Arash

وقتی که پلنگ خواب است خاطرات سرهنگ خلبان حسین وکیلی

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

ارسال شده در (ویرایش شده) · مخفی شده توسط Electro_officer، 23 اردیبهشت 1393 - ????...
مخفی شده توسط Electro_officer، 23 اردیبهشت 1393 - ????...
arash666 گرامی . ممنون که این تاپیک رو زدی .طولایی در به فنا بردت تاپیکهای مختلف دارند .لطفا بدون توجه به لطف دوستان ! شما مطالب اصلی رو ادامه بده .
متاسفانه بعضی دوستان ید طولایی در به فنا بردن تاپیک ها دارند . این دوست گرامی می تونستند با یک پست نظر خودشون رو در مورد این شخص بگویند و موضوع تمام شود . ویرایش شده در توسط oldmagina

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
ارسال شده در · مخفی شده توسط Electro_officer، 23 اردیبهشت 1393 - ????...
مخفی شده توسط Electro_officer، 23 اردیبهشت 1393 - ????...
یعنی آرزو به دل موندیم پای یه عده به تاپیک ها باز بشه و اون تاپیک به فنا نره ! :-x

آرش خان شما هم به ادامه تاپیک بپرداز و دوستان هم خواهشا سعی کنند بحث رو ادامه ندن تا تاپیک به دیار باقی نشتابه !

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
ارسال شده در · مخفی شده توسط Electro_officer، 23 اردیبهشت 1393 - ????...
مخفی شده توسط Electro_officer، 23 اردیبهشت 1393 - ????...
[quote]گفته میشد این افراد رو با هلیگوپتر بر بالای دریاچه نمک بردن و ریختن تو دریاچه نمک[/quote]
شما یه سر تشریف ببر دریاچه نمک... بخاطر خواص نمک احتمالا بقایای اجساد هنوز باقی مونده... !!!
هرچه بگندد نمکش میزنند، وای به روزی که [color=#ff0000][size=5]بگندد نمک[/size][/color]!!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
با توصیفات جالبی شروع شد داستان فکر میکنم یک فرمانده نظامی باید اینطوری باشه کمی بد اخلاق ولی با اطلاعات کامل و احترام بزاره به نیروهاش
  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote name='arash666' timestamp='1399904917' post='377551']
خسرو داد هنگام بلند شدن از زمین ، چند بار تلاش کرد با برج مراقبت شیراز ارتباط برقرار کند و اجازه پرواز را بگیرد ، اما جوابی نگرفت ، دست آخر هم بدون اینکه موفق به کسب اجازه شود ، با چند ناسزای زشت ، از روی باند بلند شد ، [color=#0000ff]حین برخاست زیر چشمی نگاهی به رادیو انداختم ، فرکانس ها درست بودند . آرام دست بردم و صدای آن را زیاد کردم . هم زمان صدای برج به گوشمان رسید که [/color][color=#ff0000]عاجزانه عذر خواهی می کرد و طلب بخشای[/color][color=#ff0000]ش داشت[/color][color=#0000ff] ، خسرو داد هم هرچه بر زبانش آمد نثار روح اموات آن بیچاره کرد.[/color]

[/quote]

