود دارد،با این حال غیر ممکن است تمام موشک های الحسین کشف شده باشد،این موشک را می توان به راحتی پنهان و یا منتقل ساخت،تخمین زده می شود بین 15 الی 50 موشک الحسین هنوز هم پنهان مانده باشد،گزارش های تایید نشده ای وجود دارد که نشان می دهد این موشک ها به سودان و یمن منتقل شده باشد.با وجود اشغال عراق پس از سال 2003 و جستجوی فشرده توسط آمریکا و متحدانش،همچنان تهدید وجود این موشک ها توسط کشور های همسایه و گروه های مسلمان مسلح حس می شود. قبل از جنگ خلیج فارس عراق حداقل 25 موشک الحسین مجهز به کلاهک شیمیایی به صورت آماده داشته است که اگر بغداد را با بمب های اتمی مورد حمله قرار می گرفت تمام آن ها را به مناطق حساس شلیک میکرد.عراق حدود 80 کلاهک نا متعارف داشت که عبارتند از:50 کلاهک شیمیایی،5 کلاهک آزمایشی شیمیایی و 25 کلاهک میکربی. موتور موشک های الحسین و العباس: مکانی که مورد اثابت موشک الحسین قرار گرفته است: موشک العباس العباس یک موشک بالستیک کوتاه برد سوخت مایع است.عراق ادعا می کرد که آن را به صورت کاملا بومی طراحی کرده است،با این حال اعتقاد بر این است که این موشک بر پایه اسکاد بی طراحی شده است. العباس برای اولین بار در سال 1988 مورد آزمایش قرار گرفت،این موشک یک سلاح استراتژیک طراحی شده برای حمله به ایران در طول جنگ ایران و عراق بود و شاید اسرائیل،در جنگی که شاید در آینده اتفاق می افتاد.برد بالای این موشک اجازه ی سرعتی بسیار زیاد در فاز ترمینال به العباس می داد تا به وسیله ی آن بتواند از دست سیستم های دفاع موشکی پاتریوت و آررو-1 اسرائیل فرار کند.علاوه بر این دارای لانچر متحرک بود که آن را از خطر نابودی قبل از پرتاب ایمن می ساخت.با این حال دقت موشک بسیار پایین بود در حدی که می توانست در برابر اهداف بسیار گسترده کارا باشد،احتمالا در روشی مشابه علیه چاه های نفت و مراکز پر جمعیت استفاده میشد. العباس طوری طراحی شده بود که دارای بردی 950 کیلومتری و کلاهک 225 کیلوگرمی بود،میتوانست این کلاهک منفجره ی متعارف باشد و یا شیمیایی،احتمالا برنامه ساخت کلاهک میکربی لغو شده باشد.دقت کلاهک با سیستم هدایت اینرسیایی 3000 متر اعلام شده بود.لانچر آن همان لانچر موشک الحسین بوده است.طول العباس 13.75 و قطر آن 0.88 متر بوده و وزن پرتاب آن 7870 کیلوگرم بوده است. برنامه العباس در سال 1990 به دلیل عملکرد ضعیف و بی ثباتی موشک لغو شد.هیچ مدرکی وجود ندارد که این موشک در جنگ ایران و عراق و خلیج فارس شلیک شده باشد،طرح های جایگزین این موشک به دنبال بهبود برد و کلاهک موشک الحسین بودند.احتمال می رود فن آوری های توسعه ی این موشک به کشور های دیگر ارسال شده باشد. موشک العابد العابد موشکی بالستیک،سوخت مایع و میانبرد است که اواخر دهه ی 1980 توسط عراق توسعه یافت.العابد قرار بود حامل ماهواره ای 50 کیلوگرمی و ماهواره بر باشد،ضمن اینکه بعد ها مسئولان عراقی نوع نظامی آن را نیز با نام تموز معرفی کردند گرچه هیچگاه تصویری از تموز(که نوع نظامی العباد بود)نشان داده نشد.العباد از 6 موشک الحسین تشکیل شده بود که دارای 3 مرحله بود:مرحله اول 5 موشک الحسین،مرحله دوم یک موشک الحسین و مرحله سوم موشکی بومی عراق با موتور موشک ضد هوایی سام -2.اعتقاد بر این است که این پروژه بعد از سال 1991 لغو شده است. العباد به احتمال زیاد برای حمل و بکارگیری یک کلاهک هسته ای طراحی شده بود که این کار با توجه به بی دقتی اساسی موشک های عراقی کمک شایانی به حل این مشکل میکرد.این موشک به احتمال زیاد برای تهدید به حمله ی هسته ای به کشور های کوچکتر و تسلیم کردن آن ها و یا جلوگیری از مداخله ی قوای نظامی خارجی،با توجه به اینکه شرق اروپا را به خوبی پوشش میداده استفاده می شده.با این حال العباد از چند نقطه ضعف اساسی بزرگ رنج می برده و آن ها عبارتند از:ایستگاه پرتاب ثابت است که آن را در مقابل حملات بی دفاع میسازد،هر سه مرحله ی این موشک از سوخت مایع استفاده میکردند که منجر به یک دوره طولانی سوخت رسانی به تانکر های موشک می شود و در این مدت به راحتی توسط حملات هوایی دشمن نابود می شود و پرتاب ناموفق میشود. العباد دارای بردی 2000 کیلومتری و کلاهکی 750 کیلوگرمی بوده که توانایی حمل مواد منفجره و شیمیایی بوده،به احتمال زیاد به خاطر عمر بسیار کوتاهش نگذاشته است که تحقیقاتی بر روی کلاهک میکربی صورت بگیرد.این موشک از هدایت اینرسیایی بهره می برده که دقت آن را بسیار پایین می آورده است،دقت آن چیزی در حدود چند کیلومتر بوده است.طول العباد 23 متر،قطر2.3 متر و وزن پرتاب 48 تن داشته است. اولین شلیک این موشک در تاریخ 5 دسامبر 1989 رخ داد که موشک پس از 45 ثانیه در هوا منفجر شد با این حال اعلام خبر پرتاب این موشک غرب را در بهتی عجیب فرو برد و آمریکا در یک جستجوی سریع یک روز بعد در تاریخ 6 دسامبر محل پرتاب را در 230 کیلومتری جنوب بغداد پیدا کرد.پس از شکست عراق از آمریکا در سال 1991 سازمان ملل بسیاری از وسایلی که برای تکمیل پروژه العباد لازم بود را نابود کرد،سازمان ملل نیز بعد از جنگ خلیج فارس اجازه ساخت موشکی با برد بیش از 150 کیلومتر را به عراق نمیداد و شروع دوباری این پروژه نیز هزینه ی زیادی می خواست تمام این اتفاقات دست به دست یکدیگر دادند تا پروژه العباد در آغاز کار شکست بخورد و کنار گذاشته شود. چینش موشک های مرحله اول: موشک مرحله سوم با موتور موشک سام-2: ویدئو پرتاب موشک العابد موشک های الفهد300/500 - j-1 - البرق تمام این طرح ها بر پایه تبدیل موشک ضد هوایی سام-2 به موشک زمین به زمین استوار بود که تمام این طرح ها به شکست منتهی شدند زیرا بردشان بسیار کمتر از آن مقداری بود که انتظار می رفت برد مورد نظر بسیار بیشتر از 150 کیلومتر ثبت شده در 8 آزمایشی بود که تا قبل از سال 2000 توسط عراقی ها انجام شد.البته تجربه خوبی برای ساخت موشک الصمود به عراق داد. موشک ابابیل-100 - الفتح ابابیل-100 یکی از چندین پروژه موشکی عراق است که پس از سال 1991 آغاز شد،اطلاعات چندانی از این موشک در دست نیست که ممکن است چند دلیل داشته باشد منجمله:عراق پس از شکست در جنگ خلیج فارس پروژه های موشکی خود را دور از دید سازمان ملل توسعه میداد و دلیل دیگر میتوند این باشد که عراق پس از سال 1991 بسیاری از کارخانه های تولید موشک خود را از دست داد و پس از آن توانایی تولید موشک خود را به طور چشمگیری از دست داد. ابابیل-100 نام اولیه نام اولیه این موشک بود که بعد ها با انجام بهینه سازی هایی بر روی آن منجمله بالچه هایی بر روی کلاهک خود به الفتح تغییر نام داد.این موشک از سال 2000 در خدمت ارتش عراق بود،برد رسمی این موشک 150 کیلومتر بود(گرچه در جنگ سال 2003 برد 180 کیلومتری توسط این موشک ثبت شد)و تنها دارای یک کلاهک خوشه ای بود،کلاهکی با وزن 300 کیلو گرم و حاوی 170 کیلوگرم مواد منفجره که هنگام انفجار 600 متر را تحت پوشش خود قرار می داد.این کلاهک دارای یک چاشنی الکتریکی بود که قبل از اثابت به زمین منفجر می شد و حداکثر ضربه را به هدف وارد می ساخت.الفتح دارای دقتی 750 متری بود همچنین دارای وزنی حدود 1200 کیلوگرم و طولی حدود 6.7 متر و قطری 0.5 متری بود.لانچر این موشک همان لانچر موشک سام-2 و متحرک بود.در جنگ سال 2003 حدودا 16 موشک الفتح شلیک شد،بقیه موشک های الفتح پس از اشغال عراق توسط آمریکا نابود شد. موشک ابابیل-100: موشک الفتح: کلاهک خوشه ای موشک ابابیل-100: نازل موشک ابابیل-100: بدنه موشک بدون نازل: فیوز موشک ابابیل-100: موشک الصمود الصمود یک موشک بالستیک سوخت مایع است که بر پایه موشک سام-2 و اسکاد روسی طراحی شده است.الصمود بردی معادل 200 کیلومتر دارد هرچند در ابتدا 140 کیلومتر برد داشت،احتمال می رود اعلام این برد 140 کیلومتری به خاطر دور زدن قانون منع برد بالای 150 کیلومتری سازمان ملل برای عراق باشد. موتور این موشک از طرح موشک سام-2 الهام گرفته شده است و دارای یک لانچر متحرک به مانند لانچر موشک الندا می باشد،در طول ساخت این موشک کشور های روسیه،لهستان و بلاروس کمک هایی به عراق کردند.کلاهک موشک الصمود معمولی بود اما قرار بود کلاهکی خوشه ای مانند کلاهک ابابیل برای آن طراحی شود.دقت این موشک حدود 500 الی 1000 متر بود. در سال 1996 تست استاتیک این موشک صورت گرفت و در سال 1997 تولید انبوه آن آغاز شد و تا سال 2000 هشت آزمایش پرتاب برای الصمود صورت گرفت. الصمود دارای دو مدل بود که مدل دوم دارای قطری بزرگتر و ژیروسکوپ های موشک کروز کرم ابریشم بود.در تاریخ 27 مارس 2003 تعدادی موشک الصمود-2 به سمت ستاد ائتلاف در دوحه پرتاب شد که چند موشک با موفقیت به ساختمان ستاد برخورد کردند اما بقیه موشک ها اینقدر خوش شانس نبودند و تعدادی در بیابان فرود آمدند و تعدادی نیز توسط دفاع ضد موشکی نابود شدند.در تاریخ 7 آوریل نیز یک موشک الصمود-2 به مقر تیپ 3 آمریکا اثابت کرد.در دیگر اثابت ها نیز سه سرباز و 2 خبر نگار کشته شدند و 14 سرباز مجروح و 22 خودرو هاموی نابود و یا آسیب دیدند.هنوز سرنوشت تمام موشک های الصمود مشخص نیست و این امکان وجود دارد که این موشک ها به دست گروه های تندرو مسلمان افتاده باشد. مقایسه اندازه الصمود-1 و الصمود-2: الصمود-1: الصمود-2: موتور موشک الصمود(همان موتور سام-2): تست استاتیک موتور: محل قرارگیری ژیروسکوپ ها(ژیروسکوپ های موشک کرم ابریشم): محل اثابت موشک: پایان قسمت اول نویسنده و مترجم:عرفان صادقی فقط برای میلیتاری ادامه دارد...
  13. روايتي ديگر از عمليات كركوك نبرد كركوك به روايت فرمانده عمليات «نيروى قدس» من قرآن را باز كردم و آيه نور از سوره نور آمد: "الله نورالسموات والارض... " فهميديم كه بايد سرعت عمل به خرج دهيم والا فرصت را از دست مى‏دهيم و هم اينكه فهميديم اون شب يك آتشبارى درست و حسابى داريم اشاره: شهيد "حاج اكبر آقابابايى " فرمانده عمليات نيروى قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامى بود. حاج اكبر چند سال پيش عوارض شيميايى‏اش عود كرد و در شهريور ماه سال 1375 شهيد شد. قرار نيست از حاج اكبر صحبت كنيم بلكه قرار است يكى از صحبت‏هاى او را بخوانيم. در آينده مفصلاً از خود حاج اكبر هم خواهيم نوشت ان‏شاءالله. آن روزها شهيد بابايى از پاسداران جوان، زيرك و چالاك قرارگاه رمضان بود. روحش با شهداى كربلا محشور باد. * "انافتحنالك فتحا مبينا " از بنده خواسته شد امشب مقدارى راجع به عمليات فتح يك(عمليات كركوك) صحبت كنم.اين عمليات از عمليات هايى بود كه در داخل آن طور كه بايد روى آن تبليغ نشد و خيلى از برادران از كم و كيف عمليات اطلاع پيدا نكردند كه توضيحاتى را عرض مى‏كنم. بعد از تصرف فاو توسط رزمندگان اسلام و شكست‏هاى بعد رژيم بعثى، دشمن با خط و مشى جديد شروع كرد به بمباران تاسيسات نفتى و زدن مراكز اقتصادى ايران كه البته اين خط مشى هم از خودش نبود؛ زيرا از يك طرف قيمت نفت را به پايين‏ترين سطح آن رساندند و از طرف ديگر مراكز نفتى و اقتصادى ايران را با هواپيماها و سلاح‏هايى كه غربى‏ها در اختيار صدام قرار دادند بمباران كردند؛ يعنى همزمان با كم شدن قيمت نفت شروع كردند صنايع ما را زدن. خب، ضربات اقتصادى براى زير فشار قرار دادن ايران بود و ما بايستى براى مقابله اقدام نماييم. چندين راه داشتيم، يكى استفاده از هواپيما و موشك بود كه خب ما محدوديت‏هايى در اين زمينه داشتيم. يكى هم استفاده از همان سلاحى بود كه اول جنگ تاكنون از آن استفاده كرده‏ايم و آن سلاح ايمان و جهاد بود كه با يك عمليات چريكى گسترده به تاسيسات نفتى و اقتصادى عراق ضربه بزنيم؛ لذا بعد از عمليات‏هاى كربلاى 2 و 3 كه باز خود عمليات كربلاى 3 كه در اثر تلاش و ايثار و از خودگذشتگى بچه‏هاى لشكر 14امام حسين(عليه السلام) در دريا و گرفتن اسكله الاميه بود و پيروزى كه در اين رابطه به دست آمد، لازم بود به منابع اقتصادى عراق ضربه‏اى محكم زده شود كه عمليات فتح يك برنامه ريزى شد. باانجام اين عمليات عراق مجبور مى‏شد حداقل يكى دو لشكر خود را به كردستان بكشد كه اين به نفع ما در جنگ بود و هم اينكه با حضور ما در اين عمليات مى‏توانستيم ضربه اقتصادى گسترده‏اى در كركوك به دشمن وارد نماييم. عمليات كركوك يك عملياتى بود كه براى اولين بار مى‏خواست داخل خاك عراق انجام شود و براى اولين بار بود كه با اتحاديه ميهنى كردستان مى‏خواستيم يك عمليات عليه صدام را به انجام برسانيم. نيروهايى كه مى‏خواستند داخل خاك عراق بروند دو تا مشكل داشتند. يكى اينكه به اتحاديه ميهنى كردستان عراق اعتماد نداشتند؛ چون واقعا به جلال طالبانى نمى‏شد اعتماد كرد؛ چون اصلا معروف بودند به كسانى كه هر لحظه‏اى به يك سمت مى‏روند و البته آنها دنبال منافع خودشان هستند، آنها چند بار با صدام كنار آمده و بر عليه ما جنگ كرده بودند؛ ولى حالا نماينده فرستاده بودند و آمادگى براى همراهى با جمهورى اسلامى عليه رژيم بعثى را اعلام كرده بودند. حالا ما مى‏خواستيم برويم با كسى كه بر عليه ما جنگ كرده بود بايستيم و عمليات كنيم. خيلى شرايط روحى عجيبى مى‏خواست. اين اولين ويژگى آن عمليات بود؛ لذا برادرانى كه داشتند مى‏رفتند داخل خاك عراق بايستى اعتماد مى‏كردند به همين‏ها و در عمق خاك عراق وارد مى‏شدند. و عمليات به آن عظيمى را در كركوك انجام مى‏دادند. اين يكى از ويژگى‏ها بود كه در داخل عراق 45 روز مانده بوديم و بعدش هم اصلا خبر نداشتيم كه عراق آن روز، براى سر هر ايرانى جايزه تعيين كرده بود؛ چون خبردار شده بود! براى سر هر ايرانى دويست هزار دينار آن روز كه هر دينارى برابر 68 تومان ما بود قرار داده بود! بعضى شب‏ها خبر مى‏رسيد كه اينها احتمالاً مى‏خواهند ترتيب همه را بدهند؛ لذا بچه‏ها مسلح مى‏شدند و مى‏خوابيدند. يكى ديگر از ويژگى‏ها اين بود كه در آن زمان تعدادى قابل توجه از پاسداران بايد مى‏رفتند داخل خاك عراق و مرز هم داشت بسته مى‏شد. در رفتن به داخل از مسيرهايى بايد مى‏رفتيم كه در كمين نيفتيم و ما توى اون عمليات يك مقطع‏اش 24 ساعت پياده راه رفتيم يعنى از ساعت 2 امروز تا فردا ساعت 2 يكسره پياده راه رفتيم؛ فقط نماز و 24 ساعت تو كوه مى‏رفتيم و از سليمانيه عبور كرديم رسيديم به كركوك. تو اين عمليات از سلاح سنگين هم مى‏خواستيم استفاده كنيم. برادران سلاح‏ها را از مرز از زير پاى پاسگاه‏هاى عراق وارد عراق كردند و در منطقه‏اى در سليمانيه نگهدارى كردند. بيش از 3 هزار بار قاطر ظرف ده شب وارد عراق شد كه خب حساب كنيد سلاح‏ها بود، مهمات بود، مقدارى هم كمك‏هاى تغذيه‏اى كه البته بيشتر سلاح و مهمات بود بيش از سه هزار گلوله، بيش از 10 قبضه از يك نوع سلاح. حالا اسم سلاح‏ها را به خاطر بردش نمى‏آورم و 13 قبضه هم از يك نوع سلاح ديگر سلاح و سلاح‏هاى مختلف، تيربار و دوشيكا به خاطر ضد هوايى و پدافند هوايى، تصور كنيد بيش از 3 هزار گلوله خمپاره را مى‏خواهى ببرى در عمق 150 كيلومتر داخل عراق با اين راه محدود و پركمين و در كوه. من يادم هست كه سه هزار بار قاطر يعنى 10 شب و هر شب 300 قاطر از يك مسير كه باز كرده بوديم فقط تداركات اين عمليات را حمل كردند. به هر حال سلاح‏ها و مهمات بايستى از جاده بوكان سليمانيه عبور مى‏كرد و نفرات هم همين طور. در اين جاده فاصله پاسگاه‏هاى دشمن بيش از 800 تا 1000 متر بود و بچه‏ها بايستى سلاح و مهمات را از بين اين پاسگاه‏ها عبور مى‏دادند: البته در بعضى جاها هم فاصله تا 2 كيلومتر مى‏رسيد. به خاطر همين نيروهايى در نظر گرفته شد براى پايگاه‏ها كه اگر يك موقع خواستند تيراندازى كنند بريزند و آن را خلع سلاح كنند و سلاح‏ها و مهمات‏ها را عبور دهند. بعد هم اين سلاح و مهمات را از سليمانيه تا نزديكى‏هاى كركوك كه دشمن روى ارتفاعات اطراف شهر پايگاه داشت ما با 20 تا 30 تراكتور و ماشين‏هاى 10 تن و شورولت و تويوتا برديم؛ يعنى همه امكانات را با ماشين برديم، حتى با استفاده از يك تاكتيك حدود 700 گلوله‏مان را از وسط شهر سليمانيه عبور داديم داخل منطقه؛ البته نفراتمان پياده رفتند به خاطر اينكه مسيرها ناامن بود. وقتى بعضى اينها را براى مسوولين مى‏گفتيم باور نمى‏كردند!