امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

من فیلم جنگی زیاد دیدم ولی هیچ کدوم مثل سریال خاک سرخ و سریال سیمرغ به دلم ننشست .

سر فیلم خاک سرخ که در مورد خرمشهر بود و به کارگردانی آقای ابراهیم حاتمی کیا بود من به حال این مملکت افسوس خوردم. چه جوون هایی پر پر شدند تا ایران شد ایران.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
از فیلمهای جنگی که اخیرا دیدم و خوب بوده اینهاست:

The Hurt Locker


[img]http://www.southdreamz.com/wp-content/uploads/2010/02/the-hurt-locker.jpg[/img]

Green Zone

[img]http://www.elib.asti.ph/Content/Resources/Images/Web/Latest/green_zone_2010.jpg[/img]

The Men Who Stare at Goats

[img]http://yublog.org/wp-content/uploads/2009/11/men_who_stare_at_goats-poster.jpg[/img]

هر سه تا در مورد جنگ آمریکا در عراقه

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
من از فیلمه دشمن پشت دروازه ها خیلی خوشم اومد.البته خیلیهای دیگه هم بودن که فعلا یادم نمیاد.از ایرانیها هم با حمله به H3 خیلی حال کردم.هرچند که جای کار بیشتری داشت.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[align=right]بازم يه فيلم ديگه از استنلي كوبريك خدا بيامرز

[color=red]راه‌های افتخار [/color]

[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/PathsOfGloryPoster.jpg[/img]


راه‌های افتخار (به انگلیسی: Paths of Glory) فیلمی است به کارگردانی استنلی کوبریک و محصول سال ۱۹۵۷ است.

نمایش این فیلم بخاطر ترسیم چهره منفی از ارتش فرانسه، در این کشور ممنوع شد. در اسپانیا نیز بخاطر نگرش ضد نظامی اش از سوی ژنرال فرانسیسکو فرانکو ممنوع شد و در سال ۱۹۸۶ در حالیکه ۱۱ سال از مرگ فرانکو می گذشت منتشر شد. در آلمان بخاطر حفظ روابط با فرانسه به مدت دو سال از نمایش فیلم جلوگیری به عمل آمد.

در جریان فیلمبرداری، استنلی کوبریک با کریستین کوبریک (آن زمان کریستین هارلن) که اجرای خوانندگی انتهای فیلم را بر عهده داشت آشنا شد. او از دومین همسر خود جدا شده بود و با استنلی ازدواج کرد و تا پایان عمر او یعنی سال ۱۹۹۹ همراه او بود.

[color=red]داستان[/color]

در زمان جنگ جهانی اول ارتش فرانسه در یک حمله غیر ممکن سعی می کند تا کمی از خاک تصرف شده توسط دشمن را باز پس گیرد که با شکست مواجه می شود بنابراین ارتش برای جلوگیری از انتقادها سه سرباز را به علت عقب نشینی در هنگام حمله و سرپیچی از دستورات به پای میز محاکمه می کشاند.


ويكي پديا

راستي دوستان توي نت كه سرچ ميكردم يه فيلم مستند كه يك كارگردان خارجي در مورد مردم ايران ساخته ديدم.به اسم باد صبا (The Lovers' Wind ) كه كارگردانش هنگام فيلمبرداري بر فراز سد كرج بالگردش سقوط كرده و كشته ميشه و يك دهه بعد اين فيلم مستند منتشر ميشه.از دوستان اگه كسي اين فيلم رو ديده لطف كنه يه اطلاعاتي در موردش بده.ممنون
[/align]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote][align=right]

راستي دوستان توي نت كه سرچ ميكردم يه فيلم مستند كه يك كارگردان خارجي در مورد مردم ايران ساخته ديدم.به اسم باد صبا (The Lovers' Wind ) كه كارگردانش هنگام فيلمبرداري بر فراز سد كرج بالگردش سقوط كرده و كشته ميشه و يك دهه بعد اين فيلم مستند منتشر ميشه.از دوستان اگه كسي اين فيلم رو ديده لطف كنه يه اطلاعاتي در موردش بده.ممنون
[/align][/quote]

من ديدمش. فيلم قبل از انقلاب ساخته شده .بوسيله يک فرانسوي در مورد طبيعت ايران هستش. شامل تصاوير فوق العاده زيبا و نفسگير از قسمت هاي مختلف ايران. داستان هم از زبان يک باد نقل ميشه که جاهاي مختلف ايران عبور ميکنه ,تماما با هليکوپتر فيلم برداري شده از کوير تا شمال ايران سازنده هم
آخر سر سر فيلم برداري روي درياچه سد کرج هليکوپترش به کوه ميخوره .نميدونم چرا تو تلوزيون نشون نميدن ?اصلا هم چيزي نداره که بگي مشکل سازه
!!!! همش کوه و دشته ! بهتر از برنامه هاي آب دوغ خياري صدا سيماست که !!!
توصيه ميکنم اگه ميتونيد دانلود کنيد و تماشا کنيد .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote][quote][align=right]

راستي دوستان توي نت كه سرچ ميكردم يه فيلم مستند كه يك كارگردان خارجي در مورد مردم ايران ساخته ديدم.به اسم باد صبا (The Lovers' Wind ) كه كارگردانش هنگام فيلمبرداري بر فراز سد كرج بالگردش سقوط كرده و كشته ميشه و يك دهه بعد اين فيلم مستند منتشر ميشه.از دوستان اگه كسي اين فيلم رو ديده لطف كنه يه اطلاعاتي در موردش بده.ممنون
[/align][/quote]

من ديدمش. فيلم قبل از انقلاب ساخته شده .بوسيله يک فرانسوي در مورد طبيعت ايران هستش. شامل تصاوير فوق العاده زيبا و نفسگير از قسمت هاي مختلف ايران. داستان هم از زبان يک باد نقل ميشه که جاهاي مختلف ايران عبور ميکنه ,تماما با هليکوپتر فيلم برداري شده از کوير تا شمال ايران سازنده هم
آخر سر سر فيلم برداري روي درياچه سد کرج هليکوپترش به کوه ميخوره .نميدونم چرا تو تلوزيون نشون نميدن ?اصلا هم چيزي نداره که بگي مشکل سازه
!!!! همش کوه و دشته ! بهتر از برنامه هاي آب دوغ خياري صدا سيماست که !!!
توصيه ميکنم اگه ميتونيد دانلود کنيد و تماشا کنيد .[/quote]

ممنون برادر.پس وجود خارجي داره اين فيلم.چه خوب.حتما تهيه اش ميكنم چون خيلي كنجكاو شدم ببينم چيه

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]ممنون برادر.پس وجود خارجي داره اين فيلم.چه خوب.حتما تهيه اش ميكنم چون خيلي كنجكاو شدم ببينم چيه[/quote]


من خيلي وقت پيش اين فيلم رو ديده بودم ولي نه كاملا ! اما همون مقداري كه ديدم عمرا توي دنيا مستندي مشابه اون پيدا نميشه ! ..
اين فيلم در زمان قبل از انقلاب گرفته شده و بعد از انقلاب هم ايشون ميخواستن دوره جديد ايران رو به نمايش بزارند كه همونطور كه دوستان گفتن هليكوپتر ايشون سقوط ميكنه و كشته ميشن ...
اين هم بخاطر شما ...

باد صبا :

[code]http://rapidshare.com/files/362283928/Bade-Saba_BY-IRPROUD.avi.001
http://rapidshare.com/files/362284179/Bade-Saba_BY-IRPROUD.avi.002
http://rapidshare.com/files/362284034/Bade-Saba_BY-IRPROUD.avi.003
http://rapidshare.com/files/362283936/Bade-Saba_BY-IRPROUD.avi.004
http://rapidshare.com/files/362285359/Bade-Saba_BY-IRPROUD.avi.005[/code]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
داشتم دنبالش ميگشتم که ديدم Worior زحمتش رو کشيده. حتما ببينيد که از دستتون در رفته ها.
راستي تو دو تا لينک اول فاصله بين avi رو برداريد تا لينک درست کار کنه.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
واريور جان ممنون از لينك هاي دانلود البته حجمش زياده من نتونستن دانلود كنم رفتم اين فيلم رو به همراه فيلم هاي behind enemy lines , hurt locker را سفارش دادم برام رايت كنن
راستي فيلم باد صبارو گويا شبكه يك سما پخش كرده!
اينجا نوشته
:mrgreen:
http://www.naghashi.blogfa.com/post-94.aspx

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]راستي فيلم باد صبارو گويا شبكه يك سما پخش كرده![/quote] بله بارها اما قديما نه الان ..

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[align=right]بیمار انگلیسی (The English Patient) نام فیلمی به کارگردانی آنتونی مینگلا و برنده جایزه اسکار بهترین فیلم است

[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/The_English_Patient.jpg[/img]

[color=red]داستان[/color]

در خلال جنگ جهانی دوم خلبانی گمنام (ریف فاینز) دچار حادثه می‌شود و در شمال آفریقا سقوط می‌کند.

او که به سبب زخم های هولناک و شوک روانی نام خود و گذشته اش را به یاد نمی آورد، با نام بیمار انگلیسی به نیروهای متفقین در ایتالیا تحویل داده می‌شود. در آنجا پرستاری به نام هانا (ژولیت بینوش) با اجازه سرپرست بیمارستان او را در صومعه ای در ایالت توسکانی بستری و از او مراقبت می‌کند.

با پیدا شدن سر و کله کاراواجیو که خود را وابسته متفقین با نهضت مقاومت ایتالیا معرفی می کند و یک ستوان سیک هندی تباری و مین یاب به نام کیپ سینگ در صومعه زندگی هانا و بیمار انگلیسی دگرگون می شود. روزی که کاراواجیو و هانا در باره نوشته های هرودت بحث می کنند، خلبان انگلیسی گذشته اش را به یاد می آورد. او کنت لاسزلو آلماسی خلبان اکتشافی آثار باستانی است که در صحرای لیبی به اکتشاف می پرداخته است...

کارگردان آنتونی مینگلا
تهیه‌کننده سال زینتز
نویسنده مایکل اونداتج (داستان)،آنتونی مینگلا
بازیگران رالف فاینس،ژولیت بینوش،ویلیام دافو ،کریستین اسکات توماس،نوین اندروز
موسیقی گابریل یارد
فیلم‌برداری جان سیل
توزیع‌کننده میراماکس فیلم (Miramax Films)
تاریخ انتشار ۶ نوامبر، ۱۹۹۶
مدت زمان ۱۶۰ دقیقه
زبان انگلیسی،آلمانی،ایتالیایی،عربی
بودجه ۲۷ میلیون دلار (تخمینی)

[size=9][color=orange]ويكي پديا[/color][/size][/align]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام
در این تاپیک قصد داریم مطرحترین فیلمهای جنگی را معرفی نموده و در پایان تعریفی از ژانر جنگ ارائه کنیم.
[size=18]*برای دیدن [color=red]البوم تصاویر[/color] ، اطلاعات بیشتر و [color=red]تریلر[/color] فیلم برروی "اطلاعات بیشتر" کلیک کنید [/size]
[color=red]جنگهای ناپلئونی
************[/color]
[b]واترلو (WATERLOO)[/b]
[url=http://www.tangoll.com.hk/Waterloo.jpg]عکس 1[/url] [url=http://cdn.hometheaterforum.com/7/75/75c63042_htf_imgcache_39102.jpeg]عکس 2[/url]
[url=http://www.imdb.com/title/tt0066549/]اطلاعات بیشتر[/url]
محصول سال 1970
ايتاليا و شوروي - جنگي
بازيگران : راد استايگر، کريستوفر پلامر، اورسن ولز، جک هاوکينز، ويرجينا مکنا، دان اوهرليهي، روپرت ديويس، مايکل وايلدينگ، سرگئي زاخاريادزه و آندره آ چکي.
کارگردان: سرگئي بوندار چوک.
خلاصه ي داستان: «ناپلئون» (استايگر) پس از کناره گيري از قدرت، به البا تبعيد مي شود اما خيلي زود دوباره قدرت را در دست مي گيرد. «لويي هجدهم» (ولز) نيز تاج و تخت را رها مي کند و مي گريزد. نيروهاي انگليسي و پروسي به فرماندهي «ولينگتن» (پلامر) و «بلوخر» (زاخاريادزه) تصميم مي گيرند تا نيروهاي «ناپلئون» را براي هميشه نابود کنند.
شرح فيلم: صحنه هاي نبرد فيلم که با دقت پرداخت شده، تماشايي است. بازي استايگر در حد چند ژست باسمه اي جلوه مي کند و تماشاگر را جلب قهرمان فيلم نمي سازد. تنها بازي موفق از آن پلامر است و البته ولز که مثل هميشه ديدني به نظر مي آيد.
*[size=9]من به شخصه فکر میکنم این بهترین فیلم در رابطه با جنگهای ناپلئونی باشه.[/size]

[color=red]جنگ جهانی اول و سقوط روسیه
************[/color]
[b]راه‌های افتخار (PATHS OF GLORY)[/b]
[url=http://up.iranblog.com/images/ltsqc9pwxwjz8c9oxfu.jpg]عکس1[/url] [url=http://www.indelibleinc.com/kubrick/films/paths/images/paths-kirkdoug.jpg]عکس2[/url]
[url=http://www.imdb.com/title/tt0050825/]اطلاعات بیشتر[/url]
محصول سال 1957
ایالات متحده - جنگی،جنایی،درام
بازیگران:
کارگردان:استنلی کوبریک
خلاصه داستان:در زمان جنگ جهانی اول ارتش فرانسه در یک حمله غیر ممکن سعی می‌کند تا کمی از خاک تصرف شده توسط دشمن را باز پس گیرد که با شکست مواجه می‌شود بنابراین ارتش برای جلوگیری از انتقادها سه سرباز را به علت عقب نشینی در هنگام حمله و سرپیچی از دستورات به پای میز محاکمه می کشاند.
توضیحات:راه‌های افتخار (به انگلیسی: Paths of Glory) فیلمی است به کارگردانی استنلی کوبریک و محصول سال ۱۹۵۷ است.
نمایش این فیلم بخاطر ترسیم چهره منفی از ارتش فرانسه، در این کشور ممنوع شد. در اسپانیا نیز بخاطر نگرش ضد نظامی اش از سوی ژنرال فرانسیسکو فرانکو ممنوع شد و در سال ۱۹۸۶ در حالیکه ۱۱ سال از مرگ فرانکو می گذشت منتشر شد. در آلمان بخاطر حفظ روابط با فرانسه به مدت دو سال از نمایش فیلم جلوگیری به عمل آمد.

[b]در جبهه غرب خبری نیست (All Quiet on the Western Front)[/b]
[url=http://cf1.imgobject.com/posters/464/4ca929075e73d643ed000464/all-quiet-on-the-western-front-original.jpg]عکس1[/url] [url=http://cdn.mos.totalfilm.com/images/a/all-quiet-on-the-western-front2-800-75.jpg]عکس2
[/url] [url=http://www.imdb.com/title/tt0020629/]اطلاعات بیشتر[/url]
محصول سال 1930
ایالات متحده - اکشن،درام،تاریخی
بازیگران:Lew Ayres, Louis Wolheim and John Wray
کارگردان:Lewis Milestone
خلاصه داستان:روزهای اولیه جنگ جهانی اول، ارتش آلمان تحت عنوان دفاع از سرزمین پدری مشغول سربازگیری است و معلم پیری در کلاس شاگردان خود را تشویق به رفتن به جبهه‌های جنگ می‌کند و شاگردان تهییج شده، همه برای اسم نویسی اقدام می‌کنند...
توضیحات:در جبهه غرب خبری نیست (به انگلیسی: All Quiet on the Western Front) فیلمی محصول شرکت آمریکایی یونیورسال پیکچرز و به کارگردانی لوئیس مایلستون است که بر اساس رمانی از اریش ماریا رمارک ساخته شده‌است.(شرح این رمان در پست های بعد خواهد امد)
این فیلم که به وقایع جنگ جهانی اول می‌پردازد، در اسکار سال ۱۹۳۰ موفق به جایزه بهترین فیلم و بهترین کارگردانی شد.

[b]اسب جنگی (WAR HORSE)[/b]
[url=http://www.aftabir.com/news/2011/jul/05/images/6e1c0eb12248490a1553de667c37db28.jpg]عکس[/url]
[url=http://www.imdb.com/title/tt1568911/]اطلاعات بیشتر[/url]
محصول 2011 تاریخ انتشار:28 دسامبر 2011
امریکا - جنگی
بازیگران:
کارگردان:استیون اسپیلبرگ
توضیحات:جرمی اروین به عنوان بازیگر نقش اصلی فیلم اقتباسی اسب جنگی معرفی شده است. از دیگر بازیگران این پروژه سینمایی می‌توان به امیلی واتسون، پیتر مولان و دیوید تولیز اشاره كرد.

رمان اسب جنگی در سال ۱۹۸۲ به قلم مایكل مورپورگو منتشر شده است. داستان این كتاب به انس و الفت پسری نوجوان و یك اسب در خلال سال‌های بحرانی جنگ جهانی اول می‌پردازد. شرکت فیلم‌سازی دریم‌ورکز و کمپانی‌ دیزنی امتیاز برگردان سینمایی این رمان را به‌دست آورده‌اند. لی هال نگارش فیلمنامه‌ی اقتباس اسب جنگی را برعهده گرفته است.

ساكنان يك روستاي انگليسي كه استيون اسپيلبرگ، آنجا را به عنوان لوكيشن فيلم اسب جنگی انتخاب كرده، مدعي‌اند كه ساخت اين فيلم زندگي‌شان را كاملا مختل كرده است. اهالي اين روستاي انگليسي مدعي‌اند كه اكثر صحنه‌هاي اين فيلم، جنگي بوده و استفاده گاه و بيگاه از اسلحه باعث مختل شدن زندگي و آرامش ساكنان روستا شده است. در حالي كه تعدادي از روستايي‌ها خانه‌هاي‌شان را در قبال مبالغ قابل توجهي، به عنوان لوكيشن فيلم به اسپيلبرگ اجاره داده‌اند، عده‌‌اي ديگر زندگي‌شان تحت تاثير سر و صداي زياد فيلمبرداري و تدابير شديد امنيتي قرار گرفته و به خاطر طولاني بودن مدت زمان فيلمبرداري صداي‌شان درآمده است. به گزارش هندوستان تايمز، يكي از روستايي‌ها در اين ارتباط گفت: اين قضيه مرا فوق‌العاده عصبي كرده است. من حتي ديگر نمي‌توانم ماشينم را از پاركينگ بيرون بياورم، تدابير امنيتي اتخاذ شده بيش از اندازه شديد و مسخره است، من لحظه‌‌شماري مي‌كنم كه آن‌ها هرچه زودتر اينجا را ترك كنند.