این تیکه خیلی باحال بود icon_cheesygrin icon_cheesygrin icon_cheesygrin

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
عملیات بیت المقدس
روز های آخر فروردین 61 همراه تیمی ، عازم منطقه عملیاتی جنوب شدم. باز هم بی برنامگی و کمبودهای گذشته روی دلم تلمبار شد . [color=#0000ff]از عذاب آور ترین لحظات ، رفت و برگشت از ماموریت بود. قاشق و چنگال و بشقاب و لیوان و تاید و دستمال کاغذی ، به همراه لباس وسایل پروازی مثل کاپشن و کلاه پرواز و در کنار آنها جلیقه ضد گلوله‌ای که بیست کیلو وزن داشت ، وبال گردنمان بود تا هرجا می رویم به دنبال خودمان ببریم. [/color]
[color=#0000ff]رفت و برگشت ما ونیروهای فنی به منطقه عملیاتی بیشتر شبیه به عذاب شب اول قبر بود . تمام آنچه که نیاز داشتیم را داخل کیسه و ساک می کردیم و به سمت جبهه راه می افتادیم . تا نزدیکترین شهر به جبهه مشکلی نبود اما دردسر از جایی شروع می شد که به علت سرما و گرمای منطقه ، کنار جاده می ایستادیم و ماشین‌های گذری را التماس می کردیم. [/color]
[color=#0000ff]همین شرایط به صورت حادتری موقع برگشت داشتیم.خسته و کوفته از مبارزه با دشمن ، ابتدا با کامیون و وانت خودمان را به نزدیکترین شهر منطقه عملیاتی می رساندیم. بعد به دنبال بلیت اتوبوس شهر را زیر پا گذاشته و در نهایت با کامیون های حمل آجر ! و نفتکش‌ها ، به مسافرت خودمان ادامه می دادیم . بازهم شهر بعد و شهر بعدی تا سرانجام خسته به منزل می رسیدیم و همان جا پشت در از خستگی به خواب می رفتیم!‌[/color]
این گونه مشکلات پیش و پا افتاده ما را راحت از پا می‌انداخت. در عملیات فتح المبین چندین بار به مسئولان تذکر داده بودم که چادرهای برزنتی نمی تواند حفاظ خوبی برای ترکش بمب باشد . بیش از چهل پنجاه نفر از خلبان‌ها و نیروهای فنی در بدترین شرایط منطقه و بدون داشتن امکانات اولیه ، چسبیده به هم در زیر چادر می‌خوابیدند، [color=#ff0000]در حالی که در قرارگاه‌ها و اردوگاه‌های دیگر ، استحکامات کافی برای جان عزیزان وجود داشت.[/color] اگر در محوطه قرار گاه ما بمب خوشه‌ای منفجر می‌شد، نیمی از گروه پشتیبانی اصفهان به رحمت بی دقتی مسئولان می‌پیوستندو ازرش خدا بیامرز هم پیدا نمی کردند.
عدم توجه به امنیت و رفاه جنگی نیروهای هوانیروز ، شاید یکی از مثال‌زدنی ترین نمونه‌های بی دقتی فرماندهانی و مسئولان جبهه و جنگ در طول دوران دفاع مقدس باشد. خدمات رفاهی ارائه شده به نیروهای هوانیروز به هیچ وجه متناسب با میزان بالای ماموریت های آنها نبود . مناعت طبع خلبانان و عدم توجه فرماندهان باعث مشکلات زیادی می‌شد که شرح آن مثنوی هفتاد من کاغذ است.
[color=#008000]البته در زمینه ایجاد کمبود ها خودمان هم مقصر بودیم ، ماموریت‌ها را فی سبیل‌الله می رفتیم و روی برگه ماموریت می نوشتیم: ( کمک به جبهه‌ها) . مسئولان امر هم خیالشان راحت می شد و اگر حقوقی‌ هم داشتیم ، آن را از ما گرفته و به امان خدا رهایمان می‌کردند. آن روزها کسی به فکر این نبود که این مدارک را جمع‌کند و امروز به عنوان سندی از ایثار و حضور ارتش در جنگ نشان بدهدو چون ماموریت [/color][color=#ff0000]فی سبیل‌الله[/color][color=#008000] بود ، مدارکش را نابود می کردند تا مبادا ریا شود و از ارزش‌ها کاسته شود.[/color] بنابراین نگاه بیش از اندازه اسلامی بعضی های ما را از حقوق خودمان هم دور کرد، به طوری که امروز نیروهای هوانیروز چیز زیادی برای ارائه عملکرد خود ندارند.
حالا در اهواز و در منطقه عملیاتی بیت‌المقدس ، به نوع جدید از بی‌توجهی ها برخورد کرده‌بودم. بیش از سی فروند انواع هلی کوپتر را در کارخانه فولاد اهواز که خودش هدف اقتصادی بود ، میان هزاران کیلومتر کابل‌های فشار قوی و دکل‌های بلند پارک کرده بودند. کابل‌ها مثل تار عنکبوت آسمان بالای سرمان را آذین کرده بودند و راه فرار را بسته بودند. از هر طرف که قصد برخواستن می کردی ، دکل‌ها و کابل‌ها مقابلت صف می کشیدند. چند بار به مسئولان تذکر دادم امام آنقدر درگیر مسائل پیش از عملیات بودند که توجهی نکردند . در همین ایام یک روز در حین گشت در قرارگاه بودم که که یکی از خلبان‌ها در میان میدان ، موتور یک هلی کوپتر شناسایی را روشن کرد و آماده پرواز شد. ناگهان صدای ناهنجاری به گوشم رسید ، آنقدر مهیب بود که همه از چادرها بیرون ریختند ، بالطبع نگاهم را به هلی‌کوپتر در حال پرواز دوختم و منتظر فاجعه ماندم ، اما اتفاقی نیافتاد و هلی‌کوپتر با آرامش راهی آسمان شد. محل برخاستن را نگاه کردم ، از وحشت آنچه که میدیدم مو بر تنم راست شد، دو رشته کابل فشار قوی پاره شده و روی زمین افتاده بودند. برایم مسلم بود که هلی‌کوپتر با آنها برخورد کرده. سریع با خلبان تماس گرفتم و از وضع هلی‌کوپتر پرسیدم :[list]
[*]همه چیز خوبه ، مشکلی ندارم
[*]حس نکردی به چیزی خوردی ؟
[/list]
با اینکه خلبان مطمئن بود ، از او خواستم با رعایت احتیاط سریع فرود بیاید. وقتی به هلی کوپتر رسیدم از تعجب خشکم زد ، مطمئن بودم که کابل‌ها در اثر برخورد با هلی کوپتر قطع شده‌اند ، اما کوچکترین نشانه‌ای روی بدنه یا ملخ دیده نمی‌شد!
خلبان هم دچار شوک شده بود و محل و زاویه برخاستنش را کنترل می‌کرد. چند لحظه بعد مسئولین شرکت برق اهواز در محل حاضر شدند. برای اینکه مسئول خودمان را هوشیار کنم ، اولین سوالی که از برقی‌ها پرسیدم :[list]
[*]می شه این دکل‌ها را از منطقه جمع کرد؟
[/list]
اجازه ندادم مسئول مربوطه به سوالم بخندد و بلافاصله گفتم:[list]
[*]اگر نمی‌شه ، حداقل برقش رو قطع کنید تا ما جزغاله نشیم.
[/list]
نخواستم اثر نیش کلام و شرم اشتباه را توی صورت فردی که آن محل را برای فرود انتخاب کرده بود ببینم . راهم را پیش گرفته و در حالی که خدا را شکر می‌:رد به سمت قرارگاه رفتم.
چند روز بعد به محلی به نام خضریه نقل مکان کردیم . مسئولان یک قدم به جلو برداشته بودند . محل فرود هلی کوپترها را صاف کرده و یا ایجاد خاکریز اقدامات احتیاطی را انجام داده‌بودند.

