ALI

مصعب بن زبیر

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

[color=darkblue]به نام خدا و با سلام

1390/4/25

ساعت 30 : 11 دقیقه شب

در این تاپیک می خواهیم کمی درباره شخصیت مصعب بن زبیر صحبت کنیم. اگر سریال مختار نامه را دنبال کرده باشید ، حتما تقابل مختار و مصعب بن زبیر را دیده اید و این درگیری در سریال همچنان ادامه دارد. این درگیریها در نهایت به شکست مختار و کشته شدن وی منتهی خواهد شد.

اما به راستی مصعب بن زبیر کیست ؟؟

برخی از تواریخ می گویند که مصعب از ارادتمندان حضرت سیدالشهدا (ع) بود ولی حب ریاست و مال در وی باعث شد که در صحرای کربلا توفیق همراهی آن حضرت را نداشته باشد و سرانجام نیز از دشمنان اهلبیت پیامبر (ص) شد.

از سویی دیگر برخی از تواریخ درباره مصعب می گویند که او از کودکی تحت نظر برادر ارشد خود ، عبدالله ، نشو و نما کرده است و از آنجایی که عبدالله نیز از کودکی در مکتب خاله خود (عایشه) تعلیم دیده بود و نسبت به خاندان پیامبر (ٌص) اظهار نفرت و کینه می نمود ، مصعب نیز همانند برادر خود از کودکی با آل پیامبر (ص) دشمنی می ورزید.

با شواهد و قرائن مختلفی که از روش زندگانی مصعب به دست آمده است ، به طور قطع به یقین نمی توان هیچ کدام از دو نظر فوق را تایید و یا رد کرد. چرا که مصعب در دوران جوانی خود عملی دال بر دشمنی با آل پیامبر نداشته است ، ولی پس از به قدرت رسیدن در عراق به مخالفت با شیعیان و کشتار آنها پرداخت. اما می توان گفت که نظر گروه اول محتمل تر به نظر می رسد.

مصعب، از نوجوانی در دستگاه حکومتی برادرش عبدالله، که بر حجاز (مکه) حاکم بود، رشد کرد و در کنار او روزگارش را می گذراند و در وقایعی که برای خلافت، پیش می آمد، شاهد بود. تا زمانی که از طرف برادر، فرماندار و والی بصره شد.

از مهمترین حوادث زندگی مصعب، رویارویی او با مختار ثقفی می باشد. در زمان قیام «مختار»، اغلب قاتلان حادثه کربلا، به بصره فرار کرده و مخصوصا اشراف و بزرگان کوفه در همان راستا، به بصره رفته و به مصعب، پناهنده شدند و مصعب از آنها استقبال و حمایت کرد، تا جایی که پس از مدتی آن شهر، پایگاه دشمنان خدا و جانیان شد. او با پشتیبانی آنها (اشراف و سران کوفه) و برادرش عبدالله بن زبیر، توانست بر عراق (بصره و کوفه)، مسلط شود و آنها را به زیر نفوذ خود درآورد و به جنگ مختار برود.

همان طور که در سریال مختار نامه نیز به آن اشاره شد ، جناب مختار در سال 66 به خونخواهی شهدای کربلا قیام کرد و در شهر کوفه توانست بخش عمده ای از قاتلان و جانیان خونخوار دشت کربلا را به سزای اعمال خود برساند. اما بخشی دیگر از عاملان فاجعه کربلا توانستند به بصره فرار کنند. بصره در آن زمان تحت حکومت مصعب بن زبیر بود ، او که نسبت به مختار دل خوشی نداشت ، متواریان کوفه را به خود پناه داد و آنها را به گرمی پذیرفت و از آنها استقبال کرد. مسعودی در کتاب مروج الذهب متواریان کوفه را بالغ بر 8000 نفر می داند. در بین این فراریها، محمد بن اشعث از قاتلان امام حسین (ع) بود که به عنوان یکی از فرماندهان زبیر، مصعب را دائما تحریم می کرد، و با تبلیغ مردم را از حمایت مختار باز می داشت. به هر حال این افراد تحت الحمایه مصعب بن زبیر قرار می گیرند. فشار عبدالله بن زبیر به مصعب از یک سو و تحریک مصعب توسط متواریان کوفه از سویی دیگر سبب شد که مصعب مهیای نبرد با مختار شود.