مجله امپایر با معرفی این فیلم به عنوان شاهکار جدید اسپیلبرگ، 5 دلیل برای این فرضیه آورده:

1. اسب جنگی بر اساس رمانی به همین نام نوشته مایکل مورپرگو شاخته می شود. فیلم داستان رابطه دوستانه بین پسری به نام آلبرت و اسب او جوئی است و به فراز و نشیب‌‌های جنگ جهانی اول می‌پردازد. به همین خاطر در میان گذر جوئی از دل صحنه‌‌های نبرد جنگ جهانی, اسپیلبرگ شانس این را پیدا خواهد کرد که به دوستی‌های دوران کودکی بپردازد که بهترین نمونه آن در کارنامه اسپیلبرگ، ای.تی. است. جالب است که رمان اسب جنگی در سال 1982 منتشر شد, یعنی درست در همان سالی که ای.تی. ساخته شد و به نمایش در آمد.

2. رمان اسب جنگی و اقتباس تئاتری آن هر دو از نقطه نظر اسب روایت می‌شوند و دوستی او با یکی از اسب‌های سواره‌نظام به نام تاپتورن را هم در بر می‌گیرند. بهترین نمونه برای داستانی که از نقطه نظری کاملا غیرانسانی روایت می‌شوند, همان ای.تی. است.

3. از آنجایی که آلبرت نمی‌تواند به خاطر سن کم به ارتش ملحق بشود, دست به انجام عملیات نجات می‌‌زند تا بتواند جوئی را از فاصله میان دو لشکر متخاصم نجات بدهد. همین چرخش داستانی به اسپیلبرگ فرصت می‌دهد که داستانی دوستانه با پس‌زمینه چشمگیر جنگ جهانی اول به تصویر بکشد, درست مثل کاری که با چشم‌اندازهای جنگ جهانی دوم در نجات سرباز رایان کرد.

4. فیلمنامه‌ای که ریچارد کرتیس و لی هال نوشته‌اند صرفا به جنگ از دید یک اسب محدود نمی‌شود و شخصیت‌های موثر مکمل بسیاری دارد; یک مادر عصبی, پدری دائم‌الخمر و یک آلمانی خوب که هوای اسب‌ها را دارد.

5. فصل‌های پر از تعلیق و تکان‌دهنده هم در کتاب است که بر روی کاغذ هم امضای اسپیلبرگ را دارند; یکی از آن بخش‌های هولناک لحظه‌ای است که جوئی در سیم خاردار گیر می‌افتد.

ساخت این فیلم شاید برای اولین بار در پرونده‌ی کاری اسپیلبرگ اجازه حضور آدم بی‌عقل کمیکی در فیلم را هم بدهد.

منبع:فارس-ایسنا-دنیای تصویر

[b]رزمناو پوتمکین (Battleship Potemkin)[/b]
[url=http://www.imdb.com/title/tt0015648/]اطلاعات بیشتر[/url]
محصول سال 1925
شوروی-درام،جنگی،تاریخی
خلاصه داستان:موضوع فیلم شورش ملوانان رزم‌ناو پوتیومکین در سال ۱۹۰۵ بر علیه افسران تزار مافوق خود در جریان انقلاب ۱۹۰۵ روسیه و همراهی مردمان با آنها می‌باشد. فیلم از پنج فصل (اپیزود) تشکیل شده‌است: «مردان و حشره‌ها» که مقاومت ملوانان به علت این‌که به آنها گوشت فاسد داده می‌شود را نشان می‌دهد. «نمایش در بندر» شورش ملوانان و کشته شدن رهبرشان واکولینچوک را به نمایش می‌گذارد. «مردی مرده برای عدالت فریاد می‌زند.» جنازهٔ واکولینچوک توسط مردم ادسا تشییع می‌شود. «پلکان ادسا» که سربازان تزاری مردم ادسا را قتل عام می‌کنند. «تسلیم سربازان» سربازان به شورشیان می‌پیوندند.
توضیحات:رَزم‌ناو پوتیومکین (به روسی: Броненосец Потёмкин، تلفظ: بــِرُنِنُسِـتْس پُتیُمکین) نام فیلمی به کارگردانی سرگئی آیزنشتاین و ساخته شده به سال ۱۹۲۵ است.
نام فیلم در زبان روسی «رزم‌ناو پوتیومکین» است که در فارسی به اشتباه به «رزم‌ناو پوتمکین» ترجمه شده بود و در ایران به این نام شناخته می‌شود.

[b]نگاهی بر فیلم رزمناو پوتمکین:قدرت بی پایان تدوین در سینما[/b]

کارگردان : سرگی آیزنشتاین – فیلمنامه : نینا آگاژانوا چوتکو و سرگی آیزنشتاین – مدیر فیلمبرداری: ادوارد تیسه – موسیقی متن : ادموند میسل – بازیگران : آنتونوف، آلکساندروف، ولادیمیر بارسکی و گوماروف – محصول 1925- شوروی

خلاصه فیلم: در ژوئن سال 1905 ملوانان رزمناو پوتمکین علیه افسران خود شورش می کنند و کنترل کشتی را به دست می گیرند. مردم شهر ساحلی اودسا به حمایت از آنها بر می خیزند اما سربازان قزاق مردم را قتل عام می کنند. در نهایت با پیوستن ناوهای دیگر به پوتمکین انقلاب به پیروزی می رسد.

رزمناو پوتمکین یکی از شاهکارهای کلاسیک تاریخ سینماست. سرگی آیزنشتاین که در سال 1925 با ساخت فیلم "اعتصاب" شهرتی به هم زده بود، سفارشی را برای ساخت فیلمی درباره انقلاب 1905 دریافت میکند و شهر اودسا را که دارای بزرگترین بندرگاه پلکانی اروپاست، به عنوان لوکیشن فیلمش انتخاب می نماید.

رزمناو پوتمکین فیلمی وقایع نگارانه است که در عین حال حالتی درام به خود می گیرد. فیلم فرم دقیق یک تراژدی پنج پرده ایی را نیز داراست که این پنج پرده یا همان پیرنگ فیلم طبق گفته خود آیزنشتاین به صورت زیر است:

پرده اول : آدمها و کرمها، نمایش رویدادها، اوضاع و احوال بر فراز رزمناو، گوشت پر از کرم، هیجان و جنبش میان ملوانان.

پرده دوم : درام بر عرشه کشتی، همه ملوانان بر عرشه!، امتناع ملوانان از خوردن سوپ با گوشت پر از کرم، صحنه زیر سایبان، برادران!، امتناع از تیراندازی، شورش، تسویه حساب با افسران.

پرده سوم : مرده ایی فریاد می کشد: مه، جسد "واکولین چوک" در بندر اودسا، گریستن برای مرده، تظاهرات قیام کنندگان، پرچم سرخ برافراشته می شود.

پرده چهارم : پله های بندر اودسا، پیمان برادری میان اهالی شهر و ملوانان رزمناو، فرستادگانی با مواد غذایی، قتل عام روی پله های بندر، تیراندازی رزمناو به مرکز فرماندهی.

پرده پنجم: برخورد با دیگر کشتی های هم رزم، شب سرشار از انتظار، برخورد، ماشینها، برادران!، امتناع کشتی های همرزم از تیراندازی، رزمناو با سرافرازی از میان کشتی ها عبور می کند.

فیلم با تصاویری از امواج خروشان که به موانعی برخورد می کنند آغاز می شود امواجی که می تواند نشان دهنده امواج انقلاب باشد. به طور کلی آیزنشتاین در فیلم بسیار به نمادگرایی می پردازد: نمای نزدیک از عینکی شکسته می تواند نشان دهنده مرگ صاحب عینک باشد یا نمای نزدیک از پیانویی شکسته نشان دهنده سقوط کشتی است. یا مشتهای گره کرده که نشانه خشم است.

آیزنشتاین در این فیلم از هر چیز نمای نزدیک می گیرد: صورتهای افراد و اشیاء مختلف مانند نان ، غذا، ظرف سوپ، لوازم کشتی، شیپور، دسته شمشیر و .... بدین ترتیب به اشیاء نیز نقشی برجسته می دهد.

آیزنشتاین در این فیلم "جمعیت" را به عنوان قهرمان داستان انتخاب می کند و کمتر اتفاق می افتد که چند نمونه برگزیده شده در برابر جمعیت قد برافرازد. در میان خیل عظیم شورشیان هر چهره فقط یکی دو دقیقه نقش دارد و بعد نوبت به دیگری می رسد.
در این فیلم سالها قبل از همشهری کین، تدوین درون تصویری را می بینیم : نمای نزدیک از دو لوله توپ که در میان آنها پرچم روسیه در نمایی دور پایین می آید. نماهای سوبژکتیو از افسر کشتی که

ملوانان را زیر نظر دارد بسیار عالی پرداخت شده اند. تدوین موازی در سکانس شورش در کشتی یا سکانس پله های اودسا بسیار به کار رفته است. در اینجا هم اشیاء نقش غیر قابل انکاری دارند و گاهی نمای دور به نماهای نزدیک از اشیاء قطع می شوند: افسری که از روی عرشه به داخل دریا سقوط می کند و تصویر بلافاصله به نمایی نزدیک از یک تیوپ نجات تعویض می شود.

بطن دراماتیک فیلم در این جمله از آن نهفته است: "همه برای یکی و یکی برای همه". هنگامی که کلمه "یکی" بر پرده نقش می بندد بلافاصله جسد واکولین چوک را می بینیم و پس از کلمه "همه" بلافاصله خیل عظیم جمعیت به تصویر کشیده می شود. بازتاب این موضوع در عنوان "برادران!" هربار در عناوین میان پرده ها ظاهر می گردد.

بهترین و به یادماندنی ترین سکانس فیلم بدون شک سکانس قتل عام پله های اودساست که از نظر دکوپاژ و تدوین شاهکاری بی نظیر در تاریخ سینماست. در این صحنه سربازان به روی مردم بی دفاع شلیک می کنند و مردم وحشت زده از پله ها سرازیر می شوند. در اینجا آیزنشتاین با استفاده از ریتمی سریع مردم هراسان را به تصویر می کشد. نماهای درشت به نماهای عمومی تعویض می شوند. به دنبال فرار آشفته گروه مردم، بلافاصله حرکت آهنگین پای سربازان ادامه می یابد: آشفتگی در برابر نظم. حرکت نزولی دوربین به حرکت صعودی تبدیل می شود. کودکی تیر خورده و زیر دست و پا می ماند: در نمایی نزدیک دست اورا می بینیم که زیر دست و پا له می شود و مادر آشفته اش که او را در آغوش می گیرد. کالسکه ایی که با نوزاد داخل آن به سمت پایین پله ها حرکت می کند. - سالها بعد برایان دی پالما در سکانس ایستگاه قطار تسخیر ناپذیران به این صحنه ادای دین می کند.- تمام اینها تلاشهایی است برای دراماتیزه کردن انقلاب با استفاده از تکنیکهای سینمایی. اینجاست که فرم به خدمت محتوا در می آید و آیزنشتاین اوج خلاقیتش را به نمایش می گذارد: در نمایی بسیار زیبا سه شیر سنگی را به تصور می کشد که با خشم به این وقایع می نگرند. [url=http://cinema-forever.blogfa.com/post-10.aspx]منبع[/url]
[color=red]
جنگ جهانی دوم[/color]
[color=red]************[/color]
[b]نجات سرباز رایان (Saving Private Ryan)[/b]
[img]http://photo.blog4i.com/webloguploads/images/final/2007/subtitles_1194785214.jpg[/img] [img]http://www.movie-page.com/1998/spr/saving06.jpg[/img]
[url=http://www.imdb.com/title/tt0120815/]اطلاعات بیشتر[/url]
محصول سال 1998
امریکا-اکشن،درام،تاریخی
بازیگران:تام هنکس ،ادوارد برنز،تام سایزمور،بری پپر،آدام گولدبرگ،مت دیمون ،وین دیزل
کارگردان:استیون اسپیلبرگ
خلاصه داستان:روز دی، کاپیتان میلر نیروی خود را به ساحل ساحل اوماها در فرانسه می‌ریزد. تعداد زیادی از افراد خود را از دست می‌دهد ولی سرانجام ساحل را می‌گیرد و به دشمن چیره می‌شود. همین موقع داستان تبلیغاتی شروع می‌شود از طرف فرماندهٔ کل نیروهای مسلح ایالات متحده (رئیس جمهور) دستور داده می‌شود به دنبال پسری که تاکنون سه برادر خود را از دست داده بروند و او را از جنگ بازگردانند. این پی‌گیری تنها بخاطر مادر سرباز رایان است. کاپیتان میلر این موضوع را می‌پذیرد و با گروهی ۸ نفره به دنبال سرباز رایان می‌روند...

[b]توضیحات[/b]:نجات سرباز رایان (به انگلیسی: Saving Private Ryan) نام فیلمی جنگی محصول سال ۱۹۹۸ می‌باشد که به کارگردانی استیون اسپیلبرگ ساخته شده‌است. داستان این فیلم در طول نبرد نرماندی در جنگ جهانی دوم اتفاق می‌افتد. ۲۷ دقیقه آغازین فیلم که رسیدن نیروهای متفقین به فرانسه در ۶ ژوئن ۱۹۴۴ را نشان می‌دهد، بسیار مشهور است. تام هنکس در نقش کاپیتان جان میلر به همراه هفت سرباز دیگر مأموریت می‌گیرند تا سرباز جیمز فرانسیس رایان را پیدا کنند و به خانه برگردانند. او سه برادر داشته که همگی در جنگ کشته شده‌اند و به دستور فرمانده کل ارتش، رایان می‌تواند به پیش مادرش بازگردد.
داستان این فیلم در سال ۱۹۹۴ و زمانی در ذهن رودات شکل گرفت که داشت از بنای یادبود چهار برادر کشته شده در جنگ داخلی آمریکا دیدن می‌کرد. رودات تصمیم گرفت تا داستانی شبیه به آن‌ها در جنگ جهانی دوم بنویسد. او فیلم‌نامه را نوشت و در اختیار مارک گوردون قرار داد. نهایتاً استیون اسپیلبرگ به عنوان کارگردان انتخاب شد.
نجات سرباز رایان، با استقبال خوبی از سوی تماشاگران ومنتقدین رو‌به‌رو شد. این فیلم به صورت جهانی، ۴۸۱٫۸ میلیون دلار در گیشه فروش داشت که آن را به پرفروش‌ترین فیلم سال ۱۹۹۸ تبدیل کرد. آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک این فیلم را نامزد ۱۱ جایزه اسکار کرد، از جمله اسپیلبرگ که جایزه بهترین کارگردانی را برد. نجات سرباز رایان در سال ۱۹۹۹، وارد شبکه ویدئویی خانگی شد که ۴۴ میلیون دلار فروخت.
[b]به تصویر کشیدن تاریخ[/b]:نجات سرباز رایان به خاطر به تصویر کشیدن صحنه‌های درگیری در جنگ جهانی دوم، به صورت بسیار به واقعیت نزدیک هستند، مورد توجه مخاطبین و منتقدان قرار گرفته است. به خصوص سکانس اول فیلم که پیاده شدن سربازان آمریکایی در سال اوهاما را نشان می‌دهد. این سکانس از سوی مجله امپایر به عنوان بهترین سکانس نبرد تاریخ سینما انتخاب شده‌است. TV Guide نیز این سکانس را در بین ۵۰ سکانس دیگر، در رتبه نخست به یادماندنی‌ترین سکانس‌ها قرار داده‌است. این سکانس به تنهایی ۱۲ میلیون دلار خرج برداشت و در آن از بیش از ۱۵۰۰ بازیگر استفاده شده‌است که برخی از آن‌ها، اعضای ذخیره ارتش ایرلند بودند. هم‌چنین از ۲۰ تا ۳۰ نقص عضو واقعی برای به تصویر کشیدن سربازانی که در این نبرد، دست و پای خود را از دست می‌دادند، استفاده شد.

[b] روایت چند نکته کوتاه از فیلم[/b]

نجات سرباز رایان فیلمی سراسر درس و الهام است و در طول تاریخ پرفراز و نشیب سینما، یک فیلم استثنایی محسوب میشود. این فیلم با وجود تمام خشونتهای تماتیک و باطنی خود توانسته از بار عاطفی کافی نیز برخوردار باشد. در بسیاری از صحنه های این فیلم متوجه میشویم فاکتور خشونت نه تنها به تاثیرگذاری عاطفی فیلم لطمه نزده، بلکه به نوعی کاتالیزور برای هضم سریعتر مفاهیم عاطفی مبدل گشته است. به عبارت بهتر میتوان گفت، با پس زمینه سیاه "خشونت"، جلوه سفیدی "عاطفه" بهتر نمایان میشود. این فیلم چون فیلمهای دیگر، از جنگ یک نماد زشت میسازد و مجسمه ای به یادماندنی از حماقت بشری برپا میکند.

جنگ در زندگی بشر یک حقیقت انکار نشدنیست. از زمانی که انسان آفریده شد، حس خودخواهی و سیری ناپذیری او نیز پا به عرصه وجود گذاشت. بشر زمانه ما از این حیث به مراتب حریصتر از گذشته شده است.

