SAEID

استراتژی قورباغه

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

"
اگر ممكن است كمي بيشتر در خصوص اقدامات ايران توضيح دهيد به طور مشخص ايران چه اقداماتي را انجام داده كه موجب بروز مشكل اقتصادي براي آنها شده است؟
تا آنجايي كه من متوجه شده ام مشكل اقتصاد آنها بيشتر از آنكه عامل خارجي داشته باشد عامل داخلي دارد و از اشتباهات خود آنها سرچشمه مي گيرد مرحله فعلي بحران اقتصادي آنها از عدم توان باز پرداخت وامها به خصوص وامهاي مسكن در آمريكا شروع شد كه بانكهايي كه وام داده بودند مسكن افرادي را كه توان باز پرداخت وامها با بهره شناور را نداشتند پس گرفتند و به نفع بانك ضبط كردند اما مسكن ضبط شده اگر فروش نرود براي بانك پول نمي شود در نتيجه حجم انبوهي از منابع بازگشت نشده و از گردش خارج شده پديد آمد كه كل اقتصاد آنها و بازارهاي سهام را تحت تاثير قرارداد و شوك حاصله موجب تسريع در خروج سرمايه در گردش از كشور شد كه بازار كار را تحت تاثير قرار داد و ورشكستگي پياپي موسسات مالي و توليدي را درپي داشته و دارد دولتهاي ليبرال غربي هم براي جلوگيري از افزايش ابعاد بحران از اصول اقتصاد‌ آزاد عدول كرده و مجبور به ملي كردن بانكهاي در شرف ورشكستگي شدند و باز پرداخت بدهي هاي سوخت شده را از پول ماليات دهندگان بر عهده گرفتند تا وضع بد تر از اين نشود . اين امر موجب كاهش رشد اقتصادي و كاهش نياز به انرژي به علت كاهش توليد شد كه نمود آن را در نصف شدن بهاي نفت مي بينيم وضعيتي كه به هيچ وجه براي صادر كنندگان نفت از جمله ايران مطلوب نيست و من فكر نمي كنم ايران كاري انجام دهد كه نهايت آن متضرر شدن خودش باشد . ضمن آنكه هزينه سرسام آور جنگ در عراق و افغانستان و فايده كم آن را نيز نبايد از نظر دور داشت كه بار عمده آن بر دوش ماليات دهندگان آمريكايي افتاده و كاهش تسهيلات اجتماعي نظير بهداشت و بيمه و بازنشستگي را براي آنها به ارمغان آورده است



البته که خودشون مقصرند. اما واضحه که وقتی آدم به کسی لگد میزنه پای خودش هم درد میگیره! این یه علتشه.

یه نظریه هست که نقش کشورهایی مثل ایران و از اعتبار افتادن دلار و ابهت امپریالیستی امریکا و .... رو مطرح میکنند.یادتونه چند وقت پیش چاوز اومد ایران ، توی کنفرانسی که با دکتر احمدی نژاد داشت انگشت شصتش رو رو به پائین گرفت و درباره دلار و اقتصاد امریکا چی گفت؟ یه سلسله کارهایی صورت گرفته که ایران هم در این زمینه تنها نبوده.

گروه دیگری هم بیشتر سرمایه داران صهیونیست رو عامل دونستن و میگن که تمام این کارها برای بلعیدن بانکهای دیگه توسط صهیونیستها رو ذکر میکنند.

فوکویاما اخیرن چند تا مقاله خوب نوشته که به فارسی هم ترجمه شده و خبرگزاریهای داخلی هم چاپ کردند یکی اش عنوانش " آمريكا و تفكر سرمايه داري در حال فروپاشي است " است.بخونید اینها رو! خالی از لطف نیست.


ولی خوب نکته جالبش اینه که امریکا می گفت میاد عراق و بقیه مثل دومینو فروپاشی میشن! ولی حالا امریکا دمارش در اومده و بقیه هم مثل دومینو دارند بدبخت میشن.مثل اینه که سر و ته همه غرب یکیه!


