Recommended Posts

رجانيوز:ك خاخام صهيونيست، مدعي وجود نوارهاي ضبط شده اي از مكالمات 2 نفر از ژنرال هاي ارتش هيتلر در حين اسارت در زندانهاي انگليس شد كه يكي از اين افسران توضيحاتي درباره كشتارهاي لتوني و آشويتس ارائه مي دهد. وي از دولت انگليس خواست اين اسناد را توسط فرستاده اي در اختيار احمدي نژاد رئيس جمهور ايران و خالد مشعل رئيس دفتر سياسي حماس، قرار دهد. به گزارش رجانيوز، ماروين هاير، در نوشته اي كه در روزنامه صهيونيستي جروزالم پست منتشر شد، 62 سال پس از پايان جنگ جهاني دوم، از كشف اسناد جديدي خبر داد كه وقوع هولوكاست را اثبات مي كند. وي همچنين از انگليس به خاطر عدم افشاي اين اسناد، انتقاد كرد. ادعاي اين خاخام صهيونيست در حالي مطرح مي شود كه هولوكاست منطقه ممنوعه تحققات غرب بوده و پژوهشگران از تحقيق و پرسشگري در اين حوزه منع شده اند. همچنين محققيني كه به هر نحوي وقوع هولوكاست را زير سؤال مي برند، با مجازات هاي شديد زندان مواجه مي شوند. با اين حال، پس از تشكيك رئيس جمهوري اسلامي ايران درخصوص هولوكاست و برگزاري همايشي از سوي وزارت امورخارجه در ايران كه با حضور برخي خاخام هاي يهودي ضدصهيونيست نيز همراه بود، رژيم صهيونيستي دست به سندسازي در اين زمينه زده است. ماروين هاير در بخشي از نوشته خود در جروزالم پست با هولناك توصيف كردن مكالمه 60 سال پيش ژنرال هنريش كيتل نوشت: اين افسر ارشد نازي ها در مكالماتش به اعدام وسيع مردان، زنان وكودكان يهودي در لتوني، توسط افراد اس اس و دهها نفر از لتوني ها و دفن دسته جمعي آنها اعتراف كرده است. اين خاخام صهيونيست همچنين به ادامه اعترافات ژنرال كيتل اشاره مي كند كه افرادش كودك 3 ساله يهودي را از موها بلند كرده وسپس وي را به ضرب گلوله كشته و داخل گودال انداختند. نازي ها يهوديان را افت شرق ميدانستند. ژنرال كيتل به ژنرال شافر درباره اردوگاه آشويتس و كشتار وسيع و برنامه ريزي شده زندانيان بوسيله گاز توضيح داده و مي گويد من اين اسرار را هرگز برملا نخواهم كرد. وي ابراز اميدواري كرد دولت انگليس اسناد اخير را بوسيله فرستاده ويژه اي براي احمدي نژاد رئيس جمهور ايران و خالد مشعل رئيس دفتر سياسي حماس، به عنوان معروف ترين منكران حال حاضر هولوكاست ارسال كند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مبارزين:تام تان كرِدو (Tom_Tancredo)، سايت خبري ايران: كانديداي انتخابات رياست جمهوري سال 2008 ايالات متحده ، در اظهارات عجيب گفته است كه به نظر من در صورت مورد حمله قرار گرفتن آمريكا، شهر هاي مقدس مكه و مدينه بايد هدف حمله آمريكا قرار گيرند. به گزارش سرويس بين الملل سايت خبري ايران به نقل از روزنامه جنگ چاپ پاكستان، اين كانديداي حزب جمهوري خواه كه به كانديداي ضد مهاجرت شهرت دارد و در يك رستوران در پايتخت آمريكا سخن مي گفت اظهار داشت: آمريكا بايد براي جلوگيري از حملات هسته اي، گزينه حمله به شهرهاي مقدس مسلمانان يعني مكه و مدينه را در دستور كار خود قرار دهد". وي افزود: در صورتي كه آمريكا مورد حمله قرارگيرد او خودش تصميم خواهد گرفت كه چگونه بايد به مكه و مدينه حمله شود. اين تنها راهي است كه آمريكا را از حملات حفظ مي كند. قابل ذكر است كه اين اولين بار نيست كه "تان كرِدو" از حمله به شهرهاي مقدس مسلمانان سخن بر زبان مي آورد بلكه وي قبل از اين هم در سال 2005 در يك برنامه راديويي موضوع حمله به مكه و مدينه را پيش كشيده بود.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

قویتر از سپاه ابرهه نیستید که خاکستر شد! خداوند نشانه های زیادی به بشر ارسال کرده ولی بشر نادان چشم بصیرت ندارد! :?

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
كاش اين سياست‌مداران ابله، كمي تاريخ رو هم مطالعه مي‌كردن! شايد براي اونا، ابرهه و سپاهش، چندان آشنا نباشن! ولي اگه تاريخي كه خودشون نوشتن رو هم مطالعه كنن، مي‌بينن كه رينو (رنو - رينالد) دو شاتيلون، صاحب قلعه‌ي تسخيرناپذير كراك و يكي از برزگان صليبيون در قرن دوازدهم، وقتي كه خواست به مكه و مدينه حمله كنه، چطور دريا و بيابان در برابرش ايستادن و سپاهش رو نابود كردن‌ (خودشم شانسي در رفت!). حريم الهي، شوخي نيست و نه امريكا، كه كل جهان هم در برابرش، قدرتي ندارن! به قول يكي از اين فيلم‌هاي تلويزيون : بعضيا تا كاه و يونجه‌شون زياد مي‌شه ...!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خودمونيم اين آمريكايي ها هرچي باشن! هيچگاه نمي توانند درست حرف بزنند.احمقانه تر از اين حرفها(و حرفهايي مثل اينها ) نشنيده ام!خيلي عجولانه حرف مي زنند و البته بچگانه !بعد هم حرفشان را پس مي گيرند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ايرانين يو كي:سخنگوي وزارت امور خارجه ايالات متحده آمريكا ، سخنان يك نماينده جمهوري خواه كنگره و كانديداي انتخابات رياست جمهوري اين كشور در سال 2008 مبني بر استفاده از تهديد حمله به شهرهاي مقدس مكه و مدينه جهت منفعل ساختن تروريست‌هاي القاعده را به شدت محكوم كرده ‌است. به گزارش پايگاه اطلاع‌رساني وزارت امور خارجه آمريكا، تام كيسي سخنگوي اين وزارتخانه به خبرنگاران گفت: «پيشنهاد حمله به مكان‌هاي مقدس مسلمانان، مسيحيان، يهوديان و يا هر دين ديگري از سوي هر كس كه باشد، منزجر‌كننده بوده و بايد محكوم شود». وي افزود: «تاييد كردن اين كه پاسخ شايسته به تروريسم بايد حمله به مكان هاي مقدس ميلياردها انسان در جهان باشد، ديوانگي محض است». به ادعاي كيسي، دولت جرج بوش هر فرضي مبني بر اينكه دفاع از آمريكا و منافع آمريكا مي‌تواند توجيه‌كننده حمله به اماكن مقدس باشد را محكوم مي‌كند. توماس تانكردو نماينده مردم كلرادو در كنگره آمريكا روز جمعه در يك همايش انتخاباتي در ايالت آيوا خواستار اين شده‌بود كه رئيس جمهور بعدي آمريكا تروريست‌هاي القاعده را تهديد كند كه در صورت هدف قرارگرفتن قلمرو اين كشور، شهرهاي مقدس مدينه و مكه متحده بمباران خواهند شد!. كيسي از تانكردو و ساير شركت كنندگان در رقابت‌هاي انتخابات رياست جمهوري خواست كه از ايراد سخنان غيرمتعارف تا زماني كه به‌عنوان رئيس جمهور انتخاب نشده‌اند، خودداري كنند. وي گفت: «آناني كه مي خواهند به مقام(رياست جمهوري) برسند، بايد از مقدوراتشان حرف بزنند. اين افراد در سال 2008 انتخاب خواهند شد و در سال 2009 قدرت را در دست مي‌گيرند، پس از آن امكان اين را خواهند داشت كه بگويند دقيقا چه مي‌خواهند و قصد انجام چه كاري را دارند». تانكردو در سخنراني توهين‌آميز روز جمعه خود گفته بود:«اگر من رئيس‌جمهور آمريكا باشم پاسخ اقدامات تروريستي عليه كشور ما، حمله به مكان هاي مقدس مكه و مدينه خواهد بود. زيرا اين تنها چيزي است كه مي تواند تروريست‌ها را از آنچه كه در غير اين صورت مي‌توانند انجام دهند، بازدارد». وي روز سه شنبه نيز گفته بود: «رئيس جمهور بايد تعيين كند كه براي بازداشتن تروريست‌ها (از حمله به آمريكا) دقيقا چه كاري مي‌تواند انجام دهد. در غير اين صورت شرط مي‌بندم كه همه ما آسيب خواهيم ديد». سناتور باراك اوباما كانديداي پراميد حزب دموكرات نيز روز پنجشنبه گفته بود كه درصورت پيروزي در انتخابات سال 2008 دستور حمله به مناطق كوهستاني قبيبله‌نشين در خاك پاكستان را براي شكار تروريست‌هاي القاعده صادر خواهد كرد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
همدمي:روزنامه اسرائیلی یدیعوت اخرونوت، در گزارشی از یوسی بار گزارشگر اعزامی خود به میلان ایتالیا گزارش داد که جمهوری اسلامی ایران با برپا کردن یک شبکه کامیونهای باربری و هزاران عامل اطلاعاتی خود، از طریق شمال ایتالیا، لوازم و قطعاتی را از اروپا به ایران قاچاق می کند که برای اجرای برنامه های اتمی آن کشور کاربرد دارد. در گزارشهای روزهای اخیر گفته شده بود که مقامات ایتالیائی چند کامیون ایرانی را که حامل این گونه تجهیزات بوده و قصد انتقال آنها به ایران را داشته است شناسائی و توقیف کرده اند. یدیعوت اخرونوت از قول یک شخصیت آگاه اوپوزیسیون ایرانی در اروپا با نام مستعار حمید نوشت: ایتالیا هر سال حدود چهار میلیارد دلار کالا به ایران صادر می کند و یکی از شرکای بزرگ بازرگانی ایران به حساب می آید و پس از چین و ژاپن، بزرگ ترین صادر کننده کالا به ایران محسوب می شود. حکومت ایران نه تنها مشتری بسیار خوب صنایع فولادسازی ایتالیاست، بلکه بازرسی های گمرکی بسیار سبک و سرسری که در مرزهای آن کشور از کامیونهای ایرانی انجام می شود، به مقامات جمهوری اسلامی امکان میدهد شمال ایتالیا را به پایگاه قاچاق وسائل و تجهیزات اتمی که از سراسر اروپا خریداری می شود مبدل سازند. یدیعوت اخرونوت نوشت: قاچاق این وسائل و تجهیزات، بصورت محرمانه و در تاریکی انجام نمی شود- بلکه عوامل انجام آن رانندگان ایرانی کامیونهای باربری هستند که فرستاده این روزنامه در نقطه ای در شمال ایتالیا به نام کاشیناگوا با شماری از آنان برخورد کرد و به گفتگو نشست. این کامیون ها دارای پلاک به زبان فارسی هستند و پرچم سه رنگ ایران را که در وسط آن واژه الله خوانده می شود به روی کامیون خود نصب کرده اند. یدیعوت اخرونوت نوشت: ظاهرا این خرید و واردات کالا توسط ایران از ایتالیا، یک امر علنی و قانونی است. ولی اخیرا این سوءظن تقویت گردیده که جمهوری اسلامی ایران از این مسیر برای قاچاق وسائل تجهیزات اتمی که بطور مخفیانه از کشورهای اروپائی خریداری می شود استفاده می کند. بنابه این گزارش، شمار زیادی از کامیون های باری ایرانی از طریق گذرگاهی موسوم به کیاسو رفت و آمد می کنند که مهمترین گذرگاه مرزی بین ایتالیا و سوئیس است. در 16 ماه آوریل 2007 در این گذرگاه یک کامیون باری ایرانی مورد بازرسی قرار گرفت که ظاهرا حامل 2ر2 تن لوله های آلومینیومی بسیار ساده و عادی بود. این لوله ها به آزمایشگاه ویژه گمرک در میلان فرستاده شد و براساس نتایج بدست آمده، قاضی ایتالیائی تصمیم به مصادره این لوله ها گرفت زیرا بیم آن می رود که صدور این گونه لوله ها به ایران، امنیت ملی ایتالیا و همه کشورهای اروپائی را به خطر اندازد. خانم قاضی تحقیق نیکولتا کارمونا به گزارشگر روزنامه اسرائیلی گفت: این لوله ها می تواند کاربرد دوگانه نظامی-غیرنظامی داشته باشد و آزمایش های به عمل آمده نشان می دهد که قرار است از این لوله ها در صنایع اتمی ایران استفاده شود- که بهیچوجه نمی توان مطمئن بود که تنها کاربرد غیرنظامی داشته باشد. این لوله ها از جانب یک شرکت انرژی ایرانی بنام "نصنا اینترنشنال" سفارش داده شده بود. قاضی تحقیق در پاسخ به این پرسش که چرا این کامیون توقیف شد و نه کامیونهای دیگر ایرانی، گفت: ما به این کامیون ظنین شدیم. زیرا در بارنامه آن نوشته شده بود که حامل لوله های فلزی معمولی است- ولی در بررسی هائی که در آزمایشگاه به عمل آمد معلوم شد که این لوله ها از نوع بسیار مقاوم است که معمولا در تکنولوژی احداث کوره های اتمی به کار می رود. آزمایش ها نشان داد که این لوله های آلومینیومی به لایه ای از نیکل و کروم مجهز شده که آن را بسیار مقاوم می کند. قاضی کارمونا توضیح داد که در مورد فلزات و وسائلی که کاربرد دوگانه نظامی و غیرنظامی دارند، باید از دولت جواز ویژه دریافت شود و فرم های گمرکی ویژه پر شود که در مورد این لوله ها هیچیک از این مراحل انجام نگرفته بود و از این نظر مشکوک بنظر می رسید. مقامات گمرکی ایتالیا همچنین کشف کردند که این تجهیزات از ایتالیا به یک شرکت جعلی در سوئیس به بهای 20 هزار یورو صادر شد و پس از چند هفته به ایتالیا بازگشت داده شد و بهای آن 500 هزار یورو اعلام گردید. (آگاهان گفتند: ممکن است دست اندرکاران حکومت ایران به این ترتیب می خواسته اند سود کلانی را به جیب بریزند). شرکت تولید کننده این لوله ها که ام اف جی نامیده می شود، ادعا کرد که این لوله ها کاربرد نظامی ندارد. ولی دادگاه حکم بازداشت یکی از کارمندان شرکت و دو نفر ایتالیائی دیگر را به ظن پولشوئی صادر کرد. روزنامه های سوئیس نوشتند که در ماههای بین مارس 2006 و آوریل 2007 در گذرگاه مرزی کیاسو محموله هائی شناسائی و مصادره گردید که احتمالا قرار بود به ایران فرستاده شود. این احتمال مطرح است که آنچه تا کنون کشف گردیده، تنها قله کوه یخ است. شخصیت اوپوزیسیون ایرانی که خود را حمید معرفی می کند می گوید: جمهوری اسلامی ایران شبکه بزرگی در ایتالیا به هدف قاچاق وسائل و تجهیزات اتمی برپا کرده است. این شبکه ها به دستور سپاه پاسداران و صنایع نظامی وابسته به وزارت دفاع وسائل حساسی را در ایتالیا خریداری می کنند و سپس برای رد گم کردن، آنها را به سوئیس، فرانسه یا آلمان می فرستند و شرکت های جعلی بارنامه ها را تغییر می دهند و آنها را کالاهای عادی و غیرنظامی معرفی می کنند و سپس به ایتالیا باز می گردانند تا از طریق آن کشور به ایران فرستاده شود. شخصیت اوپوزیسیون ایرانی گفت: تا بحال چند بار در این مورد به مقامات ایتالیائی هشدار داده، ولی آنها منافع بازرگانی خود را مهمتر از این نوع مسائل می دانند و نمی خواهند با جمهوری اسلامی ایران درگیر شوند. روزنامه ایتالیائی کوریره دلا سرا نخستین نشریه ای بود که گزارشی مفصلی درباره این شیوه حکومت ایران برای قاچاق وسائل اتمی و حساس نظامی انتشار داد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
موعود:معاون حزب افراطی اسرائیل با تهدید به تخریب مسجدالاقصی به خاطر صلح گفت: خواستار آزادی سربازان رژیم اسرائیل هستم و برای تحقق این مهم مسجدالاقصی را تخریب و از نقشه‌ها محو خواهم کرد. به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روزنامه الوسط، دیوید روتم عضو کنیسه اسرائیل و معاون حزب افراطی اسرائیل که از سوی وزیر راستگری امور استراتژیک این رژیم مورد حمایت قرار می گیرد، تهدید کرد که مسجدالاقصی را در صورت عدم آزاد سازی سربازان رژیم اشغالگر اسرائیل از سوی جنبش مقاومت اسلامی حماس و حزب الله لبنان تخریب و آن را از نقشه‌ها محو خواهد کرد. روزنامه معاریف اسرائیل به نقل از روتم اظهار داشت: آمادگی لازم را به منظور انفجار بخش زیرین مسجدالاقصی دارم. روتم یاد آور شد: درگیری میان اسرائیل و فلسطین به خاطر سیاست و یا زمین نیست، بلکه این درگیری به منظور دین اسلام است که ما آن را نمی‌خواهیم و دین یهودی را که خواستاریم و می‌خواهیم این زمین را از مسلمانان پاک کنیم. وی گفت: به منظور رسیدن به خواسته خود حاضرم هرکاری کنم. این وزیر افراطی در گفتگو با رادیو صدای صلح اسرائیل تصریح کرد: آمادگی دارم تا مسجدالاقصی را به خاطر صلح ویران کنم

