امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

برادر TAHA-SH عزیزم


با سلام و احترام بیکران

خوشبختانه احیانا بعلت قدری آدمیزادی که هنوز از حقیر سراپا تقصیر باقی مونده نمی تونم لفاظی و زیاده گویی کنم، اما با تمام صمیمیت، برادری و فروتنی خدمت شما عارض می شم که یانکی ها با بهره گیری از تاماهاوک های پیشرفته خودشون در اولین تا صدمین موج حملات (!) به سرزمین مون تنها خودشون رو مضحکه جهانیان می کنن ...

شما برادر بزرگوار و آگاهم، می تونید دست کم در مقیاس «اپسیلون» به قابلیت ها، سرمایه گذاری ها، هدف گذاری ها و برنامه ریزی های نظامی/دفاعی و احیانا تهاجمی کشورمون اعتماد بفرمائید. و ... باور کنید، برادر عزیزم، استراتژیست ها و تئوریسین های نظامی کشورمون خدا را شکر و زبانم لال زبانم لال نه کر اند، نه کور اند، نه افلیج اند و نه دچار dawn syndrome (مونگولیسم) این کشور بیش از سه دهه است که خود رو برای بدترین و خشن ترین و غافلگیرکننده ترین سناریوهای تهاجم سرزمینی ممکنه (با در نظر گرفتن به روزسازی پلان ها و داده پردازی های منظم) آماده می کنه ... مطمئن هستم که به اهمیت این چنین روند سیاسی/نظامی در تاریخ پس از انقلاب واقف هستید.

با چنین کشور و ملتی اساسا نمیشه بسادگی درافتاد ...



از اینکه شما دوست بزرگوار این کمترین را مفتخر به پاسخ نمودید بسی جای خوشحالیست

از نظر اینجانب نه استراتژیست های ما خدای نکرده مستحق اون صفاتند و نه بنده قصد اسائه ادب به این بزرگواران مجاهد فضیلت یافته بر امثال بنده قاعد - رو دارم
حقیقت تلخ اینست که ما برای آنچه نمونه تهاجم سال 1990 عراق و 2006 لبنان - بوده و خواهد بود قطعا پاسخهائی یافته ایم
ایجاد دالان اتش - چندین لایه پدافندی درکنار اهداف مهم از نمونه هائی است که قطعا و یقینا نسبت به هجوم موشکها ی پیشرو دشمن - درسطح معینی پاسخگوست
اما چند موضوع سطح پاسخ ما را با چالش مواجه میسازد

1- لایه دفاعی ما در چه زمانی و باچه سطح تهاجمی قصد ورود کامل به عرصه را خواهد داشت؟
مستحضرید که بخشی از موشکها صرفا نقش تعیین مکان سیستمهای پدافندی را داشته و با علم به طعمه شدن ارسال میشوند

2- در سامانه های شناخته شده فعلی مانند صیاد (هاگ) - اس200- تور - رپیر - fm80 کروتال - اس300 وطنی و... چه تعداد موشک درسطح اول آماده به شلیک بوده و توان مقابله دارد؟ محاسبه تعداد موشکهای آماده پرتاب از هر سایت در بهترین حالت هم پاسخگوی چند صد موشک ارسال شده به یک هدف را میدهد؟ و با فرض زمان برای لود مجدد آیا امکان عبور بخش متاخر موشکهای متعدد درحال پرواز به سمت هدف - آنهم از جهات متعدد نیست؟
فکر میکنم کمی خوش خیالیست که گمان کنیم قطعا صد درصد موشکهای متجاوز شکار خواهند شد

3-دریک جنگ فرسایشی -حتی درصورت داشتن دیوار آتش قوی- همانگونه که مشاهده شد- توان به اتمام رساندن ذخیره محدود موشکهای هوائی با ارسال موشکهای بسیار و از برد بلند- به چالش کشیده میشود

البته اینها محدودیتهای فعلی هر سیستم تدافعی درمقابل انبوه تهاجمهای شناخته شده فعلی آمریکاست و چون سطح دفاعی ما در این بعد متقارن نیست - بحث تهاجم متقابل به نوعی سعی درایجاد تقارن دارد
ضمن اینکه با پیشرفت بیشتر تکنولوژی و محدودیتهای متقابل درما - ممکن است این چالشها بین ما و متخاصمین به سطح بیشتری هم افزایش پیدا کند ( یا خوشبینانه با رشد ما و سرعت کند تر دشمن- این خلا کمتر شود)

آنچه این حقیر از سخنان یکی از فرماندهان سپاه فهمیدم- که زمانی که دشمن به ما حمله کند ما را پیدا نخواهد کرد- تصور نبرد نامتقارن در امکان اجازه یافتن دشمن در دستیابی به برتری هوائی و شکار گسترده اهداف عمدتا سوخته - و آمادگی برای تقابل با نیروی اصلی دشمن- در دکترین دفاعی ما دیده شده - چیزی شبیه لبنان - اما به مرور و با تولید هرچه بیشتر سیستمهای موشکی و دفاعی - این خلا در حال تبدیل به تقابل نسبتا متقارن است که وعده داده شده تا دوسال دیگر محقق خواهد شد و آنوقت ما ممکن است به سطح بسیار گسترده تر دفاع هوائی و لیزری - درحدی برسیم که لااقل برای مدت قابل توجهی - بالاترین سطح حمله را پاسخ دهیم
اما اکنون بنده هرگز این اعتماد را ندارم چون کم و بیش از سطح فعلی توان خودمان اگاهم و ساده اندیشانه در آن اغراق نمیکنم
شاید جنابعالی مطلع تر باشید انشاءالله

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوستان تاپیک استراتژی هست نه نظامی.البته ببخشید اگر وارد بحث شدم و دخالت می کنم فقط از این باب گفتم که اگر بحث ها همه در حول تاپیک باشه برای همیشه یک منبع با قی می مونه ولی بحث های متفرقه اون رو از یک رفرنس به یک تاپیک شلوغ تبدیل می کنه.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام ...

واقعا عجیبه که این شکل از گفتگو رو در همه تاپیک ها شاهدیم ، .

چند نکته در مورد موضوع مورد بحث تاپیک ؛

هدف سیاسی و هدف نظامی دو مقوله جدا از هم در نقد و بررسی و تبادل نظر هستند ، ...

استراتژی ؛ تایین کننده راه رسیدن به هدف ، ...

با وجود " استراتژی" هست که مشخص میشه چه "ابزار ها " و چه "هزینه / زمان "ی رو باید برای رسیدن به هدف و یا حداقل مطلوبیت لازم بکار برد ،...

پس با داشتن پیش فرض های فوق ، باید متوجه شده باشین که اصل بحث تاپیک در دو مقوله خلاصه میشه ، "هدف سیاسی " و نحوه به چنگ آوردن اون با استفاده از "قدرت نظامی " ...

پس اینجا استراتژی تعیین کننده حصول هدف نظامی با استفاده از تاکتیک آماری تجهیزات نظامی نیست ، بلکه رابطه بین سیاست و نظامی گری رو داره مشخص میکنه ، فکر کنم دیگه بیش از این توضیح دادن لازم نباشه ، ...

لذا عزیزان عنایت داشته باشند که مطلب خیلی کلان تر از داده های آماری هست و تاکتیک دفاعی ایران بررسی نمیشه ، بلکه استراتژی جنگی امریکا مورد بحث هست ، که از نظر نیروی انسانی ، تجهیزات تهاجمی و دفاعی ، و پول ! چیزی کم نداره ، و فقط میخواد بدونه که چطور با استفاده به موقع از این ها در موقعیت های سیاسی به اهداف سیاسی مورد نظرش برسه ...

پس هر چند که معتقدم نباید تاکتیک دفاعی ایران اصلا مورد بحث قرار بگیره ! ولی اگر قرار به چنین کاری هست باید به این نکته توجه کنین که یک تاکتیک دفاعی به هیچ وجه به حصول یک نتیجه سیاسی منتج نمیشه و نخواهد شد ، بلکه راهی رو برین که مشخص بشه اعمال توان تهاجمی ایران به چه صورت منجر به حصول چه نتایجی در سطح کلان یک بازی صرفا سیاسی یا اقتصادی خواهد شد ، ....

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
جناب worior عزیزم
با شما کاملا موافق ام که روشمندی ایران نباید اینجا مورد بحث قرار بگیره و تصور می کنم تاپیک «به جای دشمن!!!» هم به همین علت مهم حذف شده ...

نکته دیگه اینکه همون لینک اخیری رو که بنده قرار دادم ملاحظه بفرمائید
صحبت از نقشه دوم یانکی ها به میون اومده
پس این اشاره به Plan A و Plan B که احتمالا زنجیره ای از طرح ها رو تا n جایگزین مورد نظر در بر می گیره تصریح به راهبرد هم هست ...
موافق اید؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

سلام ...



واقعا عجیبه که این شکل از گفتگو رو در همه تاپیک ها شاهدیم ، .

چند نکته در مورد موضوع مورد بحث تاپیک ؛

هدف سیاسی و هدف نظامی دو مقوله جدا از هم در نقد و بررسی و تبادل نظر هستند ، ...

استراتژی ؛ تایین کننده راه رسیدن به هدف ، ...

با وجود " استراتژی" هست که مشخص میشه چه "ابزار ها " و چه "هزینه / زمان "ی رو باید برای رسیدن به هدف و یا حداقل مطلوبیت لازم بکار برد ،...

پس با داشتن پیش فرض های فوق ، باید متوجه شده باشین که اصل بحث تاپیک در دو مقوله خلاصه میشه ، "هدف سیاسی " و نحوه به چنگ آوردن اون با استفاده از "قدرت نظامی " ...

پس اینجا استراتژی تعیین کننده حصول هدف نظامی با استفاده از تاکتیک آماری تجهیزات نظامی نیست ، بلکه رابطه بین سیاست و نظامی گری رو داره مشخص میکنه ، فکر کنم دیگه بیش از این توضیح دادن لازم نباشه ، ...

لذا عزیزان عنایت داشته باشند که مطلب خیلی کلان تر از داده های آماری هست و تاکتیک دفاعی ایران بررسی نمیشه ، بلکه استراتژی جنگی امریکا مورد بحث هست ، که از نظر نیروی انسانی ، تجهیزات تهاجمی و دفاعی ، و پول ! چیزی کم نداره ، و فقط میخواد بدونه که چطور با استفاده به موقع از این ها در موقعیت های سیاسی به اهداف سیاسی مورد نظرش برسه ...

پس هر چند که معتقدم نباید تاکتیک دفاعی ایران اصلا مورد بحث قرار بگیره ! ولی اگر قرار به چنین کاری هست باید به این نکته توجه کنین که یک تاکتیک دفاعی به هیچ وجه به حصول یک نتیجه سیاسی منتج نمیشه و نخواهد شد ، بلکه راهی رو برین که مشخص بشه اعمال توان تهاجمی ایران به چه صورت منجر به حصول چه نتایجی در سطح کلان یک بازی صرفا سیاسی یا اقتصادی خواهد شد ، ....



