ghermez

نبرد یرموک

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

[size=17]زمان وقوع [/size]: [color=blue] 15-20آگوست 636[/color]

[size=17]محل وقوع[/size] : [color=blue]نزدیک رودخانه یرموک[/color]

[size=17]نتیجه[/size] : [color=blue]پیروزی قاطع خلفای راشدین[/color]

[size=17]تغییرات در قلمروها[/size] : [color=blue]منطقه ساحلی شامات ( شامل فلسطین ، لبنان و بخش هایی از سوریه امروز) به تصرف مسلمین در آمد[/color]

[size=17]طرفین درگیر [/size]: [color=green]خلفای راشدین [/color]در برابر [color=red]امپراتوری بیزانس ؛ پادشاهی غسانی[/color]

[size=17]فرماندهان:[/size]
[color=green]خلفای راشدین :[/color]
[color=blue]خالد ابن ولید ،ابوعبیده جراح ،عمرو بن عاص ،شرحبیل ابن حسنه ،یزید ابن ابوسفیان[/color]
[color=red]امپراتوری بیزانس ؛ پادشاهی غسانی[/color]
[color=blue] تئودور تریتیریوس ( در نبرد کشته شد) ،واهان ، جبله ابن ایهم ،دیریان (کشته شد ) ،بوکینیتور ،گرگوری[/color]

[size=17]استعداد[/size] :
[color=green]خلفای راشیدین :[/color]
[color=blue]15000تا 40000 در تخمین های مدرن
24000 تا 40000 در تخمین های قبلی[/color]
[color=red]امپراتوری بیزانس ؛ پادشاهی غسانی:[/color]
[color=blue]15000 تا 100000 در تخمین های مدرن
100000 تا 400000 در تخمین های قبلی[/color]

[size=17]تلفات[/size]
[color=green]خلفا... :[/color] 4 هزار کشته
[color=red]امپراطوری:[/color] 45% افراد ( بیش از 50 هزار کشته ) در تخمین های مدرن
70 هزار تا 120 هزار کشته در تخمین های قبلی


نبرد یرموک یک نبرد بزرگ بود که میان نیروهای مسلمان تحت فرمان خلفای راشدین و ارتش های امپراتوری روم شرقی ( بیزانس ) درگرفت. این نبرد شامل یک رشته درگیری بود که طی شش روز در آگوست سال 636 میلادی و در کنار رودخانه یرموک (امروزه در مرز میان سوریه و اردن و در جنوب شرق دریاچه طبریه ) به وقوع پیوست. نتیجه نبرد پیروزی کامل مسلمین و پایان سلطه بیزانس بر سوریه بود. نبرد یرموک از نبردهای قاطع و تاثیرگذار در طول تاریخ به شمار می رود و به عنوان نخستین موج بزرگ از فتوحات مسلمین پس از وفات محمد (ص ) شناخته می شود .همچنین می توان آن را آغازگر ورود اسلام به مناطق مسیحی دانست.
به منظور بررسی پیشروی سپاهیان عرب و بازپس گیری مناطق از دست رفته ، امپراتور هراکلیوس در می 636 نیروی بزرگی را به مناطق ساحلی شامات اعزام کرد.همگام با حرکت ارتش بیزانس ، نیروهای مسلمان با عقب نشینی از سوریه تمامی نیروهای خود را در تپه های یرموک که با عرستان فاصله چندانی نداشت گرد آوردند و پس از رسیدن قوای کمکی ارتش بیزانس را ،که برتری عددی چشم گیری بر آنان داشت، شکست دادند. نبرد یرموک همچنین به عنوان یکی از پیروزی های چشم گیر خالد بن ولید شناخته می شود. پیروزی ای که جایگاه او را به عنوان یکی از برجسته ترین فرماندهان و تاکتیسین های جنگ سواره در تاریخ استوار می کند.

[size=18]مقدمه[/size]

طی نبردهای ساسانیان و بیزانسیان در سال 610 هراکلیوس پس از سرنگونی فوکاس، امپراتور بیزانس شد. در همین دوران نیروهای ساسانی بین النهرین را تصرف کردند و در سال 611 با تصرف سوریه وارد خاک آناتولی شده و شهر قیصریه را تصرف کردند.
هراکلیوس توانست در 612 ایرانیان را از آناتولی بیرون براند اما در سال 613 که حمله بزرگی را در خاک سوریه علیه ایرانیان شروع کرد به سختی شکست خورد. طی دهه بعد ایرانیان موفق به فتح فلسطین و مصر نیز شدند. در همین حال، هراکلیوس در حال بازسازی ارتش خود و مهیا شدن برای ضدحمله بود. نه سال بعد و در سال 622 ، سرانجام هراکلیوس حمله اصلی خود را آغاز کرد. پس از پیروزهای های خیره کننده او بر ایرانیان و متحدانشان در قفقاز و ارمنستان، هراکلیوس در سال 627 یورشی زمستانی بر ایرانیان را در بین النهرین آغاز کرد و با کسب یک پیروزی قاطع در نبرد نینوا پایتخت دولت ساسانی ،تیسفون، را تهدید کرد.
خسرو دوم ( خسروپرویز ) شاهنشاه ایران ، که پس از این اتفاقات ناگوار پی در پی قدرت خویش را از دست داده بود توسط جمعی از اشراف که تحت رهبری پسر خودش بودند سرنگون و کشته شد. پسر خسرو بلافاصله درخواست صلح داد و توافق کرد که نیروهای ایرانی از تمامی متصرفاتشان در امپراتوری بیزانس عقب نشینی کنند. هراکلیوس همچنین طی مراسم باشکوهی صلیب مقدس مسیحیان ( صلیبی که گفته می شود مسیح را بر آن مصلوب کردند) را در سال 629 به اورشلیم بازگرداند.
در همین زمان تحولات سیاسی سریعی در شبه جزیره عربستان در حال وقوع بود. جایی که اسلام ظهور کرد و محمد (ص) توانست تمامی عربستان را در حدود 630 تحت یک نظام سیاسی واحد درآورد. با وفات پیامبر در ژوئن 632 ، ابوبکر به عنوان خلیفه و جانشین وی انتخاب شد. بلافاصله پس از جانشینی ابوبکر ، مشکلات متععدی سربرآوردند. تعدادی از قبایل عرب دست به شورش علیه ابوبکر زدند و او نیز با اعلان جنگ بدآنان پاسخ داد. طی جنگ هایی که با عنوان جنگ های رده شناخته می شوند، ابوبکر موفق شد در سال های 632 و 633 تمامی عربستان را بار دیگر تحت فرمان حاکمیت مرکزی شهر مدینه درآورد.
با سرکوبی شورش های داخلی، ابوبکر فتوحات خارجی را با حمله به عراق آغاز کرد. با اعزام برجسته ترین فرمانده نظامی عرب ،خالد بن ولید، عراق طی یک سلسله لشکرکشی های موفق علیه ایرانیان به تصرف عرب ها درآمد. با تصرف عراق توسط خالد اعتماد به نفس ابوبکر فزونی یافت و در فوریه 634 وی فرمان فتح سوریه را به ارتش های عرب ابلاغ داشت.
حمله مسلمین به سوریه مجموعه ای از نقشه های به خوبی طرح ریزی شده و حساب گرانه بود که به جای جنگیدن صرف ، استراتژی را برای مقابله با نیروهای دفاعی بیزانس مدنظر قرار می داد. به زودی ثابت شد نیروهای مسلمان برای جنگیدن با قوای انبوه بیزانسیان بیش از حد کم شمارند و بنابراین فرماندهان میدان تقاضای نیروی کمکی کردند. به فرمان ابوبکر خالد به همراه نیروهای کمکی از عراق عازم شام شد و فرماندهی عملیات را بر عهده گرفت. در جولای 634 بیزانسیان در نبرد اجنادین شکست سختی متحمل شدند. دمشق در سپتامبر 634 سقوط کرد ، سپس آخرین پادگان بزرگ بیزانس در فلسطین طی نبرد فحل منهزم و غارت شد.
خلیفه ابوبکر در سال 634 درگذشت. جانشین او عمربن خطاب درنظرداشت که پیشروی عمیق تری را در داخل سوریه به منظور گسترش قلمرو اسلام ترتیب دهد. با وجود این که لشکرکشی های پیشین تحت فرمان خالد موفق بودند ، عمربن خطاب فرماندهی را به ابوعبیده سپرد.
پس از پاکسازی جنوب فلسطین ، مسلمین راه خود را به سمت شمال ادامه دادند. بعلبک و طبریه بدون مقاومت چندانی سقوط کردند و مسلمین در آغاز سال 636 شهر حمص را نیز به تصرف درآوردند. از اینجا بود که مسلمین یورش خود بر مناطق ساحلی شام را آغاز کردند.

