Recommended Posts

[align=center]تصویر[/align]
عصرایران؛ فرزاد عامری - روزنامه معتبر آمریکایی واشنگتن پست در تحلیلی به قلم "جابی وریک"به بررسی امکان حمله به تأسیسات هسته ای ایران و پیامدهای آن پرداخت و نوشت:

حمله نظامی به تاسیسات هسته ای ایران تنها منجر به ایجاد تاخیر در روند رو به رشد این کشور بسوی سلاحهای هسته ای می گردد.

بنابر تحقیقات صورت گرفته توسط موسسه علوم و امنیت بین الملل مستقر در واشنگتن ، چنین حمله ای عملاً نتیجه معکوس داشته و اراده تهران را در دستیابی به بمب تقویت خواهد نمود.

این بررسی نشان می دهد که تاسیسات اورانیوم ایران بسیار پراکنده بوده و از آنها محافظت می شود.

این تاسیسات در برخی موارد به خوبی پنهان گردیده است و علاوه بر این هرگونه آسیب به برنامه هسته ای ایران بسرعت قابل ترمیم است.

بگفته دیوید آلبرایت مدیر موسسه مذکور و بازرس پیشین تسلیحاتی سازمان ملل متحد بدنبال یک حمله نظامی ، ایران به سرعت سانتریفیوژ هایی را در قالب تاسیسات کوچک و پنهان از دیدگان ایجاد و مشخصا به منظور تولید اورانیوم با کاربری نظامی پیش بینی شده، راه اندازی مجدد می نماید.

این تحقیقات برمبنای مقایسه تاسیسات هسته ای شناخته شده ایران با راکتور "اسیراک" عراق که در سال 1981 و به منظور بازداشتن حکومت بغداد در جاه طلبی های هسته ای توسط جنگنده های اسرائیلی منهدم گردید شکل گرفته است.

بنا به نوشته سایر مولفان (پل برانان و ژاکلین شایر ) هرچند اسرائیل دست به حمله ویرانگر علیه برنامه اتمی عراق زد، اما حمله مشابه بر ضد ایران به مراتب سخت تر خواهد بود.

مرکز برنامه هسته ای ایران در واحد عظیم غنی سازی اورانیوم در نطنز واقع گردیده ، جاییکه هزاران سانتریفیوژ، اورانیوم لازم را به منظور ایجاد انرژی هسته ای تولید می نماید.ایران می گوید تلاشهایش برای مقاصد صلح آمیز است.
سال گذشته مقامات امنیتی ایالات متحده به این نتیجه رسیدند که ایران در سال 2003 تحقیقات تولید تسلیحات اتمی را متوقف نموده است ولی قابلیتهایش را در راستای گسترش امکان تولید سریع چنین سلاح هایی ادامه داد.

این موسسه می گوید:"در صورت حمله هوایی با بمب های ضد سنگر و یا حمله موشکی به واحد زیر زمینی نطنز و برغم استحکام بالای آن ، این واحد شدیداً آسیب خواهد دید ولی در تاسیسات مخفی زیرزمینی سانتریفیوژها سریعاً تعویض خواهند شد. ایران مشهور به داشتن واحدهای زیرزمینی داخل تونلهای مجاور سایت نطنز و سایر سایتهای اصلی اتمی میباشد."

این گزارش می افزاید:" زمانی ایران بر مبنای فن آوری و قطعات وارداتی حرکت می کرد ولی امروز به طرز وسیعی خودکفا گردیده است. تولید قطعات کلیدی در میان تعدادی از کارخانجات تحت کنترل دولت توزیع گردیده است. درهمین حال قطعاتی نظیر آلومینیوم با استحکام بالا در طی دهه گذشته وارد و انبار گردیده است."

این موسسه می گوید:" علاوه بر این از سال 2006 که ایران محدودیت هایی در دسترسی بازرسین سازمان ملل به تاسیسات هسته ای خود ایجاد کرده، دولتهای غربی نمی توانند با اطمینان بگویند که واحدهای کلیدی ایران در کجا واقع گردیده است."

اطلاعات فعلی در خصوص مجموعه ناقص است. این گزارش اظهار می دارد:" بدون برخورداری ازاطلاعات کامل، احتمال این که به دنبال یک حمله، قدرت ایران در غنی سازی اورانیوم با استفاده از سانترفوژهای گازی به میزان قابل توجهی کاهش یابد، ناچیز است."

به گفته دیوید آلبرایت، هرگونه حمله از سوی اسرائیل یا آمریکا منجر به گسترش حمایت عمومی به نفع روحانیون حاکم می گردد و تهران را به بسمت افزایش محدودیت برای ناظران سازمان ملل سوق می دهد.

آلبرایت می گوید: "ایران احتمالاً برنامه همه جانبه ای را به منظور دستیابی سریع به سلاحهای هسته ای آغاز خواهد نمود. "

حمله نظامی منجر به شکل گیری ایرانی خشمگین تر، میهن پرست تر، بیزار از همکاری با بازرسین بین المللی و پایبندی به معاهدات منع گسترش سلاحهای هسته ای و مصمم تر از همیشه در دستیابی به سلاحهای هسته ای می گردد."

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
عصرایران- یک سایت خبری آمریکا شش دلیل حمله نظامی این کشور به ایران را منتشر کرد. سایت خبری "یو.اس.نیوز" در توجیه اولین دلیل احتمال حمله نظامی آمریکا به ایران نوشت: زمانی که ویلیام فالون از سمت فرماندهی نیروی دریایی آمریکا استعفا داد، همه علت این حرکت را ناکارآمدی او در جنگ با عراق توصیف کردند، حال آنکه او مخالف آغاز درگیری با ایران بود و عملا با کاخ سفید مخالفت کرده بود و در نتیجه باید کنار گذاشته می شد. این سایت بدون اشاره به اینکه ویلیام فالون در زمان استعفا 64 ساله بوده و می بایست بازنشسته می شد، اولین دلیل حمله آمریکا به ایران را کناره گیری او توصیف کرد. دومین استدلال سایت مذکور برای حمله آمریکا به ایران، سفر دیک چنی به عمان و عربستان سعودی بود. نویسنده ، حضور چنی در عمان را سنجیدن توانایی این کشور در صورت بسته شدن تنگه هرمز توسط ایران و مقابله با کشورمان اعلام کرد و علت اصلی دیدار این مقام آمریکایی با سران عربستان را نیز سنجش توان افزایش تولید نفت در زمان قطع صدور نفت ایران خواند. گفتنی است هدف چنی از سفر به عمان و عربستان، درخواست برای تولید بیشتر نفت به منظور کاهش قیمت جهانی آن بود. در سومین بند از این مقاله آمده است: حمله هوایی مهرماه سال گذشته اسراییل به سوریه از این ماجرا حکایت دارد که دولت اولمرت قصد داشت تاسیسات الکترونیکی ضد موشکی روسها مستقر در سوریه را ویران کند که شباهت زیادی به نوع موجود در ایران دارد. در ادامه بند سوم آمده است: تخریب چنین سیستم های الکترونیکی مخصوصا در ایران پیش از حمله ضروری به نظر می رسید که روند عملیاتی آن به خوبی انجام شد. پیش از این اسراییل ادعا کرده بود که هدف از حمله سال قبل به سوریه، قصد تخریب اماکن مشکوکی بود که احتمال فعالیت اتمی سوریه در آنها می رفت. در چهارمین بخش این مقاله آمده است: ناو جنگی یو.اس.اس کول که مدتها برای کنترل اوضاع در لبنان و سوریه مستقر بود، حالا از منطقه دور شده و ناو یو.اس.اس راس در شرق دریای مدیترانه حضور یافته و بدین طریق قصد حمله از راه دور به ایران را دارد. بنا به گزارش روزنامه یو.اس.ای تودی، ناو جنگی "یو.اس.اس راس" که نگارنده مطلب فوق علت حضور آن را در شرق دریای مدیترانه، حمله به ایران توصیف کرده، به مدت دو هفته دارای مشکل فنی است و مقامات نظامی آمریکا خواستار پهلوگیری آن در یکی از کشورهای حاضر در منطقه شده اند. پنجمین مدرک استنادی نویسنده مقاله "شش احتمال برای حمله آمریکا به ایران"، ادعای شیمون پرز، رییس جمهور اسراییل برای حمله یک جانبه و بدون متحد به تاسیسات اتمی ایران است که البته عقب نشینی مقامات این رژیم از موضع خود به هیچ وجه منعکس نشد. نکته آخر اینکه نویسنده با اعتماد به نفس کامل، رویارویی اسراییل با حزب الله لبنان را دلیل خوبی برای سنجش توانایی مقابله حمله یک تنه اسراییل به ایران توصیف کرد و نوشت: هدف اسراییل از آغاز جنگ با حزب الله لبنان سنجش توان نظامی و اسلحه هایی بود که ایران در اختیار این گروه شیعه قرار می داد. در غیر اینصورت محال بود اسراییل از جنبش مقاومت حزب الله لبنان شکست بخورد!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
غربیها هم اطلاعات کافی نداشته و هم آمادگی عملیات نظامی و تحمل پاسخگویی ایران را در شرایط کنونی ندارند. تا زمانی که مقامات آمریکایی در سخنان و طرحهای خود در کنار تهدید نظامی از مشوقهای سیاسی و اقتصادی سخن میگویند مشخصه دکترین قدیمی هویج و چماق بوده و خطر حمله نظامی به ایران اندک است.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
واقعا براي من جالبه كه امريكا چرا اطلاعات كافي نداره ؟ وقتي ماهواره ي جاوسوسي داره و ... كوفت ديگه پس مشكلش چيه ابر قدرتم كه هست پس چرا جلوي ما هيچي نيست منظورم اينكه من جديدا از قدرت روسيه بيشتر از امريكا مي ترسم ببينيد چه بلايي داره سر گرجستان مياره كلي پيش روي كرده اين روزا احساس مي كنم كم كم داريم گنده مي شيم نمي دونم شايدم جو گير شدم شايد اگه صداي انفجار يه بمب بشنوم نظرم عوض شه. icon_cheesygrin

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
یک روزنامه اسرائیلی روز چهارشنبه اعلام کرد که ايالات متحده آمريکا تدابير نظامی اسرائيل را برای يک حمله احتمالی عليه پايگاه های هسته ای جمهوری اسلامی ايران را خنثی می کند.

به نوشته روزنامه ها آرتص، آمريکا همچنین درخواست اسرائيل را که توسط بلندپايه ترين مقام های اين کشور برای دريافت کمک امنيتی در آستانه يک حمله نظامی احتمالی عليه تاسيسات اتمی ايران مطرح شده، رد کرده و گفته است: «ما را غافلگيرنکنيد.»

این روزنامه در گزارش مشروحی به قلم «الوف بن»، روزنامه نگار با سابقه اسرائيلی می نويسد: «انتشار بيانيه های اخير مقامات پنتاگون در مورد عواقب يک حمله نظامی به ايران بدون دليل نبوده است.»

هاآرتص می افزاید: «آمريکا به اسرائيل نسبت به يک حمله نظامی احتمالی به ايران هشدارداده، و خواهان جلوگيری از وضعيتی شده که آمريکا غافلگير شود، و تاکيد کرده که اسرائيل بايد هر گام احتمالی خود را در اين زمينه با همراهی آمريکا انجام دهد زيرا منافع آمريکا در معرض خطر قرارخواهد گرفت، و به عنوان غرامت، دولت واشينگتن متعهد می شود که سيستم دفاعی اسرائيل را در برابر موشک های دور برد زمين به زمین تقويت کند.»

