جستجو در انجمن

مشاهده نتایج برای برچسب های 'نبرد'.



تنظیمات بیشتر جستجو

  • جستجو بوسیله برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


انجمن ها

  • بخش داخلی
    • اخبار و قوانین
    • ماهنامه میلیتاری
    • گالري عكس و فيلم
    • کتابخانه میلیتاری
    • مقالات برتر
  • War and History - بخش جنگ و تاریخ
    • مباحث جامع نظامی
    • پیمان ها - قراردادها و معاملات تسلیحاتی
    • دکترین و استراتژی
    • عملیات های نظامی
    • جنگ تحمیلی
    • تحولات روز امنیتی نظامی بین الملل
    • General Military Discussions
  • Air force Forum - بخش نیروی هوایی
    • هواپیماهای نظامی
    • بالگردهای نظامی
    • تسلیحات هوایی
    • متفرقه در مورد نیروی هوایی
    • سایر بخشهای نیروی هوایی
    • Airforce - English
  • Army Forum - بخش نیروی زمینی
    • ادوات و تسلیحات زمینی
    • خودروهای نظامی و زره پوش ها
    • مباحث جامع زرهی
    • توپخانه زمینی
    • موشک های زمین پایه
    • الکترونیک زمینی
    • تجهیزات و تسلیحات انفرادی
    • متفرقه نیروی زمینی
    • سایر بخشهای زمینی
    • Ground forces - English
  • Navy Forum - بخش نیروی دریایی
    • شناورهای سطحی
    • شناور های زیرسطحی
    • هوا دریا
    • تسلیحات دریایی
    • سایر بخش های نیروی دریایی
    • علوم و فنون دریایی
    • راهبردها و راهکنش های دریایی
    • تاریخ نیروی دریایی
    • اخبار نیروی دریایی
    • Navy - English
  • News Section - بخش خبر
    • اخبار روز ایران و جهان
    • اخبار صفحه اول
    • رایانه و شبکه
    • English News
  • Non-Military Forums - سایر بخشها
    • دیگر موضوعات و مطالب

پیدا کردن نتایج در ...

