Recommended Posts

super_comando عزيز شما كه براي خود انقلاب و جنگ داخلي درست كرديد و قانون اساسي نوشتيد! icon_wink دوست من صدمه زدن و وحشي بازي در هر صورت به ضرر ماست چه برسد حمله به مراكز اين رژيم. گويا شما آرزوي همان رژيمي را داريد كه تمام هستي آن به اجانب وابسته بود. در ضمن شما نگران گير دادن نيروي انتظامي به دختران مردم (كه انصافا يكي از بهترين طرح هاي نيروي انتظامي در اين چند سال بود. هرچند دوباره وضعيت فضاحت بار گذشته به تهران بازگشته) نباشيد. با حرف شما درباره تبصره ي 13 موافقم. وضعيت متروي تهران كه وحشتناك است و تا اينجاش هم كه كسي بر اثر ازدحام در ايستگاه امام خميني نمرده. جاي شكر داره. وضعيت شركت واحد هم كه اصلا خوب نيست. اتوبوس ها يكي از يكي شلوغ تر.اين اتوبوسهاي ريالي هم كه شده قوز بالا قوز و تازگي ها هم از اون جايي كه خود شركت واحد اون قدر اتوبوس داره كه نمي دونه چي كار كنه. تعداد زيادي از اتوبوس هاي ديزلي رو هم به بخش ريالي داده تا مردم بيش از پيش اذيت بشن.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
كاش در سال هفتادو هشت مثل امروز وبلاگي داشتم كه همان روز اين مطالب را بدون اينكه نگران شناخته شدنم باشم مي نوشتم.والان نيازي به فشار آوردن به حافظه ام نبود.گرچه پس از شش سال ممكن است.همه خاطراتم دقيق نباشد و بخش از انها دستخوش فراموشي شده باشد.ولي درسهايي كه از آن روز گرفتم وكليات ماجرا همين است كه مي نويسم شايد اگر آن روز موبايلهاي تصويري مثل امروزموجود بود، الان هزاران اثر از آن جنايتها دردست بود. باشد اين كه، اين خاطره بزرگداشتي باشد از تمامي كساني كه در اين راه زندگيشان تباه شد. كم كم داريم به هيجده تير مي رسيم. روزي كه براي من نقطه عطفي در زندگيم بود.سال هفتادو هشت دانشگاه تبريز بوديم.البته روزي كه من مي خواهم از آن حرف بزنم بيست يا بيست و يك تير بود از فجايعي كه در خوابگاه امير آباد بوقوع پيوسته بود، خونمان حسابي به جوش آمده بود.از حمله به حريم دانشگاه به شدت عصباني بوديم به دعوت انجمن اسلامي در دانشگاه جمع شديم شعارهايمان در ابتدا فقط متوجه نيروي انتظامي بود.دانشجويان در ابتداي صبح در داخل دانشگاه بودند و شعار مي دادند كم كم خيابانهاي منتهي به دانشگاه در حال پرشدن از نيروي انتظامي ميشد و كم كم هم بر تعداد دانشجويان افزوده مي شد.دانشجويان به سمت در اصلي دانشگاه به حركت در امدند و در خيابان اصلي در روبروي در اصلي تحصن كردند.نيروي انتظامي هم ديگر تمامي راه هاي منتهي به دانشگاه را بسته بود.و با دقت حركت دانشجويان را زير نظر داشتند.هر از چندگاهي تك و توك موتور سوارهايي عبور مي كردند و برايمان عجيب بود كه اين موتوري هاي لباس شخصي چگونه از بين صفوف نيروي انتظامي عبور مي كردند.كم كم مشاهده كرديم در فاصله اي دور عده اي دارند دور هم جمع مي شوند و تعدادشان دارد زياد و زيادتر مي شود.اين جمعيت به سمت دانشگاه حركت كردند و شروع كردند به شعار دادن "حزب فقط حزب علي رهبر فقط سيد علي" از اين سمت هم دانشجويان شعار هاي معمول خود را مي دادند، اين جمعيت لباس شخصي كه به چماق و سنگ مجهز بودند و چنان سنگ پرتاب مي كردند كه مشخص بود كه كاملا حرفه و دوره ديده هستند باورش مشكل بود ولي در اين جمع از جوان پانزده ساله تا پيرمرد هفتاد ساله بود و كه همه در سنگ اندازي بسيار حرفه اي عمل مي كردند.