Arash

نقش هوانيروز در عمليات والفجر 8 (فتح فاو)

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

[color=#ff0000][b]بازخوانی عملیات والفجر ۸ در گفتگو با خلبانان هوانیروز[/b][/color]

[color=#0000ff]فتح ناممکن‌ها با شکار ناممکن‌[/color]
[color=#0000ff]ایرج فتح‌اللهی:[/color]

[center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10266/01~28.jpg[/IMG][/center]

صدام آنقدر خیالش از سمت اروند و جزیره فاو آسوده بود که شاید هیچگاه در خواب هم یورش پیروزمندانه سپاه اسلا‌م را از این منطقه استراتژیک باور نداشت. اما وارثان انقلا‌ب حسینی که مرگ برایشان رهیدن از زندان تن و عالم خاکی و آغازی است بر زندگی در جوار رحمت الهی، سبکبال بارقه‌های امید و روزنه‌های فتح را رصد کردند و از سال‌ها پیش از والفجر ۸، تمهیدات لا‌زم برای دل زدن به آب و حضور مقتدرانه در فاو را پیش‌بینی کردند و سرانجام حماسه والفجر ۸ را در دهه پایانی بهمن سال ۶۴ را ثبت در تاریخ کردند. به همین بهانه با سرتیپ دوم بازنشسته ستاد، خلبان محمد طاعتی، مسئول عملیات هوانیروز ارتش در عملیات والفجر ۸ و خلبان اسماعیل صحتی از خلبانان جانباز این عملیات به گفت‌وگو نشستیم. ‌
***
سرتیپ دوم بازنشسته ستاد، خلبان محمد طاعتی ۶۲ ساله و متولد سراب است. دانشکده افسری را در سال ۴۹ به پایان رسانده و به هوانیروز ملحق شده‌است. در سال ۵۱ دوره‌های خلبانی در آمریکا و در سال ۵۴ هم دوره استاد خلبانی را باموفقیت سپری کرده است. از سال ۵۸ در پایان دادن به غائله کردستان حضور داشته و در عملیات پیروزمندانه والفجر۸ مسئول عملیات هوانیروز بوده و پس از پایان جنگ هم رئیس دانشکده علوم و فنون هلیکوپتری در دانشگاه افسری بوده‌است.

[color=#008000]نظر شما در خصوص اهداف تعیین شده در عملیات والفجر ۸ چیست؟[/color]
عاملی که موجب شد طراحان نظامی در انتخاب منطقه فاو برای عملیات دقت بیشتری به عمل آورند، این بود که هیچ یک از عملیات‌های انجام شده پس از فتح خرمشهر دارای نتایجی نبود که قادر باشد برتری تعیین‌کننده‌ای را نصیب ایران کند. از این رو، لا‌زم بود حرکت جدیدی در صحنه جنگ انجام شود که با آنچه از اول جنگ تا آن زمان به وقوع پیوسته بود، متفاوت باشد و فرماندهان نظامی عراق نیز از پیش‌بینی آن ناتوان باشند. این حرکت، عبور از رودخانه عریضی همچون اروند و تسخیر منطقه مهم بود. ‌ به لحاظ موقعیت جغرافیایی شمال خلیج فارس و منطقه فاو، عملیات والفجر ۸ از اهداف سیاسی – نظامی ویژه‌ای برخوردار بود. هدف اول انهدام توان رزمی ارتش عراق بود که به وسیله این عملیات باید ارتش عراق مستاصل شده و در این شبه جزیره منهدم می‌شد. هدف دوم این بود که صدور نفت عراق به صورت صد در صد قطع شود.

[color=#008000]‌ به منظور فلج کردن اقتصاد عراق؟[/color]
بله. اقتصاد عراق با فتح فاو کاملا‌ فلج می‌شد. بعد تصرف خورعبدالله که محل تردد کشتی‌های جنگی عراقی بود خیلی مهم بود، چون کشتی‌های جنگی عراقی‌ها از پایگاه موشکی ام‌القصر کنار اسکله و پهلو می‌گرفتند و از آنجا کشتی‌های ایرانی را هدف قرار می‌دادند.تصرف خورعبدالله تردد عراق به سمت دریا را به طور کامل از بین می‌برد و نیروی دریایی عراق کاملا‌ فلج می‌شد. هدف دیگر این بود که از این طریق خودمان را به مرزهای کشور کویت نزدیک می‌کردیم.