یافتن نتایج که ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروز رسانی

  • شروع

    پایان


Filter by number of...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


Website URL


Yahoo


Skype


Location


Interests

پیدا کردن 4 results

  1. behnamsniper

    نبرد نورفولک

    لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر نبرد نورفولک نبرد نورفولک یک درگیری تانک ها بود که در تاریخ 27 فوریه 1991 در طول جنگ خلیج فارس بین ایالات متحده امریکا و انگلستان از یک سو و نیروهای گارد ریاست جمهوری بعثی عراق در سوی دیگر روی داد. نیروهای اولیه درگیر در این نبرد لشکر 2 زرهی امریکا، لشکر یکم پیاده (مکانیزه) و تیپ 18 مکانیزه و تیپ 9 زرهی از نیروهای گارد ریاست جمهوری عراق و واحد های دیگری از لشکرهای عراقی بودند. از انجا که یکی از تیپ های لشکر 1 مستقر نشده بود، لشکر 2 زرهی به لشکر 1 پیاده امریکا ملحق شده بود. لشکر 1 زرهی بریتانیا ماموریت داشت تا از جناح راست نیروهای VII (یکی از دو ارتش اصلی اروپایی امریکا در طول جنگ سرد) محافظت کند. رقیب اصلی لشکر 1 بریتانیا در این زمان لشکر 52 زرهی عراق و لشکرهای چندگانه پیاده عراقی بودند. این نبرد، اخرین نبرد در جنگ بود که بعد از ان اتش بس همه جانبه ایجاد شد. بعد از اتش بس دو نبرد دیگر در نزدیکی چاه های نفت الرمیله روی دادند. براساس برخی منابع، نبرد نورفولک دومین نبرد بزرگ تانک ها در طول تاریخ امریکا و بزرگترین نبرد تانک ها در جنگ اول خلیج فارس است. بیشتر از 12 لشکر همراه با چنیدن تیپ و واحدهای جداگانه در نبرد نورفولک شرکت داشتند. نیروهای امریکایی و بریتانیایی حدود 750 دستگاه تانک و صدها نوع دیگر از خودروهای عراقی را نابود کردند. البته این حجم از نابودی ارتش عراق، جدای از نابودی دو لشکر گارد ریاست جمهوری عراق توسط لشکر 3 زرهی در Objective Dorset در تاریخ 28 فوریه 1991 است. در طول این عملیات، لشکر 3 زرهی توانست 250 دستگاه خودروی دشمن را منهدم کرده و 2.500 سرباز عراقی را اسیر کند. بیش از یک دهه از این نبرد گذشت تا کیفیت و چگونگی منابع در مورد اغلب نبردهای جنگ اول خلیج فارس روشن شود. بسیاری از نبردهای زمینی در طول عملیات طوفان صحرا از بسیاری از نبردهایی که در اروپای جنوبی و غربی در طول جنگ جهانی دوم روی داد-حداقل از نظر تعداد تجهیزات به کار گرفته شده در ان- بزرگتر بودند. نمای کلی عملیات این نبرد حدودا در 60 مایلی شرقی و به فاصله 18 ساعت از نبرد البصیه (Battle of Al Busayyah- نبرد تانکی که در 26 فوریه 1991 بین ارتش عراق و نیروهای امریکایی روی داد. این نبرد به نام شهر البصیه که شاهراهی مهم و یکی از دژهای دفاعی عراق بود نام گرفته است)، و چند کیلومتر دورتر از نبرد 73 شرقی روی داد. نبرد نورفولک به نام منطقه نورفولک، منطقه ای که خطوط لوله نفت IPSA و چندین خط اهن و انبار تجهیزات عراقی که ارتش از ان دفاع می کرد را در خود جای داده بود، نام گرفته است. منطقه نورفولک در غرب خط مبدا حرکت جنگی کیوی، شرق خط مبدا حرکت جنگی اسمش، و شمال خط مبدا حرکت جنگی گریپ قرار داشت. خطوط مبدا حرکت جنگی (phase line) مرجع های نقشه ای هستند که هر چند کیلومتر یک بار بر روی نقشه برای اندازه گیری پیشروی یک عملیات نظامی مورد استفاده قرار می گیرند. نیروهای درگیر نیروهای درگیر در این این نبرد شامل لشکر 1 پیاده، تیپ سوم از لشکر 2 زرهی امریکا، و تیپ های 18 مکانیزه و 9 زرهی گارد ریاست جمهوری عراق و واحدهایی دیگر از 11 لشکر عراقی همچون لشکرهای 26، 48، 31 و 25 زرهی عراق می شدند. لشکرهای 10 و 12 زرهی عراق نیز حضور داشتند. عراقی ها دو تیپ مستقل زرهی نیز در منطقه داشتند که شامل تیپ های 50 و 29 زرهی می شد. لشکر 3 زرهی امریکا مسئولیت نبرد در منطقه دورست را بر عهده داشت. عملیات ضد شناسایی نیروی ویژه 1-41 پیاده، واحدی سنگین از لشکر 2 زرهی بود. در ابتدا این واحد شامل گردان یکم، هنگ 41 پیاده، گردان سوم، هنگ 66 زرهی، گردان چهارم و هنگ سوم توپخانه می شد. نیروی ویژه 1-41 اولین گروه ائتلافی بود که در تاریخ 17 فوریه 199 به مرز عربستان صعودی نفوذ کرد و و عملیات های زمینی در خاک عراق با نیروهای بعثی در تاریخ 17 فوریه صورت داد. به فاصله کوتاهی بعد از رسیدن، نیروی ویژه 1-41 همراه با اسکادران اول و هنگ چهارم سواره نظام ماموریت ضد شناسایی را دریافت کرد. این نیروی مشترک و کار گروهی انها به نام نیروی ویژه اهنین (Task Force Iron ) شهرت یافت. عملیات ضد شناسایی عموما شامل نابودی و عقب راندن واحد های شناسایی دشمن و عدم اجازه به نظارت بر نیروی های خودی اطلاق می شود. در 15 فوریه 1991، گردان چهارم از هنگ سوم توپخانه بر روی یک کاروان عراقی و چند کامیون همراه که مشغول شناسایی و نظارت نیروهای امریکایی بودند اتش گشود. در 16 فوریه 1991 به نظر می رسید که چندین خودروی عراقی در حال شناسایی و مراقبت نیروی ویژه هستند و با اتش امریکایی ها عقب رانده شدند. گزارش شد که یک دسته نظامی دیگر عراقی در شمال شرقی نیروی ویژه موضع گرفته اند. انها نیز با اتش توپخانه عقب رانده شدند. غروب همان روز گروه دیگری از خودروهای عراقی شناسایی شدند که به سمت مرکز نیروی ویژه حرکت می کردند. به نظر می رسید که این خودروها از نو ع BTR و تانک های ساخت شوروری باشند.ساعتی بعد نیروی ویژه با واحد های شناسایی عراقی درگیر شد. امریکایی های با شلیک موشک تاو یک تانک را نابود کردند. بقیه گروه شناسایی عراقی یا با اتش توپخانه نابود شدند و یا عقب نشینی کردند. در 17 فوریه 1991 عراقی ها با اتش خمپاره به نیروی ویژه حمله کردند و بعد از ان موفق به فرار شدند. غروب همین روز عراقی ها با اتش توپخانه به نیروی ویژه حمله کردند اما صدمه ای به نیرو وارد نشد. حمله و نفوذ قبل از حمله، برای کاستن از مقاومت عراقی ها، گردان های چهرام از هنگ سوم توپخانه و هنگ 210 توپخانه شروع به اتش بر روی مواضع عراقی ها کردند. حدود 300 توپ از چندین کشور مخنلف در حمله شرکت داشتند. بیش از 14.000 دور شلیک توپخانه و بیش تر از 4.900 موشک از سامانه راکت انداز چند گانه MLRS بر روی مواضع عراقی ها در این نوبت از حمله شلیک شد.در مراحل اولیه از این اتش ها، عراق حدود 22 گردان توپخانه خود را از دست داد. این میزان تخریب شامل نابودی حدود 396 قبضه توپ عراق نیز می شود. در پایان این حملات، تجهیزات نیروی توپخانه عراق دیگر وجود نداشت. یکی از واحد های عراقی که در طول اماده سازی کاملا منهدم شده بود، گروه توپخانه 48 پیاده نظام بود. فرمانده این گروه اعلام کرد که واحد وی 83 قبضه از 100 قبضه توپ خود را حین اماده سازی از دست داد. مکمل این حملات زمینی، حملات هوایی بمب افکن های B-52 و AC-130 های نیروی هوایی بودند. پیاده نظام نیروی ویژه 1-41 ماموریت یافت تا به مواضع اولیه دفاعی در مرز عربستان صعودی-عراق نفوذ کند. بار دیگر اسکادران اول و هنگ چهارم سواره نظام به کمک انها امدند. زمانی که انها وارد خاک عراق شدند با مواضع و سنگرهای بتونی چندگانه عراقی ها مواجه شدند. این مواضع دفاعی توسط واحدی به بزرگی تیپ محافظت می شدند. واحد های امریکایی اماده درگیری با سربازانی که در این مواضع و سنگرهای بتونی تقویت شده موضع گرفته بودند شدند. شش ساعت طول کشید تا نیروی ویژه بتواند این سنگرهای بتونی پیچیده را پاکسازی کند. عراقی ها با اتش سلاح های کوچکی همچون ار پی جی ها، خمپاره ها و انچه که از تجهیزات توپخانه برایشان باقی مانده بود با نیروی ویژه درگیر شدند. مجموعه ای از درگیری هایی که روی داد باعث تلفات سنگین و عقب رانده شدن عراقی ها از مواضعشان شد. تعداد بسیاری نیز به اسارت در امدند، تعدای فرار کردند و کشته شدند یا توسط دیگر واحد های ائتلاف دستگیر شدند. در طول پاکسازی سنگرهای بتونی، نیروی ویژه دو پست فرماندهی تیپ و پست فرماندهی لشکر 26 پیاده عراقی را اشغال کرد. نیروی ویژه یک فرمانده تیپ، چندین فرمانده گردان، فرماندهین همراه و افسران ستاد عراقی را دستگیر کرد. همان طور که درگیری ادامه می یافت، نیروی های پیاده نیروی ویژه از فاصله نزدیک با تانک هایی که در دخل گودال پنهان شده بودند و کمین کرده بودند درگیر شدند. برای چند ساعت، تیم های فرعی ضد تانک عراقی مسلح به RPG، تانک های تی 55، و نیروهای پیاده عراقی به خودروهای در حال عبور امریکایی اتش گشودند، و تنها توسط دیگر تانک های امریکایی و خودروهای رزمی که به دنبال نیروهای جلودار می امدند، نابود شدند. نیروی ویژه 1-41 به خاطر این اقدامات، نشان افتخار UAV را دریافت کرد. نبرد اغاز می شود نبرد نورفولک به نوعی ادامه درگیری بود که با نبرد 73 شرقی در روز قبل از ان اغاز شد. نبرد نورفولک در ساعت 30 بامداد روز 27 فوریه اغاز شد. دو تیپ حمله کننده