دانشجو ها از پسر و دختر هم هركسي چوبي شاخه درختي يا سنگي بدست گرفته بود نه انها جرات نزديك شدن به دانشجوها را داشتند و نه دانشجوها جرات نزديك شدن به آنها را داشتند خلاصه جنگ خياباني تمام عيار در گرفته بود و نيروهاي انتظامي هم فقط نظاره گر ماجرا بودند ساعتها مي گذشت و ديگر بعد از ظهر شده بود ولي هيچ كدوم از طرفين درگيري ولكن دعوا نبودند گه گاهي گروهي از لباس شخصي ها با گروهي از دانشجويان در گير مي شدند و واي به حال كسي كه از همدسته اي هايش جدا مي افتاد و بدست گروه لباس شخصي ها مي افتاد تا پاي مرگ كتك مي خورد و تعداد زيادي را مي ديدم كه سريا قسمتي از بدنشان زخمي شده بود و بلطف بچه هاي دانشكده علوم پزشكي محل زخمش باند پيچي شده بود ديگر از چندگاهي صداي چند گلوله هم بلند مي شد، دانشجوها به توصيه بعضي از مسولين دانشگاه و با توجه به اينكه فكر مي كردند هيچ قدرتي جرات شكستن حريم دانشگاه را ندارد به داخل دانشگاه امده بودند.حتي خود استاندار يا شايد هم فرماندار تبريز هم به جمع دانشجويان امد و ز انها خواست كه تجمع دست بكشند.ولي دانشجويان حاضر نبودند دست بكشند كم كم به ساعات پاياني روز نزديك مي شديم كه صداي تيرها بيشتر و بيشتر شد دانشجويان از صدا تيرها نمي ترسيدند و هيچ كسي حتي در خيالش هم نمي گنجيد كه ممكن است دانشجويان را در داخل دانشگاه هدف قرار دهند. شكل شعار ها ديگر تغيير كرده بود و دانشجويان شعارهي ضد نظاممي دادند. دختر ها معمولا سنگ پيدا مي كردند و پسرها به سوي لباس شخصي ها سنگ پرتاب مي كردند.همينطور كه مشغول سنگ پراني و شعار دادن بوديم،يكي از كنار دستي هايم با تعجب فرياد زد كه اين خدانشناسها دارند مارا هدف مي گيرند و تفنگهايشان را به سمت ما نشانه مي روند ديگري جوابش داد كه نه بابا تيرهايشان مشقي است.درهمين بحث ها بوديم كه در كمال ناباوري ديديم كه دانشجويي را بر سر دستها مي برند و باز در كمال ناباروي نفر كنار دستيم هم به زمين افتاد و از شكمش خون جاري شد.اين جا بود كه دانشجويان هركسي از ترس جان به سمتي فرار مي كرد و ما و جمعي از دانشجويان هم به سمت بيمارستان دانشگاه رفتيم و عده كه جلوتر رفته بودند خبر دادند كه همه درهاي خروجي مامور گذاشته اند و راهي براي خروج از دانشگاه نيست. اينجا بود كه ما وارد ساختمان بيمارستان شديم و با گروهي پنج نفره در يك انباري مخفي شديم ولي لباس شخصي ها ول كن قضيه نبودند و انگار دستور داشتند كه فتنه رابا كمال بيرحمي در نطفه خفه كنند. خوشبختانه يكي از انترن هاي بيمارستان به ما كمك كرد و در انباري را روي ما قفل كرد.و هر از چند گاهي به ما سر مي زد و يا دانشجوي ديگري را به آنجا مي اورد و خبرها را به ما مي داد.يكي از دانشجوياني كه به انجا اورده بود در قسمتها مختلف بدنش آثار كبودي ضربات چماق ديده مي شد و اين بيچاره نمي دانست كه از درد ضربات چماق سر و صورت بنالد يا از پاره پاره شدن اوراق پايان نامه اش.