RezaKiani

تاپیک جامع نبرد استالینگراد

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

با تشکر از نظرات تکمیل کننده دوستان
در وقایع مربوط به قبل از آغاز جنگ، یکی از بزرگترین اشتباهات استالین اعدام مارشال توخاچفسکی بود. توخاچفسکی نابغه نظامی بود، در سنین بسیار جوانی از فرماندهان عالی ارتش سرخ در جنگ داخلی بود. دکترین توخاچفسکی که در زمان استالین قصد اجرای اون رو داشت، در دهه 70 دکترین اصلی ارتش شوروی بود.( عمری بود در تاپیکی مجزا به این دکترین میپردازیم).
  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر


با تشکر از نظرات تکمیل کننده دوستان
در وقایع مربوط به قبل از آغاز جنگ، یکی از بزرگترین اشتباهات استالین اعدام مارشال توخاچفسکی بود. توخاچفسکی نابغه نظامی بود، در سنین بسیار جوانی از فرماندهان عالی ارتش سرخ در جنگ داخلی بود. دکترین توخاچفسکی که در زمان استالین قصد اجرای اون رو داشت، در دهه 70 دکترین اصلی ارتش شوروی بود.( عمری بود در تاپیکی مجزا به این دکترین میپردازیم).



با تشکر ، اتفاقا" در مجموعه ای که من در حال حاضر در حال کار بر روی آن هستم ( دکترین های رزم زرهی ) ، یک بخش بطور کامل دکترین رزم زرهی روسها را در حد فاصل 1919 تا 1940 مورد بررسی قرار داده است و در انها بصراحت اعلام کرده است که استراتژی ژنرال ژوکف برای مقابله با ژاپنی ها در منچوری کپی نظرات توخاچفسکی بشمار می آمد .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

هیتلر خطاب به فرماندهان خود گفت که :آنها ( یعنی ژنرال های آلمانی ) جنبه های اقتصادی جنگ را درک نمی کنند ( اشاره به هدف خود یعنی تصرف چاه های نفت مایکوپ در قفقاز و انبار غله اروپا - اوکراین ) . این مساله در حوزه ژئواستراتژیک بویژه در جنگهای قرن 21 بسیار با اهمیت بوده و جای تامل بیشتری دارد

لیدل هارت در کتابش به نام دشمن پشت تپه از زبان ژنرالهای آلمانی نوشته که هیتلر اونها رو به عمد از ورود به مسا%

هیتلر خطاب به فرماندهان خود گفت که :آنها ( یعنی ژنرال های آلمانی ) جنبه های اقتصادی جنگ را درک نمی کنند ( اشاره به هدف خود یعنی تصرف چاه های نفت مایکوپ در قفقاز و انبار غله اروپا - اوکراین ) . این مساله در حوزه ژئواستراتژیک بویژه در جنگهای قرن 21 بسیار با اهمیت بوده و جای تامل بیشتری دارد

لیدل هارت در کتابش به نام دشمن پشت تپه از زبان ژنرالهای آلمانی نوشته که هیتلر اونها رو به عمد از ورود به مسا%

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

هیتلر خطاب به فرماندهان خود گفت که :آنها ( یعنی ژنرال های آلمانی ) جنبه های اقتصادی جنگ را درک نمی کنند ( اشاره به هدف خود یعنی تصرف چاه های نفت مایکوپ در قفقاز و انبار غله اروپا - اوکراین ) . این مساله در حوزه ژئواستراتژیک بویژه در جنگهای قرن 21 بسیار با اهمیت بوده و جای تامل بیشتری دارد


لیدل هارت در کتابش به نام دشمن پشت تپه از زبان ژنرالهای آلمانی نوشته که هیتلر اونها رو به عمد از ورود به مسائل اقتصادی و سیاسی منع می کرد با این توجیه که اونها باید فقط بایروی نظامی گری تمرکز کنند

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر



لیدل هارت در کتابش به نام دشمن پشت تپه از زبان ژنرالهای آلمانی نوشته که هیتلر اونها رو به عمد از ورود به مسائل اقتصادی و سیاسی منع می کرد با این توجیه که اونها باید فقط بایروی نظامی گری تمرکز کنند