[center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10266/02~29.jpg[/IMG][/center]

[color=#008000]درحقیقت شما به انتخاب صحیح هدف تاکید دارید؟[/color]
بله. در جنگ انتخاب هدف، از مهم‌ترین بخش در طراحی عملیات است. هدف عملیات والفجر ۸ به خوبی پیش‌بینی شده بود. عراق فکر می‌کرد که رودخانه اروند غیرقابل عبور است و می‌تواند از آن به عنوان یک دژ مستحکم و غیرقابل نفوذ بهره‌مند باشد. در طول سال‌های جنگ از ۵۹ تا ۶۴ هم عملیات و فعالیت خاصی در آن منطقه انجام نشده بود. لذا طراحان عملیات و نیروهای سپاه چنین می‌پنداشتند که اگر بشود نیروهایمان را به همراه تجهیزات سنگین و نیمه سنگین از اروند عبور دهیم و فاو راتصرف کنیم و در برابر پاتک‌های زرهی عراق توسط گروه‌های ضد زره یا هلیکوپترها مقاومت کنیم، می‌توان گفت که یک غافلگیری حساب شده به عراق تحمیل کرده‌ایم.

[color=#008000]وظایف هوانیروز در این عملیات چه مواردی تعیین شده بود؟[/color]
از آغاز عملیات والفجر ۸، هوانیروز چند وظیفه سنگین عهده‌دار شد. از جمله انتقال نیرو و انتقال تجهیزات سنگین به آن سوی اروند، تخلیه سریع نیروهای زخمی و مقابله با پاتک عراقی‌ها توسط هلیکوپترهای کبرا از جمله این وظایف بود. لذا در اوایل بهمن ستاد هوانیروز در منطقه مستقر شد و فرمانده قرارگاه هوانیروز با قرارگاه سپاه و ارتش هماهنگ می‌شد.علی‌رغم عملیات‌های گذشته که شواهد و قرائن از زودهنگام بودن عملیات حکایت می‌کرد، این عملیات با تدابیر انجام شده در محیط حفاظت پردقت اطلا‌عات در حال تحقق بود. تاکید شده بود که عملیات در نهایت حفاظت طراحی وانجام شود و عملیات‌های ایذائی صورت گیرد تا عراقی‌ها غافل شوند.
رعایت حفاظت در این عملیات به خوبی انجام می‌شد. به گونه‌ای که حتی خود ما هم مطلع نبودیم که منطقه جنوبی مورد نظر، فاو است. در آن دوره برای آمادگی هوانیروز در همراهی و پشتیبانی از عملیات به ۳ پایگاه پیش آگهی دادیم که از سه محور شمالی، میانی و جنوبی باید پشتیبانی کنند و چون تاکید طراحان عملیات بر این بود که هوانیروز در محور جنوبی بیشتر پشتیبانی کند، لذا با تدبیر فرماندهی هوانیروز، گروه پشتیبانی عمومی اصفهان را با سه گردان در پشتیبانی محور عملیاتی جنوبی قرار دادیم. یک گردان شنوک، یک گردان تک و یک گردان هجومی و در محور شمالی گروه کرمان را با دو گردان در پشتیبانی قرار دادیم و گروه مسجد سلیمان را در پشتیبانی محور میانی قرار دادیم. ستاد هوانیروز نیز در دارخوین مستقر بود.
آمادگی‌های مورد نیاز از جمله شناسایی‌ها و توجیه تا بیستم بهمن انجام شد. ادامه داشت. عراق هم در محورهای شمالی ومیانی فعالیت‌های چشم‌گیری در زمینه عکاسی و کارهای اطلا‌عاتی داشت. تا اینکه در روز بیستم بهمن ماه، سردار صفوی که آن روزها برادر صفوی خطاب می‌شد، در ستاد هوانیروز به من زنگ زد و خواست که افسران عملیات و خلبان‌های ارشد هر پایگاه را جمع کنیم و برای توجیه به منطقه برویم.در استتار کامل حدود ساعت ۳۰/۲۱ در زیر باران و طی کردن جاده گل‌آلود به محل مورد نظر رسیدیم. برادر صفوی شروع به توجیه عملیات کرد و گفت که می‌خواهیم جزیره فاو را بگیریم و شما باید توسط هلیکوپترهای کبرا کمک کنید و پشتیبانی نزدیک آتش بکنید و توپ‌های ۱۰۶ میلی متری را چون ضد تانک هستند، با خودروهایشان و خودروهای مخابراتی به منطقه حمل کنید و خودروهای سنگین ونیمه سنگین هم به صورت بار خارجی به منطقه منتقل شود. چون پل رود اروند هم هنوز آماده نشده بود باید کار پشتیبانی و جا به جایی را هوانیروز انجام می‌داد.
نکته جالب در سخنان برادر رحیم این بود که چرا ایشان این قدر مطالب را واضح بیان می‌کند. وقتی در حال برگشت بودیم دیدیم که آتش تهیه آغاز شده بود و متوجه شدیم که عملیات شروع شده بود. آتش تهیه توسط توپخانه ارتش از خاک خودی انجام می‌شد که به واقع بسیار انبوه و بی‌نظیر بود. ‌ از همان شب گروه‌ها به وظایفشان مشغول شدند و گروه پشتیبانی هم به صورت مستقل پشتیبانی می‌کرد. و گروه دیگر هم در محورهای شمالی ومیانی کوشک، بصره و شلمچه به طرف مرز را پشتیبانی می‌کردند. روز اول نیروهای سپاه از رودخانه که هنوز پل دایر نشده بود گذشتند و ما وظیفه داشتیم که نیروهای کمکی به آنها برسانیم. عراق با این باور که رودخانه اروند غیرقابل عبور است غافلگیر شده بود و پس از این بود که تازه ستاد صدام باور کرده بود که این عملیات از این منطقه انجام شده است. ‌