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ايرانين يو كي:منابع اسرائيلي اعلام كردند كه ايران در شمال ايتاليا شبكه اي را در اختيار خود دارد كه به وسيله آن تجهيزات و قطعات مورد استفاده در تاسيسات هسته اي را به صورت غيرقانوني و قاچاق به ايران منتقل مي كنند. به گزارش روزنامه يديعوت آحارونت چاپ تل آويو، به گفته اين منابع ايران از روابط گسترده تجاري خود با ايتاليا سود برده و از اين طريق تجهيزات و قطعات و مواد معدني لازم براي پيشبرد برنامه هسته اي خود را از ايتاليا وارد مي كند. اين روزنامه اسرائيلي در اين باره مي نويسد:‌" يك قاضي ايتاليايي در شهر"كياسو" ايتاليا پيش از اين دستور داده بود كه دو تن از يك ماده معدني مورد استفاده در تاسيسات هسته اي را توقيف كنند. اين قاضي در حكم خود تاكيد كرده بود كه اين مواد معدني براي امنيت بين الملل خطرناك است چرا كه قرار است در فعاليت هاي هسته اي ايران مورد استفاده قرار بگيرد. روزنامه يديعوت آحارونت همچنين در گزارش خود مدعي شد كه ايران شبكه اي متشكل از هزاران نفر را در شمال ايتاليا براي قاچاق قطعات و تجهيزات مورد استفاده در تاسيسات هسته اي ايجاد كرده است. بنابراين گزارش،‌ ايتاليا از جمله شركاي بزرگ و مهم تجاري ايران در اروپا به شمار مي آيد و پس از چين و ژاپن بيشترين صادرات را ايران به ايتاليا دارد. ايران از روند تجاري موجود ميان تهران و رم براي گسترش برنامه هسته اي خود بهره مي برد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
موعود:نوشتار حاضر به ارائه گزارشي از روزنامه واشنگتن پست با موضوع در جست‌وجوي واقعيات نفوذ لابي اسراييل بر دولت آمريكا مي‌پردازد كه از نظر خوانندگان گرامي مي‌گذرد. گلين فرانكلين نويسنده گزارش مفصل واشنگتن پست با عنوان در جست‌وجوي واقعيات نفوذ لابي اسراييل بر واشنگتن و دولت آمريكا، گزارش خود را با چگونگي شكل‌گيري اين گروه با نفوذ در آمريكا آغاز مي‌كند. همه آن‌چيزي كه ديويد بن گوريون مي‌خواست 15 دقيقه از وقت فرانكلين روزولت رييس جمهوري وقت آمريكا بود.بن گوريون كه پدر و بنيانگذار اسراييل است، يكي از رهبران تسخيرناپذير قرن بيستم بود كه در دسامبر 1941 با آرزوي ارايه مستقيم طرح تشكيل حكومت يهودي به رييس جمهوري آمريكا به واشنگتن سفر كرد. او براي 10 هفته در هتل قديمي امباسادور اقامت گزيد و در اين مدت به نوشتن نامه و گزارش و ارايه آن به ميريام كوهن وزير مورد علاقه آمريكايي خود پرداخت، البته او هرگز فرصت ديدار با رييس جمهوري آمريكا را نيافت. واشنگتن پست در ادامه با اشاره به گذشت 64 سال از آن زمان مي‌نويسد: در كنفرانس خبري ماه مه كه در كاخ سفيد برگزار شد، جرج بوش رييس جمهوري آمريكا در كنار ايهود اولمرت دوازدهمين نخست وزير اسراييل ايستاده بود. بوش پس از جلسه دو ساعته با اولمرت، بار ديگر بر روابط عميق و پايدار اسراييل و آمريكا تأكيد كرد و اولمرت را فردي متعهد به صلح خواند. پس از آن نيز بوش و الومرت در نشستي خصوصي و بدون حضور دستياران به مذاكره با يكديگر پرداخته و در نهايت براي صرف شام، راهي شدند. روز بعد نيز نخست وزير اسراييل در نشست مشترك كنگره آمريكا به ايراد سخنراني پرداخت كه در آن برخي از اعضاي كنگره 16 بار به صورت ايستاده سخنان اولمرت را قطع كرده و او را مورد ستايش قرار دادند. فرانكلين مي‌نويسد: البته استقبال از سخنان الولمرت دركنگره بدان معني نيست كه نخست وزير كنوني اسراييل يك فرمانده قدرتمند‌تري نسبت به گوريون است چرا كه فاصله زيادي به او دارد. بلكه اين استقبال ناشي از قدرت لابي يهودي در آمريكا است. اين در حالي است كه اسراييل سالانه حدود سه ميليارد دلار كمك مالي مستقيم خارجي آن هم از آمريكا دريافت مي‌كند. حال آنكه هيچ كشوري به اندازه اسراييل اين ميزان كمك مالي خارجي دريافت نمي‌كند. در وزارت امور خارجه آمريكا مكان محرمانه‌اي وجود دارد كه محل نگهداري توافق‌نامه‌هاي نظامي‌، اقتصادي و ديپلماتيك با اسراييل است. آمريكا به اسراييل در بخش نظامي به عنوان يك عضو ناتو مي‌نگرد و در مسايل نظامي نيز مانند يك كشور هميسايه از تسهيلات واشنگتن منتفع مي‌گردد. بوش اخيرا بار ديگر متعهد شده در صورتي كه اسراييل مورد حمله قرار گيرد آمريكا به حمايت از آن خواهد پرداخت. در كنگره نيز لابي اسراييل از حمايت قاطع نمايندگان و سناتورها برخوردار است. واشنگتن پست بدون اشاره به اين موضوع كه بخش عمده رسانه‌هاي همگاني و حتي مؤسسات نظرسنجي آمريكا نيز در اختيار همين گروه آيپك است، به نتايج يك نظرسنجي اشاره كرده و مي‌نويسد: برخي نظرسنجي‌ها نيز نشان مي‌دهد حمايت‌هاي عمومي از اسراييل بسيار قوي است، اين مسأله پس از حملات 11 سپتامبر افزايش يافته است. يك معادله بسيار پر طرفدار اين گونه است: اسراييلي‌ها برابر با انسان‌هاي خوب هستند و عرب‌ها نيز برابر با تروريست‌. جاش بلاك سخنگوي كميته آمريكايي روابط عمومي اسراييل موسوم به آيپك به واشنگتن پست گفته است: امروزه كار كردن در كنگره همانند فشار آوردن به يك در باز است. واشنگتن پست بلافاصله مي‌نويسد: البته آمريكايي‌ها اين مسأله را يك واقعه خوب نمي‌دانند. در ماه مارس دو نفر از اساتيد علوم سياسي مشهور آمريكا به نام‌هاي استفان والت از دانشگاه هاروارد و جان ميرشيمر از دانشگاه شيكاگو با انتشار تحقيقي 42 صفحه‌اي كه داراي استنادات بسيار قدرتمندي بود، اعلام كردند حمايت‌هاي دولت بوش از اسراييل و تلاش‌هاي مربوط به ترويج دمكراسي در خاورميانه باعث ناراحتي افكار عمومي ارعاب و مسلمانان شده و در نتجه امنيت آمريكا را به مخاطره انداخته است. نويسنده واشنگتن پست نوشته است: اين اساتيد مدعي هستند روابط صميمي ما با آيپك هم خطرناك است و هم بي‌سابقه، در بخشي از مقاله آنها آمده است ديگر گروه‌ها نيز توانسته‌اند سياست‌هاي خارجي ما را تحت تأثير قرار دهند، ولي هيچ لابي نتوانسته است سياست‌هاي آمريكا را از آنچه منافع ملي صدق مي‌كند تا اين اندازه تغيير داده باشد. واشنگتن پست مي‌نويسد: اين دو استاد مشهور آمريكايي همچنين نوشته بودند يكي از دلايل اصلي آغاز جنگ عراق نفوذ لابي اسراييلي بود و همين لابي هم اكنون با استفاده از تمامي استراتژي‌هاي خود در حال اعمال فشار به دولت آمريكا است تا با ايران نيز به صورت سلطه‌جويانه و متخاصمانه برخورد كند و به اين ترتيب در نهايت دشمنان اسراييل تضعيف و يا از بين بردن بروند و اسراييل از آزادي عمل بيشتري براي رويارويي با فلسطينيان برخوردار شود به گونه‌اي كه بيشتر جنگ‌ها، كشتارها، بازسازي‌ها و پرداخت خسارت‌ها توسط آمريكا انجام گيرد. اين روزنامه آمريكايي نوشته است، به اعتقاد اين دو استاد مشهور، اين يك توافقنامه شيرين براي اسراييل و يك توافق‌نامه بسيار بد براي آمريكا است. واشنگتن پست تصريح دارد: عده‌اي از منتقدان لابي اسراييل در آمريكا تلاش اين دو استاد علوم سياسي را ستوده و آن را هواي تازه توصيف كردند. نورمن سولومون از فعالان ضد جنگ و منتقدان رسانه‌اي در گزارشي در روزنامه بالتيمور سان در خصوص تحقيق اين دو استاد نوشت: اين تحقيق با دقت زيادي سرپوش موجود بر موضوعي را كه طي دهه‌هاي گذشته بسته نگاه داشته شده، برداشته است. نويسنده واشنگتن پست تصريح مي‌كند: البته نسل‌ها است كه تصور اينكه رياكاري يهوديان قدرتمند منافع ملي آمريكا را براي دستيبابي به اهداف خود تسخير كرده‌اند و اين شرايط باعث برانگيخته شدن احساسات ضد صهيونيستي درسراسر جهان شده و حاميان اسراييل نيز مدعي هستند اين تحقيق چنين ادعاهايي را مطرح ساخته است. آلن در شويتز از طرفداران سرسخت يهودي و عضو آبيك كه واشنگتن پست او را نويسنده، وكيل و استاد دانشگاه‌ هاروارد معرفي كرده، گفته است: اين تحقيق مملو از تفسيرهاي متعصبانه است كه در آنها يهوديان و اسراييل انگشت نما شده‌اند. ابراهم فاكسمن مدير اتحاديه ضد بدنامي نيز اظهار داشت: تحقيق والت و ميرشيمر اساسا و به اشتباه يهوديان را مسوول جنگ عراق مي‌داند. دانيل آيالون سفير اسراييل در آمريكا نيز كه پيش از اين به صورت علني نسبت به اين تحقيق واكنش نشان نداده بود،‌اكنون آن را مفاسد ، سطحي و در هم خواند كه تنها تلفيقي از ياوه‌گويي‌ها و زباله‌هاي قديمي است كه بايد به فراموشي، يعني جايي كه تعلق دارد سپرده شود. در همينحال والت و ميرشيمر نيز در واكنش به اين مسأله تأكيد مي‌:نند كه واقعيات و استدلال آنها همچنان معتبر سات و واكنش‌هاي انتقاد‌آميز و توهين آميز آنها تقريبا يكي از نقاط اصلي ادعاي آنها را تأييد مي‌كند يعني لابي اسراييل يك گاو مقدس است كه اگر شخصي به خود اجازه دهد از آن انتقاد كند، اين خطر را براي خود بوجود آورده كه از او به عنوان يك ضد صهيونيست ياد شود، واشنگتن پست نوشته است: اين دو استاد مشهور در مقدمه تحقيق خود گفته بودند لابي يهودي در قدرت خود اقراق مي‌كند و سپس به هر كسي كه از آن انتقاد نمايد، حمله مي‌كند. اين روزنامه آمريكا مي‌نويسد: در حقيقت اين تحقيق اين سؤال‌ها را به وجود آورده كه به راستي لابي اسراييلي تا چه اندازه قدرتمند است ،‌ نقش آن در طراحي جنگ عراق چه بود و آيا هم اكنون براي اجراي همين سياست در قبال ايران تلاش مي‌كند و آيا واقعا اين گروه اين اندازه رياكار است و در نهايت اينكه اين لابي به چه كسي تعلق دارد. واشنگتن پست در ادامه به برخي افراد و راه‌هاي نفوذ آنها اشاره مي‌كند و مي‌افزايد: موريس آميتاي فردي است كه دفتر او در ساختماني است كه رايزنان پارلماني از چندين گروه لابي دولتي، پيمان كاران دفاعي و اتحاديه گاز آمريكا در آن حضور دارند و همگي در تلاش هستند تا اعضاي كنگره آمريكا و كاركنان آنها را تحت تأثير اهداف خود قرار دهند. آميتاي كه هم اكنون يك شركت حقوقي را اداره مي‌كند، فارغ‌التحصيل دانشكده حقوق دانشگاه هاروارد است كه هفت سال را به عنوان ديپلمات وزارت امور خارجه آمريكا و شش سال ديگر را به عنوان