Antiwar

حضور بين‌المللي نيروهاي نظامي‌ آلمان

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

[align=center]
[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/germany_4.jpg[/img][/align]

[b]- مقدمه:[/b]

پس از جنگ جهاني دوم، آلمان تا مدتي تشکيلاتي براي نيروي مسلح و نيروي دفاع ملي نداشت. تنها نيروهاي كوچك‌تري به عنوان حافظ مرزها يا واحدهاي مين‌روبي عمل مي‌كردند. در اين دوره، مسؤوليت امنيت آلمان در اختيار چهار متحد آمريکا، بريتانيا، فرانسه و شوروي بود. آلمان به صورت کامل غيرنظامي ‌شد و هر برنامه‌اي براي نيروي نظامي ‌اين كشور طبق مقررات نيروهاي متحد منع شد. اما با آغاز تنش‌هاي غرب و شرق در ابتداي دهه 1950 آلمان شرقي از يک سو و آلمان غربي از سوي ديگر فضايي براي نظامي‌ شدن مجدد يافتند. بدين ترتيب ارتش فدرال آلمان غربي در نوامبر 1955 رسماً شکل گرفت و بعد از اصلاح قانون اساسي، اين کشور به عضويت ناتو درآمد. آلمان شرقي نيز نيروي نظامي ‌خود را شکل داد. اين نيروها اگر چه در دوران جنگ سرد اهميت يافتند، اما هم‌چنان با محدوديت‌هايي مواجه بودند.

با پايان جنگ سرد، اتحاد مجدد دو آلمان، و گذشت سال‌ها محدوديت عملكرد ارتش آلمان، در سال 1994 دادگاه قانون اساسي فدرال طي حکمي ‌اعلام کرد که نيروهاي مسلح آلمان مي‌توانند در عمليات‌هاي بين‌المللي حضور يابند. با اين تحول مهم، مشارکت نيروي نظامي آلمان در چارچوب‌هاي صلح و امنيت بين‌المللي آغاز شد. اين مشارکت بر چهار ستون استوار است: اتحاديه اروپا، ناتو، سازمان امنيت و همکاري اروپا، و سازمان ملل. هر يک از اين سازمان‌ها تلاش دارند بر اساس حقوق بين‌الملل در مديريت بحران‌هاي بين‌المللي و مأموريت‌هاي حفظ صلح بين‌المللي نقش ايفا کنند. در اين نوشتار، جلوه‌هاي فعلي حضور بين‌المللي نيروهاي نظامي ‌آلمان بررسي مي‌شوند.



[b]1- مشارکت در نيروي اتحاديه اروپا (EUFOR)[/b]

در دهه 1990، منازعات خونيني بين گروه‌هاي کروات، صرب و مسلمان در بوسني و هرزگوين درگرفت و در نهايت طرفين درگير موافقت‌نامه صلح ديتون را در دسامبر 1995 به امضا رساندند. در اين موافقت‌نامه در مورد استقرار نيروي اجراي حفظ صلح (IFOR) توافق شد. با پايان مأموريت اين نيروها در دسامبر 1996، نيروهاي ثبات‌ساز تحت رهبري ناتو (SFOR) مأموريت جديدي را در اين منطقه دنبال کردند. از دسامبر 2004، رهبري اين مأموريت را نيروي اتحاديه اروپا (EUFOR) بر عهده گرفت.

بنيان مأموريت اروپا، قطعنامه 1088 است که بر مبناي موافقت‌نامه صلح ديتون، توسط شوراي امنيت سازمان ملل در 12 دسامبر 1996 تصويب شد. آلمان از همان ابتدا در نيروي اجراي حفظ صلح و نيروي ثبات ساز تحت رهبري ناتو حضور داشت. از اين رو در نوامبر 2004 پارلمان آلمان، مشارکت ارتش فدرال در نيروي اتحاديه اروپا را تصويب کرد. اين مأموريت آخرين بار در سال 2006 براي يک دوره تعريف نشده تمديد شد. تا حدود 2400 سرباز آلماني مي‌توانند در اين مأموريت مستقر شوند. نيروي اتحاديه اروپا، بزرگ‌ترين عمليات نظامي ‌اتحاديه اروپا تا به امروز بوده است. اين نيروها در حال حاضر آزادي تحرک سازمان‌هاي بين‌المللي و غيردولتي را تضمين مي‌کنند و بر تعهد به موافقت‌نامه‌هاي کنترل تسليحات براي بوسني و هرزگوين نظارت مي‌کنند.

با توجه به آرام شدن تدريجي شرايط در بوسني و هرزگوين، وزراي دفاع اتحاديه اروپا در اوايل سال 2007 برنامه چهار مرحله‌اي براي کاهش نيروهاي مستقر از حدود 6000 نفر به 2600 نفر را تصويب کرد. اين کاهش تعداد شامل نيروهاي آلماني نيز شد و آن‌ها را به 120 نفر تقليل داد. منطقه تحت مسؤوليت اين نيروها، جنوب شرقي بوسني و هرزگوين است. بخشي از فعاليت‌هاي اين نيروها به همکاري‌هاي نظامي‌– غيرنظامي ‌اختصاص دارد. بازسازي پل تاريخي شهر موستار با کمک مهندسين نظامي‌ آلمان، نماد مهمي از اين گونه فعاليت‌ها است.