از طرفی، «ابراهیم اشتر» که قبلا از والیان مختار در موصل بود و آنجا حاکمیت داشت، آنروز دیگر حاضر به بازگشت به کوفه برای پشتیبانی مختار نشد، هرچند که مختار تلاش کرد تا مردم کوفه را بسیج و در مقابل زبیری ها قد علم کند، اما زبیری ها خواستار آن بودند که نیروهای مختار ثقفی با «عبدالله بن زبیر» برادر مصعب به عنوان «امیرالمؤمنین» بیعت نمایند. اما یاران مختار هم می گفتند شما باید با مختار بیعت نموده و خلافت را به «آل رسول»، واگذارید. لذا درگیری شد و مصعب همراه بیشتر مردم بصره به رویارویی سپاه مختار آمد و دو گروه با هم جنگیدند و این درگیری و جنگ به نفع مصعب و لشگریانش شد و عده ای از یاران مختار فرار و عده زیادی کشته شدند و مختار و سپاهش به کوفه عقب نشینی کردند. مصعب او را تعقیب کرد و زمانیکه مختار در قصر حکومتی مخفی شد، مصعب او را محاصره نمود و بالاخره بعد از مدتی زد و خورد از دو طرف و درگیری سرانجام مختار در جنگ توسط 2 برادر از یاران مصعب کشته شد. آنها آنقدر بر او شمشیر زدند تا بر زمین افتاد و سرش را بریدند و نزد مصعب برده و 30000 درهم جایزه گرفتند، به سال 67 هـ.ق این واقعه رخ داد.



نگاهی به برخی جنایات او (مصعب)

1- در مورد او نقل شده که دائما در پی قتل شیعیان بوده است.

2- مصعب دو همسر مختار به نام های ام ثابت و عمره را احضار کرد و گفت تا از مختار بیزاری جویند. ام ثابت، اینکار را کرد ولی عمره که دختر نعمان بن بشیر انصاری بود، از آن خودداری کرد، مصعب او را به زندان انداخت و به برادرش «عبدالله» نامه نوشت که این زن بر این باور است که مختار پیغمبر است لذا به فرمان عبدالله، مصعب دستور داد تا او را به محله جبانه کوفه بردند و گردنش را زدند.
مصعب پس از مختار در قصر کوفه ماند و کارگزاران خود را به هر شهر و دیاری فرستاد و تمام عراق را تحت نفوذ آورد. نسبت به مسائل نژادی، تعصبات عربی زیادی داشت و به خصوص، نسبت به ایرانیان آنهم بیشتر به دلیل اینکه آنها مختار را همراهی کرده بودند بدبین بود. و همینکه اشراف و زبیری ها بر شهر مسلط شدند، دستور داد که «موالی» (موالی ایرانی و غیرایرانی بودند که از یک طرف خاطره خوشی از زمان حضرت علی (ع) و رفتار انسانی و اسلامی آنحضرت داشتند و از طرف دیگر، فشار بنی امیه و اشراف را مدت چهل سال تحمل کرده و لذا دنبال فرصتی بودند تا بتوانند موقعیت خود را در جامعه عوض کرده و از ذلت و خواری رها شوند.) را بکشند و گفت: کفر آنها ظاهر گشته تکبرشان زیاد و شکرشان (خضوع آنها در برابر اعراب) کم شده است. بنا بر اقوال مورخین، این افراد که 6000 نفر از یاران مختار بود که تسلیم او نشدند و از او امان خواستند، اما او دستور داد که همگی را گردن زده و آنها را به قتل رساندند. گفته شده که دو هزار نفر از این تعداد، عرب و چهارهزار نفر ایرانی بودند.

3- سال 68 هـ ق که «عبدالملک بن مروان» برای فتح عراق، عازم آن سرزمین شد تا بتواند آنجا را تصرف کند و حکومت آل زبیر را براندازد به جنگ مصعب آمد ولی شکست خورد و به شام بازگشت. بعد از این جریان، مصعب که حاکم عراق بود، مروانی های شهر بصره را مجبور کرد تا زنهایشان را طلاق دهند، اموالشان را گرفت و خانه هایشان را خراب نمود.



حکمرانی عبدالملک و شکست مصعب:

سال 72 هـ.ق، عبدالملک (حاکم شام) چون دید که کار «عبدالله بن زبیر» و زبیریان، استوار و بیشتر سرزمین شرق اسلامی و عراق و حجاز تحت قدرت و نفوذ آنهاست با مشورت اطرافیان و بزرگان قوم، تصمیم گرفت به طرف آنها رفته و عراق را قتح کند، لذا با لشگری بزرگ حرکت و به سمت عراق روانه شد. مصعب نیز پس از اطلاع از موضوع، لشگریانش را آماده و برای مقابله با عبدالملک رفتند و در محلی در نزدیکی بغداد بر کناره غربی رود دجله (دیر حانات)، روبرو شدند. لشگر مصعب از عظمت سپاه عبدالملک، سست شده و وحشت کردند عبدالملک طی نامه ای توسط برادرش محمد، سران و بزرگان سپاه مصعب، مانند ابراهیم اشتر را که بعد از مختار، در کنار مصعب مانده بود، به اطاعت و تسلیم و وعده صله و جایزه فرمان داد، اما آنها نپذیرفتند، جنگی در گرفت و دو سپاه رو در روی یکدیگر شدند عده ای از یاران مصعب، شبانه فرار کرده و به عبدالملک پیوستند، و عده ای از هر دو طرف روی برگرداندند و بعضی از وفاداران مصعب که پیشاپیش آنها، ابراهیم بود، پایداری کردند تا اینکه ابراهیم کشته شد و این مسئله، خود ضعف عجیبی بر مصعب، غالب کرد. مصعب در آن حال، تن به مرگ داد و همراه خواص خود پیاده جنگیدند تا آنجا که عده ای فرار کرده و عده ای کشته شدند و مصعب نیز به هلاکت رسید. مدت حکومت او بر عراق 8 سال بود.