دستيار قانون‌گذار فعاليت كرده بود تا اينكه در سال 1974 از او خواسته نشد مدير اجرايي آيپك را بر عهده گيرد. آيپك در اوايل دهه 1950 توسط يك روز‌نامه‌نگار كانادايي به نام آي ال كنن و با بودجه‌اي كه توسط تعدادي از گروه‌هاي يهودي تأمين شده بود، تأسيس شد. كنن از حاميان خستگي‌ناپذير اسراييل در دهه 1950 و اوايل 1960 بود. زماني او براي دلارها و رأي عليه لابي قدرتمند و متعهد نفتي‌ها يعني قانون‌گذاراني همچون ويليام فولبرايت كه رياست كميته سياست خارجي سناي آمريكا را بر عهده داشت، مي‌جنگيد. فولبرايت فردي بود كه حمايت‌هاي آمريكا از اسراييل را به عنوان يك اشتباه جدي كه ثبات منطقه‌ را تهديد مي‌كرد، توصيف كرده بود. در نهايت جنگ شش روزه 1967 نقطه تحول بود. رهبران عربي با اعتماد به نفس كامل از ريختن يهوديان در دريا سخن مي‌گفتند واين نگراني ايجاد شده بود كه هولوكاستي ديگر بوقوع خواهد پيوست ولي اسراييل در حمله‌اي پيشگيرانه به مصر و سوريه در اين جنگ پيروز شد و بسياري از يهوديان آمريكايي از پسر عمومي ستيزه جوي خود در خاورميانه حمايت كردند. البته بسياري از غيريهوديان نيز اسراييل را به عنوان جزيره كوچكي از دمكراسي در درياي ديكتاتورهاي عرب تصور و به حمايت از آن پرداختند. آميتاي در گفت و گو با خبرنگار واشنگتن پست گفت: به خاطر مي‌آورم در ابتدا تمايلي به در اختيار گرفتن رياست اين سازمان نداشتم و در نهايت بر غم و ميل باطني خود با اين كار موافقت كردم. او در نهايت بودجه و تعداد كاركنان ايپاك را سه برابر كرد، ولي استراتژيك‌ترين تصميم او انتقال دفتر اين سازمان از نزديكي كاخ سفيد به نزديكي ساختمان كنگره بود زيرا او وزارت امور خارجه و ديگر ساخه‌هاي قوه مجريه را محلي خصومت‌آميز براي اسراييل ديد و كنگره آمريكا را يك متحد طبيعي، محاسبه اين مسأله نيز چندان دشوار نبود زيرا در قوه مجريه تنها دو مقام (رييس جمهور و معاون او) هستند كه توسط مردم انتخاب مي‌شوند، ولي در كنگره آمريكا 535 نفر وجود داشتند و به اين ترتيب او فرصت‌ها و هدف‌هاي بيشتري را از اين طريق مي‌تونست دنبال كند. تجربه شخصي آميتاي و روابط وي با كنگره ، گروهي كك از كاركناني سخت كوش همچون وولف بليتزر مجري شبكه سي.ان.ان و كنت وولاك مدير مؤسسه دمكراتيك ملي را گرد هم آورد تا به موفقيت‌هاي او كمك كنند. ولي در حقيقت بزرگترين سرمايه او چندين هزار عضو قدرتمند بود كه براي آنها، اسراييل تنها يكانگيزه نبود، بلكه يك مأموريت مقدس تلقي مي‌شد. آميتاي مي‌گويد: دليل اصلي اينكه آيپك اين اندازه مؤثر است اين است كه مردم ما بسيار مشتقا هستند و اين بخاطر وابستگي آنها به اسراييل است. آيپك يكي از شناخته شده‌ترين گروه‌هايي است كه حمايت از اسراييل را هدف اصلي خود ساخته‌‌اند. اين گروه‌ها شامل كميته و كنگره آمريكايي يهوديت، اتحاديه ضد بدگويي و كنفرانس رؤساي سازمان‌هاي بزرگ يهودي آمريكا است ولي در حقيقت آيپك قدرت اصلي در واشنگتن است. واشنگتن پست در ادامه نوشته است: اسراييل در روزهاي اوليه حايت خود در حقيقت بچه پرورشي ليبرال دموكرات‌ها بود كه وابستگي زيادي به يهوديان آمريكا داشت ولي اين مسأله با روي كار آمدن مناخيم بگين نخستين نخست وزير است ميانه اسراييل در اواخر دهه 1970 تغيير كرد. او با جري فالول و ديگر محافظه‌كاران مسيحي كه معتقد بودند حاكميت يهود بر سرزمين مقدس به بازگشت دوباره حضرت مسيح كمك خواهد كرد يك ائتلاف عملي تشكيل داد. دولت رونالد ريگان نيز اسراييل را به عنوان يك متحد جنگ سرد و توازني در برابر كشورهاي سوريه و عراق كه از مشتريان شوروي بودند يافت. اسراييلي‌ها شديدا به حمايت‌هاي سياسي و كمك‌هاي مالي كه جامعه يهوديان آمريكا در اختيار آنها قرار مي‌داد، متكي بودند. آمريكايي‌ها در عين حال همچنان بلاتكليف بودند و نسبت به آن دسته از يهودياني كه تمايل داشتند براي اسراييل پول بفرستند ولي نمي‌خواستند خود به اسراييل بازگردند و يا فرزندان خود را به آنجا بفرستند، اهانت مي‌كردند. هدف اصلي بن گوريون بازگرداندن يهوديان به سرزمين خود پس از 2000 سال تبعيد بود! ولي وجود اسراييل و نياز عاجل آنها باعث حمايت يهوديان آمريكا از اسراييل و ايجاد احساس وابستگي شد كه در نهايت وزن سياسي آنها را در جامعه آمريكا بهبود بخشيد. آرتور هرتزورك فقيد كه يك خاخام و تاريخ نويس يهودي بود و رياست كنگره يهودي آمريكا را بر عهده داشت، زماني گفته بود پيش از بوجود آمدن اسراييل يهوديان در مراسم شام كاخ سفيد به عنوان فرد حضور مي‌يافتند ولي پس از آن، آنها به عنوان يهوديان در اين مراسم شركت مي كردند. واشنگتن پست نوشته است: هنري سيجمن كه زماني مدير اجرايي كنگره آمريكايي يهوديان بود و هم اكنون مدير پروژه آمريكا ـ خاورميانه در شوراي روابط خارجي آمريكا است، مي‌گويد: يك نيروي محركه‌اي وجود دارد كه زندگي يهوديان را به گونه‌آي هماهنگ سازد كه گويي يك سازمان مدافع تشكيل شده است كه از يك گروه آسيب‌پذير حمايت كند. اين خود نوعي فرهنگ قرباني شدن را ايجاد مي كند و گاهي باعث جلب انسان‌هايي مي‌شود كه احساس مي‌كنند آنها نيز قرباني شده‌اند. آميتاي در سال 1980 از سمت خود در آيپك كناره‌گيري كرد تا يك گروه لابي حقوقي براي پيمان‌كراان دفاعي تشكيل دهد. البته او هرگز تلاش خود براي منافع اسراييل را متوقف نكرد و با تشكيل شوراي روابط عمومي واشنگتن، يك آيپك مخصوص به خود تأسيس نمود . پس از وي نيز توماس داين رياستاين سازمان را بر عهده گرفت و آيپك با گسترش فعاليت‌هاي خود و اندازه اين سازمان ادامه داد. به گونه‌اي كه در دهه 1980 نفود و اندازه اين سازمان به صورت بسيار گسترده‌اي افزايش يافت و اين گروه موفقيت‌هاي سياسي چشمگيري بدست آورد. در اين دوران بودجه‌هايي كه توسط آيپك هزينه مي‌شد ، توانست پال فيندلي نماينده جمهوري‌خواه ، پيت مك كلوسكي از كاليفرنيا و سناتور چارلز پرسياز ايلينويز را كه همگي از منتقدان اسراييل و حاميان كشورهاي عربي بودند، شكست دهد. فيندلي مي‌گويد: آرميتا برغم اينكه از سياست‌هاي اسراييل انتقاد مي‌كرد ولي همواره با كمك‌هاي آمريكا به اسراييل موافق بود، ولي گناه اصلي او اين بود كه مدام با ياسر عرفات رهبر فقيد تشكيلات خودگردان فلسطين ديدار مي‌كرد و يك بار او را مدافع بزرگ حقوق بشر خوانده بود. فيندلي در انتخابات سال 1982 هدف قرار گرفت و اين بار شكست خورد. دو سا ل پس از آن نيز چارلز پرسي در برابر پال سيمون شكست خورد زيرا حاميان اسراييل مبلغ يك ميليون و 80 هزار دلار به صورت مستقيم به ستاد تبليغاتي سيمون كمك كرده بودند. فيندلي مي‌گويد: پس از آن بود كه من واقعا احساس كردم رداي ارعاب كاملا مطمئن عمل كرده است. چرالز پرسي نيز به دوستان خود گفته بود، آميتاي را شخصا مسوول شكست خود در انتخابات مي‌داند. آميتاي مي‌گويد در حقيقت من واقعا نمي‌دانستم كه اين قدر قدرتمند هستم. ما فقط همان كاري را كرديم كه هر گروه رايزني در اين شهر انجام مي‌دهد. از دوستان خود حمايت كرديم و سعي كرديم دشمنان را شكست دهيم. واشنگتن پست در ادامه نوشته است: لابي اسراييل بخصوص آيپك بعدها به اتحاديه ملي تفنگداران سياست خارجي معروف شدند. عده‌اي جنگجو و سرسخت كه از اين نام استفاده كرده و امتياز گرفتند ولي از برخي جهات اين گروه قدرتمند‌تر بود. حمايت اتحاديه ملي تفنگداران عمدتا محدود به جمهوري‌خواهان جناح راست و دمكرات‌هاي روستاي مي‌شد، ‌ولي آيپك توانسته بود به درون هر دو حزب آمريكا نفوذ كند تا اينكه زماني بيش از حد پيش رفت. در سال 1991 هنگامي كه بوش پدر رييس جمهوري آمريكا بود، واشنگتن ارتش عراق را از كويت خارج كرد. آنگاه بوش و جيمز باكر وزير امور خارجه وقت آمريكا توجه خود را به درگيري اعراب و اسراييل جلب كردند. در آن زمان آنها در حال اعمال فشار به دو طرف براي دستيابي به توافقنامه تاريخي صلح در كنفرانس مادريد بودند، ولي با مسأله‌اي روبرو شدند كه اين نگراني را بوجود آورد كه پيش از آغاز نشست، اين كنفرانس از هم پاشيده شود. در آن زمان اسحاق شامير نخست وزير تندروي اسراييل بود كه پيش از اعلام استقلال اسراييل از رهبران يكي از كوچكترين و افراطي‌ترين فرقه‌هاي شبه نظامي صهيونيستي بود. او كه با موجي از مهاجران يهودي از شوروي در حال فروپاشي مواجه بود، به دنبال 10 ميليارد دلار وام از واشنگتن بود تا بتواند براي اين مهاجران مسكن تهيه كند. البته بوش و باكر مي‌تواستند شامير به آنها قول بدهد كه از اين وام براي گسترش ساخت شهرك‌هاي يهودي‌نشين كه اسراييل در كرانه باختري و نوار غزه اشغال كرده ، استفاده نكند. البته اين قولي بود كه شامير نمي‌خواست به آمريكا بدهد. او به آيپك دستور داد اين وام را برغم مخالفت دولت آمريكا از طريق كنگره دريافت كند. به اين ترتيب بود كه آيپك بيش از هزار نفر از اعضاي خود را به كنگره اعزام كرد تا به رايزني با نمايندگان مردم آمريكا بپردزاند. بوش نيز در يك كنفرانس خبري با حمله مستقيم به اين گروه گفت: در برابر برخي نيروهاي سياسي قدرتمند، من شنيده‌ام كه بيش از يك هزار نفر از رايزنان به كنگره رفته‌اند و براي حل مسأله از سوي ديگر تلاش مي‌كنند. رهبران آيپك به شامير گفته بودند به اندازه كافي در مجلس نمايندگان و سنا رأي در اختيار دارند كه مي‌توانند تصميم بوش را باطل كنند ولي اين اظهارات بوش همانند يك چراغ جوشكاري ، بادكنك آنها را منفجر كرد. طي چند روز رهبران مجلس نمايندگان و سنا از آيپك خواستند از موضع خود عقب‌نشيني كند و به اين ترتيب حمايت‌ها از آن كاهش يافت. البته چيزي كه بيشتر از اين باعث تعجب شامير شده بود فرار متحدان آمريكايي‌ وي از او بود زيرا آنها دوست نداشتند توسط رييس جمهوري آمريكا به عنوان يك نيروي قدرتمند ولي پشت پرده از آنها ياد شود كه در ادامه گزارش مفصل خود نوشته است: شامير و دستياران او يهوديان آمريكا را تروس و كم جرأت توصيف كردند، ولي آنها معتقد بودند اسراييل بيش از