[b]2- مشارکت در نيروي کوزوو (KFOR)[/b]

با فروپاشي يوگسلاوي در دهه 1990، منازعه قومي ‌در کوزوو گسترش يافت. در سپتامبر 1998، شوراي امنيت سازمان ملل با صدور قطعنامه‌اي خواهان توقف همه خصومت‌ها و خروج ارتش يوگسلاوي و پليس ويژه صرب‌ها از اين منطقه شد، اما اين قطعنامه هيچ اثري نداشت. در مارس 1999 نيروهاي متحد ناتو با هدف جلوگيري از يک فاجعه انساني، عملياتي را آغاز کردند. اين عمليات با مشارکت نيروهاي ارتش فدرال آلمان با تهاجم نيروهاي هوايي ناتو در 10 ژوئن همان سال پايان يافت. در همان روز، شوراي امنيت سازمان ملل قطعنامه 1244 را تصويب کرد که مبناي استقرار نيروهاي تحت رهبري ناتو در کوزوو و شکل‌گيري تشکيلات اداري موقت در اين منطقه شد. با اعلام استقلال کوزوو در 17 فوريه 2008 و جدايي آن از صربستان، نيروي کوزوو مورد توجه مجدد قرار گرفت.

نيروهاي آلمان از همان ابتدا در اين مأموريت حضور داشتند. مشارکت ارتش فدرال آلمان در حال حاضر بر مبناي مصوبه 5 ژوئن 2008 پارلمان اين کشور است. بر مبناي اين مصوبه، نيروهاي آلماني تا زمان وجود مجوز سازمان ملل و تصميم مرتبط شوراي آتلانتيک شمالي در اين منطقه حضور خواهند داشت.

هدف مأموريت نيروي کوزوو در حال حاضر، شکل دهي يک جامعه چند قوميتي، مسالمت‌جو و دموکراتيک بر مبناي حاکميت قانون است. اين نيرو نقش حمايت نظامي ‌را نيز بر عهده دارد. ديگر وظايف نيروي کوزوو، غيرنظامي‌ كردن و ثبات‌سازي، تأمين کمک‌هاي بشردوستانه، و افزايش بازگشت پناهندگان و افراد بي خانمان است. اما بخش اصلي کار نيروي کوزوو، بازسازي زيرساختارها و بهبود شرايط زندگي مردم است. بر همين مبنا، ارتش فدرال آلمان به تنهايي بيش از 2000 مسکن، مدرسه و ساختمان‌هاي عمومي ‌را بنا نهاده و يا بازسازي کرده است. مقر مرکزي نيروهاي ارتش فدرال آلمان در نيروي کوزوو در شهر پريزرن قرار دارد.
[align=center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/grmany.jpg[/img]
[/align]
[b]3- مشارکت در عمليات آزادي پايدار (OEF)[/b]

بعد از حملات تروريستي 11 سپتامبر 2001، شوراي امنيت سازمان ملل بر مبناي ماده 51 منشور، قطعنامه الزام‌آور عمليات آزادي پايدار در افغانستان و آب‌هاي اطراف شبه جزيره عرب و درياي مديترانه را صادر کرد. بر همين مبنا، در 16 نوامبر 2001، پارلمان آلمان مشارکت ارتش فدرال در اين مأموريت را تصويب کرد و از فوريه 2002، نيروي دريايي آلمان در اين مأموريت مشارکت داشته اند. اين عمليات تحت رهبري آمريکا است.

اين مأموريت سال به سال تاکنون توسط پارلمان آلمان تمديد شده است. در حال حاضر سقف نيروهاي آلماني در اين مأموريت 800 نفر هستند و ديگر در افغانستان مشارکتي ندارند. مأموريت اين نيروها، نظارت دريايي و حمايت از خطوط ارتباطات دريايي در شاخ آفريقا و حوالي شبه جزيره عرب است. هدف ديگر، پيش‌گيري از قاچاق و حمل‌و‌نقل دريايي مواد مخدر، تسليحات و مهمات در موارد مظنون به حمايت از تروريسم بين‌المللي است. اين کار از طريق نظارت دقيق، بازرسي و مستندسازي حمل‌و‌نقل دريايي و شناسايي کشتي‌هاي مشکوک دنبال مي‌شود. در صورت وجود شواهد آشکار حمايت از فعاليت‌هاي سازمان‌هاي تروريستي، اقدامات اجباري بيش‌تر نظير تغيير مسير آن‌ها به سوي يک بندر براي جستجوي بيش‌تر کشتي و خدمه نيز ممکن است اتخاذ شود. منطقه عملياتي نيروهاي آلماني در غرب از درياي سرخ در ساحل کنيا تا تنگه هرمز در خليج فارس در شرق گسترده شده است. يک پايگاه لجستيکي در بندر جيبوتي، نيروهاي آلماني را حمايت مي‌کند.

از سال 2008 با افزايش جرايم سازمان‌يافته و دزدي دريايي در سواحل آفريقا، اين منطقه خطرناک‌تر شده است. از اين رو علاوه بر عمليات آزادي پايدار،‌ اتحاديه اروپا نيز عملياتي با نام آتالانتا را در اين منطقه تدارک ديده است.

[b]
4- مشارکت در عمليات آتالانتا[/b]

سومالي يکي از گسترده‌ترين مناطق بحران انساني در جهان است. تنها در سال 2008، دزدان دريايي به بيش از 100 کشتي در آب‌هاي سواحل سومالي حمله کردند. از اين تعداد حدود 40 کشتي تسخير و دزديده شدند. دولت انتقالي سومالي براي مقابله با اين تهديد هيچ کاري نمي‌تواند انجام دهد. با رضايت دولت انتقالي سومالي، شوراي امنيت سازمان ملل در نيمه اول سال 2008 دو قطعنامه را به عنوان بنيان عمليات مبارزه با دزدي دريايي در آب‌هاي سرزميني اين كشور تصويب نمود.

