امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

نظریه های روابط بین الملل : بازدارندگی ( Deterrence theory )


[align=center]به نام خدا [/align]


ماهیت بازدارندگی

در طی دو دهه اخیر هیچ مفهومی به اندازه مفهوم بازدارندگی هسته ای در نظریه پردازی پیرامون استرتژی بین المللی رایج نبوده است دو تن از تحلیلگران بازدارندگی انرا چنین تعریف کرده اند: "بازدارندگی در کلی ترین شکل آن عبارتست از متقاعد کردن حریف نسبت به اینکه هزینه ها یا خطرات خط مشی احتماعی او از منافع آن بیشتر است.

مفهوم باز دارندگی هسته ای نهایتا براساس این فرض مبتنی است که دوایر سیاستگذاری دولتی رفتارهایی عقلانی داشته ومعمولا به نوعی سنجش نسبی سود وزیان دست می زنند. با این حال علاوه بر عقلانیت، مسئله ترس نیز مطرح است وترس ممکن است تحت شرایطی عقلانی وتحت شرایطی دیگر غیر عقلانی باشد.

نظریه بازدارندگی به طور ناگهانی ظهور نکرد بلکه به تدریج و با طی مراحلی تکامل یافت. در طول دورانی که ایالات متحده سلاح اتمی را درانحصار خود داشت هیچ نظریه استراتژیک منظمی در مورد بازدارندگی وجود نداشت قبل از آن به پیشنهاد جورج کنان سیاست تحدید یا سدنفوذ پدید آمد در واقع کنان نه بر ابزارهای سد نفوذ تاکیدکرد و نه انها را رد می کرد، بلکه اعتقاد داشت که این ابزارها در کنار اهرمهای سیاسی واقتصادی موجود، بخشی ابزارهای دیپلماتیک را تشکیل می دهد.

دوران ترومن، برنامه ریزان امریکا قاطعانه تصور می کردند که در صورت بروز جنگ عمومی میان ایالت متحده واتحاد شوروی، ایالت متحده همچون جنگ جهانی دوم با استفاده از بمب افکن های دور برد خود پیروز خواهدشد، با این تفاوت عمده که که اکنون این هواپیماها به جای بمب های غیر هسته ای می توانستد سلاحهای جدیدی با خود حمل کنند. تحت تاثیر تحولات وبرداشتهای معینی در اوایل دهه 1950 بود که تحلیلگران غربی تقبیح نظریه های بازدارندگی هسته ای خود را آغاز کردند این تحولات موارد زیر را در بر می گرفت: جنگ کره: اگاهی روز افزون به این امر که هردوقدرت به زودی زرادخانه های هسته ای قابل ملاحظه ای در اختیار خواهند داشت واحتمالا برای کشورهای غربی به لحاظ سیاسی واقتصادی کسب برابری با کشورهای کمونیستی در این زمینه به منظور اجرای سیاست سد نفوذ در سطحی جهانی دشوار خواهد بود.

جنگ کره به پیدایش متونی استراتژیک درباره مفهوم"جنگ محدود"انجامیددر این زمان ایالت متحده برای عملیات نظامی خود محدودیتی شد قائل شد، زیرا از یکطرف برای محدود ساختن منازعه تحت فشارهای سیاسی شدیدی از سوی متحدین اروپایی خود قرار داشت واز طرف دیگر نمی خواست درآسیا درگیر جنگ زمینی گسترده ای شود ایالات متحده به رغم انحصار تقریبی اش در زمینه سلاحهای اتمی، از کاربرد این سلاحها وبمباران آن سوی رود خانه یالو خودداری کرد. طرفداران جنگ محدود استدلال می کردند که در عصر نوپای هسته ای جنگها باید غیر هسته ای واهداف جنگ کاملا محدود بماند.

پس از اعلام دکترین "انتقام گسترده "از سوی دولت آیزنهاور بود که بحث پیرامون بازدارندگی هسته ای بطور جدی آغاز شد. ایالات متحده دیگرخود را مجبور نمی دید که در شمار بسیاری از جنگهای محدود پر خرج وطولانی شبیه کره درگیر شود بدون آنکه به سلاحهای هسته ای متوسل شود به گفته دالس وزیر خارجه "دفاع محلی باید به وسیله عامل بازدارنده دیگری یعنی قدرت انتقام گسترده تقویت شود. ..راه بازدارندگی وجلوگیری از تهاجم آن است که این جامعه آزاد بخواهد وبتواند در مناطق وبا وسایلی که که خودش می خواهد پاسخی قدرتمندانه از خود نشان دهد.

استدلال نیوی هوایی این بود که نیروهای هسته ای استراتژیک ایالات متحده نسبت به نیروهای اتحاد شوروی از برتری بسیاری برخوردارند وایالات متحده در یک جنگ استراتژیک می تواند فائق آید، با این حال آیزنهاور براین اعتقاد بود که برخورداری از برتری وتوان ضد نیرو، بسیار پر هزینه خواهد بود. این امر این اندیشه را زیر سئوال می برد که که سلاح های هسته ای به لحاظ اقتصادی جایگزین کارآمدی برای نیروهای گسترده غیر هسته ای به وجود آورده اند. بنابراین آیزنهاور مفهوم "کفایت"راپذیرفت. این مفهوم براساس پیش فرض حفظ نیروهای استراتژیک گسترده ولی محدود مبتنی است.یعنی وضعیت میانه ای بین برتری استراتژیک وبازدارندگی حداقل.

پل نیتسه-که قبلا مدیرستاد سیاست گذاری وزارت امور خارجه امریکا بود- باتفکیک"سیاست اعلامی "صرف از "سیاست فعال"اظهارات دالس را مورد انتقاد قرار داد سیاست اعلامی سیاستی است که برای هدفی روانی یا سیاسی طراحی شده است حال آنکه سیاست فعال سیاستی است که که واقعا اجرا می شود نیتسه معتقدبود که دکترین دالس متضمن شکاف بسیار وسیعی است، بین آن چیزی که اعلام می شود وآن چیزی که می تواند انجام گیرد. در اوایل دهه 1950 تحلیلگران استراتژیک غرب درصدد برآمدند تا دکترین "انتقام گسترده" راتعدیل نموده وبا مطرح ساختن "بازدارندگی تدریجی" شکاف میان حرف وعمل را کاهش دهند. شارحین بازدارندگی تدریجی معتقدبودند که توان بازدارندگی غرب در صورتی اعتبار بیشتری خواهد یافت که ضعف غیر هسته ای غرب بادکترینی جبران شود که نه خواستار "انتقام گسترده" بلکه خواهان حداقل نیروی هسته ای لازم برای منع،دفع یا شکست تهاجم ومتضمن کاربرد "سلاحهای هسته ای تاکتیکی"برعلیه قلب زمین کمونیستی باشد.

برنارد برودی

اولین ومهمتریت نظریه پرداز بازدارندگی در دوران جنگ جهانی دوم برنارد برودی-ازدانشگاه "ییل"وسپس شرکت "راند"است- است وی معتقدبود که جنگ هسته ای تمام عیار کلیه ارزشهای سیاسی واجتماعی را نابود می کند وبه همین خاطر آن دسته از دیدگاههای مربوط به برنامه ریزی استراتژیک را که به نظر او احتمال بروز جنگ هسته ای را افزایش می دادند –یعنی جنگ پیشگیرانه،ضربه پیشدستانه در صورت قریب الوقوع بودن جنگ وانتقام گسترده –را رد می کرد.