حد پيش رفته است. سال بعد از آن شامير در انتخابات شكست خورد و اسحاق رابين به قدرت رسيد. بوش نيز هزينه اظهارات خود را پرداخت و در انتخابات 1992 بخاطر ناتواني در جلب آراي ايالت‌هايي همچون نيويورك ، نيوجرسي، اوهايو و فلوريدا كه گروه‌هاي يهودي زيادي در آنها ساكن هستند، شكست خورد و بيل كلينتون به عنوان رييس جمهوري آمريكا انتخاب شد. وقتي رابين براي نخستين بار به عنوان نخست وزير اسراييل به آمريكا سفر كرد، با فراخواني رهبران آيپك در يك نشست محرمانه در هتل مديسون، آنها را به رويارويي غير ضروري اسراييل و كاخ سفيد متهم كرد. او به آنها گفت: از اين به بعد اسراييل خود نقش هدايت روابط با واشنگتن را بر عهده خواهد داشت و آيپك به پشت صحنه انتقال داده شد. اوري نيز از خبرنگاران يهودي مي‌گويد: رهبران سازمان آيپك يك درس مهم آموختند و پس از آنكه دكترين كالين پاول را اتخاذ كردند، آنها تنها در جنگ‌هايي شركت كردن كه مي‌دانستند پيروز خواهند شد. واشنگتن پست در ادامه گزارش خود به توصيف مقر اصلي سازمان آيپك پرداخت كه به نوشته خبرنگاران هيچ چيز چشمگيري در آن ديده نمي‌شود. اين ساختمان داراي دفاتري كوچك و اتاق‌هاي كنفرانس بدون پنجره در دو طبقه است. دستگاه‌هاي فتوكپي و قفسه‌هاي آهني كتاب و مبل‌هاي خاكستري رنگ در آن وجود دارد. ديوارهايي كسل كننده به رنگ زرد و موكت‌هايي قهوه‌اي رنگ در كف آن. سيستم تهويه هوا نيز چندان مناسبت نيست ولي آيپك در نظر دارد سال آينده به يك ساختمان بزرگتر در همين منطقه (حومه كنگره آمريكا) نقل مكان كند. اين در حالي است كه وقتي يك هيأتي از تاجران ژاپني از مقر آيپك ديدن كرده بودند، با خنده‌اي محترمانه گفته بودند خوب مي‌شود حال به ما مقر اصلي را نشان دهيد. واشنگتن پست در ادامه گزارش خود نوشته است: سازمان آيپك چيزي براي مخفي كردن ندارد. اندازه توانايي و دستور كار آن همه اطلاعات عمومي هستند كه اكثر آنها در پايگاه اينترنتي آن منتشر شده است. آيپك داراي 200 كارمند رايزن، محقق و برگزار كننده است و سالانه 47 ميليون دلار بودجه دارد. اين سازمان هميچنين داراي 100 هزار عضو است كه نسبت به پنج سال گذشته تقريبا دو برابر شده و در 300 دانشگاه نيز مراكز جذب نيرو دارد. البته آيپك طي سال‌هاي اخير همكاري‌هاي خود را با برخي از اعضا متوقف كرده است. مهمترين آنها استيو روزن مدير سابق مسايل سياست خارجي اين سازمان است. روزن و كيت وايزمن سال گذشته پس از آنكه تحت قانون جاسوسي سال 1917 به دريافت اطلاعات محرمامنه در مورد استراتژي‌هاي دولت آمريكا در قبال ايران متهم شدند، از كار بركنار گرديدند، آنها متهم هستند اين اطلاعات محرمانه را از طريق لاورنس فرانكلين افسر ميز ايران در پنتاگون بدست آورده‌اند و محامه آنها اواخر تابستان برگزار خواهد شد. وكلاي روزن و وايزمن مدعي هستند كه موكلان آنها تنها كاري را انجام داده‌اند كه روزنامه‌نگاران و تحليل‌گران هر روز در وانشگتن انجام مي‌دهند، يعني جمع‌آوري اطلاعات واشنگتن پست تصريح دارد: شايد اين مسأله درست باشد ولي نكته اصلي چگونگي افشاي اين رسوايي كوچك استزيرا روزن و وايزمن به دنبال فرانكلين نبودند، اين فرانكلين بود كه مي‌خواست براي پيروز شدن بر مقامات ارشد خود آنها را از دور خارج كند زيرا آنها بر خلاف فرانكلين معتقد نبودند كه كاخ سفيد بايد در مورد برنامه هسته‌اي ايران با آن شديدتر برخورد كند لذا فرانكلين اعتقاد داشت كمك گرفتن از آيپك بهترين راه براي مطمئن شدن از اين بود كه پيام او به كاخ سفيد انتقال داده خواهد شد. اين روزنامه مي‌نويسد: ‌اين روزها كاركنان آيپك متشكل از دو گروه مختلف هستند. عده‌اي بخاطر توانايي‌هاي خود استخدام شده‌اند و عده‌اي ديگر نيز به اين كار ايمان دارند. به عنوان مثال مي‌توان به برد گوردن مدير سياست و امور دولت سازمان آيپك اشاره كرد. او از تحليل‌گران سازمان سيا و از دستياران نمايندگان كنگره بود و وظيفه او نظارت بر تمامي قانون‌هايي است كه به تصويب مي‌رسد. گوردن مي‌گويد: ما درك نسبتا پيچيده‌اي از كارهاي قابل اجرا و غير قابل اجرا داريم و تنها در زمينه‌هايي فعاليت مي‌كنيم كه قبال اجرا باشد. به اين ترتيب آيپك براي آن دسته از نمايندگان و دستياران كنگره آمريكا كه زمان يا منبع جمع‌آوري اطلاعات در مورد مسايل مورد نظر خود را ندارند، نقش يك ابزار ضروري را ايفا مي‌كند. به طور كلي مي‌توان گفت آيپك اين دسته از نمايندگان را در جريان مايل قرار مي‌دهد و با آنها رايزني مي‌كند. آيپك همچنين به صورت مكرر سمينارهايي را در مورد موضوعاتي همچون تروريسم، جنگ گرايي اسلامي و گسترش تسليحات هسته‌‌اي برگزار مي‌كند. در اين كنفرانس‌ها كارشناسايي را از مراكز مطالعاتي در واشنگتن و تل‌آويو گرد هم مي‌اورد و نتايج تحقيقات را در اختيار نمايندگان قرار مي‌دهد. همچنين در مورد تهيه پي‌نويس قوانين در امور خارجي به آنها مشاوره مي‌دهد كه از جمله آنها مي‌توان به قانون كمك‌هاي خارجي ساليانه اشاره كرد. روزنامه آمريكايي واشنگتن پست در ادامه تشريح موقعيت گروه يهودي ايپك در آمريكا يا همان گاو مقدس غيرقابل انتقاد، مي‌نويسد: در پشت آيپك نيز شبكه گسترده‌اي از فعالان اين سازمان وجود دارند كه هر كدام از آنها در بخشي از حوزه‌هاي انتخاباتي فعاليت مي‌كنند و اعضاي كنگره را براي شركت در رخدادهاي اجتماعي دعوت مي كند و در انتخابات نيز از آنها حمايت مي‌نمايند. البته پول بخش مهمي از اين معادله را تعيين مي‌كند. آيپك يك كميته كاري سياسي نيست و خود اين سازمان حتي يك دلار هم به ستادهاي انتخاباتي كمك نمي‌كند،‌ ولي پايگاه اينترنتي اين سازمان چگونگي رأي دادن اعضاي كنگره در مورد مسايل مهم آيپك و كارمندان داخلي خود را منتشر مي‌كند كه گاهي در رقابت‌هاي حساس سياسي بكار برده مي شود. گروه‌هاي حامي اسراييل از سال 1990 تاكنون 56 ميليون و 800 هزار دلار به نامزدهاي فدرال كمك كرده‌آند و اين در حالي است كه گروه‌هاي حامي اعراب و مسلمانان در اين مدت تنها 297 هزار دلار كمك كرده‌اند. در بين انتخابات سال‌هاي 2000 و 2004 نيز 50 عضو هيأت مديره آيپك به صورت ميانگين نفري 72 هزار دلار به كميته‌هاي فعال سياسي و ستادهاي انتخاباتي كمك كرده‌اند و از هر پنج عضو هيأت مديره ، يكي از آنها از جمع‌آوري كنندگان ارشد كمك‌هاي مالي براي جرج بوش يا جان كري بوده‌اند. در همين حال در سال 2002 هنگامي كه آرييل شارون نخست وزير سابق اسراييل عملياتي را عليه شهرهاي كرانه باختري رود اردن انجام داد تا به مقابله با حملات انتحاري مبارزان فلسطيني بپردازد، فعالان حامي اسراييل بخاطر آنچه آنها گزارش تحريف شده از تلفات فلسطينيان عنوان كردند، اقدام به نوشتن نامه و تحريم سازمان‌هاي رسانه‌اي آمريكا كردند. سازمان آيپك همچنين به صورت سالانه سفرهايي را به اسراييل سازمان دهي مي‌كند كه گاهي ده‌ها نفر از اعضاي كنگره و كاركنان آنها از اين طريق براي نخستين بار به اين منطقه سفر مي‌كنند. روي بلانت نماينده جمهوري‌خواه مجلس نمايندگان آمريكا كه رياست حزب حاكم را بر عهده دارد تاكنون چهار بار از طريق اين برنامه‌ها به اسراييل سفر كرده است. واشنگتن پست مي‌نويسد: روش‌هاي فعاليت سازمان آيپك مورد توجه ديگر گروه‌هاي قومي قرار گرفته است و به تازگي آمريكايي‌هاي هندي تبار به دنبال ايجاد شبكه‌اي از سازمان‌ها و مراكز مطالعاتي همچون سازمان آيپك بوده‌اند. لويس رات مي‌گويد: آيپك سه قدرت اصلي (رايزني مستقيم، اعضاي زياد و پول) را در كنگره در اختيار دارد. روزنامه واشنگتن پست در ادامه به اظهارات آميتاي از بانيان آيپك اشاره مي‌كند و مي‌نويسد: نخستين هدف آيپك در سال جاري قانون ضد تروريسم فلسطين است قانوني كه محدوديت‌هاي جديد و شديدي را براي كمك به تشكيلات خودگردان فلسطين از زمان روي كار آمدن دولت حماس اعمال مي‌كند. هدف بعيد آيپك قانون حمايت از آزادي ايراناستكه با هدف كاهش سرمايه‌هاي خارجي كه ايران مي‌‌تواند براي مقاصد اقتصادي استفاده كند طراحي شده است. بنابراين طرح، به گروه‌هاي ضد دولت ايران نيز كمك‌هاي مالي اعطا خواهد شد. روزنامه واشنگتن پست پس از اين اظهارات آميتاي مي‌نويسد: هدف آنها يك واكنش قدرتمند ديپلماتيك و اقصتادي هماهنگ شده ميان آمريكا، متحدان اروپايي آن، روسيه و چين است. البته همه از گرايش‌هاي آيپك حمايت نمي‌كنند. به عنوان مثال كنفرانس اسقف‌هاي كاتوليك و برخي ديگر از گروه‌هاي خيريه به همراه برخي ديگر از گروه‌هاي ليبرال حامي اسراييل همچون ائتلاف يهودي براي عدالت و صلح و ديوان سياست اسراييل با قانون مورد حمايت مجلس نمايندگان عليه حماس مخالفت كرده‌اند. مخالفان معتقدند: اين قانون باعث منزوي شدن فلسطينيان ميانه رو خواهد شد و تحويل كمك‌هاي انسان دوستانه را محدود خواهد ساخت. دولت بوش نيز گفته است اين قانون دستان آن را بيش از پيش مي‌بندد. روزنامه واشنگتن پست مي‌نويسد: آيپك در كنفرانس سالانه خود كه در ماه مارس برگزار شد، صدها نفر از فعالان خود را به بيش از 450 دفتر نمايندگان كنگره آمريكا اعزام كرد تا براي اين اقدامات رايزني كنند. يكي از اهداف آنها بتي مك كولوم نماينده دمكرات ايالت مينسوتا در مجلس نمايندگان بود كه داراي سابقه‌اي روشن در حمايت از اسراييل است، ولي اين بار با اشاره به نگراني‌هاي اسقف‌هاي كاتوليك،‌با تصويب اين قانون مخالفت كرده بود. واشنگتن پست مي‌نويسد: اين قانون در نهايت يك روز پيش از سخنراني اولمرت در كنگره با 361 رأي موافق و 37 رأي مخالف به تصويب رسيد. ماه گذشته نيز نسخه ملايم‌تري از اين قانون در ملس سنا تصويب شد. به نوشته اين روزنامه، در همين حال متقاعد كردن دولت بوش نيز همچون كنگره آمريكا كاري آسان بود، از زماني كه بوش به عنوان فرماندار ايالت تگزاس با شارون سوار بر هليكوپتر بر فراز اسراييل پرواز كرد، احساس نگراني و مهرباني خاصي نسبت به اسراييل داشته است. منبع:مركز اسناد انقلاب اسلامي