به نوشته این روزنامه اسرائیلی، «اسرائيل تاکيد کرده که اگر تلاش ها از مسيرهای ديپلماتيک برای جلوگيری از پيشرفت طرح های هسته ای ايران موفقيت آميز نباشد، اسرائيل حق خود را برای عمليات محفوظ می داند.»
اسراییل معتقد است که جمهوری اسلامی ایران قادر است تا سه آینده به سلاح اتمی دست یابد و از این رو از جامعه بین المللی خواسته است تا فشارهای خود را بر تهران برای توقف غنی سازی اورانیوم افزایش دهد.

غنی سازی اورانیوم که کاربرد دو گانه نظامی و غیر نظامی دارد به عنوان گامی از سوی تهران برای ساخت بمب هسته ای ارزیابی شده است ولی تهران این ادعا را رد می کند.

انتظار کمک برای حمله
نویسنده ها آرتص در مقاله خود می گوید: «مقام های اسرائيل اميدوار بودند که جورج بوش، پيش از پايان دوران رياست جمهوری خود، دستور حمله به ايران را صادر کند. زيرا توانايی نظامی آمريکا برای انجام يک حمله موفقيت آميز بيشتر از توانایی اسرائيل است، و در صورتی که آمريکا به اين اقدام دست بزند، اسرائيل در مقابله خود با ايران و حاميان آن در منطقه (حزب الله و حماس که با ايران در ارتباط هستند) تنها نخواهد ماند.»

به نوشته این روزنامه، «نگرانی اسرائيل در اين است که حتی يک حمله موفقيت آميز اين کشور نيز، تنها موجب تاخيری چند ساله در طرح های هسته ای جمهوری اسلامی ايران شود ولی ايران در برابر، اين مشروعيت بين المللی را کسب می کند که برنامه های اتمی خود را شتاب بخشد و اسرائيل به عنوان يک مهاجم معرفی خواهد شد.»

اين روزنامه اسرائیلی می نویسد: «در آن صورت، ايران تلاش خواهد کرد با همه تدابير و امکاناتی که در اختيار دارد، واکنش نشان دهد، و حزب الله و حماس - و شايد هم بتواند سوريه - را با خود همسو کرده و با شلیک هزاران راکت و موشک، با بردهای مختلف، خاک اسرائيل را نشانه گيرد.»

وزارت دفاع اسرائیل و سفارت آمریکا در این کشور حاضر نشدند تا در باره مقاله روزنامه هاآرتص اظهار نظر کنند. ولی اهود باراک، وزیر دفاع اسرائیل در گفت و گو با رادیوی این کشور به اختلافات جاری میان آمریکا و اسرائیل اشاره کرد.

وی گفت: «موضع آمریکا مشخص است، اینکه معتقد نیست در حال حاضر باید علیه ایران از ابزار نظامی استفاده کرد. موضوع ما هم معلوم است و آن این است که نباید استفاده از گزینه نظامی را از روی میز برداشت. وقتی ما چنین چیزی را می گوییم به آن باور داریم.»

وی خواستار تشدید فشارها و تحریم های بین المللی علیه برنامه هسته ای تهران شد و این برنامه را تهدیدی برای «نظم جهانی» دانست.

برنامه اتمی ایران و تلاش های سیاسی
به نوشته هاآرتص، «ارزيابی جاری مقام های سياسی و امنيتی اسرائيل اين است که جورج بوش ايران را مورد حمله قرار نخواهد داد و در ماه های پايانی از کارش بر راهکارهای سياسی تمرکز خواهد کرد، و مقام های سياسی اسرائيل نيز ترجيح می دهند که منتظر بمانند تا ببينند همه تلاش های سياسی نتيجه ای خواهد داد يا خير- اما در عين حال گزينه نظامی را همواره مد نظر دارند.»

اختلاف نظرها و تبادل پيام ها ميان اسرائيل و دولت بوش درمورد حمله احتمالی عليه ايران در آخرين سفر بوش به اسرائيل در ماه مه سال جاری پديدار شد.
به نوشته اين روزنامه چاپ اسرائيل، در آن سفر، بوش با اهود اولمرت، نخست وزير اسرائيل و اهود باراک، وزير دفاع اين کشور نشستی درباره تهديدات ناشی از ايران برگزار کرد.

«اولمرت و باراک درخواست اسرائيل را برای گرفتن فهرست جديدی از جنگ افزارهای لازم و معين،، به بوش ارائه کردند. اما در پی بازگشت بوش به واشینگتن، مقام های آمريکایی درخواست های اسرائيل را مورد بررسی قرارداده و نگرانی شان نسبت به اين امر که اسرائيل خود را برای حمله به ايران در ماه های آينده آماده می کند، تقويت شد. سپس آمريکا تصميم گرفت که پيام قاطعی برای جلوگيری از اين احتمال برای اسرائيل بفرستد. »

هاآرتص افزود: «در اين راستا بود که مايکل مک کانل، ریيس سازمان امنيت ملی آمريکا و دريا سالار مايکل مولن، ریيس ستاد مشترک نيروهای مسلح آمريکا در ماه ژوئن از اسرائيل ديدار کرده و به این کشور گفتند که ايران هنوز از توانایی دستيابی به بمب اتم دور است، و حمله به ايران منافع آمريکا را به خطر می اندازد و آمريکا به اسرائيل اجازه نخواهد داد که بر فراز عراق برای حمله به ايران پرواز کند.»

هاآرتص افزود: پيام های محرمانه آمريکائيان همراه با انتشار يک سلسله افشاگری های عمدی «محرمانه با استناد به مقامات ارشد پنتاگون»، مقامات اسرائيل را به سوی اين ارزيابی سوق داده که آمريکا می خواهد هرگونه احتمال حمله به ايران را خنثی کند.

«اسرائيل اکنون انتظارمی کشد تا نتيجه دور جديد تلاش های سياسی برای برقراری تحريم های تازه عليه ايران را مشاهده کند، و نيز در انتظار نتيجه کوشش آمريکا برای گشايش دفتر مستقل حافظ منافع در تهران است، و اسرائيل اين اقدام آمريکا را تلاشی ديگر برای خنثی کردن يک حمله احتمالی به ايران تلقی می کند.»

هاآرتص در پایان نوشت: مقامات آمريکا به اسرائيل گفته اند که گشايش دفتر مستقل حافظ منافع آمريکا در ايران، «ديالوگ مستقيم با ملت ايران» را دنبال می کند و می تواند سران جمهوری اسلامی ايران را در تنگنا بگذارد زيرا هنگامی که صف های طولانی مردم ايران در برابر دفتر حافظ منافع برای دريافت ويزای رفتن به آمريکا تشکيل شود، اين امرضربه ای به حيثيت جمهوری اسلامی ايران خواهد بود.

منبع: هاارتص

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
يك روزنامه صهيونيستي در گزارشي از توافق آمريكا و اسرائيل ، براي استقرار رادارهاي موشكي واشنگتن در صحراي "نقب" واقع در سرزمين‌هاي اشغالي خبر داد. منابع خبري اعلام كردند: با نصب اين رادار نيروي هوايي اسرائيل امكان رصد سريع موشك‌هايي كه به سمت آن شيك مي‌شود و همچنين رهگيري آنها را خواهد داشت. اين منابع اعلام كردند: راه‌اندازي اين سامانه جديد توسط كارشناسان آمريكايي صورت خواهد گرفت. روزنامه "يديعوت آحارونوت" چند روز پيش به نقل از منابع اسرائيلي نوشت: موافقت آمريكا با نصب سامانه جديد براي راضي كردن اسرائيل پس از خنثي شدن طرحش در حمله به ايران است در حالي كه برخي ناظران آن‌ را مقدمه‌چيني براي حمله نظامي به ايران مي‌خوانند. جزئيات توافقنامه رژيم صهيونيستي و آمريكا كه محورهاي اصلي آن در ماه گذشته ميلادي اعلام شد در گزارش "ديفنس نيوز"، مجله امنيتي آمريكا منتشر مي‌‌شود. اين مجله آمريكايي نوشت: درباره اين رادار تفاهماتي در نشست "گابي اشكنازي"، رئيس ستاد مشترك اسرائيل با "مايكل مولن"، همتاي آمريكايي خود و همچنين در ديدار "ايهود باراك"، وزير دفاع رژيم صهيونيستي با "رابرت گيتس"، همتاي آمريكايي وي به دست آمده است. بر اساس گزارش خبرنگار ديفنس نيوز به نقل از منابع امنيتي اسرائيل، اين رادارها كه با اشعه "ايكس" فعال مي‌شود در صحراي نقب نصب مي‌شود و يك هيات آمريكايي از اوايل سال آينده ميلادي آن را به راه مي‌اندازند. ديفنس نيوز افزود: زمان نصب اين سامانه جديد پاييز سال جاري خواهد بود تا عملكرد آن در كنار سامانه دفاع موشكي اسرائيل موسوم به "حيتس" آزمايش شود. اين مجله آمريكايي آورده است: وزارت دفاع آمريكا با مرتبط كردن اين رادار با شبكه هشداردهنده آمريكايي از طريق ماهواره موافقت كرده و درصدد است اين رادار براي هميشه در اسرائيل نصب شود. "هنري اوبريج"، مدير آژانس دفاع موشكي وزارت دفاع آمريكا كه 10 روز پيش به فلسطين اشغالي سفر كرده بود ، گفت: ما با سرعت هر چه تمام به جلو حركت مي‌كنيم و رادار "ايكس" برد رصد اسرائيل را دو يا سه برابر مي‌كند. بر اساس گزارش مجله ديفنس نيوز دامنه رصد اين رادار به 800 تا 900 كيلومتر مي‌رسد و ادغام رادار آمريكايي و سامانه هشدار دهنده فعال از طريق ماهواره با اين رادار در صحرا نقب برد رصد آن را به 2 هزار كيلومتر مي‌رساند. آوبريج تصريح كرد: اگر رادار ايكس را با سامانه حيتس مرتبط كنيم اسرائيل مي‌تواند موشك رهگير را در زماني بسيار كم‌تر از آنچه قبلا بوده ، شليك كند. منبع : فارس نيوز