[color=#008000]حجم فعالیت‌های عمده هوانیروز در آغاز عملیات چه بود؟[/color]
در روز اول بیشتر انتقال ادواتی که در مقابله با ادوات زرهی کاربرد دارد، از جمله تفنگ ۱۰۶ میلی متری، با خودرو یا خودروهای مخابرات وفرماندهان از طریق بار خارجی به منطقه اعزام کردیم.

[center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10266/03~26.jpg[/IMG][/center]

[color=#008000]در این عملیات با توجه به گستردگی قابل توجه آن هوانیروز ارتش چه ضایعاتی را متحمل شد؟[/color]
در این عملیات ضایعات ما هم قابل توجه بود. از جمله ۲۵ هلیکوپتر که گلوله خورده بود و بازسازی شدند. متاسفانه ۲ فروند هلیکوپتر هوانیروز هم منهدم شدند که خلبانان یک هلیکوپتر، شهید شدند. ۳ نفر از خلبانانمان هم دچار عارضه شیمیایی شدند. ۲ خلبان هم مجروح شدند از جمله خلبان صحتی که یکی ازشگفتی‌های جنگ را در این عملیات رقم زد و توانست با شلیک‌های هلیکوپتر کبرا یک میگ عراقی را سرنگون کند.پس از گذشت ۷ روز نیروها به اهداف پیش‌بینی شده رسیدند و پل زده شده بود، ‌بیمارستان‌های امام سجاد(ع) و الزهرا(س) هم کاملا‌ فعال شد و در محور شمالی هم یگان‌ها تثبیت شدند و عملیات از نظر ما به پایان رسید. تعدادی هلی کوپتر برای پشتیبانی در اختیار سپاه قرار دادیم و باقی هلیکوپترها را از محورهای مختلف برای بازسازی بازگرداندیم. در این عملیات حدود ۴۰۰۰ ساعت پرواز توسط هلی کوپترها انجام شد که در نوع خود بی‌سابقه است.