ادامه دارد
  • Upvote 10

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
این وکیلی که شما ازش خاطره نقل کردید میتونم بگم یه دورغگوی بیشرم بیشتر نیست .

از تعریف و تمجیدش از یه جانی بالفطره و قاتل مردم (خسروداد) که سراسر عمرش فقط جنایت کرد و مردم رو کشت و با هر کشتاری ترفیع گرفته اونوقت این جناب وکیلی چنان ازش تعریف کردهع که هر کی ندونه فکر میکنه این یارو یه پا قهرمان ملیه

فردی که در سرکوب مردم عشایر و روحانیون و مردم شهرها دست داشته و با هر کشتار درجه گرفته رفته بالا و در فاجعه 17 شهریور سال 57 نقش اصلی رو داشته و در کودتای ژنرال هایزر نقش مجری رو بر عهده داشته چنان ازش تعریف و تمجید شده که گویا یک نفر فرشته پس از انقلاب اعدام شده
با تعریف هایی که از این قاتل بالفطره کرده احتمالا از اون دسته آدم هایی بوده که در دارو دسته خسروداد بوده و بدش نمیومده با انجام کارهای مشابه خسروداد ترفیع بگیره و تصفیه نشدنش بعد از انقلاب بخاطر رافت اسلامی بوده . خودش نقل میکنه که هیچکس تحویلش نمیگرفته و برخوردهای همه حتی همقطارانش با ایشون کاملا سرد بوده و در بین اونها کاملا شناخته شده بوده

