SHAHRZAD

نبرد عین جالوت

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts



تاریخ: سوم سپتامبر 1260 میلادی (25رمضان658 ه.ق)

محل: عین جالوت؛ فلسطین

نتیجه: پیروزی قاطع ممالیک مصر



متخاصمین

ممالیک مصر - یک سوی جنگ


و امپراطوری مغول - پادشاهی گرجستان - پادشاهی ارمنی های جنوب آسیای صغیر ( این سه گروه سوی دیگر )



فرماندهان


سیف الدین قدوز فرمانده ممالیک مصر

بیبرس بندقداری نویان کتبوغا فرماندهان طرف دیگر جنگ


استعداد رزمی

ممالیک مصر در حدود 20000
طرف دیگر در حدود 20000

تلفات

هر دو طرف مخاصمه تلفات سنگین دادند



پس زمینه تاریخی

هنگامی که در سال 1251 میلادی منگوخان به مقام خاقانی امپراطوری مغول رسید بلافاصله شروع کرد تا نقشه پدربزرگش چنگیزخان یعنی حکومت مغول بر تمامی جهان را به انجام رساند. او برادرش هلاکو را مامور لشکرکشی و تصرف سرزمینهای واقع شده در غرب امپراطوری مغول کرد.

جمع آوری سپاه هلاکو 5 سال به طول انجامید. این سپاه به استعداد 300000 جنگجو بود و حتی در اندازه های امروزی نیز سپاهی عظیم به حساب می آمد. سرانجام هلاکو حرکت خود را از ایران به سمت جنوب آغازکرد. منگوخان به هلاکو دستور داد تا با کسانی که بدون مقاومت تسلیم می شوند به خوبی رفتار کند ولی شهرهایی که به مقاومت در برابر سپاه مغول دست می زدند به کلی ویران سازد. بسیاری از کشورهایی که در مسیر سپاه مغول قرار داشتند به سلطه آنها گردن نهادند و بخشی از لشکریانشان را وارد سپاه مغول کردند. زمانی که مغولها به بغداد رسیدند تعدادی از ارمنی های آسیای صغیر و فرانسویانی که پس از جنگهای صلیبی در شاه نشین انطاکیه زندگی می کردند در سپاه مغول خدمت می کردند.

هلاکو پس از عبور از خاک ایران توانست قدرتمندترین و طولانی ترین پادشاهی آن زمان یعنی خلافت عباسیان را براندازد(1258م-656 ه.ق). قلعه های اسماعیلیه که سالها در برابر مهاجمین سلجوقی، صلیبی و ایوبی مقاومت کرده بودند یکی پس از دیگری توسط سپاه هلاکو سقوط کردند و قدرت وحشت آفرین فداییان اسماعیلی به تاریخ پیوست.


AIN_JALUT_3_lg.jpg

محاصره بغداد، ابزار محاصره ای سپاه مغول به خوبی در این نقاشی دیده می شوند.

ایوبیان که در شامات حکومت می کردند نیز به سرنوشت عباسیان دچار شدند. دمشق در روز اول مارس 1260 توسط سپاه هلاکوسقوط کرد و غارت شد. هلاکو قصد داشت که در ادامه فتوحاتش از طریق فلسطین وارد مصر شود تا آخرین سنگر مقاومت مسلمانان یعنی سلطنت ممالیک مصر را از میان بردارد. با سقوط بغداد و دمشق مرکز قدرت اسلام خود به خود به قاهره منتقل شده بود.



2%7E218.jpg
مسیر حرکت هلاکو تا شامات


ممالیک که بودند؟

ممالیک -یا مملوکها- برده های سفیدپوست یا زردپوستی بودند که توسط سلاطین مسلمان خریداری می شدند و پس از اسلام آوردن به خدمت نظامی گماشته می شدند. اولین بار معتصم عباسی بود که برای کاهش نفوذ اعراب و ایرانیان در دستگاه خلافت بغداد تصمیم گرفت تا برده ها و اسرای جنگی ترک نژاد را وارد دستگاه نظامی خود کند.

بیشتر این ممالیک از نژاد ترکهای ناحیه قفقاز، چرکس یا قزاق بودند و پادشاهان کشورهای اسلامی آنها را از بازار برده فروشان بیزانس خریداری می کردند. هر سلطان مامورانی داشت که وظیفه داشتند در بازارهای برده فروشی به دنبال بردگان با استعداد بگردند. بیشتر این برده ها در سنین خردسالی و نوجوانی خریداری می شدند و از آن پس در پادگانهای نظامی به همراه دیگر ممالیک نگهداری می شدند و تحت آموزشهای نظامی قرارمی گرفتند. چون -برخلاف کشورهای اروپایی- راه ترقی این برده ها بازبود، آنها با نشان دادن توانایی ها و شجاعتشان می توانستند پیشرفت کنند و در سپاهی گری به مقامات عالی برسند. پس از کوتاه مدتی، تعداد زیادی از ممالیک در امارتهای مسلمان به مقامهای بالای نظامی رسیدند و نفوذ گسترده ای پیداکردند.

در زمان هجوم هلاکو بعضی از امرای ممالیک توانسته بودند از درگیرهای داخلی ایوبیان استفاده کنند و پس از فروپاشی حکومت ایوبیان در مصر و شامات با بهره گیری از توان نظامی خود قدرت را در قسمتهایی از این نواحی قبضه کنند. این فرماندهان نظامی در مصر سلسله ممالیک را بنیاد نهادند و از سال 1250 تا 1517 بر این کشور حکمفرمایی کردند. همین ممالیک بودند که توانستند در نهایت صلیبیون را از خاک فلسطین بیرون کنند و به آرزوهای صلاح الدین ایوبی جامعه عمل بپوشانند.