او اطمینان داشت که دولت ایالات متحده برای تحصیل منافع قابل ملاحظه ناشی از ضربه نخست، عمدا جنگ هسته ای را شروع نخواهد کرد. براین اساس ضرورتا باید دشمنان را متقاعد ساخت که آنها با توسل به ضربه نخست هرگز نمی توانند امتیاز قابل ملاحظه ای به دست آورند. تنها راه برای این کار تضمین قابلیت بقای نیروهای انتقامی ایالت متحده است که می توانند متقابلا خسارت نابود کننده ای به متجاوز وارد کنند.

برای دشمن ممکن است پذیرش این امر دشوار باشد که، ایالات متحده در صورت رویارویی با تهاجمی غیر گسترده به انتقامی گسترده مبادرت ورزد، چراکه هیچ دولتی خطر کاربرد سلاحهای هسته ای را به جان نمی خرد مگر انکه منافع ملی حیاتی آن به طور جدی مورد تهدید قرار گیرد. بااین حال برودی بر این هشدار اصرار می ورزید که این اشتباهی تاکتیکی خواهدبود اگر از قبل به دشمن اطمینان بدهیم که جنگ هسته ای چنان غیر قابل تصور است که بروز آن غیر ممکن است زیرا این امر به طور وسوسه آمیزی موجب می شود دشمن آتش جنگ هسته ای تمام عیار را برافروزد.

مطلوبیت نیروی نظامی

همانطور که والتر میلیس وسایر نویسندگان اشاره کرده اند، پیدایش سلاحهای هسته ای به هیچ موجب آن نشد که دولتها مطلوبیت قدرت نظامی را زیر سئوال ببرند. از نظر اینان اولا نیروهای نظامی همچنان از قدرتی برخوردار خواهند بود که می توانند فعالیتهای سیاسی کشورها را تحت تاثیر قرار دهند. ثانیا جنگهای غیر هسته ای هنوزهم می توانند صورت پذیرند واین در حالی است که هرچند این جنگها در زیر سطح آستانه هسته ای باقی خواهند ماند، ولی از عواقب بین المللی برخوردار خواهند بود وسرانجام احتمال تشدید جنگ تا تا سطح هسته ای، خود متضمن تهدیدی تلویحی است که می تواند در پاره ای مناطق، عامل بازدارنده نیرومندی در مقابل تهاجمات غیر هسته ای به شمار آید.

نوآوری تکنولوژیک وبازدارندگی

یکی از مسائلی که مطرح بوده است اعتبار بازدارندگی است دومین مسئله این است که تکنولوژی تسلیحاتی نوین دائما دستخوش تحولی پویاست این امر از مسئلخ فنی میزان آسیب پذیری یا آسیب ناپذیری سلاحهاس هسته ای حکایت می کند. مضمون مفهوم بازدارندگی اساسا آن است که با برخورداری از سلاحهای هسته ای بتوان مهاجمین هسته ای احتمالی را با این تهدید روبرو ساخت که حتی در صورت دست زدن به ضربه غافلگیرانه نخست برعلیه کشور بازدارنده، بازهم در ضربه انتقامی کشور اخیر "خسارت غیر قابل پذیرشی "را متحمل خواهند شد در اوایل دهه 1950 وبویژه پس از پرتاب اولین ماهواره اتحاد شوروی به مدار زمین در سال 1957 در مورد قابلیت نیروهای هسته ای، ثبات استراتژیک، و خودکار بودن بازدارندگی هشدارهایی داده شد. آلبرت والستتر در سال 1959علنا اشاره نمود که توسعه ی قریب الوقوع تکنولوژیک، سلاح های استراتوژیک را در مقابل حملات غافلگیرانه آسیب پذیرتر خواهد ساخت و تنها راه بازدارندگی اتخاذ گزینه های دفاعی دشواری در زمینه پراکندگی، تحرک، و حفظ سیستم های موشکی است.

تحلیلگران استدلال می کردند که اگر کشوری از بمب افکن ها و موشک های استراتژیک برخوردار باشد ولی به حفاظت آنها توجهی نکند، این نیروها«تحریک کننده» بوده و دشمن را ترغیب می کند تا به حمله دست بزند، زیرا نمی توان استدلال نمود که این نیروها برای ضربه دوم که صرفا دفاعی است، به کار خواهند رفت. از آنجا که این نیروها {در صورت حمله دشمن} باقی نخواهند ماند تا ضربه دوم را عملی سازند، چنین به نظر خواهد رسید که ماموریت آنها وارد آوردن ضربه نخست بوده، در نتیجه بیم و هراس دشمن را افزایش خواهند داد. اگر هر دو طرف نیروهای استراتژیک خود را بی حفاظ (یا نامستحکم) نگاه دارند، محیط بین المللی دستخوش نوعی جنون «خشونت طلبی» خواهد شد که بازدارندگی متقابل را بی ثبات می سازد. بازدارندگی هنگامی ثبات و پایداری بیشتری خواهد یافت که هر دو طرف بکوشند تا به توانایی مطمئن و آسیب پذیری برای وارد آوردن ضربه دوم دست یابند.

با این حال، بازدارندگی متقابل با ثبات چیزی نیست که بتوان یک بار و برای همیشه به آنها دست یافت. بروز تحولات جدیدی در حوزه های دفاع در برابر موشک های بالستیک، موشک های بازورودی چند کلاهکی با هدف گیری مستقل و برخی دیگر از حوزه های مهم تکنولوژی نظامی پیشرفته، نویسندگان را وادار ساخت تا طی دهه ی 1960 در مورد احتمال بی ثباتی مجدد وضعیت استراتژیک بین المللی ابراز نگرانی کنند. گفته می شد که دفاع در برابر موشک های بالستیک، اگر برای محافظت از مراکز جمعیتی یک کشور به کار رود ممکن است این هراس را در دل دشمن ایجاد کند که کشور مذکور با آماده ساختن خود برای دفع ضربه ی انتقامی، می کوشد تا توان ضربه ی نخست خود را تقویت کند. برخی هم موشک های بازورودی چند کلاهکی با هدف گیری مستقل را وسیله ای برای افزایش تعداد، نفوذ کنندگی و دقت کلاهک ها می دانستند که بخش عمده ای از موشک های بالستیک قاره پیمای زمین پایه را تحدید به نابودی می کند. پاره ای از تحلیل گران به وجود نوعی رابطه ی کنش –واکنش در رقابت تسلیحاتی ابرقدرتها اشاره داشتند: اگر یکی از طرفین بکوشد تا دفاع در برابر موشک های بالستیک را برای محافظت از استراتژیک خود به کار گیرد، طرف مقابل احتمالا به منظور افزایش قدرت تهاجمی خود به بهانه ی خنثی کردن اقدام طرف اول، موشک های بازورودی چند کلاهکی با هدف گیری مستقل خود را گسترش می بخشد که در این گسترش ممکن است عملا افراط صورت گرفته در نتیجه طرف اول تحریک شود تا هم به تلاش های خود در زمینه ی دفاع استراتژیک سرعت بخشد و هم نهایتا موشک های بازورودی چند کلاهکی با هدف گیری مستقل را گسترش دهد.