سرانجام خباثت و جنایت مصعب

«عبدالله بن ظبیان» قاتل مصعب بود که از پشت سر به او حمله کرد و قبل از اینکه او متوجه شود با شمشیرش به او زد و سپس از اسب پیاده شد و سر او را که بر زمین افتاده بود از بدنش جدا کرد و بعد نزد عبدالملک برد.
عبدالملک با دیدن سر مصعب، اندوهگین شد و گفت: دیگر کجا قریش می تواند کسی چون او پرورش دهد. دوست داشتم صلح را می پذیرفت و من اموالم را با او قسمت می کردم.
قتل او روز پنجشنبه 15 جمادی الاول سال 72 هـ ق و به نقلی 71 هـ .ق بود.
شاعری در این زمینه چنین گفته است
کشته شدن مردی که در «دیر جاثلیق» کشته شد، خواری و زبونی را برای دو شهر کوفه و بصره به ارمغان آورد.
به نقل تاریخ، مصعب تا آخرین لحظات مقاومت کرد و در واپسین ساعات از «عروة بن مغیره» سیره حسین بن علی علیه السلام را به هنگام شهادت پرسید. او گفت که حسین (ع) حکم «ابن زیاد» را نپذیرفت و مقاومت و شکیبایی کرد و تسلیم او نشد.
مصعب با تازیانه به اسب خود زد و گفت: آن پیشگامان بنی هاشم در کربلا پایداری کردند و برای همه آزادگان سنت پایداری و مقاومت را هدیه نمودند. (والله اعلم به ذات الصدور)


[size=18]در لحظه ای که سر مصعب بن زبیر را در حضور عبدالملک بن مروان نهاده بودند ، عبدالملك بن عمير که يكى از حاضرين بود ، گفت : امير من قصّه عجيبى از اين دارالاماره بخاطر دارم. با عبيدالله بن زياد در اين مجلس بودم سرمبارك حضرت امام حسين (ع) را براى او آوردند پس از چندى كه مختار كوفه را تسخير كرد در اين مجلس نشسته بودم سر ابن زياد را در نزد مختار ديدم پس از مختار با مصعب صاحب اين سر در اين مجلس بودم كه سر مختار را در نزد او نهاده بودند و اينك با امير در اين مجلس مى باشم سرمصعب را در نزد او مى بينم ، عبدالملك تا اين قصه را شنيد لرزه بر اندامش افتاد و گفت : خداوند پنجمی اش را به دور کند و امر كرد قصرالاماره را خراب كردند. [/size]



ابن حر ، به همراه برادر کوچکتر مصعب


[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/www_picpack_ir_76.jpg[/img]





مصعب بن زبیر


[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/pc7f7e476793e04b50e91614f69ff74390_90469.jpg[/img]





مختار


[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/MokhtarCover3.jpg[/img]





عبدالله بن زبیر


[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/mURI_temp_f3d298e4.jpg[/img]



نویسنده : سرگرد گوردون


منابع :

1- قیام مختار ، نوشته سید فاضل اردکانی

2- مروج الذهب ، علی بن الحسین مسعودی [/color]
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
عالی و کامل
[quote]در لحظه ای که سر مصعب بن زبیر را در حضور عبدالملک بن مروان نهاده بودند ، عبدالملك بن عمير که يكى از حاضرين بود ، گفت : امير من قصّه عجيبى از اين دارالاماره بخاطر دارم. با عبيدالله بن زياد در اين مجلس بودم سرمبارك حضرت امام حسين (ع) را براى او آوردند پس از چندى كه مختار كوفه را تسخير كرد در اين مجلس نشسته بودم سر ابن زياد را در نزد مختار ديدم پس از مختار با مصعب صاحب اين سر در اين مجلس بودم كه سر مختار را در نزد او نهاده بودند و اينك با امير در اين مجلس مى باشم سرمصعب را در نزد او مى بينم ، عبدالملك تا اين قصه را شنيد لرزه بر اندامش افتاد و گفت : خداوند پنجمی اش را به دور کند و امر كرد قصرالاماره را خراب كردند. [/quote]

اخرش چی شد دور شد

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
غبار فتنه... داماد امام حسین دربرابر خون خواه امام.
چندی بعد حجاج بن یوسف ثقفی بر عراق مسلط شد.... فوقع ما وقع
مردم حزب باد گرفتار طوفان سفاک شدند.