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
امروز آمریکا ایران را به تولید سلاح کشتار جمعی متهم کرد. آیا ممکن است که سناریوی عراق شامل تهران هم شود؟ امروز مقامات آمریکایی بلافاصله بعد از آنکه ایران اولین موشک حامل خود به نام "سفیر" حامل ماکت اولین ماهواره ایرانی به نام"امید" را به فضا پرتاب کرد واکنش نشان دادند. گوردون جاندورو سخنگوی کاخ سفید نگرانی عمیق مقامات آمریکایی را ابراز کرد که به اعتقاد آنها فناوری هایی که تهران برای تولید این موشک مورد استفاده قرار داده می تواند برای تولید موشک های بالستیکی حامل کلاهک های هسته ای نیز مورد استفاده قرار گیرد. خاطر نشان می کنیم که این مغایر تعهدات ایران در برابر شورای امنیت سازمان ملل متحد است. باید به یاد آورد که چند سال پیش عملیات در عراق با چنین اعلامیه هایی آغاز شد. در آن زمان واشنگتن به همین روش ابتدا اعلام نگرانی کرد که مقامات عراقی تلاش دارند که سلاح کشتار جمعی تولید کنند و سپس به طور علنی بغداد را متهم نمود که برای تولید سلاح هسته ای به غنی سازی اورانیوم می پردازد. بعد از چندین اعلامیه آمریکایی های تهاجم به عراق را آغاز کردند. زمانی که در آمریکا انتخابات است در بقیه دنیا جنگ این نظریه متاسفانه دائما در عمل توسط مقامات آمریکایی در آستانه انتخابات در این کشور اثبات می شود. بعنوان مثال به طور مسلم تهاجم گرجستان بوسیله واشنگتن تحریک شده بود که بتواند محبوبیت روحیه میلیتاریایی جان مک کین نامزد جمهوریخواهان در انتخابات را افزایش دهد. باید گفت که در اواخر دهه 90 بیل کلینتون برای افزایش محبوبیت خود بغداد را بمباران کرد. جرج بوش نیز به همین خاطر عملیات نظامی در افغانستان و عراق را انجام داد. هفته گذشته ساآکاشویلی رییس جمهور طرفدار آمریکای گرجستان نیز تهاجم خود را به اوستیای جنوبی آغاز کرد که در آن مستشاران و مربیان نظامی آمریکایی به صراحت به این کشور کمک کردند. به نظر می رسد که اگر کارشناسان تبلیغاتی آمریکا بعد از این هم فقط در جهت شعله ور سازی جنگ های محلی قبل از آغاز انتخابات توان خود را بکار گیرند، دیر یا زود قبل از یکی از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا جنگ جهانی سوم رخ خواهد داد... "اولگ میخالین"، "اندرو مک الوی"، " The Moscow Post"، خبرگزاری «ریا نووستی» روسیه، 29 مرداد ماه http://img.rian.ru/images/11549/05/115490538.jpg

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مقام های وزارت دفاع و نيروهای مسلح آمريکا گفتند که در مجموع، پرتاب موشک حامل ماهواره ايران با شکست مواجه شده است. مقام های نظامی آمريکا بدون افشای نام خود به روزنامه نيويورک تايمز گفتند که مرحله اول شليک اين موشک توسط ايران موفقيت آميز بوده، ولی بخش دوم آن با شکست روبه رو شده است.

به گفته اين مقام ها، اين موشک از مسير خود خارج و در نتيجه، بخش فوقانی و دماغه آن منفجر شده است.

نيويورک تايمز اشاره کرد: با وجود شکست کلی برنامه شليک اين موشک، نفس اجرای آن می تواند نشانه ای از افزايش دانش و امکانات موشکی ايران باشد و بنابراين از ديد مقام های آمريکايی، عامل نگران کننده ای در مورد توانايی تسليحاتی ايران است.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
من فکر نمی کنم چنین کاری آمریکا را تحریک به اقدام خصمانه ای بکند در نهایت ممکن است فقط سوءاستفاده خبری در جهت تشویش اذهان عوام الناس داشته باشد :|

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
شما مطمئن باشید اگر انفجار و عدم موفقیتی بود همان موقع رسانه های آنها اعلام می کردند نه بعد سه روز فکر کردن در ضمن احتیاج به این نیست که عدم افشای نام انجام دهند .اگر انفجار بود حتما توسط سایتهای نجومی و ناسا و سایر ماهواره ها فورا" تصویر برداری می شد.فراموش نکنید که ایران در چند روز قبل به طور محرمانه حتما" باید مسیر را اطلاع دهد چون از نظر هواپیماهای مسافری بین المللی این پرتاب بایستی هماهنگ شود.پس برخلاف آنچه که می گویند غافلگیر نشده اند و اماده جاسوسی بوده اند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
هميشه همينطور بوده اولش مات و مبهوت ميشن بعد ميان ميگن ازمايش شكست خورده اگه شكست خورده پس چرا زرد كردين و ميگين:نفس اجرای آن می تواند نشانه ای از افزايش دانش و امکانات موشکی ايران باشد و بنابراين از ديد مقام های آمريکايی، عامل نگران کننده ای در مورد توانايی تسليحاتی ايران است

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مسکو، 30 مرداد، خبرگزاری «ریا نووستی»/ طی چند ماه آینده اسرائیل به ایران حمله می کند که در آن حتی استفاده از سلاح هسته ای نیز ممکن است. این مطلب را روز چهارشنبه "ولادیمیر ژیرینوفسکی" نایب رئیس مجلس دومای روسیه و رهبر حزب لیبرال دموکرات اعلام نمود. به گفته وی، جنگ با ایران، همانند جنگ اخیر در اوستیای جنوبی بخشی از برنامه ای واحد خواهد بود که هدف آن ایجاد کانون های مناقشه در خاک روسیه و پیرامون آن است. ژیرینوفسکی در مصاحبه ای با رادیو "روسکایا اسلوژبا نووستی" گفت: "قفقاز، یکی از منطقه هایی است که سریع شعله ور می شود و آمریکا بخوبی از این سودجویی می کند". شایان ذکر است که روز گذشته "خالد مشعل" رئیس اداره سیاسی جنبش فلسطینی حماس اعلام نمود که "جنگ در قفقاز، بخشی از برنامه مشترک اسرائیل-آمریکا برای از بین بردن نفوذ روسیه در خاور نزدیک است. وی افزود: "بسیاری از سیاستمداران جهان عرب معتقدند که دولت آمریکا مدت بسیاری است که روی این کار می کند که حلقه ای دور روسیه بکشد و به تدریج این برنامه را از راه های مختلف اجرا می کند که در بین آنها ملحق سازی برخی کشورها به ناتو و استقرار سیستم دفاع ضد موشکی در لهستان است".

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

باید به یاد آورد که چند سال پیش عملیات در عراق با چنین اعلامیه هایی آغاز شد. در آن زمان واشنگتن به همین روش ابتدا اعلام نگرانی کرد که مقامات عراقی تلاش دارند که سلاح کشتار جمعی تولید کنند و سپس به طور علنی بغداد را متهم نمود که برای تولید سلاح هسته ای به غنی سازی اورانیوم می پردازد. بعد از چندین اعلامیه آمریکایی های تهاجم به عراق را آغاز کردند.

این تحلیلگر ریانووستی هم عجب مخیه ! آمریکا که چند ساله داره مدام این اتهامات رو بر علیه ایران تکرار میکنه . همهء مقاماتش چند وقت یکبار مثل طوطی این حرفها رو در مورد ایران میزنند و چیز جدیدی هم نیست .

مقام های وزارت دفاع و نيروهای مسلح آمريکا گفتند که در مجموع، پرتاب موشک حامل ماهواره ايران با شکست مواجه شده است. مقام های نظامی آمريکا بدون افشای نام خود به روزنامه نيويورک تايمز گفتند که مرحله اول شليک اين موشک توسط ايران موفقيت آميز بوده، ولی بخش دوم آن با شکست روبه رو شده است.
به گفته اين مقام ها، اين موشک از مسير خود خارج و در نتيجه، بخش فوقانی و دماغه آن منفجر شده است.
نيويورک تايمز اشاره کرد: با وجود شکست کلی برنامه شليک اين موشک، نفس اجرای آن می تواند نشانه ای از افزايش دانش و امکانات موشکی ايران باشد و بنابراين از ديد مقام های آمريکايی، عامل نگران کننده ای در مورد توانايی تسليحاتی ايران است.

