NIX

تاپیک جامع شهید حسن آیت

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

[align=center]بسم الله الرّحمن الرّحیم
مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا

shahid%20ayat1.jpg
[/align]



ساعت 8 صبح روز چهارشنبه 14 مرداد 1360 صدای جمهوری اسلامی ایران این خبر تکان‌دهنده را پخش کرد:
«سیدحسن آیت نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی صبح امروز در مقابل منزلش توسط ضدانقلابیون به شهادت رسید»
برای شناخت گوشه هایی از زندگی و سابقه ی مبارزاتی این شهید بزرگوار که مظلومانه به شهادت رسید به بایگانی ها سری می زنیم (منابعی که از پیش دانلود کرده بودم الان وجود ندارند!!!)



بخش اول:

وضعیت زندگی
روز سوم تیر ماه 1317 هجری شمسی در شهرستان نجف‌آباد اصفهان در خانواده‌ای روحانی و کشاورز دیده به جهان گشود. از ناحیه مادر و نیز از جانب پدر، سید بود. از ناحیه مادر، نوه مرحوم آیت‌الله سیدعلی نجف‌آبادی (که یکی از چهره‌های بسیار درخشان عصر خود بود و در کتاب رجال اصفهان درباره او می‌نویسد که در علوم معقول سرآمد اعوان و همرزمان خود بوده و در فقه نیز مشهور بوده است و مشاور مرحوم آقا مدرسه‌ای می‌باشد) و پدر ایشان هم روحانی بوده است. این خانواده از ابتدا در نهایت سختی و فقر، روزگار می گذرانیده و تنها منبع درآمد برایشان، دسترنج حاصل از کشاورزی بوده است؛ لذا وی از کودکی در نهایت تنگدستی و محرومیت مادی رشد کرده و با عمق وجود، فقر و تنگدستی را لمس نمود.

تحصیلات
کودکی و تحصیلات ابتدائی و متوسطه خود را در همین شهرستان سپری نمود. به خاطر علاقه‌ای که به مسائل اجتماعی و مسائل مربوط به مردم و مکتبی که در آن رشد می‌کرد، داشت، همیشه کنجکاو بود که در جامعه چه می گذرد و به همین دلیل با پول غذا و غیره که گاهی می‌گرفت، روزنامه تهیه می‌کرد (در آن زمان کمتر کسی همت و علاقه اینکار را داشت) و می‌خواند و بریده مطالب حساس این روزنامه‌ها را جمع‌اوری می‌کرد، یعنی از همان کودکی علاقه عجیبی به مسائل سیاسی روز داشت و با افراد به بحث و بررسی می‌پرداخت و از این نظر شاخص بود.
پس از پایان تحصیلاتش در نجف‌آباد و اصفهان، به تهران آمد. او تحصیلات علوم دینی از جمله علوم حوزه را تا حدود فقه و اصول در این شهرها به پایان آورده بود. در تهران در دانشسرای عالی در رشته تربیت معلم، در بخش ادبیات فارسی موفق به اخذ لیسانس شد (سال 1337) و بعد مطالعات خود را در رشته جامعه‌شناسی ادامه داد و به سال 1340 به اخذ فوق لیسانس جامعه‌شناسی از مؤسسه علوم اجتماعی دانشگاه تهران نایل آمد و با وجود آنکه عنوان دانشجوی رتبه اول را به دست آورده بود، برخلاف رویه معمول، به علت تسلط ملی گرایان بر مؤسسه علوم اجتماعی، از دادن بورس تحصیلی و اعزام او به خارج از کشور جلوگیری به عمل آمد؛ زیرا وی از همان دوران دانشجویی، این ملی گرایان را شناخته و همواره چهره حقیقی آنان را افشا کرده بود. در سال 1341، در کنکور دانشکده حقوق شرکت کرد و در همین سال به دانشکده حقوق دانشگاه تهران راه یافت و دوره روزنامه نگاری را در مؤسسه اطلاعات گذرانیده و در طول مدت تحصیلات عالیه، علاوه بر فارسی به زبآنهای عربی، انگلیسی و فرانسه نیز آشنایی پیدا کرد.

سابقه فرهنگی
شهید آیت که از دانشسرای عالی لیسانس گرفته بود، کار اجتماعی خود را با تدریس در آموزش و پرورش در شهرستان فریدن آغاز کرد ولی به علت اینکه می‌خواست برنامه تحصیلی خود را ادامه دهد و نیز به علت اینکه بر اثر محدودیت‌های زندگی مادی بیمار شده بود، چند سالی در کار شغلی او توقف به وجود آمد اما مجدداً کار خود را با تدریس در دبیرستان آغاز کرد و علیرغم مدارک تحصیلی متعددی که به دست آورده بود، به علت سرسختی در مبارزه با نظام استبداد در دوران تحصیلی ، او را به شهر دامغان تبعید کردند و سالها در دبیرستآنهای همین شهر به تدریس اشتغال داشت؛ تا اینکه پس از چند سال به تهران انتقال یافت و به تدریس در دبیرستآنهای جنوب شهر تهران پرداخت.

منبع بخش اول

ادامه دارد ...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[size=13]سوابق مبارزاتی

شهید آیت از ابتدای جوانی و در دوران دبیرستان با نحوه مبارزه اسلامی آشنا شد. سالهای پس از 28 مرداد سال 1332 که از دورانهای پیچیده مبارزه ملت مسلمان ایران محسوب می‌شود. استعمارگران، با همدستی عوامل سرسپرده داخلی كه عمدتا ملی‌گرایان وابسته بودند، نیروهای مذهبی و رهبر مبارزات اسلامی، یعنی آیت‌الله كاشانی را از صحنه خارج و اسلامی ایران را سركوب نمایند.

روحانیت مجاهد كه همیشه استوانه مبارزه اجتماعی در تاریخ ما بوده است، مورد تعرض آشكار و مخفی استعمارگران واقع شد؛ بر اثر طوفان تبلیغاتی كه از طرف مصدق السلطنة‌ و عوامل مرموز استعمارگران شرق و غرب علیه آیت‌الله كاشانی به كار افتاد، مع‌الاسف توانسته بودند این شخصیت باارزش را به تدریج از صحنه خارج ساخته و او را منزوی نمایند.همین اثر تبلیغات شیطانی، حالت یأس و بدبینی نسبت به مكتب اسلام و نقش خلاق روحانیت مجاهد به وجود آوردند؛ به طوری كه مردم به علت سرخوردگی و شكستهای سیاسی كمتر حاضر به شركت در مبارزه و مواجهه با دستگاه استبداد حاكم می‌شدند. و در همین سالها بود كه استعمارگران غربی از مصدق السلطنة ، یك چهره مظلوم و یك سیاستمدار وطن‌پرست و یك قطب سیاسی ساخته و پرداخته بودند؛ تا جایی كه در سایه تبلیغات وسیعی كه از همه طرف برای او صورت می‌گرفت، از او حتی یك شهید سیاسی ساخته و سوابق تاریك زندگی او را به دست نسیان و فراموشی سپردند.

بسیاری از احزاب و گروههای سیاسی مثل جبهه ملی و جامعه سوسیالیست‌ها و دهها سازمان و گروه و گروهك كه ریشه همه آنها مرتبط به عوامل آشكار و مخفی وابسته به انگلیس و آمریكا بود، تنها در یك چیز اتفاق‌نظر داشتند و آن، تجلیل از مصدق السلطنة‌ و شعار دادن به نفع او ، تا بدانجا كه گروه نهضت آزادی كه در سالهای 1340 تشكیل شد، مصدق السلطنةی بودن را یكی از اركان ایدئولوژی‌ سیاسی و مذهبی خود قرار داد.

وی دراین زمان نیز درخط آیت الله کاشانی بوده و درآن جو اختناق و سرکوب نیز دست ازفعالیت به نفع آن مرحوم نکشید. به اذعان آیت در آن سالهای اوج اختناق و استبداد این آیت الله کاشانی بود که به تنهایی علم مبارزه را بردوش می کشید و درزمانه ای که مدعیان آزادی واستقلال به گوشه ای خزیده ویا تبدیل به عمله ی ظلم وستم حکومت پهلوی شدند درمقابل دستگاه جابرانه طاغوت می ایستاد. اعتراض به حکومت غیر قانونی زاهدی وارسال نامه و تلگراف به مجامع بین المللی و به خصوص سازمان ملل به جهت ابطال انتخابات فرمایشی مجلس و یا مقاومت دربرابر تجدید رابطه با دولت انگلیس ومبارزه در قضیه ی نفت و تشکیل کنسرسیوم گواه روشنی است بر این ادعا

در چنین شرایطی شهید آیت در نجف‌آباد و اصفهان پای به میدان مبارزه نهاد و از همان ابتدای نوجوانی در حالی که بیش از 15 سال نداشت، از برکت هوش و طینت پاک، راه اسلام و راه آیت‌الله کاشانی را انتخاب کرد. او در شرایطی قدم در راه آیت‌الله کاشانی گذاشت که سخت‌ترین حملات و دشنام‌ها و تهمت‌ها هنوز نثار این پیشوای مجاهد مظلوم می‌شد و هنوز شدیدترین تبلیغات به نفع مصدق السلطنة‌ و مکتب ملی‌گرایی او از هر طرف به عمل می‌امد.

به طوری که خود او می‌گفت: من از همان سالهای 1332 که روزنامه شورش به عنوان ارگان تبلیغاتی استعمارگران و به عنوان بزرگترین مدافع مصدق السلطنة، سنگین‌ترین اتهامات و فحش های رکیک را به آیت‌الله کاشانی می‌داد، به مظلومیت این شخصیت مجاهد اسلامی پی بردم و راه او را به عنوان راه اسلام و آزادی تشخیص دادم.

از مسائل مهم زندگی این شهید والامقام است که هیچگاه قدم در مسیر گمراهی ملی گرایان نگذاشت بلکه از همان سنین نوجوانی با شناخت صحیحی که از این مسیر شیطانی و شخصیت مصدق السلطنة به دست آورده بود، سخت‌ترین مبارزه را با مصدق السلطنة و وابستگان او آغاز کرد و هیچگاه به پرستش مکتب ملی‌گرایان و سمبل و محور این جریان انحرافی یعنی مصدق السلطنة‌ آلوده نگردید و از این جهت شخصیت این شهید مظلوم در تاریخ اخیر میهن ما قطعاً ممتاز خواهد ماند.
[/size]

منبع این بخش:
[url=www.irdc.ir]مرکز اسناد انقلاب اسلامی[/url] و کتاب درس هائی از تاریخ سیاسی ایران (با اندکی تلخیص)

ادامه دارد...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بسم الله
در آغاز بعلت وقفه ی پیش آمده حلالیت می طلبم

[b]آغاز فصل جدید در مبارزه با استبداد[/b]

پس از پایان دوره نوزدهم مجلس، نظام استبداد و حامیان خارجی درصدد برگزاری انتخابات دوره بیستم به طور فرمایشی بودند. شاه تظاهر به آزادی انتخابات کرده بود و نخست‌وزیر او دکتر اقبال مقدمات یک انتخابات به ظاهر آزاد را فراهم آورده بود. در این هنگام مردم مسلمان میهن ما، به علت شرایط شدید خفقان و استبداد و یأس و نومیدی از شکست مبارزات گذشته، به سادگی حاضر به شرکت در صحنه مبارزه نبودند، بخصوص که دستگاه ساواک که زیرنظر جلادی چون تیمور بختیار فعالیت می‌کرد، امکان هر نوع تحرک و مبارزه را از مردم سلب کرده بود.

از نخستین کسانی که در این روزها پای به میدان مبارزه گذاردند، باز هم آیت‌الله کاشانی و همرزمان دیرینه او بودند. آیت‌الله کاشانی اعلامیه‌ای صادر کرد و به دنبال آن مبارزه در محیطی آکنده از ترس و وحشت شروع شد و به سرعت اوج گرفت و تظاهرات عظیم و راهپیمایی بر علیه انتخابات فرمایشی دکتر اقبال صورت گرفت و به شکست دکتر اقبال و ابطال انتخابات فرمایشی دوره بیستم که در تابستان سال 1339 صورت می‌گرفت، منجر شد؛ و این یک پیروزی بزرگ بود.

نظام استبداد و دستگاههای جاسوسی غرب از این شکست و اوج‌گیری مجدد مبارزه، زیر پرچم اسلام به وحشت افتاده و درصدد توطئه های جدیدی برای حفظ نظام شاه مخلوع برآمدند و برای این منظور به طوری که شهید آیت مکرراً در سخنرانیهای خود بیان می‌کرد، خط اصلی و خط بدلی استعمار در میهن ما تجدید سازمان یافت. از یک طرف مهره‌ای چون مهندس شریف امامی که از فراماسونهای کهنه‌کار بود به نخست وزیری منصوب شد و شروع به برگزاری مجدد انتخابات دوره بیستم کرد و از طرف دیگر برای منحرف ساختن مسیر مبارزه اسلامی، تبلیغات برای مصدق‌السلطنه که فارغ و آیوده در زندگی مرفه خود در احمدآباد بسر می‌برد، آغاز گردید و همانطوری که در سالهای 1328 و قبل از ملی شدن نفت مصدق را وارد صحنه کردند و او هم به نوبه خود جبهه ملی را تأسیس کرد، این بار هم عوامل ورشکسته استعمار را که تا چندی پیش با رژیم شاه سازش کرده و حتی در مقاطعه‌کاری های کلان از خوان نعمت او نصیب‌ها برده بودند، در اطراف مصدق جمع‌آوری کرده و جبهه ملی دوم را به راه انداختند که تا در پرتو امکانات عظیمی که نثار آنان کردند بتوانند توجه توده مردم را از آیت‌الله کاشانی دور کرده و به طرف مصدق و جبهه ملی سوق دهند.

