Generalmohammad

آيا ما در مقابل عراق پيروز شديم ؟ + نظرسنجي

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

با سلام خدمت همه دوستان گرامی

شما لطف کنید قبل ازپست دادن یک لیوان آب خنک میل بفرمایید . مگر با هم دعوا داریم ؟ شما دلایلت را فرمودی بنده هم  دلایلم را عرض کردم قضاوت با دوستان . ما اگر توان تک و آفند نداشتیم منافقین به تهران رسیده بودند و کار خیلی وقت بود تمام شده بود . زمان بررسی و تصویب قطعنامه 598 را هم ملاحظه بفرمایید ببینید با کدام عملیات ما مقارن است . بنده هم دیگر عرضی ندارم .

والا مشکل با اب سرد و اینا حل نمیشه سطح توان رزمی مزاحمین خلق رو که بدون هیچ لجستیکی  ابلهانه به سمت تهران حرکت می کردند رو دارید با حمله به ارتش بن دندان مسلح عراق مقایسه می کنید ؟

خود فروغ جاویدان هم باید روش بحث شه دقیقن مزاحمین خلق امیدشون این بود که برسن به تهران چون میدونستن بعد جنگ اون حمایتی که در زمان جنگ ازشون می شد از بین میره و دیر یا زود شاید صدام علاقه ای به نگهداری یه ارتش مهمان که قطعن مخارج زیادی داشت نداشته باشه خصوصن که بعد جنگ قطعن مشروعیت و ثبات نظام افزایش پیدا میکرد به همین دلیل دل رو زدن به دریا و حمله کردن حمله ای که قطعن یک طرفش شکست بود البته این که بعد پایان جنگ قطعن ثبات حاکمیت نظام در کشور بیشتر میشد جای شکی نداشت ما رفتاری متفاوت اما با علتی مشابه رو هم شاهدیم که وقتی جنگ رو تمام شده دیدن رفتن رستوران میکونوس که مذاکره کنن و البته پخ پخ شدن 

خلاصه که وقتی شما سرکوب یه مشت چریک پر مدعا ناتوان رو با ارتش واقعی دارای نیرو هوایی و زمینی به مراتب قدرتمند تر از ما ! جنگ دیده و توانمند که قدرت رزمیش رو بارها به ما ثابت کرده بود مقایسه میکنید نشون میده یه جای کارتون می لنگه

در مورد قطعنامه 598 زمان تصویبش تقریبا همزمان با عملیات کشتار حجاج ایرانی هست و عملیات خاصی در ماه های قبلش رخ نداد اما زمان پذیرش اون توسط دو کشور رو بررسی کنید می فهمید داستان از چه قراره و البته این رو هم اینجا میزارم ایا این جملات یک رهبر فاتح هست ؟

 

حرف امام کاملن واضح هست که در چه شرایطی ما قطعنامه رو پذیرفتیم !!

... با قبول آتش‌بس موافقت نمودم، و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام می‌دانم؛ و خدا می‌داند که اگر نبود انگیزه‌ای که همه ما عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانی شود، هرگز راضی به این عمل نمی‌بودم، و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود. بدا به حال من که هنوز زنده مانده‌ام و جام زهر آلود قبول قطعنامه را سرکشیدم.

  • Upvote 5

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

با سلام خدمت همه دوستان گرامی

شما لطف کنید قبل ازپست دادن یک لیوان آب خنک میل بفرمایید . مگر با هم دعوا داریم ؟ شما دلایلت را فرمودی بنده هم  دلایلم را عرض کردم قضاوت با دوستان . ما اگر توان تک و آفند نداشتیم منافقین به تهران رسیده بودند و کار خیلی وقت بود تمام شده بود . زمان بررسی و تصویب قطعنامه 598 را هم ملاحظه بفرمایید ببینید با کدام عملیات ما مقارن است . بنده هم دیگر عرضی ندارم .

یعنی می فرمایید ما در عملیات مرصاد، از عملیات آفندی استفاده کردیم؟

 

با تمام احترامی که به شما بزرگوار دارم، ولی بد نیست پستی که قبلاً در ابتدای این تاپیک ارائه کرده بودم را مجدداً حضورتان تقدیم نمایم.

 

Strength1.jpg

شاید مدنظر داشتن تنها این نکته، ما را بهتر بتواند از وضعیت تنها نیروی هوایی عراق در سال پایانی نبرد آگاه سازد :

والتر جی بوین در کتاب Air Warfare : the International Encyclopedia درخصوص نیروی هوایی عراق در سال های پایانی جنگ می نویسد :

 

 

In the period of the Iran-Iraq War (1980–1988), the Iraqi Air Force (IQAF) emerged as the sixth-largest air force in the world.With some 30,000 active personnel and such aircraft
as the MiG-29 Fulcrum, Su-24 Fencer, and Mirage F l, the IQAF was organized into two bomber squadrons, about 20 fighter ground attack squadrons, about 15 interceptor
squadrons, and one reconnaissance squadron. Its formations were disposed in 24 major operating bases with more than 100 airfields and six times as many shelters

 

 

 

  • Upvote 8

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

یعنی می فرمایید ما در عملیات مرصاد، از عملیات آفندی استفاده کردیم؟

 

با تمام احترامی که به شما بزرگوار دارم، ولی بد نیست پستی که قبلاً در ابتدای این تاپیک ارائه کرده بودم را مجدداً حضورتان تقدیم نمایم.

 

ممنون بابت فلش بک 

 

نوشته های قدیم را که خواندم و بسیار مشخص بود که هنوز دید درستی در مورد توان نظامی ایران و تلفاتی که می دادیم در پایان جنگ ارائه نشده است که البته متاسفانه باز سیاست در این ماجرا دخیل است 

گفتم به جای اینکه بیایم از آخر داستان جنگ حرف بزنم از چیزی صحبت کنم به نام اطلاعات عملیات که در سپاه توسط حسن باقری پایه گذاری شد 

از این رو توصیه می کنم مستند آخرین روزهای زمستان را نگاه کنید که عملیات هایی چون بیت المقدس و فتح المبین و ... به همین راحتی که گفته می شود بدست نیامد و در لحظاتی نزدیک بود این عملیات ها به فاجعه تبدیل شود 

http://film.tebyan.net/film/Category/19752

 

این یکی خیلی حرف داره

http://mov3.tebyan.net/1391/10/akharinroozha17_114967.vtb

  • Upvote 6

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

یعنی می فرمایید ما در عملیات مرصاد، از عملیات آفندی استفاده کردیم؟

 

با تمام احترامی که به شما بزرگوار دارم، ولی بد نیست پستی که قبلاً در ابتدای این تاپیک ارائه کرده بودم را مجدداً حضورتان تقدیم نمایم.