جناب کیانی عزیز - البته باید خدمت شما عرض کنم شاید منظور این آدم ، این باشد که ژنرال های آلمانی بیش از اندازه در زمان طراحی تاکتیکی عملیاتهای خود ، بر تصرف سرزمین ها و یا نابودی یگانهای حریف تمرکز و توجه می کنند و باید در طرح ریزی های خود جنبه های دیگری همچون اهمیت سرزمین هدف بلحاظ دارا بودن منابع معدنی و.... در نطر داشته باشند . مثلا" تا انجایی که یادم هست فلزی که برای ساخت زره تانکهای تایگر یک و رویال تایگر مورد استفاده قرار می گرفت ، فلزی بود که از اوکراین برای صنایع نظامی آلمانی ارسال می شد در نتیجه کیقیت زره بسیار بیشتر از زمانی بود که از فلزات کشورهایی نظیر لهستان یا سوئد استفاده می شد و ....

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

تو کتاب گفته که هیتلر اونها رو عمدا از این گونه اطلاعات دور نگه می داشت تا ندونند که دقیقا قرار هست چکار بکنن و چی بدست بیارن. این کار رو از ترس کودتا می کرده. هر کسی رو انقدر مشغول کار خودش می کرده که به کار دیگران نتونه دخالت بکنه


از طرفی سنت نظامی گری پروسی ها که به آلمانها رسیده بود اجازه ی چون و چرا کردن رو از رهبران نظامی (در برابر رهبران سیاسی) گرفته بود و هیتلر قبل از اینکه رهبر ورماخت باشه رهبر سیاسی آلمان حساب می شد. به همین دلیل اونها به خودشون اجازه نمی دادند که صحت تصمیمات نظامی هیتلر رو (بر اساس اطلاعات و نیازهای اقتصادی) زیر سوال ببرند


از طرفی خود نظام تصمیم گیری آلمان (برخلاف اونچه که ما فکر می کنیم) دچار تشتت عجیبی بود. هر وزارت خونه ای دنبال منافع خودش بود و کاری نداشت که توی بقیه ی سازمان های دولتی چی می گذره مدیریت هیلتر در کل مدیریت جالبی نبود. دیدگاه ارگانیکی نسبت به جامعه نداشت و شد آنچه که شد

  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
نکته جالبی را فرمودید چون تا الان و در این ارتباط چنین چیزی را نشنیده بودم - ممنون

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

از نظرات دوستان بزرگوار بسیار استفاده کردم.

فرمایش جناب رضا کیانی موحد عزیز، باعث شد جسارت نموده اندک مواردی را خدمت ایشان عرض نمایم.

تو کتاب گفته که هیتلر اونها رو عمدا از این گونه اطلاعات دور نگه می داشت تا ندونند که دقیقا قرار هست چکار بکنن و چی بدست بیارن. این کار رو از ترس کودتا می کرده. هر کسی رو انقدر مشغول کار خودش می کرده که به کار دیگران نتونه دخالت بکنه



از طرفی خود نظام تصمیم گیری آلمان (برخلاف اونچه که ما فکر می کنیم) دچار تشتت عجیبی بود. هر وزارت خونه ای دنبال منافع خودش بود و کاری نداشت که توی بقیه ی سازمان های دولتی چی می گذره مدیریت هیلتر در کل مدیریت جالبی نبود. دیدگاه ارگانیکی نسبت به جامعه نداشت و شد آنچه که شد
از طرفی سنت نظامی گری پروسی ها که به آلمانها رسیده بود اجازه ی چون و چرا کردن رو از رهبران نظامی (در برابر رهبران سیاسی) گرفته بود و هیتلر قبل از اینکه رهبر ورماخت باشه رهبر سیاسی آلمان حساب می شد. به همین دلیل اونها به خودشون اجازه نمی دادند که صحت تصمیمات نظامی هیتلر رو (بر اساس اطلاعات و نیازهای اقتصادی) زیر سوال ببرند



فرمایش شما کاملاً صحیح. ولی نکته ای که وجود دارد این است که فرماندهان آلمانی برخلاف فرمایش شما، چه قبل و چه در طول جنگ، کم به تصمیمات آدولف هیتلر معترض نبودند.
برخوردهای کلامی بسیاری بین فرماندهان ارشد ستادی و میدانی و آدولف هیتلر در طول سال های 36 الی 44 در تاریخ ثبت شده است که البته معمولاً تأثیری هم نداشته است.