آیا تاریخ دوباره تکرار خواهد شد.آیا کوفیان هنوز زنده اند.... در قسمت بعدی سریال زمان خواهید دید.!؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
امثال ابراهیم اشترو یابن حر همیشه در تاریخ بوده اند .
امید که ما ایرانی ها از تاریخ در سعبرت بگیریم.
خواندن ودانستن تاریخ بدون توجه به درسی که برای ما دارد مثل خوندن رمان میمونه.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]عالی و کامل
[quote]در لحظه ای که سر مصعب بن زبیر را در حضور عبدالملک بن مروان نهاده بودند ، عبدالملك بن عمير که يكى از حاضرين بود ، گفت : امير من قصّه عجيبى از اين دارالاماره بخاطر دارم. با عبيدالله بن زياد در اين مجلس بودم سرمبارك حضرت امام حسين (ع) را براى او آوردند پس از چندى كه مختار كوفه را تسخير كرد در اين مجلس نشسته بودم سر ابن زياد را در نزد مختار ديدم پس از مختار با مصعب صاحب اين سر در اين مجلس بودم كه سر مختار را در نزد او نهاده بودند و اينك با امير در اين مجلس مى باشم سرمصعب را در نزد او مى بينم ، عبدالملك تا اين قصه را شنيد لرزه بر اندامش افتاد و گفت : خداوند پنجمی اش را به دور کند و امر كرد قصرالاماره را خراب كردند. [/quote]

اخرش چی شد دور شد[/quote]
بله!
متاسفانه دور شد!
.
.
در مورد ابراهیم بن مالک رضی الله عنهما بی انصافی نکنید
ابراهیم بن مالک اشتر در سپاه زبیریان جنگید و با این که در سپاه زبیریان جنگید و در همون سپاه هم کشته شد ولی با این حال اغلب بزرگان شیعه ایشان رو تایید کردند،
از جمله علامه مجلسی ره که به شدت از ابراهیم ره تجلیل کرده و گفته در تشیع ابراهیم بن مالک شکی نیست و او راجع اهل بیت ع لحظه ای دچار تردید نشده
یا از معاصران آیت الله مکارم، وقتی از ابراهیم بن اشتر رض حرف میزنه از لفظ رَحِمَهُ الله استفاده میکنه
امام خامنه ای هم در یک سخنرانی، ابراهیم بن مالک رضی الله عنهما رو یکی از بزرگان و رهبران شیعه مینامه و از [b]مرگش به عنوان شهادت یاد میکنه (هر چند در سپاه بنی زبیر بوده) و شهادتش رو نشانی از غربت شیعه در عصر امام سجاد ع مینامه، هر چند در یاری مختار کوتاهی کرد[/b]
صرفا با یک فیلم نمیشه قضاوت کرد


در منابع خوندم که مصعب بر خلاف برادرش از آل علی ع کینه نداشته ،حتی قصد یاری امام حسین ع و حظور در کربلا رو هم داشته ،بعدا هم که به همسری حضرت سکینه س در میاد ولی حب دنیا باعث میشه لغزشهای زیادی داشته باشه و از حضور در کربلا امتناع میکنه و بعدا هم که با بخشی از قاتلین درجه دوی حسین ع(شبث و محمد بن اشعث)هم پیمان میشه و دستش به خون مختار آلوده میشه

مصعب پس از فتح کوفه قصد داشت اسیران رو عفو کنه ولی عبدالرحمن بن محمد بن اشعث کندی که عمش قاتل امام حسن ع بود و پدرش از قاتلین حسین ع (همونی که پدرش فرستادش جلو و کیان و ایرانیان رو با اون وضع به شهادت رسوند،همون که به بن حجاج زبیدی میگفت عمو جان!)،میگه اگه اسرا رو عفو کنی ما تو رو ترک میکنیم که مصعب چون نمیخواد اول کار با کوفیا درگیر بشه اسرا رو به شهادت میرسونه...

این که میفرمایید مدام در پی قتل شیعیان بود میشه بفرمایید مثلا در چه قضیه ای شیعیان رو به شهادت رسونده؟(غیر از جنگ منظورمه،اگه مدام در پی قتل شیعیان بوده باشه باید غیر از زمان جنگ هم شیعیان رو به شهادت برسونه)
تا حالا به چنین موردی برنخورده بودم
عبدالله بن زبیر مدتی به مصعب مشکوک میشه و مصعب رو زندانی میکنه و پسرش رو حانشین مصعب میکنه،همین زندانی کردن ِ موقتی مصعب هم دمار از روزگار بنی زبیر درمیاره و باعث میشه مروانیان بر سراسر جهان اسلام مسلط بشن