با سلام خدمت همه دوستان گرامی

با تشکر از ارائه اطلاعات ارزشمند عملیات مرصاد تنها یکی از عملیات های پس از قطعنامه بود . همانطور که مستحضر هستید تک عراق در جنوب بسیار گسترده تر از غرب کشور بود و مناطقی را تصرف کرد که در ابتدای جنگ هم به آنها نرسیده بود . اگر صرف پدافند را در نظر بگیریم هم منافقین در غرب توقف می کردند و هم عراق در جنوب و انتهای یک ماه این صحبت که ما آماده ورود به خاک عراق هستیم از سوی محسن رضایی بی معنی بود چون هم منافقین در داخل کشور بودند و هم عراقی ها ذره ای عقب نشینی نکرده بودند . در حالی که در هر دو مورد عقب نشینی اتفاق افتاد و آنها در درون کشور تثبیت نشدند . من جایی نخواندم که آمریکایی ها یا روس ها ( شوروی آن زمان ) یا سازمان ملل یا دیگران هشداری یا اولتیماتومی به عراق داده باشند که اگر جنگ را تمام نکنی و به مرزها برنگردی چه خواهد شد حالا ممکن است باشد و من بی اطلاع باشم و خوشحال خواهم شد که این مورد روشن شود . خود صدام و فرماندهان عراقی هم محض تفریح و تفنن حمله را شروع نکرده بودند که بعد بگویند خوب حالا که تفریح انجام شد بر می گردیم سر مرزهایمان . آنها در زمان آتش بس نیز بخشی هر چند اندک از خاک ما را در اختیار داشتند . بنابراین تنها راهی که عراقی ها و منافقین را در رسیدن به خواسته هایشان ناکام گذاشت توان رزمی آن موقع ایران و سیر تحولات جنگ بود که روی آن حساب نکرده بودند قطعا شرایطی بوده که نتوانستند در خاک ما تثبیت شوند . اتفاقا منافقین هم همین حساب را کرده بودند که از جاده شروع به حرکت به عمق کردند تمام تلاش آنها این بود که از گردنه پاتاق عبور کنند و تحلیل این بود که اگر در این منطقه جلو آنها گرفته نشود راه باز خواهد بود حال آنکه در تنگه چهار زبر که اکنون تنگه مرصاد شناخته می شود جلو آنها گرفته شد اما اگر صرفا جلو آنها گرفته می شد و عقب رانده نمی شدند این امکان را داشتند که با حمایت عراق همانجا خط تشکیل دهند و آن قسمت را تثبت کنند و در خاک ایران بمانند .

  • Upvote 4

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

با سلام خدمت همه دوستان گرامی

با تشکر از ارائه اطلاعات ارزشمند عملیات مرصاد تنها یکی از عملیات های پس از قطعنامه بود . همانطور که مستحضر هستید تک عراق در جنوب بسیار گسترده تر از غرب کشور بود و مناطقی را تصرف کرد که در ابتدای جنگ هم به آنها نرسیده بود . اگر صرف پدافند را در نظر بگیریم هم منافقین در غرب توقف می کردند و هم عراق در جنوب و انتهای یک ماه این صحبت که ما آماده ورود به خاک عراق هستیم از سوی محسن رضایی بی معنی بود چون هم منافقین در داخل کشور بودند و هم عراقی ها ذره ای عقب نشینی نکرده بودند . در حالی که در هر دو مورد عقب نشینی اتفاق افتاد و آنها در درون کشور تثبیت نشدند . من جایی نخواندم که آمریکایی ها یا روس ها ( شوروی آن زمان ) یا سازمان ملل یا دیگران هشداری یا اولتیماتومی به عراق داده باشند که اگر جنگ را تمام نکنی و به مرزها برنگردی چه خواهد شد حالا ممکن است باشد و من بی اطلاع باشم و خوشحال خواهم شد که این مورد روشن شود . خود صدام و فرماندهان عراقی هم محض تفریح و تفنن حمله را شروع نکرده بودند که بعد بگویند خوب حالا که تفریح انجام شد بر می گردیم سر مرزهایمان . آنها در زمان آتش بس نیز بخشی هر چند اندک از خاک ما را در اختیار داشتند . بنابراین تنها راهی که عراقی ها و منافقین را در رسیدن به خواسته هایشان ناکام گذاشت توان رزمی آن موقع ایران و سیر تحولات جنگ بود که روی آن حساب نکرده بودند قطعا شرایطی بوده که نتوانستند در خاک ما تثبیت شوند . اتفاقا منافقین هم همین حساب را کرده بودند که از جاده شروع به حرکت به عمق کردند تمام تلاش آنها این بود که از گردنه پاتاق عبور کنند و تحلیل این بود که اگر در این منطقه جلو آنها گرفته نشود راه باز خواهد بود حال آنکه در تنگه چهار زبر که اکنون تنگه مرصاد شناخته می شود جلو آنها گرفته شد اما اگر صرفا جلو آنها گرفته می شد و عقب رانده نمی شدند این امکان را داشتند که با حمایت عراق همانجا خط تشکیل دهند و آن قسمت را تثبت کنند و در خاک ایران بمانند .

 

عملیات مرصاد و حمله عراق به جنوب خیلی بحث برانگیز است و خیلی سوالات هنوز جوابی به آن نداده اند 

 

در حمله فروغ جاویدان و منافقین، خیلی عجیب بود چرا که شانس موفقیت این عملیات خیلی کم بود و شبه انتحار بود ولی چرا دست به این عملیات زدند خیلی عجیب است 

عده ای می گویند تیر آخر بود وعده ای دیگر می گویند یک تصفیه داخل سازمانی بود به نام  جنگ و عملیات 

 

در حمله عراق به جنوب هم خیلی از کسانی که از آن حمله برای من صحبت می کردند روی اسیرگیری عراقی ها شدیدا تاکید می کردند 

و حتی می گفتند یکی از فرماندهان عراقی بابت کشتن اسیر همانجا کشته شد 

ولی اینکه چرا ناگهان عقب نشینی کردند در حالی که امکان تثبیت را داشتند هم از ان سوالات بی جواب است 

خیلی ها می گویند حضور نیروهای مردمی باعث عقب نشینی شد ولی استعداد ارتش عراق نشان می داده حداقل نصف زمین هایی که گرفته بود را می توانست تثبت کند 

 

تنها چیزی که به نظر من می آید عملیات جنوب ، بیشتر عملیات فریب برای عملیات فروغ جاویدان بود که غرب را خالی از نیرو کند

 

----------------

البته گفته می شود عراق با دیدن پایان جنگ و بحث صلح با ایران با یشنهاد عملیات فرو جاویدان می خواسته بازی دو سر برد کند 

همه توان ایران را بسنجد

و هم اینکه یا سازمان مجاهدین می برد و یک تکه از ایران را جدا می کند یا نابود می شود 

که در هر صورت برای عراق مطلوب بود

  • Upvote 6

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

با سلام خدمت همه دوستان گرامی

با تشکر از ارائه اطلاعات ارزشمند عملیات مرصاد تنها یکی از عملیات های پس از قطعنامه بود . همانطور که مستحضر هستید تک عراق در جنوب بسیار گسترده تر از غرب کشور بود و مناطقی را تصرف کرد که در ابتدای جنگ هم به آنها نرسیده بود . اگر صرف پدافند را در نظر بگیریم هم منافقین در غرب توقف می کردند و هم عراق در جنوب و انتهای یک ماه این صحبت که ما آماده ورود به خاک عراق هستیم از سوی محسن رضایی بی معنی بود چون هم منافقین در داخل کشور بودند و هم عراقی ها ذره ای عقب نشینی نکرده بودند . در حالی که در هر دو مورد عقب نشینی اتفاق افتاد و آنها در درون کشور تثبیت نشدند . من جایی نخواندم که آمریکایی ها یا روس ها ( شوروی آن زمان ) یا سازمان ملل یا دیگران هشداری یا اولتیماتومی به عراق داده باشند که اگر جنگ را تمام نکنی و به مرزها برنگردی چه خواهد شد حالا ممکن است باشد و من بی اطلاع باشم و خوشحال خواهم شد که این مورد روشن شود . خود صدام و فرماندهان عراقی هم محض تفریح و تفنن حمله را شروع نکرده بودند که بعد بگویند خوب حالا که تفریح انجام شد بر می گردیم سر مرزهایمان . آنها در زمان آتش بس نیز بخشی هر چند اندک از خاک ما را در اختیار داشتند . بنابراین تنها راهی که عراقی ها و منافقین را در رسیدن به خواسته هایشان ناکام گذاشت توان رزمی آن موقع ایران و سیر تحولات جنگ بود که روی آن حساب نکرده بودند قطعا شرایطی بوده که نتوانستند در خاک ما تثبیت شوند . اتفاقا منافقین هم همین حساب را کرده بودند که از جاده شروع به حرکت به عمق کردند تمام تلاش آنها این بود که از گردنه پاتاق عبور کنند و تحلیل این بود که اگر در این منطقه جلو آنها گرفته نشود راه باز خواهد بود حال آنکه در تنگه چهار زبر که اکنون تنگه مرصاد شناخته می شود جلو آنها گرفته شد اما اگر صرفا جلو آنها گرفته می شد و عقب رانده نمی شدند این امکان را داشتند که با حمایت عراق همانجا خط تشکیل دهند و آن قسمت را تثبت کنند و در خاک ایران بمانند .