بيچاره مي گفت چند ماه است كه بر روي پايان نامه اش كار كرده بود و امروز براي تحويل دادن به استاد به دانشگاه منده بود و چون استادش را نديده بود و متظر آمدنش بود و بيخبر از همه جا بر روي يكي از نيمكت هاي دانشگاه نشسته بوده كه بدست اين، از خدا بيخبرها افتاده بود تا توانسته بودند كتكش زده بودند.خود انترني كه به ما كمك مي كرد سرش باند پيچي شده بود وقتي از او علت را پرسيديم مي گفت با امبولانس براي كمك به يكي از تير خورده ها رفته بوديم.كه به امبولانس حمله كردند و فرد زخمي را از آمبولانس و از رو تخت بر روي زمين انداختند و شروع به كتك زدنش كردند و ما هم به جرم كمك به اين ارازل اوباش (بخوانيد دانشجويان) از اين حاميان راستين اسلام و انقلاب يك ضربه چماق نوش جان كرديم.خلاصه تا پاسي از شب و آرام شدن و خاموش شدن سر وصدا ها در آن انباري مانديم.و بعد به خوابگاه برگشتيم شنيده ها حاكي از كشته شدن تعدادي دانشجو و زخمي شدن و تير خوردن تعداد بيشتري بود.گرچه فكر نمي كنم كسي كشته شد ولي با چشمان خودم بيش از ده دانشجو تير خورده را ديدم.از طرفي ديگر برادر فرمانده بسيج تبريز كه يك جوان بيست و چند ساله بود در همان ساعات و چند چهارراه پايين تر از دانشگاه بوسيله اسلحه ي كمري خودش كشته شده بود و مردم هم كه از نآرامي ها خبر دار شده بودند بسيار از خيابانهاي را به آشوب كشاندند و بسياري از ساختمانهاي دولتي را به آتش كشيدند.شب در تلفزيون دولتي آقا! داشت براي جوانان صحبت مي كرد و مي گفت "حتي اگر عكس من را هم پاره كنند شما عزيزان ساكت باشيد و كاري نكنيد"و جوانان بخوانيد چماقداران هاي هاي اشك مي ريختند.از برنامه هاي صدا و سيما مي شد، ترس و وحشت آنها را از نا آرامي ها احساس كرد و هر ده دقيقه اييك سرود ملي پخش مي شد وما از اين ترس وحشتي كه بر دل انها انداخته بوديم، احساس غرور مي كرديم.روزهاي بعد بود كه تازه دستگيري ها شروع شد و هركسي كه شناسايي شده بود دادگاهي شد و در دادگاه به تك تك افراد عكسشان را نشان اده بودند.البته عده اي هم آنشب دستگير شده بودند كه دو گروه بودند يك گروه توسط نيروي اتظامي دستگير شده بودند كه فرداي ان روز آزاد شدند. وعده اي ديگر كه توسط لباس شخصي ها دستگير شده بودند تا چند روز هيچ اثري از آنها نبود و پس از ده روز كه آزاد شدند تمامي سر و صورتشان از ضربات مشت و لگد تغيير شكل داده بود.از اين واقعه من چند درس بزرگ گرفتم يكي اينكه اين اقايان به اين سادگي و به اين ارزاني حاضر نيستند از خر مراد پايين بيايند و اگر شده كل اين مملكت را با خود بزير آب مي برند.بعضي ها آنقدر توسط ديگران بزرگ شده اند كه خودشان هم باور كرده اند و حتي عكسشان را هم مقدس مي دانند!!.در شلوغي ها و شورش ها چنان حرفه اي هستند و در يك نا آرامي چنان راه هاي ارتباطي را قطع مي كنند و حتي اگر لازم باشد با توپ يا هواپيما هم به جان مردم مي افتند.از قدرت مردم بشدت مي ترسند .سردمداران حكومت اگر جرات داشته باشند ادعاي پيامبري هم خواهند كرد كه البته خود را نماينده خودخوانده خدا روي زمين ميدانند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
