امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

انیگما نام دسته‌ای از ماشین‌های الکترومکانیکی مبتنی بر روتور است که برای رمزنگاری و رمزگشایی پیام‌های محرمانه بکار می‌رفته. ماشین انیگما در سالهای ۱۹۲۰ میلادی به عنوان یک محصول تجاری عرضه شد. ارتش آلمان نازی مدل خاصی از این ماشین به نام انیگمای ورماخت را تولید نمود و به منظور رمزنگاری و رمزگشایی پیام‌های نظامی در طول جنگ جهانی دوم بکار برد. متفقین با بکارگیری اطلاعات بدست آمدن از جاسوسان، بررسی تجهیزات به غنیمت گرفته شده و تلاش دانشمندان و ریاضی‌دانان، از جمله آلن تورینگ، موفق به گشودن رمز پیامهای ارتش آلمان شدند و تاثیر مهمی در شکست آلمان گذاشتند.

نیگما مشهورترین ماشین رمزنگاری تاریخ است که کشف رمزهای آن توسط متفقین در طول جنگ جهانی دوم، تاثیر زیادی در تغییر سرنوشت جنگ داشت. با این وجود، بسیاری از رمزهای انیگما نیز هرگز شکسته نشده است.




جنگ جهانی دوم گذشته از تمام جنبه‌های منفی آن، با یک تغییر بزرگ در زمینه رمزنگاری مصادف است: تغییر رویکرد از رمزنگاری‌های دست‌نویس به استفاده از ماشین‌هایی که قادر بودند کدهای چرخشی و همواره در حال تغییر را خلق کنند. بهترین نوع شناخته شده این ماشین‌ها، ماشین انیگما بود که نخستین بار توسط نیروی دریایی آلمان در سال 1926 / 1305 مورد استفاده قرار گرفت.
به گزارش نیوساینتیست، ماشین انیگما از سه یا چهار گردونه استفاده می‌کرد. این گردونه‌های با ایجاد مدارهای الکتریکی، حروف پیامی را که باید به رمز درآورده می‌شد، به حروف رمزنگاری شده تبدیل می‌کرد. تنظیمات گردونه‌ها مرتبا و اغلب هر روز تغییر می‌کرد، در نتیجه به ندرت از رمزگذاری مشابهی برای نوشته‌های رمزی استفاده می‌شد. به کمک آلن تورینگ و گروهی از رایانه‌های اولیه که بمب نامیده می‌شدند، رمزشکنان متفقین در نهایت موفق شدند بسیاری از رمزهای انیگما را کشف رمز کنند؛ مساله‌ای که به آنها کمک کرد تا سرنوشت جنگ را تغییر دهند. با این وجود، بسیاری از رمزهای انیگما نیز هرگز شکسته نشد.
در سال 2006 / 1385، استفان کراه، رمزشکن آماتور ساکن اوتریخت هلند، تلاشی را آغاز کرد تا سه مورد از پیام‌های انیگما را رمزگشایی کند؛ پیام‌هایی که توسط رزم‌ناو هوریکان در سال 1942 / 1321 استراق سمع شده بود. مشابه پروژه ستی در خانه که می‌کوشد تا با استفاده از ظرفیت محاسباتی رایانه‌های خانگی در هنگام بلااستفاده بودن، با تحلیل سیگنال‌های دریافتی از فضا نشانی از حیات هوشمند بیابد؛ پروژه انیگما در خانه نیز می‌کوشد تا از توان محاسباتی هزاران رایانه در سراسر دنیا برای کشف این رمزها استفاده کند. این پروژه دو پیام نخست را در مدت چند ماه کشف رمز کرد. یکی از پیام‌ها درباره گزارش موقعیت یک زیردریایی بود و پیام دیگر در این باره بود که چطور یک زیردریایی مجبور شد پس از تحت حمله قرار گرفتن به زیر آب فرو برود. اما رمز سومین انیگما هنوز شکسته نشده است.
دیوید کان، نویسنده کتاب «رمزشکنان: تاریخچه بسیار مستند رمزنگاری» می‌گوید که مقاومت یک رمز انیگما در مقابل چنین حمله محاسباتی عظیمی، شگفت‌انگیز نیست. نیروهای متفقین پیام‌های مخابراتی انیگما را با استفاده از حدس‌های خودآموخته در هنگام حل می‌شکستند، سپس از بمب‌ها برای تولید ترکیبات محتملی استفاده می‌کردند که می‌توانست نوشته رمزگذاری شده را خلق کند. به گفته وی، بدون یک حدس صحیح درباره متن پیام، ترکیبات چرخ‌دنده‌های گردونه‌ها آنقدر زیاد است که زمان لازم برای شکستن یک رمز انیگما فراتر از عمر آدمی خواهد بود.

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:Enigma.jpg

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:Enigma_Decoder_Machine.jpg

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:Four-rotor-enigma.jpg

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:Enigma-IMG_0484-black.jpg

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:Enigma-G.jpg

-----------
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%A7%D8%B4%DB%8C%D9%86_%D8%A7%D9%86%DB%8C%DA%AF%D9%85%D8%A7

http://www.khabaronline.ir/detail/157638/

  • Upvote 12

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

روايت شكسته‌شدن كدهاي انيگما در جنگ جهاني دوم ( قسمت اول )


بررسی تاریخ دانش و فناوری در قرن بیستم بدون در نظر گرفتن جنگ جهانی دوم، شاید مانند دیدن کوه باشد بدون در نظر گرفتن قله آن. در نیمه نخست قرن بیستم، دگرگونی‌ها و پیشرفت‌هایی فراوان در دانش‌های تجربی و ریاضیات، زمینه را برای جهش‌های بزرگ در حوزه‌های فناوری و دانش کاربردی آماده ساخته‌بودند که جنگ میان ابرقدرت‌ها، راهی ناگزیر برای توسعه دادن آن‌ها فراهم کرد. نمونه این جهش‌ها را شاید آشکارتر از همه‌جا بتوان در فناوری رادار، پردازش ماشینی و رمزنگاری و شکستن کد، مهندسی هوافضا و مکانیک و (با تأسف و دریغ) در توسعه جنگ‌افزارهای کشتار جمعی دید. دانش‌پیشگان بزرگ بسیاری در هر دو سوی نبرد، مشغول توسعه این فناوری‌ها بودند، تا جایی که پس از جنگ این باور همگانی در غرب به وجود آمد که به کار گرفتن دانش‌پیشگان، ناگزیر رونق تجاری یک کسب‌و‌کار را به دنبال خواهدداشت. مشهورترین پروژه‌ای که در این زمان دانش‌پیشگان بسیاری را در امریکا گرد هم آورد، پروژه منهتن برای ساختن جنگ‌افزار هسته‌ای بود که چهره‌هایی مانند اُپنهایمر، فرمی، فون نویمان، فاینمن و بِته در آن فعالیت و نقش داشتند. اما در سوی دیگر اقیانوس و بسیار نزدیک‌تر به خط مقدم، انگلیسی‌ها با دشواری‌های بیشتر و اضطراری‌تری روبه‌رو بودند.
نازی‌های سرخورده و خشمگین از ناکامی در جنگ جهانی نخست، همه توان فناوری، اقتصادی و انسانی خود را برای پیروزی در جنگ دوم بسیج کرده‌بودند و در این راه، به زانو در آوردن انگلیس شاید یکی از مهم‌ترین هدف‌ها بود. اما این جزیره با یک نیروی دریایی بسیار قوی حفاظت می‌شود.
نبرد آتلانتیک
ماجرا از همان جنگ جهانی اول آغاز شده‌ بود. آلمانی‌ها از قرن نوزدهم طرح‌هایی را برای ساختن زیردریایی آزموده‌بودند و در نهایت در آغاز قرن بیستم توانسته بودند نخستین زیردریایی جنگی خود را بسازند. در طول سالیان، نسل‌هایی پی‌درپی از زیردریایی‌های جنگی در نیروی دریایی آلمان ساخته شد که با حرف U مشخص می‌شدند. نخستین رده آن در سال ۱۹۰۶ ساخته و U-1 نامیده شد. رده‌های بعدی تا جنگ جهانی اول به تدریج ساخته شده و تکامل یافتند و از جمله U-9 و SM U-21 نسل‌هایی بودند که در جنگ اول برای غرق کردن کشتی‌های ترابری عازم انگلیس به کار رفتند. این زیردریایی‌ها و نسل‌های پس از آن به طور کلی به نام U-boat معروف شدند، که انگلیسی واژه آلمانی U-Boot بود. کلمه U-Boot خود کوتاه‌شده واژه Unterseeboot به معنی زیردریایی است.
انگلیس در هر دو جنگ جهانی متکی بر کالاها و تسلیحاتی بود که از کانادا، امریکا و مستعمره‌هایش فرستاده می‌شد و بنابراین قطع کردن جریان ترابری دریایی در اقیانوس اطلس، به مفهوم به زانو درآوردن این کشور در جنگ بود، که در واقع آلمان در هر دو جنگ تا مرز آن نیز پیش رفت. در جنگ نخست، از مجموع ۳۶۰ فروند U-boat ساخته شده، ۱۷۸ فروند غرق شده ‌بود، اما همه آن‌ها با هم توانسته ‌بودند در مجموع ۱۱ میلیون تن کالا را غرق کنند. بر‌اساس بخشی از پیمان ورسای که به جنگ اول رسماً پایان داد، همه U-boatها باید سریع تسلیم می‌شدند و چنین نیز شد و بیشتر آن‌ها پس از امضای این تعهدنامه نابود شدند.با آغاز جنگ دوم، تکرار تجربه U-boatها یکی از راهبردهای اصلی آلمانی‌ها بود و نسل‌های تازه U-boatها وارد کارزار شدند. نبرد دریایی در آغاز جنگ بسیار مؤثر بود و دشواری‌های فراوانی را برای بریتانیا ایجاد کرد، تا جایی که چرچیل بعدها گفت: «تنها چیزی که در دوران جنگ من را واقعاً وحشت‌زده کرد، خطر U-boatها بود.»
البته توسعه‌دادن فناوری رادار و سونار و ورود امریکا به جنگ و برخی تدبیرهای دیگر مانند اسکورت نظامی کاروان‌های ترابری دریایی و گسترش محدوده پروازهای پایشی، تهدید U-boatها را کاهش داد، اما آلمانی‌ها هم بیکار ننشستند. افزون بر پیشرفت‌هایی در فناوری اژدرها و خود زیردریایی‌ها و نیز یافتن روش‌های گوناگونی برای گریز از رادار و سونار، یکی از مهم‌ترین آرایش‌های جنگی برای افزایش قدرت U-boatها، آرایشی بود که با نام «گله گرگ» شناخته می‌شد. در این آرایش، چند U-boat در کنار هم و به‌طور گروهی به کشتی‌های باری حمله می‌کردند که این روش به‌ویژه برای غرق کردن کاروان‌های ترابری اسکورت‌شده مؤثر بود. زیردریایی‌هایی که در این آرایش با هم حمله می‌کردند، بیش از آن‌هایی که به تنهایی گشت می‌زدند، بر ارتباط رادیویی بین خودشان متکی بودند و مقابله با این حمله‌ها نیز بیش از حمله‌های تکی، نیازمند شنود ارتباط میان U-boatها بود. شنود ارتباط رادیویی آلمانی‌ها در جبهه جنگ به طور کلی برای متفقین مهم بود، اما در نبرد آتلانتیک به طور خاص و برای مقابله با «گله‌های گرگ» به طور خاص‌تر، شنود این ارتباط‌ها حیاتی بود. نیروهای متفقین البته می‌توانستند این ارتباط‌های رادیویی را شنود کنند، اما دشواری بزرگ در این بود که آلمانی‌ها همه ارتباط‌های رادیویی خود را با دستگاه کدگذاری ویژه‌ای به نام انیگما (Enigma) رمزگذاری می‌کردند و کلید رمزها نیز به طور روزمره و در دوره‌های سنگین‌تر نبرد، گاهی تا سه بار در روز عوض می‌شد. به این ترتیب، پیام‌های شنودشده بدون رمزگشایی بی‌فایده بودند. شاهرگ اقتصادی و تسلیحاتی بریتانیا در گرو شکستن کد انیگما بود و این کار نه برای یک بار، که باید به شکل روزمره و بسیار سریع انجام می‌شد وگرنه ارزش اطلاعات کشف‌شده از بین می‌رفت.
"آلمانی‌ها همه ارتباط‌های رادیویی خود را با دستگاه کدگذاری ویژه‌ای به نام انیگما (Enigma) رمزگذاری می‌کردند و کلید رمزها نیز به طور روزمره و در دوره‌های سنگین‌تر نبرد، گاهی تا سه بار در روز عوض می‌شد."
اِنیگما
آلمانی‌ها در جنگ جهانی اول هم ارتباط‌های رادیویی خود را رمزنگاری می‌کردند، اما انیگما بسیار پیشرفته‌تر از سیستمی بود که در جنگ اول به کار گرفته می‌شد. سیستم انیگما را یک مهندس برق آلمانی به نام آرتور شربیوس (Arthur Scherbius) در سال‌های پایانی جنگ اول ساخت و در سال ۱۹۱۸ به ثبت رساند. شربیوس در آغاز موفقیت چندانی در فروختن انیگما به دولت برای استفاده گسترده نظامی نداشت، چرا که دولت سیستم رمزنگاری به کار رفته در جنگ جهانی نخست را به اندازه کافی قوی می‌دانست و انگیزه لازم را برای خریدن سیستم گران‌قیمت او نداشت. ماجرایی که به خریدن انیگما توسط دولت آلمان برای استفاده نظامی انجامید، طنزی تاریخی دارد. در همان زمانی که شربیوس، چند سال پس از پایان جنگ نخست، می‌کوشید سیستم رمزنگاری‌اش را به دولت آلمان بفروشد، کتاب‌هایی در انگلیس نوشته و منتشر شد که به جنگ نخست می‌پرداختند.
یکی از این کتاب‌ها با عنوان «بحران جهانی» را وینستون چرچیل نگاشته ‌بود و در آن توضیح داده ‌بود که یکی از دلیل‌های مهم موفقیت در برابر نیروهای آلمان، توانایی شکستن رمزهای ارتباطی آنان بوده ‌است. انتشار این خبر، دولت آلمان را بهت‌زده و وادار کرد تا برای متوقف کردن شنود، اقدام به خریدن سیستم انیگما و به‌کارگیری آن در ارتباط‌های نظامی کند. این آغاز داستان انیگما در ارتش بود و تا مدتی انگلیس و فرانسه و متحدان‌شان را از رمزگشایی مکاتبه‌های رادیویی آلمانی‌ها بازداشت، اما رمزنگاری انیگما تا پیش از جنگ دوم شکسته شد و در طول جنگ چرچیل باید با سیستم رمز‌نگاری‌ای مقابله می‌کرد که خود، انگیزه به‌کارگیری‌اش را به آلمانی‌ها داده‌بود! نمونه نخست انیگما، مانند مدلی است که در شکل ۱ می‌بینید و در آن به طور کلی یک صفحه کلید (برای تایپ کردن حرف‌های متن)، یک صفحه نمایش‌گر حروف (با لامپی زیر هر حرف) و سه چرخ‌دنده اصلی (مانند کیلومترشمارهای مکانیکی در خودروها) وجود دارد که بر گرد هرکدام، ۲۶ حرف الفبای انگلیسی حک شده‌است.
شکل 1- شكل۱: ظاهر نخستین نمونه‌های دستگاه انیگما
عملکرد صفحه حروف مانند صفحه نمایشگر کامپیوترها است و با فشردن هر حرف روی صفحه کلید، حرفی روی صفحه حروف روشن می‌شود که بستگی به وضعیت ماشین در هنگام تایپ شدن حرف ورودی دارد، اما در ضمن همواره با آن متفاوت است. برای این که بفهمیم انیگمای اولیه چگونه کار می‌کرد، نخست بیایید ورودی و خروجی آن را مانند یک کاربر درک کنیم. شیوه کار کردن با دستگاه به این صورت است که نخست، باید چرخ‌دنده‌ها را به ترتیب در جای‌شان نصب کنیم. این سه چرخ‌دنده از یک تا سه شماره‌گذاری شده‌اند و می‌توان آن‌ها را به شش ترتیب (فاکتوریل سه) در سه جایگاه قرار داد. ترتیب چرخ‌دنده‌ها، بخشی از کلیدی است که برای رمزگذاری یک پیام و سپس برای رمزگشایی آن به کار می‌رود.
پس از نصب کردن چرخ‌دنده‌ها، باید هر یک را روی حرف مشخصی قرار داد. مثلاً اولی را روی حرف R، دومی را روی حرف H و سومی را روی حرف L قرار می‌دهیم. اکنون دستگاه آماده است و می‌توان تایپ کردن پیام را آغاز کرد. به ازای هر حرفی از پیام که تایپ می‌کنیم، حرف دیگری روی صفحه حروف روشن می‌شود و اگر می‌خواهیم پیامی را رمزگذاری کنیم، به جای هر حرف در پیام نخستین، حرفی را که با تایپ کردن آن روی صفحه حروف روشن می‌شود، ثبت می‌کنیم، تا این که به پایان پیام برسیم و رشته‌ای از حروف را که به دست می‌آید روی خط‌ ارتباطی می‌فرستیم.
همان‌گونه که گفته شد، یک ویژگی انیگما این است که در آن هیچ گاه هیچ حرفی به خودش رمزنگاری نمی‌شود، مثلاً T به T رمز نمی‌شود، بلکه همیشه به حرف دیگری برگردانده می‌شود. پس از تایپ کردن هر حرف، چرخ‌دنده‌ای که در جایگاه نخست است، یک حرف جابه‌جا می‌شود، مثلاً اگر روی حرف U است، به حرف V می‌رود. اگر چرخ‌دنده نخست روی حرف Z باشد، با تایپ کردن یک حرف، به حرف A می‌رود و سپس چرخ‌دنده دوم نیز یک حرف جلو می‌رود، درست مانند نشانگرهای یکان و دهگان در کیلومترشمار مکانیکی خودروها. به همین ترتیب، اگر چرخ‌دنده دوم به حرف Z برسد، به حرف A می‌رود و چرخ‌دنده سوم هم یک حرف جلو می‌رود (مانند نشان‌گرهای دهگان و صدگان). چیزی که برای شروع کار مهم است، آرایش نخستین چرخ‌دنده‌ها است و این آرایش در طول فرآیند تایپ کردن، تغییر خواهدکرد.
در آن سوی خط، به دستگاهی نیاز داریم که آرایش (ترتیب) چرخ‌دنده‌های آن و نیز حرف روی نشانگر برای هر چرخ‌دنده، مانند دستگاه رمزگذاری فرستنده باشد. مجموعه این دو (ترتیب چرخ‌دنده‌ها و حرف روی نشان‌گر برای هر کدام) کلید رمز را تشکیل می‌دهد. کاربری که در آن سوی خط است، رشته پیام رمزشده را دریافت می‌کند و آن را روی دستگاهی که با همان کلید رمز تنظیم شده، تایپ می‌کند و با نگاشتن یک‌ به یک حرف‌هایی که با فشردن هر حرف از رشته رمز شده، روی صفحه نمایش‌گر حرف‌ها پدیدار می‌شود، پیام نخست را به دست می‌آورد. این یک درک بیرونی از شیوه کار کردن با انیگمای نخستین است. اکنون ببینیم درون جعبه چه می‌گذرد.
http://91.225.52.75/article/%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%8A%D8%AA-%D8%B4%D9%83%D8%B3%D8%AA%D9%87%E2%80%8C%D8%B4%D8%AF%D9%86-%D9%83%D8%AF%D9%87%D8%A7%D9%8A-%D8%A7%D9%86%D9%8A%DA%AF%D9%85%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D8%AC%D9%86%DA%AF-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86%D9%8A-%D8%AF%D9%88%D9%85-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D9%88%D9%84