 

ممنون از توضیحات شما بزرگوار؛

 

درخصوص پایان جنگ و اولتیماتوم آن منابع مختلفی به این موضوع اشاره کرده اند که اگر بخواهیم بدان بپردازیم، نیازمند تاپیکی جداگانه است.

اگر تمایل داشتید تاپیک آن را ایجاد بفرمایید و مطالب ارزشمند خود را در آن قید بفرمایید و حقیر نیز اندک دانسته های خود را ارائه خواهم نمود.

 

اما درخصوص تک عراق؛

متأسفانه روایت شما کامل نیست بزرگوار.

عراق در روزهای پایانی برای این حمله را انجام داد که بخواهد خاکی را بگیرد و در مذاکرات صلح، دست بالا را داشته باشد.

ولی اصلی ترین دلیل این حمله این بود که نیروهای ایرانی را به سمت جنوب بکشاند و مسیر غرب را باز بگذارد.

این مهم در خاطرات تقریباً تمامی سرداران محترم آورده شده است و نشان به آن نشان که عراق بدون مقاومت چندانی عقب کشید.

 

از سوی دیگر اگر عراق روی عملیات منافقین می خواست سرمایه گذاری نماید، حمایت هوایی خود از ستون ایشان را در خاک ایران قطع نمی کرد و عملاً با معدود هوانیروز باقیمانده ایران، قلع و قمع نمی شدند. کما اینکه تنگه چهارزبر که قتلگاه منافقین شد، اگر تنها بخش کوچکی پشتیبانی هوایی در آن وجود داشت، عملاً امکان حتی یک ساعت دفاع را نداشت.

 

ضمن اینکه نقشه ی اصلی این بود که منافقین کرمانشاه را تسخیر نمایند و به همین دلیل کرمانشاه تخلیه شده بود و قرار بود به محض استقرار منافین، کرمانشاه با بمب های ... هدف قرار داده شده و تکلیف منافقین یکسره شود که خدا را شکر کار به آنجا نرسید و در همان چهارزبر متوقف شدند.

هرچند متوقف شدن ایشان در چهار زبر باعث شد که بخش عمده ای از نیروهای ایشان مجدداً به عراق بازگردند. چرا که بخشی از ستون هنوز حرکت نکرده بودند و بخش دیگر در نزدیکی مرزها بودند و عملاً به دام نیافتادند.

در هر صورت درخصوص عملیات مرصاد حرف و حدیث زیاد است.

ولی چیزی که به وضوح مشخص است اینست که منافقین پس از جنگ کاربردی برای صدام نداشتند و حمله ی ایشان به ایران در هر صورت برای عراق برد بود.

اگر موفق به فتح تهران می شدند، رژیمی دست نشانده و وابسته به رژیم بعثی صدام روی کار می آمد. حتی اگر موفق به تثبیت قدرتشان در غرب هم می شدند، باز هم جای پای مناسبی بود برای افسران بعثی؛ به مانند دوران جولان کومله و دموکرات در سال های قبل و ابتدای جنگ.

اگر هم شکست می خوردند و نابود می شدند، بخش عمده ای از نیروهای سربار صدام از بین می رفتند و منفعتی دیگر برای این رژیم حاصل می شد که شد.

 

--------------------------------------------------------------

 

اما دوست بزرگوارم؛

توصیه ی اکید حقیر به شما این است که هرگاه خواستید درخصوص توان آفندی ایران در انتهای جنگ مطلب خود را بیان بفرمایید، بار دیگر نیم نگاهی به آمار تعدادی (کیفیتی بماند) نیروها و تجهیزات طرفین در انتهای جنگ بیاندازید تا به وضوح مشخص باشد که چه کسی دست بالا را داشت.

یک بار دیگر تصویر را حضورتان تقدیم می دارم :

 

 

Strength1.jpg

 

 

این که پس از حمله ی عراق به ایران مجدد جبهه ها پر شد کمترین اهمیتی نداشت. چرا که تنها از سر جو بود. بطور مثال علی پروین هم با بنز خود به جبهه ها رفت.

ولی چیزی که مشخص است اینست که آن جماعت بیشتر دیوار گوشتی و انسانی بودند تا رزمندگانی که مناسب ادامه ی جنگ باشند. ضمن اینکه نه برای این رزمندگان سلاح و تجهیزات خاصی بود، نه فرماندهی چندانی باقی مانده بود و نه اساساً ماندگاری خاصی در جبهه ها داشتند.

کما اینکه در سال های پایانی، بزرگترین گلایه و ناراحتی فرماندهان جنگ، از کمبود بسیار شدید نیروهای داوطلب در میادین نبرد بود که حتی توان تثبیت مناطق عملیاتی را نداشتند؛ چه برسد به انجام عملیات آفندی.

 

در پایان، درگیری های ایران و امریکا در خلیج فارس که هر بار عملیات ایران با واکنش تندتر امریکایی ها مواجه شد که در نهایت به عملیات آخوندک منجر شد و البته تنش های شدیدی که یکی از نتایج آن فاجعه انهدام هواپیمای مسافربر ایرانی بود و هر لحظه احتمال حمله ی امریکایی ها بیشتر و بیشتر می شد را هم در معادلات خود در نظر بگیرید و فقط خواهشاً، خواهشاً، خواهشاً براساس آمار و ارقام ها و مستندات طبیعی برای تصمیم گیری تداوم یا پایان دادن به یک جنگ سخن بگویید و از موارد غیرقابل سنجش و اثبات و غیرملموس دوری گزینید تا بحث، نتیجه ی بهتری را حاصل نماید.

  • Upvote 12
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

 

ممنون از توضیحات شما بزرگوار؛

 

درخصوص پایان جنگ و اولتیماتوم آن منابع مختلفی به این موضوع اشاره کرده اند که اگر بخواهیم بدان بپردازیم، نیازمند تاپیکی جداگانه است.

اگر تمایل داشتید تاپیک آن را ایجاد بفرمایید و مطالب ارزشمند خود را در آن قید بفرمایید و حقیر نیز اندک دانسته های خود را ارائه خواهم نمود.

 

با سلام خدمت همه دوستان گرامی

قبلا یکی از کاربران ( اگر اشتباه نکنم دوست عزیزمان رضا کیانی ) مطلبی از فصلنامه نگین ایران در خصوص زرهی سپاه قرار داده بودند http://defamoghaddas.ir/sites/default/files/field/quarter_files/negin027_07.pdf

در این مطلب که میزگردی پیرامون زرهی سپاه است . در صفحه 101 سردار سرخیلی به سردار محسن رضایی اشاره می کنند که ما (سپاه ) 1000 دستگاه تانک داریم و توان آن را داریم که با عراق بجنگیم . ظاهرا این مطلب مربوط به سال 66 است و باز اشاره به این می شود که  چهار ماه قبل از پایان جنگ با فرماندهان 4 تیپ زرهی ( سپاه ) در حال صحبت هستند که چگونه از زرهی سپاه استفاده کنند و اشاره می شود که فرماندهان اعتقادی به استفاده گسترده از زرهی نداشتند . با توجه به این مطلب اگر جدول بالا را بپذیریم یا تانکهای سپاه لحاظ نشده یا تانکهای ارتش چون ظاهرا آمار برمبنای تانکهای ارتش تهیه شده زیرا در سال 59 سپاه نوپا کلا تانک نداشت . البته اشاره نشده این هزار دستگاه مجموع توان سپاه است یا هزار دستگاه مستقل در قالب یگان های زرهی سپاه است زیرا هر لشکر سپاه هم تعدادی تانک در اختیار داشت

