patriot1979

فرازی از تاریخ معاصر: كودتاي 28 مرداد

Recommended Posts

[right][font=tahoma,geneva,sans-serif]يكي از مهمترين فرازهاي حكومت 37 ساله محمد‌رضا پهلوي كه نقش مهمي در تحكيم پايه‌هاي رژيم وي داشت كودتاي 28 مرداد 1332 بود. اين كودتا كه در دوازدهمين سال حكومت پهلوي به وقوع پيوست، سبب تثبيت حاكميت او تا ربع قرن ديگر شد.
قيام مردم در 30 تير 1331 كه با رهبري آيت‌الله كاشاني صورت گرفت،‌ زمينه‌هاي لازم براي نخست‌وزيري دكتر محمد مصدق را فراهم ساخت. اين دومين دوره حكومت مصدق بود. چرا كه وي قبل از قيام 30 تير نيز از ارديبهشت 1330 تا 25 تيرماه 1331، عهده‌دار كابينه بود. گرچه وي در ‌آن 15 ماه توانسته بود حقانيت ايران را در مجامع بين‌المللي در خصوص ملي شدن صنعت نفت اثبات نمايد،‌ اما در همان مقطع با توطئه‌هاي بزرگي از جانب دولتهائي كه دستشان از منابع نفتي و سرمايه‌هاي مردم ايران كوتاه شده بود مواجه گرديد و دولتش در 25 تير 1331 زماني كه شاه درخواست او را براي واگذاري وزارت جنگ به كابينه وي رد كرد، سقوط نمود.
اما دور دوم فعاليت دولت مصدق در شرائطي آغاز شد كه وي قيام 30 تير به رهبري آيت‌الله كاشاني و تأثير رهبري روحانيت بر نهضت اسلامي و ملي مردم را به عينه مشاهده كرده بود. هر چند كه نتوانست يا نخواست كه از اين نقطه قوت در جهت تحكيم اقتدار دولت براي فائق آمدن بر توطئه‌ها استفاده كند. او در دوره يكساله كابينه دوم خود تلاش فراواني كرد تا به بهانه ضرورت آزادي عمل در اعمال اصلاحات در كشور، اختيارات خود را در برابر مجلس شوراي ملي كه مركز قانونگذاري و قدرت كشور بود، افزايش دهد، از نفوذ روحانيت بر دولت بكاهد و حتي‌المقدور از آيت‌الله كاشاني فاصله بگيرد. وي در اين راه به هشدارهاي گاه و بيگاه آيت‌الله كاشاني نيز كه او را از ايجاد شكاف و اختلاف در جامعه برحذر مي‌داشت بي‌اعتنائي كرد و مسلماً نقش اطرافيان و خط‌دهي‌هاي «سيا» و «اينتليجنت سرويس» را نمي‌توان در اين جدائي‌ها ناديده گرفت.
فاصله ايجاد شده ميان رهبران مذهبي و ملي كشور، سبب شد تبليغات هواداران دو طرف عليه يكديگر بالا بگيرد و بعضي مطبوعات وابسته به دولت جنگ رواني گسترده‌اي را عليه آيت‌الله كاشاني و روحانيت به راه بيندازند، جنگي كه تعمداً بيگانگان در آن مي‌‌دميدند.
فاصله زماني قيام 30 تير 1331 تا 28 مرداد 1332 در حقيقت مقطع شكل‌گيري و تعميق اختلافات مصدق با روحانيت و طبعاً زمان فراهم آمدن مقدمات كودتا بود. در اين مدت آمريكائي‌ها فعالانه وارد عمل شدند و پس از آنكه مطمئن شدند نمي‌توانند از راههاي سياسي، نفت از دست رفته ايران را بار ديگر به چنگ آورند، تصميم به كودتا گرفتند. انگليسي‌ها نيز با امريكائي‌ها معامله كردند و قسمتي از منافع خود را به آنها واگذار نمودند. سازمان جاسوسي آمريكا ابتكار عمل را براي انجام كودتا و ساقط كردن حكومت مصدق به دست گرفت. تشديد اختلاف ميان رهبران ملي و مذهبي كشور و نقش حزب توده به عنوان سخنگو و مجري سياست مسكو، زمينه‌ساز شكل‌گيري كودتا بود.
ابتدا در 25 مرداد كودتائي صورت گرفت كه ناكام ماند و شاه به خارج از كشور فرار كرد. با اين رويداد مصدق و اطرافيانش تصور كردند خطر برطرف شده است. به همين دليل حتي به هشدارها و تذكرات بعدي شخصيتهاي سياسي بيطرف و مستقل نيز اعتنائي نكردند. در چنين شرائطي يك روز قبل از وقوع كودتا يعني در 27 مرداد 1332 آيت‌الله كاشاني در صريح‌ترين هشدار خود،‌مصدق را از قطعي بودن كودتا باخبر كرد و حتي از فضل‌الله زاهدي به عنوان عامل كودتا ياد كرد. وي به خاطر بيم از به خطر افتادن استقلال مملكت در اوج فاصله گرفتن مصدق از روحانيت در نامه خود خطاب به وي چنين نوشت:
«حضرت نخست‌وزير معظم، جناب ‌آقاي دكتر مصدق دام اقباله.