  • Upvote 7

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

روايت شكسته‌شدن كدهاي انيگما در جنگ جهاني دوم (قسمت دوم)



ساز‌و‌کار انیگما
در مدلی که در شکل ۱ می‌بینید، ساده‌ترین نوع دستگاه انیگما شبیه‌سازی شده ‌است. برای فهمیدن ساز‌و‌کار آن، بیایید مدل را باز هم ساده‌تر کنیم. دستگاهی را در نظر آورید که تنها دو چرخ‌دنده دارد و الفبایی شش‌حرفی را رمزنگاری و رمزگشایی می‌کند. سه مرحله کاری چنین دستگاهی در شکل ۲ نشان داده شده است. درون هر چرخ‌دنده، سیم‌کشی متقاطعی وجود دارد که شش ورودی و شش خروجی دارد (در نمونه واقعی، این عدد ۲۶ است). روشن شدن لامپ زیر یک حرف با فشردن کلیدی روی صفحه کلید، نتیجه بسته شدن مداری است که از چرخ‌دنده‌ها می‌گذرد تا به صفحه کلید برسد. خط‌های تیره روی مقطع هر چرخ‌دنده، مسیر سیم‌کشی‌های درون آن را نشان می‌دهند. در جایی که یک خط به انتهای بالا یا پایین مقطع می‌رسد، امتداد آن را باید در انتهای دیگر چرخ‌دنده دنبال کرد، مانند آنچه که در انتهای بالایی و پایینی چرخ‌دنده نخست در بخش I شکل ۲ می‌توان دید. یافتن مسیر سیم‌ها در این مدل ساده‌شده، آسان است و طرز کار کلی دستگاه را نشان می‌دهد.

http://www.shabakeh-mag.com/data/gallery/2012/7/blechlay2_s.jpg



شكل۲: دیاگرامی ساده شده از نحوه کار انیگما





در شکل ۳، نمونه‌ای را می‌بینیم که همچنان ۶ حرفی است (برای ساده‌سازی)، اما از هر نظر دیگر شبیه نمونه نخست انیگما است. در اینجا ۳ چرخ‌دنده داریم و نیز یک دیسک بازتاباننده. نقش بازتاباننده چیست؟ بازتاباننده سیم‌کشی درونی ساده‌تری دارد و نقش آن متقارن کردن سیستم انیگما است. یعنی هر‌گاه دستگاه روی کلید مشخصی تنظیم شده‌باشد و برای نمونه حرف G به حرف B رمزنگاری شود، اگر دستگاه را در همان آرایش قرار دهیم، با فشردن حرف B روی صفحه کلید، حرف G را روی صفحه حرف‌ها روشن خواهدکرد. اهمیت این تقارن در چیست؟



http://www.shabakeh-mag.com/data/gallery/2012/7/blechlay3_s.jpg



شكل۳: نمونه ساده شده انیگما با دیسک بازتاباننده




فرض کنید شما دستگاه را در آرایش 312 و با تنظیم نخستین BDA قرار می‌دهید، یعنی در جایگاه نخست (از سمت چپ) چرخ‌دنده شماره‌۳، در جایگاه میانی چرخ‌دنده شماره ۱ و در جایگاه سوم چرخ‌دنده شماره ۲ را قرار می‌دهید و چرخ‌دنده سوم که در جایگاه نخست قرار دارد را روی حرف B، چرخ‌دنده میانی (شماره ۱) را روی حرف D و چرخ‌دنده سمت راستی (شماره 2) را روی حرف A تنظیم می‌کنید و کلمه BEE (به معنی زنبور عسل) را تایپ می‌کنید. روی صفحه حروف، ممکن است حرف A را برای حرف نخست کلمه، حرف F را برای E میانی و حرف D را برای حرف آخر ببینید. چرا دو حرف آخر که یکسان بودند به حرف یکسانی رمزنگاری نشدند؟ به یاد آورید که با وارد کردن هر حرف، چرخ‌دنده‌ها در وضعیت تازه‌ای قرار می‌گیرند که در واقع یک کلید تازه است، پس دو حرف یکسان متوالی را به حرف یکسانی کد نخواهند کرد. اگر غیر از این ‌بود، یعنی با یک کلید اولیه مشخص، هر حرف همیشه به حرف یکسانی کد می‌شد، انیگما سیستم بسیار ضعیفی می‌بود و از روی الگوهای تکراری درون پیام‌ها می‌شد کلمه‌ها را حدس زد و کلید را یافت.
"اگر آدم سمجی پیدا می‌شد که بتواند در هر‌دقیقه یکی از کلیدهای انگیما را آزمایش کند، آزمودن کل کلیدهای آن بیش از عمر کنونی جهان به طول می‌انجامید!"

اکنون کلمه رمز شده را به همراه کلید رمز‌نگاری‌تان برای شخص دیگری می‌فرستید. گیرنده، ترکیب 312 و BDA را به عنوان کلید و رشته AFD‌ را به عنوان متن پیام رمزنگاری شده دریافت می‌کند (پیامی بسیار کوتاه!). او دستگاهش را طبق کلید شما تنظیم می‌کند و سپس شروع به تایپ کردن متن پیام (AFD) می‌کند و به ترتیب حروف B و E و E را می‌بیند که روی صفحه نمایشگر روشن می‌شوند، چراکه متقارن بودن ساز‌و‌کار درونی انیگما که به کمک بازتاباننده ممکن شده، باعث می‌شود که اگر شما با کلید مشخصی حرف B را به A رمزنگاری کرده‌ باشید، با همان کلید حرف A به B رمزنگاری ‌شود. در ضمن، کلیدهای بعدی دستگاه هم که در اثر چرخش‌های متوالی چرخ‌دنده‌ها ایجاد شده‌اند، تنها بستگی به کلید نخست و شمار حرف‌های وارد شده دارند و بنابراین نیازی نیست که برای رمزگشایی رشته پیام، دستگاه را برای هر حرفی تنظیم کرد. به این ترتیب، سیستم سریعی برای رمزگذاری و رمزگشایی پیام‌های متنی داریم.
امنیت انیگما
دیدیم که کار کردن با انیگما آسان است. اما امنیت آن چه اندازه است؟ یک ویژگی بسیار مهم انیگما آن است که هیچ حرفی را به خودش کد نمی‌کند، و نیز دو حرف یکسان متوالی را به حرف‌های متفاوتی برمی‌گرداند. اما در انیگمای واقعی (با ۲۶ حرف الفبای انگلیسی) به چند شیوه می‌توان کلید رمز ساخت؟ سه چرخ‌دنده را در مجموع به ۶ شیوه مختلف می‌توان در جایگاه‌شان نصب کرد و هر یک را هم می‌توان روی یکی از ۲۶ حرف الفبا قرار داد. پس در مجموع ۶×۲۶×۲۶×۲۶ آرایش نخستین ممکن است که برابر با ۱۰۵۴۵۶ خواهد بود. با افزودن به شمار دیسک‌ها (کاری که بعدها در دوران جنگ دوم آلمانی‌ها انجام دادند) می‌توان بر این شمار افزود. اما شیوه بسیار مهم دیگری هم برای افزودن بر شمار کلیدهای ممکن وجود دارد، که با افزودن بخشی به نام صفحه پیوندها (یا اتصال‌ها) ممکن می‌شود.

کارکرد و جایگاه صفحه پیوندها را می‌توانید در شکل ۴ ببینید، و همان گونه که در شکل‌های ۵ و ۶ (نمونه‌های واقعی انیگما )می‌بینید، صفحه پیوندها در جلوی دستگاه، زیر صفحه کلید قرار داشت. برای هر حرف، یک جفت سوراخ (مانند پریز برق) روی صفحه پیوندها وجود داشت و کابل‌های ویژه‌ای برای این صفحه در نظر گرفته شده که در هر سر آن‌ها یک دوشاخه وجود داشت. با وصل کردن کابلی میان دو حرف روی این صفحه، جای آن دو حرف پیش از رفتن به آرایش چرخ‌دنده‌ها عوض می‌شد. برای نمونه، اگر کابلی را میان حرف‌های F و Y وصل کنیم، با فشردن کلید F‌ روی صفحه کلید، پالس حرف Y به سوی چرخ‌دنده‌ها می‌رود و با فشردن Y نیز پالس F فرستاده می‌شود. فایده این کار چیست؟ این کار لایه دیگری بر رمزگذاری انیگما می‌افزاید که به خودی خود (یعنی به عنوان یک شیوه رمزگذاری مستقل) روش به‌نسبت ضعیفی است، اما در ترکیب با آرایش چرخ‌دنده‌ها، تعداد کلیدهای ممکن برای دستگاه را چندین مرتبه افزایش می‌دهد. در ابتدای افزوده شدن صفحه پیوندها، شش کابل پیوندی برای هر کلید رمز در نظر گرفته‌شد که باید میان شش جفت حرف وصل می‌شد (مثلاً H به P و مانند آن). اکنون بخش دیگری هم به کلید رمز افزوده شده‌بود: آرایش صفحه پیوندها.



http://www.shabakeh-mag.com/data/gallery/2012/7/blechlay4_s.jpg



شكل۴: نمونه ساده شده دستگاه انیگما که یک «صفحه پیوند» هم به آن افزوده شده است.




پس کلید رمز اکنون شامل ترتیب چرخ‌دنده‌ها و حرف روی نشانگر دستگاه برای هر کدام بود، به اضافه شش جفت حرف که باید با یک کابل روی صفحه پیوندها به هم وصل شوند. کلیدهای رمز انیگما برای هر یک از نیروهای ارتش آلمان معمولاً به شکل ماهانه چاپ و توزیع می‌شد. هر واحدی با در اختیار داشتن ماشین انیگما و تنظیم کردن آن طبق کلید روز، می‌توانست با بقیه واحدها ارتباط برقرار کند و آشکار است که محرمانه نگاه داشتن کلیدها اهمیت اساسی داشت.اما شمار کلیدهای ممکن چند تا است؟ از میان ۲۶ حرف، به چند شیوه می‌توان شش جفت را به هم وصل کرد؟ پاسخ این پرسش را می‌توان با بهره‌گیری از شاخه‌ای از ریاضی به نام حساب ترکیب‌ها (combinatorics) یافت. حساب ترکیب‌ها در واقع دانش شمردن چیزها است! اگر می‌پندارید شمردن چیزها آسان است، بکوشید پاسخ مسئله بالا را حدس بزنید. پاسخ عدد 100391791500 است. اگر این عدد را در شمار کلیدهای رمز انیگمای سه دیسکی (بدون صفحه پیوندها) ضرب کنیم، عددی بزرگ‌تر از ده هزار میلیون میلیون (ده به توان شانزده) به دست می‌آید.


رمز‌گشایی متنی که با چنین دستگاهی رمزگذاری شده‌باشد چه قدر زمان می‌برد؟ اگر آدم سمجی پیدا شود که بتواند در هر دقیقه یک کلید ممکن را بیازماید، آزمودن این شمار کلید رمز بیش از عمر کنونی جهان به طول خواهد انجامید. این مهندسی آلمانی به نظر بی‌نقص می‌رسید و در واقع هم در خلال چند هفته با به‌کارگیری انیگما در مخابرات نظامی آلمان، همه کشورهایی که تا پیش از این شنودکننده آن بودند، بهت‌زده شدند و از رمزگشایی پیام‌ها درماندند. این بهت‌زدگی چند سالی به طول انجامید، اما سرانجام به پایان رسید.
رمزگشایی از انیگما
مقام نظامی مسئولی که تصمیم به خریدن و به‌کارگیری انیگما گرفت، رودولف تیلوشمیت نام داشت. وی در دوران جنگ نخست در ارتش جنگیده ‌بود و پس از جنگ نیز در ارتش مانده و پله‌پله بالا رفته ‌بود. رودولف برادری به نام هانس داشت، که کمتر از او در ارتش موفق بود و پس از جنگ به مشکل مالی برخورده ‌بود. رودولف برای هانس، کاری در اداره رمزنگاری یافت، اما گذران زندگی همچنان برای هانس دشوار بود، در حالی که مدارک سری ارزشمندی در دسترس داشت. هانس در بلژیک با یک جاسوس فرانسوی آشنا شد و موافقت کرد که در ازای دریافت ده هزار مارک (تقریباً معادل سی هزار دلار امروزی) دو سند را به وی نشان دهد و بگذارد از آن‌ها عکس‌برداری کند. این دو سند اهمیت فنی فراوانی داشتند، چرا‌که از آن‌ها می‌شد ساز‌و‌کار درونی انیگما و همچنین سیم‌کشی درونی چرخ‌دنده‌ها را دریافت. بخش رمزگشایی سیستم امنیتی فرانسه ارزش این سندها را ندانست، اما به خاطر پیمان امنیتی میان انگلیس، فرانسه و لهستان، این سندها در اختیار دو کشور دیگر نیز قرار گرفت. انگلیسی‌ها هم در این زمان ارزش این سندها را درک نکردند، اما لهستان با جدیت پیگیر استفاده از آن شد. تیمی از ریاضی‌پیشگان لهستانی به کار کردن روی این مسئله پرداختند.

در گام نخست، آن‌ها با استفاده از سندها توانستند نمونه‌ای از انیگما با همان نقشه مدار درونی آلمانی‌ها را برای خود بسازند. اما حتی با در اختیار داشتن انیگما هم رمزگشایی از پیام‌ها دشوار است و انگلیسی‌ها و فرانسوی‌ها به همین دلیل زحمت بازسازی انیگما را به خود نداده‌ بودند، چرا که در عمل رمزگشایی از انیگما را ناممکن می‌دانستند. اما لهستان بیش از فرانسه و انگلیس احساس خطر می‌کرد، چرا که زمان زیادی از استقلالش از آلمان نگذشته‌ بود و همسایه شرقی‌اش هم به تازگی دارای حکومتی کمونیستی شده ‌بود و برای گسترش آن چشم طمع به لهستان داشت. اگرچه لهستان در نهایت از هر دو سو مورد تعرض قرار گرفت (در جنگ دوم به اشغال آلمان درآمد و پس از آن به حیاط خلوت شوروی تبدیل شد)، اما همین هراس از موقعیت خطرناکش باعث شد رمزگشایی از انیگما را دنبال کند.
"انیگما دو ویژگی مهم داشت. نخست این که هیچ حرفی را به خودش کد نمی‌کرد. دوم این که حروف یکسان را نیز به حروفی متفاوت کد می‌کرد."

در پروژه‌ای که لهستان به این منظور آغاز کرد، شاید نخستین‌بار در تاریخ بود که ریاضی‌دانان برای رمزگشایی نظامی به کار گماشته‌ شدند. از این گروه، ریاضی‌دان جوانی به نام ماریان ریفسکی (Marjan Rejevski)توانست در چند مرحله تا سال ۱۹۳۲ روشی برای رمزگشایی از انیگما پیدا کند. وی دریافت که اثر صفحه پیوندها را می‌توان به کلی از کار چرخ‌دنده‌ها جدا کرد و مسئله را به این ترتیب به دو مسئله ساده‌تر (اگرچه هنوز بسیار پیچیده) فروکاست. اما کلید واقعی رمزگشایی از انیگما را خود آلمانی‌ها به دست لهستانی‌ها دادند.



http://www.shabakeh-mag.com/data/gallery/2012/7/blechlay4a_s.jpg




برای امنیت بیشتر، آلمان ها مرحله تازه‌ای را به رمزگردانی انیگما افزوده‌بودند: هر پیام با کلیدی سه‌حرفی آغاز می‌شد که آرایش چرخ‌دنده‌ها را برای آن پیام مشخص می‌کرد. این کلید سه‌حرفی توسط فرستنده و به شکل تصادفی انتخاب می‌شد. برای نمونه، یک فرستنده ممکن بود پس از تنظیم کردن فرستنده خود با کلید روز، سه حرف KHW را در آغاز پیام خود بفرستد. این به آن مفهوم بود که این فرستنده، پس از فرستادن آن حرف‌ها با کلید روز، چرخ‌دنده‌هایش را روی KHW قرار می‌داد و متن پیام اصلی را می‌فرستاد. گیرنده که خود کلید روز را داشت، می‌توانست این کلید را رمزگشایی کرده و با تنظیم کردن دستگاه انیگمای خود با این سه حرف (KHW)، ادامه پیام را رمزگشایی کند. اما برای آن که گیرنده حتماً بتواند کلید تصادفی را درست دریافت کند، فرستنده باید کلید تصادفی را دو بار پشت سر هم می‌فرستاد.

