ghermez

کهنه سرباز

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

[center][color=#800000][b]بسم رب الشهداء[/b][/color][/center]


[color=#000080]با درود به روح همه شهدای اسلام بویژه شهید گرانقدر نیاکی.
و[/color]
[color=#000080]با اجازه از دوست عزیزم جناب قرمز.[/color]


[color=#000080]خاطره ای رو چند وقت پیش در کتاب "عملیات طریق القدس" چاپ هیات معارف جنگ شهید صیاد شیرازی، خوندم در رابطه با شهید نیاکی.[/color]
[color=#000080]خوبه که اینجا نقلش کنم.[/color]




[color=#000080]خاطره از زبان خود شهید صیاد شیرازی تعریف شده است.[/color]



بحثی پیش آمد که توانایی ما برای عملیات در بستان جواب نمی دهد. عملیات پیچیده و مشکل است و امکانات زیادی می خواهد. سوال بود که از کدام طرف تک کنیم. اگر بخواهیم به صورت جبهه ای تک کنیم، به فرض از شمال کرخه و بستان و چزابه برویم، حدود هفده یا هجده کیلومتر راه است. این عمق زیادی است و با توان ما نمی خواند.

برادران سپاه پیشنهاد کردند که می خواهیم با برادران ارتش به شناسایی برویم. بچه های سپاه معتقد بودند که می شود حمله کرد و ارتشی ها می گفتند عمق عملیات زیاد است.

از این نگران بودیم که اگر اینها با هم به شناسایی بروند، اختلاف سن و اختلاف روحیه دارند و ممکن است در راه گرفتاری پیش بیاید. برادر غلامعلی رشید مسئول عملیات سپاه و شهید سرتیپ نیاکی فرمانده لشگر 92 زرهی اهواز گفتند با هم میرویم شناسایی.

با چند نفر دیگر رفتند و بعد از دو سه روز برگشتند. ما نگران بودیم که اینها گزارش تلخ از اوضاع بدهند. احتیاط کردیم و گفتیم جدا جدا گزارش بدهید.

اول شهید سرتیپ نیاکی آمد. ایشان حدود 58 سال سن داشت. آمد گزارش بدهد. با حالت متحیر، چشمانش گرد شده بود. مدام می گفت جناب سرهنگ، من مطمئنم که ما پیروز می شویم.
گفتم خوب، چه شده؟ موضوع چیست؟
گفت من مطمئنم.
چندبار این را تکرار کرد. پرسیدم چه دیدی؟
گفت این برادرها ما را یک جاهایی بردند که اصلا آنجاها را ندیده بودیم. درست در قلب و پشت دشمن است. جاهای آسیب پذیری است. ما اگر با نیروی کم (چون نیروهایمان کم است) حمله کنیم، دشمن همان جا کارش تمام می شود.

خوشحالی در قلبم افتاده بود. حالت خودم را می گویم. خوشحالی به خاطر این نبود که جایی پیدا شده و میتوان عملیات را انجام داد، بلکه بیشتر به این خاطر بود که خداوند تفضل کرده و حالا که اولین بار است برای خدا داریم می جنگیم، این چهره های قدیمی ارتش اینطور آماده می شوند و اظهار امیدواری می کنند. اینها جدا از تخصص و علم و دانشی که داشتند (همه درجات تحصیلی را گذرانده و خیلی مسلط بودند. مسائل علمی و نظامی همیشه جلوی چشم آنها بود) حالا آن مسائل کنار رفت و این امیدواری در قلبش آمد که میتوانیم پیروز شویم. و بعد نکته مهمتر، پیوند قلبی با بچه های سپاه در این رفت و برگشت بود. برمبنای همین اظهارات، این امیدواری پیش آمد که پیوند ارتشی ها با بچه های سپاه قوی تر بشود.

نوبت به برادر رشید رسید. دیدم ایشان هم متحیر است. به جای اینکه گزارش بدهد، اولین جمله ای که گفت این بود: من دیگر به برادران ارتشی ایمان آوردم.
پرسیدم چه شده؟

گفت رفتیم شناسایی، حقیقتا شناسایی سختی بود و فکر می کردم اینها نمی توانند با ما بیایند. سن و سالشان بالا است و می برند. اینها همه جا آمدند. خودمان خسته شده بودیم. برگشتیم. چون خسته بودیم، شب یک جایی ماندیم. صبح زود، نماز خواندیم و خوابیدیم. نور و حرارت آفتاب مرا بیدار کرد. چشمهایم را به زور باز کردم و دیدم یکی دارد ورزش می کند. دیدم سرهنگ نیاکی است که دارد ورزش می کند. عجیب بود. ما حالش را نداشتیم برخیزیم ولی ایشان ورزش می کرد. اصلا حالتی بود که گفتم ای بابا، ما هنوز اینها را نشناختیم.

هر دو گزارش (جدای از آن مساله گزارش عملیاتی) برای ما خیلی معنا داشت. این صحنه خیلی دلچسب و درس دهنده بود.
  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بسیار متاثر و منقلب شدم از عظمت ایمان و بزرگی این شیر مرد ایرانزمین ... روحش شاد و یادش گرامی !

