alala

و ناگهان ، چقدر زود ... دیر شد ، نگاهی به رویداد انفجار پایگاه موشکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

[align=justify][color=darkred]روایت فرمانده هوافضای سپاه از سلوک شهید طهرانی مقدم/
[b]مذاکرات جالب پدر موشکی ایران با یک هیات خارجی[/b][/color]

[color=darkblue]در یکی از سفرها، طرف مذاکره ما یک پروفسور خارجی بود اما در طول این مذاکرات به مشکل خوردیم به طوری که نه آنها حرف ما را قبول می‌کردند و نه ما حرف آنها را.[/color]
به گزارش گروه امنیتی دفاعی خبرگزاری فارس، وقتی سرداری در گمنامی شهید بشود، سخن گفتن از او سخت خواهد بود و شاید بهترین کسانی که می‌توانند در مورد او صحبت کنند، دوستان و همرزمان بسیار نزدیکش باشند.
سردار شهید حاج حسن طهرانی‌مقدم، یکی از همان‌هایی است که دوستانش، اولین ویژگی او را در "گمنامی‌" و "اخلاص" خلاصه می کنند و همین گمنامی است که موجب می‌شود تا برای شناخت بیشتر او سراغ یکی از نزدیک‌ترین‌هایش برویم.
سردار امیرعلی حاجی‌زاده فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران که بیش از سه دهه از نزدیکترین دوستان سردار طهرانی‌مقدم بود، در گفت‌وگویی به برخی خاطرات و خصوصیات همرزم شهیدش می پردازد که امید است در آستانه چهلمین روز شهادت این سردار سرافراز سپاه اسلام، مقبول دوستداران راه شهدا بیفتد.

سردار حاجی زاده در ابتدای این گفتگو به این نکته اشاره می کند که دوست دارد همچون ایام دفاع مقدس، همرزم شهیدش را با نام کوچک صدا کند چرا که این نشانه ای از آن روزهاست که هیچ لقب و عنوانی جز اسم کوچک در میان رزمندگان رایج نبود.
متن کامل این گفتگو یه شرح زیر است.

[b]تنها خواص سپاه او را می شناختند[/b]
روحیه حسن اینطور بود که خودش می خواست گمنام باشد و همین، کار دوستانش را سخت می کرد. البته ما شهدای زیادی داشتیم که مردم آنها را می شناختند و دوستان و نزدیکان آنها، فقط قدری اطلاعات بیشتر از آنها می دادند اما حسن از اول دوست داشت گمنام باشد و این گمنامی هم به گونه ای بود که غیر از خواص سپاه، کسی او را نمی شناخت.
ما در سی سالی که با حسن بودیم، چیزهای زیادی از او یاد گرفتیم و اولین موضوع که برای ما از همان سالهای اول جنگ، مشهود بود اینست که هر کار او تنها برای رضای خدا بود و دیگران را هم به این کار توصیه می کرد.
اینکه می گویم "هر کاری" یعنی حتی ورزش کردن، غذاخوردن و دعا کردنش هم تنها برای رضای خدا بود و این را در عمل نشان می داد.

[b]پایی که در کوهستان شکست[/b]
در همان روزگار و در سالهای پس از آن، یک برداشت مشترک بین ما و همه دوستان نزدیک حسن وجود داشت و آن اینکه وقتی به چهره اش نگاه می کردیم، مطمئن بودیم که به یک چهره بهشتی می نگریم.
انرژی که حسن برای کارش می گذاشت، در سال 59 و 60 تا همین اواخر در سال 90 هیچ فرقی نداشت، با همان انرژی و روحیه کار می کرد و زمانی که کار به مراحلی میرسید که باید وقت جدی می گذاشت، این کار را می کرد.
ویژگی های خاص او تنها منحصر به عرصه نظامی نبود، او علاوه بر اینکه که انسان مومنی بود که ادعیه فراوانی را حفظ داشت، یک ورزشکار حرفه ای هم بود و برای مثال در عرصه کوهنوردی اکثر قله های مرتفع ایران را فتح کرده بود و یا اینکه بارها مسیر تهران تا شمال را از مسیر کوهستان، با یک گروهی که خودش آن را رهبری می کرد، پیاده طی کرده بود.
اما در اوج کارهایش، حتی زمانی که در ارتفاعات کوهستان، یک متر برف زیر پایش بود، نماز اول وقت را ترک نکرد.
یک بار یکی از دوستان تعریف می کرد که حسن را در نزدیکای قله دماوند دیده بود درحالی که پایش شکسته و بدجوری ورم کرده بود. می گفت به حسن گفتم چرا با این وضع آمدی کوه؟ و حسن گفته بود می خوام روی این پایم را کم کنم! این طور خودش را تربیت کرده بود.

[b]فرمانده ای که با نام کوچک صدایش می کردند[/b]
حسن در رعایت اخلاق سرآمد بود و این برخورد خوش با اطرافیان به گونه ای بود که هرکس با حسن آشنا می شد فکر می کرد بهترین و صمیمی ترین دوست اوست. اینقدر با دیگران صمیمی می شد که همه او را با نام کوچک صدا می کردند و این روحیه را از همان سالهای ابتدایی دفاع مقدس داشت.
باید توجه داشته باشیم که این رفتار خاکی و صمیمانه از طرف کسی بود که اگر بخواهیم به لحاظ موقعیت جایگاهی و فرماندهی، رده او را بدانیم باید بگویم حسن در سطح فرماندهان طراز اول جنگ مثل شهیدان خرازی، همت، باقری و کاظمی بود.
شاید ما بواسطه مسئولیتی که داریم، سرو کارمان با موضوعات مهم، ما را نسبت به برخی مسایل دیگر غافل کند اما حسن اینطور نبود.
سربازانش را با اسم کوچک صدا می کرد و من در مراسم تشییع او بسیاری از دوستان قدیمم را دیدم که بواسطه حسن آمده بودند.
یکی از این دوستان، راننده پایه یکی بود که در ایام دفاع مقدس، نیروی حسن بود و ما بعد از بیست و چهار سال او را می دیدم.
یکی دیگر می گفت من در مرز افغانستان بودم که خبر شهادت حسن را شنیدم و آمدم. بسیاری از این دوستان حتی از سپاه هم رفته بودند اما علاقه به حسن، آنها را در یک نقطه جمع کرده بود.

[b]اگر به یقین رسیدی، عمل کن[/b]
اگر قرار بود برای یگان یا تیپی فرمانده ای انتخاب کند، وقتی به جمع بندی می رسید، حتی اگر طرفش یک جوان بیست ساله بود، به او میدان می داد و در واقع یکی از مهمترین دستاوردهایی که حسن از خود بجا گذاشت، همین پرورش مدیران و فرماندهان توانمند بود.
یکبار در اوج جنگ مشکلی برای سیستم آماده سازی موشکها بوجود آمد که دیگر نمی شد سوخت به آنها تزریق کرد.
هر کار کردیم نشد و در نهایت پیشنهادی دادیم که دارای ریسک بود. حسن ابتدا مخالفت کرد اما به او گفتیم این روش حتما جواب خواهد داد. او گفت من متقاعد نمیشم ولی اگر تو به این یقین رسیدی برو و انجام بده.
این یک تصمیم بسیار سخت بود و شاید اگر من جای او بودم چنین اجازه ای نمی دادم.
ما رفتیم این کار را کردیم و به شکر خدا جواب هم داد.

[b]از سال 63 تا آخرین روز حیاتش کاری جز در عرصه موشکی نکرد[/b]
در اولین روزهای جنگ که بکارگیری تسلیحات سبک برای ما یک فناوری محسوب می شد و همه به دنبال سلاح های سبکی مثل آر.پی.جی و تیربار و کلاش بودند، حسن به همراه شهید شفیع زاده در آبادان دنبال خمپاره بود.
وقتی در سال 60، ما بواسطه توپهای غنیمتی که از عراق گرفتیم، به اوج امکانات در آن روزها رسیدیم، دیگر حسن، خمپاره را کنار گذاشت و رفت به دنبال تاسیس توپخانه تا اینکه در سال 63، موضوع موشکی مطرح شد و از همان سال تا آخرین روز حیاتش هیچ کار دیگری جز کار موشکی نکرد.

[b]صیاد همیشه می گفت مراقب حسن باشید[/b]
اخلاق و زبان حسن، حلال مشکلات و برطرف کننده موانع بود.
در همان سال 61 که مسئولیت توپخانه را به همراه شفیع زاده برعهده گرفت، بیشترین ارتباط و نزدیکی را با شهید بزرگوار صیاد شیرازی داشت به گونه ای که در طول سال های دفاع مقدس، هروقت صیاد شیرازی، بنده و دیگر دوستان را می دید می گفت مراقب حسن باشید.
شهید صیاد می گفت من حسن را خیلی دوست دارم چون تعصب او به نظام و تعصب ملی او، فراتر از تعصب سازمانی است.
در واقع حسن تنها به فکر سپاه و نیروهای مسلح نبود بلکه تمام نظام و بلکه اسلام را در نظر می گرفت و بارها هم به ما تاکید می کرد که اگر این تعصب را داشته باشید، تعصب سازمانی هم در درون آن هست.

[b]اولین کاتیوشا را سال 63 ساختیم[/b]
وقتی توپهای عراقی را به غنیمت گرفتیم، به دلیل شرقی بودن این توپها و اینکه برادران ما در ارتش، آموزش توپهای آمریکایی را دیده بودند، ما چندان تخصص و آموزشی برای بکارگیری آنها نداشتیم اما یکی از کارهای بزرگ حسن در سال 61، تاسیس مرکز تحفیقات فنی توپخانه در خوزستان بود که 7 ماه بعد تبدیل به مرکز تعمیرات توپخانه شد و بعدها نیز آن را به تهران منتقل کردند.
بواسطه اقدامات او بود که در اواخر سال 62 و اوایل 63 امکان ساخت کاتیوشا را پیدا کردیم و اولین سامانه نیز با مدیریت خود او ساخته و به صنعت حدید وزارت سپاه که تحت مسئولیت سردار مصطفی‌نجار بود تحویل گردید.

[b]مسابقات فوتبال رزمندگان در کوران جنگ[/b]
در آن سالها تکیه اصلی ما بر نیروهای بسیج بود که این عزیزان در مقاطعی که عملیات نبود، به مرخصی می رفتند درحالی که می بایست یگانهای تخصصی را هم بر عهده همانها بگذاریم.
برای مثال، اوج کار توپخانه، در عملیات بود ولی با اتمام عملیات که بسیجی ها کاری نداشتند و به مرخصی می رفتند، کار توپخانه تمام نمیشد و باید پدافند خط را انجام می داد.
حسن برای حل این مشکل، مسابقات فوتبالی را ترتیب داد میان آتشبارها و گردانها و با این کار، عملا از پایان این عملیات تا شروع عملیات بعدی که محدوده زمانی پدافندی ما بود، همه بچه‌ها را با اشتیاق و علاقه و نه با زور، حفظ می‌کرد و جالب این جا بود که بچه‌های دور و بر ایشان هم همه از این جنس بودند.

[b]سه "حسن" در سال 90 بهم ملحق شدند[/b]
حالا که نام حسن شفیع زاده را بردیم، بد نیست به یکی دیگر از شهدای گمنام سپاه هم اشاره شود که شهید حسن قاضی بود.
این شهید قاضی، در حقیقت از گلهای سپاه و از شاگردان حسن بود که در عملیات خیبر در عین گمنامی به شهادت رسید و با شهادت شهید تهرانی مقدم، بالاخره این سه "حسن" (حسن شفیع زاده، حسن قاضی و حسن تهرانی مقدم) در سال 90 به هم ملحق شدند.

[b]تصمیمی که خرازی فقط بخاطر حسن گرفت[/b]
از آنجایی که بنیان توپخانه سپاه براساس توپ‌های غنیمتی گذاشته شده بود، این توپها در یگانای مختلف پخش شده اما زمانی که تصمیم گرفتند یگان مستقل توپخانه ای تشکیل شود، حسن برای جمع آوری این سامانه که با موانع زیادی هم روبرو بود، زحمات زیادی کشید.
به هرحال جمع کردن اینها سخت بود چون خود یگان‌ها می‌خواستند از آنها استفاده کنند اما تصمیم بر این بود تا توپخانه های با برد زیاد، در غالب گروه‌های توپخانه بکارگیری شوند.
به همین خاطر خیلی‌ها موافقت نمی‌کردند اما بسیاری از یگان‌ها، با اخلاق و نوع رفتاری که حسن داشت، متقاعد شده و توپها را منتقل کردند.
یادم هست وقتی برای گرفتن توپخانه‌های یکی از یگانها رفته بودیم، شهید خرازی می‌گفت فقط چون حسن گفته من قبول می‌کنم ولی می‌دانم نمی‌توانید این توپها را به کار بگیرید و اینها غیرعملیاتی می‌شود که همان روز با ایشان توافق کردیم که نیروهایی برای کار این توپها منتقل بشود که یکی از این نیروها همین شهید حسن قاضی بود که به مجموعه منتقل و بعدها فرمانده گروه شد و در عملیات خیبر هم به شهادت رسید.
همان روزها، حسن عده ای را برای تشکیل دانشکده و مرکز آموزش توپخانه با کمک دیگر دوستان مانند شهید ذوالانوار جدا کرد در حالی که بخاطر کمبود نیرو، این کار، کار سختی بود اما حسن این مرکز را در اصفهان تشکیل داد.

[b]فرماندهی که جانشین شد/جانشینی که فرمانده شد[/b]
هیچ وقت با دید کوتاه مدت به کارها نگاه نمی کرد. درحالیکه در آن زمان خیلی‌ها تصور می‌کردند جنگ ۶ ماه دیگر تمام است و این عملیات، عملیات آخر خواهد بود، اما شهید تهرانی مقدم اینطور فکر نمی‌کرد و در عین حال که علاقه داشت این اتفاق بیفتد، ولی برنامه‌ریزی درازمدت هم سرجایش بود.
اما یک نکته مهمی که باید به آن توجه کنیم، این است که در رفتار و خصوصیات فردی فرماندهان شهید و زنده، بحث جایگاه‌ و فرماندهی و جانشینی اصلا مطرح نبود.
برای مثال در آبادان، شهید شفیع زاده، مسئولیت ادوات را برعهده داشت در حالی که حسن یک جوان تحت امر ایشان بود. بعد از مقطعی، شهید مقدم ارتقاء پیدا می‌کند و شفیع‌زاده مجروح می‌شود و می‌آید عقب و حسن مقدم می‌شود مسئول و شفیع‌زاده وقتی برمی‌گردد، حانشین حسن می شود درتوپخانه و به همین منوال کار ادامه پیدا می‌کند.
سردار مقدم تا سال ۶۳ مسئولیت توپخانه سپاه را به عهده داشت و وقتی وظیفه تشکیل یگان موشکی را به عهده گرفت، این دو از هم جدا شدند و شفیع زاده مسئول توپهانه شد.
ابداع، ناشی از نبوغ فرماندهان است و اینکه چطور از امکانات موجود، بهترین بهره‌برداری صورت بگیرد. در زمان فرماندهی شهید مقدم از امکانات، استفاده‌های مضاعفی چه در بخش کاهش آسیب‌پذیری و چه در افزایش توانمندیها شد درحالی که ما اصلا دروس کلاسیک ندیده بودیم.
در سال ۶۳، زمانی که سردار مقدم مسئولیت پادگان‌های موشکی را عهده‌دار شد، از همان ابتدا با همین روحیه، مثل بقیه کارها برخورد کرد.

[b]دو موشکی که حسن اجازه شلیک آنها را نداد[/b]
در اوج جنگ که ما نیاز مبرمی به موشک داشتیم، اولین محموله موشکی اسکاد B، شامل 8 فروند موشک به دستمان رسید اما حسن 2 فروند از این 8 فروند را جدا کرد و برای مهندسی معکوس برد.
خب این مسئله برای ما جا نیفتاد که چرا الان که ما به این موشک ها نیاز داریم و مردم در نمازجمعه شعار "موشک جواب موشک" می دادند، او این کار را کرد اما در جلسه ای که خدمت آقا (که آن زمان رییس جمهور بودند) رفتیم، ایشان هم بر موضوع خودکفایی تاکید کرده و حتی به وزیر سپاه ایراد گرفتند که چرا ساخت این موشک ها را شروع نکردید. انجا بود که ما به حکمت آن تصمیم پی بردیم.
این تصمیم، تصمیم بسیار مهمی بود و با راه انداختن گروه‌های مختلف در وزارت سپاه، تا روز آخر راهبری آن‌ها را خودش به عهده گرفت که نتیجه آن را امروز در بومی شدن صنعت موشکی در انواع بردها از 300 کیلومتر تا 2هزار کیلومتر می بینیم.
در اواخر سال ۱۳۶۳ یا اوایل ۶۴ بود که تعدادی از متخصصین وزارت سپاه آ‌مدند در غرب کشور در حضور شهید مقدم راهبرد صنعت موشکی را از ایشان سؤال می‌کردند که ما چه مسیری را باید برویم و چه چیزی را مبنا قرار دهیم و یا از چه سوختی استفاده کنیم و چه بردی را هدف‌گزاری کنیم؟ من بارها و بارها از متخصصین صنعت پرسیدم و شنیدم که آن راهنمایی که سردار مقدم آن روز در سمت فرماندهی موشکی داد و مسیری که برایشان ترسیم کرد، خیلی راهگشا بوده است.

[b]حسن برای اوقات فراغت بچه ها، آنها را به خط مقدم می فرستاد[/b]
سردار مقدم در کنار سازماندهی موشکی، همان هسته اولیه را طوری سازماندهی کردند تا در یک زمان کوتاه بتوانیم جوابگوی نیازهای جنگ باشیم. با توجه به اینکه نفرات بسیار کم بود طوری که گاهی نفرات تا ۳ شب نمی‌توانستند بخوابند و محدودیت‌های زیادی وجود داشت.
همه افرادی که در کار موشکی بودند چون به نوعی از یگان‌های رزمی آمده بودند و بیشتر علاقه داشتند به جنگ بروند تا در یگان‌های توپخانه بمانند، سردار مقدم اگر فرصتی ایجاد می‌شد و اوقات فراغتی بود، اجازه می‌داد آنها در غالب یگان‌های رزمی به جبهه بروند و برگردند.
در آن زمان ما با تهاجمات هوایی رژیم بعث روبرو بودیم زیرا به دنبال هدف قرار دادن مجموعه موشکی ایران بودند و سردار مقدم با تاکتیک‌ها و استتار و رعایت پدافند غیرعامل عمل می‌کرد و کوچکترین آسیبی در طول جنگ از سوی هواپیماهای دشمن ندیدیم و به هسته اصلی نیروها و امکانات آسیبی نرسید که ما حتی ۲ ساعت کارمان به عقب بیافتد.

[b]فکری که حسن در اولین سفر به سوریه داشت[/b]
یکی از خصوصیاتی که من در این سی سال رفاقت از حسن دیدم، اراده قوی بود.
وقتی در موضوعی به نتیجه می رسید، بعد از توکل به خدا، با قدرت عمل می کرد و من ندیدم هیچگاه در مسئله ای موقف شود.
در مقطعی از جنگ ما تصمیم به ساخت سلاح گرفتیم ولی بعد از بررسی معلوم شد که به خاطر ضعف زیرساختها در کشور، توان ساخت توپ را نداریم چون حتی برای ساخت لوله توپ هم مشکل داشتیم و حسن گفت فعلا همین ساخت قطعات توپ کافیه و بلافاصله سوییچ کرد روی ساخت کاتیوشا.
در موضوع موشکی هم او به شدت دنبال این بود که ما به موشک نیاز داریم و باید از این مسیر سخت عبور کنیم.
یک بار برای من گفت اولین باری که او با تعدادی از مسئولین سیاسی و نظامی به سوریه رفته بودند، آنجا موشکهای فراگ و اسکاد B را آورده و در میدان عملیاتی به آنها نشان دادند.
حسن می گفت من فقط تو این فکر بودم که چطور می شود اینها را به دست آورد.
این تفکر حسن در زمانی بود که کشورهای دیگر هیچ چیزی به ما نمی دادند.

[b]می گفت زمین محل جمع کردن ثواب است[/b]
خیلی سخت است که انسان بخواهد در مورد کسی اینطور با قطعیت صحبت کند مگر اینکه مدت زیادی را با او زندگی کرده باشد.
بنده حدود سی سال با حسن بودم و حتی یکبار ندیدم او برای نمازش وضو بگیرد چون دائم الوضو بود و می گفت نباید بدون وضو بر روی زمین خدا راه رفت. می گفت زمین جای جمع کرده ثواب است.

[b]ثواب کارت را به حضرت زهرا(س) هدیه کن[/b]
یک مرتبه بنده برای انجام یک کار بزرگ و سختی انتخاب شدم که در فناوری آن هم مشکل داشتیم.
حسن من را دید و گفت می خواهی در این کار موفق باشی؟ گفتم بله. گفت برو بچه های گروهت را جمع کن، دستانتون رو بهم بدید و هم قسم بشید و بگویید خدایا ما برای رضای تو این کار را می کنیم و هرچه ثوب هم دارد خودمان نمی خواهیم، تمام ثواب آن برسد به حضرت زهرا(س) و همین طور هم شد. البته بچه های هم خالصانه به حرف او عمل کردند و این کار در کوتاهترین زمان ممکن که کسی هم فکرش را نمی کرد، انجام شد.

[b]اینکه آقا به او لقب "دانشمند برجسته" دادند، تعارف نبود[/b]
اولین قرارداد موشکی را که با صنعت بست، به لحاظ عملیاتی به در ما نمی خورد و من و چند نفر دیگه از دوستان به او ایراد گرفتیم که این چه قراردادیه بستید؟ اما حسن گفت توان صنعت ما همین است و باید کار در کشور از یکجا شروع شود.
کم کم صنعت را رشد داد و روزهای آخر، وقتی برای تست پای سیستم می رفت تا آن را تحویل بگیرد، خودش می رفت و محل اصابت را بررسی می کرد با دقت موشک را بسنجد.
احساس او در سالهای اخیر این بود که در حوزه عملیات به جایی رسیدیم که بقیه می توانند راه را ادامه بدهند و خودش می رفت جایی که احساس نیاز می کرد.
در حوزه عملیات در دروانی که مسئول بود، تلاش های زیادی کرد تا امروز یگانهای ما به حدی باشند که اگر دشمن تعر ض کند، بی شمار یگان جواب او را خواهند داد ولی هنوز در برخی حوزه های فنی و پژوهشی و خودکفایی احساس نیاز می کرد و این که حضرت اقا به ایشان لقب "دانشمند برجسته" را دادند، این یک تعارف نبود.

[b]بارها تا مرز اسارت و شهادت رفت[/b]
در ایام دفاع مقدس، روزها و شبهای زیادی را با حسن گذراندم و اینکه می گویم وقتی به چهره اش نگاه می کردی، صورت یک انسان بهشتی را می دیدی، اینطور نیست که بخواهم درباره اش غلو کنم.
زیر آتش دشمن نمی توان فیلم بازی کرد و انسان در اینگونه مواقع، همانی را به زبان می آورد که در دل دارد.
بارها شد که ما به همراه حسن به دلیل اینکه در تاریکی شب، خط خودی را گم کردیم، در آستانه اسارت قرار گرفتیم اما به او که نگاه می کردیم، با قلبی مطمئن به کارش ادامه می داد.

[b]دوره آموزش دوساله موشکی را ظرف سه ماه تمام کرد[/b]
در سالهای جنگ، طبق توافقی که با یکی از کشورهای عربی کرده بودیم، قرار شد تا به ما موشک بدهند اما گرفتن آموزش از آن کشور ممکن نبود و قرار شد این آموزش در سوریه باشد.
وقتی اولین هسته موشکی برای دوره آموزش به سوریه رفتند، مدت زمان آموزش موشک های زمین به زمین، حدود دوسال است اما حسن و دوستانش بخاطر ضرورت جنگ، این دوره را شبانه روزی سه ماهه گذراندند ولی تازه بعد از این آموزش، کار موشکی ما آغاز می شد.
حسن، همان موقع تعدادی از بچه ها را فرستاد دانشگاه و برخی از دانشجویان با رشته های مرتبط را جذب کرد و اگر می شد این آموزش ها را از دیگر کشورها هم می گرفت و این گلوله برفی که حسن در سال 63 درست کرد، امروز تبدیل به بهمن شده.
اگر امروز ما از تنوع موشکی بالایی با سوخت جامد و مایع و با انواع هدایت و کنترل ها برخورداریم و یا اینکه از این پایه برای تولید موشک‌های حامل ماهواره نیز استفاده می شود، اینها عمدتا مدیون فکر حسن مقدم بود.

[b]مذاکره جالب پدر موشکی ایران با یک هیات خارجی[/b]
در یکی از سفرها، طرف مذاکره ما یک پروفسور خارجی بود اما در طول این مذاکرات به مشکل خوردیم به طوری که نه آنها حرف ما را قبول می کرد و نه ما حرف آنها را.
یک دفعه حسن یک پیشنهاد عجیب داد و گفت بهتر است یک مسابقه فوتبال بدهیم و هرکیس پیروز شد، به حرف او عمل کنیم.
این پیشنهاد اول برای طرف ما که پیرمردهای تحصیل کرده بودند، عجیب بود و فکر نمی کردند در چنین فضای تخصصی این پیشنهاد داده شود اما بعد قبول کردند.
البته اینها یک شوخی بود تا بواسطه‌ آن فضای خشک مذاکرات تلطیف شده و بحث از بن بست خارج شود.
وقتی رفیتم دیدیم آنها یک تیم حرفه ای آوردند و ما به حسن گفتیم این چه پیشنهادی بود دادی؟
اما حسن گفت چاره ای نیست و باید غیرتی عمل کنیم تا آبرویمان نرود.
ما در آن بازی پیروز شدیم و حسن همیشه می گفت فلانی آن روز غیرتی بازی کرد و بهترین بازی عمرش بود. هرچند بنده اصلا نه بازی بلد بودم و نه علاقه ای داشتنم برای بازی کردن.

[b]چند نفر "آدم" داری؟[/b]
یکی روز در قرارگاه کربلا بعد نماز مغرب در یک حسینیه حصیری، شهید بزرگوار حسن باقری به حسن گفت چند تا آدم داری؟ حسن جواب داد: حدود چهار پنج نفر!
ما تعجب کردیم و به او گفتیم تعدا بچه ها که بیش از اینهاست اما حسن گفت: وقتی می گویند "آدم" یعنی کسانی که بتوانند یک لشکر یا یگان را مدیریت کنند و منظورشان نفرات عادی نیست.

[b]به حسن گفتم شما باید فرمانده نیرو شوی[/b]
بنده از همان سال 61 که با حسن آشنا شدم، نیروی او بودم و در موشکی هم جانشینش شدم.
وقتی هم که پیشنهاد فرماندهی نیرو به بنده داده شد، رفتم خدمت حسن و گفتم شما همیشه فرمانده ما بودی و اینجا هم حق اینست که شما فرمانده شوی.
اما او من را تشویق کرد تا مسئولیت را بپذیرم و این، همان روحیه حسن بود که به جایگاه و مقام برای خدمت توجه نداشت.

[b]دوستان شهیدش از دوستان زنده اش بیشتر بود[/b]
روز حادثه سه دقیقه بعد از انفجار به ما خبر رسید و حدود ده دقیقه بعد فهمیدیم که حسن شهید شده اما در مسیر به خودمان تلقین می کردیم که شاید شهید نشده باشد اما دقایقی بعد به این یقین رسیدیم.
بنده الان هم باور نمی کنم حسن شهید شده باشد. او هنوز هم برای ما زنده است.
ما انتظار نداشتیم که حسن به این زودی ها شهید شود و فکر می کردیم حالا حالاها از خدمات او بهره مند می شویم.

این برای ما بسیار سخت است که بنشینیم و از او صحبت کنیم. راجع به کسی که دوستان شهیدش از دوستان زنده اش بیشتر بودند.

[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900929132729_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13900929132729_PhotoL.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900929132729_PhotoL.jpg]لينك عكس[/url]
سردار امیرعلی حاجی‌زاده در کنار شهید سردار حسن طهرانی مقدم

[color=olive]90/09/29 [/color]
منبع: خبرگزاری فارس
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13900929000912

[i][color=violet][size=9]ببخشيد كه ارسال متوالي دادم. به دليل حجم بالاي مطلب.[/size][/color][/i][/align]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
تشکر از جناب mahdavi3d واقعا جالب بود... و شنیدنی اما کو گوش شنوا... :applause: (البته خودمو عرض کردم )


با این تیکه خیلی حال کردم :

ثواب کارت را به حضرت زهرا(س) هدیه کن
یک مرتبه بنده برای انجام یک کار بزرگ و سختی انتخاب شدم که در فناوری آن هم مشکل داشتیم.
حسن من را دید و گفت می خواهی در این کار موفق باشی؟ گفتم بله. گفت برو بچه های گروهت را جمع کن، دستانتون رو بهم بدید و هم قسم بشید و بگویید خدایا ما برای رضای تو این کار را می کنیم و هرچه ثوب هم دارد خودمان نمی خواهیم، تمام ثواب آن برسد به حضرت زهرا(س) و همین طور هم شد. البته بچه های هم خالصانه به حرف او عمل کردند و این کار در کوتاهترین زمان ممکن که کسی هم فکرش را نمی کرد، انجام شد.