پس از تماشای این فیلم، فقط یک سوال از خود بپرسید. آیا تمام این مصبتها و رنجها تنها بخاطر یک نفر نیست؟ آدلف هیتلر یک خوناشام به تمام معنا بود. از طرفی تاریخ، این لقب اغواگرانه را برای او انتخاب میکند و از طرف دیگر با سوالی روبرو میشویم که از ما میپرسد اگر شخصی به نام آدلف هیتلر در دنیا وجود نداشت آیا تمام این ماجراها، تمام این اتفاقات خوب و زشت و تمام این نکات ظریفی که در زندگی روزمره و عادی ما به دست فراموشی سپرده شده است به مرحله ظهور میرسید؟ جواب این پرسش در همان جمله معروفیست که میگوید: در دنیا، خوبها بدجوری مدیون بدها هستند، چرا که اگر بدی وجود نمیداشت، هرگز خوبها شناخته نمیشدند.

این روند خاکستری گونه فیلم به همراه تعلیق واقعیتی پذیرفته شده به نام زشتی جنگ با درگیر کردن ذهنها و اینکه طرفهای درگیر در جنگ هیچکدام مقصر نیستند یک رخداد تازه و جدید در صنعت فیلم سازی محسوب میشود.

صحنه ای از فیلم را به خاطر بیاورید که در یک کلیسای متروک، سربازها از خود یک سوال میپرسند، سوالی که تعلیق کننده زشتی جنگ است: اگر خدا با ماست، پس چه کسی با دشمن است؟

یا در صحنه ای دیگر از این فیلم همین مفهوم به شکلی دیگر با بیانی غیرمستقیم به تماشاچی القا میشود: سربازها از میان کوچه های باران خورده با دیوارهای مرتفع میگذرند، در قسمتی از مسیر لحظه ای برای استراحت می ایستند و وقتی یکی از سربازها روی الواری که به دیواری خیس و ترک خورده تکیه داده شده است، لم میدهد، فشار ناشی از الوار روی دیوار ترک خورده باعث میشود، کل دیوار فروریخته و در صحنه ای به یاد ماندنی مشاهده میشود که چند سرباز آلمانی نیز چون سربازهای آمریکایی پشت دیوار در حال استراحت هستند. حین این صحنه هر دو گروه تفنگهایشان را باالتهاب و اضطراب به سمت یکدیگر نشانه رفته و با داد و فریاد از یکدیگر میخواهند که اسلحه هایشان را روی زمین گذاشته و تسلیم شوند. داد و فریادها ادامه دارد تا اینکه گروه سومی وارد معرکه شده و از طبقه دوم ساختمان روبرو سربازهای آلمانی را هدف قرار داده و از پا در می آورند. کشتن، به نوعی شغل یک سرباز است. همان طور که شغل یک عکاس، گرفتن عکس و شغل یک تایپیست، تایپ کردن متون است. این مسئله به همین سادگیست. یک سرباز نباید نسبت به آنچه انجام میدهد شک و تردیدی داشته باشد. کشتن یک انسان به خودی خود یک امر بسیار مهم و قابل توجه است. یک عمل بسیار قبیح و یک فعل سرتاسر منفی. اما وقتی پای دفاع از ارزشها به میان می آید همین کشتن به یک فعل مثبت و عملی پسندیده مبدل میگردد.
http://www.3point.blogfa.com/post-301.aspx

[b]فهرست شیندلر (Schindler's List )[/b]
[url=http://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/2/22/Schindler%27sList.jpg]عکس1[/url] [url=http://www.tops-music.com/uploads/posts/2011-03/1299361860_schindler.jpg]عکس2[/url]
[url=http://www.imdb.com/title/tt0108052/]اطلاعات بیشتر[/url]
محصول سال 1993
ایالات متحده-بیوگرافی، درام،تاریخی
بازیگران:لیام نسون، رالف فاینز،بن کینگزلی ، کاترین گودال
کارگردان:استیون اسپیلبرگ
خلاصه داستان:فیلم فهرست شیندلر، داستان واقعی :mrgreen: مقطعی از زندگی اسکار شیندلر، سرمایه دار آلمانی در خلال جنگ جهانی دوم است.
توضیحات:فهرست شیندلر (به انگلیسی: Schindler's List) فیلمی آمریکایی به کارگردانی استیون اسپیلبرگ، محصول سال ۱۹۹۳ است. فهرست شیندلر بر پایه زندگی واقعی اسکار شیندلر، صنعتگر آلمانی که جان بیش از هزار لهستانی یهودی را در جریان هولوکاست نجات داد، می‌باشد. فیلم بر پایهٔ کتاب «شیندلرز آرک» که برندهٔ جایزه بوکر شده، ساخته شده است.
فهرست شیندلر یک موفقیت تجاری با فروش ۳۲۱ میلیون دلاری بود و در کنار آن توانست جوایز بسیاری از جمله جایزه اسکار بهترین فیلم و جایزه اسکار بهترین کارگردانی را بدست بیاورد.
فهرست شیندلر تنها فیلم سیاه و سفیدی است که جایزه اسکار بهترین فیلم را بعد از سال ۱۹۶۰ برنده شده است.
[color=blue]-روايت تكان دهنده ي اسپيلبرگ از هولوكاست، جدا از ساختار فوق العاده و تأثيرگذارش، به خاطر ترديد در حقيقت داشتن يا نداشتنش باعث بحث هاي بسياري شده است. عده اي عقيده داشتند كه اسپيلبرگ با توجه به يهودي بودن خودش، از يهودي ها حمايت كرده است. با اين وجود توانايي اسپيلبرگ در تحريك احساسات تماشاگر در صحنه هاي كشت و كشتار، تحسين برانگيز است. تا حدي كه اگر فهرست شيندلر را بهترين فيلم جنگي تاريخ سينما بناميم، اغراق نكرده ايم.[/color]

[b]پل رودخانه کوای (The Bridge on the River Kwai)[/b]
[url=http://mooviemart.ie/Catalogue/Image_Files/BridgeRiverKwai.jpg]عکس1[/url]
[url=http://www.imdb.com/title/tt0050212/]اطلاعات بیشتر[/url]
محصول سال 1957
امریکا-ماجرایی، درام ،جنگی
بازیگران
کارگردان: دیوید لین
رمان:
یک گردان از سربازان اسیر انگلیسی در جنگ جهانی دوم به همراه فرمانده‌اشان سرهنگ نیکلسون به یک اسارتگاه در ژاپن فرستاده می‌شوند. فرمانده اردوگاه سرهنگ سایتو به نیکلسون دستور می‌دهد که همراه با زیر دستانش پلی بر روی رودخانه کوای بسازند. اما نیکلسون زیر بار نمی‌رود چون معتقد است آنها نیروهای ارتشی تحت امر انگلستان هستند که حالا اسیر شده‌اند و برده نیستند. سایتو با نیکلسون بحث می‌کند و نظر او را عوض می‌کند. اسرای انگلیسی شروع به طراحی و آماده سازی پل می‌کنند بی خبر از اینکه گروهی از سربازان انگلیسی هنگ 316، در حال نزدیک شدن به پل برای نابود کردن آن هستند. در پایان، تمام سربازان فرستاده شده از هنگ 316، به همراه نیکلسون و سایتو کشته می‌شوند.
نویسنده کتاب یعنی پیر بول بیشتر برای آثار علمی تخیلی‌اش معروف است که از جمله می‌توان به «سیاره میمونها» (1963) اشاره کرد.
اقتباس سینمایی:
تنها اقتباس سینمایی از این اثر که الک گینس را به نقش نیکلسون و سسوئه هایاکاوا به نقش سایتو را در خود دارد، موفق به کسب هفت جایزه اسکار شد. بول (نویسنده رمان) انگلیسی بلد نبود و بنابراین کارل فورمن و مایکل ویلسون در کنار تهیه کننده فیلم، سام اشپیگل، بر نحوه ترجمه اثر جهت اقتباس نظارت داشتند. نتیجه کار نویسندگان فیلمنامه‌ای عالی بود، هر چند که فیلم به اثری کاملا هالیوودی تبدیل شد. شاید بزرگترین تفاوت فیلم و رمان برجسته شدن نقش شیرز (با بازی ویلیام هولدن) در فیلم باشد که در رمان یک سرباز معمولی است. شیرز تبدیل به شخصیتی امریکایی شده که از پس وظیفه‌اش که در واقع تزریق حسی هالیوودی به فیلم است به خوبی برمی‌آید. بر خلاف آنچه در فیلم است، در رمان شیرز یک سرباز خسته و بی انگیزه است و حتی جایی به یک پرستار (بر طبق آنچه در متن رمان آمده) می‌گوید که قلبا خود را یک نظامی نمی‌داند. دیوید لین درباره بازی هولدن در این فیلم و نحوه تبدیل آن به یک سرباز امریکایی هولدن را "به نرمی سطح نرمترین پودینگ‌های یورکشایر" توصیف کرده که البته همینطور هم هست. هولدن در اینجا بازی شبیه به آنچه در فیلم «پیک‌نیک» (1955 ساخته جاشوا لوگان) انجام داده بود ارائه می‌دهد و در اکثر لحظات ِحضور بر پرده، نیم تنه بالایی‌اش برهنه است. البته جالب است که لین «پیک‌نیک» را یک فیلم امریکایی می‌داند که به طرز غریبی خوب است.
از نکات دیگری که در رمان نیست و به فیلم اضافه شده است پایان دراماتیک آن یعنی صحنه افتادن نیکلسون بر روی چاشنی انفجار است که باعث نابودی پل می‌شود. بر خلاف رمان، پل کاملا نابود می‌شود و قطار به داخل رودخانه می‌افتد. کاری که نیکلسون می‌کند و بعد از آن جنازه خودش نیز در بین ویرانه‌های پل رودخانه کوای باقی می‌ماند این است: یک نفر ناگهان یاد غرور مسخره انگلیسی‌اش می‌افتد و در همان لحظه به خودش می‌آید و باعث نابودی همه چیز می‌شود (تا همه دنیا بدانند که این شاهکار، ساخته انگلیسی‌هاست!).
حتی با وجود این تغییرات، «پل رودخانه کوای» فیلمی قدرتمند است که از بازی فوق‌العاده الک گینس بهره می‌برد. حتی به رغم تلاش برای هر چه بیشتر هالیوودی شدن اثر، سکانس‌هایی وجود دارند که مستقیما از رمان برداشته شده‌اند. مثل جایی که هر کدام از سربازان هنگ 316، تک به تک متوجه می‌شوند که آب رودخانه در شب کاهش یافته و سیم‌های چاشنی‌های انفجاری در معرض دید قرار خواهند گرفت و احتمال کشف آنها می‌رود. با سکانس‌های پر تعلیقی مثل این سکانس، فیلم به سادگی تبدیل به یکی از شاهکارهای ژانر ماجرایی (adventure) در هالیوود شد. این فیلم برنده هفت اسکار از جمله بهترین فیلم، کارگردانی بازیگر نقش اول (الک گینس) و فیلمنامه اقتباسی شد.
منبع:louh.com

[b]طولانی ترین روز (The Longest Day)[/b]
[url=http://www.dvdvideo.co.nz/shop/images/roadshow/longest_day_the_2_disc_3dbluray.jpg]عکس1[/url]
[url=http://cdn.screenrant.com/wp-content/uploads/the-longest-day1.jpg]عکس2[/url] [url=http://www.imdb.com/title/tt0056197/]اطلاعات بیشتر[/url]
محصول سال 1962
امریکا-تاریخی اکشن و درام
بازیگران:John Wayne, Robert Ryan and Richard Burton
کارگردانان:اندرو مارتن، کن آناکین، برنهارت ویکی و گرت آزوالد
خلاصه داستان:جنگ جهانی دوم، سال ۱۹۴۴. "ژنرال دوایت د. آیزنهاور" (گریس) تصمیمی حیاتی می‌گیرد که نیروهای متفقین در ششم ژوئن به اروپا حمه کنند. در این روز، به‌دلیل هوای نامساعد، آلمانی‌ها انتظار هیچ‌گونه عملیاتی را ندارند. از طرف دیگر تصور می‌کنند حمله به شهر بندری "دوور" انجام خواهد شد؛ نیروی هوائی دچار پراکندگی است؛... و خود "هیتلر" قرض خواب خورده و دستور داده است که کسی مزاحمش نشود. در حالی که از اعضای نهضت مقاومت فرانسه خواسته شده سیم‌های تلگراف را قطع کنند و قطارهای حاوی مهمات جنگی را منهدم کنند؛... و چتربازی‌های عروسکی، برای گیچ کردن دشمن، به مناطق مختلف فرود آمده‌اند. سرانجام حمله به شرکت ۱۵۰ هزار سرباز آغاز می‌شود و متفقین در سه سرپل ساحل نورماندی نبرد را آغاز می‌کنند...
توضیحات:
فیلمی پرهزینه که در آن رئیس بزرگ تمام تلاش خود را به خرج می‌دهد تا عملیات نورماندی را به زنده‌ترین و واقعی ترین شکل ممکن به تصویر در بیاورد. این‌جا، قهرمان واقعی نه هیچ یک از انبوه ستارگان رنگ وارنگ، بلکه خود عملیات است. در حالی که مشکل کار مثل فیلم بسیار بدتر پلی در دور دست (ریچارد آتن‌بارو، ۱۹۷۷) فقدان روح انسانی در صحنه‌هاست. تماشای فیلمی سه ساعته که تنها قرار است محیرالعقول بودن یک عملیات را نشان دهد، کسالت‌بار و خسته کنند است. با این همه، فیلم خوب فروش می‌کند [url=HTTP://WWW.VISTA.IR]منبع[/url]

[b]ارتش سایه ها (Army of Shadows)[/b]
[url=http://www.img4up.com/up2/81483763136762145056.jpg]عکس [/url]
[url=http://www.imdb.com/title/tt0064040/]اطلاعات بیشتر[/url]
محصول 1969
فرانسه و ایتالیا-جنگی ، درام
بازیگران: لینو ونتورا،پائول مئوریس
کارگردان: ژان پیر ملویل
خلاصه ی داستان:
داستان در مورد گروهی چریکی و سیاسی فرانسوی است که در خلال جنگ جهانی دوم برای آزادی فرانسه از اشغال آلمان ها تلاش می کنند و...

[b]سقوط (DOWNFALL)[/b]
[url=http://www.georgecamerongrant.com/posters_large/downfall_large.jpg]عکس 1[/url] [url=http://www.offoffoff.com/film/2005/images/downfall.jpg]عکس2[/url]
[url=http://www.imdb.com/title/tt0363163/]اطلاعات بیشتر[/url]
محصول سال 2004
اتریش ایتالیا المان-بیوگرافی،درام،تاریخی
کارگردان: الیور هیرشبیگل
بازیگران:برونو گانتز ،آلکساندرا ماریا لارا، کورینا هارفوش، الریش ماتیس، جولین کوهلر، توماس کرچمن
خلاصه داستان:فیلم، دو هفته آخر زندگی «پیشوا» یعنی از ۱۷ تا آخر آوریل سال ۱۹۴۵ میلادی را در سنگر زیرزمینی فرماندهی هیتلر به تصویر کشیده است. در این مرحله، فیلم از فرو ریختن ماشین نظامی و دستگاه سیاسی عظیم رژیم نازی آلمان و سقوط اخلاقی آن پرده بر می‌دارد.
توضیحات:بسیاری از فیلم هایی که در مورد جنگ جهانی دوم، حکومت ظالمانه آدولف هیتلر، نسل کشی و چگونگی به اتمام رسیدن آن دیده ایم از نگاه کشورهای متفق در زمان جنگ بوده است، فیلم هایی همچون "پیانیست"(رومن پولانسکی)و "فهرست شیندلر"(ستیون سپیلبرگ). اما این بار در فیلم سقوط ساخته الیور ایرشبیگل(متولد 26 مارچ 1957) محصول سال 2004 ما شاهد اتمام جنگ و نابودی هیتلر از نگاه خود آلمان ها هستیم. روزهای پایانی هیتلر و سران نظامی کشور آلمان از دید خود آلمانی ها داستانی جالب به وجود آورده است.
برونو گانز (در نقش هیتلر) در این فیلم فقط قسمتی از شخصیت و خصوصیات هیتلر را بازی می کند اما به نوعی روایت فیلم به گونه ای است که می خواهد بخش عظیمی از رفتار و خصوصیات هیتلر را نشان دهد. همچنین نباید منتظر یک فیلم تماما جنگی باشید چرا که صحنه هایی جنگی بسیار محدوداند و محوریت اصلی فیلم بر دیالوگ های هیتلر و اطرافیانش محدود می شود. در سقوط ما شاهد سقوط شهر برلین هستیم و بسیاری از لوکشین ها در مقر اصلی و پایگاه نظامی هیتلر قرار دارند. هرچند به وضوح نابودی کشور برای همگان مشخص شده است اما بسیاری از نیروهای نظامی وفادار به هیتلر، همسرش و کارکنان پایگاه در کنار هیتلر که حاضر به ترک برلین نبود، ماندند و ما در پایان می بینیم که چه بر سر تمامی افراد می آید. خیانت و وفاداری حرف اول را در اواخر زندگی هیتلر می زند. در میان شخصیت های فیلم که همگی بر اساس واقعیت می باشند تنها یک نفر در حال حاضر زنده است که این فرد هم منشی خصوصی هیتلر می باشد و برای ما فیلم را روایت می کند. در کل، سقوط ساخته ی الیور ایرشبیگل را باید فیلمی قابل قبول و موفق دانست. این فیلم لقب پرفروش ترین فیلم سینمای آلمان را در سال 2005 و جوایزی از فستیوال های اروپا را به خود اختصاص داد. از دیگر فیلم های ایرشبیگل می توان به تجربه (2001)، مانند خاک رس(2005)، هجوم(2007)، پنچ دقیقه از آسمان(2009) اشاره کرد. [url=http://cinemaart7th.blogfa.com/post-9.aspx]منبع[/url]