ریفسکی از همین تکرار برای رمزگشایی از انیگما سود جست: هر روز صدها کلید تصادفی با استفاده از کلید آن روز فرستاده می‌شد که در هر کدام یک تکرار وجود داشت. ریفسکی به کمک همکارانش آرشیو عظیمی از کلیدها تهیه کرد که می‌شد آن را با کلیدهای تصادفی فرستاده ‌شده در هر پیام مقایسه کرد و کلید اصلی را دریافت. وی برای این کار ماشین رمزگشای بزرگی به نام Bomba (همان بمب در زبان لهستانی) ساخت که الهام‌بخش نمونه بعدی آن در انگلیس شد. اکنون لهستان می‌توانست پیام‌های آلمانی‌ها را رمزگشایی کند و از هر کشور دیگری در این زمینه ده سال جلوتر بود. اما چنان که می‌دانیم، این دستاورد برای خود لهستان چندان فایده‌ای نداشت. کمی پیش از آغاز جنگ، آلمانی‌ها شمار چرخ‌دنده‌های انیگما را به پنج افزایش دادند.

همه آرشیو ریفسکی بی‌فایده شد و در ضمن سیم‌کشی درون چرخ‌دنده‌های تازه نیز مورد نیاز بود. برای رمزگشایی از انیگمای تازه، ماشین بمب بزرگتری (ده برابر نمونه موجود) لازم بود که لهستانی‌ها بودجه کافی برای ساختنش را نداشتند. اما آن‌ها در نهایت توانستند دست‌کم سیم‌کشی درونی این چرخ‌دنده‌های تازه را نیز بیابند. رئیس اداره رمزگشایی لهستان، سرگرد لنگِر (Langer)، نقش عجیبی در این میان داشت. وی تقریباً هر ماه کلیدهای رمز را از طریق همان رابط نخست، یعنی هانس تیلوشمیت، دریافت می‌کرد، اما ریفسکی و دیگران را از این موضوع آگاه نمی‌کرد. او پیش‌بینی می‌کرد که اگر جنگی درگیرد، گرفتن کلیدهای رمز از تیلوشمیت ممکن نخواهد بود، پس ریفسکی و دیگران باید در شکستن کد ورزیده می‌شدند!



http://www.shabakeh-mag.com/data/gallery/2012/7/blechlay4b_s.jpg



http://www.shabakeh-mag.com/data/gallery/2012/7/blechlay4c_s.jpg




در روز سی‌ام ژوئن ۱۹۳۹، لنگر به همتایان انگلیسی و فرانسوی خود تلگراف زد و آنان را به لهستان فراخواند. در لهستان، آنان با دستاوردهای شگرفی روبه‌رو شدند که به راستی فراتر از پندارشان بود. فرانسوی‌ها شاید با آمیزه‌ای از شادی و شرم ماشین بزرگ کدشکن لهستانی‌ها را نگریستند، زیرا همه کار لهستانی‌ها بر پایه اطلاعاتی بود که جاسوس فرانسوی (با نام رمزی رکس) از تیلوشمیت گرفته بود و خود فرانسوی‌ها آن را دارای ارزش بررسی جدی ندانسته ‌بودند! لنگر مصمم بود دستاوردهای گروهش به متحدان لهستان انتقال یابد تا در صورت سقوط لهستان به دنبال حمله احتمالی آلمانی‌ها، این فناوری و تلاش‌هایی که برای به دست آوردنش شده‌ بود، تباه نشود. اگرچه دوراندیشی لنگر در ورزیده کردن تیمش برای زمان جنگ چندان به کار نیامد، درایت او در این زمان باعث شد همه دستاوردهای لهستانی‌ها (از جمله دو دستگاه انیگمای کامل) به فرانسه و انگلیس داده شود. اگر غیر از این بود، شاید هرگز انگیزه کافی برای شکستن کد انیگما در انگلیسی‌ها ایجاد نمی‌شد.

http://www.shabakeh-...aspx?id=1007086

  • Upvote 8

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

روايت شكسته‌شدن كدهاي انيگما در جنگ جهاني دوم (قسمت پایانی)


بلچلی پارک
بسیاری از انگلیسی‌ها داستان شکستن کد انیگما را از اینجا به بعد برای شما تعریف می‌کنند. تعجبی هم ندارد، چراکه «تاریخ را همواره فاتحان نوشته‌اند»؛ حتی وقتی که با شکست‌خوردگان هم‌پیمان بوده‌اند. ریفسکی و یکی دو تن از همکارانش در پروژه شکستن کد انیگما، پس از آغاز جنگ مدت‌ها سرگردان بودند. آن‌ها مدتی را در فرانسه به شکستن کدهای آلمانی‌ها گذراندند، اما پس از اشغال فرانسه دوباره آواره شدند و در نهایت در اسپانیا دستگیر و از آنجا به پرتغال و در نهایت انگلیس فرستاده شدند که در انگلیس به شکستن برخی کدهای دیگر آلمانی‌ها پرداختند. اما در همین زمان و در نقطه‌ای دیگر از انگلیس، پروژه دیگری برای شکستن کد انیگما در جریان بود. در بلچلی پارک، صدها ریاضی‌دان، زبان‌شناس، شطرنج‌باز، آماردان و افراد دیگر از هر پیشه و پیشینه‌ای که ممکن بود به کار رمزگشایی بیایند، گرد هم آورده شده بودند تا روی شکستن کدهای آلمانی‌ها کار کنند، اما شکستن کد انیگمای نیروی دریایی آلمان اهمیت ویژه‌ای داشت. گروهی که روی این مسئله کار می‌کرد، دستاوردهای همتایان لهستانی خود را در اختیار داشت و اکنون با استفاده از آن‌، خود روش‌های دیگری برای رمزگشایی پیدا می‌کردند. برخی از این روش‌ها به شرایط زمانی جنگ نیز بستگی داشتند. برای نمونه، انگلیسی‌ها در سال‌های پایانی جنگ دریافتند اپراتورهای خسته آلمانی گاهی کلید تصادفی آغاز هر پیام را نه به شکل تصادفی، که (برای نمونه) با فشردن سه حرف هم‌جوار روی صفحه کلید انیگما انتخاب می‌کردند (مانند QWE)، یا گاهی اپراتور ممکن بود به جای استفاده کردن از کلیدهای تصادفی مختلف برای پیام‌های گوناگون در یک روز، به طور یکسان از یک کلید استفاده کند (که ممکن بود برای نمونه، حروف اول نام نامزد اپراتور نگون‌بخت باشد!).
http://91.225.52.75/...s/1007085_0.jpg

ترکیب متنوعی از تخصص‌های مختلف که در بلچلی پارک وجود داشت و محیط غیررسمی آن که امکان همکاری آنان را با یکدیگر فراهم می‌کرد، کمک کرد تا در طول جنگ دوم و با وجود دگرگونی تدریجی انیگما، انگلیسی‌ها همچنان بتوانند بسیاری از کدهای آن را بشکنند، اما آلن تورینگ بود که بزرگ‌ترین ضعف انیگما را دریافت و از آن بهره گرفت. با این کشف تورینگ، رمزگشایی از انیگما حتی در دشوارترین شرایط نیز ممکن شد، به خصوص زمانی که آلمانی‌ها تصمیم گرفتند کلید تصادفی را تنها یک بار در آغاز پیام بفرستند، که به معنی بی‌اثر شدن روش ریفسکی بود. تورینگ در آغاز جنگ از کمبریج به بلچلی آمده ‌بود و در اندیشگاه (think tank) آن جای گرفته‌ بود.
در اینجا متخصصان رمزگشایی روی دشواری‌های تازه یا دشواری‌هایی که ممکن بود در آینده اتفاق بیفتد، کار می‌کردند. تورینگ به اندیشیدن روی این مسئله پرداخت که اگر آلمانی‌ها دگرگونی بزرگی در شیوه استفاده کردن از انیگما بدهند، چگونه می‌توان آن را رمزگشایی کرد. روند جاری در بلچلی پارک بر پایه کار ریفسکی ایجاد شده‌ بود که متکی بر استفاده از کلید تکراری در آغاز هر پیام بود. بریتانیایی‌ها می‌توانستند حدس بزنند که آلمانی‌ها به‌زودی متوجه ناامنی این شیوه می‌شوند و آن را کنار می‌گذارند. یافتن شیوه تازه‌ای برای شکستن کد انیگما که بی‌نیاز از تکرار کلید تصادفی در آغاز پیام باشد، بر عهده تورینگ نهاده شد. برخی از همکاران تورینگ در بلچلی پارک گفته‌اند که او کار کردن روی این مسئله را اساساً به این دلیل انتخاب کرد که دیگران از حل کردنش ناامید بودند و او می‌توانست کل مسئله را برای خودش داشته ‌باشد.
تورینگ ساعت‌های بسیاری را صرف مطالعه کدهای رمزگردانی‌شده پیشین در بلچلی کرد و دریافت گاهی می‌تواند از روی زمان فرستادن پیام و منبع آن، بخشی از متن آن را از روی رشته رمزی‌اش حدس بزند. برای نمونه، می‌دانستند که آلمانی‌ها معمولاً هر روز صبح کمی پس از ساعت ۶، یک گزارش هواشناسی می‌فرستند. پس پیامی که در ساعت شش و پنج دقیقه صبح فرستاده می‌شد، به احتمال بسیار حاوی واژه wetter (واژه آلمانی برای آب و هوا) می‌بود. فرمت رسمی مکاتبه‌های نظامی باعث می‌شد که تورینگ بتواند در چنین پیامی، حتی جای واژه wetter را با اطمینان در پیام رمزگذاری‌شده بیابد. وقتی در یک پیام بتوان بخشی از متن رمزگذاری‌شده را با متن عادی پیام متناظر ساخت (مثلاً kpjdf با wetter)، آن بخش را crib می‌نامند. تورینگ به شکل ریاضی ثابت کرد که دانستن یک crib، مجموعه کلیدهای ممکن برای ماشین رمزگذاری را بسیار محدود می‌کند، به این مفهوم که برای یافتن کلید، باید شمار بسیار کمتری از کلیدهای ممکن را جست‌وجو کرد. اما همچنان برای یافتن کلید باید در میان هزاران کلید، جست‌وجو کرد و یک‌به‌یک آن‌ها را آزمود. برای این کار تورینگ ماشینی طراحی کرد و نام آن را به پیروی از همتای پیشین لهستانی‌اش، Bombe نهاد. ساختن بمب به مهندسی به نام هرولد کین سپرده شد.
تا زمانی که ساختن بمب به پایان برسد، تورینگ در بلچلی به کار کردن روی مسائل دیگر پرداخت و در همین زمان آوازه وی در بلچلی پیچید. یکی از همکارانش در بلچلی به نام پیتر هیلتون، وی را این‌گونه توصیف کرده ‌است: «آلن تورینگ به راستی یک نابغه بود، اما نابغه‌ای مهربان و قابل معاشرت. همیشه می‌خواست وقت بگذارد و ایده‌هایش را برای بقیه توضیح دهد؛ اما یک متخصص کوته‌اندیش نبود و از این روی اندیشه تطبیق‌پذیرش بر گستره وسیعی از دانش‌های دقیق گسترده بود.»به دلیل سرشت بسیار محرمانه پروژه بلچلی پارک، در بیرون از محیط آن کسی نمی‌دانست تورینگ (یا دیگرانی که در آنجا کار می کردند) یک رمزگشا است، چه رسد به این که بدانند او برترین رمزگشای کشورش در آن زمان است. به مادرش گفته بود در گونه‌ای پژوهش نظامی مشغول است و مادرش تنها افسوس می‌خورد که چرا حتی درگیری با کار نظامی نتوانسته آرایش موی فرزند ژولیده‌اش را بهتر کند. اگرچه بلچلی را ارتش اداره می‌کرد، اما هنجارگریزی شخصیت‌های دانشگاهی‌ای مانند تورینگ در محیط آن تحمل می‌شد. تورینگ معمولاً زحمت اصلاح کردن به خود نمی‌داد، ناخن‌هایش آلوده بود و جامه‌اش چروک.
تا پایان سال ۱۹۴۱، پانزده دستگاه بمب مشغول کار بودند. در شرایط خوب، یک ماشین بمب ممکن بود کلید انیگما را یک ساعته بیابد و این برای رمزگشایی از بقیه پیام‌های آن روز کافی بود. اما در عمل دشواری‌های گوناگونی پیش می‌آمد. یک مشکل متداول این بود که جست‌وجو برای یافتن کلید، بر پایه دانستن crib انجام می‌گرفت که خود تنها با حدس زدن انجام می‌شد. تضمینی نبود که یک crib مشخص، حتماً درست باشد و اگر هم بود، تضمینی نبود که حتماً در بخش درست، در مطابقت با رشته پیام اصلی باشد (یعنی امکان جابه‌جایی به اندازه یک یا چند حرف وجود داشت.). البته یک روش مؤثر برای آزمودن جای crib در رشته پیام، مقایسه کردن حرف‌به‌حرف آن با رشته رمزشده بود. همان‌گونه که دیدیم، یک ویژگی انیگما آن است که هیچ گاه یک حرف را به خودش رمزگردانی نمی‌کند. پس اگر در تطبیق دادن یک رشته crib با رشته پیام رمزشده، دو حرف یکسان در جایگاه یکسانی از دو رشته دیده می‌شد (مانند wetter و oeylq) مشخص می‌شد که مکان crib در رشته درست حدس زده نشده‌است.
اطلاعات محرمانه‌ای که از پروژه رمزگشایی انیگما به دست می‌آمد، بخشی از پروژه فراگیرتری با نام رمز اولترا (Ultra) بود، که شامل رمزگشایی از پیام‌های رمزی ارتش‌های ایتالیا و ژاپن نیز می‌شد. این اطلاعات در مجموع کمک زیادی به برتری متفقین در جنگ دوم کرد و یافتن مواضع، زمان‌های عملیات و اطلاعات دیگر بارها باعث شد متفقین دست برتر را در نبرد داشته‌ باشند یا در برابر حمله‌ها آماده باشند.چرچیل که خوب می‌دانست مخفی نگه داشتن توانایی‌های رمزگشایی متفقین چه قدر اهمیت دارد (کتاب او یک بار آلمانی‌ها را به برگرفتن انیگما سوق داده ‌بود و گویا همین درس برای او کافی بود)، دستور داده ‌بود از اطلاعات به‌دست‌آمده به گونه‌ای استفاده شود که بدگمانی آلمانی‌ها و متحدان‌شان را برنیانگیزد. برای نمونه، رمزگشایی از پیام‌های انیگمای نیروی دریایی آلمان بارها باعث شد موقعیت برخی از U-boatها کشف شود. اما حمله کردن به همه آن‌ها عاقلانه نبود. پس در چنین موردهایی، معمولاً نیروهای انگلیس اجازه می‌دادند برخی از U-boatها از حمله‌شان در امان بمانند.
گاهی هم یک هواپیمای شناسایی به محدوده‌ای که یک یا چند U-boat قرار داشتند فرستاده می‌شد و سپس نیروهای رزمی برای شکار کردن U-boatها فرستاده می‌شدند، تا این پندار برای آلمانی‌ها پیدا شود که از بدشانسی مورد شناسایی تصادفی هوایی قرار گرفته‌اند. البته گاهی هم کار از دست انگلیسی‌ها در می‌رفت. در یک مورد، کدهای انیگما موقعیت ۹ کشتی ترابری و سوخت‌رسان آلمانی را فاش کرد. اما برای احتیاط، تنها مختصات ۷ کشتی به نیروها داده شد که آن‌ها را با موفقیت غرق کردند، اما ناوچه‌های انگلیسی تصادفاً به دو کشتی دیگر هم برخوردند و آن‌ها را هم غرق کردند! این رخداد بدگمانی آلمانی‌ها را برانگیخت و دستور یک بررسی داده شد. اما در گزارش نهایی علت‌های ممکن برای این رخداد، بدشانسی یا نفوذ یک جاسوس انگلیسی دانسته شد.
احتمال شکسته شدن کد انیگما ظاهراً دور از تصور آلمانی‌ها بود و مدارک تاریخی هم نشانی از این که آن‌ها به شکسته شدن کد انیگما در طول جنگ پی برده باشند، به دست نمی‌دهد. تردیدی نیست که برتری اطلاعاتی متفقین از راه خواندن کدهای انیگما، کمک فراوانی به کوتاه‌تر شدن جنگ کرد، همچنان که دشوار می‌توان تصور کرد شبه جزیره انگلیس می‌توانست بدون رمزگشایی انیگما، از حمله‌ U-boatها به خط‌های ترابری کالا جان سالم به در برده و در جنگ تاب آورد.
پس از جنگ
اگر می‌توانید مکاتبه‌های دشمن‌تان را رمزگشایی کنید و بخوانید، احتمالاً نمی‌خواهید آن‌ها از این توانایی شما باخبر شوند. پروژه بلچلی پارک با پایان جنگ عملاً پایان یافت. چرچیل دستور داد ماشین‌های بمب اوراق شوند، تا حدی که هیچ قطعه‌ای از آن، بزرگ‌تر از اندازه بازوی یک انسان نباشد. وی همچنین دستور داد همه دستاوردهای بلچلی پارک برای همیشه محرمانه بماند. البته توانایی رمزگشایی انیگما بازنشسته نشد. در واقع، انگلیسی‌ها خود چندین دستگاه انیگمای به دست آمده از آلمانی‌ها را به مستعمره‌های‌شان دادند تا دولت‌های آن‌ها (به پندار امن بودن انیگما) از آن برای مکاتبه‌های خود استفاده کنند! انگلیس هیچ کوششی برای تغییر دادن این پندار نکرد و تا سال‌ها به مکاتبه‌های آنان گوش می‌داد.
در اوایل دهه ۱۹۷۰، کاپیتان وینتر‌بات‌هام (F.W. Winterbotham) که در زمان جنگ مسئول توزیع اطلاعات به دست‌آمده از پروژه اولترا بود، از دولت انگلیس خواست تا اجازه بازگویی تاریخ پروژه به او داده شود، چرا‌که تا آن زمان دیگر هیچ کشوری از انیگما استفاده نمی‌کرد و مخفی نگه داشتن این اطلاعات دیگر لزوم یا سودی نداشت. این اجازه (با بی‌میلی) صادر شد و وی در سال ۱۹۷۴ کتابی با عنوان The Ultra Secret در این زمینه منتشر کرد.تا این زمان، آلن تورینگ تنها به عنوان ریاضی‌دانی برجسته و مؤثر در پیدایش علوم کامپیوتر و ساختن نخستین ماشین‌های حساب‌گر دیجیتال شناخته می‌شد و از آن پس بود که وی به عنوان بزرگ‌ترین رمزگشای بریتانیا در جنگ دوم و یک قهرمان ملی شناخته شد. البته چنان که می‌دانیم، او دیگر زنده نبود تا مورد قدردانی قرار گیرد (و چه بسا که اگر هم زنده بود، چندان اهمیتی به هیاهوی همگانی نمی‌داد). دو دهه پیش‌تر، سیبی زهرآلود به زندگی کوتاه و پربار وی پایان داده‌ بود!
آلن‌تورینگ ماشین قابل حملی را ابداع کرد که دلیله (Delilah) نامیده می‌شد. این ماشین با استفاده از شیوه‌ای که محاسبات ماجولار (Modular Arithmetic) نامیده می‌شود،پیام‌های صوتی را رمزنگاری می‌کرد.