با توجه به توان محدود نظامی ایران در آن دوره و سیل تسلیحات پایان‌ناپذیر کشورهای غربی و شرقی به رژیم بعث عراق، قاعدتا باید ایران از ابتکار و خلا‌قیت بهره می‌برد تا بتواند چنین عملیاتی را اجرا کند. لطفا از این منظر هم عملیات والفجر ۸ را شرح دهید.
کل این عملیات یک ابتکار بزرگ بود و از همین رو به غافلگیری نهایی دشمن انجامید. اما در بحث هوانیروز هم ما هلیکوپترهایمان را به واقع با چنگ و دندان حفظ کردیم. آن قدر به بقای این وسایل سازمانی اعتقاد داشتیم که وقتی یکی از آنها آسیب‌می‌دید، گویا بخشی از پیکر ما آسیب می‌دید و از بین می‌رفت. لذا طرح تفرقه را به خوبی در این عملیات اجرا کردیم. یعنی هر گروه مدتی در جایی مستقر می‌شد و بلا‌فاصله تغییر موضع می‌داد. در این عملیات به ما اطلا‌ع دادند که عراق تصمیم دارد به منطقه دارخوین حمله کند. با سرعت طرح تفرقه را انجام دادیم و شاید کمتر از ۱۰ دقیقه بعد این منطقه توسط هواپیماهای دشمن بمباران شد. با چنین تمهیداتی به جز یکی دو مورد، در سایر موارد تلفات جدی نداشتیم که از همان یکی دو مورد هم تجربیات خوبی در جنگ کسب کردیم. همچنین در بسیاری از مناطق، به خصوص در جنوب خلبان‌هایمان در هلیکوپتر آماده‌باش می‌ماندند تا به محض اطلا‌ع محل استقرار خود را تغییر دهند.

[center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10266/04~22.jpg[/IMG][/center]

[color=#008000]شما در چه سالی بازنشسته شده‌اید؟ در این مدت به چه فعالیت‌هایی مشغول بوده و هستید؟[/color]
در سال ۷۶ بازنشسته شدم. در دانشگاه امام حسین(ع) و دانشکده فرماندهی ستاد تدریس می‌کردم و در ستاد مشترک نیروهای مسلح نیز مشاور بودم که به علت ملا‌حظات سلا‌متی، قریب به دو سال است که فقط به برخی مطالعات متفرقه و یا نوشتن می‌پردازم.

[color=#008000]چگونه می‌توان از توانمندی افراد مجربی چون شما بهره گرفت؟[/color]
ما برای رشد و توسعه مثلثی سه ضلعی داریم؛ تجربه به آموزش ورود می‌کند و با آموزش به صنایع نفوذ می‌یابد و صنایع با تکنولوژی به آموزش می‌آید و به یگان‌ها می‌رود و این سه ضلع پیوسته با هم ارتباط می‌یابند. متاسفانه ضلع تجربه در مثلث تولید، تکنولوژی و توسعه یگان‌هایمان قطع است. ‌ یک مثالی بگویم. متاسفانه ما در عملیات بدر و خیبر هلیکوپترهایی داشتیم که فراتر از نقطه هدف پرواز کرده بودند. و در رسیدن به هدف دقیق اشکالا‌تی داشتند. پس از عملیات بدر به این نتیجه رسیدیم که چون در آن دوره ‌GPS به صورت فعلی وجود نداشت به وسیله‌ای احتیاج داریم که وقتی مختصات هدف را می‌دهیم با رسیدن به هدف به ما اعلا‌م کند که به طور صحیح رسیده‌ایم. انگلیس تجهیزاتی به نام داپلر داشت که ما به آنجا رفتیم تا آن را تست کنیم و خریداری کنیم. من در پایگاهی انگلیسی مشغول تست این دستگاه بودم که متوجه شدم در آنجا هنوز از خلبانان جنگ جهانی دوم استفاده می‌کنند. آنجا سیستمی وجود دارد که خلبانانشان را بازنشسته نمی‌کنند. این موضوع سرمایه‌گذاری زیادی نیست واز وجود آنها در صنایع مختلف کمک می‌گیرند. این عدم توجه به توانایی افراد مجرب و خبره موجب می‌شود که متاسفانه ما در کشور می‌بینیم که برخی خلبانانمان در کشورهای دیگر از جمله کشورهای حاشیه خلیج‌فارس حضور می‌یابند و تجربیات خود را در اختیار کشورهای دیگر قرار می‌دهند.

خلبان اسماعیل صحتی متولد سال ۱۳۳۵ شهر اهر است. از سال ۱۳۵۳ به ارتش وارد شده و دوره‌های خلبانی واستاد خلبانی را تجربه کرده و خود به آموزش دیگر خلبانان پرداخته است. در عملیات والفجر ۸، ستوان یار بوده و از جمله افتخاراتش انهدام یک فروند هواپیمای میگ توسط هلیکوپتر کبرا می‌باشد. در همین عملیات به افتخار جانبازی نائل شد و یک چشم خود را از دست داد. به جهت فعالیت‌های گسترده و متعددی که در جبهه‌های نور علیه ظلمت داشته حائز ۱۸ سال تشویقی شده‌است.