و خودم امتحان کردم واقعا نتیجه میده... :rose:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]تشکر از جناب mahdavi3d واقعا جالب بود... و شنیدنی اما کو گوش شنوا...[/quote]انشاء الله گوش بكنيم و اجرا كنيم (مِن جمله خودم)
**********************
[align=justify][color=darkred]
گفت‌وگوی اختصاصی فارس با دختر شهید طهرانی مقدم/1
[b]سرداری که همه دوستش داشتند[/b][/color]

[color=darkblue]پدرم آنقدر متواضع بودند که ما تا قبل از شهادتش ایشان را به این اندازه نمی شناختیم. تا وقتی که مقام معظم رهبری راجع به شهید حسن طهرانی مقدم گفتند: ایشان «دانشمند فرزانه» بودند، ما فهمیدیم شخصیت علمی پدرم چه اندازه بالا بوده است.[/color]
به گزارش گروه «حماسه و مقاومت» خبرگزاری فارس، هنگامی که پس از شهادت پدر صنایع موشکی ایران «حاج حسن طهرانی مقدم» نام ایشان پر آوازه گشت، کم بودند کسانی که این اسم را شنیده باشند. اغلب نمی‌دانستند آن دانشمند فرزانه و پارسای بی‌ادعا که بود و چه کرد؟
وقتی پیام تسلیت مقام معظم رهبری منتشر شد، اشتیاق شناختن این سردار عالی قدر فراگیر شد.

در این میان منتسبان شهید به خاطر عمق فاجعه کمتر حاضر به گفتگو می‌شدند. آنها حق داشتند چون شاید بهتر از هر کس بدانند چه کسی از دست رفته است و به تبع، ناراحتی‌شان به اندازه‌ای باشد که دل و دماغ صحبت نداشته باشند.
همچنین در این آشفته بازار بسیارند کسانی که می خواهند از این نمد کلاهی هم برای خود دست و پا کنند، آنان که با روح ولایت مدار حاج حسن بیگانه‌اند، علی رغم چندین مرتبه درخواست‌شان مبنی بر حضور در منزل این شهید با درایت همسر مکرمه حاج حسن مقدم تلاششان ناکام ماند.
ولی یک خبرنگار که کنجکاوی در زندگی این شهید را وظیفه خود می داند نیز حق دارد تمام تلاشش را برای راضی کردن خانواده‌ حاج حسن بکند تا دعوتش را برای مصاحبه قبول کنند.
بی شک اگر نبود دوست مشترک ما و دختر ارشد این شهید، خبرگزاری فارس هم از این توفیق محروم بود که پای صحبت خویشان این بزرگوار بنشیند.
طبیعی بود عزیزانی که در بیت شهید بودند تصور کنند ما صرفا به خاطر امرار معاش و یا حس ژورنالیستی‌مان اصرار داریم مطلبی از شهید پیدا کرده و نفع خودمان را ببریم، به همین دلیل دوست نداشته باشند با این نیت به گفتگو بنشینند.
من که خود را آماده کرده بودم تا با برخورد سرد این خانواده رو به رو شوم وقتی محبت و روی گشاده شان را دیدم همه ذهنیتی ‌که داشتم فراموش کردم. صمیمانه برخورد کردن خانواده شهید مقدم اولین شناختی بود که من از حاج حسن پیدا کردم و فهمیدم این خانواده به راستی برازنده آن شهید عزیز است. آنها با همه اندوهی که داشتند به گرمی پذیرای ما شدند.

اما دوست دارم این سخن را که شاید در دل خیلی دیگر از همکاران ما باشد صادقانه بیان کنم، ما نیز خود را مدیون خون شهیدان می دانیم و می‌خواهیم کسانی که در جمهوری اسلامی کارشان فقط غرولند چندش آور و صدور تز های فوق کارشناسانه(!) است عرض کنیم که مردان بی ادعا ساکتند و خاموش و کشور اسلامی را با ایمانشان پیش خواهند برد. گوشه و کنار کشورمان خالی نیست از حسن طهرانی‌مقدم ها.

گفتگویی که خواهید خواند صحبت‌های زینب طهرانی‌مقدم است که ضمن قدردانی از خانواده شهید مقدم، تشکر می کنم از خانم محمدی که در انجام این مصاحبه ما را بسیار یاری کردند.

[b]*پدری که نمی‌شناختمش[/b]
صحبت در مورد شخصیت چند بعدی شهید حسن طهرانی مقدم حتی برای من که دخترشان هستم سخت است. اگر بخواهیم به یک شناخت کامل از ایشان دست پیدا کنیم لازمه آن بررسی همه ابعاد وجودی شهید طهرانی مقدم است.
اما چون ما با به عنوان خانواده ایشان تنها با بعد شخصی پدرم در خانه آشنا هستیم به تبع از این منظر می توانیم راجع به شهید حسن طهرانی مقدم صحبت کنیم ولی در بحث نظامی و علمی ایشان باید از کسانی پرسید که پدرم را از این نظر می‌شناختند.
پدرم آنقدر متواضع بودند که ما تا قبل از شهادتش ایشان را به این اندازه نمی شناختیم. تا وقتی که مقام معظم رهبری راجع به شهید حسن طهرانی مقدم گفتند: ایشان «دانشمند فرزانه» بودند، ما فهمیدیم شخصیت علمی شهید حسن مقدم چه اندازه بالا بوده است.

[b]*خدا در زندگی سردار عالی‌قدر[/b]
من به عنوان فرزند ارشد ایشان، به چند مورد از ویژگی های شخصی پدرم اشاره می‌کنم: اول، نماز اول وقت.
برای شهید حسن طهرانی مقدم نماز اول وقت از جایگاه ویژه‌‌ای برخوردار بود، به خصوص اینکه آن را به جماعت اقامه کند.
شهید مقدم آموزه‌های دینی را هیچ وقت مستقیما به ما گوشزد نمی‌کرد. طوری که من هیچ وقت یادم نمی آید پدرم گفته باشد، زینب! نمازت را بخوان. وقتی خودشان عملا این کار را می‌کرد نا خودآگاه به ما هم یاد می داد که نماز باید اول وقت باشد.
این قدر این موضوع در وجود ما نهادینه شده بود که وقتی به مهمانی می‌رفتیم و می‌دیدم بعد از پخش صدای اذان هیچ کدام از اهالی خانه توجه نمی‌کنند برایم عجیب بود و می گفتم چطور می شود صدای اذان را شنید اما نماز نخواند؟! در خانه ما وقت نماز همه کارها تعطیل می‌شد.
ما برای بعضی مسائلی که پدرم در وجود ما گذاشته‌‌اند، زحمتی نکشیده‌ایم و به همین علت شاید ثواب زیادی هم برایمان ننویسند.

[b]*روایتی از آخرین نماز جمعه[/b]
شهید حسن طهرانی مقدم بسیار به نماز جمعه اهمیت می داد و سعی می کرد ما را هم به رفتن تشویق کند، البته خالی از هر گونه اجبار و زور.
همیشه نماز جمعه‌های ما پر از خاطرات شیرین از ایشان است. فکر می‌کنم اول ابتدایی بودم که بابا من و حسین برادرم را برد نماز، هوا خیلی گرم بود. جو‌های آبی کنار‌مان بود که پدرم با ما در آن آب بازی می‌کرد تا وقت نماز به ما به خاطر گرما سخت نگذرد.
همیشه در برگشتن از نماز جمعه هر چه می‌خواستیم برایمان می‌خرید، طوری که ما همیشه منتظر بودیم جمعه شود و برویم نماز.
در سخت‌ترین شرایط هم پدرم نماز جمعه‌شان ترک نمی‌شد. حتی در جمعه قبل از انفجار هم برای تفریح رفته بودیم بیرون، شهید مقدم گفت: من بروم نماز جمعه، به شوخی گفتیم: بابا امروز را بی خیال شو، ما به کسی نمی‌گوییم. اما گفت: قول می‌دهم می‌روم و تا ساعت 3 برمی‌گردم. رفت و به موقع هم آمد.
اعتقادشان به نماز طوری بود که شنیدیم شهادتشان هم بعد از خواندن نماز جماعت ظهر بوده. مثل امام حسین مقتدایش که بعد از نماز به شهادت رسیدند.

[b]*عیدی که بدون عیدی گذشت[/b]
پدرم همیشه هر عیدی که می شد به ما عیدی می‌داد. روز عید قرب هم به ایشان گفتیم عیدی ما را بده، اما هر چه اصرار کردیم بابا گفتند: «عید غدیر عیدیتان را می‌دهم». این اولین دفعه‌ بود که همچین کاری کردند.
آخرین دفعه‌ای که ایشان را دیدم بعد از ظهر روز جمعه بود که رفته بودیم بیرون، ایشان ما را رساندند خانه و شهید نواب آمد دنبالشان و رفتند. موقعی که خواست برود خوب یادم هست که مفاتیح به دست رفت چون شهید مقدم عادت داشت همیشه دعای سمات را می‌خواند.
حتی وقتی پسرم طاها، را بعد از تولدش برای اولین جمعه خانه آنها آوردم پدرم گفت: طاها را بگذار امروز در کنار او با هم دعای سمات را بخوانیم.
خیلی به این دعا اعتقاد داشت. واقعا با همه وجود می‌خواند، یکبار ندیدم بی‌میل و بی‌حوصله دعای سمات را بخواند. عاشقانه می خواند و به ما هم یاد می‌داد که بخوانیم.

[b]*اطیعو الله و اطیعو الرسول و اولی‌الامر منکم[/b]
ولایت مداری یکی دیگر از ویژگی‌های شاخص شهید حسن طهرانی مقدم بود.
در مسائل سیاسی سالهای اخیر، گاهی من می‌آمدم می‌گفتم فلانی اینو گفته، یا آن مقام مسئول این حرف را زده که برایم ناراحت کننده بود. پدرم همیشه تنها یک حرف می زد، می‌گفت به هیچ کس کاری نداشته باشید و به حرف کسی گوش ندهید چون آنها امروز و فردایشان مشخص نیست. فقط دنبال مقام معظم رهبری باشید، ببینید ایشان چه می گویند و پشت سر آقا حرکت کنید. به همین دلیل هم بود که هیچ کس نتوانست از ایشان استفاده سیاسی کند، چون پدرم اصلا به هیچ گروهی تکیه نداشت.
پدرم به خاطر خلق خوبش از هر طیف و گروهی دوستان صمیمی‌ای را به خود جذب کرده بود. کما اینکه شاید خیلی هایشان اعتقادات بابا را قبول نداشتند و علنی هم اعلام می کردند. اما از بس شهید طهرانی مقدم مهربان و متواضع بودند که هیچ کس را از خودشان نمی‌رنجاندند.

[b]*سرداری که همه دوستش داشتند[/b]
کسانی در فراغ پدرم گریستند که شاید افکار پدرم را قبول نداشتند اما واقعا اینجا زار می زدند. از ورزشی ها بگیر تا رفتگر کوچه‌مان. از پایین ترین افراد جامعه در شهادت ایشان گریان بودند تا شخص اول کشور، مقام معظم رهبری. همه پدرم را دوست داشتند.
معمولا نظامی ها به خاطر شرایط کاری و سختی کارشان معمولا روحیه منعطفی ندارند اما پدرم اصلا این طوری نبود. همه مشکلات و سختی های کارش را که ما بعد از شهادتشان فهمیدیدم که خیلی هم زیاد بوده پشت در خانه می گذاشت و می آمد داخل.
شهید طهرانی مقدم اول که می رسید خانه حتی لباس هایش را هنوز در نیاورده بود که می نشست با خواهر کوچکم بازی می کرد.
من چون اول محرم به دنیا آمدم پدرم همیشه می گفت اسمت را با خودت آوردی. بعد از شهادتش یکدفعه شاید کار خودشان بود که انگار یکی به من تلنگر زد که اسمت زینب است، یعنی باید زینت پدرت باشی. من همیشه اسمم را خیلی دوست داشتم چون حس می کردم اسم هر کس بی دلیل برایش انتخاب نشده و اسم خیلی روی شخصیت افراد تاثیر گذار است.

[b]*روایتی از دیدارهایمان با مقام معظم رهبری[/b]
اولین دفعه ای نبود که آقا را از نزدیک می دیدم. نخستین دفعه دیدار ایشان این گونه شد که: خواهرم فاطمه کلاس اول ابتدایی بود که نامه ای برای آقا نوشت و گفت: آقا من خیلی دوست دارم شما را از نزدیک ببینم، همیشه عکس شما را می بینم و خیلی دوستتان دارم. یک نقاشی هم برای مقام معظم رهبری کشید.
پدرم نامه را به آقا داده بودند و از آنجا که مقام معظم رهبری بسیار رئوف و مهربان هستند با خواندن نامه گفته بودند این دختر را بیارید پیش من. این شد که ما خانوادگی به همراه عده ای از اقواممان رفتیم خدمت آقا.
دومین دیدار ما با رهبری در مراسم عقدم بود. پدرم همیشه می گفت یکی از دلایلی که من و مادرت خوشبخت شدیم این است که امام(ره) عقد ما را خواندند و همیشه این موضوع را جزء افتخاراتشان می دانست.
من هم خیلی اصرار داشتم خطبه عقدم را آقای خامنه‌ای بخوانند. حدود 8 ماه منتظر شدم تا بالاخره نوبتم شد و آقا من و همسرم را عقد کردند. آخر مراسم مقام معظم رهبری ما را دعا کردند و به همسرم گفتند: خدا خودت، پدرت و پدر خانمت را نگه دارد.
سومین بار در مراسم تشییع پدرم آقای خامنه‌ای را ملاقات کردم، ایشان آن روز چهره‌شان بر افروخته بود و فرمودند: من مصیبت زده شدم.
روز تشییع برای ما خیلی سنگین بود و اول صبح با دیدن آقا و دعایی که برای ما کردند خیلی آرام شدیم.
دفعه چهارم که مقام معظم رهبری آمدند منزل ما با همه دفعات فرق داشت. آن شب احساس می کردم هیبت و عظمت ایشان من را خیلی گرفته و در اوج عطوفت و مهربانی چند باری چشم هایش پر از اشک شد.
ایشان نسبت به پدرم حرف هایی زدند که باعث شد هر وقت بخواهم گریه کنم گریه از سر عجز نباشد چون شهید مقدم جایشان خوب است. من گریه ام به این بابت خواهد بود که همچین وجودی را از دست دادم بدون اینکه درکش کرده باشم.

[b]*پیتزاهایی که حاج حسن می‌خرید[/b]
آقا وقتی در پیامشان گفتند سردار عالی قدر، دانشمند برجسته و پارسای بی ادعا احساس می کنم این سه محوری بود که به تمام مردم دادند که اگر می خواهید عاقبت به خیر شوید یکی علم و همت و پشتکار داشته باشید.
واقعا یکی از مشوق های اصلی من برای درس خواندن پدرم بود. خودشان هم تحصیلاتشان مهندسی متالوژی بود. همیشه من و همسرم را تشویق به درس می خواندن می کردند.
شهید مقدم به شدت نسبت به ما ابراز احساسات می کردند و ما را می بوسیدند. فکر می کنم دیگر هیچ کس در زندگی نتواند به اندازه ایشان به ما محبت کند.
با هر کس هم مثل خودش برخورد می کرد و به سنش نگاه می کرد. هر وقت دیر وقت می آمدند خانه برای خواهرهایم پیتزا می خریدند که از دلشان در بیاورند. می دانستند بچه‌ها این غذا را خیلی دوستدارند.

ادامه دارد...

گفتگو و تنظیم : زهرا بختیاری

[color=olive]90/09/29[/color]
منبع: خبرگزاري فارس
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13900928000352[/align]
**********************

گزارش تصويري
مراسم چهلم شهادت شهید تهرانی مقدم در دانشگاه تهران
http://www.farsnews.com/imgrep.php?nn=13900929000809

گزارش تصويري
مراسم چهلم شهادت شهید تهرانی مقدم در دانشگاه تربیت مدرس
http://www.farsnews.com/imgrep.php?nn=13900929001314
**********************

[align=justify][b][color=darkred] ناگفته‌های شهید طهرانی مقدم درباره تشکیل واحد‌های موشکی ایران[/color][/b]

[color=darkblue]شهید مقدم می گوید: وقتی که وارد جنگ شدم، ضعف آتش های پشتیبانی از نیروهای تکور و خطوطی که در اختیار سپاه بود را، به شدت احساس کردم و طرحی را به شهید حسن باقری دادم. مبنی بر این که ما از آتش های پشتیبانی که در اختیار داریم استفاده کنیم.[/color]
به گزارش گروه «حماسه و مقاومت» خبرگزاری فارس، شهید حاج حسن طهرانی مقدم جزو اولین افرادی است که در سال های دفاع مقدس از نبوغ خود استفاده کرد و توانست خدمات شایانی را به سپاه اسلام ارائه دهد.

آنچه پیش روی شماست گفتگوی منتشر نشده‌ای از آن شهید بزرگوار است که در سال 89 تهیه گردیده است . مصاحبه ای که تنها یک سوال داشت. این گفتگو در ویژه نامه ای که به مناسبت اربعین ایشان تهیه گردیده منتشر شده است.

