جستجو در انجمن

مشاهده نتایج برای برچسب های 'کاناریس؛ معمای تاریخ!'.



تنظیمات بیشتر جستجو

  • جستجو بوسیله برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


انجمن ها

  • بخش داخلی
    • اخبار و قوانین
    • ماهنامه میلیتاری
    • گالري عكس و فيلم
    • کتابخانه میلیتاری
    • مقالات برتر
  • War and History - بخش جنگ و تاریخ
    • مباحث جامع نظامی
    • پیمان ها - قراردادها و معاملات تسلیحاتی
    • دکترین و استراتژی
    • عملیات های نظامی
    • جنگ تحمیلی
    • تحولات روز امنیتی نظامی بین الملل
    • General Military Discussions
  • Air force Forum - بخش نیروی هوایی
    • هواپیماهای نظامی
    • بالگردهای نظامی
    • تسلیحات هوایی
    • متفرقه در مورد نیروی هوایی
    • سایر بخشهای نیروی هوایی
    • Airforce - English
  • Army Forum - بخش نیروی زمینی
    • ادوات و تسلیحات زمینی
    • خودروهای نظامی و زره پوش ها
    • مباحث جامع زرهی
    • توپخانه زمینی
    • موشک های زمین پایه
    • الکترونیک زمینی
    • تجهیزات و تسلیحات انفرادی
    • متفرقه نیروی زمینی
    • سایر بخشهای زمینی
    • Ground forces - English
  • Navy Forum - بخش نیروی دریایی
    • شناورهای سطحی
    • شناور های زیرسطحی
    • هوا دریا
    • تسلیحات دریایی
    • سایر بخش های نیروی دریایی
    • علوم و فنون دریایی
    • راهبردها و راهکنش های دریایی
    • تاریخ نیروی دریایی
    • اخبار نیروی دریایی
    • Navy - English
  • News Section - بخش خبر
    • اخبار روز ایران و جهان
    • اخبار صفحه اول
    • رایانه و شبکه
    • English News
  • Non-Military Forums - سایر بخشها
    • دیگر موضوعات و مطالب

پیدا کردن نتایج در ...