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[align=center]تصویر[/align]

گزارشي كه هم‌اكنون روي ميز تصميم‌گيرندگان دفتر نخست‌وزيري، شوراي امنيت ملي، وزارت‌خارجه و وزارت دفاع اسرائيل و همچنين «اي. دي. اف» است، نشانگر وحشت روزافزون اين رژيم از مذاكرات ايران و‌ آمريكاست.

به گزارش سرويس بين‌الملل «بازتاب» به نقل از روزنامه «هاآرتص»، اين گزارش را مؤسسه دولتي «ريوت» منتشر كرده كه سه سال پيش به صورت غير انتفاعي به دست خبره‌‌ترين سياستگذاران اسرائيل تأسيس شده و هدف اصلي خود را بر امنيت ملي اسرائيل و همچنين مذاكره با فلسطينيان متمركز كرده است.

در اين گزارش بسيار مهم آمده است: اسرائيل بايد همه توجهات خود را بر افزايش مباحث بين ايران و آمريكا درباره مذاكراتشان متمركز كند، چراكه احتمال زيادي هست كه ايران و آمريكا، بسته توافقي را امضا كنند كه اسرائيل در آن، به حساب نيامده باشد.

اين گزارش، همچنين اعلام خطر جدي نموده است كه توافقات ايران و آمريكا، باعث مي‌شود ايران، توانايي غني‌سازي خود را افزايش داده و سرانجام اسرائيل با يك سورپرايز استراتژيك روبه‌رو شود.

در اين پيشنهادها شرايطي گنجانده شده كه اسرائيل براي آمريكا امكانات بيشتري فراهم نمايد تا آنها بتوانند به گونه مناسبي با ايران برخورد كنند.

در چند روز گذشته، اين انستيتو، مداركي را با نام «سناريو ليبي در ايران، آمريكا به تنهايي جلو مي‌رود»، به دست آورده و با بررسي اين احتمال، تأكيد كرده كه اسرائيل بايد شرايط خود را با توجه به اين كه آمريكا به تنهايي مشكلات خود را با ايران رفع مي‌كند، در نظر بگيرد و همچنين مطمئن باشد كه حقوق دولت اسرائيل در اين توافق، حفظ شده است.

يك مقام بلندپايه امنيتي ـ سياسي اسرائيل، كه نخواست نامش فاش شود، به روزنامه هاآرتص گفته است: اين موضوع به صورت جدي مورد نظر وزارت دفاع و وزارت خارجه اسرائيل قرار گرفته است و حكايت از آن دارد كه هرچند منافع اسرائيل و آمريكا درباره برنامه هسته‌اي ايران يكسان است و شفافيت كامل بين برنامه‌هاي نظامي و سياسي اسرائيل با آمريكا در منطقه وجود دارد، تداخل اولويت‌ها بين آمريكا و اسرائيل در منطقه كه براي آمريكا موضوع عراق در اولويت قرار داشته و با اولويت اسرائيل تفاوت دارد، مشكلاتي را پديد مي‌آورد.

در اين گزارش همچنين آمده است: كاهش ديدگاه‌ها درباره حمله به ايران و افزايش فشار براي گفت‌وگوي آمريكا با ايران، شرايط را دشوارتر مي‌كند.

اين در حالي است كه با نزديك شدن به پايان دوران رياست‌جمهوري بوش و قدرت گرفتن جانشينان، بحث مذاكرات ايران و آمريكا جدي‌تر خواهد شد.

Baztab.com

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
روزنامه «السفير» ـ چاپ بيروت ـ امروز نوشت: براي بار ششم در طول يک ماه و نيم اخير، دولت اسرائيل براي بررسي احتمال بروز جنگ با سوريه و حزب الله لبنان در سايه کش و قوس‌هاي سخن از «تابستان داغ» تشکيل جلسه داد. اسباب و علل اين جنگ احتمالي در چهارچوب برخورد احتمالي با حزب الله و يا با سوريه در بلندي‌هاي‌هاي جولان و يا احتمال بروز جنگ آمريکا با ايران، مورد بررسي قرار گرفته است. با آنکه منابع اسرائيلي تشکيل اين جلسات را به جلسه کوچک هيأت دولت توصيف نموده‌اند، اما منابع خبري اسرائيلي معتقدند اين امر به موضوع جنگ احتمالي اسرائيل با سوريه مربوط است. همين منابع با اشاره به ورود اعضاي هيأت دولت اسرائيل بدون تلفن‌هاي همراهشان به جلسه، آن را بسيار مهم ارزيابي کرده‌اند. در همين حال به گزارش سرويس بين‌الملل «بازتاب» به نقل از «السفير»، اولمرت اعلام کرده است که وقوع جنگ با سوريه بعيد به نظر مي رسد و نه سوريه و نه اسرائيل درصدد چنين جنگي نيستند اما ممکن است حتي به صورت خطا چنين جنگي به وقوع بپيوندد از همين رو ضروري است که اسرائيل براي هرگونه سناريويي آماده باشد. دولت اسرائيل در اين جلسه توان موشکي حمله به اسرائيل از سوي سوريه و حزب‌الله را به عنوان تهديد اصلي مورد مطالعه قرار داده‌اند. به نوشته روزنامه «السفير»، راوي ايتان يکي از وزراي دولت رژيم صهيونيستي در گفتگو با راديو اسرائيل با اشاره به توان حملات موشکي به اسرائيل اعلام کرده است: تا زماني که احمدي نژاد در ايران و القاعده و وجود شيعه در سوريه و لبنان حضور دارند، بر اسرائيل است تا از مناطق حياتي خود براي حفظ امنيت اسرائيل هرگز صرف نظر و عقب نشيني نکند. به عقيده السفير، به دنبال شايعات چند ماهه اخير مبني بر احتمال بروز يک جنگ جديد در منطقه، ارتش اسرائيل با انجام مانورهاي گسترده، خود را براي احتمال بروز جنگ آماده کرده است. اين در حالي است که با توجه به مواضع سياسي دولت سوريه در برابر موضوع صلح در خاورميانه، برخي از سياستمداران و رهبران نظامي اسرائيل توصيه کرده‌اند که از هرگونه تهديد دولت سوريه خودداري شود. در همين حال منابع اسرائيلي اعلام کرده‌اند که وزير خارجه اسپانيا «ميگل موراتينوس» که اخيرا از دمشق ديدار داشته است در خواست ديداري سريع با اولمرت را داشته است. منابع اسرائيلي اين ديدار را در راستاي ابلاغ موضع دولت سوريه در مورد مذاکرات صلح ارزيابي کرده‌اند. به نوشته پايگاه خبري «هآرتص»، در اجلاس کوچک دولت اسرائيل اولمرت نخست وزير، وزير خارجه، وزير دفاع، وزير استراتژيک امور ايران رژيم صهيونيستي، ايتان، شاوول موفاز، و بنيامين العازر و دانيل فردمان شرکت داشته‌اند. Baztab.com

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
روز گذشته روزنامه «هاآرتص»، خبري منتشر شد که تا اندازه‌اي دورنماي طرح صلح بين‌المللي جديد آمريکا در خاورميانه را نشان مي‌دهد. به گزارش سرويس بين‌الملل «بازتاب»، اين روزنامه نوشت: در آبان ماه آينده، کنفرانس بين‌المللي با همين نام برگزار خواهد شد که در آن، آمريکا، روسيه، اتحاديه اروپا، سازمان ملل، اسرائيل، دولت خودگردان فلسطين، اتحاديه عرب و از جمله عربستان، مصر، اردن و امارات شرکت خواهند داشت. روزنامه «‌هاآرتص» از طرح صلحي اسرائيلي سخن گفته بود که قرار است، «شيمون پرز»، رئيس‌جمهور رژيم صهيونيستي در آستانه کنفرانس بين‌المللي صلح ارايه کند. بنا بر اين طرح، اسرائيل با تشکيل دولت فلسطين تنها بر اراضي اشغالي 1967 در کرانه غربي موافقت خواهد كرد و اجازه خواهد داد تا پرچم فلسطين بر مسجدالاقصي به اهتزاز درآيد و به اين ترتيب، شهرک‌هاي يهودي‌نشين را از اين منطقه نيز تخليه خواهد کرد، اما با اين شرط که در ازاي تخليه شهرک‌هاي يهودي‌نشين، مناطق عربي فلسطيني که در محدوده مرزهاي رژيم صهيونيستي در منطقه سبز (‌مناطق اشغالي 1948) قرار دارند، با موافقت ساکنان آنان، تخليه و به کرانه غربي يا ديگر نقاط مورد توافق، منتقل شوند. با اين برنامه صلح، به تعبير اسرائيلي‌‌ها، هم کرانه غربي منطقه خالص عربي خواهد شد و هم مناطق تحت کنترل رژيم صهيونيستي به مناطقي خالص و صددرصد يهودي‌نشين تبديل مي‌شود. همچنين در اين طرح، غزه از طرح تشکيل دولت مستقل فلسطيني به طور مطلق و با اين بهانه که اکنون در کنترل حماس است، جدا مي‌شود و همچنان حکم يک منطقه تحت اشغال ارتش اسرائيل را خواهد داشت. آثار اين طرح در سطح سرزمين‌‌هاي اشغالي و کشورهاي عربي به اين گونه کاملا روشن است: ـ کرانه غربي رود اردن از نواز غزه جدا مي‌شود و تجزيه جغرافيايي دو منطقه که اسرائيل سال‌ها به دنبال آن بوده است، تحقق مي‌يابد. ـ بيش از هفتصد هزار فلسطيني که اکنون شناسنامه و پاسپورت اسرائيلي دارند، از منطقه سبز آواره و بي‌خانمان مي‌شوند. ـ در ازاي تحويل 5 درصد از سرزمين‌‌هاي اشغالي کرانه غربي که شهرک‌هاي يهودي‌نشين بر آن بنا شده است، اسرائيل مناطق گسترده جديدي را در منطقه سبز به دست مي‌آورد. ـ جداسازي ساختار سياسي نظام فلسطيني با نام دو منطقه غزه و کرانه غربي شکل مي‌گيرد. ـ طرح صلح بين‌المللي عربستان که در اجلاس اخير کنفرانس سران در رياض بار ديگر تصويب شد، کاملا تحت‌الشعاع طرح شيمون پرز قرار مي‌گيرد و به اين ترتيب، امکان فرار اسرائيل از هرگونه پاسخگويي به طرح صلح اعراب نيز به وجود خواهد آمد. به اين ترتيب، اسرائيل موفق خواهد شد با تبليغات گسترده بر اين طرح (‌پيش از برگزاري کنفرانس بين‌المللي صلح خاورميانه در پاييز آينده‌) زمام امور اين کنفرانس را در دست گيرد و خوراک جدال سياسي اين کنفرانس را با دستان خود آماده كند و با دستان خود جلوي هر گونه احقاق حقوق فلسطيني‌‌ها را بگيرد. شايد بر پايه بند اخير، بتوان ادعا كرد که اسرائيل در آستانه برگزاري کنفرانس بين‌المللي صلح، به دنبال جنگ تبليغاتي و رواني جديد است تا با واکنش فلسطيني‌‌ها و اعراب، مانع از تحقق هرگونه طرح صلحي در صحنه فلسطين شود که كمترين خواسته‌‌هاي فلسطيني‌‌ها را تأمين مي‌کند. اين امر همچنين نشان مي‌دهد که ماهيت امنيتي دولت و جامعه صهيونيستي، هرگز نمي‌تواند پيام‌آور صلح و همزيستي مسالمت‌آميز با اعراب فلسطين و همزيستي با جوامع اسلامي و عربي در منطقه خاورميانه باشد و همين است که به عنوان يک عامل مهم، هميشه مانع از تحقق هرگونه طرح صلحي درخاورميانه شده و اين در حالي است که اعراب در هر طرحي، به كمترين‌‌ها رضايت داده‌اند و اسرائيل نيز به بيشترين امتيازها هم راضي نشده است. Baztab.com