عرض مي‌شود، گرچه امكاناتي براي عرايضم نمانده، ولي صلاح دين و ملت براي اين خادم اسلام بالاتر از احساسات شخصي است و علي‌رغم غرض‌ورزيها و بوق و كرناي تبليغات شما، خودتان بهتر از هر كس مي‌دانيد كه هم و غم، در نگهداري دولت جنابعالي است، كه خودتان به بقاي آن مايل نيستيد. از تجربيات روي كار آمدن قوام و لجبازيهاي اخير، بر من مسلم است كه مي‌‌خواهيد مانند سي‌ام تير كذايي، يك‌بار ديگر ملت را تنها گذاشته و قهرمانانه برويد. حرف اينجانب را در خصوص اصرارم در عدم اجراي رفراندم نشنيديد و مرا لكة حيض كرديد. خانه‌ام را سنگباران و ياران و فرزندانم را زنداني فرموديد و مجلس را كه ترس داشتيد شما را ببرد، بستيد و حالا نه مجلسي هست و نه تكيه‌گاهي براي اين ملت گذاشته‌ايد. زاهدي را كه من با زحمت در مجلس تحت‌نظر و كنترل نگاه داشته بودم با لطايف‌الحيل خارج كرديد و حالا همان‌طور كه واضح بوده درصدد باصطلاح كودتاست.
اگر نقشه‌ي شما نيست، كه مانند سي‌ام تير عقب‌نشيني كنيد و به ظاهر قهرمان بمانيد و اگر حدس و نظر من صحيح نيست كه همان طور كه در ‌آخرين ملاقاتم در دزاشيب به شما گفتم و به هندرسون هم گوشزد كردم كه امريكا ما را در گرفتن نفت از انگليسي‌ها كمك كرد و حالا به صورت ملي و دنياپسندي مي‌‌خواهد به دست جنابعالي اين ثروت ما را به چنگ آورد و اگر واقعاً با ديپلماسي نمي‌خواهيد كنار برويد، اين نامه‌ي من سندي در تاريخ ملت ايران خواهد بود كه من، شما را با وجود همه‌ي بدي‌هاي خصوصيتان نسبت به خودم، از وقوع حتمي يك كودتا وسيله‌ي زاهدي،‌كه مطابق با نقشه‌ي خود شماست، آگاه كردم كه فردا جاي هيچ‌گونه عذر موجهي نباشد. اگر براستي در اين فكر اشتباه مي‌كنم، با اظهار تمايل شما، سيد‌مصطفي و ناصرخان قشقايي را براي مذاكره خدمت شما مي‌فرستم. خدا به همه رحم بفرمايد. ايام به كام باد.
سيد‌ابوالقاسم كاشاني»
اما مصدق در پاسخ به اين نامه، تنها به يك جمله «اينجانب مستظهر به پشتيباني ملت هستم» اكتفا كرد. درنتيجه كودتاي آرام عليه وي و روحانيت و مردم مرحله به مرحله به با سرمايه‌گذاري انگليس و آمريكا و هدايت سازمان «سيا» به اجرا گذارده شد.
طرح كودتا كه به نام رمز «آژاكس» خوانده شد، پس از انتخاب چرچيل به نخست‌وزيري انگليس در مهر 1331 تهيه شد و انتخاب آيزنهاور به رياست جمهوري امريكا در ماه آبان همان سال به پيشبرد اين طرح در ايران كمك شاياني كرد. اين طرح مشترك با كمك عواملي در داخل ايران از جمله برادران رشيديان، ذوالفقاري‌ها و ديگر جريان‌هاي وابسته به انگليس و امريكا كه از مرتبطين فعال دربار محمد‌رضا پهلوي بودند به اجرا گذارده شد. تا پيش از انتخابات آمريكا مقامات انگليسي طرح آژاكس را به ياري دو تن از بلندپايگان سازمان «سيا» از جمله كرميت (كيم) روزولت و ‌آلن دالس به پيش برده بودند، ليكن ‌آن را تا آغاز دوران رياست جمهوري آيزنهاور مسكوت گذارده بودند. طرح مزبور، دو هفته پس از آغاز رياست جمهوري آيزنهاور يعني از روز 14 بهمن 1331 كه يك هيأت انگليسي براي اجرائي كردن طرح به ملاقات جان فوستر دالس وزير خارجه آمريكا و برادرش آلن دالس رئيس سازمان «سيا» به واشنگتن رفت لازم‌الاجرا شد.
در خرداد 1332 مصدق در نامه‌اي به آيزنهاور رئيس‌جمهور آمريكا از همراهي آن كشور با سياستهاي خصمانه انگلستان گلايه كرد. غافل از آنكه اين نامه 4 روز پس از تشكيل جلسه‌اي در وزارت خارجه آمريكا براي تهيه مقدمات كودتا و براندازي حكومت مصدق به دست آيزنهاور رسيد. آيزنهاور نيز پاسخ نامه را تعمداً يك ماه به تأخير انداخت تا عمليات آ‌ژاكس، روال برنامه‌ريزي شده خود را طي كند.