فقط یک نکته !

اگر این شهید بزرگوار یک سرهنگ آمریکایی بود ( که البته باید خوابش رو ببینند و بچسبند به قهرمانهای خیالی کمیکشون ) الان یک مجسمه به اندازه مجسمه آزادی وسط واشنگتن جهت یادبود دلاوریها و از جان گذشتگیها و شجاعتش براش برپا میکردند !

و یک سوال بزرگ ؟

ما در مقابل چه کردیم ؟؟؟ جزء نامگذاری کوچه ها و خیابان ها و اتوبان هامون !!!!

ما برای یادبود دلاوریها و شناسوندن شخصیت این بزرگواران و زنده ماندن روایت عظمت شخصیت و ایمان و وطن پرستی این شهدای ایرانزمین چه کردیم ؟؟؟؟؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote name='BattleMaster' timestamp='1360703645' post='299906']
بسیار متاثر و منقلب شدم از عظمت ایمان و بزرگی این شیر مرد ایرانزمین ... روحش شاد و یادش گرامی !

فقط یک نکته !

اگر این شهید بزرگوار یک سرهنگ آمریکایی بود ( که البته باید خوابش رو ببینند و بچسبند به قهرمانهای خیالی کمیکشون ) الان یک مجسمه به اندازه مجسمه آزادی وسط واشنگتن جهت یادبود دلاوریها و از جان گذشتگیها و شجاعتش براش برپا میکردند !

و یک سوال بزرگ ؟

ما در مقابل چه کردیم ؟؟؟ جزء نامگذاری کوچه ها و خیابان ها و اتوبان هامون !!!!

ما برای یادبود دلاوریها و شناسوندن شخصیت این بزرگواران و زنده ماندن روایت عظمت شخصیت و ایمان و وطن پرستی این شهدای ایرانزمین چه کردیم ؟؟؟؟؟
[/quote]
توی دانشگاه و کوچه خیابون با جوک درست کردن و زخم زبون خانواده هاشون رو آزار ندیم یادبود پیش کش.
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]اگر این شهید بزرگوار یک سرهنگ آمریکایی بود ( که البته باید خوابش رو ببینند و بچسبند به قهرمانهای خیالی کمیکشون ) الان یک مجسمه به اندازه مجسمه آزادی وسط واشنگتن جهت یادبود دلاوریها و از جان گذشتگیها و شجاعتش براش برپا میکردند ![/quote]

مشدي همين چند تا دونه مجسمه اي كه تو شهرامون مونده داره فرسوده يا جمع آوري ميشه حالا بيان مجسمه شهيدامون رو هم بسازن بذارن وسط هر ميدون و خيابون و بازار؟؟ اولا كه بزرگداشت حساب نميشه بعدشم ممكنه هزار مدل قصد و نيت به اين كار بچسبونن.
همين نقاشي ديواري عكس شهدا به نظرم خيلي خوب و كافيه.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]. وی در مسئولیتهای فرماندهی در عملیاتهای بزرگ طریق القدس، فتح‌المبین،‌ بیت المقدس، والفجر و رمضان خدمت کرد و در سمت فرماندهی لشکر۹۲ زرهی خوزستان و فرمانده قرارگاه فتح بارها به قلب دشمن تاخته و شکستهای سنگین به نیروهای عراقی وارد آورد.[/quote]
[right]خداوند رحتمشان کند. ایشان کدام حمله ی موفق را انجام داده اند؟ کدام تاخت؟ کدام شکست؟[/right]
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote name='RezaKiani' timestamp='1360770068' post='300020']
[quote]. وی در مسئولیتهای فرماندهی در عملیاتهای بزرگ طریق القدس، فتح‌المبین،‌ بیت المقدس، والفجر و رمضان خدمت کرد و در سمت فرماندهی لشکر۹۲ زرهی خوزستان و فرمانده قرارگاه فتح بارها به قلب دشمن تاخته و شکستهای سنگین به نیروهای عراقی وارد آورد.[/quote]
[right]خداوند رحتمشان کند. ایشان کدام حمله ی موفق را انجام داده اند؟ کدام تاخت؟ کدام شکست؟[/right]
[/quote]


سلام

پس از انتصاب شهید صیاد شیرازی بعنوان فرمانده نیرو زمینی ارتش، شهید صیاد شیرازی، شهید نیاکی رو بعنوان جانشین نیروی زمینی در جنوب منصوب می کنن با حفظ سمت در لشکر92. لذا از این به بعد در تمام عملیاتهایی که ارتش به تنهایی یا مشترک با سپاه در جنوب انجام می داد خواه لشکر 92 حضور داشت (که اکثرا داشت) یا نه، ایشان در قرارگاه عملیاتی نزاجا در جنوب مسئولیت فرماندهی و هدایت رو بعهده داشتند. از جمله طریق القدس ، فتح المبین و بیت المقدس و رمضان (که شکست خورد) و والفجر مقدماتی و والفجر1 و... در سال 63 هم که به اداره سوم (عملیات) سماجا می روند. در سال 64 هم در جریان مانور تیپ (لشکر فعلی) 58 تکاور در منطقه سد کرج (اگه اشتباه نکنم) به شهادت می رسند.