جالب توجه است که بدانیم سردمداران جبهه ملی دوم افراد شناخته شده‌ای چون کریم سنجابی و شاهپور بختیار بوده و ملی‌گرایان در زیر چتر مصدق و در سایه رهبری او مبارزه با استبداد! و استعمار! را آغاز کرده بودند! مع‌الاسف شرایط اجتماعی آن زمان که در این نوشته مجال تجزیه و تحلیل آن وجود ندارد، موجب پیشرفت نسبی این جریان انحرافی گردید و باز هم انگلیس و آمریکا توانستند در پرتو این جریان انحرافی رژیم شاه را از خطر سقوط نجات دهند. در جریان همین حوادث بود که راه اصیل اسلامی آیت‌الله کاشانی از خط انحرافی و بدلی عوامل استعمار غرب شناخته می‌شد. در جریان مبارزه‌ای که با حکومت شریف امامی صورت گرفت، این بار سنگر مبارزه، مسجد آیت‌الله کاشانی در خیابان پامنار بود که در یک تظاهرات وی در حالی که روزهای آخر عمر خود را می گذرانید در سنین کهولت به منبر رفت و سخنرانی کوبنده‌ای علیه شریف امامی و حامیان داخلی و خارجی او ایراد کرد و پس از آن، این حکومت متزلزل که دشمن اصلی خود را می‌شناخت آیت الله کاشانی را بیشتر از گذشته مورد کنترل و سانسور قرار داد. جالب توجه است که رهبر جدید جبهه ملی که می‌خواست جانشین آینده مصدق السلطنه شود، یعنی اللهیار صالح، به عنوان وکیل مجلس، آن هم در انتخاباتی که به وسیله مزدوران شریف امامی برگزار شده بود، انتخاب گردید و وارد مجلس دوره بیستم شد و در همین جا بود که اختلاف این دو خط برای کسانی که دنبال حقیقت بودند آشکار شد. شهید آیت در تمام حوادث این مبارزه در خط آیت‌الله کاشانی مبارزه می‌کرد و چون به خوبی درک می‌کرد که تنها خطر، خطر رژیم شاه نیست؛ بلکه ملی گرایان وابسته مانند رژیم شاه مخلوع خطرناک هستند لذا از همان هنگام دست به افشاگری زد و از هر فرصتی برای نشان دادن حقیقت خطوط انحرافی استفاده کرد.

مبارزه شهید آیت پس از فوت آیت‌الله کاشانی

با درگذشت آیت الله کاشانی در اسفند سال 1340 صحنه مبارزه اسلامی در میهن ما خالی شد و یک دوران فترت پیش آمد. در این هنگام عملاً دو گروه در صحنه سیاسی وجود داشتند: یکی گروه جبهه ملی و پیروان مصدق بود که نهضت آزادی برای پاسخگویی به شرایط جدید از درون آنها برخاسته بود و دیگر تشکیلات حزب زحمتکشان و دکتر بقائی حائری‌زاده و مکی، نمایندگان اقلیت دوره پانزدهم هم مجلس بودند که بنام آیت‌الله کاشانی مبارزه می‌کردند. در این دوره فترت، شهید آیت به مبارزه خود در کنار گروه اخیر ادامه داد؛ ولی دیری نپائید که در آسمان ولایت، خورشید فروزانی درخشیدن گرفت و حضرت امام خمینی(ره) پرچم مبارزه ضدرژیم شاه و ابرقدرتهای شرق و غرب را به دوش گرفتند. با ظهور امام خمینی در صحنه مبارزه اسلامی میهن‌، پیروان آیت الله کاشانی یعنی همان افرادی که از سالهای شهریور 1320 مبارزه را در خط آیت‌الله کاشانی شروع کرده بودند نیز به نهضت امام خمینی پیوستند.

به هر حال شهید آیت از اولین کسانی بود که به امام خمینی پیوست و از همان تاریخ به علت آشنائی هایی که با آیت‌الله منتظری داشت، با تمام وجود، خود را در خط مبارزه امام خمینی قرار داد و در تابستان سال 1342 در ارتباط با اعلامیه‌ در خیابان پامنار از طرف ساواک دستگیر و زندانی گردید.

مبارزه شهید آیت پس از 15 خرداد 1342
حرکت تاریخی امام خمینی، آغاز یک فصل جدید در تاریخ نهضت اسلامی در کشورمان به حساب می‌آید. از هنگامی که استعمارگران توانستند با توطئه‌های شیطانی خود نهضت ملی مسلمان ایران را در 28 مرداد سال 32 به سقوط بکشانند، یک حالت یأس و بدبینی در مملکت بوجود امده بود و بعلاوه بر اثر تبلیغات وسیعی که علیه آیت‌الله کاشانی صورت گرفته بود، رابطه مردم مسلمان ایران با روحانیت مجاهد تضعیف شده و رو به سستی نهاده بود اما به محض آغاز قیام امام خمینی و پرچمداری مبارزه توسط امام، مردم مسلمان ایران با سرعت کم‌نظیری این خلاء را پر کردند و در اطراف امام حلقه زدند و در واقع باید گفت، مبارزه اسلامی در میهن‌مان مجدداً به مسیر صحیح خود بازگشت. شهید آیت از همان ابتدای حرکت امام خمینی و در جریانات قیام 15 خرداد با تمام قوا خود را در خط امام قرار داد و بخصوص با استفاده از امکاناتی که داشت، با تشریح اهمیت نقش روحانیت مجاهد در تاریخ، هر چه بیشتر مردم را به حقانیت راه امام تشویق می‌کرد و از آنجا که شهید آیت امید خود را به کلی از گروههای سیاسی موجود از دست داده بود، نسبت به ایجاد یک گروه سیاسی مخفی اقدام کرد که از طریق این توانست بسیاری از افراد شایسته را در محور خط امام متمرکز کند و این گروه فعال توانست در جریان انقلاب خدمات ارزنده‌ای را به انقلاب اسلامی ایران بنماید.

شهید آیت خود پیرامون این تشکیلات سیاسی نظامی، که با همرزمانش در سال 1345 اقدام به ایجاد آن کرده است، چنین می‌نویسد:
[b]
«این تشکیلات اصل را بر ایجاد حکومت و نظام اسلامی، ابتدا در ایران و سپس در سطح جهانی گذاشت و معتقد بود که تنها با تکیه بر این فکر و ایده، یعنی جهان شمول شدن اسلام است که می‌توان مردم مسلمان کشورهای عقب نگهداشته شده را بسیج کرد.» در مرامنامه این تشکیلات آمده است: «اسلام کاملترین دین و پاسخگوی کلیه احتیاجات انسانی در هر زمان و مکان بوده و بهترین تضمین برای صیانت از ارزشهای مادی و معنوی بشریت است.» در اصل دیگر آمده است: «بدون در دست گرفتن قدرت سیاسی، امکان استقرار حق و عدالت ممکن نیست و در دست گرفتن این قدرت در جوامعی که تحت سلطه دیکتاتوریست، جز از طریق زور و انقلاب میسر نیست.» [/b]و در اصل 414 تغییر قانون اساسی سابق و تدوین قانون اساسی جدید براساس ضوابط اسلامی پیش‌بینی شده است. از تاکتیکهای این تشکیلات، نفوذ مخفیانه در ارگآنهای حساس رژیم سابق، بالاخص ارتش و گارد جاویدان و ایجاد شاخه‌های مخفی بوده است، به طوری که در جریان انقلاب این ساخه‌ها کمک بسیار مؤثری به پیروزی انقلاب نمودند. تربیت افراد جهت در دست گرفتن امور حکومتی از خدمات دیگر این تشکیلات بوده است.
شهید آیت در طول سالهای بعد از پانزده خرداد سال 1342 به تدریس اشتغال داشت و چون موضوع درسهای او عموماً جامعه‌شناسی و مسائل اجتماعی بود، می‌توانست ذهن دانشجویان خود را بیدار و آنان را در مسیر مبارزه به حرکت دراورد. او که دارای مطالعات بسیار عمیق و گسترده‌ای در رشته جامعه‌شناسی سیاسی بود، در مدرسه عالی قضائی قم و مدرسه عالی لاهیجان و دانشکده علم و صنعت و مدرسه عالی اراک به تدریس جامعه‌شناسی پرداخت و در غالب کلاسهای او دانشجویان با استفاده از نوار ضبط صوت درسهایش را منتشر می‌ساختند در همین رابطه شهید آیت چند بار در قم از طرف ساواک احضار شد و بازجوئیهای مفصلی از او به عمل آمد. وی بعلاوه، در حوزه علمیه قم در کلاسهای متعددی که از طرف طلاب حوزه تشکیل می‌شد، به تدریس جامعه‌شناسی و تاریخ نهضت اسلامی ایران پرداخت و عده کثیری از طلاب حوزه علمیه قم همیشه در جلسات علنی و مخفی تدریس او حاضر می‌شدند.

منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی

ادامه دارد....

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
نقش شهید آیت در جریان انقلاب اسلامی

با اوجگیری مبارزه ملت ایران در مقابل نظام استکبار، شهید آیت یکی از اولین کسانی بود که با سخنرانیهای خود در مساجد و دانشگاهها و ادارات دولتی به گسترش دامنه مبارزه با رژیم پرداخت و با حضور خود در این اجتماعات که شاید بیشترین سخنرانی های شهید آیت در طی این دوران انجام شده است، نقش بسیار سازنده و فعالی در بالا بردن سطح اطلاعات توده‌های مردم ایفاء کرد.

شهید آیت از همان روزهای شروع انقلاب و در شرایطی که دستگاههای تبلیغاتی غرب درصدد برپا کردن جبهه ملی جدید بودند، به مقابله با این عوامل شناخته شده پرداخته و با اطلاعات و شناخت وسیعی که از پرونده یک رهبران جبهه ملی داشت، افشاگریهای ارزنده‌ای درباره آنها نمود و علیرغم تمام امیدهایی که عوامل استعمار غرب به این گروهک خطرناک بسته بودند. توانست نقش حقیقی آنان را به ملت انقلابی ما معرفی کند. نقش شهید آیت در افشای خط وابسته به آمریکا و انگلیس نقش مهمی است و در جریان انقلاب اسلامی ایران شهید آیت در رسوا کردن این خط انحرافی خطرناک، کوشش و جهاد بسیار کرده است.

[b]پس از پیروزی انقلاب اسلامی[/b]

با پیروزی انقلاب، شهید آیت به همراه شهید مظلوم آیت‌الله دکتر بهشتی و سایر همرزمان از مؤسسین حزب جمهوری اسلامی و عضو شورای مرکزی این حزب بود که از همان ابتدا به عنوان دبیر سیاسی حزب جمهوری اسلامی انتخاب شد. شهید آیت از برکت معلومات وسیع خود نقش فعال و باارزشی در حزب جمهوری اسلامی ایفا کرد و تمام وقت در خدمت حزب و هدفهای باارزش انقلاب اسلامی ایران قرار گرفت. او به علت دوراندیشی خاصی که داشت، در مواقع ضروری پیشنهادهای جامع و راهگشائی جهت بررسی و اخذ تصمیمات مناسب به شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی نیز ارائه می‌داد. در این قسمت لازم است نظرات وی را در مصاحبه‌ای با روزنامه کیهان مورخه 17/10/58 که پیرامون ضرورت حزب و نقش و مسئولیت آن در رابطه با انقلاب اسلامی اظهار داشته، اورده شود:

ـ اصولاً فکر می‌کنید وجود حزب ضرورت دارد؟ به تاریخ قرن اخیر که بنگریم اصولاً احزاب به نفع مردم نبوده‌اند.

آیت: [b]«این تا حدی صحیح است، ولی کاملاً اینطور نیست، 5 نفر متشکل و سازمان یافته کار صد نفر به صورت متفرقه را انجام می‌دهند و ما در حین عمل به این مسئله برخورد کرده و ضرورت آن را احساس کرده‌ایم. قبل از انقلاب هم به صورت احزاب بدون اسم و رسم متشکل بودیم و مخفی کار می‌کردیم که هر دسته یا حزب، شاخه سیاسی، نظامی و ایدئولوژیک داشت. هر حزب می‌توانست دولتی تشکیل دهد و از نظر افراد هم کاملاً غنی بود و به آن صورت هم که می‌گویند قحط‌الرجال است، صحت ندارد، زیرا این باصطلاح رجال حتماً نباید از پنجاه سال بیشتر داشته باشند، تا مثلاً بتوانند وزیر شوند، ما بیشتر معتقد به استفاده از نیروهای جوان هستیم. چه اشکال دارد مثلاً یک جوان 25 یا 30 ساله وزیر شود، البته ممکن است تجربه کمتری داشته باشد ولی صداقتش صد برابر بیشتر است و این برای ما بیشتر ارزش دارد. زیرا همین افراد انقلاب کرده‌اند و همین‌ها می توانند آن را به پیش ببرند، همانطور که در اشغال سفارت آمریکا شاهد آن بودیم؛ و ما می‌خواهم توسط تشکیلات حزبی چنین نیروهای ناشناخته را جذب کنیم و بکار گیریم. بعد از انقلاب تمام گروههای مخفی ما به صورت یک حزب واحد شروع به فعالیت علنی کرد و بیشتر سعی کرد که روی خط امام حرکت کند و ترجیح داد با مردم باشد تا با روشنفکران. البته نه اینکه با روشنفکران قطع رابطه کند ولی بیشتر به رأی مردم که اکثریت بودند، عمل می‌کرد و مردم هم از این مسئله استقبال کردند.»[/b]

در مجلس خبرگان

[b][color=darkblue]شهید آیت در انتخابات مجلس خبرگان، بعنوان نماینده مردم اصفهان انتخاب شد و بعنوان دبیر مجلس خبرگان انتخاب گردید. نقش آیت در مجلس خبرگان و تدوین قانون اساسی فراموش‌شدنی نیست، او به خوبی تشخیص داد که طرح پیش نویس قانون اساسی که به وسیله دولت موقت تدوین شده بود، نمی‌تواند پاسخگوی نیازهای انقلاب اسلامی ایران باشد و به همین جهت با استفاده از تجارب تاریخ گذشته ملت ما، مسئله ولایت فقیه را به همراه آیت‌الله منتظری، شهید مظلوم دکتر بهشتی و سایر اعضای هوشیار مجلس خبرگان ایران چیزی جز غلبه فراماسونها و کنار گذاردن روحانیت مجاهد نبوده است، به همین جهت با مشورتهای زیادی که با دوستان خود کرد، برای اولین بار در طول تاریخ سیاسی میهن‌مان، مسئله نقش سازنده و باارزش روحانیت مجاهد را به عنوان یک اصل اساسی در قانون اساسی وارد ساخت و سپس مسئله فرماندهی کل قوا را که در واقع اساس قدرت در مملکت است، به طور قانونی و رسمی در اختیار رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران قرار داد. اگر به مذاکرات مجلس خبرگان مراجع شود به خوبی به نقش مثبت و خلاق این شهید برخاسته از توده مردم محروم پی خواهیم برد. شهید آیت که از دوران مبارزه با نظام استکبار با حجت‌الاسلام شیخ محمد منتظری ارتباط نزدیک و دائمی داشت، در تأسیس سپاه پاسداران کوشش زیادی کرد و در مجلس خبرگان کوشش کرد که سپاه بعنوان یک نهاد رسمی در قانون آورده شود و در تصویب اصل مربوطه به فرماندهی سپاه که در اختیار رهبر انقلاب باشد نقش مؤثری داشت[/color][/b]