لشکر یکم پیاده امریکا، شامل تیپ سوم از لشکر دوم زرهی، در خطوط مبدا حرکت جنگی 75 شرقی، 2.000 متر بالاتر از خطوط 73 شرقی مستقر بودند. تیپ های امریکایی با لشکر توکلنا علی الله (Tawakalna Division ) از گارد ریاست جمهوری و تیپ 73 از لشکر 12 زرهی عراق درگیر شدند. لشکر توکلنای گارد ریاست جمهوری عراق، قوی ترین لشکر عراق بود که 220 تانک T72 و 278 IFV (خودروی زره پوش چرخ دار یا شنی دار) در اختیار داشت. در طول این درگیری لشکر 12 زرهی عراق نابود شد. حدود 40 تانک عراقی و تعدا مشابهی خودروی زرهی عراقی نابود شدند. با حمایت هوایی از طرف گردان دوم، حملات بالگردهای هوانیروز و اتش پشتیبانی گردان چهارم از هنگ سوم و هنگ 210 توپخانه، که مانع حملات توپخانه ای عراق می شدند، لشکر 1 پیاده توانست راهی از بین خطوط دوم عراقی ها باز کند. سه ساعت بعد از این رویداد، لشکر یکم 6.2 مایل از منطقه نورفولک عبور کرد و در بین مه غلیظ توانست تانک ها، کامیون ها و پیاده نظام عراقی را نابود کند. لشکر 2 زرهی 60 تانک عراقی و 35 خودروی زره پوش جنگی (AFV) و خطوط انتقال نفت IPSA را نابود کرد. در بحبحه و سردرگمی عملیات، واحد های امریکایی با نیروهای عراقی در بیابان قاطی شدند. این سردرگمی باعث چند شلیک به نیروهای خودی شد. اسکادران اول و هنگ چهارم زرهی سواره نظام، حمله لشکر 1 پیاده در عراق و کویت را رهبری و هدایت کردند، و راه فرار ارتش عراق در کنار شهر کویت و بزرگراه بصره را بستند. اسکادران پیشروی سریع خود را ادامه داد و در اوج کار خود توانست فرودگاه صفوان در عراق را تصرف کند. اسکادران اول، هنگ چهارم زرهی سواره نظام توانستند 65 تانک، 66 نفربر زره پوش ( APC)، 66 کامیون، 91 سنگر بتونی را نابود کرده و 3.010 سرباز دشمن را اسیر کند. با طلوع خورشید، لشکر 1 پیاده توانست کنترل منطقه نورفولک را به دست گیرد و لشکر پیاده مکانیزه توکلنا نیز به عنوان یک نیروی رزمی دیگر وجود خارجی نداشت. در مجموع 11 لشکر عراقی نابود شدند. تمامی تلفات امریکایی 6 کشته (یک نفر بر اثر اتش نیروی های خودی) و 25 مجروح بود. نیروی ویژه 1-41 چند خودروی زرهی و چند تاک ابرامز خود را از دست داده بود. لشکر 2 زرهی و لشکر 1 پیاده 550 تانک عراقی و 480 نوع از دیگر خودروهای عراقی را در طول نبرد نابود کردند. حضور بریتانیا لشکر 1 زرهی بریتانیا مامور محافظت از جناح راست نیروهای VII بود. طراحان عملیات نیروی ویژه چنین تصور کرده بودند که زمانی که حمله نیروهای VII به داخل مواضع عراق مشخص شود، لشکر 52 زرهی عراق ضد حمله را اغاز خواهد کرد. لشکر 1 زرهی بریتانیا دو تیپ (چهارم و هفتم) در اختیار داشت که در عملیات گرانبی (Operation Granby) شرکت کردند، عملیات گرانبی نامی بود که به عملیات های نظامی ارتش بریتانیا در طول جنگ اول خلیج فارس اطلاق شد.لشکر 1 به تانک های چلنجر 1 به عنوان تانک اصلی میدان نبرد مسلح بود. این تانک ها به توپ های 120م خان دار، دوربین های حرارتی، و زره های کامپوزیتی چوبام (از معروف ترین زره های کامپوزیتی) مسلح بودند و تنها رقیب انها در میدان نبرد تانک امریکایی M1A1 ابرامز بود. سربازان پیاده بریتانیایی با خودروهای زرهی سری Warrior (یک سری از خوردوهای زرهی انگلیسی که برای جایگزینی با سری قدیمی FV430 ساخته شدند) به میدان نبرد اعزام می شدند. وریر های حفاظت زرهی بسیار خوبی داشتند و به یک توپ 30 م مجهز بودند.مدل های اصلاح شده از این خودرو شامل نمونه خمپاره انداز، موشک های ضد تانک میلان، و خودروی فرماندهی و کنترل نبرد بودند: علاوه بر این بریتانیایی ها طیف متنوع و عالی از خودروهای زرهی سبک بر پایه شاسی FV101 Scorpion را در اختیار داشتند. توپخانه انگلیسی ها عمدتا شامل هویتزرهای M109، M110 و سامانه راکت انداز چند گانه MLRS می شد که با سیتم های امریکایی هماهنگی داشتند. پشتیبانی هوایی انها نیز شامل بالگردهای غزال –که برای شناسایی به کار برده می شدند-و بالگردهای Lynx می شد که معدل بالگرد AH-1 کبرا بود. انگلیسی ها واحدهای پزشکی، لجستیکی و مهندسی لازم را نیز در اختیار داشتند. این واحد کوچک اما قدرتمند توسط سرلشکر 47 ساله رابرت اسمیت فرماندهی می شد. وی عضو واحد چتربازان بریتانیا و کارشناس زرهی و تاکتیک های تانک شوروی بود. لشکر وی دو تیپ در اختیار داشت. تیپ چهارم با مهندسان و توپخانه بیشتر تقویت شده بود. تیپ چهارم برای ماموریت های شکست محاصره ناگهانی و پاکسازی زمین در زمان نفوذ در نظر گرفته شده بود. تیپ هفتم سنگین زرهی نیز برای درگیری های تانک با تانک در نظر گرفته شده بود. در 26 فوریه 1991، توپخانه انگلیسی ها برای یک ساعت بر مواضع عراقی ها اتش گشود. این اتش سنگین ترین اتش از زمان جنگ جهانی دوم بود. همان شب، تیپ هفتم انگلیسی وارد یک نبرد شبانه تانک با گردان تانکی از لشکر 52 زرهی عراق شد. بعد از 90 دقیقه درگیری، بیش از 50 تانک عراقی و خدمه ان نابود شدند. همان شب، تیپ 4 انگلیسی یک ستاد و محل توپخانه تیپ 807 لشکر 48 پیاده را نابود کرد. نیروهای پیاده انگلیسی مواضع دفاعی عراقی را که تیپ 803 پیاده از ان دفاع می کرد را پکسازی کردند. بعد از 48 ساعت درگیری، لشکر 1 زرهی بریتانیا توانست چهار لشکر پیاده عراقی (لشکرهای 26، 48، 31 و 25) را نابود کند و با چندین درگیری سریع مواضع لشکر 52 زرهی را اشغال کند. تا نیمه شب هیچ گونه مقاومت سازمان یافته ای از سوی عراق بین لشکر 1 زرهی انگلیسی تا خلیج فارس وجود نداشت. در این روز، یک تانک چلنجر انگلیسسی توانست دوربردترین شکار تانک ثبت شده را با استفاده از مهمات زره شکاف کفکش دار تثبیت شده با بالک (APFSDS-یک نوع مهمات نفوذگر انرژی جنبشی که برای هدف قرار ددادن خودروهای مدرن طراحی شده است) از فاصله 4.700 متری ( 2.9 مایلی) به دست اورد که دوربرد ترین شکار تانک به تانک ثبت شده است. در 27 فوریه 1991، لشکر 1 زرهی بریتانیا توانست مناطق نهایی در بزرگراه بصره در شمال رشته کوه مولتا (Multa ) را تصرف و امن کند. لشکر 1 زرهی بریتانیا 217 مایل را ظرف 97 ساعت طی کرده بود. لشکر 1 زرهی 200 تانک عراقی را نابود کرده و یا به غنیمت گرفته بود و تعدا بسیار بیشتری از خودروهای زرهی، کامیون ها، خودروهای شناسایی و....را نیز نابود کرده بود. منطقه دورست در 28 فوریه، لشکر 3 زرهی امریکا بعد از مقاومت شدید عراقی ها و نابودی بیش از 250 خودروی دشمن منطقه دورست را پاکسازی کرد. تیپ 3 و لشکر 3 زرهی نیز 2.500 سرباز دشمن را اسیر کردند. نبردها و اقدامات لشکر 3 و تیپ 3 باعث نابودی دو لشکر گارد ریاست جمهوری عراق شد. در ظرف تقریبا 24 ساعت نبرد مداوم، تیپ 3 توانست 547 خودروی دشمن از جمله 102 تانک، 81خودروی زرهی، 34 قبضه توپ و 15 توپ ضد هوایی را نابود کرده و یا غنیمت بگیرد. صد ها تن پشتیبانی و تدارکات و 528 اسر نیز غنیمت این مرحله از عملیات بود. در طول عملیات، تنها 3 تانک M1A1 ابرامز لشکر سه زرهی اسیب دید. پانزده سرباز لشکر سوم بین دسامبر 1990 و اواخر فوریه 1991 کشته شدند. در اوج نبرد، لشکر 3 زرهی شامل 32 گردان و 20.533 نفر پرسنل بود. این نیرو بزرگترین ائتلاف در جنگ خلیج فارس و بزرگترین لشکر زرهی در تاریخ بود. نیروی زرهی ان نیز شامل 360 تانک ابرامز، 340 خودروی زرهی برادلی، 128 هویتزر خودکششی 155 م، 27 بالگرد تهاجمی اپاچی، 9 سامانه راکت انداز چند گانه MLRS و.......بود. زمان: 27 فوریه 1991 مکان درگیری : استان المثتی عراق نتیجه: پیروزی قاطع نیروهای ائنلاف نیروهای درگیر رژیم بعثی عراق ایالات متحده- انگلستان واحدهای درگیر عراق لشگرهای توکلنا علی الله گارد ریاست جمهوری لشکر 10 زرهی لشکر 12 زرهی لشگر 52 زرهی لشگر 25 پیاده لشگر 26 لشگر 31 پیاده لشگر 48 پیاده تیپ 9 زرهی تیپ 18 مکانیزه تیپ 50 زرهی تیپ 29 زرهی امریکاو انگلیس لشکر 2 زرهی امریکا (نیروی مهاجم) لشگر 1 پیاده لشگر 3 پیاده لشگر 1 سواره نظام لشگر 1 زرهی بریتانیا تیپ 210 توپخانه اسکادران اول، هنگ چهارم سواره نظام (امریکا) تلفات و خسارات نیروهای بعثی (در مواجهه با نیروهای امریکایی) تلفات سنگین 937 سرباز اسیر 550 تانک نابود شده 480 نوع دیگر خودروهای نابود شده 396 قبضه توپ نابود شده منطقه دورست تلفات سنگین 250 تانک نابود شده 2.500 سرباز اسیر بخش انگلیسی ها تلفات سنگین 200 تانک نابود شده تلفات سنگین بر خودروهای زرهی امریکا 6 سرباز شکته شده 25 مجروح 5 تانک نابود شده 4تا 5 خودروی زرهی نابود شده منطقه دورست 15 سرباز کشته شده 3 تانک اسیب دیده بریتانیا تعدای مجروح و زخمی مترجم: محمد رجبعلی منبع: https://en.wikipedia.org/wiki/Battle_of_Norfolk توجه: این مطلب قبلا توسط حقیر در سایت jangavaran.ir منتشر شده است. شادی ارواح طیبه امام، شهدا، شهدای مدافع حرم، شهدای آتش نشان سلامتی و تعجیل در فرج آقا، مولا و صاحب اختیارمون مهدی قائم (عج) سلامتی و طول عمر با عزت برای نائب بر حق ایشان امام خامنه ای (مد ظله العال ) سلامتی و پیروزی رزمندگان جبهه مقاومت 5 صلوات محمدی عنایت کنید