مطلب بعد برخی از مواردی که مطرح شد به نظر من همخوانی ندارند . عراق برای گرفتن زمین و در درجه اول فریب نیروهای خودی در جنوب تک می کند و نتیجه این تک تصرف مناطقی است که در اول جنگ هم به آنها نرسیده و اسرای زیادی هم می گیرد . بعد منافقین از غرب به صورت غافلگیرانه حمله می کنند و به سرعت به سمت شرق حرکت می کنند و شهرهایی در آن مناطق تصرف می شوند . بعد به یکباره عراق پشتیبانی از آنها را قطع می کند و نیروهای خود را از جنوب بدون دلیل خاصی عقب می کشد و منافقین در دام می افتند . اگر قرار به خلاص شدن از شر منافقین سر بار بود باید صبر می کرد تا همه یگان های منافقین به دام می افتادند بعد عقب نشینی می کرد و در درجه اول اگر زمین می خواست و دست برتر پای میز مذاکره باید جاهای مهمتری را که گرفته بود نگه می داشت نه به جاهای اندکی که در تصرف داشت بسنده می کرد . بعد هم چرا بعد از جنگ همین منافقین سر بار را که قسمت اعظم آنها هنوز به دام نیافتاده بودند را نگه داشت و در قیام های مردمی علیه مردم عراق از آنها استفاده کرد ؟

مطلب بعد اینکه استراتژی ایران در جنگ به واسطه ضعف تجهیزات همین استفاده از نیروی انسانی بود . نیروی انسانی آن زمان هم اگر از اعزام مجددها بگذریم با آموزش های ده الی چهل و پنج روزه راهی میدان نبرد می شدند ( همین ایرادی که دوستان به ضعف آموزش در سوریه می گیرند ) بنابراین نیروی جوگیر یا غیر جوگیر خیلی تفاوتی نمی کرد ولی همین سیاهی لشکر می توانست برخی مناطق دارای اهمیت کمتر را پر کند و نیروهای کیفی تر را برای استفاده آزاد کند .

به هر حال محسن رضایی به عنوان فرماندهی که نامه درخواست تجهیزات و امکانات را برای جنگ فرستاده بود و پذیرش قطعنامه از سوی امام را نتیجه همان نامه می دانند در انتهای مدت پس از قطعنامه با لحاظ کل امکانات و نیروی انسانی و تجهیزات و غیره به امام اعلام می کند اکنون آماده ورود به خاک عراق هستیم . قطعا از جدول بالا بهتر از من اطلاع داشته که چنین گفته . چرا که با دیدن جدول بالا من هم به این نتیجه می رسم که آفند غیر ممکن بوده است حداقل در بعد هوایی که چنین است . حال به چه علت چنین حرفی زده که افتخار مخالفت با این حرکت  نصیب امام شده بنده هم نمی دانم . 

 

چند روز پس از تشکیل این جلسه، آقای هاشمی رفسنجانی اعلام کرد: < طی بحث هایی که صورت گرفت مجموعه شرایط، جمهوری اسلامی ایران را به این نتیجه رساند که برای مصلحت انقلاب قطعنامه 598 پذیرفته شود> (81) 
بدین ترتیب، دو روز پس از پیشروی های عراق در خاک ایران در 27 تیرماه 1367، جمهوری اسلامی ایران با ارسال نامه ای به خاویر پرز دکوئیار، دبیرکل سازمان ملل، رسماً قطع نامه 598 را پذیرفت. 
بعد از پذیرش قطع نامه از سوی ایران، ارتش عراق در 30 تیر 1367 عملیات توکلنا علی الله را آغاز کرد، ارتش عراق هدف از این عملیات را انهدام نیروهای ایرانی و آزادسازی باقی مانده سرزمین های عراق اعلام نمود، اما در عمل، تا 25 کیلومتری خرمشهر پیش آمد و در پنج کیلومتری قرارگاه کربلا مستقر شد.(82) نیروهای سازمان مجاهدین خلق (منافقین) نیز که عراق را در این اقدامات نظامی همراهی می کردند از منطقه اسلا م آباد به خاک ایران وارد شدند. این حرکت که از نظر رهبران سازمان، پایان کار حکومت ایران بود، با مقاومت نیروهای سپاه پاسداران، در منطقه چهار زبر متوقف شد و یگان های سپاه با پشتیبانی هوانیروز و نیروی هوایی ارتش موفق شدند کلیه نیروهای سازمان را که وارد خاک ایران شده بودند، به هلا کت برسانند یا اسیر کنند. حمله های پس از پذیرش قطعنامه، باعث شد تا مردم ایران بار دیگر احساس خطر کنند و بسیج شوند. در این راستا، سپاه پاسداران نیز با تشکیل خطوط دفاعی راه پیشروی دشمن را سد کرد و با فشار بر ارتش عراق باعث عقب نشینی آنها به مرزهای بین المللی شد و بدین ترتیب، یک بار دیگر از سقوط خرمشهر و آبادان جلوگیری کرد. در جبهه های شمالی نیز، اوضاع بر همین منوال پیش رفت. در پی این ناکامی ها و تحول و دگرگونی در وضعیت داخلی ایران و بسیج همگانی به سوی جبهه ها، ارتش عراق بیست و چهار ساعت پس از آغاز عملیات مزبور رسماً دستور عقب نشینی را صادر کرد.(83) 
عراق در شرایطی دست به عقب نشینی زد که اوضاع بین المللی به زیان این کشور و به سود ایران تغییر کرده بود. افزون بر این، تغییر وضعیت روانی مردم ایران و فراخوانی نیروهای مردمی برای رویارویی با تجاوز دشمن نیز موجب نگرانی این کشور شده بود.(84)

http://www.negineiran.ir/article_4471_845.html

 

سوت پایان جنگ

حضرت امام، آبروی خود را صادقانه با خدا معامله کرد. پس از قبول قطعنامه از سوی ایران، دشمن زیر بار پذیرش آن نرفت و چند روز بعد، در جنوب، به خرمشهر و در غرب، به کرمانشاه حمله کرد. قصد او این بود که به دلیل زیان‌هایی که از قطعنامه 598 دیده با حمله مجدد به ایران، مواد قطعنامه را تغییر دهد. اگر عملیات منافقان در کرمانشاه هم موفق می‌شد، عراق آنها را برای سر‌نگونی نظام به تهران می‌فرستاد. بنابر‌این جنگ با پذیرش قطعنامه از سوی ایران، پایان نیافت، بلکه پذیرش قطعنامه، سر‌آغاز جنگ جدیدی شد که دستور توقف آن را حضرت امام صادر کرد. در پی هجوم عراق به خرمشهر، شهر کاملاً محاصره شد. جاده اهواز به خرمشهر قطع شد. در حمله به کرمانشاه، دشمن 100 کیلو‌متر پیشروی کرد و به نزدیکی شهر رسید. رزمندگان ما با انجام عملیات «سر‌نوشت» در خرمشهر، دشمن را تا مرز بین‌المللی، عقب زدند و در کرمانشاه با «عملیات مرصاد» آنها را محاصره و انهدام گسترده‌ای از آنها به عمل آوردند. آماده شدیم که وارد خاک عراق شویم که امام ممانعت فرموده و به رهبر معظم انقلاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای دستور دادند از ورود نیرو‌های ایران به خاک عراق جلو‌گیری کنند. اگر امام می‌خواستند جنگ ادامه یابد، اجازه ورود ما به داخل خاک عراق را، می‌دادند. در این موقع، رابط ما با امام، رهبر معظم انقلاب بودند که در جبهه تشریف داشتند. آقای هاشمی در آن زمان در منطقه نبودند. ما از امام خواسته بودیم حال که دوباره به مرز رسیده‌ایم اجازه بدهید که به بصره حمله کنیم. امام از طریق حاج احمد آقا به رهبر معظم انقلاب فرمودند : «که این کار صورت نگیرد. تا همین جا کافی است.»
بنابر‌این درست است که امام آبروی خود را با خدا معامله کرد، ولی خداوند متعال هم، آبروی مضاعفی را به ایشان بر‌گرداند.

http://nasimonline.ir/Content/Detail/910452/%D9%85%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%B1%D8%B6%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%AC%D9%86%DA%AF-%D8%AA%D8%AD%D9%85%DB%8C%D9%84%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D9%BE%D8%B0%DB%8C%D8%B1%D8%B4-%D9%82%D8%B7%D8%B9%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%D9%88%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%81%D8%AA

  • Upvote 6
  • Downvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

دوست بزرگوارم.