سرنوشت ابن حر هم خیلی جالبه! بعدا مصعب بهش مشکوک میشه و زندانیش میکنه،ابن حر از زندان فرار میکنه و پدر مصعب رو در میاره،با مروانیان هم بیعت میکنه و خلاصه به شدت میشه موی دماغ مصعب بن زبیر از بس که شرارت میکنه،اما سرانجام در یک جنگ توسط نیروهای مصعب اسیر میشه(اسبش میفته توی آب)،با کشتی داشتن میبردنش خدمت مصعب که وسط ِ راه خودش و اون بدبختی که محافظش بوده رو به دریا پرت میکنه و کشته میشه

جالبه کوفیان به مصعب بن زبیر هم رحم نمیکنن و به اون هم در نبرد دیرالجاثلیق خیانت میکنند و مغلوب طلاهای عبدالملک بن مروان میشن!
این جماعت کوفی به هیچ احدالناسی بدون زور شمشیر و وحشیگری وفا نمیکردند
[color=red]وقتی به سه تن از پنج تن آل عبا(ع) بی وفایی میکنی!
وقتی به مختار بی وفایی میکنی
وقتی حتی به مصعب هم بی وفایی میکنی
یکی مثل حجاج بن یوسف ثقفی برت مسلط میشه که میگه: ((نه به کودکانتان رحم می‌کنم و نه به پیرانتان!بیگناهانتان را به جای گناهکار مواخذه خواهم کرد وکافی است به کسی ظنین شوم. تحویل جلادانش خواهم داد، همهٔ اینها از اختیارات من است و هر چه من مصلحت بدانم عین شرع است!!))[/color]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=darkblue]دوست عزیز جناب ramtin_shahab7

در برخی از تواریخ آمده است که مصعب بن زبیر ، برخلاف برادر ارشد خود ، به خاندان عصمت و طهارت ارادت داشته است و حتی قصد عزیمت به

صحرای کربلا و یاری حضرت سیدالشهدا (ع) را داشته است. اما می بینیم که سرانجام حب مال و مقام در وی چنان اثر می گذارد که از خاندان عصمت

و طهارت دور می شود. مصعب بن زبیر پس از استیلای بر کوفه و پس از اینکه رقیب سرسخت خود ، مختار ، را از میان برداشت ، بنای مخالفت با شیعیان

و دوستداران اهلبیت (ع) را گذاشت. با مراجعه به کتاب لهوف می توان به رفتارهای غیر انسانی مصعب در کوفه پس از از میان برداشتن مختار پی برد.

به هر حال مصعب بن زبیر هر چند که در جوانی به خاندان اهلبیت (ع) عقیده و ارادت داشت ، ولی در هر صورت حب جاه و مقام در وی باعث شد که به

خاندان اهلبیت (ع) پشت کند و به قاتلین و جنایتکاران فاجعه کربلا امان بدهد و با کمک آنها به جنگ منتقم خون شهدای کربلا (مختار) برود و پس از

از میان برداشتن مختار نیز بنای بدرفتاری با کوفیان و ظلم و ستم به آنها را بگذارد.

البته هیچ گاه نمی توان مصعب بن زبیر را همردیف افراد خبیثی چون ابن زیاد ، عبدالله بن زبیر و ... قرار داد. اما به هر حال او نیز به سهم خود

دارای خطاها و لغزش هایی (جنایات او پس از از میان برداشتن مختار) بوده است که نمی توان آنها را نادیده گرفت.

به نظر من مصعب بن زبیر قابل دفاع نیست.

درباره ابراهیم بن مالک نیز حق با شماست ، البته منظور دوستان این نیست که او را (پناه بر خدا) گناهکار جلوه دهند ، بلکه منظور این است

که او نیز در اواخر کار خود دچار بی بصیرتی شد.

خداوند متعال همه ما را از لغزش ها حفظ کند و همه ما را به راه راست هدایت فرماید.[/color]
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote][color=darkblue]
به نظر من مصعب بن زبیر قابل دفاع نیست.

[/color][/quote]

نستجیر بالله!!!
کسی از مصعب دفاع نکرد!!
معلومه کسی که به شبث ملعون و محمد بن اشعث امان میده و بدتر از اون باهاشون هم پیمان میشه قابل دفاع نیست!!!
حقیر که گفتم: ((حب دنیا باعث میشه لغزشهای زیادی داشته باشه و از حضور در کربلا امتناع میکنه و بعدا هم که با بخشی از قاتلین درجه دوی حسین ع(شبث و محمد بن اشعث)هم پیمان میشه و دستش به خون مختار آلوده میشه))
شاید یه جور حرف زدم که انگار دارم بیشتر موارد مثبتشو میگم که چنین سوء تفاهمی رخ داد!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
صحبتهاي جناب Major_Gordon چندتا تناقض داره:
1.
[quote]اما می توان گفت که نظر گروه اول محتمل تر به نظر می رسد. [/quote]
بعد خودت گفتي:
[quote]در مورد او نقل شده که دائما در پی قتل شیعیان بوده است. [/quote]
چطور ممكنه كسي حب اهل بيت داشته باشه بعد دنبال كشتن شيعيانش باشه. قاتل منتقم امام هم باشه؟
همونطور هم كه در فيلم ديديم د روياي مختار مصعب در خون شهداي نينوا غرق ميشه.
2.
[quote]تا زمانی که از طرف برادر، فرماندار و والی بصره شد.[/quote]
تا جايي كه من ميدونم والي بصره ابن زياد بود. همونطور كه در فيلم نشون داده شد. بعد از اون هم تابع ابراهيم مالك بودن. تا اين كه مروانيها ميگيرنش. هيچ جايي نگفته كه بصره دست مصعب بوده. اولين رياست مصعب برميگرده به كوفه كه همونجا هم عبدالله برادرش بهش مشكوك ميشه و ميكشتش. دكتر رجبي دواني هم بارها بارها اينو گفتند.
3.
[quote]در مورد ابراهیم بن مالک رضی الله عنهما بی انصافی نکنید[/quote]