  2. به نام حق مقدمه نبرد دريايي هند و پاکستان در سال 1971 به سري تهاجماتي دريايي گفته ميشود که بين نيروي دريايي اين دو کشور در خلال جنگ 1971 صورت گرفت . اين نبردها که بخش جدايي ناپذير این جنگ و درگیری های پاکستان در بنگلادش نیز محسوب میشوند . درگیری های متوالی از سوی نیروی دریایی هند برای اعمال فشار از سمت دریا صورت می گرفتند آنهم در زمانی که نیروی زمینی و هوایی هندوستان حلقه درگیری در شرق پاکستان را از چند جهت تنگ تر میکردند . عملیات دریایی با ماموریتهای محاصره دریایی ، پدافند هوایی ، پشتیبانی زمینی و عملیات لجستیک صورت میگرفت . در چند عملیات موفق نیروی دریایی هند در شرق پاکستان ، نیروی دریایی هند دو عملیات بزرگ دریایی با نامهای " عملیات ترایدنت " و عملیات پیتون " را در جبهه غربی خود ، قبل از آغاز جنگ رسمی میان هند و پاکستان به اجرا گذاشته بود . پیش زمینه نیروی دریایی هند در دوره نبردهای 1965 هند و پاکستان نقش حیاتی و درستی در جنگ ایفا نکرد ، چرا که بیشتر جنگ در آن دوران بر روی حملات و درگیری های زمینی متمرکز بود . در 7 سپتامبر ناوگان کوچکی از نیروی دریایی پاکستان تحت فرماندهی ناخدا انوار ، بر روی پایگاه راداری نیروی دریایی هند در ورکا اجرای آتش کرد ، این پایگاه در 300 کیلومتری جنوب بندر پاکستانی کراچی قرار داشت . که با همین عنوان یعنی عملیات ورکا شناخته میشود . این عملیات یکی از مهمترین ترین عملیات های جنگ 1965 محسوب میشود . این موفقیت نیروی دریایی پاکستان سبب شد تا نیروی دریایی هند به سرعت میسر توسعه و مدرنیزه شدن را در پیش بگیرد . متعاقبا ، بودجه 350 میلیون روپیه ای نیروی دریایی به رقمی در حدود 1.15 میلیارد روپیه رشد کرد ، ناوگان جنگی نیروی دریایی هند با بکار گیری چند اسکادران اضافه زیردریایی و به خدمت گرفتن 6 کشتی موشک انداز اوزا از شوروی سابق تقویت شد . نیروی هوادریای هند نیز متعاقبا تقویت گشت . همچنان که بحران در شرق و غرب پاکستان آغاز شده بود ، نیروهای مسلح هندی با هدف مداخله و ورود به درگیری ، جنگ آزاد سازی بنگلادش را آغاز کردند . برای مطالعه بیشتر پیش زمینه ؛ http://www.military....-جنگ-اول-کشمیر/ http://www.military....-جنگ-دوم-کشمیر/ فرماندهی ناوگان شرقی پاکستان فرماندهی شرقی نیروی دریایی پاکستان در سال 1969 پایه گذاری شد و دریادار محمد شریف (بعدها دریادار 4 ستاره) بعنوان فرمانده این پایگاه انتخاب شد . دریادار شریف فرماندهی شرقی را بصورت اداری مدیریت میکرد ، و اعتباری در رهبری اداری عملیاتهای شرقی نیروی دریایی پاکستان محسوب میشد . در جایی که باید عملیات پنهانهای و پیدا را در لبه شرقی پاکستان به اجرا گذاشته میشد . تحت فرماندهی دریادار شریق گروه خدمات ویژه (نیرو مخصوص) ، تفنگداران دریایی و سیلز نیز به خوبی تاسیس گشتند . با دارا بودن فرماندهی مدبرانه دریایی مناسب ، نیروهای مسلح پاکستانی GQH ، برای سرفرماندهی نیروی زمینی پاکستان ، نیاز به عملیات های تصادفی و احتمالی دفاعی در شرق پاکستان کاهش یافت . نیروی دریایی پاکستان از نظر تعداد کشتی برابری کافی برای تقابل با نیروی دریایی هند را در جبهه های پیش رو نداشت ، نیروی هوایی پاکستان قادر به حفاظت از این نیرو در برابر دو نیروی هوا دریایی و نیروی هوایی هند نبود . وانگهی ، رییس ستاد نیروی دریایی ، دریابان مظفر حسین ، دستور داده بود تا تمام قوای نیروی دریایی پاکستان در جبهه غربی مستقر شود . بیشتر ناوهای جنگی پاکستانی در غرب پاکستان مستقر شده بودند ، در حالی که تنها یک ناو PNS Sylhet برای ماموریت در شرق پاکستان به درخواست شخصی دریادار شریف مستقر شده بود . در خلال درگیری ، بندرگاههای شرقی نیروی دریایی پاکستان ، بدون دفاع رها شده بودند بطوری که فرماندهی نظامی شرق پاکستان مجبور میشود بدون نیروی دریایی به یک نبرد ناامیدانه با احتمال بالای در هم کوبیده شدن وارد شود . نیروی دریایی تصمیم به ماندن در بندرگاه در هنگامه شروع جنگ میگیرد . در بال شرقی ، نیروی دریایی پاکستان به فرم سنگینی متکی بر اسکادران قایق های توپدار است . فرماندهی شرقی بطور مستقیم تحت فرماندهی دیاردار شریف کسی که بعنوان دست راست سپهبد نیازی خدمت میکرد قرار دارد . نیروی دریایی شرقی 4 قایق توپ دار با عناوین (PNS Jessore, Rajshahi, Comilla, and Sylhet) در اختیار دارد ، این قایقها قادر بودند به سرعت نهایی 20 نات دست یابند و هر کدام در حدود 29 ملوان به عنوان خدمه در اختیار داشتند . باید بدانیم ناوگان آبهای قهوه ای نیروی دریایی (منظور قایق های تندروی حفاظ ساحلی) ، قایق های توپدار آن به تجهیزات مختلفی مجهز هستند که مسلسل های سنگین را نیز شامل میشود ، که این توانایی برای گشت زنی و حفاظت و همچنین اجرای عملیات های ضد شورش تنظیم شده بود . که به طرز نا امید کننده ای خارج فرم تسلیحات متعارف برای جنگ های دریایی بودند . در حوالی آپریل، نیروی دریایی پاکستان در منطقه شرق عملیاتی تحت عنوان جستجوی نور با هدف پشتیبانی نیروی زمینی به اجرا میگذارد . دریادار شریف فرماندهی و هدایت تمامی این عملیات هارا برعهده داشت. در 26 آپریل نیروی دریایی پاکستان عملیات دیگری با نام بریسال را با موفقیت به اجرا میگذارد ، که در نتیجه باعث اشغال موقت شهر بریسال میشود . در پاسخ جنگ شهری خونینی بواسطه عملیات جکپات که توسط چریک های آزادی بخش بنگلادشی و هندی صورت میگرفت به قابلیت های عملیاتی نیروی دریایی پاکستان ضربات مهلکی وارد کرد . قبل آغاز خصومت ها، تمامی قایق های توپ دار پاکستانی در چیتاگونگ مستقر شده بودند . زمانی که حمله هوایی آغز شد ، نیروی هوایی هندوستان توانست به رجاشی آسیب وارد آورد ، در هنگامه این درگیری ناو کومیلا نیز در 4 دسامبر غرق شد و در 5 دسامبر نیروی هوایی هند توانست 2 قایق گشت زنی خولنا غرق کند . PNS Sylhet در 6 دسامبر و بلاغت در 9 دسامبر بواسطه هواگرد های هندی غرق شدند . در 11 دسامبر PNS Jessore نیز منهدم شد ، در همین زمان ناو رجاشی تعمیر و تحت فرماندهی ناوبان شیکدر حیات برای از بین بردن محاصره دریایی هندی و رسیدن به مالزی قبل از تسلیم در 16 دسامبر قرار گرفت . وضعیت استقرار نیروی دریایی پاکستان در پاکستان شرقی عملیات دریایی در صحنه شرقی نیروی دریایی هند عملیات مخفیانه دریایی ای را آغاز میکند که سرانجامی موفقیت آمیز در پی دارد . در ماههای پایانی 1971 نیروی دریایی هند به شکل موثری عملیات محاصره دریایی را به اجرا میگذارد در حالی که پیشتر محاصره کامل خلیج بنگال محقق شده بود و توانسته بودند در آن عملیات نیروی دریایی پاکستان و 8 کشتی تجاری را در تله خود گرفتار کنند . سر فرماندهی رزمی نیروی زمینی پاکستان GHQ ، بر ورود زیر دریایی PNS Ghazi و افزایش ماموریت های آن به نیروی دریایی پا فشاری میکند و در نتیجه این زیر دریایی به سواحل شرقی پاکستان وارد میشود . بدلیل فاصله زیاد و طولانی بودن ماموریت ، افسر فرماندهی زیر دریایی غازی با این ایده که یک زیر دریایی کهنه وارد ماموریتی در خلیج بنگال شود مخالفت میکند ، چرا که در نبود کامل تجهیزات ، پشتیبانی ، تعمیرات و تاسیسات بازسازی مجاور ، این عملیات با دشواری های فراوانی روبرو میشد .در آن زمان ، تاسیسات تعمیر زیردریایی در چیتاگونگ که تنها بندرگاه دریایی مجاور به منطقه درگیری بود وجود نداشت . فرماندهی و سایر افسران این زیر دریایی در زمانی که نقشه این عملیات توسط فرماندهان ارشد نیروی زمینی و دریایی چیده میشد به آن معترض شدند . در سمت شرق پاکستان ، نیروی دریایی تا آن لحظه هیچ ناوگانی را مستقر نکرده بود و نیروی دریایی هند خود را در برابر تهدید خاصی از این سمت نمی دید ، نیروی دریایی هند با استفاده از ناو هواپیمابر ویکرانت و سری ناو های لندینگ کرافت همراه وی INS Guldar, INS Gharial, INS Magar, و همچنین زیر دریایی INS Khanderi, عملیات خود را ترتیب داد . در 4 دسامبر 1971 ویکرانت که مجهز به جنگنده های هاوکر سی هاوک در عملیات نیروی هوایی در شرق پاکستان مشارکت نمود و توانستند حملات موفقی علیه شهرهای ساحلی پاکستان نظیر چیتاکونگ و کوکس بازار و .. به اجرا بگذارند . این حملات پی در پی با هدف انتقام جویانه و به منظور از بین بردن توانایی های نیروی هوایی پاکستان صورت میگرفت . نیروی دریایی پاکستان در پاسخ به این حملات زیردریایی کهنه اما دور برد PNS Ghazi خود را بالاخره در منطقه تهدید برای رویارویی با تهدیدات نیروی دریایی هند مستقر میکند ، این زیردریایی به فرماندهی ظفر محمد خان برای ماموریت اصلی رهگیری و شکار ویکرانت ارسال شده بود اما موفق به