مخالفت با تسخیر راین لند، حمله به اتریش، حمله به سودتنلاند و باقی چکسلواکی، حمله به دنزیگ (که آغازگر جنگ دوم جهانی بود)، توقف در دونکرک، توقف در شمال فرانسه و عدم تسخیر جنوب، توقف حملات به بریتانیا، عدم توجه به کمپین آفریقا و عدم اجازه بازگرداندن نیروها پس از شکست های رومل از مونتگومری، حمله به یوگوسلاوی، حمله به اتحاد جماهیر شوروی، تقسیم نیروها به سه بخش و حمله از سه سمت (لنینگراد، مسکو و کیف)، عدم فتح مسکو و توجه به کیف، عدم پذیرش عقب نشینی از مسکو و دادن تلفات سنگین در باران و زمین های چسبناک، حمله به استالینگراد و اصرار برای فتح آن، عقب نکشیدن نیروها از استالینگراد، عدم مذاکرات صلح با شوروی قبل از تصمیم قطعی غرب مبنی بر تسلیم بدون قید و شرط آلمان، عدم ترمیم لایه های دفاعی شرقی و اصرار بر حفظ زمین ها در شوروی، عدم تسلیم در برابر غربی ها پس از فروپاشی دیوار آتلانتیک و قبل از رسیدن شوروی و ...، تماماً مواردی است که در آن، اعتراضات گاه خفیف و گاه شدید فرماندهان نازی ها به هیتلر را می بینیم.

تصمیماتی که به برکناری یا به حاشیه راندن کسانی چون گودریان و رومل و روندشتدت و ... انجامید.

شاید بشود گفت تنها چند ماه (به فاصله ی کودتای نافرجام 1944 اشتافنبرگ تا خودکشی هیتلر) اعتراض چندانی به تصمیمات هیتلر صورت نپذیرفت که البته در آن زمان، دیگر SS همه کاره شده بود و عملاً فرماندهان دیگر کاره ی خاصی نبودند!!

بسیاری از این تصمیمات که هیتلر گرفت، نه دلیلی نظامی، که مبنایی اقتصادی و یا سیاسی داشت.
بطور مثال پس از درخواست ژنرال گودریان از هیتلر مبنی بر تمرکز بر روی مسکو به جای اصرار به فتح کیف، هیتلر جوابی به این مضمون می دهد :

«تو چیزی از اقتصاد زمان جنگ نمی دانی. اول به گندم اوکراین نیاز داریم. آنوقت گرسنه نمی مانیم، درست مثل جنگ قبل.
مسکو چیزی به غیر از یک نماد نیست. بعداً توجه مان را معطوف به آن می کنیم.»

اینکه نظر کدامیک درست تر بود، بحث دیگری است.
ولی چیزی که مسلم است این است که نظر گودریان و هیتلر، از دو منظر متفاوت بیان شده بود.

همانطور که دوستمان فرمودند، تفاوت بین دیدگاه «نظامی» ژنرال های آلمانی با دیدگاه های «سیاسی» و «اقتصادی» هیتلر، موجب تفاوت نظرات و جز و بحث های متعدد فرماندهان گردید.
صد البته هیتلر این مدل مخالفت ها را دوست نداشت و به تدریج دور خود را از فرماندهان منتقد خالی نمود و کایتل ها و گورینگ ها را کنار دست خود نگاه داشت و عملاً بسیاری از اشتباهات هیتلر از سال 42 به این طرف نیز محصول همین تک گویی های هیتلر و تأیید و تمجیدهای فرماندهان خنثی یا مجذوب و یا مرعوب وی بود.

  • Upvote 4

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

تا حدود تقریبا صددر صد با شما موافقم مصطفای عزیز! مشکل ورماخت از اونجا شروع شد که هیتلر خودش فرماندهی نیروی زمینی رو شخصا به دست گرفت و این مال قبل از حمله به روسیه است. حالا شما می گید که فرماندهان ارشد آلمان از اقتصاد چیزی سردرنمی آوردن( به نقل از هیتلر) من می گم که خود هیتلر اونها رو عملا به این وضعیت سوق داده بود که کسی از چیزی سردرنیاره ( به نقل از لیدل هارت) که البته نتیجه ش فرقی نمی کنه وش د آنچه که شد