ادامه دارد ...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با سلام

[quote]«این تشکیلات اصل را بر ایجاد حکومت و نظام اسلامی، ابتدا در ایران و سپس در سطح جهانی گذاشت و معتقد بود که تنها با تکیه بر این فکر و ایده، یعنی جهان شمول شدن اسلام است که می‌توان مردم مسلمان کشورهای عقب نگهداشته شده را بسیج کرد.» در مرامنامه این تشکیلات آمده است: «اسلام کاملترین دین و پاسخگوی کلیه احتیاجات انسانی در هر زمان و مکان بوده و بهترین تضمین برای صیانت از ارزشهای مادی و معنوی بشریت است.» در اصل دیگر آمده است: «بدون در دست گرفتن قدرت سیاسی، امکان استقرار حق و عدالت ممکن نیست و در دست گرفتن این قدرت در جوامعی که تحت سلطه دیکتاتوریست، جز از طریق زور و انقلاب میسر نیست.» و در اصل 414 تغییر قانون اساسی سابق و تدوین قانون اساسی جدید براساس ضوابط اسلامی پیش‌بینی شده است.[/quote]

اسم اين تشكيلات و ساير مبارزاني كه با اون همكاري كرده اند؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری

در اولین انتخابات ریاست جمهوری، شهید آیت خود را کاندیدا نمود تا حزب در صورت بروز حادثه‌ای نامزد دیگری برای ریاست جمهوری داشته باشد؛ خود طی مصاحبه‌ای با روزنامه کیهان (17/10/58) در این باره می‌گوید:

«من خودم برای اولین بار در حزب، آقای فارسی را برای کاندیدایی ریاست جمهوری پیشنهاد کردم و اکنون هم او را لایق ترین فرد بین کاندیداهای معرفی شده می‌دانم، ولی حزب تصمیم گرفت فرد دیگری را از کادر مرکزی کاندیدا کند تا در صورت بروز حادثه‌ای حزب بدون کاندیدا نباشد.»

پس از حذف آقای جلال الدین فارسی از نامزدی ریاست جمهوری، شهید آیت به عنوان تنها کاندیدای حزب در مقابل خطی که بنی‌صدر نامزدشان بود و حربه تبلیغات منافقانه در دستشان مطرح می‌گردد. در این زمان که تقریباً صحنه برای بنی‌صدر خالی شده است، شهید آیت در نطق انتخاباتی رادیویی خود مطالب مهمی بیان می‌کند که به قسمتهایی از آن اشاره می‌شود:

[b][color=darkblue]«اگر در بین کاندیداها کس دیگری بود که از نظر من حتی بالنسبه واجد خصوصیات و صفات موردنظر بود، خیلی ساده و آسان به نفع او کنار می‌رفتم، ولی اکنون چنین کسی را نمی‌یابم و از طرفی نسل جوان و پرشور و انقلابی و ایامان در اثر این جریان دچار یأس و تردید و سر درگمی شده است و بنا به تقاضای افرادی از همین قبیل است که من هنوز با وجود آنکه اوضاع و احوال را به هیچ وجه مساعد و مناسب نمی‌بینم، زیرا روحانیت که بخش اعظم جامعه از او الهام می‌گیرد و نیز احزاب و گروههای مؤثر به علت کمبود فرصت، به جای اینکه بین خوب و خوبتر، خوبتر را انتخاب کنند، بین نامناسب و نامناسبتر، نامناسب را می‌خواهند انتخاب کنند، یعنی از ترس زید، عمر را انتخاب می‌کنند، نه اینکه عمر را مناسبتر بدانند و او را انتخاب کنند و این موضوع انتخاب را مشکل کرده است.»[/color]
[/b]
شهید آیت در ادامه سخنان انتخاباتش به نقش تبلیغات پرخرج به عنوان یک حربه امپریالیستی و غربی برای انتخابات اشاره می‌کند و می‌گوید:

[color=darkblue][b]«رئیس جمهور نه پودر رختشویی است و نه روغن نباتی و نه نظایر آن که به ضرب پوستر و عکس و پلاکارد در مغز مردم فرو کنند. این همان غربزدگی و سبک تبلیغات غربی است که ما دچار آن شده‌ایم. این همان چیزی است که متفکران و محققات حتی غربی ها آن را دلیل ظاهری بودن دموکراسی غربی می‌دانند، نه واقعی بودن آن؛ زیرا وقتی بنا بر تبلیغات شد و نه ارشاد، کسی برنده است که پولدارتر است.»[/b]
[/color]
شهید آیت در نطق انتخاباتی تلویزیونی‌اش در مورد اهمیت انتخابات رئیس جمهوری چنین می‌گوید:[b]

[color=darkblue]«من معتقدم که نباید این مرحله از تاریخ را سرسری گرفت و چنین تصور کرد که هر کسی به ریاست جمهوری برسد، فرقی نمی‌کند. موضوع آنست که رئیس جمهوری یک مقامی نیست که مثلاً مانند نخست‌وزیر، هر گاه بخواهیم به آسانی او را برکنار کنیم. او چهار سال قانوناً باید سر کار باشد و باید به نحوی باشد که آنچه را اکثریت ملت می‌خواهند، حتی المقدور بدان برسند و این وضع را من در جو کنونی نمی‌یابم. جو کنونی جو غیرطبیعی است، زیرا در بین کاندیداها، نمونه طرز تفکر لااقل چندین میلیون نفر از مردم وجود ندارد.»[/color][/b]

شهید آیت برای روشن شدن چهره منافقانه بنی‌صدر و اطرافیانش و میزان واقعیت وعده‌ها و نیز عدم اعتقاد او به ولایت فقیه، همه کاندیداها را به مناظره تلویزیونی دعوت می‌کند و می‌گوید:

[color=darkblue][b]«... مطالبی است که کاندیداها در رابطه با مردم بیان داشتند و ادعاهائی است که نموده‌اند؛ باید این روشن گردد که این ادعاها تا چه حد با واقعیت تطبیق می‌کنند، زیرا بعضی مسائل است که در میزان آراء تأثیر بسزائی دارد، مثلاً یا عدم اعتقاد به ولایت فقیه، اگر برای مردم روشن شود، که کسی به ولایت فقیه اعتقاد ندارد، قطعاً چنین کسی را انتخاب نخواهند کرد، حال اگر نامزدی به این اصل اعتقاد نداشته باشد ولی مدعی اعتقاد بدان باشد، این موضوع باید برای مردم روشن گردد، و باز این مسئله احتیاج به زمان دارد و من پیشنهاد می‌کنم در مناظره تلویزیونی که روز چهارنشبه انجام می‌شود، همه کاندیداها شرکت نمایند تا این موضوع و نظایر آن روشن گردد.»[/b][/color]

ولی متأسفانه این تقاضای او عملی نمی‌شود. شهید آیت در ادامه نطق تلویزیونی خود با شناختی که از اطرافیان بنی‌صدر دارد، جامعه را نسبت به نقش مهم افرادی که از اطرافیان نزدیک یک کاندیدا هستند و یا با او در یک جریان قرار دارند و پس از انتخاب او به ریاست جمهوری روی کار می‌آیند توجه می‌دهد و می‌گوید:

[color=darkblue][b]«من معتقدم که اطرافیان و دوستان کسانی که ممکن است در اثر موفقیت کاندیدایی سر کار بیایند، بسیار مهمند؛ زیرا مهمتر از خود رئیس‌جمهور، یاران و همکاران او هستند. این درست است که هیئت وزرا را با ردِ تمایل مجلس باید تضمین نمود و از این جهت، تمام نقش به عهده رئیس جمهور نیست، ولی به هر صورت به تناسبی که رئیس جمهور نقش دارد، خواه ناخواه اطرافیان و دوستان او هم مؤثرند.»[/b][/color]

شهید آیت خواهان افشای تمام اسناد جاسوسخانه شد

شهید آیت، به دنبال افشاگریها و بیان نقطه نظرات سازنده و هشداردهنده خود در نطقهای انتخاباتی رادیو تلویزیونی‌اش، در نامه‌ای به وزارت کشور خواستار 15 روز تأخیر انتخابات می گردد و در این نامه به تبلیغات بسیار غلط بعضی از نامزدها اعتراض می‌کند و خواستار روشن شدن میزان مخارج تبلیغات کاندیداها به عنوان بهترین محک تمیز افراد درست از نادرست و نیز افشای تمام اسناد جاسوسخانه در این رابطه می‌گردد. متن نامه چنین است:

[color=darkblue][b]
بسمه‌تعالی

وزارت محترم کشور 1/11/58

احتراماً چون اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری، سرنوشت‌ساز و نسبت به انقلاب اسلامی ایران تعیین‌کننده است و چه بسا که اگر درست انجام نگیرد خدای ناکرده موجب شکست و یا حداقل انحراف انقلاب خواهد شد و از آنجا که به علت حوادث و وقایع غیرمنتظره و نیز توطئه‌ها و دسائس بیگانگان و امپریالیستها و تبلیغات بسیار غلط و غیراسلامی بعضی از نامزدهای ریاست جمهوری جو انتخابات، غیرطبیعی و غیراخلاقی و غیراسلامی شده است و از همه مهتر خروج آقای جلال‌الدین فارسی از صحنه انتخابات، چندین میلیون نفر را سرگردان و بلاتکلیف ساخته است، به علاوه قانون اساسی می‌گوید در صورت فوت یکی از نامزدها ده روز قبل از اخذ رأی، انتخابات باید دو هفته به تعویق افتد و روشن است که در اینجا فلسفه چنین قانونی ناظر به مورد فوت تنها نیست و منظور، خروج یکی از کاندیداهای مؤثر از جریان انتخابات است لذا تقاضای تعویق انتخابات ریاست جمهوری را دارم و پیشنهاد می نمایم که به منظور آنکه تدارکاتی که وزارت کشور تهیه دیده است هدر نرود انتخابات مجلس شورای ملی را جلو اندازند چون رئیس جمهور به هر ترتیب قبل از مجلس شورای ملی نمی‌تواند کار خود را شروع کند زیرا مطابق قانون اساسی موظف است در برابر مجلس سوگند یاد کند و نخست‌وزیر و وزراء نیز باید با رأی تمایل مجلس انتخاب شوند. به دلایل مذکور و بسیاری دلایل دیگر که در صورت ضرورت به استحضار خواهد رسید ایجاب می‌کند که انتخابات ریاست جمهوری به تأخیر افتد که قطعاً به صلاح ملت و انقلاب است و عدم تأخیر، ضایعات فراوانی بوجود خواهد آورد. اضافه بر تمام آنچه که اشاره شد تقاضا دارم که میزان مخارج تبلیغات انتخابات و منابع تأمین آن از طرف هر یک از کاندیداها روشن شود و این موضوع بهترین محک تمیز افراد درست از نادرست خواهد بود. افشاء ساختن کلیه اسناد یافت شده در جاسوسخانه آمریکا می‌تواند گام بسیار بزرگ دیگر در جهت طبیعی ساختن جو انتخابات باشد.

با تقدیم احترام ـ سیدحسن آیت[/b][/color]

در مجلس شورای اسلامی

در اولین انتخابات مجلس شورای اسلامی پس از پیروزی انقلاب، شهید آیت با به دست آوردن 1346899 رأی یعنی 9/63% از آراء مردم شریف تهران به نمایندگی مجلس شورای اسلامی انتخاب شد و مردم ما یکبار دیگر مراتب حق‌شناسی و قدردانی خود را نسبت به فداکاریهای این شخصیت بزرگ نشان دادند. در اینجا این نکته مهم تاریخی را خوب است یکبار دیگر به یاد بیاوریم که دفتر هماهنگی بنی‌صدر از شدت عناد و دشمنی که با آیت داشت، خواستار حذف اسم آیت از لیست حزب جمهوری اسلامی شده و اعلام کرده بود که حاضر است هر 30 نفر افراد معرفی شده از طرف حزب و گروههای ائتلافی را بپذیرد، به شرط اینکه اسم آیت در بین کاندیداها نباشد؛ و سرانجام دیدیم که وقتی با شکست مواجه شدند و آیت با آراء درخشان مردم تهران انتخاب شد، با توسل به حیله های شیطانی و برپا کردن جنجال نوار معروف درصدد برآمدند که اعتبارنامه او را در مجلس ابطال کنند ولی همانطور که شهید آیت به هنگام دفاع از خود در مجلس گفت: بنی‌صدر و دارودسته او مکر و خدعه کردند ولی مکر و حیله ایشان به خودشان برخواهد گشت و چنین شد و آیت در نزد ملت مسلمان و فداکار ما روسفید و روسیاهی برای بنی‌صدر و دارودسته جنایتکار او باقی ماند و دچار همان سرنوشتی شدند که در خور آنان بود.

نقش آیت در مجلس شورای اسلامی، بسیار برجسته و درخشان بود او که در بسیاری زمینه‌ها صاحبنظر بود به علت داشتن وسیع و معلومات گرانبهائی که داشت در زمینه‌های بحث بودجه بحثهای تدوین آئین‌نامه مجلس، نقش فعالی را به عهده داشت. شهید آیت در همین دوران خدمت در مجلس، چهره بسیاری از منافقین و افراد وابسته به غرب را افشاء کرد و حقیقتاً علیرغم کوتاه بودن دوره زندگی پارلمانی او به جرأت می‌توان رفتار و گفتار شهید آیت را در مجلس الگوی برجسته‌ای از یک نماینده مؤمن و متعهد و انقلابی محسوب کرد. گزیده‌ای از سخنان پیش از دستور شهید آیت در مجلس شورای اسلامی، بیانگر این مطلب است

ادامه دارد...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بسم الله
سلام
تا این بخش مباحث مربوط به زندگی شهید بزرگوار سید حسن آیت بود ، اما نکات اصلی زندگی آیت و آنچه او را متمایز از سایرین قرار می داد در جهت گیری ها و نطق های انقلابی این شهید مظلوم است که از این به بعد به آن خواهیم پرداخت

ادامه:

آن چیزی كه من در نوار می‌گویم همین خطر است كه گفتم، یعنی عین این جمله است، دشمن بلایی را كه سر آیت الله كاشانی آورد، می‌خواهد سر امام و این نهضت بیاورد و عین این جمله را من آنجا گفتم و دشمن بارها تلاش كرده و یكی از عللی كه موفق نشده، این است كه ما دست او را خوانده‌ایم، ملت هم باید دست اینها را بخواند... (شهید سید حسن آیت)

ابتدای كتاب با سخنی از امام راحل(ره) زینت گرفته است كه خود گویای حقایقی مهم است.