كودتا در فرداي صدور نامه هشدارگونه آيت‌الله كاشاني به مصدق به اجرا درآمد. اين كودتا در شرائطي به وقوع پيوست كه از آن همبستگي و حضور توده‌هاي مسلمان در صحنه كه در 30 تير به ظهور رسيده بود، خبري نبود، رهبران و بسياري از اعضاي جنبش فدائيان اسلام نيز كه در راه تحقق ملي شدن صنعت نفت مجاهدتهاي فراواني داشتند، در زندان بودند. به همين دليل حكومت مصدق در عرض چند ساعت سرنگون شد و سرلشكر زاهدي به نخست‌وزيري رسيد. شاه دوباره بازگشت و آمريكائي‌ها چنان بر ايران خيمه زدند كه تا 25 سال ايران مهمترين و مطمئن‌ترين پايگاه سياسي و نظامي آنان درجهان محسوب مي‌شد. منافع نفت كه مدتي قطع شده بود،‌دوباره به جيب كنسرسيوم كمپاني‌هاي نفتي آمريكائي و انگليسي و ساير كشورهاي غربي سرازير شد.
در جريان كودتاي 28 مرداد حزب توده با آنكه شبكه گسترده‌اي از افسران ارتش را با خود داشت، به توصيه رهبران شوروي كمترين عكس‌ العملي در برابر كودتاچيان نشان نداد. پس از كودتا بسياري از اعضاي فعال حزب توده كه دستگير شده بودند اظهار ندامت كردند و آزاد شدند و گروه زيادي از آنان به خدمت رژيم كودتا درآمدند و عده‌اي از افسران توده‌اي نيز اعدام شدند. سران حزب نيز طبق معمول گذشته به خارج از كشور گريختند.
دولت روسيه طلاهائي را كه در نهايت مضيقه و احتياج دولت مصدق، به او برنگردانده بود، پس از كودتا به دولت زاهدي تحويل داد! مصدق دستگير و در يك دادگاه فرمايشي به 3 سال زندان محكوم گرديد.
با پيروزي كودتا، شعله‌هاي مقاومت البته يكباره خاموش نشد و روحانيون و اساتيد دانشگاه و بعضي شخصيتها، تشكلي به نام «نهضت مقاومت ملي» به وجود آوردند. با اين همه عده‌اي از استادان دانشگاه به «مذاكرات نفت» كه در حقيقت سرپوشي سياسي براي بازگرداندن آمريكا و انگليس به سر چاههاي نفت بود، اعتراض كردند و از دانشگاه اخراج شدند. مصاحبه‌ها و اعلاميه‌هاي آيت‌الله كاشاني عليه انتخابات فرمايشي و قرارداد كنسرسيوم نيز مورد بي‌اعتنائي قرار گرفت. در 16 آذر 1332 دانشجويان دانشگاه تهران در اعتراض به سفر نيكسون معاون رئيس‌جمهور آمريكا تظاهراتي كردند كه پليس سه نفر از آنان را به شهادت رساند. آيت‌الله كاشاني چون در داخل توسط دولت كودتا بايكوت شده بود در مخالفت با قرارداد نفت كه دولت زاهدي با كنسرسيوم منعقد ساخت اعلاميه‌اي خطاب به دبيركل سازمان ملل صادر كرد و اعتراض خود را اعلام نمود. اما هيچ‌ يك از اين اقدامات سودي نداشت و آمريكا كه در ايران جانشين انگليس شده بود، ‌تلاش كرد تا روز به روز زنجير اسارت را بر دست و پاي ملت ما مستحكم‌تر سازد.
در حقيقت كودتاي 28 مرداد 1332 فقط عليه دولت مصدق يا شخص نخست‌وزير نبود. بلكه مهمتر از آن، عليه ملتي بودكه در راه كوتاه كردن دست اجانب و بازيابي استقلال سياسي، فرهنگي، اقتصادي، نظامي مجاهدت و مبارزه مي‌كرد و حتي به دنبال همبستگي با مبارزات ملل اسلامي، در آسيا، افريقا، خاورميانه بود.
پيروزي كودتاي 28 مرداد در حقيقت به معناي به بن بست رسيدن جريانات «چپ» و «ملي» در ايران بود. اين بار امريكا با تمام قوا به ميدان آمده بود تا اقتدار و سلطه خود را در ايران كامل كند. از سوي ديگر سياست‌هاي وابسته به شوروي نيز در اين گير ودار نه تنها نتوانست راهي براي خود بگشايد بلكه خود در پيله خويش گرفتار شد. جبهه ملي در يك تعارض ميان «دفاع از سياست و حضور امريكائيان در ايران» يا «نفي سلطه اجانب» در سرگشتگي و سرگرداني ماند.
با شروع اجراي برنامه‌‌هاي امريكائي دو جريان چپ و راست، منفعل و بي‌برنامه بودند. در چنين شرائطي بود كه نهضت اسلامي با مخالفت عليه «لايحه انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي» آغاز شد و روياروي برنامه‌هاي استعمار نو ايستاد. رهبري نهضت را مرجعي بر عهده داشت كه قيام را صرفاً با معيارهاي اسلام آغاز كرد. اين نهضت در برابر تمامي طرحهائي كه دولت كودتا از فرداي 28 مرداد براي اجراي آنها برنامه‌ريزي دراز مدت كرده بود، تا ايران را مستعمره بيگانگان سازد، ايستادگي كرد و توانست در 1357 تمامي زنجيرهاي اسارت و وابستگي را [/font][/right]
[right][font=tahoma,geneva,sans-serif]بگسلد و ملت سربلند ايران اسلامي را بر دولتهاي زائيده اراده انگليس و آمريكا فاتح گرداند.[/font][/right]