جناب ali_64 بنده اولا اصلا رژيمهاي غاصب قبلي را تاييد نكرده ام و علاقه اي به آنها ندارم و من در تاپيكهاي ديگر رژيم هاي قبلي را بشدت مورد انتقاد و نكوهش و سرزنش و لعن و نفرين قرار داده ام.حرف من اين بود كه شورشهاي 2 روزه مرتبت با جيره بندي بنزين يك پيش هشدار بود و من احتمال دادم كه اگر حكومت با بيگانگان همچنان بخواهد دوئل كند و با انها دست و پنجه نرم كند اگر هم حمله نظامي از طرف خارج دركار نباشد به دليل تحريمهاي شديدتر احتمالي ممكن است اين مردم به سرشان بزند و سرشان از تنشان زيادي كند و بخواهند با اين نمايندگان خودخوانده خداوند بر روي زمين بخاطر فشارهاي وارده احتمالي كه از الان يك چاشني از آن فشارها بر مردم اكثرا راحت طلب ايران وارد شده درگير شوند و خيابانها را به آشوب بكشند و آنوقت مزدوران گمنام و عدالت گستر رژيم به جان مردم معترض بيفتند و از كشته كشته ها بسارند.بنابراين من احتمال دادم كه وضع فعلي اگر به همين منوان پيش رود كار به اينجا برسد ولي مردم ما به نظر من همانطور كه گفتم فقط بلدند به خودشان خسارت بزنند و ديگر انقلابي از طرف اين ملت احتمالا در كار نخواهد بود.چون خود اين حكومت با انقلاب مردم سر كار آمد و قدرت پرستان مخفي شده در پوستين ظاهري دين از همان ابتداي انقلاب چنان مردم را ترسانند و سركوب كردند كه وقوع انقلابي ديگر بر ضد خودشان توسط مردم انقلاب كرده در نطفه خفه شود.اين حكومت قدرتش را فقط بلد است به رخ مردم بدبخت بكشد و براي بيگانگان قدرتش تبل تو خالي است و فقط تادلتان بخواهد بهانه بدست مستكبران جهاني داده تا بتوانند اهداف كثيف و ضد بشري و شيطاني خود را جامعه عمل بپوشانند.همان جور كه مستكبران جهاني خطر بزرگ رژيم صدام را كه خود رژيمش را ساخته و به او قدرت داده بودند مدام در گوش جهان تبليغ كردند و عراق را به تلاش براي توليد تسليحات كشتار جمعي متهم كردند و در آخر هم ملت عراق را به فقر فلاكت و نابودي كشاندند و بعد حقيقت معلوم شد كه اينها فقط تبليغي بود براي استسمار دوباره كشور عراق و غارت ثروت ملت عراق و تاسيس پايگاه نظامي براي تهديد كشور بعدي و حالا همان سناريو را ميخواهند با نام خطر بزرگ ايران عملي كنند.من نظر شخصيم اينست كه اگر همين حكومت اصلاح شود و روحانيون فقط قدرت نظارتي داشته باشند و اسلام سياسي به سياست اسلامي تغيير يابد و قدرت به صورت دموكراتكيك و عادلانه در ميان مراكز قدرت تقسيم شود و هركس سر جاي خودش باشد همه چيز درست ميشود و من در اين مورد كاملا مطمئن هستم و اين تنها راه براي نجات كشورمان از نابودي و تبديل شدن به عراق بعدي است.وسلام

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
واقعيت را ببينيد، انکارش نكنيد شورش بنزينی نشان داد انسجام ظاهری جامعه ما عموماً ناشی از حضور قدرت حكومتی است و از تعامل سازنده اجزای جامعه (اعم از افراد و نهادهای غيردولتی) با يكديگر و دولت حاصل نمی‌شود. انسجام موجود بيش از آن كه خود خواسته و مطلوب مردم باشد، ناشی از حضور قدرت و اعمال ابزارهای آن، يعنی نيروی انتظامی و قضايی است. فقدان اعتماد اجتماعی، ناشی از بيگانگی جامعه با سياست‌های جاری و كم‌رنگ‌تر شدن حضور و مشاركت اجتماعی، موجب گسيخته‌شدن انسجام اجتماعی و نظم و انضباط خودجوش می‌شود و به ميزانی كه نظم ناشی از حضور قدرت جايگزين چنين نظمی شود، بر شكنندگی نظم موجود افزوده می‌گردد و جامعه تنها مترصد فرصتی است تا از مدار قدرت خارج شود و ماهيت