بازدارندگی وتوازن قدرت

مفهوم بازدارندگی متقابل از یک نظر هم همان مفهوم سنتی "توازن قدرت" است که در کسوت جدیدی در آمده بسیاری از نویسندگان به گونه ای به بازدارندگی متقابل،بازدارندگی پایدار، بازدارندگی متوازن وتوازن تسلیحاتی پایدار پرداخته اند که تا حدود زیادی متون قدیمی تر مربوط به توازن قدرت را به یاد می آورد غالبا گفته شده است که توازن قدرت، بنیاد نظری خوبی برای تصمیم گیزی در سیاست خارجی نیست زیرا نامطمئن وغیر واقعی است (نامطمئن از این نظر که هیچ معیار معتبری برای سنجش تطبیق قدرت وجود ندارد وغیر واقعی از آن نظر که که کشورهایی که احساس بی امنیتی می کنند، نه خواستار دستیا بی به توازن بلکه خواهان آنند که به میزانی از برتری ویا نوعی "توازن قدرت به طور یکجانبه مطلوب"دست یابند. بدین ترتیب دولتمردان معاصر با این مشکل روبرویند که آیا بازدارندگی متقابل پایدار شرایط موجود را توصیف می کند یا اینکه راهی را تجویز می کند که باید تعقیب شود ؟

عوامل روانی وسیاسی دخیل در بازدارندگی

مدتهاست که بازدارندگی همان قدر مفهوم روانی-سیاسی شناخته شده است که مفهوم نظامی بازدارندگی نه تنها به شرایط عینی نظامی-تکنولوژیک بلکه به برداشت وارزشیابی ذهنی مهاجم بالقوه نیز بستگی دارد. توان بازدارندگی تنها هنگامی موثر خواهد بود که سری وحرمانه نباشد ودشمن را تاحدود معینی باید از آن آگاه ساخت. ولی انتقال بیش از حد اطلاعات نیز اگر برنامه ریزی طرف مقابل را برای حمله تسهیل کند، می تواند به تضعیف طرف بازدارنده منجرگردد.

با افزایش پیچیدگی تکنولوژی نظامی، ابهامات وتردیدها نیز افزایش می یابد. مسئله ای که مطرح می شود آن است که آیا افزایش تردید در محاسبه آثار یک نبرد هسته ای احتمالی بازدارندگی متقابل را تقویت می کند یا تضعیف ؟

آزگود: اشاره می کند که عنصر تردید وابهام در بازدارندگی هسته ای، باتوجه به عواقب وحشتناک محاسبات نادرست، تا حدودی ممکن است به احتیاط وخویشتن داری انجامیده ودر نتیجه به ثبات بین المللی کمک کند ریمون آرون چنین استدلال نموده است که "به لحاظ کلی وانتزاعی، هیچ بازدارندگی وجود ندارد بلکه باید دید فاعل، مفعول،مورد شرایط ووسایل بازدارندگی کدامند "براین اساس همیشه باید بازدارندگی را با توجه به شرایط خاص وعینی آن تجزیه وتحلیل کرد. چیزی که دولتی را باز می دارد، ممکن است نتواند دولت دیگری را بازدارد.

به نظر ئوله هالستی هرچند ه مفروضات بازدارندگی در اکثر زمانها وموقعیتها معتبرند، ولی بااین وجود، بازدارندگی براساس پیش بینی پذیری فرآیندهای تصمیم گیری مبتنی است وبراین اساس وی هشدار می دهد که هرگونه نظام بازدارندگی، بعید است که بتواند در مقابل کشورهایی موثر باشد که رهبران آنها را افراد زیر تشکیل می دهند: رهبران مبتلا به جنون خشونت طلبی، افراد طالب خود کشی یا شهادت فردی یا ملی،رهبرانی که اطلاعات انها از دشمن وارتباط آنها با آن چنان ناقص است که فرایندهای تصمیم گیری آنها برحدس وگمان مبتنی است ویا کسانیکه از دست دادن بیشتر جمعیت ومنابع کشور خود را بهای معقولی برای دستیابی به اهداف سیاسی خارجی خود می داند.

سطوح بازدارندگی:

الكساندر جورج و ريچارد اسموك اين حقيقت را متذكر شدند كه بازدارندگي به لحاظ نظري و عملي در سه سطح مختلف تكامل يافته است. جنگ استراتژيك، جنگ محدود و منازعه مادون محدود در نقطه پايين طيف خشونت.

مسلماً مفهوم محوري كه پايه محاسبات مربوط به ملزومات بازدارندگي استراتژيك را تشكيل مي دهد برخورداري از توان ‹ نابودي قطعي › براي انتقام گيري پس از حمله قطعي است. در واقع همه تحليل گران توافق دارند كه هدف سياست بازدارندگي هسته اي استراتژيك اساساً جلوگيري از بروز جنگ هاي زير است:

جنگ هسته اي استراتژيك، همه جانبه، گسترده و احتمالاً كليه جنگ هاي هسته اي.

جورج و اسموك اشاره نموده اند بازدارندگي در سطح جنگ محدود و منازعه ما دون محدود بسيار پيچيده تر از سطح استراتژيك است. چه در زمينه اهداف بازيگرن و چه در زمينه ابزارهايي كه در اختياردارند گزينش ابزارها بايد تابع مسائل زير باشد: لزوم كنترل جنگ، اهداف سياسي هريك از بازيگران درگير در منازعه، جلب نظر متحدين، بي طرفان و افكار عمومي. اسموك همچنين نتيجه مي گيرد كه بازدارندگي در سطوح پايين تر منازعه به بافت ومحيط بستگي دارد نه تنها به متغيرهاي فني نسبتاً كمي كه هر دو طرف با درجه بالاي از اطمينان بدان آگاهند، بلكه همچنين به متغيرهاي گوناگوني بستگي دارد كه بسياري از آنها تا حدودي ذهني بوده و كليه آنها به مرور زمان متحول شده و تا حد زيادي به بافت موقعيت بستگي دارد.

جنگ هاي غير هسته اي بين كشورهايي كه خود فاقد سلاح هاي هسته اي بوده و با يك قدرت داراي سلاح هاي هسته اي به وسيله تعهد الزام آور اتحاد محكمي ندارند، مشمول سياست بازدارندگي هسته اي نمي گردد بعلاوه سلاح هاي هسته اي در اكثر شرايط بعيد است بتواند از بروز انقلاب، جنگ داخلي، شورش هاي چريكي و ساير اشكال منازعات كم شدت جلوگيري كند.

بلاخره از آنجا كه بازدارندگي بر اساس پيش فرض تصميم گيري عقلاني مبتني است، حتي اگر هم بتواند از انتخاب عمدي جنگ هسته اي كاملاً جلوگيري كند باز هم در يك مورد مستقيماً كاري از آن برنمي آيد. احتمال بروز اقدامات ويرانگر غير عمدي ناشي از حوادث فني، شكست رواني انساني، تفسير نادرست علائم هشداردهنده، تصاحب وكاربرد سلاح هاي هسته اي به وسيله افراد بي صلاحيت يا گروه هاي تروريستي، و عوامل مشابهي كه حاصل گزينش تصميم گيران دولتي نمي باشند. با اين حال، خطر ويراني شديد كه از ويژگي هاي ذاتي تملك نيروهاي بازدارنده استراتژيك است، دولت هاي مسئول را براي جلوگيري از بروز حوادثي غير عمدي كه ممكن است دامنه آنها گسترش يافته و غير قابل كنترل گردد، به تدبير اقداماتي احتياطي وادرا مي سازند.