اولا بنده عذرخواهی میکنم که دچار یک خطا شدم و اون هم این بود که تایپیک به جای دشمن رو باز کرده بودم که لینک این تایپیک رو که توسط برادر پاتریوت گذاشته شده بود زدم و ناخواسته بجای پاسخ در اونجا- اینجا پاسخ دادم
حالا که اون تایپیک- که بنده هم به شدت از نظر ارائه راهکار به دشمن مخالف بودم-حذف شده - بد نیست درصورت صلاحدید جناب واریور - نیمه بحث اونجا که بجای خودمون است نه بجای دشمن - مد نظر باشه و اگر شد دراین بحث هم گریزی به ضعفهای خودمون زدیم - بزنیم و راهکار رفع اون رو هم -لااقل از بعد استراتزی دفاعی - مطرح کنیم
لذا بنده درادامه بحث این تایپیک - از نظر استراتزی و از اون بعد به امکانات نظانی برای رسیدن به هدف - ولو بدون جنگ (که هدف این استراتژی هم میتونه باشه) برسیم

استراتژی جنگ محدود از ابتدا برای جنگ سرد تدوین شد و علت آنهم اعتراف به تلفات متقابل در جنگ نامحدود بود- یعنی فرض براین است تفوق درجنگ نامحدود بصورت نسبی است و مطلق نیست
بنابر این درصورتی که بتوان سطح تکنولوژی را چنان بالابرد که امکانات نظامی طرف مقابل بی اثر شود و نیز بتوان قدرت اثر گذاری امکانات دشمن را هم به حد اقل رساند - دراین صورت بدلیل تغییر پیش فرض اول که امکان داشتن تلفات بالا در مقابل دشمن است- جنگ نامحدود برای نابودی کامل نیروی متخاصم رخ خواهد داد
بنابراین درصورتی که ما نتوانیم سطح تکنولوزی و امکانات خود را درسطح اثر گذاری موثر روی دشمن حفظ کنیم- قطعا درصورت بروز جنگ ما نباید انتظار جنگ محدود را داشته باشیم
دراینجا فرض اولیه در امکان تلفات متقابل برای آمریکا داشتن موشکهای بالستیک و کلاهک هسته ای است
اما درلایه های پائین تر هم بدلیل حضور نظامی آمریکا درمنطقه - سطح این تکنولوژی اثر گذار به امکان غرق کردن گسترده ناوها- موشک باران پایگاههای نظامی و قطع صدور نفت از تنگه هرمز محدود شده است
باید پذیرفت که این سطح اثر گذاری منوط به برخی شرایط زمانی و مکانیست و اصولا نامحدود نیست
لذا باید دید که درمقابل استراتژی های فعلی دفاعی ما -آیا میتوان استراتژی جنگ محدود را مطرح کرد؟- فعلا پاسخ منفی است چون شرایط زمانی و مکانی و تجهیزاتی ما اجازه ادامه جنگ را تا زمان مورد نظر ما میدهد نه زمان مورد نظر امریکا -اما به نظر میرسد این پاسخ هم تابع شرایط جدید دائما بازنگری میشود

بنابراین مسیری که فعلا آمریکا دنبال میکند خرید زمان درجهت رفع مشکلات پیش رو برای امکان جنگ محدود و درصورت امکان نامحدود است
دراین جهت آنچه میتواند این زمان را به ضرر آمریکا رقم بزند -اولا دستیابی ایران به سلاحهای استراتژیک - دوما تقویت توان اقتصادی ایران و سوما خارج شدن رشته امور از دست آمریکاست- آنهم قبل از آمادگی برای جنگ
از طرفی مشخصات عمومی مسیر دیپلملتیک فعلی درسطح جهانی نسبت به ایران نشان از حتمی بودن این تلاقی درآینده ای نه چندان دور دارد و مقدمه چینیها لااقل به این منظور دردست انجام است

بنابراین به نظر میرسد درشرایط فعلی آمریکا صرفا تلاش میکند برتری تکنولوژیکی خودش رو به قدری بالا ببرد که توان بازدارندگی ما نزدیک به صفر بشود
اما تاقبل از آن موقع یافتن راهکار های بی اثر سازی ابزارهای دفاع استراتزیک ما مد نظر است مانند یافتن سوخت جایگزین برای بنزین ودرنتیجه رفع نیاز موثر به تنگه هرمز(درکنار راهکارهای دیگر)- دورکردن نیروهای دریائی از منطقه اثر و استفاده طولانی مدت از بمباران و موشک باران - از جمله راهکارهای شناخته شده فعلی است که درکنار ان با استفاده از جنگ نرم هم تلاش میشود با تغییر آرایش نیروهای داخلی
و تبلیغات روی سلاحهای هستهای کوچک و عوامل دیگر - سطح امادگی داخلی برای مقابله موثر در یک جنگ گسترده به حدی کاهش پیدا بکند که امریکا بتواند یا بدون جنگ و یا با جنگ محدود ایران را وادار به پذیرش شرایط مورد نظر خود بکند
چالشهای فعلی پیش روی آمریکا -از جمله محدودیت های اقتصادی- انتخابات - قدرت بالای نرم و قدرت نسبتا قابل توجه سخت ایران - موجب شده حتی استراتژی جنگ محدود هم فاقد کارائی تشخیص داده شود و لااقل برای زمان معینی به عقب بیافتد
دربدبنینانه ترین وضعیت ما درطی چندسال آینده باید به این چالش درسطح نظامی پاسخ بدهیم ولی مسئله اینست که درشرایطی که دشمن بتواند برای خود از برتریهائی مانند سلاح کوچک اتمی و انواع تکنولوژیهای موثرتر مانند پهپادهای مسلح درسطح گسترده درکنار رفع مشکل توقف نفت و نیز امکان تلفات گسترده نیروهای خود - استفاده کند آیا باز هم ما با یک جنگ محدود طرف خواهیم بود و درصورت نداشتن پیشرفت جهشی درسطح تکنولوژی نظامی آیا میتوانیم باز هم به سطح مناسبی از بازدارندگی برسیم؟
درخوشبینانه ترین وضعیت درطی چند سال بعد - شدت نیاز به نفت و محدود شدن آن به خلیج فارس - اهمیت استراتژیک این تنگه را چنان به بالا خواهد برد که میزان حساسیت دنیا به بسته شدن آن از سطح چند ماه به چند روز تقلیل میابد و این خود موجب افزایش فیزیکی نیروهای متخاصم و درنتیجه امکان تلفات گیری بیشتر از آنها میشود - اما درصورتی که همین وضعیت یعنی تهدید اقتصاد جهانی خود بهانه مشروع شدن حمله اتمی شود و حتی درکنار آن سطح پذیرش جهانی تلفات نیروهای متحد نیز افزایش یابد و ازطرفی اوضاع داخلی ایران نیز بجای تقویت موضع نظامی - برعکس باعث کاهش تحمل ریسک جنگ شود - اوضاع متفاوت تر خواهد شد
بدیهی است درتمام شرایط فوق دستیابی ایران به سلاح اتمی ممکن است برهم زننده معادله شود - لذا غرب درکنار رفع مشکلات فوق تلاش دارد لااقل تا چند سال آینده وآمادگیش برای این تهاجم- ایران را در دستیابی به سلاح اتمی (به زعم خودش) به تاخیر بیاندازد

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
جناب TAHA-SH عزیزم
هر کشور ریشه دار و قدرتمند (حسب موءلفه های متشکله کمپلکس قدرت سیاسی/امنیتی/نظامی در سطح ملی/منطقه ای/جهانی) چند چهره متفاوت داره: هندوستان رو مثال می زنم ...

علت انتخاب هندوستان اینه که این کشور جزو معدود کشورهایی در جهان رو به توسعه (پایدار) است که اغلب گفته شده صادقانه ترین آماره های اجتماعی- اقتصادی را (گاه دسترسی به چنین پارامترهایی توسط استراتژیست های دشمن خطرناک تر از هر جنگ افزار نامتعارف خواهد بود ... بگذریم)

مختصرا خدمت شما استاد عزیزم عارض می شم که:

1) جمعیت روستایی بیش از 60% جمعیت کل هندوستان رو تشکیل میده با این حساب دیدن مناظر حومه، پرت افتاده و ... و ... قس علیهذا در نزدیکی اغلب شهرهای این کشور بزرگ امر غریبی محسوب نمیشه
2) شاخص های توسعه انسانی/فرهنگی در چیزی حدود 70 از از این جمعیت روستایی بسیار تأسف باره ... بنابراین مشاهده روستاهای محروم و کمتر برخوردار و انسان هایی که برای زنده مانی دست به اعمال ... می زنن بسیار متدواله ...
3) تلاش هند برای اعمال مدیریت ترویجی/توسعه ای کشاورزی/نیمه صنعتی در محروم ترین نقاط هند (اغلب در مرکز و جنوب این شبه قاره) به اعتراف منابع تحلیلی همچون مجله اکونومیست قابل ستایشه ...
4) همزمان: قدرت خرید جمعیت شهری هندوستان در دهک های درآمدی متوسط و نسبتا بالا طی دو دهه اخیر تا 1/3 برابر افزایش پیدا کرده که به نسبت سایز جمعیت هندوستان واقعا قابل تقدیره ...
5) همزمان: رشد فقر، هویدا شدن چهره های گوناگون از فقر در حومه شهرهای صنعتی/تجاری/دانشگاهی هندوستان سرسام آور و ترسناکه ... (وسعت زاغه نشین دهلی نو در فاصله 1991 تا 2001 به سه برابر افزایش پیدا کرده ...)
6) همزمان: در اغلب موارد دولت حتی با ارائه مشوق هایی مانند کمک های بلاعوض کوچک مقیاس و امکان تصدی گری داخلی در محیط های روستایی نتونسته جلوی سیل مهاجرت روستانشینان به شهرهای بسیار بزرگ هندوستان (مگاپولیس های هند) رو بگیره ...
7) شکاف طبقاتی در حال گسترشه ...
8) فاصله حدود بیشینه و کمینه درآمدهای قانونی/مالیاتی در حال گسترشه
9) اما: توسعه سریع و خیره کننده ای از دهه 80 تا کنون در صنایع نوین و فوق مدرن بوِیژه حوزه های انفورماتیک، علوم برتر زیستی، فوتونیک، علوم ارتباطات، نانوتکنولوژی، مهندسی هسته ای، ... انکارناپذیره ...
10) سطح رفاه در طبقات متوسط اجتماعی بشکلی نه چندان رضایتبخش اما قابل تحمل در حال تثبیت شدنه ...
11) اما: ایجاد شغل یکی از مشکلات ابدی نظام حاکم بر هندوستان بوده و هست و خواهد بود ... نرخ بیکاری تا اواسط 2011حدود 11% بوده که برابر با توده ای معادل 1/5 برابر جمعیت فعلی ژاپن است ... نرخ بیکاری جمعیت جوان بین 15 تا 25 سال تا سال 2010 تقریبا 10.5% بوده ...
12) پس از 70 سال استقلال از سایه استعمار همچنان مشکلات پیچیده ای در مسائلی مانند مالکیت اراضی، آمایش سرزمینی، مدیریت بحران های طبیعی و ... در مجموعه عملکرد ساختار حاکم بر هند بچشم می خوره ...
13) مسائل فرهنگی بخش مهمی از نگرانی های متخصصان و متصدیان امور اجتماعی و اقتصادی هندوستان رو تشکیل می دن و نمیشه از کنار تنوع فرهنگی چشمگیر توده ای که به نام جمعیت هندوستان میشناسیم بسادگی گذر کرد، همین واقعیت در بسیاری از موارد عامل بحران ساز داخلی بوده و هست، اصولا پتانسیل تقابل فرهنگی همواره در جوامع محلی هندو/مسلمان/سیک بسیار بالا بوده و هست، در هندوستان بیش از ششصد فرقه دینی، مذهبی، معنوی، عرفانی و ... و ... حتی قومی ... وجود داره ...
14) توسعه علمی بر اساس اصول سیاست توسعه نهرو همیشه در صدر اولویت های سرمایه گذاری های داخلی (و گاه خارجی) قرار داشته و داره، اتمسفرهای علمی/پژوهشی هندوستان بطرزی باورنکردنی با محیط اجتماعی معمول و موجود جامعه هند متفاوت و متباینه ... بنحوی که گاه نوعی عدم تناسب فانتزیایی رو القا می کنه ... گویی در برخی مکان ها سفینه ای از سیاره ای دور بر زمین نشسته ... و این پژوهشگران وطنی با اون قیافه های شهروند آدم حسابی خودشون مریخی هایی هستن در پوست انسان ...
15) رشد علمی هندوستان در فناوری های نو در سال های دهه 90 تا کنون انفجاری بوده به نحوی که حسب آمارهای منتشره این کشور صاحب دست کم 20 مجله ISI با Impact Factor بالای 3 هستش (حوزه های پزشکی، بیولوژی مولکولی و ... )
16) تراز مثبت صادرات هندوستان بر کسی پوشیده نیست، افزایش ارزش پول ملی هم یکی از برنامه های همیشگی این کشور بزرگ بوده ...
17) همزمان هندوستان صاحب فناوری هسته ای متعارف و نظامی هستش
18) هندوستان از دارندگان و مولف های فناوری موشکی بالیستیک محسوب میشه
19) در رده بندی قدرت های نظامی جهان هندوستان در جایگاه چهارم حتی یک پله بالاتر از بریتانیا استعمارگر سابق خودش قرار می گیره ... و این در حالی که حدود 40% جمعیت هندوستان زیر خط فقر قرار می گیرن ... یعنی چیزی حدود 700 میلیون نفر ...
و ... و ... و ...