در خاطراتی که نقل کرده کاملا پیداست که جناب وکیلی در بین همقطارانش هم از هیچ جایگاه درخوری برخوردار نیست و کسی بهش محل نمیذاشته و برخوردشون باهاش کاملا سرد بوده و هیچ دوستی گویا نداشته اینجاست که این جناب عقده هاشو در دروغگویی و داستانپردازی و قضاوتهای نابجا و تفسیرهای خودساخته و وارونه کردن اتفاقات خالی میکنه . جایی که تعریف میکنه حتی وقتی شهادت بستگانش رو هم بهش میدن بازم تمام پرسنل واکنش سرد نشون میدن . همقطارانی که در جنگ اون همه بهم وابسته بودن و برا همفداکاری میکردن و بخاطر هم میمردن اصلا به این جناب هیچ محلی نمیذاشتن

برخی وقایع رو هم با دروغپردازی سعی کرده خودش رو بنوعی تبرئه کنه . مثلا وقتی در گزینش رد شده اومده با داستانپردازی دروغ و نسبت های دروغ و آبکی به گزینشگران خودش رو مهم جلوه بده و از اینکه بخاطر وجود پرونده و سوء پیشینه نتونسته در جایگاه اطلاعاتی قرار بگیره خودش رو مبرا بکنه .

جالبه که هیچکدوم از همقطارانش بجز ایشون بهیچ وجه شاکی نبودن و هیچکدوم انصراف ندادن و چیزی خلاف شان و خلاف حرفه ای که می بایست براش انتخاب میشدن احساس نکردن و هیچکدوم این حرف هایی که این جناب نسبت داده رو متوجه نشدن و فقط ایشون بودن که رانده شدن و بخاطر همین سعی کرده با دروغپردازی بنوعی برای خودش آبرو و اعتبار کسب کنه

اضافه میکنم کسانی که در جبهه حضور فعال داشتن بهنگام بازنشستگی با درجه امیری بازنشسته میکنن مگر اینکه طرف تایید نشه . در اینصورت کسانیکه تایید نشن و مورد داشته باشن نمیتونن به هیچوجه درجه سرداری بگیرن حتی اگه سالها از وقت درجه گرفتنشون گذشته باشه و یا بهر میزان که کار کرده باشن فرقی نمیکنه
بازنشسته شدن این جناب درحالیکه خودش رو اینهمه مهم معرفی کرده ولی درجه اش در سرهنگی توقف کرده و با درجه سرهنگی بازنشسته شده ولی همقطارانش حتی اونهایی که کمتر از این یارو بودن با درجه سرداری و امیری بازنشسته شون کردن یا میکنن گویای خیلی حرفهاست . کسانیکه در نیروهای مسلح باشن میدونن

[quote name='sina65' timestamp='1400330214' post='378962']
بعد از انقلاب چه اتفاقی برای تیمسار خسروداد افتاد؟؟؟
[/quote]

خسروداد(مسئول مستقیم کشتار 17 شهریور 57 ) به همراه ارتشبد نصیری (رئیس و جلاد ساواک ) ،سپهبد رحیمی (فرمادار نظامی تهران و رئیس شهربانی ، از مسئولین مستقیم کشتارهای مردم در جریان انقلاب) ، سرلشکر رضا ناجی (معروف به قصاب مسئول کشتار مردم اصفهان ) ، به حکم دادگاه انقلاب و با امضای شخص امام (ره) اعدام و تیرباران شدن در تاریخ 26 بهمن 57 فقط 4 روز پس از پیروزی انقلاب.

اونقدر جنایت کرده بودن و شناخته شده بودن که به محض دستگیری با محاکمه فوری اعدام شدن ویرایش شده در توسط rasoolmr
  • Upvote 3
  • Downvote 18

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote name='rasoolmr' timestamp='1401287972' post='381206']
این وکیلی که شما ازش خاطره نقل کردید میتونم بگم یه دورغگوی بیشرم بیشتر نیست .