[b]*سردار از ناگفته های تشکیل توپخانه و موشکی در جمهوری اسلامی ایران برایمان بگو یید؟[/b]
بسم ا...الرحمن الرحیم، اللهم صلی علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و السر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک. السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.
من بنا دارم در این باره راجع به مبانی و استراتژی و به قول برادر بزرگوارمان در باره ناگفته‌های تاریخچه ی تشکیل فرماندهی موشکی در جمهوری اسلامی، مطالبی که به ذهنم می‌رسد، خدمت شما عزیزان عرض کنم که خاطرات بچه هایی که تدوین شده رو تکمیل نماید. بنا براین مبنا، ذکر خاطره یا مسایل آنچه که بر موشکی گذشت، نیست. آن نقاطی که نقاط عطف هست، من بیشتر به آنها اشاره می کنم.
یک مقدمه ای این بخش دارد که استراتژی و دکترین دفاعی سپاه در جنگ بر مبنای مأموریت و نیازمند یهای جنگ تعریف شده؛ مفهوم حرف این هست که ما نیامدیم قبل از تشکیل واحدها، استراتژی و دکترین تعریف کنیم، بر این مبنا چارت و تشکیلات سازمانی ایجاد کنیم، نیرو بگیریم آموزش بدهیم و برمبنای آن، استراتژی یک حرکت کلاسیک رو شروع کنیم. آن نیازهای جنگ، آن دکتری نها رو تعریف می کرده.
دلیلش هم این بود که سپاه آمادگی شرکت در یک عملیات کلاسیک را نداشت، اصلاً مبنای سپاه این نبود. وقتی که عراق با کمک 46 کشور، مستقیم و غیرمستقیم، علیه جمهوری اسلامی، به منظور براندازی نظام مقدس وارد عمل شد مفهومش این بود که ما از همه ی توانمندی هایمان برای مقابله با این تهدیدات استفاده کنیم. مفهوم کاربردی دیگر، توانمندی کشور، سپاه بود. سپاهی که من یادم می باشد، برای این که چریک های فدایی خلق بتونن محبوبیت و مقبولیت مردمی ایجاد کنند، شعارنویسی و دیوارنویسی هاشون این بود که "سپاه را به سلاح سنگین مجهز کنید" هیچ وقت معنی این جمله یادم نمی رود.
سلاح سنگین مفهومش این بود که، ما یک ارتش کلاسیک داشتیم که می بایستی از رزمندگان پشتیبانی نماید و سپاه هم خط شکن باشد و بتواند تهدیدات دشمن رو خنثی کند و خط را تثبیت کند و برای پدافند در اختیار ارتش قرار بده. پس نیازمند یهای سپاه درآفند تعریف می شد. عملیات های آفندی عمدتاً بر مبنای نیروهای تکور و سلاح هایی که رزمندگان با خودشون می تونستند بِبرند، تعریف می‌شد.
سلاح های پشتیبانی کننده که در خطوط عقب تر از لجمن قرار می گرفت، مفهوم کاربردیش این بود که به عهده ی ارتش بود. چون سپاه بنا نداشت که واحدهاش رو سنگین کنه و آتش های پشتیبانی رو تأمین نماید. هواپیما و هلی کوپتر داشته باشد، تانک داشته باشد، سپاه باید سریع عمل می کرد، سریع جابجا می شد و از نیروهای کلاسیک جنگ که ارتش جمهوری اسلامی بود، برای حمایت ها و پشتیبانی های لازم در دوره ی جنگ و پدافند از خطوط فتح شده استفاده می برد.
این صحبت ها مفهومش این می باشد که ما با آتش خیلی بیگانه بودیم. مفهومش این بود که در اختیار ارتش بود. پس به حول و قوه ی الهی، این هایی را که می گویم تشکیل موشکی است، خاطره نیست.
وقتی که وارد جنگ شدم، ضعف آتش های پشتیبانی از نیروهای تکور و خطوطی که در اختیار سپاه بود را، به شدت احساس کردم و طرحی را به شهید حسن باقری دادم در سال 1360 که حدود پاییز 1360 بود. مبنی بر این که ما از آتش های پشتیبانی که در اختیار داریم،
که عمدتاً انواع خمپاره اندازها بود از اینها بتوانیم در یک شبکه ی کلاسیک که امروزه به عنوان فرماندهی آتش های پشتیبانی یا مرکز تطبیق های آتش ازش نام می برند، که آتش هم دارای فرماندهی باشد و این طرحی را به شهید حسن باقری دادم که ما می توانیم از آتش های پشتیبانی مان درجبهه به صورت فرماندهی شده استفاده کنیم و مفهومش اینه که در قالب طرح
توپخانه می تونیم آتش های خمپاره را، براش فرماندهی بگذاریم.
شهید حسن باقری که از نوابغ جنگ و چهره ی بی بدیل و بدون جایگزین در جنگ ما بود، این مطلب را خیلی هوشمندانه گرفت و من دیدم یک مطلبی را نوشت، تایپ هم کرد از آقامحسن(رضایی) امضاء گرفت. گفت مقدم این حرفی را که زدی، برو اجرا کن.
گفتم: من بروم اجرا کنم؟!
گفت: مگه حرف نزدی؟ برو آتش های خمپارهی سپاه را سازماندهی کن.
به چهار قرارگاه قدس، نصر، فجر و فتح. این چهار قرارگاه ما در جنوب بود. ابلاغ کرد که برادر حسن تهرانی مقدم برای ساماندهی آتش های پشتیبانی معرفی می شوند و همکاری لازم را با ایشان انجام بدهید. ما اینجا با برادر حسن شفیع زاده، این شهید بزرگ و با اقتدار و با صلابت، اینجا همراه شدیم و خمپاره اندازهای سپاه را سازماندهی کردیم و طرح فرماندهی آتش را در عملیات طریق القدس، در وقتی که عراق تصمیم گرفت که سوسنگر را و دهلاویه را از ما بازپس گیری کند و بتواند بستان را بگیرد، اوج اقتدار این فرماندهی آتش آنجا نمایان شد. یعنی ما تمام آتش های جنگ را، روی پل سابله متمرکز کردیم و فرماندهی آتش بر
قرار شد و عراق روی پل سابله شکست، تانکش خورد، دو نیم شد. یک قسمی که متکی به رودخان هی نیسان بود، عقب نشینی کردند، یا به عبارتی فرار کردند، آن قسمتی هم که از پل سابله به سمت بستان بود، به اسارت جمهوری اسلامی در آمدند و حمله ی نهایی عراق شکست خورد. لذت فرماندهی آتش را برای اولین بار، سپاه در عملیات طریق القدس چشید. بعد از آن در عملیات فتح المبین هم از فرماندهی آتش های خمپاره استفاده کردیم.
عملیا ت فتح المبین تمام شد، من در سپاه شوش گزارش را وقتی به آقارشید می دادم، دیدم آقارشید دارد می خندد، . شهید دکتر مجید بقایی، فرمانده سپاه شوش آ نجا حضور داشت. دیدم آقارشید با خنده میگه مقدم برو توپخانه ی سپاه را سازماندهی کن. برو سراغ توپخانه. گفتم: آقارشید ما داریم خمپاره را سازماندهی می کنیم.
گفت: در عملیات فتح المبین اگر اشتباه نکنم، 184 قبضه توپ، انواع توپ های روسی به غنیمت سپاه دراومده بود. آن موقع 9 تا سپاه، تیپ داشت. گفت توبرو، تو آن توپ ها را بیاور سازماندهی کن و مأموریت جدید تو اینه و توی فروردین 1361 ، آقارحیم یک حکم
مسئولیت، در واقع آتش های پشتیبانی سپاه را، در گلف اهواز، به من داد.
همان فروردین 1361 بود که ما وارد فاز توپخانه شدیم. یعنی سپاه وارد توپخان هی کلاسیک شد. یعنی آتش های پشتیبانی کم کم داشت شکل خودش را در سپاه پیدا می کرد که ما با شهید بزرگوار، حسن شفیع زاده، اولین نفری بود که رفتم دنبالش بعد از فتح المبین از
تیپ المهدی از شوش آوردمش پیش خودم. آقای محمد آقایی که از مسئولین توپخانه ی سپاه بودند و به انضمام شهید ناهیدی، این بچه های نخبه ی باهوش را ما جمع کردیم، توپخانه ی سپاه را تشکیل دادیم. سپاه دارای توپخانه شد.
سپاه کم کم احساس می کرد برای عملیات هاش نیاز به آتش های پشتیبانی داره که برابر با طرح عملیات خودش، بتونه طرح ریزی نماید و یگان های رزمی خودش را پشتیبانی نماید.
از آن زمان به بعد ضرورت ایجاد آتش های پشتیبانی برای رزمندگان بیشتر احساس می شد. به قسمتی که ما به تدریج توپخانه ها را سازماندهی کردیم و توپخانه ی سپاه تشکیل شد. مرکز تعمیر و نگهداری در گلف، در منطقه ی جنوب گلف تشکیل شد. مرکز آموزش را
ما احداث کردیم و خود شهید شفیع زاده با این که از بنیانگذارهاش بود با سردار زهدی در اصفهان راه اندازی کردند. به تدریج شاهد توسعه ی مجموعه های فرماندهی قرارگاه های توپخانه در سپاه بودیم که ناگهان آقا رحیم پیشنهاد تشکیل موشکی را داد. پس متوجه می شویم آتش های پشتیبانی به تدریج از اساس خودش به بردهای بلندتر دسترسی پیدا می کرد.
اما ماجرا چه بود؟ موشک به چه شکلی در جمهوری اسلامی ایران پدیدار شد؟ در زمان طاغوت، به شدت درخواست انواع راکت ها و موشک ها را از آمریکایی ها داشتتند. آمریکایی ها قبول نمی کردند که شاه را به موشک های زمین به زمین مجهز بکنند. من یادم می آید در اسنادی که ما در یکی از مقرهایمان، من داشتم مطالعه می کردم، سپهبد " میم باشیان " که
مسئول تأمین اقلام عمده ی دفاعی شاه بود، بعد هم به " طوفانیان " واگذار کرد، بعد فرماندهی توپخانه ی شاه شد، من توی اسناد دیدم که درخواست کرده بود که حتی آمریکایی ها یک موشکی بنام " رادرسون " داشتند که یک راکت 60 کیلومتری بود و آمریکایی ها تلویحاً قبول کرده بودند که این راکت را بدهند. برای شاه اوج آرزویش بودکه دسترسی به یک راکت 60 کیلومتری پیدا کند، آن هم از تولیدات ایالات متحده.
آمریکایی ها حاضر نبودند این سلاح را به ایران بِدهند و شاه استدلال می کرد که شوروی به دشمن اصلی ایران که عراق است موشک یا راکت فراگ 7 و موشک اسکاد بی را داده، تو حاضر نیستی به ما حتی یک راکت تاکتیکی 60 کیلومتری بدهی. من یادم است در آن
اسناد که مطالعه کردیم، شاه برای این که در واقع عزم خودش را برای خواستش پافشاری کند، نشان بدهد، یک چرخش عجیبی می کند و می رود طرف روسها و سلاح های روسی خریداری می کند و نشان می دهد که اگر تو از من حمایت و پشتیبانی نکنی، من متکی
می شم به روسها. الان بخشی از سلاحهای روسی که توی ارتش شاه می بینید مربوط به آن زمان هست مثل توپ 130 میلی متری و کاتیوشا که محصول، معاملات شاه با شوروی آن موقع، برای فشار آوردن به آمریکا برای گرفتن موشک های تاکتیکی زمین به زمین.
مفهوم کاربردیش این است که ما با عراقی در حال جنگ بودیم که قبلاً به موشک های فراگ 7 و موشک اسکاد بی مجهز شده بود. مفهوم کاربردیش این بود که عراق برای فشار آوردن به عقبه های ما که جنگ ما، سبقه ی مردمی داشت و مردم از شهرهای ما می آمدند وارد جبهه می شدند، این شهرها را تحت فشار و خانواده ها را تحت فشار قرار بده که از سیل و گسیل
نیروی انسانی از شهرها به جبهه و تقویت یگان های رزم سپاه به عنوان نیروهای بسیجی جلوگیری کند. بهترین حربه اش هم این بود که با شروع عملیات جنگ شهرها و آوردن فشار روی شهرها مانع از گسیل نیروهای مردم ما به خطوط بشه.
طبیعی بود که بخشی را از هواپیماهای تهاجمی اش استفاده می کرد، بخشی هم از موشک های فراگ 7 و اسکاد بی. ولی، جمهوری اسلامی تحمل می کرد. تذکر می داد. اخطار می داد تا این که روزی امام تصمیم گرفتند که به سکوت شان در برابر تهاجمات وحشیانه و بی منطق عراق به شهرها پایان بدهند و یک روز من در قرارگاه بودم، به عنوان فرمانده توپخانه ی سپاه. به من اعلام شد که آماده باش که گلوله های هشدار دهنده ی منور روی بصره بزنی و با عملیات هماهنگی که ما با صدای برون مرزی جمهوری اسلامی که در منطقه ی اهواز بود، انجام می دادیم، اعلام به عراق می کنیم که این گلوله های هشداره و این گلوله های هشدار تبدیل به گلوله های جنگی خواهد شد و عراق باید به حملات، بر روی شهرهای ما پایان بده.
این فکر می کنم درواقع 18 بهمن 62 ، اتفاق افتاد و من اومدم روی کالک امکان تیر را روی نقشه دیدم که توپخانه ی ما هم حتی بردش به بصره نمی رسه. مجبور شدم توپخانه را بیارم به خط اول در منطقه ی شمال شلمچه، توپخانه را مستقر کردیم. بخشی از گلوله های
منور عراق هم که غنیمت گرفته بودیم را در اختیار داشتیم. رادیوی برون مرزی عربی ما شروع کرد به مارش و پیام به مردم عراق دادن و ما هم شروع کردیم به زدن گلوله ی منور روی بصره و نشوه. این اقدام، اقدام هشدار دهنده ی جدی نبود که عموم عراق را تهدید کند. بصره، شهر مرزی جنگی بود مثل اهواز ما و اگر هم چهار تا گلوله توش می افتاد خیلی به
سیستم حکومتی بعث عراق فشار وارد نمی کرد. این طبیعی است که شهرهای جنگی در برابر گلوله قرار می گیرند. عقبه های عراق مهم بود تهدید شود که ما در آن موقع توانمند برای تهدید به عقبه های عراق نبودیم.
ما یک سفری در تابستان سال 1363، با یک هیئت بلندپایه سپاه و وزارت سپاه در دعوتی و بازدیدی که از ارتش دو کشور داشتیم، رفتیم. مسئول هیئت آقای محسن رفیقدوست بود. آقارحیم هم به عنوان، درواقع ارشد فرماندهان، ایشان را یاری می کردند و از یگان های تخصصی هم فرماندهانشون حضور داشتند.
بنده و شهید بزرگوار حسن شفیع زاده از توپخانه ی سپاه توی آن سفر عازم شدیم. اینجا آغاز فعالیت موشکی جمهوری اسلامی ایران بود.
ما در سفر اول برای اولین بار راکت فراگ 7 و موشک اسکاد بی را در یکی از کشورهای خارجی دیدیم و در کشور دیگری هم مورد بازدید قرار گرفت. بنده هم دنبال فراگ 7 بودم که چه جوری فراگ 7 را وارد جمهوری اسلامی کنیم و تخیل دورم هم نمی رفت که وارد بحث موشک اسکاد شویم. گفتیم این نشدنی است. این موشک غول آسا و دست نیافتنی است ولی فراگ 7 را درخواست کنیم، آقای رفیقدوست از اینها بگیره و ما بتونیم عقبه ی 60 کیلومتری که شهرهای تعداد بی شماری را هم می تونست مورد هدف قرار بده، این را بتونیم از کشورهای X و Y بگیریم و من هم خیلی اصرار می کردم که این کار بشه و برای همین حتی توضیحاتی که می دادند، یادداشت می کردم. حتی یک آموزش ابتدایی هم خودم توی همین توضیحات دیدم که اگه روزی این سلاح دست من افتاد خودم بتونم به کارش بگیرم. تا این حد دقیق شده بودم. ما وقتی برگشتیم، متوجه شدیم در آن سفر توافق شد کشور X آموزش به ما بدهند و کشور Y قرار شده موشک اسکاد بی را به جمهوری اسلامی بدهد و یک سایت "هاگ" هم از ما گرفت، یعنی گفت حالا اگر شما این را می گیرید این را هم به ما بدید. من سایت پدافند موشکی هاگ را توی حضور ذهن دارم که ایران به اینها یک سایت هاگ داد.
من یک روز مهر سال 1363 توی مقر توپخانه بودم توی اهواز، آقارحیم من را خواست، گفت: آماده باش یک تیمی از فرماندهان و مسئولین توپخانه ی سپاه را آماده کن و اعزام بشید برای آموزش موشک اسکاد بی که متعجب گفتم: آقارحیم چی...اسکاد بی؟
گفت: بله. شما بروید موشک را آموزش ببینید که اگر روزی ما این مجموعه را داشتیم شما بتوانید این مجموعه را به کار بگیرید. اما مهر 1363 دکترین نظامی بر مبنای نیازمندی ها
داشت پله به پله تعریف می شد. چرا وارد موشکی شدیم؟ نیاز جنگ، نیاز به عملیات مقابله به مثل دشمن.
فرض می کنیم این تحقق پیدا نمی کرد. مطمئن باشید که موشکی هم وارد سپاه و وارد جمهوری اسلامی نمی شد و فرماندهی موشکی هم وجود نداشت. چون در نیازهای نیروهای تکور ما آتش های پشتیبانی در حد توپخانه وجود داشت. بیش از این هم در مأموریت سپاه
نبود. نکته ی مهم ؛ ما چهار مأموریت کمک مستقیم، تقویت، عمل کلی، تقویت و عمل کلی را رد رده های توپخانه ی سپاه سازماندهی کرده بودیم. از هویتزرهای 122 میل یمتری (تو پ هویتزر)، هویتزرهای 152 میلیمتری، توپ های دوربرد و 130 میلی متری و کاتیوشا و مأموریت سپاه را داشتیم. در بضاعت خودمان پشتیبانی می کردیم. موشک یعنی زدن عمق اهداف دشمن، مأموریت ارتش بود و این مأموریت به دلیل ماهیت انقلابی گری و مسیرهای میان بر و سرعت عملی که سپاه داشت، به سپاه واگذار شد.
در تصمیمی که در شورای امنیت ملی گرفته شد، مأموریت تجهیز به آقای محسن رفیقدوست داده شد و مرحله ی بکارگیری به فرماندهی توپخانه ی سپاه و من 17 پرسنل توپخانه را همانجا جدا کردم.
یک تیم 130 نفره را انتخاب کردم، و مأموریت را به من واگذار کردند که این تیم را ببرم و آموز شها را وارد بدنه ی سپاه بکنم. ما معنی و تعریف اولیه ی آموزش ها را نمی دانستیم،
آمدیم آموزش موشکی را ببینیم. چه نوع موشکی؟ گفتم: اسکاد.
گفت: فراگ 7 هم؟ گفتیم: " فراگ 7 هم".
این ها هیچ کدام تعریف شده نبود. گفت گردان ها را، تعریف کردن، شما هم باید گردان فنی یا گردان پرتاب، گردان هواشناسی بشید و تیم ها را هم تقسیم کنیم و دیدیم به اندازه ی هر تخصص هم یک آدم همراهمون نیست. مجبور شدیم هر پرسنل را بگذاریم حداقل دو و
سه تخصص را آموزش ببینند. فرمانده آ نها گفت: زمان؟
گفتم: ما عجله داریم، می خواهیم سریع و دوماهه برگردیم. آنها گفتند: ما برای ارتش خودمان که آموزش های کلاسیک را هم دیدند، کمتر از شش ماه کسی قادر نیست این آموزش ها را ببیند. چطور شما، زبون ما را هم نمی فهمید و می خواهید با مترجم که بخشی از وقت را هم مترجم می گیره دو ماهه آموزش ببینید!؟
گفتم: اصلاً ما تلاش شبانه روزی می کنیم، شما این را به عهده ی ما واگذار بکنید. اگر من احساس کردم که آموزش کفایت نمی کند و پاسخی نگرفتم، از شما درخواست می کنم که آموزش را تدوین کنید.
به بچه هایمان گفتیم: آقا تلاش شبانه روزی. از صبح، بعد از نماز صبح، در تاریکی کار ما شروع می شد، تا حداقل 10:00 ، 10:30 شب. طوری که بچه ها، عکس هاشون را نگاه کنید چشم ها گود رفته، شکم ها چسبیده به استخوان ها، و این به دلیل این بود که من به این بچه ها، طی این دوره ی آموزشی فشار آورده بودم. درس سنگین بود و ما هم می بایستی مسئولیت های لازم را پس از این که این سیستم را در اختیار ما قرار می دادند، پاسخ می دادیم.
قبل از رفتنمان آقارحیم به من گفت: شما مسئول موشکی را کی معرفی می کنید؟ چون یک محموله از سلاح اسکاد عن قریب از خارج تحویل می گیریم و آماده باشید که این مجموعه را تحویل بگیرید و آدمی را به من معرفی کن که بتونه این مجموعه را سازماندهی کند، تا شما برگردید.
من هم یکی از برادران را معرفی کردم. آقارحیم هم ایشان را می شناخت. گفت خیلی خوب، بچه ی خوبی است. گفت اسمش را چه بگذاریم؟ گفتم: آقارحیم هر چی شما بگید. آقارحیم فکر کرد و گفت می گذاریم " حدید ". گفتم آقارحیم باشه. اسمش را گذاشتیم گروه حدید.
پس مجبور شدیم یک گروهی را هم از توپخانه جدا کنیم، بیاییم در واقع هسته ی اولیه موشکی را تشکیل بدیم تا تیم آموزشی بر گردد جا و مکان را تأمین کند و شرایط به کارگیری موشک را فراهم کند.
ما ظرف دو ماه و ده روز دوره های لازم را دیدیم و ما اولین گامی که توی این زمینه انجام دادیم ؛ بچه ها را گذاشتیم تدوین، در تهران، آنچه که آموزش دیده بودند. گروه های آموزشی ترکیب کردیم و تدوین کردیم و کتاب ها را هدیه دادیم به آقای محسن رفیقدوست به
عنوان پدر موشکی جمهوری اسلامی ایران و من رفتم گفتم: آقای رفیقدوست، این کتاب ها تقدیم به شما، به عنوان بنیانگذار اصلی موشکی جمهوری اسلامی.
توی این زمان اتفاق عجیبی افتاد، این که ما می خواستیم حالا با فرهنگی کار کنیم که اساساً با این فرهنگ کاملاً بیگانه بودیم یعنی سیستم مستشاری روحیه ی انقلابی بچه های سپاه به انضمام عملکرد نامناسب و استکباری و بداخلاقی های تیم اعزامی از یکی از کشورها و روزگاران بسیار سختی بر ما گذشت.
بچه ها وقتی که مستشاران نبودند و دستگاه را تعطیل می کردند، باز می کردند و می دیدند و باهاش تمرین می کردند. از این کارها غافل نبودیم که مسایل تخصصی یادمان نرود.
و اما اتفاق عجیبی که این جا اتفاق افتاد این بود که امام(ره) از طریق شورای امنیت ملی ایران به عراق اخطار می دهد که اگر به حملات تان علیه شهرها ادامه بدید ما هم عملیات مقابله به مثل را شروع می کنیم. اصلا تصور عراق نبود و این تهدید ایران کوچک ترین اثری روی شدت عملیاتهای عراق نمی گذاشت تا اینکه امام(ره) دستور دادند غیر از بغداد یک موشک اخطار به سمت عراق شلیک شود که ما پالایشگاه کرکوک را پیشنهاد دادیم. مورد تصویب قرار گرفت. قرار شد که اولین موشک جمهوری اسلامی به پالایشگاه کرکوک به عنوان اخطار به عراق شلیک شود.
مرحبا و درود بر امام بزرگوار ما، تا اتمام حجت به دشمن نمی کرد، تصمیم نمی گرفت. اقدامات ایران از گلوله ی منور روی بصره شروع شد. تبدیل شده به گلوله های توپخانه که
تیر اخطار پالایشگاه کرکوک که این صدام جانی را متنبه کنه، دست از این شرار ت هاش برداره.
اولین موشک از موضع حضرت زینب(س)، شمال اسلام آباد در شب شلیک شد و وحشت پرتاب اولین موشک را در شب ما دیدیم. دیدیم که اساساً با آتش توپخانه اصلاً هیچ قابل مقایسه نیست؛ چیز دیگریست.
این را هم عراق جدی نگرفت و اعلام کرد تیم های خرابکار ایران با بمب گذاری در پالایشگاه کرکوک بحران آفرینی کردند و القا کرد که یک عملیات خرابکارانه ی نیروهای هوادار ایران در کردستان عراق است که منجر شد به دومین پرتاب موشک و اولین موشک پرتاب شده به قلب بغداد یعنی بانک رافدین و این موشک مورد اصابت قرار گرفت و عملیات های موشک طبق شش مرحله ادامه پیدا کرد و مفهومش این بود که بین 5 تا 11 بار تعداد متنابهی(موشک پرتاب می شد)، این جا دیگر جلوی عملیات جنگ شهرها را می گرفت واقعاً.
من به شما می گویم که اگر آن تدبیر حکیمانه ی امام(ره) و آن تصمیم استراتژی این بزرگوار نبود، معلوم نبود آن شیمیایی که به خط اول جبهه ی ما می زدند، توی شهرهای ما چه قدر قربانی میلیونی از مردم ما می گرفت و چه فاجع های بود. هیچ کس نیامد اینها را برای مردم بگوید. عراق برنامه ی تهاجم گسترده ی شیمیایی داشت که اولین حمله شمیایی اش را من یادم می آید و اولین گلوله ی شیمیایی عراق در عملیاتی درمنطقه شمال طلاییه در شرق مجنون در نزدیک قرارگاه نصرت اصابت کرد. اولین گلوله در عملیات خیبر، جایی که هلیکوپترهای ایران روی جاده بودند اولین گلوله ی شیمیایی برخورد کرد و بوی اولین
گلوله ی شیمیایی به مشام من رسید که ما خونده بودیم که چه بویی می دهد. بوی سیر می داد، سیر تازه.
هیچ وقت یادم نمی رود. من یک دونه از این تویوتاهای کالسکه دستم بود. تا این(گلوله شیمیایی) خورد برگشتم و ماسک شیمیایی دستم بود، گفتم :ای نفس، آقای جلالی ارزشش برای جبهه از تو بیشتره، این را برو بده به این. من رفتم ماسکم و وسایل ایمنی که داشتم را دادم به سردار جلالی عزیز خودمان که آن موقع تیمسار جلالی می گفتیم. هیچ وقت یادم نمی رود ایشان توی آن خاک و توی آن پرواز هلیکوپترها و توی آن شرایط آ نجا بود.
همان گلوله ی شیمیایی مبنا شده بود با یک توپی که ساخته بودند، توپ 180 کیلومتر دوربرد و با بمب هایی که روی هواپیماهاشون می بندند علیه شهرهای ما استفاده کنند و دیگه حالا صدها و صدها کشته و شهید از ما نگیرند. این تبدیل بشه هزاروهزار شهید شیمیایی.
همان کاری که در حلبچه عراق کرده بود و برنامهاش این بود. حالا شما فرض بگیرید اگه موشکهای ما نبود و مقابله به مثل صورت نمی گرفت چه اتفاقی می افتاد؟

[color=olive]90/09/30[/color]
منبع: خبرگزاري فارس
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13900930000577
**********************

[color=darkred] يادداشتی از سرلشکر رشید/
[b]واحدهای موشکی که مقدم بنا کرد بارها صهیونیستها را درهم کوبید[/b][/color]

[color=darkblue]واحدهای موشکی و توپخانه ای که مقدم بنا کرد، بارها و بارها دشمنان را، بعثی ها را، منافقین را و صهیونیست ها را درهم کوبید و انتقام خون مظلومیت شیعه را از دشمنان کافر و منافق و پلید و جنایتکار گرفت.[/color]
به گزارش گروه امنیتی دفاعی خبرگزاری فارس، سردار سرلشکر غلامعلی رشید جانشین رییس ستاد کل نیروهای مسلح و از همرزمان سردار شهید حسن طهرانی مقدم، به مناسبت اربعین این شهید بزرگوار یادداشتی را منتشر و در آن به برخی ویژگی های پدر گمنام موشکی ایران اشاره کرد که متن آن به شرح زیر است:

30 سال قبل در همین روزها بود. در سنگر فرماندهی و قرارگاه هدایت عملیات طریق القدس بودیم، که حسن وارد شد.
آن روزها جوانی 21 ساله بود و مسئول آتش تیپ کربلا. نامه ای که در دست داشت را به دستم داد. احساس کردم پیشنهادی که در نامه نوشته است از استحکام و پشتوانه علمی و عملیاتی برخوردار است.

پیشنهاد حسن از یک نگرانی حکایت می کرد و راه حلی برای غلبه بر این نگرانی ارائه کرده بود. بعدها وقتی یکدیگر را می دیدیم ماجرای آن روز را به عنوان یک خاطره نقل می کرد و خطاب به دوستان و برادران سپاهی می گفت «آقارشید نامه ام را که تحویل گرفت و خواند، رو به من کرد و گفت؛ حسن آقا! برو دنبال توپخانه و من که از این موافقت سریع تعجب کرده بودم پرسیدم؛ آقا رشید چی؟! و آقا رشید با لبخند گفت؛ حسن آقا خمپاره ها را رها کن. برو دنبال توپخانه، ما نیازمند واحدهای پرقدرت آتش هستیم».

من هنوز دستنوشته آن روز شهید حسن تهرانی مقدم را در دفترچه خود حفظ کرده ام.

و حسن، جوان 21 ساله آن روز، مثل ژنرالی پخته و با اراده رفت دنبال سازماندهی توپخانه و فقط فقط 5 ماه بعد بود که سپاه صاحب توپخانه شد و شهید حسن مقدم با تیمش (شهید حسن شفیع زاده و...) اولین آتشبارهای توپخانه را در عملیات بیت المقدس سازماندهی کردند من که درباره جنگ غالبا کتاب مطالعه می کردم به او می گفتم: حسن! خداوند در کنار سپاهی و ارتشی می جنگد که توپخانه قدرتمندی داشته باشد!

خیلی خندید و خوشحال شد. این جمله را من از متن تاریخ و از کلماتی که یک فرمانده بزرگ در میدان جنگ بکار برده بود، برای حسن آقا نقل کردم حقا که حسن برای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی توپخانه و بعد هم واحدهای موشکی قدرتمندی سازماندهی کرد و اکنون همه قدرت آتش توپخانه و موشک های سپاه، مدیون تلاش شبانه روزی و اراده و فکر اوست و در یک کلمه مرهون مجاهدات خالصانه حسن تهرانی مقدم است.

همان توپخانه ها و واحدهای موشکی که بارها و بارها دشمنان را، بعثی ها را، منافقین را و صهیونیست ها را درهم کوبید و انتقام خون مظلومیت شیعه را از دشمنان کافر و منافق و پلید و جنایتکار گرفت.

حسن مقدم نمونه بارزی بود از فرماندهان جوان که به برکت انقلاب اسلامی و 8 سال دفاع مقدس، کشف و شناخته شد و در ادای دین به انقلاب و مردم و اسلام همه هستی اش را خالصانه و صادقانه فدا کرد و یک راه نورانی پیش پای جوانان مومن قرار داد تا به این شهید عزیز اقتداء کنند و الگوی تلاش و علم و عمل و انجام کارهای بزرگ- برای جوانان مومن و انقلابی باشد.

حسن هم مثل فرماندهان بزرگ سپاه، بنیانگذار بود. بنیانگذار توپخانه و موشک های سپاه.

گفتنی است که در ارتش های دنیا، معمولا ستادهای رده بالا و دستگاه های دفاعی و برنامه ریزی کلان کشور تصمیم می گیرد و اراده ملی شکل می گیرد و سیاست گذاری می کند و هدایت و هماهنگی می کند و تلاش های وسیعی را متمرکز می کند و واحدی (گردان-تیپ-لشکر-توپخانه و...) را ایجاد می کنند و آنرا می سپارند به یک فرمانده که آن فرمانده نقشی در ایجاد و خلق آن واحد ندارد، اما حسن تهرانی مقدم مثل حسن باقری، مهدی باکری، حسین خرازی، احمد کاظمی و... بنیانگذار یگان خویش بودند و از اول خشت خشت یگان و واحد را روی هم چیدند و قدم به قدم مثل مادری که فرزند خویش را تربیت می کند آن یگان را رشد دادند، زیرساخت لازم را فراهم آوردند و شب و روز تلاش کردند تا آن واحد را بسازند و سال ها هم خودشان فرمانده آن یگان بودند.

این نوع مردان بزرگ مثل حسن، عزم و اراده بزرگ، فکر بلند و دل و روح بزرگی دارند که همه ظرفیت ها را در آن عرصه بسیج می کنند و با مدیریت و فرماندهی خود، تک تک آدم های موثر را پیدا می کنند و با قدرت جمع کنندگی خویش، محور و علمدار می شوند و موانع را از پیش پا بر می دارند و واحد مورد نظر را با هدف و ماموریتی که از او، نظام و فرماندهی کل سپاه خواسته ایجاد می کند و خودش هم مسئولیت آنرا بر عهده دارد بنابراین بنیانگذارانی مثل حسن تهرانی مقدم، تمام آن بار اراده ملی را به دوش می کشند.

حسن پس از جنگ هم این راه را ادامه داد و با فکر بلند و بر پایه علم و تجربه ای سنگین، کارهای بزرگ دیگری را انجام داد.

حسن را خداوند تبارک و تعالی پس از جنگ نگه داشت تا 22 سال تلاش شبانه روزی با دستاوردهای بزرگ علمی و فناوری و عمل نظامی نیز در کارنامه سراسر ایثار و فداکاری وی ثبت شود و آنگاه جامه سرخ شهادت بپوشد و به لقاءالله بپیوندد.

حسن، خلق و رفتار و گفتار حسن داشت و برادر او (محمد) چه زیبا درباره اش گفت ولی حسینی رفت.

خداوند لیاقت این نوع شهادت را به مجاهد عارف و عارف مجاهدی همچون حسن تهرانی مقدم عنایت می فرماید.

در شهرک محل سکونت و در شهر، میان خلق، زندگی عادی داشت بی آنکه نامحرمان بدانند او کیست؟ چه می کند؟ اطرافیان، همسایه ها، همه می دانند که او مردی بزرگ بود، اما نمی دانند بزرگی روح او چقدر بود؟ و تا کجا امتداد داشت؟ رغبتی به پست و مقام نشان نمی داد وقتی که چند سال قبل او را به جانشینی نیروی هوایی سپاه دعوت کردند و برای او حکم هم زدند ولی حسن آرام، از مقر فرماندهی به کارگاه و سوله های تحقیقاتی اش رفت و تیم دانشمندی از برادران قدیمی را جمع کرد و کار بزرگی را شروع کرد.
حسن اعجوبه ای که همیشه بدنبال کارهای بزرگ بود و در لحظه های خلق یکی دیگر از دستاوردهای مهم روح او پرواز کرد و به شهادت رسید.
نام حسن در تاریخ 8 سال دفاع مقدس از شگفتی های جنگ در تاریخ ملت ایران باقی خواهد ماند و در آینده در نیروهای مسلح و سپاه کارهای حسن بعنوان یک سبک خواهد شد و فرماندهان با غرور باید کارها را «حسن وار» انجام دهند.

حسن مظلوم خواهد ماند و بدلیل طبقه بندی مسایل نظامی هرچه درباره او گفته شود، در شأن او نخواهد بود.

** سردار سرلشکر غلامعلی رشید، جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح

[color=olive]90/09/30[/color]
منبع: خبرگزاري فارس
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13900930000530[/align]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ولكن الله رمى

پروژه حاج حسن مقدم به نتيجه رسيد! در صورت عملي شدن تهديدات، تل آويو با خاك يكسان خواهد شد! ...

حتما گوش كنيد :

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/18283/13900929_3813_32k.mp3

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/18283/13900929_3813_64k.mp3

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/18283/13900929_3813_192k.mp3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[b]الله اكبر، الله اكبر[/b]

[color=blue]برادر شهيد حاج حسن طهراني مقدم:
"اين شهيد بزرگوار يك پروژه بزرگ موشكي را دنبال مي كرد درصورتي كه اسرائيل بخواهد تهديدادش را عملي بكند، آنچنان سيلي خواهد خورد كه تلاويو با خاك يكسان خواهد شد.
و الان بشارتي از سوي معاون حاج حسن آقا دريافت كردم، به من گفت فلاني آن كار نيمه تمام، تمام شد. و الان آماده است و اين پروژه شهيد مقدم است."[/color]

**********************
[align=justify][color=darkred] خاطرات رهبر معظم انقلاب از شهید طهرانی مقدم
[b]حاج حسن هر قولی را که به ما داد، وفا کرد[/b][/color]

[color=darkblue]حضرت آقا دستی بر شانه‌ شهید طهرانی مقدم گذاشتند و فرمودند: «تاکنون هر قولی را که حاج حسن آقا به ما داد، وفا کرد».[/color]
به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله خامنه‌ای، بعدازظهر شنبه 21 آبان‌ماه، یکی از پادگان‌های پشتیبانی سپاه در اطراف تهران شاهد حادثه‌ای دردناک بود؛ حادثه‌ای که اگرچه سردار حسن طهرانی مقدم و یارانش را به آرزویشان -شهادت در راه خدا- رساند، اما دل‌های بسیاری را در غم فراغ این بزرگمردان اندوهناک کرد.

اکنون که نزدیک به چهل روز از آن حادثه می‌گذرد، پای صحبت‌های سردار محمد طهرانی مقدم، برادر شهید حسن طهرانی مقدم نشسته‌ایم. حاج محمد طهرانی مقدم که حالا دیگر برادر دو شهید است، با لحنی آغشته به افسوس و غبطه و البته باافتخار، از خصال نیک برادرش یاد می‌کند و خاطراتی از دیدارهای برادرش با رهبر معظم انقلاب را برای ما می‌گوید.

سوال/ بسیاری از همسنگران و نزدیکان حاج حسن طهرانی مقدم خاطرات و ویژگی‌هایی را از او نقل کرده‌اند. شما به عنوان برادر این شهید بزرگوار مهم‌ترین ویژگی‌های اخلاقی و رفتاری شهید طهرانی مقدم را چه می‌دانید؟
- به گمان من، ویژگی‌هایی که در شهادت شهیدی همچون صیاد شیرازی بود که همه‌ی مملکت ما را از شهادتش داغدار کرد، در شهادت حاج حسن آقا هم بود. اولاً اخلاص شهید صیاد، که شهید طهرانی مقدم هم واقعاً همین‌گونه بود. نکته‌ی دوم هم بحث گمنامی ایشان بود. واقعاً حاج حسن آقا یک دانشمند برجسته و یک زاهد بی‌ادعا و گمنام بود. اگر هم در محافل و مجامع عمومی حضور می‌یافت، همیشه سعی می‌کرد در گمنامی باشد. این دو ویژگی به نظر من باعث شده که این‌قدر مردم ایران و به‌خصوص رهبر معظم انقلاب به این شهید عنایت دارند.

خداوند دست گره‌گشایی به او داده بود. هر مستمند و هر سائلی که به ایشان مراجعه می‌کرد، دست خالی برنمی‌گشت. ایشان یک مرکز خیریه‌ای داشت که از طریق آن به صورت گمنام و پنهانی به نیازمندان کمک می‌کرد. کسانی می‌آمدند و وام می‌خواستند، مسکن می‌خواستند، جهیزیه می‌خواستند، به مادرم می‌گفتند و حاج حسن آقا از این طریق به آنان کمک می‌کرد. افرادی پس از شهادت ایشان به من مراجعه کردند و از رسیدگی‌ها و دستگیری‌های حاج حسن آقا برایم گفتند.
در کارهای خیر همیشه پیش‌قدم بود. مبلغی پول را در یک صندوق قرض‌الحسنه گذاشته بود و از آن طریق به افرادی که به وام احتیاج داشتند، کمک می‌کرد. بسیار اتفاق می‌افتاد که کسانی وام دریافت می‌کردند، اما اقساط آن را پرداخت نمی‌کردند. حاج حسن آقا به جای این‌که ناراحت شود، به من می‌گفت خب حتماً پول ندارند که بدهند. آن‌قدر این اتفاق می‌افتاد تا آن پول تمام می‌شد و ایشان جایش پول دیگری می‌گذاشت و این کارِ همیشگی ایشان بود. در جمع دوستان و خانواده هم به تعظیم شعائر اهل بیت علیه‌السلام بسیار اهتمام داشت.