یافتن نتایج که ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروز رسانی

  • شروع

    پایان


Filter by number of...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


Website URL


Yahoo


Skype


Location


Interests

پیدا کردن 1 result

  1. اردوگاه مرگ فلوسنبرگ – نهم آوریل 1945 درب فلزی بزرگ با صدایی خشک گشوده شد. پیرمرد لاغراندام و مستأصل در احاطه ی سربازان پا به درون حیاط نهاد. اگرچه فصل بهار بود، اما بدن عریان و کبود پیرمرد چندان قادر به مقاومت در برابر سرمای 6 درجه سانتی گرادی محیط نبود. اگرچه شاید برخی، لرزش اندام پیرمرد را به دلایل دیگری نسبت می دادند. البته برای کسی که لقب و تهمت خائن به میهن را یدک می کشید، این نیش و کنایه ها ارزش چندانی نداشت. در انتهای مسیر، پلکانی چوبی قرار داشت که پیرمرد به خوبی می دانست به چه چیزی ختم می شود. آیا این، پایان راه بود؟ ----------------------------------------------------------------------- آدمیرال کاناریس، یکی از مرموزترین و عجیب ترین شخصیت های آلمان در عصر حاکمیت نازی ها بود. کسی که حداقل 7 سال به مخالفت و حتی توطئه چینی علیه هیتلر و نازی ها پرداخت و در عین حال توانست در رأس یکی از مهمترین نهادهای اطلاعاتی نازی ها قرار داشته باشد و در تور اطلاعاتی و امنیتی حکومت نازی گرفتار نگردد. شاید اگر کمی خوش شانس بود؛ به اندازه ی کمتر از دو هفته، عمری طولانی تر از 58 سال را تجربه می نمود. در اولین روز از سال جدید میلادی در سال 1887، کارل کاناریس، کارخانه دار ثروتمند آپلربک دورتموند (واقع در ایالت وستفالن)، صاحب پسری شد که او را ویلهلم نامید. اعتقاد و باوری عجیب، ویلهلم را علاقه مند به نیروی دریایی کرد. اعتقادی که تا 50 سالگی در وی وجود داشت و آن اینکه وی، از نسل کنستانتین کاناریس، دریاسالار و سیاستمدار معروف یونانی است. تنها تحقیقات ریچارد باست در سال 1938 بود که این حقیقت را بر وی روشن ساخت که خاندان او از ایتالیای شمالی به آلمان مهاجرت کردند و کاناریسی نامیده می شدند. علاقه ی وی به نیروی دریایی باعث شد در سال 1905 و در حالی که هفده ساله بود، به نیروی دریایی امپراطوری آلمان (Kaiserliche Marine) ملحق شود و طولی نکشید که لیاقت و شایستگی خود را اثبات نمود. جنگ جهانی اول، آغاز جادوگری های ویلهلم جوان بود. در جنگ وی به عنوان افسر اطلاعات، در ناو اس.ام.اس درسدن (SMS Dresden) مشغول به فعالیت شد. در همان سال اول نبرد (دسامبر 1914) و در نبرد جزایر فالکلند، درسدن تنها ناوی بود که توانست از دست نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا جان سالم بدر ببرد و آن نیز مرهون هوش و استعداد و تاکتیک فوق العاده ی فریب کاناریس جوان بود. اما درسدن خیلی زود در چنگال نیروی دریایی سلطنتی گرفتار شد. در پی شکست در نبرد ماس تیرا در خلیج کامبرد لند (جزیره رابینسون کروزئه) و به گل نشستن درسدن، خدمه ی این کشتی (شامل ویلهلم کاناریس)، به اسارت گرفته شدند و در مارس 1915 به شیلی منتقل و در آنجا زندانی شدند. ظاهراً جنگ برای کاناریس پایان یافته بود. اما روباه جوان، افکار جسورانه تری را در سر می پروراند. در آگوست 1915، ویلهلم توانست از کمپ اسرا بگریزد و با تسلطی که بر زبان اسپانیولی داشت، خود را در این کشور مخفی سازد. با کمک برخی تاجران آلمانی در اکتبر 1915 توانست به کشور خود برگردد و داستان بازگشت آن نیز به اندازه ی داستان فرارش جذاب و مهیج و البته نفس گیر بود. با بازگشت به آلمان، مأموریتی اطلاعاتی به وی محول شد و بدین منظور راهی اسپانیا شد. جایی که نیروی اطلاعاتی انگلستان وی را شناسایی نمود و عملیاتی ترور وی را طراحی کرد که باز هم هوشیاری کاناریس، موجب شکست ترور شد. با بازگشت به آلمان، مجدداً به خدمت در نیروی دریایی مشغول شد و اینبار فرماندهی یکی از U-Boat های آلمانی را عهده دار شد. کاناریس نابغه که چهار زبان (منجمله انگلیسی) را با تسلط کامل صحبت می کرد، علی رغم درگیر بودن با انگلیسی ها، احترام ویژه ای برای این کشور (بالاخص نیروی دریایی سلطنتی انگلستان) قائل بود و البته این احترام، بعدها سرمنشاء ارتباطات و برقراری روابط اطلاعاتی آتی وی با سرویس های امنیتی انگلیس گردید. جنگ به پایان رسید و شکست آلمان، تعطیلی و بیکاری بخش عمده ای از صنایع و قوای نظامی آلمان را بهمراه داشت؛ اگرچه این تغییر