از تعریف و تمجیدش از یه جانی بالفطره و قاتل مردم (خسروداد) که سراسر عمرش فقط جنایت کرد و مردم رو کشت و با هر کشتاری ترفیع گرفته اونوقت این جناب وکیلی چنان ازش تعریف کردهع که هر کی ندونه فکر میکنه این یارو یه پا قهرمان ملیه

فردی که در سرکوب مردم عشایر و روحانیون و مردم شهرها دست داشته و با هر کشتار درجه گرفته رفته بالا و در فاجعه 17 شهریور سال 57 نقش اصلی رو داشته و در کودتای ژنرال هایزر نقش مجری رو بر عهده داشته چنان ازش تعریف و تمجید شده که گویا یک نفر فرشته پس از انقلاب اعدام شده
با تعریف هایی که از این قاتل بالفطره کرده احتمالا از اون دسته آدم هایی بوده که در دارو دسته خسروداد بوده و بدش نمیومده با انجام کارهای مشابه خسروداد ترفیع بگیره و تصفیه نشدنش بعد از انقلاب بخاطر رافت اسلامی بوده . خودش نقل میکنه که هیچکس تحویلش نمیگرفته و برخوردهای همه حتی همقطارانش با ایشون کاملا سرد بوده و در بین اونها کاملا شناخته شده بوده

در خاطراتی که نقل کرده کاملا پیداست که جناب وکیلی در بین همقطارانش هم از هیچ جایگاه درخوری برخوردار نیست و کسی بهش محل نمیذاشته و برخوردشون باهاش کاملا سرد بوده و هیچ دوستی گویا نداشته اینجاست که این جناب عقده هاشو در دروغگویی و داستانپردازی و قضاوتهای نابجا و تفسیرهای خودساخته و وارونه کردن اتفاقات خالی میکنه . جایی که تعریف میکنه حتی وقتی شهادت بستگانش رو هم بهش میدن بازم تمام پرسنل واکنش سرد نشون میدن . همقطارانی که در جنگ اون همه بهم وابسته بودن و برا همفداکاری میکردن و بخاطر هم میمردن اصلا به این جناب هیچ محلی نمیذاشتن

برخی وقایع رو هم با دروغپردازی سعی کرده خودش رو بنوعی تبرئه کنه . مثلا وقتی در گزینش رد شده اومده با داستانپردازی دروغ و نسبت های دروغ و آبکی به گزینشگران خودش رو مهم جلوه بده و از اینکه بخاطر وجود پرونده و سوء پیشینه نتونسته در جایگاه اطلاعاتی قرار بگیره خودش رو مبرا بکنه .

جالبه که هیچکدوم از همقطارانش بجز ایشون بهیچ وجه شاکی نبودن و هیچکدوم انصراف ندادن و چیزی خلاف شان و خلاف حرفه ای که می بایست براش انتخاب میشدن احساس نکردن و هیچکدوم این حرف هایی که این جناب نسبت داده رو متوجه نشدن و فقط ایشون بودن که رانده شدن و بخاطر همین سعی کرده با دروغپردازی بنوعی برای خودش آبرو و اعتبار کسب کنه

اضافه میکنم کسانی که در جبهه حضور فعال داشتن بهنگام بازنشستگی با درجه امیری بازنشسته میکنن مگر اینکه طرف تایید نشه . در اینصورت کسانیکه تایید نشن و مورد داشته باشن نمیتونن به هیچوجه درجه سرداری بگیرن حتی اگه سالها از وقت درجه گرفتنشون گذشته باشه و یا بهر میزان که کار کرده باشن فرقی نمیکنه
بازنشسته شدن این جناب درحالیکه خودش رو اینهمه مهم معرفی کرده ولی درجه اش در سرهنگی توقف کرده و با درجه سرهنگی بازنشسته شده ولی همقطارانش حتی اونهایی که کمتر از این یارو بودن با درجه سرداری و امیری بازنشسته شون کردن یا میکنن گویای خیلی حرفهاست . کسانیکه در نیروهای مسلح باشن میدونن



خسروداد(مسئول مستقیم کشتار 17 شهریور 57 ) به همراه ارتشبد نصیری (رئیس و جلاد ساواک ) ،سپهبد رحیمی (فرمادار نظامی تهران و رئیس شهربانی ، از مسئولین مستقیم کشتارهای مردم در جریان انقلاب) ، سرلشکر رضا ناجی (معروف به قصاب مسئول کشتار مردم اصفهان ) ، به حکم دادگاه انقلاب و با امضای شخص امام (ره) اعدام و تیرباران شدن در تاریخ 26 بهمن 57 فقط چند روز پس از پیروزی انقلاب.