كردستان عراق موقعيت‏اش مناسب بود براى اين كارها؛ ولى مسوولين باورشان نمى‏شد، حتى در اين عمليات باور نمى‏كردند كه ما مى‏توانيم تا كركوك برويم؛ در صورتى كه كركوك چيزى نيست، ما تا موصل هم مى‏توانيم برويم، تا بغداد هم مى‏توانيم برويم؛ يعنى عراق شرايطى دارد در داخل خاكش - بالاخص در شرايط موجود - كه پيش مرگ‏ها مى‏گفتيم ما را ببريد كربلا، اينها مى‏گفتند حيف كه يك مقدار جوانيد؛ چون عراق جوان اندازه شما نيست كه بگردد. همه توى جبهه هستند، مى‏گفتند اگر يك مقدارى مسن بوديد ما شما را تا كربلا مى‏برديم .خب، يك بدشانسى كه داشتيم اين بود كه جوان بوديم! همه چيز براى عمليات آماده شده بود كه شب قبل‏اش يك خبر رسيد كه دشمن روى ارتفاعات را تقويت كرده و متوجه شده، اين خبرى بود كه طالبانى‏ها مى‏دادند. ما مى‏خواستيم برويم عمليات را اجرا كنيم و برنامه عمليات را به طور جدى تنظيم كرده بوديم كه ادوات را مستقر كنيم روى ارتفاعات و تمام تپه‏ها را بگيريم و از اونجا به تاسيسات نفتى و اقتصادى در كركوك و هدف‏هايى كه شناسايى شده بود حمله كنيم؛ولى اينها آمدند و گفتند دشمن يك تيپ تقويت كرده و اصلا نمى‏شود عمليات بكنيد؛ لذا مجددا براى شناسايى مردد بوديم كه آن روز قرار شد استخاره بكنيم كه من قرآن را باز كرديم و آيه نور از سوره نور آمد: "الله نورالسموات والارض... " فهميديم كه بايد سرعت عمل به خرج دهيم والا فرصت را از دست مى‏دهيم و هم اينكه فهميديم اون شب يك آتشبارى درست و حسابى داريم. به هر حال آخر كار گفتيم مى‏گذاريم با خدا، همه كارها را كرده بوديم گفتيم مى‏گذاريم پاخدا. راه افتاديم با توكل به خدا، هر چى اينها مى‏گفتند نمى‏شود ما اصرار داشتيم عمليات بشود. معاون جلال طالبانى مى‏گفت: نمى‏شود. ما مى‏گفتيم قرآن مى‏گويد مى‏شود. ما مى‏رويم و به زور قالب كرديم برويم. كردها را هم يك مقدار وحشت برداشته بود. كار بزرگى بود، تا حالا تو طول جنگ‏هاى چريكى دنيا يك همچنين كارى سابقه نداشته؛ يعنى واقعا عين فتح‏المبين كه عمليات مهمى بود براى جنگ‏هاى منظم، اين هم فتح‏المبين ديگرى بود در جنگ‏هاى نامنظم؛ يعنى بزرگترين عمليات جريكى در دنيا بود و واقعا اون شب نور بود. پايگاه هوايى كركوك را زديم، يك هواپيما تو باند خورده بود در آن و چه نورى تو آسمان بود، برق كركوك منفجر شد. يادمه نور آسمان را گرفت، خود پالايشگاه كركوك بود كه منفجر مى‏شد و گلوله‏هايى بود كه در آن فرود مى‏آمد، هى آتش توى آتش مى‏آمد اصلا احساس مى‏كرديم اين آتش بيشتر مى‏شود. علاوه بر پالايشگاه كركوك، تاسيسات اصلى كه يك ميليون و دويست هزار بشكه نفت در روز استخراج مى‏كرد براى مصارف داخلى عراق، منفجر شد كه ارتفاع آتش آن كه بيش از صد متر مى‏رسيد. تاسيسات گاز بود كه اين هم زده شد و آتش گرفت. تاسيسات تشويش عراق بود كه روى شبكه بى‏سيم و براى كور كردن شبكه‏هاى بى‏سيمى كار مى‏كرد آن هم زده شد. يك مقر منافقين در سمت شمالى كركوك بود كه شناسايى شد و با اينكه جزء اهدافمان نبود؛ ولى يك سهميه‏اى از گلوله‏ها برايشان قرار داديم تا به آنها بگوييم اگر تو دل صدام و در عمق 150 كيلومترى عراق هم برويد ما با كمك خداوند مى‏توانيم بياييم و شما را بزنيم! و منافقين روز بعد در راديوشون با فحش و داد و بيداد اعلام كردند كه 10 كشته داده‏اند؛ در حالى كه اخبار چند برابر اين كشته‏ها را تاييد مى‏كرد. و من مى‏گويم اينها فقط كار خدا بود، خدا كمك كرد و اين ضربات بر پيكر رژيم بعثى وارد آمد. جالب است وقتى توى تاسيسات گلوله ريخته مى‏شد پدافند عراقى‏ها فكر مى‏كردند هواپيما آمده و بمباران مى‏كند؛لذا سر چهار لول را گرفته بود تو هوا مثل چى داشتند تيراندازى مى‏كردند توى هوا، غافل از اينكه اينها دارند از زمين مى‏خورند! در كركوك وقتى ما تيراندازى مى‏كرديم و صداى گلوله‏ها همه جا را گرفته بود مردم كركوك آمده بودند روى پشت بام‏ها و كف مى‏زدند و خوشحالى مى‏كردند و طرفداران رژيم نيز فكر كرده بودند كه نيروهاى جمهورى اسلامى پيشروى كرده و تا كركوك آمده‏اند؛ لذا شهر را خالى كرده بودند. بعد از عمليات كركوك هم برادران به سرعت عقب‏نشينى كردند و عراق هم هيچ كارى نتوانست بكند و عمليات چريكى با اين موفقيت بالا براى جمهورى اسلامى بدون حتى يك شهيد و تنها با 3 تا زخمى انجام شد كه خيلى ارزشمند است. در برگشت ما نزديك سليمانيه رسيديم. شب رفتيم منزل يكى از كردها، خيلى عجيب بود. اين پيرمر كرد كه از اهل سنت بود خوشش آمده بود از راز و نيازى كه برادرها داشتند. وقتى ديد ما يك مفاتيح كوچك دنبالمون بود آن روز مناجات حضرت على(عليه‏السلام) را مى‏خوانديم در مسجد كوفه "مولاى يا مولاى... " و او آمده بود و گريه مى‏كرد و من هم براش به كردى ترجمه مى‏كردم. يك مقدارى اونجا كردى بلد بودم. ترجمه مى‏كردم، گريه مى‏كرد و مى‏گفت: "اين حرف‏ها از كيست؟ " بعد بهش گفتم از حضرت على(ع) است. چقدر اين پيرمرد علاقه به امام داشت. عشق عجيبى به امام داشت. به من گفت: "يك عكس از امام به من بده " داخل عراق مى‏گفت يك عكس از امام به من بده كه من يك عكس كوچك داشتم بهش دادم، كلى لذت برده بود واقعا بدانيد كه انقلاب اسلامى در بين مستضعفين جاى خودش را پيدا كرده است و هيچ مانعى هم نمى‏تواند اين نفوذ معنوى را در مردم كنترل كند! منبع : http://www.sabokbalan.com/newsagency/inter.php?nid=1602
  14. ناگفته‌هایی از سایت سوباشی یک سرهنگ بازنشسته پدافند هوایی با بیان اینکه اولین هواپیمای میگ 25 که توسط پدافند هوایی سپاه سرنگون شد در اصفهان و با هدایت سایت سوباشی بود، گفت: نقش رادار و اقدام تاکتیکی بر علیه هواپیماهای دشمن پدافند را سرافرازانه از جنگ خارج کرد. به گزارش گروه دفاع و امنیت مشرق، هادی فرخی سرهنگ بازنشسته پدافند هوایی در گفتگو با خبرنگار مهر، در خصوص چگونگی نقش آفرینی مرکز پدافند هوایی در کشوراظهار داشت: مرکز عملیات پدافند هوایی در تهران و مراکز پدافند منطقه ای یا S.D.C ها که در نقاط مختلف کشور از جمله سوباشی همدان مستقر هستند و مراکز کنترل گزارش که تابع آنها هستند شبکه ای را تشکیل می دهند که از 50 سال پیش On Line بودند. یعنی اگر به فرض در گوشه شمال غرب کشور تحرکی دیده می شد، در لحظه به تهران گزارش می شد. یعنی کار در مراکز عملیات منطقه ای مثل همدان یعنی کار 24 ساعته و هفت روز در هفته، چه در جنگ و چه در صلح. وی در خصوص عملکرد مرکز پدافند هوایی همدان موسوم به سایت سوباشی عنوان کرد: سایت سوباشی در هشت سال دفاع مقدس وظایف سنگینی داشت که یکی از آنها کنترل عملیاتی و کنترل آتش پدافند هوایی بیش از 37 شهر بود. این رادار وضعیت های مختلف آمادگی را به پدافند این شهرها و مناطق اعلام می کرد. پدافند را هدایت می کرد، اعلام می کرد که چه زمانی مجازند شلیک کنند. هم چنین پروازهای گشت زنی جنگنده های خودی برای دفاع از این شهرها به عهده سایت سوباشی بود. فرخی اضافه کرد: در جنگ شهرها نیروی هوایی عراق با هواپیماهای میگ-25 که در ارتفاع بالا پرواز می کردند روی شهرهای ما چند بمب بی هدف پرتاب می کرد و فرار می کرد تا با کشتن شهروندان بی دفاع روحیه مردم ما را خراب کند. ارتفاع پروازی میگ های 25 به قدری بالا بود که ما نمی توانستیم با آنها درگیر شویم. اولین هواپیمای میگ 25 که توسط پدافند هوایی سپاه سرنگون شد در اصفهان و با هدایت سایت سوباشی بود. وی با اشاره به اینکه از کارهای مهم سوباشی هدایت جنگنده هایمان بود، گفت: یعنی هواپیماهای فانتوم اف-4 یا اف-14 را در بعضی جاها و به خصوص شیارهای کوهها نگه می داشتیم به هواپیماهای مهاجم عراقی حمله می کردیم و گریز می کردیم. خلبانان ما با سوخت گیری از هواپیماهای تانکر در هوا بعضی وقت ها تا هفت ساعت برای پوشش هوایی منطقه در آسمان بودند. این سرهنگ بازنشسته پدافند هوایی ادامه داد: همچنین بحث آلرت را داشتیم که خلبان داخل هواپیما بر روی باند آماده پرواز بود و به محض اینکه رادار هواپیمای دشمن را کشف می کرد بعد از پنج دقیقه بلند می شد و ما آن را به سمت هواپیمای دشمن هدایت می کردیم. وی تصریح کرد: جنگ و گریز در هوا و هدایت هواپیمای خودی با توجه به سرعت بالای دو هواپیما که روی هم بیش از دو برابر سرعت صوت است زیرکی و سریع الانتقالی خاصی را می طلبد. یک لحظه اشتباه یعنی انهدام هواپیمای خودی یا حمله موفق هواپیمای دشمن به شهرها. فرخی با بیان اینکه در مورد بمباران مناطق نظامی و حیاتی دشمن هم ما اکیپی بودیم که قبل از حمله خلبانان عمل کننده را توجیه می کردیم، گفت: اگر حمله مثلاً سپیده دم بود ساعت دو یا سه نیمه شب به سایت سوباشی می رفتیم و پشت دستگاه می نشستیم چون اطلاعات حمله را نباید پخش می کردیم و هواپیماهای خودی را هدایت می کردیم بدون اینکه با آنها صحبت کنیم. مثلاً به وسیله شماره هایی که رادیو بیان می کرد و زمانی که بمباران انجام می شد تازه خلبان ما اجازه داشت با ما صحبت کند. وی خاطرنشان کرد: در کنار رادار سوباشی ما شبکه دیده بانی مردمی را هم فعال کرده بودیم. چون رادارهای زمینی هر چه قدر هم کامل باشند باز نقاط کور دارند. ما به ادارات مختلف در غرب کشور مراجعه می کردیم، به ایستگاههای آتش نشانی مراجعه می کردیم، مساله را برای اینها توجیه می کردیم و از آنها می خواستیم که اگر هواپیمای مشکوکی دیدند از طریق تلفن به سایت اطلاع دهند. اگر اطلاعات آنها موثق بود از آنها تقدیر می شد. این شبکه خیلی به ما کمک کرد و ما بارها از این اطلاعات جهت سرنگونی هواپیماهای عراقی استفاده کردیم و این هم میهنان را هم با ساعت و سکه طلا مورد تشویق قرار دادیم. این سرهنگ بازنشسته پدافند هوایی نقش رادار سوباشی در جنگ را همانند خاری در چشم دشمن دانست و افزود: این رادار در ارتفاع نصب شده بود و احاطه کامل به شیارهای داخل خاک خودمان و عراق داشت. من در چهار سال آخر جنگ تحمیلی به عنوان معاون عملیات در آنجا مشغول به خدمت بودم. بارها هواپیماهای عراقی که از کمک مستشاران روسی و فرانسوی بهره می بردند سعی کردند تا این رادار را مورد هدف قرار دهند که موفق نشدند. وی با تاکید براینکه قطع نامه 598 توسط ایران و عراق پذیرفته شده بود و حالت نه جنگ و نه صلح بود، گفت: ما تصورمان این بود که دیگر عراق از مرزهای بین المللی رد نمی شود. منتها نه تنها عراق در زمین و هوا به قطع نامه اعتنا نکرد بلکه منافقین را هم روانه خاک ما کرد. فرجی اضافه کرد: پنجم مرداد ماه سال 1367 بود. هواپیماهای عراقی از صبح چندین نوبت سایت سوباشی را بمباران کرده بودند که ناموفق بود چون پدافند کنار سایت امکان بمباران دقیق را به آنها نداده بود. بعد از ظهر یک هواپیمای عراقی از فاصله دور با بمب لیزری دقیقاً اتاق عملیات رادار را هدف قرار داده بودند. وی ادامه داد: در آن زمان من در پایگاه همدان بودم. تا آنجا که یادم می آید در ستاد پایگاه بودم و مشغول بررسی نامه ها بودم که به من تلفن زدند گفتند مثل اینکه سوباشی مورد حمله قرار گرفته است. دیده بان ها گزارش داده بودند و تماس تلفنی هم با سوباشی قطع شده است. سه تا ماشین آماده شدیم و سریع حرکت کردیم . فاصله پایگاه همدان تا سایت سوباشی تقریباً 36 کیلومتر است. ما طی 50 دقیقه به سایت رسیدیم. این سرهنگ بازنشسته پدافند هوایی با بیان اینکه حقیقتاً آنجا عاشورایی بود و طوری این عزیزان شهید شده بودند که انسان فراموش می کرد زندگی جریان دارد، گفت: چون دورتادور اتاق عملیات دیواره های قطور بتنی بود و بمب از بالا وارد اتاق شده بود موج انفجار از داخل اتاق خارج نشده بود و همه چیز را منهدم کرده بود. تیرآهن های قطور مثل یک کلاف خم شده بود. چون بمب دقیقاً به اتاق عملیات اصابت کرده بود نفراتی که در قسمت های دیگر و پناهگاه بودند هیچ صدمه ای ندیده بودند. وی اضافه کرد: آمبولانس و بالگرد به محل آمد. هر کس کاری می کرد. آن قدر آوار زیاد بود که رسیدن به جنازه ها هم سخت بود. همه در حال گریه جنازه ها را در می آوردند و بسته بندی می کردند. بعضی ها بدحال شدند. جنازه هیچ کدام از این عزیزان کامل نبود. جنازه ها را که به موطن اصلیشان فرستادیم روز بعد دو تا دست پیدا شد. دوستان گفتند می توانیم با آزمایشات پزشکی بفهمیم این دست ها مال کدام شهید است اما بنا به فتوای امام که شهید نبش قبر ندارد، این دو دست را به عنوان یادبود شهدای سوباشی در ورودی سایت سوباشی دفن کردیم. فرخی با اشاره به اینکه تمام این عزیزان که در اتاق عملیات بودند شهید شدند، گفت: 19 نفر که 18 نفرشان از پدافند هوایی بودند و یک نفرشان رابط نیروی زمینی بود. اینها بهترین های پدافند بودند. در اتاق عملیات باید هشت نفر حضور داشتند اما بقیه از استراحت شیفتشان زده بودند و داخل اتاق عملیات بودند تا اگر از دستشان بر می آید کمکی کنند چون جنگ شهرها از طرف هواپیماهای عراقی فکر همه ما را ناراحت کرده بود و می خواستیم هر کاری از دست ما برمی اید انجام دهیم. وی افزود: این بچه هایی که آنجا بودند کسانی بودند که برای ماموریت های خاص آموزش دیده بودند. برای هدایت هواپیماهای اکتشافی. اینها را با هواپیماهای کوچک به سایت های رادار می بردند برای اینکه هواپیماهای اکتشافی را هدایت کنند تا عکس های لازم را بگیرند و مسیرهای حمله جدید را انتخاب کنند و برگردند. این شهدا جوانترینشان 23 سال داشت و صاحب یک بچه 2 ساله بود و مسن ترین آنها شهید عسگری هم دوره من افسر عملیات سایت سوباشی بود. این سرهنگ بازنشسته پدافند هوایی با ذکر این نکته که من تقریباً همه آنها را می شناختم، گفت: شهید زمانی، شهید جودکی، شهید جامعه شورانی که از نیروی زمینی بود یا شهید دستنبو که اصلاً از همدان منتقل شده بود. ایشان در معاونت عملیات نیرو با امیر غلامی همکاری می کردند. امیر غلامی ایشان را که افسر راداری خبره ای بودند به تهران آورده بود تا برای بعضی ماموریت ها یا بعضی مشاوره ها پیش ایشان باشد.ایشان افسر شجاع و سریع الانتقالی بود و لحظه ای که رادار مورد هدف قرار گرفت ایشان پشت اسکوپ بود و برای ما نقل شده که در حال هدایت یکی از شکاری های خودی بوده است. وی افزود: سالها از آن اتفاق گذشته است، منتها من ندیدم که جایی از این شهدا صحبتی شده باشد. چون هر وقت که صحبت اتاق عملیات رادار بوده عنوان می شده که سری است و نباید مطرح شود. فرخی با اشاره به اینکه حمله به سایت سوباشی ضربه بزرگی به ما بود هم از نظر نفرات و هم اینکه ما یکی از مهم ترین رادارهایمان را از دست دادیم، گفت: البته کمتر از بیست و چهار ساعت از این حادثه نگذشته بود که پرسنل پدافند یکی از رادارهای تاکتیکی را از مکان دیگری به سوباشی منتقل کردند تا شبکه راداری ما دچار اختلال نشود. وی افزود: الان وقت استفاده از این تجارب و عنوان این رشادت هاست و من عرض می کنم که در آخر جنگ شاید نسبت هواپیماهای عراق به ما ده به یک بود. اما پیروزی ما و نقش رادار و اقدام تاکتیکی بر علیه هواپیماهای دشمن پدافند را سرافرازانه از جنگ خارج کرد. متاسفانه هرچی گشتم عکسی پیدا نکردم که مستقیما به سوباشی مربوط باشه