درباره استراتژی ها دانشگاه امام صادق (ع) یه مجموعه گرداوری کرده که به صورت کتاب چاپش کرده ، اگر دوستان ساکن شهرهای بزرگ تهیه کنند و بگذارند خیلی خوب میشود.در واقع این کتاب استراتژی ها رو از قول دکتر عباسی طرح کرده و و با مثالهای روزمره توضیح داده که درکش راحت تر باشه.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بحرانی ساختگی برای پیشگیری از فروپاشی کامل اقتصاد امریکا یک روزنامه عربی چاپ لندن گمانه زنی کرد بحران مالی پدید آمده در امریکا، بحرانی ساختگی به منظور پیشگیری از فروپاشی کامل اقتصاد امریکا است. روزنامه القدس العربي در مقاله اي با عنوان "سقوط امريکا" به قلم "سامي عصاصه" نويسنده سوري مقيم آلمان نوشت: شهروندان امريکايي امروز به سبب سياست هاي منفی دولت امريکا به شهرونداني نفرت انگيز در خاورميانه و تقريباً در همه نقاط جهان تبديل شده اند. نکته شگفت انگيزي که عقل به سختي مي تواند به آن اعتراف کند، آن است که يهوديان اسراييلي بيش از اعراب از امريکا نفرت دارند زيرا با گذشت زمان دريافته اند که امريکا از پولي که برايشان خرج مي کند، براي جلوگيري از پيشرفت اعراب استفاده مي کند تا در برابر طمع ورزي هاي سرمايه داران امريکايي يا صهيونيست مقاومت نکنند. ملت امريکا هميشه از سوي دولت هاي اين کشور تحت فشار قرار داشته اند. 2 عامل موجب شده است ملت امريکا تحت فشار قرار بگيرند: عامل اول ساخت سلاح است. حمايت دولت هاي امريکا از ساخت اسلحه و اولويت قايل شدن براي اين امر به ضرر ملت امريکا تمام مي شود زيرا ساخت اسلحه توان توليد را که مي تواند شهروند امريکايي را در سطح مطلوبي از امنيت غذايي، بهداشتي و غيره قرار دهد، از بين مي برد. عامل دوم بحران مالي اخير امريکا است که منشأ آن هزينه هاي مربوط به جنگ است. امريکا اين هزينه ها را از پرداخت کنندگان ماليات که قشر عادي جامعه هستند، گرفته و به سرمايه داران اندکي که بر صنعت اسلحه سازي امريکا تسلط دارند و براساس برنامه هاي از پيش تعيين شده جنگ به راه مي اندازند، مي دهد. بحران مالي امريکا اقتصاد همه کشورهاي جهان را تهديد مي کند و 2 نکته در این زمینه مطرح است. نکته نخست در قالب اين پرسش مطرح است که بوش رييس جمهور امريکا به رغم داشتن اين همه قرض و بدهي، هزينه 700 ميليارد دلاري براي نجات اقتصادي امريکا را از کجا آورده است؟ پرداخت کنندگان ماليات در امريکا که همان قشرهاي عادي جامعه هستند، درنهايت بيشتر اين مبلغ را مي پردازند و مديران بزرگترين مؤسسات مالي و اقتصادي امريکا نيز که به علت سوء مديريت، اين مؤسسات را به مرحله بدهي و بعد هم وررشکستگي يا در آستانه ورشکستگي وارد کرده اند، از اين موقعيت سود مي برند. به عبارت بهتر، اين مديران هزاران ميليارد دلار را در راه منافع خود به باد داده اند و اکنون نوبت ملت امريکا است که به فرمان دولت بوش، بهاي اين خسارت ها را بپردازد. اين درحالي است که تاکنون کسي نشنيده است بوش حتي نيمي از ثروت هاي مديران اين مؤسسات را براي حل اين بحران مصادره کند. نکته دوم اين است که احتمال مي رود امريکا به طور ساختگي اين بحران را به وجود آورده باشد تا از ارزش دلار کاسته شود و به دنبال آن، کشورهايي که با دلار داد و ستد مي کنند، پيش قدم شوند و جلوي فروپاشي اقتصاد امريکا را بگيرند. با پذيرش اين احتمال، اين نکته را نيز بايد پذيرفت که احتمالاً امريکا پيش از اتخاذ چنين تصميمي از 2 نکته اطمينان حاصل کرده است. نخست اينکه معادن ارزشمندي مانند طلا در اين کشور به اندازه اي است که پس از اتمام اينگونه زلزله هاي اقتصادي مي تواند با قدرت بيشتري به اوضاع مسلط شود. دوم اينکه سقوط دلار موجب نگراني بيشتر کشورهاي بزرگ جهان مي شود زيرا داد و ستد آنها با دلار است. اين موضع امريکا (ايجاد بحران) موضعي ضعيف يا مأيوس کننده نيست و اگرچه به ضرر ملت امريکا، ملت جهان و در رأس آنها کشورهاي نفت خيز تمام مي شود اما احتمالاً مي تواند مانع فروپاشي اقتصاد در اين کشور شود. با اين حال، مسلم است که نتيجه اين وضعیت هر چه باشد براي اين کشور گران تمام خواهد شد و در صورت شکست در مهار بحران، دولت وادار خواهد شد بهايي بيش از سقوطي را که به فروپاشي مي انجامد، بپردازد. منتظر فروپاشي اين هيولاي تو خالي هستيم. يادمون باشه شوروي از لحاظ ادوات جنگي از آمريكا سر بود( حداقل از لحاظ كميت). مرگ بر صهيونيستهاي غاصب.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
به گزارش خبرنگار «شبکه خبر دانشجو» از قم، دكتر حسن عباسي امروز هشتم آبان ماه در همايشي با موضوع ديپلماسي خلاء كه در دانشگاه آزاد اسلامي قم برگزار شد، ضمن مرور فهرست وار بر روابط ايران و آمريكا از سال 1380 تاكنون گفت: اينكه نظام سياسي ايران بدون تكيه بر آمريكا استوار ايستاده است يكي از نقاط قوت بزرگ عملكرد 30 ساله انقلاب مي باشد كه رايس نيز در صحبت هاي اخير خود رسما اظهار تعجب خود را مبني بر اين قضيه اعلام كرد. عباسي با تشريح مفهوم ديپلماسي خلاء در سياست جهاني اظهار داشت: ديپلماسي خلأ نه تنها به معني عدم ارتباط بين دو كشور بلكه علاوه بر آن تقابل و به زانو درآوردن طرفين نيز مي باشد. وي در ادامه به تشريح دكترين رسمي آمريكا در قالب اين ديپلماسي خلاء در روابطش با ايران در هشت سال اخير پرداخته و گفت: شوراي عالي امنيت ملي، در تشريح مراحل هفتگانه اين دكترين و تبيين آنها براي مردم نمره خوبي نمي گيرد.
رئيس مركز بررسي دكترينال امنيت بدون مرز اولين دكترين را در سال 1380، دكترين هويچ و چماق معرفي كردد و افزود: آمريكا و اسرائيل چماق و اتحاديه اروپا هويجي در راستاي تهديد و تطميع ايران بود كه دكتريني بسيار توهين آميز در پرونده هسته اي ايران بود كه رسما از سوي وزراي خارجه انگليس، فرانسه و آلمان در سفر به ايران مطرح شد.