برادر عزیزم که شما رو استاد خودم خطاب می کنم، در حقیقت برای تحلیل راهبرد تقابل دو کشور مانند ایران و ایالات متحده آمریکا باید هزاران نفرساعت وقت گذاشت چرا که همونطور که عرض کردم هر کشور مقتدر و ریشه دار چندین چهره متفاوت داره ... و بنا به فرمایش جناب worior بسختی میشه صورت مساله رو به سطح «هویت ماشینی» نبرد نظامی تقلیل داد ... نباید فریب بسیاری از ظواهر رو خورد ...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]جناب TAHA-SH عزیزم
هر کشور ریشه دار و قدرتمند (حسب موءلفه های متشکله کمپلکس قدرت سیاسی/امنیتی/نظامی در سطح ملی/منطقه ای/جهانی) چند چهره متفاوت داره: هندوستان رو مثال می زنم ...

علت انتخاب هندوستان اینه که این کشور جزو معدود کشورهایی در جهان رو به توسعه (پایدار) است که اغلب گفته شده صادقانه ترین آماره های اجتماعی- اقتصادی را (گاه دسترسی به چنین پارامترهایی توسط استراتژیست های دشمن خطرناک تر از هر جنگ افزار نامتعارف خواهد بود ... بگذریم)

مختصرا خدمت شما استاد عزیزم عارض می شم که:

1) جمعیت روستایی بیش از 60% جمعیت کل هندوستان رو تشکیل میده با این حساب دیدن مناظر حومه، پرت افتاده و ... و ... قس علیهذا در نزدیکی اغلب شهرهای این کشور بزرگ امر غریبی محسوب نمیشه
2) شاخص های توسعه انسانی/فرهنگی در چیزی حدود 70 از از این جمعیت روستایی بسیار تأسف باره ... بنابراین مشاهده روستاهای محروم و کمتر برخوردار و انسان هایی که برای زنده مانی دست به اعمال ... می زنن بسیار متدواله ...
3) تلاش هند برای اعمال مدیریت ترویجی/توسعه ای کشاورزی/نیمه صنعتی در محروم ترین نقاط هند (اغلب در مرکز و جنوب این شبه قاره) به اعتراف منابع تحلیلی همچون مجله اکونومیست قابل ستایشه ...
4) همزمان: قدرت خرید جمعیت شهری هندوستان در دهک های درآمدی متوسط و نسبتا بالا طی دو دهه اخیر تا 1/3 برابر افزایش پیدا کرده که به نسبت سایز جمعیت هندوستان واقعا قابل تقدیره ...
5) همزمان: رشد فقر، هویدا شدن چهره های گوناگون از فقر در حومه شهرهای صنعتی/تجاری/دانشگاهی هندوستان سرسام آور و ترسناکه ... (وسعت زاغه نشین دهلی نو در فاصله 1991 تا 2001 به سه برابر افزایش پیدا کرده ...)
6) همزمان: در اغلب موارد دولت حتی با ارائه مشوق هایی مانند کمک های بلاعوض کوچک مقیاس و امکان تصدی گری داخلی در محیط های روستایی نتونسته جلوی سیل مهاجرت روستانشینان به شهرهای بسیار بزرگ هندوستان (مگاپولیس های هند) رو بگیره ...
7) شکاف طبقاتی در حال گسترشه ...
8) فاصله حدود بیشینه و کمینه درآمدهای قانونی/مالیاتی در حال گسترشه
9) اما: توسعه سریع و خیره کننده ای از دهه 80 تا کنون در صنایع نوین و فوق مدرن بوِیژه حوزه های انفورماتیک، علوم برتر زیستی، فوتونیک، علوم ارتباطات، نانوتکنولوژی، مهندسی هسته ای، ... انکارناپذیره ...
10) سطح رفاه در طبقات متوسط اجتماعی بشکلی نه چندان رضایتبخش اما قابل تحمل در حال تثبیت شدنه ...
11) اما: ایجاد شغل یکی از مشکلات ابدی نظام حاکم بر هندوستان بوده و هست و خواهد بود ... نرخ بیکاری تا اواسط 2011حدود 11% بوده که برابر با توده ای معادل 1/5 برابر جمعیت فعلی ژاپن است ... نرخ بیکاری جمعیت جوان بین 15 تا 25 سال تا سال 2010 تقریبا 10.5% بوده ...
12) پس از 70 سال استقلال از سایه استعمار همچنان مشکلات پیچیده ای در مسائلی مانند مالکیت اراضی، آمایش سرزمینی، مدیریت بحران های طبیعی و ... در مجموعه عملکرد ساختار حاکم بر هند بچشم می خوره ...
13) مسائل فرهنگی بخش مهمی از نگرانی های متخصصان و متصدیان امور اجتماعی و اقتصادی هندوستان رو تشکیل می دن و نمیشه از کنار تنوع فرهنگی چشمگیر توده ای که به نام جمعیت هندوستان میشناسیم بسادگی گذر کرد، همین واقعیت در بسیاری از موارد عامل بحران ساز داخلی بوده و هست، اصولا پتانسیل تقابل فرهنگی همواره در جوامع محلی هندو/مسلمان/سیک بسیار بالا بوده و هست، در هندوستان بیش از ششصد فرقه دینی، مذهبی، معنوی، عرفانی و ... و ... حتی قومی ... وجود داره ...
14) توسعه علمی بر اساس اصول سیاست توسعه نهرو همیشه در صدر اولویت های سرمایه گذاری های داخلی (و گاه خارجی) قرار داشته و داره، اتمسفرهای علمی/پژوهشی هندوستان بطرزی باورنکردنی با محیط اجتماعی معمول و موجود جامعه هند متفاوت و متباینه ... بنحوی که گاه نوعی عدم تناسب فانتزیایی رو القا می کنه ... گویی در برخی مکان ها سفینه ای از سیاره ای دور بر زمین نشسته ... و این پژوهشگران وطنی با اون قیافه های شهروند آدم حسابی خودشون مریخی هایی هستن در پوست انسان ...
15) رشد علمی هندوستان در فناوری های نو در سال های دهه 90 تا کنون انفجاری بوده به نحوی که حسب آمارهای منتشره این کشور صاحب دست کم 20 مجله ISI با Impact Factor بالای 3 هستش (حوزه های پزشکی، بیولوژی مولکولی و ... )
16) تراز مثبت صادرات هندوستان بر کسی پوشیده نیست، افزایش ارزش پول ملی هم یکی از برنامه های همیشگی این کشور بزرگ بوده ...
17) همزمان هندوستان صاحب فناوری هسته ای متعارف و نظامی هستش
18) هندوستان از دارندگان و مولف های فناوری موشکی بالیستیک محسوب میشه
19) در رده بندی قدرت های نظامی جهان هندوستان در جایگاه چهارم حتی یک پله بالاتر از بریتانیا استعمارگر سابق خودش قرار می گیره ... و این در حالی که حدود 40% جمعیت هندوستان زیر خط فقر قرار می گیرن ... یعنی چیزی حدود 700 میلیون نفر ...
و ... و ... و ...

برادر عزیزم که شما رو استاد خودم خطاب می کنم، در حقیقت برای تحلیل راهبرد تقابل دو کشور مانند ایران و ایالات متحده آمریکا باید هزاران نفرساعت وقت گذاشت چرا که همونطور که عرض کردم هر کشور مقتدر و ریشه دار چندین چهره متفاوت داره ... و بنا به فرمایش جناب worior بسختی میشه صورت مساله رو به سطح «هویت ماشینی» نبرد نظامی تقلیل داد ... نباید فریب بسیاری از ظواهر رو خورد ...[/quote]

خواهش میکنم - ما از بیاناتتان استفاده میکنیم- درباره اینکه هر case بطور خاص مسائل ویژه خودش رو داره و دارای مولفه های پیچیده خاص خودش برای تحلیل هست بحثی نیست- اون هزاران ساعت هم هم از طرف ما و هم از طرف آمریکا و ... درحال صرف هست و خواهد بود - بهیچ وجه هم ادعائی نیست که با چند سطر میشه همه مطلب رو دید و فهمید و نتیجه گیری کاملی کرد - اما درصورتی که ما لااقل نسبت به استراتژیهای اخیر آمریکا نسبت به ایران مثل chicken- آنفولانزا- آژاکس و .. دقت کنیم برخی مولفه های شناخته شده از سمت ما و آمریکا درصحنه مطرح میشه و با اونها این استراتژیها پیاده میشه- وقتی اساس برخی استراتژیها مثلا بر ناتوانی پدافند بلند برد ایران درسطح بالا درزمان جنگ تحمیلی بنا بشه - یا ابزارهائی مانند برخی تجهیزات جدید رونمائی شده درمانور پیامبر اعظم موجب تغییر در نحوه مقابله با ایران بشه- میبینیم لااقل دربرخی زمینه ها که تقابل سخت هست - تجدید نظرهائی رخ میده و این منظور من بود- بله مولفه ها بسیار گسترده است و به قول جناب واریور بیشتر به سمت نبرد نرم میل میکنه که هنوز هم درجریانه - اما وقتی آمریکا در استراتزیهای خودش روی برخی از این مولفه ها به شدت حساب میکنه و برنامه ریزی میکنه- ما هم باید روی همانها توان بازدارندگی رو به شدت افزایش بدیم و درزمان مناسب از آنها رونمائی کنیم تا همین مطرح شدن این مولفه ها خودش سیستم بازی رو بدون جنگ متحول کنه- اینجا در برخی جنبه ها لاجرم موضوع به هویت ماشینی تقلیل پیدا میکنه- اما اینکه در استراتژیهائی که نام بردم و برنامهائی است که تاحالا انجام شده و دشمن شکست خورده ایا تجهیزات موجب این شکست شده؟ باید گفت که بصورت نسبی هم نه و هم بله- چون وجود برخی امکانان بستر تقابل سخت رو اونقدر کاهش داد که دشمن روی جنگ نرم بیشتر تاکید کرد و دراون زمینه هم در برخی از اونها موفق شد و دربرخی قاطعانه شکست خورد- اما درهمان زمان هم اگر از پیروزی مدیریت شده مقطعی درجنگ مطمئن بود حتما اون رو انجام میداد- سردار رضائی درمناظره با اقای احمدی نژاد به خوبی روی این زمینه تاکید کردند

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
طاها جانم
سلام
با احترام
و صبح بر شما خوش
این جمله که فرمودید درباره تحلیل یک خطی در مقابل چند خطی ... اکیدا در نگارش پست خطاب اخص به شما و اعم به سایر اساتید و سروران میلیتاری مدنظر حقیر نبوده و نیست ... هرگز نیت جسارت نداشتم.

یکی از جوهری ترین عناصر متدولوژی یانکی ها در صحنه سیاست های خارجی در شرق نزدیک و دور، و بخشی از اوراسیا همواره «گفتگوی نرم و توأم با لبخند همزمان با گرفتن یک چماق بدقواره و کریه المنظر در دست» بوده ...
بنابراین یانکی ها همیشه از دهه 50 میلادی تا حال با هر دو چهره در حال بازی در شرق ما هستن، گاهی به فرمایش شما بازی تبدیل به مجادله و به تیع اون دعوای سیاسی و نظامی میشه ... و گاهی مساله با لبخند احمقانه سیاست بازان دو سوی غائله ختم میشه ...
سوژه ایران اما قدری متفاوته ... برای یانکی ایران کشوری در کلاس و رده منحصربفرد خودش ... نه میشه او رو در طبقه گروه هندوستان، برزیل و ... قرار داد، نه دقیقا میشه او رو دلبسته روس ها دونست، نه حقیقتا میشه این کشور در باند خاص ساینوسیایی قرار داد ....
و نه حتی میشه نشانی از سرسپردگی این کشور (پس از انقلاب 1979) به کشوری اروپایی مانند فرانسه یا آلمان و ... بریتانیا پیدا کرد ...
نسبت این کشور و ساختار حاکم بر اون هم که با یانکی ها مدت هاست تعیین تکلیف شده ...
برای اونها تقریبا یک سیاره مخصوص به خودشه در همون زمان، ایران روی همین کره ارض چشم سیاوش خاور نزدیکه ... این یک روی سکه مشکل یانکی ها در برخورد با موضوعیتی است به نام «ایران»
حال، باید تفاوتی رو طرح کرد که روی دیگر سکه پیچیدگی و گرفتاری یانکی ها رو با کشورمون آشکار می کنه، نظام های اسبق حاکم بر ایران از 100 قبل تا حال هرگز (با لحاظ کردن مجموعه درگیری های داخلی/محوریت سیاست های خارجی) درصدد «تولید قدرت ملی مستقل» و «توسعه نفوذ [از هر رنگ و شکل]» و «چیرگی و اشراف و سیادت سیاسی/امنیتی» در حیاط خلوت های خودشون و در کشورهای مجاور برنیومدن (هر چند طی عصر پهلوی دوم سیستم خودش رو به آب و آتش می زد که توده عوام رو مجاب کنه آقای منطقه است و مردم و مابقی آسوده بخوابند یا به «بخورید بخورید های جناب هویدای ...! برسن و کارها رو به بزرگ ترهای خودشون واگذار کنن» الخ ... [شما می تونید برای کسب اطلاعات بسیار مستندتر از سخنان جوجه کوچکی مانند حقیر به کتاب ایران میان دو انقلاب شاهکار یرواند آبراهامیان رجوع بفرمایید])، اصولا در نظام های راهبرنده اسبق در این کشور مساله ای تحت عنوان «تعریف/اصالت منافع ملی» بطور اصولی و جدی طرح و بحث نشده ... واقعیت اینه که یانکی ها در ایران هنگامی در آستانه دهه 80 میلادی در ایران با «فن سالاران مستقل تر (و بسیار مستقل تر از گذشته های این سرزمین)» رویرو شدن برای مدتی شوک و سرگیجه سیاسی رو تجربه کردن ... (ایران بصراحت اعلام کرده بود که اومده تا تغییراتی اساسی و تعیین کننده رو در آرایش سیاسی منطقه ایجاد کنه، مولفه های قدرت ایران اونجایی که مساله وجه ایدئولوژیک پیدا می کرد باعث نگرانی های شدیدتر آمریکایی ها می شد)