[size=17]ضد حمله بیزانس[/size]

با تصرف حمص ، مسلمین اکنون با شهر حلب امروزی و انطاکیه ،که هراکلیوس در آنجا اقامت داشت، فاصله چندانی نداشتند. هراکلیوس که زنگ هشدار را با این شکست های پی درپی به وضوح دریافت کرده بود خود را برای یک ضدحمله و بازپس گیری مناطق از دست رفته آماده می کرد. در سال 635 یزدگرد سوم شاه ایران به بیزانسیان پیشنهاد اتحاد داد. هراکلیوس دخترش را به عقد یزدگرد درآورد (در برخی روایات نوه اش را) ، این رسمی رومی بود که از دیرباز برای پیمان بستن با متحدان به کار می رفت. در حالی که هراکلیوس برای ضدحمله در سواحل شام آماده می شد یزدگرد نیز همزمان قصد انجام ضد حمله در عراق را داشت که به خوبی طرح ریزی شده بود. هنگامی که در می 636 هراکلیوس ضدحمله اش را شروع کرد یزگرد از انجام عملیات همزمان عاجز ماند ،شاید به دلیل تزلزل در ارکان دولتش، و نقشه ای که می توانست یک پیروزی بزرگ بیانجامد به شکست منتهی شد. عمربن خطاب(رضی الله عنه) توانست هراکلیوس را در یرموک به سختی شکست دهد و سپس یزدگرد را فریب داده و در هم بکوبد. سه ماه بعد یزدگرد نیروی عمده اش را در نبرد قادسیه از دست داد که منجر به از دست رفتن کامل کنترل دولت ساسانی بر مناطق غربی امپراتوری شد.
آماده سازی های بیزانسیان از اواخر سال 635 شروع شد و در می 636 هراکلیوس نیروی بزرگی در اختیار داشت که در شمال سوریه و شهر انطاکیه تمرکز یافته بودند. این نیرو از بیزانسیان، اسلاوها، فرانک ها، گرجی ها، ارامنه و عرب های مسیحی تشکیل شده بود. نیروی مشترک به پنج سپاه تقسیم شد که فرماندهی مشترک آن را تئودور تریتوریوس بر عهده داشت.
[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/03%7E26.jpg[/img]

واهان که یک ارمنی و فرمانده سابق پادگان حمص بود نیز به فرماندهی کل لشکر برگزیده شد و تحت فرمان خود نیز یک لشکر تماما ارمنی به همراه داشت. بوکینیتور که یک شاهزاده اسلاو بود سپاهی از اسلاوها و جبله ابن ایهم شاه اعراب غسانی نیز لشکری از عرب های مسیحی را رهبری می کردند. سپاهیان باقیمانده که تماما اروپایی بودند نیز تحت فرمان گرگوری و دیریان قرار گرفتند. هراکلیوس نیز از انطاکیه بر عملیات نظارت داشت. منابع بیزانسی نیکتاس ، پسر فرمانده ایرانی شهربراز را نیز از فرماندهان نبرد به شمار آورده اند اما مشخص نیست او کدام بخش از این ارتش را فرماندهی می کرده است.
در همین زمان ارتش مسلمین نیز به چهار بخش تقسیم شده بود: یک لشکر تحت فرمان عمروبن عاص در فلسطین ، یک لشکر در اردن تحت فرمان شرحبیل، نیروی مستقر در دمشق و قیصریه به فرماندهی یزید ابن ابوسفیان و دیگری تحت فرمان ابوعبیده و با همراهی خالد در حمص. از آنجا که نیروهای مسلمان در مناطق مختلف پراکنده بودن هراکلیوس به فکر بهره گیری از این موقعیت و حمله افتاد. هراکلیوس علاقه ای به نبرد صف آرایی شده و بزرگ نداشت بلکه قصد داشت نیروهای مسلمین را در لشکرهای مجزا و پیش از این که با هم یکی شوند با نیروی بزرگ خویش مورد حمله قرار دهد و آنان را یک به یک منهدم کند. با وادار کردن مسلمین به عقب نشینی و یا با نابودی لشکرهای آنان به صورت مجزا هراکلیوس می توانست قلمرو خود را باز پس گیرد.
نیروهای کمکی تحت فرمان کنستانتین سوم پسر هراکلیوس به کمک شهر محاصره شده قیصریه فرستاده شدند تا قوای یزید را به دام بیندازند. سپاهیان بیزانس در میانه های ژوئن سال 636 از شهر انطاکیه و شمال سوریه حرکت خود را آغاز کردند.
ارتش بیزانس تحت نقشه زیر حرکت می کرد:
سپاهیان عرب مسیحی سبک اسلحه تحت فرمان جبله از حلب به سمت حما پیش روی می کردند تا ارتش اصلی مسلمین را در حمص نگهدارند.
دیریان باید به یک حرکت جناحی بین جاده حلب و ساحل می پرداخت و از غرب به حمص نزدیک می شد تا به جناح چپ قوای راشدین که توسط جبله در حمص میخ کوب شده بودند حمله کند.
گرگوری از راه بین النهرین و شمال شرقی به جناح راست مسلمین یورش می برد.
بوکیناتور از راه ساحل به بیروت یورش می برد و شهر دمشق را که اینک دفاع ضعیفی داشت از راه غرب مورد حمله قرار می داد تا سپاه اصلی مسلمین در حمص کاملا به محاصره بیفتد.
نیروهای واهان به عنوان ذخیره در راه حمص-حما موضع می گرفتند.
[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/002%7E9.jpg[/img]

[size=18]استراتژی مسلمین[/size]

