kaftar

رفاقت به سبک تانک

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

انشاالله ادامه داره فقط یخورده دندون رو جیگر بذارید.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
توی بحبوحه عملیات یکدفعه تیربار ژ3 از کار افتاد! گفتم: چی شد؟ جوونک بسیجی گفت: شلیـــک نمی کنه. نمی دونم چـــرا؟!

[color=red]گروه جهاد و مقاومت مشرق[/color]-توی بحبوحه عملیات یکدفعه تیربار ژ3 از کار افتاد!
گفتم:
چی شد؟
جوونک بسیجی گفت:
شلیـــک نمی کنه. نمی دونم چـــرا؟!
وارسی کردیم، تیربار سالم بود. دیدیم انگشت سبابه پسره، قطع شده؛
بنده ی خدا از بس داغ بود ، تیرخورده بود و نفهمیده بود!
با انگشت دیگرش شروع کرد تیراندازی کردن.
بعد از عملیات دیدیم ناراحته.
انگشتش را باندپیچی کرده بود.
رفتیم بهش دلداری بدیم.
گفتیم شاید غصّه انگشتشو می خوره؛
بهش گفتیم:
بابا، بچه ها شهید می شن! یک بند انگشت که این حرف ها رو نداره!
گفت:
انگشت کیلو چنده بابا ؟ عزا گرفتم که دیگه نـــمی تونم درست تیــرانــدازی کنــــم!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با سلام .
ميخواستم يه بي ادبي جلو بزرگان سايت بكنم و اين چند تا خاطره رو اين جا بزارم .

اهل ريا و تعارف و اين حرف ها نبود . گاهي كه بچه ها مي گفتند (( حاج آقا التماس دعا )) ميگفت باشه ٬ تو زيارت عاشورا جاي نفر دهم ميارمت . حالا طرف يا به فكرش ميرسيد كه زيارت عاشورا تا شمر نه تا لعنت داره يا نه .

سردار شهيد اسلام مهدي زين الدين فرمانده لشكر خط شكن 17 علي بن ابي طالب

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اميدي به زنده ماندن نداشتيم . مرگ را ميديديم . بچه ها توسط بي سيم شهادت نامه خود را ميگفتند و يك نفر پش بي سيم يادداشت مي كرد . صحنه خيلي دردناك بود . بچه ها مي خواستند شليك كنند ٬ گفتم : ما كه رفتني هستيم ٬ حداقل بگذاريد چند تا از آن ها را بزنيم ٬ بعد بميريم . تانك ها همه طرف را مي زدند و پيش مي آمدند . با رسيدن آن ها به فاصله صد و پنجاه متري دستور آتش دادم . چهار آر پي جي داشتيم . با بلند شدن از گودال ٬ اولين تانك را بچه ها زدند . دومي در حال عقب نشيني بود كه به ديوار يكي از منازل بندر برخورد كرد . جيپ فرماندهي پشت سر ٬ به طرف بلوار دنده عقب گرفت . با مشاهده عقب نشيني تانك بلند شدم و داد زدم : الله اكبر ٬ الله اكبر . . . حمله كنيد . كه دشمن پا به فرار گذاشت بود . . .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مرسی دوست عزیز....
شوخی های زمان جنگ به خاطر صفای رزمنده هاش هم عالمی داشته برای خودش
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
تقریبا 6 سال پیش این خاطره رو تو سایت گذاشته بودم..!
یادش بخیر..!
خیلی ما رو خندوند..!بنده خدا سعید میگفت هر وقت اون تاپیک رو میدیم یاد این خاطره میافتادم و میخندیدم...!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
من یادمه تایپیکشو زده بودم!رفاقت به سبک تانک.تقریبا همه داستان های کتابو گذاشته بودم توش

پ.ن

این هم لینک تایپیکش!

[url="http://www.military.ir/forums/topic/17359-%D8%B1%D9%81%D8%A7%D9%82%D8%AA-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D8%A8%DA%A9-%D8%AA%D8%A7%D9%86%DA%A9/page__st__0"]http://www.military.ir/forums/topic/17359-%D8%B1%D9%81%D8%A7%D9%82%D8%AA-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D8%A8%DA%A9-%D8%AA%D8%A7%D9%86%DA%A9/page__st__0[/url] ویرایش شده در توسط kaftar

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خیلی ممنون کفتار عزیز نمیدونستم همچین تایپیکی هست توی سایت. دستت درد نکنه. مثبت هام تمام شده وگرنه بهت مثبت می دادم.
یا علی

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote name='kaftar' timestamp='1319317570' post='207355']
ارتباط با مغز!

استاد روپوش سفید و تمیزی پوشیده بود تا گرد گچ به روی لباسش ننشیند. صدایش سخت به ما که ته کلاس نشسته بودیم می رسید می گفت: تمام عضلات بدن از مغز دستور می گیرند، اگر ارتباط مغز با اعضاء بدن قطع شود، اعضاء هیچ حرکتی نخواهند داشت، اگر هم داشته باشند کاملاً غیر ارادی و نامنظم خواهد بود. حرف استاد که به اینجا رسید یکی از دانشجویان که مسن تر از بقیه بود و همیشه ساکت، بلند شد و گفت: ببخشید استاد، وقتی ترکش سر رفیق منو از زیر چشمانش برد تا یک دقیقه الله اکبر می گفت!
[/quote]

[size=2][font="Tahoma","sans-serif"]«[/font][b][color=#006666][font="B Badr"][size=3]الَّذينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ[/size][/font][/color][/b][font="Tahoma","sans-serif"]» (الرعد – 28)[/font][/size]
[size=2][font="Tahoma","sans-serif"]با قلبي مطمعن و دستي پر رفته خوش بحالش[/font][/size]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.