انتقادرابرت جرويس از بازدارندگي:

جرويس بر ماهيت متناقض بازدارندگي انگشت مي گذارد.در بازدارندگی هر یک از طرفین، نه با توان حفاظت از خویشتن بلکه با تهدید طرف مقابل به وارد نمودن خسارتی غیر قابل پذیرش امیداوار است به امنیت دست یابد. جرویس بازدارندگی را نظریه ای می خواند « در مورد روش های تهدید سایرین به منظور وادار نمودن آنها به انجام آنچه ما می خواهیم ». باید دقت کنیم که بازدارندگی را با تحمیل و اجبار اشتباه نکنیم. بین تلاش برای منصرف ساختن دشمن از انجام اقدامی که خواهان جلوگیری از آن هستیم و تلاش برای وادار نمودن طرف مقابل و انجام اقدامی مثبت که خواهان انجام آن هستیم، تفاوت قابل ملاحظه ای وجود دارد. تهدید به مجازات هسته ای، برای بازدارندگی می تواند بکار رود ولی برای تحمیل و اجبار به ندرت مگر احتمالاٌ برای روند خطرناکی که از قبل شروع شده و تصور می رود که احتمالاً به جنگ هسته ای منجر شود. جرویس شخصاً که نظریه بازدارندگی « در مورد اینکه چرا تحمیل معمولاً دشوارتر از بازدارندگی است، استدلال های معقولی بکار می برند ولی به نظر او اینکه بازادرندگی در تمام شرایط آسان تر از تحمیل باشد جای تردید دارد به ویژه اگر مهاجم تصمیم بگیرد خطر ابتکار عمل را بپذیرد.

جرویس بر این اساس از نظریه بازدارندگی انتقاد می کند که این نظریه در مورد چگونگی ایجاد تغییر در موضع دشمن یا چگونگی تشخیص تغییرات آگاهی زیادی به ما نمی دهد. این نظریه به شناخت بحران ها بیشتر کمک می کند ولی راجع به شیوه جلوگیری از بحرانها و یا نحوه تشخیص کفایت منافع ملی مورد مخاطره برا توسل به نیروی نظامی، چیزی برای گفتن ندارد. نارسایی دیگر این نظریه بی توجهی به این مسأله است که « مصالحه موفقیت آمیز معمولاً مستلزم آن است که دست کم تغییری در ارزش ها و اهداف هر دو طرف به وجود آید» جرویس علاوه بر این ادعا می کند که نظریه بازدارندگی نقش پاداش و مصالحه را در حل و فصل بحران های مواجه آمیز نادیده می گیرد.

جرویس به ظرافت اذعان دارد که نظریه بازدارندگی مستلزم اعتبار داشتن عقلانیت مطلق نیست. به نظر وی در حالی که ترس از اقدامی غیر عقلانی می تواند بازدارندگی را تقویت کند عقلانیت بیش از حد ممکن است به جنگ ناخواسته ای منجر شود، و آن هنگامی است که یکی از طرفین عاقل با اعتقاد راسخ به مجبور بودن طرف مقابل به عقب نشینی، بحرانی را شروع کرده یا تصمیم بگیرد قاطعانه ایستادگی کند حال آنکه محاسبه طرف مقابل این است که می تواند به یک« آخرین حرکت بی خطر» دیگر دست بزند چرا که طرف اول را برای عقب نشینی به اندازه کافی عاقل می پندارد.

دکترین های استرتژیک:

فریتس ارمارث دکترین استراتژیک را چنین تعریف می کند: « مجموعه ای از باورها، ارزش ها و احکام عملی که به نحو قابل ملاحظه ای عملکرد مقامات رسمی را در زمینه تحقیق و توسعه استرتژیک، گزینش تسلیحات، نیروها، برنامه های عملیاتی، کنترل تسلیحات و غیره هدایت می کند ». در واقع دکترین های استرتژیک حاصل خصوصیات ملی، تجارت، ایدئولوژیک و تفکر نظامی تاریخی می باشند.

شاید حساس ترین مسأله در بحث استراتژیک را ارتباط میان بازدارندگی و توانایی جنگیدن تشکیل می دهد. پیروان برنارد برودی معتقد بودند که برخورداری از زرادخانه های سلاح های هسته ای تنها بدین منظور است که از بروز جنگ هسته ای یا هر گونه جنگی که به طور بالقوه می تواند تا سطوح جنگ هسته ای تشدید گردد، جلوگیری شود.

سایرین بیشتر به پیروی از هرمان کان، آلبرت والستتر چنین استدلال نمودند که بازدارندگی برای کسب بیشترین اعتبار و کارایی، مستلزم وجود دکترینی عملیاتی و توانایی محسوسی برای جنگیدن، پیروز شدن، زنده ماندن و بهبود یافتن در صورت بروز یک جنگ هسته ای است. این نوع استراتژیک بر اساس این فرض برخورداری از برتری نظامی و استراتژیک مبتنی است و این برتری هم مستلزم موراد زیر است: نیروهای آسیب ناپذیر، مستحکم، پراکنده و یا متحرک، توانایی محدود ساختن خسارت، دفاع ضد موشکی فعال و دفاع غیر نظامی منفعل یک سیستم فرماندهی، کنترل، ارتباطات و اطلاعات کاملاً کارآمد و قابل بقاء برای هشدار قبلی مدیرت و مهار جنگ و. ..

دو سیاست بالا کاملاً متعارض نبوده و نمی تواند باشد. مسأله ای که اهمیت دارد آن است که برای کدام یک از این دو جایگزین در تفکر استراتژیک، دکترین نظامی و برنامه ریزی نیروهای هر یک از ابرقدرت ها باید نقش بیشری قائل شد. دو سه ماهه اول عصر هسته ای، از اواخر دهه 1940 تا اوائل دهه 1970 سیاست بازدارندگی رسمی ایالات متحده پیوسته بر اساس این اندیشه تهدید به وارد آوردن ضربه دوم انتقامی مبتنی بود. کم کم روشن شد که ایالات متحده باید از نیروی انتقامی آسیب پذیری برخوردار باشد که بتواند با وارد آوردن ضربه دوم، « خسارت غیر قابل پذیرشی » به دشمن وارد سازد.

خلع سلاح و کنترل تسلیحات:

در حالی که خلع سلاح به مفهوم اخص آن متضمن نابودی تسلیحات و منع تولید آنها در آینده است، کنترل تسلیحات براساس پیش فرض تدوام تملک سلاح ها از سوی کشورها مبتنی بوده و در پی آن است که تسلیحات به گونه ای اداره و مهار شود که به تقویت امنیت و ارتقاء اهداف سیاسی و استراتژیک مطلوب بیانجامد نه اینکه بگذارد تکنولوژی تسلیحاتی سیاست ها را به گونه ای شکل دهد که از ایمنی و کنترل پذیری محیط بین المللی بکاهد. بر این اساس سیاست های کنترل تسلیحات نوعاً در پی آنند که طراحی کیفی، تولید کمی، شیوه استقرار و کاربست، حفاظت، کنترل و کاربرد برنامه ریزی شده، بالقوه یا بالفعل سلاح ها و نیروهای نظامی را تحت نوعی محدودیت یا قانونمندی درآورد. این سیاست ها ممکن است تلویحاً متضمن همکاری میان متخاصمین باشند: موافقت نامه های رسمی، تفاهمات ضمنی، یا همکاری غیر رسمی. این سیاست ها همچنین ممکن است تصمیمات یک جانبه ای به امید دریافت پاسخی متقابل، و یا تصمیمات یک جانبه ای را شامل شود که حتی اگر هم دشمن پاسخی به آنها ندهد باز هم به این خاطر سودمند تلقی می شوند که صرفاً به ثبات بازدارندگی، کنترل پذیری، ایمنی در مقابل جنگهای ناخواسته، و محدودیت سازی خسارات کمک خواهند کرد.

محور تفکر اکثر طرفدران کنترل تسلیحات را کاهش تنش ها، مخاطرات و خطرات بدون تضعیف بازدارندگی تشکیل می دهد. با این حال پیشنهادات خاص مربوط به کنترل تسلیحات ممکن است حاکی از مقاصد دیگری در ذهن حامیان آنها باشد. از قبیل ارتقاء تنش زدایی، رفع کسری بودجه، چرخش منابع به سمت برنامه های غیر دفاعی، حفظ شتاب کنترل تسلیحات، جلب رضایت افکار عمومی وغیره.