عباسي با پرداختن به دكترين دوم، پليس خوب و پليس بد اظهار داشت: در پاييز 82 با طرح اين دكترين توهين آميز ديگر، كشورهاي اروپايي سعي داشتند با معرفي خود به عنوان پليس خوب و آگاه كردن پيامدهاي در افتادن با پليس هاي بد كه آمريكا و اسرائيل باشند، سعي در باج گيري از ايران در قضيه هسته اي داشتند.

وي دكترين مكانيزم ماشه را به عنوان دكترين مطروحه در تابستان 83 معرفي و با عدم موفق خواندن اين استراتژي گفت: در انتهاي تابستان 84، آمريكا با دو انقلاب مخملي «زيتون سبز» در لبنان و انقلاب «صورتي» در ايران، با تجربه اي كه در اوكراين و گرجستان داشت، با راه اندازي سايت هاي اينترنتي رأي گيري از مردم اين دو كشور سعي در كشيدن مردم به خيابان ها و رقم زدن آينده انتخابات رياست جمهوري در ايران داشت كه البته، با تيزهوشي حزب الله لبنان طرح زيتون سبز و نيز عكس شدن نتيجه انتخابات ايران در نظر آنها، طرح انقلاب صورتي نيز آثار كوتاه مدتي و ناموفقي داشت.

رئيس مركز بررسي دكترينال امنيت بدون مرز ادامه داد: دكترين شوك و بهت و طرح آن در بهار 84 تلاشي ديگر از سوي آمريكا براي به زانو درآوردن ايران بود كه ناكام ماند و البته اين طرح همزمان با كشتن رفيق حريري به دست اسرائيل براي كشور سوريه هم اجرا شد.