[b]البته جناب کیانی من کاملا متوجه سوال شما نشدم. اگه دقیقتر منظورتون رو بفرمایید میشه مفصل تر بحث کرد.[/b]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[right]وقتی که صحبت از تاخت زرهی می شود یعنی به عنوان مثال کاری که گودریان در جنگ جهانی دوم در عبور از جنگ آردن یا د رجبهه لهستان انجام داد. این عزیز بزرگوار با تمام توانایی ها یی که داشتند کدام تاخت زرهی رو انجام دادند؟ د رکل دوران جنگ ایران 2 تا عملیات زرهی خالص انجام داد که هر دو تاشون عملیات نبودند بلکه فاجعه بودند. اتفاقا هر دو عملیات هم توسط بزرگواران ارتش انجام شد. در نتیجه شکست این بزرگواران اندیشه ی هر نوع تک زرهی از ذهن تصمیم گیرندگان نظامی ایران تا انتهای جنگ پاک شد وایران هیچ تک زرهی دیگری رو انجام نداد.. اگر ما بلد بودیم جنگ زرهی درست کار کنیم که در عملیات رمضان شکست نمی خوردیم. حالا شما از سوابق ایشان بهتر خبر دارید . آیا ایشان یک تک زرهی موفق رو با استفاده از لشکر زرهی 92 یا 16 به انجام رسانده اند یا خیر؟[/right]
  • Downvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام

جناب کیانی شما درست می فرمایید. ما تک زرهی خالص نداشتیم. مگر در سال اول جنگ. که خب موفق آمیز نبودند. البته علت شکست هم باید بررسی شود. آیا به صرف اینکه تک زرهی (به شیوه کلاسیکی که ارتشیان پیش از انقلاب آموخته بودن) انجام شده بود. شکست خوردیم. در باب عملیات نصر تحقیق بفرمایید. همه تقصیر شکست متوجه شیوه تک زرهی ما نبود. علل دیگری هم بودند که اتفاقا بسیار مهم بودن. البته الان دقیقا حضور ذهن ندارم. اما اگر خواستید مطالعه می کنم و در خدمتم.

اتفاقا همین شکست ها باعث شد تا متوجه شویم که باید شیوه رو تغییر داد بخصوص در برابر نیروی زرهی قدرتمند همچون عراق که هم کمیت داشت و هم تا حدودی کیفیت.

شیوه جدید هم اینگونه نبود که اصلا در تک از تانک و ادوات زرهی بهره نبریم. بلکه وظیفه خط شکنی دیگر با تانکها نبود.
شما بهتر از بنده می دانید. شیوه تک عمدتا اینگونه بود که پیاده نظام در جلو خط شکنی می کردند و تانکها وظیفه پشتیبانی و ادامه تک رو بعهده داشتند. هیچ کدام هم بدون دیگری موفق نمی شدند.
اگه پشتیبانی تانکها نبود، پیاده نظام قلع و قمع می شد و اگر خط شکنی پیاده نظام نبود تانکها قلع و قمع می شدند.

البته فرمانده یک لشکر زرهی فقط در تک زرهی خالص که فرماندهی نمی کند. در همین شیوه هم نیاز به فرماندهی است. در واقع این شیوه جدید از اهمیت زرهی و فرماندهیش کم نمی کند.

در باب علت شکست رمضان هم فکر کنم همه مشکل از بلد نبودن زرهی نبود. مشکل جاهای دیگر هم بود. مثل غرور رزمندگان، عدم اطلاع کامل نسبت به عمق خاک عراق (چون اولین عملیات برون مرزی ما در منطقه بود.) و شیوه نوین پدافندی که عراق در پیش گرفته بود و از شکستهای قبلی خود درس گرفته بود و میدانست هدف بعدی ایرانیها پس از خرمشهر، بصره است.