اصلی رفتار اجتماعی خود را بروز دهد. حجيم شدن دولت به قيمت كوچك شدن مشاركت مردمی از يك طرف و نيز بسته شدن دايره تصميم‌گری‌ها در جمع‌های محدود و به حاشيه رانده شدن جامعه و نخبگان ، نتيجه‌ای جز اين ندارد. اين كه يك روز تثبيت قيمت سوخت را به عنوان هديه و عيدی به مردم اعلام كنيم (چيزی كه مال خود مردم است را به نحو نامناسبی به خودشان دادن و منت بر آنان گذاشتن) و بعد آنها را به داشتن عادت بد و مذموم مصرف ارزان بنزين محکوم کردن، نتيجه‌ای جز غيبت مردم از صحنه اجتماعی و تصميم‌سازی ندارد . مردم را موجوداتی منفعل و بی‌خاصيت خواستن، نتيجه‌ای جز نظاره‌گر بودن آتش‌سوزی پمپ‌بنزين‌ها كه از ثروت‌های همان مردم هستند، ندارد. اينجاست كه ساز و كار خود فريبی فعال می‌شود و به جای پرداختن به ريشه وقايع و درك واقعيت، بلافاصله دست‌های خارجی و بيگانان به ميان آورده می‌شود و كسی هم نيست كه بپرسد اين‌ها چه بيگانگانی هستند كه می‌توانند در عرض كمتر از يك ساعت نيروهای خود را بسيج كرده و اين بلوا را فراهم كنند؟ اين رويدادها فقط يك علامت بود، علامتی كه دست‌اندركاران می‌بايست بيش از پيش به آن توجه كنند. اگر امروز اهداف و آرزوهای بلندی در حوزه داخل و مهم‌تر از آن در عرصه بين‌المللی بيان می‌شود، بايد به لوازم و ابزار اين اهداف و آرزوها نيز ملتزم بود. با دمپايی ابری لا‌انگشتی نمی‌توان به قله اورست صعود كرد. قدرتمندترين حكومت‌ها، آنهايی هستند كه بيشترين انسجام و اعتماد اجتماعی را دارند و اين سرمايه‌ای است كه موجب افزايش بهره‌وری در سرمايه‌های فيزيكی، مالی و انسانی می‌شود و در غياب چنين انسجام و اعتمادی، سرمايه‌هايی چون پول نفت، نه‌تنها مشكل‌گشا و نعمت نيست، بلكه مشكل‌ساز و نقمت است، چرا كه با تكيه بر اين سرمايه بادآورده تنها می‌توان مشكلات را به‌طور موقتی تسكين داد و بروز آنها را اندكی به تأخير انداخت، اما پس از اين تأخير، با شدت و حدّت بيشتری بروز پيدا می‌كند. واقعه رخ‌داده پس از سهميه‌بندی بنزين، چون درد و تب در بيماری است. می‌توان با يك مسكن يا قراردادن حوله خيس بر بدن، درد را تسكين و تب را از ناپديد کرد، اما چنين كاری اگر با هدف شناخت سرچشمه درد و تب همراه نباشد، صرفاً موجب خشنودی موقتی بيمار می‌شود. از اين رو بايد از كليه دست‌اندركاران جامعه، دوستانه و حتی عاجزانه درخواست كرد كه اين تذكرات و موارد مشابه را بيش از آن‌كه از زاويه رقابت‌های سياسی تلقی كنند، برای يك بار هم كه شده آنها را مشفقانه و از سر دلسوزی برای كشور و حتی ساخت قدرت، مطالعه و برداشت كنند و مثل كشوهای پيشرفته، گروه‌های كاری بی‌طرف (و نه دولتی و تحت امر) و كارشناسانه را برای بررسی و تجزيه و تحليل اين امور تعيين و بر اساس گزارش نهايی آنها، سياست‌ها و برنامه‌های خود را اصلاح كنند. اگر امروز چنين كاری نكنند، فردا فرصتی برای اين كار نيست. به نقل از روزنامه شرق

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
من فقط اين وسط يه چيزي رو نمي فهمم. از كي تاحالا تركوندن پمپ بنزين ها توسط مافياي بنزين يا به قولي گروه هاي ضد انقلاب اونم به وسيله خمپاره شده شورش مردمي!!!!!!!!!!!!! icon_wink :evil: :) :)

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