شاهان عثمانی با بهره گیری از الگوی ممالیک برده های مناسب برای خدمات نظامی را در سپاهی به نام ینی چری سازماندهی کردند. ینی چری یکی از ستونهای اساسی قدرت امپراطوری عثمانی بود و پادشاهان عثمانی با استفاده از آنها توانستند بخشهای زیادی از خاورمیانه و اروپای مرکزی را فتح کنند. سلسله ممالیک مصر خود از قربانیان ینی چری بودند و آنها عاقبت به دست سلطان سلیم عثمانی حکومتشان را از دست دادند. عثمانی ها ممالیک را از بین نبردند و اداره مصر را به دست آنها سپردند. سلطه کامل بردگان سفید بر مصر در سال 1805 توسط نماینده سلطان عثمانی برافتاد. بعدها ناپلئون بناپارت نیز واحدی تحت نام ممالیک و با همان الگو در سپاه خود بکارگرفت. ممالیک سپاه ناپلئون در نبرد معروف اشترلیتز شرکت داشتند.


ملک المظفر سیف الدین قدوز

درباره دوران ابتدایی زندگی سیف الدین قدوز اطلاعات زیادی در دست نیست. ظاهرا در بچگی به اسارت مغولها درآمده و توسط آنها در بازار برده فروشان فروخته شد. در سال 1253 قدوز وزیر سلطان مملوک ایبک شد. 4 سال بعد ایبک به قتل رسید و پسر 15 ساله اش منصورعلی جانشین او شد و قدوز را در مقام خود ابقاکرد.

با نزدیک شدن خطر مغول قدوز امرای ممالیک را قانع کرد که در این وضعیت خطیر بهتر است که شخص قدرتمندی هدایت سکان کشور را در دست بگیرد. در نتیجه، قدوز با همدستی دیگر فرماندهان بلندپایه منصورعلی را از قدرت کنار زد و خود به جای او نشست.

چند هفته قبل از نبرد عین جالوت، قدوز یک متحد غیرمنتظره پیداکرد. یکی از سران مملوک به نام بیبرس حکمران قسمتی از سوریه بود و گه گاه به مصر حمله می کرد. پس از سقوط دمشق به دامان مغولها، بیبرس به فراست دریافت که باید با قدوز متحد شود تا بتواند در برابر سیل مغول تاب بیاورد.

3%7E185.jpg

بیبرس


پیشروی هلاکو به سمت مصر

در سال 1260 هلاکو نامه ای با مضمون زیر برای قدوز فرستاد:

"از طرف بزرگ خاقان، شاه شاهان، فرمانروای باختران و خاوران به ملک المظفر قدوز مصری که خود و امرایش از هیبت شمشیرهای ما گشته اند گریزان. به نام کردگاری که بیافرید زمین را و برپای داشت آسمان را. بدان و آگاه باش که دست غدّار روزگار و گردش فلک کج مدار ما را قرار داه جیوش خداوند قهّار وعساکر دادار مکّار. پس اوست که آفرید ما را از عظمتش و مسلط کرد بر آنکه برانگیخت غضبش. بر شماست که از دیگر ممالک عبرت و از اراده ما کناره گیرید. تسلیم شوید قبل از آنکه پرده ها به کناری روند و اعمال زشتتان به سویتان بازگردند. آیا نشنیده اید که تمامی کشورها را گشودیم و زمین را از پلیدی ها زدودیم و بیشتر خلقشان را به سرای دیگر ره نمودیم؟ ... پس ناچارید از هزیمت، اما کدامین سرزمین است ملجأتان؟ کدامین راه است مفرّتان و کدامین حاکم رساند دست یاری به دستتان؟ کسی از شمشیرهایمان خلاصی نیابد و از هیبت ما به چشمان خلق خواب راه نیابد. سوارانمان بیشمارند و دشمن شکار. تیرهایمان شکفانده اند و تیغ هایمان آخته. قلبمان در سختی کوه را ماند و کثرت سربازانمان ریگهای بیابان را. حصاری را در برابرمان مانع و سپاهی را در مقابلمان نافع و گوشی را برای شنیدن دعایتان سامع نیابید. هر که با ما در غزاشد انگشت ندامت گـَزید و هر که امان طلبید کنج عافیت گـُزید. اگر شروط ما را پذیرفتید و از در اطاعت درآمدید شما را چون مردم خویش انگاریم، و الاّ هلاکت است عاقبت مخالفت. مساجدتان را بر سرتان خراب و خدایتان را خوار خواهیم کرد. اشک و سوگواری در ما کارگر نیست. به خرد و کلان رحم نخواهیم کرد و جملگی را از دم تیغ خواهیم گذراند. به دست خود مردم تان را در مهلکه نیاندازید و بپرهیزید از آتش خشم ما. قبل از دامنگیرشدن شعله های جنگ در پاسخ تعجیل کنید تا در نزد ما جاهی بیابید و درجوار ما جای گیرید. چشم خرد بگشایید و تسلیم شوید. انصاف را رعایت کردیم و رساله ای ارسال کردیم تا از خواب به درآیید. دیگر جز تو دشمنی و جز سرزمینت مقصدی برایمان باقی نمانده است."