مسلمین با پرس و جو از اسرای رومی از آماده سازی های هراکلیوس مطلع شدند. با درک موضوع احتمال شکست و نابودی لشکرهای پراکنده شده توسط نیروهای دشمن، خالد تقاضای تشکیل یک شورای جنگی داد. در این شورا خالد از ابوعبیده خواست تا نیروهای مستقر در فلسطین و شمال سوریه را به مرکز سوریه منتقل کند و سپس تمامی لشکریان مسلمان را در یک ناحیه گردآورد.
ابوعبیده فرمان به تجمع نیروها در یک دشت بزرگ در نزدیکی جابیه را داد که مکان مناسبی برای نبرد سواره بود و همچنین رسیدن قوای کمکی از جانب خلیفه عمربن خطاب را آسان می کرد. این موقعیت هم چنین این فایده را داشت که در صورت شکست مسلمین به پایگاه اصلیشان در نجد عقب نشینی کنند. به مردمی نیز که قبلا جزیه پرداخت کرده بودند پولهایشان بازپس داده شد. با این حال، پس از استقرار در جابیه نیز نیروهای مسلمان تحت حملاتی از جانب نیروهای غسانی قرار داشتند و ماندن در این موضع با توجه به این که پادگان بزرگ بیزانسی مستقر در قیصریه نیز ممکن بود به آسانی نیروهای مسلمان را که با ارتش بزرگ بیزانس درگیر می شدند مورد حمله ناگهانی قرار دهد مخاطره آمیز می نمود.
با توصیه خالد نیروهای مسلمان به درعا و دیرایوب عقب نشستند تا شکاف میان گلوگاه یرموک و دشت های حرا را پوشش دهند. این جا بود که مسلمین در بخش شرقی دشت یرموک اردوگاه های خود را برپاکردند. این جایگاه یک موقعیت دفاعی خوب به شمار می رفت و مسلمین و بیزانسیان را به یک نبرد قاطع و رودررو رهنمون می شد که بیزانسیان پیشتر از آن پرهیز می کردند. طی این مانورها تنها یک درگیری کوچک میان طلایه داران ارتش بیزانس و سواره نظام سبک تحت فرمان خالد رخ داد.

ترجمه : احمد فرصتی
منبع:
http://wars-and-history.mihanblog.com/post/361

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[size=18]میدان نبرد[/size]

میدان نبرد در 65 کیلومتری جنوب شرق بلندی های جولان که میان فلسطین ، سوریه و اردن قرار دارد و نیز شرق دریاچه طبریه واقع شده است. نبرد در دشت یرموک درگرفت. دشتی که بخش غربی اش به یک دره با عمق 200 متر که با نام وادی الرقاد شنخته می شود ختم می شد. این دره به رودخانه یرموک که شعبه ای از رود اردن محسوب می شود منتهی می شود. جریان آب این رودخانه بسیار تند و عمق رودخانه نیز بالاست. در شمال دشت ناحیه جابیه و در شرق آن نیز تپه های عزرا قرار دارند هر چند این تپه ها خارج از محدوده اصلی نبرد بودند. در واقع، تنها یک نقطه سوق الجیشی در میدان نبرد وجود داشت. یک تپه به ارتفاع 100 متر مشهور به تل الجمعه( مکان گردآمدن). این تپه برای نیروهای مسلمانی که روی آن گرد آمدند میدان دید خوبی از دشت یرموک فراهم می کرد. عبور از دره نزدیک دشت در سال 636 راه های کمی داشت : یک پل اصلی که اکنون در حوالی روستای کفرالمآء قرار دارد. از لحاظ تدارکاتی دشت یرموک دارای منابع آب و علوفه مناسبی برای هر دو طرف نبرد بود. همچنین یک مکان عالی برای مانورهای سواره نظام به شمار می آمد.
[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/Battlefield_of_yarmouk-mohammad_adil.jpg[/img]

[color=blue][size=18]ترکیب نیروها[/size][/color]

بیشتر مورخین اولیه اسلامی شمار لشکریان مسلمان را بین 24 هزار تا 40 هزار نفر و شمار بیزانسیان را بین 100 هزار تا 200 هزار نفر برآورد کرده اند. تخمین های مدرن متفاوت هستند: بیشتر مورخان جدید شمار سپاهیان بیزانسی را 80 هزار تا 120 هزار نفر و عده کمی هم بین 15 و 20 هزار تا 50 هزار نفر دانسته اند. ارتش مسلمین نیرویی بین 24 تا 40 هزار نفره برآورد می شود. این تخمین ها بر پایه برآورد توانایی لجستیکی طرفین، توان طرفین برای ادامه نبرد و محدودیت های موجود برای عرب ها و رومیان استوار است. در هر حال بیشتر مورخان معتقدند لشکر بیزانسیان برتری عددی چشمگیری بر لشکر مسلمین داشته است.
[size=18][color=green]
ارتش راشدین:[/color][/size]
طی شورای جنگی ، فرماندهی میدان نبرد از طرف ابوعبیده به خالد واگذار شد. پس از واگذاری فرماندهی ، خالد سپاهیان مسلمان را به 36 واحد پیاده و 4 واحد سواره تقسیم کرد. خود خالد به همراه ملتزمین شخصی و گارد متحرکش به عنوان ذخیره باقی ماندند.
سپاه به وضعیت (( تابعه)) درآمد : یک صف آرایش محکم و دفاعی پیاده نظام.
سپاه به صورت یک صف 12 کیلومتری که به جانب غرب پیش می رفت درآمد. جناح چپ در طول رودخانه یرموک حرکت می کرد،جناح راست در جاده جابیه قرار گرفت و از راه بلندی های تل الجمعه به سوی شمال می رفت. بین این جناح ها شکاف های قابل توجهی وجود داشت که امکان می داد با ارتش بیزانس در یک صف 13 کیلومتری درگیر شود. قلب سپاه تحت فرماندهی ابوعبیده جراح در بخش چپ و شرحبیل ابن حسنه در سمت راست بود. فرماندهی جناح چپ سپاه بر عهده یزید و جناح راست نیز بر عهده عمروعاص قرار داشت. هر سه قسمت مذکور دارای واحدهای ذخیره سواره نظام بودند تا در صورت عقب رانده شدن دست به ضدحمله بزنند.
جناح چپی که پشت قلب سپاه حرکت می کرد شامل گارد متحرک تحت فرمان خالد بود. اگر خالد در حین نبرد دچار مشکل می شد، فرماندهی این گارد به ضرار ابن ازور سپرده می شد. در طول نبرد ممکن بود خالد از سواران ذخیره اش به نحو موثری نیز استفاده کند. خالد چندین دیده بان را نیز اعزام داشت تا تحرکات بیزانسیان را به دقت زیر نظر داشته باشند. در پایان جولای سال 636 واهان جبله را به همراه سواران سبک اسلحه اش به عنوان طلایه جلو فرستاد، اما آنان توسط گارد متحرک عقب رانده شدند. پس از این درگیری به مدت یک ماه تصادمی بین طرفین رو نداد.

[color=green][size=15]تسلیحات مسلمانان :[/size][/color]
کلاه خودهای آبکاری شده شبیه کلاه خودهای ساسانی در نبرد استفاده می شدند. جوشن نیز به همراه کلاه خود در محافظت بخش های حساس صورت به کار گرفته می شد. چکمه های ضخیم چرمی شبیه صندل های رومی نیز توسط سربازان مسلمان به طور گسترده ای استفاده می شد. زره های چرمی ضخیم و زره های بافته شده نیز مورد استفاده بودند. سربازان پیاده معمولا نسبت به سواران زره های مقاوم تری داشتند. سپرهای بزرگ چوبی و ترکه ای نیز مورد استفاده قرار می گرفت. نیزه های پیاده ها حدودا 2.5 متر و نیزه های سواران تا 5.5 متر طول داشت. شمشیرهای کوتاه پیاده نظام و شمشیرهای بلند شبیه شمشیرهای ساسانی در جنگ به کار گرفته شد. شمشیرهای بلند بیشتر توسط سواران استفاده می شد. کمان های مورد استفاده حدود دو متر طول داشتند، شبیه کمان های بلند معروف انگلیسی. حداکثر برد کمان های سنتی عربی حدود 150 متر بود. کمانداران عرب هر چند فاقد توانایی های کمانداران سواره بودند، اما توانایی خود برای شکست یورش های سواره نظام سبک را به خوبی ثابت کرده بودند.