  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

قسمت دوم

همزمان با جنگ در جبهه ها، ارتش شوروی دست به کار آموزش نیروهای ذخیره در مناطق داخلی کشور شده بود. فرماندهی نیروهای مسلح شوروی در طول جنگ به پرورش نیروهای ذخیره توجه ویژه ای معطوف می داشت. این نیروهای ذخیره بودند که در آخرین لحظات سرنوشت نهایی مسکو در جنگ را روشن ساختند. حالا موقعیت در سال 1942 مشابه بود. اخیرا سند محرمانه ای منتشر گردیده، فرمانی از کمیته دفاع در 26 ژولای 1942، که بر اساس آن سازمانهای پشت جبهه را موظف بودند تا 1 سپتامبر 1942، چهارصدهزار سرباز و افسر را برای جبهه ها و یگانهای مختلف آماده سازند، وهم چنین تا 25 آگوست 1942 صدهزار نفر دیگر را برای خدمت در نیروی دریایی اعزام کنند. همچنین برنامه ریزی گردید تا متولدین 1924 به خدمت فراخوانده شوند. آموزش مشمولین متولد 1924 در پنج تیپ ذخیره صورت می گرفت. شمار عظیمی از مشمولین هم، 185هزار نفر، که مشغول خدمت در کمیساریاهای مختلف بودند به جبهه ها اعزام گردیدند. به علاوه کمیسر امور داخلی، لاورنتی بریا هم موظف شد 30 هزار نفر را برای نبرد آماده سازد. اینها عموما محکومینی بودند که به جرایم اخلاقی در زندان بودند و قرار بود زودتر از موعد محکومیت آزاد گردند. آموزش مشمولین متولد 1924 در پنج تیپ ذخیره صورت می گرفت.
بدین ترتیب اتحاد سوسیالیستی شوروی صاحب منبع عظیمی از نیروی انسانی برای تداوم جنگ بود. در کنار آن، روند آموزش کادرهای ارتش سرخ، به منظور ایفای وظایف سنگین و تاریخیشان، همواره در این جهت بود که همانند دشمن نیرومند بوده و آن را شکست دهند. نیروهای مسلح شوروی هرچه بیشتر تجربه می اندوختند. این امر بیش از همیشه در میدان نبرد احساس می گردید. یکی از خلبانان آلمانی که هواپیمایش هدف قرار گرفت و ناچار شد در خاک شوروی فرود آید، در بازجویی چنین توضیح می دهد: "هجوم بهاره ورماخت فاکتور تعیین کننده ای در جنگ بود، زیرا مشخص کرد که جنگ با شوروی طولانی است و به هیچ وجه امکان شکست نهایی شوروی در سال 1942 وجود ندارد."
در سال 1942 اقتصاد جنگی شوروی موفقیتهای خیره کننده ای را کسب کرد. بیش از 900 خط تولید که به شرق کشور( سیبری، اورال و آسیای میانه) منتقل شده بود، کار خود را آغاز کردند. در مارس 1942 تولیدات نظامی شرق کشور، به میزان تولید نظامی کل پهنه شوروی قبل از آغاز جنگ رسیده بود. اعداد و ارقام دیگری در این زمینه شایان توجه است. در سه ماهه آخر سال 1941 در مجموع 3171 هواپیما از تمام مدلها تولید شده بود. این رقم در سه ماهه اول 42 به 3740، در سه ماهه دوم به 6004 و در سه ماهه سوم به 7388 فروند افزایش یافت. از دسامبر 1941 تولید مهمات آغاز به رشد نمود و سال بعد بنابر گزارش کمیساریای مهمات،تولید نسبت به ژولای 1941، 1.7 برابر بیشتر گردید. در نیمه دوم سال 42 شوروی موفق گردید جلوی اتلاف انرژی را بگیرد و در مقایسه با نیمه اول سال 6.3% رشد نماید.