http://www.pic1.iran...64059194004.jpg
http://www.pic1.iran...00394088373.jpg
http://www.pic1.iran...75619347826.jpg
این تصویر را حتما ببینید :

http://www.shabakeh-...7/Blechlay8.jpg
http://www.shabakeh-...7/Blechlay9.jpg

http://www.shabakeh-mag.com/data/gallery/2012/7/blechlay9_s.jpg



--------------------------
http://www.shabakeh-...aspx?id=1007088
http://91.225.52.75/...ني-دوم-قسمت-دوم

  • Upvote 9

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
جالب بود
فکر نمی کردم تورینگم اره
ما این کتاب اتوماتا رو می خوندیم به این تورینگ بدو بیرا می گفتیم که با با بیکار بودی اینا رو گفتی
حالایم تو رمز نگاری یک طرفه مثلا رشته ها از کد های MD5 , shoa زیاد استفاده می شه
البته تو اینترنت.تغریبا اکثر وب نویس های ما که از md5 استفاده می کنن.لینوکس هم بسته به نسخه از یکی از این دوتا معمولا استفاده می کنه و ترکیبی نیست
اما بعضی سی ام اس ها مثل جوملا هر دوشو ترکیب میکنن مثلا اول ام دی فایو بعد شوا

فرمول های رمزنگاری دوطرفه هم که حالا خیلی سنگین شده.
اگر شما فرمول رمز نگاری رو هم بدونی ولی کلیدو نداشته باشی به علت پیچیده گی زمانی الگوریتم معکوس عملا قابل امکان نیست(البته تو شرایط جنگی اونم برای یک متن کوتاه با امکانات وسیع چی؟)
تو بستر ها ارتباطی که همه فرمول رمز نگاری رو می دونن ولی فقط کلید رو نمی دونن (مثل همین دستگاه می شه که روش کارشو پیدا کرده بودن نمی دونستن کلید چی تنظیم شده)
حالا چه جوری در میارن رمزو ؟
حتما باید اطلاعات ذخیره بشه بعد روش کار بشه دیگه یا نه روشی هست که انلاین بشه این کارو کرد.
  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote name='suncry4' timestamp='1346690884' post='268834']
جالب بود
فکر نمی کردم تورینگم اره
ما این کتاب اتوماتا رو می خوندیم به این تورینگ بدو بیرا می گفتیم که با با بیکار بودی اینا رو گفتی
حالایم تو رمز نگاری یک طرفه مثلا رشته ها از کد های MD5 , shoa زیاد استفاده می شه
البته تو اینترنت.تغریبا اکثر وب نویس های ما که از md5 استفاده می کنن.لینوکس هم بسته به نسخه از یکی از این دوتا معمولا استفاده می کنه و ترکیبی نیست
اما بعضی سی ام اس ها مثل جوملا هر دوشو ترکیب میکنن مثلا اول ام دی فایو بعد شوا

فرمول های رمزنگاری دوطرفه هم که حالا خیلی سنگین شده.
اگر شما فرمول رمز نگاری رو هم بدونی ولی کلیدو نداشته باشی به علت پیچیده گی زمانی الگوریتم معکوس عملا قابل امکان نیست(البته تو شرایط جنگی اونم برای یک متن کوتاه با امکانات وسیع چی؟)
تو بستر ها ارتباطی که همه فرمول رمز نگاری رو می دونن ولی فقط کلید رو نمی دونن (مثل همین دستگاه می شه که روش کارشو پیدا کرده بودن نمی دونستن کلید چی تنظیم شده)
حالا چه جوری در میارن رمزو ؟
حتما باید اطلاعات ذخیره بشه بعد روش کار بشه دیگه یا نه روشی هست که انلاین بشه این کارو کرد.
[/quote]
ممنون میشم اطلاعات بیشتری درباره کارهای آلن تورینگ بدهی بیشتر کارهای علمی و موثرش

این هم کمی درباره انیگما به زبان انگلیسی
[url="http://www.turing.org.uk/turing/scrapbook/ww2.html"]http://www.turing.org.uk/turing/scrapbook/ww2.html[/url]

[url="http://www.secondworldwar.org.uk/enigma.html"]http://www.secondworldwar.org.uk/enigma.html[/url]

[url="http://www.nms.ac.uk/royal_museum_project/treasured/wonderful_things/enigma_encoding_machine.aspx"]http://www.nms.ac.uk/royal_museum_project/treasured/wonderful_things/enigma_encoding_machine.aspx[/url]
  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

آلن تورینگ
آلن ماتیسون تورینگ (به انگلیسی Alan Mathison Turing) ریاضی دان، منطق دان و رمزنگار بریتانیایی بود.
تورینگ به عنوان پدر علم محاسبه نوین و علم رایانه شناخته شده‌است و مهم‌ترین جایزهٔ علمی رایانه به افتخار وی جایزهٔ تورینگ نام گرفته‌است. وی دارای نشان ویژهٔ سلطنتی انگلستان و نیز عضو پیوستهٔ کالج سلطنتی بود.
تورینگ به کمک ماشین تورینگ فورمولاسیون موثری برای روش الگوریتم ومحاسبه تهیه کرد؛ با کمک آزمایش تورینگ، سهم مؤثر و محرکی در زمینهٔ هوش مصنوعی ارائه کرد:

آیا می‌توان روزی گفت: «ماشین هوشیار است و می‌تواند فکر کند؟»

او سپس درآزمایشگاه ملی فیزیک مشغول به کار شد، و یکی از طرح‌های اولیه برنامه ذخیره شده کامپیوتر را ارائه کرد، هرچند که در واقع ساخته نشد. در ۱۹۴۸ به دانشگاه منچستر رفت تا روی «منچستر مارک ۱» کار کند، که به عنوان اولین کامپیوتر حقیقی دنیا شناخته شد.
در طول جنگ جهانی، تورینگ در بلچلی پارک (مرکز کد شکنی انگلستان) مشغول بود و برای مدتی مسئول بخشی از آن بود، بخش مربوط به تحلیل نوشته‌های رمزی نیروی دریایی آلمان. او چند روش برای شکستن رمزهای آلمان‌ها ابداع کرد، شامل روش ماشینی الکترومکانیکی که می‌توانست ویژگی‌های ماشین انیگما را پیدا کند (بامب).
در سال ۱۹۵۰ در مقاله‌ای معیاری برای تعیین میزان هوشمندی رایانه پیشنهادکرد که پس از آن به آزمایش تورینگ معروف شد:


سزاوارترین معیار برای هوشمند شمردن یک ماشین، این‌ست که آن ماشین بتواند انسانی را توسط یک پایانه«تله تایپ» به گونه‌ای بفریبد که آن فرد متقاعد گردد با یک انسان روبروست.


تا به حال هیچ برنامه‌ای قادر به موفقیت در این آزمون نگردیده‌است.
او با معرفی ماشین تورینگ، یک مدل ریاضی برای تحلیل توانایی‌های ذاتی الگوریتم‌ها بنیان گذاشت. به همین دلیل ماشین تورینگ یکی از عناصراصلی در نظریه محاسبات و نظریه پیچیدگی است.

کودکی و نوجوانی

پدر تورینگ، ژولیوس ماتیسون تورینگ، عضو مامورین شهری هند بود. ژولیوس و همسرش سارا (۱۹۷۶-۱۸۸۱، دختر ادوارد والتر ستونی، مهندس ارشد راه آهن مدرس) می‌خواستند فرزندشان آلن در انگلستان بزرگ شود، به همین دلیل به لندن بازگشتند، جایی که آلن تورینگ در ۲۳ ژون ۱۹۱۲ به دنیا آمد، امروزه بعنوان هتل کولونوید شناخته می‌شود. او یک برادر بزرگ‌تر به نام جان داشت. کار خدمات شهری پدرش همچنان فعال بود، و در طول دوران کودکی تورینگ والدین او بین انگلیس و هند در سفر بودند و فرزندان خود را نزد دوستان خود در انگلیس می‌گذاشتند.
از همان اوان کودکی علائم نبوغ در وی هویدا بود. والدینش او رادر سن شش سالگی در مدرسهٔ روزانهٔ سنت مایکل ثبت نام کردند. مدیر مدرسه و معلمین او بسیار زود به نبوغ وی پی بردند. در ۱۹۲۶، در ۱۴ سالگی، او به مدرسهٔ شربورن در دورست رفت. روز اول او در ترم جدید با «ضربهٔ عمومی» در انگلستان همزمان شد، اما او چنان مصمم بود که در اولین روز حضور داشته باشد که به تنهایی ۹۷ کیلومتر (۶۰ مایل) از ساوتهمتون تا مدرسه را با دوچرخه طی کرد و شب رادر یک مسافرخانه به سر برد.

تمایل ذاتی تورینگ به سمت ریاضی و علم برای او احترامی نزد برخی استادان شربورن که مدرسه‌ای معروف و پرهزینهٔ دولتی بود کسب نکرد، چراکه تاکید بیشتر آن روی مسایل و مباحث کلاسیک بود.
مدیر مدرسه برای والدین تورینگ نوشت: «امیدوارم او بین دو مدرسه افت نکند. اگر می‌خواهد در یک مدرسهٔ دولتی بماند، باید تلاش کند که یک فرد تحصیل کرده شود و اگر می‌خواهد صرفاٌ یک دانشمند شود، وقت خود را در یک مدرسهٔ دولتی تلف می‌کند.»
با این حال، تورینگ توانایی قابل توجه خود را در زمینه‌های مورد علاقهٔ خود به نمایش می‌گذاشت، با حل مسایل پیچیده در ۱۹۲۷ بدون اینکه حتی حساب دیفرانسیل مقدماتی خوانده باشد. در ۱۹۲۸، در ۱۶ سالگی تورینگ با کار آلبرت انیشتین مواجه شد، نه تنها آن را به طور کامل فهمید بلکه شک انیشتیندر قانون‌های حرکت نیوتن را از روی متنی که هرگز این موضوع را آشکار نکرده بود پیش‌بینی کرد.
امیدها و تلاش‌های تورینگ با دوستی نزدیکی که با دانشجوی بزرگتر، کریستوفر مورکوم، ایجاد کرد افزایش یافت. مورکوم ناگهان چند هفته پس از آغاز آخرین ترم در شربورن، به دلیل سل گاوی از دنیا رفت. ایمان مذهبی تورینگ از بین رفت. او پذیرفت که هر پدیده‌ای شامل کار مغز انسان باید مادی باشد.

دانشگاه و کارهای وی

تمایل و تلاش تورینگ در ریاضیات و علوم کامپیوتر باعث شد نسبت به کار کلاسیک دانشگاه کم توجهی کند و در نتیجه موفق به دریافت بورسیهٔ تحصیلی ترینیتی کالج، کمبریج نشود، و به دانشگاه دیگری که انتخاب دومش بود کینگس کالج، کمبریج برود. او در سال‌های ۱۹۳۱-۱۹۳۴ درآنجا مشغول به تحصیل بود و در سال ۱۹۳۵ به خاطر مقالهٔ خود در رابطه با قضیهٔ محدودیت مرکزی به عنوان عضو آنجا انتخاب شد.
در مقالهٔ به یاد ماندنی «دربارهٔ اعداد شمارا، با استفاده از انسکیدانس پرابلم» (۲۸ می۱۹۳۶) تورینگ فرمول بندی‌های سال ۱۹۳۱ کرت گودل را دربارهٔ محدودیت‌های اثبات و محاسبات تجدید کرد و زبان ریاضی محور گودل را با چیزی که امروزه ماشین تورینگ نامیده می‌شود جایگزین کرد. او ثابت کرد که چنین ماشینی می‌تواند هر مسئلهٔ ریاضی ممکن که می‌شود به صورت الگوریتم بیان شود را حل کرد، حتی اگر هیچ ماشین تورینگ واقعی به دلیل سرعت کم آن نسبت به جایگزین‌های مناسب آن کاربرد عملی نداشته باشد.
تا امروز ماشین‌های تورینگ موضوع اصلی تحقیقات در تئوری محاسبات بوده‌اند. او برای اثبات این که «انسکیدانس پرابلم» هیچ حلی ندارد، ابتدا نشان داد که هالتینگ پرابلم برای ماشین تورینگ قابل حل نیست: مشخص نیست که ماشین تورینگ در چه زمانی متوقف می‌شود.
به دلیل انتشار اثبات او پس از اثبات معادل آلونزو چرچ در حساب لاندا، کار او کاملاً قابل درک و پذیرفتنی است. همچنین مفهوم «ماشین جامع (تورینگ)» و این ایده که چنین ماشینی می‌تواند کار هر ماشین دیگر را انجام دهد، کاملاً بدیع است. این مقاله همچنین اعداد تعریف‌پذیر را نیز معرفی می‌کند.
بیشتر سال‌های ۱۹۳۸ و ۱۹۲۷ را در دانشگاه پرینستون، با مطالعه تحت نظر آلونزو چرچ گذراند و موفق شد دکترای خود را در سال ۱۹۲۸ از پرینستون دریافت کند: تز او دربارهٔ محاسبه نسبی بود که ماشین‌های تورینگ را به (اصطلاحاً)اورکل می‌افزود، که می‌توان به کمک آن مسایلی را بررسی کرد که ماشین تورینگ نمی‌تواند بررسی کند. با بازگشت به کمبریج در سال ۱۹۳۹، او در سخنرانی‌های لودویگ ویتگنشتاین دربارهٔ اساس ریاضیات شرکت کرد. جایی که این دو با یکدیگر بحث و مخالفت می‌کردند و تورینگ از ظاهرگرایی دفاع می‌کرد و ویتگنشتاین معتقد بود که ریاضیات هیچ حقیقت مطلقی را کشف نمی‌کند.

تجزیه و تحلیل رمز

در طول جنگ جهانی دوم تورینگ یکی از حاضران اصلی در بلچلی پارک بود تا بتواند رمزهای آلمانها را بشکند. بر اساس کار انجام شده قبل از جنگ درلهستان در تجزیه و تحلیل رمز توسط ماریان رجوسکی، جرسی روسیچکی، هنریک زیگالسکی از کمیتهٔ رمز، او توانست روش‌هایی برای شکستنماشین انیگما و لورنزو اس زد ۴۲/۴۰ (وسیله‌ای که توسط انگلیس‌ها تونی نامیده می‌شد) پیدا کند، و در آن زمان رئیس هات ۸، بخشی که وظیفه داشت کدهای نیروی دریایی آلمان‌ها را بشکند، بود.
از ۱۹۳۸ تورینگ برای مرکز کد و رمز دولت مشغول به کار بود، (سازمان کد شکنی انگلیس). او روی مسئلهٔ ماشین انیگما آلمان‌ها کار می‌کرد و با دیلی ناکس (کد شکن رده بالای سازمان) همکاری می‌کرد.
در روز ۴ سپتامبر ۱۹۳۹، یک روز پس از آنکه انگلیس جنگ علیه آلمان را اعلام کرد، تورینگ بلچلی پارک را به عنوان مرکز جنگی سازمان گزارش کرد.