كسي كه منتقم پسر علي رو به اندكي دينار ميفروشه مگه قابل دفاعه؟ حالا هرچقدر هم كه مهرفرسايي توي پيشونيش باشه. يعني تعداد سجده ها و ركوع هاش از ابن ملجم مرادي بيشتر بوده؟ اصلا چرا امام حسين رو همراهي نكرده؟ توي عاشورا كجا بوده؟
در ضمن اونايي كه ايشون رو شهيد ميدونن مگه توي جنگ با مروانيها نبوده كه كشته شده؟ مگه اون جنگ در راه رضاي خدا بوده؟ مگه اون جنگ براي خدا بوده كه كشته شدنشون شهادت محسوب بشه؟
راجع به بي بصيرتي كه مربوط به بعضيا نيست. مربوط به همس. حتي بني هاشم. بني هاشم همگي بجز سه تا خانواده امام حسين رو تنها گذاشتند. مهمترينشون جناب محمد حنفيه با بازي شريفي نيا در فيلم. كه همگي امام رو تنها گذاشتن. حتي داريم كه حنفيه خودشو امام ميدونسته به دليل بزرگتري از امام سجاد. شيع هاي 4 امامي هم ايشون رو اخرين امام خودشون ميدونن كه اكثرا هم در يمن كنونيند. پس به اين سادگي نميشه روي عاقبت بخيريشون قضاوت كرد.

البته همونطور كه دكتر رجبي هم گفتند خيلي با قطعيت نميشه در مورد شخصيتهاي تاريخي اظهار نظر كرد. الله اعلم.
ياعلي

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوست عزیز شما اطلاعات تاریخی و مذهبیت از بزرگی مثل علامه مجلسی و حضرت آیت الله خامنه ای بیشتره؟
شما برات ثابت شده که ابراهیم بن مالک رض به خاطر دینار!!! به مصعب پیوسته؟
ضمنا در زمان حیات مختار رض هرگز به مصعب نپیوست،دیدگاهش این بود که دشمن اصلی بنی مروانه نه بنی زبیر ،که اتفاقا این دیدگاه دقیقا دیدگاه امام سجاد ع بود(طبق فرموده یکی از بزرگان شیعه که الان اسم ایشون خاطرم نیست)
من مطمئنم که بزرگان شیعه مثل علامه مجلسی خیلی اطلاعات بیشتری از حقیر دارند و روی هوا هم حرف نمیزنند
ما که نمیتونیم روی اهداف ایشون قضاوت بکنیم شما از کجا میدونی اهداف ایشون از حضور در سپاه مصعب چی بوده؟ اون کسی هم که ابراهیم بن مالک رو شهید مینامه مقام معظم رهبری هست که بدون اطلاع از یک موضوع راجع اون موضوع حرف نمیزنه
در این که نبرد دیرالجاثلیق(همون نبردی که ابراهیم درش شهید شد) برای رضای خدا نبوده شکی نیست
اما برای شما یک مثال از مسائل معاصر میزنم که بهتر موضوع رو درک کنید،میدونید که حکومت کنونی سوریه یک حکومت کاملا سکولاره و قطعا جنگهاش هم برای رضای خدا نیست،اما اگر کسی به خاطر جنگ با اسرائیل به ارتش سکولار سوریه بپیونده و توسط اسرائیلیها کشته بشه شهید محسوب نمیشه؟
تامید میکنم که ما نمیتونیم روی اهداف مردم(اون هم کسی که 1360 سال قبل کشته شده)قضاوتی بکنیم و به این راحتی یک بزرگ رو تکفیر بکنیم اطلاعات حقیر در این مورد اندکه و صرفا حرف بزرگان تشیع رو نقل کردم