یکی از عوامل موفقیت حاج حسن آقا، جدیت توأم با انگیزه‌های الهی ایشان بود. در طول مسیر به ثمر رساندن پروژه‌ها، بارها با مشکلاتی جدی روبه‌رو می‌شد؛ مشکلات سختی که بنده و همکارانش خیلی کم سراغ داشتیم افرادی را که با این قبیل مشکلات مواجه شوند. ایشان اما با توکلی که داشت و با روحیه‌ا‌ی قوی این مشکلات را حل می‌کرد و مسیرش را ادامه می‌داد.

سوال/ به نظر شما چه مؤلفه‌ای در روحیه‌ی ایشان وجود داشت که رهبر انقلاب در دیدار با خانواده‌ی شهید گفتند عطش شهید طهرانی مقدم خیلی زیاد بود و گاهی جلوی آن را می‌گرفتند؟
- حاج حسن آقا افکار بلند و استراتژیکی داشت و این ناشی از اعتقادات و باورهایی بود که از نفس گرم حضرت امام و رهبر معظم انقلاب به او رسیده بود. فکر بلندی داشت. می‌گفت ما باید در مقابل دشمن آن‌چنان مجهز باشیم که حق این آیه را ادا کنیم: «وَ أَعِدُّواْ لَهُم مَا اسْتَطَعْتُم مِن قُوَّةٍ وَ مِن ربَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّکُمْ وَ آخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ»(1) معتقد بود که ما باید در مقابل دشمن آن‌چنان دستمان پر و آتشین و آهنین باشد که این ترس همیشه در دل دشمنان ما باشد تا جرأت تهدید و مقابله با ما را نداشته باشند. به همین دلیل هم دنبال این بود که هر مقداری که دنیا در فناوری نظامی و تجهیزات دفاعی پیشرفت می‌کند، ایشان یک قدم جلوتر باشد. به همین دلیل هیچ‌گاه آرام نبود و به وضع موجود راضی نمی‌شد.

سوال/ حضور حضرت آقا در مراسم تشییع شهدای این حادثه و صدور پیام تسلیت و سر زدن به منزل شهید طهرانی مقدم، حکایت از اهمیت جایگاه این شهید دارد. شما در هر دو برنامه حضور داشتید. برای ما از نحوه‌ی مواجهه‌ی ایشان با خانواده‌ی شهید بگویید.
- حضرت آقا در مراسم تشییع شهدا، از بنده درباره‌ی والدینم پرسیدند که به ایشان گفتم، پدر ما سال‌ها است که از دنیا رفته و مادر ما هم حالشان مساعد نبود و نتوانستند در این مراسم حاضر شوند. ایشان هم فرمودند «سلام مخصوص من را به مادرت برسان و من از خدا می‌خواهم به ایشان صبر و سکینه عنایت کند.» این پیغام ایشان برای مادر ما و دل خانواده‌ی شهید، بسیار سکینه‌آور و آرام‌بخش بود.
حضرت آقا علاوه بر این‌که در مراسم تشییع تشریف آوردند و پیام تسلیت صادر فرمودند که غیر از تسلای خاطر بازماندگان، برای همسنگران شهید هم راهگشا بود، محبت کردند و قدم بر چشمان ما گذاشتند و در منزل شهید حضور پیدا کردند و اسباب دلگرمی خانواده‌ی ایشان را فراهم کردند. دیدار با حضرت آقا بسیار صمیمانه و روحانی بود. ایشان ضمن احوال‌پرسی از خانواده‌ی شهید، از شرایط همسر و فرزندان سؤالاتی پرسیدند که همسر برادرم پاسخ گفتند و فرزندانشان را هم معرفی کردند و درباره‌ی وضعیت آنان توضیحاتی دادند. سپس حضرت آقا درباره‌ی حسن آقا فرمودند که من این شهید را بیش از بیست‌و‌پنج سال است که می‌شناسم و از روحیه‌ی تعالی‌جو و فعالیت‌های او کاملاً اطلاع داشتم و با او مأنوس بودم و در واقع رفیق بودم.

حضرت آقا آن شب به بازدید سال گذشته‌شان از دستاوردهای جهاد خودکفایی سپاه و فعالیت‌های برادرم و همکارانش در این مرکز اشاره کردند و دو نکته‌‌ی مهم را مورد توجه قرار دادند؛ اول این‌که دستاوردهای شهید طهرانی مقدم را بسیار عالی ارزیابی کردند. دوم این‌که فرمودند: شهید طهرانی مقدم جمعی از افراد نخبه و باتقوا را فراهم کرده و وارد این عرصه کرده بود. البته حضرت آقا در پیام تسلیتشان هم به این نکته اشاره کردند که این جمعی که ایشان در مجموعه‌ی جهاد خودکفایی سپاه جمع‌آوری کرده بود، توانایی ادامه‌ی راه این شهید را دارند.
در پایان دیدار هم حضرت آقا به حرف‌های خانواده‌ی ایشان به‌دقت گوش دادند و برای خانواده‌ی شهید طلب صبر و اجر کردند. البته حضرت آقا یک بار هم پیش از شهادت شهید طهرانی مقدم با خانواده‌ی ایشان دیدار داشتند. یکی از فرزندان خردسال حاج حسن آقا که آن زمان حدود 4 سال داشت، یک نقاشی ‌کشیده بود و ‌گفته بود که من می‌خواهم این نقاشی را به آقا هدیه کنم. نقاشی را به صندوق پست ‌انداخته بود و اتفاقاً نقاشی از طریقی به دست حضرت آقا ‌رسیده بود. ایشان هم با دیدن نقاشی خواستند این بچه و خانواده‌ی او را ببینند.
حضرت آقا فهمیده بودند که نقاشی برای فرزند حاج حسن آقا است. بالاخره خانواده‌ی شهید و مادر ما به همراه این بچه در جلسه‌ای خدمت رهبر معظم انقلاب ‌رسیدند و حضرت آقا این بچه را بغل ‌گرفتند و او را مورد تفقد قرار ‌دادند و سراغ حاج حسن آقا را هم ‌گرفتند که خانواده پاسخ دادند ایشان در مأموریت است.

سوال/ آیا خاطره‌ی خاصی از ارتباط رهبر معظم انقلاب و شهید طهرانی مقدم به یاد دارید؟
یک خاطره‌ای که در ذهنم مانده، راجع به بازدیدی است که رهبر معظم انقلاب از مجموعه‌ی تشکیلات جهاد خودکفایی سپاه داشتند که زیر نظر حاج حسن آقا اداره می‌شد. یک روز جمعه‌ای در سال گذشته ایشان تصمیم به بازدید از این مجموعه گرفتند.
در این بازدید حضرت آقا دستی بر شانه‌ی این شهید گذاشتند و فرمودند: «تاکنون هر قولی را که حاج حسن آقا به ما داد، وفا کرد.» من در آن‌جا یاد این آیه‌ی شریفه افتادم که «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَن قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلاً»(2) و واقعاً این نکته برای ما و دوستان هم‌رزمش خیلی جالب بود که حاج حسن آقا پروژه‌های بزرگ دفاعی و نظامی را در زمان‌بندی بسیار دقیق و به نحو احسن به انجام می‌رساند و به تعهد و قولش عمل می‌کرد.

خاطره‌ی دیگر که من از خود حاج حسن آقا شنیدم، از دوران دفاع مقدس بود. رهبر معظم انقلاب در دوره‌ی ریاست‌ جمهوری خود به جبهه تشریف آورده بودند و از فعالیت‌های توپخانه‌ی سپاه هم بازدید کردند که تحت نظر شهید طهرانی مقدم بود. حاج حسن آقا به من می‌گفت آن‌جا به حضرت آقا گفتم: «چون شما شیعه‌ی واقعی مولا امیرالمؤمنین هستی و مَشتی(3) هستی، ما شما را دوستت داریم.» حاج حسن آقا می‌گفت آقا فقط خندیدند و چیزی نگفتند، اما این صحبت حاج حسن آقا در ذهن همه‌ی همرزمان ایشان که در آن‌جا حاضر بودند، مانده است.

پی‌نوشت‌ها:
1. سوره‌ی مبارکه‌ی انفال، آیه‌ی 60: و هر چه در توان دارید از نیرو و اسب‌هاى آماده بسیج کنید تا با این [تدارکات‌]، دشمن خدا و دشمن خودتان و [دشمنان‌] دیگرى را جز ایشان- که شما نمى‌شناسیدشان و خدا آنان را مى‌شناسد- بترسانید. و هر چه در راه خدا خرج کنید، پاداشش به خود شما بازگردانده مى‌شود و بر شما ستم نخواهد رفت.
2. سوره‌ی مبارکه‌ی احزاب، آیه‌ی 23: از مؤمنان مردانى هستند که به آن‌چه با خدا عهد بستند، صادقانه وفا کردند، پس برخى از آنها نذر خود را ادا کردند [به شهادت رسیدند] و برخى از آنها در [همین‌] انتظارند و هرگز پیمان خود را تغییر ندادند.
3. مَشتی: مخفف واژه‌ی مشهدی؛ یک اصطلاح عامیانه‌ و قدیمی مردم تهران برای این‌که بگویند کسی باوفا و دوست‌داشتنی است.

[color=olive]90/09/30[/color]
منبع: خبرگزاری فارس
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13900930001237[/align]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
به نظرتان آن پروژه چي مي تواند باشد كه مي تواند تل آويو را با خاك يكسان كند؟

نوع جديدي از مواد منفجره؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]به نظرتان آن پروژه چي مي تواند باشد كه مي تواند تل آويو را با خاك يكسان كند؟

نوع جديدي از مواد منفجره؟[/quote]

طراحي کلاهک اتمي قابل حمل توسط شهاب و سجيل!


:rose: :applause:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote][quote]به نظرتان آن پروژه چي مي تواند باشد كه مي تواند تل آويو را با خاك يكسان كند؟

نوع جديدي از مواد منفجره؟[/quote]

طراحي کلاهک اتمي قابل حمل توسط شهاب و سجيل!


:rose: :applause:[/quote]
شاید یک ماده منفجره بسیار قوی و ناپایدار برای استفاده در کلاهک موشک ها !
یک چیزی که جدید بوده و نظیر نداشته است !

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

[align=center]13900929151543477_PhotoL.jpg
لينك عكس[/align]
منبع عكس:
http://www.farsnews.com/plarg.php?nn=86574&st=212766
************************
[align=justify]
با حضور مقامات عالیرتبه کشوری و لشکری
اربعین شهادت سرلشکر حسن طهرانی مقدم و شهدای غدیر برگزار شد

مراسم چهلمین روز شهادت جمعی از شهدای سپاه پاسداران و سرلشکر شهید حسن طهرانی مقدم با حضور مقامات عالیرتبه کشوری و لشکری برگزار شد.
به گزارش خبرنگار دفاعی خبرگزاری فارس، مراسم چهلمین روز شهادت سردار شهید حسن طهرانی مقدم و نیز جمعی از شهدای سازمان تحقیقات سپاه با حضور جمعی از مقامات عالیرتبه کشوری و لشکری و اقشار مختلف مردم در تالار بزرگ وزارت کشور برگزار شد.

سردار سرلشکر محمد علی جعفری فرمانده کل سپاه، علی لاریجانی رئیس مجلس، رحیمی معاون اول رئیس جمهور، صالحی وزیر امور خارجه، پور محمدی رئیس سازمان بازرسی، حاجی‌زاده فرمانده نیروی هوافضای سپاه، سردار سلامی جانشین فرمانده سپاه، سردار فضلی جانشین سازمان بسیج، حجت‌الاسلام سعیدی نماینده ولی فقیه در سپاه، سردار شیرازی رئیس دفتر فرمانده کل قوا، محسن رفیق‌دوست و تعداد دیگری از فرماندهان و مقامات عالیرتبه کشوری و لشکری به همراه خانواده شهدا و جمع کثیری از مردم تهران در این مراسم حضور داشتند.

فرمانده کل سپاه و نماینده ولی فقیه در سپاه از سخنرانان در این مراسم بودند که در خصوص خصوصیات و ویژگی‌های سردار شهید طهرانی مقدم به ایراد سخن پرداختند.

90/09/30
منبع: خبرگزاری فارس
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13900930001518
************************

سرلشکر جعفری در اربعین شهدای غدیر عنوان کرد؛
تماس دانشجویان و پژوهشگران با سپاه و درخواست ادامه راه شهید طهرانی مقدم

فرمانده کل سپاه گفت: طی روزهای اخیر دانشجویان و محققان زیادی با ما تماس گرفته و خواهان همکاری جهت ادامه راه سردار سرلشکر حسن طهرانی مقدم شدند.
به گزارش خبرنگار دفاعی خبرگزاری فارس، سردار سرلشکر محمدعلی جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران در مراسم اربعین شهدای غدیر با اشاره به خصوصیات منحصر به فرد شهید طهرانی مقدم گفت: ‌این شهید بزرگوار همیشه به دنبال افزایش اقتدار نیروهای مسلح بود و وقتی که کمتر کسی در ایام دفاع مقدس به دنبال ساخت سلاح بود او تفکر استفاده از تجهیزات نیمه سنگین و سنگین علیه دشمن را در سر می‌پروراند.

جعفری با اشاره به تلاش‌های شهید طهرانی مقدم در راه‌اندازی یگان‌های موشکی و توپخانه سپاه گفت: هرچند برادران ارتش نیز یگان توپخانه داشتند اما آتش توپخانه سپاه بر روی دشمن تاثیر دیگری داشت و ما شاهد بودیم که طهرانی مقدم این یگان را با عشق و ایمان راه‌اندازی کرد.
وی در خصوص راه‌اندازی یگان موشکی توسط این شهید بزرگوار خاطرنشان کرد: وقتی آنها برای آموزش این موشک‌ها رفته بودند و اولین موشک را برای آموزش شلیک کردند این شهید بزرگوار و دوستانش تمامی فن‌آوری را کشف کرده و دیگر، موشک‌های بعدی را خودشان شلیک می‌کردند.

فرمانده کل سپاه با بیان اینکه سردار مقدم هرجا قرار می‌گرفت به فکر استفاده بهینه از امکانات و فن‌آوری‌های آنجا علیه دشمن بود، خاطرنشان کرد: پس از جنگ نیز بنا بر دستور رهبر معظم انقلاب واحدهای موشکی زمین به زمین سپاه توسعه یافت و اینجا نیز سردار مقدم پیشگام بود و فرماندهی زمین به زمین در نیروی هوایی سپاه را تشکیل داد.
جعفری تصریح کرد:‌ شهید طهرانی مقدم به دنبال افزایش برد و دقت موشک‌ها برای افزایش اقتدار و نظام بود و وقتی بنده مسئولیت سپاه را پذیرفتم دوست داشتم که ایشان جانشین فرمانده نیروی هوایی سپاه شود تا مدتی بعد فرماندهی نیروی هوایی را به ایشان بسپاریم اما او نپذیرفت و گفت دوست دارد در بخش تحقیقات فعالیت کند چون احساسش این بود که دیگران می‌توانند فرماندهی را بعهده بگیرند اما ما در بخش تحقیقات باید کار کنیم.

جعفری با بیان اینکه توانمندی موشکی سپاه یکی از عوامل مهم و تعیین‌کننده در بازدارندگی است، گفت: آمریکایی‌ها از دهه ۸۰ به بهانه‌های مختلف به اطراف کشورمان لشکرکشی کردند و هدف اصلی آنها نیز جمهوری اسلامی است.
وی خاطرنشان کرد: آنها سعی کردند با تکمیل این محاصره در موقع لازم با تکیه بر مسائلی که برای داخل ایران برنامه‌ریزی کردند و بعضا اجرا نیز شد، علیه انقلاب وارد عمل شوند. ولی یکی از عواملی که موجب بازدارندگی تعیین کننده شد، همین توان موشکی نیروهای مسلح بود و اگر شهید مقدم نبود معلوم نیست این توان با چه کیفیتی ایجاد شده بود.
وی با اشاره به روحیه گمنامی و اخلاص شهید مقدم تصریح کرد: گاهی ما می‌خواستیم برخی فناوری‌هایی را که در مقاطع مختلف به آن رسیده بودیم اعلام کنیم ایشان پس از محاصره می‌گفت الان زمان اعلام این مسائل نیست و بشدت از خودنمایی دوری می‌کرد.

فرمانده کل سپاه به یکی از آخرین دیدارهای خود با شهید مقدم اشاره کرد و گفت: حدود یک ماه و نیم قبل از شهادت ایشان تستی انجام شد که با مشکلی مواجه شد اما پس از مدت کوتاهی که بنده دوباره ایشان را دیدم با خوشحالی اعلام کرد که آخرین پروژه مهم نیز که به فناوری‌های مختلفی نیاز داشت حل شده و به نتیجه رسیده است.
جعفری گفت: من وقتی این روحیه شاد را در ایشان دیدم نگران شدم و گفتم نکند از خدا بخواهد که شهادت را نصیبش کند.
وی ادامه داد: این روحیه در تمامی شهدا مانند شهید کاظمی و دیگر فرماندهان شهید سپاه بود که وقتی که احساس می‌کردند کارشان در این دنیا تمام شده دیگر در این جهان نمی‌ماندند و این از چهره‌شان معلوم بود.

وی در پایان در خصوص تاثیر عملکرد این شهید بزرگوار بر اقشار مردم گفت: پس از شهادت ایشان تماس‌های زیادی از طرف دانشجویان و پژوهشگران با سپاه شد که خواستار همکاری جهت ادامه راه شهید طهرانی مقدم بودند.

90/09/30
منبع: خبرگزاری فارس
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13900930001525
************************

حجت‌الاسلام سعیدی در اربعین شهدای غدیر:
اولین سوالی که "آقا" پس از خبر انفجار پرسیدند، وضعیت "حاج حسن" بود

نماینده ولی فقیه در سپاه با اشاره به خصوصیات و ویژگی‌های شهید طهرانی مقدم رابطه وی با رهبر انقلاب را یک ارتباط عاشقانه توصیف کرد.
به گزارش خبرنگار دفاعی خبرگزاری فارس، حجت‌الاسلام و المسلمین علی سعیدی نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران در اربعین شهدای غدیر سپاه با بیان اینکه انسان پیشتاز به کسی گفته می‌شود که الگو، قافله‌سالار و پیشتاز جریان‌های اصیل و انقلابی باشد، گفت: چنین انسانی باید خدا را محور مدیریت و قانون بداند تا بتواند به الگویی برای مردم تبدیل شود.

سعیدی با بیان اینکه متاسفانه ما گاهی جای مردم را با خدا عوض می‌کنیم، گفت: مردم تولیدکننده قدرت هستند اما ولایت از جانب خداست و تولید قدرتی که شهید طهرانی مقدم برای نظام اسلامی کرد، با هیچ چیز دیگری قابل مقایسه نیست اما نکته مهم این است که او این قدرت را برای خدمت به نظام اسلامی و تبعیت از ولایت فقیه تولید کرد.
وی با شاره به اینکه بیشترین کلاه را به سر بشریت، رهبران و ادیان قلابی گذاشتند بر شناخت امام تاکید کرد و گفت: ما باید امام را به عنوان یک ولی الهی قبول داشته باشیم و این ولایتمداری نیز باید استمرار داشته باشد.
نماینده ولی فقیه در سپاه اضافه کرد: ممکن است انسانی چند امام معصوم را هم درک کرده باشد اما اگر یک لحظه این تبعیت منقطع شود، این فرد سقوط کرده و کسی که امامت و ولایت امام راحل(ره) را قبول داشت، باید همین تبعیت را از رهبر فعلی انقلاب اسلامی نیز داشته باشد.

سعیدی به خصوصیات و ویژگی‌های منحصر به فرد کاری و ایمانی شهید طهرانی مقدم اشاره کرد و گفت:‌ ایشان همانطور که در زمان حیات حضرت امام(ره) کاملا در خط ولایت بود، پس از امام(ره) نیز بیشترین تبعیت را از ولی فقیه داشت و در حقیقت رابطه او با رهبر معظم انقلاب رابطه عشق و عاشقی بود.
وی افزود: رئیس دفتر رهبر انقلاب گفت، وقتی خبر انفجار به حضرت آقا رسید اولین سؤالی که ایشان کردند وضعیت حاج حسن بود و وقتی گفتیم که او شهید شده است، ایشان بسیار ناراحت شدند.

نماینده ولی فقیه در سپاه خاطرنشان کرد: باید تولی و تبری در موضوع ولایت متعادل باشد و اینطور نباشد که در برخی موارد بخواهیم در مقابل دشمن کوتاه بیاییم.
سعیدی در پایان به ذکر خاطره‌ای یکی از سفرهای شهید طهرانی مقدم اشاره کرد و گفت: در این سفر که گویا سالگرد استقلال یکی از کشورها بوده ایشان را در یک رستورانی دعوت می‌کنند که در سر میز این رستوران مشروب سرو می‌شد. شهید مقدم با دیدن این منظره دوستانش را بلند می‌کند و از آنجا خارج می‌شود و وقتی میزبانان علت را جویا می‌شوند ایشان ضمن تشکر بابت دعوت از آنها می‌گوید ما مسلمان هستیم و نه تنها مشروب نمی‌خوریم بلکه حتی در مکانی که مشروب سرو شود نیز حاضر نمی‌شویم.

90/09/30
منبع: خبرگزاری فارس
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13900930001549
************************

یادداشت سردار سرتیپ بسیجی محمد شیرازی
سردار شهید حسن طهرانی مقدم فدایی اسلام و ولایت

ما یاری صمیمی و دوست داشتنی را از دست دادیم و مردم سرداری مبتکر و ولی امر مسلمین سربازی فداکار که اندوهش ماندگار است.
به گزارش خبرگزاری فارس،سردار سرتیپ بسیجی محمد شیرازی رئیس دفتر فرماندهی کل قوا به مناسبت اربعین سردار شهید حسن تهرانی مقدم در یادداشتی آورده‌است:
قال الله تبارک و تعالی: ولا تقولوا لمن یقتل فی‌سبیل‌الله امواتا بل احیاء عندربهم یرزقون
امام خمینی (ره): زنده ماندن اسلام از محرم و عاشورای امام حسین علیه‌السلام است.
تبری از کفار و منافقین و تمسک به ولایت حقه مطلقه تنها راه مستقیم و رسیدن به توحید است.
شهدا این راه نورانی را پیمودند و شهید حسن تهرانی مقدم دونده این راه مقدس و فدایی اسلام بود.
شهید مقدم اهل مبارزه بود، در دوران دفاع مقدس خوش درخشید و کارهای ماندگاری کرد پس از جنگ تحمیلی خود مبتکر راهکار جدیدی شد و دانشمندانی را به حرکت در آورد و کار را به نتیجه رساند و دیگران را به راه در پیش و شدنی تشویق و امیدوار کرد.
شهید حسن ما از این فرصت دنیا خوب استفاده کرد، فداکاری کرد و با اخلاق نیکو و پایداری و صبر شتابان پیش رفت و نگاهش همواره به نگاه و خدمت ولی امر مسلمین حضرت امام خامنه‌ای عزیز بود.
او در این راه خود را ندید و دیگران را هم نمی‌دید الا اینکه می‌گفت: من شما را دوست دارم چون از راه ولایت حرکت می‌کنید.
- سردار شهید حسن مقدم چون شمع سوخت ولی راه نورانی اسلام را برای استفاده و پیمودن راه مستقیم ولایت روشن‌تر کرد و تکلیف ما‌ها و منتظرین را سنگین‌تر.
ما یاری صمیمی و دوست داشتنی را از دست دادیم و مردم سرداری مبتکر و ولی امر مسلمین سربازی فداکار که اندوهش ماندگار است.
با تفضل بی‌انقطاع حضرت حق و استمداد از ارواح شهیدان عزیزمان، امید است مانند رهروی صدیق و عامل به تکلیف تا رسیدن به عروج برتر باشیم.

90/09/30
منبع: خبرگزاری فارس
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13900929001383
************************

به مناسبت اربعین شهادت پدر موشکی ایران
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم به روایت تصویر(2)

شهید حسن طهرانی‌مقدم را پدر موشکی ایران می‌نامند. به‌حق این لقب شایسته ایشان است؛ زیرا وی بود که پس از راه اندازی توپخانه سپاه در سال های دفاع مقدس تمام نیروی خود را برای ارتقای توان موشکی ایران به کار برد.
به گزارش گروه «حماسه و مقاومت» خبرگزاری فارس، یک اربعین از رحلت فردی می‌گذرد که تا پیش از شهادتش تنها افراد نظامی رده بالا او را می‌شناختند و مردم عوام حتی نام او را هم نشنیده بودند.
شهید حسن طهرانی‌مقدم، هم به مانند بسیاری از هم‌تباران شهیدش دوست داشت، گمنام زندگی کند.
بی‌شک لقب پدر موشکی ایران کمترین واژه برای توصیف شخصیت علمی این ابرمرد تاریخ ایران است. هنوز حلاوت ماجرای پرتاب اولین موشک ایران به‌سوی دشمن متخاصم بعثی در ذهن خیلی از رزمندگان اسلام به‌جای مانده است.
طهرانی‌مقدم بعد از پایان جنگ هم خدمت‌رسانی به پیشرفت ایران اسلامی را رها نکرد و در گمنامی، توانست خدمات شایان توجهی ارائه نماید؛ اما از آنجا که خداوند پاداش کار خیر را در همین دنیا هم نصیب انسان خواهد کرد، نام او با درجه رفیع شهادت در تاریخ ثبت و ضبط شد تا ایران و هر ایرانی که بر کره خاکی زندگی می‌کند، نام شهید حسن طهرانی‌مقدم را به نیکی بر زبان بیاورد.

این تصاویر از شهید حسن طهرانی‌مقدم در سال‌های دفاع مقدس است که خبرگزاری فارس افتخار دارد تا آن را برای اولین بار منتشر کند.

thumb_13900929181948258_PhotoL.jpg
لينك عكس
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم در کنار مقام معظم رهبری، در سال های پایانی دفاع مقدس


thumb_13900929181949164_PhotoL.jpg
لينك عكس
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم(نفر چهارم از سمت راست) در دوران دفاع مقدس


thumb_1390092918195055_PhotoL.jpg
لينك عكس
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم(پشت دوربین) در دوران دفاع مقدس


thumb_13900929181951102_PhotoL.jpg
لينك عكس
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم در دوران دفاع مقدس


thumb_13900929181952867_PhotoL.jpg
لينك عكس
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم(نفر سوم ایستاده از سمت چپ) در دوران دفاع مقدس


thumb_13900929181953680_PhotoL.jpg
لينك عكس
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم در دوران دفاع مقدس


thumb_13900929181954836_PhotoL.jpg
لينك عكس
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم(نفراول از سمت راست) در دوران دفاع مقدس، در تصویر شهید ناصر مقدم فر نیز دیده می شود


thumb_13900929181956133_PhotoL.jpg
لينك عكس
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم(نفر دوم از سمت راست) در دوران دفاع مقدس


thumb_1390092918195755_PhotoL.jpg
لينك عكس
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم(نفر دوم از سمت چپ) در دوران دفاع مقدس- در تصویر شهیدان صیاد شیرازی و ستاری نیز دیده می شود


thumb_13900929181958742_PhotoL.jpg
لينك عكس
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم(با پیراهن شماره 10) فرمانده جهاد خود کفای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی


thumb_13900929181959633_PhotoL.jpg
لينك عكس
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم فرمانده جهاد خود کفای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی


thumb_13900929182001274_PhotoL.jpg
لينك عكس
سردار شهيد حاج حسن طهراني مقدم(نفر اول از سمت راست) فرمانده جهاد خود کفاي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي


thumb_13900929182002102_PhotoL.jpg
لينك عكس
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم فرمانده جهاد خود کفای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در حال کوهنوردی


thumb_13900929182002883_PhotoL.jpg
لينك عكس
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم فرمانده جهاد خود کفای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در حال غواصی

90/09/30
منبع: خبرگزاری فارس
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13900929001476
و
http://www.farsnews.com/imgrep.php?nn=13900929001457
************************

تصاویر اختصاصی و منتشر نشده از پدر موشکی ایران /۲
علمدار آسمان
تصاویری که مشاهده خواهید کرد مربوط به پدر گمنام صنایع موشکی ایران، حاج حسن طهرانی مقدم است.
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، تصاویری که مشاهده خواهید کرد مربوط به پدر گمنام صنایع موشکی ایران، حاج حسن طهرانی مقدم است.

thumb_119459_496.jpg
لينك عكس

thumb_119460_141.jpg
لينك عكس

thumb_119462_255.jpg
لينك عكس

thumb_119463_909.jpg
لينك عكس

thumb_119464_276.jpg
لينك عكس

thumb_119465_626.jpg
لينك عكس

thumb_119466_809.jpg
لينك عكس

thumb_119467_764.jpg
لينك عكس

thumb_119468_200.jpg
لينك عكس

thumb_119469_852.jpg
لينك عكس

thumb_119470_396.jpg
لينك عكس

thumb_119471_673.jpg
لينك عكس

thumb_119472_546.jpg
لينك عكس

thumb_119473_770.jpg
لينك عكس

thumb_119474_806.jpg
لينك عكس

thumb_119475_397.jpg
لينك عكس

thumb_119476_121.jpg
لينك عكس

thumb_119477_661.jpg
لينك عكس

thumb_119478_713.jpg
لينك عكس

۳۰ آذر ۱۳۹۰
منبع: مشرق نيوز
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/86249/علمدار-آسمان[/align]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[align=justify][color=darkred]گفت‌وگوی اختصاصی با دختر شهید طهرانی مقدم/ پایانی
[b]ماجرای دستمالی که در کفن حاج حسن گذاشته شد[/b][/color]

[color=darkblue]شهید مقدم در گاو صندوقش هم تکه پارچه سیاهی گذاشته بود که با دست خط خودشان نوشته بودند عنایت فرموده، این پارچه سیاه را در کفن من قرار دهید.[/color]
به گزارش گروه «حماسه و مقاومت» خبرگزاری فارس، آنچه ملاحظه خواهید کرد قسمت دوم گفتگو با خانم زینب طهرانی مقدم فرزند ارشد سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم است. شهید مقدم که لقب پدر صنایع موشکی ایران را به خود اختصاص داده است چهل روز پیش به همراه عده‌ای از دوستان و همکارانش در انفجاری به شهادت رسید و پرده از گمنامی این سرباز نظام اسلامی برداشته شد.