بر مبناي معاهده 1982حقوق درياها، قطعنامه 1816 شوراي امنيت در ژوئن 2008، و اقدام مشترک شوراي اروپا به شماره 2008/851/GASP در نوامبر 2008، پارلمان آلمان در دسامبر 2008 مشارکت ارتش فدرال را در عمليات آتالانتا تحت رهبري اتحاديه اروپا تصويب نمود. در حال حاضر اين مأموريت به 12 ماه محدود شده است. سقف مشارکت نيروهاي آلماني در اين عمليات، 1400 نفر است و اين نيروها از امکاناتي چون بالگرد، ناوچه و تيم پزشکي برخوردار هستند.

متعاقب اقدامات بين‌المللي انجام شده، دزدان دريايي فعاليت‌هاي خود را به سوي حواشي منطقه عمليات منتقل کردند. به خصوص در مناطق اطراف جزاير سيشل، حملات متعددي عليه کشتي‌ها صورت گرفت. از اين رو، جمهوري سيشل از اتحاديه اروپا درخواست حمايت در مبارزه عليه دزدي دريايي را مطرح کرد. منطقه تحت پوشش عمليات آتالانتا، متشکل از 500 مايل دريايي از سواحل سومالي و کشورهاي همسايه مشتمل بر جزاير سيشل و فضاي هوايي بالاي آن است.

طبق قواعد اتحاديه اروپا و حقوق بين‌الملل، ارتش فدرال آلمان براي مشارکت در اين عمليات اين وظايف را بر عهده دارد: حمايت از کشتي‌هاي برنامه جهاني غذا از جمله با حضور نيروهاي مسلح در عرصه اين کشتي‌ها، حمايت از کشتي‌هاي غيرنظامي‌ در موارد لزوم، نظارت بر منطقه و پيش‌گيري و پايان اقدام به دزدي دريايي يا دزدي مسلحانه.


[align=center]
[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/germany3.jpg[/img][/align]
[b]
5- مشارکت در نيروي همياري امنيتي بين‌المللي (ISAF)
[/b]
نيروهاي ائتلاف شمال در اواخر سال 2001 با حمايت‌هاي بين‌المللي توانستند رژيم طالبان را در کابل سرنگون سازند. در کنفرانس پيترزبرگ که در دسامبر 2001 در آلمان برگزار شد، گروه‌هاي قومي‌ بزرگ افغانستان «موافقت‌نامه تشکيلات موقتي افغانستان براي تأسيس نهادهاي دايم حکومتي» را به امضا رسانيدند. اين موافقت‌نامه مبناي قطعنامه 1386 شوراي امنيت قرار گرفت بر همين مبنا، نيروي همياري امنيتي بين‌المللي (ايساف) در افغانستان شكل گرفت.

نيروهاي ارتش فدرال آلمان نيز از سال 2002 در مأموريت ايساف تحت رهبري ناتو شرکت نمودند. اين حضور با مجوز پارلمان آلمان صورت گرفت و در سال‌هاي بعد تمديد شد. آخرين بار، در اکتبر 2008 پارلمان آلمان براي يک دوره 14 ماهه ديگر اين مأموريت را تمديد کرد و سقف تعداد نيروهاي نظامي‌ آلماني در اين مأموريت را تا 4500 نفر افزايش داد.

هدف مأموريت ايساف، هم‌چنان حمايت از حکومت افغانستان در حفظ امنيت و ايجاد محيطي امن براي فعاليت‌هاي بازسازي و کمک‌هاي بشردوستانه در اين کشور است. براي دست‌يابي به اين هدف، ناتو 5 حوزه فرماندهي منطقه‌اي را تأسيس کرده است. آلمان مسؤوليت کل منطقه شمال افغانستان را بر عهده دارد. فرماندهي کل ارتش فدرال آلمان در مزار شريف فرماندهي تيم‌هاي بازسازي استاني را به پيش مي‌برد. دو مورد از اين تيم‌هاي بازسازي استاني تحت کنترل آلمان قرار دارند. يکي از اين تيم‌ها در قندوز و ديگري در فيض آباد مستقر هستند. در فوريه 2008 حضور در اين عرصه نيز با شکل‌دهي تيم مشورتي استاني طالقان تقويت شد. به علاوه حدود 100 نيروي آلماني در اين مأموريت در پايگاه هوايي ترمذ ازبکستان، در نزديکي مرز افغانستان مستقر هستند و وظيفه حمايت‌هاي راهبردي هوايي را بر عهده دارند. يکي از مهم‌ترين وظايف اصلي نيروهاي آلماني در افغانستان، آموزش نيروهاي امنيتي اين کشور با اين هدف است که خود افغان‌ها قادر به پذيرفتن مسؤوليت امنيت خود باشند. با اين حال، نيروهاي آلماني به دليل حضور نيافتن در جبهه‌هاي پرمخاطره نبرد با طالبان در جنوب افغانستان مورد انتقاد آمريکا قرار گرفته‌اند.