سعی کن راجع اشخاص بزرگی مثل محمد حنفیه هم درست قضاوت کنی!
محمد حنفیه پس از عاشورا حدود یک ماه ادعای امامت داشت،اما پس از مشاهده معجزه حضرت سجاد ع از این ادعاش دست کشید و به امامت امام سجاد ع تمکین کرد(منبع:اصول کافی)
این فرقه هایی هم که ایشان را امام میدانند پس از درگذشتشون به وجود اومدند و ربطی به خود ایشان نداره
ما کاره ای نیستیم که راجع عاقبت به خیری کسی قضاوت بکنیم،اون هم روی عاقبت بخیری بزرگی مثل محمد حنفیه رض که مورد احترام همه ائمه ع معاصر و پس از خودشون بوده،برای علت عدم حضورشون در کربلا هم دلایل زیادی ذکر شده من جمله بیماری جسمی و...(که البته نمیخوام بگم قطعا اینطوری بوده) بهتره سری به کتب تالیفی بزرگان تشیع بزنیم، ما خیلی زرنگ باشیم خودمون عاقبت بخیر بشیم(میدونید که مختار رض با حکم ایشون در کوفه قیام کرد؟)

ضمنا هر کی با الفبای تاریخ اسلام در دهه 60 و 70 آشنا باشه میدونه که مصعب مدتها فرماندار بصره بوده،این که میفرمایید [size=18]هیچ جا!![/size] نگفته مصعب فرماندار بصره بوده اوج بی اطلاعی تاریخی شما رو میرسونه
ابن زیاد،از زمان معاویه فرماندار بصره بوده تا مدت اندکی پس از مرگ یزید حتی مدت کوتاهی در بصره ادعای خلافت هم میکنه،بعد از این واقعه بصره میفته دست زبیریان که بارها هم فیلم به این مسئله اشاره کرد ،میدونید که لشکر مصعب هم از بصره به سمت حرورا و سپس کوفه حرکت کرد که فیلم هم نشونش داد شبث و مصعب و ابن حر و سایر پناهندگان کوفی هم به بصره که تحت حاکمیت مصعب بوده پناهنده شده بودند
این که میگید حاکم بصره مصعب نبوده،مثل اینه که بگیم مختار حاکم کوفه نبوده
اون جایی هم که ابراهیم بن مالک اشتر پس از جنگ بزرگ نصیبین از ابن زیاد گرفت موصل بوده نه بصره،فکر کنم شما موصل رو با بصره اشتباه گرفتید
همونطور که یکی از دوستان فاضل فرمودند:نقل تاریخ بدون درس گرفتن مثل رمان بی خاصیت میمونه،ما باید ببینیم خودمون در چه جایگاهی هستیم و اگه جای خیلی از این اعاظم بودیم چه عملکردی داشتیم و ببینیم که در حال حاظر چقدر امام زمان خودمون رو یاری میکنیم و سعی کنیم با درس گرفتن از تاریخ اون اشتباهات بزرگ رو تکرار نکنیم که آخرالزمان جای اشتباهات بزرگ نیست...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
از توشته های دوستان به رعم خود تشکر می کنم
در مورد جناب ابرهیم من سوالی دارم که عرض می کنم .مگر ایشان در بیعت جناب مختار نبود و مگر مختار برای حضور او در جنگ اول با مصعب به وی فرمان نداد ولی چرا تمرد کرد ؟ طبق اخباری جناب مختار حتی تا 4 ماه در داخل دارلاماره کوفه مقاومت کرد ولی در این بازه طولانی بازهم با وجود نامه های درخواست کمک بازم ایشون به یاری خلیفه خود نشتافت ؟ به نظرتان این کار جز پشت کردن و خیانت است ؟
جدای از این جناب سائب بن مالك با وفاداری و شجاعت خود شخصتی قابل تامل و توجه است
ولی حیف از ابراهیم ...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
توصيه ميكنم صحبتهاي اقاي دكتر رجبي دواني رو گوش بديد بعد از مختار. البته ادمهاي مطلع مثل اقاي رامتين شهاب ظاهرا احتياجي به اين اطلاعات ندارند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]توصيه ميكنم صحبتهاي اقاي دكتر رجبي دواني رو گوش بديد بعد از مختار. البته ادمهاي مطلع مثل اقاي رامتين شهاب ظاهرا احتياجي به اين اطلاعات ندارند.[/quote]
خير دوست عزيز!
علي‌الظاهر شما نيازي به شنيدن اطلاعات درست ندارين!
همون آقاي دكتر دواني بارها و بارها گفتن مصعب حاكم بصره بوده!
پس از مرگ يزيد، بخش عمده‌اي از عراق عرب و حتي كوفه به چنگ پسران زبير درمياد و مصعب به عنوان حاكم بصره و بن يزيد و سپس بن مطيع هم به حكومت كوفه دست پيدا مي‌كنن!
پس از قيام مختار و كنار زدن بن مطيع، تنها بخش كوچكي از عراق عرب به دست ياران مختار مي‌افته و در حكومت يك سال و نيمه‌ي مختار، باز هم بخش بزرگي از عراق (منجمله بصره) به دست بني زبير و تحت حاكميت مصعب بن زبير بوده! پس از فتح كوفه هم تا سال 72 هجري قمري، مصعب حاكم عراق عرب بوده كه توسط لشكر عبدالملك بن مروان شكست خورده و كشته مي‌شه.