[b]*این دعا را برای من نکن![/b]
چند روز پیش به یاد خاطره‌ای از پدرم افتادم. یادمه یکبار رفته بودیم نماز جمعه، پیرزنی به من گفت می‌ری یه لیوان آب برام بیاری؟ رفتم و وقتی آب را خورد، گفت: پیر بشی الهی!
من نفهمیدم این حرفش یعنی چه؟ از مادرم که پرسیدم گفت: یک دعا است یعنی انشاءالله حالا حالا‌ها زنده بمانی.
این موضوع در ذهن من بود تا اینکه مدتی بعد پدرم کاری را برایم انجام داد که من هم به جای تشکر، گفتم: بابا پیر بشی! دیدم ایشان ناراحت شد و گفت: زینب هیچ وقت این دعا را برای من نکن. گفتم: پس چی بگم؟
گفت: همیشه دعا کن عاقبت به خیر بشم که فکر می‌کنم به آرزویش هم رسید.
هیچ وقت نشد ما را با رفتارشان ناراحت کنند. ناراحتی ما از پدرم بیشتر به این دلیل بود که ایشان را کم می‌دیدیم و دلمان برایشان تنگ می‌شد.
ماموریت‌های شهید مقدم خیلی زیاد بود. بسیار اتفاق می‌افتاد که بدون ایشان به مهمانی می‌رفتیم و پدرم نمی‌توانست در کنار ما باشد.
وقتی آمد خانه سعی می‌کرد ناراحتی را از دل ما کاملا پاک کند. الان که پدرم شهید شده فکر می‌کنم که حالا دیگر واقعا برای خودم است. چون در زنده بودنشان گاهی چند روز نمی‌دیدمش و یا اگر صحبتی داشتم باید با چند تا محافظ هماهنگ می‌کردم اما الان هر وقت بخواهم می‌توانم با ایشان صحبت کنم و می‌دانم صدای من را می‌شنود.

[b]*لحظه‌‌ای که خبر شهادت حاج حسن را شنیدیم[/b]
زمان جنگ و انقلاب بسیاری از جوانان ملت ایران را ساخت. همانطور که پدرم به مرور زمان برای روزهای سخت ساخته شده بود، مادرم هم در کنار ایشان تحملش برای لحظات دشوار زندگی بالا رفته بود.
مادرم می گوید:من همیشه به خصوص بعد از شهادت شهید احمد کاظمی منتظر شهید شدن پدرت بودم. برای همین وقتی مادرم خبر را شنید رفتارش طوری بود که همه تعجب کردند.
ایشان فقط گفت: «انا لله و انا الیه راجعون» اما من هیچ وقت فکر نمی کردم پدرم شهید شود. اصلا آمادگی نداشتم.
همیشه در ذهنم این طور بود که بالاخره یک روز کار بابا کم میشه و ما هم دور هم جمع می‌شویم.
روز تشییع پدرم اینقدر که همیشه به ما محبت داشت، خودش مواظب ما بودند که بی‌تابی نکنیم.

[b]*چگونه خبر شهادت پدرم را شنیدم[/b]
ما اغلب در خانه اخبار ساعت 2 بعد از ظهر را نگاه می کردیم اما آن روز تلویزیون خاموش بود. حتی صدای انفجار را هم شنیدیم اما احساسی نداشتیم. یکی از اقوام که متوجه شد ما بی‌اطلاع هستیم بردمان منزل خودش و آنجا گفت صدایی که امروز شنید انفجاری در محل کار حاج حسن بوده. همین که این حرف را زد ما متوجه شدیم چه اتفاقی افتاده.

[b]*حس می‌کنم در آغوش خدا هستم[/b]
عکس العمل مادرم نسبت به خبر شهادت باعث شد آرامش ما هم بیشتر شود. به خصوص که مادرم می‌گفت: حاج حسن همیشه به من سفارش می‌کرد که خودت را برای همچین روزی آماده کن.
من در شهادت پدرم هیچ سیاهی و بدی را نمی‌بینم. این ماجرا در بطن خود زیبایی و خوبی در پی خواهد داشت.
به اطرافیان می‌گویم حس می‌کنم خدا من را در آغوش گرفته و نوازش می‌کند. آن لحظه احساس معنوی خاصی داشتم. این هم به خاطر معنویت پدرم بود که مانند یک شیشه عطر شکسته و عطر و معنویتش همه جا پراکنده شد.
پسر شهید مطهری که آمده بود منزل ما گفت: بعدها که به این روزها برگردید همش خاطرات شیرین و افتخار است.

[b]*جامعه به همچین خون‌هایی احتیاج دارد[/b]
شهادت پدرم بسیار انسان سازی کرد. از خارج کشور به ما زنگ می‌زدند و در سوگ پدرم گریه می‌کردند.
من واقعا به شهادت پدرم افتخار می‌کنم چون جامعه ما به همچین اتفاق‌ها و ریخته شدن چنین خون‌هایی احتیاج دارد. شهادت افرادی مانند حسن طهرانی مقدم عاملی است برای حرکت سریع تر جامعه به جلو.

[b]*عشق به خانواده[/b]
پدرم خیلی به خانواده‌اش وابسته بود و دوست داشت هر وقت که می‌آید خانه همه حضور داشته باشند. بر عکس خیلی از خانواده‌ها که هر کس برای خودش می‌رود مسافرت و اعضای خانه به هم کاری ندارند اما در خانه ما اینطوری نبود.
خوشحالی پدرم این بود که همه دور هم جمع باشیم. سیزده به در همه فامیل خانه ما جمع می‌شدند. شهید مقدم دور هم بودن را خیلی دوست داشت.

[b]*خوابی که مادرم در حج دید[/b]
مدتی قبل از شهادت پدرم، سفر حج پیش آمد که با مادرم اسمشان را نوشته بودند. اما به خاطر مسائل امنیتی به شهید مقدم اجازه ندادند در این سفر شرکت کند، این موضوع برای پدر و مادرم خیلی سخت و ناراحت کننده بود.
مادرم مجبور شد به تنهایی برود حج. از آنجایی که مادرم به خاطر نرفتن همسرش ناراحت بود، لحظات آخر در حج خوابی می‌بیند که آرامش می‌کند.
مادرم خواب دیده بودند که ساک پدرم در مکه است و کسی به مادرم گفته بود ناراحت نباشید اگر شما این دفعه آمدید حج و بر می‌گردید حاج حسن همیشه در حج حضور دارد.

[b]*شهید مقدم استقلالی بود[/b]
پدرم خیلی فوتبالی بود. البته به ورزش‌های دیگری هم مثل کوهنوردی علاقه داشت و در حد عالی کار می‌کرد و مدرک داشت. اما روی تیم استقلال یک عرق خاصی داشت. حتی مدتی جز هیئت مدیره برخی تیم‌های فوتبال شد که می‌گفت: شاید من تنها مدیر عاملی باشم که اگر تیمم با استقلال بازی داشته باشد دلم می‌خواهد استقلال ببرد.
همیشه موقع فوتبال همه دور هم جمع می‌شدیم و به نوعی برایمان تفریح بود.
موقعی که استقلال پیروز می‌شد بسیار خوشحالی می‌کرد و موقعی که گل می‌خورد خیلی ناراحت می‌شد.

[b]*شهید مقدم بسیار خوش قلب بود[/b]
ایشان بسیار خوش نیت بود. بعضی از ما به خوشحالی مردم تنگ نظری می‌کنیم اما پدرم آنقدر خوش قلب بود که با شادی دیگران شاد می‌شد و دلش می‌خواست هر کاری می‌تواند بکند تا خوشحالی‌شان چند برابر شود.
حاج حسن طهرانی مقدم به هر چه رسید حاصل تلاش خودش بود. همیشه می‌گفت: افتخارم این است که همه چیز را از صفر شروع کردم و به اینجا رسیده‌ام. پدرم حتی در رشد خودش دست خیلی‌ها را می‌گرفت. حتی در شهادتش هم راضی نشد تنها برود.

[b]*دفتر مشق سردار طهرانی مقدم[/b]
پدرم در ماه‌های آخر در امتحاناتی موفق شد که شاید کمتر کسی می‌توانست از آنها سر بلند بیرون بیاید. هر وقت برای تفریح می‌رفتیم بیرون از خانه، پدرم همیشه دفتری دنبالش بود و فرمول‌ها و چیزهایی که به ذهنش می‌رسید یادداشت می‌کرد که ما به شوخی می‌گفتیم بابا همیشه دفتر مشقش دنبالش است.
تنهایی را خیلی دوست داشت. اواخر روحش اینقدر بزرگ شده بود که هیچ کجا نمی‌گنجید و هیچ چیزی آرامش به او نمی‌داد.

[b]*عنایت فرموده، این پارچه سیاه را در کفن من قرار دهید[/b]
گریه پدرم را فقط در مراسم های امام حسین(ع) دیده بودم. در محرم ایشان به شدت گریه می‌کرد. همیشه خانه‌مان چه کوچک بود چه بزرگ مراسم عزاداری می‌گرفتیم.
شهید مقدم در گاو صندوقش هم تکه پارچه سیاهی گذاشته بود که با دست خط خودشان روی آن نوشته بودند:
«عنایت فرموده، این پارچه سیاه را در کفن من قرار دهید.»
فکر می‌کنم دستمالی بود که اشک‌هایی که برای امام حسین(ع) می‌ریخت را پاک آن می‌کرد.

[b]*رعایت استحباب در تراشیدن محاسنش[/b]
شهید مقدم به مستحبات در هر سطحی بسیار اهمیت می‌داد. بسیار ظاهرش را آراسته می‌کرد. ایشان استحباب را حتی در تراشیدن محاسنشان هم رعایت می‌کرد.
لباس‌هایش حتی با رنگ جورابش باید «ست» می‌بود. به بهداشت آنقدر اهمیت می‌داد که ما اسمش را گذاشته بودیم بابای بهداشت.
در بعضی از روزها که هوا گرم بود، پدرم سه چهار مرتبه استحمام می‌کرد. الان که لباس‌هایش را بو می‌کنم هنوز بوی عطر می‌دهد.
ایشان همیشه بهترین لباس را می‌پوشید. کفش‌هایش همیشه واکس زده بود اغلب هم که به جایی که جمعیت زیادی در آنجا حضور داشت، می‌رفت کفش‌هایش را می‌دزدیدند و به خراب شدن نمی رسید. این دیگه واسه ما شده بود سوژه، تا می‌رسید و می‌گفت کفش‌هایم را دزدیدند، ما می‌خندیدیم.

[b]*حساسیت شهید طهرانی مقدم به غیبت کردن[/b]
به غیبت کردن خیلی حساسیت نشان می‌داد. همیشه این سخن آقای مجتهدی را برایمان نقل می‌کرد که: مانند مگسی نباشید که روی بدی می‌نشیند.
گاهی من از صدای مناجات شبانه پدرم از خواب بیدار می شدم. ایشان آنقدر زیبا نجوا می‌کرد که من خجالت می‌کشیدم بخوابم.

[b]*پیرمردی که پدرم پیشانی‌اش را بوسید[/b]
چند وقت پیش پدر بزرگم در بیمارستان بستری بود که پدرم یک روز می‌رود ملاقات ایشان. پیرمرد سیدی هم کنار تخت پدر بزرگم بستری بوده که با انقلاب و نظام هم میانه خوبی نداشته، تا چشمش به پدرم می‌خورد شروع می‌کند به زدن حرف‌هایی بی‌ربط.
پدرم پیشانی او را بوسید و گفت: چون سیدی من دوستت دارم و حتی ته لیوان آبش را هم به عنوان تبرک خورد. شاید هر کس دیگری بود برایش سخت بود که ته لیوان آب پیرمرد بیماری را بخورد.

گفتگو و تنظیم : زهرا بختیاری

[color=olive]90/10/02[/color]
منبع: خبرگزاري فارس
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13900924000547
************************

[color=darkred][b] پدر موشکی ایران چه آرزویی داشت[/b][/color]

[color=darkblue]کسی که وارد این فضا می شود سعی می کند وسیله ای داشته باشد که با دشمنان مقابله کند. آرمانش در ذهن های ما نبود آرمان هایش از بضاعت مملکت و سیاست مملکت جلوتر بود.[/color]
به گزارش گروه «حماسه و مقاومت» خبرگزاری فارس، منوچهر منطقی از دوستان و همرزمان شهید در سال های حماسه دفاع مقدس و پس از آن بوده است، منطقی دراین گفتگو درباره شهید نکات بسیار جالبی درباره این بزرگمرد عرصه جهاد وشهادت بیان داشت که خود حائز اهمیت است، آنچه در پی می آید صحبت های مدیرعامل صنایع هوایی نیروهای مسلح درباره شهید حسن طهرانی مقدم است. این متن در ویژه نامه اربعین این شهید در صبح قریب منتشر شده است:

[b]*دقت فوق العاده حاج حسن[/b]
وقتی که به شما حمله ای صورت می گیرد شما مجبورید دفاع کنید. وقتی که دفاع کردید آنجا یاد می گیرید که دفاع را از داخل کشور خودآغاز نکنید و دفاع را بیرون از مرزهای خود شروع کنید، شما باید توانمندی داشته باشید، یعنی قو یتر باشید این باعث این است که اگر ایشان(حسن مقدم) آمد وارد این وادی شد فقط مقطع جنگ نبود. در واقع این استحکام نظام است و کسی که وارد استحکام نظام می شود یعنی حق ندارد، پایانی ندارد، دائم باید روی او کار کرد در واقع اگر بخواهیم کشورهای پیشرفته را نگاه کنیم که چگونه آمدند و در واقع از ما جلوتر افتادند می توانیم دو نکته در موردشان بگوییم. می خواستند برترین باشند و آدم هایی داشتند که این برترین بودن را می آمدند بنام می کردند و اجرا می کردند.
شهید حسن تهرانی مقدم در هر دو مقطع بودند. ایشان فرماندهی بود که می خواست برترین باشد. منتها وقتی که می خواست برترین باشد یک مقطع می آمد پایین تر و می آمد کمک می کرد به کسانی که می خواهند برترین باشند و مرحله به مرحله کار و برنامه ریزی کرده و اجرا می کرد.
ایشان 200 بار آنچه را که بلد بودند کاملتر کردند. به اصطلاح اطلاعات عمومی خود را کامل کردند. و این مرحله بعد آمدند برنامه ریزی کردند حالا یک نکته مهم این است که این 200 بار را هم اگر بیاییم نگاه کنیم اینها 200 بار نبود ممکن بود در یک ایستگاه 20 بار شکست بخورد، حالا در شکست خوردن نکته ای که هست این است که تیم ها از هم میپاشند، ولی ایشان می آمد از هر شکستی پیروزی می ساخت. دقتش فوق العاده عالی بود. در بعضی از بخش ها که کار سخت تر می شد، نیاز به این بود که بیشتر کار شود و با توجه به یادگیری هایی که داشتند و سعه صدری که داشتند وتوکلی که داشتند این را به نوعی می آمدند به آدم های مختلف تزریق و آنها را تشویق می کردند.
ایشان در دو ورزشی که تقریبا با هم در تضاد بودند کار می کردند، یکی کوهنوردی که یک کار فردی است و دیگری فوتبال که یک کار گروهی است، این نمونه دو خصوصیات بارز ایشان است.

[b]* آرزوی شهید مقدم[/b]
کسی که وارد این فضا می شود سعی می کند وسیله ای داشته باشد که با دشمنان مقابله کند. آرمانش در ذهن های ما نبود آرمان هایش از بضاعت مملکت و سیاست مملکت جلوتر بود. معمولا یک گروهی که می خواهند بیایند کاری بکنند باید قراردادی با آنها بسته شود اما ایشان به خاطر اعتمادی که همه رده ها به او داشتند تامین منابع را هم خودش انجام می داد، ایشان در همه زمینه ها مساعدت می کردند. بنابراین می شود گفت که ضمن اینکه کارش را به نحو احسن انجام می داد مقدمه هایی را هم فراهم می کرد. اگر کاری را شروع می کردند کسی نمی گفت فرضا آقای طهرانی مقدم این عملیات را به انجام رسانده است. ضمن اینکه آن کار را خیلی خوب انجام می داد. طهرانی مقدم هایی را فراهم می کرد که کارهایی را که او انجام می دهد را بهتر و بهتر انجام دهند و تداوم داشته باشند. با لشکری که او دنبال خودش راه می انداخت.
در یک مجموعه که می خواهید کار کنید وقتی که می خواهید به نقطه های برسید کسانی که می آیند که یک جا کار کنند دنبال کار دانشمندی انجام دهند و جاهایی بود که جا می مانند، اینجا جاهایی بود که خود آقای طهرانی مقدم می آمد وارد می شد، آستینها را بالا میزد و یک گروهی را جمع می کرد تا بیایند این کار را انجام دهند، در واقع می توان گفت که یک کاری که وقتی می خواهد انجام شود شما به یک مجموعه مکمل نیاز دارید یا مجموعه مکمل را باید خرید یا کسی می آمد کار را انجام می داد.
ایشان یک لحظه می دیدی از حوزه جبهه وارد حوزه صنعت می شد و مشغول می شد به کار. اتفاقا می شود گفت به طور نسبی کار خود را خوب انجام می دادند، گاهی اوقات اشتباه می کردند ولی دوباره می آمدند از ابتدا این کار را انجام می دادند، و اشتباه خود را اصلاح می کردند و کار خود را خوب انجام می دادند.

[b]*انسانی قانع[/b]
ایشان در ورزش کردن تیمی داشتند که همه بودند. در آن از دانشمندانی که با آنها کار می کرد تا راننده اش هم بودند. ایشان از لحاظ مناعت طبع طوری بودند که آن راننده و آدم عادی و دانشمند از نظر جایگاه فرقی نمی کرد. همان رفتاری که با آن دانشمند داشت با آن راننده هم داشت. ممکن بود روی زمین بنشیند با راننده اش غذا بخورد، با آن دانشمند هم روی زمین می نشست و غذا می خورد.
ساده ترین دفاتر در بخش صنعتی مال ایشان بود، ایشان میز 4 متری نداشت، ایشان آن انسان قانعی بود. بیشتر اهل کار بود. اصل این نبود که در دفتری که برای او در نظر گرفتند زندگی کند و بیشتر دنبال این بود که در صحنه باشد و نکته مهم در رابطه ایشان است که همیشه در صحنه بود از دور چیزی را هدایت نمی کرد. ایشان چه در صنعت چه در عملیات در همه صحنه از نزدیک بود و در آن کارها تسلط داشت و در آن کارها علم داشت، اگر علمی هم نداشت یاد می گرفت و می آمد آن کار را خوب و به طور راحت انجام می داد.

[b]*توکل به خدا[/b]
توکل خیلی بالایی داشتند. هر وقت کاری را انجام می دادند و در آن کار موفق می شدند می دیدیم در یک بیابان ابتدا نماز می خواندند، به اصطلاح نماز شکر می خواندند، بعد خوشحالی خود را ابراز می کرد. ایمان قوی در شکست ها مشخص می شود، ایشان در واقع ایمان فوق العاده داشتند و در هر کاری توسل های خاص خود را داشتند به حضرت زهرا(س) علاقه خاصی داشتند.

[color=olive]90/10/01[/color]
منبع: خبرگزاری فارس
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13901001000415
************************

[color=darkred] به مناسبت اربعین شهادت پدر موشکی ایران
[b]سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم به روایت تصویر(3)[/b][/color]


[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900930174624711_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13900930174624711_PhotoL.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900930174624711_PhotoL.jpg]لينك عكس[/url]
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم در دوران دفاع مقدس


[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900930174625524_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13900930174625524_PhotoL.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900930174625524_PhotoL.jpg]لينك عكس[/url]
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم در دوران نوجوانی


[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900930174626305_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13900930174626305_PhotoL.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900930174626305_PhotoL.jpg]لينك عكس[/url]
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم (نفر وسط) در دوران نوجوانی


[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900930174627102_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13900930174627102_PhotoL.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900930174627102_PhotoL.jpg]لينك عكس[/url]
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم(نفر دوم از سمت چپ) در دوران نوجوانی


[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900930174627899_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13900930174627899_PhotoL.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900930174627899_PhotoL.jpg]لينك عكس[/url]
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم در دوران نوجوانی


[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900930174628680_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13900930174628680_PhotoL.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900930174628680_PhotoL.jpg]لينك عكس[/url]
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم در دوران دفاع مقدس


[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900930174629477_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13900930174629477_PhotoL.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900930174629477_PhotoL.jpg]لينك عكس[/url]
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم (نفر دوم از سمت چپ)در دوران دفاع مقدس


[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900930174630274_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13900930174630274_PhotoL.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900930174630274_PhotoL.jpg]لينك عكس[/url]
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم (نفر دوم از سمت چپ)در دوران دفاع مقدس


[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900930174631102_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13900930174631102_PhotoL.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900930174631102_PhotoL.jpg]لينك عكس[/url]
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم (نفر اول از سمت راست)در دوران دفاع مقدس


[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900930174631899_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13900930174631899_PhotoL.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900930174631899_PhotoL.jpg]لينك عكس[/url]
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم در دوران دفاع مقدس


[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900930174632664_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13900930174632664_PhotoL.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900930174632664_PhotoL.jpg]لينك عكس[/url]
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم (نفر اول از سمت چپ)در دوران دفاع مقدس


[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900930174633430_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13900930174633430_PhotoL.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900930174633430_PhotoL.jpg]لينك عكس[/url]
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم (نفر دوم از سمت چپ)در دوران دفاع مقدس


[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900930174634195_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13900930174634195_PhotoL.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900930174634195_PhotoL.jpg]لينك عكس[/url]
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم (نفر دوم از سمت چپ)در دوران دفاع مقدس


[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/1390093017463539_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_1390093017463539_PhotoL.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/1390093017463539_PhotoL.jpg]لينك عكس[/url]
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم (نفر سمت چپ)در دوران دفاع مقدس


[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/1390093017463608_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_1390093017463608_PhotoL.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/1390093017463608_PhotoL.jpg]لينك عكس[/url]
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم (نفر سمت راست)در دوران دفاع مقدس


[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900930174636820_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13900930174636820_PhotoL.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13900930174636820_PhotoL.jpg]لينك عكس[/url]
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم (نفرسمت چپ)در دوران دفاع مقدس

[color=olive]90/10/01[/color]
منبع: خبرگزاري فارس
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13900930001415
و
http://www.farsnews.com/imgrep.php?nn=13900930001402[/align]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[size=24][align=center][b][color=red]مبادا سریال «شهید طهرانی» به سرنوشت «فرزند صبح» مبتلا شود[/color][/b][/align][/size]

[align=center][b][color=red]خبرگزاری فارس: ساخت سریال زندگینامه شهید طهرانی مقدم درحالی به بهروز افخمی سپرده شده که از این کارگردان، فیلم سینمایی «فرزند صبح» زندگینامه امام خمینی(ره) در سطحی بسیار پایین و نازل ارزیابی شده است.[/color][/b][/align]

[align=center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901003164606_PhotoA.jpg[/img][/align]
[align=center]
به گزارش خبرنگار رادیو و تلویزیون فارس، طبق اخبار اعلام شده قرار است فیلمنامه زندگی شهید حسن طهرانی مقدم را بهروز افخمی بنویسد که در کارنامه خود ساخت فیلم سینمایی «فرزند صبح» با محوریت زندگی امام خمینی (ره) را دارد.
این کارگردان حدود ۱۰ سال زمان صرف ساخت فیلم سینمایی فرزند صبح کرد و سرانجام بنا شد تا در جشنواره فیلم فجر سال گذشته برای اولین بار رونمایی شده و حتی در بخش مسابقه جشنواره نیز حضور داشت، اما زمانی که فیلم روی پرده رفت، منتقدان که منتظر دیدن فیلمی جذاب و متفاوت بودند، برآشفتند و نسبت به نحوه ساخت این فیلم اعتراض کردند.
چرا که از نظر منتقدان این فیلم نه دارای ساختار جذابی بود و نه داستانی را روایت می‌کرد. بلکه در آن برشی از زندگی امام خمینی(ره) تصویر شده بود که بیشتر چهره‌ای انتقام‌جو از این بزرگوار ارائه می‌داد و تصویر غلط‌های فاحش تصویری در کار نیز از جمله مواردی بود که مورد انتقاد قرار گرفته بود.
ماجرای دلخوری منتقدان تا جایی پیش رفت که بهروز افخمی وادار به واکنش نسبت به این ماجرا شد و او که مدتی در کانادا به سر می‌برد، مجبور به پاسخگویی شد و اعلام کرد چون در زمان تدوین فیلم در ایران به سر نمی‌بردم پس فیلم سینمایی «فرزند صبح» ساخته من نیست و من این فیلم را جزو آثار خود نمی‌دانم!
این سخن درحالی بیان شد که طی این سال‌ها بودجه هنگفتی برای ساخت فیلم سینمایی «فرزند صبح» استفاده شد و در حقیقت موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) از جمله اسپانسرهای مالی این فیلم سینمایی بود که در زمان پخش فیلم اعتراضی به هدر رفتن بودجه مصروفی فیلم نکرد.
ضمن اینکه لهجه‌های به کار برده در این فیلم سینمایی نیز از جمله مواردی بود که به مذاق تماشاگرها و منتقدان خوش نیامد و کم و کاستی‌های بی‌شمار فیلم باعث شد تا تنها اثر نمایشی ساخته شده با موضوع زندگی «امام خمینی (ره)» در محاق بماند و هیچ استقبالی از فیلم و سازندگان آن نشود.
حال با توجه به اینکه این کارگردان در مواجه با فیلم سینمایی فرزند صبح که برشی از زندگی امام راحل بوده است و با توجه به زمان و بودجه‌ای که در اختیار داشته، این فیلم را در چنین سطح نازلی ساخته است، باید این سوال را پرسید که سریال زندگی شهید طهرانی مقدم به چه شیوه‌ای ساخته خواهد شد؟ آیا این کارگردان که کارنامه درخشانی در حوزه ساخت آثار زندگینامه‌ای ندارد، می‌تواند اثری در خور شأن این شهید گران‌قدر بسازد و یا مخاطبان خود را دوباره غافلگیر می‌کند و سریالی شبیه به فیلم سینمایی سن‌پطرزبورگ به خورد مخاطبان خود می‌دهد؟
این انتخاب درحالی در شبکه سه سیما روی ‌داده که کارگردان‌های بسیاری هستند که تا به حال موفقیت‌های خود را در تولید آثار نمایشی نشان داده‌اند و کارنامه بسیار درخشان‌تری از بهروز افخمی در تلویزیون دارند.
کلام آخر اینکه، مبادا سرانجام سریال زندگینامه شهید طهرانی مقدم به سرنوشت زندگینامه امام خمینی(ره) مبتلا شود.[/align]

