SAEID

نيروی دريايی ایران در دوران ساسانيان

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

[align=center]نيروی دريايی ایران در دوران ساسانيان

تصویر[/align]

نیروی دریایی از آغاز دوران ساسانی، زمان اردشیر یکم، و از هنگام بازپس‌گیری ساحل جنوبی خلیج فارس، تاثیر خود را نشان داد. تسلط و چیرگی بر دریای پارس، از دیدگاه اقتصادی، پاک‌سازی از دزدان دریایی، جلوگیری از دست‌اندازی و هجوم متجاوزان رومی و از همه مهمتر، مهار تازیان که رفته‌رفته در سواحل جنوبی آن مستقر می‌شدند، یک نیاز نظامی شمرده می‌شد.

بنا بر گزارش تبری، هر کشتی ایران توانایی حمل یکصد مرد را داشته و در زمان خسرو انوشیروان دادگر، هشت فروند از این کشتی‌ها را، تحت فرمان سردار ایرانی، وهرز دیلمی، به یمن فرستادند. در دوران ساسانی فرمانده ناوگان را ناوبد می‌نامیدند. سرفرماندهی نیروی دریایی ایران در بندر سیراف قرار داشت. فرمانده کل نیروی دریایی ایران را ناوبدسالار نامیده می‌شد. همچنین در این بندر و هرمز نوعی دانشکده افسری به نام ناوارتشتارستان به آموزش و پرورش افسران نیروی دریایی ایران می‌پرداخت. دریانوردان دلاور ایرانی، هرگونه تحرکی را در تحت نظر و مراقبت داشتند و خطوط کشتی‌رانی از چین تا زنگبار را، راه دریایی ابریشم، راه دریایی ادویه و راه دریایی بخور مراقبت می‌نمودند. شاید در کل تاریخ، هیچگاه این دریا تا این حد پارسی نبوده است. همچنین وظیفه ساخت و نگهداری و بازسازی فانوس‌های دریایی، خشاب، بر عهده این نیرو بوده است.

در جامعه طبقاتی دوران ساسانی، لشکریان، ( = ارتشتاران)، دومین طبقه جامعه بودند و وظیفه آن‌ها حفظ امنیت ایران و ایرانیان بوده است. در آغاز فرمانده کل ارتش را آران‌سپهبد (= ایران‌سپهبد)، می‌نامیدند. سپس در زمان پادشاهی قباد و فرزندش خسرو انوشیروان دادگر، این مقام از میان رفت و چهار سپهبد به فرماندهی چهار ناحیه کشور، کوست، برگزیده شدند. این چهار ناحیه عبارت بودند از پارس به مرکزیت تیسفون، خراسان (= پارت) به مرکزیت مرو، آذربایجان (= ماد) و نیمروز به مرکزیت اصفهان. ناوبدسالار ایران تحت فرمان سپهبد نیمروز قرار داشت. نگهبانان دریای مازندران تحت فرمان سپهبد آذربایجان قرار داشت.

این چهار سپهبد تحت فرماندهی یک سپهسالار کل به نام ارتشتاران‌سالار، که بالاترین درجه نظامی در ارتش ساسانی بود قرار داشتند. ارتش از عضویت و حمایت شاهان محلی (شهرداران)، شاهزادگان، بزرگان و از همه مهمتر خرده مالکان ( = آزادان) برخوردار بود. به گفته مینوی‌خرد، وظیفه جنگجویان و ارتشیان که در مراسمی هر سال نوروز به آن سوگند وفاداری تا پای جان می‌خوردند، حفاظت از کشور و مردم آن بود، اینکه به مردم ستم و آزار نرسانند و پیمان‌شکن نباشند.

ارتش به دو واحد اصلی سواره نظام، اسواران، و پیادگان تقسیم می‌شد. افسران این ارتش‌ها می‌باید آموزش نظامی می‌دیدند و فنون و علوم جنگی را می‌آموختند. در کتاب دینکرد چنین آمده که هم کتاب‌های درسی نظامی و هم نوعی دانشکده افسری به نام ارتشتارستان برای تربیت افسران وجود داشته است. واحد نخبگان ارتش هنگ جاویدان ( = گارد جاویدان) نام داشت و فرمانده آن هنگ،
پشتیبان‌سالار نامیده می‌شد.

در کنار این ارتش، سازمان لجستیک عظیمی وجود داشت تا به امور خوراک، زخمیان، چادر زدن و ... بپردازد.