(ترجمه نامه عربی هلاکو به فارسی توسط خودم ( رضا کیانی موحد ) و با یاری دوست عزیزم سید مهدی موسی)


قدوز شورایی از سران سپاه تشکیل داد. عده ای از فرماندهان ممالیک مقاومت در برابر هلاکو را غیرممکن می دانستند. آنها به قدوز پیشنهادکردند که تسلیم هلاکو شود. اما قدوز-که می دانست هلاکو قول و قرار سرش نمی شود و سرنوشت شوم خلیفه بغداد را در پیش رو داشت- به آنها درخواست آنها پاسخ منفی داد. او درنهایت مقاومت در برابر مغول را انتخاب کرد. در ابتدا امرای مملوک از همراهی او سرباز زدند ولی پس از سخنرانی تاریخی قدوز تصمیم به همراهی او گرفتند:

" ای امرای جیوش مسلمین! تا کنون از بیت المال مسلمین ارتزاق کرده اید اما از غزا برای حفظ آن در اکراهید؟! من به جنگ مایل ام و هرکس که جهاد در راه خدا را خواهد به من لاحق است. آنکه از جنگ گریزان است به خانه رود اما بداند که خداوند به اعمالش دانا است و آیندگان ننگ دفاع نکردن از حریم مسلمین را درباره اش فراموش نخواهندکرد."

قدوز با کشتن سفرای هلاکو و آویختن سر آنها در بالای یکی از دروازه های قاهره پاسخ نامه هلاکو را داد.

حرکت دو سپاه

در اینجا بود که شانس به یاری قدوز آمد. خاقان بزرگ مرد و هلاکو و دیگر شاهزادگان مغول ناچار بودند که برای انتخاب خاقان بعدی به قراقروم -پایتخت مغولها- بازگردند. هلاکو بیشتر سپاهیانش را به همراه خود برد و سپاه کوچکی در حدود 20000 هزار نفر را به فرماندهی بهترین ژنرالش ،کتبوغا، در شام باقی گذاشت تا فشار بر مصر ادامه پیداکند. کتبوغا به دین مسیحی در آمده بود و خود را از نسل 3 مغی می دانست که در عهدجدید ذکر شده بود که برای بشارت تولد حضرت مسیح(ع) به فلسطین آمده بودند.

مغولها برای راحتی خیالشان از عقبه خود تصمیم داشتند تا با بازماندگان پادشاهی لاتین اورشلیم در فلسطین متحد شوند یا اینکه حداقل آنها را در بی طرفی نگهدارند. این پادشاهی، بازمانده حکومت صلیبی ها در فلسطین بود و پس از واگذارکردن بیت المقدس به مسلمانان شهر عکا را به عنوان مرکز خود قرارداده بود. پاپ الکساندر چهارم مخالف این اتحاد بود و در نتیجه جولیان ،حاکم صیدا، حادثه ای به بار آورد که در نتیجه آن چند نوه کتبوغا کشته شدند. کتبوغا که از این حادثه خشمگین شده بود به صیدا حمله کرد و شهر را غارت کرد. دیگر سران صلیبی ،که مملوک ها را دشمن خود می پنداشتند، مغولها را تهدیدی فوری تر یافتند و تصمیم گرفتند که در جدال بین دو قدرت بی طرف بمانند.

درابتدا، قدوز دستور داده بود تا حصار قاهره را محکم کنند و خود را برای یک جنگ دفاعی آماده کرد. پس از اینکه خبر بازگشت هلاکو به همراه قسمت عمده سپاهش به مغولستان به قدوز رسید او و سران سپاهش تصمیم گرفتند که به جای پرداختن به یک جنگ دفاعی به یک اقدام تعرضی دست بزنند و جنگ را به خانه حریف بکشند. بیشتر شهرهایی که توسط مغولها محاصره شده بودند پس از مدتی فتح شده بودند و قدوز فکر می کرد که در یک نبرد هجومی شانس بیشتری برای پیروزی دارد. سپاه مسلمین در بیرون قاهره اردو زد و گذشت زمان درستی تصمیم قدوز را ثابت کرد.

قدوز پس از تجهیز سپاه و گرفتن حکم جهاد از عزبن عبدالسلام -بزرگترین مجتهد وقت مصر- با سپاه مشترک مصر و سوریه از قاهره به سوی فلسطین حرکت کرد(جولای1260م-رمضان 658ه.ق). او فرماندهی طلایه سپاه را به ببیرس واگذار کرد. بیبرس پس از خروج از مصر توانست طلایه دار سپاه مغول را -که تحت فرمان بایدار بود- در نزدیکی غزه شکست داده و وادار به فرارکند.

صلیبیون عکا در یک توافق غیرعادی به سپاه مسلمانان اجازه دادند که برای تجدید قوا تا نزدیک آن شهر پیشروی کنند به شرط آنکه به کسی آزاری نرسانند. در عوض قرارشد که ممالیک اسبهای به غنیمت گرفته شده از مغولها را به قیمتی بسیار ارزان به صلیبی ها واگذارکنند.

در اواخر آگوست سپاهیان کتبوغا از پایگاهشان در بعلبک به سوی جنوب راه افتادند و پس از گذشتن از شرق دریاچه طبریه وارد فلسطین شدند. آنها همان راهی را در پیش گرفته بودند که صلاح الدین ایوبی در سال 1183 م برای ورود به خاک فلسطین در پیش گرفته بود.


4%7E158.jpg

مسیر حرکت دو سپاه به سوی میدان نبرد



قدوز پس از پیوستن به ببیرس حرکت خود را به سوی سرزمین صلیبیون ادامه داد و پس از تجدید آذوقه در عکا به سمت جنوب شرقی حرکت کرد و در دره جزریل و در کنار چشمه عین جالوت سپاه خود را آرایش داد. سپاه مسلمین از جهتی به سپاه مغول نزدیک شد که مغولها انتظار آن را نداشتند و این مانور تاثیر خود را در نتیجه جنگ نشان داد.