چنین کاری نمیشود و تصمیم میگیرد در بند ویشاکاپاتانام هند به مین گذاری بپردازد ، بر همین اساس فرماندهی اطلاعات نیروی دریایی هند تصمیم میگیرد تا با ارسال اطلاعات غلط از موقعیت ویکرانت ، این زیردریایی را به دام بی اندازد ،نیمه های شب سوم یا چهارم دسامبر زیردریایی غازی عملیات مین ریزی خود را آغاز میکند ، برای مقابله با این تهدید ، نیروی دریایی هند ناو INS Rajput را به منطقه اعزام میکند . سونار Rajput اختلالاتی در عمق آب را گزارش میکند ، ناو تصمیم میگیرد دو بمب زیر آبی را در محدوده این کشف شده رها سازد ، بازی مرگ پایان می یابد و به شکل مرموزی زیردریایی حین مین گذاری غرق میشود و تمامی 92 سرنشین آن کشته میشوند . غرق شدن PNS Ghazi ضربه بزرگی به عملیات دریایی در شرق وارد می آورد و باعث کاهش توانایی و امکان اجرای عملیات برای نیروی دریایی پاکستان در خلیج بنگال و حذف یک قابلیت مهم در برابر تهدیدات آینده از جانب نیروی دریایی هند میشود . در 26 نوامبر ماموریت شناسایی آغاز میشود و برای این منظور غازی طی دستور موظف به ارسال گزارش و بازگشت به پایگاه خود و همینطور ستاد فرماندهی نیروی دریای شده است . با توجه به اینکه به نظر میرسید زیردریایی در بازگشت به پایگاه خود ناتوان شده است ، اظطراب روز به روز افزایش میابد ، تلاشهای دیوانه وار ستاد فرماندهی برای ایجاد ارتباط با زیردریایی ناکام مانده و از زیردریایی هیچ پاسخی دریافت نمیشود . در سوم دسامبر پیش از شروع جنگ ، شبهات در مورد سرنوشت این زیردریایی فرماندهان ستاد فرماندهی نیروی دریایی پاکستان را بسیار آشفته کرده است . در 5و6 دسامبر عمیات هوایی نیروی دریای در سواحل چیتاکونگ ، خولنا ، و مانگلا و بر علیه کشتی های موجود در رودخانه پوسور به اجرا گذاشته شده بود .تاسیسات نفتی موجود در چیتاکونگ منهدم شده بودند ، و کشتی حمل کالای یونانی Thetic Charlie نرسیده به لنگرگاه غرق شده بود . در 7و8 دسامبر ، پایگاه های هوایی پاکستان منهدم شده بود ، و حملات تا 9 دسامبر ادامه داشت . در 12 دسامبر ، نیروی دریایی پاکستان در سواحل چیتاکونگ در برای مقابله با عملیات ساحل نشینی مین گذاری میکند . این کار در برخی مواقع تله کاربردی به شمار میرود ، و سبب شد تا هرگونه دسترسی مستقیم به بندرگاه چیتاکونگ را برای مدت طولانی مانع شود ، حتی در زمانی که کلیات متن تسلیم نامه امضا شده بود امکان دسترسی به این سواحل وجود نداشت . نیروی دریایی هند تصمیم میگیرد تا عملیات ساحل نشینی در کاکس بازار را با هدف قطع مسیر عقب نشینی نیروی زمینی ارتش پاکستان به اجرا گذارد . در 12 دسامبر گردان عملیات ساحلی دیگری که در کشتی های INS Vishwa Vijaya مستقر بود و به آرامی از بندرگاه کلکته به حرکت درامده بود در شب 15یا 16 دسامبر به سرعت پس از حمله هوایی نیروی هوایی هندوستان در سواحل مذکور عملیات ساحل نشینی را به اجرا میگذارد . بعد از یک روز جنگیدن نیروهای پاکستانی تلفات بسیار زیادی متحمل میشوند در حالی که هیچ گونه مقاومتی در برابر نیروهای هندی صورت نداده اند ، نیروهای هندی در این عملیات تنها 2 کشته میدهند و صدها کشته تلفات نیروهای پاکستانی ست . در سحرگاه 17 دسامبر نیروی دریایی هند برای اجرای هرگونه عملیات در خلیج بنگال آماده است . علاوه بر ان عملیات هوایی هند و عملیات جک پات که توسط واحد های بنگالی و به پشتیبانی نیروی زمینی هند حمایت میشد قابلیت های عملیاتی نیروی دریایی پاکستان را به طور جدی تضعیف نموده بود . بسیاری افسران نیروی دریایی (عمدتا بنگالی) به نیروهای هندی پناهنده شده بودند و بر علیه نیروی دریایی پاکستان میجنگیدند . در این زمان نیروهای تدافعی پاکستان تسلیم شده بودند و نیروی دریایی خسارات بسیاری نظیر از بین رفتن تمامی قایق های توپ دار ، ناوشکن PNS Sylhet و همچنین زیردریایی دوربرد PNS Ghazi و تمامی خدمه آن . 16 دسامبر ، در ساعت 16:13 ، جانشین فرماندهی شرق و فرمانده ناوگان شرقی دریادار محمد شریف ، فرماندهی خود را به دریابان کریشنا تسلیم کرد . در سال 1972 فرماندهی عملیات دریایی آمریکا و همچنین فرماندهی منابع انسانی نیروی دریایی هند به ملاقات وی رفته و برای او سبدی از میوه و کیک می اورند که باعث شگفتی وی میشود در این ملاقات آدمیرال شریف چنین مینویسد ؛ در پایان درگیری ، ما (فرماندهی شرقی نیروی دریای) هیچ اطلاعاتی نداشتیم ، از این رو هم کر بودیم و هم کور در حالی که نیروی دریایی و هوایی هند ما را شبانه روز در هم میکوبید . - آدمیرال محمد شریف در گفتگو با آدمیرال زوم والت 1971 ناو هواپیمابر ویکرانت در جریان جنگ 1971 هند و پاکستان نقش بسیار مهمی در محاصره دریایی پاکستان داشت . هلیکوپتر سی کینگ - زیر دریایی USS-DIABLO آمریکایی که زیردریایی پاکستانی PNS Ghazi از این کلاس محسوب میشود - ناو هندی INS Rajput در واقع ناو انگلیسی کلاس HMS Rotherham محسوب میشود که در سال 1948 به هندوستان واگذار شد و در سال 1976 از رده خارج شد غرق شدن INS Khukri هنگامی که حملات نظامی هندوستان به شرق پاکستان در حال افزایش بود ، نیروی دریایی پاکستان تمامی اسکادران زیردریایی های خود را در هر دو جبهه پخش کرده بود . با رمز عملیاتی شاهین ، نیروی دریایی پاکستان ماموریت شناسایی خود را با مستقر کردن زیردریایی PNS Hangor (دافنه کلاس ساخت فرانسه) در نزدیکی آبهای ساحلی غرب پاکستان و همچنین زیر دریایی دوربرد تر PNS Ghazi ( تنچ کلاس ساخت امریکا) در سواحل شرقی پاکستان به اجرا گذاشت . بر اساس گفته های ناوبان R. Qadri افسران مهندی برق زیردریایی هانگور در جریان این عملیات با شرایط بسیار سخت و خطرناکی روبرو بودند ، برای اسکادران زیردریایی ها دریانوردی با فرض شرایط عادی و ریسکی پایین تر از این ماموریت نیز بسیار خطرناک و کشنده برای زیردریایی و خدمه آن محسوب میشود . در نیمه های شب 21 نوامبر 1971 ، هانگور تحت فرماندهی احمد تسنیم ، عملیات شناسایی خود را آغاز میکند . هر دو زیردریایی هم غازی و هم هانگور در هنگام گشت زنی ارتباط و هماهنگی عملیات خود را حفظ میکردند . در دوم و سوم دسامبر ، هانگور دسته بزرگی از کشتی های ناوگان غربی نیروی دریایی هند شامل کروزر INS Mysore را کشف میکند . هانگور اطلاعات را به نیروی دریایی پاکستان ارسال کرده و اعلام میدارد که امکان حمله Indian Armada ( فرماندهی غربی نیروی دریایی هند ) به کراچی وجود دارد . اطلاعات نیروی دریایی هند این پیام را رهگیری کرده و اقدام به ارسال دو فریگیت ضد زیردریایی به منطقه می نماید که شامل ناوهای INS Khukri و INS Kirpan از اسکادران چهاردم ناوگان غربی هند هستند. در 9 دسامبر 1971 ساعت 19:57 ، هانگور بوسیله دو اژدر هدفیاب INS Khukri را غرق میکند . بر اساس گفته های فرمانده این زیردریایی ، Khukri در حدود 2 دقیقه بطور کامل غرق شد . فریگیت با 192 خدمه اش به قعر دریا رفت و همچنین هانگور با دو اژدر دیگر بصورت مجز به INS Kirpan حمله برد اما این دو اژدر در یافتن هدف خود ناتوان ماندند و INS Kirpan بسرعت از عملیات انصراف داد و از مهلکه گریخت . ناو هندی INS Khukri که توسط زیردریایی پاکستانی هانگور غرق شد - زیردریایی PNS Hangor حمله به کراچی در 4 دسامبر نیروی دریایی هند با مجهز به موشک های ضد کشتیP-15 termit عملیات ترایدنت را بر علیه بندر کراچی به اجرا گذاشت .در آن زمان کراچی محل استقرار سرفرماندهی نیروی دریایی پاکستان و همچنین ستون فقرات اقتصاد این کشور بشمار میرفت ، همچنین کراچی قطب تجارت دریایی پاکستان نیز بود که محاصره آن به معنای یک فاجعه برای اقتصاد پاکستان محسوب میشد . دفاع از این بندر به برترین نیروی فرماندهی کل پاکستان سپرده شده بود و در برابر حملات هوایی و دریایی به شدت تجهیز شده بود ، کراچی بهترین تجهیزات دفاعی پاکستان را دریافت کرده بود بخوبی توسط جنگنده های دو پایگاه هوایی موجود در محدوده آن حمایت میشد . ناوگان دریایی هند از نظر مسافت در 250 مایلی این بندرگاه مستقر بود که خارج از محدوده توان تهاجمی جنگنده های پاکستانی محسوب میشود و این جنگنده ها نیز به قابلیت بمباران در شب مجهز نبودند . برای مقابله با حرکات دریایی هند ، نیروی دریای پاکستان عمیات زیر سطحی را در دستور کار داشت . حتی پس از چند مورد عملیات اطلاعاتی که به واسطه زیردریایی ها پشتیبانی میشد ،براثر اطلاعات گمراه کننده ، نیروی دریایی نتوانست از آن برای حملات سطحی بهره جوید . عملیات پیش دستانه نیروی دریایی هند با موفقت کامل روبرو میشود . کشتی های موشک انداز هندی مین جمع کن PNS Muhafiz و دیسترویر PNS Khaibar و همچنینMV Venus Challenger که بر اساس گفته های منابع هندی از اقدام به انتقال مهمات از بندر سایگون که نیروی های آمریکایی در آن مستقر بودند برای پاکستان میکرد را غرق کردند ، دسترویر PNS