[right][font=tahoma, geneva, sans-serif]مأخذ آنلاین:[/font][/right]
[right][url="http://www.ir-psri.com/Show.php?Page=ViewArticle&ArticleID=462&SP=Farsi"]http://www.ir-psri.com/Show.php?Page=ViewArticle&ArticleID=462&SP=Farsi[/url][/right]
[right]وب سایت موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی[/right]
  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اول خوندم فراری از تاریخ اما وقتی خواندم دیدم فرازی از تاریخ است
اما چرا فکر کردم فراری از تاریخ
مطلع هستید که همسر شاه فرح دیبا یک مصاحبه جدیدا داشته که در آن به انکار واقعیاتی مشهود پرداخت که حتی مخالفان ایران نیز به آن اذعان دارند
[b]برای مثال وی گفت در زمان مصدق و کودتا 28 مرداد شاه پشتبان مصدق [/b][b]بود [/b]
یا در جایی دیگر گفته انقلاب ایران کار بیگانگان و آمریکا بود
من متن مصاحبه را کامل نخواندم اما فکر کنم مشخص باشد چرا شاه سقوط کرد ، [b]عدم پذیرش اشتباه، انداختن تقصیر بر دوش دیگران و بیگانه، چشم بستن بر واقعیت و نشنیدن صدای مردم[/b]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خوب این از خصوصیات ما ایرانی ها هست یا سیاه یا سفید یا بقا یا فنا.