نبرد

بیشتر سپاه مصر از ممالیکی تشکیل شده بود که بهترین انتخاب ممکن برای مقابله با مغولها بودند. آنها نه تنها سوارکارانی ماهر بودند بلکه با تاکتیکها و روشهای جنگی مغولها نیز به خوبی آشنا بودند.

در روز سوم سپتامبر قدوز سپاهش را در عین جالوت آرایش داد. عین جالوت دشتی با عرض 5 کیلومتر بود که از دو طرف توسط کوهستان محصور شده بود. قدوز سپاهش را به دو دسته تقسیم کرد. یک دسته از سپاه به عنوان ذخیره در بین دره ای پنهان شد و دسته ای دیگر به رهبری بیبرس به پیشروی ادامه دادند تا به دشمنی رسیدند که تا به آن روز مزه شکست را نچشیده بود.

واحد تحت فرمان بیبرس به سپاه مغول حمله کرد و همانگونه که قدوز آرزو داشت کتبوغا گمان کرد که این واحد تمامی سپاه مصر است. کتبوغا شمشیر کشید و در جلوی سوارنش حمله را آغازکرد. سواره نظام ممالیک با تاکتیک اصلی سواره نظام مغول به جنگ آنها رفت. مصری ها با یک حمله سریع و سپس یک عقب نشینی دروغین سواره نظام مغول را از مواضع خود بیرون کشیدند.(نقشه1)

5%7E143.jpg

نقشه 1

پس از مدتی بیبرس فرمان توقف و بازگشت به سوی حریف را صادر کرد. قدوز با موفقیت سواره نظام ذخیره خود را که در پناه دره پنهان شده بودند فراخواند و به حمله پرداخت. اکنون، مغولها در محاصره افتاده بودند.(نقشه2) کتبوغا به جناح چپ سپاه مصر حمله کرد. حمله مغول خردکننده بود و جناح چپ سپاه مسلمین را در هم کوبید و به عقب راند.(نقشه3)

6%7E124.jpg

نقشه 2

7%7E110.jpg

نقشه 3




قدوز کلاهخود از سربگرفت تا تمام سپاه صورتش را ببینند و آنگاه سه بار با صدای بلند فریاد زد: " واسلاما! پروردگارا، بنده ات را در برابر با مغول یاری فرما!" سربازان سپاه مملوک با شنیدن صدای فرمانده خود به وجد آمدند و در برابر مغولها مقاومت کردند. قدوز دست به ضد حمله ای زد که در نهایت مغولها را وادار به عقب نشینی کرد. سواره نظام سنگین اسلحه مصر آشکارا مغولها را در نبردهای نزدیک از دور خارج کرد و این مسئله تا به آن روز سابقه نداشت.(نقشه4)


8%7E88.jpg

نقشه 4


فرمانده سپاه مغول ،که جنگاوری بزرگ بود، توسط مسلمانان اسیر و اعدام شد. افسانه ها می گویند که پس از فرار سپاه مغول افسران کتبوغا از وی درخواست کردند که از صحنه جنگ بگریزد ولی وی پشت کردن به دشمن را ننگ می دانست و آنقدر به مبارزه ادامه داد تا از روی اسب سرنگون و گرفتارشد.

عین جالوت به عنوان یکی از اولین نبردهایی که در آن از توپهای دستی استفاده شده نیز معروف است. این توپهای دستی توسط سپاه ممالیک برای رم دادن اسبهای مغول بکارگرفته شد و مصری ها توانستند با به کارگیری آن صفوف سواره نظام مغول را آشفته سازند. ترکیب باروت بکاررفته دراین توپها بعدها در یک رساله نظامی عربی در قرن 14 هجری بیان شد.



پس از نبرد

قدوز پس از شکست لشکر مغول آنها را تا اردوگاهشان در شهر بیسان تعقیب کرد. پس از آن، قدوز به سوی دمشق حرکت کرد و با افتخار وارد آن شد. سپس قدوز بیبرس را به سوی حمص فرستاد تا باقیمانده مغولها را از آنجا پاکسازی کند. در راه بازگشت سپاه پیروزمند مسلمین به مصر، بیبرس به همراه چند تن از فرماندهان سپاه توطئه ای بر علیه قدوز ترتیب دادند و او را به قتل رساندند.

بیبرس سلطان جدید ممالیک شد و با خیال راحت از جانب مغولها به سوی مناطق تحت سلطه صلیبی ها لشکر کشید و بارها آنها را شکست داد. کمتر از یکسال پس از شکست عین جالوت مغولها برای انتقام گرفتن به شام لشکر کشیدند. اینبار بیبرس در نبرد حمص چنان شکستی به سپاه مغول وارد کرد که مغولها تمامی خاک سوریه را تخلیه کردند.

پس از اینکه فتوحات مغول در زمان آخرین خاقان بزرگ مغول –قوبلای خان- به بن بست رسید هلاکو در سال 1262 به ایران بازگشت و سپاهش را برای گرفتن انتقام شکست عین جالوت جمع آوری کرد. پسر عموی هلاکو -برکه خان که حکمران خانات قپچاق و روسیه بود- به دین اسلام مشرف شد و به بهانه سرنگونی خلافت عباسی به جنگ هلاکو رفت. حملات برکه خان فرصت جنگ با ممالیک را از هلاکو گرفت و او ناچار شد که برای مقابله با پسرعمویش به شمال عزیمت کند. برکه خان در سال 1263 چندین بار کوششهای هلاکو برای نفوذ به قفقاز را با شکست مواجه کرد. این جنگها اولین جنگ داخلی بین مغولها بود و نشانه پایان امپراطوری متحد آنان. هلاکو در سال 1265 مرد و فرصت انتقام گرفتن از ممالیک را به دست نیاورد.