مسئله دیگر هم اینجاست که ما زرهی جنگیدن رو بلد بودیم. به لطف افسران تحصیل کرده و باسوادی که از قبل انقلاب داشتیم. اما مشکل دقیقا همین جا بود که آنچه افسران ایرانی آموخته بودند در نبرد با عراق کارساز نبود و باید فکری نو میشد. که به مرور همین گونه شد. همچنین در بحث ادوات هم دچار ضعف بودیم بویژه مسئله کمیت و تا حدودی کیفیت.
  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[right]سلام دوست عزیز. در درجه اول از وقتی که گذاشتید و تذکراتی که دادید تشکر می کنم. قبل از هر چیز باید اشاره کنم که وقتی من چیزی می نویسم قصد این رو ندارم که خدمات و زحماتی که عزیزانی چون همین بزرگوار یا بزگواران دیگری مانند حسن باقری و.... در طول جنگ با عراق داشتند رو زیر سوال ببرم. انشالله که اجر همشون با خدا باشه و ما هم توفیق داشته باشیم که به اندازه ظرفیت خودمون تلاش و کوشش کنیم[/right]
[right]اما مسائلی که درباره جنگ زرهی بیان کردید جوابهایی دارند که من قبل از ذکر اونها یه مقدمه ی کوچک می گم[/right]
[right]به دلیل علاقه ای که من به زرهی داشتم (از دید تاکتیکی) خیلی دوست داشتم بدونم که ایران و عراق در طی جنگ چه تاکتیکهای زرهی رو اجرا می کردند. منابع اندکی در این زمینه موجود بود. یه مطلب انگلیسی که می خوندم اشاره کرده بود که هر دو کشور هیچ وقت نتونستند به درستی از زرهی خودشون استفاده کنند و در حقیقت زرهی رو به یک جور توپخانه ی متحرک تنزل رتبه دادند در صورتی که در جنگ مدرن زرهی و در زمینهای باز(نه جنگ شهری و کوهستانی) زرهی حرف اول و اخر رو می زند. به هرحال از طریق مجله ی نگین ایران به بعضی از اسناد سپاه دست پیداکردم که بعضی ش رو در همین میلیتاری می تونید پیداکنید و مطالعه کنید این یک نمونه اش[/right]
[right]http://wars-and-history.mihanblog.com/post/136[/right]
[right]بعدش (تا جایی که منابع اجازه می دادند) سعی کردم این قضیه رو بیشتر پیگیری کنم که حاصل این پیگیریها و نتیجه ای که از روشهای جنگ زرهی در ابتدای جنگ برداشت کردم رو می تونید اینجا بخونید[/right]

[right]http://wars-and-history.mihanblog.com/post/382[/right]

[right]http://wars-and-history.mihanblog.com/post/384[/right]

[right]و البته این جستجو هنوز ادامه دارد. اما درباره فرمایشات شما دوست عزیز[/right]
[right]الف : فرمودید که[/right]

[right][quote]اتفاقا همین شکست ها باعث شد تا متوجه شویم که باید شیوه رو تغییر داد بخصوص در برابر نیروی زرهی قدرتمند همچون عراق که هم کمیت داشت و هم تا حدودی کیفیت[/quote][/right]

[right]خوب البته باید ما از این دو تا شکست درس می گرفتیم ولی متاسفانه فرماندهان وقت سپاه و ارتش از این قضیه درس درستی نگرفتند. اگر ما در تک زرهی شکست خوردیم اشکال در نحوه ی اجرای اون بوده نه اینکه کلا تک زرهی رو کنار بگذاریم و بریم دنبال راه کار استفاده از پیاده نظام به جای زرهی. پیاده نظام دارای ضعفهایی هست که به هیچ وجه نمی تونه جای زرهی رو بگیره و این مسئله خودش رو بارها در طی جنگ با عراق نشون داد. شما اگر دقت کنید بعد از خروج عراق از خاک ما(عملیات بیت المقدس) و فتح خرمشهر به ندرت ما تونستیم زمینی رو تصرف کنیم و اون رو تثبیت کنیم. البته استثناهایی مانند فاو هم بودند ولی در کل شکل غالب قضیه این بود که پیاده ی ما در دفاع عراق رخنه می کرد و بعدش زرهی عراق اون رو عقب می زد. یکبار هم نشد که این تاکتیک غلط رو مورد بازنگری قرار بدهیم. اگر شکست زرهی سبب شد که در تاکتیکهامون بازنگری بشه چرا این اتفاق درباره شکستهای بیشمار پیاده نیافتاد. شکست نظامی ایران در جنگ (که البته هیچ یک از فرماندهان ایران در اون زمان حاضر به اعتراف به اون نیستند) وقتی کلید خورد که ایران زرهی رو از معادلات نظامی خودش حذف کرد.[/right]
[right]ب: درباره عملیات رمضان علت مشخصه ی شکست ایران این است که در موقع مناسب از زرهی استفاده نکرد.در میانه ی عملیات نیروهای تک ور ایرانی توانستند به قسمت شمال کانال ماهی نفوذ کنند و سرپلی رو در نهر کتیبان بگیرند. در این لحظه ی حساس اگر ایران 1 یا 2 لشکر زرهی رو به صورت تاخت زرهی وارد صحنه می کرد و با گردش به سمت شمال از پشت به مثلثی های عراق حمله می کرد احتمالا تعادل مدافعین عراقی در منطقه ی مثلثی ها به هم می خورد و احتمالا کل دفاعشون در منطقه ی شرق بصره سقوط می کرد. اهمالی که در این زمینه صورت گرفت و چسبیدن به تاکتیک غلط پیاده سبب شد که فرماندهان ایرانی نتوانند از ا ین فرصتی که رزمنده ها با خون خودشون درست کردند به موقع بهره برداری بشه و تمام این خونی که ریخته شد به خاطر اشتباه فرماندهی به هدر رفت. اتفاقا بعد از این شکست بود که عراق فهمید در این منطقه آسیب پذیر است و چنان دژی در شرق بصره درست کرد که ایران هیچ وقت نتونست به اون رخنه بکنه[/right]
[right]ج : فرمودید که[/right]
[right][quote]مسئله دیگر هم اینجاست که ما زرهی جنگیدن رو بلد بودیم. به لطف افسران تحصیل کرده و باسوادی که از قبل انقلاب داشتیم. اما مشکل دقیقا همین جا بود که آنچه افسران ایرانی آموخته بودند در نبرد با عراق کارساز نبود و باید فکری نو میشد.[/quote][/right]