  15. سلام دوستان در این تاپیک به معرفی و بررسی تانک اسد بابل میپردازیم.lمن تاپیکشو پیدا نکردم در سایت اگه هست مدیران اخراج بن ادغام یا هرکاری خواستند بکنن http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/b/b2/T-72-Fort_Hood.jpg/800px-T-72-Fort_Hood.jpg تانک اسد بابل یک نمونه از تانک تی72 روسی است و تولید آن از دهه 1980در عراق و کارخانه تاجی آغاز شد.تولید این تانک از بلندپروازانه ترین تلاشهای رژیم صدام برای ایجاد تانک بومی بود.آنهم در زمانی که دول غربی تحریمهایی را برای پایان جنگ تحمیل کرده بودند(آره جون باباشون ) به گفته منابع روسی تولید این تانک نتیجه توافق پنهانی عراق و یک شرکت لهستانی در سال 1982 بود.این توافق جهت وارد شدن 250 تی72 در پوشش واردات برای اجتناب از تحریم بود بنابر این تانک مذکور تنها مونتاژ بود و نه تولید عراق.در سپتامبر سال82شوروی به طور پنهانی و استفاده از پوشش لهستان اقدام به ارتقای تانکهای تی72 عراقی نمود.شایان ذکر است تنها تی72 اس از زمان ریاست جمهوری آقای حسن البکر وارد عراق شده بود و عراق در مدت جنگ با ایران بیش از 60 تانک خود را از دست داده بود.با آغاز به کار کارخانه تاجی چند صد تانک تی72اس وارد خدمت ارتش عراق گشت.شوروی نیز تی72ها را ارتقا داد.گفتنی است لهستان نیز همچنان در تولید تی72 به عراق کمک مینمود.(خوشبختانه ارتقای نهایی در سالهای 1989و 1990صورت گرفت) با وجود تحریمهای ظاهری یک شرکت آلمانی بخش فولاد کارخانه را در سال 1986راه اندازی نمود!این فولاد علاوه بر تانکهای تی72 در مقاوم سازی مخازن و زره تانکهای تی54تی55 و تی62 نیز مورد استفاده قرار گرفت.تولید تانک در سال 89 شدت بیشتری یافته و رسمی شده بود اما ااعمال تحریم سازمان ملل در سال 90 عرصه را بر عراقیها تنگ کرده بود.گفته میشددر آن سالها با افزودن مقاومت زره و....استاندارد این تانک با تانک T-72M1Aبرابری میکرد.هر چند عکس این عمل بعدها ثابت شد.همچنین یک مسافت یاب لیزری برای توپ 125 میلیمتری بدون خان و نیرومند اسد بابل نصب شده بود.منابع اطلاعاتی آمریکا بر این باور بودند که این تانک حفاظت مناسبی در برابر گرد و خاک و گرما دارد همچنین مطمئن بودند چین نیز به کمک عراق شتافته است! اما در نبرد وقعی: این تانک در جنگ 1991در حالی به مقابله با رفقای غربی خود برخواست که آنها از زره اورانیومی بهره میبردند.بنابراین در مقابل این تانکها رسما یک بازنده بود.در سومین روز جنگ در حالیکه نیروهای عراقی از کویت خارج میشدند اکثر و یا شاید تمام تانکهای لشکر گارد ریاست جمهوری عراق توسط لشکرهای زرهی دشمن نابود شدند!باقیمانده ها هم شدیدترین آسیبها را دیده بودند. در این نبرد تانک اسد بابل 15 الی 20 سال از حریفانش عقب تر بود.این تانک مقابل آبرامز کاری از پیش نبرد و مقابل برادلی به 3 پیروزی دست یافت! تصویری از تانک برادلی پس از هدف قرار گرفته شدن توسط شیر بابل http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/9/90/Bradley_on_fire.jpg در جنگ2003شیرهای باقی مانده گارد ریاست جمهوری برای آخرین نبرد خود آماده شدند.در ابتدا یک شیر عراقی موفق به نابودی یک برادلی شد که جهت شناسایی آمده و گرفتار شده بود.گفته میشود تانک مورد نظر از تیپ69 عراق بود که توسط اسلحه گرینوف(همون حاجی گرینوف اخراجیها ) بسته شده روی آن موفق به نابودی برادلی بی دفاع شده بود(برخی منابع ادعا دارند دوشکا قاتل برادلی بوده است)در حالیکه آمریکا فشارهای نهایی را بر عراق وارد مینمود آپاچی ها و آ10ها تعداد بسیار زیادی از شیرها را زده بودند.پس از زده شدن شیرها مقاومت ارتش مدینه بسیار کم شده بود.سرانجام عراق در حالی اشغال شد که امواج حملات آمریکا آخرین شیرها را نیز نابود کرده بود.... عدم قدرت مناسب مانور پذیری مناسب و فقیر بودن از نظر قطعات موجب نابودی این تانک گردید البته گفتنیست عراق تصمیم گرفته است با کمک آمریکا و با تجهیزات جدیدتر این تانک را مجددا تولید نمایند. شیر عراقی پس از حمله آمریکا و آسیبهای فراوان http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/b/b1/DerelictAsadBabil.JPEG/800px-DerelictAsadBabil.JPEG http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/5/55/DerelictAsadBabil-2010-28-01.JPEG اما حکایت زره ضعیف! اسد بابل نمونه صادراتی تی72 بود و به همین جهت از نبود تجهیزات اصلی رنج میبرد و این اشکال آنرا هدف آسانی برای تانکهای مدرن کرده بود.همینطور زره 300میلیمتری آن(که در نواحی کنار به 60 و30میلی نیز میرسید)از اشکالات اسد بابل بود.اسد بابل مقابل هلفایر و تاو حرفی برای گفتن نداشت. و در پایان خلاصه ای از خصوصیات اسد بابل: طراح:آقای Venediktov تعداد ساخته شده:250الی500دستگاه وزن:41تن ابعاد(طول×عرض×ارتفاع):6.9×3.6×2.2 سرنشینان:3 نفر شامل راننده فرمانده و اسلحه چی زره:300میلی متر جنگ افزار اصلی:توپ125میلی بدون خان جنگ افزار دوم:گرینوف7.6میلی یا دوشکا12.6میلی موتور:12سیلندر دیزلی با 580کیلووات قدرت رنج عملیاتی:600کیلومتر حداکثر سرعت:68کیلومتر بر ثانیه ترجمه و تحقیق:حسین وحدت(منبع اصلی http://en.wikipedia.org/wiki/Lion_of_Babylon ) لطفا با ذکر نام میلیتاری بعنوان منبع استفاده شود فقط برای میلیتاری
  16. به نام حق . آتش بر فراز نجف ... نگاهي به وقايع خونين مقاومت نجف در جنگ 2003 اشغال عراق ميتوان به جرات گفت كه نبرد نجف بزرگترين درگيري جنگ 2003 اشغال عراق بوده است . اين نبرد در دو مرحله اتفاق افتاد ~ مرحله اول زماني روي داد كه واحدهاي زرهي لشكر سوم ارتش آمريكا سعي در محاصره شهر داشتند و مرحله دوم اين نبرد زماني روي داد كه تيپ 101 هوابرد ارتش آمريكا به منظور پاكسازي و اشغال كامل وارد عمل شد . اطراف نجف : شهر نجف بر دو بزرگراه اساسي عراق واقع شده است كه از شمال به دو شهر كربلا و بغداد منتهي ميشود . بسادگي تمام اين شهر با استفاده از مسير ناصريه و سماوه دور زده شد ~ لشكر سوم ارتش آمريكا تصميم گرفت تا با محاصره شهر از اينكه مقاومت موجود در اين شهر بتواند براي خطوط تغذيه و لجستيك مشكل آفريني كند جلوگيري نمايد . نقشه محاصره نجف با اين اهداف شكل گرفت : تسخير پل شمالي در شهر الكيفل (واقع شده در كنار رودخانه فرات بين شمال نجف و شهر الحله ) و همچنين بدست گيري شهر ابوسخير در جنوب نجف . بدين ترتيب پل شمالي الكفل با عنوان ماموريت جنكينز و پل جنوبي در شهر ابوسخير با كد ماموريت فلويد نام گذاري شدند . اما قبل از اينكه حمله آغاز شود طوفان شن سنگيني بوجود آمد و اجبارا تمامي هليكوپتر ها زمينگير شدند و امكان پشتيباني هوايي براي نيروي هاي آمريكايي حمله كننده از ميان رفت ! ... حمله آپاچي ها در 24 مارچ : در 24 مارچ ~ 32 فروند هليكوپتر تهاجمي لانگبو آپاچي از هنگ 11 نيروي هوايي ماموريت داده شدند تا عمليات دوبرد نفوذي بر عليه واحد هاي زرهي متعلق به گارد رياست جمهوري عراق از لشكر مدينه كه اطراف نجف مستقر بودند انجام دهند . و به جاي اينكه اين هليكوپترها عمليات پشتيباني نزديك در اطراف خط مقدم را انجام بدهند پيشنهاد شد تا عملياتي به سبك حمله با هواپيماهاي نظامي انجام بدهند . اين اعتقاد وجود داشت كه ديده بان هاي عراقي 11 محدوده قابل حمله مقابل خودشان رو زير نظر داشته باشند . صرف نظر از اين ~ زمانيكه هليكوپترها ميخواستند به نجف در شب نزديك شوند قطع چند ثانيه اي شبكه برق شهر بعنوان علامتي براي نزديك شدن هليكوپترها بكار رفت . حجم سنگيني از سلاح هاي ضد هوايي و تسليحات سبك هليكوپتر ها را هدف گرفتند . تك تك هليكوپتر هاي موجود در اين ماموريت مورد اصابت قرار گرفتند و فقط يكي از اينها از يك ضربه مستقيم گلوله آرپيجي جان سالم بدر برد . هليكوپتر ها به پايگاههاي مبدا بازگشتند در حالي كه برخي از آنها دچار آتش سوزي شده بودند و با يك موتور حركت ميكردند و يا كاملا سوراخ سوراخ شده بودند . يك آپاچي كه پايين اورده شده بود در يك فرود سخت در كانالي از بين رفت ! كه هواپيماهاي جستجو و نجات بدليل حجم سنگين آتش ضد هوايي نتوانستند به آن دست پيدا كنند . هر دو خدمه اين هليكوپتر افيسر رولاند يانگ جي آر و ديويد ويليامز سعي كردند تا با شنا به پايين كانال از دست نيروهاي عراقي بگريزند ~ بعد از يك چهارم مايل شنا از كانال خارج شدند و سعي كردند تا به به فضاي باز مقابل باغات اطراف كانال بگريزند هر چند كه در نهايت بخاطر روشني نور ماه بوسيله افراد مسلح غير نظامي شناسايي شدند و بعد از آن بدست نيروهاي عراقي افتادند كه با يك عمليات نجات در نيمه هاي آپريل نزديك تكريت نجات يافتند ... دولت عراق با نمايش اين هليكوپتر در تلويزيون عنوان كرد كه يك فرد كشاورز با استفاده از يك سلاح تك تير شكاري اقدام به پايين كشيدن آن نموده است ! اما با توجه به حجم سنگين آتش ضد هوايي و زره آپاچي نميتوان گفت كه يك گلوله بتواند چنين كاري كند ( البته به زعم آمريكايي ها !‌)اين هليكوپتر سقوط كرده بعدها توسط دو عدد فروند موشك زمين به زمين MGM-140 ATACMS از فاصله دور منهدم شد تا امكاناتش بدست عراقي ها نيفتد . اين جدال ناموفق جنجال بسياري آفريد ~! با برخي استدلال هايي كه ميگفت اين عمليات نشان داد آپاچي ها براي حملات دوربرد پنهانكاري و مقاومت كافي در برابر حملات زميني ندارند ! و اين هليكوپتر بايد به ماموريتهاي پشتيباني هوايي محدود شود . عده از ديگر دليل آورندگان مدعي بودند كه شكست عمليات 24 مارچ بخاطر ضعف طراحي عمليات و نقص امنيت عملياتي بود نه نقايص مرتبط با خود آپاچي . در 26 مارچ آپاچي ها تلاش براي يك ماموريت دوربرد ديگري را آغاز نمودند ٬ هر چند كه ديگر اين ماموريت در ابتدا با هماهنگي اجراي آتش سنگين توپخانه و كمك چند فروند جنگنده تهاجمي اف 18 صورت گرفت ٬ گذشته از اين آپاچي ها هرگز در حالت ايستايي (هاور) يك لحظه صبر نكردند و اقدام به آتش در حال حركت نمودند . اين تاكتيك ها اجازه داد تا 7 توپ ضد هوايي و 5 رادار 3 قطعه توپ و 25 خودروي نظامي ديگر منهدم شود بدون اينكه يك آپاچي از دست برود . هدف جينكيز : كار رسيدن به هدف ماموريت جنكيز در الكفل به واحد جنگي سرهنگ دوم ويل گريمزلي از تيپ يكم داده شد . هر چند كه در زمان صدور اين دستور اولين تيم نبرد تيپ يكم در موقعيت حساس بين ناصريه و نجف قرار داشت . تنها تيم موجود براي حمله به هدف جنكينز از يك واحد ضد هوايي همچنين مجهز به نفربر هاي زرهي ام 6 برادلي به همراه واحد شناسايي و يك واحد كنترل هوايي (FAC) بهره ميبرد . در ساعت 1 صبح 25 مارچ واحد ضد هوايي اقدام به ايجاد پل و فرار در برابر نيروهاي شبه نظامي موضع گرفته در مقابل خويش ميكند ! . جنگ در تمام شب طول كشيد و روند كار به كندي پيش رفت ٬ با در خواست از واحد توپخانه اقدام به حمله به مواضع محكم اين نيرو ها شد . قبل از صبح نيروهاي واحد ضد هوايي درخواست پشتيباني نمودند و كلنل گريمزلي گروهان براوو گردان سوم و هنگ 7 پياده نظام را ارسال نمود. به محض رسيدن اين نيرو ها در ساعت 8:30 صبح ٬ واحد ضد هوايي براي حفاظت جناحين فرستاده شد تا زماني كه براوو گردان سوم و 7 پياده نظام حمله را به سمت پل ادامه ميدهند ٬ با تعداد زيادي پياده نظام عراقي و استفاده از نيروي زميني براي پاكسازي ساختمانهاي موجود در مسير به نبرد بپردازند ... در ساعت 11 صبح گروهان براوو همچنين واحدهاي 3 و 7 پياده نظام به پل حمله كردند . زماني كه 3 تانك به سمت پل هدايت شد ٬ نقب زنهاي عراقي ها پل را بمب گذاري كرده بودند . در نتيجه انفجار پل سقوط نكرد اما ضربه سختي ديد ٬ سه تانك ابرامز در آنطرف پل به دام افتادند . با اين حال پس از بازرسي از وضعيت پل به اين نتيجه رسيدند شده كه اين پل ميتواند خود را نگه دارد و تانك ها از روي آن عبور خواهند كرد ٬ فرمانده گردان ضربتي 69/3 با تانك هاي خودش از روي پل عبور كرد و پل اين اجازه رو داد تا تمام نيروهاي آمريكايي از آن عبور كنند ! ٬ كه آن سمت پل به طرز وحشيانه اي از فاصله نزديك با نيروهاي عراقي درگير شدند . نيرو هابه زير آتش خمپاره اي و نيمه انتحاري نيروهاي عراقي وارد شدند كه در وانتها كاميونها و خودروهاي شخصي موقعيت گرفته بودند . كه در نتيجه 3 نفربر برادلي مورد اصابت آرپيجي قرار گرفت . اين حملات تمام روز 26 مارچ ادامه يافت ٬ اما موفق نشد تا نيرو هاي آمريكايي را از پل براند . گردان براوو ~ 3 و 7 پياده نظام هدف جنكينز ماندند تا اينكه با پوشش 3 و 7 پياده نظام در شب 26 مارچ از نبرد رها شدند .اين سه نيرو گردان براوو و 3 و 7 پياده نظام در جنگ زميني مجموعا 36 ساعت جنگيدند و با 1200 نيروي شبيه نظامي روبرو شدند . دستيابي به هدف جنكينز نجف را از شمال محدود كرد ... هدف فلويد : ساعت 6 صبح 25 مارچ واحد7 سواره گردان سوم به هدف فلويد حمله بردند . اين حمله در حالي صورت گرفت كه يك طوفان شن ديد را به 25 متر كاهش داده بود و سبب شد تا نيرو هاي آمريكايي با استفاده از دوربين هاي حرارتي نيروهاي عراقي را هدف قرار دهند . در ساعت 10:43 صبح پل تسخير شد و مشخص شد كه بمب گذاري نشده است . تيپ 7 سواره نظام ! نيروهاي A و B را به شمال فرستاد تا با حفاظت از سد و پل و موقعيت هاي مسدود كننده اقدام به محاصره نجف بنمايد. اين نيروها زير حمله صدها نيروي شبه نظامي كه مخفيانه به اين مواضع نزديك ميشدند قرار گرفتند . در همين زمان نيرو هاي C در حال بر قراري امنيت پل اطراف هدف جنكينز بودند كه تحت حمله نيروهاي با استفاده از خودروهاي غير نظامي قرار گرفتند تا جايي كه يك نفربر برادلي ام 3 را بوسيله يك اتوبوس مدرسه فراري دادند به يك تانكر پر از سوخت واقع در پشت خطوط نيروهاي آمريكايي كوبيدند !! . اگر چه امكان استفاده از هليكوپتر هاي نظامي بخاطر ظوفان شن وجود نداشت ٬ هواپيما ها ميتوانستند با پرواز ارتفاعات تسليحات هدايت جي پي اس را بر روي مواضع تايين شده رها كنند . چند حمله هوايي با استفاده از بمب افكن هاي بي 1بي لنسر منجر به نابودي دو تانك تي 72 عراقي گرديد . زماني كه نيرو هاي B به سمت شمال در حال پيشروي بودند به كمين نيروي هاي عراقي از فاصله نزديك برخورد كردند . در حين اين درگيري 2 تانك آبرامز و 1 نفربر ام 3 برادلي زده شد و مهمات درون آنها آتش گرفت . با اين حال پنل انفجاري كه براي حفاظت از جان خدمه طراحي شده بود فعال شد كه در نتيجه هيچ يك از خدمه كشته نشدند .گزارشات ابتدايي نشان داد كه اين تانك ها با استفاده از موشك هاي ضد تانك روسي كورنت 9M133 مورد اصابت قرار گرفته اند ! اگر چه بعدا هيچ شواهدي مبني بر اينكه نيروهاي عراقي چنين موشكهايي بكار گرفته باشند دريافت نشد ٬ كه در حال حاظر به نظر ميرسد اين تانك ها با استفاده از شليك آرپيجي به نقاط ضعف زره يا شليك خودي در ديد كم ناشي از طوفان شن مورد اصابت موثر قرار گرفته اند . نيرو هاي B اين تانك ها را رها كردند و تا پايان شب مواضع مورد نظر خود را مسدود ساختند و به حملات عراقي ها پايان دادند . محاصره نجف : بعد از پايان شب 26 مارچ ٬ گردان 2 پياده نظام تيپ 69 زرهي با يورش به سمت جنوب از هدف جنكينز به منظور اتصال به تيپ 7 سواره نظام در هدف فلويد اقدام به تكميل محاصره مينمايد و تا شب اين اتصال بدرستي برقرار ميشود .كه درنتيجه در 27 مارچ تيپ 7 سواره نظام پس از 120 ساعت درگيري مداوم از ادامه جنگ خارج ميشود . در داخل نجف وضعيت بسيار اسفناك ميشود . عده اي از مردم عادي كه از حمايت رژيم بعث منصرف شده و به خطوط ارتش آمريكا روي مي آورند و گزارش ميدهند كه نيروهاي شبه نظامي فداييان صدام با فشار به اعضاي گروه شبيه نظامي القدس آنها را وادار به مبارزه با آمريكا با تهديد كشتار تمامي اعضاي خانواده هايشان ميكنند . همچنين آنها ميگويند كه رهبران محلي حزب بعث از مردم عادي بخاطر اينكه در حمله هوايي كشته نشوند استفاده ميكنند ! يك سرهنگ عراقي گزارش داد كه از 1200 نفر نيروي تحت امر وي فقط 200 نفر باقي مانده است . در 29 مارچ 4 سرباز از تيپ 7 لشمر 3 پياده نظام بوسيله يك حمله انتحاري در محل بازرسي بيرون نجف كشته ميشوند . گرفتن نجف : همزمان با ادامه حملات به خطوط تغذيه و پشتيباني نيروهاي آمريكايي توسط نيروهاي عراقي خارج از شهرهاي محاصره شده ٬ پيشروي نيروهاي آمريكايي چندين روز به كندي ميگرايد تا فرمان برقراري امنيت اين خطوط بمنظور آخرين حمله براي فتح بغداد صادر ميشود . در اين زمان واحد 82 هوابرد ارتش آمريكا به سماوه حمله كرده بود . در 28 مارچ واحد 101 هوابرد ٬ بوسيله گردان 1زرهي جدا شده از لشكر سوم نيروي زميني در اطراف نجف پشتيباني ميشود . در 29 مارچ تيپ 101 هوابرد با نيروهاي عراقي مستقر در دانشگاه كشاورزي واقع درجنوب شهر نجف درگير ميشوند و اين نيروها همچنين فرودگاه نجف را بدست ميگيرند . در 31 مارچ تيپ 101 اقدام به عمليات شناسايي نيروها بر فراز نجف مينمايد . در محدوده حرم مطهر امام علي (ع) افرادی تحت حمله شديد پياده نظام با ارپيجي قرار میگیرند و هويتزرها شروع به شليك به سمت نقاط خالي مينمايند ! . در 4 ساعت نبرد ٬ حجم سنگين پشتيباني و حملات هواييکه بر عليه مواضع عراقي صورت ميپذيرد . مسجد امام علي (ع) از آسيب در امان ميماند !! . در 1 آپريل فرماندهان تيپ 101 عمدا يكي از مسير هاي نجف متصل به حله را مورد حمله قرار نميدهند . زماني كه نيروهاي عراقي سعي ميكنند تا از اين مسير فرار كنند بوسيله هلیکوپتر OH-58 Kiowa و تك تيراندازان هدف قرار ميگيرند . همچنين در 1 آپريل قسمتهايي از تيپ 70 زرهي عمليات رعد آسايي با استفاده از زره پوشهاي حفاظت شده به مركز نجف انجام ميدهند . از تانك آبرامز در اين حمله استفاده شد اين حمله با مقاومت بسيار سنگيني روبرو شد اما سرانجام با موفقيت با پايان رسيد . در 2 آپريل تيپ 101 هوابرد اقدام به چند عمليات هماهنگ در داخل نجف براي فتح مواضع مستحكم فداييان صدام مينمايد . در 4 آپريل تمام شهر بدست نيروهاي آمريكايي ميفتد ... فقط با ذکر نام WORIOR و و لینک سایت WWW.MILITARY.IR مجاز به استفاده از این مطلب هستید ! ... ! كربلا گپ درگيري نهايي براي فتح عراق : http://military.ir/m...t=13914&start=0 - ------ http://en.wikipedia...._of_Najaf_(2003)