بسیاری از تاریخ دانان شکست مغول در عین جالوت و شکست قوبلای در حمله به ژاپن را نقطه آغاز افول ستاره بخت مغولها می دادند. شکست سپاه مغول در عین جالوت نه تنها جلوی پیشروی آنها به شمال آفریقا و شاید اسپانیا را گرفت ،مهمتر از آن، افسانه شکست ناپذیری مغولها را در هم شکست.



گرد آوری ، تدوین و تنظیم : برادر بزرگوار جناب آقای رضاکیانی موحد

باهمکاری محمدحسین پاز

http://wars-and-history.mihanblog.com/post/196

  • Like 1
  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=darkblue]تشکر فراوان از خواهر شهرزاد.

نبرد عین جالوت یکی از پیروزی های قاطع ارتش مصر بر قوای مغول بود. مغولها در دوران هلاکو خان به پیشروی های مغرورانه خود ادامه می دادند و تصمیم داشتند به سمت آفریقا و اروپا نیز پیشروی کنند که شکست وحشتناک آنها از مصریها باعث متوقف شدن و در نهایت عقب نشینی آنها شد. ملک قطز فرمانده مصریها و کیتیبوغا فرمانده مغولها بود. این نبرد در نزدیکی روستای عین جالوت در نزدیکی های عکا رخ داد که تعداد زیادی سرباز مغول در آن کشته شدند.

نکته جالبی که در این جنگ می بایست آنرا در نظر گرفت این است که صلیبی ها یکی از اصلی ترین تحریک کنندگان مغول ها برای حمله به ایران و کشورهای مسلمان بودند و یکی از اصلی ترین علل حمله مغولها به ایران و پس از آن کشورهای مسلمان ، همین تحریک سران صلیبی بود. پاپ وقت ، بزرگ مسیحی ها به علت خطری که از جانب مسلمانان احساس می کرد ، به نزد چنگیز خان رفت و او را تحریک به حمله به کشورهای مسلمان کرد ولی دیدیم که مغولها در زمان هلاکو خان زمانی که عراق را تصرف کردند ، به شدت متمایل شدند که به سمت اروپا لشکر کشی کنند و کشورگشایی خود را به سمت اروپا ادامه دهند. آنها نیروهای خود را به دو قسمت تقسیم کردند. قسمتی به سمت اروپا و قسمتی به سمت آفریقا که با شکست آنها از مصریها ادامه پیشروی آنها به سمت اروپا و آفریقا عقیم ماند و آنها به سمت ایران عقب نشینی کردند.

برای کسب اطلاعات بیشتر درباره چگونگی شکل گیری نیروهای مغول و چگونگی حمله آنها به کشورهای اسلامی و شکست آنها در عین جالوت فلسطین به کتاب صحنه های تکان دهنده از تاریخ اسلام نوشته عبدالله عنان مصری و با ترجمه مرحوم علی رجبی دوانی (پدر بزرگوار جناب دکتر محمد حسین رجبی دوانی) مراجعه کنید.[/color]
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام خدمت همه دوستان

تشکرو خسته نباشی از خواهر شهرزاد.

این اون کتابیه که علی اقا معرفی کردند

[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/88111431.jpg[/img]

http://gallery.military.ir/albums/userpics/sahneh-haye-takan-dahandeh-dar-tarikh-PDF.pdf

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
این مقاله را من چند روز پیش تو همان سایت خوانده بودم ماهم بریم چنین کاری بکنیم خوبه
ایشون کاری نکردند فقط رفتند مقاله ای را کپی کردند اوردند اینم زحمت داشت.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
البته اين را هم بايد در نظر گرفت كه بخش بزرگي از سپاه مغولان را ارمني هاي ساكن كيلكيه تشكيل مي دادند و نه خود مغول ها.
ضمنا تاكتيك مماليك در كشاندن لشكر مغول به ميداني تنگ و فاقد فضاي كافي براي مانور و تيراندازي سواران سبك اسلحه مغول كه بخش اصلي هر سپاه مغولي را تشكيل مي دادند بسيار جالب توجه بود.
زيرا سواران سنگين اسلحه مملوك در چنين فضايي بر همتايان مغولي خود برتري داشتند.
البته در نظر بگيريد كه جنگهاي داخلي مغولان و از جمله بركه خان با هولاگو به ايلخانان مجال نداد نيروي بزرگي براي جنگ دوباره با مماليك بسيج كنند.
دولت مماليك قدرت نظامي خود را تا حدود سه قرن بعد هم حفظ كرد اما سرانجام توپخانه جديد عثمانيان در نبرد ((مرج دابق)) كه ميان سلطان سليم اول(همان فاتح چالدران) و سلطان (قانسوه غوري) مملوك درگرفت نشان داد دوران سواران سنگين اسلحه در حال سرامدن است.
حتي ناپلئون هم پس از پيروزي در نبرد اهرام شجاعت و مهارت سواران مملوك را ستود.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
راستي اين بخش جنگهاي باستان چرا اين قدر لاغر مردنيه؟
تقريبا همه تاپيكاش قفل شده هيچ كي هم نه مطلب جديد ميده نه تاپيك جديد.
فكر كنم در نظر اكثر اعضاي سايت غير از مانورها و سلاحهاي وطني هيچ چيزي ارزش بحث كردن و يادگرفتن رو نداره icon_cheesygrin :mrgreen:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]راستي اين بخش جنگهاي باستان چرا اين قدر لاغر مردنيه؟
تقريبا همه تاپيكاش قفل شده هيچ كي هم نه مطلب جديد ميده نه تاپيك جديد.
فكر كنم در نظر اكثر اعضاي سايت غير از مانورها و سلاحهاي وطني هيچ چيزي ارزش بحث كردن و يادگرفتن رو نداره icon_cheesygrin :mrgreen:[/quote]
دوست گرامي.
دليلش شايد اين بوده كه دوستان كمتر به تاريخ جنگ‌هاي قرون قبل علاقه داشتن يا اينكه حوصله‌ي ايجاد تاپيكي در اين زمينه رو نداشتن.