اونقدر جنایت کرده بودن و شناخته شده بودن که به محض دستگیری با محاکمه فوری اعدام شدن
[/quote]
دوست عزیز انگار شما اصلا ول کن نیستی! چند بار باید مدیران سایت پست هاتو پاک کنن تا بیخیال شی؟ باشه بابا همه فهمیدیم که ایشون یک آدم کاملا عوضی هست و ... حالا که چی؟ میخوای منکر دلاوریهاش بشی؟ میخوای منکر این بشی که زمان جنگ جونشو گذاشته کف دستش تا امثال شما زنده بمونن این طوری بهش توهین کنن؟
امام علی (ع): نبین چه کسی می گوید ببین چه چیزی می گوید (پس اگه میشه انقد اعصاب مارو بهم نریز بزار یکم حال کنیم مگه تو این مملکت تفریح دیگه ای هم پیدا میشه؟ پس بزار یکم کتاب بخونیم)
دوست عزیز اگه واقعا اینطوریه که شما میگی چرا ایشون زمان جنگ فرار نکرد؟ وقتی خلبان تامکت و 707 فرار کردن این یکی نمیتونست فرار کنه؟ چرا میتونست ولی ایستاد تا به همه نشون بده وطن یعنی چی؟ در ضمن بچه های هوانیروز کرمانشاه خودشون هم میگن که خیلی سخت با بقیه جوش میخورن و بیشتر با دوستاشون میرفتن پرواز برعکس بچه های اهواز که همیشه پذیرای کمک خلبانان اصفهانی بودن شما میگی دوستی نداشته؟ مگه میشه از کسی که جونت رو نجات داده بدت بیاد؟
راستی محض اطلاعاتتون بگم که بعد از انقلاب هیچ چیزی به اسم رافت اسلامی برای ورود به خدمت خدمه بیچاره نبوده مثالش عباس دوران که به خاطر دریافت تفنگ شکاری از مسئولین اخراج میشه ولی بعد از کلی التماس در خواست دوباره برمیگرده حالا نکنه عباس دوران هم بی غیرت بود که جونشو برا من و تو داد نکنه از نظر شما هر کی یه ذره انتقاد کنه بی غیرته؟

آقا آرش به شدت دستت درد نکنه هیمنطوری ادامه بده از زحماتتم ممنون
  • Upvote 10
  • Downvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
لطفا از عباس دوران مایه نزارید . برای تبرئه شخصی که داره وقایع رو وارونه جلوه میده و از قاتل قصاب به نیکی یاد میکنه نمیتونید برید سراغ برخی افرادی مثل شهید دوران تا این قاتلین رو فرشته نشون بدید .

سراسر این مثلا خاطرات جناب وکیلی پر از تناقضات هست .

نقل خاطره از چنین اشخاصی نه فقط برای خاطره گویی از جنگ و رشادت رزمندگان بلکه فقط به جهت نقل قول های نیش دار و کنایه آمیز و سفید کردن چهره قاتلین و خائنین به ملت و زشت نشون دادن چهره مومنین و متدینین و انقلابیون صورت میگیره

فقط مونده فحش هم بده تا کامل بشه چه بسا اینکار رو هم کرده باشه و این قسمت هاش رو حذف کرده باشن تا قابل چاپ بشه

سراسر نوشته های ایشون فقط همین هدف رو داره دنبال میکنه و غیر از لاف زدن و مهم جلوه نشون دادن حضرتشو.ن و کنایه زدن چیزی توش نیست

کسی که راجع به یه قاتل بالفطره اینقدر راحت دروغ میگه و بعدش راجع به نوع برخوردها با خودش و وقایع اینقدر آسون آسمون و ریسمون بهم بافته بنظر من هیچکدوم از اونچه به خودش نسبت داده حقیقت نداره و لافی بیش نیست
  • Upvote 2
  • Downvote 16

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر


این وکیلی که شما ازش خاطره نقل کردید میتونم بگم یه دورغگوی بیشرم بیشتر نیست .