آتشکده ویژه ارتشیان، آذرگشنسب، در جنوب شرقی دریاچه ارومیه، در شیز نزدیکی گنزک، تخت سلیمان کنونی، قرار داشت و شاه و ارتشیان برای نیایش به
آنجا می‌رفتند.

سلسله مراتب فرماندهی ارتش و نیروی دریایی در نیمه دوم دوران ساسانی.

مراجع و ماخذ:
1. شاهنشاهی ساسانی، تورج دریایی
2. سندی از آیین ناوبری در عصر ساسانی، مهرداد بهار
3. مینوی‌خرد
4. دینکرد
5. تاریخ تبری
6. سیرت، ابن‌هشام
7. تجارب الامم، ابن‌مسکویه

----------------------------------------
مطلب فوق را یکی از دوستان (مهندس جعفر سپهری) به سایت ارسال کرده اند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بزرگ ترين لشگركشي دريايي هم مربوط به ايرانيان است اگه اشتباه نكنم و تحريف تاريخ نباشه با هشتصد هزار نيرو

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
تحریف تاریخ که مسلم هست! اگر نوشته های هرودت صحت داشته و ایران با 600 کشتی به یونان لشگرکشی کرده باشد باشد با توجه به این نکته که کشتیهای جنگی باستان به زحمت ظرفیت 50 مرد جنگی داشتند در خوشبینانه ترین حالت اگر ظرفیت هر کشتی را 100 نفر فرض کنیم کل نیروی ایران میشود 60 هزار نفر نه یک میلیون نفر که یونانیها ادعا میکنند ایران با یک میلیون نفر در نبرد ترموپیل شکست خورد! گفتم ترموپیل یه نکته دیگه هم بگم که یونانیها 300 گروه بودند نه نفر که هر گروه در حدود 100 نفر میشد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

گفتم ترموپیل یه نکته دیگه هم بگم که یونانیها 300 گروه بودند نه نفر که هر گروه در حدود 100 نفر میشد.