البته تاپيك‌هاي ارزشمند جناب كياني (منجمله همين تاپيك)، به اين مبحث ارزش خاصي داده.
لكن خوشحال مي‌شيم اگه دوستان (مثل خود شما)، به اين مبحث سر و سامون داده و ساير كاربران رو از معلومات و اطلاعات مفيدتون بهره‌مند سازين.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با تشكر . مطلب خوبي هست .

[quote]بسیاری از تاریخ دانان شکست مغول در عین جالوت و شکست قوبلای در حمله به ژاپن را نقطه آغاز افول ستاره بخت مغولها می دادند. شکست سپاه مغول در عین جالوت نه تنها جلوی پیشروی آنها به شمال آفریقا و شاید اسپانیا را گرفت ،مهمتر از آن، افسانه شکست ناپذیری مغولها را در هم شکست.
[/quote]
اين جمله رو بطور كامل قبول ندارم ..


شكست مغلولها در صحنه جنگ رقم نخورد اينها خاصيتي جنگجو داشتن و البته در مورد خصوصيات جنگي مغول ها توي اين متن چيزي گفته نشده .شكست مغول كه نه بلكه توقف اون يك فرايند اجتماعي داشت كه از حالت ايلغاري شمن پرستي به تمدن ديني گرويد و خصوصيت هاي شخصيتي مغولها با حل شدن در جامعه پيشرفته تر و متمدن اسلامي اون دوران تغيير يافت كه بر همين منوال اهدافشون رو هم تغيير داد .

فتوحات عظيم مغول تا زمان نوه چنگيز (هلاكو خان) ادامه داشت كه اين فرد مادر و همسري مسيحي داشت ! بعدها پسر همين فرد (تگو دار) كه مسيحي هست مسلمان ميشه . كه اين به مراتب شرايط رو براي درگيري با ممالك اسلامي سخت ميكنه و اهداف مغول رو تغيير ميده . و به همين ترتيب يكي يكي خانهاي بعدي اسلام ميارن . و حتي اساميشون رو تغيير ميدن و ارتباطشون به مغولستان (تقريبا پس از مرگ هلاكو) خان شروع كمرنگ شدن و قطع شدن ميكنه . و حكومت ميرسه به الجايتو (يا سلطان محمد خدابنده !) كه اين نه فقط اينكه مسلمان ميشه بلكه مذهب شيعه رو انتخاب ميكنه .
نكته ديگه اين هست كه اين روند توام هست با تبديل ايلغاري به زندگي شهر نشيني

مغول به جايي حمله نميكرد كه اونجا مستقر بشه . مغولها هميشه در اطراف شهر ها ساكن ميشدند و زندگي به سبك كوچ نشيني داشتند . و وقتي حمله ميكردند جايي تمام وسايل زندگي رو با خودشون ميبردند از گاو گوسفند بگير تا زن و بچه ! و همينطور نسلشون رو هم گسترش ميدادند و به مدد بزرگ شدن جمعيت ومناطق تحت سلطه اشون كه منابع زيادي بهشون داده بود . همچنان يكجا متوقف نميشدند و زندگي شهر نشيني رو بخاطر تنبلي و كسالت اون قبول نداشتند به همين خاطر هميشه سختكوش جنگجو ورزيده بودند . اما !