به سوی بازدارندگی دفاعی:

در دهه 1980 چشم انداز کنترل تسلیحات در سطح بین المللی تغییر اساسی یافت که این تغییر ابتدا تدریجی ولی سرعت آن فزاینده بود. این تغییر حاصل عوامل متعددی من جمله سیاست « ابتکار دفاع استراتژیک » رئیس جمهور ریگان بود.

ریگان در نطق خود پیرامون « ابتکار دفاع استراتژیک » جامعه علمی را دعوت نمود که به بررسی امکان ایجاد سیستم دفاعی پایداری بپردازند. که دیگر بر اساس تهدید به نابودی انتقامی برای جلوگیری از بروز جنگ مبتنی نباشد، بلکه بتواند موشک های هسته ای را قبل از رسیدن به اهدافشان رهگیری و نابود کرده و به طور خلاصه سلاح های هسته ای را « عقیم و منسوج » نماید، ولو این امر تا قرن آینده هم به طول انجامد. او پذیرفت که سیستم های دفاعی به ویژه اگر با سیستم های تهاجمی همراه باشد، مسائل و ابهاماتی را ایجاد می کند که تصور آمادگی برای تهاجم را زنده می سازد. با ای حال، وی تأکید نمود که ایالات متحده در پی دستیابی به برتری نظامی نیست، بلکه در جستجوی شیوه ای برای جلوگیری جنگ هسته ای است.

طرفداران ابتکار دفاع استرتژیک استدلال می کردند که اولا با ایجاد چندین لایه دفاعی میزان رخنه می تواند به صفر برسد ثانیا تجسم ذهنی اقدامات متقابل آسانتر از مهندسی آنهاست ثالثا پیداست که کاربست سیستمی که قابل بقانیست، رابعا متحدین ناتو نهایتا گردهم خواهند آمد تا ارزش تلاش تحقیقاتی در زمینه تکتولوژی آینده گرانه ای را بسنجند که به طور بالقوه در دفاع غیر هسته ای وهسته ای اروپا نقشی خواهد داشت.

"ابتکار دفاع استراتزیک "در عصر گور باچف روی تفکر شوروی در مورد کنترل تسلیحات تاثیر قابل ملاحظه ای داشت. قبل از اجلاس سران ریگان-گورباچف در ژنو(نوامبر1985)اتحاد شوروی به طور بی سابقه ای اعلام نمودکه در صورتی که ایالات متحده "ابتکار دفاع استراتژیک"را کنار بگذارد برای مذاکره در مورد کاهش سلاحهای هسته ای استراتژیک به میزان 50درصد آمده است. (قبلادرسال 1977،اتحاد شوروی تقاضای رییس جمهور کارتر برای کاهشی به میزان 25درصد را رد کرده بود )

در دیالکتیک نوین تهاجم در برابر دفاع که مولود "ابتکار دفاع استراتژیک"بود،دو ابرقدرت قطب بندی بی نهایت شدید وطولانی را چاره وجایگزین در خور توجهی نمی رانستند. احتمالا هیچیک انتظار پیروزی کامل را نداشتند وترکیبی از مواضع هر دو طرف را نتیجه ای طبیعی می دانستند. ازسال 1986 به این طرف، نشانه هایی وجود داشت که حاکی از پیدایش تمایل متقابلی برای رعایت "پیمان محدود سازی سیستمهای ضد موشک بالستیک "به مدت چندین سال ودر عین حال تداوم تحقیقات در چارچوب مفادآن بود.

منبع: نظریه های متعارض در روابط بین الملل علیرضا طیب –وحید بزرگی

http://www.political.ir/post-514.aspx
  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بازدارندگی باید در مقابل ویژگیهای حریف تعریف شود. به نظر من پیاده سازی این تئوری با استفاده از اسلحه هسته ای برای آمریکا قدیمی شده زیرا حریفش از کمونیست های مالتریالیست به مسلمانهای مکتبی تغییر کرده که با اتکال به خداوند تبارک و تعالی از هیچ اسلحه ای نمی ترسند و برترین اسلحه خودشان را توکل می دانند.

در اصل تئوری شکی نیست و آیه شریفه « ... ترهبون به عدوالله و عدوکم» نیز ناظر بر همان است ولی در ابزار پیاده سازی آن بحث می باشد. ما می توانیم با موشک و بمب و ... آمریکا را هزاران بار بیش از آنچه او ما را با همان میزان اسلحه می تواند بترساند، بترسانیم.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
1. "تئوری بازدارندگی" امروز و با برچيده شدن شوروي سابق چه جايگاهي دارد؟ به جز آمريكا، روسيه، فرانسه، انگليس، چين و... كماكان توان هسته اي قابل ملاحظه اي دارند.

[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/nuke_zasoba.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_nuke_zasoba.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/nuke_zasoba.jpg]لينك عكس[/url]

2. به نظرم حدود 2 دهه است كه كشورهاي صاحب سلاح، سكوت در پيش گرفته اند و به طور مخفيانه در حال ارتقاء توان خود هستند، آيا همينطور است؟

3. جريان آزاد و عمومي اطلاعات و رسانه هاي بي شمار امروزي چه نقشي در تغيير سياست هاي راهبردي كشورهاي صاحب سلاح هسته اي دارد؟ (در مقايسه با قبل كه اين امكانات وجود نداشت)

4. آيا تشكيل كلوب كشورهاي صاحب تكنولوژي ضد بالستيك (با فرض قابليت اطمينان 100 درصد)، موجب تغييرات اساسي در راهبردهاي كشورهاي صاحب سلاح به سمت به كارگيري اين تسليحات خواهد شد؟

5. آينده تسليحات هسته اي را چطور ارزيابي مي كنيد؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]
2. به نظرم حدود 2 دهه است كه كشورهاي صاحب سلاح، سكوت در پيش گرفته اند و به طور مخفيانه در حال ارتقاء توان خود هستند، آيا همينطور است؟
[/quote]
icon_rolleyes

[color=darkblue]دولت آمریکا در بین سال‌های ۲۰۱۱ تا ۲۰۲۱ میلادی، حدود ۷۰۰ میلیارد یورو به نوسازی تجهیزات نظامی خود اختصاص داده که بخش عمده‌ای از مبلغ یاد شده را صرف نگهداری از تجهیزات موجود و نوسازی کلاهک‌های اتمی می‌شود.[/color]
به گزارش فارس به نقل از روزنامه‌ گاردین قرار است دولت ایالات متحده آمریکا در بین سال‌های ۲۰۱۱ تا ۲۰۲۱ میلادی، حدود ۷۰۰ میلیارد یورو به نوسازی تجهیزات نظامی و اتمی خود اختصاص دهد.
بر پایه اطلاعات مشابهی که در روزنامه‌ی نیویورک تایمز به چاپ رسیده است، قرار است دولت آمریکا بخش عمده‌ای از مبلغ یاد شده را صرف نگهداری از تجهیزات موجود و نوسازی کلاهک‌های اتمی کند.
با وجود بحران مالی جهانی و تنگناهای اقتصادی در آمریکا، دولت ایالات متحده مبلغی در حدود ۹۰ میلیارد دلار را به خرید تسلیحات جدید نظامی اختصاص داده است.
در حالیکه انتشار این دو گزارش در رسانه‌ها بازتاب داشته، وزارت دفاع ایالات متحده آمریکا تاکنون واکنشی به آن نشان نداده است.