[b]پلی در دور دست (A BRIDGE TOO FAR)[/b]
[url=http://www.imdb.com/title/tt0075784/mediaindex]البوم عکس[/url] [size=7]اینجا دیگه از دست شیلتراسیون اشکم دراومد واسه همین لینک البوم رو قرار میدم[/size]
[url=http://www.imdb.com/title/tt0075784/]اطلاعات بیشتر[/url]
محصول سال 1977
انگلستان-اکشن، درام، تاریخی
هنرپیشگان : درک بوگارد، جیمز کان، مایکل کین، شان کانری، ادوارد فاکس، الیوت گولد، جین هاکمن، آنتونی هاپکینز، هاردی کروگر، لارنس اولیویر، رایان اونیل، رابرت ردفورد، ماکسیمیلیان شل، لیو اولمان، پل ماکسول و والتر کوت.
کارگردان : ریچارد آتن‌بارو.
خلاصه داستان : سپتامبر سال 1944. عملیات متفقین برای تسخیر شش پل آلمانی‌ها، که مقدمه‌ای برای اشغال «رور» و پیروزی نهائی است، از همان ابتدا دچار مشکل می‌شود؛ چون بخشی از گردان انگلیسی لشکر یکم هوابرد تحت فرماندهی «سرهنگ دوم فراست» (هاپکینز) که با چتر در نزدیکی آرنهم فرود آمده، توسط دو لشکر زرهی آلمانی - که قاعدتاً باید عقب‌نشینی کرده باشند - تحت فرماندهی «سرلشکر دوم بیتریش» (شل) محاصره شده‌اند، در حالی که مهمات‌شان نیز تمام شده است. لشکر صد و یک هوابرد آمریکا تحت فرماندهی «ژنرال تیلر» (ماکسول)، ایندهوون را فتح می‌کند و به صف سپاه سی‌ام نیروی زمینی انگلستان، تحت فرماندهی «سرهنگ دوم واندلور» (کین) ملحق می‌شود؛ اما تحکیم مواضع شمالی که بسیار هم حیاتی است، به‌دلیل تخریب پل سان به تأخیر می‌افتد. در همین بین، «سرتیپ گاوین» (اونیل) از لشکر هشتاد و دوم هوابرد آمریکا که دیگر برای رسیدن به نیروهای کمکی امیدی ندارد، به «سرگردکوک» دستور می‌دهد طی عملیاتی خطرناک در روشنائی روز از راین بگذرد؛ این عملیات با موفقیت انجام می‌شود که بیشتر به‌دلیل مسامحه «فیلد مارشال مودل» (کوت) و منفجر نشدن تصادفی پل نیماخن توسط آلمانی‌هاست. پیش‌روی تعیین‌کننده لشکر هشتاد و دوم به طرف آرنهم متوقف می‌شود، تا اینکه نیروهای اصلی انگلیسی و آمریکائی از راه می‌رسند. پس از چهار روز نبرد خونین و بی‌حاصل، گروه چتربازان هنوز هم در محاصره‌اند و سرسختانه یک سر پل آرنهم را نگه‌داشته‌اند...
توضیحات: حضور این همه ستاره سرشناس، بیش از آنکه ترفندی برای نزدیک کردن تماشاگر به شخصیت‌ها باشد، نشان از عقده حقارت کارگردان نسبت به مقوله سینما دارد. بدون حتی یک شخصیت برحسته و قابل توجه. از دقیقه شصت به بعد همه بی‌صبرانه در انتظار پایان این فیلم ملالت‌بار هستند. [url=HTTP://WWW.VISTA.IR]منبع[/url]

[b]فرار بزرگ (The Great Escape)
[/b] [url=http://images.teamtalk.com/09/03/800x600/The-Great-Escape-2_1987876.jpg]پوستر فیلم[/url]
[url=http://www.imdb.com/title/tt0057115/]اطلاعات بیشتر[/url]
محصول سال 1963
امریکا-ماجرایی ، درام، تاریخی
بازیگران: استيو مك کويين، جيمز گارنر، جيمز كوبرن، چارلز برانسن، جيمز دانلد، ديويد مكالم، گوردون جكسن، جاد تيلر، ريچارد آتن بارو و دانلد پلزنس.
کارگردان:جان استرجس
خلاصه داستان: جنگ جهانى دوم.76 نفر از اسراى جنگى متفقين در اردوگاهى آلمانى، تصميم به فرار مى‏گيرند،اما...
توضیحات: از پرفروش‏ترين‏هاى سال 1963 با انبوهى از ستارگان روز هاليوود، بر مبناى داستاى واقعى. فيلمى گرم و نفس‏گير كه به خوبى از پس پرداخت تمام شخصيت‏هاى متعددش بر می‏آيد.
بيست و پنج سال بعد دنباله‏اى تلويزيونى با كارگردانى پل وندكاس و جاد تيلر ساخته مى‏شود.

[b]پرچمهای پدران ما (Flags of Our Fathers)[/b]
[url=http://st-listas.20minutos.es/images/2010-01/181116/2053701_640px.jpg?1265125450]پوستر فیلم[/url]
[url=http://www.imdb.com/title/tt0418689/]اطلاعات بیشتر[/url]
محصول سال 2006
امریکا-درام ، تاریخی و جنگی
بازیگران:رایان فیلیپ، آدام بیچ
کارگردان:کلینت ایستوود
خلاصه داستان: فوريه ١٩٤٥. آخرين روزهاي جنگ جهاني دوم... سربازان آمريکايي براي به دست آوردن جزيره ايووجيما که تحت کنترل نيروهاي ژاپني قرار دارد، به آن جا حمله مي کنند. بعد از نبردي خونين، پنج سرباز آمريکايي روي بلندترين نقطه جزيره-تپه سوربياجي-، به نشانه پيروزي پرچم آمريکا را به اهتزاز در مي آورند. اين لحظه توسط يک عکاس ثبت و تبديل به سمبل پيروزي متفقين مي شود. بعد از جنگ تنها سه نفر-رنه گاگنون، ايرا هيز و جان برادلي-از اين پنج سرباز که عنوان قهرماني دريافت مي کنند، سالم به خانه بازمي گردند، اما زندگي چندان راحتي در انتظارشان نيست و خيلي زود درمي يابند که ميان قهرماني هاي توخالي و حقيقت هاي زندگي فاصله بسيار است. و از همه مهم تر خاطره مرگ دوستان و همرزمان شان در خاک تيره ايووجيما نيز آنها را ترک نمي کند. گويي تکه هايي از روح خود را در جزيره جا گذاشته اند...
توضیحات:پرچم‌های پدران ما ( به انگلیسی :Flags of our fathers) نام یک فیلم درام جنگی به کارگردانی کلینت ایستوود است که در سال 2006 ساخته شده است.
این فیلم اقتباسی است از کتابی با همین نام. کلینت ایستوود که هم کارگردانی و هم تهیه کنندگی و هم موسیقی فیلم را بر عهده داشته، به عملیات جزیره ایوجیما در جنگ جهانی دوم از دید آمریکایی‌ها می پردازد. البته در کار تهیه کنندگی استیون اسپیلبرگ نیز به او کمک کرده است.
از این فیلم دنباله ای با عنوان نامه هایی از ایوجیما نیز ساخته شده است.

[b]نامه هایی از ایووجیما (Letters from Iwo Jima)[/b]
[url=http://getthetally.way-nifty.com/photos/uncategorized/2007/08/05/let717_3.jpg]پوستر فیلم[/url] [url=http://www.jonathanrosenbaum.com/wp-content/uploads/2010/02/lettersfromiwojima.jpg]عکس[/url]
[url=http://www.imdb.com/title/tt0498380/]اطلاعات بیشتر[/url]
محصول سال 2006
امریکا-درام،تاریخی،جنگی
بازیگران:کن واتانابه (Ken Watanabe)، کازوناری نینومیا (Kazunari Ninomiya)، تسویوشی ایهارا (Tesuyoshi Ihara)، ریو کاسه (Ryo Kase)
کارگردان:کلینت ایستوود
خلاصه داستان: در سال 1945، جنگ جهانی دوم به روزهای آخرش نزدیک می شود و نیروهای امریکایی خیال دارند به جزیره کوچکی به نام «ایوجیما» حمله کنند که در دست نیروهای ژاپنی است. اما رهبران ژاپنی آن جزیره را به چشم آخرین سنگر برای مقابله با تهاجم متفقین می بینند ...
توضیحات:نامه‌هایی از ایوجیما (به انگلیسی: Letters From Iwo Jima) نام یک فیلم درام جنگی به کارگردانی کلینت ایستوود در سال ۲۰۰۶ است. این فیلم دنباله فیلم پرچم‌های پدران ما در همین سال است که البته در نظر سنجی‌ها نمرات بهتری دریافت کرده‌است.
فیلم به طور کامل به زبان ژاپنی تهیه شده‌است. چون این دنباله سازی موفق دقیقا همان داستان پرچم‌های پدران ما را از دید ژاپن روایت می‌کند.
*نامه‌هایی از ایو جیما در همه جشنواره‌های فیلم برلین،BFCA Critics' Choice Awards، جشنواره شیکاگو، دالاس فورت و گلدن گلوب جایزه بهترین فیلم خارجی زبان را دریافت کرد.

[b]صلیب اهنی(Cross of Iron)[/b]
[url=http://shop1.tiktakfilm.org/images/CROSS%20OF%20IRON%20(1977).jpg]پوستر فیلم[/url]
[url=http://www.imdb.com/title/tt0074695/]اطلاعات بیشتر[/url]
محصول سال 1977
انگلستان و آلمان غربي- جنگي
بازيگران: جيمز کوبرن، ماکسيميليان شل، ديويد وارنر، جيمز ميسن و سنتا برگر.
کارگردان: سام پکين پا
خلاصه ي داستان: سال 1943، جنگ جهاني دوم، جبهه ي شوروي. ارتش آلمان مقابل حمله ي روس هاه عقب نشيني مي کند.
«اشتاينر» (کوبرن)، سرجوخه ي آلماني که از يونيفورم خود نفرت دارد و نه به نازيسم بلکه به گروهي ازهم رزمانش وفادار است. صرفا براي بقا مي جنگد...
توضیحات: يکي ديگر از فيلم هاي مثله شده ي پکين پا توسط کمپاني ها که با نگاهي تيره و تلخ، چهره ي زشت جنگ را به تصوير مي کشد، صليب آهني عميقا به پوچي جنگ، نابودي ارزش هاي اخلاقي و لگدمال شدن معصوميت ها مي پردازد. کوبرن در کم تر فيلمي چنين با قدرت بازي کرده است.

[b]محاکمه در نورمبرگ (Judgment at Nuremberg)[/b]
[url=http://www.thejudyroom.com/discography/discs/sndtrk/judgement-LG.jpg]پوستر[/url]
[url=http://www.imdb.com/title/tt0055031/]اطلاعات بیشتر[/url]
سال تولید: 1961
آمريكا - درام‏
بازيگران: اسپنسر تريسى، برت لنكستر، ريچارد ويدمارك، مارلنه ديتريش، ماكسيميليان شل، جودى گارلند، مونتگامرى كليفت، ويليام شاتنر و اد مكنا.
كارگردان: استنلى كريمر.
خلاصه داستان: سال 1948. » دان هيوود « ( تريسى ) قاضى آمريكايى به نورمبرگ آلمان مى‏رود تا تعدادى از جنايتكاران جنگى نازى را محاكمه كند. » تد لاوسن « ( ويدمارك)، سرهنگ ارتش، دادستان است و » هانس رولف « ( شل ) وظيفه‏ ى دفاع از متهمان را به عهده دارد...
توضیحات: فيلمى مؤثر كه فضايى تلخ و عبوس دارد، با اين همه سخت توجه برانگيز است. تريسى با بازى هوشمندانه و بديعش شخصيتى آرام و با احساس مى‏سازد كه در عين حال قوى و واقع‏بين نيز هست. شل هم در بازى‏اش نوعى صداقت و غرور ملى را بروز مى‏دهد.

[b]دشمن پشت دروازه (Enemy at the Gates)[/b]
[url=http://egy.pariscine.com/sites/default/files/posters/enemy_at_the_gates.jpg]پوستر[/url]
[url=http://www.imdb.com/title/tt0215750/]اطلاعات بیشتر[/url]
سال تولید: 2001
امريکا... / حادثه اي / تاريخي / درام
بازيگران : جود لو، اد هريس، ريچل وايس، جوزف فاينز، باب هاسکينز و ران پرلمن. کارگردان: ژان ژاک آنو.
خلاصه ي داستان: نبرد استالينگراد. «واسيلي» (لو) تک تيزاندازي اهل اورال است که در سال 1942 به استالينگراد منتقل شده؛ و «سرگرد کونينگ» (هريس) آلماني، استاد تک تيزاندازي است که به هر وسيله اي شده تصميم گرفته دشمن قدرش را از ميان بردارد.
شرح فيلم: در تب ساخت فيلم هاي جنگي پس از نمايش نجات سرباز رايان (استيون اسپيلبرگ، 1998) اين يکي از بهترين ها و در عين حال مهجورترين هاست. هريس اين جا به نقش تک تيرانداز آلماني چنان نفرتي در تماشاگرش برمي انگيزد که به سهولت مي توان شخصيتش را در زمره ي بهترين خبيث هاي دهه ي اول هزاره ي جديد قرار داد.

[b]والکری (Valkyrie)[/b]
[url=http://jahan.cinemaema.com/index.php?module=pagesetter&type=file&func=get&tid=1&fid=image&pid=2609]والکری[/url]
[url=http://www.imdb.com/title/tt0985699/]اطلاعات بیشتر[/url]
سال تولید:2008
امریکا و المان-درام،تاریخی ،حادثه ای
بازیگران:Tom Cruise, Bill Nighy and Carice van Houten
کارگردان:برایان سینگر
خلاصه داستان:داستان عملیات واکری که طی آن گروهی از افسران نازی که مخالف «هیتلر» بودند دور هم جمع می‌شوند تا با ترور هیتلر و کودتایی جلوی خون ریزی‌های هیتلر را بگیرند ولی مشکل اینجاست که سرنوشت هیتلر جور دیگری نوشته شده است و او باید دنیا را به خاک و خون بکشد.
امضای جناب hans هم مال همین فیلمه :? :mrgreen: [img]http://dieciseis-novenos.com/userfiles/image/Noticias/valkyrie%20film.jpg[/img]
خواهشا نظر یادتون نره :lol:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
نقد اول:«والکری» آخرین ساخته‌ی «برایان سینگر» قصد روایت کردن یکی دیگر از اتفاقات جنگ دوم جهانی را دارد. داستان عملیات واکری که طی آن گروهی از افسران نازی که مخالف «هیتلر» بودند دور هم جمع می‌شوند تا با ترور هیتلر و کودتایی جلوی خون ریزی‌های هیتلر را بگیرند ولی مشکل اینجاست که سرنوشت هیتلر جور دیگری نوشته شده است و او باید دنیا را به خاک و خون بکشد. فیلم تمام تلاشش را می‌کند تا کاملا وفادارانه داستان عملیات والکری را روایت کند و باید بگویم که در این زمینه هم کاملا موفق عمل می‌کند. اما در انجام وظیفه‌ی مهمترش که همان تبدیل شدن به یک فیلم قوی و سرگرم کننده تا حد زیادی ناموفق است. والکری اگر چه فیلم خوش ساختی از آب در آمده است اما ریتم کندش و نقص بزرگی که در گره گذاری و ایجاد حس هیجان در مخاطبش دارد باعث می‌شود که به فیلمی کاملا معمولی تبدیل شود.

ریتم کند فیلم با صحنه‌های خسته کننده‌ی حرف زدن طولانی کاراکترها مدت فیلم را برای بیننده بیش از اندازه طولانی کرده است و دیگر عوامل فیلم هرگز قابل توجه نیستند و در حدی معمولی باقی می‌مانند. به جز چند لحظه‌ی قابل توجه در فیلم چیز چندان دندان گیری برای دل خوش کردن پیدا نمی‌شود و این بزرگترین عیبی‌ست که یک فیلم می‌تواند داشته باشد. کلیشه‌های نخ نما برای گره گذاری در داستان و سعی بی سرانجام عوامل فیلم مخصوصا کارگردان برای جالب تر کردن داستان راه به جایی نمی‌برد. ولی مهم ترین عاملی که باعث می شود که کاملا بی توجه به تماشای فیلم ادامه دهید مطلع بودن شما از این واقعیت است که بر سر هیتلر هیچ بلایی نمی‌آید. درست در لحظه‌هایی که بمب منفجر شده است و «کلنل استفانبرگ» (تام کروز) در حال تلاش برای فرار از آن مهلکه است شما می‌دانید که هیچ اتفاقی برای هیتلر نیافتاده است. و تمام تلاش فیلم برای ایجاد حس تشنج و استرس در مخاطب خود نقش بر آب می‌شود. شاید این موضوع را نتوان زیاد به تقصیر سازندگان فیلم انداخت چرا که تقریبا تمام مردم جهان سرگذشت هیتلر را می‌دانند و سینگر و همکارانش بدون تقصیر موفق نمی‌شوند بیننده‌ای را فریب دهند که می‌داند هیتلر نمرده است و تمام تلاش قهرمانان فیلم بر باد خواهد رفت. و با بد شانسی تمام سهم سینگر و همکارانش لبخند تمسخر آمیز مخاطب فیلمشان است که تلاش آنها را برای هیجان انگیز کردن داستانشان و اینکه تلاش می‌کنند برای لحظه‌ای هم که شده به او به قبولانند که هیتلر مرده است. اما باز هم همان طور که قبلا اشاره کردم والکری فیلم خوش ساختی از آب درآمده است.

مسئله‌ی دیگری که در فیلم زیاد به چشم می‌آید چهره‌ی بی فروغ «تام کروز» افسانه‌ای است. این مرد با تمام محبوبیتش و چهره‌ی زیبایش و حتی ثروتی که دارد دیگر آن تاثیر گذاشته را ندارد. معلوم نیست چرا تام کروز اینگونه چهره‌ی جادویی خودش را از دست داده است. شاید دلیل ظهور ستارگان دیگر باشد ولی این دلیل قانع کننده نیست. خود تام کروز هم این موضوع را می‌داند ولی تلاشش برای بازگشتن به روزهای اوجش چندان با ثمر نیست. آخرین باری که حضور تام در فیلمی واقعا سنگینی می‌کرد «آخرین سامورائی» بود. بعد از این فیلم دیگر خبری از تام کروز محبوب نیست. بازی‌های او مانند قبل هستند و فیلم‌هایی هم که بازی کرده است خوب و خوش ساخت هستند ولی او دیگر مانند گذشته مطرح نیست. حتی تلاش تام برای تهیه کردن فیلم و بازی کردن در نقش اول‌های جذاب فیلم‌هایش باز هم راه به جایی نمی‌برد و بزرگترین شکستش را باید «ماموریت غیرممکن ۳» دانست.