آقای دکتر مصدق هم از این خصیصه دور نبود و در حالی که می توانست پیشنهاد 50 50 را قبول کند که تمام مواد قانون ملی کردن صنعت نفت را تائید میکرد جز این مورد که درامد نفت بصورت مساوی بین ایران و انگلیس تقسیم شود ، این پیشنهاد و چهار پیشنهاد بعدی را قبول نکرد و باعث شد آمریکائیها پس از دو پیشنهاد مستقیم و یک پیشنهاد از طریق بانک جهانی ، وقتی دیدند دکتر مصدق اهل مذاکره نیست و جز دو رنگ سیاه یا سفید رنگ دیگری را نمی تواند ببیند به صف حامیان کودتا پیوستند در شرایطی که این چند سال بر سرکار بودن مصدق دولت آمریکا مانع از انجام کودتا توسط عوامل انگلیس شده بود.

به هر روی کودتای 28 مرداد صورت گرفت و به جناب مصدق فهماند که تا یک میزان امکان خرید زمان وجود دارد و باید با سیاست تعاملی با طرف قویتر وارد بحث شد.

موردی که اگر مصدق آن را می پذیرفت با توجه به روند صعودی افزایش قدرت نظامی ، سیاسی و اقتصادی ایران طی سالهای بعد این امکان وجود داشت که بصورت یکجانبه قرارداد لغو گردد و تمام درامد نفتی به ایران اختصاص یابد. مشابه موردی که در عربستان صورت گرفت و پس از چند سال این کشور از پرداخت سهم طرف آمریکایی خودداری کرد.

درباره جناب شاه هم باید بگم که این فرد در سال 32 که در سن جوانی بود تحت تاثیر شدید افرادی چون خواهرش اشرف ، شاپور ریپورتر و ارنست پرون ... بود و این افراد شاه را نسبت به مصدق بدبین کردند. ضمن اینکه یک بدبینی قدیمی نسبت به مصدق در دل شاه بود که ناشی از دو عامل میشد یکی شخصیت سرسخت مصدق و دیگری از ریشه قاجار بودن وی که ضن خیانت را همیشه در ذهن شاه ایجاد میکرد که تا یک زمان با اقدامات مصدق برطرف میشد مانند فرستادن قرآن با دست نوشته مصدق که وفاداری به شاه را قسم میخورد ... اما با تداوم افزایش اختیارات مصدق این ترس که او در پی یک جمهوری رضاخانی دیگر باشد در شاه قوت گرفت و با القای قصد خیانت از طرف افراد نفوذی چون اشرف سرانجام شاه پس از دریافت حمایت دولت انگلیس با کودتا موافقت نمود.

سفر شاه به همراه خانواده به نوشهر در راستای همین طرح بود که امکان به اسارت گرفتن خانواده سلطنتی توسط نیروهای مصدق را از بین ببرد و در ثانی امکان فرار از کشور در صورت شکست کودتا را داشته باشد که با شکست کودتای اول در 25 مرداد تقریبا این دو مورد با موفقیت انجام شد.

اشتباه پایان کار مصدق این بود که در روز 25 مرداد و پس از شکست طرح آمریکایی اقدام به دستگیری افراد مظنون و پاکسازی ادارات و پادگانها و نیروهای کودتا توانستند با یک فرصت سه روزه طرح دوم را که انگلیسی بود اجرا کنند و با موفقیت همراه بود چرا که مصدق انتظار کودتای دوباره را نداشت.

عدم دخالت حزب توده که آن روز بسیاری از نیروهای ارتش در عضویت آن بودند نیز از نکات جالب توجه و سر به مهر تاریخ می باشد که تا به امروز مشخص نیست حزب توده دستور عدم دخالت داشت یا اینکه ناگهانی بودن کودتا و تعلل مقامات کرملین باعث بی فعال بودن حزب توده شد.