[color=red][size=18]لشکر بیزانس[/size][/color]

چند روز پس از تجمع نیروهای مسلمان در یرموک، ارتش بیزانس که طلایه آن نیروهای سبک اسلحه غسانی بودند پیش آمد و در ناحیه وادی الرقاد اردوگاه مستحکمی برپا کرد. جناح راست ارتش بیزانس در انتهای جنوب دشت قرار داشت،حدود یک مایل دورتر از دره وادی الالان و نزدیک رودخانه یرموک. جناح چپ در طرف شمال و نزدیک تپه های جابیه قرار داشت و نسبتا بی دفاع بود. واهان ارتش امپراتوری را به جانب شرق و در صفی سیزده کیلومتری آرایش داده بود و سعی می کرد تمام ناحیه بین گلوگاه یرموک در جنوب و جاده رومی به طرف مصر در شمال را پوشش دهد و وظیفه پوشش سایر شکاف ها را به لشکرهای دیگر داده بود. سواره نظام سنگین منظم رومی یا کاتافراکت ها میان هر چهار لشکر سپاه تقسیم شده بود.آرایش به شیوه ای بود که پیاده نظام در صف مقدم و سواره نظام به عنوان نیروی ذخیره به کار می رفت. واهان نیروهای جبله را که سواران سبک با ترکیبی از اسب و شتر بودند را به عنوان طلایه به پیش فرستاد تا از ارتش اصلی تا هنگام ورودش حفاظت کنند. منابع مسلمان به این نکته اشاره می کنند که مردان گرگوری با زنجیرهایی به هم متصل شده بودند تا نشان دهند تا دم مرگ خواهند جنگید و فرار برایشان معنی ندارد. این زنجیرها هم چنین مانعی برای سواران دشمن به شمار می رفت. مورخان مدرن بر این اعتقادند که بیزانسیان از آرایش قدیمی رومی -یونانی ،که در آن سربازان شانه به شانه هم و با سپرهای قفل شده به هم می جنگیدند، بهره بردند. در این آرایش در هر گروه حدود بیست سرباز با سپرهایشان مانع برخورد پرتابه های دشمن می شوند.
[size=15]
[color=red]تسلیحات بیزانسیان[/color][/size]

سواران بیزانسی از نوعی شمشیر بلند مشهور به اسپاتیون، نیزه های سبک معروف به کونتاریون و کمان و تیردان هایی با چهل پیکان استفاده می کردند. سواره نظام سنگین مشهور به اسکوتاتوی از شمشیرها و نیزه های کوتاه استفاده می کرد. نیروهای سبک اسلحه و کمانداران بیزانسی سپرهای کوچکی به همراه داشتند. زره سواره نظام از یک جوشن که تا زانو امتداد داشت همراه با کلاهخودهای آویز دار تشکیل می شد. همچنین محافظ گلو و صورت نیز به همراه داشت. پیاده نظام نیز دارای جوشن ، کلاه خود و محافظ ساق پا بود. زره های صفحه ای سبک و زره پولکی نیز به طور وسیعی استفاده می شد.

[color=blue][size=18]تنش در ارتش بیزانس[/size][/color]

استراتژی خالد در عقب نشینی از مناطق تصرف شده و جمع آوری نیروهایش در یک نقطه برای نبردی قاطع بیزانسیان را ناچار کرد در پاسخ پنج لشکرشان را ادغام کنند. بیزانسیان مدتها بود به دلیل عدم توانایی لجستیکی لازم مایل به درگیری های مقیاس بزرگ و نبردهای سرنوشت ساز نبودند. دمشق نزدیک ترین پایگاه تدارکاتی در دسترس بود، اما منصور حکمران دمشق قادر به پشتیبانی از ارتش عظیمی که در یرموک گرد آمده بود نبود. گزارش هایی از درگیری ساکنان محلی با سربازان به دلیل کمبود مواد غذایی ( زمان درگیری اواخر تابستان بود) وجود داشت. برخی از درباریان بیزانسی واهان را به دلیل عدم پیروی از توصیه هراکلیوس برای پرهیز از درگیری بزرگ با عرب ها به خیانت متهم می کردند. البته با توجه به تجمع سپاهیان عرب در یرموک واهان گزینه دیگری در اختیار نداشت. روابط میان فرماندهان ارتش بیزانس چندان دوستانه نبود. میان واهان، تریتوریوس، جاراجیس و بوکینیتور منازعه قدرت وجود داشت. جبله با وجود آشنایی فراوانش به منطقه و وضعیت محلی نادیده گرفته می شد. جو بی اعتمادی میان عرب ها، ارمنی ها و یونانیان وجود داشت. اختلاف دیرینه میان فرقه های مسیحی نیز سبب شعله ور شدن تنش های پنهان می شد. این مسایل سبب عدم طرح ریزی و اجرای مناسب شد ، که نتیجه ای جز شکست فاجعه بار برای بیزانس نداشت.

[color=blue][size=18]نبرد[/size][/color]

برای داشتن درکی بهتر از توصیف نبرد ، لازم است ابتدا با وضعیت لشکرهای متخاصم آشنا شد. خطوط نبرد میان مسلمین و بیزانسیان به چهار بخش تقسیم می شد: جناح های چپ و راست ، بخش های چپ و راست مرکز سپاه.
واهان از جانب هراکلیوس توصیه شده بود تا زمانی که درهای مصالحه باز است با عرب ها وارد نبرد گسترده نشود. شاید این دستوربه این دلیل بود که نیروهای یزدگرد در عراق هنوز آماده نبرد نشده بودند. واهان ابتدا گرگوری و سپس جبله را برای مذاکره اعزام کرد اما تلاشهای آنان بیهوده بود. پیش از نبرد واهان خالد را نیز برای مذاکره دعوت کرد که نتیجه مشابهی دربرداشت. مذاکرات نبرد را یک ماه به تاخیر انداخت. در همین حال خلیفه عمربن خطاب که لشکریانش در قادسیه در حال تهدید امپراتوری ساسانی بودند فرمانده اش سعد ابن ابی وقاص را موظف به انجام مذاکراتی با یزدگرد و فرمانده سپاهش رستم فرخ زاد و دعوت آنان به اسلام کرد. این به احتمال زیاد یک اقدام تاکتیکی بود که عمربن خطاب در حال انجام آن در جبهه ایران بود. در همین زمان او برای خالد نیروی کمکی اعزام کرد. این نیروی 6 هزار نفره که غالبا از اهالی یمن بودند، شامل هزار نفر از صحابیان پیامبر و حدود 100 نفر از افراد حاضر در جنگ بدر و تعدادی از افراد برجسته مانند زبیر ابن عوام ، ابوسفیان و همسرش هند بنت عتبه می شد.
عمربن خطاب نخست قصد داشت رومیان را در هم بشکند و به همین منظور بهترین نیروهایش را مامور این کار کرد. ورود پیاپی نیروهای کمکی عرب بیزانسیان را نگران کرد. آنان هراسان از ادامه رسیدن نیروهای کمکی و افزون شدن نیروی سپاهیان مسلمان به این نتجه رسیدند که چاره ای جز حمله ندارند. نیروهای کمکی اعزامی به یرموک در قالب دسته های کوچک اعزام می شدند تا این تصور میان بیزانسیان به وجود بیاید که ورود این نیروها دائمی است و روحیه شان تخریب شود. همین تاکتیک به طرز مشابهی در قادسیه نیز به کار گرفته شد.
[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/%DB%8C%D8%B1%D9%85%D9%88%DA%A9.PNG[/img]