پس تا اینجا دو مساله طرح شد: 1) فرمیشن سیاسی داخلی/جهانی و البته موقعیت ژئوپلیتیک منحصربفرد ایران و 2) جهت گیری و اوج گیری ایران بسوی سیادت منطقه ای و تولید قدرت ملی و افزایش ضریب نفوذ سیاسی/امنیتی

و ... اینجاست که پیاده سازی اون عنصر شالوده ای در روش شناسی یانکی ها برای رویارویی با ما قدری با مشکل مواجه میشه: ایران جدید نه خریدار لبخند و دیالوگ نرم با یانکی هاست ... (دست کم تا این لحظه نبوده) و نه میشه بسادگی به هزاران دلیل با چماق او رو مرعوب کرد ... (که طی 8 سال دفاع مقدس نشد ... و حتی [b]صرف نمایش[/b] روبرو شدن یک قایق موتوری با چند جوان با دو موشک ... با یک گروه ورزیده جنگی در میانه آب های سرزمینی تصویر بسیار بدیع و مبهوت کننده ای بود از روبرو شدن [b]یک کشور در قلب خاور نزدیک با یک ابرقدرت مدعی سیادت جهانی[/b] که تاثیر خود رو بر اونهایی که باید پیام ایران رو در این ماجرا دریافت می کردن گذارد ...)

همه اینها نشون می ده که یانکی علاوه بر نگرانی از هسته مرکزی داستان، از حواشی اون هم بشدت نگران هستن، همونطور که فرمودید این تنها یک الگوست که بر شبکه بسیار تو در تویی از شاخص ها/موءلفه های قدرت نرم و سخت حکومت می کند، هر چند که الگوها هم متغیر می شوند، در ترجمانی دیگر قدرت ها نیز غروب می کنند. در مجموع، ایران در حال حاضر از قواره ای برخوردار شده که هژمونی خاص و مستقل خودش رو در مقابل هژمونی آمریکایی در منطقه راهبری و مدیریت می کنه، راستش رو بخواید آدم های عاقل تر دستگاه سیاست خارجه آمریکا مثال برژینسکی تنها یکی دو سال بعد از وقایع انقلاب اسلامی فرا رسیدن چنین روزهایی رو پیش بینی می کردن ... اما ذهنیت بوی بیات گرفته برخی مدیران کلان دستگاه دیپلماسی یانکی اجازه بروز و ظهور یک روشمندی عقلایی تر و احترام آمیزتر رو نمی داد که این وضعیت تا همین امروز تداوم داره ...

نمی خوام روده درازی کنم
منتظر تداوم بحث از سوی شما برادر بزرگوارم هستم

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

با سلام

دوستان تاپیک استراتژی هست نه نظامی.البته ببخشید اگر وارد بحث شدم و دخالت می کنم فقط از این باب گفتم که اگر بحث ها همه در حول تاپیک باشه برای همیشه یک منبع با قی می مونه ولی بحث های متفرقه اون رو از یک رفرنس به یک تاپیک شلوغ تبدیل می کنه.


ببخشید ظاهرا این اتفاق تقصیر من بوده چون در اون تاپیک فعلا محو شده من لینک اینجا رو به عنوان توصیه به مرور گذاشتم که دوستانی که جدید بودند انجا رو هم ببینند و بعد رفتارهای آمریکا رو شبیه سازی یا تحلیل بکنند.

جناب TAHA-SH عزیزم


هر کشور ریشه دار و قدرتمند (حسب موءلفه های متشکله کمپلکس قدرت سیاسی/امنیتی/نظامی در سطح ملی/منطقه ای/جهانی) چند چهره متفاوت داره: هندوستان رو مثال می زنم ...

علت انتخاب هندوستان اینه که این کشور جزو معدود کشورهایی در جهان رو به توسعه (پایدار) است که اغلب گفته شده صادقانه ترین آماره های اجتماعی- اقتصادی را (گاه دسترسی به چنین پارامترهایی توسط استراتژیست های دشمن خطرناک تر از هر جنگ افزار نامتعارف خواهد بود ... بگذریم)

مختصرا خدمت شما استاد عزیزم عارض می شم که:

1) جمعیت روستایی بیش از 60% جمعیت کل هندوستان رو تشکیل میده با این حساب دیدن مناظر حومه، پرت افتاده و ... و ... قس علیهذا در نزدیکی اغلب شهرهای این کشور بزرگ امر غریبی محسوب نمیشه
2) شاخص های توسعه انسانی/فرهنگی در چیزی حدود 70 از از این جمعیت روستایی بسیار تأسف باره ... بنابراین مشاهده روستاهای محروم و کمتر برخوردار و انسان هایی که برای زنده مانی دست به اعمال ... می زنن بسیار متدواله ...
3) تلاش هند برای اعمال مدیریت ترویجی/توسعه ای کشاورزی/نیمه صنعتی در محروم ترین نقاط هند (اغلب در مرکز و جنوب این شبه قاره) به اعتراف منابع تحلیلی همچون مجله اکونومیست قابل ستایشه ...
4) همزمان: قدرت خرید جمعیت شهری هندوستان در دهک های درآمدی متوسط و نسبتا بالا طی دو دهه اخیر تا 1/3 برابر افزایش پیدا کرده که به نسبت سایز جمعیت هندوستان واقعا قابل تقدیره ...
5) همزمان: رشد فقر، هویدا شدن چهره های گوناگون از فقر در حومه شهرهای صنعتی/تجاری/دانشگاهی هندوستان سرسام آور و ترسناکه ... (وسعت زاغه نشین دهلی نو در فاصله 1991 تا 2001 به سه برابر افزایش پیدا کرده ...)
6) همزمان: در اغلب موارد دولت حتی با ارائه مشوق هایی مانند کمک های بلاعوض کوچک مقیاس و امکان تصدی گری داخلی در محیط های روستایی نتونسته جلوی سیل مهاجرت روستانشینان به شهرهای بسیار بزرگ هندوستان (مگاپولیس های هند) رو بگیره ...
7) شکاف طبقاتی در حال گسترشه ...
8) فاصله حدود بیشینه و کمینه درآمدهای قانونی/مالیاتی در حال گسترشه
9) اما: توسعه سریع و خیره کننده ای از دهه 80 تا کنون در صنایع نوین و فوق مدرن بوِیژه حوزه های انفورماتیک، علوم برتر زیستی، فوتونیک، علوم ارتباطات، نانوتکنولوژی، مهندسی هسته ای، ... انکارناپذیره ...
10) سطح رفاه در طبقات متوسط اجتماعی بشکلی نه چندان رضایتبخش اما قابل تحمل در حال تثبیت شدنه ...
11) اما: ایجاد شغل یکی از مشکلات ابدی نظام حاکم بر هندوستان بوده و هست و خواهد بود ... نرخ بیکاری تا اواسط 2011حدود 11% بوده که برابر با توده ای معادل 1/5 برابر جمعیت فعلی ژاپن است ... نرخ بیکاری جمعیت جوان بین 15 تا 25 سال تا سال 2010 تقریبا 10.5% بوده ...
12) پس از 70 سال استقلال از سایه استعمار همچنان مشکلات پیچیده ای در مسائلی مانند مالکیت اراضی، آمایش سرزمینی، مدیریت بحران های طبیعی و ... در مجموعه عملکرد ساختار حاکم بر هند بچشم می خوره ...
13) مسائل فرهنگی بخش مهمی از نگرانی های متخصصان و متصدیان امور اجتماعی و اقتصادی هندوستان رو تشکیل می دن و نمیشه از کنار تنوع فرهنگی چشمگیر توده ای که به نام جمعیت هندوستان میشناسیم بسادگی گذر کرد، همین واقعیت در بسیاری از موارد عامل بحران ساز داخلی بوده و هست، اصولا پتانسیل تقابل فرهنگی همواره در جوامع محلی هندو/مسلمان/سیک بسیار بالا بوده و هست، در هندوستان بیش از ششصد فرقه دینی، مذهبی، معنوی، عرفانی و ... و ... حتی قومی ... وجود داره ...
14) توسعه علمی بر اساس اصول سیاست توسعه نهرو همیشه در صدر اولویت های سرمایه گذاری های داخلی (و گاه خارجی) قرار داشته و داره، اتمسفرهای علمی/پژوهشی هندوستان بطرزی باورنکردنی با محیط اجتماعی معمول و موجود جامعه هند متفاوت و متباینه ... بنحوی که گاه نوعی عدم تناسب فانتزیایی رو القا می کنه ... گویی در برخی مکان ها سفینه ای از سیاره ای دور بر زمین نشسته ... و این پژوهشگران وطنی با اون قیافه های شهروند آدم حسابی خودشون مریخی هایی هستن در پوست انسان ...
15) رشد علمی هندوستان در فناوری های نو در سال های دهه 90 تا کنون انفجاری بوده به نحوی که حسب آمارهای منتشره این کشور صاحب دست کم 20 مجله ISI با Impact Factor بالای 3 هستش (حوزه های پزشکی، بیولوژی مولکولی و ... )
16) تراز مثبت صادرات هندوستان بر کسی پوشیده نیست، افزایش ارزش پول ملی هم یکی از برنامه های همیشگی این کشور بزرگ بوده ...
17) همزمان هندوستان صاحب فناوری هسته ای متعارف و نظامی هستش
18) هندوستان از دارندگان و مولف های فناوری موشکی بالیستیک محسوب میشه
19) در رده بندی قدرت های نظامی جهان هندوستان در جایگاه چهارم حتی یک پله بالاتر از بریتانیا استعمارگر سابق خودش قرار می گیره ... و این در حالی که حدود 40% جمعیت هندوستان زیر خط فقر قرار می گیرن ... یعنی چیزی حدود 700 میلیون نفر ...
و ... و ... و ...

برادر عزیزم که شما رو استاد خودم خطاب می کنم، در حقیقت برای تحلیل راهبرد تقابل دو کشور مانند ایران و ایالات متحده آمریکا باید هزاران نفرساعت وقت گذاشت چرا که همونطور که عرض کردم هر کشور مقتدر و ریشه دار چندین چهره متفاوت داره ... و بنا به فرمایش جناب worior بسختی میشه صورت مساله رو به سطح «هویت ماشینی» نبرد نظامی تقلیل داد ... نباید فریب بسیاری از ظواهر رو خورد ...