Chelyabinskogo_Kirovskogo_zavoda.jpeg
کارخانه تانکسازی کیروف چلیابینسک

جهشی خیره کننده در تولید مسلسلهای دستی اتفاق افتاد. ( در سال 42 یک و نیم میلیون قبضه تولید گردید). در مقام مقایسه در آلمان در همین زمان تنها 282 هزار قبضه تولید شد. برای سالهای 1942-43 اتحاد شوروی حدود 150هزار قطعه توپخانه از هر مدل و کالیبر بیشتر از آلمان تولید نموده بود، و فقط از مدل کاتیوشا 3.3 هزار وارد میدان نبرد کرده بود. سال 42 حدود 25 هزار تانک از جمله 12.5 هزار تی34 و کا.و تولید گردید.
با این حال این بدان معنی نیست که ارتش آلمان در تابستان و پاییز 42 هیچ شانسی برای پیروزی در شرق نداشت. هر دوطرف امید خود را به استالینگراد بسته بودند، جایی که سرنوشت نبرد در آن کاملا خصلتی غیر قابل پیشبینی داشت. و شاید پروفسور جفری رابرتز حق داشته باشد زمانی که ادعا می کند سرنوشت این جنگ به بازی شانس و اتفاقات، شرایط خاص و به ویژه تأثیر شخصیتها بستگی داشت. "ما از وقایع رخداده آگاهیم، اما این را نیز می دانیم که وقایع می توانست در مسیر کاملا متفاوتی قرار گیرد." و اگر می خواهیم دلایل موفقیت مردم و ارتش شوروی را در رسیدن به غرب ولگا بدانیم، باید نقش عوامل اخلاقی و روحی را برجسته سازیم. و در این مسیر غیر ممکن است که از تدقیق در فرمان 227تاریخی مورخ 28 ژولای 1942 کمیساریای دفاع صرف نظر کرد، فرمانی که به "عقبگرد ممنوع" (Ни шагу назад!) نیز مشهور است. مورخان نظر یکسانی درباره این فرمان استالین ندارند. اما در هر حال این فرمان ریشه در نیاز فوری به مبارزه با گرایش به عقب نشینی ارتش دارد و می خواهد به کمک تبلیغات و نیز مشت آهنین با این گرایش مقابله کند که ارتش همچنان می تواند به شرق عقب نشینی کند و از این عقب نشینی آسیب جدی متوجه کشور نگردد. فرمان 277 فراخوانی برای حفظ انضباط در ارتش به هر قیمتی، حتی با وسایل خشونت آمیز است. اما نباید به این تصمیمات جدا از شرایط و بستری که آنها را ایجاب می کند نگریست. شوروی در آن زمان بر اثر اشغال سرزمین خود 70 میلیون از جمعیت خود را از دست داده بود. به این رقم باید تولید سالانه 800 میلیون پود نان و 10 میلیون تن فولاد را هم افزود. عقب نشینی بیشتر کل کشور را در معرض فاجعه و سقوطی هولناک قرار می داد.
یکی از اسناد محرمانه ای که اخیرا توسط سرویس امنیت فدرال منتشر شده نشان می دهد این فرمان در کل با واکنش مثبت جبهه ها مواجه شد. استثنا در این مورد، بعضی واحدهای مستقر در استالینگراد بوده اند.

224906_original.jpg
فرمان 227 استالین

  • Upvote 4

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

با سلام

در مقام مقایسه در آلمان در همین زمان تنها 282 هزار قبضه تولید شد. برای سالهای 1942-43 در آلمان حدود 150هزار قطعه توپخانه از هر مدل و کالیبر تولید شده بود، در حالی که شوروی فقط از مدل کاتیوشا 3.3 هزار وارد میدان نبرد کرده بود. سال 42 حدود 25 هزار تانک از جمله 12.5 هزار تی34 و کا.و تولید گردید.


اعداد را درست بفرمائيد و اسم يك تانك شوروي هم خوانا نيست .

  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ممنون از دقتتون
اما اعداد صحیح و دقیق نقل شده. جایی در تایپ خطای معنایی کردم که تصحیح کردم. در مورد تانک KW ایشان هستند که به نام مارشال وروشیلوف نامگذاری شدند

kv.jpg

بازهم تشکر

  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر


"پس از شکست سنگین ورماخت در مسکو، ارتش آلمان توانایی پیشبرد استراتژی سراسری تهاجمی را در جبهه شوروی در تابستان سال 1942 از دست داده بود. برای هیتلر یگانه انتخاب مسیر جنوب بود: نفت قفقاز این امکان را فراهم میساخت تا ماشین جنگی هیتلر همچنان در برابر ائتلاف غرب و شوروی ایستادگی نماید. همانگونه که پروفسور واگنر به درستی بسیار اشاره کرده است، "پیشوا" در بهار 1942 دو گزینه قطعی را پیش رو داشت: یا به طریقی پشت میز مذاکره به مسأله جنگ فیصله دهد یا اینکه به سرعت به لوازم و منابع یک جنگ طولانی دست یابد. تصرف منابع قفقاز در این راستا حتی می توانست به عنوان برگ برنده ای برای مذاکرات احتمالی صلح نه تنها با اتحاد شوروی، بلکه با امریکا و بریتانیا در نظر گرفته شود."