شما گوساله ها هم مگه چيزي حاليتونه؟ من اگه بودم از اول تا آخر همتونو به رگبار مي بستم تا جامعه از شر انگل هايي مثل شما خلاص بشه

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
كسي كه از خدا نترسد هر كاري مي كند جناب مارمولك خان... شرمنده نمي تونستم چيزي نگم به اين حرف شما ... من كاري با اين حكومت ندارم اما هر حكومتي كه روي قشر دانشجو اسلحه بكشه فاتحه اش خونده است. من خودم به اين انقلاب و امام اعتقاد دارم ... اما نظام فعلي اون چيزي نيست كه اين ملت سال 57 واسش قيام كرد... به قول استاد شهيد دكتر شريعتي : طاغوت به سه شکل در جامعه وجود دارد. به شکل تاجر و سرمایه دار مانند قارون،فرمانروا و حاکم مثل فرعون و روحانیت. آری طاغوتی از جنس روحانیت مانند بلعم باعورا...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
پليس فرانسه در اقدامي غيرانساني پس از زنداني کردن يک زوج ايراني، کودک 19ماهه را نيز زنداني کرد و گردن او را شکست. به گزارش «جام جم»، چند روز پيش مسئولان سفارت ايران در کشور فرانسه، به طور مخفيانه نامه‌اي از يک تبعه ايراني از زندان «شهر پرينيان» دريافت کردندکه نشان مي‌داد، پليس اين کشور پس از دستگيري يک زوج ايراني و برخلاف قوانين بين‌المللي، کودک 19ماهه ايراني به نام عباس فيوجيان را نيز زنداني کرده است. با بررسي و تحقيق در اين زمينه معلوم شد، پليس پس از دستگيري اين زوج ايراني، کودک 19ماهه آنها را از والدين خود جدا کرده و پس از مدتي بر اثر اهمال و بي‌توجهي ماموران مراقب، اين کودک دچار حادثه شده و گردن او شکسته است و سپس به چند بيمارستان انتقال يافته تا معالجه و سپس به ايران منتقل شود. پس از زنداني شدن زوج ايراني، مرد زنداني که پس از 6ماه بي‌صبرانه در انتظار ملاقات با همسر و فرزند خردسالش بود، در روز ملاقات وقتي از دور، فرزندش را کنار همسر خود مشاهده نکرد، شروع به فرياد و ضجه کرد که در نتيجه پليس فرانسه به وي حمله‌ور شد و پس از ضرب و شتم او را به 10روز زندان انفرادي محکوم کرد. سرنوشت مبهم کودک ايراني يک مقام آگاه در اين باره به خبرنگار ما گفت: اين رفتار پليس فرانسه برخلاف تمامي قوانين و قواعد بين المللي از جمله قانون حمايت از حقوق کودکان در سال 1989نيويورک است. اخبار رسيده حاکي است، کودک 19ماهه ايراني در شرايط بد جسمي و روحي به سر مي‌برد؛ به گونه‌اي که پزشکان، معالجه يک ساله را براي او تجويز کرده‌اند. پس از اطلاع مسئولان سفارت ايران در کشور فرانسه و درخواست‌هاي مکرر براي ملاقات کودک آسيب‌ديده و خانواده او، با اين درخواست مخالفت شده است و براي سرپوش گذاشتن بر اين رفتار غيرانساني، آنها حتي اجازه مطالعه پرونده پزشکي کودک را به پزشک معتمد سفارت نمي‌دهند. حقوق بشر اروپايي کودک 19ماهه ايراني اکنون با سرنوشت مبهم خود به دور از والدين خود، شديدترين لطمات روحي و جسمي را تحمل مي‌کند. اين اتفاق ناخوشايند در کشوري رخ داده است که آنها مدام فرياد حقوق بشر سرمي‌دهند و به اين بهانه سعي مي‌کنند چهره‌اي موجه از خود در مقابل چشم جهانيان ترسيم کنند، اما اکنون با زنداني شدن کودک 19ماهه ايراني بايد کدامين حقوق بشر را دستاويز قرار داد و از داعيان