فرض میگیریم که این ادعاها درست باشه . حالا که چی ؟!!! گیرم که این پرتاب شکست خورده و ده بار دیگر هم ایران شکست بخوره . مهم تصمیم ایران برای ساخت این اسباب و سرمایه گذاری روی اونه و مطمئنا این تصمیم جواب میده . یعنی حتی اگر پرتاب موفق هم نبود بالاخره ایران به هدفش میرسید . غربیها هم بخوبی اینرو میفهمند برای همین مثل ذرت روی آتیش بالا پایین میپرند و خودشون رو به در و دیوار میکوبند تا بترکند ! هر ملتی هر گاه تصمیم به کاری بگیره و پای اون بایسته قادر به انجامشه .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اين مصاحبه با سردار علايي در مرود تهاجم امريكا توي سايت تابناك ديدم با توجه به بحث هايي كه در مورد اين موضع ميشه گفتم بد نيست كه دوستان هم يك نگاهي بكنند. دكتر حسين علايي از فرماندهان خلاق و خوش‌فكر و نواناي دفاع مقدس و اولين فرمانده نيروي دريايي سپاه بوده است. وي هم اكنون علاوه بر تدريس در دانشگاه، كارشناسي مستقل و توانمند در زمينه مسايل نظامي و استراتژيك ايران و منطقه به شمار مي‌رود. گفت‌وگوي تابناك را با سرتيپ علايي درخصوص موضوع پرمناقشه حمله آمريكا و اسرائيل به ايران مي‌خوانيد. تابناك: با شدت گرفتن تهديدات آمريكا و اسرائيل درباره حمله به ايران و با بررسي و تحليل توانايي‌‌هاي تهديدكنندگان و ظرفيت‌ها و توانايي ايران در رويارويي با اين تهديدات، احتمال درگيري بين ايران با رژيم صهيونيستي و آمريكا را چه ميزان ارزيابي مي‌كنيد؟ مثلا همان گونه كه مي‌دانيد، حدود يك ماه پيش و پس از مانور اسراييل در لبنان كه از آن به عنوان آمادگي براي حمله به ايران ياد شد، تبليغات و سيعي در اين زمينه رسانه‌ها را فرا گرفت. اما پيامد آن، آمريكايي‌ها به اسرائيلي‌ها درباره حمله به ايران هشدار دادند و پس از سه، چهار هفته، خود مقامات اسرائيلي اعلام كردند كه اصلا چنين قصدي نداشته‌اند. اساسا احتمال چنين حمله اي را چقدر مي‌دانيد؟ علايي: من تصور مي‌كنم مسئله جنگ يا حمله نظامي آمريكا به ايران كه از سوي برخي آمريكايي‌ها مطرح مي‌شود، بيش از آن‌كه جنبه نظامي آن اهميت داشته باشد، مسئله تصميم‌گيري در مورد چنين جنگي اهميت دارد. چون جنگي رخ نمي‌دهد مگر اين‌كه آمريكا تصميم بگيرد. حالا چه خودش اجرا كند، چه اين را به اسرائيل واگذار كند. بنابراين بايد ببينيم كه آيا آمريكايي‌ها مي‌توانند تصميم به جنگ بگيرند يا خير و اگر تصميم بگيرند، چه اتفاقي مي‌افتد و چه تبعاتي خواهد داشت. به نظر مي‌رسد شرايط مختلف سياسي و ژئوپلتيك و مسائل اقتصادي و نظامي مساعد براي تصميم‌گيري آمريكا براي آغاز جنگي عليه ايران در شرايط كنوني نيست و علايمي هم كه در خاورميانه در در حال بروز است، بيانگر اين است كه چنين تصميمي به اين سادگي گرفته نخواهد شد. از دلايل اين مسئله اين است كه اولا دولت آمريكا در زمان پايان كار خودش است و معمولا در پايان عمر دولت‌ها در آمريكا، تصميم به آغاز جنگ كار بسيار مشكلي است. چون اگر بخواهد جنگي اتفاق بيفتد، در يك بازه محدود زماني پايان نمي‌يابد و نتايج آن به دولت بعدي نيز كشيده خواهد شد. چون معلوم نيست در انتخابات پيش رو، «مك كين» به نمايندگي از جمهوريخواهان پيروز شود و يا با توجه به فضاي موجود در آمريكا و افكار عمومي، اوباما ببرد و اين‌كه اثرات اين جنگ به دولت دمكرات‌ها بكشد. لذا به نظر مي‌رسد در شرايط فعلي، آمريكا به دنبال آرام‌سازي خاورميانه است، به طوري كه ظرف چند ماه گذشته اين سياست را دنبال كرده است و اين سياست همچنان ادامه خواهد داشت. با دقت در مسئله فلسطين مي‌بينيم كه آمريكا دنبال يك نوع موفقيت است و با اين‌كه «حماس» را يك گروه تروريستي مي‌دانستند در مذاكره با حماس به آتش‌بس رسيدند. الان حدود دو ماه است كه آتش‌بس در حوزه لبنان برقرار شده است با اين‌كه به دنبال تضعيف حزب‌الله بودند، تن به توافق با حزب‌الله دادند و باعث شد كه حزب‌الله همزمان با آزادسازي اسرا از جمله «قنطار» در موقعيت بهتري قرار گيرد و دولت هم با توافق حزب‌الله تشكيل شد. پس در صحنه لبنان هم سياست آرام‌سازي اگر نبود، معلوم نبود كه چنين اتفاقي به طور كامل بيفتد. در صحنه عراق نيز به دنبال پياده‌سازي همين سياست آرام‌سازي هستند و در آنجا هم سعي كردند نشان دهند اقداماتي که بر اساس استراتژي بوش انجام شد و باعث افزايش نيرو در عراق شد، اقدام موفقي بود و اوضاع عراق به سمت آرامش و ثبات رفته است و به دنبال نشان دادن فضاي آرامش و ثبات در عراق نيز هستند. در مسئله هسته‌اي ايران هم آمريكايي‌ها پذيرفتند يك نفر عالي‌رتبه از وزارت خارجه اين كشور در مذاكرات حضور يابد. بنابراين به نظر مي‌رسد كه در منطقه خاورميانه، آمريكايي‌ها به دلايل مسائل دروني خودشان و در پيش بودن انتخابات رياست‌جمهوري، دنبال يك تشنج بزرگ نيستند و برعکس دنبال مهار تشنج‌هاي منطقه‌اي هستند. ازسوی دیگر آمريكايي‌ها در عراق و افغانستان واقعا درگير هستند و مسائل افغانستان از مسائل عراق بحراني‌تر شده. هرچند در افغانستان نيروهاي «ناتو» مستقر هستند، ولي معضلات افغانستان در خودش توسعه پيدا كرده و به پاكستان هم كشيده شده است. به طوري كه برخي بر اين باورند كه ريشه مشكلات موجود در افغانستان در پاكستان به ويژه منطقه وزيرستان است و اينها به سادگي قابل حل نيست. بسياري بر اين باورند كه اگر بخواهند مسئله «القاعده» حل شود، بايد در عربستان و پاكستان اقداماتي صورت گيرد و اين اقدامات هم فراتر از برخوردهاي نظامي است و دربرگيرنده يك سري اقدامات ساختاري، مديريتي، فكري و فرهنگي است تا بتوانند مسئله «القاعده» را حل كنند. به نظر مي‌رسد در شرايط كنوني سران آمريكا نياز دارند تا انتخابات به گونه‌اي حركت كنند که تا حدي كه امكان دارد، احتمال پيروزي مك‌كين را در اين انتخابات بيشتر كنند و كاخ سفيد را به دمكرات‌ها واگذار نكنند. بنابراين چنين سياستي را در پيش گرفته‌اند و اقدام ديگري هم كه كرده‌اند، اين است كه شعارهايي را كه «اوباما» داده و باعث افزايش رأي او در آمريكا شده است، دولت بوش سعي مي‌كند با اقداماتي آن شعارها را به نفع خودش تا حد زيادي مصادره كند. مثلا اوباما خروج نيروهاي آمريكايي از عراق را مطرح كرد و الان دولت بوش سخن از كاهش نيروها در عراق مي‌كند. اوباما مذاكره بدون قيد و شرط با ايران را مطرح كرد و دولت بوش در مذاكره با ايران شركت كرد. اوباما مذاكره با فلسطينيان را براي حل مسئله خاورميانه طرح كرد و بوش سعي كرد مذاكراتي را با طرف‌هاي فلسطيني ادامه دهد. اقداماتي كه اكنون در خاورميانه انجام مي‌گيرد، براي مديريت انتخابات در داخل آمريكاست تا بتوانند از يك سو افكار عمومي را به سمت مك‌كين جلب كنند و از سوي ديگر استراتژي‌هاي اوباما را از جذابيت بیندازند. تاكنون در نظرسنجي مك‌كين نتوانسته بالاتر از اوباما قرار گيرد كه به اين معني است كه افكار عمومي در آمريكا موافق با شعارهايي است كه اوباما مطرح كرده است و مهمترین اين شعارها تغيير سياست خارجي آمريكا و تجديدنظر در رويكرد نظامي‌گري آمريكا در عرصه بين‌المللي است كه اين استراتژي نظامي‌گري آمريكا در دولت بوش، در منطقه خاورميانه متجلي شده است. حمله نظامي به عراق و افغانستان و همچنين احتمال حمله به ايران سرفصل‌هاي اين استراتژي هستند. چون مردم آمريكا در شرايط كنوني مخالف جنگ جديدي هستند، پس تصميم‌گيري در مورد آغاز يك جنگ جديد چه توسط دولت آمريكا يا چه توسط ديگري همچون اسرائيل كار دشواري است. اما از نقطه نظر اقتصادی، قيمت سوخت در بازارهاي جهاني افزايش يافته است. به طوري كه اقتصاد آمريكا نيز از اين افزايش قيمت‌ها متأثر شده است و آمريكايي هم نمي‌توانند با فشار به عربستان يا توليدكنندگان نفت آمريكاي جنوبي قيمت نفت را كاهش دهند و در صورت بروز هر نوع تشنج جديد در خاورميانه، آمريكا نمي‌تواند روي قيمت سوخت و نفت مديريتي داشته باشد. بنابراين ترس افزايش قيمت بيش از آنچه كه اكنون رخ داده، هست پس مديريت انرژي و مديريت امنيت جريان انرژي براي آمريكايي‌ها مسئله قابل اهميتي است و بايد توجه كنيم ظرف بيست سال گذشته، وابستگي آمريكايي‌ها به نفت خاورميانه دايما سير صعودي داشته است. به طوري كه الان وابستگي انرژي آمريكا به خارج از آمريكا به دو سوم افزايش يافته است. استفاده از مديريت انرژي براي مديريت جهاني از اهداف آمريكايي‌هاست كه مي‌خواهند در رأس نظام جهاني باشند و از سوي ديگر تصميم‌گيري درباره آغاز يك جنگ مديريت حوزه انرژي را دچار مشكل مي‌كند. چون جنگ با ايران متفاوت با جنگ با عراق است. جنگ با عراق به معني حمله آمريكا براي تغيير ساختار سياسي و حاكم شدن آمريكا در مديريت عراق بود و جنگ با ايران به معني حمله از راه دور براي از بين بردن مراكز معيني از تأسيسات ايراني‌هاست و آن جنگ هيچ‌گاه باعث تغيير رژيم و ساختار حكومتي در ايران نخواهد شد كه آمريكايي‌ها بتوانند ايران را مديريت كنند و چون با واكنش ايران روبه‌رو مي‌شوند، بنابراين ساختار مديريت انرژي آنها در خاورميانه به خطر مي‌افتد. بنابراين، مشكلترين مسأله درباره جنگ همان تصميم به آغاز جنگ است. تابناك: آغاز جنگ شايد مهم باشد، ولي ادامه آن به مراتب سخت‌تر و قابل‌تأمل‌تر است. علايي: از نظر آمريكايي‌ها جنگ بايد در يك مدت زمان كوتاه پايان بايد و بتواند در اين بازه كوتاه‌مدت، به اهداف خويش برسد، در حالي كه اگر آمريكايي‌ها جنگ با ايران را آغاز كنند، اختيار و كنترل محدوده زماني از دست آنها بيرون خواهد رفت، چون ايران به دنبال فرسايشي كردن جنگ خواهد بود. از سوي ديگر، واكنش ايران به اين حمله احتمالي، محدود به جبهه‌هايي كه آمريكا تعيين مي‌كند، نخواهد بود، بلكه در محدوده جغرافيايي بزرگي خواهد بود كه خود ايران با توجه به توانايي‌هايش، آن جغرافيا را تعيين مي‌كند. پس به طور خلاصه مي‌‌توان گفت كه در صورت حمله احتمالي، هم محدوده زماني و هم محدوده جغرافيايي تحت كنترل آمريكايي‌ها نخواهد بود. تابناك: اهداف آمريكا از حمله احتمالي به ايران چه خواهد بود و آيا به اين اهداف خواهد رسيد؟ علايي: اگر هدف آمريكا اين باشد كه با هدف قرار دادن تأسيسات هسته‌اي ايران، مسأله هسته ايران را حل كند، طبيعتا ايران از هم‌اكنون این تدبیر را كرده است كه دانش هسته‌اي را در مراكز هسته‌اي منحصر نكند. پس حمله به تأسيسات هسته‌اي به معني از بين‌ رفتن دانش، فناوري و صنعت هسته‌اي در ايران نخواهد بود،‌ به خاطر اين كه ايران همواره در فرضيات خود، احتمال ضربه نظامي را از سوي آمريكا مد نظر داشته، پس حوزه دانش و فناوري و صنعت هسته‌اي ايران در حوزه مراكز تعريف شده همچون اراك و نطنز نخواهد بود. بلکه در گستره جغرافيايي سرزمين ايران خواهد بود كه امكان حمله نظامي به آنها وجود ندارد. تابناك: يعنی ما برخي مراكز هسته‌اي ديگري به غير از مراكز مشخص شده مورد بازرسي آژانس نيز داريم؟ علايي: نه،‌ از لحاظ رسمي، همان مراكزي است كه به آنها اعلام شده است، ولي از لحاظ فكري و دانش موجود، معطوف به اين مراكز نيست. تابناك: البته ايران در ساليان طولاني، آلياژها و تجهيزاتي را تهيه كرده كه فراهم كردن دوباره آنها لازم به صرف زماني طولاني است و در صورتي حمله احتمالي، اين تجهيزات منهدم خواهد شد و دست کم آسیب خواهد دید. علایی: با شما موافقم. به عبارت دیگر، دقيقا تنها چيزي كه آنها با حمله به دست مي‌آورند، تأخير در اهداف هسته‌اي ايران است كه پس از گذشت مدت زماني دوباره ايران يا آن تجهيرات را مي‌خرد يا خود توليد مي‌‌كند. حال اگر آمريكا حمله‌اي به ايران بكند و نتواند به اهداف خود از جمله انهدام تأسيسات هسته‌اي ايران و مختومه کردن این برنامه برسد، به هدف خود نرسيده است. تابناك: نهايت هدف آمريكا از حمله به تأسيسات هسته‌‌اي ايران چيست؟ علايي: هدف آمريكا آن است كه پس از حمله احتمالي به ايران، دولت رسما اعلام كند كه قطعنامه‌ها و تعليق‌ غنی سازي و ... را پذيرفتم و هر مقدار آمريكا حمله خود را تشديد كند، ولي ايران به خواسته‌‌هاي او تن در ندهد، آمريكا به پيروزي نخواهد رسيد يا به عبارت ديگر به اهداف خود نخواهد رسيد. بين مسأله ايران و عراق تفاوت‌هاي بسياري هست. اگر آنها به اين نتيجه برسند كه نمي‌‌توانند در جنگ با ايران به اهداف خود برسند و اصطلاحا پيروز نخواهند شد، استراتژي جنگ از برنامه‌هاي آنها حذف مي‌شود. تابناک: اتفاقا در عراق و افغانستان مي‌بينيم كه آمريكايي‌ها و متحدانشان تصمیم به جنگ گرفته و آمده‌اند، ولي به پيروزي نرسيدند يا به عبارتي به اهدافي كه در نظر داشته‌اند، دست نيافته‌اند.اما طبق استدلال شما نباید می آمدند! علایی: در عراق پيروزي را نوع ديگري تعريف كردند و بركناري و دستگيري صدام حسين به عنوان هدف تعيين شد و پس از اعدام وي عملا به اهداف از پيش تعيين شده دست يافتند. اين مسائلي هم كه امروزه در عراق رخ مي‌دهد، پيامدهاي اين پيروزي برشمرده مي‌شود و برنامه‌ها و هدف‌گذاري آنها از يك منطق فازي پيروي مي‌كند. مثلا حمله آمريكا به ايران دو يا سه هدف مي‌تواند داشته باشد كه يكي از اهداف آن از بين بردن مراكز هسته‌اي ايران است. هدف دوم آن مي‌تواند اين باشد كه حمله كند تا ايران را وادار به تغيير رويه كند. هدف سوم آن نيز مي‌توان تغيير حكومت در ايران باشد كه سومين هدف اجرايي نيست،‌ براي همين، آمريكا به دنبال اين هدف نيست و تفكرات آنها درباره هدف اول و دوم است. پس تا هنگامي كه به اين نتيجه برسند كه جنگي كه آغاز مي‌كنند به پيروزي مي‌رسد،‌نمي‌توانند تصميم به آغاز جنگ بگيرند و اين كار در اوضاع كنوني،‌ كاري دشوار است كه مفصل به آن پرداخته شد. تابناك: نهايت پاسخ‌هاي ما حمله به اسرائيل است كه توسط صدام هم تجربه شده،‌ ولي مثمر ثمر نبود و سرانجام با پيشروي نيروهاي آمريكايي اين حملات نيز متوقف شد. علايي: شايد اصلا در عمل، حمله‌اي عليه اسرائيل انجام نشود، ولي وقتي آمريكا با ايران درگير شود، ايران هم به تبع آن با آمريكا درگير می شود، پس ايران با منافع آمريكا در همه نقاط جهان مي‌تواند درگير شود. تابناك: ممكن است هدف آمريكا از حمله به ايران يكي از دو هدف نخست يا دوم باشد، ولي با واكنش ايران و گسترش ابعاد جنگ هدف آمريكا به تغيير حكومت در ايران منجر شود. علايي: براي تغيير حكومت بايد حتما از نيروي زميني استفاده شود و هم‌اكنون به خاطر حضور نيروهاي نظامي آمريكا در مناطق گوناگون از جمله حضور گسترده در عراق، ارتش اين كشور زمينگير شده است، به گونه‌اي كه براي به‌كارگيري هزار نفر، چندين جلسه برگزار مي‌كنند يا در جنگ اوستيا و گرجستان، عملا آمريكا يا نيروهاي ناتو قادر به عرض اندام نظامي در منطقه نشدند. لازم است بنا بر واقعيت‌هاي موجود حركت كنيم و نبايد به مسائل رويايي بنگريم. تابناك: آمريكا ممكن است متحدان جديد همچون دولت‌هاي عربي را براي حمله به ايران فراهم كند. علايي: این دولت‌ها با حمله آمريكا به ايران موافقند،‌ ولي به حضور نظامي خود در اين حملات تمايلي ندارند. تابناك: شاید به طور غیرمستقیم و در پشت صحنه به كمك آمريكا بيايند. مثلا با حل مسأله القاعده در عراق و افغانستان و آزادسازي پتانسيل نظامي آمريكا در اين دو كشور مشغول نبرد هستند. علايي: عرب‌ها كه همواره در پشت صحنه درگيري‌هاي ايران با كشورهاي ديگر از جمله آمريكا حضور فعال داشته‌اند، ولي دولت‌هاي عربي روي القاعده مديريتي ندارند و بر عكس، اين القاعده است كه بر حكومت‌هاي آنها مديريت دارد و هم‌اكنون از قطر و امارات پول مي‌گيرند كه در آن كشورها عمليات نداشته‌ باشد. تابناك: ممكن است القاعده براي حمايت از حمله نظامي به ايران كمك‌هايي به نيروهاي ائتلاف در افغانستان يا عراف بكند؟ علايي: در اوضاع كنوني چنين چيزي بعيد به نظر مي‌رسد. چون دشمن مستقيم القاعده در حال حاضر آمريكايي‌ها هستند و آنها مي‌‌دانند كه اگر آمريكا بر ايران مسلط شود، فضا براي فعاليت‌هاي آنها بسيار محدودتر مي‌شود؛ بنابراين آمريكايي‌ها براي تغيير رژيم ساز و برگ و نيروي لازم را در اختيار ندارند. براي همين است كه آمريكايي‌ها براي پيشبرد اهداف براندازانه خود از گروه‌هاي اپوزيسيون داخلي ايران حمايت كرده‌‌اند. و آمريكا هيچ‌گاه نمي‌توانند رژيمي را در ايران حاكم كند كه در اختيار منافع آنها باشد، همچنان كه در عراق نيز نتوانسته‌ است. از مزيت‌هاي بارز ايران، سواحل بسيار گسترده آن در خليج فارس است كه بر بزرگترين مخزن نفت جهان حاكم است و اگر اين مخزن نفت جهان دچار بحران يا ناامني شود، در همان لحظه بسياري از سياست‌هاي آمريكايي‌ها با چالش‌هاي اساسي روبه‌رو شده است. ديگر قدرت‌هاي جهاني با جنگ با ايران موافق نيستند، چون احساس مي‌كنند كه در صورت بروز چنين رخدادي، مديريت منطقه خاورميانه در اختيار آمريكايي‌ها قرار مي‌گيرد و آنها از صحنه تصميم‌گيري در همين مختصر هم محروم مي‌شوند. روسيه و چين در گفت‌وگوهاي هسته‌اي ايران وزني پيدا نكرده‌اند كه در اين مذاكرات در پي مديريت مشكلات خود با آمريكا هستند و اگر چنين حمله‌اي شود،‌ آمريكا مستقيم طرف حساب ايران مي‌شود و آنها به طور كامل از ميانه حذف مي‌شوند. براي همين، اروپايي‌ها، چين و روسيه و ديگر كشورها شايد با فشار سياسي و اقتصادي به ايران براي مهار با آمريكا همراه باشند، ولي با حمله نظامي كه عملا باعث بيرون رفتن آنها از صحنه خاورميانه مي‌ود، موافق نيستند. آمريكايي ها در بدترين اوضاع اقتصادي در اين ده سال گذشته قرار دارند كه دو دليل عمده دارد: 1ـ سياست اقتصادي بوش 2ـ افزايش هزينه‌هاي نظامي آمريكا در زمان كلينتون، هزينه‌هاي نظامي آمريكا رو به كاهش بود و در زمان بوش هزينه‌هاي نظامي آمريكا رو به افزايش است و همين هزينه ها باعث شده است كه مبحث اقتصادي اين كشور، يكي از محورهاي اصلي مبارزات بين مك كين و اوباما شده است؛ بنابراين، اوضاع كنوني اقتصاد آمريكا به دولتمردان اين كشور،‌ اين فرصت را نمي‌دهد كه يك جريان هزينه بر پرخرجي را آغاز كند كه در نهايت هدف آن، بهبود وضعيت اقتصادي آمريكا نباشد. برخي اقتصاددانان بر اين باورند كه اگر اقتصاد آمريكا دچار ركود شود،‌ اقتصاد جهاني دچار ركود خواهد شد؛ بنابراين، اروپايي‌ها و برخي ديگر از قدرت‌هاي اقتصادي موافق با تحولاتي كه در نهايت وضعيت اقتصادي آمريكا را بدتر از اين مي‌كند، نيستند. تابناك: از نظر نظامي، احتمال برخورد اسراییل با ايران را چقدر مي‌دانيد؟ علايي: توان نظامي اسرائيل براي حمله به ايران، بسيار محدود است و انجام عمليات عليه ايران براي اين رژيم كار بسيار دشواري است به چند دليل: 1ـ اسرائيل دور از مرزهاي ايران است و بنابراين براي اين كه حمله به ايران داشته باشد، نياز به جلب نظر كشورهاي همسايه ايران يا در مواردي استفاده بدون اجازه از آسمان آن كشورها دارد كه دست كم دو كشور است،‌ بايد عمليات‌ هوايي خود را انجام دهد يا بايد از فضاي اردن و عراق استفاده كند يا از فضاي لبنان و تركيه سود برد و يا از فضاي مديترانه وارد آسمان كشور تركيه شود و از آنجا به ايران حمله هوايي كند. اگر اسرائيل روزي چنين كاري را انجام دهد،‌ بدين معني است كه آسمان كشورهاي توافق‌كننده برای اسراییل، براي حملات متقابل در اختيار ايران نيز خواهد بود و پرسشي كه اينجا مطرح است، آن كه آيا اين كشورها جرأت چنين تصميمي دارند؟ نكته دوم آن كه اگر اسرائيل بخواهد حمله‌‌اي به ايران انجام دهد، بايد از هواپيما استفاده كند. چون اسرائيل فاقد تجهيزات موشكي همچون آمريكاست كه بتواند از درون فلسطين اشغالي با موشك‌هاي كروز تأسيسات هسته‌اي ايران را مورد هدف قرار دهد و براي حمله به ايران بيش از صد فروند هواپيما نياز دارد و اين معادل تمام قدرت نيروي هوايي اين رژيم است. تابناك: يعني اسرائيل صد هواپيما دارد؟ علايي: حتی بيش از صد هواپيما براي عمليات نياز دارد و براي پشتيباتي اين تهاجم بايد از همه اين پتانسيل هواپيماهاي سوخت‌رسان، هواپيماهاي جنگنده، امداد و نجات و ... خود بهره گيرد و اين را بايد مد نظر قرار داد كه اسرائيل در هر مرتبه، يك بار بيشتر نمي‌تواند به ايران حمله كند، چون شرط موفقيت عمليات نظامي اسرائيل، غافلگيري صددرصد است. اگر اين غافلگيري كاهش يابد، واكنش ايران به اين حمله، خسارت‌هاي گسترده‌اي به اين رژيم وارد مي‌كند، كافي است ايران چند فروند هواپيماي اسرائيل را ساقط كند و چند تن از خلبانان ارتش اين رژيم به اسارت ايران درآيند كه منجر به شكست كل عمليات اين رژيم مي‌شود، اما اين هواپيما پس از عبور از مرز ايران براي بمباران اهداف هسته‌اي ايران و به دست آوردن نتيجه مطلوب خود، بايد مسافت زيادي را در آسمان ايران پرواز كند و حتي اگر از دوربردترين موشك‌هاي هوا به زمين نيز استفاده كنند، بايد دست‌كم بين سيصد تا پانصد كيلومتر در آسمان ايران پرواز كنند كه با احتساب مسير برگشت بين 600 تا 1000 كيلومتر اين هواپيماها در آسمان ايران پرواز خواهند كرد و فرصت براي فعال شدن پدافند هوايي ايران و انهدام شمار بسياري از اين هواپيماها كاملا كافي است. با این وصف می توان دریافت که حمله اسراییل به ایران مشکلتر از آن است که از حد رسانه فراتر رود. منبع تابناك http://www.tabnak.ir