  17. به نام خدا با سلام خدمت عزيزان گرامي ... نبرد كربلا گپ (گپ=فاصله) واقعه اي بود كه در جنگ 2003 عراق اتفاق افتاد . كربلا گپ يك نوار پهن به وسعت 20 الي 25 مايل (هر مايل 1.6 كيلومتر) است كه در كنار رودخانه فرات به سمت شرق پيش ميرود تا غرب درياچه رزازه . اين نوار توسط فرماندهان عراقي به عنوان سرزميني شناخته ميشد كه دستيبابي به آن براي دشمن كليد فتح بغداد محسوب ميشد ~ و به همين علت توسط بهترين واحدهاي گارد رياست جمهوري عراق محافظت ميشد . در طي جنگ 2003 عراق نيروهاي آمريكايي حملات سنگين و متمركزي با استفاده از نيروي هوايي و حمله زميني در اين ناحيه بر عليه مواضع عراقي ها انجام دادند كه منجر به نابودي و فتح اين منطقه توسط نيروهاي اعتلاف گرديد . تحركات اوليه . فرماندهي نظامي عراق براي بستن كربلا گپ ابتدا دو واحد گارد رياست جمهوري عراق را در اين منطقه مستقر كرد . كه اين نيروها با حجم سنگين حملات هوايي مواجه شدند . در حالي كه نيرو هاي اعتلاف از ابتداي ماه مارچ براي يك عمليات فريب استراتژيك برنامه ريزي كرده بودند نيروهاي عراقي را متقاعد كنند كه لشكر چهارم نيروي زميني آمريكا قصد انجام يك حمله گسترده از شمال عراق از سمت تركيه را دارد . اين نقشه فريب جواب ميدهد ! در ماه اپريل فرزند صدام قصي حسين اعلام ميكنند كه حمله آمريكا از جنوب نمايشي ظاهري براي فريب ارتش عراق است و به فرماندهي نظامي دستور ميدهند تا نيروهاي مستقر در منطقه كربلا را به شمال بغداد منتقل كنند . ژنرال رعد الحمداني كسي كه فرماندهي منطقه كربلا را بر عهده داشت با اين امر مخالفت كرد و هشدار داد كه كمبود پشتيباني و امكانات نظامي در كربلا گپ باعث خواهد شد تا ارتش آمريكا بتواند ظرف 48 ساعت بغداد را بدست گيرد . اما اين پيشنهاد وي در گوش كر فرو نرفت ! (طبق مصاحبه رعد الحمداني در پي بي اس) در همين اثنا نيرو هاي آمريكايي وارد گپ شدند و با دستيابي به شهر مصيب به رودخانه فرات رسيدند . در حالي كه به نظر ميرفت نيرو هاي عراقي برنامه اي براي حملات شيمايي به شهر اماده نباشند . در مصيب نيروهاي امريكايي وارد رود فرات شدند و با استفاده از قايق پل حياتي القاعد را بعد از آنكه تيم تخريب عاقي نتوانست آنرا به موقع منهدم كند بدست گيرند .و در نتيجه براي پاسخ به اين اقدام ژنرال حمداني فرمان حمله متقابل ضروري را صادر ميكند . حمداني بعدها گفت كه واحد تحت امر وي در شرايطي نبودند كه بتوانند چنين فرماني را صورت بدهند و به همين خاطر به وي پيشنهاد ميشود كه با استقرار واحدهايش در طول رودخانه يوسفيه بتواند از پيشروي نيروهاي آمريكايي جلوگيري كند . با اين وجود نيروهاي تحت امر حمداني در شب 3 آپريل دست به اين حمله ميزنند .. ضد حمله عراقي ها دوم و سوم آپريل . تيپ 10 زرهي از لشكر مدينه و تيپ 22 زرهي از لشكر (نابوچادنظار) Nebuchadnezzar در زبان بابلي به معناي حافظان مرزي هست با پشتيباني توپخانه به عقبه نيرهاي در مصيب حمله ور ميشوند . اين حمله به طرز وحشيانه اي با استفاده از آتش تانك و حجم بسيار وسيعي از حملات توپخانه موشكي دفع شد ! بگونه اي كه تمام تانكهاي عراقي شركت كننده در اين حمله يا منهدم شدند يا از كار افتادند .. صبح روز بعد هليكوپتر ها و هواپيماهاي اعتلاف باران مرگ را بر سر گارد رياست جمهوري عراق باريدند . كمر گارد رياست جمهوري عراق تحت اين حمله شكسته و بواسطه اين حجمه سنگين تمام توان ~ فرماندهي و انسجام خودش رو از دست داد . تا پايان روز تمام تانكهاي 3 تيپ زرهي كه تحت امر ژنرال حمداني قرار داشتند و خود حمداني عقب نشيني كرده و يا پا به فرار گذاشتند .. درحالي كه نيروهاي آمريكايي بدون از دست دادن حتي يك نفر در اين عمليات در حدود 230 الي 300 كشته به نيروهاي عراقي تحميل كردند . انهدام لشكر مدينه . 3 آپريل ~ در حالي كه امواج جنگ در اطراف مصيب شدت گرفته بود قطعات ديگري از لشكر 3 نيروي زميني فرودگاه بين المللي بغداد را به تصرف دراورده بودند ! فرماندها ارتش آمريكا تصميم ميگيرند تا قبل وارد شدن به عمق بغداد بقاياي لشكر مدينه از گارد رياست جمهوري عراق كه هنوز در جنوب بغداد مستقر هستند را پاكسازي كنند.هدف : انهدام لشكر مدينه با حمله از پشت در حالي كه اين لشكر اقدام به تعقيب و مقابله با گروه ديگري در مقابل خود ميكند . تيپ 2 از لشكر 3 نيروي زمين ارتش امريكا تحت فرماندهي سرهنگ دوم ديويد پركيننز به سمت جنوب غرب آخرين هدف با اسم رمزي براي قطع كردن بزگراه 1 و 8 فرستاده ميشود . اين جابجاي بواسطه نيروي پياده نظام عراقي دفاع ميشود و در حين آخرين ماموريت يك سرباز آمريكايي زخمي و يك تانك آبرامز توسط گلوله ارپيجي از كار مي افتد(كه بعدا مرمت ميشود) . بعد از دستيابي به اين هدف لشكر سوم و تيپ 2 نيروي زميني وارد جنوب شده و با گردانهاي دهم و تيپ دو لشكر مدينه مواجه ميشوند . با وجود اينكه گزارشي مبني بر نابودي 80 درصد واحد ها و تجهيزات خودرويي ميرسد عراقي ها باقي وسايل خود را از مواضع دفاعي خود دور ميكنند و در كنار تاسيسات و درون نخلستانهاي اطراف مخفي نموده و مقدار زيادي از اين وسايل بجا مانده از حملات هوايي در امان ميمانند .بدين ترتيب صدها تانك و خودروي زرهي عراقي توپدار عراقي باقي ميمانند . تانكهاي آمريكايي با پخش كردن و جدا سازي اين تجهيزات و هدايت انها مقدار زيادي از تجهيزات بجا مانده رو از بين ميبرند در حالي كه خيلي از اين تجهيزات بدون حمايت و يا خالي منهدم ميشوند . با اين حال برخي از اين تجهيزات جان سالم بدر ميبرند و نيروهاي بجا مانده عراقي در حالت دفاع نا هماهنگ قرار ميگيرن. همين امر سبب ميشه تا خيلي از سرباز ها با دراوردن يونيفرم نظامي و پوشيدن لباس افراد عادي در حين جنگ پا به فرار بگذارند . بدين ترتيب لشكر مدينه از وجود يك نيروي تاثير گذار نظامي خارج شد ... ! پيامدها . نبرد كربلا گپ در نهايت با كمترين خسارت ممكن منجر به نابودي لشكر 3 زميني بهترين واحد گارد رياست جمهوري عراق شد . نابودي اين واحدها باعث شد كه دربهاي بغداد كاملا باز در مقابل لشكر 3 نيروي زميني آمريكا قرار بگيرد و در روز بعد سرهنگ پركينز فرماندهي حمله رعد آسا به جنوب بغداد را بر عهده گرفت . و بدين ترتيب بغداد در چند روز سقوط كرد ...! - گروه شناسايي نيرومخصوص آمريكا تيم ODA 551 که ده روز قبل از حمله در کربلا گپ مستقر شدند .. --- ذكر مطلب تنها با استفاده از لينك ميليتاري مجاز است .. WWW.MILITARY.IR WORIOR ــــــــــــــــــــــــــ اين تفاسير و ماجرا ها رو آمريكايي ها نوشتند بنابر اين نميشه گفت همه چيز انگونه بوده كه اينها گفتن(چون اكثر منابع به نحوي صهيونيست هستند) و من متن ويكي رو ترجمه كردم و خود ويكي منابع رو در انتها ذكر كرده .... http://en.wikipedia....rbala_Gap_(2003)#cite_note-pbs.org-0 مصاحبه ژنرال حمداني در pbs http://www.pbs.org/w...views/raad.html
  18. رزمندگان اسلام با اجراي عمليات ثامن‌الائمه (ع)، طي نبرد 2 روزه با متجاوزان عراقي توانستند 150 كيلومتر از خاك كشورمان و آبادان را باز پس گيرند. «حصر آبادان بايد شكسته شود» اين فرماني بود كه در چهاردهم آبان 1359 توسط فرماندهي كل قوا حضرت امام خميني (ره) خطاب به نيروهاي مسلح به ويژه ارتش جمهوري اسلامي ايران صادر شد. بر اساس اين فرمان لشكر 77 خراسان، عمليات ثامن‌الائمه (ع) را در ساعت يك بامداد روز 5 مهر با رمز «نصر من‌الله و فتح‌ قريب» آغاز كرد و در تاريخ 7 مهر 1360 بعد از 2 روز نبرد موفقيت آميز به پايان رساند. آتش پشتيباني و هماهنگي بين نيروها و سرعت عمل فوق‌‌العاده باعث شد كه در 24 ساعت نخست عمليات، اهداف اصلي به تصرف ارتش اسلام در آيد. طراحي، فرماندهي و اجراي عمليات توسط نيروي زميني ارتش با شركت و همكاري 15 گردان سپاه پاسداران و نيروي هوايي صورت پذيرفت. اين عمليات با هدف شكستن حصر آبادان، در منطقه شرق رودخانه كارون اجرا شد كه تصرف و تأمين ساحل شرق رودخانه كارون با آزاد‌سازي 150 كيلومتر مربع از زمين‌هاي خودي، خارج شدن آبادان از محاصره طبق فرمان امام (ره)، كشته و زخمي شدن 3 هزار نفر از عراقي‌ها و به اسارت در أمدن يك هزار و 656 نفر، انهدام 90 دستگاه تانك و نفربر، 100 دستگاه انواع خودرو، سرنگوني 3 فروند هواپيما و يك فروند بالگرد دشمن، به غنيمت گرفتن 100 دستگاه تانك، 60 دستگاه نفربر، 3 دستگاه لودر و توپ و 50 دستگاه انواع خودرو از دستاوردهاي اين عمليات بود. امير سرتيپ 2 خلبان ابراهيم محمد‌زاده در ارتباط با عمليات ثامن الائمه (ع) مي‌گويد: با نزديك شدن زمان عمليات، نياز بود خلبانان براي آشنا شدن به منطقه رزم از محورهاي تك، پدهاي تخليه مجروحان و از مسيرهاي پروازي بازديد و شناسايي كنند. به همين منظور مسئولان عمليات، ليدر تيم‌هاي پروازي و خلبانان بالگردهاي 214 همراه با افسر عمليات لشگر 77 چند روزي در محورهاي مختلف از قرارگاه‌هاي تاكتيكي تيپ‌ها و يگان‌هاي مستقر در خط شناسايي لازم را انجام دادند. وي ادامه مي‌دهد: همكاري تنگاتنگ خلبانان و مسئولان پايگاه كرمان با لشگر 77 در آن روزها سبب شده بود تا اخوت و برادري نزديك‌تري بين مسئولان 2 يگان به وجود بيايد. در اين رهگذر با سرگرد روح‌الله سروري، افسر عمليات لشگر 77 خراسان، سرگرد منوچهر صابريان، افسر تطبيق آتش‌ها و سرهنگ علي صديق‌زاده، رئيس ركن سوم لشگر آشنا شديم. امير سرتيپ 2 خلبان هوانيروز بيان مي‌كند: سرگرد روح‌الله سروري افسري بسيار خوش برخورد، با نزاكت و با صلابت نظامي‌گري و مسلط به امور بود كه به سرعت مورد توجه خلبانان جوان قرار گرفت. همين روحيات خوب وي سبب شد تا خلبانان همكاري بسيار خوبي در مأموريت‌هاي پروازي با وي داشته باشند. وي خاطرنشان مي‌كند: با پايان شناسايي‌ها، اعلام آمادگي هوانيروز، فراهم شدن ملزومات رزم، پاي كارآمدن يگان‌هاي ارتش و سپاه پاسداران سرانجام روز موعود همان 5 مهر 1360فرا رسيد و با روشن شدن هوا و شروع پرواز تيم‌هاي آتش و بالگردهاي تخليه مجروح، از قرارگاه تاكتيكي اعلام شد كه دشمن در منطقه تيپ يك لشگر 77 خراسان با داشتن يك دكل ديده‌باني بلند بر منطقه تيپ تسلط پيدا كرده است و با هدايت آتش توپخانه و تانك‌هاي خود، پيشروي نيروهاي خودي را كند كرده است. به همين منظور به هوانيروز مأموريت داده شد با موشك ماوريك، دكل ديده‌باني را منهدم كند. امير سرتيپ 2 محمدزاده اضافه مي‌كند: پس از توجيه و پيدا كردن موقعيت دقيق دكل ديده‌باني در روي نقشه عملياتي، به پرواز درآمديم. بعد از عبور از روي نيروهاي خودي به تانك‌هاي در حال مقاومت نيروهاي عراقي برخورد كرديم. كبراهاي همراه تيم، با آتش كشيدن تعدادي از تانك‌ها و خودروهاي دشمن، توجه آنان را به خود جلب كردند و من هم با شرايط به وجود آمده دكل ديده‌باني را پيدا كردم و با شليك دقيق يك فروند موشك ماوريك، سكوي ديده‌باني را كاملاً منهدم كرده و موشك دوم را نيز به طرف يك دستگاه تانك شليك كردم. با انهدام سكوي ديده‌باني و تعدادي از تانك‌ها و كشته شدن تعداد زيادي از نيروهاي در حال مقاومت دشمن، نيروهاي خودي با گرفتن روحيه‌اي مضاعف از خاكريزهاي دشمن عبور كرده و به پيشروي خود ادامه دادند. سرهنگ خلبان مهدي مدرس با بيان خاطره‌اي از عمليات ثامن‌الائمه (ع) اين چنين مي‌گويد: روزي كه به درستي تاريخ آن يادم نيست، حسين خرازي از طريق لشكر 77 خراسان درخواست يك تيم آتش كرده بود. در اجراي دستور 2 بالگرد كبرا به خلباني من، ستوان نژادتقي و يك فروند بالگرد 214 به خلباني ستوان پارسي تعيين شد؛ در اتاق كار آنها روي نقشه توجيه شديم. قضيه از اين قرار بود كه چون بر اثر طغيان آب كارون و احتمالاً پمپاژ آب به قسمتي از ساحل، دور رودخانه كارون تبديل به درياچه‌اي شده بود و در زير پاي اين درياچه يعني در جنوب سيل بند، يگان‌هاي عراقي استقرار داشتند. برادران تصميم داشتند با تخريب سيل بند، آب را در زير پاي نيروهاي دشمن رها كنند. از اين جهت از ما خواستند كه مقدار 400 كيلو مواد منفجره TNT با يك قايق و تعدادي از بچه‌ها را به آن سوي رودخانه ببريم تا پس از حمل آن به وسيله قايق به حوالي ديواره سد، شكافي در آن ايجاد كرده و با قرار دادن مواد منفجره، آنجا را منفجر سازند. وي مي‌افزايد: روز بعد نيز پس از اجراي مأموريت، برادران را به شرق كارون بازگردانيم؛ بحث‌هاي زيادي بود، تعدادي مي‌گفتند اين عمليات، شدني نيست. به هر حال عملياتمان را انجام داديم. قايق و 400 كيلو TNT و پرسنل مربوطه را جناب پارسي به آن طرف آبگرفتگي حمل كرد و به همراه نژادتقي به عنوان اسكورت حركت كرديم. سرهنگ خلبان هوانيروز بيان مي‌كند: در منطقه‌اي كه انتخاب كرده بودند، قايق به آب انداخته شد. بالگرد 214 مشغول تخليه پرسنل و بار بود كه توپخانه‌ ارتش عراق شروع به تيراندازي كرد. نژادتقي جهت هدف‌يابي به سوي آنها پرواز كرد تا درگير شود اين در حالي بود كه 2 توپ ضد هوايي از دور به سوي ما تيراندازي مي‌كنند. به سوي آنها رفتم و آماده شدم براي شليك، تيراندازي آنها به صورت رگبار به طرف ما مي‌آمد و چون گلوله رسام نيز داشت كاملاً مي‌ديدم كه گلوله‌ها از چپ و راستمان رد مي‌‌شوند در حين پرواز متوجه شدم كه روي خشكي هستيم و يگاني از عراق در منطقه است، به سمت هدف در منطقه حسينيه گردش كرديم. يگان تقريباً در يك كيلومتري ما بود اگر گلوله‌اي به ما اصابت نكرد، لطف خدا بود زيرا من يك هدف 12متري بودم، به مجرد اينكه با آنها روي يك خط قرار گرفتيم 2 راكت رها كرده و يكسري 20 ميليمتري تيراندازي كردم. وي ادامه مي‌دهد: زماني كه ستوان طايفه رستمي گفت «خورد وسطشان، پرسنل شروع به فرار كردند». متوجه شدم روي يك گردان عراقي هستيم؛ همه بدون استثناء فرار مي‌كردند.. من نيز در ارتفاع 4 الي 5 متري زمين پرواز مي‌كردم؛ هر لحظه امكان داشت به سيم‌هاي ارتباطي آنها كه روي ديرك‌هاي 2 تا 5/2 متري سوار شده بود، برخورد كنم. سرهنگ مدرس خاطرنشان مي‌كند: كمك خلبان دائماً هشدار مي‌داد كه مواظب باش ملخ پرواز به سيم نخورد، ملخ به زمين نخورد، به دكل نخورد. من گردش‌هاي خيلي گودي مي‌كردم. 2 راكت رها كردم و به گروه اعلام كردم كه روي عراقي‌ها هستم، سريع‌تر خود را برسانيد. لحظاتي بعد نژاد‌تقي در حاشيه گردان داد مي‌زد «نزن اينها رو بذار ببريمشان» بالگرد 214 نيز به ما محلق شد. نژادتقي كه ليدر تيم بود به 214 گفت بنشين وسط اينها، 214 وسط گردان نشست. وي اضافه مي‌كند: كروچيفش از بالگرد بيرون پريد ابتدا يك اسلحه برداشت و دويد به طرف يك سنگر، ديدم با ته قنداق به پشت چند نفر زده و آنها را به طرف 214 هدايت مي‌كند. يك مرتبه آتش توپخانه دشمن شروع شد، نحستين گلوله‌اي كه در منطقه اصابت كرد 214 بلند شد. 30 تا 40 درجه جهتش تغيير پيدا كرد. در فاصله كمي نشست. 5 نفر عراقي را سوار كرد و سريعاً حركت كرد. مهماتم تمام شده بود. به نژادتقي گفتم «گفت تو برو من ترتيبش را مي‌دهم». سرهنگ مدرس مي‌گويد: به مجرد اينكه حركت كرديم صداي آقاي پارسي را شنيدم كه مي‌گفت «اينجا تنها كروچيف من اسلحه دارد اگر 5 نفر كه دستشان باز است حمله كنند و اسلحه را از او بگيرند تكليف من چيست؟» من سريع خود را به او رساندم و به خلبان گفتم «ما را به آنها نشان بده» به هر ترتيب پهلو به پهلوي 214 در پرواز بودم؛ لحظات حساسي بود؛ اگر اسرا با يك هجوم اسلحه را مي‌گرفتند، مي‌توانستند هليكوپتر را هم اسير كنند. وي ادامه مي‌دهد: عدم انجام اين كار نشانگر آن بود كه آنها از اينكه اسير شده‌اند ناراحت نبودند؛ به هر تقدير آن روز توانستيم 5 اسير از عراق گرفته و تحويل ركن دوم لشكر بدهيم. منبع: كتاب حماسه‌هاي ماندگار هوانيروز