امام(ره) می‌فرمایند: یك گروهی [جبهه ملی] كه از اولش باطل بوده است، من از آن ریشه‌هایش می‌دانم یك گروهی كه با اسلام و روحانیت اسلام سرسخت مخالف بوده‌اند، از اولش هم مخالف بوده‌اند، اولش هم وقتی كه مرحوم آیت الله كاشانی دید كه اینها دارن خلاف می‌كنند، صحبت كرد، اینها كاری كردند كه یك سگی را نزدیك مجلس عینك بهش زدند، اسمش را آیت الله گذاشته بودند.

این در زمان آن بود كه اینها [جبهه ملی] فخر می‌كنند به وجود او [مصدق] آن هم مسلم نبود [مصدق].


من در آن ‌روز در منزل یكی از علمای تهران بودم كه این خبر را شنیدم كه سگی را عینك زدند و به اسم آیت الله توی خیابان‌ها می‌گردانند. من به آن آقا عرض كردم كه این دیگر مخالفت با شخص نیست.این [مصدق] سیلی خواهد خورد و طولی نكشید كه سیلی را خورد و اگر مانده بود [مصدق] سیلی را بر اسلام می‌زد.

قسمتی از مقدمه كتاب چنین است:

استعمارگران به درستی دریافته بودند كه استقرار حكومت اسلامی مساوی با مرگ قطعی آنهاست.آنان پی بردند كه به قدرت سلاح و سرنیزه نمی‌توانند بر انبوه مسلمین كه تا پای جان حاضر به دفاع از اسلام و مسلمین‌اند غلبه یافته، از این‌روی چاره‌ای اساسی اندیشیدند و در صدد برآمدند، با ایجاد كانال‌های انحرافی و انقلابی‌نما، از قدرت عظیم توده‌های مردم كه پشت سر روحانیت قرار داشتند كاسته و سرانجام آنان‌را تضعیف و زبون سازند.

از اینجاست كه فراموشخانه و فراماسونری در ایران و سایر كشورهای اسلامی تأسیس شده و سرو كله میرزا ملكم خان‌ها و تقی‌زاده‌ها با الفاظ و اصطلاحات دهن پركن و فریبنده مانند: دمكراسی، قانون، تمدن، تجدد، قومیت و ملیت در مقابل عالم مجاهد، شیخ فضل الله نوری و امثال او كه از خدا، اسلام و اسلامیت دفاع می‌كردند پیدا می‌شوند و استعمارگران نیز با انواع دسایس موذیانه و تبلیغات عوام‌فریبانه می‌كوشند تا انظار مردم را متوجه چنین جرثومه‌های فسادی ساخته و آنان را در چشم مردم انقلابی، اصلاح‌طلب و آزادی‌خواه جلوه‌گر سازند و انقلابیون مؤمن و مسلمان و آگاه را همچون شیخ فضل الله نوری مرتجع و ضد آزادی به شمار آورند، زیرا قدرت روحانیت تا وقتی است كه مردم پشت سر آنان باشند و پراكندن مردم از پشت سر روحانیت وقتی میسر می‌شود كه استعماگران بتوانند انقلابیون تصنعی، بدلی و جیره‌خوار خود را جایگزین انقلابیون صدیق و راستین نمایند.

به عبارت دیگر با یك تیر دو نشان می زنند، هم انقلابین واقعی و مجاهدین راستینی چون شیخ فضل الله نوری، مدرس و كاشانی را منزوی كرده و لجن‌مال ساخته و هم زمام توده مردم را در دست عمال و ایادی خود نظیر میرزا ملكم خان‌ها، تقی‌زاده‌ها، مستوفی الممالك‌ها، شاهپور بختیارها، نزیه‌ها، ابوالفضل قاسمی‌ها وحاج سیدجوادی‌ها قرار می دهند.

به این دلیل است كه شاهدیم كه در دوره مشروطیت به اصرار افرادی نظیر محمدصادق طباطبایی و با فشار انگلیس، مجلس شورای ملی جایگزین مجلس شورای اسلامی شده و حاج سید فضل الله نوری برسر دار می‌رود و هنوز كه هنوز است به علت وسعت تبلیغات سوء و موذیانه عوامل استعمار، حتی بسیاری از افراد مومن ولی ناآگاه با دیده بدبینی به این مرد بزرگ نگریسته و طرفدار ارتجاع و استبدادبودن او را امری بدیهی می‌انگارند.

در عوض می بینیم كه افرادی نظیر مستوفی الممالك، مشیرالدوله، تقی زاده، مصدق السلطنه (دكتر مصدق بعدی) محمدعلی فروغی، حاج مخبر السلطنه هدایت، حسین علا و حاج میرزا یحیی دولت‌آبادی از سویی طرف مشورت رضاخان قرار گرفته و از سویی دیگر مخالف دیكتاتوری و رضاخان جلوه داده می‌شوند.

جالب توجه است كه در دوران دیكتاتوری رضاخان این افراد از كوچكترین گزندی مصون بوده و درهمان دوره و در دوره‌های بعد به صدارت، وزارت و وكالت می رسند ولی سید حسن مدرس آن مجاهد و روحانی دلیر، در زمان نخست وزیری دكتر متین دفتری، پدر هدایت الله متین دفتری در سال 1317 در كاشمر توسط دژخیمان رضاخان شهید می‌شود.

شهید آیت در ادامه پس از توضیحی كوتاه از سوابق مبارزاتی آیت الله كاشانی ادامه می‌دهد:

كاشانی پس از 16 ماه تبعید بر اثر مبارزات مردم مسلمان به ایران برگشته و با سرسختی، مقدمات ملی شدن نفت و روی كارآمدن دكتر مصدق را فراهم می‌آورد.

آیت الله كاشانی پس از آنكه دكتر مصدق در 25 تیرماه 1331 از نخست وزیری استعفا می‌دهد و قوام السلطنه به جای او می‌نشیند، مردانه علیه قوام قیام كرده و او را برای همیشه به زباله‌دان تاریخ می‌فرستد و مصدق را مجدداً بر سر كار می‌آورد، اما دكتر مصدق پس از آنكه از دوش آیت الله كاشانی بالا رفت و از روی نعش شهدای 30 تیر گذشت و مجدداً بر صندلی صدارت تكیه زد، همان روش جدایی دین از سیاست قوام السلطنه را پیشه خود ساخته و تمام قدرت خود را صرف كوبیدن و لجن مال كردن آیت الله كاشانی نمود تا جاییكه روزنامه‌های جیره خوار دولت وی به خود اجازه دادند كاریكاتورهای مستهجن از این روحانی مجاهد كشیده و بر عمامه‌اش پرچم انگلستان نقاشی نمایند...

به شهادت تاریخ در هیچ زمانی در تاریخ معاصر ایران به اندازه زمان حكومت مصدق به روحانیت و اسلام توهین روا داشته نشد كه قلم از ذكر آن اهانت‌ها شرم دارد.(*)

متجددین و مترقیان آنروز [همانند امروز] سرانجام توانستند با عوام‌فریبی، ملت را از پشت سر كاشانی پراكنده و او را بی‌اثر سازند و آنگاه موفق شدند كودتای 28 مرداد 1332 را به كمك خود مصدق السلطنه به نتیجه برسانند ولی آن را به حساب كاشانی جلوه‌گر سازند...

به یاد می آوریم 10 روز قبل از سخنرانی نگارنده به مناسبت هفدهمین سالگرد درگذشت آیت الله كاشانی، یعنی در 14 اسفند 57 به مناسبت سیزدهمین سالگرد درگذشت دكتر مصدق، همه وقت رادیو و تلویزیون به این موضوع اختصاص داده شده بود و افرادی چون حسن نزیه، هدایت الله متین دفتری، مقدم مراغه‌ای، ابوالفضل قاسمی و دكتر سنجابی و گروه‌هایی چون فداییان خلق، حزب خلق مسلمان، مجاهدین خلق و غیره كه امروزه ماهیت اكثر آنان برای مردم ایران روشن شده، در احمدآباد مدفن دكتر مصدق جمع آمده و چه‌ها كه نكردند و دولت انقلابی بازرگان هم با تعطیل رسمی ادارات و مدارس و با استفاده از سرویس‌های دولتی و اتوبوس‌های شركت واحد، با زمینه چینی بسیار مردم را به آنجا كشاندند و به خیال خام خود پنداشتند كه می‌توانند مانند گذشته، با توطئه‌های خویش، نور خدا را خاموش و امام امت را تحت الشعاع مرده مصدق السلطنه قرار داده و مسیر انقلاب عظیم اسلامی را به نفع استعمارگران منحرف نمایند و بر سر ملت آن آورند كه در جریان مشروطیت و 28 مرداد 32 آوردند.

*) البته بعد از انقلاب در دوره ای اهانت های بسیار بدتری به مراجع و علما صورت گرفت

متاسفانه بخش های بعدی این نوشتار از فضای اینترنت پاک شده و لذا از آرشیو شخصی خودم مطالب را قرار می دهم

ادامه دارد...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بسم الله الرحمن الرحیم


1. مقدمه
بیشتر از 28 سال از شهادت سیدحسن آیت، دبیر سیاسی حزب جمهوری اسلامی و نمایندۀ مردم تهران در مجلس شورای اسلامی می‌گذرد. با آن‌كه آیت در سال‌های قبل از شهادتش به دلیل افشاگری علیه جریان معروف به لیبرال‌ها (بنی‌صدر، جبهۀ ملی و نهضت آزادی) چهره‌ای خبرساز و مشهور بود، در سال‌های پس از شهادتش نوعی سكوت در معرفی شخصیت، آراء و اندیشه‌های وی حس می‌شود. در این میان، اگر هم به ندرت از شهید آیت یاد شده، بیشتر از سوی مخالفان او بوده است كه با تخریب شخصیت آیت و ادعای سرسپردگی او به شخصیت مشكوكی همچون مظفر بقایی، قصد تطهیر لیبرال‌ها را داشته‌اند. همچنین از آن‌جا كه شهید آیت، به عنوان عضو مجلس خبرگان قانون اساسی، نقش ویژه‌ای در گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی داشته است، به زعم این گروه، نتیجۀ مخدوش شدن چهره او، خدشه در اصل ولایت فقیه خواهد بود.
از لیبرال‌ها، ضدانقلاب و مخالفان ولایت فقیه توقعی نیست كه در مورد شهید آیت، دیدگاه مثبتی داشته باشند و با وجود افشاگری‌های مستند وی، در مطرح كردن شخصیت او بكوشند. عجیب، سكوتی است كه جریان‌های وابسته به انقلاب اسلامی در مورد ایشان روا داشته‌اند.
در میان جریانات سیاسی كه تا قبل از حوادث انتخابات اخیر ریاست جمهوری، جزو خانواده انقلاب شناخته می شدند، دسته ای كه به چپها معروف بودند، در دوران اقتدار سیاسی خود، یعنی اولین سالهای پس از شهادت آیت، روی خوشی به بزرگداشت و معرفی ایشان نشان ندادند و باعث شدند كه غبار فراموشی، روی شخصیت شهید آیت بنشیند. غباری كه بعدها، افراد جریانهای رقیب هم برای زدودن آن كوششی نكردند.
افراد و نشریات وابسته به جریان چپ، در 28 سال گذشته، اگر در مورد شهید آیت سكوت نكرده باشند، هر وقت كه به او اشاره كرده اند، بدون پیشوند «شهید» و با عباراتی همچون «مرحوم آیت»، «حسن آیت» و… بوده است.
در پرونده شهید آیت، ابتدا به ریشه یابی سكوت در مورد شهید آیت پرداخته ایم. سپس در گفتگویی با محسن آیت، فرزند شهید، ابهامات ترور ایشان را مرور كرده ایم و در نهایت به نوع رابطه شهید با مظفر بقایی كه به عنوان پاشنه آشیل ایشان روی آن مانور داده می شود پرداخته ایم.