به نکته جالبی اشاره کردید. در واقع اون 300 اسپارتان بود که معادل یه چیزی مثل گروهبان می شد و زیر دست هر اسپارتان تعدادی سرباز خدمت می کرد و در واقه نیروهای یونانی بسیار بیشتر از رقم اعلام شده بودند!!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بله نیروهای یونانی هزاران نفر بودند که در بهترین شرایط ما دو برابر آنها نیرو داشتیم یعنی 60 هزار ایرانی در برابر 30 هزار یونانی.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
یادش بخیر اون موقع ها پرشیا چه ابهتی داشت اسم پرژن که میومد همه خودشون رو خیس میکردن :lol:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بر خلاف تصور شما و اغلب مردم ايران زماني كه ايراني ها به تنگه ترموپيل حمله كردندمقابل انها سربازان تس پي (بر وزن نسبي) نه اسپارتي ها. هزار سرباز تس پي كه يكي از كشور هاي يوناني بود مدخل تنگه را اشغال كرده بودند انها جزو سربازان هوپ ليت به شمار مي امدند يعني سربازاني كه بين سربازان يوناني بهترين ساز و برگ جنگي را داشتند ريش و سيبيل همه تراشيده بود و چون در معرض اشعه تند افتاب قرار نگرفته بودند و راه پيمايي طولاني نكرده بودند صورتشان از سفيدي مي در خشيد و مثل اين بود كه سربازان ايراني با عده اي پسر بچه مشغول پيكار هستند . وضع ظاهر انسانهاي كشور هاي يوناني نشين در زمان حمله خشايار شا به اين ترتيب بوده كه در انسانهاي قد كوتاه بودند ولي به خواطر اين كه حدود 300 سال بود تا ان زمان مردم يونان ورزش مي كردند (نوعي مراسم مذهبي) انسانهاي ورزيده اي بودند و در ميدان جنگ بسيار دير خسته مي شدند روش جنگي يوناني ها كه بعدها رومي ها ايراني ها و مسلمانان و اعراب هم در مقاطعي از تاريخ از ان استفاده كردند اين بوده كه تشكيل فلانژ ميدادند و اعتقاد داشتند فلانژ هديه خدايان به يونانيان است در زمان حمله خشايار شاه فلانژ دسته هاي حدود 300 نفري از سربازان يوناني بوده (اسكندر بعدها به 1500 نفر افزايش ميدهد تعداد سربازان فلانژ را) كه به اشكال مختلف و معمولا به شكل مربع با صفوف بسيار منظم تشكيل ميدادند به گونه اي كه صورت هر سرباز در هر يك از اضلاع مربع به سمت بيرون قرار ميگرفته و اگر دقت كرده باشيد با اين اوصاف از بشت به فلانژ نمي شود حمله كرد چون از هر طرف به فلانژ نزديك شويد با صورت سرباز مواجه ميشويد مزيت ديگر فلانژ اين بود كه هر سرباز يوناني فقط با يك دشمن مي تواند در كير باشد و برعكس كه اين مساله در زماني كه در اقليت قرار دارند بسيار ثاير گزار است .سربازان فلانژ جزو سربازان ورزيده و بسيار اماده بودند كه داراي سپري مفرقي بزرگ و ساق بند ساعدبند و كلاه خود فلزي بودند و همچنين ضره مفرقي بودند كه اين مساله اسيب رساندن به انها را مشكل ميكرد . بهترين راه مقابله با فلانژ در اون زمان استفاده از ارابه جنگي (ارابهاي جنگي در اون زمان سلاح مخصوص ايرانياي بوده ) و سواره نظام بوده ارابه هاي جنگي و سواره نظام از ابداعات ايرانيان بوده كار سواره نظام مشخصه ولي يه كم در باره ارابه توضيح مي دم اين ارابه ها رو حدود چهار اسب مي كشيدند (بعضي مواقع بيشتر) دو نفر سرنشين داشتند كه يكي افسار در دست داشته و ديگري زماني كه يك اسب صدمه مي ديد بر پشت اسب مي پريد و اون اسب رو از ارابه جدا ميكرد و در زماني كه اسبي اسيب نديده بود توسط تير و كمان به دشمن تير