  19. آخرين‌ عمليات‌ جنگ‌ در محور جنوبي‌ نبرد پس‌ از تقويت‌ دوباره‌ ارتش‌ عراق‌ توسط‌ حاميان‌ غربي‌ صدام‌ و هزينه‌هايي‌ كه‌ كشورهاي‌ عربي‌ خليج‌ فارس، صرف‌ حمايت‌ از رژيم‌ عراق‌ در رويارويي‌ با ايران‌ مي‌كردند، قواي‌ مسلح‌ اين‌ كشور دست‌ به‌ تهاجماتي‌ قابل‌ توجه‌ در محورهاي‌ جنوبي‌ جنگ‌ زدند. در حالي‌ كه‌ ايران‌ آماده‌ مي‌شد تا قطعنامه‌598 سازمان‌ ملل‌ را به‌ عنوان‌ معاهده‌اي‌ براي‌ پايان‌ جنگ‌92 ماهه‌ تحميلي‌ بپذيرد، نيروهاي‌ دشمن‌ با پيشروي‌ در خطوط‌ ايران‌ و حتي‌ اشغال‌ برخي‌ مناطق، وضعيت‌ فوق‌العاده‌اي‌ را به‌ وجود آوردند. اين‌ در حالي‌ بود كه‌ بسيج‌ عمومي‌ مردم‌ براي‌ تهاجمات‌ مجدد ارتش‌ صدام‌ در حد بالايي‌ بود و مي‌بايست‌ امتيازاتي‌ را كه‌ رژيم‌ عراق‌ قصد داشت‌ با قبول‌ حالت‌ نه‌ صلح، نه‌ جنگ‌ از ايران‌ بگيرد، پس‌ گرفته‌ مي‌شد. بنابراين‌ سياست‌ و اين‌ تاكتيك، عمليات‌ «بيت‌المقدس‌7 »- كه‌ يك‌ عمليات‌ ويژه‌ در نوع‌ خود بود- به‌ منظور پس‌ زدن‌ دشمن‌ از اين‌ سوي‌ خطوط‌ بين‌المللي‌ در منطقه‌ عمومي‌ «شلمچه» خرمشهر و در نخستين‌ ساعات‌ بامداد23 خردادماه‌1367 با رمز «يا اباعبدالله7)») آغاز شد. رزمندگان‌ اسلام‌ در قالب‌ چندين‌ گردان‌ بسيجي‌ با فرماندهي‌ نيروي‌ زميني‌ سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامي، توانستند شماري‌ از يگان‌هاي‌ ويژه‌ و آماده‌ دشمن‌ را متلاشي‌ نمايند و علاوه‌ بركشته‌ و زخمي‌ و اسير نمودن‌20400 تن‌ از نيروهاي‌ دشمن، يك‌ فروند هواپيما را ساقط‌ و60 دستگاه‌ تانك‌ و نفربر زرهي،40 قبضه‌ توپ،200 دستگاه‌ خودروي‌ نظامي‌ و چندين‌ زاغه‌ مهمات‌ دشمن‌ را منهدم‌ سازند و شمار بالايي‌ از تجهيزات‌ و ادوات‌ نظامي، چند قبضه‌ توپ‌ و تعدادي‌ زاغه‌ بزرگ‌ مهمات‌ دشمن‌ را به‌ غنيمت‌ خود درآورند. نام‌ عمليات: بيت‌ المقدس‌7 زمان‌ اجرا3/23 /1367 تلفات‌ دشمن‌ (كشته، زخمي‌ و اسير) : 20400 رمز عمليات: يا ابا عبدالله‌ الحسين7 مكان‌ اجرا: منطقه‌ عمومي‌ شلمچه‌ در شمال‌ شرقي‌ خرمشهر - محور جنوبي‌ جنگ‌ ارگان‌هاي‌ عمل‌كننده: نيروي‌ زميني‌ سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامي‌ اهداف‌ عمليات: پس‌ زدن‌ دشمن‌ از خاك‌ ايران‌ و مقابله‌ با ترفند تجاوزات‌ دوباره‌ ارتش‌ عراق
  20. سرتیپ خلبان شهید جواد فکوری فرمانده ومغز متفكر نیروی هوایی و وزیر دفاع گفتن از شهید فکوری بسیار شیرین و بسیار تلخ است شناسایی شخصیت شهید فکوری و مطلب درباره او نوشتن، هم شیرین است و هم تلخ. ذکر شادی های، پیروزی ها، شکست ها، غم ها،همه وهمه باعث می شود که شوق برای شناخت شخصیت والای او بیشتر شود. دریکی از روزهای سرد زمستان دی ماه سال 1317 در محله چرنداپ شهر تبریز در یک خانواده مذهبی متولد شد. پدر شهید فردی مذهبی و از کاسب های جزء بود. به دلیل این که کارش رونق نداشت، به همراه خانواده به تهران عزیمت می کند. جواد در این موقع دوران کودکی را سپری می کند. پس از طی شدن دوران کودکی، برای گذراندان دوره تحصیلات ابتدایی وارد مدرسه اقبال می شود و پس از آن تحصیلات متوسطه خود را در دبیرستان مروی تهران آغاز و در سال 1337 مدرک دیپلم خود را با موفقیت کسب می کند. فکوری در سال 1338 در کنکور سراسری شرکت کرده و در رشته پزشکی پذیرفته شد ولی به خاطر علاقه زیادی که به خلبانی داشت، با انصراف دادن از تحصیل در دانشگاه در مهر ماه همین سال وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد. پس از گذراندن دوره مقدماتی پرواز، اولین پرواز مستقل خود را درسال 1339 با هواپیمای T-33 بر فراز آسمان دوشان تپه در وضعیت های مختلف و به مدت یک ساعت ونیم با موفقیت انجام داد. فکوری پس گذراندن این دوره، جهت تکمیل آموزش به کشور آمریکا اعزام شد و پس از یک سال و نیم با 263 ساعت آموزش پرواز، موفق به اخذ گواهینامه خلبانی هواپیمای شکاری بمب افکن اف 4 شد و پس از بازگشت به ایران، با درجه ستواندومی در پایگاه یکم شکاری مشغول به خدمت شد و پس از مدتی به پایگاه هوایی شیراز منتقل شد و در گردان تاکتیکی شکاری مشغول به خدمت شد. او در سال 1343 ازدواج کرد که ثمره این ازدواج 2 فرزند پسر و یک دختر است. در طول این مدت وی به پایگاه های مختلف سفر می کرد. ابتدا پایگاه مهرآباد، سه سال پایگاه همدان،‌ 3 سال در تهران، 8 سال در شیراز. [align=center][/align] دینم را به درجه نمی فروشم در مدت حضور در شیرازف فکوری چهار، پنج سال مطالعات گسترده بر ادیان مختلف انجام داد که این مطالعات باعث گرایش شدید او به اسلام شد. نماز به موقع، قرآن و روزه‌اش ترک نمی‌شد. در آن زمان تیمسار ربیعی فرمانده پایگاه شیراز بود. یک روز ربیعی در ماه رمضان ساعت 10 صبح فکوری را برای صرف نوشیدنی به دفترش دعوت کرده بود. فکوری هم که روزه دار بود نرفت. چند روز بعد تیمسار ربیعی همسر ایشان را می بیند و گله می کند. در بازگشت همسر فکوری به او می گوید:‌ - امسال،‌ سال درجه‌ات است. با ربیعی سر ناسازگاری نگذار. اما او تاکید می کند: - دینم را به درجه و دوره نمی‌فروشم. فکوری به تدریج با گذراندن دوره های هنر آموزگاری پرواز، تیراندازی هوایی در شب و فرماندهی ستاد با ساعت پروازی بالا بر روی هواپیمای اف 4 یکی از بهترین خلبانان این جنگنده تا قبل از پیروزی انقلاب بود. مسئولیت های عملیات گردان 102 شکاری، گردان یکم شکاری، گردان پرواز کور و عملیات تیپ سوم شکاری از عمده مسئولیت های جواد فکوری تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بود. در تمام این مدت او اصلا به مرخصی نمی رفت که بعد از طی شدن این مراحل تصمیم می گیرد سه ماه مرخصی بگیرد. در این هنگام او به همراه خانواده برای گذراندن دوره ستاد در آمریکا زندگی می کرد که انقلاب اسلامی پیروز می شود و در اسفند 57 او به ایران باز می گردد و بعد از سه ماه به تبریز منتقل می شود. در تبریز وی گرفتار ماجرای جدایی طلبان حزب خلق مسلمان می شود که بعد از مخالفت با درخواست آنان مبنی بر در اختیار گذاشتن اسحله به این گروه، بعد از مدت زمان اندکی توسط این گروه به گروگان گرفته می شود که بعد از 48 ساعت توسط شهید اردستانی و تعدادی از پرسنل نیروی هوایی نجات پیدا می کند. وقتی فکوری آزاد شد، تمام تنش کبود بود،. زخم های عمیقی در پایش به وجود آمده بود. لباس پروازی اش تکه تکه بود. ولی گروگان گیران نتوانسته بودند بر مقاومت او غلبه کنند. شب هنگام دکتر چمران به منزل او زنگ می زند و خواستار این می شود که هیاتی به تبریز اعزام شود که فکوری می گوید صلاح نمی دانم زیرا تعدادی از پرسنل پایگاه (که بعدا دستگیر شدند) با آنها هستند و بر روی باند، ضدهوایی کار گذاشته اند و هر هواپیمایی که نزدیک شود آن را هدف قرار می دهند. در این هنگام فکوری بعد از اقامت سه روزه در تهران به تبریز می رود و با کمک او و پرسنل گروه ضربت و انجمن اسلامی پایگاهف عناصر فریب خورده دستگیر و همه چیز به حالت عادی بر می گردد. فکوری در تمام دوران خدمتش در ارتش، به عنوان فردی مذهبی و قاطع شناخته می‌شد و به همین علت پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم او به ترتیب به عنوان فرمانده پایگاه هوایی تبریز، فرمانده منطقه هوایی مهرآباد، معاونت عملیات نیروی هوایی و به علت جدیت در کار و مسئولیت های محوله، در هفتم خرداد سال 1359 به عنوان فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب شد. فکوری جزء، بزرگانی بود که پله به پله،‌ نردبان ترقی را طی کرد و وقتی به جایگاه خلبانی و کسوت هدایت جنگنده‌های ایرانی رسید،‌ کمال واقعی را با تمام وجود حس و لمس کرد. سرتیپ خلبان جواد فکوری، مردی بزرگ و وارسته بود که در برهه ای از زمان پا در رکاب رزم نهاد و با طرح ها و ابتکارات خود ضربه شستی به دشمن نشان داد، که دیگر نامردانه یا دزدانه به حریم مقدس ایران پای نگذارد فکوری وزیر دفاع و فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، در شرایطی فرمانده این نیرو شد که بعد از کودتای نافرجام نوژه، شیرازه امور از هم پاشیده شده بود. عناصر وابسته، با طرح مسائل انحرافی و شعار انحلال ارتش درصدد آشوب بودند. در این برهه از زمان امام خمینی (ره) که خوب می دانستند اگر ارتش از بین برود استقلال ایران به خطر می افتد، با تمام قدرت از ارتش و فرماندهان آن پشتیبانی کردند و در اطلاعیه هایی از ارتش و نیروی های نظامی حمایت کردند و روحانیت نیز با الهام از سخنان گهربار امام (ره) شروع به تقویت ارتش کردند. او به دلیل لیاقت، کاردانی، شایستگی و احساس مسئولیت در زمان تصدی پست فرماندهی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در بیستم شهریور ماه سال 1359 با حفظ سمت به عنوان وزیر دفاع در کابینه شهید رجایی انتخاب شد. البته پس از مدتی مورد تشویق قرار گرفت و به سمت مشاور جانشینی رئیس ستاد مشترک ارتش انتخاب شد. [align=center][/align] جنگ آغاز می شود فکوری به عنوان وزیر دفاع و فرمانده نیروی هوایی، مسئولیت سختی در زمان جنگ داشت. به طوری که بعد از شروع جنگ 20 روز فرصت پیدا نکرد به منزل شان سر بزنند. بعد از حمله نیروی هوایی عراق به ایران، فکوری به فکر جوابی دندان شکن به آنها بود که طی دستوری دو پایگاه هوایی را مامور می کند تا در کم تر از 2 ساعت جوابی دندان شکن به آنها بدهند. یکی از کارهای گران قدر او، اعزام 140 هواپیمای جنگنده در تاریخ یکم مهر ماه سال 1359 به سوی خاک عراق پس از اولین حمله هوایی ناگهانی مزدوران بعث بود. فکوری به عنوان فرمانده جهت منسجم و هماهنگ کردن نیروها بسیار تلاش می کرد. وی در تمام دوران خدمتش در ارتش به عنوان فردی مذهبی و قاطع شناخته می شد. این شهید بزرگوار دست به تغییر ساختار بنیادی و ساماندهی در نیروی هوایی زد و هنوز سرگرم سر و سامان دادن اوضاع بود که ابتدا ماجرای کودتای نوژه و سپس جنگی ناخواسته آغاز شد و به راستی با نگاهی به وضعیت او در آن زمان می توان گفت کم تر فرماندهی رویدادهای سنگین و پرمخاطره ای را که در زمان مسئولیت او حادث شده بود، به خود دیده است. [align=center][/align] توطئه آمریکا بعد از تسخیر لانه جاسوسی سندی بدست آمد که در آن نقشه گرافیکی طراحی شده بود که در آن وضعیت نیروی های نظامی ایران و عراق و نحوه تمرکز نیروی هوایی دو طرف در غرب و جنوب ایران ترسیم شده بود. حتی محورهای عملیاتی نیز با نوک پیکان مشخص شده بود. نقشه مذکور توسط یکی از عوامل جاسوسی که خود را در پوشش یک چوپان جا زده بود به سفارت آمریکا در عراق ارسال شد که عراق بعدا از همان نقاط به ایران حمله کرد. در این نقشه یک پایگاه متروکه وجود داشت که کاملا استتار شده بود تا در تیررس ایران نباشد (البته این نقشه بدین شکل بعد از حمله عراق کشف شد). از این فرودگاه حملات زیادی به ایران می شد. پس از کشف این سند، فکوری دستور عکس برداری هوایی از مختصات منطقه مزبور را به صورت محرمانه صادر می کند که بعد از عکس برداری مشخص شد که در این پایگاه متروکه یک باند فرعی وجود دارد که از آن مخفیانه برای حمله به ایران استفاده می شود. چند روز بعد از عکس برداری شهید فکوری به صورت کاملا محرمانه دستور بمباران آن جا را صادر می کند. جنگنده بمب افکن های نیروی هوایی این باند و پایگاه را به شدت بمباران می کنند. شدت خسارات وارده به قدری زیاد بود که تا پایان جنگ هم عراق نتوانست آن جا را بازسازی کند. [align=center][/align] ابتکار و خودکفایی در نیروی هوایی در آخرین روزهای پاییز سال 1359 جنگ روزهای سخت و بحرانی خود را طی می کرد. دشمن با اتکا به انواع تانک و نفربرهای زرهی از هیچ گونه جنایتی فروگذار نبود و در مسیر حرکت خود هر که را می دید به خاک و خون می کشید، بیمار، کودک، پیرزن و پیرمرد برایش هیچ فرقی نمی کرد. در این بین خلبانان شجاع شکاری و خلبان شجاع هلی کوپترهای کبری در اقداماتی بی سابقه به جنگ های انفرادی با تانک ها می پرداختند. در این زمان فکوری در این فکر بود که اگر جنگ به همین شکل ادامه پیدا کند باید از تاکتیک ها و روش های جدید برای مقابله استفاده کرد که به وسیله آنها علاوه بر این که دشمن نتواند دست نیروی هوایی را بخواند، بلکه تلفات و ضایعات بیشتری نیز به آن وارد شود. در این هنگام خلبانان شجاع هلی کوپترهای کبری برای منهدم کردن تانک ها و ادوات دشمن از "موشک تاو" استفاده می کردند که به دلیل استفاده زیاد، این درحال اتمام بود و همان طور که گفته شد، به دلیل این که ایران در تحریم تسلیحاتی بود، باید برای این مشکل فکری می شد. جواد فکوری به عنوان وزیر دفاع در جلسه ای با حضور فرماندهان و کارشناسان نظامی و متخصصین و خلبانان، از آنها خواست که هر چه سریع تر طرحی ارائه کنند که بتوان طی آن موشک هوا به زمین "ماوریک" که بر روی هواپیماهای اف 4 نصب می شد را برروی هلی کوپتر کبری نیز نصب کنند. بلافاصله کار آغاز شد ولی این کار بسیار مشکل بود؛ به دلیل این که باید موشکی را که تا آن روز برای هواپیماهای شکاری بود روی هلی کوپتر نصب کنند و برای این کار باید علاوه بر تغییراتی که در لانچر موشک و سیسم آیرودینامیک هلی کوپتر داده می شد، کنسول کنترل اسلحه، مانیتور، پانل کنترل موشک نیز در هلی کوپتر نصب می شد. به هرحال کار شبانه روزی بر روی یک فروند هلی کوپتر کبری آغاز شد و پس از دو ماه کار بی وقفه اولین نمونه آماده آزمایش شد. برای آزمایش، هلی کوپتر به منطقه کوشک نصرت انتقال پیدا کرد. هلی کوپتر توسط خلبان روشن شد و بعد از مدتی در آسمان جای گرفت. با شمارش خلبان موشک شلیک شد و با هدف برخورد کرد. نتایج خارج از پیش بینی ها بود. تخریب موشک بعد از برخورد با هدف عالی بود. فکوری که خود در محل انجام آزمایش حضور داشت طی سخنانی برای حاضرین گفت: - امروز یکی از روزهای تاریخی و سرنوشت ساز و نقطعه عطفی در تاریخ جهاد خودکفایی نیروهای مسلح به شمار می آید . [align=center][/align] تعمیرات باید در داخل نیروی هوایی انجام شود با توجه به تحریم تسلیحاتی و همچنین قطع رابطه ایران و آمریکا و به دلیل این که عمده ترین تامین کننده ادوات و تجهیزات نیروی هوایی تا آن زمان کشور آمریکا بود، نیروی هوایی بشدت دچار کمبود قطعات شده بود. در آن زمان طرحی از سوی تنی چند از فرماندهان به دکتر چمران ارائه شد که به سبب آن تعمیرات اساسی هواپیما در ایران صورت بگیرد. با موافقت چمران این طرح طی نامه ای به فکوری اطلاع داده شد. فکوری هم در اولین گام با جذب پرسنل خوش فکر،خلاق، توانمند، پرتلاش و مومن نیروی هوایی با کم ترین امکانات شروع به تشکیل تیم های مخصوص با تخصص های مختلف نمود و پایه گذار خودکفایی نیروی هوایی شد. این حرکت در کوران جنگ هنگامی که تعمیرات و نگهداری هواپیما، پدافندی، راداری، سیستم های ارتباطی همگی در نیروی هوایی انجام می شد نمود بیشتری پیدا کرد. این کار همچنان ادامه دارد؛ به طوری که علاوه به تعمیرات، ما شاهد ساخت انواع هواپیما و سیستم های پدافندی در داخل کشور هستیم. که همگی این تحولات عظیم و زیر بنایی در نیروی هوایی با رهنمودهایی این شهید بزرگ بود که مانع خروج میلیون ها دلار ارز از کشور شد. سیل اتهامات به سوی جواد فکوری پس از فرار خائنانه بنی صدر رئیس جمهور معزول و رجوی رهبر سازمان منافقین به وسیله یک فروند هواپیمای 707 نیروی هوایی در سال 1360 از ایران، سیل اتهامات به سوی فکوری سرازیر شد و تا جایی پیش رفت که منجر به استعفای او از وزارت دفاع و نیروی هوایی شد. البته پس از این ماجرا سرلشکر فلاحی با حکمی از سوی امام خمینی (ره) ایشان را به سمت مشاور ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب کرد. [align=center][/align] ولی ماجرا چه بود ؟ نیازهای عملیاتی نیروی هوایی در آن زمان باعث شده بود که هواپیماهای تانکر در شبانه روز در آسمان حضور داشته باشند. برای یکی از این پروازها "بهزاد معزیگ، خلبانی که شاه را از ایران خارج کرد و با بازگرداندن هواپیمای شاه به ایران چهره قابل قبولی در بین خلبانان داشت، انتخاب شد. او با تهدید کادر پروازی، بنی صدر و رجوی را سوار بر هواپیما می کند و به قصد گشت زنی و سوخت رسانی، به پرواز در می آید. هواپیما بعد از پرواز مدتی در مسیر تعیین شده بود و بعد از مدتی سمت خود را تغییر داده و با سرعتی زیاد به سمت غرب حرکت می کند. بلافاصله هواپیماهای شکاری از فرودگاه مهرآباد به پرواز در می آیند. در این هنگام از سوی رادارهای زمینی مرتب به هواپیمای تانکر اخطار داده می شود که به مسیر برگردید وگرنه هدف قرار می گیرید. در این زمان فکوری که سراسیمه خود را رسانده است، با حالت عصبانی دستور می دهد که هواپیماهای شکاری که در منطقه پرواز می کنند هواپیمای تانکر را تعقیب کنند و پیاپی اخطار بدهند، در صورت عدم بازگشت و تغییر مسیر، توسط هواپیماهای شکاری مورد هدف قرار گیرد و تاکید می کند حتی اگر در تعقیب و گریز از مرز هم خارج شدند ولی به تعقیب ادامه داده تا هواپیما را سرنگون کنند و اگر خود نیز با کمبود سوخت مواجه شدند هواپیما را ترک کنند. در این هنگام شکاری های پایگاه همدان نیز به پرواز در می آیند که اثری ندارد. شکاری های مهرآباد هم با تانکر حدود 190 مایل فاصله دارند که در این فاصله به هیچ وجه نمی توانستند تانکر را هدف قرار دهند. هواپیما بعد از گذشتن از مرز به فرانسه می رود و بعد از بازگشت دو نفر از خدمه پروازی یکی از آنها تاکید می کند که: - مرتبا از رادار زمینی به ما اخطار می دادند و ذکر می کردند که اگر ادامه بدهید مورد اصابت موشک قرار می گیرید. در همین زمان هواپیمای جنگنده نیز به ما اخطار داد که اگر برنگردید شما را هدف قرار می دهم. معزی با هواپیما گردشی کرد ولی چون جنگنده با ما فاصله زیادی داشت و او مطمئن شد که به ما نمی رسد، با سرعت به راه خود ادامه داد و از شمال کشورمان گریخت. فکوری در هنگام تحویل مسئولیت به فرمانده بعدی نیروی هوایی، به پرسنل دفتر خود می گوید: - مولا علی (ع) می فرماید، زندگی بی شک به مثابه مسافرخانه ای است که امشب توقف گاه من است و فردا دیگری، دل بستن به امکانات و مقدورات دنیوی چیزی بس عبث و بیهوده است که من هرگز چنین نکردم. [align=center][/align] جواد پرواز بی فرود خود را آغاز می کند شامگاه هفتمین روز مهر ماه سال 1360، بعد از شکسته شدن حصر آبادان به فرمان امام (ره) و توسط رزمندگان اسلام، سرداران تصمیم می گیرند که گزارش فتح و پیروزی را به اطلاع امام خمینی (ره) برسانند. هواپیمای سی 130 که از تهران برای انتقال مجروحان به اهواز آمده بود به زمین می نشیند. پس از انتقال مجروحین، خلبان از تیمسار فلاحی می خواهد به دلیل این که می خواهد در اسرع وقت مجروحان را برساند، او و همراهان با پروازی دیگر به تهران بیایند که فلاحی موافقت می کند. بعد از انتقال مجروحان به داخل هواپیما، خلبان متوجه می شود که فلاحی، نامجو، فکوری، کلاهدوز و جهان آرا نیز سوار بر هواپیما شده اند. خلبان مجددا نزد فلاحی می رود و او به خلبان می گوید چون هواپیمای دیگری فعلا نمی تواند پرواز کندف ما با شما می آئیم. هواپیما به سمت تهران حرکت می کند، همه چیز تا 70 مایلی تهران نرمال است. هواپیما با سرعت 200 نات در ارتفاع 24000 پایی درحال پرواز است که ناگهان صدای انفجار مهیبی در قسمت راست هواپیما روی می دهد. در پی این انفجار برق هواپیما قطع می شود و هواپیما هر چهار موتور خود را از دست می دهد. در این لحظه هواپیما در وضعیت بدی قرار دارد و با سرعت درحال کم کردن ارتفاع می باشد. خلبان بلافاصله از کادر پرواز می خواهد که چرخ های هواپیما را باز کنند تا در موقع برخورد باز زمین ضربه کم تر باشد. چرخ های سمت راست باز می شود ولی چرخ های سمت چپ ... فکوری با شنیدن صدای انفجار، سراسیمه به داخل کابین هواپیما می رود و علت را جویا می شود. خلبان با چراغ قوه تمامی علائم کابین را که بر روی صفر بود به فکوری نشان می دهد. که فکوری می گوید: - همه چیز تمام شد، امیدی نیست، به خدا توکل کنید. او کابین را ترک می کند و در کنار دیگر سرداران می نشیند و قرآن کوچک جیبی خود را باز کرده و شروع به تلاوت قرآن می کند. خلبان در آخرین لحظات از طریق باتری هواپیما با برج مراقبت تماس می گیرد و تاکید می کند: - هیچی ندارم، هیچی ندارم. لحظاتی بعد از مخابره این پیام، هواپیما به سختی با زمین برخورد می کند و بر اثر برخورد، چرخ قسمت راست هواپیما کنده می شود. خلبان و کمک به سختی و از پنجره کوچک کابین خارج می شوند، در این هنگام کپسول اکسیژن کابین منفجر می شود و کابین خلبان را منهدم می کند. قسمت دم و بال چپ هواپیما آتش می گیرد و درنتیجه آن تمامی مسافرینی که در این قسمت بودند در دم شهید می شوند و حفره ای در کنار هواپیما ایجاد می شود که خلبان و کمک خلبان، موفق می شوند تعدادی از مسافرین را نجات بدهند. به دلیل وجود تابوت شهدا در هواپیما و درست بسته نشدن آنها، تعدادی از تابوت ها با مسافرین برخورد کرده و آنها را بیهوش می کنند که این خود باعث سوختن تعدادی در آتش می شوند. [align=center][/align] در این هنگام روح بزرگ شهید فکوری پرواز بی فرود خود را آغاز نموده بود. با شهادت شهید فکوری، ارتش ایران یکی از بزرگ ترین تئوریسین های خود را از دست داد. شهید فکوری که خدمات ارزنده ای به ارتش ایران و بخصوص نیروی هوایی کرده بود، سبک بال به سوی معبود شتافت. ولی نیروهای ارتش جمهوری اسلامی ایران تا پایان جنگ هرگز این سخن شهید فکوری را فراموش نکردند. - این جنگ پایانش زمانی است که ما به دنیا اثبات کنیم ملتی هستیم که به زانو در نخواهیم آمد و حاضر هستیم بهای این تسلیم نشدن را بپردازیم. [align=center][/align] منبع زندگي نامه و خاطرات خلبانان نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران
  21. ناگفته هاي «خاوير پرز دكوئيار» از جنگ ايران و عراق ايالات متحده و اتحاد شوروي بزودي توافق كردند كه در اين جنگ هيچ طرفي برنده نباشد. تنها جايگزين واقعي كه وجود داشت، اين است كه يك طرف يا هر دو طرف از نفس بيفتند. عراق به دنبال عقب‌نشيني‌هاي جدي در جبه‌هاي نظامي، يك حركت سياسي را در سازمان ملل آغاز كرد كه با پشتوانه‌ دوستي با ديگر كشورهاي عرب، بويژه اردن و حمايت جنبش عدم تعهد كه عضوي از آن بود، در متن قطعنامه‌هاي شوراي امنيت و مجمع عمومي تاثير بگذارد. تا وقتي اين سياست، سپري براي عراق در زمينه معرفي به عنوان آغازگر جنگ مي‌بود، گامي به سوي صلح با ايران بر نمي‌داشت. همان‌گونه كه جنگ ادامه مي‌يافت، ايران، تمايل و توانايي به جريان انداختن عمليات محدود را نمايش مي‌داد و عراق نمايشي از ظرفيت برابري در مقابل آنها را داشت، من فكر مي‌كردم اقدام قوي شورا ضروري است. اين اقدام شامل بعضي‌ قضاوت‌ها درباره اصل جنگ و امضاي موافقت‌نامه الجزاير مي‌شد كه زمينه گفتگو بين دو كشور مي‌شد. براي نخستين - نه آخرين بار در اين جنگ، با توجه به اصل 99 منشور سازمان ملل، همان گونه كه دبير كل «والدهايم »پيش از من اين كار را انجام داده بود، شوراي امنيت را به يك نشست براي بررسي جدي جنگ به عنوان تهديدي براي امنيت بين‌المللي فرا خواندم. از وقتي كه دريافتم شوراي تحت اوضاع سياسي اقدام مؤثرتري از آنچه خود انجام مي‌دهم، در سه سالي كه گذشته بود، انجام نداده دست به چنين كاري نزده بودم. ايالات متحده و اتحاد شوروي كه هنوز اسير و درگير جنگ سرد بودند، چيزي از خود نشان نمي‌دادند كه از نفوذ چشم افزايشان براي پايان دادن به جنگ استفاده كنند، دست كم اگر اين اقدام به پيروزي هر كشوري مي‌انجاميد. به علاوه، آنها بزودي توافق كردند كه در اين جنگ هيچ طرفي برنده نباشد. تنها جايگزين واقعي كه وجود داشت، اين است كه يك طرف يا هر دو طرف از نفس بيفتند. اين انتظار، ضعيف‌تر شدف چرا كه در خلال تابستان 1982، فرانسه به طور ناگهاني عراق را با پنج فروند هواپيماي سوپر اتاندار كه مجهز به موشك‌هاي اگزوسه مي‌شدند مجهز كرد كه عراق مي‌توانست با آنها پايانه نفتي جزيره خارك را كه از مهمترين پايانه‌هاي نفتي ايران محسوب مي‌شد، مورد حمله قرار دهد. در چنين اوضاع و احوالي ايران تهديد كرد كه تنگه هرمز را مي‌بندد و شايع شد كه اسرائيل، مقدار قابل ملاحظه‌اي سلاح به ايران فروخته است. پس از آن در پايان ماه اوت، ايران عراق را به استفاده از سلاح‌هاي شيميايي عليه مناطق غيرنظامي، متهم كرد و از سازمان ملل خواست كه هياتي را به طور فوق‌العاده مسئول تحقيق در موضوع كند. پي‌ريزي بنياني براي گفتگوها در پايان ماه سپتامبر 1983، با طارق عزيز وزير خارجه عراق و علي‌اكبر ولايتي وزير خارجه ايران كه هردو براي شركت در مجمع عمومي سازمان ملل، به نيويورك آمده بودند، ديدار كردم. اولاف پالمه هم به نيويورك آمده بود تا با اغتنام فرصت در ديدارها شركت كند. هر دو وزير خارجه، توقعاتي از سازمان ملل داشتند. طارق عزيز، اصرار داشت كه كوشش‌هاي طايمان در جهت پايان دادن به جنگ جاري شود. به وزير خارجه اطمينان دادم كه اين خطر كه اختلافات به يك جنگ فراموش شده بدل شوند، وجود ندارد، مشكل اين بود كه با وجودي كه همه دولت‌هاي عضو، جنگ را يك فاجعه مي‌دانستند، هيچكدام آمادگي جاري كردن كوششي را براي پايان دادن به آن نداشت. من گفتم: آقاي پالمه آماده بود كه كمك كند و در هر زمان كه لازم باشد به منطقه سفر كند، اما براي من به عنوان دبير كل و حتي به ميزاني كمتر براي آقاي پالمه در مسئوليت بالايش به مثابه «شيرجه رفتن در يك استخر خالي» بود. ضروري بود كه در اين استخر آب ريخته شود، كه به مفهوم آن بود كه طرح‌هايي ريخته شود كه بتواند ما را به سوي پيشرفت رهنمون شود. وزير خارجه ايران گفت كه كشورش از بابت تلاشهاي من و اولاف پالمه، سپاسگزار است. به هر روي، ايران نمي‌توانست انتظار داشته باشد كه رژيم عراق «عدالت را بپذيرد». او يادآور شد كه با وجودي كه عراق 15 ماه پيش عقب‌نشيني كامل نيروهايش را از سرزمين‌هاي ايران اعلام كرد، اين كشور به اشغال هزار كيلومتر مربع از سرزمين‌هاي ايران ادامه داد. او گفت: «درست نيست كه يك نفر ماري را در آستين بپروراند كه هرلحظه ممكن است او را نيش بزند.» من فقط مي‌توانم اين را اينگونه تفسير كنم كه اين به مفهوم آن است كه ايران تنها زماني مي‌تواند به صلح بينديشد كه رژيم صدام حسين به دور افكنده شده باشد. اساسي براي گفتگوها با وجود كمترين تغيير در شرايط‌، به هر دو وزير خارجه شفاها پيشنهادهائي كردم كه مي‌توانست به عنوان اساسي براي گفتگوهاي غير مستقيم ميان دو كشور مورد استفاده قرار گيرد. اگر پيشرفتي حاصل مي‌شد، گفتگوها به صورت مستقيم مي‌توانست ادامه يابد. اين پيشنهادها، هدف آغاز مذاكرات را تعقيب مي‌كرد، نه دسترسي به پايان جنگ را. محورهاي مذاكرات را ارتباط با توافق‌هاي حاصل از گفتگو به اين شرح بود: - آتش بس و عقب‌نشيني همه نيروها به خطوط مورد توافق - هماهنگ كردن و رسيدگي به ترتيبات ضروري - تحقيق درباره مسئوليت شروع كشتار - جبران خرابي‌هاي جنگ با توجه به مسئوليت دولت و موضوعات پذيرفه شده بين‌المللي - بازگرداندن اسيران جنگي و بازگرداندن همه پناهجويان و افراد تبعيدي - تدارك موافقتنامه براي بازسازي روابط صلح‌آميز همسايگي ايران و عراق، شامل دخالت نكردن در مسائل داخلي يكديگر - ترتيباتي براي تعيين مرزهاي بين‌المللي بين ايران و عراق اينها محورهائي بود كه بعدها به گونه‌اي متافوت در قطعنامه 598 شوراي امنيت كه جنگ را به پايان رساند، ظاهر شده بود. تنها 5 سال بيشتر طول كشيد. سال‌هايي كه به نظر مي‌رسيد جنگ حتي ابعاد تهديدآميز بيشتري مي‌يابد. طرح به يك گفتگوي واقعي بين دو طرف نينجاميد. از نظر پافشاري دو طرف بر مواضعشان، ضروري بود كه گام‌هاي ديگري برداشته شود. تعديل آثار جنگ، ضرورتي براي پايان دادن به آن‌ بود. طارق عزيز و اكبر ولايتي به عنوان سخنگويان و گفتگوكنندگان رسمي رژيم‌هاي خود در موضوع جنگ باقي ماندند و من بايد تماسهايم را با طارق عزيز در زمينه جنگ خليج فارس و با ولايتي در ارتباط با كسب آزادي گروگانهاي غربي در لبنان ادامه مي‌دادم. آنها هر دو عناصري توانا، معقول و كاملا حرفه اي بودند. ولايتي يك پزشك متخصص كودكان بود كه در ايالات متحده درس خوانده و در زماني كه وزير امور خارجه بود، به تحصيلات خود ادامه داده بود. او تمايل داشت دوستانه رفتار كند، برونگرا و پر انرژي بود او بعضي وقتها روز خود را با بازي تنيس در ساعت 5:30 دقيقه صبح آغاز مي‌كرد. احساسم به من مي‌گفت كه او مي‌كوشد انعطاف‌پذير و مصالحه جو باشد، اما نفوذ او محدود بود. او هيچكدام از تعصب‌هاي ديگر رهبران ايراني را از خود بروز نمي‌داد. طارق عزيز، حس مردي با توانايي‌هايي غير معمول را در من برمي‌انگيخت. انگليسي او عالي بود و هرگز كمتر از حد نياز، آمادگي گفتگو در موضوعات مورد علاقه‌اش را بروز نمي‌داد. او مي‌دانست كه واقعا چه مي‌خواهد بگويد و آن را مي‌گفت. اما هيچوقت مخالفتي را با رئيس جمهوري خود بروز نمي‌داد. هم طارق عزيز و ولايتي مي‌توانستند ساعت‌ها در دفاع از مواضع خود و تكرار آنها سخن بگويند. از ميان اين دو تن به نظر مي‌رسيد طارق عزيز تمايل بيشتري براي يافتن راه‌هايي در حركت از ميان دستورات خود در جهت فائق آمدن بر بن‌بست‌ها دارد. شايد اين بازتاب موقعيت ممتاز او در سلسله مراتب حكومت ملي‌اش بود. هر دو نفر تا حال حاضر در مقام‌هاي برجسته خود بدون پيشرفتي در دولت‌هاي خود باقي مانده‌اند. هر دو نفر بايد از نفوذي فوق‌العاده برخوردار مي‌بودند و آن را كسب كرده بودند. من آن دو را بيشتر از كساني كه براي بقا مي‌جنگند، تلقي مي‌‌كنم. اين را مي‌شد فهميد كه هركدام تعهدي دارند كه سبب مي‌شود به عنوان يك نماينده عمل كنند و هركدام تعهدي دارند كه سبب مي‌شود به عنوان يك نماينده عمل كنند و هركدام آماده بود تا بي‌توجه به برخي ضعف‌ها و ناهماهنگي‌هاي سياسي، براي آنها استدلال منطقي بياورند. آنها زيركتر از آن بودند كه ضعف‌ها و ناهماهنگي‌ها را نبينند. در واكنش به ادامه يافتن گزارش حمله به مراكز غيرنظامي و تهديدهايي عمدتا از سوي ايران در مورد كشتيراني در خليج فارس مي‌شد شوراي امنيت در پايان اكتبر 1983 قطعنامه 540 را تصويب كرد كه در آن بار ديگر قطع فوري هرگونه عمليات نظامي عليه اهداف غير نظامي خواسته شده بود و براي اولين بار دولت‌هاي مخاصم به ترك فوري خونريزيها در منطقه خليج «شامل تمام خطوط دريايي، راه‌هاي‌آبي، فعاليت هاي ترابري، پايانه‌ها، مبادي ورودي و بنادر ...» فرا خوانده شده بودند. من مي‌ديدم كه كلمات و بيان قطعنامه بار ديگر از من مي‌خواست تا «توقف ستيزها» را پيگيري كنم، چيزي كه ايران هرگز با آن موافقت نمي‌كرد. سر آخر كله فارس از خليج خشم ايران را برانگيخته بود اگر چه در آن شرايط اين واژگان بيشتر مورد قبول ديگر دولت‌هاي ساحلي بود. اولاف پالمه در يك سخنراني عمومي در استكهلم گفت كه شورا در نگاشتن قطعنامه‌‌، بسيار شتابزده عمل كرده است. من نمي‌توانستم خود را از همراهي با قطعنامه كنار بكشيم، اما مي‌توانستيم و همين كار را هم كردم، كه هويت خود را از شوراي امنيت جدا كنم. همان‌گونه كه پيش‌بيني مي‌كردم، واكنش ايراني‌ها به قطعنامه منفي بود. دولت ايران نخست ظاهرا از من خواست كه روشن كنم، شوراي امنيت به «كدام خليج» در قطعنامه اشاره دارد. (هيچ توضيحي در كار نبود)،‌در يك پاسخ كتبي، ايران يادآور شد كه اقدام شورا، «همان برخورد نابرابري بوده است كه از آغاز جنگ از سوي عراق، تعقيب شده است.» عراق از اين قطعنامه استقبال كرده و اعلام كرد آماده است تا در «يافتن يك شيوه موثر براي جاري كردن آتش بس براي يافتن راه رفع نگراني‌هاي همه طرف‌ها در جهت رضايت از نتايج» مشاركت كند. به هر روي اين شامل شرايطي مي‌شد كه به ايجاد يك مشكل دنباله‌دار انجاميد و مي‌توانست زدوخورد را به فرجامي برساند. قبول قطعنامه، با اين توضيح همراه بود كه اين قطعنامه «يك مجموعه كامل و تقسيم‌ناپذير» است و با احترام به ماهيت، زمان‌بندي و رويه اجرايي، در اين زمينه اقدام شود. همه طرفها بايد به طور يكسان و به فوريت از آنها بهره‌ ببرند.