2. شهید آیت، میرحسین موسوی و فراماسونری
امیر سعید نقی زاده سهی، عضو واحد دانشجویی حزب جمهوری اسلامی و قائم مقام مدیرمسئول نشریه كارگری حزب (صالحان سازنده) بوده است. او كه از قبل از پیروزی انقلاب اسلامی با شهید آیت حشر و نشر داشته است و خود را مرید ایشان می داند، می گوید:
«شهید آیت، بارها در جلسات حزب، میرحسین موسوی و زهرا رهنورد را التقاطی معرفی می كرد. ایشان، جبهه ملی،‌ نهضت آزادی و سازمان مجاهدین خلق را حلقه های پی در پی یك زنجیر می دانست. تشكیلاتی مثل جاما و جنبش مسلمانان مبارز را هم كه حبیب الله پیمان رئیس آن بود، در چهارچوب این جریان ارزیابی می كرد. میرحسین موسوی و همسرش قبل از انقلاب اسلامی، عضو جنبش مسلمانان مبارز بودند. شهید آیت این دو نفر را كماكان شیفته این جریان و سلسله می دانست...
شهید آیت معتقد بود كه استعمار در برابر مبارزان اصیل، مبارزان قلابی و بدلی به وجود می آورد. ایشان صراحتا میرحسین را یك انقلابی قلابی می دانست. مخالفت شخصیتی مثل بنی صدر با وزارت میرحسین موسوی هم، برای قهرمان كردن و جا زدن او به عنوان یك مبارز اصیل در چشم انقلابیون بود... اینها پس از شهادت آیت، كه قدرت در دستشان بود، سالگرد شهادت آیت را از تقویمها حذف كردند.»(1)
علیرضا نادعلی از اعضا حزب جمهوری اسلامی می گوید:
«شهید آیت یك مدتی معاونت سیاسی حزب بود... یادم هست كه شهید آیت سر درگیری با مهندس موسوی، از حزب قهر كرده بود و جلسه شورای مركزی را هم حتی نمی آمد... شهید آیت، خیلی تند و محكم به ملی گراها و سلطنتی ها و منافقها حمله می كرد، با الفاظ خیلی عجیب. خب ما هم واقعا با همه ضعف معلوماتی كه داشتیم، می دانستیم حالا «بازرگان» یا «سنجابی» یا بعضی دیگر خب انقلابی نیستند. با «امام» صد در صد نیستند. ولی شهید آیت علنا مطرح می كرد كه خیلی از این ملی ها اصلا دین ندارند و ضدانقلابند و منتظر فرصتند كه به جمهوری اسلامی ضربه بزنند. این طرف، خوب میرحسین و بعضی دور و بری هایش سمپاتی داشتند به این ملی ها.»(2)
اختلاف شهید آیت با میرحسین موسوی، ادعایی نیست كه تنها یكی دو نفر از اعضای حزب جمهوری اسلامی گواه آن باشند. هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجلس شورای اسلامی و عضو هیئت موسس حزب در خاطرات خود از 6 اردیبهشت 1360چنین می نویسد:
«شب در جلسه مشترك مسئولان اجرایی و نمایندگان مجلس حزب شركت كردم. مقداری از وقت در انتقاد از حزب و روزنامه [جمهوری اسلامی] گذشت. آقای آیت به خط روزنامه اعتراض داشت، آقای [میرحسین] موسوی دفاع كرد.» (3)
هاشمی همچنین در بیان خاطرات روز 14 تیر 1360 می نویسد:
«جلسه علنی داشتیم. معرفی وزیر خارجه مطرح بود كه تصویب شد. آقای مهندس میرحسین موسوی سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی، وزیر خارجه شد. از اول كار، آقای رجایی ایشان را معرفی كرده بود. بنی صدر قبول نمی كرد. آقایان (دكتر حسن) آیت و احمد كاشانی مخالفت كردند و عكس العمل بدی داشت؛ مخصوصا از آقای آیت كه عضو شورای مركزی حزب است.» (4)
متن نطق شهید آیت در مخالفت با وزارت خارجه میرحسین موسوی در مجلس شورای اسلامی كه در تاریخ 14 تیر 1360، یعنی یك هفته بعد از انفجار هفت تیر صورت گرفت به این شرح است:
«بسم الله الرحمن الرحیم. من با اینكه اسم نوشته بودم،‌ در این شرایط حساس،‌ در این شرایطی كه ملت هم عزادار است و هم دچار موفقیتهایی شده است، نمی خواستم صحبت كنم اما در محظور بودم. یكی همین كه اشاره كردم، شرایط حساسی است كه ممكن است مخالفت من باعث سوء استفاده بشود و از طرفی هم هنوز بوی خون پاك شهدا از دفتر حزب جمهوری اسلامی به مشام می رسد و هنوز مركب عزل رئیس جمهور بی كفایت خشك نشده است.
از این جهت كه بعد تاریخ قضاوت بدی نكند، تمام مطالبم را در این خلاصه می كنم كه دوست قبلی ما [سخنران قبلی مجلس كه در موافقت با موسوی سخن گفت] گفتند كه نظریات آقای موسوی درباره آقای دكتر مصدق مربوط به گذشته بوده است. كاری نداریم كه این گذشته سال 58 و سال نزدیك به ما و سال 59 هست. اما اگر ایشان الآن هم به این سئوال من پاسخ بگویند شاید مساله حل شده است كه آیا ایشان مصدقِ امام را قبول دارند كه امام می فرمایند مصدق به اسلام سیلی زد،‌ مصدق، مسلم نبود؟ در زمان مصدق به چشم سگ عینك زدند و روی آن نوشتند آیت الله. در زمان مصدق روزنامه شورش كه مورد تایید مصدق بود، تصویر آیت الله كاشانی را به صورت سگ و مار و عقرب می كشید. آیا این مصدق را قبول دارند یا مصدق سرمقاله 28 تیر 1358 و 14 اسفند 1358 و مقاله اخیری كه تحت عنوان "خیابان مصدق" نوشتند؟(5) كدامیك از این دو مصدق را، ایشان صریحا بگویند كه الآن پس از آن بیانات امام قبول دارند؟ آیا رفراندوم مصدق را در سلسله مقالاتی كه حمام(؟) نامی در روزنامه جمهوری اسلامی نوشته بود و او را یك عمل ضدامپریالیستی قلمداد كرده بود، آن را قبول دارند و یا رفراندومی كه امام فرمودند تقلبی بود؟ و به منظور تحمیل قانون اساسی آمریكایی بود و سر یك الاغ رای بسته بودند و بردند در صندوق مخالفین انداختند و همینطور سایر خطوط كه اشاره شد؟
مطلب زیاد است ولی شرایط كنونی را من مناسب برای طرح این مسائل نمی دانم ولی این سئوال را دلم می خواهد كه ایشان صریحا جواب بدهند. والسلام علیكم و رحمه الله و بركاته.» (6)
مشروح مذاكرات مجلس در روز 14 تیر 1360نشان می دهد كه موسوی از دادن پاسخ صریح به سئوال شهید آیت طفره می رود. به هر حال در آن روز، مجلس شورای اسلامی به وزارت میرحسین موسوی رای مثبت داد. سیدحسن آیت هم یك ماه بعد از این نطق، صبح روز 14 مرداد 1360 در برابر منزل خود هدف رگبار قرار گرفت و به شهادت رسید. 14 مرداد، روزی بود كه قرار بود مجلس به كابینه جدید، یعنی كابینه شهید باهنر رای دهد. میرحسین موسوی، دوباره جزو اعضای پیشنهادی این كابینه بود.

شاه كلید مخالفت شهید آیت با میرحسین موسوی؛ عضویت در فرقه رازآمیز
هفته نامه تعطیل شده شهروند امروز، نشریه وابسته به اصلاح طلبان، سال گذشته زمانی كه هنوز از كاندیداتوری ریاست جمهوری میرحسین موسوی سخنی نبود و بسیاری از طرفداران جوان و دوآتشه امروزش اسم او را هم نشنیده بودند و چهره اش را نمی شناختند، پرونده ای درباره شهید آیت منتشر كرد كه در آن ناخواسته و در لفافه، شاه كلید مخالفت شهید آیت با موسوی را لو داده است. البته در آن زمان، چون هنوز زمزمه ای از كاندیداتوری موسوی نبود و او در كانون توجهات قرار نداشت، كسی و به احتمال زیاد حتی خود گردانندگان نشریه، متوجه نشدند كه شهروند امروز چه گافی داده است.
ابراهیم اسرافیلیان، نماینده دوره دوم مجلس شورای اسلامی، دوست و همراه دیرینه شهید آیت، در مصاحبه با شماره مذكور از هفته نامه شهروند امروز، یعنی شماره 59،‌ مورخ 27 خرداد 1387 چنین گفته است:[color=blue]
«آیت درباره بسیاری از رجال سیاسی مدرك مستند داشت و درباره بنی صدر در جلسه ای صحبت كرده بود كه علیه او توطئه كردند و با پخش نوار آن جلسه، او را متهم به كودتاچی بودن كردند و این پاشنه آشیل آیت شد. در حزب جمهوری هم به او گفته بودند كه تو چرا این حرفها را درباره بنی صدر زده ای كه او گفته بود این آدم آمده است تا ریشه جمهوری اسلامی را بزند و من سند دارم.(7) در آن جلسه یكی از آقایان گفته بود كه لابد تو درباره من هم سند داری كه آیت در پاسخ به او گفته بود اتفاقا درباره تو هم سند دارم.»[/color]
اسرافیلیان در ادامه این مصاحبه می گوید:
«حتی همان روزی كه آیت ترور شد، همراه خود اسناد ارتباط فردی با فراماسونری را داشت كه آن فرد می خواست پستی بگیرد و آیت آن اسناد را به همراه داشت تا برود و تكلیف آن فرد را روشن كند. وقتی هم كه ترور شد آن پوشه را بردند و بعدا باجناق آیت هرچه دنبال آن پوشه رفت تا بگیرد، نتیجه ای نگرفت.»(8)
با مقدماتی كه گفته شد، هر خواننده هوشمندی، می تواند حدس بزند منظور از شخص مرتبط با فراماسونری كه نام او در مصاحبه شهروند امروز نیامده چه كسی است. پرس و جوی نگارنده از برخی اعضای حزب جمهوری اسلامی، نشان داد كه شهید آیت در مورد میرحسین موسوی چنین ادعایی داشته است. متاسفانه هیچ كدام از این اعضا، حاضر نشدند كه نامشان حتی به صورت مخفف منتشر شود. با این حال، مصاحبه ای كه اخیرا روزنامه وطن امروز با اسرافیلیان انجام داده است، بر درستی حدس ما صحه می گذارد. اگر در مصاحبه سال گذشته شهروند امروز، نام فرد مرتبط با فراماسونری نیامده است، در مصاحبه تازه وطن امروز، نام میرحسین موسوی آمده است ولی نام تشكیلات مورد نظر شهید آیت (فراماسونری) احتمالا بنا به ملاحظاتی حذف شده است. از این رو، مصاحبه های شهروند امروز و وطن امروز، مكمل یكدیگر هستند.
اسرافیلیان در مصاحبه با وطن امروز می گوید:
«...شهید آیت سخت بیمار بود و چند روز غیبت داشت اما تمام اسناد خودش را جمع و جور كرده و در پوشه گذاشته بود تا به مجلس بیاید، همسرش نقل می‌كند و می‌گوید، من از آیت خواستم به مجلس نرود و استراحت كند اما او گفت:[color=blue] امروز(چهارشنبه 14 مرداد 1360) باید تكلیف جمهوری اسلامی مشخص شود و من باید بروم تا این اسناد و حقیقت‌ها را برای مردم روشن كنم.[/color]
وطن امروز: اسناد مربوط به چه نقاط تاریكی از موسوی بود؟
این اسناد ارتباط موسوی با [...] را اثبات می‌كرد اما آیت زمانی كه از در منزل خارج می‌شود در فاصله 30 تا 40 متری بنزی مشاهده می‌شود كه راننده ‌آن در حال پنچرگیری است، آیت سوار اتومبیل خودش می‌شود كه از جانب افراد مخفی در آن بنز توسط مسلسل ترور می‌شود و نزدیك به 65 گلوله به بدنش اصابت می‌كند و هنوز جای گلوله‌ها روی در منزل او هست.»(9)
نقی زاده سهی هم در مورد ادعای ماسون بودن میرحسین موسوی چنین می گوید:
«البته از شهید آیت چنین مطلبی نشنیده ام. آخرین بار هم كه ایشان را دیدم، حدود سه هفته قبل از ترور بود. اما آقای «ك»، یكی از دوستان حزبی، از محمد مُكری(10)، اولین سفیر جمهوری اسلامی در شوروی، نقل می كرد كه میرحسین موسوی فراماسون است.» (11)
از سوی دیگر، اسرافیلیان در مصاحبه با وطن امروز، بر وجود چنین قولی از محمد مكری اینگونه صحه می گذارد:
«پروفسور محمد مكری هم كه استاد تاریخ و جغرافیا در دانشگاه سوربن پاریس بود و مدتی در ایران زندگی می‌كرد، می‌گفت یكسری اسناد دارد كه از آیت و دیالمه گرفته است، اما الآن هیچ خبری از پروفسور مكری ندارم و اصلا نمی‌دانم زنده است یا نه.»(12)
راقم این سطور نیز در آبان ماه 1386، مصاحبه ای با «ش، ز» درباره ادبیات داستانی غرب و داستایوسكی، نویسنده روس، داشت. مصاحبه شونده در گپ بعد از مصاحبه چنین گفت: «یكی از اساتید تاریخ معاصر ایران می گفت میرحسین موسوی فراماسون است و سند ماسونی او را دیده است.»(13)
توجه به سه نكته در زندگی میرحسین موسوی، تصور عضویت او در تشكیلات فراماسونری را كه در نظر اول دور از ذهن به نظر می رسد، امكان پذیر می كند:
1- موسوی در زمان پیروزی انقلاب اسلامی، 37 ساله بوده است. او در آن زمان،‌ جوانی در دهه بیست تا سی سالگی عمرش نبوده است كه سن كمش، مانع از تصور عضویتش در تشكیلاتی همچون فراماسونری باشد؛ تشكیلاتی كه با جوانان میانه چندانی ندارد و 21 سالگی، حداقل سن برای عضویت در آن است.
2- موسوی، با آنكه 37 سال از عمرش را دوران پهلوی گذرانده است، بر خلاف اكثر قریب به اتفاق هم رده هایش، كه بعضا كم سن و سالتر از او هم بوده اند، سابقه حتی یك روز بازداشت، زندان یا تبعید را در این دوران ندارد.
3- میرحسین موسوی و زهرا رهنورد، در سالهای 1356 و 1357، بدون قصد تحصیل و دانشجویی، یك سال و نیم در آمریكا زندگی كرده اند. كشوری كه مهد فراماسونری و سازمانهای شبه ماسونی است و از جمعیت نزدیك به 240 میلیونی آن در سال 1980، حدود 4 میلیون نفر، ‌عضو لژهای فراماسونری بوده اند.(14)
فرارهای رو به جلو؟
یازده اسفند 1376، میرحسین موسوی در حالی كه نزدیك به 9 سال از سكوتش می گذشت، ناگهان در مراسم پنجاهمین سالگرد تاسیس انجمن اسلامی دانشكده فنی دانشگاه تهران، لب به سخن گشود و سخنرانی مفصلی ایراد كرد. جالب اینجاست كه موضوع این سخنرانی بی سابقه، لزوم توجه به نقش فراماسونها و صهیونیستها در تحولات جهان و رد تئوری توهم توطئه است!(15) این سخنرانی در زمان خود، اعتراض دوستان اصلاح طلب میرحسین را كه هرگونه توجه به نقش ماسونها در تحولات سیاسی و اجتماعی را توهم توطئه می دانند برانگیخت، به گونه ای كه مثلا احمد زیدآبادی،‌ مقاله ای علیه میرحسین موسوی منتشر كرد. آیا با توجه به حوادث چند ماه اخیر، نمی توان سخنرانی یازده سال پیش میرحسین را فرار به جلویی هوشمندانه، برای خنثی كردن افشای وابستگی او به فراماسونری در سالهای بعد دانست؟
عبدالله شهبازی، یهودپژوه و ماسون پژوه مشهور، كه پس از دیدار خصوصی اش با میرحسین موسوی در زمستان 1387، به طرفدار سفت و سخت او تبدیل شده است و با وجود ایستادگی موسوی در برابر جمهوری اسلامی و حمایت همه جانبه غرب از او، هنوز از این طرفداری دست بردار نیست، در یادداشتی به تاریخ 21 تیر 1388 چنین می نویسد:
«چگونه می‌توانم باز هم از فراماسونری سخن بگویم زمانی كه بی‌پروا، برجسته‌ترین چهره‌های تاریخ انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران، آیت‌الله هاشمی رفسنجانی و میرحسین موسوی و سید محمد خاتمی، را به «فراماسون» بودن متهم می‌كنند!»(16)
این در حالی است كه در آن تاریخ، هیچ سایت یا نشریه ای وابسته به جریان مورد اشاره عبدالله شهبازی، چنین اتهامی را در مورد موسوی منتشر نكرده بود. و البته تاكنون نیز با صراحت، چنین اتهامی منتشر نشده است. می توان گفت مقاله ای كه خواندید، اولین مطلبی است كه با صراحت چنین اتهامی را مطرح می كند.