[size=18]روز اول[/size]

نبرد در 15 آگوست سال 636 آغاز شد. با طلوع آفتاب دو لشکر با فاصله ای حدود یک مایل در برابر یکدیگر صف آرایی کردند. در منابع اسلامی چنین آمده است که پیش از آغاز نبرد، جورج که فرمانده یکی از واحدهای بیزانسی در سمت چپ مرکز سپاه بود، به سپاهیان اسلام پیوست و مسلمان شد. گفته می شود او همان روز در حالی که در سپاه اسلام می جنگید کشته شد. ابتدا، بیزانسیان چند تن از پهلوآنان خود را برای نبرد با همتایان مسلمانشان فرستادند. مبارزان مسلمان شمشیرزنان و نیزه اندازان ماهری بودند که در کشتن فرماندهان حریف به منظور تخریب روحیه دشمن مهارت خاصی داشتند. در میانه روز و پس از کشته شدن چند تن از بزرگان سپاه بیزانس در نبرد تن به تن ، واهان فرمان یک حمله محدود توسط یک سوم از پیاده هایش را داد، به این منظور که استراتژی و قدرت سپاهیان مسلمان آزموده شود و شاید نیز با توجه به برتری محسوس عددی و تسلیحاتی بتوان خطوط مسلمین را درهم ریخت. با این وجود این نقشه ناکام ماند. بسیاری از سربازان امپراتوری قادر به تحمیل برتری عددی خود بر کهنه سربازان مسلمان نبودند. درگیری نسبتا ملایم بود، سوای برخی نقاط که در آن ها شدید شد. واهان سایر نیروهایش را وارد نبرد نکرد و با غروب آفتاب هر دو طرف درگیری را متوقف و به اردوگاه های خود بازگشتند.


منبع:
http://wars-and-history.mihanblog.com/post/362

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[size=18]روز دوم[/size]

[color=blue]مرحله اول[/color]
در روز 16 آگوست ، واهان در شورای جنگی تصمیم بر این گرفت که حمله را پیش از طلوع آفتاب آغاز کند ، بدین منظور که مسلمین را در حال نماز صبح و در حالت غیرآماده غافلگیر کند. نقشه واهان درگیر کردن قلب سپاه مسلمین با دو لشکر مرکزی خود برای متوقف کردن آنان بود،در حالی که هدف اصلی رخنه در صفوف جناحین مسلمین برای دورکردن آنان از میدان اصلی نبرد یا راندن آنان به داخل مرکز سپاه بود. به منظور مشاهده میدان نبرد، واهان دارای جایگاه مخصوصی همراه با محافظان شخصی ارمنی بود. فرمان حمله غافلگیرانه به لشکریان بیزانسی داده شد. بیزانسیان خبر نداشتند که خالد برای مقابله با چنین وضعی دیده بان های شبانه ای را در فاصله ای دورتر از اردوگاه مستقر کرده ،امری که باعث باخبر شدن مسلمین و آماده شدن آنان برای نبرد می شد. در قلب سپاه فشار بیزانسیان چندان زیاد نبود. منظور آنان بیشتر متوقف کردن مسلمانان و عدم اجازه دادن به آنان برای کمک به سایر بخش های سپاه بود. با وجودی که در مرکز وضع متعادل بود ، در جناحین وضعیت فرق می کرد. بوکینیتور فرمانده جناح چپ بیزانسیان که لشکریانش را اسلاوها تشکیل می دادند دست به حمله زد و جناح راست مسلمین را وادار به عقب نشینی کرد.عمروعاص فرمانده جناح راست مسلمین سواران ذخیره اش را برای مقابله فرستاد که پیشروی بیزانسیان را خنثی کرد و تعادل را برای مدتی در این بخش برقرار کرد،اما برتری عددی بیزانسیان مسلمانان را مجبور به عقب نشینی به سمت اردوگاهشان کرد.
[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/2%7E0.PNG[/img]
[color=blue]
مرحله دوم[/color]
خالد که از وضعیت جناحین آگاه بود به سواران جناح راست فرمان حمله به گوشه شمالی جناح چپ دشمن را داد و در همین حال با گارد متحرک خویش به گوشه جنوبی این جناح حمله برد. در این زمان پیادگان جناح راست مسلمین نیز دست به حمله زدند. این حمله سه طرفه موجب شد بیزانسیان ناچار شوند از مواضعی که به دست آورده بودند عقب بنشینند و عمروعاص بتواند به جایگاه پیشین برگشته و سپاهیانش را دوباره نظم بدهد. وضعیت جناح چپ مسلمانان به فرماندهی یزید اهمیت بیشتری داشت. در حالی که جناح راست از حمایت گارد متحرک برخوردار بود جناح چپ در برابر برتری عددی بیزانسیان چاره ای جز عقب نشستن نداشت. آرایش سربازان گرگوری اگر چه کند حرکت می کرد اما دفاع مناسبی داشت. یزید برای ضد حمله از سوارانش استفاده کرد اما این حمله نیز عقب رانده شد. با وجود مقاومت شدید، نیروهای یزید برای مدتی تا اردوگاه عقب رانده شدند و به نظر رسید نقشه واهان در حال موفق شدن است. قلب سپاه مسلمین متوقف شده بود و جناحین نیز از آن جدا و عقب رانده شده بود همچنین روحیه شان تخریب شده بود. مسلمین عقب نشسته به اردوگاه با عده ای از زنان به رهبری هند مواجه شدند. آنان در حالی که چادرهایشان را برکنده و تیرک چادرها را به دست گرفته بودند یکی از اشعار قدیمی عربی (همان شعری که در جنگ احد بر علیه مسلمین خوانده شد) را خطاب به سپاهیان خواندند:
ای شمایی که در برابر زنانتان فرار می کنید
زنانی که هم زیبا هستند و هم پاکدامن
آنان را به چنگ دشمن بی ایمان می سپارید
دشمنی منفور و شیطانی
آنان را به بردگی ، فساد و رسوایی می سپارید
این شعر خون بسیاری از سپاهیان را به جوش آورد و سبب شد به میدان نبرد بازگردند.
[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/3.PNG[/img]
[color=blue]مرحله سوم[/color]
پس از این که تعادل به وضعیت جناح راست بازگشت،خالد به گارد متحرکش فرمان حمایت از جناح چپ را داد. خالد یکی ازواحدهایش را تحت فرماندهی ضرار ابن ازور جدا کرده و به او فرمان داد جهت منحرف کردن فکر دشمن به بخش چپ مرکز سپاه دشمن به فرماندهی دیریان حمله کند و جناح راست پیش آمده بیزانسیان را ناچار به عقب نشینی کند. خود او همراه با باقیمانده سوارانش به جناح گریگوری حمله کرد. با این حمله همزمان بیزانسیان بازهم عقب نشستند ،البته به آرامی زیرا قصد داشتند آرایش خود را حفظ کنند. با غروب آفتاب مراکز دو سپاه از هم جدا شدند اما جناحین تا طلوع در برابر هم صف آرایی خود را حفظ کردند. کشته شدن دیریان و ناکام ماندن نقشه واهان روحیه بیزانسیان را پایین آورده بود، در حالی که ضد حمله های موفق خالد مسلمین را با وجود تعداد کمترشان جسور کرده بود.
[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/4.PNG[/img]