[b]6- مشارکت در نيروي موقت سازمان ملل در لبنان (UNIFIL)[/b]

در 15 مارس 1978 حکومت لبنان عليه تهاجم اسراييل به شوراي امنيت اعتراض کرد. بر همين مبنا، قطعنامه‌هاي 425 و 426 براي توقف فوري اقدامات نظامي ‌اسراييل و خروج نيروهاي اسراييلي از همه سرزمين لبنان تصويب شدند. در اين قطعنامه‌ها، شکل‌گيري فوري نيروي موقت سازمان ملل در لبنان (يونيفيل) نيز مطرح شد. نخستين نيروهاي يونيفيل در 23 مارس 1978 به سواحل لبنان رسيدند. در تحول ديگري، در 11 آگوست 2006 پس از مذاکرات فشرده، شوراي امنيت با تصويب قطعنامه 1701 خواهان توقف فوري همه اقدامات نظامي ‌تهاجمي ‌از سوي حزب الله و اسراييل در لبنان شد و به يونيفيل مجوز داد همه اقدامات لازم براي پيش‌گيري از فعاليت‌هاي مخاصمه‌جويانه در منطقه عملياتي‌اش را اتخاذ نمايد.

آلمان از سپتامبر 2006 مشارکت در يونيفيل را آغاز کرد. مأموريت نيروهاي نظامي‌ آلمان در سال‌هاي بعد توسط پارلمان اين کشور تمديد شد. آخرين بار در سپتامبر 2008 اين مأموريت براي يک دوره پانزده ماهه ديگر تمديد شد و سقف پرسنل از 1400 نفر به 1200 نفر کاهش يافت. مشارکت آلمان در مأموريت حافظ صلح يونيفيل، يک تصميم تاريخي براي اين کشور بود. تا مدت‌ها استقرار نيروهاي نظامي ‌آلمان در خاورميانه قابل تصور نبود. اما با اين تصميم، آلمان اکنون خود را يک بازيگر اروپايي مهم براي دست‌يابي به راه‌حل مسالمت‌آميز منازعات خاورميانه مي‌بيند.

يونيفيل، يکي از طولاني‌ترين مأموريت‌هاي حفظ صلح تحت نظارت سازمان ملل است. نيروهاي نظامي ‌و ناظران نظامي ‌غيرمسلح وظيفه نظارت بر آتش‌بس در طول خط مرزي 121 کيلومتري اسراييل و لبنان را بر عهده دارند. مقر مرکزي اين نيروها در شهر الناقوره در جنوب لبنان قرار دارد. نقش نيروهاي ارتش فدرال آلمان در يونيفيل، نظارت بر مسيرهاي دريايي، تغيير مسير کشتي‌هاي مشکوک، عمليات‌هاي حمل‌و‌نقل هوايي، و کمک‌هاي بشردوستانه است. به علاوه آلمان در آموزش، ارايه حمايت‌هاي تجهيزاتي و مشاوره‌هاي نظامي ‌به نيروهاي امنيتي لبنان کمک مي‌نمايد. آلمان از فوريه 2008 در تأمين مالي يک شبکه راداري متشکل از 6 ايستگاه در خط ساحلي لبنان نقش داشته است.
[align=center]
[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/germany2.jpg[/img]
[/align]
[b]7- مشارکت در مأموريت‌هاي نظارتي سازمان ملل و سازمان امنيت و همکاري اروپا[/b]

ارتش فدرال آلمان براي سال‌ها در مأموريت‌هاي نظارتي سازمان ملل مشارکت داشته است. اين مأموريت‌ها در مناطقي دنبال مي‌شوند که منازعات در حال تشديد يا حل شدن باشند. ناظران نظامي ‌وظايف خود را بدون کاربرد سلاح انجام مي‌دهند و در محل‌هايي خدمت مي‌کنند که طرفين درگير، نيروهاي حافظ صلح مسلح را تحمل نمي‌کنند. اين ناظران بر آتش‌بس يا بر يک قلمرو نظارت مي‌کنند، ناظر تحرکات نظامي‌ هستند، تلاش خود را براي پيش‌گيري از نقض توافق‌ها به کار مي‌برند، و تمام رويدادها را به مقر سازمان ملل در نيويورک گزارش مي‌کنند.

از جمله اين مأموريت‌ها، مأموريت ناظر سازمان ملل در گرجستان (UNOMIG) است. از سال 1994 آلمان در اين مأموريت مشارکت داشته است. مي‌توان اين مأموريت را قديمي‌ترين مورد استقرار ارتش فدرال آلمان در خارج از مرزهاي اين کشور دانست. اين مأموريت در اصل براي حل منازعه بين گرجستان و آبخازيا شکل گرفت. در سال 1992 آبخازيا استقلال خود را از گرجستان اعلام کرد و در نتيجه منازعه‌اي درگرفت که در نهايت در سال 1994 با امضاي موافقت‌نامه مسکو حل شد. در نتيجه يک منطقه غيرنظامي ‌ايجاد شد و از آن زمان تحت نظارت قرار گرفت. توان اين مأموريت در ژولاي 2008 در حد 129 نيروي نظامي‌ بود. 12 نيروي آلماني در اين مأموريت حضور داشتند که سه نفر از آن‌ها ناظر نظامي ‌و 9 نفر تيم پزشکي بودند. اين مأموريت در ژوئن 2009 زماني كه تمديد آن با وتوي روسيه مواجه شد، پايان يافت.