دروغين حقوق انسان‌هايي که حتي به يک کودک نيز رحم نمي‌کنند، به کدام سازمان بايد شکايت برد. همين چند وقت پيش، در پي ربوده شدن يک کودک پرتغالي، تمام اروپا بسيج شد تا او را بيابد و آدم‌رباها را به اشد مجازات محکوم کند، اما عباس فيوجيان (کودک ايراني) اکنون ماه‌ها به دور از نوازش والدين خود زنداني شده است تا سياهي موي او کوس رسوايي مدعيان نژادپرست و دروغين حقوق بشر را به صدا درآورد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوست عزيز من خودم دانشجو هستم. اصلا شما بگو 18 تير چجوري شروع شد تا من باقيش رو برات بگم. سرگرده دانشجويان الان كجاست؟؟؟؟ اون بدبخت هايي كه مردن اسر يه بازي كثيف شدن؟؟؟ سرگرده گروهاي دانشجويي همگي فرار كرده و به امريكا رفتند و الان كه دارند از بودجه ضد ايراني استفاده ميكنند.فققط عده اي جوان خام خودشون رو به كشتن دادن. ---------------------------------------------- در ضمن شما ميتونيد در متن بالا ببنيد كه اينها اول نيروي انتظامي رو بر ضدش شعار دادن بعد كار رو كشوندن به نظام؟؟؟ يكم فكر كنيد اين شعارها رو كي ميگفته؟؟؟ چرا شما و اونهايي كه مردن خودتون رو به اين راحتي به دست باد سپرده بوديد و غيره؟؟؟ -------------------------------------------- يادم رفت بگم همين دانشجويان عزيز در خيابان كناري دانشگاه تهران جلوي ماشين عروس و داماد رو گرفتن و جلوي چشم داماد .......ناموسش رو به يغما بردن.اگه دانشجو اينه من حكم اعدام همه دانشجو ها رو خودم امضا ميكنم. من خودم دانشجو هستم ولي بعضي ها از دانشگاه به عنوان ابزار سياسي استفاده ميكنن.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
به دلیل غیر معقول بودن سوالات تاپیک قفل شد. گروه القاعده فقط دست پرورده امپریالیست و صهیونیست است و نیازی به بحث درباره مسلمان یا مبارز و ... بودن آنان نیست. خائن خائن است.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
چیزی به نام شورش بنزینی وجود خارجی ندارد و تمام این کارها از جانب قاچاقچیان بین المللی سوخت سازماندهی میشود که باید به شدت جلوی آنها گرفته شود هر چند فکر نمیکنم عملی شود چون نفوذیهای زیادی در دولت دارند!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
در مورد اینکه نظر خوبی نسبت به ایران ندارن تا حدودی درسته اما تمام این تفکرات به خاطر سیاه کردن ایران توسط رسانه هاست تا حدی هم میشه گفت بیشتر بزرگ نمایی والبته این نظر سنجیها قابل اعتماد هم نیست چون از طرف مراکز وابسته به دشمن ایران داره انجام میشه چرا که اگه این نتایج کاملا درست باشه چرا همه غرب از افزایش نفوذ ایران درمنطقه نگران هستن

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سهمیه بندی بنزین کار درستی بود واگه مردم دوسه روزی نگران بودن بعدش فهمیدن اتفاق شاقی نیست ودرمورد اونهایی که پمپ بنزین اتش میزنن که ماهیت این افراد کاملا روشن وهیچ کسی هم حق نداره این کاررو به گردن مرد بندازن شما هم چرا این قدر گیر دادی به بنزین

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

دیگه شورش رو درآوردید! چند بار بگویم بحث سیاسی ممنوع؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.