پاتریوت گرامی
برای بررسی هر چیزی دو راه داریم :
اول این که تمام اطلاعات را در مورد آن به دست بیاوریم و تحلیلمان را بر اساس آن انجام دهیم که معمولا به راحتی امکان پذیر نیست .
روش دوم که معمولا انجام می شود مدلسازی است . در این روش تحلیل بر روی مولفه های خاصی انجام می شود و تمام مولفه ها وارد بررسی نمی شوند . البته هر چه تعداد مولفه ها به طرف واقعیت میل کند جواب به دست امده از مدل ساخته شده دقیق تر و واقعی تر خواهد بود .
البته با توجه به اهمیت موضوعات تعداد مولفه های وارد شده تعیین می شوند و نتیجه گیری به فضای واقعی تعمیم داده می شود ( البته هر چقدر مدل ساخته شده ساده تر شده باشد پاسخ گرفته شده با احتمال درستی کمتری به فضای واقعی تعمیم می یابد) .
معمولا با یک مطالعه اولیه میشود عوامل مهم و تاثیر گذار در یک موضوع را به دست آورد و مدلی به قدر کافی نزدیک به واقعیت از آن ساخت .
البته گاهی اوقات میشود مدل ماشینی هم از یک موضوع ساخت . یعنی مدلی که بر اساس کنش و واکنش ( تحریک و رفتار حاصله از تحریک) از یک موضوع و بدون اطلاع از مولفه های درونی آن ( جعبه سیاه ) طراحی شود که البته برای پاسخ گرفتن از این مدل آن را باید کاملا به صورت دینامیک در نظر گرفت و با گذشت زمان و اصلاحات انجام شده آن را به واقعیت نزدیک ساخت و جوابهای حاصله از مدل را دقیق تر کرد.



ببخشید ظاهرا وقتی داشتم می نوشتم دو تا پست بالا اضافه شده اند!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
oldmagina عزیزم
تکنیک modeling جعبه سیاه برای رفتارشناسی/تصمیم گیری در باب ایران و ایرانی بارها مورد استفاده قرار گرفته و تجربه شده است اما ... به گمان شما بازخورد کاملا مناسبی نیز داشته است؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]oldmagina عزیزم
تکنیک modeling جعبه سیاه برای رفتارشناسی/تصمیم گیری در باب ایران و ایرانی بارها مورد استفاده قرار گرفته و تجربه شده است اما ... به گمان شما بازخورد کاملا مناسبی نیز داشته است؟[/quote]
سلام و ممنون که نوشته ام را خواندید .
مدلسازی به شکل جعبه سیاه یک مدلسازی کاملا دینامیک است و توسعه و اصلاح مدل با گذشت زمان و بروز محرکها و پاسخهای جدید صورت میگیرد. فکر نمیکنید بعد از پیروزی انقلاب اسلامی سی سال زمان کافی برای مطالعه رفتارهای جامعه جدید و اصلاح مدل ساخته شده برای ایران بعد از انقلاب باشد؟
یادمان هست که اشتباهات اساسی و هزینه بر دشمنان قسم خورده در برخورد با انقلاب اسلامی و کشور عزیزمان رفته رفته کمتر شده اند! و نوع تحریکهایی که برای ما در نظر گرفته می شوند هر چه به طرف روزهای جدیدتر بیاییم ، نتیجه بخش تر بوده اند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوست خوب، برادر بزرگوار و آگاهم
سلام
شما می دانید حقیر هم بقدر بضاعت خویش می دانم که سرعت خیره کننده تحولات و «ضرورتا» بحران زا بودن جهان فرهنگی پسامدرن مجال دقت و راندمان آنچنانی را از این تکنیک کلاسیک تحلیلی/ابزاری دهه 60 میلادی ربوده است

موافق اید؟

علت کمرنگ تر شدن برخی روشمندی های دشمنان قسم خورده رشد تأمل برانگیز مفهومی/ادراکی ما ایرانیان از نقاط ضعف تاریخی این قبیل متدولوژی هاست

موافق اید؟

تصور می کنید چرا دشمنان ما مزورانه و خزنده و به نام آگاهی و به کام تحمیق سعی در تهی سازی فکری و ترویج اندیشه های بازاری در میان لایه های سنی جوان مان را دارد ... ؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
پاتریوت گرامی
با اجازه شما می خواهم بگویم که با کمرنگ تر شدن روشمندی دشمنان انقلاب در برخورد با این پدیده موافق نیستم مگر این که منظور شما کمتر دیده شدن و ظاهر بودن اعمال آنها باشد.
اتفاقا من معتقدم در سالهای اخیر این برخوردها کاملا طراحی شده و دقیق بوده اند و اتفاقا بازخوردی هم که از آنها دریافت کرده اند کاملا برای آنها راضی کننده بوده است.
یکی از همین برنامه ریزیهایی هم که انجام شده و ظاهرا تا به حال ( البته برای آنها ) به نتیجه مطلوب رسیده است همین از رده خارج کردن قشر جوان و به گونه ای کنار گذاشتن آنها از سیر موجود جامعه است.
البته این که تحولات سرعت خیره کننده ای دارند را قبول دارم ولی متاسفانه صحنه فرهنگی امروزه جهان گذار مدرن به پسا مدرن را طی نکرده است و مدرنیسم همچنان با تمام ابزارهایش فقط توهمی از پسامدرن را ارائه کرده و در واقع خود حاکم است. ( البته این یک بحث دیگر است و جای مطرح کردن آن مجال دیگری می طلبد ).
متاسفانه وقتی سیر تحولات سریعتر می شوند سیستمهای چابکتر پاسخدهی سریعتر و در زمان مناسب دارند و البته پاسخدهی آنها چون جزء به جزء انجام می شود ( در برابر هر واقعه کوچک پاسخ کوچکی متناسب با آن ) نرمی لازم برای انجام را دارد. در سیستمهای که اینرسی زیادی دارند متاسفانه پاسخدهی کند است ، بیشتر اوقات بعد از زمان مناسب به نتیجه می رسد و به خاطر همین مسایل پاسخها خشن هستند ( پاسخ به چند واقعه همزمان و در قالب یک عمل اتفاق می افتد ) .
دشمنان انقلاب اسلامی ما هم در واقع تمام تلاششان را دارند برای بالا بردن اینرسی و بیشتر کردن کندی این سیستم انجام می دهند و ظاهرا در این امر موفق بوده اند.
جالب این است که هر چقدر یک سیستم مشغول تر شود و به تبع آن زمان پاسخ دهی آن کند تر شود به همان نسبت سیستم مقابل آن موفق تر عمل می کند ( چون کنش و واکنش دو سیستم به هم نسبی است.)
و مورد آخر اینکه موافقم در کشور عزیز ما رشد فوق العاده ای در متدولوژی صورت گرفته است ولی متاسفانه قسمت اعظم این رشد در حوزه نظری بوده است و در حوزه عملی تقریبا هیچ کاری انجام نشده است. من معتقدم اگر در چند سال اخیر رهنمودهای به موقع و ارزشمند رهبر انقلاب نبود این کارهای کم ولی کاملا ضروری هم در حوزه عملکردی انجام نمیشد ( هر چند متاسفانه اگر با دقت به فرمایشات رهبر گرامی عمل می شد وضعمان خیلی بهتر از امروز بود) و متاسفم بگویم هنوز هم علی رغم رشد بالای حوزه نظری ( البته این رشد بالا نسبت به قبل خودمان است و هنوز با چیزی که باید باشیم فاصله زیادی داریم. ) هنوز هم بدنه فکری و استراتژیست کشور ما کاملا سنگین و کند است.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط worior
      به نام حق
       
      پیشگفتار
      این تاپیک جهت بررسی و طرح ایده های مختلف در زمینه تهاجم موشکی کروز و پاسخ پدافند بصورت ارزان و گسترده ایجاد گشته است.
      سایر سناریو ها نظیر حملات موشک های بالستیک، و یا بمب های دورایستا(گلاید، بدون موتور)، همچنین موشک های هایپرسونیک موضوع این تاپیک نیست.
       
      طرح حمله:
      در دسترس بودن سامانه های موشکی کروز در خدمت بسیاری از ارتشهای منطقه و استفاده گسترده از این سامانه ها در منطقه خاورمیانه، لزوم دارا بودن یک سامانه مقاومت پدافندی موثر را گوشزد میکند، اما چنین سامانه ای با چه وضعیتی روبروست و چگونه باید پاسخ بدهد؟
       


       
      فرض کنیم، در تهاجم یک روزه 8 ساعته، با هدف گشایش مسیر پدافند و بدست گرفتن آسمان ایران، ائتلاف مهاجم، اقدام به اجرای تهاجمی با مشخصات ذیل بنماید:
      - 4000 موشک کروز، در برد های مختلف، بدون خطا(فرض میشود، این تعداد موشکی هست که به هدف خواهد رسید)
      - اهداف عمقی و مرزی
      - شانس اصابت موشک های پدافندی در صورت رهگیری 75 درصد.
      مشاهده میکنید که با شلیک 4000 موشک پدافندی، تنها قادر به انهدام 3000 موشک کروز مهاجم خواهیم بود، و این به معنای اصابت دست کم 1000 موشک به هدف و مشغولیت 8 ساعته پدافند بر روی تعداد بسیار زیادی هدف خواهیم بود. با توجه به تصویر فوق این رقم حتی بیش از موشک هایی ست که در سال 2003 به عراق شلیک شده است. 
      آیا چنین حمله ای از نظر هزینه ای و لجستیک برای ائتلاف مهاجم دشوار خواهد بود؟
      - قیمت هر موشک تاماهاوک کلاس 4 که از آخرین و بیشترین حجم امکانات مسیریابی بهره میجوید، 1.87 میلیون دلار با نرخ شناور 2017 محاسبه شده است، بنابراین 4000 موشک حداکثر 8 میلیارد دلار هزینه خواهد داشت و این رقم حتی اگر به 10 یا 20 میلیارد دلار نیز برسد، با توجه بودجه نظامی کشورهایی مانند آمریکا و اعراب منطقه، همچنین تامین هزینه در چند سال مالی، رقمی دور از ذهن و دست نیافتنی نیست. هم اکنون نیز فقط دو کشور عربستان و امارات در حدود 1200 موشک کروز در اختیار دارند. اگر به دو کشور، سایرین چون ایالات متحده، فرانسه، انگلستان و ... اضافه شوند، مقدار 4000 موشک رقم کاملا دست یافتنی خواهد بود.
      - از نظر لجستیک نیز، با توجه به تعداد بسیار پایگاه های اجاره ای و تسخیری دشمن در منطقه، و گستردگی پهنه جغرافیایی مرزهای کشورمان، استقرار چنین موشک هایی فقط به ناوها محدود نمیشود، و تمامی پایگاه های زمینی میتوانند به عنوان محل پرتاب استفاده شوند، و میتوان این فرض را گرفت که طی سالهای اخیر این انبار سازی موشک های کروز صورت گرفته باشد و به زمان حمله موکول نگردیده است.
       
      هزینه مقابله؟
      - دفع موثر 4000 موشک بالستیک برای پدافند به تنهایی بسیار دشوار به نظر میرسد، و طبیعی ست که برای این منظور نمیتوان صرفا بر پدافند موشکی متکی بود. اگر خطای 0.75  برای پدافند را بپذیریم، به رقمی در حدود 5400 موشک پدافندی،مقدار بسیاری تجهیزات کشف و شناسایی و مقدار بالایی شانس نیاز است. فلذا عقلانه است که پایگاه ها و محل های شلیک دشمن پیش از اقدام یا در همان دقایق اولیه حمله شود (که این موضوع بحث این تاپیک نیست).
      - اخلال gps و حتی انهدام ماهواره های هدایت کننده نیز با توجه به تجهیزات مدرن ترکام و وجود عوارض طبیعی بسیار در ایران مزیتی در حدود بالابرد چند درصد خطا به سامانه های کروز وارد میکند. این میزان خطا را بدلیل عدم وجود اطلاعات کافی از کیفیت و دقت سامانه های مهاجم همچنین بروز پیشرفت های آینده باید فاکتور گرفت و به تنها به برخورد سخت پدافند متکی بود.
       
      با توجه به موارد فوق یک مجتمع پاسخ برای مقابله طراحی کنید، به نحوی که قادر باشد:
      - 100 درصد موج اول حمله که علیه پدافند و تجهیزات راداری ثابت است را از کار بی اندازد
      - 80 درصد کل موشک ها در موج های بعدی را منهدم کند
      - بعد از 8 ساعت تهاجم سنگین همزمان با انواع اخلال با دست خالی مواجه نشود.
      - اقدام سخت یا hard kill باشد.
      - این پاسخ در سامانه خلاصه شود. اقدامات غیر عامل نظیر استتار، تعدد و اخلال نادیده گرفته شود.
      - موج اول 800 موشک
      - موج دوم 1200 موشک
      - موج سوم 600 موشک
      - موج چهارم 1400 موشک
      - هر موج حمله 2 ساعت.
      - از همه مهمتر، سیستم بسیار ارزان و موثر باشد.
       