Shah Jahan نیز به شکل غیر قابل تعمیر آسیب دید . کشتی های موشک انداز همچنین به تانکر های نگهداری نفت Kemari موجود در بندگاه حمله بردند . که آتش گرفتن آن باعث نابودی و خسارات سنگین به بندرگاه کراچی شد . عملیات ترایدنت موفقیت های عظیمی برای نیروی عمل کننده هندی داشت بدون اینکه حتی یک کشتی آن سیب فیزیکی ببیند و همه آنها در نهایت امنیت به پایگاه خود بازگشتند . نیروی هوایی پاکستان این اقدام هند را با حمله انتقام جویانه به بندر Okha پاسخ گفت ، که در نتیجه آن تاسیسات تامین سوخت کشتی موشک انداز و انبارهای مهمات و اسکله این قایق منهدم شد . هندی ها برای این حمله آمادگی داشتند و پیشتر کشتی های موشک انداز خود را برای جلوگیری از انهدام به نقطه دیگری منتقل کرده بودند . اما تخریب تانکر های ذخیره سوخت سبب شد جلوی تاخت و تاز های بعدی هند تا عملیات پیتون گرفته شود . در مسیر برگشت از این عملیات ، هواپیماهای پاکستانی هواپیمای Alize 203 هندی را شناسایی و منهدم کردند . در 6 دسامبر ، هشدار غلط هواپیمای فوکر پاکستانی که عملیات شناسایی دریایی را به اجرا میگذاشت سبب شد تا آتش به خودی میان نیروی دریایی و هوایی پاکستان به وقوع بپیوندد ، در نتیجه یک جت جنگنده پاکستانی ناو PNS Zulfikar را زیر آتش مسلسل های خود قرار داد و سپس به سرعت از این اقدام ناشیانه خود با شناسایی ناو خودی منصرف شد ، در نتیجه این اقدام برخی از خدمه دچار مجروحیت شدند و به ناو نیز خساراتی وارد شد و برای تعمیر به بندرگاه خود بازگشت . نیروی دریایی هند دومین عملیات بزرگ خود را در نیمه های شب 8 و 9 دسامبر 1971 به اجرا گذاشت . این عملیات با نام پیتون تحت فرماندهی رئیس ستاد فرماندهی نیروی دریایی هند آدمیرال S.M. Nanda صورت گرفت . کشتی موشک اندازه INSVinash و دو کشتی چند کاربره INS Talwarو INS Trishul در اسکادران تهاجمی حضور داشتند . در جریان تهاجم ، شناور پانامایی Gulf Star و کشتی انگلیسی SS Harmattan نیز غرق شدند ، تانکر نیروی دریایی پاکستان کشتی PNS Dacca نیز خسارات سختی دید .بیشتر از 50 درصد ذخایر نفتی کراچی در این حمله نابود شد . رقمی بیش از 3 میلیارد دلار به بخش غیر نظامی بند کراچی خسارت وارد شد . بیشتر تانکر های نگهداری سوخت کراچی نابود شدند کارگاه ها و انبارهای تجهیزات نیروی دریایی پاکستان نابود شد . این عملیات خسارات سنگینی به اقتصاد پاکستان وارد اورد و جلوی عملیات نیروی دریایی پاکستان در سواحل غربی را گرفت چینش نیروها و امکانات پاکستان در بندر کراچی - موشک روسی ترمیت P-15 - موشک P-15 در حال شلیک از ناوچه اوزا نیروی دریایی هند خاتمه پس از عملیات های موفق نیروی دریایی هند ، هندی ها کنترل کاملی بر راه های ورود نفت از خلیج فارس به بنادر پاکستانی وضع کردند ، کشتی های اصلی نیروی دریایی پاکستان یا نابود شده بودند و یا امکان خروج از بندرگاه را پیدا نمیکردند . محاصر دریایی جزئی که بواسطه نیروی دریایی هند در بندر کراچی ایجاد شده بود باعث شد تا هیچ کشتی حمل کالایی به این بندرگاه نزدیک نشود ، ترافیک کشتی رانی از و به بندرگاه کراچی ، تنها بندرگاه بزرگ و مهم پاکستان در آن زمان متوقف شد . در طی چند روز پس از این حمله ناوگان شرقی هند توانست موفقیت دیگری در برابر نیروی های مستقر در شرق پاکستان بدست آورد . در پایان جنگ ناوگان دریایی هند کنترل کاملی بر دریاهای اطراف شرق و غرب پاکستان بدست اورده بود . جنگ در هر دو جبهه بعد قبول پیشنویش تسلیم توسط نیروهای موجود در شرق پاکستان در داکا متوقف شد و در 16 دسامبر 1971 ، توسط سپهبد امیر عبدالله خان نیازی ، فرمانده نیروهای پاکستانی در شرق و سپهبد جاگیت سینگ آرورا افسر جنرال فرماندهی شرقی نیروی زمینی هند امضا شد .. خسارت متحمل شده توسط نیروی دریایی پاکستان ؛ 7 قایق توپ دار 1 مین جمع کن 1 زیردریایی 2 دسترویر 3 شناور گشتی متعلق به گارد ساحلی 18 کشتی حمل و نقل ، تامین و مخابرات - خسارات بزرگی به پایگاه های دریایی و اسکله کراچی - به اسارات درامد 3 کشتی حمل کالای نیروی دریایی و همچنین 10 کشتی کوچکتر - در حدود 1900 نفر کشته و 1413 نفر اسیر شده توسط نیروهای هندی در داکا بر اساس گفته های یکی از اساتید پاکستانی (طارق علی) ، یک سوم توان دریایی پاکستان در این جنگ از بین رفت آدمیرال شریف در تز 2010 خود مینویسد ؛ " ژانرال ها در نیروی هوایی و زمینی ، یکدیگر را بخاطر این شکست تقبیح میکردند در حالی که هر کدام دیگری را بعنوان قهرمان جنگ کسانی که که به خوبی جنگیدند و تلفات سنگینی به نیروهای پیشرفته هند وارد کردند معرفی میکردند ." شریف در ادامه میگوید ؛ در پایان هر یک از فرماندهان نیروی هوایی و زمینی ژنرال " نیازی " را مسئول شکستها و در پاسخگویی نسبت به خسارات جنگ مقصر دانستند . همچنین شریف این نوشته را اورده است ؛ " موفقیت های ابتدایی جنگ (عملیاتهای نور افکن و باریسال(نام بندری در خلیج بنگال)) در ایجاد نظم و قانون در شرق پاکستان در مارچ 1971 اشتباها بعنوان عملیات های کاملا موفق از آنها یاد شده است .. در واقع ، برقراری نظم و قانون در آن زمان رو به وخامت گذاشت ، بویژه بعد از سپتامبر همان سال جمعیت این مناطق بشکل وسیعی بر علیه نیروهای نظامی پاکستان (دولت نظامی یحی) در آمدند . گسترش سریع تعداد نیروهای نیروهای که به بطور کلی پفی بیش نبود هیچ قدرتی به توان نظامی ما به اندازه آنچه نیاز بود اضافه نکرد . بخش قابل توجهی از نیروهای جدید پیر ، بی تجربه و نامید بودند ." - آدمیرال محمد شریف ، فرماندهی ناوگان شرقی پاکستان پایان استفاده از مطلب تنها با ذکر آدرس این صفحه به عنوان منبع مجاز است http://www.military.ir/ با تشکر از دوست عزیزمون reza2250 که در کار ترجمه همراهی کردند منبع انگلیسی ؛ http://en.wikipedia.org/wiki/Indo-Pakistani_Naval_War_of_1971
  3. به نام خدا با سلام جنگ سال 1947-1948 که به جنگ اول کشمیر نیز معروف است ، مابین پاکستان و هند بر سر ایالت شاهزاده نشین "جامو و کشمیر" رخ داد.این درگیری اولین جنگ از چهار جنگی بود که بین این دو کشور تازه استقلال یافته در گرفت. پاکستان چند هفته بعد از استقلال ، جنگ را با به حرکت درآوردن جنگجویان طایفه ای از وزیرستان ، با هدف اشغال کشمیر آغاز کرد. نتیجه این جنگ هنوز هم جغرافیای سیاسی دو کشور را تحت تاثیر خود دارد.در 22 اکتبر 1947، جنگجویان طایفه ای مسلمان به بهانه سرکوب یک شورش در جنوب شرقی کشور از مرز ایالت عبور کردند. این جنگجویان و نیروهای غیر معمول پاکستانی برای تصرف سرینگر به حرکت درآمدند، ولی با رسیدن به یوری با مقاومت رو به رو شدند. هری سینگ مهاراجه جامو و کشمیر از هند درخواست کمک کرد و هند درخواست را مشروط به امضای سند الحاق توسط وی قبول کرد.همچنین افسران انگلیسی در متوقف ساختن پیشروی نیروهای پاکستانی شرکت کردند. درگیری در ابتدا بین نیروهای ایالت شاهزاده نشین و جنگجویان طایفه ای از استان مرزی شمال غربی (خیبر پاختونخوا کنونی) و مناطق قبیله ای فدرال بود. هری سینگ تهاجم خارجی و شورش مسلمانان در منطقه پونچ و میرپور کشمیر باعث شد تا مهاراجه ی ایالت کشمیر و جامو که یک هندو بود، سند الحاق به اتحاد هند را امضا کند.ارتش هند و پاکستان بعد از این رویداد وارد جنگ شدند. جبهه جنگ رفته رفته تبدیل به یک خط مجازی به نام "خط کنترل" گردید. در نهایت آتش بس رسمی در ساعت 23.59 در شب 1 ژانویه 1949 اعلام شد. پیش زمینه قبل از سال 1815 منطقه جامو و و کشمیر شامل 22 ایالت مستقل کوچک (16 هندو و 6 مسلمان) که از اراضی تحت فرمان شاه افغانستان و یا حاکمان محلی جدا شده بودند تشکیل میشد.این مناطق در کل ایالات تپه ای پنجاب نام داشتند. این ایالت های کوچک که تحت فرمان شاهان "راجپوت" بودند، به طور پراکنده مستقل یا از مستعمرات امپراطوری مغول از زمان امپراطور اکبر بودند یا گاهی اوقات توسط ایالت کانگرا در ناحیه "هیماچال" کنترل میشدند.به دنبال انحطاط مغول ها، آشوب در کانگرا و حمله به گورخا ، این مناطق یکی پس از دیگری زیر سلطه سیک ها به فرمانروایی رانجیت سینگ درآمدند. جنگ اول آنگولو-سیک (1845-46) بین امپراطوری سیک ها ،که ادعای مالکیت کشمیر را داشت و کمپانی هند شرقی درگرفت.در پیمان لاهور در سال 1846، سیک ها مجور به عقب نشینی از منطقه با ارزش (منطقه جولوندور دواب) بین رودخانه بیز و رودخانه سوتلج و پرداخت 1.2 میلیون روپیه غرامت شدند. به دلیل ناتوانی سیک ها در جمع آوری بلافاصله این مبلغ ، کمپانی هند شرقی به گلاب سینگ فرمانروای دوگرای اجازه داد تا کشمیر را در ازای پرداخت 750.000 روپیه به دست بگیرد. گلاب سینگ مهاراجه ایالت شاهزاده نشین جامو و کشمیر شد و سلسله ای تشکیل داد که دومین قلمرو بزرگ شاهزاده نشین در دوران حضور انگلیسی ها بود، تا زمانی که هند استقلال خود را در سال 1947 به دست آورد. نگاره ای از مهاراجه گلاب سینگ تجزیه هند تجزیه هند و ظهور حکومت های جدید هند و پاکستان نتیجه تصمیم پارلمان انگلستان بود که در سال 1947 عملی شد.