3. ابهامها در ترور آیت در گفتگو با فرزند شهید
محسن آیت، فرزند شهید در پاسخ به این سئوال كه علت گمنامی شهید را در چه می دانید می گوید: متاسفانه حتی پس از انقلاب اسلامی، در بسیاری موارد، افراد وابسته به جریانات فكری بی اصالت و یا دست كم اشخاص تابع مورد توجه قرار گرفته اند و سیاستمداران مستقل و خوش فكر در زمان حیات به حاشیه رانده شده اند و پس از حیات سانسور شده اند. شهید آیت هم از این قاعده مستثنی نبوده و نیست. طبعاً استقلال رای و بینش قوی ایشان نمی توانسته مقبول نظر قدرت طلبان قرار بگیرد.
محسن آیت، در پاسخ به این سئوال كه آیا در ترور شهید آیت ابهامی وجود دارد می گوید: با توجه به مواضع سیاسی شهید آیت در رویارویی با طیف وسیعی از مخالفان تفكر راستین انقلاب اسلامی، موارد مبهمی در این حادثه وجود دارد و مثلا این اطمینان وجود ندارد كه آیا تنها گروه مشاركت كننده در ترور ایشان، مجاهدین خلق بوده اند یا مجموعه های دیگر هم به نوعی در این ماجرا نقش داشته و احتمالاً انجام برخی هماهنگی ها را به عهده داشته اند.
او در توضیح این ابهامات می گوید: یكی از محافظان شهید آیت، درست شب قبل از ترور عوض شده بود كه این مساله در آن شرایط بسیار عجیب می نمود. پاسداری كه در زمان ترور، همراه ایشان بود، مهارت كافی نداشت و نه تنها اقدامی برای دفاع از شهید آیت به عمل نیاورد، بلكه عملاً در صندلی عقب خودرو و پشت سر ایشان پناه گرفت.
محسن آیت كه شاهد صحنه ترور پدرش بوده و در آن زمان 14 سال داشته است، می گوید: چهره فردی كه به عنوان ضارب اصلی معرفی و مجازات شد با چهره كسی كه به ایشان تیراندازی كرد شباهت كامل نداشت. فردی كه پدر را به رگبار بست، فردی با محاسن مشكی بود، اما فردی كه به عنوان ضارب ایشان محكوم شد فردی بور بود و شاید لازم می بود كه برای روشن شدن قضیه، تحقیقات مفصل تری صورت بگیرد. او می افزاید: در صحنه ترور، تنها در عرض چند ثانیه پرالتهاب، بیش از 60 گلوله شلیك شده است و در چنین شرایطی روشن شدن جزییات حادثه نیازمند بررسی دقیق تری بوده است. محسن آیت می گوید: با توجه به اینكه ضارب معرفی شده، عامل بیش از 20 مورد فعالیت تروریستی بوده است و اعتراف به ترور شهید آیت، تغییری در مجازات او به وجود نمی آورده است، این امكان وجود دارد كه برای فرار ضارب اصلی، اجرای ترور را به عهده گرفته باشد.
محسن آیت می گوید: شهید آیت كه در زمان انفجار هفت تیر، به دلیل خستگی، سالن محل انفجار را ترك كرده بود و از این انفجار جان سالم به در برده بود بعد ازاین واقعه می گفت، كسانی كه از حزب و بیرون حزب به جلسه هفت تیر دعوت شده بودند، كسانی بودند كه با آنها از نظر خط فكری هم نظر بودم و كسانی كه با آنها همفكر نبودم عموما یا به جلسه دعوت نشده بودند یا در زمان انفجار، به بهانه های مختلف، جلسه را ترك كرده بودند. به همین لحاظ پس از واقعه هفت تیر، جناح فكری شهید در شورای مركزی حزب در اقلیت قرار گرفته بود.
محسن آیت معتقد است شهید آیت در روزهای آخر حیات، از اینكه پس از خلع بنی صدر، مجدداً افرادی با تفكرات انحرافی قدرت گرفته اند ناراضی بود و حتی در روز شهادت ( 14 مرداد ماه 60 ) كه رای اعتماد به كابینه شهید باهنر مطرح بود، نگران سپردن سمت های حساس به اشخاصی با سوابق نامطلوب بوده است. پس از رای اعتماد مجلس به وزارت خارجه میرحسین موسوی هم، ایشان می گفت اگر انفجار هفت تیر روی نداده بود، در مجلس، اینقدر تنها نمی ماندم و افراد بیشتری با من در مخالفت با وزارت او همراهی می كردند.

4. شهید آیت و مظفر بقایی
شهید آیت، مرید یا منتقد مظفر بقایی؟
شهید آیت كه از سنین نوجوانی یك فعال سیاسی بود، در سیر زندگی سیاسی خود، سابقه عضویت در حزب زحمتكشان، به رهبری مظفر بقایی را دارد. از آنجا كه مظفر بقایی در تاریخ سیاسی معاصر ایران و خصوصا در جریان اختلاف بین آیت الله كاشانی و دكتر مصدق، عنصری بدنام است، مخالفان آیت، به سابقه عضویت او در حزب زحمتكشان و ارادتش به مظفر بقایی تاكید می كنند. این مخالفان، با وجود شهرت به حق یا ناحق بقایی به عنوان یك مهره انگلیسی، اولا آیت را «سرسپرده» بقایی معرفی می كنند، ثانیا موذیانه در صدد القای این مطلب هستند كه آیت به دستور بقایی، اصل ولایت فقیه را برای گنجاندن در قانون اساسی مطرح كرده است. اما آیا شهید آیت، مرید بقایی بوده است؟
شواهد تاریخی برخلاف ادعای مخالفان آیت، بر استقلال رای و روحیه انتقادی او در برابر بقایی دلالت می كنند. تا آنجا كه سرانجام شهید آیت به دلیل رویه انتقادی خود در برابر بقایی از حزب زحمتكشان اخراج می شود! جالب است كه منتقدان شهید آیت، به سابقه عضویت او در حزب بقایی اشاره می كنند، اما به اخراج او از حزب اشاره نمی كنند! نامه 94 صفحه ای مورخ 3/9/1342 شهید آیت به مظفر بقایی كه سراسر، انتقاد از رویه سیاسی بقایی وحزب زحمتكشان است، سندی است كه مدعیان سرسپردگی شهید آیت به بقایی نمی توانند وجود آن را انكار كنند.(17)
درمورد مناسبات بین شهید آیت و بقایی در كتاب «زندگینامه سیاسی دكتر مظفر بقایی»، چنین می‌خوانیم:
«تحولات سالهای 1341 و 1342،‌ بسیاری از نیروهای حزب زحمتكشان را كه با انگیزه های مذهبی وارد صفوف این تشكیلات شده بودند،‌ در مقابل مواضع رسمی بقائی قرار داد...بدون تردید برجسته ترین منتقد خط مشی بقائی در این زمان،‌ سید حسن آیت بود.»(18)
«در نیمه دوم دهه سی، تحولات مهمی در صفوف حزب زحمتكشان بروز كرد كه منشاء حوادث زیادی شد.
یكی از مهمترین این تحولات شكل گیری نسلی از اعضای حزب بود كه تعلقات و گرایشهای مذهبی داشتند. اینان جشن گرفتن روز 28 مرداد و اطلاق قیام ملی به آن كودتا را مورد انتقاد سخت قرار دادند، از نهضت امام خمینی حمایت كردند و به طور كلی فراكسیون جدیدی را در درون حزب شكل دادند. اینك دو نسل از اعضای حزب قابل شناسایی بودند:‌ نسل اولِ اعضای حزب كه همچنان شاه را از تعرض و یا حتی انتقاد مصون می دانستند و گروهی دیگر كه نوك تیز حملات خود را متوجه دربار می كردند. بقانی خود در صف نخست قرار داشت و حركت 15خرداد را هم مورد انتقاد قرار می داد، به همین دلیل وی تا مدتها بعد از آن هم در برابر این حادثه سكوت كرد و با انتقاد جدی اعضای مذهبی حزب مواجه گردید. نخستین كنگره حزب نیز در سال 1341 در اصفهان برگزار شد و از آنجا نخستین زمزمه های انتقاد از بقایی به گوش رسید. برجسته ترین چهره منتقد بقایی در این دوره سیدحسن آیت بود كه بدون پروا اقدامات حزب زحمتكشان را به باد انتقاد گرفت. از این دوره تا پیروزی انقلاب دو صف متمایز در حزب قابل مشاهده بود.
دوره ششم فعالیت حزب زحمتكشان از سال 1342 آغاز گردیده و تا مقطع پیروزی انقلاب اسلامی تداوم می یابد. در این دوره شخص بقائی فعالیت سیاسی مهمی نداشت،‌ لیكن اعضای مذهبی حزب در برخی تحولات سیاسی این زمان ذی نقش بودند و به همین دلیل از حزب اخراج شدند، دو تن آنان سیدحسن آیت و شیخ رضا فعال بودند. آیت در نیمه های دهه چهل(19) و فعال در نیمه های دهه پنجاه از حزب زحمتكشان اخراج شدند، هرچند آیت بعدها در دوره اول مجلس خبرگان از بقایی تمجید كرد.» (20)
امیرسعید نقی زاده سهی(21)، از اعضای حزب جمهوری اسلامی كه از قبل از پیروزی انقلاب اسلامی با شهید آیت حشر و نشر داشته است و خود را مرید ایشان می داند، در مورد تمجید شهید آیت از بقایی در مجلس خبرگان قانون اساسی چنین می گوید:
«شهید آیت در مجلس خبرگان گفت هر انسانی مجموعه ای از خوبیها و بدیها است و البته نسبت این خوبی و بدی در افراد مختلف متفاوت است. اما كسانی كه این روزها به بقایی حمله می كنند، به خاطر بدیهای او نیست. ای كاش به خاطر بدیهای بقایی به اوحمله می كردند. آنها به بقایی به خاطر خوبیهای او حمله می كنند و گرنه خود من (آیت)، بزرگترین منتقد بدیهای بقایی هستم. مخالفان من، خوبیهای بقایی را قبول ندارند و با بدیهایش موافقند»(22)
رابطه اصل ولایت فقیه و مظفر بقایی
مخالفان ولایت فقیه بارها این شایعه را تكرار كرده اند كه تلاش آیت برای گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی، پروژه ای بوده است كه مظفر بقایی به آیت دیكته كرده است. اما جالب اینجاست كه این مخالفان، هیچگاه به این موضوع كه بقایی متهم به مشاركت در كودتای نوژه بود و به این خاطر بازداشت شد و در همان اشاره نمی كنند.(23) كودتایی كه محور اصلی آن، بمباران بیت امام در جماران بود. این مخالفان باید به این سئوال پاسخ دهند كه چگونه بقایی از یك طرف، زمینه را برای جاری شدن ولایت امام خمینی در جامعه مهیا كرده است و از طرف دیگر در كودتایی كه بر ضد ولی فقیه تدارك دیده شده مشاركت داشته است.
نقی زاده در مورد رابطه اصل ولایت فقیه و بقایی چنین می گوید:
«با پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام اسلامی،‌ مظفر بقایی در دی ماه 1358 یك میهمانی برگزار كرد و در حضور دوستانش اعلام بازنشستگی سیاسی كرد. او در سخنرانی اعلام بازنشستگی سیاسی خود، صراحتا گفت كه ولایت فقیه را دو ریال قبول ندارد و حالا كه شرایط جامعه به گونه ای است كه اكثر مردم، سیستم ولایت فقیه را قبول دارند از صحنه سیاست كنار می رود. گروه لطف الله میثمی هم در همان ایام، این سخنرانی را پیاده كردند و در قالب كتابی با عنوان "افول یك مبارز" منتشر كردند كه این صحبتها را در آنجا می توانید بخوانید. وقتی موضع یك شخص در برابر ولایت فقیه اینگونه است، چگونه می توانیم آیت را در مطرح كردن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی، تحت تاثیر او بدانیم؟»