[color=olive]90/08/11[/color]
منبع: خبرگزاری فارس
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13900810001141
************************

منتظر نظرات دوستان هستيم...
************************

اين نكته را هم اضافه مي كنم كه رئيس جمهور كشورمان، در يك مصاحبه تلويزيوني، اعلام كردند كه: "بودجه سازمان اتمی ایران 250 میلیون دلار است" (اين موضوع را صرفا به جهت مقايسه بيان كردم)
:cry:
http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=18447

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
متاسفانه به دلیل زیاده خواهی و ریاست که در ذات انسان است بشردست به اقدامات احمقانه ایی زده که هنوز هم تاوانش را میپردازد و هنوز هم علاقه ایی به بیدار شدن ندارد تا به امروز که بشر دست به تمدن سازی و ایجاد هویت زده سالهای بیشماری گذشته ودر طول این مدت بارها از یک سوراخ گزیده شده ولی حیف که عبرت نگرفته براستی چرا؟
امروز بشر با این قدمت وپشتوانه میبایست که بسیاری از مسایل منجمله مسله غذا،خاک،منابع طبیعی و هرانچه که بشر از هزارن سال قبل نیز محتاج بوده را برطرف نموده وبه پیشرفتهای فوق العادیی میرسید به واقع بشر امروز مشکلی به نام مواد اولیه زندگی نمیبایست میداشت و به مرحله بعدی تکامل میرسد در ان صورت دیگر جنگ معنایی نداشت سلاح معنایی نداشت اصلا نیازی نبود که به این مسایل فکر کند ولی............
این مقدمه را برا این اوردم تا بدانیم چه راه اشتباهی طی کردیم حال به مبحث تئوری بازدارندگی.
ساده ترین معنا و عامی ترین معنا برا این نظریه اینست که من چنان باشم که تو برای من نتوانی خطر جدی باشی.
فلسفه این نظریه به جهت تضمین حیات یک کشور در جهت ادامه و ارامش ان کشور تدوین شده در حالی که خود این نظریه در عمل کاملا برعکس خود عمل میکند بدین جهت که هر کشوری با این نظریه سعی در پیشرفت قدرت نظامی خود داشته و این عمل باعث رقابت در هر کشور معین میباشد که این امر خود ایجاد هراس می نماید یعنی فلسفه خودش را انکار نموده نه تنها تضمین حیات یک کشور نبوده بلکه برای کسب ارامش تولید وحشت و هراس میانجامد
اصولا در فلسفه هر نظریه ایی که منتج به نتیجه عکس خود عمل انجامد مظموم بوده واز درجه اعتبار ساقط است ودر صورت عمل تولید فتنه و مشکلات بغرنج حاصل می نماید بدین جهت است که ما امروز دچار چنین فلاکتی گشته ایم که هر انسانی که در کره خاکی می زید را دچار کرده.
مطمئنا این نظریه بعد از مدتی مطرود گشته و هیچ کشوری به سمت ان نخواهد رفت منتهاچه زمانی؟
لغو و محو این نظریه نیاز به یک جنگ بسیار بزرگ دارد که به نظر بنده جنگ جهانی سوم پایان و بطلان این تئوری است و هر کشوری که با این نظریه همگام بوده مطمئنا بسیار متضرر خواهد شد و چه بسا که در جنگ جهانی سوم شاید بخش بزرگی از کره خاکی و انسانهای این کره دچار اسیبهای غیر قابل برگشت خواهد شد ودر ان صورت بشر به سمت نظریه دیگری حرکت خواهد کرد وان نظریه مطمئنا تئوری نوعی دیپلماسی عمومیPublic diplomacyونوعی انارشیسمAnarchismخواهد بود به واقع مردم دیگر اختیارات حکومتها را به واسطه بالا بودن سطح سواد ودرک(دیپلماسی عمومی متجدد) کاسته وبیشتر در راس امور خواهند بود(انارشیسم متجدد)این مدل به احتمال بسیار زیاد مدل بعدی در روابط ملل خواهد بود کما اینکه امروز امریکا از دیپلماسی عمومی ورژن فعلی استفاده مینماید انهم با بیشترین مخارج ولی نه به جهت بیداری بلکه به جهت در خواب بردن و ایجاد دوام جکومتی.
امیدوارم بشر نه به جنگ ونه به سلاح نیازمند باشد وهمه به حقوق همدیگر احترام گذارده و از مدلی که لااقل در این دوهزار سال مدام استفاده کرده و نتیجه نبرده دوری گزیند

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]لغو و محو این نظریه نیاز به یک جنگ بسیار بزرگ دارد که به نظر بنده جنگ جهانی سوم پایان و بطلان این تئوری است [/quote]
به شرطی که بعد از این جنگ برنده ای وجود نداشته باشد یا کشوری نباشد که کمتر از همه آسیب ببیند و به باز تولید یک قدرت دوباره بی انجامد ...



[quote]امروز بشر با این قدمت وپشتوانه میبایست که بسیاری از مسایل منجمله مسله غذا،خاک،منابع طبیعی و هرانچه که بشر از هزارن سال قبل نیز محتاج بوده را برطرف نموده وبه پیشرفتهای فوق العادیی میرسید به واقع بشر امروز مشکلی به نام مواد اولیه زندگی نمیبایست میداشت و به مرحله بعدی تکامل میرسد در ان صورت دیگر جنگ معنایی نداشت سلاح معنایی نداشت اصلا نیازی نبود که به این مسایل فکر کند ولی............[/quote]
این پیشبینی رو کنت داشت ولی :
اینطور نیست که منابع طبیعی به طور یکنواخت برای همه موجود باشد . جنگ های امیرالیستی همیشه وجود خواهند داشت و پس از یکسان سازی و تشکیل امپراطوری سراسری نزاع از کسب منابع به کسب قدرت و کنترل تغییر چهره میدهد . جنگ همچنان ادامه خواهد یافت تا زمانی که تضاد منافع ، ایدولوژی های متفاوت ، زندگی غیر اجتماعی و تفکرات غیر اخلاقی وجود دارد باشد و پایانی بر این تضاد های طبیعی نیست تا زمانی که همه نسل بشر از یک نژاد باشد ! یا اینکه همه بشر حول یک محور اخلاقی واحد اصول پذیرفته شده رد هم آیند و متعهد شوند . که این مهم هم بسیار غیر ممکن مینماید .


زمانی کنت میگفت که رشد میگفت که انقلاب صنعتی و رشد تولیدات که هم ایجاد فراوانی و هم ارزانی خواهد نمود دیگر نیاز به جنگ را از بین میبرد ! اما نه تنها این اتفاق نیفتاد بلکه سرآغاز فصل جدیدی از جنگ ها نیز گردید علاوه بر آن تفکرات غربی مدت زیادی سعی کرد که با استفاده از پلورالیسم دینی و فرهنگی و از بین بردن آرمانهای جمعی و تبدیل ایدولوژی های مذهبی و عقیده ای به فردگرایانه تا حدود زیادی جلوی جنگ قدرتی که از این افکار نشات خواهد گرفت را بگیرد ولی در این رهیافت عدالت و حقانیت (ایدلوژی ها و مذاهب) دیده نشد بلکه حفظ همه آنها من جمله درست و غلط در کنار هم ملاک بود ! و در ادامه همین تفکر نیز خود تبدیل به یک ایدولوژی در جهت حفظ رژیمهای سرمایه داری گردید و باعث شد تا این موضوع که اگر روزی مذهب مقابل صاحبان ثروت و قدرت می ایستاد جای خود را به نسل جدیدی از متفکران ماتریالیستی (مثل مارکس) بدهد که با استفاده از طبقات مختلف اجتماعی مقابل صاحبان قدرت بایستند و پدیده ای به نام شوروی سابق ظهور گشت ! و جنگ این بار تا حد تهدید به نابودی کل دنیا پیش رفت !.
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]به شرطی که بعد از این جنگ برنده ای وجود نداشته باشد یا کشوری نباشد که کمتر از همه آسیب ببیند و به باز تولید یک قدرت دوباره بی انجامد ...[/quote]
مطمئنا در این جنگ به جهت اینکه کشورهای صاحب این نظریه در تولید سلاح وادوات نظامی به پیشرفتهای منحصرانه ایی خواهند رسید میتوانند بر علیه همدیگر استفاده کرده وهردو طرف رو به ضرر وزیان رهنمون کنند در این صورت همه انها دچار زیان خواهد بود وبازی دو سر باخت خواهد شد وفقط انتخاب بین بد وبدتر خواهد بود