شامل حال کاناریس نشد. در همان سال ها، وی تشکیلاتی شبه نظامی را سازماندهی نمود که هدف و مقصود خود را سرکوب انقلاب های کمونیستی در اروپا (و بویژه آلمان) عنوان نموده بود : فرای کورپس (FreiKorpse). گروهی که ظاهراً مسئول قتل کارل لیبکنخت و البته روزا لوکزامبورگ (یکی از مشهورترین رهبران مارکسیست اروپا) بود. اما کاناریس به قدری ماهرانه در عین حضور و هدایت در گروه های مختلف (منجمله فرای کورپس)، بدون گذاشتن ردپایی از خود نقش ایفا می کرد که جزو قضات همان دادگاهی شد که تروریست ها را در آن محاکمه می کرد. باز هم نقش آفرینی کاناریس بود که موجب شد قاتل تنها به دو سال زندان محکوم شود. مجازاتی که البته چندان هم اجرایی نشد و در همان ماههای اولیه، فردی با لباس افسری و اوراق جعلی، قاتل را از زندان فراری داد. آن فرد کسی نبود جز ویلهلم کاناریس! اما ادامه ی فعالیت نظامی کاناریس در نیروی دریایی، وی را ابتدا به درجه ی سروانی و افسر رابط در رزمناو برلین و سپس فرماندهی ناو اشلیزین رساند. در این حین، کاناریس ارتباطات گسترده ای با فرماندهان نظامی، سیاستمداران و صاحبان صنایع ایجاد نموده بود و آرمانی که در سر می پروراند، اتحاد و بازگشت قدرت آلمان بود. آرمانی که در شعارهای هیتلر یافت. اما هیچ گاه خود را آنقدر درگیر کارهای نازی ها نساخت که به سان بسیاری از آلمانی ها، به ناسیونال سوسیالیست هیتلر بپیوندد. نه تنها هیچ گاه عضو حزب نازی نشد، بلکه هیچ گاه اجازه نداد که اطرافیان و نیروهای نزدیک وی نیز از اعضای حزب نازی باشند. اما در آن سال ها، وی برای به قدرت رسیدن هیتلر و تحقق شعارهای وی در راستای تجدید حیات و گسترش تسلیحات نیروی دریایی، تلاش و مساعدت نمود و از این رو بشدت مورد توجه هیتلر قرار گرفت. با به قدرت رسیدن هیتلر، کاناریس نیز در رأس سازمان اطلاعات نظامی ارتش آلمان – آبور (Abwehr) قرار گرفت و در سالروز تولد خود در سال 1935، به درجه ی دریاسالاری (آدمیرال – Admiral) رسید. حضور در رأس سازمان اطلاعات نظامی ارتش، این اختیار را به کاناریس داد که علاقه ی عجیب خود به امور جاسوسی و اطلاعاتی را با توانی بیشتر دنبال نماید. وی با موفقیت، شبکه ی عظیم جاسوسی را در اسپانیا پدید آورد که در جریان جنگ داخلی اسپانیا، نقش و ارزش خود را به خوبی به اثبات رساند. در حقیقت دخالت هیتلر و کمک به ژنرال فرانکو در جریان جنگ داخلی اسپانیا نیز با توصیه و تلاش کاناریس بود و می شود گفت بازیگر اصلی صحنه ی جنگ های داخلی، آدمیرال مرموز آلمان بود. اما کارهای وی به این امر محدود نمی شد. با تلاش تیم های جاسوسی و اطلاعاتی کاناریس، یک دستگاه امریکایی هدایت بمب قابل نصب بر روی هواپیما بدست آمد که از نمونه ی آلمانی آن بسیار دقیق تر و کارآمدتر بود و این، نقشی مهم در توسعه ی توان و دقت تهاجمی ایفاء نمود. همچنین بدست آوردن کلید رمز نیروی دریایی فرانسه، یکی از دو ابرقدرت روز جهان که همسایه و خصم دیرین آلمان بود، شاهکار دیگر کاناریس بود. در کنار فعالیت های اطلاعاتی، کاناریس نقشی انکارناپذیر در توسعه ی ناوگان دریایی آلمان، در کنار آدمیرال دونتیز و آدمیرال ریدر ایفاء نمود. کاناریس بسیار امیدوار بود که تحرکات هیتلر، موجب بیداری و شکل گیری مجدد ناسیونالیسم آلمان شود. ولی به شخصه، به آرمان ها و باورهای هیتلر اعتقادی نداشت و بر روی میز و دفتر کار وی نیز اثری از عکس هیتلر دیده نمی شد؛ حتی هنگامی که عکس دوست اسپانیایی خود، ژنرال فرانکو بر روی میز وی قرار داشت. تا سال 1937 نیز حمایت های وی از هیتلر، به منظور رسیدن به رویای دریاسالار حالا باتجربه آلمانی ادامه داشت. اما در پی آغاز تصمیمات و تحرکات خطرناک هیتلر، کاناریس خیلی زود فهمید که با هیتلر، آلمان نه تنها آینده ی درخشانی ندارد، بلکه ادامه ی تحرکات وی موجب جنگی خواهد شد که نتیجه ای جز ویرانی و نابودی آلمان به همراه نخواهد داشت و تاریخ نیز اثبات نمود که کاناریس در این مورد اشتباه نمی کرد. بنابراین پنهانی به توطئه چینی علیه هیتلر و تلاش برای شکست طرح ها و مانورهای سیاسی – نظامی خطرناک وی پرداخت. کاری بس خطرناک که در کشور پلیسی و امنیتی نازی ها امری غیرممکن به شمار می رفت و درصورت کشف، مجازاتی جز اعدام در انتظار وی نبود. اما روباه زیرک اطلاعات نه تنها باکی از این خطرات بالقوه نداشت، بلکه اندیشه های جسورانه تری را نیز در سر می پروراند ...!     پایان قسمت اول