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
عضوحزب الله در مجلس لبنان گفت : 11 هزار موشک پاسخ هر گلوله اي خواهد بود که از سوي اسراييل به ايران شليک شود.

به گزارش ايرنا از بيروت ، "محمد رعد" روز يکشنبه طي اظهاراتي در آيين تکريم دانش آموزان در اقليم التفاح در جنوب لبنان افزود، اين چيزي است که مقامات نظامي جمهوري اسلامي بر آن تاکيد کرده اند.
وي افزود: ايران مصمم است به تجاوزها عليه خود با شدت بيشتر از حمله پاسخ دهد.
رعد گفت ، اسراييل اين موضوع را خوب مي فهمد و نمي تواند به حماقت جنگ عليه ايران بينديشد.
وي خاطر نشان کرد: ايراني ها مي خواهند قدرتي داشته باشند که کشور و حاکميت خود را حفظ و تجاوزها به کشورشان را سرکوب کنند.
وي افزود: ايراني ها مي خواهند به حق خود در فناوري هسته اي دست يابند.

منبع : ایرنا

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط amirarsalankhan
      بمب افكن تهاجمي نسل بعد، LRS-B
       
                                 
       
       
      بمب افكن نسل بعد ( NGB، قبلا به نام بمب افكن 2018 شناخته مي شد ) يك برنامه به منظور توسعه يك بمب افكن جديد براي نيروي هوايي ايالات متحده بود. NGB قرار بود تا در حدود سال 2018 و به عنوان يك بمب افكن پنهانكار، مادون صوت، برد متوسط و با قابليت متوسط حمل سلاح وارد خدمت شود و به تدريج جايگزين بمب افكن هاي پير و پا به سن گذاشته (  B-52 Stratofortress  و B-1 Lancer ) گردد. ولي برنامه توسعه NGB با ظهور طرح بمب افكن دور برد تهاجمي سنگين ايالات متحده به فراموشي سپرده شد.
       
         
       
      اين اتفاق زماني افتاد كه در ژوئن 2010 سپهبد Breedlove  در مصاحبه اي بيان كرد كه اصطلاح بمب افكن نسل بعد مرده و از اين به بعد نيروي هوايي بر روي طراحي بمب افكن هاي دور برد تهاجمي كار خواهد كرد كه در آن از سيستم هاي به كار رفته در جنگده هاي F-22 و F-35 استفاده خواهد شد تا بمب افكني مقرون به صرفه و با قابليت هاي استثنايي هر دو جنگنده فوق جهت انجام ماموريت ها طراحي و توليد گردد.
       
             
       
       
      بمب افكن دور برد تهاجمي (Long Range Strike Bomber)
      برنامه توسعه بمب افكن دور برد تهاجمي ( LRS-B ) به معناي واقعي كلمه پنهانكار است! و اطلاعات خيلي كمي از آن منتشر شده است ولي اهميت آن را به خوبي مي توان در رفتار پنتاگون و شركاي صنعتي بزرگ آن احساس كرد.بسياري از كارشناسان معتقدند كه برنامه توسعه اين بمب افكن ساختار نيروي هوايي ايلات متحده را در 20 سال آينده شكل خواهد داد و هر شركتي كه برنده مناقصه توليد اين بمب افكن شود پول پارو خواهد كرد و بازنده نيز مي تواند مطمئن باشد كه جايگاهي در آينده هوانوردي نظامي ايلات متحده نخواهد داشت مگر ان كه معجزه اي كند!
      هر چند امروزه لاكهيد ماريتن به لطف پروژه F-35 آينده خود را در صنعت هوانوردي نظامي ايالات متحده تضمين كرده است و بويينگ نيز به مدد توليدات هوانوردي غير نظامي خود مي تواند از اين بحران عبور كند و تنها نورث روپ است كه چاره اي ندارد و  بايد اين مناقصه را برنده شود تا بتواند با خيال راحت به آينده خود فكر كند
      شناخته ها و ناشناخته ها
      پيش بيني شده 80 تا 100 فروند از اين بمب افكن جديد جايگزين ناوگان فعلي بمب افكن هاي ايالات متحده شود.  
      پنهانكار بودن ،قابليت حمل سلاح هاي هسته ايو داراي بودن هر دو حالت پروازي سرنشين دار و بي سرنشين از الزامات طراحي LRS-B است.قيمت تعيين شده براي هر فروند بمب افكن جديد 550 ميليون دلار در سال 2010 پيش بيني شده و قرار است به جهت كم كردن هزينه ها از فناوري موجود در طراحي ان استفاده شود ولي ساختار طراحي آن بايد به شكلي باشد كه بتواند از تكنولوژي هاي آينده نيز استفاده كند.دو رقيب اصلي در طراحي اين بمب افكن يكي كمپاني  Northrop Grumman, با سابقه طراحي بمب افكن پنهانكار و گرانقيمت B-2 است و ديگري مشاركت كمپاني هاي بويينگ و لاكهيد مارتين با سابقه طراحي جنگنده هاي F-22 و F-35 .همچنين پيش بيني مي شود در اواسط دهه 2020 اولين پروازهاي اين بمب افكن انجام شود.طبق حدس هايي كه كارشناسان مي زنند نيروي هوايي آمريكا به دنبال يك بمب افكن در اندازه اي حدودا نصف B-2 است كه از دو موتور F-135 همانند F-35 سود ببرد.
       
                                              
                                         
                                          پيشران F-135 Pratt  & Whitney
       
      الان همه شما ميگوييد اين كه خيلي كوچيكه، خب مسلما بايد بزرگتر بشه ولي با صحبتي كه رابرت گيتس وزير سابق دفاع انجام داد و به اعضاي كنگره گفت كه قيمت هر فروند 550 ميليون دلار ميشود راه را بر روي بزرگتر شدن اين بمب افكن فعلا بست. و اين نگراني را در بين كارشناسان به وجود آورد كه هر شركتي كه بتواند با حداقل آيتم هاي اساسي يك بمب افكن توليد كند برنده اين مناقصه خواهد بود بدون توجه به نيازهاي اساسي نبردهاي آينده.بنابراين يكسري الزامات از سوي كارشناسان هوانوردي نظامي جهت توسعه LRS-B  پيشنهاد شده است :
      پنهانكاري
      امروزه ميدانيم كه 80 درصد قابليت پنهانكاري به شكل و طراحي هواپيما بستگي دارد و فقط 20 درصد به مواد و تكنولوزي پيشرفته به كار رفته در آن وابسته است. كه همين 20 درصد هم بيشترين هزينه را به خود اختصاص مي دهد. پس يايد تعادل خوبي را بين اين دو بخش برقرار كرد تا هزينه هاي طراحي و توسعه سرسام اور نباشد.
      تعمير و نگهداري
      استفاده از مواد جاذب امواج رادار ساخته شده مي تواند نگهداري اين بمب افكن را بسيار راحت تر كند تا استفاده از موادي كه در لبه تكنولوژي روز قرار دارند و بسيار گران قيمت خواهند بود و نگهداريشان نيز بسيار مشكل است.ولي پلت فرم طراحي نيز بايد به شكلي باشد كه اين پرنده بتواند در 50 سال آينده آسمان ها را همچنان تسخير كند و پذيراي مواد جديد و تكنولوژي هاي نوين نيز باشد.
      قابليت حمل بمب هاي هسته اي
      تصميم گيري در اين مورد بايد همين الان صورت بگيرد، هر چند نيروي هوايي علاقه دارد تا چند سال بعد از توليد بمب افكن ها مجوز حمل سلاح هاي هسته اي را براي آنها صادر كند ولي با توجه به پيشرفت هاي سريع در صنعت هوانوردي نظامي از الان اين پرنده بايد طوري طراحي شود كه حداقل نيمي از آنها از ابتدا قابليت حمل بمب هاي هسته اي و هيدروژني را داشته باشند. و توانايي بازدارندگي ايالات متحده را همچنان حفط كنند.
      كنار گذاشتن طرز فكر شواليه تنها!
      بسياري از مردم فكر مي كنند كه پنهانكاري يعني يك جنگنده پنهانكار به تنهايي و با شجاعت به مانند يك شواليه به مواضع دشمن حمله مي كند و تمامي آنها را نابود ميسازد!! از الان بايد اين تفكر را دور ريخت و يك برنامه جامع جهت حملات پر تعداد بمب افكن هاي نسل بعد در نظر گرفت و تمام سناريوهاي موجود و تهديدات لازم را در آنها پيش بيني كرد تا قدرت واقعي بمب افكن ها و تاثير آنها بر روي مواضع دشمن مشخص شود.
      ساخت يك بمب افكن، نه فقط يك پلت فرم صرف
      در سال هاي بعد LRS-B تنها بمب افكن سنگين ايالات متحده خواهد بود. پس بايد به شكلي طراحي شود كه قابليت باز طراحي بسياري از قسمت هاي آن وجود داشته باشد و بتواند از تكنولوژي هاي آينده نيز به خوبي بهره مند شود. همچنين LRS-B بايد بتواند ماموريت هاي دريايي را نيز به خوبي ماموريت هاي زميني انجام دهد.
      نگه داشتن خلبان در كابين
      با وجود داشتن فناوري پروازهاي بي سرنشين اما ما نبايد در دام اين صحبت ها بيافتيم كه LRS-B بايد تنها قابليت بي سرنشين داشته باشد!، نداشتن خلبان در ميدان نبرد يعني نداشتن حس مسئوليت پذيري و ابتكارات لحظه اي نمي توان از جذابيت هاي فراوان پرنده هاي بي سرنشين گذشت ولي يك بمب افكن سنگين بي سرنشي نياز به حمايت زميني بسيار بيشتري از بي سرنشين هاي فعلي دارد كه اين خود هزينه ها را بسيار بالاتر مي برد.مورد بعدي قابليت ضعيف بي سرنشين ها در سوخت گيري هاي هوايي است كه در حين ماموريت هاي يك بمب افكن دوربرد الزامي است و يك خلبان در هر شرايط آب و هوايي يا زماني به راحتي آن را انجام مي دهد.و در آخر فكر كنيد كه يك بي سرنشين بخواهد بمب هسته اي نيز با خود حمل كند، خيلي فكر خوبي نيست و حتي كابوس آور نيز هست. هر چند خيلي ها فكر ميكنند بهتر بمب هاي هسته اي را به دست بي سرنشين ها سپرد!
      فراموش نكردن چيزهاي كوچك
      بايد فضاي كافي براي خلبان در پروازهاي طولاني در نظر گرفت تا اعصابش راحت باشد و تحت فشارهاي جسمي قرار نگيرد. اين مورد حتما بايد لحاظ شود و سعي شود از تجربه B-2 در اين مورد درس گرفته شود.
      در ژانويه 2011 نيروي هوايي فهرستي كوتاه از اهداف مورد نظر خود را براي بمب افكن تهاجمي منتشر كرد
      اهداف طراحي در نظر گفته شده براي يروژه LRS-B در ژانويه 2011
      كل هزينه پروژه نبايد از 40 تا 50 ميليارد دلار بيشتر باشد سرعت مادون صوت حداكثر بردي پروازي بيشتر از 9250 كيلومتر مداومت پروازي 50 تا 100 ساعت براي پروارهاي بي سرنشين قابليت بقا در حملات روزانه به مواضع دشمن با وجو د قدرتمند ترين دفاع هوايي موجود  
      در پايان تصاويري از طرح هاي مفهومي اراده شده توسط سه كمپاني معظم شركت كننده در اين مناقصه
       