اما در نزديكي همين منطقه، سازمان امنيت و همکاري اروپا مأموريت ديگري را تعريف کرده است. بعد از جنگ روسيه و گرجستان در آگوست 2008 در مورد استقلال آبخازيا و اوستياي جنوبي، تلاش‌هاي ديپلماتيک فشرده‌اي براي کنترل اوضاع لازم بود. فشار سنگين جامعه بين‌المللي منجر به خروج تدريجي سربازان روسي شد. در چنين وضعيتي رياست شوراي اروپا در تقويت مأموريت سازمان امنيت و همکاري اروپا که از سال 1992 در گرجستان مستقر بود، نقش اساسي ايفا نمود. آلمان نيز در روند تقويت اين تعهد که با هدف افزايش تعداد ناظران نظامي‌ از 200 تا 300 نفر صورت گرفت مشارکت داشت. از اين رو در 27 آگوست 2008 دو ناظر نظامي ‌آلماني ديگر به اين مأموريت اعزام شد. وظيفه اين نيروها نظارت بر آتش‌بس و تداوم خروج نيروهاي روسي از گرجستان بود. در پايان سال 2008 نيز توافقي براي تداوم اين مأموريت به دست نيامد.

ديگر مأموريت نظارت بين‌المللي که آلمان در آن مشارکت دارد، مأموريت سازمان ملل در سودان (UNMIS) است. طي 20 سال گذشته سودان درگير جنگ داخلي بوده است. حداقل 50 گروه شبه نظامي متفاوت و حدود 570 قوميت يا قبيله در اين منطقه وجود دارند که اوضاع را بسيار دشوار کرده‌اند. از سال 2005، مأموريت سازمان ملل در سودان با قطعنامه 1590 در اين منطقه مستقر شده است. اين نيروي نظامي ‌بر ملاحظات موافقت‌نامه صلح 2005 نظارت مي‌کنند. اکثر نيروهاي آلماني در شش بخش جنوبي سودان مستقر هستند. اين منطقه بزرگ‌ترين ميادين نفتي منطقه را در بر دارد. فقدان علامت‌گذاري مرزي بين جنوب و شمال سودان، غيرممکن بودن کنترل عمليات‌هاي خروج واحدهاي نظامي‌ طرف‌هاي منازعه، مصائب پناهندگان و تعداد بالاي بي‌خانمان‌ها چالش‌هاي بزرگي را براي اين مأموريت نظارتي ايجاد کرده‌اند.


[b]
8- مشارکت در مأموريت‌هاي مشورتي و هم‌ياري سازمان ملل و اتحاديه اروپا[/b]

هم‌زمان با مأموريت چندمليتي ايساف، طبق قطعنامه 1401 سازمان ملل، مأموريت مشورتي و هم‌ياري در افغانستان (UNAMA) ايجاد شد. وظيفه اين مأموريت، حمايت از حکومت ملي افغانستان در تشکيل و توسعه ساختارهاي اساسي و ارتقاي سازش ملي است. از سال 2004، ارتش فدرال آلمان در دفتر رابط کابل نقش خود را ايفا کرده است. حوزه فعاليت اين دفتر تمام کشور افغانستان است. هدف اين مأموريت، تقويت نهادهاي ملي در زمينه‌هاي حقوق بشري، رعايت قانون و نظم، برابري حقوق، و نيز ارايه آموزش‌هاي حرفه‌اي و امنيتي است. اين مأموريت بر همه عمليات‌هاي امدادي و بازسازي سازمان ملل نظارت و مديريت مي‌کند.

مأموريت ديگر در اين زمينه، مأموريت ترکيبي سازمان ملل - اتحاديه آفريقا در دارفور (UNAMID) است. وضعيت اسفناک منطقه دارفور در غرب سودان موجب آغاز اين مأموريت در سپتامبر 2007 بر اساس قطعنامه 1769 سازمان ملل شد. وظيفه اين مأموريت، حمايت و نظارت بر اجراي موافقت‌نامه صلح دارفور، ايجاد محيط امن در اين منطقه، تسهيل کمک‌هاي امدادي، و تمهيد فرصت بازگشت افراد بي‌خانمان به منازلشان است. مي‌توان گفت اين مأموريت بر خلاف مأموريت‌هاي نظارتي غيرمسلح، عنصر حمايتي را در درون خود دارد. از نوامبر 2007 پارلمان آلمان با استقرار 250 نيروي نظامي‌ در اين مأموريت موافقت کرد. ضعف کارآمدي و آمادگي نيروهايي که اکثراً از کشورهاي آفريقايي هستند و نيز فقدان تجهيزات موجب اختلالاتي در اين مأموريت شده است.

ديگر مأموريت بين‌المللي مشورتي و هم‌ياري که نيروهاي آلماني در آن مشارکت دارند، مأموريت اتحاديه اروپا براي اصلاح بخش امنيتي جمهوري دموکراتيک کنگو (EUSEC RD CONGO) است. آلمان از سال 2006 در اين مأموريت انحصاراً اروپايي مشارکت داشته است. وظيفه اين مأموريت، نظارت و حمايت از روند اصلاح ملي بخش امنيتي و نيز ارتقاي هم گرايي سياسي در اين کشور آفريقايي است.