[align=center][url=http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13901003001258]منبع خبرگزاری فارس[/url][/align]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
حالا سوال اينجاست اطلاعات پروژه باقي يا از دست رفته در مورد شهادت اين عزيز هم همينو بگم كه حسابي بدبخت شديم :applause:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[align=justify]
[color=darkred][b]غمی که در چهره حاج حسن وجود داشت[/b][/color]

[color=darkblue]حاج حسن واقعا بعد از شهادت شهید کاظمی برای من تکیه گاه بود، من همیشه در حاج حسن افسوسی در مورد شهید کاظمی می دیدم چون این دو مثل دو کبوتر عاشق همیشه با هم بودند .[/color]
به گزارش گروه «حماسه و مقاومت» خبرگزاری فارس، به عنوان یکی کسی که حاج حسن را همواره دوست داشت و افتخار آشنایی با ایشان را داشتم هیچ وقت فکر نمی کردم که روزی برسد درباره ایشان بتوانم سخن بگویم. وقتی خبر شهادت ایشان را دادند باورم نمی شد وهنوز نیز باور نمی کنم چون که خبر شهادت ایشان برای من سخت است، به خود تلقین می کنم که این اتفاق نیافتاده است وهنوز حاج حسن در بین ما است.
نمی خواهم بگویم که این خبر عینا مثل خبر شهادت پدرم برای من سخت بود ولی کمتر از آن نیز نبود.حاج حسن هروقت مرا می دید با مهربانی خاصی با ما برخورد می کرد و می گفت: محمد چطوری؟
هرکس حاج حسن را در آن حالت می دید فکر می کرد هرگز انرژی او تمام نمی شود. ما همیشه گرمای حضورشان را حس می کردیم، چون شهدا زنده هستند ولی ما آنها را نمی بینیم و من با شهادت پدرم این نکته را با تمام وجود درک می کنم.
خاطره ای از ایشان به یاد دارم؛ به هنگامی که با شهید کاظمی وحاج حسن به کوه رفتیم و چیزی که در کوه دیدم رابطه ای خارج از روابط کاری وسازمانی بود و واقعا رابطه ای عاشقانه بود و کلماتی از سر عشق بین آنان رد و بدل می شد. از کوه که بر می گشتیم حاج حسن وشهید کاظمی فاصله زیادی با یکدیگر داشتند، من کنار حاج حسن بودم وپدرم ته ستون بود وشهید کاظمی فریاد می زد: مخلصتیم حاج حسن و ایشان پاسخ می داد نوکرتیم حاج احمد و این صدای صمیمانه وعاشقانه در کوه می پیچید.
ویا روزی می خواستیم پیرامون عملیات محرم(سال 79 علیه منافقین) برای سالگرد شهید کاظمی مطلبی را آماده کنیم، اولین کسی که به ذهنم رسید حاج حسن بود، ایشان به من گفت این کار را نکن، این منافقان نامرد هستند و می خواهند انتقام بگیرند وچون الان دستشان به پدرت نمی رسد از تو وخانواده ات انتقام می گیرند و باید مواظب باشید.
واقعاٌ مثل پدر دلسوزانه مراقب ما بود، بالاخره ایشان درباره عملیات با ما صحبت کردند ولی بعد از پایان مصاحبه گفت فیلم ها را بده و برو، من گفتم این زحمات کشیده شده تا از آن استفاده کنیم، ولی ایشان آن نگرانی را مجددا ابراز کردند، آن موقع خیلی ناراحت شدم ولی بعدها دیدم ایشان چه دلسوز ونگران ما هستند که اتفاقی برای ما نیفتد ومن به این افتخار می کنم.
او هروقت مارا می دید می گفت: من نوکر حاج احمد بودم والان هرکاری از دستم برآید برایتان انجام می دهم.
در سفر کوهنوردی به الموت در مسیری که می رفتیم به جایی که می خواستیم نرسیدیم چون تاریک شده بود وهمه جا را مه فرا گرفته بود واحتمال گم شدن ما بود، نگرانی را در چهره ایشان می دیدم، ایشان اولین
نفر دسته بود و نگران بود بچه ها به دره بیفتند، در مسیر رفتیم تا به کلبه شکاری رسیدیم، چشمانم به
ایشان افتاد که دست درجیب خود کردند ودسته ای پول برداشتند وشروع به صلوات فرستادن کردند چون نیت کرده بودند که اگر به سلامت به مقصد برسیم صدقه دهند، ایشان پس از رسیدن به مقصد با روحیه خاص خودشان و پرشور گفتند: برای شادی روح شهدا صلوات.
یک بار حاج حسن با همسرشان به منزل ما آمدند، تقریبا یک سال بعد از شهادت شهید کاظمی، همیشه می گفت منزل شما نمی آیم مگر اینکه خبر خوبی از فعالیت هایم برای شما بیاورم، آن شب که آمدند فیلمی از فعالیت های جدیدشان برای ما گذاشتند که واقعا نشان داد فعالیت های شبانه روزی ایشان تاثیرگذار بود.
حاج حسن در هفته شهادت شهید کاظمی شهید شد یعنی هفت روز پس از ششمین سالگرد شهادت حاج احمد، وقتی خبر شهادت حاج حسن را شنیدم پشت فرمان بودم وبه شدت ناراحت ومتاثر شدم، من در مسیر بازگشت از اصفهان به تهران بودم وپس از تاکید صحت خبر در طول مسیر بشدت متاثر بودیم وآن لحظات برما سخت گذشت.
پس از شهادت پدرم حاج حسن همواره به ما روحیه می داد ودر برخوردش با ما وحتی در آغوش گرفتن صمیمانه اش احساس می نمودیم تنها نیستیم.
آخرین باری که حاج حسن را دیدم من کمی ناراحت بودم چون برای مباحث بزرگداشت شهید کاظمی با ما همکاری نمی شد وداشتم این موضوع را به حاج حسن می گفتم تا کمی آرام شوم، ایشان به من گفت:محمد هر کسی لیاقت کار کردن برای شهید کاظمی را ندارد.
حاج حسن واقعا بعد از شهادت شهید کاظمی برای من تکیه گاه بود، من همیشه در حاج حسن افسوسی در مورد شهید کاظمی می دیدم چون این دو مثل دو کبوتر عاشق همیشه با هم بودند وحاج حسن پس ازشهادت حاج احمد یک غمی در چهره اش بود، حاج حسن معتقد بود حاج احمد بعد از شهادتش هست وحضور دارد وحاج حسن نیز کارهای ایشان را ادامه می داد ومی گفت ما ایستاده ایم تا کارهایی را که حاج احمد به ما گفته انجام دهیم.

* محمد کاظمی فرزند سرلشگر شهید احمد کاظمی
* ویژه نامه صبح قریب

[color=olive]90/10/01[/color]
منبع: خبرگزاري فارس
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13900930001437
***********************

[color=darkred] به مناسبت اربعین شهید طهرانی مقدم
[b]مربی پدر موشکی ایران چه کسی بود[/b]
[/color]

[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901001190727_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13901001190727_PhotoL.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901001190727_PhotoL.jpg]لينك عكس[/url]
آیت الله سید علی لواسانی

[color=darkblue]مسجد کوچکی در سرچشمه تهران مرکز پرورش انسان های بزرگی شد که توانستند دنیا را تکان دهند. یکی از آنها شهید حسن طهرانی مقدم است.[/color]
به گزارش گروه «حماسه و مقاومت» خبرگزاری فارس، آیت الله سید علی لواسانی از جمله روحانیون هستند که توانستند با تربیت شاگردانی بزرگ، مردان نامداری را به انقلاب اسلامی معرفی نمایند. مسجد کوچکی در سرچشمه تهران مرکز پرورشی برای افراد نامدار و بزرگ شد که یکی از آنها شهید حسن طهرانی مقدم بود. این گفتگو در ویژه نامه اربعین این شهید(صبح قریب) منتشر شده است:
آیت الله سید علی لواسانی در سرچشمه تهران امام جماعت و مدیر مسجد و حوزه علمی های حضرت زیبت (س) و از علمای قدیمی و با ریشه تهران است. وی به گفته دوستان حاج حسن مربی آن شهید و دیگر بچه های محل بود یعنی مربی شهدا. آیت الله لواسانی می گوید:
«محل ما خیابان امیرکبیر، کوچه آمیزمحمود وزیر است. آنجا یک مسجد و یک حوزه علمیه داریم. خانه ما هم کنار مسجد است، ما وقتی می رفتیم برای نماز، کارهایی دیگر هم می کردیم. مثلا با نوجوانان کار می کردیم و برایشان برنامه داشتیم، یک گروه سرود هم درست کرده بودیم که در هنگامه انقلاب برای خودش بروبیایی داشت. مسجد پررونقی بود و بچه های خوبی در آن رفت و آمد می کردند، برخی که نمی آمدند کسی
را می فرستادم و می گفتم، بگویید آقای لواسانی کارتان دارد؛ به دنبال شان می رفتیم. الحمدلله آن نسل حالا سردار و سرتیپ و متخصص شده اند و برای خودشان بروبیایی دارند. خدا روشکر.»

[b]آیت الله لواسانی از خانواده شهید حسن تهرانی مقدم هم می گوید:[/b]
«3 برادر بودند؛ محمد آقا که خدا حفظ شان کند الان هستند، حاج حسن آقا که یگانه بودند و شهید علی، برادراینها. مادر خوبی و متدینی داشتند، خدا حفظ شان کند. اینها را آورد مسجد پیش ما. چقدر این
حاج حسن آقا با اخلاص بود. ما با اینها مانوس بودیم و برایشان کلاس گذاشته بودیم، برایشان احکام می گفتیم... چقدر بچه های خوبی بودند. و البته الان هم هستند.»

[b]حاج آقا لواسانی در مورد شهدای مسجد هم می گوید:[/b]
«اولین شهید؛ سعید موسوی بود و آخرین حاج حسن طهرانی مقدم. شهید حق طلب برادر همین سردار حق طلب هم از شهدای ماست. حسن محب علی هم بود.
یک بار حسن آقا آمد گفت برو لبنان. برایمان بلیت هم گرفته بودند؛ برادر من در لبنان است؛ من یادم نمی آید چه شد اما نرفتم، همیشه حواسش به ما بود، یعنی همه بچه ها اینگونه هستند، من انتظاری ندارم اما اینها لطف دارند.(یکی از بچه های مسجد که کنار حاج آقا نشسته می گوید که شما ما را نجات دادید، ما مدیون شماییم.)
و حاج آقا متواضعانه از او تشکر می کند. بی تکلف؛ سنت علمای راستین شیعه.

[b]از آیت الله لواسانی می پرسیم که آخرین بار کی شهید
مقدم را دیدید. در حالی که بغضش گرفته می گوید:[/b]
ما یک زمین خریده ایم برای ساختن حوزه علمیه خواهران. هر کس کمکی می کند. یک روز دیدم حسن آقا آمد. همین 2 ماه پیش بود انگار، بدون اینکه پیغام داده باشیم، آمد یک چک 30 میلیونی داد؛ گفتم این چیست؟گفت برای کمک به ساخت، حوزه. انگار با خبر شده بود. خیلی با هم حرف زدیم، بعضی هایش بماند. نمی توانم بگویم. درد دل کرد، روزهای آخرش بود خوب. من هم گوش می دادم.

[b]اصرار می کنیم حاج حسن به ایشان چه گفته است، آقای لواسانی گفت: بماند، نمی توانم بگویم.[/b]
درد دل کرد و رفت. به من گفت بلیت می گیرم برو لبنان و بعد مشهد. بعد از شهادتش خانم های حوزه وقتی فهمیدند آن روز کسی که آمده حسن طهرانی مقدم بوده، گریه می کردند. عجب گلی بود، با اخلاص، نماز اول وقتش ترک نمی شد. عجب گلی.

[color=olive]90/10/02[/color]
منبع: خبرگزاری فارس
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13901001000756
***********************

[color=darkred] به مناسبت اربعین شهادت پدر موشکی ایران
[b]سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم به روایت تصویر(4)[/b] [/color]

[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901001192852914_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13901001192852914_PhotoL.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901001192852914_PhotoL.jpg]لينك عكس[/url]
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم(نفر سمت چپ) در دوران نوجوانی


[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901001192853742_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13901001192853742_PhotoL.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901001192853742_PhotoL.jpg]لينك عكس[/url]
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم(نفر دوم از سمت راست) در دوران دفاع مقدس


[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901001192854602_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13901001192854602_PhotoL.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901001192854602_PhotoL.jpg]لينك عكس[/url]
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم(نفر اول از سمت راست) در دوران دفاع مقدس - در تصویر شهید شفیع زاده نیز دیده می شود


[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901001192855414_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13901001192855414_PhotoL.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901001192855414_PhotoL.jpg]لينك عكس[/url]
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم در دوران دفاع مقدس


[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901001192856227_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13901001192856227_PhotoL.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901001192856227_PhotoL.jpg]لينك عكس[/url]
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم(بالاترین فرد) در دوران دفاع مقدس


[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/1390100119285755_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_1390100119285755_PhotoL.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/1390100119285755_PhotoL.jpg]لينك عكس[/url]
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم در دوران دفاع مقدس


[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901001192857883_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13901001192857883_PhotoL.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901001192857883_PhotoL.jpg]لينك عكس[/url]
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم(در کنار آیت الله لواسانی) در دوران جوانی


[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901001192858680_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13901001192858680_PhotoL.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901001192858680_PhotoL.jpg]لينك عكس[/url]
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم(نفر اول از سمت راست) در دوران دفاع مقدس - در تصویر شهیدان عباس کریمی، مهدی باکری، مهدی زین الدین و احمدکاظمی نیز دیده می شوند


[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901001192859492_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13901001192859492_PhotoL.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901001192859492_PhotoL.jpg]لينك عكس[/url]
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم(نفر دوم از سمت راست) در دوران جوانی


[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901001192900320_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13901001192900320_PhotoL.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901001192900320_PhotoL.jpg]لينك عكس[/url]
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم در دوران دفاع مقدس


[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901001192901992_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13901001192901992_PhotoL.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901001192901992_PhotoL.jpg]لينك عكس[/url]
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم(نفر سوم از سمت راست) در دوران دفاع مقدس


[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901001192904492_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13901001192904492_PhotoL.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901001192904492_PhotoL.jpg]لينك عكس[/url]
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم(نفر اول از سمت راست) در دوران دفاع مقدس


[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901001192905305_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13901001192905305_PhotoL.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901001192905305_PhotoL.jpg]لينك عكس[/url]
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم(نفر اول از سمت راست) در دوران دفاع مقدس - در تصویر شهید شفیع زاده نیز دیده می شود


[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901001193825617_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13901001193825617_PhotoL.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901001193825617_PhotoL.jpg]لينك عكس[/url]
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم(نفر سوم نشسته از سمت راست) در دوران دفاع مقدس


منبع: خبرگزاري فارس
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13901001000788
و
http://www.farsnews.com/imgrep.php?nn=13901001000769
[/align]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[align=justify][color=darkred] به مناسبت اربعین شهادت پدر موشکی ایران/
[b]از مسجد زینب کبری تا بهشت[/b][/color]

[color=darkblue]شهید مقدم در مسجد زینب کبری پرورش یافته بود. حق این مسجد را باید در واکاوی شخصیت ایشان رعایت کنیم چرا که این شهدا خودشان می‌گفتند که مدیون این مسجد و آیت الله لواسانی هستند.[/color]
به گزارش گروه «حماسه و مقاومت» خبرگزاری فارس، سابقه دوستی احمد حق طلب وحسن تهرانی مقدم به دوران کودکی بر می گردد هنگامی که مسجد حضرت زینب(س) پایگاهی بود برای فعالیت جوانان و نوجوانانی که بعدها خود هر کدام در عرصه جهاد و شهادت به ستاره های درخشانی تبدیل شدند، آنچه در پی می آید خاطرات سردار احمد حق طلب در گفتگو با صبح قریب از سالها رفاقت و همرزمی با سردار شهید حسن تهرانی مقدم است.

[b]*علقه دینی و برادری[/b]
بنده ایشان را از 10 - 12 سالگی می‌شناختم. شهید حسن بر اساس مقتضیات کودکی و جوانی، اهل فوتبال بودند و بازی می‌کردند. بعد به واسطه مسائل فرهنگی و مذهبی مسجد زینب کبری دوستی‌های ما با هم بیشتر شد و جهت پیدا کرد.
بین ما یک علقه دینی و برادری بوجود آمد. آشنایی ما به سال‌های 53 و 54 بر می‌گردد. مسجد زینب کبری یک مسجد کوچکی بود که آیت‌الله لواسانی آن مرکز را برای تاثیر گذاری روی نوجوانان و جوانان محل اداره می‌کردند.
به نظر من این تخصص آیت‌الله لواسانی بود. دوراندیشی ایشان نتیجه‌اش در سال‌های آینده مشخص شد. دست‌پروده‌های آیت‌الله لواسانی اکثرا از افرادی هستند که الان هر کدام شخصیتی هستند برای انقلاب و نظام، که از جمله آن افراد شهید حسن طهرانی مقدم بود.
روش آقای لواسانی این بود که اصطلاحا با رفتارهای عاطفی، اخلاقی و زبان شناسی با روایت، حدیث و تجربه‌ای که داشتند روی نوجوان‌ها کار می‌کردند و آنها را جمع می‌کردند و فعالیت‌هایی در مسجد شکل می‌دادند.
ایشان با رفتار و برنامه ریزی‌ خوبشان بچه‌ها را در مسجد زمین گیر می‌کردند و بچه‌ها همه زندگی‌شان می‌شد مسجد زینب کبری.
یادم می‌آید بیشترین ساعت روز را آنجا می‌گذارندیم. این مسجد از لحاظ سنی طبقاتی بود. یعنی افرادی از سن 7 ساله تا 20 ساله در مسجد حضور داشتند که هر کدام عهده‌دار کسانی بودند که کوچکتر از آنها بودند. آیت الله لواسانی هدایت آن جماعت جوان را عهده دار بودند. هرجا که زندگی حاج مقدم را برجسته می‌بینم به نظرم نشأت گرفته از این مسجد است.
یعنی اگر دوستان در رابطه با خصوصیات رفتاری حاج حسن صحبت می‌کنند همه تحت تاثیر ویژگی‌های عبادی ایشان است.
شهید مقدم در مسجد زینب کبری پرورش یافته بود. حق این مسجد را باید در واکاوی شخصیت ایشان رعایت کنیم چرا که این شهدا خودشان می‌گفتند که مدیون این مسجد و آیت الله لواسانی هستند.
شهید طهرانی مقدم مقید بود به نماز اول وقت و خواندن زیارت عاشورا. سخاوت، فروتنی، تواضع ایشان خدای نکرده ظاهری نبود. زیرا اگر ظاهری بود در این 52 سال دستخوش تغیراتی می‌شد.
اعتقادات حاح حسن مانند درختی است که ریشه‌های عمیقی در دین و مذهب داشت. این اعتقادات باعث شده بود که این درخت کاملا محکم و صاف رشد کند. شهید حسن طهرانی مقدم صاف و استوار رشد کرده بود، آن هم به خاطر ریشه‌های عمیقی که در دین و مذهب و اعتقادات داشت.

[b]*شخصیت انقلابی حاج حسن[/b]
بخش دوم شخصیت حاج حسن تهرانی مقدم شخصیت انقلابی ایشان بود، در اصل شخصیت انقلابی‌اش هم در مسجد زینب کبری با همین فعالیتها شکل گرفت.
برای همین حاج حسن مستعد و مساعد شد برای اینکه بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب اسلامی راهی را پیدا کند که امام بزرگوار می‌خواستند.
حسن مقدم تا پایان عمرش هرگز ورزش را کنار نگذاشت، از جمله فوتبال را هر جایی که امکانش را پیدا می‌کرد به قول بچه‌ها گل کوچیک یا فوتبال را بازی می‌کرد. حسن توانایی خوب جسمی، ایشان به فوتبال و ورزش به عنوان وسیله نگاه می‌کرد.
شهید علی طهرانی مقدم هم در آن مسجد با همان روحیات رشد کرده بود. ایشان هم بچه فوق العاده آرامی بود که در عاشورا در منطقه سوسنگرد شهید شد.
در زمان جنگ که حسن طهرانی مقدم آمد به جبهه و به ما پیوست، از آبادان استارت موفقیتش زده شد و از این جا کارش را شروع کرد.
شهید حسن طهرانی مقدم فکر می‌کنم رشته اش ریاضی بود و از همان ابتدا که آمد جبهه روی خمپاره کار کرد. اولین شروع کارش با ادوات از آبادان، اوایل سال 60 بود که هنوز از محاصره آبادان در نیامده بودیم که ایشان کارش را با خمپاره شروع کرد.
از ویژگی های خوب حاج حسن این بود که زیاد از این شاخه به آن شاخه نپرید و یک کاری را که شروع می‌کرد تا اتمامش جلو می‌رفت. تا آن زمان عملیات‌های زیادی را ما شکست می‌خوردیم و این عملیات اولین عملیات موفق ما بود و وقتی حصر آبادن شکسته شد، آنجا اولین بار سلاح‌هایی را از عراقی‌ها غنیمت گرفتیم.
ما آماده می‌شدیم برای عملیات طریق القدس تا بستان را آزاد کنیم.
تا آن زمان سپاه یگان، تیپ و لشگر نداشت از عملیات طریق القدس یگان و غیره... شکل گرفت.
بعد از این عملیات هم از دشمن غنیمت گرفتیم. زمینه‌هایی پیش آمد که از این سلاح‌ها استفاده کنیم و حسن طهرانی مقدم در فاصله 2 ماه، هسته اولیه ادوات سپاه را با شهید حسن شفیع زاده تشکیل دادند.
بخش بزرگ تمرکز ایشان روی سلاح ادواتی بود و یک بخش دیگرش هماهنگی آتش بود. در عملیات طریق القدس ایشان هم هماهنگ کننده آتش بود و هم مسئول آموزش یگان.
حاج حسن از طریق القدس استارت توپخانه سپاه را زد و به همراه حسن شفیع زاده از پایه گذاران توپخانه سپاه بودند و تا قبل از عملیات فتح المبین یاد ندارم که سپاه توپخانه ای داشته باشد. عملیات فتح المبین از عملیات‌های شیرین دفاع مقدس بود. همت بلند از ویژگی‌های شهید حسن طهرانی مقدم بود.

[b]*پرورش نیروهای زبده[/b]
در اواسط جنگ بود که شهید مقدم برای راه اندازی یگان موشکی وارد عمل شد. همیشه به دنبال گسترش و توسعه بود. وقتی او وارد یگان موشکی سپاه شد، نقش استراتژیک‌اش را به نمایش گذاشت. هیچگاه متوقف نبود.
همیشه به دنبال حرکت به جلو بود. شاید به همین دلیل بود که پس از چند سال به دنبال گسترش علمی، تاکتیکی، ظاهری و تشیکلاتی یگان موشکی افتاد و در همین زمینه هم گمنام بود.
خدا را شکر شهید حسن در جهاد خودکفایی، نیروهای بسیار خوبی تربیت کرده است. ده ها نفر که شاید مثل او باشند.

[b]*ریشه های عمیق اعتقادی[/b]
اگر امروز داریم در مورد ویژگی‌های شخصیتی شهید والامقام مقدم سخن می‌گوییم باید بگوییم که این ویژگی‌ها ریشه در عشق به اسلام و اهل بیت(ع) دارد و تواضع، ایمان، پشتکار، عشق به ولایت، شهادت از ویژگی های طراز اول ایشان بود چرا که شهید مقدم اعتقادات عمیقی از همان دوران کودکی به اسلام داشت.
به معنایی، اسلام در ذره ذره وجود او حضور داشت. در مکتب اهل بیت(ع) عشق به اسلام و انقلاب را آموزش دید.
اینطور نبود که در سال 57 تحت تاثیر فضای هیاهو و هیجان و شور و نشاط انقلابی قرار گیرد و یا از آن متاثر باشد.
این عشق به اسلام و حضور در میدان انقلاب به دلیل ریشه های عمیق اعتقادی شان بود و می‌بینیم که امروز اگر شهادت در این سن نصیبشان شده است، قطعا عنایت خداوند به ایشان بود که اگر قرار بود حسن مقدم برود، چه زیبنده بود که با شهادت برود. خدا اینگونه به او عنایت کرد.

*ویژه نامه صبح قریب

[color=olive]90/10/03 [/color]
منبع: خبرگزاری فارس
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13901001000427
***********************
[color=darkred]
به مناسبت اربعین شهادت طهرانی مقدم
[b]روی اولین توپ غنیمتی نوشتم تقدیم به حاج حسن طهرانی مقدم[/b][/color]

[color=darkblue]حسن آقا در عرض 6 ماه طرح توپخانه سپاه را راه انداخت و غنایمی را که از عراق می گرفتیم ، سازماندهی می کرد. اولین توپ غنیمتی که ما به دست آوردیم بنده روی آن نوشتم تقدیم به مسئول توپخانه سپاه، حاج حسن طهرانی مقدم.[/color]
به گزارش گروه «حماسه و مقاومت» خبرگزاری فارس، علی اکبر ضرابی از دوستان بسیار قدیمی حاج حسن آقا طهرانی مقدم و از هم محلی ایشان است که همگی از بچه های مسجد حضرت زینب(س) وحسینیه محبان الفاطمه(س) روایت او از حسن روایت سالها عاشقی بین دوستانی است که از دوران کودکی در فضای عشق به اهل بیت(ع) بزرگ شده اند. این گفت‌و‌گو با صبح قریب در اربعین شهادت حاج حسن طهرانی‌مقدم صورت گرفته است.

[b]* هر وقت یاد او م یافتم افسوس می خورم[/b]
از سال 54 هم محلی بودیم. ما در خیابان سه راه امین حضور در خیابان ری زندگی می کردیم. هم تیمی فوتبال و هم جبهه ای و قبل از انقلاب دوران بسیار خوبی با هم داشتیم. قبل از شهادت کمتر همدیگر را دیدیم ولی دورا دور از احوال ایشان خبر داشتیم.در هر صورت روح حاح حسن طهرانی مقدم شاد. هر وقت یاد او می افتم افسوس می خورم.

از آقای ضرابی درباره شهادت وی و عکس العملش پرسیدیم. او به ما گفت:
خبر شهادت را یکی از دوستان به من زنگ زد و گفت خبر را شنیدی؟ ظاهرا حاج حسن آقا شهید شده اند و من آن لحظه تعجب کردم از این قضیه و از آن دوستم پرسیدم: چگونه؟ گفتند بعدا به شما می گویم. بنده از شنیدن این خبر هاج و واج ماندم. این جریان ضایعه بزرگ و غیر قابل باوری برای من بود. در لحظه شنیدن این خبر اول به یاد مادر
ایشان افتادم و طریقه دادن خبر شهادت ایشان به مادر بزرگوارشان و در همان لحظه یاد شهید علی طهرانی مقدم افتادم. زمانی که خبر شهادت ایشان را به ما دادند. گفتن خبر شهادت ایشان در آن زمان به مادر ایشان سخت بود. هر چند این خانواده یک شهید داده بود کمی گفتن این جریان برای آنها راحت بود.
اما در این زمان سال ها بعد از جنگ تحمیلی برایمان خیلی سخت بود. آن هم دادن خبر شهادت حاج حسن که خیلی به مادرشان نزدیک بودند. احساس کردم که این جریان برای حاج خانم سخت باشد و همش دعا می کردم که خداوند به آنها صبر عظیم و جزیلی بدهد. مانده بودم که چگونه می خواهند خبر را برسانند. بیشترین نگرانی بنده برای مادر ایشان بود. الان هم باورم نمی شود که شهید حسن طهرانی مقدم بین ما نیست. احساس می کنم ایشان در بین ما هستند.