سندی که برای خاتمه دادن به سلطه انگلستان بر ایالت های شاهزاده نشین تعیین شده بود و از 15 آگوست 1947 به اجرا گذاشته شد،این حق را برای ایالت ها در نظر گرفته بود که به هند یا پاکستان بپیوندند و یا از آنها جدا بمانند.قبل و بعد از خروج انگلیس از هند،حاکم ایالت جامو و کشمیر از طرف هردو کشور تازه استقلال یافته پاکستان و هند برای پیوستن به یکی از آن دو تحت فشار قرار گرفته بود. هری سینگ مهاراجه کشمیر تصمیم گرفت از پیوستن به هر دو کشور دوری کند.به دنبال انقلاب مسلمانان در منطقه "پونچ و میرپور" وهمچنین دخالت قبایل پشتو از خیبر پاختونخوا با پشتیبانی پاکستان با هدف حمایت از انقلاب ، مهاراجه از هند تقاضای کمک نظامی کرد.هند شرط ارسال کمک را ملحق شدن به هند تعیین کرد.مهاراجه موافقت کرد و دولت هند پیوستن این ایالت به هند را به رسمیت شناخت و نیروهای خود را برای دفاع از ایالت اعزام کرد. لازم به ذکر است که داوطلبان حزب "گفت و گوی ملی جامو و کشمیر" ارتش هند را در بیرون راندن مهاجمان پشتو یاری کردند. پاکستان بر این عقیده بود که مهاراجه کشمیر حق کمک خواستن از ارتش هند را نداشت، زیرا مهاراجه یک حاکم حقیقی نبود و صرفا دست نشانده انگلیس بود که بعد از پیروزی انگلیس بر رانجیت سینگ حکومت را به دست گرفته بود و قبل از آن سمت "مهاراجه کشمیر" وجود نداشت.از این رو پاکستان تصمیم به اقدام گرفت ولی فرمانده وقت ارتش ژنرال سر داگلاس گریسی ، دستور محمد علی جناح ، فرمانده کل و رهبر پاکستان را مبنی بر ارسال نیرو به کشمیر نپذیرفت. محمد علی جناح گریسی نافرمانی خود را با بیان این مطلب توجیه کرد که نیروهای هندی که کشمیر را اشغال کرده اند، مانند نیروهای پاکستانی، نسبت به شاه جورج چهارم –که شاه هند و پاکستان نیز محسوب میشد - سوگند وفاداری خورده اند و بنابراین او نمیتوانست با نیروهای هندی وارد درگیری شود. پاکستان در نهایت نیروهایش را به کشمیر فرستاد ولی تا آن زمان نیروهای هندی تقریبا 2/3 ناحیه را تحت کنترل گرفته بودند.مناطق "گیلگیت" و "باتیستان" توسط پیشاهنگ های گیلگیت و پیشاهنگ های چیترال از ایالت چیترال (یکی از ایالت های شاهزاده نشین که در 6 اکتبر1947 به پاکستان پیوسته بود) برای پاکستان تصرف شدند. داگلاس گریسی مراحل نبرد تهاجم اولیه : نیروهای دولتی مستقر در مناطق مرزی اطراف مظفرآباد و دومِل بسرعت از قبایل مسلح شکست خوردند (برخی نیروهای دولت مسلمان مسلح شده و به آنها پیوستند) و راه مرکز ایالت باز شد. در میان مهاجمان، بسیاری از سربازان ارتش پاکستان خود را در قالب قبایل مسلح جا زده بودند. ارتش پاکستان نیز از مهاجمان حمایت تدارکاتی بعمل آورد اما قبایل مهاجم به جای پیشروی بسوی سرینگر پیش از آنکه نیروهای دولتی بتوانند به ساماندهی یا تقویت خود بپردازند، در شهرهای تصرف شده منطقه مرزی باقی ماندند و به غارت و جنایت علیه ساکنان این شهرها پرداختند. نیروهای هند در دره پونچ به دو شهر تحت محاصره عقب نشینی کردند. عملیات هند در دره کشمیر پس از اشغال این نواحی ، هند اقدام به هلی برن نیرو و تجهیزات به سرینگر کرد و نظامیان هند با تقویت نیروهای ایالتی و ایجاد خط دفاعی قبایل مسلح را در حومه شهر شکست دادند که واحدهای زرهی هند طی این دفاع موفقیت آمیز نیروهای مهاجم را قیچی کردند. نیروهای هندی همچنین قبایل مسلح را تا شهرهای بارامولا و یوری تعقیب و پس از در هم شکستن شان این دو شهر را بازپس گرفتند . نیروهای دولتی در دره پونچ همچنان در محاصره قبایل مسلح بودند. در گیلگیت، نیروهای شبه نظامی دولتی به نام سازمان پیشاهنگی گیلگیت به نیروهای قبیله ای پیوستند که در نتیجه این منطقه به کنترل کامل مهاجمین درآمد. همچنین نیروهایی از ایالت چیترال که حکمران محلی اش، مهتر چیترال، به پاکستان گریخته بود، به قبایل مسلح ملحق شدند. دفاع هند از دره کشمیر 27 اکتبر الی 7 نوامبر سال 1947 تلاش برای ارسال و استقرار نیرو در پونچ و سقوط میرپور نیروهای هند تعقیب نیروهای قبیله ای را پس از تصرف مجدد یوری و بارامولا متوقف کردند و در تلاش برای تقویت مواضع در پونچ یک ستون پشتیبانی را بسوی جنوب گسیل داشتند اما در هم شکستن محاصره برغم رسیدن نیروی کمکی به پونچ همچنان میسر نبود. دیگر ستون پشتیبانی به کولتی رسید و پادگان آن شهر و سایر شهرهای مجاور را تخلیه کرد اما فقدان قدرت لازم برای دفاع از شهر مجبور به ترک ناحیه شد و همزمان، میرپوردر 25 نوامبر1947 به کنترل قبایل مسلح درآمد. تلاش برای ارسال و استقرار نیرو در پونچ 18 الی 26 نوامبر سقوط جانگِر و حمله به نائوشِرا و یوری قبایل مسلح پس از حمله به جانگِر و اشغال آن منطقه در حملات خود به نائوشِرا و یوری ناکام ماندند. عملیات کوچک هند در جنوب تثبیت کنترل آن کشور را بر منطقه چامب در پی داشت. حضور پرتعداد تر نظامیان هندی سبب برقراری توازن در خط مقدم نبرد در این مرحله از جنگ شد.[/font][/color][/right] سقوط جانگِر و حمله به نائوشِرا و یوری 25 نوامبر سال 1947 الی 6 فوریه سال 1948 عملیات ویجی : ضد حمله در جانگِر قوای هند برای تصرف جانگِر و راجائوری دست به ضد حمله زدند. قبایل مسلح در دره کشمیر به حملات خود به پادگان یوری ادامه دادند و در شمال، اسکاردو به محاصره نیروهای سازمان پیشاهنگی گیلگیت درآمد. ضد حمله در جانگِر 7 فوریه الی 1 مه سال 1948 حملات نظامی بهاری هند در جانگِر، قوای هند در برابر ضد حمله های متعدد با پشتیبانی همه جانبه نیروهای مسلح پاکستان مقاومت نشان دادند. در دره کشمیر، ارتش هند پس از حمله شهر تیتوِیل را تصرف کرد. در شمال، قوای سازمان پیشاهنگی گلگت پیشروی خوبی در ارتفاعات هیمالیا داشت و با نفوذ در خطوط دفاعی هند شهر «لِه» به محاصره خود درآورد، شهر کارجیل را تصرف کرد و ستون پشتیبانی راهی ناحیه اسکاردو را نیز در هم شکست و منهدم ساخت. حملات بهاری هند 1 الی 19 مه سال 1948 عملیات گلاب و اراضه ارتش هند برای تصرف کارِن و گوآریس (عملیات اراضه) حملات خود را در دره کشمیر بسوی شمال ادامه داد و ضدحمله پاکستان را در تیتوِیل دفع کرد. در منطقه جامو، نیروهای هندی تحت محاصره پس از شکست حصر پونچ موفق شدند دیگر بار و بطور موقت با بیرون از حلقه محاصره ارتباط برقرار کنند. قوای دولت محلی کشمیر توانست در برابر حمله نیروهای سازمان پیشاهنگی گیلگیت به اسکاردو مقاومت و پیشروی شان را بسوی شهر «لِه» در دره سند متوقف کند. در ماه اوت، نیروهای چیترال به فرماندهی متاع الملک اسکاردو را محاصره و با پشتیبانی توپخانه آن شهر را تصرف کردند که به قوای سازمان پیشاهنگی گیلگیت امکان داد تا براحتی بسوی لاداخ پیشروی کنند. عملیات گلاب و اراضه 19 مه الی 14 اوت 1948 عملیات گاومیش مقاله مرجع: تحرکات نظامی در لاداخ (1948) خطوط مقدم نبرد طی این مدت آرام تر بنظر می رسید. محاصره پونچ ادامه داشت و حمله تیپ 77 هوابرد (تیپ آتال) نیز برای تصرف زوجیلا با شکست مواجه شد. سپس ژنرال کاریاپا نام عملیات اردک (نام عملیات پیشین) را به عملیات جدید گاومیش تغییر داد. قطعات تانک های سبک ام-5 استوارت اوراق شده متعلق به هنگ هفتم سواره نظام از سرینگر و بوسیله کابل نقاله بین دو پل منتقل شدند و همزمان دو واحد مهندسی رزمی ارتش هند نیز راه مالرو منطقه زوجیلا را به مسیر مناسب خودروهای نظامی مبدل کردند. این تیپ در حمله ای غافلگیرانه در روز نخست نوامبر با حمایت زرهی دو هنگ توپخانه پاندر 25 و یک هنگ توپخانه هویتزر سبک کوهستان معبری گشود و قبایل مسلح و نیروهای پاکستان را تا ماتایان و بعد دِراس به عقب راند و سرانجام در 24 نوامبر در کارجیل به نیروهای هند که از «لِه» پیشروی کرده بودند پیوست و این در حالی بود که قوای حریف در فرجام در شمال و بسوی اسکاردو عقب نشینی کردند. عملیات اردک 15 اوت الی 1 نوامبر سال 1948 عملیات آسان اتصال پونچ مقاله مرجع: تحرکات نظامی در پونچ (1948) ابتکار عمل نظامی در پونچ حالا بدست هند افتاده بود و محاصره منطقه پس از گذشت بیش از یک سال شکسته شد و نیروهای سازمان پیشاهنگی گلگت نیز که قبلا پیشروهای خوبی در ارتفاعات هیمالیا داشتند سرانجام شکست را پذیرا شدند و قوای هند تا شهر کارجیل به تعقیب شان پرداختند که کمبود آذوقه مانع از ادامه تعقیب شد. گذرگاه زوجیلا نیز به کمک تانک ها (که بکارگیری شان در ارتفاعات غیرممکن تصور می شد) و شهر دِراس بازپس گرفته شد. اتصال پونچ 1 الی 26 نوامبر سال 1948 تحرکات سیاسی برای برقراری آتش بس نخست وزیر هند، جواهر لعل نهرو، در این مرحله از جنگ خواهان مداخله سازمان ملل متحد و آتش بس تحت نظارت این سازمان در 31 دسامبر 1948 آغاز شد. چند روز پیش