اصلاً عرایض بنده را مطالعه فرمودید؟

چرا از هر قسمت به قسمت بعدی پرش فرمودید؟

 

اینکه حمله به جبهه ی جنوبی چرا به عقب نشینی عراق انجامید که عرض شد بدلیل فشار غرب بود و توضیح مفصل آن به تاپیک مستقل معطوف شد.

جالب اینکه در همین متنی که نقل قول فرمودید هم اشاره به این دارد که ارتش عراق پیشروی خود را متوقف نمود و در خاک ایران مستقر شد و بعد هم بدون درگیری شدیدی به عقب بازگشت!

بدیهی است که اگر قصد اشغال کامل را داشت، توقفی هم در کار نمی بود و به راحتی به خرمشهر و آبادان بی دفاع می رسید و ایران هم به این سادگی توان باز پس گرفتن آن را نداشت.

نمی خواهید بفرمایید که از هیبت و ابهت سپاه سراپا مسلح اسلام به هراس آمد و فرار را بر قرار ترجیح داد؟

 

منافقین هم که به تفصیل عنوان شد.

چطور این دو را در هم ادغام فرمودید؟! بهتر نیست به جای تعجیل در پاسخگویی، به آرامش در مطالعه ی پاسخ دیگران روی بیاورید؟

 

نکته ی دوم اینکه آمار فوق، مجموع آمارهای دو نیروی نظامی ایران است و اگر سپاه هم چنین ادعایی داشته است، به این دلیل بوده که سپاه از سال 64 مسئولیت عملیات های آفندی را بعهده داشته است و مطلب مذکور کلیه ی امکانات تهاجمی نظامی ایران بوده است.

 

نکته ی سوم اینکه کمبود تجهیزات و ادوات نظامی ایران در سال های پایانی جنگ فصل مشترک قصه ی پرغصه ی تمامی نظامیان ایرانی بوده است و عجیب است که شما اصرار عجیبی دارید که ما در انتهای جنگ همه چیز داشتیم و این دست آمارها از ناکجا آباد آمده است.

ضمن اینکه اصلاً به زیرنویس های همان تصویر هم توجه نفرمودید که این ادوات فارغ از میزان آمادگی و تجهیز بوده است و حتی کیفیت آن نیز مورد بررسی قرار نگرفته است.

 

1750 دستگاه تانک های مدرن روز روسی کجا و تانک های قدیمی و ضعیف تری چون ام 60 یا تی 55 های غنیمتی کجا!

 

ضمن اینکه حتی با فرض محال که نیروی زرهی ما اصلاً دو برابر آمار فوق الذکر هم بود و همه از تانک های مدرن تشکیل می شد، همه می دانیم که در پایان جنگ نه هوانیروز درست و درمانی داشتیم و نه نیروی هوایی خاصی.

در نقطه ی مقابل ارتش عراق از نیروی هوایی و هوانیروز کاملاً بروز شده و مجهز برخوردار بود.

پس سرنوشت هر نبرد زرهی جز نابودی قطعی تمامی ادوات ما نبود و درست همان بلایی سر ما می آمد که بر سر نیروی زرهی عراق در جنگ خلیج آمد.

 

درخصوص استراتژی جنگ هم بسیار تفاوت است بین استفاده از نیروی انسانی تعلیم دیده (ولو 45 روزه) و نیروی انسانی که حتی یک روز هم تعلیم ندیده و فقط به ندای حضرت امام (ره) به جبهه ها سرازیر شده است.

نیرویی که حتی تفنگی نبود که به دستشان بدهیم و اگر هم تفنگ بود، فشنگ نبود.

آن وقت شما از آسمان هفتم برای تمامی این نیروها تجهیزات و ادوات و تسلیحات فراهم نموده اید؟

 

انصافاً کمی واقع نگر باشید و مقدار اندکی به آمارهای رسمی و چیزی فراتر از ادعاهای غیرقابل اثبات استناد بفرمایید؛ اگر و اگر اصرار ندارید که حرف و نظر خود را به مخاطبان خود بقبولانید.

 

اما عجیب است که شما به نامه ی محسن رضایی اشاره می فرمایید بدون اینکه بببنید جناب رضایی چه ملزوماتی را برای انجام عملیات درخواست نموده است و درخواست هایی را داشته است که ایران در زمان شاه و در اوج اقتدار نظامی خود نیز توان برآورده کردن آن را نداشت؛ چه برسد به زمان جنگ و تحریم اقتصادی و نظامی و سیاسی و چه و چه!

 

جالب اینجاست که نامه به قدری با زبان بی زبانی اشاره نموده بود که خبری از جنگ نیست که دهه ها بعد جناب محسن رضایی به صرافت افتاده و خود نامه را با الحاقات و نوشته هایی که از قبل نبود، خواندند و کلی هم زیرنویس به آن اضافه کردند که منظورم از اینجا این بود و آن بود و چه و چه.

 

حالا شما تمامی این موارد و اعترافات بدیهی را نادیده می گیرید و می فرمایید سپاه و آقا محسن آماده ی هجوم به خاک عراق بودند؟ آنهم بعد از دقیقاً 6 سال درجا زدن در خاک عراق؛ در اوج توان نظامی سپاه و ارتش در ایام جنگ؟

 

ضمن اینکه پرش زیرکانه ی شما نسبت به خالی بودن جبهه ها از رزمنده های داوطلب (به گونه ای که آقا محسن در نامه ی خود برای ادامه ی جنگ پیشنهاد می کند باید تمامی جوانان بین 14 تا 50 سال اجباراً 4 ماه در سال!!!!! را در جبهه ها حضور داشته باشند!!!!) و همچنین خالی بودن خزانه کشور را هم نشانی از زیرکی شما در این بحث می دانم.

 

----------------------------------------------------------------------------

 

در پایان، این عجیب است که ایران تنها کشوری است که در آن، برخی از مردم و مسئولین از اینکه تصمیمی عقلایی و منطقی گرفته شده است، ابراز ناراحتی نموده و همه سعی دارند بگویند ما در این تصمیم منطقی نقشی نداشتیم!

اینکه جنگ 6 سال بدون کمترین منفعتی ادامه پیدا کرد و بسیاری از سرداران و سربازان ارزشمند ایران به شهادت رسیدند و خسارت های بیشماری به کشور و زیرساخت های آن وارد شد و حتی فاوی که با هزار و یک دردسر و زحمت گرفته بودیم و آن را حفظ کرده بودیم، سه روزه از دست رفت و نزدیک به 30 هزار رزمنده به اسارت دشمن درآمدند، گویی برای دوستان کافی نبوده است و انتظار بود مثلاً 10 سال دیگر هم جنگ ادامه پیدا می کرد تا شاید در خواب و خیال، غول بعثی که روز به روز بزرگتر و قوی تر می شد، بطور اتفاقی نابد شود و ایران پیروز نبرد باشد.

 

عجیب است که چرا دوستان سعی نمی کنند قدری، تنها قدری واقع نگری کنند و ببینند حضرت امام (ره) بزرگترین خدمت را به این کشور نمود که جنگ بی حاصل را متوقف نمود.

این خردمندی از قضا کمترین انتظار از هر فرمانده نبرد است. اینکه بفهمند کجا جلو بروند و کجا عقب نشینی نمایند. کجا اعلام جنگ کنند و کجا جنگ را خاتمه دهند.

 

در نهایت به نظرموضوع بسیار بدیهی تر از این به نظر می رسد که این بحث به این شکل ادامه پیدا نماید.