[size=18]روز سوم[/size]

در 17 آگوست ، واهان به ناکامی ها و اشتباهات دیروز خود اندیشیده بود. حملات او علیه جناحین با وجود پیشرفت اولیه ناکام مانده بود. تلخ ترین مساله برای او از دست دادن یکی از فرماندهانش بود. ارتش بیزانس اکنون تصمیم داشت نقشه کمتر جاه طلبانه ای اجرا کند: حمله به نقاطی خاص از سپاه مسلمین. تصمیم واهان تحت فشار گذاشتن جناح راست نسبتا بی حفاظ مسلمین بود ، جایی که نیروهای سواره او قابلیت مانور بهتری نسبت به منطقه استقرار جناح چپ مسلمانان ،که ناهموار بود، داشتند. هم چنین قرار بر این شد که بوکینیتور با اسلاوهایش به محل اتصال مرکز سمت چپ و جناح چپ مسلمین حمله کند، امری که به مجزا شدن این دو بخش منجر می شد و امکان می داد با هر دو بخش جداگانه جنگید.

[color=blue]مرحله اول[/color]
نبرد با حملات بیزانسیان به جناح راست و مرکز سمت راست مسلمانان ادامه یافت. پس از یک سری حملات، جناح راست مسلمین و کمی پس از آن مرکز سمت راست عقب نشستند. آنان باز هم با زنان و اشعار آنان رو به رو شدند. البته این نیروها موفق شدند از اردوگاه کمی فاصله بگیرند و موضع خود را برای یک ضدحمله حفظ کنند.
[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/5.PNG[/img]
[color=blue]مرحله دوم[/color]
با توجه به این که ارتش بیزانس بر جناح راست مسلمین متمرکز شده بود، خالد و گارد متحرکش به همراه سواران جناح راست دست به یک حمله زدند. خالد و سوارانش به بخش راست مرکز سمت چپ دشمن و سواران جناح راست مسلمین به بخش چپ آن قسمت حمله کردند. خالد همزمان به سواران جناح راست فرمان داد به قسمت چپ جناح چپ بیزانس نیز یورش ببرند. نبرد به زودی به یک حمام خون تبدیل شد و بسیاری از افراد از هر دو طرف کشته شدند. حمله های جناحی خالد باعث شد بیزانسیان به همان مواضعی که در ابتدای نبرد داشتند برگردند.
[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/7.PNG[/img]

[size=18]روز چهارم[/size]

18 آگوست روز تعیین کننده نبرد به شمار می آید.

[color=blue]مرحله اول[/color]
با توجه به خسارات وارده به جناح راست مسلمین در روز پیش واهان تصمیم داشت همان نقشه را ادامه بدهد. بوکینیتور با حمایت ارمنی ها و عربهای تحت فرمان جبله، با سربازان اسلاوش به جناح راست و مرکز سمت راست مسلمین حمله برد. خالد باز هم با گاردش وارد عمل شد و با یک حمله همه جانبه به همراه دو جناح ، آنها را از پیش روی بازداشت و به همان مواضع قبلی عقب راند.
[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/8.PNG[/img]
[color=blue]مرحله دوم[/color]
خالد گاردش را به دو بخش تقسیم کرده و در حالی که پیادگان مسلمان مرکز سمت راست در جبهه خود حمله را شروع کردند، به طرفین مرکز سمت چپ بیزانسیان حمله کرد. با این حمله سه جانبه بیزانسیان مجبور به عقب نشینی شدند.
با آمدن بعد از ظهر و در حالی که خالد و گاردش با بخش ارمنی سپاه بیزانس درگیر بودند وضع برای مسلمانان به وخامت گرایید. با ورود کمانداران سواره بیزانسی به میدان نبرد و حمله آنان به نیروهای ابوعبیده و یزید به منظور جلوگیری از نفوذ آنان به خطوط بیزانس، بسیاری از مسلمانان با اصابت پیکان های دشمن بینایی خود را از دست دادند، به طوری که آن روز «روز چشم های کور» نامیده شد. گمان بر این می رود که ابوسفیان هم در این روز یکی از چشمان خود را از دست داده باشد. سپاهیان مسلمان سوای یک واحد تحت فرمان عکرمه ابن ابی جهل که در بخش چپ نیروهای ابوعبیده قرار داشت عقب نشینی کردند. عکرمه به همراه چهارصد سوارش با حمله به بیزانسیان عقب نشینی مسلمین را پوشش داد. در همین زمان سایر واحدها خود را دوباره سازماندهی کردند تا با ضدحمله موقعیت های پیشین خود را بازیابند. تمامی مردان عکرمه یا به سختی مجروح یا کشته شدند. خود عکرمه هم که از کودکی دوست خالد بود به شدت زخمی شد و با غروب آفتاب درگذشت.
[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/9.PNG[/img]
[size=18]روز پنجم[/size]
با گذشت چهار روز از حملات واهان نیروهای او نتوانسته بودند هیچ دستاورد مهمی به دست آورند و دچار تلفات شدیدی نیز شده بودند، به خصوص در ضد حمله های جناحی خالد. در روز 19 آگوست، واهان افرادی را به منظور مذاکره به سوی مسلمین اعزام کرد، بیشتر به منظور به دست آوردن وقت برای سازماندهی دوباره نیروهای بی روحیه اش. اما خالد که پیروزی را نزدیک می دید این پیشنهاد را رد کرد. تا این زمان مسلمین از استراتژی دفاعی پیروی می کردند، اما با دریافتن این نکته که بیزانس دیگر توان چندانی برای نبرد ندارد خالد دست به سازماندهی نیروهایش برای عملیات تهاجمی زد. تمامی سواره نظام تحت یک فرماندهی واحد و به صورت واحد منسجمی که هسته آن را گارد متحرک خالد تشکیل می داد درآمدند. این واحد نیرومند 8 هزار نفره نیروی موثری برای عملیات تهاجمی روز بعد بود. بقیه روز بدون اتفاق خاصی سپری شد. نقشه خالد این بود که دشمن را به دام بیندازد و همه راه های موجود برای فرار سواره نظام آنان را ببندد. سه گذرگاه طبیعی وجود داشت: وادی الرقاد در غرب ،وادی الیرموک در جنوب و وادی الالله در شرق. مسیر شمالی توسط سواران مسلمان مسدود شده بود. در مسیر دره های عمیق وادی الرقاد و در ناحیه عین الذکر یک پل وجود داشت، مهمترین مسیر استراتژیک منطقه. خالد ضرار را با 500 سوار به منظور تصرف پل اعزام کرد. ضرار با دور زدن جناح شمالی بیزانسیان پل را گرفت. این مانور موفقیت خود را روز بعد اثبات کرد.
[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10.PNG[/img]

[size=18]روز ششم[/size]
در روز پایانی نبرد خالد با یک نقشه ساده اما حساب شده وارد نبرد شد. با حجم بزرگ نیروی سواره ای که او در اختیار داشت تصمیم بر آن گرفت که با حذف کامل سواران بیزانسی از میدان نبرد، پیاده نظام را که بخش اصلی لشکر امپراتوری بود از جناحین مورد حمله قرار دهد. هم چنین قصد داشت با فشار آوردن به جناح چپ دشمن آنان را به سمت غرب و دره های آن ناحیه براند.