یکی ازافتخاراتی که شما در جنگ به دست آورده‌اید انهدام یک فروند هواپیمای میگ عراقی توسط هلیکوپترتان بوده است. در این مورد توضیح بدهید.
تقریبا بعد از گذشت ۵ روز از عملیات مطلع شدیم که یک هلیکوپتر کبرای ایرانی نزدیک جزیره بوبیان در حالت اضطراری فرود آمده‌ و تعمیرکارانمان مشغول تعمیر آن هستند. در این هنگام یک ناو عراقی از این جزیره شروع به شلیک به سوی این هلیکوپتر کرده بود. من و کمکم در حوالی دریاچه نمک عازم ماموریت بودیم که با تقاضای کمک نفرات فنی به سمت آنها رفتیم. از شلیک‌های انجام‌شده‌ ما ۳ موشک به این ناوچه اصابت کرد. در همین حین متوجه شدم که آب رودخانه زیرپایمان به شدت مواج شده و قریب به یک تا دو متر بالا‌ و پایین می‌رود. خلبان کمکی من، آقای صحرایی، خبر داد که ۳ میگ در حال شلیک به سمت ما هستند. از اینجا تعقیب و گریز ما و سه فرند میگ ۲۱ شروع شد. با مانورهای مختلف سعی می‌کردم از تیررس میگ‌ها خود را کنار بکشم و تلا‌ش‌می‌کردم با تکرار این عمل آنها را خسته کنم. میگ‌ها برای ساقط کردن کبرای زمین‌گیر آمده بودند و اصلا‌ انتظار ما را نداشتند. به همین دلیل هم مسلح به موشک نبودند و فقط به راکت مجهز بودند. این کشمکش بین ما ادامه داشت تا اینکه متوجه شدم یکی از میگ‌ها گردش تندی انجام داد و شاخ به شاخ از روبرو شیرجه زد. زودتر از آنکه بتواند در موقعیت پرتاب راکت قرار بگیرد من به سرعت سر مسلسل ۲۰ میلیمتری را به طرفش چرخاندم و رگباری از گلوله به سمتش شلیک کردم. شگفت‌انگیز بود. میگ عراقی دو تا شد و در همین حال از روی سر ما رد شد . خلبان نگون بخت هم به خاطر ارتفاع کم فرصت خروج پیدا نکرد. در همین حین جنگنده دوم هم با پدافند بچه‌های سپاه و بسیج سرنگون شد که خلبانش با خروج اضطراری به اسارت نیروهای خودی درآمد. میگ سوم هم با مشاهده اوضاع فرارکرد.

[center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10266/05~18.jpg[/IMG][/center]

[color=#008000]در این عملیات چگونه مجروح شدید؟[/color]
ما در پایگاه بودیم که میگ‌های عراقی حمله کردند. در کنار ضد هوایی بودم که انفجار بمب در چند متری، من را به کناری پرتاب کرد. وقتی بلند شدم، یکی از نیروهایمان را که آسیب دیده بود به سنگر بردم. تازه آن موقع بود که متوجه شدم مجروح شده‌ام. بعد به تهران اعزام شدم و جهت مداوا بستری شدم. این آخرین حضور من در جبهه بود. بعد هم با پیگیری برخی مسئولا‌ن برای مداوا به آلمان اعزام شدم.

[color=#008000]در چه سالی بازنشسته شدید؟[/color]
بعد از مداواهای مختلف و بهبودی نسبی، چند سال مسئول سازمان ایثارگران هوانیروز شدم و سرانجام در سال ۸۱ بازنشسته شدم.

[color=#008000]با تشکر از وقتی که در اختیار ما گذاشتید، اگر در پایان سخنی دارید بفرمایید.[/color]
انتظار ما این است که به افرادی که در جنگ حضور پررنگ داشته‌اند بیشتر رسیدگی شود. متاسفانه عده معدودی از آن عزیزان در حال حاضر برای مصاحبه‌ها دعوت می‌شوند. در حالی که ما کسانی را داشته‌ایم که اسمی از آنها بیان نمی‌شود. مثل حاج حسین وکیلی یا شهید نجاریان. به واقع اگر امثال شهید نجاریان نبودند، چه کسی مانع عراقی‌ها در دزفول می‌شد؟ باید از این بزرگواران سال‌های دفاع مقدس یاد شود تا نام و یادشان ستاره درخشان در تاریخ انقلا‌ب باشد.
  • Upvote 5

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.