پرتاب ميكرده قسمت مرگ بار ارابه جنگي داسهاي اهني بلند نسب شده در جلوي ارابه بوده كه با توجه به سرعت اسب و برتري مقاومت اهن در مقابل مفرق سربازان يوناني چاره اي جز مرگ و قطع عضو در مقابل ارابه نداشتند اگر هم توسط داس ارابه مورد لطف قرار نمي گرفتند پس از برخورد با اسب و رفتن زير دست و پاي اسب ديگه بلند نمي شدند در ضمن ارابه ها به صورت دست جمعي حركت مي كردند و اسبها ضره پوش بودند (اين هم براي اطلاعات عمومي بگم علت اين كه از اسب استفاده گسترده اي در ايران ميشده و عكس ساير ملل اسب حيوان بومي ايران بوده و از ايران به ساير نقاط دنيا رفته و همچنين ايرانيان اولين ملتي بودند كه اسب را رام كردند) اينها رو گفتم كه علت انتخاب ترموپيل توسط يونانيان براي جنگ با ايران مشخص بشه يونانيان نمي خواستند ارتش ايران از اسب و ارابه در مقابل انها استفاده كنند براي در ك بهتر جنگ ترموپيل بايد وضعيت سياسي يونان (هلا) با خبر باشيد يونان بهتر بگيم اسم يك منطقه بوده نه كشور كشورهاي يونان در حالت عادي تماما با هم در حال جنگ بودند و فقط در زمان حمله ايران با هم متحد ميشدند خشايار شاه براي جنگ با كشور اتن وارد يونان شد و قبل از حمله به يونان يك سازمان اطلاعاتي و جاسوسي عظيم به وجود اورد (دقيق نمي دونم ولي فكر كنم اولين سازمان جاسوسي بوده) وظيفه اين سازمان جمع اوري اطلاعات از سازو برگ نظامي در يونان و وضعيت سياسي در يونان و همچنين جنگ رواني و جلو گيري از اتحاد كشور هاي يوناني (يوناني ها قبل از اين جنگ زمان حمله ايران كشوري كه توسط ايران به ان اعلام جنگ داده شده بود مثل اعراب با شعار در خطر قرار گرفتن دين و نژاد يوناني ها ديگر كشور هاي يونان رو متحد مي كردند ) بايد توجه داشته با شيد تنها اشترك كشور هاي يوناني با هم دين مشترك ونژاد انها بوده است اين سازمان جاسوسي قبل از جنگ افراد خود رو به نقاط مختلف يونان فرستاد و اين شايعه رو پخش كردند كه خشايار شاه فقط براي جنگ با اتني ها به يونان ميايد و با بقيه كشور ها كاري ندارد اين حركت موثر واقع شد و هنگام حمله ايران اكثر كشور هاي يوناني با ايران از در مصالحه در امدند (حتي اسپارت) زمان حمله همانطور كه قبلا شايعه شده بود ايراني ها نه به مال هيچ كشوري تجاوز كردند نه از انها كسي را كشتند و نه به خدايان انها بي احترامي كردند و خشايار شا تمام احتياجات ارتش خود را با پول از كشور هاي يوناني خريد و به راه خود ادامه داد اتني ها تنها توانستند يك كشور را با خود متحد كنند و ان تس پي بود سربازان تس پي در دهانه تنگه ترموپيل منتظر ارتش ايران بودند لپونيداس و اسپارتي ها در وسط تنگه (مجلس شيوخ اسپارت با جنگ با ايران مخالف بود و لپونيداس با توجه به چيزي كه ما امروز به ان قانون اساسي ميگيم با گارد سلطنتيه خودش وارد چنگ با ايران شد نه كشور اسپارت)و در انتهاي تنگه سربازان اتني قرار داشتند توجه داشته باشيد كل جنگ ترموپيل 3 روز طول كشيد نه جنگ با اسپارت ها به تنهايي و بر خلاف گفته هرودوت خشايار شا از وجود راه فرعي در تنگه با خبر بوده مكان ورودي راه فرعي در تنگه در پشت سربازان اسپارت قرار داشته و به بيرون تنگه منتهي مي شده نه به پشت اسپارتها براي اثبات اين حرفها بايد پاشين برين تنگه ترموپيل و ببينيد تا متوجه دروغ هرودوت بشيم اگه علاقه داشته باشيد من مي تونم ساعت به ساعت جنگ رو براتون بگم