       
       
       
      دارایی کنونی پدافند موشکی ایران:

       
       
      با تشکر، از حضورتون در بحث
       
       
       
       
       
       
    • توسط hamed_713
      "آنسات" به هلی کوپتر آموزشی نیروی هوایی روسیه مبدل خواهد شد

      ژنرال "ویکتور ایوانوف" رییس اداره نیروی هوایی نظامی ارتش روسیه روز سه شنبه به خبرنگاران گفت که "آنسات" بعد از پایان آزمایشات دولتی مشترک و بهره برداری تجربی در نیروها تا سال 2010 به هلیکوپتر اصلی آموزشی نیروی هوایی کشور مبدل خواهد شد.

      وی یادآوری نمود که این تصمیم در سال 2001 توسط مسئولین وقت وزارت دفاع اتخاذ شده بود.

      ژنرال ایوانوف گفت: آزمایش "آنسات" برای آنکه به صورت نمونه آموزشی در آید، به مدت یک و نیم تا دو سال طول خواهد کشید. طی این مدت باید آن را تکمیل کرد.

      وی توضیح داد که در حال حاضر خلبانان مدرسه عالی خلبانی "سیرزانسک" از هلی کوپترهای "می-2" بعنوان هلی کوپتر آموزشی استفاده می کنند.

      وی گفت: نیروی هوایی برای آموزش خلبانی در ابتدا به 25-30 فروند "آنسات" نیاز دارد. بعد از آن این میزان افزایش داده خواهد شد.

      هلی کوپتر سبک چند منظوره "آنسات" با توان حمل 1-1,3 تن، حداکثر وزن پروازی 3,3 تن و حمل تا 9 سرنشین در دفتر طراحی کمپانی "KVZ" با همراهی دیگر سازمان های و موسساتی که در امور تجهیزات هوایی مشغول هستند، ساخته شده است.

      اولین پرواز "آنسات" در ماه اوت سال 1999 انجام شد. "آنسات" بر خلاف نمونه های مشابه غربی خود دارای دو موتور است که به مراتب ضریب اطمینان و امنیت آن را بالا می برد.

      نووستی
    • توسط EBRAHIM
      ميتوان به جرات اظهار کرد که ديگر همانند گذشته توانايي ساخت هواپيماهاي جنگنده تنها تحت سلطه کشور بخصوصي مانند ايالات متحده نيست و کشورهاي ديگر نيز همگام با صنعت روز هوانوردي با جديت مشغول به طراحي و توليد هواپيماهاي جنگندهي بومي هستند.اما در اين ميان دو کشور اروپايي يعني انگليس و فرانسه البته تا حدودي نيز آلمان گوي سبقت را از ديگران ربوده و به سرعت در حال توليد جنگنده هايي هستند که به خوبي از پس حريفان امريکايي خود بر آمده و انان را از ميدان نبرد به در ميکنند.کشور فرانسه با سابقه ي زياد در طراحي و ساخت هواپيماهاي مسافربري و نظامي هم اکنون در حال طراحي مدل هاي جديدي از هواپيما هاي جنگنده بوده که نمونه شاخص آن جنگنده رافالRafale با کدM09است در ادامه به بررسي اين هواپيماي مدرن ميپردازيم.

      اين جنگنده که در حقيقت ادامه دهنده راه اسلاف خود يعني جنگنده هاي مشهور ميراژ جگوار سوپر اتاندارد و... است به منظور جايگزيني جنگنده هاي قديمي توسط نيروي هوايي فرانسه سفارش داده شده. اين جنگنده که ميتوان آن را تا حدودي جنگنده اي جوان وجديد ناميد در سال 2001 و در عمليات جنگ افغانستان عملکرد و برتري آشکار خود را بر شناخته شده ترين هواپيما هاي ناو نشين يعني f-18 و f14 به جهانيان ثابت نمود.رافال هواپيمايي دو موتوره با قابليت حمل بازه گسترده از تسليحات هوا به هوا و هوا به زمين بوده که در عين حال هواپيمايي بي نهايت تغير پذير است و به سرعت ميتواند نقش خود را از برتري هوايي به شناسايي حملات دريايي و يا زميني تغير دهد.در کاکپيت اين جنگنده از سيستم هاي اويونيک يا سيستم هاي الکترونيکي بسيار پيشرفته اي بهره برداري شده است مانند سيستم HUDهولوگرافيک با زاويه ديد بالا ساخت شرکت تالس اويونيک که اطلاعات ماموريت را به وفور در جلوي ديد خلبان حاضر مي نمايد.دوربين هاي CCDو همچنين صفحه نمايش هاي لمسي در طرفين خلبان که اطلاعات تاکتيکي موقعيت حاضر را ارايه کرده و به او امکان تصميم گيري به موقع را ميدهد.

      در مورد تسليحات اين جنگنده بايد اظهار نمود که اين هواپيما قادر به حمل بيش از 9 هزار کيلوگرم جنگ ابزار هوا به هوا و هوا به زمين از انواع مختلفي چون موشکهاي ميکا ما÷يک سايدوايندر آپاچي اگزوست ماوريک هارپون و بمب هاي هدايت ليزريGBU-12 بسته به نوع ماموريت است.چنانکه پيش بيني نيز ميشود قرار بر اين است که اين جنگنده مدرن از سال 2006 به بمب هاي فوق دقيق هدايت ليزري يا GPSماهواره اي سا÷مAASM نيز براي منهدم کردن هدف هاي دشوار زميني مجهز گردد.اين جنگنده همچنين از دو توپ مسلسل با قدرت آتش 2500گلوله در دقيقه ساختGIAT نيز براي نبرد هاي هوايي نزديک نيز بهره مي جويد.

      اين جنگنده از نظر جنگ الکترونيک نيزبرتري خود را حفظ کرده است ،چه،با در اختيار داشتن سيستم هاي هشدار تهاجم،گيرنده و آشکار سازي ليزري و سيستم هاي مغشوش کننده رادار هاي دشمن از توانايي قابل قبولي برخوردار است.با مجهز شدن اين هواپيما به سيستم راداريRBE2،اين جنگنده از قابليت هايي چون نگاه به پايين شليک به پايين نيز بهره مند شده قابليت شناسايي همزمان 8 هدف وشناسايي تهديدات هوايي را به نحو احسن را نيز دارا است.طول بال هاي دلتا شکل اين جنگنده حدود 11متر و طول خود هواپيما حدود 10 متر است و در عين حال، از مساحت بالي به ميزان 45 متر مربع بهره ميبرد. اين جنگنده مدرن از دو موتور M88-2ساخت سنکنما،براي فراهم آوردن نيروي پيشران خود استفاده مينمايد ک هالبته هر يک نيروي کشش استاتيکي معادل 75کيلو نيوتون را با پس سوز فراهم مي آورد که در اصل ورودي هاي اين موتور ها ، در زير سکان افقي هواپيما واقع شده است!البته تعجب نکنيد.واقه شدن ورودي هاي هوا زير سکان افقي، به اين دليل است که اين هواپيما از نوع کانارد مي باشد،يعني سکان افقي ان که غلتش حول محور عرضي را کنترل ميکند،به صورت دو بالچه در جلو واقع شده است و در عوض، در قسمت انتهاي هواپيما هيچ گونه سطح کنترلي مشاهده نشده و بال ها تا خروجي هاي موتور ادامه يافته اند.

      موتور هاي قدرتمند اين جنگنده،رسيدن ان را به سرعتي معادل1/8ماخ و داشتن سقف پروازي برابر با 55 هزار پا را امکان پذير ساخته اند که توانايي هاي بهينه براي جنگنده اي در اين کلاس محسوب مي شود.
      ناگفته نماند که اين جنکنده در انواع گوناگوني براي ماموريت هاي متواوت عرضه ميشود.اين مدل ها عبارت اند از:مدلBاين جنگنده در اصل براي استفاده نيروي هوايي طراحي گشته و هواپيمايي دو نفره شامل سرخلبان و افسر تسليحات نظامي است.مدلCنيز مانند مدل قبل براي نيروي هوايي توليد شده و در چندي موارد داراي بهبود يافتگي هايي نيز نسبت به مدل قبلي مشاهده ميشود.مدل Mنيز جنگنده تک نفره و مدل ناونشين رافال محسوب ميشود که به منظور انجام ماموريت هاي حفاظتي از ناوهاي هواپيمابر توليد گشته است.قابل توجه است که باز هم سازنده اين هواپيما،يعني شرکت داسالت،سنت شکني نکرده و هواپيماي رافال را نيزهواپيمايي با بال هاي دلتا شکل طراحي نموده است،يعني همان سنتي که در هواپيما هاي پيشين فرانسوي مانند ميراژ4000 رعايت شده است.جنگندهي رافال اولين هواپيماي نظامي جهان است که به منظور انجام ماموريت هاي هوا به هوا و هوا به زمين به صورت همزمان طراحي شده است.

      به علاوه توانايي هاي اين هواپيما براي انجام عمليات در حالت هاي ماوراي ديد بصري(BVR)و ارتفاع بسيار پايين نسبت به سطح زمين،امکانات گسترده اي را به آن،براي جنگنده اي جند ماموريته بودن و قابليت بقاي فراوان در مقابل دشمن را داده است،و به هر سخن،اين هواپيما قادر است که نه تنها نيروي هوايي فرانسه،بلکه کشور هاي زيادي در جهان را که بعد ها از سفارش دهنده گان اين هواپيما خواهند بود،به سهلوت و با شايستگي هر چه تمامتر مرتفع نمايد.