پس از نابود كردن خلافت عباسي در دوره اي كه به سمت شامات ميرن درگيري هاي داخلي و حكومتهاي كوتاه مدتشون شروع ميشه . به شهرها گرايش پيدا ميكنند و افرادي مثل غازان حتي شروع به گسترش و توسعه معماري شهري هم ميكنند . زين پس ما با ايلغار مغول طرف نيستيم ! بلكه با يك موجوديتي كه از حالت ايلي و نظامي صرف با هدف فتح دنيا به نظام پادشاهي متمدن جديد با مذاهبي جديد بدون ارتباط با مغولستان تغيير يافته طرف هستيم كه بجاي ادامه جنگ با شورش هايي در سراسر فتوحات روبرو ميشه و ديگه اون اراده سابق مغول رو نداره و مشكلات حفظ امپراطوريش گريبانگيرش شده ! شايد اگر به همون صوت ايلغاري (ايلخاني) به زندگي ادامه ميدادند و به دنبال شهر نشي و حكومت پادشاهي نميرفتن تا قاره آمريكا متوقف نميشدن ..........
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با جناب وريور موافقم, تغيير زندگي مغولان از چادرنشيني به يکجا نشيني ميتونه يکي از عامل هاي شکست هاي بعدي بود .(هرچند اختلافات داخلي بيشترين سهم رو داشت)چرا که اقوام چادر نشين براي حمله به جايي به تدارکات مانند سپاهيان معمولي احتياج ندارند .گوسفند و بز و لوازم زندگي آنها همراه آنهاست و هرجا که بروند خانه آنها حتي اگر هزاران کيلومتر از ماواي اصلي خود دور شود, احساس غربت يا دوري از خانه و کشور به آنها دست نميدهد چون خانواده آنها هم همراه آنهاست و ديگر اينکه چادر نشيني باعث تقويت روحيه جنگاوري و شجاعت فرد ميشود امروزه به راحتي مي تونيد اينرو در عشاير کشور خودمان هم ببينيد .هرگاه در تاريخ اقوام چادرنشين باهم متحد شدند دنيا رو زير و رو کردند نمونش اقوام چادر نشين ماد و پارس که قويترين امپراطوري هاي آن زمان رو از بين بردند (بابل و آشور). سکاها که هميشه مشکل اساسي براي ارتش ايران بودند, اعراب که هزاران کيلومتر از شرق و غرب و خود و دو قدرت آن زمان جهان رو تسليم کردند. بعدا همين اعرابي که بيشتر شهرنشين شدند از ترکان آسياي ميانه شکست خوردند و همين ترکان لشگرصليبي رو در ملازگرد محو کردند و بعدها همين ترکان که يکجا نشين شدند توسط مغولان و بعدا ازبک و ترکمانان که تا همين اواخر قاجار, حتي گاهي تا يزد نيز پيشروي ميکردند !!!!

مابقي دنيا خيلي شانس آورد که دو اتفاق افتاد : يک شکست مغولان از مماليک مصر و ديگري شکست مغولان در حمله به اروپا از لهستاني ها .در واقع آنچه اقوام چادر نشين از منچوري و کره تا درياي سياه در اين استپ ها و بيابان ها زندگي ميکردند همه به خدمت سپاه مغول درآمده بودند و نيرويي عظيم ساخته بودند .



[quote]یکی از اصلی ترین علل حمله مغولها به ایران و پس از آن کشورهای مسلمان ، همین تحریک سران صلیبی بود. پاپ وقت ، بزرگ مسیحی ها به علت خطری که از جانب مسلمانان احساس می کرد[/quote]

البته نبايد نقش خليفه معاصر سلطان محمد خوارزمشاه رو در تحريک مغولان به حمله ناديده گرفت. خليفه نامه هاي محرمانه زيادي در جهت تحريک چنگيزخان به حمله به ايران نوشت و در آخر هم خلافت عباسي با حيله اي مشابه ولي اينبار از جانب ايراني ها و شخص خواجه نصير الدين نابود شد !
منتها نه نامه هاي صليبي ها و نه نامه هاي خليفه خيلي در حمله به ايران موثر نبود. چنيگز خان درحداقل در آن زمان تمايلي به جنگ با ايران نداشت و بشدت علاقه مند بود تا با ايران روابط تجاري داشته باشد چه اينکه ايران آن زمان و بويژه خراسان از آبادترين و بهترين نقاط کره خاکي بود. همچنين قدرت نظامي ايران و بويژه سواره نظام آن حريف آساني نبود و بيشتر ديوانگي هاي سلطان خوارزمشاه در نداندن قاتلان فرستاده هاي مغول باعث حمله بود .


در مورد حمله به بغداد هلاکو خواستار حمله نبود, منتها با تحريک خواجه نصيرالدين اينکار انجام شد و بدين صورت خواجه انتقام توهين خليفه به خود (البته دلايل مذهبي هم داشت) رو با نمد مال کردن خليفه بغداد گرفت ! هرچند بغداد با آنهمه کاخ و مسجد و نظاميه و بيمارستان کاملا نابود شد و ششصد هزار نفر به قتل آمدند ,اگر بغداد رو ديده باشيد آثار بسيار کمي از ششصد سال عباسيان در آنجا بجا مانده گويي هرگز آن دوره وجود نداشته ! اتفاقي که قبلا براي ايران و در مرو و نيشابور و بخارا و هرات و بلخ و گرگانچ افتاده بود .در نيشابور که بزرگترين شهر آن زمان جهان بوده تنها قريب به نهصد هزار تن کشته ميشود و امروزه چيزي از آن زمان در شهر باقي نمانده ...
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]با جناب وريور موافقم, تغيير زندگي مغولان از چادرنشيني به يکجا نشيني ميتونه يکي از عامل هاي شکست هاي بعدي بود .(هرچند اختلافات داخلي بيشترين سهم رو داشت)چرا که اقوام چادر نشين براي حمله به جايي به تدارکات مانند سپاهيان معمولي احتياج ندارند .گوسفند و بز و لوازم زندگي آنها همراه آنهاست و هرجا که بروند خانه آنها حتي اگر هزاران کيلومتر از ماواي اصلي خود دور شود, احساس غربت يا دوري از خانه و کشور به آنها دست نميدهد چون خانواده آنها هم همراه آنهاست و ديگر اينکه چادر نشيني باعث تقويت روحيه جنگاوري و شجاعت فرد ميشود امروزه به راحتي مي تونيد اينرو در عشاير کشور خودمان هم ببينيد .هرگاه در تاريخ اقوام چادرنشين باهم متحد شدند دنيا رو زير و رو کردند نمونش اقوام چادر نشين ماد و پارس که قويترين امپراطوري هاي آن زمان رو از بين بردند (بابل و آشور). سکاها که هميشه مشکل اساسي براي ارتش ايران بودند, اعراب که هزاران کيلومتر از شرق و غرب و خود و دو قدرت آن زمان جهان رو تسليم کردند. بعدا همين اعرابي که بيشتر شهرنشين شدند از ترکان آسياي ميانه شکست خوردند و همين ترکان لشگرصليبي رو در ملازگرد محو کردند و بعدها همين ترکان که يکجا نشين شدند توسط مغولان و بعدا ازبک و ترکمانان که تا همين اواخر قاجار, حتي گاهي تا يزد نيز پيشروي ميکردند !!!!