عباسي با اشاره به اينكه روي كار آمدن دولت جديد در ايران و اوج گرفتن شايعات حمله آمريكا به ايران، تشديد تقابل بين ايران و آمريكا و غيره را از بازي هاي دكترين چيكن بود كه در شهريور 84 رسما از سوي وزارت خارجه آمريكا اعلام شد، افزود: تا دي 85 اين استراتژي به كار خود ادامه مي داد تا اينكه به پيشنهاد اروپا دكترين قورباغه جايگزين آن شد، در اين دكترين مبنا بر اين بود تا با حدود 3 قطعنامه شديداللحن بر عليه ايران در شوراي امنيت ملي، ايران در فضاي رسانه اي و اذهان پرسشگر مردم كه حرارتي در پي اين قطعنامه ها ايجاد كرده است، كاملا حل و به اصطلاح سوخت شود.

به گفته وي، اروپائيان بلافاصله با 11 دليل اين دكترين خود را رد و ناكارآمد در ايران مطرح كردند. رئيس مركز بررسي دكترينال امنيت بدون مرز خاطرنشان كرد: با ساخت فيلم سيصد، دكترين آنفلوآنزاي نيويوركي در راستاي ايجاد 5 نوع نفرت از جمله ايراني بودن، اسلامي بودن، نظام اسلامي داشتن، مسئولين اسلامي داشتن و در نهايت انسان بودن و رسيدن به درجه خودكشي درون سياسي، آغاز به كار كرد. عباسي ايجاد موج طنز پيامكي براي برخي از مسئولان كشور و برخي قوميت ها و نيز شماتت هاي مكرر اسلام، ايران و نظام اسلامي را در راستاي اين دكترين خوانده و افزود: آمريكا با اين 7 دكترين در طي يك پروسه جدي با صرف هزينه هاي گزاف تلاشي جديد را براي متلاشي كردن نظام جمهوري اسلامي ايران طراحي كرد. وي در ادامه به معرفي 13 دكترين رسمي ايران و 21 دكترين تهديد دشمنان در مقابل آنها را به صورت فهرست وار توضيح داده و گفت: هم اكنون با تجربه جنگ 33 روزه بين لبنان و اسرائيل درصد احتمال وقوع جنگ فيزيكي بين ايران و آمريكا به صفر درصد رسيده است و البته تهديد مركبي به نام «زدودن حياء» براي از بين بردن شيرازه انساني و نه اسلامي، جايگزين آن شده است.

رئيس مركز بررسي دكترينال امنيت بدون مرز در بخش ديگري از صحبت هاي خود گفت: ديپلماسي زيپ به عنوان يك ديپلماسي عمومي و اولي تر از ديپلماسي رسمي هم اكنون از سوي آمريكايي ها در حال اجرا است و مفهوم آن اين است كه ما حرف دولت خود را از اين به بعد به ملت شما خواهيم گفت نه دولت شما، و نمونه آن هم مي توان به بازديد يك سري از هنرمندان، ورزشكاران، جهانگردان و حتي دانشمندان ايراني از آمريكا و به درخواست آمريكايي ها اشاره كرد. عباسي در بخش پاياني صحبت هاي خود با ارائه نقدهايي به سياست خارجي دولت و نيز اعتراض به عدم تشريح ديپلماسي عمومي زيپ براي ملت ايران از سوي سياستمداران دولتي خاطرنشان كرد: با توجه به اينكه سازمان فرهنگ و ارتباطات كارنامه قابل قبولي در ديپلماسي عمومي ندارد و وزارت خارجه هم در اين زمينه بسيار ضعيف عمل مي كند؛ تقويت روزافزون ديپلماسي عمومي كشور با ايجاد نهاد مقتدرانه ديپلماسي عمومي در دستگاه سياست خارجي، پيدايش معاونت ديپلماسي عمومي در وزارت خارجه و حل آنچه سازمان فرهنگ و ارتباطات ناميده مي شود، مي توانند به عنوان مطالبات عمومي و به روز و مورد نياز جامعه سياسي امروز كشور از سوي جنبش هاي دانشجويي مطرح شود.


منبع: [url]www.andishkadeh.ir[/url]

اگر علاقمند به خواندن مطالب مفصل تر در باره ی هر کدوم از این دکترین ها بودید بگین که در سایت قرار بدم.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
جالب بود ممنون. خلاصه به دکترینهای غرب علیه ایران اشاره داشت.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.