اما شاه با سرنگون کردن مصدق فرصت یک سلطنت مشروعه تشریفاتی مانند انگلیس و ژاپن را از خود گرفت و باعث بوجود آمدن انقلاب 57 شد.
  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
برادر سعيد عزيز؛

1- درس نگرفتن از تاريخ، ويژگي بارز ما ايرانيان هست.
همواره فكر مي‌كنيم كه با شعار و لجبازي، مي‌تونيم به حقوق‌مون برسيم.
به همين دليل هم در هر مذاكره‌اي، به جاي مذاكره كردن، به قول آژانس شيشه‌اي «لاس» مي‌زنيم و فقط زمان مي‌كشيم.

همين مي‌شه كه طرف مذاكره هم بعد از چند بار رفت و آمد و پيشنهادهاي مختلف، از اينكه وقتش تلف شده عصباني و از پيشبرد مذاكرات مأيوس مي‌شه و به سراغ گزينه‌هاي ديگري مي‌ره!
اون وقت ما زانوي غم بقل مي‌گيريم كه اي دل غافل! غرب با توطئه، حق ما رو خورد!!

اي كاش [b]مذاكره[/b] رو در طول تاريخ فرا مي‌گرفتيم!

2- ويژگي بارز ديگري كه ما ايرانيا داريم، تو گوشه‌ي رينگ گير انداختن خودمون هست.
همواره با لجبازي‌ها و بي‌سياستي‌هامون، كاري مي كنيم كه دوستان و يا كشورهاي بي‌طرف هم به دشمنان‌مون تبديل بشن.

اي كاش [b]سياست[/b] رو در طول تاريخ فرا مي‌گرفتيم!

3- شاه نسبت به مصدق بدبين بود؛ چرا كه دكتر مصدق اصلاً آدم قابل اعتمادي نبود.
دكتر مصدق با شعار پايبندي به قانون، عملاً ديكتاتوري براه انداخته و با لايحه‌اي كه به تصويب مجلس مجذوب و مرعوب وي رسيده بود، اختيارات قواي مققنه و قضاييه رو بطور كامل در اختيار گرفته بود و مدتي قبل از كودتا، اين اختيارات رو يكسال ديگه هم تمديد كرد.
ولي به اين قدرت بي‌انتها نيز بسنده نكرده و در اقدامي تعجب برانگيز، مجلس رو هم منحل كرد!!
اقدامي كه باعث باز گذاشته شدن دست شاه براي وقايع مرداد 32 شد. در ادامه بهش مي‌رسم.

اي كاش [b]قناعت[/b] رو در طول تاريخ فرا مي‌گرفتيم.

4- با وجود اينكه شاه بسيار از مصدق مي‌ترسيد، ولي عملاً شاه جوان قدرتي نداشت.
حتي زماني كه شاه اندك مانورهايي مي داد (مثل وقايع پس از ترور شاه در سال 27 و يا وقايع سال 25)، نه به شاه، كه به اقتدار كساني چون تيمسار رزم آرا و يا احمد قوام برمي‌گشت.
كما اينكه ديديم زماني كه مصدق مي‌خواست همون اندك اختيارات شاه براي در دست داشتن اسمي فرماندهي قوا رو از شاه بگيره و شاه مقاومت كرد و مصدق نيز استعفاء، شاه براي اينكه بخواد كاري رو انجام بده و وضعيت رو به ثبات برسونه، به سراغ احمد قوام و سيد ضياء رفت كه با پذيرش قوام، سيد ضياء كنار رفت. اين واقعه، قضايايي كه به 30 تير 1331 منجر شد رو به ارمغان آورد.
ولي وقتي كه احمد قوام هم نتونست اوضاع رو كنترل كنه، شاه با خواهش و تمنا مصدق رو برگردوند و البته بسيار بسيار بيشتر از قدرتش كاسته شد.