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دولت بوش و خاندان حاكم بر عربستان سعودي (آل سعود) وجوه اشتراك بسياري دارند؛ از قبيل نفت، رقباي مشترك همچون ايران و گرايش به تكذيب كه به هر دوي آنها امكان داده است تا نقش مؤثر سعودي‌ها را در ماجراي حملات 11 سپتامبر ناديده بگيرند، ليكن سر و كله زدن‌هاي اخير با آنان بر سر مسئله عراق را نمي‌توان تكذيب و انكار يا در پشت نقاب چند فقره درباره فروش سلاح‌هاي بزرگ و جديد، پنهان كرد. اگر اين اختلاف‌نظرها حل‌وفصل نشود، اين احتمال (كه مدام قوت نيز مي‌گيرد) پديد خواهد آمد كه آشوب جنگ عراق به فراسوي مرزهاي عراق نيز سرايت خواهد كرد. به گزارش سرويس بين‌الملل «بازتاب»، «نيويورك‌تايمز» آورده است: با آن‌كه واشنگتن آشكارا اعتراضي نكرده است، رياض مدام مبالغ هنگفتي پول به دامان گروه‌‌هاي مخالف سني سرازير مي‌‌كند و به سعودي‌ها اجازه مي‌دهد از مرز عراق عبور كنند و به شورشيان سني‌مذهب بپيوندند، شورشياني كه هم‌اكنون با دولت عراق كه مورد حمايت آمريكاست و اكثر اعضايش را نيز شيعيان تشكيل مي‌دهند، در حال جنگ هستند. واشنگتن برآورد مي‌كند كه تقريبا نيمي از شصت تا هشتاد رزمنده بيگانه‌اي كه هر ماهه وارد خاك عراق مي‌شوند، اهل عربستان سعودي هستند. وجود يك نظام حكومتي ناكام در عراق، در حالي كه شماري از اسلام‌گرايان سعودي در حريم مكان‌هاي امن «القاعده»، واقع در بيابان‌هاي غرب عراق، لانه كرده‌اند، مسلما به نفع هيأت حاكمه سعودي نخواهد بود. ليكن رايس و گيتس براي آن‌كه امكان تغيير سياست‌هاي عربستان سعودي را داشته باشند، مجبور خواهند شد از محدوده سياست دولت آمريكا كه آميزه‌اي از ارعاب و انكار است، فراتر بروند و بكوشند كه به رفع نگراني‌هاي برحق عربستان سعودي مبادرت كنند. يكي از نگراني‌ها، اقدامات ايران است كه شبه‌نظاميان شيعه را آموزش مي‌دهد و پول در اختيار آنان مي‌گذارد و در نواحي شيعه‌نشين عراق، پايگاه‌هايي براي اعمال قدرت ايجاد مي‌كند و تلاش دارد كه نوري كمال المالكي، نخست‌وزير عراق را به داخل مدار خود جذب كند. نفوذ در حال گسترش ايران، عربستان سعودي را در معرض خطري عمده قرار داده است. پس از سال‌ها اجرا شدن سياستي نادرست از سوي آمريكا درباره با عراق، خطر تهديدكننده عربستان سعودي را نمي‌توان به سادگي مشخص و مهار كرد و يا آن را دوست داشته باشد و چه نداشته باشد، براي واشنگتن ضروري است كه در برابر اين‌گونه معضلات بايستد، همراه با تهران پشت ميز مذاكره بنشيند و راهكارهايي كه مورد قبول هر دو طرف باشد، براي رفع اين معضلات ابداع كند؛ راهكار‌هايي كه به سعودي‌ها نيز امكان بدهد كه بدون روبه‌رو شدن با خطر، به زندگي خود ادامه دهند. نگراني ديگر عربستان سعودي از بابت اين مسئله است كه اقليت سني مذهب عراق تحت سلطه يك حكومت شيعه فرقه‌گرا كه با شبه‌نظاميان كينه‌جوي شيعه، دست اتحاد داده‌اند، به سر برد. عربستان سعودي و سني‌‌مذهبان عراق، ناگزيرند خود را با انديشه برخورداري اكثريت شيعه عراق از قدرت وفق داده و به آن عادت كنند، اما وقتي كه دولت عراق سني‌هاي آن كشور را از خانه‌هاي‌شان بيرون مي‌راند و از دادن شغل‌ها و مناصب آبرومند به آنان دريغ مي‌كند و آنها را شهروندان درجه دو به شمار مي‌آورد، نمي‌توان از سعودي‌ها توقع داشت كه آرام و خاموش بنشينند و دم برنياورند. اگر واشنگتن خواستار حمايت سعودي‌ها از دولت مالكي است، در آن صورت مالكي نيز بايد با پايان دادن به فرقه‌گرايي در نيروهاي امنيتي و انتظامي كشور، تجديدنظر در محدوديت‌هاي تبعيض‌آميز ضدبعثي و رعايت قوانين مربوط به تقسيم عادلانه عايدات نفتي كشور، رأسا اين حمايت را از عربستان سعودي كسب كند. رئيس‌جمهور بوش بايد اعتراف كند، هرچند براي چنين اعترافي دير هم شده كه ايالات متحده واقعا و عملا شانس يك پيروزي نظامي در عراق را ندارد و مجبور است به طور اضطراري خود را براي روبه‌رو شدن با پيامدهاي خروج نيروهايش از عراق آماده كند، پيشگيري در حد مقدور از بروز پيامدهاي وخيم، مسلتزم همكاري واشنگتن با همه كشورهاي همسايه عراق، از جمله ايران و سوريه، است. اگر آمريكا در زمينه يك چنين همكاري توفيق يابد، راضي كردن عربستان سعودي براي در پيش گرفتن يك سياست معقول و قابل قبول كار، چندان دشواري نخواهد بود. Baztab.com

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط amirarsalankhan
      بمب افكن تهاجمي نسل بعد، LRS-B
       
                                 
       
       
      بمب افكن نسل بعد ( NGB، قبلا به نام بمب افكن 2018 شناخته مي شد ) يك برنامه به منظور توسعه يك بمب افكن جديد براي نيروي هوايي ايالات متحده بود. NGB قرار بود تا در حدود سال 2018 و به عنوان يك بمب افكن پنهانكار، مادون صوت، برد متوسط و با قابليت متوسط حمل سلاح وارد خدمت شود و به تدريج جايگزين بمب افكن هاي پير و پا به سن گذاشته (  B-52 Stratofortress  و B-1 Lancer ) گردد. ولي برنامه توسعه NGB با ظهور طرح بمب افكن دور برد تهاجمي سنگين ايالات متحده به فراموشي سپرده شد.
       
         
       
      اين اتفاق زماني افتاد كه در ژوئن 2010 سپهبد Breedlove  در مصاحبه اي بيان كرد كه اصطلاح بمب افكن نسل بعد مرده و از اين به بعد نيروي هوايي بر روي طراحي بمب افكن هاي دور برد تهاجمي كار خواهد كرد كه در آن از سيستم هاي به كار رفته در جنگده هاي F-22 و F-35 استفاده خواهد شد تا بمب افكني مقرون به صرفه و با قابليت هاي استثنايي هر دو جنگنده فوق جهت انجام ماموريت ها طراحي و توليد گردد.
       
             
       
       
      بمب افكن دور برد تهاجمي (Long Range Strike Bomber)
      برنامه توسعه بمب افكن دور برد تهاجمي ( LRS-B ) به معناي واقعي كلمه پنهانكار است! و اطلاعات خيلي كمي از آن منتشر شده است ولي اهميت آن را به خوبي مي توان در رفتار پنتاگون و شركاي صنعتي بزرگ آن احساس كرد.بسياري از كارشناسان معتقدند كه برنامه توسعه اين بمب افكن ساختار نيروي هوايي ايلات متحده را در 20 سال آينده شكل خواهد داد و هر شركتي كه برنده مناقصه توليد اين بمب افكن شود پول پارو خواهد كرد و بازنده نيز مي تواند مطمئن باشد كه جايگاهي در آينده هوانوردي نظامي ايلات متحده نخواهد داشت مگر ان كه معجزه اي كند!
      هر چند امروزه لاكهيد ماريتن به لطف پروژه F-35 آينده خود را در صنعت هوانوردي نظامي ايالات متحده تضمين كرده است و بويينگ نيز به مدد توليدات هوانوردي غير نظامي خود مي تواند از اين بحران عبور كند و تنها نورث روپ است كه چاره اي ندارد و  بايد اين مناقصه را برنده شود تا بتواند با خيال راحت به آينده خود فكر كند
      شناخته ها و ناشناخته ها
      پيش بيني شده 80 تا 100 فروند از اين بمب افكن جديد جايگزين ناوگان فعلي بمب افكن هاي ايالات متحده شود.  
      پنهانكار بودن ،قابليت حمل سلاح هاي هسته ايو داراي بودن هر دو حالت پروازي سرنشين دار و بي سرنشين از الزامات طراحي LRS-B است.قيمت تعيين شده براي هر فروند بمب افكن جديد 550 ميليون دلار در سال 2010 پيش بيني شده و قرار است به جهت كم كردن هزينه ها از فناوري موجود در طراحي ان استفاده شود ولي ساختار طراحي آن بايد به شكلي باشد كه بتواند از تكنولوژي هاي آينده نيز استفاده كند.دو رقيب اصلي در طراحي اين بمب افكن يكي كمپاني  Northrop Grumman, با سابقه طراحي بمب افكن پنهانكار و گرانقيمت B-2 است و ديگري مشاركت كمپاني هاي بويينگ و لاكهيد مارتين با سابقه طراحي جنگنده هاي F-22 و F-35 .همچنين پيش بيني مي شود در اواسط دهه 2020 اولين پروازهاي اين بمب افكن انجام شود.طبق حدس هايي كه كارشناسان مي زنند نيروي هوايي آمريكا به دنبال يك بمب افكن در اندازه اي حدودا نصف B-2 است كه از دو موتور F-135 همانند F-35 سود ببرد.
       