ولی اگر تمایل به بحث بر روی چگونگی رسیدن ایران به این نقطه بود، بنده در خدمت هستم.

 

نظر شما هم هرچه باشد برای من محترم است؛ اگرچه ممکن است با شما اختلاف نظری جدی در این زمینه داشته باشم.

  • Upvote 14
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

حقیقتش من هنوز در عقب رفتن عراقی که با یک دفاع متحرک و تانک های تی 72 خطوط ما را در هم می کوبید در تعجبم 

در عملیات های مثل والفجر8 و کربلای 5 شناسایی درست و غافلگیری واز خودگشتگی خیلی از جوان های ما میسر شد 

 

ولی چه چیز باعث عقب راندن ارتشی که بسیار قوی تر روز جنگ بود شد؟ 

به قول دوستان زمین هایی که قبلا به آنها نرسیده بود را رها کرد و عقب نشست 

 

این که حرکت مردم به جنوب را در نظر نگیریم بی انصافی است ولی اینکه ارتشی که در کربلای 5 و در پس گرفتن فاو و جزایر مجنون از توپخانه و شیمیایی کم نگذاشت بدون مقاومتی مشابه نبردهای قبلش عقب نشست بحث برانگیز است؟ 

تغییر رفتار ارتش عراق و قطع ناگهانی پروازهای حمایتی از منافقین و ... همه به پیچیدگی می افزاید 

متاسفانه هیچ نقشه و هیچ صحبتی از دفاع عراقی ها در این عملیات سرنوشت نیست و این بر ابهامات می افزاید 

 

اگر بگوییم خدا ترس بر دل عراقی ها انداخت راحت تر می فهمم ولی اینکه آن ارتش عراق راحت عقب نشینی کرد را نمی فهمم 

و این ابهام را بیشتر از عدم انتشار اسناد و مدارکی از سوی خودمان می بینم

  • Upvote 6

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

دوست بزرگوارم.

اصلاً عرایض بنده را مطالعه فرمودید؟

چرا از هر قسمت به قسمت بعدی پرش فرمودید؟

با سلام خدمت همه دوستان گرامی

تشکر می کنم از مطالب ارزشمند شما . شرکت در این گونه بحث ها از جانب من بیشتر جهت یادگیری و افزودن به دانش است تا صرفا پاسخگویی و قبولاندن نظر . به هر حال مدت زیادی از پایان 8 سال دفاع مقدس می گذرد ولی تهدید ها علیه مملکت ما همچنان باقی است و به عنوان افرادی که علاقه مند به حفظ این آب و خاک هستیم امیدواریم شرایطی پیش بیاید این امر با حداقل هزینه و بیشترین میزان تدبیر صورت پذیرد و یکی از راه های مهم در این زمینه درس گرفتن از تجربیات گذشته است . مقطع پایان جنگ تحمیلی هنوز ابهام های زیادی دارد و بحث بر سر آن برای من بیشتر به این دلیل است که نقاط تاریک و مبهم روشن شود و اشتباهات و نقاط ضعف مشخص شود . بنابر این اگر نظری هم اینجا میگذرام خواهش می کنم حمل بر چیز دیگری نشود .

در تمامی بحث های مربوط به تجهیزات و نیروی انسانی و ادوات و نیروی هوایی و دریایی و زمینی من نظر شما را می پذیرم و قصد من صرفا روشن شدن این مسئله است که چرا در این وضعیت فرمانده کل سپاه به عنوان مسئول اصلی عملیات آفندی که از میزان تجهیزات و ادوات و نیروی انسانی کیفی و غیر کیفی اطلاع دارد و آن نامه را نوشته و کمبود ها و کاستی ها را گوشزد کرده وقتی به مرز می رسد به یکباره تقاضای اجازه ورود به خاک عراق می کند ؟ مقام معظم رهبری هم که در آن زمان رابط بین امام و فرمانده سپاه بوده مخالفتی نمی کند و صرفا به کسب تکلیف از امام می پردازد و بعد امام اجازه چنین کاری را نمی دهد ؟ هر دو این بزرگواران در مقطع فتح خرمشهر حضور داشتند و در این شش سال مورد نظر وضعیت را مشاهده کرده بودند . چه شد که نفر اول فکر این پیشنهاد به ذهنش رسید و اجرا کرد و نفر دوم هم مخالفتی نکرد و صرفا آن را منتقل کرد تا امام مخالفت کند ؟ برای چه ؟ برای ثبت در تاریخ ؟ آیا ایشان هم خدای ناکرده جوگیر شده بودند و از سر جوگیری چیزی گفته بودند ؟ یا واقعا سر وقایع آنها را به این نتیجه رسانده بود که می توانند آفند کنند ؟

من مجددا لینک نامه جناب محسن رضایی به روزنامه جوان که در خبرگزاری تسنیم نقل قول شده را می گذارم که قسمت سوت پایان جنگ را از این نامه در پست قبلی نقل کردم . محسن رضایی به عنوان نویسنده نامه یا آنجا اشتباه کرده یا اینجا اشتباه می کند . چون از زمان نگارش نامه تا زمان درخواست کسب مجوز از امام مدت زیادی نگذشته و به لحاظ شرایط تحریم و منابع مالی خریدی هم انجام نشده و نیروی ما همان و حتی کمتر از زمانی بود که نامه نوشته شد


*دلایل ابهامات

در دوران اصلاح طلبان می‌گویند چرا جنگ بعد از خرمشهر ادامه یافت؟ و در دوران اصولگرایان گفته می‌شود چرا به امام، جام زهر دادند؟ آنها نمی‌دانند که با اینگونه اظهارات، موفق‌ترین نبرد ایران طی 300 سال اخیر را زیر سؤال می‌برند؟ آنها نمی‌دانند که هشت سال از کار‌نامه 10 ساله دوران حضرت امام، مربوط به نبردی است که تمامی قدرت‌های جهانی پشت سر دشمن ما، جمع شده بودند و امام، با دست خالی ، آنها را شکست داد؟ چه اصراری دارند که پذیرش قطعنامه را پایان جنگ بدانند؟ اگر جنگ با پذیرش قطعنامه پایان یافت چرا صدام پس از پذیرش آن توسط ایران به خرمشهر و کرمانشاه حمله کرد؟ و اگر امام می‌خواستند جنگ ادامه پیدا کند چرا عملیات آماده رزمندگان به بصره را لغو کردند. بنابر‌این، جنگ را با نبرد و از موضع اقتدار به پایان بردیم و این امام بود که سوت پایان جنگ را با پیروزی و با عبور از خط پایان جنگ، به صدا در آورد و نه صدام. اگر امام، پیشنهاد فرماندهان را که از سوی رهبر معظم انقلاب به ایشان ارائه شد می‌پذیرفتند و ما وارد بصره شده بودیم جنگ ادامه مییافت. پس امام با ادامه جنگ در شرایطی که پیروزی‌های پی در پی در برهه پایانی جنگ، حاصل شده بود و قطعنامه را هم پذیرفته بودند مخالفت نمودند. چند هفته بعد ، امام فرمودند: «ما در جنگ حتی یک لحظه هم از عملکرد خود پشیمان نیستیم.» دو ماه بعد و در 26/6/1367 در پیام به فرماندهان سپاه که به وسیله حاج احمد آقا و در جمع فرماندهان قرائت شد، فرمودند: «شما فرماندهان را از بهترین عزیزان و همراهان خود می‌دانم.» رهبر معظم انقلاب در متن حکم انتصاب حقیر به عنوان دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام (پس از کناره‌گیری از فرماندهی سپاه)، کریمانه محبت فرموده و تصریح فرمودند: «شما بحمد‌الله در فرماندهی سپاه با مجاهدت‌های خود در عرصه‌های دفاع مقدس، بار‌ها موفق شدید که قلب امام راحل و دل امت مسلمان را شاد کنید (18/6/1376).»
حقیر معتقدم که وظیفه انقلابی بسیجیان عزیز که به هیچ یک از جناح‌های سیاسی کشور وابستگی ندارند بیش از دیگران، ایجاب می‌کند که از مظلومیت دفاع مقدس و حضرت امام، دفاع کنند و اجازه ندهند که موفق‌ترین نبرد 300 سال اخیر ایران، که به دست فرزندان امام رقم خورد، دچار تحریف شود.