[size=9]
[color=red]پی نوشت:[/color]
1- مصاحبه با امیر سعید نقی زاده سهی. او متولد 1339، دارای مدرك لیسانس جامعه شناسی از دانشگاه تهران است. او به واسطه دوستی دایی اش، آقای "خرم بخت" با شهید آیت، از سالهای قبل از انقلاب با شهید محشور بوده است. نقی زاده سهی در حال حاضر،‌ مدیر مسئول مجله «فیلم و سینما» و كارشناس روابط عمومی سازمان صدا و سیما است.
2- رضا گلپور، «شنود اشباح»، انتشارات كلیدر، چاپ نخست، پاییز 1381، صفحه 524
3- عبور از بحران، كارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی سال 1360، دفتر نشر معارف انقلاب، به اهتمام یاسر هاشمی، چاپ نهم، 1386، ص 74
4- همان،‌ صفحه 161
5- منظور شهید آیت، سر مقاله هایی است كه در تمجید از مصدق در روزنامه جمهوری اسلامی به سردبیری میرحسین موسوی منتشر شده بود. معمول این بود كه سرمقاله ها را سردبیر روزنامه می نوشت.
6- مذاكرات جلسه علنی مجلس شورای اسلامی، جلسه 174، به نقل از سایت اینترنتی كتابخانه مجلس شورای اسلامی به آدرس www.ical.ir
7- این ماجرا، مربوط به قبل از حاد شدن اختلاف بنی صدر با نیروهای انقلاب است كه در نهایت به عزل او از ریاست جمهوری انجامید.
8- شهروند امروز، شماره 59،‌ 27 خرداد 1387، صفحه 62
9- وطن امروز، 20 مرداد 1388، صفحه 10
10- محمد مكری، متولد 1305 كرمانشاه، متوفای 1386 پاریس، از سال 1358 تا 1362، سفیر جمهوری اسلامی در شوروی و مغولستان بوده است. مكری در دانشگاه سوربن پاریس نیز سمت استادی داشته است.
11- مصاحبه با امیرسعید نقی زاده سهی
12- وطن امروز، 20 مرداد 1388، صفحه 10، البته در این مصاحبه به اشتباه، نام محمد مُكری، «محمد مجری» تایپ شده است.
13- از یادداشتهای شخصی نگارنده در آبان 1386. در گفتگویی كه اخیراً برای تنظیم این مقاله با «ش ز» داشتم، «ش، ز» معتقد بود كه آن استاد تاریخ معاصر ایران در حال حاضر، مایل به طرح نامش در این موضوع نیست.
14- نجده فتحی صفوت در كتاب "فراماسونری در جهان عرب" كه در سال 1980 منتشر شده است (ترجمه یوسف عزیزی بنی طرف، نشر البرز، 1369) جمعیت فراماسونهای دنیا را 6 میلیون نفر برآورد كرده است كه حدود 4 میلیون نفر آنها در آمریكا، 1 میلیون نفر در انگلیس و 1 میلیون نفر آنها در سایر نقاط دنیا زندگی می كنند.
15- متن كامل این سخنرانی را در كتاب "شش گفتار"، نشر نی و همچنین آدرس اینترنتی زیر ببینید:
http://www.ghalamnews.ir/news-10165.aspx
16- سایت عبدالله شهبازی، یادداشت مورخ 21 تیر 1388
17- متن كامل این نامه را در این منبع بخوانید:
آبادیان، حسین «زندگینامه سیاسی دكتر مظفر بقایی»، موسسه مطالعات و پ‍ژوهشهای سیاسی،‌ چاپ دوم، با ویرایش مجدد و اضافات، بهار 1386، صفحه 611
18- همان، صفحه 406
19- حمید سیف زاده از اعضای قدیمی حزب زحمتكشان درگفتگو با هفته نامه شهروند امروز، شماره 59،‌ 27 خرداد 1387، صفحه 69، چنین می گوید:‌«آیت...در نهایت در سال 47 به طور رسمی از حزب اخراج شد.»
20- آبادیان، صفحه 536
21- امیرسعید نقی زاده سهی، متولد 1339، دارای مدرك لیسانس جامعه شناسی از دانشگاه تهران است. او به واسطه دوستی دایی اش، آقای "خرم بخت" با شهید آیت، از سالهای قبل از انقلاب با شهید محشور بوده است. نقی زاده سهی در حال حاضر،‌ مدیر مسئول مجله "فیلم و سینما" و كارشناس روابط عمومی سازمان صدا و سیما است.
22- مصاحبه با امیرسعید نقی زاده سهی، 11 مرداد 1388
23- در مورد مشاركت بقایی در كودتای نوژه و دستگیر شدن او به این اتهام، نگاه كنید به: آبادیان، صفحه های 521 تا 529
[/size]

ادامه دارد ....

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
هیملر جان از اول تاپیک به شدت منتظر رسیدن به این قسمت آخری که گذاشته ای بودم !
ارتباط شهید آیت و ترورش و کیف اسنادش و میر حسین یکی از معما های روشن انقلاب است .

آقا دستت درد نکنه بابت این تاپیک روشنگر ( هر چند که برای خیلی ها عجیب و البته درباره قسمت آخر نا خوشایند است ! )

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
من كه از روز اول كه ماجراي شهيد آيت رو خوندم شخصيت آقا مصطفي باي اومد جلوي چشمم! مخصوصا اون تيكه كه ميگه من سند و مدرك دارم!
اشتباه شهيد آيت اين بوده كه مدارك رو در يك نسخه و يكجا نگهداري كرده! شايد جاهاي ديگه هم بوده و اونام به سرقت رفته!
كلا آدماي انديشمندي كه عمرشون رو بپاي تحقيق و بررسي ميذارن، مردنشون خيلي ضرر بزرگي براي جامعه ميشه!

كاش ميشد متن كامل سخنراني آقاي موسوي رو در سال 76 در مورد ماسونها بذاريد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ماجرای جنجالی نوار:


شبكه ایران-گروه تاریخ-وحید خضاب: وقتی تاریخ انقلاب را مرور می كنیم به چند شخص نادر بر می خوریم كه هم از طرف جبهه ضدانقلاب مورد هجوم واقع می شدند و هم از طرف برخی كسانی كه به حسب ظاهر در خط امام قرار داشتند. یكی از این اشخاص كه از هر دو طرف ضربه می خورد، [color=red]شهید سید حسن آیت[/color] بود. یك نمونه از جوسازی ها علیه او، ماجرای موسوم به «نوار آیت» بود. در این مقاله و طی چند قسمت، این ماجرا و حواشی و پشت پرده آن را بررسی خواهیم نمود:
حركت یاران امام در مسیر وحدت و حركت بنی صدر در جهت تقابل
روز 27 خرداد 1359 اولین سالگرد انتشار روزنامه انقلاب اسلامی به صاحب امتیازی و مدیرمسئولی بنی صدر بود. این روزنامه دقیقاً خط مشی مخالف حزب جمهوری اسلامی را دنبال می كرد، ولی از آنجا كه بنی صدر در آن زمان رئیس جمهور و توصیه امام نیز همدلی با اولین رئیس جمهور نظام بود، نیروهای خط امامی سعی می نمودند انتقادات خود را حتی المقدور علنی نكنند و فضا را تا حد ممكن تلطیف نمایند.
در همین راستا در روز 28 خرداد 59، روزنامه جمهوری اسلامی مطلبی كوتاه منتشر نمود و در آن، با لحنی برادرانه، به دست اندر كاران روزنامه انقلاب اسلامی تبریك گفت. در پسِ این كار می شد میل نیروهای خط امامی به اطاعت از اوامر حضرت امام را مشاهده كرد.

ولی در همین روز در جناح مقابل، سناریوی دیگری كلید می خورد.
روزنامه انقلاب اسلامی كه روزنامه عصر بود، برای یك بار در تاریخ انتشارش، ساعت 10 صبح منتشر شد و آن یك بار، همین روز 28 خرداد 59 بود و تیتر اول آن (كه بسیار هم درشت چاپ شده بود) چنین بود: «طرح توطئه توسط دكتر حسن آیت».
سه هدف و یك تیر
از مدت ها پیش از این قضیه، از طرف بنی صدر و طرفدارانش مدام تبلیغ می شد كه توطئه ای علیه رئیس جمهور قانونی در جریان است و حتی ممكن است علیه او كودتا شود. این جو سازی ذهن مردم را ملتهب كرده بود. گذشته از آن با به وجود آمدن انقلاب فرهنگی و تعطیل شدن دانشگاه ها، گرچه بنی صدر سعی نمود بر موج سوار شود و ظاهراً اعلام همراهی نمود (البته تعطیلی دانشگاه ها مصوبه شورای انقلاب بود و او حق و اختیار مخالفت هم نداشت) ولی سیاسیون، آگاه بودند كه او دلِ خوشی از این قضیه ندارد.
به هر دوی اینها باید ضمیمه كرد تلاش گسترده سید حسن آیت در افشاگری علیه لیبرالیسم و ملی گرایی و نفاق را. این افشاگری چنان بر بنی صدر و طرفدارانش گران می آمد كه موجب آن شده بود كه آنان اگرچه حزب جمهوری اسلامی و برخی نهادهای انقلابی را بدون بردن اسم و با ذكر عباراتی چون «گروه اقلیت»، «انحصارطلب ها» و «چماق به دستان» مورد تخریب قرار می دادند ولی راجع به شهید آیت این پرده پوشی را هم كنار گذاشته و صریحاً با ذكر نام، به او هجوم برند.
بنی صدر حتی در مصاحبه های زمان تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری هم به شهید آیت می تاخت و این تقابل، سر دراز داشت.
با توجه به همه این احتسابات، از نظر اطرافیان بنی صدر(شامل ضد انقلاب چپ، لیبرال ها، منافقین و التقاطیون) بسیار مناسب بود كه هر سه هدف (یعنی تأیید وجود توطئه سازمان یافته علیه رئیس جمهور، تخریب وجهه انقلاب فرهنگی و از صحنه خارج كردن سید حسن آیت) را با هم به دست آورد، لذا به سناریوی پیچیده «نوار آیت» رو آوردند.


[align=center][img]http://inn.ir/iran_media/image/2010/06/855380610_orig.jpg[/img][/align]
شروع ماجرا از روزنامه انقلاب اسلامی
در روز 28 خرداد، متن پیاده شده دو نوار از سخنان سید حسن آیت در روزنامه انقلاب اسلامی منتشر شد كه مطالعه آن می توانست به نوعی وجود توطئه را تأیید كند، خصوصاً آنكه چاپ آن همراه شده بود با تبلیغات گسترده رسانه های ضد انقلاب و غبار آلود كردن فضا توسط آنان.
البته باید ذكر كرد كه ما با دو نسخه از این نوارها مواجهیم: یكی نسخه تحریف و سانسور شده (یعنی همان نسخه ای كه روزنامه انقلاب اسلامی منتشر نمود) و یكی هم نسخه اصیل و كامل (كه بعدها كه از طریق آقای میر سلیم، نوارها به دست دكتر آیت رسید، متن پیاده شده و كامل آن منتشر شد).
امروز اگر متن كامل این نوارها را مطالعه شود، می توان بصیرت و پیش بینی های دقیق شهیدآیت را گواهی داد. ولی نسخه تحریف شده آن نوار در حالی منتشر می شد كه بنی صدر هنوز رئیس جمهور 11 میلیون رأیی بود و هنوز نه اسناد لانه جاسوسی مربوط به او كشف شده بود، نه خاطرات دست اندركاران قضایا انتشار یافته بود، نه عملكرد او موجب عزلش شده بود، نه او با منافقین پیوند علنی علیه نظام بسته بود و نه فاجعه هفت تیر رخ داده بود. لذا آن متن را با توجه به زمان انتشارش ملاحظه كرد.

تحریف حساب شده متن نوارها
در متن منتشر شده این نوار در روزنامه انقلاب اسلامی (در ظاهر به دلیل نامفهوم بودن صدا) در برخی جاها از سه نقطه استفاده شده بود و به این ترتیب و با هنرمندی، سانسور و تحریفی دقیق در محتوای این متن به وجود آمده بود ( این تحریف با تطبیق هر دو متن روشن می شود. برای مشاهده متن تحریف شده رجوع كنید به كتاب بیست و پنج سال در ایران چه گذشت، جلد دوم، انتشارات امید فردا، صفحات 377 تا 406. و برای مشاهده متن اصلی و تحریف نشده رجوع كنید به كتاب در س هایی از تاریخ سیاسی ایران، نشر حزب جمهوری اسلامی، صفحات 32 تا 48).

مروری بر محتوای دو نوار
در هر حال، برای آنكه فضایی كه نوارها در آن روز به ذهن متبادر می كرد روشن شود، گزارشی از محتویات آن ها را (از روی همان نسخه روزنامه انقلاب اسلامی) مرور می كنیم: هر دو نوار (نوار اول از نظر زمانی، چند روز پس از نوار دوم ضبط شده بود) متضمن گفتگوی یك نفر با دكتر آیت بود و مشخص بود كه سخنان درمحیطی خصوصی ذكر شده است و در آن از ذكر عناوین و القاب خبری نیست.
در این نوارها راجع به مسائل مختلفی صحبت شده بود ولی بخش عمده آن مربوط بود به انقلاب فرهنگی (از محتوا مشخص بود كه سخنان قبل از 14 خرداد و تعطیلی دانشگاه ها گفته شده است) و بنی صدر و رابطه او با مجلس اول (كه انتخابات آن برگزار شده بود و دكتر آیت هم به عنوان نماینده انتخاب شده بود).
در ابتدای نوار اول، شهید آیت گفته بود كه برنامه ای وجود دارد كه اگر علنی شود ممكن است جناح مقابل از آن سوءاستفاده كند و بر موج سوار شود لذا لازم است با ایجاد زمینه هایی در پایین(یعنی توده مردم و دانشجویان) نا گهان از بالا عملی صورت گیرد.
این سخنان در اصل اشاره داشت به انقلاب فرهنگی در آینده نزدیك و ضمناً یاد آوری ماجرای تصرف دانشگاه تبریز توسط دانشجویان انقلابی بود كه بنی صدر هم در ظاهر با آن اعلام همراهی كرده بود. سپس شهیدآیت گفته بود كه لازم است شما هم مثل آنها (ماركسیست ها و منافقین) به دبیرستان ها بروید و روی دانش آموزان كار كنید.

او سپس گفته بود: «دانشگاه ها -به این صورت فعلی- باید تعطیل بشود و برنامه های آینده كارهای عملی در رابطه با مردم و در زمینه ایدئولوژی و اسلامی كردن این كلیات مسئله است. اما به چه شكل، این، شاید یك هفته یا دو هفته و شاید هم بعد اعلام بشود یا چند روز قبل. متضمن این است كه امام در زمینه كاملاً قرار بگیرد.» (بیست و پنج سال در ایران چه گذشت، جلد دوم، صفحه 381)
دكتر آیت سپس به این موضوع اشاره نموده بود كه شهید بهشتی و رهبران حزب می خواستند با بنی صدر همكاری كنند ولی به دلیل اینكه بنی صدر حقیقتاً در خط امام قرار ندارد، این همكاری ممكن نخواهد بود: «صریحاً این مسئله را عنوان كردم كه اینها [بنی صدر و التقاطیون] خط امام نیستند و اینها جدا هستند و شما نمی توانید با اینها یكسان عمل كنید.» (همان، صفحه 381)
او سپس به این موضوع پرداخته بود كه بنی صدر عضو جبهه ملی دوم بوده و بختیار هم عضو همان جبهه ملی بوده و آن ها با هم همكار بوده اند و ضمناً آنها به بختیار گفته بودند كه در صورت فوت امام تو را نخست وزیر می كنیم (این تحریف تا حدی ناشیانه بود چون اصلاً در آن وقت انقلاب پیروز نشده بود كه چنین چیزی مطرح باشد): «بنی صدر، دوسال قبل از انقلاب، با شاهپور بختیار، با دكتر صدیقی برنامه داشته، تماس داشتند و به شاهپور بختیار گفتند تو نخست وزیر شو و ما تو را از جبهه ملی بیرون می كنیم كه اگر امام مُرد، تو را وزیر و نخست وزیر كنیم.» (همان، صفحه 382)
شهید آیت سپس از این نقشه پرده برداشته بود كه بنی صدر و اطرافیانش در صدد بودند در برابر امام یك رهبر قلابی عَلَم كنند ولی چون نتوانستند، حالا به فكر مصادره امام افتاده اند: «به فكر این هستند اگر نشه كسی را بسازی، می گویند امام كه می میرد. بنی صدر بیاید قدرتی پیدا كند و یك محبوبیتی پیدا كند و یك نمایشی پیش مردم داشته باشد كه امام بنی صدر را می خواسته، امام به بنی صدر رأی داده» (همان، صفحه 383)

[url=http://inn.ir/newsdetail.aspx?id=44869]منبع این بخش[/url]

ادامه دارد....