[align=center]
[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/germany5.jpg[/img]
[/align]

[b]9- مشارکت در نيروي واکنش ناتو (NRF)[/b]

طي اجلاس غيررسمي ‌وزراي دفاع ناتو در سپتامبر 2002 در ورشو، آمريکا پيشنهاد ايجاد نيروي واکنش ناتو براي مقابله با بحران‌ها را مطرح کرد. اين موضوع در اجلاس‌هاي بعدي ناتو نيز مورد توجه قرار گرفت. در اکتبر 2003 نخستين مرحله ايجاد نيروي واکنش ناتو آغاز شد. يک سال بعد اين نيرو ظرفيت عملياتي مقدماتي به دست آورد. در نهايت در اجلاس سران ناتو در ريگا در نوامبر 2006 اعلام شد که نيروي واکنش ناتو ظرفيت کامل عملياتي را کسب نموده است.

دولت‌هاي عضو ناتو سهم خود در نيروي واکنش ناتو را بر اساس يک چرخه شش ماهه ايفا مي‌کنند. استقرار اين نيروها مستلزم تصميم متحد اعضاي ناتو در شوراي آتلانتيک شمالي است. زماني که دستورالعملي براي ايجاد اين نيرو وجود داشته باشد، فرماندهي متحد اروپا نيروهاي موردنياز را برمي‌گزيند. در دوره عمليات، نيروهاي واکنش ناتو تحت فرماندهي و کنترل يک مقر مرکزي مشترک چندمليتي قرار مي‌گيرند. چنين مقر مشترکي نماينده سطح عملياتي ساختار فرماندهي است. اما در سطح تاکتيکي، نيروهاي رزمايش سرويس‌هاي واحد که در يک منطقه مشترک عملياتي مستقر مي‌شوند، هر يک تحت کنترل يک مقر جداگانه قرار مي‌گيرند. هر يک از اين مقرها مي‌توانند مسؤول عمليات‌هاي زميني، هوايي يا دريايي باشند.

در آلمان، پارلمان فدرال در مورد اين نيروها تصميم‌گيري مي‌کند. از آغاز شکل‌گيري نيروي واکنش ناتو، ارتش فدرال نقش فعالي در اين نيرو داشته است. کل توان مطلوب نيروي واکنش ناتو حدود 26 هزار نفر است که آلمان مي‌تواند تا 7 هزار نيرو را تأمين کند. با اين حال اين نيرو تاکنون در عمل خود را نشان نداده است.


[b]
10- مشارکت در گروه نبرد اتحاديه اروپا (EU BG)[/b]

در سال 1999 اتحاديه اروپا به منظور توسعه قابليت‌هاي نظامي ‌خود براي مديريت بحران، هدف کليدي خود را مشخص کرد. پس از مباحث متعدد در اين زمينه، شوراي اروپا در ژوئن 2004 مفهوم گروه نبرد اتحاديه اروپا را توسعه داد. طيف عملياتي اين گروه از کمک‌هاي بشردوستانه تا عمليات‌هاي حفظ صلح و ثبات‌سازي را در‌برمي‌گيرد.

به منظور به‌کارگيري سريع و کارآمد اين گروه، حدود 5 روز براي روند برنامه‌ريزي و تصميم‌گيري نيروهاي واکنش سريع در نظر گرفته شده است. عمليات بايد حداکثر در 10 روز بعد از تصويب قطعنامه شوراي اتحاديه اروپا آغاز شود. گروه نبرد اتحاديه اروپا پس از گذراندن آموزش‌هاي مورد نياز، براي دوره شش ماهه به حالت آماده‌باش مي‌ماند. بين 30 تا 120 روز به عنوان دوره استقرار در نظر گرفته مي‌شود. در مجموع، حوزه بالقوه عمليات‌هاي گروه نبرد اتحاديه اروپا، شعاع 6 هزار کيلومتري پيرامون بروکسل است. ارتش فدرال آلمان نيز در اين گروه مشاركت دارد.

[b]- جمع بندي:[/b]

طي شش دهه از پايان جنگ جهاني دوم، آلمان حرکتي آرام و تدريجي از نداشتن ارتش ملي تا حضور بين‌المللي ارتش فدرال پيموده است. اين روند در پي تلاش‌هاي مؤثر اقتصادي و ديپلماتيک امکان‌پذير شده است. آلمان ضمن برنامه‌ريزي براي موفقيت‌هاي اقتصادي، در عرصه ديپلماتيک نيز فضاي مناسب را براي احياي نقش مهم خود در عرصه بين‌المللي ايجاد كرد و در چنين فضايي، مشاركت نيروهاي نظامي‌اش در امنيت بين‌الملل را تمهيد نمود.

مشارکت ارتش فدرال آلمان در عمليات‌هاي بين‌المللي به خصوص پس از 11 سپتامبر 2001 در اکثر صحنه‌هاي مرتبط به جز عراق وجود داشته است. آلمان در حال حاضر با داشتن حدود 8 هزار سرباز ارتش فدرال و مأمور پليس در مأموريت‌هاي بين‌المللي، يکي از بزرگ‌ترين شرکاي چنين عمليات‌هايي است.

با اين حال، دولت آلمان براي گسترش مشارکت نيروهاي نظامي ‌خود در چارچوب‌هاي بين‌المللي هنوز با دشواري‌هايي مواجه است. خاطره جنايات نيروهاي نظامي اين کشور در دوران جنگ جهاني اول و دوم هنوز هم گاه اثرات منفي خود را نشان مي‌دهد. هر چند با گذشت چند دهه از آن سال‌ها، آلمان توانسته است در يک روند طولاني‌مدت اعتمادسازي از زير بار چنين فشاري تا حد زيادي رهايي يابد. از سوي ديگر حساسيت افکار عمومي ‌آلمان نسبت به مخاطرات انساني و نيز بودجه اين گونه فعاليت‌ها بالا است. از همين رو دولت فدرال براي هر مشارکت نظامي‌ نيازمند کسب مجوز از پارلمان است.