بعضاً سؤال می‌شود اینکه می‌گویند امام را وادار کردند که قطعنامه را بپذیرند چیست؟

در جواب باید بگویم اولاً اگر این فرضیه را قبول کنیم جوابش «ومکروا و مکر‌الله» است، ولی چنین نظریه‌ای منطقی نیست چون حضرت امام در شرایط شکست‌های پی در پی و در پذیرش قطعنامه فرمودند که مصلحت اسلام و نظام، حکم می‌کند که قطعنامه را بپذیریم همین امام پس از پیروزی‌های پی در پی لشگریان اسلام فرمودند ادامه پیشروی‌ها را قطع کنید. مدتی بعد هم فرمودند که ما در این جنگ یک لحظه هم از عملکرد خود پشیمان نیستیم. چه اتفاقی افتاده است؟ واقعیت این است که تغییر شرایط از شکست به پیروزی صورت مسئله و ماهیت پذیرش قطعنامه را تغییر داد. 

http://nasimonline.ir/Content/Detail/910452/%D9%85%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%B1%D8%B6%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%AC%D9%86%DA%AF-%D8%AA%D8%AD%D9%85%DB%8C%D9%84%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D9%BE%D8%B0%DB%8C%D8%B1%D8%B4-%D9%82%D8%B7%D8%B9%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%D9%88%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%81%D8%AA 

 موارد بالا ادعا های محسن رضایی به عنوان فرمانده وقت سپاه است در نامه ای که در حال حاضر نوشته شده و وقایع آن سال ها را توصیف می کند و قطع و یقین هر شخصی در قبال عمل و گفتار خویش مسئول و پاسخگو خواهد بود . تنها این مورد باقی می ماند که چه مقدار سیاست زدگی دوران ما در تحلیل وقایع سابق نقش دارد آیا امروز مسئولین از سر آسودگی خیال وقایع را به گونه ای دیگر ارائه می کنند یا آنچه می گویند واقعیت است ؟ 

  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ضمن تشکر از فرمایشات شما بزرگوار؛

 

با سلام خدمت همه دوستان گرامی

تشکر می کنم از مطالب ارزشمند شما . شرکت در این گونه بحث ها از جانب من بیشتر جهت یادگیری و افزودن به دانش است تا صرفا پاسخگویی و قبولاندن نظر . به هر حال مدت زیادی از پایان 8 سال دفاع مقدس می گذرد ولی تهدید ها علیه مملکت ما همچنان باقی است و به عنوان افرادی که علاقه مند به حفظ این آب و خاک هستیم امیدواریم شرایطی پیش بیاید این امر با حداقل هزینه و بیشترین میزان تدبیر صورت پذیرد و یکی از راه های مهم در این زمینه درس گرفتن از تجربیات گذشته است . مقطع پایان جنگ تحمیلی هنوز ابهام های زیادی دارد و بحث بر سر آن برای من بیشتر به این دلیل است که نقاط تاریک و مبهم روشن شود و اشتباهات و نقاط ضعف مشخص شود . بنابر این اگر نظری هم اینجا میگذرام خواهش می کنم حمل بر چیز دیگری نشود .

 

من باتوجه به شناختی که از شما بزرگوار طی این سال ها داشته ام، انتظاری جز این هم از شما نداشته و ندارم.

اگر هم در عرایضم تندی و اسائه ی ادبی شده و یا می شود، پیشاپیش عذرخواهی می کنم و هدف هم این است که بحث، سمت وسوی منطقی خود را حفظ نماید که بتوان از آن، نتیجه ی مفیدی نیز گرفت.

 

 

در تمامی بحث های مربوط به تجهیزات و نیروی انسانی و ادوات و نیروی هوایی و دریایی و زمینی من نظر شما را می پذیرم و قصد من صرفا روشن شدن این مسئله است که چرا در این وضعیت فرمانده کل سپاه به عنوان مسئول اصلی عملیات آفندی که از میزان تجهیزات و ادوات و نیروی انسانی کیفی و غیر کیفی اطلاع دارد و آن نامه را نوشته و کمبود ها و کاستی ها را گوشزد کرده وقتی به مرز می رسد به یکباره تقاضای اجازه ورود به خاک عراق می کند ؟ مقام معظم رهبری هم که در آن زمان رابط بین امام و فرمانده سپاه بوده مخالفتی نمی کند و صرفا به کسب تکلیف از امام می پردازد و بعد امام اجازه چنین کاری را نمی دهد ؟ هر دو این بزرگواران در مقطع فتح خرمشهر حضور داشتند و در این شش سال مورد نظر وضعیت را مشاهده کرده بودند . چه شد که نفر اول فکر این پیشنهاد به ذهنش رسید و اجرا کرد و نفر دوم هم مخالفتی نکرد و صرفا آن را منتقل کرد تا امام مخالفت کند ؟ برای چه ؟ برای ثبت در تاریخ ؟ آیا ایشان هم خدای ناکرده جوگیر شده بودند و از سر جوگیری چیزی گفته بودند ؟ یا واقعا سر وقایع آنها را به این نتیجه رسانده بود که می توانند آفند کنند ؟

من مجددا لینک نامه جناب محسن رضایی به روزنامه جوان که در خبرگزاری تسنیم نقل قول شده را می گذارم که قسمت سوت پایان جنگ را از این نامه در پست قبلی نقل کردم . محسن رضایی به عنوان نویسنده نامه یا آنجا اشتباه کرده یا اینجا اشتباه می کند . چون از زمان نگارش نامه تا زمان درخواست کسب مجوز از امام مدت زیادی نگذشته و به لحاظ شرایط تحریم و منابع مالی خریدی هم انجام نشده و نیروی ما همان و حتی کمتر از زمانی بود که نامه نوشته شد

 

من در عجبم که شما چرا گذشته ی نبرد را نمی بینید و صرفاً به ادعاهای جناب رضایی استناد می فرمایید؟

ایران در اوج اقتدار نظامی خود حداکثر جایی که توانست اشغال نماید، فاو بود که اساساً قرار هم نبود فقط فاو گرفته شود و هدف، بصره بود که هیچ گاه هم محقق نشد.

جالب اینکه تمامی عملیات هایی که در خاک عراق انجام پذیرفت، با تلفاتی بسیار سنگین برای همراه بود که قبل از ورود به خاک عراق اصلاً سابقه نداشت (حتی در پر تلفات ترین عملیات ایران؛ یعنی بیت المقدس).

 

حال چه معجزه ای رخ داد که در پایان جنگ، زمانی که دیگر نه هواپیما و نه هوانیروز چندانی برای ایران باقی مانده بود که جور مقابله با نیروی زرهی قدرتمند عراق را بگیرد، نه پدافندی باقی مانده بود که در مقابل بمباران های بی امان عراقی ها از رزمندگان دفاعی نماید، و نه حتی تسلیحات سبکی (آتش تهیه بماند)، ایران و حضرات سپاهی توانایی فتح بصره را پیدا کردند؟

به عقیده ی شما، برای فتح بصره، به چیزی فراتر از ادعا نیاز نبود؟ چرا که اگر ادعا را مبنا قرار دهیم، جناب سردار نقدی هم امروز می فرمایند واشنگتن را هم فتح می کنیم و به قول یکی دیگر از بزرگواران، به فتح بیت المقدس قانع نمی شویم و کاخ سفید را هم حسینیه می کنیم!! ولی وقتی واقعیت های نبرد و داشته های طرفین را در نظر بگیریم می بینیم قضیه اینقدرها هم راحت نیست.