      ماهنامه نوآور
    • توسط Reza6662
      طرح توسعه و طراحی اولیهء این هواپیما به سال 1955 باز می‏گردد. طرح موسوم به XB-70 می بایست بمب‏افکنی استراتژیک، بزرگ و دارای برد پروازی بسیار زیاد باشد تا بتواند جایگزین شایسته‏ای برای بمب‏افکن‏های قدیمی B-52 باشد. همانند برنامهء تولید بمب‏افکن B-58، نیروی هوایی ایالات متحده خواستار استفاده از تکنولوژی‏های نوین در این بمب‏افکن بود.
      رقابت اصلی در مزایدهء طراحی این بمب افکن به دو شرکت معظم آن زمان، یعنی بوئینگ و نورث آمریکن واگذار شد. به سال 1958 طرح کمپانی نورث آمریکن برای تولید این بمب‏افکن انتخاب شد و قرارداد ساخت امضاء شد. نیروی هوایی نیازمند یک هواپیما با شرائط پروازی ویژه بود. بمب‏افکنی که بتواند با سرعت نزدیک به 3 ماخ (به صورت مداوم) و در ارتفاع بسیار بالا پرواز کند، ضمن آنکه دارای برد پروازی زیادی باشد و بتواند انواع مختلفی از سلاح‏های هسته‏ای و بمب‏های متعارف را حمل کند.
      اگرچه تکنولوژی رسیدن به سرعت 3 ماخ به سال 1957 محقق شده بود، اما در XB-70 از این نوع تکنولوژی الگوبرداری نشد. با توسعهء موشکهای دوربرد ضدهوایی (SAM) ، طرح XB-70 همانند B-47 و B-58 برای همیشه کنار گذاشته شد. دلیل این امر نیز، ساقط شدن هواپیمای جاسوسی U-2 به خلبانی فرانسیس گری پاورز به تاریخ یکم می 1960 بر فراز خاک اتحاد شوروی بود که دکترین حملات در ارتفاع بالا را به ارتفاع پائین تغییر داد.
      والکایری با توانایی فوق العادهء پرواز در سرعت 3.08 ماخ و برد پروازی بسیار طولانی، بمب‏افکنی با توانایی نفوذ به عمق خاک دشمن از ارتفاع بالا و انجام بمباران اتمی مناطق حساس اتحاد شوروی بود. با توجه به اینکه اولین پرواز این بمب‏افکن سنگین به سال 1964 انجام شده است، باید این هواپیما را از شاهکارهای طراحی جنگنده‏های نظامی دانست که تاکنون نیز رکورددار سرعت در بین بمب‏افکن‏های جهان می‏باشد و بعید است هم توسط بمب‏افکن دیگری رکوردهای آن بتواند شکسته شود.
      از نکات بارز طراحی والکایری می‏توان به بدنهء تمام فولادی و تیتانیومی که توان تحمل حرارت تا 350 درجهء سانتیگراد را دارد، پیش سکانهای روی دماغه و ورودی مثلثی شکل موتورهای آن اشاره کرد که هم اکنون در طراحی هواپیماهای فوق مدرن استفادهء بسیار دارد.
      در نخستین پرواز آزمایشی XB-70 این بمب‏افکن توانست به راحتی به سرعتی حدود 3 ماخ در ارتفاع 75000 فوتی دست یابد. پروازهای آزمایشی این هواپیما تا سال 1966 ادامه یافت. در یکی از پروازهای آزمایشی، والکایری به راحتی توانست مسافت 1000 مایلی را در زمان 33 دقیقه طی کند!
      والکایری از 6 موتور توربوجت YJ-93 ساخت جنرال‏الکتریک سود می‏جست که هرکدام کششی حدود 30000 پاوند ایجاد می‏کردند. این موتورها از سوخت بسیار خاصی به نام اتیل بوران استفاده می‏کردند که بسیار گران‏قیمت بود و در مخازن تعبیه شده در درون بالها ذخیره می‏گشت. موتورها در محفظه‏های مثلثی شکل با خروجی‏های دایره‏ای جداگانه قرار داشتند.
      والکایری به دلیل طرح خاص بالها، از پایداری دینامیکی بسیار خوبی در ارتفاع پائین برخوردار بود. به منظور پایداری آیرودینامیکی، بخش خارجی بال با توجه به سرعت هواپیما بین 25 تا 65 درجه به سمت پائین خم می‏شد.
      والکایری در پایلونهای میانی می‏توانست تا 16 بمب هسته‏ای یا 50000 پاوند بمب متعارف سقوط آزاد را حمل نماید. والکایری همانند سلف خود B-52 دارای هیچگونه وسیلهء دفاعی نبود و بهترین مدافع آن، سرعت بسیار زیاد و سیستم‏های ضداغتشاش الکترونیکی (ECM) پیشرفته‏اش بود.
      برای این بمب‏افکن، چهار خدمه در نظر گرفته شده بود که دو نفر خلبان و دو نفر دیگر مسئول سیستم‏ها بودند. هر 4 خدمه در کپسولهای تحت فشار خاصی (همانند آنچه در سفینه‏های پروازی وجود دارد) قرار می‏گرفتند که تنها راه زنده ماندن در آن سرعت وحشتناک و ارتفاع بسیار بالا بود.
      تنها دو فروند از این بمب‏افکن تولید شد. طرح این هواپیما تمام درخواستها و نیازهای نیروی هوایی را طبق قرارداد اولیه تامین می‏کرد ولی آسیب‏پذیری آن در برابر موشکهای SAM باعث کنارگذاری طرح شد زیرا بدنهء هواپیما در هنگام پرواز با سرعت کمتر از 3 ماخ بسیار راحت‏تر قابلیت شناسایی شدن داشت و می‏توانست شکار موشکهای سام اتحاد شوروی قرار گیرد و این به دلیل نوع خاص بال دلتا شکل و نازک آن بود که امکان پرواز با سرعت کم با مانورپذیری بالا در ارتفاع پائین را به هیچ وجه نداشت.
      به سال 1961 پرزیدنت جان اف کندی (رئیس جمهور فقید ایالات متحده) به دلیل گران تمام شدن نمونهء اولیهء والکایری (حدود 700 میلیون دلار) دستور داد که تنها به منظورهای تحقیقاتی از این هواپیما استفاده شود زیرا وی به آسیب‏پذیری این بمب‏افکن در جنگ پی برده بود و اعتقاد به استفاده از موشکهای دوربرد هسته‏ای به جای استفاده از بمب‏افکن پیدا کرده بود. بدین ترتیب پروژهء ساخت بمب‏افکن سنگین XB-70 که در سال 1964 اولین نمونه‏اش ساخته شده بود به سال 1969 برای همیشه بسته شد. برخی از کارشناسان نظامی بر این عقیده هستند که طرح بسیار پیشرفتهء XB-70 قربانی فشارها و تنگناهای اقتصادی ناشی از جنگ ویتنام گشت.

      سانحهء هشتم ژوئن ۱۹۶۶ از نگاه دوربین عکاسی ناسا
      سانحه
      همانطور که ذکر شد تنها دو فروند از این بمب افکن ساخته شد. هردو بمب‏افکن جهت آزمایشات مافوق صوت در اختیار سازمان ناسا قرار گرفتند اما بمب‏افکن دوم (به شماره سریال 0207 - 62) به تاریخ 8 ژوئن 1966، در یک پرواز آزمایشی مافوق صوت با جنگندهء F-104N برخورد کرد و از بین رفت. در این حادثه، خلبان F-104 به همراه کمک خلبان XB-70 کشته شدند اما خلبان XB-70 موفق به پرش از هواپیمای مشتعل گردید. بمب‏افکن اول (به شماره سریال 0001 - 62) از سال 1967 تا 1969 در اختیار ناسا بود و از سال 1969 به مرکز تحقیقات ناسا (Dryden) واقع در کالیفرنیا فرستاد شده و از آن تاریخ تاکنون در آن مکان نگهداری می‏شود.

      يادبود دو خلبانی که طی سانحهء هشتم ژوئن ۱۹۶۶ کشته شدند
      مشخصات فنی

      ماموریت: بمب افکن استراتژیک و مافوق صوت (Mach 3 Bomber)

      موتورها: 6 عدد موتور YJ-93 ساخت جنرال‏الکتریک با کشش هرکدام 30000 پاوند (با استفاده از سیستم پس‏سوز)

      حداکثر سرعت: بيش از 3.1 ماخ در ارتفاع 73000 فوتی

      سقف پرواز خدمتی: 77350 فوت

      سرعت عملیاتی: 3 ماخ در ارتفاع 72000 فوتی

      برد پروازی: 4288 مایل = 6900 کیلومتر

      وزن عملیاتی: 534700 پاوند = 243 تن

      طول: 185 فوت = 56.39 متر و با احتساب دو لبهء کوچک انتهای بالها = 58.5 متر

      فاصلهء دو نوک بال: 105 فوت = 32 متر

      ارتفاع: 30 فوت و 9 اینچ = 9.4 متر

      مساحت بال: 6296.9 فوت مربع = 585 متر مربع
    • توسط worior
      بسمه تعالی
       
       
      عین الاسد، پایگاهی که باید انهدام کامل را تجربه میکرد.
       

       
       
      مقدمه
      آنچه پیوسته در اخبار و تحلیل های غربی پیرامون ایران میخوانیم، بدون غلو کردن، این است که ایران در منطقه پروکسی هایی دارد که از دید آنها هم تروریست و آدم کش هایی خون آشامند، که به صغیر و کبیر، نظامی و غیر نظامی رحم نمیکنند، گویی که این تروریست ها مدتی در فضا زندگی میکرده اند و ایران این بیگانگان فضایی را برای مقابله با ایالات متحده که در همسایگی خودش قرار دارد به کره زمین آورده  و حق حاکمیت این کشور در همسایگی خویش در ایالت های عراق و افغانستان و ولات عربی خلیج فارس را نقض نموده است. بنابراین لازم است تا با اقدامات بی ثبات کننده رژیمی که خود نیز بر ایالت ایران به غضب و با خشونت و تروریسم حاکم شده و البته با همین پروکسی های تروریست اش بشدت مقابله نمود، آنهم با هر ابزاری، اقتصادی، نظامی، فرهنگی، سیاسی و ... گذشته از این دلایل بسیار محکم برای مقابله با ایران و شیعیان!، آمریکا دلایل اقتصادی محکمتری برای حفاظت از ایالت عراق دارد و آنهم نفت است که به حساب بنده با صادرات حدودا سالانه 80 میلیارد دلار نفت توسط عراق، این کشور اگر تمام فروش نفت خود را به ایالات متحده واگذار کند، میتواند هزینه 7 هزار میلیارد دلاری که آمریکا برای حفظ امنیت مردمش در عراق کرده جبران کند، البته پس از 90 سال.
      با این کمدی سیاه در مقدمه، سری به واقعیت های نظامی روی زمین بزنیم، موقعیت جئو استراتژیک عین الاسد. پایگاهی در مرکز عراق، 160 کیلومتری غرب بغداد در استان الانبار و در فاصله 300 کیلومتری از مرز ایران، با عنوان اصلی عربی القاعده الجوی القادسیه. یکی از 5 ابر پایگاه هوایی عراق در زمان صدام که در سال 1975 و با درس گرفتن از نبردهای اسراییل و اعراب بدست پیمانکاران یوگوسلاویایی با هزینه 280 میلیون دلار آمریکا ساخته شد. از خصوصیات این پایگاه مجهز بودن آن به شلتر های نگهدارنده هواپیما در برابر بمباران هوایی و پیشرفته ترین هواپیمای وقت یعنی میگ های 25 ساخت شوروی بود.
      در جنگ 2003 آمریکا بر علیه عراق، این پایگاه توسط نیروهای استرالیایی ائتلاف اشغال شد، و تا 2011 تبدیل به بزرگترین پایگاه نظامی نیروهای ائتلاف آمریکایی در غرب بغداد گشت. علت این امر نزدیکی به بغداد، قرارگیری در پشت رودخانه فرات، نزدیکی به مرز سوریه و همچنین وجود امکانات فراوان رفاهی در آن یاد شده است، در کنار نظامیان آمریکایی این پایگاه محلی برای نشست و برخاست ایرفورس وان، یا همان هواپیمایی اختصاصی دولت فدرال آمریکا که برای جابجایی ریاست جمهوری استفاده میشود بوده است. این پایگاه پذیرای روئسای جمهور و وزرای آمریکایی، جرج بوش، اوباما، ترامپ، جان بولتون، رابرت گیتس، کاندولیزا رایس، پیتر پیس، و از همه اینها مهمتر چاک نوریس وملانیا ترامپ بجای فرودگاه بین المللی بغداد بوده است. ترامپ در پرواز مخفیانه خود به این فرودگاه از ناراحتی رفیق قلدرش بولتون بخاطر خاموش کردن همه چراغ هوای هواپیما و بستن همه پنجره ها شکوه نموده.
      در زمان جنگ عراق این پایگاه محل استقرار نیروی اعزامی تکاوران دریایی دوم آمریکا به همراه چند اسکادران هوایی بود و تا سال سپتامبر  2011  که آخرین نیروهای بجا مانده از آن تخلیه شدند، عملا در آن سال بسته شد. تا اینکه مجدد در سال 2014 و شکل گیری ائتلاف آمریکایی مقابله با داعش، فعالیت این پایگاه با استقرار تکاوران دریایی آمریکا به همراه جنگنده های اف 18 مجددا آغاز شد و تاکنون ادامه دارد.
       
      چرایی اهمیت این پایگاه از نظر نظامی
      اهمیت اصلی این پایگاه که از لحاظ جئو استراتژی نظامی کمتر به آن پرداخته شده است، قرار گیری آن در مرکز یک حمله احتمالی از سوی رژیم صهیونیستی به سمت ایران است، آنقدر نزدیک به مرکز که اگر خطی راستی از تهران تا تلاویو بکشیم از روی این پایگاه عبور خواهد کرد:
       

       
      در همه نقشه ها و تحلیل های مختلفی در سراسر نت از تحلیل گران و اندیشکده مختلف مطالعات نظامی و راهبردی بدست آوردم، همین خط که کوتاه ترین مسیر ممکن است به عنوان کریدور اصلی پرواز جنگنده های صهیونیستی به سمت ایران و بالعکس مسیر پاسخ احتمالی از سوی ایران بدان اشاره شده است.
      حمله ای که در بسیاری از سناریوها موفقیت آمیز بودن آن به حضور تعداد وسیعی از هواگردهای رادار گریز، بمب افکن های بزرگ همراه با بمب های سنگرشکن و یا حملات با استفاده از موشک های بالستیک با سرهای جنگی هسته ای کم توان براورد شده است. ایالات متحده خود نیز در تهمید برای حمله احتمالی به تاسیسات هسته ایران، اشکال مختلفی از تسلیحات سنگر شکن مانند بمب 2.5تنی GBU-28  و بمب سنگین 13 تنی MOAB برای نفوذ به عمق 40 متری و بونکر های زیر زمینی طراحی کرده است، رها سازی چنین بمب های بسیار سنگینی مستلزم حضور بمب افکن در نزدیکی اهداف زمینی بصورت پنهانکار یا در نهایت اسکورت و پشتیبانی هوایی با تعداد بسیاری از جنگنده های مختلف به منظور ایجاد امنیت هوایی برای مهاجمین و انهدام همزمان شبکه های پدافندی ایران است. این حمله با این وسعت برای سرزمین های اشغالی که در فاصله 1300 کیلومتری در خط مستقیم از مرزهای ایران قراردارند (دست کم نزدیک به 3 تا 5 هزار کیلومتر عملیات پروازی یک هواگرد) حجم عظیمی از عملیات هوایی، شناسایی، سوخترسانی، پشتیبانی و همچنین امداد و نجات خلبانان در دوردست احتیاج دارد و بدین منظور زیرساخت های بسیاری در اطراف ایران برای پوشش چنین حمله ای نیاز است تا در صورت بروز نقص فنی، اقدام تقابلی پدافند و نیروی هوایی ایران در تعقیب و ضربه متقابل، تمهیدات لازم را پیش بینی کرده باشد.
       