[right]اتفاقا اون چه این افسران تحصیل کرده بودند تنها چاره ی ما برای شکستن بن بست جنگ بود ولی به دلیل یه سری مسائل هیچ گاه به این افسران اون جور که باید میدون داده نشد. وقتی که فرمانده نیروی زمینی کشور رسته ش توپخانه باشه چه انتظاری از زرهی دارید برادر؟ تک زرهی یه سری الزاماتی داره که هیچ وقت این الزامات در جنگ براورده نشد و اگر اون مصاحبه ای که ادرس ش رو داده ام به دقت بخونید متوجه می شوید که بسیاری از فرماندهان وقت سپاه هم از اینکه زرهی رو درست به کار نگرفته بودیم شکایت داشتند. من واقعا یه سوال دارم. ایا زرهی عراق در زمان جنگ با ما قوی تر بود یا در زمانی که صدام به کویت حمله کرد؟ اگر این طور است چرا امریکا به جای استفاده از نفر پیاده (کاری که ما کردیم) از تک زرهی بر علیه لشکرهای گارد ریاست جمهوری استفاده کرد؟[/right]
[right]ج فرمودید که[/right]
[right][quote]همچنین در بحث ادوات هم دچار ضعف بودیم بویژه مسئله کمیت و تا حدودی کیفیت[/quote][/right]
[right]دقیقا زدی به خال برادر. مسئله همین است. زرهی جنگ ادوات محور است و برای اجرای تک زرهی باید ادوات زرهی مناسب داشت. این کمبود هم البته راه حل داشت ولی راه حل اون راه حل نظامی نبود بلکه راه حل سیاسی داشت که متاسفانه مسئولان وقت ایران با سیاستهای خارجی اشتباهشون سبب شدند که هیچ گاه به سمت این راه حل نرویم. فقط یکبار و در طی جریان مک فارلین بود که ایران توانست اندک ابتکاری در این قضیه به خرج بده وگرنه که در تمام طول جنگ ما به جای اینکه منابع خودمون رو زیاد کنیم و از دشمنانمون کم بکنیم برعکس عمل کردیم(خود محسن رضایی در سال 66 دقیقا این جمله رو به زبون اورده که ما تا حالا دشمن زیاد کردیم درصورتیکه باید برعکس عمل می کردیم. یعنی بنده ی خدا تازه بعد از 7 سال جنگ فهمیده که یه من ماست چقدر کره می ده) و البته ایران نتیجه ی این سیاست خارجی اشتباه رو باشکست سنگین در فاو، شلمچه، مجنون،مهران و دهلران پرداخت کرد.[/right]
[right]امیدوارم که منظورم رو روشن و واضح بیان کرده باشم. به هرحال خداوند انشالله این عزیز و هم رزمان ایشان را دررحمت خودش غوطه ور بکنه و بنده و شما رو هم به همچنین[/right]
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]
ایران نتیجه ی این سیاست خارجی اشتباه رو باشکست سنگین در فاو، شلمچه، مجنون،مهران و دهلران پرداخت کرد
[/quote]

میشه در خصوص مهران و دهلران ایلام کمی بیشتر توضیح بدین یا منابعی بدین من بخونم؟؟؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[right]زمانی که ایران داشت برای آمریکا توی خلیج فارس شاخ و شونه می کشید عراق ماه ها بود که داشت ارتش خودش رو بازسازی می کرد. با وجود خیال راحت از اینکه ایران دیگه توان نفوذ در خاک عراق رو نداره عراق شروع کرد یه برنامه گسترده رو انجام بده. خرید تجهیزات و سلاح جدید، اوردن مستشار خارجی،ساخت بمب شیمیایی، و البته افزایش نیروی انسانی که ایران خوابش رو هم نمی دید. بعد تمرکز کردن روی تاکتیکهای جنگی مدرن و متحرک. اول زدن به فاو. بعد شلمچه. بعدش مجنون و اخر سر دهلران وزبیدات و مهران. توی دهلران کمر ارتش ایران شکست و حتی مقر فرماندهی ش در عین خوش به دست عراق افتاد. تعداد زیادی از سربازهای ارتش 77 پیاده و 21 حمزه اسیر شدن. مهران هم که توسط یه تعداد شبه نظامی مجاهدین سقوط کرد[/right]
[right]نتیجه ی این شکستهای نظام این بود که در کردستان عراق هم عقب نشینی کردیم و حلبچه ووو رو واگذار کردیم[/right]
[right]بعد از 9 سال تجربه ی کشور داری پاقای هاشمی در مصاحبه ای فرمودند که: این روش ناصحیحی بود که برای جذب نیروهای انقلابی؟؟/(منظورشون احتمالا لیبی و کره شمالی بوده) برا ی کشورمان دشمن درست می کردیم. یعنی کشورهایی که می توانستند بی تفاوت باشند(مثلا فرانسه و المان و شوروی) را رو بروی خود و در حال عداوت با خود قرار دادیم یا حداقل کاری برای جذب آنان نمی کردیم(اطلاعات 12 تیر 67)یعنی همون کاری که صدام از اول جنگ انجام داد ما رفتیم و دقیقا برعکسش رو انجام دادیم[/right]
[right]شما می توانید کتاب سیری در جنگ ایران و عراق جلد پنجم (مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه) رو بخونید. کتاب خیلی خوب و بدون غرض ورزی و پیش داوری است و تمام مطالب اون با تکیه بر اسناد تاریخی و روشن گر[/right]
  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام

جناب کیانی عزیز ممنونم از وقتی که گذاشتید و مطالب مهمی که عرض کردید.
بنده متوجه عرایض شما هستم و کم و بیش هم در مطالعاتی که داشتم به همین نتایج رسیده بودم. اما بیان شما برایم خیلی جالب بود و استفاده کردم.
انشاءالله از لینکهایی هم که قرار دادید استفاده خواهم کرد.

فقط در مورد این یک مسئله بحث دارم. آنجا که فرمودید "وقتی فرمانده نیروی زمینی ایران رسته اش توپخانه باشد."
اگر اینگونه بر مبنای رسته ی فرمانده نیرو بخواهیم استدلال کنیم که نمی شود. چون هرکس را که فرمانده کنند بالاخره یک رسته ای دارد و با این شیوه استدلال شما، رسته های دیگر تضعیف می شوند.
نمی شود که فرماندهی گذاشت که همه رسته ها را بلد باشد!
برای همین است که افسرانی که میخواهند درجات امیری بگیرند و فرماندهی کنند باید حتما دوره فرماندهی و ستاد ببینند تا مشکلی که شما میفرمایید پیش نیاید و فرمانده بتواند همه رسته ها رو هدایت کند.
کما اینکه در زمان فرماندهی شهید صیاد شیرازی اوضاع توپخانه دست کمی از زرهی نداشت!
یا اینکه بعد از ایشان و در زمان فرماندهی جناب حسنی سعدی اوضاع تغییری نکرد!
همچنین شهید صیاد شیرازی دقیقا به همین منظور اقدام کرد به میدان آوردن اساتید دافوس، مثلا جناب موسوی قویدل از اساتید زرهی بودند.
مثال دیگر هم در همین روزگار خودمون دریادار سیاری هستند که با رسته تکاور که چنان تکانی به ناوگان سطحی و زیرسطحی و پروازی نیرو دریایی دادند که هیچ افسر عرشه و کمیسر و مهندس و .... نداد
علت هم اینجاست که تصمیمات قرار نیست فردی باشد، برای طرحریزی عملیات شخص فرمانده نیرو دخالت بالایی ندارد. بلکه افسران عملیات که اغلب گمنامند و نامشان حتی در اسناد دفاع مقدس هم چندان نیامده همواره طرحریزی ها را انجام داده اند. ویرایش شده در توسط IRINavy
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[right]خداوند صیادشیرازی رو رحمت کنه . اینکه رسته ش توپخانه نبود تنها اشکال کارش نبود. همون جور که شما فرمودید این اشکال رو می شه یه جورهایی حل کرد. معضل اساسی ایشون چیز دیگری بود و اون هم دخالت کردن در چیزی بود که تخصص ش رو نداشت. این بنده ی خدا بر خلاف فرمایش شما دوره دافوس و ستاد که ندیده بود.(دیده بود؟) همین جوری کیلویی چند تا درجه (بهش می گن تشویقی) گرفت و به خاطر هماهنگی که با بچه های سپاه داشت (نمی دونم برای این صفت باید چه کلمه ای بکار ببرم خاکساری یا؟؟؟) شد فرمانده ی نیروی زمینی. شما بگو وقتی که ایشون فرمانده ی نیرو شد چند سالش بود؟ چند سال تجربه ی نظامی داشت؟ و آیا اصلا کسی با صلاحیت تر از ایشون برای انجام این کار در ایران وجود نداشت؟[/right]
[right]این بزرگوار در حدود 38 سال سن داشتند و بادرجه ی سرهنگی(تشویقی البته) فرمانده ی نیرو شدند. اگر در ارتش امریکا خدمت می کردند با این تجربه و این سن و سال حداکثر یه گردان پیاده رو می دادن دستش. غیر از این هستش؟[/right]
[right]به هرحال اگر خواستید به عمق سواد (نداشته ی) ایشان در زمینه مسائل تاکتیکی پی ببرید پیشنهاد می کنم فاجعه ای رو که در عملیات قادر افریدند بخونید تا بفهمید که ایشان نه مدیریت بلد بودند نه تاکتیک بلد بودند (استراتژی که جای خودش رو داره) نه فرماندهی بلد بوده نه طرح ریزی بلد بوده و بالاخره چون ما ایرانی ها همه چیمون به همه چیمون می یاد اگر امثال صیاد شیرازی فرمانده ی نیرو نشوند باید تعجب کرد.[/right]
[right]البته الان که من این رو می نویسم خیلی از دوستان به بنده حمله خواهند کرد و ایشان را یگانه ی تاکتیک دوران خواهند خواند و در ردیف کسانی مثل گودریان و رومل و فون روندوشتت اما بالاخره همین اسناد کمی هم که از طریق سپاه منتشر شده خودش نشون می ده که حد و حدود این عزیز در چه قواره ای بوده[/right]
[right]البته من از نظر شخصیت و تقوا و اخلاص روی ایشان قضاوت نمی کنم .قضاوت این مسائل می ره برای اون دنیا و در محضر عدل الهی. انشالله که همه ی ما اون رو سربلند و روسفید باشیم. چیزی که من برام اهمیت داره نقش ایشون به عنوان فرمانده است که به خاطر تبلیغات گسترده ای که درباره شون شده تقریبا همه ی مردم ایران فکر می کنند که صیاد شیرازی بزرگترین سردار ایرانی پس از حمله ی اعراب به ایران بوده. شما همین یه جمله رو که بعد از عملیات قادر ایشون گفته بخونید تا ببینید که خودش به بی سوادی خودش چه جوری اعتراف کرده[/right]
“ من در این عملیات چیزهایی را فهمیدم و تجربه کردم که در طول 5 سال جنگ متوجه نشده بودم. و توانایی و قدرت یگانها و فرماندهانم را تجربه کردم.”