از تعریف و تمجیدش از یه جانی بالفطره و قاتل مردم (خسروداد) که سراسر عمرش فقط جنایت کرد و مردم رو کشت و با هر کشتاری ترفیع گرفته اونوقت این جناب وکیلی چنان ازش تعریف کردهع که هر کی ندونه فکر میکنه این یارو یه پا قهرمان ملیه

فردی که در سرکوب مردم عشایر و روحانیون و مردم شهرها دست داشته و با هر کشتار درجه گرفته رفته بالا و در فاجعه 17 شهریور سال 57 نقش اصلی رو داشته و در کودتای ژنرال هایزر نقش مجری رو بر عهده داشته چنان ازش تعریف و تمجید شده که گویا یک نفر فرشته پس از انقلاب اعدام شده
با تعریف هایی که از این قاتل بالفطره کرده احتمالا از اون دسته آدم هایی بوده که در دارو دسته خسروداد بوده و بدش نمیومده با انجام کارهای مشابه خسروداد ترفیع بگیره و تصفیه نشدنش بعد از انقلاب بخاطر رافت اسلامی بوده . خودش نقل میکنه که هیچکس تحویلش نمیگرفته و برخوردهای همه حتی همقطارانش با ایشون کاملا سرد بوده و در بین اونها کاملا شناخته شده بوده

در خاطراتی که نقل کرده کاملا پیداست که جناب وکیلی در بین همقطارانش هم از هیچ جایگاه درخوری برخوردار نیست و کسی بهش محل نمیذاشته و برخوردشون باهاش کاملا سرد بوده و هیچ دوستی گویا نداشته اینجاست که این جناب عقده هاشو در دروغگویی و داستانپردازی و قضاوتهای نابجا و تفسیرهای خودساخته و وارونه کردن اتفاقات خالی میکنه . جایی که تعریف میکنه حتی وقتی شهادت بستگانش رو هم بهش میدن بازم تمام پرسنل واکنش سرد نشون میدن . همقطارانی که در جنگ اون همه بهم وابسته بودن و برا همفداکاری میکردن و بخاطر هم میمردن اصلا به این جناب هیچ محلی نمیذاشتن

برخی وقایع رو هم با دروغپردازی سعی کرده خودش رو بنوعی تبرئه کنه . مثلا وقتی در گزینش رد شده اومده با داستانپردازی دروغ و نسبت های دروغ و آبکی به گزینشگران خودش رو مهم جلوه بده و از اینکه بخاطر وجود پرونده و سوء پیشینه نتونسته در جایگاه اطلاعاتی قرار بگیره خودش رو مبرا بکنه .

جالبه که هیچکدوم از همقطارانش بجز ایشون بهیچ وجه شاکی نبودن و هیچکدوم انصراف ندادن و چیزی خلاف شان و خلاف حرفه ای که می بایست براش انتخاب میشدن احساس نکردن و هیچکدوم این حرف هایی که این جناب نسبت داده رو متوجه نشدن و فقط ایشون بودن که رانده شدن و بخاطر همین سعی کرده با دروغپردازی بنوعی برای خودش آبرو و اعتبار کسب کنه

اضافه میکنم کسانی که در جبهه حضور فعال داشتن بهنگام بازنشستگی با درجه امیری بازنشسته میکنن مگر اینکه طرف تایید نشه . در اینصورت کسانیکه تایید نشن و مورد داشته باشن نمیتونن به هیچوجه درجه سرداری بگیرن حتی اگه سالها از وقت درجه گرفتنشون گذشته باشه و یا بهر میزان که کار کرده باشن فرقی نمیکنه
بازنشسته شدن این جناب درحالیکه خودش رو اینهمه مهم معرفی کرده ولی درجه اش در سرهنگی توقف کرده و با درجه سرهنگی بازنشسته شده ولی همقطارانش حتی اونهایی که کمتر از این یارو بودن با درجه سرداری و امیری بازنشسته شون کردن یا میکنن گویای خیلی حرفهاست . کسانیکه در نیروهای مسلح باشن میدونن



خسروداد(مسئول مستقیم کشتار 17 شهریور 57 ) به همراه ارتشبد نصیری (رئیس و جلاد ساواک ) ،سپهبد رحیمی (فرمادار نظامی تهران و رئیس شهربانی ، از مسئولین مستقیم کشتارهای مردم در جریان انقلاب) ، سرلشکر رضا ناجی (معروف به قصاب مسئول کشتار مردم اصفهان ) ، به حکم دادگاه انقلاب و با امضای شخص امام (ره) اعدام و تیرباران شدن در تاریخ 26 بهمن 57 فقط 4 روز پس از پیروزی انقلاب.