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
حرفهاي يونانيها در مورد ترموپيل كاملا دروغ بوده و درست ترين حرفهاي انها حرفهاي هرودوت هست كه او كاملا دروغ پرداز و انسان كثيفي بوده.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
در واقع اصلا جنگی در تنگه ترموپیل رخ نداده! و سپاه ایران با چند هزار نفر یک عملیات فریب انجام دادند تا با گشودن دروازه های شهر توسط عوامل نفوذی بلافاصله نیروی اصلی ایران به داخل شهر هجوم برند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اشتباه نكنيددر ترموپيل جنگ اتفاق افتاده دليلش هم بدست امدن كلاهخود وديگر وسايل نظامي يونانيان در محل تنگه از زير خاك است (چون ايرانيان از اهن در ساخت ابزار جنگ استفاده مي كردند بعد از گزشت سالها به دليل اكسيد شدن اهن از ابزار ايرانيان چيزي بدست نيامده) و همينطور كتيبه خشايار شا درون تنگه كه هنوز هم هست و.... ولي به صورتي كه يونانيان گفتند نبوده. روز اول جنگ : سربازان تس پي توانسته بودند چهار پايگاه براي نصب منجنيق بوجود بياورند ايرانيان هم منجنيق داشتند و به سوي يونانيان سنگ پرت مي كردند ولي نمي تونستند منجنيق هاي يونانيان را از كار بيندازند هر سنگ كه به يكي از سربازان برخورد مي كرد آن سرباز بر زمين ميافتاد و ديگر نمي تونست بلند شود تيگرانس فرمانده سپاه ماد گفت چون معلوم است سنگها در يك جا سقوط مي كنند سربازان محل سقوط سنگ را خالي كنند و كسي در انجا نباشد و بعد از ان كسي از سربازان ايران از منجنيق اسيب نديد و يونانيان نمي توانستند برد منجنيق هاي خود را كوتاه كنند چون بيم آن ميرفت كه بر سر سربازان خود فرود بيايند سربازان ايراني انسان هاي قد بلند بودند (به علت توجه شديد به انتخاب نژاد ) و زماني كه يك ايراني در كنارشتر راه ميرفت سرش با كوهان شتر هم سطح مي شده ولي يونانيان قد هاي كوتاه و بدنهاي ورزيده(به علت ورزش زياد) داشتند مدخل تنگه ترموپيل به طوري كه ژنرال گوردن انگليسي در كتاب خود به عنوان دوبار عبور از انوپاءيان نوشت هشت يارد عرض داشته و لزا انقدر وسيع بود كه بتوان در انجا بجنگند . هنوز ساعتي از جنگ نگذشته بود كه معلوم شد ورزش در پروريدن يونانيان چه اندازه اثر داشته (البته ايرانيان هم ورزش مي كردند ولي نه به اندازه يونانيان) چون يوننيان از شمشير زدن خسته نمي شدند ولي ايرانيان بعد از مدتي شمشير را فرود مي اوردند و به عقب مي رفتند تا اين كه دست از خستگي بيرون بيايد و سرباز ديگري جاي وي را مي گرفت اين موضوع براي ايرانيان مشكل ساز نشد چون هميشه سرباز اماده در پشت براي جاي گزيني اماده بود . هرودوت مي نوسد وقتي خشايار شاه فهميد سربازان او نمي تونند مقاومت يونانيان را در هم بشكنند سوار بر اسب سفيدي شد و تاجي مرصع (به قول هرودوت) بر سر داشت و چتري از پارچه زر بفت بر سرش كسترده بودند تا افتاب او را ناراحت نكند و يك گرز كه علامت سلطنت است در دست داشت و... اما حقيقت اين است خشايار شاه در ميدان جنگ تاج بر سر نمي نهاد و افتاب پاييز هم انقدر تند نبودكه چتري بر سرش بگسترنند . پروفسور بارن مي گويد خشايار شا در روز اول به مدخل تنگه نزديك نشد و فقط به دريافت گزارش ها اكتفا كرد تنها دستوري كه داد اين بود كه از يونانيان اسير بگيرند تا از نيرويي كه در بيرون تنگه دارند مطلع شوند خشايار شاه از روي اطلاعاتي كه گروه اكتشاف به او دادند (همين گروه راه فرعي تنگه را كشف كردند ) مي توانست تعداد تخميني نيرو درون تنگه با خبر باشد ولي از بيرون تنگه بي اطلاع بود . يونانيان به شدت پايداري مي كردند و وقتي يك سرباز هوپ ليت در جلو روي زمين مي افاتاد يك سرباز ديگر جاي اورا ميگرفت ان سرباز را به بيرون تنگه منتقل مي كردند ايرانيان هم كشتگان خود را از مدخل تنگه خارج مينمودند تا جا براي پيكار باشد . روز پاييزي كوتاه بود و زود به اتمام رسيد بدون اينكه سربازان ماد تونسته باشند وارد تنگه شوند . خشايار شاه فهميد آن سربازاني كه در مدخل تنگه با آنها مي جنگيد از سربازان برجسته يونان بودند تيگرانس را احضار كرد و گفت امروز روز ازمايش جنگ بود و ما تا امروز با سربازان تس پي نجنگيده بوديم و من تو را ملامت نمي كنم كه چرا نتوانستي تنگه را اشغال كني ولي اگر فردا نتواني تمام يا قسمتي از تنگه را اشغال كني با اينكه از دودمان هخامنشي هستي من تو را از فرماندهي سپاه ماد معزول خواهم كرد . تيگرانس گفت علت اينكه ما امروز نتوانستيم تنگه را اشغال كنيم اين بود كه سربازان پخته در مقابل داشتيم و ديگر اينكه من نخواستم در روز اول جنگ عده زيادي از سربازان شاه را قرباني كنم . خشايار شا گفت ما نمي تونيم در اينجا توقف كنيم اگر توقف كنيم دچار برودت زمستان خواهيم شد و ما فقط يك مانع اصلي در راه خود داريم و آن اين تنگه است و اگر از اين تنگه عبور كنيم ديگر راه ما تا آتن باز است بنا بر اين فردا بدون توجه به تلفات حمله كن و اگر مي بيني با سلاح عادي نمي تواني بر انها غلبه كني كمند اندازان و فلاخن اندازان را به جلو بفرست و در هر صورت فردا بايد لااقل نيمي از اين تنگه را اشغال كني (دهانه راه فرعي تنگه در اوسط تنگه قرار داشت و به گفته پروفسور بارن خشايار شا از اين موضوع با اطلاع بوده روز دوم : پس از اينكه هوا روشن شد سربازان ايراني براي جنگ اماده شدند دو نفر از پسران داريوش اول (برادران خشايار شا) خود را به تيگرانس رسانيدند و گفتند ما ميخواهيم امروز در جنگ شركت كنيم آ» دو پسر موسوم بودند به ((آريابيژن)) و ((ارشامنس)) ادامه دارد .....