[color=blue]مرحله اول[/color]
خالد فرمان یک حمله همه جانبه را صادر کرد و خود با سوارانش بیشتر درگیر جناح چپ دشمن شدند. بخشی از سواران مسلمان با سواره نظام جناح چپ بیزانس درگیر شدند و بقیه به پیاده نظام این جناح یورش بردند. در همین حال جناح راست مسلمین هم حمله خود را شروع کرد. این حمله دوطرفه جناح چپ بیزانسیان را درهم ریخت و با عقب نشستن آنان و برخورد آنان با مرکز سمت چپ، نظم این قسمت از لشکر امپراتوری هم از دست رفت. بقیه سواران مسلمان به سواره نظام جناح چپ بیزانس حمله کردند. با این حمله سواران بیزانسی به طرف شمال رانده شده و از صحنه نبرد جدا شدند. جناح راست مسلمین اکنون به مرکز سمت چپ بیزانسیان یورش برد در حالی که مرکز سمت راست مسلمین هم به این قسمت که روبرویش بود حمله می کرد.
[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/11.PNG[/img]
[color=blue]مرحله دوم[/color]
واهان که از به کارگیری سواران مسلمان در حجم وسیع آگاه شده بود فرمان به گرد هم آیی سوارانش داد ، امری که به کندی رخ داد و حملات مداوم سواران خالد مانع شکل گیری آن شد. اکثر سواران بیزانسی به سوی شمال تارانده شدند و این منجر به تنها شدن پیاده نظام بیزانس شد.
[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/12.PNG[/img]
[color=blue]مرحله سوم[/color]
با تارو مار شدن سواره نظام بیزانس، خالد هجوم سوارانش را بر مرکز سمت چپ دشمن متمرکز کرد و با همراهی پیاده نظام توانست این بخش از سپاه دشمن را به طور کامل در هم بشکند.
[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/13.PNG[/img]
[color=blue]
[size=18]مرحله پایانی[/size][/color]
با درهم شکستن مرکز سمت چپ، عقب نشینی همگانی بیزانسیان شروع شد. خالد سوارانش را به شمال برد تا راه فرار دشمن را مسدود کند. رومی ها به سمت غرب، جایی که وادی الرقاد و پل عین الذکر قرار داشت عقب نشینی کردند. ضرار و 500 سوارش این جا مستقر بودند. در حقیقت نقشه خالد هم همین بود. رومی ها به تله افتادند. برخی از آنان به داخل دره ها سقوط کردند و برخی هم در تلاش برای فرار از راه آب غرق شدند. با این حال، بسیاری از سربازان توانستند از این قتل عام بگریزند. یوناه، راهنمای یونانی ارتش مسلمین در این نبرد کشته شد. مسلمانان در این نبرد اسیری نگرفتند، هر چند ممکن است در تعقیب های بعدی اسرایی هم گرفته باشند. تئودور تریتوریوس در نبرد کشته شد. نیکیتاس توانست بگریزد و به حمص برسد. جبله ابن ایهم موفق به فرار شد و مدتی بعد، برای دوره ای کوتاه و با شرایطی به مسلمین پیوست، هرچند بعدها باز هم به دربار بیزانس پیوست.
[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/14.PNG[/img]

[size=18]پیامدها[/size]
بلافاصله پس از نبرد، خالد و گارد متحرکش دست به تعقیب فراریان رومی در جهت شمال زدند. در نزدیکی دمشق خالد آنان را یافت و به آنها حمله کرد. در این درگیری واهان ، شاهزاده ارمنی و فرمانده کل سپاه که موفق به فرار از یرموک شده بود کشته شد. خالد سپس وارد دمشق شد و گفته می شود با استقبال مقامات محلی روبرو شد و شهر را تحت کنترل درآورد.
هنگامی که اخبار نبرد به هراکلیوس در انطاکیه رسید ، او را خشمگین و افسرده کرد. هراکلیوس اشتباهاتش را به ازدواجش با برادرزاده اش مارتینا نسبت داد. اگر نیرویی در اختیار داشت شاید می توانست قلمروش را پس بگیرد، اما او دیگر نه پول و نه سپاهی برای محافظت از قلمروش نداشت.هراکلیوس در یک مراسم رسمی برای شفاعت به کلیسای انطاکیه رفت. در این مراسم و در حضور مشاوران، هراکلیوس شکستش را این گونه توجیه کرد که «این شکست مجازات خداوند به خاطر گناهان مردم و از جمله خود او» بوده است. هراکلیوس شبانگاهان انطاکیه را با یک کشتی به قصد قسطنطنیه ترک کرد. روایت است که به هنگام ترک انطاکیه، هراکلیوس این گونه با سوریه وداع کرد :
«بدرود ، بدرود برای همیشه ای سوریه...
ای سرزمین زیبای من
اکنون به دست کافران افتاده ای
صلح بر تو باد ای سوریه
برای دشمنان چه سرزمین زیبا و فرح بخشی خواهی بود»
هراکلیوس به همراه خود صلیب مقدس مسیحیان را نیز به همراه برد، تا مبادا به دست اعراب مهاجم بیفتد. یک پل موقت برای عبور امپراتور از بسفر و رسیدن به قسطنطنیه ساخته شد. هراکلیوس پس از ترک سوریه نیروهای باقی مانده اش را برای دفاع از مصر و آناتولی سازماندهی کرد. ارمنستان بیزانس (جنوب ترکیه امروزی) در حملات سال های 638-639 مسلمین و پس از این که هراکلیوس فرمان به خالی کردن تمام دژهای شرق کوه های توروس و ایجاد منطقه حائل داد سقوط کرد. طی حملات سال های 639-642 مسلمانان به فرماندهی عمروعاص ،فرمانده جناح راست ارتش مسلمین در نبرد یرموک، مصر تحت فرمان بیزانس را نیز اشغال کردند.