برگردیم سر والکری. فیلم با تمام یکنواخت و خسته کننده بودنش یک نمای شاهکار دارد که شاید خستگی دیدن کل فیلم را از تن هر کسی در آورد. کلنل استفانبرگ که در جنگ یک دست و یک چشم را از دست داده است هرگز حاضر نیست در هیچ مکانی سلام هیتلری بدهد ولی در یک جا مجبور می‌شود برای اطاعت از مافوق خودش سلام بدهد و اینجاست که شاهکار فیلم رو می‌شود. دست قطع شده‌ای که سلام هیتلری می‌دهد و صدای لرزان از خشم کلنل تمسخری‌ست تلخ بر پیکره‌ی منحوس نازیسم و اینجا فیلم به خاطر دیدن این صحنه هم که شده ثابت می‌کند که ارزش دیدن دارد. شاید این صحنه بعد از شاهکار «چاپلین» محکم ترین اعتراض و تمسخر سینما از نازیسم باشد. مورد دیگری هم در فیلم به چشم می‌خورد که شاید تاثیر کوچکی در ناموفق بودن فیلم داشته باشد. بازیگر نقش هیتلر و گریمش بدترین هیتلری است که تا کنون در پرده‌ی سینما دیده شده است. این بازیگر و این چهره پردازی ابهت سنگین هیتلر را ندارد و بسیار دل سرد کننده هم هست. بعد از دیدن فیلمی مانند «سقوط» دیدن هیتلر این فیلم بد توی ذوق می زند. و در نهایت پایان بندی فیلم که تا حدودی تاثیر گذار از آب درآمده است و لحظه‌ی گلوله باران شدن کلونل که معاونش خود را سپر رئیسش می‌کند زیبا کار شده‌اند.

والکری شاید می‌توانست بهتر از این ساخته شود. داستان گروهی از افسران نازی که تلاش می‌کنند هیتلر را از بین ببرند نشان دهنده‌ی تاقض و دو دلی بسیاری از زیر دستان دیکتاتورهای بزرگ است. وضعیتی که فیلم روایت گر آن می‌شود نقبی‌ست به درون این گونه حکومت‌ها و بیدار شدن افراد زیر دست این گونه دیکتاتورها از خواب خفلت و تلاش ناکامشان برای رهاند خود و دیگران از این وضعیت. ولی این نوع حکومت‌ها معلوم نیست چرا اینقدر دوام می‌آورند و چطور می‌توانند افراد زیادی را مسخ کنند. لحظه‌ای در فیلم است که تایپست تلگراف مرکز ارتباطات ارتش در لحظه‌ای که خبر مرگ هیتلر مخابره می‌شود بعد از تایپ کردن این خبر خشکش می‌زند و اشک در گوشه‌ی چشمش حلقه می‌زند. در لحظه‌ی دیدن این صحنه به این موضوع فکر می‌کردم که این نوع حکومت‌ها با این همه ظلمی که می‌کنند چطور می‌توانند در مقطعی اینقدر محبوب شوند و شخصیت مثل هیتلر، موسولینی، استالین و یا صدام چگونه می‌توانند اینقدر کاریزماتیک و تاثیر گذار شوند. ولی واقعیتی که وجود دارد این است که این نوع حکومت‌ها از دورن می‌پوسند ولی با این همه درست تا آخرین لحظه محکم می‌ایستند و با شکستنشان دنیایی متحیر می‌شوند.

فیلم دیگری به نام «تقابل» وجود دارد که داستانش در آینده‌ای درو اتفاق می‌افتد. در داستان این فیلم نازیسم در جنگ پیروز شده است و دنیا را تسخیر کرده است. و یکی از وفادار ترین ماموران این نظام در لحظه‌ای از خواب بیدار می‌شود و ماده ی نابود کننده‌ی احساسات را تزریق نمی‌کند و اینجاست که از درون سیستم تلاش می‌کند تا آن را از بین ببرد. عملیات والکری هم چنین عملکردی دارد ولی تفاوتش با آن فیلم در این است که عملیات والکری واقعا روی داده است ولی هر دوی این فیلم‌های می خواهند یک حرف بزنند و درنهایت نابود شدن این نظام‌های دیکتاتوریست.

خودتان تصمیم بگیرد که می‌خواهید این فیلم را ببینید یا نه. در یک طرف ریتمی کند و فیلمی معمولی و در طرف دیگر لحظه‌های کوتاه و درخشانی که باعث می‌شود به فکر فرو بروید.

نقد دوم:«والکری» یک تریلر دقیق و بسیار خوش‌ساخت بر اساس ماجرایی واقعی از توطئه‌ای بزرگ و وسیع و بمب‌گذاری ناموفق برای ترور هیتلر در 20 جولای 1944 است. در مرکز توطئه کلنل فون اِشتافن بِرگ قرار داشت که در این فیلم تام کروز به بهترین شکل ممکن در نقش وی ظاهر شده است. عملیات یاد شده به شکست انجامید که در جریان آن 700 نفر دستگیر و بازداشت و 200 نفر از جمله اشتفان برگ اعدام شدند.

منبع: سینمای ما

ما به خوبی می‌دانیم که هیتلر از این توطئه جان سالم به در برد. شرکت‌کنندگان در این عملیاتِ براندازی از ابتدا تا انتها در هیجان و دلهره به سر بردند، تا اینکه پرده از توطئه بمب‌گذاری‌شان برداشته شد و توسط افسران اِس اِس بازداشت شدند تا بیشترشان به جرم خیانت آماج گلوله‌های آنها قرار گیرند. آنها همانطور که خیانت بزرگ خودشان را طراحی و برنامه‌ریزی می‌کردند، وجود و احتمال هر خطری را هم پیش‌بینی کرده بودند. در واقع آنها به استقبال خطر بزرگی رفته بودند که در صورت عدم موفقیت در اجرای ترور هیتلر مرگ‌شان قطعی بود. نکته جالب توجه درباره گروه توطئه‌گران این است که تقریباً آشکارا و به شکلی علنی در صحبت‌ها و حرف زدن‌های‌شان هیتلر را تحقیر می‌کردند. احتمالاً این توطئه از آنجا شکل گرفته بود که برخی از افسران بلند پایه و قدیمی ارتش از هیتلر به خاطر اقدامات و رویکردهای غلطش متنفر بودند و از او ابراز انزجار می‌کردند. بعد از پیاده شدن متفقین در نورماندی برای همه مسلم شد که ادامه جنگ جز شکست نتیجه دیگری برای آلمان در بر ندارد. از این زمان به بعد آنها به دنبال جامه عمل پوشاندن به برنامه و نقشه ترور هیتلر بودند، با این امید که زندگی و جان صدها هزار نظامی و شهروند آلمانی را نجات دهند.
فون اِشتافن بِرگ به خوبی از رنج و اذیت و آزاری که توسط نازی‌ها در دهه 1930 نسبت به یهودی‌ها روا شده بود، آگاه بود و از نزدیک شاهد انحطاط اخلاقی آلمان از جمهوری به دیکتاتوری خودکامه هیتلر بود که این امر باعث آشفتگی و پریشانی او شده بود. همین امر سرنوشت او را در آینده تا حدِ یک قربانی ترسیم می‌کرد. هر شب، بحث‌هایی هر چند کوتاه میان توطئه‌گران درباره نسل‌کشی رو به افزایش در سرزمین‌های تحت اشغال آلمان و جبهه‌های نبرد شکل می‌گرفت. آنها ضمن اینکه از عملکرد اِس اِس ناخشنود بودند شاید هم واقعاً از خیلی چیزهایی که اتفاق می‌افتاد اطلاعی نداشتند.
آنها حتی به طور مکرر و پی در پی درباره اینکه موفق نخواهند شد با یکدیگر صحبت می‌کردند و کمتر کسی در دنیا می‌دانست و خبر داشت که همه آلمان‌ها از هیتلر پشتیبانی نکردند. انگیزه کشتن هیتلر در آنها آنقدر قوی بود که که در رابطه با آن دست به کوشش و تلاش وصف‌ناپذیری زده و در نهایت در راه رسیدن به این هدف زندگی‌شان را فدا کنند. کارگردان فیلم برایان سینگر («مظنونین همیشگی») است که کارهای ابر قهرمانی‌اش مثل «مردان ایکس» و «بازگشت سوپرمن» را همه می‌شناسیم که در ابعادی وسیع‌تر و بزرگ‌تر از این فیلم به لحاظ تولید و ساخت محسوب می‌شوند. از میان نقشه‌های فرعی فیلم دو تا از بهترین اجراها و بازی‌ها یکی مربوط به کِنِت برانا در نقش ژنرال ارشد است. او کسی است که مخفیانه و قاچاقی بمب را به دفتر هیتلر وارد می‌کند و دوباره از آنجا خارج می‌شود. نقش فرعی دیگر، تام ویلکینسون در نقش ژنرال است. هر دو در نقش‌های‌شان هنرمندانه و کاملاً مسلط ظاهر شده‌اند. یکی به اجرایی کردن توطئه می‌پردازد و دیگری نقشی بی‌طرف در ماجرا دارد تا زمانی‌که ترور با ناکامی روبرو می‌شود. تام کروز اگر چه در نقش اصلی فیلم شما را تکان نمی‌دهد و مات و مبهوت‌تان نمی‌کند اما کاملاً قانع‌کننده است و بازی مسلط و تقریباً بی‌عیب و نقصی از خود ارائه نموده است. من نمی‌خواهم درباره او و فیلم پرچانگی کنم و یا به بازی او عیب و ایرادی بگیرم، اما می‌توانم شور و اشتیاق کروز برای بازی در نقش قهرمان نازیِ نیمه نابینا و یک دست را درک کنم.
دو عامل ممکن است مورد انتقاد قرار گیرد: (الف) در طول فیلم سعی شده تا رفتار و کردار کروز بسیار جذاب به نظر برسد (مثل علاقه او به اپرای کخ و ...) که چنین حرکات و رفتاری برای یک نظامی در آن سطح تا اندازه‌ای مضحک و مسخره به نظر می‌رسد. (ب) در حال حاضر تولید فیلم‌های سینمایی تبلیغاتی و تجاری در راستای شایعات، ادعاهای بی‌اساس و علاقه، تقاضا و اشتیاق مخاطبین اینگونه فیلم ها صورت می‌گیرد تا شاید بتوانند بر این اساس در مقابل نظرات مخالف منتقدین که تقریباً این فیلم‌ها را ندیده‌اند، خودی نشان دهند.
اگر گفتم کروز مات و مبهوت‌تان نمی‌کند، باید این را هم اضافه کنم که این کاراکتر در چنین داستانی نمی‌تواند و نباید چنین کارکرد و اثرگذاری بر روی مخاطب داشته باشد. «والکری» فیلمی است درباره یک افسر کهنه‌کار و با تجربه با همه ویژگی‌های اخلاقی و کاری‌اش که همین مورد افسرها و نظامی‌ها از دیگر افراد و مشاغل متمایز و متفاوت می‌کند. آنها با صدای بلند نمی‌خندند و سر و صدا راه نمی‌اندازند یا در انجام کارهای‌شان عجله و شتاب به خرج نمی‌دهند و علاقه‌ای هم به دیدن راه و روش معمول زندگی مردم عادی از خود نشان نمی‌دهند. آنها آموخته‌اند که زیر آتش دشمن و هنگامی در معرض تیراندازی قرار گرفته‌اند سراسیمه نشده و ترسی به دل راه ندهند.
عنصر اصلی نقشه توطئه‌گران استفاده هیتلر از برنامه والکری است. سربازان ذخیره از برلین و هیتلر در وضعیت یکپارچه‌ای حفاظت می‌کنند. اِشتافِن بِرگ هم به شدت استراتژی کشتن هیتلر را دنبال می‌کند و به آن معتقد است. او بر روی عدم تحرک و واکنش به موقع نیروهای اِس اِس در موقعیت‌های حساس حساب ویژه‌ای باز کرده است. ما شاهد برنامه‌ریزی از سوی اِشتافن بِرگ و اطرافیانش هستیم که ممکن است موفقیت‌آمیز باشد و شاید هم نباشد. اخبار این توطئه به هیتلر می‌رسد تا او زنده بماند. پیشوا فرامین‌اش را طی نطقی آتشین از طریق رادیو برای سربازان وفادار و شهروندان آلمانی می‌خواند، و آلمان بار دیگر بعد از عقیم ماندن این توطئه، آشکارا روی خود را از واقعیت‌ها بر می‌گرداند تا شاهد نابودی و فروپاشی در آینده‌ای نزدیک باشد.

[b]پیانیست (The Pianist)[/b]
[url=http://st-listas.20minutos.es/images/2009-07/118613/2387949_640px.jpg?1307070984]پوستر[/url]
[url=http://www.imdb.com/title/tt0253474/]اطلاعات بیشتر[/url]
سال تولید:2002
فرانسه ، المان ، لهستان ، بریتانیا-درام ، بیوگرافی ، جنگی
بازیگران:آدرین برودی، توماس کرشمان ،فرنک فینالی ،مورین لیپمن ،امیلیا فاکس
کارگردان:رومن پولانسکی
خلاضه داستان:خانواده اشپیلمن خانواده خوشبختی بودند و در آغاز جنگ در امنیت بودند. واکنش اولیه آنها این بود: ما هیچ جا نمی‌رویم. حلقه نازیها روز به روز تنگ تر می‌شد ولی با این حال خانواده او از گزارش‌های مربوط به اعلام جنگ انگلستان و فرانسه علیه آلمان دلگرم می‌شدند و امیدراور بودند نازیها به زودی عقب رانده می‌شوند و زندگی به حالت عادی بر می‌گردد. اما چنین اتفاقی نمی‌افتد. یهودیان شهر مجبور به تسلیم دارایی هایشان و نقل مکان به منطقه‌ای که با دیوارهای آجری از بقیه شهر جدا شده می‌گردند. یک نیروی پلیس یهود (که برای اجرای قوانین نازیها فعالیت می‌کردند) به اشپیلمن پستی در این نیرو پیشنهاد می‌کند، اما او امتنا می‌کند، اما یک دوست خوب که به این نیرو پیوسته بعداً زندگی اشپیلمن را با بیرون کشیدن او از قطاری که عازم کمپ‌های مرگ است نجات می‌دهد.( اشتباه، همان افسر پلیس که در بالا ذکر شد با خارج کردن اشپیلمن از صف قطار او را از مرگ نجات میدهد. منبع خود فیلم )
سپس فیلم داستانی بلند و باورنکردنی از چگونگی نجات اشپیلمن از جنگ با پنهان شدن در ورشو و کمک نیروی مقاومت لهستان روایت می‌کند. در طول فیلم چندین بار می‌شنویم که اشپیلمن به دیگران اطمینان می‌دهد که همه چیز به حالت اول باز می‌گردد، این ایمان و عقیده او بر پایه اطلاعات و یا خوش بینی او نیست، بلکه این اعتقاد از عشق او به موسیقی سرچشمه می‌گیرد و در تمام صحنه‌های فیلم مشهود است.
اشپیلمن برای مدتی امنیت دارد اما گرسنه، تنها، بیمار و وحشت زده‌است. پایان جنگ نزدیک است و شهر ویران شده، در یک صحنه اشپیلمن در میان ویرانه‌ها اتاقی پیدا می‌کند که یک پیانو به طور کنایه آمیزی در آن باقی مانده اما او دیگر شهامت نواختن ندارد. صحنه‌های پایانی فیلم شامل مواجه اشپیلمن با یک سروان آلمانی است که به طور اتفاقی محل اختفای او را پیدا کرده‌است. او به اشپیلمن کمک می‌کند نجات یابد اما بعد از جنگ خودش به کمک اشپیلمن نیاز پیدا می‌کند و اشپیلمن نمی‌تواند به موقع برسد.
توضیحات:
پیانیست (به انگلیسی: The Pianist) فیلمی است ساخته رومن پولانسکی. فیلم بر مبنای داستان واقعی زندگی نوازندهٔ پیانوی یهودی، ولادیسلاو اشپیلمن در دوران جنگ جهانی دوم در لهستان و اشغال این کشور توسط آلمان به قلم خودش ساخته شده‌است. وی در آن دوران آثار موسیقی شوپن را در ایستگاه رادیویی ورشو می‌نواخت.
رومن پولانسکی کارگردان این فیلم، از آن به عنوان مهم‌ترین فیلم خود یاد کرده‌است. وی در کودکی بمباران‌های ورشو توسط نازیها را تجربه کرده و مادرش را در همین بمبارانها از دست داده‌است.

[b]لعنتی های بی ابرو (Inglourious Basterds)[/b]
[url=http://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/thumb/1/12/Poster_inglorious_basterds3.jpg/405px-Poster_inglorious_basterds3.jpg]پوستر[/url]
[url=http://www.imdb.com/title/tt0361748/]اطلاعات بیشتر[/url]
محصول سال 2009
المان،امریکا-ماجرایی،درام،جنگی
بازیگران:ساموئل ال. جکسون (راوی)
برد پیت،کریستوف والتز،بی. جی. نواک،تیل شوایگر،دیانه کروگر،دانیل برول
کارگردان:کویینتین تارانتینو
خلاصه داستان:گروهی از سربازان آمریکایی – یهودی با معروفیت "حرومزاده ها" برای گسترش ترس در رایش از راه کشتن وحشیانه نازی ها هستند. آنهادر طی مسیرشان به یک دختر فرانسوی – یهودی در یک سالن سینما بر می خورند که مورد هدف نازی ها قرار گرفته است…..از سویی دیگر دختر جوانی"شوشانا" که از دست سربازان نازی جان سالم به در برده اکنون در سینمایی که به ادعای خودش به او ارث رسیده به همراه کارگر سینما تصمیم دارند تا با نقشه ای از پیش تعیین شده نازیها و البته "هیتلر" را در سینما به آتش بکشند....