                                              
                                         
                                          پيشران F-135 Pratt  & Whitney
       
      الان همه شما ميگوييد اين كه خيلي كوچيكه، خب مسلما بايد بزرگتر بشه ولي با صحبتي كه رابرت گيتس وزير سابق دفاع انجام داد و به اعضاي كنگره گفت كه قيمت هر فروند 550 ميليون دلار ميشود راه را بر روي بزرگتر شدن اين بمب افكن فعلا بست. و اين نگراني را در بين كارشناسان به وجود آورد كه هر شركتي كه بتواند با حداقل آيتم هاي اساسي يك بمب افكن توليد كند برنده اين مناقصه خواهد بود بدون توجه به نيازهاي اساسي نبردهاي آينده.بنابراين يكسري الزامات از سوي كارشناسان هوانوردي نظامي جهت توسعه LRS-B  پيشنهاد شده است :
      پنهانكاري
      امروزه ميدانيم كه 80 درصد قابليت پنهانكاري به شكل و طراحي هواپيما بستگي دارد و فقط 20 درصد به مواد و تكنولوزي پيشرفته به كار رفته در آن وابسته است. كه همين 20 درصد هم بيشترين هزينه را به خود اختصاص مي دهد. پس يايد تعادل خوبي را بين اين دو بخش برقرار كرد تا هزينه هاي طراحي و توسعه سرسام اور نباشد.
      تعمير و نگهداري
      استفاده از مواد جاذب امواج رادار ساخته شده مي تواند نگهداري اين بمب افكن را بسيار راحت تر كند تا استفاده از موادي كه در لبه تكنولوژي روز قرار دارند و بسيار گران قيمت خواهند بود و نگهداريشان نيز بسيار مشكل است.ولي پلت فرم طراحي نيز بايد به شكلي باشد كه اين پرنده بتواند در 50 سال آينده آسمان ها را همچنان تسخير كند و پذيراي مواد جديد و تكنولوژي هاي نوين نيز باشد.
      قابليت حمل بمب هاي هسته اي
      تصميم گيري در اين مورد بايد همين الان صورت بگيرد، هر چند نيروي هوايي علاقه دارد تا چند سال بعد از توليد بمب افكن ها مجوز حمل سلاح هاي هسته اي را براي آنها صادر كند ولي با توجه به پيشرفت هاي سريع در صنعت هوانوردي نظامي از الان اين پرنده بايد طوري طراحي شود كه حداقل نيمي از آنها از ابتدا قابليت حمل بمب هاي هسته اي و هيدروژني را داشته باشند. و توانايي بازدارندگي ايالات متحده را همچنان حفط كنند.
      كنار گذاشتن طرز فكر شواليه تنها!
      بسياري از مردم فكر مي كنند كه پنهانكاري يعني يك جنگنده پنهانكار به تنهايي و با شجاعت به مانند يك شواليه به مواضع دشمن حمله مي كند و تمامي آنها را نابود ميسازد!! از الان بايد اين تفكر را دور ريخت و يك برنامه جامع جهت حملات پر تعداد بمب افكن هاي نسل بعد در نظر گرفت و تمام سناريوهاي موجود و تهديدات لازم را در آنها پيش بيني كرد تا قدرت واقعي بمب افكن ها و تاثير آنها بر روي مواضع دشمن مشخص شود.
      ساخت يك بمب افكن، نه فقط يك پلت فرم صرف
      در سال هاي بعد LRS-B تنها بمب افكن سنگين ايالات متحده خواهد بود. پس بايد به شكلي طراحي شود كه قابليت باز طراحي بسياري از قسمت هاي آن وجود داشته باشد و بتواند از تكنولوژي هاي آينده نيز به خوبي بهره مند شود. همچنين LRS-B بايد بتواند ماموريت هاي دريايي را نيز به خوبي ماموريت هاي زميني انجام دهد.
      نگه داشتن خلبان در كابين
      با وجود داشتن فناوري پروازهاي بي سرنشين اما ما نبايد در دام اين صحبت ها بيافتيم كه LRS-B بايد تنها قابليت بي سرنشين داشته باشد!، نداشتن خلبان در ميدان نبرد يعني نداشتن حس مسئوليت پذيري و ابتكارات لحظه اي نمي توان از جذابيت هاي فراوان پرنده هاي بي سرنشين گذشت ولي يك بمب افكن سنگين بي سرنشي نياز به حمايت زميني بسيار بيشتري از بي سرنشين هاي فعلي دارد كه اين خود هزينه ها را بسيار بالاتر مي برد.مورد بعدي قابليت ضعيف بي سرنشين ها در سوخت گيري هاي هوايي است كه در حين ماموريت هاي يك بمب افكن دوربرد الزامي است و يك خلبان در هر شرايط آب و هوايي يا زماني به راحتي آن را انجام مي دهد.و در آخر فكر كنيد كه يك بي سرنشين بخواهد بمب هسته اي نيز با خود حمل كند، خيلي فكر خوبي نيست و حتي كابوس آور نيز هست. هر چند خيلي ها فكر ميكنند بهتر بمب هاي هسته اي را به دست بي سرنشين ها سپرد!
      فراموش نكردن چيزهاي كوچك
      بايد فضاي كافي براي خلبان در پروازهاي طولاني در نظر گرفت تا اعصابش راحت باشد و تحت فشارهاي جسمي قرار نگيرد. اين مورد حتما بايد لحاظ شود و سعي شود از تجربه B-2 در اين مورد درس گرفته شود.
      در ژانويه 2011 نيروي هوايي فهرستي كوتاه از اهداف مورد نظر خود را براي بمب افكن تهاجمي منتشر كرد
      اهداف طراحي در نظر گفته شده براي يروژه LRS-B در ژانويه 2011
      كل هزينه پروژه نبايد از 40 تا 50 ميليارد دلار بيشتر باشد سرعت مادون صوت حداكثر بردي پروازي بيشتر از 9250 كيلومتر مداومت پروازي 50 تا 100 ساعت براي پروارهاي بي سرنشين قابليت بقا در حملات روزانه به مواضع دشمن با وجو د قدرتمند ترين دفاع هوايي موجود  
      در پايان تصاويري از طرح هاي مفهومي اراده شده توسط سه كمپاني معظم شركت كننده در اين مناقصه
       
                       
                                                           
       طرح پيشنهادي كمپاني نورث روپ گرومن
       
       
       
       
                      
                                                                              
       طرح پيشنهادي كمپاني لاكهيد
       
       
       
       
       
                         
                                           
        طرح پيشنهادي كمپاني بويينگ
       
       
      حال بايد منتظر ماند و ديد كه در چند ماه آينده مقامات نيروي هوايي كدام يك از طرح هاي پيشنهادي را براي آينده توان هوايي ايالات متحده انتخاب خواهند كرد.
      نظر شما چيست؟
      كم و كاستي بود  دوستان به بزرگواري خودتون ببخشيد، تقديم به ارواح طيبه شهداي مرزباني ناجا در حادثه اخير نگور
      با تشكر فراوان از دوست و استاد گرامي جناب 7mmt به جهت پيشنهاد اين موضوع و كمك هاي بسيارشان
      تهيه شده توسط امير ارسلان رهسپار ، فقط براي ميليتاري
       
       
      منابع :
      http://en.wikipedia.org/wiki/Next-Generation_Bomber
       
      http://www.defensenews.com/story/defense/air-space/strike/2015/01/18/air-force-bomber-industry/21805275/
       
      http://defensetech.org/2014/09/15/air-force-plans-major-step-in-long-range-strike-bomber-program/
       
      http://breakingdefense.com/2014/09/b-2-pilots-lessons-for-lrsb-americas-new-bomber/
    • توسط Phantom3
      موشکDelilah یک موشک الکترو اپتیکال می باشد که در اسرائیل و توسط صنایع نظامی این رژیم (IMI) به منظور هدف قرار دادن اهداف متحرک و غیر متحرک ساخته شده است.موشک Delilah نام سری موشک های گوناگون اسرائیل می باشد که توسط IMI ساخته شده اند.این موشک در اصل به عنوان یک تله هوایی ساخته شده بود، اما در دهه 1990 نوع تهاجمی و ضربتی از این موشک عرضه شد که توسط F-16 ها و F-4E های آپگرید شده ، که نقش جنگنده های هجومی را ایفا می کردند ، استفاده می شد.نوع ضد رادار این موشک از نوع هواپرتاب می باشد. این گونه از نیمه دهه 60 میلادی وارد خدمت شد. وظیفه این نمونه یافتن سایت های راداری در هنگامی بود که این رادار ها در حال کار بودند و با این کار آنها را یافته و نابود می کرد.

      Delilah-1
      این گونه از نوع هواپرتاب می باشد و در رده موشک های کروز قرار می گیرد . این موشک دارای یک موتور توربو جت بود و این موتور توربوجت به آن این امکان را می داد تا با درنگ کردن درست به خوبی هدف قرار دادن اهداف متحرک ، اهداف با استتار بسیار خوب را نیز مورد هدف قرار دهد.که این ویژگی این موشک را به یک موشک ایده آل برای نابودی سایت های سام تبدیل کرده است.این موشک دارای بردی برابر 150 کیلومتر است و توانایی نابود اهداف ، چه دریایی و چه زمینی را دارد.هدایت خودکار به کار رفته درآن به خوبی سیستم های هدایتی INS/GPS می باشد که به موشک امکان انجام ماموریت های خود اتکا را می دهد.این موشک توانایی تطبیق با سرهای جنگی گوناگون را دارد و نیز می تواند توسط بسیاری از هواگرد ها حمل شود.این موشک توانایی شلیک از هواگردها ، بالگردها یا لانچر های زمینی را دارد. اندازه جمع و جور این موشک به آن این امکان را می دهد که توسط بالگردهای سیکورسکی UH-60A و SH-60B حمل شود.این موشک سر جنگی کوچک ولی موثر حمل می کند که به آن امکان هدف قرار دادن و نابودی اهداف با کمترین خطر را می دهد.این موشک نخستین بار توسط اسرائیل در جولای و آگوست 2006 ، یعنی درجنگ با لبنان، استفاده شد.این موشک در این جنگ توسط F-16D پرتاب می شد.



       
       
       
      Delilah-2
      این موشک با سرمایه گزاری چین درحال توسعه و ساخت توسط اسرائیل می باشد .این موشک از موتور Bet Shemesh Sorek 4 استفاده می کند که تراستی معادل 800 پوند ایجاد می کند. این ویژگی به موشک این امکان را می دهد که برد بیشتر و سر جنگی بزرگتری داشته باشد.




      Delilah-GL
      این موشک یک موشک زمین پرتاب می باشد که در اصل نوع تغییر یافته موشک کروز Delilah است و بردی معادل 250 کیلومتر دارد که ممکن است برد واقعی آن نباشد ، یعنی امکان دارد این موشک بردی بیش از 300 کیلومتر داشته باشد .
      این موشک با سر انفجاری متعارف 30 کیلوگرمی مسلح می شود اما توانایی حمل انواع دیگری را نیز دارد. این موشک توسط GPS هدایت می شود و توانایی گشت در منطقه جنگی را قبل از تایید هدف دارد.

      مترجم :Phantom3
      استفاده از این مطلب تنها با ذکر نام مترجم و لینک به سایت Military.ir مجاز می باشد.
    • توسط farmandekoll
      F-117 نایت هاوک (شاهین تاریکی) نخستین هواپیمای عملیاتی است که به منظور استفاده از فناوری پنهانکاری طراحی شد. طراحی منحصر بفرد این هواپیمای تک سرنشینه تواناییهای استثنایی را به این هواپیمای تهاجمی می افزاید. اندازه این هواپیما در حدود F-15 ایگل می باشد که دو موتور توربو فن F404 که هرکدام نیرویی معادل 48 کیلو نیوتون (10800 پوند) ایجاد می کنند دارد. هم چنین دارای کنترل با سیم می باشد. قابلیت سوختگیری هوایی برد نایت هاوک را افزوده و آن را به یک سلاح بازدارنده و ترساننده ی ایالات متحده تبدیل کرده است. توانایی حمل انواع سلاح ها با سیستمهای ناوبری و حمله یکپارچه و سیستمهای الکترونیک پروازی ( اویونیک) موثر بودن این هواپیما را در عملیات مختلف اثبات می کند و بار کاری خلبان را کم می کند. کشیدن نقشه های با جزییات ریز برای عملیات روی نقاط با پدافند سنگین و قوی با استفاده از سیستم طراحی نقشه خودکار به ارزشهای این هواپیمای منحصر بفرد می افزاید.اولین F-117 در سال 1982 تحویل داده شد و آخرین تحویل در سال 1990 بود. تصمیم تولید F-117 در سال 1978 گرفته شد. اولین پرواز آن در سال 1981 انجام شد.

      جزییات :


      وظیفه : هواپیمای تهاجمی پنهانکار

      سازنده : لاکهید

      استفاده کننده : نیروی هوایی ایالات متحده

      موتور : دو موتور توربو فن بدون پس سوز F404-GE-F1D2 با قدرت 48 کیلو نیوتن (10800پوند)

      ابعاد : طول 10.08 متر، ارتفاع 3.78 متر، دهنه بال 13.20 متر

      اوزان: وزن خالی آن 13.381 کیلوگرم برآورد شده است، حداکثر وزن برخاست 13.814 کیلوگرم

      اجرا : حداکثر سرعت 0.98 ماخ یا 1040 کیلومتر بر ساعت(656 مایل بر ساعت)، سقف پرواز 15.240 متر برآورد شده است ( 50000 پا)

      سلاحها : تا 2268 کیلوگرم (5000 پوند) انواع بمب های هدایت شونده، موشکهای هوا به زمین، موشکهای زد رادار یا موشکهای هوا به هوای AIM-9 که در یک جایگاه درونی حمل می شوند.