[size=18]ارزیابی[/size]

نبرد یرموک را در تاریخ نظامی می تواند به عنوان نمونه ای از نبردهایی که در آن یک نیروی کوچک با فرماندهی برتر بر یک نیروی بزرگ پیروز می شود درنظرگرفت. فرماندهان ارتش امپراتوری بیزانس به دشمنشان اجازه دادند میدان نبرد را به میل خود انتخاب کند. هر چند که توانایی تاکتیکی شان از حریف چیزی کم نداشت. خالد می دانست با دشمنی روبرو است که بر نیروهایش برتری عددی دارد و بنابراین تا روز آخر نبرد استراتژی دفاعی را که با حجم نیروهایش تناسب داشت به کار گرفت. هنگامی که در روز آخر تصمیم به عملیات تهاجمی گرفت، این کار را با درجه ای از تصور ذهنی خلاق، دلاوری و تیزبینی انجام داد که هیچ یک از فرماندهان بیزانس نتوانستند چنین کاری را انجام دهند. هر چند که افراد کمتری در اختیار داشت، اما در یک عمل جسورانه اما با اعتماد به نفس یک نیروی سواره را شبانه به پشت نیروهای دشمن اعزام کرد.
خالد ابن ولید یکی از برترین فرماندهان سواره نظام در طول تاریخ بشر به شمار می رود. نحوه به کارگیری نیروهای سواره در میدان نبرد از طرف خالد نشان داد که او به خوبی ضعف ها و توانایی های این نیروها را می شناسد. گارد متحرک او با تحرک دائمش از یک نقطه به نقطه دیگر عامل مهمی در تغییر وضعیت نبرد بود.
واهان و فرماندهان بیزانسی نتوانستند تاکتیکی برای مقابله با واحدهای سواره نظام مسلمین اجرا کنند و در بهره گیری از برتری عددی نیروهای خود عاجز ماندند. سواره نظام بیزانسی در طول شش روز نبرد ساکن باقی ماند و از قابلیت هایش در نبرد استفاده ای نشد. آن ها هیچ گاه حمله قاطعی صورت ندادند و با وجودی که در روز چهارم می توانستند در جریان نبرد تاثیر فراوانی بگذارند در انجام این کار هم ناتوان ماندند. اختلاف بین فرماندهان عامل مهمی در شکست بیزانس بود. البته می توان کارکشته و کهنه سرباز بودن بخش بزرگی از سپاهیان مسلمان را هم عامل دیگری به شمار آورد.
استراتژی هراکلیوس برای شکست مسلمین در سوریه لازم بود به سرعت اجرا شود، اما فرماندهان میدانی بیزانسی این طرح را اجرا نکردند. به طرز طعنه آمیزی، در نبرد یرموک خالد همان استراتژی هراکلیوس را در مقیاس کوچکتری اجرا کرد:
با بکارگیری و تحرک سریع نیروهایش ، خالد قادر به تجمع نیروهای ویژه در نقاط خاص می شد و با این تاکتیک توانست ارتش پرشمارتر بیزانس را شکست دهد. واهان هیچ گاه نتوانست از برتری عددی نیروهایش بهره ببرد، شایط به خاطر وضع ناهمواری زمین. هم چنین واهان نتوانست در هیچ نقطه نیروهایی را که برتری خاصی داشتند تمرکز بدهد و از آن برای یک عملیات درهم کوبی قاطع بهره ببرد. هر چند او شش روز در حال حمله بود، خطوط استقرار سپاهیانش ثابت باقی ماند. این ها همگی برعکس عملیات تهاجمی موفق خالد در روز آخر نبرد است که در آن به طرز موثری تمامی نیروهای سوارش را به کار گرفت و با مانور آنان به پیروزی رسید.
جورج .اف . نافزیگر در کتاب «اسلام در جنگ» ، نبرد یرموک را این گونه توصیف می کند:
«اگر چه یرموک امروزه کمتر شناخته شده است ، یکی از قاطع ترین و سرنوشت سازترین نبردهای تاریخ بشر به شمار می رود ، اگر سپاهیان هراکلیوس پیروز می شدند ، جهان امروز بسیار متفاوت از آنی می بود که اکنون هست ...»

منبع:
http://wars-and-history.mihanblog.com/post/363
  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
آقا دستت درد نکنه،خیلی مطلب جالبی بود

نبردهای سپاه اسلام با بیزانسی ها در شامات کلا خیلی نبردهای سنگین و جالبی بودند،اکثرا هم حداقل در هر نبرد یک فرمانده رومی کشته شد

موفق باشی
یا حق

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
این سخنرانی ایت الله کورانی در مورد فتوحات خلفاست تو این قسمت در مورد جنگ یرموک است شاید بد نباشه بهش گوش بدین
متن
http://www.velayattv.com/fa/page.php?bank=archive&id=304
فایل صوتی و تصویری هم همونجا هست

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خالد ولید بسیار زیرک بوده از اجرای هیچ تاکتیکی ابائی نداشته ... تو یکی از نبردها یادم نمی یاد که با چه حقه ای پیروز میشه که امام حسین و امام حسن که جزء لشکر اسلام بودن به اعتراض کارش بر می گردن به مدینه استدلالشون هم این بوده که سپاه اسلام نباید با هر وسیله ای به پیروزی برسه و کار خالد درست نبود و آخرش که دیدیم چطور شد تسلط بنی امیه بر شام و تغییر مسیر و سرنوشت جهان اسلام ...
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با سلام

به سهم خودم از زحماتی که برای انعکاس نمونه های تاریخی جنگ می کشید ، ممنونم .

*********
علی الظاهر در یوتیوب فیلمهایی هست ، امکان دارد آنها را هم در یک آپلود سنتر خودی قرار دهید ؟

مثل این :
[code]http://www.google.com/url?sa=t&rct=j&q=battle%20of%20yarmouk&source=web&cd=13&ved=0CFsQtwIwAjgK&url=http%3A%2F%2Fwww.youtube.com%2Fwatch%3Fv%3Dfffnn283y_c&ei=WcvFT6f5II6Hswby5cWXAw&usg=AFQjCNG6ndpx7twfaSluHIn5BHCgLEt7bw&cad=rja
[/code]
********
اگر در تصاویر زیر عقب نشینی نیروها ( دایره های سبز رنگ ) با فلشهای کمرنگ مشخص شده باشد
http://up.vatandownload.com/images/wxz1ck1oli605e6tp43g.png
و
http://up.vatandownload.com/images/n4wj7d7t17gnuqxqtlh4.png
آیا بهتر نیست این فلشها ( دایره های قرمز رنگ ) نیز با فلش کمرنگ مشخص شود ؟
http://up.vatandownload.com/images/kop588yo1vzk37hp8d.png

**************
[quote]جورج .اف . نافزیگر در کتاب «اسلام در جنگ» ، نبرد یرموک را این گونه توصیف می کند:
«اگر چه یرموک امروزه کمتر شناخته شده است ، یکی از قاطع ترین و سرنوشت سازترین نبردهای تاریخ بشر به شمار می رود ، اگر سپاهیان هراکلیوس پیروز می شدند ، جهان امروز بسیار متفاوت از آنی می بود که اکنون هست ...» [/quote]
توصیف جنگ یرموک یا توصیف آرزوهای دستنیافتنی جناب نافزیگر big_grin

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بسیار عالی بود ، ممنون.
اسامی فرماندهان و اعضای سپاه مسلمین جالبه. عمرو عاص از فرماندهان بوده! ابوسفیان و هند هم تو جنگ حاضر بودن. یزید برادر معاویه هم بوده. پسر ابوجهل(عکرمه) هم بوده. انگار فرماندهان مسلمین اکثرا از بنی امیه بودن. از بنی هاشم و صحابه کیا بودن؟ چرا اسمی ازشون نوشته نشده؟
ضمنا این نیکتاس پسر شهربراز ایرانی تو ارتش روم چه میکرده؟
خالد ابن ولید فرمانده بسیار قابلی بوده. حکایت جنگ احد و سوارانش رو همه میدونیم. جالبه که یه جایی میخوندم علی (ع) به دلیلی بهش غضب میکنه میله آهنی دور گردنش میتابونه که ملت به بدبختی بازش میکنن( یا به حکایتی نمیتونن خود حضرت بازش میکنه)
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
آقا خیلی جالب بود دستت درد نکنه . ولی خودمونیم این خالد هم عجب اعجوبه ای بوده . از نظر نظامی مخی بوده ها!!!! big_grin

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.