[b]زیردریایی(قایق) (Das Boot) [/b]
[url=http://www.cinematex.ro/posters/6/movie6373.jpg]پوستر[/url]
[url=http://www.imdb.com/title/tt0082096/]اطلاعات بیشتر[/url]
سال ساخت: 1981
آلمان غربی-اکشن درام تاریخی
بازیگران:Jürgen Prochnow, Herbert Grönemeyer and Klaus Wennemann
کارگردان: Wolfgang Petersen
خلاصه داستان:سال 1941. «ستوان ورنر» (کرونه‌مایر) به‌عنوان خبرنگار جنگی، در مأموریت زیردریائی آلمانی «یو - 96» به فرماندهی «کاپیتان» (پروخنو) شرکت می‌کند. اندکی پس از ترک بندر لاروشل در نورماندی، زیردریائی مورد حمله قرار می‌گیرد و مجبور به فرو رفتن به اعماق ناشناخته می‌شود. پس از بالا آمدن مجدد، «کاپیتان» قصد دارد زیردریائی آسیب‌دیده را به لا روشل برساند، اما دستور می‌گیرد که به طرف بندر لا سپتسیا در ایتالیا پیش برود. لیکن این بار نیز، توسط هواپیماهای جنگی دشمن، مورد حمله قرار می‌گیرد...
توضیحات: این فیلم از پُرخرج‌ترین و پُرفروش‌ترین فیلم‌های آلمان‌غربی در دوران خود بوده است.
[b]
مقاومت(Defiance)[/b]
[url=http://www.dvdactive.com/images/news/screenshot/2009/4/defiance2d.jpg]پوستر[/url]
[url=http://www.imdb.com/title/tt1034303/]اطلاعات بیشتر[/url]
سال تولید:2008
امریکا-اکشن،درام،تاریخی
کارگردان: ادوارد زوئیک
بازیگران:دانیل کریگ، لیو شرایبر، جیمی بل، الکسا داوالوس
خلاصه داستان:توویا بیلسکی (کریگ) یکی از سه برادر در لهستان تحت اشغال نازی‌ها در جنگ جهانی دوم است که به جنگل‌های بلاروس می‌گریزند و رهبری پارتیزان‌های یهودی را به عهده می‌گیرند.
توضیحات: - «الماس خونین» فیلم قبلی ادوارد زوئیک کارگردان فیلم سال 2006 در پنج رشته نامزد اسکار بود. او پیش از این فیلم‌های «افتخار» و «شجاعت زیر آتش» را در حوزه سینمای جنگ ساخته است. «افسانه‌های پائیزی»، «محاصره» و «آخرین سامورایی» از دیگر فیلم‌های این فیلمساز 56 ساله آمریکایی است. - نقش اصلی فیلم را بازیگر تحسین‌شده جیمز باند ایفا می‌کند.

[b]پاتن(Patton)[/b]
[url=http://edu.glogster.com/media/5/25/22/35/25223511.jpg]پاتن[/url]
[url=http://www.imdb.com/title/tt0066206/]اطلاعات بیشتر[/url]
سال تولید:1970
امریکا-بیوگرافی، درام، جنگی
کارگردان:فرانکين ج. شفنر
بازيگران : جرج سی. اسکات، کارل مالدن، مايکل بيتس، ادوراد بينز، لارنس دابکين، فرانک لاتيمور، پس استيونز و کارل ميشائل فوگلر.
سال 1943. «ژنرال جرج پاتن» (اسکات) براي سرپرستي واحدهاي امريکايي در شمال افريقا به تونس اعزام مي شود. خيلي زود «پاتن» با کمک «ژنرال برادلي» (مالدن) به پيروزي چشم گيري بر «فيلد مارشال رومل» (فولگر) دست پيدا مي کند، به طوري که در نهايت باعث خروج نيروهاي آلماني از شمال آفريقا مي شوند.
شرح فيلم: وقايع نگاري زندگي يکي از مشهورترين فرماندهان جنگي امريکا که مي کوشد در لايه هاي زيرينش کند و کاوي در فلسفه ي جنگ و قدرت را نيز ارائه بدهد. اين جا اسکات تصويري درخشان از چهره اي مخالف خوان و ناسازگار به دست مي دهد.

[b]پل (The Bridge) [/b]
[size=9]Die Brücke (original title)[/size]
[url=http://www.imdb.com/title/tt0052654/]اطلاعات بیشتر[/url]
سال تولید:1959
المان غربی- درام،جنگی
کارگردان:Bernhard Wicki
بازیگران:Folker Bohnet, Fritz Wepper and Michael Hinz
خلاصه داستان: در سال 1945 المان نازی در حال سقوط است.وکسی برای دفاع نمانده، بجز نوجوانان.
به گروهی از نوجوانان المانی دستور داده میشود تا از پلی بی اهمیت در روستایشان، در برابر متفقین دفاع کنند. در حالی که سربازان ورماخت دست به فرار میزنند نوجوانان تصمیم به ایستادگی میگیرند.

[b]استالینگراد (Stalingrad)[/b]
[url=http://cinemastore.hu/data/images/film/28595.gif]پوستر[/url]
[url=http://www.imdb.com/title/tt0108211/]اطلاعات بیشتر[/url]
سال تولید: 1993
المان-درام،جنگی
کارگردان:جوزف ویلسمایر
بازیگران:توماس کرشمان، دومینیک هوروتیس، یوش نیکل، سباستین رودولف و دانا واورووا
خلاصه داستان:داستان این فیلم تصویری از نبرد هولناک استالینگراد، نقطه اوج "رایش سوم" است که از نگاه یک افسر آلمانی و گردان تحت فرماندهی او روایت می شود.





و اما خشنترین ، خونبار ترین و تکان دهنده ترین فیلم جنگی :mrgreen: :mrgreen: :lol: :lol: :|






[size=18]دیکتاتور بزرگ[/size]
[img]http://www.khaterat-koodaki.com/pics/15773_1235363507.jpg[/img]
اثری ماندگار از چارلی چاپلین.نیاز به معرفی هم که نداره :? جالب اینکه چاپلین این فیلم رو در سال 1940 ساخته
[url=http://www.imdb.com/video/screenplay/vi3851590681/]تماشای تریلر فیلم [/url]
[url=http://www.imdb.com/title/tt0032553/]اطلاعات بیشتر[/url]
هجونامه ی چاپلین در مورد نازی های آلمانی و یک آرایشگر یهودی که با دیکتاتور آدنوید هینکل اشتباه گرفته می شود
کارگردان : چارلز چاپلین
نویسنده : چارلز چاپلین
نقش های اصلی : چارلز چاپلین , پائولتا گادارد , جک اواکی

ادامه دارد........
فقط اگه ممکنه بعضی عکسهارو لطفا به گالری منتقل کنید.
در ضمن یه سوال ساده رده پای چه کسانی در اغلب فیلمهای بالا دیده میشه؟ متاسفانه؟
با تشکر از عوامل سایت راسخون
خواهشا نظر یادتون نره :lol:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط MR9
      موقعیت قرارگاه مرکزی منافقین :
       
      در 90 کیلومتری شمال بغداد ،پس از عبور از شهر "الخالص" به "قرارگاه  اشرف" خواهید رسید.این پادگان با وسعت6 در 8کیلومتر مربع تا سال 1365 هجری شمسی تحت عنوان "معسگر الخالص الخاص" محل استقرار یکی از تیپ های گارد ریاست جمهوری صدام حسین بود.این پادگان از شمال به انبارهای بزرگ مهمات و تسلیحات و یک روستای کوچک عراقی،از شرق به یک فرودگاه متروکه،از جنوب شرق به روستای "شیخ شنیف" ، از جنوب به یک مرکز مرغداری و از غرب به جاده بغداد- کرکوک محدود شده است."اشرف بزرگ" 12*10 کیلومتر مربع است  که پادگان اشرف و زمین های اطراف آن را شامل می شود.
       
        
       
       
       
       
      پس از اخراج مسعود رجوی به عراق و ملاقات او با صدام حسین ، این پادگان بطور کامل تحویل گروهک منافقین  شد و  آنها پایگاه های خود در سلیمانیه و کرکوک را جمع آوری کرده و از سال 1366 هجری شمسی تحت عنوان به اصطلاح "ارتش آزادیبخش ملی " در این محل تجمع کنند.
      در کیلومتر 90 جاده قدیم بغداد-کرکوک انشعابی از قسمت شرقی، شما را به درب اصلی پادگان اشرف هدایت خواهد کرد.شمال و جنوب این جاده آسفالته و فرعی محل استقرار 2 گردان ارتش صدام حسین ،گروهان رادار،گروهان موشکی پدافند هوایی و مقر سازمان استخبارات صدام حسین است که در نزدیکی ورود به پادگان قرار دارد.از سال 1365 شمسی تا زمان سرنگونی صدام  حسین ،نقش این نیروها پدافند هوایی،حفاظت بیرونی و کنترل ورود و خروج به پادگان اشرف بود .
       
       
        
       
       
      مرصاد ، کمینگاه منافقین 
      ببرها وارد می شوند :
       
      اگر چه نیروی های مسلح جمهوری اسلامی ایران ( ارتش  جمهوری اسلامی ایران ، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی  ، بسیج و..)  در جریان عملیات مرصاد ، شکست سنگینی بر پیکره گروهک منافقین وارد آورد ، بازماندگان فرقه رجوی ، مجدداً نیروی های باقی مانده خود را در قرارگاه های  متعدد خود در عراق ، جمع آوری و با حمایت رژیم بعثی ، فعالیتهای خود را از سر گرفتند . اما بدنبال شکست مفتضحانه رژیم بعثی حاکم بر بغداد در مقابل تهاجم گسترده نیروهای ائتلاف به منظور بازپس گیری کویت در ماه مارس 1991 و بغرنج شدن وضعیت در این کشور که همراه با بروز تشنجات و حرکتهای مسلحانه در شمال و جنوب آن گردید ، باعث شد تا گروهک منافقین  با یک بن بست غیر قابل تصور مواجه گردد .
       
       

       
       
      به همین دلیل ، تروریستهای مسلح این گروهک ، دست به تحرکات جدیدی در داخل خاک ایران زده و در یکم آوریل 1991 ، با استفاده از شرایط حاد منطقه ، یکسری اقدامات مسلحانه تروریستی  در غرب ایران ، بویژه ارتفاعات استان کرمانشاه  را رقم زدند که موجبات به شهادت رسیدن صدها نفر از شهروندان کرد ساکن در این منطقه را فراهم آورد .
      بنابراین در پاسخ به شرارتهای این گروهک تروریستی ، در بامداد روز 5 آوریل ، نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران  با استفاده از 9 فروند جنگنده- بمب افکن F-4E ، جمعی پایگاه سوم شکاری (TFB-3)  یک ضربت اساسی را به پادگان اشرف که قرار گاه مرکزی این گروهک بشمار می رفت ، وارد آورد که درعمق 80 کیلومتری داخل خاک عراق و در 28 کیلومتری شمال شهر  خالص  قرار داشت . 5 دقیقه بعد از این حمله ، 9 فروند جنگنده- بمب افکن F-5E جمعی پایگاه چهارم شکاری (TFB-4) بقیه تاسیسات این قرار گاه را با مهمات سنگین مورد حمله قرار دادند که براساس اطلاعات منتشر شده ، تلفات گسترده ای را موجب گردید .
       

       
       
      با این حال ، در جریان این حمله غافلگیرانه  ، خدمه یکی از فانتوم های شرکت کننده ( سریال 6688-3) موفق به اجرای صحیح مانور POP-UP نگردید و هر دوخدمه مجبور به اجکت شده و توسط شبه نظامیان مستقر در منطقه  بازداشت و بسرعت به دولت عراق تحویل داده شدند
       
       

       
      بقایای فانتوم ساقط شده نیروی هوایی به سریال 6688-3
       
       
      در شمال عراق ، دولت ترکیه که سالهاست در حال جنگ غیر رسمی با شورشیان حزب کارگران کرد که به شکل محرمانه از حمایتهای اطلاعاتی و تسلیحاتی دولت وقت عراق بهره می برد ، قرار داشت ، به منظور سرکوب این شورشیان ، چندین عملیات رزمی را در امتداد مرز با ایران ، طراحی و اجرا نمود .
       

       
       
      در جریان این عملیات رزمی ، فانتوم های  نیروی هوایی ترکیه بارها و بارها حریم هوایی ایران را مورد تجاوز قرار داده و نقض نمودند و در این سو ، در موارد متعددی  ، رادار مراقبت منطقه ، هشدارهای لازم را به ترکها ارسال نمود ولی علی الظاهر نیروی هوایی ایران هرگز عملیات رهگیری را اجرا ننمود . این مساله  را می توان بدین دلیل تشریح نمود که  تایگرهای مستقر در پایگاه دوم شکاری ،اگر چه بسیار سریع تر از فانتوم های ترک بودند اما بدلیل اینکه  تیم های ضربتی نیروی هوایی ترکیه توسط جنگنده های F-16C این نیرو  اسکورت می شدند ، حضور تایگر عملاً بی اثر بشمار می رفت . به همین علت ، فرماندهی وقت نیروی هوایی ایران تصمیم گرفت تا سازمان رزم پایگاه دوم شکاری را با اعزام جنگنده های MIG-29 که به تازگی از اتحاد شوروی تحویل گرفته شده بودند ، تقویت نماید .
       
       

       
       
      اعزام فالکروم های تهرانی  ، اگر چه در ابتدا به شکل موقت به این پایگاه مامور شده بودند ، اما با تغییر شرایط ، این استقرار به شکل دائمی در آمد و اسکادران 22 تاکتیکی نیروی هوایی (TFS-22) با حضور میگ های روسی تشکیل گردید و از آن سو ، تمامی  تایگرهای موجود در این پایگاه (F-5E) به اسکادارن 21 تاکتیکی (TFS-21) انتقال یافتند .
       
      با فروکش کردن آتش جنگ در آسیای جنوب غربی ، شرایط تقریباً به حالت عادی بازگشت ، اما این آرامش زیاد بطول نیانجامید ، چرا که در سال 1994 ، گروهگ منافقین مجدداً با اعزام تیم های ترورویستی بداخل کشور ، به شکل منظم دست به تخریب ، ترور مردم عادی و شماری از مقامات ارشد نظامی و غیر نظامی  زدند .
       
       

      سپهبد شهید صیاد شیرازی 
       
       
      د رنتیجه نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران ، مجدداً ماموریت یافت تا حملات هوایی خود را علیه قرارگاه مرکزی این گروهک در داخل خاک عراق ، از سر بگیرد .
      این ماموریت کمتر شناخته شده ، توسط یکفروند جنگنده- بمب افکن F-5F و سه فروند جنگنده – بمب افکن F-5E جمعی پایگاه دوم شکاری در 9 نوامبر 1994 اجرا گردید . در این حمله جمعاً 16 تیر مهمات هوا به زمین مارک-82 به روی هدف حمل شد و پرنده های رزمی با موفقیت کامل و بدون خسارت جانبی ، ماموریت خود را به انجام رساندند .
       
       

       
       
      اما بدلیل اینکه این حمله غافلگیرانه  در داخل محدوده موسوم به منطقه پرواز ممنوع (NO FLY ZONE) شمال عراق که توسط ایالات متحده و بریتانیا حفاظت می گردید ، انجام شد ، به محض اطلاع از وقوع این حمله ، 20 فروند جنگنده  متحدین شامل  جنگنده – بمب افکن های F-16  و F-15 نیروی هوایی ایالات متحده به منظور رهگیری این دسته پروازی از پایگاه های خود واقع در خاک ترکیه به پرواز در آمدند که با توجه به پایان ماموریت دسته رزمی نیروی هوایی ایران ، برخوردی میان این دو پیش نیامد . 
       

       
       
       
      پی نوشت :
       
      1- پلان های رزمی ارائه شده در این تاپیک در سطح وب وجود ندارد و توسط مترجم طراحی شده است 
      2-  در این انجمن ، بیشتز از حماسه های گردان های تامکت و فانتوم گفته شده ، باشد که  این تاپیک گوشه ای از حماسه های تایگرهای مظلوم نیروی هوایی که تلفات قابل توجهی را هم در جنگ تحمیلی متحمل شده است ، بیان نماید .
       
       
       
      منبع : با اندکی تصرف ، IRANIAN TIGERS AT WAR  BY BABAK TAGHVAEE
       
       
        این مجموعه با صرف زمان ترجمه  شده است ،
      بنابراین ، هر گونه برداشت با ذکر منبع (MILITARY.IR) خواهد بود . 
      در غیر اینصورت ، برداشت کننده  ، عرفاً و شرعاً ، مسئول خواهد بود .
       
       مترجم : MR9      
    • توسط worior
      به نام حق
       
      پیشگفتار
      این تاپیک جهت بررسی و طرح ایده های مختلف در زمینه تهاجم موشکی کروز و پاسخ پدافند بصورت ارزان و گسترده ایجاد گشته است.
      سایر سناریو ها نظیر حملات موشک های بالستیک، و یا بمب های دورایستا(گلاید، بدون موتور)، همچنین موشک های هایپرسونیک موضوع این تاپیک نیست.
       