       
      در یک اقدام هوایی برای طرح ریزی عملیات، مسافت نخستین فاکتوری است که به آن توجه میشود، مسافت و مسیر پرواز تعیین کننده میزان و چگونگی مدیریت مصرف سوخت و سوخترسانی، مقدار مهمات قابل حمل و میزان سنگینی وزن جت ها، پیچیدگی عملیات جمینگ و طرح و نقشه های مختلف برای مسیرهای هوایی ست. بدیهی است که یک حمله موفق بهتر است با کمترین میزان سوخت برای هر هواپیما و حجم مهمات زیاد، با تعداد کمتری از هواپیما تعداد کمتری از پرواز و مسیری کوتاه تر انجام شود. پرواز دسته های بزرگ، امکان غافلگیری را از بین میبرد، احتمال موفقیت پدافند حریف و تلفات هواگرد های مهاجم را بیشتر میکند، از طرفی مسافت های طولانی به مقدار سوخت بسیار بیشتری نیامندند که سبب میشود تا چند مرحله سوختگیری هوایی و در هر مرحله افزایش ریسک اتفاق افتد. مسیر طولانی و سوخت زیاد باعث قابلیت کمتری در حجم و تعداد بمب ها نسبت به هر جنگنده و یا بمب افکن می شود و احتمال موفقیت حمله را کمتر کرده و تعداد پروازهای لازم را بیشتر میکند. اگر به تجربه های نیروی هوایی بنگریم، نزدیک ترین تجربه در دسترس عملیات غرور آفرین حمله به اچ 3 توسط نیروی هوایی ایران در یک پرواز 3500 کیلومتری ست. گفتنی ست رادارهای پدافند عراق به مدت 67 دقیقه جنگنده های ایران را در کنسول های خود مشاهده کرده اند، اگر عراقی ها و ترکها جنگنده های ایران را بجای یکدیگر اشتباه نگرفته بودند، هر لحظه نیروی هوایی عراق یا ترکیه میتوانست جلوی ادامه حمله و یا بازگشت جنگنده ها به مبدا خود را بگیرد و تلفات سنگینی به نیروی هوایی کشورمان نیز وارد کند. فرماندهان وقت نیروی هوایی ایران بدلیل طولانی بودن مسیر پرواز، پایگاه هوایی پالمیرا در سوریه را به عنوان موقعیت اضطراری برای فرار جنگنده ها در صورت وقوع اقدام متقابل عراق در بستن مسیر بازگشت و یا بروز نقص فنی تدارک دیده بودند. سوخترسان های ایرانی از فرودگاه دمشق برخاستند تا در ارتفاع 100 متری از سطح زمین که مشابه ارتفاع پروازی یک موشک کروز است دوبار در رفت و برگشت در فاصله مرزهای هوایی عراق و سوریه به فانتوم های ایرانی سوخترسانی کنند، چنین عملیات پیچیده و بی نظیری که در دنیا تکرار نشده است،  با استفاده از 4 مرتبه سوخترسانی، 2 مرتبه در دور دست و خاک دشمن، دو مرتبه در آسمان ایران (ارومیه) به همراه عملیات الکترونیک و فریب هوایی وسیع برای گول زدن پدافند و نیروی هوایی عراق و ترکیه انجام شد.
       
      نقشه عملیات هوایی H3
       

       
       
      مشابه همین تمهیدات نیز برای هر حمله هوایی، نیاز است، گرچه جنگنده های امروزی نسبت به دهه 60 از بهره وری و قابلیت حمل سوخت بسیار بهتری بهره مند هستند، منجمله جنگنده های رژیم صهیونیستی، افزون بر آن امکانات پنهانکاری و تقابل الکترونیک پیشرفته تری را در اختیار دارند، و چنین مزایایی باعث میشود تا بتوانند از مسیر های کوتاه تر و مستقیم تر طرح عملیات را پیاده سازی کنند. اما همچنان تمهیدات برون مرزی نظیر پایگاه های هوایی و موقعیت های سوختگیری هوایی و شناسایی هوابرد در نزدیکی مرزهای ایران برای صهیونیست ها در صورت طراحی یک حمله به تاسیسات هسته ای ایران الزامی است و هیچ عملیاتی بدون پیش بینی چنین امکاناتی اجرایی نخواهد بود.
      اما چرا از دید من عین الاسد، در چنین حمله ای نقش بسیار وسیعی میتواند داشته باشد، موارد بسیاری را میتوان برشمرد، نخست، پشتیبانی هوایی، نظیر همان نقشی که پایگاه هوایی پالمیرا و فرودگاه دمشق در فراهم آوردن امکان نشست و برخاست اضطراری برای ایران در حمله به اچ3 فراهم آورد، دوم بستن دست ایران در تعقیب جنگنده های صهیونیست در آسمان عراق، سوم مشارکت مستقیم در حمله به تاسیسات هسته ای ایران بدلیل نزدیکی بسیار به مرزهای ایران در صورتی که آمریکا بخواهد خودش اقدام کند، چهارم ایجاد امکان رهگیری موشک های بالستیک شلیک شده از سوی ایران و فراهم ساختن هشدار زودهنگام برای اسراییل و یا حتی اقدام پدافندی علیه موشک های بالستیک و کروز ایران، فراهم آوردن عملیات فریب همانند همان اقدامی که ایران در فریب پدافند ونیروی هوایی عراق با استفاده از جنگنده های اف 14 در مشغول کردن فرودگاه بغداد و حمله با استفاده از اف5 ها برای زدن تاسیسات نفت کرکوک صورت داد، تا تصمیم گیران ارتش عراق نسبت به نوع تهاجم ایران به خطا بیفتند و اسکادران های بمب افکن اف 4 ایرانی بتوانند خود را به دوردست ترین پایگاه هوایی در مرز با اردن برسانند.
      و اما بیاییم و به تصاویر و نقشه های تحلیل گران غربی در مورد امکان پذیری حمله اسراییل از خاک سرزمین های اشغالی به ایران و کریدورهای پروازی بنگریم، کوتاه ترین و یا مسیر اصلی از عین الاسد میگذرد:
       


      در تصویر فوق CENTRAL ROUTE به دقت از بالای عین الاسد عبور میکند
       
       


       
       
       
       
       
       
       چرا آمریکا نباید در عین الاسد باقی بماند
      سوای جنبه های نظامی که ناامنی فراوانی برای کشورمان ایجاد کرده است، باقی ماندن آمریکا در عین الاسد به منظور مقابله با داعش البته دروغی بیش نیست، ایالات متحده یک پایگاه پهپادی عظیم در عین الاسد برای کشتار بی حساب مردم خاورمیانه و تامین امنیت اسراییل، ایجاد کرده اند. آنها از این پایگاه ها اقدام سیاسی خود در منطقه به ابزارهای نظامی تضمین میکنند، این پایگاه ها را باید ابزارهای لازم در جهت تشکیل طرح خاورمیانه بزرگ و تجزیه عراق و ایران بدانیم. هم اکنون به اذعان بسیاری از اندیشمندان، منجمله تحلیل گران برخی اندیشکده های آمریکایی، آنها لازم میدانند تا بلوک سنی-کردی و تجزیه عراق را صرفا به بهانه واهی مقابله با ایران شکل دهند، اما این آشکار است که آنها به دنبال قتل عام مردم منطقه، بخصوص مسلمانان خاورمیانه بدست یکدیگر و توسعه بیشتر اختلافات قومی و مذهبی صرفا برای امنیت اسراییل و وابستگان سیاسی خود در حکومت های غیر مردمی بخصوص پادشاهی های عربی هستند. سیاست مدیریت اختلافات برای حفظ جایگاه خود بعنوان پلیس باغ وحشی که حق اصلی استفاده از هرگونه قوه قهریه را برای خود تصور میکند. با استفاده از پکیج های نظامی-اقتصادی در اقساط نفتی بلند مدت. با ادعای تامین صلح، از بمباران هوایی و سازمان های امنیتی نظامی  یا همان  PMCs های خود برای تعمیق خشونت و تروریسم بهره گیری می کنند، این روشن است که کشتن مردم هیچ گاه راه حلی برای تروریسم نبوده و به توسعه و ترویج خوی انتقام دامن خواهد زد، بدیهی ست این انتقام و تروریسمی که بی دلیل توسط آمریکا شعله ور شده است، متوجه سیاستمداران وابسته و نظامیان آمریکایی خواهد بود همانهایی که در قوانینشان بدون محاکمه مردم را کشته و اقدام متقابل مردم مظلوم خاورمیانه در برابر خود را تروریسم قلمداد میکنند.

       
      در همان ابتدای شروع جنگ جنوب افغانستان پس از حملات یازده سپتامبر، عملیاتی در آسمان پاکستان توسط پهپادهایی که از عربستان! برخاسته بودند انجام شد، آنزمان برای من قابل پیش بینی بود که آمریکا القاعده را در سراسر خاورمیانه، از افغانستان تا یمن و عراق و سوریه و ... هر جا که بتواند برچسب تروریسم بزند تسری داده و خودش با پهپاد آن را دنبال خواهد کرد، در فاصله سالهای 2004 تا 2013 آمریکا با وجود اعتراض های بسیاری از مردم افغانستان و پاکستان، بیش از 375 حمله پهپادی انجام داده که به کشته شدن 2561 نفر مطابق با آمارهای اعلام شده رسمی منتهی شده، از سال 2002 تا 2013 نیز مشابه همین حملات پهپادی 99 مورد در یمن نیز صورت گرفته که به کشته شدن 552 نفر انجامیده، در سومالی، سوریه، عراق، و ... نیز چنین حملاتی انجام شده است، در تمامی این ترورهای هوایی غیر نظامیان بسیاری نیز کشته شده اند، مطابق با برخی آمارهای رسمی، در بیش از 6700 حمله پهپادی آمریکا در خاورمیانه رقمی بالغ بر 12هزار نفر ترور شده اند که دست کم 1200 نفر آنها غیر نظامی و از این میان نزدیک به 400 نفر کودک بوده اند. مبرهن است که هیچ یک از این ترورهای هوایی یا حکم مرگ های آمریکایی با استفاده از محکومیت قضایی متهمان صورت نگرفته است. تا کنون فقط در دو دولت اوباما و ترامپ 900 حمله پهپادی منجر به ترور انجام شده است، آنهم بر سر مردمی که حتی برای دفاع از خود شاید قادر به خواندن و نوشتن شکواییه نباشند چه رسد به پیگیری در سازمانهای بین المللی و کنوانسیون های حقوق بشر.
      از همه موارد فوق که بگذریم، ترور یک شخصیت رسمی نظامی، و نفر دوم جمهوری اسلامی ایران، از نظر محبوبیت در میان مردم، در کشوری ثالث و در زمان صلح با زیرپا گذاشتن تمام قواعد و رسوم بین المللی در حقوق دیپلماتیک، بیانگر آن است که این هیولای ترور هوایی دیگر حد و مرزی برای خود نمیشناسد. اگر امروز به فکر مقابله همه جانبه با فناوری تروریسم بی حد و حصر آمریکا در خاورمیانه نباشیم، باید منتظر روزگاری بمانیم که تمامی نخبگان، دانشمندان و حتی مردم عادی کشور ما ایران نیز منتظر بمبی باشند که پهپادهای آمریکایی از آسمان بر سرشان بی اندازد و در عوض بگوید آخ اشتباه شد، یا اینکه مشکوک بودیم!. 

       
       
      و برای آنهایی که باور ندارند حملات پهپادی ایالات متحده در سراسر خاورمیانه ربطی به ایران ندارد:
       

       
      نویسنده WORIOR 
      اقتباس یا درج مطلب تنها با ذکر نام نویسنده و آدرس سایت مجاز است.
      تقدیم به ارواح پاک شهدای مقاومت.
       
       
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.