[quote]این پیشبینی رو کنت داشت ولی :
اینطور نیست که منابع طبیعی به طور یکنواخت برای همه موجود باشد . جنگ های امیرالیستی همیشه وجود خواهند داشت و پس از یکسان سازی و تشکیل امپراطوری سراسری نزاع از کسب منابع به کسب قدرت و کنترل تغییر چهره میدهد . جنگ همچنان ادامه خواهد یافت تا زمانی که تضاد منافع ، ایدولوژی های متفاوت ، زندگی غیر اجتماعی و تفکرات غیر اخلاقی وجود دارد باشد و پایانی بر این تضاد های طبیعی نیست تا زمانی که همه نسل بشر از یک نژاد باشد ! یا اینکه همه بشر حول یک محور اخلاقی واحد اصول پذیرفته شده رد هم آیند و متعهد شوند . که این مهم هم بسیار غیر ممکن مینماید .


زمانی کنت میگفت که رشد میگفت که انقلاب صنعتی و رشد تولیدات که هم ایجاد فراوانی و هم ارزانی خواهد نمود دیگر نیاز به جنگ را از بین میبرد ! اما نه تنها این اتفاق نیفتاد بلکه سرآغاز فصل جدیدی از جنگ ها نیز گردید علاوه بر آن تفکرات غربی مدت زیادی سعی کرد که با استفاده از پلورالیسم دینی و فرهنگی و از بین بردن آرمانهای جمعی و تبدیل ایدولوژی های مذهبی و عقیده ای به فردگرایانه تا حدود زیادی جلوی جنگ قدرتی که از این افکار نشات خواهد گرفت را بگیرد ولی در این رهیافت عدالت و حقانیت (ایدلوژی ها و مذاهب) دیده نشد بلکه حفظ همه آنها من جمله درست و غلط در کنار هم ملاک بود ! و در ادامه همین تفکر نیز خود تبدیل به یک ایدولوژی در جهت حفظ رژیمهای سرمایه داری گردید و باعث شد تا این موضوع که اگر روزی مذهب مقابل صاحبان ثروت و قدرت می ایستاد جای خود را به نسل جدیدی از متفکران ماتریالیستی (مثل مارکس) بدهد که با استفاده از طبقات مختلف اجتماعی مقابل صاحبان قدرت بایستند و پدیده ای به نام شوروی سابق ظهور گشت ! و جنگ این بار تا حد تهدید به نابودی کل دنیا پیش رفت ![/quote]
.[/quote]
کاملا طبیعیستاکه منابع یکنواخت نباشد چون اگر یک نواخت بود نیازی به روابط بین ملل نبود ودر ان صورت هم احتمال جنگ بیشتر از امروز بود و جود پراکندگی بعضی منابع در کشورها ونیازش به تامین منابع از خارج باعث شده از جنگ پرهیز نمایند.
اصلا نه نیازی به جهانی سازی است و نه یکسان سازی نژادی غذای امپریالیسم ثروت است تا به کمکش بتواند بر دنیا استیلا یابد واصولا این ثروت از مدل معیوب و ناکارامد اقتصاد حاکم بر دنیاست که هروز صاحبان ثروت بر این دنیا خوابهای متعددی دیده و همچون اسباب بازی با دنیا بازی کنند و در اینجا علت یابی این مسله به این برمیگردد که این ثروتها چگونه بدست امده؟اقتصاد فعلی و معیوب امروز دنیا و استعمار کشورها
اگر انقلاب صنعتی و رشد تولیدات باعث فراوانی و ارزانی نشد به جهت همین اقتصاد نا کارامد است که در ان محاسبه سود همیشه یک طرفه به نفع صاحبان کار بوده تا بدین وسیله با افزایش ثروتشان و همراهی با هم مسلکانشان ایجاد سازمانهای اشکار و مخفی در ارکان حکومتها دخالت کرده و مردم عادی و کارگران همیشه در تنگدستی بوده وتابع سیاستهای پلیدشان باشد.
پس مطمئنا در مرحله بعدی که قبلا عرض کردم اقتصاد دچار نوزایی خواهد بود تا بتوان در مقابل افزایش بیش از حد ثروت بعضی افراد به مناسبت قانون ضعیف جلوگیری نموده و جامعه به حالت رفاه عام باشد البته کمونیسم به جای ایجاد اقتصاد نوین به سمت استعمار نه کارگران بلکه عموم مردم در امد در اقتصاد ازاد کارگران استعمار میشوند ولی در کمونیسم کل مردم و این از اعجاز شوروی بود.
جهان بعد از جنگ به صورت غیر مستقیم به سمت اموزهای اسلام خواهد رفت چرا که هر انچه در این دو پست عرض کردم مشخصه ارمانهای اسلامیست و بقیه ادیان هم مانند مدل هفنصد و هشتصد سال قبل که پیشروی اسلام را تا اسپانیا رسانده بود را به سمت اسلام خواهد کشاند ومقهور قدرت اسلام خواهد بود البته نه با جنگ بلکه با اخلاق واموزه های اسلام که دران زمان مرهم زخم بشریت خواهد بود وهر کسی به نوعی اسلام را گمشده ایی خواهد یافت

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
همه دارن به سرعت گوی سبقتو از ما میگیرن ماهم نباید غافل باشیم

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[align=justify][color=darkred]
راشاتودی:
[b]آمریکا بیش از دوران جنگ سرد پول خرج کلاهک‌های هسته‌ای می‌کند[/b][/color]

[color=darkblue]راشاتودی گزارش داد که آمریکایی‌ها در حال حاضر بیش از دوران جنگ سرد در حال هزینه کردن بر روی کلاهک‌های هسته‌ای خود هستند.[/color]
به گزارش فارس به نقل از راشاتودی، با وجود آنکه سال‌ها از پایان جنگ سرد می‌گذرد، ایالات متحده آمریکا نسبت به دورانی که در تقابل با اتحاد جماهیر شوروی قرار داشت، پول بیشتری بر روی کلاهک‌های هسته‌ای خود هزینه می‌کند.

بنابراین گزارش، در شرایطی که آمریکایی‌ها اعلام می‌کنند که از هزینه‌های نظامی خود می‌کاهند، مبلغی که اکنون خرج نگهداری کلاهک‌های هسته‌ای خود می‌کنند از جنگ سرد نیز فراتر رفته است. در حالی که در دوران جنگ سرد آمریکایی‌ها 35 میلیارد دلار در سال در این زمینه هزینه می‌کردند، این مبلغ اکنون به 55 میلیارد دلار در سال رسیده است.