به نظر شما، اینکه برخی اینطور ادعا می کنند و پس از پایان همه چیز، شاخ و شانه می کشند و رهبر معظم انقلاب هم خردمندانه دستور توقف در مرزها و پایبندی به قطعنامه را می دهد اینطور عجیب است؟

 

یعنی اصل ادعا که چطور قرار بود این اتفاق صورت پذیرد عجیب نیست؟

 

عجیب تر اینکه ادعاهای بدون مستندات جناب رضایی شما را به تعجب وا نمی دارد.

مثلاً جایی که می فرمایند : «پس امام با ادامه جنگ در شرایطی که پیروزی‌های پی در پی در برهه پایانی جنگ، حاصل شده بود و قطعنامه را هم پذیرفته بودند مخالفت نمودند» اصلاً برای شما جای سوال نیست که «دقیقاً کدام پیروزی های پی در پی»؟!!

 

به عبارتی پس از کربلای 5 که آنهم عملیات موفقیت آمیزی نبود و حتی نزدیک بصره هم نشدند، کدام پیروزی های پی در پی ای در دو سال پایانی جنگ رخ داد؟

چون چیزی که من می دانم شکست پشت شکست بود که فاجعه امیزترین آن دادن همان فاوی بود که با 30 هزار شهید و زخمی گرفته بودیم و سال ها هم برای نگه داشتن آن تلفات می دادیم.

 

-------------------------------------------------------------------------

 

اما درخصوص عدم مخالفت مقام معظم رهبری، اولاً شما که چنین چیزی را نمی دانید. ثانیاً با فرض صحت ادعای حاج محسن، ایشان صرفاً واسط پیام بودند و نه مقام تصمیم گیرنده.

اگر هم کسی می خواست تصمیم بگیرد، آیت الله هاشمی بودند که فرمانده جنگ بودند.

 

همان طور که عرض شد، آنقدر ذهنتان را درگیر مصاحبه ها و ادعاهای سردار رضایی فرموده اید که اصل قضیه را از یاد برده اید.

اصل قضیه، توان نظامی ایران و عراق در انتهای جنگ است و نه ادعای این و آن.

یعنی شرایطی که در نهایت منجر به پذیرش قطعنامه 598 شد و حتی چند روز بعد حضرت امام (ره) نامه ی شدید اللحنی را خطاب به آقای رازینی نوشتند بدین مضمون :

 

بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم

جناب حجت الاسلام آقای علی رازینی، رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح

جنابعالی موظف می‏باشید:

1ـ دادگاه ویژۀ تخلفات جنگ را در کلیۀ مناطق جنگی تشکیل و طبق موازین شرع بدون رعایت هیچ یک از مقررات دست و پاگیر به جرایم متخلفان رسیدگی نمایید.

2ـ هر عملی که به تشخیص دادگاه موجب شکست جبهۀ اسلام و یا موجب خسارت جانی بوده و یا می‏باشد مجازات آن اعدام است. والسلام.

2/5/67

روح اللّه‏ الموسوی الخمینی

 

از سوی دیگر در نظر داشته باشید که اگر جناب محسن رضایی از عملکرد هشت ساله ی خود به عنوان فرمانده کل سپاه و کسی که سیاست آفند سپاه به تنهایی در خاک عراق را از اول تا آخر حمایت کرد و از طرف دیگر به نیروی دریایی فوق نوپای سپاه دستور داد که به پر و پای امریکایی ها بپیجند (که نتیجه ی آن فاجعه آمیز بود)، دفاع نفرماید چه کسی دفاع نماید؟

اگر ایشان نگوید که ما جنگ را بردیم و ما پیروز بودیم و ما می توانستیم فاتح کل عراق باشیم و چه و چه، چه کسی این ادعا را مطرح نماید؟

 

یادآور می شوم که این سپاه بود که شعار «جنگ حنگ تا رفع کل فتنه از جهان» را می داد و به کمتر از ساقط کردن رژیم بعثی و صدام حسین رضایت نمی داد.

ولی اگر جنگ واقعاً ادامه پیدا می کرد، شاید نتیجه ای به مراتب فاجعه آمیزتر را شاهد می بودیم و خدا را شکر که حضرت امام (ره) آنقدر تدبیر و درایت داشتند که به این موضوع خاتمه دهند و خدا را شکر که سال ها بعد مکرشان به خودشان بازگشت و ظالمی به دست ظالمی دیگر نابود شد.

  • Upvote 14
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

با سلام خدمت همه دوستان گرامی

قبلا یکی از کاربران ( اگر اشتباه نکنم دوست عزیزمان رضا کیانی ) مطلبی از فصلنامه نگین ایران در خصوص زرهی سپاه قرار داده بودند http://defamoghaddas...negin027_07.pdf

در این مطلب که میزگردی پیرامون زرهی سپاه است . در صفحه 101 سردار سرخیلی به سردار محسن رضایی اشاره می کنند که ما (سپاه ) 1000 دستگاه تانک داریم و توان آن را داریم که با عراق بجنگیم . ظاهرا این مطلب مربوط به سال 66 است و باز اشاره به این می شود که  چهار ماه قبل از پایان جنگ با فرماندهان 4 تیپ زرهی ( سپاه ) در حال صحبت هستند که چگونه از زرهی سپاه استفاده کنند و اشاره می شود که فرماندهان اعتقادی به استفاده گسترده از زرهی نداشتند . با توجه به این مطلب اگر جدول بالا را بپذیریم یا تانکهای سپاه لحاظ نشده یا تانکهای ارتش چون ظاهرا آمار برمبنای تانکهای ارتش تهیه شده زیرا در سال 59 سپاه نوپا کلا تانک نداشت . البته اشاره نشده این هزار دستگاه مجموع توان سپاه است یا هزار دستگاه مستقل در قالب یگان های زرهی سپاه است زیرا هر لشکر سپاه هم تعدادی تانک در اختیار داشت

 

 

 

 

چند مسئله مطرح هست

 

یکی اینکه کلیت توان زرهی عملیاتی ما در اون زمان با احتساب تانک های غنیمتی عملیاتی حدود 1000 دستگاه بوده و ما تعداد قابل توجهی تانک غیر عملیاتی داشتیم البته ، این ما که گفته شده منظور سپاه صرف نیست

 

یک مسئله دیگه این هست که این 1000 دستگاه خصوصا تانک های غنیمتی بعضا دارای مشکلات عدیده ای بودن چه در بخش عملیاتی چه تعمیرات

 

برای برداشت درست از این مطلب لازم هست تمامی جلسات میزگرد زرهی سپاه در جنگ رو بررسی کنیم خصوصا قسمت هایی که مشکلات رو با ارائه آمار عنوان میکنن (و نه فقط یک بخش مورد اشاره شما ، میزگرد زرهی سپاه در نگین ایران چندین قسمت داره)

 

اینکه 1000 دستگاه تانک داریم الزاما به معنای توان تهاجم موثر به خاک عراق نیست و باید دید این امکان جنگ با عراق و استفاده زرهی در اون در چه قالبی عنوان شده؟ استفاده از زرهی در پشتیبانی اتش؟ برای حمایت محدود از پیاده در میدان یا نبرد زرهی با زرهی و پیشروی؟ ، خصوصا که در سال های اخر عراق موجودی زرهی خودش رو به صورت چشمگیری افزایش داده بود و به شمار 3000 الی 4000 دستگاه تانک هم دست یافته بود که این روند در سال 70 تا 72 به رقمی حدود 5000 هم میرسید

 

با در نظر گرفتن توان ضد زره و زرهی رو به گسترش طرف مقابل میشه نتیجه گرفت که توان زرهی ما در آن دوره زمانی در نهایت در یک جایگاه پشتیبانی کننده و نه جهت انجام حملات زرهی تمام عیار و مستمر در خاک عراق کافی بوده (چیزی که بعضا امثال محسن رضایی توقع داشتن از زرهی سپاه)

  • Like 1
  • Upvote 12

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.