[color=green]دکتر حميد زنگنه
درج در نشریه رویدادها و تحلیل‌ها، سال بيست و سوم، شماره ۲۳۷، آبان ۱۳۸۸، صص ۶۶-۷۲.[/color][align=center][/align]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
روایت بس عجیبی است!
اما ظاهرا چاره ای جز باور کردن نداریم.

چرخش عجیبی بوده. در جامعه آلمان!

و همیشه برام یکی از عجیب ترین و مرموز ترین نقاط تاریخ،
زمانه ابتدای سقوط رایش سوم و جدا شدن آلمان هست.
برام خیلی جالبه که از اوضاع زیر پوست جامعه اون روز مطلع بشم.
هر چند که چند فیلم از اون روزها ساخته شده؛ اما همگی شون از دید غربی ها بوده.


و همیشه این سوال برام بوجود میاد که.

[b]میزان اقبال عمومی جامعه آلمان نسبت به هیتلر در زمان قدرتش چقدر بوده؟[/b]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]روایت بس عجیبی است!
اما ظاهرا چاره ای جز باور کردن نداریم.

چرخش عجیبی بوده. در جامعه آلمان!

و همیشه برام یکی از عجیب ترین و مرموز ترین نقاط تاریخ،
زمانه ابتدای سقوط رایش سوم و جدا شدن آلمان هست.
برام خیلی جالبه که از اوضاع زیر پوست جامعه اون روز مطلع بشم.
هر چند که چند فیلم از اون روزها ساخته شده؛ اما همگی شون از دید غربی ها بوده.


و همیشه این سوال برام بوجود میاد که.

[b]میزان اقبال عمومی جامعه آلمان نسبت به هیتلر در زمان قدرتش چقدر بوده؟[/b][/quote]

فیلم هائی که موجود هست نشان می ده تقریبا قریب به اتفاق آلمان ها کاملا همراه هیتلر بودن و بهش ایمان داشتن ... درصد مشخصی خب نیست ولی بالای 80 درصد باید حساب کنی ...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]روایت بس عجیبی است!
اما ظاهرا چاره ای جز باور کردن نداریم.

چرخش عجیبی بوده. در جامعه آلمان!

و همیشه برام یکی از عجیب ترین و مرموز ترین نقاط تاریخ،
زمانه ابتدای سقوط رایش سوم و جدا شدن آلمان هست.
برام خیلی جالبه که از اوضاع زیر پوست جامعه اون روز مطلع بشم.
هر چند که چند فیلم از اون روزها ساخته شده؛ اما همگی شون از دید غربی ها بوده.


و همیشه این سوال برام بوجود میاد که.

[b]میزان اقبال عمومی جامعه آلمان نسبت به هیتلر در زمان قدرتش چقدر بوده؟[/b][/quote]

همین طور هست آقا رضا.
ضمن تایید صحبت های آقا جلیل، ظاهرا این چرخش به زور سر نیزه بوده و به نظر میرسه هیتلر رو میشه مصداق بارز یک رهبر کاریزماتیک به حساب آورد.
نکته ای که مهم هست این که اروپایی ها از نتیجه ی جنگ جهانی اول درس گرفتن و این بار به شکل سابق غرور شکست خورده ها یعنی آلمان ها ژاپنی ها و... رو لگد مال نکردن.
(البته این برداشت شخصی من هست خیلی دوست دارم نظر بزرگانی که در زمینه ی جنگ دوم جهانی مطالعه می کنن رو بشنوم)

حقیقتا من سوال دیگه ای در ذهنم همیشه مطرحه و اون این که جامعه ی فعلی آلمان چه اقبالی نسبت به هیتلر دارن؟
اگر فرصت پیدا کنند و به زمان جنگ دوم بر گردن چگونه واکنش نشون میدن.
نظرسنجی هایی موجوده ولی متاسفانه اون ها هم بیشتر از نگاه متفقین نوشته شده.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]میزان اقبال عمومی جامعه آلمان نسبت به هیتلر در زمان قدرتش چقدر بوده؟[/quote]

خيلي, حالا ميشه اسمش رو اقبال مردم به هيتلر دونست يا مغزشويي يا هر چيز ديگه بزاريد. مقايسه اي رو انجام بديم با موسيليني!
موسيليني هيچ وقت نتونست حمايت مردم ايتاليا رو مثل اون چيزي که هيتلر از مردم آلمان داشت بدست بياره. بخاطر همين هست که اصلا به به محض اينکه مردم ايتاليا اندکي سختي جنگ رو متوجه شدند خيلي سريع بر ضد موسيلني شدند و ايتاليا از از سال 1943 به جرگه متفقين پيوست!( البته اين فاکتور هم در نظر بگيريم که يک مردم ايتاليا خيلي از نظر روحي از آلماني ها حساستر و ضعيفتر هستند و همچنين موسيليني ايدولوژي قدرتمندي مانند نازيسم در آلمان رو نداشت که مردم به اون نوع دور هم جمع کنه يا مغزشويي کنه! ) هر چي بود ميبينيم که تا پايان جنگ در آلمان شاهد شورش مردمي نظير آنچه که در ايتاليا رخ داد نبوديم .