[right]اینهم منبعش[/right]
[right]http://www.ensani.ir/fa/content/72242/default.aspx[/right]
[right]حالا شما بگو فرمانده نیرویی که بعد از 5 سال تازه می خواد توانایی قدرت یگانش رو بفهمه کجای معادله ی جنگ قرار داره؟[/right]

[right]البته گفتم این چیزها عجیب نیست(دست کم برای من ). زمانی که در تمام دنیا فرمانده ی نیروی هوایی از خلبان های اون نیرو تعیین می شه(یعنی کسی که بیشترین آگاهی رو نسبت به روشها و اهداف نیروی هوایی داره) فرمانده ی نیروی هوایی ایران خدمه ی رادار از کار درمیاد. یا همین امیر سیاری که من نفهمیدم کدوم تکون رو به نیروی دریایی داده؟ شما لطف کن و یه تاپیک جداگانه درباره ی مدیریت این بزرگوار در نیروی دریایی و انقلابی که در این نیرو ایجاد کرده اند درست کنید تا ما اونجا درباره ی ایشون بحث کنیم. تا اونجا که من فهمیدم تمام رشد نیروی دریایی ارتش به خاطر حمایت های مستقیم شخص رهبری توی این دو دهه ی اخیر بوده. من نمی دونم توجه معظم له به نیروی دریایی یه توجه و علاقه ی شخصی است یا برنامه ای که مشاوران ایشان ارائه کرده اند به هرحال تاکید درست و به جایی به قدرت دریایی دارند و امیدوارم که این توجه هر چه زودتر توسط پرسنل زحمت کش این نیرو به ثمر بشیند[/right]
[right]از بحث اصلی خارج شدیم عزیز! شما از ابتکارات و تاکتیکهایی که امیر منفرد نیاکی در طول جنگ اجرا کردند اینجا بنویسید تا ما هم نسبت به این مسائل آگاه بشیم انشالله[/right]
  • Upvote 1
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام جناب کیانی

نمی دونم چرا دوست دارید اینطوری بحث کنید؟

اما درباره شهید صیاد شیرازی شاید من به اندازه شما ندانم چون تنها منبعی که درباره ایشان خوانده ام دو کتاب ناگفته های جنگ از زبان خودشان و کتاب در کمین گل سرخ است که کاملترین روایت از زندگی ایشان است.
به شما هم توصیه می کنم اگه این دو کتاب رو نخوندید. مطالعه بفرمایید.
درباره جمله ای هم که نقل قول کردید فکر کنم منظورشون جنبه های روحی و معنوی بوده باشه نه ناآگاهی از قدرت مادی نیروها؟
توصیه ای دیگه ای هم دارم و اون اینه که اینطور که من فهمیدم شما صرفا منابع متعلق به یک نهاد خاص رو مطالعه می کنید. بد نیست منابع دیگران رو هم بخونید. تا جنبه های دیگری هم برایتان مشخص شود. بعد خودتان مقایسه کنید. به قول معروف دودوتا چهارتا کنید.

اما بحث رو طبق بردید سمت شهید ستاری و امیر سیاری. تابحال بنده درباره نظراتتان بحثی یا مخالفتی نکردم چون فکر می کردم اطلاعاتم به اندازه شما نیست. و کم و بیش هم با نظراتتان موافق بودم.
اما در این باره می خوام شدیدا مخالفت کنم به دلایل کاملا مشخص و واضحی که خودم تجربه کردم. نه اینکه از توی کتابها (که واقعا معلوم نیست حقیقت کجاست؟) خونده باشم.
بحث شهید ستاری رو همین جا خدمتتون عرض می کنم و بحث نیرودریایی باشه برای پیام خصوصی.