[quote]هيچ جايي نگفته كه بصره دست مصعب بوده[/quote]
ياد اون تبليغه بخير كه طرف مي‌گفت چرا از اين سس استفاده مي‌كني؟ خانمش گفت به هزار و يك دليل! طرف گفت دوتاشو بگو، بقيه كاقيه!

اينم محض اينكه يكي رو بگيم و هزار تاي ديگه رو نگيم :

به جلد پنج و شش تاريخ كامل ابن اثير مراجعه بفرما!
شايد نظرت عوض شد!!

البته اگه نياز داشتي يه ذره مطالعه بفرمايي تا حداقل اظهار نظرت، اندكي با واقعيات همراه باشه!!

-------------------------------------------------------

ضمن تشكر از جناب سروان :rose: (به سبك ملت ايران گفتم! آخه از نظر ايرانيا، يا همه جناب سروان هستن، يا جناب سرهنگ!!) برادر علي عزيز بابت نوشتن اين مطلب.
البته اگه عمري باقي بود و اين وقت مسخره اجازه داد و كمي بيشتر از 24 ساعت شد، عرايضي در اين خصوص رو خدمت دوستان ارائه خواهم نمود.
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=darkblue]با تشکر از توجه و توضیحات دوستان گرامی ، بالاخص برادر مصطفی و رامتین شهاب گرامی.



[quote]صحبتهاي جناب Major_Gordon چندتا تناقض داره:[/quote]


ظواهر امر نشان می دهد که متن را با دقت مطالعه نفرمودید.

هم بنده و هم جناب رامتین عرض کردیم که مصعب بن زبیر [size=18]در ابتدا[/size] نسبت به خاندان اهلبیت (ع) ارادت داشت و حتی قصد حضور در صحرای کربلا و در رکاب حضرت سیدالشهدا (ع) را داشت ، اما به مرور زمان حب مال و مقام و منصب در دل وی جایگزین حب اهلبیت (ع) می شود.

مصعب در ابتدا نسبت به خاندان پیامبر (علیهم السلام) ارادت داشت ولی حب جاه و مقام سبب شد که از آن خاندان پاک فاصله بگیرد و به همین دلیل طمع حکمرانی بر عراق عرب باعث شد که به مخالفت خاندان پیامبر برخیزد و بکند آنچه را که نباید می کرد.

در زمان حیات یزید پلید ، حکمران کوفه و بصره ابن زیاد بود و او به نیابت از یزید حاکم این دو شهر بود. زمانی که یزید ملعون در دمشق به درک واصل شد ، عبیدالله بن زیاد (لعنه الله علیه) بلافاصله بصره را به مقصد دمشق ترک کرد و با سرعت تمام به سمت دمشق گریخت (داستان مخفی شدن او در زیر شتر نیز جالب است) از زمانی که عبیدالله بن زیاد بصره را ترک کرد ، حکومت این شهر به دست زبیریان افتاد و از چنگ امویان خارج شد. از زمان خروج ابن زیاد ملعون از بصره تا پایان دوره حکومت آل زبیر ، شهر بصره در اختیار زبیریان بود.



[quote]در مورد جناب ابرهیم من سوالی دارم که عرض می کنم .مگر ایشان در بیعت جناب مختار نبود و مگر مختار برای حضور او در جنگ اول با مصعب به وی فرمان نداد ولی چرا تمرد کرد ؟ طبق اخباری جناب مختار حتی تا 4 ماه در داخل دارلاماره کوفه مقاومت کرد ولی در این بازه طولانی بازهم با وجود نامه های درخواست کمک بازم ایشون به یاری خلیفه خود نشتافت ؟ به نظرتان این کار جز پشت کردن و خیانت است ؟
جدای از این جناب سائب بن مالك با وفاداری و شجاعت خود شخصتی قابل تامل و توجه است
ولی حیف از ابراهیم ...[/quote]



قدر مسلم این است که مابین جناب مختار و ابراهیم اشتر در اواخر قیام ، اختلافاتی رخ داد. به طوریکه جناب ابراهیم ، مختار را در جنگ علیه مصعب یاری نکرد و علیرغم نامه نگاری های متعددی که توسط مختار به ابراهیم صورت گرفت ، ابراهیم در موصل و جزیره ماند و به سمت کوفه حرکت نکرد. تواریخ به صراحت در این باره اظهار نظر نکرده اند و علت اختلافات مابین ابراهیم و مختار را به وضوح ذکر نکرده اند.

از دوستان اگر کسی اطلاع دقیقی از علت اختلاف ابراهیم و مختار در پایان قیام دارند (البته مستند به منابع اصیل و معتبر تاریخی) بسیار خوشحال می شویم که ما را هم در جریان بگذارند.[/color]
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.