بامب : تورینگ-ولچمن

در هفته‌های ورود به بلچلی پارک، تورینگ ماشینی الکترو مکانیکی طراحی کرده بود که می‌توانست انیگما را سریع تر از بامبای سال ۱۹۳۲ کد شکنی کند. بدلیل ساخت لهستانی الاصل آن بامبا، بامب نامگذاری شده.
بامب با بهسازی که توسط گوردون ولچمن صورت گرفت، تبدیل به یکی از وسایل اصلی وبطور عمده مکانیزهٔ هجوم به پیام‌های توسط انیگما محافظت شدهٔ آلمان‌ها گردید پروفسور جک گود، رمزشکنی که در آن زمان در بلچلی پارک مشغول به کار بود، بعدها گفت:


بزرگترین سهم تورینگ، به عقیدهٔ من، نقش او در ساخت بامب بود، ماشین رمز شکن. او ایده‌ای قابل استفاده داشت، در واقع قضیه‌ای در منطق که به نظر افراد تعلیم ندیده بیشتر پوچ است، اینکه از تناقض، می‌توان هر چیزی را نتیجه گرفت.

بامب دنبال تنظیمات احتمالا درستی می‌گشت که در یک پیام انیگما می‌توانست به کار رودو از یک کریب مناسب استفاده می‌کرد: بخشی از یک کد احتمالی پیام اولیه. برای هر تنظیم احتمالی روتور(که حالاتی در مرتبهٔ ۱۹ داشت، یا مرتبهٔ ۲۲ برای زیر دریایی‌ها که در نهایت چهار روتورداشت، در مقایسه باانیگمای معمولی که سه روتور داشت). بامب بر اساس کریب، یک سری استقراهای منطقی بکار می‌برد که بصورت الکتریکی انجام می‌شد. بامب هنگامی که نتناقض رخ می‌داد آشکار می‌کرد، آن تنظیم را حذف می‌کرد و سراغ بعدی می‌رفت، اغلب منظیمات به تناقض می‌رسید و حذف می‌شد، که تعداد معدودی را برای بررسی دقیق تر باقی می‌گذاشت.
بامب تورینگ برای اولین با در ۱۸ مارس ۱۹۴۰ نصب شد. بیشتر از دویست بامب تا پایان جنگ جهانی مورد استفاده قرار گرقتند.

هات 8 و انیگمای نیروی دریایی

در دسامبر ۱۹۴۰، تورینگ سیستم نشانگرانیگمای نیروی دریایی را کشف کرد، که از نظر ریاضیات بسیار پیچیده تر از انیگمای سایر نیروها بود.
تورینگ همچنین تکنین محاسباتی«بانبوریسموس» را نیز ابداع کرد که برای کمک به کدشکنی انیگمای نیروی دریایی کاربرد داشت. بانبوریسموس روتورهای خاصی از انیگما را حذف می‌کرد تا سرعت بامب را افزایش دهد.
در بهار ۱۹۴۱ تورینگ از همکارخود درهات ۸ جوان کلارک خواستگاری کرد، با این حال قرار ازدواج آنها با توافق طرفین در تابستان شکسته شد. در جولای ۱۹۴۲تورینگ تکنیک جدیدی را با نام تورینگگری یا تورینگگسموس برای کد شکنی کد لورنز که در ماشین رمز جدید آلمان‌ها «گهمشریبر(نویسندهٔ پنهان)» به کار برده می‌شدابداع کرد.
او همچنین گروه«فیش(ماهی)»را به تامی فلاورزمعرفی کرد، که زیر نظر ماکس نیومن به دنبال ساخت کامپیوتر کلوسوس، اولین کامپیوتر دیجبتال قابل برنامه ریزی جهان رفت، که جایگزین ماشین‌های ساده ترگذشته (شامل هیت رابینسون)گردید، که سرعت عالی آن اجازه می‌داد که تکنیک «بروت-فورس»کدهایی که روزانه تغییر می‌کردند را بررسی کند.
تصورغلط رایج است که تورینگ یکی از کلیدهای اصلی ساخت کامپیوتر کلوسوس بوده، که اینگونه نیست.
تورینگ در نوامبر ۱۹۴۲ به ایالات متحده رفت وبا انیگمای نیروی دریایی و تحلیل رمز نیروی دریایی آمریکا و ساخت بامب در واشنگتن کار کرد. او همچنین به «آزمایشگاه بل» در ساخت وسایل امن صحبت کمک کرد. او در مارس ۱۹۴۳ به بلچلی پارک بازگشت. در غیاب او «هاف الکساندر» ریاست هات ۸ را به عهده گرفته بود، باتوجه به علاقهٔ کم تورینگ برای پیگیری مسایل روزانهٔ مرکز، او به عنوان مشاور مشغول به کارشد.
در اواخر جنگ در حالی که الکترونیک می‌آموخت، به کمک مهندس«دونالد بیلی»، طراحی ماشین «دلیلا» را برای برقراری تماس‌های مطمئن انجام داد، که برای کارهای مختلفی تولید شده بود، اما عدم توانایی برقراری مکالمات دوربرد، و تکمیل دیرهنگام آن باعث شد تا در جنگ مورد استفاده قرار نگیرد. علیرغم اینکه تورینگ قسمتی از سخنرانی چرچیل را رسما کدگذاری و کدگشایی کرد، دستگاه مورد استفاده قرارنگرفت.
در ۱۹۴۵، تورینگ بخاطر خدمات ارزنده اش در جنگ، برندهٔ «اوبی ای» شد، بااین حال کار او تا مدت‌ها سری بود. زندگی نامهٔ وی که مدت کوتاهی پس از مرگش در«رویال سوسایتی»چاپ شد:

سه مقالهٔ قابل ملاحظه که در سه زمینهٔ مختلف ریاضی قبل از جنگ نوشته شده، کیفیت کاری را که اگر او در زمان بحرانی بر روی یک موضوع مشخص انجام می‌داد رابیان می‌کند. برای کارش در سازمان خارجه، او جایزهٔ «او بی ای» را برنده شد.


کامپیوتر های اولیه و آزمون تورینگ


از ۱۹۴۵ تا ۱۹۴۷ او در آزمایشگاه ملی فیزیک کار می‌کرد، و بر روی طراحی موتور محاسبهٔ خودکار کار می‌کرد. او در ۱۹ فوریه ۱۹۴۶ مقاله‌ای ارائه کرد که اولین طرح کامپیوتر برنامه دار در انگلستان بود. با وجود موفقیت وی در این طرح، در شروع پروژه تاخیر بوجود آمد و او علاقهٔ خود را برای ادامهٔ کار از دست داد.

در اواخر ۱۹۴۷ به کمبریج بازگشت. در زمانی که او در کمبریج بود، پروژهٔ سابقش در غیاب او کامل شد و اولین برنامهٔ خود را در ۱۰ می۱۹۵۰ اجرا کرد.

در ۱۹۴۸او با دپارتمان ریاضی و آزمایشگاه محاسبات دانشگاه منچستر همکاری کرد و روی نرم‌افزار یکی از اولین کامپیوترهای جهان «منچستر مارک ۱» کارکرد.

دراین زمان او کارهای تجریدی(ابسترکت) را ادامه داد و مسئلهٔ هوش مصنوعی و آزمونی را که امروزه آزمون تورینگ نامیده می‌شود برای اسناد تفکر به ماشین ها در ۱۹۵۰ در مقاله ای مطرح نمود. تورینگ مقاله اش را با این سوال شروع می کند که "آیا ماشین ها می توانند فکر کنند؟". او می گوید که برای پاسخ دادن به این سوال باید اول تعریف مشخصی از تفکر و ماشین داشتیم. ماشین در این مقاله یعنی تحقق فیزیکی ماشین های محاسباتی خودکار – یعنی چیزهای شبیه رایانه های رقمی امروزی. تورینگ می گوید صحبت از تعریف تفکر کاری عبث است و بنابراین پیشنهاد می دهد سوال اصلی مقاله یعنی "آیا ماشین ها می توانند فکر کنند؟" با سوال دیگری جایگزین شود: "آیا ماشین ها می توانند از بازی تقلید سربلند بیرون آیند؟" بازی تقلید بازی ای است که با سه شرکت کننده انجام می شود: یک مرد، یک زن و نفر سومی که می تواند مرد یا زن باشد و تورینگ از او به عنوان بازجو یاد می کند. خصوصیات فیزیکی مرد و زن شرکت کننده از دسترس باز جو پنهان است و او تنها می تواند پرسش هایی را از آن ها بپرسد و پاسخ آن ها را دریافت کند. البته بین دو شرکت کننده دیگر هم تفکیک برقرار است و آنها از سوالات و جواب های بازجو با دیگری خبر ندارند. هدف بازی برای بازجو تشخیص جنسیت دو شرکت کننده است. یکی از شرکت کنندگان (مثلاً زن شرکت کننده) سعی می کند او را در این مورد به اشتباه بیاندازد (یعنی وانمود کند که مرد است) و شرکت کننده دیگر سعی دارد به بازجو در این تشخیص کمک کند. این می شود بازی تقلید. حالا پیشنهاد تورینگ این است که اگر شرکت کننده ای که می خواهد بازجو را فریب دهد با یک رایانه رقمی جایگزین شود و وظیفه اش را به گونه ای ان جام دهد که بازجو (به اشتباه) به او جنسیت فرد دیگر را نسبت دهد این رایانه از بازی تقلید سربلند بیرون می آید و اسناد هوشمندی به آن موجه است. البته در ادبیات فلسفی امروز مسئله از صرف تقلید جنسیت مخالف دیگر شرکت کننده به تقلید انسان بودن مبدل شده است. به طور خلاصه گفته می شود مطابق آزمون تورینگ برای اسناد هوشمندی اگر بازجوی انسانی نتواند دست رایانه ای را که با آن در مکالمه است رو کند و به اشتباه تشخیص دهد که این ماشین انسان است باید گفت این ماشین هوشمند است. تورینگ حدس زده است که در فاصله ای حدود ۵۰ سال یعنی ابتدای هزاره جدید ماشین هایی پیدا شوند که آزمون تورینگ را با موفقیت پشت سر بگذارند.

در ۱۹۴۸ تورینگ به همراه «دی جی چمپرنون» شروع به نوشتن برنامهٔ شطرنج کرد که تا آن زمان وجود نداشت. در ۱۹۵۲، بدلیل نبود کامپیوتری به اندازهٔ کافی قوی تورینگ کامپیوتر را شبیه سازی کرد، که برای هر حرکت نیم ساعت زمان نیاز داشت. برنامه در مقابل «الیک گلنی» همکار تورینگ شکست خورد، اما گفته می‌شود که در مقابل همسر چمپرنون موفق بود.


فرم الگو و زیست شناسی ریاضیات


تورینگ از ۱۹۵۲ تا زمان مرگش در ۱۹۵۴ روی زیست‌شناسی ریاضیاتی کار کرد، بویژه مورفوجنسیس. او در ۱۹۵۲ یک مقاله با موضوع«اساس شیمیایی مورفوجنسیس»منتشر کرد.

علاقه اصلی او فهمیدن «الگوی فیبوناچی» بود، وجود اعداد فیبوناچی در ساختار گیاهان. او «معادلات عکس العمل-انتشار» را بکار برد که امروزه موضوع اصلی فرم الگو است. مقالات بعدی وی تا سال ۱۹۲ چاپ نشد.


مرگ


در سال ۱۹۵۲ به صورت اتفاقی همجنس‌گرایی وی کشف گردید. در آن سال‌ها همجنس‌گرایی در بریتانیا جرم و بیماری روانی شناخته می‌شد. در دادگاه طبق قانون مخیر شد بین زندان و اختگی شیمیایی یکی را انتخاب کند؛ که وی دومی را انتخاب کرد. به دنبال این حادثه تمام تضمین‌های حفاظتی که وی داشت لغو گردید و از ادامه کار وی بر روی پروژه‌های رمزنگاری ممانعت به عمل آمد. تزریق مواد شیمیایی برای یک سال ادامه یافت و عوارض جنبی بسیاری از جمله رویش پستان‌ها برجای گذاشت.

در ۸ ژوئن ۱۹۵۴ کارگرخانه جسد او را پیدا کرد؛ روز قبل او در اثر سم سیانید جان سپرده بود، ظاهرا بخاطر سیب نیم خوردهٔ سیانیدی که در کنار تختش بود. بسیاری بر این باورند که مرگ او عمدی بوده، اما مادر او اعتقاد داشت که مرگ او حادثه‌ای بوده که بدلیل بی دقتیش در نگهداری از مواد شیمیایی رخ داده ست. کالبدشکافی علت مرگ را مسمومیت با سیانور یافت و پلیس مرگ را خودکشی اعلام کرد.


قدردانی پس از مرگ


از ۱۹۶۶، جایزهٔ تورینگ بصورت سالانه توسط انجمن دستگاه محاسباتی به کسی داده می‌شود که سهم در خوری در جامعهٔ محاسباتی دارد. این جایزه بطورگسترده به عنوان نوبل دنیای محاسبات شناخته می‌شود.

یادبودهای بسیاری از تورینگ در منچستر ساخته شده، شهری که او تا پایان عمر در آنجا مشغول به کار بود. در۱۹۹۴خیابان بزرگی به نام وی در منچستر نامگذاری شد. مجسمهٔ یادبود آلن تورینگ در سکویل پارک مجسمهٔ تورینگ در ۲۳ جون ۲۰۰۱ در منچستر رونمایی شد. در سکویل پارک درنزدیکی دانشگاه منچسترجشن زندگی او در ۵ ژوئن ۲۰۰۴ در دانشگاه منچستر برگزار شد؛ ودر تابستان آن سال موسسهٔ آلن تورینگ شروع به کار کرد. ساختمان شامل دانشکدهٔ ریاضی، موسسهٔ علم فوتون و«مرکز جودرل بانک» اختر فیزیک ساختمان آلن تورینگ نامگذاری شده‌است.

در۲۳جون ۱۹۹۸، که می‌توانست هشتادوششمین سال تولدش باشد، «اندرو هودجس»زندگی نامه نویس او، پلاک آبی خانهٔ دوران کودکی وی در "وارینگتون کرسنت لندن-هتل کولونیدامروزه- را رو نمایی کرد. به یاد پنجاهمین سالگرد مرگ او پلاکی در ۷جون۲۰۰۴در محل زندگی سابقش در ویلمسلو رونمایی شد.

بدلیل موفقیتهایش در رشتهٔ کامپیوتر دانشگاه‌های زیادی یادمان‌هایی از اوایجاد کرده‌اند، مجسمهٔ برنزی تورینگ در دانشگاده سوری که یاد آورپنجاهمین سال مرگ وی است، که او را در حال حمل کتاب‌هایش در محوطهٔ دانشگاه به تصویر می‌کشد.

دانشگاه‌های لوس آندس در بوگوتا، دانشگاه پلی تکنیک پورتوریکوهر یک آزمایشگاهی به نام وی دارند، دانشگاه تکزاس در آستین برنامه‌ای با نام«تورینگ سکالرز» دارد.

دانشگاه بیلگی استانبول سالانه کنفراسی به یاد وی برگزار می‌کند که روزهای تورینگ نامیده می‌شود.


مجسمه‌ای ۱٫۵ تنی به ابعاد واقعی دربلچلی پارک در۱۹ژوئن۲۰۰۷ رو نمایی شد، که توسط «استیفن کتل» و به دستور میلیاردر«سیدنی فرانک»تراشیده شد.

در سال ۲۰۱۲ به مناسبت یکصدمین سال تولد تورینگ مراسم و کنفرانس های مختلفی در نقاط مختلف جهان و شهرهای مختلف انگلستان برگزار شد. در ۳ تیر ۱۳۹۱ در موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران نشست یک روزه ای با عنوان ذهن، منطق و محاسبه به این مناسبت برگزار شد

  • Upvote 8

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
عکس های زیر از اینیگما و دستگاه کامیپوتری عهد عتیق
[url="http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up9/86645624958062926721.jpg"]http://www.pic1.iran...58062926721.jpg[/url]

[url="http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up9/05416414160823047653.jpg"]http://www.pic1.iran...60823047653.jpg[/url]

[url="http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up9/00911180254126018862.jpg"]http://www.pic1.iran...54126018862.jpg[/url]

[url="http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up9/41282845648530546895.jpg"]http://www.pic1.iran...48530546895.jpg[/url]

[url="http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up9/16124246429672469562.jpg"]http://www.pic1.iran...29672469562.jpg[/url]

[url="http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up9/21750742216593877607.jpg"]http://www.pic1.iran...16593877607.jpg[/url]

[url="http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up9/07836150063817901189.jpg"]http://www.pic1.iran...63817901189.jpg[/url]

[url="http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up9/25715390134171399203.jpg"]http://www.pic1.iran...34171399203.jpg[/url]

----------------------------------------------


[url="http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up9/72974002097222328844.jpg"]http://www.pic1.iran...97222328844.jpg[/url]

[url="http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up9/36091104756407761493.jpg"]http://www.pic1.iran...56407761493.jpg[/url]

[url="http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up9/99040043311358947985.jpg"]http://www.pic1.iran...11358947985.jpg[/url]

[url="http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up9/22615432627182525686.jpg"]http://www.pic1.iran...27182525686.jpg[/url]

[url="http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up9/67685133981534643210.gif"]http://www.pic1.iran...81534643210.gif[/url]

[url="http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up9/19740773249812409217.gif"]http://www.pic1.iran...49812409217.gif[/url]

--------------------------------

http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up9/48281209702253480036.jpg
  • Upvote 5

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
از بچه های قدیمی سایت (( مخصوصا دوستان با سواد و با معلومات )) در کنار مطالب ناب و علمی که در سایت قرار می دن ، انتظار می ره که به قوانین سایت هم احترام بگذارند و تصاویری که خارج از گالری سایت هست را به صورت لینک در پست های خود قرار دهند .

از مدیران و سروران بنده هم انتظار می ره که قبل از انتقال تاپیک ها ، از انتقال تصاویر به گالری سایت ، اطمینان حاصل کنند .

برخی از پست های بالا ویرایش شده و تصاویر استفاده شده در آنها به لینک تبدیل شد .
  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote name='Ehsan_animator' timestamp='1346872566' post='269322']
از بچه های قدیمی سایت (( مخصوصا دوستان با سواد و با معلومات )) در کنار مطالب ناب و علمی که در سایت قرار می دن ، انتظار می ره که به قوانین سایت هم احترام بگذارند و تصاویری که خارج از گالری سایت هست را به صورت لینک در پست های خود قرار دهند .