ولي لطفي كه دكتر مصدق كرد با انحلال مجلس، باعث شد دست شاه براي بركناري كاملاً قانوني! ايشان باز بشه.
چرا كه درصورت نبود مجلس، شاه اين اختيار رو مي‌داشت كه نخست وزير رو با حكم خود عزل و نصب كنه. بنابراين وقايع مربوط به 25 مرداد به هيچ عنوان كودتا نبود. بلكه كار دكتر مصدق در عدم تمكين به فرمان شاه و زنداني كردن سرهنگ نصيري و البته ايجاد فضاي نظامي در شهر، كودتا بود.
شايد اگه مصدق كمي جاه‌ طلب‌تر بود و يا مايل به ماندن در حكومت، به توصيه‌ي فرماندهان و البته دكتر فاطمي گوش مي‌كرد و هواپيماي شاه رو مجبور به نشستن مي‌كرد!

جالب اينكه حتي سفير ايران در عراق هم حاضر به پذيرش و ديدار با شاه نشد!! ولي ...!!

علي اي حال لطفي كه مصدق به شاه كرد و خود با دست خود، باعث سقوط دولتش شد رو نه امريكا كرد و نه انگليس!

اي كاش [b]صداقت[/b] رو در طول تاريخ فرا مي‌گرفتيم.

5- حزب توده پس از وقايع 30 تير و فاصله گرفتن آيت الله كاشاني از دكتر مصدق، اندك اندك به وي نزديك شد. اين نزديكي، پس از وقايع اسفند 31 بيشتر و بيشتر شد.
البته سياست ظاهري حزب، حمايت علني از دكتر مصدق نبود. ولي آشكارا در زمان‌هايي كه نياز بود، اين حزب توده بود كه با انسجام خود به وي كمك مي‌كرد.

بزرگترين تجمع در روز 30 تير 32 (سالگرد واقعه‌ي 30 تير) رو هم نه طرفداران مصدق، كه حزب توده برگزار كرد.
حتي پس از وقايع 25 مرداد، اين حزب توده بود كه عملاً كنترل شهر رو بدست گرفته بود و در ميادين راهپيمايي‌هاي حمايت آميز از دكتر مصدق رو برگزار مي‌كردن.
اما در روز 27 مرداد (يك روز قبل از كودتا)، در دستوري عجيب، شهرباني (به دستور دكتر مصدق)، به قلع و قمع تظاهرات كنندگان حزب توده كه در حمايت از دكتر مصدق راهپيمايي مي‌كردن دست زد و بسياري رو زد و بست و گرفت!!
اين اقدام، شكاف بزرگي بين حزب و دولت دكتر مصدق بوجود آورد.

با اين حال، دكتر كيانوري كه همسرش رابطه‌ي فاميلي هم داشت با دكتر مصدق و بسياري از مسائل رو با هم از طريق تلفني درميون مي‌ذاشتن، چندين بار با وي صحبت كرده و ازش مي‌پرسه كه آيا مايل هست به اعضاي حزب دستور بده كه به حمايت از دولت (علي رغم سركوب روز گذشته)‌ به خيابان‌‌ها بريزن؟
پاسخ دكتر، هر بار منفي بود!!
پس اينكه بگيم حزب توده سكوت كرد، كاملاً غلطه. چرا كه حتي اگه از ديدگاه منفعت طلبانه‌ي خود حزب توده هم بنگريم، حكومت دكتر مصدق ضرر و زياني به مراتب كمتر از حكومت شاه و ارتش داشت.
كما اينكه ديديم به فاصله‌ي اندكي بعد از كودتاي 28 مرداد، فلع و قمع حزب توده آغاز شد.
پس مسلماً چيزي جز عافيت‌طلبي و يا خيانت حزب توده به دكتر مصدق، دليل عدم حضور ايشان در ميدان بود.

---------------------------------------------------------------------

البته درخصوص اين واقعه، حرف و حديث فراوانه.

ولي چيزي كه مشخصه، وقايع منتهي به 28 مرداد 32، با چيزي جز توهمات توطئه‌ي معمول «همه چيز خوب پيش مي‌رفت! تا اينكه امريكا و انگليس نامرد كودتا كردن و آمال و آرزوهاي ما رو نقش بر آب» مي‌بايست مورد بررسي قرار بگيره.

متأسفانه اين واقعه هم مثل ساير فرازهاي تاريخ معاصر ايران (و حتي يكي دو قرن قبل‌ترش)، تنها از ديدگاه دايي جان ناپلئوني مورد بررسي قرار مي‌گيره و تنها نقش استعمارش ديده مي‌شه!