  22. نكاتي درباره توان موشكي عراق يكي از كميته‌هاي وزارت دفاع، كميته تهيه و توسعه موشك‌هاي دوربرد به رياست سرتيپ ستاد «صلاح التكريتي» متخصص رشته موشكي (توپخانه) بود. حاصل فعاليت اين كميته پيش از جنگ، توليد سه نوع موشك به نام‌هاي موشك حسين، موشك عباس و موشك عابد يا ژوئيه بود. اين موشكها با رايزنيها و مساعدت‌هاي فراوان يكي از شركت‌هاي فرانسوي به مرحله توليد رسيده بود. حتي هيأت فرانسوي به رياست «بيار موللر» چندين بار به وزارت دفاع عراق آمد و آزمايش هايي بر روي اين موشكها انجام داد. اين موشكها برخلاف ادعاي عراق، صد در صد توليد مشترك فرانسه و شوروي است. البته شايان توضيح است كه توان موشكي عراق ابتدا با موشك‌هاي «اسكاد» شوروي با برد سيصد كيلومتر تقويت و توسعه يافت، آنگاه عراقيها با استفاده از تكنولوژي و تجربيات روسها و فرانسويها اقدام به توليد سه موشك مزبور كردند كه من درباره ويژگي‌هاي هر يك از آنها توضيح مي‌دهم: 1- موشك «حسين» برد اين موشك، 650 كيلومتر و وزن كلاهك جنگي آن، 500 كيلوگرم است. اين كلاهك هاي جنگي، حاوي مواد انفجاري خطرناكي است كه استفاده از آن در جهان ممنوع است. شعاع اصابت اين موشك حدود هزار متر محاسبه شده است. در طي‌ سال‌هاي 1984، 85 و 88 (1363، 64،67) با اين موشك، شهر تهران را مورد حمله قرار داديم. البته مناطق و شهرهاي مرزي مانند اهواز و آبادان نيز از تيررس اين موشكها در امان نبودند. سرتيپ ستاد «ثابت سلطان» مدير توپخانه اصرار داشت از اين موشك براي كوبيدن مناطق مسكوني استفاده كنيم. وقتي از او علت اين اصرار را پرسيدم گفت:‌بايد مناطق مسكوني را هدف موشك قرار دهيم تا سربازان ايراني مجبور شوند به فكر خانواده هايشان بيفتند و آنگاه براي جوياشدن از حال آنان به پشت جبهه بازگردند و جبهه را خالي كنند. گفتم: اما اين اقدام ما آنان را به ادامه جنگ مصمم‌تر خواهد كرد. جواب داد: هرگز! اين كار به نارضايتي آنان نسبت به دولتشان كه حاضر به قبول آتش بس نيست دامن خواهد زد. 2- موشك «عباس» برد اين موشك حدود 850 كيلومتر، وزن كلاهك جنگي آن نزديك به 350 كيلوگرم و شعاع اصابت آن تقريبا 1500 متر است. اين موشك چندين بار براي حمله به تهران، اصفهان، تبريز، يزد و نيز بندرهاي ايرن مورد استفاده قرار گرفت. هربار كه اقدام به پرتاب اين موشك به سوي يكي از شهرهاي ايران مي‌كرديم صدام با خوشحالي با ما تماس مي‌گرفت و مي‌گفت:‌ آفرين به شما غيور مردان! شما تاريخ را رو سفيد كرديد! شما روي «قعقاع» و «سعد» را سفيد كرديد!» عدنان خيرالله وزير دفاع استفاده از موشك عباس به دليل برد بيشتر آن نسبت به موشك حسين تأكيد داشت. دو موشك عباس و حسين، از قدرت انفجار بسيار بالايي برخوردارند. مردم عراق، اين موشكها را «زلزله» مي‌نامند؛ زيرا در هنگام اصابت اشتباهي يكي از اين موشكها به يكي از پلها در «گرمة علي» در بصره، روستاي مجاور با خاك يكسان و پل، به طور كامل منهدم شد و حفره بسيار بزرگي ايجاد گرديد كه به دليل شدت انفجار، محل پل قابل شناسايي نبود. 3- موشك عابد «ژوئيه» طول اين موشك، 25 متر، وزن آن 48 تن و داراي سه مرحله است. اين موشك كه با مشاركت فرانسه و چين ساخته شده، قادر است يك كلاهك جنگي را به وزن حدود پانصد كيلوگرم تا مسافت حدود 1500 كيلومتر حمل كند. تفاوت اين موشك با دو موشك قبلي اين است كه آن دو براي پدافند و موشك «عابد» براي هجوم ساخته شده است. از اين موشك براي حمله به تهران، اصفهان و شهرهاي مرزي اهواز، آبادان، خرمشهر و.... استفاده شده است. تصاوير گرفته شده توسط هواپيماهاي شناسايي، نشان دهنده حجم وحشتناك خسارات ناشي از انفجار اين موشك در اوايل و در طول جنگ بود. اين تصاوير كه به صورت فيلم‌هاي ويديويي، در معرض ديد دانشجويان دوره‌هاي 30و 44 دانشكده ستاد قرار گرفت، به قدري هولناك بود كه عده اي از آنان دچار افسردگي و بيماري‌هاي روحي و رواني شدند. همچنين نسخه‌هايي از اين فيلمها براي سران دولت‌هاي حاشيه خليج فارس- از جمله امير كويت، ملك فهد و شاه حسين- ارسال شد. ماهواره‌هاي جاسوسي مشكلي كه اين موشكها داشتند چگونگي هدايت و تصحيح مسير حركت آنها براي اصابت به هدف بود. ابتدا بايد به اين نكته اشاره كرد كه موشك، وسيله‌اي با يك كلاهك جنگي است كه در قسمت فوقاني آن قرار دارد و در موقع اصابت ابتدا اين كلاهك منفجر مي‌شود. تفاوت موشك با هواپيما در اين است كه موشك تنها يك بار مورد استفاده قرار مي‌گيرد و عمر آن با همان يك پرتاب به پايان مي‌رسد اما هواپيما مي‌تواند پروازهاي متعددي انجام دهدو در هر پرواز چندين تن بمب و كلاهك جنگي فرو ريزد. هواپيما همچنين ممكن است پيش از سرنگون شدن توسط دشمن ده ها حمله هوايي انجام داده باشد كه بدين رو در مقايسه با موشك‌هاي زمين به زمين، ارزانتر محسوب مي‌شود. ما در هنگام استفاده از موشك يا هواپيما براي بمباران مناطق مسكوني ايران به ميزان تأثيرگذاري آنها توجه داشتيم. به همين دليل منطقي به نظر نمي‌رسيد كه مثلا يكصد ميليون دلار خرج موشكي كنيم كه خسارات مادي آن به ارتش ايران معادل يك ميليون دلار تخمين زده مي‌شد؛ به خصوص باتوجه به اينكه موشك‌هاي زمين به زميني كه برد يكصد كيلومتر دارند بسيار گران تمام مي‌شوند. بايد توجه داشت كه اينگونه موشك‌هاي يك بار مصرف براي حمل كلاهك‌هاي هسته‌اي ساخته شده اند؛‌ زيرا ارزش حجم انهدامي كلاهك هسته اي، صدها برابر ارزش موشك است. اما استفاده از اين موشكها به ويژه موشك هاي ميان برد براي حمل كلاهك‌هاي جنگي (كلاسيك)، كاري غيرعاقلانه است. به عنوان نمونه، قيمت يك موشك مدل «3-Df» از سري موشك‌هاي چيني فروخته شده به ما معادل چهل ميليون دلار بود. اين موشك در اصل براي اين طراحي شده است كه كلاهكي هسته‌اي با قدرت انفجاري 103 مگاتن (103 ميليون تن) مواد منفجره كلاسيك را حمل كند. اين موشك در آغاز جنگ براي حمله به شهر نوسود و تمامي شهرها ايران كه استحكامات بتوني داشتند مورد استفاده قرار گرفت. همانگونه كه گفته شد مشكل اينگونه موشكها چگونگي هدايت و تصحيح مسير حركت آنها بود اما بر اساس توافق عراق و دولت آمريكا در زمان رياست جمهوري كارتر و ريگان، قرار شد كه اين كشور به وسيله ماهواره‌هاي فضايي ما را در زمينه هدايت موشكها ياري دهد. از لحاظ فني اگر برد موشك بيش از سيصد كيلومتر باشد لازم است در طي حركت آن تا هدف مسير موشك دو يا سه بار تصحيح شود. اگر موشك بيشترين مسير خود را در داخل خاك خودي يا فضاي كشور دوست طي كند با فرمان‌هاي داده شده از ايستگاه‌هاي زميني يا هوايي موجود بر سر راه آن مسير خود را تصحيح مي‌كند؛ اما اگر بخش اعظمي از مسير موشك، در خاك دشمن باشد هدايت آن غيرممكن خواهد بود و تنها ماهواره‌هاي فضايي قادر به تصحيح خواهند بود. ما در طول جنگ حداكثر استفاده را از ماهواره‌هاي جاسوسي آمريكا در خليج فارس كرديم و به كمك آنها توانستيم حدود چهارصد موشك به طرف شهرهاي مرزي، مناطق مسكوني شهرهاي مختلف و يگان‌هاي عازم جبهه پرتاب كنيم. منبع :خبرگزاري فارس خاطرات سرلشكر عراقي«صبار فلاح اللامي»
  23. هفده ماه از انجام عمليات ناكام " توكل " در منطقه پل نادري و شرق رودخانه وحشي كرخه مي گذشت و دشمن همچنان در منطقه گسترده « فكه ، شوش ، عين خوش ، چنانه » و مناطق ديگري از جبهه جنوب به سر مي برد ، تا سرانجام عمليات فتح المبين در چهار مرحله براي آزاد سازي بخش وسيعي از خاك ميهن و خارج ساختن شهرهاي دزفول ، انديمشك و جاده اهواز – انديمشك از برد توپخانه و سايت موشكي سنگين و پركار عراق طرح ريزي شد . در عمليات طريق القدس زمينه مناسبي براي اين كار بزرگ و سرنوشت ساز فراهم شده بود . براي عمليات فتح المبين فرمانده وقت سپاه ( سرلشگر رضايي ) با قرآن استخاره مي كند كه اين آيه مباركه مي آيد « انا فتحنا لك فتح مبينا » ساعت 30 دقيقه بامداد دوم فروردين ماه 1361 يكصد گردان از سپاه و 35 گردان از ارتش ايران ، در غرب دزفول و شوش با رمز « يا زهرا » به قلب دشمن زدند . در مقابل 170 گردان از قواي رزمي عراق صف كشيده بودند . نيروهاي خودي در قالب چهار قرارگاه عملياتي سازماندهي شده و از چهار محور شوش ، رودخانه كرخه ، كوه " ميشداغ " در جاده اهواز – انديمشك و غرب دزفول حمله را شروع كردند .. در مرحله اول و دوم ، تنگه هاي عين خوش و رقابيه به روي دشمن مسدود و در دو مرحله ديگر ارتش عراق تا پشت رودخانه " دويرج " عقب رانده شد . در اين عمليات شهيدان « حسين خرازي » فرمانده لشگر 14 امام حسين و « محسن وزوايي » فرمانده يك گردان از تيپ 27 محمد رسول الله در شكست عراقي ها در محور رقابيه و " علي گره زد " بزرگترين موفقيت را به ارمغان آوردند . كار بي نظيري كه در اين عمليات انجام شد و مايع شگفتي عراقي ها گرديد ، حفر كانال و تونل در زمين هاي رملي منطقه و دور زدن دشمن از طريق آن بود . لشگر هاي 19 زرهي و 1 مكانيزه عراق كه در اين محاصره غافلگبر شده بودند ، با تحمل آسيب هاي فراوان و شكستي كه « احمد متوسليان » فرمانده تيپ 27 محمد رسول الله به آنها وارد آورد ، از ميان رفتند . با انجام عمليات فتح المبين 2400 كيلومتر از خاك ايران در شمال خوزستان آزاد و دستيابي به چاه هاي نفت " ابوغريب " حاصل شد . طي 10 روز نبرد ، 18 فروند هواپيما ، 3 فروند چرخبال ، 361 دستگاه تانك و نفربر ، صد ها دستگاه خودروي نظامي و شمار چشمگيري از سلاح هاي انفرادي و نيمه سنگين دشمن از بين رفت و بيش از 4000 تن از نيروهاي عراقي كشته و 15000 نفر ديگر نيز به اسارت نيروهاي ايراني در آمدند . همچنين شمار 150 دستگاه تانك ، 170 دستگاه نفربر ، 165 قبضه توپ ، شماري سلاح سبك و نيمه سنگي ، يك سايت كامل موشك سام به همراه سه فروند موشك و انبوهي مهمات ديگر به دست رزمندگان اسلام افتاد . اين عمليات با فرماندهي مشترك قرارگاه كربلا سپاه و ارتش و چهار قرار گاه " قدس " به فرماندهي سردار عزيز جعفري ، " نصر " به فرماندهي سردار شهيد حسن باقري ، " فجر " به فرماندهي سردار شهيد مجيد بقايي و قرارگاه " فتح " به فرماندهي سردار سرلشكر رحيم صفوي و غلامعلي رشيد انجام شد . نام عمليات : فتح المبين زمان اجرا : 2/1/1361 مدت اجرا : 10 روز مكان اجرا : محور شوش ، رودخانه كرخه ، جاده اهواز – انديمشك و غرب دزفول رمز عمليات : يا زهرا ( سلام الله عليها ) تلفات دشمن : بيش از 4000 كشته و 15000 اسير ارگان هاي عمل كننده : سپاه و ارتش اهداف عمليات : آزاد سازي بخش وسيعي از خاك ايران و خارج ساختن شهر هاي دزفول ، انديمشك و جاده انديمشك – اهواز از برد توپخانه و سايت موشكي دشمن در چهار مرحله قابل توجه علاقه مندان به عمليات هاي 8 سال دفاع مقدس
  24. بسمه تعالی با سلام مستند داستاني «سردار خيبر» كه به روايت زندگي شهيد ابراهيم همت از زبان همسر و هم‌رزمانش مي‌پردازد، آماده پخش شد. اين مستند كه به كارگرداني محمد درمنش تهيه و توليد شده است، سعي دارد عمليات‌هايي را كه شهيد همت در آن‌ها شركت داشته براي مخاطبان به گونه‌اي مستند تصوير كند. در بخش ديگري از اين مستند، تصاويري از آن شهيد بزرگوار به همراه سخناني از او و بيان خاطراتي از زبان خانواده و هم‌رزمانش پخش خواهد شد. اين مستند كه كاري از گروه تلويزيوني روايت فتح است. به تهيه‌كنندگي حبيب والي‌نژاد پس از اتمام مستند «نقش گوهران» در 6 قسمت 25 تهيه‌اي از شبكه دو سيما پخش خواهد شد. شهيد ابراهيم همت در روز 12 فروردين سال 1334 در شهررضا به دنيا آمد. وي در دوران تحصيل از هوش و استعدادي فوق‌العاده برخوردار بود و با موفقيت تمام، دوران دبستان و دبيرستان را پشت سر گذاشت و پس از آن در طول سال‌ها حضور در جبهه‌هاي نبرد، خدمات شايان توجهي برجاي گذاشت و افتخارات زيادي به دست آورد. وي در جريان عمليات خيبر، به هم‌رزمانش گفته بود: «بايد مقاومت كرده و مانع از بازپس‌گيري مناطق آزادشده، توسط دشمن شويم. يا همه اينجا شهيد مي‌شويم و يا جزيره مجنون را نگه مي‌داريم.» رزمندگان لشكر نيز با تمام توان در برابر دشمن مردانه ايستادگي كردند. در همين عمليات خيبر بود كه سردار دلاور انقلاب شهيد همت به همراه معاونش در 24 اسفندسال 62 دعوت حق را لبيك مي‌گويند. منبع: سپاه نیوز/ 16 شهریور87 ------------------------------------------------------------------------------------ یادنامه خاطره حقیر از آن بزرگوار: یادش بخیر از بهمن 61 ، عملیات والفجر مقدماتی با اوون بزرگوار آشنا شدم از همون ابتدا بخاطر حس کنجکاوی دوران نوجوانی خیلی مشتاق بودم که از نزدیک ببینمش ، خوب عملیات تموم شد و به هر تقدیرهمه باقی مونده ها(بهتره بگم جا مونده ها از غافله شهدا) به مقر عقبه لشکر ( که تنها چند ماهی از لشکر شدن لشکر 27 میگذشت) توو منطقه چنانه ی دشت عباس معروف به دهکده حضرت رسول(ص) و سپس به دوکوهه برا بازسازی نیرو برگشت .که پس از بازسازی تیپها و گردانها دوباره در دهکده حضرت رسول(ص) چنانه مستقر شدیم . دیگه نزدیکیای عید بود و ما هم بی خبر که اینجا اوومدیم تا برا عملیات والفجر یک آماده بشیم. گرچه از نحوه آماده سازی و آموزش و تمرینها میشد یه حدث هایی زد ولی خوب من یکی که اصلا توو فکر اینکه چه وقت میخواد عملیات بشه نبودم و فقط برام مهم این بود که لیاقت حضور توو عملیات رو داشته باشم اوونم با آمادگی کامل از هر حیث. بگذریم... خوب یادم هست که روز قبل از سال تحویل به همون خبر دادند که فردا تمام گردانها سمت ضلع غربی اردوگاه گردان حمزه سید الشهدا(ع) توو دهکده که اردوگاه سمت راستی گردان ما(کمیل بن زیاد نخعی(ع) یا همون گردان کمیل معروف ) جمع بشیم که قراره حاج همت برا بچه ها سخنرانی کنه . از این خبر همه مون خوشحال شدیم علی الخصوص من، آخه خیلی برام جالب بود که ببینم حاج همت، حاج همت که انقدر ازش تعریف میکنن و میگن یه فرمانده لشکر خیلی با حالی بوده کیه؟ خوب حالا هم که از قبل از عملیات والفجر مقدماتی شده بود فرمانده سپاه. آخه بعد از عملیات محرم که سپاه یازده قدر تشکیل شد، که این سپاه از لشکر 27 محمد رسول الله(ص) تهران و تیپ ده سید الشهداء(ع) تهران که بعدا"(از سال64) شد لشکر ده سیدالشهدا(ع) و تیپ پنج زرهی رمضان (که اوون موقع تیپ مستقل بود و بعدها از سال 65 یگان زرهی لشکر27 شد) از تهران به همراه لشکر 17 علی ابن ابی طالب(ع) از قم متشکل شده بود.میبینید دوستان اوومدن فرمانده یه سپاه با این همه طمطراق برا سخنرانی برای نیروهای لشکر واسه همه میتونه خیلی جذاب بشه . همه ماهایی که بار اولمون بود که میخواستیم حاجی رو ببینیم این تصور رو داشتیم توو ذهنامون که میریم یه فرمانده درشت هیکل با ابهت و خشن و لی مسن و پیر یا حداقل میانسال که از شروط ظاهری با تجربگی یه فرمانده سپاه و لشکر میتونه قلمداد بشه، باشیم. جالبه که اوونایی که حاجی رو دیده بودند و میگفتند باحاله هیچوقت نشده بود که بگن جوونه یا پیره و... . بگذریم... روز سال تحویل ، پس از تحویل سال (جاتون خالی بود) ، فکر کنم نزدیکای ظهر بود که همه به خط شدیم رفتیم سر قرار . همه گردانها هم یکی یکی به صورت گروهان ، گروهان می اومدند به محل که تقریبا" بین دو تا تپه ماهور کوتاه کنار جاده خاکی دهکده که از کنار مقر گردان حمزه رد میشد ، روبروی مقر گردان حمزه، خلاصه همه نشسته بودیم هوا هم کم کم داشت گرمتر میشد و ظل آفتاب نزدیک، از طرفی ساعتی بیشتر به نماز ظهر نمونده بود. توو دلم میگفتم بابا پس چرا نیومد؟ نکنه پشیمون شده؟ شایدم رفته سال تحویلیه یه سری به زن و بچه اش بزنه؟ و یکی دیگه جاش میاد و اصلا" ببینم این بنده خدا یعنی میاد که ببینیم چه شکلیه؟ پیره؟ جوونه؟ .... توو همین فکرها بودم و مطمئنم که خیلی از رزمنده های دیگه هم مثل من بودند که ...... یهو دیدیم یه جوون رشید باریک اندام و قد بلند که ریش پر و کاملی نداشت و به هش میخورد بیشتر از بیست و سه، چهار ساله نباشه!!! با یه لباس ساده که پیراهن فرم سپاه رو شلوار بسیجیش و پوتینهای کهنه ولی تمیزو واکس خورده اش که سادگیشو دوچندان میکرد اوومد روبروی جمعیت ،پای تپه ماهور که نسبت به جمعیت توو بلندی قرار داشت. با یه بلندگوی معمولی با چند تا بوق که برو بچ تبلیغات لشکر آماده کرده بودند شروع کرد به سخنرانی.....بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین .انه خیر ناصر و معین و با آیه ای از قرآن کریم شروع کرد: ان تنصر الله ینصرکم و یثبت اقدامکم و ......ان الله یغیر..... بعدش با معذرت خواهی کلامشو اینطوری شروع کرد که از تمام عزیزان امام و بزرگواران و سروران خودم حلالیت میطلبم و عذر خواهی میکنم که توو هوای گرم اولین روز بهار معطل حقیر شدید و از ساعت استراحت محروم .... حلال کنید این خادم کوچیک تون رو ، و ............. رفته بودم بدجوری توو فکر که : خدایا چی فکر میکردیم چی شد!! این بنده خدا عجب آدم عجیب و افتاده ایه. آخه فرمانده یه سپاه ، یه لشکر .... (که من تازه با این مفاهیم نظامی آشنا شده بودم) انقدر جوون و نورانی و افتاده و خاضع . واقعا" برای منی که (لا اقل به خاطر جو خونواده ام با مسایل تقریبا" عمیق دینی و ....آشنا بودم و این صفات رو پیش تر از برخی روحانیون و علمای مسن و پیران عارف دیده بودم ) صفات اوون بنده خدا رو توو ذهنم یه جور دیگه تصور کرده بودم ، بدجوری شوک آور بود و کامل ذهنمو مشغول درون خودش کرده بود که یکهو صدای سید ابوالحسنی (خدا رحمتش کنه توو همون عملیات والفجر یک شهید شد .بیشتر موقع ها کنار هم بودیم حتی تو چادر هم جامون بغل هم بود...یادش گرامی) منو به خودم آورد که محمد.... حواست کجاست سخنرانی تموم شد. پاشو بریم وضو بگیریم برا نماز جماعت ظهر......................./. این خاطره شیرین از حاج همت رحمت الله علیه رو که توو زندگیم هیچوقت فراموش نکرده و نمی کنم( مثل یاد باقی روزهای پر خاطره اوون سالها و جبهه و عشق و حماسه و ایثارکه خدا میدونه لحظه لحظه اش برام زندگیه مجدده) خیلی سعی کردم تا اوونجا که ممکنه هم خلاصه کنم و هم توضیح کافی و روشن بدهم ،رو از این حقیر سراپا تقصیر بپذیرید.. در ضمن تصویر اینجا از روی یه پوستر لشکر که عکسش فکر میکنم از همون روز و همون سخنرانی هست و با دوربین گوشیم گرفتم هست . .برگ سبزیست تحفه درویش...... یاد همه دوستاو رفیقای سفر کرده بخیر... روحشون شاد و راهشون پر رهرو باد... کوچیک همه جوونای باحال و با غیرت و مومن ایرونی.////... نجف 47
  25. دی ماه سالروز عملیات پیروزمندانه کربلای پنج است پس از پایان این عملیات بود که تلاش‌های بین‌المللی برای پایان دادن به جنگ افزایش یافت. سنگینی شرایط دشوار پس از عملیات كربلا - 4 ضرورت انجام عملیات دیگری را ایجاب می‌كرد. عملیاتی كه پیروزی آن تضمین شده باشد و ضمناً از جنبه نظامی و سیاسی بسیار ارزشمند باشد تا آثار نامطلوب كربلا-4 را جبران نماید. ارزشمندترین منطقه موجود، شلمچه بود كه دشمن در آن مستحكمترین مواضع و موانع را داشت؛ بطوری كه عبور از آنها غیرممكن می‌نمود و با توجه به اصول نظامی شناخته شده و محاسبات كمی، ضریب موفقیت بسیار ناچیز بود و بالطبع تضمین پیروزی از سوی فرماندهان عملیات را غیرممكن می‌ساخت؛ لیكن ضرورت غیرقابل انكار ادامه جنگ در آن موقعیت و لزوم تسریع در تصمیم‌گیری پس از عملیات كربلا-4 سبب گردید كه صرفاً برای انجام تكلیف و با امید به نصرت الهی، تمامی نیروهای خودی اعم از رزمنده و فرمانده برای عملیات بزرگ كربلا-5 آماده شوند. اهداف عملیات منطقه شلمچه به لحاظ اهمیت سیاسی و نظامی آن، به عنوان یكی از معابر وصولی شهر بصره، همواره در زمره اهداف قوای نظامی جمهوری اسلامی ایران قرار داشت. در صورت تسلط بر این منطقه، جمهوری اسلامی می‌توانست برتری خود در جنگ را به اثبات برساند. موقعیت منطقه منطقه عملیاتی شلمچه كه در جنوب شرقی شهر مهم بصره قرار گرفته و تقریباً نزدیكترین محور وصولی به این شهر به شمار می‌آید، به مناطق و محورهای زیر محدود می‌باشد: از شمال، به آبگرفتگی جنوب زید از شرق، به دژ مرزی ایران و عراق از جنوب، به رودخانه اروند و اروند صغیر از غرب، به كانال زوجی و شهرهای تنومه و الحارثه. این منطقه از تعداد زیادی نهر، كانال، خاكریز، جاده و ... تشكیل شده است كه همه آنها در بخش شمالی اروند قرار دارند. همچنین، آبگرفتگي‌های متعددی در این منطقه وجود دارند كه از سوی ارتش عراق به عنوان موانعی در مقابل هرگونه نفوذ قوای جمهوری اسلامی ایجاد شده‌اند. استعداد دشمن منطقه عملیاتی در حوزه پدافندی سپاه سوم عراق بود و سه لشكر 11 پیاده، 5 مكانیزه و 3 زرهی در این منطقه مستقر بودند. با شروع عملیات، تعداد دیگری از لشكرهای عراق به تدریج در منطقه عملیاتی حضور یافتند. این لشكرها عبارت بودند از: الف- پیاده: لشكرهای 2، 4، 7، 8، 22، 32، 14، 15، 25، 18، 30، 29، 27، 28، 33، 20 و 35 ب- زرهی: لشكرهای 6، 10 و 12 ج- مكانیزه: لشكر 1 د- گارد ریاست جمهوری: لشكرهای 1، 2، 3 و 6 در ذیل، تمامی یگان‌هایی كه به منطقه كربلا - 5 اعزام شدند، بر حسب تیپ آورده شده است: الف- پیاده: تیپهای 36، 4، 5، 29، 18، 19، 38، 39، 23، 22، 28، 45، 47، 48، 14، 44، 71، 72، 74، 75، 76، 78، 79، 81، 82، 83، 84، 88، 90، 91، 93، 94، 95، 96، 101، 102، 103، 105، 106، 107، 109، 111، 112، 113، 114، 116، 117، 118، 119، 120، 238، 412، 413، 417، 418، 421، 422، 423، 426، 428، 429، 430، 431، 435، 436، 437، 438، 439، 442، 443، 501، 502، 506، 603، 604، 605، 701، 702، 703، 704، 707، 801 و 805 ب- زرهی: تیپهای 34، 6، 12، 26، 30، 16، 17، 42، 37، 50 و گردان تانك لشكر 11 پیاده ج- مكانیزه: تیپ‌های 27، 8، 20، 15، 25، 24، 46 د- گارد ریاست جمهوری: تیپ‌های 4، 5، 6، 7، 8، 16، 17 پیاده، 2 و 10 زرهی، 1 مكانیزه، 3 نیروی مخصوص و 11 كماندو هـ- نیروی مخصوص: تیپ‌های 65، 66 و 68 و- كماندو: تیپ‌های 1، 2 و 3 ستاد كل، هفت تیپ كماندویی از سپاه‌های هفت گانه و پنج گردان مستقل كماندو. ز- توپخانه: 46 گردان سازمان رزم خودی براساس موجودی 200 گردان نیرو، سازمان رزم به شكل زیر طراحی شد: قرارگاه خاتم‌الانبیاء(ص) قرارگاه كربلا لشكر 25 كربلا لشكر 41 ثارالله(ع) لشكر 19 فجر لشكر 10 سیدالشهدا(ع) لشكر 31 عاشورا تیپ مستقل 33 المهدی(عج) تیپ مستقل 18 الغدیر تیپ مستقل 48 فتح قرارگاه نجف لشكر 17 علی‌بن‌ابیطالب(ع) لشكر 5 نصر لشكر 105 قدس لشكر 155 ویژه شهدا لشكر 21 امام رضا(ع) تیپ مستقل 57 حضرت ابوالفضل(ع) تیپ مستقل 29 نبی‌اكرم(ص) تیپ مستقل 12 قائم(عج) قرارگاه قدس لشكر 27 محمد رسول‌الله(ص) لشكر 7 ولی‌عصر(عج) لشكر 8 نجف اشرف لشكر 14 امام حسین(ع) لشكر 32 انصارالحسین(ع) تیپ مستقل 44 قمر بنی‌هاشم(ع) همچنین، گردان مستقل 38 زرهی ذوالفقار، تیپ 20 زرهی رمضان و تیپ توپخانه 15 خرداد تحت امر قرارگاه خاتم‌الانبیاء(ص) بودند. در مجموع، 24 گردان توپخانه آماده آتش وجود داشت. در جریان عملیات نیز قرارگاه عملیاتی نوح و تیپ‌های مستقل 110 خاتم‌الانبیاء(ص) و 22 بدر به سازمان رزم عملیات ملحق شدند. طرح عملیات در همان بحث‌های اولیه طراحی مانور عملیات، چنین تدبیر شد كه یك محور هجوم در شمال منطقه پنج ضلعی و یك محور نیز در جناح راست آن، با عبور از كانال پرورش ماهی، قرار داده شود. در چنین صورتی، دشمن كه استحكامات منطقه را اغلب در جهت پدافند از شرق احداث كرده بود، با هجوم قوای جمهوری اسلامی از شمال به جنوب مواجه می‌شد. به دلیل محدودیت زمین و وابستگی منطقه پنج ضلعی با جناح راست منطقه عملیات، مقرر شد قرارگاه كربلا ماموریت شكستن خط و گرفتن "جای پا"ی اولیه را به عهده داشته باشد و دو قرارگاه قدس و نجف با عبور از این "جای پا" منطقه تصرف شده را توسعه دهند. شرح عملیات فرمان آغاز درگیری در ساعت 01:35 مورخ 19/10/1365 - با رمز یازهرا(س) - به یگان‌های خط‌ شكن ابلاغ شد. نیروهای قرارگاه كربلا با درهم شكستن مواضع دشمن در محورهای كانال پرورش ماهی، منطقه پنج ضلعی و شلمچه درصدد برآمدند با یكدیگر الحاق كنند. قرارگاه نجف نیز كه در شب اول عملیات تنها با یك لشكر در جزیره بوارین - به منظور فریب دشمن - وارد عمل شده بود، توانست بطور موقت و محدود در خط اول ارتش عراق در این جزیره رخنه كند. در ادامه عملیات، نیروهای خودی ضمن درهم شكستن دو پاتك عراق به سوی شلمچه پیشروی كرده و در ساعت 10 صبح به مجاورت كانال "هفت دهنه" رسیدند و با تصرف دو موضع هلالی شكل اول و دوم و موقعیت خود در منطقه پنج ضلعی و شلمچه را مستحكم كردند. عملیات در شب دوم در حالی ادامه یافت كه دشمن با آگاهی از تلاش اصلی فرماندهی عملیات، یگان‌هایی را كه به فاو و سایر مناطق عملیاتی برده بود، به سرعت به منطقه شلمچه منتقل می‌كرد. بخش اعظم تلاش دشمن به عقب راندن نیروها از غرب كانال و نیز جلوگیری از ایجاد الحاق در مثلث نوك كانال معطوف شده بود. به همین خاطر، در این شب كه قوای قرارگاه‌های قدس و نجف وارد عمل شده بودند، عواملی همچون آتش دشمن، نداشتن مواضع مناسب برای پدافند و ... موجب شد تا فقط به انهدام نیروی دشمن و استحكام مواضع متصرفه در روز اول و نیز برهم ریختن آرایش نیروهایی كه خود را برای پاتك آماده می‌كردند، بسنده شود. با آغاز روشنایی روز دوم عملیات، پاتك‌های سنگین دشمن - بیش از 20 مورد - در غرب كانال پرورش ماهی شروع شد كه در هر پاتك، رزمندگان خودی با تحمیل تلفات به یگان‌های دشمن، آنها را عقب می‌راندند. در شب سوم، پد " بوبیان"، بخشی از جاده آسفالت در جنوب كانال پرورش ماهی، پل دوم و نیز مواضع هلالی شكل نوك كانال به تصرف نیروهای قرارگاه كربلا درآمدند. نیروهای قرارگاه نجف نیز ضمن تصرف سومین موضع هلالی شكل، روی دژ مرزی پیشروی كرد. همچنین، قوای قرارگاه قدس حركت خود را در شرق نهر" دوعیجی "آغاز كرده و ضمن پاكسازی مواضع هلالی شكل سوم و چهارم، به جاده شلمچه دست یافتند و در نتیجه، یگان‌های دو قرارگاه قدس و نجف موفق شدند اهداف مرحله اول عملیات را تامین كنند. در ادامه، یگان‌های قرارگاه قدس به منظور تصرف خط دشمن در مجاورت نهر جاسم به پیش رفتند، لیكن به دلیل مقاومت نیروهای عراقی كه تا صبح روز بعد ادامه داشت، مجبور شدند تا خطر نهر دوعیجی عقب‌نشینی كنند. ساعت 9 صبح فشار هوایی و بمباران خطوط عملیاتی و عقبه‌های خودی همراه با بكارگیری سلاح‌های شیمیایی افزایش یافت و دشمن توانست نیروهای مستقر در محور كانال ماهی را عقب براند. در شب چهارم نیز طرح عملیات شب قبل مجدداً تكرار شد و همه یگان‌ها - به جز یك یگان كه وارد بوارین شده بود - پس از انهدام نیرو و در نهایت با روشن شدن آسمان به خطوط پدافندی روز قبل خود بازگشتند تا برای آغاز ماموریت بعدی آماده شوند. در ابتدای روز چهارم، پاتك دشمن به جزیره بوارین آغاز شد كه با تلاش نیروهای قرارگاه نجف این پاتك با ناكامی مواجه گردید. در محور قرارگاه كربلا نیز برای حفظ مواضع جناح راست و تثبیت موقعیت در منطقه كانال پرورش ماهی، نیروهای خودی به رها كردن آب مبادرت ورزیدند. به این ترتیب، پیشروی در این محور متوقف شد و عملیات با دو هدف اصلی "تصرف خط نهر جاسم" و "پاكسازی جزیره بوارین" ادامه یافت. از ساعت 3 بامداد روز پنجم عملیات، دشمن پاتك خود را در غرب كانال ماهی همراه با شدیدترین و پرحجم‌ترین آتش توپخانه در طول جنگ آغاز كرد و نهایتاً پس از حدود 5/2 ساعت تنها توانست دو موضع هلالی شكل را بازپس گیرد. با فرا رسیدن شب، یگان‌های قرارگاه نجف ماموریت دیگری را با هدف تصرف كامل بوارین و مقر دشمن آغاز كردند و موفق شدند فقط به هدف دوم (تصرف مقر دشمن) دست یابند. در روزها و شبهای بعد نیز ، رزمندگان خودی طی درگیری‌های متعدد توانستند علاوه بر استقرار در شرق نهر جاسم، قسمتی از غرب این نهر را به عنوان "سرپل" به دست آورند. متقابلاً، دشمن در حالی كه تلفات بسیاری را متحمل شده و زمین ارزشمند شرق نهر جاسم را از دست داده بود، با تداوم عملیات در غرب این نهر و پذیرش تلفات بیشتر، سرانجام برای جلوگیری از پیشروی قوای نظامی سپاه پاسداران، تعداد زیادی از یگان‌های خود را وارد منطقه كرد. در این میان، با توجه به مشكلات، موانع و كمبودهای موجود به نظر می‌رسید تداوم عملیات در غرب نهر جاسم و دستیابی به كانال زوجی به سهولت امكان‌پذیر نیست. بنابراین، در تاریخ 7/11/1365 مقرر شد مهلت دوهفته‌ای به یگان‌های عمل كننده -فرصت بازسازی و تجدید قوا - داده شود تا آمادگی لازم را برای ادامه عملیات بیابند. در شامگاه مورخ 3/12/1365، مرحله تكمیلی عملیات آغاز شد و نیروها با پیشروی در محور نهرجاسم موفق گردیدند چهارراه شلمچه را به تصرف خود درآوردند. متقابلاً، دشمن نیز با فرارسیدن صبح، علاوه بر انجام سه مورد پاتك - همراه با استفاده از سلاح شیمیایی - خطوط خود در این محور را تقویت كرد. در ادامه عملیات، نیروهای خودی موفق شدند تا روز 13/12/1365 ضمن پیشروی در غرب كانال ماهی و تصرف هلالی شكل شوم و نیز تسخیر یكی از مستحكمترین قرارگاه‌های دشمن در منطقه، به انهدام نیروهای دشمن بپردازند. نتایج عملیات عبور از موانع نفوذناپذیر دشمن در شرق بصره و حضور در حومه این شهر به گونه‌ای اهمیت یافت كه متعاقب این عملیات: - موقعیت سیاسی و نظامی عراق تضعیف شد و در نتیجه حملات گسترده این كشور به مراكز اقتصادی، صنعتی و مسكونی ایران بار دیگر آغاز شد. - اوضاع جبهه‌های نبرد به سود قوای نظامی ایران تثبیت شد و سپاه پاسداران یكی از ارزنده‌ترین تجارب نظامی خود را كسب كرد. - تلاش‌های بین‌المللی برای پایان دادن به جنگ افزایش یافته و به تصویب قطعنامه 598، كه در آن برای اولین بار تا حدودی نظریات جمهوری اسلامی ایران ملحوظ شده بود، در شورای امنیت سازمان ملل انجامید. - حضور گسترده نظامی امریكا و متحدینش در خلیج فارس آغاز شد و یكی از هواپیماهای مسافربری ایران توسط ناوگان امریكا ساقط گردید. - آخرین آمار انهدام نیروی دشمن از شروع عملیات كربلا 5 تا پس از عملیات تكمیلی كربلا 5 به شرح زیر است: الف- انهدام 55 تیپ زرهی، مكانیزه، نیروی مخصوص و پیاده به میزان 100% و 67 تیپ به میزان 50% ب- كشته شدن حدود 30 هزار نفر و مجروح شدن حدود 70 هزار نفر. ج- به اسارت درآمدن 2650 نفر د- انهدام 870 تانك و نفر، 1000 خودرو، 180 توپ صحرایی، 120 توپ ضدهوایی، 400 خمپاره انداز و تفنگ 106 میلمتری، 45 هواپیما و 7 هلی‌كوپتر هـ- اغتنام 230 تانك و نفربر، 200 خودرو، 20 توپ صحرایی، 100 توپ ضدهوایی، 250 خمپاره‌انداز و تفنگ 106 میلیمتری و 100 دستگاه مهندسی. پايان -------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- درسهای کربلای 5 باید در دانشگاه تدریس بشود امروز طرحهای عملیاتی سپاه ، در والفجر 8 ، در کربلای 5 ، در عملیاتهای مهم جنگ در طول چند سال ، درسهای قابل استفاده برای همه دانشگاههای جنگ است . کسانی که اهل دانش نظامی هستند ، می دانند یکی از دشوارترین و غیر قابل دسترس ترین تاکتیکهای نظامی و جنگی عبور از رودخانه است ، آنوقت عبور از رودخانه ، در والفجر 8 ، آن هم رودخانه اروند اعجاب انگیز است . در هیچ دانشگاهی هم این را نخوانده بودند ، اما امروز کاری که آنها کردند ؛ در دانشگاهها می تواند تدریس بشود و تدریس هم می شود . همین الآن ، همین حالا دارد تدریس می شود . یا ( عملیات ) کربلای 5 و انهدام دژهای تسخیرناپذیر عراق که به وسیله شورویهای آن روز به وجود آمده بود و یک تاکتیک غیر قابل ضربه و ضد ضربه بود . می گفتند اصلا ضد تدبیر ندارد ، به هیچ تدبیری نمی شود آن را از بین برد . تاکتیکی است که ضد تاکتیک ندارد . واقعش هم ، همین جور بود . اگر ابتکار نظامی برخاسته از شور ایمان و فداکاری بچه ها نبود ، همین جور بود . قابل دسترس نبود ... فرمانده کل قوا آیت الله خامنه ای 23/7/1374 منبع : آوینی