به نوشته راشاتودی، در حالی که اوباما تنها سه ماه پس از تکیه زدن بر اریکه قدرت اظهار داشت که جهانی عاری از تسلیحات هسته‌ای را مدنظر دارد، تنها دو سال پس از این سخنان آمریکا 2500 کلاهک هسته‌ای آماده شلیک در اختیار داشت.
علاوه بر این تعداد کلاهک اتمی آماده شلیک، تعداد زیادی نیز کلاهک هسته‌ای ذخیره وجود دارد که در مجموع نشان می‌دهد آمریکا صاحب 5113 کلاهک هسته‌ای است.
بر اساس معاهده استارت، آمریکا و روسیه باید تعداد کلاهک‌های آماده شلیک خود را به 1500 کلاهک کاهش دهند. آمریکایی‌ها نیز ظاهرا قصد دارند تعدادی از کلاهک‌های خود را متلاشی کنند اما به نوشته راشاتودی این کلاهک‌ها از پیش مرده‌اند.

به این ترتیب آمریکایی‌ها در واقع کلاهک‌هایی را متلاشی می‌کنند که دیگر ارزش بقا ندارند و بودن آنها تنها دردسر است. در سال 2012 آمریکایی‌ها 4.1 میلیارد دلار خرج بهینه‌سازی برخی کلاهک‌های فرسوده خود خواهند کرد اما هزینه‌ای که برای از بین بردن کلاهک‌های خود حاضر به تقبل شده‌اند، 57 میلیون دلار است.

[color=olive]90/08/19[/color]
منبع: خبرگزاری فارس
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13900819000438
[/align]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
يك چيزهاي در مورد بمب هسته اي روسيه خوندم كه معروفه به روز قيامت چيزي در موردش ميدونيد؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

بحث کوتاهی در بازدارندگی

هفته قبل که شهید فخری زاده ترور شد بسیاری از دوستان توی استتوس سایت داشتن بحث می کردن و میگفتند که الان دیگه وقتشه  که برای رسیدن به بازدارندگی در برابر اسرائیل ساخت بمب هسته ای رو کلید بزنیم... من نه تنها با این نظر دوستان مخالف بودم و داشتن بمب هسته ای رو به نفع ایران نمی دونستم بلکه در شرایط امروز اون رو به ضرر خودمون هم میدونستم... بحث که بالا گرفت دوستان خواستند در یک تاپیک مستقل درباره ش بحث کنیم و من از دوستان خواستم ببینند قبلا تاپیکی که در این باره باشه داریم یا خیر تا بحث رو اونجا ادامه بدیم.... امروز این جا رو  یافتم و قصد دارم اگر از دوستان کسی تمایل داشت بحث رو اینجا باز کنم.... منتها من دیدگاهم دیدگاه تاریخی هست و مسائل رو بر اساس پیشینه ی تاریخی اون بررسی می کنم و از جمله این مسائل بازدارندگی ( در حالت کلی و بازدارندگی هسته ای ) و چون حوصله بحث بی خودی نداریم یه نمودار تهیه کردم که در زیر اون رو می بینید...  اگر کسی از دوستان خواست که وارد بحث بشه اول مربعهای خالی رو پر بکنه تا بریم سراغ بحث چون این بحثها به نظر من بدون داشتن دید تاریخی به جایی نمیرسه و تبدیل به بحثهای نظری صرف و انتزاعی می شه.... یه سری جنگ هستند و اطلاعاتی ازشون داده شده... بعضی هاش مال دوران باستانه... بعضی هاش مال قرون وسطا و بعضی ها هم مال دوران جدید... اگر دوستان جدول رو تکمیل کردند(یادست کم نظرشون رو گفتن) در خدمت هستیم

ereew.jpg

  • Upvote 4
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
1 ساعت پیش, RezaKiani گفت:

بحث کوتاهی در بازدارندگی

هفته قبل که شهید فخری زاده ترور شد بسیاری از دوستان توی استتوس سایت داشتن بحث می کردن و میگفتند که الان دیگه وقتشه  که برای رسیدن به بازدارندگی در برابر اسرائیل ساخت بمب هسته ای رو کلید بزنیم... من نه تنها با این نظر دوستان مخالف بودم و داشتن بمب هسته ای رو به نفع ایران نمی دونستم بلکه در شرایط امروز اون رو به ضرر خودمون هم میدونستم... بحث که بالا گرفت دوستان خواستند در یک تاپیک مستقل درباره ش بحث کنیم و من از دوستان خواستم ببینند قبلا تاپیکی که در این باره باشه داریم یا خیر تا بحث رو اونجا ادامه بدیم.... امروز این جا رو  یافتم و قصد دارم اگر از دوستان کسی تمایل داشت بحث رو اینجا باز کنم.... منتها من دیدگاهم دیدگاه تاریخی هست و مسائل رو بر اساس پیشینه ی تاریخی اون بررسی می کنم و از جمله این مسائل بازدارندگی ( در حالت کلی و بازدارندگی هسته ای ) و چون حوصله بحث بی خودی نداریم یه نمودار تهیه کردم که در زیر اون رو می بینید...  اگر کسی از دوستان خواست که وارد بحث بشه اول مربعهای خالی رو پر بکنه تا بریم سراغ بحث چون این بحثها به نظر من بدون داشتن دید تاریخی به جایی نمیرسه و تبدیل به بحثهای نظری صرف و انتزاعی می شه.... یه سری جنگ هستند و اطلاعاتی ازشون داده شده... بعضی هاش مال دوران باستانه... بعضی هاش مال قرون وسطا و بعضی ها هم مال دوران جدید... اگر دوستان جدول رو تکمیل کردند(یادست کم نظرشون رو گفتن) در خدمت هستیم

ereew.jpg

 

برادر من ، حداقل بگو در کدوم منطقه اتفاق افتاده ... 

 

فقط 6 و 7 و 8 رو می شه حدس زد که در جنگ های معاصر هست ( 7 رو هم بر اساس تعداد نفرات ) .  3 هم احتمالا از غزوات پیامبر هست . 

 

در ضمن ، خود این اعداد در مورد جنگ های تاریخ جای شک و شبهه داره ، از ارتش 2 میلیون نفری خشایار شاه که نهایتا می گند که 50 هزارتا بیشتر استعداد رزمی نمی تونه داشته باشه ( به خاطر مشکلات لجستیکی و ... ) 

  • Upvote 5

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
3 hours قبل , Ghalam گفت:

فقط 6 و 7 و 8 رو می شه حدس زد که در جنگ های معاصر هست ( 7 رو هم بر اساس تعداد نفرات ) .  3 هم احتمالا از غزوات پیامبر هست . 

من بعید می دونم که بشه اینها رو حدس زد( شما سومی رو درست حدس زدی) برای من مهم اینه که اون ستونی آخری پر بشه... یعنی تا حدودی بدونیم نتایج چی بوده......

یه مقدار که دوستان دیگر هم وارد بحث شدند شروع می کنم... این پیش غذای ذهنی بود

  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
2 hours قبل , RezaKiani گفت:

من بعید می دونم که بشه اینها رو حدس زد( شما سومی رو درست حدس زدی) برای من مهم اینه که اون ستونی آخری پر بشه... یعنی تا حدودی بدونیم نتایج چی بوده......

یه مقدار که دوستان دیگر هم وارد بحث شدند شروع می کنم... این پیش غذای ذهنی بود

 

تشکر جناب کیانی ، به نظرم نبرد صخره سرخ رو هم می گذاشتید که سپاه 50 هزار نفری لیوبی و سان کوان موفق شدند سپاه 800 هزار نفری سائو سائو رو شکست بدهند.

 

به نظرم همین یک نبرد رو تحلیل کنیم میتوان چارچوب کلی ترسیم بازدارندگی و مسیر دستیابی به اون رو بدست آورد و در صورت بروز درگیری هم دست خالی نماند.

  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.