                       
                                                           
       طرح پيشنهادي كمپاني نورث روپ گرومن
       
       
       
       
                      
                                                                              
       طرح پيشنهادي كمپاني لاكهيد
       
       
       
       
       
                         
                                           
        طرح پيشنهادي كمپاني بويينگ
       
       
      حال بايد منتظر ماند و ديد كه در چند ماه آينده مقامات نيروي هوايي كدام يك از طرح هاي پيشنهادي را براي آينده توان هوايي ايالات متحده انتخاب خواهند كرد.
      نظر شما چيست؟
      كم و كاستي بود  دوستان به بزرگواري خودتون ببخشيد، تقديم به ارواح طيبه شهداي مرزباني ناجا در حادثه اخير نگور
      با تشكر فراوان از دوست و استاد گرامي جناب 7mmt به جهت پيشنهاد اين موضوع و كمك هاي بسيارشان
      تهيه شده توسط امير ارسلان رهسپار ، فقط براي ميليتاري
       
       
      منابع :
      http://en.wikipedia.org/wiki/Next-Generation_Bomber
       
      http://www.defensenews.com/story/defense/air-space/strike/2015/01/18/air-force-bomber-industry/21805275/
       
      http://defensetech.org/2014/09/15/air-force-plans-major-step-in-long-range-strike-bomber-program/
       
      http://breakingdefense.com/2014/09/b-2-pilots-lessons-for-lrsb-americas-new-bomber/
    • توسط Phantom3
      موشکDelilah یک موشک الکترو اپتیکال می باشد که در اسرائیل و توسط صنایع نظامی این رژیم (IMI) به منظور هدف قرار دادن اهداف متحرک و غیر متحرک ساخته شده است.موشک Delilah نام سری موشک های گوناگون اسرائیل می باشد که توسط IMI ساخته شده اند.این موشک در اصل به عنوان یک تله هوایی ساخته شده بود، اما در دهه 1990 نوع تهاجمی و ضربتی از این موشک عرضه شد که توسط F-16 ها و F-4E های آپگرید شده ، که نقش جنگنده های هجومی را ایفا می کردند ، استفاده می شد.نوع ضد رادار این موشک از نوع هواپرتاب می باشد. این گونه از نیمه دهه 60 میلادی وارد خدمت شد. وظیفه این نمونه یافتن سایت های راداری در هنگامی بود که این رادار ها در حال کار بودند و با این کار آنها را یافته و نابود می کرد.

      Delilah-1
      این گونه از نوع هواپرتاب می باشد و در رده موشک های کروز قرار می گیرد . این موشک دارای یک موتور توربو جت بود و این موتور توربوجت به آن این امکان را می داد تا با درنگ کردن درست به خوبی هدف قرار دادن اهداف متحرک ، اهداف با استتار بسیار خوب را نیز مورد هدف قرار دهد.که این ویژگی این موشک را به یک موشک ایده آل برای نابودی سایت های سام تبدیل کرده است.این موشک دارای بردی برابر 150 کیلومتر است و توانایی نابود اهداف ، چه دریایی و چه زمینی را دارد.هدایت خودکار به کار رفته درآن به خوبی سیستم های هدایتی INS/GPS می باشد که به موشک امکان انجام ماموریت های خود اتکا را می دهد.این موشک توانایی تطبیق با سرهای جنگی گوناگون را دارد و نیز می تواند توسط بسیاری از هواگرد ها حمل شود.این موشک توانایی شلیک از هواگردها ، بالگردها یا لانچر های زمینی را دارد. اندازه جمع و جور این موشک به آن این امکان را می دهد که توسط بالگردهای سیکورسکی UH-60A و SH-60B حمل شود.این موشک سر جنگی کوچک ولی موثر حمل می کند که به آن امکان هدف قرار دادن و نابودی اهداف با کمترین خطر را می دهد.این موشک نخستین بار توسط اسرائیل در جولای و آگوست 2006 ، یعنی درجنگ با لبنان، استفاده شد.این موشک در این جنگ توسط F-16D پرتاب می شد.



       
       
       
      Delilah-2
      این موشک با سرمایه گزاری چین درحال توسعه و ساخت توسط اسرائیل می باشد .این موشک از موتور Bet Shemesh Sorek 4 استفاده می کند که تراستی معادل 800 پوند ایجاد می کند. این ویژگی به موشک این امکان را می دهد که برد بیشتر و سر جنگی بزرگتری داشته باشد.




      Delilah-GL
      این موشک یک موشک زمین پرتاب می باشد که در اصل نوع تغییر یافته موشک کروز Delilah است و بردی معادل 250 کیلومتر دارد که ممکن است برد واقعی آن نباشد ، یعنی امکان دارد این موشک بردی بیش از 300 کیلومتر داشته باشد .
      این موشک با سر انفجاری متعارف 30 کیلوگرمی مسلح می شود اما توانایی حمل انواع دیگری را نیز دارد. این موشک توسط GPS هدایت می شود و توانایی گشت در منطقه جنگی را قبل از تایید هدف دارد.

      مترجم :Phantom3
      استفاده از این مطلب تنها با ذکر نام مترجم و لینک به سایت Military.ir مجاز می باشد.
    • توسط farmandekoll
      F-117 نایت هاوک (شاهین تاریکی) نخستین هواپیمای عملیاتی است که به منظور استفاده از فناوری پنهانکاری طراحی شد. طراحی منحصر بفرد این هواپیمای تک سرنشینه تواناییهای استثنایی را به این هواپیمای تهاجمی می افزاید. اندازه این هواپیما در حدود F-15 ایگل می باشد که دو موتور توربو فن F404 که هرکدام نیرویی معادل 48 کیلو نیوتون (10800 پوند) ایجاد می کنند دارد. هم چنین دارای کنترل با سیم می باشد. قابلیت سوختگیری هوایی برد نایت هاوک را افزوده و آن را به یک سلاح بازدارنده و ترساننده ی ایالات متحده تبدیل کرده است. توانایی حمل انواع سلاح ها با سیستمهای ناوبری و حمله یکپارچه و سیستمهای الکترونیک پروازی ( اویونیک) موثر بودن این هواپیما را در عملیات مختلف اثبات می کند و بار کاری خلبان را کم می کند. کشیدن نقشه های با جزییات ریز برای عملیات روی نقاط با پدافند سنگین و قوی با استفاده از سیستم طراحی نقشه خودکار به ارزشهای این هواپیمای منحصر بفرد می افزاید.اولین F-117 در سال 1982 تحویل داده شد و آخرین تحویل در سال 1990 بود. تصمیم تولید F-117 در سال 1978 گرفته شد. اولین پرواز آن در سال 1981 انجام شد.

      جزییات :


      وظیفه : هواپیمای تهاجمی پنهانکار

      سازنده : لاکهید

      استفاده کننده : نیروی هوایی ایالات متحده

      موتور : دو موتور توربو فن بدون پس سوز F404-GE-F1D2 با قدرت 48 کیلو نیوتن (10800پوند)

      ابعاد : طول 10.08 متر، ارتفاع 3.78 متر، دهنه بال 13.20 متر

      اوزان: وزن خالی آن 13.381 کیلوگرم برآورد شده است، حداکثر وزن برخاست 13.814 کیلوگرم

      اجرا : حداکثر سرعت 0.98 ماخ یا 1040 کیلومتر بر ساعت(656 مایل بر ساعت)، سقف پرواز 15.240 متر برآورد شده است ( 50000 پا)

      سلاحها : تا 2268 کیلوگرم (5000 پوند) انواع بمب های هدایت شونده، موشکهای هوا به زمین، موشکهای زد رادار یا موشکهای هوا به هوای AIM-9 که در یک جایگاه درونی حمل می شوند.