حال اينكه از اين ديد مسئله رو حل كردن، وارونه كردن صورت مسئله و معلول رو به جاي علت قرار دادنه.

اي كاش روزي روزگاري، به درستي و بصورت منطقي به چرايي وقوع اين حوادث نگريسته بشه و به جاي اينكه اينقدر بچه‌گانه داد اين رو سر بديم كه امريكا و انگليس عليه ما كودتا كردن، از خودمون بپرسيم «[b]مردمي كه در 30 تير 1331[/b]، بدون واهمه از گلوله و تانك و باتوم و گاز اشك آور، مقتدرانه ايستادن و نخست وزير مستعفي رو به جاي نخست وزير مقتدري چون قوام نشوندن و دست شاه رو هم بستن، [b]در روز 28 مرداد 1332 كجا بودن؟[/b]».

پاسخ به اين سوال، تلخي خاصي داره كه در طي اين دهه‌ها ترجيح داده شده به جاي چشيدن اين تلخي، شيريني توهمات توطئه‌ي استكبار رو به كام برده و مزه مزه كنيم.
  • Upvote 5
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دو کاریکاتور از روزنامه های انگلیسی در سال 1951 به موضوعیت ملی شدن صنعت نفت در ایران

[url="http://www.8pic.ir/images/o5u61dtbzw1zgq9hssxo.jpg"]http://www.8pic.ir/i...w1zgq9hssxo.jpg[/url]
روزنامه "دیلی میل" تاریخ 17 می 1951
اونایی که در حال ریختن تو پالایشگاه هستن مثلا ایرانین و روی پرچم بالای سرشون نوشته تحویل ملی سازی روی دروازه نوشته شده شرکت نفت انگلیس و ایران حتما اونیم که جلوی ملت ایستاده یه انگلیس هستش.

[url="http://www.8pic.ir/images/h9e7ylvjvbimqi7jdia7.jpg"]http://www.8pic.ir/i...bimqi7jdia7.jpg[/url]
12 جولای 1951 نشریه انگلیسی LOW
توضیح ناشر:یک روز کاری معمولی
این کاریکاتور طعنه از اینه که ایرانیها نفت رو ملی کردن ولی نمیدونن چرخ صنعت نفت رو چه جور بچرخونن، اونی که رو تخته دکتر مصدقه.
1-دکتر مصدق تا اونجایی خودشو وقف کارش کرده بود که هر موقع کسی با مصدق کار داشت به دستور خود مصدق میرفت اونو از خواب در خوابگاهش که یکی از اطاقهای مجلس اون موقع بود بیدار میکرد از قرار معلوم این به نظر کاریکاتوریستهای جزیره دزدان دریایی(انگلیس) خنده دار اومده
2-در ابتدای ملی شدن صنعت نفت کلی مشکل برای اداره کردن اون دستگاه کاملا ناآشنا برای ایرانیها بود اما با ابتکار مهندس بازرگان که عضو شورای موقت بود یک کمیته از مهندسین ایرانی برای اداره امور تشکیل شد و حتی در روزنامه ها فراخوان دادند بدین ترتیب از سراسر ایران مهندس و متخصصین و حتی پرستار که همه در اون زمان انگلیسی بودن و با ملی شدن رفته بودند به جنوب سرازیر شد.
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[right]شاید وقتی مصدق به ای نحو موجبات نجات قوام (به اذعان حسن ارسنجانی) از محاکمه بخاطر جنایت های بی شمار بوجود آمده را فراهم آورد، پشتوانه مردمی از بین رفت[/right]
[right]در تواریخ از امریکا و انگلیس بعنوان کودتا گران نام برده میشه ، که همین گونه هم هست ، اما با اندکی تدقیق بخوبی میتوان دید که خود مصدق با سلسله اقداماتی محیرالعقول زمینه ساز اصلی استبداد و کودتایی بود که بوجود آمد[/right]

[right]اینکه رییس شهربانی مصدق همان رییس شهربانی کودتا بود، و برغم اخطار هایی که مداوما حتی از جانب حزب توده داده میشد و همگی نادیده گرفته میشد هم قابل بررسی است[/right]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.