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
در ترموپیل جنگی رخ نداد و فقط یک عملیات فریب از جانب ایران انجام گرفت که با یک درگیری سطحی موفق به گمراهی دشمن و حمله از سویی دیگر شدیم. یکی از کارشناسان نظامی از تنگه ترموپیل دیدن کرده بود و طبق نظر وی در این تنگه حتی یک تیپ نظامی ( 5 الی 8 هزار نفر) قادر به تمرین جنگی نیست چه رسد به نبردی بین دهها و به قول هرودت چاخان یک میلیون نفر!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
در ترموپيل جنگ بوده تا تعريفتون از جنگ چي باشه منطقه ترموپيل يك منطقه كوهستاني است كه روي نقشه جغرافيا از شرق به غرب 9 ميل عرض دارد ولي منطقه جنگ ايران با يونانيان در دهانه ترموپيل 3 ميل عرض داشته (4800متر) طرف شرق اين منطقه دريا يعني خليج ماليان بوده كه هنوز هم هست و در ساحل ان خليج از آب دريا نمك مي گيرند در طرف چپ اين منطقه كوههايي بوده به ارتفاع 200 تا 600 مترو در جنوب غربي اين منطقه درياچه اي وجود داشته كه در بهار پر از اب ميشده و در پايان فصل تابستان خشك مي گرديده جاده ترموپيل به طور مارپيچ از از شمال به جنوب ميرفته كنار يك رود خانه واقع شده بود به اسم ازوپوس كه در فصلي كه خشايار شا به ان رسيد رشته اب باريكي از ان مي گذشت اگر امروز به ترموپيل سفر كنيد از شمال به جنوب زماني كه به قبر سربازان اسپارتي ميرسيد به خوبي دريا را در طرف چپ خود مي بينيد اما در 24 قرن قبل اين چنين نبود ومسافري كه به سمت جنوب ميرفت در بعضي از نقاط دريا را از لاي شكاف كوه هاي كم ارتفاع دريا را مي ديد و كوه بين او و دريا حايل بود و همچنين تلاتم اب در ساحل باعث شد تا خشايار شا نتواند از نيروي دريايي كه به موازات انها حركت ميكرد براي انتقال نيرو كمك بگيرد و مجبور شد به علت كمي وقت از ترموپيل عبور كند به علت فرسايش خاك كوههاي خاكي در اون منطقه از بين رفتند ومسطح شدند و بيننده به اشتباه ميافتد كه زمان جنگ ترموپيل زمين در ان نقاط همان طور بوده كه اشتباه است در سال 1941 ميلادي كه رتش المان به يونان حمله كرد يك گردان از نيروي انگلستان در قسمتي از راه ترموپيل معرف به دروازه وسطي كه كوههايش باقي است بر اثر بمب باران هواپيماهاي اشتوكاي المان نابود شد چون راه فرار نداشت اين دروازه وسطي احتمالا غريب به يقينهمان محل جنگ ايران با سربازان تس پي بوده است اگر همين امروز يك گروهان با اسلحه خود كار اين منطقه را اشغال كنند شايد بتوانند جلوي يك ارتش را بگيرند منطقه جنگ به قدري داراي عرض كم بوده درون سد جوجه تيغي كه از ابتكارات ايرانيان در اين جنگ بود بيشتر از 5 نفر در كنارهم قرار نمي گرفت اين كمك ميكند مقاومت چندين هزار يوناني (در تموپيل به قول يونانيان حدود 6000 سرباز يوناني وجود داشته) را در مقابل ارتش 80 هزار نفري خشايار كه سربازان دريايي رو بايد از اين تعداد كم كنيم توانستند چند روز مقاومت كنند ولي در انتحا شكست مي خورند را بهتر درك كنيد