[b]*هوشیاری خاص حاج حسن[/b]
وی در میان صحبت های خود با اشاره به خاطرات خودشان با حاج حسن تهرانی مقدم در زمان جنگ تحمیلی گفت: در آن زمان با حاج حسن تهرانی مقدم در آبادان بودیم و مسئولیت تخریب و جمع آوری مین را به ما سپردند. در آن زمان خیلی از افراد از جمله حاج حسن طهرانی مقدم و جمعی از دوستان ایشان همراه ما بودند، با حاج حسن آقا بودند. در حال رفتن از آبادان به سوسنگرد، حسن آقا ریاضی اش خوب بود و خیلی باهوش بودند. حسن آقا آنجا خمپاره را یاد گرفت. حسن آقا در عرض 6 ماه به جایی رسید که طرح توپخانه سپاه را راه انداخت و غنایمی را که از عراق می گرفتیم سازماندهی می کرد. اولین توپ غنیمتی که ما به دست آوردیم بنده روی آن نوشتم تقدیم به مسئول توپخانه سپاه، حاج حسن طهرانی مقدم.
بعد از عملیات بیت المقدس و آزاد سازی خرمشهر بود که به اتفاق حاج حسن طهرانی مقدم به سمت قرارگاه می رفتیم و آنجا ایشان طرحی را دادند.
همان جا حسن آقا گفت آقای ضرابی مسئول طرح و برنامه ریزی توپخانه است. و من در آن لحظه غافلگیر شدم و به او گفتم مسئولیت من چه هست.
اولین کاری که ایشان کرده و من یادم است، این بود که یک مرکز آموزشی درست کرد. ایشان برای این کار بچه هایی را انتخاب کرد، که خودشان دوست داشتند. ایشان با فشار کار نمی کرد. وی سازمانی درست کرد که ما نیرو آموزش می دهیم و او بتواند با آنها کار کنند.
حاج حسن یک هوشیاری خاصی داشت و در میان نیروها انگیز های ایجاد کرد. نیروها را آموزش داد و آهسته آهسته گلوگاه را گرفتند.
وی ظرف کمتر از یک سال سیستم توپخانه سپاه را راه اندازی کرد. اولین طرحهایی که نیروهای خودمان را پیشتیبانی می کردیم توسط ایشان بود.

[b]* در فکر قدرت نظام[/b]
وی با کمترین خطا کارهایش را انجام می داد، حسن آقا کارهایی می کرد که به بچه ها کمتر ظلم شود. او وقتی کار تحقیقاتی می کرد طراحی اش از خودش بود. به نظر بنده حاج حسن طهرانی مقدم احساس می کرد تا زمانی که می تواند باید در جهت پیشرفت این
مرز و بوم باید تلاش کند. او در فکر قدرت نظام بود و اینکه بتوانیم در مقابل دشمن بایستیم.
حسن طهرانی مقدم در مسیری می رفت که در مواقع لزوم به دشمن تو دهنی بزنیم. ما از خدا می خواهیم که مرگ ما هم همانند مرگ حاج حسن طهرانی مقدم اثر گذار باشد.
[color=olive]90/10/03 [/color]
منبع: خبرگزاری فارس
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13901003000277
***********************

[color=darkred][b] حیف بود اگر حاج حسن شهید نمی شد[/b][/color]

[color=darkblue]لحظه رفتن حاج حسن، با شناختی که از او داشتم حیفم می آمد ایشان شهید نشود. آن لحظه به او گفتم: خداحافظ حاج حسن، خوش به حالت، دست ما را هم بگیر.[/color]
به گزارش گروه «حماسه و مقاومت» خبرگزاری فارس، از خردسالی می شناختمش. از همان زمان یک سر و گردن از تمام بچه های محل بالاتر بود. اصلا جوان زمان خود نبود. وقتی کمی بزرگتر شد همه بچه های محل فهمیدند حسن حتی با برادرانش هم خیلی فرق دارد. این تفاوت در زمان جنگ بیشتر آشکار شد. بدون داشتن حتی یک توپ، فرمانده توپخانه شد. بدون داشتن یک موشک، فرمانده موشکی سپاه شد.
این بخشی از صحبت های محمدرضا وکیلی از دوستان و همرزمان و بچه های محل شهیدان علی و حسن
طهرانی با صبح قریب است که همچنین یکی از عکاسان صحنه های دوران دفاع مقدس نیز می باشد. آنچه در زیر میخوانید بخش از دل نوشته های اوست.

[b]* اسلام در وجود حسن مقدم نهادینه بود[/b]
از خاطراتی که از حسن طهرانی مقدم دارم این است که در محله ما همه جور افراد زندگی می کردند. بیشتر در
محله ما اراذل و اوباش بودند، قشر انقلابی هم بودند، اما در زمان قبل از انقلاب در سختی بودند. اما حاج حسن در همان سال های جوانی در پی کارهای مسجد و روحانیت بود که حضرت آیت الله آقا سید علی آقا لواسانی پدر روحانی ما بودند.
شهید طهرانی مقدم، فردی بود که اسلام در وجودش نهادینه بود. این جوری نبود که بعدها در او یک تحولی ایجاد شود، که اینگونه شده باشد برای او یک رشد طبیعی بود.
از شاخصه های دیگر وی که در ذهن بنده است. در فصل تابستان بود و ماه مبارک رمضان هم در تابستان بود، هوا هم خیلی گرم بود. من در همین خانه زندگی می کردم. البته من با شهید مقدم اختلاف سنی زیادی نداشتیم. بنده به واسطه گرما از صبح تا بعد از ظهر در اتاق می ماندم و با آب سرد دوش می گرفتم تا بتوانیم سختی را تحمل کنم تا
روزه بگیرم. حاج حسن آقا آن زمان با زبان روزه فوتبال بازی می کردند و بعد از ظهر و بعد از نماز برمی گشت و می رفت و استراحت می کرد و یک افطاری می کرد و باز دوباره فردا هم همین گونه بود.

[b]*پشتکار ومقاومت حسن[/b]
شهید حسن طهرانی مقدم فرد مقاومی بود. این مقاومت و پشتکار را بنده در هیچ کس تا به حال ندیدم چون ایشان در مقاومت یک فرد منحصر به فرد بودند. ایشان در آن سال های گرم، هم روزه اش را می گرفت هم ورزش اش را انجام می داد. فکر می کنم آن زمان تیم محله ای داشتند به نام تیم پرستو. بعد انقلاب شد و جنگ تحمیلی شروع شد. بنده و حاج حسن در جنگ تحمیلی و بچه ها از یک قسمت رفتند جبهه، همزمان نبود. هر کدام با یک فاصله زمانی رفتیم که در جنگ تحمیلی و در عملیات فتح المبین به هم رسیدیم.

[b]*تطبیق آتش[/b]
ما قبل از او رفته بودیم و هم چنین ایشان در یک منطقه دیگر بود و با حاج احمد آقا و حاج حسن مقدم، حاج احمد آقا مسئول تخریب تیم تیپ های کربلا بود اگر اشتباه نکنم. در آن زمان حاج حسن مسئول تطبیق آتش بود. من در آنجا نیروی حاج حسن آقا بودم. بعد از عملیات فتح المبین به واسطه غنیمت هایی که گرفتیم صاحب توپخانه شدیم و حاج حسن آقا بواسطه دانشی که در این زمینه داشت فرمانده توپخانه شد و سپس
فرمانده توپخانه کل سپاه شد. در عملیات فتح المبین یک کار برای خودم پیش آمد. شب عملیات یکی از پرسنل یگان ها(آرایش ما تلفیقی بود، ما و ارتش با هم بودم) آن بنده خدا گذاشت و رفت و حاج حسن آمد کنار من و M113 که در آن زمان من خودم مسئول 3 تا M113 بودم. دیدم دم ستون ایستاده. گفتم: چرا حرکت نمی کنیم؟ گفت فلانی فرار کرده. گفت بیا پایین M113 ارتش را ببر، من به، شهید مقدم گفتم نمی
توانم. گفت چه فرقی می کند برای شما

[b]من در پاسخ به شهید مقدم گفتم دوست دارم وقتی که شهید می شوم[/b]
در لباس سپاه باشم . بعد رو کردند به من و گفتند اگر در این فکر هستی پس برو، بیا پایین و برو. پس معلوم است که هنوز خودت را نتوانستی پاک کنی و درست کنی. شما در عقیده مشکل داری زمانی
که چنین اتفاقی افتاد سال 1360 بود. الان تقریبا 30 سال از آن گذشته است. بعد از اینکه حاج حسن چنین چیزی به من گفت، رفت اصلا لحظه ای صبر نکرد. آن لحظه خیلی به من فشار آمد. ایشان با آنکه در آن زمان از لحاظ سنی از بنده کوچک تر بودند از لحاظ درک و فهم از بنده بیشترمی فهمیدند. من به آن بنده خدایی که همراه من بود گفتیم بنشین پشت دستگاه و خودم رفتم M113 ارتش را برداشتم. یعنی در 30 سال پیش ایشان می فهمید دارد چه کار می کند. ایشان اخلاص را
درک کرده بود و مخلصانه می جنگید، برای رضای خدا می جنگید، حتی ظواهر خوب هم بر او تاثیر نداشت. این یکی از خاطرات بنده با شهید حاج حسن طهرانی مقدم بود.

[b]*آرامش ومتانت[/b]
شهید حاج حسن طهرانی مقدم، فردی بود که بسیار آرامش داشت، وقتی صحبت م یکرد اصلا اینجوری نبود که با کسی که صحبت می کند تندی کند، خیلی آرام بود. ایشان به مسائل بیت المال خیلی اهمیت می دادند.
شاخص های دین باوری از قبل از انقلاب در ایشان بود و انقلاب باعث تبلور این شاخص ها در وجود ایشان شد که اگر انقلاب نمی شد ما نمی توانستیم انسانهایی همچون حاج حسن را بیشتر بشناسیم. خصوصیاتی همچون نترس بودن، عظمت و پشتکار ایشان را نمی
توانستید ببینید.
فرق افرادی مثل حاج حسن، حاج احمد، شهید باکری و حاج همت این است که ایشان شجاعت و اخلاص را از قبل داشتند. دین باوری و سخت گیری به خود را از قبل داشتند.

[b]*ولایت پذیری شهید طهرانی مقدم[/b]
یکی از ثمرات انقلاب این بود که ولایت پذیری این مرد دیده شود. ایشان به وقت خیلی اهمیت می دادند. این خصلت خوب ایشان در خاطره ای که من با او داشتم برای من خیلی ثابت شده بود. روزی ما اهواز جلسه ای داشتیم. من بعد از پارک ماشین، متوجه شدم که ماشین کج پارک شده، برگشتم که درست کنم، ایشان خطاب به من گفت: چرا بر می گردی؟ این کار تنها 30 ثانیه وقت نمی گرفت. بنده اصرار به این کار داشتم. اما برای حاج حسن آن 30 ثانیه هم اهمیت داشت. و این برای من جالب بود.
تکلیف مداری بسیار خوبی داشت البته منظورم تکلیف مداری از جانب ولایت است. وی سلسله مراتب ولایی را به بهترین حالتی رعایت می کرد.
وی در پاره ای از سخنانش در رابطه با حاج حسن طهرانی مقدم گفت:

آن چیزهایی که در وجود ایشان قبل از انقلاب به عنوان ارزش بود که بعد از انقلاب متبلور شد و کامل شد. نمی توان گفت ارزش در ایشان بعد از انقلاب ایجاد شد. یکی دیگر از مسائل ایشان یادم می آید، فتنه ای
بود که در شمال بعد از پیروزی انقلاب در سال 57 اتفاق افتاد.

[b]*شناخت راه امام خمینی(ره)[/b]
شهید حسن طهرانی مقدم ابتدا امام را شناختند و به وی معرفت پیدا کردند بعد راه امام را شناخته و ادامه دادند. به نظر بنده ایشان از جانب مادر فوق العاده پشتیبانی مذهبی می شدند و از جانب مادر حلم بردند. وی دارای یک گوهر وجودی بودند. این گوهر وجودی ایجاد نمی شود مگر از لقمه پاک که بعد از نطفه پاک بوجود می آید.
آخرین باری که شهید مقدم را دیدم درهیأت محبان فاطمه زهرا (س) بود. ایشان به خانواده شهدای هیأت خودشان رسیدگی می کرد و به خانواده جانبازان اهمیت بسیارمی داد. ایشان یک صبوری در شنیدن داشت، کاملا به حرفها گوش می کرد.
ایشان خیلی به بیت المال اهمیت می دادند. به وقت و زمان، ایشان بسیار زیاد شجاع بود. بیشتر ارزشها در ایشان ذاتی بود. اینها بدست نمی آید مگر آنکه لقمه پاکی خورده باشد. ایشان با مردم لفظ قلم صحبت نمی کرد، مطلقا شوخی نمی کرد، خیلی خاکی بود. قالب وجودی اش بزرگ بود.

[b]*عدم تغییر در رفتار[/b]
حاج حسن طهرانی مقدم را اگر رها می کردند، هیچ اتفاقی برایش نمی افتاد، همانجایی که رفت و آمد داشت زندگی می کرد، لباسش تغییر نکرده بود. نوع رفتارش تغییر نکرد. قبل از انقلاب هم ایشان همین خصوصیات را داشت، اما سن و سالش کم بود. حاج حسن طهرانی مقدم فرد شاخصی بود.

وی در رابطه با لحظه وداع با پیکر شهید حاج حسن طهرانی مقدم گفت:
لحظه رفتن حاج حسن، با شناختی که از او داشتم حیفم می آمد ایشان شهید نشود. آن لحظه به او گفتم: خداحافظ حاج حسن، خوش به حالت، دست ما را هم بگیر.

[color=olive]90/10/03 [/color]
منبع: خبرگزاری فارس
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13901003000902
***********************

[color=darkred] به مناسبت اربعین شهادت پدر موشکی ایران
[b]سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم به روایت تصویر(5)[/b] [/color]

[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901003103030227_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13901003103030227_PhotoL.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901003103030227_PhotoL.jpg]لينك عكس[/url]
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم(نفر دوم از سمت چپ) در دوران دفاع مقدس - در تصویر شهید شفیع زاده نیز دیده می شود


[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/1390100310303170_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_1390100310303170_PhotoL.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/1390100310303170_PhotoL.jpg]لينك عكس[/url]
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم(نفر دوم از سمت راست) در دوران دفاع مقدس - در تصویر شهید شفیع زاده نیز دیده می شود


[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901003103031977_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13901003103031977_PhotoL.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901003103031977_PhotoL.jpg]لينك عكس[/url]
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم در دوران دفاع مقدس


[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901003103032867_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13901003103032867_PhotoL.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901003103032867_PhotoL.jpg]لينك عكس[/url]
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم(نفر دوم از سمت چپ) در دوران دفاع مقدس


[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901003103033774_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13901003103033774_PhotoL.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901003103033774_PhotoL.jpg]لينك عكس[/url]
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم در دوران دفاع مقدس


[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901003103035602_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13901003103035602_PhotoL.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901003103035602_PhotoL.jpg]لينك عكس[/url]
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم، فرمانده جهاد خود کفائی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی- در تصویر شهید احمد کاظمی نیز دیده می شود


[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901003103036508_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13901003103036508_PhotoL.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901003103036508_PhotoL.jpg]لينك عكس[/url]
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم، فرمانده جهاد خود کفائی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی


[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901003103037367_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13901003103037367_PhotoL.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901003103037367_PhotoL.jpg]لينك عكس[/url]
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم، فرمانده جهاد خود کفائی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی


[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/1390100310304086_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_1390100310304086_PhotoL.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/1390100310304086_PhotoL.jpg]لينك عكس[/url]
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم(نفردوم ایستاده از چپ)، فرمانده جهاد خود کفائی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی


[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901003103040992_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13901003103040992_PhotoL.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901003103040992_PhotoL.jpg]لينك عكس[/url]
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم، فرمانده جهاد خود کفائی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی- درتصویر شهید احمد کاظمی دیده می شود


[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901003103041914_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13901003103041914_PhotoL.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901003103041914_PhotoL.jpg]لينك عكس[/url]
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم، فرمانده جهاد خود کفائی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی


[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901003103042774_PhotoL.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_13901003103042774_PhotoL.jpg[/img][/url]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/13901003103042774_PhotoL.jpg]لينك عكس[/url]
سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم، فرمانده جهاد خود کفائی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

[color=olive]90/10/03[/color]
منبع: خبرگزاري فارس
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13901003000372
و
http://www.farsnews.com/imgrep.php?nn=13901003000325

[i][color=violet][size=9]ببخشيد كه ارسال متوالي دادم. امكان ويرايش نبود[/size][/color][/i][/align]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
این مطلب جالبه تقریبا یک شمه ای از سیر تحول سیتم موشکی ایرانه(مصاحبه طولانیه واسه همین بصورت لینک میزارم)
http://www.taamolnews.ir/fa/news/7857/آرزويش-اين-بود-که-به-سامانه‌ی-موشکی-دست-پیدا-کنیم-که-رژیم-غاصب-اسرائیل-را-مورد-هدف-قرار-دهیم

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط MR9
      موقعیت قرارگاه مرکزی منافقین :
       
      در 90 کیلومتری شمال بغداد ،پس از عبور از شهر "الخالص" به "قرارگاه  اشرف" خواهید رسید.این پادگان با وسعت6 در 8کیلومتر مربع تا سال 1365 هجری شمسی تحت عنوان "معسگر الخالص الخاص" محل استقرار یکی از تیپ های گارد ریاست جمهوری صدام حسین بود.این پادگان از شمال به انبارهای بزرگ مهمات و تسلیحات و یک روستای کوچک عراقی،از شرق به یک فرودگاه متروکه،از جنوب شرق به روستای "شیخ شنیف" ، از جنوب به یک مرکز مرغداری و از غرب به جاده بغداد- کرکوک محدود شده است."اشرف بزرگ" 12*10 کیلومتر مربع است  که پادگان اشرف و زمین های اطراف آن را شامل می شود.
       
        
       
       
       
       
      پس از اخراج مسعود رجوی به عراق و ملاقات او با صدام حسین ، این پادگان بطور کامل تحویل گروهک منافقین  شد و  آنها پایگاه های خود در سلیمانیه و کرکوک را جمع آوری کرده و از سال 1366 هجری شمسی تحت عنوان به اصطلاح "ارتش آزادیبخش ملی " در این محل تجمع کنند.
      در کیلومتر 90 جاده قدیم بغداد-کرکوک انشعابی از قسمت شرقی، شما را به درب اصلی پادگان اشرف هدایت خواهد کرد.شمال و جنوب این جاده آسفالته و فرعی محل استقرار 2 گردان ارتش صدام حسین ،گروهان رادار،گروهان موشکی پدافند هوایی و مقر سازمان استخبارات صدام حسین است که در نزدیکی ورود به پادگان قرار دارد.از سال 1365 شمسی تا زمان سرنگونی صدام  حسین ،نقش این نیروها پدافند هوایی،حفاظت بیرونی و کنترل ورود و خروج به پادگان اشرف بود .
       
       
        
       
       
      مرصاد ، کمینگاه منافقین 
      ببرها وارد می شوند :
       
      اگر چه نیروی های مسلح جمهوری اسلامی ایران ( ارتش  جمهوری اسلامی ایران ، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی  ، بسیج و..)  در جریان عملیات مرصاد ، شکست سنگینی بر پیکره گروهک منافقین وارد آورد ، بازماندگان فرقه رجوی ، مجدداً نیروی های باقی مانده خود را در قرارگاه های  متعدد خود در عراق ، جمع آوری و با حمایت رژیم بعثی ، فعالیتهای خود را از سر گرفتند . اما بدنبال شکست مفتضحانه رژیم بعثی حاکم بر بغداد در مقابل تهاجم گسترده نیروهای ائتلاف به منظور بازپس گیری کویت در ماه مارس 1991 و بغرنج شدن وضعیت در این کشور که همراه با بروز تشنجات و حرکتهای مسلحانه در شمال و جنوب آن گردید ، باعث شد تا گروهک منافقین  با یک بن بست غیر قابل تصور مواجه گردد .
       
       

       
       
      به همین دلیل ، تروریستهای مسلح این گروهک ، دست به تحرکات جدیدی در داخل خاک ایران زده و در یکم آوریل 1991 ، با استفاده از شرایط حاد منطقه ، یکسری اقدامات مسلحانه تروریستی  در غرب ایران ، بویژه ارتفاعات استان کرمانشاه  را رقم زدند که موجبات به شهادت رسیدن صدها نفر از شهروندان کرد ساکن در این منطقه را فراهم آورد .
      بنابراین در پاسخ به شرارتهای این گروهک تروریستی ، در بامداد روز 5 آوریل ، نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران  با استفاده از 9 فروند جنگنده- بمب افکن F-4E ، جمعی پایگاه سوم شکاری (TFB-3)  یک ضربت اساسی را به پادگان اشرف که قرار گاه مرکزی این گروهک بشمار می رفت ، وارد آورد که درعمق 80 کیلومتری داخل خاک عراق و در 28 کیلومتری شمال شهر  خالص  قرار داشت . 5 دقیقه بعد از این حمله ، 9 فروند جنگنده- بمب افکن F-5E جمعی پایگاه چهارم شکاری (TFB-4) بقیه تاسیسات این قرار گاه را با مهمات سنگین مورد حمله قرار دادند که براساس اطلاعات منتشر شده ، تلفات گسترده ای را موجب گردید .
       

       
       
      با این حال ، در جریان این حمله غافلگیرانه  ، خدمه یکی از فانتوم های شرکت کننده ( سریال 6688-3) موفق به اجرای صحیح مانور POP-UP نگردید و هر دوخدمه مجبور به اجکت شده و توسط شبه نظامیان مستقر در منطقه  بازداشت و بسرعت به دولت عراق تحویل داده شدند
       
       

       
      بقایای فانتوم ساقط شده نیروی هوایی به سریال 6688-3
       
       
      در شمال عراق ، دولت ترکیه که سالهاست در حال جنگ غیر رسمی با شورشیان حزب کارگران کرد که به شکل محرمانه از حمایتهای اطلاعاتی و تسلیحاتی دولت وقت عراق بهره می برد ، قرار داشت ، به منظور سرکوب این شورشیان ، چندین عملیات رزمی را در امتداد مرز با ایران ، طراحی و اجرا نمود .
       

       
       
      در جریان این عملیات رزمی ، فانتوم های  نیروی هوایی ترکیه بارها و بارها حریم هوایی ایران را مورد تجاوز قرار داده و نقض نمودند و در این سو ، در موارد متعددی  ، رادار مراقبت منطقه ، هشدارهای لازم را به ترکها ارسال نمود ولی علی الظاهر نیروی هوایی ایران هرگز عملیات رهگیری را اجرا ننمود . این مساله  را می توان بدین دلیل تشریح نمود که  تایگرهای مستقر در پایگاه دوم شکاری ،اگر چه بسیار سریع تر از فانتوم های ترک بودند اما بدلیل اینکه  تیم های ضربتی نیروی هوایی ترکیه توسط جنگنده های F-16C این نیرو  اسکورت می شدند ، حضور تایگر عملاً بی اثر بشمار می رفت . به همین علت ، فرماندهی وقت نیروی هوایی ایران تصمیم گرفت تا سازمان رزم پایگاه دوم شکاری را با اعزام جنگنده های MIG-29 که به تازگی از اتحاد شوروی تحویل گرفته شده بودند ، تقویت نماید .
       
       

       
       
      اعزام فالکروم های تهرانی  ، اگر چه در ابتدا به شکل موقت به این پایگاه مامور شده بودند ، اما با تغییر شرایط ، این استقرار به شکل دائمی در آمد و اسکادران 22 تاکتیکی نیروی هوایی (TFS-22) با حضور میگ های روسی تشکیل گردید و از آن سو ، تمامی  تایگرهای موجود در این پایگاه (F-5E) به اسکادارن 21 تاکتیکی (TFS-21) انتقال یافتند .
       
      با فروکش کردن آتش جنگ در آسیای جنوب غربی ، شرایط تقریباً به حالت عادی بازگشت ، اما این آرامش زیاد بطول نیانجامید ، چرا که در سال 1994 ، گروهگ منافقین مجدداً با اعزام تیم های ترورویستی بداخل کشور ، به شکل منظم دست به تخریب ، ترور مردم عادی و شماری از مقامات ارشد نظامی و غیر نظامی  زدند .
       
       

      سپهبد شهید صیاد شیرازی 
       
       
      د رنتیجه نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران ، مجدداً ماموریت یافت تا حملات هوایی خود را علیه قرارگاه مرکزی این گروهک در داخل خاک عراق ، از سر بگیرد .
      این ماموریت کمتر شناخته شده ، توسط یکفروند جنگنده- بمب افکن F-5F و سه فروند جنگنده – بمب افکن F-5E جمعی پایگاه دوم شکاری در 9 نوامبر 1994 اجرا گردید . در این حمله جمعاً 16 تیر مهمات هوا به زمین مارک-82 به روی هدف حمل شد و پرنده های رزمی با موفقیت کامل و بدون خسارت جانبی ، ماموریت خود را به انجام رساندند .
       
       

       
       
      اما بدلیل اینکه این حمله غافلگیرانه  در داخل محدوده موسوم به منطقه پرواز ممنوع (NO FLY ZONE) شمال عراق که توسط ایالات متحده و بریتانیا حفاظت می گردید ، انجام شد ، به محض اطلاع از وقوع این حمله ، 20 فروند جنگنده  متحدین شامل  جنگنده – بمب افکن های F-16  و F-15 نیروی هوایی ایالات متحده به منظور رهگیری این دسته پروازی از پایگاه های خود واقع در خاک ترکیه به پرواز در آمدند که با توجه به پایان ماموریت دسته رزمی نیروی هوایی ایران ، برخوردی میان این دو پیش نیامد . 
       

       
       
       
      پی نوشت :
       
      1- پلان های رزمی ارائه شده در این تاپیک در سطح وب وجود ندارد و توسط مترجم طراحی شده است 
      2-  در این انجمن ، بیشتز از حماسه های گردان های تامکت و فانتوم گفته شده ، باشد که  این تاپیک گوشه ای از حماسه های تایگرهای مظلوم نیروی هوایی که تلفات قابل توجهی را هم در جنگ تحمیلی متحمل شده است ، بیان نماید .
       
       
       
      منبع : با اندکی تصرف ، IRANIAN TIGERS AT WAR  BY BABAK TAGHVAEE
       
       
        این مجموعه با صرف زمان ترجمه  شده است ،
      بنابراین ، هر گونه برداشت با ذکر منبع (MILITARY.IR) خواهد بود . 
      در غیر اینصورت ، برداشت کننده  ، عرفاً و شرعاً ، مسئول خواهد بود .
       
       مترجم : MR9      
    • توسط Phantom3
      موشکDelilah یک موشک الکترو اپتیکال می باشد که در اسرائیل و توسط صنایع نظامی این رژیم (IMI) به منظور هدف قرار دادن اهداف متحرک و غیر متحرک ساخته شده است.موشک Delilah نام سری موشک های گوناگون اسرائیل می باشد که توسط IMI ساخته شده اند.این موشک در اصل به عنوان یک تله هوایی ساخته شده بود، اما در دهه 1990 نوع تهاجمی و ضربتی از این موشک عرضه شد که توسط F-16 ها و F-4E های آپگرید شده ، که نقش جنگنده های هجومی را ایفا می کردند ، استفاده می شد.نوع ضد رادار این موشک از نوع هواپرتاب می باشد. این گونه از نیمه دهه 60 میلادی وارد خدمت شد. وظیفه این نمونه یافتن سایت های راداری در هنگامی بود که این رادار ها در حال کار بودند و با این کار آنها را یافته و نابود می کرد.

      Delilah-1
      این گونه از نوع هواپرتاب می باشد و در رده موشک های کروز قرار می گیرد . این موشک دارای یک موتور توربو جت بود و این موتور توربوجت به آن این امکان را می داد تا با درنگ کردن درست به خوبی هدف قرار دادن اهداف متحرک ، اهداف با استتار بسیار خوب را نیز مورد هدف قرار دهد.که این ویژگی این موشک را به یک موشک ایده آل برای نابودی سایت های سام تبدیل کرده است.این موشک دارای بردی برابر 150 کیلومتر است و توانایی نابود اهداف ، چه دریایی و چه زمینی را دارد.هدایت خودکار به کار رفته درآن به خوبی سیستم های هدایتی INS/GPS می باشد که به موشک امکان انجام ماموریت های خود اتکا را می دهد.این موشک توانایی تطبیق با سرهای جنگی گوناگون را دارد و نیز می تواند توسط بسیاری از هواگرد ها حمل شود.این موشک توانایی شلیک از هواگردها ، بالگردها یا لانچر های زمینی را دارد. اندازه جمع و جور این موشک به آن این امکان را می دهد که توسط بالگردهای سیکورسکی UH-60A و SH-60B حمل شود.این موشک سر جنگی کوچک ولی موثر حمل می کند که به آن امکان هدف قرار دادن و نابودی اهداف با کمترین خطر را می دهد.این موشک نخستین بار توسط اسرائیل در جولای و آگوست 2006 ، یعنی درجنگ با لبنان، استفاده شد.این موشک در این جنگ توسط F-16D پرتاب می شد.



       
       
       
      Delilah-2
      این موشک با سرمایه گزاری چین درحال توسعه و ساخت توسط اسرائیل می باشد .این موشک از موتور Bet Shemesh Sorek 4 استفاده می کند که تراستی معادل 800 پوند ایجاد می کند. این ویژگی به موشک این امکان را می دهد که برد بیشتر و سر جنگی بزرگتری داشته باشد.