از مدیران و سروران بنده هم انتظار می ره که قبل از انتقال تاپیک ها ، از انتقال تصاویر به گالری سایت ، اطمینان حاصل کنند .

برخی از پست های بالا ویرایش شده و تصاویر استفاده شده در آنها به لینک تبدیل شد .
[/quote]
شرمنده

دیدم برای بعضی عکس اگر دیده نشود واقعا حیف است
ولی حق باشماست
  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با سلام به همه دوستان خیلی وقت بود که میخواستم مطالبی در مورد این سیستم انیگما در سایت قرار بدم که این دوستمون جناب
[b] arminheidari زحمتشو کشیدن[/b]

اما یک روش دیگه ای هم که برای شکستن رمزها به کار می بردن استفاده از طعمه بود به طوری که با ردگیری کشتی های باری در دریا و پیامهای مخابره شده زیر دریایی های آلمانیها آنها را ردگیری می کردند بطوری که وقتی یکی از آنها کد مختصات محل کشتیهای باری را برای دیگر گرگها (زیر دریایی ها) ارسال می کرد رمز این مختصات را با موقعت محل کشتی ها تطابق می دادند و به این طریق رمز را کشف می کردند یعنی از اطلاعات خام (اطلاعات موقعیت که در اختیار داشتند )و کد رمز مخابره شده، رمز را پیدا می کردند البته در پیام رمز فقط اطلاعات موقعیت قرار نمی گرفت و تعداد کشتی ها و همچنین نوع آنها ، مسیر و سرعت نیز قرار داده می شد. و رمز مورد استفاده در زیر دریایی ها از سایر قسمتها مثل هواشناسی و حتی بخشهایی مثل نیروی زمینی و هوایی نیز پیچیده تر بود و به جای استفاده از 3 محور از 4 محور استفاده می شد
اما آن چیزی که برای من مهم است و می خواستم به آن اشاره بکنم هنر شکستن رمز در ایران بود که در جنگ 8 ساله یکی از بهترین سیستمهای غرب (ناتو) به نام راگال بود را شکستند و باعث پیروزی های زیادی برای ایران شد و هنر ایرانیها را به رخ دنیا کشاند
موفق و پیروز باشد
  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote name='sarbazirani' timestamp='1347277540' post='270241']
با سلام به همه دوستان خیلی وقت بود که میخواستم مطالبی در مورد این سیستم انیگما در سایت قرار بدم که این دوستمون جناب
[b] arminheidari زحمتشو کشیدن[/b]

اما یک روش دیگه ای هم که برای شکستن رمزها به کار می بردن استفاده از طعمه بود به طوری که با ردگیری کشتی های باری در دریا و پیامهای مخابره شده زیر دریایی های آلمانیها آنها را ردگیری می کردند بطوری که وقتی یکی از آنها کد مختصات محل کشتیهای باری را برای دیگر گرگها (زیر دریایی ها) ارسال می کرد رمز این مختصات را با موقعت محل کشتی ها تطابق می دادند و به این طریق رمز را کشف می کردند یعنی از اطلاعات خام (اطلاعات موقعیت که در اختیار داشتند )و کد رمز مخابره شده، رمز را پیدا می کردند البته در پیام رمز فقط اطلاعات موقعیت قرار نمی گرفت و تعداد کشتی ها و همچنین نوع آنها ، مسیر و سرعت نیز قرار داده می شد. و رمز مورد استفاده در زیر دریایی ها از سایر قسمتها مثل هواشناسی و حتی بخشهایی مثل نیروی زمینی و هوایی نیز پیچیده تر بود و به جای استفاده از 3 محور از 4 محور استفاده می شد
اما آن چیزی که برای من مهم است و می خواستم به آن اشاره بکنم هنر شکستن رمز در ایران بود که در جنگ 8 ساله یکی از بهترین سیستمهای غرب (ناتو) به نام راگال بود را شکستند و باعث پیروزی های زیادی برای ایران شد و هنر ایرانیها را به رخ دنیا کشاند
موفق و پیروز باشد
[/quote]
دقیقا درست می فرمائید چند ناو گروه را فدا کردند تا کد های قابل تطبیق پیدا کنند
در این بین لهستانی ها کمک شایانی کردند

فیلمی در این زمینه هم به نام انیگما درست شد
[url="http://www.imdb.com/title/tt0157583/"]http://www.imdb.com/title/tt0157583/[/url]

[url="http://en.wikipedia.org/wiki/Enigma_(2001_film)"]http://en.wikipedia.org/wiki/Enigma_(2001_film)[/url]
  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
این فیلمی که اشاره کردید ترجمه شده و به زودی زیرنویسش منشتر میشه

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote name='javad48' timestamp='1348323997' post='273047']
این فیلمی که اشاره کردید ترجمه شده و به زودی زیرنویسش منشتر میشه
[/quote]

والا صدا وسیما چند سال پیش نشونش داد و بحث قتل عام افسران لهستانی توسط شوروی ها را کمی نشان داد
فیلم قشنگی بود
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

در طول جنگ‌ جهانی دوم، نازی‌ها از یک ماشین رمزنگاری پیچیده مشهور برای ابلاغ دستورات نظامی استفاده می‌کردند، با این تصور که هیچ فردی قادر به شکستن رمز خارق‌العاده آن نخواهد بود.

220px-Enigma-8-rotor.jpg



سیستمی مانند Enigma شاهکار مهندسی مملو از دنده، چراغ، کلیدها و تخته سیم‌بندی بود.
با این حال، علی‌رغم طراحی هوشمندانه، رمز تولیدشده آن سرانجام توسط رایانه‌ها شکسته می‌شد، زیرا این سیستم به رمزنگاری مکانیکی شبه‌تصادفی متکی بود و تعداد محدودی از الگوهای ممکن را در اختیار داشت.
در خاتمه جنگ، سرویس‌های اطلاعاتی بریتانیا و امریکا پیغام‌های نازی‌ها را رمزگشایی می‌کردند، می‌خواندند و آن را تفسیر می‌کردند.
به گفته «ست لیود»، محقق حاضر در این پروژه، هنگامی که یک استراق‌سمع‌کننده در تلاش برای انجام فرایند اندازه‌گیری است که به وی کمک می‌کند رمز را بشکند، خود عمل اندازه‌گیری، آنچه را که وی به دنبال اندازه‌گرفتن آن است، مختل می‌کند، زیرا در مکانیک کوانتومی هنگامی که فردی در صدد اندازه‌گیری چیزی است، خود این عمل مانع از به سرانجام‌رسیدن تلاش وی می‌شود.
وی بر این باور است که فیزیک کوانتومی فوتونی را که در هر بار شلیک می‌شود، به یک قفل امنیتی تبدیل می‌کند.
لیود معتقد است اثر ناظر (observer effect) اعلام می‌کند که یک فوتون مشاهده‌شده متفاوت از یک فوتون مشاهده‌نشده عمل می‌کند و چنانچه کدی به الگویی از فوتون‌ها متکی باشد، کلید شکستن آن غیرقابل مشاهده خواهد بود.
این امر از تمامی پیغام محافظت می‌کند و مانع از آن می‌شود که نفر سومی مکالمه را استراق‌سمع کند زیرا خود عمل استراق‌سمع، رمز را تغییر می‌دهد.
این فرایند «قفل‌کردن داده کوانتومی» نامیده می‌شود و در بطن ماشین معمایی کوانتوم نظری قرار دارد.


enigma.jpg




گیرنده مورد نظر پیغام قادر است مخابره را رمزگشایی کند زیرا از پیش دانش اولیه‌ای در خصوص وضعیت کوانتومی پیغام در اختیار دارد.
با این حال، این شیوه یک نقطه ضعف دارد: در صورتی که نفر سوم تفسیرکننده پیغام، از پیش بخش جزئی رمزگشایی‌شده از آن را دریافت کرده باشد (و بنابراین چگونگی اندازه‌گیری پیغام ورودی را در اختیار دارد)، کلیدی که مابقی پیغام را ایمن نگه می‌دارد، می‌تواند شکسته شود و تمامی پیغام رمزگشایی شود.

لینک

  • Upvote 4

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط MR9
      جغد شب پرواز لوفت وافه
       
      بدون شک ، بهترین جنگنده - شکاری رزم شبانه لوفت وافه در طول جنگ جهانی دوم ، پرنده دوموتوره HE-219 UHU  ( جغد ) بشمار می آمد که بلحاظ برخی از مشخصات فنی بسیار با جنگنده بلندپرواز ماسکیتو بریتانیایی قابل مقایسه و در برخی از مشخصات نیز از آن عملکرد بهتری داشت . در این شکاری شب پرواز بطور معمول از دو سری آنتن رادار استفاده می گردید ، آنتن های SN-2 و FUG-212 . در نخستین پرواز عملیاتی اسکادران این پرنده در دو شب پیاپی یعنی در شبهای 11و12 ژوئن 1943 ، یک فروند HE-219 A موفق به سرنگون نمودن 5 بمب افکن سنگین چهارموتوره  لانکاستر بریتانیایی در کمتر از 30 دقیقه گشت . با وجود این بیلان موفق ، این جنگنده کار آمد هرگز وارد تولید انبوه نگردید و تنها 300 فروند از آن وارد سازمان رزم لوفت وافه شد .
       

       
       

       
      مجموعه کابین خلبان و خدمه کنترل کننده رادار
       

       
       
      در اواخر سال 1944 ، بدلیل حساسیت های موجود نسبت به خدمه این هواپیما ، لوفت وافه درصدد بود تا این جنگنده شب پرواز را به صندلی های پرتاب شونده مجهز نماید ، با این حال فقط یکفروند از این هواپیما ( تصویر فوق ) برای  گذراندن آزمایشهای زمینی به صندلی های پرتاب شونده (EJECTION SEAT) مجهز شدند .
       
       
       

       
       

       
      LUFTWAFFE  HE-219 A.1  VS    ROYAL AIR FORCE  LANCASTER
       
       

       

       
      جنگنده شب پرواز HE-219 A.1 مجهز به رادار FUG-220  مونستر - هندورف 45-1944
       

       
      جنگنده شب پرواز HE-219 A1 - فرودگاه کپنهاگ  ، دانمارک ( این تصویر پس از تسلیم شدن واحدهای لوفت وافه در دانمارک برداشته شده است )
    • توسط WA-2000
      شکارچی تانک t-34
      او کیست ؟ او را می شناسید.به شما خواهیم گفت .او تک خال المانی ها بود .مردی که استالین برای سرش جایزه گذاشت ...
      هانس اولریخ رودل .بالاترین مدال نظامی المان را تصاحب کرد ... او دارای نشان صلیب شوالیه با برگهای طلایی بلوط و الماس بود ...بالاترین نشان نظامی المان که از دست پیشوای رایش هیتلر دریافت کرد .
      در 1916 در کنرادوالدائو در سیلسیا در شرق المان هانس در خانواده مردی که از اعضای کلیسای منطقه بود بدنیا امد ...این دانش اموز ضعیف دوران مدرسه و علاقمند دیوانه همه ورزشها در دوران نوجوانی شاهد به قدرت رسیدن نازیها بود ... سرانجام عطش قوی درونش او را به طرف هیجان پرواز کشاند و در 1936 به لوفت وافه پیوست .... با پایان دوره های ابتدایی پرواز با درخواست او مبنی بر دیدن دوره های تخصصی خلبان بمب افکنهای شیرجه رو موافقت نگردید و او بعنوان دیده بان هوایی به کاریر خود در لوفت وافه ادامه داد و آموزشهای لازم را دید قبل از شروع جنگ او پروازهای شناسایی زیادی برفراز لهستان انجام داد . بعد از اشغال لهستان رودل دوباره تقاضای عضویت در واحدهای بمب افکنهای شیرجه رو را نمود این بار افسران مافوق با تقاضای او موافقت کردند و بعد از پایان دوره های اموزشی تئوری با یک فروند اشتوکا به یک پایگاه اموزشی فرستاده شد ... در زمان حمله به فرانسه او دور از جبهه در حال گذراندن دوره های امورشی بود بعد از اموزشهای کامل رودل با هواپیمای اشتوکای خود به اسکادران شماره یک از گروه دوم بمب افکنهای شیرجه رو پیوست در مه 1941 در بزرگترین حمله هوابرد ان زمان که جهت تسخیر جزیره اساطیر یعنی کرت یونان توسط المانها صورت گرفت اسکادران رودل بصورت فعال وارد صحنه جنگ شد ولی با رودل فرصت حضور در جبهه اصلی را نیافت ... با تصمیم مارشال گورینگ بنیانگذار نیروی هوایی رایش گروه دوم بمب افکنهای شیرجه روی المان که رودل جزیی از انها بود قبل از عملیات بارباروسا که توسط خداوند زرهی رایش یعنی گودریان طراحی شده بود به شرق اعزام شد در ساعت سه صبح 23 ژوئن 1941 رودل اولین عملیات پروازی خود را بعنوان خلبان اشتوکا انجام داد و در همان روز تا شب چهار سورتی پرواز را با موفقیت به انجام رساند. و تنها در ماه بعد بود که رودل مدل صلیب اهنین دریجه یک را به پاس شجاعت و دقت در عملیات دریافت کرد.در سپتامبر گروه دوم بمب افکنهای شیرجه رو رایش به ناوگان بالتیک ارتش سرخ مستقر در بندر کرون اشتاد در نزدیکی لنینگراد حمله کردند و اولین شاهکار رودل در اینجا و در 23 سپتامبر شکل گرفت . هدف ناو 26000تنی مارات بود ...رودل این ناو را با یک بمب 1000کیلویی مورد هدف قرار داد. بمب در انبار مهمات کشتی منفجر شد و مارات به اعماق ابهای سرد بالتیک فرو رفت . در کریسمس رودل پانصدمین پرواز خود را انجام داد و توانست مدال صلیب طلایی المان را از دستان پسر عمو تکخال بزرگ المان در جنگ جهانی اول مانفرد ریشتهوفن یعنی ژنرال ولفروم ریشتهوفن دریافت کند. رودل به المان بازگردانده شد دلیلش نیز این بود که لوفت وافه میخواست تا رودل خلبانان جوان لوفت وافه را که قرار بود با استوکا پرواز کنند را اموزش دهد و انها بتوانند یک بت زنده را از نزدیک ببینند و از او تجارب ارزشمندی با بیاندوزند. ولی با اصرار رودل او با به جبهه شرق بازگشت و این ژوئن 1943 بود. او بعنوان فرمانده اسکادران 11 از گروه دوم انتخاب شد . وظیفه اسکادران رودل شکار تانکهای افسانه ایی تی 34 بود . این تانک بدلیل ضخامت زره تبدیل به کابوس المانها شده بود. در فوریه رودل ده هزارمین پرواز خود را انجام داد . حالا او یک قهرمان الهام بخش ملی بود و بسیاری از خلبانان جوان المانی ارزوی دیدار او از نزدیک را داشتند. حول نام رودل افسانه ها ساخته شد ... رودل حالا فرمانده اسکادران بریانسک بود که وظیفه اصلیش مبارزه و جنگ بر علیه تانکهای تی 34 بود. هواپیماهای این اسکادران اشتوکاهای مدل جی بودند که با دو توپ 37 میلیمتری میتوانستند شش دور شلیک کنند . در بزرگترین نبرد زرهی جنگ دوم جهانی در کورسک که در 5جولای 1943 در گرفت اسکادران رودل وظیفه پشتیبانی از لشکر سوم اس اس را برعهده داشت . در این روز رودل 12 تانک تی 34 را به تنهایی شکار کرد ولی کورسک با شکست سنگین المانها به اتمام رسید رودل با تجارب زیاد در جنگ بر علیه تی 34 های روسی در یافت بود که بهترین تاکتیک برای جنگ با این هیولاهای زرهی حمله از پشت به این تانکهاست . با توجه به نصب سیستم خنک کننده در قسمت عقب این تانک از زره قدرتمند در این قسمت بی بهره بود و این پاشنه اشیل تی 34 محسوب میشد . از طرفی حمله از پشت این اجازه را به خلبان میداد با توجه به جهت پرواز که به طرف نیروهای خودی بود در صورت اسیب دیدن خلبان میتوانست در بین نیروهای خودی فرو بیاید و نجات یابد . مارس 1944 مصادف با هزار پانصدمین پرواز رودل بود حالا دیگر ما با سرهنگ رودل روبرو هستیم در اواخر همین ماه در جریان یک عملیات اسکادران رودل مورد تهاجم یک اسکادران از LA-5 های روسی قرار گرفت یکی از اشتوکاها به شدت اسیب دید ...رودل با شجاعت تصمیم به فرود و نجات خلبان گرفت ولی دلیل خاک سست منطقه موفق به لندینگ موفق نشد و ناچار انها با پای پیاده با عبور از رود دنیستر در سرمای شدید روسیه توانستند به واحدهای خودی برسند ...رودل در زمان عبور از عرض رودخانه از دوستانش جدا افتاد ولی وقتی به نیروی های المانی رسید متوجه شد سایر خلبانان دسته نیز نجات یافتند. فوریه 1945 بدیترین خاطره رودل از پرواز بود ...اشتوکای او در بوداپست توسط توپهای ضد هوایی روس مورد اصابت قرار گرفت ولی رودل شجاعانه هواپیما را کنترل کرد و در پایگاه خودی موفق به لندینگ شد ولی جراحت شدید ناشی شد تا پزشکان یک پای او را قطع کنند . با توجه به اینکه رودل هنوز بهبود کامل نیافته بود به تقاضای خودش به جبهه جنگ بازگشت و توانست با وجود یک پای بریده شده 26 تانک روسی را تا پایان جنگ شکار کند . ... اخرین روزهای جنگ بود ...فرودگاه اشتوکاها در بوهمیا چک توسط روسها محاصره شده بود ...با توجه به دستور اکید شخص استالین مبنی بر جایزه برای سر رودل او بهمراه چند فروند اشتوکا دیگر و البته تعدادی فوکه وافه 190 به شمت امریکایی ها پرواز کردند تا بدست روسها نیافتند ...انها در فرودگاه کیتزینگن فرود امدند ولی رودل دستور داد تا همه هواپیماها با چرخهای بسته به زمین بنشینند تا هواپیماها سالم بدست امریکاییها نیافتد ...شکارچی تی 34 به دست امریکایی ها اسیر شد ...
      براساس اسناد او 2530 سورتی پرواز را انجام داد که 400 سورتی با فوکه ولف 190 بود که توانست 11 هواپیمای روسی را شکار کند ..... در این مدت رودل توانست بالغ بر 500 تانک ، 150 توپ ، چهار قطار حامل مهمات و کشتی جنگی مارات را نابود کند....
      مبلغ جایزه تعیین شده برای سر رودل توسط استالین در حدود 100000روبل بود ...
      یکی از خاطرات جالبش برخورد با لئو شستاکوف تخال روسها بود ... او میگوید مهم نیست که او بر اثر اتش مسلسل عقبی من یا ارتعاشات جریان هوای ناشی از موتور سقوط کرد ...گوشی من ناگهان از جیغهای سردرگم روسها و فریادهایشان به مرز انفجار رسید ..روسها در رادیو بشدت جیغ میزدند و مشخص بود چیز خاصی اتفاق افتاده است ...انها دیده بودند که یک هواپیما سقوط کرده است ...با مطالعه پیامهای رادیویی ما در یافتیم کسی که سقوط کرده است یک تکخال روس بود ... او یک قهرمان بزرگ و یک خلبان خوب بود . این خلبان روس قهرمان روسها در زمان جنگ داخلی اسپانیا بود ...شاهدان ادعا میکنند که او با اتش رودل سرنگون شد و این اتفاق در 12مارس 1944 روی داد و او دیگر هرگز دیده نشد ..او 65 پیروزی هوایی داشت و این افتخار به نام رودل ثبت گردید که او را شکار کرد ....
      بعد از جنگ رودل به آرژانتین رفت و از دوستان نزدیک دیکتاتور این کشور خوان پرون گردید و مهندس نیروی هوایی نوین ارژانتین نام گرفت ...او همچنین از دوستان بسیار نزدیک دیکتاتور وحشی پاراگوئه و ستایشگر نازیها یعنی الفردو استروسنر بود .... او در واقع فعالانه برنامه بازسازی نیروی هوایی کشور آرژانتین را زیر نظر داشت ... رودل با یک پا تنیس بازی میکرد و از قهرمانان اسکی بود ...او به بلندترین قله ارژانتین یعنی آکونکاگوا با ارتفاعی در حدود 6962نیز صعود کرد و توجه کنید او فقط یک پا داشت ....او سه بار نیز به دومین اتشفشان بلند روی زمین یعنی یولای یاکو صعود کرد که ارتفاعی در حدود 6700متر دارد ...یکی از نقاط تاریک زندگیش دوستی با فرشته مرگ یعنی جوزف منگل دکتری که جنایت وجشیانه ایی را در اشویتس برعلیه کودکان یهودی اجرا میکرد بود ...
      جوزف منگل لقب فرشته مرگ را داشت ...
      در بازگشت به المان او یکی از رهبران نئو نازیها المان بود ... خاطرات زمان جنگش را نیز منتشر کرد ...کتاب موجب جنجالهای زیادی شد ...زیرا رودل یکی از نازیها شناخته میشد ..او در این کتاب از تمامی سیاستهای نازیها دفاع کرد... این کتاب در امریکا با عنوان خاطرات خلبان اشتوکا چاپ شد ... البته قبل از چاپ یک بار کاملا بازبینی شد ...
      با توجه به ماموریتهای مشابه اشتوکا و هیولای پرنده A-10 رودل از مشاوران برنامه طراجی و ساخت A-10 بود ...
      او قسمت اصلی یک رسوایی سیاسی بود که در المان غربی بعنوان پرونده رسوایی رودل نام گرفت و منجر به بازنشستگی زود هنگام دو ژنرال بلند پایه ارتش به نامهای کارل هاینس فرانکه و والتر کروپینسکی گردید ...
      در 1982 این شکارچی تانک تی 34 و افسانه پرنده اشتوکا در روزن هایم المان در گذشت و جسدش در گورستان دورنهاوزن دفن گردید ...
    • توسط karkas
      با سلام