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
روز دوم جنگ : گفتم كه آريا بيژن و ارشامنس خود را به تيگرانس رسانيدند و گفتند ما مي خواهيم در جنگ شركت كنيم تيگرانس تصور كرد آنها با سپاه هيان خود وارد جنگ مي شوند ولي آنها وي را از اشتباه در آوردند و گفتند ما تنها و بدون سرباز وارد جنگ مي شويم و از پادشاه اجازه گرفتيم كه جزو سربازان تو در جنگ شركت كنيم . تيگرياس گفت شما پسران داريوش و برادران خشايار شا هستيد و من لياقت ندارم بر شما فرماندهي كنم آريا بيژن گفت تو سردار دليري هستي و اگر ما تحت فرماندهي تو بجنگيم براي ما توليد سر شكستگي نمي كند . تيگرانس پرسيد آيا پادشاه اطلاع دارد كه شما قصد داريد بدون سپاهيان و به تنهايي در جنگ شركت كنيد؟ آريا بيژن گفت امروز بعد از اين كه پادشاه از خواب بيدار شد نزد برادرمان رفتيم تا از او اجازه بگيريم تا به تنهايي در جنگ شركت كنيم . خشايار شا گفت آيا شما كه شاه زاده هستيد مي خواهيد بدون سپاه ابوابجمع مثل يك سرباز عادي در جنگ شركت كنيد؟ برادرم آرشامنس گفت اي پاشاه ما كه از برجسته ترين افراد ايراني هستيم بايد براي افتخار ايران در جنگ شركت كنيم و فداكاري در جنگ بايد بر عهده كساني باشد كه از تمام اتباع تو برجسته تر هستند نه اينكه پير مردان عجزه در جنگ شركت نمايند. پادشاه نظريه ما را پسنديد و گفت قبل از اين كه به جنگ برويد جانشين خود را در راس سپاه ابوابجمع خود تايين كنيد . تيگرانس اگر من شما را در صف اول جا بدهم و آسيبي به شما برسد به پادشاه چه بگويم آرشامنس گفت خود پادشاه اجازه داد در جنگ شرگت كنيم بر تو ايراد نمي گيرد. آVيا بيژن و آرشامنس مثل تمام شاه زادگان هخامنشي بلند قامت بودند بدون اينكه ارتفاع قامت انها خيلي زياد باشد و در آن بامداد لباس جنگ شاه زادگان را در بر داشتند . كاسك آنها زرين مينمود ولي از طلا نبود براي اينكه كاسك طلايي انقدر سنگين ميشد كه نمي توانستند انرا بر سر گذارند و كاسك دو برادر روپوش داشت يعني داراي قسمتي بود كه مي توانستند انر جلو بكشند تا اينكه روي صورت را به پوشاند خفتان آنها رويين بود و آنرا با فلز روي مي ساختند و چون روي فلزي است نرم مس را با ان مخلوط مي كردند تا اينكه محكم تر شود فلز روي را به مناسبت سبكي براي ساختن خفتان انتخاب مي كردند اما بازو بند و ساعد بند را از فلزي سبك تر انتخاب مي كردند خفتان آنها تيره رنگ مي نمود اما قسمت هاي ديگر سلاح آنها مثل كاسك آنها زرد بود و مي درخشيد . هر كدام از آن دو يك شمشير و يك تبر در دست داشتند ولي داراي سپر نبودند چون فكر مي كردند بدون سپر را بهتر ميتوانند بجنگند هر دو در بحبوحه جواني بسر مي بردند و تازه ريش وسبيل آنها روييده بود از عمر آريا بيژن 22 سال مي گذشت و از عمر آرشامنس 20 سال و مثل تمام شاه زادگان هخامنشي ابرو هاي كماني و چشمان درشت وسياه و مژگان بلند و خميده داشتند . قبل از اينكه جنگ شروع شود تيگرانس خطاب به سربازان خود گفت ديشب پادشاه مرا احضار كرد و گفت امروز بايد تمام يا حداقل نيمي از تنگه را اشغال كنيم و من به پادشاه گفتم ما تا آخرين قطره خون جنگ ميكنيم يا موفق به اشغال تنگه ميشويم يا زنده نخواهيم ماند چون من روي بازگشت ندارم به طوري كه مي بينيد دو تن از برادران پاشاه امده اند تا مانند دو سرباز در كنار ما بجنگند و از من خواسته اند كه آنها را در صف اول جا دهم وقتي شاه زادگان جوان اماده فداركاري باشند معلوم است كه ما نبايد از فدا كردن جان خود مضايقه كنيم . وقتي صحبت تيگرانس تمام شد سرباز ي كه به مناسبت كبر سن به خود اجازه مي داد جواب فرمانده را بدهد گفت كه كسي از فدا كردن جان مضايقه ندارد