      Delilah-GL
      این موشک یک موشک زمین پرتاب می باشد که در اصل نوع تغییر یافته موشک کروز Delilah است و بردی معادل 250 کیلومتر دارد که ممکن است برد واقعی آن نباشد ، یعنی امکان دارد این موشک بردی بیش از 300 کیلومتر داشته باشد .
      این موشک با سر انفجاری متعارف 30 کیلوگرمی مسلح می شود اما توانایی حمل انواع دیگری را نیز دارد. این موشک توسط GPS هدایت می شود و توانایی گشت در منطقه جنگی را قبل از تایید هدف دارد.

      مترجم :Phantom3
      استفاده از این مطلب تنها با ذکر نام مترجم و لینک به سایت Military.ir مجاز می باشد.
    • توسط worior
      بسمه تعالی
       
       
      عین الاسد، پایگاهی که باید انهدام کامل را تجربه میکرد.
       

       
       
      مقدمه
      آنچه پیوسته در اخبار و تحلیل های غربی پیرامون ایران میخوانیم، بدون غلو کردن، این است که ایران در منطقه پروکسی هایی دارد که از دید آنها هم تروریست و آدم کش هایی خون آشامند، که به صغیر و کبیر، نظامی و غیر نظامی رحم نمیکنند، گویی که این تروریست ها مدتی در فضا زندگی میکرده اند و ایران این بیگانگان فضایی را برای مقابله با ایالات متحده که در همسایگی خودش قرار دارد به کره زمین آورده  و حق حاکمیت این کشور در همسایگی خویش در ایالت های عراق و افغانستان و ولات عربی خلیج فارس را نقض نموده است. بنابراین لازم است تا با اقدامات بی ثبات کننده رژیمی که خود نیز بر ایالت ایران به غضب و با خشونت و تروریسم حاکم شده و البته با همین پروکسی های تروریست اش بشدت مقابله نمود، آنهم با هر ابزاری، اقتصادی، نظامی، فرهنگی، سیاسی و ... گذشته از این دلایل بسیار محکم برای مقابله با ایران و شیعیان!، آمریکا دلایل اقتصادی محکمتری برای حفاظت از ایالت عراق دارد و آنهم نفت است که به حساب بنده با صادرات حدودا سالانه 80 میلیارد دلار نفت توسط عراق، این کشور اگر تمام فروش نفت خود را به ایالات متحده واگذار کند، میتواند هزینه 7 هزار میلیارد دلاری که آمریکا برای حفظ امنیت مردمش در عراق کرده جبران کند، البته پس از 90 سال.
      با این کمدی سیاه در مقدمه، سری به واقعیت های نظامی روی زمین بزنیم، موقعیت جئو استراتژیک عین الاسد. پایگاهی در مرکز عراق، 160 کیلومتری غرب بغداد در استان الانبار و در فاصله 300 کیلومتری از مرز ایران، با عنوان اصلی عربی القاعده الجوی القادسیه. یکی از 5 ابر پایگاه هوایی عراق در زمان صدام که در سال 1975 و با درس گرفتن از نبردهای اسراییل و اعراب بدست پیمانکاران یوگوسلاویایی با هزینه 280 میلیون دلار آمریکا ساخته شد. از خصوصیات این پایگاه مجهز بودن آن به شلتر های نگهدارنده هواپیما در برابر بمباران هوایی و پیشرفته ترین هواپیمای وقت یعنی میگ های 25 ساخت شوروی بود.
      در جنگ 2003 آمریکا بر علیه عراق، این پایگاه توسط نیروهای استرالیایی ائتلاف اشغال شد، و تا 2011 تبدیل به بزرگترین پایگاه نظامی نیروهای ائتلاف آمریکایی در غرب بغداد گشت. علت این امر نزدیکی به بغداد، قرارگیری در پشت رودخانه فرات، نزدیکی به مرز سوریه و همچنین وجود امکانات فراوان رفاهی در آن یاد شده است، در کنار نظامیان آمریکایی این پایگاه محلی برای نشست و برخاست ایرفورس وان، یا همان هواپیمایی اختصاصی دولت فدرال آمریکا که برای جابجایی ریاست جمهوری استفاده میشود بوده است. این پایگاه پذیرای روئسای جمهور و وزرای آمریکایی، جرج بوش، اوباما، ترامپ، جان بولتون، رابرت گیتس، کاندولیزا رایس، پیتر پیس، و از همه اینها مهمتر چاک نوریس وملانیا ترامپ بجای فرودگاه بین المللی بغداد بوده است. ترامپ در پرواز مخفیانه خود به این فرودگاه از ناراحتی رفیق قلدرش بولتون بخاطر خاموش کردن همه چراغ هوای هواپیما و بستن همه پنجره ها شکوه نموده.
      در زمان جنگ عراق این پایگاه محل استقرار نیروی اعزامی تکاوران دریایی دوم آمریکا به همراه چند اسکادران هوایی بود و تا سال سپتامبر  2011  که آخرین نیروهای بجا مانده از آن تخلیه شدند، عملا در آن سال بسته شد. تا اینکه مجدد در سال 2014 و شکل گیری ائتلاف آمریکایی مقابله با داعش، فعالیت این پایگاه با استقرار تکاوران دریایی آمریکا به همراه جنگنده های اف 18 مجددا آغاز شد و تاکنون ادامه دارد.
       
      چرایی اهمیت این پایگاه از نظر نظامی
      اهمیت اصلی این پایگاه که از لحاظ جئو استراتژی نظامی کمتر به آن پرداخته شده است، قرار گیری آن در مرکز یک حمله احتمالی از سوی رژیم صهیونیستی به سمت ایران است، آنقدر نزدیک به مرکز که اگر خطی راستی از تهران تا تلاویو بکشیم از روی این پایگاه عبور خواهد کرد:
       

       
      در همه نقشه ها و تحلیل های مختلفی در سراسر نت از تحلیل گران و اندیشکده مختلف مطالعات نظامی و راهبردی بدست آوردم، همین خط که کوتاه ترین مسیر ممکن است به عنوان کریدور اصلی پرواز جنگنده های صهیونیستی به سمت ایران و بالعکس مسیر پاسخ احتمالی از سوی ایران بدان اشاره شده است.
      حمله ای که در بسیاری از سناریوها موفقیت آمیز بودن آن به حضور تعداد وسیعی از هواگردهای رادار گریز، بمب افکن های بزرگ همراه با بمب های سنگرشکن و یا حملات با استفاده از موشک های بالستیک با سرهای جنگی هسته ای کم توان براورد شده است. ایالات متحده خود نیز در تهمید برای حمله احتمالی به تاسیسات هسته ایران، اشکال مختلفی از تسلیحات سنگر شکن مانند بمب 2.5تنی GBU-28  و بمب سنگین 13 تنی MOAB برای نفوذ به عمق 40 متری و بونکر های زیر زمینی طراحی کرده است، رها سازی چنین بمب های بسیار سنگینی مستلزم حضور بمب افکن در نزدیکی اهداف زمینی بصورت پنهانکار یا در نهایت اسکورت و پشتیبانی هوایی با تعداد بسیاری از جنگنده های مختلف به منظور ایجاد امنیت هوایی برای مهاجمین و انهدام همزمان شبکه های پدافندی ایران است. این حمله با این وسعت برای سرزمین های اشغالی که در فاصله 1300 کیلومتری در خط مستقیم از مرزهای ایران قراردارند (دست کم نزدیک به 3 تا 5 هزار کیلومتر عملیات پروازی یک هواگرد) حجم عظیمی از عملیات هوایی، شناسایی، سوخترسانی، پشتیبانی و همچنین امداد و نجات خلبانان در دوردست احتیاج دارد و بدین منظور زیرساخت های بسیاری در اطراف ایران برای پوشش چنین حمله ای نیاز است تا در صورت بروز نقص فنی، اقدام تقابلی پدافند و نیروی هوایی ایران در تعقیب و ضربه متقابل، تمهیدات لازم را پیش بینی کرده باشد.
       

       
      در یک اقدام هوایی برای طرح ریزی عملیات، مسافت نخستین فاکتوری است که به آن توجه میشود، مسافت و مسیر پرواز تعیین کننده میزان و چگونگی مدیریت مصرف سوخت و سوخترسانی، مقدار مهمات قابل حمل و میزان سنگینی وزن جت ها، پیچیدگی عملیات جمینگ و طرح و نقشه های مختلف برای مسیرهای هوایی ست. بدیهی است که یک حمله موفق بهتر است با کمترین میزان سوخت برای هر هواپیما و حجم مهمات زیاد، با تعداد کمتری از هواپیما تعداد کمتری از پرواز و مسیری کوتاه تر انجام شود. پرواز دسته های بزرگ، امکان غافلگیری را از بین میبرد، احتمال موفقیت پدافند حریف و تلفات هواگرد های مهاجم را بیشتر میکند، از طرفی مسافت های طولانی به مقدار سوخت بسیار بیشتری نیامندند که سبب میشود تا چند مرحله سوختگیری هوایی و در هر مرحله افزایش ریسک اتفاق افتد. مسیر طولانی و سوخت زیاد باعث قابلیت کمتری در حجم و تعداد بمب ها نسبت به هر جنگنده و یا بمب افکن می شود و احتمال موفقیت حمله را کمتر کرده و تعداد پروازهای لازم را بیشتر میکند. اگر به تجربه های نیروی هوایی بنگریم، نزدیک ترین تجربه در دسترس عملیات غرور آفرین حمله به اچ 3 توسط نیروی هوایی ایران در یک پرواز 3500 کیلومتری ست. گفتنی ست رادارهای پدافند عراق به مدت 67 دقیقه جنگنده های ایران را در کنسول های خود مشاهده کرده اند، اگر عراقی ها و ترکها جنگنده های ایران را بجای یکدیگر اشتباه نگرفته بودند، هر لحظه نیروی هوایی عراق یا ترکیه میتوانست جلوی ادامه حمله و یا بازگشت جنگنده ها به مبدا خود را بگیرد و تلفات سنگینی به نیروی هوایی کشورمان نیز وارد کند. فرماندهان وقت نیروی هوایی ایران بدلیل طولانی بودن مسیر پرواز، پایگاه هوایی پالمیرا در سوریه را به عنوان موقعیت اضطراری برای فرار جنگنده ها در صورت وقوع اقدام متقابل عراق در بستن مسیر بازگشت و یا بروز نقص فنی تدارک دیده بودند. سوخترسان های ایرانی از فرودگاه دمشق برخاستند تا در ارتفاع 100 متری از سطح زمین که مشابه ارتفاع پروازی یک موشک کروز است دوبار در رفت و برگشت در فاصله مرزهای هوایی عراق و سوریه به فانتوم های ایرانی سوخترسانی کنند، چنین عملیات پیچیده و بی نظیری که در دنیا تکرار نشده است،  با استفاده از 4 مرتبه سوخترسانی، 2 مرتبه در دور دست و خاک دشمن، دو مرتبه در آسمان ایران (ارومیه) به همراه عملیات الکترونیک و فریب هوایی وسیع برای گول زدن پدافند و نیروی هوایی عراق و ترکیه انجام شد.
       
      نقشه عملیات هوایی H3
       

       
       
      مشابه همین تمهیدات نیز برای هر حمله هوایی، نیاز است، گرچه جنگنده های امروزی نسبت به دهه 60 از بهره وری و قابلیت حمل سوخت بسیار بهتری بهره مند هستند، منجمله جنگنده های رژیم صهیونیستی، افزون بر آن امکانات پنهانکاری و تقابل الکترونیک پیشرفته تری را در اختیار دارند، و چنین مزایایی باعث میشود تا بتوانند از مسیر های کوتاه تر و مستقیم تر طرح عملیات را پیاده سازی کنند. اما همچنان تمهیدات برون مرزی نظیر پایگاه های هوایی و موقعیت های سوختگیری هوایی و شناسایی هوابرد در نزدیکی مرزهای ایران برای صهیونیست ها در صورت طراحی یک حمله به تاسیسات هسته ای ایران الزامی است و هیچ عملیاتی بدون پیش بینی چنین امکاناتی اجرایی نخواهد بود.
      اما چرا از دید من عین الاسد، در چنین حمله ای نقش بسیار وسیعی میتواند داشته باشد، موارد بسیاری را میتوان برشمرد، نخست، پشتیبانی هوایی، نظیر همان نقشی که پایگاه هوایی پالمیرا و فرودگاه دمشق در فراهم آوردن امکان نشست و برخاست اضطراری برای ایران در حمله به اچ3 فراهم آورد، دوم بستن دست ایران در تعقیب جنگنده های صهیونیست در آسمان عراق، سوم مشارکت مستقیم در حمله به تاسیسات هسته ای ایران بدلیل نزدیکی بسیار به مرزهای ایران در صورتی که آمریکا بخواهد خودش اقدام کند، چهارم ایجاد امکان رهگیری موشک های بالستیک شلیک شده از سوی ایران و فراهم ساختن هشدار زودهنگام برای اسراییل و یا حتی اقدام پدافندی علیه موشک های بالستیک و کروز ایران، فراهم آوردن عملیات فریب همانند همان اقدامی که ایران در فریب پدافند ونیروی هوایی عراق با استفاده از جنگنده های اف 14 در مشغول کردن فرودگاه بغداد و حمله با استفاده از اف5 ها برای زدن تاسیسات نفت کرکوک صورت داد، تا تصمیم گیران ارتش عراق نسبت به نوع تهاجم ایران به خطا بیفتند و اسکادران های بمب افکن اف 4 ایرانی بتوانند خود را به دوردست ترین پایگاه هوایی در مرز با اردن برسانند.
      و اما بیاییم و به تصاویر و نقشه های تحلیل گران غربی در مورد امکان پذیری حمله اسراییل از خاک سرزمین های اشغالی به ایران و کریدورهای پروازی بنگریم، کوتاه ترین و یا مسیر اصلی از عین الاسد میگذرد:
       


      در تصویر فوق CENTRAL ROUTE به دقت از بالای عین الاسد عبور میکند
       
       


       
       
       
       
       
       
       چرا آمریکا نباید در عین الاسد باقی بماند
      سوای جنبه های نظامی که ناامنی فراوانی برای کشورمان ایجاد کرده است، باقی ماندن آمریکا در عین الاسد به منظور مقابله با داعش البته دروغی بیش نیست، ایالات متحده یک پایگاه پهپادی عظیم در عین الاسد برای کشتار بی حساب مردم خاورمیانه و تامین امنیت اسراییل، ایجاد کرده اند. آنها از این پایگاه ها اقدام سیاسی خود در منطقه به ابزارهای نظامی تضمین میکنند، این پایگاه ها را باید ابزارهای لازم در جهت تشکیل طرح خاورمیانه بزرگ و تجزیه عراق و ایران بدانیم. هم اکنون به اذعان بسیاری از اندیشمندان، منجمله تحلیل گران برخی اندیشکده های آمریکایی، آنها لازم میدانند تا بلوک سنی-کردی و تجزیه عراق را صرفا به بهانه واهی مقابله با ایران شکل دهند، اما این آشکار است که آنها به دنبال قتل عام مردم منطقه، بخصوص مسلمانان خاورمیانه بدست یکدیگر و توسعه بیشتر اختلافات قومی و مذهبی صرفا برای امنیت اسراییل و وابستگان سیاسی خود در حکومت های غیر مردمی بخصوص پادشاهی های عربی هستند. سیاست مدیریت اختلافات برای حفظ جایگاه خود بعنوان پلیس باغ وحشی که حق اصلی استفاده از هرگونه قوه قهریه را برای خود تصور میکند. با استفاده از پکیج های نظامی-اقتصادی در اقساط نفتی بلند مدت. با ادعای تامین صلح، از بمباران هوایی و سازمان های امنیتی نظامی  یا همان  PMCs های خود برای تعمیق خشونت و تروریسم بهره گیری می کنند، این روشن است که کشتن مردم هیچ گاه راه حلی برای تروریسم نبوده و به توسعه و ترویج خوی انتقام دامن خواهد زد، بدیهی ست این انتقام و تروریسمی که بی دلیل توسط آمریکا شعله ور شده است، متوجه سیاستمداران وابسته و نظامیان آمریکایی خواهد بود همانهایی که در قوانینشان بدون محاکمه مردم را کشته و اقدام متقابل مردم مظلوم خاورمیانه در برابر خود را تروریسم قلمداد میکنند.

       
      در همان ابتدای شروع جنگ جنوب افغانستان پس از حملات یازده سپتامبر، عملیاتی در آسمان پاکستان توسط پهپادهایی که از عربستان! برخاسته بودند انجام شد، آنزمان برای من قابل پیش بینی بود که آمریکا القاعده را در سراسر خاورمیانه، از افغانستان تا یمن و عراق و سوریه و ... هر جا که بتواند برچسب تروریسم بزند تسری داده و خودش با پهپاد آن را دنبال خواهد کرد، در فاصله سالهای 2004 تا 2013 آمریکا با وجود اعتراض های بسیاری از مردم افغانستان و پاکستان، بیش از 375 حمله پهپادی انجام داده که به کشته شدن 2561 نفر مطابق با آمارهای اعلام شده رسمی منتهی شده، از سال 2002 تا 2013 نیز مشابه همین حملات پهپادی 99 مورد در یمن نیز صورت گرفته که به کشته شدن 552 نفر انجامیده، در سومالی، سوریه، عراق، و ... نیز چنین حملاتی انجام شده است، در تمامی این ترورهای هوایی غیر نظامیان بسیاری نیز کشته شده اند، مطابق با برخی آمارهای رسمی، در بیش از 6700 حمله پهپادی آمریکا در خاورمیانه رقمی بالغ بر 12هزار نفر ترور شده اند که دست کم 1200 نفر آنها غیر نظامی و از این میان نزدیک به 400 نفر کودک بوده اند. مبرهن است که هیچ یک از این ترورهای هوایی یا حکم مرگ های آمریکایی با استفاده از محکومیت قضایی متهمان صورت نگرفته است. تا کنون فقط در دو دولت اوباما و ترامپ 900 حمله پهپادی منجر به ترور انجام شده است، آنهم بر سر مردمی که حتی برای دفاع از خود شاید قادر به خواندن و نوشتن شکواییه نباشند چه رسد به پیگیری در سازمانهای بین المللی و کنوانسیون های حقوق بشر.
      از همه موارد فوق که بگذریم، ترور یک شخصیت رسمی نظامی، و نفر دوم جمهوری اسلامی ایران، از نظر محبوبیت در میان مردم، در کشوری ثالث و در زمان صلح با زیرپا گذاشتن تمام قواعد و رسوم بین المللی در حقوق دیپلماتیک، بیانگر آن است که این هیولای ترور هوایی دیگر حد و مرزی برای خود نمیشناسد. اگر امروز به فکر مقابله همه جانبه با فناوری تروریسم بی حد و حصر آمریکا در خاورمیانه نباشیم، باید منتظر روزگاری بمانیم که تمامی نخبگان، دانشمندان و حتی مردم عادی کشور ما ایران نیز منتظر بمبی باشند که پهپادهای آمریکایی از آسمان بر سرشان بی اندازد و در عوض بگوید آخ اشتباه شد، یا اینکه مشکوک بودیم!. 

       
       
      و برای آنهایی که باور ندارند حملات پهپادی ایالات متحده در سراسر خاورمیانه ربطی به ایران ندارد:
       

       
      نویسنده WORIOR 
      اقتباس یا درج مطلب تنها با ذکر نام نویسنده و آدرس سایت مجاز است.
      تقدیم به ارواح پاک شهدای مقاومت.
       
       
    • توسط alexandre
      دیمونا (در عبری: דימונה) نام یکی از شهرهای کشور اسرائیل است که در استان جنوبی اسرائیل و در صحرای نگب قرار گرفته است. شهر دیمونا در حدود ۳۴٬۰۰۰ نفر جمعیت دارد(شهر دیمونا، مرکز یهودیان سیاه‌پوستی است که اکثرا از اتیوپی به اسرائیل مهاجرت کرده‌اند).
      مرکز تحقیقات اتمی نگب و نیروگاه اتمی دیمونا در ده کیلومتری جنوب شهر دیمونا قرار دارد
      -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

      اين تاپيك براي بررسي چگونگي حمله ايران به نيروگاه اتمي ديمونا در صورت آغاز جنگ بين ايران و ر‍ژيم اشغالگر ايجاد شده(دوستان فرض را بر اين بگذارند كه مسئولين ما به خاطر روند جنگ و بررسي تمامي مسائل تصميم به اين كار گرفتند)

      موارد كليدي كه مي توان مطرح كرد ميزان تاثيرات چنين اقدامي براي اسرائيل و تاكتيك هاي پيش روي ايران كه در انتها به موفقيت در عمليات فوق منجر بشود.(خرابكاري داخلي – حملات موشكي – بمباران هوايي و ...)
      منتظر ديدگاه دوستان اهل نظر هستم
      تاپيك مرتبط:
      آيا رژيم صهيونيستي توان حمله به تاسيسات اتمي بوشهر را دارد(تحليل اعضا)
    • توسط EBRAHIM
      پس از جنگ جهانی دوم و با کاهش قدرت کشورهای انگلیس و فرانسه انها نیروهای حود را از بخش هایی از خاورمیانه و از جمله سوریه خارج کردند. با خارج شدن نیروهای بیگانه و پس از فارغ التحصیل شدن اولین سری خلبانان اموزش دیده در مدرسه پرواز(در انگلستان) در سال 1948 نیروی هوایی این کشور تاسیس شد.

      در سال 1950 دو کشور سوریه و مصر در صدد ان شدند تا در هم ادغام شده و ایالات جموری عربی(United Arab Republic) را پایه ریزی کنند. در نتیجه این تصمیم نیروی هوایی سوریه شروع به رشد کرد این نیرو با استخدام پرسنل بیشتر و به خدمت در اوردن هواپیماهای بیشتر توان خود را افزایش داد. با این حال حافظ اسد( رییس جمهور سابق سوریه) تنها به این قرارداد اکتفا نکرد و سوریه در پیمان ورشو نیز عضو شد. هدف از این اقدام نزدیک تر شدن هر چه بیشتر به اتحاد جماهیر شوروی( سابق) بود. پس از این اقدام سیل تسلیحات روسی وارد ارتش سوریه شد که نیروی هوایی این کشور نیز از این موضوع مستثنی نماند.

      علی رغم دریافت این امکانات نیروی هوایی سوریه هیچ وقت در مقابل نیروی هوایی اسراییل خوش اقبال نبود( چه از لحاظ مهارت خلبانان و چه از لحاظ توانمندی)
      در جنگ 6 روزه نیروی هوایی سوریه مرتب از نیروی هوایی اسراییل شکست میخورد و در نهایت نیز دو سوم نیروی خود را از دست داد و مجبور شد از بعضی از پایگاه های خود عقب نشینی کند. شکست نیروی هوایی سوریه بعدها زمینه ساز شکست نیروی زمینی این کشور شد و جنگ را به نفع اسراییل به پایان رساند.
      در جنگ یوم کپور نیروی های مصری و سوری در ابتدا با موفقیت هایی رسیدند ولی مجددا نیروی هوایی اسراییل توانست بر نیروی هوایی سوریه غلبه کند و نتیجه جنگ مجددا به نفع اسراییل رقم خورد. پس از پایان این جنگ نیروی هوایی این کشور همچنان از تسلیحات روسی استفاده کرد. در حالیکه نیروی هوایی مصر از تجهیزات روسی ناامید شده و به تجهیز خود به وسیله تجهیزات غربی روی اورد.

      در جریان این جنگ نیروی هوایی پاکستان 16 نفر از خلبانان خود را به سوریه و مصر فرستاد تا در این جنگ از انها پشتیبانی کند. ولی زمانی که این خلبانان رسیدند مصر قرارداد اتش بس را امضا کرده بود. با این حال سوریه همچنان به جنگ ادامه میداد. 8 تن از خلبانان پاکستانی پروازهای جنگی خود را با هواپیماهای Mig-21 اغاز کردند. اولین موفقیت خلبانان پاکستانی توسط خلبان ستار علوی (Sattar Alvi) به دست امد. وی موفق شد در یک نبرد هوایی یکی از میراژهای اسراییلی را نابود کند. به خاطر این اقدام او دولت سوریه از او تقدیر به عمل اورد. خلبانان عراقی در جریان جنگ یوم کپور موفق شدند تعدادی F-4 Phantom اسراییلی را نیز نابود کنند. هیچ یک از خلبانان پاکستانی در این جنگ کشته نشدند و انها هیچ هواپیمایی را از دست ندادند. با این حال این خلبانان موفق ترین خلبانان نیروی هوایی سوریه نبودند و خلبانان البانیایی و چکسلواکیایی و بلغاری که در خدمت نیروی هوایی سوریه بودند موفق شدند تعداد بیشتری هواپیمای اسراییلی را ساقط کنند
      خلبانان پاکستانی و البانیایی و چکسلواکیایی و بلغاری تا سال 1976 در نیروی هوایی سوریه باقی ماندند و به تربیت خلبانان سوری و اموختن هنر رزم در هوا به انان مشغول بودند.

      این اموزش ها به همراه خرید تجهیزات جدید باعث شد تا نیروی هوایی سوریه در جنگ لبنان(1980) موفق تر عمل کند :
      87 هواپیمای از دست رفته در مقابل نابودی 64 فروند هواپیمای اسراییلی.
      نیروی هوایی سوریه بعد از جنگ لبنان نیز به تجهیز خود به وسیله تجهیزات شرقی ادامه داد. پس از این جنگ اطلاعات کمی در مورد این نیرو منتشر شده و حتی در مورد تعداد بعضی از مدل ها هم تردید وجود دارد. اما بعضی از اخبار که اعلام شده اند نشان میدهد نیروی هوایی این کشور تعدادی MIG-29 , Su-24 خریداری کرده است. همچنین گزارشاتی وجود دارد که از تمایل دمشق به خرید Su-27 حکایت دارد. اخرین و شاید مهمترین خرید این نیرو نیز سفارش 8 فروند رهگیر Mig-31 است.

      پایگاه های هوایی نظامی سوریه
      1-Abu ad Duhor
      2-Afis
      3-Al Qusayr
      4-An Nasiriya
      5-As Suwayda
      6-Dumayr
      7-Hamah
      8-Jirah
      9-Khalkhalah
      10-Marj As Sultan
      11-Marj Ruhayyil
      12-Minakh
      13-Qabr as Sitt
      14-Saiqal
      15-Shayrat
      16-Tiyas
      متاسفانه نتونستم اطلاعات خوبی در مورد این پایگاه ها به دست بیارم. به همین دلیل فقط به بیان نام اونها بسنده میکنم

      دارایی های نیروی هوایی سوریه:

      متاسفانه عکسی از هواپیماهای این کشور در اختیار ندارم...دوستانی که دارند ارسال کنند.

      جنگنده ها:
      Mikoyan-Gurevich MiG-29:
      مجموعا 56 فروند( مدل B: چهل و دو فروند و مدل SMT: چهارده فروند)

      Mikoyan-Gurevich MiG-23:
      173 فروند

      Mikoyan-Gurevich MiG-25:
      37 فروند

      Mikoyan-Gurevich MiG-21:
      142 فروند

      هواپیماهای پشتیبانی زمینی:
      Sukhoi Su-24
      20 فروند

      Sukhoi Su-22
      50 فروند

      هواپیماهای اموزشی:
      Aero L-39 Albatros
      23 فروند

      MBB 223 Flamingo:
      35فروند

      MFI-17 Mushshak:


      6 فروند


      هواپیماهای ترابری و VIP:
      Antonov An-26:
      4 فروند

      Ilyushin Il-76:
      4 فروند

      Dassault Falcon 20:
      2 فروند

      Dassault Falcon 900:
      1 فروند

      Tupolev Tu-134:
      4 فروند

      Yakovlev Yak-40:
      6 فروند

      هلیکوپتر های هجومی:
      Mil Mi-24:
      46 فروند

      Aérospatiale SA-341 Gazelle:
      42 فروند

      Mil Mi-2:
      20 فروند


      هلیکوپترهای ترابری:


      Mil Mi-8:
      55فروند

      Mil Mi-17:
      45 فروند

      موشک ها:

      هوا به هوا:
      Vympel AA-2 Atoll
      Bisnovat AA-6 Acrid (بازنشسته شده است)
      Vympel AA-7 Apex
      Molniya AA-8 Aphid
      Vympel AA-9 Amos (برای MIG-31 های سفارش داده شده است/ هنوز تحویل نشده است)
      Vympel AA-10 Alamo

      هوا به زمین:
      Zvezda AS-7 Kerry
      Zvezda AS-10 Karen
      Raduga AS-11 Kilter
      Zvezda AS-12 Kegler
      Molniya AS-14 Kedge
      Euromissile HOT


      زمین به هوا(SAM
      Lavochkin SA-2 Guideline:
      275 لانچر

      Isayev SA-3 Goa:
      143 لانچر(در حال ارتقا یافتن هستند)

      Almaz SA-5 Gammon:
      48 لانچر

      SA-7 Grail
      200 لانچر

      SA-8 Gecko :
      60 لانچر

      ___________
      منبع: دانشجو
       
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.