      Puma نام یکی دیگر از نفربر های پیشرفته آلمان است که جایگزین نفربر Marder است . این نفربر 31 تن وزن دارد و قادر است بیش از 9 نفر را حمل کند .
      پروژه ساخت این نفربر از دهه 90 به نام NGP شروع شد و در سال 2001 پایان گرفت . مدیر این پروژه جردن لیکنت بود که با گرفتن بودجه گزاف از دولت شروع به تحقیق و بررسی در مورد این نمونه نفربر ها کرد . نفربر پوما به دلیل داشتن ایتکسون در کنار های مختلف موتور و به دلیل بهره گیری از سیستم آن پی اس سرعت بسیار قابل توجهی دارد چراکه این نفربر علاوه بر حمل توپ های ضد هوایی و توپ 80 میلیمتری قادر است با سرعت 90 کیلمتر در ساعت حرکت کند . این نفربر به دلیل بهره گیر از سیستم کارسیو 3 قادر است با سرعتی معادل 10 کیلومتر در ساعت در آّب حرکت کند . شایان ذکر است که این نفربر به دلیل داشتن برجک LKSN-6G قادر به گردش 360 درجه است و می تواند با استفاده از سیستم هدایت کنند MALXION بیش از 10 کیلومتر خود را مورد بررسی قرار دهد . سیستم پیشرفته MALXION یک سیستم به اندازه یک مانتور 20 اینچ است که با بهره گیری از سیگنال های ماهواره ای قادر است در سخت ترین شرایط آب و هوایی و جنگی سرنشینان را به مسیر درست هدایت کند . این نفربر در سه مدل Puma B، PumaA و PumaC ساخته شده است که هم اکنون بیش از 300 دستگاه از مدل PumaC در نیروی زمینی آلمان در حال خدمت هستند . شایان ذکر است در مدل آخر آقای جردن لیکنت قول داده است که پروژه آن راتا سال 2010 به مرحله تولید برساند . او خاطرنشان می کند که نفربر نوع آخر که احتمالا Puma32 نام خواهد گرفت قادر است به عنوان تسلیحات از جمله توپ های هوایی ، راکت انداز های زمین به هوا ، موشک های ضد تانک و نفربر ، سیستم های مخابراتی و آبی خاکی تجهیز شود . البته باید خاطر نشان کرد که هم اکنون این نفربر قادر است به تسلیحاتی مانند توپ 30 میلیمتری ، کالیبر 7.62 میلیمتری ، 4 راکت انداز زمینی ، یک 5.56 mm HK MG4 و یک توپ 80 میلیمتری تجهیز شود . سیستم های رادیویی و ارتباطی این نفربر عبارتند از : LVN , UT8 , QIY-66 .
      نام : Puma
      کشور سازنده : آلمان
      وزن : 31.5 تن
      طول : 7.4 m
      وزن : 3.7 m
      ارتفاع : 3.1 m
      سرنشینان : 9 نفر
      اسب بخار : 1073 bhp
      قدرت/سنگینی : 25,4 kW
      برد : 600 کیولمتر در نمونه آول
      برد در نمونه PumaC : برد بیش از 800 کیلومتر
      سرعت در نمونه آخر : 90 کیلومتر در ساعت








    • توسط aminor
      بسم الله............
           
       
       
          بواتزن آخرین پیروزی
       
       

       
      نقشه ایی از حمله سراسری ارتش سرخ  در نبرد برلین
       
       

      نیروهای ارتش سرخ بعد از تصرف کامل لهستان به پشت دروازه های برلین رسیده  وخود را مهیای پورش نهایی به برلین میکردن سقوط رایش سوم حتمی بود . جناح چپ و خود شهرو حومه آن  به جبهه یکم و دوم  بلاروس وچناح راست به عهده جبهه دوم اکراین سپرده شد. در محور ارتش بلاروس رودخانه اودر  ارتفاعات سیلو و شهر برلین قرار داشته اما کار در محور جبهه اکراین ساده تربود  هدف اصلی رسیدن به شهر درسدن بوده. در روز  16 آوریل 1945 حمله سراسری ارتش ارتش سرخ در تمام محورها آغاز شد نیروهای جبهه اکراین شامل ارتش دوم لهستان  ارتش 52  شوروی و ارتش 4 گارد شوروی بوده فرماندهی این نیرو را ژنرال ایوان کونف بر عهد داشته هدف اصلی که بر عهده این نیروهای گذاشته بودن شامل عبور از رودخانه نیس  قطع کردن ارتباط جناح راست برلین به خود شهر نابودساختن بقایایی نیروهای المانی در منطقه و همچنین رسیدن به شهرهای درسدن وتورگو بوده .در 17 آوریل  نیروهای لهستانی که در محور مرکزی جبهه اکراین مستقر شده بودن    حملات خود را اغاز کردن ارتش دوم لهستان یک نیروی تقریبا با ملیتی لهستانی بوده که در کنار ارتش اول لهستان و و چند واحد کوچکتر لهستانی وفاداربه شوروی وآرمانهای حزب کمونیست از سال 1943 میلادی برای نبرد با آلمان ها تشکیل شد .  با ازاد سازی ورشو وورود به خاک اصلی المان لهستانی ها مشتاق گرفتن انتقام شکست 1939 از آلمان ها بودن به همین خاطر هزاران سرباز و داوطلب لهستانی در قالب
      نیروهای مستقل در کنار ارتش سرخ میجنگیدن
       

       
      سرباز کشته شده ارتش آلمان  در جریان سقوط شهر بوتزن
       
      ارتش دوم لهستان استعدادی  در حدود 90 هزار سرباز  291 دستگاه تانک ( تانکهای تی 34 و استالین 2)
      135 زره کوب ( اس یو 76 . 85. 122 و 152) وصدها قبضه توپ صحرایی وضد زره  داشته  
      لشگرهای 10.9.8.7.5 و سپاه 1 زرهی واحدهای ارتش دوم را تشکیل میدادن
       

       با شروع حمله نهایی در 16 اوریل بعد از یک گلوله باران بسیار شدید بروی مواضع آلمانی ها  ارتش دوم لهستان از رودخانه نیس گذشته و موفق به شکستن خطوط نیروهای المانی در این محور شده با این پیشروی و تصرف پلهای موجود بروی رودخانه نیس در شمال شهر بواتزن نیروهای المانی که  در جنگلهای موسکائو در تلاش برای عقب نشیین بودن ارتباط خود را به عقبه از دست دادن و محاصره میشوند  در روزهای 18 و 19 آوریل لشگر 8 و سپاه پنجم  زرهی از ارتش دوم لهستان به پیشروی خود در جنوب ادامه داده  ونیروهای آلمانی را وادار به عقب نشینی میکند . فرماندهی ارتش دوم لهستان تصمیم میگیرد پیش از حمله ارتش شوروی به وسینبرگ و بواتزن و تصرف این مناطق  مستقیما به سمت درسدن پیشروی کند . این در حالی بود که وظیفه اصلی این نیروها  تامین جناحین ارتش سرخ آمادگی برای مقابله  با حملات آلمانی ها و ایفای نقش یک نیروی
      ذخیره برای انجام ضد حملات احتمالی بود.
       

       
      نقشه سراسری ازمحورهای حملات طرفین  در جناح راست برلین
       

      همزمان با پیشروی لهستانی ها به سمت درسدن ارتش سرخ هم حملات را برای تصرف بواتزن  اغاز کردمدافعین شهر چیزی در حدود 3000 نفر بوده ترکیبی از نیروهای فولگشروم(بسیج آلمان) نیروهای جوانان هیتلری . نیروهای گردان پدافند هوایی /گروهان محکومین  بقایای هنگ 244 گرانیدر( مکانیزه) و 200 تن از اعضای لشگر 10 اس اس پانزر در روز 18 اوریل بعد از تصرف روتبرگ وایجاد یک شکاف عمیق در جانح چپ المانی ها  شهر وینسبرک در مجاروت بوتزن توسط سپاه 7 گارد ارتش سرخ به اشغال در امد . در مرحله بعد این سپاه حمله مستقیم به شهر بوتزن را اغاز کرد در میانه راه ستونهای زرهی ارتش سرخ توسط بمب افکن های شیرجه رو المانی اشتوکا مجهز به توپهای 37 م م مورد حمله قرار گرفت با وجود وارد شدن ضربات سنگین توسط اشتوکاها به ستونهای زرهی شوروی اما این حملات برای متوقف کردن نیروهای پیشروی کننده ارتش سرخ کافی نبود  در ادامه هم تانکهای المانهای دهها تانک شوروی را منهدم  کرده اما بازهم کافی نبود . در 18 اوریل تیپ 24 از سپاه گارد موفق به تصرف فرودگاه متروکه ایی در شرق بواتزن شد با فرارسیدن غروب روسها سعی کردن خود شهر بوتزن را تصرف کنند که یک گروهان المانی به مدت 23 ساعت در برابر حملات روسها بشدت مقاومت کرده  روز بعد حملات روسها با شدت بیشتر از سر گرفته شد . علاوه بر تیپ 24 که به صورت مستقیم به خود شهر حمله کرده تیپ 26 از جناح چپ و تیپ 57 گارد شوروی از محور شمالی حملات را اغاز کرده بعد از شکافته شدن خطوط المانها در محور شمالی نیروهای شوروی با چرخش به چپ جاده بوتزن به درسدن را قطع کرده  در روز 19 اوریل روسها موفق به ورود به شهر شده و درگیریهای خیابانی اغاز شد همزمان یک هنگ لهستانی تنها را ارتباطی باقیمانده شهر در شهرک کودا را قطع کرده و  بدین ترتیب شهر بوتزن به صورت شبه کامل  محاصره شده  در همین روز لشگر 1 هرمان گورینگ المان با سپاه زرهی لهستان در 2 کیلومتری شرق کدرسورف درگیر شده تانکهای لهستانی به ناگاه در کمین تانکهای المانی گرفتار شده برخی از تانکها از فاصله 50 متری مورد هدف قرار گرفتن  لهستانی در این درگیری کوتاه ضربات سختی را متحمل شدن  در مدت تنها 20 دقیقه 43تانک لهستانی منهدم و 12 تانک دیگر از جمله 4 تانک استالین 2 به غنیمت المانها در امده.  مدافعین المانی شهر بواتزن  در روز 21 اوریل مجبور شدن تمام خطوط دفاعی خود را به داخل شهر کشانده 
       
       

       
      تانک استالین 2 به غنیمت گرفته شده
       
      برخی از مدافعین در یک قلعه سنگی قدیمی در بالای ارتفاعات مشرف بر شهر مستقر شدن اوضاع برای المانی ها بشدت ناامید کننده بودتا این که ضد حمله ورماخت اغاز شد آلمانی ها از چند روز پیش در حال جمع آوری  باقیمانده نیروهای  خود را در اطراف بواتزن بودن.  در روز 21 اوریل بین نیروهایی که به سمت درسدن در حال پیشروی بودن ونیروهای لهستانی - شوروی که در اطراف بواتزن در حال درگیری بودن شکاف عمیقی ایجاد شده بودن که تنها توسط دو لشگر ضعیف پوشش داده میشد ورماخت با پی بردن به این موضوع تصمیم به شروع ضد حمله گرفت این ضد حمله تقریبا با ضد حملات ارتش 12و3 المان برای شکستن محاصره خود شهر برلین همزمان بوده .  بین واحدهای لشگر 9و سپاه  زرهی لهستان که در حال پیشروی به سمت در سدن بودن و همچنین نیروهای لهستانی که آلمانیها در جنگلهای muskauer محاصره  کرده بودن شکافت عمیقی ایجاد شده در حال گسترش بود  لشگر 10 و 7 در نزدیکی نایسکی niesky مشغول نبرد بودن واحدهای لشگر 5 و تیپ 16 حد فاصل بین نیروهای آلمانی محاصره شده ونیرهای المانی در جنوب را پر کرده بودن خطوط لهستانی ها تا درسدن بیش از 50 کیلومتر کشیده شده بود  و در این فاصله نیروی انچنانی برای دفاع وجود نداشت لهستانی بشدت در تلاش بودن تا افتخار تصرف شهر درسدن را به نام خود کنند اما غافل از آنکه این شکاف 50 کیلومتری از دید نظامیان ورماخت پنهان نمانده بوده و بهترین فرصت را برای شروع اخرین  حمله بزرگ خود را بدست اروده بودن
       

       
      طرح کلی ضد حملات آلمان در جریان نبرد برلین

      طرح کلی بدین صورت بوده شکستن خطوط روسها در جنوب رسیدن به نیروهای محاصره شده ارتش نهم و حرکت به سمت برلین محاصره شده . اما تمام نیرویی که برای این حمله جاه طلبانه  در نظر گرفته شده بود 50 هزار سربازان آلمانی 300 تانک زرکوب وتوپ خودکششی بود واحدهای المانی گرد آوری شده شامل بقایایی لشگر 1 چترباز هرمان گورینگ که اکنون به یک لشگر زرهی تبدیل شده بودن  لشگر 20 زرهی پانزر لشگرهای  موتوری برندنبورگ و هرمان گورینگ 2 لشگرهای 17و 72 هنگ 552 از نیروهای فولگشروم  به همراه چند صد سرباز از لشگر 10 زرهی اس اس پانزر