اونقدر جنایت کرده بودن و شناخته شده بودن که به محض دستگیری با محاکمه فوری اعدام شدن
برادر عزیز - بنده حس جنابعالی را درک می کنم - ولی پشت سر این بنده خدا اینقدر تحلیل ارائه نده - خوب یا بد ، باالاخره این ادم ، هموطن شما هست یانه ؟ اگر نیست که هیچی . اگر هست ، من و شما بخاطر دلاوری های ایشان و همرزمان ایشان ، الان راحت اینجا ، این حرفها را می زنیم والا بقول یکی از عزیزان " الان عراقی ها داشتند لب زاینده رود ، شعر لب کارون می خواندند " . حالا این بنده خدا در ارتباط با امثال خسروداد ، یک نظر دیگر دارد . در کارهای امثال خسرو داد هیچ شکی نیست ( اعدام شد و رفت پی کارش ) اما این بنده خدا که کارهای خسرو داد رو تایید نکرد . پس خواهشا" تاپیک رو منحرف نکن -
با تشکر
--

  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote name='rasoolmr' timestamp='1401292554' post='381224']
لطفا از عباس دوران مایه نزارید . برای تبرئه شخصی که داره وقایع رو وارونه جلوه میده و از قاتل قصاب به نیکی یاد میکنه نمیتونید برید سراغ برخی افرادی مثل شهید دوران تا این قاتلین رو فرشته نشون بدید .

سراسر این مثلا خاطرات جناب وکیلی پر از تناقضات هست .

نقل خاطره از چنین اشخاصی نه فقط برای خاطره گویی از جنگ و رشادت رزمندگان بلکه فقط به جهت نقل قول های نیش دار و کنایه آمیز و سفید کردن چهره قاتلین و خائنین به ملت و زشت نشون دادن چهره مومنین و متدینین و انقلابیون صورت میگیره

فقط مونده فحش هم بده تا کامل بشه چه بسا اینکار رو هم کرده باشه و این قسمت هاش رو حذف کرده باشن تا قابل چاپ بشه

سراسر نوشته های ایشون فقط همین هدف رو داره دنبال میکنه و غیر از لاف زدن و مهم جلوه نشون دادن حضرتشو.ن و کنایه زدن چیزی توش نیست

کسی که راجع به یه قاتل بالفطره اینقدر راحت دروغ میگه و بعدش راجع به نوع برخوردها با خودش و وقایع اینقدر آسون آسمون و ریسمون بهم بافته بنظر من هیچکدوم از اونچه به خودش نسبت داده حقیقت نداره و لافی بیش نیست
[/quote]
عباس دوران یه مثال بود امثال این شهید بزگوار زیادن کسی نخواست اون آقا رو فرشته نشون بده اصلا به قول شما ایشون جانی روانی قاتل ولی آیا میشه منکر توانایی پروازی بالای ایشون شد؟ مثلا تیمسار جهانبانی هم اعدام شدن ولی کی از بهترین ها بودن
شما یه تناقض که واقعی باشه رو بگو
گاهی اوقات لازمه تا بعد از نزدیک به سی سال حقایق هم گفته شه نه اینکه همیشه بگیم یادش بخیر یه بسیجی تو تیممون بود با یه کلاش سوخو انداخت این حرفا فقط خریدارایی مثل شما داره
کدوم فحش کدوم ناسزا این شمایی که داری فحش میدی
ایشون فقط دارن واقعیت هارو میگن حقیقت هم که همیشه تلخه مگه نه؟ دوست عزیز کسی که از زیر دست آمریکایی ها بشه خلبان حتی اگر شاگرد تنبل هم باشه بازم یه خلبان خوب هست

خواهش میکنم یک بار هم که شده پای صحبت یه ارتشی که جونش کف دستش بوده و تانک میزده بشین تا بفهمی چقدر سخته زحماتت رو به اسم کس دیگه تموم کنن هیچ کدوم این عزیزان چیز زیادی نمیخوان فقط میخوان حقایق جنگ همونطوری که بود گفته شه نه اینکه برعکس شه
  • Upvote 6

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.