    • توسط onin
      در ۲۵ فوريه ۵(۱۹۲۵ اسفند ۱۳۰۴) اولين خلبان ايراني كه كلنل احمدخان نخجوان نام داشت يك هواپيماي برژت -۱۹ را با پرچم و نشان ايران از فرانسه به پايگاه قلعه مرغي تهران پرواز داد. كلنل نخجوان در فرانسه دوره ديده بود و فقط ۲۰۰ ساعت پرواز داشت. بدين ترتيب در اين تاريخ اولين هواپيماي نيروي هوايي ايران با خلباني يك ايراني مرزهاي بين المللي را درنورديد و به فضاي پروازي ايران رسيد. در اين زمان ديگر خلبانان ايراني تحت نظارت يك استاد خلبان آلماني به نام «شفر» در ايران دوره مي ديدند. خريد هواپيما قسمت آسان كار بود. آموزش خلبانان براي پرواز كردن با آنها، نفرات پشتيباني زميني براي نگهداري و تعمير آنها و ساختن فرودگاه ها قسمت سخت كار بود كه زمان هم مي برد. در همين دوره زماني نيروي هوايي ايران از قالب يك اداره كوچك در ستاد فرماندهي ارتش خارج شده و به يك نيروي جداگانه تبديل شده بود كه «نيروي هوايي ارتش شاهنشاهي ايران» نام گرفته بود؛ اولين فرمانده نيروي هوايي ايران هم كسي نبود به جز كلنل احمدخان نخجوان. در سال ۱۹۲۴ (۱۳۰۳) اولين گروه از دانشجويان دوره خلباني و تكنسين پرواز به روسيه و فرانسه فرستاده شدند. بعدها در سال ۱۹۲۹ (۱۳۰۸) ايران ۱۵ خلبان داشت كه شش نفر از آنها در مدرسه پرواز ايستر فرانسه و ۹ نفر ديگر در مدرسه پرواز سباستوپول روسيه آموزش خلباني ديده بودند. در اين سال IIAF مخفف Imperial Iranian Air Force داراي ۳۳ فروند هواپيما از ۹ مدل مختلف بود. طي ۱۵ سال به يعني تا آغاز جنگ جهاني دوم بيش از ۳۰۰ هواپيما از ۱۸ مدل مختلف در اختيارنيروي هوايي ايران بود. در همان زمان هشت پايگاه هوايي كه مدارس آموزش خلباني و يك مركز آموزش تعميرات و نگهداري را شامل مي شدند ساخته شده بود. يك كارخانه مونتاژ هواپيما به نام «شهباز» هم ساخته شده بود كه قادر بود سه مدل مختلف هواپيما را مونتاژ كند. در سال ۱۹۴۱ (سوم شهريور ۱۳۲۰) بي طرفي ايران در جنگ جهاني دوم نقض شد و نيروهاي هوايي و دريايي انگليس و روسيه از شمال و جنوب به ايران حمله كردند. نيروي هوايي جوان ايران كه به تازگي به ساختن ساختارهاي اساسي خود مشغول شده بود، تحت هيچ شرايطي توانايي رويارويي با اين نيروي عظيم و توانمند را نداشت. با اين وجود تعدادي از پرسنل جوان اين نيرو تصميم به مقابله با بيگانه گرفتند و با كنترل پادگان قلعه مرغي دو هواپيما از اين پادگان به خلباني سروان وثيق و استوار شوشتري كه با شليك ضدهوايي مواجه شده و به ناچار آسمان تهران را ترك كردند. نيروهاي ائتلاف انگليس و روسيه كنترل دو پايگاه هوايي ايران را در دست گرفتند. آنها به ترتيب در مهرآباد و قلعه مرغي مستقر شدند. از نيروي هوايي جوان ايران تقريباً هيچ چيز باقي نماند. پس از پايان جنگ ارتش بريتانيا ايران را ترك گفت اما ارتش روسيه از ترك ايران سر باز مي زد و كنترل شمال ايران را در اختيار داشت. سه ماه پس از اين اتفاق نيروهاي سرخ روسيه ايران را ترك گفتند. پس از اين نيروي هوايي ايران هميشه به عنوان نيروي برتر در خاورميانه شناخته مي شود. موقعيت استراتژيك ايران توسط آمريكا ناديده گرفته نشد و آمريكا از اوايل دهه ۱۹۶۰ شروع به فروش تعداد زيادي از هواپيماهاي پيشرفته خود به ايران كرد. در سال ۱۹۶۵ ميلادي ايران اولين هواپيماجت خود با نام اف - ۸۴ جي جت ثاندر دريافت كرد. در سال ۱۹۶۵ هواپيماهاي اف-۵ فريدم توسط ايران خريداري شدند و به دنبال آن در سال ۱۹۶۸ اف-۴ فانتوم هم به ايران فروخته شد. در سال ۱۹۷۰ ايران داراي قوي ترين نيروي نظامي در منطقه بود. قبول فروش هواپيماهاي فوق پيشرفته اف-۱۴ اي تام كت به همراه موشك هاي پيشرفته اي آي ام - ۵۴ فينيكس از سوي آمريكا به ايران نشان دهنده روابط بسيار گرم بين ايران و آمريكا بود. در پي وقوع انقلاب اسلامي در سال ۱۹۷۹ دكترين و استراتژي نظامي ايران تغيير يافت و ايران ديگر به خريد تسليحات پيشرفته و گرانقيمت علاقه نشان نداد و همين باعث ايجاد نوعي تغيير قدرت در منطقه شد. ايران ديگر نه تنها دوست صميمي آمريكا نبود، كه به خاطر سياست هاي امپرياليستي و ضد انساني آمريكايي به دشمن اصلي آن تبديل شد. آمريكا و ديگر كشورهاي غربي تحريمي نظامي عليه ايران اتخاذ كردند. كمك هاي آمريكا قطع شده بود و نيروي هوايي ايران از فرار و بركناري افسران زمان شاه رنج مي برد كه همين امر به پايين آمدن سطح سرويس دهي در نيروي هوايي منجر شده بود. به دليل تحريم تسليحاتي ايران و نرسيدن قطعات مورد نياز، آمار عملياتي نيروي هوايي ايران سريعاً رو به كاهش بود. پس از انقلاب نيروي هوايي به «نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران» كه خود ارتشيان به آن «نهاجا» مي گويند تغيير نام داد. نام انگليسي آن هم Islamic Republic of Iran Air Force است كه به اختصار IRIAF خوانده مي شود. در همين اوضاع و احوال عراق با مناسب يافتن فرصت درصدد برآمد تا با حمله به ايران قسمت هاي وسيعي از خاك ايران را ضميمه قلمرو خود كند؛ به همين خاطر در ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ (۳۱ شهريور ۱۳۵۹) با يورشي عظيم به خاك ايران از طريق هوا، زمين و دريا جنگ تحميلي هشت ساله را عليه ايران آغاز كرد. جنگ با حمله هوايي نيروهاي عراقي به شش پايگاه نيروي هوايي ايران و چهار پادگان آغاز شد و همزمان چند لشكر و تيپ مستقل عراق در چهار محور از طول ۷۰۰ كيلومتر مرز مشترك با ايران به عمق خاك ايران يورش بردند. اولين حمله هوايي عراق چندان موفقيت آميز نبود. دلايل آن را مي توان به برنامه ريزي ناكافي و نادرست عمليات، نداشتن اطلاعات كافي از اهداف و استفاده نامناسب از بمب هاي جي پي(بمب هايي كه هدف خاصي ندارند و براي انهدام كلي به كار مي روند) برشمرد. در مهرآباد يك هواپيماي اف-۴ اي در هنگام جابه جايي براي در امان ماندن از حملات دشمن دچار سانحه شد و از همدان هم گزارش هايي در مورد خسارت يك فروند اف-۴ رسيد. اولين عمليات هوايي ايران در پاسخ اين حمله و بلافاصله پس از آن در خاك عراق موفقيت آميز بود. در اين عمليات چهار فروند هواپيماي اف-۴ به پايگاه دريايي الشعبيه در نزديكي بندر ام القصر حمله بردند. اين چهار فروند هواپيما كه ۴۵۰ كيلوگرم بمب بر سر اين پايگاه ريختند عمليات خود را از پايگاه بوشهر شروع كردند. در ميان اهداف چندباطري موشك ضد كشتي وجود داشت. اين عمليات تلافي جويانه نيروي هوايي ايران به قدري سريع بود كه خط پدافند عراق در طول مسير پرواز دچار غافلگيري شده بود. روز بعد در عملياتي غيرقابل باور ۱۴۰ فروند از جنگنده ها و جنگنده بمب افكن هاي ايران به ويژه اف-۴ و اف-۵هاي پايگاه هاي بوشهر، همدان و تبريز توانستند با نفوذ خود به خاك عراق تلفات سنگيني به پايگاه ها و تاسيسات نظامي عراق وارد كنند. در اولين روزهاي جنگ چندين حمله هوايي ديگر به تاسيسات نظامي عراق از قبيل ام القصر انجام شد. در يكي از اين حملات دو فروند اف-۴ كه هر كدام شش بمب جي پي ۳۴۰ كيلوگرمي حمل مي كردند به تاسيسات نظامي دريايي و كشتي هاي موشك انداز عراق حمله بردند. در حدود ۲۰ دقيقه بعد يك فروند هواپيماي آر اف-۴ اي عكس هاي شناسايي از منطقه گرفت كه نشان مي داد كشتي ها و تاسيسات بندري دچار صدمات و خسارات سنگيني شده اند. تاكتيك كلي در طول انجام چنين عمليات هايي رسيدن به هدف از راههاي مختلف، انجام يك پاپ -آپ بيش از رسيدن به هدف و شيرجه زدن روي هدف براي انهدام آن است. در هنگام بازگشت دو اف-۴ يكي از آنها توسط يك موشك سام مورد اصابت قرار گرفت كه باعث آسيب ديدن برخي از سيستم هاي آن شد اما همچنان مي توانست پرواز كند. اما آتش خاموش كن ها كار نكردند و بال راست - محل اصابت موشك - آتش گرفت. باند فرود نزديك ترين پايگاه هوايي هم به دليل هجوم اوليه ارتش عراق براي فرود مناسب نبود و به همين خاطر مجبور به فرود در يك باند ناآماده با سرعت بالا شد. چرخ ها تركيدند و هواپيما در حالي كه سرنشينان آن اجكت كرده بودند از انتهاي باند خارج شد. بعدها اين هواپيما با تعويض بال و ديگر تعميرات دوباره به جنگنده هاي مورد استفاده در جنگ پيوست. اين تعويض بال كه اولين بار در ايران انجام مي شد را مي توان نقطه آغاز انجام كارهاي غيرممكن در نيروي هوايي دانست. در اولين ماههاي جنگ «نهاجا» تلاش هاي خود را به جلوگيري پيشرفت نيروي زميني ارتش عراق معطوف كرده بود. جنگنده هاي ايراني براي اين كار با استفاده از راكت هاي ضد زره دانه به دانه تانك ها و زره پوش هاي عراق را شكار مي كردند و حتي گاهي اوقات تا ارتفاع سه تا چهار متر زمين هم پايين مي آمدند. در مقابل عراق هم از هواپيماهاي ميگ-۲۱ و ميگ-۲۳ براي پوشش نيروي زميني خود استفاده مي كرد كه اين پوشش به ناچار منجر به درگيري هوايي بين ايران و عراق مي شد كه مي توان پيروزي هاي ايران در اين زمينه را بيشتر از عراق دانست. مخصوصاً در اوايل جنگ كه آنها در مقابل هواپيماهاي اف-۱۴ ايران توانايي انجام هيچ عملي را نداشتند كه در اواخر جنگ با خريد ميراژ اف-۱ از فرانسه توانستند كمي جنگ هاي هوايي را متعادل كنند. جنگ تحميلي عليه ايران علاوه بر خسارات و تلفات جانبي بسيار، دستاوردهاي ارزنده اي براي نيروي هوايي ايران داشت. نيروي هوايي در اين هشت سال توانست به تكنولوژي ساخت بسياري از قطعات مورد نياز خود دست يابد و در برخي موارد به خودكفايي برسد.
    • توسط onin
      http://www.pinetreeline.org/planes/B-52-10.jpg هواپیمای بمب افکن B-52، بمب افکنی دور برد و در کلاس سنگین وزن است که می تواند گونه های مختلفی از ماموریت ها را به انجام برساند. این هواپیما قادر به پرواز در سرعت های بسیار بالا، البته زیر سرعت صوت و در ارتفاع بالغ بر 50,000 پا پرواز بوده و توانایی حمل بمب های هسته ای یا اتمی و همچنین بمب های معمولی را نیز دارد. http://www.saceliteguard.com/images/B-52 H dropping M-117 750 pound bombs.jpg هواپیمای بی 52 برای مدت بیش از 35 سال تنها بمب افکن دارای سرنشین سنگین وزن ایالات متحده بوده است. این بمب افکن، قادر به پرتاب و شلیک بیشتر سلاح های موجود است و حتی بدین صورت، بیم آن می رود که پس از به روز ساختن سیستم های اویانیکی و پیشرانه ها و دیگر قمست های آن، این هواپیما تا سال 2045 نیز در خدمت باشد. البته این بمب افکن آمریکایی را BUFF که مخفف عبارت Big Ugly Fat Fellow و به معنای مرد چاق گنده زشت است، نیز می نامند. اولین مدل هواپیمای بی 52 در سال 1954، اولین پرواز خود را انجام داده و مدل B آن نیز در سال 1955 وارد خدمت گشت. به طور کلی 744 بمب افکن بی 52 ساخته شده و آخرین گونه آن نیز که مدل H نامیده می شود، در سال 1962 تحویل شد. این بمب افکن استراتژیکی، دارای بردی برابر با 14,162 کیلومتر است که از این رو، هواپیمایی میان قاره ای یا کانتیننتال گفته می شود. البته این برد، در حالت بدون سوخت گیری هوا به هوا اندازه گیری شده است، و در غیر این صورت، برد این هواپیما، با سوخت گیری هوا به هوا می تواند نا محدود باشد. در این هواپیما، از مدل جی به بعد تغییراتی در شکل بدنه مانند کوتاه تر شدن سکان عمودی یا همان پایدار کننده عمودی آن داده شد. http://www.militarypictures.info/d/294-3/B-52.jpg این بمب افکن سنگین ساخت شرکت بوئینگ بوده و از هشت موتور توربوفن پرات اند ویتنی TF-33 هر یک با قدرت کشش بیش از 7000 کیلوگرم بهره می برد. بالاترین سرعتی که این هواپیما قادر به دستیابی به آن است، حدود 0/8 ماخ بوده که معادل 650 مایل بر ساعت نیز می باشد. هدایت این هواپیمای بمب افکن بر عهده 5 خدمه بوده که سیستم صندلی خدمه ها، از توانایی اجکت یا پرتاب کردن در مواقع خطر نیز برخودار است. لازم به ذکر است که قیمت تمام شده این هواپیمای غول پیکر، حدود هفتاد و چهار میلیون دلار می باشد.
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.