کلا بعد از جنگ روي مغز آلماني ها خيلي کار کردند. در واقع طوري بهشون تلقين شده که هميشه شرمنده
اون زمان باشند و الان کلا هيتلر کلا بجز در ميان گروههاي نو نازي طرفداري نداره و کلا به حاشيه رونده شده.
در ژاپن منتها اين اتفاق نيوفتاد و ژاپني ها هنوز غرور اون دوران رو دارند. سر همين جريان هم هنوز با کره اي ها و چيني ها درگيرند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote][quote]میزان اقبال عمومی جامعه آلمان نسبت به هیتلر در زمان قدرتش چقدر بوده؟[/quote]

خيلي, حالا ميشه اسمش رو اقبال مردم به هيتلر دونست يا مغزشويي يا هر چيز ديگه بزاريد. مقايسه اي رو انجام بديم با موسيليني!
موسيليني هيچ وقت نتونست حمايت مردم ايتاليا رو مثل اون چيزي که هيتلر از مردم آلمان داشت بدست بياره. بخاطر همين هست که اصلا به به محض اينکه مردم ايتاليا اندکي سختي جنگ رو متوجه شدند خيلي سريع بر ضد موسيلني شدند و ايتاليا از از سال 1943 به جرگه متفقين پيوست!( البته اين فاکتور هم در نظر بگيريم که يک مردم ايتاليا خيلي از نظر روحي از آلماني ها حساستر و ضعيفتر هستند و همچنين موسيليني ايدولوژي قدرتمندي مانند نازيسم در آلمان رو نداشت که مردم به اون نوع دور هم جمع کنه يا مغزشويي کنه! ) هر چي بود ميبينيم که تا پايان جنگ در آلمان شاهد شورش مردمي نظير آنچه که در ايتاليا رخ داد نبوديم .


کلا بعد از جنگ روي مغز آلماني ها خيلي کار کردند. در واقع طوري بهشون تلقين شده که هميشه شرمنده
اون زمان باشند و الان کلا هيتلر کلا بجز در ميان گروههاي نو نازي طرفداري نداره و کلا به حاشيه رونده شده.
در ژاپن منتها اين اتفاق نيوفتاد و ژاپني ها هنوز غرور اون دوران رو دارند. سر همين جريان هم هنوز با کره اي ها و چيني ها درگيرند.[/quote]

مغز شوئی نبوده ... غرور آلمان ها با عهدنامه ورسای کاملا جریحه دار شد کشور اشغال نشده بود ولی تا می شد خرد شد از طرف دیگه جمهوری وایمار بسیار ضعیف بود ... امکان کمونیست شدن آلمان خیلی بود ... سوسیال ناسیونالیزم (نازیسم) بهش بعنوان آلترناتیوی نگاه می شد که جلوی توسعه کمونیسم رو بگیره ... در واقع طبقه متوسط و سرمایه دار آلمان با حمایت کشورهای اروپائی از ترس کمونیست به آغوش برای نازیسم باز کردن ... پایه گذارن نازیسم و نیروی حمله اون کی بودن ؟ اراذل و اوباش بودن کسانی که تحقیر شده بودن و حالا می خواستن اعاده حیثیت کنن ... نازی ها ظرف مدت کوتاهی تمام قراردادها را ملغی کردن بیکاری در آلمان به صفر رسید آلمان ثبات پیدا کرد معلوم بود مردمی که ناامنی و تورم وحشتناک جمهوری وایمار رو تجربه کرده بودن از شرائط فعلی حمایت کنن غرورشون ارضاء شده بود دیگه تقریبا همه حامی هیتلر بودن ...

بعد جنگ دوم آلمان کاملا له شده بود نه اینکه غرورش اینبار جریحه دار شده باشه نه خرد شده بود فقط سال اول اشغال در آلمان غربی هزاران کودک بودن پدر به دنیا اومدن زنان آلمانی برای زنده موندن بودن مردانشون که در جنگ کشته شده بودن تن فروشی می کردن بابت یک لقمه غذا اونم به سربازان فاتح که دشمن بودن ... گرسنگی و بیکاری که غرور نمی شناسه ... جالب این هست که بدونین بعد جنگ المان بزرگترین سازنده فیلم های پرونوگرافی در اروپا شد چیزی از غرور آریائی نمونده بود ولی اینبار تصمیم گیرنده در طرف غالب انگلیس و فرانسه نبود آمریکا بود امریکا عاقلانه به قضیه نگاه کرد اونا واسه اینکه قضیه تکرار نشه گفتن باید کاری کنیم سطح زندگی در این کشور پائین نیاد که دوباره فرصت برای عقاید تندرو ایجاد نشه طرح مارشال پیاده شد تمام صنایع آلمان احیاء شدن و آلمان سریع رشد کرد با تکیه به فرهنگ کار بالای خودشون که اگه این نبود صدتا طرح مارشال هم جواب نمی داد ... بعد اتحاد دو آلمان در بخش شرقی دوباره نازیسم احیاء شد به دو دلیل
1- روس ها با تمام قدرت آلمان ها رو تحقیر کردن و با باز شدن فضا عقده گشائی صورت گرفت
2- بخش شرقی المان توازن اقتصادی لازم رو با غرب نداشت و مهاجرین در غرب از نظر شرقی ها فرصت های اقتصادی رو از اونا گرفته بودن

الان نسبتا تعادل برقرار شده ولی در صورت اینکه اقتصاد اروپا ورشکست بشه و المان دچار بحران اقتصادی بشه خواهیم دید که دوباره نازیسم بشکلهای دیگه خوش رو نشون می ده ...
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.