ولي ميدان جنگ بدون وسعت و كم عرض ا ست و يك طف ان كوه مي باشد و طرف ديگر دره معهذا ما امروز خواهيم كوشيد تا دشمن را از سر راه برداريم و تنگه را اشغال كنيم در شب قبل سربازن تس پي تا صبح اتش افروخته بودند و بيدار بودند تا مبادا ايرانيان شبيخون بزنند به عقب رفتند تا استراحت كنند و جاي آنها را سربازان آتني گرفتند خشايار شاه شب قبل فرمانده اكتشاف را كه قرار بود به كوه برود و همه جا را ببيند انتخاب كرده بود فرمانده اكتشاف علاوه بر وظيفه اصلي وظيفه داشت چهار منجنيق يوناني را كه در اولين روز جنگ خيلي از ايرانيان را اذيت كرده بود از كار بيندازد وي قبل از اينكه بر كوه صعود كند عده اي از سربازان كوه پيماي ارتش را جمع كرد و به آنها جوال داد تا يك سنگ بزگ و اگر هم نيرو مند باشند دو سنگ در ان جاي بدهند اگر از بالاي كوه بر منجنيق ها و متصديان آنها سنگ هاي كوچك ببارند ممكن است موثر واقع نشود ولي اگر سنگ بزگ از قله كوه صقوط كند منجنيق ها را در هم مي شكند و اگر هم در هم نشكند و طور حتم متصديان منجنيق ها را به قتل مي رساند هنوز جنگ شروع نشده بود كه صدايي همچون صداي رعد در داخل تنگه انعكاس پيدا كرد زيرا سربازان دسته اكتشاف سنگ هاي بزرگ را بر منجنيق ها و متصديان انها فرو مي رختند فرياد مخوف از داخل تنگه برخواست هر سنگ كه به يك نفر اصابت مي كرد در يك لحظه او را به هلاكت ميرساند يا طوري اسيب وارد مي كرد كه آن مرد بعد از افتادن ديگر نمي توانست برخيزد فرماند سته اكتشاف توانست قبل از اينكه جنگ شروع شود هر چهار منجنيق را از كار بيندازد زلا وقتي جنگ شروع شد منجنيق ها براي ايرانيان توليد زحمت نكردند. اريا بيژن و آرشامنس در صف اول سربازان ايراني به يونانيان حمله كردند در طرفين آن دو برادر عدهاي ديگر از سربازان ايراني با شمشير حمله نمودند اما دو شاهزاده جوان ترجيح دادند با تبر حمله كنند آنها روز قبل فهميده بودند سربازان يوناني سر سخت هستند و فكر مي كردند براي از پا در اوردن سربازان با استقامت تبر بهتر از شمشير است تبر هر دو برادر از نوع تبر هاي جنگي قديم بود كه سري بزرگ و پهن از آهن داشت . ضربات تبر ان دو برادر براي سربازان اتن خطر ناك بود و اگر ضربت تبر به قسمت كم حفاظت بدن يك سرباز آتني اصابت مي كرد مي افتاد آريا بيژن و آرشامنس با تبر هاي مهيب خود راه را گشودند و جلو رفتند و سربازان ديگر ايراني را در طرفين و پشت خود به جلو بردندقامت بلند دو شاهزاده هخامنشي در پيشرفت انها موثر بود و در تمام جنگ هاي قديم كه سلحشوران با شمشير گرز و تبر مي جنگيدند سربازي كه قد بلد داشت مي توانست بر سرباز قد كوتاه حريف غلبه كند علاوه بر قامت بلد دو شاهزاده لباس جنگي آنها هم در پيشرفت آنها موثر بود زيرا از مفصل هاي ارنج زانو و مچ دست گذشته در بدن انها جايي نبود كه سربازان اتني بتوانند شمشير خود را در آنجا فرو كنند ضربات يونانيان به فلز ميخورد و بي اثر مي شد صورت دو شاه زاده هم به نظر نمي رسيد براي اينكه صورت پوش كاسك خود را روي صورت كشيده بودند تا اينكه صورت و بخصوص چشم اسيب نبيند رفته رفته ان دو سرباز بلند قامت و رويين تن با صورت هاي پوشيده براي يونانيان چيزي مانند دو غول شده بودند چون مي ديدند نمي توانند بر آنها غلبه كنند در طرفين ان دو شاه زاده ساير سربازان ايراني با ضربات شمشير و نيزه يونانيان آتن را مي انداختند و همقطارانشان جاي آنها را مي گرفتند اما آن دو جوان بلند قامت شكست ناپذير به نظر مي رسيدند و همچنان پيش ميرفتند و سربازان ديگر را در طرفين و قفاي خود به سوي جلو مي كشاندند. ادامه دارد...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.