بنده جز پرسنل نیرو هوایی نبوده و نیستم اما تعداد بسیار زیادی از پرسنل قدیم و جدید نیروهوایی رو دیده ام و با هم همکلام شده ایم. هیچ کسی رو در نیروهوایی ندیده ام، اعم از دوست و دشمن، دلسوز و حسود، و خلاصه با هر سلیقه ای که اعتراف نکند که شهید ستاری بهترین فرمانده نیروی هوایی ایران از ابتدا تا هم اکنون بوده است. حتی بهتر از فرماندهانی چون تیمسار حاتم در قبل از انقلاب، چراکه اساسا شرایطی که ستاری در آن فرماندهی کرد زمین تا آسمان با شرایط دوره شاهنشاهی فرق داشت. هنوز که هنوزه خیلی ها از جمله خلبانها باور دارند که اگر ستاری زنده می ماند و فرماندهی میکرد نهاجا چنین میشد یا چنان میشد.
این بسیار تفکر کودکانه ای است که بگوییم چون رسته اش کنترل شکاری بوده پس نمی تواند فرمانده خوبی باشد. حتما باید خلبان باشد تا بتواند خوب مدیریت کند. کمااینکه خلبانش را هم دیده ایم!

در باب کارهای شهید ستاری و خدماتش بخث مفصل است اما چندتایی که حضور ذهن دارم عرض می کنم.
همه دوستان شنیده اند که مثلا ایشان با سامانه هاوک چه کرد یا پدافندی که صرفا وظیفه دفاع از پایگاه های هوایی و نقاط حساس رو داشت به صحنه جنگ آورد و غیره. اما من میخواهم از کارهای زیربنایی و برنامه های بلندمدتی که قصد انجامش رو داشت بگم.
مهمترین کاری که میخواست انجام بده بحث ساخت جنگنده بود. همین بحثی که امروزه خیلی داغ شده. نخست ایشان اقدام کرد و برنامه ریزی کرد. فرماندهی اوج نهاجا رو تاسیس کرد. از کپی اف5 میخواست شروع کند تا دانش ساخت جنگنده در کشور ایجاد شود. همین صاعقه ها مرهون تلاش و برنامه ریزی او بود. حتی فکر تولید مشترک جنگنده با چین بود و از طریق مراجع و مسئولان بالاتر کشور اقدام کرد اما اف7 نصیبش شد!
بسیاری از کارهایی که امروزه در نهاجا انجام شده ایشان برنامه ریزی کرد و استارت زد. برنامه راهبردی و جامعی که ایشان برای نهاجا ترسیم کرده بود البته با کمک مشاوران باسواد و با تجربه اش، حتی همین امروز هم کاملا محقق نشده. مثلا همین پایگاه خور که ایشون شروع به ساخت کرد هنوز که هنوزه دست به دست میشه و تکمیل نشده!!!
منش مدیریتی و شیوه برخوردش هم هنوز خیلی ها یادشان هست. کسی رو پیدا نکردم که از روش مدیریتی و برخوردی ایشان بد بگوید یا نقد تندی بکند همه به نیکی یاد می کنند و این برای من همچنان بسیار تعجب برانگیزه که ایشون واقعا چه کرده اند که همه اینگونه می گویند.
حالا شما به من بگو کدوم فرمانده به قول شما خلبان همچنین کارهایی کرده و چنین کارنامه موفق و یاد نیکی به جا گذاشته؟ شما نشان بده تا ما از گمراهی دربیاییم! استراتژیست تر از ایشان در کل نیروهوایی معرفی کن تا بشناسیم.
تازه من قسمتهای پدافندیش رو فاکتور گرفتم. وگرنه کارنامه ایشان طبیعتا در آن قسمت درخشانتر است. همین قرارگاه پدافند هوایی خاتم الانبیا در زمان ایشان شکل گرفت اما در مجموعه نیروهوایی. که در سال 87 مستقل شد. اکثر برنامه های توسعه و تحول در پدافند امروزه همان برنامه های ایشان در گذشته است.

اما در نهایت موضوع نیرودریایی! در این حوزه دیگه بنده نه به شما از کتابها و منابع مکتوب می گویم، نه لینک می دم و نه شنیده هایم رو از زبان دیگران مطرح می کنم. از خودم می گویم. به قول معروف شنیدن کی بود مانند دیدن!!
منتها همانطور که گفتم در پیام خصوصی!
فقط در اینجا همین یک جمله را میگم.
فرمودید کدام تکان رو به نیرودریایی داده؟ تبدیل یک مهجورترین، فراموش شده ترین وناآماده ترین نیروی مسلح کشور به آماده ترین، پای کار ترین و راهبردی ترین نیروی مسلح کشور، به اینکار چه میگویند؟ هرچه میگویند بفرمایید تا از این به بعد ماهم همان رو بگیم؟
دلایلم رو در پ خ درخدمتم.
  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.