    • توسط onin
      در ۲۵ فوريه ۵(۱۹۲۵ اسفند ۱۳۰۴) اولين خلبان ايراني كه كلنل احمدخان نخجوان نام داشت يك هواپيماي برژت -۱۹ را با پرچم و نشان ايران از فرانسه به پايگاه قلعه مرغي تهران پرواز داد. كلنل نخجوان در فرانسه دوره ديده بود و فقط ۲۰۰ ساعت پرواز داشت. بدين ترتيب در اين تاريخ اولين هواپيماي نيروي هوايي ايران با خلباني يك ايراني مرزهاي بين المللي را درنورديد و به فضاي پروازي ايران رسيد. در اين زمان ديگر خلبانان ايراني تحت نظارت يك استاد خلبان آلماني به نام «شفر» در ايران دوره مي ديدند. خريد هواپيما قسمت آسان كار بود. آموزش خلبانان براي پرواز كردن با آنها، نفرات پشتيباني زميني براي نگهداري و تعمير آنها و ساختن فرودگاه ها قسمت سخت كار بود كه زمان هم مي برد. در همين دوره زماني نيروي هوايي ايران از قالب يك اداره كوچك در ستاد فرماندهي ارتش خارج شده و به يك نيروي جداگانه تبديل شده بود كه «نيروي هوايي ارتش شاهنشاهي ايران» نام گرفته بود؛ اولين فرمانده نيروي هوايي ايران هم كسي نبود به جز كلنل احمدخان نخجوان. در سال ۱۹۲۴ (۱۳۰۳) اولين گروه از دانشجويان دوره خلباني و تكنسين پرواز به روسيه و فرانسه فرستاده شدند. بعدها در سال ۱۹۲۹ (۱۳۰۸) ايران ۱۵ خلبان داشت كه شش نفر از آنها در مدرسه پرواز ايستر فرانسه و ۹ نفر ديگر در مدرسه پرواز سباستوپول روسيه آموزش خلباني ديده بودند. در اين سال IIAF مخفف Imperial Iranian Air Force داراي ۳۳ فروند هواپيما از ۹ مدل مختلف بود. طي ۱۵ سال به يعني تا آغاز جنگ جهاني دوم بيش از ۳۰۰ هواپيما از ۱۸ مدل مختلف در اختيارنيروي هوايي ايران بود. در همان زمان هشت پايگاه هوايي كه مدارس آموزش خلباني و يك مركز آموزش تعميرات و نگهداري را شامل مي شدند ساخته شده بود. يك كارخانه مونتاژ هواپيما به نام «شهباز» هم ساخته شده بود كه قادر بود سه مدل مختلف هواپيما را مونتاژ كند. در سال ۱۹۴۱ (سوم شهريور ۱۳۲۰) بي طرفي ايران در جنگ جهاني دوم نقض شد و نيروهاي هوايي و دريايي انگليس و روسيه از شمال و جنوب به ايران حمله كردند. نيروي هوايي جوان ايران كه به تازگي به ساختن ساختارهاي اساسي خود مشغول شده بود، تحت هيچ شرايطي توانايي رويارويي با اين نيروي عظيم و توانمند را نداشت. با اين وجود تعدادي از پرسنل جوان اين نيرو تصميم به مقابله با بيگانه گرفتند و با كنترل پادگان قلعه مرغي دو هواپيما از اين پادگان به خلباني سروان وثيق و استوار شوشتري كه با شليك ضدهوايي مواجه شده و به ناچار آسمان تهران را ترك كردند. نيروهاي ائتلاف انگليس و روسيه كنترل دو پايگاه هوايي ايران را در دست گرفتند. آنها به ترتيب در مهرآباد و قلعه مرغي مستقر شدند. از نيروي هوايي جوان ايران تقريباً هيچ چيز باقي نماند. پس از پايان جنگ ارتش بريتانيا ايران را ترك گفت اما ارتش روسيه از ترك ايران سر باز مي زد و كنترل شمال ايران را در اختيار داشت. سه ماه پس از اين اتفاق نيروهاي سرخ روسيه ايران را ترك گفتند. پس از اين نيروي هوايي ايران هميشه به عنوان نيروي برتر در خاورميانه شناخته مي شود. موقعيت استراتژيك ايران توسط آمريكا ناديده گرفته نشد و آمريكا از اوايل دهه ۱۹۶۰ شروع به فروش تعداد زيادي از هواپيماهاي پيشرفته خود به ايران كرد. در سال ۱۹۶۵ ميلادي ايران اولين هواپيماجت خود با نام اف - ۸۴ جي جت ثاندر دريافت كرد. در سال ۱۹۶۵ هواپيماهاي اف-۵ فريدم توسط ايران خريداري شدند و به دنبال آن در سال ۱۹۶۸ اف-۴ فانتوم هم به ايران فروخته شد. در سال ۱۹۷۰ ايران داراي قوي ترين نيروي نظامي در منطقه بود. قبول فروش هواپيماهاي فوق پيشرفته اف-۱۴ اي تام كت به همراه موشك هاي پيشرفته اي آي ام - ۵۴ فينيكس از سوي آمريكا به ايران نشان دهنده روابط بسيار گرم بين ايران و آمريكا بود. در پي وقوع انقلاب اسلامي در سال ۱۹۷۹ دكترين و استراتژي نظامي ايران تغيير يافت و ايران ديگر به خريد تسليحات پيشرفته و گرانقيمت علاقه نشان نداد و همين باعث ايجاد نوعي تغيير قدرت در منطقه شد. ايران ديگر نه تنها دوست صميمي آمريكا نبود، كه به خاطر سياست هاي امپرياليستي و ضد انساني آمريكايي به دشمن اصلي آن تبديل شد. آمريكا و ديگر كشورهاي غربي تحريمي نظامي عليه ايران اتخاذ كردند. كمك هاي آمريكا قطع شده بود و نيروي هوايي ايران از فرار و بركناري افسران زمان شاه رنج مي برد كه همين امر به پايين آمدن سطح سرويس دهي در نيروي هوايي منجر شده بود. به دليل تحريم تسليحاتي ايران و نرسيدن قطعات مورد نياز، آمار عملياتي نيروي هوايي ايران سريعاً رو به كاهش بود. پس از انقلاب نيروي هوايي به «نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران» كه خود ارتشيان به آن «نهاجا» مي گويند تغيير نام داد. نام انگليسي آن هم Islamic Republic of Iran Air Force است كه به اختصار IRIAF خوانده مي شود. در همين اوضاع و احوال عراق با مناسب يافتن فرصت درصدد برآمد تا با حمله به ايران قسمت هاي وسيعي از خاك ايران را ضميمه قلمرو خود كند؛ به همين خاطر در ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ (۳۱ شهريور ۱۳۵۹) با يورشي عظيم به خاك ايران از طريق هوا، زمين و دريا جنگ تحميلي هشت ساله را عليه ايران آغاز كرد. جنگ با حمله هوايي نيروهاي عراقي به شش پايگاه نيروي هوايي ايران و چهار پادگان آغاز شد و همزمان چند لشكر و تيپ مستقل عراق در چهار محور از طول ۷۰۰ كيلومتر مرز مشترك با ايران به عمق خاك ايران يورش بردند. اولين حمله هوايي عراق چندان موفقيت آميز نبود. دلايل آن را مي توان به برنامه ريزي ناكافي و نادرست عمليات، نداشتن اطلاعات كافي از اهداف و استفاده نامناسب از بمب هاي جي پي(بمب هايي كه هدف خاصي ندارند و براي انهدام كلي به كار مي روند) برشمرد. در مهرآباد يك هواپيماي اف-۴ اي در هنگام جابه جايي براي در امان ماندن از حملات دشمن دچار سانحه شد و از همدان هم گزارش هايي در مورد خسارت يك فروند اف-۴ رسيد. اولين عمليات هوايي ايران در پاسخ اين حمله و بلافاصله پس از آن در خاك عراق موفقيت آميز بود. در اين عمليات چهار فروند هواپيماي اف-۴ به پايگاه دريايي الشعبيه در نزديكي بندر ام القصر حمله بردند. اين چهار فروند هواپيما كه ۴۵۰ كيلوگرم بمب بر سر اين پايگاه ريختند عمليات خود را از پايگاه بوشهر شروع كردند. در ميان اهداف چندباطري موشك ضد كشتي وجود داشت. اين عمليات تلافي جويانه نيروي هوايي ايران به قدري سريع بود كه خط پدافند عراق در طول مسير پرواز دچار غافلگيري شده بود. روز بعد در عملياتي غيرقابل باور ۱۴۰ فروند از جنگنده ها و جنگنده بمب افكن هاي ايران به ويژه اف-۴ و اف-۵هاي پايگاه هاي بوشهر، همدان و تبريز توانستند با نفوذ خود به خاك عراق تلفات سنگيني به پايگاه ها و تاسيسات نظامي عراق وارد كنند. در اولين روزهاي جنگ چندين حمله هوايي ديگر به تاسيسات نظامي عراق از قبيل ام القصر انجام شد. در يكي از اين حملات دو فروند اف-۴ كه هر كدام شش بمب جي پي ۳۴۰ كيلوگرمي حمل مي كردند به تاسيسات نظامي دريايي و كشتي هاي موشك انداز عراق حمله بردند. در حدود ۲۰ دقيقه بعد يك فروند هواپيماي آر اف-۴ اي عكس هاي شناسايي از منطقه گرفت كه نشان مي داد كشتي ها و تاسيسات بندري دچار صدمات و خسارات سنگيني شده اند. تاكتيك كلي در طول انجام چنين عمليات هايي رسيدن به هدف از راههاي مختلف، انجام يك پاپ -آپ بيش از رسيدن به هدف و شيرجه زدن روي هدف براي انهدام آن است. در هنگام بازگشت دو اف-۴ يكي از آنها توسط يك موشك سام مورد اصابت قرار گرفت كه باعث آسيب ديدن برخي از سيستم هاي آن شد اما همچنان مي توانست پرواز كند. اما آتش خاموش كن ها كار نكردند و بال راست - محل اصابت موشك - آتش گرفت. باند فرود نزديك ترين پايگاه هوايي هم به دليل هجوم اوليه ارتش عراق براي فرود مناسب نبود و به همين خاطر مجبور به فرود در يك باند ناآماده با سرعت بالا شد. چرخ ها تركيدند و هواپيما در حالي كه سرنشينان آن اجكت كرده بودند از انتهاي باند خارج شد. بعدها اين هواپيما با تعويض بال و ديگر تعميرات دوباره به جنگنده هاي مورد استفاده در جنگ پيوست. اين تعويض بال كه اولين بار در ايران انجام مي شد را مي توان نقطه آغاز انجام كارهاي غيرممكن در نيروي هوايي دانست. در اولين ماههاي جنگ «نهاجا» تلاش هاي خود را به جلوگيري پيشرفت نيروي زميني ارتش عراق معطوف كرده بود. جنگنده هاي ايراني براي اين كار با استفاده از راكت هاي ضد زره دانه به دانه تانك ها و زره پوش هاي عراق را شكار مي كردند و حتي گاهي اوقات تا ارتفاع سه تا چهار متر زمين هم پايين مي آمدند. در مقابل عراق هم از هواپيماهاي ميگ-۲۱ و ميگ-۲۳ براي پوشش نيروي زميني خود استفاده مي كرد كه اين پوشش به ناچار منجر به درگيري هوايي بين ايران و عراق مي شد كه مي توان پيروزي هاي ايران در اين زمينه را بيشتر از عراق دانست. مخصوصاً در اوايل جنگ كه آنها در مقابل هواپيماهاي اف-۱۴ ايران توانايي انجام هيچ عملي را نداشتند كه در اواخر جنگ با خريد ميراژ اف-۱ از فرانسه توانستند كمي جنگ هاي هوايي را متعادل كنند. جنگ تحميلي عليه ايران علاوه بر خسارات و تلفات جانبي بسيار، دستاوردهاي ارزنده اي براي نيروي هوايي ايران داشت. نيروي هوايي در اين هشت سال توانست به تكنولوژي ساخت بسياري از قطعات مورد نياز خود دست يابد و در برخي موارد به خودكفايي برسد.
    • توسط onin
      http://www.pinetreeline.org/planes/B-52-10.jpg هواپیمای بمب افکن B-52، بمب افکنی دور برد و در کلاس سنگین وزن است که می تواند گونه های مختلفی از ماموریت ها را به انجام برساند. این هواپیما قادر به پرواز در سرعت های بسیار بالا، البته زیر سرعت صوت و در ارتفاع بالغ بر 50,000 پا پرواز بوده و توانایی حمل بمب های هسته ای یا اتمی و همچنین بمب های معمولی را نیز دارد. http://www.saceliteguard.com/images/B-52 H dropping M-117 750 pound bombs.jpg هواپیمای بی 52 برای مدت بیش از 35 سال تنها بمب افکن دارای سرنشین سنگین وزن ایالات متحده بوده است. این بمب افکن، قادر به پرتاب و شلیک بیشتر سلاح های موجود است و حتی بدین صورت، بیم آن می رود که پس از به روز ساختن سیستم های اویانیکی و پیشرانه ها و دیگر قمست های آن، این هواپیما تا سال 2045 نیز در خدمت باشد. البته این بمب افکن آمریکایی را BUFF که مخفف عبارت Big Ugly Fat Fellow و به معنای مرد چاق گنده زشت است، نیز می نامند. اولین مدل هواپیمای بی 52 در سال 1954، اولین پرواز خود را انجام داده و مدل B آن نیز در سال 1955 وارد خدمت گشت. به طور کلی 744 بمب افکن بی 52 ساخته شده و آخرین گونه آن نیز که مدل H نامیده می شود، در سال 1962 تحویل شد. این بمب افکن استراتژیکی، دارای بردی برابر با 14,162 کیلومتر است که از این رو، هواپیمایی میان قاره ای یا کانتیننتال گفته می شود. البته این برد، در حالت بدون سوخت گیری هوا به هوا اندازه گیری شده است، و در غیر این صورت، برد این هواپیما، با سوخت گیری هوا به هوا می تواند نا محدود باشد. در این هواپیما، از مدل جی به بعد تغییراتی در شکل بدنه مانند کوتاه تر شدن سکان عمودی یا همان پایدار کننده عمودی آن داده شد. http://www.militarypictures.info/d/294-3/B-52.jpg این بمب افکن سنگین ساخت شرکت بوئینگ بوده و از هشت موتور توربوفن پرات اند ویتنی TF-33 هر یک با قدرت کشش بیش از 7000 کیلوگرم بهره می برد. بالاترین سرعتی که این هواپیما قادر به دستیابی به آن است، حدود 0/8 ماخ بوده که معادل 650 مایل بر ساعت نیز می باشد. هدایت این هواپیمای بمب افکن بر عهده 5 خدمه بوده که سیستم صندلی خدمه ها، از توانایی اجکت یا پرتاب کردن در مواقع خطر نیز برخودار است. لازم به ذکر است که قیمت تمام شده این هواپیمای غول پیکر، حدود هفتاد و چهار میلیون دلار می باشد.
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.