به نکته بسیار جالبی اشاره شده است که همواره در بررسی های راهبردی مرتبط با آغاز یک جنگ نادیده گرفته می شود . اینکه در اکثر منابع تاریخی گفته می شود که هیتلر صرفا" بدلیل نفرت از نژاد اسلاو و یا دشمنی شخصی با استالین به روسیه حمله نمود ، یک اشتباه فاحش بشمار می رود . بعنوان مثال ، ویلیام شایرر در کتاب خود با عنوان ظهور و سقوط رایش سوم ( چاپ 1347 شمسی - انتشارات فرانکلین ) این جمله را از قول هیتلر نقل می کند و این جمله بخوبی نشاندهنده نوع نگاه راهبردی هیتلر در ارتباط با حمله به روسیه است . بعنوان مثال در یک کنفرانس نظامی که در ستاد فرماندهی هیتلر در پروس شرقی به سال 1942) تشکیل گردید( قبل از اجرای حمله نهایی برای تصرف مسکو و در جواب به فرماندهان آلمان که اصرار داشتند کل نیروی زرهی ورماخت می بایست در جبهه مرکزی مستقر شوند ) ، هیتلر خطاب به فرماندهان خود گفت که :آنها ( یعنی ژنرال های آلمانی ) جنبه های اقتصادی جنگ را درک نمی کنند ( اشاره به هدف خود یعنی تصرف چاه های نفت مایکوپ در قفقاز و انبار غله اروپا - اوکراین ) . این مساله در حوزه ژئواستراتژیک بویژه در جنگهای قرن 21 بسیار با اهمیت بوده و جای تامل بیشتری دارد .


ورماخت مسكو رو فتح كرد!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر


ورماخت مسكو رو فتح كرد!



نه برادر من - منظور من قبل ازاجرای عملیات تایفون که هدف اصلی آن تصرف مسکو بود ، این جلسه برگزار شد و میان هیتلر و فرماندهان آلمانی اختلاف افتاد که هدف اصلی مسکو باشد یا قفقاز و یا حتی لنینگراد ( چون این شهر در آن زمان تحت محاصره بود ) . هیتلر استدلال می کرد که ژنرال هایش از جنبه های اقتصادی جنگ چیزی نمی دانند ( به نقل از ویلیام شایرر در کتاب ظهور و سقوط رایش سوم چاپ 1343 انتشارات فرانکلین ) بنابراین یگانهای زرهی ورماخت می بایست بر روی تصرف خارکف ، تمام اوکراین و در نهایت چاه های نفت مایکوپ در آذربایجان متمرکز شوند . از سوی دیگر ژنرال های آلمانی هم معتقد بودند که تصرف مسکو بلحاظ سیاسی اهمیت داشته و اشغال این شهر موجب برهم خوردن تعادل سیاسی استالین ، تضعیف روحیه ارتش سرخ و درنهایت قطع خطوط مواصلاتی لجستیکی ارتش سرخ برای کمک به لنینگراد و سایر جبهه های نبرد خواهد شد .
به هر دلیل ، تمرکز واحدهای پانزر آلمانی در جبهه جنوب صورت گرفت و خارکف و بخش بزرگی از اوکراین هم تصرف شد . این مصادف شد با شروع زمستان سخت روسیه . پس از اینکه ورماخت از این مساله فارغ گردید ، تمرکز واحدهای زرهی و مکانیزه بسمت مسکو گردید ، اما دیگر دیر شده بود ، چون استالین موانع ضد تانک زیاد و بخشی از واحدهای ارتش سرخ اعزامی از سیبری و منچوری را به فرماندهی ژوکف در جلوی مسکو مستقر کرده بود .با این حال پیشروی ورماخت بسیار سریع بود ولی با شروع زمستان روسیه این مساله کم کم کند و سپس متوقف گردید .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.