از آتش بس، ضد حمله نیروهای پاکستانی موجب قطع جاده بین یوری و پونچ شد. پس از مذاکرات طولانی، آتش بس مورد موافقت دو کشور قرار گرفت و به اجرا در آمد. شرایط آتش بس بر اساس قطعنامه 13 اوت 1948 سازمان ملل متحد، توسط این سازمان در 5 ژانویه 1949 به تصویب رسید که پاکستان را ملزم به عقب نشینی کلیه نیروهای نظامی و شبه نظامی اش از مرزها می کرد و در همان حال به هند اجازه می داد حداقل نیروی لازم را برای حفظ نظم و امنیت در آن ایالت نگاه دارد. طبق همین شرایط، قرار بود تا همه پرسی برای تعیین آینده این سرزمین برگزار شود. در مجموع 1500 سرباز از هر طرف مخاصمه طی جنگ کشته شدند و پاکستان نیز حدود دو پنجم خاک کشمیر از جمله پنج قله از چهارده قله 8 هزار متری جهان را بدست آورد و هند نیز سه پنجم باقی مانده از خاک کشمیر را که شامل پرجمعیت ترین و حاصلخیزترین مناطق آن ایالت است در کنترل خود نگاه داشت. خط آتش بس 27 نوامبر الی 31 دسامبر سال 1948 تلفات وخسارت ها هند : 1500 کشته و 3500 مجروح پاکستان : 6000 کشته و نزدیک به 14000 مجروح مترجمان : Goebbels (سینا نوریخانی) ، HAJJ_ABBAS (علیرضا ماستری فراهانی)،patriot1979 هرگونه برداشت از این مطلب صرفا با ذکر نام وبسایت میلیتاری و مترجمان مجاز است منبع http://en.wikipedia.org/wiki/Indo-Pakistani_War_of_1947
  4. به نام خداوند خون و خدای سلاح/ خداوند دشمن ستیز و خدای دفاع برگردان: شقایق عملیات اسکورپیون عملیات نظامی در طول نبرد ج ج 2 بود که در شمال آفریقا رخ داد. این مبارزه ای بین نیروهای متحدین به رهبری ژنرال اروین رومل و نیروهای انگلیسی تحت فرماندهی ژنرال استرافر بود که در 26-27 می 1941 رخ داد. اسکورپیون یک ضد حمله آلمانی علیه انگلیسیها در گذرگاه هلفایا در شمال غربی مصر و در پاسخ به عملیات برویتی انگلیسی ها بود. عملیات آلمان موفقیت انگیز بود و باعث شد بریتانیایی ها تحت فشار قرار بگیرند و از گذرگاه هلفایا گذر کنند و به مرز باک باک سوفافی عقب نشینی کنند. اسکورپیون دومین عملیات تهاجمی رومل پس از ورود به آفریقا محسوب میشد. زمینه پس از پیروزی و پیشی گرفتن بریتانیا بر ایتالیا در عملیات قطب نما، فرماندهی عالی آلمان رومل را برای بازیابی وضعیت نیروهای کورپس آفریقایی فرستاد. رومل یکبار حمله کرد، و نیروهای بریتانیایی را به جز قلعه توبروک، از مرکز لیبی به پشت مرزهای مصر راند. نیروهای متحدین حدود 15 کیلومتر در مصر پیشروی کردند و شهر ساحلی سولوم و گذرگاه هلفیا و بخشی از جنوب شرقی را آزاد ساختند. http://up.reich-history.com/images/60402987532410534951.jpg بخشی از عملیات در کویر غربی و در ج ج 2 گذرگاه هلفیا یک شکاف در کناره دشت ساحلی بود که با یک باریکه از داخل آفریقا جدا میشود و حدود یک کیلومتر با مرز ساحلی فاصله دارد. در تاریخ 15-16 ماه مه، نیروهای بریتانیایی با عملیات برویتی حمله را شروع کردند. در مجموع نیروها از طریق گذرگاه هلفیا عبور کردند و به سمت بیابان و نیروهای آکسیس که در راه فورت در لیبی بودند، حمله بردند. آنها عقب رانده شدند اما در همان هلفیا سنگر گرفتند. رومل میدانست که هلفیا یک موقعیت کلیدی بود و اجازه حرکت آزادانه میان دشت های ساحلی و داخلی را میداد و به همین دلیل برای بازپس گرفتن آن مصمم شد و تنها 10 روز بعد دوباره حمله را آغاز نمود. حمله ی رومل در شب 26 مه، سه گروه ضربت آلمانی در بین مسیر ساحل و گذرگاه هلفیا مستقر شدند. این گروه ها زیر مجموعه پانزر داک بود که فرماندهی آن را ماکسیمیلیان فون هرف بر عهده داشت. آنها صبح زود روز بعد حمله را آغاز نموده و هلفیا توسط سپاه سوم کولداشتورم محافظت میشد. آنها به خوبی میجنگیدند اما نتوانستند آلمان را متوقف کنند چون امنیت فرماندهی آلمان فوق العاده بوده و بریتانیا از ترس قیچی شدن و احاطه شدن منطقه را ترک کرد. http://up.reich-history.com/images/00031856597995533579.jpg رومل در سمت چپ و SdKfz.250/3 تحت فرماندهی او در طول روز عقب نشینی های بسیاری انجام شد و سرهنگ دوم موبرای به قصد پیروزی و با اجازه خروج کرد اما 173 رقم تلفات داد(فقط 170 تا مربوط به سپاه سوم بود) مانند 4 اسلحه سنگین، 8 ضد تانک، 4 تانک. هیچ نیروی بریتانیایی قادر به ارائه پشتیبانی نبود بطوریکه واحد های بریتانیایی به طور مرتب از گذرگاه خارج میشدند و هر لحظه امکان آن میرفت که دوباره توسط دول محور اشغال شود. بدین ترتیب تمام زمین دوباره از احتصار بریتانیا درآمد و به تصرف دول محور رسید. تاریخ: 26-27 مه 1941 محل: کانال هلفیا، مصر نتیجه: پیروزی دول محور طرفین درگیر: انگلیس-آلمان فرماندهان: آلمان: ماکسیمیلیان فون هرف، انگلیس: ویلیام گات استحکامات: بریتانیا: سپاه XIII، گردان پیاده نظام و حمایت تسلیحات آلمان: نیروهای آفریقایی تلفات: انگلیس 173 تلفات، 23 تا مربوط به توپخانه و 5 تا تانک و بقیه نیز متفرقه. آلمان: هیچ تلفاتی نداد. لینک مقاله اصلیhttp://www.forum.reich-history.com/thread452.html http://www.forum.reich-history.com/images/smilies/87984166578757837318.jpg به نام خداوند خون و خدای سلاح/ خداوند دشمن ستیز و خدای دفاع برگردان: شقایق عملیات اسکورپیون عملیات نظامی در طول نبرد ج ج 2 بود که در شمال آفریقا رخ داد. این مبارزه ای بین نیروهای متحدین به رهبری ژنرال اروین رومل و نیروهای انگلیسی تحت فرماندهی ژنرال استرافر بود که در 26-27 می 1941 رخ داد. اسکورپیون یک ضد حمله آلمانی علیه انگلیسیها در گذرگاه هلفایا در شمال غربی مصر و در پاسخ به عملیات برویتی انگلیسی ها بود. عملیات آلمان موفقیت انگیز بود و باعث شد بریتانیایی ها تحت فشار قرار بگیرند و از گذرگاه هلفایا گذر کنند و به مرز باک باک سوفافی عقب نشینی کنند. اسکورپیون دومین عملیات تهاجمی رومل پس از ورود به آفریقا محسوب میشد. زمینه پس از پیروزی و پیشی گرفتن بریتانیا بر ایتالیا در عملیات قطب نما، فرماندهی عالی آلمان رومل را برای بازیابی وضعیت نیروهای کورپس آفریقایی فرستاد. رومل یکبار حمله کرد، و نیروهای بریتانیایی را به جز قلعه توبروک، از مرکز لیبی به پشت مرزهای مصر راند. نیروهای متحدین حدود 15 کیلومتر در مصر پیشروی کردند و شهر ساحلی سولوم و گذرگاه هلفیا و بخشی از جنوب شرقی را آزاد ساختند. http://up.reich-history.com/images/60402987532410534951.jpg بخشی از عملیات در کویر غربی و در ج ج 2 گذرگاه هلفیا یک شکاف در کناره دشت ساحلی بود که با یک باریکه از داخل آفریقا جدا میشود و حدود یک کیلومتر با مرز ساحلی فاصله دارد. در تاریخ 15-16 ماه مه، نیروهای بریتانیایی با عملیات برویتی حمله را شروع کردند. در مجموع نیروها از طریق گذرگاه هلفیا عبور کردند و به سمت بیابان و نیروهای آکسیس که در راه فورت در لیبی بودند، حمله بردند. آنها عقب رانده شدند اما در همان هلفیا سنگر گرفتند. رومل میدانست که هلفیا یک موقعیت کلیدی بود و اجازه حرکت آزادانه میان دشت های ساحلی و داخلی را میداد و به همین دلیل برای بازپس گرفتن آن مصمم شد و تنها 10 روز بعد دوباره حمله را آغاز نمود. حمله ی رومل در شب 26 مه، سه گروه ضربت آلمانی در بین مسیر ساحل و گذرگاه هلفیا مستقر شدند. این گروه ها زیر مجموعه پانزر داک بود که فرماندهی آن را ماکسیمیلیان فون هرف بر عهده داشت. آنها صبح زود روز بعد حمله را آغاز نموده و هلفیا توسط سپاه سوم کولداشتورم محافظت میشد. آنها به خوبی میجنگیدند اما نتوانستند آلمان را متوقف کنند چون امنیت فرماندهی آلمان فوق العاده بوده و بریتانیا از ترس قیچی شدن و احاطه شدن منطقه را ترک کرد. http://up.reich-history.com/images/00031856597995533579.jpg رومل در سمت چپ و SdKfz.250/3 تحت فرماندهی او در طول روز عقب نشینی های بسیاری انجام شد و سرهنگ دوم موبرای به قصد پیروزی و با اجازه خروج کرد اما 173 رقم تلفات داد(فقط 170 تا مربوط به سپاه سوم بود) مانند 4 اسلحه سنگین، 8 ضد تانک، 4 تانک. هیچ نیروی بریتانیایی قادر به ارائه پشتیبانی نبود بطوریکه واحد های بریتانیایی به طور مرتب از گذرگاه خارج میشدند و هر لحظه امکان آن میرفت که دوباره توسط دول محور اشغال شود. بدین ترتیب تمام زمین دوباره از احتصار بریتانیا درآمد و به تصرف دول محور رسید. تاریخ: 26-27 مه 1941 محل: کانال هلفیا، مصر نتیجه: پیروزی دول محور طرفین درگیر: انگلیس-آلمان فرماندهان: آلمان: ماکسیمیلیان فون هرف، انگلیس: ویلیام گات استحکامات: بریتانیا: سپاه XIII، گردان پیاده نظام و حمایت تسلیحات آلمان: نیروهای آفریقایی تلفات: انگلیس 173 تلفات، 23 تا مربوط به توپخانه و 5 تا تانک و بقیه نیز متفرقه. آلمان: هیچ تلفاتی نداد. لینک مقاله اصلیhttp://www.forum.reich-history.com/thread452.html http://www.forum.reich-history.com/images/smilies/87984166578757837318.jpg