      طرح حمله:
      در دسترس بودن سامانه های موشکی کروز در خدمت بسیاری از ارتشهای منطقه و استفاده گسترده از این سامانه ها در منطقه خاورمیانه، لزوم دارا بودن یک سامانه مقاومت پدافندی موثر را گوشزد میکند، اما چنین سامانه ای با چه وضعیتی روبروست و چگونه باید پاسخ بدهد؟
       


       
      فرض کنیم، در تهاجم یک روزه 8 ساعته، با هدف گشایش مسیر پدافند و بدست گرفتن آسمان ایران، ائتلاف مهاجم، اقدام به اجرای تهاجمی با مشخصات ذیل بنماید:
      - 4000 موشک کروز، در برد های مختلف، بدون خطا(فرض میشود، این تعداد موشکی هست که به هدف خواهد رسید)
      - اهداف عمقی و مرزی
      - شانس اصابت موشک های پدافندی در صورت رهگیری 75 درصد.
      مشاهده میکنید که با شلیک 4000 موشک پدافندی، تنها قادر به انهدام 3000 موشک کروز مهاجم خواهیم بود، و این به معنای اصابت دست کم 1000 موشک به هدف و مشغولیت 8 ساعته پدافند بر روی تعداد بسیار زیادی هدف خواهیم بود. با توجه به تصویر فوق این رقم حتی بیش از موشک هایی ست که در سال 2003 به عراق شلیک شده است. 
      آیا چنین حمله ای از نظر هزینه ای و لجستیک برای ائتلاف مهاجم دشوار خواهد بود؟
      - قیمت هر موشک تاماهاوک کلاس 4 که از آخرین و بیشترین حجم امکانات مسیریابی بهره میجوید، 1.87 میلیون دلار با نرخ شناور 2017 محاسبه شده است، بنابراین 4000 موشک حداکثر 8 میلیارد دلار هزینه خواهد داشت و این رقم حتی اگر به 10 یا 20 میلیارد دلار نیز برسد، با توجه بودجه نظامی کشورهایی مانند آمریکا و اعراب منطقه، همچنین تامین هزینه در چند سال مالی، رقمی دور از ذهن و دست نیافتنی نیست. هم اکنون نیز فقط دو کشور عربستان و امارات در حدود 1200 موشک کروز در اختیار دارند. اگر به دو کشور، سایرین چون ایالات متحده، فرانسه، انگلستان و ... اضافه شوند، مقدار 4000 موشک رقم کاملا دست یافتنی خواهد بود.
      - از نظر لجستیک نیز، با توجه به تعداد بسیار پایگاه های اجاره ای و تسخیری دشمن در منطقه، و گستردگی پهنه جغرافیایی مرزهای کشورمان، استقرار چنین موشک هایی فقط به ناوها محدود نمیشود، و تمامی پایگاه های زمینی میتوانند به عنوان محل پرتاب استفاده شوند، و میتوان این فرض را گرفت که طی سالهای اخیر این انبار سازی موشک های کروز صورت گرفته باشد و به زمان حمله موکول نگردیده است.
       
      هزینه مقابله؟
      - دفع موثر 4000 موشک بالستیک برای پدافند به تنهایی بسیار دشوار به نظر میرسد، و طبیعی ست که برای این منظور نمیتوان صرفا بر پدافند موشکی متکی بود. اگر خطای 0.75  برای پدافند را بپذیریم، به رقمی در حدود 5400 موشک پدافندی،مقدار بسیاری تجهیزات کشف و شناسایی و مقدار بالایی شانس نیاز است. فلذا عقلانه است که پایگاه ها و محل های شلیک دشمن پیش از اقدام یا در همان دقایق اولیه حمله شود (که این موضوع بحث این تاپیک نیست).
      - اخلال gps و حتی انهدام ماهواره های هدایت کننده نیز با توجه به تجهیزات مدرن ترکام و وجود عوارض طبیعی بسیار در ایران مزیتی در حدود بالابرد چند درصد خطا به سامانه های کروز وارد میکند. این میزان خطا را بدلیل عدم وجود اطلاعات کافی از کیفیت و دقت سامانه های مهاجم همچنین بروز پیشرفت های آینده باید فاکتور گرفت و به تنها به برخورد سخت پدافند متکی بود.
       
      با توجه به موارد فوق یک مجتمع پاسخ برای مقابله طراحی کنید، به نحوی که قادر باشد:
      - 100 درصد موج اول حمله که علیه پدافند و تجهیزات راداری ثابت است را از کار بی اندازد
      - 80 درصد کل موشک ها در موج های بعدی را منهدم کند
      - بعد از 8 ساعت تهاجم سنگین همزمان با انواع اخلال با دست خالی مواجه نشود.
      - اقدام سخت یا hard kill باشد.
      - این پاسخ در سامانه خلاصه شود. اقدامات غیر عامل نظیر استتار، تعدد و اخلال نادیده گرفته شود.
      - موج اول 800 موشک
      - موج دوم 1200 موشک
      - موج سوم 600 موشک
      - موج چهارم 1400 موشک
      - هر موج حمله 2 ساعت.
      - از همه مهمتر، سیستم بسیار ارزان و موثر باشد.
       

       
       
       
      دارایی کنونی پدافند موشکی ایران:

       
       
      با تشکر، از حضورتون در بحث
       
       
       
       
       
       
    • توسط bell214
      مرواریدی در ژرفا
      مصاحبه با خانواده شهيد سرهنگ خلبان «محمدهاشم آل‌آقا»
      قهرمان شکاری (F-14)
      مقدمه:
      مدتها بود كه به صورت جسته و گريخته در محافل گوناگون كه از جنگ و نيروي هوايي صحبتي به ميان مي‌آمد و يادي از شهدا و همچنين شهيد سرهنگ خلبان «محمدهاشم آل‌آقا» مي‌شد، همرزمان و دوستانش در شجاعت، دلاوري، صداقت و خاكي بودن وي اتفاق نظر داشتند. ما نيز پيرو وظيفه‌مان مترصد فرصتي بوديم كه خدمت خانواده معظم شهيد رسيده و نسبت به احوالات وي معرفت بيشتري حاصل كنيم. اشاره كتاب «تامكت‌هاي ايران در جنگ تحميلي» به اين شهيد بزرگوار كه در شماره پيشين از نظرتان گذشت، بهترين بهانه براي اين منظور بود كه به لطف خداوند با دريافت اذن شرفيابي از خانواده شهيد مقصودمان حاصل شد.

      باز هم مثل هميشه خود را در آن‌قدر مرتبه‌اي نمي‌بينم كه رمز و راز شهداي ميهن را بنگارم و به تصوير بكشم، با اين حال براي رسالتي كه بر دوشم سنگيني مي‌كند بهانه خوبي دارم.

      سايلي را گفت آن پير كهن چند از مردان حق‌گويي سخن

      گفت خوش آيد زبان را بر دوام تا بگويد ذكر ايشان را مدام

      گر نيم زايشان از ايشان گفته‌ام خوشدلم كاين قصه از جان گفته‌ام

      محمدهاشم در 27 آبان سال 1324 در خاندان بزرگ «آل‌آقا» كه از خانواده‌هاي سرشناس شهر كرمانشاه مي‌باشد پا به عرصه وجود گذاشت. دوران تحصيل خود در مقاطع ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در شهر كرمانشاه گذراند. با اعلام مخالفت مادرش با وجود عشقي كه به پرواز داشت از اين كار منصرف شد اما علاقه وافر وي به ارتش كه همانا عشق خدمت به وطن بود باعث شد كه نهايتا به جمع نيروهاي مسلح بپيوندد. به دنبال آن وي پس از شركت در آزمون ورودي، موفق به راهيابي به دانشكده افسري نيروي زميني ارتش شده و با توجه به عطش دروني‌اش در ميل به بال گشودن همزمان در جهت جلب رضايت مادر گام بر مي‌دارد. پس از فارغ‌التحصيلي از دانشگاه افسري اصرار وي كارگر افتاده و مادر به خلبان شدن فرزند راضي مي‌شود. هاشم كه گويي در ابتداي راه قرار دارد با نيروي مضاعفي بلافاصله اقدام كرده و با شركت در آزمون دانشكده خلباني از اين امتحان نيز سربلند بيرون آمده و با رسيدن به آرزوي ديرينه خود به جرگه دانشجويان خلباني نيروي هوايي ارتش مي‌پيوندد. با اتمام كلاسهاي زميني و آموزش مقدماتي پرواز، طبق روال آن روز نيروي هوايي براي تكميل دانش پرواز خود راهي ايالات متحده مي‌شود. با اتمام دوره، مفتخر به دريافت وينگ خلباني شده و راه بازگشت به وطن را در پيش مي‌گيرد. سروان خلبان هاشم آل‌آقا مقارن با سال 1350 به كشور بازگشته و با امريه ستاد فرماندهي نيروي هوايي به عنوان كمك خلبان جنگنده F-4، فانتوم، به پايگاه هفتم شكاري شيراز منتقل مي‌شود. در ادامه در سال 1351 برابر امريه ديگري براي ادامه انجام وظيفه به پايگاه يكم شكاري تهران فرستاده مي‌شود. هاشم در همين سال با دختري در همان محله سكونت پدر و مادرش در شهر كرمانشاه آشنا شده و اين آشنايي به ازدواج اين دو ختم مي‌شود.

      آنها زندگي مشتركشان را در تهران آغاز كرده و پس از حدود 4 سال، در سال 1356 آماده سفري طولاني مي‌شوند. سروان خلبان آل‌آقا براساس صلاحديد فرماندهان وقت به همراه تني چند از خلبانان فانتوم، با خانواده‌هايشان براي آموزش هدايت پرنده پيچيده، انقلابي و جديد نيروي هوايي ارتش، گرومن F-14 تامكت عازم پايگاه نيروي دريايي ايالات متحده در ايالت ويرجينيا مي‌شوند. براي خلبانان باتجربه فانتوم همچون هاشم آل‌آقا پرواز با گربه گرومن و كاربري تسليحاتش كار آنچنان سختي نبود. زيرا در درجه اول F-4 و F-14 هر دو اصلا براي نيروي دريايي ايالات متحده طراحي و ساخته شده و بديهي است كه از يك استاندارد يكسان براي طراحي و ساخت آنها استفاده شده است و در درجه دوم از سه موشك هوا به هواي مورد استفاده تامكت‌هاي ايران، فانتوم قابليت شليك دو موشك آن (AIM-7 اسپارو و AIM-9 سايدوايندر) را دارد. با توجه به اينكه آل‌آقا و همرزمانش در جنگنده فانتوم در چگونگي استفاده از اين دو موشك تجربه كافي و وافي داشتند، فقط مي‌بايست اسلحه اصلي تامكت، موشك اسطوره‌اي هيوز AIM-54 فينيكس و رادار آن هيوز AWG-9 را به‌طور كامل بشناسند. اگر عوامل مذكور را به اضافه هوش و جسارت ايراني كنيم مي‌شود حدس زد كه تمام نفرات اعزامي به راحتي بتوانند دوره خلباني F-14 را با موفقيت و سربلندي طي كنند. پس از پايان دوره در مدت حدود 18 ماه، خلبانان جديد جنگنده جديد در آبان 57 به سرزمين اجدادي خود باز مي‌گردند. با توجه به اينكه كانون فعاليت F-14 در ايران پايگاه هشتم شكاري مي‌باشد، هاشم به همراه خانواده خود از تهران به اصفهان نقل مكان مي‌كند. سكونت آنها در اصفهان مصادف مي‌شود با اوج‌گيري تظاهرات مردمي عليه حكومت پهلوي كه در نهايت به پيروزي انقلاب اسلامي ايران در بهمن 57 منجر شد. وقوع انقلاب در كشورمان سنگ محك بسيار جالبي براي تعيين عيار ارق ملي و حس وطن‌پرستي كاركنان نيروهاي مسلح بود و چه زيبا كه آل‌آقا و همرزمان ميهن‌پرستش در اين آزمون كوچكترين ناخالصي از خود نشان ندادند.

      سروان خلبان محمدهاشم آل‌آقا كه در زمان پيروزي انقلاب از افسران ارشد نيرو محسوب مي‌شد و مدتها بود كه به عنوان استاد خلبان، آموزش خلبانان را به عهده گرفته بود پس از پيروزي انقلاب امر آموزش را با جديت بيشتري پيگير شد. آري او نيز مي‌دانست آموزش صحيح و كامل مهمترين رمز پيروزي بر دشمنان ملت است.

      با شروع جنگ تحميلي فعالانه وارد صحنه نبرد شد و در عين حال از آموزش جوانان غافل نشد تا اينكه به علت رشادت، جديت و جسارت در امور محوله در سال 1362 از طرف فرماندهي وقت نيرو به سمت جانشين فرماندهي عمليات نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران منصوب مي‌شود.

      رسيدن به پست معاونت عمليات نيرو بهانه خوبي بود تا هاشم در كنار سرهنگ خلبان «عباس بابايي» خود را هرچه بيشتر درگير جنگ كرده و تواناييهاي خود را در اين عرصه، عرضه دارد. بابايي و آل‌آقا همواره پيش از انجام هر عملياتي ابتدا خود مبادرت به شناسايي و ارزيابي هدف از لحاظ موضع پدافندي، سمت حمله و غيره كرده تا عمليات اصلي با خطر كمتر و ديد بازتري صورت گيرد. نكته جالب توجه در اين مطلب اين است كه آنها هرگز گرفتار جو پست و مقام نشده و فقط به اين مساله كه در كجا مي‌توانند منشا اثر باشند توجه داشتند «آري ما چنين جان بركفاني داشتيم».

      هاشم آل‌آقا در درجه اول همانطور كه ذكر شد از فرماندهان ارشد نيرو بود و در درجه دوم مشغله‌هاي فراواني به عنوان طراح عمليات داشت و اين دو مورد كافي بود تا نتواند پروازهاي عملياتي انجام دهد، با اين حال فعالانه در پروازهاي گشتي و اسكورت نفتكش‌ها و كشتيهاي تجاري شركت مي‌كرد و اين‌چنين بود تا به خواست خدا خليج نيلگون و هميشه فارس ايران، مشهد شهيد سرهنگ خلبان محمدهاشم آل‌آقا باشد.

      تقويم‌ها روز 20 مرداد 1363 را نشان مي‌داد و آسمان آبي خليج فارس يكي از گرمترين روزهاي خود را سپري مي‌كرد. هاشم آل‌آقا و كمك خلبانش در يك تامكت طي ماموريتي مشغول اسكورت نفتكش‌ها و كشتيهاي تجاري كشورمان بود. در همين اثنا ناگهان مورد حمله چند فروند جنگنده ميراژ F1 عراقي قرار مي‌گيرد. درگيري آغاز و پس از مدتي جنگ و گريز تامكت‌ها آل‌آقا مورد اصابت موشك شليك شده از طرف جنگنده عراقي قرار گرفته و به درون آب سقوط مي‌كند. شاهدان عيني حادثه كه دورادور ناظر درگيري آنها بودند خطر شليك شدن موشك سوپر 530F-1 به سمت تامكت را به آل‌آقا گوشزد مي‌كنند اما آل‌آقا در جواب آنها مي‌گويد هيچ نشانه‌اي دال بر حمله موشك به سمتشان در سامانه‌هاي هشداردهنده مشاهده نمي‌كند. اين مطلب گوياي آن است كه عراقي‌ها با استفاده از اطلاعات فني كه امريكايي‌ها در اختيار آنها قرار داده بودند در استفاده از نقاط ضعف F-14 كاملا موفق عمل كرده‌اند.

      همسر هاشم كه از چند روز پيش براي ديدن اقوام به كرمانشاه رفته بود در روز بازگشت به تهران كه مصادف مي‌شود با روز شهادت هاشم با شكسته شدن ديوار صوتي شهر كرمانشاه توسط جنگنده‌هاي عراقي مواجه مي‌شود. با مشاهده اين اتفاق گويي به وي الهام مي‌شود كه براي هاشم اتفاقي افتاده اما با ذكر و ياد خدا آرامش يافته و به خود تلقين مي‌كند كه انشاءا... اتفاقي نيفتاده. پس از رسيدن به تهران هرچه منتظر مي‌ماند از تلفن هاشم خبري نمي‌شود. صبرش لبريز شده و با پايگاه هشتم تماس مي‌گيرد. ديسپچ پايگاه با توجه به اينكه تامكت آل‌آقا بازنگشته و هيچ خبر دقيقي دال بر شهادت يا زنده بودنش در دست نيست با جوابهاي سربالا به همسر وي مي‌گويد: «همين الان دوباره براي ماموريتي ديگر به پرواز درآمد. به محض بازگشت مي‌گوييم با شما تماس بگيرد.» با شنيدن اين جوابها و طولاني شدن انتظار، همسر شهيد از وقوع سانحه براي هاشم يقين حاصل مي‌كند. با سقوط تامكت آل‌آقا با توجه به اينكه از اسارت به دست عراقي‌ها و يا شهادتش اطلاعي در دست نبود به اضافه اينكه وي به عنوان جانشين عمليات نيرو در جريان تمام عملياتهاي آتي و استراتژي جاري نيروي هوايي بود به همين علت بلافاصله تمامي طرحهاي نيرو دستخوش تغييراتي اساسي شد. اين قضيه گذشت و نيروي هوايي با اعلام مفقودالاثر شدن هاشم بر ابهامات و سوالات سقوط وي افزود.

      همسر هاشم كه همچنان منتظر بازگشت وي به خانه بود چندين سال پس از مفقودالاثر شدن همسرش در يكي از شبهاي قدر خالصانه دست به دامن ائمه اطهار شده و از آنها مي‌خواهد وجود يا عدم وجود هاشم را براي وي معلوم كنند. توسل وي جواب داده و همان شب خواب شهيد بزرگوار را مي‌بيند. هاشم كه در سبزه‌زارمانندي با لباس خلباني به ديدن همسرش آمده بود در جواب سوال وي كه پرسيد: «هاشم، مي‌خواهم بدانم كه تو هستي يا نيستي؟» مي‌گويد: «من نيستم.» پس از مدت كوتاهي گفتگو، شهيد اظهار مي‌دارد «من سردم است و بايد بروم». همسر شهيد صبح فردا خوابي كه ديده بود را با يكي از علما در ميان مي‌گذارد. در جواب مي‌شنود با توجه به اظهار سرما توسط شهيد، پيكر پاك وي در درون آب قرار دارد. همسر هاشم پس از اين واقعه از شهادت همسرش يقين حاصل مي‌كند و جالب آنكه مدت كوتاهي بعد از طريق نامه رسمي نيروي هوايي اعلام شهادت همسرش را دريافت مي‌دارد.

      ناگفته نماند هاشم آل‌آقا تا پيش از آرام گرفتن در قعر آبهاي خليج فارس چندين بار تا مرز شهادت پيش رفت. حدود سه ماه پيش از شهادت، در بهار سال 1363 صبح يك روز همسر شهيد با كمك مادرش بدون نيت قبلي گوسفندي را قرباني كرده و بين مردم تقسيم مي‌كنند. حوالي ظهر شهيد بابايي با منزل آل‌آقا تماس گرفته و جوياي احوال هاشم مي‌شود. با توجه به اينكه هاشم پس از ترك منزل تماس نگرفته بود، همسر شهيد از وضعيت وي اظهار بي‌اطلاعي مي‌كند. شهيد بابايي از اينكه كسي به همسر هاشم اطلاعات ضد و نقيض نداده، آرام شده و در جواب نگراني وي مي‌گويد كه اتفاقي نيفتاده و هاشم تا ساعاتي ديگر به خانه مي‌رسد. پس از بازگشت شهيد به منزل، هاشم مي‌گويد كه در درگيري با جنگنده‌هاي عراقي، هواپيمايش به شدت صدمه ديده و هيچ اميدي به بازگشت نداشته است. شايد آن قرباني نطلبيده بلاگردانش شده بود!!!