      آلمانهای در این حمله جمعا 62 دستگاه تانک( که شامل 2 تانک تایگر 1  / 30 دستگاه تانک پانتر / 28 تانک پانزر 4و 2 دستگاه تانک پانزر 3)
      293  زرهکوب توپ کششی و  خودکششی ( که شامل 123 دستگاه   STUG III-IV / هرتز 39دستگاه / 29 نشرن / 20توپ105م م خودکششی STUH 42 / 43 توپ کششی 75 م م و دهها قبضه توپ 88 م م فلک)
       

      نیروهای لشگر چتر باز زرهی شده هرمان گورنیگ در حال عزیمت به خطوط نبرد
       
       
      البته مشکل آلمانهای تنها تعداد نفرات وتجهیزات نبود  سرنوشت جنگ کاملا مشخص شده بود . خیلی از یگانهای آلمانی از یک سوم تا یک چهارم استعداد واقعی خود را داشته / تجهیزات آنها فرسوده شده بود  ومشکل سوخت به بزرگترین دشمن المان ها تبدیل شده یگانهای زرهی ومکانیزه  را بشدت با محدودیت چابجایی و تحرک مواجه کرده بود  البته ترکیب نیروهای حمله کننده هم جالب بود یا بشدت بی تجربه ویا برعکس بسیار با تجربه وجنگ دیده  طرح در نظر گرفته برای حمله هم به هیچ عنوان با واقعیت های میدانی وتوان  نیروهای تک ور همخوانی نداشت  البته در ان سوی میدان هم نیروهای  لهستانی  هم مشکلات خود را داشتن  اکثر سربازان لهستانی بی تجربه بودن  امامشکل آنان تجهیزات  و نفرات نبود بلکه کمبود شدید افسران بوده جز به طوری که برای هر 1200 سرباز تنها یک افسر وجود داشت که آن تعداد محدود روسهای لهستانی تبار بودن .
      با جمع اوری و استقرار نیروهای در محور های مشخص شده راس ساعت 4 صبح حملات آغاز شد
       
       

       
      محورهای حملات ارتش آلمان برای باز پسگیری شهر بوتزن و شکستن محاصره نیروهای خودی در بوستان های موسکائو

      نیروهای آلمانی که در محور شمالی یعنی جنگلهای موسکائو muskauerجای که خود در محاصره بودن به فرماندهی ژنرال جورج جائور به سمت فورس لگن و هیدنگر و در جنوب هم لشگر 545 به فر ماندهی فردریش کریشنر به همین دو شهر یورش برده در گام اول المانی هاسعی داشتن  محاصره نیروهای  خود در جنگلهای موسکائو را بشکند  لهستانی ها که انتظار حمله را در این زمان نداشته غافلیگر شده تیپ 16 و لشگر لهستان از دو سمت به صورت ساندویچی تحت فشار قرار گرفتن در غرب ل 20 پانزر حرکت خود را به سمت بوتزن آغاز کرده این درحالی بودکه ل 17 در نیسکی و ویزنبرگ پیشروی کرده لشگرهای 116 و 294 شوری را را در هم کوبیدن آلمانی ها بین ارتش دوم لهستان وارتش 52 شوروی در حدود 40 کیلومتری شمال شرقی بوتزن نیروهای ل 48 تفنگدار شوری  را جارو زده وآنها را به سمت SPREMBERG  عقب راندن فرمانده ل 254 شوری به شدت زخمی شده در ابتدای حمله فرمانده کل ارتش دوم لهستان با وجود اگاهی از وضعیت جبهه نبرد به تلاش خود برای پیشروی به سمت در سدن ادامه داد این در حالی بود که عقبه این نیروی در حال قطع شدن بود این حرکت به هرج ومرج بین قوای لهستانی دام زد بعضی از یگان ها کاملا ارتباط خود را با عقبه ازدست داده بودن برخی دیگر در حال محاصره شدن بودن و تعدادی دیگر هم در حال پیشروی به سمت درسدن با حمله همزمان واحدهای المانی در جنوب وشمال محاصره جنگل موسکائو شکسته شد گام اول حمله با موفقیت هرچه تمام به پایان رسید نیروهای محاصره شده نجات پیدا کرده چهار لشگر وتیپ لهستانی وشوروی بعد از دریافت ضربات سنگین مجبور به تخلیه شمال غربی بوتزن شدن وشهرک های مثل هیندنبرگ هیسنبرگ و فورسلگن باز پس گرفته شدن  همین شکسته شدن خط محاصره نیروهای شوروی لهستانی وجود در ان منطقه را به چهار گروه تقسیم کرده  چندین واحد لهستانی محاصره شدن بیشترین خسارتهای را ل 5 و تیپ 16 متحمل شدن  مقر ل 5 که تنها توسط یگ گردان اموزشی  محافظت میشد مورد حمله قرار گرفت  و مجبور به عقب نشینی شدن از 1300 سرباز لهستانی تنها 100 نفر زنده ماندن فرمانده ل 5 هم جز کشته شدن گان بود .
       

       
      سربازان المانی بر بالای پیکر سرباز روس در حومه شهر
       

       
      بقایای توپ تهاجمی su122  ارتش دوم لهستان
       
       
      200 تا 300 نیروی اسیر فولگشرو آلمانی در یک انبار در اطراف بوتزن نگهداری میشدن  که با عقب نشینی  لهستانی ها این انبار هم اتش زده شددر 23 اوریل آلمانی ها  در یک پیشروی خیره کننده به رودخانه  SCHWARZER  در شرق  و LOHSA  و OPPITZ  و GROOSDUBRAU  در غرب رسیدن بخش عمده ایی از قوای آلمانی در اطراف جنگلهای لوهسا ( LOHAS) مستقر شدن  آلمانی ها در ادامه فشار به KONIGSWARTHA  را دامه دادن با این پیشرویها در شمال شرقی بوتزن  واطراف رودخانه سپری وجنگلهای  موسکائو سرانجام فرماندهی سپاه لهستان مجبور به توقف پیشروی به سمت درسدن شده به نیروهای  خود دستور داد به عقب برگردن   و رخنه های ایجاد شده بین خطوط  را پر کنند در22 اوریل همچنین به نیروهای زرهی لهستانی به منظور بازسازی وتجدید قوا به عقب برگردد  ل 7 هم فراخوانده شد. تنها ل 9 در اطراف درسدن باقی ماند برای جلوگیری از فروپاشی خطوط نیروهای لهستانی ارتش شوروی 8 لشگر خود را به منطقه ارسال کرد  به ل 19 ول 95 پباده از سپاه 4 تانک شوروی دستور داده شد به منظور سد کردن پیشروی المانی ها در اطراف  KAMEZZ - KONIGSWARTH  دست به حمله بزنند ارتش دوم هوایی  هم بعدا به سایر نیروها اضافه شد در همین حال پیشروی آلمانها در به جنوب شرقی بوتزن موفقیت امیز بود ل 294 شوری توسط ل برنبورگ در ویشنبرگ به محاصره در امد  در 24 اوریل این لشگر شوروی بشدت اسیب دیده و واحدهای زیادی را از دست داد  ل 20 زرهی از سمت جنوب توانست با واحدهای المانی محاصره شده در شهر بوتزن ارتباط برقرار کند  بلافاصله ل 20 با هماهنگی واحدهای داخل شهر دست به حمله زده و محاصره شهر به صورت کامل رفع و تقربیا تمام بوتزن بازپس گرفته شد ضد حمله لهستانیها برای عقب راندن ل 20 با شکست مواجه شد برای چند روز درگیری خانه به خانه صورت گرفته در روزهای بعد پیشروی المانی ها در خارج از شهر متوقف شده چونکه دیگر سوختی برای پانزرها باقی نمانده بود
       
       

       

       
      نیروهای آلمانی در نزدیکی بوتزن
       
       
      . با وخیم تر شدن اوضاع تنها راه باقیمانده عقب نشینی سراسری برای روسها ولهستانی ها بود  به با ابلاغ دستور عقب نشینی سراسری واحدی باقیمانده لهستانی و نیروهای ارتش سرخ مناطق درگیری را ترک و یک خط پدافندی از منطقه  LOHSA-KAMENZ - HEIDENGER  تشکیل دادن  ل 9 لهستان که قبلا در اطراف درسدن مستقر شده بود در 26 اوریل دستور عقب نشین دریافت کرد این واحد لهستانی با تصور اینکه خطوط عقب نشینی امن است حرکت را آغاز کرده آلمانها با آگاهی ازمسیر  غقب نشینی ل 9 حملات بر علیه این واحد لهستانی را اغاز کردن هنگ 26 این لشگر نابود شد و 75 درصد پرسنل ان کشته شدن  فرمانده  این لشگر هم در ادامه حملات کشته شد یک کاروان 300 نفری امدادی لهستانی هم در بین مسیر مورد حمله قرار گرفت وتمام 300 نفر کشته شدن . به علت خسارتهای سنگینی که به این واحد واردشده بود دیگر نمیشد نام لشگر ویا تیپ را بر آن گذاشت  و افراد باقیمانده این یگان در لشگر 19 گارد شوروی ادغام شدن . دیگر سوختی ومهمات آنچنانی برای  المانی ها  باقی نمانده بود . هزاران  سرباز  کمکی ارتش سرخ هم به منطقه اعزام شده بودن و با تشکیل یک خط پدافندی هر حمله ایی را در هم میکوبیدن  قدرت آلمانی ها  در همین حد بود هر چند نه فرماندهان های شوری و لهستانی انتظار این حمله به این شکل را نداشتن غرور و سهل انگاری لهستانیها به شدت برایشان گران تمام شد اگر ورماخت نیرو وتجهیزات بیشتر داشتن مطمئنا پیشروی ها ادامه پیدا میکرد. در 26 اوریل نبرد بوتزن به پایان رسید هر چند تا 28 آوریل یشرویها ادامه داشت هیتلر که خود در برلین در محاصره بود واخرین روزهای عمرش را سپری می کرد در پیامی این پیروزی را تبریک گفت . نبرد بوتزن باردیگر نشان داد دست کم گرفتن دشمن میتواند  بهای سنگینی داشته باشد  موضوعی که ارتش سرخ  چند ماه قبل تر  در چهل کیلومتری  بواتزن یعنی شهر لوبان بخوبی متوجه ان شد المان  تا دقایق اخر هم زهر دار است  .  این نبرد اخرین پیروزی آلمان در جنگ جهانی دوم محسوب میشود . البته بعد این هم در چند عملیات که برای عقب نشینی به سمت نیروهای غربی صورت گرفت المانی ها موفقیت های داشتن  اما نمی توان به آنها به چشم یک عملیات تهاجمی نگاه کرد و بیشتر برای فرار کردن از دست ارتش سرخ وپناه بردن به نیروهای غربی بود
       
       

       
      خطوط درگیری بعد از باز پس گیری چند شهر وشهرک از جمله بوتزن
       
       
      در نبرد بوتزن حد فاصل 21 تا 28 اوریل بین 18 تا 25  هزار سرباز لهستانی کشته زخمی ومفقود شدن  المان ها تلفات خود را 1600 نفر اعلام کردن
       716 غیر نظامی المانی هم در این درگیریها کشته شدن در مجموع 1000 سرباز المانی کشته شده در طول جنگ در قبرستان  این شهر به خاکسپرده شدن بخش زیادی متعلق به بازه زمانی 16 تا 28 اوریل می باشد
      براساس امار ارتش دوم لهستان 5000 هزار سرباز لهستانی کشته 2800 نفر مفقود و نزدیک به 11 هزار نفر زخمی شده همچنین  لهستانی ها امار تلفات آلمان ها را تا 6500 (کشته زخمی ومفقود اسیر) اعلام کردن
      200 دستگاه تانک و زرهپوش ارتش دوم لهستان هم در این درگیریم منهدم شدن. از تلفات ارتش سرخ اماری در دسترس نیست.
       
      منابع : 
       
       
      https://en.topwar.ru/141697-srazhenie-za-bautcen-poslednyaya-pobeda-vermahta.html
       
      https://weaponews.com/history/28788-the-battle-of-bautzen-the-last-victory-of-the-wehrmacht.html
       
      https://en.wikipedia.org/wiki/Battle_of_Bautzen_(1945)
       
      https://www.berlinexperiences.com/the-battle-of-berlin-1945-a-day-by-day-account/
    • توسط MR9
      نبل ورفر در برابر کاتیوشا
       
      تاریخچه و منشاء استفاده از آنچه که امروز در سازمان رزم نیروهای نظامی ، توپخانه موشکی (Rocket artillery) نامیده می شود ، از یک  سابقه بسیار طولانی ، بویژه  ارتشهای ایران و یونان باستان برخوردار است  ، با این حال ، این چینی ها و بدنبال آنها ، مغولان بودند که از این جنگ افزار به شکل گسترده ای در میدان نبرد استفاده نمودند . این سلاح در قرن سیزدهم وارد اروپا گردید و در دو قرن پیاپی ( شانزدهم و هفدهم ) مورد استفاده ارتشهای درگیر قرار گرفت ، ولی به ناگاه ، تا اواسط نیمه نخست قرن بیستم میلادی به دست فراموشی سپرده شد . اما  شروع جنگ جهانی دوم ، این وضعیت را دگرگون کرده و دو طرف متخاصم ، یعنی ارتش آلمان و ارتش سرخ اتحاد شوروی ، بسرعت تبدیل به اصلی ترین  کاربران این سلاح درآمدند .
       
      دریک بازه زمانی بیست و پنج ساله ، ارتش اتحاد شوروی ، طیف وسیعی از راکتهای توپخانه ای را که عمدتا" با شناسه مشهور کاتیوشا ( کاترینا ) و یا براساس کدگذاری آلمانی ، " Stalin’s Organs" شناخته می شد را طراحی ، تولید و به کار گرفت که شامل نمونه های :
       
      ام-8 ، کالیبر 82 م.م
      ام-13 با کالیبر 132 م.م
      ام-30 / ام-31  کالیبر 300 م.م
       
      این موشکها عمدتا" بر روی کشنده های متنوع روسی حمل و شلیک می شدند که عبارت بود از :
       

       
      کشنده زایس -6 ، با ترکیب 4×6 ، شناسه BM-8-36
       

      کشنده استودبیکر، با ترکیب 6×6 ، شناسه BM-8-48
       

       
      تانک سبک T-60  ، ، شناسه BM-8-24
       

      خودروهای متنوع ساخت شوروی یا انواع وارداتی ، با شناسه BM-13-16( در این تصویر کشنده GMC ایالات متحده )
       

      کشنده زایس -6/ کشنده استودبیکر ، با شناسه BM-31-12
       
      ( در این تصویر سوار بر یک خودروی شنی دار )
       
      در مدت مشابه ، ورماخت ، نیز  موفق شد تا هفت نمونه از راکت انداز خود با شناسه " Nebelwerfer" طراحی ، تولید و درسازمان رزم خود به کار گیرد که شامل :
       

      نبل ورفر 41 ، کالیبر 150 م.م
       

      نبل ورفر 42 ، کالیبر 210 م.م
       
      راکت انداز41/42 /schweres Wurfgeraet 40 ، کالیبر310/320 /280/300م.م
       
       
       

       
       
      راکت انداز Raketenwerfer 56 ، کالیبر 300م.م
       
      راکت اندازهای آلمانی نیز بر روی طیف وسیعی از خودروهای موجود در ارتش این کشور ، شامل نیمه شنی ها ( به مانند SdKfz.251 ، Maultier ، Schwere Wehrmachtschlepper ) ، تانک های به غنیمت گرفته شده از ارتش فرانسه ( شامل Hotchkiss H-35 / 38 / 39, Renault UE / AMX UE ) و همچنین نفربرهای فرانسوی ( شامل Somua MCG / MCL) نصب وبکار گرفته می شدند .
       
      براساس یک اشتباه تاریخی ، ارتش سرخ عمدتا" بعنوان نخستین سازمان مسلح بکارگیرنده راکتهای توپخانه ای در جنگ دوم جهانی ذکر شده است ، در حالی که ورماخت ، از نخستین روزهای شروع عملیات بارباروسا (22 ژوئن 1941 ) ، چهار تیپ موشکی را در جبهه  شرقی به کار  گرفت ، تا جایی که  نخستین آتشباری علیه یگانهای روسی ، در ساعت 3:15 صبح روز 22 ژوئن توسط این جنگ افزار صورت پذیرفت  . در حالی که ارتش شوروی ، دیرتر از ورماخت ، یعنی در 14 یا 15 ژوئیه 1941، از این جنگ افزار ،  علیه یک ایستگاه راه آهن Orsza ( در طول بزرگراه مینسک - مسکو )  ، که توسط یگانهای گروه ارتشهای مرکز به تصرف در آمده بود ، استفاده نمود .
       
      پی نوشت :
       
      1- ظاهرا" ، ورماخت در ابتدا از این سلاح در ماموریت های ایجاد پرده دود برای کمک به پیشروی یگانهای مکانیزه ، استفاده می نمود ،  با این حال برخی منابع معتقدند ، فرماندهان آلمانی با مشاهده تاثیر رعب انگیز شلیک صدها موشک روسی در یک محدوده کوچک ، بتدریج از این راکت اندازها برای هدف قرار دادن صفوف متراکم پیاده نظام روسی ، مسیرهای  منتهی به خطوط  مقدم و نقاط لجستیکی استفاده نمودند .
       
      2- براساس اسناد منتشر شده سرویس های اطلاعاتی اتحاد شوروی در دوران پس از فروپاشی ، با ورود راکت اندازهای کاتیوشا به سازمان رزم ارتش سرخ ، خدمه این سلاح ها ، عمدتا" از پرسنل NKVD انتخاب می شدند که این مساله نشاندهنده محرمانه بودن چنین سلاح هایی می بود .
       
      3- این تاپیک در مهرماه سال 1399 خورشیدی با تجمیع مطالب پراکنده در انجمن تشکیل شد .
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.