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
در قسمت اول این مقاله، به پشت پرده طراحی سناریوی «نوار آیت» (جهت بدنام کردن شهید آیت، تخریب وجهه انقلاب فرهنگی و مظلوم نمایی برای بنی صدر) اشاره نمودیم و شرحی اجمالی از بخشی از محتوای نوار اول ارائه کردیم. در این قسمت ادامه ماجرا را پی می گیریم:

ادامه نوار اول
در ادامه صحبت با آن مخاطب ناشناس، شهید آیت به ماجرای تلاش بنی صدر برای قرار گرفتن مدیریت تلویزیون در دست دوستانش و سپس مغلوب شدنش در این تلاش (به دلیل منع قانون اساسی) اشاره نموده بود. شهید آیا سپس به این مطلب پرداخته بود که در قانون اساسی [وقت]، اختیارات رئیس جمهور بسیار محدود است ولی بنی صدر جاه طلب می خواهد از حدود اختیاراتش فراتر برود و این احتمالاً منجر به این خواهد شد که مجلس، او را کنار بگذارد: «[بنی صدر] هیچ کاری نمی تواند بکند با این قانون اساسی، با این شورای انقلاب، با این امام. مقابلش نگه داشتیم و گفتیم اوضاع از چه قرار است. هیچ کاری نمی تواند بکند؛ یعنی هرچه بخواهد سر و صدا کند، باعث می شود روز به روز ضعیف تر بشود، مخالفت مردم برانگیخته تر بشود و حتی ناچار برکنارش بکنند.» (بیست و پنج سال در ایران چه گذشت، جلد دوم، صفحه 385)
در ادامه، شهید آیت به روشن شدن افکار قشرهای نخبه مردم نسبت به بنی صدر و تغییر دید مثبت قبلی آنان نسبت به بنی صدر سخن گفته بود و سپس به این مطلب اشاره کرده بود که: «عموم مردم هم برمی گردند. الآن هم عموم مردم هنوز دقیقاً در جریان نیستند که کی به کی است. فکر می کنند بنی صدر و بهشتی همه در یک جریان هستند؛ گرچه حالا کم کم دارند می فهمند.» (همان، صفحه 386)

بنی صدر یک مهره است
اما یکی از نکات بسیار برجسته این سخنان آن بود که شهید آیت صریحاً بنی صدر را «مهره» خوانده بود و این مطلب، گرچه بعدها با اسناد مدارک خدشه ناپذیر اثبات شد، در آن روزها هنوز روشن نبود و فهم آن بصیرتی فراوان می خواست و لذا گروه های طرفدار بنی صدر روی آن بسیار مانور دادند. شهید آیت در این رابطه گفته بود: « این [بنی صدر] آخرین مهره است که نقش خودش را بازی می کند.» (همان، صفحه 386)
در ادامه بحث، توسط شهید آیت به همکاری پشت پرده منافقین و بنی صدر هم اشاره شده بود.

بصیرت پراکنی؛ تنها راه مقابله با بنی صدر
نکته ای که شایان توجه است آن است که شهید آیت در این نوارها (حتی طبق همان نسخه تحریف شده) صراحتاً فقط از روش تبلیغی و روشن گرانه و بصیرت بخش دفاع کرده بود نه از هیچ چیز دیگر. شهید آیت
حتی در برابر اصرار مخاطب (که در نوار کاملاً مشهود است و سرّ آن بعدها کشف شد که به آن خواهیم پرداخت) که مدام به شهید آیت اصرار می کرد که ما می توانیم و ظرفیت کارهای دیگری را هم داریم، شهید آیت صریحاً جواب منفی داده بود و فقط بر روش های روشن گرانه مردم تأکید نموده بود: «تبلیغ بکنید که مجاهدین و بنی صدر با هم هستند ولی اعتراض نکنید. و به مردم بگویید که اینها با هم هستند و تا حدی که می شود اعتراض مردم را [به این روابط با گروه های منحرف] برانگیزید. خیلی خیلی یواش و مطلب را به تدریج مردم بفهمند، بعداً اعتراض، اشکال ندارد ... اعتراض به اینکه بنی صدر با رجوی با هم می نشینند.» (همان، صفحه 388)

راهکار شهید آیت، همان راهکار امام
جالب آن بود که شهید آیت از راهکاری دفاع می نمود که بعدها مشخص شد راهکار حضرت امام هم همان بوده است: «آنها ضعفشان و حماقتشان اینجاست که جلوی امام ایستاده اند، باید به اینها میدان داده شود؛ چون اگر میدان ندهی، دستش را می بندی [و آن وقت ماهیتش مشخص نمی شود]. تا یک جایی به اینها میدان داده می شود.» (همان، صفحه 389)

مهم ترین قسمت نوار
اما از مهم ترین قسمت های نوار اول،که بخش عمده ای از تبلیغات برای اثبات «توطئه کنار زدن رئیس جمهور قانونی» بر مبنای آن استوار بود، بخشی از نوار سانسور شده بود که شهید آیت در آن از «آماده بودن نقشه» برای «هجوم» سخن می گفت، آن هم هجومی که بنی صدر در برابر آن توان «مقاومت» نخواهد داشت: «مطمئن باشید که نقشه آماده است و اصلاً زیر و رو می شود تمام مسائل و غیر از مسائلی که شما فکر می کنید، می شود. بعد از 14 خرداد، مطلقاً نه امتحانی [برگزار] خواهد شد، نه دانشگاهی باز خواهد بود. دانشگاه ها تعطیل خواهد شد. [...] یک هجوم خیلی شدیدی خیلی شدید تر، آغاز می شود و در حدی می شود که بنی صدر را به طور کلی فلج می کند ... و حتی این هجوم خواهد شد. حالا بگذارید ایشان [بنی صدر] هرچه بیشتر تاخت و تاز کند این بهتر است. اگر یکجا جلویش بایستی یکی از زرنگی هایش این است که خودش را زود هماهنگ می کند، فوری می پرد روی موج. [...] برنامه ای داریم که بابای بنی صدر هم نمی تواند مقاومت کند. این دفعه مثل دفعه قبل نمی تواند مقاوت کند. مسئله مهم الآن امام است، یک کلام بگوید. [...] به بچه ها بگویید و (منظور دانشجویان انجمن اسلامی که در تبریز دانشگاه را در اشغال خود دارند) [توضیح از خود روزنامه است] قرص و محکم باشند. به زودی موج عوض می شود. به بچه ها بگویید که قرص و محکم باشند و ترس نداشته باشند. تصمیمی گرفته شده لا یتغیّر، تغییر ناپذیر است. دانشگاه ها بعداز 14 خرداد تعطیل می شود و بعد ما برنامه ای خواهیم داشت، و بابای بنی صدر هم نمی تواند روی این برنامه کار کند. حتی ترتیبی داده شده که بر خلاف دفعه قبل نمی تواند بیاید مقاومت کند، ظاهراً هم همراه می شود.» (همان، صفحات389 و 390)

گرچه این قسمت سخنان شهید آیت، سانسور شده و تحریف شده است و تا حدی با اصل محتوای بیان شده متفاوت است، ولی با رجوع به همین سخنان هم مشخص است که سخنان راجع به طرح شرای انقلاب در باب تعطیلی دانشگاه ها و حمایت امام از انقلاب فرهنگی و تصفیه اساتید و دانشجویان ضد انقلابی است، نه چیز دیگر. ولی در هر حال چنین وانمود می شد (و با مصاحبه ها و مقالات متعدد از کسانی که اتفاقاً جزو خواص هم محسوب می شدند ولی بصیرت نداشتند، پررنگ هم می شد) که شهید آیت «توطئه ای» برای «فلج کردن دولت بنی صدر» دارد.

نوار دوم
آنچه ذکر شد، خلاصه ای بود از محتوای نوار اول. اما نوار دوم (که زمان ضبطش پیش از نوار اول بود) هم از نظر موضوعات ذکر شده در آن، چندان تفاوتی با نوار اول نداشت،گرچه روزنامه های ضد شهید آیت، نوار اول را «بسیار شدیدتر» از نوار دوم شمرده بودند واین به دلیل برخی جملات نوار دوم بود که علیه سناریوی آنها بود. برای درک بهتر ماجرا، شرحی اجمالی از مطالب نوار دوم ذکر می کنیم:
در ابتدای نوار، مخاطب، مقداری راجع به متزلزل بودن ارتش سخن گفته بود و تأکید کرده بود که لازم است آنها (یعنی مخاطب و همفکرانش)آموزش های نظامی ببینند تا در موقع لزوم بتوانند آماده باشند. وی همچنین راجع به اینکه سپاه در حال نزدیک شدن به بنی صدر است سخن گفته بود که از شهید آیت جواب شنیده بود که سپاه اتفاقاً در حال فاصله گرفتن از بنی صدر است.
سپس مخاطب از لزوم شناخته نشدن آنها (مخاطب و یارانش) سخن گفته بود تا بتوانند دور از توجهات، فعالیت کنند و شهید آیت هم این نظر را، از جهت حفظ نیروها، مناسب شمرده بود.

تلاش می کنم بنی‌صدر دوام بیاورد
اما در ادامه، یکی از جالب ترین قسمت های این نوار وجود داشت که شهیدآیت در آن گفته بود: «ما باید برنامه طولانی داشته باشیم. بله، من حدسم این است که بنی صدر خیلی دوام نمی آورد، گرچه من تلاش می کنم که برای چهار سال آینده دوام بیاورد، لا اقل ما یک مدتی وقت داشته باشیم برای اینکه خودمان را بهتر بشناسیم.» (همان، صفحه 394)
ولی مخاطب، رندانه تلاش کرده بود تا از زبان شهید آیت جمله ای مبنی بر تلاش مستقیم برای حذف بنی صدر بیرون بکشد و گفته بود: «باز من گفتم، این مدت نباید این قدر باشد که نیروها از دست برود ها، خیلی نباید طول بکشد.» (همان، صفحه 394)
ولی شهید آیت مجدداً بر همان مشی پیش گفته خود تأکید کرده و جواب داده بود: «بازی ظریفی است که باید دقت کرد که کجا. یک وقت دیدی دو ماه دیگر باید چنان مقابلش بایستی که، یعنی به طور کلی اگر بشود به نحوی کار کرد که کجدار و مریز باشد، چون رویه اش خودش غلط است، خودش زود دارد خودش را به طرف نابودی می برد. من خیلی اطلاعات بهم می رسد که این کارهای ناجوری که کرده، وضعش در حد علنی ها که بعضی هایش را روزنامه خبر دادند [...] اینها می بینند سقوط این را نزدیک می کند.» (همان، صفحه 394)
شهید آیت سپس مجدداً تأکید کرده بود که احتمالاً بنی صدر با مجلس اول (که عموم نیروهایش جزو خط امام محسوب می شدند) به مشکل برخواهد خورد: «مجلس که بیاید [افتتاح شود] یک ارگان انتخابی است و به این عنوان می تواند بایستد مقابل رئیس جمهور و خواهد ایستاد اگر بخواهد راه کج برود. این است که خودش را ساقط می کند. ما کوشش می کنیم به آن حادّی نشودکار فعلاً که ساقط بشود. اما اگر هم خب حاد شد، باید آمادگی داشته باشیم در هر لحظه که جلویش را بگیریم.» (همان، صفحه 395)
دقت در چند سخن فوق روشن می کند که شهید آیت تاکید داشته که تلاش خواهد کرد بنی صدر دوام بیاورد، ولی حدس هم زده بوده که او به دلیل کارهای خودش دوام نخواهدآورد. و مجدداً هم تأکید کرده بود که مجلس در صورتی مقابل او خواهد ایستاد که «بخواهد راه کج برود»، نه در هر صورتی.
این سخنان ثابت می کند که شهید آیت نه تنها در صدد توطئه نبوده بلکه در صدد تلاش برای حفظ رئیس جمهور قانونی بوده، گرچه اولاً بر لزوم آمادگی برای جلوگیری از انحراف مسیر نظام توسط بنی صدر تأکید داشته و ثانیاً با توجه به مجموع مسائل و روحیات و عملکرد بنی صدر و اطرافیانش حدس می زده که او نخواهد توانست خود را تا آخر 4 سال حفظ کند.
جالب است بدانیم این، فقط سخن شهید آیت نبوده بلکه کسان دیگری هم این سخن را می گفتند؛ من جمله آیت الله خلخالی (که اتفاقاً در آن زمان جزو هواداران بنی صدر محسوب می شد) هم در سخنانی پیش از انتخابات ریاست جمهوری گفته بود: «ریاست جمهوری بنی صدر دوام نخواهد داشت چون یک صدم قاطعیت مرا ندارد.» (کیهان، 16 دی 1358)

به هر حال، آنچه روشن است این است که روزنامه های معارض، سعی نموده بودند جمله «اِخباری» شهید آیت را به عنوان جمله ای «انشایی» تلقی نمایند و آن را این گونه تفسیسر کنند که شهید آیت می خواهد به طرق مختلف، من جمله از طریق قرار دادن مجلس در برابر رئیس جمهور، بنی صدر را حذف کند. گرچه این «اجتهاد» روزنامه های معارض، در برار «نص» صریح سخنان خود شهید آیت بود که گفته بود : «من تلاش می کنم که برای چهار سال آینده دوام بیاورد ... ما کوشش می کنیم به آن حادّی نشودکار فعلاً که ساقط بشود.»
[url=http://inn.ir/newsdetail.aspx?id=45230]منبع این بخش[/url]

ادامه دارد ....

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.