      شهيد سرهنگ خلبان محمدهاشم آل‌آقا كه از باتجربه‌ترين و ارزشمندترين خلبانان تامكت نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران محسوب مي‌شد با مورد اصابت قرار گرفتن جنگنده‌اش درون كابين ماند تا پيكر پاكش به قعر آبها سقوط و روح بلندپروازش به اوج آسمانها عروج كند. براي خليج هميشه فارس چه افتخاري از اين بالاتر كه چنين مرواريدهاي نابي را در درون خود جاي داده است. مگر مي‌شود خليجي كه فرزندان اين ديار را در دل خود جاي داده نام مجعول عربي را پذيرا باشد، چه اين شيران خصم خروش براي مقابله با همين اعراب خودفروخته به پا خواستند.

      شهيد محمدهاشم آل‌آقا فردي آرام و صبور بود و نسبت به خانواده خود تعصب خاصي داشت و همسرش عامل اخير را مهمترين علت ازدواجش با وي مي‌داند. هاشم هيچ‌گاه از اسرار شغلي خود با همسرش صحبتي به ميان نمي‌آورد و اين مورد تا بدانجا پيش رفته بود كه همسر وي پس از شهادتش به پست واقعي هاشم در نيروي هوايي پي مي‌برد!

      جا دارد در اين جا خاطره‌اي كه سرهنگ خلبان «مسعود اقدام» در كتاب «انتخابي ديگر»1 بيان كرده را بياوريم. اقدام در اين مطلب كه با عنوان «برخورد با پرندگان سيگال» در كتاب مزبور به چاپ رسيده عنوان مي‌كند كه در اوايل جنگ در پروازي به همراه شهيد بزرگوار «عليرضا ياسيني» به قصد انهدام سه سايت موشكي زمين به دريا كه از پشت پايگاه هوايي شعيبيه كشتيهاي كشورمان را مورد اصابت قرار مي‌داد در يك جنگنده F-4 عازم ماموريت مي‌شود. طبق برنامه براي درامان ماندن از رديابي توسط رادارهاي دشمن قرار بود آنها با عبور از 30 مايلي «خورموسي» و پرواز بر فراز باتلاقهاي «فاو» و «ام‌القصر» خود را در موقعيت مناسب به روي هدف برسانند. با عبور از مرز اقدام به عنوان خلبان كابين عقب تمام حواس خود را معطوف بررسي سامانه‌هاي مختلف هواپيما و تهديدات موشكي دشمن مي‌كند تا در صورت شليك بتوانند به موقع با مانور مناسب آن را منحرف كنند.

      خطري احساس نمي‌شد و جنگنده با سرعت بسيار بالا در ارتفاع پايين بر فراز ني‌زارها به حركت خود ادامه مي‌داد كه ناگهان زمين و زمان در جلو چشمان هر دو خلبان تيره و تار شد. اقدام حدود 20 ثانيه بعد به هوش آمده و مشاهده مي‌كند كه جنگنده در يك صعود 50 درجه‌اي در حال گردش به راست است. بلافاصله فرامين هواپيما را در اختيار گرفته و از طريق راديوي هواپيما سعي در برقراري ارتباط با ياسيني مي‌كند. خلبان كابين جلو هيچ عكس‌العملي از خود نشان نمي‌داد. اقدام در همين زمان به بررسي شرايط پرداخت تا متوجه شود چه اتفاقي افتاده. تكه‌هاي گوشت و پر اطراف كابين نشان از برخورد دسته‌اي از پرندگان دريايي (كه در آن سرعت حكم يك گلوله ضدهوايي را دارد) به جنگنده را داشت.

      هواپيما در كنترل بود اما تمام سامانه‌هاي ناوبري از كار افتاده بود. تعيين مسير درست بازگشت تنها با كمك رادار كنترل زمين ميسر بود كه تماسهاي متعدد اقدام با رادار هيچ نتيجه‌اي دربر نداشت. اقدام براي چندمين بار در راديوي هواپيما گفت:

      ـ از ابابيل به رادار! اگر صداي مرا مي‌شنوي جواب بده!

      ناگهان صداي مبهمي به گوش رسيد. بلافاصله تكرار كرد:

      ـ از ابابيل به رادار!

      ناگهان صداي روشن و واضحي در راديو طنين‌انداز مي‌شود!

      ـ ابابيل، من عقابم، به گوشم!

      اين پيام كه در واقع نويد زندگي براي فانتوم و خلبانانش محسوب مي‌شد، صداي خلبان F-14 حاضر در منطقه، شهيد والامقام سروان خلبان «هاشم آل‌آقا» بود. آل‌آقا در ادامه مي‌گويد:

      ـ مشكلي برايتان پيش آمده؟!

      ـ هواپيمايمان صدمه ديده. نمي‌دانم خلبان كابين جلو بيهوش شده يا به شهادت رسيده.

      ـ خونسردي خودت را حفظ كن! سعي كن كنترل هواپيما را به دست بگيري! دارم به سمت شما حركت مي‌كنم.

      وقتي كه آل‌آقا به بالاي سر فانتوم زخمي رسيد گفت:

      ـ ابابيل! همين‌طور به پرواز ادامه بده. مراقب باش از دستگيره صندلي‌پران استفاده نكني! چون چتر صندلي باز شده و بالاي هواپيما رهاست. هواپيمايتان شبيه «آواكس»2 شده است.

      ـ متشكرم! سعي مي‌كنم هواپيما را هدايت كنم. ولي نمي‌دانم چه بلايي سر ياسيني آمده است.

      ـ خونسردي خودت را حفظ كن و همين‌طور به پرواز ادامه بده! من پشت سرت در حركت هستم، نگران نباش!

      موتورها با آن كه با قدرت صد در صد در حال پيشراندن جنگنده بودند با اين حال فانتوم صدمه ديده سرعتي حدود 180 نات داشت كه براي جنگنده سرعت كمي است. پس از مدتي ياسيني نيز به هوش آمده و با اعلام اين كه مي‌تواند جنگنده را هدايت كند، فرمان را در دست مي‌گيرد. نهايتا هواپيما به سلامت در پايگاه فرود آمده و بدين وسيله هاشم آل‌آقا جنگنده F-4 باارزش و دو خلبان ارزشمندتر را به دامان وطن باز مي‌گرداند.

      همسر قهرمان شهيد از آن زمان كه هاشم ديگر به خانه بازنگشت، نگهداري و پرورش دو يادگار شهيد (بابك و بهزاد) را به تنهايي به عهده گرفت و نشان داد كه از حماسه‌سازان ميدانهاي نبرد حق عليه باطل چيزي كم ندارد. وي كه براي فرزندان خود هم پدر بود و هم مادر با تلاشي خستگي‌ناپذير توانست آنها را به سمت مدارج بالاي علمي رهنمون شود. دكتر «بابك آل‌آقا» فرزند ارشد شهيد با ارايه پايان‌نامه دكتراي خود با عنوان «بررسي تاثير محيط هوا ـ فضا بر فيزيولوژي بدن هوانوردان» در سال 1379 توانست در سطح خاورميانه مقام اول را كسب و به دريافت لوح تقدير از دست رييس‌جمهور وقت جناب آقاي «خاتمي» مفتخر شود. لازم به ذكر است پايان‌نامه وي هم‌اكنون در تعدادي از خطوط هوايي به عنوان مرجع تدريس مي‌شود.



      افتخاري ديگر

      از افتخارات ديگر همسر سرافراز شهيد آل‌آقا اين است كه وي خواهر شهيد نيز مي‌باشد. شهيد سروان خلبان «مصطفي صغيري» كه از خلبانان جنگنده F-4، فانتوم نيروي هوايي بود در ماموريتي در روز 23 مهر 1359 كه از پايگاه سوم شكاري همدان به قصد هدفي در شهر سليمانيه عراق برخاسته بود، مركبش در خاك عراق مورد اصابت قرار گرفته و به فيض عظيم شهادت نايل مي‌آيد. متاسفانه باخبر شديم كه چندي پيش همسر اين دلاورمرد عرصه پيكار دارفاني را وداع گفته. ما نيز به نوبه خود با تسليت به خانواده آل‌آقا براي اين مرحومه علو درجات را از درگاه ايزد منان خواستاريم.

      هم‌اكنون براي بزرگداشت مقام والاي 70 تن از خلبانان شهيد نيروي هوايي ارتش كه پيكر پاكشان هرگز به آغوش وطن بازنگشت، يادماني در بهشت زهرا ساخته شده است.

      در پايان از خانواده معظم شهيد آل‌آقا به خصوص همسر بزرگوارشان كه ما را به گرمي پذيرفتند و با شكيبايي پاسخگوي سوالات ما بودند تشكر و قدرداني مي‌كنيم.


      منبع

      مدیران محترم لطفا منتقل کنن...
    • توسط EBRAHIM
      ميتوان به جرات اظهار کرد که ديگر همانند گذشته توانايي ساخت هواپيماهاي جنگنده تنها تحت سلطه کشور بخصوصي مانند ايالات متحده نيست و کشورهاي ديگر نيز همگام با صنعت روز هوانوردي با جديت مشغول به طراحي و توليد هواپيماهاي جنگندهي بومي هستند.اما در اين ميان دو کشور اروپايي يعني انگليس و فرانسه البته تا حدودي نيز آلمان گوي سبقت را از ديگران ربوده و به سرعت در حال توليد جنگنده هايي هستند که به خوبي از پس حريفان امريکايي خود بر آمده و انان را از ميدان نبرد به در ميکنند.کشور فرانسه با سابقه ي زياد در طراحي و ساخت هواپيماهاي مسافربري و نظامي هم اکنون در حال طراحي مدل هاي جديدي از هواپيما هاي جنگنده بوده که نمونه شاخص آن جنگنده رافالRafale با کدM09است در ادامه به بررسي اين هواپيماي مدرن ميپردازيم.

      اين جنگنده که در حقيقت ادامه دهنده راه اسلاف خود يعني جنگنده هاي مشهور ميراژ جگوار سوپر اتاندارد و... است به منظور جايگزيني جنگنده هاي قديمي توسط نيروي هوايي فرانسه سفارش داده شده. اين جنگنده که ميتوان آن را تا حدودي جنگنده اي جوان وجديد ناميد در سال 2001 و در عمليات جنگ افغانستان عملکرد و برتري آشکار خود را بر شناخته شده ترين هواپيما هاي ناو نشين يعني f-18 و f14 به جهانيان ثابت نمود.رافال هواپيمايي دو موتوره با قابليت حمل بازه گسترده از تسليحات هوا به هوا و هوا به زمين بوده که در عين حال هواپيمايي بي نهايت تغير پذير است و به سرعت ميتواند نقش خود را از برتري هوايي به شناسايي حملات دريايي و يا زميني تغير دهد.در کاکپيت اين جنگنده از سيستم هاي اويونيک يا سيستم هاي الکترونيکي بسيار پيشرفته اي بهره برداري شده است مانند سيستم HUDهولوگرافيک با زاويه ديد بالا ساخت شرکت تالس اويونيک که اطلاعات ماموريت را به وفور در جلوي ديد خلبان حاضر مي نمايد.دوربين هاي CCDو همچنين صفحه نمايش هاي لمسي در طرفين خلبان که اطلاعات تاکتيکي موقعيت حاضر را ارايه کرده و به او امکان تصميم گيري به موقع را ميدهد.

      در مورد تسليحات اين جنگنده بايد اظهار نمود که اين هواپيما قادر به حمل بيش از 9 هزار کيلوگرم جنگ ابزار هوا به هوا و هوا به زمين از انواع مختلفي چون موشکهاي ميکا ما÷يک سايدوايندر آپاچي اگزوست ماوريک هارپون و بمب هاي هدايت ليزريGBU-12 بسته به نوع ماموريت است.چنانکه پيش بيني نيز ميشود قرار بر اين است که اين جنگنده مدرن از سال 2006 به بمب هاي فوق دقيق هدايت ليزري يا GPSماهواره اي سا÷مAASM نيز براي منهدم کردن هدف هاي دشوار زميني مجهز گردد.اين جنگنده همچنين از دو توپ مسلسل با قدرت آتش 2500گلوله در دقيقه ساختGIAT نيز براي نبرد هاي هوايي نزديک نيز بهره مي جويد.

      اين جنگنده از نظر جنگ الکترونيک نيزبرتري خود را حفظ کرده است ،چه،با در اختيار داشتن سيستم هاي هشدار تهاجم،گيرنده و آشکار سازي ليزري و سيستم هاي مغشوش کننده رادار هاي دشمن از توانايي قابل قبولي برخوردار است.با مجهز شدن اين هواپيما به سيستم راداريRBE2،اين جنگنده از قابليت هايي چون نگاه به پايين شليک به پايين نيز بهره مند شده قابليت شناسايي همزمان 8 هدف وشناسايي تهديدات هوايي را به نحو احسن را نيز دارا است.طول بال هاي دلتا شکل اين جنگنده حدود 11متر و طول خود هواپيما حدود 10 متر است و در عين حال، از مساحت بالي به ميزان 45 متر مربع بهره ميبرد. اين جنگنده مدرن از دو موتور M88-2ساخت سنکنما،براي فراهم آوردن نيروي پيشران خود استفاده مينمايد ک هالبته هر يک نيروي کشش استاتيکي معادل 75کيلو نيوتون را با پس سوز فراهم مي آورد که در اصل ورودي هاي اين موتور ها ، در زير سکان افقي هواپيما واقع شده است!البته تعجب نکنيد.واقه شدن ورودي هاي هوا زير سکان افقي، به اين دليل است که اين هواپيما از نوع کانارد مي باشد،يعني سکان افقي ان که غلتش حول محور عرضي را کنترل ميکند،به صورت دو بالچه در جلو واقع شده است و در عوض، در قسمت انتهاي هواپيما هيچ گونه سطح کنترلي مشاهده نشده و بال ها تا خروجي هاي موتور ادامه يافته اند.

      موتور هاي قدرتمند اين جنگنده،رسيدن ان را به سرعتي معادل1/8ماخ و داشتن سقف پروازي برابر با 55 هزار پا را امکان پذير ساخته اند که توانايي هاي بهينه براي جنگنده اي در اين کلاس محسوب مي شود.
      ناگفته نماند که اين جنکنده در انواع گوناگوني براي ماموريت هاي متواوت عرضه ميشود.اين مدل ها عبارت اند از:مدلBاين جنگنده در اصل براي استفاده نيروي هوايي طراحي گشته و هواپيمايي دو نفره شامل سرخلبان و افسر تسليحات نظامي است.مدلCنيز مانند مدل قبل براي نيروي هوايي توليد شده و در چندي موارد داراي بهبود يافتگي هايي نيز نسبت به مدل قبلي مشاهده ميشود.مدل Mنيز جنگنده تک نفره و مدل ناونشين رافال محسوب ميشود که به منظور انجام ماموريت هاي حفاظتي از ناوهاي هواپيمابر توليد گشته است.قابل توجه است که باز هم سازنده اين هواپيما،يعني شرکت داسالت،سنت شکني نکرده و هواپيماي رافال را نيزهواپيمايي با بال هاي دلتا شکل طراحي نموده است،يعني همان سنتي که در هواپيما هاي پيشين فرانسوي مانند ميراژ4000 رعايت شده است.جنگندهي رافال اولين هواپيماي نظامي جهان است که به منظور انجام ماموريت هاي هوا به هوا و هوا به زمين به صورت همزمان طراحي شده است.

      به علاوه توانايي هاي اين هواپيما براي انجام عمليات در حالت هاي ماوراي ديد بصري(BVR)و ارتفاع بسيار پايين نسبت به سطح زمين،امکانات گسترده اي را به آن،براي جنگنده اي جند ماموريته بودن و قابليت بقاي فراوان در مقابل دشمن را داده است،و به هر سخن،اين هواپيما قادر است که نه تنها نيروي هوايي فرانسه،بلکه کشور هاي زيادي در جهان را که بعد ها از سفارش دهنده گان اين هواپيما خواهند بود،به سهلوت و با شايستگي هر چه تمامتر مرتفع نمايد.

      ماهنامه نوآور
    • توسط TAHA-SH
      به گزارش جهان به نقل از تسنیم، سردار محمد حجاری معاون آماد و پشتیبانی ستاد‌ کل نیروهای مسلح در همایش سلاح‌های هواپایه که صبح امروز در دانشگاه امام حسین(ع) برگزار شده، طی سخنانی گفت: پروژه موشک برد بلند و هوا به هوای "مقصود" در آینده نزدیک به بهره برداری می‌رسد.

      وی همچنین به مواضع اخیر رئیس جمهور آمریکا اشاره کرد و افزود: فاصله لبخند و اخم دشمن خیلی کوتاه است و فکر نکنیم با یک لبخند همه چیز حل می‌شود چرا که این لبخند خیلی سریع به اخم تبدیل می‌شود همانطور که دیدیم که لحن رئیس جمهور آمریکا طی دو روز متفاوت شد.

      معاون ستاد‌ کل نیروهای مسلح همچنین تاکید کرد: در سال ۹۲، ۶۰درصد تحقیقات ما به حوزه هواپایه و سلاح های هواپایه اختصاص یافته است.

      سردار حجازی تأکید کرد: ۱۷ پروژه عمده و سطح یک در هوافضا در دست تولید داریم که در واقع سامانه هستند و ۱۱ پروژه سطح یک در صنایع هوایی نیز در دست تولید داریم.
      http://www.jahannews.com/vdcdx90s9yt0fj6.2a2y.html



      منتظر گمانه زنی دوستان راجع به این موشک هستم
      دقت کنید که این موشک بعنوان برد بلند معرفی شده است یعنی چقدر؟؟؟؟
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.