مابقي دنيا خيلي شانس آورد که دو اتفاق افتاد : يک شکست مغولان از مماليک مصر و ديگري شکست مغولان در حمله به اروپا از لهستاني ها .در واقع آنچه اقوام چادر نشين از منچوري و کره تا درياي سياه در اين استپ ها و بيابان ها زندگي ميکردند همه به خدمت سپاه مغول درآمده بودند و نيرويي عظيم ساخته بودند .



[quote]یکی از اصلی ترین علل حمله مغولها به ایران و پس از آن کشورهای مسلمان ، همین تحریک سران صلیبی بود. پاپ وقت ، بزرگ مسیحی ها به علت خطری که از جانب مسلمانان احساس می کرد[/quote]

البته نبايد نقش خليفه معاصر سلطان محمد خوارزمشاه رو در تحريک مغولان به حمله ناديده گرفت. خليفه نامه هاي محرمانه زيادي در جهت تحريک چنگيزخان به حمله به ايران نوشت و در آخر هم خلافت عباسي با حيله اي مشابه ولي اينبار از جانب ايراني ها و شخص خواجه نصير الدين نابود شد !
منتها نه نامه هاي صليبي ها و نه نامه هاي خليفه خيلي در حمله به ايران موثر نبود. چنيگز خان درحداقل در آن زمان تمايلي به جنگ با ايران نداشت و بشدت علاقه مند بود تا با ايران روابط تجاري داشته باشد چه اينکه ايران آن زمان و بويژه خراسان از آبادترين و بهترين نقاط کره خاکي بود. همچنين قدرت نظامي ايران و بويژه سواره نظام آن حريف آساني نبود و بيشتر ديوانگي هاي سلطان خوارزمشاه در نداندن قاتلان فرستاده هاي مغول باعث حمله بود .


در مورد حمله به بغداد هلاکو خواستار حمله نبود, منتها با تحريک خواجه نصيرالدين اينکار انجام شد و بدين صورت خواجه انتقام توهين خليفه به خود (البته دلايل مذهبي هم داشت) رو با نمد مال کردن خليفه بغداد گرفت ! هرچند بغداد با آنهمه کاخ و مسجد و نظاميه و بيمارستان کاملا نابود شد و ششصد هزار نفر به قتل آمدند ,اگر بغداد رو ديده باشيد آثار بسيار کمي از ششصد سال عباسيان در آنجا بجا مانده گويي هرگز آن دوره وجود نداشته ! اتفاقي که قبلا براي ايران و در مرو و نيشابور و بخارا و هرات و بلخ و گرگانچ افتاده بود .در نيشابور که بزرگترين شهر آن زمان جهان بوده تنها قريب به نهصد هزار تن کشته ميشود و امروزه چيزي از آن زمان در شهر باقي نمانده ...[/quote]
البته اعتقاد بنده بر اين است كه قبايل مغول و هم پيمانانشان تا دو سه قرن بعد هم توانايي رزمي براي فتوحات بزرگ را داشتند.
نمونه اش يورش هاي تيمور.
به نظر من دليل اصلي انقسام مغول ها به خانات چهارگانه ( جغتاي،ايلخاني،يوآن،قبچاق) و جنگ هاي داخلي آنان بود ، و اين ها تا مدت هاي مديد بخش نظاميشان يكجا نشين نشده بود.
ضمنا اشتوكاي عزيز دو مورد را ذكر مي كنم: مغول ها هيچ گاه از لهستاني ها شكست نخوردند ،درتنها درگيري ميان دو تومان (20 هزار نفر) ازسپاه باتوخان نوه چنگيز و هاينريش دوك سيلزي و سپاهيان آلماني و لهستاني اش،سپاه هاينريش كاملا منهدم شد و خود و تقريبا همه لشكريانش كشته شدند.
مغول ها به عنوان خبر پيروزي براي اوكتاي قاآن ايلخان بزرگ،چند گوني از گوش هاي كشته شدگان اين جنگ را فرستادند!!كلا مغولها در اروپاي مركزي و غربي هيچ شكستي نداشتند.
در مورد جمعيت شهرهاي آن دوره هم اكنون كاملا مشخص شده كه حتي بزرگترين شهرهاي جهان اسلام در آن دوره هم به زحمت بيش از 100 يا دويست هزار نفر جمعيت داشته اند.آن آمار كشته ها تا حد زيادي اغراق شده و غيرقابل استناد است.توصيه مي كنيم در اين مورد به كتاب تاريخ جهان كالين مك ايودي و بخشي كه در آن به اقتصاد شهرهاي قرون وسطايي مي پردازد مراجعه كنيد.
مغول ها به نظر من خوفناك ترين نيروي نظامي بوده اند كه تا كنون در صحنه تاريخ بشر ظاهر شده اند(با توجه به اين كه تعدادشان هم چندان زياد نبود) .
آدمي در تحير مي ماند از حجم و تنوع نيروهاي نظامي كه آنها با كمترين تلفات ممكن شكستشان دادند.
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.